Professional Documents
Culture Documents
نوشته استیون
کینزر
1
1
شب بخير ،آقای روزولت
در نيمه شبب ۱۵باگوستب ، ۱۹۵۳وقتی که کاروانی غيرعادی در دل
تاريکی پيش می رفت ،بيشترمردم تهران در خواب بودند .پيشاپيش
کاروان ،خودرويی زرهی با نشان نظامی و به دنبال آن ،دو جيپ و
چند کاميون ارتشی پر از سرباز ،در حرکت بود .روز ،استثنا داغ بود
2
اماب بفرارسيدنب بشب،ب بآرامشیب ببهب بهمراهب بآوردهب ببود.ب بهللب بماهب بمی
درخشيد ،شب زيبائی برای سرنگونی يک دولت بود.
سرهنگب بنصيری،ب بفرماندهب بگاردب بسلطنتی،ب بباب بخاطریب بآسودهب بدر
خودروی زرهی نشسته بود و برای اين آسودگی خاطر دليل داشت؛
حکمی از شاه ايران ،مبنی بر عزل نخست وزير ،محمد مصدق ،در
جيب داشت و در راه بود تا حکم را به مصدق ارائه دهد و در صورت
مقاومت ،او را دستگير کند.
سرويس های اطلعاتی آمريکا و انگليس ،طراحان کودتا ،تصور می
کردند که ممکن است مصدق ،بلفاصله ارتش را برای حمايت از خود
احضار کند .از اين رو ترتيبی داده شده بود تا به هنگام تماس مصدق
با ارتش ،کسی در آن سوی خط نباشد .سرهنگ نصيری می بايست
ابتداب بمقابلب بخانهب برئيسب بستادب بارتشب بتوقفب بوب باوب براب بدستگيرب بکندب بو
سپس برای تسليم حکم سرنوشت ساز راهی شود .سرهنگ همان
کاری را کرد که به او گفته شده بود اما وقتی به منزل رئيس ستاد
ارتش رسيد با وضعی غيرعادی روبرو شد با اين که نزديک نيمه شب
بود ،رئيس ستاد ارتش ،تيمسار رياحی ،در خانه نبود هيچکس ديگر
هم ،حتی يک مستخدم يا نگهبان ،سرهنگ نصيری بايد متوجه می شد
که مشکلی پيش آمده است،ب اما نشد .او به سادگی ،به خودروی
زرهی بازگشت و به راننده دستور داد تا به سوی هدف اصلی ،منزل
نخست وزير محمد مصدق براند .نصيری آمال دو سرويس اطلعاتی
نخبه را نيز با خود می برد.
سرهنگ نصيری آن اندازه احمق نبود تا با مسئوليت خود به چنين
ماموريت جسورانه ای دست بزند .مشروعيت حکمی که به همراه
داشت مورد ترديد بود .زيرا در ايران دمکراتيک ،نخست وزير منحصرا
باب باجازهب بمجلس،ب بنصبب بوب بعزلب بمیب بشد.ب باماب باينب بماموريتب بشبانه،
حاصلب بماهب بهاب ببرنامهب بريزیب بسازمانب باطلعاتیب بجاسوسیب بسياب بو
سرويس اطلعاتی مخفی انگليس بود .کودتا به دستور رئيس جمهور
دولت آيزنهاور و نخست وزير چرچيل صورت می گرفت .درب ،۱۹۵۳
ايالت متحده آمريکا ،هنوز در ايران تازه وارد بود .بيشتر ايرانيان،
آمريکايی ها را دوست خود و حاميان دمکراسی آسيب پذيری می
دانستند که استقرار آن نيم قرن به طول انجاميده بود .ديو متجاوز
استعمارگری که آنها را استثمار می کرد انگلستان بود نه آمريکا.
از آغاز سال های اوليه قرن بيستم ،همان زمان که بيشتر ايرانيان در
فقر به سرمی بردند ،يک شرکت انگليسی که مالک عمده آن دولت
انگليسب ببود،ب بحقب بانحصاریب ببسيارب بسودآوریب بدرب بزمينهب باستخراجب بو
فروش نفت ايران داشت .ثروتی که از زير خاک ايران جاری می
شد ،نقش تعيين کننده ای در حفظ بريتانيا به عنوان قدرت جهانی
داشت .اين بی عدالتی ،ايرانيان را به سختی فرسود .سرانجام در
،۱۹۵۱ب ببهب بمصدقب برویب بآوردندب بکهب ببيشب بازب بهرب برهبرب بسياسیب بديگر،
خشم شان را عليه شرکت نفت انگليس -ايران ،وحدت بخشيد و قول
3
داد شرکت را از ايران اخراج ،ذخاير عظيم نفتی کشور را احياء و
ايران را از سلطه قدرت های بيگانه آزاد کند.
نخست وزير ،مصدق ،با شوری خالصانه به عهد خود وفا کرد .برای
دلگرمیب بشادیب ببخشب بمردمب بخود،ب بشرکتب بنفتب بانگليس-ب بايران،
سودآورترين تجارت انگليسی ها درجهان ،را ملی کرد .پس از آن،
ايرانيان کنترل پاليشگاه عظيم آبادان را ،در خليج فارس را به دست
گرفتند.
اين کار ،ايران را در شوری ميهن پرستانه ،غوطه ور و مصدق را
قهرمان ملی کرد،ب اما در عين حال انگليسی ها را برآشفت .آنان
خشمگينانهب بمصدقب براب ببهب بدزدیب بدارايیب بخود،ب بمتهمب بکردند.ب بابتداب باز
دادگستریب ببينب بالمللیب بوب بسازمانب بمللب بمتحدب بدرخواستب بمجازات
مصد ق براب نمودندب سپسب کشت ی بجنگ ی ببه بخليجب فارسب اعزام بو در
نهايت تحريم خردکننده ای بر ايران تحميل کردند که اقتصاد آن را
نابودب بساخت.ب ببهب برغمب باينب باقدامات،ب ببيشترب بايرانيان،ب بازب بشجاعت
مصدق به هيجان آمده و به رهبران ضداستعماری در سراسر آسيا و
آفريقا تبديل شده بودند.
با اقدامات انگلستان ،مصدق کامل درمانده شد ،روزنامه ای اروپايی
نوشت که مصدق " ترجيح می دهد در نفت ايران بسوزد تا اين که
کوچکترينب بامتيازیب ببهب بانگستانب ببدهد".ب بانگليسیب بها،ب ببرایب ببازپس
گيری مناطق نفتی و پاليشگاه ،ابتدا قصد تهاجم نظامی داشتند ،اما
پس از اين که رئيس جمهور هری ترومن از حمايت آنها امتناع کرد،
از اين قصد منصرف شدند .فقط دو راه ديگر باقی می ماند :ابقاء
مصدقب بدرب بقدرتب بياب بکودتاب ببرایب ببراندازیب باو.ب ببرایب بنخستب بوزير
چرچيل ،اين ثمره مغرور سنت امپراطوری ،تصميم گيری در خصوص
کودتا دشوار نبود.
عوامل انگليسی ،پس از ملی شدن شرکت نفت ،بی قرار و بی پروا
برای حفظ منافع خود ،شروع به توطئه برای براندازی دولت مصدق
کردند .مصدق از آن آگاه شد و در اکتبرب ۱۹۵۳سفارت انگلستان را
تعطيل کرد .همه ديپلمات های انگليسی در ايران ،از جمله عواملی
کهب بتحتب بپوششب بديپلماتيک،ب بمخفيانهب بفعاليتب بمیب بکردند،ب بمجبورب ببه
خروج از ايران شدند و کسی نمانده بود تا کودتا را به مرحله اجرا
بگذارد.
انگليسی ها ،بلفاصله از رئيس جمهور ترومن کمک خواستند ،ترومن،
اما ،که ذاتا با جنبش های ملی گرايانه ،از آن نوع که مصدق رهبری
آنهاب براب ببهب بعهدهب بداشتب بهمدلب بوب بموافقب ببود،ب بجزب بتحقيرب بروش
امپرياليست ها ،از آن نوع که شرکت نفت انگليس -ايران را اداره
می کردند کاری نکرد .علوه بر آن سيا ،تاکنون اقدام به سرنگونی
حکومت نکرده بود و ترومن نمی خواست در اين کار ،پيشقدم باشد.
درنوامبر ،۱۹۵۲ب بپسب بازب بانتخابب بدوايتب بآيزنهاورب ببهب بمقامب برياست
جمهوری ،آمريکا اساسا تغيير موضع داد و متقاعد به انجام کودتا شد.
درب بروزهایب بانتخابات،ب بجاسوسب بارشدب بسرويسب باطلعاتیب بانگليس،
4
کريستوفر مونتاگ وودهاوس ،برای ملقات با اعضای رده بالی سيا و
مقاماتب بوزارتب بامورخارجه،ب ببهب بواشنگتنب بآمد.ب بوودهاوسب بتصميم
داشت به طريقی غير از روش معمول انگليسی ها ،مذاکره کند .اين
استدللب بکهب بمصدقب ببايدب ببرودب بچونب بدارايیب بانگلستانب براب بملیب بکرده
است،ب باحساساتب بچندانیب بدرب بواشنگتن،ب ببرنيانگيختهب ببود.ب بوودهاوس
می دانست چه بايد بکند.
وودهاوس بعدها نوشت " نمی خواستم متهم شوم که برای بيرون
کشيدن چوب بلوط انگلستان از درون آتش ،از آمريکا استفاده می
کنم .تصميم گرفتم بيشتر بر خطر کمونيسم در ايران تاکيد کنم تا
نيازبه بازپس گيری قدرت در صنعت نفت".
اين درخواست حساب شده ،برای تهييج دو برادری بود که می بايست
بعد از شروع رسمی کار آيزنهاور در مقام رياست جمهوری ،اداره
سياست خارجی کشور را به عهده بگيرند .جان فاستردالس ،وزير
خارجه آتی و الن دالس ،رئيس آينده سيا ،که از طرفداران جدی "
جنگ سرد" بودند .آنها جهان را عرصه جنگ عقيدتی می دانستند و
هرتعارض و اختلف منطقه ای را از پس منشور تقابل بزرگ شرق-
غربب بمیب بديدندب بدرب بنظرآنان،ب بهرکشوریب بکهب ببهب بطورب بقطعیب بمتحد
ايالتب بمتحدهب بنبود،ب بدشمنب ببالقوهب بآنب ببود،ب بآنهاب ببهب بويژهب بايرانب برا
خطرناک می دانستند.
ايران،ب بثروتب بنفتیب بفوقب بالعاده،ب بمرزیب بطولنیب بباب باتحادب بجماهير
شوروی ،حزب کمونيستی فعال و نخست وزيری ملی گرا ،داشت .به
اعتقاد برادران دالس ،خطر سقوط ايران ،به دامان کمونيسم ،جدی
بود.ب بدورنمائیب بازب بچينب بدوم،ب بآنهاب براب بوحشتب بزدهب بکردهب ببود.ب بوقتی
انگليسیب بها،ب بپيشنهادب بخودب براب ببرایب بسرنگونیب بمصدقب بوب ببهب بروی
کارآوردنب بنخستب بوزيریب بقابلب باعتمادب بوب بطرفدارب بغربب بارائهب بدادند،
برادران دالس ،بی درنگ موافقت کردند.
به محض اين که درب ۲۰بژانويهب ، ۱۹۵۳رئيس جمهور آيزنهاور رسما
آغاز به کار کرد ،جان فاستر دالس و آلن دالس آمادگی خود را برای
سرنگونی دولت مصدق ،به همتايان انگليسی شان اعلم کردند .نام
رمزی کودتای آنان ،می بايست ،عمليات آژاکس يا به زبان نامفهوم
سيا،ب TPAJAXبباشد .کرميت روزولت افسر سيا ،با پشتوانه تجربه
قابل توجه در خاورميانه ،و نوه رئيس جمهور تئودور روزولت ،برای
سرپرستی عمليات انتخاب شد.
کرميتب بروزولت،ب بمانندب بديگرب باعضایب بخانوادهب باش،ب بميلب بوافریب ببه
رهبری عمليات داشت و به قاطع بودن در بحران ها ،معروف بود .او
۳۷ساله ،رئيس بخش آسيا وخاورنزديک سيا ،و استاد مسلم فعاليت
مخفيانه بود .جاسوس شوروی ،کيم فيلبی ،او را نمونه يک آمريکايی
کامل توصيف کرده است؛ مودب ،با صدای گرم اهالی شرق آمريکا،
دارای روابط اجتماعی خدشه ناپذير ،بيشتر از آن که روشنفکر باشد،
تحصيلکرده و هم به عنوان ميهمان و هم به عنوان ميزبان ،دلپذير و
5
فروتن بود .او همسری استثنائی و در حقيقت آخرين نفری بود که
می شد تصور کرد ،تا گردن در حيله های کثيف فرو رفته است.
آن روزها ،ماموران سيا ،در نوعی آرمان گرايی کامل بهب سر می
بردند .آنها اعتقاد راسخ داشتند که کاری بسيار حياتی ،برای آزادی
انجام می دهند .بيشتر آنان آميزه ای از بهترين صفات انديشمندی و
ماجراجويی بودند ،و هيچ يک کامل تر از کرميت روزولت ،مظهر اين
آميزه نبود .وی در ابتدای جولی ،با ناديده گرفتن دستور پزشکان سيا
برایب بعملب بجراحیب بفوریب بکليه،ب بباب بهواپيماب ببرایب بانجامب بماموريت
محرمانه خود پرواز کرد .در بيروت فرود آمد و از آنجا با اتومبيل ،از
طريق بيابان های سوريه و عراق به راه خود به سوی تهران ادامه
داد.ب بوقتیب بواردب بمنطقهب بمرزیب بايرانب بشد،ب ببهب بسختیب بمیب بتوانست
هيجان خود را مهار کند:
آنچهب براب بکهب بپدرم،ب بدربارهب بورودب ببهب بآفريقا،ب ببهب بهمراهب بپدرشب بتئودور
روزولت ،در ۱۹۰۹نوشته بود ،به خاطر آوردم " :ماجراجويی بزرگی
بود ،گويی همه جهان ،بکرب و دستب نخورده بود" .احساس ام می
بايست همانی باشد که پدرم درآن زمان داشت .اعصابم تحريک شده
بود و وقتی از جاده کوهستانی بال می رفتيم ،نشاطم اوج گرفت...
در ۱۹جولی ،۱۹۵۳وقتی آن اتفاق افتاد ،در خانقين ،با مامور گمرک
مهاجرت نيمه باسواد و احمقی برخورد کرديم که به طور عجيبی،
سست و بی حال بود در آن روزها ،گذرنامه های آمريکا ،برخلف
امروز ،حاوی توصيف مختصری از چهره دارنده آن بود .با تشويق و
کمک من ،مامور به سختی اسمم را نوشت " :آقای زخم روی سمت
راست پيشانی" آن را به فال نيک گرفتم.
روزولت ،در هفته اول اقامت در تهران ،از ويليی که يکی از ماموران
آمريکای اجاره کرده بود ،عمليات را رهبری می کرد .چند دهه توطئه
چينیب بانگليسیب بهاب بدرب بايران،ب ببهب بانضمامب باقداماتب باخيرب بسيا،ب بزمينه
بسيارب بمساعدیب ببرایب باوب بفراهمب بکردهب ببود.ب بازب بجملهب باينب بکهب بچند
جاسوس مجرب و بسيار خلق ايرانی ،در اختيار داشت که ،سال ها
برای تشکيل يک شبکه زيرزمينی متشکل از سياستمداران همفکر،
امرای ارتش ،روحانيون ،استحقاق دريافت هر سنت آن را داشتند.
طی بهار و تابستانب ، ۱۹۵۳سردبيران روزنامه ،سرکردگان باندهای
تبهکار خيابانی کوشش کرده بودند سيا ،ماهانه ده ها هزار دلر به اين
جاسوسان می پرداخت و آنها نيز روزی نبود که حداقل يک روحانی
حقوق بگير ،مفسراخبار يا سياستمدار ،از نخست وزير مصدق انتقاد
نکند ،اما نخست وزير که احترام زيادی برای آزادی مطبوعات قائل
بود ،از سرکوب اين افراد امتناع می کرد.
ماموران ايرانی که به ويلی روزولت ،رفت و آمد می کردند ،او را
تنهاب بباب بنامب بمستعارش،ب بجيمزلکريجب بمیب بشناختند.ب بمدتیب ببعدب بکه
احساسب بنزديکیب ببيشتریب بباب باوب بکردند،ب ببعضیب بازب بآنان-ب ببيشترب ببرای
انبساطب بخاطرب بروزولت-ب باوب براب بجيمب بصداب بمیب بزدند.ب بتنهاب باوقاتیب بکه
نزديک بود روزولت نقابش را از چهره بردارد ،زمان هايی بود که در
6
سفارتب ترکيهب بو بمحوطهب بدانشگاهب بفرانسوی،ب تنيسب ببازیب بمیب کرد.
وقتیب بضربهب باشتباهیب بمیب بزد،ب بفريادب بمیب بکشيد:ب ب"ب بلعنتب ببهب بتو،
روزولت" .چند بار از او سوال شد :چرا کسی که نامش لکريج است،
به اين اندازه به گفتن اين عبارت عادت کرده است و او جواب می
داد:ب بجمهورب بخواهب بپرحرارتیب باستب بوب بدرب بنظرب باوب بفرانکلين،ب بدی،
روزولت آن قدر فاسد است که از نام او به عنوان لعنت استفاده می
کند.
عمليات آژاکس ،که در آن مبارزه روانی شديدی عليه نخست وزير
مصدق پيش بيني -و تا آن وقت هم قسمتی از آن انجام شده بود -با
اعلميه ای مبنی بر اين که شاه ،مصدق را از نخست وزيری عزل
کرده است ،شروع می شد .اراذل و اوباش و واحدهايی از ارتش ،که
روسایب بآنهاب بحقوقب ببگيرب بسياب ببودند،ب بمیب ببايستب بهرگونهب بکوشش
مصدقب براب ببرایب بمقاومتب بخنثیب بکنند،ب بسپسب باعلمب بشودب بکهب بشاه
تيمسار فضل الله زاهدی ،افسر بازنشسته ارتش را به نخست وزيری
منصوب کرده است .برای اين کار ،به زاهدی بيش از صد هزار دلر
پرداخت شده بود.
با شروع اگوست ،تهران در تب و تاب بود .اراذل و اوباش که به
دستور سيا ،به تظاهرات ضد مصدقی دست می زدند ،به خيابان ها
ريختند ،با در دست داشتن عکس هايی از محمد رضا شاه ،شعارهايی
در حمايت از سلطنت می دادند .ماموران بيگانه ،به نمايندگان مجلس
و هرکس ديگری که می توانستب در کودتا مفيد باشد،ب رشوه می
پرداختند.
حمله مطبوعات به مصدق ،به حد خشونت رسيد .نه تنها او را به
داشتن گرايشب هایب کمونيستیب و چشم داشتن بهب سلطنت،ب که به
داشتن تبار يهودی و حتی همدلی مخفيانه با انگليسی ها ،متهم می
کردند .هرچند مصدق اطلع نداشت اما اکثر اين مطالب ،يا با الهام
از سيا يا توسط تبليغات چی های سيا در واشنگتن نوشته می شد.
ريچارد کاتم ،يکی از اين افراد ،برآورد کرد که هشتاد درصد روزنامه
ها در تهران ،تحت نفوذ سيا بودند.
کاتم بعدها به ياد آورد " :هر مقاله ای که بايد می نوشتم تا چيزی
مثلب باحساسب بقدرتب براب بالقاب بکند،ب بتقريباب ببلفاصله،ب بروزب ببعدب بدر
مطبوعات ايران ظاهر می شد ".آن مقالت ،برای معرفی مصدق به
عنوان همدست کمونيست ها و يک متعصب ،طراحی شده بودند.
همچنان که توطئه گسترش می يافت ،روزولت با جدی ترين مانع-
محمدب برضاب بشاه-ب بروبروب بشد.ب بپادشاهب بسیب بوب بدوب بساله،ب بکهب بدومين
پادشاه از سلسله پهلوی بود ،بزدل و مردد بود و به شدت از اين که،
واردب بچنينب بتوطئهب بجسورانهب بایب بشود،ب بامتناعب بمیب بکرد.ب بديپلماتی
انگليسی نوشت " :او از تصميم گيری بيزار است و اطمينانی هم به
تصميمات گرفته شده ندارد .فاقد شجاعت اخلقی است و به آسانی
تسليم ترس می شود".
7
خصوصيات فردی ،بيشتر موجب ترديد شاه می شد .مصدق به چهره
بسيار محبوبی در تاريخ نوين ايران تبديل شده بود و اگرچه اقدام
بريتانيا برای براندازی او و اخلل در وضعيت اقتصادی کشور ،او را
تضعيف کرده بود ،اما هنوز کامل بمورد تحسين و محبت مردم بود.
حتی معلوم نبود ،که شاه حق برکناری او را داشته باشد .بنابراين،
توطئه می توانست به آسانی نتيجه معکوس دهد و نه تنها جان شاه،
که سلطنت را به خطر بياندازد.
هيچب يکب از اينها روزولت را نگران نکرد .او برای اجرای کودتا ،به
احکام امضا شده شاه مبنی برعزل مصدق و نصب تيمسار زاهدی به
عنوان نخست وزير نياز داشت و هيچ گاه ترديد نکرد که سرانجام آنها
را بهب دستب خواهدب آورد.ب مبارزهب فهمب و درايتب اوب باب شاه،ب ازب ابتدا
نابرابر بود .روزولت ،زرنگ و کارآزموده و دارای حمايت قدرت بين
المللی بزرگی بود و شاه ضعيف ،بی تجربه و تنها.
اولين حرکت حساب شده روزولت ،فرستادن اشخاصی نزد شاه بود
که احتمال می توانستند ،بر او تاثير بگذارند.
ابتدا خواهر دو قلوی شاه را انتخاب کرد که به اندازه کندذهنی شاه،
ستيزه جو و تيزهوش بود .او ترتيبی داد تا اشرف با برادرش ديدار
کرده و سعی کند به او جرات و جسارت بدهد .دعواهای اشرف با
برادرش ،زبانزد بود .از جمله اين که ،يکبار در حضور ديپلمات های
خارجی،ب بازب باوخواستب بتاب بثابتب بکندب بکهب بيکب بمردب باست،ب بدرب بغيرب باين
صورت به همه ثاب خواهد شد که موش است .اشرف از مصدق
نفرت داشت ،چون او دشمن قدرت سلطنت بود .حملت او به دولت
مصدق ،آنچنان شدت يافت که شاه احساس کرد بهتر است اشرف
را به خارج از کشور بفرستد .او ،از تبعيدگاه طليی اش با همان
حرارت ،ناظر اتفاقات کشور بود.
اشرف ،مشغول خوش گذرانی در قمارخانه ها و کاباره های فرانسه
بودب بکهب بيکیب بازب بمامورينب بايرانیب بروزولت،ب باسداللهب برشيديان،ب باوب برا
دعوت به همکاری کرد .اما اشرف تمايلی نشان نداد .لذا روز بعد
هياتیب بازب بمامورانب بانگليسیب بوب بآمريکايیب بدعوتب بشانب براب بباب بلحن
شديدتری مطرح کردند .رئيس هيات ،يک جاسوس ارشد انگليسی ،به
نام نورمن دربی شاير ،مال انديشی کرد و يک کت خز و پاکتی پر از
پول نقد به همراه آورد .وقتی اشرف اين دستمزدها را ديد ،به گفته
دربی شاير" چشمانش برق زد" و مقاومت اش درهم شکست .او
پيشنهاد همکاری را پذيرفت و به تهران پرواز کرد .اشرف که در اين
سفرب بازب بنامب بخانوادگیب بشوهرش،ب ب"شفيق"،ب باستفادهب بکردهب ببود،ب ببا
مشکلیب بمواجهب بنشد.ب بابتداب ببرادرشب بازب بپذيرفتنب باوب بامتناعب بکرد.ب باما
بعضی از اطرافيان او ،که با سيا در تماس بودند از وی خواستند اين
اندازه موشکافی نکند و نظرش را تغيير دهد .شاه هم انعطاف نشان
داد .برادر و خواهر در غروبب ۲۹بجولی با هم ديدار کردند .ملقات
آنها تنش زا بود و اشرف نتوانست او را وادارد تا احکام سرنوشت
ساز را امضا کند .بدتر از همه اين که ،خبر حضورش در تهران ،درز
8
کرد و موجب طوفانی از اعتراض شد .برای راحتی خيال همه ،به
سرعت به اروپا بازگشت.
روزولت ،در مرحله بعد ،منور من شوارتسکف را مد نظر قرار داد که
قسمت اعظم دههب ۱۹۴۰را درايران سپری کرده بود و رهبری هنگ
نظامی ويژه را برعهده داشت و شاه نيز عميقا نسبت به او ،احساس
دينب بمیب بکرد.ب سياب ببهب شوارتسکفب "ب ماموريتب بجعلی"ب ببازرسیب در
لبنان،ب پاکستان و مصرب دادب کهب ديدارش از ايران،ب صرفا يکب توقف
جلوه کند .شوراتسکف ،طبق يک برآورد ،با دو ساک بزرگ ،حاوی
چند ميليون دلر پول نقد ،وارد تهران شد .ابتدا به ملقات روزولت
رفت و سپس با بازيگران اصلی ايرانی عمليات ،ديدار و مقدار زيادی
پول بين آنان توزيع کرد .روز اول آگوست نيز ،با شاه در کاخ سعد
آباد ملقات کرد.
ديدار عجيبی بود .ابتدا شاه در حالی که با ايما و اشاره نشان می داد
که به وجود ميکروفون های مخفی ظنين است ،از گفتن حتی يک
کلمه به ميهمان اش امتناع کرد .سپس او را به داخل سالن رقص
بزرگی هدايت کرد ،ميزی را به وسط اتاق کشيد ،روی آن نشست و
از ژنرال هم دعوت به نشستن کرد .در آن سالن ،شاه به نجوا گفت:
هنوز تصميم نگرفته است حکم مورد نياز روزولت را امضا کند؛ چرا
که در اطاعت ارتش ترديد دارد و نمی خواهد در اين عمل مخاطره
آميز ،بازنده باشد.
وقتی شوارتسکف ،به سخنان شاه گوش می داد ،احساس کرد که
مقاومت شاه ،کم شده است .شايد يک ميهمان ديگر کافی بود تا
نتيجه مطلوب را فراهم کند ،اما آن کس می بايست شخص روزولت
باشد .پيشنهادب خطرناکی بود ،اگرب روزولتب در قصر ديدهب می شد،
ممکن بود خبر حضورش در ايران درز کند و کل عمليات را به خطر
بياندازد.ب بشوارتسکف،ب ببهب بروزولتب بگفتب بکهب بجايگزينب بديگریب بوجود
ندارد.
روزولت اين پيشنهاد را پيش بينی می کرد .چنانکه بعدها نوشت " :از
ابتدا مطمئن بودم يک جلسه محرمانه لزم است ".محرمانه و تنها،
شاه و من می توانستيم ،بسياری از مسائل دشوار پيش روی مان را
حل کنيم .فقط بايد رودررو با هم ملقات می کرديم .به احتمال زياد،
می توانستيم نه يک بار ،که چند بار با هم ديدار کنيم .لذا هر چه
زودتر اين کار را می کرديم ،بهتر بود.
روزولت به منظور پيدا کردن راهی برای ملقات با شاه ،مامور مورد
اعتمادش ،اسدالله رشيديان را ،در دوم آگوست نزد شاه فرستاد.
پيغامب برشيديانب بسادهب ببود:ب بانگليسیب بهاب بوب بآمريکايیب بهاب بکودتايیب برا
طراحیب بکردهب باندب بوب بشاهب بچارهب بایب بجزب بهمکاریب بندارد.ب بشاهب بدر
موافقت ،فقط سری تکان داد.
فقط روزولت می توانست کار را تمام کند .او از يکی از جاسوسان
دربار که با نام رمزی روزن کرانتز شناخته می شد ،خواست تا به
شاهب بنزديکب بشودب بوب ببگويدب ب"ب بيکب بآمريکايیب بتامب بالختيار،ب بازب بطرف
9
آيزنهاور و چرچيل ،تقاضای شرفيابی محرمانه دارد" .در ظرف چند
ساعت،ب تماسب گرفتهب شدب و شاهب آن را پذيرفتب و قرار شد،ب نيمه
شب ،اتومبيلی به ويلی روزولت بفرستد.
روزولت ،بعد از اين که پيغام را دريافت کرد ،با خود انديشيد" دو
ساعت انتظار!..درفکرآن بودم که چه بپوشم .لباس هايم می بايست
مناسب اين اوضاع و احوال عجيب باشد ،حتی اگر برای شرفيابی
شاهانهب بمناسبب بنباشد.ب بلذاب بيکب بژاکتب بيقهب ببرگردانب بتيره،ب بشلوار
خاکستری گل و گشاد و يک جفت گيوه -نوعی پای افزار ايرانی و
چيزی بين کفش و دمپايي -پوشيدم .لباس هايم ،کامل شيک نبود .اما
به نحو مناسبی ساده و بی پيرايه بود".
روزولت که يکبار شش سال پيش ،به هنگام تحقيق برای تهيه کتابی
به نام اعراب ،نفت و تاريخ ،با شاه مصاحبه و هنگام ديدار بعدی از
ايران ،با او ملقات کرده بود ،با چند تن از همکاران اش ،منتظر فرا
رسيدن ساعت ملقات بود .فکر کرد بهتر است چيزی ننوشد ،اما
همکاران او به اين اندازه دلهره نداشتند .وقتی که بالخره ،نيمه شب
فرا رسيد ،او از در جلوئی ويل بوارد خيابان شد .اتومبيلی منتظر او
بود .به سمت اتومبيل رفت و در صندلی عقب آن نشست.
آن ساعت از شب ،که اتومبيل حامل روزولت به طرف کاخ شاه می
رفت ،در خيابان ها ،پرنده پر نمی زد .کاخ در مکان مرتفعی واقع
شده و هنگامی که اتومبيل سرباليی را طی می کرد روزولت به اين
نتيجه رسيد که بهتر است خود را پنهان کند .ظاهرا ميزبان اش هم،
همين نظر داشتند .پتويی تاشده روی صندلی اتومبيل بود .روزولت
کف اتومبيل دراز کشيد و پتو را روی خود انداخت.
درب بقسمتب بنگهبانیب بدروازهب بکاخ،ب بمشکلیب بپيشب بنيامد.ب ببازرسی
سرسری بود .سپس اتومبيل چند لحظه ای ديگر به راه خود ادامه داد
و پس از آن نزديک پلکان سنگی بين کاخ توقف کرد .روزولت پتو را
از روی خود کنار زد و نشست .شخص لغر اندامی از پله ها پائين
آمد و به سمت او روی صندلی خزيد .راننده از روی احتياط به درون
تاريکی راند.
روزولتب ببهب بشاهب بگفتب بکهب بازب بطرفب بسرويسب بهایب بمخفیب بانگليس
وآمريکا به ايران آمده است و شاه می تواند تاييد اين امر را فردا
شبب بازب براديوب BBCببشنود.ب بچرچيلب بترتيبیب بدادهب ببودب بکهب بدرب ببرنامه
شبانگاهی راديو بی بی سی به جای اين که مثل هرشب اعلم شود "
الن نيمه شب است" ،گفته شود " الن دقيقا نيمه شب است ".شاه
در پاسخ گفت که اين همه تضمين لزم نيست .دو مرد ،يکديگر را
درک می کردند.
شاه ،اما هنوز در پيوستن به توطئه ترديد داشت ،به روزولت گفت که
ماجراجو نيست و نمی تواند روی احتمالت حساب کند .لحن روزولت
تندتر شد .به شاه گفت باقی ماندن مصدق در قدرت ،ايران را فقط
به سوی کمونيسم يا يک کره دوم می برد که رهبران غربی آمادگی
پذيرش آن را نداشتند و برای اجتناب از اين امر ،نقشه سرنگونی
10
مصدق و درنتيجه افزايش قدرت شاه را طراحی کرده بودند .شاه،
بايد ظرف همين چند روز نقشه را قبول کند؛ در غير اين صورت،
روزولت کشور را ترک و " نقشه ديگري" خواهد کشيد.
شاه جواب صريحی نداد و پيشنهاد کرد که فردا شب هم ،با يکديگر
ملقات کنند .سپس در اتومبيل را بازکرد و قبل از اين که پياده شود
به سوی روزولت چرخيد و گفت"خوشوقتم که دوباره ورود شما را به
کشورم خوش آمد بگويم".
از آن پس ،روزولت تقريبا هرنيمه شب ،با شاه ديدار می کرد .به
همان ترتيب قبلی وارد قصر می شد ،با همان اتومبيل و همان پتو،
قبل و بعد از هر جلسه ،با جاسوسان ايرانی اش مشاوره می کرد.
کم کم ،پليس محلی به ويلی روزولت ظنين شد .روزولت نيز ديگر از
آن ويل برای رهبری عمليات استفاده نکرد و با تهيه يک تاکسی ،راه
ديگری برای تبادل نظر با مشاوران اش پيدا کرد .در ساعات ملقات
سوار تاکسی می شد و تابلوی " خارج از سرويس" را پشت شيشه
تاکسی قرار می داد و به گوشه خلوتی می رفت ،تاکسی را همان جا
پارکب بوب بشروعب ببهب بقدمب بزدنب بمیب بکردب بتاب بيکیب بازب بماموران،ب بفعالب بو
پرانرژی ،از راه می رسيد و او را سوار اتومبيل کرايسلر يا بيوک می
کرد.ب بآنب بدو،ب بهمچنانب بکهب بازب بناهمواریب بهایب بحومهب بشهرب بعبورب بمی
کردند ،نقشه عمليات روزانه را می کشيدند.
روزولت ،در مذاکرات اش با شاه ،گفت که مبلغی معادل يک ميليون
دلر و چند نفر سازمان دهنده حرفه ای و بسيار ماهر در اختيار دارد
که برای پخش اعلميه ،سازمان دهی اراذل و اوباش و يافتن سرنخی
از – بقول شما -دشمنان ،در نظر گرفته شده اند و اين کار را خواهند
کرد.ب باقدامب بازب بطريقب بمساجد،ب بمطبوعاتب بوب بخيابانب بهاب ببرایب بتقليل
محبوبيت مصدق؛ دوم ،تحويل حکم عزل به مصدق توسط افسران
سلطنت طلب ارتش؛ سوم ،کنترل خيابان ها توسط اراذل و اوباش؛
چهارم ظهور پيروزمندانه زاهدی و قبول نخست وزيری از سوی او.
نقشه خوشايندی بود ،اما کامل بمتقاعد کننده نبود و شاه دوباره با
خود به کشمکش پرداخت .دچار حالتی شده بود که روزولت آن را "
ترديدب بسرسختانه"ب بمیب بناميد.ب بروزولتب ببهب بمافوقب بهایب بخودب بدرب بسيا
تلگرام کرد که " بدون شاه ،اميدی برای اجرای عمليات نيست" و لذا
شاه را همچنان تحت فشار قرار داد .در نهايت و ناگزير ،مقاومت
شاه در هم شکست .و با امضای احکام ،که فرامين ملوکانه ناميده
میب بشدند،ب بموافقتب بکرد؛ب بتنهاب ببهب باينب بشرطب بکهب ببلفاصلهب بپسب باز
امضای آنها ،تهران را ترک و به جای امنی برود.
محمدرضا ،هرگز به شجاعت معروف نبود و لذا اين نمايش احتياط
کاری ،موجب تعجب روزولت نشد .خانواده سلطنتی ،نزديک رامسر،
واقع در سواحل دريای خزر ،کلبه شکاری داشتند و دو مرد به اين
نتيجه رسيدند که امن ترين جا برای پنهان شدن شاه ،آنجاست .در
همان حوالی ،باند موقت هواپيما هم وجود داشت که موجب اطمينان
بيشتر شاه شد.
11
شاه ،با بی نزاکتی به روزولت گفت " :اگر به هر دليلی ،حساب ها
غلط از آب درآيد ،ملکه و من ،با هواپيما مستقيم به بغداد خواهيم
رفت".
دو مرد ،آخرين بار يکديگر را پيش از سحر ۹آگوست ملقات کردند.
روزولت ،قبل از خداحافظی احساس کرد بهتر است از شاه به خاطر
تصميم به همکاري -هرچند با اکراه -تشکر کند .لحظه ای تاريخی و
شايسته تر بود که فراتر از روش معمول ،با آن برخورد شود .راه
جالبی پيدا کرد تا به پيغام اش آب و تاب دهد:
"ب باعليحضرت"،ب بامروزب بعصرب بتلگرامیب بازب بواشنگتنب بدريافتب بکردم.
رئيس جمهور آيزنهاور ،درخواست کرد تا اين پيغام را به شما ابلغ
کنم " اميدوارم دست خدا به همراه سلطنت شما باشد .اگر پهلوی
ها و روزولت ها ،با هم نتوانند اين مشکل کوچک را حل کنند ،پس به
جای ديگر ،اميدی نيست .کامل ايمان دارم که درستی آن را درخواهيد
يافت".
توافق شده بود يک پيک سيا ،صبح روز بعد ،فرمان ها را به کاخ ببرد.
شاه آنها را امضا و فورا به پناهگاه اش در رامسر پرواز کند .به نظر
می رسيد ،همه چيز مرتب است.
روزولت ،با خبر خوش به ويلی خود بازگشت .او و همکاران اش
جش گرفتند و تا خرخره مشروب خوردند .بالخره ،ساعت ۵صبح به
رختخوابب رفتب و بچندب ساعتب بعد،ب ا ز بسروصداب بيدارب شد .بيک ی باز
همدستان اش به زمين و زمان لعنت می فرستاد .چرا که در آخرين
لحظه ،اشکالی پيش آمده بود .پيکی که برای آوردن امضاء شاه به
کاخ رفته بود ،دير رسيد .زوج سلطنتی رفته بودند.
خواه ،صرفا پيک دير رسيده بود و خواه شاه در آخرين لحظه ،از
امضای فرمان ها سرباز زده بود ،روزولت مصمم بود نگذارد فرمان
ها ،نقشه او را عقيم کنند .آنها نقش اساسی در کودتا داشتند ،هم به
کودتا مشروعيت می دادند و هم ،اصل سازنده عمليات بودند .حال
که شاه ،در تهران نبود تا آنها را امضاء کند ،فرمان ها برای امضاء به
نزد شاه ،هرجا که بود ،فرستاده می شدند.
روزولت به سرعت دريافت که مناسب ترين شخص در اين لحظه
سرهنگب بنصيریب بازب بگاردب بشاهنشاهیب باست.ب باو،ب بسلطنتب بطلبب ببا
نفوذی بود و می توانست هواپيمايی تهيه و با آن به رامسر پرواز کند.
باب بشاهب بنيز،ب بروابطیب بصميمیب بداشت.ب بترتيبب بکار،ب بفوراب بدادهب بشد.
نصيری به رامسر پرواز کرد و امضای شتابزده شاه را روی هر دو
فرمان به دست آورد و چون هوا ،برای بازگشتش با هواپيما ،مساعد
نبود ،آنها را با اتومبيل به تهران فرستاد.
روزولت و رفقای او با بی تابی ،روز را به انتظار ،کنار استخر سپری
کردند ،نمی دانستند چرا نصيری اين همه تاخير کرده است ،شب که
شدب بسيگارب بکشيدند،ب بورقب ببازیب بکردندب بوب بودکاب بوب بآبليموب بنوشيدند.
حکومت نظامی ،در تهران از ساعت ۹شب شروع می شد ،اما حتی
بعد از ساعت ۹نيز آنها اميدوار بودند که کسی بيايد .تقريبا نيمه شب
12
بود که صدای هياهويی از پشت درويل بشنيدند .به سرعت در را باز
کردند .پشت در ،چند نفر اصلح نکرده و هيجان زده ،ايستاده بودند
که ،روزولت بيشتر آنها را نمی شناخت .آنان شتابزده پاکتی به دست
روزولت دادند .روزولت ،با احتياط پاکت را باز کرد .درون آن ،دو
فرمان بود که طبق قانون " به نام نامی اعليحضرت" امضا شده بود.
روزولت ،پس از آن که با خوشحالی دوستان جديدش را در آغوش
گرفت ،گمان کرد ،که حال به سرعت می تواند کار را شروع کند ،اما
ماموران اش از تاخير ديگری خبر دادند .روزولت مضطرب شد .علت
تاخير اين بود که تعطيل آخرهفته ،به زودی شروع می شد .ايرانيان
که پنجشنبه را علوه بر جمعه ،جزو ايام تعطيلی محسوب می کنند،
درب باينب بروزب بحتیب بکارب بمعمولیب براب بشروعب بنمیب بکنند،ب بچهب برسدب ببه
براندازی حکومت .روزولت با اکراه پذيرفت که کودتا را روز شنبه ۱۵
آگوست به تعويق بياندازد.
روزولت به نقشه اش مطمئن بود ،اما می دانست که گذشت هر
ساعت ،احتمال لو رفتن آن را افزايش می دهد .او و همکاران اش ۳
روزب بغيرقابلب بتحملب براب بکنارب باستخرب بگذراندند.ب بتحملب بشنبهب بحتی
دشوارتر بود ،چون لحظه سرنوشت ساز بسيار نزديک بود .روزولت
بعدهاب بنوشتب ب"ب بدرب بطولب بعمرم،ب بهيچب بگاه،ب بزمانب ببهب بکندیب بآنب بروز
سپری نشده بود".
تاب باينب بزمان،ب بروزولتب بمقرب بفرماندهیب باشب براب ببهب بزيرزمينب بمحوطه
سفارت آمريکا منتقل کرده بود .ماموران ايرانی اش به ندرت او را
می ديدند ،اما خود نيز ،به شدت مشغول انجام کارهای مربوط به
براندازی بودند ،چنان که گزارش سيا در مورد کودتا روشن می کند:
درب بهمينب بزمان،ب بجنگب برواينب بعليهب بمصدقب ببهب باوجب بخودب برسيدهب ببود.
مطبوعات قابل کنترل ،کامل عليه او انتشار می يافتند ،در حالی که
...دستور پايگاه ،اطلعاتی را که به تشخيص پايگاه مفيد می دانست،
چاپ می کرد ،جاسوسان سيا ،توجه خاصی داشتند که روحانيون را
درتهران ،با صدور اعلميه های نوميد کننده ،به نام حزب توده ،به
وحشت بياندازند .اين اعلميه ها ،رهبران مذهبی را تهديد می کرد که
درصورت مخالفت با مصدق ،مجازات شديدی در انتظار آن ها است.
تلفن های تهديدآميزی به نام حزب توده به آن ها می شد و حمله ای
ساختگی نيز يه خانه يکی از آنان صورت گرفت.
اين خبر که شاه ،از اقدام مستقيم به نفع خود ،حمايت می کند ،به
سرعت در ميان عوامل " توطئه سرهنگ" شايع شد و پايگاه نيز به
آن بال وپر داد .زاهدی ،جاسوس اصلی پايگاه ،سرهنگ ...را ديد و او
را به عنوان افسر رابط آمريکايی ها و نيز منتخب خود برای اجرای
نقشه های ستاد ،برگزيد.
در ۱۴آگوست ،پايگاه تلگرام کرد که پس از ختم عمليات ،TPAJAX
دولت زاهدی ،با توجه به خالی بودن خزانه کشور ،نياز مبرمی به پول
نقدب بخواهدب بداشت.ب بمبلغیب بحدودب ۵بميليونب بدلرب بپيشنهادب بوب بازب بسيا
13
خواسته شد که آن را تقريبا ظرف چند ساعت پس از ختم عمليات،
فراهم کند.
بنابراين طبق گزارش سيا ،پايگاه يا فرماندهی کاری نمی توانستند
بکنند .جز اين که منتظر شروع عمليات باشند .وقتی که بالخره در
۱۵بآگوست،ب بغروبب بآفتابب ببرب بشهرب بتهرانب بسايهب بگستراند،ب بروزولت
سوار تاکسی اش شد ،تابلو خارج از سرويس را بيرون انداخت و به
سوی خانه امنی رفت ،که عوامل اش در آنجا ،منتظر شنيدن اخبار
پيروزیب ببودند.ب بوقتیب بودکا،ب باثرب بکرد،ب بهمراهب بباب بترانهب بهایب بصفحه
گرامافون ،به آوازخوانی پرداختند .ترانه مورد علقه شان " ،بخت،
امشبب بخانمب بباش"،ب بکاریب بازب بگروهب بگايزب بوب بدالز،ب ببودب بکهب ببهب بجهت
مطابقت با موضوع ،آن را به عنوان ترانه رسمی عمليات آژاکس
پذيرفتند:
آنها تو را بانوی بخت صدا می زنند ،اما جای ترديد است
وقت هايی که از من روی برمی گردانی ،رفتار غيرخانمانه ای داری
امشب با من قرار داری ،پول بادآورده هم فراوان است
اما با اين که هنوز شب تمام نشده ،ممکن است با من نزاع کنی
شايد رسمت را فراموش کنی ،شايد نمانی
بنابراين بهترين کاری که می توانم بکنم ،دعاست:
ای بخت ،امشب خانم باش
روزولت،ب ببعداب ببهب بسفارتب بآمريکاب ببرگشت.ب بدرب بطولب براه،ب بازب بمقابل
خانه تيمسار رياحی رئيس ستاد ارتش ،عبور کرد .آن را به فال نيک
گرفت .اگر کارها مطابق نقشه پيش می رفت ،تيمسار رياحی ظرف
چند ساعت آينده ،می بايست پشت ميله های زندان باشد.
سرهنگب بنصيری،ب بافسریب بکهب بروزولتب ببرایب بدستگيریب برئيسب بستاد
ارتشب بوب بنخستب بوزير،ب بانتخابب بکردهب ببود،ب بازب بهرب بجهتب بمناسبب ببه
نظرمی رسيد .او معتقد به برتری قدرت سلطنت و از مصدق متنفر
بود .تسلط او بر هفتصد نفر اعضای گارد سلطنتی ،قوه ابتکار قابل
توجهی به او داده بود .به نظرمی رسيد که قابل اعتماد بودن خود را
با به دست آوردن پيروزمندانه " فرمان ها" در آن لحظه بحرانی،
ثابت کرده است.
درشبب ۱۵بآگوست ،اما ،نصيری تصميم درستی نگرفت .ساعت از
۱۱هم گذشته بود که به خانه تيمسار رياحی رسيد و درب آن را بسته
يافت .بدون نگرانی از اين امر به افرادش دستور داد تا به سمت
اقامتگاه مصدق پيش روند .حال آنکه بدون اطلع او ،ستون ارتشی
ديگری ،عازم آنجا بود .تيمسار رياحی ،از کودتا مطلع شده و افرادش
را برای خنثی کردن آن فرستاده بود.
هويتب بدقيقب بخبرچين،ب بهرگزب بمعلومب بنشد،ب ببيشب بازب بهمه،ب بيکب بافسر
ارتش وابسته به هسته " کمونيستی مخفی ،مورد سوء ظن بود .حتی
احتمال داشت که ،بيش از يک خبرچين وجود داشته باشد .سرانجام،
دقيقاب بهمانب باتفاقیب بافتادهب ببودب بکهب بروزولتب بازب بآنب بوحشتب بداشت.
14
بسياری از مردم ،مدتی بود که از توطئه مطلع شده بودند .درز خبر،
خطرآفرين اما غيرقابل اجتناب بود.
تهران،ب بدرب بحوالیب بنيمهب بشب،ب بناگهانب بصحنهب بتقابلب بدسيسهب بوب بضد
دسيسهب بشدهب ببود.ب ببعضیب بازب بافسرانب بشورشی،ب بازب بافشایب بکودتا،
مطلع شده و به به موقع ،کار خود را متوقف کردند .ديگران که از
خطرب باطلعیب بنداشتندب ببهب بکارب بخودب بادامهب بدادند.ب بيکیب بازب بآنهاب باداره
مخابرات در بازار را تصرف کرد .ديگری ،وزيرامور خارجه ،حسين
فاطمی را بيدار و پابرهنه به بيرون کشيد.
آينده مشروطيت در ايران ،در گرو اين بود که کدام يک از ستون
سربازان ،زودتر به منزل دکتر مصدق برسد .کمی پيش از ساعت يک
صبح،ب بستونب بشورش ی ببهب خيابانب کاخ برسيد .بازب پيچب بحشمتب بالدوله
گذشت و سپس توقف کرد .در اينجا مصدق با همسرش ،در يک خانه
کوچکب زندگیب میب کرد .خانه،ب بخشی از مجموعه بزرگتری بودب که
خانواده مصدق ،سالها مالک آن بودند ،در ورودی ،بسته بود .سرهنگ
نصيری،ب بدرزد،ب بفرمانب بعزلب بمصدقب بدرب بدستب بوب بچندب بستونب بسرباز
پشت سرش بود.
سرهنگ نصيری ،خيلی دير رسيده بود .لحظاتی پس از آنکه او مقابل
دررسيد،ب بچندب بنفرب بفرماندهب بوفادارب ببهب بدولت،ب بازب بدلب بتاريکیب ببيرون
آمدند.اوب براب بدستگيرب بوب بداخلب بجيپب بهدايتب بکردندب بوب ببهب بستادب بکل،
فرماندهی بردند .در آنجا تيمسار رياحی ،او را خائن ناميد ،دستور داد
که يونيفورم اش را از تن درآورد و او را به زندان فرستاد .کسی که
می بايست مصدق را دستگير کند ،اينک خود زندانی بود.
روزولت ،که راهی برای اطلع از وقايع نداشت ،در سفارت منتظر
تلفن سرهنگ نصيری بود .چند بار سروصدا و هياهوی تانک را شنيد
اما تلفن هرگز زنگ نزد .با طلوع سپيده ،نگرانی روزولت عميق تر
شد .راديو تهران ،برخلف هميشه برنامه خود را راس ساعت ۶صبح
شروع نکرد بلکه ،در ساعتب ۷بصبح ،با خش خش شروع به پخش
موزيکب بنظامیب بوب ببدنبالب بآنب بقرائتب باطلعيهب برسمیب بکرد.ب بروزولت
فارسی نمی دانست اما همی که از گوينده کلمه مصدق را شنيد،
بسيار نگران شد .سپس مصدق شخصا صحبت و اعلم کرد ،کودتايی
که توسط " شاه و عناصر بيگانه" ترتيب داده شده بود ،به نتيجه
نرسيد.
شاه هم ،که در ويلی کنار دريای خود چندک زده بود ،به اخبار گوش
می داد و به محض اين که فهميد چه اتفاقی افتاده است ،همسرش
را بيدار کرد و به او گفت که وقت رفتن است .آنها به سرعت ساک
های کوچک خود را بستند و چند دست لباس که با دست قابل حمل
باشد جمع کردند و به سرعت به سوی هواپيمای دو نفره شان رفتند.
شاه،ب خلبان ورزيده ،هدايت هواپيما را به عهدهب گرفتب و به سوی
بغداد رفت .پس از رسيدن به بغداد ،به سفير آمريکا گفت که به
شدتب بمنتظرب باقدامب باست،ب بچونب بخانوادهب ببزرگیب بدرايرانب بوب بوسايل
بسيار اندکی در خارج از ايران دارد.
15
هم زمان با فرار شاه ،واحدهای ارتشی وفادار به دولت ،در سراسر
تهرانب بمستقرب بشدند.ب بزندگیب بشهریب ببهب بسرعتب ببهب بحالب بعادی
بازگشت.ب چندب تنب ا ز بخائني ن بدستگيرب بو ديگران بمخف ی بشدند .ببرای
دستگيری تيمسار زاهدی ،جايزه تعيين شد .جاسوسان سيا ،با عجله
دست به کار شدند تا امنيت را به سفارت آمريکا و خانه های امن
خود برگردانند و مردم شادمان ،به خيابان ها ريختند و شعارهای ملت
" پيروز است" " ،مصدق پيروز است" سر دادند.
روزولت ،در درون محوطه سفارت ،احساس نااميدی می کرد و چاره
ای جز ارسال تلگرام باين مضمون نداشت " :اوضاع و احوال به طرز
وحشتناکی خراب است ".جان والر ،رئيس بخش اطلعات ايران در
سيا ،با تاسف بسيار ،آن را خواند .والر نگران جان جاسوسان اش در
ايران بود و به روزولت پيغام فوری تلگرام کرد .متن اين پيام ،به
دست نيامده است اما طبق اطلعات سيا ،به روزولت دستور ترک
فوری ايران را می داد .هرچند سال ها بعد ،والر گفت اين دستور
چندان هم بی قيد و شرط نبوده است و پيام را به خاطر آورد " :اگر
در مخمصه قرار گرفته ای ،عجله کن تا کشتهب نشوی ،اما اگر در
مخمصه نيستی ،همان کاری را بکن که بايد".
اوضاع و احوال برای توطئه گران ،نااميد کننده به نظر می رسيد ،آنها
موقعيت برتر خود را از دست داده بودند .چند تن از ماموران اصلی
آنها خارج از عمليات ،نخست وزير مورد نظرشان ،تيمسار زاهدی،
مخفی و شاه فراری بود .وزيرامور خارجه ،فاطمی ،که پس از چند
ساعت بازداشت ،آزاد شده بود نطق های آتشينی عليه شاه ايراد و
شاه را بدليل همدستی با عوامل بيگانه تخطئه کرد.
فاطمی در مقابل جمعيت گفت " :ای خائن ،وقتی از راديو تهران
شنيدیب بکهب بتوطئهب باتب بنافرجامب بماند،ب ببهب بنزديکترينب بکشوریب بکه
انگليسی ها در آن سفارت داشتند ،فرار کردی".
عمليات آژاکس ،با شکست مواجه شده بود .راديو تهران گزارش داد
که همه چيز کامل تحت کنترل قرار دارد و همين طور هم به نظر می
رسيد .امواج شگفتی ،در سراسر ستاد فرماندهی سيا در واشنگتن،
منعکس شد.
روزولت ،پس از آن ،در حوالی نيمه شب ،پيغام غيرمترقبه ای را
تلگرم کرد :او تصميم گرفته بود که در تهران بماند و خنجر ديگری،
حواله مصدق کند .سيا او را فرستاده بود تا دولت ايران را سرنگون
کند و او نيز مصمم بود تا قبل از انجام آن ،ايران را ترک نکند.
2
لعنت بر اين سرنوشت
16
ويرانه های ديدنی پرسپوليس ،که به نحو شگفت انگيزی از صحرای
جنوبیب ايران سرازخاکب برآورده،ب با کوهب هايیب درب دوردست،ب کهب بر
شکوه آن می افزايد ،شاهد عظمت گذشته ايران است .اينجا پايتخت
رسمیب بوب بمعنویب بامپراطوریب بوسيعیب باستب بکهب بتوسطب بکوروش،
داريوش و خشاياربنا نهاده شده بود .بزرگانی که نام آنها ،هنوز از
درون تاريخ به گوش می رسد ،مجسمه های غول پيکر گاوهای بالدار،
ازب بدروازهب بهمهب بملتب بها،ب بمحافظتب بمیب بکنند.ب بازب بميانب باينب بدروازه،
امرایب بحکومتب بهایب بدستب بنشانده،ب ببرایب بادایب باحترامب ببهب بسروران
ايرانب بشان،ب بسالیب بيکب ببارب بعبورب بمیب بکردند.ب بآپادانایب ببزرگب بياب بتالر
شرفيابی ،که در آن امرا به اتفاق يکديگر در مقابل سلطان فقيدشان
زانو می زدند ،به اندازهب ۳برابر زمين فوتبال وسعت داشت .سقف
آنب ببرب بستونب بهایب بسربهب بفلکب بکشيده-ب بکهب ببعضیب بازب بآنهاب بهنوزب بهم
پابرجايند -استوار بود .دو پلکان عظيم ،مزين به کنده کاريهای ظريف
که به تالر منتهی می شوند ،نشان دهنده مراسم سالنه فرمانبرداری
است که در روز اعتدال ربيعی برگزار می شد .اين پلکان ها ،امروزه
تصوير جانداری از تسلط کامل امپراطوران ايرانی ،بر ثروت مندترين
کشورهای روی زمين ،ارائه می کنند.
کنده کاريها ،رژه حکام دست نشانده ،از مقابل رهبر عالی مقام شان
را نشان می دهند .هريک از اين حکام ،هدايائی به نشانه ثروت قلمرو
خودب ببهب بهمراهب بدارند.ب بباستانشناسان،ب ببسياریب بازب باينب بتمدنب بهاب برا
شناسائی کرده اند .نام هريک از اين فرهنگ ها ،غنای ديرينگی را به
خاطر می آورد .ايلميان ،جنگجو که در شرق رود دجله زندگی می
کردند،ب ببهب بنشانهب بسبعيت،ب بيکب بشير،ب بآراخوزيانب بازب بآسيایب بمرکزی،
شترها و خزهای گران قيمت ،آرامی ها يک اسب و يک گلدان ظريف
کار دست ،اتيوپی ها يک زرافه و عاج فيل ،سومالی ها ،يک آهو و يک
ارابه،ب بتراسيان،ب بسپرهاب بوب بنيزهب بهاب بوب بايونيان،ب بطاقهب بهایب بپارچهب بو
بشقاب های سراميک ،عرب ها ،يک شتر ،آسوريان يک گاو نر ،هندی
ها ،الغی انباشته از زنبيلهای بافته ،آورده بودند ،که همه اين باج و
خراج ها در مقابل شاه شاهان قرار گرفته بود .پادشاهی که سلطنت
او ،قدرت ايرانيان را تا اقص نقاط دنيای شناخته شده می رساند.
کشورهایب بخاورميانه،ب باکثراب ببهب بطريقب بارادیب بايجادب بشدهب باند.
استعمارگران اروپائی ،مرزهای ملی آنها را در قرن نوزدهم و بيستم،
اغلب با کمترتوجهی نسبت به تاريخ بومی و سنت آنان ،ترسيم کرده
اند و از اين رو ،فرمانروايان اين کشورها ،برای دادن احساس ملی
گرائی به مردم شان ،ناگزير از خلق اساطير عجيب و غريب بودند،
در مورد ايران اما ،عکس موضوع صادق است :ايران يکی از قديمی
ترين کشورهای جهان و وارث سنتی هزار ساله است .هزارسالی که،
فاتحانب ببزرگب بقلمروشانب براب بوسعتب ببخشيدند.ب بشعراب بوب بهنرمندان
شاهکارهای زيبا خلق کردند و نيز يکی از عالی ترين سنن مذهبی،
ريشه زد و شکوفا شد .حتی در دوران جديد که با برهه های طولنی
17
هرج و مرج ،سرکوب و رنج مشخص شده است ،ايرانيان ،قويا تحت
تاثير ميراث شان قرار دارند.
تاريخب بايرانيان،ب بتاب ببهب بامروز،ب بازب بموضوعاتب بعمدهب بایب بتاثيرب بپذيرفته
است .يک از آن ها ،کوشش مداوم و غالبا ياس آور تلفيق بين اسلم،
توسط فاتحان غرب به کشور تحميل شد -و ميراث غنی دوران پيش
ازب اسلمب است،ب بدوم،ب بعطشب بهرهب بمندیب بازب برهبرب عادلب باست-ب بکه
بسيار کم از آن برخوردار بودند -و از مذهب تشيع -که اينک بيشتر
ايرانيان بدان گرايش دارند -مايه گرفته است .سوم ،که آن هم با
توجهب ببهب بباورهایب بشيعیب بتشديدب بشدهب باست،ب بنگرشیب بغمب بانگيزب ببه
زندگیب باستب بکهب بدرب بمفهومب بشهادتب بوب برنجب بمشترکب بريشهب بدارد.ب بو
بالخره اين که ،ايران از دوران بسيار کهن ،هدف مهاجمين بيگانه ،و
قربانی موقعيت جغرافيائی بوده که او را از مسير يکی از مهم ترين
جاده های تجاری جهان و بر روی اقيانوسی از نفت ،قرار داده است.
و همواره در جستجوی راهی برای زندگی با بيگانگان قدرت مند بوده
است .مجموع اين فشارها ،موجب ظهور و سپس نابودی شخصيت
برجسته محمد مصدق ،در اواسط قرن بيستم گرديد.
مهاجرين ،حدود چهار هزارسال پيش ،به دليل تخليه منابع طبيعی و
قبايل مهاجم شمال و غرب ،وارد ايران امروزی شدند .در ميان آنها
آريائی ها بودند که واژه ايران از نام آنها اخذ شده است .کوروش،
پادشاهیب بکهب ببرایب باولينب ببار،ب باينب بمهاجرينب براب بمتحدب بکرد،ب بيکیب باز
باهوشب بترينب بآنانب بدرب بطولب بتاريخب ببودب بکهب بنخستينب ببارب بايجاد
امپراطوری ،در منطقه معروف به پارس را طرح ريزی کرد.
کوروش ،بعد از رسيدن به قدرت در ۵۵۹قبل از ميلد ،برای تسلط
بر ديگرحکام فلت پهناور ايران ،ماهرانه اقدام کرد .بعضی از اين
حکام را ،در جنگ شکست داد اما بيشتر آنان را با اغوا و مصالحه به
سوی خود کشانيد .امروزه ،از او هم به دليل پيروزی های اش و هم
بهب بدليلب برفتارب بنسبتاب بمليمب بنسبتب ببهب باتباعب باش-ب بيادب بمیب بشود.ب باو
دريافته بود که برای ايجاد امپراطوری پايدار ،اين روش ،از ابزار رايج
تجاوز ،تهديد و قتل عام ،کارآمدتر است.
کوروش ،در ۵۴۷قبل از ميلد ،به آسيای صغير لشکر کشيد و ليديه با
شکوه ،مرکز سارد را به تصرف درآورد .هفت سال بعد ،بر يکی ديگر
از قدرت های منطقه ،بابل ،غلبه يافت .در طول دهه های بعد ،او و
جانشينانب باشب بپيروزیب بهایب بديگریب بکسبب بکردند.ب بازب بجملهب باينب بکه
خشايار ،با ارتش ۱۸۰۰۰۰بنفری،ب -بسيار بزرگترب از آنچه که تا آن
زمان ديده شده بود ،-مقدونيه ،ترموپيل و آتن را تسخير کرد .اين
خاندان ،معروف بهب هخامنشيان ،بزرگترينب امپراطوری آنب عصرب را
ايجاد کردند .که تا سال ۵۰۰قبل از ميلد ،شامل شرق مديترانه ،از
يونان تا ترکيه امروزی ،لبنان ،اسرائيل ،مصروليبی و از جانب مشرق
به سمت قفقاز و سواحل ايندوس ادامه داشت .کوروش آن را پرشيا
ناميد که از نام مقراصلی او در پارس نشات می گرفت.
18
شهرتب بهخامنشيان،ب ببهب برويکردب بآزادب بمنشانهب بوب بفراگيرب بنسبتب ببه
زندگی ،تا حدودی ناشی از پای بندی آنان به دين زرتشتی بود که
مسئوليت دينی انسان را ،کوشش به سوی ايجاد عدالت اجتماعی در
زمين می دانست .به عقيده زرتشتيان بشر ،در نزاع دائمی بين خير و
شر محبوس است ،اين دين که اولين دين مبتنی بروحی خوانده شده
است .انسان را با داوری پس از مرگ روبرو می داند که در نتيجه،
هر روح تا ابد دربهشت يا عذاب دائم به سر خواهد برد .زيرا قضاوت
خداوند ،بر مبنای ميزان درستکاری بشر در زندگی است که با پندار،
گفتار وکردار او سنجيده می شود.
زرتشت پيامبر ،که بعدا در نزد اروپائيان به زراتوشترا ،معروف شد،
در زمانی بين قرن دهم و هفدهم قبل از ميلد ،و در محلی که اينک
شمالب بشرقیب بايرانب باست،ب بزندگیب بمیب بکردب بوب بپسب بازب بدريافتب بيک
رشته الهامات آسمانی ،به تبليغ آئين خود پرداخت .زرتشتی گرائی،
نفوذ عميقی در تاريخ ايرانيان داشته است ،نه تنها بدين سبب که
کوروشب بباب باستفادهب بازب بآنب باقدامب بموفقيتب بآميزب بوب بجسورانهب بايجاد
امپراطوری را آغاز کرد ،بلکه به اين جهت که ،در طول قرون متمادی
قلوب بسياری از معتقدين را تسخيرکرد.
دين زرتشت به ايرانيان آموخت که شهروندان دارای حقی غيرقابل
واگذاری،ب ببرایب برهبریب بهستندب بوب بوظيفهب بپيروان،ب بتنهاب باطاعتب باز
پادشاهانب بخردمندب بنيست،ب ببلکهب بموظفندب بعليهب بپادشاهانب ببدکار،ب ببپا
خيزند .اگرچه رهبران ،از حمايت برخوردار خواهند بود که فره داشته
باشند .فره نيز ،موهبتی آسمانی است که با رفتار نيکو به دست می
آيد .به همين دليل ،نسل های رهبران پارسی ،به منظور دعا برای
طلبب بفرهب ببهب بزيارتب بمعابدب بزرتشتیب بمیب برفتند،ب بکهب بدرب بآنجاب بآتش
مقدس ،به نشانه اهميت بيداری و هوشياری ،عليه ظلم و شرارت،
پيوسته روشن بود.
کوروش و ديگر پادشاهان سلسله او ،نقاط مختلف امپراطوری وسيع
شان را با جاده ها ،پل ها ،پول يکسان ،سيستم کارآمد ماليات گذاری
و اولين رشته طولنی حمل و نقل در جهان ،به يکديگر متصل کردند.
اما عاقبت و ناگزير ،جريان تاريخ عليه آنان چرخيد .امپراطوری آنها
بعد از داريوش ،آخرين پادشاه بزرگ ايرانی که در جنگ سرنوشت
ساز ماراتنب درب ۴۹۰بق.م شکستب خوردهب بود،ب متزلزل شد .ضربه
نهائی ،از جانب کسی وارد شده بود ،که کمتر از اسکندر فاتح نبود.
همان که ،درب ۳۳۴بقبل از ميلد به ايران لشکر کشی و در هجومی
مخرب و ويرانگر ،پرسپوليس را غارت کرد و به آتش کشيد.
ايرانيان،ب بدرب بطولب بدهب بقرنب ببعدی،ب بوب بدرب بخللب بدورانب بحکومتب بسه
خاندان ،احساسات غرور و عظمت را پروراندند و به آن غنا بخشيدند
و با جذب توانائی های ديگران در چهارچوب دين زرتشتی ،آنها را
شکلی دوباره دادند .در قرن سوم بعد از ميلد ،با تسخير انطاکيه،
اورشليم ،اسکندريه و حمله به حصارهای قسطنطنيه به اوج قدرت
جهانیب بخود،ب بدرب بمقياسیب بکهب بيادآورب بعظمتب بپادشاهانب بپيشينب ببود،
19
بازگشتند .ارتش ايران ،در ، ۶۲۶از وجود دشمنی نزديک ،در بيزانتين
در عذاب بود .اما شکست بزرگ ،هنوز در راه بود .چند سال بعد،
ارتشی در شبه جزيره لم يزرع عربی ظهور و به سوی ايران حرکت
کرد .اين عرب ها نه تنها به اسلحه سنتی جنگی که به دين جديد،
اسلم ،مسلح بودند.
هجوم عرب ها ،که در مقايسه با ايرانيان فرهيخته ،بيشتر از بربرها
نبودند،ب بنقطهب بعطفیب بدرب بتاريخب بکشورب ببود.ب بسرنوشتب بايران،ب بمانند
تقدير بسياری از امپراطوری ها بود .ارتش آن ،به سبب جنگ های
طولنی از پا افتاده و رهبرانش از آنچه که روحانيون زرتشتی ،قلمرو
روشنی،ب بمیب بناميدندب ببهب بدرونب بتاريکیب بلغزيدهب ببودند،ب بروحانيون
زرتشتی خود نيز از توده ها جدا افتاده بودند .مردم به دليل ماليات
های فزاينده که توسط دربار تحميل می شد ،به بينوائی دچار شدند.
پيمان اجتماعی بين حکام و مردم که به موجب تعاليم زرتشتی ،می
بايستب باساسب بزندگیب بسازمانب بيافته،ب بباشدب بازب بسویب بحکامب بمستبد
گسيخته شد .ساسانيان ،آخرين سلسله قبل از اسلم در ايران ،از هر
دوب بجنبهب بسياسیب بو بمذهبیب بحکمرانیب براب بازب بدستب بدادند.ب ببهب بدستور
منطق بيرحم تاريخ ،ايران می بايست مورد تاخت و تاز مردم سلطه
جوئی قرار گيرد که با عقيده پرشور در رهبران اش ،هدف اش ،دين
اش ،تهيج شده بودند.
قدرتب بساسانيانب بدرب بتيسفون،ب بپايتختب بپرزرقب بوب ببرقب ببينب بالنهرين،
متمرکز بود .تيسفون ،نه مانند پرسپوليس ،شهر ستون ها ،که شهری
غوطه ور در افراط بود .مجموعه های باورنکردنی جواهرات ،در قصر
سلطنتی قرار داشتند و با مجسمه های زرين و سيمين محافظت می
شدند .کانون اصلی ،تالر پذيرائی غار مانند شاه بود و قالی ابريشمی
۹۰بفوتی آن ،نقش باغ پرگلی را داشت که مجازا نشانگر ثروت و
قدرت شاه بود .ياقوت ها ،مرواريد ها و الماس ها با نخ های طلئی
بهب بآنب بدوختهب بشدهب ببودند.ب بفاتحانب بعربب بکهب بدر ب ۶۳۸بببهب بتيسفون
رسيدند ،قصر را غارت و فرش با شکوه را به مکه فرستادند .در آنجا
رهبرب بمسلمانان،ب ببهب بنشانهب بتحقيرب بثروتب بهایب بدنيویب بدستورب بقطعه
قطعه کردن آن را صادر کرد .اعراب هم چنين خزائن بی شماری از
قبيل کتابخانه سلطنتی را از بين بردند .در گزارشی از اين فتح که
توسط فردوسی شاعر قرن نوزدهم سروده شده ،سرداری اين چنين
مويه می کند:
" لعنت به دنيا ،لعنت به زمان ،لعنت به سرنوشت که عرب های بی
تمدن آمده اند تا مرا به زور مسلمان کنند"
بعدها ،فردوسی در شاهنامه -که چهار برابر ايلياد است وسی سال
صرف سرودن آن شده است ،رستم ،فرمانده شکست خورده ايران،
را تصوير می کند که سوگوار اين بداقبالی است:
آه ايران ،کجايند پادشاهانی که تو را می پرستيدند
با عدالت و انصاف خود ،تو را زينت می دادند
تو با شکوه و جلل ،رفته اي؟
20
از ان زمان که عرب های باديه نشين ،بی تمدن و وحشی
دختر پادشاه تو را ،در خيابان ،در بازار چهار پايان
فروختند ،تو يک روز خوش هم نديدی
و در سياهی ،مانده ای
ايرانيان،ب تاب زمانب فتحب اعراب،ب تجربهب ایب طولنی،ب در جذبب فرهنگ
بيگانه داشتند .آنان فرهنگ بيگانه را مطابق ذوق و سليقه خود تغيير
می دادندب يا آنکهب با پذيرشب بخشی از آن ،در مقابل بخشی ديگر،
مقاومت می ورزيدند .به هنگام پذيرش اجباری دين اسلم نيز ،چنين
کردند .آنها چاره ای جز قبول حضرت محمد (ص) به عنوان پيغمبر ،و
قرآن ،به عنوان کلم خداوند نداشتند .اما طی چند قرن ،اسلم را
چنان تفسير کردند که کامل با تفسير فاتحان عرب ،متفاوت بود .اين
تفسير ،که تشيع ناميده می شود مبتنی بر قرائت خاصی از تاريخ
اسلمیب باستب بوب بتاثيرب باخلقیب بدرب باستفادهب بازب باسلمب ببرایب بتقويت
باورهای بلند مدت ايرانيان دارد.
حدود ۹۰درصد از يک بيليون مسلمان جهان ،امروزه با سنت سنی،
شناخته می شوند مابقی بيشترشان شيعه هستند که تعداد بسياری از
آنان ،در ايران زندگی می کنند .شکاف بين اين دو گروه ،از تفاسير
مختلف در زمينه جانشينی (حضرت) محمد (ص) ناشی می شود به
اين معنا که پس از رحلت (حضرت) محمد (ص) در سالب ۶۳۲بچه
کسی شايستهب جانشينی او به عنوانب خليفهب يا رهبر جهان اسلمی
است .شيعيان معتقدند که جانشين مشروع او( ،حضرت) علی (ع)
است که از کودکی مورد توجه پيامبر قرار داشت و با يکی از دختران
وی ازدواج نمود( .حضرت) علی (ع) ،يکی از کسانی بود که پيغمبر،
وحی ها را که به نام قرآن شناخته می شود ،شفاها به او می گفت و
يکبار برای خنثی کردن توطئه قتل ،در بستر پيغمبر خوابيد .اما ،مرد
ديگری به عنوان خليفه انتخاب شد .به زودی (حضرت) علی (ع) خود
را در موضع مخالف با عقيده عمومی يافت .او از تشکيلت مذهبی،
به دليل جستجوی قدرت جهانی و کاستن از خلوص ميراث معنوی،
انتقاد می کرد .نارضائی اقتصادی بسياری ا زمردم را به جانب او
کشانيد و در نهايت ،تعارض به خشونت تبديل شد.
(حضرت) علی (ع) بيش از دوبار ،بعد از مرگ خلفا ،ناديده گرفته شد
و خود را وقف تبليغ تقوی و عدالت اجتماعی کرد که موجب گرد
آمدن پيروان بسياری ،خصوصا از طبقات پائين اجتماعی ،گرديد .او
بالخره در ۶۵۶به مقام خلفت دست يافت ،اما فقط موجب تشديد
تعارض شد و کمتر از پنج سال بعد ،به هنگام نماز در داخل مسجد
کوفه-ب بشهرب بنظامیب بعراقب بکهب بملغمهب بایب بازب بتعارضاتب بمذهبیب ببود-
کشته (شهيد) شد .طبق روايت ،او می دانست که در آن روز کشته
خواهد شد .اما از گريختن امتناع کرد چرا که " هيچ کس نمی تواند
مرگ را متوقف کند" .بعد از ضربتی که براو فرود آمد بانگ برداشت:
" خداوندا ،چقدر سعادت مندم"
21
ردای مقاومتب به فرزند (حضرت) علی (ع)( ،حضرت) حسين (ع)
داده شد که او نيز درب ۶۸۰ب ،در راسب ۷۲بنفر از پيروان اش و در
قيامی خودکشی گونه ،عليه ارتش هزاران نفری در کربل کشته شد.
سپسب بقدرتمندان،ب ببرایب بپايمالب بکردنب بميراثب ب(امام)ب بحسينب ب(ع)،
دستور قتل بيشتر اعضای خانواده اش را صادر کردند .بدن اش لگد
کوب و سر جداشده اش که به اعتقاد شيعيان ،حتی وقتی خليفه با
چوب به آن ضربه می زد ،به خواندن قرآن ادامه می داد به دمشق
فرستاده شد .بازگوئی داستان هائی اين چنين در مورد (امام) حسين
(ع) " سالر شهيدان" ،موجب غليان احساساتی می شود که هرساله،
قم و ديگر شهرهای مذهبی ايران را ،در سالگرد مرگ وی فرا می
گيرد.
پذيرش مرگ (شهادت) ،از سوی (امام) حسين (ع) به خاطر آرمانی
مقدس ،به روان جمعی ايرانيان شکل داده است ،در ديدار از قم به
هنگام سوگواری برای بزرگداشت شهادت اش ،موجی از احساسات
بسيار قوی شخص را فرا می گيرد که درک آن ،برای بيگانه دشوار
است .صف های مردان و پسران سياهپوش ،به آرامی – گوئی در يک
خلسه -به طرف دروازه مرقد اصلی حرکت می کنند .در تمام مدت
اشعارغم انگيزی می خوانند و بر سرنوشت (امام) حسين (ع) زاری
می کنند و با زنجيرهای کوچک آنقدر به خود ضربه می زنند تا از شانه
ها و پشت آنان ،رگه های خون جاری می شود ،درمساجد ،روحانيون
اينب بماجرایب بغمب بانگيزب براب بباب بچنانب باحساسیب ببازگوب بمیب بکنندب بکهب ببه
محضب شروع،ب شنوندگان ،بدونب ارادهب زاری کنان بهب رودرمی افتند
گوئیب کهب بغمب بانگيزترينب بحادثهب بزندگيشان،ب بآنهاب براب بخردب کردهب است.
اصالت خارق العاده اين صحنه ،شاهدی بر موفقيت شيعيان ايران ،در
جهت تدوين باورهای مذهبی در درون سنت اسلمی است .اما اين
موفقيت هنوز آشکارا بومی است.
هرچند سنی ها ،اهميت چندانی به مرگ خشونت بار(امام) علی (ع)
و (امام) حسين(ع) نمی دهند ،اما برای شيعيان که نامشان برگفته از
عبارت " شيعه علي" يا " پيروان علي" است ،اين وقايع ،مصيبت بار
و فاجعه آميزند ،در نظر آنان (حضرت) علی (ع) و (امام) حسين (ع)
هم معنويت اسرار آميز اسلم ناب را نشان می دهند و هم زندگی
ايثارگونه را که هر مسلمان راستين بايد آن را سرمشق خود قرار
دهد .در اين نظر که توسط سنت زرتشتی شکل گرفته ،دو قهرمان
عليه نهادی قيام کردند که فاسد شده ،لذا فره خود را از دست داده
بود .آنها خود را در محراب شيطان ،قربانی کردند و هرمومن واقعی
بايد چنين کند .با اين کار ،آنها قالبی را پذيرفتند که هنوز خود آگاهی
ايران را شکل می دهد .برای شيعيان ميراثی از شور مذهبی و نه
ميلب ببلکهب اشتياقب پذيرفت ن بشهادتب ا ز بسویب دشمنان بخداوند،ب بباقی
نهادند( .حضرت) علی (ع) به استثنای شخص پيغمبر ،کامل ترين فرد
وب بروشنب ببينب بترينب برهبریب باستب بکهب بتاکنونب بوجودب بداشتهب باست.
شيعيان هنوز در سخنان وی تعمق و هزاران جملت قصار او را از بر
22
می کنند( .امام) حسين (ع) مظهر فداکاری است که سرنوشت گريز
ناپذير همه کسانی است که حقيقتا ،به اسلم و بشريت عشق می
ورزند .به طور کلی ،شهادت او مهم تر از شهادت (حضرت) علی (ع)
پنداشته می شود چرا که ،توسط سربازان حکومت و نه فقط توسط
يک متعصب ،صورت گرفت ،برای فهم ايران نوين ،درک عميق اين
احساس ،اساسی است.
شيعيان ايران( ،حضرت) علی (ع) را اولين امام برحق ،از دوازده
امام يا جانشين (حضرت) محمد (ص) می دانند .امام دوازدهم ،هنوز
مرد جوانی بود که از نظرها پنهان شد ،جدا از جهان اما آگاه از رنج
آن ،در نظر مومنان ايرانی ،او هنوز آشکارا ،زنده است .او را به
عنوان امام دوازدهم ،امام غايب يا امام عصر ،عزيز می داند و هر
روز برای بازگشت او به زمين دعا می کنند .وقتی او بازمی گردد،
مهدی يا مسيح خواهد بود که همه کژی ها را اصلح و رهبر عصر
عدالت کامل ،خواهد بود .تا آن زمان ،وظيفه حکام دنيوی ،آن است
که خردمندی و عدالت او را سرمشق قرار دهند و با قصور در اين
کار نه تنها حقوق بشری که خواسته خداوند را هم زير پا نهاده اند.
علمه طباطبائی ،دانشمند شيعی قرن بيستم ،نوشته است " :امام
باطنا مراقب شخص و با روح و جسم او در ارتباط است ،اگر چه از
چشم وی غايب است .وجود او ،همواره ضروری است ،هرچند زمان
ظهور و بازسازی جهانی به دست او ،فرا نرسيده است"
نفوذب بعميقیب بکهب باينب بسنتب ب(تشيع)ب ببرب بروحب بشيعيانب بايرانب بدارد،
باورهایب آنانب راب ازب سطحب تعاليمب قديمیب تا آنجا بال ببردهب استب که
مايکل م.ج فيشر ،مردم شناس ،آن را " نمايشی از ايمان" ناميده
است .آنها (حضرت) محمد (ص) را گرامی می دارند اما بسيار عميق
تر بر (حضرت) علی (ع) و (امام) حسين (ع) تمرکز می کنند .آنچنان
که فيشر آن را " داستان قابل گسترشی می نامد که تاريخ ،کيهان
شناختی و مسائل زندگی را در برمی گيرد" و آن را با " آداب و
نمايش عينی برای تجسم داستان و حفظ سطح عظيمی از سرمايه
های عاطفي" تقويت می کنند( .امام) علی و (امام) حسين ،الگوهايی
بودندب بکهب بنهب بتنهاب بچگونهب بزيستن،ب بکهب بچگونهب بمردنب براب ببهب بمومنين
آموختند.
پس از پايان زندگی اين جهانی (حضرت) علی (ع) و (امام) حسين
(ع) در قرن هفدهم ،امپراطوری عرب به اوج قدرت رسيد و سپس
شروع بهب سقوطب کرد.عرب ها کهب بر ايرانب تسلط يافتهب بودند،ب به
تدريج در جمعيت از پيش مختلط کشور ،ذوب شدند .همين که قدرت
اعراب کاهش يافت ،شيعيان قدرت را به دست گرفتند .تا حدودی به
اينب دليلب کهب هشدارهایب بآنانب بدربارهب بفسادب بحکومتب هایب بدنيوی،ب ببا
زياده طلبی های ترکان سلجوقی فاتح و وحشيگری ايل چنگيز خان
مغول ،تائيد شد .مغول ها ايران را در سالهای پس از هجوم خود ،در
،۱۳۲۰ويران کردند و وقتی قدرت مغول ها رو به ضعف نهاد ،سلسله
انقلبیب صفويهب اقتدارب يافتب بکهب ا ز بباورها ی بشيعیب الهام بگرفتهب بود
23
سرکرده صفويان ،اسمعيل ،شيعه ای افراطی بود که جنگجويان اش
را با اين شعار به جنگ می فرستاد " :ما سربازان (امام) حسين (ع)
هستيم ،اينک دوره ماست .در ايثار ،ما غلمان امام هستيم .نام ما
فدائی و لقب ما ،شهيد است"
اسمعيل ،پس از کسب چند پيروزی به کمک شيعيانی که از کشورهای
ديگر ،گرد او جمع شده بودند ،درب ، ۱۵۰۱خود را شاه ناميد .اولين
اقدام وی پس از رسيدن به سلطنت ،اعلم تشيع به عنوان مذهب
رسمی کشور بود .يک تابلو نقاشی مينياتوری معروف ،اين صحنه با
اين زيرنويس را نشان می دهد " :روز جمعه پادشاه عظيم الشان ،به
مسجد جامع تبريز رفت .به واعظ مسجد که يک از شيعيان عالی
مقام بود ،دستور داد تا به بالی منبر برود .شاه خود نيز تا مقابل منبر
پيش رفت .شمشير را از غلف بيرون آورد و چون آفتاب درخشان
همانجا ،ايستاد .خدا او را سلمت بدارد".
اين کار ،بيش از آنکه صرفا يک عمل مذهبی باشد ،به تنهائی مهم
ترين گام بسوی ايجاد کشور ايران بود .اسمعيل از تشيع برا ی ايجاد
امپراطوری ،استفاده کرد .امپراطوری که در ظرف ده سال پس از
تاجب بگذاریب بنهب تنهاب شاملب بقسمتب اعظمب ايرانب بامروزیب بود،ب کهب باز
آسيای مرکزی تا بغداد و از قفقاز بسيار سرد تا سواحل خليج فارس
ادامه داشت .ايران ،در دوران حکومت اسمعيل ،هم از جهت سياسی
وب بهمب بازجهتب بمعنویب بشکلب بگرفت.ب بايرانيان،ب بپيشب بتر،ب ببهب بدليل
جغرافيای بی ثبات ،زبان واحد ،يک حافظه جمعی از افتخار باستانی،
بهب بيکديگرب بوابستهب ببودند.ب باماب بهيچب بيکب بازب باينب برشتهب بهاب بمانندب بشور
وحدت بخش تشيع نبود .با پذيرفتن تشيع ،ايرانيان اسلم را پذيرفتند
اما نه به طريقی که فاتحان سنی می خواستند .آنها شورش کردند،
حال آنکه به نظر می رسيد تسليم شده اند.
شايد مهم تر از همه ،اين بود که ايرانيان نهادی يافتند که می بايستی
در نهايت ،آنها را لاقل از نظر روحی ،از اقتدار دولت رهائی دهد،
اسمعيل و ديگر شاهان صفوی پس از او ،تصور می کردند قدرت
تسلط بر تشيع را دارند و به مدت ۲۰۰سال بعدی ،هم اين قدرت را
داشتند اما عنصر مکمل تشيع ،همانند عنصر مکمل زرتشتی گری،
اين باور است که حکام فقط تا زمانی که عادل باشند می توانند
قدرت را در دست داشته باشند در نهايت اين باور به توده های شيعه
وب بنيزب ببهب برهبرانب بمذهبی،ب بقدرتب بسياسیب بوب بعاطفیب باعطاب بکردب بتا
حکومت های دنيوی را ساقط کنند.
هنگامی که اسمعيل به قدرت رسيد ،ايرانيان به اوج فرهنگی رسيده
بودند.ب بدرب باوايلب بقرنب بنوزدهم،ب بروشنفکرانب بشانب بدرب بجستجوی
خردمندترين فيلسوفان ،و دانشمند ترين علما به جهان اسلمی سفر
کرده ،کتاب های افلطون ،ارسطو ،ارشميدس ،اقليدس ،بطلميوس
و ديگر متفکران ايرانی را مطالعه و ترجمه کرده بودند .هنرمندان،
پيشرفت های فوق العاده ای ،در زمينه معماری و هنر سفال گری
کردند.ب بمينياتوريستب بهایب بايرانی،ب بروشیب بابداعب بکردندب بکهب بتوسط
24
استادان ،از قسطنطنيه تا جلگه های آسيای مرکزی ،تقليد شد ،اما
هرگز با آن برابری نکرد .شعرای بزرگ ،شعرهائی لبريز از شور و
احساس سرودند که هنوز در سراسر جهان خوانده می شود .بيشتر
آنان ،مانند جلل الدين رومی افسانه ای ،هم عرف و سنتی را رد می
کنند:
من نه دينی دارم ،نه آئينی
نه شرقی ام و نه غربی
مسلمان يا کافر
زرتشتی ،مسيحی ،يهودی ،بی دين
نه از برم ،به از بحرم
و يا هيچ چيز در پائين يا بال ،پيوندی ندارم
نه در اين نزديکی ها به دنيا آمده ام ،نه در دوردست ها
نه در بهشتم ،نه در اين خاک
نه از نسل آدم و حوايم ،نه از تبار فرشتگان بال
وطن من ،فراتر از نام و نشان است
خانه من و معشوق ،در جايی ،ماوراء مکان است
من همه ام و جزئی از همه
اين دستاوردهای فرهنگی به اين معنا بود که ايرانيان وقتی ،سرانجام
بهب بوحدتب بسياسیب بدستب بيافتند،ب بباب باطمينانب بازب بقدرتب بخلقب بوب بنيز
اقتدار نظامی و روحی ،برای ورود به عصر جديد ثابت ماندند شاه
عباس ،پادشاه صفوی که الهام بخش آنها برای بعضی از بزرگترين
دستاوردهای شان به عنوان يک ملت بود ،هنوز مانند يک قهرمان،
گرامی داشته می شود .او ا ز ۱۵۸۸تا ، ۱۶۲۹به مدت بيش از چهل
سال ،سلطنت کرد .موفقيت او در متحد کردن مردم اش و دادن
احساس سرنوشت مشترک به آنها ،لاقل به اندازه عمق موفقيت هم
عصران او ،اليزابت اول در انگلستان و فيليپ دوم در اسپانيا بود .او،
جاده هائی احداث کرد که تجار اروپائی را به شهرهای ايران آورد.
کارگاه هائی برای توليد ابريشم ،سفال و ديگر محصولت بنا کرد.
دستگاهب اداری او،ب ماليات ها را جمع آوری و دادگستری را تقويت
نمود و زندگی را چنان سامان بخشيد که از عصر کورش و داريوش،
يعنی بيش از دو هزار سال پيش ،چنين سامانی نيافته بود.
عباس ،نمونه آرمانی ،حکام ايرانی را خلق کرد .نه تنها به اين دليل
که متعهد به آوردن بهترين های جهان در داخل قلمرو پادشاهی اش
بود .او نمونه آرمانی بود به دليل اين که ،حکومت استبدادی جابرانه
ای تحميل کرد و اجازه مبارزه با استبداد و مطلق گرائی نداد .شکنجه
و اعدام درب دورانب حکومتب اوب امری پيشب پاافتادهب و معمولیب بود.
سال ها پسران خودش را در داخل قصر سلطنتی محبوس کرد .به
آنانب باجازهب ببرخورداریب بازب بزنب بوب بمتعهب براب بمیب بدادب باما،ب بآنانب براب باز
دستيابی به تحصيلت و تربيتی که می توانست آنها را برای رهبری
آينده آماده کند ،محروم می کرد .شايد هم عباس ،از شورش عليه
25
حکومت خود می ترسيد .او دو پسر بزرگترش را کشت و دو پسر
ديگر ،دو برادر و پدرش را کور کرد.
بزرگترينب بميراثب بمادیب بعباسب ببرایب بآيندگان،ب بپايتختب بشکوهمند
اصفهان بود که به يکی از باشکوه ترين شهرهای جهان تبديل شد ،تا
امروزب بگلدستهب بهایب بسربفلکب بکشيده،ب بکاخهایب بسلطنتیب بباب بطراحی
ماهرانه،ب بسالنب بهایب بعبادتب بکهب ببطرزب بخيرهب بکنندهب بایب بکاشیب بکاری
شده ،در بيننده هيبت ايجاد و او همانند نسل هائی از ايرانيان تصديق
می کند که ،اصفهان نصف جهان است .عباس ،صنعتگران ارمنی را،
برای ساختن شهر ،بازرگانان آلمانی را برای افزايش دسترسی به
بازار بزرگ شهر ،سياستمداران از اکناف جهان را برای بخشيدن حال
و هوای جهان وطنی به شهر ،به اصفهان آورد .نيم ميليون نفر ،در آن
جا زندگی می کردند و تنها چند شهر در روی زمين می توانست با
عظمت آن ،رقابت کند .اصفهان هنوز نماد ،نه تنها درخشندگی ايران،
که نماد جنبه تاريک حکومت عباس است.
نويسندهب بایب بمعاصرب بنوشتهب باست:ب بهرچيزی،ب بازب بکثرتب بتزئينات
کاشيهای مسجد گرفته تا حوض ها و باغچه های گل اطراف عمارت
کله فرنگی شاه ،نشان از هنری دارد که هدف اش تنها زيبائی نبود
بلکهب بباب بقدرتب بوب بعظمتب بحکومت،ب بتقويتب بمیب بشد.ب بماب باينجاب بآميزه
عجيبب بآزادیب بخواهیب بوب ببیب برحمی،ب بتوحشب بوب بفرهيختگی،ب بجللب بو
شهوانيت را بهتر درک می کنيم ،همه آنچه که تمدن ايران را پديد
آورده است.
با توجه به سبعيتی که شاه عباس ،در مورد جانشينان بالقوه تاج و
تخت اش اعمال کرد ،عجيب نيست که ايران بعد از مرگ او ،دچار
آشفتگی شد .همسايگان شروع به دست اندازی به آن کردند و در
، ۱۷۲۲مردان قبيله هجوم آوردند .آن را اشغال و حتی اصفهان را
غارت کردند ،افغان ها ،در نهايت توسط يکی از آخرين رهبران بزرگ
ايران ،نادرشاه يک سنی ترک ،بيرون رانده شدند.
نادرشاه ،سپس به دهلی لشکر کشيد و يکی از جواهراتی که از آنجا
بهب بغنيمتب بآورد،ب بتختب بطاووسب بوب بجواهرب بنشانب ببودب بکهب ببعدها،ب بنماد
پادشاهی ايران شد .او در سالب ۱۷۴۸بترور شد و پس از يک رشته
مبارزه قدرت که تقريبا پنجاه سال به طول انجاميد ،خاندانی جديد،
به نام قاجاريه به قدرت رسيد.
قاجار ،قبيله ترک مستقر در نزديک دريای خزر ،از اواخر قرن هجدهم
تا ۱۹۵۲بر ايران سلطنت کرد ،پادشاهان فاسد و کوته بين اش ،جدا
مسئول فقر و عقب ماندگی کشور هستند .در حاليکه جهان با شتاب
بسویب بتجددب بگرائیب بپيشب بمیب برفت،ب بايرانب بزيرب بسلطهب بقاجارب بمی
پوسيد.
لرد کرزن سياستمدار انگليسی ،مقارن انتهای دوره قاجار ،نوشت" :
در کشوری چنين عقب افتاده از پيشرفت های اساسی ،چنين تهی از
تشکيلت ،قوانين و قراردادها و چنين قاطعانه در سنت زمان های
ديرين شرق ،متحجرب شده،ب عنصرب انسانی هم چنان که انتظار می
26
رود ،رو به رشد است .حکومت ايران به هيچ وجه با به کار گيری
مستبدانه قدرت توسط يک مجموعه از واحدها ،در مقياس نزولی از
پادشاه تا رئيس قبيله يک دهکده کوچک ،تفاوتی ندارد".
حکومت يک رژيم قوی و کارکشته بر ايران در طول قرن نوزدهم،
شايد به منظور فرار از جاه طلبی های قدرت های بيگانه بوده است.
فشارها،ب باماب بدرب بهرب بموردب بمیب بتوانستند،ب بشديدب بباشند.ب بموقعيت
جغرافيائی ،ايران را در مسير دو قدرت امپراطوری بزرگ آن زمان،
بريتانيا و روسيه قرار داد .وقتی انگليسی ها به ايران نگاه می کردند،
کشوری می ديدند که در سر راه زمينی به هند ،ثروتمندترين و ارزنده
ترين مستعمره آنها قرار دارد ،روس ها نيز اقبالی برای تسلط بر يک
نوار وسيع از خشکی به طرفب مرزهای جنوبی تحميلی شان ،می
ديدند .اين حقيقت که ايران توسط پادشاهان ضعيف النفس و خود
شيفته ،اداره می شد ،آن را در نظر دو امپراطوری ،چنان وسوسه
انگيزب بکردب بکهب بنتوانستندب بمقاومتب بکنند.ب بهرب بدوب بحملهب بکردندب بتاب بخلء
قدرت به جا مانده از قاجاريه بی کفايت را پر کنند.
بهب بنظرب بنمیب برسيدب بپادشاهانب بقاجار،ب بنگرانب بلغزيدنب بايرانب ببسوی
سرسپردگی بودند ،يا اگر هم نگران بودند ،مصمم شدند تا آنجا که
می توانند از سرنوشت ظاهرا غيرقابل اجتناب آن ،بهره برداری کنند.
آنها تصور می کردند که مردم ايران ،هرچه را که حاکمان شان امر
کنند می پذيرند ،که معلوم شد تصور اشتباهی بوده است .قاجاريه به
دليل فساد و خصوصا تمايل به اين که ايران ،تحت تسلط قدرت های
بيگانه قرار گيرد ،همراه با مردم اش سقوط کردند و سرانجام ،حق
حکومت را از دست دادند ،فره را .ايرانيان مسلح به اصول شيعی که
به شهروندان عادی ،حق براندازی حکومت استبدادی را اعطای می
کند و با آرمان هائی از ظهور دنيای جديد ،به طريقی قيام کردند که
پدران شان هرگز نکرده بودند درخواست های شان ،به اندازه نفس
قيام ،حيرت انگيز بود :پايان بخشيدن به تسلط قدرت های بيگانه در
کشور ،و تاسيس مجلس ،برای بيان خواست عمومی .اين افراطی
ترينب برنامهب ا ی ببودب کهب ايرانيان بتاکنونب بطراحیب کردهب بودندب و بمی
بايست،ب منجر به سرنگونی سلسله قاجار شودب و همه تاريخب بعدی
ايران را ،مشخص کند.
3
آخرين قطره خون ملت
دمکراسی در ايران ،در يکی از روزهای دسامبر سالب ۱۸۹۱بطلوع
کرد ،همان هنگام که ،همسران ناصرالدين شاه ،قليان را به کناری
نهاده ،عهد کردند ازآن پس ديگر قليان نکشند و اين از خود گذشتگی
27
ناچيزی نبود .مصرف تنباکو ،يکی از بزرگترين لذت های زندگی در
حرم بود .متعه های زيبا و شاداب ،در حالی که به مخده های مجلل
لمب بمیب بدادند،ب بهرب بروز،ب بساعتب بهاب بوقتب بصرفب بکشيدنب بقليانب بمی
کردند .از اين رو با صرفنظر کردن از آن ،از شاه ،از نهاد سلطنت
مطلقه و از روش امپراطوری که قسمت اعظم جهان به آن روش
اداره می شد ،نافرمانی می کردند.
زنانب بحرم،ب بهنگامیب باينب بگامب بسرنوشتب بسازب براب ببرداشتند،ب بکه
همسرشان ،ناصرالدين شاه ،مدت چهل سال بر تخت طاووس ،تکيه
زدهب ببودب بوب بهمب بچونب بديگرشاهانب بقاجار،ب ببدليلب بافراطب بکاریب بهايش
زبانزدب ببود.ب بحرم،ب بجائیب بکهب بشاهب بقسمتب باعظمب باوقاتشب براب بدرب بآن
سپریب بمیب بکرد،ب ۱۶۰۰بهمسرب بعقدی،ب بصيغهب بوب بخواجهب براب بدربرمی
گرفت .او ،پدر صدها شاهزاده که آزادانه به خزانه دولتی دسترسی
داشتند ،با جواهرات پرزرق و برق قصرهای خود را زينت می داد و
زمانی که از مصاحبت حرم کسل می شد ،همراه با جمعيتی انبوه،
عازم سفر اروپا می گرديد .او می خواست نه تنها شاه شاهان ،که
پناهگاه جهان ،مهار کننده اوضاع ،قاضی مردم ،نگاهبان مردم ،فاتح
کشورها و سايه خدا بر زمين ،ناميده شود .کسانی که ،القاب او را
گرامی نمی داشتند به شلق ،قرار گرفتن در مقابل توپ ،زنده بگور
شدن يا سوزانده شدن در ميدان های عمومی محکوم می شدند.
ناصرالدين شاه ،برای تامين نيازهای پايان ناپذيرش ،مشاغل حکومتی
را می فروخت مالياتهای طاقت فرسا تحميل و اموال تجار ثروتمند را
مصادره می کرد و وقتی که ديگر امکان اخذ پول فراهم نبود ،طرح
فروش ثروت های ملی به دولت ها و شرکت های خارجی ،به ذهنش
خطور کرد .انگليسی ها ،اولين مشتريان او بودند .مقامات بريتانيائی،
کهب بازب بقيامب بهایب ببومیب بهندوستانب بنگرانب بوب بخواستارب بکشيدنب بخط
تلگرافب ببهب بمراکزب بفرماندهیب بشانب بدرب بهندب ببودند،ب بدرب ،۱۸۵۷ب بامتياز
کشيدنب باينب بخطب بتلگرافب براب بکهب بازب بايرانب بعبورب بمیب بکرد،ب بخريداری
نمودند .گروه های آلمانی ،فرانسوی ،اتريشی ،امتيازات متعدد ديگری
ازب بدولتب بايرانب بگرفتند.ب بيکب بانگليسیب بآلمانیب بتبار،ب ببهب بنامب ببارون
ژوليوس دوريتر ،از بنگاه خبری معروف ،صاحب مهم ترين امتياز شد.
در ، ۱۸۷۲دوريتر در قبال مبلغ ناچيزی و با وعده پرداخت حق امتياز
درب آينده،ب انحصارب اداره صنايع کشور ،آبياریب زمينب های کشاورزی،
استخراج منابع معدنی آنها ،توسعه راه آهن و جاده های شهری ،ايجاد
بانک ملی و ضرب سکه را به دست آورد .لردکرزون اين معامله را
چنين توصيف می کند" کاملترين و استثنائی ترين واگذاری کل منابع
صنعتی يک پادشاهی به يک نفر اجنبی در تاريخ ،امری که به خواب
هم ديده نشد چه رسد به آنکه واقع شود".
امتيازات شديدا يکسويه دوريتر ،موجب خشم عده کثيری شد .ميهن
پرستان ايرانی که تعداد قابل ملحظه ای هم بودند ،تجار و کسبه که
میب بديدندب باينب بفرصتهاب بازب بآنانب بربودهب بشدهب باست،ب بطبيعتاب ببهب بخشم
آمدند .روحانيون نيز ،نگران موقعيت خويش در کشور شدند که اين
28
چنين تحت تسلط منافع بيگانگان درآمده بود .روسيه ،قدرتمندترين
همسايه ايران ،از اين که ،يک انگليسی درست نزديک مرزهای جنوبی
اش تا اين اندازه قدرت کسب کرده است ،وحشت زده شدند .حتی
دولت انگلستان که دورويتر در مذاکرات کسب امتياز ،با آن مشورت
نکردهب ببود،ب بدرب بعاقلنهب ببودنب بمعاملهب بترديدب بکرد.ب بناصرالدينب بشاه،
سرانجام پی برد که پا را از حد خويش فراتر نهاده است .لذا تمام
امتيازات اعطايی را ،در حالی که کمتر از يک سال از عمر آن می
گذشت ،لغو کرد.
حرصب بوب بطمعب بشاه،ب باماب بمانعب بمیب بشدب بکهب بدستب بازب باعطایب بامتياز
بشويد .ظرف چند سال آتی ،به کنسرسيوم انگليسیب ۳بامتياز بهره
برداری واگذار کرد که عبارت بودند از حق اکتشافات معدني -که در
مدت کوتاهی به دوريتر تعلق داشت -حق انحصاری تاسيس بانک و
حق انحصاری تجارت در طول رود کارون ،تنها رود قابل کشتيرانی
ايران ،روسيه اعتراض کرد ،اما وقتی شاه انحصار شيلت خاويار به
بازرگانانب بروسیب بواگذارب بکرد،ب بآسودهب بخاطرب بگرديد.ب ببهب بدليلب باين
امتيازات و امتيازات ديگر ،تسلط بر ارزشمندترين سرمايه های ملی
کشور ،از دست ايرانيان خارج و در اختيار اجانب قرار گرفت .درآمد
حاصل از فروش اين امتيازات ،چندی موجب ادامه زندگی مسرفانه و
توام با عيش و نوش دربار شد ،اما آن هم به پايان رسيد و شاه،
دريافت وام از بانک های انگليسی و روسی را ،آغاز کرد.
هم چنانکه ايران در باتلق فقر و وابستگی فرو می رفت ،عطش
تغيير ،ملت را فراگرفت .بازار ،درشهرهای بزرگ کانون اعتراض شد.
اصلحب بگرانب بمذهبی،ب بفراماسونب بها،ب بوب بحتیب بسوسياليستب بهاب ببه
افشاندن بذر انديشه های نوين و انقلبی پرداختند .اخبار مربوط به
منازعاتب بوب بدرگيرهایب بدرب بموردب بقانونب باساسیب باروپاب بوب بامپراطوری
عثمانی،ب بطبقهب بباسوادب بکشورب براب ببيدارب بکرد.ب بمقالتب بتحريکب بکننده،
کتابها و شب نامه ها به جريان افتاد.
ناصرالدينب بشاهب باما،ب بمحبوسب بدرب بجهانب بشخصیب بخويشب بدرب بدربار
قاجار ،از نارضايتی روز افزون مردم بی خبر ماند .درب ، ۱۸۹۱امتياز
صنعت تنباکوی ايران را به مبلغ ۱۵۰۰۰پوند به فروش رسانيده بود.
به موجب اين امتياز ،هر کشاورزی که به کشت تنباکو اشتغال داشت
میب ببايستب بمحصولب بخودب براب ببهب بشرکتب بتنباکویب بپادشاهیب بانگليس
بفروشدب بوب بهرب بمصرفب بکنندهب بایب بمیب ببايستب بآنب براب بازب بفروشگاهی
خريداری کند که جزء شبکه خرده فروشی شرکت بود.
ايران آن روزگار ،هم چون امروز ،کشوری کشاورزی و نيز مصرف
کنندهب بمخدراتب ببود.ب بهزارانب بتنب بازب بکشاورزانب بخردهب بپاب بدرب بسراسر
کشور ،در زمين های کوچک خود ،تنباکو کشت می کردند و طبقه
متوسط آن را برداشت ،خشک ،بسته بندی و توزيع می کرد .عده بی
شماری از ايرانيان نيز آن را به مصرف می رساندند .اين امر که
محصولی بومی ،از مردمی که آن را توليد می کردند ،گرفته و ابزار
درآمد انحصاری بيگانگان شود ،نشان دهنده اهانت بسيار بزرگی بود،
29
ائتلفیب بازب بروشنفکران،ب بکشاورزان،ب بتجارب بوب بروحانيون،ب بکهب بدرب بتاريخ
ايران بی سابقه بود ،تصميم به مقاومت عليه واگذاری امتياز تنباکو
گرفتند .روحانی با نفوذ کشور ،شيخ شيرازی ،اعتراض آنان را تائيد
کرد ،در يک اقدام خردکننده ،فتوی (يا دستور مذهبی) داد ،مادام که
خارجی ها صنعت تنباکو را در اختيار دارند ،مصرف تنباکو ،نافرمانی
از امام زمان (ع) است .خبر اين فتوا ،توسط خطوط تلگرافی که
چند دهه پيش ،انگليسی ها ايجاد کرده بودند ،به تمام کشور مخابره
شد و تقريبا هرکس که ازآن آگاهی يافت ،اطاعت کرد .ناصرالدين
شاه،ب بابتداب بشگفتب بزدهب بوب بسپسب بمغلوبب بيکپارچگیب باعتراضب بشدب بو
آنگاه که همسران اش نيز ،از کشيدن قليان خودداری کردند ،دانست
که چاره ای جز لغو امتياز ندارد .علوه بر اين بی آبروئی ،ناچار شد با
دريافتب بوامب بيکب بميليونب بپوندیب بازب ببانکب بانگليسی،ب بخسارتب بشرکت
شاهی انگليس را جبران کند.
آن گاه که مردم به وجود روشی ،جز اطاعت کورکورانه پی می برند،
تاريخ مسير خود را تغيير می دهد .مبارزه با مسيحيت رسمی توسط
مارتين لوتر ،هجوم به زندان باستيل در انقلب فرانسه ،جشن چای
بوستون ،از اين قبيل بودند .در مورد ايران ،پايان سلطنت مطلقه با
اعتراض به انحصار تنباکو آغاز شد که ايران را وارد عصر سياسی
جديدیب بکرد،ب بزمانیب بکهب بدولتب بقاجارب بمردمب براب بسرکوبب بمیب بکردب بو
ثروتب بملیب بآنانب براب ببهب ببيگانگانب بمیب بفروخت،ب بايرانيانب بديگرب بمنفعل
باقی نماندند.
ناصرالدين شاه که ازوظايف سلطنتی و نيز حقيقت سلطنت دور و
دورتر می شد ،هنگامی که به زيارت مسجدی ( حرم حضرت شاه
عبدالعظيم (ع) در حوالی تهران رفته بود ،مورد اصابت گلوله قرار
گرفت و کشته شد .عده قليلی ،سوگوار مرگ او شدند .او پس از
خود ،کشوری تحت سلطه اجانب ،مبتل به بيکاری فراوان ،با تورمی
فلج کننده و کمبود جدی مواد غذائی ،باقی نهاد و پسرش مظفر که
پس ا زاو به تخت طاووس تکيه زد ،نيازهای ضروری مردم اش را
ناديده گرفت و چنان در فسق و فجور غوطه ور شد که ايرانيان را از
قاجاريه بيزار کرد .او پس از رسيدن به سلطنت و با دريافت وام از
دولت سوريه ،عازم سفری پرخرج به اروپا شد و در بازگشت وام
ديگري -اين بار از سرمايه گذاران انگليسي -دريافت کرد .و در عوض
سهمیب بازب بعوايدب بگمرکیب بخويشب برا،ب ببهب بآنانب بواگذارب بکرد.ب بايرانيان
منزجر و به جان آمده ،در انظار عمومی او را تقبيح کردند و وقتی او
با دستگيری محرکين پاسخ داد ،شورش های ضد دولتی در تهران و
ساير شهرها آغاز شد.
مظفرالدين شاه ،به جای اين که مردم را به سوی خود جلب کند،
اقدامب بديگریب ببهب عملب آوردب کهب آنانب راب خشمگينب ترب کرد.ب درب بسال
،۱۹۰۱ب بامتيازب بويژهب بوب بانحصاریب بتحصيل،ب باستخراج،ب بتوسعه،ب بارائه
مناسب برای تجارت ،انتقال و فروش گاز(و) نفت را به مدت شصت
سال ،به ويليام ناکس دارسی سرمايه گذار مقيم لندن واگذار کرد.
30
اين واگذاری ،يک دهه قبل از استخراج توسط دارسی و بيش از يک
دههب بقبلب بازب باينکهب بامتيازب بدارسیب ببهب بابزارب بسادهب بایب بازب بخطب بمشی
سياسیب امپراطوریب بريتانيا تبديلب شودب صورت گرفت.ب مظفرالدين
شاه ،تنها با اعطای اين امتياز ،همه تاريخ آينده ايران را شکل داد.
درب بدههب بپسب بازب بواقعهب بتنباکو،ب بشعورب بسياسیب بملتب بايرانب ببهب بطور
شگفت انگيزی رشد کردهب بود .اعتقاد آنها به اين امر که خداوند،
رهبران را به حکومت عادلنه – يکی از اصول مسلم تعليمات شيعي-
ملزم کرده است ،موجب شد که بسياری از آنان ،آرمان های حکومت
جمعی را که درجامعه مطرح شده بود ،بپذيرند .با طلوع قرن بيستم،
عده ای حتی ،به اصل سلطنت ترديد کردند .انجمن های مخفی متعهد
بهب ببراندازیب بحکومتب بدرب بشهرهایب بمختلف،ب بتشکيلب بشد.ب بکتابب بهای
مربوط به انقلب فرانسه از جمله آنها که دانتون و روبسپير را می
ستودند،ب ببينب بمشتاقانب بدستب ببهب بدست،ب بمیب بشد.ب بمفهومب بامکانات
نامحدود که با خبر شکست انگلستان ظاهرا شکست ناپذير ،توسط
بوئرهایب بنوخاستهب بدرب بآفريقایب بجنوبیب بافزايشب بيافته،ب بو بباب باغتشاش
۱۹۰۵بروسيه ،تقويت شد .در روسيه شکست ارتش به دست ژاپن
منجرب ببهب ببروزب بشورشیب بشدب بکه،ب بسزارب بنيکلسب بدومب براب بوادارب ببه
پذيرفتن مجلس نمود .صحنه برای انقلب در ايران آماده گشت ،تنها
جرقه ای لزم بود تا کشوررا مشتعل کند.
جرقهب بدرب ۱۹۰۵بزدهب بشد،ب بهنگامیب بکهب بتنیب بچندب بازب بتجارب بدرب بنزاعی
مربوط به بهای شکر دستگير و با چوب و فلک در انظار عمومی تنبيه
شدند .چوب و فلک تنبه مورد علقه قاجار بود که در آن قربانيان
راازکمرآويزانب ببکرده ب ببوب ببباب ببچوبب بببهب ببکفب ببپايشانب ببمیب ببزدند.
بازارازاعتراضب بمنفجرب بشد.ب بدرآغاز،ب بمعترضينب بتنهاب بدرخواستب بعزل
فرماندار محلی را داشتند که فرمان چوب و فلک را صادر کرده بود.
اما مردم با درک قدرت فزاينده شان خواستار کاهش ماليات ها نيز
شدند،ب و سرانجام دريکی از تظاهرات اوج گيرنده ،تقاضای حيرت
انگيزی جديدی به آن افزودند " :به منظور انجام اصلحات در تمام
امور،ب بضروریب باست...ب بيکب بمجمعب بملیب بمشورتیب بايجادب بشودب ببرای
تضمين اين امر که قانون به طور يکسان در همه نقاط کشور اجرا
می شود ،آنچنان که تفاوتی بين طبقات پائين و بالی جامعه نباشد و
همه امکان يابند تا به شکايت آنان رسيدگی شود" .اين تقاضا ،به
زودی تقاضاهای ديگر را تحت الشعاع خود قرار داد .با اين مردم در
آستانه قيام ،مظفرالدين شاه چاره ای جز ،پذيرفتن ايجاد مجلس در
تهران نداشت .پس از موافقت ،اما ،تعلل ورزيد و بمدت چند ماه
اقدامی جهت تحقق خواست ملت به عمل نياورد .اعتراضات مجددا
شروعب بشدب بوب بروحانيونب برهبریب براب ببهب بدستب بگرفتندب بوب بباب باستنادب ببه
(حضرت) حسين بن علی (ع) عهد کردند با نثار خون خويش هم چون
امام حسين (ع) از محرومين جامعه حمايت کنند .مردم به هيجان
آمده از لفاظی ها ،در تابستانب ، ۱۹۰۶به خيابان ها سرازير شدند.
احساسات به اوج خود رسيد ،چند صدتن از افراطيون ،در جستجوی
31
محلی برای سازماندهی خود که از حمله ارتش هم در امان باشند،
تصميمب ببهب ببستب بنشينیب بياب بپناهندگیب بدرب بمقرهایب بهيئتب بنمايندگی
سياسی گرفتند .آنها مقر هيئت نمايندگی انگليس را انتخاب کردند که
محوطه ای وسيع بود و زمين آنب ۱۶ساختمان را در بر می گرفت.
بيشتر اعضای سفارت در تعطيلت تابستانی به سر می بردند .منشی
سفارت به آنان گفت :هرچند اميدوار است که آنان محل ديگری برای
بن بست نشينی بيابند .اما " با توجه به رسم پذيرفته شده در ايران و
حق قديمی بست نشينی ،اگر آنها وارد مقر هيئت شوند ،او نه آنها را
به زور اخراج خواهد کرد و نه موجب استفاده از زور در اخراج آنها
خواهد شد" .طولی نکشيد کهب ۱۴۰۰۰بايرانی در داخل محوطه جای
گرفتند .آنها متناسب با صنف ورسته خود در چادرها زندگی می کردند
و از غذايی می خوردند که در آشپزخانه عمومی تهيه می شد.
اين اجتماع به سرعت به مدرسه ای تبديل شد که اصول دمکراسی،
هسته اصلی برنامه آموزشی آن را تشکيل می داد .هر روز مقالت
روزنامه های اصلح طلب ،با صدای بلند برا ی مردم قرائت می شد.
مبارزانب بدرموردب بپيشرفتب بهایب باجتماعیب بسخنرانیب بمیب بکردندب بو
روشنفکران و آنان که در خارج از کشور تحصيل کرده بودند ،آثار
فلسفهب باروپائیب براب ببهب بفارسیب بترجمهب بمیب بکردند.ب بشاه،ب بنگرانب باما
ناتوانب بازب بدرکب بعمقب بجنبش،ب ببهب بتشکيلب بهيئتیب بجهتب بادارهب بوزارت
دادگستری فرمان داد که به سختی معترضين را راضی می کرد .آنها،
خواهان مجلسی با قدرتی واقعی بودند نه صرفا هيئتی مشورتی.
معترضين ،در بيانيه ای اعلم کردند" قانون بايد آن باشد که مجلس
تصويب می کند و هيچکس حق دست کاری کردن قوانين مجلس را
ندارد".
شاهب بدرب بنهايت،ب بباب باکراهب بوب بباب باينب بشرطب بموافقتب بکردب بکهب بقوانين
مصوب مجلس پيش از اين که قدرت قانونی بيابد ،به امضا او برسد.
لحظه ای تاريخی بود ،و قابل مقايسه با امضا مگنا کارتا در انگلستان
۷بقرن پيش بود ،سياستمداری انگليسی ،بهت و حيرت خود را اين
چنين به انگلستان مخابره کرد " :خصيصه قابل توجه اين انقلب -که
به راستی ارزش آن را دارد که انقلب ناميده شود -اين است که
روحانيون ،در جانب پيشرفت و آزادی قرار گرفته اند و به نظر من
اينب بامرب بدرب بتاريخب بجهانب بتقريباب ببیب بسابقهب باست.ب باگرب باصلحاتیب بکه
مردمب بباب بکمکب بروحانيونب ببرایب ببهب بدستب بآوردنب بآنب بهاب بجنگيدهب باند،
تحقق يابد ،تمام قدرت آنها ( روحانيون) ازدست خواهد رفت".
معترضين شادمان ،با کسب رضايت اکراه آميز شاه ،محوطه را ترک
و انجام کارهایب مقدماتی آنچهب راب که بسياریب عقيدهب داشتندب ايران
نوينی خواهد بود شروع کردند آنها پيش نويس قانون اساسی را بر
اساس قانون اساسی بلژيک -يکی از پيشرفته ترين قوانين اساسی
درب باروپا-ب بتهيهب بوب بانتخاباتب بملیب ببراب بیب بانتخابب ۲۰۰بنمايندهب بمجلس
برگزارب بکردند.ب بعدهب بایب بازب بنمايندگانب بباب برایب بمستقيمب بمردمب بوب ببقيه
منتخب اصناف بودند .برای هريک از اصناف ،بقال ،آهنگر ،چاپچی،
32
قصاب ،ساعت ساز ،پزشک ،خياط و غيره ،يک نفر انتخاب و اولين
جلسه تاريخی مجلس در ۱۷اکتبر ۱۹۰۶تشکيل شد.
مجلس جديد ،با مشکلت بسياری مواجه شد .عجله ای که در طرح
نظام جديد به کار رفت و بی تجربگی کسانی که می خواستند در
حکومت ايران سودمند باشند ،موجب بروز اختلف در مجلس شد.
بعضی از نمايندگان فاقد تحصيلت بودند .فقدان احزاب سياسی نيز،
مانعب بتشکلب بآنهاب بدرب بگروههایب بمختلفب بمیب بشد.ب بمذاکراتب بدرب بمورد
قانونب باساسیب بپيشنهادی،ب بباب بشبههب بوب بترديدب بمواجهب بشد،ب بچراب بکه
هيچکس نمی دانست چگونه بايد قدرت حکومت را تقسيم کرد .بدتر
آنکه ،قانون اساسی می بايست با شتاب هر چه تمام تر تصويب می
شد ،چون مظفرالدين شاه در حال احتضار و و ليعهد او محمد علی،
به انزجار از دمکراسی ،معروف بود .قانون اساسی سرانجام در ۳۰
دسامبرب ۱۹۰۶ببه تصويب رسيد و ايران را وارد قرنی کرد که می
بايستب بقرنب بپيشرویب بنابرابرب ببهب بسویب بدمکراسیب بباشد.ب بهفتهب ببعد
مظفرالدين شاه درگذشت.
محمد علی شاه ،پادشاه جديد ،مجلس را مورد تمسخر قرار داد و آن
را ناديده گرفت .چند تن از نمايندگان ،پيشنهاد کردند او در صورت
ادامهب بمقاومت،ب بازب بسلطنتب بخلعب بگردد.ب بضدب بحملهب بهایب بناخوشايند
سلطنتب بطلبان،ب بمذاکراتب بخشنب بکهب بگاهب بباب ببرخوردب بوب بکشمکش
خيابانی همراه بود ،پايتخت را لرزاند .گروه های قومی و منطقه ای،
با پشتگرمی رشوه و فساد برنامه ريزی شده ،اعتراضاتی به عمل
آوردندب کهب شديداب موجبب تضعيف جنبشب مشروطيتب شد.ب به تدريج
مردم عادی ،واژه قانون اساسی را تداعی کننده زدوخورد و اغتشاش
پنداشتند.ب بازب بهمهب ببدترآنکه،ب باتحادب بسستب بروحانيونب بوب باصلحب بگران
غيردينی ،از هم گسيخته شد .روحانيونی که از اصلحات حمايت کرده
بودند از اصرار افراطيون مبنی بر لغو قوانين شرعی و جايگزينی آن
با قوانين عرفی ،هراسيدند و دربار قاجار با زيرکی از اين نگرانی به
نفع خود بهره برداری و بسياری از آنها را متقاعد کردند که منافع
واقعی شان ،در حمايت از سلطنت قرار دارد.
يکی از درباريان در نطقی در مجلس ،ادعا کرد " :به صلح ايران
نيست که مشروطه شود زيرا در حکومت های مشروطه ،بايد همه
چيز آزاد باشد و در اين صورت ،آزادی مذهب هم جايز خواهد بود و
بعضی از اشخاص بر آزادی مذهب اصرار خواهند کرد که بر خلف
منافع اسلم است".
بسياری از روحانيون در اين نگرانی ،شريک بودند .هنگامی که مجلس
در مورد ليحه قانونی کردن مدارس غير دينی ،بحث و بررسی را
آغاز کرد يکی از آنان پرسيد " :آيا ورود به اين مدارس به محو اسلم
نخواهد انجاميد؟ آيا دروس به زبان های بيگانه و مطالعه فيزيک ،و
شيمی موجب تضيعف ايمان ،دانش آموزان نخواهد شد؟" ديگران،
حتی درمبانی اوليه جنبش اصلحات ترديد کردند " :آزادی طلبان ،با
بکار بردن دو واژه وسوسه آميز عدالت و شورا ،برادران ما را در
33
مشترکب بکردنب بآرمانب بباب بملحدين،ب بفريفتهب باند...ب باسلم،ب بکاملترينب بو
جامع ترين دين ،جهان را با عدالت و شورا ،تسخير کرده است .ما را
چه رسيده که بايد ،قواعد عدالت را از پاريس و مقررات شورا را ،از
انگلستان وارد کنيم؟"
اين تنازع و کشمکش بين روحانيون و اصلح طلبان غيرمذهبی ،در
سراسر تاريخ نوين ايرانيان بازتاب داشت ،چرا که پس از آن جدال
ديگری ،اين بار ،در درون روحانيت آغاز شد و طبقه مذهبی را دوپاره
کرد .نيمی بر اين باور بودند که مذهب اسلم قابل انطباق با انديشه
مدرن است و نيم ديگر اين دو را مغاير دانسته و از جنبش اصلحی
دستب بشستند.ب باينب بمجادله،ب باختلفاتب بديرينهب بايرانب براب بمنعکسب بمی
کرد :قديم در مقابل جديد ،مذهبی در مقابل غيرمذهبی و ايمان در
مقابل عقل .به گفته مورخی " اين تقابل" خصلت ايرانی آزاد انديشی
و ادغام ،را در مقابل خصلت اسلمی و سنت گرائی قرار داد.
محمد علی شاه ،با اطمينان از همراهی اکثر روحانيون ،مبارزه خشن
و رعب انگيزی را عليه مجلس آغاز کرد .عوامل او در ژوئنب ،۱۹۰۸
گروهیب ا ز باراذلب و باوباش براب گردآوردهب وب ب ا بشعا ر ب"ب م ا بقرآن بمی
خواهيم ،مشروطه نمی خواهيم" به خيابانهای تهران فرستادند .سپس
به بريگاد قزاق دستور بمباران و غارت مجلس را داد .مردم ايران در
شهرهای مختلف به اعتراض برخاستند .عده زيادی در زد وخوردهای
خيابانیب بکشتهب بشدند،ب ببرایب بمدتیب ببهب بنظرب بمیب برسيدب بکهب بيکب بجنگ
داخلی تمام عيار در حال وقوع است و حتی شاه ،مدتی در مقر هيئت
نمايندگی روسيه ،بست نشست.
دوب بامپراطوریب ببريتانياب بوب بروسيهب بکهب بخواهانب بتسلطب ببرايرانب ببودند
دريافتند که جنبش اصلحات ،اينک ،موقعيت برتر آنها را در کشور
تهديدب می کندب و شاهب را به ادامه مقاومت تشويق کردند .مجلس،
هنوزب ببهب بکارب بخودب بادامهب بمیب بداد.ب بيکیب بازب بلوايحیب بکهب بتصويبب بکرد،
استخدامب بيکب ببانکب بآمريکايیب ببنامب بمورگانب بشوسترب ببهب بعنوانب بوزير
دارايی ايران بود .شوستر با انرژی فراوان وارد ايران شد و اولين
اقدامب باشب بلغوب بروشب بپيچيدهب بمعافيتب بهایب بمالياتیب بوب بنيزب بمعاملت
پشت پرده ای بود که توسط آنها ،بريتانيا و روسيه به غارت ايران
مشغولب ببودند.ب بدولتب بهایب بامپراطوری،ب بتقاضایب بعزلب بشوسترب برا
کردند و در پائيز ،۱۹۱۱روسيه سربازان خود را به ايران اعزام کرد تا
خواستب بخودب براب بباب بتوسلب ببهب بزور،ب بمحققب بسازد.ب بوقتیب بمجلس
جسورانهب بازب بعزلب بشوسترب بخودداریب بکرد،ب بدربارب بقاجارب بکهب ببهب بدليل
حضورب بسربازانب ببيگانه،ب بقدرتب بفراوانیب بيافتهب ببود،ب بآنب براب بتعطيلب بو
بسياری از نمايندگان را دستگير کرد .به اين ترتيب ،پنج سال جنجالی،
انقلب مشروطه ،اولين کوشش جمعی ايرانيان ،برای تلفيق سنت
ايرانی با دمکراسی مدرن ،سپری شد.
تجارب اين سالها ،روانشناسی جمعی ايرانيان را شکل نوينی بخشيده
است .برخلف جنبش تنباکو که هدفی محدود برای غلبه بر تنها يک
قانونب بخودسرانهب بداشت،ب بهدفب بانقلبب بمشروطيت،ب ببرقراریب بنظم
34
کامل بنوين اجتماعی و سياسی بود .اگرچه اين انقلب با کمک جدی
قدرتب بهایب ببيگانه،ب ببهب بشکستب بانجاميدب باماب بتنهاب بپسب بازب بآنب ببودب بکه
ايرانی دمکراتيک پی ريزی شد .قانون اساسی تدوين و تصويب شده
بود که به موجب آن انتخابات می بايستی قانونی ،باشد .اين امر به
معنای فعاليت های سياسی يا لاقل شبيه به مذاکره علنی بود .در
سال های پسب از آن ،حکام ايرانی ،خواستندب و توانستندب که افکار
عمومی را ناديده بگيرند ،نقض کنند و برخلف آن اقدام کنند ،اما
هرگزب بنتوانستندب باينب باعتقادب براسخب بمردمب براب بازب ببينب بببرندب بکهب بواجد
حقوقی هستند و هيچ دولتی نمی تواند آنها را سلب کند .درس هائی
که مردم در اين دوران انفجار شورب اصلح طلبی آموختند،ب موجب
انقلب صلح آميزی شد که نيم قرن بعد ،محمد مصدق رهبری ،آن را
به عهده داشت.
ايرانيان ،زير پرچم دمکراسی گرد آمدند زيرا باور داشتند که حکومت
قانون در کشور ،موجب نجات آنان از فقری خواهد شد که در آن می
زيستند .با افزايش خشم؛ به سوی دو هدف سوق داده شدند .يکی از
اين دو ،دربار قاجار و مثال بارز در درجه اول محمد علی شاه ننگين
و در درجه دوم پسر چاق او احمد بود که در سال ، ۱۹۰۹در دوازده
سالگی به تخت سلطنت نشسته بود .ديگری ،نقش سرکوبگرانه ای
بود که قدرت های بيگانه ،خصوصا بريتانيا و روسيه در ايران به عهده
داشتند.
اصلح طلبان ،در خلل انقلب مشروطيت ،بارها کوشيدند تا ايران را
از مدار قدرت های بيگانه خارج سازند .مجلس تا آنجا پيش رفت که
ازب بقبولب بوامب بپيشنهادیب ببانکدارانب بروسی،ب بامتناعب بکرد.ب بپسب بازب بآن،
قانون تاسيس بانک ملی را تصويب کرد که اداره آن به عهده ايرانيان
قرا ر بداشت .باينب کوششب بها،ب باماب ب ی بثمر ببودب بو ايرانب همچنان بدر
اسارت ناشی از فروش ثروت های ملی توسط قاجاريه ،فرو می
رفت.
بريتانيا و روسيه در سالب ، ۱۹۰۷قراردادی منعقد کرده بودند که به
موجب آن ،ايران بين اين دو دولت تقسيم شد .بريتانيا ايالت جنوبی
و روسيه ،ايالت شمالی را تحت تسلط خود قرار دادند .محدوده بين
اين دو منطقه ،بی طرف اعلم شد .به اين معنی که ايرانيان می
توانستندب بدرب بآن،ب بمادامب بکهب باقدامیب بمغايرب بمنافعب بميهمانانب بعالی
قدرشان به عمل نياوردند حکومت کنند .ايران ،در تنظيم اين معاهده،
موردب بمشورتب بقرارب بنگرفتب بوب بپسب بازب بآنکهب بمعاهدهب بدرب بسنب بپطرز
بورگ به امضای طرفين رسيد صرفا از آن ،اطلع يافت .آنچه که
تاکنون تسلط غيررسمی قدرت های جهانی بر ايران بود ،اينک ،به
پشتوانه حضور نيروهای نظامی بريتانيا و روسيه ،به تقسيم آشکار و
صريح تبديل شد .هنگامی که معاهده ،جهت رسميت بخشيدن به آن،
برای تصويب به پارلمان انگلستان ارائه شد يکی از معدود مخالفين،
با تاسف اظهار داشت :اين معاهده ايران را نيمه جان ،تکه شده،
تقريبا مثله ،درمانده و بی کس ،در مقابل پای ما انداخته است.
35
هم چنان که روسيه ،در اثر جنگ داخلی و انقلب تحليل می رفت،
نفوذش در ايران نيز روی به کاهش می نهاد .پس از آنکه بلشويک ها
در ، ۱۹۱۷قدرت را به دست گرفتند از تمام امتيازات شان در ايران
صرف نظر و نيز بدهی دولت ايران به دولت روسيه تزاری را لغو
کردند .بريتانيا ،اينک در اوج قدرت امپراطوری اش برای پر کردن اين
خلء ،بسرعت دست به کار شد .نفت ،کانون جديد توجه آنها بود.
شرکت نفتی تازه تاسيس انگليس -پرشيا که از امتياز دارسی روئيده
بود ،شروع به استخراج مقادير فراوانی نفت از خاک ايران کرد و
وينستون چرچيل آن را " جايزه ای از سرزمين افسانه ها و فراتر از
افسار گسيخته ترين روياهای مان" ناميد.
انگلستان ،با علم به ارزش بسيار اين منبع جديد ،درب ۱۹۱۹بقرارداد
بیب برحمانهب بایب ببهب برژيمب ببیب بصلحيتب باحمدب بشاهب بتحميلب بکردب بوب ببا
پرداخت رشوه به مذاکره کنندگان ايرانی ،آن را به تصويب رسانيد.
به موجب مقررات اين قرارداد ،بريتانيا ،تسلط بر ارتش ايران ،خزانه
داری ،نظام حمل و نقل و شبکه ارتباطات را به دست آورد .انگليسی
ها ،ببرا ی بتضمي ن بقدرت بجديدشان،ب حکومتب نظامیب را بتحميلب و ببا
اقتدار شروع به حکومت کردند .استدلل لرد کرزن ،که در مقام وزير
امور خارجه ،يکی از طراحان اصلی اين قرارداد بود ،تبلور يک قرن،
خط مشی بريتانيا در مورد ايران بود:
" اگر سوال شود که ما اصول ،چرا بايد وظيفه ای به عهده بگيريم و
چرا ايران نبايد به حال خودب گذارده شود تا در انحطاطب فرو رود،
جواب اين است که موقعيت جغرافيائی ايران ،اهميت منافع ما در
کشور ،امنيت آينده امپراطوری غربی ما ،مانع از آن است که اينک،
درست مثل همه پنجاه سال گذشته -از آنچه که در ايران اتفاق می
افتد ،خود را محروم کنيم .بعلوه اينک که تقريبا قيمومت عراق را به
عهده داريم که ما را دارای مرز مشترک با مرزهای غربی آسيا می
کند ،نمی توانيم اجازه دهيم ،اغتشاش ناشی از بی قانونی ،توطئه
دشمن،ب بهرجب بومرجب بمالیب بوب ببیب بنظمیب بسياسی،ب ببينب بمرزهای
امپراطوری هندی ما و بلوچستان و آن کشورهای تحت الحمايه جديد،
وجود داشته باشد .هم چنين ،اگر ايران به حال خود گذاشته شود،
دليل بسياری وجود دارد که تحت نفوذ بلشويک ها از شمال قرار می
گيرد .بالخره اين که ،ما درجنوب غربی ،منافع زيادی به شکل حوزه
های نفتی داريم که از آنها برای ناوگان انگليسی استفاده می شود و
به ما ،نفوذ بسيار در آن بخش از دنيا می دهد".
قرارداد انگليس -پرشيا ،آخرين نشانه های استقلل و حاکميت ايران
را محو اما در عين حال شور تازه ای در جنبش ملی گرائی ايجاد
کرد .ميهن پرستان ايرانی ،تحت تاثير ظهور نيروهای ضد استعماری
سايرب بکشورها،ب بازب بجملهب بچندب بکشورب بتحتب بسلطهب بانگلستانب بقرار
گرفتند.ب بافراطيونب بدرب باستانهایب بشمالیب بايران،ب بحزبب بکمونيستب برا
تاسيس کردندب و پسب از آنکهب نيروهای شوروی ،در حوالی سواحل
دريای خزر ،مستقر شدند و مناطق اطراف را جمهوری سوسياليست
36
شورائیب بايران،ب بناميدند،ب ببهب بنظرب بمیب برسدب بکهب ببهب بزودیب بدوب بقدرت
جهانی در خاک ايران به جنگ خواهند پرداخت .در اکثر نقاط کشور،
ميليون ها نفر در بدترين شرايط زندگی می کردند .شرايطی که تا
بحال مانند آن را نديده بودند .جنبش های تجزيه طلبانه ،در بعضی از
استانهاب ببهب بقدرتب برسيدند.ب بايران،ب بدرب بآستانهب بنابودیب بقرارب بداشت،
شرايطب ببرایب بظهورب برهبریب بفرهيختهب بفراهمب ببود.ب بدر ،۱۹۲۱ب بمردی
خشن ،سوار براسب ،بنام رضا در انديشه ايرانيان ظهور کرد.
رضا ،در يکی از کوهپايه های البرز ،نزديک مرز روسيه بدنيا آمد .در
اوان جوانی زادگاه اش را ترک کرد تا طبق سنت خانوادگی ،به ارتش
ملحق شود .به جای پيوستن به يک ارتش خصوصی محلی ،دربريگاد
قزاق ،تنها واحد نظامی سازمان يافته و منظم و مدرن ،ثبت نام کرد.
اين واحد ،توسط افسران روسی اعزامی از سوی سزار ،پايه ريزی و
عمدتا حافظ منافع بيگانگان و شاهان قاجار بود .رضا ،به عنوان مهتر
استخدام شد اما ،پس از مدت کوتاهی ،يونيفورم نظامی به وی داده
شد و او شروع به طی مدارج ترقی تا پادشاهی کرد .قامتی به طول
۶فوت و ۴اينج داشت .مردی خشن ،جنگ آزموده -هم با شمشير و
هم با مسلسل - ،بدزبان ،فحاش و تند خو بود .به جهت شهامت و
شجاعت مورد تحسين قرار گرفته بود .ردپائی از آبله – که در کودکی
به آن مبتل بشده بود -در صورتش ديده می شد که آن را مهيب و
ترسناک می کرد.
رضا ،در خلل دوران سربازی ،امکان يافت تا به گوشه و کنار کشور
سفر کرده و از نزديک شاهد بدبختی مردم اش باشد .در بسياری از
عمليات سرکوبگرانه عليه قبايل ،راهزنان و اشرار که بربخش عمده
ایب بازب بحاشيهب بايرانب بتسلطب بداشتند،ب بشرکتب بکرد.ب بسياستمداری
انگليسیب بگفتهب باستب ب"ب ببهب بنظرب بمیب برسدب بدرب بهرب باقدامیب بکهب ببرای
بازداشتب براهزنانب بياب بفرونشاندنب باغتشاشب – بدرب بهرب بنقطهب بکشور-
انجام شده ،او شرکت کرده است ".رضا به زودی ،با مردم کشورش
در نفرت از حاکمان قاجار ،همدل شد .اين نفرت او را به ابزاری
برای انگليسی ها تبديل کرد که از سروکار داشتن با رهبران قبيله ای
دمدمی مزاج به ستوه آمده و نياز به دولت مرکزی قوی تر داشتند.
انگليسی ها ،او را در بريگاد قزاق يافتند ،برای ربودن قدرت بريگاد و
اخراج افسران روسی آن ،تصميم گرفتند با کودتا ،شخص مورد نظر
خود را ،به جای نخست وزير شاه ،به نخست وزيری منصوب کنند.
نامزد مورد نظر آنان ،روزنامه نگاری آتشين مزاج ،به نام سيد ضياء
بود .برای تامين قدرت نظامی مورد نياز سيد ضياء به رضا ،نزديک
شدند .او نيز به اين نزديکی تمايل داشت .رضا و جمعی از افسران
زير دست او ،در عصر بيستم فوريه ۲۰۰۰ ، ۱۹۲۱سرباز را به حوالی
تهران فرستادند .رضا با نطقی پرشور سربازان را تهيج کرد " :هم
قطارانب بمن،ب بشماب ببرایب بدفاعب بازب بسرزمينب باجدادیب بتان،ب بهمهب بگونه
فداکاری کرده ايد ...اما بايد اعتراف کنيم که فداکاری ما ،صرفا برای
حفظ و حمايت مشتی دزد و خيانتکار در پايتخت بوده است ...اين
37
اشخاص حقير همان عناصر خائنی هستند که آخرين قطره خون ملت
را مکيده اند"
هيجانب بدرب باردوب ببهب بنهايتب برسيد،ب بوب برضاب برسيد،ب بوب برضا،ب باينب بمرد
ناشکيبا ،از فرصت بهره جست .پيش از سحر روز بعد سربازان اش
وارد تهران شده و نخست وزير و ديگر اعضا هيئت دولت را دستگير
کردند .رضا ،از شاه فاسد احمد شاه ،دو درخواست کرد :سيد ضياء
بايد به سمت نخست وزير و شخص او به سمت فرمانده بريگاد قزاق
منصوب شود .شاه ،نه اراده و نه امکانی برای مقاومت داشت .کودتا
در ظرف چند ساعت و تقريبا بدون هيچ مقاومتی ،پيروز شده بود که،
شاهدیب ببرب بقدرتب بانگلستان،ب بضعفب بخاندانب بدرب بحالب باحتضارب بقاجار
واعتماد به نفس آشکار رضا خان بود.
هنگب بقزاق،ب بفوراب بعازمب بآرامب بکردنب بکشورب بوب بسرکوبب بارتشب بهاب بی
محلی شد .قدرت به دست رضا خان افتاد .او ،درست ۳ماه بعد از
کودتا ،سيد ضياء را عزل و وادار به ترک کشور و پس از چندی ،شاه
را متقاعد به سفر به خارج از کشور ،ظاهرا به بهانه بيماری ،کرد.
اين سرباز جاه طلب ،به سرعت نخست وزير ،فرمانده ارتش و رهبر
واقعی حکومت احيا شده ايران شد.
رضا ،خود را ملی گرا ،اعلم کرد اما ،هم به قدرت حاميان انگليسی
اش و هم به دينی که به آنها داشت ،واقف بود .در يک بررسی از
کودتا چنين نتيجه گيری شده است " :در مداخله افسران انگليسی،
ترديدی نيست ...روز قبل از ورود به تهران ،سيد ضياء ۲۰۰۰تومان
به رضا خان وب ۲۰۰۰۰تومان بهب ۲۰۰۰سرباز زير دست اش پرداخت
کرد .هيچ ايرانی نمی توانست در زمانی چنين کوتاه ،اين مقدار پول
نقد فراهم کند".
رضا خان ،به محض اين که به انتهای پلکان قدرت رسيد ،ناگزير از
انتخاب يک نظام سياسی شد که در قالب آن حکمروائی کند .او که
به شدت کمال آتاتورک ،اصلح گر ترک را ،تحسين می کرد ابتدا در
نظر داشت که با تاسی از آتاتورک ،ايران را جمهوری و خود را رئيس
جمهور اعلم کند .اما اين امر موجب هراس طبقه مذهبی شد که از
تصميماتب بآتاتورکب بدرب بامحاءب بسلطنتب بوب بخلفتب باسلمی،ب بعميقا
وحشت زده بودند لذا ،به رضا خان اصرار کردند تا رژيم سلطنتی را
حفظ کند و در نهايت نيز او را با خود همراه کردند.
رضاب بخان،ب بهرچندب بتحصيلتب بچندانیب بنداشتب بوب ببهب بسختیب بقادرب ببه
خواندن و نوشتن بود ،اما درک عميقی از مصلحت انديشی ايرانی
داشت .چند سال پس از کودتا ،نمايش تصنعی طراحی کرد که به
درستی پيش بينی می کرد او را به اوج قدرت خواهد رسانيد .به بهانه
انديشيدن و تعمق کردن ،به دهکده کوچکی عزيمت کرد و از همه
مقام های دولتی خود استعفا داد .پيش از عزيمت به دهکده ،ترتيبی
دادهب ببودب بکهب بتوسطب بدوستدارانب باش،ب بدرخواستب بهایب بزيادیب ببرای
بازگشت او به قدرت به عمل آيد .وی برای مدتی وانمود کرد که در
مقابل اين خواست ها ،مقاومت می کند .اما پس از آن ،همچنان که
38
اميدوار بود ،احمد شاه منفور اعلم کرد که قصد بازگشت به ايران را
دارد .مجلس که پس از شکستب ، ۱۹۱۱خود را بازسازی کرده اما
هرگز قدرت واقعی نيافته بود ،از اين خبر ،وحشت زده شد و در
شورشی يکپارچه ،دولت قاجار را ساقط و تخت طاووس را به رضا
پيشنهاد کرد .رضا در ۲۵آوريل ۱۹۲۶آن را قبول و خود را رضا شاه
خواندب بوب باعلمب بکردب بکهب بسلسلهب بجديدب باوب بباب بنامب بخانوادگیب بپهلویب ب-
برگرفته از نام زبانی که ايرانيان ،پيش از فتح اسلم به آن سخن می
گفتند -شناخته خواهند شد.
رضا شاه مخالف تحقير انگليسی ها در انظار نبود ،اما آنها ،با هم
منافع اساسی مشترک داشتند .او همان ديکتاتوری بود که انگليسی
ها در جستجويش بودند .شخصيتی قابل اعتماد که می توانستند با وی
وارد معامله شوند و در صورت ضرورت او را سرنگون سازند .يک
سياستمدارب بهموارهب بهوشمندب بانگليسی،ب ببنامب بهارولدب بنيکلسونب بمی
گفت " :ايران قديم ،هرم نامتعادلی بود که وجوه آن با بی دقتی،
بيکديگر وصل شده و بر پايه اش قرار داشت ،هرم ايران جديد نيز،
تقريبا به همان اندازه بی انسجام است ،اما بر روی راسش قرار
دارد ،لذا سرنگونی آن آسان تر است".
رضا شاه ،به هيچ طريقی نمی توانست کشورش را از مدار نفوذ
قدرتب هایب بيگانه،ب بخصوص ا بدولتب بانگلستان بخارجب کند؛ب ام ا بپسب از
تحکيمب قدرت اش،ب مستمرا درب جهتب محدودب کردنب نفوذب آنها تلش
کرد .هيچ وامی از سرمايه گذاران خارجی نگرفت ،فروش اموال را
به غير ايرانی ممنوع و امتياز انحصار ضرب سکه بانک شاهی ايران
را که صاحبان واقعی آن انگليسی ها بودند ،لغو کرد .حتی مقامات
وزارتب بامورب بخارجهب براب بازب بحضورب بدرب بميهمانیب بهایب بسفارتب ببيگانه،
ممنوع ساخت .وقتی انگليسی ها برای ساختن راه آهن -که بزرگترين
آرزوی او بود -بر استخدام مهندسين اروپائی پافشاری کردند ،با اين
شرط پذيرفت که مهندسين اروپائی و خانواده های شان زير هر پلی
که توسط آنان ساخته می شود و برای اولين بار قطار از آن عبور
می کند ،بايستند.
مهار گسترده پنهاور ايران ،با نيروی نظامی ،نيازمند ارتش عظيمی
بود .در فقدان آن ،رضا شاه اراده خود را با ايجاد وحشتی عبرت
انگيزب باعمالب بمیب بکرد.ب بداستانب ببیب برحمیب بهایب باوب بابتداب بمردمب برا
ترسانيد و سپس آرام کرد.
روحانيون،ب بدرب ،۱۹۳۵ب بعليهب بکشفب بحجابب ببانوانب بوب بالزامب بمردانب ببه
پوشيدن کله -که مانع تماس پيشانی آنها با خاک به هنگام نماز می
شد -اعتراض کردند .صدها مومن در مسجد خراسان مقدس(مشهد
مقدس) اجتماع کردند .به محض آنکه رضا شاه ،از اين تجمع مطلع
شد ،فرمان کشتار مردم جمع شده در مسجد را صادر کرد .بيش از
صد تن کشته شدند و ديگر اعتراضی عليه اصلحات مذهبی او صورت
نگرفت.
39
رضا شاه ،مشکلت را با چنين قاطعيت وحشيانه ای حل می کرد .به
عنوان مثال ،روزی هنگام بازديد از شهر همدان در غرب ايران ،به او
گفته شد که مردم آنجا در گرسنگی بسر می برند چون نانوايان گندم
را به منظور افزايش قيمت ،احتکار کرده اند .شاه به محض ديدن
اولينب بنانوا،ب بفرمانب بدادب بتاب باوب براب بميانب بتنورب بانداختهب بوب بزندب بزنده
سوزانيدند .صبح روز بعد ،هرنانوائی در شهر ،پر از نان ارزان قيمت
بود.
بعضی از ايرانيان ،از حکايت هائی اين چنين ،وحشتزده می شدند اما
بعضی ديگر ،با به خاطر آوردن اين که کشورشان تنها هنگامی از
شکوه برخوردار می شد که مردی قدرتمند در راس آن قرار داشت،
سکوت يا او را تحسين می کردند .کسی نمی تواند منکر دستاوردهای
رضا شاه شود .او که اشرار را که در بيشتر نقاط ايران ناامنی ايجاد
می کردند ،از بين برد .برنامه عمرانی عظيمی را آغاز کرد که کشور
را ،دارای خيابان ها -مراکز خريد -بزرگراه ها ،کارخانه ها ،بنادر،
بيمارستان ها ،ساختمان های دولتی ،خطوط آهن ،مدارس -هم برای
پسرها و هم برای دخترها -کرد .اولين خدمات دولتی و ارتش ملی را
ايجاد و نظام متريک ،تقويم جديد ،استفاده از نام خانوادگی و ازدواج
و طلقی عرفی را باب کرد .آماده برای محو سنت ،پوشيدن لباس
هایب بسنتیب براب بمحدودب بوب بعبورب بکاراوانب بهایب بشترب براب بازميانب بشهرها
ممنوع کرد .مجموعه های قوانين را منتشر و شبکه ای از محاکم
عرفی برای اجرای آنها ،ايجاد کرد .در ، ۱۹۳۵اعلم کرد بيش از اين
تحمل نمی کند که کشورش بنام پرشيا خوانده شود -واژه ای که
عمدتا توسط بيگانگان به کار می رفت -و بر واژه ايران -،کلمه ای
که هموطنان اش از آن استفاده می کردند -تاکيد کرد و با قاطعيت
مخصوص به خود ،فرمان داد که هر محموله ارسالی از خارج کشور
که به نشانی پرشيا فرستاده شود ،ناگشوده ،بازگردانيده شود.
رضاب بشاه،ب بباب بوجودب بشورب باصلحب بطلبانه،ب بهرگزنتوانستب بدگرگونی
واقعی ايجاد کند .در حکومت او ،روزنامه ها کامل بسانسور شدند،
تشکيلتب بکارگریب بممنوع،ب بشخصيتب بهایب بمخالفب بکشته،ب بحبسب بيا
مجبور به فرار از کشور شدند .قبايل چادرنشين را که يادگار گذشته
و در تضاد با وضعيت جديد می دانست در مناطق لم يزرع اسکان داد
که در نتيجه ،هزاران تن از آنان بيمار شدند و در گذشتند .تجارت ،در
دستهای دولت و عده قليلی از سرمايه گذاران وفادار ،متمرکز بود.
ازب بطريقب باخذب برشوهب بازب بمعاملتب بخارجیب بوب باخاذیب بازب بسرکردگان
قبايل ،شخصا فوق العاده ثروتمند شد .آنقدر زمين ضبط و مصادره
کرد که در اوج قدرت اش ،ثروتمندترين مالک کشور بود.
يکی از اعضای مجلس انگلستان اظهار کرد" رضا شاه ،همه دزدان و
راهزنان را ريشه کن کرد تا مردم کشورش بدانند که ازآن پس فقط
يک دزد در ايران وجود دارد"
رضا شاه ،در ۱۹۳۴به ترکيه سفر کرد تا با آتاتورک ديدار کند .دو مرد
باب بيکديگرب ببهب بخوبیب بکنارب بآمدندب باماب بهمينب بکهب بازب بشهرکب بهایب بترکيه
40
بازديدب بکردند،ب بشاهب بازب بسرعتب بحرکتب بترکيهب ببهب بسویب بتجددب بگرائی،
افسرده و مايوس شد .به کشور بازگشت و تصميم گرفت ،کوشش
خود را برا ی دگرگونی جامعه ايران دوچندان کند .با شورواشتياق و
بدون توجه به الگوهای اجتماعی درازمدت کشور يا باورهای مذهبی
آنان ،به پيش تاخت .اما از آنجا که از دولتمردی و مهارت سياسی
آتاتورک ،برخوردار نبود ،بيشتر جمعيت کشوررا عليه خود شوراند.
رضا شاه ،شيفته جنبش های فاشيستی بود که در سالهای دهه ۱۹۳۰
در اروپا ظهور کرده بودند .در نظراو موسولينی ،فرانکو ،هيتلر ،همان
راهیب براب بدرب بپيشب بگرفتهب ببودندب بکهب باوب بانتخابب بکردهب ببود:ب بتصفيهب بو
يکپارچه کردنب ملتب هایب بیب نظم وب ضعيف .او براب ی نابودب کردن
هويت اقليت ها ،خصوصا کردها و آذری ها مبارزه بيرحمانه ای را آغاز
کرد.ب ببهب بمنظورب بهدايتب بافکارب بعمومیب بدرب بستايشب بخودب بو بعقايداش
انجمن تشکيل داد.
يکیب بازب بروزنامهب بهایب بطرفدارب بشاهب بنوشت:ب ب"ب بهدفب باصلیب بکشور
آلمان،ب بنيلب ببهب بافتخاراتب بگذشته،ب بباب بايجادب بغرورب بملی،ب بانزجارب باز
بيگانگانب بوب بجلوگيریب بازب باختلسب بوب بخيانتب بنسبتب ببهب بکشورب بتوسط
يهوديان و بيگانان است ،اهداف ما نيز همان است".
رضا شاه ،با آرمان آلمان همدلی قابل ملحظه ای احساس می کرد،
تا حدودی به اين دليل که نياز به يک دوست خارجی داشت تا دشمنی
فزاينده اش نسبت به انگلستان و روسيه را با او تقسيم کند .در آغاز
جنگ جهانی دوم ،سياست بی طرفی اتخاذ کرد و کامل بسوی آلمان
متمايل شد .به صدها عامل آلمانی اجازه فعاليت در ايران داد .برای
کسب حمايت جنگ سالران منطقه ای ،کوشش بسيار کرد .رهبران
غربی ،از اين که نازی ها از ايران به عنوان سکوئی برای حمله از
طرفب بمرزب بجنوبیب باتحادب بجماهيرب بشورویب باستفادهب بکنندب بکهب بدرب باين
صورت ،کار متحدين جنگ دشوارتر می شد .به هراس افتادند .برای
جلوگيری از آن ،درب ۲۵بآگوستب ، ۱۹۴۱نيروهای انگليس و شوروی
وارد خاک ايران شدند .هواپيماهای شان از آسمان اعلميه بر روی
تهرانب بمیب بريختند.ب باعلميهب بهاب بحاویب باينب بمطلبب ببود:ب ب"ب بماب بتصميم
گرفتهب بايمب بکهب بآلمانب بهاب ببايدب ببروند،ب باگرب بايرانب بآنهاب براب باخراجب بنکند،
انگليس ها و روس ها اين کار را خواهند کرد".
بعضی از ايرانيان ،بايد بازی روزگار را در مورد اين دو کشور درک
کرده باشند که خود را دوست و حامی ايران وانمود می کردند ،اما
نمی توانستند کاری بکنند .ارتش ايران ،ظرف چند روز تسليم شد.
بعد از تصرف نقاط حساس کشور ،فرماندهان متحدين درخواست
کردند که رضا شاه ،رشته پيوند حکومت اش با آلمان را قطع کند و
به نيروهای آنان اجازه استفاده از قلمروی خود را بدهد .رضا شاه
چنانچه ،خود را تقريبا از هر طبقه جامعه ايرانی ،منزوی نمی کرد و
به جای اين که مشاورين خردمند را بکشد و يا تبعيد کند ،گروهی از
آنان را در کنار خود نگه می داشت ،شايد می توانست مقاومت کند.
41
اماب باوب بخودب براب بتنهاب بيافتب بوب بروياهایب باشب ببهب بدليلب بخودخواهیب بکوته
بينانه ،فساد و خودبينی بی حدوحصرش ،برباد رفت.
رضا شاه نمی خواست با متحدين همکاری کند .آنها نيز به او نيازی
نداشتند،ب بلذاب بدرب ۱۶ببسپتامبر ،۱۹۴۱ب بازب بسلطنتب بکنارهب بگيریب بکرد.
فردای آن روز پسر ارشد او ،محمدرضای بيست و يکساله ،سوگند
ياد کرد که راه او را ادامه دهد .خبر ديگری از رضا شنيده نشد .او ۳
سال بعد ،در ژوهانسبورگ درگذشت.
رضا شاه ،اگرچه می پنداشت که شخص بصير و نوآوری است ،اما
در واقع ،سنت استبداد يا حاکميت مطلق را که قلب ايرانيان است،
تقويت کرد .اصلحات او ،سطحی بود و دليل آن که با خشونت اعمال
می شد ،عميقا موجب بيزاری پيروان اش گرديد .او ،در جهت ايجاد
احساس مشترک و مسئوليت شهری که بمنزله قلب جوامع موفق
است ،پيشرفتی نکرد .کوشش او ،در نجات ايران از نفوذ بيگانگان،
از جنبه نظری قابل تحسين اما از جنبه عملی ناموفق و مصيبت بار
است .سرانجام ،اميال مستبدانه اش ،با کشاندن او به سمت اتحاد با
قدرت های فاشيستی ،او را سرنگون کرد .کناره گيری او ،ايران را
در دست های بيگانگان و شاه جوان سردرگم و ضعيف النفس باقی
نهاد.ب بسلطنت،ب ببازهمب بازب بعهدهب بحلب ببحرانب بمداومب بتوسعهب بوب بهويت
کشور برنيامد .با پايان جنگ جهانی دوم ،ايرانيان ،نيازمند رهبر ی از
نوع ديگر بودند.
4
موج نفت
سال ها زندگی در بيابان های سنگی ايران ،آن جا که آبله بيداد می
کرد ،راهزنان و جنگ سالران حکمروايی می کردند ،آب حياتی ،اما
در دسترس نبود و درجه حرارت ،اغلب از ۱۲۰درجه هم بيشتر می
شد ،مکن است ممکن بود مردی ضعيف تر از جرج رينولدز را به
جنون يا بدتر از آن بکشاند .رينولدز اما ،از آن مردان افسانه ای بود
که پايداری و شجاعت اش تاريخ جهان را عوض کرده است .او زمين
شناسی خود آموخته و مهندس نفت بود که ماموريت های متعددش
به جنگل های سوماتران به اعتبار او می افزود .او در خلل دهه اول
قرن بيستم ،در ابتدای پنجاه سالگی ،زمين های خشک و لم يزرع
ايران را به جستجوی نفت در می نورديد .گروهی از مردان لهستانی
و حفاران کانادايی ،يک پزشک بی صلحيت هندی و چند ده نفر از
مردانب ببومي-ب بکهب بحتیب بنمیب بدانستندب بنفتب بچيست-ب ببراب بیب بحمل
تجهيزات حفاری و حفر چاه ،او را همراهی می کردند او در نامه ای
به کشورش با تاسف نوشته بود " :گروهی چنين ناتوان ،به ندرت
ديده ام".
42
خانه ،برای او لندن بود که در آنجا ،حامی ميليونرش ويليام ناکس
دارسی مشتاقانه ،منتظر اخبار خوش بود .دارسی ،ثروت اش را از
استخراج و اکتشاف طل بدر استراليا به دست آورده بود ،اما به اين
مقدارب براضیب بنبود.ب باوب بمیب بدانستب بکهب بنفتب بمادهب بگرانبهاترب بو
پرارزشتریب بازب بطلستب بوب بايران،ب ببهب بگفتهب بزمينب بشناسیب بکهب بتقريبا
تمامیب بآنب براب بمساحیب بکردهب ببودب ب"ب ببیب بترديد،ب بسرزمينب بنفب بخيزی
است".ب بدارسی،ب بدرب بسالب ،۱۹۰۱ب بباب بشاهب بايران،ب بمظفرالدينب بشاه
قراردادیب بمنعقدب بکردب بوب ببهب بموجبب بآن،ب بامتيازب بانحصارب بوب باکتشافب بو
استخراج نفت را در حوزه وسيعی از ايران - ،وسيع تر از مجموع
تگزاس و کاليفرنيا -به دست آورده بود و برای تضمين آن ،به شاه که
به توصيف کاردار انگلستان در تهران " کودک سالخورده" ای بود،
۲۰۰۰پوند پرداخت و به همين ميزان ،او را در سهام شرکت شريک
کرد ،به انضمام اين که ،وعده ۱۶درصد از عوايد آينده را داد.
دارسی ،سبيلوی سرشناس طبقه ممتاز لندن ،که به خاطر حرکات
مسرفانه ،مانند دعوت از انريکو کارسوی آوازهب خوان در ميهمانی
های خصوصی اش ،شهرت يافته بود ،هرگز فکر سفر به ايران را
نکرد .در عوض رينولدز را استخدام و با صدور چک ،طی ماه ها و
سالب بهایب بمتمادی،ب بازب باينب بکسبب بمخاطرهب بآميز،ب بحمايتب بمیب بکرد.
نشاط او در ژانويه ۱۹۰۴وقتی که بالخره رينولدز به نفت رسيد ،اوج
گرفت اما ،چند ماه بعد که چاه خشک شد ،سرزندگی او هم فروکش
کرد .ذره ذره از ثروت اش کاسته می شد و در نهايت مجبور شد
قسمتب باعظمب بامتيازشب براب ببهب باتحاديهب بگلسکو-ب بکهب بحتیب بازب باوب بهم
ثروتمندتر بود -واگذار کند.
سرمايهب بگذارب باسکاتلندیب بکهب بمسئولب باکتشافب بنفتب بدرب بايرانب ببود،
دريافت که تحولی اساسی ،در شرف وقوع است و جهان و بريتانيا را
شکل تازه ای خواهد داد .سوخت داخلی موتورها ،به زودی تمام جنبه
هایب حياتب انسانی را دگرگونب خواهدب کرد و تسلطب برب نفت،ب برای
تامين سوخت آنها ،کليدی برای به دست آوردن قدرت جهانی است.
نفت ،پيش از آن در حوالی دريای خزر ،هلند شرقی ،هندوستان و در
ايالت متحده آمريکا کشف شده بود اما نه انگلستان و نه هيچ يک از
مستعمرات اش ،موفق به استخراج نفت نشده بودند و اميدی نيز
برای استخراج آن در آينده نبود .انگليسی ها اگر نمی توانستند نفت
را در جايی کشف کنند ،بر امواج نيز نمی توانستند تسلط يابند.
دارسی و شرکاء اسکاتلندی اش ،تا سالب ۱۹۰۸ببيش از نيم ميليون
پوند صرف اين سرمايه گذاری مخاطره آميز در ايران کرده اما چيزی
بهب بدستب بنياوردهب ببودندب بوب بدرب بنهايت،ب ببهب باينب بنتيجهب برسيدندب بکهب ببايد
عمليات اکتشافی شان را متوقف و در جای ديگر به جستجو بپردازند.
در آغاز ماه می ،تلگرامی با اين مضمون به رينولدز مخابره کردند که
درب بمضيقهب بمالیب بقرارب بدارندب بوب بدستورب بدادند:ب ب"ب بکارب براب بمتوقف،
کارمندان را اخراج ،هرچه از تجهيزات را که به هزينه انتقال آن می
ارزد ،جهت بازپس فرستادن به ساحل منتقل کن و به خانه برگرد".
43
می بايست لحظات توانفرسايی برای رينولدز بوده باشد ،کسی که
سال ها در سخت ترين شرايط قابل تصور ،برای يافتن گنجی زحمت
کشيدهب ببودب بکهب بمیب بدانستب بجهانب براب بتغييرب بخواهدب بداد.ب بباب بتلشی
نوميدانهب ببرایب ببهب بدستب بآوردنب بزمان-ب بهرچقدرب بکهب بممکنب ببود-ب ببه
مردان اش گفت که در چنين جای دور افتاده ای ،به صحت تلگرام
ها ،نمی توان اطمينان داشت لذا بايد به کارشان ادامه دهند تا متن
تلگرام بوسيله نامه تاييد شود.
رينولدز ،در چادرش واقع درپايگاه عملياتی غرب ايران ،به نام مسجد
سليمان ،در خواب بود که صداهايی نامفهوم و فريادهايی وحشيانه
ساعتب ۴بصبحب ۲۶بمیب ، ۱۹۰۸او را از خواب پراند .برخاست و به
سوی جلگه سنگی دويد و ديد که نفت ،از يکی از چاه هايش در حال
فوران است .در آنچه که شايد از آخرين تلشهايش محسوب شود،
بزرگترين حوزه نفتی آن زمان را ،حفاری کرده بود.
رهبران بريتانيا ،اين فرصت و پی آمدهای آن را به سرعت ربودند .در
پائيزب ،۱۹۰۸ب بترتيبیب بدادندب بکهب بگروهیب بازب بسرمايهب بگذاران،ب بشرکت
جديدی،ب بشرکتب بنفتب بانگليس-ب بپرشياب براب بتاسيسب بکنندب بتاب بانحصار
دارسی و تسلط بر تحقيق و توسعه نفت در ايران را درخود جذب
کند .پنج سال بعد به اصرار رئيس درياداری ،وينستون چرچيل -که
جنگ جهانی را پيش بينی کرده و برای تامين سوخت کشتی ها که
پيروزی در جنگ را در گرو آنها می دانست ،به نفت احتياج داشت-
دولت بريتانياب ۲بميليون پوند برای خريدب ۵۱بدرصد از سهام شرکت
پرداخت .از آن لحظه به بعد منافع بريتانيا و شرکت نفت انگليس-
پرشياب بمشترکب بوب بغيرقابلب بتفکيکب بشد.ب بچرچيلب باعلمب بکردب ب"ب بتفوق،
جايزه اين سرمايه گذاری مخاطره آميز بود".
شرکت نفت انگليس -پرشيا ،در خلل سال های نخستين موجوديت
خود ،چاه های متعدد حفر و بيش از صد مايل ،خطوط نفتی ايجاد و
ميليون ها بشکه نفت استخراج کرد .همچنين جايگاه های متعدد پمپ
بنزين در سراسر کشور شاهنشاهی انگلستان ساخت و نفت را به
کشورهایب باروپائیب بوب باسترالياب بفروخت.ب بمهمب بترب بآنب بکه،ب بشروعب ببه
ساختن پاليشگاهی در جزيره آبادان(!) در خليج فارس کرد که به
مدت نيم قرن بزرگترين پاليشگاه جهان بود.
آبادان،ب بواقعب بدرب بانتهایب بشمالیب بخليج،ب ببهب بتدريجب بوب بدرب بمدتب بزمانی
هزارساله به وجود آمد .از گل و لی رودخانه هايی ساخته شد که به
هم پيوسته و آبراه شط العرب را تشکيل می دادند .اولين مهندسی
کهب بشرکتب بنفتب بانگليس-ب بپرشياب ببهب بآنجاب بفرستاد،ب بمردیب ببيستب بو
هشت ساله به نام ار ار ديويد سون ،در نامه ای به کشورش در سال
،۱۹۰۹ب بنوشت:ب بآبادانب بجايیب باستب بباب ب"ب بآفتابب بدرخشان،ب بلجن،
حشرات" کامل مسطح و بدون حتی يک سنگ بزرگتر از دست انسان
و يک از داغ ترين مکان های روی زمين .با اين همه در طول چند
سال،ب بديويدب بسونب ببيشب بازب بهزارب بکارگرب ببومیب ببرایب بساختب بقايق،
اسکلهب بوب بساختمانب بهایب بآجریب بدرب باختيارب بداشت.ب بآبادانب ببهب بزودی،
44
دارای ايستگاه توليد برق ،چندين فروشگاه ،کارخانه ،جايگاه تصفيه
آب و حتی خط آهن کوتاهی شد .احداث اولين خط لوله نفت در
ميدانی که به ميدان توليد نفت معروف شد ،در سال ۱۹۱۱به اتمام
رسيد و نفت ،در سال بعد به جريان افتاد.
طولیب بنکشيدب بکهب بآبادان،ب بشهرب بشلوغیب بشدب بباب ببيشب بازب بيکصدب بهزار
سکنهب بکهب ببيشترب بآنان،ب بکارگرانب بايرانیب ببودند.ب بازب بباشگاهب بخصوصی
ايرانيان،ب بکهب بدرب بآنب بپيشخدمتب بهایب بيونيفورمب بپوشيدهب ببهب بمديران
انگليسی خدمت می کردند ،تا اقامتگاههای پر ازدحام کارگران ايرانی
و منبع های آب با علمت " نه برای ايرانيان" ،منطقه ای مستعمراتی
به شيوه قديمی بود .تقريبا تمام تکنسينها و کارمندان ،انگليسی بودند
و برای آن ها و خانواده شان که در خانه های آراسته با چمن های
اصلح شده و تراس های زيبا زندگی می کردند .آبادان شهری با صفا
و بهشتی بود.
زندگی ده ها هزار کارگر ايرانی ،اما بسيار متفاوت بود .آنها در زاغه
ها و آلونک های باريک و دراز زندگی می کردند که دارای بهداشتی
ابتدايی بود .مغازه ها ،سينماها ،اتوبوس ها و ديگر تسهيلت ،برای
آنها ممنوع بود .با اين همه ،کارگران ايرانی زندگی را در ميان شبکه
ای از لوله های غول آسا ،مخزن های غار مانند و در سايه دودکش
های بلند که تمام شبانه روز از آن دود بيرون می آمد ،با کارفرمايان
شان تقسيم می کردند .هوای سنگين از گاز سولفور ،يادآور دائمی
ثروت عظيمی بود که اززير خاک ايران به خزانه شرکت انگليس-
پرشيا سرازير می شد.
هرگونه ترديد در مورد ارزش اين منبع جديد ،با تجربه جنگ جهانی
اول از بين رفته بود .در اين جنگ همچنانکه لردکرزن آن را توصيف
کرده بود متحدين " روی موجی از نفت ،در پيروزی شناور شدند".
طی سال های بعد ،ميزان نفتی که از آبادان جاری شد به تدريج رو
به افزايش نهاد و از کمتر از ۳۰۰هزار تن در سال ،۱۹۱۴به پنج برابر
آن در سال ۱۹۲۰رسيد .شرکت ،اولويت را به ناوگان سلطنتی داده
بود که نفت را با تخفيف زياد خريداری می کرد .آنچه باقی می ماند
به مشتريان صنعتی و رانندگان در بريتانيا و سپس با افزايش مقدار
آن به ساير نقاط جهان فروخته می شد.
نفت ،می توانست شاهان قاجار را مقتدر و ثروتمند سازد .هرچند آنها
امکانیب ببرایب بکشفب بياب باستخراجب بمنابعب بشانب ببدونب بکمکب ببيگانگان
نداشتندب باماب بباب بدورب بانديشیب ببيشتر،ب بمیب بتوانستندب بمعاملهب ببهتریب ببا
شرکاء انگليسی شان کنند ،حال آنکه حق مسلم خود را به پشيزی
فروختند پرداخت حق امتياز ايران در سال ۱۹۲۰بر اساس قرارداد،
۱۶درصد از منافع خالص شکت ،يعنی ۴۷۰۰۰پوند بود .احمد شاه آن
راب بمائدهب بآسمانیب بتلقیب بمیب بکرد،ب بحالب بآنکهب بدرب بمقايسهب بباب بآنچهب ببه
خزانه شرکت سرازير می شد مبلغ ناچيزی بود.
سال بعد ،افول دولت قاجار و طلوع رضا خان را به همراه داشت.
رضا هم چنان که پايه های حکومت خود در ايران را استوار می کرد
45
نگاهی تحقير آميز به شرکت انگليس -پرشيا و امتياز دارسي -سرمايه
اصلیب بوب بمحوریب بشرکت-ب بداشت.ب بميزانب بدرآمدب بشرکت،ب بارقامی
نجومی بود و روشی که طبق آن سهم ايران ۱۶درصد محاسبه شده
بود ،بيشتر مورد سوال قرار گرفت و شکاف بين زندگی انگليسی ها
و کارگران ايرانی به تدريج عميق تر شد .رضا ،که اکنون رضا شاه
ناميده می شد ،در سالب ، ۱۹۲۸به وزرای دولت خود دستور داد تا
پيمان جديد و منصفانه تری با شرکت منعقد کنند .انگليسی ها ،رضا
شاهب براب بجدیب بنگرفتندب بوب ببهب بمدتب ۴بسالب بباب بامتناعب بوب بتاخيرب باوب برا
سردوانيدند .زمانی که او ،جوش و خروش می کرد ،بحران جهانی
گسترشب بيافتب بوب بسودیب بکهب بشرکتب ببهب بدولتب بايرانب بمیب بپرداخت،
شروع به کاهش کرد .رضا شاه ،سرانجام از خشم منفجر شد .در
جلسه هيات دولت درب ۲۶نوامبرب ، ۱۹۳۲به وزراء به دليل اين قصور
ناسزا گفت و دستور داد تا پرونده چهار ساله مذاکرات شان را حاضر
کنند.ب هنگامیب که بپروندهب ببه بحضورش بآوردهب شد،ب آنب را بدرب بخاری
انداخت و روز بعد به شرکت اعلم کرد که امتياز دادرسی را لغو
کرده است.
اين عمل ،اگر امکان باقی ماندن می يافت ،به معنای پايان عمليات
شرکتب بانگليس-ب بپرشياب بدرب بايرانب بوب بدرب بنتيجه،ب بمرگب بشرکتب ببود.
مقاماتب بانگليسی،ب بوحشتب بزدهب بوب بمضطربب بوب بدرماندهب ببودند.ب ببه
جامعه ملل شکايت بردند و درآنجا ،با ادعای متقابل نمايندگان ايرانی
مواجه شدند که شرکت را متهم می کردند که به صورت ماهرانه ای،
درب بحسابب بهایب بشرکتب بدستب ببردهب بوب بباب بفريب،ب بايرانب براب بازب بسهم
قانونیب بخودب بمحرومب بکردهب باست.ب بسرجانب بکارمن،ب برئيسب بشرکت
انگليس -پرشيا که هشت سال پيش در جشن تاجگذاری رضا شاه
شرکت کرده بود ،دريافت که بايد مستقيما با او مذاکره کند .کارمن
به تهران پرواز کرد .فقط چند روز طول کشيد تا دو دوست قديمی با
يکديگر به توافق برسند .به موجب اين مصالحه ،منطقه ای که تحت
پوشش امتياز دارسی قرار داشت به هفتاد و پنج درصد آن تقليل
يافت .تضمين شد که سهم ايران سالنه حداقل ۹۷۵۰۰۰پوند خواهد
بود و شرکت پذيرفت که ،شرايط کار در آبادان را بهبود بخشد .رضا
شاه نيز ،مدت انحصار را که در سال ۱۹۶۱منقضی می شد ،سی و
دوسالب بديگرب بتمديدب بکردب بوب بتوافقب بشدب بکهب بچونب بشاهب بنامب بپرشياب برا
دوست ندارد شرکت از آن پس ،به نام شرکت نفت انگليس -ايران
خواندهب بشود.ب بکارمن،ب بدرب بتلگرافیب ببهب بکشورشب بنوشتب ب"ب بشخصا
راضيم ،امتياز جديد از هر نظر ،دوره جديدی را در روابط ما با ايران
آغاز خواهد کرد".
پيمانب ، ۱۹۳۳موقعيت شرکت را در بقيه دوران حکومت رضا شاه
تثبيتب کرد .هشتب سال بعد که انگليسی ها او را وادار به استعفا
نمودند .رهبری را برکنار کردند که آنقدر قوی بود تا بتواند قوانين خود
راب ببهب بزورب ببرب بکشوریب بکهب ببهب بطورب بفزايندهب بناآرامب ببود،ب بتحميلب بکند.
نارضايتی از موقعيت ممتاز شرکت ،به تدريج در طول سال های جنگ
46
رو به افزايش نهاد .هم چنانکه ميزان نفت استخراجی شرکت از ۵/۶
ميليون تن در ۱۹۴۱به ۵/۱۶ميليون تن در ۱۹۴۵افزايش يافته بود.
کارگران در مارس - ۱۹۴۶در کمتر از يک سال پس از سکوت تفنگ
ها -در آبادان دست به کاری زدند که در دوران رضا شاه ،حتی تصور
آن را هم نمی کردند .به اعتصاب دست زدند ،در خيابان های شلوغ
آبادان راهپيمايی و شعارهايی را فرياد کردند که در آن ها ،خواستار
خانه های بهتر ،بهداشت جدی تر و تعهد کارفرمايان به رعايت حقوق
کار در ايران بودند .انگلستان ،با تجربه ای که در مبارزات بوميان
ناراضی داشت ،نه تنها حاضر به مذاکره نشد که روش مقاومت فعال
را برگزيد .عرب های بومی و قبايل جدايی طلب مناطق اطراف را،
در اتحادی ساختگی ،سازمان دهی و آنها را جهت مقابله با اعتصاب،
راهی کرد .هنگامه ای خونين به پا شد و دهها کشته و بيش از صد
نفرب بزخمیب ببهب بجایب بگذاشتب بوب بتنهاب بزمانیب بپايانب بيافتب بکهب بمديران
شرکت ،با اکراه رعايت قوانين کار ايران را پذيرفتند و البته هرگز
بدان عمل نکردند و برای نشان دادن قدرت خود به ايرانيان ،و البته
هرگز بدان عمل نکردند و برا ی نشان دادن قدرت خود به ايرانيان،
دوب بکشتیب بجنگیب براب بدرب باطرافب بآبادانب بباب بمانورهایب بتهديدب بآميزب ببه
نمايش گذاشتند و با اين قدرت نمايی ،پنداشتند که بحران را رفع
کرده اند .حال آنکه در حقيقت ،افکار عمومی را بيشتر تهييج کردند و
گامی ديگر بسوی پرتگاه برداشتند.
جنبش کارگران ايرانی ،تنها نهادی نبود که بعد از کناره گيری رضا
شاه و پس از سکوتی طولنی به زندگی خود بازمی گشت .وضع
مجلس هم از همين قرار بود .مجلس ،با اين که موجوديت خويش را
از دست نداده بود اما رضا خان اجازه نمی داد که آزادانه عمل کند و
اينک که مانند ساير نهادهای ايران ،بوسيله شورش آبادان به خشم
آمده بود شروع به ابراز وجود کرد .در سالب ۱۹۴۷بقانونی متهورانه
تصويب کرد که به موجب آن اعطای هرگونه امتيازی به شرکت های
بيگانهب بممنوعب بمیب بشدب بوب ببهب بدولتب بدستورب بمیب بدادب بقراردادب بفعلی
انگليس -ايران را مورد بررسی دوباره قرار دهد.
اين قانون ،اولين ضربه در نبردی طولنی بود که ايران را در مواجهه
ای مصيبت بار با بريتانيا قرار داد .نماينده ای که پيش نويس اين
قانون را تهيه کرد و آن را به تصويب مجلس رسانيد ،ملی گرايی
فعال در اوايل قرن بيستم بود که توسط رضا شاه مجبور به کناره
گيری از سياست شده بود و مدت بيست سال در گمنامی زندگی می
کرد .او اکنون بازگشته و مانند هميشه ،مدافع پرشور منافع ايرانيان
بود.
دو باور اساسی ،شعور مصدق را شکل می داد ،اول ايمانی قوی به
حکومت قانون که او را دشمن خودکامگي -خصوصا رضا شاه -کرده
بود .دوم اين که ،ايرانيان خود بايد سرنوشت خود را به دست گيرند و
تسليمب اراده بيگانگان نشوند .اين دو خصيصه،ب او را مايه عذاب و
دشمنب بآشتیب بناپذيرب بشرکتب بنفتب بانگليس-ب بايرانب بکردهب ببود.ب باوب بو
47
شرکت در اواسط قرن بيستم ايران ،در نبردی حماسی در مقابل هم
قرار گرفتند .داستان يکی ،بدون داستان ديگری قابل گفتن نيست.
مصدق ،از لحظه تولدش در ۹می ،۱۸۸۲از امتيازی برخوردار بود که
تنها عده کمی از هموطنان اش می توانستند چنين امتيازی داشته
باشند ،مادر او شاهزاده قجری و از خانواده ای بود که فرماندار ،وزير
کابينه و سفيران زيادی تربيت کرده بود .پدرش ،اهل قريه معروف
آشتيان و بيش از بيست سال در مقام وزير ماليه ناصرالدين شاه
خدمت کرده بود که در زمان خردسالی مصدق از دنيا رفت .مصدق
جوان ،مطابق رسم ،در حرفه اش دست يافت که مقامی تشريفاتی
نبود .باوب بهب سمتب رئيسب حسابرس ی باداره بماليات بخراسان ،باستان
زادگاهش منصوب شد .اين شغل نه تنها او را با پيچيدگی مسائل
ماليه بلکه با فساد و هرج و مرجی آشنا کرد که خاندان قاجار را از
درونب بمیب بفرسائيد.ب بباب باينب بهمهب باوب بمسئوليتب بخويشب براب ببهب بنحو
درخشانی به انجام رسانيد .توريستی که مصدق را بلفاصله پس از
انتصاب به اين مقام ديده بود در دفتر خاطراتش می نويسد:
" ميان مردان روشنفکر و تحصيل کرده ،نزاکتش بی نظير است .با
مردم محترمانه و از روی ادب رفتار می کند ،بدون اين که از شان و
موقعيت خود بکاهد .شايد گاهی با همقطارانش از قبيل مقامات بلند
پايه و وزرای ماليه از روی تحقير برخورد کرده باشد اما نشان داده
است که با ساير مردم صميمی و محترمانه رفتار می کند مقدر است
که چنين جوان شايسته ای يکی از مردان بزرگ شود".
مصدق،ب بدرب بزمانب بپرآشوبب بتاريخب بايران،ب ببهب ببلوغب برسيد.ب ببهب بهنگام
جنبش تنباکو هشت ساله بود و با توجه به بلوغ پيش رس و وابستگی
والدين اش به مسئوليت اجتماعی ،حدس قريب به يقين اين بود که
او به دقت راه آنان را در پيش می گيرد .چند تن از بستگان ،از جمله
عمویب باو،ب بشاهزادهب بمقتدر،ب بفرمانب بفرما،ب بنقشب بمهمیب بدرب بانقلب
مشروطيت داشت .وقتی که اولين انتخابات مجلس در ۱۹۰۶برگزار
شد ،مصدق نامزد و از شهر اصفهان به نمايندگی انتخاب گرديد ،اما
نتوانست به مجلس راه يابد ،چون هنوز به سی سالگی نرسيده بود.
اما حيات سياسی او در راه بود.
مصدق،ب بدرب بدورانب بجوانی،ب ببهب بچيزیب ببيشترب بازب بيکب بديدگاهب بسياسی
دست يافته و ويژگی های عاطفی فوق العاده ای از خود نشان داده
بود .اعتماد به نفس بی اندازه اش او را به مبارزه ای بی امان ،در
راه اصول اعتقادی اش می شکاند .اما وقتی ديگران را بی علقه می
يافت خشمگين می شد و در سکوتی مرگبار فرو می رفت .اولين بار
در سالب ، ۱۹۰۹وقتی که محمد علی شاه مجلس را به توپ بست،
دست به اين کار زد ،به جای ماندن و جنگيدن در کنار ياران دمکرات
خود ،به اين نتيجه رسيد که ايران هنوز آمادگی روشنگری ندارد و
کشور را ترک کرد .اومانند بيشتر ايرانيان هم طبقه اش ،پاريس را
مرکزب بجهانب متمدنب میب دانست.ب ببهب آنجاب برفتب تاب بدرب بمدرسهب بعلوم
سياسی ،تحصيل کند.
48
مصدق در خلل اقامت اش در فرانسه ،از بيماری هايی رنج می برد
که در طول زندگی اش گرفتار آنها بود ،کسی قادر به تشخيص دقيق
آنهاب بنشد.ب ببيماریب بهاب بالبتهب بواقعیب ببودندب بوب بگاهیب بعودب بمیب بکردندب بو
موجب زخم ،خونريزی ،ترشح معده و ديگر علئم می شدند .اما رگه
ای عصبی نيز داشتند که منجر به حمله و آشفتگی های روانی می
شدند .نه پزشکی محض و نه روان درمانی ،اثری نبخشيد و بيماری
ها جزيی از وجود مصدق شدند .او سياستمدار با احساسی بود که
کشوراش تا کنون به خود ديده بود .بارها هنگام ايراد سخنرانی چنان
احساساتی می شد که اشک روی گونه هايش سرازير می گشت.
گاهي -خواه در اثر حالت عاطفی و خواه به علت شرايط فيزيکي-
غش می کرد و تا پای مرگ پيش می رفت.
وقتی که چهره ای جهانی شد ،دشمناش اش در پايتخت های بيگانه
اين جنبه از شخصيت اش را به باد استهزا گرفتند و او را تحقير می
کردند .اما در ايران ،جائی که قرن ها مراسم مذهبی شيعيان ،همه را
به عمق احساسات جمعي -چيزی که در غرب ناشناخته است -فرو
برده بود ،اين احساسات نه تنها باورنکردنی که قابل تحسين بود .به
نظر می رسد که اين امر ثابت می کند مصدق تا چه اندازه عميق و
کامل ،ناراحت و در رنج کشورش سهيم بود.
شروعب ببيماری،ب بمصدقب براب بواداشتب بتاب بپسب بازب بيکب بسالب بتحصيلب بدر
فرانسه ،آن را رها کند و به ايران بازگردد .در ايران می توانست
استراحت کند ،تا حدودی به دليل آنکه حاکمی که ذاتا از او متنفر بود-
محمد علی شاه -از سلطنت خلع شده بود .پس ازبهبودی به همراه
همسرب بوب ۳بفرزندب بوب بمادرب بموردب بعلقهب باشب ببهب باروپاب بوب باينب ببارب ببه
نيوشاتل بازگشت .در آنجا وارد دانشگاه و در سالب ۱۹۱۴بموفق به
اخذب بدرجهب بدکترایب بحقوقب بشد.ب باوب باولينب بايرانیب ببودب بکهب بموفقب ببه
دريافت چنين درجه ای از يک کشور اروپايی شده بود .سپس تصميم
گرفتب بکهب بازب بسوئيسب بتقاضایب بشهروندیب بکند.ب بگوب باينب بکهب بابتداب ببه
کشورش بازگشت تا تحقيقات اش را برای نگاشتن کتابی در مورد
قوانين اسلم تکميل نمايد.
مصدق به کشوری بازگشته بود که در آتش درگيری و کشمکش می
سوخت،ب بانقلبب بمشروطيت،ب بطعمب بميوهب بممنوعهب بدموکراسیب براب ببه
ايرانيانب بچشاندهب ببودب بوب بآنهاب بمشتاقب بمقدارب ببيشتریب بازب بآنب ببودند.
حکومت قاجار ،در حال سقوط بود .مهم تر آن که شروع جنگ جهانی
اول همه امور مسلم سياسی را زير سوال برده بود و به نظر می
رسيد که هر چيزی احتمال وقوع دارد .بريتانيا و روسيه که در سال
۱۹۰۷عمل ايران را بين خود تقسيم کرده بودند ،هنوز قدرت واقعی
را در دست داشتند .اما بيزاری و نفرت از آنان ،تعدادی از ايرانيان را
با امپراطور آلمان همدل ساخت .گروهی از ايرانيان ،گرد شخصی به
نام حسن تقی زاده جمع شده بودند که در انقلب مشروطيت نقشی
اساسیب بداشتب بوب بتاب بآنجاب بپيشب برفتندب بکهب بدرب ببرلينب ب"کميتهب بآزادي"
تاسيس و روزنامه های افراطی منتشر کردند که اين کميته در نهايت،
49
قصد به دست گيری قدرت را در تهران داشت .مصدق ،دلگرم از اين
تحولت ،به جای بازگشت به سوئيس ،به هيئت علمی دانشکده حقوق
وب بعلومب بسياسیب بدانشگاهب بتهران-ب باولينب بدانشگاهب بمدرنب بدرب بايران
پيوست.ب باوب بدرب بکتابب بخودب ببهب بنامب ب"ب بايرانب بوب بموافقتنامهب بهای
کاپيتولسيون" استدلل کرده بود که ايران با برداشتن گامی حياتی،
می تواند متجدد ،دارای نظام حقوقی اروپايی و سيستم های سياسی
باشد :بايد قوانين را بر همه کس ،ولو بيگانگان به طور عادلنه اعمال
کند و هرگز به هيچ کس امتيازات ويژه اعطا نکند.
کمتر از يک سال از بازگشت مصدق به کشور می گذشت که عموی
وی فرمان فرما ،که به نخست وزيری رسيده بود از او ،جهت تصدی
وزارت ماليه دعوت به عمل آورد .مصدق برای آنکه متهم نشود که از
طريق روابط خانوادگی به قدرت رسيده است ،از پذيرفتن اين مقام
امتناع کرد .او در سالب ، ۱۹۱۷در باکو مورد عمل جراحی آپانديس
قرار گرفت و در خلل بهبودی اش ،پيشنهاد ديگری ،اين بار برای
پست معاونت وزارت دارايی دريافت کرد .در اين زمان ،عموی اش
ديگر نخست وزير نبود و به اصرار فساد و رشوه خواری و اصرار بر
تنبيه مقصرين آزرد و پس از کمتر از دو سال اشتغال ،اخراج شد .بار
ديگر به اين نتيجه رسيد که ايران ،قدر زحمات او را نمی داند پس به
نيوشاتل بازگشت و با اين کار ثابت کرد بيشتر از آنکه واقع بين و
اهل عمل باشد ،خيال پرداز و آرمانی است و مرگ افتخارآميز را به
مصالحه ننگين ترجيح می دهد.او در طول زندگيش بارها چنين کرد.
مصدقب بوقتیب بخبرب بانعقادب بقراردادب بننگينب ۱۹۱۹ببانگليس-ب بپرشياب برا
دريافت کرد که ،عمل بايران را در حد کشوری تحت الحمايه بريتانيا
قرار می داد ،در نيوشاتل به سر می برد .او ،از کوره دررفت و برای
اعتراضب بهب هرکاریب که بمیب توانست،ب دستب زد .بيک ی بازب زندگينامه
نويسان ايران می نويسد:
"ب باوب بباب بديگرب بشخصيتب بهایب ببرجستهب بايرانیب بمقيمب باروپاب بمکاتبهب بو
مذاکره کرد .اعلميه منتشر کرد و به جامعه ملل در اعتراض به اين
قرارداد نامه نوشت .حتی فقط برای ساختن مهری پلستيکی به برن
رفت .مهری برای کميته مقاومت ملی که بيانه های ضد قرارداد به
نام آن صادر می شد .خشم ،درماندگی و تنهايی بايستی روی اعصاب
اوب باثرب بگذاشتهب بباشد،ب بچونب ببعيدب باستب بکهب بچنانکهب بتصورب بمیب بکرد،
توسط عناصر جاسوسی انگليسی تحت مراقبت قرار گرفته باشد...
يکی از آنها در قالب " زنی خوش پوش و زيبا و شادمان" که در
همسايگیب باوب بزندگیب بمیب بکردب باوب براب بازب ببالکنب بصداب بمیب بزد:ب بامشب
سيگارب بمیب بکشيد؟ب بوب بمصدقب بجوابب بمیب بداد،ب ب"ب بببخشيدب بخانم،ب بمن
خسته ام ،سرم شلوغ است ،بيمارم ،مرا ببخشيد وقت ندارم".
مصدقب بازب بقصورهموطنانب باشب بدرب باعتراضب بعليهب بقراردادب بانگليس-
پرشيا ،مبهوت بود .پس از چند ماه به اين نتيجه رسيد که آرمان ميهن
پرستیب بايرانی،ب ببرایب بهميشهب بباب بشکستب بمواجهب بشدهب باست.ب بوب بدر
سرزمينب بمادریب باشب ببرایب باوب بجايیب بنيستب بوب بتصميمب بگرفتب بکه
50
درخواست شهروندی از سوئيس را به جريان بياندازد و بقيه عمرش
راب بدرب بسوئيسب باشتغالب ببهب بوکالت،ب بسپریب بکند.ب بمتاسفانهب بقوانين
مهاجرت سوئيس ،دشوارتر شده بود .چون اقامت در سوئيس آخرين
انتخاب او بود و پرسشنامه با تاخير تسليم شده بود ،به فکر تاسيس
شرکت واردات و صادرات افتاد و تصميم گرفتب به ايران سفر و
درآنجا با بازرگانان ايرانی قرار داد،ب منعقدب کند .به محض ورود به
خاک ايران ،دوباره درگير سياست شد .در سفر به ايران از استان
فارس عبور کرد و وقتی مقامات محلی از حضور او آگاه شدند ،با
پيشنهاد پول فراوان ،از او خواستند که استاندار شود .او پذيرفت،
هرچندب کهب پيشنهادهایب بمالیب راب ردب بو باصرارب کردب بکهب بدونب دريافت
حقوق خدمت کند.
رضا خان ،پس از اين که در سال ۱۹۲۱به قدرت رسيد ،کوشش کرد
تا از استعدادهای آشکار مصدق استفاده کند .همکاری کوتاه مدت و
نااميدب کننده ای بود .مصدق ابتدا ،وزير دارايی شد .مقامی که در
واقع شايسته آن بود .اما به محض شروع کار دراين مقام ،مبارزه با
فساد را آغاز کرد که رضا شاه و ياران اش را ترسانيد و مجبور به
استعفاب بشد.ب بسپسب باستاندارب بآذربايجان-ب بجايیب بکهب باتحادب بجماهير
شوروی سعی در ايجاد جنبش های جدايی طلبانه در آن داشت -شد.
اما به دليل آنکه رضا خان از دادن اختيارات کافی به وی ،نسبت به
يک پايگاه نظامی خودداری نمود ،استعفا کرد .چند ماهی در مقام
وزير امور خارجه فعاليت کرد و در نهايت به اين نتيجه رسيد که رضا
خانب ببرب بخلفب او،ب بفاقدب غرايزب دموکراتيکب بو بخویب بضدب بامپرياليستی
است.ب بازب بسمتب بوزارتب بخارجهب بنيزب باستعفاب بوب بدرب بانتخاباتب بمجلس
شرکت کردب و به سهولت به عنوان نماينده مجلس انتخاب گرديد.
اکنونب باوب بيکب بنمايندهب بمستقلب ببودب بوب ببهب بسرعتب ببهب بسرسختب بترين
مخالف شاه تبديل شد.
هنگامی که مصدق در سال ،۱۹۲۴به عنوان نماينده وارد مجلس شد،
سياستمداریب بتمامب بعياربودب بکهب بدرکب بعميقیب بازب بکشوراش،ب بنظام
سياسی اش و بالتر از همه عقب ماندگی اش داشت که آن را به
غارتگری اربابان بيگانه منسوب می کرد ،اما هرگز واقعا عضو يک
نهاد سياسی نبود .به جهت اصراری که بر اعمال يکسان قانون بر
مردم داشت ،بسياری از ايرانيان ثروتمند و با نفوذ ،او را خائن به
طبقه می دانستند .حتی بعضی از حاميان او ،از اعتماد به نفس بی
حدش که موجب می شد منتقدان خود را نادان و احمق دانسته و آنها
را ناديده بگيرد ،آزرده بودند.
ظاهر مصدق ،به نحو چشمگيری مانند شخصيت اش غير معمولی
بود .قد بلندی داشت اما شانه های فرو افتاده و خميده اش -که انگار
بار سنگينی را تحمل می کردند -به او تصويری ،چون يک محکوم می
داد که صبورانه به سوی محل اعدام می رفت .صورت اش کشيده و
با چشمانی غمگين و بينی بلند و بسيار معروف که دشمنان اش اغلب
آنب براب بباب بمنقارکرکسب بمقايسهب بمیب بکردند،ب بازب بديگرانب بمتمايزب ببود.
51
پوستی نازک و گندم گون داشت و به طور کلی با چنان اراده ای
زندگی می کرد که بسياری از هموطنانش او را منبع الهام موثری
يافتند.
درتحصيلتب بروشنفکری،ب بيکب بسروگردنب بازب بديگرانب ببلندب بترب ببود.
چيزهاييی که در بعضی کشورها برای يک سياستمدار نقطه ضعف به
شمار می رود ،اما در ايران مردم عادی ،اغلب اشخاصی اين چنين را
تحسين می کنند .ورود او به مجلس ،معرف آغاز مرحله جديدی در
سمتب بنمايندگیب باوب ببود،ب بچنانکهب بيکیب بازب بعموزادهب بهايشب بدرب بدفتر
خاطرات خود می نويسد:
" با چشمانی فروافتاده و پيشانی بلند اشرافی ،به نظر نمی رسيد
مصدقب بمردیب بباشدب بکهب بملتب براب بتکانب بخواهدب بداد.ب بازب بنظرب باو،ب بتنها
سخنگویب بمردم،ب بمجلسب ببود.ب بصرفنظرب بازب باينب بکهب بچهب باندازهب بدر
انتخابات تقلب شده و چه اندازه اعضای آن فاسد هستند ،مجلس تنها
جايی بود که قدرت اش نه به نفوذ بيگانه ،نه به خاندان سلطنتی بلکه
به اقتدار قانون اساسی ،متکی بود .مجلس سکوی خطابه او شد.
بارهاب بانتخابب بشدنب بتوسطب بمردمب بتهران،ب بموجبب بشدب بکهب بازب بتريبون
مجلس استفاده کند تا رفتار نادرست دولت های روسيه ،انگليس و
بعدا آمريکا را محکوم کند .وقتی می گفت ،ايرانيان بهتر از هر کس
قادر به اداره امور خويشند ،نه تنها يک عقيده که هدفی را اعلم می
کرد که می بايست با عزمی راسخ آن را دنبال کند .تا اين که تصوير
او روی جلد مجله تايمز ،ظاهر شد و پايه های نهاد نفتی جهان را
لرزاند.
اگرچه مصدق از خود تصميمی ايرانيان ،دفاع می کرد اما به همکاران
اش ،به نمايندگان مجلس ايمان اندکی داشت و تنها عده قليلی از
نيش زبان او در امان ماندند .مصدق آنها را متهم می کرد که ترسو،
بی ابتکار و بدتر از همه فاقد عرق ميهن پرستی هستند.اعتراضات و
انتقادات او از پشت تريبون مجلس ،هم تهديد کننده و هم نمايشی
بود.ب بحرکاتیب بخشمب بآگينب بوب بدستب بهائیب بکهب ببیب بارادهب بمشغولب بپاک
کردن اشکهای معروف او بود که به هنگام خشم يا عصبانيت سرازير
می شدند .با صداقت يک کشيش که بهمراه قربانيانش رنج می برد-
حتی وقتی آنان را افشاء و بی نقاب می کند -شنوندگانش را به باد
انتقاد می گرفت ...متشخص ،بسيار احساساتی و سرتا پا اشرافی،
آنچنان به کشورش ايمان داشت که سخنان اش به گوش مردم عادی
رسيد .مصدق اولين رهبر واقعا محبوب ايران بود وخود اين را می
دانست".
اگر ايران تنها با مسائل و مشکلت داخلی روبرو بود مصدق ممکن
بود هنوز به عنوان حامی پرشور اصلحات تجدد گرايی تلقی شود.اما
مشکل اصلی کشور ،در وابستگی آن به قدرت های بيگانه خصوصا
انگستانب بوب ببالخصب بشرکتب بنفتب بانگليس-ب بايرانب ببود.ب ببسياریب باز
ايرانيانب بخودب براب بتسليمب باينب بقدرتب بهایب بتحميلیب بکردندب باماب بمصدق
هرگز.
52
مصدق،ب بدرب بخللب بسالب بهایب باولب بنمايندگیب بدرب بمجلس،ب بغالباب ببرای
سخنرانی به پا می خاست ،در موضوعات مختلف ،از فساد ارتش
گرفته تا صنايع جديد در ايران به سخنرانی می پرداخت ،اما محور
اصلیب بنطقب بهایب باوب باغلب،ب بدمکراسیب بوب باتکاءب ببهب بخودب ببود.ب بدرب بيک
سخنرانی گفته بود " اگر سعادت و رفاه کشور با کار ملت های بيگانه
تامين می شد ،هر کشوری می بايست بيگانگان را به کشور خود
دعوت کند و اگر انقياد و تسليم سودمند بود ،هيچ کشور تحت سلطه
ای برای استقلل خود به جنگ های خونين با خسارات سنگين متوسل
نمی شد".
در ۲۹اکتبر سال ،۱۹۲۵يکی از وسيع ترين و دامنه دارترين طرح ها-
کهب تاکنونب موردب بررسیب مجلسب قرارب گرفته بود -از سویب حاميان
رضا به مجلس ارائه شد که مشتمل بر درخواست خلع قاجار و تعيين
رضاب ببهب بعنوانب بشاهب ببود.ب بمصدقب ببهب بهراسب بافتادب بوب بوقتیب بکهب بنوب
سخنرانی او فرا رسيد ،همگان سکوت کردند .ابتدا قرآن به دست
گرفت و از نمايندگان حاضر درخواست کرد تا اقرار کنند ،به قرآن
سوگند خورده اند که از رژيم مشروطه دفاع کنند .همه چنين کردند.
سپس در يکی از طولنی ترين و پرشورترين سخنرانی های اش ،از
دستاوردهایب برضاب بقدردانیب بکردب باماب بگفت:ب باگرب برضاب بمیب بخواهدب ببر
کشور حکومت کند بايد نخست وزير شود نه شاه ،تمرکز سلطنت و
قدرتب باجرايیب بدرب بدستب بهایب بيکب بنفرب ب"ب بارتجاعب بوب باستبدادب بمطلق"
خواهد بود ،روشی آن چنان نا به هنجار که حتی در زنگبار هم امکان
اجرا ندارد .مصدق ،تلويحا نسبت به تمايلت استبدادی رضا هشدار
دادب بوب بپيشب ببينیب بکردب بکهب ببهب بسلطنتب برسيدنب باو،ب بکشورب براب ببهب بکام
استبداد و خودکامگی خواهد افکند.
مصدقب بپرسيد:ب ب"ب بآياب ببرایب برسيدنب ببهب بديکتاتوریب ببودب بکهب بمردمب بدر
انقلب مشروطيت جان خود را فدا کردند؟ اگر سرم را قطع و بدنم
را قطعه قطعه کنند با اين طرح موافقت نمی کنم".
مصدق دچار اين توهم نبود که می تواند مانع پادشاهی رضا شود.
رضا ،قدرت رو به افزايشی بود در کشوری که در آستانه نابودی قرار
داشت و مجلس تنها دو روز پس از نطق آتشين مصدق تاجگذاری
رضا شاه را تصويب کرد .رضا در مراسم تاجگذاری ،مانند ناپلئون،
تاج مرصع را خود بر سرخود نهاد ،به نشانه عزم راسخ اش برای
حکومت ،آنچنان که خود می خواهد .چند ماهی ،به تنهايی حکمرانی
کرد و سپس مطمئن از قدرت خويش ،نخست وزيری برگزيد و به او
دستور داد تا وزارت خارجه را به مصدق پيشنهاد کند .حرکت زيرکانه
ای بود .مصدق حمايت مردمی و اعتبار ملی خدشه ناپذيری داشت
که می توانست به خوبی به دولت نوپا خدمت کند.
مصدق اما پيشنهاد را رد کرد و تعجبی هم نداشت .او علقمند بود که
نماينده ای مستقل باشد و بدون ترديد می دانست که بيزاری او از
ديکتاتوریب و بخودکامگی ،ببه بزود ی باوب را بد ر بمقابلب شاهب بجديدب قرار
خواهد داد .او به رد پيشنهاد الحاق به هيات دولت اکتفا نکرد و وقتی
53
بالخرهب بهياتب بدولتب بتشکيلب بشد،ب بآنب براب بمحکومب بکرد.ب بدرب بسخنرانی
اش ،دو نفر از وزرای آينده را ،به جهت نقش آنان در انعقاد قرار داد
انگليس -پرشيا ،خائن ناميد.
رضا شاه ،طی ماه های بعد ،چند بار به مصدق پيشنهاد مقام های
دولتیب بمانندب برئيسب بديوانعالیب بکشورب بوب بحتیب بنخستب بوزيریب بدادب بو
مصدق همه آنها را رد کرد .وقتی که در پايان سال ، ۱۹۲۶دوباره به
عنوانب بنمايندهب بمجلسب بانتخابب بشدب بتاب بآنجاب بپيشب برفتب بکهب بازب بادای
سوگند خودداری کرد چرا که متضمن وفاداری به شاه بود .اين عمل
می بايستی مانع از آن شودب که به مجلسب راهب يابد .اما شخصيت
محکم و نيروی اراده اش ،مانع از مخالفت با او شد.
مجلس مانند ديگر نهادهای ايران ،خيلی زود در حد مهری لستيکی
برای رضا شاه تنزل کرد .رضا شاه ،احزاب را غيرقانونی اعلم و
رهبران شان را از خدمات اجتماعی محروم نمود .به محض شروع
اين اقدامات سرکوبگرانه ،ترديدی نماند که مصدق به زودی يکی از
قربانيان آن خواهد بود .وقتی که موعد انتخاباتب ۱۹۲۸بنزديک شد،
رضا شاه دستور داد که شمارش آراء بايد به نحوی صورت گيرد که
هيچ يک از مخالفين او به مجلس راه نيابند .مصدق جزء افرادی بود
که در انتخابات برنده نشد .در سن ۴۵سالگی به نظر می رسيد که
حيات سياسی او به پايان رسيده است.
چند راه عملی و ممکن برای اين سياستمدار معزول وجود داشت.
می توانست از مخالفت با رضا شاه دست بردارد و در درون رژيم
مشغولب ببهب بکارب بشود،ب باماب باينب بامرب بباب بتوجهب ببهب باصولب باعتقادیب باو
غيرممکنب ببود.ب بمیب بتوانستب بباب باقدامب ببهب بفعاليتب بهایب ببراندازانه،ب ببا
رژيم مبارزه کند که ممکن بود موجب قتل او شود کما اين که ،چند
تن از متحدين قديمی رضا شاه ،هنگامی که شاه نسبت به وفاداری
آنان ترديد کرد ،به چنين سرنوشتی دچار شدند .انتخاب آخر ،بهترين
انتخاب بود که نه تنها با زمان ،بلکه با شخصيتب مصدق هماهنگی
داشت .او به سادگی ،از انظار مخفی شد و به ملک شخصی اش در
احمد آباد -شش مايلی غرب تهران -رفت و خود را وقف مطالعه و
کشاورزی تجربی کرد .نام او از روزنامه ها و مباحث عمومی حذف
شد .هم چنان که قدرت رضا شاه افزايش می يافت ،تصوير مصدق
کمب برنگب بوب بسپسب بمحوب بگرديد.ب ببيشترب بايرانيانب بتصورب بمیب بکردندب بکه
زمان او به سرآمده است ،خود مصدق هم.
مصدق ،بعد از گذشت چند سال اوليه از تبعيد خود تحميلی ،به جهت
مصائب تنهايی و انزوا ،کاهش وزن يافت و از شنيدن اخبار پيمان
۱۹۳۳ببيمارب بشد،ب بپيمانیب بکهب ببهب بموجبب بآنب برضاب بشاه،ب بحقب بشرکت
انگليس -ايران را برای اداره صنعت نفت کشور ،تاييد کرد .آنقدر از
دهان خونريزی کرد که در سالب ۱۹۳۶بناچار شد ،جهت مشاوره با
متخصصين به آلمان سفر کند .در آنجا علت بيماری را نيافتند .رضا
شاه حتی در زمان بيماری مصدق را ترساند .روزی در سالب ،۱۹۴۰
سربازان در مقابل خانه مصدق در احمد آباد ظاهر شدند ،خانه را در
54
جستجویب بمدرکیب بدالب ببرب بدخالتب باوب بدرب ببراندازیب بحکومت،ب بزيرورو
کردند و سپس اگرچه مدرکی نيافتند ،اما مصدق را توقيف کردند .او
در کلنتری ،با عصبانيت به رئيس اعتراض و به قانونی استناد کرد که
به موجب آن ،اتهام هر زندانی بايد واضح باشد و در غير اين صورت
ظرف ۲۴ساعت آزاد گردد .رئيس در پاسخ گفت :تنها قانونی که می
شناسد خواست رضا شاه است که دستور حبس مصدق را بی هيچ
اتهامی صادر کرده است .اين امر مصدق را از کوره بدر کرد .او را
سوار اتومبيلی کردند که منتظر بود تا وی را به زندان ببرد .در راه،
ظاهرا به قصد خودکشی ،قرص آرام بخش زيادی مصرف کرد -اما
فقط به حالت اغماء فرو رفت .در سلول اش ،يک بار سعی کرد با
تيغ ،رگ دستش را قطع کند و بار ديگر ،دست به اعتصاب غذا زد که
اين اعمال موجب شدند تا زندانبان اش آنها را نشانه جنون مزمن
بنامد .پس از چند ماه ،به وساطت ارنست پرون ،دوست سوئيسی
شاه که در بيمارستان اهدايی مادر مصدق ،بستری شده و بهبود يافته
بود،ب باجازهب ببازگشتب ببهب باحمدب بآبادب بيافتب بوب بدرب بآنجاب بتحتب بنظرب بقرار
گرفت.
مدت بيست سال که بخشی از آن در فعاليت های سياسی و بقيه در
گمنامیب بسپریب بشد،ب بمصدق،ب برضاب بشاهب بوب برژيمب باشب براب ببزرگترين
دشمن ايران می دانست و اينک ناگهان ،رضا شاه رفته بود که به
معنی تغييرات زيادی ،هم برای ملت و هم برای شخص مصدق بود.
انتخاباتب ، ۱۹۴۳اولين انتخابات آزاد پس از سال ها بود .مصدق از
خلوتگاه اش بيرون آمد ،در انتخابات مجلس شرکت کرد و بيشترين
رایب براب ببهب بخودب باختصاصب بداد.اماب بهرچندب بکهب بدشمنب بقديمیب باشب باز
سلطنت خلع شده بود ،دشمن جديد و قدرتمندی ظهور کرده بود که
مانع تحقق روياهای او در مورد ايران بود :انگلستان ،به ويژه شرکت
نفت انگلي -ايران که کشور را به نحو بی سابقه ای تحت سلطه خود
درآورده بودند .مصدق اينک می بايست توجه خود را معطوف اين دو
کند.
5
فرامين اربابش
محمدب برضاب شاه،ب دراواخرب بدههب ،۱۹۴۰ب وقتیب ايرانب ببدليلب بقيامب بهای
تجزيه طلبانه تکه تکه می شد و شرکت نفت انگليس -ايران ،خون
ايران را می مکيد ،توجهش معطوف اتومبيل های اسپورت ،مسابقات
اسب دوانی و زن بود .او پای ثابت ميهمانی های بين المللی و شيفته
کاباره های لندن بود و با هنرپيشه های درجه دو سينما ،مانند جوان
دوکارلو،ب بجينب بتيرنیب بوب بسيلواناب بمنگانوب بروابطب بعاشقانهب بایب بداشت،
55
چندين بار طريق سرکوب مردم و تقلب آراء درصدد تحکيم موقعيت
متزلزل اش برآمد اما فقط موجب تمسخر خود گشت .روزنامه ها او
را غلم حلقه بگوش انگليس می ناميدند و راهپيمايی های عمومی در
جهت انتقاد از او برگزارمی شد .او ،اگرجه از نفرت بيشتر ايرانيان
نسبت به خود بی خبر بود اما تصور نمی کرد با شرکت در جشن
ساليانه دانشگاه تهران ،خطری متوجه او باشد.
روز ۴فوريه ، ۱۹۴۱برف می باريد .همين که شاه از ماشين پياده و
به پلکان نزديک شد ،مرد جوانی در هيات عکاس ،تپانچه ای بيرون
کشيد و به سوی او تيراندازی کرد .تنها شش فوت بين آن دو فاصله
بود .مرد ،اما ،ناشيانه شليک کرد ۳.بگلوله اول فقط به کله نظامی
شاهب اصابتب کرد .در واکنشی غيرارادی،ب شاه بسوی او چرخيد که
گلوله چهارم ،گونه راستش را خراشيد .ظاهرا محافظان ،و افسران
پليس ،بدون توجه به وظيفه خود برای حفظ جان شاه ،در جستجوی
پناهگاه گريخته بودند .دقايقی دو مرد رو در روی هم ،تنها ماندند .با
شليک پنجم ،شاه سرش را دزديد و گلوله شانه اش را زخمی کرد.
ضارب با تنها گلوله باقيمانده سينه شاه را نشانه گرفت و ماشه را
چکانيد .صدای خفيفی شنيده شد .گلوله در تفنگ گير کرده بود.
خطر که رفع شد ،افراد امنيتی بيرون دويده و بسرعت ضارب را
دستگير و به او تيراندازی کردند تا جان داد .محمد رضا شاه ۲۹ساله
دقايقی بعد خود را بازيافت ،در حاليکه هنوز بسختی نفس می کشيد
اظهار کرد دستی غيبی او را نجات داده است ،شايد هم به اين گفته
اعتقاد داشت .روز بعد اونيفورم خونی را به باشگاه افسری فرستاد
و دستور داد که در معرض نمايش گذاشته شود .و تصميم گرفت که
از اين پس ،همچون پدرش ،اراده خود را برايران تحميل کند.
ايران ،با کناره گيری رضا شاه از سلطنت ،در سال ،۱۹۴۱وارد عصر
جديدی شده بود ،بسياری از فرمانبران پيشين از رفتن شاه مسرور
شدند هزاران خانوار عشاير ،قرارگاه های فلکت بار را که به اجبار
در آنها اسکان يافته بودند ،ترک کردند و به کوههای اجدادی و زندگی
چادرنشينی بازگشتند اما ديگران حتی آنها که تحت قوانين خشن رضا
شاه بودند ،از اين که تنها حصار کشور در مقابل هرج و مرج ،آشوب
و حاکميت بيگانگان ،را از دست داده اند .ناخشنود بودند احساس
بيشتر مردم ،مانند بچه های بازيگوش مدرسه ،وقتی که ناگهان معلم
سخت گيرب آنان بيمار می شود ،آميزه يی از رهائی و نگرانی بود
روزنامهب بها،ب باحزابب بسياسی،ب باتحاديهب بهایب بکارگری،ب بوب بنهادهای
اجتماعی ناگهان سربرآوردند .گروه های تبهکار هم ،وحشتی که رضا
شاه در قلوب مردم ايجاد کرده بود ناگهان ذوب شد .روزی خانمی
متشخص ،راننده اش را توبيخ کرد که در خيابان يکطرفه در جهت
عکس ،رانندگی کرده بود ،راننده جواب داد :مهم نيست ،حال بديگر
رضا شاه رفته است.
انگليسی ها ،بعد از اجبار ديکتاتور به کناره گيری ،ابتدا در نظر داشتند
که خاندان بی اعتبار قاجار را به قدرت بازگردانند و فقط پس از آنکه
56
دريافتند که مدعی تاج و تخت مقيم لندن حتی به فارسی صحبت هم
نمی کند ،به محمد رضا اجازه تاجگذاری دادند .پس از تاجگذاری او را
واداشتند که محمد علی فروغی ،سياستمدار طرفدار انگليس را ،به
نخست وزيری منصوب کند .و توسط فروغی بر ايران حکمرانی می
کردند .انگليسی ها برای تثبيت قدرتشان ،روش قديمی تقسيم ايران
بهب بسهب ببخشب براب باحياءب بکردند.ب بنيروهایب بشورویب بکنترلب بشمالب بو
انگليسیب بها،ب بکنترلب باستانب بهایب بجنوبیب بشاملب بحوزهب بهایب بنفتی،
پاليشگاه آبادان و راه زمينی که به هند می رفت را در دست گرفتند
ايرانيان نيز اجازه يافتند که بر تهران و نواحی تقسيم نشده ،آن هم
زير نظر اشغالگران -حکومت کنند.
متحدين،ب بدرب بطولب بجنگ،ب بکمالب باستفادهب براب بازب بايرانب بکردند.ب بنهب بتنها
مقادير متنابهی نفت استخراج کردند ،که چند پايگاه عظيم ساختند و
از آن جا عمليات نظامی خود را به طرف خاورميانه و شمال آفريقا
هدايت نمودند .توده مردم ،اما ،شاهد تنزل شديد سطح زندگی شان
بودند .قسمت عمده خواروبار و مواد غذايی بجای مصرف شهری ،به
مصرف نظامی می رسيد .کاميون ها و خطوط راه آهن عمدتا برای
اهداف نظامی مورد استفاده قرار می گرفت ،با اوج گرفتن دللی و
سفته بازی ،قيمت ها افزايش يافت و در نتيجه کمی محصول ،مردم
گرسنه ماندند خشم عمومی فروغی را نشانه گرفت و او از نخست
وزيری برکنار شد اما جانشين اش ،از او بهتر نبود.
تاب بزمانيکهب بجنگب بادامهب بداشتب بوب بايرانب بتحتب باشغالب بنظامیب ببود
نارضايتی آرام و خفيف بود .بتدريج ،اما حيات سياسی مجددا رونق
گرفت .همگان دريافتند که جنگ و اشغالگری شرايطی موقتی هستند
و پس از پايان آنها ،کشور از نو ،ساخته خواهد شد.
نه محمدرضا شاه جوان ،نه نخست وزيران متعددش ،درجهت جلب
افکار عمومی کاری نکردند اما يک کهنه سرباز متظاهر آمريکايی ،به
نامب بژنرالب بنورمنب بشوارتسکف،ب بکهب ببهب بعنوانب بسرپرستب بمامورين
نظامی وارد ايران شده بود ،موفق به جلب افکار عمومی به سوی
خود شد .شوارتسکف ،فارغ التحصيل وست پوينت ،و رئيس پليس
ايالت نيوجرسی بود که در جريان بازجويی آدم ربايی ليندبرگ،ب به
اشتهار رسيده بود چند سالی نيز بازيگر نمايشنامه های راديويی "
گنگ بوستر" بود .با شروع جنگ جهانی دوم مجددا به ارتش ملحق و
به ايران اعزام شد .فرمانده متحدين ،او را مامور تبديل نيروی پليس
نامنظم روستايی ،به يک وحد ورزيده کرد که وی با شوروشوق اين
ماموريت را پذيرفت .در طول ۶سال ،در شرائط بحرانی مانند بلوای
نان يا اعتراضات ديگر او و ژاندارمری سلطنتی ايران برای سرکوبی
حضور می يافتند .او هم چنين ،به تربيت جوخه ای محرمانه پرداخت
که بلی جان چپ گرايان و ساير مخالفين گرديد .وی در نظر ايرانيان
بيشتر از واقعيت خود جلوه کرد ،انتقام جوی رعب انگيزی که قدرت
شاه را تا اقصی نقاط کشور توسعه داد .از قضای روزگار ،پسرش
ژنرال نورمن شوارتسکف ،در مقام فرمانده عمليات طوفان صحرا
57
در سال ۱۹۹۰-۹۱به منطقه بازگشت و تاثيری ماندگار ،بر تاريخ آن
منطقه باقی گذارد.
ايرانيان ،دراواسط قرن بيستم ،همچنان در جستجوی راه حلی برای
مشکلب بديرينهب فقرب وب توسعهب نيافتگیب بودندب بو مانندب بهمتايانشانب در
کشورهای ديگر ،تحت تاثير ايدئولوژی در حال طلوع کمونيسم ،قرار
گرفتند .در دههب ، ۱۹۳۰رضا شاه چند ده تن از استادان چپ گرا و
سازمان دهندگان سياسی را راهی زندان کرده بود که آنان در طول
سالب بهایب اسارت،ب وقتب ببسياریب راب صرفب بمباحثاتب بسياسیب کرده
بودند .بعد از کناره گيری رضا ،آنها گروه ۵۳نفره را تشکيل دادند و
درب بجستجویب بخطب بمشیب بسياسیب بجديد،ب ببعضیب بازب بآنانب ببهب بگروه
نامتجانسی متشکل از آزاديخواهان ،اصلح طلبان و فعالين اجتماعی،
ملحق شدند و اولين حزب واقعا سياسی - ،حزب توده -را تشکيل
دادند .در اولين گردهم آيی حزب که در سال ۱۹۴۲برگزار شد ،حزب
توده طرحی مترقی مبتنی بر حمايت دولت از مردم عادی در مقابل
استثمارب بثروتمندان،ب بتصويبب بکردب باينب ببرنامهب بمدافعب باصلحاتب بهمه
جانبه ،و نه انقلب يا حکومت تک حزبی بود .نوپا ،ميهن پرستانه و
آرمان گرا ،جنبش اميدوارکننده ای به نظر می رسيد .انگليسی ها به
حزب اجازه فعاليت دادند و عوامل دولتی روسی خشنود از حضور
کمونيست ها در ليه های مختلف حزب ،فعالنه از آن حمايت کردند.
حزب توده ،با عقايد تجددگرايانه و اروپايی ،برای مدتی رونق يافت.
اقليت طرفدار شوروی حزب ،اما ،بتدريج رشد بيشتری يافتند و نهايتا
در سالب ۱۹۴۴بکنترل را به دست گرفتند .اين حزب کامل ببه سوی
مارکسيسمب بچرخيدب بوب ببهب باقداماتب بسازمانب بيافتهب بای،ب بدرب بميان
شهروندان فقير ،دست زد .موفقيت حزب در روز اول ماه می ،برای
به خيابان کشاندن دهها هزار تظاهر کننده درتهران و آبادان چشمگير
بود.
آن سال ،چند تن از رهبران حزب توده در انتخابات مجلس ،پيروز
شدندب بوب ببهب بتصويبب بقوانينیب بمانندب بمحدوديتب بکارب باطفال،ب بتعيينب ۴۸
ساعت کار درهفته ،لزوم مرخصی زايمان و تعيين حداقل دستمزد
کارگران همت گماشتند.
قدرت فزاينده حزب توده ،اتحاد جماهير شوروی را وسوسه کرد تا
اقدامی جسورانه عليه ايران به عمل آورد .در طول جنگ جهانی دوم،
سه قدرت متحد توافق کرده بودند که نيروهايشان را ظرف شش
ماه پس از پايان جنگ ،از ايران خارج کنند .اما در پايان مهلت شش
ماهه -،اوايل سال -۱۹۴۶استالين آن را ناديده گرفت .او به تهديدات
مبهم عليه امنيت شوروی و استناد و اعلم کرد ارتش سرخ دراستان
شمالی ايران - ،آذربايجان ،-باقی خواهد ماند .و هنگامی که فعالين
حزب توده ،در آنجا جمهوری خلق آذربايجان اعلم کردند ،استالين به
نيروهايش دستور داد تا از ورود سربازان ايرانی به استان ،برای احياء
قدرت خويش ،جلوگيری کنند.
58
بهب بزودیب بنيرویب بمحلیب بشبهب بنظامیب بمجهزب ببهب بسلحهایب بمسکو،ب بدر
آذربايجان ظهور کرد .مدتی چنين می نمود اين استان احتمال ازايران
جدا و به اتحاد جماهير شوروی ملحق و يا از آن به عنوان سکوی
پرشب بشوروی،ب عليهب بترکيه،ب باستفادهب بخواهدب شدب باماب بآذربايجانب برضا
شاه را به خاطر آورد وازتصور ديکتاتوری ديگر ،شورش کرد .نخست
وزيراحمد قوام ،سياستمداراستثنائا با استعداد ،به مسکو سفر کرد تا
استالين را به عقب نشينی از مرز درگيری متقاعد کند ،و به محض
اينب بکهب بافرادب بژنرالب بشوارتسکفب بواردب بتبريز،ب بمرکزب باستان،ب بشدند،
استالين سربازان اش را از آذربايجان خارج کرد ،و به اين ترتيب از
جمهوری خلق آذربايجان ،تنها خاطره ای باقی ماند .آذربايجانی های
شادمان ،با اعدام شتابزده هر عضو حزب توده که نتوانستند بيايند،
جشن گرفتند.
محمد رضا شاهب از حزب تودهب که کامل بضدب سلطنتب بود،ب وحشت
داشت اما تا چند سال بعد از غائله آذربايجان ،نتوانست بهانه ای برا
ی اقدام عليه آن ،بيابد.سوء قصد ، ۱۹۴۹ ،بهانه را فراهم کرد با اين
کهب بهمهب بشواهدب بحکايتب بازب بآنب بداشتب بکهب بضاربب بناکام،ب بيکب بمذهبی
افراطی بود اما شاه ،شواهد را ناديده گرفت و با متهم کردن حزب
توده به سازماندهی سوء قصد آن را ممنوع اعلم و چند ده نفر از
رهبرانش را راهی زندان کرد.
شاه ،با کسب همدلی عمومی ناشی از تيراندازی ،گام هايی ديگر در
جهتب بافزايشب بقدرتشب ببرداشت،ب بابتداب بدستورب بتاسيسب بمجلس
قانونگذاری ديگری " ،سنا" را صادر کرد که به رغم پيش بينی در
قانونب باساسیب ۱۹۰۶بهرگزب بتاسيسب بنشدهب ببود.ب باوب ببهب بمادهب بایب باز
قانونیب باساسیب بعلقمندب ببودب بکهب بحقب بانتصابب بنيمیب بازب بنمايندگان
مجلس سنا را به شاه می داد .سپس مجلس را به تصويب قانونی
ترغيب کرد که در صورت تمايل او به اختيار انحلل هر دو مجلس و
برگزاری انتخابات ديگر را می داد .بالخره و شايد مهمترين گام او
تصويبب بقانونب بتغييرب بنحوهب بانتصابب بنخستب بوزيرب ببود.ب بطبقب بقانون
اساسیب ،۱۹۰۶ب بابتداب بمجلسب بنخستب بوزيرب براب بانتخابب بوب بسپسب بشاه
رضايت خود را اعلم می کرد .اينک به موجب قانون جديد بطريق
عکس آن عمل می شد ،ابتدا شاه نخست وزير را معرفی و سپس
مجلس نامزد انتخابی او را تاييد يا رد می کرد.
محمد رضا شاه ،اين اقدامات را طبق توصيه محرمانه و با حمايت
انگليسب بانجامب بداد.ب بمقاماتب ببريتانيايی،ب بسالب بهایب بمتمادیب بعقيده
داشتند که به دليل منافع حياتی خود در ايران ،اين کشور بايد باثبات و
آرام باشد .محمد رضا ،هرگز بدون رضايت آنان ،به سلطنت نمی
رسيد و به همين دليل از دين خود نسبت به آنان کامل آگاه بود .در
سال ، ۱۹۴۶وقتی اعتراضات خشن در پاليشگاه انگليسی ها شروع
شد ،برای وصول طلب خود آمدند.
شورشی که آبادان را تکان داد ،بسياری از ايرانيان را واداشت تا در
جهت آرمان کارگران متحد شوند .اين کار تا حدودی خارج از همدردی
59
ذاتی ،و به دليل قرارداد آشکارا غيرمنصفانه ای بود که شرکت نفت
ايران -انگليس تحت آن عمل می کرد ،بود .به عنوان مثال ،در ۱۹۴۷
سودب بشرکتب ۴۰بميليونب بپوند،ب ببعدب بازب بکسرب بماليات،ب ب(معادلب ۱۱۲
ميليون دلر) بود که از اين مبلغ فقط ۷ميليون پوند به ايران پرداخت
شد .بدتر آن که شرکت هرگز به تعهدات خود - ،طبق موافقتنامه
۱۹۳۳بکهب بباب برضاب بشاهب بمنعقدب بکردهب ببود-ب بمبنیب ببرب بپرداختب بدستمزد
بيشترب ببهب بکارگرانب بوب بفراهمب بکردنب بامکانب بپيشرفتب ببرایب بآنان،ب بو
احداث مدارس ،بيمارستان ها و جاده ها و يا سيستم مخابراتی عمل
نکرد .منوچهر فرمانفرمائيان که در سالب ۱۹۴۹بمدير موسسه نفتی
ايران شد ،از آنچه که در آبادان می گذشت هراسان شد.
"ب بدستمزدهاب بکمترب بازب ۵۰بسنتب بدرب بروزب ببودند.ب بنهب ببرایب بمرخصی،
پرداختی وجود داشت و نه برای ترک کار بعلت بيماری ،خسارت از
کارافتادگی نيز پرداخت نمی شد.
کارگران در آلونک هايی بنام کاغذآباد -يا شهر کاغذی ،بدون داشتن
آبب بآشاميدنیب بياب ببرق-ب بچهب برسدب ببهب بتجملتیب بمانندب بيخچالب بوب بپنکه-
زندگی می کردند .زمين در زمستان ،زير آب فرو می رفت و تبديل
به درياچه مسطحی می شد که آب از آن می جوشيد گل و لی در
شهر تا به زانو می رسيد و بلم ها در طول جاده ها برای حمل و نقل
آماده می شدند وقتی باران فروکش می کرد ابری از حشرات کوچک
بالدار و گزنده ،از آبهای راکد بيرون می آمد تا سوراخ بينی را پر کند،
دور لبه ظرفهای خوراک پزی جمع شود و چرب و چسبنده پنکه های
پاليشگاه را از کار بياندازد.
تابستان اما بدتر بود .بدون نشانه ای از بهار ،ناگهان نازل می شد.
گرما سوزان بود .بدترين چيزی که ديده ام -چسبنده و بی امان -در
حاليکه باد و طوفان شن ،بيابان داغ را تازيانه می زد ،آلونک های
کاغذ آباد ساخته شده از بشکه های نفتب چکش خورده ،تبديل به
اجاق داغ می شد ...در هر سوراخی بوی تعفن ،بوی گند سولفور
ناشی از نفت سوخته ،می پيچيد که يادآور تلخ روزانه بيست هزار
بشکه ،يا يک ميليون تن در سال بود که به مصرف پاليشگاه می
رسيد و شرکت نفت انگليس -ايران ،يک سنت هم از بابت آن به
دولت نمی پرداخت.
کارگران ،در نظر مديران شرکت نفت انگليس -ايران با لباسهای اتو
کشيده زرد و اتاق های تهويه دار ،طفيلی هايی بی هويت بودند...
بخش انگليسی آبادان ،چمن کاری شده دارای باغچه های رز ،زمين
های تنيس و استخر شنا بود .کاغذآباد ،اما ،هيچ نداشت به چاپخانه ،نه
حمام و نه حتی يک تکدرخت .در اينجا از حوض های کاشی شده و
ميدان مرکزی پرسايه که جزيی از هر شهرايرانی است -ولو فقير يا
کم آب -خبری نبود .کوچه های خاکی ناهموار ،محل آمد وشد موشها
بود .کسبه ،در حاليکه برای فرار از گرما ،بر بشکه های آب نشسته
بودند،ب بکاليشانب را بمیب فروختند.ب تنها ،بمسجدب بخشتب بو گل ی بو نيم
ويرانب بمحلهب بقديمیب بشهر،ب برهايیب براب بنويدب بمیب بداد".ب بشرکتب بنفت
60
انگليس – ايران ،به رهبری سرويليام فريزر ،اسکاتلندی بسيار لجباز،
که از مصالحه متنفر بود ،هر درخواست اصلحی را رد کرد .سخت
گيری فريزر و دولت بريتانيا به سادگی قابل فهم بود :بريتانيا ،بدليل
موفقيت در استخراج منابع طبيعی کشورهای مستعمره اش ،قدرتی
جهانیب بشدهب ببود.ب ببيشب بازب بنيمیب بازب بدرآمدب بشرکتب بانگليس-ب بايران
مستقيما به دولت بريتانيا پرداخت می شد که صاحب ۵۱درصد سهام
آنب ببودب بعلوهب ببرب بآنب بشرکتب بساليانهب بميليونهاب بپوندب بديگرب ببهب بعنوان
ماليات پرداخت و نفت مورد نياز ناوگان سلطنتی را به قيمت کمتر از
بازار ،تامين می کرد .ارنست بوين ،وزير امور خارجه که می گفت
بدونب بنفتب بايران"ب باميدیب ببرایب بدستيابیب بماب ببهب بسطحب بزندگیب بمورد
نظرمان در بريتانيای کبير ،وجود نخواهد داشت" ،اغراق نمی کرد.
ايرانيان ،البته به سختی می توانستند با انگليسی ها همدردی کنند.
اعضای مجلس اصرار داشتند که شرکت نفت پيشنهاد مناسب تری به
ايران ،بدهد و در سالب ۱۹۴۹بده تن از آنان تا آنجا پيش رفتند که
ليحه لغو امتياز شرکت ،را تقديم مجلس کردند .فشار آنان و خطر
خشونتب بمداومب بدرب بآبادان،ب بآنب بچنانب بشدتب بيافتب بکهب بانگلستان
نتوانستب بآنب براب بناديدهب ببگيرد.ب بانگليسیب بهاب ببرایب بدادنب بمشروعيت
دوباره به موقعيت خود ،به قالب جديدی نياز داشتند.
فريزر ۳ ،ماه بعد از سوء قصد به جان شاه ،برای ارائه پيشنهاد ،وارد
ايران شد .قرارداد پيشنهادی او به متمم قرارداد معروف شد .زيرا
می بايست به قراردادی که رضا شاه در سال ،۱۹۳۳امضا کرده بود،
الحاقب بشود.ب باينب بمتممب بحاویب بچندب باصلحيهب ببود:ب بتضمينب بپرداخت
ساليانه حداقلب ۴بميليون پوند به عنوان حق امتياز ،تقليل محدوده
مجا ز ببرا ی بحفاری،ب تعهدب ببه بتربيتب بتعدادب ببيشتریب ا ز بايرانيانب جهت
احراز پست های اداری ،اما با اينهمه به ايرانيان قدرت بيشتری در
اداره شرکت يا حق حسابرسیب دفاترب شرکت را نمی داد .نخست
وزير ايران ،پيشنهاد را مبنای بحث و مذاکره تلقی و از فريزر برای
مذاکره در زمينه های مورد اختلف دعوت به عمل آورد .فريزر او را
ناديدهب بگرفتب بوب باعلمب بکردب بپيشنهادشب بنهايیب باستب بوب بباب بهواپيمای
شخصی اش به لندن پرواز کرد.
عباسقلیب بگلشائيانب بوزيرب بدارايی،ب ببعدب بازب بخروجب بشتابزدهب بفريزرب باز
ايران اظهار داشت" انگليس ها ،تمام جهان را می خواهند" اما محمد
رضا شاه ،که می دانست بايد همان کاری را بکند که انگلستان می
خواهد ،به هيئت دولت دستور داد تا متمم قرارداد را تائيد کند .و در
۱۷بجولیب ۱۹۴۹بهيئتب بدولتب بنيزب باطاعتب بکرد.ب بنفوذب بقرارداد،ب باما،
منوط به تصويب مجلس و خارج از کنترل شاه بود.
بسياری از اعضای مجلس ،پيش از اينکه هيئت دولت متمم قرارداد
را تائيد کند ،آن را محکوم کردند وزير دارايی ،گلشائيان -که موقعيت
اش او را در مقام نوکر وفادار انگلستان قرار داده بود -در اجرای
ماموريتی که گيلبرت گيدل ،استاد معروف حقوق بين الملل به او
دادهب ببودب بگزارشیب بپنجاهب بصفحهب بایب بارائهب بکردب بکهب بشرکتب بانگليس-
61
ايران ،با حيله های حسابداری ،مبالغ عمده ای سر ايران کله گذاشته
بود ،با اين گزارش بقيه اعضاء مجلس هم عليه متمم قرارداد موضع
گرفتند.ب بنمايندهب بایب بخشمگينب ببنامب بعباسب باسکندری،ب بسخنرانی
پرشوریب بدرب بمحکوميتب بمتممب بقراردادب بايرادب بوب بباب بهشداریب بآنچنان
گسترده ختم کرد که شايد حتی خود او هم نمی توانست پيامدهايش
را بدرکب کند .باسکندریب درخواستب کردب کهب شرکتب بانگليس -بايران،
همانند شرکتهای نفتی آمريکايی ،در کشورهای ديگر منافعش را پنجاه
پنجاه با ايران تقسيم کند ،و هشدار داد اگر شرکت از قبول آن امتناع
کند ايران صنعت نفت را ملی اعلم و راسا نفت خام را استخراج
خواهد کرد.
دوره مجلس در حال انقضاء بود و انتخابات نزديک می شد .بسياری
از نمايندگان نمی خواستند با رای منفی به متمم قرارداد ،شاه را به
خشم آورند اما با توجه به اضطراب افکار عمومی ،به سختی می
توانستند در موافقت با متمم ،رای دهند .لذا روش اطاله کلم( برای
منعب بتصويبب بطرح)ب براب بدرب بپيشب بگرفتند،ب بمجلسب بچهارب بروزب بتمام،
انتقادات طولنی عليه قرارداد و نيز خيانت کلی انگلستان را منعکس
می کرد .در نهايت زمان سپری و متمم قرارداد برای مجلس بعدی
باقی گذاشته شد.
محمد رضا شاه ،ناخرسند از چرخش حوادث ،تصميم گرفت که آنچه
ضروریب باستب بانجامب بدهدب بتاب بمجلسب ببعدیب بازب باوب باطاعتب بکند.ب ببا
استفاده از روشهای مختلف ،از بسيج نامزدهای شاه پرست گرفته تا
رشوه و تقلب آشکار انتخاباتی ،ترتيبی داد تا انتخابات را با حضور
نامزدهای انعطاف پذير ،بيمه کند .اما تصور او ،که می تواند مانند
پدرشب بجعلب بآراءب بکند،ب بکامل بباشتباهب بازب بآبب بدرآمد.ب بايرانيانب بتشنه
دمکراسی بودند و بيش از اين نمی توانستند وحشت زده و مرعوب،
سکوت کنند .چندين شهر از اعتراض منفجر شد .شورش در تهران
که ،نامزدهای ملی گرا و در راس آنان محمد مصدق بسيار محبوب،
بازنده اعلم شدند ،شديدتر بود.
مصدق ،با صدور بيانيه ای ،از همه معتقدين به انتخابات آزاد ،دعوت
کرد تا روزب ۱۳باکتبر را در مقابل خانه او اجتماع کنند .هزاران نفر
حاضرب شدند .مصدق آنها را با عبور از خيابان ها به کاخ سلطنتی
هدايتب بکرد.ب بمقابلب بدروازهب بکاخب بنطقب بآتشينیب بايرادب بوب باعلم بکردب بتا
زمانيکه شاه با انتخابات مجدد و منصفانه موافقت نکند از آنجا تکان
نخواهد خورد .او به گفته اش وفادار ماند ۳ ،شبانه روز با چند ده تن
از دمکرات ها ،روی چمن های کاخ بست نشستند .در نهايت ،شاه که
آماده مسافرت به ايالت متحده و لذا علقمند به جلوگيری از شورش
بود ،تسليم شد.
شاه،ب با انتخاب آمريکاب برای مسافرت ،قدرت جهانی ديگری را به
رسميت می شناخت ،که می بايست تاريخ ايرانيان را -قاطعانه تر از
آنکه بتوان تصور کرد شکل دهد .رئيس جمهور ترومن ،اميدوار بود از
اينب بديدارب بکهب ببمدتب بچندب بهفته-ب بازب بنوامبرب بتاب بدسامبرب -۱۹۴۹ب ببطول
62
انجاميد ،استفاده و شاه جوان را متقاعد کند که پيش از هراقدامی،
بايد خود را وقف بهبود زندگی مردمش کند .ترومن معتقد بود که تنها
اصلحات اجتماعی ،و نه نيروی نظامی ،ايران را از خطر کمونيسم
حفظ خواهد کرد.
ترومن،ب بهواپيمایب بشخصیب بخود،ب براب بفرستادب بتاب بشاهب براب ببهب بواشنگتن
بياورد .و او را در هاوس بلر ،جای داد .پس از آن شاه به نيويورک
رفت و در موزه هنری متروپوليتن مورد استقبال قرار گرفت و هم
چنين از شهرهايی مانند آيداهو ،کنتاکی ،آريزونا و اوهايو ديدار کرد که
معمول بجزو برنامه مسافرت مقامات عاليرتبه نيستند .شرکت هايی
مثل لک هيد ،جنرال موتورز ،به افتخار او ضيافتهای باشکوه شام برپا
کردند .ادارات دولتی ترتيبی دادند که شاه در دانشگاه پرينستون و
ميشيگان ،مورد تجليل قرار گيرد .او در مسابقه فوتبال بين دو تيم
جرج تاون و جرج واشنگتن شرکت کرد و قبل از شروع بازی ،کاپيتان
افتخاری تيم جرج واشنگتن شد .در وست پاوند و آناپوليس با شليک
۲۰گلوله توپ مورد استقبال قرار گرفت.
پشت صحنه ،اما ،ديدار شاه از آمريکا به خوبی پيش نمی رفت .در
ملقات با ترومن ،دين چسن وزير کشور و ژنرال عمر برادلی ،رئيس
مشاورانب بنظامیب برئيسب بجمهور،ب بشاهب بپیب بدرپیب بتاکيدب بمیب بکردب بکه
ايران بيش از هر چيز به ارتش بزرگتر و سلح های بيشتر نياز دارد .و
درخواستب بتانک،ب باسلحهب بضدب بتانک،ب بکاميون،ب بانبارهایب ببزرگب بذخيره
مهماتب و بنيزب پولب برایب پرداختب بحقوقب دههاب هزا ر بسربا ز ببيشترب و
تعليم يافته تر ،در واحد افسری بسيار گسترده می نمود .طبق قانون
اساسی ايران ،شاه منحصرا کنترل ارتش ،را در اختيار داشت لذا يک
ارتش قوی ،عامل مهمی برای حفظ قدرت اش محسوب می شد .و
وقتیب بميزبانانب باشب بدرب بموردب بنيازهایب باجتماعیب بايرانب بمذاکرهب بمی
کردند او علقمندی اش را از دست داد .اچسن به او هشدار داد تا به
آنچه که در چين روی داده بود ،توجه کند .همان جا که رهبر ملی گرا،
چيانگ کای شک ،از تفوق عظيم نظامی خوشنود بود اما قدرت را به
کمونيست های ژنده پوش ،باخت چرا که تنها در جستجوی راه حل
صرفا نظامی بود .دو طرف به فهم مشترک دست نيافتند .در پايان،
ترومن ميهمان اش را بدون کمک نظامی مورد نظر شاه به وطن
بازگردانيد .هنگام عزيمت شاه ،اطلعيه مشترکی صادر شد حاکی از
آن که آمريکا ،تقاضای او را برای کمک های نظامی ،مد نظر قرار
خواهد داد.
شاه،ب پسب ازب شکستب بدرب ترغيبب آمريکايیب هاب بهب بکمکب مالیب ببرای
تدارک نظامي -که آرزوی قلبی او بود ،-به ايران بازگشت تا دريابد
مخالفان او از هميشه سازمان يافته تر شده اند .موافقت او برای
الغاء نتايج انتخابات تقلبی اش ،نشان دهنده محدوديت های قدرتش
بود .که البته اثر دوردست تری هم داشت .بيست تن از معترضين
پيروز پس از ترک محوطه مقابل کاخ ،با نتيجه تحصن موفقيت آميز،
در خانه مصدق با يکديگر ملقات کردند و تصميم گرفتند که پيروزی
63
خودب براب بباب بتشکيلب بائتلفیب بجديدب بازب باحزابب بسياسی،ب باتحاديهب بهای
تجاری،ب بگروههایب بشهریب بوب بديگرب بسازمانهایب بوفادارب ببهب بتقويت
دمکراسی و محدود کننده قدرتهای بيگانه در ايران افزايش دهند .و
نام ائتلف را جبهه ملی گذاشتند و به اتفاق آراء محمد مصدق را به
عنوانب برهبرب بآنب بانتخابب بکردند.ب بريشب بسفيد ب ۶۷ببسالهب بباب بحمايت
سازمانی رسمي -برای اولين بار -و افکار عمومی تهييج شده موافق،
حال بهمهب بوسايلب بموردب بنيازب ببرایب بمبارزهب بایب بطاقتب بفرساب بباب بنظم
سياسی موجود را در اختيار داشت.
مصدق وب ۶ببنيانگذار ديگر جبهه ملی ،در انتخابات جديد مجلس ،که
شاه را وادار به برگزاری آن کرده بودند ،پيروز شدند .موفقيت آنها،
ورود عنصر جديدی را در سياست ايرانی اعلم می کرد :يک جبهه
ملی مخالف سازمان يافته ،آگاه ،تهييج شده با ملی گرايان پرشور و
مطمئن از حمايت وسيع مردمی .ظهور آن مانع قابل توجهی هم برای
هدفب آنی شاهب يعنی تصويب متممب قرارداد ،و هم برای طرح بلند
مدت وی يعنی بازسازی قدرت سلطنت ،بود .دو ديدگاه مغاير آينده
ايران ،اينک در تعارضی شديدتر از هميشه قرار گرفته بودند.
اگرچه شاه ،نخست وزيران ضعيف النفس را ترجيح می داد چرا که
می توانست آنها را به سوی خود متمايل کند ،اما در آغاز سال ،۱۹۵۰
او و انگليسی ها ،بهب شخصی به اندازه کافی قوی ،نياز داشتند تا
مجلس را وادار به تصويب متمم قرار داد کند .محمد ساعد ،انتخاب
اول شاه کامل نسبت به موافقت نامه بی علقه بود و حتی از اين که
آن را برای رای گيری ارائه کند ،امتناع کرد .شاه ،پس از دو ماه علی
منصور،ب بشخصيتیب بآشکاراب بهوادارب بانگليسب برا،ب بجانشينب باوب بکرد.ب باما
علی منصور هم علقه چندانی به مبارزه برا ی موافقتنامه نداشت.
صبر انگليسی ها تمام شد .در آوريل سفير جديدی بنام سرفرانسيس
شفرد ،به تهران اعزام کردند که دارای تجارب سياسی در کشورهايی
بودب بکهب بتوسطب بديکتاتورهاب بياب بقدرتهایب ببيگانهب بادارهب بمیب بشدند:
السالوادور ،هائيتی ،پرو ،کنگوی بلژيک و هلند شرقی هند .شفرد در
يکی از اولين تلگرامهايش به وزارت امور خارجه انگلستان ،گزارش
داد هر چند شاه به منصور دستور داده است که " متمم قرارداد را
هرچه سريعتر به تصويب مجلس برساند" ،به نظر می رسد که وی "
توجهیب ببهب باجرایب بفرامينب باربابب باش"ب بندارد.ب بوزارتب بامورب بخارجه
انگلستانب بوب بشرکتب بانگليس-ب بايران،ب بدرب باندکب بمدتیب ببهب باينب بنتيجه
رسيدند که منصور مرد مورد نظر آنان نيست .آنان به نخست وزير
قوی تر احتياج داشتند .شخص مورد نظر آنان ،بر خلف روش معمول
در ايران ،غير نظامی نبود .بلکه تيمسار رزم آرا ،يکی از افسران
مورد اعتماد ژنرال شوارتسکف و رئيس ستاد ارتش بود .به اعتقاد
انگليس ها ،فقط نخست وزيری قاطع ،قادر بود مصدق و جبهه ملی
را از بين ببرد.
مجلس ،در ۲۰ژوئن تشکيل کميته ۱۸نفره ای را تصويب کرد تا متمم
قرارداد را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد .انگليسی ها اين عمل را
64
اقدامی اعتراض آميز تلقی و به شاه توصيه کردند در پاسخ نخست
وزير ،منصور را عزل و ژنرال رزم آرا را به جانشينی او انتخاب کند.
چنين توصيه ای را نمی شد ناديده گرفت.
قامت باريک و لبخند چاپلوسانه رزم آرا ،هوش و جاه طلبی او را
پنهان می کرد .او سربازی حرفهب ای،ب ۴۷بسالهب و به بی رحمیب و
خونسردی معروف بود .مثل بيشتر افسران ايرانی از موقعيت های
رشوهب بخواری،ب باستفادهب بکردهب ببود،ب باماب بدرب بعينب بحالب بمردیب ببودب ببا
استعدادی غير قابل ترديد .قهرمانش رضا شاه پيشين و با او در اين
عقيده شريک بود که ايران ،تنها تحت حکومت فرمانروايی خشن و
بی گذشت ،به بزرگی دست خواهد يافت .اما برخلف رضا ،جهان
وطنی آگاه بود که در مدرسه نظامی فرانسوی تحصيل کرده و عميقا
آگاه بود که برای رهبران ايرانی ،فرونشاندن خشم قدرتهای بيگانه ،تا
چه اندازه مهم است .به انگليسی ها ،تصويب سريع متمم قرارداد ،به
روس ها،ب آزادی رهبرانب حزب توده که پس از سوء قصدب به جان
محمد رضا شاه ،به دستور وی زندانی شده بودند و به آمريکايی ها
که به خاورميانه علقمند شده بودند ،گوشی شنوا و حمايت در مبارزه
عليه کمونيسم ،وعده داد.
مجلس ،برای مذاکره در مورد انتصاب رزم آرا ،در پايان ژوئن تشکيل
جلسهب بداد.ب بهيچکسب بتعجبب بنکردب بوقتیب بمصدقب بسخنرانیب بنيشداری
ايراد و رزم آرا را به عنوان آلت دست قدرتهای بيگانه و مستعد برای
ديکتاتوری شدن ،مورد انتقاد قرار داد هم چنين تعجبی نداشت که
انتصاب او پس از پايان سخنرانی ها ،تصويب شد .رزم آرا قدرتش را
در کمک به مبارزه انتخاباتی بيش از نيمی از نمايندگان به کار بسته
بود و اينک آنان بدهی شان را می پرداختند.
رزم آرا ،به مسند قدرت نشست با اين اعتقاد که سرنوشت او را
برای بازگرداندن ايران به شکوه و عظمت گذشته ،برگزيده است.
مصدق هم همين عقيده را در مورد خود داشت .شاه هم ،تنها يکی از
اين ۳نفردر رويارويی آينده می توانستند پيروز باشند.
6
داستان ترور رزم آرا
اولين روز رزم آرا در مقام نخست وزيری ،در تابستانب ، ۱۹۵۰برای
مردیب بباب بقدرتیب بکمترب بازب باوب براب بنااميدب بکنندهب ببود.ب بورودب بسفيرب بجديد
آمريکا ،هنری گريدی ،موجب شروع شورشی شد که در آن چندين
نفر کشته شدند .کسی چيزی عليه شخص گريدی نمی دانست اما
ايرانيانب بباب بسياستب بآميخته،ب بآنب بچنانب بازب بدخالتب ببيگانگانب بدرب بامور
کشورشانب بناخشنودب ببودندب بکهب بصرفب بحضورب بکسیب بدرب بمقامب بافسر
دارایب باختياراتب بکنسول،ب بکافیب ببودب بتاب بهزارانب بنفرب براب ببهب بخيابانب بها
65
بکشاند.ب بنخستب بوزيرب برزمب بآرا،ب ببهب بهنگامب ببرنامهب بريزیب بخطب بمشی
سياسی خود ،می بايست اين ملی گرايی فزاينده را نيز به حساب
آورد .او به حاميان انگليسی اش گفت که در صورت اصلح موافقت
نامه تکميلی ،آن را به تصوی مجلس خواهد رسانيد و درخواست کرد
اجازهب بدهندب بتاب بشرکتب بانگليس-ب بايرانب بباب بموافقتب بدربارهب بگشودن
دفاترشب ببرب برویب بحسابرسانب بايرانی،ب بتربيتب بايرانيانب ببرایب بمشاغل
مديريتی و پيش پرداخت قسمتی از حق امتياز به نشانه حمايت از
توسعه ملی ،پيشنهادش را دلچسب کند .اظهار نظر زيرکانه ای بود.
با قبول آن ،شرکت انگليس -ايران ،جبهه ملی را از بن برمی انداخت
و موقعيت خويش را در سالهای آينده تثبيت می کرد .اما انگليسی
ها ،برای ترساندن رزم آرا اين پيشنهاد را رد کردند .سفير شفرد به
رزم آرا گفت که پيشنهاد شرکت ،نهايی است و تنها دلچسب کننده
ای که مورد قبول اوست " درمان رايگان بعضی از نمايندگان ديوانه
است که به انتقاد از متمم قرارداد ،ادامه ميدهند" .انگليس ها ،با
عدم تشخيص اين که عصر استعمار در حال پايان بود و آنها قدرت
جهانی شان را تنها با همکاری با نيروهای فزاينده ملی گرايی ،می
توانستند حفظ کنند ،فرصتی تاريخی را از دست دادند.
رزم آرا چاره ای جز انطباق خود با خواست شاه ،وزارت امور خارجه
و شرکتب انگليس -ايران نداشت .او شخصی را به وزارت دارايی
گماشتب بکهب ببهب بطرفداریب بازب بانگليس،ب بشهرهب ببودب بوب بکوششب ببرای
تصويب متمم قرارداد را از سر گرفت .يکی از متحدين اصلی او،
چهره معروف راديويی ،بهرام شاهرخ بود که به عنوان تبليغ کننده
حزب نازی به شهرت رسيده بود .او در طول اوايل دهه ،۱۹۴۰رئيس
بخشب بفارسیب براديوب ببرلينب ببود.ب بصدایب بپرشورب بوب بحرارتش،ب باخبار
روزانه را در موردب پيروزيهای کشورهای محور و آيندهب افتخار آميز
روابطب بايرانب بوب بآلمان،ب ببهب بگوشب بايرانيانب بمیب برسانيد.ب ببرنامهب بهای
راديويی او سرشار از فحاشی نسبت به انگليسی ها بود که به نفرت
از امپرياليسم انگليس منتشر شده در ايران ،دامن ميزد .او ،با تغيير
مسير امواج جنگ به نحو اسرار آميزی ،شغل خود را ازدست داد.
بعضیب بازب بافسرانب بامنيتیب بنازیب ببهب بتصورب باينب بکهب بعاملب بانگليسی
هاستب ببهب باوب بظنينب بشدهب ببودند.ب بطولیب بنکشيدب بکهب بدرب بکمالب بحيرت
شنوندگان اش ،در راديو تهران حاضر شد و با دست و دلبازی شروع
به پخش گزارش هايی در حمايت از انگليس کرد .رزم آرا ،او را به
سمت مدير "راديو و تبليغات" گماشت .و او با همان حرارتی که در
دههب پيش برای نازی ها به خرجب ميداد،ب به آرمان شرکتب انگليس-
ايران ايمان آورد و علوه بر اين که شخصا گزارش های پرشور تهيه
و پخش می کرد .شرکت انگليس -ايران را متمايز کرد و به مقاله
نويسان و سردبيرهای انعطاف پذير روزنامه ،رشوه داد.
مجلس،ب بتاب باينب بزمانب باعضایب بکميتهب بنفتیب بخودب براب بتعيينب بکردهب ببود.
مصدق ،البته در ميان آنان بود و در جلسه اول کميته ،به عنوان رئيس
انتخاب شد .کميته هفته ای دو روز تشکيل جلسه ميداد .بسياری از
66
اعضایب بآن،ب ببيشترب بازب بشرکتب بانگليس-ب بايران،ب ببهب بمصالحهب بعلقه
نداشتند.ب بمنوچهرب بفرمانفرمائيان،ب بمديرب بموسسهب بنفتیب بايرانب بدر
بسياری از جلسات کميته شرکت کرده و درباره آنها نوشت:
" کميته ظاهرا برای تحقيق و بررسی در مورد موافقتنامه الحاقی و
پيدا کردن زمينه هايی برای مصالحه تشکيل می شد اما جنبه های
فنی و اقتصادی موافقتنامه به ندرت مطرح ميشد .نمايندگان در نفت
مهارت نداشتند و به آن تا جايی علقمندی نشان می دادند که به
سياستب بمربوطب بمیب بشد.ب بدرب بعوضب بدلب ببستهب بارزشب بهایب بانسانی
بودند.
مصدق امور را تحت تسلط خود درآورده بود .او از هر چيزی با گوشه
و کنايه انتقاد می کرد که در طول ۲۵سال در آن مهارت يافته بود.
۲۵ببسالیب بکهب بجزب بايرادب بگرفتنب بوب بسرزنشب بکردنب بکاریب بنکرده
بود.............مصدق به دلرها و سنت ها يا تعداد بشکه ها اهميتی
نمی داد .او موضوع اساسی را حاکميت ملی می دانست .و اينک
حاکميت ملی ايران توسط شرکتی که زندگی ايرانيان را فدای منافع
انگليسی ها کرده بود ،زير قيمت به فروش می رفت .اين ،چيزی بود
که مصدق را از تمايل دولت برای مصالحه خشمگين می کرد .و اين
بود آنچه که او را وادار کرد تا قاطعانه تصميم بگيرد که شرکت نفت
انگليس -ايران بايد برود".
شور و حرارت افکار عمومی ،با سرد شدن هوای تهران در آن پائيز،
به تدريج افزايش می يافت انگليس ها با امتناع از مصالحه ،ترتيبی
دادهب بودندب گروهیب ازب فعالينب سياسیب راب عليه افکار عمومی متحد
کنند .حتی گروههای مذهبی متعهد به قوانين اسلمی را برای ائتلف
با مصدق و ديگر آزاديخواهان غيرمذهبی ،حتی تحت فشار قرار دادند.
چند تن از روحانيون ،از جمله روح الله خمينی جوان -که سی سال
بعد به عنوان رهبر کبير کشور ظهور کرد -از پيوستن به اين ائتلف
امتناعب بکردندب بچراب بکهب بمعتقدب ببودندب بمصدقب بوب بمتحدينشب باسلمب برا
واگذاشته اند .اما بعضی از روحانيون با نفوذ از سر مصلحت ،با جبهه
ملیب بمتحدب بشدند.ب بيکیب بازب بمتنفذترينب بآنهاب بآيتب باللهب بکاشانیب بآتشين
مزاج و افراطی بود که هرگز به عنوان دانشمندی مذهبی مورد توجه
قرار نگرفته بود اما به شخصيتی اصلی جنبش ضد امپرياليستی ايران
تبديل شد.
پدر کاشانی ،در طول جنگ جهانی اول هنگام مبارزه با انگليسی ها
در بين النهرين کشته شده بود .و شخص کاشانی نيز در مدت اشغال
ايران در جنگ جهانی دوم ،در زندان انگليسی ها بود .او پس از آزادی
از زندان،ب بلفاصله چون رهبری محبوب و آتش افروز ظهور کرد.
محمد رضا شاه ،با تبعيد او ،کوشيد او را وادار به سکوت کند .اما وی
ازب ببيروتب بدرب بانتخاباتب بمجلسب بشرکتب بوب ببهب بنمايندگیب بانتخابب بشد.
فشار افکار عمومی ،شاه را واداشت تا به او اجازه بازگشت دهد.
صدهاب بهزارب بنفرب ببرایب باستقبالب بازب بکاشانیب بازدحامب بکردند.ب بوب باوب بدر
67
سخنرانی اش ،مصدق و جبهه ملی را به عنوان ميهن پرستان واقعی
ايران ،گرامی داشت.
کاشانیب بجداب بضدب بغربیب بوب ببيزارب بازب بعقايدب بآزاديخواهانهب ببودب بوعقيده
داشتب بمسلمانانب بتنهاب بدرب بصورتب بانطباقب بقوانينب بعرفیب بباب بسنت
قانونی اسلم -،معروف به شرعيات -بايد از آن اطاعت کنند .او ،اگر
ملی گرا هم بود فقط در اين مفهوم محدود بود .کاشانی تصور می
کرد که ايران پس از اخراج کفار کشوری کامل اسلمی خواهد شد که
می بايست هم با کمونيست و هم با غرب ،بجنگد .با اينهمه مانند
روحانيونب حامیب انقلبب مشروطيتب د ر بنيمب قرنب پيش،ب مبارزهب بضد
انگليسیب براب بتکليفب بشرعیب بمیب بدانست.ب ببهب بدليلب بهمينب بتکليف،ب ببه
جانب سياسيون کشيده شد .جناح خود را در مجلس تشکيل داد و به
طورب بخستگیب بناپذيرب بکوششب بکردب بتاب بگروههاب براب ببرایب بتحققب بآرمان
مصدق بسيج کند .او در يک راهپيمايی اعلم کرد " :اسلم مسلمانان
را برحذر ميدارد از اين که تسليم سلطه اجنبی شوند"
باب اقداماتب بکاشانیب روحانیب بريشو،ب وب مصدقب اشرافب مآبب تحصيل
کردهب بسوئيس،ب بکهب ببهب بآتشب بضدب بانگليسیب بسوختب بمیب برسانيدند
مخالفت افکار عمومی مجلس عليه موافقتنامه تکميلی ،شديدتر شد.
نخست وزير رزم آرا ،کوشيد نطقی مبنی بر درخواست تائيد موافقت
نامه در مجلس ايراد کند اما در سيلی از ناسزا غرق شد .هنگامی که
بهب بجايگاهب بخودب ببازگشت،ب ببيشب بازب بچندب بدهب بنفرب ببرایب بپاسخگويی
برخاستند .که همه آنان شرکت انگليس -ايران را به عنوان هيوليی
طمع کار و رزم آرا را به عنوان نوکر آن محکوم کردند .مصدق از
همهب بپرشورب بترب ببود.ب باوب بازب بموافقتنامهب بالحاقیب ببهب بدليلب باينکهب بابزار
بردگی بود انتقاد کردب و سپس در موخرهب ای هوشمندانه،ب به طور
نمايشی بسمت رزم آرا چرخيد و به او گفت " اگر از موافقتنامه
حمايت کنيد لکه ننگی از خود بجای گذاشته ايد که هرگز نمی توانيد
آن را محو کنيد"
مصدق،ب بدرب ۲۵بنوامبر،ب بموافقتنامهب بتکميلیب براب ببرایب برایب بگيریب بدر
مقابلب بکميتهب بپارلمانیب بارائهب بکرد.ب بجلسهب بکميتهب بمثلب بهميشهب بدرب بيک
پيش تالر در مجلس تشکيلب شدهب بود .آفتاب درخشان روی برف
سبکی که بيرون را پوشانده بود ،می تابيد .مصدق و چهار نفر ديگر
از اعضای کميته که متعلق به جبهه ملی بودند شق افراطی ملی
کردن شرکت نفت انگليس -ايران را پيشنهاد کردند .اما بقيه اعضای
کميته آمادگی نداشتند که تا آن حد پيش روند .و اگر چه با ترديد ،اما
مخالفتی ابراز نشد .کميته باتفاق آراء رای به رد موافقت نامه داد.
سياسيون ايران بسوی قلمرويی ناشناخته حرکت می کردند و دست
قدرتب بمندیب ببرب بسکانب بحکومتب بنبود.ب بگوئیب بحوادثب بخودسرانهب ببه
وقوع می پيوستند هيچ اقليتی ،نسبت به ديگری ،حسن نيت نداشت.
هرب بروزب دوب بدستگیب ببيشتریب بايجادب وب بهرب گفتمانیب بباب باهانتب وب نطق
آتشين هدايت می شد.
68
در پايان دسامبر ،به تهران خبر رسيد شرکت نفت عربي -آمريکايی- ،
آرامکو -قرارداد جديدی با عربستان سعودی منعقد کرده است که
بموجب آن منافعش را نسبت پنجاه -پنجاه با سعودی ها تقسيم کند.
سفير شفرد ،فورا تلگرامی به لندن مخابره و توصيه کرد که شرکت
انگليس -ايران هم پيشنهاد مشابهی به ايران کند .هم وزارت امور
خارجه انگلستان و هم شرکت ،از پذيرفتن اين توصيه سرباززدند و با
اين کار ،فرصت ديگری را جهت حل بحران ،پيش از وقوع فاجعه ،از
دستب بدادند.ب بمديرب بشرکتب بانگليس-ب بايرانب بدرب بتهران،ب بای.جی.ب بدی.
نورث کرافت به دفتر شرکت در لندن ،توصيه کرد " اهميت زيادي"
برای جنبش ملی گرايی قائل نشود.
موضع انگليسی ها ،چنان دور از واقعيت بود که معاون نورث اف،
مصطفی فاتح ،بالترين مقام ايرانی شرکت و نوکر وفادار آن بمدت
چند دهه ،اعتراض کرد .او نامه بيست و سه صفحه ای پر احساسی
بهب بيکیب بازب باعضایب بهيئتب بمديرهب بشرکتب بانگليس-ب بايران،ب بادوارد
الکينگتون ،نوشت چون او را از زمانی که در ايران مقامی در شرکت
داشت می شناخت .نامه هشداری گويا بود که ضرورت دارد شرکت
برای جلوگيری از وقوع فاجعه " بيداری ملی گرايی و شعور سياسی
مردم آسيا" را دريابد و " سعه صدر ،قدرت تحمل آراء ديگر مردم و
تفکری شفاف" نشان دهد همچنين اتحاد شرکت انگليس -ايران را با
" طبقات حاکم فاسد" و " مقامات اداری زالو صفت" " ،فاجعه آميز،
منسوخ و غير عملي" ناميد و پيشنهاد کرد اگر شرکت با قبول تقسيم
سود بميزان ۶۰-۵۰و تقبل دوره شرکت ،موافقتنامه را اصلح نمايد،
هنوزب ببقدرب بکافیب بحامیب بدرب بمجلسب بوجودب بداردب بتاب بآنب براب ببهب بتصويب
برساند .موافقتنامه از منظری ديگر هم محکوم به شکست است چرا
کهب بخطب بمشیب بهایب بشرکتب ب"ب بطبقاتب بآزاديخواهب بوب بپيشروب براب بدر
انگلستانب ببيزارب بکردهب باست".ب بفريادب برسایب باوب بناشنيدهب بماند.
سياستمداری انگليسی هنگامی که نامه به او نشان داده شد ،گفت
فاتح " چندان مورد اعتماد نيست".
اينک به نظر می رسد که رويارويی اجتناب ناپذير است .اميد موفقيت
ملیب بگرايانب براب بهيجانب بزدهب بکردهب ببود.ب بچراب بکهب بباورب بداشتندب بتاريخ،
سرانجامف به آنان امکان داده است تا کشورشان را از زير سلطه
امپرياليستب بهایب بانگليسیب بخارجب بکنند.ب بدرب بژانويهب ،۱۹۵۱ب بفراخوانی
برای راهپيمائی کردند تا مبارزه ای متکی بر توده مردم و با هدف
اجبارب ببهب بملیب بکردنب بشرکتب بانگليس-ب بايرانب براب بآغازب بکنند.ب بجمعيت
انبوهی حضور يافتند .اولين سخنرانان از جبهه ملی بودند و همينکه
خواسته خود را مطرح کردند به نحو شايسته ای مورد تشويق قرار
گرفتند.ب باماب باينب بفقطب بآغازب ببود.ب بپسب بازب بسياستمداران،ب بچندب بتنب باز
روحانيون سخنرانی و اعلم کردند هر مسلمان شريفی شرعا مکلف
است از ملی کردن حمايت کند .آخرين نفر آنها فتوايی را قرائت کرد
کهب ب(ب بحضرت)ب بمحمدب ب(ص)ب بازب ببهشت،ب بدولتب برزمب بآراب براب ببهب بجهت
فروختن حق مسلم ايران به اجانب کافر ،لعنت کرده است .هرچند
69
غيرمذهبیب بهایب بجبههب بملیب بوب ببنيادگرايانب بمذهبیب بکهب بپيروب بآيتب بالله
کاشانی بودند ،در اتحاد با يکديگر احساس آرامش نمی کردند ،اما به
خاطر هدفی بزرگ تر ،اختلفات عميقشان را به کناری نهاده بودند.
رزم آرای بيچاره ،در موقعيتی غيرقابل تحمل قرار داشت .توده ها،
پيشب ا ز باينب اعلم بکردهب بودندب کهب ا و بد ر ببهترينب حالت،ب بآلتب بدست
انگليسی ها و در بدترين حالت خائن است .او نيز به کرات پاسخ داده
بود که معترضين داخل يا خارج مجلس ،رويايی جنون آميز را تعقيب
ميکنند و منفعت کشور اقتضاء معامله با انگليسی ها را دارد .با اين
که او مصرانه کوشيد تا انگليسی ها را از اين وضعيت نجات دهد ،نه
شرکت انگليس -ايران و نه وزارت خارجه ،سر سوزنی از او حمايت
نکردند .سفير شفرد تا آنجا پيش رفت که با ارسال نامه ای به او،
توصيه کرد عليه ناسپاسانی که از " خدمت عظيم انگليسی ها به
بشريت" قدردانی نکردند " ،موضع محکمي" اتخاذ کند.
رزم آرا ،شجاعانه مقاومت کرد .درب ۳بمارس در مقابل کميته نفتی
ظاهر شد و مجددا مخالفت خود را با طرح ملی کردن صنعت نفت،
ابراز کرد .او ملی کردن را ،غيرقانونی دانست که موجب خواهد شد
انگلستان مقابله به مثل کند و اين امر نابودی اقتصاد ايران را در پی
خواهد داشت .سفير شفرد آن شب به انگلستان تلگرام کرد که او" ،
جان کلم" سخنرانی رزم آرا را نوشته بود.
ايرانيان ،بيشتر ظنين شدند و با اعتراضی ديگر ،واکنش نشان دادند.
در راهيپمايی ۷مارس ،شعار " مرگ بر انگليس" جانشين ،شعار ملی
کردن نفت شد ،رزم آرا فرصتی نداشت حتی شاه هم آن را می
دانست .شاه محرمانه از سياستمداران ،پرسيد که چه کسی را برای
نخست وزيری پيشنهاد می کنند .پاسخ همه يکسان بود :مصدق.
همهب بمیب بدانستندب بکهب بشمارشب بمعکوسب ببرایب برزمب بآراب بشروعب بشده
استب باماب بکمترب بکسیب بپيشب ببينیب بمیب بکردب بکهب بدورهب باوب باينب بچنين
خشونت بار به پايان برسد .روزی که هزارها تظاهرکننده در تهران،
گرد آمدند تا انزجارشان از انگلستان را فرياد کنند ،رزم آرا و دوست
شاهب ببنامب باسداللهب بعلم،ب ببرایب بتشييعب بجنازهب بيکیب بازب بروحانيونب ببه
مسجدی در تهران رفته بودند .مرد جوانی با طپانچه از ميان جمعيت
بيرون آمد و بسوی رزم آرا شليک کرد .رزم آرا در دم جان سپرد.
افسران پليس ضارب را که نجاری بنام خليل تهماسبی و عضو گروه
مذهبی فدائيان اسلم بود دستگير کردند.
تهماسبی به بازپرسان گفت " :اگر خدمت کوچکی انجام داده ام،
برای رضای خداوند متعال و در جهت رهايی مسلمانان محروم ايران
از بندگی اجنبی بوده است"
واقعيت ترور رزم آرا ،هرگز آشکار نشد .شواهد حاکی از اين بود که
شليکب بمهلکب بنهب ببوسيلهب بخليلب بتهماسبیب بکهب بتوسطب بيکب بسربازب ببه
دستور شاه يا اعضای باند مخفی او صورت گرفته و اسدالله علم
آگاهانه او را به سوی قرار شوم کشانده بود .سالها بعد يک سرهنگ
70
بازنشستهب ايرانی،ب بدرب خاطراتب خودب بنوشتب بکهب بگلولهب مهلکب ازب يک
تپانچه کلت که تنها سربازان به آن دسترسی دارند ،شليک شده بود.
اينب بسرهنگب ببازنشستهب بادعاب بکردب ب"ب بيکب بگروهبانب بارتشب بدرب بلباس
شخصی برای انجام اين کار انتخاب و به او گفته شده بود که با کلت
رزمب بآراب براب ببکشد،ب ببهب بمحضب باينب بکهب بتهماسبیب بشروعب ببهب بتيراندازی
کرد ....آنها که زخمهای بدن رزم آرا را وارسی کرده بودند ،ترديد
نداشتند که او در اثر اصابت گلوله کلت و نه گلوله تفنگی ضعيف،
کشته شده است"
آرمان رزم آرا ،آخرين اميد مصالحه ،حتی پيش از ترور او محکوم به
شکست بود و روز بعد از ترور کميته نفتی مصدق ،گام سرنوشت
ساز را برداشت و به اتفاق آرا ،پيشنهاد کرد .مجلس ،شرکت نفت
ايران – انگليس را ملی اعلم کند.
هزاران تن از مردم روز بعد با شرکت در تظاهراتی پرشور و نشاط،
سرور انگيز ،شنيدند که آيت الله کاشانی ضمن تائيد رای کميته از
مجلسب بخواستب بکهب بسريعاب باقدامب بکند.ب باينکب بهيچب بچهرهب بملیب ببدون
ترس از برانگيختن خشم مردم نمی توانست با ملی کردن مخالفت
نمايد حتی نخست وزير جديد ،حسين عل ،سياستمدار تحصيل کرده
انگلستان ،که از پی آمدهای ملی کردن مطلع بود ،جرئت مخالفت با
آن را نداشت.
سفيرشفرد در سفارت انگليس ،هنوز تصور می کرد قادر به مهار
سيل است و به عملياتی دست زد تا اعضای مجلس را ترغيب کند
روز رای گيری در مورد ملی کردن صنعت نفت ،در خانه بمانند تا
تعداد اعضای مجلس به حد نصاب نرسد .ابتدا به شاه پيغام فرستاد و
تاکيد کرد تا " از همه نفوذش" بر شاه دوستان و محافظه کاران،
استفاده کند .سپس با نخست وزير عل بملقات و با خشونت او را
مطلع کرد که" قانونا ،فعاليت شرکت با ملی کردن خاتمه نمی يابد"
و برای اولين بار پيشنهادب کردب شرکتب انگليس -ايران ،اينکب ممکن
است برای پذيرفتن تقسيمب ۵۰بدرصدی سود ،آماده باشد .عل بپاسخ
داد " توافق پنجاه درصدی سود کمی پيش از اين ممکن بود ،مورد
قبول قرار گيرد اما حال چيزی بيشتر مورد نياز است".
مجلس در ۱۵مارس تشکيل جلسه داد تا رای تاريخی خود را بدهد.
۹۶نماينده از جمله همان چند نفری که به شاه قول در خانه ماندن
داده بودند .در مجلس حضور به هم رسانيدند همه در موافقت با ملی
کردن نفت رای دادند .پنج روز بعد مجلس سنای تشريفاتی نيز ،که
تنها چند سال از عمر آن می گذشت و نيمی از اعضايش توسط شاه
منصوب می شدند ،باتفاق آرا ،ملی کردن نفت را تصويب کرد.
مصدق،ب اينکب به،ب قهرمانیب بدرب مقياسب حماسیب بتبديلب شدهب ببود.ب ببه
محضب بخروجب بازب بخانهب بموافقانشب بدورب باوب بجمعب بمیب بشدند.ب بآيتب بالله
کاشانيف او را به عنوان منجی ،قابل مقايسه با کوروش و داريوش،
تکريم کرد .حتی کمونيستهای توده نيز او را تائيد کردند .مجلس در
طول چند هفته بعد ،همه لوايح تقديمی او را با اکثريت آراء تصويب
71
کرد .او ،آنچنان آشکارا مرد لحظه ها ،شده بود که نخست وزير علء
دليلی برای ماندن در مقام نخست وزيری نمی ديد و در نيمه آوريل
استعفا کرد.
دولتب بانگلستان،ب باما،ب بسرتسليمب بشدنب بنداشت.ب بوب بباب باستعفایب بوزير
امور خارجه ،بوين ،به بهانه بيماری که با ايرانيان تقريبا همدلی نشان
داده بود ،و جايگزينی هربرت موريسون بسيار ناآگاه ،تصميم او راسخ
ترب شد .موريسون سی سال صرف طی مدارج حزب کرده بود و
هرگزب بادعایب بتخصصب بدرب بامورب بجهانیب بنداشت.ب بغرورآفرينب بترين
دستاورد او ،ساختن پل جديد واترلو و بازسازی سيستم ترابری لندن
بود .او مبارزه مردم ايران را به سادگی شورش ملتی بی تمدن ،عليه
نفوذب بدنيایب بمتمدن،ب بتلقیب بمیب بکرد.ب بدرب بيکیب بازب باولينب ببيانيهب بهای
عمومی اش ،در مقام وزير امور خارجه ،اعزام سربازان انگليسی را
به سوی ايران پيشنهاد کرد تا " آماده باشند در صورت لزوم وارد
حوزه های نفتی پرشيا شوند"
سياستب بسازانب بردهب ببالیب بوزارتب بامورب بخارجه،ب بدرياب بنوردی،ب ببانک
انگلستان ،وزارت گاز و نيرو ،به اصرار موريسون " گروه تحقيق بر
روی پارس" را تشکيل دادند .گروه چند کار تحقيقی انجام داد تا به
عنوان پس زمينه ،در مقابله با بحران مورد استفاده قرار گيرد .يکی
ازب باينب بتحقيقات،ب ببررسیب ب"ب بروانشناسیب بايرانيان"ب ببود.ب بمحقق،
ديپلمات انگليسی ،ادعا کرد که نوع ايرانی برانگيخته می شود با" :
نادرستیب ببیب بپروا،ب بديدگاهب بجبریب بوب ببیب بتوجهیب بنسبتب ببهب برنجب ب.....
پارسيان عادیب مغرور ،نادرست،ب علقمندانب بهب دادنب قول درب مورد
آنچه که می دانند قدرت يا قصد انجام آن را ندارند ،تعلل گر ،فاقد
پايداری و انرژی ،اما در مورد نظم اصلح پذير ،هستند مهم تر آنکه از
توطئهب بلذتب بمیب ببرندب بوب بهرجاب بکهب بپایب بنفعب بشخصیب بدرب بميانب بباشد
بسرعت به سوی کلی بافی و نادرستی می چرخند .اگرچه با مهارت
دروغ می گويند ،انتظار ندارند که حرفشان باور شود .آنها معلومات
سطحی و موضوعات فنی را به آسانی فرا می گيرند و خود را فريب
می دهند که موضوعی اساسی را دريافته اند".
با چنين اشخاصی ،معامله برابر با شرافتمندانه ،البته نامعقول ،خواهد
بود.لذاب بوزارتب بخارجه،ب ببرایب بتسلطب بدوبارهب ببرب بآنانب بخطب بمشیب بسه
شاخه بایب طراحیب کردب باول ،بمحمدب برض ا بشاهب بايدب متقاعدب شودب که
مجلس را منحل کند .دوم سيد ضياء نورچشمی سالخورده انگليسی
ها ،که سی سال پيش در به قدرت رساندن رضا شاه کمک کرده بود
به نخست وزيری انتخاب شود .سوم به مسئولن اداری ترومن در
واشنگتن اکيدا توصيه شود که " لاقل به عدم توافق يا اختلف نظر
با ديدگاه ما اشاره نکنند" .به محض تصويب اين خط مشی ،شرکت
انگليس -ايران ،مقرری کارگران ايرانی را تقليل داد هزاران کارگر،
در اعتراض ،کار را رها کردند.
انگليسی ها ،بلفاصله کشتی های جنگی را روانه آبهای آبادان ،کردند،
نيمه آپريل ۳ ،ناو محافظ و دو رزمناو ،مخفيانه وارد محدوده ديدرس
72
پاليشگاهب بشدند.ب باينب بعملب بموجبب بکشمکشب ببيشترب بشد.ب بکارگران
نفتی ،خودسرانه به خيابان های خاکی ريختند و در چند درگيری ،شش
ايرانی ،دو کارگر نفتی انگليسی و يک دريانورد انگليسی کشته شدند.
بعضی از ايرانيان معتقد بودند که انگليسی ها عمدا دست به عمل
تحريک آميز زدند تا بهانه ای برای دخالت نظامی فراهم کنند.
سفير شفرد می پنداشت اگر ايران نخست وزير قاطعی داشته باشد،
میب بتواندب بوضعب براب بتحتب بکنترلب ببرگرداند.ب بو ببرب بنخستب بوزيریب بسيد
ضياءب باصرارب بمیب بورزيدند،ب بشاهب بنيزب ببیب بچونب بوب بچراب باطاعتب بکرد.
مجلس رای گيری در مورد نامزد معرفی شده را ،به روزب ۲۸بآپريل
موکول کرد .شفرد در آن صبح ،بيانيه ای صادر و اعلم کرد دولت
فخيمه بريتانيا ،تحت تهديد ملی کردن ،هيچ مذاکره ای انجام نخواهد
داد.ب بباب باينب بنمايشب بقدرتب بوب بحضورب بدوستشب بسيدب بضياء،ب بدرب براس
دولت،ب بپيشب ببينیب بمیب بکردب بکهب بجرياناتب بدرب بجهتب بمخالفب بحرکت
خواهند کرد .اين طرح اما ،بشدت غيرواقع گرايانه بود و يکبار ديگر
نشانب بدادب بکهب بانگليسیب بهاب بوضعيتب بايرانب براب بتاب بچهب باندازهب بنادرست
ارزيابی کرده بودند.
هنگامی که مجلس برای بحث و بررسی در مورد انتصاب سيد ضياء
بهب بعنوانب بنخستب بوزيرب بتشکيلب بجلسهب بدادب بحتیب ببيشترب بملیب بگرايان
پرشورب بهمب بقادرب ببهب بپيشب ببينیب باتفاقات،ب بنبودندب بچشمب بها،ب بالبتهب ببه
مصدق ،قهرمان زمان ،خيره شده بود .همه انتظار داشتند که او با
يکی از آن نطقهای آتشين و خجل کننده ،جبهه مخالف عليه انگلستان
و پادوهای خائنش را رهبری کند ،اما وقتی رئيس مجلس پرسيد که
چه کسی مذاکره را شروع خواهد کرد مصدق عکس العملی نشان
نداد در عوض نماينده سرشناس جناح راست جمال امامی که جزو
حقوق بگيران دولت انگلستان بود ،تالر مجلس را فتح کرد ،امامی
حتی اسمی هم از سيد ضياء نياورد .اما مصدق را به دليل کشاندن
مجلس به بی حرکتی و فلج کردن کشور با نق زدن های دائم مورد
استهزا قرار داد و با تحقير گفت که اگر پيرمرد قصد مبارزه دارد بايد
خود نخست وزير شود تا مشکلت اين مقام را دريابد و ادامه داد که
دليل رد پيشنهادات مکرر برای تصدی شغل دولتی ،از طرف مصدق
را ميداند ،او از آن روده درازان غير مسئولی است که از سخنرانی
درباره اشتباهات ديگران لذت می برد اما هرگز پيشنهاد سازنده ای
ارائه نمی کند.
مجلس در پايان سخنان امامی در سکوت فرو رفت .مصدق دقايقی
درنگ کرد و سپس برخاست .با آرامی و متانت گفت که از پيشنهاد
نخست وزيری خرسند است و افتخار می کند که نخست وزير شود و
در کمال تواضع ،پيشنهاد را می پذيرد .همه بهت زده شدند .امامی
بيش از همه ،بزودی بهت به غوغا و هياهو تبديل شد ،رسما پيشنهاد
شدب بکهب بمصدقب ببايدب بنخستب بوزيرب بشود.ب بو برئيسب بمجلسب برایب برای
گيری فوری دعوت به عمل آورد .پيشنهاد با تفاوت ۷۹رای موافق در
مقابلب ۱۲برایب به تصويبب رسيد.ب مصدقب اگاهب ازب قدرتی که درب آن
73
لحظه داشت اظهار کرد که نخست وزيری را می پذيرد مشروط بر
اينب بکهب بمجلسب بطرحب باجرایب بملیب بکردنب بشرکتب بانگليس-ب بايرانب برا
تصويب کند بموجب مواد اين قانون ،کميته ای پارلمانی می بايست
دفاتر شرکت را حسابرسی کند ،ادعای دو طرف در مورد غرامت را
بسنجد ،ايرانيان را برای آموختن نحوه اداره صنعت نفت به خارج از
کشورب باعزامب بوب بطرحیب ببرایب بتشکيلب بشرکتب بنفتب بملیب بايرانب بتهيه
نمايد.ب بمجلسب بدرب ببعدازظهرب بهمانب بروز،ب بقانونب بملیب بکردنب بشرکت
انگليس -ايران را تصويب کرد.
غيرممکن ،اينک به وقوع پيوسته بود .مصدق ،نماد ملی گرايی ايران
و مقاومت در مقابل قدرت سلطنت ،ناگهان به اوج قدرت رسيده
بود .لحظه ای هيجان انگيز اما شديدا بی ثبات بود .همه می دانستند
که نزاع غولها نزديک می شود .اما کسی نمی دانست پيامد آن را
برای ايران و بقيه جهان پيش بينی کند.
7
دشمنان نامرئی در همه جا
روزب ۲۶بژوئنب ، ۱۹۵۰ميليون ها ايرانی و آمريکايی ،مشتاق و نگران
گرد راديوها جمع شدند .همگی می دانستند به اخباری گوش خواهند
داد که برای هميشه قالب و شکل تازه ای به زندگی آنها می بخشد،
اکثراب باندوهگينب وب هراسناکب بودند.ب بهرچندب ببحرانیب کهب ايرانب براب بفرا
گرفته بود به هيچ روی با مشکلی که ناگهان آمريکا با آن مواجه شد،
ارتباطی نداشت.
در آن روز شاه ايران اعلم کرد که تيمسار علی رزم آرا ،فرمانده بد
طالع ارتش را نامزد پست نخست وزيری خواهد کرد .مردم در گوشه
و کنار کشور ،از مغازه ها و کارخانه ها گرفته تا قهوه خانه ها گرد هم
جمع شده بودند و از يکديگر می پرسيدند :اين انتخاب چه معنايی
دارد؟ آيا در آخرين دقايق رزم آرا قادر به انجام معامله با انگليسی ها
خواهدب ببود؟ب باگرب بنه،ب بچهب برخب بخواهدب بداد؟ب بآياب بامکانب بحملهب بنظامی
انگلستان به ايران وجود دارد؟ آيا انقلب خواهد شد ،به راستی کشور
به سوی نجات و رستگاری روان است يا فاجعه و مصيبت؟
آمريکائيان اما ،شيفته و مجذوب اخبار ديگری بودند .سربازان سوی
مرزهای جنوبی در حال پيشروی بودند .کمونيست وارد کره شده و به
شورای امنيت سازمان ملل ،با انعقاد جلسه ای اضطراری هشدار
داد،ب بدرب بصورتیب بکهب بمتجاوزانب بعقبب بنشينیب بنکنند،ب بجنگب بدرخواهد
گرفت ،به دليل دسترسی هر دو ابر قدرت ،به مهمات اتمی ،عده ای
از نزديک شدن آخر زمان هراسان شده بودند.
ميان آنچه ايرانيان را مجذوب و مشغول ساخته بود و آنچه آمريکائيان
در آن روز ماه ژوئن با آن مواجه بودند ،تفاوتی عمده وجود داشت و
74
بازتاب وحشتی بود که دو کشور را در آغاز نيمه دوم قرن بيستم در
چنگال خود گرفته بود.
ايران در مواجهه ای هولناک با امپراطوری انگليس و شرکت نفتی
خود به سر می برد و آمريکا نيز چشم اندازی چندان روشن و آرام در
پيشب رو نداشت .بجنگب درب کرهب دليلب بقاطع ی ببرایب احتمال بدرگيری
کشورشان ،آمريکا ،در نزاعی جهانی عليه دشمنی ترسناک بود.
آن روزها ،هيچ يک از اين دو ملت نمی دانست ،که اين دو بحران در
نهايت يکی خواهد شد و يا بهم گره خواهد خورد .ايالت متحده درگير
مبارزه ای که از نظر اکثريت ملت ،توسط کمونيست های رعب انگيز
از پيش تجهيز و تدارک ديده شده بود ،به آرامی از نگاه به ايران به
عنوان کشوری با تاريخی بی بديل که با رويارويی سياسی عجيب و
غريبی مواجه است ،دست کشيد و بدين ترتيب چالش ميان ايران و
بريتانيا،ب بتابعیب بازب بمبارزهب بميانب بشرقب بوب بغربب بتلقیب بگرديد.ب بدرب باين
دوران ،ذهن آمريکائيان را احساس عميقی از ترس و دلهره به ويژه
هراس از محاصره شدن ،شکل داده بود .هرچند رهبران دول متحد،
کسانی که دو ماه بعد از پايان جنگ دوم جهانی در پوتزدان با يکديگر
ملقات کرده بودند ،متعهد به همکاری و مساعدت "بر اساس روشی
صلحب بآميزب بوب بدمکراتيک"ب بشدند،ب باماب بورایب باينب بواژگانب بفخيم،ب ببی
اعتمادی عميقی موج می زد .قدرت شوروی ،لتويا ،ليتوانيا و استونيا
راب ببهب بانقيادب بدرآوردهب ببود.ب بحکومتب بهایب بکمونيستیب بدر ب ۱۹۴۶بببر
چکسلواکی تحميل شد .آلبانی و يوگسلوی نيز به کمونيسم گرائيدند
وب بکمونيستب بهایب بيونانیب ببرایب ببهب بدستب بگيریب بقدرتب بدستب ببه
خشونت زدند.
سربازان روسی راه های زمينی را به مدت ۱۶ماه در برلين بستند.
روسيه شوروی درب ۱۹۴۸ببه آزمايشب موفقيت آميزب سلحهای اتمی
پرداخت .در همان سال نيروهای طرفدار غرب در چين ،در جنگ های
داخلی از کمونيست ها به رهبری مائوتسه تونگ شکست خوردند .از
ديدگاه واشنگتن ،دشمنان آماده در همه جا حضور داشتند.
رئيس جمهور ترومن ،در ۱۹۴۷در پاسخ به شرايط متغير بين المللی،
ايجاد سازمان جاسوسی آمريکا را تصويب کرد .تعهدات غير مشخص
و ابتدايی اين سازمان به منظور " تامين اهداف و اجرای وظايف
مشخص و ابتدايی اين سازمان به منظور " تامين اهداف و اجرای
وظايفب بمرتبطب بباب بتشکيلتب باطلعاتیب بوب بجاسوسیب بموثرب ببرب بامنيت
ملي"ب ببودب بکه،ب بسالب ببعد،ب بابعادب بتازهب بایب ببهب بخودب بگرفتب بوب بشاملب ب"
عملياتب بتخريبیب بوب بضدب بتخريبی،ب باقداماتب بموثرب ببراندازیب بوب بعقب
نشينی ...اخلل در کمک به :جنبش های مقاومت زيرزمينی ،فعاليت
هایب بآزادب بسازیب بآوارگانب بوب بچريکهاب بوب بحمايتب بازب بعناصرب ببومیب بضد
کمونيست در کشورهای مورد تهديد در جهان آزاد" شد .در ژانويه
،۱۹۵۰ب بشورایب بامنيتب بملی،ب بسندیب بمعروفب ببهب بان.ب باس.سي ۶۸-برا
جهت تامين نياز ايالت متحدهب آمريکا ،برای مواجههب با جنبشب های
75
کمونيستیب بنهب بتنهاب بدرب بمناطقب بدارایب بمنافعب بحياتیب بوب بامنيتیب ببرای
آمريکا ،بلکه در صورت وقوع در هرجای ديگر جهان ،آماده کرد.
اين سند با تاکيد بر وجود حمله و تعرض به نهادهای آزاد ،در همه
نقاط جهان نتيجه گيری کرد که " در چارچوب فعلی ،يعنی قدرت
قطبی می شود ".جنگ سرد موجب گرديد که آمريکا نه تنها به قدرت
دشمنان که به اهميت حياتی دوستان خود نيز پی ببرد .از اين رو ،در
بهارب ۱۹۴۹يازده کشور از دوستانش را به اتحادی نظامی فرا خواند
که ،بستر اصلی و اساسی اين ائتلف ،معاهده آتلنتيک شمالی ( ناتو)
يا همکاری بين دول ايالت متحده آمريکا و انگلستان بود و اختلف
نظر ،بر سر چگونگی برخورد با کشوری مانند ايران ،نمی بايست
موجبب بتضعيف بآنه ا بشود.ب رئيسب بجمهو ر بترومن،ب ا ز بکسان ی ببودب که
اعتقاد داشت روسيه بر آن است تا ،ايران را در مدار خويش وارد
کند .يک روز بعد از حمله کره شمالی به کره جنوبی ،ترومن به يکی
از دستيارانش گفت " :کره ،تنها کشوری نيست که او را مضطرب و
نگران می سازد" وی قدم زنان به کره جغرافيايی کنار ميز کارش
نزديک شد و با گذاشتن انگشت بر روی نقطه ای که ايران را نشان
میب بدادب بگفت:ب ب"ب بدرب بصورتیب بکهب بمراقبب بنباشيم،ب بآغازب بمزاحمت
شوروی ،از اينجا خواهد بود".
طی بيش از يک قرن ،بريتانيا و روسيه با زير پا گذاشتن حق حاکميت
ايرانيان،ب بموجبب بنفرتب بو بانزجارب ببسياریب بازب بآنانب بشدند،ب بدرب بحاليکه
ايرانيان نسبت به ايالت متحده آمريکا ،احساسی از تمجيد و ستايش
داشتند .آمريکائيان تقريبا به ديده تحسين نگريسته می شدند .اندک
آمريکائيانیب بکهب بشناختهب ببودند،ب بافرادیب ببخشنده،ب بازب بخودب بگذشتهب بو
فداکارب ببهب بنظرب بمیب برسيدندب بکهب ببیب باعتناب ببهب بقدرتب بوب بثروتب بشان،
علقمند کمک به آنها بودند.
معروفترينب بوب بشناختهب بشدهب بترينب بآمريکايیب بنزدب بمردمب بعادیب بايران،
معلمی جوان و جدی ،به نام هوارد بسکرويل بود که در سال ،۱۹۵۹
در کنار دوستان ايرانی خود ،در مبارزات انقلب مشروطه کشته شد.
وی همچون شهيد مورد احترام بود و از او به عنوان لفايت آمريکايی
ياد می شد .از خود گذشتگی بسکرويل نزد ايرانيان ،دليل واضحی
برای تمجيد و ستايش آنان ،از آمريکائی ها نسبت به ديگر خارجی ها
بود.
همب بزمانب بباب ببهب بخونب بغلطيدنب ببسکرويلب بتوسطب بسربازانب بطرفدار
سلطنت معلمی دور انديش از اهالی آمريکا به نام ساموئل جوردن
اقامت چهل و سه ساله اش در تهران را آغاز کرد .با تاسيس مدرسه
البرز ،او يکی از مدرن ترين مدارس دوره متوسطه کشور را ايجاد
کرد که هزاران نفر از فارغ التحصيلن آن ،در شکل دهی به زندگی
ايرانيان ،نقشی عمده به عهده گرفتند .اعضای کليسای پرسبيتری،
که جوردن برای آنها می کرد ،يک بيمارستان و يکی از معدود مدارس
دخترانه کشور را اداره می کردند.
76
بعدها يکی از فارغ التحصيلن اين مدرسه نوشت " آمريکايی ها با
تحسين و علقه ای تقريبا جهانی نگريسته می شدند ،سهم آنها در
بهبودب بغرورب بجريحهب بدارب بشدهب بکشورب بجنگب بزدهب بما،ب بفراترب بازب بشماره
اندکب بآنهاب ببود...ب بآمريکايیب بهاب ببدونب بهرگونهب بکوششیب ببرایب بتحميل
شيوه زندگی و دين خود برما ،فارسی را آموختند و شروع به ايجاد
مدارس،ب ببيمارستانب بهاب بوب بدرمانگاهب بهایب بپزشکیب بدرب بنقاطب بمختلف
ايران کردند.
تنها دليل ستودن آمريکا توسط ايرانی ها نه فداکاری و حسن نيت
اينب بمردانب بوب بزنانب بنمونهب بکهب بانتقادب بموثرب بايالتب بمتحدهب بازب بقرارداد
۱۹۱۹ميان ايران و انگليس بود که بر اساس آن ،بريتانيا توانست به
عنوانب بقدرتیب باستعماریب ببهب بايرانب براهب بپيداب بکند.ب برئيسب بجمهور
ويلسون ،تنها رهبر جهان بود که در همان سال در ورسای ،از ادعای
ناموفق ايران ،برای جبران خسارت ناشی از اشغال کشور ،توسط
روسيه و بريتانيا ،در خلل جنگ جهانی اول ،حمايت کرده بود .از اين
رو ،در اواسط دههب ، ۱۹۲۰سفير آمريکا در ايران می توانست چنين
گزارش دهد " ايرانيان از هر طبقه اجتماعی که باشند ،هنوز اعتماد
بی اندازه ای به آمريکا دارند".
تا شروعب جنگب جهانی دوم ،آمريکاب سياستب فعالیب نسبتب به ايران
نداشت ،اما پس از جنگ ،به عنوان يک " قدرت" پا به دنيا گذاشت و
سياست گذاران مقيم واشنگتن را برانگيخت تا با توجه به نقش قاطع
نفت در پيروزی دول متحد در جنگ ،توجه خود را معطوف خاورميانه
سازند و با تشديد جنگ سرد به تقويت منافع خود بپردازند.
درب باينب بمقطع،ب بدينب بآچسنب بچهرهب بشاخصب بتاريخب بديپلماسیب بآمريکا
سياست آمريکا را در قبال ايران رهبری و با جنبش های ملی جهان
سوم ،همدلی می کرد .او با هيکل نحيف ،کت و شلوار راه راه ،کله
لبه دار و ريش تروتميز ،از هر لحاظ وطن پرست به نظر می رسيد.
وی در جوانی ،جمهوريخواهی بود که تئودور روزولت را تحسين می
کرد ،بعدها به حزب دمکرات پيوست و در دوران فرانکلين روزولت،
به خدمت مشغول بود.
ترومن،ب بباب باحساسب بقرابتب بنسبتب ببهب بآچسن،ب بپسب بازب بپيروزیب بدر
انتخاباتب ، ۱۹۴۸او را به عنوان وزير خارجه برگزيد .هر دو مصمم
بودند تا به مردم فقير و تهيدست جهان نشان دهند .آمريکا ،نه روسيه
ای ديگر ،که دوست واقعی آنها است.
آچسنب بپسب بازب بتصدیب بپستب بوزارتب بخارجه،ب بجرجب بمکب بگیب بمردب بپر
انرژی و آزاد منش تگزاسی را به عنوان معاون وزير در امور خاور
نزديک ،آسيای جنوبی و آفريقا ،برگزيد .وقتی مک گی مقام پراهميت
معاونت را احراز کرد ،تنهاب ۳۸بسال داشت .او در دانشگاه اوکلهما
زمين شناسی خوانده و با دريافت کمک هزينه مطالعاتی رودس از
دانشگاه آکسفورد ،به انگلستان رفته بود .پس از پايان تحصيلت ،از
سوی شرکت نفت ايران -انگليس به عنوان متخصص و ژئوفيزيک ،به
کارب بدرب بايرانب بدعوتب بشد.ب باوب بباب بردب باينب بدعوت،ب ببهب بايالتب بمتحده
77
بازگشت و شرکت نفتی خويش را دائر نمود .موفقيت وی در اداره
شرکت ،چنان او را ثروتمند کرد که بدون دريافت حقوق ،در وزارت
خارجه به خدمت مشغول شد .زمينه مطالعاتی و دانش او در صنعت
نفت ،موجب سوء ظن وزارت خارجه بريتانيا گشت .به گمان آنها او
درصدد تضعيف شرکت نفت انگليس -ايران بود تا شرکت های نفتی
آمريکايی را -که شايد منافع پنهانی در آنها داشت -جايگزين آن سازد.
در اواخر سالب ، ۱۹۴۹مک گی در بسياری از نشت هايی که محمد
رضا پهلوی ،طی ملقات هايش با مقامات عالی رتبه آمريکايی در آن
کشور داشت ،شرکت کرده و از بلند پروازی های نظامی خود نمايانه
و غيرواقعی اين شاه جوان ،آزرده و خشمگين شده بود .اندکی پس
از آن ،او از مقامات شرکتب نفتب انگليسب برای ديداری دعوت به
عمل بآوردب و بد ر بجلسهب بایب بهب آنان بگفتب بکه،ب باب مطالعه بتازهب ترين
گزارشب بسالنهب بشرکت،ب بازب بسودب بسرشاریب بکهب بعايدب بآنهاب بمیب بشود،
شگفت زده شده است .سپس پيشنهاد کرد ،شايد وقت آن رسيده
باشد که شرکت عوايدش را بگونه متعادل تری با ايران تقسيم کند.
ميهمانان اش اين نظر را در خور اعتنا نيافتند و حتی يکی از آنها تا
بدانجاب بپيشب برفتب بکهب بادعاب بکرد،ب باگرب بشرکتب بتسليمب بخواستهب بهای
ايرانيان شود به زودی ،هيچ چيز برايش باقی نخواهد ماند.
اين بحث در ماه های آتی ،حدت و شدت بيشتری يافت .مک گی،
مکرراب ببهب بگردانندگانب بشرکت،ب بهشدارب بدادب بکهب باگرب بمیب بخواهندب باز
تيمسارب برزمب بآرا،ب بنخستب بوزيرب بايران،ب ببرایب بمتقاعدب بساختنب بمجلس
جهت تصويب قرارداد های بيشتر ،حمايت کنند ،بايد امتيازات بيشتری
بدهند .وی خشمگين و برافروخته از پافشاری انگليس ها مبنی بر،
ناتوانیب بدرب بپرداختب بعوايدب ببيشترب ببهب بايران،ب بازب بريچاردب بفانب بخوزر،
متخصصب ببخشب بنفتیب بوزارتب بخارجهب بخواستب بتاب بگزارشیب بدرب بمورد
عملياتب بشرکتب بارائهب بدهد.ب ببرب بمبنایب باينب بگزارش،ب بشرکتب بنفت
انگليس نه تنها به گونه ای استثنايی سود آور بود و نفت را بين ۱۰تا
۳۰ببرابر هزينه توليد به فروش می رساند ،بلکه بدليل نخوت و بی
اعتنايی ،عميقا مورد انزجار و نفرت مردم ايران قرار داشت.
مک گی نگران از چشم اندازی چنين فاجعه آميز ،تصميم گرفت به
لندن برود تا شخصا بر دعوی حقوقی خويش پافشاری کند .او در
سپتامبر ،۱۹۵۰با سردی تمام در آنجا پذيرفته شد .مقامات عالی رتبه
دولت انگلستان و شرکت نفتی ،قاطعانه درخواست مصالحه وی را
ردب بکردند.ب بدرب بآنجاب ببهب باوب بگفتهب بشدب بکه،ب بشرکت.ب بتعدادب ببيشتریب باز
ايرانيان را برای مديريت ،آموزش نخواهد داد ،دفاتر خود را به روی
بازرسان ايرانی نخواهد گشود و به ايران سهم بيشتری از عوايد نفت
را پيشنهاد نخواهد کرد .سرويليام فريزر ،رئيس جلسه با گفتن اين
دروغب ببیب بشرمانهب بوب بحيرتب بانگيزب بکهب ب"ب بپرداختب بيکب بپنیب ببيشترب ببه
ايران ،موجب ورشکستگی خواهد شد" روشن ساخت که گفتگوها بی
ثمر بوده است .پس از آن ،مک گی عازم آمريکا شد.
78
مقاماتب بانگليسیب بکهب بتاب بخرخرهب بدرب بآدابب بوب برسومب بدستب بوب بپاب بگير
استعماری،ب بفروب برفتهب بودندب بازب باينب بکهب دولتب بترومن،ب بحاضرب بنيست
ادامه بهره کشی انگلستان از کشورهای تحت الحمايه اش را -که
ساليان دراز بر روی آنها کار کرده بود -بپذيرد ،شگفت زده بودند.
آنچهب بپيشب بازب باينب بها،ب بازب بديدب بايرانیب بهاب بوب بدرب بحالب بحاضرب بازب بنظر
آمريکايی ها ،امپرياليسمی حريص و طماع جلوه می کرد ،از سوی
انگليسی ها امری عادی و همه فهم انگاشته می شد .آنها ،بر اين
نکتهب پافشاری می کردندب کهب با حضورب و فعاليتب در ايران،ب خدمت
بزرگی به جهان می کنند ،به طوری که سردونالد فرگسون ،مشاور
دائمی وزير در وزارت سوخت و نيرو ،در خاطرات خود نوشت:
" اين جسارت ،مهارت و مساعی انگليسی ها بود که موجب کشف و
استخراجب بنفتب بازب بزمينب بهایب بايرانب بشد.ب بآنهاب بباب بتاسيسب بپاليشگاه،
تجهيز آن به تانکهای ذخيره و پمپهای بزرگ ،جاده ،وسائل توزيع و
ناوگانی از تانکر و ...در سی يا چهل کشور جهان ،بازاری برای نفت
ايران ايجاد کردند که ،دولت و مردم ايران قادر به انجام آن نبودند و
تمام اينها در زمانی صورت گرفت که ،روزنه اميدی برای صنعت نفت
ايران در رقابت با صنعت پيشرفته آمريکا وجود نداشت".
اين شکاف عظيم ،در برداشت آمريکايی ها و انگليسی ها از علت
وجود بحران ايران در ،۱۹۵۰با اعزام سفيرانی از دو کشور به ايران،
متبلور شد .هنری گريدی سفير آمريکا ،اقتصاد دانی با تجارب دست
اول در کشورهای هند و يونان بود ،دو کشوری که سياستهای آنها از
طريق ملی گرايی شکلی نو به خود می گرفت .گريدی معتقد بود،
اگر ايالت متحده آمريکا ،خود را با نيروهای ملی گرا در جهان سوم
همگام نسازد .آنها به سوی مارکسيسم و شوروی روی خواهند آورد.
او ضد کمونيستی دو آتشه و به همان ميزان مخالف امپرياليست ها
بود.
چهب بدرب بخویب بوب بمنشب بوب بچهب بدرب بسياست،ب بگريدی،ب بکامل بضدب بهمتای
انگليسیب بخودب بدرب بتهرانب بسرفرانسيسب بشفردب بآتشينب بمزاجب ببود.
گزارش هايی که اين دو ،به کشور متبوع خود مخابره می کردند،
چندان با يکديگر مغاير بودند که به سختی می شد پذيرفت ،کشور
واحدی را تصوير و توصيف می کنند .از يک سو ،گريدی ،ايران را
غوطه ور در فقر و استثمار شده از جانب انگلستان -کشوری که
خونب بوب بحياتب بملکب بوملتب براب بمکيدهب بوب بباب بشاهب بدرماندهب بهمچون
خدمتکاری رفتار می کند -ترسيم می نمود و از سوی ديگر شفرد
انگليسی ،بدون عنايتب به ايرانيان ناسپاس و سياستمداران فضول
آمريکايی ،که طوری ديگر می انديشيدند ،شرکت نفت انگليس -ايران
راب بپدرمآبب بوب بخردمندیب بجلوهب بمیب بدادب بکهب بجزب بنيکی،ب بارمغانیب ببرای
ايران ندارد.
در فوريهب ، ۱۹۵۱جرج مک گی ،تمام سفرای آمريکايی در خاورميانه
را ،برای ملقاتی در استانبول احضار کرد .يکی از موارد اصلی دستور
کار ،در اين نشست ،بررسی چالش و اصطکاک موجود بين دو کشور
79
انگلستان و آمريکا بر سر مسئله ايران بود .ديپلمات های حاضر در
اين ملقات ،نتيجه گرفتند که ،يکی از بزرگترين موانع سياسی ،نخوت
وب بغرورب بشرکتب بنفتب بانگليس-ب بايرانب باستب بکهب بموجباتب بتحريک
احساسات مردم را فراهم می آورد و منافع آنها ،در خاورميانه را به
خطر می اندازد .آنها در بيانيه ای سری اظهار داشتند" سياست های
مرتجعانه و واپس گرايانه شرکت ،نه تنها موجد شرايط خطرناک و
انفجاری ،بلکه مانع و رادعی جدی برای کنترل و مهار کمونيسم در
ايران است ".در دوران حکومت ترومن اين اجماع عقيده ،راهنمای
سياست های آمريکا ،شد.
بحران ايران ،ظرف چند هفته ،عمق بيشتری يافت .نخست وزير رزم
آرا ،روز هفتم مارس ترور شد و مجلس رای تاريخی خود را ،مبنی بر
پذيرش اصولی که براساس آن ،نفت در تمام ايران ملی اعلم می
شدب بدرب بروزب بپانزدهمب بمارسب بصادرب بکرد.ب بهمانب بگونهب بکهب بوزيرب بامور
خارجه ارنست بوين با خود انديشيده بود " توانا به اقامه کدام برهان
عليه کشوری هستم که ،حق خويش را برای ملی کردن منابع اش به
کار گرفته است؟ کاری که ما هم در کشور خود ،در حال انجام آن
هستيم :ملی کردن منابعی همچون زغال سنگ ،برق ،راه آهن ،حمل
وب بنقلب بوب بفولد".ب ببعضیب بازب بنمايندگانب بنيزب بمعتقدب ببودند،ب بازب بآنجاب بکه
مجلس انگليس اخيرا برخی از صنايع کليدی خود را ،ملی کرده است،
انگلستان در نهايت راهی برای تحمل اين رای خواهد يافت.
هرچند در زمان اوج بحران ايران ،بوين از منصب خود برکنار شده
بود ،اما کسانی که هم چنان در قدرت بودند ،بر اين نکته که ملی
کردن در انگلستان ،راهی خردمندانه و سياستی معقول و در خارج
ازمرزها غيرقابل تحمل است ،اتفاق نظر داشتند.
درست پس از رای مجلس مبنی بر ملی کردن صنعت نفت ،مک گی،
به تهران پرواز کرد و وقتی در هفدهم مارس به تهران رسيد ،سفير
شفرد ،را گرفته و مغموم يافت .وی آمريکا ،به ويژه آرامکو شرکت
نفت عربي -آمريکايی را به خاطر اعلن تقسيم برابر عوايد حاصل از
فعاليت شرکت ،بين دو کشور ،سرزنش می کرد .مک گی در پاسخ
گفت " قبل در مورد تقسيم مساوی عوايد ،هشدار داده بود و گوشزد
کردب ب"ب بشرکتب بنفتب بانگليس،ب ببهب بوضعيتب بتازهب بايرانب بکهب بنيازمند
رويکردیب بتازهب بوب بجديدب ببود،ب بپیب بنبردب بوب بباب بانعطافب بناپذيری،ب بچنين
دردسری را برای خود ايجاد کرد".
مک گی ،در غروب همان روز ،به ملقات شاه رفت و در جلسه ای
مشوش و پرتنش حضور يافت .وی بعدها چنين نوشت " :من حدود
يکب بسالب بوب بنيمب بقبلب بازب باينب بملقات،ب بهنگامب بديدارب برسمیب بشاهب باز
آمريکا،ب باوب براب بديدهب ببودم،ب بمردب بمغروریب بکهب باصرارب بداشت،ب بخواسته
هايش جدی تر تلقی شوند .اما وقتی وی را در سالن پذيرايی رسمی
و تاريک -جايی که مرا پذيرفت -ديدم ،مردی مايوس و سرافکنده و
حتی شکست خورده به نظر می رسيد .احساس می کردم از احتمال
ترور شدن خود هراسان شده است ...آيا گمان می کرد که با حمايت
80
ما ،می تواند مانع از ملی کردن نفت شود؟ شاه گفت ،توانايی انجام
اينب بکارب براب بنداردب بوب بازب بماب بخواستب بتاب بچنينب بتقاضايیب بازب باوب بنداشته
باشيم ،او ،حتی قادر به تشکيل يک دولت نبود .همه هراسان بودند،
دشمنی نامرئی در همه جا حضور داشت ...شاه گنگ و سرگشته و
تمام امور نااميد کننده به نظر می آمد .من او را ،در آن اتاق تاريک
تنهاب بگذاشتمب باماب بهميشه،ب بصورتب باندوهگينب بوب بمغمومب باوب براب ببهب بياد
خواهم داشت .شبح مرگ و هرج ومرج ،همچون ابری سياه ،تهران را
پوشانده بود .من نيز هنگام خداحافظی غمگين بودم".
مک گی ،در راه بازگشت ،در لندن توقف و با ويليام فريزر ،رئيس
شرکت و موريسون وزير امور خارجه ملقات کرد .اين جلسه چنان
طوفانیب بوب بپرآشوبب بشدب بکه،ب بموريسون،ب بتصميمب بگرفتب ببرایب بارائه
ادعای حقوقی خود ،يک هيات نمايندگی ،روانه واشنگتن سازد .طی
اينب بجلساتب بکهب ۹بروزب ببهب بطولب بانجاميد،ب بهيئتب بنمايندگیب ببريتانيا
استدلل می کرد که ،دادن مجوز ملی کردن نفت به ايران ،از منظر
بينب بالمللی،ب نهب بتنهاب بيکب پيروزیب برایب روسيهب بتلقیب میب شود،ب ببلکه
موجب وارد آمدن خسارتی حدود يک صد هزار ميليون پوند در تراز
پرداخت های دولت بريتانيا ،خواهد شد و از اين رو بر هزينه زندگی و
برنامهب بتجديدب بتسليحاتب بآنها،ب بتاثيریب بجدیب بخواهدب بگذاشت.ب بفرانک،
مصر بود که ايران ،شکايتی اساسی عليه انگلستان ،و شرکت نفتی
ندارد اما انگستان جدا نگران از دست دادن مهم ترين نياز استراتژيک
خود است .او شرکت نفت را نه تنها به عنوان عاملی موثر در تراز
پرداختها ،بلکه از نظر قدرتی که برای کنترل و جابجايی مواد خام به
غرب ارزانی می کرد ،سرمايه ای مهم تلقی می نمود .او معتقد بود،
نفتب ايران نقشی حياتی برای دفاع مشترک آنان داردب و از دست
دادن آن ،توانايی آنها را برای تجديد سلح از بين می برد.
مک گی ،در سکوتی مايوسانه ،برای چندين روز فقط شنونده بود و
آنگاه که نوبت به او رسيد ،گفت :بار ديگر بايد به انگلستان هشدار
داده شود که تنها دو راه پيش رو دارد ،تن دادن به مصالحه با ايران يا
رويارويی با يک فاجعه! او تاکيد کرد ،شرکت بايد عوايد را به مناصفه
يعنی سهمی برابر ۵۰درصد برای هريک از طرفين بپردازد تا از نظر
مردم عادی ،منصفانه و قابل درک ،تلقی شود .مک گی ،بعدها نوشت
" من با تاسف زياد ،طی آخرين ملقاتمان در ۱۸آوريل ،مجبور شدم
بهب بفرانکب بتذکرب بدهمب بکهب بطرحب بهایب بپيشنهادیب بآنها،ب ببرایب بسازشب بو
توافق با ملی کردن نفت ،فاقد مواردی بود که ما ،برای موفقيت
پيش بينی می کرديم".
با اتمام مذاکرات در واشنگتن ،ايران مسير تازه و شجاعانه ای را در
پيشب بگرفت.ب بدرب باولب بماهب بمیب ،۱۹۵۱ب بمحمدب برضاب بشاه،ب بامتيازات
شرکت نفت انگليس -ايران را لغو و قانون خطير جايگزينی شرکت
ملیب بنفتب بايرانب برا،ب بتصويبب بنمود.ب بروزب ببعد،ب بانگلستانب بخواهانب ببه
تعويق افتادن اين قانون شد .ششم ماه می ،محمد مصدق ،پس از
81
معرفی هيات دولت به مجلسب و کسب صلحيت آن ،نخست وزير
ايران شد.
به دست گرفتن قدرت توسط مصدق ،به همان اندازه که برای مردم
ايران لحظه ای تاريخی به حساب می آمد ،برای انگليسی ها ،لحظه
ای مبهوت کننده بود .آنها که به تعويض نخست وزيران و تغيير آنها
همچون مهره های شطرنج ،عادت کرده بودند ،ناگهان با مردی روبرو
شدند که به نظر می رسيد از آنها نفرت دارد .راديو تهران ،بعد از
وزارت مصدق اعلم کرد " تمام بدبختی ها ،بی قانونی ها و فساد
ايرانيان در ۵۰سال گذشته ،ناشی از مسئله نفت و يغماگری شرکت
نفت بوده است".
برای لحظات کوتاهی ،به نظر رسيد که آتلی ،نخست وزير انگلستان
مايل به انجام مصالحه است .وی سوسياليست و کسی بود که در
تهيه برنامه ملی کردن صنايع اصلی انگلستان ،شرکت داشت .آتلی،
در نشست هيئت دولت ،پيشنهاد کرد که انگلستان می تواند ،با صدور
بيانيه ای عمومی ،ملی شدن شرکت نفت را بپذيرد و بدين وسيله،
فرصتی برای حفظ حيثيت خويش ،به مصدق بدهد تا سپس ،تحت
پوشش معامله ای پيچيده ،بتواند تمامی امتيازات خود را ابقاء کند.
هربرتب بموريسون،ب بقوياب ببهب باينب بپيشنهادب باعتراضب بکرد.ب باوب ببهب بآتلی
هشدار دارد که دادن هرگونه امتياز به ايران ،سنت و رويه غيرقابل
تحملی را به وجود می آورد و موجب ترغيب و تهييج ملی گرايان ديگر
ملل،ب بخواهدب بشد.ب آتلی،ب درب تلگراف ی ببه بفرانک،ب سفيرب انگلستانب در
واشنگتن ،دستور داد تا به آچسن بگويد " نفت ايران از چنان اهميتی
برایب اقتصادب بانگليسب ببرخوردارب استب که بآمادهب هستندب بب ا بهر باتفاق
محتملی که مانع طفره رفتن ايرانيان از زير بار تعهدات و موجب
نقض پيمان آنان گردد ،روبرو شوند"
با وجود اينکه آچسن ،معتقد بود " مصدق ،نماينده تحولی عميق ،با
جوهره ملی گرايی است که نه تنها ايران بلکه تمام خاورميانه را در
کام خود کشيده است ".او و ديگر سياستمداران و دولتمردان هيات
دولت ترومن ،هرگز از تشويق و ترغيب همتايان انگليسی خود ،مبنی
بر اجتناب از سياست مواجهه و پيشنهاد سازشی قانونی با مصدق،
دست نکشيدند .ابرام آنها بر ارائه چنين پيشنهادی ،به رغم آگاهی آنها
نسبت به اين نکته بود که معامله کردن با مردانی همچون مصدق کار
سادهب بایب بنيست،ب بهمانگونهب بکهب بروزنامهب بنيويورکب بتايمزب بدرب بتصوير
شخصيت مصدق نوشت:
" امواج تمايلت ملی گرايی که شرکت نفتی انگليس -ايران را در
هفته های اخير در خود گرفته ،اکنون به گونه ای غير منتظره ،يکی از
رهبران عوام فريب و پر هيبت ايرانی ،محمد مصدق سالخورده را ،به
قله اقتدار برکشانده است .از ديد اکثريت مردم ،نخست وزير جديد،
نمايانگرب بعدالتب بتلفیب بجويانهب بایب باستب بکه،ب بمجلسب بتاثيرب بپذيریب برا
تحريکب بوب بپيروزیب بآنهاب ببرب باژدهای،ب بشرکتب بنفتب بانگليس-ب بايرانب برا،
82
رهبریب بکرد،ب باژدهايیب بکهب بازب بنظرب ببسياری،ب بساليانب بدراز،ب بهستب بو
نيست کشور را غارت کرد...
يک ديپلمات خارجی که موفق به ديدار مصدق شد ،از وی خواست تا
توضيح دهد ،چگونه مبادرت به سلب مالکيت از شرکت نفتی خواهد
کرد؟ب بدکترب بمصدق،ب بمدتب بنيمب بساعتب ببهب بتشريحب بناروايیب بهای
امپريالسم انگليس در صد سال اخير پرداخت و وقتی سخنانش را به
پايان برد ،ديپلمات مذکور بار ديگر سوال خود را تکرار کرد .اين بار،
مصدق به تقبيحب امپرياليسم پرداخت و مصاحبهب پايان پذيرفت .اين
پرسش که گام بعدی مصدق چه خواهد بود؟ همچنان بی پاسخ باقی
ماند و هرکسی می توانست ،در مورد آن گمانه زنی کند".
83
با روزنامه وال استريت ژورنال مواضع آمريکا را چنين تبيين کرد " با
توجه به اين که ،مسئله ملی کردن نفت ،عملی تحقق يافته است،
خرد چنين حکم می کند که انگلستان ،موضعی مسالمت جويانه در
پيش گيرد .حزب جبهه ملی مصدق ،تبلور معتدل ترين و باثبات ترين
عناصر سياسی ،در يک مجلس ملی است".
ايرانيانب ببرب بسرب بميزب بمذاکره،ب باعلمب بکردند،ب بدرب بصورتیب بمشتاقب بو
علقمند به گفتگو هستند که نمايندگان لندن ،ملی شدن شرکت سابق
را،ب بامریب بمحققب بوب بغيرقابلب ببازگشتب بتلقیب بنمايند.ب بجکسون،ب ببا
پافشار ی ببر باينب نکتهب که بايران ،ببرب اساس بتوافقنامهب ،۱۹۳۳ب متعهد
است و تا انقضای مدت زمانب ۶۰بساله قرارداد ،نمی تواند آن را
ناديده بگيرد ،از پذيرش پيشنهاد ايران ،سرباز زد .او با ارائه يک ضد
پيشنهاد ،اعلم کرد " شرکت ۱۰ميليون پوند و علوه بر آن تا زمانی
که مذاکرات جريان دارد ماهانه نيزب ۳بميليون پوند به ايران خواهد
پرداخت.ب بشرکتب بهمب بچنين،ب بعلقمندب ببهب بانتقالب بتمامب بدارايیب بها،ب ببه
شرکت جديد است مشروط بر اين که بتواند با تاسيس يک شرکت
تازه ،حق انحصاری استفاده از آن دارايی ها را ،داشته باشد".
اين پيشنهاد نه تنها چندان زيرکانه نبود ،تا عدم پذيرش واقعيت ملی
شدن نفت ايران توسط انگلستان را ،کتمان کند ،بلکه انعکاس موضع
تغيير نيافته وزارت خارجه بود که فقط نسبت به تقسيم سود ،اداره
کردن يا شراکت انعطاف نشان می داد و ،مسئله کنترل شرکت را،
نمی توانست بپذيرد .بدون ترديد ،مذاکره کنندگان ايران ،اين پيشنهاد
را ،رد کردند.
درب بروزب ۲۰بژوئن،ب بمصدق،ب بمهندسیب بتحصيلب بکردهب بفرانسه،ب ببهب بنام
مهدی بازرگان را ،به عنوان مدير شرکت ملی نفت ايران برگزيد.
بازرگان،ب بفوراب ببهب بآبادان،ب بجايیب بکهب بمديرانب باداریب بانگلستان،ب باداره
پاليشگاه را به عهده داشتند ،رفت و خود را رئيس جديد آنها معرفی
کرد .اولين فرمان او ،تسليم رسيدها ،توسط فرماندهان نفتکش های
انگليسی ،قبل از حرکت و هم چنين تهيه فهرستی از ميزان محموله
های نفتی بود ،او قادر به تعيين مقدار نفت صادراتی ،باشد.
انگليسیب بهاب باينب بفرمانب برا،ب بغيرقابلب بتحملب بيافتند.ب ببراساسب بادعای
سفير آنها در سازمان ملل ،نفت به وضوح ،دارايی قانونی شرکت
نفت انگليس -ايران بود .هنگامی که فرماندهان نفتکش ها ،از ارائه
رسيدهاب بخودداریب بکردند،ب ببازرگانب بتهديدب بکردب بکهب باريکب بدريک،ب بمدير
عاملب بشرکتب بنفتب برا،ب ببهب بخاطرب بکارشکنیب بوب بخرابکاریب ببازداشت
خواهد کرد .از آنجا که مجازات اين جرم ،براساس ليحه تقديمی به
مجلس ،مرگ بود ،شفرد ،سفير انگلستان در ايران ،به او توصيه کرد
تا ايران را ترک کند .اريک دريک ،با قبول اين پند ،اداره شرکت را از
بصره در آن سوی شط العرب به عهده گرفت و همچنان ،از تسليم
رسيدها خودداری نمود .با اصرار ايرانی ها ،سرويليام فريزر ،از لندن
فرمانیب بصادرب بکردب بکهب ببرمبنایب بآن،ب بفرماندهب بهانب بنفتکشب بهاب بمی
بايست ،تمامی نفت ها را در انبارها تخليه و آبادان را ترک کنند.
84
با آنکه ايران ،تا آن زمان چهارمين صادر کننده نفت در دنيا بود و نود
درصد نفت اروپا را تامين می کرد حتی يک نفتکش نداشت و قادر به
صدورب بقطرهب بایب بنفتب بنبود.ب بفريزر،ب بهمچنانب بمعتقدب ببود،ب بسرانجام
خواهد توانست ايرانيان را نرم و با خواسته خود همراه نمايد .او پيش
بينی کرد " آنها وقتی به پول نياز پيدا کنند ،در حال خزيدن بر شکم
هايشان به سوی ما خواهند آمد".
ازنظرفريزر و همکارانشب و حتیب مقامات رسمی دولتب انگلستان،
انديشه ملی کردن نفت ،به رغم وقوع ،پوچ و غيرممکن به نظر می
آمد.ب بآنهاب بايرانب براب بجدیب بنمیب بگرفتند،ب بازب بديدب بآنان،ب بتمامیب بمبارزه
احتمال بلوفی ساده لوحانه يا طرحی برای در مضيقه قرار دادن لندن
به منظور اخذ پول بيشتر بود و درغير اين صورت ،چيزی نبود جز
طغيانیب بفضولنهب بوب بجسورانهب بکهب ببهب بمحضب بآشکارب بشدنب بنتايجب بو
تبعاتش ،پايان می گرفت.
اريک دريک ،بعدها به خاطر آورد که " تا يک يا دو سال قبل از ،۱۹۵۱
حتی تصور فرا رسيدن زمانی که ما در ايران نباشيم ،باور کردنی
نبود .حضور ما بر اساس قراردادی بين المللی ،ميان دولت ايران و
شرکت نفتی بود ،بنابراين ،دليلی برای آنکه ،روزی بيايد که ما ديگر
در ايران نباشيم ،وجود نداشت".
مطبوعات انگليسی ،مشتاقانه بر قطار ضد مصدق سوار شدند .تايمز
لندن،ب بدولتمردانب ببیب بمسئوليتب براب بدرب بخورب بسرزنشب بيافت.ب بکه،
احساساتب بعوامب بوب بتودهب ببیب بسوادب برا،ب بتحريکب بکردهب ببودند.ب بمجله
اکونوميست ،نوشت " شرکت ،سپر بلی تاريخ شده است و گرنه
کدامب ايرانی،ب با اندکب بهرهب ایب ازب عقلب سليمب میب تواندب شرکتب را
عاملب بوب بعلتب بفقرب بتکانب بدهندهب بتودهب بمردمب بمعرفیب بنمايد".ب بمجله
ابزرور ،مصدق را روبسپيری متعصب و يک " فرانکشتاين اندوه زاه"
کسی که انديشه بيگانه ستيزی او را مسخر نموده است ،می نماياند.
اماب بدرب بآنب بسویب باقيانوسب باطلسب بحالب بوب بهواب بکامل بمتفاوتب ببود.
واشنگتنب بپستب بنوشتب ب"ب بکثيریب بازب بايرانيان،ب بشرکتب بنفتب بانگليس-
ايران را به ديده دولتی در حال رشد ،در ميان دولتی غوطه ور در
فقر ،می نگرند که مظهر و تجسم بدبختی و نکبت آنهاست ".به گفته
نيويورک تايمز بعضی از کارشناسان خاورميانه ،مصدق را منجی و
رهايی بخش در خور قياس با توماس جفرسون و توماس پين يافتند.
شيکاگو ديلی نيوز ،گزارش داد " حتی عده ای از انگليسی ها ،از
شيوه ای که دولت آنها ،در برخورد با مسئله نفت به کار بسته است،
مضطرب و ناراضی هستند ".خبرنگاری از لندن نوشت:
منتقدين بريتانيايی ،مک گی ،را مسئول واقعی بحران ايران نمی دانند
و بر اين نکته که کل قضييه به نحو بدی ،توسط شرکت نفت انگليس-
ايران با همکاری وزارت خارجه صورت گرفته است ،توافق دارند .در
خود بريتانيا نيز اختلف عقيده وجود داشت .مشاور کارگری شرکت،
پسرب فردريکب له گتب به يکیب ازب دوستانشب در وزارت امورب خارجه
نوشت " شرکت در وضعيت اسفناک و رقت انگيزی به سر می برد،
85
چراب بکهب بازب ببهب برسميتب بشناختنب بآرزویب بملیب بايرانيانب بغفلتب بورزيده
است" کنت يانگر ،وزير امور خارجه ،در يادداشتی به موريسون از
کوته نظری و فقدان آگاهی سياسی شرکت گله کرد و اظهار داشت
کهب بشرکتب بهرگزب ببهب بطورب بجدیب ببهب بارزيابیب بدرستب بموقعيتب بخود
نپرداخت .ارل مانت باتن ،به مافوق های خود در نيروی دريايی گفت
"ب بانگلستانب ببرایب بگوشب بدادنب ببهب بنصايحب بموريسونب بجنگب بطلب،ب بدر
مورد چگونگی ترسانيدن اين ملت گستاخ و متکبر ،بايد اين واقعيت
را دريابد که تهديد های اقتصادی و نظامی ،تنها ،مسائل و اختلفات را
سخت و پيچيده می کند".
حتی برخی از سياستمداران انگليسی گزارش های ضد ونقيضی به
وزارت امور خارجه ارائه می کردند .وابسته سياسی وزارت کار از
تهران ،وضعيت کارگران در آبادان را ،رقت انگيز و اسفناک خواند و
گفت :آنها در کلبه های آجری و گلی ،بدون آب و برق و امکانات
بهداشتی،ب ببهب بواقعب بدرب بآشغالدانیب بزندگیب بمیب بکنندب بوب بوزيرب بخارجه
انگليس ،از تل آويو گزارشی از اورشليم پست ارسال کرد ،مبنی بر
اين که متقاعد گشته که شرکت انگليس -ايران استحقاق آنچه روی
داده است را دارد .اين گزارش نوشته يک اسرائيلی بود که چندين
سال را در کنار ايرانی ها گذرانده بود ،او ايرانی ها را ،فقيرترين
موجودات روی زمين توصيف کرد:
" آنها ۷ماه گرم از سال را زير درختان زندگی می کنند ...اين توده
مردم ،در زمستان به سالن های بزرگ که توسط شرکت ساخته شده
و فاقد هرگونه ديواری مابين اين ۳تا ۴هزار نفر است ،جای داده می
شوند .هر خانواده فضايی به اندازه يک پتو را اشغال می کند .در آنجا
دستشويی وجود ندارد...در گفتگو با همکاران انگليسی ،ما غالبا تلش
می کرديم تا به آنها نشان دهيم که با کارگران ايرانی ،مرتکب چه
اشتباهی می شوند و پاسخ آنها معمول باين بود " :ما انگليسی ها
تجربه صد ساله رفتار با اهالی بومی را داريم .سوسياليزم در داخل
کشور البته چيز جالبی است ،اما خارج از مرزها بايد سروری کرد".
در روز ۲۸ژوئن ،مصدق به مديران و فن سالران انگليسی در آبادان
اعلمب بکردب بکهب بايران،ب بمشتاقانهب بخواستارب ببهرهب بمندیب بازب بمهارتب بو
تجارب آنان است و چنانچه آنها به کار خود ادامه دهند ،با شوق و
حرارت ،پذيرای آنها خواهد بود .فريزر ،با اطمينان به اين که ايرانيان
بدون آنها ،قادر به اداره پاليشگاه نيستند به اين درخواست با صدور
فرمان ترک ايران توسط کارمندان انگليسی ،پاسخ داد.
در واپسين روزهای ماه ژوئن ،گام بعدی ايرانی ها که کنترل دفاتر
شرکت در کرمانشاه را به دست گرفته بودند ،کنترل دفاتر و مراکز
شرکت در آبادان وتهران بود .مسئول دفاتر آبادان ،زيرکانه مدارک
حساس را به کنسولگری محلی انگستان ،که ايرانيان اجازه ورود به
آنجا را نداشتند ،منتقل کرد .اما ريچارد سدن ،مسئول دفاتر تهران،
بدان سرعت عمل نکرد و هنگامی که يک هيات نمايندگی از ايران ،به
منظورب بتحقيقاتب بوب بجستجوب بواردب بخانهب باشب بشد،ب بهنوزب بتعدادب بقابل
86
توجهی پرونده به علوه پرونده هايی که در بخاری ديواری در حال
سوختن بودند ،در آنجا وجود داشت .يکی از مسئولن وزارت خارجه
ايران که آن شب در خانه سدن حضور داشت ،يافته های خود را
چنين تعريف می کند:
با وجود انتقال بخشی از مدارک رسوا کننده ،اسناد فراوانی بجای
مانده بود که اثبات دخالت شرکت نفت انگليس -ايران را ،در تمام
وجودب بوب بجنبهب بهایب بحياتب بسياسیب بايران،ب ببرایب بمصدقب بتسهيلب بمی
نمود .اين اسناد ،فاش می ساختند که شرکت ،سناتورها ،نمايندگان
مجلسب بوب بوزرایب باسبقب بهياتب بدولتب براب بتحتب بنفوذب بداشتب بوب بکليه
کسانی را که با او مخالفت ورزيده بودند با زيرکی و شيادی و زور ،از
مقامشان خلع کرده بود .به روزنامه ها ،مبالغ هنگفتی پرداخت می
کرد تا در مقالت منتشره خود ادعا کنند ،بسياری از رهبران جبهه
ملی آلت دست شرکت انگليس -ايران هستند.
در ميان مدارک موجود ،شواهدی دال بر اين مطلب وجود داشت که
علی منصور نخست وزير پيشين ايران ،با الحاح و التماس از شرکت
نفت ايران و انگليس -مشروط بر آن که وزير دارايی مقبول تری را
انتخابب نمايد -بخواستا ر بابقا ی بمقام بخود بشدهب بود.ب مجموعهب ا ی باز
نامه ها فاش می ساخت ،شرکت ،به بهرام شاهرخ کمک کرده بود تا
مديريت راديو ايران و بخش تبليغاتی آن را به دست گيرد و در سفری
به لندن او را به استخدام خود درآورد .احکام و گزارش هايی مبنی
بر ،نفوذ بر اصناف ،از طرف شهردار تهران وجود داشت که ،مقرر
می کرد آنها عليه کسانی که در بازار از جبهه ملی حمايت می کنند،
بپا خيزند.
دولت ،سريعا اين مدارک را منتشر و علنی ساخت ،عده ای آنها را
دليلی برای اثبات خيانت های شرکت قلمداد کردند .مصدق گفت:
اين مدارک ثابت می کند که انگليسی ها درگير مبارزه ای شيطانی،
موذيانه و ناروا و در تلش برای سرنگونی مردم سالری در ايران
بوده اند .نمايندگان مجلس نيز به اندازه مفسران خبر ،به اوج خشم
و نفرت سوق داده شدند .يکی از اين مفسران در روزنامه تهران
نوشت"ب باکنونب بکهب بپردهب ببال برفتهب بوب بهويتب بواقعیب بخائنانب بدرهيات
مطبوعاتی ها ،نمايندگان مجلس ،استانداران و حتی نخست وزيران
بر ما آشکار شده است،اين خيانتکاران بايد با گلوله سوراخ شده و
لشه کثيفشان به طرف سگها پرتاب شود".
رئيس جمهور ترومن ،همچنان اميدوار به يافتن راه حلی برای بحران،
در پايان ماه ژوئن ،اعضای شورای امنيت ملی کشور را به نشستی
فرا خواند .واقعيت پيش روی او ،هشداردهنده بود .جرج مک گی ،در
تلش بودب تاب وزارتب خارجهب و شرکتب نفتب انگليسي -ايرانب را،ب که
کامل با شکست مواجه شده بودند ،تحت تاثير و نفوذ قرار دهد.
شرکت،ب بآغازب ببهب بانتقالب بکارکنانشب بازب بآبادانب بکرد.ب بتوقفب بکامل
پاليشگاه قطعی به نظر می رسيد .کشتی های جنگی انگليسی ،در
سواحل کشور به گشت زنی پرداختند .کارشناسان امور خاورميانه در
87
شورای امنيت ملی ،در گزارشی هشدار دادند که" اگر مبارزه نفت به
طريقی سامان نيابد ،متضررشدن دنيای آزاد ،احتمالی مبرهن است".
بنابه ادعای گزارشی ،انگلستان به طور جدی در حال بررسی حمله و
تجاوز بهب ايران بود و در مورد چنين تهاجمی که موجب شقاق در
جهان آزاد ،ايجاد وضعيتی پرآشوب و هرج و مرج در ايران و سبب
رويکرد احتمالی دولت ايران به شوروی جهت درخواست کمک گردد،
زنهار می داد.
اين مسئله ،بيش از هر زمان ترومن را نگران می ساخت .چند روز
بعد وحشت و نگرانی او با دريافت دو پيام ،به اوج خود رسيد .اولين
پيامب بازب بجانبب بمصدق،ب بروشنب بمیب بساختب بکهب بايرانب بوب بانگلستان
همچنانب برودررویب بهمب بقرارب بدارند.ب بمصدق،ب بازب بکوششب بهایب ببريتانيا
برایب باخللب بدرب بطرحب بملیب بسازیب بخود،ب بشکايتب بوب باضافهب بکردب بکه
هيچگونه خطر مالی و جانی ،انگليسی های مقيم ايران را تهديد نمی
کند و تنها انتشار شايعات کذب از سوی عوامل شرکت سابق ،موجب
بروز نگرانی ها ودلواپسی هايی می شود.
اخطاريه های مصدق ،در قالبی تند و صريح ،روز اول جولی توسط
سفيرب بگريدی،ب بدريافتب بشد.ب بویب بباب بارسالب بتلگرامیب بمضطربانهب ببه
ترومن ،هشدار داد که ايران در آستانه انفجار است و برای اولين بار
گزارشب بکردب بکهب بانگليسیب بها،ب بدرب بجستجویب براهیب ببرایب ببراندازی
حکومت ايران هستند و به رهبری آقای موريسون برآنند که با پيروی
از شيوه های قديمی ،که مشکلتی در پی دارد ،حکومت جديد ايران
را سرنگون کنند .در حالی که سقوط محمد مصدق که از حمايت ۹۵
تا ۹۸درصد مردم برخوردار است ،کامل خطا است.
آنچه گريدی ،خطای کامل می پنداشت همان بود که انگليسی ها در
حال انجام آن بودند .آنها ،اميد به متقاعد کردن مصدق را از دست
دادهب ببودندب بوب بآمادگیب بپذيرشب بامتيازاتیب براب بکهب باوب بخواستارشب ببود،
نداشتند .سفير شفرد در تلگرامی به لندن نوشت " برای ما ،لحظه
تلشب بجهتب ببراندازیب بمصدقب بفراب برسيدهب باست،ب بتاب بايرانب ببارب بديگر
نخستب بوزيریب بمعقولب بوب بصميمیب براب بجايگزينب بفردیب بنامعقولب بو
انعطاف ناپذير سازد".
در روز پنجم جولی ،خبری از لهه مسائل را پيچيده تر کرد .در حالی
کهب بدوب بکشورب بدرب بحالب بانجامب بمذاکراتب ببودند،ب بديوانب ببينب بالمللی
دادگستری که درخواستی از جانب بريتانيا را بررسی می کرد ،طی
بيانيهب بایب ببهب بايرانب بتوصيهب بکرد"ب بتاب ببهب بشرکتب بنفتب بانگليس-ب بايران
اجازه فعاليت بدهد ".ايران از قبول اين توصيه سرباز زد .بنابه اظهار
ايرانی ها ،دادگاه تنها اجازه قضاوت بين دولتها را داشت و از آنجا که
قراردادب ۱۹۳۳ميان يک شرکت خصوصی و دولت ايران منعقد شده
بود ،حق دخالت در اين مورد را نداشت .نماينده ايران در لهه با رد
اين توصيه ،آن را از نظر حقوقی " بی اعتبار" و دخالتی آشکار در
امور داخلی کشورش دانست.
88
موريسون وزير خارجه آهنين اراده انگستان با عزمی جزم به مجلس
عوام رفت و اظهار داشت :در ايران شرايط وخيم و غيرقابل تحمل
شده است و در صورتی که ايران از عهده انجام تعهدات خود برنيايد
برایب بدرکب بمصدقب بازب بميزانب بخشمب بآنها،ب بممکنب باستب بفرمانب بورود
ناوگان سلطنتی مستقر در آبهای سواحل ايران صادر شود.
ترومن اکنون خطر را سهمگين تر از هميشه احساس می کرد .کنترل
نفت ايران برای او امری فرعی محسوب می شد ،او بيشتر نگران
قراردادب بميانب بآمريکاب بوب بانگليسب ببودب بکهب بمیب بتوانستب ببرب بسرب باين
موضوع،ب بازب بکنترلب بخارجب بوب بموجبب بشکافب بوب بدوگانگیب بدرب باتحاديه
آتلنتيک شمالی گردد .ترومن مصمم بر به کارگيری آخرين تلش ها
برای مصالحه و به منظور ميانجيگری آمريکا ،در نامه ای به مصدق
نوشت:
" اين موضوعی پرمخاطره برای رفاه و سعادت کشورتان ،انگلستان
و همه جهان آزاد است .من بسيار مصمم و جدی ،به اين مسائل
پيچيده و غامض انديشيده ام ...من شاهد شکست مذاکرات و تعطيل
شرکت که متضمن خسارت فراوان به ايران و جهان است بوده ام.
اين فاجعه ای است که يقينا درايت سياسی می تواند راهی برای
اجتنابب بازب بآنب بپيداب بکند...ب بمنب ببرب باقامهب بدعویب بدرب بدادگاهب بتاکيدب بمی
کنم ...از اين رو جدا به شما توصيه می کنم که پيشنهاد آن را به
دقت مورد توجه قرار دهيد و بر اين عقيده ام که به اظهارات و بيانيه
دادگاه نه به عنوان تصميمی که در چارچوب قوانين می گنجد يا نه،
بلکه پيشنهادی از سوی گروهی بی طرف و منصف که خود را وقف
برابری و عدالت جهانی صلح آميز کرده اند ،تلقی کنيد.
آقای نخست وزير من صميمانه آرزو دارم تا آنجا که ممکن است در
اين اوضاع و احوال برای شما مفيد باشم ،از اين رو در مورد اين
موضوع مفصل با آقای آورل هريمن که يکی از مشاوران نزديک و از
محترم ترين شهروندان ماست ،بحث و تبادل نظر کرده ام .اگر شما
مايل به پذيرش او باشيد ،خوشحال خواهم شد او را به عنوان نماينده
شخصیب بخودب بروانهب بتهرانب بکنمب بتاب بدرب بموردب باينب بموقعيتب بفوریب بو
اضطراری با شما مذاکره کند".
اورل هريمن سياستمداری موفق بود که به عنوان سفير در انگلستان
روسيه و به عنوان مدير در طرح مارشال ،در اروپا خدمت کرده بود.
او محمد رضا شاه را می شناخت و گفته می شد در مسائل ايران
دارایب بتجاربیب باست.ب بپسب بازب بآنکهب بترومنب باوب براب بازب بسفرشب بآگاه
ساخت ،هريمن يک هيات نمايندگی مرکب از مقامات عاليرتبه را در
خانه اش واقع در واشنگتن پذيرا شد .دين آچسن وزير امور خارجه،
جرج مک گی معاون وزير ،دو نماينده ديگر از وزارت امور خارجه ،و
سراوليور فرانک وزير امور خارجه انگلستان ،همگی بر وضعيت بيش
از حد خطرناک ايران ،صحه گذاشتند.
آنهاب بنگرانب باينب ببودندب بکهب ببروزب بيکب بحادثهب بکوچکب بدرب بآبادان،ب بموجب
دخالت نظامی انگلستان و به تبع آن سبب درخواست کمک مصدق از
89
روسيه گردد .بدون اين اتفاق هم ،تعطيلی پاليشگاه به تنهايی می
توانست موجد آشفتگی های سياسی و اجتماعی شود.
ماموريتب بهريمنب بپيشب بازب بشروعب بباب بمشکلتیب بمواجهب بشد،ب بزيرا
انگلستان با کل قضييه مخالف بود .موريسون در يادداشتی عجولنه
به آچسن وزير امور خارجه نوشت" انگلستان با مشکل بزرگی مواجه
است و نه به مذاکرات بيشتر که به حمايت صميمانه آمريکا نيازمند
است" موريسون ادامهب دادب "ب بايد به شما بگويمب يکی از مشکلت
عمدهب بماب بدرب ببرخوردب بباب باينب بموضوعب ببغرنجب بوب بدشوارب بکهب بايرانيان
فراوانیب بهمب ببدانب باعتقادب بدارند-ب بناشیب بازب بوجودب باختلفب بعقيدهب ببين
آمريکاب بوب بانگلستانب ببرب بسرب بمسئلهب بنفتب باستب بوب باعزامب بيکب بهيات
نمايندگی از جانب رئيس جمهور آمريکا به ايران تنها موجب تقويت
اين انديشه و تشجيع دکتر مصدق خواهد شد".
اين پيام مويد نظر آچسن بود که اعتقاد داشت موريسون چيزی از
روابط خارجی نمی داند و وضعيت موجود را درک نمی کند .آچسن او
را فاقد ابتکار و طرفدار مکتب قديمی ديپلماسی تلقی می کرد ،اين
بیب بعلقگیب بدوب بطرفهب ببود.ب بشفردب ببهب بمجردب بآگاهیب بازب باعزامب بهيات
نمايندگی به منظور مداخله در ايران -کاری که مربوط به خود می
دانست -در يک مصاحبه خبری " حيرت و آزردگي" خود را نسبت به
اقدام متهورانه آمريکا ،اظهار کرد .او از شفرد پرسيد :ما از آنها
برای ميانجيگری دعوت نکرده ايم ،رفتن هريمن به ايران چه سودی
برای ما دارد؟ اين برافروختگی بسيار غير سياستمدارانه بود .وی روز
بعد با فشار وزارت خارجه ،اظهارات خود را تکذيب کرد.
درب بچنينب بفضایب بسياسیب ببودب بکهب بسفيرب بگريدیب ببرایب بتسليمب بنامه
ترومن ،به ملقات مصدق رفت .او با لباسی سفيد بر تن و کلهی بر
سر ،در حاليکه خندان و خوشحال برای عکاسان دست تکان می داد،
وارد ايران شد.
جلسات حضوری خوب پيش نرفت و به درخواست مصدق ،گريدی
نامه را با صدای بلند قرائت کرد و وقتی به آنجا رسيد که ترومن از او
می خواست توصيه ديوان بين المللی دادگستری را بپذيرد ،ناگهان
شروع به خنده ای تشنج زا کرد .هنگامی که بالخره دست از خنده
کشيد ،لحظاتی چند سکوت حکمفرما شد .مصدق در نهايت اظهار
داشت " ايران معتقد است که ديوان بين المللی حق قضاوت در اين
پرونده را ندارد و سپس خشمگينانه آمريکا را مورد سرزنش و توبيخ
قرار داد و گفت اگر چه آمريکا زمانی به اصول و مسلمات سياسی
بين المللی معتقد بوده ولی در حال حاضر زير فشار انگلستان اين
گرايشب بو بعلقمندیب براب بازب بدستب بدادهب باست".ب بنطقب بآتشينب بمصدق
چنانب بخصمانهب ببودب بکهب بگريدیب بلزومیب ببراب بیب بديدارب باحتمالیب بهريمن
احساس نکرد .آچسن پس از آگاهی از اين ديدار و گفتگوی طرفين،
آنقدر آزرده و خشمگين شد که در يادداشت تندی به گريدی گفت
ماموريت هريمن اين است :
90
پيشنهاد رئيس جمهور نکته مثبت جديدی را دارد که او و من اهميت
بسياری به آن می دهيم .از نظر من قابل قبول نيست که واکنش
نهايیب مصدقب پسب ازب تعقل وب تفکرب همچونب واکنشب اوليهب اوب باشد.
بديهی است که ملحظه ادب و خردمندی همراه با مساعدت و هم
فکری ،او را به پذيرش پيشنهاد رئيس جمهور و نماينده ويژه اش
ترغيبب خواهدب کردف از همين رو ازشما می خواهم که مجددا در
ديداری فوری با مصدقف با به کارگيری شيوه ای مدبرانه او را به
بازنگری انديشه اش تشويق کنيد.
گريدی آنچه را او گفته بود انجام داد و اطمينان آچسن به قدرت اثر
گذاری او ،حکايت از آن داشت که در اين مورد محق بوده است .او
مصدق را متقاعد کرد ماموريت هريمن به نفع همه است ،هريمن در
۱۵جولی ۱۹۵۱وارد تهران شد .ده ها هزار ايرانی خشمگين با فرياد
" مرگ بر هريمن!" از او استقبال کردند.
8
شماب بنمیب بدانيدب بآنهاب بچقدر
شرورند!
ورود آورل هريمن به تهران،ب در ساعات اوليه موجب سوء ظن و
بدگمانی نشد .تنها ،ليموزين سياه رنگش می بايست برای اجتناب از
برخوردب بباب بجمعيتب بخشمگينب بايرانی،ب براهب بديگریب براب بازب بفرودگاهب بتا
مقصد انتخاب کند .او به سلمت به کاخ ميهمان رسيد ،اما شام را در
فضايی آکنده از صدای تيراندازی و پژواک گلوله ها صرف کرد .پليس
و سربازان به حال آماده باش ،مستقر در ماشين های زرهی به سوی
تظاهرکنندگان شليک می کردند .نيمه های شب ،شهر لبريز از خون و
گازهای اشک آور با بيش ازب ۲۰بکشته و نزديک بهب ۲۰۰بتن زخمی و
مجروح به خواب رفته بود.
چرا تظاهرات با چنين کشت و کار و حشتناکی به پايان رسيد؟ فردای
آن روز ،روزنامه ها محمد رضا شاه و فضل الله زاهدی ،وزيرکشور
ارتجاعی و سخت گير را برای آنکه به هريمن وانمود کنند ،ايران دچار
آشوب و هرج و مرج است ،متهم به تحريک عمومی ،جهت دست
زدن به خشونت کردند .مصدق خشمگين ،قبل از پايان روز ،زاهدی را
از وزارت عزل کرد.
هريمن ،عصر همان روز به ديدارمصدق رفت .اين ملقات با تمامی
ديدارهای عمر طولنی فعاليت سياسی اش کامل متفاوت بود .او به
اتاقب بطبقهب ببال ی بخانهب بکوچکب بمصدقب بهدايتب بشد.ب بمصدقب بعبايیب باز
91
موی شتر به تن داشت و به تخت خواب تکيه داده بود .او با بی حالی
به هريمن خوشامد گفت و اظهار اميدواری کرد،ب در خلل مذاکره
دريابدب بکهب بآياب بآمريکاب بواقعاب بدوستب بمردمب بستمديدهب بوب بمحرومب بايران
است يا عروسک خيمه شب بازی دولت فرومايه انگلستان؟ وقتی
هريمن پاسخ داد :سال ها مقيم لندن بوده است ،آنجا هم انگليسی
هایب خوبب داردب همب بد.ب مصد ق بگفت:ب بشم ا بآنه ا براب نمیب شناسيدب و
زمزمه وار تکرار کرد ،شما آنها را نمی شناسيد.
مصدقب بهرگزب بمغايرتیب بميانب باحترامب ببیب بپايانب بخودب بنسبتب ببهب بعرف
مبتنی بر قانون اساسی انگلستان و تحقير آن به خاطر دولت و تاريخ
پادشاهی آنب نديد.ب طی يکیب ازب جلسات باب هريمن،ب پسب ازب صحبت
مصدق راجع به نوه مورد علقه اش ،هريمن پرسيد نوه شما در کجا
تحصيلب بمیب بکند؟ب بمصدقب بپاسخب بداد:ب بچطور؟ب بچهب بجایب بديگریب بجز
انگلستان؟
هريمن در تلگرامی به واشنگتن ،مصدق را مردی انعطاف ناپذير و
مصمم به انحلل فعاليت شرکت و پايان بخشيدن به نفوذ آن در ايران
توصيفب بکرد.ب ببناب ببهب بگزارشب بيکب بشرحب بحالب بنويس،ب ببرداشتب باوب باز
پيرمرد ،بازتاب دلسردی و نوميدی او بود:
در ملقات های هريمن با مصدق ،يک کارشناس امور نفتی به نام
والتر.ج.لوی او را همراهی می کرد .لوی بارها و بارها تکرار کرد در
صورتی که دولت مصدق تصميم به اداره پاليشگاه آبادان بگيرد با
موانع بی شماری روبرو خواهد شد .زيرا در ايران تقريبا هيچ فرد
آموزش ديده و تربيت شده ای برای تصدی پست های بالی اداری و
فنیب بوجودب بنداشت.ب بحتیب باگرب ببرب باساسب بمعجزهب بای،ب بايرانب بتوانايی
اداره پاليشگاه را پيدا می کرد ،فاقد نفتکش هايی بود که بتواند نفت
استخراجی را روانه بازارهای بين المللی کند .از دست دادن عوايد
حاصل از نفت که در سال ۱۹۵۰تقريبا به ۱۰ميليون پوند رسيده بود،
نه تنها ايران را به کشوری متزلزل و بی ثبات مبدل می ساخت بلکه
احتمال داشت دولت مصدق ،سرنگون و دولتی وابسته به حزب توده
و مورد حمايت مسکو ،جايگزين آن شود و طبيعتا چنين حمايتی به
نوبه خود ،دخالت قدرت های بزرگ غربی را به دنبال داشت .هيچ يک
ازب باينب بادله،ب بکوچکترينب بتاثيریب ببرب بمصدقب بنگذاشتب بوب باوب بمصرانه
دخالت بيگانگان را که ازب ۲۴بقرن پيش با حمله اسکندر مقدونی به
ايران و سوزاندن پرسپوليس آغاز شده بود ،ريشه تمامی مشکلت
دانست .هرگاه لوی بعد از بيان آنچه گمان می کرد نکته موثر و و يژه
ایب بدرب بموردب بلطماتیب بکهب بايرانب بازب بعدمب بتوافقب بباب بانگلستانب بخواهد
خورد ،درنگ می کرد ،مصدق چشمانش را می چرخاند و به سادگی
پاسخ می داد :بسيار بد برای ما.
هريمن و دستيارانش به عرف سياسی بده و بستان عادت داشتند.
بعدها ورنون والترز يکی از مفسرين آمريکايی نوشت " :دکتر مصدق
می دانست برای برداشتن يک گام به جلو ،بايستی دو قدم به عقب
برود .پس از يک روز مذاکره ،هريمن ،دکتر مصدق را به موضع تازه
92
ای می کشانيد ،اما روز بعدف وقتی که مذاکرات از سر گرفته می
شد ،وی نه تنها در موضع پايان روز قبل بلکه حتی در موقعيت دو روز
پيش هم نبود .او به موضع اواسط دو روز قبل خود بازگشته بود".
در آن زمان والترز ،ژنرال ارتش ايالت متحده بود که در مهارت های
کلمی اش توجه روسا را به همراه داشت و به پيشرفت او در طی
مسير شغلی اش کمک کرد و در نهايت منجر به کسب مقاماتی چون
قائم مقام رئيس سيا و سفير آمريکا در آلمان شد .او ظرافت طبع و
شوخ طبعی بی ادبانه ای داشت .يک بار با اشاره به بينی مصدق
گفت " :دماغ جيمی دورانت در قياس با بينی مصدق مثل يک عضو
بريدهب شدهب باست!"ب بمهمب ترب بآنکه،ب ا و بمیب دانستب چه بزمانی بتعابير
اديبانه به کار برد و چه موقع به شايعات و خبرهای گستاخانه شکلی
تازه دهد .به عنوان مثال ،در يک مراسم خاص ،همسر سفير گريدی
به رهبر ايرانی ها گفت" دکتر مصدق ،شما چهره بسيار با احساس و
گويايی داريد ،من از نگاه مات و خالی شما تشخيص می دهم به
چيزی فکر نمی کنيد ".و والترز آن را به فرانسه چنين ترجمه کرد"
دکتر مصدق شما چهره بسيار با احساس و گويايی داريد ،من با توجه
زياد به چهره شما ،تشخيص می دهم و به انديشه ژرفی فرو رفته
ايد".
گفتگوهای مصدق با هريمن ،به دليل روش مذاکره يا ناتوانی او در
درکب بموضوعب بپيچيدهب بصنعتب بنفت،ب بدچارب بتزلزلب بنشد،ب بدليلب باصلی،
تفاوت اساسی در شيوه برداشت از مباحثه بود .برای هريمن ،اين
موضوع عملی و مجموعه ای از چالش های فنی بود که از طريق
تجزيه و تحليل منطقی ،مباحثه و مصالحه قابل حل بود .اما مصدق از
منظری کامل متفاوت به آن می نگريست .او يقين داشت که ايران
در لحظه متعالی آزادی قرار دارد و سرشار از آرمان تشيع بر آن بود
حتی تا مرز شهادت ،به دنبال عدالت و نصفت باشد .در اين لحظات
نابب بوب بحساس،ب بتوجهب ببهب بجزئياتیب بچونب بادارهب بپاليشگاهب بياب بظرفيت
نفتکش ها بيهوده و خنده آور به نظر می رسيدند.
هنگامیب بکهب بهريمنب ببهب بمصدقب باصرارب بمیب بکردب بتاب بجهتب ببرقراری
مناسبات جديد ميان ايران و انگليس راه حلی بيابد ،پيرمرد با تکان
دادنب بسرب بمیب بگفتب ب:ب ب"ب بشماب بنمیب بدانيدب بآنهاب بچقدرب بموذیب بو بمحيل
هستند ،نمی دانيد چقدر شرور و بدکارند و نمی دانيد چگونه با لمس
هر چيز ،آن را ملوث می کنند".
بيشتر ايرانی ها نسبت به انگليسی ها ،چنين نظری داشتند و اين
حقيقت ،در گفتگوی لوی با گروهی از مردم دريکی از خيابان های
تهران بر او آشکار شد.
لوي :آيا می دانيد که پس از رفتن متحصنين انگليسی از آبادان ،شما
خود بايد صنعت نفت را اداره کنيد؟
ايرانی ها :بله.
لوي :آيا می دانيد بدون انگليسی ها قادر به اداره پاليشگاه نيستيد؟
ايرانی ها :بله
93
لوي:ب بوب ببهب بهمينب بدليل،ب بنفتب بايرانب بديگرب ببرایب ببازارب بجهانیب بتوليد
نخواهد شد؟
ايرانی ها :بله.
لوي :آيا می دانيد که بدون درآمد نفت ،به زودی با خزانه ی خالی
روبرو خواهيد شد؟
ايرانی ها :بله.
لوي :و می دانيد که يک خزانه خالی ،سقوط مالی و اقتصادی را در
پی دارد و اين به نفع کمونيست ها خواهد بود؟
ايرانی ها :بله.
لوي :خوب ،با وجود اين مشکلت قصد داريد چه کنيد؟
ايرانی ها :هيچ!
هريمن ،نا اميد از متقاعد ساختن مصدق ،تصميم گرفت به گونه ای
غيرمستقيم راهی برای تحت تاثير قرار دادن او پيدا کند .پس ابتدا از
شاه درخواست کمک کرد اما شاه صريحا پاسخ داد که با توجه به
افکار عمومی ،قادر به ادای کلمه ای عليه ملی کردن نفت نيست.
وی پس از آن ،خبرنگاران ايرانی را به يک کنفرانس خبری فرا خواند
و با ورود آنها ،شروع به خواندن بيانيه کرد که از ايران می خواست
در رويارويی با بحران به همان اندازه که " احساسات به خرج می
دهد ،منطقی هم باشد ".به محض بيرون آمدن اين کلمات از دهان
او ،يکی از خبرنگاران از جا جهيد و فرياد زد " ما و همه ملت ايران از
نخست وزير مصدق و ملی کردن نفت حمايت می کنيم!" با شنيدن
اين حرف ،ديگر خبرنگاران شروع به ابراز احساسات و ترک اتاق
کردندب بوب بهريمنب براب بکهب بباب بتاسف،ب بسرب بخودب براب بتکانب بمیب بداد،ب بتنها
گذاشتند.
هريمن در انديشه اين که ،چه کسی می تواند بر مصدق و توده ملت
تاثير بگذارد ،به ايده عجيب و غريبی رسيد .پس ،به ملقات آيت الله
کاشانی،ب بروحانیب بآتشينب بمزاجب بکهب ببهب بچهرهب بایب بمردمیب بوب بقدرتمند
تبديل شده بود ،شتافت .تصور مردانی چنين متفاوت دشوار است:
هريمن فردی بود ،برآمده از يکی از ثروتمندترين خانواده های جهان،
مرد هوش و فراست دانشگاه بيل ،يک اسکی باز و دوستدار بازی
چوگانب بکهب بباب بطبقهب بممتازب بجامعهب بمراودهب بداشتهب باست.ب بدرب بمقابل،
کاشانی با ريشی بلند و سياه و عمامه ای مشکی ،کسی بود که در
بيابان های خشک ،با انگليسی ها جنگيده ،توسط آنها زندانی شده و
بعد از آن ،به حکم شاه به خارج تبعيد شده بود .دنيای او ،اتاق کوچک
مفروشی بود که ساعت ها به حال دعا ،مراقبه و تدبير و تفکردر آن
می نشست ،او چندين بار در هفته برای ايراد سخنرانی های آتشين
به ديدار جمعی از مومنان که او را موجودی نيمه الهی می پنداشتند،
به مسجد می رفت و به تقبيح امپرياليسم می پرداخت.
هريمن با ورود به منزل آيت الله کاشانی ،به اتاقی تاريک با پرده های
کشيده که مرد روحانيف بی حرکت در آنجا نشسته بود ،هدايت شد.
او با درآوردن کفش ها ،روی قالی نشست و پس از ادای احترام
94
گفت ،اميدوار است کاشانی با اين امر موافق باشد که بحران نفت
تنها با نوعی سازش بين ايران و انگليس قابل حل است .او حتی به
خودب بجراتب بدادب بوب بازب بکاشانیب بخواستب بمصدقب براب ببرایب بپذيرشب بيک
فرستاده انگليسی متقاعد کند .به محض ترجمه اين جملت ،کاشانی
چون سيلی از توهين و ناسزا خروشيد و گفت :کدام ايرانی محترم و
سربلندیب بحاضرب ببهب بملقاتب بباب بسگب بهایب بانگليسیب باست؟ب بآمريکاب ببا
چنينب بپيشنهادیب بخودب براب ببهب بدشمنب بايرانب بتبديلب بکردهب باست.ب باوب ببا
گوشزد کردن اين نکته که نفت ايران ،می تواند به تمامی زيرزمين
باقی بماند ،نتيجه گرفت :خون مصدق ،در صورت تسليم ،همچون
رزم آرا ريخته خواهد شد.
علوه براين ،آيت الله کاشانی ،تهديدی برای خود هريمن نيز در چنته
داشت .بنابراين از او پرسيد :آيا چيزی در مورد سرگرد امبری شنيده
است؟ وقتی هريمن پاسخب منفی داد ،کاشانی توضيح دادب " او يک
آمريکايی بود که درسال ۱۹۱۱يا ۱۹۱۲وارد ايران شد و از آنجا که در
مسائل صنعت نفت ،بدون آنکه به او ربطی داشته باشد ،دخالت می
کرد نفرت و دشمنی مردم را برانگيخت .امبری ،يک روز در حال قدم
زدن در يکی از خيابان های تهران ،مورد اصابت گلوله قرار گرفت
ولی کشته نشد .پس از انتقال به بيمارستان ،مردم خشمگين ،او را تا
بيمارستان بدنبال بو باب حمله ببهب آنجا،ب ا و براب رو ی بتختب بجراحی بمثله
کردند ،آيا اين را می فهميد؟
هريمن که تلش می کرد تا بر غيظ و خشم خويش فائق شود ،به
سردی پاسخ داد :عاليجناب ،شما قطعا درک می کنيد که من در طول
زندگی خويش ،در موقعيت های خطرناک بسياری قرارگرفته ام و به
اينب بسادگیب بهاب بنمیب بترسم.ب بکاشانیب بشانهب ببال بانداختب بوب بگفت:ب ب"
خوب ،امتحانش ضرری ندارد".
با آنکه تحقير ايده مصالحه از سوی کاشانی ،شديدتر از مصدق بود
اما تنها چيزی نبود که هريمن را نااميد کرد .زيرا ،انگليسی ها هم ،به
همان اندازه او را متنفر کردند ،به طوری که در تلگرام به آچسن
نوشت:
" به رغم اين واقعيت که انگليسی ها منافع حاصل از نفت ايران را،
بزرگترين دارايی خارجی خود می دانند ،تا آنجا که به ياد می آورم ،به
استثنایب بچرچيلب بوب بادن-ب بآنب بهمب ببهب بخاطرب بمسائلب بزمانب بجنگ-ب بهيچ
وزيری از ايران بازديد نکرده است .مديران شرکت نفت به ندرت به
ايران می آيند .وضعيتی که در اينجا رخ داده است ،نمونه غم انگيز
مديريتب بغيابی،ب بهمراهب بباب برشدب بجهانیب بملیب بگرايیب بدرب بکشورهای
توسعه نيافته است .در اين ترديدی نيست که ايرانی ها برای رهايی
از قيد آنچه اعمال استعماری انگلستان می نامند ،حتی آمادگی چشم
پوشی از درآمد نفتی خود را دارند .گروه های زيادی برای نيل به اين
هدف،ب بحاضرب ببهب برويارويیب بباب بهرب بپيامدیب بهستند.ب ببديهیب باستب بکه
گزارش ها و توصيه های انگلستان در مورد ،ايران واقع بينانه نيست
95
و بايسته است که دولتمردان انگليسی ،خود به آنچه در ايران می
گذرد ،واقف شوند".
تا مدت ها ،دستيابی به يک راه حل ،امکانپذير به نظر می رسيد .در
نهايت ،هريمن موفق به ترغيب مصدق به صدور بيانيه ای شد که طی
آن " در صورتی که دولت انگلستان به نمايندگی از طرف شرکت
سابقب بنفتب بانگليس-ب بايران،ب باصلب بملیب بشدنب بصنعتب بنفتب براب ببه
رسميتب بمیب بشناخت".ب بمصدقب بمذاکرهب بباب بنمايندهب بانگلستانب براب بمی
پذيرفت.ب ببهب بهرحال،ب بدرب بکمالب بعصبانيتب بوب بآزردگیب بهريمن،ب بوزارت
خارجهب باينب بپيشنهادب براب بردب بکرد.ب باوب بتصميمب بگرفتب ببرایب بدرخواست
دليل،ب شخصا بهب لندنب برود .در آنجا او ،مدت سهب ساعتب با هيات
دولت ملقات کرد .آنها به دو دسته تقسيم شده بودند .عده ای اعتقاد
داشتندب که نبايد ،هيچب گونه انعطافی نسبتب به ايران نشان دهند و
دستهب بديگرب باعزامب بيکب بهياتب بنمايندگیب ببهب بتهرانب براب بعاقلنهب بمی
دانستند.ب بنخستب بوزيرب بآتلی،ب بتصميمب بگرفتب بلردب بپریب بویب بسيل،
سرريچارد استوکس و عضوی ثروتمند و بی تجربه در امور خاورميانه
را از ميان نخبگان انگلستان روانه ايران سازد.
استوکس می بايست به مصدق پيشنهاد کند که ،شرکت نفت ،اصل
تعلق نفت ايران به ايرانيان را می پذيرد و نيز خواستار تسليم عوايد
حاصلهب ببهب بصورتب بکامل ببمساویب ب()۵۰-۵۰ب باست،ب ببهب بشرطب بآنکه
انگليسی ها،همچنان کنترل حفاری ،تصفيه و عمليات صدور نفت را
به دست داشته باشند .ماهيت اين پيشنهاد ،با آنچه که شش هفته
قبلب بباسيلب بجکسونب ببهب بتهرانب بآوردهب ببودب بچندانب بتفاوتیب بنداشت.
هرچند به استوکس گفته شد تا اين مشابهت را نپذيرد .اما او می
توانست باحفظ چارچوب پيشنهاد جکسون ،نکات برجسته و مهم آن
را ،در قالبی نو عرضه و تا آنجا که لزم است پيشنهاد را دلنشين و
آراسته ارائه نمايد.
در نخستين ملقات ،اولين سوال مصدق ،اين بود که آيا او کاتوليک
است يا خير؟ آنگاه که پاسخ مثبت شنيد به او گفت :شما برای اين
ماموريت مناسب نيستيد زيرا کاتوليک ها به طلق اعتقاد ندارند ،حال
آنکه ايران در آستانه طلق دادن شرکت نفت انگليس -ايران است.
اين حرف مايه انبساط خاطر استوکس نشد و در جواب گفت :آنچه
مصدق در حق شرکت روا می دارد به قتل و جنايت نزديکتر است تا
طلق.
آن مشاجره کوتاه ،لحن مذاکرات را تند کرد .در روزب ۳۱بجولی ،با
تصميم شرکت در روز ۳۱جولی ،مبنی بر توقف فعاليت پاليشگاه،
مسائلب بشکلب بپيچيدهب بتریب ببهب بخودب بگرفتند.ب بمقاماتب بشرکتب باعلم
کردند،ب بچارهب بایب بجزب باينب ببرايشانب بباقیب بنماندهب ببود.ب بازب بآنجاب بکهب ببه
فرماندهانب بنفتکش،ب بدستورب بدادهب بشدهب ببودب بکهب بازب بامضایب برسيدهای
درخواستیب بايرانب بخودداریب بکنند،ب بمخازنب بذخيرهب بپرب بوب بنفتکشب بها
متوقف شده بودند .اين گامی خرد کننده و بازتاب عمق بحران بود.
96
استوکس به خوبی می دانست چيزی را به مصدق پيشنهاد کرده ،که
وی قبل آن را رد نموده است .او در تلگرامی به لندن گفت که ماهيت
پيشنهادش ،همچون گذشته ،حفظ فعاليت شرکت تحت عنوانی تازه
بود و اظهار تاسف کرد که به رغم به کارگيری ترفندهايی برای کتمان
اين واقعيت سخت ،نتوانست پيشنهاد را ،چنان ارائه دهد که ماهيت
آن ،کامل شفاف يا بسيار خطرناک نباشد ،تا بتواند موافقت ايرانی ها
را جلب کند .مصدق به سهم خود ،اعلم کرد مايل به مذاکره بر روی
سهب بنکتهب باست:ب بادامهب بفروشب بنفتب بايرانب ببهب بانگليسب ببرایب بتامين
نيازهای داخلی ،انتقال فن ورزان انگليسی برای خدمت در شرکت
ملی نفت ايران و تعيين ميزان تاوان ايران بابت دارايی های ملی
شده شرکت نفت انگليس -ايران.
زمانی که گفتگوها به ورطه شکستگی ناگزير درغلطيد ،استوکس و
هريمن برای بازديد و تحقيق به آبادان رفتند .شيوه های متفاوتی که
آنها به کار گرفتند ،بازتاب رويکردهای کامل بمتفاوت آنها ،نسبت به
بحران بود .وقتی که کنسول انگليس که در ابتدا سعی کرده بود تا
مقامات بلند مرتبه ايرانی را از آبادان اخراج کند و پس از آنکه ،يک
اتومبيل ايرانی از کاروانی که استوکس را از فرودگاه همراهی می
کرد سبقت گرفت ،به شدت خشمگين و برافروخته شد .در اين زمان
بود که ،استوکس سريعا خود را درگير جريانی سياسی ديد .کنسول
نامه ای خشم آلود خطاب به حاکم محلی نوشت و اطمينان داد که
در آينده نماينده دولت فخميه انگلستان ،چنين بی حرمتی هايی را
تحمل نخواهد کرد .وزارت خارجه ايران با اخراج او از کشور ،واکنش
نشان داد .وی قبل از عزيمت ،در تلگرامی به لندن پيشنهاد کرد ،در
صورت بروز عمليات نظامی ،می تواند برای کمک ،در بصره منتظر
بماند.
هريمن از اوقات خود در آبادان شايان استفاده را کرد .او در تلگرامی
به ترومن گزارش داد " :آلونک هايی که يک شرکت نفتی بزرگ غربی
برای سکونت کارگرانش در نظر گرفته ،تکان دهنده و شگفت آور
هستند".ب بدرب بتلگرامب ببعدیب باوب بازب برفتارب ب"ب بکامل باستعماریب بوب بقرن
نوزدهمي" انگليسی ها نسبت به ايران گله کرد و نوشت ،آنها به جای
مذاکرات جدی و سازنده ،تنها به صدور بيانيه های عجولنه و عبارات
حاکی از آزردگی درباره آنچه سرقت دارايی های خود درايران می
دانند ،بسنده می کنند .صادقانه بگويم ،احساس می کنم ،در صورت
عدمب بهمکاریب بدولتب بانگلستان،ب بتوفيقب بدرب بماموريتب بام،ب باگرب بنه
غيرممکن ،که بی نهايت بعيد خواهد بود .اعصاب هريمن به خاطر
ابتلء ناگهانی به بيماری روده ای و کلفگی از گرمای نيمه تابستان،
خراب تر شده بود .کاخی که او در تهران در آن به سر می برد ،اگر
چه وسيع بود اما تنها چند پنکه ضعيف برای به حرکت درآوردن هوای
خفقان آور داشت .او که به شدت به استراحت وآرامش نياز داشت،
سوار بر هواپيمای متعلق به دولت که به دستگاه تهويه مجهز بود،
شروع به سفرهای هوايی طولنی به مراکز استانی کرد .به دستور
97
هريمن،ب باتاقکب بهواپيماب بتاب بآنجاب بکهب بممکنب ببودب بسردب بمیب بشد،ب باوب بو
دستيارانشب بخودب براب بدرب بپتوب بمیب بپيچيدندب بوب بازب بسرماب بلذتب بمی
بردند.زمانی که ورنون والترز ،استفاده از هواپيمايی را که بهب ۸۰۰
گالنب بسوختب بدرب بساعت،ب ببرایب بخنکب بشدنب بنيازب بدارد،ب بزيادهب بروی
دانست ،او براق شد و پاسخ داد :اگر شما ماليات بر درآمد مرا طی
اين سالها ديده بوديد ،می دانستيد که تعدادی از اين هواپيماها را من
برای دولت ايالت متحده خريداری کرده ام.
مصدق ،چند بار ديگر با استوکس ملقات کرد و همان زمان به او
نوشت" اگر انگلستان حق ايرانيان ،بر کنترل صنعت نفت کشورشان
را بپذيرد ،در مورد جبران خسارات و ادعاهای برحق شرکت " ،کامل
و منصفانه" به مذاکره خواهد نشست ".اين يادداشت ،بارقه ای از
اميد در خود داشت .استوکس شگفت زده از اين موضوع ،با ارسال
تلگرامی به وزارت خارجه ،درخواست تحقيق و تفحص در مورد اين
پيشنهادب بنويدب ببخشب براب بکرد.ب بجواب،ب بخشکب بو ببيرحمانهب بوب بشاملب بدو
دستور شتابزده و بی ادبانه بود :اول ،امتياز بيشتر از اين نه و دوم،
قطع مذاکرات و بازگشت فوری استوکس به لندن.
درب بروز ۲۲ببآگوست،ب بدولتب بانگليسب بمجموعهب بایب بازب بتحريمب بهای
اقتصادی را بر ايران تحميل کرد .آنها صدور کالهای اساسی انگليس
از جمله شکر و فولد را به ايران ممنوع ،دستور کناره گيری تمامی
کارکنان انگليسی در حوزه های نفتی ايران به استثنایب ۳۰۰بنفر از
اعضایب بهستهب باصلیب بکادراداریب بمستقرب بدرب بآبادانب براب بصادرب بوب براه
دسترسی ايران به حسابهای ارزی قوی خود را در بانک های انگليس
مسدود کردند .روز بعد استوکس تهران را ترک کرد.
در يک همايش خبری ،مصدق با پذيرش اين که " مذاکرات هيچ گونه
نتيجه ای نداشت" ،گفت" اين خوب نيست و همه چيز پايان يافته
است".
پس از عزيمت استوکس ،نخست وزير آتلی در تلگرامی پيروزمندانه
به ترومن نوشت" گمان می کنم ،شما هم با من هم عقيده هستيد که
شکستب بدرب بمذاکرات،ب بکامل ببهب بدليلب بعدمب بهمکاریب بايرانیب بهاب ببوده
است .ما اميدواريم ،تنها خط مشی دولت آمريکا ،حمايت علنی و
همه جانبه از مواضع دولت فخميه انگلستان باشد".
درخواست کمک آتلی نشنيده گرفته شد .ترومن از شکست ماموريت
هريمن که انگليسی ها را به خاطر سازش ناپذيری در اين مذاکرات
سرزنش می کرد ،به شدت نااميد شده بود .وی در تلگرامی به آتلی
تاکيد کرد :نه انگليس و نه آمريکا ،حق هيچگونه اقدامی عليه آرمان
های مشروع مردم ايران را ندارند.
هريمن قبل از ترک تهران به ديدار شاه رفت و با ارائه پيشنهادی
محتاطانه به او ،گفت :از آنجا که مصدق ،يافتن راه حل مبتنی بر
اصولب بموردب بپذيرشب بغربب ببرایب باينب ببحرانب برا،ب بغيرممکنب بساخته
است ،به احتمال زياد از ميان برداشته شود .هرچند هريمن اشراف
داشت که شاه در آن لحظه ،راهی برای برکناری مصدق ،ندارد اما با
98
طرح اين موضوع ،در واقع از مشارکت آمريکا ،در کودتای دو سال
بعد خبر داد.
ورنون والترز بعدا نوشت" اين ماموريتی متفاوت با ديگر ماموريت ها
بود که ويژگی آليس در سرزمين عجايب را داشت و مرا واداشت
پس از سه روز به منشی آقای هريمن در واشنگتن نامه بنويسم و از
او بخواهم نسخه ای از آن کتاب را برای من ارسال کند .بدين ترتيب
منب بمیب ببايستب ببدانم،ب بآيندهب ببرنامهب بچيست.ب ببهب باينب بمفهومب بکه
رويارويیب بباب بشکستب بدرب باينب بماموريت،ب بسايهب بایب ببلندب ببرب بمشکلت
مهمی گستراند که دنيای غرب مجبور بود تا دودهه و نيم بعد با آن
روبرو شود ،و در آن زمان دکتر مصدق زنده نبود تا دريابد ،خاستگاه
اصلی مشکلت به او برمی گردد".
پس ازآنکه آخرين کوشش ها برای مذاکره ،شکست خورد ،وزير امور
خارجهب بموريسونب بوب بسفيرب بشفرد،ب باقداماتب بخودب براب ببرایب ببرکناری
مصدق تشديد کردند .شفرد اين موضوع را با دوستان ايرانی خود در
ميان گذاشت و مصدق تقريبا فوری از اين مذاکرات باخبر شد .وی
درب ۶بسپتامبر طی نطقی در سنا با اعتراض به آنها هشدار داد که،
اگرب بانگليسب بدستب بازب بتوطئهب بچينیب ببرندارد،ب باوب بتمامیب بشهروندان
انگليسی را که در آبادان باقی مانده اند ،ظرف دو هفته اخراج خواهد
کرد .نخست وزير آتلی به نيروی دريايی سلطنتی دستور داد تا ناوتيپ
رزمناوها را برای پرسه زنی در سواحل ايران تقويت کنند.
انگليس ،حداقل به مدت يک سال ،به ارزيابی استقرار سربازان در
سواحل ايران پرداخته بود تا امنيت آنچه را که ،پاليشگاه و حوزه
های نفتی خود به شمار می آورد ،بررسی کند .در پائيز ۱۹۵۰سفير
فرانکب ببهب بمقاماتب برسمیب بآمريکايیب بدرب بواشنگتنب باعلمب بکردب بکهب ببه
اعتقاد دولت او " اعزام يک نيروی کوچک بريتانيايی به جنوب ايران،
نهب بيکب باثرب تحريکب بکنندهب آنی،ب بکهب بتاثيریب دائمیب خواهدب داشت".ب بدر
آوريل بعد ،سر جرج بولتون ،مدير عامل بانک انگليسی با استناد به
گفتهب بهایب بمشاورب بخودب بدرب بامورب بخاورميانه،ب ببهب بوزارتب بخارجهب بچنين
گزارش داد :با توجه به سرعت حوادث سياسی در ايران " امکان
مداخلهب بمستقيمب بازب بطريقب ببهب بکارگيریب بقهرب بوب بخشونتب بدرب باداره
پاليشگاه و حوزه های نفتی بايد مورد بررسی قرار بگيرد ".امانوئل
شين ول وزير دفاع گفت هيات دولت با تن دردادن به ملی شدن
شرکت انگليس -ايران ،در واقع سنتب هولناکی را پايه گذاری می
کند،ب لذا " ما بايد نشان دهيم که ماموران ما تا مدت زيادی نمی
توانند سرگردان بمانند" .مقامات شرکت انگليس -ايران در نامه ای
غيررسمیب ببهب بوزارتب بامورب بخارجهب بپيشب ببينیب بکردندب بباب باستقرار
سربازان انگليسی در آبادان " شايد ايرانی ها از خر شيطان پائين
بيايند" و شرکت در صورت امتناع ايرانی ها از انجام کار ،می تواند
هزاران رنگين پوست را از شرق آفريقا وارد کند.
دو ماه قبل از ورود هريمن ،در می ،۱۹۵۱انگليس دو طرح تفصيلی
برای تهاجم و اشغال ايران کشيد .طرح اول ،شامل مراحل مختلفی
99
با اسامی رمز بوکائير وب ، yامکان حملهب ۷۰بهزار سرباز ،از طريق
دريا و همزمان با آن ،تعداد قابل ملحظه ای نيروی نظامی ،از طريق
هوا را با هدف تصرف و حفاظت از پاليشگاه و حوزه های نفتی ،به
دقت مورد بررسی قرار داده بود .طرح دوم که عمليات ميدجت نام
داشت ،تصرف پاليشگاه را برای دوهفته و يا مدت نامحدودی در نظر
داشت که پس از انتقال نفتکش ها ،امکان تصفيه نفت ،از هرجايی
درخليج ،وجود داشته باشد .استدلل طرفداران اين طرح ها ،اين بود
که اين عمليات نه تنها موجب ادامه جريان نفتب به انگلستان می
شوند ،شوری وطن پرستانه نيز درسراسر کشور به وجود می آورند.
لرد فريزر ،اولين لرد نيروی دريايی گفت :که يک حمله نظامی هوايی
جسورانه می تواند سکون و خمودی را برطرف نمايد و ثابت کند که
آنها امر و نهی ايرانيان تازه از تخم درآمده را تحمل نخواهند کرد.
برخی از مقامات انگليسی در عقليی بودن اين طرح ها ترديد داشتند
و اين نه ،به دليل مخالفت سرسختانه دولت ترومن ،بلکه به علت
وجود شور شديد تهاجم در کشور بود و بعيد نبود که بتواند مردم را
برایب بمبارزهب بتهييجب بکند.ب بدر ب ۱۶ببمی،ب بوالترب بگيفوردب بسفيرب بآمريکا
درانگلستان طی تلگرامی به آچسن هشدار داد " فضای بسيار جنگ
طلبانه لندن به شدت نگران کننده است" و" وزارت خارجه ،با توجه
به عدم مخالفت جدی آمريکايی ها نسبت به تهاجم ،غلبه بر آن را
امکانپذير می داند".
گيفورد نوشت :موضوع نگران کننده در اين شرايط ،اين است که اگر
بريتانيا تهديدی مستلزم استفاده از خشونت را به کار گيرد ،خواه با
عملی ساختن تهديد و قبول مخاطره پيامدهای غيرقابل پيش بينی آن
و خواه با عملی نکردن تهديد ،نه تنها ،حيثيت خود را از دست می
دهد،ب بحتیب بممکنب باستب بکه،ب بموقعيتب بخويشب برا،ب ببهب بطرزب بوخيمی،
تضعيف نمايد .در هر دو صورت ،سرانجام بايستی ،با زيان های ناشی
از اين انتخاب ها ،روبرو شود .بر اساس ارزيابی ما ،تصميم نهايی
پادشاهی بريتانيا -چه با استفاده از خشونت و چه بدون آن -به ميزان
تمايل ايالت متحده در حمايت ازآنها ،بستگی دارد.
آچسنب ببیب بدرنگ،ب بفوريتب باينب بپيامب براب بدرکب بکرد.ب باوب بفرانک،ب بسفير
انگلستان را احضار کرد و به او گفت ايالت متحده با " استفاده از
خشونت يا تهديد به استفاده از خشونت عليه ايران" قاطعانه مخالف
استب بوب بشخصب بترومنب ب"ب بقوياب بتاکيدب بکردهب باستب بکه،ب بتحتب بهيچ
شرايطی توسعه درگيری نظامی بين سربازان انگليسی و نيروهای
ايرانیب براب بمجازب بنمیب بداند.ب صراحتب اوب اثرب بمطلوبب ببهب ج ا بگذاشت.
فرانک،ب بفوراب بپيامیب ببهب بکشورشب بفرستادب بوب بهشدارب بدادب بدرب بصورت
اجرای طرح های تهاجمی ،مخالفت های واشنگتن با انگليس ممکن
است از آنچه هست ،شديدتر شود".
موضع ترومن در مطبوعات آمريکا بيشتر تقويت شد .وال استريت
ژورنال،ب ازب توسلب انگليسیب هاب بهب ب"ب بتهديداتب قرنب بنوزدهي"ب باظهار
تاسف کرد .فيلدلفيا اينکويرر ،هشدار داد که حمله به ايران ممکن
100
است " يک جنگ جهانی فوري" را در پی داشته باشد .هوارد .ک.
اسميتب بيکب بمفسرب بسياسیب بپرطرفدارب بازب بسی.بی.ب باسب بادعاب بکرد
بسياری از کشورهای خاورميانه و ماورای آن از ايران حمايت می
کنند و اين حمله ممکن است " تمام کشورهای آسيای جنوبی را برای
شورشب بعليهب باجنبیب بهایب بغربیب بتهييجب بکندب بوب بموجبب ببروزب بمشکلت
جدی برای انگلستان و ايالت متحده هر دو شود".
موريسون،ب بوزيرب بخارجهب بوب بحزبب بجنگب بلندن،ب بخواستارب بتغييرب بموضع
آمريکايی ها شد .او ضعيف و ناکارآمد جلوه کردن انگلستان در مقابل
مردی چون مصدق که " تعصب و جزم انديشی او به ديوانگی پهلو
می زند" را برای غرب مصيبت بار دانست .پس از صدور حکم ديوان
بين المللی دادگستری از آچسن پرسيد :اگر ايرانی ها از خر شيطان
پائين نيايند ،آيا آمريکايی ها از حمله دفاع می کنند؟ آچسن پاسخ داد:
مطلقا نه ،حمله انگليس عليه ايران تحت هر شرايطی " پيامدهای
سياسی فاجعه باري" خواهد داشت.
اين پاسخ ،برای نخست وزير آتلی که هيچ گاه اشتياقی برای اجرای
طرح اشغال ايران نداشت ،کافی بود .در ۱۹جولی ،هيات دولت وی،
تعويق گزينه حمله نظامی رای داد و جهت برقراری توازن در تصميم
خود ،اعزام سه گردان نيروی زمينی به نزديکی عراق را تصويب کرد.
باب باينب بحالب بموريسونب بنااميدب بنشد.ب بدرب بماهب بسپتامبر،ب بپسب بازب باعلن
اخراج آخرين نفر از انگليسی ها از آبادان ،مصدق به هيات دولت
گفت که ،زمان حمله فرا رسيده است .آتلی با نمايش قدرت نيروی
دريايیب بدرب بخليجب بفارسب بموافقتب بکردب باما،ب بانجامب بهرگونهب بعمليات
نظامی شديد را رد کرد.
آتلی به هيات دولت گفت " اشغال آبادان لزوما تغيير دولت ايران را
به دنبال نخواهد داشت و حتی ممکن است سبب اتحاد کامل مردم
ايران عليه کشور ما شود،ب نه چاه های نفتب و نه پاليشگاهب بدون
کمک کارگران ايرانی قادر به فعاليت نيستند .اگر ما در تلش برای
استفادهب بازب براهب بحلیب بخشونتب بآميزب بباشيمب بدرب بحاليکهب بدولتب بهای
آمريکای جنوبی دنباله رو رهبری ايالت متحده و دولت های آسيايی
مخالف ما هستند ،نمی توانيم انتظار جلب حمايت سازمان ملل را
داشته باشيم".
موريسون ،پس از شکست در ترغيب اتلی به صدور دستور حمله،
تصميم گرفت تا عمليات مخفی را آغاز کند .او ابتدا به دو محقق
سرشناس متوسل شد آنها ،علوه بر اينکه ،سالهايی را برای مطالعه
در ايران سپری کرده بودند .با موضع انگليس نسبت به ايران نيز
همدلی داشتند.
اولين نفر ،آن لمبتون ،وابسته مطبوعاتی سفارت انگليس در تهران،
طی جنگ جهانی دوم بود که می رفت تا يکی از محققين برجسته
انگليسی در ايران شود .به درخواست موريسون ،او شروع به ارائه
پيشنهادهايیب بدرب بزمينهب ب"ب بخطب بمشیب بهایب بموثرب بتبليغاتي"ب بکردب بکه
101
انگليس برای تغيير افکار عمومی ايرانی ها عليه مصدق می بايست
به کار گيرد.
نقش لمبتون ،منحصر به ارائه مشاوره به لندن بود .محقق ديگری که
موريسون بنابه توصيه لمبتون استخدام کرد ،شخصيتی افراطی تر
بود و موريسون چيزی بيشتر از مشاوره از او انتظار داشت .روبين
زاينر يک مامور مخفی کارکشته قديمی با سابقه کار برای سيا در
ايران بود .او به زبان فارسی تسلط کافی داشت و با چهره های
اصلیب بدرب بسياستب بايرانب بکامل بآشناب ببود.ب بيکب بيادداشتب بغيررسمی
وزارتب بخارجه،ب باوب براب ب"ب بمردیب ببسيارب بزيرک"ب بتوصيفب بمیب بکردب بکه
صدايی نازک و رفتاری نامتعارف داشت .او به هيچ وجه يک جاسوس
معمولیب بنبود.ب بيکب بآمريکايیب بباب بمطالعهب بکارنامهب بشغلیب بزاينر،ب باوب برا
شخصيتی هيجان انگيز و چند بعدی تصوير کرد:
زاينر ظرفيت فوق العاده ای برا ی پيوند انديشه های بلند و زندگی
مبتذل داشت .اوف از وجه تفننی کارهای خود لذت می برد ،چه در
صحبت های دوستانه چه در بحث ،خواه در مورد فلسفه و مذهب يا
ضعف اخلقی انسان ،قادر به حفظ موقعيت خود بود .به افراط می
نوشيدب بوب بنيزب بباب بتاسیب ببهب بروشب بآلدوسب بهاکسلیب ببرایب بتقويتب بقوه
ادراک حسی خود از حقايق سرمدی ،مواد مخدر را تجربه می کرد...
به کسانی که علقمند به يادگيری در مورد عقايد سياسی ايرانی ها
بودند ،کتاب " از ميان آينه" نوشته لويس کارول را توصيه می کرد.
او تمايل داشت تا به مافوق های خود بگويد آنچه او باور دارد ،آنها
می خواستند که بشنوند .خلق و خويش ،او را به سوی وجه شرارت
بارب بعملياتب بجاسوسیب بنکشانيد،ب بزيراب بفاقدب بانضباطب بلزمب ببرای
پنهانکاری شديد بود .زاينر از يک انسان خوب به ماموری نيمه مخفی
استحاله يافت.
موريسونب بدرب باواسطب ،۱۹۵۱ب بزاينرب براب ببهب بمقامب ب"ب بمشاورب بعملياتي"
سفارت انگليس در تهران منصوب کرد .زاينر اگرچه از نظر فنی ،يک
افسر اطلعاتی نبود اما بيشتر وقت خود را به ملقات با شخصيت
های جناح مخالف و پيشنهاد روشهايی به آنها ،جهت تضعيف تدريجی
دولت مصدق ،تخصيص می داد .فعاليت اش ،مخالفين را به شدت
تشويق کرد و گزارش های او به وزارت خارجه نيز اثر قابل توجهی
داشت .او اولين فرد خارجی بود که با ماموريتی ويژه ،برای اقدام
جهت براندازی دولت مصدق به ايران اعزام شد .پيشرفت قابل توجه
اوب بدرب باينب بزمينه،ب بنظرب بآنب بکسانیب براب بکهب بدرب بلندنب بمعتقدب ببودندب بيک
مبارزه عملی پنهانی عليه مصدق می تواند توام با موفقيت باشد،
تقويت کرد.
رهبرانب بانگليسی،ب بدستورب بانجامب باقداماتب بنظامیب ببهب بمنظورب بارعاب
ايران را صادر و مبارزه مخفيانه عليه دولت مصدق را شروع کردند.
آنهاب بهمب بچنينب بمجموعهب بعملياتیب براب ببرایب بفلجب بکردنب باقتصادب بايران
طراحی نمودند .از آنجا که درد و رنج نه تنها اراده ملت ها که اراده
موجودات انسانی را نيز درهم می شکند ،همه اين اقدامات ،راهبردی
102
منطقی به نظر می رسيد .اما آنچه انگليسی ها از درک آن عاجز يا
غافل ماندند ،اين بود که مصدق و اکثريت ايرانی ها برای دستيابی به
هدف مقدس خود ،حاضر به پذيرش و حتی استقبال از درد و رنج
بيشتریب بنيزب بهستند.ب بسنتب بدينیب بشيعی،ب بهمراهب بباب بشورب بوب بهيجان
گسترده ملی گرايان در سراسر ايران ،عزم ايرانيان را در اين راه
جزم کرده بود.
خواست انگليس غيرممکن ساختن فعاليت شرکت ملی نفت ايران
بود ،از اين رو ،روش اخلل و کارشکنی محتاطانه در پاليشگاه آبادان
را به کار گرفت .اريک دريک ،مدير کل شرکت نفت ملی شده در
آبادان ،سال ها بعد به ياد آورد که مديران انگليسی هر آنچه توانستند
کردند تا ماشين آلت کارخانه را از کار بيندازند .اما مديران جديد
نمی توانستند بفهمند چگونه آن را راه بيندازند اگرچه ،خراب شدن
ماشين آلت و تجهيزات کارخانه درست در زمانی که قرار بود ،آنها
کار کنند ،عجيب به نظر می رسيد ،اما امکان مخالفت خشونت آميز
هم ،وجود نداشت.
درب بصورتب بوجودب بتکنسينب بهايیب ببرایب براهب باندازیب بپاليشگاه،ب باين
اقدامات نمی بايست مانع ادامه فعاليت آن شود .شرکت ملی نفت
ايرانب بباب بدرجب بآگهیب بهايیب بدرب بروزنامهب بوب بمجلتب بتخصصیب باروپايی،
تمايلب بخودب براب ببرایب باستخدامب بتکنيسينب باعلمب بکردند.ب بسياستمداران
انگليسی می خواستند مطمئن شوند که هيچ کس در آبادان از عهده
اين کار برنمی آيد .آنها سوئد ،اتريش ،فرانسه و سوئيس را متقاعد
کردند تا رواديد خروج متقاضيان علقمند به کار در شرکت نفت ايران
راب بردب بکنند.ب بازب بدولتب بآلمانب بکهب بهنوزب بتحتب باشغالب بمتحدينب ببود،
خواستند تا از " دادن گذرنامه به آلمانی های مايل به سفر به ايران،
درب بصورتیب بکهب بنتوانندب بثابتب بکنندب بکهب بمتخصصب بامورب بنفتیب بنيستند،
خودداری کنند ".آلمان هم موقعيتی نداشت تا در مقابل اين خواست
مقاومت کند .يک شرکت آمريکايی به طور علنی با " استخدام ۲۵۰۰
تکنيسين آمريکايی برای راه اندازی صنعت نفت" به ايران پيشنهاد
کمک داد ،اما پس از دريافت اخطار وزارت امور خارجه مبنی بر اين
که،ب باينب بکارب ب"ب بمغايرب بباب بمنافعب بانگليسب بوب بمايهب بسرافکندگیب بايالت
متحدهب باست"،ب بپيشنهادب بخودب براب بپسب بگرفت.ب باونب بهريسب بيکیب باز
نمايندگان مجلس آمريکا ،ليحه ای را تقديم مجلس کرد که به وزارت
کشور اجازه می داد تا در جستجوی متخصصين واجد شرايط باشد و
بهب بآنهاب ببرایب بسفرب ببهب بايرانب بکمکب بکند.ب باماب بپسب بازب باعتراض
سياستمدارانب بانگليسی،ب ببهب بکميتهب بامورب بخارجیب بمجلس،ب باينب بليحه
فراموش شد .در خود انگليس نيز به بيست تن از کارکنان شرکت
نفتب بانگليس-ب بايرانب بکهب بايرانب براب بترکب بکردهب باماب بمايلب ببهب ببازگشت
بودند،ب بگفتهب بشد،ب ببرب باساسب بتحريمب بهایب بجديدب بحکومت،ب بآنهاب باجازه
تبديل حقوق دريافتی خود به پول انگليس را ندارند.
در مجموع ،اين مبارزه کامل سازمان يافته ،موفق شد تا ادامه توليد
نفت را برای ايران غيرممکن سازد .انگليس که نگران بود مبادا ايران
103
راهیب ببرایب بحلب بمشکلب بخودب ببيابد-ب بخواهب بباب باستفادهب بازب بمتخصصين
ايرانی يا خارجی هايی که به رغم ممنوعيت رفت و آمد موفق می
شدند تا پنهانی وارد ايران شوند -مصمم شد تا در صورت وقوع چنين
امری ،کاری کند تا ايران برای نفت خود ،مشتری پيدا نکند.
اگرچه شرکت های نفتی انگليسی و آمريکايی ،مالک بيش از دو سوم
نفتکش های دنيا بودند ،اما اين احتمال وجود داشت که نفتکش های
اتحاد جماهير شوروی با ديگر نقاط ،شروع به حمل نفت ايران کنند.
به منظور ممانعت از اين امر ،وزارت خارجه ،تبعات اعلم " توقيف
نفتکش های خارجی به دليل حمل نفت های دزديده شده از ايران" را
مورد بررسی قرار داد اما زمانی که پی برد ،چنين تهديدی تخطئی از
قوانينب ببينب بالمللیب بمحسوبب بمیب بشود،ب بروشب بديگریب باتخاذب بکرد.
شرکتب بنفتب بانگليس-ب بايرانب بباب بدرجب بآگهیب بدرب بدهب بهاب بروزنامهب بدر
سراسر دنيا ،هشدار داد " ،به هر اقدام لزم عليه هر کشوری که از
ايران نفت بخرد" دست خواهد زد .شرکت ،تهديد خود را بر اين ادعا
که نفت ايرانی ها بنابه " قرارداد ۲۹آوريل "۱۹۳۳دارايی قانونی آنها
است،ب باستوارب بکرد.ب بلحنب باينب بتهديدب بگمراهب بکنندهب ببود،ب بزيراب باين
قراردادها ابزار بين دولت ها هستند در حاليکه اعطای امتيازب ،۱۹۳۳
موافقتنامهب بایب ببينب بيکب بدولتب بوب بيکب بشرکتب ببهب بحسابب بمیب بآمد.
مقاماتب بچندينب بکشورب باينب بواقعيتب براب بدريافتندب بوب ببرایب بخريدب بنفت
ذخيره شده يا توليدات آتی ايران ،دست به کار شدند.
در تابستان ، ۱۹۵۱هنوز بيش از سيصد نفر از انگليسی ها ،از جمله
آليک ماسون ،قائم مقام مدير کل در آبادان بودند .او روشی برای
بازبينی تلگرام های ارسال شده برای شرکت ملی نفت ايران داشت
و در ماه جولی ،از دو پيشنهاد شرکت های نفتی آمريکايی در جهت
عرضه نفتکش های خود به ايران به شرط فروش ده ميليون تن از
نفت خام شرکت ملی نفت ايران به آنها اطلع يافت .او به روسای
خود در لندن خبر داد و آنها نيز به نوبه خود از وزارت امور خارجه
درخواست کردند تا با روشی مشفقانه شرکت های مذکور را متقاعد
کنند تا پيشنهاد خود را پس بگيرند .درخواست های مشابهی ،معاملت
آغازين بين شرکت ملی نفت ايران و شرکت هايی در ايتاليا و پرتغال
را از ميان برد .سپس ،ايرانی ها برای معامله پاياپای با ترکيه و هند،
تلش کردند ،اما فشار انگليس اين معاملت را نيز بی نتيجه گذاشت.
در حاليکه انگليس حلقه محاصره خود را تنگ تر می کرد ،ايران دچار
آشوب و اغتشاش می شد .ناگهان مباحثات ناخوشايندی در مجلس
درگرفت .به طوری که يک نماينده مجلس ،کيف خود را به طرف
يکی از اعضای هيات دولت پرتاب کرد .ميانه روها هشدار می دادند
که مصدق ،کشور را به مرز فاجعه و مصيبت کشانده است .افراطی
ها نيز با همان شور و هيجان ،در مورد اين که او ،به اندازه کافی در
مقابلهب بباب بانگليسب بقویب بنبودهب باست،ب ببحثب بمیب بکردند.ب بمطبوعات،
آزادتر از آنچه تاريخ ايران آن زمان ديده بود ،سرشار از انتقاد ،افترا
و پيش بينی هايی از انواع سرنوشت محتمل بودند .سفير گريدی در
104
مصاحبه هايی با روزنامه های تهران هشدار داد ،جنگ با انگليس يا در
دست گيری قدرت توسط کمونيست ها ،نزديک و محتمل است.
اين آخرين صحبت های گريدی به عنوان سفير بود .حمايت صريح او
" از آرمان ملی گرايی ايراني" عميقا انگليسی ها را آزرد و سرانجام
آچسن به اين نتيجه رسيد که " برخورداری از شخصيت قوي" ،او را
به مانع و شخصی دست و پاگير مبدل کرده است .پس در سپتامبر،
گريدیب براب بعزلب بو بلویب بهندرسون،ب شخصیب بکهب بجهانب ببينیب باشب باز،
معارضهب ببينب بشرقب بوب بغربب بشکلب بگرفتهب ببودب بجايگزينب باوب بکرد.
هندرسون به زودی نتيجه گرفت که مصدق " مرد ديوانه ای است که
ترجيح می دهد خود را با روسيه متحد کند"
وقتی که آمريکايی ها سفير خود درتهران عوض کردند ،انگليس نيز،
باب باستراتژیب بآنهاب بسازگارب بشد.ب بانگليسیب بهاب بباب باکراه،ب بگزينهب بحمله
نظامی را کنار گذاشتند و به اين اميد که با تصويب قطعنامه ای به
مصدق دستور داده شود تا شرکت نفتی آنها را از ايران بيرون نکند،
مصمم شدند تا دعوی حقوقی خود را به شورای امنيت سازمان ملل
متحد ببرند .مذاکره به آنها فرصت می داد تا دعوی خود را ،که يقين
داشتند در دادگاه افکار عمومی دنيا بسيار نافذ و موثر خواهد بود،
ارائه دهند.
آمريکايی ها نسبت به چنين اقدامی هشدار دادند .هنری گريدی که در
اين زمان ،سفير سابق خوانده می شد ،به يک روزنامه در لندن گفت
که :انگليسی ها جاهلنه " تريبون مهمی به ايرانيان می دهند تا به دنيا
بگويند که شرکت نفت انگليس چقدر به مردم ايران ظلم کرده است
و نشان دهند که سرمايه داری غربی ،مايل به کنترل و احتمال انهدام
ديگر کشورها در بخش توسعه نيافته دنيا است ".وزارت امور خارجه،
نگران بود که اتحاد جماهير شوروی هر راه حلی به نفع انگليس را،
رد کند و بدين وسيله وجهه خود ،به عنوان حامی و پشتيبان مردم
سرکوب شده جهان را تقويت نمايد.آچسن در يادداشتی به هربرت
موريسون ،هشدار داد که برپايی يک مناظره در سازمان ملل ،ممکن
است به " فلج قطعی وضيت ايرانی ها" بيانجامد.
به هرحال موريسون کندذهن ،بر آن شد تا با شتاب پيش برود وقتی
والتر گيفورد ،سفير آمريکا در لندن برای تسليم يادداشت آچسن به
ديدار او رفت ،با لحن بسيار خشنی روبرو شد و چنين گزارش داد:
من اين بعدازظهرب ۴۵بدقيقه با موريسون بودم و او را کج خلق و
خشمگين يافتم ...او نطق آتشينی در مورد موضع ما نسبت به مسئله
ايرانی ها کرد ،از ( پيشنهادهای آمريکا برای قطعنامه آبکی شورای
امنيت) راضی نبود و چندين بار تکرار کرد که " من و مصدق در يک
جايگاه قرار نمی گيريم" ...او گفت که " ما ،صديق و مصدق پسرکی
تخس و شرور است" او تاکيد کرد که نمی تواند موضع ايالت متحده
را درک کند ،زيرا انتظار همکاری صددرصد داشت در حاليکه تنها از
بيستب بدرصدب بهمکاریب ببهرهب بمندب بشد...،ب بماب بمصرانهب ببهب بکارگيری
خشونت را مردود شمرديم و پس از آن ،بريتانيا شکايت به ( سازمان
105
ملل) را جهت رعايت حکومت قانون پذيرفت .ما در غيرعقلنی بودن
اين عمل ترديد نداشتيم ،و برای تمايز ميان گناهکار و طرف بی گناه
طرحیب بارائهب بکرديمب بکهب بباب بشکستب بمواجهب بشد...ب بدرب بمدتب بگفتگو،
موريسونب ب(ب بيادداشتب بآچسن)ب براب بتاخوردهب بدرب بمقابلب بخودب بداشت،
سرانجام آن را برداشت و خواند .سپس سرش را تکان داد و من من
کنان گفت " اين مايوس کننده است ،مايوس کننده"
موريسون اطيمنان داشت که سرگلدوين جب ،نماينده سخنور بريتانيا
در سازمان ملل ،بر فضای مذاکره تسلط پيدا می کند و با لفاظی،
بهتر از همتای ايرانی خود ،به موضوع سامان می دهد .اما اگر او فکر
کرد ،دورنمای مواجهه در چنين اتاق های با شکوهی ،ممکن است
رهبران ايرانیب راب به وحشتب بياندازد،ب کامل بدر اشتباهب بود.ب مصدق
بيشتر علقمند بود در سازمان ملل حاضر شود تا اين که ،به نيويورک
برود و شخصا دعوی خود را مطرح کند .اين ،شاهکاری استادانه بود.
زبان آورترين و فصيح ترين شخصيتی که ايران ،طی قرنها پرورده
بود ،می بايست ،کانون توجه جهانيان قرار گيرد .او نه فقط دعوی
حقوقی يک ملت کوچک عليه يک شرکت بزرگ ،بلکه فلکت ساکنان
زمين را عليه ثروت و قدرت مطرح کرد .مصدق می رفت تا کمابيش
بهب بسخنگویب ببرجستهب بشورب بملیب بگرايیب بکهب بدرب بسراسریب بدنيای
استعماری به غليان می آمد ،بدل شود.
9
يک پيرمرد بسيار زيرک
فرودگاه تهران ،مالمال از دوستداران مصدق بود که او را در سفر
تاريخی اش به نيويورکب بدرقه می کردند .در اولين توقف در رم،
هواپيمايش توسط عکاسان خبری روزنامه ها محاصره شد .افسران
پليسب بدرب تلشب بودندب بکهب ازدحامب پرشورب ايرانيانب بجل ی بوطنب بکرده
وديگر حاميان وی را کنترل کنند .همان ها که بيش از نيم روز ،انتظار
کشيدند تا تنها نگاهی بر او بياندازند .اين صحنه شوريدگی ،در توقف
بعدی او در آمستردام نيز ،تکرار شد.
نيويورک که ساليان دراز به ديدن چهره های مهم جهانی خو کرده
بود ،اکنون با کنجکاوی تمام در انتظار مصدق بود .او نه تنها به نوشته
نيويورک تايمز" نماد ملی گرايی خروشان ايران" ،بلکه رهبری جهانی
بود که داستانی طولنی برای گفتن و روش معروف نمايشی ،برای
بيان آن داستان داشت .همه ،احتمال به استثنای نماينده انگلستان در
سازمان ملل ،مشتاقانه منتظر اجرای نمايش بودند .روزنامه " ديلی
نيوز" هشدار داد " مصدق خواه يک اشک ريز واقعی يا تصنعی ،در
106
صورت ظاهر شدن در تلويزيون ،بهتر می تواند نمايش خود را اجرا
کند".
مصدق ،عصر روز هشتم اکتبر ، ۱۹۵۱به آرامی از هواپيما پياده شد.
پسر و طبيب شخصی اش غلمحسين ،به او در پائين آمدن از پله ها
کمکب بمیب بکرد.ب بمصدقب بسخنرانیب بنکردب باماب ببيانيهب بمکتوبیب براب ببه
خبرنگاران منتظر داد ،که در آن وعده می داد بزودی جهان داستان "
شرکت امپرياليستی بی رحمي" را خواهد شنيد که دارائی متعلق به "
مردم نيازمند و برهنه" را سرقت کرده و اينک در پی آنست که از
سازمان ملل برای توجيه جنايت خود استفاده کند.
مصدق،ب بازب بفرودگاهب بجهتب بمعايناتب بپزشکی،ب ببهب ببيمارستانیب بدر
نيويورک هدايت شد .پزشکان او را سالم اعلم کردند .و او به هتل
ريتز تاور واقع در نبش خيابان پارک ،خيابان پنجاه و هفتم ،پناه برد.
درب بآنجا،ب ببيشترب بوقتشب براب بصرفب بآمادهب بکردنب بنطقیب بکردب بکهب بمی
بايست در شورای امنيت ايراد کند .اينک عصر پيش از کاسترو ،پيش
از سوکارنو ،پيش از نکرومه و لومومبا بود .صدای کشورهای فقير،
بندرتب بدرب بچنينب باتاقب بهایب بدربستهب بایب ببلندب بشدهب ببود.ب بمصدقب بمی
بايستی اولين نفری باشد که بيشتر غربی ها -تا آن زمان -صدای او را
می شنيدند.
همچنان که مصدق در انتظار فرا رسيدن لحظه اش ،همه آنچه را که
روزنامه های آمريکايی درباره اجرای نمايش اش نوشته بودند ،فرو
خورد .نمونه اين پيش گزارش ها ،شماره ای از " نيوزويک" با عنوان
" مصدق ،متعصب غشي" بود .نيوزويک با ذکر اين که مصدق از قبول
ليموزين اداری و دريافت حقوق نخست وزيری امتناع کرده است،
صداقتب بشخصیب بمصدقب براب بستود.ب بخطب بمشیب باوب براب ب"ب ببهب بعنوان
استاندار فساد ناپذير ،مبارزه ضد انگليسی ،دشمن رضا خان قلدر و
موسس جبهه ملی تروريست" توصيف کرد و خاطرنشان ساخت که
اگرچه بسياری از غربيها در ابتدا او را به عنوان شخصی " نحيف،
فرتوت،ب باحتمال ببيمارب برواني"ب بناديدهب بمیب بگرفتندب باماب باينکب باوب براب ببه
عنوان " يک پيرمرد بسيار زيرک ،با اراده ای آهنين و استعداد ذاتی
برای نمايش" تجربه می کنند و همانند بقيه مردم جهان نمی دانند که
اين " عليل افسانه اي" در روزهای آينده چه خواهد گفت و چه خواهد
کرد.
نيوزويک نوشت " صحنه برای يکی از عجيب ترين مبارزات ،در تاريخ
عجيب سازمان ملل متحد ،آماده شده است ،نخست وزير ناتوان و
عجيب،ب بدرب بمقابلب بنمايندهب ببسيارب بمودبب بانگلستانب بآقایب بسرگلدوين
جب ،و چه بسا اين نمايش سرنوشت ساز ،نمايشی هيجان انگيز ،غم
انگيز و حتی مضحک باشد که از پنج ماه پيش شروع شد ،همان وقتی
که ايران شرکت نفتی انگليس -ايران ،را ملی اعلم کرد.
مصدق ،برای شرکت در مواجهه ای به نيويورک آماده بود که حتی
بيشب بازب بورودب اوب شروعب شدهب ببود.ب بگلدوينب بجب،ب بنمايندهب بانگليسی،
پيش تر گزارشی طولنی از وضعيت دولتش به شورای امنيت تسليم
107
کرده بود .مصدق آن را به دقت خواند .گزارش حاوی وضعيت دولت
ايران را به نحو تحقير آميزی ،ناديده گرفته و اعلم می کرد که نفت
زير خاک کشور ايران " ،آشکارا دارايی شرکت نفتی انگليس -ايران"
است.
واقعيت اين است که ،دولت ايران با يک سری اقدامات بيخردانه،
بنگاهب بعظيمیب برا-ب براب ببهب بتوفقیب بخردکنندهب بکشاندهب باستب بحالب بآنکه
عملکرد درست و مناسب اين بنگاه ،نه تنها به سود ايران و انگليس
که به نفع تمامی جهان است .در صورتی که اين امر به فوريت مورد
رسيدگیب بقرارب بنگيرد،ب بتمامب بجهانب بآزاد،ب بازب بجملهب بخودب بمردمب بفريب
خورده ايران ،فقير تر و ضعيف تر خواهند شد...
دولت ايران به دليلی که برای خودش روشن است ،همواره شرکت
نفت،ب بانگليس-ب بايرانب براب ببهب بعنوانب بگروهیب بخونب بآشامب ببیب بوجدان
معرفی کرده است که اولين هدف آن ،غارت دارايی های ملت ايران
است ...اين اتهامات تند ،کامل نادرستند ...سابقه فعاليت شرکت در
ايران،ب بصرفنظرب بازب بکمکب بهایب بمالیب ببهب باقتصادب بايران،ب باستحقاق،
بيشترين تحسين از نقطه نظر اجتماعی را طلب دارد و بايد به عنوان
الگوی روش توسعه قرار گيرد چرا که متضمن منافع اقتصادی برای
نواحی کمتر توسعه يافته جهان است .برخلف اين ادعا که شرکت
سعیب بدرب بعقبب بنگهب بداشتنب بمردمب بايرانب بکردهب باست،ب بشرکتب ببرای
بهبود سطح زندگی و تحصيل کارمندان خود از هيچ کوششی فروگذار
نکرده است .تا آنها بتوانند شرکت موثرتری در انجام کارهای بزرگ
باقی مانده در ايران داشته باشند ...ناديده گرفتن کامل اين اعمال و
مسئول نشان دادن انگلستان در تجاوز ،فساد و خيانت ،اگر صرفا
مضحک نباشد ،بيانگر ناسپاسی شرم آوری است".
جب ،از شورای امنيت درخواست کرد تا قبل از ۴اکتبر ،تاريخی که
مصدق برای اخراج آخرين انگليسی از ايران تعيين کرده بود -اقدامی
به عمل آورد .وقتی سخنان او به پايان رسيد .نماينده ايران برخاست
و درخواست مهلت ده روز نمود تا مصدق بتواند خود را به نيويورک
برساند .رئيس شورای امنيت موافقت کرد و زمانی که مصدق به
نيويورک رسيد .وضعيت آبادان به طور کلی تغيير کرده بود .روزب ۴
اکتبر،ب آخرينب انگليسیب هاب درب باشگاهب گيمب بخانا،ب يکیب بازب بپاتوقب های
موردب بعلقهب بشانب بگردب بآمدندب بوب بازب بآنب بجا،ب بسوارب بکشتیب بسلطنتی
انگلستان شدندب که منتظرب بودب تاب آنها را از مسيرب شطب العرب،ب به
بصره برساند .با اين گام ،يکی از بزرگترين بنگاههای اقتصادی در
تاريخ امپراطوری ،تعطيل شد.
گزارشگرب بنيويورکب بتايمز،ب بکهب بچندب بروزب ببعدب بازب باينب بگسترهب بهولناک
بازديدب بکرد،ب بنوشتب ب"ب بوقتیب بازب بفاصلهب بایب بدرب بآنسویب بدشتب ببآن
نگريستهب بشود،ب بپنجاهب بوب باندیب بدودکشب بفولدیب بپاليشگاه،ب بشباهت
چشمگيریب ببهب ببازماندهب بهایب بهنوزب باستوارب بآپادانایب بخشايارشاب بو
ستونهای صدگانه پرسپوليس می يابند ".اما همين که مسافر نزديکتر
میب بشود،ب بدرخششب بآهن،ب ببرجب بهایب بخاموشب بآبادانب ببيکارب برا،ب بمانند
108
مجسمه های غول پيکر عصر صنعتی ،نه قرن پنجم قبل از ميلد ،می
نماياند...ب باتومبيلب بهاب بو باتوبوسب بهایب بشرکتب بملیب بشدهب بنفت-ب بهمه
ساخته انگليسی ها -در حال عبورند .مردم در خيابان ها هستند .اگر
کسی چهره عابران در اين شهر انگليسی واقع در جنوب ايران را
بدقت بررسی کند ،حتی يک چهره انگليسی نخواهد ديد در واقع مردم
به هر اروپايی با شگفتی خيره می شوند".
وقتی شورای امنيت در ۱۵اکتبر تشکيل جلسه داد تا سخنان مصدق
را بشنود فضا لبريز از شور و هيجان شد .با ورود مصدق به تالر،
نمايندگان سکوت کردند .همگان به سياستمداران بلندقد و آراسته ای
خيره شدند که از همان شش ماه پيش که به قدرت رسيد ،توجه
جهانيان را به خود جلب کرده بود .مصدق کامل آرام و معقول به نظر
می رسيد .او حقوقدانی کارآزموده ،از خانواده ای متشخص بود که
در اروپا تحصيل کرده و استعداد مجاب گری اش را در محاکمات
بسيار و نطق های پارلمانی پرورانده بود .مهم تر آنکه واقعا معتقد
بود ادعايش نه تنها به حق است که عنايت خداوند او را به اين لحظه
رسانيده است .او به نيويورک آمده بود تا ماموريت اش را به انجام
برساند .ماموريتی که زندگی اش را وقف آن کرده بود.
در آن دوشنبه ،يک ديپلمات به نام جوآوکارلوس مونيز رياست شورای
امنيت را به عهده داشت که جلسه را دقيقا راس ساعت ۳آغاز کرد.
ابتدا از مصدق و الهيار صالح -نمايند ايران در سازمان ملل -دعوت
کرد تا پشت ميزی بنشيند که معمول ببرای اعضاء شورای در نظر
گرفتهب بمیب بشود.ب بسپسب بچپب بشروعب ببهب بصحبتب بکردب بوب ببهب بهيات
نمايندگی اش گفت که بريتانيا ،ديگر اصرار ندارد که صرفا و کامل به
وضعيت قبل باز گردد " بلکه جدا عقيده دارد که با مذاکره ،از زبان
بزرگی رهايی يابد که توسط دولت ايران نه تنها بر آنها بلکه بر تمام
جهان آزاد به عنوان يک " مجموعه" وارد شده است .سپس ،با روی
کردنب ببهب بنمايندهب بايران،ب بکهب بازب براهب بدورب بوب بدرب بچنينب بوضعيتیب ببرای
شرکت در اين مجلس آمده است ،به سخنانش خاتمه داد و به مصدق
توصيهب بکردب ببدونب باتخاذب بموضعب بتهاجمیب بملیب بگرايانهب بکهب بدرب بواقع،
موضعیب بتقريباب بانزواگرايانهب باست،ب ببرب باشتباهاتب بواهیب ببيشب بازب بحد
تمرکز نکند و نشان دهد که او نيز از يک راه حل سازنده استقبال می
کند.
پسب بازب بآن،ب بنوبتب بمصدقب بفراب برسيد.ب باوب ببهب بزبانب بفرانسهب بفصيحی
صحبت و بی مقدمه اعلم کرد اعتراض بريتانيا بی اساس است و
شورا ی امنيت نيز حق قضاوت بر اين موضوع را ندارد .زيرا ايران
محق است که از منابع طبيعی خود ،به طريقی که خود مناسب می
داند ،بهرهب برداری کند .اما از آنجا که سازمان مللب متحد بالترين
پناهگاه ملل ضعيف و ستمديده است ،او مصمم به حضور در اين
مجلس شده و با وضعيت جسمانی آسيب پذيرش ،مسافتی طولنی
راب بجهتب بادایب باحترامب ببهب باينب بنهادب ببرجسته،ب بطیب بکردهب باست.
اظهاراتشب بطولنی،ب بوب بسرشارب بازب باحساساتب ببود.ب بازب بشوراب ببدليل
109
سلمتیب بآسيبب بپذيرش،ب بتقاضایب بعفوب بکردب بوب بگفت،ب بصالحب بقسمت
اعظم بيانيه او را قرائت خواهد کرد .اما ابتدا ،با دادن خلصه ای
خاطرهب بانگيزب بازب بادعايیب بکهب بدرب بمقابلب بجهانب بمطرحب بمیب بکرد،ب بخود
شروع به صحبت کرد:
"ب بمردمب بکشورم،ب بفاقدب بحداقلب بضرورياتب بزندگیب بهستندب بوب بسطح
زندگیب بآنانب باحتمال ببيکیب بازب بپائينب بترينب بسطوحب بدرب بجهانب باست.
بزرگترينب بثروتب بطبيعیب بمانب بنفتب باستب بکهب ببايدب بمنبعب بکارب بوب بتغذيه
جمعيت ايران باشد .هرچند که تاکنون صنعت نفت عمل بگامی برای
بهبودب بزندگیب بمردمب بياب بپيشرفتب بفنیب بياب بتوسعهب بصنعتیب بکشورب بما
برنداشته است .شاهد اين مدعا آنست که بعد از پنجاه سال استعمار
توسط شرکت بيگانه ،ما هنوز تکنيسين ايرانی به اندازه کافی نداريم
و مجبور به استخدام متخصصين خارجی هستيم.
اگرچه ايران نقش قابل ملحظه ای در تامين نفت جهان ايفاء می
کندب وب جمعاب حدودب ۳۱۵بميليونب تنب درب بطولب ۵۰بسالب توليدب نموده،
مجموع درآمد نفتی اش ،براساس محاسبات شرکت سابق ،تنها ۱۱۰
ميليون پوند استرلينگ بوده است .برای اين که شمه ای از ميزان
درآمد ايران از اين صنعت عظيم را بيان کنم ،می توانم بگويم که در
سال ، ۱۹۴۸بر اساس محاسبات شرکت سابق نفت انگليس -ايران،
سود خالص شرکت بالغ برب ۶۱بميليون پوند ،و سهم ما از اين سود
کلن فقطب ۹بميليون پوند بوده است .حال آنکه تنها از بابت ماليات
بردرآمد ۲۸ميليون پوند به خزانه انگلستان سرازير شده است.
بايد اضافه کنم ،مردمی که در منطقه جنوبی ايران حوالی آبادان-
محل استقرار بزرگترين پاليشگاه نفتی جهان -زندگی می کنند ،از
فقر مطلق رنج می برند و فاقد حتی ابتدائی ترين ضروريات زندگی
هستند.ب اگرب بهرهب ببرداریب ازب صنعتب بنفتب بدرب آيندهب ببهب همانب بطريق
گذشته ادامه يابد و مجبور به تحمل وضعيتی شويم که در آن ايرانيان،
نقشب بکارگرب بسادهب بصرفب براب بدرب بمناطقب بنفتیب بمسجدب بسليمان،
آغاجاری ،کرمانشاه و در پاليشگاه آبادان ،ايفاء کنند و اگر استثمار
گران بيگانه ،چون گذشته ،عمل همه درآمد را به خود اختصاص دهند،
مردم ما همچنان در فقر و بدبختی باقی خواهند ماند .اينها دليلی
هستند که مجلسب ايران را واداشتب تا به اتفاق آراء نفت را ملی
اعلم کند.
مصدق به جايگاهش بازگشت و متن بيانيه اش را به صالح داد ،صالح
با خواندن آنچه که مصدق به عنوان استدلل قانونی و بنيادی ايران
روی آن انگشت گذاشتهب بود ،آغاز کرد:ب "ب منابع نفتی ايران،ب مانند
خاک،ب برودخانهب بهاب بوب بکوهب بهاب بدارايیب بمردمب بايرانب باستب بوب بفقطب بآنها
اختيار دارند که تصميم بگيرند اين منابع را چگونه و توسط چه کسی
موردب ببهرهب ببرداریب بقرارب بدهند".ب بقرائتب ببقيهب ببيانيهب بمصدقب بتوسط
صالح ،دو ساعت به طول انجاميد .اين بيانيه ،تاريخ مداخله بيگانگان
در ايران با عنايت مخصوص به اقدامات بريتانيا در جهت " تنزل ما به
حد بندگی اقتصادي" بود.
110
صالح ،چنين خاتمه داد " سابقه پنجاه سال استثمار بيگانه در ايران
بسيار اسف انگيز است ،تعجبی ندارد که نتيجه آن ملی کردن صنعت
نفت ما باشد"
پس از پايان قرائت نوشته مصدق ،شورا جلسه بعدی را برای ادامه
بحث به فردای آنروز موکول کرد ،عکاسان خبری که در بيرون تالر
منتظر بودند از طرفين مخاصمه دعوت کردند تا دست يکديگر را در
مقابل دوربين بفشارند ،آنها نيز چنين کردند و زير نور قوی دوربين
چند کلمه ای ردوبدل کردند.
جبب ببهب بمصدقب بگفت:ب ب"ب باگرب بخداب ببخواهدب بدوبارهب بباب بيکديگرب بدوست
خواهيم شد"
مصدق پاسخ داد " :ما هميشه با انگلستان دوست بوده ايم ،شرکت
سابق نفت بی جهت کشورتان را به منازعه کشانده است".
روزب ببعدب بتصويرب باينب بدو،ب بدرب بروزنامهب بهایب بجهانب بظاهرب بشد.ب بمصدق
بلندقد تر بود و خنده ای بر لب داشت ،جب شگفت زده و ناباور به
نظر می رسيد.
جلسه روز سه شنبهب با بزرگداشت لياقتب علی خان ،نخستب وزير
پاکستان شروع شد که اخيرا ترور شده بود ،شخصيت لياقت ،شباهت
بسياری به شخصيت مصدق داشت .او يکی از رهبران جنبش پايان
بخشی به استعمار انگلستان در هند بود و با بنيانگذار پاکستان ،محمد
علیب بجناحب ببرایب بايجادب بجمهوریب بدمکراتيکب باسلمیب بدرب باستانب بهای
شمالی هند ،همکاری نزديک داشت .پس از مرگ جناح ،بقول جرج
مک گي -که بارها با او ملقات کرده بود " -رهبر بلمنازع" کشورش
شده بود .او که ،مانند مصدق سياستمداری آرمانی با تحصيلت عالی
وب بفرهيختهب ببود.ب باوب بدرب بنظرب بداشتب بکهب باسلمب براب بدنيویب بکندب بوب ببا
ارزشهای غربی همفکر بود .اما در همان زمان با ديدن آثار فلج کننده
امپرياليسم که مانع کشورهای فقير در کسب استقلل واقعی بود،
مايوس شد .پاکستان هرگز رهبری در اندازه او نيافت ،درست مثل
ايران که هرگز نخست وزيری مانند مصدق نداشت.
لياقت ،روح سازمان ملل متحد جوان را تجسد بخشيده و اخبار قتل
اوب ببسياریب بازب بنمايندگانب براب بتکانب بدادهب ببودب بوب بحال بهمگیب بخاطرات
بسياریب بازب باوب بداشتند.ب بمبارزهب بحماسیب بمصدقب بباب ببريتانياب بدرب بزمان
آشفتگی غيرعادی جهان ،آغاز شد ،اتحاد شوروی به دومين آزمايش
اتمی دست زده بود که آشکار می کرد خطر نابودی ،تاريخ نسل های
آينده را شکل خواهد داد .جنگ در کره شدت يافته بود ،کشمير که
مورد ادعای هند و پاکستان هر دو بود در آتش جنگ می سوخت .در
مصر بعد از شورش ضدانگليسی ،وضعيت فوق العاده اعلم شده
بود.
مبارزهب انتخاباتی بريتانياب نيزب جزءب دستور کارب جهانیب بودب و آن پائيز
وينستون چرچيل ،برای بازپس گيری شغل قديمی اش در مبارزات
انتخاباتی شرکت کرد و در سخنرانی هايش ،نخست وزير آتلی را به
جهت کوتاهی در برخورد قاطعانه با مصدق به باد انتقاد گرفت او
111
خطابب ببهب بجمعيتیب بدرليورپولب بگفتب بکهب بآتلی،ب ببهب بتعهدب برسمیب باش
مبنی برعدم ترک آبادان ،پشت پا زده است و غريد " :من موردی را
بهب بخاطرب بندارمب بکهب بدرب بآنب بسياستمداریب بقولشب براب بچنينب بناگهانیب بو
بدونب بهيچب بتوضيحی،ب بزيرب بپاب ببگذارد".ب بهمچنانکهب بمبارزاتب بانتخاباتی،
ادامه می يافت چرچيل چنان موضع خصمانه ای عليه ايران اتخاذ کرد
که وزير خارجه ،موريسون ،دريکی از مذاکرات مجلس عوام با کنايه
از او پرسيد آيا او اصرار به جنگ دارد؟ چرچيل پاسخی نداد ،اما هرگز
انکار نکرد به نظريه تجاوز به ايران متمايل است.
مصدق،ب بعلیب برغمب بهمهب بآنچهب بدرب بسراسرب بجهانب بدرب بحالب بوقوعب ببود،
مصدقب بهمچنانب بمردب بآنب بروزهاب بباقیب بماند،ب بدرب بادعاب بنامهب بکاملب بو
فراگيرش در برابر شورای امنيت ،کلماتی بکار برد که موجب آزار
رقيب و خوشنودی تحسين گران بيشمارش شد .دومين روز که پشت
ميکروفون قرار گرفت با تمسخر بريتانيا آغاز کرد که سعی می کند
جهان را متقاعد کند گوسفندی گرگی را بلعيده است".
مصدق اعلم کرد" دولت پادشاهی انگلستان ،به وضوح نشان داده
است که مايل به مذاکره نيست ،در عوض از هر وسيله نامشروع
اقتصادی ،روانی و فشار نظامی استفاده کند تا خواست ما را درهم
بشکند ،توجه به کشتی های جنگی اش در طول سواحل و چتر بازان
اش در حوالی پايگاه های ما ،تمايل او را به صلح نشان می دهد".
سپس نوبت جب فرا رسيد ،او اظهار تاسف کرد که سخنرانی " کامل
منفي" مصدق بيانگر موضع فکری است که -متاسفانه بايد بگويم-
روش ايرانی را در طول تمام مذاکرات مان تاکنون مشخص کرده
است .مصدق با " وضعيت نگران کننده ای روبروست که کامل ناشی
از حماقت خود اوست" از آغاز کارش در مقام نخست وزير جزبی
اهميت جلوه دادن دستاوردهای " معقول و بسيار مهم" شرکت نفت
انگليس ،اصرار بر انتصاب ايرانيان بی صلحيت به مشاغل فنی و زير
پا گذاشتن حقوق بين المللی با دستور" مصادره دارايی بيگانه" کاری
نکردهب باست.ب ببهب باينب بترتيب،ب ببحرانب بازب بامتناعب بمقاومب بايران،ب ببرای
شناسايی حرمت قراردادها فراتر رفته بود.
در روز چهارشنبه ،سومين جلسه ،نمايندگان چند کشور به اختصار
صحبت کردند .سپس مصدق اجازه سخنرانی خواست و فقط گفت
که " خيلی خسته" است و نوشته اش را به محمد صالح داد که کنار
ا و بنشسته ببود.ب مت ن بطولنیب و بپراحساسیب بودب بکه بمصدقب قسمت
اعظم بيست و چهار ساعت گذشته را ،صرف نوشتن آن کرده بود:
" من ،واژه های توهين آميزی را آقای گلدوين جب ،در بيانيه های
مختلفب بهب کارب گرفتهب اند،ب بدقيق ا بنشمردهب بامب ام ا باگرب بشم ا بصفحات
مدارکب بموجودب براب بورقب ببزنيدب بلغاتب بموهنب ببهب بدنبالب بهمب ببچشمب بمی
خورند .اعمال ما " نامعقول" و مردم ما " فريب خورده" توصيف
شده اند .ما " شتاب زده" و " خودراي" بوده و زندگی را " غيرقابل
تحمل"ب بکردهب بايم.ب بمراحلب بقانونگذاریب بمانب بمانندب بيکب بمحلب ب"ب بخريد
وفروش" توصيف شده است .به خاطر " سازش ناپذيري" انتقاد و
112
متهمب ببهب بارائهب ب"ب باولتيماتوم"ب بشدهب بايم.ب باعتراضب بمانب ببهب بعنوانب ب"
اتهامات نسنجيده" ناديده گرفته شده است .ما " مضحک" بوده و "
ناسپاسیب بشرمب بآوري"ب براب ببهب بنمايشب بگذاشتهب بايم.ب ب"ب بافراطي"ب بوب ب"
استعمار گر" ملتمان هستيم و با برانگيختن مردم مان عليه بيگانگان،
خود را حفظ می کنيم " .اهداف ما خيالي" و ابزار ما برای دستيابی
به آنها " ،نابود کننده" است ،دعوی ما مصداق لنگی است که کوری
را برای تعقيب يک شبح هدايت می کند...
ما مدتهاست که تشخيص داده ايم ،آمال ما برای توسعه کشورمان،
بهبودب بوضعيتب بزندگیب بمردمب بمانب بوب بافزايشب بفرصتب بهایب بقابل
دسترسی برای آنها ،به ميزان زيادی وابسته به اين منبع ملی فوق
العادهب بمهمب است .بميزان بکمکیب کهب نفتب ببرایب رفاهب بمل ی بماب کرده
است ،به اندازه خرده نانی که ما اجازه داشته ايم از ميز شرکت
قبلی برداريم ،رقت انگيز است...
من بی درنگ به درخواست نماينده بريتانيای کبير مبنی بر پذيرفتن
واقعيت های عملی اين وضعيت ،پاسخ دادم ،و کمتر از او مشتاق
مذاکره نيستم ،با اين همه ،شرکت سابق ،در آينده در هرجايی ممکن
است فعاليت کند اما در ايران هرگز ،ما حق استخراج منابع نفتی
مان نه از طريق قيموميت و نه به موجب قرارداد را به بيگانگان
واگذار نخواهيم کرد.
قطعنامه ای که بريتانيا به شورای امنيت پيشنهاد کرده و بيش از اين
باب باصرارب بدرب بآمريکاب بتعديلب بشدهب ببودب بباب باصلحاتب بهندب بوب بيوگسلوی
ضعيف تر شد و در نهايت چيزی در حد يک اخطار حسن نيت به هر
دو طرف بود .که حتی آنهم برای مصدق قابل تحمل نبود .مصدق
اصرار داشت که شورا ابدا حق تصويب هيچ قطعنامه ای را ندارد.
تاثير مصدق ،چنان عميق و بنيادیب بود که ديگرب دولتب ها احساس
کردند چاره ای جز موافقت ندارند .در ۱۹اکتبر شورا رای به " تعويق
بحث مورد سوال به روز معين يا نامحدود" داد .بريتانيا و آمريکا رای
ممتنع دادند .شکست سياسی خفت باری برای انگليس ها بود.
جميزب رستون،ب در شمارهب روز بعدب نيويورکب تايمزب نوشتب "ب اختلف
نفتی ايرانيان کاری کرده است که هيچ اختلفی در تاريخ سازمان ملل
متحد قادر به چنين کاری نبوده است" اين اختلف اصل خسارت کلی
را پايه گذاری کرده و آنچه را که پيشتر مورد ترديد بود ،ثابت کرده
است،ب ببدينب بمعنیب بکهب بممکنب باستب بدرب بسازمانب بمللب بمتحدب بدعوايی
داشت که در آن هر کس ،خواه قدرتهای کوچک ،خواه قدرتهای بزرگ
و يا خود سازمان ملل متحد ،بازنده شود.
حل و فصل اختلف نفتی ،حال کمتر از هميشه محتمل بود .مصدق به
شدت مصمم بود تا طرح ملی کردن را به پيش برد و انگليسی ها هم
به همان اندازه مصمم بودند تا مانع آن شوند .رئيس جمهور ترومن،
تصميم گرفت که آخرين کوشش های خود را برای مصالحه بکار برد
و رهبر ايرانيان را به واشنگتن دعوت کرد.
113
مصدقب بپيشترب بثابتب بکردهب ببودب بکهب بدرب بجلبب بهمراهیب بمردمب بآمريکا،
موفق است .او چند بار در تلويزيون ظاهر شد ،منطق ظاهری دعوی
اش -که هميشه آن را ،با مبارزه برای استقلل آمريکائيان مقايسه
می کرد موجب همدلی قابل توجهی گشت .خصلت عجيب شخصی،
صورت کشيده اشرافی که ناگهان از خنده منفجر می شد ،روشی که
سر ظاهرا خسته اش را به عصايش تکيه می داد ،حرکات سريع و با
شکوه بازوهای بلندش -به شکايت اش اضافه شد .اين کارها به او
ظاهرب بدلنشينیب بازب بيکب بعموب بياب بپدرب ببزرگب بمحبوب-ب بشايدب بکمی
نامتعارف -می داد .در نيويورک هرکجا که می رفت ،دوربين ها او را
تعقيب می کردند.
پيش از عزيمت به سوی واشنگتن ،مصدق برای دانشجويان دانشگاه
کلمبيا ،سخنرانی کرد و گفت اگر می خواهند به کشورشان کمک کنند
بايد همه تلش خود را برای آموختن اداره صنعت نفت به کار گيرند.
صبح روز بعد با قطار رهسپار شد اما به جای اين که مستقيما به
واشنگتن سفر کند ،در فيلدلفيا يک توقف برنامه ريزی شده بسيار
عالی ترتيب داد .در آنجا از تالر استقلل بازديد کرد و گفت اينجا بر
آرمانهايی دللت دارد که آمريکايی ها و ايرانی ها را متحد می کند و
وقتی کنار ناقوس آزادی عکس انداخت صدها تماشاچی فرياد شادی
سردادند.
ترومن ،توصيف مختصر و محرمانه ای درباره مصدق دريافت کرده
بود که انعکاس ديدگاه آمريکائيان در مورد او و حاکی از اين بود که
مورد حمايت اکثريت مردم است و او را شوخ ،مهربان ،شريف و
آگاهب بوصفب بمیب بکرد.ب باينب بمیب بتوانستب بباب بنظرب بانگليسیب بهاب بخيلی
متفاوتب بباشد.ب بدرب بنظرب بانگليسیب بها،ب بطبقب باخبارب بمتنوعب بسياسیب بو
يادداشت های غيررسمی ،مصدق يک وحشی ،نامتعادل ،نا متعارف،
احمق،ب بتبهکارگونه،ب بافراطی،ب بمضحک،ب بخودکامه،ب بعوامب بفريب،ب بآتش
افروز ،مکار ،غيرقابل اعتماد ،کامل ببی وجدان ،آشکارا بی توازن و
موذی شرقی که به اسب درشکه می ماند و بوی خفيفی از ترياک
می پراکند" بود.
ورودب بمصدقب ببهب بايستگاهب بيونيونب بدرب بواشنگتنب بدرب ۲۳بباکتبرب ۱۹۵۱
فراموش نشدنی بود .به سختی از قطار پياده شد در حاليکه از يک
سو به عصا تکيه داده و از سوی ديگر پسرش او را نگه داشته بود.
همهب چيزب حکايتب ا ز بآن بداشتب بکهب درب همان بنقطهب بهب زمي ن بخواهد
افتاد .ناگهان وزير امور خارجه -آچسن را ديد -اگرچه دورادور او را
تحسين می کرد -اما هرگز با او ملقات نکرده بود .چهره اش از هم
بازب بشدب بوب ببهب بنظرب برسيدب بکهب بدرب بدمب بجوانب بشدهب باست،ب بعصايشب برا
انداخت ،با عجله پسرش را به کناری زد و جمعيت را ناديده گرفت تا
ميزبان اش را در آغوش بکشد.
روز بعد ،رئيس جمهور ترومن ،از کاخ سفيد به " کاخ بلر" آمد تا با
مصدق ملقات کند .بار ديگر مصدق ،شخص عليل پژمرده ای بود که
اميدوارب ببودب بتاب بآخرينب بنفسب بازب بمردمب بمظلومب بکشورشب بدرب بمقابل
114
شيطان دفاع کند .مصدق به سمت ترومن چرخيد و با ناتوانی گفت:
آقای رئيس جمهور ،من از طرف کشور بسيار فقيری صحبت می
کنم،ب بکشوریب بکهب بسراسرب ببيابانب باستب بوب بفقطب بچندب بشترب بوب بچند
گوسفند...
آچسن اضافه کرد " :بله ،و با نفت مان درست مثل تگزاس " مصدق
در صندلی اش فرو رفت و از همان خنده هايی سرداد که به اندازه
گريه اش ،معروف بود.
ترومن به مصدق گفت :همدلی بسياری با آرمان ايران احساس می
کند اما عميقا نگران است که در صورت غيرقابل کنترل شدن بحران
نفت،ب بايرانب ببهب بدامنب بشوروي-ب بکهب بمانندب بلشخورب بدرب بکمينب باست-
سقوط کند و هشدار داد اگر شوروی ايران را تصرف کند ،آنها در
موقعيتی هستند که به جنگ جهانی دست بزنند .مصدق گفت :که او
همين خطر را احساس می کند اما اصرار داشت که انعطاف ناپذيری
انگليسی عامل مناسب تری برای به آشوب کشاندن ايران است.
ب ا بتشخي ص باينب کهب درب آن بروز ،بمصالحه بایب صورتب نخواهدب گرفت
ترومن از مصدق دعوت کرد تا مدتی در واشنگتن بماند و زمانی را با
آچسنب بوب بجرجب بمکب بگیب بسپریب بکند.ب ببرایب بافزايشب بجذابيتب بدعوت،
ترتيبی داد که مصدق در بيمارستان والترريد مستقر شود و بتواند در
آنجا استراحت کند برای مردمی که به بيمارهای زيادی مبتل ببود و
خودشب بعقيدهب بداشتب بکهب بهنوزب ببيماریب بهایب ببيشتریب بدارد،ب بدر
رختخوابب باحساسب براحتیب بمیب بکندب بوب بهرگزب بهشدارهایب بپزشکیب برا
ناديده نگرفته است .پيشنهاد غيرقابل مقاومتی بود .در آن بعدازظهر،
مصدقب ببهب ببيمارستانب ببردهب بشدب بوب بهنگامیب بکهب بديدب بآپارتمانب برئيس
جمهور را برای او آماده کرده اند ،هيجان زده شد.
آچسنب بوب بمکب بگیب بروزب ببعدب بباب بمصدقب بديدارب بکردندب بتاب بشرايطیب برا
پيشنهاد کنند که به اعتقاد آنها موجب مصالحه منصفانه ای با انگليس
خواهد شد .راه حل آنها ،به توصيف نيويورک تايمز ،تضمين نظارت
ايران بر منابع نفتی خود ،با پيش بينی يک شرکت به اصطلح بی
طرفب بوب بدارایب باختياراتب بکاملب بدرب بفعاليتب بوب بادارهب بپاليشگاهب بهای
وسي ع بو بتوزي ع بتسهيلت بو باجازهب ببه ببريتاني ا ببرا ی بفروشب نفتب ببود.
مصدق کامل آن را رد کرد.
همين پيشنهاد ،به انگليسی ها داده شد و آنها هم ،حتی پيش از اطلع
از واکنش مصدق ،آن را رد کردند .سرويليام استرانگ ،ديپلمات ارشد
وزارت خارجه آن را مصادره به قيمت منافع انگليس ناميد و گفت
که ،پيشنهاد مطروحه قادر به تشخيص اين واقعيت اساسی نيست که
"ب بقابليتب برشدب باقتصادیب بماب بکهب ببسيارب بمهمب بترب بازب برشدب باقتصادی
ايرانيان است در خطر است".
در آنجا جلسات بيشتری تشکيل و مناقشات فراوانی شد ،از جمله
مذاکراتب بدامنهب بداریب بدرب بموردب بنحوهب بقيمتب بگذاریب بنفتب ببعدب بازب ببه
جريان افتادن آن ،صورت گرفت ،اما پيشرفتی حاصل نشد .پس از
گذشت يک هفته از اقامت مصدق در واشنگتن ،جيمز رستون نوشت:
115
احساسب بهماهنگیب باينب باستب بکهب بآمريکاب ببسيارب بديرب بدرب باينب بمسئله
مداخلهب نمودهب است و حال بنمی توان توقع مصالحهب ای داشت که
آمريکا،ب بانگليسب بوب بايرانب براب براضیب بکند.ب بآمريکائيانب بدرب بواقعب بديرب ببه
خاورميانه آمده بودند .انگليسی ها آنها را به دليل بی تجربگی و ساده
لوحی ،مورد تمسخر قرار می دادند .تا حدی هم اين چنين بودند .آنها
بهب بجهتب بنخوتب بمستعمراتیب بانگليس،ب بخصوصاب بدرب بايران،ب ببهب بطور
غريزی رانده شده بودند و به حد کافی اعتماد به نفس نداشتند تا
واقعا قاطعانه دست به اقدام بزنند.
شکستب بآمريکاب بدرب برسيدنب ببهب بتوافقیب بباب بمصدق،ب بزمانیب بکهب باوب بدر
آمريکاب ببسرب بمیب ببرد،ب بنتيجهب بقصورب بجرجب بمکب بگیب بنبود.ب باوب بروزهای
متوالی ابتداء در بيمارستان و بعد از مرخصی از بيمارستان ،در هتل
شورهام،ب بباب بمصدقب بملقاتب بکرد.ب باوب ببعدهاب بنوشتب بعلیب برغمب بتمام
کوشش هايم ،نتوانستم واقعيات زندگی در مورد تجارت بين المللی
نفت را به او تفهيم کنم .وقتی با او درباره قيمت نفت ،تخفيف ها ،يا
تکنسين ها صحبت می کردم او در انتها لبخند می زد و می گفت :به
آن اهميتی نمی دهيم ،شما درک نمی کنيد ،اين يک مسئله سياسی
است.
در اواسط نوامبر ،بعد از جلسات متعدد که جمعا هفتاد ساعت طول
کشيد ،مک گی از تلش دست برداشت و وقتی به ديدار مصدق آمد تا
به او بگويد ،پيرمرد از پيش می دانست او چه خواهد گفت و اظهار
کرد " :شما آمده ايد تا مرا به کشورم باز گردانيد".
مک گی پاسخ داد :بلی و متاسفم که بگويم ما نمی توانيم بين شما و
انگليسی ها پل بزنيم .اين موجب نااميدی ماست هم چنانکه بايد برای
شما باشد.
مصدقب بخبرب براب ببهب بآرامیب بشنيد.ب بتصميمب بگرفتب بکهب بقبلب بازب بترک
واشنگتن،ب بدعوتب بانجمنب بملیب بمطبوعاتب براب ببرایب بسخنرانیب ببپذيرد.
سخنرانی وی انتقاد از انگليس بود اما به طرز ماهرانه ای با تحسين
و ستايش آمريکا و درخواست کمک مالی در آميخته بود .سخنگوی
وزارت امور خارجه گفت که اين تقاضا ،مورد بررسی قرار خواهد
گرفت اما محرمانه به مصدق گفته شد که ،وام غيرممکن است چون
انگلستان قاطعانه اعتراض خواهد کرد.
آشکارتري ن بنظرب را بمصدقب قبلب ا ز بترکب واشنگتنب بدرب ۱۸بنوامبرب به
ورنون والترز داد ،که به درخواست هريمن به تنهايی با مصدق ديدار
کرد تا مطمئن شود که در آخرين دقايق تغيير عقيده نداده است.
وقتیب کهب والترزب درب بمقابلب بدربب بمحلب باقامتب اوب ظاهرب بشدب مصدق
گفت " :ميدانم که به چه علت در اينجا هستيد ،پاسخ همچنان منفی
است".
والترز جواب داد :دکتر مصدق ،شما مدت طولنی در اينجا بوده ايد،
اميد زيادی می رفت که ديدار شما به نتايج ثمربخشی بيانجامد اما
اکنون ،شما با دست های خالی ،در حال بازگشت به ايران می باشيد.
116
باب باينب بحرف،ب بمصدقب بلحظاتیب ببهب بدوستب باشب بخيرهب بشدب بوب بسپس
پرسيد :آيا تصور نمی کنيد بازگشت با دست خالی ،بهتر از بازگشت
با قراردادی است که متضمن خيانت به طرفداران ام باشد.
در راه بازگشت به وطن ،مصدق در مصر توقف کرد و با استقبال
پرشورب بوب باحساسیب بمواجهب بشد.ب بمصریب بهاب بدرب باوجب بمبارزهب بضد
امپرياليستی بودند که چند سال بعد موجب بحران کانال سوئز شد.
هرگاهب بمصدقب بدرب بانظارب بظاهرب بمیب بشد،ب باوب براب بتحسينب بمیب بکردند.
روزنامه ها او را مانند يک قهرمان می ستودند ،کسی که تاريخ را فتح
کرد و " آزادی و شرف برای کشورش به ارمغان آورد" چند روز در
مصر اقامت کرد .ملک فاروق او را به حضور پذيرفت و مصدق با
نخست وزير نحاس پاشا عهدنامه مودت امضاء کرد .عهدنامه تضمين
می کرد که " اتحاد ايران و مصر ،امپرياليسم بريتانيا را نابود خواهد
کرد".
در انگلستان تغييرات سياسی جدی روی داده بود .وقتی که مصدق
در ايالت متحده بود ،محافظه کاران به رهبری وينستون چرچيل ،در
انتخاباتب بپيروزب بوب بجانشينب بدولتب بکارگریب بنخستب بوزيرب بآتلی
شدند.چرچيل هفتاد ساله ،مانند بيشتر رهبران انگليسی هم نسل خود
حاضرب بنبودب باينب بنظرب براب برهاب بکندب بکهب بانگلستانب بقدرتیب بامپراطوری
است .به عنوان يک سرباز جوان در سال ، ۱۸۹۸مسئول پياده نظام
درويش در نبرد سرنوشت ساز اوم دورمان بود که در نتيجه سودان
را مستعمره انگليس ساخت .در طول جنگ جهانی اول به مبارزه
بدفرجامب بگالیب بپولیب بدرب بترکيه،ب بکمکب بکرد.ب ببعدهاب باوب بکوششب بهای
انگليس برای حفظ کنترل بر فلسطين و عراق را هدايت و شديدا به
اعطای استقلل به هند اعتراض کرد .او در ايران ،چيزی ديده بود که
چند دهه شاهد آن بود ،منبع قابل اتکايی از نفت با بهايی نازل .ايران
هم چنين ،يکی از پايگاه های بزرگ بيگانه بود و چرچيل می دانست
که اگر از دست برود ،اميد اندکی برای نگهداشتن سوئز يا بقيه آنچه
باقی مانده است وجود خواهد داشت.
حفظ خط مشی مقابله با ملی گرايی جهان سوم يکی از مبارزات
دائمی او بود و در غروب زندگی اش ،مصمم بود که آخرين مقاومت
هايش را بکند.
چرچيل ،مبارزه انتخاباتی اش را بر اتهام آتلی استوار کرده بود .بدين
صورت که او از آبادان گريخت حال آنکه يک تيراندازی مختصر به
موضوع خاتمه می داد .در يکی از اولين اقدامات اش پس از نخست
وزيری ،آنتونی ادن ،وزير جديد امور خارجه را برای ملقات با آچسن
فرستاد .او ادن را راهنمايی کرد تا بر موضوع ايران تاکيد و حتی در
صورت شدت يافتن شور و هيجان سرسختی کند.
تغيير دولت انگلستان می توانست برای ايران سرنوشت ساز باشد.
آتلی هر اقدام ممکنی را که به فکرش می رسيد -جز توسل به زور-
از طرف شرکت انگليس -ايران انجام داد .چرچيل که مصدق را "
ديوانه پيری می پنداشت که تمايل به نابودی کشورش و واگذاری آن
117
به کمونيست ها دارد" مايل و حتی مشتاق بود که از اين مرز فراتر
رود ،شور و هيجانی که با آن مصدق در مصر مورد استقبال قرار
گرفت به چرچيل ثابت کرد که او نه تنها خطری برای تامين نفت
انگلستان ،بلکه نماد غيرقابل تحمل احساسات ضد انگليسی در تمام
جهان است.
بی درنگ موضع سياسی انگليسی ها در مقابل مصدق خشن تر شد.
ادن ،وزير امور خارجه به آچسن گفت که آمريکايی ها وقت زيادی
صرف خشنودی مصدق کرده اند و دعوت او به واشنگتن اشتباه بوده
است .او اعلم کرد از اين پس بريتانيا تنها علقمند به عزل مصدق
است.
در ميان آمريکايی ها ،رويکرد انگلستان به زور ،بيش از همه موجب
بهتب و حيرت مکب گی شدب بهب نظر او،ب اينب ضربه نهايی،ب اقدام به
خودکشی دو جانبه و تقريبا پايان جهان بود .دوست اش هنری گريدی
سفيرب بآمريکاب بدرب بايران،ب بچندهفتهب بپيشب ببرکنارب بشدهب بوب بحوالیب بزمان
خروج مصدق از آمريکا مک گی خودش مقام سفارت آمريکا در ترکيه
را پذيرفت .هر دو نفر انرژی زيادی صرف ايده مصالحه در ايران
کرده بودند و اين ايده اکنون مرده بود.
در طول سال ،۱۹۵۱مصدق به صحنه جهانی گام نهاد و می رفت تا
برآن تسلط يابد ،او چهره برجسته ای شده بود که نظرياتش ،بد يا
خوب در حال شکل دادن به تاريخ جهان بود .هيچ کس تعجبی نکرد
وقتی که مجله تايم ،او و نه هری ترومن ،دوايت آيزنهاور و وينستون
چرچيل را به عنوان مرد سال برگزيد.
مصدق پشت جلد مجله تايم موقر و باشکوه به نظر می رسيد مقاله
طولنی داخل مجله پراز اهانت های ناروا درباره اين رهبر گريان و
غشیب بيکب بکشورب بدرماندهب ببود.ب بفرصتب بطلبب بسرسختیب بکهب بمانند
پسرکی لجباز غيظ و خشم خود را آشکار کرد اما در عين حال او را
جرج واشنگتن ايران و مشهورترين مرد جهان که نژاد باستانی اش
طی قرن ها پرورده بود ناميد در جهت انعکاس دوگانگی ديده گاه
ايالت متحده به او ،تايمز او را شخصيتی آزارنده و نابالغ تصوير کرد
که در عين حال دعوی مشروعی برای طرح داشت:
"ب بروزیب بروزگاریب بدرب بسرزمينیب بکوهستانیب ببينب ببغدادب بوب بدريايیب باز
خاويار نجيب زاده ای زندگی می کرد که بعد از عمری عيبجويی از
روش حکومت پادشاه ،نخست وزير کشور شد .در عرض چند ماه،
توجه همگان به گفتار ،کردار ،شوخی ها و اشک ها و کج خلقی های
او جلب شده ،در پس لودگی های عجيب و غريب اش مسائل بزرگی
مانند صلح و جنگ قرار گرفته بود که می توانست بر سرزمين های
دور ،ماورای کوه ها اثر بگذارد...
او،ب بمحمدب بمصدقب بنخستب بوزيرب بايران،ب بوب بمردب بسالب ۱۹۵۱ببود،ب بکه
شهرزادب بهزارويکب بشبب براب بباب بمعاملتب بنفتیب بآميختب بوب بچرخب بهای
ناآرامی را روغن کاری کرد .گريه های تلخ او ،يکی از ستون های
باقیب بماندهب بامپراطوریب براب بازب ببينب ببرد.درب بزيروبمب بمحزونب بصدايش،
118
مبارزه متهورانه ای را زمزمه کرد که موجب فوران نفرت و غبطه
ای شد که تقريبا برای غرب غيرقابل درک بود.
موقعيت انگليسی ها در سراسر خاورميانه ،نااميد کننده است آنها
تقريبا در همه جا منفور و غيرقابل اعتماد هستند .روابط استعماری
قديمیب ببهب بپايانب برسيدهب بوب بهيچب بقدرتب بديگریب بنمیب بتواندب بجايگزين
انگلستان شود .ايالت متحده که خواهی نخواهی تعيين کننده خط
مشی غرب است ،هنوز سياست مشخصی برای آنجا ندارد ...آمريکا
در جهت رهبری جهان غيرکمونيست ،مسئوليت های نگران کننده ای
دارد .يکی از آنها ،رويارويی با مبارزه اخلقی بنيادينی است که توسط
جادوگر اعجوبه پير -که در سرزمينی کوهستانی زندگی می کند -ايجاد
شده است و متاسفانه بايد گفت " مرد سال ۱۹۵۱است".
10
انگليسی های کله پوک
يکیب بازب بروزهایب بآفتابیب بجولیب ،۱۹۵۱ب ۸بماهب بپسب بازب ببازگشتب باز
واشنگتن ،نخست وزير مصدق با اتومبيلی در امتداد جاده ای با نارون
های سايه گستر ،برای ديدار نهايی با محمد رضا شاه به سوی کاخ
سعدآباد می رفت .ايران ،برای هر دوی آنها به اندازه کافی بزرگ
نبود .پشت درهای بسته کاخ ،آنها در مبارزه ای ميان عقل و قدرت،
روياروی يکديگر قرار گرفتند و جلسه ،با بيهوش شدن مصدق پايان
يافت.
گمانب بمیب برفتب باينب بملقات،ب بچيزیب ببيشب بازب بيکب بديدارب بتشريفاتی
نباشد.ب بمصدق،ب باخيراب بازب بطرفب بمجلسب ببهب بمدتب ۲بسالب ببهب بعنوان
نخستب بوزيرب بانتخابب بشدهب بوب ببنابهب بسنت،ب بدرب بحالب بتقديمب بفهرست
وزرای هيات دولت ،به شاه بود .او ،با استفاده از فرصت ،تقاضايی را
مطرح ساخت که هيچ نخست وزيری تا به حال جسارت درخواست
آن را نکرده بود .وی از شاه خواست ،تا تفوق و برتری دولت منتخب
را ،با تفويض اختيار وزارت جنگ ،به رسميت بشناسد .شاه برآشفته
شد .بدون وزارت جنگ ،او کنترل بر ارتشی را که حافظ قدرتش بود،
از دست می داد و به مقامی تشريفاتی تنزل می کرد .پس به مصدق
گفت :ترجيح می دهد با از دست دادن ارتش ،چمدانش را ببندد و
کشور را ترک کند.
مصدق که قبل از تولد شاه ،در هنر نمايش سياسی مهارت يافته بود،
حتی کلمه ای نگفت .او برای فکر کردن ،چند دقيقه ای مکث کرد،
سپس برخاست و به حالت قهر و اعتراض ،آنجا را ترک کرد .شاه ،از
119
اين که پيرمرد به خيابان ها رفته و مردم را عليه او بشوراند ،ترسيده
بود .پس از جا پريد ،به سوی درشتافت و خود را به زمين انداخت.
مصدق پافشاری کرد که او برخيزد .شاه پاسخ داد :غيرممکن است،
بحثب بماب ببايدب بادامهب بپيداب بکند.ب باينب بکشمکشب بيکب بتاب بدوب بدقيقهب بطول
کشيد .مصدق که به دشواری نفس می کشيد ،به هن و هن افتاد ،چند
قدم به عقب برداشت و بيهوش شد.
اگرچه ،الحاقيهب ۱۹۰۶بقانون اساسی ،شاه را فرمانده عالی ارتش
ايرانب ببهب بشمارب بمیب بآورد،ب باماب باوب براب بملزمب بمیب بساختب بتاب بباب بدولت
منتخب ،در مسائل سيای همکاری کند .نخست وزيران ،به طور سنتی
اين امر را به اجازه شاه برا ی انتصاب وزير جنگ ،تعبير کرده بودند.
مصدق با گسستن از اين سنت ،يک بحران آفريد .يعنی تصميم گرفت
تا اين مشکل کشور را به طوری غافلگيرانه حل کند .بنابراين ،اگرچه
در بستر بيماری بود و دوران نقاهت را می گذرانيد ،صبح روز بعد ۱۷
جولی ،از مقام خود استعفا داد.
او به شاه نوشت " تحت شرايط موجود ،نتيجه گيری از مرحله نهايی
اينب بمبارزهب بملی،ب بغيرممکنب باستب بوب بمنب ببدونب بداشتنب باختيارب ببرای
انتخاب وزير جنگ ،نمی توانم در مقام خود باقی بمانم .با توجه به
اين که اعليحضرت اجازه اين انتخاب را نداده اند ،احساس می کنم،
قادر به جلب اطمينان پادشاه نمی باشم ،بنابراين ،استعفای خود را
تقديم می کنم تا راه را برای دولت ديگری که ممکن است قادر به
انجام خواست های اعليحضرت باشند ،هموار کنم".
آيا مصدق واقعا مشتاق رها کردن قدرت بود يا اين کار ،تنها نمايش
سياسی برای کسب امتياز بود؟ او طی زندگی حرفه ای خود ،در
مقاطعی حساس ،کناره گيری از زندگی اجتماعی را به لکه دار شدن
دامان خود ،ترجيح داده بود .مصدق ،با آزردگی بسيار ،از موافقتنامه
۱۹۱۹انگليس -ايران ،از سوئيس درخواست اقامت کرد و به خانواده
اشب بگفتب بکهب ببقيهب بعمرب براب بدرب بتبعيدب ببهب بسرب بخواهدب ببرد.ب بدرب بمدت
طولنی سلطنت رضا شاه ،او کامل به دور از سياست و منزوی باقی
ماند.ب بدرب ،۱۹۴۷ب بپسب بازب بردب بليحهب باصلحیب بانتخاباتب بکهب ببهب بمجلس
پيشنهاد کردهب بود،ب استعفا داد،ب به ملکب شخصی خودب در احمد آباد
رفت و پايان قطعی زندگی سياسی خود را ،اعلم کرد .اين حوادث،
بازتابب بوجودب بخصلتب بايثارب بدرب بمصدقب ببودب بکهب بشايد،ب بباب بخداشناسی
شيعی تقويت شد و او را ،در موقعيتی قرار داد تا ،به جای سازش با
ظلم و بی عدالتی ،رنج آدمی صبور را ،انتخاب کند.
مصدق تا اواسطب ، ۱۹۵۲با مشکلت بسياری روبرو بود .تحريم نفت
ايران توسط انگليس ،اثر ويرانگری بر اقتصاد کشور ،داشت .او از
فعاليت عوامل انگليس در تهران ،برای سرنگونی دولت خود ،اطلع
داشت .برای مدتی ،اميدوار بود که با کمک آمريکا ،از اين بحران،
جان سالم به در برد .اما رئيس جمهور ترومن که تحت فشار سنگين
لندن قرار داشت ،کمکی به او نکرد .مصدق ،درصدد درخواست کمک
از بانک جهانی ،برآمد ،اما اين تلش هم ،به شکست انجاميد .ايرانی
120
ها روز به روز ،فقير تر و ناراضی تر می شدند و ائتلف سياسی
مصدق،ب بضعيفب بمیب بشد.ب بدرب بدورهب ببعد،ب باوب بمیب بتوانستب بدرب بانتظار
مبارزه با دشمنانی قسم خورده باشد.
به هرحال ،شايد باور اين که مصدق ،واقعا مشتاق رها کردن موقعيت
رفيعی که در برابر چشمان ايرانی ها و ميليون ها نفر ،در اقصی
نقاط دنيا ،بدان رسيده بود ،ساده لوحانه باشد .او نمی خواست اين
موقعيت را رها کند ،اما تمايل داشت با اين کار ،ايرانيان را وادارد تا
تصميمب ببگيرند،ب بآياب بواقعاب ببهب باوب ببهب بعنوانب برهبرب بنيازب بدارندب بياب بنه؟
استعفاء ،قماری زيرکانه بود.
بيشتر بهار ،مصدق ،درگير انتخابات مجلس بود .او کمترين ترسی از
رایب بگيریب بآزادانهب بنداشتب بوب ببهب برغمب بمشکلتب بکشور،ب بهمچنان،ب ببه
عنوان يک قهرمان ،کامل بمورد تحسين بود .اما ،رای گيری آزادانه،
هدفیب بنبودب بکهب بديگران،ب ببرایب بآنب ببرنامهب بريزیب بکنند.ب بپس،ب بعوامل
انگليس،ب برشوهب بدهیب ببهب بنامزدهایب بانتخاباتیب بوب بحکامب بمحلیب براب بدر
سراسرب بکشور،ب بشدتب ببخشيدند.ب بآنهاب باميدوارب ببودندب بمجلسب براب ببا
نمايندگانی که می بايست به عزل مصدق ،رای دهند ،اشغال کنند.
اين امر کودتايی به نظر می رسيد که ظاهرا از راه های قانونی،
صورت می گرفت .به دليل وجود مشکلت در شبکه حمل و نقل و
ارتباطات ،تکميل انتخابات ،چندين هفته طول کشيد .نتايج اوليه در
شهرهای بزرگ ،برای مصدق دلگرم کننده بود .در تهران ،تمامب ۱۲
نامزد جبهه ملی ،انتخاب شدند .اما نتيجه در ديگر نقاط کشور که
نحوه رای گيری در آنها ،کنترل نمی شد ،کامل متفاوت بود ،از آنجا که
مصدقب بايمانب ببیب باندازهب بایب ببهب بمردمب بداشت،ب بنتايجب بانتخاباتب باوب برا
مشوشب بنکرد.ب ببلکه،ب بوقتیب بنگرانب بشدب بکه،ب بدرب بآبادانب بوب بديگرب بنقاط
کشور ،که مبارزه انتخاباتی با حرارت دنبال می شد ،ناگهان خشونت
درگرفت.ب بدستيارانب باش،ب ببهب باوب بخبرب بدادندب بکه،ب ببرخیب بازب بنمايندگان
انتخاب شده ،تحت نفوذ مستقيم عوامل انگليسی هستند .از آنجا که
مصدق ،برای دفاع از ديگر دعوی حقوقی انگلستان عليه ايران در
ديوان بين المللی دادگستری ،عازم لهه بود ،احتمال می داد که غيبت
او ،ممکن است آخرين موانع خدعه های انتخاباتی کشور را ،از سر
راهب بدشمنانب ببردارد.ب بدرب بژوئن،ب بپسب بازب بآنکه،ب ببرندگانب بانتخابات،ب ۸۰
کرسی ازب ۱۳۶بکرسی مجلس را به دست آوردند و مورد تاييد قرار
گرفتند ،هيات دولت ،به توقف انتخابات رای داد .مصدق در اطلعيه
ای اظهار کرد" عوامل بيگانه" از مبارزات انتخاباتی ،برای بی ثباتی
ايران ،سوء استفاده می کنند و " منافع عاليه ملی کشور ،ايجاب می
کند که انتخابات ،تا بازگشت هيات نمايندگی از لهه ،متوقف شود".
مشروط بر عدم مخالفت صاحبان کرسی مجلس ،چنين اقدامی ،حق
قانونی مصدق بود .و آنها نيز مخالفت نکردند .اين اقدام ،دفاع در
مقابل اخلل بيگانگان محسوب می شد و حتی می توانست ،حائز
مشروعيتب باخلقیب بنيزب بباشد،ب باماب بباب باعلمب بآن،ب بباب بتصويرب بچهره
ناخوشايندیب بازب بمصدق،ب بمنتقدينب بفرصتب بپيداب بکردندب بتاب باوب براب بفردی
121
غيرمردمی و جاه طلب جلوه دهند .مصدق ،علوه بر اين چالش ،با
مشکل ديگری روبرو بود که از نظر بيشتر ايرانی ها ضروری تر بود.
باب لغزشب بهب بسویب بورشکستگی،ب دهب هاب هزارب بتن،ب بشغلب خودب براب بدر
پاليشگاه آبادان از دست داده بودند .اگرچه بسياری از آنان ،برنامه
ملی سازی را درک و با حرارت از آن حمايت می کردند ،طبيعتا اميد
داشتند تا مصدق ،راهی برای بازگرداندن آنها به کار ،پيدا کند .تنها راه
پيش روی مصدق ،فروش نفت بود.
طی نيمه های اول ،۱۹۵۲به رغم تحريم اقتصادی اعلم شده توسط
انگلستان،ب بنفتکشب بهايیب بازب بآرژانتينب بوب بژاپن،ب بموفقب بشدندب بتاب براهی
برای ورود و خروج از بنادر ايران ،پيداب کنند .نفتکشب های ديگری،
چهار هزار تن از نفت آبادان را به ونيز آوردند .پس از آنکه ،دادگاه
ايتاليا،ب باعتراضب بانگليسب براب بنپذيرفت،ب بوينستونب بچرچيل،ب بازب باينکه
ايتاليائیب بهاب بدوستانب بوب بهمب بپيمانانب بحقيریب بهستند،ب بشکوهب بکرد.ب ب"او
دريافت ،اگر تحريم اقتصادی به نحو موثری اعمال نشود با شکست
مواجه خواهد شد.
در اواسط ژوئن ،کارگران اسکله بندر ماهشهر در خليج فارس ،از
نفتکش رزماری که توسط يک شرکت نفت خصوصی ايتاليايی اجاره
شده بود ،استقبال کردند .اين شرکت ،مايل بود بيست ميليون تن از
نفت خام ايران را در طول دهه بعد ،از ايران خريداری کند .پس ،اين
سفر آزمايشی را برای مبارزه با تحريم اقتصادی انگلستان ،ترتيب
داد .اگر رزماری می توانست به سلمت به ايتاليا بازگردد ،ممکن بود،
تحريم اقتصادی شکسته شود و ايران در مسير بهبودی اقتصادی قرار
گيرد.بريتانيا و ايران علوه بر مواجهه در درياهای بين المللی ،خود را
برای درگيری در ديوان بين المللی دادگستری نيز آماده می کردند.
انگليسیب بها،ب بخواستارب باعلمب بحکومتیب ببودندب بکهب بپاليشگاهب بآبادانب بو
حوزه های نفتی مجاور آن را ،قانونا متعلق به آنها بداند .اگرچه وکلی
انگليسی ،با بلغت استدلل می کردند ،اما با آمدن مصدق ،اميد آنها
بر تسلط بر دادرسی ،از ميان رفت .مردم در کاخ صلح از او استقبال
و بيش از اندازه تشويقش کردند و ،به گونه ای آهنگين ،نام او را
خواندند .در داخل دادگاه ،او طی نطق کوتاهی از قضات درخواست
کرد تا جنبه های اخلقی و سياسی اين پرونده را همچون ابعاد کامل
قانونی آن در نظر بگيرند .مصدق گفت که ،ملی سازی شرکت نفت
انگليس -ايران ،تنها پاسخ ممکن به اين وضعيت غيرقابل تحمل بود،
زيرا شرکت طی سال ها با کارگران ايرانی" ،مثل حيوانات وحشي"
رفتار می کرد و دولت های ايرانی را تحت نفوذ خود می گرفت تا
اطمينان يابد که می تواند به چپاول گرانبهاترين منبع طبيعی آن ادامه
دهد.
مصدق پس از نطق خود ،به هتل بازگشت و مجددا در دادگاه حاضر
نشد.ب بادلهب بايران،ب بطیب بسهب بروزب بتوسطب بگروهیب بازب بوکلیب بايرانیب بو
هنریب برولينب باستادب بسرشناسب بحقوقب ببينب بالمللیب بوب برئيسب بپيشين
مجلس سنای بلژيک ارائه شد .رولين ،بارها و بارها ،به بحث اصلی
122
خود بازگشت و اظهار داشت :به دليل آنکه ،دعوی بين يک کشور و
يک شرکت خصوصی مطرح است و نه بين دو کشور ،دادگاه ،فاقد
صلحيت داوری در مورد اين پرونده است.
زمانی که مصدق در هتل بود ،مطلع شد که ،رزمناوهای انگليسی،
رزماری را متوقف و وادار کرده اند تا در بندری در عدن -کشور تحت
الحمايهب بانگليس-ب بلنگرب ببيندازد.ب بدرب بدادگاهب بعدن،ب بوکلیب بانگليسی
استدلل کردند که شرکت نفت انگليس -ايران ،مالک قانونی تمام
نفتب بايرانب باستب بوب ببنابراين،ب برزماریب بدرب بحالب بحملب بدارايیب بهای
مسروقه بوده است .هرچند ،حکم دادگاه ،که بدون هيچ تعجبی به نفع
انگليس بود ،برای چند ماه ارائه نشد ،اما اخبار توقيف نفتکش های
حامل نفت ايران ،برای ترساندن ديگر مشتريان ،کافی بود .مصدق
برای محکوم کردن اين اقدام يک کنفرانس خبری تشکيل داد و طی
آن ،توقيف "رزماري" را نمونه ای واضح از تلش انگليس جهت ايجاد
محدوديت برای ايران خواند .بسياری از اروپايی ها ،با او همدردی
کردند .سفير انگليس در تلگرامی به لندن نوشت " به نظر می رسد،
دکتر مصدق موفق شده است تا ،تاثير مطلوب کلی ،از خود در لهه
به جای بگذارد".
توقيف رزماری توسط انگليس ،ضربه نابودکننده ای برمصدق و دولت
او وارد کرد .حال ديگر ،هيچ شرکت نفتی نمی بايست با ايران معامله
کند و به همين علت ،منبع اصلی درآمد کشور از دست رفت .ايران
در سال ۴۵ ، ۱۹۵۰ميليون دلر از صادرات نفت به دست آورده بود
که بيش از ۷۰درصد کل درآمدهای حاصل از صادرات بود .اين مبلغ
در سال ۱۹۵۱به نصف ،تقليل يافت و در سال ،۱۹۵۲تقريبا به صفر
رسيد.
مصدق گفت که ،مبارزه ملت ايران برای حفظ حيثيت ملی ،مستلزم
"ب بمحروميت،ب بايثارب بوب بوفاداري"ب باست.ب بهرچندب ببيشترب بمردمب بموافق
بودند ،اما همگی رنج هم کشيدند .او ،درد آنها را با توسعه صدور
محصولتب بديگریب بغيرب بازب بنفتب ببهب بويژهب بمنسوجات،ب بموادب بغذايیب بو
مذاکره برای قرارداد های معاملت پاياپای با چند کشور ،تسکين داد.
اگرچهب باينب باقدامات،ب بمانعب بازب بفروپاشیب بايرانب بگشت،ب باماب بهيچب بيک،
جانشين درآمد حاصل از صدور نفت نشد.
انتخابات منافقانه ،تشديد تحريم اقتصادی انگليس و دعوی حقوقی در
ديوان بين المللی دادگستری ،همگی ،موجب نگرانی و دغدغه خاطر
مصدق شد ،به طوری که در پايان ژوئن از لهه به وطن بازگشت .دو
هفته بعد ،در تالر پذيرايی شاه دچار ضعف شد و هفته پس از آن ،از
مقام خود کناره گرفت .استعفای او برای شاه و دشمنان انگليسی
اش ،موهبتی الهی بود .آنها ،اميدوار بودند که با تقلب در مجلس،
مانع انتخاب مجدد او شوند .و حال او به گونه ای غيرقابل تصور ،با
ترک مقام خود ،از روی طيب خاطر ،اين کار را برای آنها انجام داده
بود.
123
مقاماتب بانگليسی،ب بکسیب براب بکهب بمايلب ببودند،ب بجانشينب بمصدقب بشود،
انتخاب کرده بودند .او ،احمد قوام ،سياستمدار مکار و هفتاد و دو
سالهب ببودب بکهب بدرب باواسطب بسالب بهایب ۱۹۴۰ببهب بعنوانب بنخستب بوزير
خدمت کرده بود .روبين زاينر ،محقق و جاسوس انگليس در تهران
گزارش داد" احمد قوام ،مايل به همکاری نزديک با انگليس و حفظ
منافع مشروع آنها ،در ايران است ...او ،شديدا نفوذ انگيس را بر
ايران ،به نفوذ آمريکايی ها( که از نظر ايران او ،احمق و بدون تجربه
اند) يا نفوذ روس ها که دشمنان واقعی ايران هستند،ب ترجيحب می
دهد".
در ابتدا ،شاه از حمايت قوام ،اکراهب داشت .تجربهب اش با مصدق
حاکی از شکست وی در برابر نخست وزيران قدرتمند بود و از اين
رو ،در جستجوی فردی ضعيف و انعطاف پذير بود .قوام ،هيچ يک از
اين دو ويژگی را نداشت .با وجود اين ،انگليسی ها بر انتخاب قوام،
پافشاریب بکردند.ب بساعاتیب بپسب بازب بتسليمب باستعفایب بمصدقب بدرب ۱۷
جولی ،شاه در اين فکر بود که چه اقدامی کند .گروهی ۴۰نفره از
اعضایب بمجلس،ب بکهب بطرفدارب بانگليسب ببودند،ب بتشکيلب بجلسهب بدادندب بو
قوامب براب بنامزدب بنخستب بوزيریب بکردند.ب ببيستب بوب بهفتب بنفرب بديگر،ب بدر
همانب بنزديکیب بهاب بگردب بآمدندب بتاب بوفاداریب بجاودانهب بخودب براب بنسبتب ببه
مصدق ،تنها شخصيتی که توانايی اداره ايران را " در اين لحظات
خطير تاريخ کشور" داشت ،اعلم کنند.
شاه بنابه عادت ،هميشگی در پايان ،در مقابل فشار انگليس به زانو
درآمدب بوب بباب باينب بباورب باحمقانهب بکهب باختيارب بقطعیب بکسبب بکردهب باست،
نخست وزيری قوام را پذيرفت .قوام ،با اعلم اين که ،زمان مکافات
فرا رسيده است ،شروع به صدور اعلنيه ای تند کرد .او ،مصدق را،
به خاطر شکست در حل بحران نفت و شروع " مبارزه ای گسترده
عليه يک دولت خارجي" تحقير کرد .و به صراحت گفت که ،ايران در
مسير تغيير قرار دارد .در اولين بيانيه خود ،به عنوان نخست وزير،
اعلم کرد که " اين ناخدا را ،سياستی ديگر است" و هرکس که با
سياست های جديد او مخالفت کند ،دستگير و " به دستان بی عاطفه
و بی رحم قانون" سپرده می شود.
بسياری از ايرانيان ،قبل از شنيدن بيانيه قوام از راديو ،نمی دانستند
که مصدق ،واقعا فاقد قدرت است .مردم به خيابان های تهران و
ديگر شهرها ،سرازير شدند و آواز " يا مرگ يا مصدق" سر دادند.
قوام ،به پليس دستور حمله و سرکوب داد ،اما بسياری از افسران،
زير بار نرفتند ،حتی برخی به اعتراض کنندگان پيوستند و با شادی
آنها را در آغوش گرفتند.
اين جوش و خروش خودانگيخته ،بيش از هر چيز ،ابراز حمايت از
تصميم مصدق ،جهت رويارويی با شرکت نفت انگليس -ايران بود.
بسياری از ايرانی ها ،به خاطر تعهدش نسبت به اصلحات اجتماعی،
جذب او شدند .مصدق ،دهقانان را از کار اجباری بر روی زمين های
مالکين آزاد کرد ،به کارخانه داران دستور داد تا به کارگران بيمار يا
124
مجروح ،مقرری بپردازند ،يک نظام پرداخت خسارت بيکاری برقرار
کرد،ب ۲۰بدرصدب بازب بدرآمدب بمالکانب براب ببهب بصورتب باجارهب بدريافتب بوب ببا
گذاشتن آن در يک صندوق ،آن را صرف طرح های توسعه ،همچون
کنترل آفت ،مسکن روستايی و حمام های عمومی کرد .او ،از حقوق
زنان دفاع و از آزادی مذهب ،حمايت کرد .به دادگاه ها و دانشگاه ها
اجازه داد تا آزادانه عمل کنند .مصدق ،حتی از سوی دشمنان خود ،به
عنوان فردی بی نهايت درستکار و شريف و مقاوم در برابر فساد
حاکم بر سياست های ايران ،شناخته می شد .چشم انداز از دست
دادنب باو،ب بآنب بهمب بچنينب بناگهانیب بوب بجايگزينیب بحکومتیب بکهب بآشکاراب باز
سویب بيگانگانب حمايتب میب شد،ب بيشب ازب تحمل مردم بهب پاب خاسته
کشور بود.
درب ۲۱بجولی ،رهبران جبهه ملی از مردم خواستند ،تا برای نشان
دادن مخالفت با قوام و حمايت از مصدق " تنها گزينه مردمی برای
رهبری مبارزه ملي" دست به يک اعتصاب عمومی بزنند .در عرض
چند ساعت ،بخش عمده ای از کشور فلج شد .آيت الله کاشانی که
اطلع يافته بود ،قوام ،نقشه دستگيری او را دارد ،با صدور فتوايی که
آن را " جهاد مقدس عليه امپرياليست ها" خواند ،به سربازان دستور
داد تا به شورش بپيوندند .مبارزان حزب توده ،که هنوز از قوام به
خاطر طراحی عقب نشينی سربازان اتحاد جماهير شوروی در ۱۹۴۷
ازب بآذربايجان،ب بخشمگينب ببودند،ب بباب بفريادب ب"ب بمرگب ببرب بشاه،ب بماب بيک
جمهوری خلقی می خواهيم!" مشتاقانه به نزاع پيوستند.
قوام و شاه غافلگير از اين شورش ،با احضار واحدهای ارتشی نخبه،
بهب بآنب بپاسخب بدادند.ب بسربازانب بدرب بچندب بنقطهب بتهران،ب ببهب بسوی
تظاهرکنندگان آتش گشودند .ده ها تن کشته شدند .افسران جوان
ارتش ،بيزار از اين خونريزی ،از تمرد سخن گفتند .شاه کامل کنترل
اوضاع را از دست داد .تنها انتخاب او ،درخواست استعفای قوام بود.
قوامب بدرب بساعتب بچهارب ببعدازظهر،ب باستعفایب بخودب براب بتقديمب بکرد.ب ببه
محض دريافت آن ،شاه به دنبال مصدق فرستاد.
ملقات آنها ،برخلف انتظار ،دوستانه بود .شاه گفت :اگر مصدق،
هنوز خواهان دوام سلطنت است ،آمادگی دارد تا وی را به عنوان
نخستب بوزيرب ببپذيردب بوب باختيارب بوزارتب بجنگب براب ببهب باوب بدهد.ب بمصدق،
اطمينانب بدادب بکهب بچنينب بمیب بخواهدب بوب بالبتهب ببديهیب باستب بکهب بشاهان
بايستی ،تفوق رهبران منتخب را بپذيرند.
او به شاه گفت :اگر با نيروهای ملی گرا و آزاديخواه همکاری می
کرديد ،می توانستيد به عنوان پادشاهی بسيار محبوب نام خود را در
تاريخ ثبت کنيد.
مجلس روز بعد ،با اکثريت آراء به انتخاب مجدد مصدق به عنوان
نخست وزير ،رای داد .دوره قوام تنها چهار روز دوام آورد .سقوط او
به " دوشنبه خونين" ،پيروزی بزرگ و غيرقابل تصوری ،برا ی ملی
گرايان ايران وبرای مصدق ،حتی مهم تر از پيروزی شخصی او بود.
125
مصدق بدون ايراد حتی يک سخنرانی و يا تهييج مردم از خانه ،توسط
ملتی سپاسگزار ،به قدرت بازگشته بود.
روز بعد ،خبر هيجان انگيز ديگری با خود به ارمغان آورد .ديوان بين
المللیب بدادگستری،ب بباب بامتناعب بازب بکشاندهب بشدنب ببهب بمنازعهب بنفت،
اعتراضب بانگليسب براب بردب بکردهب ببود.ب بدرب بلندن،ب بعنوانب بديلیب باکسپرس
چنين بود " روز پيروزی مصدق" به واقع ،همين بود و شايد بسيار
بيشتر از اين.
حمايت از مصدق ،چنان گسترده و عميق بود که اگر می خواست،
می توانست شاه را برکنار و پايان سلسله پهلوی را اعلم کند و يک
جمهوری به رياست خود تشکيل دهد .اما در عوض ،او پيغام دوستانه
ای برای شاه فرستاد ،قرآنی همراه با يک دست نوشته" مرا ،دشمن
قرآنب ببدانيدب باگر،ب باقدامیب ببرخلفب بقانونب باساسیب بانجامب بدهمب بياب بدر
شرايطیب بکهب بديگرانب بدرب بصددب بلغوب بقانونب باساسیب بياب بتغييرب بشکل
حکومت کشورمان هستند ،رياست جمهوری با بپذيرم".
اين چرخش حوادث ،برای انگليس ،عقب نشينی بسيار نااميد کننده
ای بود .فقط در يک هفته ،آنها از توطئه ای مبهم به پيروزی چشمگير
و سپس ،به شکستی تمام عيار ،رسيده بودند .با اين وجود و با در
معرضب بخطرب بقرارب بگرفتنب بهمهب بمنافعب بخود،ب ببراب بیب بناب باميدیب باصل،
آمادگی نداشتند .در عوض ،شروع به مرور دقيق خطاهای صورت
گرفته ،کردند و نتيجه گرفتند که مرتکب چندين اشتباه شده بودند.
افسران اطلعاتی و جاسوسی انگليس،ب بخش عمدهب ای از برنامه
ريزی و اجرا را به ايرانی ها سپرده و به جای اعتماد به يک افسر
نظامی،ب به قوام که يکب غيرنظامی بود ،اعتماد کردهب بودند .شايد،
مهم ترين اشتباه اين بود که ،به تنهايی و بدون کمک آمريکا ،اقدام
کردند .ببا ر ببعد-ب آنهاب تصميمب گرفتندب بکه ببا ر ببعدی،ب ببايدب بوجودب بداشته
باشد -اين اشتباهات را تکرار نخواهند کرد.
دوربعدی توطئه چينی انگليس ،با مجموعه ای از تلگرام های حکيمانه
جرج ميدلتون ،کاردار سفارت انگليس در تهران ،که در روزهای پس
از قيام جولی نوشت ،شکل گرفت .ميدلتون ،قيام را " نقطه عطفی
در تاريخ ايران" توصيف کرده بود ،چرا که با ظهور يک نيروی سياسی
جديد ،يعنی عوام ،متمايز شده بود .طرح انگليس ،به خاطر دخالت
عوام ،شکست خورده بود .بنابراين دفعه بعد ،انگليس بايد عوام را،
در کنار خود داشته باشد.
ميدلتون مشاهده کرده بود که در طول قيام ،تعداد قابل قبولی از
افسران ارتش نسبت به مصدق ،وفاداری کمتری نشان داده اند .در
شرايط مناسب ،ممکن بود آنها به شورش بعدی بپيوندند ،اما می
بايست توسط افسری که به او اعتماد دارند و او را تحسين می کنند،
تجديد سازمان بيابند .ميدلتون ،تيمسار زاهدی وزيرکشور سابق دولت
مصدق ،را پيشنهاد کرد.
هرچند انتخاب جالبی بود اما اصل مطلوب نبود .نيويورک تايمز او را
چنين توصيف کرد " يک ولگرد وقت گذران با علقه فراوان به قمار و
126
زنان زيبا" که با اين حال از ديگران بهتر بود .زاهدی ،بيشتر عمر خود
راب بدرب بلباسب بنظامیب بگذراندهب ببودب بوب بتقريباب بباب بتمامب بافسرانب بايرانی،
آشنايی داشت.
اوب بدرب ببيستب بوب بسهب بسالگیب ببهب بعنوانب بفرماندهب بگروهان،ب برهبری
سربازان را ،در نبرد اعضای قبايل شورشی در استان های شمالی
کشور،ب ببهب بعهدهب بگرفت.ب بدوب بسالب ببعد،ب برضاب بشاه،ب باوب براب ببهب بدرجه
سرتيپیب بارتقاءب بدادب بوب بتحتب بتاثيرب بوفاداریب بو بوظيفهب بشناسیب باو،ب بدر
۱۹۲۶باو را ،استاندار خوزستان -استانی که پاليشگاه آبادان در آن
قرار داشت -در ۱۹۳۲رئيس پليس تهران و در ۱۹۴۱فرمانده پادگان
مهم اصفهان کرد.
زاهدی با رضا شاه ،در مورد آنچه ايران نياز داشت ،هم عقيده بود.
هر دو سربازانی شجاع ،قوی ،سختگير و جاه طلب بودند .با آغاز
جنگ دوم جهانی ،هر دو ،درصدد کمک به آلمان بودند .انگليسی ها
پس از خلع رضا شاه و وادار به جلی وطن ،توجه خود را معطوف
زاهدی کردند .آنها ،زاهدی را فردی سودجو که مبالغ کلنی از احتکار
غلت به دست می آورد ،تشخيص دادند .اگر به خاطر ارتباط نزديک
زاهدی به جاسوسان آلمانی نبود ،آنها او را به حال خود می گذاشتند
ولی وقتی پی بردند که زاهدی همزمان با حمله احتمالی آلمان ،در
حالب سازمانده ی بيک بشورشب قبيلهب بایب است،ب تصميمب گرفتند،ب وارد
عملب بشوند.ب بدرب بسپتامبربب ،۱۹۴۲ب بافسرانب بارشدب بسازمانب بمخفی
اطلعاتی و جاسوسی ،جاسوس مشهور ،فيتز روی مک لين را که
شاهکارهايشب باوب براب ببهب بميادينب بنبردب بمخفيانهب بازب بتريپولیب بتاب بتاشکند،
علقمند کرده بود ،به جلسه ای در لندن ،فرا خواندند .آنها به او گفتند
که می خواهند زاهدی ربوده شد .مک لين بعدها نوشت " آنها تصميم
گيری در مورد چگونگی انجام کار را" به شرط آنکه او را زنده و آرام
وب بیب بسروصداب ببدزدم،ب بهب بعهدهب منب گذاشتندب "ب سادهب ترينب بروش،
ربودن زاهدی از منزلش بود .اما وقتی مک لين به اصفهان رسيد ،پی
برد که خانه او کامل بتحت مراقبت است .فکر بعدی ،ربودن او ،از
اتومبيلش بود .اين بار هم معلوم شد که اين کار به دليل شديد بودن
امنيت نظامی ،عملی نيست .مک لين تصميم گرفت تا با طرح نقشه
ای ،حضورا به زاهدی معرفی شود.
او نقشه اش را با پيام رمز ،به لندن مخابره کرد .طی اين نقشه ،مک
لين خود را سرتيپ ارتش انگليس و مستقر در بغداد وانمود و تقاضا
می کرد تا برای ادای احترام ،با يک يا دو تن از شخصيت های کاردان
وب بمدبر،ب ببهب بحضورب بزاهدیب ببرسد.ب بزمانیب بکهب بباب بتيمسار،ب بتنهاب بشدب ببا
کشيدن اسلحه او را وادار کند تا به اتومبيلی که منتظر است ،برود.
دسته ای از پياده نظام می بايست " در شرايطی که کارها به خوبی
پيشب بنرفت،ب ببرایب بکمک"ب بدرب بهمانب بحوالیب بمنتظرب بباشند.ب بمقامات
مافوق ،هرچه را که در خواست کرد ،در اختيار او ،قرار دادند ،حتی
اجازه ،کشتن زاهدی را در صورت لزوم ،زيرا در آن موقعيت نمی
بايستب بتسليمب بشوندب بوب بهيچب بکسب بتحتب بهيچب بشرايطیب بمجازب بنبود،
127
وانمودب بکندب بکهب بيکب بسرتيپب بانگليسیب باست.ب بدرب بصورتب بنياز،ب بيک
سرتيپ واقعی در دسترس قرار می گرفت .مک لين به قم ،در ۱۵۰
مايلیب باصفهانب بسفرکرد،ب بجايیب بکهب بفرماندهب بمحلیب بانگليسب بدستور
داشت ،تا هرچه را نياز دارد در اختيارش قرار دهد.او به گروه هائی
سرباز نياز داشت و پس از آن که ،اجازه داد تا بفهمند ،برای عمليات
تکاوریب بسيجب بمیب شوند،ب ببدونب مشکل،ب بآنه ا براب گردب بآورد .بد ر بقلعه
مخروبهب بایب بنزديکب ببيابان،ب بمکب بلينب بوب بافرادش،ب بچندينب بروز،ب بتمرين
کردند.ب بسپس،ب بروزب بقبلب بازب بآدمب بربايی،ب برهسپارب باصفهانب بشدند.ب بيک
سرتيپ واقعی ،ازسوی کنسولگری انگليس در قم " افسر برجسته
ای که روحيه فرمانبرداری او ،انگيزه پذيرش حضور در نقشی نسبتا
مبهم در اين عمليات بود" ،با او همراه شد.
مقدماتب بملقاتب بباب بتيمسارب بزاهدی،ب بتکميلب بشد.ب بمکب بلينب بسوارب ببر
اتومبيلی که پرچم بزرگ ملی انگستان ،بر فراز آن در اهتراز بود ،از
راه رسيد .نگهبان در ورودی ،در حال گفتگويی جدی با يک مامور
انگليسي -از اعضای گروه مک لين – بود و هنگام عبور مک لين ،فقط
لحظهب بایب ببهب اوب نگاهب کرد.ب سربازانیب کهب بمکب لين،ب بهفتهب گذشتهب را
صرف آموزش آنها کرده بودند ،زير پوشش برزنتی عقب دو کاميون
پارک شده در آن حوالی ،منتظر بودند .مک لين وارد ستاد فرماندهی
شد:
وقتیب بدقايقب ببعد،ب بتيمسارب بزاهدی،ب بشيکب بوآراسته،ب بدرب بلباسب بنظامی
چسبان و خاکستری و چکمه های براق ،وارد اتاق شد ،خود را با لوله
کلت اتوماتيک من روبرو ديد .طولنی کردن عمليات ،سودی نداشت
و حتی ممکن بود به سهولت ،نگران کننده شود .من ،بی درنگ از
تيمسار خواستم ،تا دستهايش را بال برد و به او اطلع دادم که حکم
دستگيری اش را دارم؛ اگر بخواهد کمترين سروصدايی کند يا دست
به مقاومت بزند ،کشته خواهد شد...سپس اسلحه اش را گرفتم و او
را ،از ميان پنجره به داخل اتومبيلی که با موتور روشن ،در بيرون
منتظر بود ،هل دادم...با رسيدن به محلی در بيابان ،که شب قبل را
درآنب بسپریب بکردهب ببوديم،ب بزندانیب براب ببهب بيکب بافسرب بوب بششب بسرباز،
تحويل دادم .آنها آماده بودند تا او را با اتومبيل ،به نزديک ترين محلی
کهب بيکب بهواپيما،ب بمنتظرب ببودنب باوب ببهب بفلسطينب ببود،ب بببرند...ب بدرب باتاق
خواب تيمسار ،مجموعه ای از اسلحه های اتوماتيک ساخت آلمان،
تعدادی لباس زير ابريشمی ،کمی ترياک (و) يک آلبوم عکس ،از زنان
روسپی اصفهان پيدا کردم.
زاهدی بقيه ايام جنگ را ،درزندان اردوگاه انگليس گذراند .او ،پس از
آزادی،ب بگويیب بکهب باتفاقیب بنيفتادهب باست،ب بکارب بخودب برا،ب بازب بسرگرفت.
مدتیب ببهب بعنوانب بفرماندهب بنظامیب بدرب باستانب بفارس،ب بخدمتب بکردب بو
سپس به شغل قبلی خود،ب رئيس پليس تهران ،بازگشت .در سال
،۱۹۵۰محمد رضا شاه او را به عضويت مجلس سنا منصوب و سال
بعد ،مصدق را متقاعد کرد تا او را ،به عنوان وزير کشور ،انتخاب
کند .از آنجا که زاهدی ،دستور کشتار شورشگرانی را که به ديدار
128
آورل هريمن از ايران ،اعتراض کردند ،صادر کرده بود .مصدق ،پس
از چند ماه ،او را برکنار کرد .هرچند زاهدی ،بعدها اصل بدر ارتش
حضور نداشت ،اما رئيس کانون افسران بازنشسته شده بود .اعضای
اين کانون را عمدتا کسانی تشکيل می دادند که مصدق آنها را اخراج
کردهب ببودب بوب بآنهاب ببرایب بانتقامب بگيری،ب باشتياقب بداشتند.ب بشجاعتب بو
سنگدلی معروف زاهدی و همراهی اين گروه ،انگليس را برآن داشت
تا او را به عنوان رهبر دست نشانده کودتای خود ،انتخاب کنند .آنها
علقمند بودند تا زاهدی ،خاطره ناخوشايند گذشته را فراموش کند و
او هم چنين کرد.
هسته اصلی توطئه عليه مصدق ،که هرگز تغيير نکرد ،پيشنهاد مطرح
شده در تلگرام های جرج ميدلتون يعنی – ائتلف عوام و زاهدی بود
به هر حال ،انگليس برای شروع جدی برنامه ريزی مجبور به جلب
همکاریب بآمريکاب ببود.ب بنخستب بوزيرب بچرچيل،ب بکهب ببهب بگفتهب بيکیب باز
جاسوسان خارجی خود" از عمليات مهيج لذت می برد و هيچ ارزشی
برای سياستمداران بزدل ،قائل نبود" ،نيمه دوم سال ۱۹۵۳را ،صرف
تلش برای کسب مساعدت رئيس جمهور ترومن کرد.
در ماه آگوست ،مصدق ،مدير يک شرکت نفتی آمريکايی را ،برای
بازديد از ايران دعوت کرد .ترومن ،اين بازديد را فرصت خوبی تلقی
و از آن حمايت کرد .اما چرچيل با اطلع از آن ،بسيار نگران شد .او
اعتراضب بکردب بکهب ببرقراریب بهرب برابطهب بدوستانهب بایب بازب بسویب بايالت
متحده ،مبارزه آنها برای منزوی کردن مصدق را ،تضعيف می کند .او
به ترومن يادآوری کرد ،با توجه به حمايت انگليس از امريکا در کره،
به حق خواستار " اتحاد انگليسي -آمريکايي" عليه ايران است.
هيچ چيز مهمی از ماموريت جونز حاصل نشد ،اما اين امر ،ترومن يا
مشاوران ارشد او را ،از اظهار تمايل برای تقاضای سازش با مصدق
متزلزل نکرد .به گفته آچسن ،آنها نتيجه گرفتند " انگليسی ها بسيار
کارشکنب بوب بمصممب ببهب باتخاذب بسياستب بحکومتب بياب بويرانیب بدرب بايران
هستند بنا براين يا بايد با تمام نيرو به سوی سياستی مستقل ،حرکت
کرد و يا خطر ناپديد شدن ايران ،پشت پرده آهنين را پذيرفت ".از
آنجا که به نظر ترومن می رسيد ،ملی شدن نفت نزد ايرانيان" هم
چون قرآن قداست يافته است" ،به اصرار از چرچيل خواست تا آن
را به عنوان يک واقعيت بپذيرد و هشدار داد که ،ادامه مقاومت در
مقابل آن ،می تواند موجب آشوب شود ،ايران را به دامان کمونيسم
بيندازد و فاجعه ای برای جهان آزاد بيافريند.
چرچيل در پاسخ به ترومن پيشنهاد کرد تا تلگرام مشترک و محرمانه
ای برای مصدق ارسال کنند .او ،پيش نويسی تهيه کرد که هرچند
لحن دوستانه داشت اما فقط ،تکرار پيشنهادهای قبلی انگليس در
قالبی تازه بود .ترومن آن را امضا نکرد .با اين حال چرچيل با عزم
راسخ ،بحث خود را مبنی بر اين که بريتانيا و ايالت متحده بايد عليه
مصدق " با هم پيش روند" ادامه داد و به ترومن گفت" من درک نمی
129
کنم ،چرا دو نفر که در پی انجام کاری درست و مشروع هستند ،نبايد
عليه نفر سومی که زورگويی می کند ،متحد شوند".
سرانجام ترومن موافقت کرد تا نسخه تعديل شده نامه چرچيل را
امضاء کند .آنها از مصدق ،دو کاری را خواستند که او سوگند خورده
بود،ب بهرگزب بانجامب بندهد:ب باجازهب ببازگشتب بشرکتب بانگليس-ب بايرانب ببه
موقعيتب بقبلیب بخودب بدرب بايرانب بوب بپذيرشب بحکميتب بديوانب ببينب بالمللی
دادگستریب ببراساسب بموقعيتب بشرکت،ب بقبلب بازب بآنکهب بملیب بشود.ب بدر
صورتب بتمکينب بمصدق،ب ببريتانياب ببهب بتحريمب باقتصادیب بپايانب بمیب بدادب بو
ايالت متحده نيز ۱۰ ،ميليون دلر به ايران کمک می کرد.
چند روز پس از دريافت نامه ،مصدق از سر استهزاء آن را ،برای
مجلس قرائت کرد و گفت :اين يک توهين است ،زيرا از درک اين
مطلب که " شرکت سابق" سرانجام و به طور قطعی ملی شده،
عاجز است .پيشنهاد کمک را ،از آنجا که "رنگ و بوی صدق را دارد" و
ايرانب بخواستارب بآنب بنيست،ب بردب بکرد.ب بباب بشروعب بتحسينب بوب بتشويق
نمايندگان ،مصدق اعلم کرد ،بريتانيا " طی قرن ها به غارت و چپاول
ملل فقير عادت کرده است" و ايران بيش از اين ،چنين " شرايط
ظالمانهب باي"ب براب بنمیب بپذيرد.ب بوی،ب بباب ببيانب باينب بنتيجهب باخلقیب بکهب ب"
اطاعت از قانون و رعايت حقوق ضعيفان ،نه تنها بی ارزش نيست
بلکه ،شان و حيثيت صاحبان قدرت را به شدت اعتلء می بخشد" به
سخنان اش خاتمه داد.
پس از آن ،مصدق ،موفق به کسب حمايت مجلس از ضد پيشنهاد
مورد تقاضای خود شد .ايران ميانجيگری ديوان بين المللی دادگستری
را نمی پذيرد ،مگر به دو شرط :اول ،ديوان بين المللی دادگستری در
مورد اين دعوی ،می بايست بر اساس قانون ايران يا " هرقانونی در
هر کشوری که صنايع خود را در شرايط مشابه ،ملی کرده است".
تصميمب ببگيرد.ب بدوم،ب باگرب بقرارب باستب بکهب بانگليس،ب بتقاضایب بجبران
خسارتب بکند،ب بايرانب بهمب ببايدب بمجازب ببهب بطرحب بدعویب بمتقابلب ببرای
درآمدهای از دست رفته خود باشد.
اين شرايط ،برای نگران کردن چرچيل ،به اندازه کافی معقول بود.
درهفته های بعد ،او طی تلگرام هايی که برای ترومن ارسال می
کرد ،مصرا از او می خواست تا در مقابل ،وسوسه مذاکره ،تسليم
نشود ".با اطمينان از اينکه ،دراين مقطع حساس ،بيش از اين نمی
توان به منازعه ادامه داد" و در يکی از اين تلگرام ها ،پافشاری کرد
که " اگر مصدق با همکاری مستمر ترومن و چرچيل روبرو شود ،به
شرايط منطقی ،تن خواهد داد".
در حالی که ،اين تلگرام ها از فراز آتلنتيک ،مخابره می شدند ،آنتونی
ادن ،وزير امور خارجه چرچيل ،اخبار اميدوارکننده ای از سفارت خود
در تهران دريافت می کرد .تيمسار زاهدی ثابت کرده بود که شديدا
مايل به برقراری رابطه با انگليسی ها است و اگر به عنوان جانشين
مصدق در نظر گرفته شود ،آمادگی پيوستن به کودتايی عليه او را
130
دارد .ادن ،دلگرم از اين اتفاق ،طی نامه ای سرد و محکم به مصدق،
شرايط پيشنهادی او را ،رد کرد.
ادن،ب ببرخلفب بديگرب ببيگانگانیب بکهب ببهب بمداخلهب بغربب بدرب بايران،ب بشکل
دادند ،با منطقه آشنا بود .در آکسفورد ،راجع به ايران ،مطالعه کرده
بود و آنها را " ايتاليايی های شرق" می خواند .او اشعار حماسی
شاهنامهب بمتعلقب ببهب بشاعرب بقديمیب بايرانب بوب بکتيبهب بهایب بدستب بنوشته
داريوش را خوانده بود .وی پس از فارغ التحصيلی ،به وزارت خارجه
پيوست .در زمان انعقاد قرارداد ۱۹۳۳ميان ايران و مذاکره بريتانيا،
که مصدق و ديگر ملی گرايان ايرانی را بسيار برآشفت ،مشاور وزير
بود.ب بادن،ب ببعدهاب بچندينب بديدارب بطولنیب بازب بايران،ب ببهب بعملب بآوردب باما،
ايرانی ها نظر خوبی نسبت به بومی ها در او ايجاد نکردند.
او ،همچون چرچيل ،مدافع پرحرارت نظام استعماری بود و با تحقير
آشکارب بدرکب بسياسیب بوب بعقلنیب بمردمب بدرب بکشورهایب بفقير،ب ببعضی
خارجی ها را شگفت زده کرد .يکی از آنها ،دين آچسن بود که از
عقيده ادن نسبت به ايرانی ها يکه خورد و اظهار تاسف کرد .ادن
اعتقاد داشت که " ايرانی ها دللن فرش هستند ،نه بيشتر از اين.
پس هرگز نبايد تسليم آنها شد ،چون به سرعت تغيير مسير می دهند
و اگر محکم و استوار باشيد ،معامله می کنند".
نامهب بکوتاهب بتحقيرآميزب بادن،ب ببراينب بباورب بمصدقب بکهب ببريتانياب بهرگز
پيشکشی جز خصومت ندارد،ب صحه گذاشتب و با اطلع از ملقات
های زاهدی و عوامل انگليس ،باورش به يقين بدل شد .زاهدی شروع
به ملقات با آيت الله کاشانی کرد ،که به عنوان سخنگوی مجلس
انتخاب شده بود و به گونه فزاينده ای ،مصدق را رقيب سياسی خود
می شمرد .تهران ،پراز شايعه کودتايی در شرف وقوع ،بود .مصدق
برای خلصی از دست جاسوسان انگليسی که در حال توطئه بودند،
تنها يک راه ،پيش رو داشت ،لذا در ۱۶اکتبر ،قطع روابط سياسی با
انگليس را اعلم کرد.
قبل از پايان ماه ،تمام ديپلماتها و ماموران اطلعاتی و جاسوسی
انگليسف از ايران رفته بودند .مصدق با اين ضربه شديد و خطير،
اميدهای انگليس برای سازماندهی يک کودتا را ،به باد داد .از اين
پس ،اگرقرار بود کودتايی صورت بگيرد ،اين آمريکايی ها بودند که
می بايست آن را اجرا کنند.
مصدق و هم پيمانان او ،پس از اخراج انگليسی ها و قبل از اقدام به
حمله ناگهانی آنها ،دست به کار شدند تا زاهدی را دستگير و به جرم
خيانت،ب بمحاکمهب بکنند.ب باماب بباب بتوجهب ببهب بمصونيتب بپارلمانیب بزاهدیب ببه
عنوان يک سناتور ،با مشکل مواجه شدند .به رغم انقضای دوره دو
ساله مجلس سنا ،سناتورها به ابقاء در مقام خود به مدت چهار سال
ديگرب برایب دادند.ب درب ۲۳باکتبرب بمجلسب شورا،ب باب توجهب ببهب غيرقانونی
بودنب بآشکارب باينب باقدام،ب بسناب براب بمنحلب باعلمب بکرد.ب بزمانیب بکهب باين
تصويب نامه ،به قانون بدل شد ،زاهدی در معرض خطر بازداشت
قرار گرفت و برای اجتناب از آن ،مخفی شد.
131
حال ديگر ،بريتانيا هيچ ماموری در ايران نداشت .زاهدی از دور خارج
شد و دولت ترومن همچنان عليه طرح مداخله ،انعطاف ناپذير باقی
ماند .طرح های کودتا متوقف شدند و اين برای ترومن که عقيده
داشت ،انگليس حداقل به اندازه مصدق ،برای ايجاد اين " موقعيت
وحشتناک" قابل سرزنش است ،خوب بود .او در دست نوشته ای به
هنری گريدی ،سفير سابق در تهران اظهار تاسف کرد" به رغم تلش
ما برای متقاعد ساختن انگليسی های کله پوک جهت انجام معامله
منصفانه تر ميان شرکت نفت و ايران ،آنها چنين نکردند ،زيرا اعتقاد
داشتند ،اين ما هستيم که نمی دانيم چگونه رفتار کنيم و خود ،همه
چيز را در اين باره می دانند".
دولتمردانب بانگليسی،ب بباب بنزديکب بشدنب بانتخاباتب برياستب بجمهوریب بدر
ايالت متحده -که اين بار ،ترومن در آن شرکت نکرده بود -کورسويی
ازب باميدب براب بپيشب بروب بديدندب بوب ببهب بهمينب بخاطر،ب بنااميدب بنشدند.ب بدوايت
آيزنهاور،ب بباب بيکب بسياستب بشديدب بضدب بکمونيستی،ب بواردب بانتخاباتب بشد.
خطابه ها و لفاظی آيزنهاور ،چرچيل و ادن را شديدا دلگرم کرد .با
انتخاب آيزنهاور به عنوان رئيس جمهور ،آنها از تلش برای تحت تاثير
قرارب بدادنب بترومنب بدستب بکشيدندب بوب بتوجهب بخودب براب ببهب بگروهب بجديد،
معطوف کردند .کرميت روزولت ،روز انتخابات ،در تهران بود .وظيفه
اداره عمليات سيا در خاورميانه ،در روزولت علقه ای حرفه ای ايجاد
کرده بود ،از اين رو ،اخراج ناگهانی افسران اطلعاتی انگليس از
ايران ،در دنيای او ،حادثه مهمی محسوب می شد و اگرچه گاه به
گاه ،از منطقه ديدار می کرد ،توقف اين بار او را درايران ،از دفعات
قبل متمايز می ساخت .انگليسی ها ،سالهای زيادی را صرف ايجاد
شبکه ای مخفی در ايران کرده بودند و حال ،اين تشکيلت بدون سر
کرده،ب بفرصتیب بگرانبها،ب ببرایب بايالت بمتحدهب ببهب بشمارب بمیب بآمد.ب بپس
روزولت تصميم گرفت تا آنجا که توان دارد ،از اين فرصت به بهترين
نحو ،بهره برداری کند.
روزولت ،نمونه کامل يک جاسوس اشراف زاده بود .او در بوئنوس
آيرس -جايی که پدرش منافع تجاری داشت -به دنيا آمد ،در لنگ آيلند
– ملک پدرش تئودور -پرورش يافت و از هاروارد ،فارغ التحصيل شد.
در آغاز جنگ دوم جهانی و در دهه بيست زندگی خود ،عضو جوان
هيات علمی در بخش تاريخ هاروارد بود .اشتياق به ماجراجويی ،او را
بهب ب"ب بدفترب بخدماتب باستراتژيکب بکشاند.ب بتشکيلتیب ببسيارب بمخفيانهب بکه
حتی کسانی که از وجود آن مطلع بودند ،نمی دانستند که حروف اول
آن به چه معناست .از اين رو ،آن را ،اوه ،بسيار محرمانه و يا به
خاطر آنکه ،فارغ التحصيلن دانشگاههای شرق آمريکا ،مقامات آن را
اشغال می کردند ،اوه ،بسيار اجتماعی می ناميدند .اين که روزولت
به عنوان مامور دفتر خدمات استراتژيک چه می کرد ،معلوم نيست،
اگرچه ،ظاهرا مدت زيادی را در مصر و ايتاليا گذراند ،هيچ کس ،حتی
خانوادهب باشب بهرگزب بنفهميدند.ب بهمسرشب ببعدهاب بگفتب ب"ب باينب بحرف
محرمانه بود و او از مسائل محرمانه بامن صحبت نمی کرد".
132
عکسی که در ايران ،از روزولت گرفته شد ،او را لغر و قوی با قياقه
ای شاداب و لبخندی دلنشين نشان می دهد که عينکی با قاب تيره به
چشم دارد .خانواده اش ،او را فردی دست و پا چلفتی می دانستند
که حتی نمی توانست لمپ چراغ را عوض کند .اما در محل کار،
احساس بسيار متفاوتی را القاء می کرد .همکاران ،او را ،شخصی با
اعتماد به نفس فوق العاده ای که ،سلطه جويانه نبود ،توصيف می
کردند .بعدها ،نويسنده ای او را " مظهر خونسردی سهل انگارانه"
ناميد .در نوامبر ،۱۹۵۲روزولت ،طی ماموريت خود برای شناساسيی
اوضاع و احوال ،به ايران سفر کرد .با آنکه ،با هيچ يک از ايرانی هايی
که می دانست از عوامل انگليس هستند ،ملقات نکرد ،اما آنقدر،
زيرک بود تا دريابد که ،تعداد زيادی از آنها در همه جا ،حضور دارند.
روزولت ،در راه بازگشت به وطن ،در لندن توقف کرد .او دوستانی
درب رده های باليیب سازمان اطلعاتب مخفیب داشتب و بيشب ازب يک
سال ،بود که با آنها در مورد روش های برخورد با مصدق مشورت
می کرد و حال ،اين توصيه ها ،واقع بينانه تر ،به نظر می رسيدند.
دوستان اش گفتند که ،تحت فشار ادن و چرچيل ( که خشم و غضبی
ويژه در اين مورد ،نشان می دهد) از هر زمان ديگری برای انجام
کودتا ،مصمم تر هستند .روزولت شگفت زده شد:
آنچه آنها در سر داشتند ،کمتر از سرنگونی مصدق نبود .به علوه،
آنها نمی خواستند با تاخير ،وقت را تلف کنند ،بلکه ،مايل بودند ،فورا
دستب ببهب بکارب بشوند.ب بمن،ب ببرایب بآنهاب بتوضيحب بدادمب بکه،ب بچنينب بطرحی
مستلزم تاييد دولت متبوع من است و از نتيجه آن نيز مطمئن نيستم.
هم چنين تاکيد کردم که ،شانسی برای حمايت از جانب دولت در حال
کناره گيری ترومن و آچسن وجود ندارد ،هرچند ،جمهوريخواهانی که
بر سر کار می آيند ،ممکن است ،کامل با آنها تفاوت داشته باشند.
11
آستينب بهاب براب ببال بببزنب بو
شروع کن!
باب خبرب انتخابب بآيزنهاور،ب ببهب عنوانب برئيسب جمهورب بآمريکا،ب بهيجانب در
دالنهای قدرت انگليس ،به اوج خود رسيد .سردمداران انگليسی ،ماه
های مايوس کننده ای را صرف ترغيب هری ترومن جهت پيوستن او
به مبارزه ای عليه دولت ايران کرده و ثبات قدم او در خودداری از
اين پيوستگی ،آنها را عميقا متاثر کرده بود ،اما در حال حاضر فضای
133
سياسی در واشنگتن از بنياد تغيير يافته و آنچه غيرممکن بود ،ناگهان
امکان پذير شد.
انگلستان،ب بطیب بساليان،ب بشبکهب بمحکمب بوب بنفوذب بناپذيریب بازب بعوامل
مخفی،ب بدرب بايرانب بايجادب بکردهب ببود.ب بدرب بخللب بدههب بپنجاهب بتحتب بنظر
وودهاوس رئيس مرکز جاسوسی و اطلعاتی انگليس در ايران ،اين
عوامل ،در هرکاری از رشوه دادن به سياستمداران تا سازماندهی
بلوا و آشوب ،بسيار کارآمد شده بودند .وقتی نخست وزير مصدق،
سفارتخانهب بانگليسب بدرب بايرانب براب بتعطيلب بکرد،ب بوودهاوسب بوب بديگر
جاسوسان انگليسی کشور را ترک کردند اما دست پروردگان مجرب
خودب برا،ب بکهب بازب بمخالفانب بحکومتب ببودند،ب بباقیب بگذاشتند.ب ببرادران
استثنايی رشيديان ،چهره های اصلی اين شبکه زيرزمينی ،بودند .پدر
آنها،ب بنهب بتنهاب بثروتیب براب بکهب بازب بطريقب ببانکداری،ب بکشتيرانی،ب باملکب بو
مستغلت به دست آورده بود بلکه ،احساس تحسين و ستايش هر
چيزی را که انگليسی بود نيز ،برای آنها به ارث گذاشت .در اوائل
دههب ،۱۹۵۰ب بسرويسب بجاسوسی،ب بماهانهب ۱۰۰۰۰بپوندب بمعادلب ۲۸۰۰۰
دلرب بکهب بدرب بقياسب بباب بمعيارب بزندگیب بايرانيان،ب بمبلغب بهنگفتیب ببود،ب ببه
برادران رشيديان می پرداخت تا صرف تطميع و اغوای کسانی کنند
که ،سيا آنها را ،در عرصه هايی همچون :نيروهای مسلح ،مجلس،
رهبران ب ببمذهبی ،ب ببمطبوعات ،ب ببگروه ب ببهای ب ببخيابانی ب بباز ب بباشرار،
سياستمداران و ديگر چهره های بانفوذ و برجسته فعال می دانست.
يکی از مورخين ،در مورد اين برادران نوشت :سيف الله ،بزرگترين
برادر ،آهنگساز ،فيلسوف ،مغز متفکراين گروه سه نفری ،ميزبان و
مصاحبیب ببیب بنظير،ب بدانشجویب برشتهب بتاريخب بوب بعلقمندب ببهب باستنادب ببه
سخنان بماکياول ی ببود.ب اسدالله،ب بسازمانب دهنده،ب يکب بفعال بسياسی،
محرم اسرار شاه و قدرت الله ،يک تاجر و سرمايه گذار بود.
مسئولن سازمان جاسوسی ،از به هرز رفتن چنين عوامل برجسته
ای در ايران زجر می کشيدند .آن هم درست در زمانی که انجام
اقداماتی عليه دولت ،از نظر آنها بسيار ضروری بود .انتخاب آيزنهاور،
اميد آنچه مجبور به دست کشيدن از آن بودند ،را به آنها می داد.
کرميتب بروزولتب بهنگامب بتوقفب بدرب بلندن،ب باميدب بآنهاب براب بافزونترب بکرد.
انگليسیب بهاب بآنچنانب بمشتاقب بازب بسرگيریب بتوطئهب بخودب ببودندب بکه،ب ببه
سختی می توانستند تا به دست گيری قدرت توسط آيزنهاور ،صبر
کنند .در اواسط نوامبر ،۱۹۵۲کمتر از دو هفته پس از انتخابات ،آنها
وود هاوس را به واشنگتن فرستادند .وود هاوس با همتای سياسی
خود در سازمان سيا و مقامات بلند پايه دولت آتی آيزنهاور ،ديدار و
گفتگو کرد .از آنجا که او هيچگونه علقه ای به شرکت نفتی ايران و
انگليس نداشت ،مديران آن را نادان ،کسالت آور ،کله شق و اسباب
دردسر به حساب می آورد و چون می دانست مقامات آمريکايی به
هر حال توجهی به مشکلت او ندارند ،درخواست خود را با فصاحت و
بلغت حول مطلب " ضدکمونيسم" شکل داد:
134
" من استدلل کردم ،حتی در صورت برقراری مصالحه طی مذاکره
با مصدق -که بسيار بعيد به نظر می رسد -او قادر به مقاومت در
مقابلب بکودتايیب بازب بجانبب بحزبب بتوده-ب ببهب بويژهب باگرب بموردب بحمايت
شوروی قرار گيرند -نخواهد بود .بنابراين ،بايد از مقامش عزل شود.
منب بباب بخودب بپيشب بنويسب بطرحیب ببرایب بنيلب ببهب باينب بهدف...دوب بجزء
مختلف در اين طرح با هم ادغام شده بودند ،زيرا ما دو نوع مختلف
از منابع را در اختيار داشتيم :راه اندازی يک تشکيلت شهری توسط
برادران رشيديان و تعدادی از رهبران قبايل جنوب .ما قصد داشتيم
که ،همزمان ،هر دو طرح را فعال نمائيم .تشکيلت شهری ،افسران
ارتش،ب بپليس،ب بنمايندگانب بوب بسناتورها،ب بروحانيون،ب بتجار،ب بسردبيران
روزنامه ها و دولتمردان بزرگ به همراه رهبران عوام و اوباش را
شامل می شد .اين نيروها ،که توسط برادران رشيديان هدايت می
شدند ،می بايست ترجيحا با حمايت شاه ،کنترل تهران را به دست
گيرندب بوب بدرب بصورتب بلزوم،ب ببدونب بحمايتب باو،ب بمصدقب بوب بوزرايشب برا
دستگير نمايند .در همان زمان ،قرار بود که رهبران ايلت و قبايل ،با
نمايش قدرت به سوی شهرهای اصلی جنوب...
من،ب موافقتب وزارتب امورب خارجهب راب برای تهيه فهرستیب ازب پانزده
سياستمدار و انتخاب يک نخست وزير از ميان آنها ،که به يک اندازه
مورد قبول انگليس و آمريکا باشد ،جلب کردم .فهرست ،با لحنی بی
ادبانه سه دسته " تبهکاران قديمي" " ،تبهکاران جديد" و " مياني" را
شامل می شد .دسته سوم ،مشتمل بر تيمسار فضل الله زاهدی بود
که به سرعت ،مورد پذيرش سياستمداران آمريکايی و انگليسی قرار
گرفت .من قبل از اخراج از تهران ،با او در تماس بودم و به وضوح
پيدا بودب که پسب از ترکب ما ،آمريکايی ها نيزب با او ارتباطب داشتند.
زاهد ی بانتخاب ی بريشخندب آميزب ببود،ب زيراب درب جنگب دوم بجهانی،ب عامل
آلمان به شمار می آمد .عمليات ربودن و خارج نمودن او از جريان
توسط فيتز روی مک لين سازماندهی شده بود .ما اکنون ،به عنوان
ناجی آينده ايران ،همگی به او رو کرده بوديم".
وود هاوس ،در خلل ديدارهايش در واشنگتن به " گرايشی پيوسته رو
بهب بفزوني"ب بنسبتب ببهب بپيشنهادب بخودب ببرایب بآنچهب بانگلستانب ب"ب بعمليات
چکمه" ناميده بود ،پی برد.اگرچه فرانک وايزنر ،حقوقدان نيويورکی
که مسئوليت عمليات سيا را به عهده گرفته بود ،قويا نظر مثبتی به
آن داشت ،اما رئيس جديد وی ،آلن دالس که يکی از مقامات رسمی
دولت آمريکا بود ،به طور مشخص اشتياق کمتری نشان می داد ،اما
به مجرد سوگند جان فاستر دالس ،به عنوان وزير خارجه ،وی بر
نارضايی آنها غلبه کرد.
تا زمان بازگشت وود هاوس به وطن ،دولت آتي -اگرچه غيررسمي-
خود را نسبت به عمليات محرمانه براندازی مصدق متعهد ساخته و
هم چنين داوطلبی بريتانيا را برای ايفای دو نقش کليدی پذيرفته بود:
انتخاب تيمسار زاهدی به عنوان ناجی ايران و کرميت روزولت به
عنوان فرمانده عمليات سيا که قرار بود زاهدی را به صدارت بنشاند.
135
بهب بمحضب بتصدیب بآيزنهاور،ب ببرنامهب بایب بآمادهب بمیب بشدب بوب بجانب بفاستر
دالس و آلن دالس پس از تاييد و تصويب طرح ،انجام عمليات را به
عهده می گرفتند.
وجود برادران دالس ،برای موفقيت عمليات آژاکس حياتی بود .آنها
در تاريخ آمريکا ،يگانه و بی همتا بودند .اين دو برادر ،هرگز پيش و
پس از آن ،به طور همزمان ،اداره سياست خارجی علنی و محرمانه
آمريکا را به عهده نداشتند .در طول خدمتشان به عنوان وزير خارجه
وب برئيسب بسازمانب بسيا،ب ببرایب بدستيابیب ببهب باهدافب بمشترکب بخود،ب بدر
هماهنگی تقريبا کاملی ،کار کردند .اولين و مبرم ترين اين اهداف،
سرنگونی مصدق بود.
فاستروآلی ،نامی که برادران به آن شناخته می شدند در خانواده ای
ممتازب بوب بثروتمندب ببهب بدنياب بآمدهب ببودند.ب بپدرب ببزرگشان،ب بجانب بواتسون
فاستر در زمان کودکی آنها ،وزير خارجه بود و گه گاه به آن دو اجازه
می داد تا ميهمانان او را ملقات و در جلسات استراق سمع کنند .در
دوران مک کينلی و روزولت ،آنها ساعات سازنده ای را در محافل
واشنگتن گذراندند و آشنايی بی دردسری ،با شيوه های قدرت پيدا
کردند .چنانکه به گفته يکی از شرح حال نويسان آلي :او از دوران
کودکی با کنجکاوی سيری ناپذير نسبت به مردم اطراف خود آنچه را
می شنيد به طور مخفيانه يادداشت می کرد .هر دو برادر ،با موفقيت
به دانشگاه پرينستون راه يافتند و فاستر ،که پنج سال از آلی بزرگتر
بود با کسب مقام اول در کلس خود ،فارغ التحصيل شد .به رغم
نزديکی دائمی به يکديگر ،آنها از شخصيتهای کامل متفاوتی برخوردار
بودند .آلی ،مهربان ،خوش برخورد و بی قيد بود و از تنيس ،شراب و
ميهمانی های باشکوه لذت می برد ،وی مدتی معشوقه ای داشت که
تحت روانکاوی کارل گوستاويونگ بود .فاستر ،عبوس و خشن بود و
به اين شهرت داشت که در عوض بيان خوشامد و تشکر ،در افتتاح و
اختتامب بجلسات،ب بشکوهب بوب بنالهب بمیب بکند.ب بگفتهب بمیب بشدب بکهب بحتی
دوستانش نيز او را زياد دوست نداشتند.
هنگامیب بکهب بدوب ببرادر،ب بازب بدانشگاهب بپرينسونب بفارغب بالتحصيلب بشدند
روبرت لسينگ يکی از دايی هايشان وزير دولت وود روويلسون بود.
تحت تاثير او ،آنها به مسائل و امور جهان علقمند شدند .آلی ،در
آغاز جنگ جهانی اول ،وارد تشکيلت دولتی شد و به برن پايتخت
کشور بی طرف سوئيسب که مرکزب زندگی تبعيديان سياسی بودب و
سپس به برلين و استانبول که کانون توطئه بودند ،فرستاده شد .در
هرب بمقامی،ب باوب بمشتاقانهب بواردب بکارب باطلعاتیب بشدب بوب بثابتب بکرد،ب بدر
استخدام جاسوسان ،کسب خبر از مسافران ،مشاهده و درک جنبش
های نظامی و ارزيابی نقاط قوت و ضعف دولت های خارجی ،بسيار
ماهر است.
درحالیب بکهب بآلی،ب بمشغولب بفراگيریب بحرفهب بجاسوسیب ببود،ب بفاستر،
فعاليتب بحقوقیب بخودب بدرب بنيويورکب براب بشروعب بکرد.ب بپسب بازب بفارغ
التحصيلیب بازب بدانشکدهب بحقوق،ب بپدرب ببزرگشب بترتيبب بمصاحبهب بویب بدر
136
شرکتب بحقوقیب بمعروفب بسوليوانب بوب بکرامولب براب بداد.ب باوب ببهب بعنوان
کارمند جزء ،آغاز به کار کرد و به زودی خود را در حال همکاری با
دسته ای از پرنفوذ ترين مردان جهان ديد .سوليوان و کرامول ،نه يک
موسسه حقوقی معمولی ،بلکه مرکز تجاری و مالی بين المللی بود.
وکلی آن ،واسطه معامله بين شاهان ،روسای جمهور و اشراف و
نجبا بودند و مشتريان اش نيز ،مهمترين بانک ها و کارتل های تجاری
جهان را شامل می شدند .فاستر ،با بعضی از آنها ،از جمله جی.پی.
مورگانب بوب بشرکاء،ب بشرکتب ببينب بالمللیب بنيکلب بوب بشرکتب بسهامی
قندوشکر کوبا مستقيما معامله می کرد و به زودی خود را به عنوان
واسطهب بمعاملتب بسطحب ببال ببوب بمتخصصب بامورب بمالیب ببينب بالمللی،
شناساند .در سالب ۱۹۲۶بپس از فوت يکی از اعضای هيات مديره
شرکت ،اين شغل به او محول شد و يکی از اولين تصميم هايش،
استخدام برادرش ،آلی بود .آلن دالس ،به تازگی از دانشکده حقوق
فارغ التحصيل شده و حتی امتحانات وکالت دعاوی را نگذرانيده بود،
اما به خاطر مهارت استثنايی و روابط گسترده اش ،موهبت بزرگی
برای شرکت سوليوان و کرامول به شمار آمد و به عنوان شخصی
برخوردار از " وسايل استثنايی و متنوع برای کسب اطلعات" جلب
توجه کرد .در واقع ،او يک افسر اطلعاتی بود که علوه بر علقه به
کارش،ب مشتاقب هيجان بيشتریب بود.ب باب شروعب جنگب جهانی دوم،ب او
همچون کرميت روزولت ،به اداره خدمات استراتژيک پيوست و به
اروپا ،جايی که نظام اطلعاتی و جاسوسی نازی را فرا گرفته بود،
فرستاده شد و به نفوذ و تضعيف آن پرداخت.
فاستر ،سال های جنگ را در وطن گذراند و به ايراد نطق و انتشار
مقالتی پرداخت که در آنها ،نسبت به خطر توسعه طلبی شوروی،
برای " تمدن اندوخته طی قرنهای اخير" هشدار می داد .او ،مهم
ترينب بشخصيتب بحزبب بجمهوريخواهب بشدب بوب بدرب بسالب ۱۹۴۸ببهب بعنوان
مشاور ب ببسياست ب ببخارجی ب ببگاورنر ب ببتوماسب ببدویب ببنامزد ب ببانتخابای
جمهوريخواهان از نيويورک،ب خدمتب کرد .بسياری تصور می کردند،
پسب بازب ببرندهب بشدنب بدویب بدرب بانتخابات،ب بفاسترب بوالس،ب بوزيرب بخارجه
دولت وی خواهد شد ،اما پس از باخت شگفت انگيز دوی به ترومن،
او فعاليت های حقوقی خود را از سر گرفت و منتظر فرصت نشد.
آلن که پس از جنگ ،مجددا به شرکت پيوسته بود ،رويای سفارت
دولت دوی در فرانسه را داشت که اين خيال ،نيز با مشخص شدن
نتيجه انتخابات ،باطل شد.
برادرانب بدالس،ب بعلقهب بويژهب بایب ببهب بايرانب بپيداب بکردند.ب بفاستر،ب بدر
سخنرانی يا نوشته های خود ،همواره از ايران به عنوان کشوری ياد
می کرد که به زودی به دامان کمونيسم خواهد افتاد .آلن ،درسال
۱۹۴۹ببهب بنمايندگیب بازب بسویب بيکیب بازب بمشتريانب بشرکتب بسوليوانب بو
کرامول ،که شرکتی مهندسی و در پی قراردادهای ساختمانی بود ،به
تهران سفر و فرصت ديدار دو نفر را پيدا کرد .پادشاه بيست و نه
ساله که همسرش او را " شهريار غمگين" خطاب می کرد و محمد
137
مصدق ،رهبر آتشين مزاج جناح مخالف حکومت .چندی پس از آن،
هنگام بازديد شاه از نيويورک ،آلن ،برای او و يک صد نفر از اعضای
شورای روابط خارجی ،ترتيب شام خصوصی کوچکی را داد.
زمانب بجنگ،ب بدرب بسالب ۱۹۴۷ببادارهب بخدماتب باستراتژيکب ببهب بسازمان
جاسوسی و اطلعاتی مرکزی (سيا) تغيير شکل داده بود .آلن دالس،
در اين سازمان دوستان بسياری داشت و بنابه خواست آنها ،مجموعه
گزارش هايی محرمانه به دليل نياز مبرم به شروع يک طرح جهانی
شاملب بمنازعهب بروانیب بمخفيانه،ب بفعاليتب بسياسیب بسری،ب بفعاليتهای
خرابکارانهب بوب بچريکی،ب بنوشت.ب ببهب بزودیب بپسب بازب بآن،ب بترومن،ب بژنرال
والتر بدل اسميت را ،به عنوان مدير سيا انتخاب کرد .اسميت ،ابتدا
دالس را به عنوان مشاور و پس از آن به عنوان معاون ،با خود به
سيا آورد .آلن دالس ،يکی از جاه طلب ترين متخصصين جاسوسی و
اطلعاتی کشور بود و جان فاستر دالس ،کامل ببه عنوان يک وکيل
شناخته شده بين المللی در سطح جهان ،به راحتی به محافل نخبگان
جمهوريخواه رفت و آمد می کرد .وقتی آيزنهاور به عضويت هيات
دولت درآمد ،هر دو آنها ،به اوج قدرت رسيدند.
بدل اسميت ،به طور موقت با آن دو بود تا از سيا رفت و معاون
وزير شد .او در زمان جنگ ،معاون آيزنهاور شده بود و پس از آن،
يکی از دوستان بسيار مورد اعتماد وی باقی ماند .در مقام جديد ،او
به خوبی اطمينان داشت که سيا ،وزارت امور خارجه و کاخ سفيد ،به
طرز ناپسندی بر روی طرح های حساسی نظير کودتا عليه مصدق
اقدام می کنند.
در يک روز سرد ،کمی قبل از شروع رسمی کار آيزنهاور ،اسميت،
برایب بمذاکرهب بیب بغيررسمیب بوب بخشنب بدربارهب بشاهب بايران،ب بکرميت
روزولت را احضار کرد .اسميت در حکومت ترومن ،از طرح کودتا
حمايت کرده بود ولی روسای او با آن مخالفت کردند و حال مشتاق
بود تا در اين مورد اقدام کند .دو ماه به زمان مسافرت وود هاوس
به واشنگتن مانده و اسميت صبرش را از دست داده بود.
اسميتب بسوالب بکرد:ب بآنهايیب بکهب بدرب بانگليسب بهستند،ب بچهب بموقعب ببرای
مذاکره با ما می آيند؟ و اين عمليات لعنتی ،قرار است کی به جريان
بيفتد؟ب بروزولتب ببهب باوب باطمينانب بدادب بکهب بهمهب بچيزب بآمادهب باست،ب بولی
اقدام ،قبل از شروع رسمی کار آيزنهاور شايسته نيست .اسميت به
او گفت" آستين ها را بال بزن و شروع کن!" شما در لندن مشکلی
نخواهيدب بداشت،ب بآنهاب ببهب بهرچهب بماب بپيشنهادب بکنيم،ب بدوب بدستیب بخواهند
چسبيد .من يقين دارم شما می توانيد.
آيزنهاور ،در روزب ۲۰بژوئنب ، ۱۹۵۳رسما شروع به کار کرد .چند روز
بعد ،لوی هندرسونب سفير آمريکاب در تهران با ايرانيانی که احتمال
علقمندیب بآنهاب ببهب بهمکاریب بدرب بعملياتب ببراندازیب بمصدقب بمیب برفت،
تماسب بگرفت.ب بویب بهمچونب برئيسب بجديدشب بدرب بواشنگتن،ب باميدیب ببه
مصالحه نداشت و در يکی از تلگرام های خود به واشنگتن ،مصدق
را ،مردی فاقد ثبات و مغلوب احساسات و پيش داوری و نه کامل
138
سالم و عاقل توصيف کرد .بنابه اظهار او ،در گزارشی ديگر ،جبهه
ملیب باز:ب بمردمب بکوچهب بوب بخيابان،ب بچپب بهاب بوب بملیب بگراهایب بافراطی،
شماری از رهبران مذهبی بسيار متعصب و روشنفکران چپ گرا از
جمله تحصيل کردگان خارج از کشور که تشخيص نمی دهند ايران
آمادگی استقرار دمکراسی را ندارد ،تشکيل می شد .هندرسون و
همتای انگليسی اش ،جورج ميدلتون ،گام فوق العاده ای برای انشاء
پيامی مشترک ،به دولت متبوع شان برداشتند و طی آن ،به اين نتيجه
مشترکب برسيدندب بکه،ب بمصدقب بهرچهب ببيشترب ببرب بقدرتب بباقیب ببماند،
احتمال سقوط ايران به دامان کمونيسم نيز ،بيشتر می شود.
هندرسون ،از طريق يک فرستاده ،حتی راهی برای تماس با تيمسار
زاهدی پيدا کرد .زاهدی ،طی تلگرامی به دالس گفته بود :اگر چه
فرد ايده آلی برای اداره و هدايت روزهای نگران کننده و پردردسر
پسب از سرنگونی مصدق ،دارد .وی به هندرسون اطمينان داد،ب در
صورت رسيدن به قدرت ،موضعی سخت در قبال کمونيست ها اتخاذ
خواهد کرد بر اينکه به صورت ايرانيان به تنهايی ،قادر به برکناری
دولت فعلی نيستند ،تاکيد کرد.
هندرسون،ب بباب بارسالب بتلگرامیب ببهب بواشنگتن،ب ببرب باينب بديدگاهب بصحه
گذاشت .اين پيام با اشتياق فراوان دريافت شد ،به طوری که ،بدل
اسميت،ب بباب بنوشتنب بتاييديهب ب"ب بکامل بصحيح"ب بآنب براب ببهب بآيزنهاورب بداد.
اسميت هم چنين ،در پاسخ ،به هندرسون گفت که :آمريکا تصميم
دارد بيش از اين دولت مصدق را تاييد نکند و جايگزينی دولتی ديگر
را ،ترجيح می دهد .او ،نسخه ای از تلگرام را ،به اداره مرکزی سيا
در واشنگتن و مرکز سيا در ايران فرستاد که به مفهوم ،اعلن جنگی
رسمی و مخفيانه ،به دولت مصدق بود.
تنها،ب بيکب بشخصيتب بمهمب بدرب بدولتب بآيزنهاور،ب بهمچنانب ببهب بمصالحهب ببا
مصدق اميدوار بود :شخص رئيس جمهور آيزنهاور ،دو هفته قبل از
آغاز به کار رسمی آيزنهاور ،او در نيويورک با چرچيل ملقات و زمانی
که چرچيل به ايران اشاره کرد ،به هيچ وجه ،علقمند به نظر نمی
رسيد.ب بدرب بواقعب باو،ب بازب بکوششب بهایب بانگلستانب ببرایب بدرگيرب بساختن
ايالت متحده در مشکلت خود با ايران گله مند بود و از اينکه ،بدون
انجام هر کاری عليه ايران ،از سوی مصدق ،متهم به مشارکت در
تهديد ملتی ضعيف شده است ،شکايت داشت.
چرچيل،ب ببهب بقدرب بکافیب بدرايتب بداشتب بکهب بدرب بآنب بلحظه،ب ببرب بسراين
موضوع پافشاری نکند .او می دانست برنامه ريزی برای کودتا ،از
پيش آماده شده است و برادران دالس ،پشتيبان او هستند .در ماه
فوريه ،او سرجان سينکلر رئيس سازمان جاسوسی بريتانيا را جهت
اظهار علقمندی خود ،به واشنگتن اعزام کرد.
زمانی که سينکلر ،در ايران بود ،رهبران قبايل ايرانی که حقوق بگير
انگليسب ببودندب بوب بباب بتيمسارب بزاهدیب بهمکاریب بمیب بکردند،ب بموجبات
شورشی کوتاه مدت ،در استان های جنوبی کشور را فراهم آوردند.
مصدق ،به دست داشتن شاه در اين شورش مظنون بود ،از همين رو
139
به او پيشنهاد کرد تا زمان فرو نشستن هيجانات در کشور ،به ترک
ايران فکر کند .از قرار معلوم ،شاه بيش از هرکس مايل به رفتن
بود .وزير دادگستری ،حسين علء شاه را در وضعيتی تقريبا عصبی و
متشنجب بوب بدرب بآستانهب بيکب بضعفب بکاملب بروانیب بوب باقدامیب ببیب بخردانه
توصيف کرد.
آن دسته از دشمنان مصدق ،که مورد حمايت خارجی ها قرار داشتند،
از اخبار سفر برنامه ريزی شده شاه ،زيرکانه به نفع خويش ،بهره
برداری کردند .آنها در خطابه ها ،نطق های خيابانی و مقالت روزنامه
ها ،مصدق را متهم می کردند که شاه را به اجبار و به رغم ميل
باطنی اش وادار به ترک ايران کرده است و يقينا ،گام بعدی او الغاء
سلطنت خواهد بود .آنها در شب ۲۸فوريه ،گروهی از اراذل و اوباش
را برای جمع شدن گرد خانه مصدق ،سازماندهی کردند .با افزوده
شدن بر جمعيت ،جيپی حامل يک سرهنگ ارتش و يکی از بدنام ترين
سرکردگان اوباش در تهران ،به نام شعبان " بی مخ" جعفری ،به
درخانهب بکوبيد.ب بمصدق،ب بباب بلباسب بخانه،ب بمجبورب ببهب بفرارب بازب بديوارب بباغ
پشتی شد .يکب ديپلمات انگليسی،ب در تلگرامی به لندن نوشت :به
طورب بقطع،ب بشورشب بتوسطب بکاشانیب بسازماندهیب بشدهب ببودب بوب بابراز
احساساتی خودجوش به منظور نشان دادن وفاداری عميق يا کامل
چشمگير برای تقويت شاه نبود.
بعدازظهر ،تا حدودی به خاطر لغو برنامه سفر ،توسط شاه ،تهران
دوباره آرام شد .حضور ناگهانی اوباش مزدور و تمايل آنها برای حمله
به نخست وزير ،موجبات ايجاد محيط بی ثبات و متزلزلی را که رو به
گسترش داشت ،فراهم آورد و هم چنين دستاويزی به طراحان کودتا
داد تا آيزنهاور را ،متقاعد سازند که ايران به گونه ای خطرناک ،در
حال لغزش به سوی آشوب و هرج ومرج است.
نه آيزنهاور و نه هيچ کس ديگری از محفل خصوصی او ،هرگز در
مورد تغيير موضع و حمايت او از کودتا ،چيزی ننوشتند .بنابه شواهد،
به همين دليل ،دو ماه بعد از آغاز به کارآيزنهاور ،برادران دالس در
۲۸فوريه ،به خشونتی دست زدند که تهران را تکان داد .حتی سفير
هندرسون ،تصديق کرد که اعتراض ،بدون آنکه واقعی باشد ،سازمان
داده شده بود ،اما ظاهرا کسی آن را به آيزنهاور نگفت .در عوض،
آلن دالس ،در اظهار نظری زيرکانه به او هشدار داد که " ايران به
تدريج در حال تجزيه و فروپاشی است و به دست گيری زمام امور
توسط کمونيست ها ،بيشتر و بيشتر به يک اتفاق محتمل ،تبديل می
شود".
قبولندنب باينب بامرب بآسانب بنبود.ب بدرب بجلسهب بشورایب بامنيتب بملیب بدرب ۴
مارس ،آيزنهاور با صدای بلند اظهار تعجب کرد ،که چرا ممکن نيست
" مردم اين کشور لگدمال و پايمال شده ،در عوض انزجار ،ما را
دوستب بداشتهب بباشند".ب باگرچهب بدالس،ب بوزيرب بامورب بخارجه،ب بمستقيما
پاسخی نداد اما تحليلی هشدار دهنده از موقعيت ايران ارائه کرد.
گفته های او ،براساس گزارش غيررسمی يک مقام بلند پايه ،حکايت
140
از آن داشت که ،آمريکا بيش از اين نمی توانست بدون ايفای نقش،
نظاره گر و بی تفاوت بماند و اظهار عقيده کرد:
" نتيجه احتمالی حوادث چند روز گذشته ،به ديکتاتوری مصدق خواهد
انجاميد .تا زمان حيات او ،خطر چندان زياد نيست اما اگر قرار باشد
او ترور و يا از قدرت خلع شود ،خلئی سياسی در ايران پيش می آيد
و ممکن است کمونيست ها ،به آسانی قدرت را به دست گيرند .در
نتيجه به دست گرفتن زمام امور ،توسط آنها ،نه تنها جهان آزاد ،از
دارايی های نفتی و منابع ذخيره آن محروم خواهد شد بلکه روس ها،
اينب بدارايیب بهاب براب بدرب باختيارب بمیب بگيرندب بوب بازب بآنب ببهب ببعد،ب بخودب براب باز
هرگونه نگرانی بابت مسئله نفت ،رها می سازند .بدتر از آن ،اگر
ايران ،تسليم کمونيست ها شود ،بدون شک در مدت کوتاهی ،ديگر
مناطق نفتی خاورميانه ،با در اختيار داشتن حدود شصت درصد از
ذخاير نفتی جهان نيز ،تحت تسلط کمونيست ها قرار خواهند گرفت".
دراواخرهمانب بهفته،ب بادن،ب بوزيرب بامورب بخارجه،ب بازب بواشنگتنب بديدارودر
چندين جلسه با مقامات بلند مرتبه ،موضوع ايران و کودتای مورد
نظر را مطرح کرد .او همه را ،به غير از آيزنهاور ،همدل و هم رای
يافت .آلتون جونز مدير اجرايی شرکت نفت ،سال قبل به ايران سفر
کرده و از دوستان او بود .آيزنهاور به ادن گفت که می خواهد جونز
را بازهم به ايران اعزام کند تا شرايط مناسب برای به جريان افتادن
دوباره نفت را فراهم آورد .او ،همچون ترومن ،مصدق را تنها اميد
غرب در ايران می دانست.
آيزنهاور به ادن که متعجب شده بود گفت " مايل است که ده ميليون
دلر به مصدق پرداخت نمايد ".ادن ،با مليمت و نرمی تلش کرد تا
نظر آيزنهاور را تغيير دهد و لذا ،به او گفت " بهتر است ما به جای
اينب بکهب بمصدقب براب بباب بپولب بوادارب ببهب بترکب بدعویب باشب بکنيم،ب بدرب بپی
جايگزينی برای او باشيم ".با اين همه ،او براساس عرف سياسی،
کار اصلی را به افسران اطلعاتی که به همراه آورده بود ،واگذار
کرد .زمانی که او ،درکاخ سفيد ،به نرمی با رئيس جمهور به گفتگو
نشسته بود ،آنها با همکاران خود در سيا و وزارت امور خارجه ،در
حال طراحی توطئه بودند.
برادران دالس ،در اين که چگونه روسای خود را نسبت به عقايدشان
مجاب کنند ،بسيار مهارت پيدا کرده بودند .در ۷مارس ،جان فاستر
دالس و ادن ،با صدور بيانيه ای مشترک ،برای ارائه پيشنهاد جديدی
بهب بايران،ب ببهب بتوافقب برسيدند.ب ببراساسب باينب ببيانيه،ب بايرانب باجازهب بمی
يافت ،کنترل صنعت نفت و سياست های نفتی خود را به دست گيرد.
هرچندب ببهب بنظرب بآيزنهاور،ب باينب ببيانيهب ببسيارعالیب ببود،ب باماب ببهب بدرستی
نشان نمی داد که هم چون ديگر پيشنهادهای انگليسی ها ،طی دو
سال گذشته بر همان چارچوب قبلی مبتنی است ،يعنی اين که :آنها
برایب ادارهب صنعتب نفتب بايران ببازخواهندب گشت .بمصدق،ب باب ردب اين
پيشنهاد،ب ببهب بسفيرب بهندرسون،ب بگفتب بازب باينب بکهب بدولتب بآيزنهاور،ب ببه
پادشاهی بريتانيا اجازه داده است تا سياست های آمريکا را نسبت به
141
ايران تنظيم کند ،بسيار متاسف است .او چندين ضد پيشنهاد ارائه
دادب بوب بحتیب باظهارب بکردب بکه،ب بايرانب بتسليمب بميانجيگریب بوب بوساطت
سوئيسب بياب بآلمانب بخواهدب بشد.ب باماب بانگليسب بوب بدوستانب بتازهب باشب بدر
واشنگتن ،تمام پيشنهادها را نديده گرفتند.
زمانی که ادن ،در واشنگتن بود ،برادران رشيديان ،تمامی کوشش
خويش را ،برای ايجاد نفاق و آشفتگی در ايران به کار می بردند .اين
تلش ها موجب شد تا شخصيت های برجسته ای که در ائتلف با
مصدق بودند،ب شروع به مخالفتب با او کنند .آيتب الله کاشانی ،بی
پرواترين مخالف حکومت ،مصدق را با طعنه و لحنی تند ،که قبل
عليه انگليسی ها به کار می برد ،به باد انتقاد گرفت .او برای مرعوب
کردن رقيبان خود ،شروع به استفاده از آدم های شرور کرد و حتی با
اعلميه ای ،مجلس را تحت فشار قرار داد تا خليل طهماسبی ،ترور
کنندهب بنخستب بوزيرب برزمب بآراب براب بموردب بعفوب بقرارب بدهد.ب بمظفرب ببقايی
رهبرحزبب بکارگریب برنجبرانب بوب بحسينب بمکی،ب بکسیب بکهب ببهب بکنترلب بو
تسخير پاليشگاه آبادان کمک کرده بود و حتی زمانی جانشين مصدق
شمرده می شد از ديگر متحدين مصدق بودند که ،برای نيل به اهداف
خود ،به او پشت کردند روبين زاينر ،در گزارشی به لندن نوشت:
" تلش موفقيت آميز برای دور کردن کاشانی ،بقايی و مکی از جبهه
ملی ،ساخته و پرداخته" برادران رشيديان است.
اين انشعاب ها ،عميقا جبهه ملی را تضعيف نمود و مصدق را منزوی
و آسيب پذير به جای گذاشت .اين امر موجب شد تا جدوجهد برادران
دالس،ب ببرایب بمتقاعدب بساختنب بآيزنهاور،ب ببهب باينکهب بديگرب بزمانب باقدام
آمريکا ،فرارسيده است .بی اندازه تقويت شود .در جلسه شورای
امنيت ملی در ۱۱مارس ،دالس ،وزير امور خارجه اظهار داشت که،
آمريکايی ها بايد " شريک اصلی انگليسی ها در اين منطقه" شوند و
آيزنهاور هيچ مخالفتی نکرد.
منشیب بجلسهب بگزارشب بداد"ب برئيسب بجمهورب بگفت:ب بباب بوجودب بتلشب باز
سوی آنها ،به موفقيت آميز بودن معامله با مصدق کامل ترديد دارد و
احساس می کند ،پيداست که حتی ارزش نوشتن ندارد و حتی ممکن
است تاثيرات ناگواری بر امتيازات نفتی آمريکا در ديگر نقاط جهان
داشته باشد".
آيزنهاور به اين نتيجه رسيد که ايران در حال فروپاشی است و تا
زمانی که مصدق قدرت را به دست دارد ،نمی توان مانع اين سقوط
شد .او استفسار در مورد احتمال مصالحه با ايران را متوقف کرد.
اطرافيانشب باينب بتغييرب بلحنب برا،ب بدالب ببرب بعدمب بمقاومتب باوب بنسبتب ببه
نقشه کودتا دانستند .در روز ۱۸مارس ،فرانک وايزنر ،طی پيامی به
همتای انگليسی خود گفت که :سيا اکنون آمادگی بحث و تبادل نظر
بر روی توطئه عليه مصدق را دارد .دو هفته بعد ،آلن دالس با ارسال
يک ميليون دلر برای مرکز سيا در تهران ،جهت به کارگيری " هر
روشی که موجب سقوط مصدق شود" ،موافقت کرد.
142
اين اتفاقات به شدت باعث دلگرمی انگليسی ها شد .در خلل ماه
آوريل،ب بوزارتب بخارجه،ب برسماب بعملياتب بآژاکسب براب بپذيرفت.ب بسپس
ماموران انگليسی ،با اعتراف صريح به اين که کنترل امور از دست
آنهاب بخارجب بشدهب بوب بدرب بدستب بآمريکايیب بهاب بقرارب بگرفتهب باست،
دستوردادند تا ،برادران رشيديان با سيا ،همکاری کنند.
ايرانيانی که ،با شبکه برادران رشيديان در ارتباط بودند ،به اين نتيجه
رسيدند که می توانند با گروگان گيری مقامات بلند پايه دولت ،ايران
را به سوی آشفتگی و هرج و مرج بيشتر ،سوق دهند .اهداف مرجح
آنهاب بعبارتب ببودندب باز:ب بحسينب بفاطمی،ب بوزيرب بامورب بخارجهب بوب بتيمسار
رياحی ،رئيس جديد ستاد ارتش که با محافظان زيادی رفت و آمد
می کردند ،لذا ،آنها تيمسار محمود افشار طوس رئيس پليس تهران
را ،برای اين امر در نظر گرفتند .از آنجا که ،برخی از توطئه گران با
افشار طوس روابط دوستانه داشتند ،يکی از آنها روز ۱۹آوريل ،او را
به منزل خود دعوت کرد .در آنجا او دستگير و با چشمان بسته ،به
طور مرموزی به غاری خارج از شهر برده شد .افسران پليس ،آدم
ربايان را فورا شناسايی و محاصره کردند .در همين وقت ،يکی از
گروگان گيران ،به افشار طوس شليک کرد و او را کشت.
اين جنايت ،نتيجه مطلوب را بر جای گذاشت .هم کشور را مبهوت و
غافلگير کرد و هم يکی از افسران محبوب و وجيه المله را ،که می
توانست مانعی جدی بر سر راه موفقيت کودتای آتی باشد ،از ميان
برداشت .تيمسار زاهدی ،که پس از خيانتب و وطن فروشی برای
دست داشتن در اين جنايت ،کنار گذاشته شده بود ،به مجلس پناه
برد.
مصدق ،غافل از اين که آمريکايی ها تا چه با او به شدت مخالف
شده اند ،تصميم گرفت برای فرجام خواهی ،مستقيما به آيزنهاور،
روی آورد .او در نامه ای به تاريخ ۲۸می نوشت :ايرانيان در تنگنای
شديدب بمالیب بقرارب بدارندب بوب بدرب بحالب بمبارزهب بباب بتوطئهب بهایب بسياسی
شرکت نفت سابق و دولت بريتانيا هستند .از همين رو ،در صورت
دريافت " کمکهای فوری و موثر" ايالت متحده و يا حمايت آمريکا ،از
اخذ وامب ۲۵بميليون دلری که از بانک واردات و صادرات درخواست
کرده اند ،عميقا سپاسگزار خواهند بود و اميد دارند که حداقل اجازه
فروش نفت به شرکت های آمريکايی ،را کسب نمايند .پاسخ آيزنهاور
بهب باينب بنامه،ب بيکب بماهب بطولب بکشيدب بوب ببالخرهب بدرب بجواب،ب ببهب بمصدق
پيشنهاد کرد که بهترين راه برای ترميم اقتصاد کشور ،حل منازعه با
بريتانيا است:
شکست ايران و پادشاهی بريتانيا ،در دستيابی به توافقی مبنی بر
جبران خسارت شرکت نفت ،موجب بروز مشکلتی ،در راه کوشش
های دولت ايالت متحده ،برای کمک به ايران شده است و به رغم
وجودب باحساساتب بشديدب بوب بهمدلیب بزيادب بنسبتب ببهب بايرانب بوب بايرانيان
درايالت متحده و حتی ميان شهروندان آن ،از نظر ماليات دهندگان
آمريکايی ،ادامه کمک های اقتصادی قابل توجه به ايران ،منصفانه
143
نيست .زيرا ايران می تواند به وجود مورد نياز خود از طريق فروش
نفتب بدستب بيابد...ب بمنب ببهب ببازتابب بنگرانیب بشماب بنسبتب ببهب بشرايط
خطرناک فعلی ايران در نامه تان توجه کردم و صميمانه اميدوارم
پيش از آنکه خيلی دير شود ،دولت ايران ،همه توان خود را برای
جلوگيری از وخامت بيشتر اوضاع به کار گيرد.
اينب بنامه،ب بهمهب بآنچهب برا،ب بنزديکانب بآيزنهاورب بازب بقبلب بمیب بدانستندب ببه
مصدق فهماند و آن تغيير سياست دولت جديد آمريکا ،نسبت به ايران
بود .براساس سياست جديد ،امکان تلشی بيشتر از آنچه در زمان
دولتب بترومن،ب ببرایب ببهترب بشدنب بشرايط،ب بصورتب بگرفتهب ببود،ب بوجود
نداشت و بيش از اين نمی شد بريتانيا را برای حمايت از کودتا مورد
انتقاد قرار داد .در واقع ،زمانی که آيزنهاور ،به نامه مصدق پاسخ داد،
هر دو مرد ،به خوبی می دانستند ،چه چيزی درشرف وقوع است.
آيزنهاور ،قبل بموافقتب ضمنیب خودب راب نسبتب به اجرای طرحب کودتا
ابراز کرده بود ،اما به دليل قلمرو بسيار حساس و خطير اين طرح،
تاييد ضمنی ،کفايت نمی کرد .درب ۱۴بژوئن ،آلن دالس ،برای توجيه
آيزنهاور به کاخ سفيد رفت .دالس با توجه به اين که رئيس جمهور،
تمايلی به کسب اطلعات بيشتر ندارد ،تنها آنچه را کرميت روزولت"
کلی ترين و موجزترين نکات مطروحه در پيشنهاد" می ناميد ،به او
ارائهب بکرد.ب باين،ب بهمهب بآنب بچيزیب ببودب بکهب بآيزنهاورب بمیب بخواست،ب بپس
موافقت خود را اعلم کرد .در همان زمان ،چرچيل نيز محرمانه و
مشتاقانه ،طرح را تصويب نمود.
قبل از پشتيبانی رسمی آيزنهاور و چرچيل ،نقشه توطئه به آرامی
پيش می رفت .دو افسر کارآزموده آمريکايی و انگليسی به منظور
ترسيم جزئيات طرح ،يکديگر را در قبرس ملقات کردند .هر دو آنها،
درب بمسائلب بايرانب بمجربب ببودند.ب بدونالدب بويلبر،ب بمامورب بسيا،ب بسالهاب ببه
عنوان باستان شناس و مهندس معمار در خاورميانه کار و طی جنگ
جهانی دوم به عنوان عامل اداره خدمات استراتژيک در ايران خدمت
کرده بود .وی ،پس از جنگ ،اوقات خود را ،ميان مطالعات نوين در
پرينستون و فعاليت در سيا ،به عنوان مشاور و متخصص در امر جنگ
های روانی تقسيم کرده بود .در ، ۱۹۵۲ويلبر ،شش ماه را در مرکز
سيا در تهران گذراند و اين کار ،فرصت کسب نظرات دست اول
خوبی را ،نسبت به جناح های سياسی و نظامی موافق و مخالف
مصدق،ب ببهب باوب بداد.ب بنورمنب بداربیب بشايرب بهمتایب بانگليسیب باو،ب بدر
ماموريت های کاری طولنی ،در ايران خدمت کرده بود و با رابين
زاينر ،همکاری نزديک داشت .پس از تعطيل اجباری مرکز جاسوسی
و اطلعاتی انگلستان در تهران ،اين مرکز ،با رياست داربی شاير ،به
قبرس منتقل شد.
اين دو ،با توجه به هدف مشترک دولتهای شان در ايران ،روابط کاری
نزديک و صميمانه ای را شروع کردند .در قالب تاريخچه کودتا ،بعدها
چنين گزارش شد:
144
بهب بزودیب بآشکارب بشدب بکهب بدکترب بويلبرب بوب بآقایب بداربیب بشاير،ب بديدگاهی
مشابه در مورد چهره محبوب ايرانی ها دارند و به ارزيابی های کامل
يکسانی از عوامل درگير در صحنه سياسی ايران ،دست يافته اند.
هيچ اصطکاک يا اختلف نظر مهمی در بحث های آنها وجود نداشت.
به سرعت مشخص شد که ،داربی شاير ،نسبت به پيروی از تمامی
دستوراتب بسازمان،ب برضايتب بکاملب بدارد.ب ببرایب بويلبر،ب بمسلمب ببودب بکه
بريتانياب بازب بکسبب همکاریب بفعالب سازمان،ب ببسيارب بخوشوقتب استب بو
کامل بآشکارب بودب که،ب نمیب خواهدب مرتکبب عملیب شودب کهب مشارکت
آمريکا را به خطر اندازد .در عين حال ،از اين واقعيت که ،سازمان از
نظربودجه ،کارکنان و امکانات ،از آنها مجهزتر است ،اندک حسادتی
نيز نشان می داد.
ويلبرب بوب بداربیب بشاير،ب ببرسرب باينب بکهب بتيمسارب بزاهدیب ببهب برغمب بنقطه
ضعفها ،تنها ايرانی است که " قدرت و شهامت" سازماندهی نيروهای
مخالف را دارد ،به توافق رسيدند .نقشه آنها ،برای به قدرت رساندن
او ،که قبل از حمله نهايی چندين بار تعديل شده بود ،کامل سنجيده و
صريح بود:
* ماموران مخفی ،به انحاء مختلف ،افکار عمومی را ،در جهت منافع
خود تغيير دهند و تا آنجا که ممکن است تعداد بيشتری از ايرانيان را،
عليه مصدق بسيج کنند .برای " ايجاد ،بزرگنمايی و تقويت مخالفت
عمومیب بوب ببدگمانیب بوب بترسب بازب بمصدقب بوب بدولتب بوی،ب ۱۵۰۰۰۰بدلر
بودجه تخصيص يافت تا او ،شخصی فاسد ،طرفدار کمونيسم ،دشمن
اسلم و مصمم به تخريب روحيه و آمادگی نيروهای مسلح ،جلوه داده
شود".
* همزمان با دروغ پراکنی عوامل ايرانی ،اراذل و اوباش مزدور ،می
بايستب بدستب ببهب ب"حملتب بنمايشي"ب بعليهب برهبرانب بمذهبیب ببزنندب بو
وانمود کنند که اين اقدامات ،به دستور مصدق و حاميان او صورت
می گيرد.
*ب بدرهمينب بحال،ب بتيمسارب بزاهدیب بمیب ببايستب ببهب باغوایب بافسرانب بو
همقطارانب بخودب ببپردازدب بتاب بجهتب باجرایب بکودتا،ب ببرایب بانجامب بهرگونه
عمليات نظامی مورد نياز ،آمادگی داشته باشند.
به او ،برای جلب و جذب دوستان بيشتر و نفوذ بر شخصيت های
مهم،ب بدرب بابتداب ۶۰۰۰۰بدلرب بپرداختب بشدب بکهب ببعداب ببهب ۱۳۵۰۰۰بدلر
افزايش يافت.
*ب اقدام مشابهی برایب اغوای نمايندگان مجلسب با بودجهب ایب برابر
۱۱۰۰۰دلر در هفته ،در حال انجام بود.
* صبح روز کودتا ،هزاران تظاهرکننده مزدور ،گردهمايی ضد دولتی
گسترده ای را به نمايش می گذاشتند .مجلس با آمادگی قبلی برای
خلع مصدق ،با دادن يک رای "شبه قانوني" می بايست واکنش نشان
دهد.ب بدرب بصورتب بمقاومتب بمصدقب بواحدهایب بنظامیب بتحتب بفرمان
زاهدی،ب بايدب اوب وب طرفدارانب ببرجستهب باشب براب بدستگيرب میب کردندب بو
145
سپس به تسخير مراکز فرماندهی نظامی ،پايگاه های پليس ،ادارات
مخابرات و تلفن ،ايستگاه های راديويی و بانک ملی می پرداختند.
با همکاری نزديک و دقيق دوستان مقيم واشنگتن و تهران ،با کسانی
که از طريق شبکه راديويی مستقر در قبرس ،با ويلبر و داربی شاير
در تماس دائمی بودند ،نقشه کودتا درپايان ماه می ،به اتمام رسيد.
درب ۳بژوئن،ب بسفيرب بهندرسون،ب ببرایب بآگاهیب بازب بجزئياتب بطرح،ب بوارد
واشنگتن شد و برای شرکت در جلسه ای مهم و حساس ،که قرار
بود ،طرح کودتا با تمامی جزئيات ،مورد بررسی قرار گيرد ،تاب ۲۵
ژوئن در آنجا ماند.
رئيسب بجمهورآيزنهاور،ب باشتياقیب ببرایب بشنيدنب بجزئياتب باينب بعمليات
محرمانه نداشت ،لذا با وجود حضور نزديک ترين مشاوران سياست
خارجی اش در جلسه ای که در دفتر جان فاستر دالس در وزارت
خارجهب ببرگزارب بشد،ب بخود،ب بدرب بآنب بشرکتب بنکرد.ب بوقتیب بتمامب بدسيسه
چينان جمع شدند ،دالس گزارشی را که ويلبر و داربی شاير نوشته
بودند ،برداشت و گفت :اين ،آن چيزی است که می گويد ،ما چگونه
از دست آن مرد ديوانه ،مصدق ،خلص خواهيم شد!
کرميت روزولت ،چگونگی اجرای طرح کودتا را توضيح داد .پس از
پايان سخنان او ،دالس ،از ديگران خواست تا نظر خود را در مورد
آن بگويند .آلن دالس ،بدل اسميت و چارلزويلسون وزير دفاع ،بدون
قيدب بوب بشرط،ب بطرحب براب بتصويبب بکردند.ب بدوب بمقامب بارشدب بوزارتب بامور
خارجه ،هنری بای رد معاون امور خاورميانه و روبرت بووين رئيس
سياست گزاری ارتش ،با علم به اين که درصورت ابراز مخالفت با
طرح ،مقام خود را ازدست خواهند داد ،بدون کمترين ترديدی ،در
همراهی با آنها اشتياق کمتری نشان دادند .وقتی نوبت به هندرسون
رسيد ،او با تاکيد بر اين نکته که ،هيچ علقه ای به اين نوع کارها
ندارد ،ادعا کرد که ،اما در اين مورد خاص چاره ديگری نمانده است.
دالس ،وزير امور خارجه با لبخندی غير مالوف گفت :حال که چنين
است ،اجازه دهيد شروع کنيم.
ايالتب بمتحدهب بآمريکا،ب بباب باکثريتب بآراء،ب باجازهب بشروعب بنهايیب بعمليات
آژاکسب بياب ببهب بقولب بانگليسیب بها"ب بعملياتب بچکمه"ب براب بصادرب بکرد.
سرانجام ،دولت های لندن و واشنگتن ،در شورواشتياق نسبت به اين
طرح ،متفق شدند .يکی در جستجوی بازپس گيری امتيازات نفتی
خود بود و ديگری ،آن را فرصتی برای وارد کردن ضربه ای نابود
کننده بر کمونيسم تلقی می کرد .نسبت به اين اتحاد جديد ،مخالفت
هايی نيز ابراز می شد .برخی از آنها از جانب سياستمداران حرفه ای
همچون چارلز بوهلن سفير پيشين آمريکا در شوروی صورت گرفت
که توانست ،بر يک سياستمدار انگليسی در واشنگتن ،که آن را "
نطقیب بآتشينب بوب باحساساتیب بعليهب بکودتایب ببرنامهب بريزیب بشده"ب بمی
ناميد،ب بغلبهب بکند.ب بچندينب بافسرب بسيا،ب بازب بجملهب بروجرگويرون،ب برئيس
مرکز سيا در تهران نيز با اين طرح ،مخالفت کردند.
146
گويرون،ب بباب بايجادب بشبکهب بجاسوسیب بمستحکمیب بباب بنامب برمزب ببدامن
مشغول انجام فعاليت های تبليغاتی بود تا ،تصوير تيره ای از اتحاد
جماهيرب بشوروی،ب بدرب بايرانب بارائهب بدهد.ب بویب بهمچنينب بآمادهب بمبارزه
براندازانهب بوب بخرابکارانه،ب بدرب بصورتب بوقوعب بکودتایب بکمونيستیب ببود.
شبکه بدامن ،متشکل از صد مامور ،با بودجه سالنه ای معادلب ۱
ميليون دلر بود که در مقايسه با بودجهب ۸۲بميليون دلری سيا برای
عمليات محرمانه در تمام جهان ،مبلغ قابل توجه و گزافی به نظر می
رسيد .حال از گويرون ،خواسته می شد تا شبکه اطلعاتی خود را،
در کودتايی عليه مصدق به کار گيرد .او يقين داشت که اين ،اشتباه
فاحشی است و هشدار داد ،اگر اين توطئه صورت بگيرد ،ايرانيان
برای هميشه ،ايالت متحدهب را به عنوان حامی و پشتيبان آنچه او
"استعمارب بانگليسي-ب بفرانسوي"ب بمیب بناميد،ب بقلمدادب بخواهندب بکرد.
مخالفت او ،چنان جدی و قاطعانه بود که آلن دالس ،مجبور به عزل
او از مقام اش شد.
زمانی که آلن دالس ،منابع نظامی را برای عمليات آژاکس به کار
گرفت،ب جانب بفاسترب بدالس،ب بهب يکیب بازب بمشوقينب پرحرارتب بآنب بدل
شد .او با شعف و بی صبری ،تمام مقدمات کار را فراهم کرد و
وقتی در جلسه ای مهم ،بدون ذکری از طرح کودتا ،مسائل ايران
مورد بحث قرار گرفت ،بسيار هراسان و برآشفته شد .صبح روز بعد،
او با برادرش در سيا ،تماس گرفت و با عصبانيت پرسيد :آيا اشتباهی
صورت نگرفته است؟ براساس يادداشتی ،مکالمه بين آنها چنين بود:
سکی تماس گرفت و گفت که ،در جلسه ديروز در مورد ايران ،شما
چيزی در مورد کودتا نگفتيد ،آيا اين طرح منتفی شده است؟ آلن در
پاسخب بگفتب بکه:ب بدرب باينب بموردب بصحبتیب بنکردهب باستب باماب باينب بطرح،
مستقيما توسط رئيس جمهور تاييد شده و همچنان فعال است ...و
ادامه داد مطمئن باشد که ،آنها به گونه ای معقول ،دست به کار می
شوند.ب بباب باطمينانب بازب باينب بکهب بتوطئهب بدرب بجريانب باست،ب بجانب بفاستر
دالس وزير امور خارجه ،طی بيانيه های علنی خود در مورد روند
حوادث در ايران ،به اظهار تاسفی کلی اکتفا کرد .اظهار نظر او ،در
يک کنفرانس خبری در ماه جولی ،می توانست به عنوان هشداری
که به زبانی کامل بسياسی ،بيان شده است ،تلقی شود .او گفت:
حوادثب باخيرب بدرب بايرانب ببهب بويژهب بفعاليتب بفزايندهب بحزبب بغيرقانونی
کمونيست ،که به نظر می رسد دولت ايران نسبت به آن ،تسامح به
خرج می دهد ،موجبات نگرانی ما را فراهم آورده است بديهی است،
اين حوادث ،تا زمانی که دولت ،اين نوع فعاليت ها را مجاز بشمارد،
اعطای کمک ايالت متحده به ايران را ،مشکل تر می کند.
وقتیب بروزبب ۱۹ببجولی،ب بکرميتب بروزولتب بواردب بايرانب بشد،ب بکشور
برافروخته و هيجان زده بود .طرفداران مصدق درمجلس ،به برکناری
آيتب باللهب بکاشانیب ببهب بعنوانب بسخنگویب بمجلسب برایب بدادهب ببودندب بو
برخوردهایب بحاصله،ب بمنجرب ببهب باستعفایب ببيشب بازب بنيمیب بازب بنمايندگان
مجلس،ب بشد.ب بتظاهراتب ببرایب بانحللب بمجلس،ب بتهرانب براب بتکانب بداد.
147
مصدق ،اعلم کرد که يک همه پرسی برگزار خواهد کرد و قول داد در
صورتیب بکهب برایب بدهندگانب ببهب بخلعب بيدب بازب بمجلسب بفعلیب برایب بندهند،
استعفا می دهد .همه پرسی ،در اوايل اگوست ،با شتاب و عجولنه
برگزار شد و تقليدی مسخره از دموکراسی بود .جعبه های جداگانه
ای برای رای های آری و نه در نظر گرفته شد و نتيجه اعلم شده،
موافقت ۹۹درصد از مردم با انحلل مجلس بود .بی عدالتی آشکار
اين همه پرسی ،برای جمعيت مخالف مصدق ،بسيار مفيد بود.
اواسط آگوست ،روزولت و دارودسته ايرانی اش برای حمله ،آمادگی
کاملب داشتند.ب بآنها،ب ايرانب براب ببهب مرزهرجب ومرجب بو بآشفتگیب بکشانده
بودند .مطبوعات و رهبران مذهبی ،بر سر مصدق فرياد می زدند.
اعتراض ها و شورش های سازمان يافته توسط سيا ،خيابان ها را
تبديل به ميدان نبرد کرده بودند .به گفته دونالد ويلبر ،تبليغات ضد
دولتیب بموسساتب بخبری،ب بازب بطريقب ببرنامهب بهایب براديويیب ببهب بتهران
سرازير شد .مصدق منزوی تر و ضعيف تر از هميشه بود .در مقابل
چنين شرايطی ،وقتی روزولت در روز ۱۵آگوست ،سرهنگ نصيری را
به ميدان فرستاد برای اطمينان کردن به او ،دليل فراوانی داشت.
روزولت ،چنان با دقت نقشه های خود را پی ريزی کرده بود که،
وقتی صبح فردا ،به خبر شکست کودتا پی برد ،تصميم گرفت ،بار
ديگر امتحان کند.
12
منب بمیب بدانستم!آنهاب بمرا
دوست دارند!
ضربهب بایب بمحکم،ب ببرب بدرب بآپارتمانیب بواقعب بدرب بيکیب بازب بمناطقب بشمال
تهران ،دو توطئه گر جسور و بی باک را برای اولين بار ،به هم نزديک
ساخت .يکی از آنها ،کسی بود که در ايران ،تقريبا همه در تعقيب
اش بودند و ديگری ،اگر پليس می دانست که وجود دارد ،می بايست
حتی بيشتر تحت تعقيب باشد.
کرميت روزولت ،وقتی به در کوفت ،بسيار نگران بود .شب قبل ،او
و نفراتش ،در اقدام برای سرنگونی نخست وزير مصدق ،با شکست
مواجه شده بودند .روسا در مرکز سيا در واشنگتن ،او را تشويق به
فرار می کردند ،ولی با اين وجود ،روزولت عزم خود را جزم کرده
بود تا ،خطر اقدام مجدد را بپذيرد.
درآن صبح يکشنبهب ۱۶بآگوستب ، ۱۹۵۳تعداد زيادی از افسران پليس
در خيابان ها بودند .وقتی ماموران امنيتی ،به توطئه گران درگير و
کودتای نافرجام ،حملهب کردند،ب آژيرها به صدا درآمدند .روزولت ،با
148
دقت و احتياط راند ،پشت چراغ قرمز توقف کرد و بدون هرگونه
پيشامدی ،به آپارتمان تيمسار زاهدی رسيد تا آن لحظه ،زاهدی اميد
داشت که نخست وزير شود ولی در عوض ،يک فراری تحت تعقيب
بود که برای جان به در بردن از اين ماجرا ،به حمايت روزولت نياز
داشت.ب او،ب بحدسب میب زدب بچهب بکسیب ببايدب پشتب درب بباشد،ب ببهب همين
خاطر ،خود را باز کرد.
روزولت از تعارفات صرفنظر کرد .او ،فقط آمده بود تا بپرسد .آيا
زاهدی برای اقدام مجدد آمادگی دارد يا نه؟ و زاهدی بدون ترديد
پاسخ داد :آماده است .اين جوابی بود که روزولت ،به آن نياز داشت.
درآن زمان ،هر دو مرد موافق بودند که ادامه اقامت زاهدی درمکان
فعلی،ب ببسيارب بخطرناکب باست.ب بروزولت،ب بترتيبیب بدادب بتاب باوب ببتواندب بدر
ويلی يکی از دوستان ،که سه ساختمان از سفارت آمريکا فاصله
داشت مخفی شود .آنها ،از پله های آپارتمان پائين آمدند و زاهدی ،به
درون اتومبيل روزولت خزيد .رهبر احتمالی ايران ،در عقب ماشين
دراز کشيد،ب با پتويیب خودب راب پوشاندب و بهب مخفيگاهب جديدشب انتقال
يافت.
روزولت ،پس از اختفای زاهدی ،به جايی در محوطه سفارت که آن
را پايگاه جنگ ناميده بود ،رفت .درآنجا ،با دو سياستمدار آمريکايی،
کهب ببرایب بنظارتب ببرب بطرحب بتعيينب بشدهب ببودند،ب بملقاتب بکرد.ب بهرب بدو،
صريحا به او گفتند که فکر می کردند بازی تمام شده است .تنی چند
از مقامات رسمی واشنگتن ،که از عمليات آژاکس مطلع بودند ،برای
شکست آمادگی داشتند .بدل اسميت ،معاون وزارت امور خارجه ،که
ازب بسرسختب بترينب بحاميانب بکودتاب ببود،ب بدرب بنامهب بایب بغيررسمیب بو
مايوسانهب ببهب برئيسب بجمهورب بآيزنهاورب بگفت:ب بشايدب بحال بديگر،ب بايالت
متحده " بايد به مصدق نزديک شود ".به رغم اين شکست روزولت،
هنوز هم ازمنابع قابل توجهی برخوردار بود .تيمسار زاهدی ،يکی از
آنها بود که دوستان بسياری در جمع افسران داشت و برای رسيدن
به قدرت ،به هرکاری دست می زد .هم چنين شبکه ای بسيار پراکنده
از ماموران ايرانی و عوامل جزء که به همان اندازه نيرومند بودند ،در
اختيار داشت .اين شبکه ،به بهای گزافی گرد آمده و توانايی خود را،
درب بانتشارب بشايعاتب بفتنهب بانگيز،ب بسفارشب بمقالتب بتحريکب بآميزب ببه
روزنامه ها ،اغوای سياستمداران ،و ايجاد جماعت مزدور ،نشان داده
بودند ،هرچند ،به طور کامل ،امتحان پس نداده بودند.
روزولت ،دو فرمان ارزشمند هم داشت .در فرمان اول ،شاه ،حکم
عزل مصدق را امضاء و در فرمان دوم ،زاهدی را نامزد جانشينی او
کردهب ببود.ب باينب بفرامين،ب ببهب بکودتایب بطراحیب بشده،ب بمشروعيتب بمی
بخشيدند.ب بمعدودیب بازايرانيان،ب ببرب باينب بنکتهب بکهب بآياب بشاهب ببرایب بصدور
چنين حکمی ،حق قانونی داشت يا نه ،انگشت گذاشتند .برای مردم،
احترام به قدرت پادشاهی ،سنتی ديرينه بود .اين فرامين به طراحان
عمليات آژاکس ،روش پنهان کردن خود ،در پس اين سنت را نشان
داد.
149
در ملقات عجولنه آنها در آن صبح ،تيمسار زاهدی درخواست کرده
بود تا ،فرمان نامزدی او را برای نخست وزيری ،تکثير و در سراسر
شهر ،به ويژه در جنوب شهر ،که جماعت اوباش را از آنجا استخدام
کرده بودند ،پخش کنند .اين پيشنهاد زيرکانه ای بود و روزولت فورا
آن را پذيرفت .در اواسط روز ،او ،يکی از معدود دستگاه های تکثير
را که در تهران وجود داشت ،مصادره کرد .وی نه تنها ،رونوشت های
فرمانب براب بازب بطريقب بهريکب بازب بعواملب بخودب بکهب بمیب بتوانستب ببهب بآنها
دسترسی پيدا کند ،بيرون فرستاد ،بلکه ،ترتيبی داد تا رونوشت ها ،در
صفحات اول روزنامه های فردا منتشر شوند .پس از آن ،او پيک های
مورد اعتماد از جمله دو افسر ايرانی مسلح را ،با اوراق شناسايی
جعلی ،جهت ارائه رونوشت ها به فرماندهان ارتش در شهرهای دور
افتاده ،روانه کرد.
روزولت ،برای اطمينان از اين که فرمان به طور گسترده به دست
مخاطبينب برسيدهب باست،ب ببرایب بدوب بخبرنگارب بآمريکايیب بدرب بتهران،ب بکه
نماينده آسوشيتدپرس و نيويورک تايمز بودند ،پيامی حاوی دعوت آنها
برای برگزاری جلسه ای محرمانه با تيمسار زاهدی فرستاد .هر دو
خبرنگارب بباب باشتياقب باينب بدعوتب براب بپذيرفتند.ب باتومبيلیب ببهب بدنبالب بآنها
رفت ،وقتی که به مکان امن مورد نظر رسيدند ،نه با زاهدی ،که با
اردشير،ب بپسرب بتيزهوشب باوب بملقاتب بکردند.ب باردشيرب بزاهدیب بباب بارائه
رونوشت فرمان به آنها ،با انگليسی کامل و بی نقص ،نطق پرشوری
درباره اهميت آن ،ايراد کرد.
جلسه،ب باب توجهب بهب شرائطب ب ،ببسيارب عجيبب بو غريبب بود.ب مرد ی بکه
خبرنگاران ،از طرفب اوب فراخواندهب شدند،ب در جلسهب حضور نيافت.
امنيت جلسه را ،همسر جوان ميزبان تامين می کرد که با تپانچه ای
مخفیب بدرب بزيرب ببافتنیب بخود،ب ببرب بيکب بصندلیب براحتیب بدرب بکنارب باردشير
زاهدیب بنشستهب ببود.ب ببرایب بدوب بخبرنگار،ب بوجودب باتومبيلیب ببزرگب بو
غيرمعمول که در همان حوالی ،به طرزی زننده ،صدا می کرد،عجيب
تر از همه بود.
کنت لو ،خبرنگار نيويورک تايمز ،بعدها به خاطر آورد " آنجا دستگاه
تکثيرغولب بپيکریب بوجودب بداشت.ب بدرب بسالب ،۱۹۵۳ب بيکب بدستگاهب بتکثير،
حدودا به اندازه دو يخچال بود .کمابيش در آن زمان ،نه من و نه
بيشتر روزنامه نگاران يا بيشتر مردم آمريکا ،نمی توانستند به شما
بگويند که ،حروف کلمه سيا چه معنايی دارد".
تاب ببعدازظهرب بيکشنبه،ب بروزولتب بطرحب بجديدب بخودب براب بآمادهب بکرد.ب بطی
روزهایب بدوشنبهب بوب بسهب بشنبه،ب بعواملب باو،ب ببرایب برشوهب بدادنب ببه
سياستمداران ،و هرکس ديگری که ممکن بود بتواند مردم را در يک
لحظه سرنوشت ساز ،گرد آورد .در سراسر تهران پخش می شدند.
در همان دو روز ،او اراذل و اوباش را به خيابان ها می فرستاد تا به
نامب بمصدق،ب بآشوبب بو ببلواب ببهب براهب ببيندازند.ب بسپسب بدرب بچهارشنبه،ب ببا
کشاندن آنها به خيابان ها ،واحدهای ارتش و پليس را ،جهت تسخير
150
ساختمان های دولتی به کار می گرفت و با دستگيری مصدق ،ضربه
نهايی را وارد می کرد.
برای انجام تمام اين کارها ،روزولت ،تنها بر معدوی از عوامل ايرانی
مجرب متکی بود که مهمترين آنها ،برادران رشيديان بودند .او آنها را
ازب بچندب بسالب بپيشب بمیب بشناختب بوب بترتيبیب بدادهب ببودب بتاب ببرایب بآنچهب ب"
آزمونب بکاملب بوب بدقيقیب بازب بصداقت"ب بمیب بناميد،ب ببهب بمرکزب بسياب بدر
واشنگتنب ببروند.ب بروزولت،ب ببرادرانب برشيديان،ب بکهب بدرب باصل،ب بمنابع
انگليس به شمار می آمدند ،روزولت چندين ايرانی را که توسط سيا
آموزش ديده بودند ،نيز بکار گرفت .دو تن از بهترين آنها ،علی جليلی
و فرخ کيوانی ،در اوايل ، ۱۹۵۱شروع به همکاری با سيا کردند و به
عنوانب بسازمانب بدهندگانب بشبکهب بتبليغاتب بوب بخرابکاریب ببدامنب بشناخته
می شدند .آنها ،اغتشاشاتی را سازماندهی کرده بودند و ديگر وظايف
مخفی خود را ،چنان با موفقيت انجام داده بودند که ،سيا از آنها به
عنوان "عوامل اصلی و بی نهايت مهم در مرکز تهران" ياد می کرد.
همچون برادران رشيديان ،آنها نيز به واشنگتن برده شدند و روزولت
و ديگر جاسوسان سيا ،به تفصيل از آنها تحقيق کردند .آن دو ،با
دريافتب اسمب بها ی برمزب ب( گاهیب اوقات بنوسیب و بکافب رونب و بديگر
اوقاتب بنرنب بوب بسیب بلی)ب ببهب بعنوانب بمامورانب بمخفیب بدرب بتوطئهب بعليه
مصدق ،انتخاب شدند .آن دو و برادران رشيديان ،هرگز يکديگر را
ملقات نکردند .روزولت ،حتی هويت جاسوسان مهم ايرانی خود را،
از يکديگر مخفی نگه می داشت.
هنگامی که روزولت ،خود را برای اقدام مجدد عليه مصدق آماده می
کرد ،به ماموران خود دستور داد تا شروع به پخش نسخه ای جعلی،
از فرمان اول کنند .بر اساس اين خبر ،مصدق تلش کرده بود تا تاج
و تخت شاه را تصرف کند ،اما اين کار توسط افسران وطن پرست
خنثیب بشدهب ببود.ب بسردبيرانب بفاسد،ب باينب بدروغب براب بدرب بصفحاتب باول
روزنامهب بهایب بخودب بدرجب بکردند.ب بتنها،ب بمعدودیب بازب بروزنامهب بها،ب باين
حقيقت را که مصدق ،قربانی اين کودتا است نه مسبب آن ،به اطلع
مردم رساندند.
با وجود اين ،مصدق و دستيارانش توجه کمی به روزنامه ها نشان
دادند .آنهاب عقيدهب داشتند،ب شاهب در شورش روز شنبهب دستب داشته
است .اگر اين درست بود ،پس سفر او برای جلی وطن به اين معنی
بود که اقدامات ديگری ،آنچه فاطمی وزير خارجه آن را " سرقت
شاهانه حقوق مردم" می ناميد ،صورت نخواهد گرفت .آنها ،هرگز
گمان نمی کردند ،توطئه گرانی که کودتای شنبه را به راه انداختند،
به زودی ،دست به اقدام مجدد خواهند زد.
وقتیب بخبرنگاری،ب بازب بفاطمیب بپرسيدب بکه،ب بدولتب باوب بچهب ببرخوردیب ببا
توطئه گران دستگير شده خواهد کرد ،او فورا جواب داد :که مقامات
در حال بررسی آنچه بايد بکنند ،هستند ،اما هنوز به مرحله تصميم
گيریب بنرسيدهب باند.ب بديگرب بوزرایب بهياتب بدولت،ب بازب بجملهب بمصدق،
محافظين خود را کاهش دادند .آنها سربازان وفادار را از خيابان ها
151
بيرون کشيدند و ساعات سرنوشت سازی را ،صرف طرح سوالت
ديگری در ارتباط با جلی وطن شاه کردند .آيا او از سلطنت کناره
گيری کرده است؟ آيا بايد يک شورای نيابت سلطنت ،در نظر گرفته
شود؟ آيا سلسله جديدی به وجود می آيد؟ آيا حکومت سلطنتی ،از
بين می رود؟
وقتی مقامات دولتی ،با شور و نشاط در مورد آينده بلند مدت کشور
خودب ببحثب بمیب بکردند،ب بکرميتب بروزولت،ب ببهب بشدتب بمشغولب بفعاليت
برای سروسامان دادن به اقدامات چند روز آينده بود .او می دانست
که برای اجرای کودتا ،به واحدهای ارتشی نياز دارد ،پس ،از ژنرال
روبرت مک کلور ،وابسته نظامی سفارت آمريکا خواست تا برخی از
آنها ،را پيدا کند .مک کلور ،که به خوبی با افسران ايرانی آشنا بود،
تصميم گرفت از بال و با رئيس ستاد ارتش ،تيمسار رياحی ،آغاز کند.
از آنجا که رياحی ،به وفاداری شهرت داشت ،او نمی توانست چندان
اميدوار باشد .اگر رياحی تغيير موضع نمی داد و به توطئه گران نمی
پيوست ،مک کلور انتظار داشت که ،حداقل بی طرف باقی بماند.
اولين حرکت حساب شده او ،پيشنهاد ترک شهر ،به رياحی بود .شايد
حتیب ببهب بخودب بجراتب بمیب بدادب بوب بازب باوب بمیب بخواستب بتاب بباب بهم،ب ببرای
ماهيگيری ،سری به اطراف شهر بزنند .رياحی ،اما به سردی اين
دعوت را رد کرد.سپس مک کلور ،که به نکته سنجی معروف بود،
ناگهان تغيير لحن داد و به رياحی گفت :برای اين ماموريت ،از شاه
استوارنامه دارد و هميشه مشروعيت شاه را به رسميت می شناسد
و به صراحت اضافه کرد که :فرماندهان ايرانی نيز ،بايد چنين کنند.
رياحی عصبانی شد و در خروجی را به او نشان داد.
پسب بازب بآنب بيکشنبه،ب بمکب بکلور،ب ببراب بیب بدومينب ببارب بشکستب بخورد.
روزولت،ب باوب براب ببرایب بتلشب بدرب بجهتب بدرخواستب بکمکب بازب بفرمانده
پادگان اصفهان ،با هواپيما به آنجا فرستاد .اما بار ديگر ،شيوه تحکم
آميز و متفرعنانه اش ،نتيجه عکس داد .او رونوشتی از فرمان را
تکان داد و گفت :فرمانده بايد سربازان اش را ،برای جنگ با مصدق
اعزام کند .فرمانده پادگان اصفهان پاسخ داد که ،از ايرانی ها دستور
می گيرد نه از آمريکايی ها .دو استنکاف در فاصله چند ساعت ،مک
کلورب برا،ب بعصبانیب بکردب بوب بوقتیب بپادگانب براب بترکب بمیب بکردب ببهب بجانب
فرمانده برگشت و با عصبانيت سوگند خورد " من با لگد ،مصدق را
از مسند قدرت بيرون می کنم!"
زمانی که هواپيمای مک کلور ،در تهران به زمين نشست ،او آرام
شده و برای آنچه بعدا می بايست اقدام کند ،به نتيجه رسيده بود .او،
همراهب با دو تن از دستياران خود،ب رهسپار بازديدب از پايگاه هب های
نظامی کوچک ،در پايتخت شد .در هر پايگاه ،او در صورت موفقيت
کودتا،ب ببهب بفرماندهان،ب بپيشنهادب بپولب بوب بقولب بترفيعب بمیب بداد.ب باينب ببار،
اقبال بيشتر به او رو کرد .چند افسر ،از جمله دو تن که ،کنترل هنگ
هایب بپيادهب بنظامب بوب بيکب بتنب بکهب بکنترلب بيکب بگردانب بتانکب براب ببهب بعهده
152
داشتند،ب بپيشنهادهاب براب بپذيرفتندب بوب بقولب بدادند،ب بدرب بصورتب بفراخوانده
شدن ،آماده خواهند بود.
روزولت ،اکنون واحدهايی نظامی را در اختيار داشت که ،گوش به
زنگ حمله شديد و پيوستن به ناآرامی های خيابانی بودند .اقدام بعدی
او ،ترتيب دادن اغتشاشات بود ،لذا دو مامور پرانرژی و متنفذ خود،
جليلی و کيوانی را فراخواند .در ابتدا ،از آنها خواست تا ،جماعتی
عصبانیب بوب بخشمگينب براب بگردب بآورندب بکهب بافسارب بگسيختهب بدرب بسراسر
خيابانب بها،ب بآشوبب ببهب براهب ببياندازندب بوب بفريادب بحمايتب بازب بکمونيسمب بو
مصدق سر دهند .آنها ،می بايست پنجره ها را می شکستند ،عابران
بيگناه را کتک می زدند ،به سوی مساجد تيراندازی می کردند و به
طورب بکلی،ب بشهروندانب براب بموردب بتحقيرب بقرارب بمیب بدادند.ب بسپس،ب ببايد
جمعیب بازب باوباشب ببهب بظاهرب بميهنب بپرست،ب بترجيحاب بباب بکمکب بافسران
پليس موافق خود ،آشوب گران را ،سرکوب می کردند.
جليلی و کيوانی ،نگران بودند .آن دو ،اگرچه قبل خدماتی از اين نوع
انجام داده بودند ،اما خواست کنونی روزولت ،افزون تر از مهمترين
عمليات آنها ،بود و می توانست آنها را ،به ويژه ،در صورت شکست
عمليات ،درب معرضب خطری بزرگ،ب قرار دهد.ب ازب همينب رو،ب تاب آنجا
پيش رفتند که بگويند ،ترجيح می دهند کامل بخود را از توطئه کنار
بکشند .روزولت با پيشنهاد يک گزينه ساده آنها را متقاعد کرد تا از
اين کار ،سرباز نزنند :در صورت همکاری ۵۰۰۰۰دلر نقد برای خود و
آشوبگرانب بدستمزدب بمیب بگرفتندب بوب بدرب بغيرب باينب بصورت،ب بکشتهب بمی
شدند.ب بآنهاب بپولب بنقدب براب بانتخابب بکردندب بوب بروزولت،ب ببلفاصلهب بپولب برا
پرداخت.
اگرچهب بآنب بيکشنبه،ب بباب بشکستیب بخفتب ببارب بآغازب بشدهب ببود،ب باماب ببا
فرارسيدن شب ،روزولت احساس می کرد که اعتماد به نفس خود
راب ببازيافتهب باست.ب بقبلب بازب بخواب،ب بتلگرامیب ببهب بواشنگتنب بفرستادب بو
گفت :هنوز ممکن است " شانس کمی برای موفقيت" وجود داشته
باشد.
در واشنگتن اما ،کسی در خوش بينی روزولت شريک نبود .او ،کمی
پسب بازب ببيدارب بشدنب بازب بخواب،ب بتلگرامیب بازب بدفترب بمرکزیب بدرب بدست
داشت که اصرار می کرد تا آنجا که ممکن است ،زودتر ايران را ترک
کند .اين دومين بار ،طیب ۳۶بساعت گذشته بود که ،روسايش به او
توصيه کرده بودند از ايران بگريزد .روزولت ،اين بار مجبور به تهيه
نقشه فرار – پرواز او ،زاهدی و چند تن ديگر ،با هواپيمای متعلق به
وابسته هوايی آمريکا -شد ،اما فکر بيشتری برای نقشه نکرد.
اخبارب بنيمروزی،ب ببهب بخيابانب بهاب بدرزب بکرد.ب بهمهب بخبرهاب بخوبب ببود.
دارودستهب باوباش،ب بوانمودب بکردندب بازب بطرفدارانب بمصدقب بهستندب بوب باز
آلونک های جنوب تهران ،به سمت مرکز شهر روانه شدند .بعضی
ملی گرايان و کمونيست های واقعی ،از روی سادگی به آنها پيوستند.
زمانی که اين جمعيت ،به ميدان مجلس که ،مجسمه سواره و بلند
رضا شاه ،بر آن مشرف بود ،نزديک شد ،تعداد آنها ،به ده ها هزار تن
153
می رسيد .اين که ،چه تعداد از آنها مبارز واقعی و چه تعداد تحريک
شده بودند ،معلوم نيست ،اما تعداد معتنابهی از هر دو دسته ،در آنجا
حضور داشتند.
وقتی چند نفر ،شروع به بال رفتن از مجسمه کردند ،فرياد تشويق و
هلهله به اوج خود رسيد .يکی از آنها ،با نگه داشتن زنجير محکمی به
دور گردن خود ،يک سر آن را دور گردن برنزی اسب پيچيد و سرديگر
آن را به زمين انداخت تا به سپر آنچه ،کنت لو آن را " نوعی ماشين
ارتشي"ب بمیب بناميد،ب بقلبب بشود.ب بسپسب باينب بچندب بتن،ب بشروعب ببهب باره
کردنب بوب بتراشيدنب بپایب باسب،ب بکردند.ب بسرانجام،ب بمجسمهب بباب بصدايی
سهمگين،ب ببهب بزمينب بافتاد.ب باين،ب بموفقيتب بديگریب ببرایب باقدامات
روزولت ،به منظور ايجاد دو دستگی و اختلف در ايران بود.
او بعدها نوشت " اين بهترين چيزی بود که ما می توانستيم انتظار
داشته باشيم .هرچه آنها ،بيشتر عليه شاه فرياد می کشيدند ،ملت و
ارتشب ببيشترب بآنهاب براب بدشمنب بمیب بشناختند.ب باگرب بآنهاب بازب بشاهب بنفرت
داشتند ،پس ارتش و مردم هم از آنها متنفر بودند و هرچه بيشتر
شهر را به آشوب می کشيدند ،تعداد بيشتری از مردم را به خشم
می آوردند ،هيچ چيز ديگری ،نمی توانست موثرتر و سريع تر از اين،
بهب بجراتب بوب بارادهب بدرگيریب بمردم،ب بچنينب بشورب بوب بحالب بببخشد.ب بدر
يکشنبه ،آشوب و غارت زيادی شده بود ،اما دوشنبه قيامت واقعی
بود".
مصدق ،ساده لوحانه به افسر پليس دستور داد تا در حق مردم برای
تظاهرات ،دخالت نکنند .به همين دليل ،عوام قادر شدند کمابيش هر
طورب بکهب بمیب بخواستند،ب بشورشب بکنندب بوب باينب ببرایب بروزولت،ب بامتياز
بزرگی بود .از اين رو هر يک از آشوبگران ،حتی کسانی که تحت
کنترل او نبودند ،به اين درد می خوردند تا ايرانيان را متقاعد کنند ،که
کشور آنها در آشوب و هرج و مرج غرق می شود و به يک منجی نياز
دارد .با وجود اين روزولت نگران بود که مبادا مصدق ،تغيير عقيده
داده و از پليس بخواهد ،شدت عمل به خرج دهد .وقتی کودتا به اوج
خودب بمیب رسيد،ب حت ی بممکنب بودب پليسب برا ی بمبارزهب عليهب سربازان
متمرد جسارت ورزد .از اين رو ،روزولت به دنبال راهی ،برای کاهش
قدرت آنها بود.
وقتیب بدرب بآنب ببعدازظهر،ب ببهب بطورغيرمنتظرهب بایب بسروکلهب بسفيرلويی
هندرسون ،پيدا شد ،روزولت آلت دست خود را پيدا کرد .هندرسون،
پس از شرکت در جلسه ای در واشنگتن ،که طی آن کودتا بالخره به
تاييد نهايی رسيده بود ،بازگشت به محل ماموريت خود را ،تا قبل از
سرنگونی مصدق ،عاقلنه ندانست .او به استراحتگاهی در آلپ سفر
کرد و منتظر اخبار ماند .در ۱۴آگوست ،هندرسون ،ناتوان از انتظار
کشيدن و دورماندن از عمل ،به بيروت رفت .او ،وقتی از راديو ،خبر
شکست کودتا را شنيد ،با هواپيمای متعلق به نيروی دريايی سفارت
آمريکا در بيروت ،به سمت تهران پرواز کرد .به محض رسيدن به
154
سفارت ،مستقيما به ديدن روزولت رفت و به طور خلصه از جريان
امور ،آگاه شد.
روزولت ،اعتراف کرد که با قصور بيش از اندازه ،در بيان حقيقت ،با
دشواری های کوچکی مواجه شده است .هندرسون ،سوال کرد :آيا
از دست او کاری برمی آيد؟ روزولت پس از لحظه ای تامل ،به ايده
عجيب و غريبی رسيد .او می توانست هندرسون را به آلت دست
خود ،برای اقدام جهت عصبی کردن مصدق تبديل کند .روزولت ،می
دانست مصدق ،مرد بسيار رقيق القلبی است که می تواند ،با رنج
يک بيوه تنها يا يک يتيم ،اشک بريزد .از آنجا که مصدق ،ذاتا توطئه گر
نبود ،تقريبا ايمان معصومانه ای به صداقت اکثريت مردم داشت .او،
هم چنين بسيار بانزاکت ،مودب و جوانمرد بود و به آداب رسمی و
سياست و کاردانی ارج می نهاد .به رغم مشکلت ماه های اخير ،او،
همچنانب بنسبتب ببهب بآمريکايیب بها،ب بدلبستگیب بوب بکششب بداشت.ب باگر
روزولت ،می توانست راهی برای سوء استفاده از خصلت های رقيب
خود بيابد ،ممکن بود ،اين " مزاحم پير" را گيج يا مجبور به انجام
حرکتی اشتباه کند .اين ،چالشی رايج در جنگهای روانی بود و می
توانست عجيب ترين نبرد ،در عمليات آژاکس را ،به وجود آورد.
وقتی روزولت از هندرسون خواست تا نزد مصدق برود ،او پرسيد" :
به خاطر خدا بگو ،من چه بايد بکنم؟" روزولت جواب داد :توصيه می
کنم از کارهايی که آمريکائيان را به ستوه آورده است ،از تلفن های
مشکوکیب بکهب بمیب بگويد:ب بيانکیب ببروب بگمشو،ب بياب بآنهاب براب بباب بنامب بهای
مستهجن صدا می زند ،از اين که حتی ،اگر يک بچه ،گوشی تلفن را
بردارد ،تلفن کننده ،فقط حرفهايی رکيک را فرياد می کند ،شکايت
کنی.
هندرسون ،با خواست روزولت موافقت کرد و گفت :اگر مصدق ،از
اوب بدرب بموردب بحمايتب بآمريکايیب بها،ب بازب باخلل بدرب بايرانب بسوالب بکردب ببا
صراحت کامل خواهد گفت که " ما ،قصد هيچ گونه دخالتی ،در امور
داخلی يک کشور دوست را نداريم" .اگر چه روزولت ،آن را فکری
تحسين برانگيز دانست ،اما چيزی نگفت.
بر اساس کالبد شکافی سيا از وقايع ،عصر دوشنبه " ،فعال ترين و
به ستوه آورنده ترين زمان" برای مرکز بود .روزولت ،چهار ساعت را
در يک جلسه برنامه ريزی شده فشرده ،با ماموران اصلی خود ،از
جمله برادران رشيديان ،تيمسار زاهدی و پسرش اردشير و تيمسار
هدايتب باللهب بگيلنشاه،ب بفرماندهب بسابقب بنيرویب بهوايیب بکهب ببهب بتوطئه
پيوستهب ببود،ب بگذراند.ب بهمگیب بدرب بحاليکهب بزيرب بپتوب بوب بياب بصندوقب بعقب
اتومبيل مخفی شده بودند ،به داخل و خارج محوطه سفارت آورده و
برده می شدند.
حال بديگر روزولت ،راسا اقدام می کرد .در صورت شکست نقشه
اصلی ،هيچ نقشه جايگزينی وجود نداشت .او ،همان طور که پيش
می رفت ،فی البداهه نقشه می کشيد ،دائما در حرکت بود و نه وقت
و نه تمايل داشت که ،تصميم های خود را ،مورد تاييد روسايش قرار
155
دهد.ب بحتیب باگرب بمیب بخواستب بچنينب بکند،ب بفنب بآوریب بارتباطات،ب بفاقد
کارآيی و غيرقابل اعتماد بود .لذا طی اين روزهای سرنوشت ساز،
کسی در واشنگتن يا لندن ،از کارهای او اطلعی نداشت.
روزولت،ب بازب بابتداب بتشخيصب بدادهب ببودب بکهب بسرنوشتب بدولتب بمصدق،
سرانجام در خيابان ها تعيين می شود .ماموران ايرانی او ،تقريبا و
بدون معطلی ،توانايی ايجاد ازدحام را داشتند .او ،نقشه کشيد تا از
هر دو دسته شورش های موافق و مخالف دولت ،بهره ببرد .هرچند،
در اصل ماهيت خواست های انبوه جمعيت ،کامل بمتفاوت بود .عده
ای برای عزل مصدق فرياد می کشيدند ،که البته بسيار مطلوب بود،
اما گروه حاميان و طرفداران مصدق نيز ،بسيار مفيد بودند چرا که،
به تقابل و اختلف افکار عمومی ،کمک می کردند و شايد حتی باعث
می شدند تا سربازان شاه دوست ،برای سرکوب و شورش ،واکنش
نشانب بدهند.ب بآنچهب بکهب بواقعاب باهميتب بداشت،ب باينب ببودب بکه،ب بتهرانب بدر
آشوب و ناآرامی باشد.
بلوايی که تهران را در روز دوشنبه ،به لرزه درآورد ،در سه شنبه
تشديد شد .هزاران تظاهر کننده ،نادانسته ،تحت کنترل سيا به خيابان
ها ريختند ،مغازه ها را غارت کردند ،تصاوير شاه را از بين بردند و
اداراتب بگروهب بهایب بسلطنتب بطلبب براب بزيروروب بکردند.ب بملیب بگرايانب بو
کمونيست های پرشور و شوق نيز ،به اين اغتشاش و هرج و مرج
پيوستند .پليس همچنان به دستور مصدق ،حق مداخله نداشت و اين
امر ،به آشوبگران اجازه داد که به کار خود ادامه بدهند و اين تصور
را ايجاد نمايند که ايران ،در حال لغزش به سوی هرج و مرج است.
روزولت،ب بطیب بسفریب بکوتاهب بوب بمخفيانهب بپيرامونب بشهر،ب بباب بنگاهی
اجمالی به جمعيت ،اين مطلب را درک کرد و گفت " آنها مرا وحشت
زده کردند".
حادثه تعيين کننده آن روز ،نه در خيابان ها ،که پشت درهای بسته،
رویب بداد.ب بهنگامب بعصر،ب بسفيرب بهندرسون،ب ببهب بملقاتب بمصدقب برفت.
پيرمرد ،آشکارا وضعيت نامطلوبی داشت .او ،کوچک ترين اطلعی
نداشتب که عوامل مخفی،ب با اتکاء برب سفارت آمريکا ،شبب و روز
برای سرنگونی دولت او ،تلش می کنند .از آنجا که تصور نمی کرد،
شخصی به نام کرميت روزولت وجود دارد ،نمی توانست حدس بزند
کهب بروزولت،ب بسفيرب بهندرسونب براب بجهتب بنهادنب بدامیب بتازهب ببرایب باو،
بازيچه خود کرده است .او می دانست ،قدرت های بيگانه در کودتای
نافرجام يکشنبه ،دست داشته اند ،پس بهتر بود که مراقب باشد.
مصدق ،سفير را ،به نشانه اهميت ملقات شان ،در لباس رسمی
پذيرفت .او ،به وضوح آرام و خونسرد بود ،چيزی که هندرسون آن را
"خشمیب بفروخورده"ب بدرب بپسب بادبب بوب بنزاکتب باو،ب بناميد.ب بمصدق،ب ببه
موضع رسمی ايالت متحده مبنی بر قبول شاه به عنوان رهبر ايران،
کهب بحمايتب بازب ب"ب بمردیب بکهب بحال بچيزیب ببيشب بازب بيکب بياغیب بنيست"،
اعتراضب بکرد.ب بهندرسونب بپاسخب بداد:ب باگرچهب بشاهب بدرب بواقعب بازب بايران
گريخت ،اما حضرت محمد (ص) هم ،در زمان خود از مکه گريخت و
156
از آن به بعد ،تنها نفوذ او ،افزايش يافت .مصدق ،از اين اظهار نظر
شگفت زده شد و برای بررسی آن ،درنگ کرد .هندرسون ،به اين
نتيجه رسيد که وقت آن است تا نطقی را که روزولت ،برای او تهيه
کرده بود ،ايراد کند او ،با خشکی و خشونت شروع به صحبت کرد،
صدای او ،به اوج خشمی تصنعی رسيد و گفت:
" بايد به شما بگويم که ،همشهريان من ،شديدا به ستوه آمده اند.
آنها ،نه فقط تلفن های تهديد آميزی دريافت می کنند که غالبا توسط
کودکان پاسخ داده می شود و آنها را در معرض حرفهای رکيکی که
حتی نبايد بشنوند ،قرار می دهد ،بلکه زمانی که به آرامی در خيابان
ها ،به دنبال کارهای خود می روند ،مورد اهانت قرار می گيرند .علوه
بر اين تعرضات لفظی ،آنها بی پناه هستند .اتومبيل های آنان ،وقتی
آنب براب ببدونب بمراقب،ب بترکب بمیب بکنند،ب بصدمهب بمیب ببينند،ب بوسايلب بآن
سرقت،ب بچراغب بهایب بجلوب بخرد،ب بلستيکب بهاب بپنجرب بوب بدرب بصورتب بقفل
نبودن ،روکش ها ،تکه تکه می شوند .عاليجناب ،من قرار است از
دولتب بمتبوعب بخودب ببخواهمب بتاب بتمامیب بوابستگانب بوب بکسانیب براب بکه،
حضورشان در اينجا ضروری نيست ،به خاطر منافع ملی کشورمان
فرا بخواند ،مگر آن که اين نوع مزاحمت ها ،متوقف شود".
ممکن است مصدق ،کامل به اين تک گويی نادرست و کذب خنديده
باشد .آمريکايی ها سازمان دهنده اين آشوب و بلوا در ايران بودند،
اماب باکنون،ب بهندرسون،ب بهموطنانب بخودب برا،ب بقربانيانب باينب باغتشاشب بو
آشفتگی توصيف می کرد و به عنوان يک مدرک ،گزارشهای بسيار
اغراق آميزی از اهانت های خيالی ارائه می داد .مصدق ،اما به گونه
ای حيرت آور ،از اين داستانهای موهوم ،متالم به نظر رسيد و از
دورنمای خروج آمريکايی ها از ايران هراسان شد .هندرسون گزارش
داد ،او آشکارا به لرزه درآمد ،سريعا آشفته و کمابيش شرمنده شد.
روزولت ،بسيار خوب ،روحيه ،رقيب خود را تجزيه و تحليل کرده بود
مصدق ،پرورده فرهنگ احترام و ميهمان نوازی ،بدرفتاری با ميهمانان
درايران را ،زشت و تکان دهنده يافت.اين ضربه روحی ،قوه تشخيص
درست او را درهم شکست ،به طوری که در مقابل هندرسون که
هنوزب بدرب باتاقب ببود،ب ببهب برئيسب بپليسب بتلفنب بکردب بوب بگفت:ب بمزاحمتب بو
ناآرامی در خيابان ها غيرقابل تحمل شده و وقت آن است که پليس،
به آن پايان دهد.
با اين فرمان ،مصدق دستور حمله پليس به جمعيت را ،که بسياری از
پرشورترين حاميان او نيز ،در ميان آنان بودند ،صادر کرد .روز بعد،
برای اطمينان از اين که طرفداران دو آتشه اش ،به خيابان ها برنمی
گردند دستور منع تظاهرات عمومی را نيز صادر کرد .او ،حتی به
رهبران حزب طرفدار دولت تلفن کرد و دستور داد تا ،مردم را در
خانه نگه دارند .مطابق يک گزارش منتشر شده در مجله تايم هفته
بعد ،مصدق خود را خلع سلح کرد و اين " خطای مهلک" او بود.
ساعتب بهایب بعدب بنيز،ب مصدقب گامب بهایب اشتباهب ديگریب برداشت.ب باو،
برایب باثباتب بقاطعيتب بخودب بدرب بشدتب بعملب ببهب بخرجب بدادنب بنسبتب ببه
157
اعتراضات خيابانی ،به فرماندهی تيمسار محمد دفتری ،افسری که به
تعصب در فرونشاندن درگيری های غيرنظامی معروف بود ،سربازان
را بسيج کرد .دليل بسياری برای سوء ظن و بدگمانی وجود داشت.
دفتری نه تنها چندين سال پيش،ب تحتب نظرب رزم آرا ،نخستب وزير
ترورب بشده،ب برئيسب بپليسب بتهرانب ببود،ب ببلکهب بيکب بشاهب بدوستب بصريح
اللهجه و نزديک به زاهدی بود و احتمال داشت ،به هنگام عمليات،
دستور دهد ،نفراتش به حمايت از توطئه گران برخيزند ،اين ،دقيقا
همان کاری بود که ،او کرد .روز بعد آنها نه برای دفاع از دولت ،که
برای سرنگونی آن جنگيدند.
به زودی پس از صدور حکم سرنوشت ساز مصدق ،سخت گيری ها
شروع شد .کنت لو ،در نيويورک تايمز گزارش داد " افسران پليس و
سربازان،ب بهنگامب بعملياتب بشبب بگذشته،ب بعليهب بآشوبب بطرفداران
متعصبب بحزبب بتودهب بوب بملیب بگرايانب بافراطی،ب بدستب ببهب بکارب بشدند.
سربازان از خود بی خود شده و در حالتی از جنون وارد عمل شدند،
به طوری که شورشگران را با چماق ،تفنگب و باتوم ،تارومار و با
گازهای اشک آور پراکنده کردند ".يکی ا زکسانی که هيچ خبری از
تغييرب بجهتب باتفاقاتب بتهرانب بنداشت،ب بشخصب باعليحضرتب بمحمدب برضا
شاه بود .او پس از رسيدن به بغداد ،تاکيد کرده بود که در کودتای
انجام شده ،دست نداشته ،اما مصدق را به دليل " تخطي" غيرقابل
اغماض از قانون اساسي" برکنار کرده است .شاه نيز ،چون همه
دست اندرکاران توطئه می پنداشت ،شکست آن يکشنبه ،به معنای
پايانب بعملياتب بآژاکسب باست.ب بصبحب بسهب بشنبه،ب باوب بوب بملکهب بثرياب ببا
هواپيمای جت انگليسی ،به رم پرواز کردند .بنابه گزارش تايمز لندن
"ب بهرب بدو،ب بهنگامب بترکب بهواپيما،ب بافسردهب بوب بمضطربب ببهب بنظرب بمی
رسيدند".
شاه ،ظاهرا به يک غيبت طولنی از ايران ،تن در داده بود .وقتی يک
خبرنگار آمريکايی از او پرسيد :آيا هيچ اميدی برای بازگشت به ايران
داريد؟ جواب داد " :احتمال ،اما نه در آينده نزديک" .يک گزارشگر
انگليسیب بپيشب ببينیب بکردب بکهب ب"ب باوب باحتمال،ب ببهب بمستعمرهب بکوچک
پادشاهان تبعيدی که پيش از اين در رم بود ،می رود".
زمانیب بکهب بشاه،ب بورودب بخودب براب ببهب بهتلب بآکسلسيورب باعلمب بمیب بکرد،
روزولت در تلشی سخت ،برای بازگرداندن او ،به وطن بود.
روزبعد،ب بمیب بتوانستب بتوامب بباب بموفقيتب بباشدب بوب باگرب بهمهب بچيزب بطبق
نقشه پيش می رفت حتی ممکن بود نيمه های روز ،خيابان ها لبريز
از شوروشوق تظاهرکنندگان طرفدار شاه شود .شهروندان ،به آنان
همچون مردمانی محترم که ،از هرج و مرج روزهای اخير ،بيزار شده
بودندب بوب بافسرانب بدلسوزیب بکهب بدرب بکارب بآنهاب بمداخلهب بنمیب بکردند،ب بمی
نگريستند.
روزولت ،با کمک عوامل ارزشمند ايرانی خود ،جماعتی از اراذل و
اوباش را همراه با آدم های شرور و ديگر افراد ناشايست ،از جمله
تعدادیب بازب باعضایب بجمعيتب بپهلوانانب بسنتی،ب بسازماندهیب بکرد.ب باين
158
پهلوانان ،نه تنها به قدرت بازو ،بلکه بابت مهارت های کسب کرده
همچون تردستی و بندبازی ،به خود غره بودند .آنها ،درمراسم جشن
و شادمانی ،به رژه ها می پيوستند و يا نمايش اجرا می کردند .اين
پهلوانان ،افراد ثروتمندی نبودند و برخی از آنها ،زندگی خود را از
طريق اخاذی و باج گيری در بازار تامين می کردند .آنان ،از رهبران
گروه خود انتظار داشتند که به زندگی و معيشت آنان کمکب کنند.
وقتی سيا ،شروع به جستجوی شورشگران کرد ،آنها آماده و مشتاق
بودند.
جانب والتر،ب رئيسب باطلعاتب ايرانب درب سيا،ب بپسب ا ز بآن،ب بباب خودب می
انديشيد.ب بدرب بايران،ب بشماب بمیب بتوانيدب بجمعيتیب بترسناکب بوب بمهيبب بوب بيا
صميمی و مهربان و يا چيزی بين اين دو را ،پيدا يا يکی را به ديگری
تبديل کنيد.
روزولت ،قبل باز حمايت چند واحد نظامی و نيروی پليس تحت نفوذ
تيمسارب بدفتری،ب باطمينانب بحاصلب بکردهب ببود.ب باوب باينکب بجمعيتیب ببسيار
مناسب گرد آورده بود .با اين همه ،اسدالله رشيديان شخصی که به
نظر روزولت نمی شد از او صرف نظر کرد ،نگران از کمی تعداد
جمعيت ،به روزولت اصرار کرد تا ،اختيارات او را برای مصالحه در
آخرين لحظه با روحانيون افزايش دهد ،زيرا بسياری از آنها ،پيروان
زيادی داشتند و می توانستند به سرعت مردم را گرد خود جمع کنند.
چهارشنبهب ۱۹بآگوست و مطابق تقويم ايرانیب ۲۸بمرداد بود .در آن
روز ،روزولت اميد داشت تا مسير تاريخ ملتی را تغيير دهد .وی پيک
های سياسی را به دنبال کار مقرر فرستاد ،اما خود کار چندانی برای
انجام نداشت .زمان عمل ديگران فرا رسيده بود .روزولت تنها می
توانست منتظر بماند و گوش به زنگ باشد.
تمامب بخبرهايیب بکهب بماموران،ب بطیب بروزب بآوردند،ب باميدوارکنندهب ببود.
هزاران تن از مردم ،در مساجد و ميادين جمع می شدند .ورزشکاران
با ظاهری عجيب و غريب ،در پيشاپيش جمعيت ،به کل ماجرا ،حال و
هوای جشن و سرور می بخشيدند .برخی ،ميل های زنگوله دار را
بالی سر خود تکان می دادند .گروهی با تعدادی ميخ ،شعبده بازی
می کردند ،عده ای سينه های ستبر خود را برهنه کرده و آن را ،با
سبيل های بلند عجيب و لنگ پوشانده بودند .چند تن ،چاقو و چماق
های ساخت وطن را ،با خود حمل می کردند .اين گروه ،عجيب ترين
جماعتی بودند که تا به حال ،برای سرنگونی دولتی راه پيمايی کردند:
" آنها همراه با پهلوان های زورخانه -وزنه بردارانی که اندام خود را
بهب بورزشهایب بباستانیب بهمچونب ببرداشتنب بوزنهب بهايیب بکهب ببهب بتدريج
سنگين تر می شدند ،پرورش می دادند -به راه افتادند .زورخانه ای
ها ،شانه های پهن و عضلت قوی داشتند .زمانی که به اتفاق ،خيابان
ها را به هم می ريختند ،صحنه ای تماشايی و ترسناک به وجود می
آوردند .حدود دويست تن يا بيشتر ،روز را با راه پيمايی در بازار و
فرياد " زنده باد شاه" شروع کردند ،در حالی که چون دراويش ،می
چرخيدند و می رقصيدند .پيشاپيش اين جمعيت تحريک شده ،مردانی
159
اسکناس های ده تومانی را دست به دست می کردند ...با افزايش
جمعيت ،فرياد " زنده باد شاه" گوش ها را کر می کرد .هنگامی که
جمعيتب ببهب بسویب بدفاترب بروزنامهب بهایب بطرفدارب بمصدقب بحرکتب بکرد،
مردم پنجره ها را شکستند و آنجا را غارت کردند".
وقتیب بشورشيان،ب ببهب بسمتب بمرکزب بشهرب بمیب برفتند،ب بهيچب بکسب بتلش
نکردب بتاب بآنهاب براب بمتوقفب بکند.ب بافسرانب بپليس،ب بدرب بابتدا،ب بجمعيتب برا
تشويق و هنگام غروب ،شروع به هدايت انها کردند .هيچ تظاهرات
مخالفی انجام نشد .طرفداران مصدق ،با احترام نسبت به خواسته و
پيام او در مورد درگيری شب گذشته ،در خانه ماندند.
تنها گروهی ،که می توانست برای دفاع از دولت ،نيرو بسيج کند،
حزب توده بود .اما رهبران حزب ،به رغم سپری کردن تمام روز در
جلسات در مورد اين که وارد عمل شوند يا نه ،به نتيجه ای نرسيدند.
به هرحال،ب مصدق به آنها اعتماد نداشت و خواستار کمک آنها نيز
نبود .روز قبل ،يکی از رهبران حزب با او تماس گرفت و داوطلب
غافلگير کردن سربازان شد به شرط آنکه مصدق ،نيروهای حزب را،
مسلح کند .مصدق گفت " :انشاء الله خدا دستم را بشکند اگر ،با
تسليح يک حزب سياسی موافقت کنم".
دليل واقعی اين که رهبران حزب توده ،از مبارزان خيابانی خود ،در
آن روز سرنوشت ساز کمک نگرفتند ،مخالفت با مصدق نبود ،بلکه
همچون بيشتر حزب های کمونيستی دنيا ،حزب توده هم ،تحت تسلط
اتحادب بجماهيرب بشورویب ببودب بوب بدرب بمواقعب ببحرانب بازب بدستوراتب بمسکو
پيرویب بمیب بکرد.ب باستالين،ب بچندب بماهب بقبلب بفوتب بکردهب بوب بکرملينب بدر
آشوب بود .توجه افسران اطلعاتی شوروی ،که طبيعتا می بايست
بهب بمسائلب بايرانب بعلقمندب بباشند،ب بمعطوفب بمبارزهب بمهمب بترب بوب بفوری
تری ،برای زنده ماندن خود ،بود .اين که ،آيا برخی از آنها ،تلش برای
دفاع از مصدق را مورد توجه قرار دادند يا نه ،يکی از ابهامات به جا
مانده از عمليات آژاکس است .محققين ،خواستار دستيابی به اسناد
و مدارک موجود و احتمال بمفيد برای رفع اين ابهام -که در مسکو
وجود دارد -بوده اند ،اما تقاضای آنها ،مورد قبول واقع نشده است.
با فرارسيدن صبح ،جمعيت از زاغه های جنوب شهر تهران جوشيد و
فضا را با آواز " مرگ بر مصدق" و " زنده باد شاه" پر کرد .صدها
سرباز ،برخی درون کاميون ها و برخی روی تانک ها ،به آنها پيوستند.
از آنجا که روسای ايل ،از عوامل روزولت پول گرفته بودند ،مردان
ايلياتیب بخارجب بتهرانب بنيز،ب ببسيجب بشدند.ب بآشوبگران،ب ببهب ۸بساختمان
دولتی و دفاتر روزنامه های طرفدار دولت ،از جمله " باختر امروز"
متعلق به فاطمی وزير امور خارجه ،حمله کردند و آنجا را به آتش
کشيدند.ب بديگران،ب ببهب بوزارتب بخارجه،ب بستادب بکلب بفرماندهیب بوب بپايگاه
مرکزیب بپليسب بحملهب بکردندب بوب بهرب بسهب بساختمانب براب ببهب برگبارب بگلوله
بستند و در بازگشت با شليک همزمان شديدی روبرو شدند .نزديک به
ده ها تن ،به زمين افتادند.
160
مامورانب بروزولت،ب بدائماب ببرایب باوب بخبرهایب بخوبب بمیب بآوردند.ب باواخر
صبح يکی از آنها گزارش داد " انبوه جمعيت" تمام ميادين شهر را
اشغال کرده اند .ديگری گفت که ،فرماندهان پادگانی در کرمانشاه-
شهری در چهارصد مايلی غرب تهران -به درگيری پيوسته اند و افراد
خود را ،به سوی پايتخت هدايت می کنند .يک دسته ،به رهبری علی
جليلی ،قرارگاه دژبان را تسخير و توطئه گران دستگير شده پس از
کودتای روز يکشنبه را ،آزاد کردند .سرهنگ نصيری در ميان زندانيان
بود و پس از آزادی ،شروع به منظم کردن گارد شاهنشاهی ،برای
کمک به آشوبگران کرد.
در آن روز ،ده ها تن از مردمی که خيابان ها را در اختيار گرفتند به
دليل مختلف با مصدق مخالف بودند .آنهايی که قبل از او طرفداری
می کردند ،طی اختلف های سياسی ماه های اخير ،مخالف او شده
بودند بسياری از کسانی که نيويورک تايمز آنها را " اشرار و قلدرهای
بازار" ناميد ،هيچ گونه اعتقاد راسخ سياسی نداشتند و تنها ،به خاطر
دريافت مبلغی نسبتا زياد برای يک روز کار ،راهپيمايی کردند.
ريچارد کاتم ،از کارکنان عمليات آژاکس در واشنگتن ،قاطعانه اظهار
داشتب "ب بجمعيت ی بکه ببه بسویب شمال بتهرانب آمدندب و بد ر بسرنگونی
نقش تعيين کننده داشتند ،جمعيتی مزدور و فاقد مکتب فکری بودند
که با دلرهای آمريکايی ،خريداری شدند".
حتی اوباش هم ،برای موفقيت در کارها ،به رهبر نياز دارند ،در حالی
که رهبران باند اراذل و اوباش ،کسانی مثل شعبان بی مخ ،بودند.
دارای جثه ای بزرگ و قوی و فاقد هرگونه ،هوش و درايت ،غالب
سردمداران آن چهارشنبه که به ميدان آمدند ،در شمار افسران رده
ميانی ارتش بودند و آنها نيز ،هم چون همکاران غير نظامی ،خود از
دوب گروهب متعهدهاب و بتطميعب شدهب بهاب تشکيلب بمیب شدند.ب تعدادب قابل
توجهی ،با فرمان نامزدی زاهدی برای نخست وزيری ،برای پيوستن
به کودتا ،ترغيب شده بودند .آنها استدلل می کردند ،اگر شاه فرمان
داده است ،پس ارتش ،ملزم به اطاعت است.
اين سربازان ،علوه بر آنکه به شورش ،ظاهری قانونی بخشيدند،
تسليحات قابل توجهی شامل تانک و توپخانه را با خود آوردند و حمله
بهب ببسياریب بازب بساختمانهایب بدولتیب براب بهدايتب بکردند.ب ببدونب بصلحيت
اخلقی و مهارتهای رزمی آنان ،به احتمال زياد ،کودتا شکست می
خورد.
به نظر می رسيد ،همه چيز مطابق نقشه پيش می رود ،درست قبل
از ظهور ،ناگهان در اتاق محل فرماندهی روزولت باز شد .او ،به اميد
ديدن ماموری ديگر با گزارشهايی از خط مقدم ،به در نگاه کرد ،اما
به جای آن ،متصدی بی سيم را آشفته و پريشان و در مرز گريستن
ديد،ب کهب پيام بفوریب بدلب اسميت،ب ا ز بواشنگتنب را بد ر بدستب بداشت.
اسميتب باينب بپيامب برا،ب ببيستب بوب بچهارب بساعتب بقبلب بفرستادهب ببود،ب باما
انتقال آن از ايستگاه رله در قبرس ،با تاخير صورت گرفته بود .پيام،
161
با لحنی زننده تر از دو دستورقبلی ،از روزولت می خواست تا فورا
فرار کند.
زمانی مضحک تر و نامناسب تر از اين ،برای دريافت چنين پيامی
نبود .روزولت ،که نزديک بودن پيروزی را احساس می کرد ،ناگهان
خنده سر داد و به متصدی بی سيم که مبهوت شده بود ،گفت" مهم
نيست رفيق ،آنقدر غرق کاری که نمی توانی چيزی بدانی .اما مسير
حوادث تغيير يافته است! همه چيز به نفع ماست! حق پيروز خواهد
شد!"
روزولت،ب بمتصدیب ببیب بسيمب براب بباب بجوابیب ببرایب بژنرالب باسميتب ببه
جايگاهش فرستاد " :پيامب ۱۸بآگوست شما دريافت شد .خوشحالم
گزارشب بدهم،ب بر.نب بزيگلر(زاهدی)ب ببدونب بخطرب بمنصوبب بشدب بو
ک.گ.س.او.و.یب ب(شاه)ب ببهب بزودی،ب بپيروزمندانهب ببازخواهدب بگشت.ب ببا
محبت و بوسه ،از طرف تمام گروه".
اين پيام شتابزده ،بازتاب احساس اطمينان خاطر بسيار زياد روزولت
بود ،به گفته خود او"نيشش تا بناگوش باز بود" اين روزها ،او حتی
غذای درست و حسابی نخورده بود و ناگهان احساس گرسنگی کرد.
يکی از آشنايان او -مشاور سفير هندرسون -جايی در حياط سفارت
آماده کرد و برای تهيه غذا و نوشيدنی ،دربه در ،به اين سو و آن سو
رفت.
درب ببيرونب اما،ب تهران،ب بدرب بشورشب بو باغتشاشب بود.ب بفريادب تشويقب بو
هلهلهب بوب بآوازهایب بموزونیب بکهب بدرب بسرتاسرب بفضاب بطنينب باندازب ببود،ب ببا
صدای شليک و انفجار گلوله های خمپاره انداز ،پياپی قطع می شد.
هرچند دقيقه ،دسته های سربازان و پليس ،پشت در سفارت موج
می زدند .ميزبان روزولت و همسرش ،مظهر درک و شعور ،در مورد
اتفاقات بيرون ،يک سوال هم از او نکردند.
راديو روشن بود .با آن که ،گوينده نرخ حبوبات را می خواند که اصل
مطلب جذابی نبود ،روزولت به دقت گوش می داد .او ،يکی از گروه
هایب بايرانیب بخودب برا،ب ببرایب بتسخيرب بادارهب براديوب باعزامب بکردهب ببودب بدر
صورتی که همه چيز ،به خوبی پيش می رفت ،برنامه راديو ،به زودی
تغيير می کرد.
هنگامی که سه آمريکايی ،در سکوت غذا می خوردند ،گوينده ،آهسته
تر از هميشه ،گويی که دارد به خواب می رود ،شروع به صحبت و
پس از لحظه ای کامل بمکث کرد .واضح بود ،چيزی غيرمعمول در
ادارهب براديو،ب بدرب بشرفب بوقوعب باست.ب بروزولت،ب بزيرکانهب ببهب بميزبانان
متحير خود ،لبخند زد .پخش برنامه ،با صدای بحث چند مرد متوقف
شد" مهم نيست چه کسی آن را بخواند ،مهم آن است که خوانده
شود!"ب بسرانجام،ب بيکب بنفرب بباب بتحکمب بفريادب بزدب بوب بسپسب بصدايی
احساساتی ،مطلبی را خواند که روزولت ،آن را " دروغ های مصلحت
آميز يا قبل از وقوع" ناميد.
162
آنب بمردب بفريادب بزدب ب"ب بدولتب بمصدق،ب بشکستب بخوردهب بوب بنخستب بوزير
جديد ،فضل الله زاهدی ،هم اکنون در مسند قدرت ،و اعليحضرت
شاهنشاه در راه بازگشت به وطن هستند!"
روزولتب بصداب براب بنشناخت-ب بيکب بافسرب بارتش،ب بزودترب بازب بماموراوب ببه
ميکروفون رسيده بود -اما پيام ،دقيقا همان بود که او می خواست.
دولت مصدق ،که دولت بلوا و آشوب بود ،اينک سقوط کرده است".
روزولت از پشت ميز بلند شد ،از ميزبانان به خاطر ميهمان نوازی
آنها تشکر کرد و بيرون رفت.
هنگام بازگشت روزولتب به محل فرماندهی خود،ب ساعتب حدودب دو
بعدازظهر بود .دوستان اش با شوروشعف ،به راديو تهران گوش می
دادند با آمدن روزولت ،برای لحظه ای همگی از اين که ،ايام به کام
شان است ،لذت بردند و دقايقی بعد ،در آن اتاق کوچک مشغول
پايکوبی بودند .روزولت به ياد می آورد که آنها " به معنای واقعی
کلمه با لذت در جوش و خروش بودند".
قدم بعدی چيست؟ يکی از ماموران پيشنهاد کرد :بهترين وقت آوردن
زاهدی حال است .حال که جمعيت در اوج احساسات قرار دارد .اما
روزولت گفت :هنوز خيلی زود است.
روزولتب بتاکيدب بکرد:ب ب"ب بعجلهب بکارب بشيطانب باست،ب ببگذاريدب بتاب برسيدن
جمعيت ،به خانه مصدق ،منتظر بمانيم .آن موقع ،برای آنکه قهرمان
ما خود را نشان دهد ،زمان مناسبی است".
واحدهای نظامی ،به رهبری افسران مخالف مصدق ،در حال رسيدن
به يکديگر در نزديک خانه او ،بودند .در داخل خانه ،سربازان وفادار،
استحکاماتی ايجاد کردند و آماده جنگ شدند .آنها به تفنگ ،مسلسل و
تانکب بهایب بشرمنب بباب بتوپهایب ۷۵ببميلیب بمتری،ب بمجهزب ببودند.ب باواخر
بعدازظهر ،حملهب شروع شد .مدافعين ،با امواج گلوله در پاسخب به
يکديگر،ب بپيادهب بروهاب براب بمملوب بازب باجسادب بباقیب بگذاشتند.ب بپسب بازب بيک
ساعتب بنبردب بيکب بطرفه،ب بحملهب بکنندگان،ب بفريادب ببلندیب بازب بخوشحالی
کشيدند .بواحدهایب ارتشیب خودی،ب باب تانکب هايشان برسيدهب ببودند .ببا
آغازب بيکب بمبارزهب بتوپخانهب بایب بتنگاتنگ،ب بعملياتب بآژاکسب ببهب باوجب بخود
نزديک می شد.
زمانی که روزولت ،از شروع حمله مطلع شد ،تصميم گرفت تيمسار
زاهدی را ،از مخفيگاه -جايی که او برای دو روز پنهان شده بود-
بيرون بياورد .قبل از عزيمت ،تيمسار گيلنشاه را ،که همچون زاهدی
در يک خانه امن متعلق به سيا ،بی صبرانه منتظر دستور بود ،احضار
کرد .روزولت ،از او خواست تا تانکی پيدا کند و به مخفيگاه زاهدی
بياورد .او ،نشانی را با خط بدی روی تکه کاغذی نوشت و خود با
اتومبيل رفت.
زاهدی با لباس خانه ،هيجان زده از شنيدن اين خبر ،که سرانجام
لحظه موعود فرا رسيده است ،در اتاقی ،در زيرزمين نشسته بود،
کهب بروزولتب برسيد،ب بهنگامیب بکهب بدکمهب بهایب بفرنچب بنظاميشب براب بمی
163
بست ،از بيرون صدای غرش می آمد .تيمسار گيلنشاه با دو تانک و
جمعيتی که هلهله می کردند ،رسيده بود.
درب بسالب بهایب ببعد،ب بشايدب ببهب بدليلب بشهرتب بپدربزرگشب ببهب بعنوانب بيک
ماجراجو ،اين داستان شايع شد که روزولت ،پيروزمندانه روی تانکی
که غرش کنان ،پيشاپيش همه ،در خيابان های تهران حرکت می کرد،
نشستهب ببودب بوب ببهب بسویب بخانهب بمصدق،ب بپيشب بمیب برفت.ب بروزولت،ب ببه
محض شنيدن صدای جمعيت همراه تيمسار گيلنشاه ،پی برد که نبايد
با زاهدی ديده شود .وقتی ،ناگهان در زيرزمين باز شد ،او از جا پريد
و در سوراخ کوچکی پشت تنور ،پنهان شد .روزولت از آنجا ديد که،
جمعيت سرمست از باده پيروزی ،زاهدی را در آغوش گرفتند ،بلند
کردند و بيرون بردند.
پس از بازگشت جمعيت روزولت ،از مخفيگاه خود بيرون خزيد ،قدم
زنانب بهب سو ی باتومبيلب خودب برفتب بو ا ز بميان بخيابان بها ی بپرآشوب،
راهی سفارت شد .در آنجا ،به افتخار پيروزی قريب الوقوع ،نوشيدند.
او،ب ببعدهاب بنوشتب ب"ب بدرب بواقعب بوب بعمل بزمانب بزيادیب ببهب بپيروزیب بقريب
الوقوعب بنماندهب ببود.ب بسرهنگب بما،ب بتاب بغروبب بنمیب بتوانستب بازب بغرب
(کرمانشاه) به تهران برسد ،اما شايعه حرکت او ،تمام آنچه را بدان
نياز داشتيم ،به ما داده بود .ورود واقعی سربازان ،به شهری که هنوز
هيچ نشده ،مست پيروزی بود ،شور و حرارت بيشتری بخشيد.
تانکی ،که زاهدی ،بر آن سوار بود ،ابتدا به سوی راديو تهران رفت و
در آنجا ،توسط دوستداران هيجان زده ،محاصره شد .او به استوديو
درب بطبقهب ببال برفت.ب بقرارشدهب ببودب بقبلب بازب بصحبتب بباب بملت،ب بموزيک
نظامی پخش شود .يکی از ماموران روزولت ،از کتابخانه سفارت،
صفحه گرامافون نسبتا مناسبی آورده بود .وقتی زاهدی نزديک شد،
يک تکنسين ،اولين سرود را پخش کرد که با شرمساری همگان "
سرود ملی آمريکا" از آب درآمد.
سريعا ،آهنگ گمنام تری انتخاب و پخش شد .سپس زاهدی به طرف
ميکروفونب گامب ببرداشت.ب اوب خودب برا"ب نخستب بوزيرب قانونیب ببهب حکم
شاه"ب باعلمب بو بتعهدب بکردب بکهب بدولتب بجديدب بوی،ب بهمهب بچيزب برا،ب ببهب بنحو
مطلوب انجام دهد .ساخت جاده ها ،تامين بهداشت مجانی ،افزايش
دستمزدها و تضمين آزادی و امنيت .اما ،از نفت ،هيچ سخنی به ميان
نياورد.
واحدهای ارتش و پليس وفادار به زاهدی ،کنترل تهران را به دست
گرفته بودند .يکی با تصرف اداره مخابرات به سرتاسر کشور پيام
فرستادب بوب باعلمب بکردب بکهب بمصدقب بعزلب بشدهب باست.ب بديگری،ب بتيمسار
رياحی فرمانده ستاد ارتش را پيدا و دستگير کرد .عده ای به درگيری
بيرون از خانه مصدق ،پيوستند.
در اين زمان ،محمد رضا شاه ،مايوس وافسرده و کامل ببی خبر از
اينب باتفاقات،ب بدرب بهتلشب بواقعب بدرب برم،ب بهمراهب بباب بهمسرب بوب بدوب بتنب باز
دستيارانب بخود،ب بدرب بحالب بصرفب بناهارب ببود.ب بناگهان،ب بتعدادیب باز
خبرنگاران ،شتابان وارد سالن غذاخوری شدند ،با زور راه خود را به
164
سوی ميز شاه باز کردند و گزارش های مخابره شده از تهران را ،در
دستهايش گذاشتند .ابتدا باور نکرد و نسنجيده گفت " ممکن است
حقيقتب بداشتهب بباشد؟"ب برنگب بازب بصورتشب بپريد،ب بدستانشب ببهب بشدت
شروع به لرزش کرد و بالخره روی پاهايش بلند شد.
" من می دانستم!" او فرياد کشيد" من می دانستم! آنها مرا دوست
دارند!"
ملکه ثريا ،که کمتر تحت تاثير قرار گرفته بود ،بلند شد و دست خود
را روی بازوی شوهرش گذاشت تا او را محکم نگه دارد و زمزمه کرد
" چقدر هيجان انگيز"
پس از پايان اين غافلگيری ،شاه آرامش خود را بازيافت ،به سوی
خبرنگاران برگشت و گفت " اين يک شورش و طغيان نيست.ما حال،
يک دولت قانونی داريم و تيمسار زاهدی نخست وزير آن است .من،
اوب براب بمنصوبب بکردم"ب بوب بپسب بازب بمکثیب باضافهب بکردب ب"ب بنودونهب بدرصد
مردم ،طرفدار من هستند ،من هميشه اين را می دانستم!"
شاه جوان ،در بهت و ناباوری ،به طرف سالن استراحت هتل ،جایی
که جمع کثیری از گزارشگران و گردشگران کنجکاو ،جمع شده بودند،
رفت .وی به آنها گفت ،اولین آرزوی او ،بازگشت به وطن است "
این برای من باعث تاسف است که ،نقش مهمی در مبارزه مردم و
ارتش ام ،برای آزادی نداشتم و برعکس ،دور از آنها و در امان بوده
ام .اگر من ،کشورم را ترک کردم فقط و فقط ،به خاطر نگرانی و
اجتناب از خونریزی بود".
به رغم آنک کودتا ،در آستانه موفقیت بود ،مصدق ،همچنان مقاومت
می کرد .با این که در اطراف خانه اش درگیری و زدوخورد غوغا می
کرد ،او با خونسردی قابل ملحظه ای ،در اتاق خوابش نشسته بود.
محافظین ،بیشتر پنجره ها را با ورقه های فولد پوشانده بودند .او،
اگرچه صداها را می شنید ولی نمی دید که در بیرون خانه ،چه رخ
می دهد ،وقتی ،دستیار شخصی او ،علیرضا صائب ،با اصرار از او
خواست تا فرار کند ،مصدق سرش را تکان داد و گفت " :اگر قرار
است این اتفاق بیافتد ،اگر قرار است کودتا شود فکر می کنم بهتر
است در این اتاق بمانم و در همین اتاق بمیرم ".حمله کنندگان بیرون
خانه ،با شنیدن اعلم پیروزی زاهدی از رادیو و اطلع از نزدیک شدن
جمعیب بازب بسربازانب بخودیب بازب بکرمانشاهب بشورب بوب بجنبشیب بدرب بخود
احساس کردند .در حالی که مهمات درون خانه ،به تدریج کاهش می
یافت ،حلقه محاصره آنان ،تنگ تر می شد.
افسرانب بوفادارب بارتش،ب باگرب بمیب بدانستند،ب بچهب باتفاقیب بافتادهب باست،
ممکن بود برای دفاع از مصدق ،با شتاب هجوم بیاورند .آنها چنین
نکردند ،به این دلیل که ،تیمسار ریاحی ،که می بایست آنها را برای
عمل فرا بخواند در بازداشت بود .ریاحی ،قبل از آنکه دستگیر شود،
موفقب بشدب بمعاونب بخودب بتیمسارب بعطااللهب بکیانی،ب بفرماندهب بپادگان
عشرت آباد ،را که در آن ایام ،محله دور افتاده ای در تهران بود ،خبر
کند .کیانی ،فورا یک گردان پیاده نظام و تانک را برای رفتن به سوی
165
مرکزب بشهر،ب بجمعب بکرد.ب بقبلب بازب بآنکهب بزیادب بدورب بشود،ب بباب بصفیب باز
شورشیان به رهبری تیمسار دفتری ،مصادف شد .از این دو مرد،
دفتری به مراتب کارکشته تر و داری قدرت مجاب کنندگی بیشتری
بود.
دفتری به کیانی گفت :ما همکاران و برادران یکدیگر و همگی نسبت
به شاه ،وفادار هستیم .ما ،نباید به سوی یکدیگر شلیک کنیم" پس از
چند دقیقه ردوبدل شدن سخنان ملیم ،نظر مساعد کیانی جلب شد.
دو تیمسار و معاونین آنها ،یکدیگر را در آغوش گرفتند ،به قول ایرانی
ها ،همدیگر را بوسه باران کردند .نفرات کیانی ،که باید مصدق را
نجات می دادند ،به پادگان خود برگشتند.
در خانه مصدق ،نزاع تا مدت دو ساعت به شدت ادامه داشت .پس
از توقف شلیک از داخل ،دسته ای از سربازان به خانه حمله کردند،
ولی آنجا را خالی یافتند .مصدق ،لحظه ای پیش ،با کمک دستیاران
خود،ب بازب بدیوارب بباغ،ب بفرارب بکردهب ببود.ب بافسران،ب ببیشب بازب بیکب بساعت،
گوشه و کنار خانه را کاویدند ،بهترین لوازم خانه را در کامیون از
پیش آماده شده ای ،بستند و بی درنگ حرکت کردند .آنها موجب
گریز پیرمرد شدند و هرچند او را نیافته بودند ،اما می دانستند که به
خوبی وظیفه شان را انجام داده اند.
وقتیب بسربازانب بدرب بدلب بشبب بفروب برفتند،ب بشورشگرانیب بکهب بآنهاب برا
تشویق کرده بودند ،با هجوم به داخل خانه ،آنجا را غارت و ویران
کردند .برخی آتش سوزی به راه انداختند .دیگران ،درها و پنجره ها
را کندند و وسایل خانه را به پیاده رو بردند .در حالی که شعله های
آتش در پشت سرشان ،شب را روشن کرده بود ،شروع به فروش
وسایل کردند و حتی روی قیمت اجناس ،چک و چانه زدند .یخچال
مصدق ،تقریبا معادل 36دلر به فروش رفت.
پشت حیاط سفارت ،تعدادی از ماموران مخفی ،یعنی طراحان کودتا،
بهب بقولب بروزولت"ب بسرشارب بازب بشادمانیب بوب بشعف،ب بگاهب بگاهب ببهب بطور
غیرقابلب بانتظار،ب بمحکمب ببهب بپشتب بدیگریب بمیب بزدندب بوب ببرخیب بناگهان،
احساساتی می شدند" دیپلمات های سفارت کنجکاوانه به آنها نگاه
می کردند ،اما چیزی نمی پرسیدند روزولت هم چیزی به آنها نگفت.
تقریبا در همان زمان که خانه مصدق ،به آتش کشیده شده بود ،یک
اتومبیل ،نزدیک در سفارت آمریکا توقف کرد .راننده به تندی بوق زد
و روزولت با عجله بیرون رفت تا ببیند چه کسی ممکن است ،باشد.
اردشیر زاهدی بود که از اتومبیل پائین پرید .دو مرد ،صمیمانه یکدیگر
را در آغوش گرفتند.
اردشیر گفت " شما الن باید برای ادای احترام به نخست وزیر جدید،
نزد پدر من بیایید!"
روزولت جواب داد " اجازه بدهید قبل از رفتن ،گفتگوی مختصری با
سفیر هندرسون داشته باشیم .گمان می کنم ،او استحقاق آن را دارد
کهب برسماب باینب بخبرب براب ببشنودب بوب بشما،ب بفردب بمناسبیب ببرایب باینب بکار
هستید".
166
دو توطئه گر پیشین ،بازو در بازوی هم ،تقریبا در حال رقص ،راهی
کهب بآنهاب براب ببهب بحضورب بسفیرب بمیب ببرد،ب بطیب بکردند.ب بهندرسون،ب بکنار
استخر شنا نشسته و یک بطری شامپاین را ،روی یخ گذاشته بود.
میهمانان اش رسیدند ،او چوب پنبه را از سر شیشه درآورد .آنها،
حامل خبرهای فوق العاده ای بودند .از جمله این که ،نخست وزیر
جدید ،دو تن از ماموران ایرانی روزولت را ،نامزد وزارت کرده است.
آنها،ب ببهب بافتخارب بدولتب بجدید،ب بشاه،ب بآیزنهاورب بوب بچرچیلب بوب ببالخرهب ببه
سلمتی یکدیگر ،نوشیدند .وقتی بطری خالی شد ،اردشیر گفت ،الن
وقت آن است که او ،روزولت را به ملقات رهبر جدید کشور ببرد.
سپس به گرمی هندرسون را در آغوش گرفت و از او خداحافظی
کرد.
تیمسارب بزاهدی،ب ببهب بطورب بموقت،ب بستادب بکلب برا،ب بدرب بباشگاهب بافسران
نزدیک مرکز شهر ،مستقر کرد .او ،روحیه بشاشی داشت و هنگام
رسیدن روزولت ،در زیباترین رویاها فرو رفته بود .روزولت ،بیشتر
افسران را ،نمی شناخت اما به نظر می رسید ،بعضی ها او را می
شناسند.ب بهمه،ب بحتیب بکسانیب بکهب باو،ب بهرگزب بآنانب براب بندیدهب ببودب بمی
خواستندب باوب براب بدرب بآغوشب ببگیرندب بوب بهرب بدوب بگونهب باشب براب بببوسند.
سرانجام زاهدی با اعلم سکوت ،او را نجات داد ،خود نطق کوتاهی
ایراد کرد و سپس از روزولت خواست تا صحبت کند.
تحسین کنندگان هیجان زده ،وقتی روزولت به جلو گام برداشت ،به
سویب باوب هجومب آوردند .بتنهاب چندب ت ن بد ر بباشگاهب م ی بدانستندب که باو
ترتیب دهنده کودتا بوده است ،بدون شک دیگران هم ،بو برده بودند.
به هرحال ،موقع غرور و تبخر نبود .روزولت با ترجمه اردشیر ،تنها
چند جمله ریاکارانه گفت.
او شروع به صحبت کرد " دوستان ،ایرانیان ،هم وطنان ،به من گوش
کنید!" سروصدا فروکش کرد " من از شما ،به خاطر صمیمیت ،شور
و شوق و مهربانی تان ،متشکرم .لزم است یک نکته ،صریحا توسط
همگی درک شود و آن این که ،شما به من ،ایالت متحده و انگلستان
اصل ،بدهکار نیستید .ما نمی خواهیم ،نمی توانیم و نباید چیزی از
شما مطالبه کنیم ،مگر تشکری کوتاه ،آن هم در صورتی که خود
مایل باشید .من ،از طرف خودم ،کشورم و متحدین با خشنودی ،آن
را خواهم پذیرفت".
دورب بدیگریب بازب بدرآغوشب بکشیدنب بوب ببوسیدن،ب بآغازب بشد.ب بپسب بازب بآن،
روزولت با سرعت هرچه تمامتر ،آنجا را ترک کرد .روزهای زیادی،
بدون استراحت ،در حالیکه سرنوشت ملتی را در دست داشت ،کار
کرده بود و حال بخستگی داشت او ،را از پای می انداخت .او ،یک
راننده و اتومبیل در اختیار گرفت تا او را به محوطه سفارت برساند.
از میان تاریکی ،به سمت جایی که در آن به او غذا داده شده بود،
رفت و در زد .لحظاتی بعد ،در خوابی عمیق فرو رفته بود.
در درگیری های روز چهارشنبه ،حدود سی صد نفر از مردم -نیمی از
آنهاب بدرب بنبردب بنهاییب بدرب بخانهب بمصدق-ب بکشتهب بوب بتعدادیب بازب بقربانیان
167
غیرنظامی ،با اسکناس هایب 500بریالی در جیب ،پیدا شدند .افراد
روزولت ،آن روز صبح ،اسکناس ها را بین ده ها تن از عوامل جزء
خود توزیع کرده بودند.
روز بعد ،روزنامه ها در سراسر دنیا ،سقوط مصدق را گزارش دادند.
بسیاری از گزارش ها ،همانطور که انتظار می رفت ،با دادن این خبر
که ،داستان واقعی رازی است که به دقت محافظت می شود و می
تواند سال های سال همچنان مکتوم باقی بماند ،زیرکانه عمل کردند.
کنت لو در نیویورک تایمز نوشت" تمرد سربازان صفر علیه افسران
طرفدار مصدق ،یک بداقبالی ناگهانی بود .چهارشنبه حدودب 9بصبح،
یک دسته از وزنه برداران و کشتی گیران ،مسلح به میله های آهنی و
چاقو با شعارهایی به نفع شاه ،شروع به راهپیمائی به سوی مرکز
شهر کردند .این ،همان چیزی بود که سربازان نیاز داشتند .آنها ،برای
برهمب بزدنب بتظاهرات،ب بدستورب بگرفتندب بوب باسلحهب بهایب بخودب براب بعلیه
افسرانب بمافوق،ب بنشانهب برفتند.ب بعوام،ب بخودب ببهب بخود،ب بازب بطرفداری
مصدق به طرفداری شاه تغییر موضع دادند".
دانب بشویند،ب بازب بآسوشیتدپرسب بکهب بهمچنانب بکنتب بلو،ب بدرب بخیابانب بها
حضور داشت و ناظر شکل گیری کودتا بود ،یک گاه شمار از وقایع
روزب بتشکیلب بداد.ب ببراساسب بگزارشب باو،ب بکودتاب ب"ب بدرب بساعتب 9بصبح،
وقتی جمعیت مسلح به چماق و سنگ ،با سربازان و افسران پلیس،
شروع به راهپیمائی به سمت مرکز شهر کردند ،آغاز شد و در ساعت
7ببعدازظهر به وقت محلی ،آخرین سنگر مقاومت در پایتخت ،خانه
مصدقب بوب بحیاطب بمجاورب بآن،ب بدرب بدستب بنیروهایب بزاهدیب ببود.ب بآنهاب ببا
شکستن در اتاق مصدق ،تنها ،جسد محافظ شخصی او را پیدا کردند
ولی اثری از مصدق و همکاران او ،درهیات دولت نیافتند".
براساس ریشه یابی سیا ،آن روز ،برای روزولت و همدستان توطئه
گرش " روزی بود که به نظر می رسید نباید پایانی داشته باشد ،زیرا
با چنان حسی از هیجان ،رضایت و شادمانی همراه بود که ،وقوع
دوباره چنین روزی ،ممکن به نظر نمی رسید ".جشن و سرور ،تا
پاسی از شب ،در باشگاه افسران ادامه داشت .زاهدی به گونه ای
غریزی احساس کرد ،باید برای تحکیم قدرت به دست آمده اش ،گام
های سریع و قاطعی بردارد .از این رو ،برای بازدید سریع از پایگاه
های پلیس ،همراه با شاهزاده حمید رضا -تا نشانه ای از پیوند زاهدی
بهب بخاندانب بسلطنتیب بباشد-ب بمخفیانهب ببیرونب برفت.ب باینب ببازدید،ب باوب برا
متقاعد ساخت که فرماندهان سپاه به دولت جدید او ،وفادارند .پس
با اطمینان خاطر به باشگاه افسران بازگشت و چند ساعتی خوابید.
زاهدی،ب بروزب بپنجشنبهب بپسب بازب ببرخاستنب بازب بخواب،ب بفوراب بتیمسار
نادرباتمانقلیج را ،احضار کرد .افسر کارکشته ای که در ازای قولی
مبنیب ببرب بانتخابب بشدنب ببهب بعنوانب بفرماندهب بستادب بارتشب بدرب بصورت
موفقیت کودتا ،شب گذشته ،کمک های ارزشمندی در اختیار گذاشته
بود .وقتی باتمانقلیچ رسید ،زاهدی به سرعت مراسم تحلیف او را
انجام داد و سپس اولین فرمان خود را ،صادر کرد .باتما نقلیج می
168
بایست،ب هرگونهب تظاهراتی را سرکوبب کند،ب تمام مرزهاب راب ببنددب و
افسران طرفدار مصدق را ،در ارتش و پلیس تصفیه نماید.
زاهدی،ب ببهب بعنوانب بنخستب بوزیرب بدرب بساعاتب باولیه،ب بکارهایب بزیادی
داشت .نخست ،جلسه ای فوری با نامزدهای هیات دولت تشکیل داد.
سپسب بفرمانب بجایگزینیب بچندینب باستاندارب بمظنونب ببهب بحمایتب باز
طرفداری مصدق را ،صادر کرد .او دستور داد ،بسیاری از زندانی ها
از جمله بیست نفر از کسانی که به قتل رئیس پلیس افشار طوس
در اوایل آن سال ،متهم شده بودند ،آزاد شوند .تنها سفر کوتاهش به
خارج از باشگاه افسران ،رفتن به رادیو تهران بود ،جایی که او با
پخشب بنطقب بکوتاهی،ب ببهب بمصدقب ببرایب بتسلیمب بشدن،ب ببیستب بوب بچهار
ساعت مهلت داد.
این ،چرخش صدوهشتاد درجه ای سریع نقش ها ،بود .چهار روز قبل،
زاهدیب بیکب بفراریب بمحسوبب بمیب بشدب بوب بنخستب بوزیرب بمصدق،ب بطی
برنامه ای از همان ایستگاه رادیویی ،تقاضا کرده بود تا او خود را،
ظرف بیست و چهار ساعت تسلیم کند .مصدق ،جایزه ایب 100000
ریالی معادل 12000دلر ،برای اطلعات در مورد محل اختفای زاهدی
درب بنظرب بگرفتهب ببودب بوب بحال ببزاهدی،ب بهمانب بمبلغب براب ببرایب بدریافت
اطلعاتی در مورد مخفیگاه مصدق ،پیشنهاد می کرد.
دراواسطب بروز،ب بنخستب بوزیرب بجدید،ب بتلگرامیب ببرایب بمحمدب برضاب بشاه
ارسال کرد که می گفت ایرانیان " برای ورود او ،لحظه شماری می
کنند ".اما عزیمت شاه از رم ،به موانع کوچکی برخورد .ملکه ثریا،
تحتب بفشارهایب بماهب بهایب باخیرب بتابب بنیاوردهب ببود.ب بدرب بآخرینب بلحظه،
تصمیم گرفته شد که او ،برای معالجه" فشار روحی و عصبی" در رم
اقامت کند .سپس ،کسی خاطرنشان کرد ،اگرچه انگلیسی ها یک
خط هوایی به خاطر شاه سفارش داده اند تا در اختیار او باشد ،اما
اگر با هواپیمایی که نشانه های انگلیس را دارد ،به تهران برگردد،
اعتبارب وب وجهه بمل ی بخودب را بکهب قبل بتضعیفب شده،ب ممکنب استب باز
دست بدهد .قرار شد شاه ،در انتظار هواپیمای دیگری بماند.
مصدق ،حتی اگر می خواست ،نمی توانست مدتی طولنی مخفی
بماند .بنابراین ،وقتی ساعت 6بعدازظهر همان روز ،به زاهدی تلفن
کرد تا خود را تسلیم کند ،او شگفت زده نشد و از مصدق پرسید :در
کجا مخفی شده است؟ مخفیگاه مصدق ،خانه ای شخصی ،در مرکز
شهرب ببود.ب بپس،ب بتیمسارب بباتمانقلیچب براب ببهب بدنبالب باوب بفرستاد.ب ببرای
پیشگیری از سوء قصد به مصدق از سوی دشمنان -یا تلش برای
نجات او از سوی دوستان -زاهدی دستور استقرار تانک ها در خیابان
ها و مسلسل ها بر بام خانه های مسیر را ،صادر کرد.
ساعتیب ببعد،ب باتومبیلب بحاملب بمصدق،ب بواردب بمحوطهب بباشگاهب بافسران
شد .زندانی ،خسته ،در لباس خانه و خم شده بر عصای زرد ملکی،
ظاهر شد .محافظین ،به او ادای احترام کردند .او هم در پاسخ ،چنین
کرد.ب بدرب بداخلب بساختمان،ب ببهب باوب بکمکب بشدب بتاب بباب بآسانسور،ب ببهب بدفتر
زاهدی در طبقه سوم برود.
169
این دو مرد ،بیست دقیقه را پشت درهای بسته گذراندند .بنابر قرائن،
آنها ،بدون خصومت صحبت کردند .وقتی بیرون آمدند ،مصدق و سه
دستیارش که همراه با او ،خود را تسلیم کرده بودند ،به اتاق های
راحتی در طبقه بال انتقال یافتند .زاهدی سپس به رادیو تهران دستور
داد تا ،خطاب کردن آنها با نام های اهانت آمیز را متوقف کند و در
عوض به آنها ،با عنوان "جناب" اشاره شود.
شاهب باما،ب بکمترب ببخشندهب ببود.ب بدرب بحالیکهب بمصدق،ب بخودب براب بدرب بتهران
تسلیمب بمیب بکرد،ب باو،ب بدرب ببغدادب ببهب بزمینب بنشستب بوب بازب بیکب بهواپیمای
هلندی ،که بنابه گزارش ،به مبلغب 12000بدلر اجاره شده بود ،خارج
شد.ب 8ببجنگندهب بنیرویب بهواییب بعراق،ب بهواپیمایب باوب برا،ب بتاب بفرودگاه
همراهی کردند .وقتی قدم به بیرون گذاشت ،یک گروه نظامی از
نوازندگان ،سرود ملی ایران را نواختند .هنگامی که ،خبرنگاران از او
پرسیدند :برای نخست وزیر مخلوع چه خیالی دارد ،جدی شد.
شاهب بباب بوقارب بتمامب بگفتب ب"ب بجنایاتب بمصدق،ب بمهمترب بازب بآنب باستب بکه،
شخصی بتواند مسئولیت آن را قبول کند .وی ،مرد شروری است که
در زندگی ،تنها خواهان یک چیز است :قدرت به هر قیمت.او ،برای
نیل به این هدف ،حاضر بود که مردم ایران را قربانی کند و تقریبا به
مقصودشب برسید.ب بخداب براب بشکرب بکهب بمردمب بمن،ب بسرانجامب باوب برا
شناختند".
اینب بششب بروزب بچهب بشدهب ببود!ب بشاه،ب بیکشنبهب بازب ببغدادب ببهب بعنوانب بیک
تبعیدی خشمگین ،عبور کرده بود .اما حال ،به عنوان شهریار پیروز،
در راه بازگشت به وطن بود .هواپیمایی که او با آن گریخته بود ،هنوز
درباند فرودگاه بود.او ،شخصا هواپیما را هدایت می کرد.
هواپیمایب بشاه،ب بساعتب بیازدهب بوب بهفدهب بدقیقهب بروزب بشنبهب ببهب بزمین
نشستب بوب بدرب بمقابلب بصفب بطولنیب بوب برسمیب بازب بسربازانب بگارد
شاهنشاهی ،کامل توقف کرد .او ،در اونیفرم نیروی هوایی ،که برای
این مناسبت خاص ،به بغداد فرستاده شده بود ،با شکوه تمام ظاهر
شد .نخست وزیر زاهدی ،اولین کسی بود که افتاده بر زانوان وبا
لبهای فشرده بر دست شاه ،ادای احترام کرد .وقتی زاهدی به عقب
برگشت ،صدها تن از طرفداران ،به سمت جلو هجوم بردند .چند تن
از آنان ،از جمله سرهنگ نصیری ،تیمسار باتمانقلیچ ،شعبان بی مخ و
سفیر هندرسون ،کمک های بسیار مهمی ،به عملیات آژاکس کرده
بودند .شاه ،به هر یک از آنان سلم کرد وسپس به سوی جمعیت
هیجان زده برگشت تا به آنها نگاه کند .یکی از خبرنگاران گزارش داد
" چشمانش نمناک بودند و لبانش برای تلش ،جهت مهار احساسات،
به هم فشرده شده بود".
شاه ،طی یک پیام رادیویی در آن شب ،قول داد " تمام خسارات
وارد برکشور را جبران کند" و تردیدی باقی نگذاشت که مصدق را،
برای این خرابی ها ،سرزنش می کند .او گفت " من هیچ کینه ای به
دل نمی گیرم و بخشش خود را ،شامل حال همه می کنم .اما وقتی،
موضوع تخطئی از قانون اساسی ،که همه ما برای حراست از آن
170
سوگند خورده ایم -سوگندی که توسط بعضی ها ،فراموش شده بود-
انحلل مجلس ،فروپاشی ارتش و اتلف سرمایه خزانه پیش می آید،
قانون ،باید ،آن چنانکه آرزوی مردم است ،اجرا شود .نخست وزیر
زاهدی ،وقتی که شاه صحبت کرد ،این خط مشی جدی را پذیرفت.
خبرنگاران از او پرسیدند :حال بکه مصدق ،متهم به چنین جرم های
سنگینیب باست،ب بچراب بدرب باتاقب بهایب بنسبتاب بمجللب بباشگاهب بافسران
نگهداری می شود؟ او پاسخ داد که " :با این مرد فاسد ،تا به حال
خوب رفتار شده است اما من ،فردا او را به زندان خواهم فرستاد".
زاهدی ،نه تنها به خاطر پیروزی ،بلکه بابت اظهار حمایت واقعی-
هرچند پنهانی -ایالت متحده آمریکا ،دل و جرات پیدا کرده بود .سیا،
از پیش تصمیم گرفته بود ،طبق برنامه پیش بینی شده ،به دولت
جدید ،بلفاصله پس از به دست گیری قدرت ،پنج میلیون دلر و به
شخص زاهدی ،یک میلیون دلر بپردازد.
حال که دولت جدید،ب کامل ببه امور تسلط یافتهب بود،ب برای کرمیت
روزولت ،زمان ترک ایران به همان آرامی که چهارهفته پیش وارد
شد ،فرا رسیده بود .به هرحال ،علقمند بود تا قبل از عزیمت ،شاه
را برای آخرین بار ملقات کند .احتیاط حکم می کرد این ملقات،
همچونب بدیدارهایب بقبلی،ب بپنهانیب بصورتب ببگیرد.ب بروزولتب بوب بماهیت
فعالیتهایب باو،ب ببهب بجزب بتعدادب بکمیب بازب بایرانیب بها،ب بهنوز،ب ببرایب بهمه
ناشناخته بود .او ،پیغام فرستاد که ترجیح می دهد ،بنابه جدول زمان
بندی هفته های گذشته ،ملقات نیمه شب صورت بگیرد و یکشنبه
شب را پیشنهاد کرد.
آخرین دیدار ،متفاوت از ملقات های قبلی بود .اتومبیلی که روزولت
را به کاخ سعدآباد آورد ،رسما ،نشان ایالت متحده را داشت .او ،این
بار،ب ببهب بجایب بدرازب بکشیدن،ب بزیرب بپتوب بدرب بعقبب باتومبیل،ب ببرب بصندلی
نشست .گارد شاهنشاهی به او که برای آخرین دیدار آمده بود ،ادای
احترام کرد.
یکی از درباریان ،از او استقبال و تا طبقه بالی کاخ که 29پله عریض
داشت ،وی را همراهی کرد.سپس او را به اتاق نشیمن که مسرفانه
تزیین شده بود ،برد .شاه او را ،دعوت به نشستن کرد .ودکا تعارف
شد که هریک ،یک گیلس برداشتند .شاه ،گیلس خود را بلند کرد و به
روزولت گفت" من تاج و تخت ام را ،به خدا ،مردم ،ارتش و شما!
مدیونم ".آنها به آرامی و محظوظ از پیروزی شان ،نوشیدند.
شاه ،پس ازآنکه گیلس خود را به افتخار روزولت سرکشید گفت "
خوب است که شما را ،در اینجا می بینم نه در آن اتومبیل بی نام و
نشان ،در خیابان ها"
روزولت پاسخ داد " :اعلیحضرت ،این بسیار خوب است"
شاهب بگفت:ب ب"ب بهمانطورب بکهب بمیب بدانید،ب بنخستب بوزیرب بجدیدب بکهب بحال
دوست خوب شماست ،به زودی خواهد آمد .آیا چیزی هست که مایل
باشید قبل از رسیدن او ،درباره اش صحبت کنیم؟"
171
روزولت ،پس از لحظه ای تردید ،به خود جرات داد و گفت " بله
قربان ،من نمی دانم آیا شما ،فرصت داشته اید تا در مورد مصدق،
ریاحی و دیگران که علیه شما توطئه کردند ،تصمیم بگیرید؟"
شاه پاسخ داد"من ،زیاد در این مورد فکر کردم .چنانکه می دانید،
مصدق،ب بقبلب بازب ببازگشتب بمن،ب بخودب براب بتسلیمب بکرد.ب بدرب بصورتیب بکه
دادگاه ،پیشنهاد مرا بپذیرد ،او ،به سه سال حبس در خانه اش واقع
در روستایی متعلق به خود ،محکوم خواهد شد .پس از آن ،او آزاد
خواهد بود تا در حوالی روستا -و نه در خارج از آن -آمد و شد کند.
ریاحی سه سال را در زندان خواهد گذراند ،سپس آزاد است تا به
هرکاری که مایل است -به شرط آنکه ،آن کار قابل اعتراض نباشد-
بپردازد .چند تن دیگر نیز ،مجازات های مشابهی خواهند داشت .تنها
یکب باستثناءب بوجودب بدارد،ب بحسینب بفاطمیب برا،ب بهنوزب بنتوانستهب بایمب بپیدا
کنیم ،او را خواهیم یافت .او از همه ،گزنده تر بود .او ،اراذل و اوباش
حزب توده را ترغیب کرد تا مجمسه های من و پدرم را ،پائین بکشند.
اگر او را پیدا کنیم ،اعدام خواهد شد".
روزولت ،در پاسخ چیزی نگفت .لحظاتی بعد ،نخست وزیر زاهدی،
وارد شد .او به شاه تعظیم کرد و به روزولت لبخند زد ،کسی که،
دائما تکرار می کرد ،دولت جدید هیج دینی نسبت به ایالت متحده،
ندارد چون " نتیجه حاصله ،خود ،بازپرداخت این دین است".
زاهدی جواب داد " :ما درک می کنیم ،و همیشه از شما سپاسگزار
خواهیم بود".
این سه تن در کاخ ،از معدود کسانی بودند که از چگونگی طرح ریزی
عملیات آژاکس ،اطلع داشتند .آنها برای ابراز رضایت خود ،لحظاتی
سکوت کردند .روزولت بعدها نوشت " ما همگی متبسم بودیم و فضا
آکنده از محبت و دوستی بود.
دقایقی بعد ،شاه برخاست که روزولت را ،تا نزدیک اتومبیل ،همراهی
کند .در راه ،او از کت خود ،یک جعبه طلیی سیگار بیرون آورد و به
میهمان خود هدیه کرد و گفت " :این هم یک یادگاری از من ،برای
ماجراجویی اخیرمان" ،یک افسر ارتش ،با سینه ای ستبر ظاهر شد.
او،ب بسرهنگب بنصیریب ببودب بکهب بدرب بهرب بدوب بکودتایب بنافرجامب بیکشنبهب بو
کودتای موفقیت آمیز چهار روز بعد ،نقش های مهمی بازی کرده بود.
شاه گفت " :من فقط ،یک ترفیع برای شما در نظر گرفته ام و از
حال شما را به عنوان تیمسار نصیری معرفی می کنم"
ساعت از یک نیمه شب گذشته بود که :روزولت به محوطه سفارت
بازگشت .سفیر هندرسون ،منتظرش بود و مقدمات پرواز روزولت،
برای پایان آن روز را با هواپیمای وابسته نیروی دریایی سفارت ،به
بحرین فراهم کرده بود.
روزولتب ببسیارب بکمب بخوابید.ب ببهب بزودیب بپسب بازب بسپیدهب بدم،ب ببهب بآشیانه
دورافتاده هواپیمایی ،در فرودگاه تهران برده شد .چند تن از کسانی
که در کودتا با او همکاری کرده بودند ،برای بدرقه وی حاضر شدند.
او ،بعدها نوشت " من با چشمان اشک بار ،به داخل هواپیما لغزیدم"
172
13
براق مثل يک گربه بزرگ
با تسليم شدن مصدق به دولت جديد ،گروهی از سربازان ،به محل
اقامت اش درباشگاه افسران رفتند .نخست وزير جديد ،فضل الله
زاهدی،ب بدستورب بانتقالب باوب ببهب بيکب بزندانب بنظامیب براب بصادرب بکردهب ببود.
مصدق ،براساس کيفرخواست تنظيمی ،به دليل مقاومت در مقابل
فرمان شاه ،مبنی بر عزل وی و "تحريک مردم به قيام مسلحانه"،
متهم به خيانت شد .او ،در دادگاه به شدت از خود دفاع و ادعا کرد
که فرمان ،جزيی از کودتای شبانه و به هر حال غيرقانونی بود ،زيرا
نخست وزيران ايران را ،بدون رای عدم اعتماد مجلس نمی توان
برکنار کرد.
وی به قضات دادگاه گفت :تنها جرم من ،اين است که صنعت نفت
ايران را ملی و شبکه استعماری را اخراج کرده و نفوذ سياسی و
اقتصادی بزرگترين ،امپراطوری روی زمين را ،از بين برده ام.
حکم دادگاه ،مبنی بر مقصر شناختن مصدق ،تصميمی از پيش تعيين
شده بود .در آن حکم ،او به سه سال زندان و بازداشت در خانه برای
بقيه عمر محکوم شد .مصدق ،تمام مدت زندان را سپری کرد و به
محض آزادی در تابستان ،۱۹۵۶به خانه اش در احمد آباد منتقل شد.
اندکیب بپسب بازب بورودب بمصدق،ب بساواک،ب بپليسب بمخفیب بجديد،ب ببرای
ترساندن او در مدت حبس ،مانور خشنی ترتيب داد .يک روز صبح،
سروکله گروهی از اشرار ،در مقابل خانه مصدق پيدا شد .آنها شروع
بهب بدادنب بشعارهایب بتند،ب ببرضدب بمصدقب بکردند.ب بسردستهب باينب بگروه،
کسی جز شعبان بی مخ ،نبود که اينک ،به يکی از عمال مورد علقه
حکومت تبديل شده بود .برای لحظه ای به نظر رسيد که جمعيت،
آماده حمله به خانه است .آنها ،پس از شليک چند تير هوايی از داخل
خانه که توسط نوه مصدق صورت گرفته بود ،عقب نشينی کردند.
چند دقيقه بعد ،دو مامور ساواک از راه رسيدند و درخواست ملقات
با زندانی را کردند .براساس نامه ای که به همراه داشتند ،حفاظت از
مصدق ،به عهده ماموران ساواک گذاشته شده بود .او که ذات قدرت
را درک می کرد ،بدون اعتراض ،نامه را امضاء کرد .در خلل يک
ساعت ،ماموران ساواک ،در داخل و خارج محل زندگی او ،مستقر
شدند .ماموريت ثابت آنها ،که تا آخر عمر مصدق نيز تغيير نکرد اين
بودب که ،به هيچب کسی جز بستگان و چند تن از دوستان نزديک او
اجازه ملقات ندهند.
بيشتر وزرای دولت مصدق و طرفداران شناخته شده اش ،در هفته
های پس از کودتا ،دستگير و تعدادی از آنها آزاد شدند .عده ای ديگر،
پس از مقصر شناخته شدن ،به زندان محکوم گشتند.ب ۶۰۰بنفر از
173
افسرانب نظامی وفادارب به مصدق ،دستگيرب و حدودب ۶۰بتن از آنان
کشته شدند که چند تن ،از رهبران دانشجويی دانشگاه تهران نيز در
ميان آنها بودند .فعاليت حزب توده و جبهه ملی ممنوع و برجسته
ترين طرفداران آنها ،زندانی يا کشته شدند.
حسين فاطمی ،وزير خارجه مصدق ،مهمترين شخصيتی بود که به
دليلب بمجازاتب بعبرتب بانگيزش،ب بازب ببقيهب بمتمايزب بشد.ب بفاطمی،ب بضد
سلطنتی دو آتشه بود که طی روزهای پرآشوب آگوست ، ۱۹۵۳شاه
را به باد انتقاد گرفته بود و با نفرت خاصی او را " فراری بغداد" می
خواند .فاطمی ،در همان زمان ادعا کرد " از آنجا که ،طی ده سال
گذشته،ب بيکب بدربارب بکثيف،ب بنفرتب بانگيزب بوب بشرمب بآور،ب بنوکرب بسفارت
انگليس بوده ،ايران به فلکت و بدبختی دچار شده است ".او در يک
نطق ،خطاب به پادشاه غايب گفت " ای شاه خود فروخته ،تو شخص
بی شرمی هستی که تاريخ جنايت بار حکومت پهلوی را تکميل کرده
ای .مردم می خواهند ،انتقام بگيرند .آنها می خواهند تو را به پای
چوبه دار بکشند " .حال که ورق برگشته و شاه برای انتقام گيری
فرصت به دست آورده بود ،آن را از دست نداد .بنابه قولی که به
کرميت روزولت داده بود ،برای فاطمی محاکمه شتابزده ای ترتيب
داد و با اتهام خيانت به کشور ،او را اعدام کرد.
فاطمی ،يک بار شاه را با مار ،مقايسه کرده بود که " هر وقت مجال
می يابد ،به طرز مهلکی نيش می زند " .سرانجام ،او از کسانی بود
که از اين نيش مهلک ،جان به در نبرد .از بازی سرنوشت ،او که از
سلله حضرت محمد (ص) بود ،تنها فرد ،از محفل خصوصی مصدق
است که در ايران امروز ،يادش گرامی داشته می شود و يکی از
خيابانب بهایب باصلیب بتهرانب بنيزب ببهب بنامب باوست.ب بدرب بسالب بهایب بپسب باز
سقوط دولت مصدق ،محمد رضا شاه ،او را به فردی بدل کرد ،که
گويی هيچ گاه ،وجود نداشته است .کسی که کمابيش ،تصور می شد،
صحبت از او ،خلف مصالح کشور است .کمتر چيزی در مورد مصدق
منتشر می شد و هر چه بود ،به هيچ وجه در حسن او ،نبود .شاه در
سالب ، ۱۹۶۲پس از تحکيم قدرت بيش از پيش سرکوبگرش ،اجازه
داد تا ،جبهه ملی از حالت غيرقانونی ،خارج شود و يک گردهمايی،
برگزار کند به شرط آنکه ،هر سخنران فقط يک بار از مصدق نام
ببرد .صدها هزار تن از مردم جمع شدند .آنها از شرطی که شاه برای
سخنرانان گذاشته بود ،اطلع داشتند و وقتی هر يک از آنان ،يک بار
نام مصدق را می برد ،فرياد رعدآسای تشويق آنها بلند می شد .اين،
آخرين باری بود که شاه ،اجازه داد تا طرفداران جبهه ملی به طور
علنی ،گرد هم جمع شوند.
همسرب بمصدقب بدر ب ۱۹۶۵ببفوتب بکرد.ب بهرچند،ب بطیب بسالهایب باقامت
مصدقب درب باحمدب آباد،ب بهمسرشب درب تهرانب سکونتب داشت،ب اماب آنها
همچنان ،بسيار صميمی باقی ماندند .مرگ همسر ،به شدت مصدق
را متاثر کرد وی ،در نامه ای به يک دوست نوشت" عميقا از اين
مصيبت رنج می برد ...و حال دعا می کند تا خدا او را نيز ،نزد خود
174
ببردب بوب بازب باينب بزندگیب بغمب بانگيزب بنجاتب بدهد".ب بچندب بماهب ببعدب ببيمارب بو
بيماريش ،سرطان حنجره تشخيص داده شد .محمد رضا شاه ،برای
او پيغام فرستاد و پيشنهاد کرد ،درصدد معالجه در خارج از کشور
باشد .اما مصدق ،نپذيرفت و در عوض ،يک گروه پزشکی ايرانی را
انتخاب و تحت نظر پليس ،به تهران سفر کرد وی ،چند ين ماه تحت
درمان قرار گرفت .پزشکان با موفقيت ،غده را بيرون آوردند .سپس
برای ادامه درمان ،مقدار زيادی کبالت تجويز کردند .اين کار ،پيش از
آنکه مفيد باشد ،آسيب زننده بود .سلمتی او به تدريج تحليل می
رفت و در ۵مارس ، ۱۹۶۷در سن ۸۵سالگی درگذشت .اجازه هيچ
گونه تشييع جنازه يا مراسم سوگواری علنی ،داده نشد.
شرکتب بنفتب بانگليس-ب بايرانب بکهب ببعداب بنامب بخودب براب ببهب بشرکتب بنفت
انگليس تغيير داد ،تلش کرد تا به موقعيت قبلی خويش دست يابد،
اما افکار عمومی ،چنان مخالف بود که دولت جديد هم نمی توانست
چنين اجازه ای دهد .به علوه ،منطق قدرت ،حکم می کرد ،چون،
ايالت متحده ،کار کثيف سرنگونی مصدق را انجام داده است ،پس
بهره گيری از غنايم ،حق شرکت های آمريکائی باشد .سرانجام ،يک
کنسرسيوم بين المللی ،جهت اعطای امتيازات تشکيل شد .شرکت
نفت انگليس -ايران ۴۰ ،درصد سهام و ۵شرکت آمريکايی ،مجموعا
۴۰بدرصد سهام را در اختيار گرفتند و مابقی ،بين شرکت های شل
هلندی و شرکت نفت فرانسه توزيع شد .شرکت های غيرانگليسی،
يک بيليون دلر برای ۶۰درصد از امتياز خود به شرکت نفت انگليس-
ايرانب بپرداختب بکردند.ب باگرچهب بکنسرسيوم،ب براب بخارجیب بهاب بادارهب بمی
کردند،ب باماب بنامیب براب بکهب بمصدقب ببهب بآنب بدادهب ببود-ب بشرکتب بملیب بنفت
ايران -به منظور حفظ ظاهر ،تغيير ندادند .کنسرسيوم ،پذيرفت که
مناف ع بخود براب باب ايران بنصفب کند،ب باماب هيچب بيکب ا ز بدفاتر بحسابداری
خويش را در اختيار بازرسان ايرانی قرار نداد و عضويت ايرانی ها را،
در هيات مديره نپذيرفت.
طیب بسالهایب ببعد،ب بمحمدب برضاب بشاهب ببهب بطورب بفزايندهب بایب بمنزویب بو
ديکتاتور مآب شد .او ،به هر وسيله ای که لزم بود ،ابراز مخالفت ها
را سرکوب و منافع هنگفتی صرف تسليحات -تنها بين سالهای ۱۹۷۲
و ۱۰ ، ۱۹۷۶بيليون دلر در ايالت متحده -کرد .او اين مبالغ پول نقد
را،ب ببهب بدليلب بافزايشب بناگهانیب ببهایب بنفتب بدرب بآنب بسالب بها،ب بدرب باختيار
داشت ۴ .بيليون دلری که ايران در سال ،۱۹۷۳دريافت کرد ،ظرف
دو سال به ۱۹بيليون دلر رسيد.
درب بمواقعب بنادریب بکهب بشاه،ب بازب بمصدقب بنامب بمیب ببرد،ب "ب ببيگانهب بستيزی
کودکانه" و " ملی گرايی ناهنجار" او را تحقير می کرد .او به دوستی
گفتب ب"ب ببدترينب بسالب بهایب بسلطنتب بمن،ب بدرب بواقعب ببدترينب بسالهای
زندگی ام ،زمان نخست وزيری مصدق بود .آن نابکار ،تشنه خون بود
و من هر روز صبح ،با اين احساس بيدار می شدم که امروز ممکن
است ،آخرين روز سلطنت من باشد".
175
وقتیب بدراواخرب بدههب ،۱۹۷۰ب بخشمب بايرانيانب ببال بگرفت،ب بشاهب بدريافت
چون تمام احزاب سياسی قانونی و ديگر گروه های مخالف را از بين
برده و کسی باقی نمانده است تا برای حفظ حکومت خود ،با آنها از
در سازش درآيد ،پس از سر استيصال ،شاپور بختيار را که در دولت
مصدقب بمعاونب بوزيرب بکارب ببود،ب بنامزدب بنخستب بوزيریب بکرد.ب بوقتیب بکه
بختيار پس از به دستگيری قدرت ،فورا به زيارت آرامگاه مصدق در
احمدآبادب برفتب بوب بباب بايرادب بنطقی،ب بنسبتب ببهب ب"ب بآرمانب بهایب بمصدق"
سوگند وفاداری ياد کرد ،شاه می بايست سنگينی دست تاريخ را بر
شانه خود حس کرده باشد .او ،دولتی متشکل از همفکران خود در
جبهه ملی ،تشکيل داد و هنگام سخنرانی برای مطبوعات ،عکسی از
مصدق را بر ديوار پشت سر خود ،نصب کرد .در آن زمان ،احتمال
نابودی چنان نزديک بود که شاه ،چاره ای جز پذيرش اين گستاخی ها
نداشت.
آيت الله روح الله خمينی ،روحانی جوان که شديدا با مصدق مخالف
بود ،در اواخر ، ۱۹۷۰به عنوان قدرتمندترين مخالف محمد رضا شاه
ظاهر شد .اگرچه او به دستور شاه در سال ۱۹۶۴تبعيد شد ،اما از
ترکيه ،عراق و سرانجام پاريس ،اهداف بنيادگرايانه خود را پی می
گرفت .زمانی که بختيار ،نخست وزير شد( ،آيت ا )...خمينی در يک
نطق راديويی از او انتقاد کرد" چرا از شاه ،مصدق و پول صحبت می
کني؟ همه اينها گذشته است و آنچه باقی می ماند ،اسلم است"
ژانويهب ،۱۹۷۹ب بدرب بيکیب بازب بمبهوتب بکنندهب بترينب بفروپاشیب بهایب بقرن
بيستم ،شاه مجبور به فرار از ميهن خود شد .اين بار ،سيا قادر نبود
که او را به سلطنت بازگرداند .سال بعد ،او در مصر ،در حالی از دنيا
رفت که همه از او منزجربودند .آيت الله خمينی ،به عنوان صاحب
اختيار سرنوشت ايران ،جانشين او شد.
مردانی که يادآور مصدق و آرمان هايش بودند ،در اولين دولت ( آيت
ا )...خمينی ،قدرت را به درست گرفتند .مهدی بازرگان ،کسی که
مصدق او را در سالب ، ۱۹۵۱پس از خروج انگليسی ها ،برای اداره
پاليشگاه آبادان اعزام کرده بود ،نخست وزير شد .ابراهيم يزدی،
رهبر يک گروه کوچک سياسی که خود را وقف حراست از ميراث
مصدق کرده بود ،معاون نخست وزير و سپس وزيرخارجه شد .در
اولين انتخابات پس از انقلب ( ،آيت ا )...خمينی به ابوالحسن بنی
صدر،ب بيکیب بديگرب بازب بدوستدارانب بمصدقب باجازهب بدادب بتا،ب بدرب بمبارزات
انتخاباتی شرکت کند و مقام رياست جمهوری را به دست آورد.
برای مدت کوتاهی ،پس از انقلب ،به نظر می رسيد که مصدق از
آرامگاه به قدرت بازگشته است .دبيرستانی به اسم او نامگذاری شد
و هم چنين خيابان اصلی تهران که قبل خيابان پهلوی نام داشت ،نام
او را به خود گرفت .تمبر يادبودی نيز به افتخار او چاپ شد .درب ۵
مارس ، ۱۹۷۹دوازدهمين سالگرد مرگ او ،جمعيت انبوهی ،به سوی
احمدب بآبادب بسرازيرب بشدند.ب باين،ب بيکیب بازب ببزرگترينب بتجمعاتب بدرب بتاريخ
معاصر ايران بود مردم ،اتومبيل های خود را چندين کيلومتر ،دورتر
176
گذاشتند و بقيه راه را پياده طی کردند .رئيس جمهور بنی صدر ،در
مراسم گراميداشت مصدق ،طرح انتقال پيکرش را به آرامگاهی در
تهران اعلم کرد .خانواده اش به درستی ،از روی عقل و با گمان
احتمالب ببیب بحرمتیب بنسبتب ببهب بآرامگاهب بدرب بصورتب بتغييرب بجريانات
سياسی ،با اين امر مخالفت کردند .اين تجليل ها ،بخشی از تلش و
هم پيامی به آيت الله خمينی و ملهايش بود .با گراميداشت مصدق،
ايرانيان آرزوی خود را برای برخورداری از حکومتی مانند او :ملی
گرا ،مردم سالر ومبتنی بر حکومت قانون اعلم می کردند به زودی
آشکار شدب که خمينی،ب کمترين تمايلی برای تشکيل چنين حکومتی
ندارد .او در ابتدا با پذيرش طرفداران جبهه ملی ،جنايت مردمی خود
را گسترش داد اما پس از تحکيم قدرتش ،آنها را به کناری نهاد و در
اندک زمانی ،شروع به دستگيری آنها کرد .هدايت الله متين دفتری
تنها نوه مصدق که جسارت پذيرفتن مخاطرات سياسی را داشت .از
کسانی بود که برای نجات جان خود ،از کشور گريخت.
دريچه ای که برای طرفداران مصدق ،گشوده شده بود ،حال ديگر،
بسته شدن خيابان اصلی تهران ،اين بار به احترام دوازدهمين امام،
تغيير نام داد .بينش غيردينی مصدق برای حکومت جديد ،به اندازه
بينشب بدمکراتيکب باوب ببرایب بحکومتب بقبلی،ب بنفرتب بانگيزب ببود.همچون
محمد رضا شاه ،ملها نيز پی بردند که اجازه به مردم برای ادای
احترامب ببهب بمصدق،ب بسرانجامب ببهب بخواستیب ببرایب بيکب بدولتب بمبتنیب ببر
اصول او ،منجر خواهد شد و اين چيزی بود که تاب تحمل را نداشتند.
پس آنچه در توان داشتند برای سرکوب ياد و خاطره او ،انجام دادند.
به زودی ،کسانی که کودتای ۱۹۵۳را سازمان داده و اجرا کرده بودند
پراکنده شدند .تيمسار زاهدی ،نخست وزير جانشين مصدق ،اگرچه با
عمليات سرکوبگرانه عليه ملی گراها و چپ گراها ،شاه را راضی
نمود ،اما پس از اندک زمانی ،با او اختلف پيدا کرد .زاهدی نيز مثل
مصدق دارای شخصيتی قوی بود که اعتقاد داشت ،نخست وزيران،
بايد برای اداره دولت های خود آزاد باشند و شاه جاه طلب ،چنين
چيز ی براب برنمیب تافت .بتنهاب دوب سال بپسب ا ز بکودتا،ب شاهب زاهد ی برا
مجبور به کناره گيری از قدرت کرد و کمی بعد ،او را به عنوان سفير،
بهب بدفترب بسازمانب بمللب بدرب بژنو،ب بفرستادب بزاهدیب بدرب بسالبب ۱۹۶۳
درگذشت.
اردشيرب بزاهدی،ب بباب بذکاوتب بوب بتسلطب ببهب بزبانب بانگليسی،ب بخودب براب ببه
سرمايه گرانبهايی برای طراحان توطئه تبديل و دوران کاری طولنی،
توام با موفقيتی را طی کرد .وقتی پدرش نخست وزير شد ،به رغم
جوانی ،به سرعت ،به عنوان شخصيتی بسيار نافذ و موثر ظاهر شد.
او همزمان ،نزديک ترين مشاور پدرش و رئيس تشريفات شاه بود.
نفوذ او پس از برکناری پدرش ،کاهش پيدا نکرد .وی در سال ،۱۹۵۷
با شاهدخت شهناز ،بزرگترين دختر شاه ازدواج کرد .شاه نگران از
قدرتب بروبهب برشدب باردشيرب بزاهدی،ب باوب براب ببهب بعنوانب بسفيرب بايرانب بدر
بريتانيای کبير ،جايی که از نقش او در کودتا اطلع داشتند و با آغوش
177
با ز باوب را بپذيرفتند،ب بهب تبعيدیب بطليیب فرستاد.ب اردشيرب زاهدیب بعدا،
برای مدتی به عنوان وزير امورخارجه ،به تهران بازگشت و سپس،
سفير ايران در ايالت متحده شد .در آن مقام ،تا آخرين لحظه از
شاه دفاع کرد .پس از انقلب اسلمی،ب ۱۹۷۹ببه خانه ای ييلقی در
سوئيس رفت .او ،هرگز نقش خود را در کودتا نپذيرفت و حتی در
مقالهب بایب ببیب بربطب بوب بنامنسجم،ب بادعاب بکردب بکه،ب بسياهمب بدرب باينب بامر
دخالتی نداشت.
او نوشت " :سرنگونی مصدق ،در نتيجه نيرنگ های کثيفی که ممکن
بود،ب بسياب ببهب بکارب بگرفتهب بباشد،ب بصورتب بنگرفتب بوب بپدرب بمن،ب بهرگزب ببا
ماموران سيا ملقات نکرد".
اسداللهب برشيديان،ب بکهب بشبکهب بمخالفب بحکومتب باوب بشامل:ب بروزنامه
نگاران،ب بسياستمداران،ب بوب بسرکردگانب باراذلب بوب باوباش،ب بنقشب ببسيار
مهمی ،در موفقيت عمليات آژاکس ايفاء کرد درسالهای پس از کودتا،
شخصیب بپولسازب بشد.ب باوب بوب ببرادرانش،ب بدرب بتهرانب بماندند.ب بمعاملت
تجاری او ،تحت حمايت شاه رونق گرفت .خانه اش ،محفلی شد که
سياستمداران و ديگر چهره های متنفذ ،بسياری از شب ها را به بحث
در مورد آينده کشور می پرداختند .شاه چندين بار از او ،به عنوان
پيکب بمخفی،ب ببرایب باعزامب ببهب بکشورهایب بخارجیب باستفادهب بکرد.ب بدر
اواسط دهه ،۱۹۶۰شاه از حضور چنين شخصيت کارکشته و با نفوذی
معذب شد ،به ويژه آنکه از بسياری از رازها ،مطلع بود .رشيديان ،با
احساس اين مطلب ،به انگليس مورد علقه خود نقل مکان کرد تا
بقيه سال های زندگی را ،در آسايش به پايان برساند.
همه کسانی که به اجرای کودتا کمک کردند ،آنقدر خوشبخت نبودند
که تا زمان بازنشستگی زندگی کنند .يکی از آنها ،تيمسار نصيری بود،
افسریب کهب بکودتایب بنافرجامب باولب براب بعليهب مصدقب رهبریب کردب وب در
کودتای موفق دوم ،نقش مهمی داشت .شاه ،به ويژه نسبت به او،
ناسپاس بود سال ها بعد از شکست مصدق ،نصيری وفادارانه ،به
عنوان فرمانده گارد شاهنشاهی خدمت کرد .او ،چنان مشتاقانه و
محتاطانه،ب بامرب بشاهب براب باطاعتب بمیب بکردب بکهب بشاهب باوب برا،ب بسرپرست
ساواک سرکوبگر کرد .در اين مقام او بيش از يک دهه ،کثيف ترين
خواسته های شاه را انجام داد .وقتی دشمنان شاه ،برای به دست
گيری قدرت در اواخر دهه ، ۱۹۷۰آخرين تلشهای خود را به کار می
بردند،ب بنصيریب براب ببهب بجناياتب بهولناکب بمتهمب بکردند.ب بشاه،ب ببرای
فرونشاندن خشم آنها ،او را از مقامش عزل کرد .سپس ،ادعا کرد از
به کارگيری شکنجه توسط ساواک ،اطلع نداشته و از گزارش های
مربوط به آن ،شگفت زده شده است .شاه ،دوست قديمی خود را
به زندان انداخت .کمی پس از انقلبب ، ۱۹۷۹او را به جوخه آتش
سپردندب بوب بروزنامهب بهایب بتهران،ب بتصاويرب بجسدب بخونينب باوب براب بمنتشر
کردند .تيمسار رياحی ،رئيس ستاد ارتش که به مصدق وفادار بود،
پس از کودتا ،يک سال را در زندان گذراند و پس از آن به حرفه
اصلی خود ،مهندسی بازگشت .بعد از انقلب ،۱۹۷۹وزير دفاع شد و
178
تا زمانی که امواج بنيادگرايی ،دولت مهدی بازرگان را درهم شکست،
خدمت کرد .رياحی تا زمان مرگش -که چند سال بعد در تهران اتفاق
افتاد -به يک زندگی آرام بازگشت.
شاه،ب ببهب بشعبانب ببیب بمخ،ب بمعروفب بترينب بسرکردهب باوباش،ب بکهب بطی
روزهای سرنوشت ساز آگوست ،۱۹۵۳در سراسر تهران ،بلوا به راه
می انداخت ،يک کاديلک روباز هديه داد .شعبان ،چهره آشنای خيابان
های تهران شد .او ،در حالی که دو تپانچه در دو طرف کمر داشت،
به آرامی در گوشه و کنار شهر ،می راند و برای هجوم و حمله ،به
هرکسی که طرفدار مصدق يا مخالف شاه به نظر می رسيد ،آماده
بود .ماموران ساواک ،هرگاه که می خواستند ،کسی را کتک بزنند يا
بهب بنحویب ببترسانند،ب باوب براب بخبرب بمیب بکردند.ب ببعدب بازب بانقلبب باسلمی،
شعبان ،به لوس آنجلس نقل مکان کرد .او ،با انتشار خاطرات خود،
بيشتر آنچه را که کرده بود ،تکذيب کرد.
شاهزاده اشرف ،خواهر دوقلو و با اراده شاه ،در سال های پس از
بازگشت برادر به سلطنت ،به چهره سرشناس بين المللی بدل شد.
برای مدتی ،به عنوان رئيس کميسيون حقوق بشر به سازمان ملل
رفت و در آنجا از حکومت برادرش ،عليه آنچه " اتهامات بی پايه و
اساس در مورد شکنجه و کشتار توسط ساواک" می خواند ،دفاع می
کرد .بنابه اظهار وی ،زندگيش ،آشکارا ،با سه ازدواج ناموفق و ضربه
روحی قتل پسرش ،بعد از انقلب در پاريس ،غم انگيز و ناگوار بود.
پس از انقلب ،او با سهم خود از ميليون ها دلری که خانواده اش،
طی سالها به طور مرموزی از ايران خارج کرده بودند ،به راحتی در
نيويورک اقامت کرد .اشرف در خاطرات خود ،وجود چيزی به نام
عمليات آژاکس را تائيد کرد و حتی گفت که ،يک ميليون دلر ،برای
آن خرج کرده است ،اما گزارش های ديگر در مورد نقش خود را
تکذيب کرد.
مانتی وود هاوس ،مامور انگليسی که در ژانويهب ، ۱۹۵۲مخفيانه به
واشنگتن رفت و زمينه را برای آنچه بعدا ،عمليات چکمه نام گرفت،
فراهم کرد .پس از بازگشت موفقيت آميز ،گفتگوی دوستانه ای با
آلن دالس داشت .دالس به او گفت " بار قبل وقتی اينجا بوديد،
حسابیب کارب را بخرابب کرديد" .بوودب هاوس،ب پسب بازب مدتی،ب ببه بمقام
رفيع،ب بلردترينگتونب بارتقاءب بيافت.ب باو،ب بيکیب بازب باعضایب بمحافظهب بکار
مجلس و سردبير انتشارات پنگوئن شد .دلبستگی بزرگ او در اواخر
عمر ،تاريخ يونان و بيزانس بود ،به طوری که مفصل بدر آن مورد
مطالبی به رشته تحرير درآورد .او هم چنين ،خاطراتی نوشت که در
آن ،صريحا درباره هر دو نقش خود ،در کودتا و پس از آن ،صحبت
کرده بود.
وود هاوس نتيجه گرفت " به سهولت می توان درک کرد که ،عمليات
چکمه ،اولين گام به سوی انقلب ۱۹۷۹در ايران است .زمانی که ما،
نسبت به رفع تهديد از منافع انگلستان ،آسوده خاطر بوديم ،پيش
بينی نمی کرديم که شاه ،نيروی نظامی تازه نفسی گرد آورد و به
179
گونه مستبدانه ای از آن ،استفاده کند .ايالت متحده و وزارت خارجه،
هر دو در نگاه داشتن او در مسيری معقول ،به طرز رقت آوری،
شکست خوردند".
هربرت موريسون ،وزير امور خارجه انگلستان که جنگ طلبی او ،به
قرار گيری کشورش در مسير درگيری با ايران ،کمک کرده بود ،سال
۱۹۵۹در سن ۷۱سالگی از سياست کناره گرفت و مقامی اشرافی
برا ی او در نظر گرفته شد .ظاهرا در اواخر عمر ،به سختی به ياد
می آورد که مصدق را ،تحقير و از شرکت نفت انگليس -ايران ،دفاع
می کرد .اگرچه شرح احوالش ،شامل گزارش های مفصلی از نقش
وی در ايجاد خدمات ملی آتش نشانی و تصويب قانون حمل و نقل
جاده ای در سال ۱۹۳۰است ،اما ،تنها کمتر از يک صفحه را به ايران
تخصيص داد .وی اظهار کرد که به " اقدامات شديد و سخت" عليه
مصدق علقمند بود اما ،نخست وزير آتلی ،به دليل آنکه " اين کار
وقت زيادی می گرفت و ممکن بود به شکست بيانجامد" ،از تصويب
آن امتناع کرد.
آتلی ،در خاطراتش نوشت که ،انتخاب موريسون به عنوان وزير امور
خارجه "،بدترين گزينش عمرش" بود .او ،هرگز ،از اين که تصميم
گرفت به جنگ ايران نرود ،پشيمان نشد و نوشت " بدون شک ،در
زمانب بهایب بقبلب بچنينب باقداماتیب بصورتب بمیب بگرفت،ب باماب بدرب بدنيای
مدرن ،افکار عمومی را ،در داخل و خارج کشور برمی آشفت .به
نظرب بمن،ب بدورهب بتعهداتب بتجاریب بازب بسویب بکشورهایب بصنعتی،ب بجهت
کسبب بامتيازب بوب بفعاليتب بدرب بآنب بکشورها،ب ببدونب بتوجهب ببهب باحساسات
مردم ،گذشته بود ...شرکت نفت انگليس -ايران ،نشان داد که فاقد
حساسيت ،برای درک اين موضوع بود".
زندگينامه نويس وينستون چرچيل ،به نقش عمده او در کودتا عليه
مصدق ،تقريبا هيچ اهميتی نداده است .بيشتر کتاب های نوشته شده
در مورد چرچيل ،حتی ذکری از اين موضوع نکردند .او خود ،يک بار
به طور خصوصی گفت که ،کودتا را" بهترين اقدام پس از جنگ" به
شمار می آورد ،اما هرگز آن را ،چيزی بيش از حاشيه ای بی اهميت
در مسير شغلی خود ،به حساب نياورد.
قهرمان يا مقصر اصلی ،کرميت روزولت ،پس از کودتا ،حرفه ای را
که به طور عجيبی ،معمولی بود .دنبال کرد .او در راه بازگشت به
وطن ،در لندن توقف و به طور خصوصی ،چرچيل را از جريان امر،
آگاه کرد .پس از پايان سخنان اش ،چرچيل به او گفت " مرد جوان،
اگر کمی جوان تر بودم هيچ چيز را بيشتر از اين دوست نداشتم که
تحت فرمان شما ،در اين کار مخاطره آميز مهم ،شرکت کنم ".چند
روز بعد ،روزولت ،در کاخ سفيد ،برای رئيس جمهور آيزنهاور ،جان
فاستر دالس ،آلن دالس و تعدادی از مقامات رسمی بلند پايه ،اين
توضيحات را تکرار کرد .کمی بعد ،طی يک مراسم محرمانه ،آيزنهاور
نشان امنيت ملی را به او ،اعطا کرد.
180
روزولت ،از توضيحات خود در کاخ سفيد ،با اين هشدار ،نتيجه گيری
کرد که ،سيا نبايد موفقيت در ايران را ،به توانايی در سرنگونی هر
دولتی که مايل است ،تعبير کند .اگرچه برادران دالس ،معنی اين
هشدار را دريافتند اما ،از آنجا که از قبل ،در حال توطئه چينی برای
تهاجمب بعليهب بحکومتب بچپب بگرایب بگواتمال ببودند،ب بازب باوب بخواستند،ب بتا
کودتایب بموردب بنظرب بآنهاب براب برهبریب بکند.ب بروزولت،ب باينب بدرخواستب برا
نپذيرفت .وی در سالب ، ۱۹۵۸سيا را ترک کرد و پس از گذراندنب ۶
سالب د ر بشرکتب بنفتب خليجب ببه بمجموعه بایب ا ز بمشاوره بها ی بنسبتا
موفق و کارهای دللی سياسی پرداخت .روزولت ،در سال ۲۰۰۰در
حالی که هنوز هم آگوستب ۱۹۵۳برا ،نقطه عطف زندگی خود ،به
شمار می آورد از دنيا رفت .او ،تا روز مرگ ،اعتقاد داشت کودتايی
که طراحی کرد درست و ضروری بود.
آيا چنين بود؟ البته ،برای چنين سوال حساسی ،نمی توان پاسخی
يافت .بروندب بتاريخ،ب متاثرب ا ز بعوامل ی بچندب استب بکه ،بنتيجهب بگيریب در
مورد اهداف و نتايج آن ،هميشه خطرناک است .با وجود اين ،عده
کمی می توانند ،مجموعه پيامدهای ناخواسته ای را که کودتای ۱۹۵۳
به دنبال داشت ،انکار کنند .صريح ترين نتيجه کودتا اين بود که ،به
محمد رضا شاه ،فرصت مستبد شدن را داد .او ،مبالغ هنگفتی به
عنوان کمک ،از ايالت متحده دريافت کرد -بيش از يک بيليون دلر در
دههب بپسب بازب بکودتا-ب باماب بحکومتب بجابرانهب باش،ب بايرانيانب براب بعليهب باو
شورانيد.ب بدرب ،۱۹۷۹ب بخشمب بمردمب بدرب بانقلبیب بتکانب بدهندهب ببهب برهبری
بنيادگرايان اسلمی ،شکل انفجار آميزی به خود گرفت.
اندکی پس از سرنگونی شاه ،رئيس جمهور جيمی کارتر ،به او ،اجازه
ورود به ايالت متحده را داد .اين کار ،تندروهای ايرانی را دچار خشم
و جنون کرد .آنها ،به سفارت آمريکا در تهران حمله کردند و ۵۲نفر
از ديپلمات های آمريکايی را ،بيش ازب ۱۴بماه ،به گروگان گرفتند.
غربیب بهاب بوب بهب بويژهب آمريکايیب بها،ب باينب بقانونب شکنیب (!)ب براب بنهب تنها
وحشيانه ،بلکه غير قابل توجيه يافتند ،زيرا تقريبا هيچ يک ازآنان ،از
مسئوليت ايالت متحده در تحميل يک حکومت سلطنتی ،که ايرانيان
راب ببهب بانزجاریب بچنينب بشديدب بدچارب بکرد،ب بهيچب بگونهب باطلعیب بنداشتند.
گروگان گيران ،به ياد آوردند ،زمانی که شاه در سال ۱۹۵۳از کشور
گريختب باينب بمامورانب بسياب بدرب بسفارتب بآمريکاب ببودندب بکهب باوب براب ببه
سلطنت برگرداندند و حال ،از تکرار تاريخ بيمناک بودند.
يکی از گروگان گيران ،سال ها بعد توضيح داد که " اين بدگمانی ،در
پسب ذهن هرکسی وجودب داشتب که ايالت متحده ،با پذيرشب شاه،
شمارش معکوس ،برای اجرای کودتايی ديگر را ،آغاز کرده است .ما
مطمئن بوديم ،چنين چيزی سرنوشت محتوم ما و تغييرناپذير است.
اما ،حال بايد اين سرنوشت تغيير ناپذير را ،تغيير می داديم.
گروگان گيری ،مسير تاريخ سياسی ايران را تغيير داد ،روابط ايران و
آمريکا را خراب کرد و موجب شد تا ،ايالت متحده ،در روند تحکيم
حکومت استبدادی صدام حسين ،از عراق در جنگ طولنی و هولناک
181
باب بايران،ب بحمايتب بکند.ب باينب بامر،ب بدرب بايران،ب باتحادب بانقلبیب ببيشترين
عناصر خشونت طلب را ،تقويت کرد .يکی از نزديکترين مشاوران
آيت الله خامنه اي -که بعدا جانشين رهبر عالی کشور شد -با اعلم
اينکه " ما ليبرالهايی مثل آلنده يا مصدق نيستيم که سيا بتواند ما را
نابود کند" افراط گرايی حکومت را توجيه کرد.
روحانيون بنيادگرا ،با تحکيم قدرت خود در اوايل دههب ، ۱۹۸۰نه تنها
نوعیب بارتجاعب بدينیب براب بدرب بداخل،ب بتحميلب بنمودند،ب ببلکهب بکشورب براب ببه
مرکزی برای اشاعه رعب و وحشت در خارج ،بدل کردند .پشتيبانی
آنهاب بازب بگروگانب بگيرانب بديپلماتهایب بآمريکايیب بدرب بتهران،ب بآغازب بمبارزه
شديد ضد غربی آنها بود .به زودی پس از آن ،بنيادگرايان شروع به
حمايتب بمالیب بوب بتسليحاتیب بحماس،ب بحزبب باللهب بوب بديگرب بگروهب بهای
معروف خاورميانه ،برای مشارکت در آدم ربايی ها و سوء قصدهای
سياسیب کردند .آنها مامورانی برای کشتن جمع کثيری از مخالفان
ايرانی و ديگر دشمنان خيالی ،به گوشه و کنار دنيا ،اعزام می کردند
کهب بيکیب بازب بآنها،ب بشاپورب ببختيار،ب بنخستب بوزيرب بپيشينب ببود.ب ببازرسان
آمريکايی،ب بدرب ببمبب بگذاریب بانتحاریب ۱۹۸۳بکهب بطیب بآنب ۲۱۴بتنب باز
تفنگداران آمريکايی در بيروت و در حملهب ۱۹۹۶بکهب ۱۹بنفر ديگر از
آنان ،در عربستان سعودی کشته شدند ،پای آنها را به ميان کشيدند.
در آرژانتين ،دادستان ها ادعا کردند که آنها ،با بمب گذاری در مرکز
جامعه يهودی در بوئنوس آيرس که طی آن،ب ۹۳بتن جان خود را از
دست دادند ،دستور فجيع ترين جنايات ضد يهودی را پس از کشتار
همگانی عصرحاضر ،صادر کردند.
رهبران انقلبی ايران ،با شيفتگی نسبت به اسلم افراطی و اشتياق
به قبول هولناک ترين انواع خشونت ،به قهرمانان افراد متعصب ،در
بسياری از کشورها بدل شدند .افغان ها به الهام گرفتن از نمونه آنها،
طالبان را پايه گذاری کردند ،در کابل به قدرت رسيدند و برای اسامه
بنب بلدن،ب بجهتب بدستب بزدنب ببهب بحملتب برعبب بانگيزب بوب بويرانب بکننده،
پايگاهی ايجاد کردند .ترسيم خطی از عمليات آژاکس ميان حکومت
سرکوبگر شاه و انقلب اسلمی ،برای آتش هايی که مرکز تجارت
جهانی را در کام خود فرو برد ،اغراق آميز نيست.
درحالی که ،نسل بعد از انقلب درايران به دوران بلوغ می رسيد،
روشنفکرانب بايرانی،ب بشروعب ببهب بارزيابیب بآثارب ببلندمدتب بکودتایب ۱۹۵۳
کردند .يکی از اين مقالت انديشمندانه،ب در مجلهب سياستب خارجی
آمريکا منتشر شد و پرسش های جالب توجهی را مطرح کرد:
اينب بکه،ب باگرب بکودتاب بنبود،ب بايرانب بمیب بتوانستب ببهب بيکب بمردمب بسالری
معقولب بوب بسنجيده،ب بدستب بيابد،ب ببحثب بمعقولیب باست.ب بميراثب بکودتا،
چندان تلخ و فراموش نشدنی بود که سرانجام وقتی شاه ،در ،۱۹۷۹
ايرانب براب بترکب بکرد،ب ببسياریب بازب بايرانیب بها،ب بازب بتکرارب بکودتایب ۱۹۵۳
وحشتب داشتندب و اين ،يکی از انگيزه های تسخير سفارت آمريکا،
توسط دانشجويان بود .زمانی که انقلب ( اسلمی) خود در تصميم
تهاجم اتحاد جماهير شوروی به افغانستان شريک بود ،بحران گروگان
182
گيریب ببهب بنوبهب بخود،ب بتهاجمب بعراقب ببهب بايرانب براب بدرپیب بداشت.ب بخلصه
آنکه ،تنها در يک هفته ،حوادث زيادی از تهران نشات گرفت...
کودتایب ۱۹۵۳بوب بپيامدهایب بآن،ب بنقطهب بشروعب بتنظيماتب بسياسیب بدر
خاورميانهب بوب بآسيایب بمرکزیب ببودند.ب بآياب بکسی،ب بباب ببازنگریب بمیب بتواند
بگويد که انقلب اسلمی ،۱۹۷۹اجتناب ناپذير بود؟ يا تنها بدين خاطر
صورت گرفت که ،آرزوهای مردم ايران ،در ۱۹۵۳بموقتا نقش برآب
شد.
از ديدگاه تاريخ ،درک آثار مصيبت بار عمليات آژاکس ،آسان است.
اين آثار ،برای ساليان زيادی ،جهان را به ستوه خواهد آورد .اما چه
میب بشدب باگر،ب بکودتاب بصورتب بنمیب بگرفت؟ب برئيسب بجمهورب بترومن،ب بتا
آخرينب بروزهايیب بکهب بدرب بمسندب بقدرتب ببود،ب باصرارب بداشتب بکهب بايالت
متحدهب بنبايدب بدرايرانب بمداخلهب بکند،ب بچهب بمیب بشدب باگر،ب برئيسب بجمهور
آيزنهاور نيز چنين می انديشيد؟ مدافعان کودتا ،استدلل می کنند که
شوروی،ب بمنتظرب بفرصتیب ببرایب بحملهب ببهب بايرانب ببود.ب بآنهاب بمیب بگويند،
لزوم يک کودتای پيشگيرانه ،به جهت دشواری يا عدم امکان عقب
راندن شوروی بود .به عقيده آنها ،قمار بر سر آنکه ،شوروی دست به
اقدامی نمی زند و يا ممکن است اقدام اش با شکست مواجه شود،
بسيار مخاطره آميز بود.
جان والر ،يکی از آخرين افرادب کارکشته عمليات آژاکس ،سال ها
بعد ،اظهار کرد " موضوعی به مراتب مهم تر از سياست ،نسبت به
ايران وجود داشت ،اين که ،شوروی چه می کند و ما چه اطلعی از
طرح های آتی آن داريم .فهم اين که ،روسيه چه چيزی را به فهرست
اولويت های خود افزوده است و چه می خواهد ،جالب بود .ايران،
درصدر اين اولويت ها ،قرار داشت .من نمی توانستم درک کنم ،اگر
کسی نگران خطر شوروی نيست ،پس چه چيزی را باور دارد .اين
خطر ،واقعی بود".
سام فاله ،يک ديپلمات جوان انگليسی که مانتی وود هاوس را در
ماموريت به واشنگتن ،همراهی می کرد و بعدها به تهران اعزام شد،
بهب بنتيجهب بمشابهیب برسيدب بوب بدرب بخاطراتشب بنوشتب بکهب بکودتا"ب بالبته
غيراخلقی بود" زيرا مداخله ای سازمان يافته در امور داخلی يک
کشورب بخارجیب بمحسوبب بمیب بشدب بسالب ،۱۹۵۲ب بدورهب بخطرناکیب ببود.
جنگب سرد،ب درب کرهب جريانب داشت،ب درب ۱۹۴۸باتحادب جماهيرب شوروی
تلش کرده بود تا تمام برلين را تصرف کند و استالين هنوز زنده بود.
قدرت های غربی به هيچ روی ،نمی توانستند خطر اشغال ايران از
سوی آنها را بپذيرند .زيرا اين امر يقينا می توانست به جنگ جهانی
سوم منجر شود".
تاريخ،ب بسايهب ایب ازب ترديد،ب ببرب باينب بترسب هاب میب افکند.ب استالين،ب بدر
اواخر دهه ۱۹۴۰تلش کرده بود تا با ترکيبی از ابزارهای سياسی و
نظامی ،ايران را بی ثبات کند و برای مدتی ،سربازان او ،واقعا نوار
وسيعی از شمال ايران را تحت تسلط داشتند .فشارهای سياسی از
سوی واشنگتن و تهران او را وادار به عقب نشينی کرد .اين موضوع،
183
حاکی از آن است که شوروی ها ممکن بود ،ميلی به اقدام مجدد
نداشته باشند.
پس از مرگ استالين در اوايل ،۱۹۵۳حکومتی در کرملين بر سر کار
آمد که ،سياست خارجی کمتر ستيزه جويانه ای را برگزيد .در آن
زمان ،اين مطلب آشکار نبود و به هرحال می توانست الگو باشد.
ممکن بود به جای خروشچفب نسبتا ميانه رو ،يک وحشی بی فکر
همچون بريا ،به قدرت برسد که احتمال برای شروع ماجراجويی های
توسعه طلبانه و تحريک کننده تر ،آمادگی داشت .اين ،خطری بود که
سيا ،آن را باور داشت و نمی توانست از آن غفلت کند.
موضوعب بقابلب ببحثب بديگر،ب بطیب بسالهایب ،۱۹۵۰ب بقدرتب بحزبب بتوده
طرفدار شوروی بود .برادران دالس ،ادعا می کردند که حزب توده،
شبکه وسيعی برای دست گيری قدرت ،به محض سقوط و يا عقب
نشينی اجباری مصدق ،گردآورده است .هرچند ،محققينی که در مورد
اين حزب و سازمان های متحد آن ،مطالعه کرده اند ،در اين مورد،
ترديدب بدارند.ب حزبب تودهب بمتشکلب بازب بگروهیب ازب روشنفکرانب بمخالف
مصدق بود که او را ،مانعی ،جهت نيل به کمونيسم می پنداشتند و
گروهیب ا ز بمردمب که باوب را بتحسي ن بم ی بکردند .بحزب،ب بتشکيلتیب در
ارتش و ادارات دولتی داشت ،اما نه به آن گستردگی و تاثيری که،
می نماياند .مدت ها پس از کودتا ،يک محقق با ديپلماتی آمريکايی که
در شنود حزب توده در اوايل دهه ،۱۹۵۰تخصص داشت همراه با دو
مامورب بسياب بکهب بباب باوب بدرب بسفارتب بايالتب بمتحدهب بدرب بتهرانب بماموريت
داشتند ،مصاحبه کرد .آنها ،تاييد کردند که " حزب توده در واقع چندان
قدرتمند نبود و مقامات رسمی رده بالی آمريکا ،در مورد قدرت و
وابستگی مصدق به آنه ،مبالغه می کردند".
به اين سوال اساسی ،که آيا کودتای آمريکا ،برای ممانعت از انجام
کودتا توسط شوروی ،ضروری بوده است يا نه ،نمی توان به قطعيت
پاسخب بداد.ب بهيچب بکس،ب بهرگزب بنخواهدب بدانست،ب بشورویب بممکنب ببود،
چگونه عمل کند يا تا چه اندازه اقدامات اش می توانست توام با
موفقيت باشد .يقينا ،کودتا ،تبعات مصيبت باری داشت ،اما اين که،
عدمب باجرایب بکودتا،ب بچهب بپيامدهايیب بممکنب ببودب بداشتهب بباشد،ب ببايستی
همچنان ،در هاله ای از حدس و گمان باقی بماند.
چگونه ايران به دو راهی سرنوشت ساز و فاجعه آميز ۱۹۵۳رسيد؟
بار اصلی اين ماجرا ،بر دوش نواستعماری احمقانه ای قرار دارد که
شرکت نفت انگليس -ايران را به پيش برد و نيز به اشتياق دولت
انگليس ،برای پذيرش آن ،ارتباط دارد .شرکت ،با کمی حسن نيت،
میب بتوانستب بباب بمسئولنب بايرانیب ببهب بسازشب ببرسد.ب باگرب بشرکت،ب ببا
نخستب بوزيرب برزمب بآرا،ب بکهب بمايلب ببهب بحضورب بانگلستانب بدرب بايرانب ببود،
همکاریب بمیب بکرد،ب بمصدقب بهرگزب ببهب بقدرتب بنمیب برسيد.ب باما،ب باداره
کنندگانب بشرکت،ب بوب بمقاماتب برسمیب بدولتیب بکهب بآنهاب براب بتحسينب بمی
کردند ،اسير افکار سلطنت طلبانه و تحقير ايرانيان و آرزوهايشان ،از
حرکت بازماندند .دين آچسن ،کامل حق داشت وقتی نوشت " هرگز،
184
چنينب بتعدادب بقليلی،ب باينب باندازهب باحمقانهب بوب باينب بقدرسريعب بشکست
نخوردند".
با وجود اين ،آچسن ،شخص مصدق را سرزنش و او را چنين توصيف
میب بکرد:ب ب"ب بشخصیب ببرانگيختهب بازب بنفرتیب بتعصبب بآلودب بنسبتب ببه
انگليسی ها و بدون توجه به عواقب ،آرزومند بيرون راندن آنها از
کشور".ب بيقينا،ب بمصدقب ببهب باندازهب بانگليسیب بها،ب بنسبتب ببهب بمصالحه
مقاومت می ورزيد ،اما در چند مقطع زمانی ،او می توانست ،اعلم
موفقيت کند و با آنها معامله نمايد .برای مثال ،در تابستانب ،۱۹۵۲
مصدق ،بی ترديد يک قهرمان ملی بود ،که با قيام خودجوش مردم
خودانگيخته به قدرت بازگشت .در ديوان بين المللی دادگستری ،به
پيروزی بزرگی دست يافت و رئيس جمهور ترومن نيز پشتيبان او،
بود .شايد ،رهبری مصلحت انديش و اهل عمل بهتر ،از اين فرصت
استفاده می کرد ،اما مصدق ،نه مصلحت انديش ،که فردی آرمان
گرا در پی مدينه فاضله و معتقد به غلبه نهايی حق بر باطل بود ساده
دلیب بتوامب بباب بپیب بگيریب بوی،ب بدرب بمبارزهب بعليهب بشرکتب بنفتب بانگليس-
ايران ،مصالحه و سازش را ،در زمانی که می توانست و می بايست
چنين کند ،غيرممکن ساخت.
قوه تشخيص مصدق ،نقض بزرگ ديگری هم داشت و آن ناتوانی يا
امتناع از درک نگرش دولتمردان غربی ،نسبت به دنيا بود .مصدق،
بدونب بتوجهب ببهب بوحشتب بآنهاب بازب بگسترشب بقدرتب بکمونيستب بها،ب بباور
داشت که ،اختلف او با شرکت نفت انگليس -ايران ،هيچ ارتباطی به
تعارض ميان شرق و غرب ندارد و اين اعتقاد کامل بواهی و دور از
واقع بود .تصميم گيرندگان در واشنگتن و مسکو ،هر رويدادی را در
دنيا ،بخشی از جنگ تلقی می کردند که آنها را ،به مبارزه برای تسلط
بر سرنوشت دنيا ،کشانده بود .حماقت مصدق در آن بود که باور
داشت،ب بمیب بتواندب باعتراض-ب بهرچندب بموجهب بايرانب برا-ب بازب باينب بتعارض
جهان شمول ،تفکيک کند.
مصدق ،بکمونيستب بهاب را بنيز،ب ب ا بسادهب بلوح ی بارزيابیب م ی بکرد .باو،
بيزار از خودکامگی و استبداد ،معتقد بود که همه ايرانيان ،بايد بتوانند
آنچه را می خواهند بگويند و آنچه را که مايل هستند ،انجام دهند .به
نظر می رسيد اين واقعيت که ،کمونيست ها ،از نظام مردم سالرانه
در اروپای شرقی ،برای به دست گيری قدرت و نابودی مردم سالری
بهره جسته بودند ،تاثيری بر او ندارد .امتناع مصدق ،از شدت عمل به
خرج دادن نسبت به جنبش های کمونيستی در کشور ،او را در ليست
سياه واشنگتن قرار داد .به رغم غيرمنصفانه بودن ،اين واقعيت بی
رحم روزگار بود .وی با قصورب در درکب اين نکته ،دشمنان خودب را
تقويت کرد.
مصدق ،طی بيست و شش ماهی که در قدرت بود ،هيچ گاه ،برای
تبديل جبهه ملی به يک جنبش سياسی منسجم ،تلش نکرد و اين
جبهه،ب ببهب بصورتب بائتلفیب بسست،ب ببدونب برهبريتب بمرکزیب بياب بپايگاه
سياسیب بسازمانب بيافته،ب بباقیب بماند.ب بدرب بانتخاباتب ۱۹۵۲بمجلس،ب باو
185
کوششب بنکردب بتاب بفهرستیب بازب بنامزدهایب بمتعهدب ببهب ببرنامهب بهایب بخود،
تشکيل دهد .اين امر ،او را ،در مقابل کسانی که خواستار تشتت در
جبهه بودند ،بسيار آسيب پذير ساخت و مانع افزايش هوادارانی شد
که می توانستند در لحظات خطير ،برای دفاع از دولت ،بسيج شوند.
بهب برغمب بقضاوتب بهایب بنادرستب بتاريخیب باش،ب بمصدقب براب ببهب بعنوان
نخستب بوزير،ب ببهب بسختیب بمیب بتوانب بشکستب بخورده،ب بقلمدادب بکرد.
دستاوردهایب باو،ب بعميقب بوب ببنيادينب ببود.ب باو،ب ببرایب بآنچهب بمیب بتوانست
سفری صعب و طولنی ،به سوی مردم سالری و خودکفايی باشد،
در ملت شور و علقه ايجاد کرد و برای هميشه ،نه تنها تاريخ ،بلکه
روش نگرش آنها ،نسبت به خود و دنيای پيرامونی شان را تغيير داد.
مصدق ،با وارد کردن ضربه ای ويران کننده بر نظام سلطنتی ،به
فروپاشی قطعی آن سرعت بخشيد .او ،مردم گوشه و کنار دنيا را
برانگيخت تا باور کنند ،ملت ها می توانند و می بايست ،آزادانه برای
حق حاکميت خود ،مبارزه کنند.
درگيری نهايی مصدق و شرکت نفت انگليس -ايران ،بدون ياری رای
دهندگان انگليسی و آمريکايی رخ نمی داد .آنها ،کامل نادانسته چنين
کردند .ايران ،موضوعی قابل ملحظه بود اما ،آنقدر حاد نبود تا بتواند
در مبارزات انتخاباتی ،چرچيل سالخورده را به قدرت بازگرداند و در
مبارزاتب بانتخاباتیب بدوايتب بآيزنهاور،ب ببهب بسختیب بمطرحب ببود.ب بهرچند،
احساسب ببسياریب بازب برایب بدهندگانب برا،ب بوحشتب بازب بپيشرفتب بجهانی
کمونيست ،شکل داده بود ،اما آنچه نتيجه هر دو انتخابات را معين
کرد،ب ببيشب بازب بهرچيز،ب بصرفاب بآرزو،ب ببرایب بتغييرب ببود.ب باگرب بچرچيلب بو
آيزنهاور در انتخابات پيروز نمی شدند ،عمليات آژاکسی وجود نمی
داشت.
انتخابات در ايالت متحده از آن رو ،اهميت فوق العاده داشت که
جانب بفاسترب بدالسب بوب بآلنب بدالسب براب ببهب بقدرتب برساند.ب بآنهاب بمردانی
پرتلشب ببودندب ببهب بشدتب ببهب بخطرجهانیب بکمونيست،ب بتاکيدب بداشتند.
هرچند ،ممکن است تصميم آنها برای تبديل ايران ،به اولين عرصه
مبارزه ،خردمندانه و يا بی خردانه باشد ،اما آنها سزاوار آن هستند
که ،برای آنچه کردند ،محاکمه شوند .بدون شک ،اين دو برادر ،حتی
قبل از به دست گرفتن قدرت ،معتقد بودند که ،مصدق بايد برود .آنها
هرگز ،حتی اين احتمال را ،که ممکن است اين نقشه ،زيان آور و يا
دارای نتايج مايوس کننده ای باشد ،در نظر نگرفتند .تاريخ ،اگر حاصل
تفکرب بجدی،ب ببیب بتعصبب بوب بمباحثهب بباشد،ب ببايدب ببهب باقدامب بآنها،ب بباب بنظر
مساعدب نگاهب کند،ب زيرا اين رفتار ،معلول ناشکيبايی بهانهب جويانه و
ميل سوزان به انجام کاري -هرکاري -بود که می توانست ،پيروزی بر
کمونيسم تلقی شود .برادران دالس را نه ،منطق ،که طرز تفکرشان
به پيش راند .آنها ،ايران را انتخاب کردند تا به دنيا نشان دهند ،که
ايالت متحده ديگر جزء آنچه ريچارد نيکسون معاون رئيس جمهور"
کانون دين آچسن برای مهار بزدلنه کمونيست" می ناميد ،نيست.
186
ايالتب بمتحده،ب باولويتب بملیب بياب بمهمب بتریب باز،ب بمخالفتب بياب بغلبه
برکمونيست نداشت .روش ارزيابی ترومن و آيزنهاور ،نسبت به خطر
کمونيست ،چندانب متفاوت نبود،ب اما ،نگرش آنها در مورد چگونگی
ابراز مخالفت آمريکا ،به شدت با يکديگر تفاوت داشت .ترومن ،اوج
گيری ملی گرايی در جهان در حال توسعه را پذيرفت و حتی از آن
استقبال کرد .او باور داشت ،همراهی با جنبش های ملی گرايان می
تواند ،به دنيا نشان دهد که ايالت متحده ،صادق ترين دوست آسيا،
آفريقا و آمريکای لتين است .ترومن ،تا اندازهب ای به خاطر درک
غيرقابل پيش بينی بودن و يا حتی مصيبت بار بودن تبعات بلند مدت
براندازی دولت های خارجی ،از اين انديشه نفرت داشت.
ترومن ساعات بسياری را صرف فکر و گفتگو در مورد ايران کرد،
اما آيزنهاور ،چندان خود را درگير نساخت .او به برادران دالس اجازه
داد تا ،سياست خارجی دولت او را نسبت به جهان سوم سرکش و
متمرد ،شکل دهند .آنها ،مشتاق موفقيت های سريع و ملموس در
جهاد ضد کمونيست بودند و عمليات مخفی را ،به عنوان راهی برای
دستيابی به آن تلقی می کردند .کودتاهای پيش گيرانه و اقدام عليه
خطراتی که هنوز عملی نشده بودند ،از نظر آنها ،نه تنها عاقلنه بلکه
ضروری به نظر می رسيد .براداران دالس ،نگران پيامدهای آتی اين
کودتاها نبودند،ب چونب به اعتقادب آنها،ب آيندهب ايالت متحدهب درب صورت
عدم حمايت از اين کودتاها ،ممکن بود به خطر افتد.
موفقيت عمليات آژاکس ،اثر فوری و دامنه داری در واشنگتن داشت
سيا ،ناگهان به جزء مهمی از ابزار سياست خارجی آمريکاف بدل
گشت و عمليات مخفی ،به عنوان روشی بی دردسر و موثر برای
شکلب بدادنب ببهب بروندب بحوادثب بجهان،ب بموردب بتوجهب بقرارب بگرفت.ب بدر ۴
سپتامبرب ، ۱۹۵۳کرميت روزولت ،حتی قبل از اتمام گزارش خود در
کاخ سفيد ،می توانست آن را حس کند.
او ،بعدها نوشت " يکی از شنوندگان من ،تقريبا به گونه ای هراس
آور ،مشتاق به نظر می رسيد .جان فاستر دالس ،بر روی صندلی
اش خم شده و به رغم حالت نشستن اش ،هرچه بود ،خواب آلود
نبود .چشمانش می درخشيدند و همچون گربه ای عظيم الجثه ،براق
به نظر می رسيد .غريزه ام به من می گفت :او نه تنها از آنچه می
شنود ،لذت می برد ،بلکه در حال برنامه ريزی نيز هست".
به واقع ،دالس در حال برنامه ريزی بود .سال بعد ،او و برادرش،
دومين کودتای سيا را سازماندهی کردند که به سقوط رئيس جمهور
ژاکوب آربنز ،در گواتمال منجر شد .اين امر ،يک رشته از حوادث را
درآن کشور به دنبال داشت که به جنگ داخلی و صدها هزار مرگ
فجيعب بانجاميد.ب ببعدها،ب بسيا،ب بدرصددب بکشتنب بياب بسرنگونیب برهبران
کشورهایب بخارجی،ب بازب بکوباب بوب بشيلیب بتاب بکنگوب ببرآمد.ب بهريکب بازب باين
اقدامات ،اثرات شديدی بر جای گذاشت که برخی از آنها ،بدبختی و
مصيبت قابل توجهی ايجاد و تمام مناطق دنيا را به شدت با ايالت
متحده مخالف کرد.
187
پرسش نهايی ،که بايد به آن پاسخ داد ،اين است که چرا عمليات
آژاکس موفق شد؟ جواب تا حد زيادی به شانس و تصادف بستگی
دارد .اگر شرکت کنندگان اصلی در کودتا ،از ميان نيم دوجين گزينه
مختلف ،تصميم ديگریب اتخاذب می کردند ،ممکن بودب کودتا شکست
بخورد .ممکن بود ،کرميت روزولت ،پس از شکست در عملياتب ۱۶
آگوست،ب بنااميدب بشودب بوب ببهب بکشورشب ببرگردد.ب بممکنب ببود،ب بمصدقب بو
مشاوران او ،سختگيری بيشتری نسبت به توطئه گران به خرج دهند.
شاپور بختيار ،سال ها بعد در مصاحبه ای گفت " مصدق ،می بايست
فورا واکنش نشان دهد و همه را به گلوله ببندد" اگرچه ،اين کار می
توانست يقينا ،در آن روز او را نجات دهد ،اما مصدق ،ذاتا چنين نبود.
اگر مصدق ،زودتر به نيروهای پليس ،دستور حمله به مخالفين را که
روزولت و عوامل اش به خيابان ها فرستاده بودند ،صادر می کرد،
اگر پس از صدور چنين دستوری ،به جای تيمسار دفتری بی پروا،
افسر وفادار ديگری را انتخاب می کرد ،اگر دفتری ،سربازان وفادار
بهب بسرکردگیب بتيمسارب بکيانیب براب بکهب برهسپارب بدفاعب بازب بدولتب ببودند،
متوقف نمی کرد ،اگر تيمسار رياحی ،فرمانده ستاد ارتش ،ترتيب
فرار دستگيرشدگان را می داد و واحدهای نظامی وفادار بيشتری را
بسيج می کرد ،اگر بيست و چهار ساعت قبل از فرود آمدن ضربه
نهايی ،مصدق به جای دستور خانه نشستن به طرفداران خود ،آنها را
به خيابان ها می کشانيد و يا اگر ،کمونيست های سازمان يافته حزب
توده به خاطر مصدق تغيير موضع داده بودند ،ممکن بود که کودتا
شکست بخورد.
بدون ترديد ،در آگوستب ، ۱۹۵۳بدون دخالت سيا ،کودتا اتفاق نمی
افتاد .سيا ،عمليات آژاکس را ،طراحی و مبالغ زيادی برای اجرای آن،
پرداخت(برآوردها حاکی از طيفی بينب ۱۰۰بهزار دلر تاب ۲۰بميليون
دلر است ،بسته به آنکه ،کدام يک از هزينه ها ،محاسبه شود) و يکی
از زبده ترين ماموران خود را ،برای انجام آن تعيين کرد .با وجود اين،
کرميت روزولت و دوستان او ،بدون کمک ايرانی ها نمی توانستند،
موفق شوند.
دو گروه از آنها ،کمک های ارزشمندی به کودتا کردند ،اول ،برادران
رشيديان و ديگر ماموران مخفی که سال های زيادی را صرف جمع
آوری شبکه خرابکاری کرده بودند .دوم ،افسران ارتشی ،که قدرت
نظامیب برا،ب بدرب بآنب بروزب بسرنوشتب بساز،ب بتامينب بکردند.ب بزمانیب بکه
روزولت رسيد ،آنان را ،منتظر خود يافت.
ايران ،در هفته های آخر حکومت مصدق ،در حال سقوط به سوی
هرجب بوب بمرجب ببود.ب بمامورانب بانگليسیب بوب بآمريکايی،ب ببرایب بايجادب بچند
دستگی در جبهه ملی و ديگر گروه ها ،بی وقفه ،کار کرده بودند.
کوشش های آنها ،ثابت کرد که يک جامعه توسعه نيافته ،تا چه حد می
تواندب بنسبتب ببهب باقداماتب بپیب بگيرانهب بارتشاءب بوب ببیب بثباتی،ب بشکنندهب بو
آسيب پذير باشد .با اين حال ،در اواسط ۱۹۵۳شخص مصدق ،برای
رساندنب بايرانب ببهب باينب ببنب ببست،ب بکمکب بکرد.ب باگرچه،ب بممکنب باست،
188
اظهار اين نکته ،که مصدق خود ،تا حدی در آرزوی سرنگونی دولت
خود بود ،مبالغه آميز باشد( چنانکه عده ای چنين ادعايی کرده اند) ،با
اين وصف ،او چاره ديگری نداشت .بسياری از ايرانی ها ،اين را حس
کردند و آماده شروعی تازه شدند.
ماموران اطلعاتی و جاسوسی بيگانه ،برای کودتا ،صحنه پردازی و
عنان افراد را رها کردند ،تا آن را اجرا کنند .به هر روی ،در مقطعی،
عمليات شدت و حدت يافت .جمعيت انبوهی که د ر ۱۸آگوست ،در
سراسرب بخيابانب بهایب بتهران،ب بموجب بمیب بزد،ب ببخشیب بمزدورب ببودندب بو
بخشی،ب بشورب بوب بحالب بخالصانهب بکسانیب ببودب بکهب ببهب بمصدق،ب بايمان
نداشتند .سيا ،برای حوادث آن روز ،زمينه چينی کرده بود ،اما حتی،
در ريشه يابی علل کودتا ،اذعان کرد " اين که نتيجه عمليات ،تا چه
حدب بناشیب بازب باقداماتب بويژهب بمامورانب بماب ببود،ب بهرگزب بمعلومب بنخواهد
شد".
ايرانی ها ،خيلی زود به نقش اساسی بيگانگان ،در سازماندهی کودتا
پی بردند .اما در ايالت متحده ،درک اين نکته ،به آرامی صورت می
گرفت.ب بتنها،ب بزمانیب بکهب بپسب بازب بانقلب،ب باحساساتب بضدب بآمريکايی،
ايرانی ها به غليان آمد ،آنها پی بردند که چرا ،کشورشان مورد نفرت
آنها است .آمريکايی ها ،رفته رفته ،قادر شدند ،دليل اين نفرت را
دريابند.
ريچارد نيکسون ،فقط چهار ماه پس از سرنگونی مصدق ،به ايران
سفر کرد و رسما اعلم نمود ،بسيار تحت تاثير نخست وزير زاهدی و
محمدرضا شاه قرار گرفته است .رئيس جمهور آيزنهاور ،از او مال
انديش تر بود و تاب ۱۹۵۹ببه ايران نيامد و زمانی که از ايران ديدار
کرد،ب بتنهاب ببرایب ۶بساعتب بدرب بآنجاب بماند.ب بشاه،ب ببرایب باستقبالب بازب باو،
جشنی ترتيب داد و يک طاووس نقره مرصع با ياقوت های کبود و
قرمز به وی ،هديه داد .اختلف نظر -هرچند محرمانه -دو رهبر ،حاکی
از مشکلت بعدی بود .آيزنهاور ،به شاه هشدار داد که قدرت نظامی،
به تنهايی نمی تواند ،امنيت هيچ کشوری را تامين کند و اصرار کرد تا
او ،بهب "ب آرمان های مهم"ب مردم کشورش توجهب کند .اما ،شاهب در
پاسخ گفت :امنيت در خاورميانه " تنها با ايجاد قدرت نظامی ايران"،
قابل حصول است.
آيزنهاور ،هيچ گاه ،به نقش آمريکا در عمليات آژاکس اقرار نکرد .او
در خاطرات خود به ياد آورد که ،مطالبی ،مکتوب و نه شفاهی ،در
مورد آن دريافت کرده بود .او ،روزولت را" يک آمريکايی در ايران،
که من او را نمی شناختم" توصيف نمود .آيزنهاور ،در يادداشت های
روزانه خود ،صريح تر بود و در آن نوشت " همه اقدامات ما ،مخفيانه
بود ".او اقرار کرد -کاری که در خاطرات خود نکرده بود -روزولت به
طورب بخصوصی،ب بگزارشب بتفصيلیب بدرب بموردب بکودتا،ب بداد،ب ب"ب بمنب ببهب باو
گوش دادم ،مطالبی که او می گفت بيشتر به يک رمان شورانگيز
شباهت داشت تا واقعيت های تاريخي"
189
چهل و هفت سال پس از کودتا ،ايالت متحده ،رسما به مشارکت
خود در کودتا ،اعتراف کرد .رئيس جمهور بيل کلينتون ،برای بهبود
روابطب بآمريکاب بباب بايران،ب بمبادرتب ببهب باينب بکارب بکرد،ب بکهب بالبته،ب بتلشی
ناموفق از آب درآمد.او ،بيانيه ای را که به دقت تنظيم شده بود و
میب بشدب بآنب براب بيکب بعذرخواهیب بتلقیب بکرد،ب بتصويبب بنمود.ب بمادلين
آلبرايت ،وزير امور خارجه اين بيانيه را طی نطقی در واشنگتن ،ايراد
کرد.
او گفت " ايالت متحده ،درب ، ۱۹۵۳نقشی اساسی در سازماندهی
برای سرنگونی نخست وزير محبوب ايران ،محمد مصدق ايفا کرد.
دولت آيزنهاور ،باور داشت که اقدام اش به دليل استراتژيک ،موجه
است .اما ،کودتا آشکارا ،توسعه سياسی ايران را به تاخير انداخت و
حال ،درک خشم و رنجيدگی بسياری از ايرانی ها ،نسبت به مداخله
آمريکا در امور داخلی خود ،بسيار آسان است".
تعدادیب بازب بتاريخب بدانانب بآمريکايی،ب بوقتب بخودب براب ببهب ببررسیب بکودتای
۱۹۵۳و عوارض ناشی از آن تخصيص دادند .همگی آنها ،با درجات و
تاکيدات متفاوت ،بر اين که کودتا ،تمام تاريخ بعدی ايران را مشخص
کرد و به جهان شکل تازه ای بخشيد ،اتفاق نظر دارند ،برخی از اين
اظهارنظرها چنين است:
190
به عنوان يک هم پيمان مکتبی و يکی از حاميان قابل اعتماد خارجی
می نگريست ،به حذف دولتی که نماد خواست ايران برای وحدت و
شرف ملی بود و به انکار مشروعيت ملی گرايان توسط حکومت
جانشين ،کمک کرد.
مارک ج .گازيروفسکی :در يک بازبينی ،مشارکت ايالت متحده در
کودتای آگوستب ۱۹۵۳بايران ،به عنوان رويدادی سرنوشت ساز ،در
تاريخ دنيای پس از جنگ ،پديدار شد ...اگر کودتا نمی شد ،بدون شک،
آينده ايران ،کامل تفاوت می کرد .نقش آمريکا ،هم چنين در کودتا و
تحکيم استبداد شاه ،برای آينده روابط ايران و آمريکا ،سرنوشت ساز
بود .مشارکت آمريکا در اين رويدادها و استقرار آنچه در اوايل دهه
۱۹۷۰ببرخب بداد،ب ببهب بطرزب بچشمب بگيری،ب ببهب بحملتب بتروريستیب ببه
شهروندان آمريکايی ،ماهيت ضد آمريکايی انقلبب ۱۹۷۸-۷۹بو ديگر
حوادث ضد آمريکايی نشات گرفته از ايران بعد از انقلب ،از جمله
مهمترين آنها ،بحران گروگان گيری سفارت ،شکل داد .اين روزها،
حاميانب کودتا،ب مکررا ببحثب میب کنندب بکهب کودتا،ب ۲۵سالب ثبات براب در
ايران ،تحت حکومتی طرفدار آمريکا به دنبال داشت .در حالی که
تبعات نگران کننده انقلب برای منافع آمريکا ،به تدريج آشکارا می
شود ،می توان پرسيد که آيا کودتا ،ارزش صرف چنين هزينه های
بلند مدتی را داشت؟
جيمزفب بگوود:ب بمصدق،ب بچنانکهب بمشاورانب باوب بپیب ببردند،ب باگرچهب بمی
توانستب بکلهب بشقب بوب بمتعصبب بباشد،ب باماب بقديسب بنبود.ب بباب باينب بحال،
حداقل پيش از انقلب ( اسلمی) ،محبوب ترين رهبر ،در دوران نوين
بود...ب بمصدق،ب باسيرب بگذشتهب ببودب – ببمخالفب بباب بحکومتب باستبدادی،
طرفدار دولتب مشروطه ،بيزار از نفوذ بيگانه -و آمريکايی ها نيز،
کمترب بازب باوب باسير-ب بجنگب بسردب بنبودندب ببهب بطوریب بکهب بدرب بمبارزهب ببا
کمونيسمب بخدانشناس،ب ببیب بطرفیب براب بتحملب بنمیب بکردند.ب بمریب بآن
هيس:ب بممکنب باستب بدرب ببلندب بمدت،ب بکامل بدرستب بباشدب بکهب بناتوانی
انگلستان و آمريکا در معاملهب با مصدق که سياستب هايش در يک
بازانديشی ،غيرافراطی به نظر می رسد ،نه برای شاه و عوامل اش
طیب بچندب بدهه،ب ببلکهب بپسب بازب ۱۹۷۹ببرایب بحکومتب بهایب بافراطیب بتر،
خطرناک تر و ضد غربی تر ،راه را هموار کرد ...ايالت متحده ،کمتر
به منافع مردم ايران توجه داشت و به جای مساعدت به خود مختاری
و استقلل آنها ،بيشتر نگران حمايت از امپرياليسم انگليس بود .اين
اعتقادات ،ملی گرايان ايرانی را واداشت تا ايالت متحده را ،شيطان
بزرگ بنامند و برای تمام مصيبت هايی که کشورشان ،طی بيست و
پنج سال پس از آن تحمل کرد ،او را سرزنش کنند ...منازعه نفت در
سالب بهایب ،۱۹۵۰ب بباب بسستب بکردنب بملیب بگرايیب بايرانیب بها،ب ببذرهای
انقلبب باسلمیب برا،ب بکهب ببيستب بوب بپنجب بسالب ببعدب برویب بداد،ب بافشاندب بو
حکومتی به مراتب ،ضدغربی تر از حکومت مصدق را به وجود آورد
پيامدهای اين منازعه ،حتی تا به امروز ،بر خليج فارس و فراسوی
آن ،سايه انداخته است.
191
نيکی ر -کندی :کودتای،ب ۱۹۵۳بکه سال بعد به قرارداد نفتی و از
دست دادن کنترل موثر بر توليد و بازاريابی نفت و قرار دادن پنجاه
درصد از منافع حاصله در دست کارتل های نفتی انجاميد ،تاثير تکان
دهنده قابل درکی ،بر افکار عمومی ايرانيان باقی گذاشت که تا به
امروز ،ادامه دارد ...با آشکار شدن مشارکت قابل توجه آمريکا در
سرنگونیب بدولتب بمصدقب بدرب ،۱۹۵۳ب باحساسات،ب بعليهب بايالتب بمتحده
شدت گرفت و حمايت بيست و پنج ساله آمريکا از استبداد شاه ،به
احساسات ضد آمريکايی ،دامن زد .از اين رو ،خصومت و سوء ظن
ايرانی ها ،ريشه در رويداد های واقعی و مهم ،به ويژه مشارکت در
براندازیب بجنبشب بهایب بانقلبیب بمردمیب بوب بحمايتب بازب بدولتب بهایب بغير
مردمی دارد .هرچند ممکن است ،برخی از اتهامات آمريکا و انگليس،
احتمال مبالغه آميز و کج خيالنه باشد.
ويليام روجر لوئيس :کشورها همچون مردم ،بدون احساس رنجيدگی،
فريب نمی خورند مگر آنکه ،زخم های کهنه قديمی ،سرانجام تسکين
پيدا کنند ...مداخلهب ۱۹۵۳باگرچه در کوتاه مدت ،موثر به نظر می
رسيد ،اما در بلند مدت ،توصيه قديمی تر عدم دخالت ،جزء مناسب
تری از خرد سياسی به نظر می رسد.
اين عقايد ،به اجماع نزديک می شوند .آنها از کسانی که با استفاده از
خشونت عليه مصدق ،مخالف بودند ،به گونه ای ترسناک دفاع می
کنند .رئيس جمهور ترومن ،پيش بينی کرد که ،اداره کردن بحران
ايرانب بمیب ببايستب ب"ب بفاجعهب بایب ببرایب بجهانب بآزاد"ب بايجادب بکند.ب بهنری
گريدی ،سفير او در تهران ،هشدار داد که يک کودتا ،احتمال "حماقت
کامل" است و ايران را به " وضعيت تلشی و از هم پاشيدگی با
تمامیب بگرفتاریب بهایب بناشیب بازب بآن"،ب بسوقب بمیب بدهد.ب بهرکسی،ب باين
مطالب را بيست و پنج سال پس ازب ۱۹۵۳بمی خواند ،می بايد فکر
کند،ب بکهب ببيشب بازب باندازهب بنادرستب بهستند.ب ببهب بهرحال،ب بتاريخب بپسب باز
مدتی آنها و کسانی را که در مورد آن صحبت کردند ،نجات می دهد.
پيامدهای عمليات آژاکس ،از آنچه آنها پيش بينی کردند ،وخيم تر بود،
هرچند،ب ببرگشتب بسياسي-ب بياب بآنچهب بمامورانب باطلعاتیب بوب بجاسوسی،
ضربهب متقابل می خوانند -بيشب از آنچهب آنها ،انتظار داشتند ،تحقق
يافت.
اين که ايران در ۱۹۵۳آماده مردم سالری نبود ،می تواند يک ادعای
منصفانهب بباشد.ب بدرب بصورتب بعدمب بدخالتب بآمريکا،ب بکشورب بکامل بدچار
اغتشاش می شد ،گو اين که ،اگر افسران اطلعاتی آمريکا و انگليس
به طرز بی شرمانه ای در سياستهای داخلی آن ،مداخله نمی کردند،
ممکن بود ،آرامش نسبی به کشور بازگردد .به هر روی ،تصور اين
امر که ،ممکن بود نتيجه ای به مراتب دردناک تر و ترسناک تر از
آنچه عمليات آژاکس ،به وجود آورد ،به بار آيد ،مشکل است .تنها ،به
دست گرفتن زمام امور توسط اتحاد جماهير شوروی همراه با جنگ
بين ابرقدرت ها ،می توانست بدتر از آن باشد.
192
کودتا ،به مدت بيست و پنج سال ،ايرانی قابل اعتماد را در اختيار
ايالت متحده گذاشت .اين امر ،بدون شک ،يک پيروزی بود .اما ،با
درنظرگرفتن آنچه بعدها اتفاق افتاد ،از فرهنگ عمليات مخفی که بر
سياست اصلی آمريکا ،چيره شد و کودتا را احياء کرد ،اين پيروزی
بيش از پيش بی جل ببه نظر می رسد .عمليات آژاکس ،با جوش و
خروش خيابان های تهران و ديگر پايتخت های اسلمی که صحنه های
حملتب بوحشتب بزاب بدرب بگوشهب بوب بکنارب بدنياب باست،ب بميراثیب بهولناکب بو
فراموش نشدنی ،از خود به جای گذاشته است.
14
پس گفتار
باب براهنمایب بايرانیب بگردشگریب بام،ب بدرب بسرسرایب بکمب بنورب بهتلب بلله
ملقات کردم ،خسته اما خوشحال به نظر می رسيد .خنده ای مرموز
در چهره اش بود .پيروزمندانه گفت " :برايت معجزه کرده ام ،به
احمد آباد خواهيم رفت"
من در جستجوی ردپای مصدق به ايران آمده بودم ،ترتيب اين سفر،
کار آسانی نبود .وقتی برای درخواست ويزا ،با ديپلمات ايرانی در
نيويورک ملقات کردم ،گفت که طرحم جالب است اما بايد توسط
مقامات اسلمی در تهران ،دقيقا مورد بررسی قرار گيرد .در طول
چند ماه بعد ،تقريبا هر روز به او تلفن زدم ،اما از پيشرفت کار ،اثری
نبود .در نهايت به اين نتيجه رسيدم که اين راه ،به جايی نمی رسد در
نظر داشتم برای چهل ونهمين سالگرد کودتای ،۱۹۵۳در ايران باشم
و ديپلمات ايرانی تائيد کرد که اميد چندانی به صدور ويزا نيست.
پيشنهاد کردم " شايد ،بايد درخواست ويزای مسافرتی کنم"
جواب داد " می توانيد امتحان کنيد"
لحن صدايش اميدوار کننده نبود اما حقيقت را پذيرفتم.
يکب بآژانسب بمسافرتیب بپيداب بکردمب بکهب بدرب باعزامب بمردمب ببهب بکشورهای
خارجی ،تخصص داشت .دو هفته بعد ،با کمک او ،ويزا گرفته بودم.
در طول پرواز طولنی با هواپيمای ترکيه ،از روی اقيانوس اطلس و
به تهران ،از خود می پرسيدم چه چيزی در انتظارمن است؟ وقتی در
هتلب بللهب بيکیب بازب ببزرگترينب بهتلب بهایب بتهران،ب بجاب بمیب بگرفتمب باولين
نشانه را ديدم که حاکی از آن بود مورد استقبال قرار نگرفته ام.
کمتر از يکسال از تاريخب ۱۱بسپتامبر ،زمان حمله های وحشيانه به
نيويورک ،می گذشت و منشی هتل ،کليد اتاق ۹۱۱را به من داد .در
پاسخ اعتراضم ،فقط سری تکان داد و گفت :اين اتاقی است که
خودم رزرو کرده بودم.
چندساعت بعد تلفن زنگ زد .از يک دوست ايرانی ام خواسته بودم تا
اشخاصی را که ممکن بود مصدق را بشناسند يا طرفدار جبهه ملی
باشند ،پيدا کند .حال او اصرار داشت که فورا به ديدنش بروم .وقتی
193
رسيدم گفت که يک مقام دولتی به او تلفن زده و جدا به او اخطار
داده که نبايد از طرف من به کسی تلفن بزند .و پيغام داده بود که
اگر کسی را ملقات کنم :فورا اخراج خواهم شد .پس مسافرت ما
به احمد آباد در سالگرد کودتای ۱۹آگوست چه می شود؟
-نمی توانم با تو بيايم ،آنها نمی خواهند کاری برايت انجام دهم.
هنوزب بچندب بروزیب ببهب بسالگردب بکودتاب بماندهب ببود.ب بتهرانب بچيزیب ببرای
سرگرم کردنم نداشت .و من در پرسشنامه درخواست ويزا ،برای
رفتن به اصفهان ،اظهار تمايل کرده بودم .در سفر قبلی ام به ايران
هم ،به آنجا رفته بودم .چند روزی را آنجا گذراندم .کاخها و مساجد
کاشی کاری شده ديدنی ،به اندازه بار اول ،خيره کننده بود .در پرواز
بازگشت به تهران ،کنار تاجر ميان سالی نشستم که مانند هرکس
ديگری که در ايران ديده بودم ،از رژيم اسلمی ،بيزار بود و نسبت به
آمريکايی ها ،نظر مساعد داشت .طبيعتا ،از او درباره موضوع مورد
علقه ام ،سوال کردم:
" شما جوانتر از آنيد که مصدق را به ياد داشته باشيد اما بايد چيزی
در مورد او شنيده باشيد .چه شنيديد؟ چه می دانيد؟"
لحظه ای مکث کرد تا فکر کند .نه صحبت از مصدق در ايران ممنوع
استب بو بنهب ايرانيانب بچنينب بمحدوديتهايیب راب رعايتب بمیب بکنند.ب باماب بدر
طول پنج دهه ،غير از يکی دو سال اول بعد از انقلب اسلمی ،۱۹۷۹
او حداکثر به عنوان چهره مشکوک بسيار شببه به خائن ،معرفی شده
است.
آشنای جديدم گفت " :چيز زيادی در مود او نمی دانم .او صنعت نفت
ما را ملی کرده اما مسئله اصلی درباره مصدق اين است که آزادی
را نشان داد .در زمان او ،آزادی بيان ،آزادی انتخابات ،بود و مردم
می توانستند هرکاری که می خواهند ،انجام دهند .او به ياد می آورد
که زمانی ،در ايران دمکراسی بود .و به همين دليل است که حکومت
ما از او می ترسند.
شب قبل از سالگرد کودتا ۱۸ ،آگوست بود که راهنمايم با خبر خوش
در مورد معجزه ای که برايم کرده است ،وارد شد .از او پرسيدم:
چرا ترتيب سفری ظاهرا چنين بی خطر ،بايد تا اين حد ،دشوار باشد.
به نظرم رسيد که با حالت چهره اش به من می گويد :اگر ايران را
بهتر می شناختی ،هرگز چنين سوال احمقانه ای نمی کردی .و توضيح
داد " رفتن به احمد آباد" به سه دليل مشکل است .اول آنکه ،آنجا،
جای معمولی نيست .در برنامه مسافرتی قرار ندارد .وزارت فرهنگ،
فهرستی از مکان هايی که جهانگردان می توانند از آن بازديد کنند،
تهيه کرده است و فرض براين است که شما به آن مکان ها می
رويد .هرگز هيچ گردشگری ،به احمد آباد نمی رود .ثانيا ،وقتی که
شما درخواست ويزای مسافرتی می کرديد ،جزو محل هايی که قصد
بازديد از آن را داريد ،نامی از احمدآباد نياورديد .ما برنامه مسافرت
شما را براساس خواستتان تنظيم کرده ايم و آن برنامه توسط وزير
تائيد شده است .ثالثا ،شما برای ديدار چنين محلی ،ويزای مناسب
194
نداريد .اگر ويزای خبرنگاری داشتيد ،می توانستيد به هرجايی برويد.
اما با ويزای مسافرتی ،خير ،همه اينها بسيار دشوار و پيچيده است.
برای حرکت ،کل دستگاه بايد تنظيم باشد".
راهنما می بايد متوجه اخم من شده باشد ،چون بعد از اين شرح
کشاف ،با عجله اضافه کرد " احساس نکنيد که مرا مجبور کرده ايد،
من اين کار را برای هريک از مسافرانم ،انجام می دهم".
احمد آباد ،به اندازهب يک ساعتب رانندگی به سمت غرب،ب با تهران
فاصله دارد .قسمت اعظم مسير بزرگراه است .در انتهای بزرگراه،
بازديد کنندگان راهشان را با عبور از ميان مزارع جو و چغندر قند،
پايان می دهند .هيچ تابلويی وجود ندارد ،نه برای تعيين راه و نه برای
نشانب بدادنب بورودیب بدهکده.ب بتنهاب باتاقکب بکوچکیب بهستب بکهب بدرب بآن
شيرينی به فروش می رسد .روزی که به آنجا رسيدم دو پسربچه
کوچک ،در سايه مقابل دکه نشسته بودند.
به راهنما گفتم از آنها بپرسند " :مصدق که بود؟" .پسرها لبخندی
زدند و سرشان را به نشانه آن که ما چه کودن هائی هستيم تکان
دادند يکی از آنها جواب داد" او صنعت نفت را ملی کرد" .پسرک
ديگر خنديد و من تحت تاثير قرار گرفتم.
در انتهای جاده ای که به احمد آباد می رفت ،درب يک محوطه وسيع
محصور با ديوارهای آجری ،قرار دارد نامی بر سر درنوشته نشده
است .اما با يک نگاه سريع به اطراف ،معلوم می شود که در دهکده،
تقريبا جايی به ابهت آن نيست .بايد خانه مصدق باشد .زنگ زدم و
منتظر ماندم.
پس از يکی دو دقيقه ،زن جوانی در را گشود .مقابل ما کوره راهی
به طول حدوداب ۸۰بيارد بود که درهر دو طرف آن درخت های بلند
نارونب بقرارب بداشت.ب بازب بميانب بدرختان،ب بمیب بتوانستيمب بخانهب بآجریب بدو
طبقه زيبائی را با چهارچوب سبز رنگ درها و پنجره ها ببينيم.
مدتی بيش از يک دهه ،مصدق هرگز از اين محوطه خارج نشد .می
توانست خارج شود چرا که محکوميت او ،محدود به دهکده بود نه آن
محوطه .ماموران پليس ،اما ،موظف بودند در صورت خروج او از
محوطه ،به دنبالش بروند و او را تحت نظر داشته باشند .مصدق،
تنهايی را به همراهی آنها ،ترجيح می داد.
محوطه ،را راه هايی که از ميان باغ ها و تاکستان ها دارد ،جايی
دلپذير است .عمارت خانه ،اگرچه مجلل نيست ،راحت است .مصدق
درب طولب بمدتب محکوميتشب د ر باينجا،ب بيکارب نبود .ببر بکا ر بحدودب ۲۰۰
دهقان نظارت داشت که در مزارع اطراف کشاورزی می کردند .به
آنان ،به کارگيری تجهيزات کشاورزی نوين را آموزش می داد و حتی
برایب بطرحیب بکهب بموجبب بافزايشب بتوليدب بچغندرب بقندب بگردد،ب بجايزهب بای
کشاورزی تعيين کرده بود .خانواده او ،از قديم پزشک و وکيل تربيت
کرده بود و چون او آنچه را بايد در مورد حقوق بداند ،آموخته بود،
خود را وقف آموختن پزشکی کرد .متون پزشکی می خواند و ريشه
های درختان محلی را می جوشانيد تا از آنها داروی ضد مالريا بسازد.
195
هنگامی که دهقانان بيمار می شدند ،آنها را مداوا می کرد .برای آنها
که به بيماريهای جدی مبتل بمی شدند ،يادداشت هايی می نوشت و
امکان پذيرش آنان را در بيمارستان نجميه تهران -که مادرش آن را
بنا نهاده بود -فراهم می کرد .بسياری از مردم ،مشکلت کوچک خود
را نزد او مطرح می کردند و او را هميشه بزرگوار و دقيق می يافتند.
مصدق ،در ساعات طولنی تنهايی ،وقتش را در کتابخانه طبقه بال،
صرف و خود را در علئق ديرينه اش ،مطالعه فلسفه اسلمی و آثار
نظريه پردازان سياسی مثل مونتسکيو و روسو ،غوطه ور می کرد.
او نظريه ای جديد در آشپزی مطرح کرد .غذاهای سرخ کردنی را از
برنامه غذايی خود حذف و غذاهای پخته يا جوشيده مصرف می کرد.
يکی از کتاب های مورد علقه اش ،که هم چنان به خواندنش می
پرداخت ،کتاب هنر آشپزی لروس بود.
باب باينب بهمه،ب باينجا،ب ببرایب بکسیب بکهب بسالب بهایب بطولنیب براب بدرب بميان
ديوارهای اين محوطه ،گذرانده بود می بايست حال و هوای زندان را
داشته باشد .مصدق در طی سال ها اقامت در اين جا ،اکثرا بيمار بود
و از حمله متناوب خونريزی از زخم و بيماری های ديگر رنج می برد.
بستگانی که به ملقات او می رفتند ،می گويند که او اغلب ،افسرده،
دلسرد و نا اميد بود .او ،نه برای از دست دادن قدرت شخصی اش،
کهب ببرایب ببربادب برفتنب بروياهائیب بکهب ببرایب بايرانب بداشتب بسوگوارب ببود.
کارهايی که در احمدآباد انجام می داد موجب تقويت روحيه اش نمی
شد.
اوب بدرب بدفترب بخاطراتب بخودب بنوشت:ب ب"ب بعمل بدرب بزندانب بهستم.ب بدراين
دهکده زندانی ام و محروم از همه آزادی های شخصی و آرزو می
کنم که عمرم تمام شود و از اين زندگی نجات يابم".
سرايدار ،که من و راهنمايم را در محوطه ،همراهی می کرد گفت
بازديد کنندگان ،مرتبا به اين جا می آيند ،خصوصا در تعطيلت اما در
روزب بچهلب بوب بنهمينب بسالگردب بکودتايیب بکهب بحکومتب بمصدقب براب بدرب ۱۹
آگوست ۱۹۵۳سرنگون کرد ،تنها بازديد کننده ،ما بوديم .من نيمی از
جهان را طی کرده بودم تا اينجا باشم.
مصدق ،در وصيتنامه اش ،ابراز علقه کرده بود تا در گورستان ابن
بابويه تهران ،به خاک سپرده شود ،کنار گور اشخاصی که در درگيری
های جولیب ، ۱۹۵۲در حمايت از دولت او کشته شده بودند .محمد
رضا شاه ،نگران از اين که مزار او شايد ،کانون مخالفان شود ،اجازه
اين کار را نداد .پس از آن بستگان اش تصميم گرفتند که بدن اش را
در احمد آباد ،بدون هيچ تشريفاتی به خاک بسپارند .او به آنها تذکر
داده بود که بنای يادبود نسازند .حتی يک سنگ هم برای نشانی ،روی
قبرب بنگذارند.ب باينب بخواستهب بهاب بانجامب بشد.ب باوب باکنونب بزيرب بکفب باتاقی
خوابيده است که روزی اتاق غذاخوری اش بود.
اتاق مفروش ،با پنجره هايی که عبور نور خورشيد را به داخل می
تابانند،ب بکوچکب باماب بدلپذيرب باست.ب بطیب بسالب بهاب باينجا،ب بحالب بوب بهوای
زيارتگاهب براب بيافتهب باست.ب بدرب بقسمتیب بکهب بمصدقب بزيرب بآنب بدفنب بشده
196
است،ب بميزب بچوبیب بکوتاهیب باستب بکهب برویب بآنب بباب بپارچهب بایب بدستباف
پوشيده شده است .روی ميز دو شمع و يک قرآن قرار دارد .اکثر
بازديدکنندگان ايرانی ،مطابق سنت ،دستی را به آرامی روی پارچه
گذاشته و آيه ای تلوت می کنند که بيانگر رحم و بخشايش خداوند
است.
بر ديوارهای اين اتاق ،تصاوير مصدق ،نصب شده است .بعضی از
آنهاب بباب برنگب بوب بروغن،ب بنقاشیب بشدهب بوب بطرحب بکلیب ببقيهب بباب بمدادوقلم
کشيدهب بشدهب باست.ب بدرب بيکیب بازب بآنهاب بتصويرب بمصدقب ببرب بزمينهب بپرچم
ايران گلدوزی شده است .يک پرده ابريشمی چاپی ،جمله ای از يکی
از سخنرانی های او را نشان می دهد " :چون من ايرانی و مسلمانم،
با هرچه که مخالف ايران و اسلم است ،مقابله می کنم ".عکسی او
را در حال دفاع قاطعانه از خود در دادگاه و ديگری حزن انگيزتر او را
به تنهايی وغرق در افکار ،در مدت بازداشت در خانه اش ،نشان می
دهد.ب ببيشترب بازب بهمهب بازب بعکسیب بخوشمب بآمدب بکهب بکنارب بزنگب بآزادیب بدر
فيلدلفيا انداخته بود.
اينجا ،اتاقی بود که مصدق غذای روزانه اش را در آن صرف می کرد
و مهمانان اش را می پذيرفت .مدتی در آنجا ماندم و اجازه دادم تا
تصورات مرا را به آن روزها برگردانند .در آخر ،از سرايدار تشکر و
درخواستب بکردم،ب بدرب بصورتب بامکان،ب بگشتیب بدرب باطرافب ببزنيم.ب باو
اعتراضیب بنداشت.ب بدرب بسايهب بدرختانب بپرسهب بزدمب بوب ببهب بگاراژیب بچشم
دوختم که يک اتومبيل پونتياکب ، ۱۹۴۸سبزکم رنگ ،متعلق به همسر
مصدق ،بی استفاده در آن قرار داشت.
پس از لحظاتی ،شيئی هيجان انگيز تر ،توجه ام را جلب کرد .درهای
بلند و آهنی يک دروازه به ديوار تکيه داده بودند .اين درها تنها اشياء
نجات يافته از خانه مصدق در تهران بودند .جايی که او بيشتر مدت
عمرش ،از جمله دوران پرآشوب نخست وزيری را با همسرش ،در
آن گذرانيد.
اينب بدروازهب بشاهدب بچهب بتاريخیب ببودهب باست.ب بازب بميانب بآنب بسفرای
آمريکايی و انگليسی در تهران به همراهب فرستادهب های ويژه شان
آورل هريمن ،بارها عبور کردند تا مصدق را ترغيب کنند از طرح ملی
کردن صنعت نفت کشورش دست بشويد ،يا آن را تعديل کند .گروه
های آدمکش ،در روزهای شورش ،۱۹۵۲در حالی که فرياد " مرگ بر
مصدق" سر می دادند ،به آن می کوبيدند .در همان شورش بود که
جيپ حامل شعبان بی مخ ،به شدت به آن اصابت کرد ،در حالی که
مصدق پشت ديوار پناه گرفته بود .فرورفتگی بزرگی نزديک انتهای
آن وجود دارد که احتمال نتيجه آن اصابت است.
خانه ،قبل از آن که اين درها در آن نصب شود در ۱۹آگوست ،۱۹۵۳
خراب و به آتش کشيده شد .بعدا باقيمانده آن با بولدوزر صاف شد
تا در آن آپارتمان ساخته شود .همه آنچه که باقی مانده است اين در،
است .اين وقايع ،به در ،اهميتی تاريخی می دهد و برای آنهائی که
197
مصدق را می شناختند ،يا بعد از مرگش سعی کرده اند درباره او
بدانند ،حال و هوايی معنوی دارد .دستم را روی آن گذاشتم و مدتی
طولنی همان جا نگاه داشتم.
فقطب بعدهب بمعدودیب بدرب باحمدب بآباد،ب بمیب بتوانستندب بمصدقب براب ببه
خاطرآورند .يکی از آنها را پيدا کردم .ابوالفتح تک روستا ،مشغول کار
روی اتومبيل اش در خيابان خاکی روستا بود .او راننده کاميونب و
کشاورز است و هنگامی که بسيار جوان بود در باغ مصدق ،به عنوان
آشپز خدمت می کرد .وقتی علت آمدن خود به آنجا را گفتم چشمان
اش برق زد .مرا به درون يک حياط خلوت به چای و پسته دعوت
کرد.ب بهمچنانب بکهب بماب بزيرب بآلچيقب بانگورب بنشستهب بوب بمشغولب بصحبت
درباره روزگار گذشته بوديم ،پرندگان نيز می خواندند.
اگرچه گزارش های متعدد ،حکايت از آن دارد که مصدق از بيماری
های مختلف ،خصوصا در اواخر عمرش رنج می برد و اگرچه گذراندن
سه سال در زندانی دورافتاده ،مناسب مردی به سن او نبود ،آقای
تک روستا او را قوی و سرزنده به خاطر می آورد .همين که آقای تک
روستا شروع به صحبت کرد .داستان ها جوشيد .مصدق ،داروخانه ای
در دهکده افتتاح کرد که در آنجا ،دارو را بين اهالی روستا ،به رايگان،
توزيع می کرد .به افراد نيازمند وام می داد .انبار عايق بندی شده ای
برای نگهداری يخ در تابستان ساخت و در ماه رمضان و روز اول
سال ،کيسه های حبوبات را ميان کارگران اش تقسيم می کرد.
آقای تک روستا گفت " :مصدق يک مالک معمولی نبود .او ملک خود
را مانند يک بنگاه خيريه ،اداره می کرد .بيشتر آنچه را که توليد می
کرد به کارگران باز می گردانيد .در اينجا ،همه او را دوست داشتند.
هرنوع مشکلی که داشتی می توانستی به او مراجعه کنی و او به آن
رسيدگی می کرد .با همه ،از عالی ترين مقام گرفته تا فقيرترين
کارگران ،يکسان رفتار می کرد".
دوست جديدم ادامه داد :روزی ،دهقانی نزد مصدق آمد و شکايت
کرد که توسط يکی از ماموران محلی ساواک بازداشت و سپس به
فرماندهیب بفرستادهب بشد.ب بدرب بآنجاب بباب بکتکب بازب باوب بدربارهب بروابطب بو
مذاکرات مصدق سوال کردند.
" تنها روزی که او را عصبانی ديدم همان روز بود .به رئيس پليس
تلفن کرد و با فرياد از او خواست تا فورا به منزل اش بيايد .وقتی که
رئيس پليس رسيد ،مصدق او را به ديوار خانه فشرد و عصايش را
زير گلوی او گذاشت و فرياد زد :تو اينجايی تا مراقب من باشی .حق
نداری که با کس ديگر بدرفتاری کنی .اگر مشکلی داری به خود من
رجوعب ک ن بو فقط ببه بمن،ب بح ق بندار ی بکهب ديگر،ب حت ی بانگشتب بروی
مردم من بگذاری .او افسر ساواک بود و ابدا آدم درستی نبود .اما
پس از اين اتفاق ،شروع به عذرخواهی کرد .از آن پس ،پليس حتی
به ما نزديک هم نشد .زندانبان از زندانی می ترسيد".
198
ازب بآقایب بتکب بروستاب بپرسيدمب بکهب بآياب باوب بوب بهمسايگانب باش،ب باحساسی
متفاوت با اهالی روستا های ديگر دارند و او با اطمينان پاسخ داد :
آری.
اوگفت " :ما نه تنها احساس متفاوتی داريم ،بلکه متفاوت هم هستيم
به دليل تاثيری که مصدق روی ما گذاشت ،متفاوتيم .مسافران از راه
های دور به اينجا می آيند ،نه به روستاهای ديگر ،ما افتخار می کنيم
که از امتياز حضور چنين مرد بزرگی در اينجا ،بهره منديم .سعی می
کنيمب بکهب ببراساسب بنمونهب بایب بکهب ببهب بماب بمعرفیب بکرده،ب برفتارب بکنيم.
احساسب بمعاضدت،ب بهمکاری،ب بوحدت،ب بهمبستگیب بمیب بکنيم.ب ببه
نيازمندانب بکمکب بمیب بکنيم.ب باهالیب بروستاهایب بديگرب بباب بخصوصياتب بما
آشنايند .وقتی که مشکلی دارند به ما مراجعه می کنند و ما هم به
آنها کمک می کنيم .شما نمی توانيد به احمد آباد فکر کنيد بدون اين
کهب ببهب بمصدقب ببيانديشيد.ب باوب بپدرب بملتب بماستب بوب بدرب بعينب بحالب بپدر
روستایب بما.ب بواقعاب بباعثب بسرافکندگیب باستب بکهب بآنهاب بحکومتب باوب برا
سرنگون کردند".
-نه دقيقا – اما به اعتباری شايد بله.
رهبران اسلمی کامل بنمی دانند با او چه کنند .آنها شکست او را
اثبات اين عقيده خود می دانند که ايران قربانی هميشگی بيگانگان
ستمکار است .و چون او آزاديخواه غيرمذهبی بود ،نمی توانند او را
مانند قهرمان بپذيرند.
مطبوعات ايرانی ،اين دوگانگی را چنان منعکس کردند که چهل و
نهمينب بسالگردب بکودتایب ۱۹۵۳براب بپنهانب بکرد.ب بيکب بايستگاهب بتلويزيونی
گزارش مستند معقولی در مورد آن پخش کرد .اما در آن ذکر نشد
که مصدق قربانی آن کودتا بود .گروه کوچکی از دانشجويان طرفدار
دولت ،درمحل سفارت سابق آمريکا ،اجتماع کردند اما آنها به محکوم
کردن جنايات شيطان بزرگ عليه ملت ايران اکتفا و به مصدق اشاره
ای نکردند.
فقطب بدوب بروزنامهب بازب بچهاردهب بروزنامهب بايران،ب بمقالتیب بدرب باشارهب ببه
سالگردب بنوشتند.ب بيکیب بازب بآنهاب بانتخاب،ب بسخنگویب بجناحب بتندروب بدولت،
کودتا را اقدامی عليه مصدق و کاشانی ،هر دو ،قلمداد کرد .نوعی
بازنويسی باورنکردنی تاريخ ،که آيت الله کاشانی را هم قربانی منافع
بيگانگانب ببهب بشمارب بآورد.نهب بيکیب بازب بعواملب ببيگانگان.ب ببهب بنوشتهب باين
مقاله ،درس کودتا اين بود که ايرانيان بايد از رهبرانشان حمايت کنند
چرا که مخالفت ،تنها به نفع " جنگ افروزان کاخ سفيد" است.
مقالهب بديگر،ب بدرب بروزنامهب بميانهب برو،ب ببهب بقلمب بفريدونب بشايسته،ب بکامل
متفاوت بود .اين مقاله ۱۹ ،آگوست ۱۹۵۳را " روز بازگشت استبداد"
ناميد و اگرچه با احتياط از ستايش مصدق اجتناب می کرد ،حادثه را
بهب بخوبیب بخلصهب بکرد.ب ب"ب بکودتاب بتوسطب بعناصرب بحرفهب بایب بايرانیب بو
خارجی و با صرف ميليونها دلر هزينه ،صورت گرفت .اينکه بعضی از
مردم گفته اند و نوشته اند که کودتا به دليل مخالفت داخلی و عدم
اعتماد به مصدق ،انجام شد ،ابدا واقعيت ندارد .امکان کودتا وقتی
199
فراهم شد که سياستمداران معروف ،بيشتر کسانی که موقعيت خود
را مديون مصدق بودند ،از او بريدند و از هر وسيله ای که در اختيار
داشتند برای از بين بردن اعتبار او ،استفاده کردند.
اما تمجيد از ميراث مصدق ،راه ديگری برای انجام همان کار است.
به اين نتيجه رسيدم که بسياری از ايرانيان ،هنوز هم او را تداعی
کننده آزادی می دانند.
مرد جوانی به من گفت " :او رهبر بسيار خوبی بود و هنگاميکه در
قدرت بود برخلف امروز ،هرچه می خواستی می توانستی بگويی
شاه او را کشت .نه؟
درب بمدتب باقامتمب بدرب بتهران،ب بدرب بجستجویب بساختمانب بهايیب ببودمب بکه
يادآور کودتا بودند .اما توفيق چندانی نداشتم .تهران از آن زمان تا به
حال ،فوق العاده رشد کرده است و مثل ساير شهرهای بزرگ ،رشد
به معنای نابودی محلت قديمی است .به آرامی رانندگی می کردم و
از مقابل محوطه سفارت سابق آمريکا -جايی که کرميت روزولت در
آنجا فعاليت می کرد گذشتيم .سالها بعد ،گروگانهای آمريکايی ،در آن
زندانیب ببودند.ب بشعارهايیب بباب بحروفب بدرشتب ببرب برویب بديوارهایب بآن
نوشته شده بود " ما آمريکا را شکست سختی خواهيم داد ،روزی که
آمريکا ما را ستايش کند ،بايد سوگواری کنيم".
کاخ سعد آباد ،تنها نشانه ديگری بود که توانستم بيابم .مصدق می
توانست آن را بشناسد .در سال ،۱۹۴۹به مدت ۳روز ،در چمن های
مقابل کاخ ،بست نشست و از شاه خواست تا انتخابات متقلبانه آن
سال را ابطال کند .در اتاقهای درون کاخ ،اغلب ،با شاه ملقات می
کرد .از جمله روزی در ،۱۹۵۲وقتی که به نحو نمايشی از حال رفت.
حال ،در کاخ بر روی بازديدکنندگان باز است .همين که نزديک می
شديم ،از راننده درخواست کردم تا در فرعی خيابان قبل از ورودی،
توقفب کند.ب رانندهب بشگفتب بزدهب بود.ب ام ا بم ن بحساب بکردهب بودمب که
اينجا ،بايد جايی باشد که اتومبيل حامل روزولت ،در شبهای ملقات
های پنهانی او و شاه ،توقف می کرد .می توانستم به راحتی تصور
کنم که شاه از پله های روبرو پائين می آيد ،از تاريکی رد می شود و
در اتومبيل ،کنار روزولت می خزد.
داخلب بکاخ،ب بتاب بحدب بافراطب بپرهزينهب باست.ب بمرمر،ب بچوبب بهایب بگرانبها،
تابلوهای نقاشی قديمی ،فرشهای دستباف عالی ،تزئينات آن را نشان
می دهد .مدت زيادی ،به دوروبر اتاق پذيرش خصوصی شاه نگاه
کردم .حدس می زدم همان جايی است که روزولت و شاه در آن
شب ،پيروزی شان را جشن گرفتند و با يکديگر خداحافظی کردند.
شايدب بدرب بسالنب ببزرگب بطبقهب ببال،ب بشاهب بدرب بطولب بملقاتشب بباب بژنرال
شوارتسکففب برویب بميزب بنشستهب ببود.ب باماب بالبتهب بکسیب بنبودب بکهب ببا
اطمينان اين را بگويد.
مذاکرات غيررسمی ام با مردم عادی ،کامل نشان می داد که بيشتر
آنان ،احترام زيادی برای مصدق قائل هستند .وقتی در احمد آباد بودم
200
به سرايدار گفتم که روزی خانه مصدق در احمد آباد ،موزه خواهد
شد و زائرين بسياری از ايران و خارج از ايران ،بسوی خود جلب
خواهد کرد .سرايدار گفت ايجاد چنين موزه ای ،دقيقا همان چيزی
است که خانواده مصدق می خواهند.
پرسيدم " :خانواده مصدق"؟ در خلل ديداری از لندن ،با هدايت الله
متين دفتری ملقات کرده بودم .نوه ای که زودتر از ديگران از ايران
گريختهب ببود.ب بحال،ب بمیب بفهميدمب بکهب بنوهب بديگری،ب بمحمودب بمصدق،ب بدر
ايرانب بماندهب بوب بپزشکب بسرشناسیب بدرب بتهرانب بشدهب باست.ب بهمانب بکه
هزينه نگهداری خانه احمد آباد ،و نيز مخارج ساختن کلبه سرايداری را
پرداختب بکردهب بوب باينکب بنيزب بحقوقب بسرايدارب براب بمیب بپردازد.ب بسرايدار
شماره تلفن او را نداشت اما به کمک راهنمايم نشانی او را در تهران
پيدا کردم .محمود مصدق ،پذيرفت که آن شب برای شام به هتل
بيايد.
چند دقيقه پيش از وقت ملقات ،از اتاقب ۹۱۱پائين آمدم .حدود يک
ساعت نزديک در ورودی هتل به انتظار نشستم .درست وقتی که به
اين نتيجه رسيدم که مهمانم را -به هر دليلي -از دست داده ام .او
وارد شد .نمی دانستم ک چه قيافه ای بايد داشته باشد .اما فورا او
را شناختم .او بلند قد بود با پوستی روشن و هاله ای از اعتماد به
نفس قوی در پيرامونش .بيش از همه لباس هايش باعث تعجبم شد.
کت و شلوار ساده ای پوشيده و کراوات هم زده بود که تا به حال
نديده بودم در ايران کسی از آن استفاده کند .نزديک او که شدم،
ديدم کراواتش مارک هاروارد دارد و اين نشان می داد که به تازگی
از چهل و پنجمين گردهمايی ،همدوره ای هايش بازگشته است:
" در واقع ،همه اش ايده آورل هريمن بود .من در جلسه مذاکره او و
پدرب ببزرگمب ببهب بعنوانب بمترجمب بحضورب بداشتم.ب بروزیب بهريمنب بازب بمن
پرسيد که برای ادامه تحصيلت به کجا خواهم رفت .گفتم که احتمال
جايی در انگلستان .اما به نظر او آمريکا بهتر بود .پرسيدم کدام ايالت
در آمريکا؟ و او ،با اينکه فارغ التحصيل دانشگاه ئيل بود ،هاروارد را
پيشنهاد کرد .من هم درخواست پذيرش از هاروارد کردم ،صحبت ما
به اينجا ختم شد".
دکترب بمصدق،ب بحتیب بپيشب بازب برسيدنب ببهب بآسانسور،ب بمراب ببهب بروزهايی
برگرداندب بکهب بپدربزرگشب بنخستب بوزيرب ببود.ب بپدرشب بکسیب بنبودب بجز
غلمحسين مصدق ،پزشک نخست وزير مصدق ،که او را در سفر به
نيويورک آمريکا و ديوان بين المللی دادگستری لهه ،همراهی کرده
بود .غلمحسين مصدق هم ،مثل پنج فرزند ديگر مصدق -جز يکي-
سال ها پيش درگذشته بود .آن يکی ديگر بيشتر عمرش را در يک
بيمارستان روانی در سوئيس گذرانده بود .نوه ها و نتيجه های مصدق
درب بگوشهب بوب بکنارب بدنياب بپراکندهب باندب بوب ببيشترشانب بازب بسياستب باجتناب
کردهب باند .بدکترب مصد ق بگفتب بکه بهرگزب بخودب براب درگيرب کار ی بغيرب باز
پزشکی نکرده است و تنها مسئوليت اجتماعی او ،دبيرکلی جمعيت
باروری و نازايی ايران بوده است.
201
دکتر مصدق ،آن شب ،تنها نيامده بود .پسر بيست و چند ساله اش
که بلوز سفيد و شلوار جين به تن داشت .نيز او را همراهی می کرد.
قسمت اعظم گفتگوی ما درباره نخست وزير مصدق بود .دکتر ،لبريز
از داستان و خاطره -بعضا غم انگيز -چگونگی بدخلق شدن مصدق در
طول دهه انزوای اجباری اش را تعريف کرد .حتی خاطرات معمولی
هم خردمندانه به نظر می رسيد .مثل بمصدق ،عادت داشت که دو
ليه دستمال کاغذی را از هم جدا کند چون به نظر او استفاده از
دستمال دو ليه ،اسراف بود.
بعضی از خاطرات دکتر واقعا اهميت تاريخی داشتند .مثل چند هفته
پيش از کودتایب ، ۱۹۵۳دکتر در مهمانی يکی از ديپلمات های ايرانی
در واشنگتن شرکت می کند و به طور اتفاقی می شنود که همسر
سرهنگب بعباسب بفرزانگان،ب بوابستهب بنظامی،ب بکهب بدرب بفهرستب بحقوق
محرمانه سيا بود ،با غرور می گويد :شوهرش در توطئه ای دست
دارد که به زودی او را وزير خواهد کرد .صبح فردا ،محمود مصدق
اين اطلعات را به وسيله تلگرام به پدر بزرگش منتقل می کند.
" -بعدها ،پس از کودتا ،از او پرسيدم که آيا تلگرام را دريافت کرده
بود؟ و او جواب داد که البته .در پاسخ سوالم که پس چرا کاری در
مورد آن نکرد ،پاسخ داد ،کاری نمی شد کرد و گفت که کامل بمی
دانست کودتا انجام خواهد شد .او فقط دو راه داشت يا تسليم شود
و يا طرفدارانش را مسلح کند و آنها را به جنگ داخلی فرا خواند .در
مورد دست کشيدن از عقايدش ،نمی خواست حتی فکر کند ،و شق
ديگر هم غير ممکن بود".
علی مصدق ،آخرين نتيجه نخست وزير مصدق ،با دقت به گفتگوی ما
گوش می داد اما حرفی نمی زد .موقع دسر سعی کردم او را به
حرف بياورم .با انگليسی سليسی گفت که در رشته روابط بين الملل
تحصيل می کند ،فکر کردم که هيچ رشته ديگری برای جوانی باهوش
از چنين خانواده ای ،مناسب تر از آن نيست .بنابراين آيا می خواهد
که فعاليت سياسی داشته باشد؟
دو مصدق ،پدروپسر ،به يکديگر نگاه کردند يقينا پيش تر دراين مورد
با هم بحث کرده بودند .وقتی که ،منتظر جواب بوديم دکتر سکوت
کرد.
-نه ،نمی خواهم وارد سياست شوم ،من از خطر می ترسم ،نه از
خطرب بنسبتب ببهب بخودمب ببلکهب بنسبتب ببهب باعتبارب بخانوادگیب بمان،ب بماب بدر
ايران ،جامعه خانواده محور داريم .هرجا که بروی ،مردم حتی قبل از
اين که بپرسند تو که هستی می پرسند پسر که هستی .هرکاری که
بکنی بر خانواده ات اثر می گذارد .اگر يکی از ما کوچکترين اشتباهی
بکند ،اعتبار خانواده ما و محمد مصدق را خدشه دار می کند .من يک
آدم معمولی هستم .مثل هر کس ديگری اشتباه می کنم .اين خطا تا
وقتی که شخصی عادی هستم اشکالی ندارد اما وقتی سياستمدار
شوم ،به حساب خانواده ام -حتی کسانی که در گذشته اند -گذاشته
می شود .زندگی من ،مثل زندگی پدرم خواهد بود .همه کاری که می
202
خواهيم بکنيم حفظ ميراث خانواده مان است .می خواهم با شرافت
و بلند نظری و هر صفت ديگری که از نام مصدق برای مردم تداعی
می شود ،کار کنم .زندگی سياسی برای من مناسب نيست .ترديد
دارم که برای کس ديگری از خانواده ما ،مناسب باشد .مسئوليت
بسيار بزرگی است.
203