You are on page 1of 23

‫تـجويد قـــرآن‬

‫سطح ‪1‬‬

‫(دوره مقدماتي)‬

‫نويسنده‪ :‬محي الدين مرادي‬


‫قرآن‬
‫«قرآن کالم خداي مي‌باشد که جبريل(ع) بر حضرت مح ّمد (ص) فرود آورده است‪».‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪   ‬اسراء‪10-9/‬‬
‫«همانا اين قرآن به استوارترين راه هدايت مي‌کند‪ ،‬و اهل ايمان را که نکوکاري مي‌کنن‪33‬د‬
‫به ثوابي بزرگ مژده مي‌دهد‪ .‬البته براي کساني که به عالم ديگر ايمان نمي‌آورند ع‪33‬ذابي‬
‫دردناک آماده ساخته‌ايم‪».‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪        ‬‬
‫ابراهيم‪1/‬‬
‫«کتابي بر تو فرستاديم؛ تا مردم را از تاريکي ها [اي کف‪3‬ر و ن‪3‬اداني] ب‪3‬يرون‬
‫آوري و به جهان نور رساني‪».‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪   ‬نحل‪89/‬‬
‫«قرآن را بر تو فرستاديم در حالي که بيانگر هر چيز و مس‪33‬لمانان را ه‪33‬دايت‬
‫و رحمت و مژده است‪».‬‬

‫آغاز تالوت‬
‫الر ِجي ِم)‪.‬‬ ‫اهلل ِمن الش ِ‬
‫َّيطان َّ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫إست َعا َذة (أَعُوذُ ب َ‬
‫پناه مي برم به خداوند از شر شيطان رانده شده‪.‬‬

‫الر ِحيم)‪.‬‬
‫الرمحَ ِن َّ‬ ‫بسملَة (بِس ِم ِ‬
‫اهلل َّ‬ ‫َ َ‬
‫به نام خداوند خبشنده ومهربان‪.‬‬
‫وقف و ابتداء‬
‫طريق وقف بر آخر کلمات به دو روش صورت مي گريد‪:‬‬
‫‪-1‬وقف ابدال‬
‫(تبديل کردن) حرف آخر کلمه به هنگام وقف به حرف ديگري تبديل‬
‫شود‪.‬‬
‫وقف ابدال دومورد دارد‪:‬‬
‫الف" وقيت آخر کلمه تاء گرد(ة) قرار دارد‪،‬در وقف به «هاء ساکنه»تبديل‬
‫مي شود‪.‬‬
‫َّوريهُ __‬
‫الصلَوْة) ‪( ،‬الت ْ‬
‫الصلَوةُ __ َّ‬
‫مثال‪َ ( :‬ر ْح َمةً __ َر ْح َمْه) ‪َّ ( ،‬‬
‫ريه)‪.‬‬
‫التَّوْ ْ‬
‫ب" در کلمايت که به تنوين نصب(‪ )ً-‬ختم شده اند‪ ،‬در وقف تبديل به الف‬
‫م ّدي مي شود‪.‬‬
‫(هدي __ ُهدي) ‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫مثال‪( :‬حساباً __ حسابا) ‪( ،‬غَ ُفوراً __ غَ ُفورا) ‪ُ ،‬‬
‫(ماء __ ماء)‪.‬‬
‫ً‬
‫‪ -2‬وقف اسکان‬
‫(ساکن منودن) حرف آخر بقيه کلمات«غري از موارد ابدال» با هر حرکيت‬
‫در هنگام وقف ساکن مي گردد‪.‬‬
‫ب __ ُکتبْ) ‪( ،‬يوْم __ ي ْوْم) ‪( ،‬هو __ هوْ) ‪( ،‬م ِ‬
‫قاع َد __‬ ‫مثال‪ُ ( :‬کتُ ِ‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َُ‬ ‫َ‬ ‫َ ُ‬ ‫ُ‬
‫م ِ‬
‫قاعدْ)‪.‬‬ ‫َ‬

‫نحوه ابتداء به همزه وصل‬


‫مهزه وصل يک نوع الف است که جهت ابتداء به چنني کلمايت به کار مي‬
‫رود‪.‬‬
‫بر بايل مهزه وصل يک عالمت صادکوچک‪ ) )‬ديده مي شود‪.‬‬
‫ب‬‫(ر ِّ‬ ‫‪،‬‬ ‫وا)‬ ‫ذ‬
‫ُ‬ ‫خ‬ ‫َّ‬
‫ت‬ ‫(إِ َّن اهلل ا ْشتَري __ اِ ْشتَري) ‪( ،‬أَلَّذين اتَّخ ُذوا __ اِ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬
‫صرْني)‪.‬‬ ‫انْ ِ‬
‫صرْني __ اُْن ُ‬
‫ُ‬
‫در قرآن براي مهزه وصل عالمت حرکت(فتحه‪-‬کسره‪-‬ضمه) مني گذارد‬
‫بايد خودبگذارد‪.‬‬
‫نحوه تشخيص حرکت همزه وصل در ابتداء به کلمات‬
‫مهزه وصل در آغاز هر سه نوع کلمه عرب(حرف‪-‬اسم‪-‬فعل) مي آيد‪.‬‬
‫‪ -1‬حرف" در قرآن تنها کلمه که «حذف» حمسوب مي شود ومهزه وصل‬
‫مي گريد‪« ،‬حرف تعريف» (الف والم) مي باشد‪ .‬اين مهزه در صورت‬
‫ابتداء مفتوح است‪.‬‬
‫تُدْ ِر َ‬
‫ک ْال َق َم َر ____ اَلْ َق َم َر‬ ‫لداِر‬ ‫مثال‪ :‬عاقِبَةُ َّ‬
‫الدا ِر ____ اَ َّ‬
‫‪ -2‬اسم" مهزه وصلي که بر سر اسم ها بيايد در صورت ابتداء مکسور‬
‫خواهد بود‪ .‬مثال‪:‬‬
‫آم َر َء(اِمْ َر َء)‪-‬‬ ‫ت)‪-‬اَب ِ‬
‫وک ْ‬ ‫ِ‬ ‫(آبْن)‪-‬مرْيم آبن َ ِ‬
‫ت عمْرا َن(آْبنَ َ ُ‬
‫ِ‬
‫سيح آبْ ُن َمرْيَ َم َ َ َ َ َ‬ ‫َم ُ‬
‫)‪-‬منْه آثْن ِ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫تا(آْثنَتا)‪.‬‬‫ثانِي آثْنَيْ ِن(آْثنَيْ ِن ‪ ،‬آْثنَتَيْ ِن ُ َ‬
‫‪ -3‬فعل" بقيه کلمات داراي مهزه وصل در قرآن‪،‬فعل‪ o‬هستند‪ .‬پس از مهزه‬
‫وصل فعل «اولني حرف متحرک» رانگاه مي کنيم‪ ،‬اگر مفتوح يامکسور‬
‫بود‪ ،‬مهزه وصل ما «مکسور» است واگر حرف مزبور مضموم بود‪ ،‬مهزه‬
‫وصل نيز«مضموم» خواهد بود‪( .‬در فعل مهزه وصل مفتوح ندارمي)‬
‫ب‬
‫ا)‪(-‬ر ِّ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫مثال‪َ ( :‬ف َق ِد ْ‬
‫ا)‪(-‬ر َّبنَا آ ْغف ْرلَنَا __ ا ْغف ْرلَنَ َ‬
‫آهتَ َد ْوا __ ا ْهتَ َد ْو َ‬
‫ص ْرنِي)‪.‬‬
‫ص ْرني __ اُنْ ُ‬
‫آنْ ِ‬
‫ُ‬

‫عالئم وقف‬
‫(م)‪ :‬وقف الزم ‪ -‬وقف الزامي است ودر صورت وصل احتمال تغيري‬
‫مفهوم مجله زياد است‪.‬‬
‫(ط)‪ :‬وقف مطلق ‪ -‬تأکيد مي شود وقف کنيد‪.‬چون موضوع مورد حبث‬
‫متام است‪o.‬‬
‫(ج)‪ :‬وقف جائز‪ -‬هم مي توان وقف کرد وهم مي توان وصل منود‪.‬‬
‫(ز)‪ :‬وقف جُمَ َّوز _ مانند وقف جائز است‪.‬البته وصل آن هبرت است‪o.‬‬
‫(ص)‪ :‬وقف ُمَر َّخص _ به خاطر طوالين بودن مجله وکمبود نفس رخصت‬
‫داده مي شود وقف کنيد وسپس از کلمه بعد ابتدا منائيد‪.‬‬
‫(ال)‪ :‬وقف ممنوع! _ نبايد وقف کرد‪ .‬اگر بطور اضطراري جمبور شديد‬
‫وقف کنيد حتماً برگرديد وجمدداً وصل منائيد‪.‬‬
‫(قلي)‪ :‬وقف هبرت از وصل است‪o.‬‬
‫(صلي)‪ :‬وصل از وقف هبرت است‪.‬‬
‫(‪ :)... ...‬وقف ُمعا َن َقة _ اين دو جمموعه سه نقطه اگر بر روي دو کلمه‬
‫نزديک به هم قرار داده شود‪ ،‬به اين معين که در صورت وقف بر هريک از‬
‫آنه بر ديگري مني توان وقف کرد‪.‬مثال‪:‬دربقره آيه‪.2‬‬
‫ترتيل قرآن وروشهاي سه گانه‬
‫ترتيل" تالوت حروف وکلمات قرآن به صورت «صحيح» و«مشرده»‬
‫ومهراه با«تدبّر» درمعاين آيات‪.‬‬
‫ترتيل قرآن از حلاظ سرعت به سه روش صورت مي گريد‪:‬‬
‫‪ -1‬قرائت به روش تحقيق ((خواندن قرآن با سرعت کم و دقت زياد))‬
‫اين روش درامر آموزش قرائت استفاده منود‪«.‬از اين روش قرائت در جمالس‬
‫وحمافل بکار مي رود»‪.‬‬
‫‪ -2‬قرآئت به روش تدوير ((خواندن قرآن با سرعت‪ o‬متوسط)) اين روشي‬
‫است که در ميان مردم به روش ترتيل مشهور است‪«.‬تالوت يک جزء از‬
‫قرآن به اين روش حدود يک ساعت‪ o‬به طول مي اجنامد»‪.‬‬
‫تدحير(حدْر) ((تالوت با سرعت زياد)) اين روش‬
‫َ‬ ‫‪ -3‬قرائت به روش‬
‫براي تالوت هر چه بيشرت آيات قرآن وکسب ثواب افزون تر استفاده مي‬
‫شود‪«.‬از اين روش در مناز خوانده مي شود»‪.‬‬

‫حروف عربي «عبارتند ‪ 28‬حروف»‬


‫الف _ باء _ تاء _ ثاء _ جيم _ حاء _ خاء _ دال _ ذال _ راء _‬
‫زاء(زاي) _ سين _ شين _ صاد ضاد _ طاء _ ظاء _ عين _ غين _‬
‫فاء _ قاف _ کاف _ الم _ ميم _ نون _ واو _ هاء _ ياء‪.‬‬
‫آنگاه اولني حرف «الف» را به دو نوع تقسيم مي کنند‪:‬‬
‫قال _ هذا _ يَري‬
‫‪ -1‬الف م ّدي( ‪ ) 1‬مثال ‪َ :‬‬
‫بدئ _ م ِ‬
‫ؤم ٌن‪.‬‬ ‫ِ‬
‫شأ _ يُ ُ ُ‬‫‪ -2‬الف غريم ّدي (مهزه (ء) مثال ‪:‬يَ َ‬
‫تلفظ ‪ 10‬حرف ويژه‬
‫در بني ‪ 28‬حرف زبان عريب فقط ‪ 10‬حرف از آهنا تلفظ شان با زبان‬
‫فارسي متفاوت است‪o.‬‬
‫اين حروف دهگانه عبارتند‪« :‬ث _ ح _ ذ _ ص _ ض _ ط _ ظ _‬
‫ع _ غ _ و»‪.‬‬
‫حرف «ث» ‪ :‬اين حرف را بايد به اصطالح (نوک زباين) ونازک وکم‬
‫حجم تلفظ کرد (مانند کودکي که نوک زباين صحبت مي کند) يعين در‬
‫حايل که نوک زبان با دندان هاي جلو در آرواره باال متاس دارد هوا را‬
‫بريون دميم(فشار نوک زبان بر دندان ها زياد نباشد)‪.‬‬
‫حرف (ث) بدون اين که صداي «صوت»از آن شنيده شود تلفظ مي‬
‫گردد‪.‬‬
‫ت _ َمثُوبَةً _ ُثبُوراً _ جاثِيَةً‬
‫ث _ ثابِ ٌ‬
‫الث _ ُثلُ ُ‬
‫ت _ ثَ ُ‬
‫واب _ َث ُقلَ ْ‬
‫مثال‪ :‬ثَ َ‬
‫_ ثَالثُو َن _ يُْثبِ ُ‬
‫ت‪.‬‬
‫حرف «ح» ‪ :‬حرف (حاء) با گرفتگي خاصي در حلق اجياد مي شود‪.‬مانند‬
‫کسي که خبواهد مثالً پوست ختمه اي را که در حلق گري کرده با فشار‬
‫هوا خارج کند‪.‬‬
‫ول _ ُد ُحوراً _‬
‫فاء _ يُ ُح ُ‬ ‫ِ‬
‫مثال‪ :‬اَلْ َحمْ ُد _ َم َحبَّةً _ حاجزاً _ ُحسناً _ ُحنَ َ‬
‫ِحبَالُ ُهم _ اَ ِّلرياحْ (در وقف)‪.‬‬
‫حرف «ذ» ‪ :‬حرف (ذال) عيناً مانند حرف (ثاء) از متاس نوک زبان‬
‫گردد(مهم)‪.‬‬
‫ّ‬ ‫ودندان هاي باال وبا صداي نازک و(کم حجم) تلفظ مي‬
‫(فشار نوک زبان بر دندان ها زياد نباشد)‪.‬‬
‫وب _ ذُوقُوا _ اَ ِذلَّةً _ اُذْ ُک ُروا‬ ‫ب _ تَ َذ ُر _ َنبَ َذ _ نُ ُذ ِر _ اَ ُّ‬
‫لذنُ َ‬ ‫مثال‪َ :‬ذ َه َ‬
‫ومئِذْ (در وقف)‪.‬‬ ‫ٍ‬
‫_ ذي ُق َّوة _ يَ َ‬
‫حرف «ص» ‪ :‬حرف (صاد) مانند(س) تلفظ مي شود" فقط به مهراه آن‬
‫صدا پر حجم ودرشت مي گردد (سني ُم َف َّخم)‪.‬براي اين کار گلو را‬
‫پرحجم کنيد‪.‬به اصطالح عاميانه باد درگلو بيندازيد‪.‬‬
‫تأکيد مي شود که هنگام تلفظ (ص) نبايد صداي سوت شديد شنيده شود‪.‬‬
‫صوحاً _‬ ‫لح _ اِ ْ‬
‫صراً _ نَ ُ‬ ‫ُ‬ ‫لص‬
‫ُّ‬ ‫ا‬
‫َ‬ ‫_‬ ‫ة‬‫مثال‪ :‬ص َد َق _ صلَح _ قَصص _ صور ٍ‬
‫َ َ ُ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬
‫ص ُل _ َم ِحيصْ (در وقف)‪.‬‬
‫يفْ ِ‬
‫َ‬
‫حرف «ض» ‪ :‬حرف (ضاد) از متاس کناره زبان با دندان هاي آسياي باال‬
‫(از هر طرف که مقدور باشد) وبا صداي پرحجم ودرشت‪ o‬تلفظ مي شود‪.‬‬
‫ضعفاء _ ِ‬
‫ضام ًر _‬ ‫ض ِ‬ ‫ضعْ ٍ‬
‫وب _ ُ َ ُ‬ ‫ض َعها _ َمغْ ُ‬
‫ف _ َو َ‬ ‫ب_ َ‬‫ض َر َ‬
‫مثال‪َ :‬‬
‫ف _ َم ِريضْ (در وقف )‪.‬‬‫يَسْتَضْ ِع ُ‬
‫حرف «ط» ‪ :‬حرف (طاء) مانند حرف (ت) تلفظ مي شود با اين تفاوت‬
‫که صداي آن درشت وپرحجم مي باشد (تاء ُم َف َّخم)‪ .‬حرف (ط) قوي‬
‫ترين حرف زبان عرب مي باشد‪.‬‬
‫ص ِ‬ ‫وف _ ِطفْالً _ ِ‬ ‫ِ‬
‫راطي _‬ ‫مثال‪ :‬طَيِّبَةً _ طَبَقاً _ للطَّ َ‬
‫اغين _ يَطْ ُهرْ َن _ يَطُ ُ‬
‫طُوبي _ ُم ِحيطْ (در وقف)‪.‬‬
‫حرف «ظ» ‪ :‬اين حرف دقيقاً مانند حرف (ذ) از متاس نوک زبان وسر‬
‫دندان هاي جلو آرواره باال اجياد مي شود " با اين تفاوت که صدا در‬
‫مفخم)‪.‬‬
‫حرف (ظاء) درشت وپرحجم مي گردد (ذال ّ‬
‫با دقت کرد که هوا با فشار زياد در خمرج دميده نشود‪.‬‬
‫مثال‪ :‬ظَلَم _ اَ ْعظَم _ ظُلُ ٍ‬
‫مات _ اَلظُّنُونا _ اَظُ ُّن _ تُ َ‬
‫وعظُو َن _ يُظ ِه َر _‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ظَ َه َر _ غَلِيظْ (در وقف)‪.‬‬
‫حرف «ع» ‪ :‬اين حرف از ميان حلق وبه صورت نرم تلفظ مي شود‬
‫وگويي صدا (کش) مي آيد (البته اين به معناي افراط در ندمي حرف‬
‫مفخم وپرحجم اداء نشود‪.‬‬ ‫نيست)‪ .‬حرف (ع) ّ‬
‫مين _ َمعايِ َ‬
‫ش _ َتعُ ُّدوا _ عُتُ ٍّل _ ماعُو َن _‬ ‫ل‬
‫َ‬ ‫ا‬‫لع‬
‫َ‬ ‫ا‬
‫َ‬ ‫_‬ ‫م‬ ‫مثال‪َ :‬علِم _ ُم َعلَُّ‬
‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬
‫ميع (در وقف)‪.‬‬ ‫الس ْ‬ ‫يَعْ ِرفُو َن _ َّ‬
‫حرف «غ» ‪ :‬حرف (غني) از مهان حمل تلفظ حرف (خاء) يعين از ناحيه‬
‫حلق تلفظ شده ويل صداي آن نرم وکشيده ودنباله دار است‪ o‬وحالت خراش‬
‫وخشونت حرف (خاء) راندارد‪ .‬صداي (غ) را مي توانيم هنگامي که‬
‫مقداري آب در گلو (غرغره) مي کنيم‪،‬بشنومي‪ .‬صداي (غ) بايد درشت‬
‫وچرحجم باشد‪.‬‬
‫ضب _ اَلْغَرور _ اَْلغافِرين _ يغُ َّل _ غُ َّ ٍ‬
‫وصو َن _‬
‫صة _ َيغُ ُ‬ ‫َ َ‬ ‫ُ َ‬ ‫مثال‪ :‬غَيْ ِر _ غَ َ ٌ‬
‫رباغ (در وقف)‪.‬‬‫يُغنِ ِه ُم _ غَيْ ْ‬
‫حرف «و» ‪ :‬براي تلفظ (واو) نبايد مثل صداي فارسي آن دندان هاي باال‬
‫با لب پايني مماس گردد ‪ :‬بلکه در اداء اين حرف لب ها به حالت (غنچه)‬
‫درمي آيد وصداي (و) از ميان دولب خارج مي شود‪.‬‬
‫بايد دقت کرد که حرف واو کم حجم و نازک اداء شود‪.‬‬
‫مثال‪ :‬ور َد _ اَْلوقُ ِ‬
‫ود _ لََّو ْوا _ ُو ُجوهٌ _ ُوو ِري _ َموْ ُر ُ‬
‫ود _ َاووْا َو‬ ‫َ‬ ‫ََ‬
‫ناه ْم (در وقف)‪.‬‬
‫ص ُروا _ َبلَوْ ُ‬
‫نَ َ‬
‫صفات حروف‬
‫صفت استالء «برتري طليب _ ميل به بلندي»‬
‫ودر اصطالح جتويد (ميل ريشه زبان به سوي سقف دهان در هنگام تلفظ‬
‫حرف)‪.‬‬
‫در اثر اين صفت حرف حالت پرحجم و درشيت به خود مي گريد که به‬
‫اين حالت (تفخيم) مي گويند‪.‬‬
‫حروف استعالء بايد با صداي پرحجم ودرشت تلفظ شوند‬
‫حروف استعالء هفت حرفند‪« :‬ص _ ض _ ط _ ظ _ خ _ غ _ ق»‬
‫چهار حرف اول از سه حرف باقي مانده درشت تر وقوي ترند‪.‬‬
‫صفت استفال «پائني آمدن _ پست شدن»‬
‫ودر اصطالح جتويد (پائين آمدن ريشه زبان و دور شدن آن از کام باال)‪.‬‬
‫در اثر اين صفت حروف به حالت (ترقيق) يعين با صداي نازک وکم‬
‫حجم تلفظ مي شود‪.‬‬
‫بغري از حروف استعالء ‪ ،‬بقيه حروف داراي صفت استفال هستند‪.‬بايد‬
‫دقت کرد که درشيت حروف استعالء در کلمات بر تلفظ حروف استفال‬
‫نگذارد‪(.‬مهم)‪o‬‬
‫ّ‬ ‫قبل وبعد آهنا تأثري‬

‫صفت قلقلة _ لين‬


‫صفت «قَلْ َقلَة» به معناي «اضطراب_يب قراري_تکان خوردن» در جتويد‪:‬‬
‫(حرکت خمتصر حروف ساکن)‬
‫صفت قلقلة خمصوص ‪5‬حرف (ق _ ط _ ب _ ج _ د) مي باشد در‬
‫ب َج ّد» مجع شده‪.‬‬
‫عبارت«قُطْ ُ‬
‫اين حروف هر گاه ساکن شوند چه در وسط کلمه وچه در آخر (هنگام‬
‫وقف) قلقلة مي گريند‪.‬‬
‫مهم‬
‫دونکته ّ‬
‫‪-1‬بايد دقت کرد که قلقلة به حرکت کامل (فتحه وکسره وضمه) تبديل‬
‫نگردد‪.‬‬
‫‪-2‬در ‪ 23‬حرف باقي بايد کمال دقت را بنمائيد که در موقع سکون به‬
‫هيچ وجه قلقله نگريند‪.‬‬
‫مثال قلقلة‪:‬‬
‫س _ بِال َ‬
‫ْح ّقْ)‬ ‫ِ‬
‫ق _ َن ْقتَب ْ‬‫ق‪( :‬اَ ْقبَ َل _ طَا ِر ْ‬
‫ص َراطْ)‬ ‫اف _ ي ْفرطْ _ نُط ِْعم _ ِ‬
‫ُ‬ ‫ط‪( :‬اَط َْر َ َ ُ‬
‫بْ)‬‫سابْ _ َوتَ ّ‬ ‫ط _ ُح َ‬ ‫سُ‬ ‫ب‪( :‬اَْب َر ُموا _ يَبْ ُ‬
‫ج‪( :‬اَجْ َر ُموا _ اَجْراً _ َم َعارِجْ _ بِآلْ َح ّجْ)‬
‫د‪( :‬اَدْ َب َر _ اَ َردْنا _ َح ِم ْ‬
‫يد _ َحا ّدْ)‪.‬‬
‫صفت «لين» به معناي «نرمي _ ضدخشونت» و در جتويد(به نرمي ادا‬
‫شدن حرف)‪ .‬اين صفت خمصوص دوحرف (واو ساکنه ماقبل‪ ،‬مفتوح و‬
‫ياء ساکنه ماقبل‪ ،‬مفتوح)است‪ -َِ-- ( .o‬وْ ‪ -ِ-َ - ،‬ي )‪.‬‬
‫يء‬‫ش‬‫َ‬ ‫_‬ ‫ک‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫ي‬ ‫ل‬
‫َ‬ ‫ت _ اِ‬‫ص ْوا _ بيْ ٍ‬ ‫ع‬ ‫_‬ ‫ا‬ ‫و‬
‫ْ‬ ‫غ‬ ‫ب‬‫َ‬‫ل‬ ‫_‬ ‫ا‬
‫ً‬ ‫م‬‫و‬‫ْ‬ ‫ي‬ ‫_‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫و‬ ‫ق‬
‫َ‬ ‫_‬ ‫مثال‪َ ( :‬خوْ ٍ‬
‫ف‬
‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫_ اِبْنَي _ اِْثنَي)‪.‬‬

‫«تفخيم» در جتويد يعين ‪( :‬درشت پرحجم تلفظ کردن حرف)‪ .‬کلمه‬


‫«تلغيظ» هم در جتويد به معناي تفخيم است ويل فقط در مورد پرحجمي‬
‫حرف (ل) به کار رفته است‪.‬‬
‫«ترقيق» در جتويد يعين ‪( :‬نازک وکم حجم تلفظ کردن حرف)‪ .‬در‬
‫جتويد قرآن‪ ،‬هرجا که حرف درشت تلفظ شود‪ ،‬درواقع «تفخيم» گشته‬
‫وهر جا نازک اداء گردد «ترقيق» شده است‪o.‬‬

‫تغليظ و ترقيق حرف «ل»‬


‫به درشت وپرحجم تلفظ شدن «ل» به جاي «تغليظ» گويند هر دو يک‬
‫مفهوم دارند‪.‬‬
‫ضمه بيايد‪،‬‬‫در لفظ جالله(در کلمه اهلل) اگر ماقبل حرف «ل» آن فتحه يا ّ‬
‫الم تغليظ مي شود واگر ماقبل آن کسره واقع شود‪ ،‬ترقيق مي گردد‪.‬‬
‫اهلل‬ ‫ه‬ ‫م‬‫َّ‬
‫ل‬ ‫ع‬ ‫_‬ ‫ول ِ‬
‫اهلل‬ ‫ُ‬ ‫س‬‫ر‬ ‫_‬ ‫صر ِ‬
‫اهلل‬ ‫ن‬
‫َ‬ ‫_‬ ‫اهلل‬ ‫َّ‬
‫ن‬ ‫مثال تغليظ الم = هو اهلل _ اِ‬
‫َ ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َُ ُ‬
‫_ اَ ِرنَا اهللَ _ َو َّات ُقوا اهللَ ‪.‬‬
‫ِ‬ ‫اهلل _ سبِ ِ ِ ِ ِ ِ‬ ‫اهلل _ ِفي ِ‬
‫مثال ترقيق الم = بِس ِم ِ‬
‫يل اهلل _ يَجد اهلل _ َع ْليه اهللُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫_ ِع ْن ِد ِ‬
‫اهلل _ قُ ِل اهللُ ‪.‬‬
‫در ساير کلمات (غري از اهلل) حرف الم بدون استثنا «ترقيق» مي‬
‫شود(مهم)‪.‬‬
‫ّ‬
‫تفخيم و ترقيق حرف «ر»‬
‫اگر حرف «راء» حرکت داشته باشد نيازي به توجه به حروف ماقبل‬
‫ومابعد آن نيست‪.‬‬
‫اگر «راء» ساکن بود به ما قبل آن نگاه مي کنيم اگر ما قبل آن هم ساکن‬
‫بود باز به ماقبل ساکن نگاه مي کنيم که حرکت دارد واز آن کمک مي‬
‫گريمي‪.‬‬
‫موارد «تفخيم» راء ‪:‬‬
‫من _ ُر َحماءُ _ ُن َر ُّد _ ُر ِز َق _ اَ ُّر ُ‬
‫وح‪.‬‬ ‫‪ -1‬راء مفتوح و مضموم‪َ .‬ر ْح ُ‬
‫‪ -2‬راء ساکنه ماقبل‪ ،‬مفتوح ومضموم‪َ .‬ي ْرضي _ اَلْ ُق ْرا ُن _ اَ ْر َس َل _ ُد ُس ْر‬
‫_ فَ ْاه ُج ْر‪.‬‬
‫‪ -3‬راء ساکنه ماقبل‪ ،‬ساکن ماقبل‪ ،‬مفتوح ومضموم‪َ .‬ع ْش ْر _ َخ ْس ْر _‬
‫ص ْر‪.‬‬
‫َوالْ َف ْج ْر _ َوال َْع ْ‬
‫‪ -4‬راء ساکنه ماقبل‪ ،‬الف و واو م ّدي (اين مورد را مي توان جزء مورد‬
‫ور‬
‫نار _ نُ ْ‬
‫سوم دانست اما جهت سهولت فراگريي)‪ْ .‬‬
‫‪ -5‬راء ساکنه ماقبل‪ ،‬مهزه وصل (اگر چه حرکت ماقبل راء‪ ،‬کسره‬
‫آرَت ْبتُ ْم‪.‬‬ ‫باشد)‪ .‬ر ِّ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ‬
‫ب ْارجعُون _ آ ْرجعُون _ ان ْ‬ ‫َ‬
‫‪ -6‬راء ساکنه مابعد‪،‬حرف استعالء (به شرطي که در يک کلمه باشنداگر‬
‫صاداً‬ ‫ِ ٍ ِ‬
‫چه حرکت ماقبل‪ ،‬کسره باشد) ف ْرقَة _ م ْر َ‬
‫موارد «ترقيق» راء ‪:‬‬
‫آسَتغْ ِف ِر ِ‬ ‫ِ‬
‫اهلل‪.‬‬ ‫جال _ اَ ِرنا _ نُ ُذ ِر _ الَ تُ ْد ِرکهُ _ َو ْ‬ ‫‪ -1‬راء مکسور‪ِ .‬ر ٌ‬
‫‪ -2‬راء ساکنه ماقبل‪ ،‬مکسور‪ .‬فِ ْر َع ْو ُن _ َم ْريٍَة _ َيغْ ِف ْرلَ ُک ْم _ َي ْو ٌم َع ِس ْر‪.‬‬
‫لذ ْک ْر _ لِذي‬ ‫لس ْح ْر _ اَ ِّ‬ ‫‪ -3‬راء ساکنه ماقبل‪ ،‬ساکن ماقبل‪ ،‬مکسور‪ .‬اَ َّ‬
‫ِح ْج ْر _ بِ ِه ِّ‬
‫آلس ْح ْر‪.‬‬
‫ذير‪.‬‬
‫بير _ نَ ْ‬
‫سير _ َخ ْ‬
‫دير _ يَ ْ‬
‫‪ -4‬راء ساکنه ماقبل‪ ،‬ياء م ّدي‪ .‬قَ ْ‬
‫‪ -5‬راء ساکنه ماقبل‪ ،‬ياء ساکنه (اگر چه ماقبل آن حرف مفتوح باشد)‬
‫لس ْي ْر _ بِآلْ َخ ْي ْر‪.‬‬
‫َخ ْي ْر _ غَْي ْر _ اَ َّ‬
‫باب ادغام‬
‫«ادغام» در لغت يعين «ادخال _ داخل منودن»‪.‬‬
‫در جتويد عبارتست‪( :‬حذف حرف ساکن ومشدد نمودن حرف بعدي)‬
‫مثال‪ :‬قُ ْل لَ ُه ْم _ خوانده مي شود _ ُقلَّ ُه ْم ‪،‬‬
‫قَ ْد َتَبيَّ َن _ خوانده مي شود _ َقتََّبيَّ َن‬
‫«م ْدغَم» (ادغام شده) وحرف بعدي را که‬ ‫حرف ساکن حذف شده را ِ‬
‫«م ْدغَ ٌم فيه»‪.‬‬
‫مشدد مي شود ُ‬
‫موارد ادغام در روايت حفص از عاصم‬
‫‪ -1‬هر حريف که ساکن باشد در مثل خودش ادغام مي شود مانند‪ :‬ق ْد‬
‫َّد َخلُوا ‪،‬‬
‫ب َم َعنا _خوانده مي شود_ ِآ ْر َک َّم َعناَ‬ ‫ک‬
‫َ‬
‫ْ ْ‬ ‫ر‬‫آ‬‫‪ -2‬ب ___در م مانند ‪ِ :‬‬
‫ْ‬
‫اما ميم ساکنه در باء ادغام مني شود‪.‬‬
‫‪( -3‬ت _ د _ ط) هر کدام ساکن باشد وديگري بعد آن واقع شود ادغام‬
‫صورت مي گريد‬
‫ْت‪.‬‬
‫سط َ‬ ‫ت َد َعوا اهلل _ ود ْ ِ‬
‫َّت طائ َفةٌ _ قَ ْد َتَبيَّ َن _ بَ َ‬ ‫مانند‪ :‬اَْث َقلَ ْ َ َ َ‬
‫‪( -4‬ث _ ذ _ ظ) هر کدام ساکن باشد وديگري بعد آن واقع شود‬
‫ادغام صورت مي گريد‪.‬‬
‫ک _ اِ ْذ ظَلَ ُموا‬‫ث ذلِ َ‬
‫مانند‪َ :‬يل َْه ْ‬
‫‪ْ -5‬ق ___در ک مانند‪ :‬اَلَ ْم نَ ْخلُ ْق ُک ْم‪.‬‬
‫‪ْ -6‬ل ___در ر مانند‪ :‬قُ ْل َربِّي‬
‫‪ْ -7‬ن ___در َي ْر َملُون حروف يرملون(ي _ ر _ م _ ل _ و _ ن) در‬
‫غري موارد فوق به روايت(حفص از عاصم) ادغامي صورت مني گريد‪.‬‬

‫احکام نون ساکنه وتنوين‬


‫نون ساکنه يا تنوين با توجه به حريف که بعد آن قرار مي گريد‪ ،‬احکام‬
‫چهار گانه نون ساکنه وتنوين‪:‬‬
‫‪ -1‬اظهار‬
‫اظهار يعين «ظاهر کردن» ودر جتويد عبارتست‪« :‬اداء حرف از‬
‫مخرجش»‪.‬‬
‫هرگاه نون ساکنه قبل از (حرف شش گانه حلقي) واقع شود‪ ،‬اظهار مي‬
‫گردد‪ .‬يعين نون به صورت طبيعي واصلي خود وبدون هيچ گونه دخل‬
‫وتصرف از خمرجش اداء مي شود‪.‬‬
‫حروف حلقي عبارتند‪ « :‬ء _ ه _ ع _ ح _ غ _ خ »‬
‫با تنوين‬ ‫بني دو کلمه‬ ‫در يک کلمه‬ ‫مثال‪:‬‬
‫ُکلٌّ َام َن‬ ‫ِم ْن اَ ْم ِر ِه ْم‬ ‫َي ْنأ َْو َن‬ ‫ء_ا‪:‬‬
‫فَ ِريقاً َهري‬ ‫اِ ْن ُه َو‬ ‫ِم ْن ُه ْم‬ ‫ه‪:‬‬
‫يم‬ ‫س ِم ِ‬ ‫َم ْن َع ِم َل‬
‫يع َعل ٌ‬ ‫َ ٌ‬ ‫ت‬
‫اَْن َع ْم َ‬ ‫ع‪:‬‬
‫يم َحمي ٌد‬ ‫ِ‬ ‫َت ْن ِحتُو َن‬
‫َحک ٌ‬ ‫فَ َم ْن َح َّج‬ ‫ح‪:‬‬
‫َق ْوالً غَْي َر‬ ‫ِم ْن ِغ ٍّل‬ ‫ضو َن‬ ‫س ُي ْن ِغ ُ‬ ‫فَ َ‬ ‫غ‪:‬‬
‫يم َخبِ ٌير‬ ‫ِ‬
‫َحک ٌ‬ ‫ِم ْن َخ ْي ٍر‬ ‫اَل ُْم ْن َخنِ َقةُ‬ ‫خ‪:‬‬
‫‪ -2‬ادغام‬
‫لون» يعين(ي – ر – م – ل‬
‫«ي ْر َم ُ‬
‫هرگاه نون ساکنه قبل از يکي از حروف َ‬
‫– و‪ -‬ن) واقع شود يعين نون ساکنه خوانده مني شود وبه جاي آن حرف‬
‫مذکور مشدد اداء مي شود‪.‬‬
‫بايد توجه کرد که ادغام نون ساکنه در چهار حرف «ي _ م _ و _ ن»‬
‫مهراه با«غُنّه» ودر دو حرف‬
‫« ل _ ر» بدون غنّه است‪ .‬منظور از (غنه) اين است‪ o‬که در هنگام نون‬
‫ساکنه در چهار حرف (ي _ م‬
‫و _ ن) صدا از بيين خارج مي شود و«کمي کشيدمهي شود» اّا در دو‬
‫ندارد(مهم)‬
‫ّ‬ ‫حرف (ل _ ر) ادغام بدون صداي غنّه بوده و کشش هم‬
‫مثال‪ :‬ادغام با غنّه‬
‫ِ‬
‫{ «ي» ‪َ :‬م ْن َي ْهدي _ ا ْن يَ ْس ِر ْق _ ايَةً يُ ْع ِر ُ‬
‫ضوا‬
‫مال _ و َم ْن َم َعهُ _ قَرا ٍر َمک ِ‬
‫ني‬ ‫{ «م» ‪ِ :‬من ٍ‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫{«و» ‪َ :‬م ْن ُو ِج َد _ ِم ْن َويِل _ َي ْو َمئِ ٍذ َو ِاج َفةٌ‬
‫س _ اِ ْن حَن ن _ ش ٍ‬
‫يء نُ ُک ٍر‪.‬‬ ‫{ «ن» ‪َ :‬ع ْن َن ْف ٍ‬
‫ُْ َ‬
‫ادغام بدون غنُه‬
‫ِ‬
‫ک _ َمتاعاًلَ ُک ْم‬ ‫{ «ل» ‪ :‬ا ْن لَبِثْتُ ْم _ ِم ْن لَ ُدنْ َ‬
‫باط _ َمثَالً َر ُجالً‪.‬‬ ‫{ «ر» ‪ِ :‬من ربِّ ُکم _ ِمن ِر ِ‬
‫ْ‬ ‫َْ ْ‬

‫‪ -3‬اقالب‬
‫اقالب يعين «دگرگون کردن » ودر جتويد عبارتست‪« :‬تبديل کردن نون‬
‫ساکن به ميم»‪.‬‬
‫مثال‪ِ :‬من بع ِد _ ِمم بع ِد ‪ ،‬مَسِ يع ب ِ‬
‫صري _ مَسِ يع مب ِ‬
‫صريٌ ‪ ،‬اَنْبِْئ ُه ْم _ اَْمبِْئ ُه ْم ‪،‬‬ ‫ُ َْ‬ ‫ٌَ ٌ‬ ‫ْ َْ‬ ‫ْ َْ‬
‫يدا‪.‬‬‫يدا _ اََمداَ ْمبَعِ ً‬
‫اََمداً بَعِ ً‬
‫دقت کنيد که صداي «م» اجياد شده بايد از فضاي بيين وبه مهراه کشش‬
‫اداء شود(غنّه)‪.‬‬
‫‪ -4‬اخفاء‬
‫اخفاء يعين «مخفي کردن» ودر جتويد عبارتست‪« :‬اداء نون ساکنه با‬
‫حالتي بين اظهار وادغام»‪.‬‬
‫نونه ساکنه نزد بقيه حروف(حروف مابقي)اخفاء مي گردد‪.‬در اين حالت‬
‫نون از خمرج خود اداء مني شود‪.‬‬
‫(يعين سر زبان به حمل خروج نون مني چسبد)بلکه فقط صداي آن از فضاي‬
‫بيين خارج مي شود (غنّه) لذا کمي هم بايد کشيده شود و سپس حرف‬
‫بعدي تلفظ گردد‪.‬‬
‫با تنوين‬ ‫دوکلمه‬ ‫مثال‪ :‬يک کلمه‬
‫يَوماً ُتْر َجعُو َن‬ ‫َواِ ْن ُتْبتُ ْم‬ ‫اَْنتُ ْم‬ ‫ت‪:‬‬
‫َخريٌ ثَواباً‬ ‫ِم ْن مَثََر ٍة‬ ‫ِم ْن مَثََر ٍة‬ ‫ث‪:‬‬
‫لِ ُک ٍّل َج َع ْلنا‬ ‫اِ ْن َجائَ ُکم‬ ‫اَجْنَْينَا‬ ‫ج‪:‬‬
‫قِنوا ٌن دانِيَةٌ‬ ‫ِم ْن دا ِر ِهم‬ ‫عُْن َد ُه ْم‬ ‫د‪:‬‬
‫قربٍَة‬ ‫ذام َ‬ ‫يماً َ‬
‫ِ‬
‫يَت َ‬ ‫ِم ْن ذُِّريَِّة‬ ‫اَنْ ِذ ْر ُه ْم‬ ‫ذ‪:‬‬
‫نَفساً َزکِيَّةً‬ ‫َم ْن َزکيَّها‬ ‫اَْنَز َل‬ ‫ز‪:‬‬
‫يال َس ِويّاً‬‫لَ ٍ‬ ‫اَ ْن َسيَ ُکو ُن‬ ‫اِنْسا ٌن‬ ‫س‪:‬‬
‫ور‬
‫ور َش ُک ٌ‬ ‫َغ ُف ٌ‬ ‫ِم ْن َشِّر‬ ‫اَنْ َشأْنا‬ ‫ش‪:‬‬
‫رصراً‬ ‫ص َ‬ ‫ِرحياً َ‬ ‫صدُّو ُکم‬ ‫اَ ْن َ‬ ‫صُر ُک ْم‬ ‫َيْن ُ‬ ‫ص‪:‬‬
‫ض ِ‬ ‫ِ‬ ‫مْنض ٍ‬
‫قَوماً ضالِّ َ‬
‫ني‬ ‫عف‬ ‫م ْن َ‬ ‫ود‬ ‫َ ُ‬ ‫ض‪:‬‬
‫صعِيداً طَيِّباً‬ ‫ٍ‬
‫ني‬ ‫ِمن ِ‬
‫ط‬ ‫ٍ‬
‫ر‬ ‫طا‬ ‫ن‬
‫ْ‬ ‫قِ‬ ‫ط‪:‬‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫ِظاّل ً ظَليالً‬ ‫َم ْن ظَلَ َم‬ ‫اُنْظُْر‬ ‫ظ‪:‬‬
‫خالِداً فِ َيها‬ ‫ِم ْن فَ ٍ‬
‫ضل‬ ‫اَْن ُف َس ُه ْم‬ ‫ف‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ِم ْن قَ ِبل‬ ‫ِ‬
‫يع قَ ِر ٌ‬
‫يب‬ ‫مَس ٌ‬ ‫ب‬‫َيْن َقل ُ‬ ‫ق‪:‬‬
‫قَوالً َک ِرمياً‬ ‫َم ْن کا َن‬ ‫َعْن ُک ْم‬ ‫ک‪:‬‬

‫احکام«ميم»ساکنه‬
‫ميم ساکنه با توجه به حريف که پس از آن قرار گرفته است سه حالت به‬
‫خود مي گريد‪.‬‬
‫‪ -1‬ادغام‬
‫ميم ساکنه فقط در نزد حرف «م» ادغام مي شود‪.‬‬
‫ميم ساکنه خوانده نشده وبه جاي آن (م) بعدي مشدد مي شود‪.‬‬
‫ميم مشدد بايد با (غنّه) اداء شود(يعين از فضاي بيين ومهراه با کشش‬
‫صوت) مثال‪َ :‬ک ْم ِم ْن _ ُه ْم ِم ْن َها‪.‬‬
‫‪ -2‬اخفاء‬
‫ميم ساکنه نزد حرف «ب» اخفاء مي گردد‪.‬‬
‫اين اخفاء با«غنّه» مهراه است‪( o‬پس مهراه مقداري کشش صوت از فضاي‬
‫بيين)‪.‬‬
‫حنوه اخفاء ميم ساکنه نزد حرف «باء» به اين شکل است‪ :‬صداي ميم‬
‫ساکنه را اندکي مي کشيم وسپس باء را تلفظ مي کنيم‪ .‬هبرت است در‬
‫هنگام کشش ميم ساکنه‪ ،‬لب ها را مقدار کمي ازهم باز نگهدارمي‪.‬‬
‫بايد توجه کرد که ميم ساکنه حاصله از اقالب نون ساکنه و تنوين هم نزد‬
‫«ب» مهني حکم را پيدا مي کند واخفاء مي شود‪.‬پس اقالب نون ساکنه‬
‫واخفاء ميم ساکنه به يک صورت اجنام مي شود‪.‬‬
‫اه ْم _ فَ َم ْن بَ َّدلَهُ ( فَ َُم ْم‬ ‫مثال‪َ :‬و ُه ْم بَا ِر ُزو َن _ اَْنتُ ْم بِ ِه _ ُجلُ ُ‬
‫ود ُه ْم بَ َّدلْنَ ُ‬
‫ب َّدلَه) _ ِمن بع ِد ِ‬
‫(م ْم َب ْع ِد)‪.‬‬ ‫ْ َْ‬ ‫َ ُ‬
‫‪ -3‬اظهار‬
‫ميم ساکنه در نزد بقيه حروف «اظهار» مي شود يعين به صورت طبيعي‬
‫خود از خمرجش اداء مي گردد‪ .‬پس نه کشش صدا ونه هيچ تغيري ديگري‬
‫در ميم ساکنه صورت مني گريد‪.‬‬

‫احکام م ّد و قصر‬
‫«م ّد» از حلاظ لغوي «افزوني» واز نظر جتويد «امتداد صوت در حروف‬
‫م ّد بيش از ميزان طبيعي»‬
‫«قصر» به معين «کوتاهي» وضد م ّد است‪ o.‬در جتويد «اداء حرف م ّد به‬
‫اندازه طبيعي»‪.‬‬
‫هرگاه بعد از حروف م ّدي (الف م ّدي _ واو م ّدي _ ياء م ّدي) «مهزه» يا‬
‫«سکون» واقع شود حرف م ّد بايد بيش از ميزان طبيعي کشيده شود‪.‬پس‪:‬‬
‫سبب م ّد دوتا است‪ :‬همزه _ سکون‬
‫بايد دانست که «تش ‪oo‬ديد» هم به خ‪oo‬اطر آن که يک ح ‪oo‬رف س ‪oo‬اکن در درون‬
‫آن هنفته است‪ o‬سبب م ّد حمسوب مي ش‪oo‬ود‪ .‬مث‪oo‬ال‪  :‬‬
‫‪_ ‬‬
‫‪ -1‬اگر ح‪oo‬رف م ‪ّ o‬د و«مهزه» در يک کلمه ق‪oo‬رار داش‪oo‬ته باش‪oo‬ند (م [ ّد متّص[[ل)‪،‬‬
‫صلْ)‪.‬‬‫ميزان م ّد بيش از زماين است که مهزه در کلمه بعد واقع شود(م ّد من َف ِ‬
‫ُ‬
‫م‪ّ o‬د متصل مي تواند مس‪oo‬اوي م‪ّ o‬د منفصل هم کش‪oo‬يده ش‪oo‬ود‪.‬اما ديگر کمرت از‬
‫منفصل مني شود‪.‬‬
‫مث‪oo o o o o‬ال م‪ّ o o o o o‬د متص‪oo o o o o‬ل‪   :‬مث ‪oo o o‬ال م‪ّ o o o o‬د منفص ‪oo o o‬ل‪ :‬‬
‫‪‬‬
‫‪ -2‬وقيت س‪oo o‬بب م‪ّ o o‬د س‪oo o‬کون «ع‪oo o‬ارض» باشد که به خ ‪oo‬اطر وقف اجياد ش ‪oo‬ده‬
‫اس‪oo‬ت(س‪oo‬کون‪ o‬م‪oo‬وقت) کشش م‪ّ o‬د به هرم‪oo‬يزان جماز اس‪oo‬ت(ح‪oo‬داکثر ‪ 3‬برابر م‪ّ o‬د‬
‫طبيعي) وحيت مي توان م ّد آن رانياورد‪.‬‬
‫به اين م ّد «م ّدعارض» گوين‪oo‬د‪ .‬مث‪oo‬ال‪( :‬‬
‫)‪.‬‬
‫‪ -3‬وقيت سبب م ّد سکون «الزم» باشد که ثابت ومهيشگي است‪ o،‬وياس‪oo‬بب‬
‫«تشديد» باشد(م ّد الزم) ميزان کشش م‪ّ o‬د به ح‪oo‬داکثر خ‪oo‬ود که سه برابر م‪ّ o‬د‬
‫طبيعي است‪ o،‬مي رسد وکمرت از آن جايز نيست‪.‬‬
‫مثال‪.  _  :‬‬
‫‪ -4‬دو ح‪oo o o o o o‬رف(و _ ي) س‪oo o o o o o‬اکنه ماقب‪oo o o o o o‬ل‪ ،‬مفت‪oo o o o‬وح ن‪oo o o o‬يز که قبالَ در حبث‬
‫ص‪oo‬فت«لني» آهنا راش‪oo‬ناختيم ح‪oo‬رف م‪ّ o‬د حمس‪oo‬وب مي ش‪oo‬وند ويل س‪oo‬بب م ّدش‪oo‬ان‬
‫فقط سکون است‪ o.‬ميزان کشش هم مانند م ّد عارض است‪.‬‬
‫به اين م‪ّ o o o‬د «م[ [ [ ّد لين» گوين ‪oo o‬د‪.‬بايد دقت کنيک که در موقع کشش م‪ّ o o o‬دلني‬
‫فتحه ماقبل رابه جاي واو وياء ساکنه‪ ،‬م ّد ندهيم‪.‬‬

‫موارد سکت درقرآن‬


‫«سکْت» به معناي «توقف _ سکوت»‬
‫َ‬
‫در قرائت عبارتست‪ :‬قطع صوت در حين قرائت بدون تجديد نفس‬
‫وسپس ادامه قرائت‬
‫موارد سکت در کالم اهلل مجيد(به روايت حفص از عاصم)‬
‫‪ِ -1‬ع َوجاً * َقيِّماً ( کهف‪)1/‬‬
‫«عوجاً» در وقف وسکت ِ‬
‫«ع َوجا» خوانده مي شود‪.‬‬ ‫ِ‬
‫َ‬
‫‪َ -2‬مرْقَ ِدنا * هذا (يس‪3 )52/‬‬
‫‪ -‬من * ٍ‬
‫راق (قيامه‪)27/‬‬ ‫َ‬
‫‪ -4‬بَل * را َن (مطففني‪)14/‬‬
‫در غري اين موارد «سکت» درقرائت جايز نيست‪.‬‬
‫وصلى هللا على سيدنا ونبينا محمد وآله وصحبه ‪.‬‬
‫نظرات خود را به ايمل ‪mehyadinmoradi@yahoo.com‬‬

You might also like