Professional Documents
Culture Documents
نویسندگان
2کاشانی جواد ؛1 عباس طوسی
استادیار1
دانشگاه عالمه طباطبائی2
چکیده
سازمان تأمین اجتماعی به لحاظ نقش مؤثرش در حمایت از نیروی کار از مهمترین نهادهای اجتماعی و اقتصادی کشور
اصلیترین دغدغه مسئولین سازمان را تشکیل، در دهههای اخیر حفظ تعادل میان دو بخش درآمد و هزینه.محسوب میشود
سازمان برای محاسبه و وصول حق بیمه از پیمانکاریهای غیرعمرانی درصدهای مقطوعی را لحاظ1370 از سال.داده است
دیوان عدالت اداری وقت با صدور رأی سرنوشتساز.کرد که به چالش حقوقی جدی میان سازمان و فعاالن اقتصادی منجر شد
پیمانکاران که رأی دیوان را قانعکننده نمیدانستند با طرح پیامدهای منفی. نزاع مذکور را به نفع سازمان خاتمه داد1378 مورخ
به بعد قوانینی را به منظور اصالح عملکرد سازمان به1384 ناشی از عملکرد سازمان نزد مراجع قانونگذار توانستند از سال
این پژوهش. با اینحال سازمان با طرح برخی شبهات حقوقی همچنان بر موضع قبلی خود اصرار ورزیده است.تصویب برسانند
کوشش میکند رویه سازمان را در بخش پیمانکاریها با تکیه بر مبانی حقوقی و اقتصادی آن رویه و تأیید قضایی آن توسط
.دیوان عدالت اداری در سایه قوانین اخیرالتصویب مورد مطالعه انتقادی قرار دهد
کلیدواژهها
؛ حق بیمه پیمانکاری؛ فعاالن اقتصادی؛ دیوان عدالت اداری41 و38 سازمان تأمین اجتماعی؛ مواد
English][ نویسندگان
Abbas Toosi1؛
English][ چکیده
Social Security Organization (SSO) is regarded as one of the most important social and economic institutions for
its effective role in protection of labor. In the past decades, it was keeping balance between SSO’s incomes and
costs that constituted the main concern of the SSO officials. The problem of contractorship premiums has been
one of the main legal challenges the SSO has experienced with its premium-payers. Since 1370, SSO by issuing
the Directive 149 provided for some fixed rates for non-state projects that caused a serious legal challenge
between SSO and economic actors. By landmark judgement of 1378, Administrative Justice Tribunal (ADT) solved
the problem in favor of SSO. Contractors who were not satisfied with the judgement raised the externalities
originating from the Directive before legislatures, and since 1384 were able to cause some legislations aimed at
reforming SSO practices to be enacted. However, SSO, has continued to insist on its previous position by raising
some legal scepticism. This article, shall seek, based on legal and economic foundations, to study the SSO practice
and its judicial confirmation by ADT from a critical point of view.
English][ کلیدواژهها
Social Security Organization ؛Articles 38 and 41 ؛Rate of Insurance for Contractorship, Economic Actors,
Administrative Justice Tribunal
اصل مقاله
تحلیل حقوقی – اقتصادی حق بیمههای پیمانکاریها
(نقدی بر رویه سازمان تأمین اجتماعی و دیوان عدالت اداری)
عباس طوسی[]1
جواد کاشانی[]2
(تاریخ دریافت -1395/10/6 :تاریخ پذیرش)1395/12/23 :
چکیده
سازمان تأمین اجتماعی به لحاظ نقش مؤثرش در حمایت از نیروی کار از مهمترین نهادهای اجتماعی و اقتصادی کشور
محسوب میشود .در دهههای اخیر حفظ تعادل میان دو بخش درآمد و هزینه ،اصلیترین دغدغه مسئولین سازمان را تشکیل
داده است .از سال 1370سازمان برای محاسبه و وصول حق بیمه از پیمانکاریهای غیرعمرانی درصدهای مقطوعی را لحاظ
کرد که به چالش حقوقی جدی میان سازمان و فعاالن اقتصادی منجر شد .دیوان عدالت اداری وقت با صدور رأی سرنوشتساز
مورخ 1378نزاع مذکور را به نفع سازمان خاتمه داد .پیمانکاران که رأی دیوان را قانعکننده نمیدانستند با طرح پیامدهای
منفی ناشی از عملکرد سازمان نزد مراجع قانونگذار توانستند از سال 1384به بعد قوانینی را به منظور اصالح عملکرد
سازمان به تصویب برسانند .با اینحال سازمان با طرح برخی شبهات حقوقی همچنان بر موضع قبلی خود اصرار ورزیده است.
این پژوهش کوشش میکند رویه سازمان را در بخش پیمانکاریها با تکیه بر مبانی حقوقی و اقتصادی آن رویه و تأیید قضایی
آن توسط دیوان عدالت اداری در سایه قوانین اخیرالتصویب مورد مطالعه انتقادی قرار دهد.
واژگان کلیدی :سازمان تأمین اجتماعی ،مواد 38و ،41حق بیمه پیمانکاری ،فعاالن اقتصادی ،دیوان عدالت اداری
.1مقدمه
تأمین اجتماعی به لحاظ نقش موثرش در حفظ سرمایه انسانی در بستر حیات اجتماعی از یک سو و حمایت از آن
در فعالیت های اقتصادی از سوی دیگر ،بخش قابل توجهی از حقوق عمومی اقتصادی را به خود اختصاص داده
است ]3[.سازمان تأمین اجتماعی بعنوان بزرگترین حامی سرمایه انسانی در کشور ،سازمانی بین نسلی است که در عین
عظمت و اهمیت ،با ظرافتهای بینظیری سامانیافته و به مأموریت خود ادامه میدهد .این سازمان اقتصادی -اجتماعی بر
پایه سه رکن کارگر ،کارفرما و دولت با زندگی ده میلیون ایرانی بطور مستقیم و چهل میلیون غیر مستقیم در ارتباط است.
برای بقای توأم با موفقیت سازمان در ایفای مأموریتهای خود ،احترام و عمل به همه هنجارهای حاکم و صیانت از تمامیت
سازمانی و کارکردهای آن الزم است .سه مسئله اصلی که اهم مسائل سازمان را تشکیل میدهد عبارتند از - 1 :منابع و
مصادر درآمد سازمان بخصوص از محل دریافت حق بیمه - 2بهکارگیری این درآمدها در فعالیتهای سود ده یرای حفظ ارزش
پول -3تنظیم هزینههای ناشی از تعهدات سازمان در برابر بیمهشدگان و خانواده آنان در محدودهای پایینتر از داراییهای
خود.
.1-1دغدغه تعادل
اهمیت سه موضوع اساسی فوق -که در این مقاله تحت عنوان " دغدغه تعادل " بدانها اشاره میشود – به قدری است
که شاید بتوان مدعی شد بخش اعظم راهبردها و عملکرد سازمان در دهههای گذشته تحت تأثیر آن بوده است .به عبارت
واضحتر "دغدغه تعادل" بسیاری از کنشها و واکنشهای سازمان را -به عنوان متولی اصلی تأمین اجتماعی در کشور -در
بخش دریافتها ،پرداختها ،رسیدگی به شکایات مؤدیان حق بیمه و بیمهشدگان ،نحوه تعامل با مراجع قضایی و اداری،
دیپلماسی فعال نزد نهادهای قانونگذاری و امثال آنها توجیه و تبیین مینماید.
با نگاهی به قانون تأمین اجتماعی 1354و بررسی تعهدات و امکانات سازمان میتوان درک کرد که قانونگذار به دنبال برقراری
یک ساختار متع ادل قانونی بوده است؛ زیرا از طرفی به منظور حمایت کامل از سرمایه انسانی ،سازمان را به موجب ماده 4
قانون تأمین اجتماعی مکلف نموده است از کارگرانی که مشمول نظام استخدامی یا حمایتی خاصی نیستند ،حمایت کند و
در ماده 36آن نیز بهروشنی مقرر نموده است که عدم پرداخت حق بیمه از سوی کارفرمایان رافع این وظیفه قانونی نمیباشد،
با اینحال و در مقابل تحمیل چنین تکلیف سنگینی ،اختیارات گستردهای را نیز در مواد 28تا 50برای سازمان به رسمیت
شناخته است که در نوع خود کمنظیر است .تشخیص افراد مشمول قانون ،مطالبه حق بیمه از طریق واحد اجراییات سازمان
با صالحیت های گسترده ،ضمانت اجراهای قوی بخاطر عدم ارسال لیست کارکنان و عدم پرداخت حق بیمه در مهلتهای
معین و ممنوعیتهای مقرر در مواد 37و 38جملگی برای توانمندسازی سازمان جهت امکان اجرای وظایف سنگین مقرر در
قانون مذکور بوده است.
.2 -1منشاء اختالف
هر چند حفظ تعادل میان منابع و مصارف سازمان به منظور ارایه مؤثر حمایتهای قانونی ،الزم و ضروری میباشد ،بهنظر
میرسد دغدغه تعادل برخی از مسئولین سازمان تأمین اجتماعی را نسبت به تخطی از پارهای نصوص و ظواهر قانونی توجیه
و تشویق کرده است که متأسفانه در عمل باعث بوجود آمدن برخی پیامدهای نامطلوب اقتصادی شده است .در واقع عملکرد
سازمان از دهه هفتاد به بعد در بخش وصول درآمدها چالشبرانگیز و همواره مورد اعتراض فعاالن اقتصادی بوده است .یکی
از جدی ترین موارد اختالفی که میان فعاالن اقتصادی و سازمان در جریان بوده است ،اختالف بر سر نحوه محاسبه حق بیمه
فعالیتهای مقاطعهکاری (پیمانکاری) میباشد.
براساس ماده 28ق.ت.ا و تبصرههای آن رایجترین روش تعیین و دریافت حق بیمه آن است که کارفرما 30درصد از مزد یا
حقوق مستمر کارگر ( 20درصد بعالوه 3درصد بیمه بیکاری سهم کارفرما و 7درصد سهم کارگر[ )]4را بعنوان حق بیمه پرداخت
کند .ولی ،واقعیت این است که استفاده از این قاعده ساده همیشه برای محاسبه و وصول حق بیمه از تمام صتوف بسهولت
امکانپذیر نمیباشد ،لذا قانونگذار بموجب ماده 41ق.ت.ا مقرر کرده است در مواردی که نوع کار ایجاب کند سازمان میتواند
نسبت مزد را به کل کار انجام شده تعیین و حق بیمه متعلق را به همان نسبت محاسبه ،مطالبه و وصول کند.
معالوصف رفتار سازمان به نحوی است که گویی شایعترین و شاید مصداق منحصر این ماده مقاطعهکاریها بوده است که در
آنها حق بیمه ،کسری از کل مبلغ پیمان (ناخالص) تعیین و مطالبه میشود .این روش محاسبه حق بیمه هر چه قدر که مورد
توجه شدید و اصرار مسئولین سازمان میباشد ،طی 3دهه گذشته همواره محل اختالف سازمان و پیمانکاران بوده بهگونهای
که شکایات متعددی را در عمل نزد مراجع قانونی موجب شده است .تاکنون آرای زیادی در این خصوص از شعب و هیأت
عمومی دیوان عدالت اداری و حتی مرجع حل اختالف میان دستگاههای دولتی (مستقر در معاونت حقوقی رییس جمهور)
صادر شده است .انجمنها و اتحادیههای پیمانکاران همواره در تالش هستند نزد مراجع دولتی و قانونگذاری یکی از موانع
اصلی تولید را عملکرد سازمان تأمین اجتماعی در محاسبه و وصول حق بیمه مربوط به فعالیتهای پیمانکاری جلوه دهند و
در این مسیر هم تا حدی موفق شده اند .دولت با ارایه الیحه و مجلس با تصویب قوانینی همچون قانون رفع برخی از موانع
تولید و سرمایه گذاری صنعتی مصوب ، 1387قانون حداکثر استفاده از توان فنی و مهندسی مصوب 1391و قانون رفع موانع
تولید رقابتپذیر مصوب اردیبهشت 1394در صدد بودهاند حق بیمه فعالیتهای پیمانکاری را مورد بازبینی قرار داده و کفه موازنه
را به نفع پیمانکاران متعادل نمایند .این پژوهش تالش دارد ضمن بیان پیشینه و تحوالت نحوه محاسبه حق بیمه فعالیتهای
مقاطعهکاری را که یکی از پیچیدهترین مسایل تأمین اجتماعی است از حیث هنجاری و آثار اقتصادی بررسی و تأثیر قوانین
گفتهشده را در ایجاد تعادل میان سازمان و پیمانکاران واکاوی کند .بیان این نکته ضرورت دارد که نوشتار حاضر صرفاً محدود به
پیمانکاریهای غیرعمرانی میباشد که چالش اصلی سازمان با پیمانکاران را تشکیل میدهد.
.2چهارچوب تحلیلی و نظری
در این گفتار برخی مفاهیم و اصول حاکم بر حق بیمههای تأمین اجتماعی با تکیه بر اصول حقوقی و اقتصادی توضیح داده
میشود .مطالب این گفتار برای نقد عملکرد سازمان در دهههای گذشته ضروری به نظر میرسد.
.2-1نرخ حق بیمه و مأخذ آن
برای درک هر چه بهتر حق بیمه و نحوه محاسبه آن الزم است ابتدا دو اصطالح " نرخ" و "مأخذ" توضیح داده شود .این دو
متغیر را می توان در تمام قوانین مربوط به کسورات دولتی و عمومی مشاهده کرد .به لحاظ کارکردی ،دو عامل فوق نقش
بسیار مهمی را در ایجاد شفافیت برای عامالن اقتصادی و همچنین مجریان قانون ایفاء میکند .از همین رو ،تالش کلیه
قانونگذاریها این بوده است که نرخ و مأخذ کسورات را هر چه شفافتر بیان نمایند تا از این طریق راه را برای اختالفنظرهای
احتمالی سد کنند" .نرخ" عبارت است از مبلغی که مشمولین باید پرداخت نمایند و بهطور معمول به صورت کسری از یک
مجموعه مانند %15یا %20نشان داده میشود" .مأخذ" عبارت است از محدوده یا مجموعهای که نرخ مورد نظر نسبت به
آن اعمال میشود .مثالً اگر مالیات بر درآمد مشاغل را در نظر بگیریم مجموع درآمد مشمولین در یک دوره مالیاتی ناشی از
مجموع فعالیتهای مختلف ،مأخذ مالیات گفته میشود که نرخ (مثال )%10نسبت بدان اعمال میشود .از همین جا میتوان
فهمید که میزان مالیات تابع هر دو متغیر "نرخ" و "مأخذ" میباشد .افزون بر این هر چه مأخذ مالیات وسیعتر باشد میزان
مالیات نیز بیشتر میباشد .بنابراین نه فقط اهمیت دارد که قانون نرخ را بهروشنی تعیین نماید بلکه تعیین دقیق مأخذ نیز از
اهمیت فوقالعاده ای برخوردار است .حال برگردیم به این سئوال که مطابق قانون "نرخ و مأخذ حق بیمه اجتماعی" چیست؟
خوشبختانه هر دو سئوال مطروحه در قانون تأمین اجتماعی پاسخ داده شده است .در ماده 28قانون مزبور نرخ حق بیمه به
صورت درصدهای مشخصی مورد تصریح قرار گرفته است .به موجب بند 1این ماده حق بیمه از اول مهر ماه تا پایان سال
1354به میزان 28درصد مزد یا حقوق است که 7درصد آن به عهده کارگر 3 ،درصد آن وسیله دولت و بقیه توسط کارفرما
تأمین میشود .همچنین بر اساس تبصره 1همین ماده از اولسال 1355حق بیمه سهم کارفرما 20درصد مزد یا حقوق بیمه
شده میباشد و با احتساب سهم بیمه شده و کمک دولت ،کل حق بیمه به 30درصد مزد یا حقوق افزایش مییابد .بدین
ترتیب و با درنظر گرفتن مواد 28و ( 2بند ) 5قانون تأمین اجتماعی هم نرخ حق بیمه و هم مأخذ آن که عبارت از کل مزد یا
حقوق بیمه شده میباشد ،مشخص شده است .بعالوه قانونگذار به منظور شفافیت هر چه بیشتر ،مزد یا حقوق را شامل
هرگونه وجوه و مزایای نقدی یا غیر نقدی مستمر دانسته است که در مقابل کار به بیمه شده داده میشود .از توضیحات
یادشده چند نکته اساسی به دست میآید:
اول اینکه نرخ و مأخذ حق بیمه در قانون مشخص و تصریح شده است .بر این اساس سازمان در محدوه قانون مکلف به
شناسایی ،محاسبه و مطالبه حق بیمه میباشد .به عبارت واضحتر ،در خصوص تضییق یا توسیع نرخ و مأخذ حق بیمه،
سازمان مسلوباالختیار است .از این امر میتوان به اصل " قانونی بودن نرخ و مأخذ حق بیمه" تعبیر کرد.
دوم اینکه اگر در سایر مواد قانون یا دیگر قوانین مربوط به تأمین اجتماعی مواردی یافت شود که متضمن نوعی "حق تشخیص"
برای سازمان تأمین اجتماعی بوده باشد منطق سلیم تفسیری ایجاب مینماید که آن را در پرتو اصل فوق درک نماییم ،یعنی
از توسعه اختیار برای سازمان خودداری کنیم.
سوم و مهمتر اینکه متعلق حق بیمههای تأمین اجتماعی عبارتست از مزد یا حقوق و نه موضوع دیگر.
روش محاسبه حق بیمه .2-2
با بررسی قانون تأمین اجتماعی میتوان بهطور کلی سه روش را برای تعیین میزان حق بیمه استخراج نمودکه در ذیل توضیح
داده میشود:
روش اول براساس مزد یا حقوق واقعی بیمهشده که از سوی کارفرما اعالم میشود .تفصیل این روش در مواد عدیدهای از
قانون بویژه ماده 39آن آمده است .این روش در محاسبه و وصول حق بیمه یک اصل محسوب میشود.
روش دوم محاسبه میزان حق بیمه براساس دستمزد مقطوعی است که در برخی مشاغل میزان آن از سوی شورای عالی
تأمین اجتماعی اعالم میشود .روش اخیر برگرفته از ماده 35ق.ت.ا است که در آن مشاغل دارای دستمزد مقطوع از سوی
سازمان اعالم شده است .همچنین در برخی موارد به واسطه اینکه امکان تعیین مزد یا حقوق بیمه شده بطور مشخص وجود
ندارد ،شورای عالی تأمین اجتماعی نسبت مزد به کل کار انجام شده را تعیین و حق بیمه را بر همان اساس تعیین و وصول
میکند .در این روش آنچه که مبنای محاسبه قرار میگیرد این است که میزان مزد یا حقوق متعلق به کارکنان چه کسری از
کل مبلغ کار را شامل میشود.
روش سوم که برگرفته از ماده 41قانون تأمین اجتماعی میباشد این است که در موارد خاص که برخی دادهها نامعلوم
میباشند به هیأت مدیره سازمان اختیار داده شده است ت ا نسبت مزد را به کل کار تعیین نموده و حق بیمه متعلق را بر
همان اساس محاسبه و مطالبه نماید .برای نمونه ،سازمان ممکن است تشخیص دهد در قرارداد پیمانکاری ساختمانی (به
مبلغ 100میلیون تومان) که مصالح بر عهده کارفرما است ،نسبت مزد و حقوق کارکنان به کل کار 60درصد ( 60میلیون تومان)
است .در این صورت مبنای دریافت حق بیمه 27درصد این مبلغ (16200000تومان) خواهد بود .در این صورت کارفرما فهرستی
از کارگران شاغل در پیمان را بطور منظم به سازمان ارایه میدهد و این افراد در مدت اجرای پیمان از خدمات تأمین اجتماعی
بهرهمند میشوند .مدت اجرای پیمان هم جزو سنوات کارگران محسوب میشود.
منظور از واقع گرایی این است که گرایش کلی قانون تأمین اجتماعی بدین سمت بوده است که حق بیمهها حتیاالمکان بر
مبنای اعداد و ارقام واقعی محاسبه و دریافت شود .بسیاری از مقررات این قانون کارفرمایان کارگاهها و مسئوالن و عوامل
اجرایی سازمان را بدین سمت هدایت میکند که محاسبه و مطالبه حق بیمهها باید بر اساس واقعیات موجود کارگاهها و
روابط استخدامی واقعی میان کارفرمایان و کارگران صورت گیرد .الزام کارفرمایان به ارسال صورت مزد یا حقوق کارگران به
سازمان و حق تخدیش صورت مزدهای ارسالی از سوی سازمان ظرف 6ماه و اخذ مابهالتفاوت میان مزد اعالمی و مزد واقعی
مکشوف توسط سازمان (ماده 39قانون) همچنین حق بازرسی سازمان تأمین اجتماعی از کارگاههای مشمول موضوع مواد
47و 102قانون همچنین حق شکایات کارفرمایان در رابطه با اضافهطلبیهای سازمان به روشنی گویای این واقعیتاند که
حق بیمههای اعالمی یا مورد مطالبه سازمان باید براساس واقعیات کارگاهها و رابطه واقعی میان کارفرمایان و کارگران استوار
باشد .مواردی که سازمان حق دارد رأساً نسبت به تعیین حق بیمه اقدام و آن را مالک مطالبه خود قرار دهد جنبه استثنایی
دارد .لذا ،تا جایی که امکان پذیر است قانون تأمین اجتماعی مسئولین سازمان را به سمت احراز دستمزد یا حقوق واقعی
کارگران به عنوان مأخذ واقعی محاسبه حق بیمه رهنمون شده است.
به لحاظ طبقهبندی فعالیتهای اقتصادی ،پیمانکاریها به خودی خود فعالیت مستقل محسوب نمیشوند .پیمانکاری زمانی
قابل درک میباشد که در مقابل خوداجرایی[ ]5قرار گیرد .روش خوداجرایی راهکاری است که در آن کارفرما با استفاده از
کلیه امکانات نیروی انسانی و ماشینآالت خود مدیریت و اجرای خدمات مورد نظر را راساً انجام میدهد ،بدیهی است در این
روش کلیه هزینهها و مخاطرات متوجه خود کارفرمایان است .این روش را میتوان به روش "درون سازمانی" انجام فعالیتها
تعبیر نمود (یگانه ،موسوی جهرمی و تقی ،ترابی.)93 :1383 ،
پیمانکاریها در حقیقت روش انجام کار از طریق واگذاری کار به اشخاص دیگر میباشد که میتوان از آن به برون سازمانی یا
برونسپاری[ ]6تعبیر نمود .در این روش کارفرما بطورمعمول با پرداخت حقالزحمه مشخص اجرای تمام یا قسمتی از کارهای
مورد نیاز خود را به یک شخص متخصص و حرفهای واگذار نموده و از این راه نه فقط بخشی از هزینههای خود را کاهش
میدهد بلکه برخی از ریسکهای اجرایی و مالی را به پیمانکار منتقل مینماید.
در باب اهمیت اقتصادی پیمانکاریها شاید بتوان به این اکتفا نمود که از آنجایی که پیمانکاران در حیطه تخصصی خود فعالیت
مینمایند کارفرمایان با انعقاد قراردادهای پیمانکاری و واگذاری کار به پیمانکاران متخصص موجبات توزیعِ تخصصیتر فعالیتهای
اقتصادی و افزایش بهرهوری را فراهم میآورند (یگانه ،موسوی جهرمی و تقی ،ترابی .)94 :1383 ،از این رو پیمانکاریها نه
فقط از منظر اقتصاد خرد و بنگاهی حائز اهمیت میباشند از منظر اقتصاد کالن نیز از موجبات تحقق اهداف اقتصاد کالن در
جامعه میباشند .نکته ای که در اینجا قابل استفاده است این که تا جایی که ممکن است باید قوانین و مقررات بهگونهای
طراحی ،تنظیم و عنداللزوم تفسیر شوند که مسیر پیمانکاری هموار گردد.
این گفتار رویکرد سازمان را در رابطه با محاسبه حق بیمه پیمانکاریهای غیرعمرانی (عادی) صرفنظر از درستی یا نادرستی
آن مورد بحث قرار میدهد .به این منظور باید ابتدا حق بیمه و روشهای محاسبه آن بطور کلی و حق بیمه پیمانکاریها به
طور اخص در دهه های گذشته مورد بررسی قرار گرفته تا بتوان زمینه را برای داوری در مورد عملکرد سازمان فراهم کرد .در
زیر عملکرد سازمان در دو مرحله تاریخی بررسی میشود :دوره قبل از 1370و دوره بعد از .1370
رویه سازمان قبل از 1370 .5-1
قبل از سال 1370روش سازمان در باب پیمانکاریها همان روشی است که در باال بیان شد .این روش همانگونه که گذشت
مبتنی بر اجرای ماده 28بوده است .عمل به این روش محاسبه از زمان تصویب قانون تأمین اجتماعی مصوب 1354تا سال
1362برقرار بوده است .علیرغم اینکه از سال 1362به بعد رویه سازمان در رابطه با پیمانکاریهای مشمول طرحهای عمرانی
دچار تحول گردید و به موجب مصوبه شورای عالی تأمین اجتماعی وصول درصدهای مقطوعی بابت حق بیمه در قراردادهای
مذکور تجویز شد ولی در مورد قراردادهای پیمانکاری غیرعمرانی رویه بر اساس روال قبلی (احتساب نسبت حقوق و دستمزد
به کل مبلغ پیمان و سپس اعمال ماده 28نسبت به عدد حاصله) ادامه پیدا کرد .تا جایی که سوابق مربوط نشان میدهد
گزارشی حاکی از تنش یا اختالف جدی میان فعاالن عرصه پیمانکاریها و سازمان در خصوص این روند مالحظه نشده است.
مرحله بعد از محاسبه ،فرایند وصول و ضمانت اجراهای آن است که در ماده 38قانون تأمین اجتماعی[ ]9به تفصیل آمده
است .این ماده به تکالیف پیمانکار و کارفرما و سازمان در پرداخت و دریافت حق بیمه و صدور مفاصاحساب برای قراردادهای
پیمانکاری پرداخته است .این ماده و تبصره الحاقی به آن مصوب سال ،1372زنجیره ضمانت اجراهای وصول حق بیمه از
قراردادهای پیمانکاری را تکمیل کرده است .اما در خصوص چگونگی اجرای آن بحث و کشمکش کماکان وجود دارد .بخصوص
این که اساس محاسبات دریافت حق بیمه مربوط به پیمانکاریها به علت تنوع و ترکیب آنها مجادله برانگیز است و به تبع آن
صدور مفاصاحساب توسط سازمان با کندی صورت میگیرد و بعضا کارفرمایان نیز در تأخیر پرداخت به پیمانکاران ذینفع هستند.
لذا ،حبس قسط آخر پیمان بعالوه 5درصد از هر پرداخت که کارفرما بعنوان تضمین پرداخت حق بیمه نزد خود نگه میدارد،
عمالً باعث کاهش نقدینگی شرکتهای پیمانکاری و تنزل بهرهوری آنها میشود.
تبصره ماده 38به کارفرمایان تکلیف می کند حداکثر یکسال پس از پایان پیمان یا تعلیق آن یا خلع ید از پیمانکار وجوه امانی
حق بیمه نزد خود را به تأمین اجتماعی تودیع کنند .این تبصره در عمل کارفرمایان را از نگهداشتن %5از هر پرداخت به
پیمانکاران بیش از یکسال نزد خود ممنوع کرده است هرچند این تکلیف درعمل بکرات از سوی کارفرمایان نقض شده است.
همانطور که پیشتر اشاره شد سازمان تأمین اجتماعی از مجوز موجود در ماده 41به گستردهترین صورت ممکن بهرهبرداری
کرده و توانسته است دیوان عدالت اداری را در باب صحت عمل خود متقاعد کند .مدتی پس از اجرایی شدن بخشنامه 149
و روشن شدن مواضع سازمان برای فعاالن اقتصادی رفتهرفته باب اعتراضات گشوده شد که نهایتاً در سال 1378با صدور رأی
دیوان عدالت اداری مبنی بر خالف قانون نبودن بخشنامه مذکور عرصه بر پیمانکاران تنگ شد .از همین رو بود که مسیر
اعتراضات به سمت مراجع قانونگذاری تغییر جهت داد .در زیر به مهمترین ایرادت نظری و عملی در این خصوص پرداخته
میشود:
مصداقسازی ناروا .7-1
مصوبه شورای عالی تأمین اجتماعی و بخشنامه 149را که پیمانکاریهای موضوع ماده 38را مصداق ماده 41قانون دانسته
است میتوان بحق "مصداقسازی ناروا" نامید؛ زیرا:
اول -ماده 38متضمن هیچ نکته ابهامی نمیباشد که توسل به ماده 41را ایجاب نماید .وانگهی ذکر ماده 28در ماده 38که
نحوه وصول حق بیمه از قراردادهای پیمانکاری را بیان میکند ،خود قرینهای است محکم بر اینکه نظام حاکم بر پیمانکاریها
نیز از روند عمومی دریافت حق بیمه از فعاالن اقتصادی تبعیت میکند .ماده 38تصریح میکند که پیمانکاران مکلفند افراد
شاغل در پیمان را نزد سازمان بیمه کرده و حق بیمه آنان را مطابق ماده 28پرداخت نمایند .طبیعتاً این ماده برای حفظ حقوق
افراد شاغل در پیمانها وضع شده بود؛ زیرا احتمال داشت کارفرمایانِ اینگونه کارگران به دلیل اینکه فقط در اجرای همان پیمان
از نیروی کار آنان استفاده میکردند و از کنترل بازرسان سازمان ممکن است بهدور باشند از بیمه نمودن آنان خودداری نمایند.
لذا کارفرمایان مکلف شده اند با این قبیل شاغلین همان برخورد را نمایند که با کارگران ثابت کارگاهی مینمایند .تکلیف به
کسر %5پرداختیها و حبس قسط آخر از دالیل روشن این برداشت میباشد.
دوم -عملکرد متناقض سازمان دلیل دیگری بر برداشت فوق میباشد .زیرا رویه سازمان این گونه است که اگر لیست کارگران
شاغل در پیمان و مدت فعالیت آنان با حق بیمهای که براساس محاسبات قراردادهای پیمانکاری (درصدهای مقطوع) وصول
میشود از حق بیمه به مأخذ حقوق و دستمزد همان کارگران برابر ماده 28پایینتر باشد ،پیمانکار باید مابهالتفاوت را بپردازد.
پرسش این است که اگر میزان دستمز ِد تعیین و پرداخت شده به کارگر در پیمانِ یادشده قابل محاسبه و قبول طبق ماده 28
میباشد چه حاجتی به این است که در مورد نسبت بین کل مبلغ قرارداد و مبلغ حقوق و دستمزد آن اقدام شود؟
سوم -ماده 41بهصراحت داللت دارد بر اینکه ای ن ماده وقتی قابل تمسک است که طبیعت و نوع کار به گونهای است که
نمیتوان از راه عادی و طی ماده 28حق بیمه را محاسبه نمود .این در حالی است که – همانگونه که گذشت – محاسبه
حق بیمه افراد شاغل در پیمان همانند تمام دیگر شاغلین در کارگاههای ثابت قابل محاسبه میباشد و از اتفاق در ماده 38
نیز بهصراحت بر طی مسیر مندرج در ماده 28تأکید شده است.
چهارم -حقیقت این است که قانون تأمین اجتماعی برای حفظ حقوق شاغلین در پیمانکاریها ،یک نوع شخصیت و اصالت
برای پیمانها قائل گردیده است و آن را در حکم کارگاه دانسته است .از این رو میتوان پیمانها را "کارگاه حکمی" نامید.
نتیجهای که از این تحلیل بدست میآید این است که تفکیک سازمان میان حق بیمه شاغلین در کارگاههای دارای کد کارگاهی
و حق بیمه شاغلین در کارگاههای حکمی (پیمانها) تفکیک بی اساسی بوده است .جالب این است که خود سازمان با
تخصیص کد پیمان به نوعی بر کارگاه فرض شدن پیمانها اذعان عملی دارد ،اما ،متأسفانه علی رغم چنین اذعانی بر تفکیک
بالدلیل خود اصرار ورزیده است.
پنجم -از نظر پیشینه نیز درظاهر قراردادهای مقاطعهکاری اختصاص به فعالیتهای عمرانی زیربنایی در حوزههای ساخت
راهها ،راه آهن ،بنادر ،خطوط انتقال برق ،گاز ،نفت ،آب ،خطوط تلگراف و تلفن بین شهری ،فرودگاه ،پاالیشگاه و احداث بناهای
بزرگ و عمومی مشابه موارد گفته شده ،داشته است .فعالیتهایی که کارفرمای آن نوعاً دولت بوده و است و در اجرای آنها
پیمانکار ناگریز است برای انجام طرح در مناطق مختلف گارگاه موقت ایجاد کند که با گارگاه دایمی او متفاوت بود .در این قبیل
پیمانها عمده کارگران شاغل بکار ،فاقد مهارتهای ویژهاند و از نیروی کار محلی استفاده میشود بنحوی که علیالدوام
بخش قابل مالحظهای از کارکنان پیمان عوض میشوند ،لذا برای اینکه حقوق کارگران شاغل در این نوع پیمانها ضایع نشود
(کاویانی ) 206 :1386 ،و در برابر حوادث کار از پوشش تأمین اجتماعی برخودار شوند ،توجیهی برای پذیرش روش متفاوت در
خصوص محاسبه و دریافت حق بیمه قراردادهای پیمانکاری ایجاد شد .ضمن اینکه هر طرح عمرانی دارای اعتبارات مشخص
و از نظر حسابداری و امور مالی از طرح دیگر مستقل است و این روش میتواند از حیث نگهداری حسابها و پیشبینی
هزینهها حرفهای تر باشد ،اما سازمان تأمین اجتماعی از این ظرفیت و صالحیت قانونی به شکل افراطی و خارج از اهداف
اجتماعی آن بهرهبرداری نمود و به نحو گستردهای مفاد آنرا به فعالیتهای گوناگون تولیدی و خدماتی توسعه داد.
ششم -نگاهی به تاریخچه ماده 38مصداقسازی بیاساس فوق را به اثبات میرساند .زیرا مفاد ماده 38در قوانین بیمههای
اجتماعی سالهای 1334 ،1331و 1339به ترتیب طی مواد 28 ، 26و 29آمده بود و در تمام آنها به روش مرسوم تأمین
اجتماعی مبنی بر دریافت حق بیمه بر اساس لیست تأکید گردیده است .وانگهی ماده 41قانون که اصلیترین مستمسک
قانونی سازمان میباشد در قوانین سالهای یادشده اساساً مالحظه نمیگردد .لذا بهروشنی میتوان برداشت نمود که
مفاد ماده 38بدون وجود ماده 41همواره به حیات قانونی خود ادامه میداده است و همین کافی است برای اثبات اینکه ماده
38مصداقی از ماده 41نبوده است.
عملکرد سازمان به تصنعی شدن حق بیمهها می انجامد این در حالی است که گرایش قانون تأمین اجتماعی به سمت
واقعگرایی حق بیمه هاست ،بنابراین جز در صور مشکل و الینحل نباید به سمت فرضی نمودن و مقطوع نمودن حق بیمهها
حرکت کرد .مصداق بارز تصنعی نمودن دریاقت حق بیمه وصول حق بیمه از پیمانکارانی بوده است که بدون کارگر و بهتنهایی
مبادرت به اجرای مفاد پیمان میکردند.
سازمان به استناد کلمه مقاطعهکاری کلیه قراردادهایی را که افراد منفرداً با شرکتها برای ارایه برخی خدمات منعقد می-
کردند ،مشمول مقررات حق بیمه پیمانکاری می کرد ،برای نمونه قراردادهای مشاوره حقوقی وکال ،نگهداری از آسانسور،
حسابرسی انفرادی و مانند اینها از این دستهاند .این درحالی است که اوالً وکال و مشاوران حقوقی خود صندوق حمایتی
مستقل دارند ،ثانیاً برای انجام پیمان از هیچ کارگری استفاده نمیکردند ،بنابرین الزم نبود که لیست کارگران خود را به سازمان
بدهند و اصوال حسابی با تأمین اجتماعی نداشتند که ملزم باشند ،برای دریافت مفاصا حساب طبق ماده 38به تأمین
اجتماعی مراجعه کنند.
هر چند این رویه با دادنامههای صادره از هیأت عمومی دیوان متوقف گردید[ ]10اما این نکته آموزنده را در پی دارد که مسئولین
سازمان یا درک درست و واقعبینانهای از حق بیمه پیمانها نداشتهاند یا اینکه دغدغه تعادل آنان را به سمت درآمدزاترین
تفاسیر و برداشتها هدایت مینماید.
رویه سازمان منجر به اخذ حق بیمه مضاعف میشود؛ زیرا سازمان هر پیمانی را ولو اینکه موضوع پیمان از اول تا انتها توسط
کارکنان ثابت و نوعاً متخصص و مستقر در کارگاه دایمی پیمانکار انجام شود و حق بیمه کارکنان آن کارگاه نیز همه ماهه
بموجب لیست تنظیمی و براساس حقوق پرداختی به آنان براساس ماده 28پرداخت شود ،بازهم مشمول مقررات خاص
پرداخت حق بیمه پیمانکاران می نماید .اهمیت مالی این روش هنگامی بیشتر به چشم میآید که در نظر آوریم که در یک
گارگاه در مدت معین چند پیمان اجرا می شود و سازمان هر پیمان را جداگانه و بر اساس درصدهای مقطوعی که پیشتر ذکر
شد ،محاسبه و حق بیمه آن را مطالبه و وصول میکند .ن کته شایان ذکر دیگر این است که در محاسبه و دریافت حق بیمه
براساس ماده 28بموجب مصوبات شورای عالی سازمان حداکثر حقوق مبنای کسر حق بیمه رعایت میشود اما در روش
مطالبه حق بیمه مقطوع از قراردادهای پیمانکاری این حداکثر لحاظ نمیشود ،اما ،در عین حال ،تعهدات تأمین اجتماعی
نمیتواند بیشتر از حداکثر حقوق و دستمزد مبنای کسر حق بیمه باشد .این نتیجه حاصل از نحوه دوگانه محاسبه حق بیمه،
بیگمان نوعی داراشدن به زیان دیگری است.
واقعیت این است که نگرش سازمان به حق بیمه پیمانکاریها موجب لوث شدن ماهیت حق بیمه شده است .این در حالی
است که موضوع و محور تأمین اجتماعی نیروی انسانی است نه پروژهها .اهمیت طرحها برای تأمین اجتماعی باید از نیروی
انسانی بکار رفته در آن سرچشمه بگیرد .رویه سازمان در سه دهه اخیر نشان میدهد که سازمان تمایلی ندارد به چنین
نگاهی تمکین نماید و خود را در سود پروژهها سهیم میداند .برای اینکه نگرش افراطی سازمان نشان داده شود کافی است
فرض کنید که یک قرارداد پیمانکاری میان دو شرکت منعقد میشود ،ولی برخالف تصور رایج ،شرکت پیمانکار بلحاظ تکنولوژی
باال ،قرار است 99درصد کارها را با بکارگیری "رباطها" انجام دهد و تنها یک نفر کارگر به عنوان کنترلکننده و هدایتگر رباطها
برای پیمان بکارگرفته می شود .وضعیت حق بیمه چنین پیمانی چگونه خواهد بود؟ پاسخ از منظر قوانین تأمین اجتماعی
روشن است :حق بیمه جز برای یک نفر نیروی انسانی مذکور م نتفی است .اما آیا کارگزاران سازمان به چنین پاسخ روشنی
تمکین خواهند نمود؟ نگاه و عملکرد کارگزاران سازمان چیز دیگری را نشان داده است .مثالهای کم و بیش نزدیک به وضعیت
فرضی فوق در عالم واقعیت زیاد مشاهده شده است اما سازمان به هیچ عنوان حاضر به پذیرش عدم تناسب میان حق بیمه
اعالمی و تعداد نیروی انسانی بکارگرفته شده در پیمان نبوده است .این امر چیزی جز ادعای مشارکت در سود پروژهها
نمیباشد .بدین ترتیب باید اذعان نمود حق بیمه در ذهن مسئولین سازمان دهههاست استحاله و به مالیات پیمان بدل شده
است که تبعات منفی جبرانناپذیری بر اقتصاد پیمانکاریها وارد شده است و ما به برخی از آنها اشاره کرده و میکنیم.
.12بر هم زدن تعادل در حوزه رقابت در مناقصات
از اصول اولیه حاکم بر مناقصات این است که شخصی که کمترین قیمت را ارائه نموده باشد ،برنده مناقصه است .همچنین از
اصول اولیه حاکم بر اقتصاد تولید این است که هیچ عامل اقتصادی حاضر و قادر نخواهد بود کاال و خدمات تولیدی خود را به
کمتر از هزینههای تمام شده ارایه نماید .لذا ،بدیهی است در بازار رقابت هر چه قدر هزینههای تمام شده یک بنگاه اقتصادی
پایینتر باشد کاال و خدمات آن به قیمت پایینتر ی قابل عرضه خواهد بود .به عبارت دیگر ،هزینههای تمام شده ،تعیینکننده
قدرت رقابتی بنگاههاست .بدین ترتیب مسلم است ایجاد هزینههای نابرابر میان بنگاهها به نابرابری رقابت میانجامد و باعث
خارج شدن بازار از فضای رقابتی سالم میباشد.
اما سؤالی که در اینجا مطرح می گردد این است که تحلیل فوق چه ارتباطی با رویه سازمان در رابطه با حق بیمههای
پیمانکاری دارد؟ رویه مزبور چه تأثیری بر سرنوشت مناقصات و حقوق شرکتکنندگان در مناقصه میتواند داشته باشد؟
پاسخ روشن است .یکی از عناصر تعیینکننده قیمت کاال و خدمات کسورات قانونی مانند مالیات و حق بیمههای تأمین
اجتماعی است .بدیهی است اگر تمام رقبای اقتصادی یکسان مشمول حق بیمههای تأمین اجتماعی میبودند -صرف نظر
از درستی یا نادرستی رویه سازمان -میتوانستیم ادعا کنیم رویه سازمان تأثیری بر رقابت ندارد .اما همانطور که میدانیم
رقبای شرکتکننده در مناقصات به نحو یکسان مشمول حق بیمه پیمانکاریها نیستند .رقبای دولتی (به مفهوم اعم خود) به
دلیل اینکه دارای قوانین بیمه و صندوق جداگانه میباشند و در اساس مشمول بیمه تأمین اجتماعی نمیباشند در نتیجه
سازمان متعرض چنین پیمانکارانی نمیشود .نتی جه منطقی این وضعیت این است که پیمانکاران بخش خصوصی در اعالم
قیمت مناقصه باید هزینه های گزاف تأمین اجتماعی را نیز لحاظ نموده و الجرم ارقام باالتری را نسبت به رقبای دولتی خود
ارائه نماید .این است راز شکست پیمانکاران خصوصی در رقابت با پیمانکاران دولتی .بدیهی است چنین وضعیتی نه فقط از
منظر پیامدهای منفی اقتصادی قابل انتقاد میباشد بلکه از نظر اینکه باعث تبعیض آشکار میان دو دسته پیمانکار گردیده
است به شدت محل تأمل بوده است[.]11
از پیامدهای منفی عملکرد سازمان شکلگیری رویههای غیرواقعی به منظور فرار از مطالبات مورد ادعای سازمان از سوی
فعاالن اقتصادی بوده است .با تأیید قضایی اقدامات سازمان از سوی دیوان عدالت اداری پیمانکاران احساس کردند برای حفظ
موقعیت رقابتی خود و کاهش هزینههای تولید کاال یا خدمات موضوع پیمان چارهای جز توسل به راههای فرار و استفاده از
ظرفیتها و خالءهای موجود ندارند .نمونه بارز چنین رویههایی که فقط به منظور مقابله عملی با اقدامات سازمان میباشد،
تفکیک قراردادهای نصب و ساخت از خرید بوده است .واقعیت این بوده است که در اکثر قراردادها ،موضوع مناقصه از سه
قسمت مختلف تشکیل می گردد و کارفرمایان برای هر سه موضوع یکجا به برگزاری مناقصه مبادرت مینمایند .اما از آنجایی
که حق بیمه پیمان ،مطابق بخشنامههای سازمان باید نسبت به کل اعمال شود این رویه شکل گرفته است که سه قسمت
قرارداد باالخص قسمت خرید -که معموالً عمده رقم قیمت قرارداد را تشکیل میدهد -از قسمتهای دیگر تفکیک شود .زیرا
بدین ترتیب نرخ حق بیمه پیمان فقط ناظر به قسمت ساخت خواهد بود که مسلماً مشمول تأمین اجتماعی است .بالتردید
این روش نیز در عمل مشکالتی را برای هر دو گروه کارفرمایان و پیمانکاران داشته و دارد اما یکی از موجبات کاهش هزینههای
پیمان و کاهش هزینههای تمام شده برای فعاالن اقتصادی است.
بر اساس آموزههای نظریه بازی[ ]12باید اذعان کرد که عامالن اقتصادی بازیگران هوشمندی هستند که میکوشند در فضای
موجود بهترین استراتژیهای مقابله با حرکت حریف را شناسایی و بکار گیرند.
اگر بخواهیم عملکرد سازمان را با نگاه مثبت اندیشانه مورد توجه قرار دهیم ،باید قائل شویم که نگرانی تعادل میان منابع و
مصارف ،کارگزاران سازمان را وادار کرده است که به اتخاذ نگرشهای فراقانونی یا تأسیس اینگونه رویههای خالف قانون روی
بیاورند .اما نکته ای که نباید از نظر دور داشت نقشی بوده است که دیوان عدالت اداری -به عنوان اصلیترین نهاد حاکمیتی
که اعمال دستگاههای اداری و اجرایی را مورد کنترل قضایی قرار میدهد -در تثبیت چنین نگرشها یا رویههایی ایفاء کرده
است.
به رغم انتقاداتی که به تفسیر و عملکرد سازمان از مواد 38و 41قانون بهطور جدی وارد بود ولی سازمان کماکان به رویه
وصول حق بیمه و به عبارت بهتر شراکت در وصول سود پروژهها ادامه میداد .دیپلماسی فعال سازمان عالوه بر اینکه توانسته
قضات دیوان عدالت را به قانونی بودن عملکرد خود متقاعد نماید مجلسیها را نیز برای مدتها نسبت به تداوم عملکرد خود
مجاب نموده بود .با اینحال مجالس مختلف قانونگذاری در پی پافشاریهای پیمانکاران و گزارشهای واصله و مشاهده تأثیرات
منفی عملکرد سازمان در ایجاد زمینه رقابت میان پیمانکاران بخش عمومی و خصوصی همچنین در جهت تقویت بنیه مالی
پیمانکاران در دورههای مختلف ،در البهالی قوانین مرتبط با رفع موانع تولید و تحریک رشد اقتصادی مبادرت به وضع مواد قانونی
نمودند که در صدد ملتزم ساختن سازمان به وصول حق بیمه به روش مندرج در ماده 28قانون برآمده است .در زیر قوانینی
که به دنبال اصالح رفتار سازمان در رابطه با دریافت حق بیمه پیمانکاریها بودهاند ،توضیح داده شده و ارزیابی میگردد:
مسئله قابل توجه در اینجا این است که مصوبات قانونی فوقالذکر تا چه اندازه توانست رویه سازمان را با مقوله پیمانکاری،
مورد اصالح و تعدیل قرار دهد؟ پاسخ به این سئوال را -بنابه بخشنامهها و اطالعات حاصله از مبادی اجرایی سازمان -باید
در رابطه با قوانین فوقالذکر جداگانه بررسی نمود .از سرنوشت اجرایی بند ه ماده 31قانون برنامه چهارم گزارشی در دست
نمیباشد اما میتوان حدس زد که این قانون از منظر سازمان متضمن هیچگونه تکلیفی در رابطه با حق بیمه افراد شاغل در
پیمان نبوده است .اما در رابطه با دو قانون سالهای 1387و 1391واقعیت این است که قوانین مذکور نیز علی رغم ظهورات
و دالیل کافی نتوانسته اند با تمام محتوای خود در سازمان وارد مرحله اجرایی گردند و سازمان با طرح ابهامات و شبهات
تفسیری و اجرایی همواره توانسته است خود را از اجرای قوانین مصوب یادشده بریالذمه بداند یا اجرای آن را یه شرح
توضیحاتی که در بندهای مربوط داده شده است ،مورد تقیید و تنگناهای اجرایی قرار دهد .این در حالی است که قوانین
فوقالذکر علیرغم معاذیری که مسئولین سازمان در عدم اجرای قوانین مطرح نمودهاند از حیث داللت بر مقصود گویا و قابل
اجرا بودهاند .علیرغم القای برخی شبهات تفسیری – که بیستر از میل به عدم اجرای آنها ناشی میشود تا از خود قوانین
-با نگاهی با متن قوانین مذکور و زمینههای درونی و بیرونی قوانین مذکور بوضوح معلوم میگردد که قوانین مورد بحث رویه
سازمان را در اعمال ضریب پیمان هدف قرار داده بودند که متأسفانه به دالیل گفته شده نتوانستهاند تاکنون به نتیجه دلخواه
قانونگذار منجر گردند.
اجرای قانون اخیرالتصویب 1394نیز علیرغم اینکه در ظاهر مورد تخدیش سازمان قرار نگرفته است ،دچار همان امساک و
تنگناهای اجرایی گردیده است که اجرای بند ج ماده 11فوق با صدور بخشنامه 14/7بدان دچار شده بود؛ زیرا – همانگونه که
قبالً توضیح داده شد – این بار نیز سازمان اعتقاد دارد حق بیمه یک پیمان زمانی بر اساس لیست ارسالی از سوی پیمانکار
ا
اوال موضوع پیمان توسط افراد شاغل در کارگاههای موضوع قانون انجام گیرد و ثانیاا اجرای پیمان در محاسبه میگردد که
داخل کارگاه صورت گیرد نه خارج از آن .این در حالی است که شرط دوم فاقد مستند قانونی است؛ زیراعبارت "موضوع اجرای
پیمان توسط افراد شاغل در همان کارگاه انجام میشود" مندرج در قانون اطالق دارد لذا تفاوتی نمیکند که کار موضوع پیمان
در داخل کارگاه انجام گیرد یا خارج از آن .بدیهی است با افزودن شرط دوم بسیاری از پیمانها مشمول رویه سابق سازمان
در اعمال ضرایب خواهند بود.
.17نتیجهگیری
سازمان در اتخاذ رویه اعمال ضرایب پیمان تحت تأثیر دغدغه تعادل بین بخش درآمدها و هزینههای خود بوده است .دغدغه
یادشده بسیاری از نگرشها و سیاستهای زیادهخواهانه سازمان در بخش وصول حق بیمه و سیاستهای ممسکانه در
بخش هزینه را موجب گردیده است .مصوبه 1371شورای عالی تأمین اجتماعی و بخشنامه 149سازمان که بدان صورت
اجرایی بخشید از مصادیق بارز رویهها و مصوبات فرا قانونی بوده است که البته با دخالت قضایی دیوان در دهه 1370صورت
قانونی به خود گرفت .رأی 1378دیوان عاری از هر گونه استحکام تفسیری و در کمال بیتوجهی به موضوع و ماهیت حق
بیمه های تأمین اجتماعی و مجموع مقررات حاکم بر تأمین اجتماعی صادر شده است .تبعات منفی اقتصادی فراوانی از
عملکرد سازمان در بخش پیمانها متوجه جامعه پیمانکاران و بازار پروژهها شده است .دیپلماسی فعال سازمان نزد مراجع
قانونی به نحوی بوده است که حتی تصویب قوانین سالهای 1391- 1387علیرغم داللت کافی آنها نتوانست رویه شکل-
گرفته سازمان را در اعمال ضرایب پیمان مورد اصالح یا تعدیل قرار دهد .دخالت قضایی مجدد دیوان عدالت اداری در سال 1391
طی رأی شماره ، 783-784هر چند در مقایسه با عملکرد قبلی دیوان در سال 1378قابل توجه بوده است اما به دلیل عدم
شناخت کافی از محتوا و آثار اجرایی بخشنامه های اجرایی سازمان این بار نیز سازمان را در تداوم روش اعمال ضریب پیمان
بیش از پیش دلگرم نمود .قانون اخیرالتصویب 1394مبنی بر الحاق یک تبصره به ماده 38قانون تأمین اجتماعی که ظاهراً وارد
مرحله اجرایی گردیده است در عمل با افزودن قیودی به آن ،اجرای آن را دچار همان تنگناهایی نموده است که قانون سال
1387بدان دچار گردید .نظر اجرایی سازمان – همانگونه که گذشت -به نحوی است که موجب تفکیک بیمبنای پیمانها و
خارج شدن برخی از آنها از شمول قانون اخیرالذکر میگردد.
در نهایت به نظر میرسد تکلیف سازمان در کنار گذاشتن رویه اعمال ضریب که مستند به قوانین سالهای 1387و 1391
میباشد کماکان به قوت خود باقی است و قانون اخیرالتصویب 1394را نمیتوان حمل بر منتفی گردیدن تکلیف حاصل از
قوانین مزبور دانست .چه ،قوانین یادشده در حقیقت تأکیدی است بر قوانین تأمین اجتماعی سالهای 1339 ،1334 ،1331و
1354که اجرای ماده 28قانون را در رابطه با حق بیمه افراد شاغل در پیمان مورد تأکید قرار دادهاند .سکوت مراجع نظارتی
کشور از جمله سازمان بازرسی کل کشور نیز که مسئول نظارت بر حسن اجرای قوانین هستند ،در این خصوص قابل تأمل
بوده است.
منابع
الف) فارسی
کتابها
دادگر ،یدهللا ،)1393( ،تحلیل اقتصادی حقوق ،تهران :انتشارت پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس و نور علم. -
طوسی ،عباس ،)1393( ،تحلیل اقتصادی حقوق شرکتها ،تهران :انتشارات موسسه حقوقی شهر دانش. -
نعیمی ،عمران و حمید پرتو ،)1393( ،حقوق تأمین اجتماعی -
در قراردادهای پیمانکاری ،نشر دادگستر.
مقالهها
بادینی ،حسن« ،)1386( ،جایگاه حقوق تأمین اجتماعی در نظام حقوقی» ،فصلنامه تأمین اجتماعی ،سال نهم، -
شماره .30
کاشانی ،جواد« ،)1386( ،مطالعهای در قانون جدید دیوان عدالت اداری» ،مجله پژوهش حقوق و سیاست ،شماره -
.22
کاویانی ،کوروش « ،)1386( ،ضمانت اجرای عدم پرداخت حق بیمه در سازمان تأمین اجتماعی و راهکاراهای -
آن» ،فصلنامه تأمین اجتماعی ،سال نهم ،شماره .30
موسوی جهرمی ،یگانه و تقی ،ترابی« ،)1383( ،مبانی اقتصادی پیمانکاری» ،پیک نور ،سال دوم ،شماره .4 -
]15[Abbas Toosi
]16[Javad Kashani
Receveid: 26/December/2016- Accepted: 13/March/2017)(
Abstract
Social Security Organization (SSO) is regarded as one of the most important social and economic institutions for
its effective role in protection of labor. In the past decades, it was keeping balance between SSO’s incomes and
costs that constituted the main concern of the SSO officials. The problem of contractorship premiums has been
one of the main legal challenges the SSO has experienced with its premium-payers. Since 1370, SSO by issuing
the Directive 149 provided for some fixed rates for non-state projects that caused a serious legal challenge
between SSO and economic actors. By landmark judgement of 1378, Administrative Justice Tribunal (ADT) solved
the problem in favor of SSO. Contractors who were not satisfied with the judgement raised the externalities
originating from the Directive before legislatures, and since 1384 were able to cause some legislations aimed at
reforming SSO practices to be enacted. However, SSO, has continued to insist on its previous position by raising
some legal scepticism. This article, shall seek, based on legal and economic foundations, to study the SSO practice
and its judicial confirmation by ADT from a critical point of view.
Social Security Organization; Articles 38 and 41; Rate of Insurance for Contractorship, Economic Keywords:
Actors, Administrative Justice Tribunal
درصد حقوق و دستمزد مبنای کسر حق بیمه کارگران را دولت به سازمان تأمین اجتماعی3 عالوه بر موارد گفته شده. ]4[
.پرداخت میکند
Self-performance. .]5[
Out-sourcing. .]6[
در مورد حق بیمه193/11/13 در تاریخ93/966 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در پروند کالسه۱۸۴۷ رأی شماره- ]7[
بدلیل ضرورت رعایت. صادر شده است17 و12 قراردادهای پیمانکاری و در مقام ایجاد رویه و حل تعارض میان آرای شعب
.محدودیت صفحات مقاله متن ارا حذف شده است
الزم است یادآو ری شود که به تمام وجوه حق بیمه وصولی بر مبنای قرارداد پیمانکاری درصدی بایت حق بیمه بیکاری. ]8[
.افزوده شده و از پیمانکار و کارفرما دریافت میشود
:. مراجعه شود1339 قانون بیمه های اجتماعی مصوب29 و ماده1354 قانون تأمین اجتماعی مصوب38 به ماده. ]9[
[ .]10نشانی دو رای هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در مورد مطالبه حق بیمه از قراردادهای پیمانکاری تک نفره در ذیل
نقل و یاداوری می شود که بعلت لزوم رعایت محدودیت صفحات مقاله ،شرح کامل گردش ارا مقدور نشد .ولی ،توصیه
میشود ،عالقمندان ،به گردش کار آرای نقل شده و استدالل طرفین مراجعه کنند .اول :دادنامه شماره 87/412مورخ 6/10
1387/در پرونده 87/106با موضوع ابطال بندهایی از بحشنامه اداری و ممنوعیت دریافت حق بیمه از پیمان تک نفره
و دوم :دادنامه شماره 1815مورخ 1393/11/6در پرونده 632/91با موضوع ابطال کسر حق بیمه از قراردادهای پیمانکاری
تک نفره.
[ . ]11شکایت برخی پیمانکاران در همین رابطه موید پیامدهای اقتصادی و اخالقی فوق میباشد .برای مثال میتوان پرونده
زیر را مالحظه نمود که در آن شرکت طراحی صنعتی ایران ابطال بند 12بخشنامه 149درآمد سازمان تأمین اجتماعی را از
هیأت عمومی دیوان خواستار شده است و این هیأت در تاریخ 84/11/2:در دادنامه شماره 610چنین رای صادر کرده
است :رای هیأت عمومی :با عنایت به ماده 4قانون تأمین اجتماعی و تبصرههای آن مستخدمین رسمی دولت اعم از
کشوری و لشکری که تابع مقررات استخدامی خاص میباشند علیاالطالق از شمول قانون تأمین اجتماعی مصوب 1354و
اصالحات بعدی آن مستثنی شدهاند بنابرین بند 12بخشنامه شماره 149درآمد سازمان تأمین اجتماعی مبنی بر عدم لزوم
محاسبات و وصول حق بیمه قراردادهای پیمانکاری تنظیمی آنان با رعایت شرایط مندرج در بند مذکور مغایرتی با قانون
ندارد/.هیأت عمومی دیوان عدالت اداری معاون قضائی دیوان عدالت اداری – رهبرپور.
[ . ]14نگرش اقتصادی به حقوق به رویکردی اطالق می شود که برای تبیین و ارزیابی حقوق و نهادهای آن از ابزار تحلیل
اقتصادی استفاده مینماید .این رویکرد با به کارگیری مفاهیم و نظریات اقتصادی میکوشد تا قواعد و نهادهای حقوقی را
تبیین و توجیه نموده ،از نظر اقتصادی ارزیابی نماید که کدام قواعد و نهادهای حقوقی "کارآمد" هستند و باالخره پیشبینی
نماید که چه قواعد حقوقی وضع خواهد شد یا باید وضع شوند و یا از وضع آنها چه آثاری به بار خواهد آمد .در یک تقسیم
بندی مرسوم ،حقوق و اقتصاد به دو شاخه اصلی تقسیم میشود :اثباتی و دستوری .حقوق و اقتصاد اثباتی تحلیل اقتصادی
را جهت تبیین قواعد و نهادهای حقوقی و پیش بینی آثار و پیامدهای آنها به کار میگیرد .برای مثال در حوزه حقوق ضمانات
قهری ،آثار قاعده مسئولیت مطلق بر رفتار افراد در مقای سه با قاعده مسئولیت مبتنی بر تقصیر چگونه است؟ یا در حوزه
حقوق شرکت ها اثر اقتصادی قاعده مسئولیت محدود صاحبان شرکت – در مقایسه با مسئولیت نامحدود -بر رفتار
سرمایه گذاران و عامالن اقتصادی چگونه است؟ حقوق و اقتصاد هنجاری یا دستوری یک گام فراتر رفته و بر مبنای پیامدهای
اقتصادی قواعد ،مبادرت به ارائه پیشنهادها و سیاستهای متناسب مینماید برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به :دادگر،
یدهللا ،تحلیل اقتصادی حقوق ،انتشارت پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس و نور علم13 -19 ،1393 ،و طوسی ،عباس،
تحلیل اقتصادی حقوق شرکتها ،1393 ،انتشارات موسسه حقوقی شهر دانش ،صص 21-23و صص .43-55
[Assistant Professor of Private Law, Allameh Tabataba’i University (Corresponding Author) .]15
)(toosi.abbas49@gmail.com
Associate Professor of Private and Economic Law, Allameh Tabataba’i University [.]16
)(kashani.lawyer@gmail.com
مراجع
الف) فارسی
کتابها
دادگر ،یدهللا ،)1393( ،تحلیل اقتصادی حقوق ،تهران :انتشارت پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس و نور علم. -
طوسی ،عباس ،)1393( ،تحلیل اقتصادی حقوق شرکتها ،تهران :انتشارات موسسه حقوقی شهر دانش. -
نعیمی ،عمران و حمید پرتو ،)1393( ،حقوق تأمین اجتماعی -
در قراردادهای پیمانکاری ،نشر دادگستر.
مقالهها
بادینی ،حسن« ،)1386( ،جایگاه حقوق تأمین اجتماعی در نظام حقوقی» ،فصلنامه تأمین اجتماعی ،سال نهم، -
شماره .30
کاشانی ،جواد« ،)1386( ،مطالعهای در قانون جدید دیوان عدالت اداری» ،مجله پژوهش حقوق و سیاست ،شماره -
.22
کاویانی ،کوروش« ،)1386( ،ضمانت اجرای عدم پرداخت حق بیمه در سازمان تأمین اجتماعی و راهکاراهای -
آن» ،فصلنامه تأمین اجتماعی ،سال نهم ،شماره .30
موسوی جهرمی ،یگانه و تقی ،ترابی« ،)1383( ،مبانی اقتصادی پیمانکاری» ،پیک نور ،سال دوم ،شماره .4 -