Professional Documents
Culture Documents
خوشنویسی قاجار
خوشنویسی قاجار
عصر قاجار ،دورۀ بسیار مهمی در تاریخ هنرهای ایرانی است .آشنایی و رویارویی هنرمندان ایرانی با هنرهای
غربی ،داد و ستدهای فراوان و ناآشنایی را در آن دوران رقم زده که انعکاس و تأثیراتش تا حال حاضر نیز
ادامه یافته است.
اگرچه برخی از هنرها همچون سخنوری و نگارگری در این دوره کمکم تحت تأثیر ادبیات و نقاشی اروپایی،
کمرنگ شده و شُکوه ادوار گذشته را از دست داده ،اما همین هنرها نیز وارد فصل جدیدی از شکفتگی و
گوناگونی مخاطبان خویش شدهاند.
از مهمترین جریانات عصر قاجار «باستانگرایی» است که از زمان فتحعلیشاه آغاز شد .این نکته در برخی
هنرها همچون حجّاری و نقش برجسته به پیش از اسالم نظر داشت و در هنرهایی همچون شعر و
خوشنویسی به مشاهیر هنرمندان در دورههای شکوفایی این هنرها در سدههای پیشین چشم داشته است.
باستانگرایی سبب شد تا پادشاه و حامیان هنری ،خوشنویسان را به نقلِ آثار میرعماد قزوینی ،احمد نیریزی
و عبدالمجید طالقانی تشویق کنند و با الگو قرار دادن این مفاخر ،سبب پیدایش مکتب «نئوکالسیک» در
خوشنویسی ایرانی شوند ،همانگونه که فتحعلیخان صبا ،فروغی بسطامی و قاآنی شیرازی را به تقلید از
فردوسی ،سعدی و حافظ واداشتند و «سبک بازگشت» در ادبیات عصر قاجار شکل گرفت.
ناصرالدین شاه به طوالنیترین دورۀ سلطنت ( 1264-1313ق ).در میان پادشاهان قاجار دست یافت و این
خود از عواملی است که بسیاری از رویدادها و رخدادهای هنری در این نیم قرن شکل گرفته است؛ هر چند
رویکرد به ادبیات ،نقاشی ،خوشنویسی و بسیاری از هنرها در دورۀ فتحعلی شاه سر و سامانی یافت و وی
شاعران و نگارگران بسیاری را در دربار خود گردآورد ،اما نتیجۀ تالش و ماحصل آثار این هنرمندان در دورۀ
ناصری به بار نشست .نتیجۀ آموزش صنیع الملک در اروپا و پشتکارش ،سبب شد تا هنرستان نقاشی (در
1278ق ).تأسیس شود؛ با این حال هنرهایی چون خوشنویسی که مشابه فرنگی نداشتند ،با همان ضرب
آهنگِ گذشته به فراز و نشیب خود ادامه دادند و دوران تجدید حیات خود را بویژه در زمان ناصرالدین شاه
سپری کردند.
شعر دورۀ قاجار نیز همچون بسیاری از هنرهای دیگر رو به تکرار ،تقلید و تکثیر داشت و حتی شاعران بزرگی
همچون فروغی بسطامی و قاآنی شیرازی نیز ،به استقبال و تضمین از سخنسرایان سبک خراسانی و عراقی
مشغول بودند و اگرچه شعرشان خواندنی و لطیف است اما از نوآوری به معنی بنیادین ،خالی است و دگرگونی
شگرف در حوزۀ ادبیات در اواخر دورۀ قاجار و با نهضت ترجمۀ آثار اروپایی ،به ویژه نمایشنامه و داستاننویسی
نمودِ روشنی یافت.
از اواخر دورۀ صفویه تا دوران افشاریه و زندیه ،خطوط ایرانی ،تعلیق ،نستعلیق و شکستۀ نستعلیق ،دچار
رکود شده و رشد کیفی چندانی نیافتند تا این که از دورۀ فتحعلی شاه ،گروهی از مقلّدان سبکِ خواجه
اختیار منشی ،میرعماد و عبدالمجید طالقانی زمینۀ مناسبی را برای تجدید حیات خطوط ایرانی فراهم
کردند.
خطّ نستعلیق و شکسته بیش از تعلیق و نسخ و ثلث مراحل تکاملی بسیار ظریف خود را طی کردند و خط
نستعلیق بیش از پیش از حلقۀ کتابت فاصله گرفت و در عرصههای قطعه نویسی و کتیبه نویسی ،هنرنمایی
کرد.
آثاری به جا مانده از دورۀ قاجار ( 1193-1344ق ).به چند گرایش تقسیم می شوند.
الف :کتاب های پُرکاری چون هزار و یک شب (الف لیله و لیله) در شش مجلّد و به خط نستعلیق
محمدحسین طهرانی در 1269ق .و نیز قرآنی به خط نستعلیق (از اسداهلل شیرازی در 1268ق ).و نیز
نسخه های بسیار فاخر به خط وصال شیرازی و فرزندانش ،محمدحسین شیرازی و علینقی شیرازی که
آخرین نسلِ نسخهپردازیهای نفیس بهشمار میرود.
ب :کتاب ها و روزنامه های چاپ سنگی که به خط هنرمندانی چون محمدعلی تبریزی ،محمدرضا کلهر و
محمدشریف قزوینی نوشته می شد.
ج :کتیبه نگاری و کاربردهای معماری که به دست خوشنویسانی چونمیرزا غالمرضا ،میرزا آقا ،محمدابراهیم
طهرانی (میرزاعمو) و محمدحسین عمادالکتّاب رقم می خورد.
د :قطعه نویسی که بیشتر شامل سیاه مشق ،چلیپا و سطر می باشد و بسیاری از آثار خوشنویسانی چون:
اسداهلل شیرازی ،ابوالفضل ساوجی ،میرحسین خوشنویس باشی ،غالمرضا اصفهانی ،محمدکاظم تهرانی و سید
گلستانه در این قالب است.
هـ :خطوط تفنّنی همچون خطِ ناخنی ،قطّاعی ،خطنقاشی و نقاشیخطهای آغازین.
در عصر قاجار سیاه مشق به عنوان قالبی مستقل و ارزشمند به رسمیت شناخته شد و از جملۀ استادانی که
حد سیاهمشق را افزایش دادند ،فضلاهلل ساوجی ،اسداهلل شیرازی ،سید علی حکاک و فرزندش میرحسین
خوشنویسباشی است.
دیگر استادِ بزرگ عصر ناصری ،میرزا غالمرضا اصفهانی است که در تمامِ اندازههایِ قلم از کتابت تا کتیبه،
آثاری را آفریده است .وی در سال 1246ق .در تهران زاده شد .غالمرضا پس از راهیافتن به محضر سیدعلی
حکاک ،تا حدود سال 1284ق .همچنان نستعلیق را به سبک پیروان میرعماد مینوشت .از حدودِ سال
1286ق .با ورود جدی به عرصۀ شکستۀ نستعلیق ،اندک اندک خشکیِ سبک میرعماد از خطش رخت
بربست و گونهای سبک یگانه که حاصل ترکیب استادانۀ نرمیهای شکسته در نستعلیق است ،در آثارش
تجلی یافت .غالمرضا در آن سالها آثار بسیاری را به خط شکستۀ جلی و با رقم عبدالمجید نگاشت .وی
توانست از ترکیب چهار ویژگی :نستعلیق به سبک میرعماد ،شکسته به سبک عبدالمجید ،خالقیت در
ترکیبات سیاهمشقنویسی و توانایی در جلینویسی که در کمتر هنرمندی جمع میگردد ،به پادشاهی ممالک
خط دست یابد و این در دورهای بود که بیشتر هنرمندان در تقلید از پیشینیان باقی مانده بودند.
دیگر خوشنویسی که تا یک دهه پس از انقالب اسالمی بر خوشنویسیِ معاصر تاثیر فراوان داشت ،محمدرضا
کلهر (فوت 1310ق ).است .وی نزد میرزا محمد خوانساری به مشق خط پرداخت و در این هنر از استادِ
خویش پیشی گرفت .در آن دوره چاپ سنگی به تازگی در ایران رایج شده بود .کلهر با توجه به مرکّب و
امکانات اجرایی در چاپ سنگی ،در شیوۀ نستعلیقِ رایج در آن زمان ،تغییراتی ایجاد کرد ،از جمله این که به
جایِ سبکِ تیز و تند و ظریف میرعماد که در قالبهایِ سنگیِ چاپ از میان میرفت و قابل چاپ نبود،
حروف را به شکلِ جمع و جور و چاقتر نوشت و این ابتکار وی در چاپنویسی مورد توجه و پسند گروهی از
شاگردان و پیروان وی قرار گرفت .الزم به یادآوری است که این نوآوری در آثاری که با مرکّب صمغی نگاشته
میشد از دورۀ صفوی شناخته شده و مقبول بود؛ آثار خوشنویسانی همچون علیرضا عباسی و خلیلاهلل گواه
این مدعایند ولی جریان غالب در عصر قاجار ،پیروی از مکتب میرعماد بود و از این رو شش دانگنویسی
نستعلیق ،بر پنج دانگ و جمع و جور نوشتن ترجیح داشت.
از کلهر بجز روزنامهها و کتابهایی که به روش چاپ سنگی منتشر شده ،سیاهمشقهایی به یادگار مانده
است که در آنها تکرار و مغازلۀ حروف و کلمات به اندازهای است که در برخی از صفحات ،تنها اندکی از
زمینۀ سفیدِ کاغذ باقی مانده و هرچند با سیاهمشقهایِ میرحسین و میرزا غالمرضا فاصلۀ زمانی بسیاری
ندارند اما باید در گروهی گوناگون ،دستهبندی شوند.
بیتی از شعر را میتوان با سطرنویسی در خوشنویسی سنجید .تک بیت یا مفردسرایی در دورۀ صفوی و
سبک هندی به اوج رونق رسید در حالی که سطرنویسی از دورۀ قاجار به عنوان قالبی مستقل به رسمیت
شناخته شد و در خطّ نستعلیق و شکستۀ آن بیشتر برای آموزشِ هنرجویان به کار گرفته میشد .همانگونه
که سرایش یک بیت به یاد ماندنی و بی کم و کاست بسیار دشوار بوده ،نوشتن سطری که از همه نظر عاری
از عیب باشد نیز بسیار دیریاب بوده است .نکتۀ دیگر این که اگر بیت را در تنۀ یک مثنوی در نظر بگیریم ،از
اهمیت آن کاسته میشود و همین نکته سبب میشود تا ممتاز نبودن آن منطقی بنظر برسد .سطرنویسی
نیز این چنین است .اگر سطری را در میان سطرهای صفحهای از یک نسخۀ خطّی قطور مشاهده کنیم ،از
برخی از کاستی آن میتوان چشم پوشید ولی در سطرنویسی که گونهای سرمشق و الگو بوده است ،جای
هیچ اغماض و چشمپوشی وجود ندارد .بیت و سطر ،واحدهای شمارش و به عبارتی کوتاهترین قالبهای شعر
و خوشنویسیاند
محمدحسین سیفی قزوینی ( 1240-1315ش ).ملقّب به عمادالکُتّاب ،آخرین استاد بزرگ اواخر قاجار و
پهلویِ اول ،به ویژه در خط نستعلیق است.
از مهمترین وقایع زندگی عمادالکُتّاب ورودش به «کمیتۀ مجازات» بود و پس از عضویت در آن کمیته ،به
نوشتن شبنامهها پرداخت .این کمیته بزودی لو رفت و عمادالکُتّاب در 1335ق1296 / .ش .دستگیر و به
پنج سال حبس گرفتار شد و در این سالها سیاهمشقهای بسیاری را کتابت کرد که بیشترشان خاطرات و
زمزمههای وی با خویش است.
عمادالکُتّاب معلّم مظفرالدین شاه ،احمدشاه و برخی از شاهزادگان بود .وی دواوین و آثار بسیاری را کتابت
کرده است ولی مهمترین اثر وی انتشار جزوههای«رسم المشق» بوده که حاصل سالها کوششِ وی در عرصۀ
آموزش نوین خوشنویسی بوده است .محمدحسین عاقبت در سال 1315ش .درگذشت و در امامزاده عبداهلل
شهرری به خاک سپرده شد.
سبک عمادالکُتّاب را شاگردانش از جمله :علی منظوری (فوت 1329ش ،).علی اکبر کاوه (فوت 1369ش،).
ابراهیم بوذری (فوت 1365ش ).و حسن زرّین خط (فوت 1357ش ).پی گرفتند تا به دست اویس وفسی
(تولد 1311ش ).و علی راهجیری (تولد 1317ش ).و تنی چند از استادان معاصر رسید .سبک عمادالکُتّاب
برخالف سبک کلهر ،هم اکنون پیروان چندانی ندارد و خوشنویسان جوان از اواسط دهۀ هفتاد به سبک
غالمرضا اصفهانی گرایش بیشتری داشتهاند.
خوشبختانه در سال جاری برخی سازمانها و موزهها به برگزاری نمایشگاههایی از آثار هنرمندان دورۀ قاجار
همّت گماشتهاند؛ در این میان دوست هنرشناسم آقای شهروز مهاجر پیشنهاد برگزاری نمایشگاهی را در
پاریس رقم زدند و این رویداد خجسته با حمایت آقای دکتر کامیاب ،رایزن فرهنگی ایران در فرانسه ،و
کوششهای آقای علیرضا کیاکاظمی به بار نشست و کتابی که پیش روی خوانندگان گرامی است ،به
مناسبت این رخداد ارزشمند ،به مرور خوشنویسان عصر قاجار میپردازد .این کتاب در فراز و نشیبی به طول
یک قرن و نیم ،آثار هنرمندان صاحبنام و گروهی از خوشنویسان که به آوازهای درخور نرسیدهاند را معرفی
میکند .کوشیدهایم تا هنرمندان گمنام در کنار مشاهیر هنر مطرح شوند و تالشهای ایشان را هم پاس
بداریم؛ خوشنویسانی که ناشناختهاند ولی با زنگ کاروان خط و خوشنویسی قاجار همآوا و همنوا در ترنّم و
سماع بودهاند.
حمیدرضا قلیچخانی
تیرماه 1397