Professional Documents
Culture Documents
انسان ها از ملکوت معنوی تعلیم داده می شوند و اگر این ایده برایشان قابل
درک باشد،در باور قرار دارند و میراث فکری ای را دریافت می دارند که هیچ
منشأ زمینی ندارد.این میراث یا از ملکوت امر ابدی 1است و یا اگر برایشان
پذیرفتنی نباشد،می بایست زاده ی خود انسان ها باشد.از این رو باید در این
باره که افکار شخصی در چه رابطه ای با ملکوت معنوی قراردارد،تبیینی ارائه داد.
انسان ها بدون علم به سختی قادرند= به یک فکر جهت درستی دهند و مطابق
با حقیقت پرسشی را که خود مطرح می کنند،پاسخ= دهند.آنها محتمال ً بتوانند
پاسخی بدهند،لیک= این پاسخ تضمین کننده ی حقیقت نیست.می توان این
پرسش را مطرح کرد که منشأ این افکار که مطابق نگرش شان از ذهن شان
می گذرد،2چیست؟و بر این افزون چه کسی موهبت تفکر را به آدمی ارزانی
داشته است و تفکر فی نفسه چیست؟
شاید به این پرسش پاسخ داده شود که تفکر عملکردی جسمانی 3است که
خصیصه ی انسان 4است،بی آنکه الزم باشد که به او داده شود.تفکر فی نفسه
امر شگرفی 5است که بدون فعالیت قابل مشاهده ای 6رخ می دهد و برای هیچ
احد الناسی مشهود نیست و هیچ پیامد= یا نتیجه ی قابل مشاهده ای 7بر جای
نمی گذارد.جریانی است که در هر کجا و در هر هنگام می تواند رخ دهد،بی
آنکه دیگران بتوانند آن را کنترل کنند.از آن رو در برابر هر عمل دیگری که به گونه
ای به تن محتاج است،می توان آن را فرایندی= معنوی دانست.انسان هر آنچه که
انجام دهد،ارگانی از تن خود را برای انجام عملکردی که برای آن تعیین شده
است به کار می برد.و= نیز این امر همواره می تواند قابل تشخیص 8باشد،لیک=
تفکر انسان این چنین نیست.این تفکر می تواند در آرمیدن تام تن رخ دهد،گر چه
تفکر نیروی معنوی است،پرورده می شود 26و از این رو بهترین شاهد بر این
است که چیز مرده ای نیست و زنده است و زندگی می بخشد و در ارتباط مدام
با فعالیت عقالنی انسان قرار دارد.انسان قادر است که این جریان نیرو را دریافت
دارد و به طور مؤثری= به قلب معطوف سازد،که به عنوان ایستگاه دریافت= هر
Gebilde,figment 20
Verzerrt,distorted 21
Goettlichkeit,divinity 22
anerkennen,acknowlrdge 23
Schlummert,rests dormant 24
Offenbarung 3706,Bertha Dudde 25
Pflanzt fort,propagate 26
نیروی معنوی ای را مدام هر خوراکی را به کار می برد و به مرکز قلب برمی
گرداند و از آن جا مکانیسم انسان را فعال می کند.این فرایند،هنوز برای آدمی به
تمام غیر قابل درک است،چه او تا به حال بر این عقیده ی غلط است که فقط
مغز فعالیت ارگانیکش را انجام می دهدو= بقیه ی بدن پیش از آن به آن نمی
پردازد تا آنکه اراده برای عمل به حرکت در می آید و تن فعالیت فکری را به اجرا
در می آورد.27لیک= در واقع قلب ایستگاه دریافت است و در آنجا یک زدودگی 28رخ
می دهد که تا چه حد خواهان پذیرش نیروی معنوی و از آن رو انتقال تفکر است
و این امر به شکلی رخ می دهد که بدن و با آن مغز امر معنوی دریافت= شده را
به عنوان علم معنوی نگه می دارد یا به صورت اندیشه ی مبهم 29دریافت می
کند و باز سریع روانه اش می کند.هر چه مقاومت= مغز کم تر شود،روح با قدرت
بیشتری فعالیت می کند و این حل این پرسش است که چرا حکمت های
یکسانی که انسان به شکل یکسان از آن آگاهی می یابد،به= شکلی به تمام
متفاوت دریافت= می شود و یا به به عبارتی مورد باور قرار می گیرد.این امر به
اراده ی انسان بستگی دارد که تا چه حد آنچه را که قلب دریافت کننده ی آن
است،بپذیرد و به عنوان علم معنوی به کار گیرد.
برای حل پرسش های معنوی همکاری قلب با ارگان های فکری ضرورت دارد،چه
هر آنچه که معنوی است،در آغاز ره را به سوی قلب در پیش می گیرد= و از آن جا
می گذرد تا از آنجا ارگان هایی که مسئول فعالیت فکری هستند،آن را دریافت=
دارند و انسانی که در عشق زندگی می کند،نیروی= معنوی گرانبهایی به او
ارزانی داشته می شود و به این شکل معرفت معنوی اش فزونی می یابد= و
31
خود را در روشن تریت بازشناسی 30خواهد یافت=.
نمی توان انسان را مجبور کرد که در تماس با نیروهای= معنوی قرار گیرد،بل= این
امر یک عمل فعالیت ارادی آزادانه است.نهایت= آنکه آن هنگام هم که با نیروهای
بینا ارتباط برقرار نسازد،باید امکان فعالیت فکری به او داده شود.چیزی که
هست،آنکه که او در فعالیتش محدود= است و فقط می تواند پرسش های زمینی
را حل کند.از آن پس فقط ارگان 33جسمانی اش فعال است و مادامی که طلب
مدد نیروهای= ماوراء را نکند،نیروی حیاتی ای را که بر او جار می شود،به تمام
مستقل از مدد ماورائی به کار می برد.در این صورت تفکر او به هیچ عنوان نه
ارزش معنوی و نه هم ارزشی برای ابد دارد،امری معنوی نیست،بلکه کاالی
دنیوی فناپذیری= است.لیک فعالیت فکری می توان مسائلی را هم لمس کند که
ورای امور دنیوی است،اما انسان به واسطه ی اراده و موضعش نسبت به خدا
در برابر تأثیر= نیروهای ماورائی قرار دارد و این امر این نتیجه را در پی دارد که
افکارش به تمام در تضاد= با حقیقت قرار دارد.اما اگر اراده ی انسان
بطلبد،نیروهای= معنوی مدام خود را بیان خواهند کرد.نیروهای معنوی آن هنگام
فعالند که پرسش های معنوی مطرح گردد،حال آنکه اگر چه انسان بر این باور
باشد که همواره تفکر عقالنی حالل همه ی پرسش هاست.پرسش های
Offrnbarung 2039a,Bertha Dudde 32
Organismus,organism 33
دنیوی تنها به نیروی= حیاتی ای که جاری می شود،نیاز دارد.این نیروهای= کاذب یا
جاهل ماورائی هستند که باعث می شوند انسان ها این باور را داشته باشند
که او فقط با فعالیت عقالنی محض به نتیجه دست یافته= است،چرا که قصد آن
ها آن است که منکر فعالیت معنوی شوند تا آنکه ایمان به فعالیت االهی را نیز
تباه کنند.در پی آن انسان خود را مبتکر هر تفکر می بیند و نیروهای= حامی او
این رأی را در او تقویت می کنند و تنها انسانی که به سوی خدا جهد می
کند،ذات 34تفکر را درک می کند.او جریان هایی را که از قلمرو= نور به او می رسد
احساس می کند،به خود اجازه می دهد که آزادانه تحت تأثیر نیروهای نیک
معنوی قرار گیرد.از آن رو تنها انسانی که به سوی خدا جهد می کند،در حقیقت
قرار دارداز آنکه آنچه که در شکل تفکر به او جاری می شود،از خداست و به
اراده ی خدا ناب ترین حقیقت از طریق= حامالن نور به انسان افاضه می گردد،چرا=
35
که خدا خود حقیقت است.
از قلمرو معنوی مدام علم معنوی جاری می شود که انسان برای مالک شدن آن
فقط الزم است آن را دریافت کند.اراده ی انسان تعیین کننده ی نوع علمی است
که او دریافت می کند،از آنکه او می تواند مطابق اراده اش مالک= علم از قلمرو
نور و هم از قلمرو ظلمت شود.دستگاه فکری انسان آن چنان ظریف ساخته
شده است که ،با هر سریانی 36فعال می شود،به این معنا که همین که افکار
نظیر موجی او را احاطه کنند،از این طریق که با هر آنچه موافق باشد،آن را
دریافت کند،فعال می شود.اراده ی او تعیین کننده ی این امر است.او بخشی را
به طور مؤثر دریافت می کند و بخشی را رد می کند و این به موضع او نسبت به
نیروی نیک،االهی یا نیروی خصم آن دارد.از این رو موضع ینیادی انسان در اینکه
انسان به کدام علم اجازه ی اثر دهد،تعیین کننده است،از آنکه آنچه را که زمانی
دستگاه فکری او دریافت= کرده= است،همیشه در دسترس= اوست و همین که
انسان بخواهد به آن بپردازد،به= سطح 37می آید.اگر اراده ی او متوجه= ی نیروی
نیک و اراده ی االهی باشد،علم او نیز با آن مطابق خواهد بوداو به امور معنوی
Wesen,nature 34
Offebarung 2039b,Bertha Dudde 35
Ausstrahlung,emanation 36
Oberflaeche,surface 37
خواهد پرداخت و به امور دنیوی اعتنایی نمی کند.او گرسنگی معنوی را
احساس خواهد نمود و از سریان های 38معنوی آنچه را که با طلبش مطابقت
داشته باشد،دریافت= می کند و سریانات دیگر را نادیده می انگارد.و= بدین= ترتیب
هر انسانی سازنده ی علم معنوی خود است.از همه سو به او رسانده می
شود،بدین معنا که نیروهای خیر و شر می کوشند جهان فکری خود را برای
انسان گشوده دارند و او را به پذیرش= آنچه که عرضه می کنند،متمایل سازند.اگر=
انسان در اندیشه یا در دعا با خدا متحد گردد،علمی را دریافت= خواهد کرد که
نیروهایی که با خدا متحدند= به او می رسانند و این نیروها= مانع نفوذ نیروهای
خصم می گردند= و این خود را در اراده ی انسان نشان می دهد که اکنون موضع
مثبت یا منفی ای را نسبت به علم عرضه شده نشان می دهد.از این رو
انسانی که در پی خداست می تواند مطمئن باشد که در اندیشه ی نیک قرار
دارد،چرا که از طریق= این طلب خود را پذیرای سریان نیروهای معنوی می کند و
علم نیروی خصم را خطا و سزاوار رد احساس می کند و نیروهای= نیک معنوی با
کوشش فراوان نیروی= تشخیص او را برای نیک و بد افزون می کنند،آن چنان که
39
انسان راغب تحت نفوذ هیچ نیروی شری قرار نمی گیرد=.
Uebermittlungen,transmission 38
Offenbarung 2363,Bertha Dudde 39