Professional Documents
Culture Documents
درسگفتارهای فلسفۀ تحلیلی فرزان آگاهی
درسگفتارهای فلسفۀ تحلیلی فرزان آگاهی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مخصوص داوطلبان کنکورهای فلسفه؛ غرب ،اسالمی ،دین ،علم ،تطبیقی ،هنر
زهرا قزلباش) دانشجوی دکتری فلسفۀ غرب دانشگاه تهران(
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جلسۀ یازدهم:
دیدگاههایدیگرآیر
چرخش پوزیتیویستی آیر نسبت به موضوع فلسفه که از کشف حقیقت به کنش انتقادی – تحلیلی
میل میکند نبایستی چندان نوآورانه بوده باشد .اما با این حال با توجه به پیکر نحیف و ضعیف
متافیزیک در آوان قرن بیست ،هر نقدی ولو تکراری میتوانست آن را بطور جدی خدشهدار سازد.
آیر خاطرنشان میسازد که فلسفۀ نظری اگر به معنای کشف حقیقت از اصول و مبادی اولیه لحاظ
شود ،افتادن در مهمالت است و نمیتوان تصور کرد که فیلسوف بتواند حقیقت را به عنوان یک امر
کلّی و جامع بررسی و کشف نماید .زیرا باید چیزی (مثالً همچون یک پرنده) ایستاده در ورای
حقیقت باشد.
پس هیچ عرصه ای از علوم نظری نیست که با تجربه ارتباطی نداشته باشد ،بنابراین برای شناخت
جهان ،علم کافیست و نیازی به فلسفه نیست ،وانگهی فلسفه از علوم دیگر جداست.
آیر با اطمینان پاسخ میدهد که فلسفۀ نظری یا متافیزیک را بطور کامل کنار بگذاریم .در نهایت،
همۀ اثبات ها باید تجربی و حسی باشند و تجربه چه در وجه علمی و چه زندگی روزانه به قدر
کافی کفایت خواهد کرد ،و سپس گریزی به مسئلۀاستقرا که مشکل اصلی یقین در علم بود
میزند و آن را به دلیل اینکه راه حلّی برایش متصوّر نیست مشکلی کاذب میخواند.
بنابراین آیر که بیشک در حین گفتن این سخنان یک دانشمند علوم تجربی (دفاع از تجربۀ
علمی) یا یک فرد عامی (دفاع از شعور عمومی/تجربۀ روزمره) نبوده ،بلکه در مقام یک فیلسوف
چنین گفته ،به ما قاطعانه میگوید که کار فیلسوف و کار فلسفه دیگر بیان حقایق نظری
(افالطون و ارسطو) ،یا اثبات امور بر اساس مبادی اولیه (دکارت) یا ابتنای امور تجربه بر مبادی
پیشینی (کانت) نیست ،بلکه نهایتاً کارش تحلیل {تحلیل زبانی} است .از این روی فلسفه از
متافیزیک جدا میشود و میتوان آن را یکی از شاخههای معرفت بشری دانست ،حال آنکه
متافیزیک چنین خاصیتی نخواهد داشت.
آیر معتقد است که تاریخ فلسفه همزمان تاریخ متافیزیک است اما اینطور نیست که همۀ
فیلسوفان (که از این به بعد باید کارشان را تحلیل بدانیم نه متافیزیک بافی) کارشان متافیزیک
بوده باشد ،بلکه بسیاری از فالسفۀ تجربی عصر جدید در زمرۀ فیلسوفان تحلیلی خواهند بود؛
کسانی مثل هابس ،جان الک ،بارکلی و دیوید هیوم ،بنتام و جان استوارت میل.
آیر ن هایتاً تحلیل را در تعاریف و نتایج صوری آن که بیشتر امری لفظی است نه صرفاً توصیفی
(همچون علم) منحصر میسازد و به همین دلیل فلسفه را در ذیل منطق قرار میدهد؛ منطق
تحلیلزبانی.
بدین طریق فیلسوف ما حساب فلسفۀ تحلیلی را از متافیزیک و علم جدا میکند؛ نتایج تحلیل
فلسفی هر چه باشد سرانجام به نفع ایقان علم و موهوم بودن متافیزیک خواهد بود؛ زیرا گزارههای
علمی با تجربه قابل اثبات هستند و از این حیث ارتباطی با فلسفۀ تحلیلی ندارند .اختالف علم و
فلسفۀ تحلیلی اختالف نوعی است .گزارههای متافیزیک هم همگی مهمل هستند.
آیر در باب تحلیل فلسفی ،بعبارتی روش تحلیل در فلسفه ،که بر اساس آن فیلسوف باید به تعاریف
استعمالی و کاربردی از امور بپردازد نه تعاریف صریح همچون تعریف به جنس و فصل در منطق
ارسطویی ،نظریۀ توصیفی راسل را مثال میزند که بر اساس آن ممکن است دو واژۀ مترادف در دو
جمله ـ طبق ساختار اتمی و ارزش صدق آن جمله ـ معنای یکسانی نداشته باشند و از این نظر
کاربرد واژه در جمله بسیار حائز اهمیت است.
مثالً در گذشته دیدیم که در فرگه زهره = ستارۀ صبحگاهی حاکی از یک مرجع بودند ،اما در
راسل اینطور نبود .زیرا زهره یک نامخاصاست که به تنهایی میتواند حاوی معنا و قابل اشاره
باشد ،اما ستارۀ صبحگاهی یک وصفمختص است که فقط در جمله قادر به ایفای نقش خواهد
بود.
بنابراین آیر اهمیت تحلیل زبانی را در تشخیص امور اینچنینی مهم میداند .مثالً همین نظریۀ
توصیفی راسل کمک می کند که بفهمیم تعابیر متناقضی مثل مربع دایره یا پادشاه کنونی فرانسه
تقرّر وجودی ـ در ذهن یا نفس االمر ـ ندارند (چنانکه متافیزیک قدیم بدان قائل بود) ،بلکه
توصیفاتی هستند که در استعمال زبانی ایجاد شدهاند و فینفسه ارزش صدق ندارند و صرفاً در
گزارههای توصیفی قابل بررسی هستند.
به لطف الهی در جلسۀ بعد به تاریخچهای از حلقۀ وین خواهیم پرداخت.
با احترام.
برتراند راسل
ز.ق ـ فرزانآگاهی
لینک عضویتhttps://t.me/farzan_agahi :