/http://www.ahlesonnat.net
مقدمه ي ناشر
الحمسد ل الذي أكمسل دينسه واتسم نعمتسه ،و رضسى لنسا الِسسلم
دينًا ،و أشهد أن ل إِله إِل ال وحده ل شريك له ،و أشهد أنّ
محمدًا عبده ورسوله .أما بعد:
بزرگتريسسن نعمتسسي كسسه خداونسسد بر ايسسن امسست محمدي افزون
داشتسسه آن اسسست كسسه بهتريسسن پيامسسبران و رسسسولن ا را براي
آنان فرسسسستاده و آن هسسسم محمسسسد مسسسي باشسسسد ،و براي آنان
بهترين مردم را بعد از انبياء عليهم السلم اختيار فرموده تا
ياران رسول او باشند.
و همچنان بهتريسسسن مبلغيسسسن و صسسسادقترين گواهان بر حسسسق
بودند ،چنانكه باريتعالي ميفرمايد:
( ُمحَمّدٌ رَسُولُ الِّ وَالّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ ُرحَمَاءُ
بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكّعاً سُجّداً يَبْتَغُونَ فَضْلً مِنَ الِّ وَرِضْوَاناً
سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التّوْرَاةِ
وَمَثَلُهُمْ فِي الِْنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْ َرجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ
فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزّرّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّارَ وَعَدَ الُّ
الّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْراً
1
عَظِيماً)
((محمسسد فرسسستاده بر حسسق خدا اسسست و مردمسسي كسسه بسسا او
همراهنسد ياران پاكباز او و آل بيست نبوت هسستند بسا كافران
سسسسختگيرند و بسسسا مومنان مهرباننسسسد و هيئت شان در وقسسست
عبادت در ركوع و سسسجود مسسي بينسسي ايشان را ،در دلهايشان
سوره الفتح ،آيه ي.29 : 1
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
توحيسسد و اخلص پروردگار اسسست ،آنچسسه را كسسه ميخواهنسسد از
فضسل او ميخواهنسد ،و در راه خوشنودي او مسي جوينسد ،اثسر
عبادت در رو آوردنشان بسسه درگاه خدا در صسسورتشان نمايان
اسسست ،آن اسسست صسسفتشان در تورات و صسسفتشان در انجيسسل،
هماننسد زرع و كشست هسستند كسه بيرون داده نهالهاي خود را،
آنگاه آنرا تقويست نموده تسا اينكسه كلفست و قوي گشتسه تسا آنكسه
راسسست ايسسستاده بر سسساقه هاي خود بطوري نيرومنسسد و سسسر
سسبز و خرّم و پسر ثمسر گشتسه كسه پسسند بزرگ ران و زراعست
كاران مي آيد از خوبي و زيبايي و خرّمي آن ،تا بخشم آورد
به وسيله ي اصحاب پيغمبر كافران را.
اصحاب ،پيغمبر را از اندكي و ناتواني آنچنان به بسياري و
نيرومندي رسسانيد ،براي بخشسم آوردن كافران دشمنان خدا و
براي خشنود كردن و مددكاري دوستان خدا.
خدا بسه مردمسي كسه ايمان آوردنسد و عمسل صسالح انجام دادنسد و
از ايشان يعنسي از اصسحاب پيامسبر بودنسد و عده ي مغفرت و
ثواب عظيم داده كه نه حدي دارد و نه اندازه اي)).
و همچنين رسول ال براي آنان شهادت حق داده چنانكه
ميفرمايد:
((خير الناس قرني ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم))2
بهتريسن مردم كسساني هسستند كسه در عصسر و زمان مسن بودنسد،
سپس كساني كه بعد از من مي آيند ،سپس كساني كه بعد از
قرني كه بعد از فرن من بوده مي آيند.
و دور و نزديسسسك بر ايسسسن حقايسسسق شهادت داده انسسسد چنانكسسسه
بشريسست از قديسسم الزمان خوبسسي و شهامسست و كردار نيسسك و
متفق عليه. 2
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
را ياد آوري مي صفات پاك آن صحابه و ياران رسول ال
كنند.
و اين مردان پاك و با شهامت از هيچ نوع خدمتي براي اين
ديسسن مسسبين دريسسغ نداشتنسسد و در جهسست نشسسر و تكامسسل اسسسلم
گامهاي محكمسسي نهادنسسسد و بسسه مردانگسسسي در مقابسسسل دشمسسسن
ايستادند و از حريم پاك اين دين دفاع كردند.
خداونسسد زندگسسي روشسسن آنان را براي مسسا حفسسظ فرموده ،كسسه
بشريست ماننسد آنرا بسه ياد ندارد ،تسا كسه آنان الگسو و راهنمسا و
قدوه باشند براي كساني كه بعد از آنان خواهند آمد تا از راه
حسق دور و گمراه نشونسد ،كسساني كسه بخواهسد پيرو طريسق و
راه آنان باشنسسد ،و بسسا اينكسسه بخواهنسسد از آنان دفاع كننسسد اگسسر
زبان بر آنان دراز شد و قلمهاي زور و بدي بر ضد آنان به
نوشتن درآمد.
در طول تاريسخ اسسلم بعضسي از فرقسه هاي جديسد و نسو ظاهسر
شده كسسه متاثسسر و مقلد فرقهاي گمراه ديگسسر شده انسسد ،و آنان
نيسز در پسي آنان گمراه گشتسه انسد ،يسا اينكسه نصسوص قرآن و
سنت صحيح رسول ال را تاويل و تبديل كرده راه خطا و
نادرستي را در پيش گرفته اند.
و صسفاتي را از باريتعالي نفي كرده اند كسه خود او يا رسسول
او او را بسه آن وصسف فرموده ،يسا اينكسه منزلت و مكانست
صسحابه و ياران پيامسبر را ندانسسته و حسق آنهسا را ضايسع و
پايمال كرده انسد ،و يسا هسم بسه آنان كردار هاي بسد و ناپسسندي
را نسبت داده اند كه آنان آنرا انجام نداده اند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و از حكمست باريتعالي ايسن اسست كسه براي دفاع از حريسم خود
مردانسسسي را گماشتسسسه اسسسست تسسسا از ايسسسن ديسسسن مسسسبين دروغ
دروغگويان و باطسسل باطلگويان را دور كننسسد و يكسسي از ايسسن
مردان شيسسسخ السسسسلم ابسسسن تيميسسسه رحمسسسه ال در كتاب خود
(منهاج العتدال) اسسست ،كسسه در آن صسسفات خداونسسد تعالي را
كه آن فرقه ها و گروه هاي گمراه از او تعالي نفي كرده اند
ثابت كرده است ،و نيز تهمتهاي باطل آن فرقه ها را درباره
ي صحابه و ياران پيامبر كه به آن طايفه ي مبارك نسبت
داده انسد ،محسو و نابود كرده اسست .و باريتعالي نيسز مسسير و
آسسسان فرموده خدمسست مرد ديگري را بنام الحافسسظ ابوعبدال
محمد بن عثمان الذهبى تا كتاب شيخ السلم ابن تيمه را در
يسسك جلد بنام (المنتقسسى مسسن منهاج العتدال ) 3بسسه اختصسسار
درآورد تا براي خوانندگان آسان گردد.
و براي عاقسل و خردمنسد حقايسق نزديسك شود .مسا ايسن كتاب را
بسسه خوانندگان محترم تقديسسم ميداريسسم و از خداونسسد خواسسستار
هسسستيم كسسه همسسه مسسسلمانان از آن نفسسع و اسسستفاده ي كامسسل
ببرند ،خداوند قادر بر همه چيز است.
3ناگفتسه نمانسد كسه علمسه ابوالفضسل برقعسي كتاب (المنتقسي مسن منهاج العتدال) را كسه (رهنمود سسنت در رد اهسل بدعست) ناميده اسست بسه طور
كامل ترجمه نكرده بلكه بعضي از مواضع آن را ترك كرده است ،و ما مناسب دانستيم كه آن جاهاي ترجمه نشده را ترجمه كرده و به آن تنبيه
كنيم ،تا اگر خوانندگان محترم بخواهند نص عربي آن را با ترجمه ي فارسي آن مقايسه و مطابقت كنند در اشكال واقع نشوند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مقدمه
علمه سيد ابو الفضل ابن الرضا برقعى قمي تهراني در سال
1329هس ق مطابق با 1287هس ش در شهر قم -ايران -در
خاندان شيعه مذهبي به دنيا آمد و پدرش سيد حسين شخص
فقير و زاهدي بوده است.
جد او سيد احمد بن رضي الدين عالم مجتهد و مبارزي بوده
كسه از شاگردان شيرازي كسسي كسه فتواي تحريسم تنباكسو -ضسد
نفوذ بريطانيا در ايران -را صادر كرده است ميباشد.
مادرش سكينه سلطان دختر شيخ غلم رضا قمي نويسنده ي
كتاب رياض الحسسسسيني ميباشسسسد علمسسسه ،از اوليسسسن روز هاي
حيات پاي در مكتسسب گذاشتسسه ،تعليسسم و قراءت قرآن مجيسسد و
خواندن و نوشتن را فرا گرفت.
سسپس بسه نزد شيسخ عبدالكريسم يزدي حائري كسه در آن وقست
يكي از بزرگترين علماي شيعه بود رفت تا مراحل تحصيلش
را ادامه دهد.
علمه برقعي در حكايت از احوال خويش ميگويد :به مدرسه
رضويسه قسم كسه در آن زمان معروف بود رفتسم ولي از اينكسه
خرد سال بودم به من اطاقي ندادند ولي با اصرار زياد اطاق
كوچكسي بسه مسن دادنسد كسه نسه از گرمسي محفوظ بودم و نسه از
سردي.
بسسه هسسر حال از خانسسه ي خودم حصسسير و فرشسسي آوردم و در
ايسسن حجره ي كوچسسك و يسسا در ايسسن زاويسسه شسسب و روزم را
گذراندم تا كه الحمد ل دروس علوم شرعي را كسب نمودم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
از صسسسرف ونحسسسو شروع كردم وآخريسسسن كتاب مغنسسسي البيسسسب
وكتاب العاريب ابن هاشم وشرح جامي بر كافية ابن حاجب
را بسه انتهسا رسساندمبعد از ايسن خود شيسخ حائري مديسر از مسن
امتحان گرفست والحمدل از موفقيست كامسل برخوردار شدم كسه
سپس از طرف حوزه ي برايم حقوقي تعيين شده تا ادامه ي
تحصيل دهم .
وبسسه دنبال آن تحصسسيلم را در علم فقسسه واصسسول فقسسه كسسه در
حوزه هاي علمسي رايسج اسست ادامسه دادم،در اثناي تحصسيل بسه
تدريسس درسسهاي ابتدايسي نيسز مشغول بودم ورفتسه رفتسه يكسي
از مدرسسسين حزوه ي قسسم فائز گرديدم بعدا براي تخصسسص در
علم فقسسه واصسسول فقسسه بسسه نجسسف اشرف رفتسسم ودر نزد كبار
مراجسع شيعسه مراحسل عالي دروس فقسه واصسول فقسه را طسي
كردم سسسسه سسسسال در نجسسسف اشرف گذراندم واز بسسسسياري از
علماي كبار آن ديار منجمله :مرجع بزرگ شيعه در آن وقت
سيد ابوالحسين موسوي اصفهاني كسب علم كردم.
سسپس علمسه برمسي گردد ودر قسم نيسز اجازه ي اجتهاد را از
آيسست ال عبدالنسسبي نجفسسي عراقسسي كسسه يكسسي از مراجسسع بزرگ
شيعه بود اخذ مي كند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
سبب تحول فكري علمه هدايت او بسوي حق
شكسي نيسست كسه عل مسه برقعسي در اوايسل حيات علمسي خويسش
عقيدتاً شيعسسسسسه ((اثنسسسسسا عشري)) بوده و از علماي بزرگ،
مخلص ،صسسسادق ،داعسسسي بسسسه اعتصسسسام قرآن كريسسسم و مخالف
بدعات و خرافات در بيسسسن عامسسسه ي مردم شيعسسسه و عقايسسسد
منحرف و گمراه كسسن بوده اسسست و از اقوال شيعيان غالي و
صسوفيان مبتدع كسه مخالف قرآن كريسم بوده علمسه شديداً بسا
آنان محاربسسه و مبارزه داشتسسه و بسسا درگيري شديسسد از طرف
مروجيسن ايسن بدعات و علماي درباري و پيروان متعصسبشان
كسه از آنهسا دفاع ميكردنسد بسا مشكلت رو برو شسد ولي علمسه
بيشتر با تدبر و تعمق در قرآن كريم آنها را دفع ميكند.
چنانكسسه خود علمسسه در بعضسسي از نوشتسسه هايسسش ميگويسسد از
اينكه مشاغل گرفتاري ها و رجوع كنندگان من كم بود بيشتر
فايده بردم و موفق شدم تا بيشتر مطالعه و تدبر و تعمق در
قرآن كريم نمايم ،اين سبب شد تا به اين امر خطير پي برم
كسسسه مشايسسسخ و علماي مسسسا غرق در اوهام و خرافات انسسسد ،و
خيلي از تعاليسسسم قرآن بسسسي بهره و از عقايسسسد و افكار اصسسسيل
اسسسلمي دور انسسد ،بسسه ايسسن نتيجسسه رسسسيدم كسسه علماي ديسسن و
اتباعشان عامسسسة الناس ديسسسن حسسسق را تبديسسسل كرده انسسسد و از
حقيقسسست اسسسسلم دورنسسسد و بنام خرافات و مذهسسسب بر اسسسسلم
حكمراني ميكنند.
بعد از اين علمه برقعي به تاليف رسائل و كتب مي پردازد
تسا شركيات و كفريات شيعسه ي صسوفيه ي غالي را كشسف كنسد
و كتابسي بسه نام ((تفتيسش)) مسي نويسسد و كتاب ديگري بسه
نام ((حقيقست عرفان)) ،ولي بعسد از ايسن تاليفسش بسسياري از
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
صسوفيان و مريدانشان مطلع مسي شونسد و علمسه را تهديسد بسه
قتسل مسي كننسد ،علمسه جواب مسي دهسد كسه خدا بهتريسن حافسظ
اسست ،كسسي كسه او را بسه مرگ تهديسد مسي كنسد مسي گويسد بسه
زودي بر تسسو بدسست هميسن علماي ديسن قضاوت خواهيسم كرد
علمسه جوابسي ديگسر ندارد بسه جسز ايسن كسه :بگويسد :افعلوا مسا
بدالكسم ...كتاب ديگري تاليسف مسي كنسد بسه نام :كتاب ((عقسل
و ديسن)) بر رد فلسسفه و مشايخسي كسه اسسلم را بسه تصسورات
فلسسفي بشري باطسل تفسسير كرده انسد كسه در حقيقست از تعاليسم
قرآن دورنسسد ،و آنان شديداً عداوات و دشمنسسي شان را عليسسه
علمه شروع كردند.
و نيسسز كتاب ديگري مسسي نويسسسد بسسه نام(( :فهرسسست عقايسسد
باطله ي شيخيسه)) كسه اباطيسل فرقسه ي شيخيسه را افشسا مسي
كنسد ،ولي كسساني كسه تاميسن معيشتشان از طريسق خرافات بسه
نام ديسسن بوده آنهسسا چطور حاضرنسسد مردم را از ايسسن خرافات
نجات دهند.
كتاب ديگري به نام ((درسي در وليت)) مي نويسد؛ علمه
مي گويد اين كتاب ما سبب اتحاد مخالفين ما گشت .گر چه
ايسسن كتاب كوچكسسي بود ،ولي نقاب از چهره ي تمام شركيات
شيعه ي شيخيه و صوفيه و شيعه ي غلت و ديگرانشان كه
مخالف صريح قرآن كريم اند برداشت.
مسسلماً بسا بيان ايسن حقايسق تلخ سسبب عداوت شيوخ شيعسه شسد
كسسه از راه ديسسن از مردم جاهسسل امرار معاش مسسي كردنسسد تسسا
جايسي كسه مسا را از نواصسب ،ضسد حضرت علي و ضسد اهسل
بيت قرار دادند و به ما تهمت زدند ،وقتي ديدند كه از تهمت
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و افتراء چيزي بر ما اثر نمي كند به دولت توسل جستند تا
از طريق رژيم ما را توقيف كنند كه موفق نشدند.
آقاي سسيد خسسرو شاهسي وقتسي از ايسن طريسق هسم مأيوس شسد
پيش مراجع تقليد رفت و با تعاونشان كتاب عريض و طويلي
نوشست و بسا امضاي ششصسد ( )600شيسخ خرافي از ائمه ي
مساجد و واعظين دروغگوي كه شيخ سيد ابو الفضل برقعي
يهودي اسست كسه براي تخريسب اسسلم كار مسي كنسد و بسا تعاون
پليسس بر مسا هجوم آوردنسد و عده اي از دوسستان و همفكران
مسا را گرفتنسد و مسا را بسه زندان بردنسد و بعسد از مدتسي از مسا
تعهسسد گرفتسسه و مسسا را رهسسا كردنسسد كسسه امسسر خود را بسسه خدا
مفوض كرديم.
و السلم عليهم
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
-1متسن اجازه ي اجتهاد از مرجسع بزرگ آيست ال السسيد
الموسوي الصفهاني.
المضاء:
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
-3متسن الجتهاد و الروايسة از مرجع الشهيسر آيست ال الحاج
السيد عبد النبى النجفى العراقى:
مقدمه ي مترجم
(ألحمدُ لِّ ألّذِى هَدَئنَا لِهَذا َومَا كناَ لِنَهتَدِىَ لَؤلَ أَن هَدَئنَا
ال).
و بعد :بدان كه نويسنده بر حسب پيشنهاد بعضي از برادران
خيسسسر خواه دينسسسي و اسسسستدعاي مكرر ايشان كسسسه رد تقاضاي
ايشان را روا ندانسستم ،بسه ترجمسه ي كتاب ((المنتقسي)) (كسه
مختصسر كتاب ((منهاج السسنة)) مسي باشسد) اقدام نموده ،در
حاليكسه پيسر و ناتوان و افسسرده مسي باشسم ،چون مسسلمين را
مبتل و پراكنده و بدبين به يكديگر مي بينم ،و دين اسلم كه
يسك ديسن بوده تبديسل بسه صسدها مذهسب و آلوده بسه خرافات و
بدعتهسا شده و دكانداران مذهسبي مانسع رفسع اختلف و سسد راه
تحقيسسق و ارشاد مشتريان مسسي باشنسسد .و بسسه اضافسسه ي بسسي
انصسسافي و جهسسل گويندگان و تعصسسب بسسسياري از نويسسسندگان
براي حفسسظ خرافات مذهسسبي ،بهسسر وسسسيله شده مردم را كسسر و
كور نگسه داشتسه و مانسع از بيداري و رشسد آنان شده انسد كسه
موجسسب يأس خيسسر خواهان گرديده و لذا از گفتسسن و نوشتسسن
حقايسق دريسغ نموده و يسا واهمسه دارنسد ،و يسا بسا وجود كثرت
موانسع خود را مكلف نمسي داننسد .كار بسسياري از مسسلمين بسه
جايسي كشيده كسه در اصسول عقايسد مدركسي ندارنسد و حتسي در
اصسسول ديسسن مقلد گذشتگاننسسد و جسسز تعصسسبات تزريسسق شده و
تقليدهاي عوامانسسه و احسسساسات جاهلنسسه چيزي ندارنسسد .در
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
چنيسسسن محيطسسسي عالم آگاه خيسسسر خواه كمتسسسر نشسسسو و نمسسسا
ميكنسد.بهسر حال قصسد مسا از نوشتسن و ترجمسه ي ايسن مختصسر
برطرف كردن اختلف از ميان مسسسلمين و دعوت فريقيسسن بسسه
اتحاد و يگانگى است.كار تعصب و عداوت بجايي رسيده كه
در ايسن شهسر مسا يعنسي تهران اگسر كسسي يهودي و يسا نصسراني
و بلكسه اگسر بسي ديسن باشسد ،بسا او مخالفست و نزاعسي ندارنسد،
ولي اگر اهل سنت باشد و يا بر خلف مذهبي (يعني تشيع)
سخني بگويد غوغا برپا ميكنند و اگر متهم شود كه او سني
اسست بدون مزاحمست نميتوانسد زندگسي كنسد .در ايسن شهسر اكثسر
شان عوام و از حقايق قرآن بي خبرند و خيال مي كنند آنچه
علماء و منبري ها گفته و يا نوشته اند حق و مطابق واقع
است ،و متأسفانه از واقع اطلعي ندارند .مثلً بهترين كتاب
مذهبي ايشان كتاب كافي كليني است كه جميع علماي مذهبي
مقلد اين كتابند و اين كتاب مملو از خرافات و غلو و مطالب
ضد قرآني و ضد عقلي است.
كلينسسسي كاسسسسب كسسسم سسسسوادي بوده در بغداد و آن زمان نسسسه
دانشگاهسسي بوده و نسسه حوزه ي علميسسه كسسه مطالب و روايات
او را بررسسسسسسي كننسسسسسد و لذا در كتاب خود سسسسسساختگي هاي
بسسسياري را نقسسل نموده اسسست .مثلً در ((باب مسسا جاء فسسى
الثنسسى عشسسر)) از جزء اول اصسسول كافسسي كسسه خواسسسته بسسه
روايات ،خود امامسست امامان دوازده گانسسه را اثبات كنسسد ،پنسسج
حديث آورده كه ميگويد ائمة 13نفرند ،يعني ،12را از 13
تميسز نداده اسست .و بسا ايسن وصسف تمام علماء،و حتسي مراجسع
شيعسسه كسسه خود را اعلم مسسي داننسسد مقلد مطالب ايسسن كتابنسسد و
طلب و مقلديسسن هسسم يسسا حوصسسله ي تحقيسسق ندارنسسد و يسسا اگسسر
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بخواهند تحقيقي كنند غالباً تحقيق ايشان منحصر به خواندن
و مطالعه ي كتب مذهب خود شان است.
بالخره ،دين چيزي نيست كه انسان سرسري بگيرد و مانند
اكثسسر اهسسل مذاهسسب از عالم نمايان تقليسسد كنسسد و بدون حجسست
معقول روز رسسستاخيز خدا را ملقات كنسسد بلكسسه بايسسد دليلهاي
ديگران را نيسز مطالعسه نمايسد و از كتسب آنان آگاه شود و بسه
گفتار آنكسسه مسسي گويسسد كتسسب ديگران را مخوان ،حرام اسسست!
گوش فرا ندهسد .او كسه ميگويسد مطالعسه ي كتسب مخالف حرام
اسست از دكان خود مسي ترسسد كسه مبادا مشتريانسش كسم شود،
زيرا اگسر مسسلمان اسست و قرآن را قبول دارد قرآن كريسسم در
سوره ي زمر آيه ي 17و 18فرموده:
(فَبَشّرْ عِبَاد الّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتّبِعُونَ أَحْسَ َنهُ أُولَئِكَ
الّذِينَ هَدَاهُمُ الُّ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الَْلْبَابِ) يعني(( :به آن
بندگانسم بشارت بده كسه هسر قولي را مسي شنونسد پسس بهتريسن
آنرا پيروي مسسسي كننسسسد ،ايشاننسسسد كسسسه خدا هدايتشان كرده و
ايشان خردمندانند)).
مسسا كتاب اصسسول كافسسي را بررسسسي و تحقيسسق نموديسسم و بسسه
گواهسسي كتسسبرجال اماميسسه معلوم شسسد كسسه اولً اكثسسر راويان آن
بسيار دروغگويان و سازندگان اخبار دشمنان اسلم و دينند.
و ثانياً اكثر مطالب آن ضد كتاب خد ا بوده و قرائن جعل در
آن بسسيار اسست .و مسا در ايسن باره كتابسي روشنگسر نوشتسه و
براي خود موجبات آزار و اذيست زيادي را از جانسب مخالفان
فراهسم آورديسم .و ايشان از ترس رسسوايي خود مانسع چاپ و
نشسسر آن شدنسسد .مسسا بيداري و هشياري ايشان را خواسسستيم،
ولي در مقابسسسسل جسسسسز فحسسسسش ،تهمسسسست ،افتراء و آزار چيزي
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
نديديسم .و بعضسي از دانشمندان ايشان كسه فهميدنسد مطالب مسا
صسسحيح و خدا پسسسندانه و خيسسر خواهانسسه اسسست بسسه مسسا گفتنسسد
مطالب شمسسا صسسحيح اسسست ولي نشسسر آنهسسا بسسه زيانتان مسسي
انجامد و به صلح شما يست.
آري ،در اين شهر اگر خدا و رسول او را منكر شوي زياني
نمسي بينسي ولي چنانچسه بسه يكسي از مطالب خرافسي دكانداران
ايراد كني و يا فلن معجزه ي دروغين و يا بدعتهاي مذهبي
را نپذيري مورد صسدمات و عداوت هزاران نفسر خواهسي بود.
صسسسدها كليسسسسا و خانقاه و امثال آن بسسسه ترويسسسج خرافات و
موهومات مشغولنسسد ،ولي يسسك مسسسجد سسساده كسسه فقسسط حقايسسق
قرآن در آنجسسسا گفتسسسه شود نيسسسست .مسسسسجدي بود كسسسه در آن
حقايسسق قرآن گفتسسه مسسي شسسد و بالي در آن نوشتنسسد( :وَأنّ
اَلمَسَجِدَ لِّ فَلَْ تَدعُواْءً َمعَ ألِّ أَحَدًَا) كه آيه ي قرآن است و
مسي گويسد مسساجد خدا راسست و غيسر خدا رانخوانيسد ،يعنسي يسا
موسسسي و يسسا عيسسسي و يسسا محمسسد و يسسا حسسسين نگوييسسد ،و در
مقام تضرع و دعسسا تنهسسا خدا را بخوانيسسد ،دكانداران مذهسسبي
غوغسسا برپسسا كرده و عوام را تحريسسك نموده و آن مسسسجد را
خراب كردنسد ،زيرا اينان بزرگان مذهسبي خود را ماننسد خداي
تعالي حاضسر و ناظسر و قاضسي الحاجات مسي داننسد و بسه ايسن
شرك و كفسسر افتخار ميكننسسد .و حتسسي اهسسل سسسنت كسسه اكثريسست
مسسسلمين را تشكيسسل مسسي دهنسسد يسسك مسسسجد سسساده بدون زر و
زيور كسسه در آن نماز برپسسا كننسسد در تهران ندارنسسد ،بسسا وجود
آنكه كليساها ،خانقاههاي در تهران وجود دارد .ما اميدواريم
به واسطه ي اين ترجمه ،طالبين هدايت راه يگانه پرستي را
در يابند و به اسلم اصيل آشنا شوند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ايسسن ترجمسسه ،برگردان كتاب ((المنتقسسى)) بسسه فارسسسي مسسي
باشسسسسسد .و ((المنتقسسسسسي)) گزيده و فشرده ي كتاب ((منهاج
السسنه)) و يسا ((منهاج العتدال)) اسست كسه مصسنف اصسلي
آن عالم مجاهدي بوده بنام شيسخ السسلم تقسي الديسن احمسد بسن
تيميسسسه دمشقسسسي؛ و او آيتسسسي بوده از آيات الهسسسي ،و صسسسدها
تاليفات مفيده ي دينسي دارد ،و عمري بسا بسي دينسي و خرافات
مبارزه كرده و مدتهسسا در زندان بوده تسسا اينكسسه در سسسال 728
قمري داعسي حسق را لبيسك گفتسه و بسه رحمست الهسي پيوسسته و
از شسسسر دشمنان آسسسسوده شده اسسسست .و ((المنتقسسسى)) كسسسه
مختصسسسسر آن تاليسسسسف يكسسسسي از شاگردان وي بنام ((الحافسسسسظ
ابوعبدال محمدبسن عثمان الذهسبي)) اسست ،حافسظ ذهسبي ايسن
كتاب را بسه عربسي نگاشتسه و مسا بسا توجسه بسه اصسل كتاب آنرا
بسسسه فارسسسسي سسسساده و روان براي ايرانيان و پارسسسسي زبانان
ترجمسسه كرديسسم ،و تسسا توانسسستيم بسسه اختصسسار كوشيديسسم و لب
سسسخن را آورديسسم ،و هسسر جسسا احتياج بسسه توضيسسح داشتسسه بسسا
گذاشتسن نشانسه اي در پاورقسي توضيسح داديسم .و بسا توجسه بسه
اينكسه اصسل كتاب بنام ((منهاج السسنة النبويسة فسى نقسض كلم
الشيعسسة والقدريسسة)) ميباشسسد ،مسسا نيسسز آنرا مراعات و ايسسن
ترجمسسسه را نام گذاشتيسسسم بسسسه ((رهنمود سسسسنّت در ردّ اهسسسل
بدعست)) .از خدا مسي خواهيسم كسه آنرا از مسا قبول و وسسائل
نشسر آنرا فراهسم نمايسد ،و مسا را از شسر دشمنان بسسياري كسه
داريم حفظ نمايد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ا ،ع ،ب
به تاريخ 1404قمري
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ابسو معاويسه گفتسه اسست كسه از اعمسش شنيدم كسه مسي گفست:
((مردمان را ملقات كرده و ايشان را -يعنسي رافضسه را-
جسز دروغ گويان نمسى ناميدنسد)) منظورش اصسحاب مغيره بسن
سسعيد اسست -و رد كردن گواهسي كسسي كسه مشهور بسه دروغ
گويي باشد امر متفق عليه است.
كسسي كسه در كتسب رجال و جرح و تعديسل تأمسل كنسد ،مسي بينسد
دروغگويان شيعسسسه از تمام طوايسسسف بيشترنسسسد ،و خوارج بسسسا
اينكه از دين منحرفند ولي از مردم ديگر راستگو ترند حتي
آنكسسسه گفتسسسه شده حديسسسث خوارج صسسسحيحترين حديسسسث اسسسست.
رافضيان به دروغگويي خود اقرار دارند و مي گويند دين ما
تقيه يعني بر خلف واقع عمل كردن است كه اين خود نفاق
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اسست و بسه گمان خود مؤمننسد ولي سسابقين اوليسن از اصسحاب
رسول خدا را مرتد و منافق مي خوانند.
سسپس آنهسا كتسب معتزله را كسه در قدر و سسلب صسفات الهسي
موافسق ايشان اسست مورد اعتماد قرار داده انسد .در حالي كسه
معتزله تمامشان خلفاي راشديسن و خلفست آنان را بسا عظمست
ياد مسسي كننسسد و از سسساير حكومتهسسا برتسسر مسسي داننسسد برخلف
متكلميسن شيعسه ماننسد هشام بسن حكسم و هشام بسن الجواليقسى و
يونس بن عبدالرحمن قمى كه در اثبات صفات مبالغه كرده و
7
به تجسم قايل اند.
ابسن مطهسر گويسد(( :امسا بعسد :ايسن رسساله ي شريسف و سسخن
لطيسف شامسل مهمتريسن مطالب در احكام ديسن و شريسف تريسن
مسسائل مسسلمين كسه امامست اسست مسي باشسد .زيرا بسسبب درك
آن انسسان بسه درجسه ي كرامست مسي رسسد و نيسز يكسي از اركان
ايمان اسسست كسسه سسسبب جاويدان شدن در بهشسست جنان اسسست.
چون رسسسول خدا فرموده :هسسر كسسس بميرد در حاليكسسه امام
زمان خود را نشناسسد بسه مرگ جاهليست مرده اسست 8.مسن بسا
اين كتاب خدمتي به خزانه ي سلطان اعظم شاهنشاه عرب و
عجسسم ،شاهنشاه فرياد رس ملت و ديسسن ((خدا بنده)) نمودم
و آنرا بر سر فصلهايي بشرح زير مرتب نموده ام:
7هشام بسن سسالم قائل بوده كسه :إن ال خلق آدم علي صسورته و مسي گفتسه خدا تسو خالي اسست تسا ناف و تسو پسر اسست تسا قدم .و امسا يونسس بسن
عبدالرحمسن،شيعسه روايست كرده كسه محمسد بسن داذويسه بسه علي بسن موسسي الرضسا نوشست و از حال يونسس سسؤال كرد؟ حضرت نوشست :خدا او و
اصحاب او را لعنت كند.
8در صحيفه علويه ،علي در دعاي بعد تسليم الصلة عرض مي كند :إِن رسولك محمداً نبىّ و إن الدين الذى شرعت له ديني و إنّ الكتاب
الذى أنزل إِليه إِمامى .يعني خدا يا محققا رسول تو محمد ،پيامبر من و ديني كه براي او تشريع كرده اي دين من ،و آن كتابي كه به او نازل
كرده اي امام من است .و همينطور آن حضرت در نهج البلغه ي منسوب به او در كلمات زيادي قرآن را امام خود و ديگران خوانده است ،پس
همچنانكه حضرت علي پيرو قرآن و امامش قرآن بوده ،امام همه نيز بايد قرآن باشد .بنابراين مقصود از جمله ((من لم يعرف إِمام زمانه))
قرآنست كه عرفان و شناخت آن براي همه مقدور است و مي توان به آن عمل نمود .ديگر اينكه خود قرآن مي گويد :كتاب خدا امام است ،مانند
آية ي 17سوره هود و آيه ي 12سوره ي احقاف .و در بسياري از آيات به چنگ زدن به قرآن امر شد ه و آنرا ((حبل ال)) خواند ه و در
بسسياري از آيات ديگسر بسه متابعست قرآن فرمان داده اسست .و بعلوه وقتسي خود حضرت علي مگسر در نهسج البلغسه قرآن را امام خود و سسايرين
خوانده است ،اماميه نيز بايد قرآن را امام بدانند و در دين خدا بدعتي وارد نسازند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
فصل اول :در نقل قول مذاهب پيرامون مسئله ي امامت.
فصل دوم :در اينكه مذهب اماميه واجب التباع است.
فصل سوم :در دليلهايي بر امامت علي.
فصل چهارم :در امامت اثني عشر.
فصسسسل پنجسسسم :در ابطال خلفسسست خلفاي ثلث ابوبكسسسر ،عمسسسر
وعثمان .
در جواب گفته مي شود :سخن در اينجا بر چند چيز است.
يكسسي گفتار او كسسه مسسي گويسسد(( :اهسسم مطالب مسسسئله امامسست
اسست )).بسه اجماع مسسلمين ايسن سسخن درسست نيسست ،زيرا
ايمان بسسه خدا و قيامسست مهمتسسر اسسست و از معلومات بديهسسي
اسسست كسسه كفار زمان رسسسول خدا چون مسسسلمان مسسي شدنسسد
((و ايمانشان بسسه خدا و رسسسول بود)) احكام اسسسلم بر آنان
جاري مسسي شسسد و ديگسسر ذكري از امام و امامسست نبود ،پسسس
چگونسه امامست اهسم مطالب بوده؟ آيسا چگونسه ايمان بسه امامست
محمسد بسن الحسسن المنتظسر پسس از چهارصسد و شصست و چنسد
سسسال تسسا اينكسسه از سسسرداب سسسامرا ي بيرون بيايسسد هسسم مطالب
اسلمي براى اصحاب رسول شده؟ آيا چگونه ايمان به ائمه
اثنسي عشسر شيعسه مهمتريسن مطالب اسسلمي شسد ه بسا اينكسه در
قرآن يادي از آن نشده؟ چگونسه از ايمان بسه خدا و ملئكسه و
كتسب الهسي و رسسول الهسي و قيامست در قرآن ياد شده ولي از
ايمان بسسه ائمسسه ي اثنسسي عشسسر يادي نشده اسسست؟!! چگونسسه
ايمان بسه چيسز هايسي كسه در قرآن بسه آن امسر فرموده مهمتسر
نيست ،ولي ايمان به امامت كه خود امام بايد مؤمن به قرآن
و مطيع آن باشد از ايمان به قرآن مهمتر است؟! بايد گفت
اگسر قرآن و سسنت رسسول در ديسن كافسي اسست پسس حاجتسي بسه
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
امام منتظر نيست ،و اگر كافي نيست پس شما به نقص خود
اقرار كرده ايسد چون سسعادت شمسا موقوف بسه امري اسست كسه
نمسسي دانيسسد اگسسر آمسسد چسسه فرمان خواهسسد داد .ابسسن عود حلي
ميگفست اگسر اماميسه بر دو قول اختلف كننسد كسه قايسل يكسي از
آن دو قول شناختسه شسد ه و قايسل ديگسر آن مجهول باشسد پسس
آن قول كسه قايسل آن ناشناختسه شده اسست حسق اسست زيرا كسه
معصسوم منتظسر در همان طايفسه مجهول اسست! گيريسم كسه امام
منتظري باشسد سسخني كسه معلوم نيسست گفتسه او باشسد و احدي
از او نقسل نكرده اسست از كجسا معلوم كسه قول او باشسد؟ آيسا بسا
چنيسن پنداري اصسل مذهسب ايسن گروه بر مجهول و موهوم بنسا
نشده است؟. 9
ديگسر اينكسه مقصسود از قبول امام ،اطاعست امسر اوسست ،وقتسي
راهي به شناخت امر او نيست پس اصلً در وجود اين امام
عقلً و نقلً فايده اينيسست .اينان وجود منتظسر و عصسمت او
را واجسب كرده انسد و گوينسد مصسلحت ديسن و دنيسا حاصسل نمسي
شود مگر بوجود او ،و حال اينكه براي ايشان هيچ مصلحتي
در دين و دنيا حاصل نشد ه است.
والحمسسد ال كسسساني كسسه بسسه او انكار ورزيدنسسد هيسسچ مصسسلحت
ديني و دنيوي را از دست نداده اند اگر گويند ايمان ما به او
ماننسسد ايمان بسسسياري از زهاد و صسسالحين بسسه امام خضسسر و
فريادرس و قطب از كساني كه نه وجود شان و نه امر و نه
نهسي شان معلوم اسست مسي باشسد .مسي گوييسم ايمان بسه وجود
آنان نزد احدي از دانشمندان واجسسب نيسسست و هسسر كسسسي كسسه
9به اضافه به اماميه بايد گفت شما و اكثر علماي شما از قرآن مطلع نيستيد و مي گوييد ما قرآن را نمي فهميم ،حال اگر امام منتظر بيايد از
كجا و چگونه مي فهميد.
كه آن امام حق و تابع قرآن است و دروغگو نيست .مترجم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ايمان داشتسن بوجود آنهسا را واجسب بدانسد قول او مردود اسست
مثسل قول شمسا .و نهايست چيزي كسه زهاد در باره ي آنان مسي
گوينسسد ايسسن اسسست كسسه تصسسديق كننده ي وجود آنان كاملتسسر و
افضسل از منكسر اسست .و معلوم و بديهسي اسست كسه رسسول خدا
ايمان به آنان را براي امت خود تشريع نكرده است.
و امسا آنكسه گمان كرده كسه قطسب و غوث آن كسسي اسست كسه
اهسل زميسن را هدايست و ياري و روزي و مدد مسي دهسد و ايسن
امور بسه اهسل زميسن نمسي رسسد مگسر بسه واسسطه ي او ،پسس
چنيسسن كسسسي گمراه اسسست و گفتار او شسسبيه بسسه قول نصسساري
اسست كسه در حسق عيسسي غلو كرده و شرك آورده انسد .و نيسز
ماننسد سسخن بعضسي از جهال اسست كسه درباره ي پيامسبر و
بزرگان خود قائل شده انسسسسد كسسسسه علم ايشان منطبسسسسق بر علم
خداي تعالي و قدرت اوسست ،پسس آنچسه خدا ميدانسد او ميدانسد،
و مقدر مي كند آنچه خدا مقدر كرده اسسسست .ولي محققيسسسن از
علماي ،معتقدنسد كسه خضسر و الياس مرده انسد 10.و بسه تحقيسق
يكي از اين اماميه با من خلوت كرد و از من خواست كه با
او سسخن بگويسم ،مسن قول و اسستدلل ايشان را براى او بيان
كردم كسه مسي گوينسد :خدا بندگان خود را امسر و نهسي نموده و
واجسب اسست كسه بسه ايشان لطسف داشتسه باشسد و امام هسم لطسف
اسسست زيرا اگسسر مردم امامسسي داشتسسه باشنسسد كسسه ايشان را بسسه
واجسب امركنسد و از كار زشست نهسي كنسد مردم بسه انجام امسر
الهسي نزديسك ترنسد ،پسس واجسب اسست كسه براي ايشان امامسي
10عقيده به حيات خضر و الياس و ادريس بر خلف آيات قرآن است ،زيرا در سوره ي آل عمران آيه ي 144فرموده( :وَمَا مُحَمّدٌ إِلّ رَسُولٌ
34فرموده( :وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ) .يعنى ،ما براي بشري قبل از تو زنده قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ) و در سوره ي أنبيا آيه ي
بودن جاويدان در دنيا را قرار نداديم .پس يكي از خرافات عقيده به حيات آنان است .آري ،براي مرشدان صوفيه كه سلسله ي خرقه ى خود را
به واسطه خضر به رسول خدا مي رسانند اين موهومات مفيد است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
باشسد و ايسن امام ناچار بايسد معصسوم باشسد تسا مقصسود حاصسل
گردد ،و براي احدي پسسس از رسسسول خدا ادعاي عصسسمت
نشده مگر براي علي .پس معين مي شود كه امام اوست،
زيرا اجماع است كه غير او معصوم نيست ،و علي هم حسن
را معين كرده و او حسين را تا نوبت رسيده به محمد بن
الحسسن المنتظسر .گفتار مسن آن امامسي را خوش آمسد و گفست
ايسسن بيان خوبسسي اسسست گفتسسم مسسن و شمسسا طالب علم ،حسسق و
هدايتيسسم ،و آنان مسسي گوينسسد كسسسي كسسه بسسه امام منتظسسر ايمان
ندارد كافسر اسست ،آيسا آن امام را ديده اي؟ و يسا كسسي را كسه
او را ديده باشسد ديده اي؟ و يسا از او خسبري شنيده اي؟ و يسا
چيزي از سخنهاي او مي داني؟ در جواب گفت نه خير ،پس
چسه فايده اي از ايمان داشتسن بسه او بسه دسست مسي آيسد ،و چسه
لطفسي از ايمان داشتسن بسه او براي مان حاصسل مسي گردد ،و
چگونسه خداونسد تعالي مسا را بسه فرمانسبرداري كسسي كسه نمسي
دانيم ما را به چه امر مي كند و از چه نهي مي كنند مكلف
مي سازد؟ و هيچ راهي هم براي شناختن او و امر و نهيش
وجود ندارد؟ ايسن خود مكلف سساختن بسه چيزي اسست كسه در
توان نيسسست ،و خود ايشان از مكلف نمودن بسسه آنچسسه كسسه در
توان انسسان نيسست سسخت انكار مسي كننسد ،آيسا از ايسن بزرگتسر
مكلف سساختن بسه آنچسه كسه در توان نيسست وجود دارد؟ هرگسز
11
نه.
11ابسن تيميسه مولف كتاب ،ايسن تقريسر و بيان را بر اسساس مذهسب شيعسه كرده اسست تسا بر اسساس آن جواب دهسد و آن را روشسن سسازد .و گرنسه
علي پسس از خود حسسن را معيسن نكرد زيرا تاريسخ مورخيسن شيعسه ماننسد مروج الذهسب و غيسر آن تصسريح كرده انسد كسه حضرت علي خلفست و
امامست را بسه انتخاب مردم مسي دانسست نسه بسه انتصساب خود و نسه بسه انتصساب الهسي ،از آن جمله در جلد دوم مروج الذهسب ص 413آورده(( :و
دخسل علي علي الناس يسسالونه فقالوا :يسا اميسر المومنيسن ارايست ان فقدناك و ل نفقدك انبايسع الحسسن؟ قال :ل آمركسم و ل انهاكسم و انتسم ابصسر.
يعنسي :چون وفات حضرت علي نزديسك شد ،مردم بر او وارد شدند و از او سوال كردنسد و گفتنسد اي امير مومنان اگر تسو را از دسست بدهيم (و
از بين ما بروي) و خدا كند كه از = دست ندهيم آيا با حسن بيعت كنيم؟ فرموده :من نه شما را امر مي كنم و نه نهي مي كنم ،خود شما به
كار خود بينا تريد .و در ص 414مي نويسد :مردي به علي گفت :أل تعهد يا أمير المؤمنين؟ قال :ل ولكنى أتركهم كما تركهم رسول ال
يعني :يا امير المؤمنين آيا عهد خلفت و امامت را به كسي واگذار نمي كني؟ فرمود :نه وليكن مردم را رها مي كنم مانند رسول ال كه ايشان
را گذاشت و كسي را معين نكرد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
پس گفت :و اثبات امام بر همين مقدمات بنا شده است.
گفتسم :از ايسن مقدمات آنچسه متعلق بسه ماسست بايسد ديسد ،و گسر
نه اگر به ما مربوط نگردد و امر و نهي نباشد براي ما چه
فايده دارد ،در حاليكسه ايسن مقدمات براي مسا فايده اي نداشتسه
و لطفي به ما نشده است .پس معلوم ميشود كه اين به امام
منتظسر (آينده) جهسل و نادانسي اسست كسه لطسف و مصسلحت و
آنچه كه اماميه از روايات و مطالب ديني نقل كرده است اگر
حسسق و سسسعادت آور باشسسد ،همان كافسسى ميباشسسد و احتياجسسي
بهامامس منتظرس ندارندس واگرس نجاتس وسعادتيس درس آنس مطالب
نباشد،پس امام منتظر هم نفعي براي ايشان ندارد.
باضافه اگر انسان امام وقت خود را ببيند واورا بشناسد ولي
موافق امر ونهي او عمل ننمايد ويا اوامر ونواهيش به او
12
نرسد چه فضيلت وكرامت براي او ميباشد؟!
وقتي اماميه ميگويد :حب علي حسنة ل يضر معها سيئة ،
يعني « دوستي علي رضي ال عنه حسنه اي است كه هيچ
سيئه وگناهي با دوستي او ضرري ندارد » پس اگر سيئات
وگناهان با دوستي علي رضي ال عنه ضرري نداشته باشد
ديگر چه احتياجي به امام معصوم است ؟!!!
واينكه مي گويي امامت از اركان ايمان ميباشد ،اين افتراء
است،زيرا رسول خدا ايما نوشعب آنرا بيان كرده وامامت را
و در مدارك اهسل سسنت نيسز چنيسن رواياتسى ذكسر شده ماننسد آنكسه احمسد بسن حنبسل در مسسند خود ،135 /1رقسم ،1 078روايست كرده ،از عبدال بسن
سسبع كسه گفست از علي شنيدم مسي فرمود :كشتسه خواهسم شسد مردم گفتنسد :پسس جانشينسي بر مسا بگذار فرمود :نسه وليكسن شمسا را مسي گذارم چنانكسه
رسسول خدا گذارد ،گفتنسد بسه پروردگار خود چسه خواهسي گفست فرمود :مسي گويسم خدا يسا تسو مرا در ميان ايشان آنچسه خواسستي گذاشتسي ،سسپس مرا
قبض نمودي و تو در ميان ايشان اگر خواهي ايشان را اصلح كن .و باز در 156 /1خبر ديگري مانند همين نقل نموده است.
12بعلوه وقتي تمام آنچه لزمة هدايت بشر بوده از احكام عبادي واحكام اجتماعي ومطالب مربوط به اخلقيات وغيرها در كتاب خدا وسنت
رسول بيان شده وچيزي فروگذار نشده است ،در اينصورت فايدة امام منتظر چيست وچه احتياجي به وجود او ميباشد؟!
آيا امام منتظري كه نه از خود او ونه از امر ونهيش خبري به ما ميرسد منه از اصلحات مملكتي او سخني در ميان مردم است .چه فايده اي
براي ما ميتواند داشته باشد؟ .مترجم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
درس اركانس آنس نياوردهس ودرس قرآنس كهس تمامس آنچهس مربوطس به
اعتقاد ميباشد بيان شده نيزذكري از امامت نيامده است بلكه
خداي تعالي در سسسسوره ي انفال آيسسسه ي 2فرموده) :إِنّمَسسا
الْمُؤْمِنُونَ الّذِينَ إِذَا ذُكِرَ الُّ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ
آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلَى رَبّهِمْ يَتَوَكّلُونَ الّذِينَ يُقِيمُونَ الصّلةَ
وَمِمّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُ ْؤمِنُونَ حَقّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ
عِنْدَ رَبّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ).
در اين آيه مومنيسن حقيقي را ذكسر فرمود و اصلً اشاره ي
بسه ايمان بسه امام در آن نيسست .و در سسوره ي حجرات آيسه
ي 15فرموده است:
)إِنّمَا ا ْلمُؤْمِنُونَ الّذِينَ آمَنُوا بِالِّ وَرَسُولِهِ ثُمّ لَمْ يَرْتَابُوا
وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ الِّ أُولَئِكَ هُمُ
13
الصّادِقُونَ)
و در سوره ي بقره آيه ي 177فرموده) :لَيْ سَ الْبِرّ أَنْ
تُوَلّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنّ الْبِرّ مَنْ آمَنَ بِالِّ
وَالْيَوْمِ الْخِرِ وَالْمَلئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنّبِيّينَ وَآتَى ا ْلمَال َ. . .
14
ن)إلي . . .وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتّقُو َ
13در ايسن آيسه بسا كلمسه ي ((انمسا)) كسه براى حصسر اسست بيان نموده كسه مومنيسن حقيقسي كسساني انسد كسه بسه خدا و رسسول ايمان داشتسه و در ايسن
عقيده و ايمان راسسخ باشنسد و سسپس بسا مال و جان در راه خدا جهاد نماينسد ،و در آخسر فرموده كسساني كسه داراي ايسن نشانسه هسا باشنسد در ادعاي
ايماني صادقند و به راستي ايمان دارند ر ديگر نامي از ايمان به امامت نيامده و آنرا لزم ندانسته است .مترجم.
14كه در ايسن آيه نيز اصسول و فروع ديسن را ذكسر نموده ر به چيسز هايسي كه بايسد ايمان داشست معيسن كرده است و ذكري از امامست نيست كه از
اركان دين و اسلم شمرده شود ،و آيات ديگر مانند اينها نيز مؤيد قول ماست .مترجم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
)1( 15عبدال بن مطيع از طرف عبدال بن زبير به داعي خلفت به مدينه آمده بود ،و مردم را تحريك بر انقلب مي كرد و از يزيد بد گويي
مي نمود و به دروغهايي كه عوام او را تصديق مي گردند بر او افتراء مي بست و فتنه برميخاست .محمد بن حنفية فرزند علي نزد او آمد و
گفت من به نزد يزيد بودم و چند روزي نزد او اقامت كردم و او مواظب نماز و جوياي خير بود از فقه دين سؤال مي نمود و ملزم سنت رسول
ال بود.
ابن تيميه در منهاج السنة 185 /3مي نويسد:
طالبيسن رياسست و خلقست ماننسد شيعيان ،مختار و طرفداران ابسن زبيسر ،آنقدر از يزيسد بسد گفتنسد و بسه او تهمست زدنسد كه او را بدتريسن سسلطين نشان
دادند و گر نه پس از او سلطين بعدي بهتر از معاويه نبودند :آري ،اگر از ايام حكومت خلفاي راشدين بگذريم ،زمان خلفاي پس از ايشان بهتر
و عدل بهتري نسسبت بسه خلفاي بعدي بود ،و در زمان دولت بنسي عباسسي بعضسي از مردم براى عدالت مثسل بسه عمسر بسن عبدالعزيسز مسي زدنسد و
سليمان بن مهران اعمش كه از ائمه و حفاظ حديث بود گفت اگر معاويه را درك مي كرديد چگونه بوديد؟ گفتند در حلم معاويه مي گويي؟ گفت:
نه در عدل او و زمان يزيد مانند زمان معاويه و رجال دولت او همان رجال او بودند.
بهر حال عبدال بن عمر نزد عبدال بن مطيع آمد و از عواقب خلع بيت از يزيد و تحريكات او را مذمت كرد در حاليكه در اثر تحريكات ،بر خلع
يزيد ،قضيه حره و قضاياي ديگري پيش آمد كه بدتر شد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و اين برخلف حال رافضه است زيرا آنها دور ترين مردمان
از طاعست امراء اسست مگسر بسه زور .ايسن حديسث در برگيرنده
كسسي اسست كسه در راه عصسبيت جنسگ كنسد -و رافضسه اوليسن
آنهسسا هسسستند -ليكسسن مسسسلمان بسسا جنسسگ نمودن در عصسسبيت و
تعصسسب كافسسر نمسسي شود ،و اگسسر از طاعسست امام بيرون رفسست
سپس مرد به مرگ جاهلي مرده است ليكن كافرنمي شود.
در صحيح مسلم روايت كرده كه(( :من قتل تحت راية عمية
يدعو
إِلى عصبية أو ينصرعصبية فقتلته جاهلية))
يعنسي :آنكسه زيسر پرچسم كور كورانسه دعوت بسه عصسبيت كنسد و
يا عصبيت را ياري كند و كشته شود كشته شدن او جاهليت
اسست .و نيسز در صسحيح مسسلم روايست شده كسه(( :مسن خرج
مسن الطاعسة و فارق الجماعسة ثسم مات ،مات ميتسة جاهليسة))،
يعنسسسي :آنكسسسه از جماعسسست مسسسسلمين جدا شود و از اطاعسسست
زمامدار اسسسلمي خارج گردد سسسپس بميرد بسسه مردن جاهليسست
مرده است .و رافضه همواره از جماعت بيرون بوده است.
و در صسحيح بخاري و مسسلم از ابسن عباس از رسسول خدا
روايسست آمده كسسه فرمود((:مسسن رأى مسسن أميره شيئا يكرهسسه
فليصسبر فإِنّس مسن فارق الجماعسة .شسبرأ فمات إِل مات ميتسة
جاهليتسه)) يعنسي((:هسر كسس از فرماندار خود چيزي را مسي
بينسد كسه آنرا بسد مسي پندارد پسس صسبركند ،بسه تحقيسق كسسي كسه
از جماعسست مسسسلمانان بسسه اندازه ي يسسك وجسسب جدايسسي كنسسد و
بميرد به مردن جاهليت مرده است)).
بنابرايسن حديثسي كسه بر آن اسستدلل كرده ايسد در صسورتي كسه
صسسحيح هسسم باشسسد بر ضرر خود شماسسست زيرا چسسه كسسسي آن
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
امام زمان را ديده و يسسسسا شناختسسسسه و يسسسسا بيننده ي او را از
چهارصدو شصت سال پيش او را ديده و يا چيزي از او فرا
گرفته است؟ بلكه به ادعاي خود به طفل سه و يا پنج ساله
اي كسه در هزار و چنسد سسال پيسش داخسل سسرداب سسامراء شده
دعوت مسي كنيسد .در حاليكسه نسه از او خسبري و نسه اصسلحي
شنيده شده اسست ،در صسورتي كسه در اسسلم بسه اطاعست ائمسه
موجودي مأمور هسسستيم كسسه تسسسلط داشتسسه باشنسسد و بسسه امسسر
معروف آنها عمل كنيم.
مسسسلم حديثسسي از عوف بسسن مالك از رسسسول خدا آورده كسسه
فرمود:
((خيار أثمتكسم الذيسن تحبونهسم و يحبونكسم تصسلون عليهسم و
يصسلون عليكسم و شرار أئمتكسم الذيسن تبغضونهسم و يبغضونكسم
وتلعنونهم و يلعنونكم،قلنا يا رسول ال أفل ننابذهم عند ذلك؟
قال :ل مسا أقاموا فيكسم الصسلة إِل مسن ولى عليهسن و ال فرآه
يأتى شيئًا من معصية ال فليكره ما يأتى من معصية ال و ل
ينزعن يذا من طاعة))
و در اين باب احاديثي آمده كه دللت دارد بر اينكه ائمه لزم
16
نيست معصوم باشند.
16بلكسسه يازده امام شيعيان اماميسسه خود شان در كلمات خود و در تمام دعاهاي خود بسسه گناه اعتراف و اقرار كرده انسسد و گفتسسه انسسد مسسا معصسسوم
نيسستيم .اين دعاي كميل حضرت علي و آن صحيفه علويه و آن صحيفه ي سسجاديه مملو از تضرع و زاري ايشان و درخواسست از عفسو الهي از
گناهانشان و طلب مغفرت از خطاهايشان ميباشسد .و حضرت علي در نهسج البلغسه ي منسسوب بسه او خطبسه ي 214مسي فرمايسد :فإنسى لسست فسى
نفسى بفوق أن أخطأ ول آمن من ذلك من فعلى ،يعني :من در پيش خودم فوق يك خطا كار نيستم و ايمن از خطا در كار خود نمي باشم .و در
خطبسه ى 13ميفرمايسد :اصسبحت مملو كسا ظالماً لنفسسى ،يعنسي :مسن صسبح كردم در حاليكسه مملوك ديگري يعنسي مملوك خدا هسستم و نسسبت بسه خود
ستم كردم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اماميسه بسه ايسن اعتراف دارنسد كسه مقصسود از امامست در فروع
است نه در اصول ،زيرا اصول مهمتر از آن است ،و نيز به
ايسسن اعتراف دارنسسد كسسه از امام زمان اصسسل مصسسلحتي بدسسست
نيامده است ،پس كدام سعي گمراه تر از سعي كسي است كه
از جماعست مسسلمين جدا شونسد و بسا سساير مسسلمين بسه عداوت
پردازد و سسابقين و اصسحاب رسسول خدا را مرتسد خوانسد و
لعن كند و بوسيله هاي غرور اختلف اندازد و مقصود او از
تمام اينهسا ايسن باشسد كسه امامسي براي خود مدعسي شود كسه او
را رهنمايسسي بسسه احكام خدا كنسسد بسسا اينكسسه هيسسچ حكمسسي از او
نشنود و هيچ نفع و مصلحتي از او نبيند؟ و با امت محمد
بخاطسسر گسسم شده اي در سسسرداب دشمنسسي كنسسد در حاليكسسه اگسسر
وجود آن يقيني هم باشد از آن منفعتي بدست نمي آيد.
آري امام زمانسسي كسسه ايشان معترفنسسد مصسسلحتي از او حاصسسل
نشد ه و فروعي را بيان نكرده است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
عقلي امست مسي داننسد كسه امام منتظري وجود ندارد و حسسن
بن علي عسكري رحمه ال فرزندي نداشته ،چنانكه مورخين
بزرگ مانند محمد بن جرير طبري و عبدالباقي و غير ايشان
17
از نسابين اين حقيقت را ذكر نموده اند.
و در سسخن اماميسه كسه مسي گوينسد او در سسن دو سسالگي و يسا
سه سالگي و يا پنج سالگي داخل سرداب و غايب شده ،بايد
گفست پسس بنسص قرآن او يتيسم اسست ،حال آيسا او سسرپرست و
ولي لزم ندارد كسسه خود او و مال او را حفسسظ نمايسسد و چون
به هفت سالگي رسيد او را به نماز وادارد؟ آيا آن طفلي كه
نسه نمازي و نسه وضويسي بر او واجسب اسست چگونسه امام اهسل
زميسن شده و چگونسه مصسالح و منافسع امامست را حفسظ نموده
اسست؟18و در ايسن قرنهاي متمادي چگونسه مصسالح امامست را
ضايع نمودند.
17ابسن جريسر طسبري در حوادث سسال 302نوشتسه كسه مرد مجهول النسسب حيله گري خود را بسه خليفسه مقتدر بال عباسسي رسسانيد و ادعسا كرد كسه
محمد به حسن عسكري امام منتظر است ،خليفه امر كرد تا بزرگان سادات آل ابي طالب را احضار كنند ،رئيس ايشان كه نقيب سادات بود ،احمد
بسن عبدالصسمد معروف بسه ابسن طومار بود ،پسس ابسن طومار بسه آن مرد حيله گسر گفست حسسن عسسكري فرزندي نداشست و بنسي هاشسم فرياد كردنسد كسه
ايسن مرد بايسد بيسن مردم رسسوا گردد و بسه سسختترين عقوبست برسسد پسس او را بر شتري سسوار كردنسد و بسه دو طرف شهسر گردانيدنسد و در حبسس
مصريين او را حبس كردند.
پس طبري شهادت نقيب الطالبين را روايت كرده كه حسن عسكري فرزندي نداشته است .و نزديكترين مردم به حسن عسكري برادر اوست كه
پس از وفات او تركه ي او را گرفت به اعتبار اينكه او فرزند ندارد و وارثي براي او نيست جز من كه برادر اويم ،و او جعفر بن علي بود كه
اماميسه او را كذاب ناميدنسد تسا كسسي گوش بسه سسخن حسق او ندهسد .ايسن برادر امام عسسكري ،كنيزان او را براي مدتسي نگه داشست تسا معلوم شود كه
حامله هستند يا خير؟ پس چون معلوم شد حامله نبوده اند همه را رها كرد .جاي تعجب است كه چگونه عقل اجازه مي دهد تا به چنين = امام
غايب بي مدركي دل بست و او را اصل دين و مذهب قرار داد ،در حالي كه خداوند اصل دين را بيان فرموده و چنين چيزي در آن نيست! اصول
دين اسلم چيزهايي است كه بايد به آنها ايمان آورد و در قرآن در سوره ي بقره آيه ي 62و آيه 177و آيه 258و آيات ديگر قرآن بيان شده
كه به چه چيز ايمان آوريد كافي است ،و هيچ ذكري از ايمان به امام را در آنها نياورده است.
18شيسخ صسدوق در كتاب اكمال الديسن و مجلسسي در بحار و سساير علماي شيعسه ،اخبار بسسياري آورده انسد كسه آن طفسل منتظسر چون بسه دنيسا آمسد
همان روز اول غايسب شسد ،در حالي كسه طفسل يسك روزه شيسر مسي خواهسد و سسرپرست لزم دارد .بهسر حال اماميه مسي گويسد از ترس قتسل غايسب شده
بايد گفت اگر ترس قتل است بايد هيچ وقت ظاهر نشود ،زيرا هميشه ترس قتل موجود است .به اضافه حال كه به قول شيعه نايب او در ايران
سسلطنت مسي كنسد جرا ظاهسر نشده اسست .آيسا از نايسب خودش مسي ترسسد؟!! هزار سسال اسست كسه اينان از خدا طلب ظهور او را مسي كننسد آيسا يكسي از
ايشان صالح نيست كه خدا دعايش را مستجاب كند و يا اين كه غايبي وجود نداردتا بيايد؟!.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
فصل اول
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مؤلف رافضسي گفتسه اسست }اماميسه معتقدنسد كسه خدا عادل و
حكيم است ،كار قبيح نمي كند و ستم نمي نمايد و به بندگان
مهربان اسسست ،براي ايشان آنچسسه مصسسلحت ميدانسسد انجام مسسي
دهسد ،تسا آنكسه گويسد :پسس از فوت رسسول ،رسسالت را رديسف
امامت كرده كه خدا اولياء ،معصومين خود را نصب نمود تا
مردم از خطا و اشتباه ايمن باشند و جهان از لطف و رحمت
او خالي نباشسسسسد ،و چون خدا محمسسسسد را فرسسسسستاد و بسسسسه
سسسسنگيني رسسسسالت قيام نمود و تصسسسريح كرد كسسسه خليفسسسه و
جانشيسسن پسسس از او علي و سسسپس فرزنسسد او حسسسن ،سسسپس
تصريح كرد بر فرزند او حسين ،سپس بر علي بن الحسين،
سپس بر محمد بن علي سپس بر جعفر سپس بر موسي بن
جعفسر ،سسپس بر علي بسن موسسي ،سسپس بر محمسد بسن علي
جواد سسسپس بر علي بسسن محمسسد الهادي سسسپس بر حسسسن بسسن
علي العسسكري سسپس بر حجست محمسد بسن الحسسن .و پيامسبر
پسس از وصسيت خود بسه امامست ،وفات نمود ،ولي اهسل سسنت
بر خلف ايسن رفتسه و عدل و حكمست در افعال خداي تعالي را
ثابسست نمسسي دانسسد و كسسل زشسست و انجام ندادن واجسسب را بر او
جايسسز دانسسسته انسسد و معتقدنسسد كسسه خداي تعالي براي غرض و
هدفي كار نمي كند و معلل به علتي نيست بلكه تمام افعال
او براي غرض و هدفسسسي حكمتسسسي نيسسسست و خدا كار لغسسسو و
بيهوده و ظلم مي كند و آن چه اصلح است انجام نمي دهد.
بلكسه آن چسه مسي كنسسد كسه در حقيقسست فسسساد اسست ماننسد فعسل
معاصسي و انواع كفسر بلكسه جميسع انواع فسسادي كسه در جهان
واقسسع مسسي شود مسسستند بسسه خداسسست و مسسي گوينسسد كسسه مطيسسع
مسستحق ثوابسي نيسست و گناهكار مسستحق عذابسي نمسي باشسد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گاهسي خدا پيامسبري را عذاب مسي كنسد و ابليسس و فرعون را
ثواب مسسي دهسسد ،و پيامسسبران معصسسوم نيسسستند بلكسسه گاهسسي از
ايشان خطا و فسق و دروغ صادر مي شود ،و پيامبر امامت
كسسسي تصسسريح نكرده بلكسسه بدون وصسسيت وفات كرده اسسست و
امام پسسس از او ابوبكسسر اسسست بسسه واسسسطه بيعسست و عمسسر بسسه
رضاي چهار نفسر :ابسي عسبيده سسالم مولي ابسي حذيفسه ،اسسيد
بن حضير و بشير بن سعد ،سپس امام پس از او عمر است
بنص ابي بكر ،سپس عثمان بنص عمر بر شش نفري كه او
يكي از ايشان بود بنا به انتخاب بعضي از آنها به زمامداري
و امامسست رسسسيد .سسسپس علي بناء بسسه بيعسست مردم بسسا او بسسه
خلفست رسسيد و بعسد اختلف شسد بعضسي گفتنسد امام پسس از او
حسسن اسست و بعضسي گفتنسد معاويسه.سسپس امامست امست بدسست
19
بني اميه افتاد تا اينكه سفاح ظاهر شد{ .
جواب آنكسه :ايسن نقلي كسه براي مذهسب اهسل سسنت و رافضسه
نموده ايسد مجموعسه اي از تحريسف و دروغ اسست كسه بسه ذكسر
آن مسسسي پردازيسسسم :از آن جمله قدر و عدل را در ايسسسن باب
آوردن از دو جانسسب باطسسل اسسست ،زيرا طوائفسسي از سسسني و
شيعسسه قائل بسسه نفسسي و اثبات مسسي باشنسسد و بسسه امامسست مربوط
نيست.
فرقسه هايسي از شيعسه ايمان بسه قدر دارنسد ولي عدل و جسبر را
انكار مسسي كننسسد ،و طايفسسه اي از كسسساني كسسه خلفسست ابوبكسسر،
عمر و عثمان -رضى ال عنهم -را قبول دارند قايل به جبر
19تعجب است از علمه حلي اعلم العلماي شيعه كه اين مطالب بر خلف واقع را آورده است و امامت را منصوص بنص الهي دانسته .چهارده
قرن است كه روي اين اصل مذهب شيعه بناء شده است .در حالي كه فرمايش علي اين بنا را از بيخ خراب مي كند روز جمعه شش روز پس
از قتل عثمان بر بالي منبر رفت و فرمود :يا أيها الناس عن مل و أذن إن هذا امركم ليس لحد فيه حق إِل إن امرتم فإن شئتم قعدت لكم و
إل فل أحد على أحد
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و عدلند ،و معتزله سر مشق آنهايند ،و علماي رافضه مانند
مفيد ،موسوي ،طوسي و كراجكي اين عقيده جبر و تعديل را
از معتزله گرفتسه انسد ورنسه در سسخنان متقدميسن شيعسه چنيسن
گفتاري يافتسسه نمسسي شود .پسسس ذكسسر مسسسئله قدر در مسسسايل
امامت ربطي ندارد و بي مورد است.
و علمسسه حلي در اينجسسا عقيده اماميسسه را ناتمام نقسسل نموده
زيرا ايشان قائلنسسد كسسه} :خدا خالق افعال حيوان نيسسست بلكسسه
حوادثسسي بدون قدرت خدا بوجود مسسي آيسسد كسسه او خلق نمسسي
كند{ .و نيز از گفته هايشان است كه:
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
} خدا قدرت ندارد كه گمراه را هدايت كند و هدايت يافته را
گمراه كنسسد ،و هيسسچ كسسس از بشسسر بسسه هدايسست خداونسسد محتاج
نيسسست بلكسسه خدا فقسسط راهنمايسسي كرده و امسسا هدايسست شدن بسسه
دست خود اوست نه به ياري خدا {.و مي گويند هدايت خدا
براي مومنيسن و كفار يكسسان اسست ،نعمست خدا در ديسن براي
مومنيسن بزرگتسر از نعمست او براي كافريسن نيسست ،بلكسه خدا
علي را هدايت كرده به همان طوري كه ابوجهل را هدايت
نموده يعنسي براي هسر دو فقسط راه نشان داده ،خدا بسه منزله
ي پدري است كه به دو پسر خود به يك اندازه سرمايه مي
دهسسد ،يكسسي آن را در اطاعسست مصسسرف مسسي كنسسد و ديگري در
عصسيان ،و نيسز از اقوال ايشان اسست كسه} :خدا مسي خواهسد
آنچسسه نمسسي شود و مسسي شود آن چسسه او نمسسي خواهسسد {.و
ايشان براي خداونسد مشيست عامسه و قدرت كامسل و بسه ايسن كسه
او خالق و آفريننده ي همسه ي حوادث اسست ،قائل نيسستند ،و
اين عين قول معتزله است و از اين روست كه شيعه در اين
مورد دو قول دارند.
و گفتسسه ي او كسسه }خدا اولياء معصسسومين را نصسسب كرده تسسا
عالم خالي از لطف او نباشد{ ،و از طرفي مي گويند :ائمه
معصسومين مقهور و مظلوم و ناتوان بوده و تمكسن و قدرتسي
نداشته اند ،حتي درباره ي علي مي گويند} :از وقتي كه
پيامسسبر وفات كرد تسسا خليفسسه شسسد ،خدا بسسه ايشان تمكسسن و
ملكي نداد {.و حال آنكه خداي تعالي در سوره ي نساء آيه
ي 54مي فرمايد:
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
عظِيماً)
)فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْ َمةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً َ
يعني(( :به تحقيق ما داديم خاندان ابراهيم را كتاب و حكمت و
هم داديم ايشان را ملك و پادشاهي بزرگ)).
((خدا بسسه داود و سسسليمان و سسساير انسسبياء ،هسسم كتاب و حكمسست
داده ،و هسسم ملك و سسسلطنت عظيسسم)) پسسس چگونسسه ائمسسه را كسسه
نصسب كرده چيزي نداده اسست؟!! اگسر گفتسه شود كسه مقصسود از
نصب ،طاعت ايشان مي باشد و در صورت اطاعت كردن هدايت
مسسي شدنسسد ،وليكسسن خلق نافرمانسسي ايشان را نمودنسسد ،در جواب
گفتسه مسي شود :پسس تنهسا واجسب شسد ن اطاعست نسه لطسف اسست و
نسه رحمست ،بلكسه آنچسه حاصسل شسد تكذيسب و نافرمانسي ايشان از
آنها گرديد .اين نه لطفي به امام منتظر ناديده است ،و نه نفعي
براي اقرار كننده و يسسسا انكار كننده دارد ،و امسسسا نفسسسع موجود از
ساير ائمه دوازده گانه بغير از علي مانند نفع ديگر امامان و
علماي معاصسر آنان بوده اسست .و آن نفعسي كسه از اولوا المسر و
زمامداران اسسسسلمي مطلوب بود از ايشان حاصسسسل نشسسسد .پسسسس
معلوم شسسد آنچسسه كسسه جناب ايراد كردنسسد از لطسسف فريسسب و دروغ
است.
و گفتسسسه ي او كسسسه(( :اهسسسل سسسسنت خدا را عادل و حكيسسسم نمسسسي
داننسد)) نقسل باطسل و برخلف واقسع اسست ،و بطلن آن را از دو
جهسست ميتوان بيان كرد :يكسسي اينكسسه :بسسسياري از اهسسل نظسسر كسسه
نسص بر امامست را انكار دارنسد بر عدل و حكمست خداونسد متعرف
انسد ،ماننسد معتزله و موافقيسن آنهسا ،و در بيسن همسه ي اهسل سسنت
كسي نيست كه بگويد خداوند حكيم نيست و كار زشت مي كند،
پس در بين مسلمانان كسي نيست كه به اطلق چنين بگويد ،و
اگر بگويد خون او حلل يعني كافر است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
امسسسا قول معتزله كسسسه ايسسسن مذهسسسب متاخريسسسن اماميسسسه و جمهور
مسسلمانان از صسحابه و تابعيسن و اهسل بيست اسست ،پسس در تفسسير
عدل خداونسد و حكمست او ،و ظلمسي كسه بايسد او تعالي از آن منزه
شود ،و در تعليل افعال و احكامش اختلف دارند ليكن در مسئله
ي قدر در مجموع اختلفي وجود دارد كه عده اي قائلند كه} :
ظلم بر خدا ممتنع و ذاتا محال است مانند جمع بين ضدين ،اين
كسه :هسر ممكنسي كسه مقدور خدا باشسد آن ظلم نيسست .و آنهسا مسي
گوينسسد :كسسه خدا اگسسر اهسسل اطاعسست را عذاب كنسسد و عاصسسيان را
نعمت دهد ظلم نيست ،و ظلم آن است كه كسي در آنچه كه ملك
او نيست تصرف كند ،و خدا كه هر چيزي ملك اوست هر كاري
در ملك خود كنسسسد ظلم نمسسسي باشسسسد{ ،و ايسسسن قول بسسسسياري از
متكلمين مومن به قدر و فقها است.
و طايفسه ديگسر گفتسه انسد} :ظلم مقدور و ممكسن اسست خدا ظلم
نمسي كنسد براي ايسن كسه عادل اسست و بسه ايسن عدل خود را مدح
كرده ،و در سوره يونس آيه 44فرموده) :إِنّ الَّ ل َيظْلِمُ
النّا سَ شَيْئاًَ) ((خداوند هيچ ستمي به مردم نمي كند)) .و
مدح در موردي اسست كسه مقدور باشسد و نكنسد .و در سسوره ي
طه آيه ي 112فرموده:
وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَل يَخَافُ ظُلْماً وَل
هَضْمًا)((و هسر كسس اعمال صسالح را بجاي آرد و مؤمسن هسم
باشد از هيچ ستم و آسيبي بيمناك نخواهد بود)).
و در سوره ي زمر آيه ي 69فرموده:
(وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقّ وَهُمْ ل يُظْلَمُونَ)
((و ميان بندگان بسه راسستي و حسق حكسم شود و ايشان سستم
نشوند)).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و در سوره ي ق آيه ي 29فرمودهَ ( :ومَا أَنَا بِظَلّمٍ لِلْعَبِيدِ)
((و نيستم من ظلم كننده ي بندگان)).
و همانسسسا خداي تعالي خود را از امري كسسسه برآن قدرت دارد
منزه نموده نسه بر امري كسه محال اسست .و در حديسث صسحيح
از پيامبر خدا ثابت است كه خدا مي فرمايد(( :اي بندگان
من ،من ظلم را بر خودم حرام نمودم)) و در سوره ي انعام
آيه ي 12فرموده( :كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرّحْمَة) ((رحمت را
بر خود لزم نموده)).
و در حديسث صسحيح اسست كسه خداي تعالي چون خلق نمود در
كتابسسسي كسسسه نزد او تعالي بالي عرش اسسسست نوشسسست(( :إِن
رحمتسسى غلبسست غضسسبىٍ)) ((رحمسست مسسن بر غضبسسم غلبسسه
دارد)).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
آنچسه بر خود لزم نموده و يسا بر خود حرام كرده لبسد مقدور
اوسست ،چيسز محال را بر خود لزم نمسي كنسد و بر خود حرام
نمي نمايد ،و اين قول اكثر اهل سنت ،و گويندگان به قدر از
اهيل حدييث و تفسيير و فقيه و كلم و تصيوف اسيت .بنابرايين
ايشان هميشه قائل به عدل خدا و احسان او مي باشند جز عده
اي از قدرييه كيه ميي گوينيد هير كيس گناه كيبيره كنيد ايمان او
هدر رفته است و اين نوعي ظلم است كه خداي تعالي خود را
از آن منزه نموده و در سوره ي زلزله فرمودهَ ( :فمَنْ يَ ْعمَلْ
خيْراً يَرَهُ وَمَنْ يَ ْعمَلْ ِمثْقَالَ ذَرّةٍ شَرّا يَرَ ُه)
ِمثْقَالَ ذَرّةٍ َ
پيس كسيي كيه ميي گوييد :خداونيد كيه بر مؤمين منيت نهاده و او
را هدايييت نموده و بر كافيير اييين منييت را ننهاده ظلم اسييت ،او
بيي خيبر اسيت از دو وجيه زيرا :ايين ييك تفضيل الهيي اسيت كيه
طالب هداييت و شايسيتگان و افراد لييق را هداييت ميي كنيد و
خود در سوره ي حجرات آيه ي 17فرموده:
) بَلِ الُّ يَ ُمنّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلِْيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ)
((بلكسه خدا بر شمسا منست مينهسد كسه شمسا را بسه ايمان هدايست
نموده اگر راستگو يانيد))
و انبياء عليهم السلم چنانكه در سوره ي ابراهيم آيه ي 11
آمده گفته اند( :إِنْ نَحْنُ إِلّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنّ الَّ يَمُنّ عَلَى
مَنْ يَشَاءُ من عباده)
((نيستيم ما مگر بشري مانند شما و ليكن خدا بر هر كس
از بندگان خود كه بخواهد منت ميگذارد)).
پسس خداونسد تعالي جسز سسزاوار كيفسر ،كسسي ديگسر را عقاب
نمي كند و نيكوكار را هرگسسسسسز عقاب نخواهسسسسسد كرد .و لذا
گفتسسه شده هسسر نعمتسسي بسسه فضسسل خدا و هسسر نقمتسسي بسسه عدل
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اوسسست ،و لذا خسسبر ميدهسسد كسسه بندگان را بسسسبب گناهانشان
عذاب مسي كنسد و نعمست دادن او بسه ايشان احسسان اوسست .و
در خبر صحيح است (( كه هر كس خيري يافت حمد خدا را
كند و هركسي خيري نيافت بجز خود كسي ديگري را ملمت
و سسرزنش نكنسد)) خداي تعالي در سسوره ي نسسا ي آيسه ي
79فرموده( :مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَ َنةٍ فَ ِمنَ الِّ ) . .يعني
آنچه از نعمتها كه تو دوست داري (و به تو مي رسد مانند
ياري و رزق) خدا آنرا بسه تسو انعام كرده و آنچسه از بدي كسه
دوسسست نداري و بسسه تسسو مسسي رسسسد بسسه واسسسطه ي گناهان و
خطاي خود تو است كه به تو ميرسد .پس حسنات و سيئات
در ايسن آيسه نعمتهسا و مصسيبتها مسي باشسد چنانكسه در سسوره ي
اعراف آيه ي 168فرمود( :وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسّيّئاتِ)
و درسوره ي توبه آيه ي 50فرمود( :إِنْ تُصِبْكَ حَسَ َنةٌ
تَسُسؤْهُمْ) يعنسي اگسر نعمتسي بسه تسو رسسد كفار را بسد آيسد .و در
سوره ي آل عمران آيه ي 120فرموده( :إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ
تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيّئَةٌ يَ ْفرَحُوا) يعني اگر به شما مومنين
نعمسست و پيروزي برسسسد كفار بدشان مسسي آيسسد و اگسسر بدى و
رنجي به شما برسد آنان خوشحال مي شوند.
تمام مسسسسلمين بسسسه اجماع قائلنسسسد كسسسه }خداي تعالي حكيسسسم
است{ ،ولي در معني حكمت او اختلف كرده اند :طايفه اي
گفتسسه انسسد(( :حكمسست يعنسسي علم او بسسه افعال بندگان و واقسسع
ساختن آن افعال به وجهي كه اراده نموده است)) و جمهور
اهسل سسنت گفتسه انسد }و در خلقست و امرش حكيسم اسست ولي
حكمت بمعني مطلق مشيت و اراده نيست زيرا در آن صورت
لزم مسي شسد هسر اراده كننده اي حكيسم باشسد ،در حاليكسه اراده
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بر دو قسسسسم اسسسست :اراده ي پسسسسنديده و اراده ي زشسسست و
ناپسسند ،بلكسه حكمست عبارت از عواقسب خوب در خلق و امسر
اوست.
و صساحبان قول اول ماننسد اشعري 20و فقهاي موافسق او مسي
گويند.
((در قرآن لم براي تعليسل در افعال خدا نيسست بلكسه براي
عاقبسست اسسست)) امسسا سسسايرين يعنسسي جمهور گفتسسه انسسد(( :لم
براي تعليل در افعال و احكام او مي باشد)).
پس اين مسئله مربوط به امامت نيست( .كه علمه حلي بي
مورد آنرا در اينجسا داخسل نموده اسست) بيشتسر اهسل سسنت قائل
بسسه حكمسست و تعليسسل در افعال الهسسي هسسستند و آنكسسه منكسسر آن
اسست دو حجست آورده :يكسي تسسلسل كسه اگسر ايسن فعسل داراي
علتسسي اسسست آن علت نيسسز بايسسد معلول علت ديگري باشسسد و
هكذا در صسورتيكه واجسب باشسد كسه هسر حادثسي علتسي داشتسه
باشد ،و اگر ايجاد بدون علت معقول باشد پس به اثبات علت
نيازي نيست.
حجت دوم اينكه :آنها گفته اند :هركسي كاري را براي علت
و غرضسسي مسسي كنسسد مسسي خواهسسد توسسسط آن براي خود كمالي
كسسسب نمايسسد زيرا كسسه اگسسر حصسسول علت از عدم حصسسول آن
بهترنباشسد در حقيقست علت نبوده و طلب كمال بسه واسسطه ي
چيزي موجسسب ناقسسص بودن اسسست كسسه نقسسص بر خدا ممتنسسع
اسسست .و بر معتزله و اصسسول ايشان ايراد كرده انسسد كسسه آن
علتسي كسه خدا براي آن ايجاد كرده باشسد اگسر وجود و عدمسش
20اشعري ابوالحسسسن علي بسسن اسسسماعيل رئيسسس اشاعره و صسساحب كتاب ((اللمسسع)) و كتاب(( الموجسسز)) و كتاب((ايضاح البرهان)) متوفاي
.330فرقسه ي اشاعره فرقسه ي بزرگسي از متكلميسن بوده انسد .ابوالحسسن اشعري از معتزله و شاگرد جبايسي بود وي از او برگشست و بسه طريقسه
سلفيين معتقد شد .آخرين كتاب او ((البانه)) است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
نسبت به خداوند مساوي باشد پس علت نيست ،و اگر وجود
آن برتر و از حق تعالي جدا باشد پس لزم مي شود كه خدا
بسسه غيسسر خود محتاج باشسسد .و اگسسر قائم بسسه خود حسسق تعالي
باشد لزم مي آيد كه او محل حوادث باشد.
و مجوزين تعليل بين خود اختلف دارند معتزله تعليلهايي را
ثابت مي كند كه در عقل نگنجد ،و آن فعل به علتي منفصل
از فاعسل مسي باشسد ،ليكسن بودن و نبودن آن نسسبت بسه خداونسد
تعالي برابر اسست .امسا قائليسن بسه تعليسل مسي گوينسد كسه خداونسد
دوست مي دارد و راضي مي شود ،و ليكن رضا و محبت او
از اراده اش خاص تر است (يعني اينكه ميان محبت و رضا
و ميان اراده فرق مسسسسي گذارنسسسسد) و امسسسسا معتزله و بيشتسسسسر
اشاعره مسسي گوينسسد :محبسست و رضسسا و اراده مسسساويند .پسسس
جمهور اهسل سسنت مسي گوينسد خدا كفسر را دوسست ندارد و بسه
آن راضي نيست اگر چه مانند ساير مخلوقات داخل اراده ي
اوسسست ،زيرا از خلق آن حكمتسسي داشتسسه اگسسر چسسه نسسسبت بسسه
عامل و فاعل آن شرباشد .زيرا هرآنچه كه شر است نسبت
بسسه فاعسسل فاقسسد حكمسست نيسسست ،بلكسسه براي او در مخلوقاتسسش
حكمت هايي است كه گاه گاه پنهان مي باشد.
و بر دليسسل تسسسلسل دو جواب داده انسسد :يكسسي اينكسسه تسسسلسل
حوادث اگسسر در مسسستقبل باشسسد جايسسز اسسست ،ولي تسسسلسل در
ماضي و گذشته محال است ،خداوند تعالي اگر كاري را براي
حكمتسي كنسد پسس حكمست بعسد از فعسل حاصسل مسي گردد .و اگسر
آن حكمسست چنيسسن باشسسد كسسه از آن حكمسست ديگري بعسسد از آن
مطلوب باشد پس اين تسلسل در مستقبل است ،و آن در نزد
جمهور امت جايز است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
زيرا نعمسست بهشسست و عذاب دوزخ بسسا وجود تجدد حوادث در
آن حوادثي است دائمي و تجدد و تسلسل در مستقبل دارد.
ولي جهم بن صفوان 21منكر اين است ،و به گمان او بهشت
و دوزخ فانسي خواهنسد شسد .و ابوالهذيل22علف مسي گويسد} :
حركات اهسسل بهشسست و دوزخ تسسسلسل ندارد بلكسسه منقطسسع مسسي
شود و آنهسا دو سسكون دائمسي باقسي مسي ماننسد{ و ايسن عقيده
براى ايسن اسست كسه تسسلسل در گذشتسه را ممتنسع مسي داننسد نسه
در مسستقبل .و در تسسلسل ماضسي مسسلمين را دو قول اسست:
بعضسسي ميگوينسسد} :خداي تعالي هميشسسه هرگاه خواسسسته تكلم
كرده و هميشسسه فعال آنچسسه بخواهسسد بوده اسسست و هسسر چيزي
سسواي او حادث اسست در عالم چيزي قديسم ماننسد خداي تعالي
نيسست .چنانكسه فلسسفه قائل بسه قديسم بودن افلكنسد و آفريننده
را علت تامه و موجب به ذات خود مي دانند ،و اين ضللت
اسست زيرا علت از معلول منفسك شده نمسي توانسد بر تاخسر آن
از معلولش جايسسز نيسسست ،و لزم مسسي آيسسد جهان قديسسم باشسسد
چون علت آن كه ذات خدا باشد قديم است و بايد حوادثي در
عالم نباشسسسد زيرا از علت تامسسسه ي ازليسسسه محال اسسسست حادث
صسادر شود .پسس حدوث حوادث دليسل بر ايسن اسست كسه فاعسل
آن علت تامسسسه نيسسسست 23.و چون علت تامسسسه بودن ذات حسسسق
باطل شد پس جهان قديم نيست ،ليكن منافات ندارد كه خداي
تعالي هميشسه فعال آنچسه بخواهسد بوده و هرگاه خواسسته تكلم
21جهم ين صفوان رئيس مذهب جهميه و او مرد فصيح و سخنراني بود ،ولي قدمي در علم بر نداشته بود .و در كوفه نشو ر نما كرد .و با
بعضي از زنادقه ارتباط داشت .آن روزها زنادقه در كوفه بسيار بودند وي عقايدي از آنان گرفت ،از جمله ي منكر صفات ال شد و قائل به جبر
در افعال انسان بود او از عراق به خراسان منتقل شد و گمراهي هاي خود را در آنجا منتشر ساخت ر به امر نصر بن سيار براي الحادش كشته
شد در سنه 128 :هس
22ابو الهذيل محمد بن الهذيل بن عبدال بن (مكحول) متوفي سال 227هس او بزرگ اهل بصره در مذهب اعتزال بود .ر داراي مقالتي است
در مذهب اعتزال و آراي مخصوصي به خود داشته است .عمر او طولني شد تا آنكه كور و خرف گرديد.
23و به اضافه علت مضطر به ايجاد معلول است و خدا مضطر نيست بلكه مختار است چنانكه در سوره ي قصص آيه ي 68فرموده:
(وَرَبّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ َ)مترجم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
كرده ،و دليل عمده ي فلسفه در قدم جهان اين است كه مي
گويند گويند محال است بدون سبب حادث ،حوادث پديد آيد و
محال اسست كسه خدا ذاتسي باشسد معطسل كسه بجسا نياورده سسپس
24
بدون سبب حادثي بجاآورد{.
و شرع مسسي گويسسد مسسا سسسواي خدا پسسس از آنكسسه نبوده بوجود
آمده اسسست .خداي تعالي در سسسوره هاي رعسسد (آيسسه ي ،)16
غافر ( ،)62زمر ( )62و انعام ( )102مي فرمايد( :الُّ
يءٍ) يعني :خداوند خالق هر چيزي مي باشد. خَالِقُ كُلّ شَ ْ
پسس هيسچ مخلوقسي نيسست مگسر اينكسه در سسابق معدوم بوده و
قريسن ذات ازلي حسق نبوده چنانكسه فلسسفه مسي گوينسد جهان
معلول خدا است و او مفيض جهان و مقدم بر جهان از نگاه
25
شرف ،عليت و طبع است نه از نگاه زمان.
تسسا اينكسسه مؤلف مسسي گويسسد :وجسسه دوم :فاعسسل در وقسست وجود
مفعول بايسسسد موجود باشسسسد و عدم فاعسسسل در آن وقسسست جايسسسز
نيسست ،زيرا معدوم نمسي توانسد موجودي را بوجود بياورد ،و
خود ايجاب ،اقتضاء و ايجاد فعسل او بالفعسل ثابست نمسي باشسد
مگسسر در وقسست وجود مفعول ،و اگسسر فرض شود كسسه فعسسل او
آنرا ايجاب كرده كسسه بعسسد از عدمسسش بوجود آمده اسسست ،پسسس
لزم مسسي آيسسد كسسه فعسسل او و ايجاب آن در وقسست عدم مفعول
موجسسب بوده اسسست ،در صسسورتيكه چنيسسن باشسسد پسسس موجسسب
حدوث حوادث اگر فرض شود كه كار دوم را بعد از اول مي
كنسسد بدون اينكسسه براي او صسسفتي بوجود بيايسسد كسسه توسسسط آن
24جواب اينسست كسه :اراده ي خدا سسبب و علت ايجاد اسست و اراده از صسفات فعسل اسست و از صسفات ذات نيسست تسا موجسب عليست ذات گردد.
مترجم.
25بايد گفت فلسفه علم خود را از وحي نگرفته اند و عقل بشر هم كه به ذات و صفات خدا احاطه ندارد و نميتواند درك كند و لذا به خيالت
بي ارزش خود هر چه خواسته اند گفته اند ولي شناخت ذات و ومن به عمل خود بپردازد و كافر در آن زندگي كند و عمرش را به پايان رساند،
ماليات بوسسيله او جمسع گردد و بسه واسسطه او بسا دشمسن قتال شود و راههاي امسن گردد و حسق ضعيسف از قوي گرفتسه شود تسا نيكوكار بسه آسسايش
برسد و از دست نابكار آسودگي حاصل آيد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
فاعسل دوم گردد پسس بسه ايسن معناسست كسه مؤثسر تام در وقست
وجود اثر معدوم بوده است ،و اين محال است.
بطور مثال اگسر قرار باشسد كسه كسسي مسسافتي را بپيمايسد،بايسد
قسسسمت اول آن مسسسافت را بپيمايدتابتواندقسسسمت دوم آنرا نيسسز
بپيمايسسد ،زيرا او بعسسد از ايسسن كسسه قسسسمت اول را مسسي پيمايسسد
برايسش اموري چون اراده ،توانايسي و غيره امور لزم و قائم
به ذات خود حاصل مي شود كه بتواند توسط آن قسمت دوم
آن مسسافت را طسي كنسد و توانايسي او در پيمودن قسسمت دوم
مسسافت تنهسا ناشسي از عدم وجود قسسمت اول مسسافت نيسست،
بلكه اين توانايي با حصول اموري كه از پيمودن قسمت اول
بوجود آمده است به بار آمده است.
اگر فعل خداوند متعال را در ايجاد حوادث به اين تشبيه كنند
از ايسن بر آنهسا لزم مسي آيسد كسه براي خداونسد احوالي متجدد
گردد كسه بسه او در وقست احداث حوادث قائم باشسد ،و گسر نسه
اگسسر برايسسش احوال متجدد نشود و تنهسسا عدم اول بوجود آمده
باشسسسد پسسسس حال او بسسسا حال قبلي برابر اسسسست ،پسسسس ناچار
اختصاص يكي از اوقات براي ايجاد مخصوصي داشته باشد،
و خود صسدور حوادث بايسد فاعلي داشتسه باشسد ،و مقرر ايسن
اسست كسه خداونسد متعال از ازل تسا ابسد در يسك حال اسست ،و بسه
اين تقدير اختصاص وقتي غير وقت ديگري به چيزي از آن
ممتنع است.
ابسسن سسسينا و ديگسسر گويندگان بسسه قديسسم بودن عالم بسسا ايسسن بر
معتزله استدلل كرده اند ،و گفته اند :در صورتي كه در ازل
فعسل نمسي كنسد ،و او اكنون بر حال خود اسست پسس اكنون نيسز
فعسسل نمسسي كنسسد ،و او فاعسسل فرض شده اسسست ،و ايسسن خُلف
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اسست ،و ايسن همسه از فرض كردن ذات معطسل از فعسل بوجود
آمده است .و به آنها گفته مي شود :اين خود دليلي به ضد
شما كه ذات بسيطي كه فعل و وضعي به او قائم نيست ثابت
مسي كنيسد ،اسست ،در حالي كسه شمسا مسي گوييسد حوادث از او
صادر مي شود اگر توسط وسائط لزم به آن ذات باشد ،پس
وسائط لزم به آن ذات مانند خود او قديم است ،در حالي كه
گفتسه ايسد صسدور حوادث از قديمسي كسه در يسك حال باقسي باشسد
ممتنع است.
وجسه سسوم :آنهسا گفتسه انسد :واجسب ((يعنسي خداونسد)) فياض
اسست كسه فيسض آن دائم مسي باشسد ،و بعضسي از اوقات بخاطسر
تجدد حدوث آمادگي ها و پذيرشها براي حدوث تخصيص مي
يابسسد ،و حدوث آمادگسسي هسسا و پذيرش هسسا همان سسسبب حدوث
حركات اسسست .ايسسن گفتسسه ي آنهسسا باطسسل اسسست ،زيرا ايسسن در
صسورتي تصسور مسي شود كسه خود فعسل كننده ي دائم الفيسض
بوجود آورنده ي آن آمادگي ها و پذيرشها نباشد ،چنانچه كه
شمسا در عقسل فعسل كننده ي ادعسا داريسد و مسي گوييسد آن دائم
الفيسض اسست ليكسن آمادگسي هسا و پذيرش بسسبب حدوث حركات
فلكسي و ارتباطات سستارگان مسي باشسد ،و آن حركات از عقسل
فعسل كننده صسادر نمسي شود ،ليكسن مبدا و ايجاد كننده ي اول
مبدا و ايجاد كننده ي همسسه چيزهسسا غيسسر از خود اسسست ،و از
اوست كه آمادگي ها و پذيرش ها صادر مي شود.
تسا اينكسه گويسد؛ اگسر خداونسد فاعسل آن همسه اسست پسس ممتنسع
اسست كسه علت تام ازلي مسستلزم معلول خود باشسد ،زيرا ايسن
موجسسب آن مسسي شود كسسه معلولش هسسم ازلي باشسسد و هرآنچسسه
غير از او به او بر مي گردد كه در اين صورت لزم مي آيد
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
كه غير او نيز ازلي باشد ،و اين زور گوي با حس است ،و
فسساد چنيسن قولي بطور بديهسي آشكار اسست ،و دليسل آنهسا در
چشمان اهسسل كلم مذموم بزرگ جلوه كرده اسسست كسسه اعتقاد
دارنسسد بسسه اينكسسه در ازل فعسسل و كلم بر پروردگار متعال بسسه
قدرت و مشيتسش ممتنسع بود و حقيقست قول آنهسا ايسن اسست كسه
در ازل قادر به كلم و فعل به مشيت و قدرتش نبود زيرا كه
اين امر به ذات خود ممتنع است ،و ممتنع به ذات خود تحت
مقدور نيسست ،و خداونسد بعسد از ايسن كسه قادر بسه كلم و فعسل
نبود قادر به آن گشت ،و اين امر بعد از اين كه ممتنع ذاتي
بود بسسه ممكسسن ذاتسسي تبديسسل شسسد ،و ايسسن گفتسسه ي معتزله و
موافقان آنان از شيعسسه و كراميسسه ي اسسست و گفتسسه انسسد :كلم
((سسخن گفتسن)) تحست قدرت و مشيست داخسل نمسي شود بلكسه
آن چيزي است كه لزم به ذات او مي باشد ،و اين قول ابن
كلب و اشعري اسسسست ،و گروه هايسسسي از اهسسسل كلم ،فقسسسه و
حديسسث -كسسه ايسسن امسسر بسسه سسسالم آن نسسسبت داده مسسي شود ،و
شهرسستاني آنرا بسه سسلف و حنبلي هسا نسسبت داده اسست -مسي
گوينسسسد :كلم حروف اسسسست ،و يسسسا حروف و صسسسداهاي قديسسسم
العيانسسي اسسست كسسه بسسه مشيسست و قدرتسسش تعلق ندارد ،و ايسسن
قول جمهور ائمسسه ي حنبليسسه نيسسست ،بلكسسه قول گروهسسي از
آنانسسست و قول گروهسسي از پيروان مالك و شافعسسي اسسست ،و
گفتسسه انسسد :دليسسل بر ايسسن دللت كرده اسسست كسسه دوام حوادث
ممتنسع اسست ،و اينكسه واجسب اسست كسه حوادث آغازي داشتسه
باشسسد ،و حوادثسسي را كسسه آغاز ندارد انكار كرده انسسد ،و گفتسسه
انسسد :و هسسر چسسه كسسه مقارن حوادث اسسست بايسسد محدث و ايجاد
شده باشسد ،پسس ممتنسع اسست كسه خداونسد همواره بسه مشيست
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
خود متكلم و فاعسسل باشسسد ،بلكسسه مسسي گوينسسد ممتنسسع اسسست كسسه
همواره بر آن توانسسا باشسسد زيرا كسسه قدرت در ممتنسسع ،ممتنسسع
است و گفته اند :از اينجا حدوث جسم دانسته مي شود زيرا
كسسه جسسسم از حوادث خالي نيسسست ،و هرآنچسسه كسسه از حوادث
خالي نباشسد حادث اسست ،و در بيسن آنچسه كسه از نوع حوادث
خالي نمسي باشسد و آنچسه كسه از عيسن حوادث خالي نمسي باشسد
فرقي قائل نمي شوند.
و در جواب آنهسسا -يعنسسي فلسسسفه و غيسسر فلسسسفه -گفتسسه مسسي
شود :ايسن دليسل كسه شمسا توسسط آن حدوث جهان را اثبات مسي
كنيسسد دللت بسسه امتناع حدوث جهان مسسي كنسسد ،و آنچسسه را كسسه
شمسا ذكركرديسد بسه نقيسض مقصسود شمسا دللت دارد؛ و آن از
اينرو كسسه هسسر حادث ناچار بايسسد ممكسسن باشسسد ،و يكسسي از دو
طرف هسر ممكسن بر ديگسر سسنگيني ندارد مگسر بسه مرجسح تام،
و امكان وقسست محدودي ندارد ،و هيسسچ وقتسسي را نمسسي توان
براي آن ((امكان)) فرض كرد مگسسر ايسسن كسسه امكان قبسسل از
آن ثابسست مسسي باشسسد ،پسسس واجسسب مسسي شود كسسه فعسسل همواره
ممكسن و جايسز باشسد ،و از اينجسا لزم مسي آيسد كسه پروردگار
متعال همواره بر آن قادر بوده اسسست ،و از ايسسن جواز وجود
حوادث و پديده هايي لزم كه آغاز و انجام ندارد.
قدري ها و معتزله گفته اند :ما نمي پذيريم كه امكان حوادث
و پديده هسسا آغازي ندارد ،بلكسسه مسسي گوييسسم :براي حوادث و
پديده هسا شرط اسست كسه مسسبوق بعدم باشسد كسه آغاز ندارد،
زيرا در نزد ما ممتنع است كه حوادث قديم النوع باشد ،بلكه
حدوث نوع آنهسسا واجسسب اسسست ،ليكسسن حدوث در وقسست معينسسي
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
واجسب نيسست ،پسس بودن حوادث مشروط بسه مسسبوق بودن بسا
عدم است كه آغازي ندارد ،بر خلف جنس حوادث.
تسا اينكسه گفتسه اسست :آيسا براي امكان حوادث انجامسي اسست يسا
خيسر؟ چنانچسه ايسن مسستلزم جمسع بيسن نقيضيسن در انجام اسست،
همچنان اول مسستلزم جمسع نقيضيسن در آغاز اسست .تسا اينكسه
گويسد :قادر مختار آن اسست كسه اگسر بخواهسد مسي كنسد و اگسر
نخواهسد نمسي كنسد ،و آنچسه را كسه خداونسد بخواهسد مسي شود و
آنچه را كه نخواهد نمي شود .و در ادامه مي گويد :مقصود
در اينجسسا ايسسن اسسست كسسه اگسسر فلسسسفه حوادث را بدون سسسبب
حادث جايسز بداننسد دليسل آنهسا بر قديسم بودن جهان باطسل مسي
گردد ،و اگسر حوادث را بدون سسبب حادث ممنوع بداننسد خالي
بودن جهان از حوادث ممتنسع مسي شود ،و آنهسا نمسي پذيرنسسد
كسه جهان از حوادث خالي نبوده اسست ،در صسورتي كسه همسه
موجود معيسسسن مورد مراد آفريدگار مقارن حوادث و مسسسستلزم
آن باشسسسد ،پسسسس اراده ي او بدون اراده ي لوازم آن كسسسه از
حوادث تفكيسسك نمسسي شود ممتنسسع اسسست .خداونسسد پروردگار و
آفريدگار همه چيز است ،پس ممتنع است كه بعضي از آنها
بسه اراده ي او باشسد و برخسي ديگسر بدون اراده ي او ،بلكسه
همسه بسه اراده ي اوسست ،پسس در ايسن حال يسا اراده ي ازلي
مستلزم همزماني مراد باشد و يا چنين نباشد ،و اگر مستلزم
همزماني مراد باشد لزم مي آيد كه مراد و لوازم آن قديم و
ازلي باشسسد ،و حوادث لزم هسسر سسساخته شده اي اسسست پسسس
واجسب اسست كسه مراد او باشسد و ازلي باشسد ،و ايسن بسه تقديسر
اينكسسه مراد مقارن اراده باشسسد ،پسسس لزم مسسي آيسسد كسسه همسسه
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
حوادث پسسي در پسسي ،قديسسم و ازلي باشسسد ،و ايسسن بسسه ذات خود
ممتنع است.
و اگسر گفتسه شود اراده ي قديسم مسستلزم همزمانسي مرادش بسا
آن نيسست ،پسس واجسب نمسي شود كسه مراد قديسم ازلي باشسد ،و
جايز نيست كه حادث باشد ،زيرا كه حدوث و پديد آمد ن آن
بعد از اينكه نبوده نيازمند سبب حادث مي باشد -چنانچه كه
گذشت -و اگر گفته شود حوادث و پديده ها به اراده ي قديم
و بدون تجدد امري از امور پديسسسد مسسسي آيسسسد -چنانچسسسه كسسسه
بسسياري اشعري هسا ،كرامسي هسا ،و موافقيسن آنهسا از اصسحاب
مالك و شافعسي و احمسد چنيسن مسي گوينسد -اگسر چنيسن بگوينسد
ايسسن باطسسل كننده ي دليسسل فلسسسفه بر قديسسم بودن جهان مسسي
شود ،زيرا اصسل دليسل آنان ايسن اسست كسه حوادث بدون سسبب
حادث بوجود نمسسي آيسسد ،پسسس اگسسر حدوث آنرا از قادر مختار
بدون سبب حادث جايز بدانند ،و يا اينكه حدوث آنرا به اراده
ي قديم جايز بدانند دليل آنها باطل مي گردد .در حاليكه آنها
آنرا جايز نمي دانند.
و اصل اين دليل اين است كه اگر چيزي از جهان قديم باشد
بايسسد از مؤثسسر تام صسسادر شسسد ه باشسسد ،چسسه آن علت تام و يسسا
موجسب بسا لذات ناميسد ه شود ،و يسا گفتسه شود او قادر مختار
اسسست و اختيارش مقارن مرادش مسسي باشسسد ،و سسسر آن ايسسن
است كه اگر چنين باشد د لزم مي آيد كه اثرش كه معلول،
مراد ،موجسسب بالذات ،مبدع و يسسا بسسه نام ديگري ناميده مسسي
شود ،مقارن بسا او باشسد ،ليكسن مقارن بودن آن بسا او در ازل
مقتضاي آن اسست كسه از او چيزي حادث نشود بعسد از اينكسه
حادث نبود ،و اگر چنين نباشد حوادث را فاعلي نيست ،بلكه
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
حوادث خود بخود بوجود آمد ه است ،خصوصاً قول كسي كه
مي گويسد جهان از ذات بسيطي صادر شده است كه صفت و
فعلي به او قائم نيست ،مانند ابن سينا و غير او.
بهسسر حال حلي آنچسسه از اهسسل سسسنت در مسسسئله ي تعليسسل نقسسل
نموده خطسا كرده و يسا خواسسته بر ايشان دروغ ببندد و آنچسه
راسست باشسد باز هسم قول اهسل سسنت بهتسر از قول اوسست .او
اينجسسسسسا عيبجويسسسسسي بيشتري بر اشاعره كرده در حالي كسسسسسه
اشاعره از معتزله و رافضه بهترند ،و اشاعره به ايشان مي
گوينسد :ايسن دليسل تعليسل شمسا موجسب شده كسه دهريسه و فلسسفه
و ابن سينا بر شما غالب آيند ،و در حقيقت اين دليل شما با
حدوث عالم منافات دارد و مسستلزم حدوث عالم نيسست و لزم
مسي آيسد كسه خداي تعالي چيسز حادثسي را ايجاد نكرده باشسد ،و
اگسر مسا جايسز بدانيسم ترجيسح دادن يكسي از دو طرف ممكسن را
بدون مرجحي ،راهي را كه براي اثبات صانع در بيش گرفته
ايد بسته مي شود.
و نيز به معتزله مي گويند -يعني اشعري ها :-شما با وجود
اين افعال خداوند را با علت هاي حادث تعليل كرده ايد ،و به
شما گفته مي شود :آيا شما به حوادث سبب و حادثي واجب
مي دانيد و يا خير؟ و اگر بگوييد بلي ،از آن تسلسل حوادث
لزم آيسد ،و آنچسه كسه ذكسر كرديسد باطسل مسي گردد ،و اگسر آنرا
واجب ندانيد برايتان گفته مي شود :همچنان هدف حادثي بعد
از حوادث نيسسست ،زيرا براي فعسسل فاعسسل بوجود آورنده بايسسد
سسبب و هدفسي باشسد ،و اگسر بگوييسد :سسببي براي احداث آن
نيسسست ،برايتان گفتسسه مسسي شود :هدف مطلوبسسي از آن فعسسل
ندارد ،اگر بگوييد :معقول نيست كه فاعل از فعل خود هدفي
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
نداشتسه باشسد ،و اگسر هدفسي نداشتسه باشسد پسس فعسل او بيهوده
اسست ،برايتان گفتسه مسي شود :اصسلً معقول نيسست كسه فاعلي
چيزي را بدون سسسبب حادث ايجاد و احداث كنسسد ،بلكسسه امتناع
اين از آن از نظر عقل بيشتر است و گفته ي كساني كه مي
گوينسد خداونسد بسه محسض مشيئت و بدون علت فعسل را انجام
ميدهسد بهتسر اسست از قول شمسا در باره ي حكمست آن ،و ايسن
در صورتي كه اگر اين از تسلسل سالم بماند ،و نيز از اينكه
بخاطر حكمت
ص 79جا مانده است
فلن فعسل اسست ،يسا نسه؟ در اينجسا دو قول اسست :يكسي آنكسه:
عقسسل درك خوبسسي و بدي را نميكنسسد ،امسسا در باره ي خدا زيرا
كه ذات قبيح از او محال است .و اما در مورد بندگان حسن
و قبيسح ثابست نمسي شود مگسر بسه حكسم شرع .و ايسن گفتسه ي
اشعريسه و بسسياري از فقهاي ميباشسد ،ولي ايشان در حسسن و
قبحي كه به معني مل"ئم طبع و يا منافي طبع باشد به اينكه
بسا عقسل مسي توانسد درك شود نزاعسي ندارنسد ،و همچنيسن اگسر
مقصسد از حسسن و قبسح صسفت كمال و يسا نقسص باشسد باز هسم
بسياري از ايشان مي گويند به عقل درك ميشود.
قول دوم اينسست كسه :حسسن و قبسح بسسياري از افعال بسه عقسل
درك مي شود چه در حق خداي تعالي و چه در حق بندگان،
ايسسن قول بسسا اينكسسه قول معتزله اسسست ،قول كراميسسه و جمهور
حنفيسه نيسز ميباشسد و قول ابوبكسر ابهري مالكسي و ابسي الحسسن
تميمسي و ابسي الخطاب كلواذي از حنابله اسست ،و ابسو الخطاب
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گفتسسه كسسه ايسسن قول اكثسسر اهسسل علم اسسست و قول ابسسي نصسسر
السجزي و سعد الزنجاني از محدثين هم همين است .و ائمه
اهسل سسنت در حكسم اعيان نزاع دارنسد كسه قبسل از ورود حكسم
شرع مباح است و يا ممنوع .حنفيه و بسياري از شافعيه و
حنابله مانند ابي سريح و ابي اسحاق مروزي و ابي الحسن
التميمسي و ابسي الخطاب گفتسه انسد كسه مباح اسست .ولي طائفسه
اي ماننسد ابسي علي بسن ابسي هريره و ابسن حامسد و قاضسي ابسي
يعلي گفتسه انسد كسه ممنوع اسست .عده اي هسم مسي گوينسد هيسچ
يسسك از ايسسن دو قول صسسحيح نيسسست مگسسر اينكسسه بگوييسسم عقسسل
حسسسن و قبسسح را درك مسسي كنسسد ،و قول عده اي ماننسسد ابسسو
الحسسن جزري و اشعري و ابوبكسر صسيرفي و ابسن عقيسل ايسن
اسست كسه گوينسد قبسل از بيان شرع عقسل قادر بسه درك حسسن و
قبح در اعيان نيست.
و امسسا مسسسئله دوم :نزاع كرده انسسد كسسه آيسسا خدا را مسسي توان
وصف كرد به اينكه او بر خود واجب كرده و يا حرام نموده
اسست يسا خيسر؟ و يسا براي وجوب معنايسي نيسست جسز اينكسه او
از وقوع آن خسسبر داده .و براي تحريسسم معنايسسي نيسسست مگسسر
اينكسه او از عدم وقوع آن خسبر داده .طايفسه اي گفتسه انسد بر
او چيزي واجسب و چيزي حرام نمسي شود .طايفسه ديگسر گفتسه
انسسد او بر خود واجسسب كرده و حرام نموده ماننسسد قول او در
حمَةَ) و
سهِ الرّ ْسوره ي انعام آيه ي ( :54كَتَبَ رَبّكُمْ عَلَى نَفْ ِ
سسسوره ي روم آيسسه ي ( :47وَكَانسسَ حَقّا عَلَيْنَسا نَصسسْرُ
الْمُؤْمِنِينسسَ) 26.و در حديسسث قدسسسي آمسسد ه كسسه خدا فرموده:
((اي بندگان مسن ،مسن ظلم را بر خود حرام نموده ام)) .امسا
26
كه در اين دو آيه بر خود رحمت و ياري مؤمنين را نوشته و مقرر و لزم نموده است .مترجم
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مسسا حسسق نداريسسم بر او چيزي را واجسسب و حرام نماييسسم ،پسسس
آنكه بر خدا چيزي را واجب و حرام نمي داند معتقد است كه
خدا فاعسل قبيسح و يسا تارك واجسب نيسست ،و آنكسه مسي گويسد او
بر خود واجسسب و يسسا حرام نموده و بسسه مسسا خسسبر داده پسسس
همگي اتفاق دارند كه او چيزي را كه بر خود لزم و واجب
نموده اسست ترك نمسي كنسد .ليكسن شمسا نيسز راه هسم مذهبانتان
را اختيار نموده ايسد كسه هسر چيسز را از روي اتهام ايراد مسي
كنيد و به اهل سنت نسبت ميدهيد آنچه را كه نگفته اند.
و نيسز اهسل سسنت قائلنسد بسه اثبات قدر و تصسريح مسي كننسد بسه
اينكسسه آنچسسه خدا خواسسسته ،شده و آنچسسه نخواسسسته نشده 27و
اينكه هدايت تفضلي است از جانب او.
}اما شما رافضيها مي گوييد بر خدا واجب است كه آنچه به
گمان مسا واجسب اسست بسا بنده عمسل كنسد و ضسد آن بر او حرام
اسست .،پسس شمسا چيسز هايسي را كسه خودش واجسب نكرده و از
شرع و عقسل هسم وجوب آن معلوم نشده اسست بر خدا واجسب
و يسا حرام كرده ايسد و آنگاه از كسسي كسه واجسب ندانسسته نقسل
مسي كنيسد كسه خدا ترك واجسب مسي نمايسد و ايسن عمسل تلبيسس
شيطنت و فريب است.
و امسسا اينكسسه گفتسسه ايسسد اهسسل سسسنت براي افعال خدا غرض و
حكمتسي قائل نيسستند؛ جواب ايسن اسست كسه در مسسأله ي تعليسل
افعال و احكام خدا بسه حكمست هسا دو قول در ميان اهسل سسنت
مسي باشسد ،اكثراً علمسا در مبحسث فقسه بسه تعليسل قائلنسد و احكام
را مبتنسي بر حكمست و مصسلحت ميداننسد و برخسي از ايشان در
27در كلمات رسول خدا بسيار تكرار شده كه :ما شاء ال كان و ما لم يشأ لم يكن .در قرآن نيز در سوره ي انسان آيه ي 30آمده كه خدا
29فرمودهَ ( :ومَا تَشَاءُونَ إِ ّل أَنْ يَشَاءَ الُّ رَبّ به بندگان مي فرمايد( :وَمَا تَشَاءُونَ إِلّ أَنْ يَشَاءَ الُّ) و در سوره ي تكوير آيه ي
الْعَالَمِينَ)
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اصسول نيسز بسه تعليسل تصسريح كرده انسد ،و درباره ي غرض،
معتزله قائل بسه آن مسي باشنسد در حالي كسه آنهسا از قائليسن بسه
امامست ابوبكسر و عمسر مسي باشنسد امسا فقهاي و ماننسد آنان
اطلق لفسسظ غرض را بر خداي تعالي نوعسسي نقسسص و توهيسسن
مسي داننسد چون اگسر مثلً گفتسه شود كسه فلنسي از روي غرض
اين كار را مي كند بسياري از مردم چنين مي فهمند كه وي
از روي هوي و هوس نفسسساني و كينسسه ي مذموم عمسسل مسسي
نمايد و خداوند متعال از اين امر منزه است.
و امسسا اينكسسه گفتسسه اي مسسي گويسسي( :خدا ظلم مسسي نمايسسد و
بيهوده كار ميكند!!) بايد گفت كه هيچ مسلماني چنين عقيده
اي نداشتسسه اسسست خداونسسد از ايسسن گفتار پاك و منزه و بلنسسد
اسسست بلكسسه اهسسل سسسنت مسسي گوينسسد كسسه خداونسسد را خالق افعال
بندگان مي دانند زيرا خود در قرآن كريم فرموده( :الُّ خَالِقُ
شيْ ٍء) اهسل سسنت مسي گوينسد خداونسد خالق افعال بندگان كُلّ َ
اسست و ايسن عمسل بنده اگسر ظلم باشسد پسس خداونسد خالق آن
عمسسل اسسست نسسه ظالم و ايسسن ظلم از بنده سسسر زده اسسست نسسه
خداوند .و خالق افعال اگر چه خداست ولي فاعل آن بندگانند
و فعسل منسسوب بسه ايشان اسست چنانكسه خالق عبادات حسج و
روزه ي ايشان خداسست ولي عبادتشان منسسوب بسه خود شان
اسست و خداي تعالي حاجسي و عابسد و روزه گيسر نيسست و اگسر
خدا گرسسسسنگي را در ايشان خلق كرد خدا گرسسسسنه نيسسسست و
خداي تعالي را گرسسنه نمسي نامنسد ،اگسر خدا فعلي و يسا صسفتي
را در محلي خلق كرد خود حق تعالي متصف به آن صفت و
آن فعل نيست ،و اگر چنين باشد خود به آنچه خلق كرده از
اعراض متصف ميگردد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و معتزله و اتباع ايشان در اينجسسا اشتباه كرده انسسد كسسه گفتسسه
اند خدا كلم ندارد مگر آنچه را كه در غير خود آفريده است
خدا فعلي ندارد مگسر آنكسه از او منفصسل باشسد ،و نزد ايشان
قول و فعلي به خدا قائم نيست بلكه كلمي را كه با ملئكه و
انسسبياء تكلم كرده و بر انسسبياء نازل نموده چيزي اسست كسه در
28
غير ،خلق كرده.
پسسسس اگسسسر خدا در محلي ايجاد حركسسست كرد او حركسسست دهنده
ميباشد نه خالق حركت و همچنين اگر رنگي و يا بادي و يا
دانشسسسي و يسسسا قدرتسسسي در محلي ايجاد كرد او رنسسسگ دهنده و
قدرت و علم دهنده اسسسست نسسسه خالق آن 29و همچنيسسسن هرگاه
كلمي را در محلي خلق كند.
و معتزله بسه افعال ديگسر الهسي اسستدلل كرده انسد و گفتسه انسد
چنانكه او عادل و محسن است به عدل و احساني كه قائم به
خلق او است ،همچنين است كلم او ،و اين سخن عليه كسي
اسسست كسسه افعال را از مخلوق ميدانسسد ماننسسد اشعريسسه كسسه نزد
ايشان فعلي قائم بسسه خدا نيسسست بلكسسه مسسي گوينسسد خلق همان
مخلوق اسسست نسسه غيسسر آن .و ايسسن قول عده اي از اصسسحاب
مالك و شافعسي و احمسد بسن حنبسل اسست .و جمهور مسي گوينسد
خلق غيسر از مخلوق اسست ،و هميسن عقيده ي حنفيسه اسست و
از اهسل سسنت ذكسر شده .پسس لزمسه ي قول اشعري ايسن اسست
كسسه بگويسسد افعال بندگان فعسسل خداسسست زيرا نزد او فعسسل خدا
مفعول اوسسست پسسس افعال عباد را فعسسل خدا قرار داده ،و بسسه
28نويسسسنده در نقسسل مذهسسب معتزله گويسسد كلم خدا قيام صسسوري و قيام وقوعسسي دارد قيام صسسدوري از خداسسست كسسه آنرا ايجاد نموده ،ولي قيام
وقوعي آن محل وقوع آن است .حال آن محل درخت و يا اطراف درخت باشد مانند تكلم با موسي و يا چيز ديگر .مترجم.
29بايسد گفست او خالق اسست ،قيام آن رنسگ و يسا آن دانسش و قدرت بسه قيام صسدوري قائم بسه اوسست ،نسه بسه قيام وقوعسي زيرا قيام وقوعسي آن بسه
مخلوق است و خدا محل چيزي نشود و قيام صدوري صادر از ذات نيست بلكه معلول اراده ي اوست.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بندگان نسسبت ندهسد مگسر بسه طريسق مجاز بلكسه مسي گويسد افعال
كسسب بندگان اسست و كسسب را تفسسير كرده بسه آن چيزي كسه
در محسسل قدرت حاصسسل شود و مقرون بسسه آن محسسل باشسسد .و
اكثسر مردم ايسن قول را نادرسست دانسسته انسد ،و گفتسه انسد كلم
عجيب سه كلم است كه يكي كسب اشعري است.
ولي اكثسر اهسل سسنت افعال بندگان را در حقيقست فعسل خودشان
مسسي داننسسد .و از اشعري نيسسز بعنوان قول ديگرش ،ايسسن قول
نيز نقل شده است .اما گفتار تو كه مي گويي اهل سنت مي
گوينسسد :خدا فعسسل كسسه نيكوتسسر و خوبتسسر باشسسد براي بندگانسسش
انجام نمي دهد بلكه آنچه فساد است مانند معاصي و كفر را
انجام ميدهسد( !!!.خدا برتسر اسست از ايسن نسسبت ).در جواب
مسسي گوييسسم :ايسسن قول بعضسسي از اهسسل سسسنت و طائفسسه شيعسسه
اسست :ولي اكثسر اهسل سسنت چنيسن اعتقادي ندارنسد بلكسه مسي
گوينسسد خداي تعالي خالق و مربسسي و مالك هسسر چيسسز اسسست او
خالق بندگان و حركات و عبادات و اراده هاي ايشان اسسسست،
ولي قدر ايسن را از ملك خدا نفسي مسي كننسد و بهتريسن چيزهسا
ماننسسد طاعسست ملئكسسه و انسسبياء ،و اولياء را از ملك او خارج
مسسي داننسسد ،و مسسي گوينسسد خدا طاعسست را خلق نكرده ،و قادر
نيست كه بنده را به آن وادار نمايد و به بندگان الهام كند و
قادر نيسست كسه احدي را هدايست كنسد ،در حاليكسه ابراهيسم عليسه
السلم در سوره ي بقره آيه ي 128ميگويد( :رَبّنَا وَاجْعَلْنَا
مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرّيّتِنَا ُأمّةً مُسْلِ َمةً لَكَ) .يعني(( :پروردگارا
قرار ده مسسسا را فرمانسسسبردار خودت و همچنيسسسن از اولد مسسسا
گروهي را فرمانبردار و تسليم خود بدار)).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و در سوره ي ابراهيم آيه ي 40مي گويد( :رَبّ اجْعَلْنِي
مُقِيم سَ الص سّلةِ) يعنسسي(( :پروردگارا مرا بپسسا دارنده ي نماز
بگردان)).
امسسا اينكسسه خداونسسد اصسسلح (يعنسسي بهتسسر) را براي بندگان خود
نمسي كنسد ،گروهسي از كسساني كسه قدر را ثابست مسي كننسد چنينْس
گفتسه انسد ،و گوينسد :خلق و امسر حسق تعالي محسض متعلق بسه
خواسسست خودش مسسي باشسسد و موقوف بر مصسسلحت نيسسست ،و
اما اكثر علماي فائلند كه همانا خداي تعالي امر كرده بندگان
را بسسه آنچسسه در آن صسسلح ايشان اسسست ،و از آنچسسه موجسسب
فسسسسساد ايشان اسسسسست نهسسسسي كرده ،و رسسسسسولن خود را براي
مصسلحت عمومسي فرسستاده اگسر چسه ارسسال رسسل براي بعضسي
از مردم ضرر داشتسسه ولي در آن حكمسست هسسا اسسست ،كسسه ايسسن
قول اكثر فقهاي ،اهل حديث ،اهل تصوف و كراميه است ،و
مسسي گوينسسد اگسسر در بعضسسي از مخلوقات ضرري باشسسد -ماننسسد
گناهسا -لبسد براي حكمست و مصسلحتي خدا آنهسا را خلق نموده
است.
و اين ايرادي كه تو كردي ،ايراد خودت نيست بلكه در اصل
ايرادي اسست كسه معتزله بر اشعريسه نموده انسد همان اشعريسه
كسه بخاطسر مبالغسه در مسسايل قدر متهسم بسه جسبر شده انسد ،و
طبايسسسع و قواي حيوانسسسي را منكسسسر شسسسد ه و براي مخلوقات
حكمت و علتي ندانسته اند و از اينروست كه گفته شده است
كسسه آنهسسا از ايسسن انكار دارنسسد كسسه خداونسسد آنچسسه را كسسه انجام
ميدهد بخاطر جلب مصلحت براي بندگان خود و يا دفع ضرر
از آنهسسا مسسي كنسسد و حال آنكسسه ايشان نمسسي گوينسسد كسسه خدا
مصسلحتي را انجام نمسي دهسد بلكسه مسي گوينسد بر خدا ايسن كار
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
واجسسب نيسسست و مسسي گوينسسد خدا كار را براي ايسسن و آن نمسسي
كند بلكه به محض اراده و مشيت خود مي كند.
اما گفتار تو كه اهل سنت مي گويند :مطيع مستحق ثواب و
عاصي مستحق عقابي نيست ،بلكه گاهي خداوند پيامبري را
عذاب و ابليسس را رحسم مسي كنسد!! ،بايسد گفست كسه اهسل سسنت
هيسچ يسك چنيسن اعتقادي ندارنسد و ايسن نسسبتي ناروا بر ايشان
اسسست .بلكسسه گوينسسد جايسسز اسسست خدا گناهكار را عفسسو كنسسد و
صسسسساحبان گناه هاي بزرگ را از آتسسسسش بيرون آورد و اهسسسسل
توحيسد در آتسش جاويدان نمسي مانسد ،امسا در مورد اسستحقاق،
مسسي گوينسسد بنده بر خدا حقسسي ندارد و خدا چنيسسن وعده داده
است كه اهل طاعت را ثواب ميدهد و وعده خدا انجام شدني
اسسسست و خداونسسسد در وعده خود خلفسسست نمسسسي كنسسسد چنانكسسسه
9و فرموده( :إِنّ الَّ ل يُخْلِفُس الْمِيعَادَ) (آل عمران:
رعد).31 /
((همانا خداوند خلف وعده نمي كند)).
و امسسا اينكسسه او بر خود واجسسب كرده باشسسد و بسسه عقسسل امكان
معرفت آن باشد ،محل نزاع است ،ليكن اگر كسي را بخواهد
عذاب كنسسد احدي نتوانسسد مانسسع او شود چنانكسسه در سسسوره ي
مائده آيه ي 17خداي تعالي ميفرمايد:
(قُلْ فَمَنْ َيمْلِكُ مِنَ الِّ شَيْئاً إِنْ أَرَادَ أَنْ يُ ْهلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ
) جمِيعاً وَُأمّهُ وَمَنْ فِي الَْرْضِ َ
((بگو پس كيست كه چيزي از اراده ي خدا را مالك بوده و
مانسسع آن شود ،اگسسر خدا بخواهسسد كسسه عيسسسي پسسسر مريسسم و
مادرش و تمام اهسل زميسن را هلك نمايسد))؟! و خداي تعالي
هسسسر گاه از كسسسسي حسسسساب بگيرد او را عذاب خواهسسسد كرد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
چنانكسسسسه رسسسسسول خدا فرموده(( :مسسسسن نوقسسسسش الحسسسسساب
عذّب )).و نيز آن حضرت فرموده(( :احدي از شما بعمل
خود وارد بهشست نمسي شود ،گفتنسد حتسي شمسا يسا رسسول ال؟
فرمود آري ،مگسر آنكسه رحمست خدا مرا فرا گيرد)) و درسست
ايسن اسست كسه اگسر مقدر باشسد كه خدا كسسي را عذاب كند ،جز
اينكسه سسزاوار عذاب باشسد او را عذاب نمسي كنسد ،زيرا كسه او
از ستم كردن منزه است.
اما گفتار تسو كه اهل سنت انبياء را معصوم نمي داننسد باطسل
اسسست بايسسد گفسست اهسسل سسسنت متفقنسسد كسسه انسسبياء در امسسر تبليسسغ
رسالت معصومند و همين مقصد رسالت است.
و گاهسي مسي شود از پيامسبران گناهانسي سسرزند ،ليكسن خداونسد
ايشان را بر گناه شان تنبيه مي كند و هرگز بر خطا و فسق
باقي نمي مانند يعني خداوند ايشان را بر اشتباه شان متوجه
مي سازد.
و بسه تحقيسق حضرت داود عليسه السسلم پسس از توبسه بهتسر از
قبسسل از توبسسه بود .البتسسه بنده گناه مسسي كنسسد ولي بسسه واسسسطه
توبسه داخسل بهشست مسي گردد .امسا رافضسه روش نصساري را
پيسش گرفتسه انسد ،چسه خداونسد بندگان را بسه اطاعست رسسولن و
تصسسديق آنان از آنچسسه از آن خسسبر داده انسسد امسسر كرده ،و از
غلو و شرك در حسق آنان نهسي نموده اسست؛ ولي نصساري بر
خلف دسسستور خدا در حسسق حضرت مسسسيح غلو كرده انسسد و
ديسسسن او را عوض كرده و عصسسسيان نموده و بسسسه شرك آلوده
شده و از ديسسن او خارج شدنسسد؛ همچنيسسن رافضسسه علي رغسسم
آيات قرآن عمسسسسل كرده و درباره ي انسسسسبياء و پيشوايان خود
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
غلو نموده و آنها را ارباب گرفتند 30و آيات قرآني را كه از
توبسه ي انسبياء ،و طلب آمرزش ايشان از خدا خسبر داده اسست
تكذيب نمودند.
مسسساجد ايشان خلوت ،و نماز جمعسسه و جماعسست در ميانشان
تعطيسسل اسسست .ولي قبور بزرگان خود را تعظيسسم مسسي كننسسد و
مشاهدي بر قبرهسسا بنسسا كرده و بر آنهسسا معتكسسف شده و بسسه
سوي آنها مسافرت نموده و در آنجا اجتماع ميكنند حتي حج
بسسسه سسسسوي مشاهسسسد را از حسسسج خانسسسه خدا بزرگتسسسر و بالتسسسر
ميدانند 31و حال آنكه رسول خدا فرموده:
(لعن ال اليهود والنصارى اتخذوا قبور انبيائهم مساجد).
((خدا لعنست كنسد يهود و نصساري را كسه قسبرهاي پيامسبرانشان
را مساجد قرار دادند)).
و رسسسسسسول خدا مردم را بر حذر داشتسسسسسه از ايسسسسسن كار و
فرموده:
((إِن مسسسن شرار الناس مسسسن تدركهسسسم السسسساعة وهسسسم أحياء
يتخذون القبور مساجد)).
((همانا از بدترين مردم كساني اند كه قيامت آنها را دريابد
در حالي كسسسه آنان زنده انسسسد و آنان قبرهسسسا را مسسسسجد قرار
32
ميدهند)).
30خداي تعالي صريحاً از گرفتن ارباب نهي نموده و در سوره ي آل عمران آيه ي 80فرموده( :وَل يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتّخِذُوا الْمَلئِكَةَ وَالنّبِيّينَ أَرْبَابًا
31فرموده: أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ) .در آيه 64همين سوره فرموده( :وَل يَتّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ الِّ)ودر سوره ي توبه آيه
عمّا يُشْرِكُونَ) در اين آيات (اتّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ الِّ وَالْ َمسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ َومَا أُمِرُوا إِلّ لِيَعْبُدُوا إِلَهاً وَاحِداً ل إِلَهَ إِلّ هُوَ سُبْحَانَهُ َ
حق تعالي هر كس را كه انبياء و اولياء و ملئكه راارباب بگيرد راز آنان چيزي بخواهد مشرك و كافر خوانده است .آيا اينكه علماي شيعه ائمه
را باب الحوائج مي دانند و آنان را براي برآورده شدن حاجات خود واسطه قرار ميدهند موافق آيات فوق رفتار مي كنند؟!!.
31در كتاب وسسائل الشيعسه و مفاتيسح و سساير كتسب حديسث شيعسه ثواب يسك زيارتگاهسي از هزار حسج و گاهسي از يسك ميليون حسج بهتسر و گاهسي هسر
قدمي را يك حج و عمره به حساب آورده اند كه شاعر ايشان گويد:
يك طواف مرقد سلطان علي موسي الراضا
هفست مزار و هفتصسد و هفتاد حسج اكسبر اسست كسسي نبوده از ايشان بپرسسد اگسر ثواب زيارت از يسك ميليون و يسا هزار حسج بالتسر اسست پسس چرا در
قرآن حتسي در نيسم آيسه از آيات آن بسه ايسن ثواب اشاره نشده ،بلكسه از رفتسن بسه زيارت نهسي شده اسست .و آيات زيادي خواندن غيسر خدا را شرك
خوانده است.
-32اينان يك قبر را از صد مسجد بالتر و افضل مي داننسد و در حديث ايشان ذكر شده كه (( :من زار قبر فاطمه بقم وجبت له الجنه)) يعني:
كسي كه قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر را در قم زيارت كند بهشت بر او واجب شود .با اين كه اگر كسي صدها مسجد را زيارت كند بهشت
بر او واجب نشود ،ولي اينان براي كسي كه قبر فاطمه دختر حضرت كاظم را زيارت كند بهشت را واجب مي دانند ،و امثال اين حديث در كتب
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و اين روايت را ابن حبان در كتاب صحيح خود نقل كرده .و
رسول خدا فرمود:
((اللهسم ل تجعسل قسبري وثنسا يعبسد ،إشتسد غضسب ال علي قوم
اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد)).
ايسسن روايسست را مالك در موطسسأ نقسسل نموده اسسست .در حاليكسسه
شيخ مفيد كه از علماي شيعه است كتابي نوشته بنام (( حج
المشاهسد)) و قبور مخلوق را ماننسد كعبسه قرار داده كسه حسج
33
كنند.
اما اينكه حلي از قول اهل سنت ميگويد(( :پيامبر خدا بر
اقامسست كسسسي تصسسريح نكرده و بدون وصسسيت وفات نموده)).
در جواب او گوييسسم :ايسسن قول تمام اهسسل سسسنت نيسسست ،بلكسسه
جماعتسي گفتسه انسد كسه پيامسبر خدا صسريحا اقامست ابوبكسر را
بيان نموده و ابسسو يعلي دو قول از احمسسد نقسسل كرده :يكسسي آن
كسسه امامسست بسسه واسسسطه ي انتخاب اهسسل حسسل و عقسسد يعنسسي
34
مهاجرين و انصار ثابت شده.
ايشان فراوان يافت مي شود :شما اگر قم و يا مشهد حضرت رضا برويد خواهيد ديد كه صبح تمام مساجد آنجاها بسته و يا خلوتست ،ولي در
اطراف قبر شلوغ و روي شانه هم مي روند با اين كه در كتب خودشان نيز طعن و لعن و مذمت زائرين قبور از رسول خدا نقل و ذكر شده
است مانند كتاب وسائل الشيعه و غير آن ولي اينان توجهي به اين احاديث ندارند .و اينان مشاهد را در حكم ،مانند مساجد بلكه بالتر مي دانند
و مسي گوينسد در حرمهسا و مشاهسد و قبور امامان نبايسد حيسض و جنسب وارد شود و حتسي بعسض از ايشان نوشتسه انسد در رواقهسا نيسز نبايسد جنسب و
حيض وارد شود و بعضي از ايشان بول و غائط كردن در تربت و زمين كربل را حرام دانسته اند و اهالي كربل را در محظور قرار داده اند.
-33اينان كتسب مناسسك زيارت را كسه بزرگان شان نوشتسه انسد ماننسد قرآن دسست بسه دسست مسي گرداننسد و مشاهسد را از عرش الهسي بالتسر دانسسته و
طواف قبري را از طواف عرش بالتر مي دانند .و شعراي ايشان در تمجيد از زيارت قبر اشعار بسيار سروده و گزافها بسيار گفته اند ،خود من
در مجله برچم اسلم)) به تاريخ دهم محرم 1366در بين سطور فارسي ديدم يكي از شعراي ايشان بنام عبدالكريم فقيهي شيرازي در زيارت قبر
اشعاري گفته كه مطلع آن اشعار ،دو شعر زير بود.
فمالمكةمعني مثل معناها هي الطفوف ،فطف سبعا بمعناها
ارض ولكنما السبع الشداد لها دانت وطأطأ أعلهالدناها
كه در اين اشعار زيارت قبر حسين در كربل را از زيارت خانه خدا در مكه بالتر دانسته دانسته است.
سسلطين شيعسه در جنگهسا مال مسسلمين را غارت نموده و سسيم و زرهاي غصسبي را صسرف تزييسن مقسبره هسا و ضريسح هسا و گنبدهسا و گلدسسته هاي
قبور نموده اند.
-34در نهج البلغه كه شيعه آن را منسوب به امير المومنين علي مي دانند آمده كه امير المومنين گفته است(( :نه بايعني القوم الذين بايعوا
ابابكسر و عمسر و عثمان علي مسا بايعوهسم عليسه فلم يكسن للشاهسد يختار و ل للغائب أن يرد وانمسا الشوري للمهاجريسن و النصسار فإن اجتمعوا علي
رجسل سسموه إِماماً كان ذلك ل رضسي فإِن خرج عسن امرهسم خارج بطعسن أو بدعسه ردوه إِلي مسا خرج منسه فإِن أبسي قاتلوه علي اتباعسه غيسر سسبيل
المومنين و وله ال ما تولي)).
يعني ،كساني كه با ابوبكر و عمر وعثمان بيعت نمودند به همان طور هم با من بيعت نمودند ،پس حاضر حق انتخاب ديگري را ندارد و غايب
حسق رد كردن امام منتخسب را ندارد .و همانسا شوراي انتخاب ،حسق مهاجريسن و انصسار اسست ،پسس اگسر اينان فردي را براي خلفست انتخاب كردنسد و
او را امام ناميدنسد ،رضاي خدا در آن مسي باشسد ،و اگسر كسسي از امسر ايشان بسه واسسطه طعسن زدن و يسا بدعتسي بيرون رود بايسد او را بر گرداننسد و
اگر نپذيرفت با او قتال كنند زيرا او راه مومنين را پيروي نموده است.
از حسن مثني كه نواده ي حضرت علي مي باشد سوال شد كه بعضي گويند پيامبر علي را از جانب خداوند بر امر خلفات تعيين نمود؟ او
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
دوم اينكسه بسه نسص و خسبر خفسي و اشاره ثابست شده اسست .و
حسسن بصسري و بكربسن اخست عبدالواحسد و بعضسي از خوارج
نيز همين قول را پذيرفته اند .ابن حامد گويد :دليل بر اثبات
خلفسست ابوبكسسر صسسديق بسسا خسسبر واضسسح آن اسسست كسسه بخاري
روايست كرده از جسبير بسن مطعسم كسه گفست(( :زنسي خدمست
رسسول ال آمسد ،حضرت او را امسر كرد كسه دوباره بر گردد
بسه سسوي او ،آن زن گفست اگسر آمدم و شمسا را نيافتسم؟ گويسا
مسسسي خواسسسست وفات حضرتسسسش را خسسسبر دهسسسد رسسسسول خدا
فرمود(( :اگسسسر آمدي و مرا نيافتسسسي بيسسسا نزد ابوبكسسسر)) وي
احاديثسي ذكسر كرده و گفتسه كسه دللت صسريح بر امامست ابوبكسر
دارد ،ماننسد حديسث حذيفسه كسه رسسول خدا فرمود(( :اقتدا
كنيد به دو كسي كه پس از من مي باشند :ابوبكر و عمر))
و علي بسن زيسد بسن جدعان از عبدالرحمسن بسن أبسي بكره و
او از پدرش روايسست كرده كسسه گفسست(( :رسسسول خدا روزي
فرمود :كداميسسك از شمسسا خوابسسي ديده؟ گفتسسم :مسسن اي رسسسول
خدا ديدم گويسسا ترازويسسي از آسسسمان پاييسسن آمسسد و شمسسا بسسا
أبوبكسر در آن وزن شديسد و شمسا بر ابوبكسر ترجيسح داشتيسد،
پسسس از آن ابوبكسسر بسسا عمسسر وزن گرديسسد و ابوبكسسر بر عمسسر
ترجيسح داشست و سسپس عمسر بسا عثمان در آن وزن شدنسد ،و
عمسر ترجيسح داشست ،بعسد آن ترازو بال رفست ،در اينجسا رسسول
خدا فرمود خلفست پسس از نبوت اسست ،سسپس ملك را خدا
بسه هسر كسس بخواهسد ميدهسد )).و ايسن خسبر را احمسد بسن حنبسل
نيسز در مسسند خود روايست نموده اسست ،و گويسد(( :ابسو داود
از جابر روايسست كرده كسسه گفسست رسسسول خدا فرمود مرد
در پاسخ گفت كه اگر چنين باشد علي اول مقصر و گناهكار است زيرا پس از فوت رسول خدا به مسجد نرفت تا خلفات خود را انجام دهد
و قيام و اقدامي ننموده و حتي سخني به ميان نياورد بلكه همواره از تصدي خلفات بيزاري مي جست.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
صالحي شبي در خواب ديد كه ابوبكر به رسول خدا بسته
شده و عمر به ابوبكر و عثمان به عمر ،جابر گفت چون از
نزد پيامبر برخاستيم گفتيم مرد صالح رسول خدا است و اما
بسسسته شدن بعضسسي بسسه بعسسض ،واليان امري هسسستند كسسه خدا
پيامسسبرش را بسسه آن امسسر مبعوث نموده اسسست )).و از هميسسن
قبيل است حديث صالح بن كيسان كه روايت نموده از زهري
و او از عروه و او از عايشسه كسه گفست :بر رسسول خدا
وارد شدم آن روزي كه درد بر آن حضرت عارض شده بود،
پسسسس فرمود ((:پدرت را بسسسا برادرت احضار كسسسن تسسسا براي
ابوبكر نوشته اي بنويسم ،سپس فرمود :خدا و مسلمين نمي
خواهند مگر ابوبكر را)).
ايسن حديسث در صسحيح بخاري و مسسلم آمده اسست .و از ابسن
ابسى مليكسه روايست شده از عايشسه كسه گفست :چون بيماري
رسول خدا سنگين شد ،فرمود(( :عبدالرحمن بن ابى بكر
را احضار كن تا براي ابوبكر كتابي بنويسم كه بر او اختلف
نشود )).سسپس فرمود(( :معاذ ال پناه بسه خدا مسي خواهيسم
از اينكسسه مؤمنيسسن در حسسق ابوبكسسر اختلف كننسسد ،)).و ابسسن
حامسسد احاديسسث ديگري را كسسه دللت بسسه تصسسريح پيامسسبر بر
امامست ابوبكسسر مسي كننسسد ،ماننسسد احاديسث پيسسش سسساختن او در
نماز نيز ذكر كرده است ،و نيز بعضي از احاديث را در اين
مورد آورده است كه صحيح نيست.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ابسسن حزم 35گويسسد :در امامسست اختلف شده اسسست :طايفسسه اي
گفته اند رسول خدا جانشيني معين نكرد ،و طائفه اي گفته
انسسد چون ابوبكسسر را خليفسسه ي خود بر نماز قرار داد هميسسن
دليل بر اين است كه او به امامت و خلفات سزاوارتر است.
و بعضسسي گفتسسه انسسد خيسسر ،چون فضلش ثابسست تسسر بود او را
براي خلفست مقدم داشتنسد ،و طائفسه اي گفتسه انسد بلكسه رسسول
خدا بر خلفست ابوبكسر پسس از خودش بسا نسص آشكار تصسريح
فرموده و ما هم همين را مي گوييم به چند برهان:
يكي اجماع تمام مردم بر اقامت او كه خدا درباره ي شان در
سوره ي حجرات آيه 15فرموده( :أُولَئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ)
يعنسسي(( :ايشان راسسستگو ياننسسد )).و چنيسسن مردمسسي او را
خليفه خواندند .و خليفه در لغت آن كسي است كه ،شخصي
او را بسه جانشينسي بر گزينسد نسه اينكسه بدون گزينسش در جاي
36
كسي باشد.
در زبان عربسي براي خليفسه جسز چنيسن معنايسي درسست نيسست:
و گفتسسسه مسسسي شود(( :اسسسستخلف فلن فلنًسسا فهسسسو خليفتسسسه
ومسسسستخلفه)) يعنسسسي فلن فلن را جانشيسسسن گرفسسست پسسسس او
جانشيسن اوسست ،و اگسر بدون گزينسش جسا گزيسن او شود پسس
در زبان عربي خليفه ناميد ه نمي شود بلكه گفته مي شود:
((خَلفَ فلْن فلنًا يخلفه فهو خالف)) يعني خالف به معني
باز مانده و يسا جسا گزيسن گفتسه مسي شود نسه خليفسه و جانشيسن.
و نيز محال است كه تنها او را بخاطر پيش ساختن در نماز
خليفسسه و يسسا جانشيسسن گوينسسد ،زيرا كسسه ابوبكسسر ايسسن نام را در
زمان زندگسسي پيامسسبر هرگسسز كسسسب نكرده بودنسسد ،و از ايسسن
-35در كتاب(( :امامت و مفاضله)) كه بهترين كتاب در موضوع خلفت است.
36و كساني ابوبكر را به خلفت معرفي كردند كه خدا به صداقتشان شهادت داده و ايشان پيامبر و مقصود او را بهتر از همه مي شناختند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
چنين بر مي آيد كه منظور از خليفه بودن جانشين بودن در
غير نماز است.
برهان دوم :رسسول خدا كسساني ماننسد علي را در غزوه ي
تبوك و ابسسسسن ام مكتوم را در غزوه ي خندق و عثمان را در
غزوه ي ذات الرقاع و نيسسز عده ي ديگري را كسسه بر يمسسن و
يسسا بحريسسن و غيسسر آن خليفسسه ي موقسست خود نمود ،ولي مردم
آنان را خليفسه مطلق نناميدنسد و محال اسست مردمسي كسه قرآن
بسه راسستگويي آنان گواهسي داده بدون اينكسه پيامسبر ابوبكسر را
صسسريحا خليفسسه كرده باشسسد بر او جمسسع شونسسد! .و نيسسز در
روايست صسحيح آمده اسست كسه ((زنسي گفست يسا رسسول ال اگسر
در برگشتسن تسو را نيافتسم چسه كار كنسم؟ -گويسا منظور آن زن
رحلت پيامسسسبر بود -رسسسسول خدا فرمودنسسسد(( :بيسسسا نزد
ابوبكسسر)) ابسسن حزم مسسي گويسسد ايسسن نسسص آشكار بر جانشينسسي
ابوبكر است .و از رسول ال ثابت شده كه آن حضرت به
عائشسسه در وقسست بيماري كسسه وفات نمودنسسد فرموده انسسد:
((همانسسسا اراده كردم كسسسه كسسسسي را بسسسه طرف پدر و برادرت
بفرستم و چيزي بنويسم و پيماني ببندم تا اينكه كسي نگويد
كسه مسن سسزاوار ترم و يسا آرزو كننده ي آرزوي خلفست كنسد،
ليكن خداوند و مؤمنان جز ابوبكر را نمي خواهند)).
پس اين حديث دليل صريح است بر جانشين گرفتن پيامبر
ابوبكر را.
گفتم -يعني ابن تيميه :-بلكه اين نص دللت بر عدم جانشين
گرفتسسن ابوبكسسر مسسي كنسسد ،و تنهسسا دللت بر آن مسسي كنسسد كسسه
پيامبر راضي و خوشنود بودند كه ابوبكر پس از ايشان
جانشيسسن شان باشسسد ،و نيسسز ايسسن باور را ميرسسساند كسسه آن
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
حضرت مي دانستند كه امت بعد از او بر امامت و خلفت
ابوبكسسر جمسسع مسسي شونسسد ،از اينرو از تصسسريح دادن آشكار
سسكوت كردنسد و بر ايسن اكتفسا نمودنسد كسه خداونسد امتسش را بر
خلفت و امامت ابوبكر جمع مي كند.
ابن حزم اضافه مي كند دليل كسي كه مي گويد پيامبر او
را خليفسسه قرار نداد قول عمسسر اسسست كسسه گفسست :اگسسر جانشيسسن
معين كنم پس به تحقيق آنكه از من بهتر بود جانشين معين
كرد ،يعنسي ابوبكسر .اگسر تعييسن نكنسم و شمسا را بدون جانشيسن
بگذارم پسسس بسسه تحقيسسق آنكسسه بهتسسر از مسسن بود معيسسن ننمود،
يعنسسي رسسسول خدا .و همچنيسسن بسسه ايسسن روايسست عايشسسه
اسسستدلل كرده انسسد كسسه از او سسسؤال شسسد :اگسسر رسسسول خدا
جانشين تعيين مي كرد چه كسي را انتخاب مي نمود؟ گفت:
ابوبكسر را ،ابسن حزم مسي گويسد قول عمسر و عايشسه معارض
اجماع اصسحاب و آن دو حديسث كسه داراي سسند اسست ،نيسست،
و آنهسا از ايسن دو حديسث خسبر نبودنسد بلكسه مقصسود عايشسه و
عمر جانشيني با عهد مكتوب بوده است.
تسا آنكسه مسي گويسد اسستاد مسا ايسب تيميسه گفتسه براي شيعسه دليلي
بر وجود نسسص نيسسست ،و همانطوري كسسه راونديسسه گفتسسه انسسد
پيامبر به خلفت عباس نص نمود ،چنانچه اماميه به نص
بر خلفسست علي قائلنسسد .قاضسسي ابوبعلي گفتسسه جماعتسسي از
راونديسه گفتسه انسد كسه پيغمسبر بسه طور معيسن نسص بر عباس
عموي خود نمود ،و ايسن را آشكارا اعلم كرد ،ولي امست بسه
ايسن نسص رسسول خدا كافسر و مرتسد شدنسد و عناد نمودنسد.
بعضسي از ايشان گفتسه انسسد پيامسبر خدا بر خلفست عباس و
فرزندانسش تسا قيام قيامست نسص نمود .و ابسن بطسه روايست كرده
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بسه اسسناد خود از مبارك بسن فضاله كسه گفست :شنيدم حسسن
را كسسه بسسه خدا قسسسم مسسي خورد كسسه رسسسول خدا ابوبكسسر را
خليفه گردانيد دليل عمده ي قائلين به نص آشكارا بر ابوبكر،
ناميدن صحابه او را به ((خليفه رسول ال)) ميباشد :گفته
اند خليفه ،بر كسي كه او را غير او تعيين كرده ياشد اطلق
ميگردد (يعني صحابه كه ابوبكر را خليفه پيامبر مي دانستند
دليل است بر اينكه پيامبر او را جانشين خود نموده) و گفته
اند كه فعيل به معني مفعول است يعني خليفه به معني خليفه
شده از غيسسر .ولي ايسسن دليسسل كامسسل نيسسست زيرا همانطور كسسه
كسسسي كسسه غيسسر او ،او را جانشيسسن خود تعييسسن نموده ،خليفسسه
مسي گوينسد ،كسسي را هسم كسه جانشيسن و قائم مقام كسس ديگسر
تعييسسن او باشسسد نيسسز خليفسسه گوينسسد .و رسسسول خدا فرمود:
((مسن جهسز غازيسا فقسد غزا و مسن خلفسه فسى أهله بخيسر فقسد
غزا )).و نيسسز رسسسول خدا فرمود(( :اللهسسم انسست الصسساحب
فى السفر والخليفة فى الهل )).و خداي تعالي در سوره ي
ض)أنعام آيه ي 165فرمودهَ ( :وهُوَ الّذِي جَعَلَكُمْ خَلئِفَ الَْرْ ِ
و در سسوره ي يونسس آيسه ي 16فرموده( :ثُمّ جَعَلْنَاكُمْس
خَلئِفَ فِي الَْرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ) و در سوره ي بقره آيه
ي 30فرموده( :إِنّي جَاعِلٌ فِي الَْرْضِ خَلِيفَ ًة) و در سوره
ي ص آيه ي 26فرموده( :يَا دَاوُدُ إِنّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي
الَْرْضِس) يعنسي جانشيسن كسسان قبسل از تسو ،نسه خليفسه ي خدا،
چنانكسه بعضسي از كفار وحدت وجودي قائلنسد كسه انسسان نسسبت
بسسه خدا ماننسسد مردمسسك چشسسم اسسست و انسسسان جامسسع اسسسماء
حسناي الهي است و خدا را با انسان در صفات متحد دانسته
و از مشرك بدتسسر شده انسسد ،و از سسسوره ي بقره آيسسه ي 31
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
دليل آورده اند( :وَعَلّمَ آدَمَ الَْسْمَاءَ كُلّهَا) كه آدم مثل
خداست نعوذ بال ،خداي تعالي برتر و منزه است از شبيه و
مثل و مانند ،زيرا خدا غير خود را خليفه نمي كند و خلفت
براي كسسي اسست كسه غائب گردد و خداي تعالي هميشسه و بل
انقطاع حاضسسر و ناظسسر و مدبر و كار سسساز اسسست و هرگسسز
غائب نمسسي شود و او جانشيسسن بنده ي خود اسسست هرگاه كسسه
بنده از خانواده اش غايب گردد .و روايت شده كه به ابوبكر
گفته شد يا خليفه ال ،او گفت بلكه من خليفه ي رسول ال
مي باشم و همين مرا كافي است.
و يكسي از دليلهاي كسساني كسه مسي گوينسد خلفست ابوبكسر بسه
نسسص خفسسي بود ايسسن قول ثابسست رسسسول ال اسسست كسسه فرمود:
((خواب ديدم لب چاهي آب كشيدم پس فرزند ابى قحافه آنرا
گرفست و دو دلو بزرگ و يسا چنسد دلو آب كشيسد و در كشيدن
او ضعسسف بود و خدا او را بيامرزد ،سسسپس آنرا ابسسن الخطاب
گرفست پسس لبريسز شسد ،پسس شخصسيت قوي اي مثسل او نديدم
كه جايي بشكافت تا مردم تشنه به دور آن جمع شوند)) .و
قول رسسول خدا كسه فرمودنسد ((امركنيسد ابوبكسر را كسه بسه
مردم نماز بخوانسسد)) پسسس در مدت بيماري رسسسول خدا او
امامسست در نماز را بر عهده داشسست ،و روزي كسسه وفات مسسي
نمود پرده ي مسجد را بلند كرد در حاليكه مردم پشت ابوبكر
نماز مي خواندند و خوشحال شد.
و در حديثسي فرموده انسد(( :اگسر مسن از اهسل زميسن دوسستي
مسي گرفتسسم هسر آينسه ابوبكسر را بسه دوسستي بر مسي گزيدم ،و
همسه در هايسي را كسه بسه مسسجد باز مسي شسد بسستند مگسر آنرا
كه به خانه ي ابوبكر راه داشت)).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
در سسسنن ابوداود آمده اسسست كسسه اشعسسث از حسسسن و وي از
ابوبكره روايست مسي كنسد كسه رسسول روزي فرمودنسد(( :چسه
كسي از شما خواب ديده؟ در جواب يكي گفت :من در خواب
ديدم كسه گويسي ترازويسي از آسسمان فرودآمسد ،و شمسا و ابوبكسر
وزن كرده شديد و شما از او گران تر بوديد سپس ابوبكر و
عمسسر بسسا هسسم وزن كرده شدنسسد و ابوبكسسر گران تسسر بود )).و
هميسن حديسث را از طريسق حماد بسن سسلمه از ابسن جدعان از
عبدالرحمن بن ابى بكره از پدرش نيز روايت كرده اند؛ و در
آن آمده اسسست كسسه پيامسسبر فرموده انسسد(( :جانشينسسي نبوت
اسست ،بعسد از آن خداونسد هسر كسسي را كسه بخواهسد پادشاهسي
ميدهسسسد )).و ابوداود آن را از حديسسسث زهري از عمرو بسسسن
ايان از جابر روايسست كرده اسسست كسسه مسسي گفسست كسسه پيامسسبر
فرموده است:
((امشسسب براي مرد صسسالحي در خواب نشان داده شده اسسست
كسه ابوبكسر بسه رسسول ال آويزان شده -يعنسي بسسته شده -و
عمسسر بسسه ابوبكسسر آويزان شده و عثمان بسسه عمسسر آويزان شده
اسسسست)) سسسسپس گفسسست :هنگامسسسي كسسسه از نزد رسسسسول ال
برخاسستيم گفتيسم(( :آن مرد صسالح پيامسبر اسست ،و كسساني
كسه يكسي بسه ديگسر آويزان شده بودنسد واليان امري كسه خداونسد
به آن پيامبر خود را فرستاده است مي باشد)).
و حماد بسسسن سسسسلمه از اشعسسسث بسسسن عبدالرحمسسسن از پدرش از
سسمره روايست كرده كسه :مردي گفست :يسا رسسول ال ،خواب
ديدم گويسسا دلوي از آسسسمان انداختسسه شسسد ،ابوبكسسر لب آن را
گرفست و نوشيسد ،نوشيدن ضعيفسي ،سسپس عمسر آمسد و لبهاي
آن را گرفت و نوشيد تا پهلوي او پر شد ،سپس عثمان آمد
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و گرفسست و نوشيسسد تسسا پهلوي او پسسر شسسد ،سسسپس علي آمسسد و
لبهاي آن را گرفسسست و آن را جذب كرد و از آن چيزي بر او
پاشيد.
و از سسسعيد بسسن جمهان از سسسفينه روايسست شده كسسه گفسست
رسسول خدا فرمود(( :خلفست و جانشينسي نبوت سسي سسال
اسسست ،سسسپس خدا پادشاهسسي را بسسه هسسر كسسس كسسه خواهسسد مسسي
دهسد)) بسه سسفينه گفتسم كسه اينان يعنسي بنسي مروان گمان مسي
كنند كه علي خليفه نبود ،گفت :دروغ مي گويند.
بدون شسك گفتسه ي آن عده مردمان از اهسل سسنت كسه ((مسي
گويند پيامبر به خلفت ابوبكر تصريح كرده است )).از
قول كسسي كسه مسي گويسد خلفست عباس و يسا علي بسه نسص
ثابت شده است موجه تر و درست تر است ،زيرا كساني كه
مدعي خلفت عباس و علي به نص است دليلي ندارند ،و
سخن شان دروغ محض است ،و كسي كه از احوال اسلم و
زمان پيامبر با خبر باشد آن را خوب مي داند ،و يا اينكه
بسه سسخنهايي چون نايسب گرفتسن علي در وقست جنسگ تبوك،
استدلل مي كند ،و اين استدلل به اين امر دللت نمي كند.
درسيت ايين اسيت كيه پياميبر خدا كسيي را جانشيين خود نكرد
و فقييط مسييلمين را رهنمايييي فرمود و بييه واسييطه ي اموري
ايشان را به سوي ابوبكر ارشاد كرد ،وي او را ليق ديد و به
او خوشنود بود و عزم كرد براي او عهدنامييه اي بييه خلفييت
بنويسيد اميا دييد مسيلمين بر او اجتماع دارنيد ،و اگسر يقيسن مسي
كرد كسه بر امست مشتبسه مسي شود البتسه بيان قاطعسي مينمود،37
چنانكسسسه خود فرمود(( :خداو مؤمنيسسسن نمسسسي خواهنسسسد مگسسسر
37ولي چون بناي امامت و پيشوايي ر زمامداري بر شوري و مشورت است لذا صلح نديد كسي را انتصاب كند ،زيرا انتصاب بر خلف انتخاب
است .مترجم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ابوبكر را)) باضافه اتفاق امت يا رضاي رسول خدا از عهد
نامه بهتر و رساتر است.
امسا گفتسه ي تسو بر ايسن كسه{ :مسي گوينسد :امامست ابوبكسر پسس
از رسسول خدا بسه بيعست عمسر و بسه رضاي چهار نفسر بوده
اسسسست} در جواب گوييسسسم :امامسسست ابوبكسسسر بسسسه بيعسسست تمام
مهاجرين و انصار بود .اگر فردي مانند سعد بن عباده بيعت
نكرد و بيعت نكردن يك نفر ايرادي بر ما نيست در حالي كه
مي دانيم بسياري از صحابه و تابعين پس از عثمان با علي
بيعسست نكردنسسد آيسسا بيعسست نكردن اينان امامسست را از علي
سسلب مسي كنسد؟ مذهسب اهسل سسنت ايسن اسست كسه امامست نزد
ايشان بسسا موافقسست صسساحبان شوكسست منعقسسد مسسي شود و بسسه
واسطه ي ايشان مقصود از امامت حاصل مي گردد كه همانا
قدرت و تمكن جهت اجراي قوانين اسلم مي باشد ،و لذا مي
گوينسد هركسسي را كسه قدرت و سسلطنت باشسد ،او اولوا المسر
است و مسلمين به اطاعت ايشان مامورند مادامي كه امر به
عصسسيان خدا نكنسسد .پسسس امامسست و زمامداري ،ملك و تسسسلط
اسست نيكوكار باشسد يسا بدكار 38امسا ملك و تسسلط بسه موافقست
سسسه يسسا چهار نفسسر تحقسسق پيدا نمسي كنسسد و لذا علي پسسس از
بيعسست مردم بسسا او و حصسسول شوكسست بسسه وسسسيله ي آن امام
گرديد.
امام احمسد بسن حنبسل رحمسه ال مسي گويسد :چسه آنكسه بسا راي و
رضايسست مردم انتخاب شود و چسسه آنكسسه بسسه زور سسسلح بر
مي داند آمده است ،و به همين زودي حديث آن جناب خواهد آمد. چنانكه در نهج البلغه كه شيعه آن را منسوب به علي 38
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مردمان مسسسسلط گردد و اميسسسر المؤمنيسسسن ناميده شود نيكوكار
باشد يا بدكار ،و جايز است كه 39صدقات به او داده شود.
و هنگامي كه از امام احمد بن حنبل رحمه ال درباره ي اين
قول پيامسبر كسه فرموده(( :مسن مات وليسس عليسه امام مات
ميتسة جاهليسة)) فرمود :ميدانسي امام كيسست؟ امام كسسي اسست
كه تمام مسلمين بر وي اتفاق كنند ،پس ابوبكر بدين جهت
مستحق امامت و زمامداري شد كه مردم بر او اجماع كردنسد
و لذا امامسست او موجسسب رضاي خدا و رسسسول خدا گرديسسد،
پسس او بسه واسسطه بيعست صساحبان قدرت امام شسد ،همچنيسن
چون با عمر بيعت كردند و از او اطاعت نمودند امام شد.
و اگسر بفرض بسه وصسيت ابوبكسر اعتنسا نمسي كردنسد و بسا عمسر
بيعست نمسي نمودنسد وي امام نمسي شسد ،چسه جايسز باشسد وچسه
جايسسز نباشسسد ،پسس حلل و حرام متعلق بسه كارهاسسست ،و امسا
خود زمامداري و تسلط عبارت از قدرتي است كه بدست مي
آيد .و آن گاهي بگونه اي بدست مي آيد و حال مي شود كه
خدا و رسسول آن را دوسست مسي دارنسد ماننسد تسسلط خلفاي
راشدين ،و گاهي بر وجهي بدست مي آيد كه خوشنودي خدا
و رسسسول در آن نيسسست ماننسسد سسسلطنت سسستمگران و اگسسر بسسه
فرض عمسر و طايفسه اي بسا ابوبكسر بيعست مسي كردنسد و سساير
اصحاب از بيعت با آنان خودداري مي نمودند ،امامت حاصل
نمسسي شسسد ،ولي او بسسا بيعسست جمهور مردم خليفسسه شسسد و لذا
بنابراين تخلف يك نفر (سعد بي عباده ) در مقصود خلفت
تأثيري نداشست .و امسا اينكسه عمسر بسه بيعست بسا ابوبكسر سسبقت
39منظور از صسدقات همان زكات اسست كسه هرگاه اميسر يسا خليفسه اي براي مسسلمانان تعييسن شود مسي توانسد زكات فرض مسسلمانان را جمسع كنسد و
در مصارف شرعي آن كه خداوند تعالي بيان فرموده است مصرف نمايد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گرفست هسر بيعتسي چنيسن اسست كسه بسه ناچار يكسي سسبقت مسي
گيرد .و اگسسسر چنسسسد نفري بسسسه بيعسسست راضسسسي نباشنسسسد تأثيري
نخواهسسد گذاشسست ،زيرا بسسا ادله شرعسسي اسسستحقاق ثابسست شده
است.
امسا پسس از وفات ابوبكسر مردم بنسا بسه وصسيت او بسا عمسر
بيعست كردنسد زيرا بسه واسسطه ي بيعست مسسلمين او خليفسه شسد،
پس تحقق امامت او به واسطه ي مردم بود.
امسسا در پاسسسخ قول تسسو(( :سسسپس عثمان را بعضسسي انتخاب
كردنسد)) مسي گوييسم بلكسه مردم بر بيعست بسا او اجماع كردنسد و
احدي تخلف نكرد .امام احمسد بسن حنبسل رحمسه ال در روايست
حمدان بسن علي مسي گويسد((:درميان خلفسا ي بيعتسي محكمتسر
از بيعت با عثمان نبود)).
بايسسد گفسست قول امام احمسسد درسسست اسسست :زيرا اگسسر بسسه فرض
عبدالرحمسسن ابسسن عوف بسسا او بيعسست مسسي كرد ولي علي و
طلحة و زبير و صاحبان شوكت بيعت نمي كردند وي امام
نمسي شسد .حضرت عمسر امسر خلفست را بسه مشوره ي شسش
نفسر گذاشست كسه از بينشان خليفسه تعييسن كننسد و سسه نفسر بسه
اختيار خودشان از نامزدي خلفسسسست كنار رفتنسسسسد و آن سسسسسه
طلحسه ،زبيسر و سسعد بسن ابسي وقاص بودنسد ،و عثمان ،علي و
عبدالرحمسسن بسسن عوف باقسسي ماندنسسد و اينان اتفاق كردنسسد كسسه
عبدالرحمسسن زمامدار و متولي نشود و يكسسي از آن دو متولي
گردد .عبدالرحمن سه روز كوشش كرد ،نخوابيد و چشم بهم
نگذاشت و با سابقين از اصحاب رسول و انصار مشوره كرد
همسسه اشاره بسسه عثمان كردنسسد و پسسس از سسسه روز تحقيسسق بسسا
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
عثمان بيعست كردنسد نسه بخاطسر اشتياقسي كسه عثمان بسه خلفست
داشته و نه به جهت ترسي كه مردم از او داشته باشند.
و قول حلي كه (( :سپس علي به بيعت مردم امام شد)) :در
جواب مييي گوييييم :اختصيياص دادن حضرت علي بييه بيعييت
مردم بدون مخصوص و بدون دليل است زيرا خلفاي سه گانه
كييه قبييل از او بودنييد بيعييت آنان نيييز چنييين بود بلكييه بهتيير و
جامعتير و رسياتر بود .و پيس از شهادت حضرت عثمان در
حاليكه دلها مضطرب و پريشان بود با علي بيعت شد تا آنكه
گفتسسه شسسد طلحسه بسسا اكراه حاضسر شده و بسه زور او را براي
بيعست آوردنسد و اهسل فتنسه در مدينسه شوكست داشتنسد و بسسياري
از اصسسحاب ماننسسد حضرت عبدال بسسن عمسسر و سسسعد بسسن ابسسي
وقاص بسا علي بيعست نكردنسد پسس چگونسه بسه بيعست خلق بسا
علي قائل مسي باشسي در حالي كسه در حسق سساير خلفاء چنيسن
نظري ندارد؟!!!
امسا آن كسه بسا علي بيعست كردنسد در نگرانسي بودنسد .بعسد از
بيعست از او رو گردان شدنسد ،و اهسل شام و غيسر آن از بيعست
بسا او خودداري نمودنسد تسا از قاتلن عثمان انتقام گيرد .حتسي
طايفسسسه اي گفتنسسسد علي و معاويسسسه هسسسر دو امامنسسسد ،و گروه
ديگري گفتنسسد امامسسي براي عموم نداريسسم بلكسسه آن هنگام را
زمان فتنه خواندند ،و اين قول ،قول طايفه اي از اهل حديث
بصسريين اسست .و طايفسه ي ديگري ماننسد ابوالهذيسل ،جبائي و
فرزندش 40و ابسن الباقلني ،41و اشعري گوينسد از آنجايسي كسه
40جبايسي ابسو علي محمسد بسن عهدالوهاب بسن سسلم و فرزندش ابوهاشسم عبدالسسلم بسن محمسد ،هسر دو كسه جباييان مشهورنسد ،و از روسساي معتزله
مسي باشنسد ،و در كتسب كلم عقايدشان ذكسر شده .ابسو علي جبايسي شاگرد ابوهاشسم بسي محمسد حنفيسه ميباشسد .وفات ابوعلي 303و وفات ابوهاشسم
.321و قبر هر دو در بغداد است و جبا به ضم جيم و تشديد باء است.
41او ابوبكر محمد بي طيب باقبلني متوفي سال 403مي باشد و او شاگرد ابوالحسن اشعري است .در بديهه گويي حاضر و داراي مولفاتي
بوده از آن جمله اعجاز القرآن و كتاب تمهيد است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
هسر مجتهدي مصسيب اسست ،پسس هسم آنان كسه ماننسد طلحسه و
زبيسر بسا علي جنگيدنسد بسه راه صسواب رفتسه انسد و هسم علي بسه
راه صسسواب رفتسسه اسسست .بسسا اينكسسه در واقسسع علي امام بود،
ايسسن گروه معاويسسه را نيسسز مجتهسسد مصسسيب دانسسسته ،و گروه
چهارم علي را امام ميداننسسد و مسسي گوينسسد تنهسسا او بسسه راه
صسسواب بود و كسسساني كسسه در مقابسسل او جنگيدنسسد مجتهدينسسي
بودند كه به خطا رفته بودند ،و اين قول مردماني از احناف،
مالكيها ،شافعيها و حنبليها است.
و طايفسه ي پنجمسي گفتسه انسد علي خليفسه بود و از معاويسه بسه
حسسسق نزديكتسسسر بود ،و جنسسسگ نكردن آن دو بهتسسسر بود زيرا
رسسسول خدا فرمود(( :بزودي فتنسسه اي رخ خواهسسد داد كسسه
نشسسته در آن بهتسر از ايسستاده اسست)) و براي قول رسسول
خدا درباره ي حسسن بسن علي كسه فرموده(( :پسسرم حسسن
آقا است و بزودي خدا بوسيله او بين دو طايفه ي بزرگي از
مسسسسلمين آشتسسسي بر قرار ميكنسسسد )).پسسسس پيامسسسبر خدا بسسسه
واسسطه ي اصسلح بر او ثنسا فرموده و اگسر قتال واجسب و يسا
مسستحب بود تارك آنرا مدح نمسي نمود .و گفتسه انسد كسه خداي
تعالي ابتدا بسسه قتال اهسسل بغسسي امسسر نكرده زيرا در سسسوره ي
حجرات آيه ي 9ميفرمايد:
(وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ
). . . إِحْدَا ُهمَا عَلَى ا ُلْخْرَى فَقَاتِلُوا الّتِي تَبْغِي
يعني((:و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم كار زار كردند بين
ايشان صسسلح دهيسسد پسسس اگسسر يكسسي از اينان بر ديگري تعدي
نمود در مقابسل آنكسه تعدي مسي كنسد بجنگيسد تسا بسه فرمان خدا
برگردد)).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
پس خدا در اين آيه اولً به اصلح امر نموده و اگر يكي از
آنهسسا تعدي نمود پسسس بسسا او بايسسد قتال شود تسسا بسسه امسسر الهسسي
برگردد .پسسس براي ايسسن دو طايفسسه مصسسلحتي در قتال نبود و
آنچسه خدا امسر ميكنسد بايسد داراي مصسلحت باشسد تسا بر مفسسده
رجحان داشته باشد ،و لذا ابن سيرين از حذيفه نقل كرده كه
گفتسسه((:هسسر كسسس فتنسسه و زمان فتنسسه را درك كنسسد مسسن بر او
خائفم مگر محمد بن مسلمه را ،زيرا از رسول خدا شنيدم
كه فرمود فتنه به او ضرر نمي رساند )).و شعبه از اشعث
بن سليم از ابو برده از ثعبله بن ضبيعه نقل كرده كه گفت:
نزد حذيفسه داخسل شدم و گفست :مسن مردي را مسي شناسسم كسه
فتنسسه بسسه او ضرر نمسسي رسسساند ،چون بيرون رفتيسسم خيمسسه اي
پيدا شسسد كسسه در آن محمسسد بسسن مسسسلمه بود ،از بودن او در
خيمسه سسؤال كرديسم؟ گفست :نمسي خواهسم در يكسي از شهسر هسا
باشسم تسا اينكسه امسر آشكار و فتنسه بر طرف گردد .پسس او از
جنسسگ بسسه كلي كناره گيري كرد و چنانكسسه پيامسسبر فرموده
بودنسد فتنسه آسسيبي بسه او نرسساند .و بسه هميسن جهست سسعد بسن
ابي وقاص ،اسامه بن زيد ،عبدال بن عمر ،ابوبكره ،عمران
بسن حصسين و بيشتسر باقسي ماندگان از سسابقين از هر دو گروه
كناره جويسي كردنسد .و ايسن دللت بر ايسن دارد كسه قتال واجسب
و مسسستحبي نبوده اسسست؛ و اهسسل سسسنت و حديسسث و مالك و
سسسفيان ثوري و احمسسد و غيسسر ايشان بر ايسسن قولنسسد .امسسا بر
خلف خوارج ،عثمان و علي و همراهان ايشان را كافسسسسسسسسسر
شمرده انسد ،و امسا روافسض بيشتسر سسابقين اوليسن از مهاجريسن
و انصار رسول خدا را كافر و يا فاسق شمرده اند .و نيز
هر كس كه با علي قتال نموده كافر دانسته اند .و نواصب و
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
امويان علي و همراهانش را فاسق دانسته و مي گويند علي
ظالم بود و تعدي كرد .و طايفسسسسه اي از معتزله يكسسسسي از دو
طايفه از اهل جنگ جمل را فاسق ميدانند اما آنرا معين نمي
كنند .حال با اين همه اقوال ،آيا ميتوان گفت بيعتي كه مردم
با علي نمودند از بيعت مسلمين با سه خليفه ي قبلي بهتر
بوده؟!!.
و بعلوه حلي كسسه امامسست علي را از طريسسق نسسص و انتصسساب
گمان مسي نمود چگونسه در اينجسا امامست او را مبتنسي بر بيعست
مردم ميداند؟!!.
امسا گفتار حلي كسه(( :سسپس اختلف كردنسد ،بعضسي پسس از
علي ،حسسن را امام دانسسته و برخسي معاويسه را)) در جواب
او بايسسد گفسست كسسه :اهسسل سسسنت در اينجسسا نزاعسسي ندارنسسد بلكسسه
ميداننسسد كسسه اهسسل عراق پسسس از علي بسسا حسسسن بيعسست كردنسسد،
سپس حضرت حسن به ميل خود خلفت را به معاويه واگذار
42
نمود.
و امسا قول علمسه كسه(( :اهسل سسنت امامست را بسه بنسي اميسه
كشاندند)).
در جواب بايسد گفست :اهسل سسنت نگفتسه انسد كسه تعييسن كردن و
اطاعست كردن يكسي از بنسي اميسه در همسه اموري كسه امسر مسي
كنسد واجسب اسست بلكسه مسي گوينسد چنيسن واقسع شده كسه ايشان
صسساحب قدرت و سسسلطنت شدنسسد و مقصسسود از امامسست را كسسه
42شيعه اماميه به عصمت ائمه معتقد مي باشند ،پس به مقتضاي اين عقيده حسن خطا ننموده ،و آنچه از او صادر شده حق است و حق ضد و
نقيض نمي شود ،و مهمترين كار حضرت حسن بيعت او با معاويه بود ،پس سزاوار است كه شيعه اين بيعت را در نظر گرفته و به حق بودن
آن ايمان داشتسه باشسد ،چون عمسل معصسوم نزد ايشان حجست اسست .ولي از احوال ايشان مشاهده مسي شود كسه يسا عمسل حضرت حسسن را قبول
ندارنسد و يا اين كه عصمت او را منكرند .پس بايسد گفت كه يا در ادعاي عصمت امامشان صادق= =نيستند كه در اين صورت دين ايشان بي
اسساس گشتسه و خراب مسي شود و يسا ايسن كسه بيعست حضرت حسسن را بسا معاويسه قبول دارنسد و حسق ميداننسد ولي مخالف معصسوم مسي باشنسد ،ايشان
هميشه علي رغم عمل امام معصومشان بر زمامداران اسلمي خروج كرده و طبقه پس از طبقه به مخالفت اصرار مي ورزند .ما هدايت ايشان
را خواهانيم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
جهاد ،اقامسسه ي حسسج ،جمعسسه ،اعياد اسسسلمي و ايمنسسي راههسسا
اسست بسه عمسل آوردنسد .و ليكسن براي ايشان در معاصسي الهسي
اطاعتي نيست كه رسول خدا فرموده(( :ل طاعة لمخلوق
فسي معصسية الخالق )).بلكسه معاونست و همراهسي در نيكسي و
تقوي لزم و بر گناه و ستم حرام است.
چون خدا در سوره ي مائده آيه ي 2مي فرمايد:
(وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرّ وَالتّقْوَى وَل تَعَاوَنُوا عَلَى الِْثْمِ
وَالْعُدْوَانِس)يعنسي(( :بر نيكسو كاري و پرهيزگاري همديگسر را
مدد كنيد ،و بر گناه و ظلم همديگر را مدد نكنيد)).
و مسسلم اسست كسه بدون زمامدار مردم اصسلح نمسي شونسد و
كشور داراي زمامدار ظالم ،بهتسسسسسسسسر از كشور بدون زمامدار
43
است.
پسس هسر كسه زمام امامست را گرفتسه بود بهتسر اسست از امامسي
معدوم منتظري كسه سسالها و عمرهسا اسست كسه شمسا در انتظار
و اميدها دروغيست ،اما غير علي ديگر امامان سلطنت و
قدرت نداشتنسد بلكسه عاجسز بودنسد از امامست و نسه داراي حسل
عقدي بودنسد و نسه مقصسود امامست از آنهسا حاصسل شسد 44.در
صسسحيح بخاري و مسسسلم از ابسسن عباس از رسسسول خدا آمده
كه فرمود(( :كسي كه از امير خود چيز مكروهي ببيند صبر
كنسد ،زيرا هسر كسس از امسر سسلطان يسك وجسب خارج شود و از
جماعسسسست جدا گردد سسسسسپس بميرد بسسسسه مرگ جاهليسسسست مرده
است)) و مسلم از ابو هريره روايت كرده است كه رسول
-43و از حضرت علي روايست شده كسه فرمودنسد زمام داري براى مردم لزمسي اسست چسه ايسن زمامدار نيسك باشسد يسا بسد ،گفتسه شسد نيسك را ميدانيسم
ولي بد چگونه است ،گفت راهها يا وجود او امن مي شود و حدود برپا مي گردد و با دشمن جنگ مي شود و غنيمت تقسيم مي گردد.
علي بن معبد -يكي از درستان امام دهم اماميه -اين حديث را در كتاب خود ((الطاعه و المعصية)) نقل نموده است.
-44و مسا در كتسب خود ثابست كرده ايسم كسه علي و اولد او نمسي دانسستند كسه امام دوازده نفسر اسست .بسه كتاب ((عرض اخبار اصسول بر قرآن و
عقول)) و كتاب ((بررسسي از نصسوص امامست)) رجوع شود .كتاب كافسي از موسسي بسن جعفسر روايست نموده كسه اصسل ادعاي امامست نداشتنسد.
ولي در قرون بعدي امامت ائمه و مذهب اثني عشري بدست استفاده جويان ساخته و پرداخته شد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ال گفتسسه اسسست(( :هسسر كسسس از اطاعسست خارج گردد و از
جماعسست جدا شود سسسپس بميرد بسسه جاهليسست مرده ،هسسر كسسس
تحت پرچمي كوركورانه و براي عصبيت غضب و قتال نمايد
از من نيست)).
و در حديث ديگر ابن عمر از پيامبر خدا روايت نموده كه
فرمود (( :هر كس از اطاعت دست بكشد و خلع يد كند روز
قيامست بدون حجست خدا را ملقات نمايسد ،و هسر كسس بميرد و
در گردن او بيعتسي نباشسد بسه مرگ جاهليست مرده اسست )).و
رسسول خدا فرمود(( :طاعتسي براي احدي در معصسيت خدا
نيسسسست همانسسسا اطاعسسست در معروف و كار نيسسسك اسسسست)) در
صسحيح بخاري و مسسلم از ابسن عمر روايت شده كه پيامسبر
فرموده است(( :كه بر مسلمان است شنيدن و اطاعت كردن
در آنچه امر و نهي شود مگر اين كه امر به معصيت باشد
45
كه شنيدن و طاعتي در آن نيست)).
45
در نهج البلغه كه شيعه آن را منسوب به او مي دانند در خطبه ي 125از تفرقه و مفارقت از جماعت نهي نموده است. حضرت علي
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
فصل دوم
ن آمَنَ 46حقا هم كه اماميه در اصول عقايد از اسلم جدا شده اند ،زيرا كتاب خدا و اسلم در سوره ى بقره آيه ى 177فرموده (وَلَكِنّ الْبِرّ مَ ْ
بِالِّ وَالْيَوْمِ الْخِرِ وَالْمَلئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنّبِيّينَ) .كه خدا در اين آيه اصول دين اسلم را كه ايمان به خدا و قيامت است بيان فرموده و طريق
شناخت اين دو ايمان به ملئك و كتب الهي و پيامبران است كه از طريق وحي اخبار ((ال)) و ((اليوم الَخر)) بيان شده است .ولي اماميه
اصسول ديسن و مذهسب خود را پنسج ميداننسد .اگسر بسه ايشان بگويسي خدا و رسسول آنهسا را اصسل ديسن قرار داده انسد پسس مدرك شمسا چيسست؟ در جواب
عاجز مي مانند :مثل امامت را از اصول شمرده اند در حاليكه علي بن ابي طالب در نهج البلغه كه منسوب به اوست ميگويد من تابع دينم من
نه اصل دينم و نه فرع آن آيا پيروان مذهب شيعه همان راه و رسم علي را در اين اتخاذ كرده اند؟ ديگر اينكه خداي تعالي از تفرقه و جدايي
در دين نهي فرموده و در سوره ي روم آيه ي 31فرموده( :وَل تَكُونُوا مِنَ الْ ُمشْرِكِينَ مِنَ الّذِينَ فَرّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً كُلّ حِزْبٍ ِبمَا لَدَيْهِمْ
فَرِحُو نَ) يعني ،مانند مشركيني كه دين خود را جدا نمودند و دسته دسته گرديده اند نباشيد كه هر گروهي به اعتقادات خويش شادمان است)).
حال با در نظر گرفتن اين آيه آيا مي توان گفت كه مذهب شيعه به دليل جدا شدن در اصول عقايد از ساير فرق اسلمي احق مذاهب است؟!!
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
حجاب ولي في الري قرّة عين
و امسسر بر برخسسي از ايشان مشتبسسه گشسست و طالب دنيسسا را در
نظسر گرفست و بدون تحقيسق راه او را دنبال كرد ،پسس حسق بر
او پنهان گرديسسد و از جانسسب خداونسسد مسسستحق مواخذه شسسد.
بعضسسي هسسم چون گروه بسسسياري را ديده از روي كوتسسه فكري
بسه گمان اينكسه زيادي جمعيست دليسل درسستي اسست تقليسد نموده
و بيعست كرد ،در حالي كسه خداي تعالي در سسوره ي ص آيسه
ي 24فرموده( :وَقَلِيلٌ مَا هُمسْ) يعنسي ((چسه اندك انسد
ايشان)) ولي بعضسسي از ايشان امارت را از آن خود دانسسسته
و بحسق آن را طلب نمود و گروهسي اندكسي كسه از زينست دنيسا
روگردان و مخلص بودنسسد بسسا او بيعسست كردنسسد و پيروي امسسر
كسسي را كردنسد كسه مسستحق مقدم شدن بود .پسس تحقيسق در
شناخست حسق و تكيسه بر انصساف واجسب ،و حسق را بسه جايسش
نهادن لزم است كه خداي تعالي در سوره ي هود آيه ي 18
فرموده( :أَل لَعْنَةُ الِّ عَلَى الظّالِمِينَ)
((آگاه باشيد لعنت خدا بر ستمگران است)).
جواب آنكه :اين مصنف شيعي مردم بعد از پيامبر را به چه
دروغ به چهار دسته كه بر هيچ يك از اصحاب رسول خدا
تطبيق نمي شود تقسيم كرده:
اول آنكسه بسه ناحسق خلفست را طلب كرد كسه مقصسود او ابوبكسر
اسست .دوم آنكسه بسه حسق خلفست را طلب نمود كسه مقصسود او
علي است ،و اين دروغي بيش نيست زيرا كه نه علي طالب
خلفت بود و نه ابوبكر .و دو دسته ي ديگر كه يكي بخاطر
دنيسا و ديگري براي كوتسه فكري مقلد شدنسد .ايسن سسخن نيسز
عاري از حقيقت است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
(أُولَئِكَ هُمُ الْمُ ْؤمِنُونَ حَقّا) ((ايشانند مؤمنين حقيقي)) و به ايشان وعده ي مغفرت و رزق كريم داده است ،اشتباه كرده؟!! و آيا مي توان گفت
خدا نمي دانست كه ايشان مرتد مي شوند؟!! .
خداونسد همسه را از چنيسن لغزشهاى بزرگ حفسظ نمايسد :حقيقست آن اسست كسه خداي تعالي از اسستحكام ايمان در اصسحاب رسسول و نفوذ ايمان در جان
ايشان مطمئن بوده و مسسي دانسسسته كسسه ايشان هرگسسز دسسست از ايمان نخواهنسسد شسسست ،و تسسا آخسسر عمرشان بر ايمان باقسسي خواهنسسد مانسسد .و لذا در
حياتشان از ايشان تمجيد نموده است.
آيات 39تا 41از سوره ي حج كه در قسمتهايي از اين آيات خدا چنين فرموده:
(أُذِنَ لِلّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنّ الَّ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ الّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقّ إِلّ أَنْ يَقُولُوا رَبّنَا الُّ) تا آنجا كه مي فرمايد:
(الّذِينَ إِنْ مَكّنّاهُمْ فِي الَْرْضِ أَقَامُوا الصّلةَ وَآتَوُا الزّكَاةَ وََأمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ ا ْلمُنْكَرِ) در اين آيات :خداوند در توصيف اصحاب رسول
خدا فرموده است كه ايشان كساني اند كه در صورت تمكن و قدرت در زمين به اقامه نماز و اداي زكات و امر به معروف و نهي از منكر مي
پردازند ،يعني مومنين حقيقي مي باشند و مسلمانان اسمي نيستند حال آيا مي توان بر چنين كساني سب و لعن نموده بر خلف قول خدا ايشان
را بي ايمان دانست؟!!
آيه ي 76از انفال كه حق تعالي مي فرمايد( :إِنّ الّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ الِّ وَالّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ
بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
كسسه مسي فرمايسسد كفار و يهود و نصسساري را دوسست و ياور و
هسم راز خود نگيريسد و بسه غيسر از خودتان اعتماد نكنيسد .آن
گاه در بيسسن ايسسن آيات كسسه از اعتماد و دوسسستي بسسا كفار نهسسي
فرموده ،مسسي فرمايسسد ياور و دوسسست حقيقسسي و پشتيبان شمسسا
فقط خدا و رسول و مومنين مي باشند و جز خدا و رسول و
مومنيسن يار و ياوري نداريسد .بنابرايسن بسا توجسه بسه آيات قبسل
و بعسسد ،مقصسسود از ولي در آيسسه ،55دوسسست و ياور بوده و
همسه مومنيسن چسه علي و چسه غيسر علي را شامسل مسي شود
و چنان كسسسه در سسسسوره ي توبسسسه آيسسسه ي 71نيسسسز فرموده:
(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ) و در سوره ي
آل عمران آيه ي 118مي فرمايد( :يَا أَيّهَا الّذِينَ آمَنُوا ل
تَتّخِذُوا بِطَانَةً مِنْس دُونِكُمْس) و در سسوره ي توبسه آيسه ي
16مي فرمايد . . . ( :وَلَمْ يَتّخِذُوا مِنْ دُونِ الِّ وَل رَسُولِهِ
55را دليسسل بر وَل الْمُؤْمِنِين سَ وَلِيجَ ًة) رافضيان آيسسه ي
وليست تكوينسي جهان و يسا زمامداري علي گرفتسه انسد و بسه
سسياق آيات نظسر نكرده انسد كسه اصسل مربوط بسه زمامداري و
سسسر پرسسستي نيسسست و فقسسط بسسه دوسسستي مومنيسسن بسسا يكديگسسر
مربوط است.
و بعضي از جاهلن گفته اند كه فرموده ي خداوند جل جلله
در آيسه ي 55سسوره ي المائده (الّذِينَس يُقِيمُونَس الصسّلةَ
وَيُؤْتُونسسسسسَ الزّكَاةَ وَهُمسسسسسْ رَاكِعُونسسسسسَ) درباره ي علي
هنگامسسي نازل شسسد كسسه آن حضرت در نماز بود انگشتسسر خود
را صدقه داد .و در اين مورد روايت دروغيني آورده اند.
و در رد ايسن ادعسا گفتسه شده اسست كسه هرگسز چنيسن نيسست،
دليل ذيل به باطل بودن اين ادعا دللت مي كند:
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مفرد -آيسه ي مذكور بسه صسيغه ي جمسع آمده اسست و علي
است.
-حرف واو در جمله ي ((وهم راكعون)) واو حال نيست،
و اگسر چنيسن مسي بود بايسد زكات در وقست ركوع در نماز داده
مي شد..
-و يكسي از دليسل هسم ايسن اسست كسه نيكوكار وقتسي سسزاوار
مدح مسي شود كسه عمسل واجسب و مسستحبي را انجام دهسد ،و
پرداختسسن زكات در نماز بسسه اتفاق همسسه چنيسسن نيسسست ،و نيسسز
پرداختن زكات در نماز فكر نماز گذار را مشغول مي سازد.
و بر علي در زمان پيامسسسبر زكات واجسسسب نبود ،و نيسسسز
انگشتري نداشت.
-در حديثسي كسه ايشان ذكسر كرده انسد آمده اسست كسه بنسا بسه
سسوال آن شخسص علي انگشتسر خويسش را داد ،ليكسن زكات
دهنده تنهسا وقتسي سسزاوار مدح مسي باشسد كسه زكات را بسه فور
وجوبش و بدون سوال كسي بدهد.
-و نيسسز سسسياق سسسخن و موضوع آن در نهسسي از دوسسستي و
موالت بسسا كفار ،و امسسر بسسه دوسسستي بسسا مسسسلمانان اسسست ،در
حاليكه رافضه با مسلمانان دشمني ،و با منافقين و مشركين
دوسستي مسي كننسد ،چنانچسه كسه ديديسم آنهسا بسا مغولهسا بر عليسه
مسسسلمانان همكاري كردنسسد ،خداونسسد جسسل جلله پيامسسبرش را
مخاطسب قرار داده ميفرمايسد( :هُوَ الّذِي أَيّدَكَس بِنَصْسرِهِ
وَبِالْمُؤْمِنِينَ وَأَلّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ)
((سوره النفال ))62 -61
يعنسي :او خدايسي اسست كسه تسو را بسه ياري خود و بسه مؤمنيسن
تأييسسد نمود و بيسسن دلهاي ايشان الفسست انداخسست)) در حاليكسسه
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
رافضسسه مسسي خواهنسسد بيسسن دلهاي بهتريسسن مردان امسست توسسسط
دروغ پراكني ها تفرقه بيندازند.
و خداوند متعال ميفرمايد:
(وَالّذِي جَاءَ بِالصّدْقِ وَصَدّقَ ِبهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتّقُونَ – الي
عمِلُوا)قوله -لِيُكَفّرَ الُّ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الّذِي َ
52
الزمر آيه .35-33
آيه ي 55از سوره ي نور كه مي فرمايد:
(وَعَدَ الُّ الّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنّهُمْ فِي
الَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الّذِينَ ِمنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكّنَنّ لَهُمْ دِينَهُمُ لّذِي
ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدّلَنّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً) .
يعنسي(( :خدا وعده كرده آنانسي را از شمسا كسه ايمان آورده و
عملهاي شايسسسته كرده انسسد در زميسسن جانشيسسن كنسسد چنانكسسه
پيشينيان را جانشيسن نمود و ايشان را بر دينسي كسه بر ايشان
پسسنديده تمكسن ميدهيسد و البتسه خوف ايشان را بسه امسن تبديسل
53
ميكند.
بايسسد از مخالفيسسن اصسسحاب رسسسول خدا پرسسسيد آيسسا خطاب
(منكسم) درآيسه جسز مؤمنيسن زمان رسسول كسه خدا ايشان را
جانشين و خليفه كفار و مشركين قرار داد و قدرت و شوكت
داد تا دين مرضي خدا را نشر دهند چه كساني هستند؟ آري
آنان بودنسد كسه از مشركيسن ترس داشتنسد و خدا بسه ايشان بسه
بركسست ايمان و عمسسل صسسالح قدرت و ايمنسسي بخشيسسد .و ايسسن
صفات حسنه با آنان كه با ابوبكر و عمر بيعت كردند منطبق
52
را ياري وتأييد كردند كيانند؟ آيا همچنان مرتد و كافرند؟!. بايد از اماميه پرسيد اين مؤمنين كه رسول خدا
53چنانكه در نهج البلغه ي منسوب به علي :حضرت علي به هنگام جنگ مسلمين با ايران ،به اين آيه اشاره نمود و به عمر فرمود:
و نحن علي موعود من ال وال منجز وعده .و با توجه به آيه ي مزبور ،استيلي عمر بر ايران و خلفت مسلمين بر اين سرزمين را نويد
داد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اسست و قدرتشان بجايسي رسسيد كسه مشركيسن و مرتديسن حجاز
را سسسسركوب و بسسسه اضافسسسه فارس و روم و شام و عراق و
مصر مغرب و خراسان و آذربايجان را فتح كردند.
پسسس ايسسن وعده ي خدا عملي و واقسسع شده اسسست ،امسسا چون
عثمان كشتسه شسد ،فتنسه برپسا گرديسد و جايسي را فتسح نكردنسد
بلكسه كفار روم بر ايشان طمسع نمودنسد و عزت مسسلمين تبديسل
بسسه ذلت گرديسسد و بدعتهسسا از خوارج و رافضيهسسا و ناصسسبيها
بوجود آمسسد و خونهسسا ريختسسه شسسد .پسسس زمان قبسسل از فوت
54
عثمان و پس از آن تفاوت بسيار است.
عمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِالِّ وَالْيَوْمِ الْخِرِ وَجَاهَدَ فِي 54آيات 19تا 22از سوره ي توبه كه خداوند مي فرمايد( :أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجّ وَ ِ
سَبِيلِ الِّ ل يَسْتَوُونَ عِنْدَ الِّ وَالُّ ل يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ الّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ الِّ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ الِّ
وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ يُبَشّرُهُمْ رَبّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً إِنّ الَّ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ)
يعنسي(( :آيسا شمسا آب دادن بسه حاجيان و تعميسر مسسجد الحرام را ماننسد ايمان بسه خدا و روز جزاي و جهاد فسي سسبيل ال قرار داده ايسد اينهسا نزد
خدا مساوي نيستند و خدا قوم ظالمين را هدايت نمي كند ،آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا جهاد كردند درجه ي بزرگتري نزد
خدا دارنسد و فقسط ايشان فائز و بهره مندنسد ،پروردگارشان ايشان را بسه رحمست خود و خشنودي و بهشتهاي دائمسي بشارت ميدهسد كسه هميشسه در
آنها جاويدند و خدا نزد او اجر عظيم است)).
اين آيات و شهادتهاي الهي و وعده هاي او براي چه كساني است جز مهاجرين و انصاري كه بسا ابوبكر بيعت كردنسد ،آيا همينها دنيسا طلب و
بي دين و مقلد كم فكربودند؟!!.
آيه ي 40از سوره ي توبه كه حق تعالي ميفرمايدِ( :إلّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ الُّ إِذْ أَخْرَجَهُ الّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ
لِصَاحِبِهِ ل تَحْزَنْ إِنّ الَّ مَعَنَا)
يعني(( :اگر رسول را ياري نكنيد به تحقيق هنگامي كه كفار او را از مكه خارج كردند خدا او را ياري نمود در حالي كه او دومي دو تا بود كه
هر دو در غار بودند هنگامي كه به رفيق و همراه خود گفت غم مخور خدا با ما است)).
اين آيه به اجماع مفسرين و مورخين و محدثين درباره ي رسول خدا و ابوبكر نازل شده است ،چون كفار تصميم گرفتند كه شبانه به خانه ي
رسسول خدا بريزنسد و او را بسه قتسل برسسانند ،آن هنگام كسه مسسلمين بسه حبشسه و يسا بسه مدينسه هجرت كرده بودنسد و در مكسه جسز ابوبكسر كسسي كسه
رسول خدا را ياري دهد و وسائل هجرت و زاد و توشه و مركب او را تهيه كند نبود .وي وسائل مسافرت رسول خدا را فراهم نمود و به
چوپان خود كه در بيابان مكه گوسفندهاي او را مي چرانيد دستور داد تا هر شب براي ايشان قوت و غذايي بياورد ،سپس شبانه با رسول خدا
دو نفري با پاي پياده و شايد با پاي برهنه به راه افتادند و در غار ثور پنهان شدند و سه شبانه روز در آنجا بودند .ابوبكر از غريبي اسلم
و كثرت دشمن و بي كسي رسول خدا محزون و غمناك بود .رسول خدا به او فرمود :غم و غصه مخور و محزون مباش كه خدا با ماست،
يعني لطف و عنايت الهي شامل حال ما دو نفر است ،و بايد دانست كه حزن در اين آيه براي ابوبكر صديق نقص نيست بلكه مدح است ،و خود
رسول خدا نيز مكرر محزون مي شده از آن جمله خدا در سوره ي نحل آيه 127خطاب به او ميفرمايد( :وَل تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ)
مقصسود از بودن خدا بسا پيامسبر و ابوبكسر ،بودن تكوينسي مراد نيسست زيرا خدا بسا تمام موجودات اسست ،بلكسه مراد بودن لطفسي و تاييدي مسي باشسد
كه خدا ياور پاكان بوده و به ايشان عنايت دارد چنانكه در سوره نحل آيه 128فرموده( :إِنّ الَّ مَعَ الّذِينَ اتّقَوْا وَالّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ) بنا بر اين
جمله (إِنّ الَّ مَعَنَا) از براي ابوبكر مدح است و همان معنايي است كه خدا به حضرت موسي و هارون فرموده كه به سوي فرعون برويد كه:
(إِنّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ َوأَرَى) برويد من با شمايم مي شنوم و مي بينم آيا اين شخصيت بزرگ كه خدا لطف و عنايتش را شامل حال او نموده و نيز
از سابقين اولين است مي تواند دنيا طلب باشد؟!.
آيات 172تا 174از سوره ي آل عمران كه ميفرمايد:
(الّذِينَ اسْتَجَابُوا لِّ وَالرّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ الّذِينَ قَالَ لَهُمُ النّاسُ إِنّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ
فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا الُّ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ الِّ وَفَضْلٍ لَمْ َيمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتّبَعُوا رِضْوَانَ الِّ وَالُّ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ)
اين آيات نيز در مدح مهاجرين و انصار است كه در جنگ احد پس از زخمها و جراحتهاي بسياري كه به ايشان وارد شده بود دعوت پيامبر
را اجابت نموده تا منطقه ((حمراء السد)) به تعقيب دشمن پرداختند و همين كه ايشان گفته شد كه مردم براي جنگ با شما اجتماع كرده اند از
ايشان بترسيد ،در مقابل اين تهديدات ايمانشان زيادتر گشت و گفتند خدا ما را كفايت ميكند و به نعمت و فضل الهي باز گشته و تبعيت رضوان
الهي را نمودند.
بايد از رافضيان پرسيد آيا اين كساني را كه خدا در اين آيات مدح و ستايش بسيار نموده است ،آيا اينان همه قبل از مرگ رسول خدا از دنيا
رفته بودند؟! ((در حاليكه نام مجاهدين اين جنگها در تاريخ ثبت است و اكثر آنان در زمان خلفت ابوبكر صديق و عمر فاروق وجود داشتند.
آيه 54از سوره ي مائده كه مي فرمايد(:يَا أَيّهَا الّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي الُّ بِقَوْمٍ يُحِبّهُمْ وَيُحِبّونَهُ أَذِلّةٍ عَلَى الْمُ ْؤمِنِينَ
لّ)
أَعِزّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ الِّ وَل يَخَافُونَ لَوْ َمةَ لئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ ا ِ
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
معلوم مسي شود منافقيسن نسه تنهسا بسا جمعيست مسسلمين نبودنسد
بلكه همواره جدايي مؤمنين را خواستار و طالب بودند ،پس
چگونه براي حفظ دولت اسلمي حاضر به اقدام بودند؟ اينان
سر گوشي و گاهي اراجيفي براي مسلمين مي گفتند و گاهي
يعنسي(( :اي مؤمنيسن هسر كسس از شمسا از ديسن خود برگردد خداي تعالي بزودي قومسي را بياورد كسه ايشان را دوسست ميدارد و ايشان هسم خدا را
دوسست ميدارنسد ،نسسبت بسه مؤمنيسن مهربان و رامنسد .و بر كافران سسختند در راه خدا جهاد مسي كننسد و از سسرزنش هيسچ ملمست كننده اي نمسي
ترسند ،اين است فضل خداي تعالي)).
ايسن آيه را حتسي بسياري از مفسرين شيعه در مدح ابوبكر و اصحاب او نوشته انسد كه در آخر زمان حيات رسسول خدا و پسس از وفات او پاره
اي از اعراب از ديسن اسسلم برگشتنسد و مرتسد شدنسد از آنجمله مسسيلمه بسا سسي هزار نفسر ،بنسي اسسد و باديسه نشينان اطراف مدينسه كسه هفست طايفسه
بودنسد همگسي مرتسد شدنسد و بسه همست و سسياست ابوبكسر همسه ايشان سسركوب گرديدنسد و اسسلم رونسق بسسيار گرفست .ام المومنيسن عايشسه گويسد
((برخي از اعراب مرتد شدند و بر پدرم آنقدر گرفتاري آمد كه اگر بر كوهها نازل مي شد كوه را از بين مي برد)).
البته مي توان گفت كه اين آيه راجع به گروه بخصوصي نيست بلكه بطور عموم مي گويد خداوند احتياجي به ايمان مردم ندارد و چنانچه گروهي
قدر ايمان را نداننسد و بسه انحراف رونسد ،خداونسد بندگان ليسق خود را نصسرت داده ،و جايگزيسن گمراهان مسي نمايسد ،ولي بسسياري از مفسسران گفتسه
انسد خدا در ايسن آيسه ابوبكسر و اصسحابش را مدح نموده اسست .متأسسفانه اماميسه او و اصسحابش را دنيسا طلب ،و بسي ديسن ميداننسد و حتسي پاره اي از
ايشان اين آيه را در حق علي و مدح او دانسته اند ،در صورتي كه علي با مرتدين جنگي نكرد ،و بلكه اصحاب او مورد مذمت او بودند و
از دست ايشان بر بالي منبر گريه مي كرد و در بسياري از خطب نهج البلغة از آنان بيزاري جسته است :در خطبه ي 116فرموده(( :لوددت
أن ال فرق بيني وبينكم)).
يعنسي :اي مردم دوسست دارم كسه خدا بيسن مسن و شمسا جدايسي افكنسد .و در خطبسه ي 117از ايشان :بسسيار مذمست نموده اسست .و در خطبسه 119
ميفرمايد(( :ما بالكم ل سددتم لرشد ول هديتم لقصد)).
يعنسي چسه شده كسه شمسا بسه راه رشسد و ترقسي ارشاد نشديسد و بسه راه حسق هدايست نگشتيسد؟ و همچنيسن در خطبسه هاي 123و 125از ايشان بسسيار
مذمت مي نمايد.
و در خطبه ي 131ميفرمايد(( :أظأركم على الحق وأنتم تنفرون عنه نفور المعزى من وعوعة ال سد)).
يعني :من شما را به حق توجه ميدهم و شما مانند فرار گوسفند از صداي شير از حق فرار مي كنيد.
در خطبه ي 25ايشان را خائن و فاسد خوانده و مي گويد(( :اللهم إِني قد مللتهم وملوني وسئمتهم وسئموني)).
يعنسي ،خدا يسا مسن ايشان را ملول كردم و ايشان مرا خسسته و ملول نمودنسد ،و بالخره مرگ خود را از خدا مسي طلبسد ،و همچنيسن در خطبسه هاي
39پسس از مذمست بسسيار از ايشان ،ايشانرا بسي ديسن خوانده و ،34 ،29و 35مسي فرمايسد :بسا مسن مخالفست و جفسا نموديسد .و در خطبسه ي
ميفرمايد :أما دين يجمعكم ل حمية.
يعني ،آيا حميت و ديني كه شما را جمع كند نداريد.
و در خطبه ي 96شيعيان خود را كر و كور خوانده و اصحاب معاويه را بهتر از اصحاب خود دانسته است.
و همچنين در خطبسه هاي 123و 106و 165و 199 ،179و 120و مكتوب 35وكلم 253و سساير خطسب و كلمات خود ،اصسحاب خود را
مذمت نموده است.
با مطالعه در احوال راويان و اصحاب خاص ائمه إِماميه ،معلوم مي شود كه اكثر آنها خيانتكار و اهل غلو بودند مثل زياد قندي و علي بن ابي
حمزه بطائني و عثمان بي عيسي ،اين سه نفر قوام امام موسي بن جعفر و وكيل خاص و قيم به امور او بودند ،چون موسي بن جعفر در زندان
وفات كرد ،ايشان كسه هزاران دينار چنديسن كنيسز از امام نزد شان بود همسه را خوردنسد و تصسرف كردنسد و منكسر وفات موسسي بسن جعفسر شدنسد و بسا
همدستي ساير اصحاب او مذهبي بنام واقفيه بوجود آوردند .و همچنين اصحاب ساير ائمه كه بدعتها مي ساختند ر احاديث جعل مي نمودند و به
ائمه خود مي بستند هسر كس احوال ايشان را بخواند بايسد رجوع كند به كتسب رجال .پس آنان كه بسا مرتديسن جنگيدند و اهسل ايمان را عزت دادنسد
فقط اصحاب ابوبكر بودند و آيه فوق در حق او و اصحاب او نازل گرديده است.
در اينجسا بسه هميسن اندازه از آيات اكتفسا مسي شود ،و البتسه آيات ديگري نيسز در شأن اصسحاب پيامسبر وجود دارد كسه بعلت اختصسار از ذكسر آن
صرفنظر مي شود.
اشكال:
اگر كسي بگويد درست است كه آياتي در مدح اصحاب حضرت رسول نازل شده است ولي در كنار اصحاب آن حضرت منافقين بودند كه آياتي
در مذمت ايشان نازل شده است در مورد اينان چه مي گوييد:
پاسخ آن است كه :مهاجرين و انصار و منافقين هر كدام داراي صفات خاص خود بودند كه بدانها از يكديگر جدا مي شوند و ذيلً به بيان جمله
اي از آنها اشاره مي شود.
پر واضح است كه اين منافقين در مجامع مسلمين و خصوصاً در سقيفه حاضر نمي شدند تا با اهل ايمان در بيعت شركت كنند .اين منافقين يا
در اطراف مدينه و مكه بودند و يا چنان رسوا بودند كه در ميان جمعيت مسلمين كمتر حاضر مي شدند.
نهسم :مهاجريسن و انصسار داراي قدرت و عزت و اتحاد وحدت بودنسد و بسا كفار يهود و نصساري و مشركيسن طرف جنسگ بودنسد چنانكسه در وصسف
ايشان در سوره ي انفال آيه ي 63حق تعالي فرموده:
(وَأَلّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الَْرْضِ جَمِيعاً مَا أَلّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنّ الَّ أَلّفَ بَيْنَهُمْ)
در آيه ي 8از سوره ي منافقون فرموده( :وَلِّ الْعِزّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنّ الْمُنَافِقِينَ ل يَعْلَمُونَ)
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
توهين و يا نجوي مي كردند كه خدا در سوره ي احزاب آيه
ي 60و 61فرموده:
(لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ
فِي ا ْلمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنّكَ بِهِمْ ثُمّ ل يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلّ قَلِيلً
مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتّلُوا تَقْتِيلً).
يعنسسي(( :اگسسر ايسسن منافقيسسن و آنان كسسه بيماري در دلهايشان
اسست و در مدينسه اراجيسف مسي سسازند خودداري نكننسد تسو را
بر ايشان بر مسسسي انگيزانيسسسم كسسسه ايشان را از مدينسسسه خارج
پس مهاجرين و انصار داراي نفوذ و شوكت بودند و ليكن منافقين همواره در خوف و ذلت و وحشت به سر مي بردند و در عزل و نصب امرا
و بيعت با ابوبكر و ساير خلفاء دخالتي نمي كردند.
دهم :منافقين كساني بودند كه با دشمنان اسلم چون يهود و نصارى و مشركين عهد و پيمان و دوستي داشتند و براي شكست مسلمين و ضرر
ايشان اقدام مي كردند و هرگاه براي اسلم جنگ مهيبي پيش مي آمد اينان به ياري كفار و به نشر مطالبي كه موجب ترس و ضرر مسلمين بود
اقدام مي نمودند و در جنگها منتظر پيروزي كفار بودند چنانكه در سوره ي مائده آيه ي 52فرموده:
(فَتَرَى الّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ)
و هرگز براي حفظ و حمايت از كيان مسلمين و شوكت و دولت اسلمي حاضر نمي شدند .و چون پيامبر خدا از دنيا رفت واجب بود مسلمين
براي حفسظ دولت و كيان و وحدت و تشكيلت خود بيعست بسا شخصسيت ليقسي فوراً اقدام كننسد و اگسر اندكسي درنسگ مسي كردنسد هجوم كفار و دولتهاي
كفر از هر طرف ايشان را از پاي در مي آورد.
لذا مسلمين همان ساعت پس از فوت رسول خدا كه فكر بيعت با سعد بن عباده افتادند كه به بيعت با شخص ليق تري مانند ابوبكر منجر شد.
پسس خداي تعالي ايسن جمعيست را حفسظ كرد و توفيسق داد تسا هسر چسه زردتسر بسا نصسب رئيسس كيان خود را حفسظ كننسد .امسا منافقيسن كسه مخالف بسا كيان
مسلمين و عظمت و دولت ايشان بودند هرگز به چنين امري راضي و حاضر نبودند.
يازدهم :اصلً منافقين در ظاهر و باطن مسلمين نبودند ،اما هرگاه مسلمين به پيروزي مي رسيدند و يا غنايمي بدست مي آوردند .منافقين مي
گفتند ما با شماييم چنانكه درسوره ي عنكبوت آيه ي 106فرموده:
(وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبّكَ لَيَقُولُنّ إِنّا كُنّا مَعَكُ ْم) .
اول ،منافقيسن از حضور در جهاد خودداري مسي كردنسد ،مثل در جنسگ تبوك حاضسر نشدنسد ولي مؤمنيسن در تمام غزوات رسسول خدا حاضسر بودنسد
و پيكار مي كردند چنانكه در سوره توبه آيه ي 39خطاب به منافقين مي فرمايد( :إِلّ تَنْفِرُوا يُعَذّبْكُمْ عَذَاباً أَلِيماً وَيَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَل تَضُرّوهُ
شَيْئاً وَالُّ عَلَى كُلّ شَيْءٍ قَدِيرٌ إِلّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ الُّ ). . .
و درآيه 81تا 84همين سوره فرموده( :فَرِحَ الْمُخَلّفُونَ ِبمَقْعَدِهِمْ خِلفَ رَسُولِ الِّ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ الِّ وَقَالُوا ل
تَنْفِرُوا فِي الْحَرّ قُلْ نَارُ جَهَنّمَ َأشَدّ حَرّا لَوْ كَانُوايَفْقَهُونَ فَإِنْ رَجَعَكَ الُّ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَلَنْ تُقَاتِلُوا
مي آمدند و بهانه ها مي آوردند و اجازه مَعِيَ عَدُوّا إِنّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوّلَ مَرّةٍ ) .دوم :در هنگام حركت براي جهاد نزد رسول
مي گرفتند كه در مدينه بمانند .خداي تعالي در همين سوره ي توبه آيه ي 45فرموده:
(إِنّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الّذِينَ ل يُؤْمِنُونَ بِالِّ وَالْيَوْمِ الْخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ) اما مهاجرين و انصار با شوق و ذوق خاصي براي جهاد حاضر مي شدند ،و
اگر استطاعت مالي و تمكن نداشتند گريه مي كردند چنانكه در آيه ي 92همين سوره راجع به ايشان ميفرمايد:
(وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدّمْعِ حَزَناً َألّ يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ)
و همين مهاجرين و انصار بودند كه در مجالس ايماني و كارهاي سخت و كندن خندق :و ساختن مسجد و امور مهم رسول خدا را ياري مي
كردند ،و همينها بودند كه با ابوبكر بيعت نمودند و با مرتدين جنگيدند و اسلم را در شرق و غرب نشر دادند.
سوم :منافقين در بسياري از موارد مؤمنين و حتي خود رسول خدا را ملمت و يا مسخره مي كردند ،و اگر از بيت المال به ايشان چيزي مي
رسيد خشنود مي شدند و گر نه غضبناك بودند چنانكه در سوره ي توبه آيه ي 58راجع به ايشان فرموده:
(وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ)
ولي مهاجرين و انصار به عكس ايشان در همه حال از رسول خدا و از مؤمنين راضي و خرسند بودند
چهارم:
ولي مهاجرين و انصار به عكس ايشان در همه حال از رسول خدا و از مؤمنين (دنباله آن تايپ شود)
و ايشان را ذليل و خود را عزيز فرض مي كردند چنانكه در سوره ي منافقين آيه ي 7آمده است:
(يَقُولُونَ ل تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ الِّ حَتّى يَنْفَضّوا) .
و در آيه ي 8همان سوره ميفرمايد( :يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنّ الَْعَزّ مِنْهَا الَْذَلّ)
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
سازي سپس در مدينه مجاورت نكنند مگر كمي ،اينان مورد
لعن بوده و هر كجا يافت شوند و كشته شوند)).
پس بايد گفت اين آيه به تقيه و پرهيز از كفار امر مي كند
و بسسسه دروغ گفتسسسن و صسسسادر كردن احكام و فتاوي برخلف
آنچسه كسه خداونسد نازل كرده براي مؤمنيسن امسر نمسي نمايسد ،و
خدا براي كسسي كسه مجبور شده در مقابسل كفار بسه مطالبسي بر
خلف ايمان سسسخن بگويسسد آنرا جايسسز شمرده اسسست ولي اهسسل
بيت را كسي بر چيزي مجبور ننمود .ابوبكر صديق احدي
را بر بيعست خود مجبور نسساخت بلكسه مردم بسه ميسل خود بسه
او بيعت نمودند .و علي و غير علي كه فضائل صحابه را
56
بيان ،و از ايشان مدح نموده اند خوفي از احدي نداشتند.
55شيسخ طوسسي كسه از علماي بزرگ اماميسه اسست در كتاب تهذيسب و اسستبصار خود احاديسث بسسياري از قول ائمسه خود آورده كسه چون آنهسا را بسا
مذهب خود مخالف و با مذهب اهل سنت موافق ديده ،همه را حمل بر تقيه و رد نموده است ،همچنين شيخ حر عاملي و ديگر علماي اماميه در
كتابهاي خود مانند وسائل الشيعه و مستدرك الوسائل احاديث بسياري كه موافق كتاب خدا و سنت رسول است از ائمه خود ذكر نموده و آنگاه
چون اين احاديث را موافق با مذهب و مذاق خود نديده همه را حمل بر تقيه نموده و رد كرده اند آيا اينان در مورد اين همه حكم و فتوايي كه
بسه زعسم ايشان خلف واقسع اسست و آنهسا را حمسل بر تقيسه نموده انسد هيسچ فكسر نكرده انسد كسه امام مجبور نبوده چنيسن احكام و فتاوائي برخلف ديسن
بيان
و مردم را گمراه كند؟ در حاليكه تقيه براي حفظ دين است نه براي حفظ جان ،هيچكس حق ندارد احكامي بر خلف ما أنزل ال گفته و به بهانه
ي تقيه مردم را گمراه كند .از اين گذشته اگر امام ميخواست تقيه كند مي بايستي سكوت را اختيار مي نمود نه اينكه مطالبي را بگويد كه شما
قائليد كه آنها را از روي تقيه گفته ،يعني حق و واقعيت را بيان نكرده است!!!
56حتي با مراجعه به نهج البلغه كه شيعه آنرا منسوب به علي ميدانند بدست مي آيد كه علي در هنگام رياست و خلفت خود از اصحاب
رسول خدا تمجيد و تعريف بسيار مي نموده است :از آن جمله آن حضرت در خطبه 96ميفرمايد(( :لقد رأيت أصحاب محمد ،فما أري أحدًا
منكم يشبههم ،لقد كانوا يصبحون شعثًا غبرا وقد باتوا سجدا وقياما يراوحون بين جباههم وخدودهم ،يقفون علي مثل الجمر من ذكر معادهم ،كان
بيسن أعينهسم ركسب المعزي مسن طول سسجودهم ،إِذا ذكسر ال هملت أعينهسم حتسى تبسل جيوبهسم ،ومادوا كمسا يميسد الشجسر يوم الريسح العاصسف خوفًا مسن
العقاب ورجاء للثواب)) يعني :من اصحاب محمد را ديدم و هيچ يك از شما را شبيه آنان نمي بينم ،آنان ژوليده و غبار آلود صبح مي كردند
و به سسجده و قيام شب را بيدار مي ماندنسد ،ميان پيشانيهسا و گونسه هايشان نوبست گذاشته بودنسد ،و از ياد معاد ماننسد اخگر سوزان مي ايسستادند،
گويسا از طولنسي بودن سسجده پيشانيهايشان == مثسل زانوهاي بزهسا پينسه بسسته بود ،هرگاه خداونسد ياد مسي شسد از ترس كيفسر و عذاب و اميسد
ثواب اشسك چشمهايشان مسي ريخست بطوري كسه گريبانشان تسر مسي گشست و مسي لرزيدنسد ماننسد درخست كسه در روز طوفانسي مسي لرزد .و همچنيسن آن
حضرت از خلفاي نيز تمجيد و تعريفي نموده است :هر كس بخواهد آن كلمات را ببيند به مكتوب ششم و خطبه هاي 163و 228نهج البلغه و
ساير كلمات آن حضرت مراجعه كند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
در زمان بنسي اميسه و بنسي عباس بسسياري از مردم در ايمان
و تقوي از علي كمتسسر بودنسسد و از بعضسسي كارهاي خلفاي
كراهست داشتنسد ولي از ايشان مدح و تعريسف نمسي نمودنسد و
دوسستدار ايشان نبودنسد و خلفاي بنسي اميسه و بنسي عباس نيسز
مردم را بسه مداحسي مجبور نكردنسد .و خلفاي راشديسن كسه از
مجبور سسساختن مردم بر اطاعسست خود دورتسسر از همسسه بودنسسد
هرگسز مردم را بسه اطاعست خود وادار نكردنسد ،و حتسي اسسيران
مسسسلمان كسسه در دسسست نصسساري قرار داشتنسسد از اظهار ديسسن
خويش خودداري نمي كردند پس چگونه مي توان به علي
و فرزندانسش گمان برد كسه از اسسيران ضعيسف تسر بودنسد؟! .و
مسا بسه تواتسر اخبار دانسسته ايسم كسه هيچكسس علي و اولدش
را بر ذكسسر فضيلت خلفاي مجبور نكرد ،ولي خودشان فضيلت
خلفاي را بيان نموده انسسسد و براي خلفاي طلب رحمسسست مسسسي
57
نمودند و با خواص خود چنين مي گفتند.
پسس قول شمسا كسه(( :بعضسي امارت را براي خود بدون حسق
طلب كردنسد و اكثسر مردم بسا وي -كسه اشاره بسه ابوبكسر صسديق
اسست -براي دنيسا بيعست كردنسد)) درسست نيسست ،زيرا معلوم
اسسست كسسه ابوبكسسر براي خود امارت را طلب نكرد بلكسسه گفسست:
((لسست بخيركسم)) مسن بهتسر از شمسا نيسستم و در سسقيفه خود
را كانديد نكرد بلكه گفت من به امارت عمر و يا عبدالرحمن
و يسا ابسا عسبيده خشنودم ،ولي عمسر گفست :سسوگند بسه خدا
اگسر مسن مقدم شوم و گردنسم زده شود بهتسر اسست از اينكسه بر
قومسي امارت كنسم كسه در ميان ايشان ابوبكسر اسست ،ولي عمسر
- 57چنانكسسه در صسسحيفه ي سسسجاديه طلب رحمسست و تعريسسف از ايشان شده اسسست ،و مسسا پاره اي از آن كلمات را در پاورقسسي صسسفحه ي 57ذكسسر
كرديم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و ابوعسسبيده و سسساير مسسسلمين او را انتخاب كردنسسد و بسسا او
بيعسست نمودنسسد ،چون مسسي دانسسستند كسسه او بهتسسر ايشانسسست و
پيامسسبر هسسم فرموده بود(( :خدا و مؤمنيسسن نمسسي خواهنسسد
مگر ابوبكر را)).
سسپس مسا فرض مسي كنيسم ابوبكسر طلب امارت كرد و اصسحاب
رسول با وي بيعت نمودند ،ولي اين گمان كه بيعت با وي
بخاطسسر دنيسسا بوده اسسست خلف واقسسع اسسست ،زيرا او هسسر چسسه
داشسست در زمان رسسسول خدا انفاق كرده بود و هنگام وفات
رسسول خدا هسم بيست المالي نبود كسه بسه آنهسا بخشسش كنسد و
سسيره ي او ماننسد رفتار علي بود كسه بطور مسساوي مال را
تقسسسيم مسسي نمود .از آن گذشتسسه همسسه ميداننسسد كسسه زاهدتريسسن
مردم ماننسسد عمسسر و ابوعسسبيده و اسسسيد بسسن حضيسسر و امثال
ايشان با ابوبكر بيعت نمودند.
آري سسسيره و روش ابوبكسسر صسسديق در تقسسسيم بيسست المال
مسسساوات بود ،چنانكسسه سسسيره ي علي نيسسز چنيسسن بود ،پسسس
اگر اصحاب با علي هم بيعت مي كردند ،ايشان را از بيت
المال بماننسسد ابوبكسسر بهره منسسد مسسي نمود و عطسسا مسسي كرد،
علوه بر اينكسسه قسسبيله ي علي از بنسسي تيسسم كسسه قسسبيله ي
ابوبكر صديق است شريفتر بود و عباس و عبدال بن جعفر
و ابوسسفيان و زبيسر و عثمان -دو پسسر عمسه ي او -و امثال
آنان كسسسسه از خانواده ي علي هسسسسستند از اشرف صسسسسحابه
بودنسسد ،و ابوسسسفيان در موضوع شرافسست نسسسبت و بيعسست ،بسسا
علي صسحبت نمود ،ولي علي براي علم و دينسي كسه داشست
او را اجابسست نكرد ،پسسس چسسه بهره ي دنيوي براي امسست در
بيعت با ابوبكر بود؟! خصوصاً كه او بين بزرگان سابقين و
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بين ساير مسلمين در عطا مساوات مي نمود و مي گفت هر
كس اسلم آورده و به اسلم خدمت نموده براي خدا بوده ،و
اجر او با خداست.
پسس مثال رافضسه بسا اهسل سسنت ماننسد مسسلمانان بسا نصساري
است زيرا
كسه مسسلمانان بسه نبوت عيسسي ايمان دارنسد و در حسق او غلو
نصساري و توهيسن يهود را روا نمسي دارنسد و نصساري در حسق
او تسا حدي زياده روي مي كننسد كه او را خدا مي پندارنسد ،و
او را از پيامسسسبران بهتسسسر دانسسسسته بلكسسسه حتسسسي حوارييسسسن از
پيامبران بهتر ميدانند.
همچنان رافضيها كساني كه به طرفداري علي مي جنگيدند
ماننسد اشتسر و محمسد بسن ابسي بكسر را از عمسر و سساير سسابقين
بهتر ميدانند ،مسلمان اگر با نصراني مناظره كند نمي تواند
درباره ي عيسسي عليسه السسلم جسز سسخن حسق چيزي بگويسد،
برخلف اگسسر نصسسراني اي بسسا يهودي مناظره كنسسد نميتوانسسد
شبهسسه ي يهودي را جسسز بسسا جواب مسسسلمان رد كرده و پسسس
كند ،زيرا اگر او به ايمان به محمد خوانده شود ،و بعداً با
امري به نبوت او طعن كند پس يهودي برايش طعن بزرگتر
از آن خواهسد گفست ،زيرا كسه دليسل نبوت محمسد بزرگتسر و
واضسح تسر از دليسل نبوت عيسسي عليسه السسلم اسست ،و نيسز
نبوت محمسسد دورتسسر از شكوك و شبهات نسسسبت بسسه دوري
نبوت عيسسي عليسه السسلم از آن اسست ،و چنيسن اسست امسر يسك
سسني در مقابسل رافضسي در مورد ابوبكسر و علي ،زيرا يسك
رافضسي هرگسز نمسي توانسد ايمان ،عدالت ،و دخول جنست ،علي
را بسسه تنهايسسي ثابسست كنسسد و عدالت ،ايمان و دخول جنسست
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ابوبكر و عمر را رد كند ،اگر اين امور را به تنهايي براي
علي ثابست كنسد دليسل او را ياري نمسي كنسد ،همچنان اگسر يسك
نصسراني بخواهسد كسه نبوت عيسسي عليسه السسلم را ثابست كنسد
چنيسن نمسي توانسد مگسر اينكسه نبوت محمسد را نيسز ثابست كنسد،
و اگسر بخواهسد بسه تنهايسي نبوت عيسسي عليسه السسلم را ثابست
كند دليل او را ياري نمي كند.
و اگسسر خوارج و نواصسسب كسسه علي را كافسسر و فاسسسق و ظالم
مي دانستند ،به شيعه بگويند كه علي ظالم و طالب خلفت و
دنيا بود و با شمشير بر سر خلفت و رياست جنگها كرد و
هزاران نفسر از مسسلمين را در ايسن راه بسه قتسل رسسانيد تسا از
خلفسسست انفرادي عاجسسسز شسسسد و اصسسسحابش از دورش متفرق
گرديدند و او را تكفير و در روز نهروان با او جنگ كردند،
اگر اين سخن نواصب فاسد باشد پس كلم رافضيان در حق
ابوبكر فاسدتر است .زيرا همان روش و استدللي كه ايشان
در باره ي ابوبكسر و عمسر بكار مسي برنسد از جانسب خوارج و
نواصب نيز متوجه ايشان خواهد شد.
در تاريسسخ اسسست كسسه چون ابوبكسسر باقلنسسي بعنوان سسسفير بسسه
قسسسطنطنيه رفسست قدر او را شناختنسسد و ترسسسيدند مبادا براي
سسسلطان قيصسسر تعظيسسم نكنسسد و خسسم نشود ،پسسس او را از درب
كوچكسي داخسل كردنسد تسا بحال منحنسي وارد شود ،و او بسه ايسن
حيله متوجسسه گرديسسد و بسسا پشسست خود وارد شسسد؛ پسسس آنان
خواسستند از مسسلمين عيسب جويسي كننسد ،يكسي گفست(( :درباره
ي زوجسسه ي پيغمسسبر شمسسا چسسه گفتسسه شده (مقصسسود تهمسست و
قصسه افسك عايشسه بود)؟! باقلنسي گفست :آري ،بسه دو نفسر
افتراء بسسه زنسسا زده شده ،يكسسي حضرت مريسسم و يكسسي حضرت
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
عايشه ،اما مريم اولد آورد در حاليكه بدون شوهر و با كره
بود ،و امسا عايشسه فرزندي نياورد بسا اينكسه شوهسر داشست ،آن
مرد نصسسراني مبهوت و عاجسسز مانسسد و معلوم شسسد كسسه پاكسسي
عايشه مسلم تراز پاكي مريم است.
پسس مردم به اختيار خود بسا ابوبكسر بيعست نمودنسد نسه از ترس
شمشيسر و نسه بسه طمسع مال دنيسا ،هيسچ يسك از نزديكان خود را
پسسست و مقام نداد ،او تمام كارهاي اسسسلمي را منظسسم نمود،
مال بسسياري در راه خدا انفاق نمود و براي ورثسه ي خويسش
چيزي باقسي نگذاشست ،در حاليكسه يسك قطيفسه و يسك كنيسز و يسك
شتسر بيسش نداشست وصسيت كرد تسا هسر چسه دارد بسه بيست المال
بدهنسسد ،آري ايسسن چنيسسن رفتار كرد ،تسسا اينكسسه گفتسسه شسسد اي
ابوبكسر خدا تسو را رحمست كنسد كسه امراي پسس از خودت را بسه
زحمت افكندي ،مسلماني بخاطر امارت تو كشته نشد ،بلكه با
مرتديسسسن و كفار قتال كردي و چون حال احتضار تسسسو را فرا
رسسيد مرد بسا قوت و اميسن و بزرگسي ماننسد عمسر را جانشيسن
خود نمودي نسه براي خويشسي نسسب و نسه بخاطسر دنيسا ،بلكسه
براي كوشسش و خيرخواهسي مسسلمين .پسس از فراسست و نظسر
او سستايش شده كسه كسسي را كانديسد كرد كسه شهرهاي كفار را
فتح كرد و ديوان حساب نصب نمود ،و بيت المال را پركرد،
و عدل او شامسسل عموم مردم شسسد ،بسسا اينكسسه پيرو رفيسسق خود
ابوبكسر بود ،و همچون او از نظسر معيشست در سسختي زندگسي
نمود و بسسه خويشان خود سسسرپرستي كاري را واگذار ننمود،
سسپس عاقبتسش بسه شهادت ختسم شسد .حال اگسر شمسا رافضيان
بگوييسسسد تمام اينهسسسا براي رياسسسست دنيسسسا بود ،در برابر قول
ناصسبي كسه مسي گويسد(( :علي طالب دنيسا و رياسست بود و
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بخاطسسر امارت خود بسسا مسسسلمين جنگيسسد ولي بسسا كفار جنگسسي
نكرد و شهري را فتسسسح ننمود)) چسسسه پاسسسسخي داريسسسد؟ اگسسسر
بگوييسسد ،ايسسن كارهسسا را علي براي خدا كرد و در امسسر خدا
مسسسامحه ننمود بلكسسه او مجتهسسد مصسسيب و ديگران خطسسا كار
بودند گوييم :كساني كه قبل از او بودند بهتر و از شبهه ي
طلب رياسسست دورتسسر بودنسسد .و شبهسسه ي ابسسو موسسسي كسسه بسسا
عمرو بسن العاص بر عزل علي و معاويسه و در گذاشتسن امسر
خلفسست بسسه شوري موافقسست كرد كجسسا و شبهسسه ي عبدال بسسن
سسسبا و امثال او كسسه قائل بسسه عصسسمت ،الوهيسست و نبوت علي
شدند كجا؟ در همه ي اين موارد رافضي اگر ايمان و عدالت
ابوبكسر و عمسر را نفسي كنسسد از اثبات آن بسه علي عاجسز
مي ماند و اگر به اخبار متواتر اسلم و هجرت و جهاد علي
اسسستدلل كنسسد ،پسسس هميسسن تواتسسر در حسسق ابوبكسسر موجود
اسست .و اگسر بگوييسد آنان منافسق و در باطسن دشمسن و مفسسد
بودنسد ،پسس هميسن سسخنان را خوارج نيسز مسي تواننسد در باره
ي علي بگوينسد كسه او بسا پسسر عمويسش پيامسبر حسسادت
داشست و در خانواده ي او عداوت مسي ورزيسد و مسي خواسست
ديسن او را فاسسد كنسد پسس چون بسه خلفست رسسيد و تمكسن پيدا
كرد خونهسا جاري سساخت و بسه راه تقيسه و نفاق رفست ،و لذا
باطنيسسه كسسه اتباع او بودنسسد از او چيزهاي مخالف قرآن نقسسل
كرده انسسد كسسه خدا او را از آن بدور نگسسه داشتسسه و پناه داد
چنانكه شيخين را دور نگه داشته و پناه داد.
هسر آيسه اي را كسه مدعسي شونسد مخصسوص علي اسست مسي
توان همان آيسه را بسه دو رفيسق قبلي او اختصساص داد ،زيرا
دروازه ي ادعا باز است .و اگر ادعاي فضيلت علي را به
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
واسسسطه ي اخبار كننسسد ،پسسس ثبوت فضيلت شيخيسسن بسسه اخبار
بيشتسر و صسحيحتر اسست ،و ايسن ماننسد كسسي اسست كسه بخواهسد
فقسه ابسن عباس را بدون فقسه علي ثابست كنسد و يسا بخواهسد فقسه
عمر را بدون فقه ابن مسعود ثابت نمايد ،پس جز توسل به
58
زور و ظلم و جهل و دروغ راهي ندارد.
اما آوردن داستان عمر بن سعد كه چون عبيدال بن زياد او
را بين جنگ با حسين و عزل از حكومت ري مخير ساخت،
قياسسي اسست ناپسسند ،زيرا عمسر بسن سسعد طالب رياسست بود و
بسه كار حرامسي اقدام كرد ،آيسا سسابقين اوليسن از مهاجريسن و
انصسسار را كسسه ممدوح قرآننسسد ،مسسي توان بسسا عمسسر بسسن سسسعد
مقايسسه نمود؟! سسعد بسن وقاص كسه پدر اوسست از زاهدتريسن
مردم بود و پس از آنكه شهر هاي كفر بدست او فتح گرديد،
از امارت و وليسست دوري جسسست ،و چون زمان فتنسسه شسسد از
مردم كناره گيري كرد و در خانسسسه ي خود بسسسه عقيسسسق عزلت
گزيسسد ،فرزندش آمسسد و او را ملمسست كرد و گفسست مردم براي
پادشاهسي و سسلطنت نزاع مسي كننسد و تسو اينجايسي؟ پاسسخ داد،
برو مسسن از رسسسول خدا شنيدم كسسه مسسي فرمود(( :خدا بنده
ي پرهيزگار ،پنهان و قناعسست كار را دوسسست مسسي دارد)) در
حالي كسه از اهسل شوري جسز او و علي كسسي باقسي نمانده
- 58اصلً هر كس كه در باره ي مسلمين صدر اسلم بدگويي و يا مداحي مي كند و يكي را بر ديگري ترجيح و تفضيل ميدهد و يكي را تنقيد
مي نمايد كاري بر ضد فرمان خدا انحام مي دهد زيرا حق تعالي در سوره ي بقره آيه ي 134و 141مي فرمايد( :تِلْكَ ُأمّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا
عمّا كَانُوا يَ ْعمَلُونَ) يعني(( :آن امتي كه رفته و گذشته اند براي آنهاست آنچه كسب كردند و براي شماست كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَل تُسْأَلونَ َ
آنچه خودتان كسب كنيد ،و شما مسئول اعمال آنان نيستيد )).ما اين مطلب را تاكنون هزاران بار تذكر داده ايم .بايد به مردم فهماند كه وظيفه
ايشان متديسن شناسسي نيسست ،شناخست متدينيسن كسه كدام بهتسر بودنسد را خداونسد از مسا نخواسسته اسست بلكسه آنچسه وظيفسه ي مسا مسي باشسد و خدا از مسا
خواسته است آن است كه دين خدا را بشناسيم ،الن مردم زمان ما از اسلم بيگانه و از اصول و فروع آن بي خبرند ،از وقتي كه مسلمين اصل
دين را رها نموده و به تعريف و تنقيد متدينين رو آورده اند ،دين و مسلمين تضعيف و تفرقه ميان امت اسلمي شده و مسلمين به جان يكديگر
افتاده و به انحطاط رفته اند ،علي هيچگاه به فكر مداحي از مخلوق و بدگويي از گذشتگان نبود ،ما نيز اگر مدعي راه علي مي باشيم بايد
بسه هميسن راه برويسم ،بايسد ديسن خدا و اصسول و فروعسي را كسه علي و سساير متدينيسن صسدر اسسلم مسي شناختسه و بسه عمسل آن مسي نمودنسد مسا نيسز
همان را بشناسيم و به آن عمل كنيم تا به سعادت برسيم ،هيچگاه حساب كارهاي خوب علي را بپاي ما نمي گذارند ،علي هيچ راه و روش و
خطي جز راه و روش و خط خدا و رسول نداشته ،ما نيز بايد چنين باشيم و همين راه را در پيش گيريم و از خيرخواهي در حق يكديگر كوتاهي
نكنيم.
ليكسن بايسد گفست كسه عقيده ي اهسل سسنت بر ايسن اسست كسه پسس از رسسول خدا بهتريسن امست ابوبكسر و بعسد از او عمسر و عثمان و علي و بقيسه ي
عشره ي مبشره است ،پس مي توان گفت كه نزد اهل سنت مسأله ي برتري وجود دارد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بود ،او كسسي اسست كسه عراق را فتسح كرد و لشكريان خسسرو
را شكسست داد و او آخريسن نفرات عشره اي بود كسه پيغمسبر
آنان را بسه بهشست بشارت داده بود .حال اگسر ايسن پدر را بسه
پسسرش نتوان تشسبيه كرد آيسا ميتوان ابوبكسر و عمسر و عثمان
را بسه او تشسبيه نمود؟!!! شيعيان محمسد بسن ابسي بكسر را از
پدرش بهتر و برتر مي دانند ،و به او اظهار ارادت مي كنند
زيرا او عثمان را اذيست و آزار نمود و از صسحابه ي علي و
59
ربيب او بود ،ولي پدرش ابوبكر را سب و لعن مي كنند.
حال اگسسر نواصسسب عمسسر بسسن سسسعد را چون از شيعيان عثمان
بود ،و او را ياري كرد و بر قتسسسسسل حسسسسسسين اقدام نمود مدح
نماينسد و پدرش سسعد را كسه چرا بسه ياري عثمان از همراهسي
بسا معاويسه در قتال كوتاهسي نمود ،لعسن و طعسن كننسد ،آيسا كار
صسسحيحي مسسي كننسسد؟ آيسسا عمسسل شيعيان در باره ي ابوبكسسر و
پسسسرش هماننسسد ايسسن كار نيسسست؟! در حاليكسسه ابوبكسسر صسسديق
برتسر از سسعد ،و عثمان از اسستحقاق قتسل ،از حسسين دورتسر
بود .اگر چه هر دو مظلوم و شهيد شدند و لذا فسادي كه
در امست اسسلم بسه واسسطه ي قتسل عثمان رخ داد بزرگتسر از
فسسسادي بود كسسه از قتسسل حسسسين روي داد ،عثمان از سسسابقين
اوليسسن مهاجريسسن و زمامدار و خليفسسه ي مسسسلمين بود ،از او
خواسستند كسه بدون جهست و بدون حسق خود را عزل كنسد ،امسا
او خود را عزل نكرد و قتال هسسسم نكرد تسسسا كشتسسسه شسسسد :ولي
- 59و در كتب ادعيه ي خود او را جبت و عمر را طاغوت ميخوانند.
و دعايي سساخته اند بنام دعاي صنمي قريسش ،و خلفاي رسول خدا و مهاجريسن سسابقين اوليسن را بست مي خواننسد و خودشان را كه از قرآن بي
خبرند مسلمان مي شمرند و حتي روز نهم ربيع الول را عيد مي گيرند و مي گويند اين روز به واسطه ي قتل عمر رفع قلم شده است و آنگاه
هر كار لغو و بيهوده اي را بعنوان شادي انجام مي دهند ما خود كه در حوزه ي علميه قم بوديم كساني را مي ديدم كه در اين روز يكديگر را
ناگهان بسا لباس در ميان حوض مسي انداختنسد و يسا كسسي كسه بسي خسبر رد مسي شسد سسطل آب بر سسر او مسي ريختنسد و رقسص مسي كردنسد و تخمسه مسي
شكسستند و مردم را مسسخره مسي كردنسد ،و تمثال و مجسسمه بسسيار گريسه و بسد شكسل سساخته ،نام آنرا عمسر گذاشتسه و بسه آتسش مسي كشيدنسد آن هسم
كساني اين اعمال را انجام مي دادند كه مدعي علم و تقوي بوده و نيز خود را مربي ديگران مي دانستند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
حسسين زمامدار نبود و طالب زمامداري بود ،تسا اينكسه ديسد
مشكسل اسست و از او خواسستند كسه او را بسه اسسارت نزد يزيسد
برونسد مگسر قبول نكرد و مقاومست نمود تسا مظلوم شهيسد شسد.
امسا ظلم بسه عثمان بزرگتسر و صسبر و حلم او كاملتسر بود ،اگسر
چه هر دو مظلومانه شهيد شدند.
و اگسر كسسي طلب زمامداري و امامست كردن علي و حسسين
را بسه اسسماعيليه خلفاي فاطمسي مصسر ماننسد حاكسم بسه امسر ال
و امثال او كسه هزاران بدعست گذاشتنسد ،تشسبيه كنسد و بگويسد
علي و حسين مانند حاكم اسماعيليه و امثال او از سلطين
اسسسسماعيليه و ماننسسسد حسسسسن صسسسباح در الموت ،ظالم و طالب
رياسست بودنسد ،آيسا افتراء ننموده اسست و تبشبهسي بسه ناحسق
نكرده اسست؟ زيرا علي و حسسين ايمان صسحيح داشتنسد ولي
اسسسسماعيليه داراي نفاق و الحاد و كفسسسر بودنسسسد .و همچنيسسسن
كسسي كسه علي و حسسين را بسه بعضسي از اولد ابسي طالب و
طالبييسسسن و غيسسسر ايشان كسسسه در حجاز و شرق و غرب قيام
نمودند ،و بدون حق طالب زمامداري بودند و به جان و مال
مردم ستم كردند ،تشبيه كند ،آيا اين تشبيه ظلم نيست؟ پس
آن كسي كه ابوبكر و عمر را به عمر بن سعد تشبيه كند
به طريق اولي مرتكب ظلم و دروغ شده است.
پسس از همسه ي اينهسا جاي سسؤال اسست كسه عمسر بسن سسعد كسه
بسسه ظلم و بزرگسسي گناه خود ،و مبتل شدنسسش بسسه عصسسيان را
اعتراف نمود بهتسسر اسسست ،يسسا مختار كذاب كسسه مدعسسي گرديسسد
جبرييسل براي او وحسي مسي آورد ،و براي جلب رياسست اظهار
ياري حسسين را نمود و قاتلن او را جسستجو كرد؟ او كسه بسه
قول علمسسه شيعسسه بود بدتسسر از عمسسر بسسن سسسعد ،و بدتسسر از
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
حجاج ناصسبي اسست ،زيرا ايسن شيعسي بر خدا و رسسول او
دروغ بست ،در حالي كه در خبر صحيح مسلم از پيامبر خدا
آمده اسسسست كسسسه(( :بزودي در قسسسبيله ي ثقيسسسف كذاب و
سسفاكي خواهسد آمسد )).پسس كذاب همان مختار بسن ابسي عسبيده
ثقفي ،و سفاك همان حجاج بن يوسف ثقفي است .و روشن
اسست كسه عمسر بسن سسعد ،اميسر لشكري بود كسه بسا حسسين قتال
نمود ،بسسا اينكسسه ظلم نمود و دنيسسا را بر ديسسن مقدم داشسست ،در
معصيت ،به پايه ي مختار كه اظهار نصرت براي حسين مي
نمود ،نمسسي رسسسد .بلكسسه مختار دروغگوتسسر و گناهسسش هسسم
بزرگتر از كار و گناه عمر بن سعد ،و هم بدتر از آن ناصبي
كسه حجاج بسن يوسسف باشسد بود ،زيرا حجاج سسفاك بود ،ولي
مختاري كسسسه مدعسسسي وحسسسي بود گناهسسسش بزرگتسسسر از قتسسسل
انسانهاست ،زيرا اين كفر است و اگر توبه نكرده باشد مرتد
است ،و ايجاد فتنه بزرگتر از قتل است ،پس شيعيان بايد در
آراء و عقايد خود تجديد نظركنند.
و مثل اين بسيار است ،كساني را نمي يابي كه رافضه چه
بسسه حسسق و چسسه ناحسسق بسسد مسسي گوينسسد مگسسر اينكسسه در ميان
خودشان كسساني هسستند كسه بدتسر از آنهاينسد ،و ميان آنان كسه
خوارج از آنهسا تعريسف و تمجيسد مسي كننسد كسساني انسد بهتسر از
آنان كسه روافسض آنهسا را مدح و ثنسا مسي كننسد و بسي گمان كسه
رافضسي بدتسر از نواصسب انسد و آنان را كسه روافسض كافسر و
فاسق مي دانند بهترند از كساني كه نواصب آنها را كافي و
فاسق مي دانند.
و امسسا اهسسل سسسنت ،جميسسع مؤمنيسسن را دوسسست ميدارنسسد ،و از
روي علم و عدل انصساف سسخن مسي گوينسد نسه اهسل جهالت ،و
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
نسه اهسل هوا و هوس انسد ،و از شيوه ي رافضسي و نواصسب
هسر دو بيزار انسد ،و بخصسوص مؤمنيسن سسابقين اوليسن را كسه
ممدوح خدا و رسسسسسولند ،تمامشان را دوسسسسست دارنسسسسد و قدر
صسسسحابه و فضيلت و كارهاي خوب آنان را مسسي شناسسسسند ،و
حقوق اهسل بيست رسسول خدا را كسه خدا براي آنان مقرر كرده
اسست مراعات مسي كننسد ،و بسه آنچسه مختار و امثال او از راه
دروغ بجسسا آورده انسسد خشنود نيسسستند ،و بسسه عمسسل حجاج و
ماننسد او از سستمگران راضسي نمسي باشنسد ،و منزلت و مراتسب
هر يكي از آنها را ميدانند و براي ابوبكر و عمر برتري و
فضايلي قائلنسسسسد كسسسسه براي احدي حتسسسسي عثمان و علي قائل
نيسسستند ،و ايسسن مطلب در صسسدر اول محسسل اتفاق بوده و اگسسر
خلفسسسي بود مورد اعتنسسسا نبوده اسسسست .و تمام كسسسساني كسسسه
اصسحاب علي بودنسد همسه از اصسحاب و دوسستان ابوبكسر و
عمر نيز بودند و شك در تقدم ابوبكر و عمر بر علي را
نداشتنسد چرا نسه ،و از او بسه تواتسر ثابست شده كسه گفتسه اسست:
((بهتريسن ايسن امست بعسد از پيامسبرش ابوبكسر و عمرانسد)) و
ليكسن عده اي علي را بر عثمان مقدم مسي داشتنسد .و ائمسه و
پيشوايان اهسل سسنت بر تقديسم ابوبكسر و عمسر متفقنسد چنانكسه
مذهب ابوحنيفه ،و شافعي و مالك و احمد بن حنبل و ثوري
و اوزاعسسي و ليسسث بسسن سسسعد و سسساير پيشوايان مسسسلمين از
متقدميسسسن و متأخريسسسن كسسسه اهسسسل فقسسسه و حديسسسث و زهسسسد و
تفسيربودند همين است.
و امسسا عثمان و علي و طايفسسه اي از اهسسل مدينسسه در اينكسسه
كداميسك برترنسد توقسف نموده انسد كسه يكسي از دو روايست منقول
از مالك نيسز هميسن اسست .و طايفسه اي از اهسل كوفسه علي را
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بر عثمان مقدم مسسي دارنسسد ،كسسه ايسسن نيسسز يكسسي از دو روايسست
منقول از سسفيان ثوري مي باشسد .سسپس گفتسه شده كسه ثوري
از ايسن قول بعسد از اجتماع او بسا ايوب السسختياني برگشتسه و
گفتسه هسر كسس علي را بر عثمان مقدم بدارد بسه مهاجريسن و
انصسسسسسسار توهيسسسسسسن نموده زيرا آنان علي را بر عثمان مقدم
نداشتند .و باقي پيشوايان اهل سنت قائل به تقدم عثمان مي
باشند ،و اين مذهب اكثر اهل حديث مي باشد ،و دليل بر آن
نسص و اجماع اسست .و امسا آنچسه از بعضسي از قدمسا نقسل شده
از مقدم بودن جعفسر بسن ابسي طالب و يسا تقدم طلحسه و ماننسد
اينان ،پسسس تقدم آنان در امور مخصسسوصي اسسست نسسه در تمام
امور .همانگونسه كسه از بعضسي هسا در حسق علي نقسل شده
است.
اما قول حلي بر اينكه( :امر بر برخي از اصحاب رسول خدا
مشتبسه گرديسد و از خواسستاران دنيسا كسه بيعست كرده بودنسد از
روي كوتسه نظري تقليسد نمودنسد و حسق بر آنان پنهان گشست،
در نتيجسسه بعلت عدم تحقيسسق حسسق را بسسه اهسسل آن ندادنسسد ،و
بعضسي هسم از روي كسم فهمسي و كثرت جمعيست نظسر شان را
جلب كرد و بسسسسه پيروي از آنان بيعسسسست كردنسسسسد زيرا زيادي
جمعيسسست را مسسسستلزم صسسسواب دانسسسستند و از قول خداي تعالي
غافسسل گشتسسه كسسه (در سسسوره ي سسسبا آيسسه ي )13فرموده:
(وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشّكُورُ)
((يعني اندكي از بندگان من سپاس گذار است)).
جواب آن اسست كسه در اينجسا ايسن مفتري صسحابه ي پيامسبر
را پسس از بيعست بسا ابوبكسر بسه سسه دسسته تقسسيم كرده اسست:
((اكثسسر شان دنيسسا طلب و دسسسته ي كوتاه نظسسر ،و دسسسته ي
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
سوم حقيقت را نمي دانستند ،زيرا كه سبب بوجود آمدن شر
دو چيسز اسست يسا فسساد از روي قصسد و يسا هسم جهالت ،و باز
سسسبب جهسسل كوتاه نظري و يسسا عاجسسز بودن از تفكيسسر و تأمسسل
است.
و مسي گوينسد كسه در صسحابه و غيسر از آنهسا كسساني كوتاه
فكر بودند كه با ابوبكر بيعت نمودند ،و اگر آنها كمي فكر
مسي كردنسد حق را مسي شناختنسد ،ايسن گروه بخاطسر ترك واجسب
مؤاخذه مسسي كردنسسد ،در ميان آنهسسا هسسم كسسساني بودن كسسه بسسه
سبب كوتاه فكري فريب مردم را خوردند ،و بدون تفكر وقتي
مردم را ديدنسد كسه بسا ابوبكسر بيعست كردنسد آنهسا نيسز بيعست
كردند)).
در جواب بايسد گفست كسه :ايسن دروغسي اسست كسه هيسچ كسسي از
گفتسن آن ناتوان نمسي مانسد ،و رافضسه مردمان دروغگوينسد ،و
اگسر از ايسن دروغگسو دليلي بر اثبات ايسن گفتسه اش خواسسته
شود هيسچ دليلي نخواهسد داشست .وي بدون آوردن كوچكتريسن
دليلي آنهسا را دنيسا طلب و كسم فهسم و اهسل تقليسد معرفسي نموده
اسسست .در حاليكسسه خداونسسد گفتسسن مطلبسسي را كسسه علم بسسه آن
نداريم حرام نموده است.
-66اينكسه گفتسه انسد بسه رسسول وحسي مسي شود از گناه بر مسي گردد و بسه ائمسه وحسي نمسي شود پسس نبايسد گناه كننسد ،عذر بدتسر از خطسا و گول زدن
خواننده اسست .زيرا اماميسه در تمام كتسب خود خصسوصا بهتريسن كتاب خود ()كافسي)) نوشتسه انسد كسه == ائمسه محدث يعنسي ملئكسه براي ايشان
حديسث و وحسي مسي آورنسد و ائمسه مهبسط وحسي ال و موضسع سسر ال مسي باشنسد .بسه باب ((الفرق بيسن الرسسول و النسبي والمحدث)) و باب ((أن
الئمة يزدادون فى ليلة الجمعة)) و باب((إِن الئمة محدثون)) و باب ((أن الئمه تدخل الملئكة وتطأ بساطهم وتأتيهم بالخبار)) و ابواب ديگر
از جلد اول اصول كافي رجوع و ملحظه فرماييد.
( )1آياتسي در قرآن بر ايسن مطلب دللت دارد از آن جمله آيسه ي 7سسوره ي اعلي كسه خدا بسه رسسول خود مسي فرمايسد مسا تسو را از فراموشسي و
اشتباه در امر وحي حفظ ميكنيم و همچنين آيات 27و 28سوره ي جن ،و لذا وحي هميشه مواظب پيامبران عليهم السلم است تا خطايي نكنند
چنانكه وقتي نابينايي بر پيامبر اسلم وارد شد و آن حضرت اخم كردند آيات سوره ي عبس نازل شد كه ميفرمايد( :عَبَسَ وَتَوَلّى أَنْ جَاءَهُ
عمَى وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلّهُ يَزّكّى)
الَْ ْ
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
پدرانشان بداند (خدا در صد آيه از مهاجرين سابقين تعريف
كرده ولي يك آيه در مدح فرزندانشان نيامده است).
و آن كسي كه خود را از كفر به سوي ايمان انتقال داد و از
سسيئات بسه سسوي حسسنات بسا فكسر و اسستدلل و صسبر توبسه و
جداكردن خود از عادات و صسسسسسرفنظر كردن از دوسسسسسستان و
خانواده ،آيسسا بسسا آن كسسسي كسسه پدر و مادر و خويشان و اهسسل
خود را مسسسلمان ديده و در حال عافيسست و بدون زحمسست خود
را مسسسلمان يافتسسه برابرنسسد؟ عمسسر بسسن الخطاب كلم بزرگسسي
گويسد كسه(( :هسم آنان بندهسا و طنابهاي اسسلمي را مسي گسسلند
و صسرفنظر مسي كنسد كسسي كسه جاهليست را نشناختسه اسست)).
يعنسي كسسي قدر اسسلم را ميدانسد كسه جاهليست را ديده باشسد .و
بسه تحقيسق خدا وعده داده كسسي را كسه از هلكست توبسه كنسد و
برگردد و ايمان آورد و عمسسل شايسسسته كنسسد كسسه بديهاي او را
به حسنات تبديل كند 67.تمام كساني كه گناهان صغيره را بر
انسبياء عليهسم السسلم جايسز مسي داننسد ميگوينسد انسبياء عليهسم
السسلم بر آن گناهان برقرار نمي مانند و بسه واسسطه ي توبسه
كاملتسسر مسسي شونسسد .نصسسوص شرعسسي و آيات و اجماع سسسلف
صالح اين گفته ي جمهور علماي را تأييد مي كند ،و كساني
كسه از سسرزدن گناهان صسغيره از پيامسبران انكار مسي كننسد آن
عده آيات را كسسه بر وقوع گناهان صسسغيره از آنهسسا دللت مسسي
كنسد بسا تأويلت نادرسست تحريسف مسي كننسد ،و بسا اينكار خود
-67يكي از اشتباهات اماميه اين است كه مي گويند چون علي از طفوليت مسلمان ،و نزد پيامبر بوده و به اسلم بزرگ شده بهتر از ==
ابوبكر است كه مدتي در كفر بوده و بعد مسلمان است؟ جواب اين است كه اين استدلل با عقل نمى سازد و دليلى از نقل نيز ندارد .آيا چگونه
طفلي كسه در خانواده ي رسسول و پسسر عموي خود بزرگ شده و از خانواده او بوده و سسپس بسه او ايمان آورده ايمانسش مهمتسر اسست از تاجسر
معتبري كه تا چهل سالگي در بازار كفر در ميان كفار و محل توجه آنان بوده و همه او را معتقد به آئين خود و درستكار مي شناختند پس يك
مرتبه از شخصيت و اعتبار و توجه مردم دست بر ميدارد و به عادات و عمليات ايشان پشت مي كند و رو به اسلم نموده ايمان مي آورد؟! آيا
توجه مردم به كداميك از اين دو نفر بيشتر است؟!.
مردم بسه ايمان طفسل بسه آن شخصسي كسه در خانسه ي او بزرگ شده اهميتسي نمسي دهنسد و آنرا امري طسبيعي مسي شمارنسد ،ولي ايسن مرد كار بسسيار
مشكلي را انجام داده ،و بيشتسر توجسه مردم را بسه اسسلم جذب مسي كنسد ،بهسر حال اگسر علي افضسل بوده ،و يسا مفضول براي مسا و شمسا فايده اي
ندارد چنانكه خدا فرموده( :وَل تُسْأَلونَ عَمّا كَانُوا يَعْمَلُونَ)
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
همان كاري را انجام ميدهنسسسسد كسسسسه اهسسسسل بهتان و دروغ آنرا
انجام ميدهند ،مانند اينكه درباره ي آيه ي اول سوره ي فتح
گفته اند( :لِيَغْفِرَ لَكَ الُّ مَا تَقَدّمَ مِنْ ذَنْبِكَ َومَا تَأَخّرَ) يعني:
((براي تو فتح و پيروزي عطا كرد تا گناه مقدم و مؤخر تو
را بيامرزد)).
ايشان مي گويند يعني گناه حضرت آدم كه مقدم و گناه امتت
كسه مؤخرنسد ،و حضرت آدم (عليسه السسلم) پيامسبر بزرگواري
را وارد گناه مي كنند ولي گرفتار آنچه كه از آن فرار نموده
انسد مسي شونسد .زيرا مسي خواهنسد گناه را از پيامسبرمان نفسي
كننسسد ،ولي حضرت آدم عليسسه السسسلم را گناهكار مسسي سسسازند،
گذشتسه از ايسن خداونسد توبسه آدم را پيسش از آنكسه او بسه زميسن
فرود آيسسد پذيرفسست و قبسسل از اينكسسه نوح و ابراهيسسم عليهمسسا
68
السلم تولد شوند.
بسسه اضافسسه خداي تعالي در آيسسه ي 164سسسوره ي انعام و
سوره ي اسراء و آيه ي 18فاطر و آيه ي 7زمر و آيه ي
18سوره ي نجم مكرر كرده كه:
(وَل تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى) يعني(( :هيچ كس و زر و گناه
ديگري را بر نميي دارد) پيس چگونيه گناه آدم را بيه محميد
نسبت داده و فرموده (مَا تَقَدّمَ مِنْ َذنْبِكَ) چگونه آنرا به اين
نسبت ميدهد .به اضافه چون اين آيه (لِ َيغْفِرَ لَكَ ). . .نازل
شده اصحاب عرض كردند يا رسول ال اين آيه راجع به ....
لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنّاتٍ تَجْرِي ِمنْ تَحْتِهَا الَْنْهَارُ
خَالِدِينَ شماست پس براي ما چه مي باشد ،پس آيه 4سوره
فتح نازل شد كه:
-68ديگر اينكه كاف خطاب به غائب كه آدم عليه السلم باشد نيست بلكه به حاضر يعني پيامبر اكرم اسلم است .مترجم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
(هُوَ الّذِي أَنْزَلَ السّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ
إِيمَانِهِمْ . .فِيهَا وَيُكَفّرَ عَنْهُمْ سَيّئَاتِهِمْ).
پسسس كسسسي كسسه مشتسسي از عقسسل در سسسر داشتسسه باشسسد چگونسسه
ميتوانسسد بگويسسد كسسه خداونسسد همسسه گناهان امسست محمسسد را
بخشيده است ،در حاليكه ثابت شده است كه مردماني از امت
محمد بسبب گناهاني كه مرتكب آن شده اند به دوزخ داخل
69
ميشوند ،پس اين مغفرتي كه آنها ادعا دارند كجاست؟
و امسا گفتسه ي حلي كسه مسي گويسد(( :گناه موجسب عدم اعتماد
بسه ايشان و نفرت مردم اسست ((ايسن درسست نيسست ،بلكسه آن
بزرگواري كسسه خود را مقصسسر مسي دانسسد و خود را محتاج بسسه
مغفرت و رحمسست الهسسي مسسي دانسسد ،ايسسن صسسفت او دليسسل بر
راستگويي و تواضع اوست كه متكبر و خود پسند نيست ،بر
خلف آن كسسي كسه خود را محتاج نميدانسد و معتقسد اسست كسه
احتياج بسه توجسه و مغفرت ندارد؛ چنيسن كسسي را مردم متكسبر
و مغرور و جاهسسل ميداننسسد و بسسه او توجسسه نمسسي كننسسد .و در
حديسسث صسسحيحي رسسسول خدا فرموده(( :احدي از شمسسا بسسه
واسطه ي عمل خود هرگز وارد بهشت نمي شود )).عرض
كردنسد آيسا شمسا هسم يسا رسسول ال؟ فرمود(( :مسن هسم بسه عمسل
خود وارد بهشسسست نمسسسي شوم مگسسسر اينكسسسه رحمسسست خدا مرا
-69آيات بسسياري در قرآن صسريح اسست بر اينكسه پيامسبران الهسي عليهسم السسلم گناه نموده آنگاه توبسه كرده انسد و نيسز دعاهاي بسسياري از پيامسبر
اسسسلم و سسساير انسسبياء و همچنيسسن از اهسسل بيسست و امان شيعسسه وارد شده كسسه ايشان در پيشگاه حسسق تعالي مكرر بسسه گناه اقرار نموده و آمرزش
خواسته اند ،و اين مطلب براي كسي كه با كتب ادعيه سر و كار دارد ،پوشيده نيست.
حال اگر اماميه بگويند آنچه در اين دعاها انبياء و ائمه رحمهم ال اقرار به گناه و استغفار نموده اند ،فقط و فقط براي ياد دادن دعا و آموزش
آن به ديگران بوده است .و خودشان معصوم بوده اند؟ جواب چنين كلمي روشن است زيرا اول اين سخن صرف ادعا بوده و هيچ مدركي براي
آن نيست ،بنا براين ،موهوم :و باطل است.
ثانيا بايد به كساني كه چنين ادعايي مي كنند گفت شما اگر در ادعاي خود صادقيد بايد همه مضامين اين ادعيه را براي خود آموزش و سرمشق
قرار دهيسد نسه بعضسي از آنرا .مثلً در ايسن ادعيسه آمده كسه ائمسه ي شمسا مسستقيم در خانسه خدا مسي رفتنسد و يسا تضرع و زاري بسه خدا عرض مسي
كردنسد كسه :خدايسا مسا غيسر از تسو احدي را نمسي خوانيسم ،و بسه غيسر تسو بسه هيچكسس توسسل و توجسه نمسي كنيسم ،و شفيعسي جسز تسو بر ايمان نيسست ،و
كلمات ديگري از اين قبيل ،در نتيجه شما نيز مطابق ادعاي خود و سرمشق از اين بزرگان ،غير از خدا را نخوانيد و جز خدا به هيچ كس توسل
و توجه و پناه و زاري و تضرع ننماييد .آن شفاعتي را كه بر خلف قرآن باشد رها نماييد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
فراگيرد و فضسل او شامسل حال مسن شود )).و ثابست و محقسق
است كه آن حضرت در دعاها به خدا عرض مينمود:
((اللهم اغفرلى خطيئتى وجهلى واسرافى فى أمرى و ما أنت
أعلم بسسه منسسى ،اللهسسم اغفرلى هزلى وجدى ،وخطأى وعمدى،
وكل ذلك عندى )).متفق عليه.
يعني :خدايا خطا و عمد مرا بيامرز و از جهل و اسراف من
در امورم و از آنچسسه كسسه تسسو از مسسن بسسه آن داناتري در گذر،
خدايسا مزاح مرا و خطسا و عمسد مرا و همسه ي اينهسا در مسن
اسست 70.و آنچسه گويسد باعسث عدم وثوق و نفرت اسست ،وقتسي
است كه اصرار بر گناه و كثرت گناه باشد ،نه اينكه با ندرت
و كثرت اسستغفار ،و امسا آن كسسي كسه خود را از خطسا و گناه
سالم و بركنار ميداند چه احتياجي به توبه و رجوع به سوي
ال دارد و انبياي بني اسرائيل كه به درگاه خدا توبه و انابه
مسسي كردنسسد مسسا نديديسسم كسسسي از خودي و غيره از توبسسه ي
پيغمسبرشان مذمست كنسد و آنرا عيسب بدانسد .امسا رافضيان مسي
گوينسسد كسسه از پيامسسبر و دوازده امام در تمام دوران زندگسسي
خطسا و گناه كوچكسي صسادر نمسي شود .ايسن ادعاي بسي دليلي
اسست كسه ايشان را از تمام امست جدا كرده اسست ،و بسه تحقيسق
حضرت داود پس از توبه بهتر از قبل از خطا بود .و بعضي
از بزرگان گفتسسه انسسد اگسسر توبسسه بهتريسسن چيزهسسا نزد خدا نبود
گراميتريسسن خلق خود را بسسه گناه مبتل نمسسي كرد .و لذا مسسي
بينيسم گناهكار تائب صسادق بسه طاعست خدا و ثابست تسر و ترس
او از گناه بيشتر از كسي است كه به گناه مبتل نشده است.
فرمود روزي هفتاد يار من استغفار مي كنم ،و فرمود :تمام بني آدم خطا كارند و بهترين خطا كاران توبه كنندگانند. -70رسول خدا
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ادعاي اماميه دي مورد عصمت امامانشان
امسسا آنكسسه ائمسسه مانسسد انسسبياء معصسسومند ،ايسسن اعتقاد رافضيان
است و احدي به اين قول قائل نيست مگر كساني كه بدتر از
اين انند مانند اسماعيليه كه قائل شده اند به عصمت رؤساي
خود (بنسسي عبيسسد) كسسه خود را نسسسبت داده انسسد بسسه محمسسد بسسن
اسسماعيل بسن جعفسر الصسادق و گفتسه انسد امامست بعسد از جعفسر
بسن محمسد بسن محمسد بسن اسسماعيل رسسيده نسه بسه موسسي بسن
جعفسسر .و اينان يسسك مشسست مردم ملحسسد و بسسي ديننسسد كسسه بسسه
عصسمت آخوندهاي خود قائل شده انسد (و همچنيسن شيخيسه و
كريسم خانيسه و عده اي از صسوفيه كسه اصسل از اسسلم حقيقسي
خبري ندارند).
و امسسا اينكسسه اماميسسه بر انسسبياء سسسهو را جايسسز نميداننسسد ايسسن
ادعاي بي دليل را احدي نگفته است.
و امسا اينكسه مسي گوينسد معصسومين از جدشان گرفتسه انسد؟ در
جواب گفته ميشود.
اولً :خود ائمسه گفتسه انسد كسه مسا حديسث خود را از دانشمندانسي
تعليسم گرفتيسم و ايسن متواتسر اسست كسه علي بسن الحسسن از ابان
بسن عثمان از اسسامه بسن زيسد روايست مسي كرده و محمسد بسن
علي از جابر بن عبدال و غير او روايت مي كند.
و ثانياً :در ميان ائمه جز علي بن ابي طالب و دو فرزندش
كسسي كسه پيامسبر را ديده كرده باشسد نيسست .و خود علي
ميفرمود:
((هرگاه مسن شمسا را بسه حديسث رسسول خدا خسبر دهسم قسسم
بسه خدا اگسر از آسسمان بسه زميسن سسقوط كنسم براي مسن بهتسر
اسست از اينكسه بر او دروغ ببندم و چون حديثسي بيسن خودم و
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
شمسا بگويسم كسه جنسگ خدعسه اسست )).و لذا آن حضرت قولي
را ميفرمود و از آن بر مسسي گشسست و كتسسب رافضسسه مملو از
71
روايات مختلفه از ائمه ايشان است.
-72اماميه رواياتي دارند بنام توقيعات كه از امام منتظر نقل مي كنند با اينكه مي گويند هر كس مدعي رؤيت آن منتظر شود كذاب است .حال آن
توقيعاتي كه نه نويسنده آنرا ديده اند و نه خط نويسنده را شناخته اند و نه آورنده ي آنها معصوم است چگونه مورد قبولشان واقع ميشود؟!!
- 73اين در زمان ابن تيميه رحمه ال بود ،و حال بيشتر از يكهزار چهارصد سال از غياب آن امام رافضيان مي گذرد.
-74در كتاب كافي جلد اول ملحظه فرماييد و ببينيد اماميه به ائمه خود چه دروغهايي نسبت ،داده و هم در جلد هشتم روضه ي كافي ،مثلً از
امام خود نقل مي كنند كه فرموده :قورباغه سني است ،و امام فرموده :آسمان و زمين روي شاخ گاوي است كه آن روي سنگي ايستاده و آن
سنگ بر شكم ماهي است .و در جلد اول گويد امام فرموده :ملئكه با اطفال امام بازي مي كنند و اما پرهاي ملئكه را جمع كرده و براي اطفال
متكا تهيه مي كند ،و همچنين هزاران خرافات مانند اينها.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
پسس چگونسه ممكسن اسست قلب انسسان بسه نقسل كسساني كسه دروغ
بسسيار از ايشان شنيده اسست اعتماد كنسد اگسر صسدق گوينده و
اتصسسال سسسند را ندانسسد .و نشسسر اكاذيسسب از ايشان بسسه غيسسر
خودشان از اهسل كوفسه و اهسل عراق نيسز سسرايت نموده اسست
بطوريكسه اهسل مدينسه از احاديسث ايشان پرهيسز مسي كردنسد ،و
مالك ميفرمود(( :احاديسسث اهسسل عراق را بمنزله ي احاديسسث
اهسسل كتاب قرار دهيسسد نسسه تصسسديق كنيسسد و نسسه تكذيسسب )).و
عبدالرحمسن بسن مهدي كسه داناتريسن اهسل حديسث بوده و هسر دو
شسب قرآن را ختسم ميكرده بسه امام مالك گفست(( :اي ابوعبسد
ال ،مسسسا در شهسسسر شمسسسا چهارصسسسد حديسسسث را در چهسسسل روز
شنيديسسم ،در حاليكسسه مسسا ايسسن تعداد حديسسث را در يسسك روز مسسي
شنويسم)) و امام در جواب او گفست(( :اي عبدالرحمسن مسا آن
دار الضرب كسه شمسا داريسد از كجسا كنيسم؟ دار الضرب كسه شسب
در آن جعل كنيم و روز خرج كنيم)) و با آن هم در كوفه و
عراق مردان بزرگ و ثقه نيز بسيار بوده اند.
بسبب وجود دروغ بسيار در شيعه نمي توان دروغگو را از
راسستگو تميسز داد ،ماننسد شخسص مسسافر بسه شهري كسه بيشتسر
مردم آن دروغگسو و خائن باشنسد وارد شود كوشسش مسي كنسد
تسا اينكسه راسستگوي خالص را بشناسسد؟ و يسا ماننسد اينكسه در
جايسي دينار و درهسم تقلبسي بسسيار باشسد و كسس نتوانسد درهسم
اصلي را از تقلبي تشخيص دهد و با آن معامله نمي كند.
از اينرو براي كسسسي كسسه نمسسي توانسسد روايات صسسحيح را از
دروغيسسسن تميسسسز دهسسسد مطالعسسسه كتابهايسسسي كسسسه داراي روايات
دروغين و گمراه كن باشد مكروه است ،مانند كتاب هاي اهل
بدعست؛ همچنان آموزش علم از داسستان سسرايان و امثال آنان
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
كسسه در سسسخنان خود دروغ مسسي گوينسسد مكروه اسسست؛ گرچسسه
احيانسسا سسسخنان راسسست هسسم مسسي گوينسسد؛ و رافضسسه بسسه اتفاق
علماي احوال رجال دروغگوترين فرقه ها اند.
يعنسي(( :مسسيح ابسن مريسم جسز پيامسبري نيسست ،و بسه تحقيسق
قبسسل از او پيامسسبراني در گذشتسسه اسسست و مسسا در او راسسستگو
اسست ،آن هسر دو طعام مسي خورنسد)) و معلوم اسست كسه خدا
طعام ميدهسد ليكسن طعام نمسي خورد ،و خداونسد فرموده اسست:
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
(يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْ َ
ت قُلْتَ لِلنّاسِ اتّخِذُونِي وَأُمّيَ إِلَهَيْنِ
مِنْ دُونِ الِّ قَالَ سُبْحَانَكَ)
يعني(( :اي عيسي بن مريم آيا تو به مردم گفته اي كه من
و مادرم را خدايان بغيسسر از خدا بگيريسسد ،گفسست ،پاكيسسست تسسو
را)).
و خداونسد سسخني از قديسم بودن بسه ميان نياورده و اصسل در
كتاب خدا و سسنت رسسول لفسظ قديسم ذكسر نشده و از اسسماي
خدا نيست ،اگر چه اين معني صحيح است .نصاري معترفند
بسه اينكسه مريسم و عيسسي عليهمسا السسلم متولد و حادثنسد ،پسس
چگونه دو قديم مي گويند؟
به اضافه آنان كه براي خدا صفاتي ثابت كرده اند نمي گويند
خدا ((نهمسي نسه قديسم اسست)) بلكسه اسسم ((ال)) نزد ايشان
شامسسل ذات و صسسفاتست و نگفتسسه انسسد كسسه صسسفات غيسسر ذات
اسست ،و رسسول خدا فرمود(( :كسسي كسه بسه غيسر خدا قسسم
بخورد مشرك اسسست)) و در روايسست صسسحيح آمده قسسسم بسسه
عزت ال كسسه قسسسم بسسه عزت خدا اسسست ،قسسسم بسسه غيسسر ال
نيسسست ،و درسست ايسن اسست كسه صسسفات خداونسسد منحصسسر بسسه
هشسست صسسفت نيسسست ،چنانكسسه اشاعره آنرا بسسه هشسست صسسفت
منحصر كرده اند ،بلكه منحصر به عددي نيست.
بسه اضافسه نصساري بسه خيال خود بسه سسه اقنوم قائلنسد و گوينسد
سه جوهر است كه جوهر واحد جامع آنها است و هريك از
آنها اله و خالق و رازقند و آنچه با عيسي متحد شده اقنون
كلمه و علم است ،و در اين سخن تناقض است زيرا آنچه با
عيسي متحد شده اگر صفت باشد صفت خالق و رازق و جدا
از موصسوف نيسست ،و اگسر صسفت همان موصسوف اسست پسس
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
او جوهسر واحسد و پدر مسي باشسد ،و در اينصسورت مسسيح پدر
مي شود در حاليكه آنها چنين قائل نيستند ،پس آيا اين سخن
متناقسسض ،بسسا قول مسسسلماني كسسه مسسي گويسسد ال يكسسي اسسست و
داراي نامهاي نيكسي كسه بر صسفات وال دللت دارد و خالق و
معبودي جز او نيست ،يكي است؟!!.
زمانسي كسه ابسن كلب كتابسي در رد بر جهميسه نوشست ،ايشان
حكاياتي را از خود ساختند كه چون ابن كلب مسلمان شد و
خواهرش كه نصراني بود از وي دوري جست ،او به خواهر
خود گفت :من براي اين مسلمان شده ام كه دين مسلمين را
فاسسد كنسم ،پسس خواهرش از او راضسي شسد .و مقصسود ايسن
دروغگويان از ايسن جعسل ايسن اسست كسه قول او را كسه صسفاتي
را ثابت نموده به قول نصاري تشبيه كنند .با اينكه بين گفته
او و گفته ي نصاري فرق بسيار مي باشد.
-80حشويه به كساني گويند كه سخن زياد و پرگويي كرده اند .ابن تيميه در منهاج گويد اول كسي كه اين لفظ را استعمال نمود عمرو بن عبيد
معتزلي بود كه عبدال بن عمر را حشوي خواند .و مقصود گوينده از اين لفظ عامه است و بعداً هر كسي متمسك به سنت و احاديث رسول خدا
شده او را حشويه خوانده اند و كساني كه خود را عاقل و صاحب رأي مي دانسته اين تهمت را به هر كسي خواسته زده اند :اكثرا اين كار
را معتزله و رافضه مرتكب شده اند مثل به عبدالرحمن بن عمر و احمد بن حنبل حشويه گفته اند.
-81اين همان داود جواربي است كه ابوالحسن اشعري او را در مقالت اسلميين در شمار قائلين به تجسم ذكر كرده .و سمعاني او را در كتاب
انساب پس از هشام بن سالم جواليقي ذكر كرده است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
او بيمار شسد و ملئكسه بسه عيادت او رفتنسد و بر طوفان گريسه
كرد تا كنم بين گرديد)).
-85ابو منصور عجلي از اهل كوفه و در آنحا خانه اي داشت .وي معاصر امام باقر و اصحاب او بود .امام باقر رحمه ال از خيانت او به اصل
اسسلم آگاه شسد و از او بيزاري جسست .او پسس از حضرت باقسر مدعسي شسد كسه امام او را وصسي خود نموده اسست .و مسي گفست كسه علي و حسسن و
حسين و علي بن الحسين و محمد باقر پيامبراني مرسل بودند و خودش پيامبر مرسل است و نبوت در شش نسل او خواهد بود كه آخر ايشان
قائم است و چنانكه كلمه وصي را عبدال بن سبا براي علي علم كرد ،كلمه قائم را نيز او اختراع كرد چنان كه نوبختي كه از علماي شيعه است
نقسل نموده است .شاگردان ابسو منصسور معتقدنسد كه امام سرداب نشين مشكوك الولده ،قائم مي باشسد و ابسو منصسور گمان داشت كه به آسمان به
معراج ميرود ر خدا دست بر سرش كشيده و به زبان سرياني با او سخن گفته ،سپس به زمين هبوط نموده و او كسي است كه خدا در قرآن در
سوره ي طور آيه ي 44از او خبر داده و فرموده( :وَإِنْ يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السّمَاءِ سَاقِطاً يَقُولُوا سَحَابٌ مَرْكُومٌ) سپس مدعي شد كه آن كسف ،خدا
يعنسي خودش اسست .و پيروان خود را بسه خفسه كردن مخالفيسن خود تحريسك مسي كرد تسا اينكسه حكومست كوفسه در وليست يوسسف بسن عمسر الثقفسي بر
عراق زمان هشام بن عبدالملك او را گرفت و به دار كشيد (در سال 125تا سال 126كه حكومت با يوسف بن عمربود).
مترجم گويد همواره عده اي كه با خلفت اسلمي دشمن و ضعف و نابودي آنرا ميخواستند اطراف يك شخص خوشنامي جمع مي شدند و براي
سسوء اسستفاده و چرچري و اخسذ وجوهات و تفرقسه بيسن مسسلمين او را امام خود قرار مسي دادنسد و بنام تشيسع صسد فرقسه ايجاد گرديسد .ياران علي
كسه بهتريسن اصسحاب ائمسه بودنسد ،در صسد خطبسه اي ،علي از آنان شكايست دارد و آنان را بسي ديسن و نامرد خوانده اسست كسه پاره اي از اصسحاب
ساير ائمه شيعه ،بهترين بودند حالشان چنين بود چه برسد به اصحاب ائمه ي ديگر ايشان.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و نصسيريه 86در عقايسد شسبيه بسه منصسوريه مسي باشسد و نقسل
كرده انسد از خطابيه 87پيروان ابسي الخطاب بسن ابسي زينسب كسه
مي گويند ائمه انبياء مرسلند و هميشه ايشان دو نفر پيامبر
وجود دارد يكسسي ناطسسق و ديگري صسسامت كسسه محمسسد ناطسسق و
علي صامت بود ،و اينان ابو الخطاب را مي پرستيدند سپس
ابسسو الخطاب بر عليسسه منصسسور دوانقسسي قيام كرد و در كوفسسه
عيسسسي بسسن موسسسي او را كشسست ،اينان بسسه نفسسع هسسر كسسس كسسه
موافقشان بود شهادت به دروغ مي دادند.
و بزيعيه 88مسي گفتنسد كسه جعفسر بسن محمسد خدا مسي باشسد و بسه
هر مومني وحي مي شود .و اشعري مي گويد :قومي ديگر
بسه خدايسي سسلمان فارسسي قائل شدنسد .و ابسو الحسسن اشعري
گفته در ميان اهل عبادت و زهد قومي بنام صوفي هستند كه
قائل به حلول خدا در اشخاص مي باشنسد ،اينان هرگاه چيزي
عجيسسب ببيننسسد گوينسسد ،مسسا نمسسي دانيسسم ،شايسسد خدا در او حلول
كرده باشسد ،و اينان بسه ترك كردنسد واجبات ميسل كردنسد .و بسه
-86نصسريه پيروان محمسد بسن نصسير شيعسي امامسي و از كسساني اسست كسه در سسامرا مدت 9سسال در خانسه ي امام حسسن عسسكري بود .چون امام
حسسن عسسكري در سسنه ي 26فوت كرد ،و طبسق اقرار بسسياري از شيعيانسي كسه در آن خانسه رفست و آمسد داشتنسد فرزندي نداشست ،لذا تمام بسه دنبال
كار خود رفتند ،رسيد جعفر برادر امام حسن به امر دفن و تقسيم تركه او بر اساس اينكه فرزندي ندارد و برادر او وارث است قيام كرد .و اين
را فاميل و ساير علويين مي دانستند .و نقيب السادات كه دفتر مولودين علويين نزد او بود و رئيس علويين نيز بود ميدانست كه حسن عسكري
اولدي ندارد .ولي غاليان و هوا پرسستاني كسه امام تراش و بسه خانسه امام حسسن رفست و آمسد داشتنسد ،ايسن حقيقست بر آنان ناگوار شسد و خود را در
برابر چيزي ديدنسد كسه ديگسر نمسي توانسستند از آن اسستفاده كننسد و احاديسث جعلي بنام امام و مخالف اسسلم بسسازند .در نتيجسه نشسستند و بيسن خود
فكري كردنسد كسه ايشان را از آن پيسش آمسد نجات دهسد و آن فكسر ايسن بود كسه امام غائبسي قائل شونسد و بگوينسد فرزندي براي امام حسسن بوده و در
سسرداب خانسه اش قبسل از پنسج سسال غايسب شده كسه محمسد بسن نصسير يكسي از جعاليسن ايسن فكسر بود بسه طمسع اينكسه خود را نايسب آن غايسب بدانسد .و
وجوهات شيعيان را اخسذ كنسد و لذا خود را باب امام و سسفير او ناميسد كسه واسسطه ي بيسن امام و شيعيان اوسست و براي سسيد جعفسر برادر امام لقسب
كذاب گذاشتنسد تسا كسسي گوش بسه سسخن او ندهسد و خسبر نداشتسن فرزنسد را باور نكنسد .ولي از آنحسا كسه محمسد بسن نصسير مرد قوي بسا اراده اي بود
رفقاي او ترسسيدند كسه چون محمسد = بسن نصسير مرد قوي بسا اراده اي اسست خود او باب شود و ديگران را محروم سسازد ،لذا گفتنسد بايسد مرد
سساده و ضعيفسي را باب و سسفيركنيم تسا بتوانيسم از او اسستفاده كرده و بهره بريسم .عثمان بسن سسعيد كسه جنسب خانسه ي امام حسسن روغسن فروشسي
داشست ،وي و فرزندش محمسد بسن عثمان در خانسه ي امام خدمست مسي كردنسد ،آنهسا بسه ديدن نفسر آمدنسد و قرار گذاشتسه كسه اول عثمان بسن سسعيد باب
باشد و بالخره به سعي همكاران و شركاي محمد ابن نصير عثمان بن سعيد باب شد و چون محمد بن نصير را محرم كردند او خشمناك و منكر
امام غايسب شسد بسا اينكسه خود او مبتكسر آن بود ،و از آنان كناره گرفست و عقايسد و بدعتهاي جديسد و فضائحسي بوجود آورد و تسا قرن هفتسم و نهسم
پيروان او بنام نصيريه در اطراف شام و سوريه وجود داشته اند.
-87خطابيه فرقه اي از شيعه از پيروان ابو الخطاب بودند و او از اصحاب خاص حضرت صادق بود و نام او محمد بن مقلص معروف به ابن
ايي زيد بود .او يك عده از اشقياء مخالفين اسلم را به دور خود جمع كرد و آنقدر برخلف اسلم ادعاها كرد كه حضرت صادق او را لعن كرد،
آري يك عده بي دين امام تراش براي تخريب اسلم و سوء استفاده از مال مردم دور كسي جمع شدند و بالخره خود ادعاها مي كردند.
-88طائفسه اي از شيعسه كسه پيروان بزيسع بسن يونسس پارچسه باف بودنسد ،بزيسع از اصسحاب حضرت صسادق بود و دائمسا گرد خانسه او مسي چرخيسد و
شيعياني را كه غلو داشتند ياري مي كرد و در سخن خود صريح بود و مي گفتند ما بندگان و پرستندگان جعفر بن محمد و پدرانش مي باشيم و
بزيع مي گفت به هر كس وحي مي شود زيرا به زنبور عسل وحي مي شود .امام صادق پس از آنكه فهميد اينان ميخواهند دين اسلم را تغيير
بدهند آنها را مورد لعن خود قرار داد تا اينكه دولت اسلمي بزيع را به قتل رسانيد .اينان مدعي وليت اهل بيت رسول بودند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گمان ايشان چون بنده عبادت كرد وصسسسسل بسسسسسه معبود گردد،
89
واجبات از او ساقط ميشود.
و عده اي از غلت گمان كرده اند كه روح القدس خداست و
ايسسن روح القدس در پيامسسبر بود ،سسسپس در علي سسسپس در
حسسن تسا برسسد بسه امام منتظسر .و نزد ايشان هريسك از اينان
به طريق تناسخ خدا هستند ،و گروهي از ايشان معتقدند كه
علي خداسست و بسه رسسول خدا محمسد فحسش مسي دهنسد كسه
علي ،محمد را فرستاد تا علي او را معرفي كند و او خودش
را معرفسسي نمود .و بعضسسي از ايشان مسسي گوينسسد خدا در پنسسج
نفر :پيغمبر ،علي ،حسن ،حسين و فاطمه حلول كرده است؛
و براي ايشان پنسج ضسد اسست كسه آنهسا ابوبكسر ،عمسر ،عثمان،
معاويسه و عمرو بسن عاص مسي باشسد .برخسي از فرق شيعسه
سبئيه مي باشد كه پيروان عبدال بن سبا بوده و معتقدند كه
علي نمرده و بسه دنيسا بر مسي گردد ،و زميسن را پسر از عدل و
()90
داد ميكند.
سسسيد حميري كسسه يكسسي از شعراء و بزرگان شيعسسه در اوائل
قرن دوم بوده قائل به رجعت بوده و گويد:
إِلى دنياهسسسسم قبسسسسل إِلي يوم يؤوب الناس فيه
الحساب
-89آري دشمنان براي تخريسب اسلم بهر عنوان و بنام اسلم وارد شدنسد .از آن جمله صسوفيه ي حلوليسه مدعي حلول خدا در مرشدان مي باشند
اگسر ديسن اسسلم كتابسش قرآن نبود بكلي مضمحسل شده بود .از همسه بدتسر و بسه اسسلم ضررش بيشتسر تشيسع و تصسوف و فلسسفه مسي باشسد ،چنانكسه
شافعسي گفتسه مردي اول روز صسوفي نشسد و تسا ظهسر در آن نمانسد مگسر آنكسه احمسق باشسد ايسن سسه دسسته خيالت خود را بافتسه و در ميان مسسلمين
انداختنسد .ايسن فرقسه هاي منشسا صسدها فرقسه شدنسد و اكنون زمان مسا همان خرافات سسابقين شيعسه در ميان ايشان وجود دارد مثلً عوام ايشان چون
بهسم مسي رسسند و ((يسا علي مدد)) و يسا ((دسست علي بسه همراهست)) و ماننسد اينهسا مسي گوينسد و از علي مدد خواسسته و او را حاضسر و ناظسر و
شنوا ميدانند ،با اينكه خدا در صد آيه در قرآن فرموده غير خدا را نخوانيد و از غير او مدد نخواهيد ولي اگر ايشان را از اين انحراف نهي كني
فوري وصله مي چسپانند كه فلني منكر وليت است .اينان بنام وليت خود را مشرك نموده اند و از مشركين و بت پرستان بدترند.
- 90مسئله ي رجعيت مورد اتفاق تمام شيعه و يكي از خرافات ضد قرآن است .مي گويند علي و ساير ائمه درباره به دنيا بر مي گردند و از
دشمنان خود انتقام مي گيرند ،بايسد گفت اگر چنين باشد ديگر جزاء و ثواب و عقاب قيامت لزومي ندارد و نيز اين عقيده مخالف آيات زيادي از
قرآن است مانند آيه ي( :حَتّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبّ ارْجِعُون لَعَلّي أَ ْ
عمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلّ إِنّهَا كَلِ َمةٌ هُوَ قَائِلُهَا َومِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ
إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ) و آيه( :أَفَمَا نَحْنُ بِمَيّتِينَ إِلّ مَوْتَتَنَا الُْولَى َومَا نَحْنُ بِمُعَذّبِينَ إِنّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)و آيات ديگري كه همگي صراحت به
نبودن رجعت دارد .و دللت دارد بر اينكه هر كسي فقط يك بار مرگ را مي چشد .و عقاب و ثواب در قيامت خواهد بود.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و بعضسي از ايسن رافضيان ،رافضيانسي هسستند كسه معتقدنسد خدا
امور جهان را بسه محمسد واگذار نموده كسه محمسد دنيسا را
خلق و تدبيسسر نموده اسسست 91و معتقدنسسد كسسه ائمسسه شرايسسع را
نسخ مي كنند و ملئكه بر ايشان نازل مي شوند و به ايشان
وحسي مسي شود 92و بعضسي از شيعيان بسه ابر سسلم مسي كننسد
زيرا مسسسسي گوينسسسسد علي در ابر اسسسسست و ابوالحسسسسسن اشعري
چيزهايسسسسي غيسسسسر از اينهسسسسا ،در آن وقتسسسسي كسسسسه نصسسسسيريه و
اسسماعيليه 93هنوز ظاهسر نشده بودنسد و سسري مردم را دعوت
به زندقه و كفر مي كردند ،از شيعه نقل نموده است .اشعار
ذيل از گفتار نصيريه است:
حيدرة النزع أشهد أن ل إِله إِل
البطين
محمدالصسسادق ولحجاب عليه اِل
المين
سلمان ذوالقوة المتين ولطريق إِليه إل
و مي گويند ماه رمضان نام سي نفر مرد است سرچشمه ي
همه ي اين مصيبتها رافضيان و تشيع است.
-91و اين دسته را مفوضه گويند و كتاب كافى كلينى كه معتبر ترين كتاب رافضه است در تفويض رواياتي دارد كه خدا امور جهان را به محمد
و علي و فاطمه واگذار كرده است.
از آن جمله در جلد اول باب مولد النبي حديث پنجم ،و همچنين باب التفويض إلى رسول ال والى الئمه.
-92در كافسي جلد اول باب ان الئمسه تدخسل الملئكسه وتطسأ بسساطهم وتأتيهسم الخبار ،و باب الفرق بيسن الرسسول والنسبى والمحدث ،وباب أن الملئكسة
محدثون وابواب ديگر جلد اول و همچنين رواياتي در كتب شيعه و وارد شده كه به فاطمه وحي مي شود.
شيخ مفيد كه از بزرگان رافضه است به نقل حاج شيخ عباس قمي در كتاب سفينة البحار 2/638است بر اينكه هر كس گمان كند بعد از پيغمبر
ما به او وحي مي شود محققا خطا رفته و كافر شده است .نهج البلغه كه منسوب به اوست در شأن رسول خدا مي فرمايد :ختم به الوحي،
و همچنين آن حضرت در خطبه ي 233در حال غسل دادن رسول خدا مي فرمايد :بأبى انت وامى يا رسول ال لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع
بموت غيرك من النبوة والنبياء وأخبار السماء ،يعني پدر و مادرم فدايت يا رسول ال به تحقيق به وفات تو قطع شد آنچه به مرگ غير تو قطع
نشده از نبوت و خبرهاي آسماني .حال آيا برخي از شيعيان اماميه كه براي علي و اولد او وحي قائل شده اند بر خلف كلمات علي و اجماع
مسلمين نرفته اند؟!!.
-93مؤسس اسماعيليه ابو الخطاب بن ابي زينب است كه از اصحاب امام صادق بود و اسماعيل فرزند او را به ادعاي امامت فاسد نمود .سپس
شخصي بنام ميمون قداح پيدا شد و بر محمد بن اسماعيل كه فرزند اسماعيل است مسلط گرديد ،تا اينكه زمان سعيد ين احمد بن حسن بن محمد
بن عبدال بن ميمون قداح رسيد و نام خود را عبيدال مهدي گذاشت و ادعا كرد كه از نسل اسماعيل بن جعفر است و به او الهام مي شود .وي
و اولدش در شمال افريقا دولتي بنام دولت عبيديه تشكيل دادند .و مردم را به كفريات خود دعوت كردند كه قبل دعوتشان بطور سري در عراق
و شام و يمن و شمال افريقا صورت مي گرفت.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و اما آنچه شما 94از تجسم نقل نموده ايد ،گوييم هيچ يك از
بزرگان و پيشوايان اهسسل سسسنت از فقهاي ،و حفاظ حديسسث و
رهسبران طريقست چنيسن نگفتسه انسد .و مسا كسسي را كسه بسه جسسم
و طول و عمسق قائل باشسد سسراغ نداريسم .و اتفاق دارنسد كسه
خدا در دنيسسا ديده نشود بلكسسه در آخرت ديده گردد چنانكسسه در
حديسث اسست كسه پيغمسبر فرموده ((بدانيسد كسه احدي از شمسا
پروردگار خود را هرگسز نخواهسد ديسد تسا بميرد )).اگسر كسسي
بخواهد قولي را از طائفه اي نقل كند بايد گوينده را نام ببرد
تسا احتمال دروغ و تهمست نرود و ال هسر كسس ميتوانسد دروغ
بگويد .و اما اينكه حلي بگويد(( :حشويه چنين گفته اند))
معلوم نيسسست چسسه كسسساني را ميگويسسد)) و دللت بر شخسسص
معينسسي ندارد .اگسسر مراد اهسسل حديسسث باشسسد كسسه اعتقاد شان
همان سنت خالص رسول خدا مي باشد ،و در ايشان كسي
كسسه معتقسسد بسسه جسسسميت باشسسد بحمسسد ال نبوده پسسس دروغسست
آشكار شد.
و امسا نسسبتي كسه بسه مشبهسه داده اي ،شكسي نيسست كسه اهسل
سسسسنت بر منزه بودن خدا از اينكسسسه ماننسسسد خلق باشسسسد اتفاق
دارنسد .مُشبهسه آناننسد كسه صسفات خدا را بسا صسفات خلق ماننسد
ميدانند 95.ولي اهل سنت خدا را متصف به صفاتي مي دانند
كسسه خدا خود را بسسه آن متصسسف نموده و براي رسسسول خدا
بيان نموده ،بدون اينكسه تحريسف كننسد و يسا تعطيسل نماينسد ،و
بدون اينكه چگونگي و تشبيه نمايند ،بلكه صفات خداوند جل
-94كلمه ((شما)) در عبارت فوق و مانند آن ،خطاب به علمه حلي است.
-95شيعه ائمه خود را متصف به صفات خدا ميداند و عالم بكل شىء و عالم بما كان و ما يكون و همه جا حاضر و ناظر و غير اينها مي دانند
حتي در كافي بابي است كه عنوان آن چنين است(( :باب أن الئمة ل يخفى عليهم شىء)) وأئمه را همه جا حاضر و ناظر و غير اينها ميدانند.
پسس ميتوان آنان را از مُشبهسه شمرد كسه خدا و ائمه را شسبيه و ماننسد يكديگسر ميداننسد و بر ضسد آيات الهسي رفتسه انسد .شمسا به جلد اول كافسي نظسر
كنيد (باب النوادر از كتاب توحيد).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
جلله را ثابسست مسسي كننسسد بدون اينكسسه او تعالي را بسسه مخلوق
تشسسبيه كننسسد ،.و او تعالي را تنزيسسه مسسي كننسسد بدون اينكسسه
صفاتش را تعطيل كنند.
خداوند تعالي در سوره ي شوري آيه ي 11فرموده( :لَيْسَ
شيْءٌ) اين كلم رد است برمُشَبهه و فرموده( :وَهُوَ كَمِثْلِهِ َ
السّسمِيعُ الْبَصسِيرُ) ،كسه رد اسست بر آنان كسه قائل بسه تعطيسل
صفات خداوند شده اند ،زيرا اين آيه ميگويد خدا همه صداها
را مي شنود و همه چيز را مي بيند؟ و اهل سنت خدا را از
صسفات نقسص ماننسد خواب ،و چرت و نسسيان و عجسز و جهسل
و مانند اينها مطلقاً منزه ميدانند ،و او را به صفات كمال كه
در كتاب خدا و سسنت رسسول آمده اسست متصسف ميداننسد ،و
ليكسن قائليسن بسه نفسي صسفات هسر كسسي را كسه صسفتي را براي
خدا ذكر كند مشَبّه مي خوانند حتي آنكه باطنيه مي گويند،
هسر كسسي خدا را بسه اسسماء حسسني بنامسد او مشبسه مسي باشسد،
و مي گويند هر كس خدا را حي و عليم گويد او را به احياء
و علماي تشسسبيه نموده ،و هسسر كسسس او را سسسميع و بصسسير
خواند او را تشبيه به آدمي كرده ،و هر كسي خدا را رئوف
و رحيم خواند او را به پيغمبر تشبيه نموده است .حتي گفته
انسد مسا او را موجود نمسي گوييسم تسا او را بسه سساير موجودات
تشسبيه نكنيسم زيرا موجودات در مسسماي وجود شركست دارنسد،
و نمي گوييم او معدوم است ،نه حي است و نه ميت ،و به
ايشان گفتسه شده شمسا او را بسه ممتنسع تشسبيه كرده ايسد بلكسه
بخودي خود ممتنسسع قرار داده ايسسد ،زيرا كسسه اجتماع نقيضيسسن
ممتنسع اسست ،و ارتفاع نقيضيسن نيسز ممتنسع اسست؛ و بسه آنان
كه گفته اند نه آن است و نه اين گفته مي شود نگفتن شما
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
حقايسق را باطسل نمسي سسازد بلكسه قول شمسا نوعسي از سسفسطه
اسسست و كسسسي كسسه بگويسسد نسسه موجود اسسست و نسسه معدوم،
سفسطه كرده است .اما سفسطه برسه قسم است.
اقسام سفسطه:
اول :نفي حقايق.
دوم :توقف در آن.
سوم :حقايق را تابع گمانهاي مردم نمودن.
گفتسسه شده كسسه قول چهارمسسي هسسم هسسست و آن ايسسن اسسست كسسه
جهان در سسسيلن اسسست و ثبوتسسي ندارد ،ليسسس فسسى الدار غيره
ديار.
اصل گمراهي انكار كنندگان صفات خداوند:
اصل گمراهي ايشان در اين است كه لفظ تشبيه مجمل است،
زيرا بيسسن دو چيسسز قدر مشتركسسي وجود دارد كسسه هسسر دوي آن
در ذهسن شريكنسد؛ ولي لزم نيسست كسه در ذهسن مثسل هسم باشنسد
بلكسسه غالبسسا اشياء در قدر مشترك برتري از يكديگسسر دارنسسد.
مثل اگسر در مخلوقات گفتسه شود ايسن حسي و آن حسي اسست و
ايسسسسن عالم و آن عالم ،لزم نيسسسسست در حيات و علم از هسسسسر
جهست مثسل هسم باشنسد ،و يسا حيات ايسن ،عيسن حيات آن ،و علم
ايسن ،عيسن علم آن باشسد؛ و لزم نيسست كسه در موجود خارج
از ذهن مشترك باشند.
جهسم رئيسس جهميسه ،خدا را بسه اسسمي كسه خلق را مسي نامنسد
نمي ناميد مگر نام قادر و خالق ،زيرا او جبري بوده و بنده
را قادر نمي دانست .و بسا گفته باشند كه خداي تعالي شيء
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مانند اشياء نيست و قصدشان اين است كه حقيقت تشبيه از
خداي تعالي منفي است.
معني تحيز:
و امسا متحيسز در لغست آن چيزي اسست كسه بسه سسوي گيسر خود
جاي گيرد ،ماننسسد قول خداي تعالي در سسسوره ي انفال آيسسه ي
16كه مي فرمايد( :أَوْ مُتَحَيّزاً إِلَى فِئَةٍ)
يعنسي :كسسي كسه بهنگام جنسگ بسه دشمسن پشست كنسد گرفتار بسه
غضب خدا شده مگر آنكه براي حمله اي منحرف شود ،و يا
آنكسه بسه گروهسي از مؤمنيسن (براي كمسك) ملحسق شود و در
ميان آنان جاي گيرد .و ايسن متحيسز ناچار بسه حيسز و مكانسي
احتياج دارد كسسسه بسسسه او احاطسسسه دارد ،ولي بسسسه خداي تعالي
چيزي احاطسه ندارد ،پسس در لغست متحيسز نباشسد ،و امسا اهسل
كلم اصطلحشان در متحيز اعم از اين است ،آنهسا هر جسم
را متحيسز مسي داننسد ،در نزد ايشان هسر چيزي كسه بسه سسويش
اشاره شود جسسم اسست ،پسس در اصسطلح ايشان آسسمانها ،و
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
زمين و آنچه كه در آسمانها و زمين است متحيز ناميده مي
شود ،و در لغت چنين نيست.
و مقصودشان از حيز امر عدمي است ،و مكان امر وجودي
اسست ،و بسا امسر عدمسي مخالف اسست .پسس مجمسع اجسسام در
چيز موجود نيست ،پس در مكان نيست ،و فخر رازي گاهي
حيسسز را موجود و گاهسسي معدوم دانسسسته اسسست ،و بسسه عقسسل و
نقسل معلوم اسست كسه خدا از خلق خود جداسست زيرا او تعالي
قبسل از خلق آسسمانها و زميسن بوده پسس بعسد از اينكسه آنهسا را
خلق كرد يسا او در آسسمان و زميسن داخسل شده باشسد ،و يسا بر
عكس ،كه هر دوي اين امر ممتنع است.
-99مشترك لفظي آن است كه يك لفظ بر دو معني جزئي معين اطلق شود مانند سهيل كه هم به ستاره گفته مي شود و هم به سهيل بن عمرو
كه مردي بوده است.
ولي مشترك معنوي آن است كه يك معني بيش ندارد و آن معني كلي داراي افراد است مانند انسان كه يك معني كلي دارد كه حيوان ناطق باشد
و آن بر تمام افراد انسان صدق مي كند و افراد انسان در خارج موجود است ولي آن معني كلي غير از وجود افرادش وجودي ندارد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
كسسه آنهسسا بسسه احوال قايسسل نيسسستند و مسسي گوينسسد :وجود چيزي
عيسن حقيقتسش اسست ،و نقسل كنندگان گمان كرده انسد كسه كسسي
كسه چنيسن بگويسد ،او را لزم آيسد كسه بگويسد لفسظ ((موجود))
مشترك لفظي است ،زيرا اگر متواطيء مي بود قدر مشتركي
بيسسسن آن دو وجود مسسسي داشسسست كسسسه در آن صسسسورت يكسسسي از
ديگري بنسسا بسسه خصسسوصيت حقيقتسسش متمايسسز مسسي بود؛ ليكسسن
مشترك مميسسز نيسسست پسسس وجود مشترك حقيقسست تميسسز دهنده
نمي باشد.
و رازي و آمدي و ماننسد ايشان گفتسه انسد كسه در ايسن مسسئله
قولي جزء اشتراك لفظسسي نيسسست ولي قول بسسه اشتراك معنوي
نيسز قول كسسي اسست كسه وجود را كلي متواطسي ميدانسد و مسي
گويسسد وجود زائد بر حقيقسست اسسست ماننسسد قول ابسسو هاشسسم و
پيروان او از معتزله و شيعسه (يعنسي فلسسفه مآبان شيعسه) و
100
قول ابن سينا كه وجود را كلي متواطي ميداند.
و بعضسي از باطنيسه غلة و جهميسه گفتسه انسد كسه ايسن اسسماء
(وجود و حسسي و عليسسم) حقيقسست اسسست در بنده و مجاز اسسست
در پروردگار .و ابوالعباس الناشسى ضسد آنرا معتقسد اسست (كسه
ايسسسن الفاظ در خالق حقيقسسست اسسسست و در مخلوق مجاز مسسسي
باشد).
-100در مشترك معنوي ،معني يسك امسر كلي اسست كه آن كلي ،گاهسي متواطسي اسست يعنسي افراد او همه در صسدق كلي بر آنان مسساويند ماننسد معنسي
حيوان كه به هر فرد از افرادش بدون فرق اطلق مي شود و گاهي آن كلي مشكك است .و كلي مشكك آن است كه افراد او در صدق معني كلي
بر آنهسا فرق دارد ماننسد سسفيد كه يسك معنسي كلي اسست ،بر برف و بر پنبسه نيسز اطلق مسي شود .و يسا ماننسد نور كه بسه نور و غيره نيسز اطلق مي
شود .ولي نور خورشيسد برتسر اسست و لفسظ نور بر او بهتسر اطلق مسي شود .امسا كلي جسز بوجود افرادش وجود ندارد و حسق تعالي يسك معنسي كلي
نيست (كه بوجود افرادش وجود داشته باشد) بلكه يك وجود معين خاص واجب غني بالذات است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و ابسسن حزم گمان كرده كسسه اسسسماء ال دللت بر معنسي ندارد،
يعنسي ((عليسم)) دللت بر صساحب علم نمسي كنسد و ((قديسر))
دللت بر قدرت ندارد بلكه اينها تنها نامهاي علم محض است
و تمام اينها براي غلو در نفي تشبيه است كه نفي صفات از
آن لزم مسي آيسد ،و گمان كرده انسد كسه ثبوت كليات در خارج
مشترك اسسست ،چنانكسسه رازي گمان كرده كسسه اگسسر ايسسن شيسسء
موجود باشسسد و ايسسن شيسسء ديگري موجود باشسسد بطوري كسسه
وجود شامسل هسر دو باشسد ،پسس در اينصسورت در بيسن هسر دو
موجود مشترك كلي در خارج مسسسي باشسسسد ،كسسسه بناچار بايسسسد
مميزي باشسد كسه آنرا از ايسن تميسز دهسد و مميسز حقيقست هريسك
اسست ،پسس واجسب ميشود كسه آنجسا موجود مشترك و حقيقست
مميزه باشسد .سسپس اينان بسه تناقسض گرفتار شده انسد و وجود
را به واجب و ممكن تقسيم مي كنند مانند ساير اسماء كلي،
نه مانند لفظ مشترك بين دو معني جزئي مانند سهيل كه هم
اسسم سستاره اي و هسم مردي بنام سسهيل بسن عمرو اسست كسه
گفتسه نمسي شود كسه بسه ايسن و آن تقسسيم مسي شود ،بلكسه گفتسه
مسي شود كسه ايسن لفسظ بر ايسن اطلق مسي شود ،و ايسن لفسظ بر
ايسن .كسه ايسن امري لغوي اسست نسه تقسسيم عقلي ،ولي تقسسيم
وجود امري عقلي اسسست ،و بنابر ايسسن كلي تركيسسب لزم مسسي
آيسسد ،بعضسسي براي رهايسسي از ايسسن لفسسظ وجود را كلي مشكسسك
قرار داده انسد كسه وجود واجسب ،اكمسل از وجود ممكسن باشسد،
چنانكسه در لفسظ سسياهي و سسفيدي گفتسه شده كسه كلي سسياهي
هسم بر مردمسك چشسم و هسم بر قيسر اطلق مسي شود ،و سسفيد
هسسم بر برف و هسسم بر عاج اطلق مسسي گردد ،و شكسسي نيسسست
كه گاهي بعضي از معاني كلي بر برخي برتري دارد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و تخصيص اين نوع به لفظ مشكك يك امر اصطلحي است،
و لذا بعضسي گفتسه انسد مشكسك نوعسي از متواطسي اسست ،زيرا
واضع لغت در برابر تفاوتي كه براي يكي حاصل باشد لفظي
وضع نكرده ،بلكه براي قدر مشترك كلي وضع كرده است.
مختصر آنكه اختلف در بين لفظي است ،و جمهور گفته اند
كه اين اسماء ،كلي و عموم است چه متواطي نام بگذاري و
چسه مشكسك ،و تنهسا لفسظ مشترك لفظسي نيسست كسه ايسن مذهسب
اهسل سسنت و معتزله و اشعريسه و كراميسه اسست و ابسن تيميسه
ايسن بحسث را ادامسه داده تسا آنچسه كسه گويسد :و چون ايسن مطلب
روشن گرديد ،پس مصنف شيعي و ديگران كه قول مُشبِهه
را ذكسر كرده انسد اگسر مقصسودشان ،اثبات اسسمائي اسست كسه بر
خدا و خلق اطلق مسي شود ،بنابرايسن طايفسه ي او و همسه ي
مردم مُشَبهه مي باشند .و اگر مقصود اين است كه صفات
رب و صسسفات عبسسد مثسسل هسسم هسسستند ،در ايسسن صسسورت ايشان
سخني باطل گفته و به گمراهي رفته اند.
و هنگامسي كسه فتنسه ي جهمسي هسا كسه قائل بسه صسفات خداونسد
متعال نبودنسسسد ،در اوايسسسل قرن سسسسوم هجري در زمان پادشاه
مأمون و برادرانسسش معتصسسم و واثسسق برپسسا شسسد ،مردم را بسسه
طرف مذهسب جهميسه كسه قائل بسه صسفات خداونسد متعال نبودنسد
دعوت مسي كردنسد -كسه متأخريسن رافضسه نيسز قايسل بسه آننسد -و
بسياري از امراء را هم بسوي مذهب خويش دعوت كردند و
ليكسسن اهسسل سسسنت و جماعسست بسسا آنهسسا موافقسست نكردنسسد ،حتسسي
بعضي از آنان را تهديد به كشتن كردند و بعضي ديگر را به
زندان انداختند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و امام احمسسد بسسن حنبسسل از خويسسش ثابسست قدمسسي نشان داد ،و
مدتي او را به زندان انداختند ،سپس از وي در مورد صفات
خداونسد متعال خواسستار بحسث و مناظره شدنسد ليكسن مخالفيسن
در مناظره شكسسست خوردنسسد و براي بحسسث و مناظره از ائمسسه
ي فلسفه و كلم بصره مانند ابوعيسي برغوث دوست حسين
نجار و ماننسد او طلب كمسك كردنسد ،و مناظره و بحسث تنهسا بسا
معتزله نبود ،بلكسه بسا فرقسه هاي معتزله ،نجاريسه ،ضراريسه و
مرجئه بود ،زيرا هسسسر معتزلي جهمسسسي اسسسست و هسسسر جهمسسسي
معتزلي نيسسست ليكسسن جهمسسي بدتسسر از معتزلي اسسست ،زيرا كسسه
جهمسي قايسل بسه صسفات و اسسماي خداونسد نيسست و امسا معتزلي
فقسط قائل بسه صسفات خداونسد متعال نيسست ،و بشسر مريسسي كسه
از كبار جهميسه اسست مرجئي بودنسه معتزلي ،و بسسبب هميسن
شكنجه ها خداوند متعال قدر و منزلت امام احمد و پيروانش
را بلند نمود.
-102زيرا اهسل سسنت و جماعست چنسگ زده انسد بسه آثار و اخبار صسحيحه رسسول خدا و آنچنان معلم خيسر و از جانسب پروردگار بسه هدايست و ديسن
حق مبعوث است .آن صفاتي را كه خدا و رسول براي ذات پروردگار بيان كرده اند مي پذيرند و ايمان دارند نه تاويل و نه تغيير و نه تبديل مي
كنند زيرا در ميان مخلوق كسي داناتر به ذات پروردگار و صفات او از خود او نيست.
ولي اماميه و اسماعيليه و ساير غلت عقائد بر خلف قرآن بسيار دارند و صفات خدا را به امام نسبت مي دهند و خدا را به مخلوق تشبيه مي
كنند (هر كس بخواهد از چنين عقايدي آگاه شود رجوع كند به كتاب كافي كليني و از آن جمله كتاب توحيد و حجت آن كتاب).
- 103اماميه را به واسطه پيروي از زيد بن علي بن الحسين (كه از سادات بزرگ و شهداي عظيم الشان است) و سپس رها ساختن و ترك آن
بزرگوار ،رافضسي گفتسه انسد .زيرا شيعيان ابتداي دور او را گرفتنسد و او را بسه قيام در مقابسل امويسه در كوفسه واداشتنسد پسس چون قيام كرد همان
شيعيان كسسه بسسا او بيعسست كرده بودنسسد ،وي را ترك كردنسسد ،و در مقابسسل دولت او را تنهسسا گذاشتنسسد و لذا او فرموده(( :رفضونسسي ،اينان مرا ترك
كردند)) از اينرو اين وصف براي ايشان علم شد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
راسستي و حقيقست و موفقيست از آن معدوم شده باقسي مانده و
علم شده است.
-107زيرا قانون الهسي چنيسن اسست كسه هسر كسسي طالب گمراهسي باشسد و از هدايست رو گردان شود ،توفيسق از او سسلب و بسه گمراهسي رهسا شود ،و
چون قانون خدا چنين است ،لذا گمراه كردن را به خود نسبت داده است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
قوانيسن) را برايتان بيان كنسد و شمسا را بسه سسنتهاي پيشينيان
هدايت كند)).
و در سوره ي مائده آيه ي 6ميفرمايد( :يُرِيدُ الُّ لِيَجْعَلَ
عَلَيْكُمْ مِنْ حَ َرجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهّرَكُمْ) يعني ((خدا اراده ي
حرج و سسسختي بر شمسسا را ندارد و ليكسسن (هدف از گذاشتسسن
مقررات آن اسست كسه) ميخواهسد و اراده ي دارد شمسا را پاك
نمايسسد )).كسسه در ايسسن آيات پسسس از بيان پاره اي از احكام و
مصسالح بندگان ميفرمايسد اراده ي مسا از گذاشتسن ايسن قوانيسن،
سسعادت و خيسر بندگان اسست .و همچنيسن در سسوره ي احزاب
آيسسسه ي ،34پسسسس از بيان پاره اي از احكام و تكاليسسسف براي
اهل بيت پيامبر ،خطاب به ايشان ميفرمايد( :إِنّمَا يُرِيدُ الُّ
لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرّجْسَ َأهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهّرَكُمْ) .يعني(( :اراده ي
خدا (از بيان ايسن احكام) آن اسست كسه پليدي را از شمسا اهسل
108
بيت ببرد و شما را تطهير نمايد.
حلي گويسد(( :اينكسه خدا فاعسل كار زشست بشسر باشسد مسستلزم
چيز هاي زشتي خواهد بود ،از آن جمله لزم مي آيد كه خدا
از هسر ظالمسي ظالم ترباشسد زيرا او كفار و فسساق را بركفسر و
فسقي عقاب مي كند كه خود بر آنان مقدر نموده و قدرت بر
ايمان و اطاعسست در آنهسسا خلق نكرده ،چنانچسسه ظلم اسسست اگسسر
كسسسي را بر بلندي و كوتاهسسي قامسست كسسه خود در آنان ايجاد
نموده است عقاب كند)).
تنزيه خداوند از ظلم و ستم:
-108اراده ي شرعي آن است كه خدا از خود بشر خواسته كه با اراده ي خود فلن كار را بكند (يُرِيدُ لِيُطَهّرَكُمْ) كه درآيه ي وضو ي آمده كه
خدا ميخواهسد بشر به اختيار خود تكاليسف ديني را انجام داده و پاك شود ،و اگر كسي از اين تكاليف اعراض كرد خدا اراده نكرده و نخواسسته ،و
چنين كسي بر خلف اراده ي جدا عمل نموده است .پس اراده شرعي غير از اراده ي تكويني مي باشد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
در جواب او گفته مي شود كه در تفسير ظلم دو قول است:
اول :ظلم ذاتسسا از خدا محال و ممتنسسع اسسست ،و ميگوينسسد خدا
قادر بر دروغ و ظلم و قبيسسح نيسسست ،و وصسسف او بسسه ايسسن
صسفات صسحيح نمسي باشسد ،چنانكسه اشعري و قاضسي ابوبكسر و
ابسو المعالي و قاضسي ابسو يعلي و ابسن زاغونسي تصسريح كرده
انسد .و دليسل ايشان ايسن اسست كسه ظلم و قبيسح چيزي اسست كسه
خدا در شرع مقرر نموده كسه فاعسل آن مورد مذمست اسست ،و
فاعسل بسه آن چيزي كسه فعسل او نيسست مذمست نمسي شود ،مگسر
آنكسسه در ملك غيسسر ،تصسسرف كرده باشسسد ،و ايسسن در حسسق خدا
محال اسسست ،زيرا اول او فاعسسل ظلم را مذمسست كرده ،و مردم
را امسر بسه مذمست نموده و خدا تحست تكليسف نيسست و افعال او
تكليفي ندارد ،به اضافه كار او تصرف در ملك غير نيست و
او هر چه كند در ملك خود نموده ،پس تصور ظلم درباره ي
او متصور نيست.
109
منظور از حلي در عبارت فوق و مانند آن همان علمه حلي است كه اعلم العلماي شيعه بوده است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گويد(( :از جمله ي مفاسد جبر ،بي هدف بودن خلقت است
كه جايز مي شود خدا سيد المرسلين را بر اطاعت عذاب كند
و شيطان را در مقابل عصيان ثواب دهد چون كار خدا بدون
غرض اسست و فاعسل طاعست سسفيه اسست زيرا خود را در دنيسا
بسه مشقست و كوشسش در عبادت انداختسه و اموال خود را در
عمارت مسسسجد و كاروانسسسرا و پسسل و صسسدقات مصسسرف كرده
بدون آنكسه نفعسي عايسد او شود ،براي اينكسه سسنت خدا او را
بر اطاعت عذاب كند و اگر در مقابل آن به لذات معاصي مي
پرداخت ممكن بود خدا او را ثواب دهد ،و اين سخن موجب
خرابي جهان و اضطراب دين است)).
در جواب گفتسه ميشود :ايسن تهمست باطلي اسست ،از هيسچ يسك
از اهسل سسنت نقسل نشده اسست كسه گفتسه باشسد خداونسد پيامسبران
خويش را عذاب ميكند ،بلكه آنها اتفاق دارند كه خداوند آنها
را حتما ثواب ميدهد ،زيرا كه خداوند به آنها وعده ي ثواب
داده اسسست ،و او از وعده ي خويسسش خلف ورزي نمسسي كنسسد
بلكسه بعضسي از مردمان مسي گويسد :بلكسه ثواب دادن آنهسا بسه
دليسل نقلي ثابست شده ،و بعضسي از آنهسا مسي گوينسد كسه ثواب
دادن آنها به دليل عقلي ثابت شده است ،و خدا در سوره ي
جاثيه آيه ي 21فرموده:
(أَمْ حَسِبَ الّذِينَ اجْتَرَحُوا السّيّئَاتِ َأنْ نَجْعَلَهُمْ كَالّذِينَ آمَنُوا
وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَ َممَاتُهُمْ) يعني :آيا آنان كه
بديهسا را كسسب كردنسد گمان دارنسد كسه مسا ايشان را بسه ماننسد
آنان كسه ايمان آورده و عملهاي شايسسته را انجام دادنسد قرار
ميدهيم كه حيات و ممات اينان و آنان مساوي باشد؟!.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و در سوره ي آيه ي 28ميفرمايد( :أَمْ نَجْعَلُ الّذِينَ آمَنُوا
وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي ا َلْرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتّقِينَ
كَالْفُجّارِ) .يعنسسي(( :آيسسا آنان را كسسه ايمان آورده و عملهاي
شايسسسته كرده انسسد ماننسسد مفسسسدين در زميسسن قرار ميدهيسسم يسسا
متقين را مانند نابكاران مي گردانيم؟!)).
و در سوره ي قلم آيه ي 35و 36فرموده:
(أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْ ِرمِينَ مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ)
يعنسي(( :آيسا مسا مسسلمين را همچون مجرميسن قرار ميدهيسم؟
شما را چه شده چگونه قضاوت ميكنيد؟!!))
و ايسن اسستفهامها ،اسستفهام انكاري اسست ،يعنسي چنيسن نيسست
كسه نزد خدا مؤمسن و مفسسد ،متقسي و فاجسر ،مسسلم و مجرم،
مانند يكديگر باشند.
و شما كه ميگوييد ((جايز است خدا انبياء را عذاب كند))،
اگر مقصود شما اين باشد كه آنها مي گويند كه ((خدا قادر
است)) ،آري در قدرت او اختلفي نيست ،و اگر ميگويي ما
اهل سنت در عذاب انبياء شك داريم ،پس مي گوييم ما شك
نداريسسم ،بلكسسه بسسه دخول انسسبياء ،و اولياء در بهشسست ،و خلود
ابليسس و حزب او بسه دوزخ يقيسن داريسم ،و اگسر مقصسود شمسا
ايسسن باشسسد كسسه(( :كسسسي كسسه ميگويسسد بدون حكمتسسي كاري را
ميكند ،او را جائز دانستن آنچه كه گفته باشد لزم آيد)) اين
گفتسه ي بعضسي از متكلميسن اسست ،ليكسن اكثسر اهسل سسنت چنيسن
نمي گويد ،و علوه بر آن همه متفق هستند كه طاعت مفيد
و عصيان و نافرماني مضر است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
حلي گويسسد(( :از جمله ي مفاسسسد اينكسسه احدي نمسسي توانسسد
پيامسسبر را تصسسديق كنسسد ،زيرا تصسسديق پيامسسبر محتاج بسسه دو
مقدمه است:
يكي آنكه معجزه براي تصديق او باشد.
دوم اينكه هر كه را خدا تصديق كند او صادق است.
و ايسن دو مقدمسه بسه قول اهسل سسنت تمام نمسي شود ،زيرا كار
خدا معلل بسه غرض نيسست پسس معجزه براي تصسديق رسسول
نيست ،و چون خدا فاعل قبيح مي باشد جايز است كه دروغ
را تصسسسديق كنسسسد ،پسسسس اسسسستدلل بر صسسسدق پيامسسسبر صسسسحيح
نيست)).
در جواب او گوييم :ما گفتيم اهل سنت قايلند كه كار خدا از
روي حكمست اسست ،و نيسز قبول نداريسم كسه راه تصسديق پيغمسبر
فقط ايجاد معجزه باشد ،بلكه از طرق ديگري دللت بر صدق
نبوت او ميتوان كرد ،پس كسي كه ميگويد كه راهي غير از
معجزه براي تصسديق پيامسبر نيسست ،بايسد نفسي كننده ي چنيسن
امسسسر دليلي بر گفتسسسه ي خود داشتسسسه باشسسسد ،و علوه بر آن
دللت معجزه بر صسسدق پيامسسبر دللت ضروري و بديهسسي اي
است كه نياز به نظر ندارد ،زيرا توأم بودن معجزه با دعوت
پيامسبري مسستلزم و موجسب علم ضروري اسست كسه خداونسد آن
معجزه را بخاطسسر تصسسديق او اظهار كرده اسسست؟ ماننسسد اينكسسه
كسسي بسه پادشاهسي بگويسد :اگسر مرا بسسوي آنهسا فرسستاده اي
پس عادت خويش را نقض كرده سه بار برخيز و بنشين،
اگسر پادشاه آنچنان كنسد ،پسس مسا بسه علم ضروري ميدانيسم كسه
پادشاه اين امر را براي تصديق او انجام داده است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و گفته ي شما كه ((اگر فاعل قبيح باشد پس جايز است كه
دروغگويي را تصديق كند)) در جواب مي گوييم كه در بين
مسسسلمانان كسسسي نيسسست كسسه بگويسسد خداونسسد كاري قسسبيحي را
ميكنسسد ،و آنانسسي كسسه گفتسسه انسسد كسسه خداونسسد خالق افعال بندگان
اسست ،مسي گوينسد آن فعسل بسد و قبيسح فعسل بنده اسست نسه فعسل
خداوند چنانچه آن فعل قبيح به خود آنها مضر است نه براي
خداوند.
و بر علوه ديگران مي گويند :آن فعل مفعول خداوند و فعل
بنده اسست ،امسا خود خرق عادت فعسل بندگان نيسست كسه بتوان
گفست كسه آن از آنهسا قبيسح اسست؛ و تصسديق دروغگسو توسسط
خبر دادن به راستگويي آن ميباشد ،و مي تواند كه آن خبر
دادن توسط قول باشد و توسط آنچه كه قائم مقام قول باشد؟
و ايسن امسر از خداونسد جسل جلله ممتنسع اسست ،زيرا كسه ايسن
صسسفت نقسسص اسسست و خداونسسد متعال از صسسفات نقسسص منزه
است.
حلي گويسسد(( :از جمله مفاسسسد جسسبر ايسسن اسسست كسسه صسسحيح
نيسسست كسسه خدا بسسه غفور و رحيسسم متصسسف شود ،زيرا ايسسن
اوصساف براي او وقتسي اسست كسه فسساق مسستحق عذاب باشنسد
و او عفو كند ،و اين هنگامي است كه عصيان از بنده باشد
نه از خدا)).
اين سخن چند جواب دارد:
حال آنكسه ثابست شده اسست كسه خداونسد بر توبسه كنندگان غفار،
و بر مؤمنان رحيسم اسست ،پسس ،از ايسن چنيسن ثابست مسي شود
كسسه خداونسسد بسسه رحمسست و مغفرت بطور مطلق موصسسوف مسسي
باشد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
چهارم اينكسه :مسي گوينسد عصسيان از بنده اسست بسه ايسن معنسي
اسسست كسسه بنده فاعسسل آن اسسست ،و ايسسن در نزد اكثسسر اسسست ،و
بعضي مي گويند :كه بنده كاسب آن است ،و بنا به اين قول
انسسسسان ايسسسن حسسسق را دارد كسسسه ظالم را عقاب كنسسسد ،پسسسس در
صورتي كه انسان چنين حقي را داشته باشد خداونسد از باب
اولي ايسن حسق را دارد ،امسا اينكسه خداونسد خالق آن اسست ،ايسن
امريسست كسه مربوط بسه خود خداونسد جسل جلله مسي باشسد ،و
خداونسد در آن حكمست هايسي دارد و ايسن بناء بسه قول جمهور
كسه قائل بسه نهفتسه بودن حكمست خداونسد در آن هسستند ،و يسا
اينكسه بسه محسض مشيست مسي باشسد و ايسن بناء بسه قول كسساني
كسه افعال خداونسد را بسه حكمست هسا تعليسل نمسي كننسد .گويسد:
((از جمله مفاسسد ايسن اسست كسه تكليسف مال يطاق لزم مسي
آيسسد ،زيرا تكليسسف كافسسر بسسه ايمان ،در حالي كسسه بر آن قادر
نيست ،عقلً قبيح است و خدا در سوره ي بقره آيه ي 286
ميفرمايد( :يُكَلّفُ الُّ نَفْساً إِلّ وُسْعَهَا) يعني(( :هيچ كس را
خدا تكليف نمي كند مگر به قدر وسعش)).
و جواب آنسسست كسسه :ثابسست كنندگان قدر در مورد قدرت بنده
دو قول دارنسسد :يكسسي اينكسسه :قدرت بنده همزمان بسسا فعسسل مسسي
باشد ،و بنا براين :كافري كه قبلً در علم خداوند ثابت شده
اسست كسه ايمان نمي آورد هرگسز ايمان آورده نمسي توانسد .دوم
اينكه :قدرتي كه براي مكلف نشدن شرط است قبل از فعل و
بدون آن مي باشد تا اينكه فعل به وقوع مي پيوندد ،و قدرت
مستلزم فعل بايد با فعل باشد ،و اصل قول آنها اين است كه
خداوند مؤمن را به نعمتي اختصاص داده است كه توسط آن
هدايست ميشود ،و آن نعمست را براي كافسر نداده اسست :و بنده
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بايد توانايي كار را هنگام انجام دادن آن داشته باشد؟ و اين
برخلف آنانسسي اسسست كسسه مسسي گوينسسد كسسه بنده قادر بسسه كاري
نيسست مگسر قبسل از انجام دادن آن ،و ايسن نعمست براي مؤمسن
و كافسر يكسسان اسست ....تسا ايسن سسخن مؤلف :بناء بر قول
اهسل سسنت ،قائليسن ،بسه اينكسه كافسر مسي توانسد ايمان بياورد ايسن
اشكال و ايراد را باطل مي كند.
و هسسر كدام از ايسسن دو قول درسسست باشسسد از گفتسسه هاي اهسسل
سنت خارج نيست و مكلف كردن به آنچه كه در توان نيست
ماننسسد مكلف كردن شخسسص فلجسسي بسسه راه رفتسسن ،و يسسا مكلف
كردن شخصسي بسه پرواز كردن ،در شريعست نيسست ،و تكليسف
مال يطاق ،بسسسبب اشتغال بسسه ضسسد آن ماننسسد مشغول نمودن
كافسسسر بسسسه كفسسسر مانسسسع از ايمان آوردن و يسسسا مشغول نمودن
شخصسي بسه نشسستن مانسع از ايسستادن و اراده ي يكسي از دو
ضد مانع از اراده ي آن ديگري است و تكليف كافر به ايمان
آوردن از هميسن قبيسل اسست ،و ماننسد ايسن عقل باطسل و زشست
بشمار نمي رود ،بلكه امر كردن شخصي به چيزي و يا منع
كردن او از آن كسسه در هنگام امسسر و نهسسي بسسه سسسبب مشغول
بودن بسه ضسد آن ،قادر بسه انجام دادن آن نيسست ،در حاليكسه
مسسي توانسسد ايسسن كار را ترك كرده بسسه آنچسسه امسسر و نهسسي شده
بپردازد و نزد همه ي عاقلن ممكن و جايز است.
پنجسم :تفسسير تكليسف مال يطاق بسه عدم قدرت بسه انجام كار و
سسسپس مقارنسست آن بسسا آنچسسه در تقديسسر نوشتسسه شده و ادعاي
مردود بودن تأويسل آن بديسن گونسه مورد اختلف اسست و اگسر
كسي آن را نفي كرد بايد دليلي بر آن ارائه كند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گويسسد(( :از جمله مفاسسسد جسسبر يكسسي ايسسن اسسست كسسه افعال
اختياري مسسا ماننسسد افعال اضطراري باشسسد مثل حركسست دسسست
سالم از روي اراده ،مانند حركت نبض باشد ،در حاليكه فرق
بين اين دو حركت بديهي است)).
جواب اينكسه :ايسن اشكال بسه كسساني وارد مسي آيسد كسه ميگويسد
بنده قدرتسسسسي براي انجام دادن افعال اختياري ندارد ،و ايسسسسن
اسست بسه قول امام معروفسي و نسه گروهسي از اهسل سسنت و نسه
آنانسي كسه قائل بسه قدر انسد ،اسست ،بجسز آنچسه كسه از جهسم بسن
صسفوان و تنسد روان معتقديسن بسه قدر كسه هسر گونسه قدرتسي را
از بنده سسلب ميداننسد ،و انسسان را تشسبيه بسه حركست ل ارادي
درخست كرده انسد ،و نزديكتريسن فرقسه هسا بسه ايسن گروه اشاعره
اند ،و با وجود اين هم ،آنان قائل به قدرت بنده به آن كاري
كسسه انجام ميدهسسد انسسد ،و ميگويسسد :كار از كسسسب بندگان اسسست
ليكسسن ميگويسسد قدرت وي هيسسچ گونسسه تأثيري در بوجود آمدن
آنچسه كسه در تقديسر نوشتسه شده اسست ندارد ،وليكسن ايسن سسخن
كه بنده كسب كننده ي كار است در حاليكه اراده ي انجام آن
را ندارد نامفهوم است.
مسا منكسر نمسي شويسم كسه بعضسي از اهسل سسنت گاهسي بسه خطاء
ميرونسد ،و ليكسن هرگسز بسه خطاء متفسق نمسي شونسد ،مثلي كسه
اماميسسه بر خطسسا متفسسق مسسي شونسسد ،بلكسسه هسسر مسسسأله اي كسسه
اماميه در آن مخالف اهل سنت شده اند ،اهل سنت در آن بر
حق هستند.
پسسس نزد جمهور انسسسان از قدرت حقيقسسي برخوردار اسسست ،و
او حقيقتسا انجام دهنده ي افعال خود اسست و خداونسد آفريننده
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
شيْءٍ) ي فعل او است ،چنانچه خداوند ميفرمايد (خَالِقُ كُلّ َ
سوره انعام آيه .102
(وَمَا تَشَاءُونَس إِلّ أَنْس يَشَاءَ الُّ) سسوره تكويسر آيسه
،.29و خداونسد متعال در ايسن آيسه براي بندگان مشيست و
اراده ثابست كرده اسست و ليكسن مشيست او بدون مشيست خداونسد
نيسسست ،و در جاهاي بسسسياري خداونسسد ايسسن مسسسأله را واضسسح
كرده اسست كسه انسسان توانايسي هسر كاري از قبيسل قول ،فعسل،
ايمان آوردن ،كفسسر ورزيدن ،دروغ گفتسسن و راسسست گفتسسن را
دارد ،و اعتراض هاي رافضسسي بر كسسسي وارد مسسي شود كسسه
بيسسسن فعسسسل خداونسسسد و مفعولش ،و بيسسسن افعال بندگان و افعال
خداونسسد فرق نمسسي گذارنسسد ،و يسسا مسسي گوينسسد مخلوقات داراي
قدرت و نيرويي نيستند.
در حاليكسسه نصسسوص و عقسسل بر آنچسسه كسسه گفتيسسم دللت دارد،
چنانچه كه خداوند ميفرمايد (سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيّتٍ فَأَنْزَلْنَا ِبهِ الْمَاءَ
)57 فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلّ الثّ َمرَاتِ) (لعراف:
و فرموده اسسست( :فََأحْيَسا بِهسسِ ا َلْرْضسسَ بَعْدَ مَوْتِهَسا)
(البقرة)164:
و فرموده است( :يَهْدِي بِ هِ الُّ مَ نِ اتّ َب عَ رِضْوَانَ هُ)
(المائدة)16:
و فرموده خداوند( :يُضِلّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً)
(البقرة)26:
و مي فرمايد( :أَوَلَمْ يَرَوْا أَنّ الَّ الّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدّ مِنْهُمْ
قُوّةً) (فصلت)15:
و مي فرمايد( :خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ
قُوّةً) (الروم)54:
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
يعنسي ((خداونسد آفريسد شمسا را از ناتوانسي سسپس گردانيسد پسس
از ناتواني نيرو و قوت را)).
و چنانچسسه در حديسسث اشيسسح عبدالقيسسس كسسه گذشسست پيامسسبر
گفست(( :تسو را دو عادتسي اسست كسه خداونسد آنهسا را دوسست
ميدارد :بردباري و نرمي)).
تسا ايسن گفتسه ي مؤلف :افعال بندگان حادث و پديسد آمده اسست
بعد از اينكه نبود ،و حكم آن مانند حكم ساير حوادث و پديد
آمده هسا اسست ،و آن ممكنسي ماننسد سساير ممكنات اسست ،و هسر
دليسسل كسسه بر مخلوق بودن بعضسسي از حوادث دللت ميكنسسد بر
اين نيز دللت مي كند كه افعال ما مخلوق خداوند است ،زيرا
معلوم اسسست كسسه هسسر محدث و پديسسد آمده بايسسد محدث و پديسسد
آورنده ي داشتسه باشسد ،و ايسن در نزد جمهور يسك مقدمسه ي
ضروري اسست ،و همچنان بايسد هسر ممكسن مرجسح تام داشتسه
باشسد ،پس وقتي كه فعسل بنده حادث است بايسد محدثي داشتسه
باشد ،و اگر گفته شود محدث بنده است ،پس بنده محدث آن
گشتسه اسست در حاليكسه او محدِث نبود ،و ايسن خود يسك امسر
حادث اسست ،و ايسن هسم بايسد محدِثسي داشتسه باشسد ،زيرا اگسر
بنده همواره محدِث آن باشسد دوام آن فعسل حادث لزم آيسد ،و
اگسر احداث آن حادث باشسد بايسد ناچار محدثسي داشتسه باشسد .و
اگسسر گفتسسه شود :محدث اراده ي بنده اسسست ،گفتسسه مسسي شود:
پسسس اراده ي او نيسسز حادث اسسست و ناگزيسسر محدِثسسي داشتسسه
باشسسد ،و اگسسر گفتسسه شود بسسه اراده ي بنده حادث شده اسسست
((پديد آمده)) است ،در جواب گفته ميشود:
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
آن اراده هسم بايسد محدثسي داشتسه باشسد ،و همچنان هسر محدثسي
كسسسه براي بنده فرض شود ،پسسسس درباره ي آن آنچسسسه گفتسسسه
ميشود كه درباره ي حادث اول گفته شد.
و اگر گفته شود كه آن فعل بنده قديم و ازلي است ،پس اين
ممتنع است ،زيرا آنچه كه قائم به بندگان است قديم نيست.
و اگسسر گفتسسه شود كسسه آن قدرت مخلوق در بنده اسسست ،پسسس
درباره ي آن آنچسسه كسسه درباره ي اراده گفتسسه شسسد ،گفتسسه مسسي
شود ،پس ناچار مرجح تام از جانب خداوند تعالي باشد.
مؤلف در اين مورد موشگافي كرده و تسلسل حوادث ((پديد
()110
آمده ها(( را پيكيري كرده است
- 110بسسياري از علماي شيعسه قائل بسه جبرنسد كسه اگسر مسا بخواهيسم كلمات همسه ي ايشان را در ايسن مورد بياوريسم مثنوي هفتاد مسن كاغسذ ميشود،
ولي اقرار بعضي از ايشان را از باب نمونه مي آوريم تا كساني مانند علمه حلي عيب ديگران نگيرند بلكه بر رد خود شان كتاب بنويسند.
از جمله قائلين به جبر صدر المتألهين مل صدرا و پيروان او ميباشند ،وي در كتاب اسفار و خلق العمال در النباره مي گويد(( :فالصادر عنه
تعالى إِمسا خيسر محسض كالملئكسة و مسا ضاهاهسا ،و امسا مسا يكون فيسه الخيسر غالبسا على الشسر كغيرهسم مسن الجسن و النسس فيكون الخيسر فسى قدرة ال
بالصالة و الشرور اللزمة للخيرَات داخلة فيها بالتبع و من ثم يريد الكفر .والكفر والمعاصى الصادرة عن العباد ولْ يرضى بها)).
در اين عبارت ،اول خلق را صادر از خدا دانسته و اين غلط و كفر است زيرا صدور عبارت است از خروج چيزي از چيزي مانند صدور آب از
كوزه و پارچسه از كارخانسه و از حسق تعالي چيزي صسادر نمسي شود نسه خيسر و نسه شسر ،نسه واحسد و نسه كثيسر ،و خلق او از عدم و نيسستي اسست ،نسه
بطور ترشح و فيضان و نه صدور ،و لذا نام مصدر و صدور در كلمات وحي براي خدا ذكر نشده.
ثانيسا ميگويسد شرور از او صسادر شده بالتبسع و او كفسر و معاصسي عباد را اراده كرده .و بعسد مسي گويسد :ذهسب خواص اصسحابنا الماميسه إلى ذلك،
يعني خواص اصحاب ما اماميه همه به اين مطلب قائلند .ملصدرا جبر عرفا و صوفيه و بعضي از اهل سنت را صواب دانسته و بعنوان وحدت
وجود كسه بدتريسن كفسر اسست آورده و قائليسن بسه وحدت وجود و جسبر را اهسل ال خوانده اسست .در اسسفار و رسساله ي خلق العمال مسي گويسد :و
مذهسب طائفسه اخرى و هسم اهسل ال خاصسه ،و پسس از بيان مطلب مسي گويسد(( :و هذا المطلب الشريسف الغامسض اللطيسف ممسا وجدوه و حصسسلوه
بالكشسف والشهود عقيسب رياضاتهسم وخلواتهسم وهسو ممسا اقمنسا عليسه البرهان)) تسا آنكسه مسي گويسد :فإذا كمسا أنسه ليسس فسى الوجود شأن إل وهسو شأنسه
كذلك ليس فى الوجود فعل إل وهو فعله ،يعني :چنانكه در هستي چيزي نيست مگر خود حق تعالي و شأن او همچنين فعلي نيست مگر فعل او.
بنابر بيان ملصدرا سگ و خوك و شغال و كافر و منافق همه وجود حق و يا شاني از شئون اويند ،و هر كاري و لو كفر و عصيان باشد همه
فعل اوست.
آري فلسسفه ريشسه ي تصسوف و جسبر و وحدت وجود و سساير عقائد فاسسده اسست .و يكسي ديگسر از علماي اماميسه كسه قائل بسه جسبر اسست مل هادي
سسبزواري اسست ،وي در شرح منظومه بيانسي دارد كه صسريح در جسبر اسست .و تعجسب ايسن اسست كه پسس از آن مي گويسد و ل تتوهمسن الجسبر يعنسي
بيان را خيال نكني جبر است.
بهر حال در فعل شعر:
ونفى اعطا القوة للفعل يعطي عمومها عموم الجعل
مي گويد :اي المجعولية عامة لجميسع الممكنات لعموم ما هسو مناطهسا وهو المكان واذا كان لبد مسن مجعوليتهسا لمكانهسا ول يصسلح لعطاء الوجود
إل واجب الوجود .مي گويد :هر ممكني الوجود است جاعل و موجد آنها ،واجب الوجود است نه غير او ،تا ميرسد به شعر ديگري كه مي گويد:
فالفعل فعل ال وهو فعلنا لكن كما أن الوجودمنسوب لنا
يعني :فعل ،منسوب به وجود ما مي باشد ما هم كه از خدائيم ،پس فعل از خداست ،و همين جبر را نسبت به ائمه اماميه داده و مي گويد :و ان
التحقيق ما هو مذهب الماثور من الئمة الخيار.
و ديگر از بزرگان اماميه كه قائل به جبر مي باشد ،آخوند مل كاظم صاحب كتاب كفايه الصول كه از كتب درسي اماميه است ،و خود او مرجع
تقليسد اماميسه بوده .وي در كتاب كفايسة الصسول از چنسد جهست قائل بسه جسبر شده ،يكسي در اراده كسه مسي گويسد(( :اسستحاله التخلف تكون فسى الراده
التكوينية وهو العلم بالنظام على النحو الكامل التام دون الراده التشريعية وهو العلم بالمصلحة فى فعل المكلف وما ل محيص عنه فئ التكليف إنما
هو الراده التشريعية ل التكوينية فإذا توافقنا فلبد من الطاعة ،واليمان واذا تخالفنا فل محيص من أن يختار الكفر والعصيان )).در اينجا اراده
را عبارت از علم دانسسسته و مسسي گويسسد :هرگاه اراده ي تكوينسسي و تشريعسسي حسسق موافسسق شسسد بنده بناچار مطيسسع و مؤمسسن ميشود ،و هرگاه مخالف
يكديگسر شسد ناچار بسه كفسر و طغيان ميشود ايسن بيان اول عيسن جسبر اسست ،و ثانيسا اراده را عيسن علم دانسستن صسحيح نيسست .بعسد از ايسن عبارت
شقاوت را ذاتسسي و آنرا علت تامسسه ي كفسسر و عصسسيان قرار داده و كفسسر و عصسسيان را معلول شقاوت و فاعسسل را مجبور بسسه فعسسل نموده و گويسسد:
((العقاب إنمسا بتبعيسة الكفسر والعصسيان التابعان للختيار الناشسي عسن مقدماتسه الناشيسة عسن شقاوتهمسا الذاتية تسا آنكه مي گويسد :فإن السسعيد سسعيد بسه
بنفسه والشقى كذلك)) هر كه توضيح بهتري بخواهد رجوع كند به جلد اول از كتاب عقل و دين.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گويسد(( :و از مفاسسد جسبر ايسن اسست كسه فرقسي بيسن آنكسه در
تمام عمر به نهايت احسان كرده و بين آنكه عمر خود را در
بدكاري گذرانيده ،نيسسسست ،و نبايسسسد از اولي تشكسسسر و دومسسسي
مذمسسسست را كرد ،زيرا هسسسسر دو فعسسسسل از خداي تعالي صسسسسادر
است)).
جواب :اگسر دو فعلي را خدا ايجاد كرده باشسد لزم نيسست كسه
هر دو مشترك در حكم باشند ،زيرا تمام ما سوي خداوند در
اينكسه خداي تعالي آنهسا را خلق كرده ،مشترك انسد ،و مسع ذلك
فرق دارند يكي خوبست و يكي بد ،در سوره ي فاطر آيه ي
19و 20ميفرمايدَ ( :ومَا يَسْتَوِي ا َلْعْمَى وَالْبَصِيرُ وَل
الظّلُمَاتُ وَل النّورُ)
يعني :نه كور و بينا يكسانند و نه ظلمات و نور.
و خداي تعالي خالق بهشست و دوزخ ،و خالق عالم و جاهسل،
و خالق عسسل و زهسر اسست ،و خالق لذت و درد و خالق آدم
و ابليسسس اسسست .ولى هرگاه عقسسل و شرع طبسسق يكديگسسر بيان
كردنسد كسه در چيزي نفسع و مصسلحت اسست ،مدح او لزم اسست
و اگسر چسه جماد باشسد ،چه برسسد به اينكسه بنده حسق پرست و
خدمتگزار بسسه خلق باشسسد ،و در مورد شسسر هسسم چنيسسن اسسست.
ولي قدري مسسي گويسسد بنده ي نيكسسو كار را نبايسسد مدح نمود و
بنده ي بدكار را نبايسد مذمست كرد مگسر به شرط اينكسه خداونسد
او را نيكوكار نگردانيده باشد ،و خداوند با نيكوكار گردانيدن
او بر مسا منست نگذاشتسه باشسد ،و نسه خداونسد مسا را توسسط او
و از جمله ي كساني كه به جبر افتاده اند از اماميه ،آقاي سبط ميرزاي شيرازي است در كتاب شفاء المريض فى الجبر والتفويض .از جمله ي
اينان اسست آقاي سسيد هادي ميلنسي ،و ديگسر سسيد محمسد حسسين طباطبائي در تفسسير خود الميزان ،كسه در كتاب ((حول الميزان)) عسبرات جسبر آنرا
نشان داده است .هر كه خواهد مراجعه كند.
آري ايسن علماي اماميسه و ماننسد ايشان ،بسه واسسطه ي بسي اطلعسي از كتاب خدا و خواندن اسسفار و سساير كتسب فلسسفه بسه جسبر رو آورده انسد و در
اين حال به اهل سنت بدگويي مي كنند كه چرا جهميه قائل به جبر شده اند ،بايد گفت :اول در زمان ما از جهميه كسي نمانده ،و ثانيا شما چرا
به كتب ساير علماي اهل سنت مراجعه نميكنيد؟!!.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مبتل كرده باشسسد اگسسر فعسسل بدي مرتكسسب شود ،و حقيقسست قول
آنهسا ايسن اسست كسه وقتيكسه از بنده سسپاسگزاري شود بايسد از
پروردگار سسسسسسسسسسسسپاسگزاري ،و هنگاميكسسسسسسسسسسسه از پروردگار
سسسپاسگزاري شود از بنده سسسپاسگزاري نشود ،و خداونسسد بسسا
تعلم و تبليسسغ پيامسسبر بر مسسا منتسسي گذاشتسسه اسسست .در حاليكسسه
خداي تعالي در سسسوره ي آل عمران آيسسه ي 164بر مؤمنيسسن
منت گذارده و فرموده:
(لَقَدْ مَنّ الُّ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولً مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
يعني(( :به تحقيق خدا بر مؤمنين منت گذاشته هنگاميكه در
ميان ايشان از خودشان رسولي بر انگيخت)).
قدريان اسسسستغفار ملئكسسسه ،تعليسسسم علماء ،و عدل حكمرانان را
نعمتسي از طرف خداونسد بر بندگانسش نمسي داننسد و مسي گوينسد
كسسسه خداونسسسد نمسسسي توانسسسد كسسسه پادشاهان را عادل و سسسستمكار
بگردانسد ،و نسه مسي توانسد كسه كسسي را نيكوكار بسه كسسي و يسا
بدكار بگردانسسد ،و لزم قول آنان اينسسست كسسه خداونسسد سسسزاوار
شكريسسست زيرا كسسه شكسسر و سسسپاسگزاري -در نزد آنان -بر
نعمتهاي دينسسي ،دنيوي ،و اخروي ميباشسسد؛ و ارزانسسي نعمسست
دنيوي -نزد آنان -بر خداونسسد واجسسب اسسست ،و امسسا در مورد
نعمت ديني آنها بر اين نظرند كه خداوند نمي تواند كسي را
مؤمسن ،هدايست شده ،نيكوكار و يسا پرهيزكار بگردانسد ،و نمسي
توانسد كسسي را بر كار نيكسي قادر بگردانسد ،و درباره ي نعمست
اخروي مسسي گوينسسد كسسه پاداش و يسسا كيفسسر دادن بر او واجسسب
اسست؟! مسا خداونسد متعال را سسپاسگزاريم كسه مسا را بسه راه
راست هدايت كرده و از اين گمراهي ها نجات داده است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و كسساني كسه بسه قضاء و قدر خداونسد ايمان دارنسد نيكوكاران
را مدح ،و بدكاران را مذمسست ميكننسسد ،و بسسا وجود اينكسسه آنان
اتفاق دارند كه خداوند خالق هر دو فعل است.
پسس گفتسه ي حلي كسه ((ايشان را لزم آيسد كسه بيسن ايسن و آن
فرق گذارنسد )).ايسن لزم دانسستن آنچسه كسه لزم نيسست ،مسي
باشسد ،و منتهسي امسر اينسست كسه خداونسد نيكوكار را سسزاوار
مدح و ثواب ،و بدكار را سسسزاوار نكوهسسش و كيفسسر گردانيده
اسست ،اگسر چنيسن باشسد پسس ممتنسع نيسست ايسن سستوده شود و
آن نكوهش.
گويسد(( :از جمله مفاسسد جسبر تقسسيمي اسست كسه مولي مسن
موسسسي بسسن جعفسسر ذكسسر نموده .ابسسو حنيفسسه (رحمسسه ال) در
حاليكسسه موسسسي طفسسل بود از او سسسؤال كرد كسسه معصسسيت از
كيسسست؟ او در جواب گفسست يسسا از بنده ،و يسسا از خدا ،و يسسا از
هسر دو اسست ،اگسر از خدا باشسد خدا انصسافش بيشتسر از ايسن
اسسست كسسه بسسه بنده ي خود ظلم كنسسد و بسسه آنچسسه كسسه او نكرده
مؤاخذه كند .و اگر از هر دو باشد پس خدا شريك اوست ،و
شريسك قوي نبايسد شريسك ضعيسف را مؤاخذه نمايسد ،و اگسر فقسط
از بنده باشسسد ،پسسس مورد مذمسست و مؤاخذه بنده اسسست .ابسسو
حنيفه گفت( :ذُرّيّةً بَعْضُهَا ِمنْ بَعْضٍ) جواب :شما سند اين
روايست را ذكسر نكرده ايسد تسا صسحت آن معلوم گردد بسه اضافسه
ابو حنيفه قائل به تقدير و منكر جبر است و در فقه اكبر بر
قدريها رد كرده است ،پس چگونه مي شود قول كسي را كه
ميگويد خداوند افعال بندگان را خلق نكرده درست بپندارد؟.
و موسسي بسن جعفسر و سساير دانشمندان اهسل بيست و هسم چنيسن
قدماي شيعسسسه مقدرات را قبول دارنسسسد .و اگسسسر چيزي ديگري
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گفتسسه انسسد در دولت آل بويسسه بوده كسسه بسسا معتزله مخلوط شده
اند ،و اين كلم قبل از به دنيا آمدن موسي بن جعفر بوده و
آنرا كودكان و كوچكان قدري هسسسا مسسسي گوينسسسد ،و قدريان در
زمان ابن زبير و عبدالملك بوجود آمدند.
و اينكسه گفتسه مسي شود ((گناه از كسه مسي آيسد)) لفسظ مجمسل
اسسست ،زيرا معصسسيت و طاعسست كار و عرض قائم بسسه غيسسر
اسست ،بر ناگزيسر محلي داشتسه باشسد كسه در آن قائم باشسد ،و
بدون شسك آن بسه بنده قائم اسست ،و بدون شسك آن بسه خداونسد
قائم نيست ،و معلوم است كه به هر مخلوق گفته ميشود كه
از طرف خداونسد اسست بسه ايسن معنسي كسه خداونسد آنرا از خود
منفصسل آفريده اسست و بديسن معنسي نيسست كسه آن مخلوق قائم
به خداوند باشد .چنانچه خداوند تعالي ميفرمايد( :وَسَخّرَ لَكُمْ
مَا فِي السّسمَاوَاتِ وَمَا فِي الَْرْضِس جَمِيعاً) الجاثيسه:
.13
و قول خداونسد (وَمَا بِكُمْس مِنْس نِعْ َمةٍ فَمِنَس الِّ) النحسل
.53گويد(( :از جمله مفاسد اينكه لزم مي آيد كافر به كفر
خود مطيع باشد ،زيرا به اراده ي خدا كافر شده است)).
جواب اينكه :اين مبني بر اين است كه آيا طاعت موافق امر
اسست و يسا موافسق اراده؟ و ايسن هسم بسه نوبسه ي خود مبنسي بر
ايسن اسست كسه آيسا امسر مسستلزم اراده اسست و يسا خيسر؟ در آنچسه
كسه گذشست گفتيسم كسه خداونسد بسه اراده ي خويسش خالق افعال
بندگان اسست ،و گاهسي هسم آنچسه را خلق ميكنسد كسه بسه آن امسر
نمسي كنسد ،و علماء برايسن اجماع دارنسد كسه اگسر كسسي سسوگند
بخورد كه حق ديگري را اگر خدا بخواهد فردا اداء ميكند ،و
فردا چنيسن نكرد ،حانسث نمسي شود .و اگسر مشيست خداونسد بسه
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
معني امر او باشد بايد حانث شود ،زيرا كه او به آن مأمور
اسست ،و همچنان سساير سسوگندها بر فعسل مأمور كسه معلق بسه
مشيت خداوند باشد .زيرا خداوند در سوره ي يونس آيه 99
فرموده:
(وَلَوْ شَاءَ رَبّكَ لَمَنَ مَنْ فِي الَْرْضِ كُلّهُمْ جَمِيعاً) يعني:
((و اگر پروردگار ميخواست البته تمام كساني كه در زمينند
ايمان مي آوردند)).
بسسا وجود اينكسسه ايشان را بسسه ايمان امسسر كرده ،پسسس از اينجسسا
معلوم ميشود كسه امسر غيسر مشيست اسست ،همچنيسن خداونسد جسل
جلله فرموده است (وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيّقاً)
النعام.125 :ايسسن دليسسل برآنسسست كسسه خداونسسد گمراهسسي او را
خواسته ،ليكن او را به گمراهي امر نكرده است ،و در آنچه
كسه گذشت گفتيسم كسه اراده بسه دو معنسي آمده است :يكسي اراده
ي قدري ،و ديگري اراده ي شرعسسي ،پسسس اراده ي شرعسسي
متضمن رضا و محبت است ،نه اراده ي قدري.
حلي گويسد(( :و از جمله ي مفاسسد جسبر ،اينكسه -نعوذ بال-
بسه خداي تعالي نسسبت سسفاهت دادن لزم مسي آيسد ،زيرا او بسه
كافر امر به ايمان ميكند ،ولي اراده ي ايمان او را ندارد)).
جواب :اراده ي خلق (آفريدن) ،غيسسسسسسسسسسسر از اراده ي ايمان
است.
گويسد(( :از جمله ي مفاسسد اينكسه لزم مسي آيسد مسا از خدا بسه
ابليسس پناه بريسم ،و خدا كسه در سسوره نحسل آيسه 98فرموده:
(فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِالِّ مِنَ الشّيْطَانِ الرّجِيمِ) يعني
((پناه بر به خدا از شر شيطان رانده شده)) خوب نگفته،
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
زيرا ابليسس و كافسر را از معاصسي منزه دانسسته انسد و نسسبت
به خدا داده اند)).،
در جواب گفتسسه ميشود كسسه :ايسسن تهمسست باطلي اسسست ،زيرا
ابليسسس بايسسد فعلي داشتسسه باشسسد ،و اگسسر فعلي ندارد پسسس پناه
خواستن به او ممتنع است ،زيرا او كاري نمي كند پس پناه
هم داده نمي تواند ،و اگر او فعلي داشته باشد پس تنزيه او
از معصسسيتها باطسسل ميگردد ،پسسس اعتراضسسي كسسه بر او ايراد
شده بسسه قول كسسسي كسسه قدر را نفسسي و يسسا اثبات ميكنسسد سسساقط
ميشود ،و گفتسسه مسسي شود :و پناه خواسسستن از ابليسسس وقتسسي
گوارا مسي بود كسه او ميتوانسست آنهسا را از خداونسد پناه دهسد،
چسسه اينكسسه خداونسسد خالق افعال عباد باشسسد و يسسا نباشسسد ،ايسسن
قدريان مانند مؤلف ((حلي)) و امثالش مي گويند كه ابليس
آنچه را انجام ميدهد كه خداوند آنرا انجام داده نمي تواند ،و
او بدون اراده ي خداونسد عمسل ميكنسد ،و خداونسد قادر بسه ايسن
نيست كه كسي را از عملي ديگري بگرداند ،و نه مي تواند
كه كسي را از كار خيري به شري بگرداند و نه برعكس ،و
در حديسسث صسسحيح آمده اسسست كسسه پيامسسبر دعسسا ميكرد كسسه:
((أعوذ برضاك مسسن سسسخطك وبمعافاتسسك مسسن عقوبتسسك ،وبسسك
منك))
يعني(( :پناه ميخواهم به خشنودي تو از خشمت ،و به عفو
تسسو از عذابسست ،و از توبسسه تسسو)) پسسس در ايسسن جسسا از بعضسسي
صسفات و افعال خداونسد بسه بعضسي ديگسر پناه خواسسته اسست تسا
اينكسسه از او بسسه او پناه خواسسسته اسسست ،پسسس چگونسسه ممتنسسع
خواهسد بود كسه بسه او از بعضسي از مخلوقاتسش پناه خواسسته
شود؟ و علوه برآن اهل سنت اين را انكار نميكنند كه دعاي
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بنده بسه خداونسد سسبب بدسست آوردن مطلوب و دفسع ناپسسند از
او باشسسسسد ،و خداونسسسسد بر بندگانسسسسش از مادر بسسسسه فرزندش
مهربانتر است ،پس به او از اسباب شري كه به حكمت خود
مقدر سسساخته اسسست پناه خواسسسته مسسي شود ،و كسسساني كسسه
معترف بسه حكمست و علت اسست مسي گوينسد :ابليسس را آفريده
چنانكه مارها ،كژدم ها ،و آتش را آفريده است و در آفريدن
آنهسا حكمتهايسي دارد ،و مسا را امسر كرده اسست كسه ضرر را از
خود به هرآنچه كه ميتوانيم دفع كنيم ،و از بزرگترين اسباب
دفع ضرر پناه خواستن ما به او ميباشسد ...و كساني كه به
حكمسست و علت در احكام و افعال خداونسسد معترف نيسسستند مسسي
گوينسسسد :ابليسسس زيان آور را براي بندگان خود خلق نموده و
پناه خواسسستن بسسه خود را راه دفسسع ضرر و زيان او گردانيده
اسسسسست ،چنانچسسسسه خاموش سسسسساختن آتسسسسش را راه دور كردن
سسوزاندن آن ،و ترياك را راه دفسع زهسر ،گردانيده اسست ،پسس
خداونسد خالق مفيسد و مضسر اسست ،و مسا را بسه آنچسه كسه مفيسد
اسست امسر كرده اسست ،و بعسد از آن اگسر مسا را كمسك كرد پسس
او محسن است ،ور نه او هر چه كه بخواهد ميكند.
و ايسن گفتسه ي او كسه(( :ابليسس و كافسر را از گناهان تنزيسه
كرده انسد)) ايسن يسك بهتان اسست ،زيرا كسه آنان بسه ايسن متفسق
انسسد كسسه عاصسسي و گنهكار خود متصسسف بسسه معصسسيت و قابسسل
مذمسست اسسست ،و افعال بسسه كسسسي نسسسبت داده ميشود كسسه آنرا
انجام داده اسسست ،نسسه بسسه آن كسسسي كسسه آنرا خلق كرده اسسست.
سسسسسپس ايسسسسن قدري بسسسسه هذيان و كجروي خود ادامسسسسه داده
ميگويسد(( :از جمله مفاسسد ايسن اسست كسه بسه وعسد و وعيسد
الهي جاي وثوقي نمي ماند ،زيرا جايز دانسته اند كه خدا در
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
تمام اخبار خود دروغ بگويسسد پسسس فايده اي براي فرسسستادن
رسولن ندارد))
در جواب ميگوييسسم :فرق بيسسن ((خالق)) و بيسسن ((فاعسسل))
بر هيسسسچ عاقلي پوشيده نيسسسست ،پسسسس هرگاه خداونسسسد براي
شخصسي حركتسي بيافرينسد گفتسه نمسي شود وي انجام دهنده ي
آن حركسست اسسست ،و اگسسر براي رعسسد آوازي بيافرينسسد بسسه ايسسن
معنسسي نيسسست كسسه او آواز كننده اسسست ،و هميسسن گونسسه نسسه
رنگهايي كه خداوند براي نباتات و حيوانات خلق نموده است
نمسي توان خداونسد را بسه آن رنگهسا وصسف كرد ،و اگسر براي
غيسسسسسر خود علم ،حيات ،و قدرت خلق كنسسسسسد آن مخلوقات در
غيرش صسسسفات او نيسسسست ...و اگسسسر براي غيسسسر خود روزه،
نماز ،طواف و خشوعسسي خلق كنسسد بسسه ايسسن معنسسي نيسسست كسسه
خود او طواف كننده ،روزه گيرنده ،و خشوع كننده باشسسسسسسد،
اما فرموده ي خداوند متعال (وَمَا َرمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنّ الَّ
رَمَسسى) معناي ((آن هدف قرار ندادي آنگاه كسسسه انداختسسسي و
ليكسن خداونسد آنرا بسه هدف رسسانيد)) يعنسي انداختسن از تسو و
رسساندن بسه دشمسن از خداونسد بود ،و اگسر چنيسن نباشسد و هسر
فعسل را بسه خداونسد نسسبت بدهيسم ،آيسا ميتوان گفست :مسن نمسي
رفتسم هنگاميكسه بسه راه افتادم و ليكسن خداونسد بود كسه ميرفست-
معاذ ال -هر صاحب خرد اين را باطل ميداند.
و لذا روايسست شده اسسست كسسه هنگامسسي كسسه شورشيان حضرت
عثمان را بسه محاصسره درآوردنسد وي را بسه سسنگها ميزدنسد
و وقتسي كسه آن حضرت پرسسيد كسه چرا بر مسن سسنگ پرتاب
ميكنيسد؟ گفتنسد :ايسن مسا نيسستيم كسه پرتاب ميكنيسم ،و ليكسن خدا
اسسست كسسه پرتاب ميكنسسد آن حضرت در جواب فرمودنسسد اگسسر
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
خداونسد پرتاب مسي كرد حتمسا سسنگها بسه مسن اصسابت مسي كرد،
و ليكسسن شماييسسد كسسه پرتاب مسسي كنيسسد و بسسه مسسن نمسسي خورد.
چهارم :اينكه ما ميدانيم كه خداوند موصوف به صفات كمال
اسسسست ،و هسسسر كمالي كسسسه براي موجودات ثابسسست شده اسسسست
خداونسد بسه آن سسزاوارتر اسست ،و او از هسر نقسص منزه مسي
باشسد ،و ميدانيسم كسه حيات ،علم و قدرت صسفات كمال اسست.
پسس خداونسد متعال بسه آن مسستحق تراسست ،و همچنان صسدق،
چنانچه كه خداوند ميفرمايد( :وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ الِّ حَدِيثاً)
(النسسسساء )87:يعنسسسي(( :كيسسسست راسسسستگو تسسسر از خداونسسسد
متعال؟))
و پيامبر مي فرمايد(( :إِن أصدق الكلم كلم ال)).
يعني(( :به تحقيق راستترين سخن ،سخن خداوند است)).
پنجسسم :كلم خداونسسد در نزد اهسسل سسسنت قائم بسسه ذات او بوده،
مخلوق نيسست ،و سسخن گفتسن صسفت كمال اسست كسه خداونسد
بايسد بسه آن متصسف باشسد ،چسه بگوينسد كسه بسه مشيست و قدرت
اول تعلق ندارد ،و كلم معنسسسي قائم بسسسه نفسسسس اسسسست ،و يسسسا
حروف و آوازهاي قديسم ،و يسا بگوينسد كسه كلم خداونسد متعلق
بسه مشيست اسست ،و او بعسد از اينكسه سسخن نگفتسه بود سسخن
گفت ،و او همواره متكلم بوده ،و اگر بخواهد سخن ميگويد.
و دروغ صفت نقص است مانند كري ،كوري ،و گنگى ،و با
وجود اينكسسه خداونسسد در بيسسن بندگان كسسساني مسسي آفرينسسد كسسه
متصسف بسه چنيسن صسفاتي باشسد ،ليكسن ايسن صسفات بسه خداونسد
قائم نمسسسي باشسسسد ،همچنان خداونسسسد در ميان بندگان خويسسسش
دروغگوياني مي آفريند ،ليكن اين به خداوند جل جلله هرگز
قائم نيست.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
ششم :اين سؤال بر خود شما ايراد مي شود ،زيرا شما مي
گوييسد كسه خداونسد در غيسر خود سسخني مسي آفرينسد كسه سسخن
خداوند مي باشد ،با وجودي كه اين سخن قائم به غير او و
مخلوق است ،و سخن هايي را كه بندگان به زبان مي آورند
نه كلم خداوند است و نه مخلوق او ،اگر اين درست باشد،
پسس ناگزيسر بايسد اعتراف كننسد كسه ايسن كلم اوسست ،و آن كلم
او نيست.
اما گفته ي شما كه ((فرستادن دروغگو جايز مي باشد)).
در جواب مسي گوييسم :بدون شسك خداونسد دروغگويانسي را مسي
فرسستد ،چنانچسه كسه فرموده اسست( :أَلَمْس تَرَ أَنّاس أَرْسَسلْنَا
الشّيَاطِينَس عَلَى الْكَافِرِينَس تَؤُزّهُمْس أَزّا) سسوره ي مريسم:
. 83يعنسي(( :آيسا نديدي كسه فرسستاديم شياطيسن را بر كافران
كه مي جنباند ايشان را جنبانيدني)).
.5 و مي فرمايد( :بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَنَا) السراء:
ليكسن فرسستادن آنهسا توأم بسه آنچسه مسي باشسد كسه دروغ آنهسا را
آشكار مسي سسازد ،ماننسد مسسيلمه ي كذاب و اسسود عنسسي ،كسه
در فرسسسستادن آنهسسسا مانسسسع بيسسسن تميزكردن بيسسسن راسسسستگو و
دروغگو نيست( ،يعني هر كس ميداند كه راستگو كيست و
دروغگو كي).
اگر دروغگويي را بياورند كه به دروغ ادعاي نبوت كند ،در
اينصورت اگر بگويند كه خداوند براي آنها نشانه هاي صدق
آشكار ميكند با وجودي كه دروغگو هستند ،اين ممتنع بوده،
و به اتفاق همه باطل است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و اگسر گفتسه شود كسه ،خود ادعاي نبوت ،بدون نشانسه اي بر
صسدق نيسز ،مضسر اسست ،زيرا اگسر كسسي بدون نشانسه اي كسه
دللت به صدق او بكند ادعاي طب و يا صنعتي را بكند كسي
به او اهميتي نميدهد پس چه رسد به ادعاي نبوت.
و اگسر بگوينسد :در صسورتي كسه شمسا بر خداونسد جايسز ميدانيسد
كه دروغ را در دروغگويي خلق كند ،پس اين هم جايز است
كسسه در او نشانسسه هاي صسسدق را ظاهسسر كنسسد .در جواب گفتسسه
ميشود :اين ممتنع است ،زيرا كه دليل صدق مستلزم صدق
اسسست ،زيرا هسسر دليسسل مسسستلزم مدلول اسسست ،و ظاهسسر نمودن
نشانه هاي صدق بر دروغگو به ذات خود ممتنع مي باشد.
و اگسر بگوينسد كسه :آنهسا جايسز دانسسته انسد كسه بدسست او امور
خارق العاده اي را ظاهسسر كنسسد ،در جواب ميگوييسسم :بلي ،مسسا
آنرا حتسسسي براي ادعسسسا كنندگان خدايسسسي نيسسسز جايسسسز ميدانيسسسم،
همچنان ظاهسسر شدن امور خارق العاده بدسسست ادعسسا كننده ي
نبوت بسه دروغ جايسز اسست ،ليكسن ايسن ظاهسر شدن بسه وجهسي
مسي باشسد كسه بر صسدق او دللت نمسي كنسد ،ماننسد جادوگسر و
كاهن.
هفتم :دليسل نبوت ،و آنچه كه به وسيله ي آن صسدق پيامبر
شناخته مي شود منحصر به خوارق عادات نيست بلكه انواع
متعددي دارد ،مثلي كه وسائل شناختن دروغ متعدد است.
گويسسد(( :از جمله ي آثار جسسبر ايسسن اسسست كسسه لزم مسسي آيسسد
حدود الهي و زجر از معاصي تعطيل گردد زيرا زنا و سرقت
هرگاه بسه اراده ي خدا صسادر شود -نعوذ بال -از خدا صسادر
شده و بسه اراده ي او واقسع شده و صسدور دو نقيسض از حسق
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
تعالي لزم مسسي آيسسد زيرا او هسسم عصسسيان را و هسسم زجسسر از
عصيان را اراده نموده است)).
قبل -اين قضيه را واضح نموديم ،و باز مي گوييم :آنچه را
مقدر و حكسم كرده انسد آنسست كسه بسه وقوع پيوسسته اسست نسه
آنچسسه واقسسع نشده اسسست و آنچسسه كسسه واقسسع شده كسسسي نمسسي
توانسسته آنرا برگردانسد ،بلكسه توسسط حدود و زواجسر چيزي را
مسسي توان جلوگيري كرد كسسه هنوز بسسه وقوع نپيوسسسته اسسست
زيرا آنچسه را كسه خداونسد بخواهسد شدنسي اسست ،و آنچسه را كسه
نخواهد به وقوع نمي پيوندد.
و امسا ايسن گفتسه يتان كسه ((دزد را از مراد خدا باز ميدارد))
دروغ اسست ،زيسا وي از آنچسه كسه واقسع نشده اسست جلوگيري
ميكند .و آنچه هم كه واقع نشده به آنكه اراده ي خداوند بر
آن نبوده .لهذا اگسر كسسي سسوگند ياد كنسد كسه ايسن مال را مسي
دزد ،اگسسر خدا بخواهسسد ،و آنرا ندزد حانسسث نمسسي شود ،زيرا
خداونسد نخواسسته بود .ليكسن در نزد قدريسه ((اراده)) بمعنسي
((امر)) است ،و مي گويند اگر سرقت به مراد خداوند باشد
يعني كه در آن امر كرده ،و ما يقين داريم كه خداوند امر به
سسرقت نكرده اسست ،و كسسي كسه بر ايسن گفتسه اعتقاد داشتسه
باشسد كافسر اسست .و علماء بسه ايسن متفسق انسد كسه بعضسي از
آنچسسه كسسه مقدر اسسست ،را مسسي بايسسد دفسسع كرد و از بيسسن برد،
ماننسسد تداوي بيماران بسسا دارو ،و پيشگيري از آن و همچنيسسن
خاموش كردن آتسسسسش هنگام آتسسسسش سسسسسوزي ،و جلوگيري از
افتادن ديوار مشرف بسه افتادن ،و جلوگيري از سسردي توسسط
گرم كردن ،و در ايسسسن از اله ي مراد خداسسسست ولي بسسسه مراد
خداونسسد ،و ايسسن خود از تقديسسر خداوندي اسسست ،بسسه پيامسسبر
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
گفتسه شسد :آيسا ادويسه اي كسه بسا آن تداوي مسي كنيسم و بسه آنچسه
از آيات قرآنسي كسه بر بيماران مسي خوانيسم ،و يسا چيزهايسي كسه
توسسط آن خود را محفوظ مسي كنيسم ،چيزي از تقديسر خداونسد
را باز ميدارد؟ فرمودنسد(( :ايسن خود از تقديسر خداسست)) و
خداوند ميفرمايدَ( :لهُ مُعَقّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ
يَحْفَظُونَهسسُ مِنسسْ أَمْرِ الِّس) (الرعسسد )11 :يعنسسي(( :وي را
نگهبانانسسي هسسستند كسسه از عقسسب و پيشروي وي را از تقديسسر
خداوند محافظت ميكنند)).
و ايسن گفتسه ي شمسا كسه ((لزم آيسد كسه مراد خداونسد نقيضيسن
باشسد)) در جواب مسي گويسم :ايسن سسخن درسست نيسست ،زيرا
نقيضيسسسن (و دو چيسسسز متضاد) هسسسر دو بسسسا هسسسم نسسسه از ميان
برداشته مي شود و نه هم يك جا ،و زجري كه مقصود است
براي آنچسه كسه بسه وقوع پيوسسته و اراده شده اسست نيسست،
بلكه آن كيفر براي گناه گذشته ،و زجر از وقوع آن در آينده
است.
و زجسر بسه وقوع پيوسسته بسه اراده ي خداونسد اگسر مقصسود آن
حاصسسل شود ،آنچسسه كسسه از آن بازداشتسسن و جلوگيري يعنسسي
گناهسسي كسسه بازداشتسسن و زجسسر از آن مطلوب اسسست بسسه وقوع
نمسسي پيوندد ،مطلوب اسسست بسسه وقوع نمسسي پيوندد ،پسسس آنرا
دفسع نكرده اسست ،پسس در ايسن صسورت مقصسود تنهسا زجسر مسي
باشسسد و پسسس ،و اگسسر مقصسسود از آن حاصسسل نشود ،زجسسر تام
نبوده ،بلكسسه مقصسسود بعمسسل آوردن ايسسن زجسسر از آن فعسسل مسسي
باشسد ،چنانچسه بسه شمشيسر زدن ايسن يكسي ،و زنده نگهداشتسن
آن ديگري مقصسود باشسد ،چنانكسه گاهسي وقوع مرضسي مرگ
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
آور و يك سبب مرگ مي باشد مراد ميباشد ،و در عين وقت
زنده ماندن آن شخص نيز مراد مي باشد.
گويد(( :از جمله ي دليل بر بطلن جبر :استناد افعال ما به
مسا ،و وقوع آن اعمال مطابسق اراده ي مسا ميباشسد ،پسس اگسر
خواسته باشيم به طرف راست حركت كنيم ،حركت ما ما به
طرف چسپ نمسي رود ،و همچنان برعكسس ،و شسك نمودن در
اين امر سفسطه است)).
در جواب مسي گوييسم :جمهور اهسل سسنت مسي گوينسد كسه افعال
ما مستند به خود ماست ،و ما فاعل آن هستيم ،و نصوصي
كسه بر ايسن امسر دللت مسي كنسد در قرآن كريسم بسسيار اسست ،و
بايسسد دانسسست :اينكسسه بنده بعسسد از اينكسسه اراده كننده و فاعسسل
نبود ،اراده كننده و فاعسل شسد يسك امسر حادث اسست ،پسس ايسن
امسر حادث يسا محدث و ايجاد كننده اي داشتسه باشسد و يسا نسه،
اگسسر گفتسسه شود كسسه محدثسسي ندارد از ايسسن لزم مسسي آيسسد كسسه
حوادث ((پديد آمده ها)) بدود محدثي ((پديد آورنده اي))
ايجاد شده باشسد ،و اگسر گفتسه شود كسه محدثسي ((پديسد آورنده
اي)) دارد پسسس محدث آن يابنده باشسسد و يسسا خداونسسد ،و اگسسر
گفتسه شود كسه بنده محدِث آن شده آن مطلوب اسست بسه وقوع
نمسسي پيوندد ،مطلوب اسسست بسسه وقوع نمسسي پيوندد ،پسسس آنرا
دفسع نكرده اسست ،پسس در ايسن صسورت مقصسود تنهسا زجسر مسي
باشسسد و پسسس ،و اگسسر مقصسسود از آن حاصسسل نشود ،زجسسر تام
نبوده ،بلكسسه مقصسسود بعمسسل آوردن ايسسن زجسسر از آن فعسسل مسسي
باشسد ،چنانچسه بسه شمشيسر زدن ايسن يكسي ،و زنده نگهداشتسن
آن ديگري مقصسود باشسد ،چنانكسه گاهسي وقوع مرضسي مرگ
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
آور و يك سبب مرگ مي باشد مراد ميباشد ،و در عين وقت
زنده ماندن آن شخص نيز مراد مي باشد.
گويد(( :از جمله ي دليل بر بطلن جبر :استناد افعال ما به
مسا ،و وقوع آن اعمال مطابسق اراده ي مسا ميباشسد ،پسس اگسر
خواسته باشيم به طرف راست حركت كنيم ،حركت ما ما به
طرف چسپ نمسي رود ،و همچنان برعكسس ،و شسك نمودن در
اين امر سفسطه است)).
در جواب مسي گوييسم :جمهور اهسل سسنت مسي گوينسد كسه افعال
ما مستند به خود ماست ،و ما فاعل آن هستيم ،و نصوصي
كسه بر ايسن امسر دللت مسي كنسد در قرآن كريسم بسسيار اسست ،و
بايسسد دانسسست :اينكسسه بنده بعسسد از اينكسسه اراده كننده و فاعسسل
نبود ،اراده كننده و فاعسل شسد يسك امسر حادث اسست ،پسس ايسن
امسر حادث يسا محدث و ايجاد كننده اي داشتسه باشسد و يسا نسه،
اگسسر گفتسسه شود كسسه محدثسسي ندارد از ايسسن لزم مسسي آيسسد كسسه
حوادث ((پديد آمده ها)) بدود محدثي ((پديد آورنده اي))
ايجاد شده باشسد ،و اگسر گفتسه شود كسه محدثسي ((پديسد آورنده
اي)) دارد پسسس محدث آن يابنده باشسسد و يسسا خداونسسد ،و اگسسر
گفتسسه شود كسسه بنده محدِث آن شده اسسست در حالي كسسه بنده
محدث آن اسست؟ در جواب گفتسه مسي شود :احداث ((ايجاد))
خداونسد آنرا بسه ايسن معناسست كسه خداونسد آنرا آفريده اسست و
بنده در ايسسن صسسورت فاعسسل آن بسسه قدرت خود مسسي باشسسد ،آن
قدرتسسي كسسه خداونسسد آنرا خلق كرده اسسست ،و هسسر يسسك از ايسسن
بوجود آوردنهسا مسستلزم يكديگرنسد ،زيرا آفريدن خداونسد فعسل
بنده را مسستلزم وجود فعسل مسي باشسد ،و فاعسل بودن بنده بر
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
آن فعسل بعسد از اينكسه فاعسل نبود مسستلزم خالق بودن خداونسد
آن فعل را مي باشد.
شيخ السلم ابن تيميه -رحمه ال -مي گويد:
جز اندكي از دليل اثبات را ذكر نكرده است ،و با وجود اين
جواب درسستي براي سسه دليسل آن ندارد ،امسا اسستدلل كننده بسا
دليسسل اول نمسسي گويسسد كسسه وقتسسي كسسه فعسسل واجسسب شود قدرتسسي
وجود ندارد ،بلكسه عامسه ي اهسل سسنت مسي گوينسد :بنده قدرت
دارد ،حتي جبريان نيز چنين مي گويند ،ليكن آنان مي گويند
ايسسن قدرت تاثيري ندارد ،و در گذشتسسه گفتيسسم كسسه تاثيري از
نوع تاثيسسسر اسسسسباب در مسسسسبب آتشسسسي دارد ليكسسسن تاثيري در
آفريدن و ايجاد كردن ندارد .ايسن دليسل چنيسن ايجاب مسي كنسد
كسسه بر قادر ممتنسسع اسسست كسسه مقدور خود را جسسز بسسا مرجحسسي
ترجيسح دهسد ،و آن مرجسح از طرف بنده نيسست ،پسس مشخسص
مسي شود كسه از طرف خداونسد اسست ،و بسا موجوديست مرجسح
تام وجود فعسل واجسب شده و عدم آن ممتنسع مسي گردد ،و اگسر
مرجسح تام بعسد از موجوديست مرجسح باشسد پسس وجود فعسل و
عدمسش جسز بسا مرجسح تام ترجيسح نمسي يابسد .و امسا درباره ي
معارضسسه ي آن بسسه فعسسل خداونسسد ،جواب اينسسست كسسه ايسسن يسسك
برهان يقينسي عقلي اسست ،و يقينيات نسه مورد معارضسه قرار
مسسسي گيرد و نسسسه هسسسسم معارضسسسي در مقابلش وجود دارد ،و
همچنان قدرت خداونسد نيازي بسه مرجسح .ندارد ،ليكسن مرجسح
همانان اراده ي خداونسسد اسسست ،و جايسسز نيسسست كسسه اراده ي
خداونسسد از غيسسر او باشسسد ،بر خلف اراده ي بنده ،و اينكسسه
مرجسح اراده ي خداونسد اسست پسس فاعسل بسه اختيار خود اسست
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
نسسه موجسسب بسسه ذات خود و بدون اختيار خود ،پسسس در ايسسن
صورت كفر لزم نمي آيد.
و سسسپس مسسي گوييسسم :منظور شمسسا از ايسسن گفتسسه يتان كسسه:
((لزم مسسي آيسسد كسسه خداونسسد موجسسب بسسه ذات خود باشسسد))
چيسست؟ آيسا منظور شمسا از آن اينسست كسه موجسب براي اثسر و
بدون قدرت و اراده باشسسد ،و يسسا اينكسسه اثسسر در وقسست وجود
مرجسسسح كسسسه -بطور مثال -عبارت از اراده بسسسا قدرت اسسسست،
واجب باشد؟
اگر منظورتان اولي باشد ما تلزم را درست نمي دانيم ،زيرا
در اينجا فرض شده است كه او قادر است و مرجح است با
مرجسسح ديگري ،پسسس در اينجسسا دو چيسسز اسسست :قدرت و چيسسز
ديگري ،و آن چيسسز ديگسسر را بسسه اراده تفسسسير كرديسسم ،پسسس
چگونسسه گفتسسه مسسي شود كسسه او مرجسسح بدون قدرت و اراده
است؟
و اگر منظور شما اين باشد كه وقتيكه اراده و قدرت حاصل
شسد وجود اثسر واجسب مسي شود ،ايسن حسق اسست ،و نيسز هميسن
مذهسب مسسلمانان اسست پسس آنچسه را كسه خداونسد وجودش را
بخواهد ،وجودش به مشيت و قدرت خداوند واجب مي شود،
و آنچسه را كسه خداونسد وجودش را نخواهسد وجودش بسه سسبب
عدم مشيسست خداونسسد ممتنسسح اسسست .و امسسا اينكسسه قدريان مسسي
گوينسد نمسي شود آنچسه را كسه خداونسد مسي خواهسد ،و مسي شود
آنچسه را كسه خداونسد نمسي خواهسد ،گمراهسي اسست ،اگسر حدوث
شدني اي را بخواهد پس وجود آن واجب است و يا خير؟
پسس اگسر واجسب گرديده پسس مطلوب حاصسل شده و وجود اثسر
در وقست مرجسح آشكار شده چسه ايسن را ((موجسب بسه ذات))
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
نامگذاري كنيد و يا نه ،و اگر وجود آن واجب نگرديد ،پس
هسر ممكسن قابسل وجود و عدم مسي باشسد ،پسس ناگزيسر مرجحسي
داشته باشد ،اين چنين تا به آخر.
سپس مي گوييم :اين دليل عقلي شما كه گفته ايد(( :اسناد
افعال اختياري مسسا بسسه خود ماسسست ،و بسسه وقوع پيوسسستن آن
مطابق اختيار ماسست)) با آنچه كه از افعال مسا نيسست ،مانند
رنسگ ،مورد معارضسه قرار مسي گيرد ،زيرا انسسان مسي توانسد
لباسش را بهر رنگي كه خواسته باشد بدست آورد ،چون كه
ايسسن بسسستگي بسسه كار او دارد ،ليكسسن خود رنسسگ از مفعول و
كارهاي او نيسسست ،و همچنان زراعتسسي كسسه كشسست مسسي كنسسد و
نهالهايسي كسه مسي نشانسد ،مسي شود كسه مطابسق اختيارش برويسد
و روييدن آن وابسسستگي بسسه زراعسست و كشسست او دارد ،ليكسسن
عمليسه ي رويانيدن (انبات) كار او نيسست .پسس از ايسن ثابست
مسي شود كسه هسر آنچسه كسه وابسستگي و اسستناد بسه بندگان دارد
و مطابسسق اختيارشان واقسسع مسسي شود مفعول و كرده ي آنان
نيست .و اين يك معارضه ي عقلي است.
و اما گفته ي او كه ((چه شركتي در اينجا))
در جواب گفتسسه مسسي شود :اگسسر حوادث بدون فعسسل خداونسسد و
قدرت او ايجاد شود ،پسسس ايسسن مشاركسست صسسريح بسسه خداونسسد
متعال است ،و از اينروست كه آنان به مجوس ،كه فاعل شر
را غير از فاعل خير مي دانند ،تشبيه شده اند ،زيرا آنان به
خداوند شريك ديگري قرار داده اند ...و بنابراين ابن عباس
گفتسه اسست(( :ايمان بسه قدر نظام يكتسا پرسستي اسست)) و
قول قدريان شرك و تعطيسسسسسسسل را در بر دارد ،زيرا قول آنان
متضمن اين است كه بعضي از حوادث خارج از اين است كه
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
خداونسد متعال فاعسل آن باشسد و متضمسن اثبات فاعسل مسستقلي
غيسر از خداونسد متعال اسست ،و ايسن دو شعبسه از شعبسه هاي
كفسر اسست ،زيرا اصسل هسر كفسر تعطيسل و شرك اسست ،و ايسن
شسبيه گفتسه ي فلسسفه مسي باشسد كسه مسي گوينسد :فلكهسا بطور
مسسستقل عمسسل مسسي كنسسد و آنهاسسست كسسه ايجاد كننده ي حوادث
روي زميسن مسي باشسد ،ليكسن شگفست آور اينسست كسه آنان بر
قدريان ايسن قولشان را كسه گفتسه انسد :خداونسد همواره از فعلي
عاطسسل بوده تسسا اينكسسه جهان را ايجاد كرد ،انكار كرده و بسسد
دانسسته انسد ،در حاليكسه خودشان مسي گوينسد در گذشتسه و حال
همواره از ايجاد كردن عاطسسل بوده ،بلكسسه مسسي گوينسسد از فعسسل
عاطسسل بوده اسسست ،و آنان مسسي گوينسسد آنچسه كسسه بسه ذات خود
لزم باشسد ماننسد عقسل و فلك در حقيقست فعسل او نيسست ،زيرا
كسه فعسل معقول نيسست مگسر اينكسه اندكسي اندكسي بعمسل آيسد ،و
اماآنچه را كسه ذات لزم است از نوع صفات است مثل رنگ
انسان و طولش ،زيرا اينها ممتنع است كه فعل انسان باشد،
بر خلف حركاتش كه فعل اوست.
و اگسر فرض شود كسه همواره متحرك بوده اسست چنانچسه كسه
در مورد نفسس انسسان گفتسه مسي شود كسه همواره از يسك حال
بحال ديگري در حركست اسست ،و قلب از ديگري كسه در حالت
جوشيدن باشد بيشتر در حركت است .و فاعلي كه به او فعل
قائم اسسست و اندك اندك بسسه وقوع مسسي پيوندد برخلف لزمسسي
كسه بسه او در ازل لزم اسست مفعول باشسد ،در عقسل نمسي گنجسد
كسه مفعول او باشسد ،پسس واضسح شسد كسه فلسسفه براي خداونسد
اصسلً فعلي ثابست نمسي كننسد ،و در حقيقست آنان معطله هسستند.
و ارسسسطو و پيروانسسش علت اول را از جهسست علت مقصسسود
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بودن حركست فلك ثابست مسي داننسد ،و حركست فلك در نزد آنان
ماننسسد حركسست انسسسان حركسست اختياري اسسست و ناچار مرادي
داشتسه باشسد كسه آن مقصسودش اسست ،و گفتسه انسد فلك بخاطسر
علت اول حركست مسي كنسد يعنسي بخاطسر تشبسه بسه آن ،و نهايتسا
اثبات مسسي كننسسد كسسه شرطسسي بخاطسسر وجود جهان باشسسد ،و آن
اسست كسه آنرا در حركست مسي آورد ماننسد اينكسه معشوق عاشسق
را در حركست مسي آورد و ماننسد مردي كسه مسي خواهسد طعامسي
بخورد و دسسسسست خود را بسسسسسوي آن دراز مسسسسي كنسسسسد ،و آن
محبوب محرك اسست بخاطسر متحرك آنرا دوسست مسي دارد ،و
در اينصسسورت براي حركسست فلك ايجاد كننده ي غيسسر خود فلك
ثابست نكرده انسد ،ماننسد اينكسه قدريان براي افعال حيوان ايجاد
كننده اي غيسر حيوان ثابست نمسي كننسد ،و از اينروسست كسه فلك
در نزد آنان حيوان بزرگسي اسست ،و از اينجسا روشسن شسد كسه
فلسفه در مورد همه ي حوادث جهان قدري اند و آنان اصل
شسسر هسسستند .و از اينرويسسست كسسه آنان حوادث را بسسه طبائع
موجود در اجسسسام نسسسبت مسسي دهنسسد چنانچسسه كسسه قدريان در
مورد حيوان مسي گوينسد ،و نهايتسا آنان خداونسد را شرطسي در
وجود جهان پنداشتسسه انسسد و بسسس .و بعضسسي از ايشان مسسي
گويند :فلك واجب الوجود است ،ليكن علتي ثابت كرده اند كه
مقصودي باشد و يا فاعلي ،و در نتيجه ي تحقيق چنين ثابت
مي شود كه آنچه را كه آنان ثابت كرده اند حقيقتي ندارد ،و
آنان نادانترين مردمان درباره ي خداوند جل جلله هستند ،و
آن عده فلسسفه اي كسه در يكسي از دينهاي آسسماني داخسل شده
اند ،مانند فارابي ،ابن سينا ،موسي بن ميمون يهودي ،يحيي
بسسن عدي نصسسراني و متسسي ،آنان بسسا وجود ملحسسد بودن شان
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
خرمند تر از ارسطو و پيروان مشائينش هستند ،و بعضي از
متكلمين در باطل با آنان داخل شده و از حق دور شدند -در
مسسائلي ماننسد توحيسد خداونسد و اثبات حقيقست اسسماء و صسفات
خداونسسد -جسسل جلله -و از توحيسسد تنهسسا توحيسسد ربوبيسست را
شناختسسه انسسد و بسسس ،كسسه عبارت از اقرار بسسه ايسسن اسسست كسسه
خداوند خالق همه چيزهاست و پروردگار آن ،و اين توحيدي
اسست كسه مشركيسن نيسز بسه آن اقرار دارنسد خداونسد متعال مسي
فرمايسد( :وَلَئِنْس سَسأَلْتَهُمْ مَنْس خَلَقَهُمْس لَيَقُولُنّ الُّ)
(الزخرف )87:و خداونسد متعال مسي فرمايسد( :وَمَا يُؤْمِنُس
)106 أَكْثَرُهُمْ بِالِّ إِلّ وَهُمْ مُشْرِكُونَ) (يوسف:
در حاليكسه توحيسد مطلوب توحيسد الوهيست يعنسي توحيسد خداونسد
در عبادت ،كه متضمن توحيد ربوبيت نيز است ،مي باشد ،و
توحيسد و يكتسا پرسستي خداونسد متعال اينسست كسه تنهسا خداونسد
عبادت شود و جسسز از او از كسسسي ديگري ترسسسيده نشود ،و
بسسه كسسسي ديگري جسسز او در دعسسا رو آورده نشود ،و عبادت
نهايت ذل و دوستي بنده را از براي خداوند جمع مي كند ،و
يكتسسسا پرسسسستي متمضسسسن اثبات صسسسفات كمال براي خداونسسسد و
اخلص بسه او اسست ،خداونسد مسي فرمايسد( :وَمَا أُمِرُوا ِإلّ
،5يعنسي ((امسر كرده لِيَعْبُدُوا الَّ مُخْلِصسِينَ لَهُس) البينسه /
نشده انسد مگسر اينكسه خداونسد را بسا پيروي ديسن حسق پرسستش
كنند)).
اصل شرك:
و اصسل شرك يسا تعطيسل اسست يعنسي تعطيسل اسسماء و صسفات
خداونسد ماننسد تعطيسل فرعون موسسي ،و آنكسه بسا ابراهيسم عليسه
السسسلم درباره ي پروردگارش مجادله كرد ،و يسسا شريسك قرار
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
دادن بر خداونسسد در اعمال و عبادتسسش ،كسسه در بيسسن مردمان
بيشتسر از تعطيسل مسي باشسد ،و ايسن مشركيسن دشمنان همسه ي
پيامسبران هسستند و در بيسن دشمنان محمسد و ابراهيسم عليهمسا
السلم از هر دو نوع مشركين و معطلين بسيار هستند ،ليكن
تعطيل محض به ذات خداوند كمتر است ،ليكن بيشتر از همه
تعطيسسل صسسفات كمال خداونسسد هسسست كسسه مسسستلزم تعطيسسل ذات
خداونسسد مسسي باشسسد .و بر علوه ي آنانسسي كسسه نزديكتسسر بسسه
پيامسبر و يارانسش و تابعيسن آنان بودنسد بسه توحيسد ،ايمان و
عقل نزديكتر بودند ،و هر كسي كه از آنان دورتراند از اين
امور دورتراند و متاخرين متكلمين اثبات مانند رازي و آمدي
و امثال آنان كه كلم را با فلسفه آميخته اند در تقرير توحيد
و اثبات صسسسفات كمال در درجسسسه ي پايينتسسسر از ابسسسو المعالى
جوينسي و امثالش قرار دارنسد ،و ابسو المعالي درجسه ي پايينتسر
از قاضسي ابوبكسر بسن طيسب در ايسن مورد قرار دارنسد ،و نيسز
آنان در درجسسسه پايينتسسسر از ابوالحسسسسن اشعري ،و ابوالحسسسسن
اشعري درجسه ي پايينتسر از ابسو محمسد بسن كلب در ايسن مورد
قرار دارند ،و آنان همه در درجه ي پايينتر از سلف و ائمه
در اين مورد قرار دارند.
و متكلميسسسن اثبات كسسسه بسسسه قضاء و قدر اعتراف دارنسسسد ،در
توحيسسسد و اثبات صسسسفات كمال بسسسه خداونسسسد متعال ،بهتسسسر از
معتزله ،قدريان ،و شيعسسه و غيسسر آنان هسسستند ،زيرا كسسه اهسسل
اثبات به خداوند متعال كمال قدرت ،كمال مشيت و كمال خلق
نمودن را ثابت مي كنند و مي گويند كه خداوند به اين امور
منفرد و يگانسسه اسسست ،آنان مسسي گوينسسد :خداونسسد بسسه تنهايسسي
آفريننده ي همسه چيزهسا اعسم از اعيان و اعراض اسست ،و از
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اينروسسست كسسه آنان از ويژه تريسسن صسسفات خداونسسد قدرت بر
اختراع را دانسسسته انسسد ،ليكسسن درسسست اينسسست كسسه قدرت بر
اختراع از جمله ي خصائص خداوند متعال است و تنها ويژه
تريسسن و خاصسسترين صسسفات او تعالي نيسسست .ليكسسن قدريان،
معتزله و شيعسسه احوال حيوان را خارج از ايسسن ميداننسسد كسسه
مخلوق خداونسد باشنسد ،و حقيقست قول آنان تعطيسل ايسن حوادث
از آفريدگاري هسست ،و نيسز ايسن گفتسه يشان اثبات شريسك بسه
خداوند در اينمورد به شمار مي رود ،و بسياري از متأخرين
قدريان مسسي گوينسسد كسسه بندگان خالق ايسسن احوال اسسست ،ليكسسن
گذشتگان آنان از اين گفته خود داري مي كردند.
دليل تمانع:
مؤلف كتاب در ايسسن مورد بحوث دراز منطقسسي را ذكسسر كرده
اسسست تسسا اينكسسه دليسسل تمانسسع را ذكسسر كرده اسسست كسسه پيرامون
فرموده ي خداوند متعال( :لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ ِإلّ الُّ
لَفَسَسدَتَا) النسبياء 22 /مسي گويسد :دليسل تمانسع اينسست كسه اگسر
براي جهان دو آفريننده باشد ،پس اگر يكي از آنان امري را
بخواهسد و ديگري ضسد آن را بخواهسد ،ماننسد اينكسه يكسي از آن
دو بخواهد كه آفتاب را از طلوع كاهش طلوع دهد و ديگري
بخواهسد آنرا از غروبگاهسش طلوع دهسد ،پسس در ايسن صسورت
ممتنسسع اسسست كسسه مراد و خواسسسته ي هيسسچ يكسسي از آنان بسسه
وقوع بپيوندد زيرا كه اين جمع بين دو ضد است ،و از اين
لزم مسسي آيسسد كسسه مراد و خواسسسته ي هيسسچ يكسسي از آنان بسسه
وقوع نپيوندد و اگسر چنيسن شود پسس پروردگار نمسي باشسد ،و
همچنان اگسر يكسي از آنان بخواهسد كسه چيزي را حركست دهسد و
ديگري بخواهسسد كسسه آنرا سسساكن نگسسه دارد .و اگسسر گفتسسه شود
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
كسسه :مسسي شود اراده ي هسسر دو يكسسي باشسسد ،در جواب مسسي
گوييسم :اگسر دو پروردگار فرض شود ،پسس يسا اينكسه هسر يكسي
بطور مستقل قادر و توانا باشد ،و يا هر يكي به كمك ديگر
قادر و توانسسا باشسسد ،اگسسر هسسر يكسسي جسز بسسه كمسسك ديگري قادر
نباشد ،اين به ذات خود ممتنع است ،و مقتضي دور در علل
و فاعلهسا مسي باشسد ،زيرا ايسن مسستلزم اينسست كسه هسر يكسي
ديگري را قادر و توانا گردانيده باشد ،و هيچ يكي فاعل نمي
باشسد مگسر اينكسه قادر و توانسا باشسد ،و در صسورتي كسه هسر
يكسي ديگري را قادر گردانيده باشسد پسس او را فاعسل گردانيده
اسسست ،و ايسسن بديسسن معنسسي اسسست كسسه هسسر يكسسي ديگري را
پروردگار گردانيده باشسسد ،و ايسسن در مورد پروردگار قديسسم و
واجسب بسه ذات خود ممتنسع اسست ،زيرا كسه بنسا بسه ايسن تصسور
هيسچ يكسي قادر و فاعسل نمسي باشسد مگسر اينكسه ديگري او را
فاعسسل و قادر بگردانسسد ،و ايسسن بطور بديهسسي ممتنسسع اسسست .و
دوري كسه (تسسلسل) قبل ذكسر شسد بسه ذات خود ممتنسع اسست
مثسسل دور فاعلهسسا و علل ،و ممتنسسع اسسست كسسه هسسر يكسسي از دو
چيز علت ديگر ،فاعل او و يا جزء از علت آن باشد ،و اگر
فرض شود كسه هسر يكسي جسز بسه كمسك ديگسر فاعسل و قادر نمسي
باشسد از ايسن لزم مسي آيسد كسه هسر يكسي علت فاعسل ديگسر ،و
علت آنچسه كسه بسا آن ديگسر فاعسل و قادر مسي گردد ،باشسد ،و
ايسن بطور بديهسي ممتنسع اسست ،و از اينجسا ثابست مسي گردد كسه
پروردگار بايد به ذات خود قادر باشد .و اگر امكان اين باشد
كسسه يكسسي برخلف اراده ي ديگسسر چيزي را بخواهسسد در ايسسن
صسسورت امكان اختلف بيسسن هسسر دو وجود دارد ،و اگسسر گفتسسه
شود كه نمي تواند آنچه را بخواهد كه آن ديگر مي خواهد،
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
از ايسن عجسز و ناتوانسي لزم مسي آيسد ،و اگسر فرض شود كسه
هر دو بطور ابدي با هم اتفاق دارند اين به ذات خود ممتنع
اسسست ،و ايسسن امسسر مسسي شود دو مخلوق باشسسد كسسه مخلوق
سسسومي آن دو را قادر بگردانسسد كسسه بسسا هسسم ماننسسد دو دسسست
همكار باشنسد ،چون بسا يكجسا شدن هسر دو برايشان قوت ايجاد
مسي شود ،و ايسن در دو حالت ممتنسع مسي باشسد زيرا اگسر يكسي
قادر بر اسسستقلل و يكسسه تازي باشسسد در فعسسل او همكاري آن
ديگسسر شرط نيسسست و يكسسي از آنان مسسي توانسسد آنچسسه بكنسسد كسسه
ديگرش نمسي خواهسد و ضسد آنرا مسي خواهسد ،و اگسر قادر بسه
يكسه تازي و انفراد نباشسد ممتنسع اسست كسه در حال يكجسا شدن
نيرويسي حاصسل شود ،و ايسن بسسبب آنسست كسه دور (تسسلسل)
لزم مي آيد ،زيرا كه اين جز با توانايي آن ديگر نمي تواند
توانسا باشسد ،و آن ديگسر نمسي توانسد توانسا باشسد جسز بسا توانايسي
اولين.
و اگسر گفته شود :يكي از آنان قادر بر آنچه كه آن ديگر در
مورد آن بسا او موافقست دارد اسست پسس قادر نيسست مگسر بسا
موافقست آن ،گفتسه مسي شود :نيسز بسه آنچسه كسه آن ديگسر در
مورد آن بسا او مخالفست دارد قادر اسست ،كسه در ايسن صسورت
مانسسع ديگسسر از مقدورش مسسي شود پسسس هيسسچ يكسسي قادر نمسسي
باشد .و در صورتي كه هر يكي مانع و ممنوع باشد از اين
جمسع بيسسن نقيضيسسن لزم مسي آيسد .پسسس از اينجسا واضسسح مسي
گردد كسسسه وجود دو خدا ممتنسسسع اسسسست .و همچنان وقوع دو
مؤثر تام مستقل كه بر يك اثر يكجا شوند ممتنع است كه هر
يكسي بگويسد -بطور مثال -مسن بسه تنهايسي ايسن جامسه را دوختسه
ام؛ و اين برخلف دو اشتراك كننده در يك فعل است ،خداوند
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
تعالي مي فرمايد( :وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلّ إِلَهٍ بِمَا
،91 خَلَ قَ وَلَعَل بَعْضُهُ مْ عَلَى بَعْ ضٍ) المومنون آيه ي/
در ايسسن آيسست خداونسسد متعال وجوب فرق دو مفعول و وجوب
غلبسه ي يكسي بر ديگسر را ذكسر كرده اسست ،و اگسر مفعول هسر
دو با هم آميخته شود مانند دو بردارنده ي چوبي خواهد بود
كسسه در حالت يكجايسسي هسسر يكسسي بسسه ديگري در برداشتسسن آن
نيازمنسد هسست ،و بسه تقديسر اينكسه اراده ي ايسن يسك و فعسل او
مقارن و همزمان با اراده و فعل آن ديگر باشد به اين تقدير
هيسچ كدام نمسي توانسد كسه فعلي بكنسد مگسر بسا آن ديگسر ،و در
اينصسسسورت اراده ي او و فعلش مشروط بر اراده و فعسسسل آن
ديگسسر مسسي شود ،و بدون آن عاجسسز و ناتوان از اراده و فعسسل
خواهسسد بود و هسسر يكسسي در حالت انفراد عاجسسز و ناتوان مسسي
باشد.
حلي گويسسد(( :قرآن مملو اسسست كسسه خدا افعال بشسسر را كسسه
خودشان نسبت داده مانند آيات( :ادْخُلُوا الْجَنّةَ بِمَا كُنْتُمْ
تَعْمَلُونَ) و آيات ديگر مانند اينها)).
جواب :تمام ايسسن آيات حسسق اسسست و نيسسز قرآن مملو اسسست از
آياتسسي كسسه دللت دارد بر اينكسسه افعال مسسا بمشيسست الهسسي حادث
است ،مانند آيه ي 253سوره ي بقره كه ميفرمايد( :وَلَوْ
شَاءَ الُّ مَا اقْتَتَلُوا)
و آيه ي 107سوره ي انعام كه فرموده( :وَلَوْ شَاءَ الُّ مَا
أَشْرَكُوا)
و ماننسد اينهسا و جايسز نيسست كسه مسا بسه بعضسي ايمان آوريسم و
به بعضي ايمان نياوريم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و مسسي گويسسد :دشمسسن گفتسسه اسسست كسسه محال اسسست يكسسي از
مقدورات الهسسسي بدون مرجسسسح ،ترجيسسسح داشتسسسه باشسسسد ،و بسسسا
ترجيسح ،فعسل واجسب اسست ،پسس قدرتسي نيسست ،و ديگسر اينكسه
لزم مسسي آيسسد انسسسان شريسسك خدا باشسسد ،و بسسه اضافسسه خدا در
سوره ي صافات آيه ي 96فرموده( :وَالُّ خَلَقَكُ مْ وَمَا
تَعْمَلُونَ)
111
يعني(( :و خدا شما و اعمال شما را خلق نموده است)).
و اما جواب مطلب شما اگر مرجح مستند فعل خدا باشد لزم
مسسي شود كسسه خدا فاعسسل موجسسب باشسسد نسسه مختار و ايسسن كفسسر
است و اما اينكه انسان شريك خدا باشد اين چگونه شركتي
اسست در حاليكسه خدا قادر اسست بر مقهوريست بنده و از بيسن
بردن او .و اما آيه( :وَالُّ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ) جواب اين
است كه مقصود از ( َومَا تَعْمَلُو نَ) عمل بنده نيست بلكه
بتهايي است كه مي تراشيدند كه هم خودشان و هم بتهايشان
مخلوق خدايند ،بدليل آيه ي قبل از آن كه (در آيه ي 95و
)96فرموده( :أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ وَالُّ خَلَقَكُمْ وَمَا
تَعْمَلُو نَ) .يعني :آيا آنچه را مي تراشيد پرستش مي كنيد؟
و حال آنكه خدا شما و مصنوع شما را آفريده است.
رافضسي مسي گويسد(( :اشاعره گفتسه انسد كسه خداونسد بسا چشسم
ديده مي شود ،با وجودي كه خداوند از جهت و طرف مجرد
است ،و خداوند فرموده است (ل تُدْرِكُهُ الَْبْصَارُ) النعام
،103و ايسسن حقيقسست را مخالفسست كرده انسسد كسسه چيزي كسسه بسسا
چشسم ديده مسي شود در مقابسل و يسا در حكسم مقابسل مسي باشسد.
-111جواب :خصسم و دشمسن شمسا كفار يهود و نصساري مسي باشنسد كسه شمسا آنان را دوسست خود گرفتسه ايسد و بسه همراهسي كفار مغول يسك ميليون و
ششصد هزار نفر اهل بغداد را كشتيد (و صفويه به كمك نصاري مسلمانان از اهل سنت را قتل عام كردند).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و گفتسه انسد :جايسز اسست كسه در رويارويسي مان كوه هاي بلنسد
و داراي رنگهاي مختلف باشد كه ما آنها را ديده نمي توانيم
و جايسسز اسسست كسسه صسسداهايي باشسسد كسسه مسسا آنرا شنيده نمسسي
توانيسم ،و نيسز مسي شود ارتشهايسي در پيسش رويمان باشسد كسه
بسا هسم جنسگ مسي كننسد ،و مسا وجود آنهسا را احسساس مسي كنيسم
ليكسسن شكلهاي آنهسسا را بسسه چشسسم ديده نمسسي توانيسسم بسسبينيم ،و
جايز است كه چيز كوچكي مانند ذره را كه در شرق باشد از
مغرب ببينيم ،و اين سفسطه است)).
ديده شدن خداوند در آخرت:
در جواب مسسي گوييسسم :اينكسسه خداونسسد در آخرت بسسا چشسسم ديده
مسي شود قول سسلف و امامان اسست ،و ايسن امسر در احاديسث
متواتسسر ثابسست شده اسسست ،و بر علوه جمهور گويندگان ديدن
خداوند مي گويند كه با چشمان در رويارويي ديده مي شود،
چنانكسسسه ايسسسن ديده شدن در عقسسسل معروف اسسسست ،پيامسسسبر
فرموده اسست(( :شمسا خداونسد را در روز قيامست خواهيسد ديسد
چنانچه كه آفتاب را مي بينيد))...
و در لفظسي آمده اسست(( :چنانچسه كسه آفتاب و مهتاب را در
آسمان صاف مي بينيد)).
و در لفظي آمده است كه فرمودند(( :آيا شما از ديدن آفتاب
در آسمان صاف كه با ابري پوشيده نباشد ضرري مي بينيد؟
گفتنسسد :نسسه خيسسر ،فرمود(( :آيسسا از ديدن مهتاب در آسسسمان
صاف كه با ابري پوشيده نباشد ضرري مي بينيد؟)) گفتند:
خيسسر ،فرمود(( :شمسسا پروردگارتان را مسسي بينيسسد چنان كسسه
آفتاب و مهتاب را مي بينيد)).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و كسسساني كسسه گفتسسه انسسد :خداونسسد را مسسي توان ديسسد نسسه در
رويارويي ،آنان مي گويند كه خداوند در فوق عالم نيست ،و
چون آنان ديدن خداونسسد را ثابسست مسسي كننسسد و علو و باليسسي
خداونسد را نفسي مسي كننسد مجبور شدنسد كسه بيسن ايسن دو مسسأله
جمسسع كننسسد ،و ايسسن قول گروهسسي از اشعريان اسسست ،و امامان
مسي گوينسد كسه خداونسد بالي عرش اسست ،و معتزله فوقيست و
ديدن خداوند را نفي كرده اند .و اگر گفته شود كه موجودي
اسست كسه مسي توان بسسوي او اشاره كرد ،و بسسوي او چيزي
بال مسي شود ،و نسه از نزد او امري فرود مسي آيسد ،و نسه او
داخسل عالم اسست و نسه خارج آن ،و نسه دسستها بسسوي او بال
مي شود ،اين در كدام عقل مي گنجد؟ اين واقعا انكار كردني
است .اما قول اشعريان كه گفته اند كه جايز است خداوند در
پيسسش رويمان چيزهايسسي از اجسسسام را خلق كنسسد كسسه قادر بسسه
ديدن آن ،و اصسواتي خلق كنسد كسه قادر بسه شنيدن آن نباشيسم،
و جايسسز اسسست كسسه ذره اي را مسسا را از دور نشان دهسسد ،آنان
نمي گويند اين واقع شده است ،و جايز دانستن وقوع چيزي
غير از شك در وقوع آن است.
گويد ((اشاعره گفته اند در ازل كه مخلوقي نبوده خدا ما را
امر و نهي كرده ،و گفته (يَا أَيّهَا النّاسُ اتّقُوا رَبّكُمُ) و مانند
آن)).
جواب :اين قول طايفه ي كلميه است كه به بزرگان سلف و
اهل حديث مربوط نيست.
-112زيرا علماي شيعسه اكثرا مسي گوينسد قرآن فهميده نمسي شود مگسر بسا تفاسسيري كسه از ائمسه رسسيده ،و حال آنكسه در اكثسر آيات ،تفسسيري از ائمسه
نرسيده و به قول ايشان يايد آن آيات را كنار گذاشت و در آن آياتي هم كه مطالب تفسيري رسيده يا اينكه آن مطالب مخالف آيات است و يا آنكه
ضد و نقيض است ،و به ندرت اتفاق مي افتد كه مطلب درستي در اينمورد از ائمه شيعه رسيده باشد .حال علماي اماميه كه اكثرا قرآن را قابل
فهم نميدانند و به اين اقرار افتخار مي كنند ،چطور مي توانند فقيه باشند ،زيرا يكي از ادله اربعه در فقه ،قرآن است كه فقيه ،احكام الهي را از
قرآن استخراج كند و كسي كه با قرار خود قرآن را نفهميد چگونه فقيه است؟!! شيعه از كساني كه به درجه ي اجتهاد نرسيده تقليد مي كنند
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مُبِينٍ) 113علي و در آيه ي( :وَالشَجَرَهَ المَلعُونَهَ) مي
گويند بني اميه ،و در آيه ي (. . .أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً) كه
مربوط بسسه يهود و در سسسوره ي بقره آيسسه ي 67مسسي گوينسسد
معني بقره عايشه است 114و در آيه ي 65سوره ي زمر كه
عمَلُكَ) مي گويند يعني :لئن فرموده( :لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنّ َ
أشركت بين أبي بكر و عمر و صدها مانند اينها كه در كتب
115
و تفاسير شيعه آمده است.
و امسسسسا قول حلي كسسسسه(( :چهار مذهسسسسب ايجاد كرده و اقوال
()116
اصحاب را مهمل گذاشتند)).
-113كه پرونده ي اعمال است و در آن هر عملي نوشته شده مي گويند ((احصيناه فى على)) با اينكه آيات فوق كه در سوره ي رحمن و يس
آمده در مكه نازل شده و آنجا ازدواج علي و فاطمه نبوده و حسن و حسين متولد نشده بودند.
-114و در آيه ي 40سوره ي اعراف كه ميفرمايد( :حَتّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمّ الْخِيَاطِ) مي گويند :جمل در اين آيه ،مقصود جنگ جمل و شتر
عايشه است.
-115كتاب كافي كليني كه بهترين كتاب ايشان است از قول امامان خود از اين قبيل تحريفات مملو است خصوصاً باب فيه نكت ونتف من التنزيل
فى الولية ،و باب ديگر پس از آن ،باب فيه نتف و جوامع من الروايه فى الولية ،كه تا توانسته اند بنام تفسير از ائه آيات خدا را تحريف و كم
و زياد نموده و به دلخواه خودشان تأويل نموده اند .مثل در تفسير آيه ي 14سوره ي آل عمران كه خدا ميفرمايد( :هُوَ الّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ
مِ ْنهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ) كليني روايت كرده كه مقصود از (آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ) علي و ائمه شيعه است ،و مقصود از (وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ) ،ابوبكر و عمر
است .و درآيه 33سوره ي آل عمران كه فرموده( :وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ) مي گويند آل ابي طالب و هكذا اينها مطالبي است كه مي گويند
قرآن بدون اين روايات قابل فهم نيست .بايد گفت اينها چيزهايي است كه در دين و كتب الهي نبوده و ايشان وارد نموده اند.
- 116در جواب گفتسه ميشود :اول اگسر اهسل سسنت چهار مذهسب بوجود آوردنسد ،شمسا پيسش از صسد مذهسب ايجاد كرديسد چگونسه اسست كسه شمسا عيسب
ديگران را مي بينيد ولي عيبهاي خود را نمي بينيد ،شما كتاب ملل و نحل و يا ل اقل كتب علماي خودتان را مانند كتاب المقالت و الفرق نوشته
سعد بن عبدال اشعري قمي و يا كتاب فرق الشيعه نوشته ي نوبختي كه هر دو شيعه بوده اند مطالعه فرمائيد .مذاهب شيعه را اگر در آن كتب
شمرده اند مانند مذاهب :اسماعيليه ،عبديه ،اسماعيليه بهره ،اسماعيليه آقاخانيه ،انباط ،تبريه ،بزبعيه ،نشريه ،بيائيه ،بيهسيه ،جاروديه ،جعفريه
خلص ،جومدينيه ،حارثيه ،حربيه ،حسينيه ،حصينه ،حمزيه ،حوميسيه ،خطابيه ،رزاميه ،راونديه ،رياحيه ،زيديه ،زيدية القوياء ،زيديه الضعفا-
سسبائيه ،سسرحوبيه ،سسمسيطيه ،شراه ،شيعسه علويسه ،شيعسه عباسسيه ،صسائديه ،صسباحيه ،عجليسه ،علبائيسه ،غلة غيلنيسه ،فطحيسه ،قرامطسه ،قطعيسه،
كامليه ،كربيه ،كيسانيه ،ناصريه ،محدثه ،مباركيه ،محمديه ،مختاريه ،مخمسه ،مرتكبه ،مستعمله ،مسلميه ،معمريه ،مفوضه ،ممطوره ،منصوريه،
مؤلفسه ،مهديسه ،ناووسسيه ،نجديسه ،نفيسسيه ،هاشميسه ،هريريسه ،يعقوبيسه ،شيخيسه ،صسوفيه ،بابيسه ،كريسم خانيسه ،اصسوليين ،اخبارييسن و غيسر ايشان كسه
اكثسر شان محرمات الهسي را حلل شمردنسد و مدعسي ربوبيست و الوهيست درباره ائمسه شدنسد و صسفات خدا را بسه امامان دادنسد و ايشان را در احكام
شريك قرآن شمردند .و هر كسي مدرك بخواهد به كتبي كه در فوق ذكر شد مراجعه نمايد.
ثانيا :اهل سنت ائمه مذهبي خود را معصوم و عالم به غيب نميداند ،ولي شيعه ائمه خود را عالم به غيب و معصوم ميداند و هر چه ايشان گفته
انسد اگسر هسم بر خلف قرآن و عقسل هسم باشسد پذيرفتسه و روي چشسم ميگذارنسد .ولي اهسل سسنت ائمسه مذهسبي خود را راوي حديسث ميداننسد و هسر جسا
ايشان خطا رفته باشند نمي پذيرند.
ثالثسا :شيعسه ائمسه ي خود را باب الحوائج و اربابهاي متعدده شمرده و از ايشان شفسا و عطسا و حاجست ميخواهنسد و در زيارت بسه ايشان ميگوينسد:
((حساب الخلق عليكم)) و ((إيابهم إليكم)) ولي اهل سنت اين كفريات را براي ائمه ي خود جايز نمي دانند ،مذاهب اهل سنت مردم را به كتاب
خدا و سنت رسول ميخوانند و برخلف شيعه كسي را به مذهب خود دعوت نمي كنند.
رابعسا :شيعسه براي امامان خود سسهم امام و براي اولد ايشان خمسس تراشيده اسست و هسر مذهسبي را كسه تراشيده دكانسي پسر درآمسد كرده اسست .ولي
اهل سنت اين كارها را نكرده اند.
زيرا در ميان عترت نبوي و بنسي هاشسم و زمان رسسول خدا و ابوبكسر و عمسر و عثمان و علي كسسي كسه قائل بسه امامست ائمسه اثنسي عشسر باشسد
نبوده و حتسي خود ائمسه اثنسي عشسر نمسي دانسستند مذهسب اثنسي عشريسه بوجود خواهسد آمسد و اصسحاب خاص ايشان نيسز نمسي دانسستند كسه امام پسس از
امام زمانشان چه كسي است و مكرر از حضرت باقر و صادق و ساير ائمه مي پرسيدند كه اگر خداي نكرده شما از دنيا رفتيد ،امام پس از شما
كيست؟! .پس علمه حلي اگر اين مطالب را نميداند به كتاب كافي و ساير كتب خود مراجعه نمايد .در زمان رسول و پس از او تا صد سال
كسي نبود كه بنام مذهب خلفاء را دشنام و يا تكفيركند و يا امامي را معصوم بداند ،پس اماميه بدون شك هم مخالف رسول و هم مخالف عترت
و هم مخالف اصحاب رسول مي باشند و با اينحال به اهل سنت طعنه مي زنند .اما مذاهب اهل سنت هيچ كدام مخالف كتاب خدا و سنت رسول و
مخالف اصسحاب رسسول نيسستند .كتسب ايشان تمامسا بسه متابعست كتاب خدا و سسنت رسسول دعوت كرده انسد و مذاهسب اربعسه ي اهسل سسنت مطلبسي را
اختراع نكردنسد و از خود چيزي مدعسي نشده انسد بلكسه سسنت رسسول و احاديسث او را جمسع كرده انسد بسه اضافسه اهسل سسنت نگفتسه انسد كسه ائمسه اربعسه
حجت مي باشند و يا معصومند و نگفته اند كه حق منحصر در ايشان است و هرچه ديگران بگويند باطل است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و امسسا اينكسسه گويسسد اقوال صسسحابه را مهمسسل گذاشتسسه انسسد ،در
جواب بايسد گفست خيلي تعجسب اسست ،كتسب اهسل سسنت مملو از
اقوال صحابه است ،آيا ما مخالف اصحاب رسول هستيم يا
شما كه نمام صحابه را مرتد مي شمريد .اماميه بدون شك،
هسسسسم بسسسسا اجماع عترت نبوي مخالفنسسسسد و هسسسسم مخالف اجماع
صحابه هستند.
ابسن مطهسر حلي( )117گويسد(( :بديسن سسبب اهسل سسنت قائل بسه
امور زشتسي شده انسد ماننسد مباح بودن دختري كسه از زنسا بسه
دنيسسا آمده ،و سسسقوط حسسد از آنكسسه مادر و خواهسسر خود را بسسا
داشتسن علم بسه حرام بودن آن ،نكاح نموده ،و سسقوط حسد از
آنكسه لواط كرده ،و الحاق نسسب شرقيسه بسه مغربسي كسه هرگاه
مردي دخترش را كسه در مشرق اسست تزويسج نمود بسه مردي
كسه خودش و پدر دختسر بسه مغرب بود و لحظسه اي از او جدا
نشد تا شش ماه گذشت پس آن دختر فرزندي زاييد آن فرزند
ملحسسق اسسست بسسه مردي كسسه در مغرب بوده و مباح بودن آب
خرمسسا و وضوي بسسه آن بسسا اينكسسه در مسسست بودن بسسا شراب
شركسست دارد .و نماز در پوسسست سسسگ و سسسجده بر نجاسسست
خشسسك شده ،و غصسسبها را مباح دانسسسته انسسد و گفتسسه انسسد اگسسر
دزدي داخسل آسسيابي شسد و گندمسي را آسسيا كرد آنرا مالك مسي
شود ،پسسسس اگسسسر مالك آمسسسد و بسسسا او نزاع كرد آن مالك ظالم
است ،پس اگر قتال كردند و دزد كشته شد شهيد است و اگر
مالك كشتسه شسد خونسش هدر اسست .و حسد را بر زانسي واجسب
ولي شيعه ،امامان خود را حجت مي داند.
و خود علي در نهج البلغه ي منسوب به او خطبه ي 91مي فرمايد(( :تمت بنبينا محمد حجته)) يعني :با آمدن پيغمبر خدا حجت را تمام
كرد؛ و شيعه مي گويد هر كس از اهل سنت چيزي بگويد نبايد قبول كرد و مي گويد الرشد في خلفهم .و لذا از بسياري از حقايق محروم شده
اند و هر چه احاديث جعلي كه غاليان و كذابان و مجهولن بنام ائمه اثني عشريه در اصول و فروع دين گفته و بافته و ساخته و جعل كرده اند
را قبول دارند و اگر بر خلف مذهبشان باشد حمل بر تقيه مي كنند.
117
-ابن مطهر حلي همان علمه حلي مشهور بين اماميه مي باشد كه ابن تيميه در كتابش همه جا بعنوان ابن مطهر از او ياد مي كند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
دانسته اند اگر شهود را تكذيب كرد ،و حد را ساقط كرده اند
اگر زاني ايشان را تصديق كند ،پس با اجتماع اقرار و شاهد
حسسد را سسساقط نموده انسسد .و خوردن گوشسست سسسگ را مباح
نموده انسد ،و لواط بسا بنده را جايسز شمرده انسد و اسسباب لهسو
را حلل دانسته اند)).
جواب :در بيسن ايسن مسسائل مسسأله اي نيسست كسه جمهور اهسل
سنت برخلف آن نباشد.
ثانيسا :گفتسه مسي شود شمسا گروه اماميسه بسه بدعتهسا و احكام
غير ما انزل ال خود توجه نداريد ،نماز جمعه و جماعت را
ترك نموده و مسسساجد را ويران كرده و قبور را آباد و محسسل
اجتماع خود نموده ايد 118،و زيارت نامه هايي ساخته ايد كه
تمامسا مخالف قرآن و سسنت رسسول اسست چنانكسه شيسخ مفيسد
كسسه از علماي بزرگ شيعسسه اسسست كتابسسي بنام مناسسسك حسسج و
مشاهد نوشته و در آن دروغها و شرك و كفر را جمع كرده
و مقابسل مناسسك حسج كعبسه ،مناسسك حسج قبور و آداب زيارت
بوجود آورده است.
و از جمله بدعتهاي شيعه ،تأخير نماز مغرب ،و تحريم طعام
اهل كتاب ،و تحريم نوعي از ماهي ،و دادن تمام ارث را به
-118جلد هاي صسد ،صسد و يسك و صسد و دو از كتاب بحار مجلسسي هسر سسه جلد در آداب زيارت اسست و مختصسر آنهسا را در مفاتيسح الجنان ،شيسخ
عباس قمي آورده است .چه آداب زيادي كه به امامان خود نسبت داده اند! با اينكه در زمان == ائمه ي اثني عشر ،صحن و حرم و گنبد
و ضريحسي نبوده ،ولي ايشان بسي خبرنسد و صسدها نسسبت دروغ بسه ائمسه ي خود داده انسد كسه ايشان فرموده انسد چون بسه درب صسحن رسسيدي چنيسن
بگسو و چون بسه درب حرم رسسيدي چنان بگسو و چون بسه ضريسح رسسيدي چنيسن بگسو و اذن بخوان و آن امام را ماننسد خدا شنوا و بينسا و جوابگسو
شمرده اند و از او شفاعت و قضاء حوائج و رفع گناه مي خواهند ،و او را عالم به هر صدايي مي شمرند .و سلطين جور هر چه توانسته اند
آن قبور را زينت كرده و از اموال حرام و غارتي ساختمان كرده اند و يك طواف و يا زيارت قبر را از صدها و هزارها حج كعبه بالتر ميدانند
كه شاعر ايشان گويد:
بك طوف مرقد شاه رضا در مشهدش
هفت هزار و هفتصد و هفتاد حج اكبر است
مجلسسي در بحار مي نويسسد هسر قدمي كه زائر در راه زيارت بر ميدارد مطابسق يسك حج است تسا كسي كتسب شيعه را در ايسن موضوع نخوانسد باور
نمي كند .يكي ار شعراي ايشان چنين گويد:
حاجي به طواف حرم خالق سبحان
زوار به گرد حرم شاه خراسان
در كعبه بين تو عيان نور علي را
در طوس بود نور رضا شمس فروزان
كتابي نوشته شده بنام(( :خرافات و فور در زيارات قبور)) بايد آنرا خواند تا به خرافات و كفريات شيعه در اين مورد پي برد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
دختر در صورت بودن عمو ،و بعضي از ايشان روزه را به
عدد مي گيرند نه با ديدن ماه و متعه را حلل شمرده اند ،و
طلق معلق بسسه شرط را واقسسع و صسسحيح نمسسي داننسسد 119.اي
رافضسي قبسل از يسك سساعت از قياس انكار مسي كردي پسس چرا
در اينجسسا عليسسه ابوحنيفسسه بسسا قياس احتجاج كرده ايسسد و مسسي
گوييسد نسبيذ ماننسد خمسر اسست ،ولي بسه حديسث(( :كسل مسسكر
خمسر وكسل خمسر حرام)) توجسه و اسستدلل ننموده ايسد؟ و امسا
پوسسست سسسگ دباغسسي شده ،پسسس يسسك طايفسسه از اهسسل علم بسسه
حديسث(( :ايمسا إِهاب دبسغ فقسد طهسر)) يعنسي هسر پوسستي كسه
دباغسي شسد پاكسست اسستدلل كرده انسد ،و اگسر از شمسا سسؤال
شود به چه دليل آنرا حرام و نجس ميدانيد چه جواب داريد؟
و امسا آنچسه گفتسي كسه غاصسب و مالك نزاع ميكننسد و حسق بسا
غاصب است دروغ است ،بلكه بايد به حاكم مراجعه كند .اما
مسئله ي اقرار اين است كه ابوحنيفه گفته هرگاه كسي اقرار
كرد ديگسسر حكسسم شهادت سسساقط اسسست و اقرار هسسم بايسسد چهار
مرتبسسه باشسسد .امسسا جمهور مسسي گوينسسد اقرار حكسسم شهادت را
تأكيسسد مسسي كنسسد ،و امسسا جايسسز دانسسستن لواط بسسا غلمان دروغ
است.
و كسي از اهل سنت چنين نگفته است ،و گويا مقصود شما
در ايسن جسا بدگويسي اسست ،و بعضسي از نادانان آنرا از مانده
نقسل كرده انسد و بسا مسسأله ي حشوش در اشتباه افتاده انسد ،و
امام مالك بسا سساير ائمسه در ايسن اختلف ندارنسد كسه اگسر كسسي
-119و شعائر مذهبي دارند كه در اسلم نبوده مانند سينه زدن و عزا گرفتن و زنجير كوبيدن و هنگام مصيبت واويل گفتن و نذر براي غير خدا
كردن و برگرد قبور طواف نمودن و غير خدا را در حوائج مانند خدا صدا زدن و سميع و بصير دانستن ،و صدها بدعت و شرك و كفر ديگر.
اما آن مسائلي كه به اهل سنت نسبت داده و تهمت زده ايد ممكن است بعضي از اهل سنت گفته باشند چنانكه شيعه بدتر از آنها را دارد شيعه
ي نصسيريه و خطابيسه و باطنيسه تمام محرمات را حلل ميداننسد و غالبسا شيعسه ي ائمسه ي را سسميع و بصسير و خدايان گرفتسه و بسه غيسر خدا توجسه
نموده و زاري و تضرع و التجاء مي كنند اين مسائل از مسائل فروع كه به اهل سنت نسبت داده ايد بدتر است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
غلمان را حلل بدانسد كافسر مسي شود .گويسد(( :وجسه دوم در
وجوب پيروي مذهسسسب اماميسسسه آن چيزي اسسسست كسسسه شيخنسسسا
العظم خواجه نصير الدين محمد بن حسن الطوسي قدس ال
روحسسه گفتسسه ،در حاليكسسه از او از مذاهسسب سسسؤال كردم؟ او
گفست :مسا بحسث كرده و از حديسث رسسول خدا كسه فرموده:
((بزودي امتسسم بسسه هفتاد و سسسه فرقسسه تجزيسسه مسسي شونسسد))
چنيسن يافتيسم كسه فرقسه ي اماميسه فرقسه ي ناجيسه اسست زيرا از
جميع مذاهب جدا شده اند)).
در جواب مسي گوييسم :بايسد فراموش نكنسي كسه تسو آن كسسي را
كسسه خداونسسد را موجسسب بسسه ذات مسسي گويسسد تكفيسسر كرده اي ،و
شيخ شما ميگويد كه خداوند موجب به ذات است ،و ميگويد
كسسه عالم قديسسم اسسست ،و ايسسن را در شرح اشارات خود ذكسسر
كرده است.
ايسسن مرد در الموت وزيسسر ملحديسسن و بسسي دينهاي باطنيسسه ي
اسماعيليه بود و پس از آن منجم براي هلكو خان مغول شد
و بسه ترتيسب كار او پرداخست .و هلكسو را بسه قتسل عام بغداد
تحريسك كرد و خلق كثيري از مسسلمانان بسي گناه و دانشمندان
ابرار و خليفسه را بسه قتسل رسسانيد و امسر او در بيسن مسسلمانان
مشهور است.
گفتسه شده كسه او در آخسر عمسر خود توبسه نمود ،و نماز هاي
پنجگانه را اداء مي كرد ،و تفسير بغوي و فقه را ميخواند.
و امسا قول او كسه اماميسه از جميسع مذاهسب جدا شده انسد ،ايسن
هذيان اسسسسست زيرا خوارج و همچنيسسسسن معتزله و ديگران از
جميسع مذاهسب جدا شدنسد .اگسر مقصسود ايسن باشسد كسه اماميسه
اقوالي مخصسسسوص خود را دارنسسسد ايسسسن باطسسسل اسسسست زيرا در
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
توحيسد و قدر پيرو معتزله شده و جهميان را هسم موافسق شده
اند و در بين خودشان اختلفات زيادي وجود دارد.
و تعجسسب ايسسن اسسست كسسه ايسسن نويسسسنده ي رافضسسي دروغگوي
افترا كننده نويسسسسنده (ابسسسن مطهسسسر حلي) بسسسه تمام خلفاي و
اصسحاب رسسول و مهاجريسن و انصسار اوليسن و علماي تابعيسن
و اهسل ديسن بدبيسن اسست و خود و برادران مذهسبي او بسه همسه
بسد ميگوينسد و افترا مسي كننسد ولي بسه شيسخ خود كسه بسا خدا و
رسسسول محاربسسه نموده (و باعسسث قتسسل يسسك ميليون و ششصسسد
هزار مسسسسلمانان بغداد گرديده) او را شيسسسخ اعظسسسم قدس ال
120
روحه ميخواند.
-120خداي تعالي در سوره ي فاطر آيات 13و 214مي فرمايد (وَالّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ إِنْ تَدْعُوهُمْ ل يَ ْ
سمَعُوا دُعَاءَكُمْ
5و 6ميفرمايدَ ( :ومَنْ أَضَلّ ِممّنْ يَدْعُو سمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَا َمةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ) و در سوره ي احقاف آيات وَلَوْ َ
مِنْ دُونِ الِّ مَنْ ل يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَا َمةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ وَإِذَا حُشِرَ النّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ) يعني :و كيست
گمراه تسر از كسسي كسه غيسر خدا را ميخوانسد ،آنرا ميخوانسد كسه اجابست او تسا قيامست نكنسد و آنان از دعاي و خواندن ايشان غافسل و بسي اطلعنسد ،و
چون مردم در قيامست محشور شونسد آنان (يعنسي بزرگانسي كسه ايشان آنان را خوانده و وسسيله قرار داده انسد) بسا ايشان دشمننسد و بسه عبادت ايشان
(كه غير خدا را در حوائج خوانده اند) كافر و منكر بوده اند .بهر حال صد آيه ي قرآن دللت دارد كه غير خدا را نبايد خواند و حتي انبياء پس
از مردن از اين دنيا بي اطلعند مثل حضرت عزيز(ع) كه خدا او را صد سال ميراند و صريح قرآن است كه در طول صد سال هيچ اطلعي از
اين عالم نداشت و پس از زنده شدن به حال خود و حتي از خرش كه كنارش مرده بود هيچ علم و اطلعي نداشت و حضرت عيسي عليه السلم
چنانكه درآيه ي 117سوره ي مائده آمده در قيامت عرض ميكند خدا يا من پس از رفتن از اين دنيا اطلعي به احوال مردم نداشتم و همچنين
سساير انسبياء چنانكسه درآيسه 109سسوره ي و آيات ذكسر آمده پسس از مردن از ايسن دنيسا بسي اطلعنسد و خدا در سسوره ي فصسلت آيسه ي مسي فرمايسد:
(أَنّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ) يعني :جزء اين نيست كه اله شما خداي يگانه است ،پس سوي خدا مستقيم رويد (كسي را واسطه قرار
ندهيد) در مقابل اين همه آيات زياد كه ميفرمايد خواندن مدعو غيبي عبادت است و از استمداد و پناه بردن = به غير خدا و توسل به قبور و
بارگاه مردگان و ماننسد آن نهسي فرمرموده معذلك خواجسه نصسير طوسسي براي اينكسه مسسلمين را از توحيسد و يكتسا پرسستي منحرف كنسد تسا در حوائج
غيسر خدا را بخواننسد و بسه غيسر خدا نيسز پناه برده و تضرع و زاري كننسد آمده دعاي توسسلي بنام توسسل بسه چهارده معصسوم سساخته تسا مردم كسساني
را كسه از دنيسا بسي خسبر و بسه عالم ديگسر رفتسه انسد صسدا بزننسد و آنان را سسميع و بصسير بداننسد و بيسن خود و خدايسي كسه از رگ گردن بسه ايشان
نزديكتر است واسطه قرار دهند؟ آري اماميه براي تداوم آلودگي و گناه وسيله اي ساخته و مدام غير خدا را مي خوانند تا هميشه بزرگاني براي
ايشان وسيله و موجب بخشش گناهان باشند ،يعني ايشان انبياء و پاكان را گويا وسيله اي براي استمرار گناه مي دانند در حالي كه اول انبياء و
اوليا هيچ اطلعي به احوال ايشان ندارند و ثانيا مردمي كه ادعاي مسلماني دارند اصل پيرامون گناه نبايد باشند ،بلكه پاكي و فضيلت پيامبر و
آل و اصحاب پاك او بايسد براي ايشان سرمشق و وسسيله اي در اصلح و درستكاري باشسد و به آن بزرگان در اين صسفات اقتداء نمايسد و همچون
آنان اهل ايمان و عمل صالح و يكتا پرست باشند و از صراط مستقيم منحرف نشوند ولي متاسفانه كار ايشان بعكس شده و بجاي آنكه صالحين
را براي خود الگو و وسيله اي در اصلح و پاكي قرار دهند و به آنان تاسي نمايند آمده اند آنان را براي خود وسيله ي گناه و انحراف ساخته
و به شرك و انحطاط دچار شده اند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
مِنَ الّذِينَ آمَنُوا سَبِيلً أُولَئِكَ الّذِينَ لَعَنَهُمُ الُّ َومَنْ يَلْعَنِ الُّ
(. )121 فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً)
و امسا اينكسه گويسد(( :اماميسه از جميسع مذاهسب جداينسد)) ،ايسن
بهتريسن دليسل بر فسساد مذهسب اوسست ،زيرا بسه مجرد جدا شدن
از مذاهب ديگر دللتي بر صحت آن مذهب او نمي شود بلكه
بايد دليلي داشته باشد در حاليكه بي دليل است.
ابن مطهر گويد(( :وجه سوم اينكه اماميه به حصول نجات
براي خود و پيشوايان خود يقين قاطع دارند ،ولي اهل سنت
يقيسسسن قاطسسسع ندارنسسسد ،پسسسس متابعسسست مذهسسسب اماميسسسه اولي
تراست)).
جواب :اگسسر اطاعسست مطلقسسه و كور كورانسسه ي امامان براي
شمسسا موجسسب قطسسع بسسه نجات اسسست ،براي ديگران نيسسز هميسسن
اطاعت موجب نجات ،زيرا هر مذهبي از پيشوايان خود تقليد
و اطاعسست مسسي كننسسد و بسسه اعتقاد خود راه نجات را ميرونسسد.
حتسي ،پيروان بنسي اميسه كسه اطاعست پيشوايان خود را مطلقسا
واجسسب مسسي دانسسستند و مسسي گفتنسسد ايسسن موجسسب نجات اسسست و
معتقسسسد بودنسسسد كسسسه خدا امام و زمامدار ايشان را بسسسه گناهسسسي
عذاب نميكنسسد و معتقسسد بودنسسد كسسه اطاعسست آنان در هسسر چيزي
واجسب اسست ،و در آنچسه كسه آنهسا را اطاعست ميكنسد گناهسي بر
ايشان نيست ،بلكه اتباع بني اميه دليل و حجت خود را اولي
از حجت شيعه ميدانند زيرا آنان مطيع ائمه اي شدند كه خدا
قدرت و ملك بسسسسه ايشان داد ،و ايشان را تاييسسسسد كرد و بسسسسه
عقيده ي قدري هسا كسه شيعسه نيسز از آنهسا پيروي ميكننسد خدا
آنچسسه كرده و بسسه هسسر كسسسي قدرت داده براي بندگان نيكوتسسر
121
-ال خواجه نصير
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
بوده .و معلوم است كه لطف و مصحلتي كه به واسطه ائمه
ي بنسي اميسه از نظسم مملكست و دفسع كفار حاصسل شسد از امام
منتظسر شيعسه حاصسل نشده اسست ،زيرا امام منتظسر نسه امسر بسه
معروفسسي و نسسه نهسسي از منكري كرده و نسسه كسسسي از پيروان
خود را در امور دنيسا و يسا در امور ديسن ياري كرده اسست امسا
بنسي اميسه از وجود ائمسه ي خود منافسع و بهره هاي بزرگتري
بردنسد پسس روشسن شسد كسه حجست بنسي اميسه از حجست شيعيان
دروغيسن علي بهتسر و محكمتسر اسست 122.و حجست آنان كسه
منسسوب بسه شيعسه عثماننسد بسه صسحت نزديكتسر اسست .و اگسر
حجت آنان باطل باشد پس حجت شما باطل تر است .و جزم
آنان كسه از امام و سسلطان موجود و زمامداران مقتدر اطاعست
كرده انسسد بهتسسر اسسست از جزم آنان كسسه از نايسسب امام معصسسوم
خيالي معدوم كسه نسه قدرت دارد و نسه عيسن و اثري از او مسي
باشسد اطاعست كرده انسد .اگسر آن جزم خطسا باشسد ايسن جزم هسم
خطسسا و هسسم گمراهسسي اسسست زيرا شيعسسه امامان موجودي كسسه
ببيننسسد و مباشرت كننسسد ندارنسسد مگسسر همان شيوخ و مراجعسسي
كسسه بنام خمسسس و سسسهم امام و سسساير وجوه جعليسسه ي اموال
123
ايشان را ميخورند و ايشان را از راه خدا باز مي دارند.
-122و لذا علي در خطبه هاي متعدد در نهج البلغه كه منسوب به اوست از شيعيان خود بيزاري مي جويد و در خطبه ي 25پيروان معاويه
را بر اصسحاب خود ترجيسح ميدهسد و مسي فرمايسد(( :بادائهسم المانسه إلى صساحبهم وخيانتكسم وبصسلحهم فسى بلدهسم وفسسادكم)) و در خطبسه ي 96
ميفرمايد(( :لوددت وال أن معاوية صارفنى بكم صرف الدينار بالدرهم فاخذ منى عشرة منكم واعطانى رجلً منهم)) يعني :به خدا قسم دوست
ميدارم كسه معاويسه بسا مسن معامله دينار بسا درهسم كنسد و ده نفسر از شمسا را از مسن بگيرد و يكسي از اصسحاب خود را بسه مسن عطسا كنسد .و مسا در ايسن
مورد در پاورقي صفحه هاي قبل توضيحاتي داده ايم.
123چنانكه خداي تعالي در سوره ي توبه آيه ي 34از حال علماي سوء خبر داده تا مسلمين بيدار باشند و گول چنين عالم نماياني را نخورند
و در بينشان چنيسسن كسسساني پيدا نشونسسد .عالم نمايان زهسسد فروش بجاي زندگسسي از طريسسق كسسسب و كار حلل از راه گرفتسسن اموال مردم بعنوان
وجوهات شرعيسه از تزاق نموده اعمال ناحقشان را حسق جلوه ميدهنسد و حتسي اگسر بتواننسد بيسش از حسد نياز و سسيري نيسز وجوهات مردم را گرفتسه
آنرا بصسورت اسسكناس در بانكهسا و يسا بصسورت طل و نقره جمسع آوري ثروت نموده و در سساير راههاي باطسل نيسز صسرف ذخيره ميكننسد (چنانكسه
زمان مسا طل و نقره و اموال قيمتسي زيادي را صسرف مقابر و گنبسد و بارگاههسا ميكننسد در حاليكسه مردم براي يسك لقمسه نان خشسك محتاج ميباشنسد)
بهتسر حال حسق تعالي براي آنكسه در بيسن مسسلمين چنيسن علمايسي يافست نشونسد و بسه چنيسن درد مهلكسي گرفتار نشونسد در آيسه ي مذكور خطاب بسه اهسل
ايمان ميفرمايد:
(يَا أَيّهَا الّذِينَ آمَنُوا إِنّ كَثِيراً مِنَ الَْحْبَارِ وَالرّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدّونَ عَنْ سَبِيلِ الِّ وَالّذِينَ يَكْنِزُونَ الذّهَبَ وَالْفِضّةَ وَل يُنْفِقُونَهَا
فِي سَبِيلِ الِّ فَبَشّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ) يعني( :اي مؤمنان ،بسياري از علماي و ترسايان اموال مردم را بنا حق ميخورند و از راه خدا باز ميدارند ،و
كساني را كه طل و نقره ذخيره ميكنند و آنرا در راه خدا خرج نمي كنند به عذابي دردناك بشارت ده)).
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و نيسز گفتسه مسي شود اگسر جزم بسه حصسول نجاتسي كسه شيعسه
مدعسي اسست بسه ايسن اعتقاد باشسد كسه هسر كسس عقايسد ايشان را
دارا باشسسد وارد بهشسست ميشود اگسسر چسه ترك واجبات و عمسسل
بسه محرمات كنسد پسس ايسن قول اماميسه و هيسچ عاقلي نيسست و
اگسسر مراد ايسسن اسسست كسسه ((حبسّ علىّ حسسسنة ل يضسسر معهسسا
سسسسيئة)) پسسسس ترك نمازهسسسا و ارتكاب فسسسسق و فجورهسسسا ،و
رسسسيدن بسسه غرضهسسا ،و ريختسسن خونهسسا و فسسسادها و خيانتهسسا
ضرري ندارد هرگاه علي را دوسسست بدارد پسسس اگسسر محبسست
صسادقه مسستلزم اداي واجبات و ترك محرمات باشسد بسه همان
اداي واجبات و ترك محرمات با عقايد صحيحه برگشت ميكند
و ايسن همان اعتقاد اهسل سسنت اسست كسه ايشان نيسز بسه نجات
براي هر كس كه از خدا بترسد و اهل ايمان و عمل باشد و
تقوي پيشه كند جازمند چنانكة قرآن فرموده است.
و امسسا اينكسسه فلن شخسسص معيسسن كسسه معلوم نيسسست از متقيسسن
باشسد اگسر دانسسته شود كسه بحال تقوي وفات نموده معلوم مسي
شود از اهسسل بهشسست اسسست و لذا هسسر كسسس را رسسسول خدا
براي او شهادت بسسه دخول بهشسست داده ميگوينسسد اهسسل نجات
اسست و امسا آن كسسي را كسه مردم درباره ي او بسه نيكسي ياد
مسي كننسد دو قول اسست پسس روشسن شسد كسه اماميسه و شيعسه
جزم مخصوصي كه مخصوص به خودشان باشد و اهل سنت
و جماعت دارا نباشد ندارند.
اگسر اماميسه بگوينسد مسا هسر شخصسي را كسه ديده ايسم ملتزم بسه
واجبات و ترك محرمات است جزم داريم كه اهل بهشت است
بدون اينكه باطن او را معصوم بدانيم .در جواب گفته ميشود
ايسن مربوط بسه مسسئله ي امامست نيسست و اگسر در ايسن مورد
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
راهسي درسستي باشسد راه اهسل سسنت اسست و اگسر راه درسستي
نباشسد پسس درباره ي معرفست آن نباشسد سسخن گفتسن درباره ي
آن سسسخن گفتسسن بدون علم .و مختصسسر اينكسسه شيعسسه ادعاي
صسحيحي ندارد مگسر اينكسه اهسل سسنت بسه آن ادعسا سسزاوارتر
است ،و اگر مدعاي ايشان باطل باشد اهل سنت از آن باطل
دور ترند ،و قول به اينكه فلن مردم معين اهل بهشت است
گاهسسي بسسه خسسبر دادن معصسسوم مسسي باشسسد و گاهسسي بسسه شهادت
مؤمنيسن اسست كسه شاهدان الهسي در زميننسد ،چنانكسه در خسبر
صسسحيح از رسسسول خدا آمده كسسه آن حضرت بسسه جنازه اي
مرور كرد و مردم برآن ثنسا مسي گفتنسد رسسول خدا فرمود:
((وجبسسسست وجبسسسست )).و بسسسسه جنازه ي ديگري عبور كرد و
مردم بر او بسسسسه شسسسسر شهادت ميدادنسسسسد ،فرمود(( :وجبسسسست
وجبست)) اصسحاب عرض كردنسد يسا رسسول ال فرمودي وجبست
وجبست ،چسه باشسد؟ فرمود(( :بر آن جنازه كسه ثنسا گفتيسد گفتسم
بهشسست واجسسب شسسد ،و برآن جنازه كسسه شسسر گفتيسسد گفتسسم آتسسش
واجب شد ،شما شهداي الهي در زمين هستيد)) و حقا اهل
سسسنت بسسه نجات خلفاء و امامانشان يقيسسن دارنسسد زيرا خداونسسد
ميفرمايد( :وَالسّابِقُونَ الَْوّلُونَ مِنَ ا ْلمُهَاجِرِينَ وَالَْنْصَارِ
وَالّذِينَ اتّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ الُّ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَ ْنهُ وَأَعَدّ
لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الَْنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ
الْعَظِيمُ) يعني(( :سابقين و نخستين از مهاجرين و انصار و
كسساني كه در نيكوكاري پيرو آنان باشند (يعني همچون آنان
نيكسسسسسسو كار باشنسسسسسسد) خدا از ايشان خشنود و ايشان از خدا
خشنودنسسد و خدا براي ايشان بوسسستانهايي آماده نموده كسسه از
زير آنها رودها جريان دارد در آن بوستانها هميشه جاودانند
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اينست كاميابي بزرگ))
اهسل سسنت جزم دارنسد كسه اينان اهسل بهشتنسد ،و اينان شهادت
124
ميدهند كه عشره ي مبشره در بهشتند.
و شهادت ميدهنسسسسسد كسسسسسه خداي تعالي براي مجاهديسسسسسن بدر
فرموده :آنچسسه ميخواهيسسد عمسسل كنيسسد كسسه آمرزش مسسن براي
شماست ،و علوه بر اين ،چنانكه ذكر شد در سوره ي توبه
آيسسسسه ي 100نيسسسسز بسسسسه ايشان وعده ي بهشسسسست داده زيرا
مهاجريسسن و انصسسار اوليسسن كسسسانيند كسسه در جنسسگ بدر نيسسز
حضور داشتند .بلكه اهل سنت ميگويند كساني كه با رسول
خدا در زير شجره ي حديبيه بيعت كردند به شهادت سوره
ي فتسح و بسه شهادت خسبر صسحيح از پيامسبر داخسل در آتسش
دوزخ نميشوند ،و آنان بيشتر از هزار و چهارصد نفر بودند
كسسه پيشوايان اهسسل سسسنت مسسي باشنسسد .و ايسسن شهادت از روي
علم است زيرا كتاب و سنت رسول بر آن دللت دارد ليكن
رافضسسه بسسه آنچسسه نمسسي داننسسد شهادت ميدهنسسد ،و نيسسز شهادت
زور و دروغيسن ميدهنسد چنانچسه امام شافعسي در مورد ايشان
ميگوينسسد ((قومسسي را نديده ام كسسه بيشتسسر از رافضسسه شهادت
زور و دروغيسن ،بدهنسد )).امسا پيشوايان و بزرگان شيعسه را
كسه مريدانشان بسه نجاتشان شهادت ميدهنسد ،يسا در هسر چيزي
مطاعنسد و اگرچسه مؤمنيسن اوامسر ايشان را نپذيرفتسه باشنسد و
بسا ايشان نزاع كننسد ،و يسا در آنچسه خدا و رسسول فرموده انسد
و در آنچسه كسه بناء بسه اجتهاد ميگوينسد و آنان در صسورتيكه
نداند كه كسي از او برتر است ،مطاعند.
-124عشسر مبشره آن ده نفري هسستند كسه روايست شده رسسول خدا بسه ايشان بشارت داده و آنان خلفاي اربعسه و طلحسه و زبيسر و سسعد بسن أبسي
وقاص و عبدالرحمسن بسن عوف و أبسو عسبيده و سسعيد بسن زيسد مسي باشنسد .و عجسب ايسن اسست كسه ده هسا آيات قرآن و ده هسا حديسث رسسول خدا
شهادت ميدهند به اينكه مهاجرين و انصار اوليه اهل بهشتند اما شيعيان نمي پذيرند ،ولي خود و بزرگانشان را بطور يقين اهل بهشت ميدانند با
اينكه براي آن از كلم خدا و رسول او دليلي ندارند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اگسر از قسسم اول يعنسي مطاع مطلق باشنسد چنيسن امامسي اهسل
سسنت ندارنسد جسز رسسول خدا كسه در هسر چيزي مطاع اسست،
و چنانكه مجاهد و مالك بن انس و غير ايشان گفته اند قول
هسر كسسي ميتوانسد مقبول و يسا مردود باشسد بجسز رسسول خدا
(يعنسسي قولش بطور مطلق مقبول اسسست) ،و شهادت ميدهنسسد
كسه رسسول خدا بهتسر از سساير بندگان اسست ،و هسر كسس بسه
امامست او اقتداء كنسد و امسر و نهسي او را بپذيرد داخسل بهشست
خواهسد شسد .و ايسن شهادت ايشان بسه ايسن مطلب تمامتسر اسست
از شهادت شيعيان براي عسسكريين و امثال آنان كسه هسر كسس
125
اطاعتشان كرد داخسل بهشست خواهسد شسد -بسه گمان شيعسه-
و امسسا اگسسر امام مخصسسوصي را بگوينسسد پسسس اهسسل سسسنت امسسر
امامسسي را واجسسب العمسسل نميداننسسد مگسسر در موردي كسسه خدا و
رسسسول امسسر كرده باشنسسد .پسسس در واقسسع ايشان مطيسسع خدا و
رسسسولند ،و اينكسسه درباره ي امام مخصسسوصي توقسسف كننسسد و
بگوينسد كسه او اهسل بهشست اسست يسا نفسع ضرري براي ايشان
ندارد چنانكسسسه اگسسسر از نواب رسسسسول خدا كسسسه امام باشنسسسد
اطاعسسست كننسسسد ضرر ندارد و لو اينكسسسه آن نايسسسب اهسسسل دوزخ
باشسد .و امسا شيعيان پسس بسه دنبال نواب معصسومي افتاده انسد
كسه نميداننسد آن معصسومشان چسه امسر كرده (و آيسا آن معصسوم
خيالي وجودش حقيقست دارد و يسا خيسر و دكانداران شيعسه او
را سسساخته انسسد خلصسسه بدون تحقيسسق بدنبال او افتاده انسسد بسسا
اينكسه ديسن بايسد از روي تحقيسق باشسد بخصسوص اصسول ديسن و
مذهسب ،ولي ايشان امامست ائمسه ي خود را اصسل قرار داده از
روي تقليد علماي خود).
-125زيرا اطاعت رسول در چند جاي قرآن مورد امر خداي تعالي است ولي اطاعت امر عسكريين و مانند ايشان مدرك قرآني ندارد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و اما اقوال و سسنت رسسول معلوم و معيسن اسست ،هر كسس به
آنهسسا امسسر كنسسد بسسا او موافقسست و اگسسر بر خلف آن امسسر كنسسد
مخالفست نموده ،و در آن سسنتي كسه مورد اختلف باشسد ،بايسد
نواب رسسول اجتهاد كننسد .و ايسن از اطاعست نايسب امام ناديده
كه امر و نهي او معلوم نيست بهتر ميباشد و از كجا معلوم
كه نايب او موافق و يا مخالف او امر كرده است!!
اگر اماميه ادعا كند كه ما و نايب امام ما به اوامري كه قبل
از ائمه صادر شده عمل ميكنيم بايد به ايشان گفت است قول
آن علمايي كه به امر رسول خدا و سنت او عمل مي كنند
بهتسر و كاملتسر و تمامتسر اسست از عمسل بسه قول امامانسي كسه
نديده مدعسسسي عصسسسمت ايشانيسسسد و اگسسسر از ايشان مدرك نقسسسل
صحيحي كه گفته هاي خود را به علي و يا غير او نسبت
ميدهنسد بخواهسي راهسي بسه وجود آن مدرك صسحيح ندارنسد و
نيز مانند اهل سنت اسناد و علم به رجال نقل كننده ندارند.
ابسن مهطر 126گويسد(( :دليسل چهارم بر نجات شيعسه ايسن اسست
كسه مذهسب خود را از معصسومين گرفتسه انسد و علي در شسب
و روز هزار ركعست نماز مسي خوانسد بسا وجود شدت گرفتاري
او به جنگها ،وعلي بسن الحسسين زيسن العابديسن نيز چنين بود
و محمد باقر چنان بود)) .و براي ايشان فضائلي شمرده كه
بعضي از آنها دروغ است.
در جواب گفتسه ميشود شمسا مذهبتان را از اهسل بيست رسسول
نگرفتسه ايسد و شمسا در مذهسب و ديسن و اعمال و افعال مخالف
علي و اهسل بيست او هسستيد زيرا علي و اهسل بيست او صسفات
-126بدان كه در بين اماميه ابن مطهر حلي به علمه حلي ملقب و مشهور است و در همه جا از او جز با اين شهرت و لقب ياد نمي كنند ولي
ابن تيميه و ساير اهل سنت از وي با همان عنوان ((ابن مطهر)) ياد مي كنند و چون ما اين ترجمه را براي شيعه نوشته ايم لذا براي رعايت
حال ايشان در صفحات قبل چنانكه گذشت يا همان نام ((علمه حلي)) كه لقب و شهرت مورد توجه ايشان است ياد نموديم.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
خداونسسد جسسل جلله را ثابسست ميدانسسستند ،و بسسه قضاء و قدر
خداونسد ايمان داشتنسد ،و خلفست و فضيلت خلفاي سسه گانسه ي
قبل از او را درست مي شمردند.
خواند ،ولي خود علي اين ادعا را نكرد و گرنه رياكار مي شد به اضافه علي بايد به زن و اطفال خود برسد و خانه ي خود و مملكت خود و
رعيست خود را اداره كنسد و بسه كار مردم رسسيدگي كنسد نسه اينكسه شسب و روز نماز بخوانسد ،بسه اضافسه يسك شسب تابسستان كه پنسج سساعت اسست چگونسه
خواندن و هزار ركعت نماز امكان دارد ،علي مي فرمايد مردم بدون اينكه 70سال درس بخوانند قرآن را مي فهمند ولي شما پس از 70سال
درس باز در شكيد كه آيا قابل فهم است يا خير؟ .بهر حال فضائل علي بسيار است و براي علي مناقب و فضائل صحيحي است كه احتياج به
جعليات و دروغ شما ندارد.
اصسول ديسن علي ايمان بسه خدا و رسسول بود ولي اصسول ديسن رافضيان بيشتسر از دوسست بسه اضافسه علي در زمان خلفست خود يسك مرتبسه براي
وفات رسول خدا عزا و براي تولد او جشن نگرفت ولي شيعيان براي هر امامي از امامان خود نصف سال را در جشن و عزا بسر مي برند و
بدعتهايسي سساخته انسد بنام شعائر مذهسبي از قبيسل روضسه خوانسي و سسينه زنسي و زنجيسر كوبسي و فرياد و واويل كشيدن و مداحسي و علم و كتسل و
دسته و داد و فرياد و رقسص دسته جمعي و همه را بنام دين اضافه كرده اند و در حالي كه تمام اين اعمال بدعت و مورد نهي خدا و رسول
است حتي اينكه در كتب خود علماي شيعه از پيامبر و اهل بيت او آثاري نقل شده است كه بر نهي اين اعمال دللت دارد ولي هيچ يك از علماي
اماميه ايشان را نه تنها از اين كارهاي حرام باز نمي دارند بلكه خود مراسم روضه خواني برپا و ايشان را نيز به اعمالي كه ذكر شده تشويق
و ترغيب مي نمايند ما در اينجا به همين مناسبت جمله اي از آثار منقول در نهي از اين اعمال ذكر مي كنيم.
علي كسه تابسع قرآن و سسنت رسسول بود و از خود سسنتي نداشست در نهسج البلغسه منسسوب بسه او در كلمات قصسار شماره 136ميفرمايسد :ينزل
الصبر على قدر المصيبة ومن ضرب على فخذه عند المصيبة حبط أجره .يعني :صبر به اندازه مصيبت به انسان ميرسد و كسي كه در مصيبت
بر ران خود بكوبد اجرش تباه مي شود.
شيخ مفيد در كتاب :ارشاد 97 /2از حضرت امام حسين روايت نموده كه به خواهرش زينب فرمود :يا أخية إنى أقسمت عليك فأبرى قسمى
ل تشقسى على جيبسا ول تخمشسى على وجهسا ول تدعسى على بالويسل والثبور إذا أنسا هلكست .يعنسي :خواهسر جان مسن تسو را قسسم دادم و تسو بسه قسسم و
سسوگند مسن وفادار باش كسه چون مسن كشتسه شدم گريبان بر مسن چاك مكسن و چهره نخراش و در مرگ مسن واويل و واثبورا (واي بر مسن! خدايسم
مرگ دهد) مگو.
كليني در فروع كافي 222 /1از حضرت باقر رحمه ال روايت نموده كه فرمود :وأشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدور وجز
الشعر عن النواصى ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ فى غير طريقه .يعني :شديدترين شكل بيتابي نشان دادن (در وقت مصيبت) آن است
كه فرياد واويل بلند كنند و به صورت و سينه بزنند و موي جلوي سر خود را بتراشند و كسي كه نوحه خواني بر پا دارد شكيبايي را ترك كرده
و راهي جز راه صبر در پيش گرفته است.
و البته روايات در اين مورد بيش از آن است كه ذكر شد هر كس بخواهد و طالب باشد رجوع كند به كتاب جامع المنقول في سنن الرسول و يا
كتب معتبر ديگر.
به اضافه شيعه صد مذهب است از زيديه و اسماعيليه و فطحيه و جعفريه و ناووسيه و صوفيه و شيخيه و امثال آنها و همه مدعيند كه مذهب
خود را از معصوم گرفته اند در حاليكه گفتار هريك ضد ديگري است پس صرف ادعاي اخذ از معصوم كافي نيست بايد آنچه هر مذهبي دارد با
كتاب خدا و سنت رسول ال موافق باشد چنانكه اهل سنت مي گويند ما بايد آنچه با اين دو موافق است بگيريم و مخالف با كتاب و سنت را
رها كنيم و لذا آنان را اهل سنت مي نامند.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
پاك و پاكيزه نگاه دارنسد .و ايسن آيسه اخبار بسه طهارت ايشان
و يسا اراده تكوينسي جسبري نيسست و بر عصسمت تكوينسي دللت
نميكند.
ايسن آيسه ي سسوره مائده اسست كسه بسه تمام مؤمنيسن فرموده:
حرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهّرَكُمْ) و (مَا يُرِيدُ الُّ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ ِمنْ َ
در سوره ي نساء آيه ي 28ميفرمايد( :يُرِيدُ الُّ أَنْ ُيخَفّفَ
عَنْكُمْس) .در آيسه ي 26فرمودهُ ( :يرِيدُ الُّ لِيُبَيّنَس لَكُمْس
وَيَهْدِيَكُمْس) پسس اراده در ايسن آيات بسه معنسي امسر و خشنودي
اسسست نسسه اينكسسه وقوع مراد التزامسسي باشسسد و چون اراده ي
شرعسسي اسسست ،پسسس بسسه عمسسل و اختيار خود مكلفيسسن صسسورت
ميگيرد .اگر چنين مي بود پس بايد همه پاك مي شدند ،زيرا
خداونسسد پاك شدن همسسه را اراده ي شرعسسي دارد ،و ايسسن بناء
بسه گفتسه ي شيعسه ايسن زمان قابسل توجيسه اسست زيرا آنهسا در
ايسسن موارد پيرو معتزله شده انسسد و مسسي گوينسسد كسسه چيزهايسسي
اسست كسه خداونسد مسي خواهسد ليكسن چنان نمسي شود .و مؤيسد
مطلب ايسسسن اسسسست كسسسه رسسسسول خدا عباء و كسسسساء خود را
چنانكسه در خسبر آمده بر سسر علي و فاطمسه و حسسن و حسسين
كشيسد و در حسق ايشان دعسا كرد و گفست(( :اللهسم هؤلء اهسل
بيتسسى فاذهسسب عنهسسم الرجسسس وطهرهسسم تطهيرًا)) مسسسلم ايسسن
حديث را از روايت عايشه روايت كرده است ،و اهل سنت
از ام سلمه روايت كرده اند.
و اگسسسسسر اراده ي الهسسسسسي درآيسسسسسه خسسسسسبر بود ديگسسسسسر دعاء
نميخواسسست 129،و ايسسن آيسسه دليسسل اسسست بر اينكسسه خداي تعالي
-129و اگر آنان معصوم بودند ديگر در خواست و دعا براي بر طرف شدن رجس از ايشان معنايي نداشت ،و اگر عصمت و اراده الهي تكويني
بود بدون دعا حاصل مي شد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
افعال بندگان را مخلوق خود شمرده و قادر اسسسسسسسسست بر دور
كردن رجس ،و اين رد بر معتزليان و شيعيان است.
و دليسل ديگسر بر اينكسه اراده بسه معنسي امسر و تشريعسي در ايسن
آيسسه اسسست سسسياق آيسسه ميباشسسد كسسه از تكليسسف و امسسر و نهسسي
صسحبت ميكنسد چنانكسه در آيسه ي 30تسا 34سسوره ي احزاب
شةٍ مُبَيّنَةٍ . . . ميفرمايد( :يَا نِسَاءَ النّبِيّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنّ بِفَاحِ َ
تا . . .وَل تَبَرّجْنَ تَبَرّجَ الْجَاهِلِيّةِ الُْولَى وَأَقِمْنَ الصّلةَ
وَآتِينَ الزّكَاةَ وَأَطِعْنَ الَّ وَرَسُولَهُ إِنّمَا يُرِيدُ الُّ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ
الرّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهّرَكُمْ َتطْهِيراً وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي
بُيُوتِكُنّ ِمنْ آيَاتِ الِّ وَالْحِكْمَةِ) .در اين سياق كه صحبت از
تكليسف اسست دللت دارد كسه اراده ي تشريعسي و اراده ي امسر
و نهسسي اسسست ،و اينكسسه زوجات رسسسول ال از اهسسل بيسست
اوسست ،و سسياق آيسه تنهسا آنان را مخاطسب قرار داده اسست و
متوجه ايشان است.
زيرا سسسسياق در مخاطبسسسه ي ايشان اسسسست ،و ضميسسسر مذكسسسر
((عنكسم)) براي تغليسب اسست و ضميسر مذكسر در آيات مذكور
دللت بر ايسسن دارد كسسه ايسسن آيات عام بوده و شامسسل ديگران
غيسسر زوجات پيامسسبر ،ماننسسد علي ،فاطمسسه ،و پسسسرانشان
نيز مي شود .به طور مثال خداوند در مورد مسجد قباء مي
108 فرمايسسد( :لَمَس ْسجِدٌ أُس سّسَ عَلَى التّقْوَى) التوبسسه:
درحاليكسه مسسجد قباء بسه اسساس تقوي بناء شده اسست و نيسز
مسسجد پيامسبر و مسسجد او بهتسر از مسسجد قباء اسست ،پسس
در ايسن صسورت آيست مباركسه در مورد مسسجد قباء بوده ،و بسه
طريق اولي شامل مسجد پيامبر نيز مي باشد.130
-130زيرا رسسول خدا نيسز مأمور بسه ايسن طهارت اسست و داخسل مخاطبات اسست ماننسد ضميسر ((كسم)) در آيسه ي 73سسوره ي هود كسه خطاب بسه
ساره زن ابراهيم است و ميفرمايد( :قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ الِّ رَحْمَتُ الِّ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ) زيرا حضرت ابراهيم نيز داخل خطاب مي
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و اصسسح روايات ايسسن اسسست كسسه مقصسسود از اهسسل بيسست زوجات
رسسسول اسسست .و در صسسحيحين وارد شده(( :اللهسسم صسسلى
على محمد وعلى ازواجه وذريته)).
و اما واجب بودن مودت و آيه( :قُلْ ل أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلّ
الْمَوَدّةَ فِي الْقُرْبَى) كه شما ميگوييد راجع به دوستي فاطمه
و حسسسنين و فرزندان ايشان اسسست ،بدان كسسه :اول ايسسن آيسسه
مكسي اسست ،و در مكسه حسسنين نبودنسد ،حتسي علي ازدواج
نكرده بود .ثانيسسا در ايسسن آيسسه كلمسسه ((ذى القربسسى)) و يسسا
((ذوى القربسسسى)) ،كسسسه بمعنسسسي خويشان و نزديكان اسسسست،
نيامده ،بلكه در آيه ي مذكور كه آيه ي 23سوره ي شوري
ميباشسسسد ،كلمسسسه ي ((فسسسى القربسسسى)) آمده اسسسست .و ((فسسسى
القربسسى)) معنسسي ((ذى القربسسي)) يسسا ((ذوي القربسسي)) را
ندارد .و دوستي ما با اهل بيت براي اجر نبوت نيست ،زيرا
رسسول خدا اجسر نبوت نخواسسته و همانسا اجسر او بسا خداي
تعالي است كه در سوره ي فرقان آيه ي 57فرموده (قُلْ مَا
أَسْسأَلُكُمْ عَلَيْهِس مِنْس أَجْ ٍر) يعنسي(( :بگسو مسن از شمسا اجسر
نميخواهسسسسم)) ،و ايسسسسن مطلب در سسسسسوره هاي شعراء (آيات
)180 ،164 ،145 ،127انعام (آيسسسه ي )90و هود (آيسسسه
)51مكرر شده كه اجر نمي خواهم ،اجر من با رب العالمين
است(.)131
باشسد و تغليسب مذكسر بر مؤنسث اسست و ايسن تغليسب ،رسسم عرب اسست چنانكسه وقتسي در محلي عده اي از زنان كسه در بينشان مردمسي باشسد ،جمسع
باشند ،هرگاه مردي وارد آن مجلس شود ،به خطاب مذكر به ايشان سلم ميكند و مي گويد سلم عليكم.
- 131و ممكسن نيسست در آيسه ي مذكور يعنسي آيسه 23سسوره شوري مقصسود طلب اجسر باشسد ،خيسر هرگسز چنيسن نيسست ،زيرا در قرآن ضسد و نقيسض
وجود ندارد ،قرآن كتابي است از طرف پروردگار جهان كه در آن هيچ اختلفي وجود ندارد چنانكه در سوره ي نساء آيه ي 82ميفرمايد.
(أَفَل يَتَدَبّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ الِّ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلفاً كَثِيراً) يعني :آيا در قرآن تدبر نميكنند و اگر از جانب غير خدا بود البته در
آن اختلف بسيار مي يافتند.
پس معناي آيه ي مذكور چنانكه شما ميگوييد نيست ،بلكه معناي آيه اين است كه ميفرمايد من در امر رسالت اجر و مزدي از شما نميخواهم جز
اينكسه شمسا در تقرب الي ال بسا يكديگسر دوسستي كنيسد .چنانكسه خداي تعالي در آيات زيادي از قرآن دوسستي مؤمنان را بسه يكديگسر خواسسته اسست.
بنابراين استثناي در اين آيه استثناي از جمله نيست بلكه استثناي منقطع است كه فرموده من از شما مزدي نمي خواهم بلكه من در نزديكي به
خدا مودت را الزام مي كنم و آن را از شما خواهانم و اين معنا در آيات ديگر نيز آمده است چنانكه در سوره ي فرقان آيه ي 75ميفرمايد( :قُلْ
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
و امسسا آنچسسه ابسسن مطهسسر حلي( )132گمان كرده كسسه علي در
شسب و روزي هزار ركعست نماز مسي كرده ايسن صسحيح نيسست
در حاليكه پيغمبر ما 13ركعت نماز شب بجا مي آورده و بر
آن نمسي افزوده و قيام تمام شسب مسستحب نيسست بلكسه مكروه
اسست .رسسول خدا بسه عبدال بسن عمرو بسن عاص فرموده:
((جسسد تسو بر تسو حقوقسي دارد)) ،و خود رسسول در شسب
و روز تقريبسسا چهسسل ركعسست ميخوانسسد ،و علي تابسسع قرآن و
سسنت و رسسول خدا بود و از خود سسنتي نداشست ،و او بسه
سنت رسول ال داناتر است ،و پيروي او به هدايت رسول
از همه بهتر است ،و او با رسول خدا مخالفت نميكند.
و بعلوه بسا علم بسه سساير واجبات ،خواندن هزار ركعست نماز
ممكسسسسسن نيسسسسسست ،زيرا بر او حقوق نفسسسسسس خود از خواب،
خوردن ،آشاميدن ،قضاي حاجسسسسسسست ،وضوء ،مباشرت بسسسسسسسا
خانواده و كنيزان ،رسسسيدن بسسه كار فرزندان و اهسسل و رعيسست
خود كسسسه نصسسسف زمان را فرا ميگيرد واجسسسب اسسسست ،و يسسسك
سساعت براي هشتاد ركعست كافسي نيسست مگسر آنكسه تنهسا سسوره
ي فاتحسسه را در آن بخوانسسد و بدون طمأنينسسه انجام دهسسد ،و
مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلّ مَنْ شَاءَ أَنْ يَتّخِذَ إِلَى رَبّهِ سَبِيلً) يعني بگو من بر امر رسالت اجري از شما نميخواهم جز اينكه هر كسي كه بخواهد
به جانب پروردگار خود راهي پيدا كند .و در سوره ي سبأ آيه 48ميفرمايد( :قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ). . .يعني :بگو اي محمد آن
اجري كه من در امر رسالت از شما ميخواهم (يعني دوستي در راه خدا و يا فرا گرفتن راه خدا) آن نيز براي خود شماست).
آري حسق تعالي از زبان تمام انسبياء فرموده كسه ايشان بر امسر تبليسغ اجري از مردم نمسي خواهنسد و اجرشان بسا پروردگار اسست چنانكسه در سسوره ي
هود از زبان پيغمبر ميفرمايد( :يَا قَوْمِ ل أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلّ عَلَى الّذِي فَطَرَنِي)
يعنسسي :اي قوم مسسن مسسن براي رسسسالت خود ،از شمسسا اجسسر و مزدي نميخواهسسم مزد مسسن جسسز بر عهده ي آفريننده ي مسسن نيسسست .و در جاي ديگسسر
ميفرمايد:
(وَيَا قَوْمِ ل أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالً إِنْ أَجْرِيَ ِإلّ عَلَى الِّ)
بنابرايسن معناي آيسه مورد بحسث چنان نيسست كسه بعضسي از شيعيان گمان كرده انسد زيرا در ايسن صسورت در قرآن تناقسص پيدا ميشود و در چنيسن
صورت تقدير آيه آن ميشود كه :من از شما اجري نميخواهم بلكه از شما اجر ميخواهم! و نيز چنين ميشود كه :اجر من جز بر خدا نيست بلكه
اجر من بر خدا است و غير خداست.
شيسخ مفيسد و بسسياري از علماي و مفسسرين شيعسه نيسز هميسن معنسا را پسسنديده و آورده انسد ،مثل مرحوم طبرسسي در مجمسع البيان در تفسسير آيسه ي
مذكور مينويسد :ل أسئلك فى تبليغ الرسالة اجرًا إِل التودد والتحاب فيما يقرب إِلى ال تعالى.
- 132چنانكه مكرر شد ابن مطهر همان علمه حلي است كه بين اماميه مشهور و مورد علقه ي ايشان است و اين كتاب نقد بر او مي باشد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
علي شأنسسسش بالتسسسر اسسسست از اينكسسسه نمازش ماننسسسد نماز
منافقيسن ،منقار زدن بسه زميسن باشسد و از اينكسه ذكسر خدا نكنسد
مگر كمي ،چنانكه در صحيحين است.
و اما قول شيعه كه رسول خدا بين خود و علي برادري
افكنسسسد يكديگسسسر دروغ اسسسست ،زيرا رسسسسول خدا بسسسا احدي
برادري نيفكنسد و مهاجريسن را نيسز بسا يكديگسر برادر قرار نداد
و انصسسار را نيسسز بسسا يكديگسسر برادر قرار نداد ،و لكسسن بيسسن
مهاجريسن و انصسار برادري داد چنانكسه بيسن سسعد بسن ربيسع و
عبدالرحمن بن عوف برادري قرار داد و اين در صحيح آمده
است.133
و امسا قول شيعسه كسه رسسول خدا نفسس علي بود و اسستدلل
به آيه ي 61عمران نموده كه( :وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ) در
جواب گفتسسه ميشود ،ايسسن تفسسسير خطاسسست ،و همانسسا ايسسن آيسسه
مانند آن است كه در سوره ي نور آيه ي 12فرموده( :لَوْل
إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا)
.
و مانند آيه ي 54سوره ي بقره است كه فرموده( :فَاقْتُلُوا
أَنْفُسَكُمْ).
و در آيه ي 84فرموده( :وَل ُتخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ)
يعنسي :بعضسي از شمسا بعضسي ديگسر را از خانسه هايتان بيرون
نكند.
133و آنچه از سيره ي صحابه معروف است آن است كه در بين صحابه عثمان و علي نسبت به يكديگر از همه نزديكتر و صميمي تر بودند ،و
براي علي در برادري چون عثمان مانندي نبود و هر دوي ايشان نيز از بني عبد مناف بودند ،پس اگر براي علي مثل و مانندي در برادري باشد
همان عثمان است.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
پس مراد از نفس ،برادري است كه آن هم يا برادري نسبي
اسسست و يسسا آنكسسه برادري دينسسي ميباشسسد .و در سسسوره ي آل
عمران آيه ي 164خداي تعالي ميفرمايد:
(لَقَدْ مَنّ الُّ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولً مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
كسه مؤمنيسن نفسس رسسول نيسستند بلكسه از جنسس او و برادران
اويند.
پيغمسبر بسه علي فرمود(( :أنست منسى وأنسا منسك)) و در
حسق اشعرييسن نيسز كسه در جنسگ بسه تندي حركست مسي كردنسد و
آنچه را داشتند بين خود به تساوي قسمت مي كردند فرمود:
((فهسم منسى وأنسا منهسم)) و در حسق جليسبيب 134نيسز فرموده:
((هذا منسسى وأنسسا منسسه)) و تمام ايسسن اخبار در صسسحيح آمده
است.135
و امسسا ازدواج علي بسسا فاطمسسه كسسه شيعسسه آنرا فضيلت شمرده
پسسس فضيلتسسي براي علي اسسست ،و همچنيسسن ازدواج خواهران
حضرت فاطمسسسه بسسسا عثمان ،براي عثمان فضيلتسسسي اسسسست و
همچنيسسسن ازدواج پيامسسسبر بسسسا دختران ابوبكسسسر و عمسسسر ،براي
ايشان فضيلتسي اسست ،پسس تمام خلفاي اربعسه بسا رسسول خدا
دامادي دارند و از همه ي آنها خشنود بود.
گويد(( :براي علي معجزات بسياري است)) .اگر مقصود
از معجزات كرامات اسسست چنانكسسه اصسطلح عوام اسست و بسسه
غلط كرامات را معجزه ميگويسسد در جواب گفتسسه ميشود :آري
-134جليسبيب در بعضسي از غزوات رسسول خدا حاضربود سسپس ناپيدا شسد ،رسسول خدا امسر كرد او را پيدا كننسد او را يافتنسد در ميان معركسه،
هفت نفر از مشركين را كشته بود و خود در ميان آنان شهيد شده بود پس رسول خدا در حق او دعا كرد و فرمود(( :هذا منى وأنا منه)).
-135ولب هيج دللتي بر امامت ندارد.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
علي از بسسسياري از كسسساني كسسه داراي كرامسست مسسي باشنسسد
افضل است.136
گويسد(( :حتسي قومسي در حسق علي مدعسي ربوبيست او شدنسد
و ايشان را بسه قتسل رسسانيد)) گوييسم ،بسا اينكسه پيامسبر خدا
معجزه داشست و اعظسم از علي بود كسسي در حسق او الحمدل
مدعسسي ربوبيسست نشسسد ،بسسه اضافسسه مدعيان ربوبيسست علي عدد
كمسسي بودنسسد پسسس آنهسسا سسسوخت ،امسسا آنان كسسه او را كافسسر
ميدانسسستند در عوض هزاران نفسسر بودنسسد از خوارج كسسه همسسه
مقيد به اسلم و متعبد به دين بودند .و اما مدعيان ربوبيت
او همه بي دين و زنديق بودند ،چگونه شما قول زنديقان را
دليسسل بر فضسسل علي ميدانيسسد؟! پسسس بايسسد -نعوذ بال -قول
مسسلمين دليسل بر نقسص او باشسد!! .و بايسد گفست كسه ايسن هسر
دو گروه مردمان خوبي نبودند.
گويسسد(( :پيامسسبر روزي دسسست حسسسين را گرفسست و فرزنسسد او
ابراهيم بالي زانوي او نشسته بود ،پس جبرئيل نازل شد و
گفسست خدا براي تسسو ميان ايسسن دو جمسسع نخواهسسد كرد ،يكسسي را
انتخاب كسن ،رسسول خدا گفست اگسر حسسين بميرد مسن ،علي و
فاطمه هر سه گريان خواهيم شد و هرگاه ابراهيم بميرد فقط
مسسن گريان شوم ،پسسس فوت ابراهيسسم را اختيار كرد و او پسسس
از سه روز وفات نمود)).
در جواب گوييم :اين خبر را احدي از اهل علم روايت نكرده
است و اسنادي كه شناخته شود ندارد و از احاديث دروغين
-136ولي بايد دانست كه معجزه مخصوص به انبياء و تصديق الهي براي نبوت ايشان است ،زيرا انبياء از طرف خدا منصب دارند و خدا بايد بر
نبوت ايشان شهادت دهد و وجود معجزه شهادت الهي برآن منصب است .اما غير انبياء منصبي از طرف خدا ندارنسد تا خدا بر آن شهادت دهد.
چنانكه خدا فرموده( :قُلْ كَفَى بِالِّ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيرًا) و در آيه ي ديگر فرموده( :هُوَ الّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى
وَدِينِ الْحَقّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلّهِ وَكَفَى بِالِّ شَهِيداً) و فاعل معجزات خداي تعالي به دعاي رسولن است ،و عمل و فعل انبياء نيست چه برسد
به ديگران ،پس چون رسول خدا فاعل معجزه نيست چگونه علي فاعل معجزه خواهد بود؟!.
تمامي حقوق اين كتاب متعلق به سايت اهل سنت مي باشد.
/http://www.ahlesonnat.net
اسست ،زيرا جمسع بيسن حسسين و از جمسع بيسن حسسن و حسسين
مهمتر نيست.137
سسپس گويسد(( :پيامسبر علي بسن الحسسين را زيسن العابديسن
ناميسد)) .گوييسم ايسن هيسچ اصسلي نداشتسه و نسه دانشمندي آنرا
روايست كرده اسست .آنانسي كسه مسي گوينسد(( :ابسو جعفسر محمسد
باقسر اعلم اهسل زمان خود بوده اسست)) .گوييسم