You are on page 1of 8

‫علم و دین‪ :‬بازآرایی دیدگاه‌ها و چالش‌ها‬

‫دکتر سید حسن اسالمی‬


‫دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب‬
‫‪Religion and Science: An Introduction, Brendan Sweetman, Continuum, New York, 2010, 232 p.‬‬

‫اشاره‬
‫برندن سویتمن‪ ،‬استاد فلسفه دانشگاه راکهرست در کانزاس آمریکا‪ ،‬در این متن خوش‌خوان به دقت نسبت علم (به معنای‬
‫معرفت تجربی) و دین را تحلیل می‌کند و مسائل چالشی این عرصه را با عالقه‌مندان در میان می‌گذارد‪ .‬وی کتاب دیگری دارد‬
‫به نام اخالق و پزشکان (‪ )Ethics and Medics‬که از مایه‌های آن در این کتاب نیز بهره برده است‪ .‬کتاب حاضر ساختاری‬
‫ال آموزشی دارد و خواننده را گام به گام با مسائل اصلی این عرصه آشنا می‌کند‪ .‬نویسنده طی هشت فصل‪ ،‬از مسائل‬ ‫کام ً‬
‫مقدماتی آغاز می‌کند‪ ،‬بحث‌هایی مانند نظریه تکامل و طرح در خلقت را پیش می‌کشد و با مرور درس‌هایی که می‌توان‬
‫از نزاع علم و دین آموخت‪ ،‬کتاب را به پایان می‌برد‪ .‬این کتاب به تفصیل کتاب علم و دین ایان باربور نیست‪ ،‬اما مهم‌ترین‬
‫امتیازش تازگی بسیاری از مطالبی است که در زمان نگارش کتاب باربور ذهن و ضمیر عالمان دین و دانشمندان را مشغول‬
‫نکرده بود‪ .‬وی در عین حال از تأمالت و تقسیم‌بندی‌های باربور در این کتاب بسیار یاری می‌گیرد‪.‬‬

‫سویتمن‪ ،‬در ادامه بحث کار خود را بر دین‬ ‫این بحث چه اهمیتی دارد؟‬
‫مسیحیت متمرکز می‌کند و آن جا که از دین‬ ‫با دیدن چنین کتابی‪ ،‬ممکن است کسی بپرسد‬
‫سخن می‌گوید و از آن دفاع می‌کند‪ ،‬منظورش‬ ‫که چرا باید به مسئله رابطه علم و دین توجه کرد‬
‫آیین مسیح است‪.‬‬ ‫و به آن عالقه‌مند شد؟ به نظر سویتمن‪ ،‬دالیل‬
‫علم چیست؟ علم جهان‌نگری یا فلسفه زندگی‬ ‫خوبی برای این کار وجود دارد‪ ،‬از جمله‪ )1( :‬کار‬
‫نیست‪ .‬بلکه نوعی روش و شیوه کشف و فهم‬ ‫علمی خواه ناخواه برخی پرسش‌های اخالقی یا‬
‫عالم فیزیکی است که از ماده و انرژی تشکیل‬ ‫بیرون از عرصه علم پدید می‌آورد که نمی‌توان‬
‫شده است‪ .‬در علم‪ ،‬ما فرضیه‪ ،‬نظریه‪ ،‬شیوه‌ها و‬ ‫آن‌ها را نادیده گرفت‪ )2( .‬امروزه علم شیوه مقبول‬
‫ابزارهای تحقیق را فراهم می‌سازیم و اطالعات‬ ‫و محترم شناخت جهان به شمار می‌رود و اگر ما‬
‫را گردآوری می‌کنیم‪ .‬علم جهان‌نگری نیست و‬ ‫بخواهیم انسان‌هایی منطقی باشیم‪ ،‬الزم است که‬
‫در نتیجه نمی‌توان بر اساس آن فلسفه زندگی پی ریخت‪ ،‬با این‬ ‫از تعارض‌های احتمالی در اعتقادات دینی خود و مسائل علمی‬
‫همه‪ ،‬با عرصه‌های دیگری گره می‌خورد و برخی از آن به نفع دین‬ ‫بپرهیزیم‪ )3( .‬امروزه کسانی مانند ریچارد داوکینز دست به دامان‬
‫و گروهی به سود سکوالریزم استفاده می‌کنند‪ .‬امروزه به خصوص‬ ‫علم می‌شوند تا دیدگاه الحادی خود را تبیین و توجیه کنند‪ .‬برای‬
‫در مستندهای تلویزیونی و کتاب‌های عامه‌پسند‪ ،‬علم با سکوالریزم‬ ‫مثال از نظر داوکینز نظریه تکاملی داروین برای اولین بار امکان‬
‫گره خورده است‪.‬‬ ‫الحاد عقالنی را فراهم ساخت‪ .‬به همین سبب نمی‌توان این بحث‬
‫در واقع‪ ،‬الحاد پیشگام سکوالریزم است و سکوالریزم از دل آن در‬ ‫را حاشیه‌ای پنداشت و از آن گذشت‪.‬‬
‫می‌آید‪ .‬اما در طول تاریخ الحاد به شکل سلبی بوده است و می‌توان‬ ‫در ادامه‪ ،‬سویتمن الزم می‌داند که سه مفهوم را توصیف کند‪ :‬دین‪،‬‬
‫گفت که تنها در قرن بیستم ما شاهد الحاد ایجابی ‪positive‬‬ ‫علم‪ ،‬و سکوالریزم‪ .‬دین را می‌توان مجموعه‌ای از باورهای در هم‬
‫‪ atheism‬هستیم‪ .‬مقصود از الحاد ایجابی‪،‬‬ ‫تنیده درباره جهان‪ ،‬حقیقت آن‪ ،‬وضعیت انسان‪،‬‬
‫الحادی است که سعی می‌کند برای مبانی خود‬ ‫زندگی خوب و بد‪ ،‬بهترین شکل هدایت زندگی‪،‬‬
‫دالیل اثباتی بیاورد‪ .‬الحاد کهن در واقع‪ ،‬الحاد‬ ‫و زندگی پس از مرگ و اعتقاد به آفریننده آن‬
‫سلبی بود و شخص ملحد کسی به شمار می‌رفت‬ ‫تعریف کرد‪ .‬بدین ترتیب‪ ،‬دین نوعی جهان‌نگری‬
‫که معتقدات دینی را انکار می‌کرد و به چیزی که‬ ‫(‪ )worldview‬و فلسفه زندگی است‪ .‬البته‬

‫‪13‬‬ ‫شماره پیاپی‪ 182‬آذر ‪1391‬‬


‫هم در روزگار معاصر تنها یا عمدت ًا بر مسائلی تأکید می‌کند‬ ‫دیگران باور داشتند‪ ،‬باور نداشت‪ .‬در گذشته الحاد از سه‬
‫که بیانگر تعارض است‪ ،‬نه سازگاری‪ )3( .‬نقش رسانه‌های‬ ‫جهت سلبی بود و به شکل منفی ابراز می‌شد‪ )1( .‬شخص‬
‫غربی در این میان آن است که به آتش اختالفات دامن‬ ‫ملحد با انکار باورهای دیگران و دالیل آن‌ها خود را‬
‫می‌زنند و در واقع در همه چیز‪ ،‬و از جمله بحث علم و دین‪ ،‬تعارض‬ ‫تعریف و تثبیت می‌کرد‪ ،‬و خود را بر اساس آن چه باور نداشت‪،‬‬
‫را برجسته می‌کنند‪ .‬این راهی است برای کسب محبوبیت رسانه‌ای‬ ‫معرفی می‌نمود‪ ،‬نه آن چه باور داشت‪ )2( .‬شخص ملحد از نظر‬
‫و افزایش درآمد‪.‬‬ ‫روان‌شناختی نیز خود را به شکل سلبی تعریف می‌کرد‪ ،‬وی کسی‬
‫مدل دوم رابطه‪ ،‬جدایی دین و علم است و برخی از عالمان و‬ ‫بود که از اکثریت متدینان فاصله داشت و به تعبیری ملحد دهکده‬
‫متدینان در زندگی شخصی خود نیز از این الگو تبعیت می‌کنند‪.‬‬ ‫(‪ )Village atheist‬بود که از ده رانده شده بود‪ )3( .‬از همه مهم‌تر‪،‬‬
‫در تبیین این دیدگاه و استدالل به سود آن توجیهات گوناگونی به‬ ‫وی موضع خود را به شکل سلبی تأیید می‌کرد‪ ،‬یعنی به جای آوردن‬
‫دست داده شده است‪ .‬اولین توجیه از سوی کسانی مانند کارل به‬ ‫دالیلی به سود خود‪ ،‬به معتقدات دین‌داران حمله می‌برد و از این‬
‫ارث‪ ،‬الهی‌دان سویسی‪ ،‬اقامه شده است‪ .‬از نظر او‪ ،‬خدا را باید از‬ ‫راهبرد سلبی استفاده می‌کرد‪ .‬در واقع به جای ارائه دالیلی ایجابی‬
‫طریق کتاب مقدس‪ ،‬نه عالم طبیعت‪ ،‬شناخت و این دو ربطی به‬ ‫به سود الحاد‪ ،‬دالیل متدینان را نقض می‌کرد‪.‬‬
‫هم ندارند و تقدم از آن کتاب مقدس است که وحی خداوند است‪.‬‬ ‫افزون بر آن‪ ،‬ملحدان تازه برای اثبات مدعیات خود‪ ،‬به جای نقض‬
‫این دیدگاه عقل را از دین‪ ،‬الهیات را از فلسفه و علم را از دین جدا‬ ‫دالیل وجود خدا‪ ،‬می‌کوشند دالیلی اثباتی به سود الحاد خود به‬
‫می‌کند و در حمله به فلسفه‪ ،‬میراث‌بر مارتین لوتر است‪.‬‬ ‫دست دهند و در این میان از دانش روز‪ ،‬به خصوص جهان‌شناسی‪،‬‬
‫توجیه دیگر از سوی استفن ِجی‪ .‬گولد (‪ )Stephen J. Gould‬ارائه‬ ‫ژنتیک‪ ،‬نظریه تکامل و زمین‌شناسی و عصب‌شناسی بهره بگیرند‪.‬‬
‫شده است‪ .‬وی معتقد است که حوزه اقتدار و اعتبار علم و دین‬ ‫این توسل به علوم و یافته‌های تازه علمی‪ ،‬چه بسا این پندار را پیش‬
‫متفاوت است‪ .‬علم ناظر به حوزه آزمایش و عالم تجربی است‪،‬‬ ‫آورده است که ماهیت این علوم مؤید الحاد است‪ ،‬حال آن که این‬
‫حال آن که دین به مسائل اساسی و پرسش‌های بنیادی و اخالقی‬ ‫سخن حقیقت ندارد و علم در این میانه خاموش ایستاده است‪ .‬به‬
‫می‌پردازد‪ .‬وی مدعی است که راه حل وی‪ ،‬صرف ًا راهی دیپلماتیک‬ ‫همین سبب‪ ،‬باید میان علم و سکوالریزم تفاوت گذاشت‪.‬‬
‫برای رفع مناقشات علمی نیست‪ .‬البته گولد به سود خود استدالل‬
‫چندانی نمی‌کند و بر این باور است که این دو حوزه به راه خود‬ ‫گونه‌های رابطه علم و دین‬
‫می‌روند و هیچ همپوشی با هم ندارند‪ .‬هرچند ممکن است در موارد‬ ‫اولین گونه رابطه‪ ،‬بر اساس تنازع و تعارض استوار است و امروزه این‬
‫بسیاری مسئله همان گونه باشد که گولد ادعا می‌کند‪ ،‬اما در موارد‬ ‫دیدگاه مدافعان فراوانی دارد‪ .‬در دفاع از این نظریه‪ ،‬دو شیوه دنبال‬
‫خاصی یافته‌های علمی پرسش‌های اخالقی‪ ،‬فلسفی و الهیاتی‬ ‫می‌شود‪ .‬نخست‪ ،‬ادعا می‌شود که یافته‌ها و نظریه‌های علمی با‬
‫پیش می‌کشد‪ ،‬که نمی‌توان آن‌ها را نادیده انگاشت‪ ،‬مانند نزاع‬ ‫آموزه‌های دینی ناسازگار است و از آن جا که شواهد متقن یا بهتری‬
‫خلقت‌گرایی و داروینیسم‪.‬‬ ‫به سود نظریات علمی وجود دارد‪ ،‬باید دین را کنار گذاشت‪ .‬البته‬
‫راه سوم برای توجیه مدل جدایی‪ ،‬تفکیک بین نوع سؤاالتی است که‬ ‫از سوی دیگر برخی متدینان نص‌گرا و‪ ،‬به تعبیر دقیق‌تر‪ ،‬ظاهراگرا‬
‫علم و دین می‌کنند‪ .‬دانشمندانی چون توماس تورانس (‪Thomas‬‬ ‫(‪ )Literalist‬نیز این تعارض را پذیرفته و با توجه به حقانیت دین‪،‬‬
‫‪ )Torrance‬و لنگدون گیلکی (‪ )Landon Gilkey‬بر این باور‬ ‫معتقدند در صورت تعارض‪ ،‬باید نظریات علمی را بازنگری و یا انکار‬
‫هستند که علم همواره از «چگونه» می‌پرسد و دین از «چرا» سؤال‬ ‫کرد‪ .‬راه دوم تأکید بر عینی بودن علم و ذهنی بودن دین است‪ .‬از‬
‫می‌کند‪ .‬برای نمونه‪ ،‬علم می‌پرسد «قلب چگونه کار می‌کند؟» حال‬ ‫این منظر‪ ،‬علم مبتنی بر دالیل عام‪ ،‬عینی و جهانی است‪ ،‬حال آن‬
‫آن که دین می‌گوید «چرا ما هستیم؟»‬ ‫که باورهای دینی مستند به دالیل ذهنی‪ ،‬گذرا‪ ،‬تابع فرهنگ و زمانه‬
‫هرچند این مسیر جذابی است‪ ،‬با این حال‪ ،‬نیازی به طرح جدایی‬ ‫است‪ .‬بدین ترتیب‪ ،‬علم بر دین مقدم است‪.‬‬
‫علم و دین نیست و این الگو از توجیه آن ناتوان است‪ .‬واقع آن است‬ ‫این نگرش امروزه چنان رواج یافته که بخشی از فرهنگ عمومی‬
‫که بسیاری از پرسش‌های ناظر به «چگونگی»‪ ،‬در نوبت بعدی‬ ‫در این عرصه به شمار می‌رود و سویتمن آن را در فصل سوم‬
‫پرسش‌هایی مربوط به «چرایی» را پیش می‌کشد و یا حتی در آن‌ها‬ ‫کتاب خود تحلیل می‌کند‪ .‬با این حال‪ ،‬معتقد است که در باب‬
‫تردید می‌افکند‪ .‬برای مثال‪ ،‬با قبول نظریه داروین و تأکید بر آن که‬ ‫الگوی تعارض باید به سه نکته توجه داشت‪ )1( .‬عمده کسانی که‬
‫تکامل انسان تابع هدف و طرح خاصی نبوده است‪ ،‬پرسش از چرایی‬ ‫مدافع این نظریه هستند‪ ،‬خود سکوالر هستند و در این موضع منافع‬
‫خلقت انسان به سؤال گرفته می‌شود؛ لذا نمی‌توان به‌سادگی میان‬ ‫خاصی (‪ )Vested interest‬دارند‪ .‬البته ممکن است کسی بر اثر‬
‫این دو عرصه و این دو نوع پرسش دیوار جدایی باال آورد‪.‬‬ ‫مطالعه علوم و یافته‌های علمی به تعارض بین علم و دین برسد‪ .‬اما‬
‫همین مشکل برای دیدگاه به ارث به شکل دیگری‬ ‫در روزگار معاصر‪ ،‬این روند هنجار غالب نیست‪،‬‬
‫مطرح می‌شود‪ .‬درست است که در صورت قبول‬ ‫بلکه شخص نخست موضع سکوالر را اتخاذ‬
‫خدا و لطف او می‌توان آن را مقدم بر یافته‌های‬ ‫می‌کند و سپس در پی دفاع از آن به علم روی‬
‫بشری دانست‪ ،‬اما اگر کسی پیشاپیش درباره وجود‬ ‫می‌آورد‪ )2( .‬این دیدگاه در واقع گزینش‌گرانه‬
‫خدا پرسشی داشته باشد یا در باب معقولیت باور‬ ‫(‪ )Selective‬برخورد می‌کند و هم در گذشته و‬

‫شماره پیاپی‪ 182‬آذر ‪1391‬‬ ‫‪14‬‬


‫تاریخ هم‌سویی میان علم و دین عمیق بوده است و حتی‬ ‫دینی مردد باشد‪ ،‬این نظریه به او کمکی نمی‌کند‪.‬‬
‫دانشمندانی مانند نیوتون هم در مسائل علمی تحقیق‬ ‫سومین مدل رابطه علم و دین‪ ،‬که به نظر سویتمن برترین‬
‫می‌کرده‌اند و هم در مسائل دینی مطلب می‌نوشته‌اند‪.‬‬ ‫و کارآمدترین مدل است‪ ،‬رابطه دیالوگی یا گفتگویی میان‬
‫افزون بر آن‪ ،‬نیوتون نیز مانند گالیله معتقد بود که خداوند‬ ‫این دو عرصه است‪ .‬این مدل روایت‌های ضعیف و قوی‬
‫دو کتاب دارد‪ :‬کتاب تدوین و کتاب تکوین که یکی در شکل کتاب‬ ‫دارد‪ .‬طبق روایت ضعیف‪ ،‬علم زیانی برای دین ندارد و در جایی که‬
‫مقدس ارائه شده است و دیگری در قالب طبیعت مشهود است و هر‬ ‫دین ساکت است از یافته‌های علمی به‌خوبی می‌توان سود جست‪.‬‬
‫دوی آن‌ها نوشته یک تن است‪ ،‬پس هیچ تعارضی با هم ندارند‪.‬‬ ‫طبق روایت قوی‌تر‪ ،‬در واقع علم فهم دینی ما را ژرفا می‌بخشد و‬
‫به ما کمک می‌کند تا دین و دنیا را بهتر بفهمیم‪ .‬مدل دیالوگی‬
‫علم و دین در گذر تاریخ‬ ‫گونه‌های مختلفی دارد و عالمان دین به شکل‌های متفاوتی آن‬
‫پس از بحث‌های مقدماتی فصل نخست‪ ،‬نویسنده در فصل دوم‬ ‫را به کار برده‌اند‪.‬‬
‫این کتاب گزارشی فشرده از نسبت علم و دین در طول تاریخ تا‬ ‫برخی مانند ایان باربور و جان هات می‌کوشند به کمک یافته‌های‬
‫قرن نوزدهم به دست می‌دهد و در آن به مناقشه معروف گالیله و‬ ‫علمی جدید‪ ،‬صفات الهیاتی و خصلت دینی عالم را نشان دهند‪.‬‬
‫محاکمه وی می‌پردازد و علل و زمینه‌های آن را بررسی می‌کند و‬ ‫کسانی مانند آلیستر مک‌گراث و کیث وارد‪ ،‬از نگرش جدایی‌خواهانه‬
‫نتایج آن را پیش روی خواننده می‌گذارد‪ .‬وی با تأکید بر این که‬ ‫و ستیزه‌گرانه در باب دین و علم‪ ،‬انتقاد می‌کنند و نشان می‌دهند‬
‫مطالعه تاریخ رابطه علم و دین به ما نگاهی تازه و چشم‌اندازی‬ ‫دعاوی کسانی مانند داوکینز درباره بی‌نظمی و بی‌هدفی عالم به‬
‫متفاوت می‌دهد‪ ،‬آن را طی هفت محور گزارش و بررسی می‌کند‪:‬‬ ‫استناد نظریه داروین درست نیست‪ .‬گروهی مانند ریچارد سویین‌برن‪،‬‬
‫(‪ )1‬جهان باستان با تأکید بر ارسطو‪ )2( ،‬قرون میانه با تأکید بر آرای‬ ‫ویلیام لین کریگ‪ ،‬فرانسیس کالینز و پل دیویس‪ ،‬همین شیوه را‬
‫آگوستین و توماس آکویناس‪ )3( ،‬تأثیرات اصالحات پروتستانی (‪)4‬‬ ‫بسط داده و به استناد یافته‌های علمی نتیجه می‌گیرند که علم‬
‫ماجرای گالیله در قرن هفدهم (‪ )5‬گالیله و نیوتون و رشد علم‬ ‫شاهدی است بر درستی دیدگاه دینی‪ .‬آنتونی فلو‪ ،‬که همه عمر‬
‫جدید‪ )6( ،‬تحوالت قرن هیجدهم‪ ،‬و (‪ )7‬نظریات انقالبی داروین‬ ‫ملحد بود و سرانجام بر اساس یافته‌های علمی متدین شد‪ ،‬نیز پیرو‬
‫و فروید‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫این شیوه است‪.‬‬
‫مرور این فصل نشان می‌دهد که در آغاز علم و فلسفه و دین در‬ ‫این مدل به دالیلی برترین مدل به شمار می‌رود‪ )1( :‬نگاهی‬
‫هم تنیده بودند و در واقع رشته متمایزی به نام علم به معنای مدرن‬ ‫خوشبینانه (‪ )Optimistic‬به رابطه علم و دین دارد و بر این باور‬
‫آن‪ ،‬تنها پس از گالیله پدیدار شد‪ .‬برای مثال‪ ،‬اگوستین به هم‌سویی‬ ‫است که می‌توان میان آن دو مصالحه برقرار کرد‪ .‬البته منکر آن‬
‫علم و دین معتقد بود‪ .‬در عین حال‪ ،‬بر این نظر بود که ممکن است‬ ‫نیست که در مواردی ممکن است تعارض میان آن دو رخ دهد‪ ،‬اما‬
‫برخی بخش‌های کتاب مقدس با یافته‌های قطعی علم ناسازگار‬ ‫اصو ًال نگاهی مثبت به رابطه ذاتی میان آن دو دارد‪ )2( .‬معقول‌ترین‬
‫افتد‪ .‬در این صورت‪ ،‬اگر این یافته علمی قطعی باشد‪ ،‬باید آن بخش‬ ‫مدل است‪ ،‬زیرا بر این باور است که ما هنگام تأمل درباره عالم و‬
‫از کتاب مقدس را تفسیر دیگری کرد و معلوم می‌شود که تفسیر‬ ‫زندگی خود از همه اطالعات موجود در این زمینه‪ ،‬بی‌توجه به آن‬
‫ظاهری ما خطا بوده است‪ .‬اما در صورتی که این یافته محتمل باشد‬ ‫که از کجا آمده است استفاده می‌کنیم‪ .‬به تعبیر دیگر‪ ،‬این دیدگاه‬
‫و هنوز قطعیت نداشته باشد‪ ،‬کتاب مقدس بر آن مقدم می‌گردد‪.‬‬ ‫بر یک اصل قدیمی منطقی استوار است که طبق حقیقت واحد‬
‫بدین ترتیب‪ ،‬تفسیر ما از کتاب مقدس قابل بازنگری است‪ .‬این‬ ‫است (‪ .)All truth is one‬یعنی اگر مسئله‌ای در یک علم حقیقت‬
‫نگرش در منازعه معروف گالیله نیز مورد بحث قرار گرفت و از‬ ‫داشت‪ ،‬باید در همه رشته‌های دیگر نیز حقیقت داشته باشد‪ )3( .‬علم‬
‫گالیله خواسته شد تا دلیلی متقن بر نظریه خود اقامه کند‪ .‬اما وی‬ ‫را اصو ًال دشمن دین نمی‌داند و از یافته‌های تازه آن نگران نیست‬
‫خودداری کرد‪.‬‬ ‫و بی‌آنکه منکر امکان تعارض گردد‪ ،‬به علم خوشامد می‌گوید و‬
‫با این حال‪ ،‬اصالحات پروتستانی‪ ،‬در مجموع زمینه‌ساز مناقشات‬ ‫می‌کوشد تا از آن بهره بگیرد‪ )4( .‬مهم‌تر آن که امروزه پیشرفت علم‬
‫جدی بین علم و دین شد‪ .‬این آیین با انکار مرجعیت پاپ در تفسیر‬ ‫مسائلی را پیش آورده است که تنها به یاری دین‪ ،‬فلسفه و الهیات‬
‫کتاب مقدس و شعار توسل به تنها کتاب مقدس یا تنها مسیح‪،‬‬ ‫قابل حل است‪ .‬برای مثال‪ ،‬دستکاری‌های ژنتیکی و پرسش‌های‬
‫نیازی به استدالل عقالنی و خود عقل نمی‌دید‪ .‬حتی لوتر با ارسطو‬ ‫اخالقی از این دست که آیا برای پیشرفت علم می‌توان از نمونه‌های‬
‫و به تبع آن با آکویناس مبارزه می‌کرد و گرایش و استدالل عقالنی‬ ‫انسانی استفاده کرد‪ ،‬خارج از صالحیت علم برای پاسخ‌گویی است‪.‬‬
‫در دین را نوعی باج دادن به پروژه روشنگری می‌دانست‪ .‬بدین‬ ‫این قبیل پرسش‌های ناظر به جهان‌بینی تنها خارج از علم حل‬
‫ترتیب‪ ،‬سنت پروتستانی به دین بهای بیشتر و به عقل و به علم‬ ‫می‌شود‪ )5( .‬این دیدگاه از حمایت تاریخی باالتری برخوردار است‪.‬‬
‫بهای کمتری داد و به عقل بدبین بود‪ .‬در اینجا شاهد تنوع برخورد‬ ‫در طول تاریخ همبستگی باالیی میان علم و دین وجود داشته است‬
‫دین با کتاب مقدس و نحوه تفسیر آن هستیم‬ ‫و دانشمندان عمدت ًا با اتخاذ دیدگاهی دینی به‬
‫و در حالی که یک جریان دینی از علم حمایت‬ ‫تحقیق در عالم و فهم رازهای آن دست می‌زدند‪.‬‬
‫می‌کند‪ ،‬جریان دیگر آن را بی‌اعتبار می‌داند‪.‬‬ ‫گذشته از موارد خاصی که بر اثر تبلیغات نماد‬
‫اوج این تعارض را در مناقشه معروف گالیله‬ ‫مخالفت دین با علم به شمار می‌رود‪ ،‬در طول‬

‫‪15‬‬ ‫شماره پیاپی‪ 182‬آذر ‪1391‬‬


‫روسو‪ ،‬ولتر‪ ،‬توماس هابز و احتما ًال جان الک و همچنین‬ ‫می‌توان به‌خوبی دید‪ .‬گالیله به‌تدریج دیدگاه کوپرنیک‬
‫رهبران استقالل آمریکا مانند توماس جفرسون‪ ،‬فرانکلین‬ ‫و کپلر را درباره چرخش زمین‪ ،‬که پیش از او ارائه شده‬
‫و احتما ًال جرج واشنگتن دئیست بودند‪ .‬در قرن بیستم‬ ‫بود‪ ،‬پذیرفت و آن دفاع کرد‪ .‬با این حال دالیلی نیرومند‬
‫تفکر دئیستی تضعیف شد‪ ،‬اما همچنان اهمیت دارد و در روزگار ما‬ ‫به سود آن نداشت و‪ ،‬طنز روزگار آن که در واقع بخشی از دالیل‬
‫حضور دارد‪ ،‬زیرا طرحی برای سازگاری علم و دین را پیش کشید‬ ‫او خطا بودند‪ .‬به‌واقع بیشتر دالیل گالیله برای خورشیدمرکزی خطا‬
‫و در حالی که بر ایمان عقلی تأکید داشت‪ ،‬استقالل علم را پاس‬ ‫هستند‪ .‬برای مثال‪ ،‬وی ادعا می‌کرد که جزر و مد دریا‪ ،‬بر اثر حرکت‬
‫می‌داشت؛ این دو ایده امروزه همچنان با ما هستند‪.‬‬ ‫زمین است‪ .‬حال آن که همان گونه که نیوتون بعدها نشان داد‪ ،‬این‬
‫حالت نتیجه نیروی جاذبه ماه و خورشید است‪.‬‬
‫علم و طبیعت‌گرایی در قرن بیستم‬ ‫در سال ‪ 1616‬گالیله به دادگاه فراخوانده شد‪ .‬وی کوشید تا از نظریه‬
‫موفقیت‌های چشمگیر علم در قرون هیجدهم به بعد‪ ،‬افزون بر این‬ ‫خود دفاع کند‪ .‬اما نظریه کوپرنیک‪ ،‬طبق تفسیر آگوستینی‪ ،‬در آن‬
‫که موجب اعتبار فزاینده آن گشت‪ ،‬این ایده را نیز برای بعضی پیش‬ ‫زمان در حالت مرزی یا منطقه خاکستری قرار داشت و دالیل قاطع‬
‫کشید که تنها معرفت حقیقی نسبت به واقعیت از سوی علم فراهم‬ ‫و انحصاری به سود آن وجود نداشت؛ لذا کاردینال بالرمینه به گالیله‬
‫می‌شود و بدین ترتیب دین را به چالش گرفت‪ .‬برخی نیز مدعی‬ ‫پیشنهاد کرد که نظریه او را به عنوان فرضیه‌ای که کاربرد عملی‬
‫شدند که هرچند زمانی دین کارآیی الزم را داشت‪ ،‬با آمدن علم‬ ‫بهتری دارد‪ ،‬مطرح سازد‪ .‬اما وی تن به این پیشنهاد نداد‪ .‬توجه به‬
‫دیگر دوران دین تمام شده است‪ .‬با این همه باید بحث کرد که آیا‬ ‫ماجرای گالیله برای نسل ما از چند جهت اهمیت دارد‪ .‬نخست‪ ،‬از‬
‫واقع ًا علم معرفت عینی را به بار می‌آورد یا همه معرفت‌های بشری‪،‬‬ ‫جهت فهم و برطرف کردن بسیاری از افسانه‌هایی که با این ماجرا‬
‫در مسیر حصول دستکاری می‌شوند‪ .‬همچنین بسیاری از نظریات‬ ‫همراه است‪ .‬دوم آن که امروزه ماجرای گالیله نماد برجسته تعارض‬
‫علمی که تا دیروز معرفت عینی شمرده می‌شدند‪ ،‬امروز نادرست‬ ‫علم و دین قلمداد می‌شود و از آن مشخص ًا بر ضد کلیسای کاتولیک‬
‫به شمار می‌آیند و چه بسا همین اتفاق برای علم امروز رخ دهد‪.‬‬ ‫استفاده می‌شود‪ .‬سکوالرها و طبیعت‌گرایان از این مورد به عنوان‬
‫علم موفقیت‌های فراوانی کسب کرده است‪ ،‬بسیاری از بیماری‌ها را‬ ‫دلیلی قاطع بر جدایی و تعارض علم و دین استفاده می‌کنند‪ .‬سومین‬
‫ریشه‌کن کرده‪ ،‬ارتباطات جهانی را گسترش داده‪ ،‬امکان مسافرت‬ ‫درسی که می‌توان از این ماجرا گرفت آن است که غالب دینداران‬
‫به نقاط دور را فراهم ساخته است و مانند آن‪ .‬تا جایی که برای‬ ‫امروزه الگوی آگوستینی را راه خوبی برای حل بحث علم و دین‬
‫برخی این تصور را پیش آورده است که علم حالل همه مشکالت‬ ‫می‌دانند و معتقدند که باید به عالمان اجازه داد که کار خود را بکنند‪.‬‬
‫است‪ .‬اما علم در کنار توفیق خود‪ ،‬مسایل و نگرانی‌های خود را نیز‬ ‫چهارم آن که کلیسا در پی این ماجرا بر ضد دانشمندان موضع‬
‫پدید آورده است‪ .‬جنگ هسته‌ای‪ ،‬پاکسازی نژادی‪ ،‬و سالح کشتار‬ ‫‪2‬‬
‫نگرفت و به آنان آزادی عمل و اجازه داد تا کار خود را بکنند‪.‬‬
‫جمعی را ایجاد کرده است‪.‬‬ ‫ثنویتی که دکارت قاطعانه درباره ذهن و ماده یا روح و تن ارائه‬
‫در فصل سوم‪ ،‬نویسنده به تحلیل ماهیت علم و خصلت واقع‌نمایی‬ ‫کرد و از آن به سود خداباوری بهره گرفت‪ ،‬بعدها پیامدهایی داشت‬
‫آن دست می‌زند و رئالیسم و ضد رئالیسم علمی را معرفی می‌کند‪.‬‬ ‫که حتی تصورش را نمی‌کرد‪ .‬دو تن از متفکران بعدی فرانسوی‪،‬‬
‫هرچند هدف علم رسیدن به دانش عینی و مطابق واقع است‪ .‬اما‬ ‫یعنی بارون دو هولباخ و پییر الپالس ایده مادی بودن عالم را به‬
‫مطالعات و تأمالت تازه نشان می‌دهد دستیابی به این آرمان چندان‬ ‫انسان گسترش دادند و موجب نگاه طبیعت‌گرایانه و سکوالر به‬
‫هم ساده نیست و حتی ساده‌ترین مشاهدات از صافی تفسیرها‪،‬‬ ‫عالم شدند‪ .‬هولباخ عالم را مادی می‌دانست و معروف است که‬
‫پیش‌داوری‌ها و سوگیری‌های اجتماعی و حتی جنسیتی می‌گذرد‪.‬‬ ‫الپالس هنگام تبیین نظریه بقای ماده و انرژی خود‪ ،‬در پاسخ‬
‫تا جایی که برخی مدعی علم زنانه‪ ،‬در برابر علم مردانه‪ ،‬شده‌اند و‬ ‫ناپلئون که پرسید جای خدا در این نظریه کجاست‪ ،‬گفت‪ :‬نیازی به‬
‫بر این نظر هستند که نگاه مردان با زنان در عرصه علم نیز متفاوت‬ ‫این فرضیه ندارم‪.‬‬
‫است‪ 3‬؛ لذا به سادگی نمی‌توان از واقع‌نمایی علم سخن گفت‪.‬‬ ‫دنی دیدرو و ژولین المتری نیز نگاه مادی را ترویج کردند و المتری‬
‫با این همه‪ ،‬عموم دانشمندان طبق عقل سلیم به رئالیسم علمی‬ ‫کتاب انسان‪ ،‬یک ماشین را نوشت و در آن مدعی شد که روح‬
‫اعتقاد دارند‪ .‬اما برخی پا را از این مرحله باالتر گذاشته نه تنها‬ ‫چیزی جز فرآوردۀ مغز نیست‪ .‬این تفسیر مادی و فیزیکی از عالم‬
‫مدعی عینیت و اعتبار عینی شناخت علمی شده‌اند‪ ،‬علم را تنها منبع‬ ‫حتی در میان برخی از متدینان رواج یافت و دئیست‌ها پدیدار شدند‬
‫قابل اعتماد معرفت قلمداد کرده‌اند و باقی منابع معرفت را بی‌اعتبار‬ ‫که معتقد بودند خدا پس از آفرینش عالم از هرگونه مداخله‌ای در‬
‫شمرده‌اند‪ .‬به این نگاه‪ ،‬علم‌گرایی (‪ ،)Scientism‬طبیعت‌گرایی‬ ‫آن خودداری می‌کند و عالم خود بسنده است‪.‬‬
‫(‪ )Naturalism‬و یا سکوالریزم گفته می‌شود‪ .‬کسانی مانند ریچارد‬ ‫باید میان دئیست (‪ )Deist‬با ثئیست (‪ )Theist‬تفاوت گذاشت‪ .‬اولی‬
‫داوکینز‪ ،‬کارل سیگان‪ ،‬فرانسیس کریک‪ ،‬جان‬ ‫خدا را در حد ساعت‌سازی فرو می‌کشد که پس‬
‫سرل‪ ،‬دانیل ِدن ِت‪ ،‬و ادوارد او‪ .‬ویلسون از این موضع‬ ‫از کوک کردن عالم‪ ،‬آن را رها می‌کند‪ ،‬حال آن‬
‫دفاع می‌کنند‪.‬‬ ‫که شخص ثئیست همچنان معتقد به حضور خدا‬
‫داوکینز به دلیل نگارش آثار عامه‌فهم و پرفروشی‬ ‫و فعل او در طبیعت است و عالم را خودبسنده‬
‫چون ساعت‌ساز نابینا‪ 4‬و توهم خدا‪ 5،‬به گسترش‬ ‫نمی‌داند‪ .‬بسیاری از شخصیت‌های بزرگ مانند‬

‫شماره پیاپی‪ 182‬آذر ‪1391‬‬ ‫‪16‬‬


‫عجیب‪ 6،‬می‌گوید که هرچند این نظر خالف بسیاری‬ ‫این دیدگاه یاری رسانده و کوشیده است نشان دهد که‬
‫از مشهودات است‪ ،‬اما باید پذیرفت که جز ماده چیزی‬ ‫میان علم و طبیعت‌گرایی پیوندی استوار وجود دارد‪ .‬این‬
‫نیست‪ .‬در واقع‪ ،‬وی با قبول آن که برخی از مدعیات و‬ ‫طبیعت‌گرا از شیوه و راهبرد و استدالل ایجابی و سلبی‬
‫گزاره‌های او مستندات تجربی قابل دفاعی ندارد و حتی‬ ‫سود می‌جوید‪ .‬وی در شیوه ایجابی برای توجیه همه چیز‬
‫خالف مشهودات است‪ ،‬مانند انکار وجدان و اختیار‪ ،‬خواستار ایمان‬ ‫از نظریه تکامل داروین سود می‌گیرد تا نشان دهد که انسان با‬
‫آوردن به آن‌ها می‌شود‪.‬‬ ‫دیگر موجودات روی زمین هم‌خانواده است و دی‪ .‬ا ِن‪ .‬ای‪)DNA( .‬‬
‫امروزه نگاه طبیعت‌گرایانه بر علم مسلط است و هرچند علم غیر از‬ ‫مشترک دارد و از آنان متمایز نیست‪ .‬ساخته طبیعت است‪ ،‬و نیازی‬
‫طبیعت‌گرایی است‪ ،‬بسیاری از عالمان این دو را یکی می‌انگارند‪.‬‬ ‫به آفریدگار ندارد و در عالم نظمی نیست و همه چیز زاده تصادف‬
‫در این جا‪ ،‬باید میان طبیعت‌گرایی روش‌شناختی و طبیعت‌گرایی‬ ‫است‪ .‬وی حتی قوانین فیزیکی را محصول تصادف می‌داند‪ .‬وی در‬
‫متافیزیکی تمایز گذاشت‪ .‬الزمه کار علمی طبیعت‌گرایی‬ ‫توضیح اینکه چگونه در آغاز حیات بر زمین از دل مواد بی‌جان آغاز‬
‫روش‌شناختی و تالش در جهت یافتن شواهد و تبیین‌های مادی‬ ‫شد از کارل سیگان‪ ،‬کریگ و لین مارگولیس یاری می‌گیرد‪.‬‬
‫برای مسائل مادی است‪ .‬اما طبیعت‌گرایی متافیزیکی یعنی باور و‬ ‫طبق نظریه آنان‪ ،‬در طول زمان و با فراهم شدن شرایط از دل ماده‬
‫التزام به این که جز ماده چیز دیگری در کار نیست‪.‬‬ ‫بی‌جان حیات شکل گرفت‪ .‬این نظریه به خلقت خود به‌خودی‪ ،‬یا‬
‫با این همه‪ ،‬برخی از دانشمندان مانند ریچارد لیونتین رسم ًا‬ ‫خلقت از مواد بی‌جان (‪ )Abiogenesis‬معروف است و در دهه‬
‫از طبیعت‌گرایی متافیزیکی دفاع می‌کنند و خود را به آن ملتزم‬ ‫‪ 1950‬ارائه شد‪ .‬اما این نظریه هنوز راه چندانی پیش نرفته است و‬
‫می‌دانند‪ .‬این شیوه به جای پیشبرد بحث و فراهم آوردن امکان‬ ‫حتی سیمون کن‌وی موریس آن را شکست خورده می‌داند‪ .‬وانگهی‬
‫گفتگو میان این دو عرصه‪ ،‬دشمنی را افزایش داده و علم را سیاسی‬ ‫این نظریه خود بر محاسبات آماری منظمی استوار است‪ .‬در کنار‬
‫می‌کند‪.‬‬ ‫این رهیافت اثباتی‪ ،‬داوکینز از راهبرد سلبی نیز استفاده می‌کند و در‬
‫کتاب توهم خدا عمدت ًا به دین حمله می‌کند و با زبان گزنده‌ای آن‬
‫خدا و تکامل‬ ‫را توهم‪ ،‬خرافه و خطرناک می‌شمارد‪.‬‬
‫سویتمن در فصل چهارم پس از معرفی دقیق نظریه تکامل‪ ،‬به‬ ‫وی با قبول الگوی تعارض علم و دین می‌کوشد تا جنبه تاریک دین‬
‫ابعاد الهیاتی آن می‌پردازد و شواهدی را که به سود این نظریه آمده‬ ‫را در تاریخ نشان دهد و بر اساس عملکرد آن‪ ،‬نادرستی و بی‌معنایی‬
‫است‪ ،‬یکایک تحلیل می‌کند و قوت آن‌ها را می‌سنجد‪ .‬اهمیت این‬ ‫آن را نتیجه بگیرد‪ .‬در این جا وی دچار یک خطای منطقی ساده‬
‫فصل در آن است که نویسنده به دقت و به‌دور از ساده‌سازی‌های‬ ‫می‌شود و به استناد برخی رفتارهای نادرستی که به نام دین صورت‬
‫ناروا‪ ،‬توصیف روشنی از این نظریه به دست می‌دهد و با طرح‬ ‫گرفته است‪ ،‬اصل دین و همه باورهای آن را نادرست می‌شمارد‪.‬‬
‫پرسش‌های متفاوت‪ ،‬جنبه‌های گوناگون بحث را روشن می‌سازد‪.‬‬ ‫حال آن که رفتارهای هولناکی در روزگار معاصر به نام علم و‬
‫با این نگرش‪ ،‬وی سه پرسش محوری را پیش می‌کشد‪ )1( :‬این‬ ‫سکوالریسم و طبیعت‌گرایی از سوی کسانی مانند هیتلر‪ ،‬استالین‪،‬‬
‫نظریه چه ادعاهای ناظر به واقع درباره منشأ انواع‪ ،‬منشأ انسان‬ ‫مائو و پل پت در کامبوج صورت گرفت و طبق آمار حدود ‪60‬‬
‫و ساختار و تحول موجودات دارد؟ (‪ )2‬چه شواهدی به سود این‬ ‫میلیون نفر قربانی این جنایات شدند‪ .‬پاسخ داوکینز به این اشکال‬
‫مدعیات وجود دارد و این شواهد تا چه حد قابل اعتماد است؟ و (‪)3‬‬ ‫آن است که آنان آدم‌های دیوصفتی بودند که از قضا سکوالر بودند‪.‬‬
‫کاربرد این مدعیات در دیگر عرصه‌ها‪ ،‬چون دین‪ ،‬اخالق و فلسفه‬ ‫اما در این جا وی دچار خطای دیگری می‌شود‪ .‬یعنی همین منطق‬
‫چیست؟ دو پرسش نخست منطق ًا متمایز از پرسش سوم است و در‬ ‫را درباره دین قبول نمی‌کند که چه بسا دیوصفتانی به نام دین این‬
‫انحصار زیست‌شناسان تکاملی قرار دارد‪ ،‬حال آن که پرسش سوم‬ ‫جنایات را مرتکب شده باشند‪ .‬به تعبیر دیگر‪ ،‬وی خطای دین را‬
‫در اختیار فالسفه است‪ .‬در برابر پرسش سوم‪ ،‬زیست‌شناسان نباید‬ ‫ذاتی و خطای علم را عرضی تصویر می‌کند‪.‬‬
‫بحث کنند که پیامدهای این نظریه چیست‪ .‬این کار اختصاص به‬ ‫دانشمند دین‌ستیز معروف دیگر کارل سیگان ستاره‌شناس آمریکایی‬
‫نظریه‌پردازان فلسفه دارد‪.‬‬ ‫است که آثار عامه‌پسند و به خصوص سریال سیزده بخشی وی به‬
‫در بحث نظریه تکامل‪ ،‬مشکالتی خاص وجود دارد‪ .‬نخست‪ ،‬در‬ ‫نام کیهان (‪ )Cosmos‬مقبولیت فراوانی کسب کرد‪ .‬وی با قبول‬
‫حالی که دیگر نظریات علمی ابعاد فلسفی و دینی خاصی ندارند‪،‬‬ ‫مفروضات فراعلمی و نگاهی طبیعت‌گرایانه و شعارهایی که گاه‬
‫این نظریه رادیکال به شمار می‌رود و پیامدهایی دارد که نمی‌توان‬ ‫رنگ و بوی دینی نیز دارد‪ ،‬می‌کوشد تصویری ماتریالیستی از عالم‬
‫آن‌ها را نادیده گرفت‪ .‬دوم‪ ،‬در حالی که برخی نظریات که ابعاد‬ ‫به دست دهد‪ .‬وی نظریه تکامل داروین را بر کل عالم منطبق‬
‫فلسفی ندارند‪ ،‬به سادگی شواهد ضعیف آن‌ها را نادیده می‌گیریم‪،‬‬ ‫می‌کند و بر آن است که هر مرحله تکامل مرحله قبل است و همه‬
‫مانند الکتریسیته‪ ،‬نظریه تکامل رادیکال است و در نتیجه ما را‬ ‫از دل مهبانگ (‪ )Big Bang‬پدیدار شده است‪.‬‬
‫نسبت به شواهدش حساس می‌کند و در پی‬ ‫شخصیت دیگر معروف این عرصه فرانسیس‬
‫صحت و تمامیت شواهد بر می‌آییم و آن‌ها را‬ ‫کریک است که نقش وی در کشف ساختار دی‪.‬‬
‫می‌سنجیم‪ .‬به همین سبب این نظریه از همان‬ ‫ا ِن‪ .‬ای‪ .‬معروف است‪ .‬وی ذهن و روح و شعور‬
‫آغاز مناقشه‌انگیز بوده است‪ .‬سوم‪ ،‬کاربست این‬ ‫را همه بازتاب مغز می‌داند و در کتاب فرضیه‬

‫‪17‬‬ ‫شماره پیاپی‪ 182‬آذر ‪1391‬‬


‫خاصی دارند‪ ،‬دوام می‌آورند‪ .‬این همان قانون بقای‬ ‫نظریه در عمل مانند الکتریسیته نیست و در عین حال به‬
‫انسب است‪ ،‬یعنی موجودی که قدرت سازگاری را دارد‬ ‫دلیل رادیکال بودن‪ ،‬بسیاری از باورهای ما را به چالش‬
‫بر جای می‌ماند‪ .‬در این جا‪ ،‬باید میان نظریه تکامل خرد‬ ‫می‌کشد‪ .‬این جا است که بسیاری کسان در کارآمدی این‬
‫(‪ )Microevolution‬و نظریه تکامل کالن (‪)Macroevolution‬‬ ‫نظریه و پاسخ‌گویی آن تردید دارند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬امروزه در این بحث‬
‫تفاوت گذاشت‪ .‬طبق نظریه تکامل خرد‪ ،‬فرایند انتخاب طبیعی در‬ ‫مناقشات جدی وجود دارد و طرفین به شکلی هیستریک و عصبی‬
‫میان یک گونه خاص یا گونه‌های نزدیک رخ می‌دهد‪ .‬حال آن که‬ ‫به بحث می‌پردازند‪.‬‬
‫نظریه تکامل کالن با فرض درخت زندگی‪ ،‬مدعی است که همه‬ ‫با این تمهیدات‪ ،‬سویتمن به معرفی مختصر این نظریه روی می‌آورد‪.‬‬
‫گونه‌های موجود به‌رغم تنوع خویش‪ ،‬در نهایت از شکل‌های حیاتی‬ ‫داروین طبیعت‌شناس در سال ‪ 1859‬این نظریه را عرضه کرد و در‬
‫ال با شامپانزه‌ها نیای مشترکی‬‫ساده تک سلولی برآمده‌اند و ما مث ً‬ ‫آن‪ ،‬مانند هر دانشمند دیگری‪ ،‬مدیون فعالیت پیشینیان خود از جمله‬
‫داریم‪ .‬این نظریه تا جایی پیش می‌رود که همه اشکال حیات را‬ ‫کوویه‪ ،‬الیل و المارک بود‪ .‬ژرژ کوویه (طبیعت‌شناس فرانسوی و‬
‫مرتبط به هم و زاده شکل‌های ساده حیات می‌داند‪.‬‬ ‫از بنیانگذاران آناتومی تطبیقی) با بررسی فسیل‌های بر جای مانده‬
‫این نظریه به خصوص بخش تکامل کالن آن بسیار رادیکال‬ ‫از میلیون‌ها سال پیش‪ ،‬این نظریه را مطرح کرد که برخی از انواع‪،‬‬
‫است و همین نکته از همان آغاز موجب مخالفت با آن یا تردید در‬ ‫به علل محیطی‪ ،‬منقرض شده‌اند‪ .‬در پی آن نظریه کاتاستروفیسم‬
‫آن شده است و حتی اذهان نیرومند در قبول آن تردید داشته‌اند‪.‬‬ ‫(‪ )Catastrophism‬را پیش کشید که طبق آن این انقراض بر اثر‬
‫شواهد اقامه شده نیز عمدت ًا پیشنهادی‪ ،‬قرینه‌ای و تقریبی است‪،‬‬ ‫حوادث بزرگی مانند سیل رخ داده است‪ .‬وی مخالف تکامل بود‪،‬‬
‫نه قاطع‪ .‬خود داروین مدعی بود که این تکامل چنان آهسته رخ‬ ‫زیرا تفاوت اندکی بین فسیل‌های برجای مانده دیده می‌شد‪ .‬ژان‬
‫می‌دهد که به سختی قابل مشاهده است‪ .‬شواهدی نیز که درباره‬ ‫بابتیست المارک‪ ،‬طبیعت شناس فرانسوی که بر داروین تأثیرگذار‬
‫فنچ‌ها و تحول آن‌ها گفته شده است‪ ،‬بیش از آن که دقیق و مبتنی‬ ‫بود‪ ،‬گامی پیش‌تر نهاد و مدعی نوعی تکامل جانداران گشت‪ .‬وی‬
‫بر مشاهدات باشد‪ ،‬در واقع داستانی است ساختگی (‪Made-up‬‬ ‫بر آن بود که جانداران با محیط خود سازگار می‌شوند و تغییراتی را‬
‫‪ )stories‬و تبیینی‪ .‬به این معنا که نخست داروین نظریه خود را‬ ‫می‌پذیرند‪ .‬نمونه این تغییر را در قوی شدن بازوی آهنگران و دراز‬
‫پرورد و سپس به عنوان شاهد‪ ،‬تحول فنچ‌ها را تبیین کرد‪ ،‬نه آن‬ ‫شدن گردن زرافه‌ها می‌توان دید‪ .‬این تغییرات به ارث برده می‌شوند‬
‫که دقیقا مبتنی بر شواهد زیست‌شناختی باشد‪ .‬این مسئله مانند‬ ‫و موجب تغییرات دائمی موجودات می‌شوند‪ .‬وی تکامل را تدریجی‬
‫چیزی است که وکیالن به آن شاهد قرینه‌ای (‪Circumstantial‬‬ ‫می‌دانست‪ .‬کوویه با برخی نتایج المارک مخالفت کرد و مدعی‬
‫‪ )evidence‬می‌گویند‪ .‬در این جا ما قطعاتی از فسیل‌های متفاوت‬ ‫شد که سنگواره‌های برجای مانده چنان تفاوتهای بنیادی دارند که‬
‫داریم‪ ،‬آب و هوایی که تغییر کرده است و مانند آن‪ .‬اما نسبت و ربط‬ ‫نمی‌توان آن‌ها را تدریجی دانست‪ .‬همچنین ارثی شدن برخی از‬
‫آن‌ها در قالب یک داستان ساخته می‌شود و این صرف ًا می‌تواند یک‬ ‫این صفات مشکوک اعالم شد‪ ،‬زیرا مشاهدات نشان می‌داد که‬
‫پیشنهاد باشد‪ ،‬نه بیان حقیقی و گزارش دقیق رخدادی واقعی‪.‬‬ ‫انتقال پذیر نیستند‪.‬‬
‫این جاست که نیازمند توجه به پرسش‌هایی هستیم که این‬ ‫آثار چارلز الیل‪ ،‬به خصوص کتاب اصول زمین‌شناسی‪ ،‬بر زیست‬
‫مسئله را جدی‌تر می‌کند و اهمیت آن را باز می‌گوید‪ .‬توجه به این‬ ‫شناسی و زمین شناسی و همه علوم زمانه‌اش و نظریه داروین‬
‫پرسش‌ها موجب آن می‌شود تا با نگاهی گسترده‌تر و آگاهانه به‬ ‫تأثیری ماندگار گذاشت‪ .‬وی با بررسی طبقات زمین نشان داد که‬
‫مسئله بنگریم‪ .‬پرسشهای اساسی عبارتند از‪ )1( :‬چرا شواهد فسیلی‬ ‫زمین عمری بسیار کهن دارد و تکامل آن تدریجی است و برای‬
‫مهم هستند و نشان‌دهنده چه هستند؟ در این زمینه بخش عمده‌ای‬ ‫فهم امروز زمین باید به گذشته آن رجوع کرد و همان قوانینی که‬
‫از دالیل مستند به شواهد فسیلی است و می‌توان بر اساس آن‬ ‫امروز بر عالم حاکم است‪ ،‬در گذشته نیز حاکم بوده است؛ لذا در‬
‫تغییرات گونه‌ها را نشان داد‪ .‬امروزه فسیل‌های فیل‌ها‪ ،‬گوریل‌ها‪،‬‬ ‫برابر نظریه کاتاستروفی کوویه‪ ،‬نظریه یکسان انگاری قوانین حاکم‬
‫و وال‌ها به خوبی شناسایی و طبقه‌بندی شده است‪ .‬این مسئله از‬ ‫بر زمین (‪ )Uniformitarianism‬را پیش کشید و مدعی تکامل‬
‫زمان داروین به بعد گسترش یافته است‪ .‬هرچند در زمان داروین‬ ‫تدریجی زمین گذشت‪.‬‬
‫شواهدی درباره رابطه میان انسان و دیگر حیوانات چندان نبود‪ ،‬اما‬ ‫بدین ترتیب‪ ،‬مطالعات دیگران در عرصه فسیل‌شناسی‪ ،‬زمین‬
‫امروزه فسیل‌هایی که نشان دهنده پیوند میان انسان و میمون‌های‬ ‫شناسی و زیست شناسی‪ ،‬زمینه کار داروین را فراهم کرد‪ .‬وی از‬
‫انسان‌نما است‪ ،‬و فسیل‌های نیاکان پیشین انسانی کشف و‬ ‫همه یافته‌های معاصر خود سود جست و با مشاهدات خود ترکیب‬
‫شناسایی شده‌اند‪ .‬از مجموع این شواهد قابل قبول‪ ،‬زیست‌شناسان‬ ‫کرد و پس از بیست سال که از سفر با کشتی بیگل بازگشته بود‪،‬‬
‫نتیجه می‌گیرند که میان حیوانات پیوندی ژنتیکی برقرار است و‬ ‫نظریه خود را با شواهد فراوان مبنی بر تکامل انواع منتشر کرد‪.‬‬
‫این ادعا معقول است‪ .‬همچنین این ادعا که این‬ ‫حال مکانیسم این تکامل چیست؟ داروین با‬
‫گونه‌ها به شکلی مستقل از هم آفریده شده باشند‪،‬‬ ‫بررسی تغییرات میان گونه‌ها‪ ،‬ایده انتخاب‬
‫نامعقول است‪.‬‬ ‫طبیعی را پیش کشید‪ .‬گونه‌ها‪ ،‬بر خالف مدعای‬
‫با این همه‪ ،‬در این جا پرسش‌هایی آزارنده رخ‬ ‫المارک‪ ،‬خود را با شرایط سازگار نمی‌کنند‪،‬‬
‫می‌نماید‪ .‬برای مثال‪ ،‬چرا گونه‌های در حال گذار‬ ‫بلکه گونه‌هایی که به طور تصادفی سازگاری‬

‫شماره پیاپی‪ 182‬آذر ‪1391‬‬ ‫‪18‬‬


‫گونه موارد خود تحقیق نمی‌کنیم و به اعتبار دانشمندان‬ ‫(‪ )Transitional species‬اندک هستند؟ واقع آن است‬
‫یک عرصه نظریه‌شان را قبول یا رد می‌کنیم و در واقع‬ ‫که اثبات این نظریه نیازمند وجود فسیل‌هایی است که‬
‫اعتقاد ما بر اساس توسل به مرجع درست است‪ .‬تا این جا‬ ‫گویای گونه‌های در حال گذار باشند‪ ،‬مانند گونه‌ای که‬
‫درست‪ .‬اما در جایی که خود این نظریه میان دانشمندان‬ ‫هم‌زمان نشانه ماهیان و پرندگان را با هم داشته باشد‪.‬‬
‫مورد بحث است‪ ،‬توسل به مرجع و قبول آن درست نیست و‬ ‫اما شواهد اندکی در این میان وجود دارد‪ .‬داروین خود‪ ،‬یکی از‬
‫خودمان باید دست به تأمل بزنیم و شواهد را بررسی کنیم‪ .‬در این‬ ‫مشکالت نظریه‌اش را همین مطلب می‌شمرد‪ .‬زیست‌شناسان‬
‫صورت‪ ،‬شایسته است که به نظر مخالفان توجه جدی بشود‪.‬‬ ‫مدعی هستند که صدها فسیل گونه‌های در حال گذار یافته‌اند‪.‬‬
‫ممکن است گفته شود که این کسان از ترس پیامدهای جدی‬ ‫دو نمونه معروف عبارتند از‪ :‬آرکائوپتریکس و آمبولستوس‪.‬‬
‫این نظریه برای دین‪ ،‬از قبول آن خودداری می‌کنند‪ .‬در پاسخ باید‬ ‫آرکائوپتریکس (‪ ،)Archaeopteryx‬که در آلمان یافت شده است‪،‬‬
‫گفت که این مسئله یکی از دالیل آن می‌تواند باشد‪ ،‬اما لزوم ًا چنین‬ ‫فسیل کهن‌ترین نمونه پرندگان است که ‪ 150‬میلیون سال قبل‬
‫نیست‪ .‬هنگامی که نظریه‌ای چنان رادیکال است که همه مقبوالت‬ ‫می‌زیسته است و شاهدی است بر تحول دایناسورها به پرندگان‪.‬‬
‫را به چالش می‌کشد‪ ،‬طبیعی است که مردم خواهان بررسی دقیق‬ ‫آمبولستوس (‪ )Ambulocetus‬که در پاکستان یافت شده و ‪50‬‬
‫شواهد و رعایت باالترین استانداردها در ارائه شواهد و بررسی آن‌ها‬ ‫میلیون سال قبل می‌زیسته است‪ ،‬کروکدیلی والمانند است و به نظر‬
‫باشند‪ .‬حال ممکن است برخی از مخالفان‪ ،‬صرف ًا به دلیل اهمیت‬ ‫می‌رسد که نیای وال‌ها و حیوانات خشکی باشد‪ .‬در برابر‪ ،‬مخالفان‬
‫مسئله و نبود شواهد دقیق و کافی‪ ،‬نه آن که نتیجه این نظریه‬ ‫مدعی هستند که تا یافته شدن شواهد بیشتر‪ ،‬این نظریه همچنان‬
‫مخالفت با دین است‪ ،‬با آن مخالفت نمایند یا در آن تردید داشته‬ ‫در حد فرضیه باقی می‌ماند‪.‬‬
‫باشند‪ .‬چه بسا پاسخ موجه‌تر آن باشد که این مخالفان چون شواهد‬ ‫پرسش بعدی آن است که آیا انتخاب طبیعی نشان می‌دهد که‬
‫مؤید تکامل را کافی نیافته‌اند‪ ،‬از قبول آن خودداری کرده‌اند و آن‬ ‫تکامل چگونه عمل می‌کند؟ ارتباط ژنتیکی انواع یکی از بخش‌های‬
‫را صرف ًا به مثابه یک پیشنهاد نگریسته‌اند‪ .‬در این نظریه همچنان‬ ‫اساسی نظریه تکامل است‪ .‬بخش دیگر مکانیزم آن است که بر‬
‫شاهد شکاف‌ها‪ ،‬تیر در تاریکی انداختن و داستان سرایی هستیم‪.‬‬ ‫اساس انتخاب طبیعی صورت می‌گیرد‪ .‬این دو با هم مرتبط و در‬
‫برای مثال کافی است که به همان مسئله تکامل فنچ‌ها توجه شود‪.‬‬ ‫عین حال از هم مستقل هستند‪ .‬ممکن است کسی بخش اول را‬
‫درست است که فسیل‌هایی وجود دارند‪ ،‬اما نحوه تفسیر آن‌ها و‬ ‫بپذیرد‪ ،‬اما از قبول بخش دوم تن بزند و برعکس‪ .‬مسئله آن است‬
‫بیان تکاملی که در آن‌ها رخ داده است‪ ،‬سرشار از تخیل و گمانه‌زنی‬ ‫که شواهد اندکی به سود منطق انتخاب طبیعی عمل می‌کند و‬
‫است‪.‬‬ ‫همچنان شکاف‌های فراوانی در این تبیین دیده می‌شود‪ .‬در واقع‪،‬‬
‫در آثار مدافعان این نظریه‪ ،‬مانند داوکینز در ساعت ساز کور‪ ،‬استفن‬ ‫بر اساس شواهد اندک در سطح نظریه تکامل خرد‪ ،‬محال است که‬
‫جی‪ .‬گولد و دبورا چارلزورث‪ ،‬شاهد داستان‌ها و ادعاهای غیر علمی‬ ‫بتوان نظریه تکامل کالن را تبیین کرد‪ .‬دشواری قضیه آن است که‬
‫هستیم‪ .‬این مسئله با عواطف گوناگون و مسائل فرهنگی در سراسر‬ ‫از سطح خرد به سطح کالن جهشی ناموجه صورت گرفته است‪.‬‬
‫جهان گره خورده است و کمتر امکان بحثی علمی درباره آن وجود‬ ‫همچنین این نظریه وجود مسائلی چون اخالق و دین را تبیین‬
‫دارد‪ .‬مدافعان این نظریه نمی‌خواهند مخالفان خود را به مثابه‬ ‫نمی‌کند و این نکته که ممکن است دین و اخالق نقشی در بقا‬
‫عالمانی که در این نظریه تردید دارند بنگرند‪ ،‬بلکه آنان را صرف ًا‬ ‫داشته باشند‪ ،‬محل چالش جدی است‪.‬‬
‫خلقت‌گرایان می‌دانند‪ .‬حتی داوکینز این بحث را تمام شده و قطعی‬ ‫سؤال جدی بعدی در باب آن است که شواهد ژنتیکی گویای‬
‫می‌داند و بر آن است که نباید درباره درستی آن دیگر بحثی صورت‬ ‫چه هستند‪ .‬مطالعات ژنتیکی نشان‌دهنده نزدیکی فراوان ژن‌های‬
‫گیرد و باید در مراحل تعلیمات عالی تدریس شود و مسلم قلمداد‬ ‫موجودات است‪ ،‬برای مثال بین انسان و شامپانزه بیش از ‪ 95‬درصد‬
‫گردد‪ .‬حال آن که به هر دلیل کسانی با این نظریه مخالف هستند‪.‬‬ ‫ژن مشترک و بین انسان و موش حدود ‪ 75‬در صد ژن مشترک‬
‫دارند‪ .‬این تشابه گویای نیای مشترک است‪ .‬منتقدان در برابر این‬
‫پیامدهای الهیاتی نظریه تکامل‬ ‫ادعا می‌گویند که صرف تشابه دلیل بر نیای مشترک نیست‪ .‬چه‬
‫این نظریه‪ ،‬با همه حواشی خود‪ ،‬خواه ناخواه پیامدهای فلسفی‪ ،‬دینی‬ ‫بسا طراح هوشمند (‪ )Intelligent Designer‬این تشابه را ایجاد‬
‫و الهیاتی کالنی دارد که می‌توان آن‌ها را در سه مسئله گنجاند که‬ ‫کرده باشد‪ .‬همان گونه که از تشابه ماشین‌های موجود نمی‌توان‬
‫عبارتند از به پرسش گرفتن (‪ )1‬اعتبار گزارش کتاب مقدس از‬ ‫ژن‌های مشترکی در نیای آن‌ها سراغ گرفت‪ ،‬درباره موجودات نیز‬
‫خلقت انسان‪ )2( ،‬جایگاه انسان در عالم خلقت‪ ،‬و (‪ )3‬مسئله طرح‬ ‫چنین است‪.‬‬
‫و نظم در عالم‪.‬‬ ‫واقع آن است که این نظریه مخالفان و تردیدکنندگان قابل‬
‫اگر این نظریه جدی گرفته شود‪ ،‬وثاقت گزارش کتاب مقدس در‬ ‫توجهی دارد که متعلق به دایره خلقت‌گرایان نیز نیستند‪ ،‬بلکه‬
‫باب خلقت انسان به پرسش گرفته خواهد شد‪.‬‬ ‫صاحب‌نظرانی هستند که نمی‌توان مخالفت آن‌ها‬
‫حال آن که طبق گزارش کتاب مقدس‪ ،‬انسان‬ ‫را نادیده گرفت‪ ،‬برای مثال کسانی چون جان‬
‫متمایز و کامل آفریده شده است و دیگر تابع‬ ‫پالکینگهورن‪ ،‬توماس نیگل‪ ،‬هولمز رولستون‪ ،‬و‬
‫منطق انتخاب طبیعی و غیره نیست‪ .‬اما در واقع‪،‬‬ ‫استیون استانلی‪ .‬مسئله آن است که ما در این‬

‫‪19‬‬ ‫شماره پیاپی‪ 182‬آذر ‪1391‬‬


‫پس از تحلیل مفصل چالش‌هایی که این نظریه فراروی‬ ‫این چالش هنگامی پیش می‌آید که کتاب مقدس تفسیر‬
‫متدینان می‌نهد‪ ،‬سویتمن نتیجه می‌گیرد که نباید آن را‬ ‫ظاهرگرایانه شود که مقبول خلقت‌گرایان است‪ .‬البته‬
‫تهدیدی برای دین دانست‪ ،‬مگر آن که نسبت به متون‬ ‫خلقت گرایان خود به دو دسته تقسیم می‌شوند‪ :‬برخی‬
‫دینی‪ ،‬نص‌گرا و اهل ظاهر باشیم‪.‬‬ ‫قائل به نظریه مهبانگ هستند و زمین را قدیمی می‌دانند‪ .‬حال‬
‫آن که دیگران آن را جدید می‌شمارند‪ .‬با این همه‪ ،‬کتاب مقدس‬
‫چند درس آموختنی‬ ‫را می‌توان تفسیری استعاری کرد‪ .‬همان گونه آگوستین گفته است‬
‫سویتمن با همین شیوه مسائلی چون آزادی اراده‪ ،‬جاودانگی‪ ،‬طرح‬ ‫اگر شواهد علمی به سود یک نظریه قوی باشد‪ ،‬می‌توان کتاب را از‬
‫در خلقت‪ ،‬و چالش علم و اخالق را بررسی و تحلیل می‌کند (که‬ ‫ظاهر آن منصرف کرد‪.‬‬
‫از گزارش تفصیلی آن می‌گذریم) و سرانجام برخی درس‌ها را که‬ ‫همچنین دومین مسئله‌ای که این نظریه پیش می‌کشد‪ ،‬به چالش‬
‫باید از بحث علم و دین آموخت و به کار اردوگاه دین‌مداران و‬ ‫گرفتن جایگاه ویژه انسان در عالم است‪ .‬داوکینز و ویلسون چنین‬
‫علم‌مداران می‌آید‪ ،‬بر می‌شمارد‪ .‬به نوشته وی‪ ،‬گفت و گوی علم و‬ ‫باوری دارند و منکر هدفداری خلقت و در نتیجه انسان هستند‪.‬‬
‫دین در حال قطبی شدن است و طرفین رفتار خصمانه‌ای در قبال‬ ‫ویلسون حتی اخالق را توهمی می‌داند که برای بقای انسان الزم‬
‫یک‌دیگر در پیش گرفته‌اند‪ .‬حال آن که باید واقعیت تکثر در جامعه‬ ‫است‪ .‬به گفته او‪« :‬اخالق ‪ ...‬کالهی است که ژن‌های ما سر ما‬
‫را بپذیریم و با درس‌های زیر در بهبود آن بکوشیم‪:‬‬ ‫گذاشته‌اند تا همکاری کنیم‪».‬‬
‫یک‪ ،‬علم باید چشم‌انداز خود را گسترش دهد و کمتر خود را محدود‬ ‫از دیدگاه داوکینز و گولد‪ ،‬انسان‪ ،‬بر خالف روایت کتاب مقدس‪،‬‬
‫سازد‪ .‬دانشمندان باید به ابعاد و پیامدهای نظریات خود واقف باشند‬ ‫نه تنها جایگاه خاصی در آفرینش ندارد‪ ،‬بلکه چون خود تکامل‬
‫و نسبت به آن‌ها حساسیت نشان دهند‪.‬‬ ‫محصول فرآیند نیروهای کور طبیعت است‪ ،‬ممکن بوده است اص ً‬
‫ال‬
‫دو‪ ،‬دانشمندان باید از سوگیری‌های علمی سکوالر و طبیعت‬ ‫در عرصه گیتی ظهور پیدا نکند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬انسان زاده تصادف است‪،‬‬
‫گرایانه (‪ )Naturalistic/secularist bias‬خود باخبر گردند و از‬ ‫نه طرح‪ .‬اما مقصود از تصادف چیست؟ باید این مسئله را در دو‬
‫آن‌ها بپرهیزند‪ .‬آنان همان گونه که سوگیری دینی را خطا می‌دانند‬ ‫سطح دید‪ :‬سطح رویین و سطح متافیزیکی‪ .‬گویی بر اثر مشاهدات‬
‫و نسبت به آن حساس هستند‪ ،‬باید به سوگیری‌های خود آگاه‬ ‫عینی صرف ادعای تصادف شده است‪ ،‬حال آن که این ادعایی‬
‫گردند‪.‬‬ ‫متافیزیکی است که نیازمند تأمل است‪ .‬وجود قوانین فیزیکی و نظم‬
‫سه‪ ،‬دینداران نیز نباید از علم بترسند و تابع الگوی تعارض علم و‬ ‫حاکم بر عالم‪ ،‬جایی برای تصادف‪ ،‬دست کم در سطح اتمی‪ ،‬باقی‬
‫دین باشند‪ .‬آنان باید بتوانند یافته‌ها و لوازم منطقی یک نظریه را از‬ ‫نمی‌گذارد‪ .‬هر گونه اقدام علمی نیازمند قبول قانون علت و معلول‬
‫ابعاد نظری و فرضی آن تفکیک کنند‪.‬‬ ‫است و بدین ترتیب‪ ،‬حتی تکامل و پیدایش انسان نیز معلول عللی‬
‫چهار‪ ،‬تعلیم علم امروزه بسیار عالی و در عین حال محدود است و‬ ‫بوده است‪ ،‬نه تصادف‪ .‬البته بحث عدم قطعیت در سطح مادون‬
‫در نتیجه به دانشمندان اطالعات و دانسته‌های کافی در عرصه هنر‪،‬‬ ‫اتمی که از سوی مکانیک کوانتوم امروزه مطرح شده‪ ،‬خود مناقشه‬
‫دین و اخالق داده نمی‌شود‪ .‬در نتیجه دانشمندان در کنار قدرت‬ ‫برانگیز است و با فرض درستی‪ ،‬در سطح اتمی وجود ندارد و تنها‬
‫تجربی خویش‪ ،‬فاقد آن قوت تحلیلی و فلسفی الزم برای پردازش‬ ‫شامل سطح زیراتمی است‪.‬‬
‫ابعاد مسائل خود هستند‪.‬‬ ‫مدافعان نظریه تکامل پیدایش شعور و وجدان را صرف ًا بر اساس‬
‫تکامل مغز تبیین می‌کنند که جوابگو نیست‪ .‬البته متألهانی چون‬
‫پی‌نوشت‌ها‪:‬‬ ‫نانسی مورفی با تبیین پیدایش شعور از تکامل مغز مشکلی‬
‫‪ .1‬درباره فلو و رجعت او به دین‪ ،‬نک‪:‬‬ ‫ندارد‪ ،‬دیدگاهی که می‌توان آن را نوظهورگرایی یا نوپدیدگرایی‬
‫‪Anthony Flew, There is a God: How the World’s‬‬ ‫(‪ )Emergentism‬یا فیزیکالیسم ناتقلیل‌گرا ()‪Nonreductive‬‬
‫‪most notorious atheist changed his mind, San‬‬
‫‪Francisco, Harper, 2007.‬‬ ‫‪ physicalism‬نامید‪ .‬وی این اتفاق را به قدرت الهی نسبت‬
‫می‌دهد‪ .‬از این منظر‪ ،‬ذهن در شرایط فیزیکی و مادی زیستی‬
‫دریک تفسیر تازه و متفاوتی از مسئله گالیله به دست می‌دهد و بر‬ ‫‪ .2‬استیلمن َ‬ ‫خاصی پدیدار می‌شود‪ ،‬اما از ماده جدا نیست‪ .‬هرچند این نظریه‬
‫آن است که اساس ًا در این منازعه بحث علم و دین در کار نبود و گالیله در دفاع‬ ‫با خداباوری سازگار است‪ ،‬چندان مقبول دینداران نشده است‪ ،‬زیرا‬
‫از کلیسا به ستیز با ارسطوگرایان برخاسته بود‪ .‬برای تفصیل بیشتر نک‪ :‬گالیله‪،‬‬ ‫بر این باورند که بیش از حد به طبیعت‌گرایی در آن بها داده شده‬
‫دریک‪ ،‬ترجمه محمد رضا بهاری‪ ،‬تهران‪ ،‬طرح نو‪ ،1382 ،‬ص ‪.18‬‬ ‫استیلمن َ‬
‫‪ .3‬در این باره‪ ،‬نک‪:‬‬ ‫است‪.‬‬
‫‪Janet Kourani, Gender in Science, New Jersey,‬‬ ‫سومین چالشی که نظریه تکامل پیش می‌کشد‪ ،‬به پرسش گرفتن‬
‫‪.Prentice Hall, 2001‬‬ ‫طرح در عالم است‪ .‬واقعیت آن است که این‬
‫‪ .4‬این کتاب ترجمه و به وسیله انتشارات مازیار منتشر شده‬ ‫نظریه در این جا از حوزه علم بیرون شده و وارد‬
‫است‪.‬‬ ‫فضای فلسفی می‌شود و نوعی طبیعت‌گرایی و‬
‫‪5.The God Delusion.‬‬
‫‪6.The Astonishing Hypothesis.‬‬ ‫انکار عالم باال را مفروض می‌گیرد‪.‬‬

‫شماره پیاپی‪ 182‬آذر ‪1391‬‬ ‫‪20‬‬

You might also like