Professional Documents
Culture Documents
خود رهبری
خود رهبری
1
چکیده4
در سی سال گذشته تحقیقات واقعی بیشتری بر خودرهبری متمرکز گردیده است.نویسندگان نگاه چند
سطحی بررسی این تحقیق در سطوح فردی وگروهی را قبول نمودند.در سطح فردی مطالعات بطور
پیوسته نشان می دهد که افزایش خودرهبری با دریافت پاسخ ها وکارائی بهتری تایید می گردد.یافته ها
،تایید سطح گروهی نمی باشند.ارتباط بین خودرهبری سطح گروهی وهم اثر وکارائی نتایج عملکرد
توسط عوامل زمینه ای متعادل نشان داده می شود.نویسندگان همچنین تاثیر نیروهای داخلی وخارجی
را بر خود کنترلی تعیین می نمایند.در میان این نیروها رهبری بیرونی بخش مهمی را در بر دارد،
همانگونه خودرهبری جایگزینی کاملی برای رهبری بیرونی نمی باشد.بویژه رهبری بیرونی در
اشکال رهبری با اختیار ورهبری باشتراک گذاشته شده ،خود کنترلی افراد وگروه را تسهیل می
نماید.همچنین نویسندگان با طرح پرسشهایی از تحقیقات چند سطحی را مشخص می نمایند که چطور
تحقیقات اینده ،راههای تعامل خودرهبری در سطح فردی و سطح گروه با یکدیگر دارند
کلید واژه ها 4خود رهبری -گروهها -خود مدیریتی -گروههای خود مدیریتی-تحلیل چند سطحی
مقدار زیادی ازتحقیق مدیریت بر فهم خودرهبری تاکید می نماید.اولین تمرکز بر پیگیری تاریخی
چگونگی نفوذسرپرستان ورهبران برپیروان بوده است .دیدگاه متفاوتی درسی سال گذشته در ادبیات
مدیریت تعریف شده است،وجود یک رویکرد جایگزین با تمرکز بر این است که چطور مردم مدیریت
می کنند و خودرا هدایت می کنند.خودرفتاری به عنوان یک حقیقت ،فرض می کند که ولو اینکه
رفتار ،اغلب توسط نیروهای خارجی نظیر یک رهبرپشتیبانی می گردندولیکن فعالیتها نهایتا توسط
نیروهای داخلی بیشتر از خارجی کنترل می شوند.سه دهه از مطالعات ترکیبی ،با افزایش عالقه در
تنظیم داخلی نیاز به یک بازخوانی تحقیق خودرهبری را ایجاد کرد.محدوده ویژه ای از مشارکت برای
یک باز خوانی خودرهبری همگرائی ،یافته های تحقیق سطوح میانی تحلیلی می باشد.اگرچه در ابتدا
رهبری کارکنان فردی توسعه یافت ،مفهوم خود کنترلی به سطح تحلیلی گروهها توسعه یافت.گروههای
کارکنان به عنوان دارندگان ظرفیت برای تنظیم رفتارهای داخلی دیده شدند.همین طور خود رهبری
مفهومی است که سطوح سازمانی را به یکدیگر پیوند می زندو وتحقیق در سطح تحلیلی فرد وگروه را
به یکدیگر گره می زند.هنوز بیشتر تحقیقات خودرهبری ،دالئل چند سطحی خود رهبری را به حساب
نمی اورد.ما همین طور بر این باوریم که بعضی از جالبترین ونتایج نوظهوردر باره خودرهبری به
خوبی راههایی برای کار اینده می باشدو می تواند تنها بوسیله جستجو در چند سطحی ها تعیین شود.در
واقع ارزیابی اینکه چطور کنترل داخلی در یک سطح بر فرایند کنترل داخلی در دیگر سطوح اثر می
گذاردمی تواند به بصیرت یگانه ای اشاره نماید.
تمرکز عمده در این باز خوانی در تاکید بر جنبه های چند سطحی خودرهبری است.ما این را با تعریف
خودرهبری وبازخوانی تاریخی رشد ان به سرانجام می رسانیم.سپس نتایج اندازه گیری را مرور می
کنیم.ما نتایجی که به هر دوحالت خودرهبری فردی وگروهی مرتبط است را مورد ازمایش قرار می
2
دهیم.سپس یک بررسی از نیروهای داخلی که بر خودرهبری در هر دو سطح تاثیر دارند را انجام می
دهیم.بدنبال ان نیروهای خارجی را بطور مشابه بررسی می نمائیم.در بخش بعدی نتایجی را که در
سطوح میانی پدیدار می شوند را جستجو می نمائیم.
تعریف و زمینه تاریخی خود رهبری
چارچوب نظری برای خودرهبری توسط مانز()2:97در شکل یک نشان داده شده است و با موقعیت
باالترمطابق نظریه کنترل است .با این روش فرد یا گروه خودرا با درک موقعیت ومقایسه با حالت
جا ری با استانداردها تعیین شده مقایسه می نماید.سپس فاصله ای بین وضع موجود وحالت مورد نیاز
مشخص می شود که با درست کردن رفتار جهت کاهش اختالف با حالت استاندارد می باشد.سپس
رفتار جدید ارزیابی می شود .بازخورد داخلی که درک موقعیت می باشد به عنوان اولین سیکل در
متعادل سازی می باشد.در اصل خودرهبری ،زمانی شروع می گردد که گروهها وافراد به درک
موقعیت می رسند ،انتخاب می نمایند و رفتاری را بکارمی بندند تا اعمالشان را با حالت استاندارد
تطیبق نمایند ،فعالیتهاو شناخت انان را پایش نمایندوانها را به رفتارهای مورد پذیرش تشویق
نمایند،سپس ارزیابی می نمایند چگونه رفتار موقعیتی را تحت نفوذ قرار بدهند.حوزه خودرهبری تا
درجه ای که افراد وگروهها نه تنها مقررات واستاندارهای بیرونی را بپذیرند بلکه استانداردهای
داخلی را ایجاد نمایندگسترش می یابد.به منظور تعریف روشن خودرهبری وبرای قرار گرفتن در
روش درست تاریخی ما در دوسطح تحلیلی فرد وگروه باز خوانی تحقیق را انجام می دهیم.
مقایسه با استانداردهای
بیرونی/داخلی(شناخت)
اثر موقعیت(محیط)
3
بعدا الگوی خود نفوذی در ادبیات سازمانی بطور گسترده مورد توجه قرار گرفت.اولین کار از جامعه
یاد گیرنده ونظریه اصالح رفتاری وبویژه تمرکز بر خود مدیریتی مقدماتی ونتایج رفتار شکل گرفت.
بویژه در توسعه وازمایش استراتژی های متفاوت افراد خود نفوذی بیشتر انجام پذیرفت.این استراتژی
شامل خود مشاهده ای،خود مدیریتی رویه ها ،خود هدفمندی،خود پاداشی/انتقادی وتمرین می باشد.
خود مشاهده گری وقتی که رفتارهای مشخصی انجام می شود ،اگاهی را پرورش می دهدو چرا انها
انتخاب شده اند.این خود اگاهی افزایش یافته ،می تواند اطالعاتی را در باره رفتارهائی که نیاز به
تقویت ،حذف کردن،یا تغییر دادن باشد تهیه نماید.خود اگاهی دیگر رفتارهای خودرهبری نظیر خود
هدفمندی را راهنمائی می نماید.تحقیق عمده ای نقش تنظیم و پذیرش ویژ گیهای،چالشها را مورد
پشتیبانی قرارداده است ولی اهداف مورد دسترسی جهت تسهیل نمودن انگیزش عملکرد فردی را
افزایش می دهد،نوشته های خودرهبری پیشنهاد می نماید که افراد می توانند باارتقاء ،اهدافشان را
منظم وافزایش دهند.بعالوه خود پاداشی می تواند این امر را پشتیبانی نماید ومحرکهائی برای اهداف و
ورفتارها تهیه نماید.خود پاداشی می تواند متغیر ی از محرکهای خود کاربردی نظیر تعطیلی یا
غذاخوردن در یک رستوران مطلوب یا بیشتر به صورت یک محرک پایه ای نظیر تصاویر ذهنی یا
خود تمجیدی برای وظایف چالشی باشد.خود انتقادی استراتژی دیگری برای خود نفوذی رفتار می
باشداما بویژه خودانتقادی در شکل خود تنبیهی ومقصر شمردن است ،که به صورت عمومی از
اختالط با پشتیبانی منفی به عنوان یک استراتژی بدست می اید.نهایتاتمرین ،رفتار واقعی را ارتقا
،تصفیه را بهبود وبدرستی ،اثربخشی فردی همراه با هزینه خطای کمتررا متعادل می نماید.
پیشتر مفهوم خود کنترلی ارائه گردید .حداقل تفاوت مشخص ،بین سطوح خود نفوذی وتهیه روش
وسیعتر که در بر گیرنده نظم اولیه ورفتاراست ولیکن همسوبا فرایند خود مدیریتی می باشد.مطابق با
این روش این قرائت را می پذیریم ،مانز ونک بطور کلی خودرهبری را به عنوان فرایند خود نفوذی
تعریف کردند .مانز مفهوم را درابتدا ارائه نمود که خودرهبری روش خود نفوذی فراگیری است که
خودرا به سمت وظایف طبیعی کارا،انگیزش مدیریت خود به خودی تا کاری را که بایستی انجام شود
را انجام دهد،ولی دارای انگیزه های طبیعی نیست.او همچنین فراتر از ایمن مطرح نمود که ،مفهوم
خودرهبری از دیگر مفاهیم مرتبط نظیر خود کنترلی ،خود مدیریتی با مجاز دانستن جهت سطوح
باالتری از استانداردها که نافذ است متفاوت است ،خودنفوذی،بیشتر انگیزه ذاتی یکی شدن کامل و تهیه
یک گستره وسیعتر استراتژی های خود نفوذی(رفتاری،شناختی ،انگیزه های ذاتی)است .بویژه
استراتژی خودرهبری شامل ساخت پاداشهای طبیعی در وظایف داخلی ،خود مدیریتی باورها
،فرضیات ،تصورات ذهنی،خود گفتگو والگوهای فکری است.
مانز در 2::2بطور جداگانه خود مدیریتی را با طرح سه سوال چه ،چرا،چطور از خودمدیریتی
مشخص کرد.او بطور ویژه خود مدیریتی را به صورت ذیل تعریف کرد4
یک فرایند خود نفوذی وتنظیم استراتژی که در ابتدا مشخص می نماید چطور کار شود استانداردهای
ومقاصدی که نوع بیرونی هستند را براورده نمائیم.........ان (خود مدیریتی)به اعتماد برروی انگیزه
های خارجی و متمرکز شدن بر رفتارمتمایل می شود.
4
او خودرهبری رابصورت زیر توصیف می نماید4
فرایندی خود نفوذی و تنظیم استراتژی نشان می دهد چه کاری انجام
شود(،استانداردها،مقاصد)وچرا(تجزیه وتحلیل استراتژی)وچطور انجام می شود ...ان (خود رهبری)
انگیزه ذاتی وتمرکز بر فرایندهای شناختی رایکی می نمایدو افزایش می دهد.
از میان موارد دیگر ،تاکید دارد که فرایندهای خودمدیریتی مستقل از محرکهای بیرونی
هستند(پرداختن،یا دیگر جوایز برای یک کارمند مستقل)در صورتیکه خودرهبری کمتر توسط
نیروهای بیرونی حرکت داده می شوداگر چه هنوز برای نفوذهایی نظیر قدرتمند کردن فعالیتها ی که
یک رهبر ایجاد نماید فرصتهای پاداشهای ذاتی بخوبی پاداشهای بیرونی مجاز می شمارد.همانطور که
ما در مورد جزئیات بیشتر بحث می کنیم پارادوکسهائی (تناقض نماها)در رهبری بیرونی وجود دارد
(تمرکز بر اختیار دادن و تسهیل نمودن خودرهبری فردی وگروهی) که نه تنها سازگار با ان می باشد
ولی معموال الزم است قسمتی از خود رهبری را ازمایش نماید.
خود رهبری برای گروهها
مفاهیم خود رهبری وخود مدیریتی هردو به سطح تحلیلهای گروهی گسترش یافته اند.ریشه های خود
نفوذی سطح گروه می تواند تا کار طراحی نظریاتی نظیر مشخصات شغل وسیستمهای فنی واجتماعی
دنبال شود.این کار با این فرض که گروهها نسبت به افراد واحد مرتبطی از تحلیلها هستند نظریاتی را
طراحی می کند.برخالف مدیریت سنتی گروهها ،جائیکه اعضا دارای استقالل کمی هستندو تصمیم
گیری محدود می گردد،به کارگران اختیار بیشتری در خود مدیریتی یا هدایت گروه ها در فرایندهای
کاری داده می شوند ومجاز ند رفتارشان را قاعده مند نمایند.برای مثال چنین گروههائی اختیار
بکارگیری وخاتمه کارگران را دارند،تنظیم جداول کار ی ،تعیین بودجه سفارش مواد اولیه مورد نیاز
برای تولیدومشخص کردن کیفیت محصول.اما به عنوان سطح گروه ،خود مدیریتی به عنوان مفهومی
مهم در ادبیات گروهها بروز کرد.بعضی محققان پرسشهائی در مورد گسترش انچه کارکنان بطور
واقعی خود مدیریتی می نمایند،که حوزه خود مدیریتی نامیده می شود مطرح کردند.به عنوان مثال در
یافته های مطالعه در یک شرکت بیمه نشان می دهد ،گروههای خود مدیریتی که با CEOاشنا شده
بودند استقالل زیادی در کنترل داشته ومی توانند کارگران فروش را کاهش بدهند .نتیجه مطالعه
دیگردر یک شرایط بسته اهنی که کنترلهای جدید ایجاد نموده بود ،منتج به این شد کارگران به صورت
کنترلهای بسته نسبت به اغاز خود مدیریتی ایجاد نمودند.همینطور زمانیکه بعضی از محققین دریافتند
که عبارت خود مدیریتی وخود هدایتی گروهها مترادف هم دیگر هستند وهمقطارانشان تفاوت زیادی
بین این دو عنوان در مقدار خود نفوذی انها بطور واقعی برای اعضاء سازمان مجاز نمی شمارند.
اثار چنین تفاوتهائی با کار دیگر محققان که پرسشهای مشابهی را مطرح نمودند تطبیق دارد.برای مثال
هاکمن ( )2:97بین گروههای نسبت به درجه مسئولیت واختیارات مجاز داده شده به اعضا درکارائی
گروههای کاری ،نشان دادن ومدیریت کردن کارهایشان ،طراحی کردن واصالح واحد کاری وزمینه
های ان وتهیه راهبری برای تالشهای فردیشان تفاوت قایل است.طبقه بندی نتایج گروهها ودسته بندی
5
از کمترین به بیشترین خود نفوذی،شامل مدیریت بیرونی،خود مدیریتی،خود طراحی،وگروههای خود
گردان می باشد.به موازات این دسته بندی انواع تفاوتها بوسیله دیگر مدرسین مشخص شد.
الولر)2:99-2:97(،ووالتون(. )2:96مانز واستیوارت() 2::8مدیریت کیفیت فراگیر ( )TQMرا
با یک سیستم فنی اجتماعی )(STSمقایسه نمودندو حدس زدند که STSورای TQMمیباشد الگوئی از
تفاوت کاهش یافته واستاندارشده برای تمرکز بر بسط انحراف وخودمختاری داخلی بزرگتراست.
نهایتا مانز( )2:::-2::3-2::1خود رهبری گروهی را از طریق روشی که سازگار با تفاوتهای در
سطح فردی باشد ارزیابی کرد .برای مثال وابستگی به درجه ای که گروهها مجاز به ازمایش خود
نفوذی هستند بیشتر از انچه ( استانداردهاواهداف) ،چرا(ارزشها ودالئل استراتژی برای
اهداف)وچطور (عملکرد واقعی کار)از عملکرد کار گروه.
خالصه
رو شهای سطح فردی وگروهی هردو شفاف هستند ،که خود مدیریتی ساختاری مجزی نیست البته
همانطور که در شکل 3شرح داده شده است خودرهبری به یک دسته بندی پیوسته ای طبقه بندی ازحد
کم برای رفتار که توسط بیرون کنترل می شود تا حد بزرگ برای افراد وگروهها که نه تنها چطور
تداوم بخشند ووظایفشان را مشخص نمایند بلکه انچه که این وظایف هستند وچرا باید انها انجام شوند را
در بر می گیرد.بین کنترل بیرونی وخود رهبری ،خود مدیریتی قرار می گیردکه اخیرا مورد توجه
قرار گرفته است ،افراد وگروهها را ملزم می نماید که اوالچطور وظایفشان را ااستمرارداده نه انچنان
که وظایف هستندوجرا باید انها را انجام داد.همینطور در خاتمه پیوستار ،خودرهبری به عنوان فرد یا
گروه که منطبق با استانداردها که به تنهائی بوسیله مدیریت باالترایجاد شده اند کار می نماید،توصیف
می نماید .افراد یا گروهها بطور مستمر پیش می روند وقتی انها همچنین نشان می دهند چه
استانداردها واهدافی هستند وچرا انها انتخاب شدند.انچه بطور طبیعی در خود رهبری مستمر بطور
جزئی در سطح گروه نادیده گرفته می شود .در واقع در مطالعات که در میان ادبیات اغلب گروهها به
عنوان خود مدیریتی یا خودهدایتی مطرح می شونداین حقیقتی که ساختار مستمر نسبت به تفکیک شده
ها دارد حذف می نماید.برای نمونه ممکن است انچه گروه خود مدیریتی خوانده می شود در حقیقت می
تواند دورتر از خودرهبری پیوسته باشد،ولی بخاطر مطالعات سطح گروه ،طبیعت مستمر ساختار
خودرهبری را کام ال نادیده گرفت.درجه کنترل داخلی در داخل گروههای موجود بطور اشکار اماده
نبوده است.همینطور برای جستجو یی ساده در این بازخوانی ما از عبارت مشخص تر عبارت
خودرهبری استفاده کردیم تا با اشاره به فرد یاگروههائی همراه خودرهبری که ورای کنترل بیرونی
هستند ودر بر می گیرد مطالعاتی که نشان می دهد افراد یا گروهها تحت ازمایش حداقل درجه کنترل
داخلی را دارند
6
پیوستار خودرهبری در سطوح فردی وگروهی( شکل )3
بستگی تنها به محرکهای بیرونی بستگی اصلی به محرکهای بیرونی بستگی به محرکهای بیرونی وداخلی
10
الگوی عمومی ارتباط داده شده برای نتایج حدس می زند که خودرهبری در سطح فردی مفید می
باشدولی بستگی به زمینه سطح گروه دارد.وجود افرادی که فعالیتهایشان را نظم میدهند هم برای
شخصیت خود وبرای سازمان دارای قوت می باشد.کارکنان خودرهبری تاثیر مثبت بیشتری در
کاردارند ،همچنین تم ایل دارند تا بهره وری بیشتر وخط مشی کاملتری داشته باشند.در مقابل خود
نظمی در سطح گروه نمی تواند مفید باشد ودر حقیقت در در حوزه معینی ضرر دارد.این ارتباط
اصالح شده هم برای نتایج عملکرد واثر وجوددارد .یک رئیس بالقوه نوع وظیفه ای است.خودرهبری
سطح گروه نشان می دهد که خالقیت مستمر را بهبود وقوت می بخشد.فایده افزایش خالقیت با نتایج
استوارت وباریک ( )3111ترکیب یافت کس ی که دریافت ارتباطات با خودرهبری برای وظایف خالق
مثبت و برای وظایف پست منفی می باشد .وقتی یک نیاز برای توافق وخالقیت وجود
دارد،،خودرهبری در گروه ها مفیدتر دیده می شود دیگر روسای بالقوه در سطح گروه تعیین خواهد
شد همانطوری که ما بررسی داخلی وبیرونی پیشین را می کنیم.
تفاوتهای بازخوانی در نتایج سطح فرد وگروه بعضی حوزه ها برای مطالعات بعدی را نشان
میدهد.اگرچه شاهدی از بهبود خالقیت خودرهبری برای گروهها وجود دارد.ما نتوانستیم باازمایشات
خالقیت درسطح افراد را تعیین نماییم.بعضی جنبه ها ی خودرهبری ظاهرا خالقیت را تشویق می
نماید.تصور ذهنی باید به جدائی بیشتر ورودی ها منجرشود ومسائل مشاهده شده به عنوان فرصتهائی
بیشتر از موانع که بایدبه افزایش پافشاری الزم برای استقرار ایده های خالق کمک نماید.کاربعدی باید
خالقیت فردی راافزایش بدهد.همچنین مابرای تعیین مطالعات مرتبط با تعهد سازمانی وگردش فردی با
شکست روبرو شدیم.این فاصله جالب است ،به عنوان افراد خودراهبرواقعی بایستی منطقا انتظار داشته
باشند که باید توسط استانداردهای خارجی بیشتر از داخلی راهنمائی شوند،در این حالت در می یابیم که
افراد خودراهبر ممکن است کمتر نسبت به سازمان متعهد باشندو اگرسازمان استانداردها یشان را در
فعالیتها شریک نگرداند،احتماال نسبت به ترک سازمان اقدام می نمایند.کاربعدی این هست که تعیین
نماید ایا افزایش خودرهبری تعهد سازمانی را کاهش می دهدوافزایش گردش کارکنان را افزایش
دهد.یافته های شبیه این می بایستی جالب باشند داده ای که تحقیق خودرهبری فردی به سختی مثبت
بوده واثبات نموده است.
اکرچه شواهد یافته شده نشان می دهد ،تفاوت بین خود مدیریتی وخودرهبری بطور نظری رشد کرده
است،تحقیق برای سواالت در سطح خودرهبری بهینه در فرد یا سطح گروه را نشان نمی دهد.مطالعات
بیشتری ن یاز است تا ارتباطهای خطی خودرهبری را تعیین نماید.ایا همیشه خودرهبری بیشتر بهتر
است یا می توان تا ان اندازه خودکنترلی را زیاد نمود تا مسئله برانگیز شود؟می توان تناقضاتی در
سطح گروه یافت که با اختالف در سطح خودرهبری توضیح داده شود؟ما بحث می کنیم که امکان
خودرهبری بزرگتررا در سطوح میانی ،همیشه بهتر نمی باشد وقتی که ما بطور ویژه در اثارسطوح
میانی بررسی می کنیم.با وجود این کارتجربی بیشتری الزم است تا شکل ارتباط بین خودرهبری
ونتایج را شفاف سازد.
11
جدول یک 4بازخوانی ادبیات نتایج رفتار خودرهبری در سطح فرد وگروه
نتایج یافته های سطح فردی مثالهائی از مطالعات یافته های سطح مثالهائی از مطالعات
گروه
بهره وری /کیفیت ()+ +بیردی()2002 ()+،Ø +استوارت .بریک()3111
+فراین وگرینگر()3111 +کوهن ولدفورد()2::5
میلیکین،هوم و مانز
Øدوارو
+التم وفراین()2:9:
– کاهش سطح نتاج متغیر خودرهبری(سطح رضایت پایین تر شغلی ،گردش کمتر)
12
نیروهای داخلی
سطح فردی
ورای مالحظات متمرکز شده رفتارگرائی وفرایندهای بیرونی ادبیات خودرهبری جهت ازمایش
نیروهای داخلی گسترش یافته است.بویژه برنقش محرک یا پاداشهای طبیعی وخود نفوذی افکار
متمرکز شده است .همچنین در حوزه تنظیم هیجان کار الزامی وجوددارد.
پاداش طبیعی
بخشی از نظریه خوداجباری،خودرهبری بر نقش پاداشهای طبیعی یا پاداشهای ذاتی که از عملکرد
خودشان مشتق شده است ،به عنوان نیروی مهم داخلی خودرهبری تاکید دارد.بویژه خودرهبری
تشخیصی می تواند توافق نمایند که افراد می توانند استراتژی های پاداش طبیعی را بپذیرندکه برای
انگیزه بخشیدن به خودشان بوسیله محاط کردن وظایف با پاداشهای ذاتی است.بعالوه انها می توانند به
صورت هدفمند فکر خود را بر پاداشهای طبیعی که قسمتی از عملکرد وظیفه می باشد متمرکز
نمایندوبدینوسیله ازمایش تشخیصی ،انگیزش ذاتی رابدون لزوم تغییر طبیعت فیزیکی وظایف انجام
دهند.به عنوان مثال پرستاران بیشتر می توانند با وظایف خود تماس داشته باشند بی انکه انگیزه ای در
کارباشد،نظیر حمام کردن بیماران .با تمرکز بر اینکه چطورانجام وظایف باعث راحتی بیمار می
شود.همینطور مرتبط کردن وظایف با پاداشهای طبیعی افراد ،باعث تالش برای درک بیشتر کنترل
کارشان می گردد.اثر این پاداش طبیعی بر مبنای رویکرد خودرهبری بحث ومورد حمایت قرار گرفته
است.برای مثال هگن ووهولینگ ( )2::2توجه نموده اند که بیشتر مشاغل ترکیبی از وظایف فردی
است که مجددا تعریف شده است تا توسط کارکنان توسعه ذاتی گردد.ورزینسکی ودوتون()3112از این
اظهار نظر مثبت حمایت نمودند،بعالوه اینکه ماهیت وظایف می تواند در تعالی فرد توسط بعضی
کارگران پست از طریق تزریق معانی به کارشان وتوسعه وظایف انها انجام شود .در مکتوبات،اهمیت
جوایز ذاتی بر خودرهبری تاکید شده است ،ابتکار فردی برای وظایف فردی از طریق اشکارکردن
عمل جهت یافته ،پافشاری افراد اغاز کننده که تمایل دارند شروع نمایند وموفقیتهای کاریشان را با
پرورش دادن وتحریک عملکرد باالی کاریشان وفق دهند.
خودرهبری فکری
تحقیق نوعی از استراتژی را برای خودرهبری فکری ورای پاداشهای طبیعی متمرکز ،مورد ازمایش
قرار داد،بدین منظور ،افراد تمایالت فکریشان رامدیریت می نمایند.بویژه تصور ذهنی عملکرد
،ساختار خود گفتگوئی وتعیین جایگزینی اعتقادات تا اعتقادات غیر کاربردی جاری بتواند خود
عملکردی را ترویج دهد ،تنظیم اهداف چالش برانگیز واصرار براینکه می توان اثربخشی را زیادتر
نمود.
13
مطالعاتی در این زمینه که چطور خودرهبری به قوه شناخت فردمرتبط است ازمایش گردید .بیشتر
این مراکز برروی خود نفوذی الگوهای فکر ی کارکردندواینکه چطور انها به فوریت با استفاده از
استراتژی های خودرهبری اشکار می نمایند.یک مطالعه گزارش داد که اژانسهای بیمه ای که
توضیحات کامل را به مشتری ارائه می دهند تمایل دارندتا بیمه بیشتری بفروشندوطول عمر بیشتری
داشته باشند ،نسبت به اژانسهائی که با نگاه بدبینی عمل می نمایند.دانشجویانی که بیشتر دیدگاه مثبتی را
اشکار می نمایند نمرات بهتری می گیرند.در ضمن در طی مطالعه گسترده ملی 4691مدیران فورچون
211شرکت اشکار نمود که مدیران با عملکرد باال الگوی فکری در باره کار مرتبط با موانع بیشتر بر
عوامل خارجی متمرکز می باشد(.فقدان فرصتهای ترفیع)در حالیکه عملکرد پایین تر بیشتر بر اورده
های کوتاه فردی نظیر نقص مهارت در ارتباطات یا حوزه های فنی متمرکز شد.نویسندگان نتیجه
گرفتند که عملکرد باالی الگوهای فکری که برروی موانع بیرونی همانند تضاد یا نواقص فردی
متمرکز شده اند ممکن است انها را قادر نماید تا خود کارائی ادراکات وحس کنترل فردی را افزایش
بدهند.تحقیق دیگری نقش مهم خود رهبری فکری را تایید کردبرای مثال دریافتند در امد تمیزکننده های
اتاق که عملکردشان را به عنوان نتیجه تالش می بینند در شغلشان موفقیت بیشتر می باشد.بیشتر جاج
ولوک ()2::4ووانبرگ وکامیر-مولر()311گزارش کردند که کارکنانی که قادر بودند از افکار غیر
مع قول خودداری نمایند احساس مثبت بیشتری در باره شغلشان داشتند.در نهایت در تحقیقی مطالعه می
شود که تمرکز بر مداخله برای راهنمائی خود گفتگوئی داخلی فرد تاثیر قویتری دارد یا راهنمائی
کردن کارکنان جهت اعتماد به نفس برای یادگیری مهارتهای پیچیده،باز استقرار مدیران برکنار شده
،عملکرد دانش اموزان گروه،و اخالق کارمند در یک بانک ورشکسته .افرادی که بر ساختار فکری و
جوایز طبیعی متمرکز هستند بهبود راندمان را تجربه می کنند که منجر به عملکرد باالتر می شود.
تنظیم هیجان
تحقیق اینده خودرهبری پیوند جریانات بیرونی خود نفوذی هیجان ،حوزه دقیقی است که با نیروهای
داخلی مورد نیاز ارتباط می دهد.در ادبیات روانشناسی ،گراس ()3113-2::9بدلی از مدل فرایند
تنظیم هیجان معرفی کرده است که سطوح متفاوت خود تنظیمی هیجان را توضیح می دهد.در اصل به
عنوان یک متغیر،استراتژی ها برای خودرهبری فردی رفتار که در ادبیات خودرهبری اشکار می کند
استراتژ ی فردی می تواند به عنوان روشهائی برای ازمایش خودنفوذی بیشتر هیجان بکار گرفته
شود.کوت( ) 3116این را به سازمان وکارکنان توسعه داد.اگرچه تجربه کار ادبیات مدیریتی در این
سطح جمع اوری شد ،این روش برش مقطعی را پیشنهاد میکندتا پتانسیلی برای کمک به دسته بندی
کردن فهم بهتر استراتژی )(ERکمک می نمایدوبه عنوان شکلی از خود رهبری که می تواند ثمربخشی
فردی وخوب بودن افراد را راهنما باشد.استراتژی ERمی تواند به دو مقوله مرزبندی شده استراتژی
متمرکز مقدماتی وپاسخ تقسیم شود.استراتژی مقدماتی متمرکز شده شامل ،گزینه های خود تنظیمی که
قبال توسعه بیشتری داده شده است و بیشتر پاسخهای انگیزشی توسعه یافته رها شده بودندکه شامل
مبتنی بر موقعیت استراتژی وشناخت اصالحی است.این استراتژی ها شامل انتخاب موقعیتهای هیجانی
هدف،اصالح موقعیتها ،مدیریت متمرکزتوجه وتغییر شناخت است که به هیجان متصل می باشد.برای
14
مثال هیجانات مثبت ارتقاء برای انتخاب عمدی یا اصالح موقعیتها ،نظیرانتخاب فعالیتهای خوب کاری
یا اصالح فرایند کاری برای افزایش لذت ،استراتژی های مقدماتی ERرا نشان می دهد .استراتژ یهای
دیگر تمرکز عمدی توجه واحد برروی جنبه های مثبت یک موقعیت کاری را نشان می دهد.مشابهتا
بوسیله باز تفسیر یک موقعیت مشکل نظیر عدم موافقت با یک همکار به عنوان حل مسئله سازنده حتی
بیشتر از یک تعارض مزاحم دریک مثال شناخت استراتژی است به عنوان یک مثال دیگر ترسیمی از
کوهل()2::6کانفر وهگستد()2::8انتخابهای منفرد را مورد لحاظ قرار دادندکه قابل کنترل هیجان
بودند(کاهش نگرانی واضطراب)وکنترل انگیزه(تقویت،اصرار)
از طرف دیگر استراتژیهای متمرکز شده پاسخ ،می کوشندتا پاسخهای هیجانی را بعد از اینکه انها رها
شدند نشان بدهند .یک مثال از استراتزی پاسخ می تواند شامل انتخاب برای توقف واکنشهای هیجانی
باشد(تنفس عمیق وشمارش تا ده به منظور کاهش هیجان) که ممکن است به عبارتی منجر به گفتن یک
حرف زشت به همکار ومتعاقبا مسائل بلند مدت مرتبط به کار باشد.یا یک فرد می تواند هیجان واقعی
را فرو بنشاندکه می تواند رفتار غیر کارکردی را نشان بدهد ،برای بعوض عمل خارج از نقش موافق
سیاستهای شرکت نظیراینکه "همیشه به مشتری با یک لبخند سالم کنید " و"مشتری همیشه درست است
"توجه شود که پیش فع الیت وضعیتی که در ابتدا با حالت هیجان تجربه شد مورد عالقه می باشدوتمایل
بیشتر بر تمرکز بر استراتژی های تنظیم هیجان مقدماتی دارد.مادامیکه تالش می کنید استراتژی پاسخ
را بکار بگیریدنظیر تالش برای راحت شدن شدن گروههای اسکلتی متفاوت یاتحت کنترل اوردن
هیجانات مختلف وانتخاب برای عمل در راههائی که حقیقت رامنعکس نمی نمایندولی احساس غیر
مطبوعی دارند،میتوان برای تنظیم هیجانات استفاده کردوبه رفتارها متصل شوند ،انها تمایل دارند در
شکل دهی تجربه هیجانی درست کمتر مفید باشند.
سطح گروه
تحقیق در این سطح در بر گیرنده نیروهای داخلی گروه خودرهبر شامل ترکیب گروه ومشخصات
وظیفه است .این مشخصات مواد اولیه خام گروهها را نشان می دهد ،گروهها چه کسانی هستند وچه
کاری را انجام می دهند. .حالتهای اشکار شده که در اثر تعامل داخلی افراد گروه بروز می یابد ،نوع
دوم نیروهای داخلی را نشان می دهدومشترکا از بین ارزیابی های شناختی وهمبستگیهای گروه بدست
می اید.نهایتا نوع سوم نیرو فرایندهای گروه است که شامل واکنشهای بین اعضا می باشد.
ترکیب گروه
ترکیب گروه به چگونگی توزیع اعضا ی اثر بخش داخل گروه اشاره می نماید.گروهها وقتی بیشترین
اثر بخشی را دارند که شامل افرادی با اثار مطلوب باشند.فواید گروهها بیشتر از افرادموثراست وقتی
که انها فرایندهای ویژه ای را برای تخصیص وظایف گسترش می دهند در مقایسه اثار وظایف
ومهارتها با وظایف بیشتر ازبین بعضی از روشهای دیگر نظیر مجاز دانستن افراد به اختیار جهت
نقشهایشان می باشد.در واقع ترکیب بهینه موثر گروه ،تخصیص وظایف کارا ،نزدیک شدن نقشها
وکارمشارکتی اجازه می دهد.اگرچه این تحقیق همیشه داللتی برای ازمایش خودرهبری ذاتی نداشته
15
است ،انرا به عنوان راهنمایی برای ارزیابی اثرات ویژگیهای مختلف اعضا گروه بر تیم خودرهبر مهم
میداند.
یک متغیر ترکیبی بظاهر قاطع برای اثربخشی خودرهبری در سطح گروه توانائی ذهنی عمومی
است)GMA.(GMAبرای گروه خودرهبر بدلیل اینکه توانایی حل مسائل پیچیده ومختلف را بطور
مستقل را راهبری مینماید ،مفید می باشد.اگرچه داده ها شامل مطالعات گروهها با درجات متغیری از
خود رهبری است.سه فرا تحلیلی ارتباط بین سطوح باالی GMAوعملکردرا پشتیبانی می نماید.پیش
از این باریک( )2::9دریافت که سطوح متوسط باالی GMAمطابقت مثبتی با گروههای خودرهبری
برای قابلیت کار مشارکتی را دارد.دوین و فیلیپس()3112وبل()3118همچنین هردو فرا تحلیلی نشان
دادند که گروهها می توانند بعضی اوقات ان اندازه خوب باشند که تیم شامل حداقل یک عضو با هوش
باال باشد .فرا تحلیلی بل ()3118در یافت سطوح متوسط باالتر هوشیاری عملکرد گروه را پیش بینی
می نماید.همفری() 3118بعدا پیشنهاد کرد که متغیر هوشیاری را حداقل نمایند،بدینصورت که باید
منجر به توافق اعض ا جهت اهداف بزرگ وکاهش تعارضها شوند.تحقیقات بعدی نشان داد که این برای
انتخاب سطوح موفقیت باالی گروه وحداقل کردن تغییرات مفید می باشد.در اثر تحت عنوان "سیب
بد"که به تنهائی می تواند موفقیت یک گروه را تحلیل ببرد.باریک()2::9همچنین دریافت که یک
عضو نامنطبق گروه می تواند روابط بین گروه وحیات گروه را خراب نماید.همینطور بخاطر
گروههای بزرگ خودرهبری الزم است وظایف داخلی خودرا سازماندهی نمایندتا انها منافع گروه را با
انتخاب افرادی که دارای خوداگاهی باالترو توافق پذیری کم و حداقل کردن متغیر این اثار هستند فراهم
اورد ،نتیجه گیری متفاوت اما با رعایت ویرایش باالتری اتفاق می افتد.باری استوارت( )2::8نشان
داد که داشتن عالقه بیشتر در یک گروه مسئله برانگیز می شود برای اینکه بعضی نقشها ،نقشهای
رهبری ویژه به درجه باالئی از انرژی ومثبت بودن داردکه بطور ایده ال برای دوستی زیاد مناسب
است .جائیکه تقال وتعارض قدرت اشکار می شود هنوز گروهی با مقدار زیادی از عالقه مندی و
بدون شکل رسمی رهبری گروه را می پرورانند.همینطور گروههای بزرگ خودرهبری ممکن است
وقتی اختالف در عالقمندی است بیشتر موثر باشند بدلیل اینکه به نقشهای رهبری وپیروان جهت
تکمیل کردن اجازه می دهد.
مشخصات وظیفه
تعداد اثار ورودیهای گروه وفرایندبه وظایف گروه وابسته است .به نظر می رسدتعدیل اثر ویژگیهای
وظایف برای خودرهبری نگاه داشته می شود.استیوارت-بریک()311:دریافتند که خودرهبری گروهی
با کارایی باالتر برای گروههای اولیه بکار گرفته شده در وظایف فراگیر به عنوان متعارض با وظایف
رفتاری یاوری میشود.لیدن-واین()2::8قبال نشان دادند که نتیجه افزایش کنترل بیشتر تصمیمات
گروه در کارایی باال تنها برای مشخصات گروههائی با وابستگی زیاد می باشد.النگفرد()3116این
یافته را در سطح گروه خودمختاری جهت تاثیر مثبت عملکرد گروه که تنها تحت شرایط وابستگی
متقابل وظایف میباشد تکرار کرد .همینطور گروه خودرهبر وقتی بیشترین اثربخشی رادارد که
16
گروهها می بایستی فعالیتهای وظیفه ایشان را به منظور اینکه وظایف خالق وپیچیده ای را انجام بدهند
هماهنگ نمایند
شناخت گروه
مشخصات داخلی که از تعامالت گروه پدیدار می شوند بر خودرهبری تاثیر می گذارد.یک مشخصه
غالب اثر گذار خودرهبری شناخت جمعی است که چطور اطالعات در گروه بطور جمعی پردازش
می شود .برای مثال تحقیق برروی مدلهای به اشتراک گذاشته ذهنی ،فهم مربوط به دانش باشتراک
گذاشته شده اعضا در گروه را نشان داده است که زمانی گروهها بهتر عمل می نمایند که همگرائی در
اعضاوجود داردومدلهای ذهنی وظایف کاری وکار گروهی را لحاظ می نمایند.اگرچه صراحت فرا
تحلیلی در باره اثر مدلهای ذهنی باشتراک گذاشته شده برای گروههای متفاوتی در خودرهبری مورد
حمایت قرارداد.دروسکت وپسکوسولیدو ()3113در این مورد که تالشهای هماهنگ داخل گروه بیشتر
ازتوسط رهبر هرمی رسمی است ،مدلهای ذهنی باشتراک گذاشته شده اهمیت ویژه ای برای
گروههای بزرگ خودرهبری دارند،بحث می نمایند .بیشتر مدلهای ذهنی باشتراک گذاشته شده
بسهولت با مشکل وتغییر موقعیت وظیفه تطبیق یافته که اغلب توسط گروهها ی بزرگ در سطح
خودرهبری مواجه می شود.اما دروسکت وپسکوسولیدو همچنین متوجه شدند که مدلهای ذهنی د
رخودراهبری گروهها کارامد هستند ،تنها اگر فرهنگ سازمانی از خودکنترلی گروه حمایت نماید.
رویکرد دیگر شناخت جمعی سیستمهای ذهن پیش برنده است که توزیع اعضا گروه رافرا می
گیرد".دانش واحد بخوبی اگاهی جمعی است ،جائیکه دانش واحد در گروه جمع می شود".مشابه با
مدلهای ذهنی باشتراک گذاشته شده سیستمهای خاطره پیش برنده اهمیت ویژه ای برای خودرهبری در
سطح گروه هستند می بایستس بخاطر اینکه دانش واطالعات همگراشوند در داخل گروه بیشتر از
توسط یک رهبر هرمی انجام شود.اگاهی جمعی از اینکه می داند چه مجاز هست تایک گروه ارتباط
بازی داشته باشند،وظایف همگرا شود ومطابق عدم اطمینها باشد.فایده سیستمهای ذهن پیش برنده برای
گروههای خودرهبری بزرگ توسط اوستین ()3114نشان داده شد،کسی که نشان داد سیستمهای خاطره
پیش برنده با ارزیابی کارایی باالترگروه توسط مدیران بیرونی بخوبی اعضاگروه توسط خودشان
مرتبط می باشد.
پیوستگی
محققان پیوستگی را به عنوان درجه ای که اعضا جذب گروه می شوندوسطح تعهد وظیفه در گروه
وهمینطور مشخصه دیگر گروه که خود رهبری راتسهیل می نماید تعریف کردند .روشی که پیوستگی
نفوذ می کند ،خودرهبری هست که باعث باالرفتن اثربخشی پاداشهای اجتماعی وتنبیهات شرطی هست
که توسط اعضا بیان می شود.اثر اداری پاداشها وتنبیهات برای گروه به تقویت گروه منجر می
شود.برا ی مثال بارکر ( )2::4مشاهده کرد گروههای خودرهبری بزرگ کنترل بیشتری بر اعضا
نسبت به گروههای سنتی دارند ،بخاطر اینکه اعضا گروه کنترل بیشتری بر پایداری اجتماعی اعضا
گروه شریکشان دارند .انهائیکه استانداردهای عملکرد گروه را می پذیرند وباعث می شوند "حس
17
بخشی از گروه "را داشته باشندهنگامی که اعضای منحرف "با مجرمیت وفشارفردی" تنبیه می شوند
تا منطبق گردند.
گروههای مبتنی بر پاداشهای جمعی به جمع اجازه می دهد هنجارهای خودرا را تقویت نماید.بعالوه
پیوستگی می تواند انگیزه جمعی را پرورش بدهد و بداخل گروه عملکرد بزرگ منتقل شود.نهایتا
اعضا گروه های پیوسته بیشتر برای استاندارد کردن داخلی گروه مستعد هستند و سطح باالی هویت
های اجتماعی را برای گروه دارند.پیوستگی گروه همچنین بواسطه فرایندهای هماهنگی،کنترل ،خود
تقویتی وتعیین هویت اجتماعی بر خودرهبری گروه اثر دارد.
تعارض
تعارض یک متغیر مرتبط با خودرهبری گروه هست.اهمیت ان در این است که تعارض در گروهها
مانع می شود یا بطور موثر به دلیل حدسهای واضح فراتحلیلی گروههای میانی با درجات متغیر
خودرهبری بازحل می نماید،وظیفه ورابطه متعارض اغلب بارضایت اعضا گروه وعملکرد گروه
رابطه خیلی منفی دارد .مدیریت موثر تعارض برای گروهها ی با درجه باالئی از خودکنترلی بویژه
مهم هست زیرا تعارض توسط اعضا گروه بیشتر از سرپرستان سنتی باز حل می شود .برای مثال
النگفورد ( )3118دریافت که تعارض گروه به اعتماد داخلی گروه کمک می نماید وتعارض متمایل به
کنار گذاشتن خود مختاری گروه ووابسته دانستن وظیفه به یکدیگر داشت.هنوز یک فایده از تعارض
ممکن است این باشد که به گروهها با درجه باالئی از تصمی گیری بدون قید اجازه می دهد تا تصمیم
گیری توسط افرادی که متعهد هستند انجام شود .در واقع جن ومانیکس ( )3112در یافتند که کارائی
باالی گروههای خودرهبری سطوح اصالح شده ای از تعارض وظیفه تعامل میانی گروه را ازمایش
می کند،هنگامی که نیاز برای رسیدن به اجماع مهم وحیاتی است ولی سطوح پایین تعارض در مراحل
باالتر توسعه گروه است.در این حالت تعارض وظیفه که بطور موثری بازحل شدممکن است
خودرهبری را بخاطر اینکه خودتقویتی وخود هدفی در قسمتهائی از گروه تشویق مینمایدراهنمائی
نماید.در یک مطالعه کیفی از 68گروه بزرگ در خودرهبری توسط بهفر نشان داد که موفقیتهای عمده
گروههای متعارض بااستفاده از شیوه غیر حسی،مباحث محرک حقیقی که به اعضا گروه کمک می
نماید بفهمند چرا گروه برای تصمیمات قاطع باجماع میرسند ،حل می نماید.بیشتر گروههای موفق قادر
بوند تعارضات را پیش بینی ومراحلی را برای بازحل سریع داشته باشند.گروههای موفق از طرف
دیگر تعارضات را باز حل نمودند یا از تسلیم شدن به نفوذ عضو یا بوسیله توقف بحث بخاطر اینکه
انها از مجادله خسته بودندخارج می شوند.مشابه ان الپر وتی یوسولد والو( )3113-2::9دریافتند
گروههای با درجه باالی اهداف مشارکتی که دیدگاههای متعارض را بحث می نمایند نسبت به
گروههای با اهداف رقابتی که متعاقبا منجر به تصمیمات کیفی وعملکرد باالتر گروه می گردند بیشتر
محافظه کارتر وباز هستند .همینطوربطور صریح می توان حدس زد ،وقتی تعارض حل نمی شودیا
تعارضی که بطور موثر بازحل نمی شود ممکن است برای گروه خودرهبر زیان اور باشد تعارضی
که بطور موثری بحث شده است ممکن است خودرهبری را افزایش وبدینوسیله برای کارکرد گروه
مفید باشد.
18
خالصه وخطوط راهنما
خالصه ای از بررسی نیروهای تعیین شده در جدول 3ارائه شده است.تحقیق سطح فردی بر تشخیص
متمرکز شده است و اخیرا فرایندهائی انگیزشی بیشتربرای افراد انجام می گیرد.خودرهبری با استفاده
از الگوهای تفکر مثبت واصل هیجان تسهیل می گردد.در مقابل تحقیق در سطح گروه بر مواد خام که
برای گروه داخلی هستند متمرکز می باشد.همانند تعامل داخلی گروه که در میان اعضا گروه وجود د
ارد.خودرهبری در سطح گروه با داشتن یک گروه مرکب از افرادی با ویژگیهای منفعتی وتوسط
تعامالت داخلی که بطور موثری هماهنگ می باشد تسهیل می گردد.
تمرکز بر ترکیب اعضادر سطح گروه زمینه ای را که تحقیق کمی بدان در سطح فردی توجه نموده
است را بزرگ کرده است.روش فردی برتوجه ذاتی بر خالقیت مداخله اموزشی تمرکز نموده است و
توجه کمی به مواد خام یا تمایالت طبیعی افراد می نماید.دانسته ها در مورد ویژگیهای افراد موثری که
خودراهبر هستند کم می باشد.یک استثنا توسط استوارت ،کارسون وکرادی ()2::7مطالعه شدکه
دریافتنداگاهی کارکنان بزرگ به منافع نسبت به اموزش مداخله خودرهبری کمتر است زیرا انها
معموال به بسیاری از فعالیتهای خودرهبری متعهد می باشند.کارکنان با وجدان که بر رسیدن به هدف
تاکید دارن د می بایستی اغلب تمرینی از خودرهبری داشته باشند.با وجود این تحقیقات کمی در سطح
فردی برای تعیین اثار فردی و مشخصاتی که خودرهبری را تسهیل می نماید انجام شده است.
حوزه دیگر ی که تحقیق سطح گروه می تواند تالشهای اینده رادر سطح فردی راهنمائی نماید افزایش
تاکید بر مشخصات وظیفه است.گروه خودرهبر نشان داده است ،هنگامی که وظایف خالقانه است
بیشتر منفعتی هستند.اگرچه مطالعات تجربی تفاوت وظیفه در سطح فردی را بطور ویژة مورد ازمایش
قرارنداده است ،به نظر می رسد که اثر نوع وظیفه می بایستی عمومی باشد.خودتنظیمی که مستلزم
بازنگری استانداردهای کنترل هستند بطور نظری منفعت بیشتری برای تنظیمات دارد که الزم است
افراد مشارکت داشته باشند.در واقع وظایف کاری که بیشتر پاداشهای طبیعی را پیشنهاد کرد در هردو
سطح بیشترین قابلیت هدایت برای خودرهبری است.
تحقیق در سطح گروه اهمیت مدل ذهنی باشتراک گذاشته شده را موجب گردید.مدل ذهنی باشتراک
گذاشته شده می بایستی اهمیت ویژه ای برای ترکیب افرادخودراهبری باشد .وقتی که هیچ شکل رسمی
رهبری وجود ندارد ،داشتن یک هدف مشترک ویک فهم روشن از اینکه چه مسئولیتهای برای
هماهنگی اعضا گروه الزم است ،ضروری است .،استراتژی های خودرهبری نظیر خود گفتگوئی
،تصور ذهنی ،اعتقادات و مفروضات والگوهای فکری می تواند برای گفتگو میان اعضا گروه بکار
گرفت تا به چارچوبی از رویدادهای مثبت کمک نماید و احساس تعلق وتعهد به گروه را گسترش
نماید.چنین احساساتی برای انگیزش خودرهبری بحرانی هستند تا اهدافشان رابا اهداف ومقاصد
اجتماعات بزرگتریکپارچه نمایند ،ساختن یک مدل ذهنی باشتراک گذاشته شده شرط الزم برای یک
گروه خودرهبر واقعی است.
19
تعامل بین اعضا وحالتهای اشکار شده نظیر پیوستگی ایجاد شده که اهمیت ویژه ورودیها برای
خودرهبری در سطح گروه می باشد .تعامالت مثبت سطح گروه ممکن است در بعضی نمونه ها مضر
باشد .برای مثال نمونه جانیز( )2:94از گروه فکری مبتنی است بر فرضی که گروههائی که بنظر
تعامالت مثبتی دارندان اندازه پیوستگی دارند که ممکن است در گیر در فرایندهای غیر کارکردی
شوند.هرچند این احتمال ممکن است،نک ومانز ( )2::6-2::5مفهوم گروه فکری را به عنوان
جایگزین نتیجه مثبت فرایندهای گروه ارائه نمودند.گروه های فکری در انچه که تشویق به بیان ایده ها
،بازشناسائی اعضا ،یکی شدن،بحث ومجادله جمعی،وبحث اخالقیات ونتایج اخالقیات متفاوت از دسته
فکری هستند .این روشهای رقابتی این تصور را ایجاد می کند که تحقیقات بیشتری مورد نیاز است تا
تعیین نماید اگر مقدار زیادی تعامل داخلی مثبت وپیوستگی می تواند یک مسئولیت باشد.
پیشرفتهائی در حوزه های تنظیم هیجانات اغاز شده است تا روش روانشناسی ماوراشناخت را برای در
برگرفتن عکس العملهای گسترش بدهد.این کار سطح خروجی از پیشرفت در سطح فردی را مهیا کرده
است.مفاهیم موثری که در سطح گروه مطرح شده است در حقیقت فرایندهای هیجانی ممکنی است که
اهمیت ویژه ای در گروهها داشته باشند ،همانند اثر می تواند درسطح اعضا ی گروه که تمایل دارند
حالت هیجانی را باشتراک بیشتر بگذارندسرایت نماید.این باعث می شود که گروهها فرهنگ اثربخشی
که پاسخهای هیجانی را منعکس می نمایند ،توسعه بدهند .بطور مشابه این اثر ،در گروههای بدون یک
رهبر بیرونی برای تهیه نه تنها یک حمایت ارتباطی بلکه چارچوبی در زمینه گروه در یک موقعیت
مثبت باشد بزرگ نشان داده می شود.تحقیقات ارتباط با خودراهبری که می بایستی در سطح فردی
وگروهی باشد را هدایت می نمایددربر خواهد داشت.
20
نیروهای داخلی سطح خودرهبری فردی وگروهی(جدول)3
سطح فردی
پاداشهای طبیعی )2 کانجی ودسی()3116 افرادی که وظایفشان با پاداشهای طبیعی محاط شده است بیشتر خودرهبر وبیشتر در تکمیل وظیفه پست
سیبنت،کرانتوکرایمر()2::: هستنداموزش می تواند افراد را کمک نماید تا یاد بگیرندچطور پاداشهای طبیعی در کارشان ایجاد نمایند
استوارت کارسونوکاردی()2:71
خودرهبری فکری )3 وشوامن()2:97مانز،ادسیتکامپلوماتیسون- سلیگمن فکر خودرهبری بدین معانی است که افراد تا افکار تمایالت والگوهایشان را مدیریت نمایندافرادی که
هانس()2:99 تمرین ساختار خودگفتگوی را می نمایند کنترل بیشتر برکاردارند،خودکارائی بیشتری دارندوبه عملکرد
تنظیم هیجان )4 کوتی()3116 تنظیم هیجان شکلی از خودرهبری است که خوب بودن واثربخشی فرد را باعث می گردد.شبیه خودرهبری
گراس()2::9 استراتژی ها می تواند برای تمرین خودنفوذی بیشتر هیجان بکارگرفته شود.
شخصیتی )5 استوارت()2::7 بعضی افراد تمایل به خودرهبری دارند .بویژه افرادی باهوش زیاد بیشتر از افراد با هوشی کم جلب رفتار
خودرهبری می گردند
سطح گروه بل()3118 خودرهبری وقتی مهارتهای درست مرتب باشند ،راهنما ئی می نماید
ترکیب گروه )2 استوارت()3117 بویژه برمبنای اعضا گروه،توانائی شخصیتی،نمایش داده می شوند
)2-2قابلیت شناختی باریک،استوارت،نیوبرتومونت()2::9 سطح باالئی از قابلیت شناختی به گروه اجلزه می دهد که با تغییرات موقعیتی وکارائی مسائل پیچیده را حل
نماید.
شخصیتی )3-2 باری واستوارت()2::8 سطوح باالئی از هوشیاری و سازگاری(وقتی حداقل تغییرات در این اثار باشد)اهداف توافق را افزایش
ویژگیهای وظیفه )3 النگفرد()3116 خودرهبری برای گروههای با وابستگی زیاد ووظیفه ای که مفهومی هستند(رفتاری) موثرتر است نسبت
ذهنی مدلهای )4 ماتیو،هفنر،گودوین،ساالسوکانن باورز()3111 فهم مشترکی از وظیفه گروه،لوازم،تعامالت وویژگیهاطرحریزی وهماهنگی اثر گروهها ،بخوبی روابط
پیوستگی )5 بارکر()2::4 پیوستگی باعث میشود گروهها بیشتر توسط راهبری موثر پاداشهای اجتماعی وتنبیهات موقتی توسط اعضا
اسپریتزر،کوهنولدفورد()2:::میلیکین،هوم ومانز(در گروه خودتقویتی شوند .همچنین انگیزه جمعی را در گروه راهبری می نماید .نهایتا سطح بهره وری را در
نشریه) شبکه های گروهی که اعضا ان بطور وسیعی خودرهبری را تمرین می نمایند ارتقا می بخشد.
تعارض )6 بهفر،پترسون،مانیکس(وتروشیم()3119 اکر فرد متعارض گروه را ترک ننماید ویا به حل مسئله کمک ننماید .تعارض گروه می تواندخودرهبری
النگفرد()3118پاولسونفواجیومانز()311: را تحلیل ببرد اما کارائی تعارض را حل می نماید(مدیریت تعارض جمعی)به گروهها اجازه می دهد تا
بر ای انچه که انها متعهد هستندتصمیم گیری نمایند وخود تقویتی وتنظیم خود هدفی را تشویق می نماید
21
نیروهای بیرونی
سطح فردی
نیروهای بیرونی بر خودرهبری فردی اثر می گذارد.نیروهای عمده شامل اموزش خودرهبری،تقویت
رهبری،رهبری مشارکت داده شده وعوامل نافذ فرهنگی
اموزش
اموزش افزایش استفاده از استراتژی های خودرهبری وعملکرد نهائی را نشان داده است.اما تاثیر
اموزش عمومی نیست.همانطور که قبال توضیح داده شد استوارت دریافت افرادی که تمایل به سمت
کنترل داخلی ندارند،بویژه افرادی با اگاهی و اموزش خودرهبری ،از افرادی با درجه باالیی از تعهد
از کنترل داخلی هستندمنفعت بیشتری دارند.ادن واویرام اثر مشابهی را برای اموزش دریافتند .اثر
مشابه اموزش رفتاری روی خود کارائی در افراد با سطوح پایین خودکارائی ومنافع بیشتر اموزش
است .شواهد موجود همینطور از کارائی اموزش برای خودرهبری حمایت می نماید،ولی همچنین حدس
می زند که نیروی بیرونی با شخصیت داخلی تعامل دارد.
رهبری
همانطور که قبال یاداوری شد بنظر میرسد بحث در مورد نقش رهبر بیرونی مطرح شده ،که بطور
اساسی مفهوم خودرهبری رابه عنوان جایگزینی برای رهبری رسمی می نماید سخت باشد.اما رهبری
اغلب مولفه ضروری برای تسهیل خودرهبری به درجه ای است که کارکنان را تقویت می نماید و
اجازه بدهد تا ازمایش اثر بیشتری در فرایندهای کاریشان ایجاد نماید.همینطور بیشتر رویکردهای
رهبری اخیر بر نیاز رهبران تاکید می نماید تا کارکنان را در راهبری خودشان یاوری نماید.برای
مثال رسی – کویل .راین در مورد رهبری بحث نمودند که خود اجباری را مورد حمایت قرار می
دهد(حس انتخاب در اغاز و تنظیم فعالیتهایشان)و در بیشتر طرز تلقی ها بربخشی از کارکنان نتیجه
مثبتی داشت.تبدیل رهبری به عنوان روشی برای توسعه کارکنان که باعث افزایش مشارکت کارکنان
وقدرتمندی انها می شود پیشنهاد شد.
حوزه مشخص تری که مرتبط می کند ،رهبری موثر را بر خود رهبری الگوی رهبری قدرتمند شده
می باشد،که مستلزم عبور اثر خودرهبری بر پیروان به عنوان قسمتی از فرایندهای رهبری
است.رهبران قدرت بالقوه ای دارندتا انچه کوکس،پیرس،وسیمز به عنوان "نیرومندتر ،منعطف و
فراساختاررهبر پویا" ایجاد نماید .کاردراین حوزه که با اصول نظری اکادمیک ارتباط داده شده برای
قدرتمند کردن کارگران است ،با استنباطهای عمده برای توسعه نفوذ وتمرینی از خودرهبری فردی در
زمینه های کاری همراه با وبدون گروهها می باشد.این کار بطور تجربی در متغیرهای مطالعاتی
توسعه داده شد و به یک رویکرد رهبری که پیروان را برای خودرهبری قدرتمند می نماید مرتبط
22
می نماید .بر طبق نظر مانز وسیمز ( )2:98بااین رویکرد پیروان رهبری نه تنها در فرایند مدیریت
شرکت می کنند بلکه با درجه عمده ای خودشان رهبر میشوند.ساختار کاری مانز-سیمز -پیرس
( )3114سه نمونه را تحلیل نمودندو دریافتند که رهبری قدرتمند یک نوع مجزا از رهبری می باشد
که به عنوان قسمتی از چها رعامل الگوئی مبتنی بر چهار الگوی کهن الگو که بطور اساسی توسط
مانز وسیمز ()3112-2::2پیشنهاد شده است .بعدها پیرس وسیمز 3113ز و پیرز-بو وعلوی 3115
در یافتند ارتباط مثبتی بین رهبر قدرتمند وعملکرد مرتبط می باشدکه شامل حل مسائل کیفی واثر
بخشی باالی گروه است.همچنین اندازه گیری رهبری قدرتمند اثرات بیشتری بر رفتار فردی
وگروهی را مورد حمایت قرار داده اند.
همچنین رابطه دقیق رهبر قدرتمند الگوی رهبری مشارکتی است و متضمن تعامل پویا ی فرایند نفوذ
میان اعضا گروه است که راهبری می کند تا همدیگر را در رسیدن به اهداف سازمان کمک می
نماید.رهبری مشارکتی کارکنان را ملزم می نماید که رهبری خودشان را تا مرحله جلوتر برعهده
داشته باشند و پیشنهاد بدهند رهبری را برای دیگران یا رهبری خودشان را به مرحله عقب منتقل نموده
و به دیگران اجازه میدهد تا رهبر شوندکه این بسته به ضروریات کار وموقعیتها می باشد.همینطور
شایدرهبری باشتراک گذاشته شده بیشتر از هر روشی نظری ،خودرهبری را به اثارگروهها ی کاری
متصل می نماید.اعضا متفاوت گروه باید خودشان خودرهبری نمایند تا رهبری را از طریق راههای
مختلف در زمانهای مختلف به عنوان موقعیت کیفی اشکار ضروردر رشته کاری گروه ازمایش نمایند.
متغیر مطالعه رهبری باشتراک گذاشته شده در میان اعضا گروه فرد خودراهبررا پشتیبانی می نماید.
همانطوریکه داشتن قدرت بر عملکرد جمعی افراد در زمینه گروه اثر دارد،ونظریه اخیر حدس می
زندکه این ممکن است همچنین به جلوگیری از تباهی اجرائی کمک نماید
فرهنگ ملی
عامل نفوذ بیرونی دیگر بر خودرهبری فرهنگ ملی است .ادلر( )2::8نشان داد که ،علیرغم
افزایش تحقیق بیشتردر سالهای گذشته روی فرهنگ ورهبری ،هیچ نظریه عمومی خودرهبری که در
میان فرهنگهای ملی بکار گرفته شود وجود ندارد .بویژه که بررسی خودرهبری تقریبا هیچ توجهی به
ارتباط این فرهنگهای ملی نکرده است .یک استثنا تالش اولیه برا ی گسترش مقیاسهای خودرهبری
زمینه چینی بود.بعالوه الوس –لوالس مانز-ماتسی پورا تویا ساکی وکی()3117اجزا خودرهبری مورد
استفاده ساختار فرهنگی هافستد را ازمایش کردند .انها نتیجه گرفتند که تفاوت زیاد قدرت در یک
فرهنگ ارزش سمبلیک وظایف را باال می برد ومتناظرا فرایندهای خودرهبری را می پوشاننددر
حالیکه اجتناب ،عدم اطمینان بزرگ ،اهمیت غیر عقالنی و فرایندهای فکر ادراکی را بزرگ نشان
می دهد.
سطح گروه
رهبری بیرونی و عملکرد سیستم ارزشیابی ،پاداش بیشترین عوامل بیرونی ازمایش شده در سطح
23
گروه می باشند .دیگر عوامل اثر گذار خودرهبری گروه نظیر ساختا ر سازمانی وفرهنگ ملی در
درجات پایین تر ی ازمایش گردیدند.
رهبری بیرونی
اندیشمندان عموما موافق هستند موفقیتهای گروه خودرهبری به فعالیتهای رهبر بیرونی بستگی داردکه
گروه به او گزارش می دهد.الزامات رهبران بیرونی گروههای بزرگ بطور عمده با سرپرستان سنتی
در گروههائی که اختیارات غائی برای تصمیم گیری را در بر دارد ،متفاوت است.همینطور نخستین
نقش سرپر ست بیرونی عبارت است از4الف) حمایت از موفقیتهای گروه با تسهیل نمودن خودرهبری
گروه ب) کمک به گروه برای تعامل موثر با محیط .همچنین ممکن است توجه نمائیم که رهبران
معموال در گروههایی پذیرفته شوند که هیچ نقش رسمی مقرر نگردیده است .القا کردن اینکه یک فرد
نقش رهبری را پر می کند در واقع اثر گروه خودرهبررا انجام می دهد ،حتی وقتی که فردفاقد
موقعیت قدرت رسمی است.
مطابق با نظر مانز وسیمز( )2:98اولین نقش یک رهبر بیرونی هدایت نمودن کارگران به رهبری
کردن خودشان است .در بررسی های گروههای خودرهبر در قسمتهای کوچک کارخانه ،مانز وسیمز
دریافتند که بیشتر رهبران موثر گروههایشان را برای داشتن انتظارات بزرگ برای عملکرد وانگیزه
داشتن برای خودتقویتی تشویق می نمایند تا باخودپایشی وخودارزشیابی عملکردشان سازگار باشد.
رهبران موثر بیرونی بویژه با تشویق گروهها به اینکه خود مشاهده گر وخود ارزیابی وخود تقویت
باشند حمایت بیشتری جهت کنترل داخلی مهیا می نمایند.مشابهتا واگر من دریافت که گروهها سطوح
باالتری از خودرهبری رادارند هنگامی که رهبران پاداشهائی برای رفتارهای خودرهبری تهیه می
نمایندونشانه ای به گروهها که انها نخستین مسئول مدیریت کار گروهشان هستندو مشاوره راه حل
مسائل را تهیه می نمایند .بالعک س تعیین مسائل گروه ومداخله برای تصحیح انها بطور منفی
باخودرهبری گروه مرتبط میشود .اما مورگسون نشان داد ( )3116که درانجاممکن است موقعیتهائی
باشد که توسط رهبران بیرونی تضمین شده است بصورت مربی گری فعال هستند.اودریافت که در
مقابل شکست رویدادها در محیط گروه ها ،گروهها از مربی گری مداخله گریها ی رهبرمنفعت می
برند.اماتحت شرایط دیگری با ایجاد وابستگی به رهبر نسبت به لزوم گروههائی که خودشان برای
مالکیت وحل مسائل از میان فرایندهای داخلی اقدام نمایند ،مداخالت فعالیتهای مربی گری ها می تواند
بلند مدت شدن خودرهبری گردد.
به عبارت دیگر رهبران بیرونی به گروهها برای تعامل موثر با محیط کمک می نمایند،دراسکت وویلر
( )3::4با استفاده از داده های کیفی شامل 411گروه مدیریت شده تولیدی ورهبران بیرونی ،یک مدل
مرزبندی شده که رهبران بیرونی موثر به عنوان یک حلقه متصل به گروههای داخلی وبیرونی
سازمان بکار می گیرند گسترش داد.رهبران موثر بیرونی از موقعیتهایشان برای در یافت امتیاز
گروههایشان با استفاده از ساختار جامعه ومرکز سیاسی با احزاب بیرونی و اطالعات الزم پیشاهنگ
خودشان استفاده می نمایند .رهبران به نوبت منابع واطالعات مورد نیاز را برای خودرهبری به
24
گروههایشان ارائه می دهند .مشابهتا ماتیو،گیسلون،ورادی ( )3117دریافتند اعضائی که رهبریشان
رابه عنوان ایجاد کننده نیاز مشاهده کردند به سطوح باالتر خودرهبری گزارش می دهند.
نظامهای پاداش
اشکار است که خودرهبری سطح گروه می تواند توسط سیستمهای ارزشیابی عملکرد /پاداش یک
سازمان موثر باشد .همانند رهبر خارجی همچنین ممکن است دشوار باشد تابحث نمایداستراتژی های
بیرونی پاداش در زمینه خودرهبری ارائه شده باتاکیدات سنگینی بر پاداشهای ذاتی به عنوان
محرکهای رفتار خودرهبر باشد.با وجوداین الزام بزرگ ،رویکرد مدیریتی توسط الویر وگروهش
مورد حمایت قرار گرفت )2:97(.بویژه پرداخت برای عملکرد ) (PFPبه عنوان یک منبع انسانی
ازمایش شده کلیدی از میان انچه که کارکنان می توانند احساسی بزرگ تر از کنترل کارخودشان داشته
باشند تعیین گردید.این به دلیل نتایج مبتنی بر پرداخت ساختارهای کارگران اتفاق می افتد وانگیزه ای
برای اینکه خودرهبر شوند وسپس در فعالیتهایشان بهبود وافزایش بهره وری وحل مسئله،به عمل
اورند.گروه مبتنی بر PFPدر جائیکه پاداشهای افراد بطور مستقیم با مقادیر بهره وری گروه گره می
خورد طرحریزی می شود که اغلب حدس زده می شود ،بیشترین ساختار پاداش موثر برای سطح
گروه خودرهبری باشد.نظیر ساختارهای پاداش گروهی ارائه شده تا منجر به انگیزه جمعی اعضا
گروه ،بروز سطوح باالتری از مشارکت کار گروهی ورسیدن بهتر مسیر داخلی با سطحی از کسب
وکار واستراتژی منابع انسانی شامل الزام خودرهبرشود.
اما خلط اشکاری در شایستگی گروه مبتنی بر PFPبرای خودرهبری در سطح گروه مطرح می
شود.کوک نشان داد مادامیکه استقرار گروه مبتنی بر محرکها طرح می شود ،گروهها خودرهبری
بطور مستقل بهره وری گروه را افزایش می دهند .تاهنگامی که گروههای مبتنی بر محرکها ی
گروههای خودرهبر به یکدیگر متصل می باشند بهره وری بطور اتفاقی افزایش نمی یابد.مشابهتا
شاو،گوپتاودلری( )3112دریافتند هنگامی که گروههای مبتنی بر محرک وازمایشات TQMبا یکدیگر
مورد استفاده قرار گرفته اند ،تنها یک هفتم بهره وری در صنایع لوله سیمانی بهبود یافته اند.اما
درهمان زمان انها دریافتند که محرکهای مبتنی بر فرد وازمایشات TQMبطور منفی پنج هفتم شاخص
های بهره وری در مطالعات رادر بر می گرفته است.همینطوراگرچه محرک مبتنی بر گروه ممکن
نیست بطور عمومی خودرهبری گروه را زیادتر نماید .ساختار پاداش مبتنی برگروه بطور مشابه
بیشتر از فرد مبتنی بر محرکها برای ساختار وخودرهبری در سطح گروه است .در مطالعه شبه
تجربی توسط واگمان ، 2::6اودریافت که گروههای مبتنی بر نظامهای پاداش PFPوهنجارهای
عملکرد گروه ،خوی وانگیزه کار داخلی بیشتری از گروههای با پرداخت بر مبنای عملکرد
دارند.اگرچه این با الگوی محرکهای مبتنی بر ذاتی ها نسبت به گروههای خودرهبری متناقض بنظر
می رسد.نتیجه واگمان می تواند بوسیله ادبیاتی بیزاری اجتماعی توصیف کند که حدس می زند
پاداشهای مبتنی برگروه می توانند در حالت مسلط ازاد(مشمئز ،بطالت اجتماعی) نتیجه بدهد که در به
همبستگی ،مشارکت وعملکرد گروهها اسیب می رساند.
25
عالوه بر PFPسیستمهای ارزشیابی نظیر در رابطه خود رهبر گروه مورد ازمایش قرار می گیرند
دراسکت وولف ()2:::دریافتند گسترش رودرروارزیابی ها در گروههای خودراهبری به سطوح
باالتر ارتباطات باز وپیوستگی وسطوح کمتری از بطالت یاری می رساند .کار اخیر بوسیله استوارت
،کورترایت وباریک ()3121برای گروهها ی بزرگ تولیدی خودرهبری نشان داد که ارزشیابی نظیر
برای جوایز سازمانی اختصاص داده شده مود استفاده قرار می گیرد(افزایش پرداخت وانعام)
مشارکت عملکرد سطح فردی در گروهها وعملکرد سطح گروه باال ورای اثرات ارزیابی های نظیر
توسعه یافته،بکار گرفته شد.اگر چه مجادالتی وجود دارد که ارزیابی های نظیر می تواند برای کارکرد
خود مختاری گروه زیان اور باشدشواهد حدس می زنند که ارزشیابی مشابه چه برای توسعه یااهداف
اداری ،خودرهبری را افزایش می دهد.
ساختارسازمانی /فرهنگ
در عبارات ساختار سازمانی تاتا .پراساد ( )3115دریافتند که تاثیرات خودرهبر ی گروه بر عملکرد
گروه با سطوح کم تمرکز وصورتگرائی است ،قویتر می باشد.شرایط محیطی بر خودرهبری اثر می
گذارد .برای نمونه یک مطالعه توسط سیبرت ،سیلور وراندولف ( )3115نشان داد که شرایط محیطی
قدرتمند توصیف شده توسط اطالعات باشتراک گذاشته شده ،استقالل و مسئولیت گروه برعملکرد
گروهها ی پروژه خودراهبری اثر می گذارد.به عبارتی فرهنگ مطالعات توسط اسپریتزر ()2:::
وکوهن( )2::7نشان داد که الزامادر سطوح سازمانی ،جائیکه کارگران در باره نتایج کار خود
نظریاتی ارائه میدهند (فرایندها ،کیفیت،مشتری ،عملکرد،رقبا،تغییرات سازمانی)وبه انان قدرت داده
می شودتا تصمیم گیری در امور مرتبط انجام شود ،منجر به خودرهبری بیشترسطح گروه و اثربخشی
گروه هستند.
فرهنگ ملی
در سطحی گسترده تر کیرکمن وشاپیرو( )3112-2::8ازمایش کردندکه حتی ،چطور ارزشهای
فرهنگی نظیر جمع گرائی ،فرد گرائی،به مقاومت کارکنان به مفهوم خودرهبری گروهها کمک می
نماید.انهادریافتند که افراد در فرهنگ جمعی در استقرار خودرهبری مقاومت کمتری نسبت به افراد در
فرهنگ فردی انجام می دهندوبنابراین گروههای خودرهبری در فرهنگهای جمعی بهره ورتر می
باشند.
خالصه وخطوط راهنما تحقیق
خالصه ای از مفاهیم بررسی شده در جدول شماره سه نمایش داده شده است .خودرهبری بطور اشکار
با رهبری بیرونی تعامل دارد.خودرهبری توسط رهبران بیرونی تسهیل می شود کسانی که نه تنها به
افراد وگروهها ،ازادی برای رهبری خودشان را اجازه می دهد ،بلکه منابع را تهیه ووپشتیبانی می
نمایند.همینطور خودرهبری نباید به عنوان جایگزینی کامل برای رهبری بیرونی دیده شود ولی بیشتر
یک فرایند نفوذی است که بطور کامل وتوسط رهبری بیرونی تسهیل می شود.کمکی که خودرهبری
26
ثمر بخش از رهبران بیرونی می گیرد از کمکهائی که از انجمنهای سنتی با یک فرمان وروش کنترل
رهبری کمک بگیرد،متفاوت است.دراصل نقش رهبر از مدیرعامل ورئیس به عنوان مربی ویک
پشتیبانی کننده کاتالیزور کننده که فعالیت می نمایندمتفاوت است.اما مطالعات شبیه مورگسون ()3116
نشان داد که انها ممکن است موقعیتهائی جهت تشویق خودرهبری باشندکه ممکن است بیشتر یا کمتر
برای انجام دادن رهبران بیرونی موثر باشد.تحقیقات بیشتری الزم است انجام شود تا موقعیتهای را
تعیین نماید ،جائیکه برای رهبران گروههای خودرهبری مقتضی است تا در موضوعات مربوط به
گروههایشان مداخله نمایند .تحقیق کمی در مورد اینکه چگونه منابع رهبران غیررسمی با رهبرغیر
رسمی داخلی در خودرهبری ونتایج گروه تعامل نمایدانجام شده است.
اگرچه مط العات در سطح فرد تاثیر اموزش خودرهبری را نشان داده است ،تحقیقات اموزش
خودرهبری را در سطح گروه ازمایش نکرده است.این به نظر شبیه حذفی کلیدی است وبصورت ذاتی
ممکن است با توسعه تسهیالت اموزش خودرهبری گروه حاصل شود.برای مثال ضرورت دارد
اموزش فنی قبل از خودرهبری انجام شود .بیش از این تحت شرایط خودرهبری گروه بزرگ ،اعضا
گروه می بایستی با یکدیگر کارنمایند تا نقشها را تکمیل نمایندووظایف جاری سنتی را توسط رهبر
رسمی اجرا نمایند ،برای انچه که انها ممکن نیست به عنوان شرط الزم مهارت داشته باشند.راههای
بالقوه اموزش همینطور شامل اموزش مهارتهای تولیدی اعضا گروه است که به انها اجازه می دهد
تجهیزات را نگهدارند ،مواد اولیه را تهیه نمایند وبودجه تهیه نمایند .همچنین اموزش گروه ممکن است
برای بهبود تعامل بین اعضا گروه مفید باشد،بدینوسیله نیروهای داخلی نظیر مدلهای ذهنی مشارکت
داده شده و گسترش یافته را بهبود بخشیده،باعث پیوستگی وخلق فرایندهای مدیریتی متعارض
گردد.نهایتا اموزش گروه ممکن است مستقیما بر مهارتهای گروه خودرهبر متمرکز باشد،گروهها را
جهت تهیه خودهدایتی وخود انگیزشی در سبک خود هماهنگی می باشد،اماده نماید.
تحقیق کاربردی گروه در سطح فردی نیازبه اینکه چطور افراد گروه به پاداشهای بیرونی پاسخ میدهند
توسعه می دهد .خود پاداشی یک رفتار کلیدی است که توسط خودرهبری همراهی می شود.اما نظریه
خودرهبری عموما موافق الگوی تنظیم داخلی است که می تواند حمایت بیرونی شود .روش پیشنهاد
می نماید ،پاداشهای افراد برای خودرهبری باید نه تنها اطالعات خارجی بلکه رویه هائی که اهمیت
خودرهبری را هدایت می نماید را تاکید ومهیانماید .روش متفاوتی حتی پیشنهاد می دهد که پاداشهای
بیرونی ممکن است باعث کاهش پاداشهای طبیعی وانگیزش ذاتی شوند که برای خودرهبری کلیدی
باشد.تحقیق در سطح گروه یک پاسخ روشن به پرسش در مورد پاداشهای تهیه نشده ،پاداشها در هردو
سطح پیشنهادات توسعه مهارتها را در بر می گیرد.
اخرین اثرتعریف شده در سطح فرد وگروه فرهنگ ملی است .در بیشتر تحقیقات موجود که در ایاالت
متحده انجام شده است یک فرهنگ نسبی فردی را نشان می دهد .کارزیادی مورد نیاز است تا گستره
فرهنگهای جمعی را بطور عام نشان دهد.تفاوت اجتناب ناپذیری بین قدرت وعدم اطمینان ممکن است
نقش بازی نماید.همچنین احتماال دیده شده است که تاثیر فرهنگ ملی در سطح فردی وجمعی متفاوت
است .در صورتیکه کارگرانی با قدرت وفاصله فرهنگی کم ممکن است با یکدیگر راحت تر کار
27
نمایند وهمدیگر را با وجود هدایت مستقیم توسط سرپرست بیرونی رهبری نمایند.این پیش نشانه ای از
تحقیق چند سطحی است که در اینده گسترش می یابد.
سطح فردی فرانک وگرینگر()3111 اموزش بطور عمومی منتج به افزایش استفاده از استراتژی خودرهبری وسپس اثر
)2اموزش فرانک والتام()2:98 بخشی بیشتر فردی می شود.،اما اثر بزرگتری بر افراد بدون تمایل به سمت
استوارت،کارسون وکاردی()2::7
)3رهبری اهیرنی،ماتیو وراپ()3116 رویکرد تقویت وتسهیم رهبری به افراد اجازه می دهد خودرهبری را در زمینه
مانز وسیمز()2:98 های کاری با ویا بدون گروه تمرین نمایند.نتیجه این رویکرد رسیدن افراد وگروه
)4فرهنگ ملی الوس ،لووالس ،مانز،ماتسیپورا،تویوسااکی مادامیکه رفتار خودرهبری مفهومی عمومی فهمیده می شود ودر فرهنگهای
نیوبرت ووو()3117
سطح گروه دوسکت وویلر()3114 رهبران بیرونی گروه بوسیله تهیه مربی خودرهبری وتهیه منابع مورد نیاز از
خارجی )2رهبری ماتیو،گیلسون ورادی()3117 طبیعت ،خودرهبری را زیادتر می کنند .عمل مداخله توسط رهبر بیرونی می تواند
گروه مورگسون()3116 بعضی اوقات خودرهبری را شدیدتر وبعضی موافع مضر باشد.
مورگسون،درریووکارام()3121
واگمن()3112
)3نظامهای پاداش کوک()2::5 یافته های مختلفی بر اثربخشی پرداخت بر مبنای گروه برای نظامهای عملکرد
شاو ،کوپتا ودیلری()3112 برای تسهیل خودرهبری گروهی واثربخشی بدست امده است.نظامهای ارزشیابی
دروسکت وولف()2::: همانندی استفاده می شود خواه برای اهداف توسعه ای یا اداری که عموما
)4ساختار/فرهنگ کوهن ،لدفورد واسپیتزر()2::7 خودرهبری گروه اثر بیشتری بر سازمان با فرهنگ پیچیده کارکنان زیاد وسطوح
)5فرهنگ ملی کرکمن وشاپیرو()3::2 کارگران در فرهنگ جمعی مقاومت کمتری از کارگران با فرهنگ فردی دارند.در
28
رویه های چند سطحی
به همان صورتی که تحقیق خودرهبری در سطح هم فردی وگروهی توسعه می یابد ،سواالتی راجع
به تاثیرات چند سطحی مطرح می شود .بیشتر این تاثیرات از کم توجهی تحقیقات بدست امده است
وبنابراین راهکارهای بالقوه را نشان می دهد .اگرچه تعیین کلیه اثرات چند سطحی بالقوه ممکن نیست
ما نمونه هایی از سطوحی که اطالعی از روش چند سطحی را تهیه می نماید نشان داده وپیشنهاد می
نماییم .ما چارچوبی برای این بحث در قالب سواالت اورده ایم
چطور خودرهبری در سطح گروه بر خودرهبری در سطح فردی اثر دارد؟
النگفرد( )3111دریافت عدم پیوستگی گروه توسط خودرهبر بزرگتر بطور مرتبط در سطح گروه
زیادتر می شود،ولی توسط خودرهبر در سطح فرد اسیب دید.تاثیرات متضادجاری در داخل گروه نفوذ
می نماید.خودرهبری افراد بطور طبیعی مارشی است برای برخورد که بدانوسیله برای اثراتشان
مشکل می شود تا انها هماهنگ باشند.در مقابل خودمختاری در سطح گروه،به گروه فرصتی می دهد تا
برای کار مشارکتی ،حسی از مالکیت جمعی ایجاد می نماید .اثرات رقابتی خودرهبری فرد وگروه
وظیفه بوسیله وظایف متقابل اصالح می شود و ازطریق همکاران پشتیبانی می شود.گروههای با یک
یا دودرجه باالتر از کنترل داخلی همچنین دریافتند ،تا بصورت منفی به تعارضات ،بوسیله کاهش
خودمختاری فردی پاسخ دهند.در چنین زمانی بوالسون،واجدی و مانز()311:بر مبنای سه نمونه
مطالعه گروههای خود در زمینه های جداگانه ای نتیجه گرفتند تعارض جمعی ،پارادوکسی است که
گروههای خودرهبری راقادر می سازد بطور موثر موفق شوند.همینطور اگر چه هنوز تحقیق در این
حوزه ضروری است ،اشکار است که مقدار زیادی کنترل داخلی گروهها ممکن است مانع کنترل
داخلی افراد در بعضی از موقعیتهای گروه شود.این تعدادی از مسائلی که می تواند در مطالعات اینده
نشان داده شود را حدس می زند.اولین پرسش این است 4ایا خودرهبری دریک سطح برای رضایت
کارکنان وبهره وری دارای اهمیت بیشتری از خودرهبری در سطح دیگر دارد؟دوم ایا تمرکز اولیه
خودرهبری(شناخت ،رفتار ،محیط،محرکها) تفاوتهای سطوح متفاوت را تعیین می نماید؟ سوم ایا افراد
با اثار شخصیتی مطمئن به اشکار کردن شخص خودرهبر حتی اگر تیم خودرهبر بزرگ باشد تداوم
می دهند؟اینها ودیگر حوزه ها ی تحقیق راههای پیشنهادی در تحقیق چندسطحی اینده هستند.
چطور خودرهبری در سطوح بزرگتربرخودرهبری در سطح فرد وگروه اثر می گذارد؟
از چند منظر مهم است که تصدیق شود که افراد وگروهها در سازمانهای بزرگتر محدودترند.میلیکین
،هوم ومانز (تحت فشار) دریافتند که خودرهبری برای افراد نه تنها بر عملکرد سطح گروه بلکه
29
همچنین نظامهای چند گروهی تاثیر می گذارد(.گروههای وابسته ای از گروهها) .حلقه ای بین
خودرهبری سطح فردی وبهره وری نظامهای چند گروهی که توسط همبستگی گروهی اصالح می
شوندیافته شد .اگر چه تحقیق ،کمی اثرات خودرهبری را در سطح بزرگتر توصیف کرده است این یک
تصویر از منافع چند سطحی است.
در سطح مشخصی اثار سطح بزرگتر به صورت نظری ولی نه بصورت تجربی مشخص شده بود ،به
میزان مورد نیاز ،عالئق سرپرستان وخودرهبری ازمایش شده است مانز وسیمز 3112مدلی را
پیشنهاد نمودندکه خودرهبری از میان فعالیتهای سرپرستان بیرونی تسهیل می گردد.بعضی فرا تحلیلی
اشکار حدس میزندکه این شکل از رهبری در واقع برای بهبود عملکرد گروهها مفید است .اما تحقیق
عامتری ،تاثیرات رهبری چند سطحی را توصیف نکرده است.ایا تقویت کردن رهبری درسطح
سازمان ) (CEOدرداخل خودرهبری در سطح فری وگروهی نفوذ می نماید؟کدامیک برای تشویق
خودرهبری سطح فردی بیشتر کلیدی است؟رهبری یک رهبر بیرونی (سازمانی) یا یک رهبر
داخلی(گروه) سرپرست یا رهبر؟ اگر چه بعضی کارها در هر سطح از تجزیه وتحلیل ها انجام شده اند
کار چند سطحی بیشتری مورد نیاز است تا نشان بدهد چطور خودرهبری در یک سطح بر سطوح
دیگر خودرهبری اثر می گذارد.
تصویر دیگری از اثار سطح بزرگتر ،تاثیر خودرهبری ساختارهای پاداش عالئق می باشد.برمبنای
نظریه ارزیابی شناختی که رفتارهای خودرهبری را درسطح فردی بحث کرد وپشتیبانی بیشتری
بوسیله پاداشهای ذاتی نظیر حس شایستگی ،خود کنترلی وهدف نسبت به پاداشهای بیرونی نظیر
ستایش ،اعتراف که اغلب از سرپرستان و رهبران سازمانی بعمل اورده شد .اما نک ومانز ()3121
تصدیق کردند که پاداشهای خارجی اتفاقی می توانند برای حمایت از استراتژی های خودرهبری موثر
باشندوقتی که وظیفه داده شده فاقد ارزش ذاتی انگیزه ای است .همینطور در درجه ای،خودرهبری
فردی نه تنها توسط پاداشهای فردی ذاتی خفظ می شود ،بلکه سطحی معین از پاداشهای سطح بزرگتر
خارجی را دارد.
تحقیق محدودی در ارتباط با استراتژی پاداشهای داخلی در گروههای خودرهبری انجام شده است.
کاراخیر استیوارت ( )3121پیشنهاد می کند ،وقتی پاداشهای سازمانی (افزایش پرداختها،تشویقها)
کنترل شده هستند وبصورت داخلی توسط جفت افراد گروه به عنوان مخالف با سرپرست بیرونی گروه
تعیین می گردد(عملکرد هم گروه وهم افراد را شامل می شود )این گروهها قویتر هستند.این مثالی
است از چگونگی تصویر سازمان ،که چطور می توان خود رهبری هم در فرد وهم گروه نفوذ
نماید.البته کارهای زیادی نظیر ساختار سازمانی ،فرهنگ واستراتژی به شکل سازمانی ارتباط داده
شده است که نیاز است بطور شفاف روشهایی برای افزایش همزمانی خودرهبری در هر دو سطح
،بدون افزایش در یک سطح موجب کاهش در دیگری می شود،مشخص گردد
ایا یافته های کلیدی در یک سطح تحلیلی عمومابه سطح دیگر قابل تسری دارد؟
30
یکی از قویترین یافته ها در سطح فردی این است که نتایج در خودکارائی بزرگتر افزایش یافت .
تعمیم این مفهوم به سطح گروه تحلیلی باندازه کافی ازمایش نشده است .ایا گروههای بزرگتر با سطح
کنترل داخلی ،ادراک مثبت کارائی جمعی را بیشترگسترش می دهند.تحقیقات زیادی نیاز است تا
گستره انرا تعیین نماید ،ایا مقدمات ونتایج خودرهبری میان افراد وگروهها همانندهستند؟
جنبه مرتبط ولی تااندازه ای متفاوت روابط چندسطحی محدود ،برای اینکه درباره یافته های صفات
شخصیتی با شکل ساختارهای سطح گروه که به خود رهبری متصل شده ،جمع شده است. .وظیفه
شناسی افراد ،بکار گیری سطح بزرگ خودرهبری را نشان می دهد،ولی انچه نشان داده می شود
خوداگاهی در سطح گروه می باشد.ایا اگاهی نقش ترکیبی اعضا گروه را در بر دارد؟با گروههای
ترکیب یافته از اعضا که تکمیل کننده نقشهای بیشتر برانگیخته ومحرک هدف هستند ؟.شاید گروههائی
که بیشتر کارا می باشند بوسیله مفهوم نظامهای پیش برنده خاطره سازماندهی می شوند،وقتی که انها
ساختاری برای شناسایی افرادی را دارندکه چه نوعی از کارشناسی را توسعه دهند.تحقیقی طراحی شد
تا به پرسشها ی نظیر این پاسخ بدهند .اینها میتوانند اجازه مشارکت در یک سطح تحلیلی برای
راهنمائی تالش هادر دیگر سطوح تحلیلی را بدهند.
نتیجه
بیش از یک دوره سی ساله است که تحقیق در خودرهبری انجام می شود،تا ما قادر باشیم بررسی پر
باری در این حوزه داشته باشیم.بویژه چند سطحی طبیعی خودرهبری به عنوان ساختار چند وجهی شده
از میان منظرهای خرد وکالن روشها که می تواند ترکیب شود ،تهیه می نماید.این بررسی ادبی اجازه
می دهد یافته ها یی برجسته شوند ،که ممکن است تنها زمانی که بر سطح تنها تمرکز می نماید اشکار
نگردد.شاید اهمیت بیشتری است که راهنمائی برای تحقیق اینده فراهم اوریم تا فهم کاملتر ی از
خودرهبری برای افراد وگروهها و چگونگی ساخته شدن سازمانها داشته باشیم.
بررسی ما پیشنهادمی دهد که خودرهبری در سطح فردی رابطه قوی با بهبود در هم طرز تلقی
وکارائی دارد .بنظر نمی رسد خودرهبری در سطح گروه فایده عامی در سطح گروه داشته
باشد.تحقی قات باید همچنان ادامه داشته باشد تا بر عوامل زمینه ای که بر ارتباط سطح خودرهبری
سطح گروه نافذ است ،تمرکز نمایند.نتیجه دیگری که از بازخوانی ادبیات اشکار می شود،اثر متقابل
کلیدی بین خودرهبری ورهبری بیرونی است.تحقیقات نشان می دهد،تقویت کردن وباشتراک گذاشتن
رهبری نیروهای کلیدی می باشندکه بر خود رهبری داخلی نافذ می باشند.همینطور خودرهبری نباید به
عنوان یک جایگزین کامل برای رهبری بیرونی بحساب اید.ماهیت انچه رهبر بیرونی انجام می دهد
ممکن است تغییر نماید ولی پشتیبانی وکمک تا هنگامی که ضروری باشد ادامه دارد.بخش پایانی بر
نتایج چند سطحی متمرکز است ،تعدادی پرسشهای کلیدی که نیاز است توسط تحقیقات بعدی مشخص
شودارائه می نماید.ما حدس می زنیم که شاید استنباطات چند سطحی ازمایشی خودرهبری ،جالبترین
ومفیدترین راه برای تالشهای تحقیق ایندهرا مهیا می نماید .بعالوه ما تعدادی از پرسشهای تحقیق را در
بررسی نتایج ،نیروهای داخلی ونیروهای بیرونی خودرهبری که می بایستی در کوششهای بعدی نشان
31
داده می شدند ارائه دادیم.ما امیدوار یم که تحقیق طراحی شده برای نشان دادن این پرسشها فهم مارا از
خودرهبری رشد خواهد داد.ترجمه مقاله ای از
32