Discover millions of ebooks, audiobooks, and so much more with a free trial

Only $11.99/month after trial. Cancel anytime.

فرصت آبی شعر
فرصت آبی شعر
فرصت آبی شعر
Ebook131 pages23 minutes

فرصت آبی شعر

Rating: 5 out of 5 stars

5/5

()

Read preview

About this ebook

در برگهای نخستین کتاب، با مانیفست شاعر نسبت به شعر خویش و دیگران شاعران زمانه آشنا می شویم:
شرم باد مرا اگر بسرایم كه گویندم «شاعر»! است و دریوزگی چند نگاه تحسین‌ آمیز و سطحی را از پیراهن عقل به درشوم.
شرم باد مرا شرمی عظیم، اگر واژگانی چند به رشته كشم كه گویندم «اهل قلم» است و سخن‌ پرداز؛ در این نمایش ‌بازارِ عرضه‌ی «خود»، كالایی باشم پیچیده در زرورقی چشم ‌فریب، باد به غبغب افكنده‌ یی تهی‌ مغز، پركننده‌ی گوش‌ ها. و آوخ! تهی از حقیقت دلقكی، رقصنده با باد و آنچه «پسند روز» نام دارد. شرم! شرم!

آوخ! بناگزیر در زمانه ‌یی می‌زیم كه باید كلمه را با فواره‌ی خون شست و با ناب‌ ترین نباریده‌ی باران تطهیر كرد. آب دریاها را باید به مدد طلبید. نه، نه... اقیانوسی از اشك های خداوند بایست.
خدایگانان كلام، بی‌ برآمدن بر بلندا های نیالوده‌ی دار، از كدام ارتفاع گویا می ‌توانند عصمت واژگان را جار زنند؟! بی‌سوختن «با آتش و نفت و بوریا» سخنان شان چگونه خواهد توانست وجدان ها را به حریق عشق دركشد؟!
...
پس سوگند به قلم اگر درد نگار است و وفادار به زردچهرگان آزرمگین؛ قلمی، مركب آن خون نا میرای شهیدان و اشك جگرسوز مادران داغ، از امروز تا همیشه.
پس سوگند به قلم سوگند اگر در پای دستار به سر خوكان فرهنگ‌ كش نریزد، قیمتی لفظ در دری را.
پس سوگند به قلم و صاحب آن؛ اگر با لبانی دوخته از دلی سوخته می ‌نویسد‌ كلماتی ممنوع و شهرآشوب را.

و شكسته باد قلم آنگاه كه در طیلسان قضا حكم اعدام امضا می‌ كند و به نام شرع فرمان می‌ دهد به مرگ، و به ایلغار؛ و آنگاه كه توجیه‌گر مثلث قدرت است.

آه! «درین زمانه‌ی عسرت» به‌جز شكستن سرانگشتان خویش و به قلم تبدیل كردن آن، كدام واژگان سپید می‌ توانند اعتماد رفته را به جوی انسان بازگردانند؟! اگر شاعران نخستین شهید واژگان خویش نباشند؟

LanguageEnglish
Release dateFeb 12, 2019
ISBN9780463320532
فرصت آبی شعر
Author

علیرضا خالو کاکایی

Ali reza khalo kakaee is an Iranian poet, songwriter, and Iranian authorThis exiled artist is against fundamentalist ruling of Iran.He comes from a country that taken hostage by reactionary and terrorist mullahsHe could not live in Iran for a different opinion and libertyHe was not allowed to publish their books freely in IranIran's freedom for this progressive intellectual is equal to his lifeWe publish some of his books for world-wide acquaintanceYour welcome to these books will spread freedom in Iranعلیرضا خالوکاکایی با تخلص (ع. طارق) شاعر، ترانه‌ سرا و نویسنده‌ی آزادی خواه و آوانگارد ایرانی است. او زندگی و قلمش را صرف مبارزه با دولت فناتیستی ایران کرده است. ما جمعی از ادب دوستان، تصمیم گرفتیم ـ بخشی از آثار او را که در اینترنت موجود است ـ بدون دخل و تصرف و با رعایت قوانین کپی رایت، باز نشر و منعکس کنیم. امیدواریم بتوانیم آثار سایرین هنرمندان مردمی و در تبعید را نیز در آینده در نوبت انتشار قرار دهیم.این هنرمند ایرانی مخالف با بنیادگرایی مذهبی، بر اساس خاطراتی که در کتاب «من و برف‌های سهیل» نوشته، در سال ۱۳۴۱ در یک خانواده‌ی فقیر در شهر سنقر کلیایی به دنیا آمد. به نقاشی و کتاب علاقه وافر داشت. در ۱۴سالگی یک مجموعه قصه برای کودکان نوشت. در ۱۵سالگی با خواندن کتاب‌های دکتر علی شریعتی، صمد بهرنگی و دفاعیه‌های مهدی رضایی به دنیای مبارزه و سیاست قدم گذاشت و همراه با جوانان آزادیخواه و انقلابی شهر به فعالیت زیرزمینی روی آورد. با شروع تظاهرات دانش‌آموزی علیه شاه در سال ۱۳۵۷ به آن پیوست و در سرنگونی دیکتاتوری نقش فعال داشت. با تأسیس جنبش ملی مجاهدین به عضویت در آن درآمد. در سال ۱۳۶۰ با تأثیرپذیری از جان باختن تعدادی از دوستانش به سرودن شعر متمایل شد. به دلیل مخالفت با دیکتاتوری ولایت فقیه و استبداد جدید در زیر پرده‌ی دین زندگی مخفی اختیار کرد. در سال ۱۳۶۵ از طریق غیرقانونی از ایران خارج شد و به مقاومت سازمان یافته علیه دیکتاتوری پیوست.او در باره‌ی زندگی مخفی خود در مقدمه‌ی کتاب سکوت آبی ماه، دومین مجموعه شعر خود، این‌چنین نوشته است:«آن سال به دلیل فشارهای عظیم روحی، تنهایی در پشت درهای بسته و پنجره‌های تاریک، در به دری و آوارگی و تحت تعقیب بودن به وسیله‌ی پاسداران، و زیستن ۲۴ساعته در وضعیت آماده‌باش، تازه به شعر روآورده بودم و داشتم در کنار فعالیت‌های سیاسی، آن را تجربه می‌کردم. البته آشنایی‌ام با ادبیات و نیز داستان‌نویسی به ۱۴سالگی‌ام برمی‌گردد؛ یعنی ۵سال زودتر از خطرکردن ناشیانه در وادی شعر. شعر را نه برای شاعر شدن و بودن یا چاپ کتاب، که سنگ صبوری می‌دیدم که می‌توان دل‌زمزمه‌های مکنون را با آن در میان نهاد.روزهای سیاهی که بر روشنفکران و آزادیخواهان ایران در حکومت ولایت فقیه گذشته و می‌گذرد، قابل بازگفتن نیست.اگر روزی سلطان محمود غزنوی در پاسخ به خلیفه‌ی عصر خویش می‌گفت: «من از بهر عباسیان انگشت در کرده‌ام در همه‌ی جهان و قرمطی می‌جویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار می‌کشند...» روح الله الموسوی الخمینی، خود خلیفه بود و امرش مطاع، او آزادیخواهان و دگراندیشان عصر خود را «منافق»، «مرتد»، «مهدورالدم»، «محارب»، «یاغی» و «باغی» خوانده و فتوای او برای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان۶۷ این بود:«رحم بر محاربين ساده‏ انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و كينه‌ی انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمائيد، آقايانی كه تشخيص موضوع به عهده‌ی آنان است وسوسه و شك و ترديدنكنند و سعی كنند [اشداء علی الكفار] باشند.»به پای دارندگان چوبه‌های دار و جلادانش که گویی این میزان از درنده‌خویی را ظرفیت نداشتند، با دست‌های مرتعش، از طریق احمد خمینی رقعه‌یی نوشته و شک خود نسبت به شامل بودن حکم در مورد همه‌ی زندانیان را، در سوالی ضمیمه‌ی این حکم کردند. پاسخ‌ آنها به سرعت داده شد:«هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگی به وضع پرونده‏‌ها در هر صورت كه حكم سريع‌تر انجام گردد همان مورد نظر است.»آری، من در چنین شرایطی با شعر محرم شدم و به آن رو کردم. پیشاپیش بگویم که این قفس‌های رنگین از کلمات، به لحاظ هنری فاقد ارزش هستند. آنچه آنها را در حال حاضر از پاکسازی و به دور ریخته شدن، مانع می‌شود، خاطرات و خطرات و پاره‌های عزیزی از عمر هستند که نمی‌توان کتمان‌شان کرد. مطمئن هستم و ایمان دارم روزی خواهد رسید که نسل‌های پس از ما، آزادی را تنفس خواهند کرد و آزادی را خواهند اندیشید، در آزادی از آزادی خواهند نوشت؛ این سیاه‌مشق‌ها برای آنان است.علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) با اینکه به‌طور حرفه‌ای به مبارزه با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران اشتغال داشته اما آثار متعددی در زمینه‌ی شعر و نثر دارد. او از شاعران و نویسندگانی است که پیوسته به نوگرایی باور داشته و هیچگاه در یک سبک درجا نزده است. علاوه بر شعر، داستان کوتاه و رمان، در زمینة وزن شعر و اسلوب نویسندگی تجارب خود را ارائه کرده است. برخی نوشته‌های موجز او تم عرفانی ـ فلسفی دارد. نمونه‌هایی از آن را در کتاب‌های دل‌گریه‌های قلم، درنگ‌پاره‌ها و مکث در پرانتز آبی می‌توان یافت. او و دیگر شاعران و نویسندگان آزادیخواه و در تبعید، خود را شاعران مقاومت ایران می‌خوانندع. طارق، شعر مقاومت را در یکی از مقاله‌های خود این‌گونه تعریف می‌کند«حین نبرد انقلابی‌ ، پیوسته عواطفی به منصه‌ی ظهور می‌رسند که فرصت پرداختن به آنها نیست؛ از دعای بدرقه‌ی مادری گرفته‌ ، تا سفره‌یی نان و پنیر که یک روستایی برای چریک زخمی فراهم می‌آورد، تا کبوتری که بر لبه‌ی بام یک خانه‌ی تیمی قبل از تسخیر‌، آرامش ابریشمی خود را جار می‌زند و تا دانه‌یی که دستی برای گنجشکان می‌پاشد؛ قبل از اینکه گلوله‌یی قلب او را از هم بپاشاند.لحظاتی هستند؛ لحظاتی نادر و معصوم؛ لحظاتی که چشمان خونی جلاد و نگاه‌های چوبی نامحرم‌، آن را نمی‌بینند؛ لحظاتی که در رژه‌ی زنجیرها و تازیانه‌ها گم می‌شوند. شعر مقاومت، این لحظات را از زیر غبار فراموشی نجات می‌دهد و آنها را از خلوت خاطرات آفرینندگان و ناظران آنها بیرون می‌کشد و با قلم بر انگاره‌ی سپید کاغذ می‌سپارد تا وجدانهای حساس انسانی‌، آن را در حال و آینده دریابند.شعر مقاومت ـ با این تعریف ـ بیان لحظات و صداهای گذرا و فراموش شده است. سوژه‌های شعر مقاومت، بسیار متنوع و پردامنه‌اند و عواطف ناب و گسترده‌یی را در برمی‌گیرند؛ سوژه‌ها و عواطفی که شاعر مقاومت، یا عاجز از بیان تمامی آنهاست‌، یا فرصت تصویر آنها را ندارد زیرا خود در متن آتش است و جزیی از جریان متلاطم مبارزه.آری، شاعر مقاومت‌، در گرماگرم نبرد سهمگین سرنوشت‌، مجال روی کاغذ آوردن ندارد او تنها به ثبت حادثه‌یی در عاطفه‌ی خود بسنده می‌کند و با قطره اشکی تأثر خود را بروز می‌دهد تا پیش‌آیی دقیقه‌یی چند برای ثبت و تصویر؛ که ممکن است هیچ‌گاه پیش نیاید.»کتابهای زیر تاکنون از علیرضا خالوکاکایی تاکنون در فضای مجازی به انتشار رسیده است:شعر:دیدم خدا می‌گریست ۹۶ ـ ۱۳۹۳فرصت آبی شعر ۹۶ ـ ۱۳۹۳آخرین حرف خزان ۱۳۶۰آبی‌ترین و سفر ۱۳۷۳آواز ماهیان ۱۳۶۸باریدن از ناگهانتبعید به شعرهای خیس ۶۶ ـ ۱۳۶۵تپش در میان دو مرگ ۷۶ـ ۱۳۷۳تکرار تا زیبایی ۶۹ ـ ۱۳۶۸چامه‌های فصل خاکستر ۶۵ ـ ۱۳۶۰در تبعید خاک ۱۳۸۰سایه‌ها و باد ۷۹ ـ ۱۳۶۷سکوت آبی ماه ۱۳۶۰گفتیم نه و ایستادیم ۸۰ ـ ۱۳۷۹رمان:آنان که با منند بیایند ـ جلد۱ ۱۳۹۷ـ ۱۳۸۶آنان که با منند بیایند ـ جلد۲آنان که با منند بیایند ـ جلد۳آنان که با منند بیایند ـ جلد۴داستان کوتاه:بهار از دیوارها گذشته بود ۱۳۶۷برف‌ها و سکوت ۱۳۶۴مقاله و جستار:بالهای بی قافیه ۱۳۹۳مترسک و پرنده‌ی نخستین خطر ۱۳۹۷جوانه‌های آبی چخماق ۱۳۹۷چکه‌های ترد عقیق ۹۸ـ ۱۳۹۷قیام تا آزادی ۱۳۹۶میان من و نگاه ۱۳۸۴تحقیق:جادوی نوشتن (یادداشت‌هایی در باره‌ی نویسندگی) ۱۳۸۳نبض احساس (آشنایی با وزن یا ریتم در شعر کلاسیک، نیمایی و شعر سپید) ۱۳۸۳مافیای بیت خامنه‌ای و اهمیت تحریم آن ۱۳۹۸فلسفی ـ عرفانی:دل‌گریه‌های قلم ۱۳۸۸درنگ‌پاره‌ها ۱۳۸۹مکث در پرانتز آبیخاطره و اتوبیوگرافی:من و برف‌های سهیل ۱۳۸۳نمایشنامه:سفر تا اعماق آینه ۱۳۸۳

Read more from علیرضا خالو کاکایی

Related to فرصت آبی شعر

Related ebooks

Poetry For You

View More

Related articles

Related categories

Reviews for فرصت آبی شعر

Rating: 5 out of 5 stars
5/5

1 rating0 reviews

What did you think?

Tap to rate

Review must be at least 10 words

    Book preview

    فرصت آبی شعر - علیرضا خالو کاکایی

    فرصت آبی شعر

    عليرضاخالوكاكايي (ع. طارق)

    شعرهای ۹۶ ـ۱۳۹۳

    Title: Poem's blue opportunity

    ISBN: 9780463320532

    Author: Ali reza khalo kakaee

    Publisher: Smashwords, In

    در روزگاری كه «قصابان بر گذرگاه ‌اند با كنده و ساطور»‌، شایسته است كه كلمات ممنوع را با انگشتان بریده‌ی خویش بنویسیم و بر دارِ قلم برآییم تا لعنت تاریخ نشویم.

    در جایی كه خدا به قلم سوگند می خورد زنهار! زنهار! اگر قلم را در خدمت دشمنان قلم و انسان درآوریم، و به سودای مرده ریگی حقیر از زخارف دنیا‌، انسانیت خویش را به حراج گذاریم.

    نوشتن و سرودن از «انسان» در حاكمیت قصابان‌، خود حماسه است و زیباتر از آن نیست كه خود نخستین شهید قلم خویش باشیم.

    فهرست

    اگر شاعران نخستین شهید واژگان خویش نباشند

    به من فرصت آبی شعری ببخش!

    کسی می‌ آید

    خواهر کوچک اشک چه می ‌خواهد؟

    خبرگان در قواره‌ی تعریف

    ۳۰هزار بار به تو گفتم نه!

    خانه‌ی دوست کجاست؟

    خاطره از طراوت حضورتان هنوز خیس است

    و کمک دست توانای تو باید باشد

    رفت تا میوه بچیند از دانایی نور

    جنجالی تبلیغاتی در معبر هیچ

    حلب، شرم انسان معاصر

    عملیات انتقام دراکولا

    اردوگاه ترانزیت موقت!!!

    هزاره‌ی غرور سرزمین مرا به دوش می‌کشی

    باز پاییز است

    نامه ‌ات را خواندم برادر جانم فرزاد!

    ایستاده ‌ام بلند

    بازمی‌آیم

    تو بیا که دست‌های من از لمس نهایت شب می‌آید

    چه کسی گفت اقیانوس‌ها می ‌میرند

    دریا چقدر تنهاست!

    اگر شاعران،

    نخستین شهید واژگان خویش نباشند...

    هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم، همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتنش ...

    چون احوال عاشقان نویسم نشاید،

    چون احوال عاقلان نویسم نشاید،

    هرچه نویسم هم نشاید،

    و اگر هیچ ننویسم هم نشاید،

    و اگر گویم نشاید،

    و اگر خاموش گردم هم نشاید

    و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید

    [عین‌القضات همدانی]

    ***

    شرم باد مرا اگر بسرایم كه گویندم «شاعر»! است و دریوزگی چند نگاه تحسین‌ آمیز و سطحی را از پیراهن عقل به درشوم.

    شرم باد مرا شرمی عظیم، اگر واژگانی چند به رشته كشم كه گویندم «اهل قلم» است و سخن‌پرداز؛ در این نمایش ‌بازار عرضه‌ی «خود»، كالایی باشم پیچیده در

    Enjoying the preview?
    Page 1 of 1