Professional Documents
Culture Documents
3048
3048
صفحه بعد
چون هنوز چند
ساعت به
پروازش باقي
مانده بود،
تصميم گرفت
براي گذراندن
وقت کتابي
خريداري کند.
او يک بسته
بيسکوئيت نيز
.خريد
صفحه بعد
او برروي يک
صندلي
دستهدارنشست و
در آرامش شروع
به خواندن کتاب
.کرد
صفحه بعد
در کنار او يک
بسته بيسکوئيت
بود و مردي در
کنارش نشسته
بود و داشت
روزنامه ميخواند
صفحه بعد
وقتي که او نخستين
بيسکوئيت را به
دهان گذاشت ،متوجه
شد که مرد هم يک
بيسکوئيت برداشت
و خورد .او خيلي
عصباني شد ولي
.چيزي نگفت
پيش خود فکر کرد:
«بهتر است ناراحت
نشوم .شايد اشتباه
».کرده باشد صفحه بعد
ولي اين ماجرا
تکرار شد .هر بار
که او يک
بيسکوئيت
برميداشت ،آن
مرد هم همين کار
را ميکرد .اين کار
او را حسابي
عصباني کرده بود
ولي نميخواست
.واکنش نشان دهد
صفحه بعد
وقتي که تنها يک
بيسکوئيت باقي
مانده بود ،پيش خود
فکر کرد« :حاال
ببينم اين مرد بيادب
»چکار خواهد کرد؟
مرد آخرين بيسکوئيت
را نصف کرد و
.نصفش را خورد
صفحه بعد
!اين ديگه خيلي پرروئي ميخواست
.او حسابي عصباني شده بود
صفحه بعد
خيلي
شرمنده
شد!! از
خودش بدش
آمد ...يادش
رفته Jبود که
بيسکوئيتي
که خريده
بود را داخل
ساکش
.گذاشته بود صفحه بعد
آن مرد
بيسکوئيتهايش را با
او تقسيم کرده بود،
بدون آن که عصباني
و برآشفته شده
...باشد
صفحه بعد
در صورتي که
خودش آن موقع که
فکر ميکرد آن مرد
دارد از
بيسکوئيتهايش
ميخورد خيلي
عصباني شده بود.
و متاسفانه ديگر
زماني براي توضيح
رفتارش و يا
صفحه بعد
.معذرتخواهي نبود
ها را -
تJJواJنآJن
چJهJار چJيز اJستکJJJه JنJJمي
...بJJازگرداJند
صفحه بعد
سنگ ...
پس از رها کردن!
صفحه بعد
!پس از گفتن
...حرف
صفحه بعد
!پس از پايان يافتن
موقعيت... صفحه بعد
www.faclip.com
و زمان ...
پس از گذشتن!
پایان