Professional Documents
Culture Documents
Hast, #0 Fall 1390 PDF
Hast, #0 Fall 1390 PDF
آغـازيـن
حاكم ب��ر تولي��د و نماي��ش و عرضه در پارادوكسي باشد كه اظهار نظرات اصحاب هم جدا شده اس��ت .چرا كه بدين شيوه در ظاهر ش��ايد چنين به نظر ميآيد كه
عرصه ي عكاسي معاصر ايران (كه خود نظر را ميطلبد ،پارادوكس سخن مشهور همواره و در واقع از اثر پرسش شده است هنگام پرسش از “چيزي” ،هيچ علمياز
بخشي زنده ،پويا و تاثيرگذار از حوزه ي گامبريج كه ميگويد« :چيزي به عنوان ونه از مؤثر يا مؤلف .اما اين “مؤثر” مورد آن “چيز” در دس��ت نيس��ت اما به واقع
هنرهاي تجسمياست) ،گاميبرداشته و هنر وجود ندارد تنه��ا هنرمندان وجود پرس��ش همواره تابع و تالي “اثر” لحاظ هرگز چنين نيس��ت .پرسش از هر چيز،
تالشي مصروف داريم ،همراهي عزيزان دارند» با مس��ئله ي اثر م��داري اقتصاد شده اس��ت .اما كدام “مؤثر”؟ اين همان ميتواند خود همان “چيز” باشد .پرسش
خيرانديش و انگيزه مند را ارج مينهيم و محور و نه لزوما اصالت محور. “اثر” در حقيقت تالي است كه در واقعيت از “معاصر” عبارت است از “معاصر بودن”
پاس ميداريم. انعكاس موهوم تجربه هاي نازيس��ته و امروز محرك و ب��ر انگيزاننده ي “مؤثر” يا تالشي براي “معاصر شدن” .اما “تاريخ
اظهارات و نمايش هاي لمس نا نموده ي است! و “مؤثر” يا آفريننده ي اثر عكاسانه هنر” واز آنجا “تاريخ عكاسي” و زيبايي
گرايشات نوين هنر هاي تجسميدر ايران را در پس پشت “اثر” و مصالح و مسائل شناسي همواره صرفا از “معاصر شده” يا
در شرايط هم اكنون در اين روزها ما را بر اصلي و فرعي توليد آن پنهان نموده يا به اثر “عكاسانه ي معاصر” پرسش كرده اند
آن داشت كه ضمن دعوت از هنرمندان، ديگر زبان پناه داده است. و نه از “معاصر بودن ـ شدن” .
نقطه طالقي مبحث “اثر” و مؤثر و پرسش صاحب نظران و اهالي انديشه به شركت اما آي��ا تاريخ هنره��اي معاصر تاريخي بنابر اين وحدت مورد نياز در پرسش از
از آنها و پاسخ هاي احتمالي آنها مي تواند فعال در اين گفتگو ها و تبادل نظرات ،در است مؤثر يا متاثر ؟ نقطه طالقي مبحث “معاصريت” در اي��ن طريق رنگ باخته
محل پيدايش پارادوكسي باشد كه اظهار راه پر مخاطره ي حقيقت جويي و الجرم “اثر” و مؤثر و پرسش از آنها و پاسخ هاي و دوپاره گي نامباركي رخ نموده اس��ت.
نظرات اصحاب نظر را مي طلبد حقيقت ياب��ي در خص��وص جريانهاي احتمال��ي آنها ميتوان��د محل پيدايش پرسش و پرسشگر و امر مورد پرسش از
معاصر -بودنچیست؟
حسن شفيعي
Erwin
چیست؟ آیا ما با « بودن » و نه « بودنِ در » و تا دید هست ،افق هست و چون دید ،بودن « -2معاصر -بودن چیس��ت؟ » به گمان -1این سلسله نوشتار در پی چیزی است
مواجهیم؟ و در چنین وضعی سخن گفتن است ،پس افق « ،هست » چرا که پایان هر مولف ،در باب این سوال ،این گونه نوشتن، که به آن میگوییم « انسان معاصر » .این
از انسان چه معنا دارد؟ اگر زمان و مکان را چیز در آن چیز هست. پذیرفتنیترین نوع س��خن گفتن اس��ت. متون نوشته نمیشوند ،اندیشیده میشوند.
به نازمان و نامکان بگردانیم ،آیا چیزی – به -4در بررس��ی چیزی به عنوان « انس��ان برای س��خن گفتن از معاصر– بودن ،باید نوشته چیزی اس��ت که در بازهای از زمان
خصوص انسان – به عنوان یک ابژه در برابر معاصر » با دو امر معاصر–بودن و انسان– معاصر– بود و برای این امر ،باید بود و بودن پدیدار را به متن مبدل میس��ازد و مولف
ما قرار میگیرد که از آن س��خن بگوییم؟ بودن مواجه هس��تیم و بر این اس��اس که یعنی حیات و مولف زنده را میطلبد .پس، مرده را در پ��ی دارد ،اما آنچه اندیش��یده
در چنین وضع��ی ،آیا س��وژهی روایتگر، اندیش��ه ،مولف را به کدام س��و ببرد ،مدام مولف نیز بای��د با متن پیش ب��رود .مرگ میشود ،با نوشتار به پیش میرود .مولف
یک عابر نیس��ت و دیدگاه او نیز دیدنی از میان ای��ن دو حرکت خواهی��م کرد ،ولی دم��ادم مولف در متن ،حی��ات دمادم او را هیچ طرح ذهنی پیش ساختهای را ندارد.
پس شیش��هی یک اتومبیل در حال گذر همواره توجه خواهیم داشت که « بودن » تضمین میکند .بر این بنیاد ،این نوشته نیز به همراه متن میاندیش��د و پیش میرود.
به صحنهی یک « تص��ادف »؟ این چیزی نقطه پیوند این دو است. یک خبرنامهی اندیشه است .روزنامهنگار بدی��ن جهت ،ما ب��ا مرگ مول��ف رودررو
است که میکوشیم مفصل آن را نوشته – بودن همواره « بودنِ در » را به یاد ما آورده مولفی اس��ت که نمیمیرد ،چرا که مدام هس��تیم .مرگ یک « فعل » اس��ت ،ولی
اندیشیدهاش نماییم. اس��ت .ای��ن « در » ،دو امر م��کان و زمان جان میدهد .اگر این نوش��تار اندیشهنگار مرده یک «چیز» .خواننده در چنین متنی
را در خ��ود دارد .معاصر-بودن چیس��ت؟ باشد ،ما نیز از مردن رستهایم. مرگ – جان کندن مولف را در پیش چشم
در بررسی چیزی به عنوان « انسان معاصر » با دو بودنِ در زمان خاصی است؟ و یا در مکانی -3این متن هیچ طرح پیشس��اختهای را دارد .روی دیگر مرگ ،حیات است .اگر از
امر معاصر–بودن و انسان–بودن مواجه هستیم خاص؟ آیا امروزه میتوان از زمان و مکان تصویر نمیکن��د ،اما اف��ق دارد .به گمان « فعل مرگ » سخن میگوییم ،به حیات
و بر این اساس که اندیشه ،مولف را به کدام سو همانگونه سخن گفت که پیشتر؟ اگر چنین مولف ،افق هماره هس��ت .افق جایی است مولف نیز اذعان میکنیم :مولفی هست که
نیس��ت ،پس این بودنِ در نازمان و نامکان «در-افق» و افق هماره پایان دید-گاه است « دارد میدهد جان ».
ببرد،مدام میان این دو حرکت خواهیم کرد،
-2از دی��د یک انس��ان ام��روزی وقتی روند تجدد بر ادب فارسی به تفصیل شرح
صحب��ت از معاصریت به می��ان می آید داده است که چگونه تجدد ایرانی در سه
اولین چالش موجود تعیین چیزی است مقطع مهم مشروطیت ،کودتای 28مرداد
که قرار اس��ت درقیاس با آن معاصریت و اصالحات ارضی و سرانجام انقالب 57
تعریف شود .در روزگاری که حادواقعیت و جنگ طوالنی پ��س ازآن دچار تغییر
نسبت انسان با جهان را به تعبیر بودریار بنیادین استراتژی شد و چگونه پرسش
تغییر داده است پیدا کردن مقیاسی که اساس��ی تجدد ایرانی از "چگونه معاصر
معاصریت را معنا دهد کار بسیاردشواری باش��یم؟" به "با معاصربودن چه کنیم؟"
Angelika Sher اس��ت .در واقع امروز انتخاب فرد انسانی تغییر ماهیت داد .در این نوشته کوتاه که
اس��ت که جهان های پیش از او یا بیرون بیشتر حکم پیش گفتاری بر نگاه من به
از چه اعتبار می گیرد؟ به نظر می رسد هن��ری این روزه��ا می ت��وان دریافت . از حوزه فرهنگ و زب��ان مادری او را با او هنر معاصر را دارد بنا ندارم تمام استدالل
در لحظه ای از تاریخ هنر به سر می بریم فضایی ک��ه در آن هنرمن��دان به جای معاصر می کند و این معاصریت به معنای ان نوش��ته را مکرر کنم تنها اش��اره می
که ارزشهای ش��به ایدئولوژیک زیبایی تعاریف و مانیفست ها با تاویل ها و تبیین انتخ��اب از میان هزاران ام��کان موجود کنم که درآنجا نش��ان داده ام اندیشمند
شناسی جای خود را به درک همزیستی ها سنجیده می شوند.اگر روزگاری هنر است .هنر امروز در هر گام بخشی از تاریخ ایرانی همزمان با گذار از موج سوم تجدد
انواع زیبایی شناسی داده اند .پس در این معاصر ب��ا مکتب هنری غال��ب دوران و هنر را با بخشی از آگاهی سیال خویش از خواهی که از چند سال پس ازجنگ آغاز
میانه دیگر معاصر بودن یا شدن پرسش مانیفس��ت آن س��نجیده می ش��د و هر زندگی معاصر می کند و ازاین رو ناگزیرو ش��د به ناگزیر خ��ود را در میانه جریانی
اصلی نیس��ت .چگونه بودن در وضعیت آنچه با این مکتب غالب همخوانی داشت بی امکان انتخاب ،معاصر است. چندسویه از اتفاق ها دید که او راخواهی
پرتاب ناخواس��ته به معاصریت است که معاصر و هر چه غیر از آن مرتجع نام می -3عصر مکتب های هنری به سرآمده نخواهی به معاصریت دنیای امروز پرتاب
اهمیت دارد. گرفت امروز که دیگر مکتب بزرگی برای اس��ت .این را خیلی راحت از فضای نقد کرده است.
غلبه ب��ر دوران وجود ندارد معاصر بودن
foreword
Being contemporary
isn’t the main question
anymore
Alireza Behnam
The time is over for isms art raised from the compar- aesthetics are giving their
in the art field. You can ing works of art with the place away to the under-
say this easily by going main ism of their time, now standing coexistence of
through the contemporary that the main ism doesn’t different kinds of aesthetics.
art criticism. That is the exist anymore what is out So in such a situation being
atmosphere in which works there for the concept of the or becoming contemporary
are criticized by their expli- contemporary to make its isn’t the main question
cations and notions instead bases on it? It seems that anymore. The real question
of their definitions and we are living in a moment is how to be while being
manifestos. If there was a of art history in which the thrown unwillingly to the
day that the contemporary semi- ideological values in contemporary cosmos.
ايزابلتايوس
Isabel Tallos
متولد ١٩٨٣مادريد
ليسانس هنرهاي زيبا از دانش��گاه كومپلوتنس ،مادريد.
٢٠٠٨-٢٠٠٩
-م��درك بينالمللي عكاس��ي از مدرس��ه ايافتيآي
( )EFTIبورسي ة روبرتو وياگراث٢٠٠٧-٢٠٠٨ .
-مدرك مطالعات پيشرفته در دانشكده هنرهاي زيباي
كومپلوتنس ،مادريد در برنامة «تصوير ،فناوري ،طراحي».
٢٠٠٦-٢٠٠٧
-دورة دكتري «تصوير ،فناوري ،طراحي» در دانش��كده
هنرهاي زيباي كومپلوتنس ،مادريد.
مجسمه کنید .و همچنین می توانیدآن فهمی��دن برخی اطالعات و نش��انه ها از از ایده هایتان استفاده می کنید ،تصاویر خانم ایزابل تايوس
ها را در گالری به نمایش بگذارید و آن را زمان و مکانی که عکس در آن گرفته شده در ذهنتان اس��ت .در دنیایی از تخیالت ي مجله هست
از اینکه پیشنهاد مصاحب ه
اینستالیشین آرت بنامید. است می کنیم. خود شما. راپذیرفتید صمیمانه ازشماسپاسگذاريم
قطعا درآینده کسی نامی برای این تنوع من تمامی این اطالع��ات اضافه را حذف من ب��ا روش دوم عکس را خلق می کنم،
گونه های مختلف هنری و تمامی حرکت می کنم .خلق کردن محدوده پر قدرتی از همان ط��ور ک��ه طراحی و نقاش��ی می ازآنجایی که درکشورما ایران عالقمندان
هایی ک��ه در این زمینه انجام می ش��ود زمان است وقتی زمانی وجود ندارد یا حتی کردم. به عکاسی ،شمارابه درستی نمی شناسند
انتخاب خواهد کرد .ام��ا در زمانی فراتر مکان ویژه و مش��خصی .زمان همچنان لطفا ازدالیل گرایشتان به مدیوم عکاسی
درآینده. معلق باقی می ماند. یاتصاویرعکاسانه بگویید واينكه اين نوع
بامرورآثارتان دربرخ��ی ازآنها واقعیت ، تفكر از كجا منشاء مي گيرد ؟
ازعکاسی ایران وعکاسان ایرانی چه اندازه توس��ط خیال به چالش کشیده شده آیا
شناخت دارید؟این اندازه شناخت چگونه عکاسی معاصرچیست عکاس معاصرچه من فکر می کنم دو راه پیچیده و متفاوت همینطور است ؟
صورت گرفته است کس��ی اس��ت آیاهرانس��انی که امروزه در طریقه گرفتن عکس ه��ا وجود دارد .تعلیق ه��ا و خیالورزیهای ش��مامعموال
نظرت��ان درموردجری��ان عکاس��ی درقیدحی��ات اس��ت معاصرمحس��وب یکی از ا ّن ها این است که بیشتر به مستند دری��ک فض��ای بس��ته و باک��س مانند
معاصردرایران چیست؟ میشودیاتعریف دیگری نیزدارد؟ و واقعیت مرتبط باش��د یا به . ...این گونه بازسازی می شودآ یا این فضای کوچک
می شود که دوربینتان را به بیرون می برید خودخواس��ته و ايس��تا را درمحیط های
من در م��ورد عکاس��ی در ای��ران هیچ من از اسامی زیادی که به هنر نسبت می و در خیابان ها به دنبال عکس هستید و خارجی تصویرسازی کرده اید؟
اطالعاتی ن��دارم اما به طور قطع راجع به دهند خوشم نمی آید ،فکر می کنم این این زمانی رخ می دهد که از دنیای اطراف
ا ّن مطالعه خواهم کرد. روزها همه چیز مخلوط شده است .شما خود برای خلق ک��ردن تصویر یا عکس فضاهای کوچک و خالی سنجیده و فکر
می توانید توسط نرم افزار های مختلف در استفاده کنید .راه دیگرآن است که زمانی شده هستند .شاید این یکی از نکات بسیار
فضای س��ه بعدي عکس و ویدئو بسازید. که س��عی در خلق عکس می کنید فراتر مهم در عکس های من باشد.
می توانید در فضای سه بعدي این عکس از ایده های ذهنتان ،با یک کاغذ س��فید به طور غیر عمدی و یا ندانس��ته وقتی با
ها و فیلم ها را به نمایش بگذارید و خلق خام برای شروع .این زمانی است که شما عکسی مواجه می شویم ،س��عی در راه
كمتر پيش ميآيد بشنويم مردم در اين در بخشهاي��ي از اين اص��ول دارند ،اما چه به دلي��ل دور بودن بي��ش از اندازه ايزابل تايوس:
باره حرف بزنند كه فيلم س��ازان چگونه تكلي��ف تكنيكهاي عكاس��ي چه مي محدودهها ،مثال در كليسا ،و چه به دليل ما هر فرم ي��ا عنصري را در م��كان و بر
توانستهاند اين آثار را خلق كنند .وجود ش��ود؟ عكاس��ي تمام اين مفاهيم را در نزديك بودن زياد آنه��ا ،مثال در زندان، مبن��اي ابعاد بدن انس��اني خ��ود درك
آدمهاي پرن��ده ،انفجار ي��ا زمين لرزه يك پالن خالص��ه ميكند ،آن تكههاي احس��اس امنيت كاهش مييابد تا آنجا ميكنيم .با دريافتي كه از خودمان داريم
اهميتي ندارد ،ما احساس ميكنيم اينها زمان را كه چشم انسان قادر به ديدنشان كه از بين ميرود .زماني كه عواملي مثل ميتواني��م بفهميم كه چي��زي بزرگ،
صرفا تكنيك داستاني است. نيست شكار ميكند و به اين ترتيب حتي رنگ ،بافت يا دما را ب��ه اين محدوده ها كوچك يا دس��ت نيافتني است .اعضاي
بدين ترتيب ،عكاس��ي به توانمندترين زماني كه سياه و سفيد است همچنان به اضافه ميكنيم ،به صورتي اجتناب ناپذير بدنمان محدودهها را تعيين ميكنند و ما
تكنيك براي آش��فتن ،به هم ريختن و عنوان صادقترين تكنيك براي نش��ان دريافت ساكنين در آن محدوده را تغيير نياز داريم اين محدوده ها را تصوير كنيم.
مشوش ساختن ذهن مخاطبين تبديل دادن واقعيت به حساب ميآيد .بسياري ميدهيم .بدي��ن ترتي��ب آن دوگانگي ما به دنبال اي��ن محدودهها ميگرديم و
ميشود .عكاسي كپسولي از واقعيت را از تخي�لات جمعي از تصاوير عكاس��انه شگفت انگيز بين فضاي بسته ي سرپناه اگر پيدايشان نكنيم آنها را ميسازيم .به
به دس��ت مي دهد ،تنها يك زاويه ديد تشكيل شده اند .ما ميتوانيم با دوربين و سلول ظاهر ميشود. سادگي ميتوان حدس زدكه انسان اوليه
از تكهي حذف شدهاي از واقعيت كه به خانوادگي ،زندگيمان را دوره كنيم ،مي معم��اري و مجسمهس��ازي ب��ا چش��م براي حفاظت از خود به غار پناه ميبرده
شكلي تغييرناپذير و سلسله مراتبي در توانيم مدل مو يا لباس چهارسالگيمان اندازهاي عملي متفاوتش��ان اين ارتباط اما غار در صورت بروز خطر امكان فرار را
موقعيت و زماني متفاوت ارائه ميشود. را ببينيم ،و ش��ايد به همين دليل است را ميان انس��ان و فضا ايج��اد ميكنند. هم از ميان ميبرد .آنچه به ما احس��اس
كه جدا كردن عكاسي از واقعيت اينقدر مفاهي��م بنياديني مث��ل درون-بيرون، امنيت ميدهد كنترل فضاي اطرافمان
سخت است .وقتي به س��ينما ميرويم باال – پايين ،مقابل – پشت عميقا ريشه است .اگر كنترل فضا را از دست بدهيم
« اینجا
دیگرآن جا نیست»
عليرضا محقق
منظور از
«حضور» در
شنیده میشود به «حضور»« ،حضور»ی که آن جا میان یک قاب چیزی هس��ت .یک
اینجا کنش
«دیدن و دیده شدن» است( .دیدنی که در عک��س .باید پذیرفت که ای��ن فرزند عصر
مستقیم
عین حال همان دیده شدن است -وحدت «تکنیک» اکنون یعن��ی درآغاز دهه دوم
هستی یک
موضوعی این امر بی دلیل نیس��ت ،)-و از قرن ،21دیرگاهی اس��ت ک��ه دیگر روی
ابژه بر روی Irene Kung
عکس را در ذات تکنیکیش بیان ميکند)، نیستند .یعنی نه آن گونه که به طور مثال طرفی سرشتنمای آن امری است که وابسته پاهای خویش ایستاده است .هر چند از یک
ابژه ای دیگر
بلکه همچنین« ،ظه��ور» بیانگر «حضور» ب��رای نقاش��ی «بیرونی» اند .این س��خن «تصویر»است :بازنمایی. منظر ،عکس جزء آن دس��ته از موجوداتی
است .در این
بصری یک ابژه (یا به طور دقیق تر به حضور کميخالف آمد به نظر ميرسد وعلتش هم مشکالت درس��ت در همین حول و حوش است که بالغ به دنیا میآیند!
رابطه اصطالح
درآوردن «حضور» بصری یک ابژه) در جایی آن است که اصطالحات«بیرون» و «درون»، س��ر بر میآورند .کافی اس��ت شما فرض میخواهم نقطه عزیمت خود را اندیشهای
«ظهور» در
غیر از جای نفس االمر و حقیقی خود است. همواره مفروضاتی گمراه کننده بوده اند .اما «حض��ور و بازنمایی» را دخی��ل در ماجرا قرار دهم که بیشتر یک موضع خاص است:
عکاسی ،کامال
از این منظر ،هستی «چیز»ها (یا بهتر است عجالتا به گونه ای پیش از موعد ،اجازه دهید کنید تا مجموع��های نامتجانس از رویهها عکس ،در ذات خود فراخوانی است به سوی
گویاست
بگوییم نمود«چیز» ها آنگونه که هستیشان حد فاصل این تقسیم بندی را خود«چیز» شروع به دست اندازی در کارتان کنند .دو خود «چیز»ها .این انگاره از آن جهت خاص
را مينمایند) ،به هم��ان صورتی که برای در نظر بگیریم. حد این مجموعه را ميتوان به این ش��کل است که موضعی است مش��خصاً «پدیدار
چش��م «حضور» دارند(به چشم ميآیند) منظور از «حضور» در اینجا کنش مستقیم بیان کرد«:عک��س بازنمای��ی یک حضور شناسانه» .اما من ابهاميرا که در این انگاره
برای عکس نیز«حضور» دارند با این تفاوت هستی یک ابژه بر روی ابژه ای دیگر است. است» و «عکس بازنمایی غیاب یک حضور وجود دارد میپذیرم .حیطهای که در اینجا با
مهم ،که این «حضور» دوم ،چیزی نیست در این رابطه اصطالح «ظهور» در عکاسی، است» .اجازه دهید کميدر همین «حول و اصطالح «فراخوانی» در بر گرفته میشود-
جز «حضور یک غیاب» (شاید تعبیر عکس کامال گویاس��ت .نه صرفا به ای��ن معنا که حوش» به پرسه زنی بپردازیم« .حضور» و فراخوانده میشود!-گس��ترهای اس��ت به
به مثابه آیینه حافظه دار) ،تعبیری که گویا به ط��ور عام نامياس��ت برای ی��ک فرایند «بازنمایی» هرگز نسبت به عکس «بیرونی» راستی وسیع .در آن از طرفی طنین دعوت
در اغاز ش��کل گیری عکاس��ی در روزنامه فیزیکی-شیمیایی(کاربردی که خاستگاه
تـــا 119 . . 118هست . .شماره صفر ..پاييز 1390
مـقـالـه
(اگر «صی��رورت» را یک خاصیت ما هوی های آن زمان رای��ج بود ،چندان بی معنی
برای ابژه بدانیم) با ایستایی خاص خودش نباشد).
که در زمان و م��کان ابژه ایج��اد ميکند، در عین حال ،عجین بودن فرایند فیزیکی-
ميتوان��د در عی��ن حال مصداق ب��ارز امر شیمیایی با موجودیت عکس (که بوسیله آن
نااینهمان نیز باش��د .عکس،قی��ام خود را ما شاهد تاثیر مستقیم «حضور» یک ابژه بر
علیه اقتدار «ایده» ،درست با تزلزل در آن ابژهای دیگر هستیم) ،معنای «بازنمایی»
شالوده ای برپا ميکند که«ایده» ميبایست را از طرفی به معن��ای «محاکات» نزدیک
استوارترین دفاع از نظام خود(نظام «حضور» کرده و از ط��رف دیگر باعث ميش��ود که
و بازنمایی) را در آن ميیافت .دو س��ویگی «بازنمایی» مرزهای مفه��وم «محاکات»
جنب��ه محاکاتی عکس ،از منظر «نش��انه را درن��وردد« .بازنمای��ی» در اینجا بدین عکس معنای
ش��ناختی» نیز حائز داللت ه��ای مهم و معناس��ت که ،ابژه ای در زم��ان و مکانی «بازنمایی» را به
بعضا متضادی اس��ت .در ب��دو امر به نظر خ��اص و از نظرگاهی خ��اص« ،اینگونه» طریقه ای منحصر
ميرس��د که آرمان وحدت ،دال و مدلول به نظر ميرس��یده اس��ت .بنابراین عکس به فرد از آن خود
در یک نش��انه ،با عکس اس��ت که بهترین معنای«بازنمایی» را به طریقه ای منحصر ميکند(خود را
مصداق خود را ميیابد .یک عکس چه چیز به ف��رد از آن خود ميکند(خ��ود را بر آن بر آن تحمیل
را نشان ميدهد؟در درست ترین پاسخ به تحمیل ميکند) ،آنچن��ان که این مفهوم ميکند) ،آنچنان
این پرسش این است که بگوییم «دقیقا آن دیگر نميتواند به شکلهای دیگر بیان بصری که این مفهوم
«چیز»را که نشان ميدهد» .واضح است که به راحتی اطالق ش��ود .ش��اید بهتر باشد دیگر نميتواند
تا زمانی که مساله ،اشاره دال به یک مدلول «بازنمایی» در عکس را «بازنمایی صریح» به شکلهای دیگر
عینی باش��د ،پرسش��ی چون «این عکس بنامیم« .چیز» نش��ان «حض��ور» خود را بیان بصری به
Joan Etorri نماد چه چیزی است؟» یا «این عکس چه همچون یک «داغ» بر ت��ن عکس ميزند راحتی اطالق
بوده و هس��ت .عکس به ش��کلی غریب (و این نتیجه رس��اند که اساسا عکس را واجد ميخواهد بگوید؟» پرسش��ی است که در و صراحتش نی��ز در بیان«حضور» خود از شود
خاص خ��ود) ،توصیف را(اع��م از «پدیدار یک «نظام نشانه شناختی» نداند « :عکس، حیطه دیگر ميگنجد .اما اینجا نیز عکس همین جا ناشی ميش��ود .پس از منظری
شناسانه» یا «نشانه شناسانه») ابتر و بی سر تصویری بدون رمزگان اس��ت »{ .بارت / با «خود ارجاعی» یکه اش(«خود ارجاعی» افالطونی ،عکس اینهمانی رونوشت با الگو
انجام باقی ميگذارد .به نظر ميرس��د که اتاق روشن}. مطلقا تکنیکی که ف��ارغ از قابلیت تکثیر یا «ایده» است .گویی عکس متنی است که
این امر ناشی از نوع رابطه متناقضی است که تا اینجا ،ما به شکلی س��ر دستی ،برخی از پذیری یا عدم تکثیر پذیری آن است) خود بوسیله خود ابژه به نگارش در ميآید (این
عکس با «امر واقع» برقرار ميکند .تناقضی تبعات بازیگوش��ی عکس را در مواجهه با تبدیل به دالی ميشود که همچنان نه تنها مضمون ،با اصطالح «فتوگرافی» به شکلی
که جذابیت خاص عک��س را رقم ميزند و مفاهیم «حضور» و «بازنمایی» شاهد بودیم. مدلول ،بلکه « ارجاع پذیری» به مدلول را واضح بیان ميشود).
برای اندیشه بسیار بار آور بوده است. رجوع عکس به نظام های «پدیدارشناختی» نیز به پرس��ش ميگیرد ( این مساله نشانه اما درس��ت در تقابل با این نگاه افالطونی،
حال بد نیست با رجوع به «بنیامین» ،عکس و «نشانه شناختی» ،همواره معضل آفرین شناس��ی همچون «بارت» را دست اخر به عکس ،با انقط��اع در «صیرورت» ابژه اش
The article under the title ics”. The main concern of by Walter Benjamin, and
of “Here Is No More There” this research is that the this time presents the is-
gives a thought to con- said above concepts are sue around the concept of
cepts of “presence” and exclusive facing photogra- “halo”. According to the au-
“representation” regarding phy; however evading them thor, the concept of “halo” is
photography. The present is not possible. This exclu- also incapable of getting rid
research, by presenting sivity persists as long as of the concepts of “pres-
questions which are not the dominant view toward ence” and “representation”.
seeking achievable an- photo is platonic (identifica- The research of “Here Is
swers, makes attempt to tion of “photo” with “form”). No More There” is mostly
analyze the concepts of In conclusion, the author a questioning over the
“presence” and “represen- refers to the article of “The relation of photo and “real
tation” in the fields of “phe- Work of Art in The Age of issue”.
nomenology” and “semiot- Mechanical Reproduction”
خسرو پيغامي
payram
نگاهیبهپایرام
روربل - 2لیون 1995 - ژک دمز
ذات عکاسی هم هس��ت ،من همیشه به ب��ا س�لام ،ا ّق��اي پيغام��ي خوانندگان
عکاسی سیاه و سفید عالقمند بودم. HASTMAGعالقمندند كمي در مورد
ا ّغاز ا ّشنايي تان با عكاس��ي و دوره هاي
در س�ال هاي اخير كتابي از شما به مختلف كاري و ا ّثارتان بدانند :
نام BAZARدر ايران ديده شده ،كه من این ش��انس را داشتم که از زمانی که
ظاهرا در بازار دمشق عكاسي شده سن خیلی کمی داش��تم با چاپ و ثبت
كه بسيار نزديك به بازارهاي ايراني تصاویر بر روی فیلم به طور همزمان آشنا
است ،به نظر مي رسد دلبستگي ها شوم .ده سالی می ش��ود که عکاسی را با
ي نوس�تالژيك و خاطرات گذشته فرمت 24x36تمرین کردم بعد با فرمت
موجب ا ّن باشد ،اينطور نيست ؟ 4x5اینچ ادام��ه دادم .همواره به صورت
دلبستگی های نوس��تلژیک یا خاطرت سیاه و سفید.
(تصورات) گذشته ام .بدون شک زمانی
که خود را در بازار دمشق دیدم ،خاطرت ا ّنچه در دوره هاي مختلف ا ّثارتان در
زمان کودکی ام در بازار مسگرهای تهران siteش�خصي تان به طور مشترك
بر من غالب شد .به دنبال این سفر ،یک ديده ميشود ،س�ياه و سفيد بودن
مجموعه سه تایی با یک موضوع در سوریه ي�ا monotoneبودن اس�ت ،ا ّيا در
ساختم .پس ازعنوان بازار ،ساخت صابون رنگ بيان خاصي نمي بينيد ؟ اصوال
در آلپ (ش��هری در شمال س��وریه) و با نپرداختن ب�ه رن�گ در ا ّثارتان چه
الخره کار روزمره تراش��کاران سنگ در دليلي دارد ؟
س��وریه دنبال می ش��ود .دالئل دیگری ترجم��ه هم��ه رنگها ب��ه درج��ه رنگ
وجود دارد که مرا تشویق می کند تا این خاکستری به سیاه و سفید جنبه آبستره
مجموعه س��ه تایی را انجام دهم :حفظ می دهد ( .چیزی که توی عکاسی رنگی
کردن یک اثراز تمام آن چیزی که ناپدید مشهود نیست) .این انتزاع حتی جوهر و