You are on page 1of 7

‫کالنتری‪1‬‬ ‫نویسنده‪ :‬محمدحسین‬

‫منفیسازی (نفی) در زبان فارسی‬

‫چکیده‬

‫منفیسازی یکی از الزامات هر دستور زبان طبیعی خواهد بود‪ .‬هدف از انجام این پژوهش ارائهی تصویری از پدیدهی‬
‫نفی در زبان فارسی است‪ .‬در این پژوهش به بررسی و توصیف عناصر منفیسازی یا همان نفی میپردازیم‪ .‬در‬
‫وهلهی اول به شرح مختصری از منفیسازی در زبان فارسی پرداخته و سپس عناصر منفیساز را معرفی کرده و‬
‫جداگانه موردبررسی قرار میدهیم و مثالهایی را برای هر یک بیان میکنیم درنهایت متن داستان کوتاهی را ازنظر‬
‫عناصر منفیسازی بهکاربرده را مورد بازبینی قرار میدهیم و آنها را لحاظ میکنیم‪ .‬گیون (‪ )1002‬از جنبههای‬
‫مختلف و با لحاظ نمودن مفاهیم بنیادیِ مطرح در نقشگرایی‪ ،‬نظیر پیش انگاره و کانون به تحلیل نفی میپردازد‪.‬‬
‫پین (‪ )2891‬نیز‪ ،‬با سمت و سویی ردهشناختی به منفیسازی توجه میکند و تقسیمبندی متفاوتی از منفیسازی‬
‫ارائه مینماید‪ .‬منفیسازی در زبان فارسی‪ ،‬نفی نحوی‪ ،‬و یا بهعبارتدیگر‪ ،‬با نفی گروه فعلی‪ ،‬صورت میپذیرد و‬
‫این فرایند از طریق ابزار ساختواژی تحقق مییابد‪.‬‬

‫کلیدواژه‪ :‬منفیسازی‪ ،‬زبان فارسی‪ ،‬عناصر منفیساز‪ ،‬نفی‬

‫مقدمه‬

‫به نظر میرسد که نفی و اثبات‪ ،‬جهان را به دو قطب تقسیم میکند و بازتـاب ایـن نگـاه دوقطبی در جهانِ کالم‬
‫نیز مشاهده میشود‪ .‬زبانشناسان در اینکه در هر زبان ابزاری برای منفی کـردن بنـدهای مثبـت وجـود دارد‪،‬‬
‫تردید ندارند (نك‪ .‬لـوبنر‪ 2002: 193،‬؛ کرافـت‪ 1991: 2 ،‬و دال‪)1979: 79،‬؛ امـا نفـی مفهـوم‬
‫پیچیدهای است و به صورتهای گوناگون در زبانهای بشری محقق میشود‪ .‬فرهنگ نویسـان و زبانشناسان از‬
‫منظرهای متفاوت به نفی نگریسته و آن را تعریف کردهاند‪ .‬نفی معادل انکار وجود یا حقیقتی است و برای بیانِ‬
‫نبودن چیزی و نیز نپـذیرفتن یـا رد به کار میرود (انوری‪ ،5801 /9 :2892 ،‬هورن و کیتو ‪ )2000‬وجود‬
‫پارهگفتار منفـی را ویژگی خاص نظام ارتباطی انسان میدانند که در هیچ جاندار دیگـری وجـود نـدارد و از‬
‫این نظر مشخصة بارز نوع بشر است‪ .‬در زبانها جملة منفـی نشاندار و پیچیدهتر از جملة مثبت است و این دو‪،‬‬

‫‪ .1‬دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه سیستان و بلوچستان‬


‫خاستگاههای مستقلی دارند و برخالف زبانهای ساختگی‪ ،‬در زبانهای طبیعی ساختارهایی وجود دارند که خـاص‬
‫یکـی از ایـن دو قطباند‪ .‬از دیدگاه جان اللر‪ ،‬نفی یک پدیدة زبانی‪ ،‬ذهنی‪ ،‬و شـناختی اسـت‪.‬‬

‫عناصر منفیساز‬

‫زبان فارسی معاصر‪ ٬‬پیشوندهای نفی بی ـ‪ ٬‬پادـ ـ‪ ٬‬ضدـ ـ‪ ٬‬غیرـ ـ‪ ٬‬ال ـ‪ ٬‬نــ ـ ‪ ،‬نی ‪ ،‬دُش و دُژ ‪ ،‬بد‪ -‬که‬
‫بهصورت واژه مرکب به کار میرود و نـاـ و همچنین مَ در زبان فارسی باستان و در بعضی لهجهها نظیر‬
‫لهجه کرمانی بـرای ساختن واژه دارای معنی منفی یا متضاد به کار میرود‪ .‬بعضی وندها فرضیاند و در زبان‬
‫فارسی‪ ٬‬هم چنانکه در زبان قرض دهنده‪ ٬‬بهعنوان واژهای مستقل نیز به کار میروند ‪.‬بهطور مثال‪ ٬‬دو کلمه ضد‬
‫و غیر هنوز در زبان فارسی به معنی (مخالف) و (بیگانه) کاربرد دارد؛ اما‪ ٬‬چنین به نظر میرسد که‪ ٬‬ازنظر اهل‬
‫زبان‪ ٬‬نقش ثانوی پیشوند منفیساز یـا متضاد را نیز برعهدهگرفتهاند ‪.‬عالوه بر پیشوندهای یادشده‪ ٬‬برای انتقال‬
‫معنی منفی از کلمات مستقلی چون فاقد ‪ ٬‬عدم ‪ ٬‬فقدان‪ ،‬بدون‪ ،‬هیچ‪ ،‬هیچی نیز استفاده میشود‪ .‬ابتدا به‬
‫انواع پیشوندهای نفی میپردازیم؛ سپس‪ ٬‬با توجه به بسامد و میزان کاربرد‪ ٬‬هر یک از آنها را به انواع زایا‪ ٬‬نیمه‬
‫زایا و غیر زایا تقسیم میکنیم و حوزه کاربرد هرکدام را مشخص میسازیم‪ .‬در بررسیهایی که انجام شد‬
‫میانوند و نیز پسوندی که باعث منفی شدن کلمات شود‪ ،‬دیده نشد و هر چه هست پیشوند است‪.‬‬
‫دستورنویسان در کتابهای دستوری بیش از ‪ 022‬نوع پسوند آوردهاند که هرکدام در معانی و کاربردهای مختلفی‬
‫به کار میروند؛ ولی هیچکدام از آنها متضاد ساز یا منفیساز نبودند‪.‬‬

‫شیوههای متنوعی برای بیان مفهوم نفی در زبان فارسی بهکاربرده میشود‪ ٬‬ازجمله استفاده از قید نفی همراه با‬
‫افزودن پیشوند نفی نَــ به فعل جمله‪ ٬‬مانند‪:‬‬

‫‪ .1‬او هرگز این کار را نمیکند‪.‬‬

‫افزایش پیشوند نفی به دو حوزه متفاوت زبان‪ ٬‬یعنی نحو ساختمان جمله و صرف ساختمان واژه مربوط میشود‪.‬‬
‫در حوزه نحو‪ ٬‬حضور پیشوند نـفی راه افـزودن هـر پیشوند ِ دستوری ِ دیگری را مسدود میکند‪ ٬‬اما خود میتواند‬
‫بعد از پیشوند می به پایه متصل گردد و به همراه وند تصریفی بــِ به کار نمیرود‪ ٬‬مانند‬

‫‪ .0‬علی امشب نمیآید‪.‬‬


‫‪ .3‬علی امشب نیامد‪.‬‬

‫بی_‪:‬‬
‫پیشوند بی به پایههای اسمی افزوده میشود و صفت یا قید میسازد ‪.‬صفتی که با پیشوند بـی سـاخته میشود‬
‫فـقدان مـدلول واژه پـایه را در موصوف بیان میکند ‪.‬مثل بیخرد یا بیهنر کسی است که از خرد یا هنر بیبهره‬
‫است ‪.‬یـا بیمغز شخصی فاقد مغز ِ است‪.‬‬

‫نا‪:‬‬

‫پیشوند نه یا ناـ ـ‪ ٬‬هر دو‪ ٬‬به یک معنی و برای افزودن معنای منفی یا متضاد به پایه به کار میروند ‪.‬هر دو به‬
‫ستاک مضارع فعل اضافه میشوند و صفت میسازند ‪.‬صفت منفی ساختهشده از ناـ یا نــ و ریشه فعل اغلب دارای‬
‫جفت مثبتی است که با وند دیگـری ساخته میشود مانند نادانــ دانا‪ ٬‬ناتوانــ توانا نا پیشوند فعال منفیساز است‬
‫که قید و صفت میسازد‪.‬‬

‫‪ .1‬بر سر اسم میآید (به معنی بی) و صفت میسازد‪ .‬مثل‪ :‬ناامن‪ ،‬ناامید‪ ،‬ناکام‬
‫‪ .0‬بر سر صفت میآید و صفت میسازد‪ .‬مثل نادرست‪ ،‬ناپخته‬
‫‪ .3‬بر سر ریشه مضارع میآید و همراه اسمی که متمم فعل است صفت میسازد‪ .‬مثل‪ :‬حقناشناس‪ ،‬خدا نترس‬
‫‪ .4‬بر سر ریشه ماضی میآید و متضاد میسازد مثل بود ‪ /‬نابود‬
‫‪ .5‬بر سر صفتی که از متمم و ریشه مضارع به وجود میآید آمده و صفت میسازد‪ .‬مثل‪ :‬نامکان گیر‬
‫‪ .6‬بر سر مصدر و افعال مشتق میآید و آن را منفی میکند مثل‪ :‬ناگفتن‬

‫پاد‪:‬‬

‫این پیشوند یکی از کمبسامدترین پیشوندهای نفی در زبان فارسی است‪ .‬واژههای پادزهر یا پادزهر‪ ٬‬پاد تک یا‬
‫پاتک ‪٬‬پاسخ ‪ ٬‬پاداش‪ ٬‬و پادافره یا پادافراه به مفهوم ضد و مخالف از متون معاصر‪ ٬‬واژههایی چـون پـادتن‪ ٬‬پـادزی‬
‫یـا پادزیست ‪ ٬‬پادزا‪ ٬‬پادگن و پادذره یافت شد است‪ .‬البته در فارسی باستان پیشوندهایی مثل پت‪/‬پد و پا نیز‬
‫موجود بوده است‪ .‬پتیاره= پت (ضد) ‪ +‬اره (رفتن) = ضد رونده‪ ،‬برخالف رفتار کننده‪ .‬پدرود‪ /‬درود‬

‫ضد‪:‬‬

‫معین ضدـ را صفتی عربی معرفی میکند به معنی مخالف‪ ٬‬مغایر‪ ٬‬دشمن‪ .‬سپس‪ ٬‬ضمن ارائه تعاریف و مثال‬
‫اضافه میکند که این کلمه در ترکیبات ضد جاسوسی به معنی ادارهای که وظیفهاش خنثی کردن عملیات جاسوسی‬
‫است »و در ضد سم به معنی «پادزهر »و در ضدعفونی به معنی «آنکه عفونتش زایل شده »به کار میرود‪ .‬ضد‬
‫نژادپرستی‪ ٬‬ضد وابستگی‪ ٬‬ضد فساد ازجمله دیگر کلمات با این پیشوند هستند‪.‬‬

‫دُش و دُژ ‪:‬‬


‫دُش ازجمله پیشوندهای غیرفعال زبان است که در قدیم میتوانسته کلمات متضاد بسازد و امروزه بهعنوان یک‬
‫پیشوند مستقل کاربرد ندارد‪ .‬تکواژهای "دُش" و "دُژ" معنی نفی و ضدیت را میرساند‪.‬‬
‫خطیب رهبر این دو پیشوند را پیشوند مضادت نامیده که همراه اسم و صفت کاربرد دارند و برای آن معنی نفی‬
‫قائل نیست (خطیب رهبر‪.)88 :2835 ،‬‬

‫نـ‪:‬‬
‫این پیشوند در ساختارهای متفاوت و متنوعی به کار میرود‪:‬‬
‫پیشوند جوشخورده و غیر بارزی است به معنای ضد که بر سر اسم میآید و صفت میسازد‪.‬‬
‫مثال‪ :‬نفرین نه ‪ +‬آفرین‪ .‬ناب نه آب (خالص)‬
‫پیشوند صرفی که بر سر افعال میآید و منفی میسازد‪ ،‬مثل‪ :‬نمیروم‪ ،‬نخواهد رفت‪ .‬هر فعلی میتواند بهصورت‬
‫منفی به کار رود که این نشانه پیش از مادة فعل میآید‪ .‬در فعلهای مرکب و پیشوندی که بیش از یک جزء‬
‫دارند حرف نفی (نـ) بر سر جزء فعلی میآید و نه قسمت اسمی و پیشوند آن‪ .‬مثل‪ :‬مطالعه کرد ‪ /‬مطالعه نکرد‪.‬‬
‫دررفت ‪ /‬درنرفت‬

‫غیر‬
‫این پیشوند نیز برای منفی ساختن به کار میرود و میتواند در ساختار کلمات‪ ،‬واژگان متضاد بسازد‪ .‬مثل‪ :‬ضروری‬
‫حضوری ‪ /‬غیرحضوری‬ ‫‪/‬غیرضروری‬

‫پیشوند غیرـ بسیار زایاست و در متون فنی‪ ٬‬نیمه فنی‪ ٬‬و نثر روزنامهای به کار میرود‪.‬‬

‫ال_‬

‫این پیشوند ِ قرضی عربی به اسم افزوده میشود و صفت میسازد و در زمره وندهای زایای زبان فارسی است؛ اما‪٬‬‬
‫با توجه به مثالهای اندکی که از روزنامهها گردآوریشده‪ ٬‬به نظر میرسد که در زبان فارسی معاصر‪ ٬‬بهویژه در‬
‫نثر روزنامهای‪ ٬‬ایـن پـیشوند زایـایی خـود را ازدستداده است و اغـلب بهجای آن از نشانههای نفی دیگر استفاده‬
‫میشود ‪.‬بهطور مثال‪ ٬‬امروزه بهجای ال مروت ‪ ٬‬القید‪ ٬‬الشعور‪ ٬‬بیمروت‪ ٬‬بیقید‪ ٬‬بیشعور رواج دارد ‪.‬این وند در‬
‫واژههایی که مـعنای تـخصصی یافتهاند هم چنان به کار میرود ‪.‬مثالً‪ ٬‬کلمه العالج ‪ ٬‬در بیماری‪ ٬‬بیشتر به معنی‬
‫غیرقابل معالجه بکار میرود‪.‬‬

‫مَ‬

‫در زبان فارسی باستان از این پیشوند استفاده میشد اما در حال حاضر جای خودش را به پیشوند نَ داده است‪.‬‬
‫هماکنون از مَ بهعنوان پیشوند در بعضی لهجهها نظیر کرمانی استفاده میشود‪ .‬ازجمله افعالی که با این پیشوند‬
‫ساخته میشود مَکن‪ ،‬مَزن و مَرو ساخت این افعال به صورتی است که پیشوند به بن فعل مضارع میچسبد‪.‬‬

‫منفیسازی مضاعف‬

‫گاهی عناصر را با فعل منفی میآورند تا جمله را منفی کنند عناصر منفیساز رایج عبارتاند از هیچ‪/‬هیچی‪،‬‬
‫هیچوقت‪ ،‬هیشکی‪ ،‬هیچ جا‪ ،‬هرگز‬

‫هیچ نخورد‪.‬‬

‫نادر هیچ وقت یزد نرفت‪.‬‬

‫هیشکی تو کالس نبود‪.‬‬

‫ساختی که همیشه بدون نشانه نفی به کار میرود سـاخت مستمر حال یـا گذشته است که نمیتوان نشانه نفی‬
‫را به فعل معین داشتن یا فعل اصلی جمله افـزود‬
‫مانند‬
‫او ندارد میرود‪.‬‬
‫او دارد نمیرود‪.‬‬
‫او داشت نمیرفت‪.‬‬
‫او نداشت میرفت‪.‬‬
‫بهغیراز این مورد‪ ٬‬محدودیتی برای کاربرد نشانههای نفی در جمله وجود نـدارد‪ .‬برای مفهوم منفی میتوان از‬
‫نشانههای نفی هر دو حوزه صرف و نحو استفاده کرد‪:‬‬
‫)تصمیم او درست نیست( ‪.‬حوزه نحو‬
‫)تصمیم او نادرست است( ‪.‬حوزه صرف‬
‫عالوه بر استفاده از قید نفی و آوردن نشانه نفی بـر سـر فـعل‪ ٬‬میتوان از کـلماتی استفاده کرد که ذاتاً منفی‬
‫هستند یا به کمک یکی از پیشوندهای نفی زبان فارسی مفهوم منفی به خود گرفتهاند‪.‬‬

‫او محال است این کار را بکند‪.‬‬

‫یکی از ویژگیهای پیشوند نفی این است که به کلماتی که صفتی مـنفی را بـیان میکنند متصل نمیشود ‪.‬بهطور‬
‫مثال‪ ٬‬کلماتی از قبیل *نا غمگین یـا *نـاخسیس در زبـان بـه کـار نمیرود اما کلمات ناشاد یا نامهربان رایج‬
‫است‪ .‬در مـواردی از «نـه ‪ ...‬نه» همزمان بهعنوان پیونددهنده و منفی کننده استفاده میشود‪ .‬جملهای کـه بعـد‬
‫از «نه»‪« ،‬نه اینکه»‪« ،‬اینطور نیست‪ /‬نباشـد کـه» و «مبـادا» بیایـد نیـز منفـی محسـوب‬
‫میشود‪.‬‬

‫در فعلهای معلومی که در ساخت آنها فعل کمکی «بودن» بهکاررفته باشـد‪ ،‬عنصـر نفی به فعل واژگانی‬
‫میپیوندد ‪:‬‬
‫مشقهایش را نوشته بود← مشقهایش را ننوشته بود‬
‫* مشقهایش را نوشته نبود‪.‬‬

‫اما در ساخت فعل آینده (معلوم یا مجهول)‪ ،‬پیشوند منفیساز بـر سـر فعـل کمکـی خواستن و در دیگر افعال‬
‫مجهول بر سر فعل کمکی «شدن» میآید که نمونههای آن را در جملههای زیر میبینیم‪:‬‬

‫علی به تهران خواهد رفت ← علی به تهران نخواهد رفت ← علی به تهـران فرسـتاده نخواهد شد‬
‫نامه فرستاده شد ← نامه فرستاده نشد‪.‬‬

‫نتیجهگیری‬

‫در زبان فارسی معاصر‪ ٬‬شش پیشوند نفی یا متضاد به کار میرود که بهصورت متداول استفاده میشود‪ .‬در پژوهش‬
‫انجامشده از بررسی پیشوندهای نــ و ناـ به ریشه افعال نیز افزودهشده صـفت میسازند و ایـن نـوع وندافزایی‬
‫زایاست و پیشوند بی‪ -‬که به اسم افزوده میشود نیز ازجمله پیشوندهایی است که از زایایی باالتری نسبت به دیگر‬
‫پیشوندهای بررسیشده دارد‪ .‬در داستان کوتاهی که در این پژوهش بررسیشده عناصر منفیساز بهصورت پررنگ‬
‫نشان دادهشده است‪ .‬چون عناصر منفی نسبت به عناصر مثبت بسیار کمکاربردتر هستند خیلی از پیشوندها و‬
‫واژگان منفیساز در متن داستان کوتاه ما پیدا نشدند ولی اگر پیکرههای زبانی طوالنیتری موردبررسی قرار گیرد‬
‫بیشک تعداد بیشتری از منفیسازها مشخص میشود‪.‬‬

You might also like