Professional Documents
Culture Documents
امیر کبیر
امیر کبیر
-1کودکی
امیرکبیر فرزند کربلیی محمد قربان از اهل قریه «هزاوه« واقع در دو
فرسخی شمال غربی شهرستان اراک است .به مناسبت اینکه هزاوه در
مجاورت فراهان ،زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت ،کربلیی
محمد قربان در سلک نوکران میرزا عیسی قائم مقام بزرگ درآمد و به
مقام آشپزی رسید و در زمان میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم (صدرا
اعظم محمدشاه) مقام نظارت برآشپزخانه را احراز کرد و در اواخر عمر
قاپوچی قائم مقام شد .تمام این سمتها ایجاب می کرد که میرزا تقی با
اطفال خانواده قائم مقام محشور بوده است.
1
توجه :مرحوم اقبال درباره هوش او می نویسد :
در دوران کودکی ناهار بچههای قائم مقام را می آورد .پشت در اتاق به
انتظار تمام شدن صرف نهار برای بردن ظرفها می ایستاد ،در همین
مدت کوتاه گوش به کلمات معلم که به بچهها درس می آموخت می داد
هرچه می شنید فرا می گرفت .یک روز قائم مقام برای امتحان از
بچههایش هرچه می پرسید آنها از عهده جواب بر نمی آمدند ،میرزا تقی
خان به آن سئوالت جواب صحیح می داد .قائم مقام پرسید :اینها را از
کجا آموختهای ؟ گفت :از پشت در اتاق که در آن مدت کوتاه به گفتههای
معلم گوش می دادم قائم مقام خواست به او جایزه بدهد میرزا تقیخان
به گریه افتاد و گفت :عوض جایزه به معلم دستور بدهید که آن درسها را
به من هم بدهد .قائم مقام خیلی خوشش آمد و دستور داد که معلم او را
درس بدهد .امیر در نامهای می نویسد :آقا بزرگ پدرم را صدا زد و
سفارش کرد که کربلیی قدر این پسر را بدان این فرزند قوانینی بزرگ
به روزگار می گذارد .من در چهرهی وی فراز و نشیبهایی می بینم که
مایلم نهفته باقی بماند.
قائم مقام بزرگ در اولین نشانه هایی که در وی نسبت به نوشتن مقالت
مشاهده می کند ،امیر را به نگارش نامه ها و مکتوبات و خاصه «منشآت
قائم مقام« که یکی از مهمترین آثار ادبی سدههای اخیر است مامور می
کند.
-2نوجوانی و جوانی
پس از وفات میرزا بزرگ میرزا ابوالقاسم قائم مقام به صدرات عباس
میرزا منصوب گردید و تمام توجه خویش را در جهت تکمیل آموزشهای
امیر بکار گرفت .نشانههای فراوانی در دست است که نشان دهنده
ترقیات سریع امیر در دستگاه قائم مقام و عباس میرزا است .حتی در
تنظیم عهدنامه ترکمانچای وی جزء منشیان و مستوفیان رسمی بوده
است .چنانچه عباس میرزا در نامهای که به فرزندش می نویسد تمام
امور محاسباتی آذربایجان با کنسولگری بریتانیا را به عهده او می گذارد.
قائم مقام عادت داشت در همه جا جاسوسی داشته باشد .ظاهرا امیر را
که محرم و طرف اعتماد او محسوب می شد در پیش میرزا محمدخان
زنگنه (امیر نظام) گذاشته بود .امیر از سمت لشکرنویسی به مقام
منشیگری نظام ارتقاء یافت و کم کم مستوفی نظام شد و در این مقام
بود که سفر روسیه پیش آمد.
او در سفر به روسیه به سال ۱۲۴۴و در سال ۱۲۵۳هـ.ق که وزارت
نظام آذربایجان را یافت همراه ناصرالدینمیرزای ولیعهد هفت ساله و
امیر نظام زنگنه برای ملقات با تزار روس به ایروان رفت در این
ماموریت که برای عذرخواهی از قتل گریبایدوف که در ایران رخ داده
بود ،انجام میشد ،از تزار روسیه معذرت خواست و طوری عمل نمود که
مورد تائید و پسند تزار و دربار ایران قرار گرفت .امیرکبیر در سفر به
روسیه به مؤسسات فرهنگی ،نظامی و اجتماعی آنجا توجه نمود و به این
فکر بود که راه ترقی ایران نیز داشتن دانشگاه و تشکیلت نظامی و
فرهنگی منظم است.
2
توجه: 1
مرگ امیر نظام در ۱۲۵۷در تبریز باعث شد میرزا تقی خان به منصب
وزارت نظام برسد .حاجی میرزا آقاسی (صدر اعظم) به علت ترس از
قدرت امیر در آذربایجان او را به ماموریتی دشوار در ارزنه الروم روانه
کرد که امیدی به حل اش نبود.دومین ماموریت وی رئیس هیات سیاسی
ایران به ارزنهٔالروم برای حل اختلف مرزی بین ایران و امپراتوری
عثمانی بود .در این ماموریت که نزدیک به دو سال طول کشید علوه بر
آشنایی با زدو بندهای سیاسی شرق و غرب با دلیری خاصی توانست
اختلف مرزی را به نفع ایران پایان دهد و محمره و اراضی وسیع طرف
چپ شط العرب را که مورد ادعای عثمانیها بود به ایران ملحق کرد .این
اقدام و پیشنهادهای مفید امیرکبیر ،مورد عناد و حسادت حاجی میرزا
آغاسی قرار گرفت.
در این سفر صورت مجلسها و گزارشهای نماینده انگلیس در کنفرانس و
سفیر آن دولت در اسلمبول نشان می دهد که بسیار سنجیده سخن می
گفت و موقع شناس بود و در مذاکرات شیوهای بسیار ماهرانه داشت
بطوری که تحسین دوست و دشمن را برانگیخت.
سفرهای امیرکبیر به روسیه و ایروان و عثمانی و مشاهده پیشرفتهای
آنان در آینه خاطر او تأثیر بخشید .میرزاتقی خان وزیر نظام سه روز بعد
از رسیدن خبر مرگ محمدشاه به تبریز ناصرالدین میرزا را در این شهر
به مقام سلطنت نشانید و او به ناصرالدین شاه معروف شد و اسباب کار
حرکت او را فراهم نمود .در میانهی راه میرزا تقی خان وزیر نظام را
رسما ً به لقب امیر نظامی ملقب ساخت این شغل پس از فوت محمد
خان زنگنه به هیچکس داده نشده بود.
توجه: 2
-جزئیات بیشتر در این باره در قسمت سفرهای سیاسی امیر کبیر صفحه 11 – 8آورده شده 1
-رسیدن به صدارت و دشمنی های بیشتر علیه او مخصوصا ً مهدعلیا از این زمان آغاز شد. 2
3
امیرکبیر در قدم اول به مصلحت وقت یا بر اثر فشار کار دار انگلیس و
مهدعلیا چارهای ندید جز آنکه میرزا آقا خان نوری وزیر لشکر سابق را در
کارهای دولتی دخالت دهد و او را به وزارت کشور منصوب کرد .این کار
تا حدی به صلح امیر بود چون او نسبت به امور مالی و کشوری کلیهی
نقاط ایران آگاهی نداشت اما میرزا آقاخان بر همه این امور بصیرت
داشت.
نخست به امنیت داخلی پرداخت .سالر را که در خراسان گردنکشی
میکرد و از جانب روسها و انگلیسیها حمایت میشد سرکوب کرد.
.1پایان فتنه سالر در خراسان
-حمزه میرزا اندکی قبل از فوت محمدشاه بر اثر فشار شدیدی که از
طرف سپاه سالر در مشهد به او وارد آمد و نیز حمایتی که به جمعی از
مردم مشهد از سالر می کردند ،ناگزیر آن شهر را رها کرد و بار دیگر
مشهد به تصرف سالر درآمد.
-2در این زمان سالر یار محمدخان حاکم هرات را به کمک خود طلبید و
حاکم مزبور با سپاه افغانی از هرات به مشهد حرکت کرد.
-3در نزدیکی جام ،حمزه میرزا با دادن وعده هایی چند به یار محمدخان
او را با خود همداستان نمود و متحدا ً به مشهد حمله بردند.
-4مدت 8ماه زد و خورد بین سپاه سالر و هواداران او و سپاهیان حمزه
میرزا و متعهد او یار محمدخان ادامه داشت.
-5در این زمان امیرکبیر حمزه میرزا را به تهران احضار کرد و او را به
حکمرانی آذربایجان منصوب نمود و یار محمدخان را نیز نوازش و
استمالت کرد.
-6امیرکبیر سلطان مراد میرزا حسام السلطنه عموی ناصرالدین شاه را
با سپاه کافی و تجهیزات کامل به خراسان روانه ساخت .
-7او همجنین یکی از معتمدان خود ،چراغعلیان کلهر را با نامه هایی
خطاب به بعضی از علمای مشهد که در آن شهر صاحب نفوذ بودند و نیز
نامه ای محبت آمیز خطاب به سالر به مشهد فرستاد و سالر را اغفال
کرد.
-8بدین ترتیب زمانیکه سپاهیان حسام السلطنه نزدیک مشهد رسید
سالر در محاصره افتاد و سرانجام دستگیر شد.
-9ناصرالدین شاه امر داد که سالر را با فرزندشن امیراصلن خان و
برادر وی به قتل رساندند ( 1265هجری)
-10حسام السلطنه به حکومت خراسان و یارمحمدخان افغان با لقب
ظهیرالدوله به حکومت هرات منصوب شدند.
در نامههایی که به نمایندگان سیاسی و نظامی روس مینوشت و در
جوابهایی که میداد ،دلیری و ثبات رای و میهن پرستی موج میزند.
اولین اقدام امیر برای سروسامان دادن به اوضاع کشور تمرکز قدرت یا
مبارزه با ملوکالطوایفی بود زیرا به محض اینکه محمدشاه از میان رفت
فتنه و آشوب سراسر مملکت را گرفت .بطوری که
در مرکز دارو دستهی آصفالدوله و جمعیت آذربایجانیها به رهبری
صدرالممالک و جمعیت طرفدار حاج میرزا آقاسی و… برای کسب قدرت
در دربار شاه جدید ،بجان هم افتادند.
4
در نقاط مختلف ایران شورشهایی صورت می گرفت که بی ارتباط با
بیگانگان نبود مانند فتنه باب در شهرهای شمالی و شمال غربی –
شورش سالر پسر آصفالدوله در شرق و شمال -شورش فوج قهرمانیه
علیه امیر که او در مدت کوتاهی توانست همهی یاغیان و تجزیه طلبان را
سرکوب کند.
در ربیعالول ۱۲۶۵هـ.ق ناصرالدین شاه خواهر خود عزتالدوله را به
عقد میرزا تقی خان در آورد .این ازدواج عزت و احترام امیر را بیش از
پیش در نظرها افزود و برای او در مقابل دشمنان و مخالفینش قدرت و
قوتی دیگر شد.
.2پایان قیام بابیان در ایران
-1هنگام علی محمد شیرازی در قلعه چهریق ،پیروان او در غالب او
ولیت ،مردم ایران را به دین جدید خود فراخواندند.
-2چون علما و مردم مسلمان به مخالفت با آنان برخاستند ،کم کم بین
اصحاب دو گروه کار به نزاع و فتنه و قتل کشید و باعث زحمت و آشوب
جامعه شد.
-3تعصب زیاد بابیان در نشر آئین جدید خود حکومت وقت را به مقابله با
آنان واداشت.
امیرکبیر را مانع پیشرفت کار خود می دانستند به توطئه برای قتل او
اقدام نمودند .اما این توطئه مکوشف شد و توطئه کنان به سختی عذاب
دیدند.
-4امیرکبیر برای دفع فتنة بابیان که باعث اختلل امنیت غالب ولیات
شده بودند مأمورین مخصوص فرستاد و در همه جا روسای ایشان را
بدست این مأمورین مغلوب و مقتول کرد.
-5ولی در مازندران و زنجان به مقاومت سخت آنان مواجه شد ،عاقبت
این دو ولیت را هم که به سختی از خود دفاع می کردند در سال 1265
شکست داد و قلعه های ایشان را گرفت.
-6در موقع زد و خورد سپاهیان امیرکبیر با بابیان ،سیدعلی محمدباب در
قلعة چهریق ماکو زندانی بود .و پس از دفع مجاهدین بابیه ،به دستور
امیرکبیر فرمان قتل او صادر شد و سیدعلی محمد را از چهریق به تبریز
آوردند و پس از ترتیب مجلس مناظره ای بین او و علمای تبریز ،او را در
روز دوشنبة 27شعبان 1266تیرباران کردند.
-7پس از کشته شدن سیدعلی محمد بین پیروان او بر سر جانشینی باب
اختلف شد عده ای پیرو میزا یحیی نوری معروف به صبح ازل شدد.
طایفه دیگر که اکثریت یافتند تابع میرزا حسینعلی نوری بها الله شدند.
-8اتباع بهاء الله که به بهائیه معروف شدند در دشمنی با اتباع صبح ازل
یعنی ازلیه پیروز شدند.
-9در سال 1268یعنی بعد از قتل امیرکبیر بابیه در تهران در 28شوال
به طرف ناصرالدین شاه تیر انداختند .اما تیر خطا کرد و بر اثر آن جمعی
از روسای بابیه پایتختن دستگیر و به طرز فجیعی به قتل رسیدند.
-10بدین ترتیب با کفایت و کاردانی امیرکبیر فتنه بابیان در ایران خاتمه
پذیرفت.
5
▪ اصلحات داخلی -امیر در جهت اصلحات عمومی مصمم گشت که
تشکیلت اداری کشور را یکسره اصلح کند .خرید و فروش حکومت
ولیات را بر اندازد .طبقه دهقان را از ستمگریهای گذشته آزاد نماید و
اصول مالیاتی ایران را تغییر دهد .از مواجب و مستمریهای گزاف
شاهزادگان و درباریان و دیوانیان و روحانیون کاست .برای پادشاه حقوق
ثابت معین کرد .بر عایدات دولتی افزود و میان دخل و خرج دولت موازنه
برقرار نمود.
▪ در اصلح دستگاه عدالت -دیوانخانه و دارالشرع را بر اصول تازهای
بنیاد نهاد .امور عرفی و شرعی را از هم جدا کرد .اقلیتهای مذهبی را از
احجافهای شرعی رهانید .آئین آزار و شکنجه را ممنوع گردانید .رسم
بست نشستن را شکست و حکومت قانون را استوار گردانید.
▪ در اصلح اخلق مدنی – رشوهخواری و دزدی و پیشکش دادن حکام و
دیوانیان و سیورسات لشگریان را برانداخت .
▪ در اصلح امور شهری-چاپارخانه و پست جدید را راه انداخت – قانون
تذکره دادن را بنیان نهاد آبله کوبی را تعمیم داد .جزوههایی در مبارزه با
آبله و با میان مردم و ملیان منتشر نمود .یخچالها را از آلودگی پاک کرد.
به سنگفرش کردن کوچه ها پرداخت – نخستین بیمارستان دولتی را بنا
نهاد .برای حرفه پزشکی امتحان طبی مقرر کرد ،کروکور و گدای شهر
را جمع کرد .از نهر کرج آب به تهران جاری نمود و قانونی برای تقسیم
آب نوشت .در بیرون شهر تهران خانههای تازهای ساخت .در همه
شهرها قراولخانه تأسیس نمود و حتی به مرمت بناهای تاریخی توجه
داشت.
توجه:
● روزی که امیرکبیر به شدت گریست
سال ۱۲۶۴قمری ،نخستین برنامهی دولت ایران برای واکسن زدن به
فرمان امیرکبیر آغاز شد .در آن برنامه ،کودکان و نوجوانانی ایرانی را
آبلهکوبی میکردند .اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبی به امیر کبیر
خبردادند که مردم از روی ناآگاهی نمیخواهند واکسن بزنند .بهویژه که
چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن
زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان میشود.
هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتل به بیماری آبله جان باختهاند،
امیر بیدرنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج
تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد .او تصور می کرد که با این فرمان
همه مردم آبله میکوبند .اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانی مردم بیش
از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند .شماری که پول کافی داشتند ،پنج
تومان را پرداختند و از آبلهکوبی سرباز زدند .شماری دیگر هنگام مراجعه
مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند.
روز بیست و هشتم ماه ربیع الول به امیر اطلع دادند که در همهی شهر
تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیدهاند.
در همان روز ،پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود ،به نزد
او آوردند .امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت :ما که برای نجات
6
بچههایتان آبلهکوب فرستادیم .پیرمرد با اندوه فراوان گفت :حضرت
امیر ،به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده میشود .امیر
فریاد کشید :وای از جهل و نادانی ،حال ،گذشته از اینکه فرزندت را از
دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بدهی .پیرمرد با التماس گفت:
باور کنید که هیچ ندارم .امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به
او داد و سپس گفت :حکم برنمیگردد ،این پنج تومان را به صندوق دولت
بپرداز.
چند دقیقه دیگر ،بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود .این بار
امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند .روی صندلی نشست و با حالی زار
شروع به گریستن کرد .در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد .او در کمتر
زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود .علت را پرسید و ملزمان
امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله
مردهاند .میرزا آقاخان با شگفتی گفت :عجب ،من تصور میکردم که
میرزا احمدخان ،پسر امیر ،مرده است که او این چنین هایهای میگرید.
سپس ،به امیر نزدیک شد و گفت :گریستن ،آن هم به این گونه ،برای دو
بچهی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست .امیر سر برداشت و با
خشم به او نگریست ،آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید .امیر
اشکهایش را پاک کرد و گفت :خاموش باش .تا زمانی که ما سرپرستی
این ملت را بر عهده داریم ،مسئول مرگشان ما هستیم .میرزا آقاخان
آهسته گفت :ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند.
امیر با صدای رسا گفت :و مسئول جهلشان نیز ما هستیم .اگر ما در هر
روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم،
دعانویسها بساطشان را جمع میکنند .تمام ایرانیها اولد حقیقی من
هستند و من از این میگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند
که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.
7
▪ در پیشرفت تجارت – از بازرگانی داخلی و خارجی ایران پشتیبانی جدی
نمود .بر میزان صادرات ایران افزود و آزادی واردات را عمل محدود
ساخت .تیمچه امیر را به عنوان مجمع بازرگانان بنا کرد و تجارت ایران را
رونق داد.
8
توجه
شرح ماجرا:
پس از انعقاد معاهده تركمنچای در سال .۱۲۴۳ق میان دولتین ایران و
روس ،طرفین به منظور نظارت بر حسن اجرای معاهده و نیز مبادله
اسناد مربوطه ،سفرایی را به دربار یكدیگر روانه كردند .از طرف دولت
تزاری شخصی به نام گریبایدوف ــ كه فردی شاعر و نویسنده اما تندخو
و عجول بود ــ مامور به این كار گردید .وی تبریز را به عنوان محل
اقامت و نظارت خویش برگزید اما پس از مدتی ،با اكراه فراوان ،جهت
تكمیل ماموریت خویش و در حالیكه نزدیكان خود را در تبریز باقی
گذاشته بود موقتا روانه طهران شد .در پایتخت از او با تشریفات كامل و
احترامات ویژه پذیرایی و استقبال به عمل آمد .بهتدریج مشخص گردید
كه این سفیر متكبر ،اعتنا و احترامی نهتنها برای عموم ایرانیان قائل
نیست ،بلكه خواص و درباریان نیز در نظر او ارج و قربی ندارند .به هر
حال ،علیرغم همه این مسائل گریبایدوف ماموریت خود را به پایان رساند
و مهیا میشد كه به تبریز بازگردد اما واقعهای رخ داد كه بهجای تبریز،
گریبایدوف را ــ البته جسدش را ــ راهی روسیه كرد.
ماجرا از این قرار بود كه یكی از خواجهسرایان دربار فتحعلیشاه به نام
آغایعقوب ارمنی كه به دیوان دربار مبالغی بدهكار بود ،با تمسك به یكی
از فصول عهدنامه تركمنچای به سفارت روسیه پناهنده شد .وی با این
عمل درواقع قصد داشت از زیر بار دیون خود به دولت ایران شانه خالی
كند .ازسویدیگر ،از آنجا كه او تبعه دولت ایران بود نمیتوانست مصداق
اصل سیزدهم عهدنامه تركمنچای باشد ،كه در آن تاكید شده بود اسرای
جنگی تبعه ایران و روس كه در اختیار هریك از طرفین هستند ،باید به
كشور خود بازگردانده شوند .اما آغایعقوب ارمنی ایرانی بود و پیش از
آغاز نبردهای ایران و روس ،حتی در دربار ایران اشتغال داشت و لذا
اقدام گریبایدوف در پذیرش یعقوب ارمنی و دادن مصونیت به او ،خشم
شاه و دربار ایران را برانگیخت .جالبآنكه گریبایدوف به این هم اكتفا
نكرد و به تحریك همین پناهنده دردسرساز ،درصدد برآمد به استناد اصل
مذكور ،جمع دیگری از اسرای گرجی را كه بیشتر آنان به خدمت اعیان و
شاهزادگان ایران درآمده بودند مطالبه نماید .در حالی كه اسرای گرجی
یا خودشان مسلمان بودند و یا در طول اقامت خویش در ایران به اسلم
تغییر دین دادند .از جمله آنان دو زن گرجی كه در خانه اللهیارخان
آصفالدوله اقامت داشتند ،به دستور گریبایدوف با اجبار و زور به
سفارت روسیه منتقل شدند .انتقال این دو زن مسلمان و سایر اسرا به
سفارت روس خشم و نفرت عموم مردم و روحانیون را برانگیخت و
نهایتا كار بدانجا كشید كه مردم به سفارت حمله كرده و تمام اعضاء آن ــ
جز یك تن ــ را كشتند و اسرا را نیز آزاد كردند.
این واقعه شخص شاه و دربار را بهشدت نگران و متوحش نمود .چارهای
جز این نبود كه دربار ایران بیدرنگ به دلجویی و جلب رضایت خاطر
دربار روس اقدام نماید .میتوان گفت این ماجرا درواقع بیشازهمه
عباسمیرزا را به زحمت انداخت؛ چراكه او در آن زمان در جبهه جنگ با
9
روسها قرار داشت و میدانست كه سپاه او تاب تحمل حمله ارتش
تزاری را نخواهد آورد .درواقع عباسمیرزا به عهدنامه تركمنچای امید
بسته بود تا شاید بتواند در پرتو آن بهتدریج سپاه درهم شكسته و ضعیف
ایران را سر و سامان دهد .علوهبراین ،براساس فصل هفتم همین
معاهده ،دولت تزاری متعهد شده بود از ولیتعهدی و سلطنت
عباسمیرزا پس از درگذشت فتحعلیشاه حمایت كند .بههرروی،
عباسمیرزا به جهت موارد فوق و همچنین نگرانی پدرش به چارهجویی
برآمد .او علوهبرآنكه به دلجویی پاسكویچ ،سردار نامی و فاتح
آذربایجان ،پرداخت ،هیاتی را نیز به اشاره وی روانه تفلیس نمود تا از
آنجا نزد تزار روسیه رفته و مراتب عذرخواهی دولت ایران را به خاطر
سرنوشت گریبایدوف به وی ابلغ كنند .هیچ یك از شاهزادگان ،درباریان،
دیوانیان و امرای لشكر ایران جرات پذیرش این ماموریت را نداشتند.
سرانجام عباسمیرزا یكی از پسران خود به نام خسرومیرزا را به این امر
مامور گردانید .در شوال .۱۲۴۴ق خسرومیرزا به همراه محمدخان زنگنه
ــ امیرنظام آذربایجان ــ و چند تن دیگر عازم دربار تزاری شدند.
در میان این عده ،فردی به نام میرزاتقیخان فراهانی نیز حضور داشت
كه بعدها پس از طی مدارج ترقی به صدارت اعظمی ایران رسید و
ملقب به عنوان «امیركبیر» گردید.
دولت ایران از این واقعه مستاصل شد .قائم مقام خردمندی کرد و برای
دلجویی نامه فرستاد و دولت ایران جسد گریبایدوف را با احترام به قفقاز
فرستاد و مقرر شد هیاتی برای عذرخواهی راهی پطرزبورگ شوند.
ماموریت میرزاتقی خان در این سفر آگاه کردن قائم مقام از امور بود.
تبحر دیپلماتیک هیات ایرانی باعث شد دولت روسیه اظهار تأسف ایران را
بپذیرد و مضافا از یک کرور تومان بابت باقیمانده دو کرور غرامت
عهدنامه ترکمنچای گذشت کند ،علوه برآن نیکلی روس دوازده عراده
توپ به رسم افغان برای شاه و ولیعهد فرستاد و این نخستین پیروزی
میرزاتقی خان بود که او را در منظر توجه و عنایت قرار داد.
-2سفر به ایروان
۹سال بعد برای ملقات با تزار روس در زمان وزارت آذربایجان به همراه
ناصرالدین میرزای ولیعهد پای به ایروان گذاشت
10
ارزنه الروم گرد آمده بودند»اختلفات سیاسی بین دو کشور ایران و
عثمانی لزوم تشکیل کنفرانس ارزنه الروم بود .میرزاتقی خان که در این
هنگام سمت سرتیپی و مقام وزارت آذربایجان را داشت به نمایندگی
دولت ایران در رأس هیأت ایرانی قرار داشت .آورده اند که حاجی میزرا
آقاسی که به نفوذ و قدرت میرزاتقی خان در آذربایجان حسد می ورزید
خواست با اعزام او به این ماموریت مهم ،هم مدتی او را از ایران دور
کرده باشد و هم احتمال ً به سبب شکست در ماموریت از وجهه سیاسی و
اجتماعی او بکاهد .آرایش نیروهای شرکت کننده در کنفرانس را هیأت
نمایندگی ایران به سرپرستی میرزاتقی خان که طبق نوشته اعتماد
السلطنه همراهان میرزاتقی خان در این سفر ۲۰۰نفر بوده اند( )۲هیأت
نمایندگی عثمانی (نخست نوری افندی و پس از مرگ او سعدالله
انورافندی) نمایندگان انگلیس را کلنل ویلیامز و ربرت کرزن و سه نفر از
ماموران روسیه تشکیل می دادند این کنفرانس که حدود چهار سال به
طول انجامید با مشکلت و وقایع گوناگون و پردردسری مواجه شد که
مهم ترین آنها کارشکنی ها و کج تابیهای نماینده عثمانی و رفتار توهین
آمیز او ،دودوزه بازی های ریاکارانه نمایندگان انگلیس و روس و مشکلت
میرزاتقی خان با دربار ایران و حاجی میرزا آقاسی بود .دستورات
نامعقول میرزا آقاسی امیر را در موقعیتی سخت قرار می داد اما او از
فرامینی که دیپلماسی دولت را در ارزنه الروم تضعیف می نمود سرپیچی
می کرد و البته مخاطب بازخواست های سخت و تحقیرکننده واقع می
شد.
دولت انگلیس این مهارت را برنمی تافت از آن جا که فن سیاست بین
الملل در دربار ایران فنی بیگانه بود حاجی میرزا آقاسی که بیشتر
دستورات را به ارزنه الروم می فرستاد از فرهیختگی و شناخت لغات و
اصطلحات عاجز بوده و همین امر گرهی برگره های کور در سیاست
میرزا تقی خان می افزود :حاجی میرزا آقاسی تا از امیر ،دلخوری به دل
می گرفت نامه های محرمانه را به دست سفرای دولت های روس و
انگلیس می داد تا به امیر برسانند لذا تا نامه به دست امیر می رسید
مفاد آن به اطلع نمایندگان دول میانجی و حتی طرف عثمانی رسیده
بود .سرانجام پیمان ارزنه الروم در یک مقدمه و نه ماده و یک خاتمه در
شانزدهم جمادی الثانی ( ۱۲۶۳دوم ژوئن )۱۸۴۷به مهر میرزاتقی خان و
انورافندی رسید .دکتر فریدون آدمیت در ارزیابی پیمان ارزنه الروم می
نویسد :کامل ترین عهدنامه هایی است که در تاریخ روابط جدید ایران و
عثمانی بسته شده است و از آن به بعد مدار مناسبات دو دولت برآن
نهاده شده .بعد از این مأموریت میرزا تقی خان به تبریز برگشت .اعتماد
السلطنه می نویسد که «:میرزاتقی خان در این هنگام از دولت ایران
نشان شیر و خورشید و رتبه سرتیپی داشت .او هم چنان شغل
«وزیرنظام» را در دستگاه ناصرالدین میرزای ولیعهد عهده دار بود».
11
انعقاد معاهده ارزنهالروم (ارزروم) دانست .ایران و عثمانی در طول
تاریخ بهویژه پس از تاسیس سلسله صفویه درگیر اختلفات و مناقشات
با یكدیگر بودند .تدوام همین اختلفات به دوران قاجار نیز كشیده شد.
طرفین گاهوبیگاه زدوخوردهایی بهویژه در مناطق مرزی داشتند .شدت
این درگیریها در مناطق شمالغربی (در آذربایجان) و جنوب غربی (در
بینالنهرین و خرمشهر) بیش از سایر مناطق بود .در هنگام پادشاهی
فتحعلیشاه مجددا دو كشور رودرروی هم صفآرایی كردند و مجددا
اختلفات دو كشور در زمان فتحعلیشاه به اوج خود رسید و عباسمیرزا
از جانب او مامور گردید ضمن لشكركشی به خاك عثمانی ،از
دستاندازی این دولت به سرزمینهای ایران ممانعت به عمل آورد.
عباسمیرزا با سپاهی تقریبا آماده و مجهز ،به عثمانی حمله كرد اما با
وجود پیشرفتهای قابلتوجه سپاه او ،نتیجهای عاید ایران نگردید و دو
كشور بهناچار ــ و یا شاید هم از روی مصلحتاندیشی ــ مصالحه كردند.
متعاقب آن پیمان اول ارزنهالروم در نوزدهم ذیعقده سال .۱۳۲۸ق از
سوی طرفین به امضاء رسید .براساس این معاهده دولت ایران پذیرفت
همه مناطقی را كه به تصرف خود درآورده به عثمانی مسترد گرداند .مرز
دو كشور نیز براساس معاهده سال .۱۱۵۶ق ــ كه بین نادرشاه افشار و
سلطان محمود بسته شده بود ــ تثبیت گردید .در مقابل ،دولت عثمانی
متعهد گردید كه زوار ایرانی عتبات عالیات را مورد آزار و اذیت و
باجخواهی قرار نداده و بلكه در كار آنان تسهیل نیز نماید .همچنین مقرر
شد عشایر و دامداران مرزنشین اجازه داشته باشند براساس رسوم
دیرینه خود ــ ییلق و قشلق ــ بدون مزاحمت در مرزها تردد نمایند.
این پیمان تنها منجر به انعقاد طرح صلح كلی بین ایران و عثمانی گردید و
از مرتفعساختن مواردی كه سببساز مناقشات ایران و عثمانی گردیده
بود بازماند .از جمله موارد بسیار مهم كه همچنان لینحل باقی ماند،
میتوان به اختلفات مرزی طرفین بهویژه در آذربایجان ،كردستان و
خوزستان اشاره كرد .علوهبراین ،همانگونه كه در سالهای بعد نیز
مشاهده گردید ،حركت حاجیان ایرانی از سرزمینهای تحت تصرف عثمانی
به خانه خدا و همچنین سفر به عتبات عالیات در عراق با مشكلت و
مخاطرات بسیاری همراه شد.
چنین بود كه دوره صلح و آشتی بهزودی به سرآمد و كشمكشهای تازهای
نمایان شد .از سال .۱۲۵۰ق قافلههای تجار ایرانی در خاك عثمانی بارها
مورد هجوم و غارت قرار گرفتند و مرزنشینان و روستاهای سرحدات
ایران و عثمانی نیز از حملت و چپاول حكام محلی عثمانی در امان
نبودند .ازهمهپیچیدهتر ،قضیه بینالنهرین و اوضاع شهر محمره
(خرمشهر) بود .در سال .۱۲۵۳ق كه هنگامی که محمدشاه سرگرم
لشكركشی به هرات بود ،ناگهان اوضاع محمره با لشكركشی والی بغداد
به آنجا به هم ریخت .سپاه عثمانی در حمله به خرمشهر چپاول و
وحشیگری بسیاری از خود بروز داد؛ تاجاییكه پس از قتل مردان و
چپاول اموال و داراییها ،زنان را نیز به اسیری بردند .دولت ایران بهشدت
به این عمل شنیع عثمانی اعتراض نموده و خواستار عقبنشینی لشكر
عثمانی از خرمشهر و استرداد اموال غارتشده و پرداخت خسارت
12
گردید .اما پاسخ دولت عثمانی ،چنین بود« :بندر خرمشهر از توابع بصره
و بغداد و ملك ما است و رعیت خود را تنبیهی كردهایم .اگر ثابت كردید
كه خرمشهر از ایران است ،آنگاه از خسارت صحبت كنید ».این پاسخ
محمدشاه را سخت برآشفت و او تصمیم گرفت در یك فرصت مقتضی
این اقدام عثمانی را تلفی كند.
درگذشت سلطان محمد دوم در سال .۱۲۵۵ق و شكست سپاه عثمانی از
لشكریان ابراهیمپاشا در مصر ،دولت ایران را جهت حمله به عثمانی
شدیدا وسوسه كرد .درهمینحین سفیر ایران در استامبول به طهران
بازگشت و ضمن ارائه اطلعاتی از كیفیت اوضاع و احوال در سرزمین
عثمانی ،دربار ایران را از آخرین اخبار آن سرزمین آگاه ساخت .پس از
مرگ سلطان محمود دوم ،سلطان عبدالمجید جانشین او گردید.
درهمینحین محمدشاه ــ بیشازهمه به تحریك حاج میرزا آغاسی ــ
ظاهرا جهت تنبیه اشرار اما به واقع به نیت لشكركشی برای جنگ با
عثمانی عازم غرب كشور شد .در اواخر سال .۱۲۵۵ق سلطان عبدالمجید
از این اقدام محمدشاه مطلع و هراسناك گردید .لجرم جهت دفع خطر و
حفظ سرزمینهای تحت تصرفش به امپراتور روسیه متوسل شد .وی از
امپراتور روسیه درخواست كرد تا واسطه مذاكره بین ایران و عثمانی
گردد .امپراتور روسیه نامهای به محمدشاه نوشت و در آن از او خواست
ضمن پذیرش تشكیل انجمنی جهت حل اختلفات ،نمایندگانی را جهت
مذاكره معرفی نماید .سرانجام قرار بر آن شد كه نمایندگان سیاسی
ایران و عثمانی و همچنین نمایندگان دو دولت روس و انگلیس ضمن
تشكیل انجمنی در ارزنهالروم به حل و فصل اختلفات فیمابین اقدام
نمایند.
ابتدا قرار بود هیات ایرانی به سرپرستی میرزاجعفرخان مشیرالدوله
جهت مذاكرات ارزنهالروم عازم گردد ،اما او هنگامی كه از طهران به
تبریز حركت كرده و به این شهر رسید ،ظاهرا دچار بیماری سخت و
طولنی گردید؛ بسیاری براین باورند كه وی جهت شانهخالیكردن از بار
چنین مسئولیت خطیری تمارض نموده و خود را بیمار جلوه داده بود.
درهرصورت وی از این كار بازماند و قرعه به نام محمدتقیخان وزیر
نظام افتاد.
مذاكرات ارزنهالروم نزدیك به چهارسال طول كشید و نهایتا معاهده
ارزنهالروم در سال .۱۲۶۳ق بین طرفین منعقد گشت .اهمیت این معاهده
ــ پیمان دوم ارزنهالروم ــ تا آنجا است كه طرفین عمل پس از آن
مناقشه جدی در روابط خود به وجود نیاوردند و این معاهده پایه روابط
آنها ــ حتی تا زمان فروپاشی عثمانی و تشكیل دولت تركیه و عراق در
غرب كشور ــ باقی ماند .متاسفانه با وجود چنین ارزش و اعتباری كه
مذاكرات ارزنهالروم از آن برخوردار بود ،گزارشات دقیق و گستردهای از
آن در دست نیست .با این همه ،آنچه را همكه موجود است ،بیشك
میتوان آغازگر تاریخ جدید دیپلماسی ایران دانست.
امیركبیر در این ماموریت برای نخستینبار بهطورجدی در یك كنفرانس
چندجانبه و در مذاكرات دیپلماتیك حضور یافت و مدتی طولنی بحث و
گفتوگوی سیاسی ،تاریخی و حقوقی را پیگیری نمود .متاسفانه درباره
13
تاریخ دقیق حركت امیركبیر به ارزنهالروم و همچنین همراهان او اطلعات
چندانی در دست نیست.
امیر در اثنای مذاكرات ،با ارسال نامههایی ،دربار ایران و بهویژه
صدراعظم آن ،حاجیمیرزا آغاسی ،را از شرح ماوقع آگاه میساخت اما
مشهور است حاجیمیرزا آغاسی به سبب كینه و عداوتی كه با وی
داشت ،حتی نامههای او را نمیگشود؛ تا جایی كه پس از مرگ آغاسی
تعدادی از نامههای امیركبیر به او سربهمهر یافت شد.
●شرح سفر
اختیارنامه محمدتقیخان وزیر نظام ،با عنوان «وكیل مختار» دولت ایران
در صفر .۱۲۵۹ق با مهر محمدشاه صادر گردید و امیر در همین ماه عازم
ارزنهالروم شد.
برخی منابع ،تعداد همراهان او را تا دویست نفر نیز ذكر كردهاند .البته
پس از شروع مذاكرات ،تعدادی از آنان به وطن مراجعت نموده و در
نهایت هیات و نمایندگان ایران به سی نفر محدود گردیدند.
پاشا ــ حاكم ــ ارزنهالروم از امیر خواست تا در آن جا به عنوان میهمان
رسمی دولت عثمانی اقامت كند اما وی بنا به دلیلی این امر را نپذیرفت.
14
انگلیس ،موضوع لشكركشی دولت ایران منتفی و صرفا قرار شد
خسارت و غرامت دریافت گردد.
نخستین جلسه مذاكرات ارزنهالروم در پانزدهم ربیعالثانی .۱۲۵۹ق
(پانزده مه .۱۸۴۳م) برگزار شد معمول مذاكرات ارزنهالروم را به دو
دوره تقسیم میكنند :دوره اول از سال .۱۲۵۹ق تا .۱۲۶۰ق كه در
برگیرنده هیجده جلسه بود و دوره دوم از اواسط سال .۱۲۶۱ق تا
.۱۲۶۳ق كه پیمان نهایی منعقد شد .در دوره اول مذاكرات ،بیشازهرچیز
مسائل مورد مناقشه مطرح گردید و نمایندگان شركتكننده از چهار
دولت در این خصوص به گفتوگو پرداختند .اما در دوره دوم
شركتكنندگان سعی كردند ضمن حل اختلفات به تدوین مواد عهدنامه
بپردازند .در حین گفتوگوها كماكان درگیریهای مرزی بین ایران و عثمان
ادامه داشت و همین امر بر پیچیدگی اوضاع میافزود .بااینوجود جلسات
مذاكره بهطورمنظم و هربار در خانه یكی از چهار نماینده برگزار میشد
و مترجمان تمام مذاكرات را به فارسی و تركی ترجمه مینمودند.
جالبآنكه نظیر بسیاری از
اما در خصوص مشخصات دو طرف اصلی مذاكرهكننده باید چنین گفت
كه صدر هیات عثمانی ــ انور افندی 3ــ هرچند در دفاع از منافع عثمانی از
خود قابلیت زیادی نشان میداد اما در فن گفتوگو مهارت چندانی
نداشت و ضمن عدم رعایت متانت در برخی موارد ،موجب بروز جنجال و
درگیری در حین مباحثات میگردید .اما در مقابل آنچه كه دوست و
دشمن راجع به صدر هیات ایرانی ــ امیركبیرــ گفتهاند ،همه نیكی و
تحسین و تمجید است .صورت جلسات و گزارشهای باقیمانده از
مذاكرات ارزنهالروم نزد نمایندگان ،اعضاء و سفرای چهار دولت
شركتكننده در این مذاكرات نشان میدهد كه امیركبیر در این گفتوگو
بسیار سنجیده سخن گفته و با رعایت موقعشناسی شیوهای بسیار
ماهرانه در مذاكرات اتخاذ كرده بوده است .او «میدانست كجا باید
دست بال را بگیرد و كجا كوتاه بیاید ،كجا استوار باشد و تندی نماید و كجا
باید گذشت كند و نرمی به خرج دهد .پیبرده بود در چه اموری روس و
انگلیس با هم سازش و مواضعه نمودهاند و در چه موارد سیاستشان
همسان نیست .رفتار میرزاتقیخان ،چه در محیط كنفرانس و چه در
شهر [ارزنهالروم] بسیار سنگین و متین بود .بهحدی احترام دوست و
دشمن را به خود جلب كرده بود كه گزارشهای نمایندگان انگلیس پر
است از ستایش نسبت به كاردانی و دانایی و نیكرفتاری و بزرگمنشی
او؛ گرچه از حساسیت وی همیشه دلخوش نبودند».
متاسفانه امیركبیر در شرایطی به دفاع از منافع ملی در مذاكرات
ارزنهالروم مشغول بود كه دولت ایران بدون برخورداری از سیاست
خارجی مشخص تنها امید خود را به وی بسته بود .تا آنجاكه در تاریخ
مضبوط میباشد ،حتی نابسامانی اوضاع ایران بهحدی بود كه حاجیمیرزا
آغاسی تحت تاثیر روس و انگلیس در برخی مواقع دستورات و پیامهای
كامل ضد و نقیض به گروه مذاكرهكننده در ارزنهالروم میفرستاد .وی
- 3شخصیت وی را می توان فردی به دور از آداب معاشرت در نظر گرفت که هنگام صحبت حتی آب دهانش هم به بیرون پرت
شده هیبتی خشن دارد شاید چاق با سری کم مو و سبیل های نامرتب و وحشت ناکبا لحجهی ترکی که گاه کلمات ترکی و فارسی را با
هم می آمیزد.
15
حتی كار را تا آنجا پیش برد كه در كمال نادانی ،دولتهای بیگانهای را كه در
مذاكرات ارزنهالروم شركت داشتند از محتوای پیامهای خود آگاه میكرد.
در چنین شرایطی است كه بیشتر به سختی كار و مهارت امیركبیر
پیخواهیم برد .در یك كلم باید گفت كه در آوردگاه سیاست و دیپلماسی
ایران ،روس ،انگلیس و عثمانی این نماینده ضعیفترین كشور ،یعنی
ایران ،بود كه با مهارت و شجاعت و آگاهی به فن دیپلماسی و گفتوگو
با طرفهای خارجی توانست پیروز میدان گردد .دولت و دربار ایران در این
زمان بهقدری ناآگاه و غافل از رسوم مذاكرات بینالمللی بودند كه حتی
در صدور اختیارنامه میرزاتقیخان مواردی از اشكال از خود باقی
گذاشتند و بدینترتیب مجبور شدند پس از سپریشدن چندین جلسه از
مذاكرات ارزنهالروم فرمان مكمل اختیارنامه او را صادر كنند .امیركبیر
در حین مذاكرات بارهاوبارها تا مرز تقابل و حتی درگیری با نمایندگان
عثمانی پیش رفت اما هرگز تسلیم تهدیدات و بلوفهای آنان نشد اما باید
گفت كه وی در خصوص هریك از موارد اختلفی با دستی پر و آگاهی
كامل از مساله و نهراسیدن و مرعوبنشدن پای به میدان مذاكره
میگذاشت و معمول پیروز و سربلند بیرون میآمد .در جهت معرفی
میزان قدرت قابلیت میرزاتقیخان فراهانی یا همان امیركبیر معروف در
فن مذاكره و دیپلماسی ،همین بس كه رابرت كرزن ،كه خود جزو
نمایندگان هیات انگلیس حاضر در مذاكرات بود ،درباره او چنین گفته
است« :میرزا تقی از تمام نمایندگان عثمانی ،روسیه و انگلیس كه در
ارزنهالروم جمع شده بودند قابل ملحظهتر و مشخصتر بود و با هیچ یك
از آنها قابلمقاسیه نبود».
در حین مذاكرات چندین بار امیر به بیماری و نقاهت مبتل گشت و حتی
یكبار براثر آشوبی كه در شهر ارزنهالروم روی داد تا پای مرگ پیش
رفت ولی هرگز از مذاكرات دست نكشید و با تدبیر و درایت خود كار را
با انعقاد عهدنامه ارزنهالروم در شانزدهم جمادیالثانی سال .۱۲۶۲ق به
پایان برد و سرافراز به میهن بازگشت.
در كل میتوان گفت به موجب معاهده ارزنهالروم ،هرچند دولت ایران از
دعاوی خود در بعضی مناطق مرزی دست برداشت ،اما در مقابل
عثمانیها نیز حاكمیت ایران بر خرمشهر و ساحل چپ اروندرود و نیز حق
كشتیرانی ایران در این رودخانه را به رسمیت شناختند كه تاریخ نشان
داده اهمیت ارزش مورد اخیر به چه میزان میباشد .امیر خسته و كوفته
اما سربلند از مذاكرات ارزنهالروم پس از چهارسال به میهن بازگشت اما
متاسفانه مورد بیمهری برخی از جمله حاجمیرزا آغاسی قرار گرفت.
وی چنین وانمود میكرد كه امیركبیر در انجام كامل ماموریت خویش
موفق نبوده و علوه براین در مواردی نیز كه كامیاب گردیده ارشادات و
راهنماییهای شخص وی موثر بوده است.
جهت آشنایی با گفتوگوها و مذاكرات صورتگرفته در ارزنهالروم و
تكنیكهای بهكاررفته در آن بهتر است
او اینک در اوج شهرت و محبوبیت سیاسی ،لیاقت و مدیریت قرار دارد و
طبعا آماده قبول مسئولیت های بزرگتر .چشم انداز برنامه های آینده
16
اش ،در صورتی که قدرت را به دست بگیرد کامل روشن است :نوآوری و
اشاعه فرهنگ ،دانش و صنعت جدید ،پاسداری از هویت ملی و استقلل
سیاسی ایران در مقابله با تعرض غربی ،اصلحات سیاسی کشور و
مبارزه با اخلق و فساد مدنی .حال میرزاتقی خان در آستانه چهل و
یکمین سال زندگی خود با ذهنی وقاد و هوشی درخشان که از هر پدیده و
حادثه و امری تجربه گرفته است می رود که «امیرکبیر» شود.
توجه:
در دوره ناصرالدین شاه ،دیوان «تظلمات عامه» تاسیس شد و نظمیه
جدید به سبک اروپایی نیز در این دوره شکل گرفت و ناصرالدین شاه
دستور داد در تمام شهرها صندوقی با نام «صندوق عدالت» نصب شود».
تملق گویی و القاب و عناوین ناپسند اهل دولت و مدیحه سرایی شاعران
را منسوخ نمود .هرزگی -لوطی بازی و قداره کشی و عربده کشیدن
مستانه در کوی و برزن را از بین برد .او خواست قمه زدن و برخی از
عادات مرسوم سوگواری عاشورا را براندازد اما کامیاب نگردید.
امیر مثل مربیانش میرزا بزرگ قائم مقام واقعیت سیاسی را دریافت و
در پیش بردن سیاست خود تعادل را نگاه داشت.
تاریخ روابط ایران و امریکا با دولت امیر آغاز می شود .یکی از جهات
عمومی سیاست امیر این بود که روابط خارجی ایران را از دایره انحصار
مناسبات با روس و انگلیس خارج سازد و با دیگر کشورهای مغرب زمین
توسعه دهد .دراینباره روابط ایران و امریکا را آغاز کرد و مراوده ایران
را با پروس و اتریش بسط داد .انگیزه اش این بود که با تقویت مناسبات
سیاسی ایران با کشورهای بزرگ غربی نفوذ روس و انگلیس را تعدیل
نماید.
اصلحات و نوآوریهای امیر با سه نیروی مخالف برخورد.
)۱عنصر فاسد درباری
)۲عنصر سنت پرست روحانی
)۳عنصر استعمارگر خارجی .
امیر مخالفت سنت پرستان را مهار کرد ولی ستیزگی بزرگان درباری با
اصلحات امیر و نبرد سیاست خارجی با سیاست ملی او همچنان بر جای
ماند.
قدرت هیچکدام از این دو عامل اخیر به تنهایی بر قدرت امیر نمی چربید.
اما مجموع آنها افزونتر از توانایی امیر بود .نکته دوم اینکه میان عنصر
فاسد ایرانی و عنصر سیاست بیگانه پیوستگی معنوی خاصی بچشم می
خورد.
در میان تمام دشمنان داخلی امیر نام دو تن جلب توجه می کند و اثر
انگشت این دو شخص تقریبا در تمام حوادث مربوط به سقوط و مرگ
امیر دیده می شود .این دو نفر مهد علیا مادر شاه و میرزا آقاخانوری می
باشند.
امیر از همان اوایل کار درک کرده بود که آنها با خارج سرو سر دارند و
مایل بود حتی المقدور دست آنها را از کارهای حساس کوتاه کند .اما
مجبور شد نوری را در کابینه خود بپذیرد و مهدعلیا را هم که ملکه مادر و
17
مادرزن او بود تحت کنترل درآورده بود و هر دو احساس کرده بودند که
امیر کبیر اگر فرصتی بدست آورد دست آنها را بکلی از امور کوتاه خواهد
کرد .لذا به فکر حفظ موقعیت خود بودند و برای حفظ منافع خود از هیچ
فرصتسازی و حادثه آفرینی دریغ نداشتند.
توجه:
اصول سیاست خارجی میرزاتقی خان
دفتر امور خارجه در صدارت امیر از اهمیت زیادی برخوردار شد« .امور
خارجه» از اوائل روابط سیاسی جدید ایران با اروپا رواج گرفت.
میرزاتقی خان که به امور سیاست خارجی بسیار توجه داشت دستگاه
وزارت امور خارجه را توسعه داد و تاسیسس سفارتخانه های دائمی در
لندن و پطرزبورگ و ایجاد قنسولگری هایی در بمبئی ،عثمانی و در قفقاز
از جمله کارهای اوست .مصلحت گذاران و قنسولن ایران با دستورهای
کتبی به ماموریت می رفتند و مسئولیت داشتند گزارش های مرتبی به
تهران بفرستند .همچنین هیاتی از مترجمان زبانهای خارجی بوجود آورد و
به تربیت مترجم دست زد که میرزا ملکم ،نظرآقا ،میرزا ابراهیم (عموی
ملکم) مادروس خان و میرزا یوسف خان و میرزامحسن خان از کسانی
هستند که خدمت خود را در زمان امیر با مترجمی در وزارت امور خارجه
آغاز کردند.
در کتاب سیاست خارجی امیر ،ناسیونالیسم عنصری است قوی ،و در هر
ورقی به چشم می خورد .وزیر مختار انگلیس که از روز اول تا آخر
صدارت امیر با او در کشمکش بود و اغلب بر وی خرده می گیرد اعتقاد
دارد« :امیرنظام یکی از افراد انگشت شماری است که نیکبختی وطنش
را در دل دارد» ( .)۴جای دیگر می آورد «قدرت فکر و وطن پرستی
امیرنظام و عشق او به خوشبختی ایران جلب احترام کرده است)۵( ».
قوانین دادرسی و نظام قضایی کشور در دوران ناصرالدین شاه ،در سه
مرحله مورد اصلح و بازنگری قرار گرفت .این اصلحات برای نخستین
بار پس از صدارت امیرکبیر در سال ۱۲۶۵هجری قمری صورت گرفت.
امیرکبیر که در ابتدا خود برخی از احکام دعوی را رسیدگی می کرد ،به
دنبال بروز اشتباهی ،4در یکی از احکام و صدور حکم ،خویش را از
بررسی محاکمات تخصصی برحذر داشته و پرونده های پیچیده را به
محضرهای شرعیه ارجاع کرد .در دوران امیرکبیر «دیوان خانه» ای که
زمان عباس میرزا شکل گرفته بود با نام «دیوان خانه بزرگ پادشاهی،
تقویت و احیا شد .صلحیت این دیوان خانه در برابر صلحیت عام محاضر
شرع که مستقل زیر نظر مجتهدان شیعه اداره می شد ،محدود به
مسایل کیفری و دعاوی مدنی و تجاری ایرانیان غیر مسلمان بود ».در
دوره امیرکبیر روند تازه ای از اصلحات دولتی بر فعالیت های حاکمان
شهری رواج یافت .امیرکبیر همچنین شکنجه متهمان را به کلی ممنوع
کرد و رسیدگی به پرونده ایرانیان غیر مسلمان را در صلحیت اعضای
دیوان خانه مرکزی در تهران قرار داد.
-از مهم ترین نکاتی که می توان در تایید سجایای اخلقی امیر کبیر به آن اشاره کرد. 4
18
با ایجاد کارخانه های نساجی و بلورسازی و چینی سازی و رواج صنعت
چاپ تا حدی مصنوعات جدید و موسسات تولیدی اروپا را در ایران رواج
داد .نشر روزنامه وقایع اتفاقیه یکی دیگر از اقدامات مهم امیرکبیر بود.
امیرکبیر خرید روزنامه را برای موسسات دولتی و حقوق بگیران اجباری
کرد تا فرهنگ روزنامه خوانی را رواج دهد .این روزنامه توسط میرزا
صالح شیرازی اداره می شد .او در سال ۱۲۶۶تصمیم به تاسیس
دارالفنون گرفت و فردی را مامور آوردن معلمان از آلمان و اتریش کرد.
این معلمان در ماه محرم ۱۲۶۸اندکی پس از عزل امیرکبیر وارد ایران
شده و کار خود را در دارالفنون آغاز کردند.
امیرکبیر را بی شک می توان از بزرگترین اصلح طلبان تاریخ ایران نامید.
نگرش او برای حل مشکلت کشور همواره اساسی و بنیادی بود .او
شکست های پی درپی ایران را از روسیه به علت فقدان نیروی نظامی
منظم می دانست و برای همین استخدام معلمان پیاده نظام ،توپخانه و
سواره نظام را برای تربیت نیروی نظامی و کارآزموده ضروری می
دانست .دولت ایران بارها و بارها با دول انگلیس و فرانسه و روسیه
برای تجهیز و تعلیم نظامیان ایرانی قرارداد بسته بود اما هر بار که
اختلف دولتین با هم حل شده بود علیه ایران متحد شده و به
قراردادشان عمل نکرده بودند .امیرکبیر ضمن سمت صدراعظمی به
امور وزارت خارجه نیز مستقیما ً رسیدگی می کرد .او در دوره کوتاه
وزارت خود به تدریج سروسامانی به این امور داد ،ثبت و ضبط کارها را
منظم کرد ،ماموران و سفرای ایران در خارج را موظف کرد که از حوزه
ماموریت خود و احوال اتباع ایران در آن حوزه ها هر ماه اطلعاتی صحیح
به وزارتخانه بفرستند و از امیرکبیر دستور بگیرند .امیر بزرگ ایران به
هویت و شخصیت ایرانیان در جهان اهمیت می داد برای همین در گماردن
ماموران و سفیرها در خارج نهایت دقت را می کرد .نارضایتی خارجی ها
از اصلحات امیر که دست آنها را از تجاوز و تعدی کوتاه کرده بود و
بدگویی های داخلی و خانوادگی باعث شد که ناصرالدین شاه امیر را از
وزارت امور خارجه عزل کرده و میرزا محمدعلی خان شیرازی را به
وزارت خارجه بگمارد .مسیو ریشار در نامه به یکی از دوستان خود می
نویسد؛ «میرزا تقی خان با لقب اتابکی همه کاره است و به هیچ وجه
اعتنایی به فرنگی ها ندارد ».ماموران خارجی ها به افرادی مثل حاجی
میرزا آقاسی عادت کرده بودند که در مقابل خارجیان مطیع و ذلیل بود.
نمونه این عجز را از نامه میرزا آقاسی به محمدشاه می توان فهمید؛
«می خواستم تا عباس آباد بروم جناب وزیر مختار انگلیس تشریف می
آوردند نتوانستم نه بنده می میرم نه آنها دست می کشند ،نه وجود مبارک
صحت کامل می یابند تا پدر اینها را از گور در آورد»،
توجه:
دلخوری های قدرت های بزرگ و توطئه های قدرت های پرده نشین
خاندان قاجار و در راس آنها ناصرالدین شاه ،بالخره شاه را نسبت به
امیر دل چرکین کرد .اتهاماتی به امیر بسته شد که باعث عزل امیر از
صدارت شد .شاه در ۱۸محرم ۱۲۶۸دستور داد ۴۰۰تن قراولن خاصه
19
به عنوان احتیاط وارد ارگ شاهی شوند تا محافظ جان شاه شوند.
پنجشنبه ۱۹محرم از پذیرفتن امیر که برای گزارش روزانه می آمد امتناع
شد .امیر که رسم دربار نیک می دانست به خانه برگشت و منتظر فرمان
شاه شد .اندکی بعد حکم عزل امیر و واگذاری پست امارت نظام تسلیم
امیر شد .امیرکبیر با اصرار به ملقات شاه رفت و از کارهایی که کرده
سخن ها گفت؛ «مملکت را به نظام کردم ،کارهای صعب را به کام
کردم ،دبیران و دفترخانه آراستم ،لشکر و قورخانه پیراستم ،اگر من
نباشم کیست ایوان ایران را ارتقا دهد .به جای پاداش مرا کیفر نباید کرد.
کار مملکت را تباه نباید کرد ».شاه از سخنان امیر بیشتر برآشفت .او
می دانست شاه تصمیم خود را گرفته است .او مرگ قائم مقام ها دیده
بود ،نصب و عزل قاجاریه را بسیار دیده بود و می دانست جانش نیز در
امان نیست ،هرچند داماد ناصرالدین شاه باشد.
20
توجه:
عزل امیرکبیر
براساس نتیجه گیری که دکتر آدمیت در کتاب امیرکبیر و ایران داده
است ،می گوید :سرنوشت امیر بازیچه سیاست انگلیس و روس است و
ملعبه دسیسه دربار .معلوم است که زد و بندی میان شیل و میرزاآقاخان
در کار بوده است .در وهله اول عزل امیر ،جهت اصلی فعالیت شیل و
مذاکره او با میرزاآقاخان و پیامی که مهدعلیا به شیل فرستاد تنها این بود
که وسایل برکنار ساختن امیر را از امارت نظام فراهم کنند و او را از
تهران خارج گردانند .عمل دالگوروکی گره مشکل آنان را گشود و از هر
حیله ای حتی مکر زنانه مهدعلیا موثرتر افتاد .پس همین که خشم شاه
برافروخته شد و کار امیر خراب گشت و امیر از همه مناصب خلع گردید
و شیل که تا دیروز آن همه مداخله سماجت آمیز داشت یک باره پای خود
را از میدان بیرون کشید .به علوه گفت و گوی خود را با میرزا آقاخان
برای انتصاب میرزاتقی خان به حکومت کاشان که بهانه ای برای بیرون
کردن امیر از پایتخت بوده از وزیرمختار روس پنهان داشت .و تاریخ نامه
ای را که به دالگوروکی نوشت یک روز قبل ثبت کرد .در دغلی و دو روئی
و سوء نیت شیل تردید نیست ،همانطور که در بی تدبیری دالگوروکی
شبهه نمی باشد.
سرانجام عزل مطلق امیر ضمن نامه رسمی در ۲۶محرم ۲۱( ۱۲۶۸
نوامبر )۱۸۵۱از طرف میرزامحمدعلی خان وزیر امور خارجه به سفارت
روس و انگلیس و عثمانی به یک مضمون اعلم شد و میرزاتقی خان به
صورت یکی از آحاد رعیت ایران درآمد.
یک یا دو روز پس از خلع امیر از همه مناصب دولتی ،روانه تبعیدگاهش
کاشان گردید و در هشتم صفر به آنجا رسید .جلیل خان جلیلوند معروف
به بیات مامور تبعید و حفاظت امیر در کاشان بود ،با صد نفر سوار او و
خانواده اش را به کاشان بردند .شاه و مهدعلیا هر چه کوشیدند که عزت
الدوله را از شوهرش جدا سازند کامیاب نشدند و میرزا تقی خان و عزت
الدوله و دو دختر کوچکش که یکی شیرخواره بود و دیگری چهارده ساله
به سوی سرنوشت روان گشتند .زن وزیر مختار انگلیس که به بیرون
دروازه شهر به تماشا رفته بود ،در وصف منظره تبعید یافتگان می
نویسد:
«گویی مراسم تشییع جنازه ای بود ...سرنوشت میرزاتقی خان را می
توانستم حدس بزنم».
دکتر پلک می گوید« :مداخله بی موقع یک سفارتخانه خارجی که امیر
اساسا آن را قبول نکرد ،نیز حربه ای به دست دشمنانش داد ،او را در
قصر فین حبس کردند ».روزگار تبعید به چهل روز رسید و جنایت بزرگ
تاریخ روز جمعه هفدهم ربیع الول ( ۱۲۶۸دهم ژانویه )۱۸۵۲در حمام کاخ
فین صورت گرفت.
ربرت کرزن که از کنفرانس ارزنه الروم میرزاتقی خان را می شناخت
درباره او
می گوید «:میرزاتقی خان متهم به هیچ گناهی نبود .شاه با کشتن خیانت
کارانه او ،یکی از شریف ترین و پاکدامن ترین خدمتگزارانش را به
21
تحریک رسواترین و فرومایه ترین افراد معدوم ساخت».
« هر سال که بر مرگ میرزاتقی خان می گذشت ،بر نام نیکش افزوده
شد از آنکه می بینند چه انتظار بیهوده ای بود که وزیرکاردان دیگری را
بیابند که اصلحات او را دنبال کند.
22
امیر سه تن بودند که بصورت چاپاری عازم فین کاشان گردیدند .چهل
روز از تبعید امیر گذشته بود .جاسوسان مهدعلیا از قبل خبر آورده بودند
که امیر مورد رحمت شاه قرار گرفته و قرار است خلعت شاهانه بزودی
به فین برسد.
توجه:
جهت سرگرم ساختن عزت الدوله وانمودند که از تهران خلعتی رسید و
امیر را روانه حمام ساختند .بنابر این امکان اقدامی از جانب همسر امیر
در جهت حفظ جان شوهرش منتفی گردید .دژخیمان به حمام وارد شدند
و بنابر اکثر نقل قولهای معتبر تاریخی تنها به امیر اجازه دادند تا خود
شیوه مرگ خویش را برگزیند.
امیر به خاصه تراش خود دستور داد تا رگهای وی را بزند .دژخیمان پس
از پایان کار خویش فین کاشان را به سمت تهران ترک گفتند.
عزتالدوله از طولنی شدن مدت اقامت امیر در حمام اشفته گردید.
چون به گرمابه وارد شد با جسد بی جان شوهرش که خون زیادی از وی
رفته بود روبرو شد.
مردم کاشان با احترام تمام پیکر امیر را به پشت مشهد کاشان حمل
نمودند و در جوار مقبره حاجی سید محمدتقی مدفون کردند.
توجه:
پس از آنکه عزت الدوله به تهران بازگشت از شاه اجازه گرفت و نعش
شوهر را به کربل منتقل کرد .جنازه امیر در نزدیکی حرم حضرت امام
حسین (ع) بخاک سپرده شد که در کنار ایشان برادر و پسر او نیز مدفون
می باشند.
رابرت کرزن که از کنفرانس ارزنته الروم امیر را میشناخت چنین گفته
است:
میرزا تقی خان متهم به هیچ گناهی نبود شاه با کشتن خیانتکارانه او یکی
از شریفترین و پاکدامنترین خدمتگزاران ایران زمین را به تحریک
رسواترین و فرومایهترین افراد معدوم ساخت.
دولت نخواست مردم از حقیقت جنایت کاشان آگاه گردند .یک هفته پس
از کشتن امیر نامهای در روزنامه انتشار یافت که امیر به خط خودش
کاغذ نوشته که به شدت ناخوش است و قبول مداوا نمی کند و هیچ
طبیبی را بر خود راه نمی دهد .در ضمن از سوء حکمرانی امیر سخن
رفته است ولی حال جمهور مردم از دولت سر اعتمادالدوله در آسایش و
نیکبختی زندگی می کنند.
23