You are on page 1of 15

‫‪ :‬عنوان‬

‫" تحليل كتاب بحران جامعه شناسي غرب "‬

‫‪ :‬تهيه كننده‬
‫دانيال حاتم پور‬
‫دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد پژوهش علوم اجتماعي‬

‫آذر ماه ‪1385‬‬

‫مقدمه‪:‬‬
‫کتاب بحران جامعسسه شناسسسی غرب در سسسا ل ‪ 1970‬توسسسط آلویسسن گولدنسسر اسسستاد جامعسسه‬
‫شناسسی دانشگاه واشینگتسن نوشتسه شسد و سسپس درسسا ل ‪1987( 1368‬م) توسسط خانسم فریده ممتاز‬
‫بسه فارسسی ترجمسه گردیسد ایسن کتاب در زمانسی نگاشتسه شسد کسه خرده فرهنسگ انقل بسی در میسا ن‬
‫جوانان در سسطح گسسترده ای جامعسه آمریکسا را سسخت تحست تسأ ثیسر خود قرار داده بود و ایسن تأثیسر‬
‫محدود به دانشگاه ها نشده بلکه سیاست‪،‬جنگ و روابط بین الملل را در بر گرفته بود درآن سا لها‬
‫(اواخر دهه ‪ 60‬واوایل دهه ‪ ) 70‬آمریکا درگیر جنگ ویتنام و تبعیض نژادی ونا برابری اجتما‬
‫عسی (عدم فرصست های برابر برای نژاد های غیسر سسفید و زنان) در سسطوح مختلف اجتمسا عسی بسه‬
‫وضوح دیده مسی شسد و از سسوی نظریسه هسا و مکاتسب غالب جامعسه شناسسی نیسز بسه توجیسه وضسع‬
‫موجود و تسسأ ییسسد نظام حاکسسم مسسی پرداختنسسد در ایسسن دوره اختلف و تضاد میان نسسسل پیرو جوان‬
‫آمریکایی به شد ت دیده می شود به طوری که بسیا ری از جوانان خانواده های خود را ترک می‬
‫کننسد و بسه زندگسی جمعسی در نقاط روسستایی پناه مسی برنسد در ایسن شرایسط گولدنسر نیسز تحست تسأ ثیسر‬
‫عواطسف و احسساسات خاص دوران خود بوده اسست ایشان را مسی توان ماننسد صسا حبفکرانسی چون‬
‫رایست میلز و هربرت مارکوزه در نظسر گرفست کسه در مقابسل سسنت جامعسه شناسسان بزرگسی چون تسا‬
‫لکوت پارسونز(که استاد خود وی در دانشگاه هاروارد بود) به قیام دست زده است مخصوصاً که‬
‫پسس از بحران فرهنگسی عمیسق جامعسه آمریکایسی قیام علیسه جامعسه شناسسی سسنتی در میسا ن جوانان‬
‫روشنفکرمعمول می گردد زیرا آن را محافظه کارانه و در خدمت حفظ وضع موجود می پنداشتند‬
‫‪،‬گولدنر با دید ن آن اوضاع آینده جامعه شناسی را بحرانی ارزیابی می کند اما پس از گذشت فقط‬
‫یسک دهسه از بررسسی گولدنسر مشاهده مسی شود کسه بحران در جامعسه شناسسی و حتسی در کسل جامعسه‬

‫‪16‬‬
‫آمریکسا آنچنان عمیسق نبوده اسست بطوریکسه حتسی خیلی از معترضان جوان اکنون جزئی از همان‬
‫نظام شده انسد کسه قبلٌ آنرا نفسی مسی کردنسد وحتسی در محیسط های دانشگاهسی آمریکسا دیگسر اثری از‬
‫جنب و جوش انقلبی آن دوره که همه خواستار دگرگونی کل نظام بودند به چشم نمی خورد‪.‬‬
‫بطور کلی در کتاب بحران جامعسه شناسسی غرب گولدنسر علوه بر اشاره بسه فضای بحرانسی‬
‫دهسسه های ‪ 60‬و ‪ 70‬ریشسسه های تاریخسسی ‪،‬اجتماعسسی و طبقاتسسی جامعسسه شناسسسی ازپوزیتیویسسسم تسسا‬
‫فونکیسوناسیم را بررسی وتحلیل انتقادی می کند البته حجم اصلی کار او را انتقاد وسیع از جامعه‬
‫شناسی آمریکایی مخصوصاٌ مکتب ساختاری کارکردی پاردونز به عنوان نحله مسلطه آن زما ن‬
‫تشکیسل مسی دهسد همچنیسن بحران جامعسه شناسسی آمریکسا رابسه تسسلط ایسن نگرش در جامعسه شناسسی‬
‫آمریکا مربوط می سازد واز نیاز به نظریه پردازی نو سخن می راند‪.‬‬
‫آنچسه اثسر گولدنسر را جسا لب توجسه مسی سسازد نگرش وی بسه جامعسه شناسسی ازدیدگاه جامعسه‬
‫شناسی است گولدنر نه تنها نظریه ها ی جامعه شناسی را فارغ از ارزش نمی داند بلکه تأ کید‬
‫جامعه شناسان بر استفاده از روشهای تجربی غیر جا نبدارانه را مورد سؤال قرار می دهد و بر‬
‫خلف بسیاری از جامعه شنا سان بی طرفی اخل قی و اعتبار روشهای علمی را بی چون و چرا‬
‫نمی پذیرد وی معتقد است که جامعه شنا سان باید در روشها و نظریه ها ی خود تجدید نظر کرده‬
‫و آنهسا را مجدداً مورد بررسسی انتقادی قرار دهنسد‪ .‬گولدنسر جهست رفسع بحران در جامعسه شناسسی‬
‫تدویسن جامعسه شناسسی کوششسی برای کاوش در خصسلت دو گانسه جامعسه شناسسی اسست کسه هسم دارای‬
‫ابعسسا دی آزادیبخسسش وهسسم سسسرکوبگر مسسی باشسسد‪ .‬هدف گولدنسسر بسسه عنوان یسسک جامعسسه شناس‬
‫پیشرو‪،‬شکوفسا سساختن بعسد آزاد یبخشسی جامعسه شناسسی و دوری آگاهانسه از اشتباهات گذشتسه اسست‪.‬‬
‫( سرکوبگر را خنثی و توجیه گر معنی می کند)‬

‫جامعه شناسی و شبه جامعه شناسی ‪:‬‬


‫در اوایل قرن ‪ 19‬که جامعه شناسی پایه گذاری شد هر چند که واضع آن ( آگوست کنت )‬
‫‪ ).‬خوانده بود اما هنوز بر عموم مردم روشن‬ ‫‪.‬‬ ‫خود را پیامبر دین انسا نیت ( آرون ‪.‬‬
‫نشده بود کسه ایسن رشتسه بسه چسه کار مسی آیسد بسا توجسه بسه اینکه جامعسه شناسسی در اروپای غربسی پایسه‬
‫گذاری شد اما در آنجا توسعه چشمگیری پیدا نکرد بلکه از زما نیکه نوعی انشعاب دو گانه درآن‬
‫ایجاد شسد جامعسه شناسسی توانسست محتوای قسا بسل قبولی از نظسر تشکیلت و سسازما نهای گوناگونسی‬
‫در جهان پیدا کنسسد وحتسسی در میان عامسسه مردم طرفداران زیادی پیدا کنسسد ایسسن انشعاب دو گانسسه‬
‫عبارت بود از ‪ .1‬پیدایش مارکسیسم در شرق که پس از جنگ جهانی اول جامعه شناسی از جمله‬
‫علوم اجتماعسی رسسمی در شوروی نسو گردیسد ‪ .2‬جامعسه شناسسی آکسا دمیسک در غرب کسه در اوایسل‬
‫قرن بیستم واواخر قرن ‪ 19‬به عنوان یک رشته دانشگا هی تخصصی وارد جامعه آمریکا شد و‬
‫نمرات زیادی در درون فرهنگ آمریکایی به بار آورد‪.‬‬
‫توسسعه ایسن دو بعسد در شرق وغرب ماهیست متفسا وتسی را تجربسه کرده اسست از یسک طرف‬
‫مارکسیسم در شرق توسط اند یشمندان مستقل گروه های سیاسی و احزابی که حامی طبقا ت پائین‬
‫جامعسه بویژه پرولتاریسا بودنسد صسورت گروه هایسی کسه علیسه جامعسه بورژوا کسه آنهسا را بسه شدت‬
‫اسستثمار کرده بودنسد و موجودیست آنهسا را نادیده گرفتسه بودنسد‪،‬قیام کرده بودنسد‪ .‬امسا از سسوی دیگسر‬
‫توسسعه جامعسه شناسسی در غرب توسسط دانشگسا هیسا نسی صسورت گرفست کسه متعلق بسه طبقسه متوسسط‬
‫بودنسد وبر خلف مارکسسیتها هسد ف آنهسا نسه قیام علیسه نظام حاکسم بلکسه بسه د نبسا ل یسا فتسن روشهایسی‬
‫برای انجام اصل حا ت آرام و عملی بودند‪.‬‬
‫مارکسسیسم در منطقسه ای شکسل گرفست وتوسسعه یسا فست کسه صسنعتی شسد ن آرامتسر حرکست مسی‬
‫کرد وطرفداران این تفکر علت آن را وجود موانعی من جمله تداوم سرمایه داری ونظام طبقا تی‬

‫‪17‬‬
‫کهن ونهاد های ما لکیتی می دانستند که عملٌ موجب استثمار اقشار کثیری از جامعه شده بودند و‬
‫مانع توسعه سریع و یکنواخت جامعه می شدند که ایشا ن می خواستند با آراء و نظریات خود این‬
‫موانسع را از سسر راه پیشرفست و تعالی جامعسه بردارنسد امسا بسا اسستفاده از ابزار زور و خشونست بر‬
‫علیه نظا م حاکم ‪.‬‬
‫جامعسه شناسسی آکادمیسک درآمریکسا بعسد از پایسه گذاری گروه جامعسه شناسسی در سسال ‪1889‬‬
‫در دانشگاه کانزا س بسه عنوان یسک گروه رسسمی کارخود را شروع کردنسد (ریترز‪)61. 1374.‬‬
‫از دانشگاه شیکاگو وسپس هاروارد توسعه خود را سرعت کرد البته در محیط شهری بزرگی که‬
‫مسایل ومشکلت اجتما عی در آن روزبه روز در حال گسترش بودند اما پیروان مکتب شیکاگو‬
‫این مسا یل را خاص جامعه شهری در نظر می گرفتند وآن را معلول بزرگی شهر و گمنامی در‬
‫شهر می دانستند و به هیچ وجه متغیرهای د یگری نظیر ساخت اقتصادی ‪ ،‬طبقاتی و ما لکیت را‬
‫برای توجیه مشکلت مورد توجه قرار نمی دادند ‪(.‬نظرات رابرت پارک)‬
‫هردوبُعسد جامعسه شناسسی معتقسد بودنسد کسه جامعسه شناسسی مورد نظسر آنهسا از میان برداشتسن‬
‫نقایص اجتماعی نقش مؤثریایفا خواهدکرد بااین تفا وت که ‪:‬جامعه شناسی آکادمیک معتقد بود که‬
‫مشکلت موجود در جامعسسه ای اسسساساً اسسستوار اسسست ولی در حال بلوغ وتکامسسل اسسست بسسه مرور‬
‫زمان از میان خواهند رفت بدون اینکه ضرورتی برای د گرگونی کل نظام وجود داشته باشد ‪.‬‬
‫مارکسیسم معتقد بود که مشکلت موجود در جامعه ناشی از تضاد وکشمکش ذاتی جامعه‬
‫مدرن اسسست ودرچارچوب موجود ایسسن مشکلت مرتفسسع نخواهنسسد شسسد وتنهسسا راه حسسل انقلب و د‬
‫گرگونی در چارچوب کلی نظام است ‪ .‬با اینکه هر دو دیدگاه در اروپای غربی تدوین شده بودند‬
‫امسا رشسد جامعسه شناسسی درایسن منطقسه نبود بلکسه یسک بخسش از آن (تحست عنوان مارکسسیسم) تسأ ثیسر‬
‫عمیسق اجتماعسی خود را در اروپای شرقسی بسه جای گذاشست وبخسش د یگسر آن (تحست عنوان جامعسه‬
‫شناسسی آکادمیسک ) محیسط منسا سسب خود را در ایالت متحده آمریکسا پیدا کرد وآنجسا در قسا لب نظام‬
‫دانشگاهی به صورت نهادی خاص درآمد دربسیاری ازموارد رشد جامعه شناسی آمریکا به حدی‬
‫رسیده که منظور از واژه جامعه شناسی همان جامعه شناسی آمریکایی است‪.‬‬
‫جامعسسه شناسسسان اولیسسه اعسسم از طرفداران نظریسسا ت مارکسسسیتی وجامعسسه شناسسسی آکادمیسسک‬
‫همواره رسسسالت خود را تلش برای اصسسلح جامعسسه و رسسساندن جامعسسه بشری بسسه رشسسد‪،‬تعالی‬
‫وبرابری می دانند بطوریکه همه آنها در جستجوی آرمانی نو به نام آرمان بشریت تحت رهبری‬
‫جامعسه شناسسان بردنسد ونقسش جامعسه شنسا س درآن زمان نزد یسک بسه نقسش یسک رهسبر د ینسی بود‬
‫بطوریکسه در تحقیقسی کسه انجمسن جامعسه شناسسی آمریکسا ارسسال ‪ 1964‬انجام داد معلوم شسد کسه از‬
‫‪ 3441‬نفرعضسو انجمسن کسه بسه سسؤالت پاسسخ دادنسد یسک چهارم آنهسا یعنسی حدود ‪ 6/27‬درصسد در‬
‫زمانسی از زندگسی خود فکسر کرده بودنسد کسه کشیسش بشونسد همچنیسن کسسانیکه نظسر موافقسی نسسبت بسه‬
‫طرز تفکسر فونکسسیونا لیسسم داشتنسد بیسش از بقیسه بسه فکسر کشیسش شدن افتاده بودنسد وبیشتسر بسه کلیسسا‬
‫مسی رفتنسد ‪ .‬یکسی از ویژگیهای مکتسب اولیسه شیکاگسو ارتباط قوی آن بسا مذهسب بود ‪ .‬برخسی از‬
‫اعضای ایسن مکتسب خودشسا ن کشیسش بوده و برخسی کشیسش زاده مثلً اسسمال معتقسد بود کسه هسد ف‬
‫نهایی جامعه شناسی اساساً باید هدفی مسیحی باشد (ریترز‪)68، 1374 ،‬‬
‫امسسا هسسر دو شعبسسه جامعسسه شناسسسی ( جامعسسه شناسسسي آكادمیسسك و شبسسه جامعسسه شناسسسی‬
‫(مارکسیسم) ) به زودی تحت تأ ثیر نیروهای قوی و حاکم اجتماعی قرار می گیرند که آنهارا به‬
‫طرف تغیر وتحول اساسی درمواضع خود سوق می دهد وحرکت هر یک نیز متقا بلً در یکدیگر‬
‫تأ ثیر گذاشته وبه بحران جامعه شناسی در جهان سرعت می بخشد ‪.‬‬

‫به سوی جامعه شناسی جامعه شناسی ‪:‬‬

‫‪18‬‬
‫در این بخش گولدنر می خواهد توجه جامعه شناسان را به این نکته ظریف جلب نماید که‬
‫بر خلف تعریسف معمول از جامعسه شناسسی وظیفسه جامعسه شناسسی بررسسی رفتار انسسان در جامعسه‬
‫ویسا مطالعسه زندگسی گروهسی صسرف نیسست بسه عبارتسی ایسن تعریسف ارائه شده ناقسص اسست چرا کسه‬
‫بررسی رفتار خود جامعه شنا س در قالب این تعریف نمی گنجد به عبارتی چنانچه جامعه شناس‬
‫بسه بررسسی رفتار انسسانها در جامعسه مسی پردازد پسس چسه کسسی بسه بررسسی نقسش خود وی خواهسد‬
‫پرداخت وظیفه جامعه شناس اینست که همان گونه که به دیگران می نگرند به خود نیز نگاه کنند‬
‫پیدایسش یسک خود آگاهسی جدیسد در میسا ن جامعسه شناسسان ضروری اسست بطوریکسه بتواننسد سسوالتی‬
‫را که تا کنون از دیگران می کردند از خود نیز بپرسند وبه آنها صادقانه جواب دهند وبتوانند به‬
‫نقد نظریا ت خود بپردازند وبه این نکته توجه داشته با شند که تصور نکنند که اعتقا دات دیگران‬
‫ناشسی از نیاز اسست امسا اعتقادات ایشان تابسع دلیسل ومنطسق مسی باشسد‪ .‬بسه عبارتسی بسه جامعسه شناسسی‬
‫دانش جامعه شناسی توجه داشته باشند‪.‬‬

‫فرضيات زمينه ای و فرضيات مسلم ‪:‬‬


‫در این بخش ساختار نظریه های جامعه شناسی را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهد و می‬
‫نویسسسد کسسه ایسسن نظریسسه هسسا از دونوع فرضیسسه تشکیسسل مسسی شونسسد نوع اول فرضیاتسسی هسسستند کسسه‬
‫بطورصسریح مطرح مسی شونسد وآنهسا فرضیات مسسلم نامیده اسست امسا دسسته ای دیگسر از فرضیات‬
‫بطور صسریح مشخص نیستند ونامسی ازآنهسا در نظریه هسا به میان نمی آید اما نظریسه هسا را بطور‬
‫چشمگیری تحت تأ ثیر قرار می دهند اینها همان فرضیات کلی یا ضمینه ای هستند این فرضیات‬
‫دور نمسا و زمینسه ای را کسه فرضیات مسسلم از آنهسا گرفتسه مسی شونسد فراهسم مسی سسازند امسا چون بسه‬
‫وضوح بیان نشده انسد مورد توجسه اصسلی نظریسه پرداز نیسستند فرضیات مسسلم کانون اصسلی توجسه‬
‫نظریه پرداز هستند نظریه ها به علت فرضیات زمینه ای که در خود دارند قبول یا رد می شوند‬
‫یعنسی امکان پذیرش یسک نظریسه از جانسب کسسانیکه معتقسد بسه فرضیسا ت زمینسه ای هسستند بیشتسر‬
‫وجود دارد‪ .‬علوه بر معانسی قرار دارای نظریسه های اجتماعسی ومفاهیسم‪،‬آنهسا در بردارنده تعدادی‬
‫معانسی اضافسی هسستند کسه از فرضیسا ت زمینسه ای آنهسا سسرچشمه مسی گیرنسد وامکان دارد کسه ایسن‬
‫فرضیسسا ت زمینسه ای بسسا فرضیسسا ت زمینسسه ای شنوندگان آنهسسا سسسازگاری داشتسه باشنسد وبسه آسسسانی‬
‫پذیرفته شوند یا در غیر اینصورت به علت ناسازگاری مورد قبول قرارنگرند‪.‬فرضیات زمینه ای‬
‫همان تجربیات ودانش روزمره هستند‪.‬‬
‫گولدنر معتقد است که قبول یا رد یک نظریه به صرف ارزیابی آگاهانه وعقلنی ازنظام‬
‫منطقی وشواهد اثبا ت کننده آن مبنای کاملی نمی باشد واین امر فقط ناشی ازبینش محدود جامعه‬
‫شناسسی برای توجیسه رفتار خود اسست هرکسسی کسه بسا نظریسه های جامعسه شناسسی سسروکار دارد مسی‬
‫داند که بسیاری از نظریه ها حتی قبل از اینکه از طریق ارائه اطلعا ت اثبا ت شوندممکن است‬
‫قانسع کننده محسسوب شده ومورد قبول قرار گیرنسد درحالیکسه برخسی ازهمان ابتدا رد شونسد در اینجسا‬
‫ایسسن سسسوال مطرح مسسی شود کسسه ایسسن حالت چطوراتفاق مسسی افتسسد؟ یکسسی ازدلیسسل ایسسن امسسر وجود‬
‫فرضیات زمینه ای مشترک درذهن سازندگان فرضیه وبررسی کنندگان آن می باشد‪ .‬نظریه هایی‬
‫که با پیش فرضهای ذهنی بررسی کننده نزدیک باشند وجائی درتجربیات شخصی او داشته با شند‬
‫ازنظرروانسسی آسسسانتر پذیرفتسسه مسسی شونسسد علت پذیرش آن اینسسست کسسه فرضیات مسسسلم آن بخشسسی‬
‫ازفرضیات زمینه ای ذهن بررسی کننده را تشکیل می داده اند که او مستقیماً وبه وضوح با آنها‬
‫مواجه نشده است اما ازآنجا که دردورنمای ذهن او جای داشته اند حال که به شکل نظریه مطرح‬
‫شده اسسست بسسه علت وجود تشابسسه ذهنسسی وتجربسسه ذهنسسی بسسه آسسسانی مورد پذیرش قرار مسسی گیرنسسد‬
‫فرضیات زمینسه ای ازجمله مفاهیسم فرهنگسی هسستند کسه از کودکسی درذهسن مسا جای گرفتسه ودیونسی‬

‫‪19‬‬
‫شده انسد وفرهنگهای گوناگون آنهسا رابسه عنوان وسسیله شناخست مؤثسر ازابتدای جریان جامعسه پذیری‬
‫در سساخت شخصسیت افراد تهیسه کرده انسد آموختسن فرضیات ضمینسه ای همزمان بسا آموختسن زبسا ن‬
‫شروع مسی شونسد (ماننسد اعتقادات دینسی وآداب اجتماعسی)ماننسد ایسن جملت دوسست حامسی انسسا ن‬
‫است ویا اصولً خیا نتکار است(تجربه انسا ن در خصوص نوع دوستانی که داشته مهم است) –‬
‫فقرا سزاوار وضعیتی که درآن هستند می باشند‪.‬‬
‫فرضیات زمینسه ای تحست تأثیسر فرهنسگ ویسا خرده فرهنگهایسی کسه درآن آموختسه مسی شونسد‬
‫وبه کار گرفته می شوند قرار دارند‪ .‬فرضیات زمینه ای در واقع سرمایه ذهنی هستند که نظریه‬
‫پرداز به ارث برده است به این معنی كه این گرایشا ت قبل از دانشمند شدن به او رسیده است اما‬
‫پس از دانشمند شد ن درضمن فعالیت علمی آنها را با دانش تکنیکی درآمیخته ونظریه ارائه می‬
‫کنسد‪ .‬بعضسی اوغات ممکسن اسست نسسل جدیدی پدیسد آیسد کسه فرضیسا ت زمینسه ای اش بسا فرضیسا ت‬
‫قدیمی تر نظریه های موجود هما هنگی نداشته باشند بنابراین از نظر این نسل جوان فرضیه ها‬
‫ی قدیمی تر غلط محسوب خواهند شد در این حالت می گویند یک نظام یا یک نظریه که وابسته‬
‫بسسه آن اسسست دچار بحران شده اسسست‪ .‬اسسساسی تریسسن تغیرات در علوم بر اسسساس تغیرات تکنیکسسی‬
‫بوجود نمسی آینسد بلکسه حسا صسل تغیرنوع نگرش بسه اطلعاتسی اسست کسه احتمالً از قبسل وجود داشتسه‬
‫است‪.‬‬

‫زیر بنای نظریه اجتماعی ‪:‬‬


‫مهمتریسسن نظسسر گولدنردرخصسسوص نظریسسه اینسسست کسسه نظریسسه های سسساخته شده تحسست‬
‫تأثیرفرضیات زمینسه ای نظریسه پرداز از زمینسه های مورد نظرش شکسل گرفتسه مشتسق شده وحفسظ‬
‫مسی شونسد‪ .‬فرضیات زمینسه ای شکسل دهنده نظریسه هسا هسستند جامعسه شناسسانی کسه علقسه دارنسد خود‬
‫راعا لم بدانند وسوسه ای نیرومند آنهارا تحت تأ ثیر قرار می دهد که فرضیات زمینه ای خود را‬
‫حقایقی قابل اثبات ازنظرعینی جلوه دهند که این خطربزرگی را درپی خواهد داشت‪.‬‬
‫منحصسر بسه فرد بودن آثارنظری تخیلی بیسش نیسست زیرا محققیسن دیگری هسم بوده انسد کسه بسه‬
‫نظریه پرداز درکارتحقیسق وتدویسن آن کمسک کرده اند‪ .‬البتسه یک نظریه فقسط تحست تأ ثیسر دسته ای‬
‫ازافراد قرار نمسی گیرد بلکسه بسه وسسیله یسک گروه ایجاد مسی شود وایسن امرمؤیسد ایسن گفتسه آگوسست‬
‫کنت است که نیمی ازجامعه رامردگان تشکیل می دهند جامعه شناسی نظریه پرداز سعی می کند‬
‫نظریه خود را درجهت تأمین خواسته ها وتمایلت ذهنی خود درجامعه مطرح نماید هما نگونه که‬
‫توماس پتسی گرو در بحبوحسۀ درگیریهای نژادی درآمریکسا موضوع پیشرفست سسیاهان رامطرح مسی‬
‫کند ومی گوید ازهرسه نفر سیاهپوست آمریکایی یک نفر را از نظر جامعه شناسی طبقه متوسط‬
‫محسوب وبه جای اینکه بگوید دوسوم سیاهپوستا ن در وضع اسفباری به سر می برند یک سوم‬
‫آنهسا را جزء طبقسه متوسسط مسی خواننسد بسه عبارتسی گولدنسر معتقسد اسست هدف جامعسه شناسسی آمریکسا‬
‫اینست که لیوانی را که نیمه خالی است نیمه پر بداند‪.‬‬
‫در نظریه پردازی باید دو اصل را درنظر داشت ‪:‬‬
‫‪.1‬نظریسه پرداز توجسه داشتسه باشسد کسه آنچسه مطرح مسی کنسد مربوط بسه جهان‬
‫خارجی نبوده بلکه بخشی ازشخصیت خود او را در برمی گیرد‬
‫‪.2‬شجاعسست پذیرش اعتقادات خود را نیزداشتسسه باشسسد ومشخسسص نمایسسد کسسه‬
‫چقدرازایسسن نظریسسه هسسا بسسه خود اوتعلق داردهرچنسسد ازنظرمنطسسق شواهسسد‬
‫تجربی قا بل اثبات باشد یا نباشد‪.‬‬

‫عينيت‪:‬‬

‫‪20‬‬
‫جامعسسه شناسسسان معتقدنسسد کسسه بر طبسسق اصسسل عینیسست درهنگام شناخسست جامعسسه و پدیده های‬
‫اجتماعسی بایسد فقسط از نظسر معیارهای علمسی وجدا از تسأ ثیرات جهان اجتماعسی عمسل کرد ازطرفسی‬
‫محکمتریسن فرضیسه جامعسه شناسسی اینسست کسه انسسانها بسه شیوه هسا ی گوناگون تحست تسأ ثیسر محیسط‬
‫اجتماعسی خود شکسل گرفته انسد با نگاهی سسطحی بسه این فرضیه متوجه تضادی در جامعسه شناسسی‬
‫خواهیسم شسد کسه جامعسه شناس مسی خواهسد بیسن رفتارخود ورفتار افراد مورد مطالعسه تفاوت قسا یسل‬
‫بشود بطوریکسه وقتسی بسه مطالعسه رفتار دیگران مسی پردازد معتقسد اسست کسه رفتارانسسانها تحست تسأ‬
‫ثیرفرهنسسگ وجامعسسه شکسسل مسسی گیرد و ازمانسسی کسسه درمورد خودشان فکرمسسی کننسسد ایسسن فرض‬
‫رادرنظرمسسی گیرنسسد کسسه انسسسا ن سسسازنده جامعسسه خودش اسسست جامعسسه شناسسسان تکنیسسک های مورد‬
‫استفاده خود را آزاد از ارزش شخصی درنظر می گیرند همچنین خودرامستقل ازتأ ثیرات محیط‬
‫اجتماعسی دانسته ومعتقدنسد فقسط تسا بع معیارهایتکنیکسی هسستند که این طرض فکربه قیمت تصعیف‬
‫وتاریسسک شدن آگاهسسی جامعسسه شناس نسسسبت بسسه خودش مسسی شود کسسه البتسسه آگاهسسی جامعسسه شناسسسی‬
‫ازسساخت واقعیتهسا باعسث مسی شود تسا جامعسه شناس بتوانسد متغیرهسا را بخشسی ازتجربیات خود بدانسد‬
‫ودرنتیجه برای ادراک خویشتن نیز بتواند از آنها استفاده کند‪.‬‬

‫دولت رفاه عامه‪:‬‬


‫درقرون اخیربطورعجیب وغیر قابل مقایسه ای با پیش ازقرن هجدهم مردم جوامع مختلف‬
‫درروابسط اجتماعسی بسه سسودمند گرائی گرایسش پیدا کردنسد مشکسل اصسلی جامعسه سسودمند گرا کنترل‬
‫ودر اختیار قراردادن آن بخش ازجامعه است که دارای خصلتهای بیهوده است لذا به منظورتنظیم‬
‫وتوسعه مبارزه با بیهودگی وتبد یل معیارهای شخصی وفردی سودمندی به سودمندی جای دولت‬
‫رفاه عامسسه(‪) welfar states‬تشکیسسل گردیسسد بطور روز افروزی برنامسسه دولت رفاه اینسسست بسسه‬
‫شهروندان بسسی حاصسسل وبسسی هنسسر سسسیا سسست بازسسسازی وآموزش ‪،‬درمان ومشاوره را جایگزیسسن‬
‫روشهای سسسنتی توقیسسف ‪،‬جداسسسازی وطرد آنهسسا ازجامعسسه نمایسسد هدف اصسسلی دولت رفاه افزایسسش‬
‫سودمندی با ازمیا ن بردن بیهودگی وبه خودکفایی رساندن جامعه است بعد از جنگ جهانی دوم‬
‫وتحست تسأ ثیسر ایده دولت رفاه عامسه کسه درپسی برنامسه ریزیهای گسسترده برای حذف فقسر وبیهودگسی‬
‫بود جامعسه شناسسی رشسد سسریعی یافست وازانزوا درآمسد جامعسه شناسسی مقامسی در شأن حرفسه های‬
‫دیگسر درفرهنسگ آمریکسا بدسست آورد کسه بسا حمایست دولت رفاه عامسه جامعسه شناسسان آمریکایسی بسه‬
‫کشورهای دیگرمسسافرت کردنسد و نگرش وسسیعتری نسسبت بسه جهان پیدا کردنسد‪،‬تجربیسا ت بیشتری‬
‫کسسسب نموده‪،‬ازرفاه بیشتری برخوردار شدنسسد وقدرت بیشتری بسسد سسست آورنسسد همچنیسسن موقعیسست‬
‫آکادمیسسک محکمتری یافتنسسد ازایسسن زمان بود کسسه جامعسسه شناسسسی آکادمیسسک آمریکسسا دچار تحولت‬
‫اساسی درنگرشهای خود شد وبدینسان منشأ بحرانهایی درجامعه شناسی پدید آمد‪.‬‬

‫انگاره تاریخی توسعه جامعه شناسی‪:‬‬


‫پسس ازگسسترش نظریسا ت سسن سسیمون همانطورکسه گفتسه شسد جامعسه شناسسی دچار شکافسی مضاعسف‬
‫گردیسد وبسه دونوع جامعسه شناسسی تبسد یسل شسد یسک بخسش شامسل دیدگاه کنست در رابطسه بسا جامعسه‬
‫شناسسی ناب کسه بسه جامعسه شناسسی آکادمیسک تبسد یسل شسد وبسه بالتریسن درجسه رشسد خود درممسا لک‬
‫ایالت متحده رسید وبخش د یگر جامعه شناسی کارل مارکس یا مارکسیم است که جامعه شناسی‬
‫حزبسی متفکرینسی بود کسه درخدمست پرولتاریسا بودنسد وبیشتریسن مؤفقیست خود را در اروپای شرقسی‬
‫کسب نمودند‪.‬‬
‫گولدنرتوسعه جامعه شناسی رادرچهارمرحله توصیف می کند که عبارتند از‪:‬‬

‫‪21‬‬
‫‪.1‬دوره اول ایجاد وگسسسترش تفکرپوزتییوسسسیم در ربسسع اول قرن نوزدهسسم‬
‫درفرانسسه اسست ازافزارشاخسص ایسن تفکربسه سسن سسیمون وآگوسست کنست‬
‫اشاره کرده است‪.‬‬
‫‪.2‬دوره دوم مارکسسیم اسست کسه دراواسسط قرن نوزدهسم شکسل گرفست وسسعی‬
‫برایسن داشست کسه از سسنت قوی ایده ا لیسسم آلمان فراتسر رود وآنرا بسا سسنت‬
‫سوسیا لیسم فرانسوی واقتصاد انگلیس تلفیق کند مؤثرترین جامعه شناس‬
‫این دوره مارکس است‪.‬‬
‫‪.3‬دوره سسوم جامعسه شناسسی کلسسیک اسست کسه دراواخسر قرن نوزدهسم وقبسل‬
‫ازجنسگ جهانسی اول توسسعه یافست مسی توان ایسن دوره راعصسریگانگی و‬
‫وفاق دانست زیرا درجستجوی ساختن ابزاری بود تا بتواند پلی بین یافته‬
‫های دوره اول ودوم ایجاد کنسسد ویسسا راه سسسومی بیابسسد جامعسسه شناسسسانی‬
‫همچون وبر‪ ،‬دورکیسم وپارتو دراین دراین دوره جای می گیرند ‪.‬‬
‫‪ . 4‬دوره چهارم دوره سساخت فونکسسیوتل پارسسونزاست کسه درطول دهسه ‪ 1930‬درآمریکسا‬
‫شکل گرفت وتحت نظر تالکوت پارسونزوشاگردان او در دانشگاه هاروارد به صورت پیچیده ای‬
‫تکامسل یافست علوه برپارسسونزمتفکرانی همچون سسرتون‪ -‬ایرمیسس ومور درایسن درایسن دوره رشسد‬
‫نمودند‬
‫گولدنربه بحث در مورد این چهار دوره پرداخته ونحوه بروزهر دوره وتفکرات عمده حاکم‬
‫برآن دوره و روابط متقا بل آنها برجامعه را مورد تحلیل قرار می دهد‪.‬‬

‫بحران جامعه شناسی غرب‪:‬‬

‫بحران چيست؟‬
‫بحران بسه معنسی تحولت خود بسه خود وسسریعی اسست کسه تضادهای شدیسد وچسا لشهای مهمسی‬
‫را دربردارد که نظام ناچاراست هزینه های گزافی درمقابله با آنها بپردازد همچنین امکا ن دارد‬
‫نظام بسسه زودی خود را در موقعیتسسی کاملً متفاوت درمقایسسسه بسسا گذشتسسه بیابسسد نظام درحال بحران‬
‫ممکسن اسست بسه زودی مبسد ل بسه نظام د یگری شود کسه بسا خصسوصیات آن درحال حاضرتفاوتهای‬
‫زیادی دارد یسک بحران امکان بروز تعقیرات پایداری را میدهسد کسه دگرگونسی اسساسی را از نظسر‬
‫خصایص کلی به د نبال خواهد داشت هنگامی که یک نظام با بحران مواجه می شود امکان اینکه‬
‫نتواند به حیات خود ادامه دهد زیاد است‪ .‬با توجه به این تعریف از بحران گولدنرمعتقد است که‬
‫جامعسه شناسسی غربسی بسا بحرانسی قریسب الوقسو مواجسه اسست کسه بسه شرح ایسن بحران مسی پردازیسم‪.‬‬
‫لزم بسه توضیسح اسست کسه منظوروی از جامعسه شناسسی غرب مکتسب فوکسسیونا لیسسم اسست بررسسی‬
‫وتحلیل عوامل مؤثربربروز بحران آن می پردازد‪.‬‬

‫دولت رفاه عامه وفونکسيونا ليسم ‪:‬‬


‫نظریسه فونکسسیونا لیسسم اولیسه ازهمان زمان پیدایسش پوزیتیوسسیم بسه رشسد طبیعسی وخود بسه‬
‫خودی ترتیبات اجتماعی معتقد بود ودراین توجه چندانی به دولت مبذول نمی کرد حتی به منظور‬
‫ایجاد شرایسط مطلوب برای طبقسه کارگسر وثبسا ت درجامعسه بر نقسش تکنولوژی جدیسد‪،‬علوم وتقسسیم‬
‫کار وپیدایسش اصسول اخلقسسی منسا سسب بسا جامعسه صسنعتی تأکیسد مسی کنسد ونقسش دولت را درایسن‬
‫خصوص کم اهمیت می دادند دورکسیم به عنوان کسیکه تأثیر فوق العاده ای برشکل گیری نظریه‬
‫کارکرد گرایسی پارسسونزداشته اسست معتقسد بود کسه دولت بسه هیسچ وجسه قادربسه حسل مشکسل اصسلی‬

‫‪22‬‬
‫اروپای مدرن یعنی ضعف اخلق وآنومی (بی هنجاری) نمی باشد وبرای اینکار نقش اتحادیه ها‬
‫ی صنفی راخیلی مهم می داند ومی گوید که آنها باید جهت حل مشکل استقلل خود را از دولت‬
‫حفسظ کننسد‪.‬جامعسه شناسسی فونکسسیونا لیسستی اولیسه مهمتریسن عامسل همنوائی بسا هنجارهای اجتماعسی‬
‫وایجاد نظسم را تسأ کیسد برنقسش ارزشهای اخلقسی واهمیست اخلق مسی دانسست‪ .‬امسا بسا وجود نقایسص‬
‫موجود نظام جامعسه پذیری وعدم موفقیست درآموزش افراد برای همنوائی بسا جامعسه فونکسسیوناسیم‬
‫ناچار بسه تغیراتسی درسسنت تئوریکسی خود نسسبت بسه نقسش دولت درایسن زمینسه شسد کسه برای حسل ایسن‬
‫معزل تشکیل دستگاه پلیس وایجاد برنامه های تحصیلی وآموزشی وبرقراری نظام مجازات توسط‬
‫دولت رفاه عامسه بهتریسن گزینسه بود درهمیسن راسستا دولت بسسیاری ازجامعسه شناسسان را در دسستگاه‬
‫بسه کارگیرد وسسپس بسه مرکسز اصسلی برنامسه ریزی وتأمیسن بودجسه برای حسل مشکلت اجتماعسی‬
‫مدرن مبدل شد‪.‬‬
‫پسس ازجنسگ جهانسی دوم ازیسک طرف خطرگسسترش کمونیسسم بیسن الملل واسستفاده ازبودجسه‬
‫های کلن دوسسستی بعنوان یسسک قدرت برتروحاکسسم منجربسسه بازنگری فونکسسسیونا لیسسسم نسسسبت بسسه‬
‫تعریسف خود از نقسش دولت درجامعسه شسد ازطرف دیگردولت رفاه عامسه صسحبت حسل بسسیاری از‬
‫مشکلت اجتماعسسی وجلوگیری ازبروزهرگونسسه اغتشاش اجتماعسسی بسسه تسسأ ثیرازنظریسسه مارکسسسیتی‬
‫ناچار بسه حمسا یست ازجامعسه شناسسی شسد بطوریکسه مبنسا ی تکنولوژیسک دولت رفاه عامسه برای حسل‬
‫مشکلت جامعه صنعتی علوم اجتماعی بالخص جامعه شناسی می باشد‪.‬‬
‫دولت سسسعی نموده برای تعیسسن سسسیاستهای رفاهسسی وجنسسگ وبهبود مدیریسست صسسنعتی ازعلوم‬
‫اجتماعسی اسستفاده نمایسد بسه همیسن منظور سسرمایه گذاری های کلنسی درایسن زمینسه انجام داده اسست‬
‫بطوریکه درسال ‪ 62‬دولت فدرال آمریکا مبلغی درحدود ‪ 118‬میلیون دلربرای حما یت ازعلوم‬
‫اجتماعسی هزینسه کرده ودرسسال ‪ 63‬ایسن مبلغ بسه ‪ 139‬میلیون دلر ودرسسال ‪ 64‬بسه ‪ 200‬میلیون‬
‫دلر بالغ شده اسست‪ .‬درمقابسل صسرف ایسن بودجسه کلن دولت انتظار دارد علوم اجتماعسی درطرح‬
‫ریزی‪،‬مدیریت واجرای سیاستهای ملی وبرنامه های رفاهی ومشکلت خا ص شهرنشینی و حتی‬
‫دسستگاههای صسنعتی نقسش مؤثری برعهده گیرد‪ .‬بسا ایسن وضعیست دولت بسه نظریسه ای نیاز دارد کسه‬
‫بطور مستقیم نشان دهد که چگونه می توان بهبودی درشرایسط موجود پدید آورد‪ ،‬مشکلت داخلی‬
‫را به حداقل رساند وحتی قدرت آمریکا را درجهان حفظ وافزایش داد‪ .‬که این انتظارات مشکلتی‬
‫رابرای فونکسیونا لیسم بوجود آورد البته به این علت که برخی فرضیا ت اساسی وتعهدات سنتی‬
‫اش مسسسا نسسسع کاربرد آن درصسسسحبت مقاصسسسد عملی مسسسی گردد‪.‬برای مثسسسا ل ایسسسن فرض اسسسساسی‬
‫فونکسسسیونالیسم کسسه معتقسسد بود هرگاه مشکلتسسی برای بخشسسی ازنظام پیسسش آیسسد بطور خود بسسه خود‬
‫وطبیعسی راههای دفاعسی ومکسا نیسسم های تطبیقسی برای حفسظ نظسم وتعادل نیسز پدیسد خواهسد آمسد کسه‬
‫معتقسد بسه ایجاد تعادل طبیعسی درنظام اسست بدون هیسچ برنسا مسه ریزی عقلنسی و هدفمنسد ودخالت‬
‫عمدی کسه البتسه ایسن فرضیسه مربوط بسه زمانسی بود کسه جامعسه شناسسی هنوز برای حسل مسسایل ملی‬
‫بکارگرفتسسه نشده بود ورابطسسه حسسسنه ای بسسا دولت پیدا نکرده امسسا اکنون کسسه از بودجسسه های دولتسسی‬
‫اسستفاده مسی کرد بایسد بتوانسد نشان دهسد کسه چگونسه مدیریست سسازمان یافتسه از طریسق برنامسه ریزی‬
‫ودخالت عمدی برمشکلت غلبسسه کرد وتعادل نظام را برقرار مسسی کنسسد بسسه همیسسن خاطربود کسسه‬
‫فونکسیونالیسم تحت فشار قرارگرفت‪.‬‬
‫همچنین این فرضیه اساسی فونکسیونالیسم که معتقد است علل وجود ندارد وهمه چیزبرهمه‬
‫چیزتسأ ثیرمسی گذارد بسه عبارتسی نظام را واحدی درنظرمسی گیرد کسه ازمتغیرهایسی تشکیسل شده کسه‬
‫درحال کنش متقابل با همدیگرهستند اما ازسوئی مدیران دولتی علقه مند هستند که بتوانند میزان‬
‫مخارج گوناگون واهمیسست تسسأ ثیسسر دخالت از راه های گوناگون درمراحسسل مختلف وبسسا اسسستفاده از‬
‫اهرمهای مختلف را بسسنجد بنابرایسن دولت نمسی توانسد درخصسوص مشکلت مختلف اجتماعسی بسه‬

‫‪23‬‬
‫نظریه ای مانند فونکسیونالیسم اکتفا کند که فرض را براین می گذارد که کلیه عوامل بریکدیگرتأ‬
‫ثیرمسسی گذارنسسد چنیسسن اظهار نظری بسسه ایسسن معنسسا سسست کسسه یکسسی ازفرضیسسا ت زمینسسه ای اصسسلی‬
‫فونکسسیونالیسم کسه مفهوم وابسستگی متقابسل کارکردی اسست ازنظرمقاصسد کاربردی کافسی نمسی باشسد‬
‫بنسا برایسن احتمال دارد بسه مروراهمیست خود را از د سست داده وبسه نظریسه ای کهنسه وازکارافتسا ده‬
‫مبدل شود‪ .‬ایجاد تعامسل دو طرفسه دولت وجامعسه شناسسی موجسب تغیرنگرش فونکسسیونالیستها بسه‬
‫دولت ونقش آن درجامعه شد همانطورکه بیان شد درابتدا فونکسیونالیستها معتقد بودند که نظام ها‬
‫ی اجتماعسسی دارای خصسسلت حفاظسست ازخود بطور طبیعسسی هسسستند امسسا بسسا پذیرش دولت ناچاربسسه‬
‫پذیرش نقسش تعییسن کننده آن بسه عنوان منبسع اصسلی قدرت ونوآوری وعامسل اصسلی ثبات درجامعسه‬
‫شد وجامعه را مکانی فرض کرد که نیازمند مدیریت مرکزی دولت است‪ .‬که به این ترتیب نوعی‬
‫پوزش طلبی ایدئولوژیک درنظریه ها ی اولیه پارسونزدیده می شود‪.‬‬
‫دولتهسا مایلنسد بطورآگاهانسه دخالت بیشتری درامور جامعسه داشتسه باشنسد به همیسن منظورفشار‬
‫دولت بطورمسستقیم یسا غیرمسستقیم برای تغیرنظریسه هسا وسسبک کارجامعسه شناسسی بسه طرف نیسل بسه‬
‫هدف درحال توسعه است‪ .‬دراین زمینه دولت تنها علوم اجتماعی را برای دخالتهای برنامه ریزی‬
‫شده نمسسی خواهسسد بلکسسه مسسی خواهسسد نسسسبت بسسه قانسسع کردن افرادی کسسه درمقابسسل برنامسسه های دولت‬
‫مقاومت می کند ازعلوم اجتماعی استفاده نما ید‪( .‬به عبارتي جامعه شناسي به توجیه فعالیت هاي‬
‫دولت مي پردازد)‬
‫بیسن تمایلت دولت وسساخت نظریسه فونکسسیونالیستی تناقضهای دیگری نیسز مشاهده مسی شود‬
‫مسسن جمله اینکسسه نظریسسه فونکسسسیونالیستی نگاهسسی خوشبینانسسه بسسه جامعسسه معاصسسر دارد و مشکلت‬
‫جامعه مدرن و کجرویهای انرا کم اهمیت جلوه می دهد در حالی که دولت رفاه عامه ناچار است‬
‫برای کسسب حمایست مردم ایسن مشکلت و کجرویهسا را درشست جلوه دهسد بنابرایسن دولت رفاه عامسه‬
‫بسه حداقلی از جامعسه شناسسی انتقادی نیاز دارد و ایسن بسه معنای فشار بر فونکسسیونالیسم در جهست‬
‫تغییر فرضیات اصلی خود ‪.‬‬

‫مفهوم تحول و فونکسيوناليسم‪:‬‬


‫کانون اصسسلی( تحول و فونكسسسیونالیسم) تشنسسج در نظریسسه فونکسسسیونالیستی در تحلیسسل تحول‬
‫اجتماعسی متمرکسز اسست بطوریکسه در برخورد بسا تحول اجتماعسی احتمال زیاد دارد کسه طرفداران‬
‫پارسسنز بسسیاری از فرضیات زمینسه ای خود را رهسا کرده بطوریکسه اشکارا برای حسل مشکلت‬
‫اجتماعی و تحلیل انها از بعضی نظریات مارکسیتی استفاده نمایند‪.‬‬
‫به نظر پارسنز نظامهای اجتماعی به خودی خود دارای شبکه های دفاعی علیه تشنج و بی‬
‫نظمسی هسستند و درک شیوه های گوناگون کسه نظامهای اجتماعسی ضرورتسا و جدا ً تحول پیدا مسی‬
‫کنند برای او دشوار بوده است‪.‬‬
‫پارسنز با یک بدبینی شدید در مورد تحول در کتاب نظامهای اجتماعی چنین گفته است ‪:‬‬
‫" نظریسه کلی درباره جریان تحولت نظامهای اجتماعسی بسا در نظسر گرفتسن امکانات دانسش‬
‫امروزی ممکن نیست ما نظریه کاملی درباره جریان تحولت نظامهای اجتماعی در اختیار نداریم‬
‫هنگامیکسسه چنیسسن نظریسسه ای اماده گردد هزاره علوم اجتماعسسی هسسم فرا رسسسیده اسسست مسسا در دوره‬
‫زندگی خود به ان دست نخواهیم یافت و شاید هم هرگز میسر نشود"‪.‬‬
‫بدینسسان مسی بینیسم هرگاه بحسث از تحول تغییروتکامسل اجتماعسی پیسش مسی آیسد لرزه براندام‬
‫پارسونزمی افتد وبا ناخشنودی کامل ازآن یاد می کند همین موضوع بود که باعث گرایش ناخود آ‬
‫گاه وعلیرغسم میسل بسا طنسی پاسسونزبه مارکسسیم شده اسست بطوریکسه زمانیکسه مسی خواهسد بسه تحلیسل‬
‫تحول اجتماعسسی بپردازد آن را معادل غلبسسه برمقاومسست برعلیسسه تغییرتبسسسین‪ ...‬مسسی کنسسد کسسه یکسسی‬

‫‪24‬‬
‫ازمنابسع خامسی کسه ایسن فرضیسه ازآن مشتسق شده اسست نظریسه فرویسد اسست وپارسسونزتوجه ندارد کسه‬
‫البته این فرضیه نیز درمارکسیم مطرح است(آنجا که مسئله ازخود بیگانگی کارگر درنظام تقسیم‬
‫کار ماشیسن مطرح اسست) همچنیسن پارسسونزتوجه ندارد کسه ایسن فرضیسه بسا فرضیسه ای کسه گرایسش‬
‫طبیعسی بسه تضاد (سسرکوب کسسانی کسه درمقابسل تغییرمقاومست مسی کننسد ولزوم پرداختسن بسه تغییرکسه‬
‫خود تضادی مداوم به دنبا ل دارد) را مطرح می سازد مغایرت ندارد در همین جا یک دوگانگی‬
‫درنظریسسه پارسسسونزمشهود اسسست ازیسسک طرف مدل پارسسسونز نظام اجتماعسسی را جاودانسسه وتغییسسر‬
‫ناپذیسر فرض مسی کنسد امسا ازطرف دیگسر معتقسد اسست کسه جهان طبیعسی انسسا ن ازنظرشکسل ظاهری‬
‫تغییرکرده ازمقام جاودانسه فاصسله مسی گیرد بسه نظسر مسی آیسد پارسسونز درنظریسه تعادلش ماننسد یسک‬
‫کنتی رفتارکرده اما هنگامیکه بحث تحول مطرح است به طرزعجیبی با صدای مارکس شروع به‬
‫گفتن می کند‪.‬‬
‫همانطورکسه مسی دانیسم افکار وآثار اسسپنسربه طورگسسترده ای بسه دلیسل متنوعسی مسن جمله‬
‫تعبیسر بسسیارمثبت ولی نسسبت بسه جامعسه صسنعتی وسسرمایه داری بسا اسستقبال جامعسه شناسسی اولیسه‬
‫آمریکسسا روبرو شسسد امسسا درسسسال ‪ 1937‬تالکوت پارسسسونزبا اعلم ایسسن جمله کسسه اکنون دیگسسر کسسی‬
‫اسسپنسر را مسی خوانسد؟ (ریترز‪ ) 65، 1374 ،‬مرگ فکری اسسپنسر را درآمریکسا اعلم کرد امسا‬
‫زمانیکسه دردهسه ‪ 60‬پارسسونزمی خواهسد درخصسوص گوناگون شدن درنظام های اجتماعسی بحسث‬
‫کند به این معنی که یک واحد جدید خلق می شود که کارکرد های نیروهای قدیمی را به عهده می‬
‫گیرد بسسا مفهوم اسسسپنسردرخصوص تکامسسل گرایسسی مطابقسست پیدا مسسی کنسسد کسسه ایسسن امرنیزناشسسی از‬
‫برگشت پارسونز به عقب وتأ ئید آن چیزی است که قبلً مردود داشته است پارسونزدگرگونی یا‬
‫تکامسل نظام را بدیسن شکسل تبییسن مسی کنسد کسه ایسن تکامسل ازکمبود داده هسا درجریان مبادله بیسن نظام‬
‫دریافت کنند اطلعات ونظام ارائه دهنده اطلعا ت(درجریان سلسله مراتب سیبرنتیكي پارسونز)‬
‫نظام مبادله اطلعات اتفاق می افتد بدین نحو که کارکردی درحال انجام است وانتظار می رود که‬
‫نظام خدماتسی را کسه مسسئولیت انجام آن را عهده دار اسست ارائه دهسد امسا چنانچسه بسه عللی نتوانسد‬
‫ازعهده انجام آن برآیسسسد نظام گیرنده‪ ،‬نظام ارائه دهنده را تحسسست فشار قرار مسسسی دهسسسد و درهنگام‬
‫تعادل کلی نظام دچاراشکال مسسی شود بنسسا برایسسن نظام دچارتنسسش شده وفشارمسسی آورد کسسه تعادل‬
‫دوباره برقرارشود بدیسسن شکسسل کسسه نظام دریافسست کننده درجسسستجوی ایجاد تغییراتسسی درنظام ارائه‬
‫دهنده است تا بتواند نیازهایش را ارضاء نماید وهنگامی که این اتفاق افتاد نظام ارائه دهنده دچار‬
‫تکامسسل شده وتعادل باردیگربرقرار مسسی شود ایسسن تعادل ازطریسسق گوناگون شدن نظام ارائه دهنده‬
‫اتفاق مسسی افتسسد ( دبیرخانسسه سسسنتی‪ -‬حجسسم مراجعات‪ -‬انتظارسسسرعت کارارباب رجوع‪ -‬دبیرخانسسه‬
‫ماشینسی) البتسه درجریان ایسن دگرگون شدن الگوهای ارزشسی زیریسن نظام دچارتغییسر نخواهنسد شسد‬
‫جریان این دگرگون شدن به این شکل تکمیل می شود که ممکن است بخشش جدید ی ایجاد گردد‬
‫تا قسمتی از وظایف نظام تحت فشاربه ان واگذارشود که درجریان این تفویض وظایف نظام تحت‬
‫فشار منافسع خود را درخطردیده وممکسن اسست تضاد در درون نظام نهادینسه شود کسه ایسن تبییسن از‬
‫دگرگون شدن بسسا تصسسورمارکسیم ازجریان تحول اجتماعسسی همگرایسسی شدیدی وجود دارد چرا کسسه‬
‫مارکسیم نیزمعتقد است که نیروهای جدید تولید درابتدا توسعه می یابد که درنقطه ای این روابط‬
‫دچارعدم تطابسسق شدیسسد شده ونظام بسسه حالت انفجاردرمسسی آیسسد تفاوت مدل مارکسسسیتی وپارسسسونزی‬
‫ازایسن تحول دراینسست کسه مارکسس آن را درنظام تولیسد درنظرمسی گیرد امسا پارسسونز آن رابسه کلیسه‬
‫نظام های اجتماعی تعمیم داده است وبه نظرمی رسد پارسونز ازگرایش خود به کنت کاسته وبه‬
‫فرضیات مارکسسیتی نزدیسک شده اسست البتسه درتحلیسل پارسسونز رقابست آرام جانشیسن تضاد خشونست‬
‫آمیزبین واحد ها شده است بدین ترتیب مشاهده می شود که نظریه فونکسیونالیسم به مدلی که بیش‬
‫ازهرمدل دیگری با آن متناقض است نزدیک گردد واین نه حاصل گرایش باطنی پارسونز به ان‬

‫‪25‬‬
‫بلکسسه حاصسسل انطبسسا ق بسسا فشارهسسا یسسی بود کسسه محیسسط آن زمان برای اوفراهسسم آورده بود( ماننسسد‬
‫انتظارات دولت رفاه عامسه وسسایر روشنفکران کسه وی را متهسم بسه گرایسش بیسش ازحسد ایتائی کرده‬
‫بود‪ ).‬چنانچسه بخواهیسم بسه نمونسه ای دیگرازهمگرایسی فونکسسیونالیسم ومارکسسیم اشاره کنیسم بایسد بسه‬
‫نظریه تکامل پارسونز بنگریم که معتقد به یک تکامل دومرحله ای ازنظام خویشاوندی (ابتدایی)‬
‫بسسه جهانشمول تکاملی اسسست کسسه درایسسن تکامسسل مهمتریسسن شرط پیدایسسش مرحله دوم را پیدایسسش‬
‫قشربندی مسی دانسد وآن را ازجمله شرایسط لزم برای مشروعیست بخشیدن بسه کارکردهای سسیاسی‬
‫مسسی دانسسد کسسه ایسسن موضوع یاد آوربحسسث مارکسسسی وانگلس درمورد تکامسسل اجتماعسسی دربیانیسسه‬
‫کمونیسستی مسی باشسد کسه مسی گوینسد بسا ازمیان رفتسن جوامسع ابتدایسی تقسسیم جامعسه بسه طبقات جدا‬
‫ومتخاصسم آغاز مسی گردد هرچنسد کسه تصسورمی کرد مارکسسی وپارسسونزازقشربندی متفاوت اسست‬
‫امسا مسی توان همگرایسی نسسبی را بیسن آنهسا مشاهده کرد‪ .‬درپسس مفاهیسم جهانشمول تکاملی کوشسش‬
‫برای یافتسسن موقعیسست ایدئولوژیسسک مسسستحکمی برای آمریکسسا ونظام اجتماعسسی آن دیده مسسی شود بسه‬
‫عبارتسی نقسش نظریسه تکاملی پارسسونزارائه تسسلی خاطسر برای غرب اسست یعنسی یسک پیروزی‬
‫نظری جانشیسسن پیروزی واقعسسی سسسیاسی‪ -‬اجتماعسسی اکنون بسسا لخره پارسسسونزتوانسته اسسست نظری‬
‫درمقابسسل نظریسسه مارکسسسی کسسه نابودی جوامسسع سسسرمایه داری را پیسسش بینسسی کرده بود ارائه دهسسد‬
‫پارسسونزمعتقد اسست کسه ایسن نظام اجتماعسی آنهاسست کسه توسسط تاریسخ مدفون خواهسد شسد بنابرایسن‬
‫پیشگوئیهای مارکسی در خصوص جامعه سرمایه داری نه تنها رد شده است بلکه نظریه ای مهم‬
‫جانشین آن شده است‪.‬‬
‫بطور خلصه بحث تحلیل تحولت اجتماعي بطور روزانه افزوني باعث ایجاد همگرایي‬
‫میان ماركسیسم و فونكسیونالیسم شده است هر چند پارسونز بحث هایي علیه ماركس مطرح كند‬
‫اما تحلیل اجتماعي او را به طرف فرضیات و مدلهاي ماركسیسمي سوق داده است این گرایش‬
‫اكنون به وضوح در میان فونكسیونالیسم هاي دیگر دیده میشود و اكنون روزافزوني و بدون آن‬
‫حساسیت هاي اولیه و بدون تضاد و با آگاهي ماركسیسمي را به كار مي گیرند بطوریكه ویلبرت‬
‫مور مي گوید« ماركس تصویر نسبتا كاملي از عضمت اعمال اجتماعي هدفمند داشته است‪ .‬كه‬
‫نشانگر تغییر نگرش اساسي به ماركسیسم است‪».‬‬

‫پيدایش نظریه هاي جدید (آنتروپي فونكسيوناليسم) ‪:‬‬

‫‪.‬‬
‫موقیت فونكسیونالیسم در جذب بي سابقه پیروان و علقمندان مشكلتي را براي آن ایجاد‬
‫كرد چرا كه این افزایش به خودي خود مي تواند تنوع بیشتري از نظر موقعیت نظري ایجاد كند‬
‫ضمن اینكه تمام پیروان (قدیم و جدید) همه متفكریني مستقل مي باشند كه در ضمن رقابت با‬
‫دیگران از طریق میان تفاوت هاي خود مقامي متمایزكسب كنند‪.‬‬
‫گولدنر معتقد است با توجه به نتایج تحقیقي كه در حصوص نظریه فونكسیونالیسم انجام‬
‫گرفته این نظریه در بین جامعه شناسان زیر ‪ 50‬سال سن از محبوبیت كمتري برخوردار است به‬
‫عبارتي بین سن و علقه فونكسیونالیسم ارتباط مستقیم برقرار است در صورتي یك نظریه توانایي‬
‫جلب جوانان را نداشته باشد بدون شك مي توان فرض كرد كه قریب الوقوع در انتظار آن نظریه‬
‫است‪.‬‬
‫از دیگر نشانه هاي بحران قریب الوقوع فونكسیونالیسم پیدایش مدل هاي نظري متفاوتي‬
‫است كه از نظر فرضیات شكل كلي و گرایش هابا مدل پارسونزي و فونكسیونالیسم تفاوت اساسي‬

‫‪26‬‬
‫دارند كه از مهمترین آنها مي توان به مدل نمایش اروینگ گافمن مبادله هومنز و روش شناسایي‬
‫مردمي (تحلیل دروني) گارفینگل اشاره كرد این نظریات به روانشناسي رفتارگرا گرایش پیدا‬
‫كرده بودند و بر بعد اراده گرایي انسان و نقش سازنده او در جامعه برعكس نظریات پارسونز‬
‫كه انسان را به شكل مكانیكي مورد توجه قرار مي داد تاكید میكنند‪.‬‬
‫همچنین پیدایش چپ نو با محوریت شعار برابري و آزادي در مقابل تعادل اجتماعي و نظم‬
‫پارسونز و محبوبیت گسترده آن نزد قشر دانشجو تهدید بسیار جدي براي فونكسیونالیسم محسوب‬
‫مي شود ‪.‬‬
‫گولدنر از بحثهای ارائه شده نتیجه می گیرد که فونکسیونا لیسم به عنوان با نفوذترین دیدگاه‬
‫در جامعه شناسی آکادمیک معاصر با بحرانی عمیق مواجه است بخش اعظم این بحران تحت‬
‫تاثیر پیدایش دولت رفاه عامه قرار داشته است در حالی که ساختهای عمیقی در فونکوسیونا لیسم‬
‫وجود دارد که انرا به اتحاد با دولت رفاه عامه متمایل می سازد اما از بعضی جهات دیگر انطباق‬
‫فونکوسیونیست با ضرورت ترویج تحول در دولت با شکلس مواجسه سمی شود شکل کلسیک و‬
‫سنتی فونکوسیونالیسم نمیتواند ان منبع روشنگری را که مورد نیاز دولت است در اختیارش قرار‬
‫دهد از یک جهت بحران فونکوسیونالیسم یک بحران درونی است بطوریکه فونکوسیونا لیسم‬
‫بطور کامل امادگی خود را برای همکاری با دولت اعلم میدارد اما فاقد ابزار روشنگری لزم‬
‫برایس ایسن منظور سو انگیزه عمیق درونی برای حل مشکل تحول اجتمائی می باشد که از نظر‬
‫دولتس سدارایس ساهمیتس ساساسیس ساستس سازس سجهاتیس سدیگرس ساینس سبحرانس سشاملس سچالشس سبینس سدولتس سقدرتمند‬
‫صاحب بودجه و سنت فکری فونکوسیونالیسم است که کانون اصلی این چالش در شیوه پرداختن‬
‫فونکوسیونالیسمس سباس سنپرداختنس سانس سبهس سبحثس ستحولس ساجتمائیس سبودهس ساستس سحرکتس سفونکوسیونالیسمس سبه‬
‫همگرایی با مارکسیسم کوششی برای حل این مشکل و رفع چالش موجود در این حوزه اندیشه‬
‫بوده است که خود مشکل مضاعفی را ایجاد کرده است‪.‬‬
‫بطور خلصه بحرانهایی که فونکوسیونالیسم با ان مواجه است فهرست وار عبارتند از‪:‬‬
‫‪.1‬حرکتس سفونکوسیونالیسمس سبهس سهمگراییس سباس سمارکسیسمس سیعنیس سهمانس سمدلیس سکهس سقبل‬
‫فونکوسیونالیسم انرا به مبارزه طلبیده بود‬
‫‪.2‬گسترش بیگانگی جوانان نسبت به فونکوسیونالیسم‬
‫‪.3‬گسترش انتقادات تکنیکی بر نظریه فونکوسیونالیستی‬
‫‪.4‬گسترش نظریه های جدید از طرف منتقدان جهت جایگزینی فونکوسیونالیسم‬
‫‪.5‬توسعه تحقیقات در مورد مسایل اجتماعی و روی اوردن به نظریه هایی که به آزادی‬
‫وبرابری بیش از نظم و تعادل اهمیت میدهند‬
‫منابع بحرانهای فوق عبارتند از‪:‬‬
‫‪.1‬پیدایشس سزیرس سبنایس سفرهنگیس سجدیدس سکهس سباس سفونکوسیونالیسمس سهماهنگس سنیستس سو سدرس سمیان‬
‫دانشگاهی رایج است(بحث برابری و ازادی)‬ ‫جوانان‬
‫‪.2‬افزایش تعداد پیروان صاحب نظر در درون مکتب فونکوسیونالیستی که باعث متنوع‬
‫و متفاوت شدن اثار هر یک از پیروان و در نتیجه پیدایش تغییراتی عمده در درون‬
‫مکتبس سشدهس ساستس سکهس سدرس سنتیجهس ساستحکامس سووضوحس سمرزهایس ساینس سمکتبس سدچارس سابهام‬
‫گردیده است‬
‫‪.3‬پیدایش دولت رفاه عامه وگسترش ان و توجه ان به کاربرد علوم اجتمایی در حل‬
‫مسایل اجتماعی‬

‫بحران مارکسيسم‪:‬‬

‫‪27‬‬
‫مارکسیسم در شرق نیز با بحرانهایی مواجه شده است منجمله این که مارکسیسم نیز بطور‬
‫فزایندهای بطرف فونکسیونالیسم گرایش پیدا کرده است انجا که از یک مارکسیست در خصوص‬
‫نظم و تعادل سوال شود ناچار است با توجه به فقر معانی در نظریه مارکسیبسم ناچار است با‬
‫زبان یک فونکسیونالیست به توجیه نظم و تعادل در جامعه بپردازد و همچنین با اغاز سلطه‬
‫استالینیسم و روی کار امدن حزب کمونیست نظریه مارکسیسم سخت تحت تاثیر حزب حاکم قرار‬
‫گرفت و ان خصلت انقلبی خود را از دست داده و به نظریه ای در خدمت حزب حاکم (قدرت‬
‫حاکم)تبدیل شده است که به توجیه وضع موجود می پردازد‬

‫نظریه نظریه های اجتماعی‪:‬‬


‫گولدنر در بخش اخر کتاب نظریه مشخص خود را تحت عنوان نظریه نظریه اجتماعی‬
‫جهت شناخت روند نظریه پردازی در جامعه شناسی بیان می کند و معتقد است (همانطور که قبل‬
‫بیان شد)نظر پرداز برخلف اصل عینیت تحت تاثیر محیط اجتماعی اطراف به ارائه نظریه خود‬
‫میپردازد بطوریکه بیشتر کار یک نظریه پرداز کوشش برای درک تجربه ای است که در گذشته‬
‫خوب درک نشده و یا تعبیر معانی تجربیاتی است که خود با انها زندگی کرده است ‪.‬بطور کلی‬
‫نظر پرداز با دو نوع جهان سر و کار دارد مجاز(طبیعی و متعادل) و غیر مجاز (غیر طبیعی و‬
‫نا متعادل) نظریه پرداز پس از دیدن جهان غیر مجاز (نا متعادل ) شروع به نظریه پردازی می‬
‫کند و نظریه اش را کوششی جهت بازسازی ان وتبدیل وضعیت غیر مجاز به مجاز که مورد‬
‫پذیرش افراد جامعه است قرار میدهد نظریه پرداز در طی روند نظریه پردازی خود به دنبال‬
‫شرایطی می گردد که در قالب ان جهان می تواند به جهان مجاز تبدیل گردد(جهان غیر مجاز‬
‫جهانی است که پدیده های خوب در ان ضعیف شده و پدیده های بد در ان قدرت گرفته اند ) و یا‬
‫شرایطی که در قالب ان بتوان از دگرگونی جهان مجاز وتبدیل ان به جهان غیر مجاز جلوگیری‬
‫نمود ‪ .‬البته نظریه پردازان خود موظف به تعیین ارزش خوب یا بد بودن پدیده های اجتماعی‬
‫مورد بررسی خود نیستند اما همواره بطور غیر مستقیم و مخفی به این کار دست می زنند و نمی‬
‫توان از یک انسان صرفا انتظار داشت که تاثیرات فرهنگی و اجتماعی محیط زندگیش را در‬
‫حین نظریه پردازی نادیده بگیرد‬

‫جامعه شناسی تاملی (‪:)reflexive sociology‬‬


‫گولدنر مفهوم جدیدی از جامعه شناسی را با عنوان جامعه شناسی تاملی مطرح می کند که‬
‫وظیفه ان کشف این نکته است که جامعه شناسان قصد انجام چه کاری را دارند و واقعا در جهان‬
‫چه سمیس سکنندس وظیفه سجامعهس سشناسیس ستاملیس سدگرس سسازیس سجامعه سشناسس سمیس سباشدس سبهس ساینس سترتیبس سکه‬
‫طوری در زندگی روزمره و کار او تاثیر گزارد که ان را با حساسیتهای نو غنیتر ساخته و‬
‫اگاهی از خود جامعه شناس را به سطح بالیی برساند جامعه شناسی تاملی تخصصی از جامعه‬
‫شناسی مانند جامعه شناسی کار و ‪ ...‬نیست که در سمینارهای مختلف به ارائه موضوع و مطلب‬
‫بپردازد بلکه قصد دارد که به شخص جامعه شناس یک دیدگاه انتقادی و خود اگاهی دهد که‬
‫نیست به نقش خود بی تفاوت نباشد به عبارتی درصدد است جهان بیگانه ای که در درون و‬
‫بیرون شخص جامعه شناس است به وی شناساند و تغییر دهد‪.‬‬
‫خصلت تمایز جامعه شناسی تاملی رابطه ای است که میان جامعه شناس بودن و انسان‬
‫بودن برقرار می کند و تصویر متعارف از نقش جدا شده محقق را مورد انتقاد قرار می دهد‬
‫‪.‬جامعه شناسی تاملی بدین معناست که جامعه شناسان باید عادت کنند که به نظریات خود همان‬
‫گونه بنگرند که نظریات دیگران را مورد بررسی قرار می دهند‪.‬‬

‫‪28‬‬
‫تاکید بر این نکته که جامعه شناس به خود همانگونه بنگرد که دیگران را می بیند میتواند‬
‫نه تنها تصورش را از خود بلکه تصور وی از دیگران را نیز تغییر دهد با این نگرش وی‬
‫خواهد توانست عمق رابطه خود را با کسانی که مورد مطالعه قرار میدهد بیشتر احساس کند و‬
‫دیگر انها را به عنوان بیگانه یا پدیده هایی در خدمت تکنیکها و بینش برتر جامعه شناس در نظر‬
‫نگیرد بلکه انها را برادران جامعه شناس خود بداند که هر یک به سهم خود و به اندازه انرژی‬
‫مهارت و استعدادش سعی دارند واقعیت اجتماعی رادرک کنند به این ترتیب همه انسانها مانند‬
‫همکارانس سجامعهس سشناسس سدرس سنظرس سگرفتهس سمیس سشوندس سالبتهس سجامعهس سشناسس ستاملیس سمخالفس سمهارتهای‬
‫تکنیکی نیست بلکه اطلعات معتبر جامعه شناختی و هم چنین روش تحقیق و مهارت تکنیکی‬
‫برای کسب اطلعات را ضروری می داند و تعهدی پایدار نسبت به حفظ اگاهی در تمام مراحل‬
‫تحقیق را به همراه مهارت دیگری که توانایی پذیرش اطلعات مخالف عقیده اش را به او دهد‬
‫اجتناب ناپذیر می پندارد‬

‫تحليل و نقد کتاب‬


‫کتاب بحران جامعه شناسی غرب کتابی است پر محتوی که نویسنده قصد دارد به شکل‬
‫نکتهس سبینانهس سوس سنقادانهس سایس سرسالتس سجامعهس سشناسیس سوس سمسایلس سمترتبس سبرس سانس سوس سریشهس سهایس ستاریخی‬
‫اجتماعی و طبقاتی ان را از بدو پیدایش تا دهه اخر تسلط فونکسیونالیسم بر جامعه شناسی غرب‬
‫بررسی نماید البته حجم عمده کار او را انتقاد خشن و بي رحمانه س از جامعه شناسی اکادمیک‬
‫مخصوصاس سمکتبس سساختاریس سکارکردیس سپارسونزس سبعنوانس سنحلهس سمسلطس سانس سزمانس ستشکیلس سمیس سدهد‬
‫گولدنرس سمیس سکوشدس ستاس سجنبه سهایس سمحافظه سکارانه سجامعهس سشناسیس سامریکاس سراس سبرس سمل سکندس سو سجامعه‬
‫شناسی ان زمان امریکا را یکی از ابزارهای گروه های ممتاز و نخبگان در نظارت و تثبیت‬
‫حکومت قلمداد کند به نظر گولدنر یکی از مسایل اساسی جامعه های غربی در اواخر قرن ‪19‬‬
‫و اوایل قرن ‪ 20‬تامین ثبات سیاسی و اقتصادی جامعه بوده است که این دلمشغولی بطور طبیعی‬
‫باعث گرایش دولتها به جامعه شناسی به عنوان ابزاری جهت ارائه راهکارهای اصلحی شد و‬
‫به مرور زمان تعاملت بین دولتها و عالمان جامعه شناسی باعث تبدیل شدن جامعه شناسی به‬
‫ابزاری در خدمت حفظ وضع موجود و تقویت خصلت سرکوبگرانه ان گردید و جامعه شناسی به‬
‫علم اداره امور تغییر وضعیت داد و دیدگاه انتقادی و خصلت ازادیبخش خود را از دست داد و‬
‫در عین حال معتقد است که مارکسیسم نیز به این وضعیت دچار شده و از خصلت منتقدانه ان‬
‫نسبت به وضع حاكم کاسته شده است و با دیدن این اوضاع معتقد است که در جامعه شناسی‬
‫اکادمیک و مارکسیسم دچار بحرانی قریب الوقوع شده و باید به دنبال نظریه هایی جانشین برای‬
‫انها باشیم به همین منظور ایده جامعه شناسی تاملی را مطرح می کند تا بر اساس س ان جامعه‬
‫شناس به هویت و رسالت خود اگاهی پیدا کرده و خصلت ازادیبخش جامعه شناسی تقویت شده و‬
‫جامعه شناسی بار دیگر به اصلح جامعه خواهد پرداخت البته این کتاب که منعکس کننده کشاکش‬
‫بین جامعه شناسی انتقادی (مارکسیسم) و جامعه شناسی اکادمیک (فونکسیونالیسم)است امروزه با‬
‫فروکشس سکردنس سموجس سجامعهس سشناسیس سانتقادیس سوس سحرکتس سپیروانس ساینس سمکتبس سبهس سسمتس سنظریهس سهای‬
‫توافقی تر اهمیت خود را از دست داده است‪.‬‬
‫‪ :‬منابع‬
‫‪-1‬گولدنر آلوین "بحران جامعه شناسي غرب " فریده ممتاز تهران شركت سهامي انتشار‬
‫‪ 1383‬سوم‬
‫‪-2‬ریتزر جورج " نظریه جامعه شناسي در دوران معاصر" محسن ثلثي تهران علمي ‪1374‬‬
‫اول‬

‫‪29‬‬
‫‪-3‬كرایب یان " نظریه اجتماعي مدرن از پارسونز تا هابرماس " عباس مخبر تهران آگاه‬
‫‪ 1381‬دوم‬
‫‪Danial_hatampoor@yahoo.com‬‬

‫‪30‬‬

You might also like