You are on page 1of 14

‫خالصه نموداری کتاب ایمان گروی(نظریات کرگور‪ ،‬ویتگنشتاین و پالنتینگا)‬

‫قرینه گرایی‬

‫استداللهای عقلی‪ ،‬با باورهای دینی بی ارتباط و مضر هستند‪.‬‬ ‫رابطه عقل و ایمان‬

‫استداللهای فلسفی کامال با باورهای دینی‪ ،‬بی ارتباط هستند‪.‬‬ ‫ایمان گرایی‬

‫باورهای دینی‪ ،‬بی نیاز از استداللهای عقلی هستند اما بی ارتباط‬

‫و مضر نیستند‪.‬‬

‫(فصل اول‪ :‬کرکگور)‬

‫آفاقی‪ :‬پژوهشی که موضوع آن امری غیر شهودی و وجودی است‪ ← .‬آیا مسیحیت بر حق است؟‬

‫پژوهش‬

‫انفسی‪ :‬پژوهشی که طریقه آن شهودی و وجودی است‪ ← .‬ارتباط فرد با مسیحیت چیست؟‬

‫سلبی← نقادانه← نفی یقینی بودن استداللهای آفاقی و مبنا بودن آن برای ایمان دینی‪.‬‬

‫مباحث کیرکگور‬

‫ایجابی← نظریه پردازی← ایمان از مقوله تصمیم و عمل و معادل یقین انفسی است‪.‬‬

‫یقینی زا نبودن معرفت بشری‬

‫برهان تقریب و تخمین‬

‫اختفای الهی‬ ‫برهان تعویق‬ ‫براهینی بر نفی یقینی بودن دالیل آفاقی‬

‫برهان شورمندی‬

‫‪1‬‬
‫برهان تقریب و تخمین‪ :‬پژوهشهای آفاقی‪-‬تاریخی نمی توانند در این زمینه ها یقین زا باشند و ما در این امور با‬
‫تقریب و تخمین روبرو هستیم‪.‬‬

‫مشروعیت کتاب مقدس‬

‫سندیت کتاب مقدس‬

‫کامل بودن کتاب مقدس‬ ‫پنج امور مذکور‬

‫وثاقت کتاب مقدس‬

‫ضامن جزمی بودن وحی در صحت مطالب کتاب مقدس‬

‫صورت منطقی برهان تقریب و تخمین‪:‬‬

‫مقدمه (‪ :)1‬اگر تحقیقات تاریخی یقین بخش باشد‪ ،‬می توان ایمان را که همان دل بستگی بی حد و حصر است‬
‫بر آن بنا کرد‪.‬‬

‫مقدمه (‪ :)2‬اما تحقیقات تاریخی یقین بخش نیست و چیزی جز تقریب و تخمین را نصیب ما نمی کند‪.‬‬

‫نتیجه (‪ :)3‬ایمان را که همان دل بستگی بی حد و حصر است نمی توان بر نتایج تحقیقات تاریخی بنا کرد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬او معتقد است حتی اگر تحقیقات تاریخی یقین بخش باشد باز در ایمان ما تاثیری نخواهد داشت‪ .‬و اگر‬
‫یقین بخش نباشد بر ایمان ما خدشه ای وارد نخواهد کرد‪.‬‬

‫صورت منطقی برهان تعویق با ابتنا بر برهان تقریب‪:‬‬

‫مقدمه (‪ :)1‬انسان به چیزی می تواند ایمان دینی اصیل داشته باشد که به آن کامال ملتزم باشد‪.‬‬

‫مقدمه (‪ :)2‬اگر احتمال تجدید نظر در عقیده انسان وجود داشته باشد‪ ،‬آنگاه نمی تواند به آن عقیده التزام کامل‬
‫داشته باشد‪.‬‬

‫مقدمه (‪ :)3‬در هر تحقیق آفاقی امکان تجدید نظر وجود دارد‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫نتیجه‪ :‬کسانی که در پی مبتنی ساختن ایمان خود بر تحقیقات آفاقی هستند‪ ،‬الزم است ایمان خود را به تاخیر‬
‫اندازند زیرا هر لحظه امکان تجدید نظر در آنها وجود دارد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬این تعویق بدان معناست که شخص تا زمان مرگ نیز در بی ایمانی به سر می برد و هیچ گاه ایمان نمی‬
‫آورد‪ ،‬زیرا احتمال وجود خطا در دانش بشری همواره وجود دارد و حتی اگر روزی پایان یابد‪ ،‬باز ایمان آن قدر‬
‫اهمیت دارد که لحظه ای تاخیر در آن روا نیست‪.‬‬

‫بر ماهیت علم بشر تاکید دارد← به دلیل محدودیت عقل بشر‪ ،‬مرجعی‬

‫برای درک حقایق وجود ندارد‪.‬‬ ‫دالیل تقریب و تخمین مسلمانان‬

‫با تحقیق میدانی تاکید شده که دانش بشر نشان از تقریبی بودن دارد←‬

‫در تاریخ علم اغلب دیده ایم که دانشمندان نتایج جزمی خود را چیزی جز‬

‫اشتباه ندانسته اند‪.‬‬

‫برهان شورمندی ( خطر کردن بی قید و شرط)‪:‬‬

‫مقدمه ‪ :1‬اساسی ترین خصیصه تدین شورمندی است ( شورمندی خصیصه جدایی ناپذیر ایمان است)‪.‬‬

‫مقدمه ‪ :2‬شورمندی بی حد و حصر‪ ،‬با یقین آفاقی ناسازگار است‪.‬‬

‫نکته‪ :‬شورمندی با احتمال آفاقی‪ ،‬رابطه عکس دارد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬شورمندی مستلزم به حداکثر رساندن خطر و هزینه کردن است‪.‬‬

‫چند نکته درباب مباحث ایجابی کیرکگور‪:‬‬

‫‪.1‬ایمان در سیری انفسی پدیدار می شود‪.‬‬

‫‪.2‬در این مبحث بر نسبت فرد انسان با مسیحیت تاکید می کند‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫‪.3‬مساله ارتباط وجودی انسان با خداوند مطرح می شود‪.‬‬

‫‪.4‬بر صیرورت داشتن انسان و هستی تاکید می شود‪.‬‬

‫‪.5‬ایمان همان تصمیم به گزینش شورمندی بی حد و حصر در عین بی یقینی آفاقی است‪.‬‬

‫‪ .6‬خدا برای متدین اصل موضوعی است که نیازمند استدالل نیست‪.‬‬

‫‪.7‬متعلق ایمان گزاره نیست بلکه اصل حقیقت متعلق آن است که فرد در رابطه وجودی با آن قرار می گیرد‪.‬‬

‫خالصه بحث کیرکگور‪:‬‬

‫‪ .1‬دالبیل آفاقی‪ ،‬بی ارتباط با ایمان و حتی مضر به ایمان هستند‪.‬‬

‫‪ .2‬حقیقت‪ ،‬امری انفسی است که از ارتباط وجودی فرد با خداوند حاصل می شود‪.‬‬

‫‪ .3‬متعلق ایمان گزارخ های دینی نیستند‪ ،‬بلکه خود حقیقت است‪.‬‬

‫‪ .4‬خصیصه ایمان شورمندی است که از خطر کردن بر می خیزد‪.‬‬

‫انسان موجودی جاهل است و اطالعات او چیزی جز حدس و گمان نیست‪.‬‬

‫تبیین اندیشه کیرکگور‬

‫ایمان از مقوله تصمیم است‪.‬‬

‫این پرسش که آیا علی رغم شواهد آفاقی می توان تصمیم به پذیرش یک گزاره گرفت در دو حیطه قابل طرح‬
‫است‪-1 :‬حیطه توصیف ← وجود شناختی ←توانایی انجام یک کار ‪ .2‬حیطه توصیه ای← معرفت شناختی←‬
‫قابل قبول بودن انجام یک کار‪.‬‬

‫نکته‪ :‬پرسش در حیطه ایمان از نوع دوم است‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫اخالق باور ← تاکید بر این نکته که بر پذیرش یک گزاره از سوی افراد چه قواعدی حاکم است‪.‬‬

‫معرفت شناسی فضیلت محور ← تاکید بر معرفت بر فضایل معرفت شناختی همچون سالمت حواس‪ ،‬مغز‪،‬‬
‫محیط‪.‬دستوری‬

‫توصیفی‬

‫کلی← در همه موارد‬ ‫غیر ارادی‬

‫دستوری‬ ‫مستقیم‬ ‫باور به یک گزاره‬

‫جزئی← در پاره ای از موارد‬ ‫ارادی‬

‫توصیفی‬ ‫غیر مستقیم‬

‫کلی‬

‫دستوری‬

‫نکته‪ :‬فقط در مواردی خاص آن هم به صورت غیر مستقم این امکان وجود دارد که بتوان علیرغم شواهد یا در‬
‫صورت کمبود شواهد‪ ،‬تصمیم به باور کردن قضیه ای گرفت‪.‬‬

‫پرهیز از خطا← باور کردن یک‪،‬‬

‫قضیه با نبود شواهد کافی امری غیر‬


‫اخالقی است‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫رعایت وظایف معرفتی‬

‫به دست آوردن حقیقت‪.‬‬

‫چه احکامی بر باور کردن ارادی قضایا حاکم است؟‬

‫تاکید بر وطایف غایت انگارانه‬

‫تاکید بر وطایف اخالقی‬

‫‪5‬‬
‫زنده‬

‫اجباری‬ ‫سه شرط انتخاب اصیل از دید گاه جیمز‬

‫مضیق‬

‫نکته‪ :‬مساله پذیرش دین‪ ،‬یک انتخاب اصیل است‪.‬‬

‫او با محدود کردن پژوهش به آفاقی و انفسی و نفی پژوهش آفاقی و تاکید بر انفسی‪،‬‬
‫گرفتار مغالطه یا آن یا این شده‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫برهان تقریب و تخمین دارای صورت رفع مقدم است‪.‬‬ ‫نقد نظریه کیرکگور‬

‫دیدگاه او دیدگاهی دین شمول نیست و او صحت مسیحیت را الگویی پذیرفته شده‬
‫می داند‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫(فصل دوم‪ :‬ویتگنشتاین)‬

‫مرکب‬ ‫حقیقت (مجموعه ای از اشیاء نه چیزها)‬

‫اتمیک‬

‫اولیه‪:‬تحویل ناپذیر به گزاره دیگر‬ ‫گزاره‬ ‫مفاهیم کلیدی در فلسفه نخست ویتگنشتاین‬

‫مرکب‬ ‫نام← امری تعریف ناپذیر‬

‫شئ← امور جزئی بسیط‬

‫‪6‬‬
‫ضروری الصدق‬ ‫رویکرد زبان ایده آل‬

‫ممکن الصدق و الکذب‬ ‫تقسیم گزاره ها‬ ‫پاره ای از نظریات فلسفه نخست ویتگنشتاین‬

‫ضروری الکذب‬

‫محدودیت های زبان‪ :‬حقایق ماورا الطبیعه‪ ،‬امور فرا‬


‫زمانی تلقی می شوند‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫صدق‪ :‬سازگاری تصویر با حقیقت‬ ‫نظریه تصویری معنا‬

‫کذب‪ :‬عدم سازگاری تصویر با حقیقت‪.‬‬

‫نکته‪ :‬فقط گزاره های ممکن الصدق صادق‪ ،‬تصویری از حقیقت بشمار می روند و صرفا زبان صوری می تواند این‬
‫تصویر را ارائه دهد نه زبان طبیعی‪.‬‬

‫نفی نظریه تصویری معنا← کناره گیری از زبان صوری←رویکرد زبان طبیعی‪.‬‬

‫توجه به کاربرد لفظ‪ :‬فهمیدن معنای لفظ = دانستن چگونگی کاربرد آن‪.‬‬

‫نفی زبان خصوصی‪ :‬تاکید بر عمومی بودن زبان‪.‬‬

‫نحوه های زندگی‪ :‬معنای لفظ مبتنی است برکاربرد آن در یک نحوه زندگی‪.‬‬ ‫فلسفه دوم ویتگنشتاین‬

‫بازی های زبانی‪ :‬هر بازی زبانی‪ ،‬قواعد مخصوص خود را دارد‪.‬‬

‫دیدن به عنوان‪ :‬هر تجربه‪ ،‬ناشی از پیش فرضها و وضعیت های فرد تجربهگراست‬

‫مبنا گروی سنتی‬ ‫توجیه معرفت شناختی‬

‫توجیه دوری خطی×‬ ‫انسجام گروی‬

‫مبناگروی معاصر توجیه دوری شبکه ای‬

‫متن گرایی ← پایه بودن گزاره ها را متن و موضوع‬


‫مشخص می سازد‪.‬‬ ‫‪... .‬‬

‫‪7‬‬
‫باورهای موجه بنفسه در دیدگاه سنتی ثابت هستنداما در معاصر در مورد هر فرد‬
‫متفاوت با فرد دیگر است‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫دیدگاه سنتی بر روش استدالل قیاسی تاکید دارد اما معاصر بر روش تمثیلی و‬
‫استقرایی‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫دیدگاه سنتی معرفت امری خطاناپذیر است اما از دیدگاه معاصر معرفت خطاپذیر‬ ‫تفاوتهای میان دو مبناگرایی‬
‫است‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫در دیدگاه سنتی‪ ،‬گزاره های بدیهی الم است صادق باشند اما در معاصر‪ ،‬ضرورتی‬
‫وجود ندارد‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫رویکرد سنتی یک ویکرد هنجاری برای شناخت است اما رویکرد معاصر یک رویکرد‬
‫توصیفی برای پروسه شناخت است‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫نگاه پیشینی به آن ← مبناگرایی سنتی‪ ،‬مبناگرایی معاصر و انسجام گرایی‬

‫مساله توجیه‬

‫نگاه پسینی به آن ← متن گرایی‪ :‬باید عوامل اجتماعی را در مساله توجیه دخیل بدانیم‪.‬‬

‫نکته‪ :‬در نگاه متن گرایان‪ ،‬ارائه استدالل فقط هنگامی الزم است که شخص در پذیرش یک باور با اشکال بالفعل‬
‫واقعی که معنای خود را در حیطه متن و موضوع مورد بحث می یابد‪ ،‬مواجه شود‪.‬‬

‫نکته‪ :‬مقصود ویتگنشتاین از نقطه پایان توجیه‪ ،‬گزاره های پایه ای نیست که مبناگرایان سنتی می گویند‪ ،‬بلکه‬
‫مقصود باورهایی است که در یک نحوه از زندگی به عنوان باوری پایه تلقی می شوند‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫باورهای دینی‪ ،‬نیازمند هیچگونه توجیهی‪ ،‬اعم از عقلی و تاریخی نیستند‪.‬‬

‫مشخصه های اصلی‬

‫تاکید بر عمل در متن دینی← ارتباط وجودی با خداوند‪.‬‬ ‫دیدگاه ویتگنشتاین‬

‫بر اساس ویتگنشتاین م تقدم‪ ،‬اعتقادات دینی به زبان نمی آیند‪ ،‬اما ارائه نظریه بازی‬
‫های زبانی‪ ،‬این اجازه را به ویتگنشتاین می دهد که از معناداری گزاره های دینی در د‬ ‫‪.‬‬
‫دوره متاخر فلسفی خد سخن بگوید‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫فقدان مالک برای تمایز بازی های زبانی از یکدیگر‪.‬‬

‫فقدان آگاهی به کاستی ها‪ ،‬بدلیل عدم میسر بودن نقادی بیرونی‪.‬‬

‫پذیرش مفهوم بازی های زبانی منجر به تعارض با شهود ما می شود‪.‬‬ ‫نقد ایمان گرایی ویتگنشتاینی‬

‫زبان دین و علم‪ ،‬دو عضو از یک مجموعه بزرگتر هستند ← جواز نقد و اظهار‬
‫نظر زبان دین و علم نسبت به یکدیگر‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫(فصل سوم‪ :‬پالنتینگا)‬

‫معرفت شناسی اصالح شده در قالب بحث معقولیت‪.‬‬

‫معرفت شناسی اصالح شده در قالب بحث توجیه‪.‬‬ ‫تفکر سه مرحله ای او درباب باور متدینان‬

‫معرفت شناسی اصالح شده در قالب بحث تضمین‪.‬‬

‫بر پایه هایی که هر انسان معقول می پذیرد‪ ،‬مبتنی باشد‪.‬‬

‫شرایط یک استدالل موفق‬

‫روش استنتاج آن‪ ،‬روشی باشد که هر انسان معقولی آن را بپذیرد‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫اتخاذ شکاکیت‪.‬‬

‫با توجه به ناموفق بودن استداللهای مذکور‪،‬‬

‫اتخاذ روشی دیگر‪ :‬مقایسه باور به وجود خدا با باور به اذهان دیگر‪.‬‬ ‫چه باید کرد؟‬

‫‪ .1‬اگر باور من به وجود اذهان های دیگر معقول باشد‪ ،‬باور من به وجود خداوند نیز معقول است‪.‬‬

‫‪ .2‬اما باور من به وجود ذهن های دیگر‪ ،‬معقول است‪.‬‬ ‫معقولیت باور دینی‬

‫‪ .3‬باور من به وجود خداون نیز معقول است‪.‬‬

‫مربوط به علم‪.‬‬

‫شکاکیت‬

‫مربوط به توجیه‪ :‬ما هیچ دلیلی برای آنچه آن را علم می نامیم نداریم‪.‬‬

‫موجه بنفسه‪ :‬پایه‪.‬‬

‫در ساختار معرفتی انسان دو نوع باور وجود دارد‬

‫موجه بغیره‪ :‬استنتاجی‪.‬‬ ‫ویژگی های مبناگرایی سنتی‬

‫شرط باور پایه‪ ،‬یقینی بودن آن است‪.‬‬

‫باید میان باور استنتاجی و باور پایه موجه کننده آن‪ ،‬سنخیت وجود داشته باشد‪.‬‬

‫صرفا قیاسی‪ :‬فیلسوفان مسلمان و دکارت‪.‬‬

‫روش استداللی گذر از باور پایه به استنتاجی‬

‫قیاسی و احتماالتی‪ :‬الک‪.‬‬

‫میان قضایای موجود در هر زنجیره معرفت شناختی‪ ،‬روابط علی برقرار است‪ :‬هرقضیه‬
‫باالتر‪ ،‬قضایای پایین تر از خود را موجه میسازد‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫مبناگرایی سنتی‪ ،‬دو مفهوم اساسی وظیفه گرایی و معقولیت را در دل خود جای داده‬
‫است‪ :‬نظریه ای وظیفه گرایانه در حیطه توجیه معرفت شناختی است‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫فیلسوفان مسلمان‪ :‬اولیات و محسوسات‪.‬‬

‫آکویناس‪ :‬اولیات و محسوسات‪.‬‬

‫باور پایه‬

‫دکارت‪ :‬قضایای اولیه‪ :‬مشاهدات‪.‬‬

‫الک‪ :‬اولیات‪ ،‬مشاهدات و باور انسان به وجود جهان خارج‪.‬‬

‫تعارض درونی‪ :‬مبناگرایی شاخصه ای را برای باور موجه ارائه کرده که خود فاقد آن است‪.‬‬

‫غیر موجه بودن باورهای موجه‪.‬‬ ‫نقد مبناگرایی سنتی‬

‫موجه بودن باورهای غیر موجه‪.‬‬

‫انسجام گرایی‬

‫سنتی(قوی)‪ :‬دکارت‪ -‬آکوئیناس‪.‬‬ ‫توجیه‬

‫مبناگرایی‬

‫ضعیف‪ :‬معرفت شناسی اصالح شده‪.‬‬

‫وجه اشتراک‪ :‬برخی از باورها پایه اند و برخی باورهای در نهایت به آنها ختم می شوند‪.‬‬

‫مبناگرایی سنتی و معاصر‬

‫وجه افتراق‪ :‬تفاوت در نوع باور پایه‪.‬‬

‫سنتی‪ :‬قضایای پایه به طور عینی و نفس االمری باید پایه باشند‪.‬‬

‫گزاره های پایه در دودیدگاه‬

‫معاصر‪ :‬هیچ مالکی برای باور پایه وجدود ندارد و هر فرد یا گروهی دارای باورهای ‪.‬‬
‫پایه ای است که لزوما با باورهای پایه دیگران یکسان نیست‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫اگر بتوان گزاره خداوند وجود دارد را به نحوی صحیح‪ ،‬پایه دانست که در‬
‫این صورت‪ ،‬باید بتوان دیگر گزاره ها را نیز پایه تلقی کرد‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫نقد به معرفت شناسی اصالح شده‬

‫یا نمی توان گزاره های دیگر را پایه تلقی کرد که در این صورت‪ ،‬الزم می‬
‫آید که گزاره خداوند وجود دارد‪ ،‬نیز پایه نباشد‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫پلنتینگا در پاسخ به نقدهای فوق معتقد است که از دو راهی که مستشکل پیشنهاد کرده است‪ ،‬راه اول را بر می‬
‫گزیند‪ ،‬اما ادامه می دهد که در صورت پذیرش راه اول‪ ،‬الزم نمی آید که گزاره های تخیلی و دروغین و نظایر آنها‬
‫را به نحوی صحیح پایه تلقی کنیم‪ ،‬زیرا همانگونه که از نفی اصل مالک تحقیق پذیری تجربی معنا‪ ،‬معناداری‬
‫هرگونه گزاره ای الزم نمی آید‪ ،‬از نفی مالک پایه بودن باورها در مبناگروی سنتی نیز الزم نمی آید که هر باوری‬
‫به نحوی صحیح‪ ،‬پایه باشد‪.‬‬

‫هوک‪ :‬کاذب بودن یا صادق بودن یک گزاره ارتباطی با پایه بودن آن ندارد‪ ،‬لذا با صادق تلقی کردن‬
‫گزاره پایه خداوند وجود دارد‪ ،‬ما را به نوعی نسبی گرایی معرفتی روبرو می کند‪.‬‬ ‫‪. .‬‬

‫نقد و پاسخ‬

‫پلنتینگا‪ :‬شبیه دانستن معرفت شناسی اصالح شده با نسبی گرایی‪ ،‬ناشی از این پیش فرضی است ‪.‬‬
‫که در ذهن ون هوک جایگرفته است‪ .‬و این پیش فرض عبارت است از اینکه فقط هنگامی می توان‬ ‫‪.‬‬
‫در مورد گزاره ای ادعای معرفت کرد که بتوان آن را برای همه افراد دیگر اثبات کرد‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫تمایز باورهای های تصادفا صادق و معرفت ← در پرتو ادبیات تضمین‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫تمایل به داشتن باورهایی که با یکدیگر سازگارند‪.‬‬

‫داشتن شواهدی کافی یا دالیل خوب‪.‬‬

‫داشتن مجموعه ای قابل اعتماد از قوای ادراکی‪.‬‬

‫وظایف فاعل شناسا برای داشتن باوری موجه‬

‫باورکردن آن چه فکر می کنیم ما را در رسیدن به هدفها‬


‫معرفتی کمک می کند‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫باور کردن آن چه که صادق است یا داشتن باورهای صادق‪.‬‬

‫داشتن قوای ادراکی که درست کار می کنند‪.‬‬

‫محیط ادراکی متناسب با قوای ادراکی‪.‬‬

‫شروط باور تضمین شده‬

‫طراحی قوای ادراکی متناسب با محیط ادراکی باید به گونه ای باشد که هدف قوای‬
‫ادراکی دست یابی به باورهای صادق باشد‪.‬‬ ‫‪.‬‬

‫خوب بودن طرح و نقشه‪.‬‬

‫باورهای دینی کاذب اند← ناظر به واقع‪.‬‬

‫اشکاالت وارده بر باورهای دینی‬

‫غیر موجه و نامعقول بودن باورهای دینی← ناظر به حق( باخ‪ ،‬فروید و مارکس)‪.‬‬

‫↑‬
‫فقدان تضمین‬

‫این اشکاالت در مقام نشان دادن ناموجه بودن باورهای دینی هستند‪.‬‬

‫این اشکاالت در مقام نشان دادن نامعقول بودن باورهای دینی هستند‪.‬‬ ‫سه تلقی از اشکاالت ناظر به حق‬

‫این اشکاالت در مقام نشان دادن فقدان تضمین باورهای دینی هستند‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫نکته‪ :‬پلنتینگا بیان می کند که باید اشکاالت ناظر به حق‪ ،‬از قبیل اشکاالت فروید و مارکس را به عنوان اشکاالتی‬
‫بر تضمین داشتن باورهای دینی تلقی کنیم‪.‬‬

‫حس الوهیت همچون یک ابزار داده‪ -‬پرداخته عمل می کند‪.‬‬

‫بر اساس این مدل‪ ،‬شناخت طبیعی از خداوند‪ ،‬پایه است‪.‬‬

‫پایه بودن به نحو صحیح‪ :‬افراد در پایه دانستن باورهای ناشی از این حس‪ ،‬موجه اند‪.‬‬

‫باورهای ناشی از این حس‪ ،‬دارای تضمین هستند‪.‬‬ ‫ویژگیهای مدل‬

‫‪.‬‬ ‫شناخت خداوند بر اساس این مدل‪ ،‬شناختی طبیعی است‪.‬‬ ‫آکویناس‪ /‬کالون‬

‫باورهای برآمده از این حس‪ ،‬ترکیبی از باورهای حس طاهر و حس باطن هستند‪.‬‬

‫گناه سبب بد کار کردن حس الوهی می شود‪.‬‬

‫ناشی از فرایندهای شناختی است که صدق هدف اصلی آن نبوده است‪.‬‬

‫یا ناشی از قوای ادراکی است که خوب کار نمی کند‪.‬‬ ‫باورهای کاذب فاقد تضمین اند‪ ،‬زیرا‬

‫ناشی از قوای ادراکی که در محیط متناسب خودشان فعالیت نمی کنند‪.‬‬

‫نقدی بر دیدگاه پلنتینگا‪ :‬پایه بودن گزاره خداوند وجود دارد‪ ،‬صرفا شناختی اجمالی از خداوند در اختیار ما می‬
‫نهد‪ ،‬اما درباب کیفیت این وجود‪ ،‬سخنی به ما نمی گوید؛ همانگونه که اعتقاد به دیگر اذها و پایه بودن این اعتقاد‪،‬‬
‫مشخص نمی کند که ذهن چیست‪ ،‬بلکه برای روشن کردن ماهیت ذهن‪ ،‬نیاز ارائه دلیل کافی هستیم و این امور‬
‫از طریق شناخت استنتاجی بدست می آیند‪ .‬همچنین پایه بودن باور دینی‪ ،‬صرفا دلیل های متدین را عوض می‬
‫کند‪ ،‬اما نمی تواند به کلی او را از مقوله دلیل آوردن در حیطه باورهای دینی‪ ،‬بی نیاز سازد‪.‬‬

‫فریدالدین سبط‬

‫‪14‬‬

You might also like