اين روزھا و البته تقريبا از ابتداي زماني كه من به عنوان استاديار در سال ، ١٣٧٨پس از اخذ
درجه دكتري در پژوھشگاه خودمان مشغول به كار شدم -از حدود ١١سال قبل تا امروز -بعضي
دانشجويان ما مي آيند و براي رفتن به خارج از كشور ،براي ادامه تحصيل و زندگي -اگر شد-
توصيه نامه مي خواھند .البته بعضي از دانسته ھاي ما در مورد دانشگاھھا و مرازك پژوھشي
خارج از ايران و ھمكارانمان در كشور ھاي توسعه يافته ،نشاني مي خواھند تا با دنبال كردن ھمان
نشاني ھا زودتر به سر منزل مقصود برسند .اخيرا ديده ام كه مھاجرت -براي كار و زندگي -را به
كشورھاي بيشتر مھاجر پذير -ظاھرا كانادا و استراليا -انتخاب مي كنند ،بدون اينكه ھدف اوليه را
تحصيل يا ادامه آن ابراز كنند .ھميشه ھم در اين سالھا با اين سوال دانشجويان مواجه شده ام كه
شما نمي خواھيد برويد؟ به ويژه دوستاني كه در حال رفتن ھستند اين سوال را بيشتر مي پرسند.
به نظرم رسيد كه امروز در اين مورد نكته ھايي كه در ذھن دارم -در چند يادداشت -به صورت
خالصه بياورم .
-اينكه چه كسي در اين دنياي پھناور و زير آسمان خدا در كجاي زمين زندگي كند ،تا جايي كه
امكان و توانايي داشته باشد ،البته به خودش مربوط است .ھر كس آزاد است كه آن طور كه مي
پسندد محيط كار و زندگي خود را انتخاب كند .اگر مناسب نديد يا مجبور شد ،مھاجرت كند .اينكه به
كسي بگوييم ،يا مجبورش كنيم كه كجا باشد و كجا زندگي كند ،به باور من اگر دلش نخواھد نتيجه
خوبي نخواھد داد .
-البته آنطور كه فرزندان از محيط خانواده و اجتماع اثر مي پذيرند ،طبيعي است كه واكنش نشان
مي دھند ،و در انتخاب محل زندگيشان در بزرگسالي بسيار مھم است .نتيجه يك پژوھش كه سالھا
پيش مطالعه مي كردم نشان مي داد كه اثر جامعه پيراموني بر تربيت فرزندان در جوامع پيشرفته
تر و صنعتي تر بسي بيشتر از خانواده است .طبيعي است كه ھر چه محيط سنتي تر باشد ،اثر
خانواده -عاطفي ،فرھنگي و اقتصادي و -...بيشتر است .
-اما اينكه اينجا چرا مي مانيم ؟ در مجلس ترحيم روانشاد پروفسور كارولوكس ،استاد مھندسي
برق دانشگاه تھران-اواخر تيرماه ،٨٩سالن شھيد چمران دانشكده فني دانشگاه تھران ،-يكي از
دانشجويان آن بزرگوار پشت تريبون رفت و گفت از ايشان اگر مي پرسيديم كه نظرتان در مورد
رفتن ما به خارج چيست ،مي گفت خوب است كه به خارج برويد و با دنياي امروز آشنا شويد و
فرصت ھا جديد را نيز بيازمائيد .و وقتي از خود وي مي پرسيديم كه خود شما ايران را ترك نمي
كنيد؟ پاسخ مي داد كه ) كجا برويم ،ايران مال ماست( .به ھر حال يك جواب و دليل مھم ،به باور
من ،ھمين است .ايجا خانه است .خانه را چه كنيم؟ ول كنيم؟ فراموشش كنيم؟ پيشرفتھاي بزرگي
در پايان دھه اول سده بيستم در دنيا ايجاد شده است .ما ھم مثل ھمه مردم دنيا از گوشه ھايي از
مواھب اين پيشرفتھا بھره منديم و در توسعه بخشي از آنھا در حد توان و امكاناتمان شريكيم .ولي
خانه را چه كنيم؟ مي دانيم كه بسياري از نقاط و مناطق و شھرھاي كشور ما در مراحل ابتدايي
توسعه ھستند .بسياري از مردم ما -حتي در شھر ھاي بزرگ-در وضعيت پيشرفته و حتي ماقبل آن
نيز زندگي نمي كنند .آنھا را چه كنيم؟ فراموش كنيم؟ مگر مي توان اعضاي خانه را فراموش كرد؟
-حدود بيست و چھار سال قبل ،وقتي من وارد دانشكده علوم دانشگاه تھران شدم ،استادانم از
بھترين استادان علوم زمين در ايران بودند .اكثرا صاحب تاليفھاي متعدد .بيشترشان بسيار مسلط
در تدريس و پژوھش و بسيار عالقه مند .آنھا اكثرا باقيمانده از جمع استاداني بودند كه قبل از
انقالب و انقالب فرھنگي و قبل از آغاز جنگ تحميلي ،در دانشگاه تھران مشغول به كار بودند ،و
ما كه سال ۶۵وارد دانشگاه شديم آنھا كه رفته بودند را نمي ديديم ولي تاليفاتشان را مي ديديم
)استاداني مثل دكتر كيميايي ،دكتر ايران پناه ،كه مھاجرت كرده بودند و دكتر عرفاني كه درگذشته
بود ).از تاليفاتشان و خاطراتي كه دانشجويان و فارغ التحصيالن قديمي تر تعريف مي كردند ،پر
واضح بود كه آن ھا كه ديگر در دانشگاه نبودند ،ھر يك ستاره رشته خود بودند و بسيار با سواد.
ولي ما شاگردان آنھا كه مانده بودند بوديم ،استادان شاخص ،صاحب نام و مولف ديگري بودند مثل
دكتر زرعيان -كه روحش شاد ،-دكتر پورمعتمد ،دكتر معتمد ،برادران دكتر اسفندياري ،دكتر
بازرگاني ،دكتر سحابي ،دكتر ولي زاده ،دكتر درويش زاده و ...خوشبختانه اين استادانمان ھم
ھمگي با كيفيت باال كار را دنبال كردند .خوب اگر اينھا نمانده بودند ،و در ھمان شرايط -و در ھر
شرايطي-با بيشترين توانشان سطح كيفي علمي را در دانشگاه تھران حفظ نمي كردند ،ما از كجا
بايد درس مي گرفتيم؟ كيفيتي كه ما با آن دانش آموخته شديم ،بسيار در آينده من و ھمكالسانم
موثر بود .
-از گذشته تا امروز آنچه كه ايجاد شده است با زحمت فراوان بوده است .ھمگي از ايجاد دارالفنون
در حدود ١۶٠سال قبل در ايران سخن مي گوييم ولي ھيچ توجه نداريم كه ھمانھا كه در
اولين دوره ھاي دارلفنون در ايران تدريس و تحصيل كرده اند ،چه مصيبتھا كشيده اند .در جلسه
اي كه اخيرا -تيرماه -٨٩در انجمن ترويج علم ايران تشكيل شده بود ،استاد معتمدي دبير باسابقه و
شناخته شده فيزيك و عضو ھيئت مديره انجمن ترويج علم ايران بيان مي كردند كه در اولين
كالسھاي تشكيل شده براي آموزش مدرن علم و دانش در ايران زمان قاجار ،دو نفر دم در كالس به
عنوان نگھبان براي حفظ نظم و تامين امنيت مي ايستادند! منظور ايشان آن بود كه به ياد آوريم كه
در يكصد و پنجاه سال اخير چه خون دلھا در ايران خورده شده تا ھمين ھا كه امروز داريم ،داشته
باشيم .
-اما در مورد رشته تخصصي ما :زلزله .من يكي كه اصال زمين شناسي خوانده ام كه بروم دنبال
شناخت زلزله ھاي ايران .اغراق نمي كنم .روزي كه كنكور قبول شدم ،در مھر ماه ،۶۵مرحوم
پدرم به من گفت كه با اين رشته مي تواني با ھر كاري كه انجام مي دھي ،به نتيجه كارت اميد
داشته باشي كه جمعي از ھموطنانت را از آسيب ھاي زلزله ھاي ايران نجات دھي )نقل به مذمون(.
اين را گفتم كه ھدف اوليه از زمين شناسي خواندم را -آنطور كه در خانواده تعريف شده و شناخته
شده بود -نشان دھم .ايران سرزمين لرزه خيزي است .ھميشه بوده و در آينده ھم خواھد بود.
زلزله ھاي ايران را چه كنم؟ از آمريكا و كانادا و فرانسه زلزله ھاي ايران را دورادور رصد كنم؟ و
اگر زلزله اي مخرب رخ داد سعي كنم خودم را برسانم و به بازديد مناطق زلزله زده بروم؟ و بعد
كشور را ترك كنم؟ بينابين زلزله ھا را چه كنم؟ به موضوعات كاري ديگر بپردازم؟ بي اغراق
بگويم كه كار در پيشرفته ترين پروژه ھاي پژوھشي دنيا من را راضي نمي كند ،اگر در ايران و در
مورد زلزله ھاي ايران نباشد .اصال نمي توانم تصور كنم كه دقيقه اي وقت روي غير از آنچه در
كشور انجام مي دھم ،به لحاظ حرفه اي مثال براي زلزله ھاي كوھھاي آلپ در اروپا ،يا آند در
آمريكاي جنوبي انجام دھم! شايد حمل بر تعصب بيجا ،بي منطقي و ...بشود ،ولي صادقانه آنچه را
باور دارم نوشتم .ھدف تخصصي من يكي كامال مشخص است :كار روي زلزله ھاي ايران .كدام
زلزله ھا؟ از چه نوع؟ صحنه ھاي زلزله ھاي منجيل ،١٣۶٩و اردكول قائن ١٣٧۶و بم ١٣٨٢
را مجددا مرور كنيد .پاسخ خود را مي گيريد .
دنياي علم دنياي كيفيت است .باالترين كيفيت ھاي توليد علم امروزه در بھترين دانشگاھھاي آمريكا
-بر اساس رده بندي ھاي موسسات مختلف -ديد مي شود .به نحوي كه بيست دانشگاه اول در
زمينه علم و فناوري و پانزده دانشگاه اول در زمينه علم انساني ھمگي در امريكا ھستند .البته
دانشگاھھا و موسسات پژوھشي با كيفيت باال در نقاط ديگر دنيا مثل كانادا ،انگليس و فرانسه و...
وجود دارند .از آسيا دانشگاھھايي از ژاپن -دانشگاھھاي توكيو و كيوتو -و اخيرا چين -
دانشگاه پكن -و سنگاپور و ..به رده صد دانشگاھھاي اول راه يافته اند .معيار مختلفي در اين رده
بندي ھا وجود دارد ،ولي كيفيت توليد علم و ميزان سرمايه گذاري در زمينه پژوھش و ميزان
كارآفريني و توسعه فناوري -كه با توليد مقاالت ،تعداد اختراعات و نوآوري ھاي ثبت شده بين
المللي ،تعداد جايزه نوبل ،و ...سنجيده مي شود -و ھمچنين حجم قرارداد و اعتبار پروژه ھاي
ارتباط با صنعت و جامعه ،در اين سنجش ھا نقش مھمي دارد .اينكه دانشگاھھا
و پژوھشگاھھاي ايران چرا در رده ھاي باال در سالھاي اخير نيستند ،تا حدي به عدم توجه به
استاندارد ھاي جھاني و درست عرضه نكردن كيفيت خود و داشته ھاي واقعي يه زبان جھاني
مربوط است -يك مورد خيلي ساده :نداشتن يك وي سايت به روز ،متنوع ،به سھولت قابل
دسترسي و - ...و البته عدم توجه به نمايه سازي مقاالت ،و عدم توجه به توليد علم و معرفي خود
به زبان جھاني و در معرض داوري بين المللي قرار دادن ،و بخشي از آن ھم به وضع و رده
واقعي انھا به دليل عدم سرمايه گذاري مناسب در زمينه نوآوري و فناوري ھاي جديد ،مربوط
است .ميزان كم سرمايه گذاري در زمينه پژوھش و توسعه فناوري در اين زمينه ،حضور كم رنگ
بخش خصوصي در پژوھش و توسعه و ...از زمينه ھايي است كه به جايگاه ما در رده ھاي پائين
در رده بندي ھاي بين المللي مي انجامد .البته به صورت موردي دانشگران ،آزمايشگاھھا و مراكز
بسيار با كيفيت باال در دانشگاھھا ،پژوھشگاھھا و موسسات پژوھشي ما وجود دارند كه با كيفيت
باالي بين المللي كار مي كنند .به نحوي كه اگر نحوه كار و كيفيت توليدات آنھا بررسي شود ،نمي
شود خيلي تفكيك كرد كه آنھا در كشوري صنعتي يا در حال توسعه در حال كار ھستند .از سوي
ديگر در سال گذشته پرديس دانشكده ھاي فني دانشگاه تھران و دانشگاه صنعتي شريف موفق شده
اند كه خود را به رده ھاي زير ١۵٠در دره بندي دانشگاھھاي مھندسي دنيا برسانند .بقيه گروه
ھا ،پرديس ھا ،و آزمايشگاھھاي پژوھشي ھم مي توانند خود را در استاندارد ھاي تخصصي
مربوط به خود-با رعايت استاندارد ھاي جھاني -باال بياورند .صرف نظر از اينكه كل دانشگاه يا
پژوھشگاه يا موسسه مربوطه در چه رده اي دسته بندي مي شود .
-طبيعي است كه توليد علم براي جامعه و علم نافع ،تكميل چرخه توليد علم ،فناوري و كارآفريني،
ھم موضوعي مورد توجه در استاندارد ھاي جھاني است و ھم به توجه ما به جامعه خودمان بر مي
گردد .منظورم ان است كه توجه ما به رده بندي جھاني به دور از توجه به محيط پيرامونمان،
لزوم و اھميت تمام اين فعاليت ھا براي جامعه خودمان و توجه به درد ھا و مشكالت جامعه خود
نيست .اصال ھم توليد علم بومي مورد توجھم نيست .چون علم جھاني است و بين المللي ،نسخه اي
رقيق شده يا تخفيف يافته از علم و فناوري به عنوان علم بومي قابل پذيرش نيست .مي توانيم
بپذيريم كه خداي ناكرده كسي بيماري سختي داشته باشد ،و داروي درد او را در يك نقطه از دنيا
وجود داشته باشد ،ولي ما توصيه كنيم كه از نسخه اي بومي ولي بدون كيفيت از آن دارو وجود
دارد كه بھتر است ھمان مصرف شود؟! در عوض از ھر فراورده ،محصول و توليد علمي باكيفيت
داخلي با غرور و با صداي بلند دفاع مي كنيم ،به آن مي باليم و براي آن حاضريم تبليغ ھم بكنيم .
-ما شاخص ھاي رده بندي كشور ھا به عنوان شاخص سعادت و شاخص توسعه انساني آشنا
ھستيم .جايگاه كشور خود را نيز در اين شاخص ھا مي دانيم .مي توانيم به بعضي تعريف ھا و
مالكھا در رده بندي ھاي ذكر شده انتقاد داشته باشيم يا اصال به بعضي از آنھا باور نداشته باشيم.
ولي به ھر حال اين شاخص ھا ھستند و ما نيز با انھا آشناييم ،و از شناخته شده بودن و
قابل پذيرش بودن بسياري از معيار ھاي اين استاندارد ھا در كشور خودمان ھم اطالع داريم .جالب
آن است كه حتي در ھمين رده بندي ھا نيز بعضي از معروف ترين كشور ھا نيز در رده اول اين
طبقه بندي ھانيستند .آمريكا در سال ٢٠٠٩كشور نھم در رده بندي شاخص سعادت و كشور
سيزدھم در رده بندي شاخص توسعه انساني است !.
-ما آرمان داريم .آرمان ما توسعه علمي و سعادت كشورمان است .براي آرمانمان ھم واقعبينانه
ايستاده ايم .اين موضوع بسيار مھم است .آرمان خواه بودن را اگر از انسان بگيريم ،بي ھدفي،
پوچي ،بي انگيزگي آدم را فرا مي گيرد .البته ما آرمان خواه واقع بين ھستيم .با تالش و ھمزمان ،
حوصله و صبر دنبال اين آرمان ھا ھستيم .
-ما مي دانيم كه بھترين دانشگاھھاي دنيا كجا ھستند .بھترين دانشگاه در رده بندي ھاي
وبومتريكس در ژوئيه ٢٠١٠دانشگاه ھاروارد است و به ترتيب دانشگاھھاي ام .آي .تي،.
استانفورد و بركلي –ھمگي در اياالت متحده -در رده ھاي بعدي قرار دارند .آنطور كه در بخش
قبلي اين يادداشت آوردم ،اين رده بندي ھا استاندارد خاص خود را دارند و حتي موسسات مختلف
طوري معيارھاي رده بندي را اعمال مي كنند ،كه نتيجه گاھي در سايت موسسات مختلف متفاوت
است .ولي واقعيت ھاي كلي و اصلي متفاوت نيستند و در دسته بندي ھاي انجام شده توسط
موسسات ،جاي دانشگاھھاي مھم مختلف خيلي باال و پائين نمي شوند .در اين شرايط كشورھاي در
حال توسعه نظير ما به سرعت در حال تالش براي كسب مدارج باالتر ھستند .دانشگاه ام .آي .تي.
در حال كمك به شيخ نشين ابوظبي براي احداث يك مركز توسعه پژوھش و فناوري ھاي پيشرفته
در ابوظبي –به نام المصدر -است .دانشگاه سوربون ھم كار مشابھي را در امارات به انجام رسانده
است .در عربستان سعودي در سال ٢٠٠٩دانشگاه جديدي براي توسعه فناوري ھاي پيشرفته در
سده بيست و يكم و كار بر روي مسائل و چالش ھاي پيش روي اين كشور در دھه ھاي آينده –
انرژي ،محيط زيست ،آب و -...به عنوان دانشگاه ملك عبدﷲ ايجاد شده است .دولت عربستان
سعودي تالش دارد كه اين دانشگاه با باالترين استاندارد ھاي بين المللي ھماھنگ شود .اينھا ھمه
نشان از عزم و اراده جدي حتي در منطقه پيرامون ما براي رسيدن به استاندارد ھاي باال از نظر
علم و فناوري در سالھاي آينده است .طبيعي است كه اين كشور ھا چشم انداز توسعه آينده خود را
از طريق توسعه اين نوع دانشگاھھا و پژوھشگاھھا ديده اند .ما ھم در ايران تالشمان در راستاي
توسعه علمي براي آينده ايران است .شكل درست آينده را دانشگران ھر كشور با تالش خود بايد
ترسيم كنند .بحث ھاي روزمره –ھر قدر مھم ،اساسي و حياتي باشند -جايگاھي اساسي در آنچه
گفتم –ترسيم آينده -به لحاط علمي ندارد.
-با استفاده از فناوري ھاي آي.تي .و اينترنت ،ھر كس در ھر كجاي جھان كه ھست به يك سامانه
جھاني متصل است .ارتباطات چون گذشته كند ،دير و غير موثر نيست .البته سرعت اينترنت در
ايران ھمچنان پائين است .گرچه دسترسي به اينترنت بيشتر شده و وزارت ارتباطات گزارش مي
دھد كه ضريب نفوذ در ايران حدود %٣٣است -گزارش وزير ارتباطات -٨٩/۵/٢١ ،و البته
كيفيت استفاده از اين فناوري در حال حاضر مانند كشور ھاي صنعتي نيست .ولي با ھمين امكان
موجود استفاده خوبي براي توسعه در كشورھاي در حال توسعه مانند ايران مي شود.
-ما در علم تجربي ملت با ريشه ي ھستيم .بخشي از پر افتخارترين بخشھاي تاريخ علم در سده
ھاي گذشته را ايرانيان به طور حاص و مسلمانان به طور عام رقم زده اند .ما خود را ميراث دار
بزرگاني چون خوارزمي ،ابوريحان بيروني ،ابن سينا ،خواچه نصير الدين طوسي ،غياث الدين
جمشيد كاشاني و عمر خيام مي دانيم .آن ستارگان تاريخ علم –تجربي و مشاھده اي -در زمانه خود
با تمام سختي ھا مكتب ھاي علمي را ھدايت مي كردند .متاسفانه به داليل مختلف كه در حوصله اين
يادداشت نيست –و قسمت بيشترش ھم در تخصص صاحب اين قلم نيست و ھنوز جا دارد
پژوھشھاي بي طرفانه و دقيق بر روي آن از سوي اھلش صورت گيرد -آن دوران طاليي علمي كه
ھدايتش نزد گذشتگان ما بود به پايان رسيد و سرزمين ما در يك دوران طوالني مكتب علمي
نداشت .حدود ١۶٠سال است –از تاسيس دارالفنون -كه دوباره كشور ما در حال تالش براي
داشتن ساختارھا و نھاد ھاي علم مدرن است .ما به سنت علمي گذشته نزد ايرانيان و مسلمانان
افتخار مي كنيم .مي دانيم كه بسياري از مكتوبات و تقريرات و روشھاي علمي ٧٠٠سال پيش به
كار امروز نمي آيد ولي داشتن پيشينه پرافتخار ،به باور ريشه دار بودن نگرش علمي در ايران ،و
غرور ملي نزد ما كمك فراوان مي كند .البته آنچه دانشگران امروز انجام مي دھند به استاندارد ھا
و ابزار و روشھاي مدرن و امروزي مربوط است ،و نه به علم قديمي سده ھاي گذشته.
-ما اينجا مي مانيم و تالش مي كنيم تا بر روي كار خود بيشترين تمركز را داشته باشيم .در
زمانه ھاي كه بيشترين حاشيه براي كار علمي وجود داشته باشد ،دانشگران بسيار بايد براي فكر
كردن به ھدفھاي خود بكوشند .ما ھمين كار را مي كنيم.
-ما از توجه رسانه اي ذوق زده به دستاوردھاي علمي ديگران دلسرد نمي شويم .ھنگامي كه
كاري مشابه به كارھاي ما را ،خارجي ھا ويا ايراني تباران مقيم خارج در زمينه ھاي كاري خود ما
انجام دھند ،بارھا بيشتر و پر رنگتر بازتاب مي دھند .سرمايه ھاي موجود و در كنار گوش خودمان
را گاھي فراموش مي كنند ،و آنچه ديگران انجام داده اند را با رنگ و لعاب خاص پوشش مي
دھند .ما حسود نيستيم ،وفكر نمي كنيم كه در ھاي خبري مملكت را و چشم ھا را بر روي كارھاي
مختلف علمي در سطح جھان بايد بست .ولي اشكال كار در انجا است كه ھر چه در بيرون انجام مي
شود انعكاس پر رنگ مي يايد ،ولي نگاه ھمراه با بي اعتمادي به ھمان كار در داخل –مشابه يا با
كيفيتي حتي بھتر از مورد خارجي -ھمچنان ادامه دارد .بدتر آن است كه ھنگام سرمايه گزاري و
تصويت پيشنھاد ھاي پژوھشي نيز اين بي اعتمادي به كار دانشگران داخلي ديده مي شود و كار را
براي ما سخت تر مي كند.
--ما مھمترين منبع ثروت ملي خود را جوانان مستعد ،توانا و كنجكاو ايران مي دانيم .مجله نجوم
دعوتي براي شركت در جلسه سخنراني علمي -سخنران :دكتر بھرام مبشر ،استاد كيھان شناسي
دانشگاه كاليفرنيا در ريورسايد -براي چھارشنبه ،٢٠-۵-٨٩بعد از ظھر ساعت ١٧تا ١٩در
كتابخانه حسينيه ارشاد تھران براي من فرستاده بود .من حدود بيست دقيقه دير رسيدم .محل
سخنراني را كتابخانه حسينه ارشاد تعيين كرده بودند ،البد با براورد اينكه حدود ٣٠تا ۴٠نفر
براي سخنراني خواھند آمد ،ولي در آن بعداز ظھر تابستاني ،آنقدر استقبال زياد بود -بيش از ٣٠٠
نفر امده بودند! -كه محل سخنراني را به سالن شماره ٢حسينيه ارشاد منتقل كردند )زير سالن
اصلي( .با تمام آنچه در جامعه ما از نظر مشكالت مختلف وجود دارد ،ديدن اين گروه وسيع كه
اكثرا جوان بودند ،بسيار شوق انگيز بود .اين اشتياق به علم در جامعه ما معني بسيار خوب و
مثبتي دارد و به نظزم اميد خوبي براي آينده به ما مي دھد .آينده ايران را اين جوانان باسواد،
كوشا ،مسئول خواھند ساخت .
-ما مي مانيم تا زمينه ھاي مثبتي در كشور خود از نظر علمي و تخصصي ايجاد كنيم و توسعه
دھيم .آنھا كه رفته اند اگر اين زمينه ھا را ديدند ،انگيزه اي به انھا دست داد براي يافتن ميدان كار
و تالش براي كشور خودشان ،اگر دوست داشتند ،برگردند .مي دانم كه باالخره بخشي از آنھا كه -
به ھر دليل-مھاجرت مي كنند ،يا حتي ابتدا براي تحصيل مي روند ولي بعدا به داليل مختلف ماندگار
مي شوند ،ھرگز به كشور بر نمي گردند .واقعيت ھاي اقتصادي و اجتماعي را نيز نمي توان ناديده
گرفت ،يك تنه ھم نمي توان با آنھا جنگيد .ولي ما با انگيزه ھاي ملي قوي كه داريم تا سر حد توان
براي زمينه سازي مثبت در كشور خود تالش مي كنيم .اين زمينه ھاي مثبت ،انگيزه خواھد شد
براي آنھا كه بخواھند برگردند .ھر چه طبقه متوسط -تحصيل كرده و مدرن -كشور پر تعداد تر
باشد ،آينده بھتري مي توان براي ايران انتظار داشت .ما مي مانيم تا اين طبقه متوسط مدرن در
صورت امكان پر تعدادتر شود - .ما مي مانيم و براي ايجاد بھترين ھا تالش خواھيم كرد .ما كم
خواه نيستيم ولي واقع بينيم .ھمه مشكالت و عقب افتادگي ھاي تاريخي و توسعه اي ايران را ما
موجب نشده ايم ،ولي با احساس مسئوليت ما براي آنكه ايران خانه خوبان شود ،واقع بينانه تالش
خواھيم كرد .كشور را نمي توانيم ناگھان زير و رو كنيم و ناگھان شرايط آن را به استاندارد جھاني
برسانيم .استاندارد ھاي زندگي در كشور ما ھمين ھست كه مي بينيم و مي دانيم .ولي اجازه تحقير
را به كسي نمي دھيم .در حد توان خود سعي مي كنيم زمينه سازي براي پيشرفت در حدي كه مي
توانيم بكنيم .
-ما غيرت ملي داريم ،به سنت ھاي خود احترام مي گزاريم و به ارزشھاي فرھنگ ايراني و
اسالمي خود باور داريم .اين بدان معني نيست كه ھر رفتاري در حوزه عمومي فرھنگ ايران رخ
دھد درست و منطقي است .خير ،اين نگاه متعصبانه را نداريم .به لحاظ حوزه كاري نيز باورم آن
است كه گردش كار در ساختار كنوني آموزش عالي -دولتي و خصوصي -بايد به صورت علمي نقد
و مشكالتش -كه فراوان است -حالجي شود .ولي باور داريم كه دنياي امروز ،و آينده مي تواند از
ارزشھاي فرھنگي و ملي ايرانيان بسيار بياموزد .ايران جھاني در يك مرز است .سرزميني كه
ھميشه اقوام مختلف با گوناگوني ھا گويشي و مدھبي در آن در طول تاريخ با بيشترين مدارا زيسته
اند .جالب است كه اين تنوع قومي و زباني ،شبيه تنوع اقليمي و گونه ھاي گياھي و جانوري
سرزمين ما ھم ھست .آب و ھواي سرزمين ما ھم ھمينطور متنوع است! گاه در جايي -در البرز يا
اردبيل -دارد برف مي بارد ،ھمزمان در جاي ديگر -در اھواز -مردم در گرماي حدود ۴۵تا ۵٠
درجه دارند زير آفتاب تابستان عرق مي ريزند! .اين سرزمين متنوع -از ھمه نظر -توانايي ھايي
بزرگي دارد .مھمترين امكانات بالقوه ملت ايران و سرزمين ما ھنوز در بسياري از زمينه ھا كشف
نشده است .فرھنگ دنيا در تعامل و گفتگو با فرھنگ ايران در طول تاريخ بده بستان مفيدي داشته
و به باور من در آينده ھم اگر اين تعامل و گقتگو انجام نشود ،چيزي در صحنه تعامالت دنيا -حداقل
در ھمين منطقه خودمان -كم خواھد بود .بزرگي و اھميت سرزمين ما با رويدادھاي سياسي و
اتفاقھاي اقتصادي روزمره كم و زياد نمي شود .آن كشور تازه تاسيس حاشيه جنوبي خليج فارس
كه بر گوشه اي از خاك ما نيز ادعاي بي جا دارد ،ھر چقدر به وضع و استاندارد زندگي غربي
درآيد ،پيشرفت اقتصادي كند ،زير ساخت ايجاد كند و بلند ترين برج جھان ،و پيست اسكي
مصنوعي در دل كوير ھم بسازد ،تنوع سرزميني ،تنوع قومي ،غناي فرھنگي ومنابع ما را ندارد .
حتي اگر خطوط ھواپيمائيش در سالھاي متمادي از نظر خدمات و كيفيت به صورت پي در پي به
عنوان بھترين خط ھوايي ھم انتخاب شود .اصال نظر به تحقير ھمسايگان ندارم و تعابير تحقير آمير
عاميانه براي ديگران را ھم اصال قبول ندارم .ولي اگر نوبت حساب و كتاب و مقايسه باشد،
سرزمين خود را واجد مشخصات ،تنوع و غنايي مي بينم كه در كشور ھاي مختلف ھمسايه نمي
بينيم .البته مشكالت خانه خود را ھم مي دانم و متعصبانه چشم بر آن ھا نمي بندم .ھمزمان ھم مي
بينم كه ھمين توسعه ھاي علمي و صنعتي در زمينه ھاي مختلف در كشور من رخ داده و در ھمين
كشور ھاي متحد -و دنباله -دنياي صنعتي ،كه ھمسايه ما ھستند يكي از اين اتفاقات در زمينه ھاي
بيولوژي ،فضايي ،پزشكي ،انرژي و ...رخ نداده است.
-البته تعارف كه نداريم ،مقياسھا و معيارھاي اقتصادي و استاندارھاي زندگي در دنياي امروز
مشخص ھستند .به باور من بخش زيادي از قشر تحصيل كرده ايراني اگر احترام ببيند و زمينه
براي كار و تالش ببيند و آنگونه بار آمده باشد كه با سختي ھا بستيزند ،ايران را ترك نمي كند و يا
اگر ترك كرده باشند به كشور بازمي گردند تا خدمت كنند .
-بخشي از اين يادداشتھا را به تدريج در وب الگم منتشر كردم .واكنش ھايي كه به صورت كامنت
و شفاھي گرفتم ،غير از تائيد و ھمدلي بعضي ،از اين دست ھم بود كه :ايران سرزمين فرصت ھا
نيست و موفقيت بر اساس شانس رخ مي دھد ،اين وطن،وطن كردن ھا آلوده به ريا و فريب كاري
است ،شما ھم كه در ايران مانده اي دنبال منافع و موقعيت باالتر خود ھستيد ،اينھا كه مي گوييد
ناشي از تعصب و عشق ملي گرايانه است ،چشم بر روي واقعيت ھا بسته اي ،شما دعوت به چيزي
مي كنيد كه بسياري براي فرار از اون روزشماري مي كنند ،فراموش نكنيد كه بسياري از بزرگان و
تأثيرگذاران عرصه علم و دانش در ايران ما كساني بوده و ھستند كه ساليان زيادي رو در خارج
بسر بردند ،شما ھم كه مانده اي طرفدار فرھنگ اسالمي بوده اي و ...به ھر حال گرچه ھمه نقطه
نظرھا را اينجا نمي توانم بياورم ولي اين نوع نقد ھا بر روي بحثي كه كردم وجود دارد .البته روي
اين نقد ھا ھم بحث دارم و ھمه را درست نمي دانم ،ولي به ھمه نظر ھاي مخالف نظر خود احترام
مي گزارم .ضمنا فرض مبنايي اين نوع واكنش ھا را آن مي دانم كه نگارنده را ايده آليستي وطن
خواه در نظر گرفته اند كه چشم بر روي واقعيت ھا بسته و ھمزمان در ھماھنگي با شرايط موجود،
و در ساختارھاي موجود دنبال موقعيتھاي بھتر است .من حرفم را به طور خالصه آوردم .به ھمه
آنھا كه رفته اند يا مي خواھند بروند ھم احترام مي گزارم .ولي آنھا ھم كه رفته اند و يا مي خواھند
بروند ،آيا ايده آلھايي از جنس خودشان ندارند؟ خوب ما ھم نظر خودمان را داريم .عيبي دارد؟ نظر
مان را كه نمي خواھيم تحميل كنيم؟
-ما اينجا مي مانيم ،ھر كه توانست ،امكانش را داشت و مھمتر از ھمه ،دلش خواست ،با ھم در
ھمينجا تالش خواھيم كرد .سعي مي كنيم به ھم اميد دھيم .دوست داريم دست به دست آنھا كه
دوست دارند و مثل ما فكر مي كنند بدھيم و دوست داريم تا به ھم كمك كنيم .به قول روانشاد
پروفسور كارولوكس ) ،(١٣٢٨-١٣٨٩آن چھره ماندگار ،آن استاد ارمني پاكنھاد دانشگاه تھران،
كه روحش با صالحان محشور باد:ايران مال ماست ،كجا برويم؟
پاينده ايران
مھدی زارع
تھران
جمعه ٨٩/۵/٢٢
Much more than documents.
Discover everything Scribd has to offer, including books and audiobooks from major publishers.
Cancel anytime.