You are on page 1of 20

‫سخـن‬

‫آغـازيـن‬

‫به عنوان مقدمه‬


‫درباب ضرورتكندوكاو در‬
‫حوزه‌ي“همعصري و معاصريت”‬
‫‪Arno Rafael‬‬ ‫كورش اديم‬

‫حاكم ب��ر تولي��د و نماي��ش و عرضه در‬ ‫پارادوكسي باشد كه اظهار نظرات اصحاب‬ ‫هم جدا شده اس��ت‪ .‬چرا كه بدين شيوه‬ ‫در ظاهر ش��ايد چنين به نظر مي‌آيد كه‬
‫عرصه ي عكاسي معاصر ايران (كه خود‬ ‫نظر را مي‌طلبد‪ ،‬پارادوكس سخن مشهور‬ ‫همواره و در واقع از اثر پرسش شده است‬ ‫هنگام پرسش از “چيزي”‪ ،‬هيچ علمي‌از‬
‫بخشي زنده‪ ،‬پويا و تاثيرگذار از حوزه ي‬ ‫گامبريج كه مي‌گويد‪« :‬چيزي به عنوان‬ ‫ونه از مؤثر يا مؤلف‪ .‬اما اين “مؤثر” مورد‬ ‫آن “چيز” در دس��ت نيس��ت اما به واقع‬
‫هنرهاي تجسمي‌است)‪ ،‬گامي‌برداشته و‬ ‫هنر وجود ندارد تنه��ا هنرمندان وجود‬ ‫پرس��ش همواره تابع و تالي “اثر” لحاظ‬ ‫هرگز چنين نيس��ت‪ .‬پرسش از هر چيز‪،‬‬
‫تالشي مصروف داريم‪ ،‬همراهي عزيزان‬ ‫دارند» با مس��ئله ي اثر م��داري اقتصاد‬ ‫شده اس��ت‪ .‬اما كدام “مؤثر”؟ اين همان‬ ‫مي‌تواند خود همان “چيز” باشد‪ .‬پرسش‬
‫خيرانديش و انگيزه مند را ارج مي‌نهيم و‬ ‫محور و نه لزوما اصالت محور‪.‬‬ ‫“اثر” در حقيقت تالي است كه در واقعيت‬ ‫از “معاصر” عبارت است از “معاصر بودن”‬
‫پاس مي‌داريم‪.‬‬ ‫انعكاس موهوم تجربه هاي نازيس��ته و‬ ‫امروز محرك و ب��ر انگيزاننده ي “مؤثر”‬ ‫يا تالشي براي “معاصر شدن”‪ .‬اما “تاريخ‬
‫اظهارات و نمايش هاي لمس نا نموده ي‬ ‫است! و “مؤثر” يا آفريننده ي اثر عكاسانه‬ ‫هنر” واز آنجا “تاريخ عكاسي” و زيبايي‬
‫گرايشات نوين هنر هاي تجسمي‌در ايران‬ ‫را در پس پشت “اثر” و مصالح و مسائل‬ ‫شناسي همواره صرفا از “معاصر شده” يا‬
‫در شرايط هم اكنون در اين روزها ما را بر‬ ‫اصلي و فرعي توليد آن پنهان نموده يا به‬ ‫اثر “عكاسانه ي معاصر” پرسش كرده اند‬
‫آن داشت كه ضمن دعوت از هنرمندان‪،‬‬ ‫ديگر زبان پناه داده است‪.‬‬ ‫و نه از “معاصر بودن ـ شدن” ‪.‬‬
‫نقطه طالقي مبحث “اثر” و مؤثر و پرسش‬ ‫صاحب نظران و اهالي انديشه به شركت‬ ‫اما آي��ا تاريخ هنره��اي معاصر تاريخي‬ ‫بنابر اين وحدت مورد نياز در پرسش از‬
‫از آنها و پاسخ هاي احتمالي آنها مي تواند‬ ‫فعال در اين گفتگو ها و تبادل نظرات‪ ،‬در‬ ‫است مؤثر يا متاثر ؟ نقطه طالقي مبحث‬ ‫“معاصريت” در اي��ن طريق رنگ باخته‬
‫محل پيدايش پارادوكسي باشد كه اظهار‬ ‫راه پر مخاطره ي حقيقت جويي و الجرم‬ ‫“اثر” و مؤثر و پرسش از آنها و پاسخ هاي‬ ‫و دوپاره گي نامباركي رخ نموده اس��ت‪.‬‬
‫نظرات اصحاب نظر را مي طلبد‬ ‫حقيقت ياب��ي در خص��وص جريانهاي‬ ‫احتمال��ي آنها مي‌توان��د محل پيدايش‬ ‫پرسش و پرسشگر و امر مورد پرسش از‬

‫اين گونه ‪11 .‬‬ ‫‪. 10‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز‪1390‬‬


‫پـرونـده‬

‫معاصر‪ -‬بودنچیست؟‬
‫حسن شفيعي‬
‫‪Erwin‬‬

‫چیست؟ آیا ما با « بودن » و نه « بودنِ در »‬ ‫و تا دید هست‪ ،‬افق هست و چون دید‪ ،‬بودن‬ ‫‪ « -2‬معاصر ‪ -‬بودن چیس��ت؟ » به گمان‬ ‫‪ -1‬این سلسله نوشتار در پی چیزی است‬
‫مواجهیم؟ و در چنین وضعی سخن گفتن‬ ‫است‪ ،‬پس افق‪ « ،‬هست » چرا که پایان هر‬ ‫مولف‪ ،‬در باب این سوال‪ ،‬این گونه نوشتن‪،‬‬ ‫که به آن می‌گوییم « انسان معاصر »‪ .‬این‬
‫از انسان چه معنا دارد؟ اگر زمان و مکان را‬ ‫چیز در آن چیز هست‪.‬‬ ‫پذیرفتنی‌ترین نوع س��خن گفتن اس��ت‪.‬‬ ‫متون نوشته نمی‌شوند‪ ،‬اندیشیده می‌شوند‪.‬‬
‫به نازمان و نامکان بگردانیم‪ ،‬آیا چیزی – به‬ ‫‪ -4‬در بررس��ی چیزی به عنوان « انس��ان‬ ‫برای س��خن گفتن از معاصر– بودن‪ ،‬باید‬ ‫نوشته چیزی اس��ت که در بازه‌ای از زمان‬
‫خصوص انسان – به عنوان یک ابژه در برابر‬ ‫معاصر » با دو امر معاصر–بودن و انسان–‬ ‫معاصر– بود و برای این امر‪ ،‬باید بود و بودن‬ ‫پدیدار را به متن مبدل می‌س��ازد و مولف‬
‫ما قرار می‌گیرد که از آن س��خن بگوییم؟‬ ‫بودن مواجه هس��تیم و بر این اس��اس که‬ ‫یعنی حیات و مولف زنده را می‌طلبد‪ .‬پس‪،‬‬ ‫مرده را در پ��ی دارد‪ ،‬اما آنچه اندیش��یده‬
‫در چنین وضع��ی‪ ،‬آیا س��وژهی روایتگر‪،‬‬ ‫اندیش��ه‪ ،‬مولف را به کدام س��و ببرد‪ ،‬مدام‬ ‫مولف نیز بای��د با متن پیش ب��رود‪ .‬مرگ‬ ‫می‌شود‪ ،‬با نوشتار به پیش می‌رود‪ .‬مولف‬
‫یک عابر نیس��ت و دیدگاه او نیز دیدنی از‬ ‫میان ای��ن دو حرکت خواهی��م کرد‪ ،‬ولی‬ ‫دم��ادم مولف در متن‪ ،‬حی��ات دمادم او را‬ ‫هیچ طرح ذهنی پیش ساخته‌ای را ندارد‪.‬‬
‫پس شیش��ه‌ی یک اتومبیل در حال گذر‬ ‫همواره توجه خواهیم داشت که « بودن »‬ ‫تضمین می‌کند‪ .‬بر این بنیاد‪ ،‬این نوشته نیز‬ ‫به همراه متن می‌اندیش��د و پیش می‌رود‪.‬‬
‫به صحنه‌ی یک « تص��ادف »؟ این چیزی‬ ‫نقطه پیوند این دو است‪.‬‬ ‫یک خبرنامه‌ی اندیشه است‪ .‬روزنامه‌نگار‬ ‫بدی��ن جهت‪ ،‬ما ب��ا مرگ مول��ف رودررو‬
‫است که می‌کوشیم مفصل آن را نوشته –‬ ‫بودن همواره « بودنِ در » را به یاد ما آورده‬ ‫مولفی اس��ت که نمی‌میرد‪ ،‬چرا که مدام‬ ‫هس��تیم‪ .‬مرگ یک « فعل » اس��ت‪ ،‬ولی‬
‫اندیشیده‌اش نماییم‪.‬‬ ‫اس��ت‪ .‬ای��ن « در »‪ ،‬دو امر م��کان و زمان‬ ‫جان می‌دهد‪ .‬اگر این نوش��تار اندیشه‌نگار‬ ‫مرده یک «چیز»‪ .‬خواننده در چنین متنی‬
‫را در خ��ود دارد‪ .‬معاصر‪-‬بودن چیس��ت؟‬ ‫باشد‪ ،‬ما نیز از مردن رسته‌ایم‪.‬‬ ‫مرگ – جان کندن مولف را در پیش چشم‬
‫در بررسی چیزی به عنوان « انسان معاصر » با دو‬ ‫بودنِ در زمان خاصی است؟ و یا در مکانی‬ ‫‪ -3‬این متن هیچ طرح پیشس��اخته‌ای را‬ ‫دارد‪ .‬روی دیگر مرگ‪ ،‬حیات است‪ .‬اگر از‬
‫امر معاصر–بودن و انسان–بودن مواجه هستیم‬ ‫خاص؟ آیا امروزه می‌توان از زمان و مکان‬ ‫تصویر نمی‌کن��د‪ ،‬اما اف��ق دارد‪ .‬به گمان‬ ‫« فعل مرگ » سخن می‌گوییم‪ ،‬به حیات‬
‫و بر این اساس که اندیشه‪ ،‬مولف را به کدام سو‬ ‫همانگونه سخن گفت که پیشتر؟ اگر چنین‬ ‫مولف‪ ،‬افق هماره هس��ت‪ .‬افق جایی است‬ ‫مولف نیز اذعان می‌کنیم‪ :‬مولفی هست که‬
‫نیس��ت‪ ،‬پس این بودنِ در نازمان و نامکان‬ ‫«در‪-‬افق» و افق هماره پایان دید‪-‬گاه است‬ ‫« دارد می‌دهد جان »‪.‬‬
‫ببرد‪،‬مدام میان این دو حرکت خواهیم کرد‪،‬‬

‫اين گونه ‪13 .‬‬ ‫‪. 12‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز‪1390‬‬


‫پـرونـده‬

‫معاصر بودن دیگر‬


‫پرسش اصلی نیست‬
‫عليرضا بهنام‬
‫‪Angelika Sher‬‬

‫سودای هر اندیشمند‪ ،‬متکلم و هنرمند‬ ‫‪-1‬زمانی در س��پیده دم مش��روطیت‬


‫ایرانی ش��د که س��ودای آبادانی و رفاه و‬ ‫روشنفکران ایرانی از زبان تقی زاده ندا در‬
‫آزادی را برای کش��ور خویش در سر می‬ ‫دادند که باید ازفرق سر تا نوک پا فرنگی‬
‫پروراند‪ .‬اما همان ط��ور که فرنگ چنان‬ ‫شویم‪ .‬این فرنگی شدن که آن روزگار نام‬
‫نماند ک��ه در روزگار ادای این جمله بود‬ ‫رمز گذار ازس��پهر سنتی به سوی سپهر‬
‫در روزگاری که حادواقعیت نسبت انسان با‬ ‫تجدد ایرانی نیز در تعیین جای خویش‬ ‫تجدد بود پرس��ش از معاصریت را نیز به‬
‫جهان را به تعبیر بودریار تغییر داده است پیدا‬ ‫در قی��اس با آن بر همان ص��راط نمانده‬ ‫عنوان نخس��تین ارمغان خود به فضای‬
‫کردن مقیاسی که معاصریت را معنا دهد کار‬ ‫است‪.‬‬ ‫اندیش��گی ایران پرتاب کرد‪ .‬برای بیش‬
‫بسیاردشواری است‬ ‫نگارنده درجایی دیگر و در توصیف تاثیر‬ ‫از یک قرن معاصر بودن و معاصر ش��دن‬

‫اين گونه ‪15 .‬‬ ‫‪. 14‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز‪1390‬‬


‫پـرونـده‬

‫چگونه پرس�ش اساس�ی تجدد ایرانی از‬


‫"چگونه معاصر باشیم؟" به "با معاصربودن‬
‫چه کنیم؟" تغییر ماهیت داد‬

‫‪-2‬از دی��د یک انس��ان ام��روزی وقتی‬ ‫روند تجدد بر ادب فارسی به تفصیل شرح‬
‫صحب��ت از معاصریت به می��ان می آید‬ ‫داده است که چگونه تجدد ایرانی در سه‬
‫اولین چالش موجود تعیین چیزی است‬ ‫مقطع مهم مشروطیت‪ ،‬کودتای‪ 28‬مرداد‬
‫که قرار اس��ت درقیاس با آن معاصریت‬ ‫و اصالحات ارضی و سرانجام انقالب ‪57‬‬
‫تعریف شود‪ .‬در روزگاری که حادواقعیت‬ ‫و جنگ طوالنی پ��س ازآن دچار تغییر‬
‫نسبت انسان با جهان را به تعبیر بودریار‬ ‫بنیادین استراتژی شد و چگونه پرسش‬
‫تغییر داده است پیدا کردن مقیاسی که‬ ‫اساس��ی تجدد ایرانی از "چگونه معاصر‬
‫معاصریت را معنا دهد کار بسیاردشواری‬ ‫باش��یم؟" به "با معاصربودن چه کنیم؟"‬
‫‪Angelika Sher‬‬ ‫اس��ت‪ .‬در واقع امروز انتخاب فرد انسانی‬ ‫تغییر ماهیت داد‪ .‬در این نوشته کوتاه که‬
‫اس��ت که جهان های پیش از او یا بیرون‬ ‫بیشتر حکم پیش گفتاری بر نگاه من به‬
‫از چه اعتبار می گیرد؟ به نظر می رسد‬ ‫هن��ری این روزه��ا می ت��وان دریافت ‪.‬‬ ‫از حوزه فرهنگ و زب��ان مادری او را با او‬ ‫هنر معاصر را دارد بنا ندارم تمام استدالل‬
‫در لحظه ای از تاریخ هنر به سر می بریم‬ ‫فضایی ک��ه در آن هنرمن��دان به جای‬ ‫معاصر می کند و این معاصریت به معنای‬ ‫ان نوش��ته را مکرر کنم تنها اش��اره می‬
‫که ارزشهای ش��به ایدئولوژیک زیبایی‬ ‫تعاریف و مانیفست ها با تاویل ها و تبیین‬ ‫انتخ��اب از میان هزاران ام��کان موجود‬ ‫کنم که درآنجا نش��ان داده ام اندیشمند‬
‫شناسی جای خود را به درک همزیستی‬ ‫ها سنجیده می شوند‪.‬اگر روزگاری هنر‬ ‫است‪ .‬هنر امروز در هر گام بخشی از تاریخ‬ ‫ایرانی همزمان با گذار از موج سوم تجدد‬
‫انواع زیبایی شناسی داده اند‪ .‬پس در این‬ ‫معاصر ب��ا مکتب هنری غال��ب دوران و‬ ‫هنر را با بخشی از آگاهی سیال خویش از‬ ‫خواهی که از چند سال پس ازجنگ آغاز‬
‫میانه دیگر معاصر بودن یا شدن پرسش‬ ‫مانیفس��ت آن س��نجیده می ش��د و هر‬ ‫زندگی معاصر می کند و ازاین رو ناگزیرو‬ ‫ش��د به ناگزیر خ��ود را در میانه جریانی‬
‫اصلی نیس��ت‪ .‬چگونه بودن در وضعیت‬ ‫آنچه با این مکتب غالب همخوانی داشت‬ ‫بی امکان انتخاب‪ ،‬معاصر است‪.‬‬ ‫چندسویه از اتفاق ها دید که او راخواهی‬
‫پرتاب ناخواس��ته به معاصریت است که‬ ‫معاصر و هر چه غیر از آن مرتجع نام می‬ ‫‪-3‬عصر مکتب های هنری به سرآمده‬ ‫نخواهی به معاصریت دنیای امروز پرتاب‬
‫اهمیت دارد‪.‬‬ ‫گرفت امروز که دیگر مکتب بزرگی برای‬ ‫اس��ت‪ .‬این را خیلی راحت از فضای نقد‬ ‫کرده است‪.‬‬
‫غلبه ب��ر دوران وجود ندارد معاصر بودن‬

‫اين گونه ‪17 .‬‬ ‫‪. 16‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز‪1390‬‬


Fiuter

foreword

About the Necessity What is being


of Studying contemporary?
Contemporariness Hasan Shafiee
Kourosh Adim
Asking about the contem- contemporary art is active
porary consists of “being or passive. The discus- The focus of these supposed plan goes particular place? Is
cotemporary” or making an sion may be the origin of a serial texts is on Con- toward a horizon that time and place con-
effort to “become contempo- paradox best exemplified temporary Man. The exists for ever. In ceived just as like as
rary”. However, the history in Gombrich’s well-known best way of talking studying contempo- before? If not, what
of art and then the history of remark: “There really is no about being contem- rary man we always is being in no-time
photography and aesthetics such thing as Art. There are porary is a thought vacillate between and no-place? Do we
have always asked about only artists.” These days of developing through “being contemporary” confront with being
“became contemporary” or Iranian photography by re- writing. The reason and “being man” and or being in? In such
“contemporary photographi- flecting unlived experiences is that talking about we are aware that the a situation how can
cal work” rather than “being- in new tendencies of visual being contemporary joint of these two is we talk about man?
becoming contemporary”. arts, motivated us to search demands “being” and being. Being always These are the ques-
This has caused a kind of for finding true essence of this “being” neces- reminds us about tions which the pres-
dichotomy, separating the the movements dominating sitates author’s ever being in a particular ent text/thought tries
question, the questioner and production, exhibition and being. A thought- time or place and to discuss.
the questioned from each presentation of contempo- writing way of writing, put some questions
other. The reason is that rary Iranian photography secures the author before us; questions
the target of question was and to invite artists and against death and such as; what is be-
always the work rather than intellectuals to participate in this newsletter is ing contemporary?
the author. But the question these discussions. thought writing. The Is it being in a par-
is that whether history of text without any pre- ticular time? Is it in a

19 . ‫اين گونه‬ 1390‫ پاييز‬.. ‫ شماره صفر‬. . ‫هست‬. 18


Fiuter

Being contemporary
isn’t the main question
anymore
Alireza Behnam
The time is over for isms art raised from the compar- aesthetics are giving their
in the art field. You can ing works of art with the place away to the under-
say this easily by going main ism of their time, now standing coexistence of
through the contemporary that the main ism doesn’t different kinds of aesthetics.
art criticism. That is the exist anymore what is out So in such a situation being
atmosphere in which works there for the concept of the or becoming contemporary
are criticized by their expli- contemporary to make its isn’t the main question
cations and notions instead bases on it? It seems that anymore. The real question
of their definitions and we are living in a moment is how to be while being
manifestos. If there was a of art history in which the thrown unwillingly to the
day that the contemporary semi- ideological values in contemporary cosmos.

21 . ‫اين گونه‬ 1390‫ پاييز‬.. ‫ شماره صفر‬. . ‫هست‬. 20


‫اينكآن‬

‫ايزابلتايوس‬
‫‪Isabel Tallos‬‬

‫متولد ‪ ١٩٨٣‬مادريد‬
‫ليسانس هنرهاي زيبا از دانش��گاه كومپلوتنس‪ ،‬مادريد‪.‬‬
‫‪٢٠٠٨-٢٠٠٩‬‬
‫‪ -‬م��درك بين‌المللي عكاس��ي از مدرس��ه اي‌اف‌تي‌آي‬
‫(‪ )EFTI‬بورسي ‌ة روبرتو وياگراث‪٢٠٠٧-٢٠٠٨ .‬‬
‫‪ -‬مدرك مطالعات پيشرفته در دانشكده هنرهاي زيباي‬
‫كومپلوتنس‪ ،‬مادريد در برنامة «تصوير‪ ،‬فناوري‪ ،‬طراحي»‪.‬‬
‫‪٢٠٠٦-٢٠٠٧‬‬
‫‪ -‬دورة دكتري «تصوير‪ ،‬فناوري‪ ،‬طراحي» در دانش��كده‬
‫هنرهاي زيباي كومپلوتنس‪ ،‬مادريد‪.‬‬

‫‪Isabel Tallos, born in Madrid, in 1983 is a Span-‬‬


‫‪ish photographer. Her works of art depict human‬‬
‫‪body in unusual relations with the surrounding‬‬
‫‪space. Following lines give a glimpse of her life.‬‬

‫اينك آن ‪83 .‬‬ ‫‪. 82‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز ‪1390‬‬


‫اينكآن‬

‫مجسمه کنید‪ .‬و همچنین می توانیدآن‬ ‫فهمی��دن برخی اطالعات و نش��انه ها از‬ ‫از ایده هایتان استفاده می کنید‪ ،‬تصاویر‬ ‫خانم ایزابل تايوس‬
‫ها را در گالری به نمایش بگذارید و آن را‬ ‫زمان و مکانی که عکس در آن گرفته شده‬ ‫در ذهنتان اس��ت‪ .‬در دنیایی از تخیالت‬ ‫ي مجله هست‬
‫از اینکه پیشنهاد مصاحب ‌ه ‌‬
‫اینستالیشین آرت بنامید‪.‬‬ ‫است می کنیم‪.‬‬ ‫خود شما‪.‬‬ ‫راپذیرفتید صمیمانه ازشماسپاسگذاريم‬
‫قطعا درآینده کسی نامی برای این تنوع‬ ‫من تمامی این اطالع��ات اضافه را حذف‬ ‫من ب��ا روش دوم عکس را خلق می کنم‪،‬‬
‫گونه های مختلف هنری و تمامی حرکت‬ ‫می کنم ‪ .‬خلق کردن محدوده پر قدرتی از‬ ‫همان ط��ور ک��ه طراحی و نقاش��ی می‬ ‫ازآنجایی که درکشورما ایران عالقمندان‬
‫هایی ک��ه در این زمینه انجام می ش��ود‬ ‫زمان است وقتی زمانی وجود ندارد یا حتی‬ ‫کردم‪.‬‬ ‫به عکاسی ‪ ،‬شمارابه درستی نمی شناسند‬
‫انتخاب خواهد کرد‪ .‬ام��ا در زمانی فراتر‬ ‫مکان ویژه و مش��خصی‪ .‬زمان همچنان‬ ‫لطفا ازدالیل گرایشتان به مدیوم عکاسی‬
‫درآینده‪.‬‬ ‫معلق باقی می ماند‪.‬‬ ‫یاتصاویرعکاسانه بگویید واينكه اين نوع ‬
‫بامرورآثارتان دربرخ��ی ازآنها واقعیت ‪،‬‬ ‫تفكر از كجا منشاء مي گيرد ؟‬
‫ازعکاسی ایران وعکاسان ایرانی چه اندازه‬ ‫توس��ط خیال به چالش کشیده شده آیا‬
‫شناخت دارید؟این اندازه شناخت چگونه‬ ‫عکاسی معاصرچیست عکاس معاصرچه‬ ‫من فکر می کنم دو راه پیچیده و متفاوت همینطور است ؟‬
‫صورت گرفته است‬ ‫کس��ی اس��ت آیاهرانس��انی که امروزه‬ ‫در طریقه گرفتن عکس ه��ا وجود دارد‪ .‬تعلیق ه��ا و خیالورزیهای ش��مامعموال‬
‫نظرت��ان درموردجری��ان عکاس��ی‬ ‫درقیدحی��ات اس��ت معاصرمحس��وب‬ ‫یکی از ا ّن ها این است که بیشتر به مستند دری��ک فض��ای بس��ته و باک��س مانند‬
‫معاصردرایران چیست؟‬ ‫میشودیاتعریف دیگری نیزدارد؟‬ ‫و واقعیت مرتبط باش��د یا به ‪ . ...‬این گونه بازسازی می شودآ یا این فضای کوچک‬
‫می شود که دوربینتان را به بیرون می برید خودخواس��ته و ايس��تا را درمحیط های‬
‫من در م��ورد عکاس��ی در ای��ران هیچ‬ ‫من از اسامی زیادی که به هنر نسبت می‬ ‫و در خیابان ها به دنبال عکس هستید و خارجی تصویرسازی کرده اید؟‬
‫اطالعاتی ن��دارم اما به طور قطع راجع به‬ ‫دهند خوشم نمی آید‪ ،‬فکر می کنم این‬ ‫این زمانی رخ می دهد که از دنیای اطراف‬
‫ا ّن مطالعه خواهم کرد‪.‬‬ ‫روزها همه چیز مخلوط شده است‪ .‬شما‬ ‫خود برای خلق ک��ردن تصویر یا عکس فضاهای کوچک و خالی سنجیده و فکر‬
‫می توانید توسط نرم افزار های مختلف در‬ ‫استفاده کنید‪ .‬راه دیگرآن است که زمانی شده هستند‪ .‬شاید این یکی از نکات بسیار‬
‫فضای س��ه بعدي عکس و ویدئو بسازید‪.‬‬ ‫که س��عی در خلق عکس می کنید فراتر مهم در عکس های من باشد‪.‬‬
‫می توانید در فضای سه بعدي این عکس‬ ‫از ایده های ذهنتان ‪ ،‬با یک کاغذ س��فید به طور غیر عمدی و یا ندانس��ته وقتی با‬
‫ها و فیلم ها را به نمایش بگذارید و خلق‬ ‫خام برای شروع‪ .‬این زمانی است که شما عکسی مواجه می شویم ‪ ،‬س��عی در راه‬

‫اينك آن ‪85 .‬‬ ‫‪. 84‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز ‪1390‬‬


A capsule of real

inside-outside, up-down, in front is the reason why it is so difficult


Isabel Tallos: ling the space around us. If we or behind are deeply rooted in to separate it from reality. Going
We understand any form or el- miss control because limits are any piece of those disciplines, out to the cinema we can rarely
ement in the space based on too far, as in cathedrals, or too but, what happens with photog- hearn people asking themselves
the dimensions of our own hu- near, as in prison, the sensation raphy technics? Photography how the film makers could cre-
man body. From the perception of safety decreases until disap- compresses in one plane all ate such effects, it doesn´t mat-
of ourselves we can consider pearing. When we add some these concepts, capture frag- ter if there are men flying, explo-
that something is big, small or characteristics as color, textures ments of time that human eyes sions or earthquakes, we simply
inaccessible. Our limds estab- or temperature to these limits, are unable to see and so it con- feel it as a fiction technic.
lish limits and, somehow, we we change unavoidably the per- tinues being mostly considered This way, photography turns
need to visualize those limits; ception of the inhabitant inside. the most truthful technic to rep- into the most capable technic
we look for them and if we don´t This way the fascinating duality resent reality even when they to disturb, agitate and disorient
find them, we create them. It´s of closed spaces between shel- are black and white. Most of the the members of the audience. It
easy to think that the first man ter and cell appears. collective imaginary is made up offers a capsule of reality, only
who went into a cave was look- Arquitecture and sculpture, with of photography images. We can one point of view of a removed
ing for protection, but a cave their different functional perspec- travel around our life by family fragment of reality and it is pre-
also cancels any possibility of tives, work without a break this photography, we can see our sented, hieratical and immuta-
escape if danger appears. What relationship between humans hairstyle or the clothes we had ble, in a different situation and
makes us feel safe is control- and space. Basic concepts as when we were four, perhaps this time.

87 . ‫اينك آن‬ 1390 ‫ پاييز‬.. ‫ شماره صفر‬. . ‫هست‬. 86


‫كپسول واقعيت‬
‫عکاسی میتواند به توانمند ترین تکنیک برای آشفتن ‪ ،‬بهم‬
‫ریختن و مشوش ساختن ذهن مخاطبین تبدیل شود‬

‫كمتر پيش مي‌آيد بشنويم مردم در اين‬ ‫در بخش‌هاي��ي از اين اص��ول دارند‪ ،‬اما‬ ‫چه به دلي��ل دور بودن بي��ش از اندازه‬ ‫ايزابل تايوس‪:‬‬
‫باره حرف بزنند كه فيلم س��ازان چگونه‬ ‫تكلي��ف تكنيك‌هاي عكاس��ي چه مي‬ ‫محدوده‌ها‪ ،‬مثال در كليسا‪ ،‬و چه به دليل‬ ‫ما هر فرم ي��ا عنصري را در م��كان و بر‬
‫توانسته‌اند اين آثار را خلق كنند‪ .‬وجود‬ ‫ش��ود؟ عكاس��ي تمام اين مفاهيم را در‬ ‫نزديك بودن زياد آنه��ا‪ ،‬مثال در زندان‪،‬‬ ‫مبن��اي ابعاد بدن انس��اني خ��ود درك‬
‫آدم‌هاي پرن��ده‪ ،‬انفجار ي��ا زمين لرزه‬ ‫يك پالن خالص��ه مي‌كند‪ ،‬آن تكه‌هاي‬ ‫احس��اس امنيت كاهش مي‌يابد تا آنجا‬ ‫مي‌كنيم‪ .‬با دريافتي كه از خودمان داريم‬
‫اهميتي ندارد‪ ،‬ما احساس مي‌كنيم اينها‬ ‫زمان را كه چشم انسان قادر به ديدنشان‬ ‫كه از بين مي‌رود‪ .‬زماني كه عواملي مثل‬ ‫مي‌تواني��م بفهميم كه چي��زي بزرگ‪،‬‬
‫صرفا تكنيك داستاني است‪.‬‬ ‫نيست شكار مي‌كند و به اين ترتيب حتي‬ ‫رنگ‪ ،‬بافت يا دما را ب��ه اين محدوده ها‬ ‫كوچك يا دس��ت نيافتني است‪ .‬اعضاي‬
‫بدين ترتيب‪ ،‬عكاس��ي به توانمندترين‬ ‫زماني كه سياه و سفيد است همچنان به‬ ‫اضافه مي‌كنيم‪ ،‬به صورتي اجتناب ناپذير‬ ‫بدنمان محدوده‌ها را تعيين مي‌كنند و ما‬
‫تكنيك براي آش��فتن‪ ،‬به هم ريختن و‬ ‫عنوان صادق‌ترين تكنيك براي نش��ان‬ ‫دريافت ساكنين در آن محدوده را تغيير‬ ‫نياز داريم اين محدوده ها را تصوير كنيم‪.‬‬
‫مشوش ساختن ذهن مخاطبين تبديل‬ ‫دادن واقعيت به حساب مي‌آيد‪ .‬بسياري‬ ‫مي‌دهيم‪ .‬بدي��ن ترتي��ب آن دوگانگي‬ ‫ما به دنبال اي��ن محدوده‌ها مي‌گرديم و‬
‫مي‌شود‪ .‬عكاسي كپسولي از واقعيت را‬ ‫از تخي�لات جمعي از تصاوير عكاس��انه‬ ‫شگفت انگيز بين فضاي بسته ي سرپناه‬ ‫اگر پيدايشان نكنيم آنها را مي‌سازيم‪ .‬به‬
‫به دس��ت مي دهد‪ ،‬تنها يك زاويه ديد‬ ‫تشكيل شده اند‪ .‬ما مي‌توانيم با دوربين‬ ‫و سلول ظاهر مي‌شود‪.‬‬ ‫سادگي مي‌توان حدس زدكه انسان اوليه‬
‫از تكه‌ي حذف شده‌اي از واقعيت كه به‬ ‫خانوادگي‌‪ ،‬زندگي‌مان را دوره كنيم‪ ،‬مي‬ ‫معم��اري و مجسمه‌س��ازي ب��ا چش��م‬ ‫براي حفاظت از خود به غار پناه مي‌برده‬
‫شكلي تغييرناپذير و سلسله مراتبي در‬ ‫توانيم مدل مو يا لباس چهارسالگي‌مان‬ ‫اندازهاي عملي متفاوتش��ان اين ارتباط‬ ‫اما غار در صورت بروز خطر امكان فرار را‬
‫موقعيت و زماني متفاوت ارائه مي‌شود‪.‬‬ ‫را ببينيم‪ ،‬و ش��ايد به همين دليل است‬ ‫را ميان انس��ان و فضا ايج��اد مي‌كنند‪.‬‬ ‫هم از ميان مي‌برد‪ .‬آنچه به ما احس��اس‬
‫كه جدا كردن عكاسي از واقعيت اينقدر‬ ‫مفاهي��م بنياديني مث��ل درون‪-‬بيرون‪،‬‬ ‫امنيت مي‌دهد كنترل فضاي اطرافمان‬
‫سخت است‪ .‬وقتي به س��ينما مي‌رويم‬ ‫باال – پايين‪ ،‬مقابل – پشت عميقا ريشه‬ ‫است‪ .‬اگر كنترل فضا را از دست بدهيم‬

‫اينك آن ‪89 .‬‬ ‫‪. 88‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز ‪1390‬‬


‫مـقـالـه‬

‫« اینجا‬
‫دیگرآن جا نیست»‬
‫عليرضا محقق‬
‫منظور از‬
‫«حضور» در‬
‫شنیده می‌شود به «حضور»‪« ،‬حضور»‌ی که‬ ‫آن جا میان یک قاب چیزی هس��ت‪ .‬یک‬
‫اینجا کنش‬
‫«دیدن و دیده شدن» است‪( .‬دیدنی که در‬ ‫عک��س‪ .‬باید پذیرفت که ای��ن فرزند عصر‬
‫مستقیم‬
‫عین حال همان دیده شدن است‪ -‬وحدت‬ ‫«تکنیک» اکنون یعن��ی درآغاز دهه دوم‬
‫هستی یک‬
‫موضوعی این امر بی دلیل نیس��ت‪ ،)-‬و از‬ ‫قرن ‪ ،21‬دیرگاهی اس��ت ک��ه دیگر روی‬
‫ابژه بر روی‬ ‫‪Irene Kung‬‬

‫عکس را در ذات تکنیکیش بیان مي‌کند)‪،‬‬ ‫نیستند‪ .‬یعنی نه آن گونه که به طور مثال‬ ‫طرفی سرشتنمای آن امری است که وابسته‬ ‫پاهای خویش ایستاده است‪ .‬هر چند از یک‬
‫ابژه ای دیگر‬
‫بلکه همچنین‪« ،‬ظه��ور» بیانگر «حضور»‬ ‫ب��رای نقاش��ی «بیرونی» اند‪ .‬این س��خن‬ ‫«تصویر»است‪ :‬بازنمایی‪.‬‬ ‫منظر‪ ،‬عکس جزء آن دس��ته از موجوداتی‬
‫است‪ .‬در این‬
‫بصری یک ابژه (یا به طور دقیق تر به حضور‬ ‫کمي‌خالف آمد به نظر مي‌رسد وعلتش هم‬ ‫مشکالت درس��ت در همین حول و حوش‬ ‫است که بالغ به دنیا می‌آیند!‬
‫رابطه اصطالح‬
‫درآوردن «حضور» بصری یک ابژه) در جایی‬ ‫آن است که اصطالحات«بیرون» و «درون»‪،‬‬ ‫س��ر بر می‌آورند‪ .‬کافی اس��ت شما فرض‬ ‫می‌خواهم نقطه عزیمت خود را اندیشه‌ای‬
‫«ظهور» در‬
‫غیر از جای نفس االمر و حقیقی خود است‪.‬‬ ‫همواره مفروضاتی گمراه کننده بوده اند‪ .‬اما‬ ‫«حض��ور و بازنمایی» را دخی��ل در ماجرا‬ ‫قرار دهم که بیشتر یک موضع خاص است‪:‬‬
‫عکاسی‪ ،‬کامال‬
‫از این منظر‪ ،‬هستی «چیز»ها (یا بهتر است‬ ‫عجالتا به گونه ای پیش از موعد‪ ،‬اجازه دهید‬ ‫کنید تا مجموع��ه‌ای نامتجانس از رویه‌ها‬ ‫عکس‪ ،‬در ذات خود فراخوانی است به سوی‬
‫گویاست‬
‫بگوییم نمود«چیز» ها آنگونه که هستیشان‬ ‫حد فاصل این تقسیم بندی را خود«چیز»‬ ‫شروع به دست اندازی در کارتان کنند‪ .‬دو‬ ‫خود «چیز»ها‪ .‬این انگاره از آن جهت خاص‬
‫را مي‌نمایند)‪ ،‬به هم��ان صورتی که برای‬ ‫در نظر بگیریم‪.‬‬ ‫حد این مجموعه را مي‌توان به این ش��کل‬ ‫است که موضعی است مش��خصاً «پدیدار‬
‫چش��م «حضور» دارند(به چشم مي‌آیند)‬ ‫منظور از «حضور» در اینجا کنش مستقیم‬ ‫بیان کرد‪«:‬عک��س بازنمای��ی یک حضور‬ ‫شناسانه»‪ .‬اما من ابهامي‌را که در این انگاره‬
‫برای عکس نیز«حضور» دارند با این تفاوت‬ ‫هستی یک ابژه بر روی ابژه ای دیگر است‪.‬‬ ‫است» و «عکس بازنمایی غیاب یک حضور‬ ‫وجود دارد می‌پذیرم‪ .‬حیطه‌ای که در اینجا با‬
‫مهم‪ ،‬که این «حضور» دوم‪ ،‬چیزی نیست‬ ‫در این رابطه اصطالح «ظهور» در عکاسی‪،‬‬ ‫است»‪ .‬اجازه دهید کمي‌در همین «حول و‬ ‫اصطالح «فراخوانی» در بر گرفته می‌شود‪-‬‬
‫جز «حضور یک غیاب» (شاید تعبیر عکس‬ ‫کامال گویاس��ت‪ .‬نه صرفا به ای��ن معنا که‬ ‫حوش» به پرسه زنی بپردازیم‪« .‬حضور» و‬ ‫فراخوانده می‌شود!‪-‬گس��تره‌ای اس��ت به‬
‫به مثابه آیینه حافظه دار)‪ ،‬تعبیری که گویا‬ ‫به ط��ور عام نامي‌اس��ت برای ی��ک فرایند‬ ‫«بازنمایی» هرگز نسبت به عکس «بیرونی»‬ ‫راستی وسیع‪ .‬در آن از طرفی طنین دعوت‬
‫در اغاز ش��کل گیری عکاس��ی در روزنامه‬ ‫فیزیکی‪-‬شیمیایی(کاربردی که خاستگاه‬
‫تـــا ‪119 .‬‬ ‫‪. 118‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪..‬پاييز ‪1390‬‬
‫مـقـالـه‬

‫(اگر «صی��رورت» را یک خاصیت ما هوی‬ ‫های آن زمان رای��ج بود‪ ،‬چندان بی معنی‬
‫برای ابژه بدانیم) با ایستایی خاص خودش‬ ‫نباشد)‪.‬‬
‫که در زمان و م��کان ابژه ایج��اد مي‌کند‪،‬‬ ‫در عین حال‪ ،‬عجین بودن فرایند فیزیکی‪-‬‬
‫مي‌توان��د در عی��ن حال مصداق ب��ارز امر‬ ‫شیمیایی با موجودیت عکس (که بوسیله آن‬
‫نااینهمان نیز باش��د‪ .‬عکس‪،‬قی��ام خود را‬ ‫ما شاهد تاثیر مستقیم «حضور» یک ابژه بر‬
‫علیه اقتدار «ایده»‪ ،‬درست با تزلزل در آن‬ ‫ابژهای دیگر هستیم)‪ ،‬معنای «بازنمایی»‬
‫شالوده ای برپا مي‌کند که«ایده» مي‌بایست‬ ‫را از طرفی به معن��ای «محاکات» نزدیک‬
‫استوارترین دفاع از نظام خود(نظام «حضور»‬ ‫کرده و از ط��رف دیگر باعث مي‌ش��ود که‬
‫و بازنمایی) را در آن مي‌یافت‪ .‬دو س��ویگی‬ ‫«بازنمایی» مرزهای مفه��وم «محاکات»‬
‫جنب��ه محاکاتی عکس‪ ،‬از منظر «نش��انه‬ ‫را درن��وردد‪« .‬بازنمای��ی» در اینجا بدین‬ ‫عکس معنای‬
‫ش��ناختی» نیز حائز داللت ه��ای مهم و‬ ‫معناس��ت که‪ ،‬ابژه ای در زم��ان و مکانی‬ ‫«بازنمایی» را به‬
‫بعضا متضادی اس��ت‪ .‬در ب��دو امر به نظر‬ ‫خ��اص و از نظرگاهی خ��اص‪« ،‬اینگونه»‬ ‫طریقه ای منحصر‬
‫مي‌رس��د که آرمان وحدت‪ ،‬دال و مدلول‬ ‫به نظر مي‌رس��یده اس��ت‪ .‬بنابراین عکس‬ ‫به فرد از آن خود‬
‫در یک نش��انه‪ ،‬با عکس اس��ت که بهترین‬ ‫معنای«بازنمایی» را به طریقه ای منحصر‬ ‫مي‌کند(خود را‬
‫مصداق خود را مي‌یابد‪ .‬یک عکس چه چیز‬ ‫به ف��رد از آن خود مي‌کند(خ��ود را بر آن‬ ‫بر آن تحمیل‬
‫را نشان مي‌دهد؟در درست ترین پاسخ به‬ ‫تحمیل مي‌کند)‪ ،‬آنچن��ان که این مفهوم‬ ‫مي‌کند)‪ ،‬آنچنان‬
‫این پرسش این است که بگوییم «دقیقا آن‬ ‫دیگر نمي‌تواند به شکلهای دیگر بیان بصری‬ ‫که این مفهوم‬
‫«چیز»را که نشان مي‌دهد»‪ .‬واضح است که‬ ‫به راحتی اطالق ش��ود‪ .‬ش��اید بهتر باشد‬ ‫دیگر نمي‌تواند‬
‫تا زمانی که مساله‪ ،‬اشاره دال به یک مدلول‬ ‫«بازنمایی» در عکس را «بازنمایی صریح»‬ ‫به شکلهای دیگر‬
‫عینی باش��د‪ ،‬پرسش��ی چون «این عکس‬ ‫بنامیم‪« .‬چیز» نش��ان «حض��ور» خود را‬ ‫بیان بصری به‬
‫‪Joan Etorri‬‬ ‫نماد چه چیزی است؟» یا «این عکس چه‬ ‫همچون یک «داغ» بر ت��ن عکس مي‌زند‬ ‫راحتی اطالق‬
‫بوده و هس��ت‪ .‬عکس به ش��کلی غریب (و‬ ‫این نتیجه رس��اند که اساسا عکس را واجد‬ ‫مي‌خواهد بگوید؟» پرسش��ی است که در‬ ‫و صراحتش نی��ز در بیان«حضور» خود از‬ ‫شود‬
‫خاص خ��ود)‪ ،‬توصیف را(اع��م از «پدیدار‬ ‫یک «نظام نشانه شناختی» نداند ‪ « :‬عکس‪،‬‬ ‫حیطه دیگر مي‌گنجد‪ .‬اما اینجا نیز عکس‬ ‫همین جا ناشی مي‌ش��ود‪ .‬پس از منظری‬
‫شناسانه» یا «نشانه شناسانه») ابتر و بی سر‬ ‫تصویری بدون رمزگان اس��ت »‪{ .‬بارت ‪/‬‬ ‫با «خود ارجاعی» یکه اش(«خود ارجاعی»‬ ‫افالطونی‪ ،‬عکس اینهمانی رونوشت با الگو‬
‫انجام باقی مي‌گذارد‪ .‬به نظر مي‌رس��د که‬ ‫اتاق روشن}‪.‬‬ ‫مطلقا تکنیکی که ف��ارغ از قابلیت تکثیر‬ ‫یا «ایده» است‪ .‬گویی عکس متنی است که‬
‫این امر ناشی از نوع رابطه متناقضی است که‬ ‫تا اینجا‪ ،‬ما به شکلی س��ر دستی‪ ،‬برخی از‬ ‫پذیری یا عدم تکثیر پذیری آن است) خود‬ ‫بوسیله خود ابژه به نگارش در مي‌آید (این‬
‫عکس با «امر واقع» برقرار مي‌کند‪ .‬تناقضی‬ ‫تبعات بازیگوش��ی عکس را در مواجهه با‬ ‫تبدیل به دالی مي‌شود که همچنان نه تنها‬ ‫مضمون‪ ،‬با اصطالح «فتوگرافی» به شکلی‬
‫که جذابیت خاص عک��س را رقم مي‌زند و‬ ‫مفاهیم «حضور» و «بازنمایی» شاهد بودیم‪.‬‬ ‫مدلول‪ ،‬بلکه « ارجاع پذیری» به مدلول را‬ ‫واضح بیان مي‌شود)‪.‬‬
‫برای اندیشه بسیار بار آور بوده است‪.‬‬ ‫رجوع عکس به نظام های «پدیدارشناختی»‬ ‫نیز به پرس��ش مي‌گیرد ( این مساله نشانه‬ ‫اما درس��ت در تقابل با این نگاه افالطونی‪،‬‬
‫حال بد نیست با رجوع به «بنیامین»‪ ،‬عکس‬ ‫و «نشانه شناختی»‪ ،‬همواره معضل آفرین‬ ‫شناس��ی همچون «بارت» را دست اخر به‬ ‫عکس‪ ،‬با انقط��اع در «صیرورت» ابژه اش‬

‫تـــا ‪121 .‬‬ ‫‪. 120‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪..‬پاييز ‪1390‬‬


‫مـقـالـه‬

‫‪Hellen van Meene‬‬


‫اینگونه دریافت مي‌شود که «ارزش آييني»‬ ‫را از جنبه ای دیگر ببینی��م‪ .‬جنبه ای که‬
‫برای مفهوم «هاله» ارزش بنیادی اس��ت‪.‬‬ ‫با این همه‪ ،‬همچنان در رها ش��دن از قید‬
‫چرا ک��ه«ارزش آيين��ي» رابط��ه عمیق‬ ‫«حضور» و «بازنمایی» ناتوان مي‌نماید‪.‬‬
‫اثر با فراداد یا س��نت را پیش مي‌کش��د و‬ ‫مي‌دانیم که «بنیامی��ن» ‪« ،‬عصر باز تولید‬
‫همین رابطه است که «هاله» ی اثر هنری‬ ‫پذیری تکنیکی اثر هنری» را «عصر زوال‬
‫را مي‌س��ازد(هنگامي‌که« ارزش نمای��ش‬ ‫هاله » مي‌دانست‪ ،‬و در آن برای عکس‪ ،‬قائل‬
‫گذارانه» بر «ارزش آييني» غالب مي‌گردد‪،‬‬ ‫به جایگاهی محوری بود ‪« :‬از رهگذر تجربه‬
‫هاله اثر هنری از دست مي‌رود )‪.‬‬ ‫عکاس��ی بود که کل سرشت هنر دگرگون‬
‫قب��ل از ه��ر چیز مش��خص اس��ت که ما‬ ‫ش��د»{بنیامین‪/‬اثر هنری}‪ .‬او «هاله» ی‬
‫به هر تقدیر‬
‫همچن��ان در چنبره مفاهی��م «حضور» و‬ ‫یک اثر هنری را بر مبنای مفهوم «اصالت»‬
‫‪ ،‬عکس خود‬
‫«بازنمایی» اسیریم‪ .‬نسبت میان «حضور»‬ ‫اس��توار مي‌کند و مفهوم اصالت را چیزی‬
‫مدعی اصالتی‬
‫و «بازنمایی» همان نسبت «ارزش آييني»‬ ‫نمي‌داند جز «اینج��ا و اکنون و اثر هنری»‬
‫دیگر گونه‬
‫و « ارزش نمای��ش گذارانه» نیس��ت‪ ،‬ولی‬ ‫که همان «هستی یکه اش در آنجایی که به‬
‫است‪ ،‬طالب‬
‫مي‌خواهم بگویم که این دو قطب مورد نظر‬ ‫وجود مي آید» است‪.‬‬
‫حقی است که‬
‫«بنیامین» مي‌توانند همچون شاخصهایی‬ ‫«بنیامین» در کل بحثش راجع به باز تولید‬
‫ظاهرا از آن‬
‫به ای��ن «ناتمامی» ‪ ،‬یعنی ب��ه خود مفهوم‬ ‫از آن دریغ شده‪ .‬مس��اله این نیست که ما‬ ‫برای «حض��ور» و «بازنمایی» عمل کنند‪.‬‬ ‫پذیری اثر هنری‪ ،‬همواره بر دو جنبه خاص‬
‫دریغ شده‬
‫«ناتمامیت» در «ناتمامی»‪ ،‬تمامیت بخشد‪.‬‬ ‫برای عکس تامل به «هاله مندی» یا «ارزش‬ ‫رابط��ه می��ان«ارزش آيين��ي» و « ارزش‬ ‫هر اثر تاکید مي‌کند‪ .‬دو جنبه ای که صورت‬
‫پانوشت‪:‬‬ ‫است‬
‫‪ : 1‬برگرفت��ه از تران��ه‬ ‫کاری که عکس و شاید تنها عکس از عهده‬ ‫آييني» باش��یم یا نباشیم‪ .‬بلکه مي‌خواهم‬ ‫نمایش گذاران��ه»‪ ،‬همچ��ون رابطه میان‬ ‫دو قطب را بخود مي‌گیرند‪«:‬ارزش آييني» و‬
‫ای سروده «م‪ .‬د» که‬ ‫آن بر آمده است‪.‬‬ ‫بگویم در عکس همواره چیزی وجود دارد‬ ‫«حضور» و «بازنمایی» ‪ ،‬بیش از انکه تقابل‬ ‫«ارزش نمایش گذارانه»‪ .‬حرف او این است‬
‫این متن از جهتی یاد‪-‬‬ ‫صرف باشد‪ ،‬رابطه ای دیالکتیک است‪.‬‬ ‫که در عکاسی ( که «نخس��تین ابزار واقعا‬
‫داشتی برای اوست‪.‬‬
‫آیا عکس همچون اس��تعاره ای اس��ت از‬ ‫که بیرون از این دای��ره قرار مي‌گیرد‪ .‬بلکه‬
‫«چیز» ؟ کنده شده از جای خود و جا گرفته‬ ‫امکان نا ممک��ن‪ .‬پس رابط��ه «حضور» و‬ ‫البت��ه نبای��د فراموش ک��رد ک��ه در نظر‬ ‫انقالبی بازتولید»اس��ت)‪« ،‬ارزش نمایش‬
‫‪ : 2‬باید اذعان کنم که‬ ‫در جایی دیگر‪ .‬تهی از مفهوم خود‪ ،‬مفهوم‬ ‫«بازنمایی» ‪ ،‬حتی بیش از اینکه دیالکتیکی‬ ‫«بنیامین» آنچ��ه ک��ه «ارزش آييني» و‬ ‫گذارانه به پس نش��اندن همه جانبه ارزش‬
‫حرکت از ای��ن نقطه‪،‬‬ ‫به معنای آنچه مورد فهم واقع مي‌شود ‪ :‬به‬ ‫باشد‪ ،‬نشانگر یک «رخداد مطلق» است‪ ،‬با‬ ‫«ارزش نمایش گذارانه» را به دو قطب یک‬ ‫آييني مي آغازد»‪.‬‬
‫ب��رای من ناخواس��ته‬ ‫اثر هنری تبدیل مي‌کند‪ ،‬همانا نسبت اثر‬ ‫بدین صورت که «هاله برای واپس��ین بار‪،‬‬
‫بود‪ .‬به هر تقدیر‪ ،‬من‬
‫ادراک در مي آید‪ ،‬و برای س��وژه شناس��ی‬ ‫همه غرابتش‪.‬‬
‫در مواجه��ه با عکس‬ ‫هس��تی مي‌یابد ( مرا به خاط��ر این کانتی‬ ‫عکس‪ ،‬همواره در یک فض��ای «بینابین»‬ ‫هنری با «توده» ( و بنابراین با مس��اله «باز‬ ‫در قالب بیان گذرای چهره انسان از درون‬
‫هنوز نتوانس��ته ام از‬ ‫نگری مي‌بخش��ید )‪ ،‬و در عین حال‪ ،‬خالق‬ ‫به س��ر مي‌برد‪ .‬یک «وانم��ود پایدار» که‬ ‫تولید پذیری» ) است‪ .‬با این همه من فکر‬ ‫عکاسی اولیه درخشش��ی مي‌کند‪ . ...‬ولی‬
‫خیرگی نگاه «پدیدار‬ ‫مفهوم «خود» ؟ نمي‌دانم‪ ،‬باید دید‪.‬‬ ‫پایداریش خ��ود‪ ،‬ناپایداری می��ان اینجا و‬ ‫مي‌کنم ک��ه همچنان مس��اله «حضور» و‬ ‫آنجای��ی که انس��ان از تصاویر عکاس��ی وا‬
‫شناختی» بگریزم‪.‬‬ ‫«بازنمایی»‪ ،‬معضل آفرینان کانونی بحثند‪.‬‬ ‫پس مي‌نشیند‪ ،‬برای نخس��تین بار ارزش‬
‫آنجاست‪ .‬تمامیت تصویری یک «ناتمامی»‪.‬‬
‫زبان نیز مس��یر این «ناتمامی» اس��ت اما‬ ‫به هر تقدیر ‪ ،‬عکس خ��ود مدعی اصالتی‬ ‫نمای��ش گذارانه ب��ر ارزش آيين��ي چیره‬
‫نه همچون عکس‪ .‬زبان هرگ��ز نمي‌تواند‬ ‫دیگر گونه است‪ ،‬طالب حقی است که ظاهرا‬ ‫مي‌گردد»{همان}‪ .‬از س��خن«بنیامین»‬

‫تـــا ‪123 .‬‬ ‫‪. 122‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪..‬پاييز ‪1390‬‬


Fiuter

Here Is No More There


Alireza mohagheg

The article under the title ics”. The main concern of by Walter Benjamin, and
of “Here Is No More There” this research is that the this time presents the is-
gives a thought to con- said above concepts are sue around the concept of
cepts of “presence” and exclusive facing photogra- “halo”. According to the au-
“representation” regarding phy; however evading them thor, the concept of “halo” is
photography. The present is not possible. This exclu- also incapable of getting rid
research, by presenting sivity persists as long as of the concepts of “pres-
questions which are not the dominant view toward ence” and “representation”.
seeking achievable an- photo is platonic (identifica- The research of “Here Is
swers, makes attempt to tion of “photo” with “form”). No More There” is mostly
analyze the concepts of In conclusion, the author a questioning over the
“presence” and “represen- refers to the article of “The relation of photo and “real
tation” in the fields of “phe- Work of Art in The Age of issue”.
nomenology” and “semiot- Mechanical Reproduction”

125 . ‫تـــا‬ 1390 ‫پاييز‬.. ‫ شماره صفر‬. . ‫هست‬. 124


‫آنك اين‬
‫معرفي عكاس‬

‫خسرو پيغامي‬
‫‪payram‬‬
‫نگاهیبهپایرام‬
‫روربل ‪ - 2‬لیون ‪1995 -‬‬ ‫ژک دمز‬

‫پایرام اجازه می دهد که سفر‪،‬دودلی‪،‬غم‬ ‫قط��رات زم��ان تصاوی��ر را از بخار می‬


‫دوری از وطن را ورق بزند که پدیده های‬ ‫پوش��انند‪ .‬تصاویری که با س��فیدی وبا‬
‫تصادفی مش��اهده ش��ده از خاطراتش‬ ‫سیاهی مات پوشانده شده اند ‪،‬زمانی که‬
‫هس��تند‪ .‬خاطره ای که به عالوه عنوان‬ ‫رویا‪،‬واقعیت را در بر می گیرد‪ .‬دنیایی از‬
‫عمومی مجموعه ای است که به طبیعت‬ ‫ظهور و محو ش��دن‪،‬جایی که خاطره با‬
‫بی جان تعلق دارد‪ .‬این کار روی دوگانگی‬ ‫صدای خشک وچرخش لحظه ای فیلم‬
‫گذش��ته ‪ -‬حال ‪،‬خیال و واقعیت ‪،‬ظهور‬ ‫پوالروئید کشمکش می کند‪.‬‬
‫وناپدید شدن ‪ ،‬خاطره و فراموشی متکی‬ ‫پایرام سر های ما را داخل پرهای بالش‬
‫است ‪ .‬همه چیز داخل یک پاکت سیاه و‬ ‫شبش قرار می دهد‪.‬‬
‫سفید است که ظرفیتش را برای دیدن‬ ‫ما درجس��تجوی اش��یاء دوران کودکی‬
‫می آزماید‪.‬‬ ‫خیال پردازی ش��ده هس��تیم که بدون‬
‫انت��زاع عم��ل انجام ش��ده ب��ا انتخاب‬ ‫وقفه با فرار ونابودی مواجه هس��تند‪ .‬هر‬
‫خروج رنگ ‪،‬ما را ناگه��ان داخل فضای‬ ‫کس که این جاست از تاریخی است که‬
‫سمبولیک رویاها می اندازد ‪،‬نگرشهایی‬ ‫س��رمایه گذاری کرده است‪.‬ما به عنوان‬
‫که در زندگی عکاس مخفی وثابت شده‬ ‫قایق رانان زمان این خاطره هستیم‪ .‬این‬
‫است‪.‬‬ ‫اشیاء آشنا‪،‬اغلب عروسکهای بی اهمیت‬
‫این جاست که انتخاب دوربین پوالروئید‬ ‫‪،‬س��ه چرخه‪،‬جعبه فل��زی ‪،‬کادر عکس‬
‫که زم��ان ه��ای عکاس��ی در انتظار بی‬ ‫قدیمی ‪،‬گنجه کمد پر از دسته های کاغذ‬
‫صبرانه صعود رنگ سفید را متراکم می‬ ‫نامه هس��تند جایی ک��ه زندگی تراوش‬
‫کند ‪،‬استعاره تاریخ عکاسی را بازی می‬ ‫می کند وب��ه تئاتر واقعیات ش��کل می‬
‫کند‪ .‬تاریخ بازی شده است‪...‬‬ ‫دهد(‪ )...‬این ضبط نگرش (از وجدان) به‬

‫‪. 128‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز ‪1390‬‬


A Review of Payram by Jaques Damez
(Reverberll 2 Gallery, Lion 1995)

Drops of times cover the photos accidental phenomena from his


in mist. The pictures covered in memories; a memory which in
black and white, when dream addition to the general title, is a
embraces reality. Payram lays collection belonging to still life.
our heads on his fair feather This relies on the duality of past/
pillow. We are looking for the present, imagination/ reality,
things from our childhood; memory and ambivalence. Ev-
things permanently threatened erything is in a black and white
with the danger of elusiveness envelope assessing its visibility.
and destruction. These famil- This abstraction caused by de-
iar things are usually the small leting color, throws us suddenly
dolls, three-wheel bikes, metal to the symbolic world of dreams,
box, an old photo frame, closets the visions hidden in photogra-
full of bunches of letters; and pher’s life.
there life leaks out and forms
a theatre of reality. This record Payram, French-Iranian photog-
of vision (of conscience) lets rapher was born in 1959 in Iran.
Payram flick through his trav- He lives and works in France
els, doubts, homesickness, the since 1983.

129 . ‫آنك اين‬


‫آنك اين‬

‫چیزی که ناپدید خواهد شد‬


‫سیاه و سفید بودن ‪ ،‬انتزاعیکه جوهر و ذات عکسی است‬

‫ذات عکاسی هم هس��ت‪ ،‬من همیشه به‬ ‫ب��ا س�لام ‪ ،‬ا ّق��اي پيغام��ي خوانندگان‬
‫عکاسی سیاه و سفید عالقمند بودم‪.‬‬ ‫‪HASTMAG‬عالقمندند كمي در مورد‬
‫ا ّغاز ا ّشنايي تان با عكاس��ي و دوره هاي‬
‫در س�ال هاي اخير كتابي از شما به‬ ‫مختلف كاري و ا ّثارتان بدانند ‪:‬‬
‫نام ‪ BAZAR‬در ايران ديده شده ‪ ،‬كه‬ ‫من این ش��انس را داشتم که از زمانی که‬
‫ظاهرا در بازار دمشق عكاسي شده‬ ‫سن خیلی کمی داش��تم با چاپ و ثبت‬
‫كه بسيار نزديك به بازارهاي ايراني‬ ‫تصاویر بر روی فیلم به طور همزمان آشنا‬
‫است‪ ،‬به نظر مي رسد دلبستگي ها‬ ‫شوم‪ .‬ده سالی می ش��ود که عکاسی را با‬
‫ي نوس�تالژيك و خاطرات گذشته‬ ‫فرمت ‪ 24x36‬تمرین کردم بعد با فرمت‬
‫موجب ا ّن باشد ‪ ،‬اينطور نيست ؟‬ ‫‪ 4x5‬اینچ ادام��ه دادم‪ .‬همواره به صورت‬
‫دلبستگی های نوس��تلژیک یا خاطرت‬ ‫سیاه و سفید‪.‬‬
‫(تصورات) گذشته ام‪ .‬بدون شک زمانی‬
‫که خود را در بازار دمشق دیدم ‪،‬خاطرت‬ ‫ا ّنچه در دوره هاي مختلف ا ّثارتان در‬
‫زمان کودکی ام در بازار مسگرهای تهران‬ ‫‪ site‬ش�خصي تان به طور مشترك‬
‫بر من غالب شد‪ .‬به دنبال این سفر ‪ ،‬یک‬ ‫ديده ميشود‪ ،‬س�ياه و سفيد بودن‬
‫مجموعه سه تایی با یک موضوع در سوریه‬ ‫ي�ا ‪ monotone‬بودن اس�ت ‪ ،‬ا ّيا در‬
‫ساختم‪ .‬پس ازعنوان بازار‪ ،‬ساخت صابون‬ ‫رنگ بيان خاصي نمي بينيد ؟ اصوال‬
‫در آلپ (ش��هری در شمال س��وریه) و با‬ ‫نپرداختن ب�ه رن�گ در ا ّثارتان چه‬
‫الخره کار روزمره تراش��کاران سنگ در‬ ‫دليلي دارد ؟‬
‫س��وریه دنبال می ش��ود‪ .‬دالئل دیگری‬ ‫ترجم��ه هم��ه رنگها ب��ه درج��ه رنگ‬
‫وجود دارد که مرا تشویق می کند تا این‬ ‫خاکستری به سیاه و سفید جنبه آبستره‬
‫مجموعه س��ه تایی را انجام دهم‪ :‬حفظ‬ ‫می دهد‪ ( .‬چیزی که توی عکاسی رنگی‬
‫کردن یک اثراز تمام آن چیزی که ناپدید‬ ‫مشهود نیست) ‪ .‬این انتزاع حتی جوهر و‬

‫‪. 130‬هست ‪ . .‬شماره صفر ‪ ..‬پاييز ‪1390‬‬


‫داريد ؟ و در اين صورت نمايش�گاه‬ ‫خواهد ش��د‪ ( .‬ی��ا ازمی��ان خواهد رفت)‬
‫هايي داشته ايد يا كتاب هايي منتشر‬
‫نموده ايد ؟‬ ‫در بسياري از عكس�هاي شما « نور‬
‫من همواره عکاس��ی را ادامه می دهم‪ .‬در‬ ‫» فراتر از تعريف فيزيكي ا ّ ن حضور‬
‫سال ‪ " ،2007‬صابون س��ازی الپ" را به‬ ‫دارد ا ّيا به دنبال بيان ويژه و خاصي از‬
‫چاپ رس��اندم ( چاپ پنجم‪ ،‬کونتینان ‪،‬‬ ‫« نور » در ا ّثارتان هستيد ؟‬
‫میالن)‪ .‬امسال‪ "،‬سوریه ‪ "55‬را چاپ می‬ ‫بدون نور ‪،‬عکس نمی تواند وجود داشته‬
‫کنم که دنیای تراشکاران سنگ را کشف‬ ‫باش��د‪ .‬اما برای من‪ ،‬نور می تواند س��وژه‬
‫می کند‪.‬‬ ‫عکس باش��د‪ ،‬به این دلیل اس��ت که من‬
‫همیشه ارزش آن را مشخص می کنم‪.‬‬
‫ا ّخرين پ�روژه اي كه در ح�ال ا ّماده‬
‫سازي ا ّن هستيد يا پشت سر گذاشته‬ ‫در بسياري از ا ّثارتان به طور مشخص‬
‫ايد چيست ؟‬ ‫از بي�ان هاي اس�تنادي يا عكاس�ي‬
‫من با اتاق ‪ 20x25cm‬ام به تاجیکستان‬ ‫مستند اجتماعي فاصله گرفته ايد ‪،‬‬
‫مسافرت می کنم‪ .‬کسی چه می داند که‬ ‫ا ّيا دليل خاصي دارد ؟‬
‫من چه چیزی را کشف می کنم‪...‬‬ ‫تکامل عکسهایم مرا تشویق می کند تا از‬
‫دنیای ش��خصی و درونی درست به وسط‬
‫بازار بروم‪ .‬به نظر من این کار درباره سوریه‬
‫‪ ،‬یک کار مستند است‪.‬‬

‫به اس�تناد ‪ site‬ش�خصي تان در ده‬


‫سال گذشته كمتر ا ّثار جديدي از شما‬
‫ديده شده ا ّيا همچنان ا ّفرينش هنري‬

‫آنك اين ‪131 .‬‬


‫آنك اين‬

of Syria) and at last a project encourages me to go from my


on stonemasonry in Syria. personal life to the heart of
There are other reasons en- Bazar. I believe that the work
couraging me to make this tril- about Syria is a documentary
ogy: preserving the traces of work.
something disappearing. 6. As your personal site
4. In most of your pho- shows, in recent ten years,
tos the light functions beyond you have had few new works.
its physical definition; are you Do you still produce works of
intended to present the light art? Have you had any exhibi-
in a specific manner in your tion or book in recent years?
works? I keep on taking photos for
In absence of light there is no ever. In 2007 I published Alep
photo. However for me the Soap Making. This year I
light is the subject of photog- would publish Syria 55 which
raphy and therefore I always is a collection investigating the
highlights its value. lives of stonemason.
5. In most of your works 7. What’s the latest proj-
you have been detached from ect you are working on or have
documentary expressions or accomplished?
social documentary; do you I will travel to Tajikitsan with
have any particular reason for my 20 x 25 cabin. Who knows
that? what I will discover there?
Development of my photos

1390 ‫ پاييز‬.. ‫ شماره صفر‬. . ‫هست‬. 132


Anything That Can Disappear

1. Mr. Peighami, HAST- not so apparent in color pho-


MAG readers would like to tography). This abstraction is
know about your first experi- the essence of photography
ences in photography and and I have always been inter-
various periods of your carrier ested in monotone photogra-
From very young I was for- phy.
tunate to learn exposure on 3. In recent years, a book
film as well as photography titled BAZAR is published by
simultaneously. I’ve practiced you in Iran which shows some
photography in 24×36 format photos taken in Damascus
for ten years and then contin- bazaar, very similar to Iranian
ued with 4×5inch format and bazaars. It seems that there is
always in monotone. some nostalgic motivation be-
2. Your different works hind these photos, am I right?
share one common feature My nostalgic interests or
that is being monotone or memories. Undoubtedly when
black and white. Don’t you I found myself in Damascus
find any specific expression in Bazar, I recalled the memo-
color? Why have you deleted ries of “Mesgarha” bazar in
color from your works? Tehran from my childhood.
Translating all colors to dif- Following this travel, I made
ferent degrees of gray gives a trilogy in Syria. After bazar I
some abstract aspect to black made a project on soap mak-
and white photos (while this is ing in Alep (a city in the north

133 . ‫آنك اين‬

You might also like