Professional Documents
Culture Documents
پيشگفتار
اينکه نبايد به مقدسات توھين کرد و نبايد به دين مردم کاری داشت سخنی است که شبانه روز از مسلمانان ،اسالمگرايان و سمپاتھای ايشان
ميتوان شنيد .قبل از نوشتن اين نوشتار واژه "توھين" را در گوگل جستجو کردم ،از 20مورد نخست 9 ،مورد در مورد "توھين به
مقدسات" بود .البته بيشتر اوقات وقتی کسی ميگويد به مقدسات مردم توھين نکنيد منظورش اين است که به مقدسات من توھين نکنيد ،برخی
آدمھا عالقه دارند خود را پشت نامھای بزرگتر مخفی کنند .افزون بر اين بايد توجه داشت که دين مال التجاره طبقه ماليان است و آنان نيز
ھمانند ديگر کسبه مايل نيستند کسی به محصولشان اھانت کند چرا که اين اھانت ممکن است رونق را از بازار کار ايشان بگيرد.
ھدف من در اين نوشتار نقد اين ايراد و انتقاد است ،من معتقدم درخواست احترام به مقدسات درخواست بيجايی است و اساسا ً احترام به
مقدسات اسالمی کاری غير اخالقی و نادرست است .افزون بر اين معتقدم مسلمانان در پس اين درخواست چيزھای ديگری را ميطلبند که
کامالً نابجا و نا عادالنه ھستند .در اين نوشتار ابتدا مفاھيم قداست و اھانت را بطور مختصر معرفی خواھم کرد ،سپس به اين پرسش پاسخ
خواھم داد که آيا بايد به مقدسات اھانت کرد يا نه ،در بخش بعدی توضيح خواھم داد که چرا اين مسئله برای مسلمانان اينقدر اھميت دارد،
پس از آن نشان خواھم داد که مسلمانان خود احترامی برای ديگران قائل نيستند ،و در پايان توضيح خواھم داد که در چه صورتی مسلمانان
ميتوانند برای خود احترام کسب کنند.
پيش از آغاز نوشتار بد نيست به اين مسئله اشاره شود که اينطور بايد و نبايد ھا يا ميتوانند حقوقی باشند يا اخالقی .بنابر اين از کسی که
ميگويد به مقدسات نبايد توھين کرد بايد پرسيد که اين بايد حقوقی است يا اخالقی؟ به اين معنی که آيا او ميگويد بر اساس قوانين نبايد به
مقدسات توھين کرد يا اينکه ميگويد از نگر اخالقی خوب نيست که به مقدسات توھين کرد يا خوب است که به مقدسات احترام گذاشت .در
کشوری که من در آن زندگی ميکنم اھانت به اسالم جرم نيست ،و در بيشينه کشورھای متمدن نيز ھمينگونه ھست .اما در ديدگاه من اخالق
جايگاه باالتری از قانون دارد يعنی اگر کاری اخالقی باشد بھتر است اگرچه خالف قانون باشد آنکار را يک حق شمرد ،و اگر کسی کاری
را انجام داده است ،اين توجيه که "اينکار حق من بوده است" کافی نيست ،بلکه بايد دليلی اخالقی نيز ارائه شود .فرض کنيد قانونا ً در
کشوری موظف باشيد گردن کسی که در جمع خميازه ميکشد را بزنيد ،آيا از اين قانون پيروی خواھيد کرد؟ در چنين مواردی بحث اخالقی
در مورد اين بايد و نبايد ھا اھميت پيدا ميکند و موضوع اين نوشتار نيز از ھمان دست موارد است .لذا روشن شد که قانونا ً اھانت به اسالم
حق من و ساير ساکنين کشورھای متمدن است ،ولی بر اساس قوانين کشورھايی که قوانين اسالمی در آنھا رواج دارند اھانت به اسالم جرم
است و چنين حقی وجود ندارد و اين موضوع نسبتا ً ساده ای است .اما بحث اخالقی کمی پيچيده تر است و در اصل اين نوشتار به بررسی
اخالقی اين قضيه ميپردازد .روشن است که اگر اخالقا ً اھانت به اسالم خوب باشد و يا احترام گذاشتن به اسالم بد باشد )اين دو گزاره لزوما ً
يکسان نيستند( ،من توصيه ميکنم که اگر حتی اينکار غير قانونی باشد ،يک حق فرض شده و به آن احترام گذاشته شود ،يعنی من اگر ساکن
ايران ھم بودم تنھا به دليل اينکه قانون ميگويد به اسالم بايد احترام گذاشت ،حاضر به احترام به اسالم نميشدم .ھمانطور که توصيه ميکنم
گردن کسی را به علت خميازه کشيدن نبايد زد حتی اگر در قوانين کشوری باشد که در آن ساکنيد.
من متوجه اين واقعيت ھستم که بسياری از خوانندگان حوصله خواندن مطالب بلند را ندارند ،از اين رو به چنين خوانندگانی توصيه ميکنم
تنھا بخش "آيا اسالم و مسلمانان ھم به ديگران احترام ميگذارند؟" از اين نوشتار را مطالعه کنند.
1 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
مقدسات چه ھستند؟ به نظر نميرسد تعريف جھانشمول و دقيقی از مقدسات وجود داشته باشد که تابع جای و گاه نباشدد .يک نويسنده
مسلمان نيز به ھمين واقعيت اينگونه اشاره کرده است:
قانونگذار از مقدسات تعريفی ارائه نداده است و در منابع فقھی و حقوقی نيز غير از ذکر مصاديق ،تعريفی روشن بيان نگرديده
است .در کتب لغت نيز تعريف مقدسات در ھاله ای از ابھام است و فقط به تعريف از مفرد ان اکتفاء شده است(1) .
با اين حال روشن است که مقدسات تنھا برای مسلمانان موضوعيت ندارد بلکه ديگران نيز مقدساتی دارند ،لذا نزديک ترين تعريف قابل
تصور به مقدسات چنين است:
Hبرای جمعيت Pمقدس است اگر آن جمعيت برای Hارزش و احترام فوق العاده قائل باشند و خواستار بزرگداشت و رفتارھای
ويژه در قبال Hباشند
به نظر ميرسد ھريک از اجتماعات انسانی برای خود مقدساتی داشته اند ،برای نمونه گاو در ميان ساير حيوانات برای برخی ھندوھا
موجودی مقدس است ،يعنی آنھا برای گاو ارزش و احترام خاصی قائل ھستند و خواستار احترام ويژه به گاو ھستند ،يعنی خواستار اين
ھستند که با گاو مانند ديگر حيوانات برخورد نشود .نمونه ھای ديگر را نيز ميتوان در بسياری از اقوام و نژادھا و فرھنگ ھا يافت،
سرخپوستھای آزتک ذرت را مقدس ميدانستند ،برخی سلت ھا آب را مقدس ميدانستند و ماھی نميخوردند ،مصريان باستان ھم گربه ھا را
مقدس ميدانستند .در بيشتر جاھا پرچم کشور و سمبل ھای ملی برای کسری از مردم بخشی از مقدسات ھستند.
ممکن است تصور کنيد آنچه برای اجتماع ما مقدس است واقعا ً ارزشی باالتر از مقدسات جوامع ديگر دارند ،ولی خوب اين تصور در
جوامع ديگر نيز نسبت به مقدسات ما وجود دارد .پرسشی که در اينجا مطرح ميشود اين است که از نظر مسلمانان مقدسات اسالم چه
چيزھايی ھستند؟ يک نويسنده مسلمان به اين پرسش اينگونه پاسخ داده است:
نخستين چيزی که از مقدسات اسالم در ذھن میايد »اشخاص و مفاھيمی است که بايستي محترم شمرده شده و از گزند استھزاء و
اھانت در امان و مصون باشند« بدون شک ذات باری تعالی اولين مصداق روشنی است که پاکتر و منزهتر از او در آموزھای دينی
وجود ندارد »سبحان ﷲ عما يصفون« پيامبران و پيشوايان دين و ديانت و سمبل ھای بشری نيز در زمرهی مقدسات دينی قرار
میگيرند که بايد از ھرگونه تحقير و توھين در امان باشند .ھم چنين مقدسات ،شامل اماکن نيز میگردد ھمانند کعبه ،مزار امامانك
قرآن ،نھج البالغه و شخصيتھای مورد احترام ھمچون حضرت ابوالفضل العباس ،علی اکبر ،حمزه و ...ھمچنين شخصيتھای
ساير مذاھب که از نظر مسلمانان واجب التعظيم اند ھمانند حضرت ھاجر ،مريم مقدس و(2) ...
تجربه شخصی من نشان ميدھد که ھرگاه چيزی مقدس خوانده ميشود آن چيز "بو دار" است و دارای ضعف ھای بسيار است از ھمين رو
ميخواھند با تقديس ،آنرا از انتقاد و رسوايی مصون دارند .قانون جاذبه برای ھيچ کس مقدس نيست ،چون مسئله دو دو تا چھارتا است،
کسی نياز ندارد روزی ھزار بار بگويد جاذبه صحيح است! و حرکات مسخره از خود نشان بدھد و مثالً روزھای سه شنبه ماتحت خود را
به سوی آسمان بگيرد و به خود تلقين کند که "جاذبه اکبر"! اما وقتی چيزی تقديس ميشود و اھميت و بزرگی آن مکررًا تکرار ميشود و
مدافعان آن در بيان باور خود به آن بسيار تظاھر ميکنند و برای پاسداشت آن حرکات غير عادی و مسخره انجام ميگيرد انسان ھوشمند بايد
بداند که در اينجا کاسه ای زير نيم کاسه است! کسی دارد چيزی را پنھان ميکند و کسانی دارند از اين پنھانکاری سود ميبرند! واقعيت غير
قابل انکار يا دستکم اثبات پذير و محکم نيازی به تقديس و تظاھر ندارد! بنابر اين تقديس و شيادی معموالً ھمراه ھم ھستند.
اھانت چيست؟ ھمچون مقدسات تعريف اھانت نيز دقيق و جھانشمول نيست و تابع جای و گاه است ،نزديک ترين تعريف قابل تصور برای
اھانت چنين است:
رفتار يا گفته Bبرای جمعيت Pاھانت آميز است ،اگر بر اساس آداب و سنن و نرمھای رايج در ميان آن جمعيت B ،غير محترمانه
باشد يا به عبارت ديگر در شان چيزی که به آن اھانت ميشود نباشد
ھر اجتماعی برای خود اھانت ھای مختلفی دارد .در ميان چينی ھا آروغ نزدن بعد از غذا خوردن اھانت به ميزبان است ،در ميان ايرانيان
نشستن با پاھای دراز روی زمين در جمع اھانت آميز است ،در ميان ايرانيان نشان دادن انگشت شست به ديگران اھانت آميز است ،در
ميان برخی از فرھنگ ھا نشان دادن کف دست به طرف مقابل اھانت آميز است .در ميان آنگلوساکسونھا نشان دادن انگشت ميانه به طرف
مقابل بسيار اھانت آميز است .افزون بر اين نمونه ھا ،نمونه ھايی ھم وجود دارند که ھمه جا اھانت حساب ميشوند ،مثالً تف انداختن يا
فحش دادن در ھر جامعه ای دستکم برای کسری از مردم اھانت محسوب ميشود.
حال پرسش اين است که چه چيزی در نظر مسلمانان توھين به مقدسات محسوب ميشود؟ نويسنده مسلمان در اين مورد نوشته است:
2 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
اھانت در مادهی فوق ،اعم است از نسبت دادن صريح الفاظ رکيک و يا ھر فعل و ترک فعلی که در نظر عرف موجب وھن و
تحقير طرف گردد .توھين شامل گفتار ،کردار ،کتابت و حتی اشارهی صريح است .به طور مثال اگر کسی در عاشورا لباس شادی
به تن کند و يا به شادی و ھلھله بپردازد مشمول ماده مزبور قرار میگيرد.
اما در مورد ترک فعل مثال صلوات نفرستادن بر پيامبر از روی عمد و توھين ،ايا مشمول ماده ،قرار میگيرد يا خير؟ در اين جا
بين حقوقدانان تفاوت نگاه و نظر وجود دارد؛ نظر برخی بر اين است که برای ترک فعل ،نمیتوان مجازات ،قايل شد ،ھر چند که
به قصد توھين باشد(3) .
روشن است که اگر کسی حرفھای بسيار رکيک جنسی به پيامبر اسالم بزند اين کار او ھم از نظر مسلمانان ھم از نظر ھر انسان منصف
ديگری فحاشی و در نتيجه اھانت حساب ميشود ،ولی آنچه عجيب است اين است که مسلمانان استانداردھای عجيب و غريبی برای اھانت
در ميان خود دارند .ھمانطور که خوانديد برای نمونه لباسی با رنگ شاد پوشيدن در ماه محرم اھانت به مقدسات حساب ميشود )!( ،تحقير
مقدسات نيز مصداقی از اھانت به مقدسات است ،يعنی يک نامسلمان نبايد حقارت و پستی و نقصانی را به مقدسات اسالمی نسبت بدھد.
شوربختانه تعريف اھانت گويا در ميان مسلمانھا به اين استاندارد مسخره و کامالً غير عادالنه نيز محدود نيست ،حتی خود مسلمانان نيز
گاھی تنھا بخاطر بيان يک ديدگاه به اھانت به اسالم محکوم شده اند .برای نمونه مجتھد شبستری يکی از متفکرين مسلمان و اصالح طلب
در يکی از سخنرانی ھای خود مسئله عصمت پيامبران و امامان را انکار کرده بود ) (4و اسالمگرايان به ھمين سبب وی را متھم به اھانت
به پيامبر اسالم کردند ،برای نمونه آيت ﷲ خاتمی به نقل از روزنامه حکومتی کيھان مورد وی گفته است:
آيت ﷲ سيداحمد خاتمی نماينده مردم کرمان در مجلس خبرگان رھبری سه شنبه گذشته در جمع ھيئت ھای مذھبی و اقشار مختلف
مردم و عزاداران پيامبراعظم اين شھر با اشاره به توھين محمدمجتھد شبستری از روشنفکران دوم خردادی به ساحت مقدس
پيامبر)ص( و ائمه اطھار)ع( گفت :اين فرد سابقه اظھارات نادرست زيادی دارد و در گذشته گفته بود برای رشد و تعالی کشور
راھی جز روی آوردن به دمکراسی غرب نداريم و بايد دست از مبانی فقھی اسالم برداريم .وی که سابقه طلبگی داشت ،خودش را
خلع لباس کرد .خاتمی در ادامه با اشاره به گفته اين روحانی نمای دوم خردادی در دانشگاه اصفھان که معصوميت پيامبر)ص( و
ائمه اطھار )ع( را رد کرده است بيان داشت :جای بسی تعجب است ،فردی که سابقه طلبگی دارد اين چنين سست حرف می زند،
عصمت پيامبر)ص( و ائمه اطھار )ع( از بديھيات دينی است و اين را آيات قرآن تصريح می کنند و از اعتقادات شيعه است(5) .
در پی تجمع اعتراضآميز دانشجويان دانشگاه صنعتی اصفھان در واکنش به سخنان موھن مجتھد شبستری ،دفتر انجمن اسالمی اين
دانشگاه که محل ھتک حرمت به ساحت مقدس پيامبر اعظم)ص( بود پلمب شد .به گزارش خبرگزاری فارس از اصفھان ،در پی
ھتاکی بیشرمانه محمد مجتھد شبستری در ظھر امروز جلسه انجمن اسالمی دانشگاه صنعتی اصفھان ،در مسجد اين دانشگاه
سخنان وی با واکنش اعتراضآميز تشکلھای مختلف دانشجويی و نمازگزاران روبرو شد .در ميان دو نماز بيانيه اعتراض آميز
معترضان به ھتک حرمت پيامبر)ص( توسط يکی از دانشجويان قرائت شد و دانشجويان با امضا کردن متن اين بيانيه خواستار
واکنش فوری مسئوالن دانشگاه به اين مسئله شدند(6) .
حجتاالسالم و المسلمين مھدي رحماني امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در اراك افزود :شبستري بايد مطالب و ادعاھاي خود را
در جمع عالمان ديني كه ھم اكنون در تخصصھاي گوناگون و در حوزه علميه قم و مشھد مقدس مشغول فعاليت ھستند بيان ميكرد.
وي با محكوم كردن سخنان مجتھد شبستري در توھين به ساحت مقدس پيامبر اكرم )ص( گفت :ايجاد شبھه و ترديد در ذھن
دانشجويان جوان كار ناپسند و نادرستي است .امام جمعه كميجان با اشاره به مناظره شبستري با استاد مصباح يزدي خاطرنشان
كرد :سخنان توھينآميز شبستري نشان ميدھد كه ايشان از مناظره با مصباح درس عبرت نگرفته و بايد با دقت افكار و كتب شھيد
مطھري ،حضرت امام )ره( را مطالعه كرده و در افكار خود تجديد نظر كنند(7) .
مجتھد شبستری ھمزمان با رحلت پيامبر گرامیاسالم با حضور در جمع دانشجويان دانشگاه صنعتی اصفھان با توھين به عصمت
پيامبر گرامی اسالم اظھار داشته بود که تنھا رسالت پيامبر دعوت مردم به سمت خدا بوده و آنان تنھا در اين امر عصمت داشتهاند و
از لحاظ گناھان باتوجه به روايات معتبر و سخنان بر جای مانده از آنان نمیتوان عصمت برايشان در نظر گرفت .وی ھمچنين در
بخشھايی از سخنان خود پای را از اين امر فراتر گذاشته بود و حتی قرآن و جنبه علمی بودن آن را نيز زير سوال برده بود(8) .
روشن است که اسالمگرايان با شديد ترين الفاظ شبستری را که خود مسلمان است به اھانت و ھتک حرمت متھم کرده اند ،اما آنچه از متن
سخنرانی بر می آيد ھمانطور که قابل پيشبينی است اين است که کوچکترين واژه زشت يا تندی در آن بکار گرفته نشده است ،بنابر اين
3 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
سخنان وی فحاشی نبوده است اما از نظر افراد ياد شده اھانت بوده است .اين نمونه از رفتار اسالمگرايان نشان ميدھد که مفھوم اھانت در
ميانشان وسيع تر از فحاشی است و فحاشی تنھا يک نمونه اھانت است .روشن است که ھرگونه انتقاد حتی نه به خود اسالم ،بلکه به
برداشت يک عده از اسالم از نظر ايشان يک اھانت حساب ميشود.
نمونه ديگر سخنرانی پاپ بنديکت شانزدھم ،رھبر کاتوليک ھای جھان،در روز سه شنبه ١٢سپتامبر ، ٢٠٠۶در دانشگاه رگنزبورگ
آلمان بود که وی در آن سخنرانی به نقل از سندی تاريخی از زبان يک امپراتور مسيحی قرن چھاردھم به نام مانوئل دوم قسطنطنيه خطاب
به يک مسافر ايرانی گفته بود:
محمد برای جھان فقط شرارت و اعمال غيرانسانی به ارمغان آورده و از جمله دستور داده که دين را با زبان شمشير گسترش دھيد.
اين ديدگاه يک اھانت نيست ،ھيچ واژه زشتی در آن ديده نميشود بلکه انتقادی است که ھرکس مخالف با اسالم است ممکن است داشته باشد،
ولی تنھا "نقل" اين جمله توسط پاپ باعث شد که بسياری از مسلمانان پاپ را محکوم به اھانت به اسالم کنند .برای نمونه :دبير كل علماي
مسلمان انگليس اھانت پاپ را عمدي دانست ) ، (9ائمه مساجد سني عراق اھانت پاپ به اسالم را محكوم كردند ) (10طالب حوزه علميه قم
در اعتراض به اھانت پاپ به اسالم ،تجمع كردند ) (11و احمد الطيب رييس دانشگاه االزھر گفت :اظھارات موھن به قرآن از سوی پاپ
بنديکت شانزدھم يکی از داليل اصلی کند شدن روند مذاکرات و تعاملھای حسنه علمای اسالمی با واتيکان می باشد ).(12
يکی ديگر از ماجراھای اخير و مرتبط با اين بحث در پاکستان اتفاق افتاد ،ماليی با نام اسرار احمد حديثی از يکی از معتبر ترين کتابھای
اھل تسنن را خوانده بود تفسير کرده بود و ھمين عمل او اھانت به امام علی و شيعيان تلقی شده بود و موجب اعتراضات گسترده شده بود.
ماجرا به نقل از يک سايت شيعی از اين قرار بود:
اسرار احمد كه خود را جانشين »ابواالعلي مودودي« و حتي باالتر از وي aميداند و در عين حال ،ھيچ گونه تحصيالتي در زمينه
قرآن ،حديث و تقسير ندارد ،با استناد به حديثي جعلي در كتاب »سنن ترمذي« در يك برنامه تلويزيوني پيرامون آيه »وال تقربوا
الصالة و انتم سكاري« گفت :روزي علي )ع( ]نعوذ با [ در حالت مستي در مسجد بر رسولﷲ )ص( وارد شد .حضرت از اين
وضع ناراحت شد و آنگاه اين آيه نازل شد كه مسلمانان نبايد در حالت مستي نماز بخواند(13) .
يعنی شيعيان اينکه علی قبل از تحريم شراب ،شراب خورده است را اھانت به تشيع ميدانند ،حال آنکه اين تنھا يک ديدگاه تاريخی و مستند
است .ممکن است بپرسيد پس چرا اين دسته از مذھبيون ميگويند "به مقدسات ما توھين نکنيد" و بجای آن نميگويند "از برداشت و کاسبی ما
از دين انتقاد نکنيد" ،اين پرسش مرا متعجب خواھد کرد و از شما خواھم پرسيد مگر نميدانيد که مبنای اسالم بر دروغ و دغل کاری و تغيير
معنی کلمات و لفاظی و ياوه گويی و دو رويی است؟ اگر نميدانيد ھمين مسئله بايد شما را از اين واقعيت آگاه کند و اگر ميدانيد ھم که نبايد
اين پرسش برايتان مطرح شود.
تعريف کردن آنچه مقدس است و تعريف کردن دقيق اھانت ،احترام و توضيح اينکه چرا بايد به مقدسات احترام گذاشت موضوعی بسيار
گسترده و پيچيده است و مسلمانان از تعريف آن ھمواره سر باز ميزنند ،برای نوشتن اين نوشتار از آيت ﷲ صانعی مرجع تقليد شيعه،
ماليی که گمان ھمه بر آن بود که جانشين آيت ﷲ خمينی شود ولی با دخالت باند رفسنجانی ولی فقيه نشد و يک مالی معمولی که حتی آيت
ﷲ ھم نبود )خامنه ای( را جانشين او کردند ،استفتاء کردم ) (14و پرسيدم:
س -تعريف دقيق اھانت در شريعت چيست؟ چه زماني ميتوان گفت شخصي به پيامبر يا ائمه اھانت كرده است؟ آيا انكار نبوت،
وارد كردن اتھام ،طنز پردازي ،انكار عصمت مصداق اھانت ھستند يا خير؟ آيا منبعي كه بطور مشخص و دقيق اھانت را تبيين
كرده باشد وجود دارد؟
بسمه تعالي
با عرض سالم،
ج -موضوع اھانت ،ھمانند بقيه موضوعاتي است كه تشخيص آن با عرف و مردم است و لذا ھر عملي كه عرفا ً مصداق اھانت
نسبت به پيامبر و ائمه عليھم السالم محسوب شود ،حرام و معصيت است و از گناھان كبيره مي باشد.
4 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
عرف جوامع مسلمان در دست آخوند است ،اگر آخوند مسلمانان را تحريک کند آنھا ھر انتقاد و ھر ايرادی به اسالم و حتی ھر دگر انديشی
را ميتوانند اھانت تلقی کنند ،به ھمين جھت ماليان ترجيح ميدھند بجای تعريف دقيق مقدسات ،اھانت ،و بی احترامی ،اين واژه ھا را بطور
کيلويی مصرف کنند چه اگر تعريف دقيقی از آنھا ارائه دھند اين تعريف دست و پا گير خواھد بود و درخواست احترام به اسالم نابخردانه و
ناعدالنه جلوه خواھد نمود .آنھا ترجيح ميدھند که بتوانند بطور دلخواه ھرکسی را که مايلند محکوم به اھانت به اسالم کنند و ھواداران خود
را به جان او بياندازند ،اين کار از لحاظ سياسی برای آنھا بھتر است تا اينکه معيار و خط کش دقيقی برای مسئله احترام و اھانت در اختيار
ھمگان قرار دھند .افزون بر اين ،تعريف اين مسائل بسيار دشوار و نيازمند تحليل ھايی است که بنيان دين و ايمان را زير سوال خواھد برد
از ھمين سو ماليان اين سطحی نگری و ياوه گويی را ترجيح داده اند و توضيح دقيقی در مورد اھانت نداده اند .اما با اينکه باور کردن اين
قضيه سخت است )!( ماليان واقعا ً معتقد ھستند کسی حق ندارد عليه اسالم چيزی بگويد ،چيزی بنويسد يا تبليغی بکند! نه تنھا کسی حق
چنين کاری را ندارد بلکه در بالد اسالمی کسی حق تبليغ دين ديگری را نيز ندارد! آيا ميتوان تصور کرد در قرن 21ام جمعيتی اينقدر
وحشی باشند؟! ماليان از گفتن اينکه کسی حق ندارد چيزی عليه اسالم بنويسد شرم ندارند! برای نمونه به سخنان آيت ﷲ خمينی "تحريف
واژه ھا توسط خمينی ،منظور از آزادی چه بوده است؟" نگاه کنيد ،منتھا چون ماليان و اوباش تحت نفوذشان توانايی بيان صريح اين مطلب
را در اين دوره و زمانه ندارند پشت اين بھانه که "نبايد به مقدسات توھين شود" مخفی ميشوند ،و اال ديدگاه آنان اين است که کسی حق
ندارد چيزی عليه اسالم بگويد يا بنويسد.
بايد به اين واقعيت نيز توجه داشت که مسلمانان عادت به شنيدن سخنان منتقدين ندارند ،چون اساسا ً تابحال مجالی برای مخالفت با اسالم
وجود نداشته است ،به دليل توحش باالی مسلمانان منتقدين ھمواره دست به خود سانسوری ميزده اند يا اينکه اگر لب به سخن باز ميکردند،
مرگ پاسخ سخنان ايشان بوده است ،به پاس وجود اينترنت و تکنولوژی غربی است که اکنون ميتوان نسبتا ً آزادانه تر از اسالم دفاع کرد.
به ھمين جھت دليل گوش مخاطبين مسلمان با سخنان انتقادی آشنا نيست و ھمواره و در تمام عمر خود تنھا مدح و ستايش و چاپلوسی
شخصيتھای دينی خود را شنيده اند و بيشينه مسلمانان اساسا ً اگر دسترسی به منابع منتقد اسالم ھم داشته باشند آنقدر خرد و آزاد انديشی
ندارند که حتی آنھا را مطالعه بکنند ،لذا ھر سخن انتقادی را اھانت ميدانند.
اما در پاسخ به پرسش مطرح شده در اين بخش بايد گفت که بستگی به مقدسات و شيوه توھين دارد .فرض کنيد برای افرادی گاو چيز
مقدسی است ،و خوردن گوشت گاو در آن فرھنگ اھانت محسوب ميشود .آيا ديگران بايد به اين مقدسات احترام بگذارند و به آن توھين
نکنند؟ به نظر نميرسد ھيچ انسان عاقلی پاسخی مثبت به اين پرسش بدھد .حال فرض کنيد ھمان جمعيت باورھای مضری برای اجتماع نيز
داشته باشد ،مث ً
ال افراد را بخاطر باورھای دينيشان تبعيض کنند و يا اينکه بخاطر جرائمی انسانھايی را زنده زنده بپزند ،برای نمونه ھندو
ھا که احترام خاصی برای گاو قائل ھستند در گذشته بر اساس باورھای دينيشان ھمسر مردی که فوت ميشد را زنده زنده ميسوزاندند ،اين
عمل که ساتی نام دارد عملی مقدس بود و ھنوز ھم برخی زنان ھندو خود اينکار را انجام ميدھند يعنی بدون دخالت ديگران بعد از مرگ
ھمسر خود را به آتش ميکشند ) .(16در اينصورت چطور؟ آيا بايد به اين جمعيت و مقدساتش اھانت نکرد و مثالً گوشت گاو را بخاطر آنھا
نخورد؟ روشن است که پاسخ منفی است.
جمعيتی را فرض کنيد که برای ھويج احترام ويژه ای قائل ھستند و آنرا مقدس ميپندارند .تا اينجای کار ممکن است شما برای اين جمعيت و
افکارش احترام قائل باشيد ،البته من چنين احترامی را قائل نيستم چون من برای افکار نادرست احترامی قائل نيستم ،ولی حال فرض کنيد
که افزون بر مقدس پنداشتن ھويج ،خوردن ھويج را جرم ميدانند و ھويج خوران را ميکشند .حاال چطور؟ آيا بايد به اين گروه و عقيده اش
احترام گذاشت؟ ھرگز!
در مورد اسالم ھم قضيه از نظر برخی نامسلمانان ھمينگونه است .اسالم شامل يک سری باورھای مسخره و نابخردانه است ،مثالً باور به
5 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
امام زمان ،باور به داستانھای مسخره قرآن ھمچون طوفان نوح ،قصه آدم و حوا ،ماجراھای سليمان ،يونس ،صالح و غيره مشتی باورھای
نابخردانه و گاھی مضحک است ،به ھمان ميزان که احترام به ھويج از نظر افرادی که عضو جمعيت فرضی باال نيستند نابخردانه است،
احترام گذاشتن به اين مزخرفات نيز برای نامسلمانان نابخردانه است و احترام گذاشتن به اسالم يعنی احترام گذاشتن به حماقت .ممکن است
برخی حاضر باشند برای مزخرفات و باورھای مسخره کودکانه که جدی گرفته ميشوند احترام بگذارند ولی شوربختانه مسئله به اينجا ختم
نميشود .افزون بر نابخردانه بودن و مسخره بودن باورھای باال اين باورھا مضر ھم ھستند؛ مسلمانان بخاطر ھمين مجموعه باورھا دست
به جنايات و کارھای زشت متعددی ميزنند و روزگار خود و ديگران را بخاطر ھمين باورھای چرت است که سياه کرده اند .احترام گذاشتن
به اسالم و "مقدسات مردم" در صورتی که اين مردم مسلمان باشند يعنی احترام گذاشتن به سنگسار ،قصاص ،جھاد ،اعدام ،زن ستيزی،
ھمنجسگرا ستيزی ،تبعيض دينی ،تبعيض جنسی ،و برده داری ،و در يک کالم ،بربريت ،توحش و حماقت و نادانی آيا شما حاضريد به
چنين چيزھايی احترام بگذاريد؟ پاسخ به ميزان مدنيت شما باز ميگردد اگر مدنيت شما در حد مسلمانان باشد آنگاه شما ميتوانيد به اين مفاھيم
و مروج آن يعنی اسالم احترام بگذاری ،ولی اگر ميزان مدنيت شما باالتر از مسلمانان است آنگاه شما ھمچون من ھرگز حاضر نخواھيد شد
که به اسالم که بخشی از مقدسات مردم مسلمان است احترام بگذاريد چون احترام گذاشتن به اسالم يعنی بی احترامی به خرد ،و بدتر از آن
بی احترامی به انسانيت.
نتيجه آنکه من ھرگز احترام به مقدسات مردم در صورتی که اين مردم باورھای غير منطقی و بدتر از آن مضر داشته باشند را نه تنھا
توصيه نميکنم بلکه شديداً نکوھش کرده و آنرا عملی غير اخالقی و غير انسانی ميدانم ،کسانی که به اسالم احترام ميگذارند يا دچار نادانی
ھستند و نميدانند که اسالم چيست ،يا اگر از آن آگاھند ھمانقدر بزھکار و بدکاره و پليد ھستند که مجريان اسالم ھستند .من برای خود چنين
آدمھايی که يا نادان ھستند يا جنايتکار احترامی قائل نيستم ھر انسانی از نگر من يا اسالم ستيز است يا انسان ستيز .اين انسان ستيزی البته
در بيشينه موارد نا آگاھانه و از روی نادانی نسبت به اسالم و قوانين کثيف و متعفنش است.
افزون بر آنچه در باال آمد بايد توجه داشت که اسالم تنھا يک مجموعه باورھای خرافی شخصی نيست بلکه به ادعای اسالمگرايان کامل
است و يک ايدئولوژی سياسی است ،احترام گذاشتن به يک ايدئولوژی سياسی کاری احمقانه است ،اسالم را بايد براستی در کنار کمونيسم،
فاشيسم ،نازيسم ،بعثيسم و غيره آورد ،به چه دليل يک شخص بايد به يک ايدئولوژی سياسی احترام بگذارد؟ بخصوص اينکه اين ايدئولوژی
ال غير خصوصی است و در تمام زوايای زندگی ھر انسانی دخالت ميکند .درخواست احترام به اسالم ھمانقدر ابلھانه است که مسئله ای کام ً
درخواست احترام به کمونيسم ،فاشيسم ،و نازيسم ،يا حتی ساير ايدئولوژيھا ،ديدگاه ھا و نظامھای سياسی مثل ليبراليسم ،دموکراسی،
آريستوکراسی ،جمھوريت ،پادشاھی و غيره ...کدام انسان عاقلی اھانت به اين موضوعات را جرم ميداند؟ روشن است که اين تفکر و
ايدئولوژی سياسی ميخواھد ارزشی باالتر از ساير ايدئولوژی ھای سياسی برای خود دست و پا کند ،تا جايی که کسی حق اھانت به آنرا ھم
نداشته باشد ،حال آنکه از نظر من ھمانطور که ھرکس ميتواند به درست يا غلط بگويد کمونيسم و نازيسم مزخرف ھستند ،بايد بتواند بگويد
اسالم نيز مزخرف است و کسی نبايد به او خرده بگيرد که چرا اھانت کرده ای! تابحال ديده ايد کسی از شما بخواھد به ايده دموکراسی
احترام بگذاريد؟
به دو دليل باال روشن شد که احترام به اسالم کاری غير اخالقی و غير انسانيست ،اما احترام نگذاشتن به چيزی برابر با بی احترامی کردن
به آن نيست .شما به باورھای قبيله زولو احترامی نميگذاريد چون اساسا ً نميدانيد اين باورھا چه ھستند ولی به آنھا بی احترامی ھم نميکنيد،
بنابر اين ميان احترام نگذاشتن و بی احترامی کردن نيز بايد فرقی قائل شد ،پرسشی که اينجا مطرح ميشود اين است که آيا بايد به مقدسات
مسلمانان بی احترامی کرد يا نه؟
بازھم پاسخ باز ميگردد به اينکه بی احترامی يا اھانت يعنی چه؟ در نمونه ھايی که قبالً آورده شد اثبات شد که مسلمانان انتقاد از دين را در
بسياری از موارد اھانت به اسالم تلقی ميکنند ،اگر ميخواھيد مسلمانان را راضی نگه داريد بايد تمام باورھای ضد اسالمی خود را مخفی
نگه داريد و "خفه" شويد ،منظور بسياری از مسلمانان از احترام گذاشتن ھمين است .اما اگر اھانت يعنی انتقاد ،آنگاه بايد به اسالم اھانت
کرد! مسلمانان از دماغ فيل نيافتاده اند که حق مصونيت از انتقاد داشته باشند ،ھيچ باور و انديشه ای نبايد اين امتياز را داشته باشد که کسی
نتواند از آن ايراد بگيرد ،انتقاد کند و نقصانی را به آن نسبت بدھد .اگر مسلمانانی اينرا درک نميکنند و يا نميپذيرند بخاطر توحش و
فاشيست بودن آنھاست ،ديگران چرا بايد به چنين حماقت و خفتی تن در دھند؟ انتقاد از اسالم و انتساب نقصان به اسالم و وارد کردن اتھام
به اسالم و مسلمانان و شخصيت ھای اسالمی به دليل مضر بودن اسالم برای بشريت نه تنھا امری جايز بلکه از نگر من برای ھر نامسلمان
فھيمی که اسالم را ميشناسد امری بايسته و واجب است .اگر نامسلمانی منتقد اسالم نيست يا نسبت به اسالم نادان است يا شخصی بی وجدان
و درونگراست که سرنوشت خود و ديگران برايش اھميتی ندارد ،چرا که اگر کسی در مقابل جنايت سکوت کند خود جنايتکار است .نتيجه
آنکه اگر انتقاد کردن از اسالم برابر با اھانت به اسالم است که ظاھرًا از نظر بسياری از مسلمانان تندرو اينگونه است ،آنگاه بايد به اسالم
اھانت کرد.
ولی خوب گروھی فھميده تر نيز در ميان مسلمانان وجود دارند که انتقاد را اھانت نميدانند بلکه معيار منطقی تر و متمدنانه تری برای اھانت
در ذھن دارند .مثالً اين گروه معتقدند فحاشی اھانت است و به مقدسات مسلمانان نبايد کسی فحاشی کند ،اينکه فحاشی اھانت است مسئله ای
مسلم به نظر ميرسد که نميتوان در آن شک کرد ،اما پرسش بعدی که پيش می آيد اين است که آيا بايد به اسالم و مقدسات آن فحاشی کرد يا
نه؟
6 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
به نظر من بطور کلی فحاشی آنقدر امر مھمی نيست ،کسی که دھانش را باز ميکند و کلمات زشت از دھانش خارج ميشود نميتواند آسيبی
جدی به کس ديگری بزند ،طرف مقابل ھمواره ميتواند گوش نکند يا نخواند به ھمين دليل بعنوان يک ليبرال معتقدم حق فحاشی نسبت به ھر
کس و ھر چيزی برای انسانھا بايد محفوظ باشد ،مگر در صورتی که خساری به شخص اھانت شده انجام گيرد در اينصورت آن شخص
ميتواند به دادگاه برود و از اھانت کننده شکايت کند .من خود بعنوان منتقد اسالم روزی نيست که فحشھای بسيار زننده و رکيک از مسلمانان
دريافت نکنم ولی اين فحشھا برای من آنقدر اھميتی ندارند من به سادگی آنھا را ناديده ميگيرم و اگر روزی اين افراد فحاش را ببينم نيز کينه
ای از آنھا به دل ندارم و بدون اينکه آنھا بخواھند ،به دليل سفاھتشان آنھا را ميبخشم .مسلمانان نيز بايد ھمين کار را بکنند ،اگر از اين
اھانت ھا ناراحت ھم ميشوند بايد آنھا را ناديده بگيرند .اينگونه ممکن است مسلمانان برای خود احترامی کسب کنند ،و اال با تھديد و خشونت
مسلمانان نميتوانند برای اسالم احترام کسب کنند .گواه اين مدعا اين واقعيت است که بر اساس ديدگاه بسياری از فقھای اھل تسنن ھرکس به
خلفای راشدين اھانت کند بايد کشته شود ،آيا اين حکم خشن و وحشيانه جلوی اھانت شيعيان به سه خليفه اول را گرفته است؟ البته که نه.
اما اين در مورد کسانی است که به خود من فحاشی ميکنند ،ولی اھانت به اسالم و پيامبر اسالم و خدا و فرشتگان اھانت به يک شخص
مسلمان نيست ،ھيچ مسلمانی ھم وکالتی از پيامبر يا خدای کائنات ندارد که از او دفاع کند ،دفاع از خدا کاری احمقانه به نظر ميرسد اگر
خدا ميخواست خود ميتوانست منتقدانش را در لحظه ای خاموش کند ،خدا نيازی به دفاع بشر از او ندارد ،مگر اينکه خدا نباشد و يک توھم
باشد ،خدايی که به دفاع بشر نياز دارد ديگر خدا نيست .آيا براستی دفاع يک مسلمان کوچک که سر تا پای خود و باورھايش اھانت به
ديگران است از قدرتمند ترين موجود قلچماق قابل تصور مضحک نيست؟
نتيجه آنکه اھانت به مقدسات از نظر من يک حق برای ھمه انسانھا بايد به شمار برود و ھيچکس نبايد بخاطر بی احترامی يا اھانت به
مقدسات دينی ھيچ جماعتی مجرم شناخته شود .ولی حق طبيعی بودن ھم برای انجام کاری دليل موجھی نيست ،برای نمونه سيگار کشيدن
ھم حق طبيعی ھمه آدمھا است ولی بھتر است مردم از اين حق طبيعی استفاده نکنند يا اگر ميکنند کمتر استفاده کنند.
روشن شد که اھانت به مقدسات از نگر من حق ھر انسانی است ،اما به پرسش "آيا بايد به مقدسات توھين کرد يا نه؟" ھنوز پاسخی داده
نشده است .به اين پرسش از ديدگاه سودمندگرايانه بايد پاسخ داد ،آيا توھين به مقدسات سبب خير ميشود و يا جلوی وقوع شّری را ميگيرد؟
فکر نميکنم پاسخ قطعی بتوان به اين پرسش داد که در ھمه سناريوھا صادق باشد ،برای نمونه گاھی استفاده از کلمات رکيک بصورت طنز
آميز ميتواند ذھن مخاطب را نسبت به دين روشن کند و تاثير مثبتی روی او بگذارد .برای نمونه اگر به دوست صميمی خود بگوييد از نظر
شما محمد قرآن را برای آلت تناسلی خود نازل کرده يا اينکه امام زمان معلوم نيست کی ميخواھد از النه خود بيرون بيايد ،اين گفته ھا
7 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
ممکن است تاثير مثبتی در دوست شما بگذارد و سبب تغيير در وی شود ،چنين توھينی نتيجه خوبی دارد لذا از نظر سودمندگرايانه اينکار
خوب به نظر ميرسد .اما در مقابل فرض کنيد يک استاد دانشگاه که با شما روابط صميمانه خاصی ھم ندارد بطور بسيار رسمی نظر شما
را در مورد اسالم ميپرسد ،اگر در پاسخ به او بگوييد از نظر من اسالم يک دين آشغال است ،فکر ميکنيد برداشت آن استاد دانشگاه چه
خواھد بود؟ آيا اين برخورد مناسب خواھد بود؟ روشن است که چنين برخورد اھانت آميزی فقط آبروی شما را خواھد برد و نتيجه مثبتی
نخواھد داشت .يا فرض کنيد در شھر قم به سر ميبريد و يک دسته آخوند از مقابل شما در حال رژه رفتن ھستند ،اگر در چنين حالتی فرياد
بزنيد درود بر يزيد ،و مرگ بر امام زمان ،چه نتيجه ای رخ خواھد داد؟
در دو نمونه باال ھم به سناريويی اشاره شد که در آن اھانت کردن بی ضرر و حتی سودمند و در نتيجه خوب است ،و ھم به سناريو ھايی
اشاره شد که در آنھا اھانت کردن نتايج خوبی ندارد .حال پرسش اين است که چه مشترکاتی بين سناريوھايی که در آنھا اھانت کردن بد
است وجود دارد؟ به عبارت ديگر چه زمانی نبايد به مقدسات اھانت کرد؟ پيش از پاسخ به اين پرسش شايسته است مسئله ديگری را
مطرح کنيم .پرسش فرعی اين است که آيا برقراری گفتمان و ھمنشينی با مسلمانان به نفع منتقدان اسالم است يا به ضرر آنھا؟ به عبارت
ديگر در ھمنشينی مسلمانان با منتقدان اسالم کدام طرف موضع ضعيف تری دارد و کدام طرف موضع قوی تری دارد؟
از نگر من موضع منتقدان دين بسيار بسيار قوی تر است ،چرا که برای دفاع منطقی از اسالم يک شخص بايد درست بودن تمامی گزاره
ھايی که اسالم مدعی درستی آنھا است را با موفقيت اثبات کند و اال باور او به اسالم غير عقاليی و نابخردانه است .در مقابل برای رد
کردن اسالم تنھا کافيست که يک گزاره نادرست در اسالم پيدا شود ،در صورتی که تنھا يک خطا و ايراد در اسالم وجود داشته باشد اسالم
ال از اين واقعيت قافل ھستند و فکر ميکنند بايد عکس باورھای دينيشان اثبات شود تا دينشان رد بطور کلی باطل خواھد بود ،مسلمانان معمو ً
ً
شود! قوی بودن موضع منتقدان اسالم نسبت به اسالم طبيعتا اين نتيجه را ميدھد که گفتمان و مراودات فکری و مناظرات بين مسلمانان و
منتقدان اسالم به نفع منقدان اسالم و به ضرر مسلمانان است .به ھمين دليل است که مسلمانان به شدت از انتقاد ھراس دارند و از بحث و
مناظره فرار کرده و در يک کالم دشمنان جامعه آزاد و باز ھستند.
با مقدمه ای که در باال آمد به اين پرسش که "چه زمانی اھانت کردن به مقدسات مسلمانان نادرست است" بھتر ميتوان پاسخ داد .زمانی اين
اھانت کردن بد است که موجب از ميان رفتن گفتمان و بحث شود و اين بھانه را به مسلمانان بدھد که فرار کنند و خود را به حاشيه بکشانند.
بازگشت مسلمانان به پناھگاھشان نتيجه ای مثبت برای آنھا دارد .البته بايد توجه داشت که در بيشينه موارد وقتی با کسی بحث ميکنيد
نميتوانيد نظر او را عوض کنيد ولی اين بحث کردن اغلب باعث ميشود ديگران به موضوعاتی که تابحال به آنھا فکر نکرده اند فکر کنند.
خود اين نتيجه بحث کردن ارزش بسيار بااليی دارد.
بنابر اين من توھين کردنی به مقدسات را که نتيجه خوبی ندھد اگرچه حق ھر انسانی ميدانم ولی توصيه ميکنم که به دنبال فحاشی و استفاده
ال بھتر است اين ضعف و خشم را با دانش گستری و استدالل و برخورد آرام و از کلمات رکيک در برخورد با مسلمانان نبايد بود و معمو ً
منطقی جايگزين کرد.
اگر توھينی مشمول ساب النبی باشد ،مجازات آن اعدام است و در اين مورد ھر که بشنود براو کشتن واجب است و نيازی به اذن
امام و رھبر شرعی نيست ،مسئله مورد اجماع ،فقيھان ،و از جرائم غير قابل گذشت است .و اگر مشمول حکم ساب النبی نباشد ،به
حبس از يک تا پنج سال محکوم میگردد ،و اين جرم ،بازھم غير قابل گذشت است و مشمول مادهی ) (727نيست.
باورھای دينی بقيه مردم و دينداران نيز گاھی مورد اھانت قرار ميگيرد ،مثالً چند سال پيش در نيويورک امريکا مردی مجسمه ای شکوالتی
از بدن عريان مسيح ساخته بود ،او که خود يک مسيحی بود ميگفت مسيح چيزی شيرين است و شکوالت ھم چيزی شيرين است و من فکر
ميکنم اين اثر ھنری خيلی مناسب باشد .مسيحيان زيادی از اين کار او دلخور و ناراحت شدند ولی نه کسی دستور قتل برای او صادر کرد
نه به او فحشی داده شد نه کسی او را تھديد به مرگ کرد .کمترين خشونتی نسبت به او از جانب يک مسيحی وارد نشد ،کاری که تندرو
ترين مسيحی ھا انجام دادند اين بود که تالش کردند پشتيبانان مادی او را بايکوت کنند .سرانجام نيز اين مجسمه در موزه ای به نمايش در
آمد و کسی ھم تنوانست جلوی آنرا بگيرد ) .(17ھمه روزه اشعار و آھنگھا و فيلمھا و کليپھا و کتابھايی که در آنھا مستقيم يا غير مستقيم به
مسيحيت ،مسيح و مسيحيان توھين ميشود در غرب منتشر ميشود ولی مسيحيان با متانت و بزرگواری تمام آنھا را نه تنھا تحمل ميکنند بلکه
اين اھانت ھا را حق ھر کسی ميدانند .آيا مسيحيان از اين اھانت ھا ناراحت نميشوند؟ البته که ميشوند! ولی ھيچکس از مسيحيان خشونت
ويژه ای در اين زمينه نميبيند ،چرا مسلمانان نيز در اين مورد مانند مسيحيان رفتار نميکنند؟
8 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
براستی دليل اين ھمه توحش و حساسيت شديد در ميان مسلمانان چيست؟ به فرض اينکه خدايی وجود داشته باشد و نبوت محمد نيز قابل
دفاع باشد آيا اين قابل دفاع است که مسلمانان بخواھند از اھانت به خدا و پيامبر و دينشان آزرده شوند و به دفاع از آنھا بپردازند؟ به نظر
نميرسد خداوندی قدير و عليم که ھمه چيز را ميداند و ھمه کاری را ميتواند انجام دھد از اھانت يک انسان به خود ناراحت شود ،و يا اينکه
از انسان ديگری کمک بخواھد ،اگر خدا از اھانت ناراحت شود ميتواند خودش از خودش دفاع کند نياز به دفاع انسانھا ندارند ،پس برای
پرسش باال بايد پاسخھايی غير از اينکه مسلمانان در حال دفاع از خدا و پيامبر و غيره ھستند را جستجو کرد .چند پاسخ قابل تصور را در
زير مرور ميکنيم.
يکم -به نظر ميرسد مسلمانان باورھای دينيشان را بيش از حد جدی ميگيرند ،برای شخصيتھای مقدسشان از جمله خدا ،پيامبران و امامان
قدرتھای ماوراء طبيعی بسيار زيادی توھم ميکنند و انتظار ياری زيادی از آنھا دارند .شخصيت ھای مقدس مذھبی برای مسلمانان ھمانند
بت برای بت پرستان ھستند ،وقتی کسی به بتھای آنھا اھانت ميکند انگار بتھای آنھا را شکسته است ،مسلمانان تمام عمر خود را در ترس
از قدرت اين بتھا زندگی ميکنند ،ولی وقتی ميبينند شخصی به اين بت ھا اھانت ميکند و اين بتھا نميتوانند از خود دفاع کنند طبيعتا ً متوجه
عجز و بی خاصيتی اين بت ھا ميشوند يا دستکم ايمانشان تضعيف ميشود .اين است که روحانيون برای جلوگيری از وقوع اين شک ،اھانت
به اسالم را جدی ميگيرند ،چون اھانت به اسالم ،حال آنکه باوری که با اھانت ديگران سست شود مسلما ً باور سست مايه و بيھوده ايست و
ما ميدانيم که اسالم حقيقتا ً چنين است .وقتی مادربزرگ شما ببيند که شما بعد از اھانت به اسالم به سوسک تبديل نميشويد در دين خود و
درستی اراجيفی که به آنھا اعتقاد داشته است رفته رفته شک ميکند .شايد اگر من ھم قرار بود از يک مشت اراجيف مانند اراجيف قرآن
دفاع کنم مجبور بودم دست به خشونت ببرم.
اين خود مارا ياد داستان ابراھيم و نابود کردن بتھای قوم خود می اندازد ،ابراھيم بت ھارا ميشکند و ميگويد ببينيد اين بتھا حتی از خود
نميتوانند دفاع کنند ،پس نيرويی ندارند ،به عبارت ديگر ابراھيم از بتھا يک عمل را انتظار داشت و ميخواست از آنھا امتحان بگيرد ،در
مورد مسلمانان نيز دقيقا ھمين مسئله است .بت نامرئی و آسمانی آنھا ﷲ چون موجودی خيالی و غير حقيقی است ھيچ کاری را در واقع
نميتواند انجام دھد و حتی قدرت دفاع از خود را نيز ندارد .اگر کسی به او توھين کند او نميتواند ھيچ کاری بکند .اين مسلمانان ھستند که
بايد به ياری ﷲ بيايند و از او دفاع بکنند و دشمنانش را بکشند ،و اين خود بسيار مضحک است .بنابر اين توھين کردن به اسالم ،يک خدا
شکنی است که شباھت بسياری با بت شکنی ابراھيم سامی دارد ،روشن است که از نگر ما فرق چندانی ميان بت پرستی و خداباوری
نيست ،و ھمانگونه که خداباوران ،خداباوری را برتر از بت پرستی ميدانند ما نيز بيخدايی را برتر از خداباوری ميدانيم .ھردو در جھت
مبارزه با خرافات و جھل انجام ميگيرند و ھردو يک نتيجه ميدھند ،اگر مسلمانان کار ابراھيم را تاييد ميکنند ،اين منافقانه است که کار
اھانت کنندگان به اسالم را تقبيح کنند!
دوم -اسالم مروج فرھنگ مرگ و ستيزه جوييست ،به ھمين دليل برای زنده نگه داشتن خود ھمواره به دشمن نياز دارد .در فرم شيعی
اسالم حتی زمانی که اين دشمن وجود ندارد ھم ياد دشمنان پيشين )معاويه ،يزيد ،بنی اميه و (...زنده نگه داشته ميشود تا اين فرھنگ مرگ
و تنفر زنده بماند .ھمانطور که نشان داده شد اھانت به اسالم جرمی است که به سادگی ميتوان ھر کسی را به آن محکوم کرد .بنابر اين
"اھانت به مقدسات" ابزاريست که به درد روحانيت ميخورد .چون ھمواره ميتوانند ھر عملی را اھانت تلقی کرده و دشمنان فرضی برای
خود بوجود بياورند که بتوانند خود را مشغول به جنگ با دشمنان نشان داده و مقلدانشان را بيشتر بچاپند.
سوم -ماليان انتقاد از خود را در بسياری از موارد دشمنی و اھانت به اسالم ميدانند و ميتوانند از اين روش منتقدين خود را ساکت کنند .اين
شيوه را خود محمد بنيانگذاری کرد ،خلفای بعدی نيز آنرا ادامه دادند و ھنوز ھم تداوم دارد .رژيم جنايتکار اوباش اسالمی "محارب با خدا"
را در ليست اتھامات بسياری از قربانيان خود آورده بود .در ميان روحانيون ھم رايج است که روحانيون ادامه دھنده رسالت ھستند و اھانت
به يک روحانی )توسط يک جسمانی!( در صورتی که رسالت را زير سوال ببرد ھمانند اھانت به پيامبر و در نتيجه مجازاتش مرگ است.
چھار -فرھنگ استبدادی و عقب مانده مسلمانان تفکر انتقادی و اساسا ً انتقاد را برنمي تابد و ھمواره آنرا مضر می پندارد .البته اگر منصفانه
به اين قضيه نگاه کنيم بقيه طيف ھای مردم خاور ميانه نيز ھمينگونه ھستند .تشبيه انتقاد به اھانت و در نتيجه امتناع از پاسخگويی به انتقاد
روشی رايج در فرھنگھای خاور ميانه ای است و نامسلمانان نيز ھمواره از آن استفاده ميکنند.
پنجم -مسلمانان در کل شايد به دليل اينکه دينشان وسط بيابان شکل گرفته است و زندگی بيابانی در مقابل زندگی در دشتھای سر سبز و آب
و ھوای خوب زندگی بسيار خشنی است به نظر ميرسد در تمامی موارد خشن و وحشيانه برخورد ميکنند ،اين نخستين توحش و خشونت از
جانب مسلمانان نيست که ما شاھد آن ھستيم ،مسلمانان در کل فرھنگی خشن و وحشی دارند ،روحی که در کالبد جامعه اسالمی وجود دارد
روحيه خشونت و ستيز و توحش را ترويج ميدھد ،از ھمين رو سم ھريس يکی از انديشمندان غربی اسالم را "فرقه مرگ" نام نھاده است.
من فکر ميکنم اين خشونت ذاتی اسالم که ھم ريشه جغرافيايی دارد ھم ريشه تاريخی از آنرو که محمد يک فرد نظامی و جنگجو بوده است،
ميتواند پاسخ خوبی به پرسش مطرح شده در ابتدای اين بخش بدھد.
9 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
از حق که نگذريم ،دعوت به احترام در بيشينه موارد دعوت خوبی است ،کسی که شما را به احترام دعوت ميکند شما را به کاری نيک و
بھتر بودن فرا ميخواند ،به ھمين دليل ھرگاه کسی از من ميخواھد که به چيزی توھين نکنم من درخواست او را جدی ميگيرم چون دعوت
او ،دعوت به نيکيست! اما اين دعوت يا صادقانه و خير خواھانه است يا موزيانه و منافقانه و زياده خواھانه است .حال دعوت مسلمانان به
احترام به مقدسات و اسالم از کدام دسته است؟ آيا مسلمانان ميگويند "بياييد به يکديگر و مقدسات يکديگر احترام بگذاريم؟" يا ميگويند
"بياييد به مقدسات ما بدون توجه به اينکه ما به شما و مقدسات شما و ديگران احترام ميگذارند احترام بگذاريد؟" .برای پاسخ به اين پرسش
بايد به رفتار خود مسلمانان نگاه کرد ،آيا مسلمانان نيز بطور متقابل به مقدسات ديگران و يا باورھای افراد ديگر احترام ميگذارند؟ از نگر
من روشن است که مسلمانان چنين نميکنند و به ھمين دليل دعوت مسلمانان به احترام يک دعوت صادقانه و خير خواھانه نيست بلکه
مسلمانان بخاطر دو رويی و از روی نفاق و پليدی است که چنين انتظاری از ديگران علی رغم بی احتراميشان به آنھا دارند .در اثبات اين
ادعا در اين بخش به سه موضوع خواھم پرداخت ،نخست اھانت ھای قرآن و حديث به نامسلمانان ،دوم رفتار محمد با دگر انديشان و سوم
خشونت اسالم نسبت به نامسلمانان.
ھمانطور که گفته شد ،بايد ديد آيا مسلمانان خود به ديگران احترام ميگذارند يا نه؟ برای يافتن پاسخ اين پرسش يک راه نگاه به رفتار
مسلمانان است ،اما ھر مسلمانی که به ديگران و مقدسات ديگران اھانت کند را اگر مالک تشخيص قرار دھيم ممکن است به حق يا ناحق
گفته شود که او مرجع اسالم نيست ،و کار او لزوما ً به اسالم ربطی ندارد .اما از آنجا که کسی نميتواند بگويد قرآن به اسالم ربطی ندارد،
بھتر است بجای رفتار مسلمانان قرآن را بررسی کنيم ،آيا قرآن به ديگران و مقدساتشان احترام ميگذارد؟
فرض کنيد روزی در خيابان در حال قدم زدن ھستيد که اعالميه ای از شخصی دريافت ميکنيد .اين اعالميه مربوط به گروه "پيروان" است
و در آن از شما دعوت ميشود که شما ھم به اين گروه با سابقه و قديمی بپيونديد .در اين اعالميه ھمچنين شرح مختصری از باورھای
مشترک اين گروه آمده است که از اين قرار ھستند:
نظر شما راجع به گروه "پيروان" پس از آگاھی از افکارشان چه خواھد بود؟ آيا به نظر شما اين گروه به مسلمانان اھانت کرده است؟ شما
اين 15مورد را يا بخشی از آنھا را فحش و اھانت ميدانيد يا نه؟ آيا اين گروه ،گروھی فاشيست و ستيزه جو نيست؟ مھمتر از اينھا ،آيا
مسلمانان بايد به اين گروه و پيروانش احترام بگذارند؟ فکر نميکنم ھيچ انسان عاقلی ،بالغ و منصفی به اين پرسش آخری پاسخ مثبت بدھد.
با توحش و بربريتی که از اسالم و مسلمانان سراغ داريم ،اگر دست مسلمانان به پيروان اين گروه برسد با آنھا چکار خواھند کرد؟ از ھمه
اينھا جالب تر ،اگر پيروان از مسلمانان بخواھند که به عقايد و باورھای گروه پيروان و خود ايشان احترام بگذارند ،به نظر شما ھواداران
گروه پيروان زياده خواه ،دو رو و حتی ديوانه نيستند؟ آيا مسلمانان بايد اين درخواست گروه پيروان را از روی حسن نيت بدانند؟
ممکن است بپرسيد نقل اين داستان تخيلی چه سودی دارد؟ پاسخ اين است که اين داستان کامالً تخيلی نيست بلکه مبتنی بر واقعيتی انکار
ناشدنی است ،تمامی 15مورد باال در قرآن آمده است با اين تفاوت که مخاطب اين دشنامھا در قرآن نامسلمانان يا دگرانديشان از زمينه ھای
فکری مختلف ھستند ،با اين اوصاف آيا مسلمانانی که خدايشان اينگونه ھمانند انسانی فرومايه و دھن دريده زشت ترين دشنامھا را به
ديگران داده است از ديگران انتظار احترام داشته باشند؟ در ادامه منبع اين فحاشی ھا به ترتيب ھمان شماره ای که در اعالميه باال آمد ،از
قرآن ذکر خواھم کرد:
10 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
ﷲِ َو ﱠ
ﷲُ ال س َمثَُل اْلقَْوِم الﱠِذيَن َكﱠذُبوا ِبآيا ِ
ت ﱠ َمثَُل الﱠِذيَن ُحﱢملُوا الﱠتْوراةَ ثُﱠم لَْم َيْحِملُوھا َكَمثَِل اْلِحماِر َيْحِمُل أَ ْ
سفاراً ِبْئ َ
َيْھِدي اْلَقْوَم ال ﱠ
ظاِلِميَن
مثل کساني که تورات بر آنھا تحميل گشته و بدان عمل نمي کنند مثل آن خراست که کتابھايي را حمل مي کند بد
داستاني است داستان مردمي که آيات خدا را دروغ مي شمرده اند و خدا ستمکاران را ھدايت نمي کند )ترجمه آيتی(.
ف ُيْغِنيُكُم عْيَلةً فَ َ
سْو َ سِجَد اْلَحراَم َبْعَد عاِمِھْم ھذا َو ِإْن ِخْفُتْم َ
س فَال َيْقَرُبوا اْلَم ْ
شِرُكوَن َنَج ٌ يا أَﱡيَھا اﱠلِذيَن آَمُنوا ِإﱠنَما اْلُم ْ
علِيٌم َحِكيٌم
ﷲ َضِلِه ِإْن شاَء ِإﱠن ﱠ َ ﷲ ِمْن َف ْ ﱠُ
اي کساني که ايمان آورده ايد ،مشرکان نجسند و از سال بعد نبايد به مسجدالحرام نزديک شوند و اگر از بينوايي مي
ترسيد ،خدا اگر بخواھد به فضل خويش بي نيازتان خواھد کرد زيرا خدا دانا و حکيم است )ترجمه آيتی(
ھر آينه بدترين جنبندگان در نزد خدا آنھايند که کافر شده اند و ايمان نمي آورند ) :ترجمه آيتی(
ﷲِ ذِلَك قَْولُُھْم ِبأ َْفواِھِھْم ُيضاِھُؤَن قَْوَل الﱠِذيَن َكفَُروا ِمْن ت النﱠصارى اْلَم ِ
سيُح اْبُن ﱠ ت اْلَيُھوُد ُعَزْيٌر اْبُن ﱠ
ﷲِ َو قالَ ِ َو قالَ ِ
َ َ
ﷲُ أﱠنى ُيْؤفُكوَنقَْبُل قاَتَلُھُم ﱠ
يھود گفتند که عزير پسر خداست ،و نصاري گفتند که عيسي پسر خداست اين ،سخن که مي گويند ھمانند گفتار
کساني است که پيش از اين کافر بودند خدا بکشدشان به کجا باز مي گردند ؟ )ترجمه آيتی(
س أَْجَمِعيَن ِإﱠن الﱠِذيَن َكفَُروا َو ماُتوا َو ُھْم ُكفﱠاٌر أُولِئَك َعلَْيِھْم لَْعَنةُ ﱠ
ﷲِ َو اْلَمالِئَكِة َو الﱠنا ِ
بر آنان که کافر بودند و در کافري مردند لعنت خدا و فرشتگان و ھمه مردم باد )ترجمه آيتی(
مثل کافران ،مثل حيواني است که کسي در گوش او آواز کند ،و او جز بانگي و آوازي نشنود اينان کرانند ،الالنند
،کورانند و ھيچ در نمي يابند )ترجمه آيتی(
بدترين جانوران در نزد خدا اين کران و الالن ھستند که در نمي يابند )ترجمه آيتی(
بگو :اي اھل کتاب ،آيا ما را سرزنش مي کنيد ؟ جز اين است که ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه پيش از
اين نازل شده است ايمان آورده ايم و شما بيشترين نافرمان ھستيد ؟ )ترجمه آيتی(
11 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
خدا کساني را که ايمان آورده اند و کارھاي شايسته مي کنند ،به ،بھشتھايي که نھرھا در آن جاري است داخل
خواھد کرد ولي کافران از اين جھان متمتع مي شوند و چون چارپايان مي خورند و جايگاھشان آتش است )ترجمه
آيتی(
.10آيه 50سوره المدثر )) (74:50به آيات 48و 49نيز نگاه شود(
كسانى كه متكبر و سركشند و اصل و نسب خود را بديگران منسوب ميسازند) .حرام زاده -اند() .ترجمه کاويانپور(
در دلھاشان مرضي است و خدا نيز بر مرضشان بيفزوده است و به کيفر دروغي که گفته اند برايشان عذابي است
دردآور )ترجمه آيتی(
و چون به آنان گفته شود که شما نيز ھمانند ديگر مردمان ايمان بياوريد، ،مي گويند :آيا ما نيز ھمانند بيخردان ايمان
بياوريم :آگاه باشيد ،که آنان خود بيخردانند و نمي دانند )ترجمه آيتی(
" .15ال يشعرون" در مورد نامسلمانان در آيه ھای زير آمده است:
النحل ،٢٦ :النمل ،١٨ :األعراف ،٩٥ :يوسف ،١٥ :القصص،٩ :األنعام ،١٢٣ :النحل ،٤٥ :العنكبوت ،٥٣ :يوسف،١٠٧ :
النمل ،٦٥ :آلعمران ،٦٩ :األنعام ،٢٦ :البقرة ،٩ :الزمر ،٢٥ :الزخرف ،٦٦ :القصص ،١١ :النحل ،٢١ :البقرة ،١٢ :النمل:
،٥٠المؤمنون ،٥٦ :الشعراء.٢٠٢ :
.16آيه 110سوره ال عمران )(3:110
شما بھترين امتي ھستيد از ميان مردم پديد آمده ،که امر به معروف و نھي از منکر مي کنيد و به خدا ايمان داريد
اگر اھل کتاب نيز ايمان بياورند برايشان بھتر است بعضي از ايشان مؤمنند ولي بيشترين تبھکارانند )ترجمه آيتی(
افزون بر اينھا ﷲ در قرآن بارھا نامسلمانان لعنت کرده است ،آيا لعنت کردن ﷲ ،امامان و پيامبر اسالم نيز برای نامسلمانان بطور متقابل
12 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
آزاد است يا نه؟ برخی از مسلمانان ميگويند لعن کردن اھانت نيست ،اگر اھانت نيست پس ما نيز بايد بتوانيم لعن کنيم .برخی ميگويند شما
که به خدا اعتقاد نداريد نبايد از لعن شدن ناراحت شويد .من اين پاسخ را صحيح نميدانم زيرا فحاشی وقتی صورت گرفته است که شخصی
به ديگری فحش بدھد نه اينکه شخصی احساس کند به او فحش داده شده است .برای نمونه فرض کنيد با مردمی آشنا ميشويد که در فرھنگ
و عقايد و باورھايشان عبارت "کله استخوانی" يک اھانت محسوب ميشود در حالی که در فرھنگ شما چنين نيست .حال در اين ميان
شخصی از اين جمعيت در مورد شما از اين عبارت استفاده ميکند .آيا اھانتی صورت گرفته؟ روشن است که صورت گرفته است و مالک
ديدگاه توھين کننده است نه توھين شونده.
لعنت البته در مقابل ساير اھانتھای قرآن موضوع کوچکيست ،برای ليست کاملتری از آيات اھانت آميز قرآن به "قرآن زنديق ،دسته بنديھای
قرآن ،دسته 'اھانت يا بد دھانی" مراجعه کنيد .غير از اين نتيجه که مسلمانان انصافا ً نبايد انتظار احترام از سايرين را داشته باشند ،از
وجود آيات باال ميتوان نتايج منطقی ديگری را نيز گرفت .پاسخ اين پرسش چيست؟ "آيا دستکم يکی از 15آيه باال اھانت آميز است يا نه؟"
اگر پاسخ مسلمانان نه است ،آنگاه آنچه در 15مورد باال آمده نبايد برای مسلمانان اھانت آميز تلقی شوند ،يعنی اگر نامسلمانی مسلمانان يا
پيامبر اسالم يا ھر چيز يا شخص مقدس ديگری را با واژه ھايی ھمچون خر ،حرامزاده ،نفھم ،بی شعور ،نجس ،حيوان ،چھارپا و غيره
خطاب کند ،مسمانان حق اعتراض ندارند چون اينکار شبيه گفتن "خودتی!" ھست که نبايد اھانت محسوب شود و مسلمانان نبايد از
نامسلمانان انتظار داشته باشند که از خدای آنھا در برخورد با مخالف و منتقد مودب تر باشند.
اگر پاسخ مسلمانان آری است ،آنگاه اھانت کردن بايد آزاد باشد ،مگر اينکه مسلمانان حق اھانت به ديگران را منحصر به خود بدانند و
بگويند ما حق اھانت به ديگران را داريم ولی ديگران حق اھانت به ما را ندارند .که اين البته غير عادالنه و زياده خواھی است.
ھردو اين پاسخھا به ضرر مسلمانان و به نفع نامسلمانان است ،واقعيت اين است که آنچه در آيات باال آمده است نشان از کمبود و خشم و
کينه گوينده دارد ،ھمچنين نشان از تربيت بيابانی و کم دارد ،نشان از عقده ھای فراوان و مشکالت روحی و افسردگی ھای شديد دارد ،تمام
اين صفات به خود محمد ميخورند ،ھمين دشنامھا از نگر من ميتوانند نشان دھند که قرآن به خدا ارتباطی ندارد.
به نظر نمی آيد ھيچ انسان عاقلی تمايل به احترام گذاشتن غير متقابل نسبت به اسالم و مسلمانان داشته باشد .يعنی اگر قرار باشد ما به
مسلمانان احترام بگذاريم و خدای آنھا به ما اھانت کند ،ما بايد ديوانه باشيم .از طرفی مسلمانان را توانايی دگرگون کردن قرآن نيست ،پس
ھيچگاه ضرورتی ندارد نامسلمانی به اسالم و مسلمانان احترامی بگذارد .مگر اينکه آيات اھانت آميز قرآن روزی از قرآن حذف شوند .يا
دستکم تعداد زيادی از مسلمانان بپذيرند که در قرآن خطا وجود دارد و آنچه در قرآن آمده لزوما ً الھی نيست ،آيا مسلمانان ھرگز به اين
تکامل فکری خواھند رسيد؟ به نگر من نه! چون خود دين ديدگاه ناقض قرآن است.
افزون بر قرآن که کالم الھی پنداشته ميشود ،احاديث بسيار زشت و زننده ای در مورد کفار در متون دينی مسلمانان ديده ميشود .در زير به
چند مورد از آنھا اشاره ميکنيم:
حضرت صادق عليه السالم فرمود که :دشمن ما اھل بيت نيست مگر کسی که ولدالزنا يا مادرش در حيض به او حامله شده باشد.
در حديث موثق از حضرت صادق عليه السالم منقول است که :از آبی که در حوض ھاى کوچک در حمام ھاى سنيان جمع می شود
از غسل مردم غسل مکن که در آن غساله يھودى و نصرانى و گبر و دشمن ما اھل بيت که از ھمه بدتر است جمع می شود و خدا
خلقى از سگ نجس تر خلق نکرده است و کسيکه عداوت ما اھل بيت دارد از سگ نجس تر است.
از حضرت صادق )ع( منقول است که ھر که مومنی را سير کند بھشت بر او واجب می شود و ھر که کافری را سير کند ،خدا شکم
او را پر از زقوم جھنم کند!
پس از ذکر اين احاديث بسيار زشت ،به ياد آوردن اين نکته سودمند است که کردار و پندار يک انسان نسبت به مخالفانش شاخص خوبی
برای نشان دادن شخصيت اصلی اوست ،و اين احاديث که از نظر يکی از بزرگترين محدثين شيعه در رده "موثق" ھم قرار گرفته اند،
ميزان فرومايگی شخصيت ھای دينی تشيع را به خوبی نشان ميدھند .ممکن است تصور کنيد به دليل ياوه گو بودن مجلسی احاديث باال
چندان اھميتی ندارند ،ولی آيت ﷲ مکارم شيرازی از چند منبع سنی نيز حديث مشابھی را نقل کرده است ) ،(18به استفتاء زير توجه کنيد:
سؤال :آيا در منابع اھل سنت رواياتى مبنى بر حالل زاده نبودن دشمنان على)عليه السالم( وجود دارد؟
13 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
جواب :در منابع اھل سنت رواياتى در اين حضوص وارد شده است كه در اينجا به برخى از آنھا اشاره مى كنيم:
ابوسعيد خدرى مى گويد » :كّنا معشر األنصار نبور أوالدنا بحﱢبھم علّيا ً)رضي ﷲ عنه( ; فإذا ُولد فينا مولوٌد فلم يحّبه عرفنا أ .1
نّه ليس منّا«)] (1ما انصار ،فرزندانمان را با دوست داشتن على)رضي ﷲ عنه( امتحان مى كرديم ; پس ھر گاه فرزندى
از ما متوّلد مى شد و او را دوست نداشت مى فھميديم او فرزند ما نيست[ .
ي بن أبي
ب عل ّي بن أبي طالب)رضي ﷲ عنه( ; فإذا رأينا أحدھم ال يح ّ عبادة بن صامت مى گويد » :كنّا نبور أوالدنا بح ﱢ
ب عل ّ .2
طالب علمنا أ ّنه ليس مّنا وأ ّنه لغير ِرْشَدة«)] (2ما فرزندانمان را با دوست داشتن على ابن ابى طالب)رضي ﷲ عنه(
امتحان مى كرديم ،و چون مى ديديم يكى از آنھا على ابن ابى طالب)رضي ﷲ عنه( را دوست ندارد ،مى فھميديم از ما
نيست و از راه حالل به دنيا نيامده است[ .
حافظ جزرى در كتاب »أسنى المطالب«) (3پس از ذكر اين حديث نوشته است :
مطلب از قديم تا به حال مشھور است كه فقط زنازاده با على)رضي ﷲ عنه( دشمنى مى كند.
ى از ابوعيينه از ابن زبير از جابر نقل كرده است » :أمرنا رسول ﷲ)صلى حافظ حسن بن على عدوى از احمد بن عبده ضب ّ .3
ي بن أبي طالب« ]پيامبر خدا)صلى ﷲ عليه وآله( به ما دستور داد كه
ب عل ﱢ
ﷲ عليه وآله( أن نعرض أوالدنا على ح ﱢ
فرزندانمان را بر دوستى على بن أبى طالب عرضه كنيم[ .رجال اين حديث رجال صحيحين )صحيح بخارى و مسلم( بوده
و ھمگى از ثقات محسوب می شوند.
حافظ طبرى در كتاب »الوالية« با سندش از على)عليه السالم( اين حديث را نقل كرده است : .4
»ال يحّبني ثالثة :ولد الزنا ،ومنافق ،ورجل حملت به ُاّمه في بعض حيضھا« ]مرا سه نفر دوست ندارند :زنازاده و منافق
و كسى كه مادرش در حال حيض به او حامله شده باشد[ .
از ابوبكر نقل شده است :من پيامبر خدا)صلى ﷲ عليه وآله( را ديدم كه خيمه اى بنا كرده بود و بر كمانى عربى تكيه داده .5
ب
بود و در آن خيمه ،على و فاطمه و حسن و حسين بودند ،و فرمود » :معشر المسلمين! أنا سلٌم لمن سالَم أھل الخيمة ،حر ٌ
ي الجﱢد رديء المولد«) ] (4اى گروه ال سعيد الجﱢد طّيب المولد ،وال يبغضھم إ ّ
ال شق ﱡ ي لمن واالھم ،ال يحّبھم إ ّ
لمن حاربھم ،ول ﱞ
مسلمين! من با كسى كه با اھل خيمه در صلح باشد در صلحم ،و با كسى كه با آنان در جنگ است در جنگ ھستم ،و
دوستدار كسى ھستم كه با آنھا دوستى ورزد .و آنان را جز فرد خوشبخت حالل زاده دوست ندارد ،و جز فرد بدبخت
ت پست ،با آنان دشمنى نمى كند[ . داراى والد ِ
اين مطلب را در گذشته و حال ،بسيارى از شعرا به نظم در آورده اند كه مجالى براى ذكر اشعار آنھا نيست ; يكى از اين
اشعار ،شعر صاحب بن عّباد است): (5
س ويزكو النجار
ك وتصفو النفو ُ ي تزوُل الشكو ُ ب عل ّ
1ـ بح ﱠ
َ َ ً
ت محّبا له فثّم العالُء وثّم الفخار 2ـ فمھما رأي َ
ب مستعارت بغيضا ً له ففي أصِلِه نس ٌ 3ـ ومھما رأي َ
4ـ فمّھد على َنصبه عذَرُه فحيطاُن داِر أبيه قصاُر
ك ھا برطرف مى شود ،و َنْفس ھا و روح ھا تصفيه مى شود ،و اصل وَنَسب پاك مى گردد 2 .ـ پس ھر جا ] 1ـ با دوستى على ش ّ
دوستدار او را ديدى ،برترى و فخر آنجاست 3 .ـ و ھر گاه دشمن او را ديدى پس در اصل و َنَسب او َنَسبى عاريه گرفته شده است
4 .ـ پس براى دشمنى او عذرى درست كن ) ،و بگو( ديوارھاى خانه پدرش كوتاه بوده است[ .
و ھمو سروده است :
ب
ض على الشاھِد والغائ ِ ي بن أبي طالب فر ٌ ب عل ّ
ح ﱡ
وُاﱡم من نابَذُه عاھٌر تبذُل للنازِل والراك ِ
ب
]دوستى على بن أبى طالب بر ھر شاھد و غايبى واجب است .و ھر كس با او دشمنى ورزد مادرش بد كاره بوده و بر پياده و
سواره خود را عرضه مى كرده است[ (6).
1ـ أسنى المطالب ،حافظ جزرى ] 8 :ص ; [58شرح ابن أبي الحديد ، 4/110] 473 : 1خطبه ، [56و در آنجا تصحيفى روى
داده است .
2ـ أسنى المطالب ] 8 :ص ; [58نھاية ،ابن األثير . [1/161] 118 : 1
3ـ أسنى المطالب . 8 :
14 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
نتيجه آنکه حرامزاده و زنازاده بودن دشمن علی موضوعی جدی است که بنيادگرايان شيعه واقعا ً به آن اعتقاد دارند و از گفتن آنھم شرم
ندارند .من بخاطر اسالم ستيز بودن بارھا با اين قضيه روبرو شده ام ،برای نمونه به کامنت زير نگاه کنيد )نام کسی که مورد فحاشی قرار
گرفته بود و بکب ار منتقدان اسالم بود با ستاره پنھان شده است(:
*** ***** يك زنا زاده بود -پيامبر اعظم )ص( فرمودند :اھل بيت پيامبر را كسي نميكشد جز زنا زاده -اھل بيت پيامبر را كسي
ناسزا نميگويد جز زنا زاده؛ ھمتون بريد گمشيد .اين آرزو رو ھم به گور ميبريد كه يه روزي بتونيد توي ايران حكومت نجستون رو
اجرا كنيد.
پيامبر اعظم غلط فرمود ،ھرکس مخالف دموکراسی و سکوالريسم است زنا زاده است .آرش بيخدا
اھانت در ميان مسلمانان تنھا به نامسلمانان نيست بلکه به يکديگر نيز بسيار اھانت ميکنند .برای نمونه يک وبسايت اسالمی ) (19که
مربوط به اھل تسنن است به بررسی جمعيت شيعيان نسبت به اھل تسنن در دنيا پرداخته است و در جايی نوشته است:
بايد در ياد داشت که ميزان زاد و ولد در ميان شيعيان به اين دليل زياد است که دين آنھا اجازه زنا )متعه=ازدواج موقت ،صيغه( را
به آنھا ميدھد.
تلويزيون االقصی وابسته به گروه تروريستی فلسطينی حماس در تاريخ پنجشنبه 15ژانويه 2009عالم سنی را نشان داد که به نقل از ابن
تيميه از بنيانگذاران سلفی گرايی گفت ):(20
شيعيان خرھای يھوديان ھستند ،که يھوديان در ھر فتنه ای بر آنھا سوار ميشوند.
آخوند شيعی معروف يه نام شيخ دانشمند نيز در يکی از جلسات سخنرانی خود که فيلم برداری شده است نيز به صراحت ميگويد ):(21
نمونه ديگری از اھانت ھای شيعيان به مقدسات اھل تسنن ،مراسم عمر کشان است که در آن به عمر زشت ترين دشنامھا را ميدھند )،(22
عمر کشان البته تنھا اھانت شيعيان به اشخاصی که برای اھل تسنن محترم ھستند نيست ،به نمونه ديگری از اين اھانت ھا در قالب حديث
توجه کنيد:
صھاک کنيز حبشی عبد المطلب بود و برای او شتر می چرانيد نفيل با او زنا کرد و خطا ب را به دنيا آورد .خطاب وقتی به سن
بلوغ رسيد به صھاک طمع کرد و با او زنا نمود و دختری به دنيا آورد .آن دختر را در پارچه ای از ابريشم پيچيد و از ترس
مواليش او را بر سر راه گذاشت .ھاشم ابن مغيره او را ديد و برداشت و تربيت کرد و نامش را حنتمه گذاشت حنتمه وقتی به سن
بلوغ رسيد روزی خطاب او را ديد و در او طمع کرد و او را از ھاشم خواستگاری کرد ھاشم او را به ازدواج خطاب درآورد و
عمر ابن خطاب به دنيا آمد(23) .
نمونه ھای ديگری از اين نوع اھانت ھا به صحابه محمد را از نويسندگان و شخصيت ھای مشھور شيعه ميتوان يافت که دو مورد آن را در
زير مياوريم:
آيت ﷲ خمينی:
در کتاب کشف االسرار ميگويد :ما در اينجا کاري نداريم به شيخين و آنچه مرتکب شدند از مخالفت با قرآن ،و بازي گرفتن احکام
خداوند ،و آنچه که از جانب خود حالل و حرام کردند ،و آن ستمي که بر عليه فاطمه دختر پيامبر و فرزندانش انجام دادند.
ولي ما به جھل و ناداني آنان نسبت به احکام خداوند و دين اشاره ميکنيم و بعد از اتھام شيخين به جھل و ناداني ميگويد:
15 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
و بدرستي که افرادي جاھل و احمق و دروغگو و ستمگر مانند اينھا ،شايستگي ندارند که در جاي امامت بوده و شامل اولي االمر
باشند (24) .
نعمت ﷲ جزايری:
عمر بن الخطاب در مقعدش بيماري است که شفاياب نميشود مگر با آب )مني( مردان ،پس او کسي است که با وي چنين انجام
ميشود....عثمان بن عفان از کساني بود که مخنث )کونی( بود و با وی بازی میشد(25) .
اھانت به ديگران در قالب لعنت نيز در ميان شيعيان جايگاه ويژه ای دارد ،گفته ميشود که علی بن البيطالب نيز مخالفان سياسی خود را
مورد لعنت قرار ميداد:
اميرالمؤمنين عليه اسالم گروھی را لعن کرده چنانچه در قنوت نماز واجب لعن می کرد معاويه و عمروبن العاص و ابو موسی
اشعری و ابواأل عودالّسمی را ،با آنکه حضرت با گذشت ترين مردم بود در مورد گناه جنايتکاران ،و اگر او لعن را بھترين
وسيلهء تقرب نمی دانست آن را در نماز واجب بکار نمی برد(26) .
در وبسايت آيت ﷲ شاھرودی پرسش و پاسخ زير صورت گرفته است:
پرسش -آيا لعن کردن برخی از مادران مومنين )زنان محمد( مانند عايشه به گناه نافرمانی از پيامبر ،جنگيدن عليه امام زمان ،و
دشمنی با امير المومنين علی ابن ابيطالب ،بصورت علنی يا تصريحی مجاز است؟
پاسخ -لعن کردن تمام کسانی که به علی ابن ابيطالبو فاطمه زھرا و ديگر امامان دشمنی کرده اند و جنگيدند مجاز است ،مگر اينکه
ترس از آسيب رسيدن به شما باشد )مث ً
ال جانتان در خطر بيافتد( .و گفته شده است که امام صادق بعد از ھر نماز ھر ھشت تای آنھا
را لعنت ميکرد )آن چھار زن و چھار مرد را((27) .
لعن خلفای راشدين که مورد احترام شديد اھل تسنن ھستند در برخی ادعيه شيعيان مثل زيارت عاشورا به صراحت ذکر ميشود ،اما افزون
بر لعن کردن گويا علی ابن ابيطالب اھانت ھای ديگری نيز انجام ميداده است ،برای نمونه دکتر سروش در مصاحبه ای گفته است:
وقتی که مناظره ای بين آقای مصباح و محمد جواد حجتی برگزار شد )من ھمه اينھا را از حافظه نقل می کنم واال اگر بنا به تتبـ ّع و
استقصاء باشد موارد بسيار بيشتر از اين می شود پيدا کرد( من خود شاھد اين مناظره بودم ،که آقای حجتی به مصباح يزدی می
گفت که در سخنرانی ھای عمومی بی حرمتی کردن نسبت به مستمعين و مخاطبان کار شايسته ای نيست و آقای مصباح به جای
اينکه روش خود را در مقام سخن گفتن تصحيح کند در جواب آقای حجتی گفت که:
» نخير ،ما خطبه ھائی در نھج البالغه داريم که در آن خطبه ھا امام علی ھم ھنگام سخن گفتن و خطابه خواندن به مستمعين خود
اھانت می کرد(28) «.
من چنين چيزی از اين مناظره شخصا ً به ياد ندارم ولی اينکه علی به طرف مقابل خويش اھانت ميکند واقعيت دارد ،نمونه ھايی از آن را
در اينجا ذکر ميکنم:
اميرالمومنين بر سر منبر بود و داشت خطبه می داد كه زن بداخالقی بلند شد و گفت :اين قاتل دوستان است ،حضرت امير به طرف
وی نگاه كرد و فرمود:
ای زن بيباك و پررو! ای بد زبان شبيه مردان! ای كسيكه مانند زنان حيض نميبينی! ای كسيكه بر فرجش آشكارا چيزی اويزان
است! )يا سلفع يا جريئة يا بذية يا مذكرة ،يا التي ال تحيض كما تحيض النساء ،يا التي على ھنھا شئ بين مدلى!( )(29
افزون بر مطالب باال ،مسلمانان به عملی به نام "مباھله" اعتقاد دارند که در آن دو طرف که با يکديگر اختالف نظر دارند گرد ھم می آيند و
بر يکديگر لعنت ميفرستند تا خدا طرفی را که محق نيست مورد لعن خود قرار دھد .به نظر نمی آيد اين عمل که توسط پيامبر اسالم انجام
شده خيلی محترمانه باشد بلکه يقينا ً نوعی بی احترامی در آن ديده ميشود .نتيجه اين بخش آنکه مسلمانان خود پايبند به احترام گذاشتن به
نامسلمانان و حتی ديگر مسلمانان نيستند نه در نظر اينگونه ھستند نه در عمل .پس درخواست احترام آنھا درخواستی صادقانه و برای عملی
متقابل نيست بلکه نوعی زورگويی و زياده خواھيست.
موضوع دومی که در اين بخش بدان خواھيم پرداخت رفتار محمد با نامسلمانان است آيا محمد به مقدسات دينی نامسلمانان احترام ميگذاشت؟
16 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
مسلمانان دوست دارند بگويند که او به ساير اديان احترام ميگذاشت ولی اين خالف واقع است ،روشن ترين نشانه بی احترامی محمد به ساير
اديان تخريب بتھای خانه کعبه پس از فتح مکه است .بتھای خانه کعبه خدايان و يا نمايندگان خدايان بت پرستان بودند و بت پرستی ھم يک
دين است! کاری که محمد با بتھای بت پرستان کرد مشابه تخريب خانه خدا و اماکن مقدس مسلمانان است ،اگر تخريب بتھا اھانت به بت
پرستان نيست پس تخريب کعبه و قرآن و غيره ھم نبايد بی احترامی تلقی شوند .تخريب بناھای مقدس در تاريخ اسالم حتی محدود به
نامسلمانان ھم نميشود ،در زمان محمد گروھی از افراد موسوم به "منافق" در قبا مسجدی ساختند که محمد آنرا "مسجد ضرار" ناميد ،محمد
ھمراه با يارانش اين مسجد را تخريب کرد و اين مسجد به گفته يک مورخ شيعی "از آن پس براى چندى به صورت مزبله و محل اجتماع
زباله و كثافات در آمد" ) .(30از خود پرسش کنيد ،تخريب بتخانه ،و مسجد در رديف احترام به باورھای دينی و مقدسات ديگران است يا
اھانت به آنھا؟
افزون بر اين در تاريخ به صراحت آمده است که محمد به خدايان قوم خويش دشنام ميداده است و از ھمين رو سران قريش خواستار توقف
اين دشنامگويی بودند.
ابوجھل بن ھشام ،و اميه بن خلف ،جمله در فنای کعبه حاضر شدند و با يکديگر مشورت کردند و گفتند :نميدانيم که چه تدبير
کرديم با اين مرد ،يعنی محمد ،عليه السالم ،که دين ما را بخلل آورد و قوم ما را از راه ببرد و خدايان مارا دشنام داد(31) .
در اسباب النزول واحدی سه روايت در مورد شان نزول آيه 108سوره انعام وجود دارد که ھر سه تاکيد ميکنند که محمد و پيروانش به
خدايان مشرکان دشنام ميداده اند:
والبى از ابن عباس روايت مىكند كه مشركان گفتند يا محمد )ص( از بدگويى خدايان ما بس كن و گر نه خدايت را ھجو مىكنيم .آيه
بدين مناسبت نازل گرديد.
قتاده گويد :مسلمانان بتھاى كفار را دشنام مىدادند و كافران نيز عينا پاسخ مىگفتند .خداوند مسلمين را از تحريك كردن آن مردم
نادان نھى كرد.
سّدى گويد چون ابو طالب به حال مرگ افتاد قريش گفتند بياييد به نزد اين مرد برويم و از او بخواھيم كه برادر زادهاش را در مورد
ما نصيحت و وصيت كند ،چه شرم داريم از اينكه پس از او محمد )ص( را بكشيم كه عرب گويند ابو طالب مانع بود و چون بمرد
ى بن خلف و عقبة بن ابى معيط و عمرو محمد )ص( را كشتند .پس ابو سفيان و ابو جھل و نضر بن حارث و امية بن خلف و اب ّ
عاص و اسود بن بخترى بر بالين ابو طالب رفتند و گفتند تو بزرگ و سرور مايى و محمد ما را و خدايان ما را مىآزارد دوست
داريم او را بخوانى و از اينكه نام خدايان ما را ببرد منع كنى ،ما نيز او را با خدايش رھا مىكنيم(32) .
برخی روايات باال را ناقض دستور قرآن در آيه 108سوره انعام ميدانند و نتيجه ميگيرند که محمد و يارانش به مقدسات ديگران دشنام
نميداده اند ،چنين نتيجه گيری سفسطه آميز است ،چون فرض ميکند محمد آنچه دستور ميداده را خود رعايت ميکرده ،حال آنکه چنين
تصوری تنھا با فرض عصمت محمد قابل پذيرش است و چون عصمت محمد مورد پذيرش ما نيست نميتوانيم چنين استداللی را بپذيريم،
حتی برخی از مسلمانان نيز عصمت محمد را مردود ميدانند .برای توضيحات بيشتر پيرامون اين سفسطه به نوشتاری با فرنام "سفسطه
ھای رايج پيرامون تاريخ" مراجعه کنيد .اين عده ميگويند پيامبر به مقدسات اعراب دشنام نميداده بلکه به آنھا نقصان نسبت ميداده است.
واقعيت اين است که اسالم تنھا خود را دين راستين ميداند و تمامی اديان ديگر را اگر غير از يھوديت و مسيحيت باشند و آيين صابئين
)برخی معتقدند آيين زرتشت نيز جزو اين اديان است( اساسا ً دين نميدانند و خود اين اديان را ھم در حال حاضر گمراه و تحريف شده
ميدانند .به ھمين جھت به خود حق ميدھند که اديان باطل را نابود کنند و حتی نمادھای آنھا را نيز از بين ببرند .بنابر اين محمد نيز برای
ساير اديان احترام قائل نبود .حتی احترام محمد به اھل کتاب ھم احترامی عادالنه و پايدار نبود محمد به محض اينکه توانايی سرکوب اھل
کتاب را پيدا کرد با قتل عام و تبعيد در نابود کردن آنھا کوشيد و آنانی که زير سلطه اسالم زندگی ميکردند يعنی اھل ذمه را به شھروند
درجه دوم با حقوقی نابرابر تبديل کرد .برای اطالعات بيشتر در اين زمينه به نوشتاری با فرنام "آيات جنايی قرآن جنبه دفاعی دارند!"
مراجعه کنيد.
سومين موضوع اين بخش پيرامون خشونتی است که مسلمانان ھمواره عليه نامسلمانان بکار گرفته اند .تصور کنيد در حال قدم زدن ھستيد
و ناگھان با صحنه مقابل برخورد ميکنيد :شخصی چاقو به دست گرفته و ديگری را روی زمين خوابانده و در حال تالش برای بريدن سر او
است .قربانی نيز در حال تالش برای رھايی از دست قاتل است و در اين حين به او فحشھای جنسی بسيار رکيک ميدھد .در چنين موقعيتی
آيا عاقالنه است که شما به قربانی اعتراض کنيد و بگوييد چرا به اين قاتل اھانت ميکنی؟ آيا اين اعتراض مضحک نيست؟
رفتار مسلمانان با نامسلمانان و حتی مسلمانان دگر انديش نيز ھمواره مشابه ھمين اتفاق بوده است .مسلمانان خشونت را تا منتھای درجه در
ترويج و پاسداشت دين خود استفاده ميکنند و از اقرار به اين ھم ابايی ندارند .کدام جماعتی در دنيا رفتاری که مسلمانان با دگر انديشان
دارند را در قبال دگر انديشان دارند؟ اين است که اگر نامسلمانان چند تا فحش و بد و بيراه ھم به اسالم و مسلمان بدھند اين قضيه آنقدر
17 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
اھميت ندارد ،اگر آن خشونت کنار برود اين فحاشی نيز کنار خواھد رفت .اينطور اعتراضھا به فحاشی زمانی مضحک تر ميشوند که از
طرف نامسلمانان انجام ميگيرند ،برای نمونه کمونيست ھا و چپی ھا که گاھی اوقات به ازدواج موقت اسالمگرايان در می آيند گاھی
خواستار احترام به مقدسات و باورھای دينی مردم ميشوند!
پرسشی که در اينجا مطرح است اين است که مسلمانان برای کسب احترام بايد چکار کنند؟ روشی که مسلمانان تا کنون برای کسب احترام
پيش گرفته اند که ھمان خشونت و توحش از يکسو و گدايی و مظلومنمايی از سوی ديگر است مسلما ً نتوانسته است برای مسلمانان احترام
دست و پا کند ،اين روشھا که برخاسته از خود اسالم ھم ھست به اين دليل ناکارآمد ھستند که افراد خير خواه و فھميده ای آنھا را بوجود
نياورده اند بلکه مغزی متوحش و بيابانی اين شيوه برخورد را برای مسلمانان تجويز کرده است .تجربه ھم به خوبی نشان ميدھد که مردم
حاضر نيستند به کسی که به زور ميخواھند آنھا را به احترام وادارد احترام بگذارند ،بلکه کسب احترام روشھای ديگری دارد .بد نيست
مسلمانان به ديگرانی که مورد احترام ديگران ھستند نگاه کنند و ببينند چه رفتاری در آنھا سبب کسب احترام برای آنھا شده است و ھمان
روش را پيش بگيرند نه اينکه تا ابد به دستورھای خشن و ابلھانه دينی خود جامه عمل بپوشانند .از اين رو ،برای خير خواھی و چون
ممکن است مسلمانان عالقه به احترام شدن داشته باشند توصيه ھای زير به مسلمانان تقديم ميشود ،شايد که مسلمانان بتوانند برای خود در
دنيا احترام کسب کنند:
سکوالر شويد ،اسالم را از عرصه ھای عمومی زندگی خود خارج کنيد و تنھا برای خود نگه داريد ،برای ديگران با باورھای .1
دينيتان مزاحمت ايجاد نکنيد ،اذان را با صدای بلند پخش نکنيد ،در ماه رمضان رستورانھا را نبنديد ،ديگران را مجبور به داشتن
حجاب نکنيد و خالصه قوانين دينيتان را به اجتماع تحميل نکنيد ،سعی نکنيد با ظاھر و رفتار متفاوت خود را از اجتماع جدا کنيد،
مثل بقيه باشيد
زن ستيزی را کنار بگذاريد ،به زن حقوق و حيثيت برابر بدھيد ،با زنان مثل حيوانات خانگی رفتار نکنيد ،ھمجنسگرايی را به .2
رسميت بشناسيد ،چند ھمسری را کنار بگذاريد ،صيغه و محلل و ختنه زنان را متوقف کنيد
دانش ،خردگرايی و تفکر انتقادی و منطق را جايگزين تعصب و ايمان و سنگ مغزی و جھاد و شھادت و خرافات و حرف و حديث .3
و قرآن و غيره کنيد
نسبت به ساير فرھنگھا و اديان و آيين ھا و کشورھا و مليت ھا با احترام برخورد کنيد ،دگرانديش ستيزی ،برتری جويی ،و بيگانه .4
ستيزی را کنار بگذاريد برابری حيثيتی و حقوقی را برای خود و ديگران جستجو کنيد ،از گفتن اينکه فکر ميکنيد بھترين مردم
جھان ھستيد و بھترين دين دنيا را داريد به ديگران خود داری کنيد! درک کنيد که ديندار بودن پديده ای تصادفيست و به ھمين دليل
ھر دينی مشکوک است و نبايد دين را زياد جدی گرفت و برای آدم کشت يا کشته شد
خشونت و توحش را کنار بگذاريد ،شکنجه و تنبيه ھای فيزيکی را متوقف کنيد ،دست قطع کردن ،چشم در آوردن ،اعدام ،قصاص، .5
سنگسار ،شالق زدن و ساير وحشی گری ھا را کنار بگذاريد ،ترحم ،صلح ،دوستی و انسانيت را جايگزين حس توحش خود کنيد و
با مجرمان برخورد انسانی و مطابق با حقوق بشر کنيد
تالش خود را برای زشت بودن متوقف کنيد ،سعی کنيد زيبا باشيد ،موھای زائد بدن را کوتاه کنيد ،مثل آدمھای ھزار سال پيش لباس .6
نپوشيد قيافه بربر ھا و انسانھای غار نشين را به خود نگيريد ،بھداشت را رعايت کنيد و سعی کنيد شيک و باکالس باشيد
خرافات را کمتر کنيد در زندگی به واقعيت ھای مادی ارزش بيشتری بدھيد ،کار کنيد ،تنبلی و مفت خوری را کنار بگذاريد ،توليد .7
کنيد
حساسيت خود را در مقابل اھانت کم کنيد ،مانند کودکان اھانت را جدی نگيريد ،تنبيه اھانت کنندگان را به ﷲ شکنجه گر بسپاريد، .8
به جايی که در آنجا به شما اھانت ميشود نرويد و اھانت به باورھا و دينتان را متمدنانه تحمل کنيد ،درست مثل تمام دين داران و
باورمندان ديگر!
به زبان ديگر تمام توصيه ھای باال را ميتوان در يک توصيه خالصه کرد ،مسلمان نباشيد ،سعی کنيد کمتر شبيه آنچه اکنون ھستيد باشيد و
بيشتر شبيه غربی ھا باشيد .حال پرسش اين است که آيا مسلمانان ميتوانند چنين کنند؟ پاسخ به نظر من مثبت است بسياری از مسلمانان خود
18 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
اين شرايط را رعايت ميکنند و انسانھای قابل احترامی ھستند ولی خوب بی احترامی نامسلمانان به اسالم و مسلمانان معموالً بخاطر ھمين
مسائل است و ميتوان ديد که اين مسائل در ميان مسلمانان وجود دارد .به ھر روی چه بتوانند چه نتوانند به نظر ميرسد راه کسب احترام اين
باشد .افزون بر کسب احترام رعايت کردن اين مسائل ميتواند سبب زندگی بھتر برای خود مسلمانان و پيشرفت برای آنھا باشد ،ولی کو
گوش شنوا؟ متاسفانه از واقعيت ھای تلخ جوامع بدوی اين است که مردم بدوی با بدويت خود خوشحالند و حتی نميپذيرند که بدوی ھستند.
منابع
-1عبدالحکيم عادلی ،توھين به مقدسات ،فقه پژوھان -زمستان ،1386شماره + 2
-2ھمان 21
-3الغدير ج /10ص 157و لعن نمودن رسول ﷲ معاويهء ملعون در الغدير ج /10ص . 139شرح نھج البالغه ابن ابی الحديد ج / 4
ص-79ج-15/175ج/6ص .289تاريخ طبری ج/11ص357
-4خبرنامه گويا متن کامل سخنان مجتھد شبستری را تحت عنوان "متن کامل سخنان محمد مجتھد شبستری در دانشگاه اصفھان ،نوروز"
منتشر کرده است+ .
-8خبرگزاری آفتاب ،پنجشنبه ٨اسفند ١٣٨٧ساعت ١٢:٠٠؛ نماينده فالورجان :سخنان مجتھد شبستری بیاساس است +
http://www.islahweb.org/html/modules.php?op=modload&name=News&file=article&sid=1553& -12
mode=thread&order=0&thold=0مرور شده در تاريخ 21آپريل 2009
19 of 20
اين گفته را شبانه روز ميتوان از
-22برای دو نمونه از مراسم عمر کشان به پيوندھای مقابل مراجعه شود )بسيار زننده(http://zandiq.com/video :
/0000000385.shtmlو http://zandiq.com/video/0000000112.shtml
-23بحاراالنوار چاپ سنگی ،جلد 8صفحه ،295الصالبة في معرفة الصحابة ،جلد ،3صفحه ،212در کتاب شيعه علوی شيعه صفوی
دکتر شريعتی در برگ 72نيز به اين حديث اشاره شده است.
-26الغدير ج /10ص 157و لعن نمودن رسول ﷲ معاويهء ملعون در الغدير ج /10ص . 139شرح نھج البالغه ابن ابی الحديد ج / 4
ص-79ج-15/175ج/6ص .289تاريخ طبری ج/11ص357
-29بحاراالنوار العالمة المجلسي و 34/256و 40/141و 41/290و 293و ،58/131بصائر الدرجات للصفار ص 379واالختصاص
للمفيد ص .304
-32اسباب نزول القرآن ،على بن احمد واحدى،مترجم:عليرضا ذكاوتى قراگزلو ،نشر نى،تھران 1383 ،ش .ص 116 :و .117با سپاس
از بھروز +
20 of 20