Professional Documents
Culture Documents
یوسف ارفع رحمیان
یوسف ارفع رحمیان
یوسف ارفع رحمیان
لزوم ،يادآوري آنهاست؛ ولي بسياري از مواقع ،مطالب به ذهن سپرده شده به هنگام نياز ،به
ياد نميآيند و به انسان فراموشي دست ميدهد .در اين مقاله ،به مفهوم »حافظه« و انواع آن
و مفهوم »فراموشي« پرداخته شده است .همچنين مراحل حافظه مورد بررسي قرار گرفته
و به روشهاي سنجش حافظه نيز اشاره گرديده ،و در پايان ،به عالل فراموشي و راههاي
تقويت حافظه و راههاي پيشگيري از فراموشي اشاره گرديده است.
.
الف .حافظه
حافظه به عانوان ثبت اطلعاات در ذهن ،اساس و پايه يادگيري را تشكيل ميدهد .اگر حافظه
را از زندگي انسان حذف كنيم قادر به انجام هيچ كاري ،حتي عاموميترين رفتارهاي اختياري،
مثل غذا خوردن ،لباس پوشيدن ،سخن گفتن و مانند آن نخواهد بود .بدون ياري حافظه ،شما
نميتوانيد درباره خودتان بينديشيد؛ زيرا همين مفهوم »خود« مستلزم نوعاي احساس پيوستگي
است كه تنها حافظه ميتواند براي شما فراهم كند.
از »حافظه« تعاريف گوناگوني به عامل آمده است؛ از جمله :حافظه بهخاطرسپاري رويدادها
و اطلعاات و همچنين يادآوري آنهاست .حافظه كنشي است كه
تجارب گذشته را دربر ميگيرد .حافظه رويدادهاي حال را نگهداري ميكند و خاطرات گذشته را
1
به ياد ميآورد.
تاريخچه حافظه
ابينگهاوس ) (Ebbinghausاولين كسي بود كه به طريق عاملي درباره حافظه آزمايشهاي
منظمي انجام داد .او فهرستي از هجاهاي بيمعناي 2زبان آلماني را مشخصكرد و كوشش
نمود آنها را حفظ كند .او در پژوهشهاي خود ،توجه خاصي به قانون »فراواني« )بسامد(
داشت؛ يعني هر چه يك تجربه بيشتر رخ دهد آسانتر به ياد ميآيد .بنابراين ،براي آزمون اين
نظريه ،او به موادي نياز داشت كه با تجربههاي قبلي ارتباطي نداشته باشد تا بتوان تجربههاي
قبلي را كنترل كرد .به همين دليل ،هجاهاي بيمعنا را به كار برد.
نتايج به دست آمده از تحقيقات ابينگهاوس به شرح ذيل هستند:
.1هرقدر مواد آموختني زيادتر گردد زمان لزم براي به خاطر سپردن آن مطالب به صورت
تصاعادي افزايش مييابد .البته اين نسبتها ثابت نيستند؛ يعني اگر فهرست 7كلمهاي 30ثانيه
وقت بگيرد ،فهرست 10كلمهاي 52ثانيه ،فهرست 12كلمهاي 82ثانيه و فهرست 16
كلمهاي 196ثانيه وقت خواهد گرفت.
.2ابينگهاوس ميزان كوشش صرف شده با نگهداري آن مطالب در حافظه را با يكديگر
مرتبط دانست ،به گونهاي كه افراد اگر وقت بيشتري براي يادگيري بگذارند و كندتر بياموزند
و براي آموختن ،مطالب را چندين بار بخوانند ديرتر فراموش ميكنند تا كساني كه به حافظه
خود متتكي هستند و كوشش كمتري مينمايند .البته نوع مطالب آموختني مهم است.
.3فراموشي در ساعاات اوليه يادگيري بيشتر است؛ بدينگونه كه پس از 20دقيقه 42درصد
مطالب ،پس از 9ساعات 64درصد و پس از 31روز 79درصد فراموش شدهاند.
.4يادگيري مطالب با تقسيم وقت ،بهتر صورت ميگيرد تا اينكه مطالب يكدفعه خوانده شوند.
او فهرستي متش ت
كل از 12كلمه بيمعنا را 68بار خواند تا توانست حفظ كند .روز دوم 7بار
خواند تا حفظ شد ،ولي فهرست ديگري مثل فهرست اول را به مدت 3روز خواند و با 38
بار خواندن طي سه روز ،مطالب را حفظ كرد )يعني با تقسيم وقت در 3روز( ،تقريبا 50
درصد صرفهجويي در وقت شد.
.5آموختن مطالب به صورت كلي بهتر از آموختن جزء به جزء است؛ مثل ل براي يادگيري
كتاب روانشناسي تربيتي ،ابتدا بايد آن را يك بار مطالعه كرد تا شناختي كلي به دست آوريم،
3
بعد آن را جزء به جزء بخوانيم.
انواع حافظه
4
سيّ
الف .حافظه ح س
سي ذخيره ميگردند .محتركهاي فيزيكي خارجي مثل ،حرارت ،نور، در اين حافظه ،اطلعاات ح ت
س بينايي ،شنوايي ،و مانند آن دريافت ميشوند وصوت ،و مانند آن به وسيله اندامهاي ح ت
سي ذخيره ميشوند .البته در
ت ح حافظه در كمي قريب يك تا سه ثانيه يعني در مدت زمان
زندگي روزانه ،به بسياري از مسائل توجه نداريم .از اينرو ،آن را به حافظه نميسپاريم.
سي نخستين مرحله خبرپردازي بوده و مهمترين دليل فراموشي اطلعاات از حافظه حافظه ح ت
5
حسي بيتوجهي به آن است.
سي توضيح ميدهد :دستتان را در مقابل صورت نورمن ) (normanمثالهاي ذيل را از حافظه ح ت
خود تكان بدهيد .ردت ضعيفي كه پس از كنار رفتن دست باقي ميماند ـ يعني آثار رويداد اتفاق
سي است .دست خود را مشت كنيد ،به افتاده ـ گواه مشخصي بر وجود يك نظام حافظه ح ت
سرعات دو تا از انگشتانتان را باز كنيد ،دوباره با حداكثر سرعات ممكن دستتان را مشت كنيد.
اگر به دقت نگاه كنيد رتدي از انگشتانتان را خواهيد ديد كه آنقدر دوام ميآورد تا آنها را
شمارش كنيد .دستانتان را به موازات هم در جهت مخالف هم حركت بدهيد .يك بار آنها را به
سرعات در مقابل چشمانتان حركت دهيد ،به احساس ظريف و مبهم حركت وابسته به هر يك
كل از تعداد از ردها توجه كنيد .اين احساس واقعي است .فرض كنيد يك تصوير پيچيده متش ت
زيادي اشيا در مقابل چشمان شما قرار دارد كه بعضي از آنها در جهت حركت عاقربههاي
ساعات و بقيه برخلف جهت عاقربههاي ساعات ميچرخند .تصوير محو ميشود و يك پيكان به
جايي در محل قبلي تصوير اشاره ميكند .شما قادر خواهيد بود جهتي را كه شيء در آن مكان
خاص حركت ميكرد مشخص كنيد .رد ت تصوير براي چندصد هزارم ثانيه پس از محو شدن
تصوير فيزيكي ،باقي ميماند.
6
ب .حافظه كوتاه مدت
اگر اطلعاات مورد توجه و دقت قرار گيرند به حافظه كوتاه مدت وارد ميشوند و براي
حداكثر 30ثانيه ذخيره ميشوند .اطلعاات در اين نوع حافظه به صورت رمز درميآيند .آنها
رمزهاي صوتي ،ديداري يا معنايي هستند؛ بدين معنا كه رمز صوتي يا شنيداري به صدا و رمز
ديداري به تصوير ذهني 7و رمز معنايي به معناي حركات وابستههستند 8.البته رمز شنيداري به
معناي اينكه مطالب تكرار و مرور ذهني شوند از رمزهاي ديگر غالبتر است .اگر بخواهيم از
فراموشي در حافظه كوتاه مدت جلوگيري كنيم بايد اطلعاات را مرتب تكرار كنيم؛ زيرا
گنجايش حافظه كوتاه مدت محدود است و همين امر عالت فراموشي است؛ زيرا اطلعاات
جديد جاي مطالب قبلي را ميگيرند.
صاحبنظران گنجايش حافظه كوتاه مدت را ) 7+2هفت به عالوه ،منهاي دو( ميدانند؛ يعني
دستكم 5حرف يا عادد و حداكثر 9با ميانگين .7گرچه مهمترين عالت فراموشي در حافظه
كوتاه مدت اين است كه با ورود اطلعاات جديد ،به دليل گنجايش كم آن ،اطلعاات قبلي
فراموش ميشود ،اما عادهاي از محققان معتقدند :گذشت زمان هم خود به
خودموجبازبينرفتناطلعااتميگردد.
با توجه به اينكه گنجايش حافظه كوتاه مدت محدود است ،زماني كه اين گنجايش تكميل
ميشود ،اطلعاات قبلي بايد از آن خارج گردند تا اطلعاات تازهاي وارد آن شوند .به اين پديده
»جانشيني اطلعاات« ميگويند .بنابراين ،عاامل مهم فراموش شدن مطالب از حافظه كوتاه
مدت جانشين شدن مطالب جديد با آن مطالب است .از اينرو ،اگر بخواهيم مطلبي را براي
مدتي در حافظه كوتاه مدت نگه داريم ،بايد آن را تكرار كنيم .اين تكرار از ورود مطالب تازه
به اين حافظه جلوگيري به عامل ميآورد و مانع جانشيني مطالب جديد با مطالب موجود در
حافظه ميشود.
روشي كه موجب افزايش ظرفيت حافظه كوتاه مدت ميگردد روش »تقطيع« 9نام دارد.
»تقطيع« به معنايقطعه قطعه كردن اطلعاات و دستهبندي آنهاست؛ مث ل
ل ،اگر بخواهيم اين
حروف را به حافظه بسپاريم به دليل زياد بودن آن با مشكل مواجه هستيم .به فرض ،حروف
»ي ،م ،ا ،ل ،س ،ا ،د ،ا ،ز ،آ ،ه ،ا ،گ ،ش ،ن ،ا ،د« .حال اگر تمام اين حروف را به طور
معكوس به سه قطعه دستهبندي كنيم كلمات دانشگاه آزاد اسلمي به دست ميآيد؛ يعني 16
حرف را در سه قطعه قرار دادهايم ،در حالي كه اگر اين كار را انجام نميداديم قادر به
خواندن آنها نبوديم .بنابراين ،ظرفيت حافظه كوتاه مدت را به مقدار باليي افزايش دادهايم.
يا براي حفظ آثار نظامي گنجوي ،كلمه »ملخها« را ميتوان به كار برد كه شامل حروف اول
)مخزن السرار ،ليلي و مجنون ،خسرو و شيرين ،هفت پيكر،اسرارنامه( است .يا براي به ياد
آوردن دورههاي پادشاهي پيش از اسلم تا اسلم ،واژه »مهساسا« كه حروف اول» ،مادها،
هخامنشيان ،سلوكيان ،اشكانيان ،ساسانيان و اسلم« است كاربرد دارد.
با عانايت به مطالب مطرح شده ،بهتر است معلمان به دانشآموزان فرصت دهند تا آنها
بتوانند مطالب درسي را مرور و تكرار نمايند تا آموختهها دوام و ثبات لزم را به دست آورند،
وگرنه ارائه مطالب جديد در حافظه كوتاه مدت ،مطالب قبلي را محو ميكند.
به حافظه كوتاه مدت ،حافظه »فتعال« هم ميگويند؛ زيرا اين حافظه با اطلعااتي كه به طور
ف تعال در ذهن وجود دارند براي انتقال به حافظه دراز مدت سرو كار دارد .اين حافظه را
ميتوان حافظه »هوشيار« ناميد؛ زيرا فرد از تمام محتواي آن آگاه است.
10
ج .حافظه دراز مدت
مطالبي كه به حافظه كوتاه مدت انتقال داده ميشوند اگر تكرار گردند به حافظه بلند مدت
دنظر نيست، انتقال مييابند ،وگرنه در مدت زمان كمي فراموش ميشوند .البته تكرار صرف م ت
بلكه منظور از تكرار نوعاي ارتباط مطالب جديد با مطالب از قبل آموخته شده است.
بنابراين ،رمزگرداني در حافظه بلند مدت به صورت رمز معنايي است ،برخلف حافظه كوتاه
مدت كه رمزگرداني به صورت رمز ديداري و شنيداري است .براي حافظه بلند مدت ،هيچ
محدوديتي وجود ندارد و هيچگاه حافظه بلندمدت پر نميشود ،تا مثل حافظه كوتاه مدت نياز
به آن باشد كه براي ورود مطالب جديد لزمهاش اين باشد كه مطالب قبلي حذف گردند.
دانشمندان معتقدند :چيزي به نام »فراموشي« در حافظه بلند مدت وجود ندارد ،بلكه بايد
عالل به ياد نيامدن را جستوجو كنيم .لفتوس ) (Loftusدر رابطه با اهميت حافظه بلند مدت
ميگويد :ما همه آگاهيم كه انسانها ميتوانند مقادير هنگفتي اطلعاات ،كلمات ،نامها ،صورتها و
مكانها را به طور دايم يا نيمه دايم در مخزن درازمدت خود ذخيره كنند .بدون مخزن
درازمدت ،چيزي وجود نخواهد داشت؛ نه كتاب ،نه تلويزيون ،نه يادگيري و نه ارتباط؛ زيرا
توانايي يادآوري گذشته است كه به ما امكان ميدهد تا به شكلي پويا با محيط خود كنش
11
متقابل داشته باشيم.
برخي از مطالب به دليل داشتن ارزش زياد ،بدون تكرار و تمرين ،رمزگذاري شده ،در
حافظه بلندمدت نگهداري ميشوند؛ مث ل
ل ،وقتي انسان خبر ارزشمندي را يكباره ميشنود ،هرگز
احتياج به تكرار اين خبر براي جايگزين شدن آن در حافظه بلندمدت ندارد ،بلكه صرف
شنيدن خبر ،خود عاامل جاي گرفتن آن در حافظه بلندمدت است.
بيشتر رويدادهاي مهم ،كه در زندگي تكرار ميشوند ،به حافظه درازمدت انتقال مييابند و
بنابراين ،ميتوان از اين حافظه براي تفسير ،طبقهبندي و پاسخ دادن به تجارب روزانه سود
برد.
تحقيقات انجام شده نشان ميدهند كه اطلعاات موجود در حافظه درازمدت هرگز فراموش
نميشوند؛ زيرا افرادي كه به خواب مصنوعاي رفتهاند خاطرات دوران كودكي فراموش شده
خود را به ياد آوردهاند .بنابراين ،فراموشي به اين دليل است كه وقتي فرد ميخواهد مطلبي
را به ياد آورد نشانهها يا سرنخهاي بازيابي لزم در اختيار فرد نيست.
در كتاب زمينه روانشناسيّ ،تأليف اتكينسون ) (Atkinsonو همكاران ،آزمايشي در اين
زمينه بيان شده است .در اين آزمايش ،از آزمودنيها خواسته شد تا فهرستي طولني از
كلمات گوناگون را حفظ كنند .بعضي از اين كلمات نام حيوانات بودند؛ مانند سگ و گربه ،و
بعضي نام ميوهها بودند؛ مانند سيب و پرتقال .در زمان يادآوري ،آزمودنيها به دو گروه تقسيم
شدند .به يك گروه از آنها )گروه آزمايشي( نشانههاي بازيابي از قبيل حيوان و ميوه داده شد
و به گروه كنترل )گواه( اين نشانهها داده نشد .گروه آزمايشي بيش از گروه كنترل كلمات را
به ياد آوردند .در آزمون بعدي ،وقتي به هر دو گروه نشانههاي بازيابي را دادند ،تعداد كلمات
به ياد آمده در اين دو گروه يكسان بود .بنابراين ،اختلف اوليه بين دو گروه ،در يادآوري
12
كلمات ،به ناتواني گروه گواه در بازيابي اطلعاات نسبت داده شد.
با توجه به مطالب عانوان شده ،نتيجه ميگيريم كه چرا شاگردان در امتحانات تستي عاملكرد
بهتري دارند تا آزمونهاي تشريحي؛ زيرا امتحانات تستي بازشناسي مطالبي هستند كه فرد
ل ،كدام گزينه درست است .او پيشتر گزينه درست را مطالعه كرده و قبل ل مطالعه كرده؛ مث ل
در آزمون تستي زودتر به ياد ميآورد تا هنگامي كه امتحان تشريحي باشد و بخواهد مطالب
قبلي را يادآوري كند؛ زيرا گزينه درستي در اختيار او نيست.
ميشوند: 13
اطلعاات در حافظه دراز مدت براي ذخيرهسازي به سه صورت رمزگرداني
.1حافظه معناييّ :در اين قسمت ،معاني ذخيره ميگردند .براي نمونه ،هنگامي كه در يك
كتاب جملهاي را ميخوانيم معناي آن را حفظ ميكنيم ،نه كلمات يا ويژگيهاي دستوري را كه در
آن جمله به كار رفتهاند.
.2حافظه رويدادي :اين نوع حافظه مربوط به خاطرات فرد از تجارب شخصي خود است
كه شامل رخدادها و اتفاقاتي ميشود كه در زندگي فرد رخ داده و به زمان و مكان خاصي
وابستهاند.
.3حافظه روندي :اين نوع حافظه ،كه روند انجام كاري را شامل ميشود ،مربوط به
فعاليتهاي فيزيكي و جسماني است كه به صورت »محتركّ ـ پاسخ« ذخيره ميشوند .هرقدر
عامل بيشتر تكرار گردد فعاليت خودكار بودن افزايش مييابد .براي نمونه ،اگر براي مدتي
طولني كسي دوچرخه سواري نكرده باشد ،به محض اينكه شروع به اين كار ميكند ،محتركها
پاسخها را فراميخوانند .وقتي دوچرخه به سمت چپ خم ميشود او به طور خودكار ،وزن خود
را به سمت راست ميدهد تا تعادل خود را حفظ كند .از اينرو ،حافظه روندي به دانستن
14
چگونه انجام دادن يك عامل گفته ميشود.
مراحل حافظه
حافظه داراي سه مرحله رمزگرداني 15،اندوزش 16،وبازيابي 17است؛ بدين معنا كه در مرحله
اول ،مطالب بهصورت رمز مورد قبول به حافظه سپرده ميشوند .در
مرحله دوم ،مطالب در حافظه ذخيره و نگهداري ميشوند
و در مرحله سوم ،هنگام نياز ،مطالب از مخزن حافظه فراخوانده ميشوند.
رويكرد پردازش اطلعاات )خبرپردازي( جديدترين ديدگاه در ارتباط با يادگيري است كه
يادگيري انسان را يك »فعاليت مستمر پردازش اطلعاات« ميدانند .بدين منظور ،راههايي را
مطالعه ميكنند كه توسط آنها انسان معلومات را كسب ،ذخيره و يادآوري ميكند .اين نظريه
فرايند پردازش اطلعاات را به كامپيوتر تشبيه ميكند؛ 18همانگونه كه در قرن هفدهم ،ساعات و
ماشينهاي ساده به عانوان الگويي براي شناسايي جهان و ذهن آدمي به كار ميرفتند .در نيمه
ناول قرن بيستم ،با توجه به مطرح شدن ديدگاه رفتارگرايي و آزمايشهاي گوناگو ن
روانشناسان رفتارگرا بر روي حيوانات و تأكيد بر رفتار انسان ،مطالعه فرايندهايذهنيوفكري
مورد توجه چنداني قرار نگرفت.
در نيمه دوم قرن بيستم ،شباهت انسان به ساير حيوانات براي مطالعه فرايندهاي پيچيده
فكري و ذهني گويا نبود .به همين دليل ،با توجه به پيشرفت فناوري و پيدايش رايانه ،الگوي
مناسبي براي توضيح و تبيين ذهن انسان بود.
دمهاي بر نظريههاي يادگيري در اين زمينه چنين مينويسد: هرگنهان ) (Hergenhanدر كتاب مق ت
هم رايانه و هم انسان اطلعاات را از محيط ميگيرند .رايانهها با استفاده از وسايل كارتخواني،
سي 19خود، نوارخواني و مانند آن اين كار را انجام ميدهند ،در حالي كه انسانها از اندامهاي ح ت
براي اين منظور سود ميبرند .در درونرايانه ،اطلعاات رسيده از محيط مورد دستكاري واقع
ميشوند ،به رمز در ميآيند و با اطلعاات ديگري كه از قبل در رايانه ذخيره شدهاند ،تركيب
ميشوند .اين كار توسط فتعال شدن ثبتكنندههاي الكترونيكي انجام ميگيرد .در درون انسان،
اطلعاات مورد دستكاري واقع ميشوند ،به رمز درميآيند و با اطلعاات ديگري كه از قبل در
انسان ذخيره شدهاند ،تركيب ميشوند .اين كار توسط فتعال شدن نورونها انجام ميگيرد .در
نهايت ،رايانه اطلعاات را از طريق تدابير بروندادي ،همانند دورنويسها و چاپگرها ،بيرون
ميدهد .عادهاي ديگر از متخصصان ميگويند :همانگونه كه رايانه داراي سختافزار و نرمافزار
است ،انسان هم داراي چنين ويژگيهايي است .سختافزار رايانه عاواملي مثل ترانزيستورها،
مقاومتها ،مدارهاي الكترونيكي و مانند آن هستند .در انسان هم ماهيچهها ،استخوانها،
مدارهاي عاصبي سختافزار را ميسازند .در رايانه ،نرمافزار شامل برنامههايي است كه از
طريق آنها ،عامليات مختلف را انجام ميدهد .در انسان نرمافزار عابارت است از عاملياتي كه
20
از تجربه آموخته ميشوند مثل صحبت كردن ،نوشتن ،رانندگي و مانند آن.
هايدن ) (Hydenمعتقد است RNA»21» :مولكولياست كه احتمال ل نقش ميانجي شيميايي
حافظه را ايفا ميكند .برخي آزمايشها نشان دادهاند كه » «RNAرا ميتوان از يك جاندار به
جاندار ديگر انتقال داد .تزريق » «RNAاز موشهاي آموزش ديده به موشهاي آموزش نديده
منجر به انتقال پاسخ آموخته شده از موشهاي گروه اول به موشهاي گروه دوم ميشود.
همچنين پنفيلد ) (Penfieldضمن عامل جتراحي بر روي مغز بيماران صرعاي 22،با تحريك
اعاصاب مغزي آنها ،توانستماجراهاي فراموش شده دوران كودكي را به ياد آنها بياورد.
بنابراين ،فرض چنين است كه در ضمن يادگيري ،در ماهيت بيوشيميايي سلولهاي مغز
23
تغييراتي رخ ميدهند.
سنجش حافظه
براي ارزشيابي و اندازهگيري حافظه ،ميتوان از روشهاي ذيل استفاده كرد:
الف .روش يادآوري
در اين روش ،از آزمودني خواسته ميشود تا فهرستي از نامها ،ارقام ،اشكال و تصاوير،
موضوعاها و مانند آنها را حفظ كند و پس از گذشت مدت مشخصي ،آنها را به ياد آورد .تعداد
مطالب به ياد مانده ميتواند درجه حافظه را نشان دهد .البته لزم به ذكر است كه اين
مطالب ياد گرفته شده بايد براي اولين بار باشد كه فرد با آن مواجه ميگردد؛ زيرا اگر با
مطالب قبلي ياد گرفته شده ارتباط داشته باشد پيوند مطالب قبلي با فعلي و كمك گرفتن از
حافظه بلندمدت ،يادآوري را ساده مينمايد .بنابراين ،از مطالب تازه و جديد استفاده ميشود؛
مانند هجاهاي بيمعنا كه ابينگهاوس استفاده ميكرد.
24
ب .روش بازشناسيّ
در اين روش ،به آزمودني مجموعاهاي از ارقام ،نامها ،كلمات ،اشكال ،تصاوير و مانند آن را
نشان ميدهند و پس از مدتي از او ميخواهند در بين مطالب جديد ،چيزهايي را كه ديده است
تشخيص دهد؛ مانند سؤالت تستي در امتحان كه دانشجو بايد گزينه درست را ،كه پيشتر
مطالعه كرده است ،از بين گزينههاي غلط بازشناسي كند.
دد
ج .روش حفظ كردن مج س
دد« از آزمودني خواسته ميشود مطالب ياد گرفته شده در گذشته را در روش »يادگيري مج ت
دوباره بخواند و آنها را به ياد آورد ،گرچه ممكن است قبل ل مطالب را فراموش كرده باشد و
دد آنها را به ياد ميآورد .بنابراين ،مدت زماني كه او صرف به ياد نياورد؛ ولي با مطالعه مج ت
دد كرده به مراتب كمتر از زماني است كه براي اولين بار ميخواست مطالب را يادگيري مج ت
ل
بياموزد .از اينرو ،در مدت زمان صرفهجويي ميشود؛ مثل ،دانشجو مطالب امتحاني را طي
يك نيمسال مطالعه كرده است ،اما شب امتحان آنها را مرور ميكند .مدت زمان صرف شده
در شب امتحان ،كه حالت مرور كردن دارد بسيار كمتر از مرحلهاي است كه براي اولين بار
ميخواند .اگر او براي يادگيري فصل »هوش« كتاب روانشناسي ـ مثل ل ـ براي اولين بار هفت
ساعات وقت صرف كرده بود ،پس از گذشت مدت زماني ـ فرضا چهار سال بعد ـ اگر او
دد اين فصل ،نيازي به صرف بخواهد امتحان كارشناسي ارشد بدهد ،ديگر براي يادگيري مج ت
هفت ساعات وقت نيست .او شايد با يك ساعات بتواند آن را به ياد آورد.
بنابراين ،از طريق درصد مطالب فراموش شده ،كه طي مدت زمان به وجود آمده است،
ميتوان حافظه و فراموشي را سنجيد .براي نمونه ،شما براي يادگيري اشعاري آن را ده بار
ميخوانيد تا كام ل ل حفظ شويد .بعدا كه دوباره ميخواهيد آنها را بخوانيد و به يادآوريد 2بار
ميخوانيد و كل مطالب را به ياد ميآوريد .بنابراين ،مقياس حفظ كردن شما 8است و مقياس
25
فراموشي شما 2؛ يعني 2درصد مطالب ياد گرفته شده خود را فراموش كردهايد.
ب .فراموشيّ
عادهاي از صاحبنظران اعاتقاد دارند كه اصل ل چيزي به نام »فراموشي« وجود ندارد ،بلكه
مطالب در حافظه دراز مدت به طور درست جاي نگرفتهاند و ما توانايي يادآوري آنها را
نداريم .ظرفيت حافظه يكي از موارد تفاوت بين انسان و حيوان است .حافظه انسان
همچون ظرفي داراي خاصيت ارتجاعاي بسيار زياد و نامحدود است .در اين ظرف ،هر چيزي
ريخته شود موجب افزايش حجم آن ميشود و آنچه به »ضعف حافظه« معروف است،
محدوديت ظرفيت حافظه نيست ،بلكه ضعف يادآوري است 26.بنابراين ،اگر مطالب را به
خوبي نياموخته باشيم در يادآوري آنها مشكل خواهيم داشت.
نظريات مربوط به فراموشيّ
در ارتباط با فراموشي ،نظريات گوناگوني وجود دارند كه به اختصار ،به چند نظريه معروف
آن اشاره ميشود:
27
الف .نظريه تداخل
با توجه به اين نظريه ،مطالبي را كه ميآموزيم در يكديگر تداخل نموده ،سبب فراموشي
ميشوند .اين نظريه از معروفترين نظريات مربوط به فراموشي است كه يك يادگيري با
يادگيري ديگر مخلوط ميگردد.
تداخل دو نوع است :تداخل يادگيريهاي قبلي در يادگيريهاي بعدي كه به آن »بازداري
پيشگستر« يا »منع قبلي« 28ميگويند؛ بدين معنا كه يادگيريهاي قبلي مانعيادآوري مطالب جديد
ميگردند .نوع ديگر ،تداخل يادگيريهاي بعدي در يادگيريهاي قبلي است كه در اصطلح،
»بازداري پسگستر« يا »منع بعدي«29گفتهميشود؛ يعني يادگيريهاي بعدي با يادگيريهاي قبلي
تداخل ميكنند و سبب فراموشي مطالب آموخته شده قبلي ميگردند.
براي جلوگيري از تداخل يادگيري ،يكي از روشها رعاايت توالي مناسب مطالب است 30.بدين
منظور ،بايد مطالب شبيه به هم را به دنبال هم ياد نگيريم .روش ديگر براي جلوگيري از
تداخل مطالب ،پرآموزي در يادگيري است؛ بدين صورت كه يادگيري به حد ت سيري )اشباع(
دي مطالب تكرار و مرور گردندكه ديگر تمرين اضافي نتواند موجب بهبود 31برسد و به ح ت
مطالب در يادگيري شود؛ يعني ديگر تمرين اثري بر يادگيري آموختهها ندارد؛ زيرا به حد ت كامل
و كافي مطالب ياد گرفته شده و نيازي به تمرين و تكرار اضافي نيست .از اينرو ،جلوي
تداخل گرفته ميشود.
32
ب .نظريه »روانكاوي«
طبق اين نظريه ،فرد خاطرات ناخوشايند را سركوب ميكند و آنها را به ياد نميآورد و اصل ل
دوست ندارد به ياد آورد؛ چراكه يادآوري آن رويدادهاي ناخوشايند سبب ناراحتي او ميگردد.
بنابراين ،روانكاوان از روش »تداعاي آزاد«) 33بيان آنچه كه به ذهن ميرسد( استفاده
ميكنند.فرويد ميگويد :ما دوست داريم وقايع رنجآور و افكار غيرقابل قبول را از ذهن خود
حذف كنيم؛ زيرا موجب احساس گناه اضطراب و ناراحتي ما ميشوند .بنابراين ،تجارب
ناخوشايند را به قسمت ناخودآگاه ميبريم تا به طريقي سركوب شوند .فرض ميكنيم شخصي
در مكاني عاملي را انجام داده كه ناشايست و خلف بوده است .به همين دليل ،سعي ميكند
از آن محل دور شود يا آن كار نادرست را فراموش كند كه در اين صورت ،سركوب مطالب
34
به دليل ناخوشايند بودن آنها ،مشكلي براي بازيابي به وجود ميآورد.
ج .نظريه مربوط به هيجان
هيجانات ميتوانند به دو طريق مثبت و منفي در بازيابي اطلعاات از حافظه دراز مدت اثر
بگذارند .هيجان مثبت موجب تقويت آموختهها و رويدادها ميگردد و هيجانات منفي موجب
ل ،كسي كه در سينما فيلمي را تماشا ميكند ،اگر در آن زمانفراموشي آنها ميگردند؛ مث ل
سينما آتش بگيرد و همه آنجا را با هيجان خاصي تركّ نمايند ،اين فرد آن فيلم و خاطره را
هميشه در ذهن خواهد داشت؛ زيرا ممكن است آن را چندين بار براي افراد ديگر تعريف
كرده باشد كه همين تكرار ،شرح و توصيف ماجرا ،خود ميتواند موجب عادم فراموشي گردد.
برخي مواقع هيجانات به صورت منفي هستند و اختللي در يادآوري به وجود ميآورند؛ مث ل
ل،
دانشجويي كه امتحان دارد و آمادگي لزم براي امتحان ندارد ،وقتي با سؤال اول امتحان
مواجه ميگردد و آن را دركّ نميكند دچار اضطراب 35ميگردد .حال ممكن است سؤالبعدي
چندان دشوار نباشد ،ولي اضطراب قبلي بر روي او اثر منفي ميگذارد و بدينسان،
وحشتزدگي سراسر وجود او را ميگيرد .در اين صورت ،هيجان منفي ايجاد شده بر حافظه
دانشجو اثر ميگذارد و حتي آن مطالبي را هم كه ميدانست ممكن است نتواند به ياد آورد و
افكار نامطلوبي براي او به وجود ميآيند و توانايي تمركز 36رااز او ميگيرند كه در اين صورت،
تأثير هيجان بر روي حافظه منفي است و موجب فراموشي مطالب ميگردد.
37
د .آمنزيا )ياد زدودگيّ(
»زوال حافظه« در اصطلح »آمنزيا« ناميده ميشود كه نقص عاميق در حافظهبهشمارميآيد.ياد
زدودگي ميتواند پايه زيستي يا روانشناختي داشته باشد .از اينرو ،برخي مواقع مغز دچار
اختلل ميشود و برخي مواقع ريشه آن رواني است كه در پردازش اطلعاات ـ يعني
رمزگرداني ،اندوزش و بازيابي ـ اختلل به وجود ميآيد.
38
ه .نظريه »تحريف«
بر اساس اين نظريه ،هنگامي كه يادگيري صورت ميپذيرد بر روي دستگاه عاصبي اثر ميگذارد
و موجب تغييرات زيستي ميگردد و عالت فراموشي تحريفي است كه در رد يا اثر حافظه به
وجود ميآيد .فرض كنيد داستاني براي افراد خوانده شود ،سپس آنها آن را براي ديگران نقل
كنند .مشاهده ميكنيم كه بسياري از مطالب تغيير يافته است .عاواملي از جمله؛ عادم دقت
كافي ،تمايلت و رغبتها ميتوانند در تحريف حافظه دخالت داشته باشند .بنابراين ،مطالب و
اطلعاات زيادي كه در متن اصلي داستان وجود داشتهاند به دليل تعريف آنها ،برخي مطالب
فراموش ميگردند.
و .گذشت زمان
يكي از قديميترين نظريههاي فراموشي »گذشت زمان« است؛ به اين معنا كه وقتي چيزي
آموخته ميشود و به حافظه سپرده ميشود ،پس از مدتي چون به كار نرفته است ،فراموش
ميگردد.
جابربن حيان از امام جعفر صادق عاليهالسلمپرسيد :چرا انسان در پيري كم حافظه ميشود؟
امام صادق عاليهالسلمفرمودند :اين مسئله همگاني نيست .آنچه فراموشي ميآورد به كار
نينداختن نيروي يادسپاري است؛ زيرا نيروي يادگيري چون ديگر نيروهاي بدن انسان ،بايد به
كار گرفته شود تا توانمند گردد .جوان هم اگر حافظه خود را نشناسد و به خوبي از آن بهره
39
نگيرد به ضعف حافظه دچار ميگردد.
صرف گذشتن زمان عاامل فراموشي نيست؛ زيرا بسياري از افراد بينا ،كه بعدتر نابينا البته ن
گشتهاند ،بدون آنكه از آموختههاي بينايي خود استفاده نمايند ،از فردي كه نابيناي مادرزاد
است كام ل ل قابل تشخيص هستند ،به گونهاي كه اگر كودكي در دو سال اول زندگي بينايي
طبيعي داشته باشد و سپس كور شود ،همه آثار بينايي را ،كه پيشتر ياد گرفته است از دست
ميدهد و هنگام رشد ،از يك نفر كور مادرزاد ديگر ،قابل تشخيص نيست .بنابراين ،يادگيري
بينايي اوليه نقضپذير است و فراموشي از طريق عادم استفاده از آثار حافظه ،رخ ميدهد .از
س بينايي خود را براي مدتي طولني نظر باليني نيز معلوم شده است كه وقتي آدمي ح ت
داشته باشد سپس اگر كور شود ،اثرات آن از بين نميرود .اگر كودكّ تا سن چهار يا پنج
سالگي كور نشود ،يادگيري جايگزين ميشود و عادم استفاده از آنچه ياد گرفته شده است ،اثر
كمي دارد يا اص ل ل اثري ندارد .در اين شرايط ،آزمودني هرگز مانند كور مادرزاد نخواهد شد.
دنظر قرار گيرد. 40البته گذشت زمان به عانوان يك عاامل فراموشي ،بايد م ت
گيج ) (Gageو برلينر ) (Berlinerدر كتاب روانشناسي پرورشي خود ،از »فراموشي« به ن
حسن بزرگ ياد ميكنند .آنها معتقدند :فراموشي خود نعمت بزرگي است .بدون عانوان يك ح
فراموشي ،ذهنمان به طرزي وحشتناكّ ،به صورت مخزني پر از چيزهاي درهم و برهم
درميآيد .اما همه اطلعااتي را كه روزانه دريافت ميكنيم ،نميخواهيم در حافظهمان نگه داريم.
افراد براي ادامه حيات خود ،لزم است بيشتر آنچه را در ابتدا پردازش ميكنند ،فراموش
نمايند .اين مسئله ميتواند براي معلمان مشكلآفرين باشد؛ زيرا اگر فكر ميكنيم اطلعااتي را
كه آموزش ميدهيم ارزش يادداري 41در ذهن را دارند،پس بايد با جريان طبيعي فراموشي
مبارزه كنيم .مشكل موقعي به وجود ميآيد كه ميخواهيم مطالبي را به ياد آوريم ،اما از انجام
آن ناتوانيم .البته بسياري از مطالبي را كه به ياد نميآوريم به اين دليل است كه به درستي از
حافظه كوتاه مدت به حافظه دراز مدت رمزگرداني واندوزش نشدهاند.
به نظر روانشناسان »گشتالت« ،هر تجربهاي را كه فرد كسب ميكند يك »رد ت ياد« از خود به
جاي ميگذارد و با اضافه شدن تجارب مشابه ،اين رد ياد نيرومند ميشود .بنابراين ،حافظه يك
فرايند ف تعال است كه به واسطه تجربه تغيير ميكند و تجربههاي بعدي را تغيير ميدهد .در
ارتباط با فراموشي ،تحقيقات وسيعي توسط روانشناسان انجام گرفته است كه نتايج آن به
اختصار ،شامل موارد ذيل ميشود:
و حركتيدارند ،نسبت به مطالب حفظي ديرتر فراموش 42
.1مهارتهاوعاادتهاييكه جنبه عاملي
ميشوند.
.2فراموشي در ابتدا بسيار سريع است ،ولي با گذشت زمان ،از سرعات فراموشي كاسته
ميشود .البته اين مسئله به ماهيت موضوع يادگيري ،فهم و دركّ مطالب و روش حفظ كردن
43بستگي دارد.
.3بين افراد از نظر حفظ كردن ،تفاوتهاي فردي وجود دارد كه موجب ميگردد برخي به
سرعات فراموش كنند و برخي ديگر با كندي و مقدار كم فراموش كنند.
.4موضوعااتي را كه معنا و مفهوم خاصي برايمان داشته باشند ديرتر از مطالب بيمعنا
فراموش ميكنيم.
.5اين طرز تفكر كه افرادي زودتر فراموش ميكنند كه زودتر حفظ ميكنند مورد قبول
روانشناسان نيست؛ زيرا اين مسئله به دقت ،تمركز و توجه افراد بستگي دارد؛ چه بسا
كساني زودتر حفظ ميكنند ،ولي ممكن است كمتر توجه و دقت داشته باشند و زياد به
حافظه خود اعاتماد و تكيه كنند كه اين خود موجب ميشود تكرار نكنند و در نتيجه ،زودتر
فراموش كنند .بعكس ،كساني كه ديرتر حفظ ميكنند از ترس فراموشي ،بيشتر تكرار ميكنند.
بنابراين ،ممكن است ديرتر هم فراموش كنند.
.6فعاليتي را كه شخص پس از يادگيري آموختهها انجام ميدهد ميتواند در فراموشي دخالت
ل ،دانشجويي كه پس از فارغالتحصيلي شغل مناسب با رشته خود را به دست داشته باشد؛ مث ل
نياورد و شغل ديگري را كه تناسبي با رشته تحصيلي او ندارد انتخاب كند ،طبيعي است كه
مطالب يادگرفته شده قبلي را زودتر فراموش ميكند.
.7پس از يادگيري ،اگر فرد استراحت كند مطالب بهتر در ذهن او جاي ميگيرند تا فردي كه
بدون استراحت و پيوسته بخواهد مطالب را به ذهن خود بسپارد.
.8تازگي موضوع ميتواند موجب يادآوري سادهتر گردد؛ مث ل
ل ،افرادي را كه جديدا با آنها آشنا
شدهايم زودتر به ياد ميآوريم.
.9اگر مطالب داراي بار هيجاني مثبت باشند بهتر در ذهن جاي ميگيرند و ديرتر فراموش
ل ،دانشجو پس از گذشت سالها تحصيل ،از درس »روانشناسي تربيتي« نمره ميشوند؛ مث ل
بيست بگيرد!
. 10گرايشها ،افكار و تمايلت فرد ديرتر از معلومات و رويدادها فراموش ميشوند؛ مث ل
ل،
ممكن است دانشجو مطالب درسي را فراموش كند ،اما نگرش مثبتي را كه به دانشگاه دارد
هرگز فراموش نكند؛ زيرا هنگامي كه او ميخواست وارد دانشگاه شود عالقه خاصي به وارد
شدن در دانشگاه داشت و با ذوق و عالقه خاصي به دانشگاه راه يافت كه هيچگاه آن نگرش
مثبت را فراموش نميكند؛ ولي ممكن است به دروس عالقه چنداني نداشته و به دليل
مشكلت عاديده ،مطالب درسي را فراموش كرده باشد؛ اما خاطرات دوران دانشگاهي خود
را هرگز فراموش نكند.
ج .تمركز حواس
»تمركز« حالتي است كه در آن از ميان آراء و افكار گوناگون شخص ،يك فكر در مركز قرار
ميگيرد و ديگر افكار و آراء او نسبت به آن فكر ،جنبه پيراموني دارند .بنا به تعريفي ديگر،
»تمركز حواس« يعني توانايي ثابت نگه داشتن توجه و دقت روي موضوع يا كاري كه به ميل
و اراده انتخاب شده است و مانع شدن از اينكه دقت و توجه به سوي موضوعاات ديگر
منحرف شود .بر اين مبنا ،از ميان همه تصاوير و افكاري كه ممكن است در ذهن شخص
يافت شوند ،او افكاري را انتخاب ميكند كه وي را به سوي موضوعاات مطلوب هدايت ميكنند
44
و افكاري كه او را ازموضوعامطلوب دور ميكنند ،كنار ميگذارد.
عاواملي از قبيل بيعلقگي ،دلزدگي ،حواسپرتي 45،و به خواب و خيال فرورفتن سببكاهش
تمركز حواس ميشوند .تمركز حواس نقشي كليدي در مطالعه دارد و بدون آن ممكن است
فرد ساعاتها وقت بگذارد ،مطلبي را مطالعه كند ولي چيزي از آن نفهمد ،در حالي كه با نيم
ساعات تمركز ،شايد ميتوانست مطالب را بياموزد .كليد اساسي به وجود آمدن تمركز حواس
به كار گرفتن فنوني است كه ياد گيرنده را در ضمن مطالعه فتعال ميسازند و موجب ايجاد
واكنش 46هنگام مطالعه ميشوند .اين فنون عابارتند از:
الف .سؤال كردن :يادگيرنده را هدايت ميكند كه از طريق آن ،به جستوجو بپردازد و آن را
به دست آورد.
ب .استنباط كردن :حاصل نتايج و بررسيهايي است كه مطالعه كننده از مطالب ميگيرد.
سمّ كردن :به كار بردن حواس مطالعهكننده كه در حقيقت ،به كلمات نويسنده جان
ج .تج س
ميدهد.
د .علمتگذاري 47:با عالمتگذاري و حاشيهنويسي،يادگيرنده فعاليت ميكند تا درباره ساختمان
مطالب مورد مطالعه تصميم بگيرد.
ه .ربط دادن :يادگيرنده در اين قسمت ،مطالب نويسنده را با مطالبي كه از قبل مطالعه
كرده است ،ارتباط ميدهد.
و .عبارتخوانيّ :فراگير در اين مرحله ،با سرعات مطالب را ميخواند كه ذهن او از حالت
فتعال بودن بازنماند تا احساس دلزدگي ايجاد نگردد.
48
حواس پرتيّ
انواع حواس پرتيّ
دو نوع حواس پرتي را ميتوان نام برد كه هنگام مطالعه ،يادگيرنده را با مشكل مواجه
ميسازند:
.1حواس پرتيّ درونيّ :اين نوع حواس پرتي شامل افكار و انديشههايي است كه هنگام
مطالعه ذهن فراگير را به خود جلب ميكنند و مانع مطالعه او ميگردند؛ مثل نگراني در مورد
مشكلت شخصي ،شغلي ،اقتصادي ،اجتماعاي و انواع خيالپردازيها.
.2حواس پرتيّ بيرونيّ :عاواملي كه از بيرون مزاحم يادگيرنده هستند؛ مانند سر و صدا
در محيط ،نور كم يا خيلي زياد ،سردي يا گرمي نامناسب.
عوامل رفع حواسپرتيّ
براي رفع حواس پرتي ،بايد انگيزه كافي نسبت به مطالعه داشت و براي رفع مسائل و
مشكلت دروني ،برنامهريزي نمود؛ محيط مساعاد و مناسبي را براي مطالعه انتخاب كرد؛
مانند محيط كتابخانه براي مطالعه ،و حتما بايد برنامهريزي نمود .در اتخاذ تصميم و برنامه،
بايد عاواملي را مد ت نظر قرار داد تا به اهداف رسيد .عاواملي كه ميتوانند در اين زمينه راهگشا
باشند عابارتند از:
الف .برنامهريزي واقعبينانه :مدت زماني كه براي انجام كاري در نظر ميگيريد مناسب
ل ،كار زيادي را براي وقت محدودي تنظيم نكنيد كه بعدتر بر اثر كمي وقت نتوانيدباشد؛ مث ل
آن را به انجام برسانيد و بعد هم نااميد شويد.
ب .پيشبينيّ امور غير منتظره :برخي مواقع ممكن است عاوامل و كارهاي ناخواستهاي
به وجود آيند كه مانع تحقق اهداف فرد گردند .بنابراين ،در برنامه مطالعه ،حتما بايد پيشبيني
عاوامل غيرمترتقبهاي را نمود و وقتي را هم براي آن در نظر گرفت.
ج .تقسيمّ زمان :براي مطالعه از نظر زمان بندي ،بايد دقت لزم را به عامل آورد و وقت
ل ،به جاي اينكه شش ساعات در يك شب مطالعه كنيد ،بهتر است مطالعه را تقسيم كرد؛ مث ل
در شش شب ،هر شب يك ساعات مطالعه كنيد.
د .عدم مطالعه مطالب مشابه :با توجه به اصول يادگيري ،هرگاه مطالب مورد مطالعه
به يكديگر زياد شباهت دارند ،براي جلوگيري از اشتباه به خاطر شباهت مطالب ،سعي شود
آنها همزمان با يكديگر مطالعه نشوند.
ه .استفاده از وقت مناسب :براي يادگيري ،بهتر است از ساعاات استفاده بهينه شود؛
مث ل
ل ،ساعاات اوليه پس از استراحت ،براي يادگيري مناسبتر است تا آخر وقت كه فرد خسته
است.
نكاتيّ براي به خاطرسپاري بهتر
.1داشتن هدف :اگر هدف يادگيرنده مشخص و معلوم باشد ،مطالب بهتر آموخته ميشود؛
زيرا او ميداند چه مطلبي را براي چه هدفي ميآموزد» .هدف« به معناي نقطه پاياني ،يعني:
غايت ،نهايت ،مطلوب ،آرمان ،آرزو ،مقصد و مقصود ميباشد .حال اگر فردي كه مطلبي را
ميخواند هدف خاصي نداشته باشد خواندن او سطحي است؛ مانند اينكه روزنامه بخواند و زود
رد شود .ولي اگر آن مطالب را بخواهد امتحان بدهد و هدفش يادگيري باشد با دقت ،توجه و
تمركز خاصي مطالب را ميخواند؛ زيرا هدفش امتحان دادن و موفق شدن است ،پس مطالب
را بهتر به ذهن ميسپارد.
.2آمادگيّ 49:فراگير براي آموزش مطلب ،بايد از نظرجسمي و رواني آمادگي لزم را
داشته باشد .اين مسئله مورد تأكيد پياژه ) (Piagetو ثراندايك) (Thorndikeو ديگر روانشناسان
است .ثراندايك قانون »آمادگي« را در كتاب ماهيت اصليّ انسان 50به گونه ذيل بيان
ميكند:
الف .وقتي كه شخص آماده است تا عاملي را انجام دهد ،انجام آن عامل موجب خشنودياش
ميشود.
ب .وقتي كه شخصي آماده است تا عاملي را انجام دهد انجام ندادن آن عامل موجب
ناخشنودياش ميشود.
ج .وقتي شخص آماده نيست تا عاملي را انجام دهد ،مجبور كردن او به انجام آن عامل،
موجب ناخشنودياش ميشود.
بنابراين ،يك كودكّ عاقبمانده آمادگي ذهني و رواني لزم را براي اينكه رياضيدان شود ،ندارد و
تلش در اين زمينه بيهوده است؛ چراكه آمادگي رواني مد ت نظر قرار نگرفته است .يا اينكه يك
نابينا بخواهد راننده ماهري شود ،چون آمادگي جسمي لزم ندارد ،اين خواستهاش قابل تحقق
نيست .پس براي آموختن و به خاطر سپردن ،به آمادگي جسمي و رواني نياز است.
.3انگيزه و علقه :اگر فراگير براي يادگيري ميل و رغبت داشته و دقت ،توجه و تمركز بر
روي مطالب داشته باشد ،بهتر و سريعتر ميآموزد .در غير اين صورت ،اگر تمام امكانات
تربيتي هم آماده باشند و او عالقهاي نداشته باشد چيزي آموخته نميشود.
.4اصل »فعاليت« :فراگير براي آموختن مطالب ،بايد فتعال باشد و از حالت سستي،
تنبلي و بيتفاوتي بيرون آيد .معلم بايد با فتعال نگه داشتن دانشآموزان ،آنها را در فعاليتهاي
كلسي مشاركت دهد و نظام تدريس را از حالت معلممدار به صورت متعتلممدار درآورد.
ن كمال الدين طلب العلم و العمل حضرت عالي عاليهالسلمميفرمايند» :اتيها الناس! اعالموا ا ت
به«؛ 51اي مردم! بدانيد كمال ايمان آموختن عالم و عامل بدان است .بنابراين ،اگر در آموختن
مطالب ،فعاليت و عامل كردن به آنها وجود نداشته باشد مطالب فراموش ميگردند.
.5دقت و تمركز :معلم بايد دقت دانشآموزان را مورد توجه قرار دهد و فراگير افكار خود
را بر روي مطلب متمركز سازد و حواس او معطوف به درس باشد .در غير اين صورت،
شاگرد چيزي را به ذهن نسپرده و وقت او تلف گرديده؛ زيرا براي به خاطرسپاري ،تمركز
حواس لزم و ضروري است.
.6ارتباط مطالب :اگر مطالب درسي با يكديگر ارتباط داشته باشند فراگير مطالب را
بهتر ميآموزد و اين انسجام منطقي بين دروس كمكي است تا دانشآموز شناخت بهتري را به
دست آورد .همچنين سعي شود بين مطالب جديد با معلومات قبلي ارتباط برقرار شود.
.7تمرين و تكرار :هرقدر مطالب بيشتر مورد تمرين قرار گيرند بهتر در ذهن جاي ميگيرند
و ديرتر فراموش ميشوند .قانون »تمرين و تكرار« يكي از قوانيني است كه ثراندايك آن را
مطرح نمود؛ زيرا تكرار مطالب موجب دوام و ثبات آموختهها ميگردد.
.8اعتماد به نفس :براي رسيدن به اهداف در زندگي ،بايد به موفقيت ايمان داشت؛ زيرا
شك و ترديد نسبت به خود و بيان اينكه »حافظهام ضعيف شده«» ،ستنم بال رفته است«،
»حافظهام ياري نميكند« و مانند آن آغاز تنبلي و سستي است و شخص در اين صورت ،به
خود تلقين ميكند كه از عاهده انجام كاري برنميآيد .بنابراين ،اولين قدم »اعاتماد به نفس
است« تا حافظه تقويت گردد.
.9استراحت :هنگامي كه فرد ميخواهد مطلبي را بياموزد نبايد خسته باشد .از اينرو،
بسياري از افراد معتقدند :وقتي از خواب بيدار ميشويم و ذهن استراحت لزم را نموده،
بهترين وقت مطالعه است .البته تفاوتهاي زيادي بين افراد در اين زمينه وجود دارد ،ولي
استراحت را نبايد از ياد برد و حتي پس از مطالعه هم استراحت لزم است؛ زيرا يادگيري با
فاصله طي تحقيقات به عامل آمده ،بهتر از يادگيري فشرده و بدون استراحت است.
.10آرامش :براي به خاطر سپردن مطالب ،دوري از تنش و اضطراب بسيار مهم است؛
زيرا اضطراب عالوه بر فراموشي ،بهداشت رواني فرد را به خطر مياندازد .بنابراين ،بايد به
دور از هيجان ،به مطالعه پرداخت.
.11برنامهريزي :براي اينكه به مطالعه دقيق بپردازيم ،بايد از قبل برنامهريزي كنيم تا در
وقتي مناسب و در مكاني مطلوب با دقت و تمركز و آمادگي ذهني ،اقدام نماييم .نظم در
مطالعهموجبميشودمطالبرابهتربهذهنبسپاريم.
س
.12وسايل كمك آموزشيّ :با توجه به اينكه عاموما يادگيري انسان از طريق دو ح ت
»بينايي« و »شنوايي« صورت ميگيرد ،بخصوص اينكه حافظه بينايي بيشتر افراد از حافظه
شنوايي قويتر است ،بدينروي ،مطلوب است از وسايلي كه از طريق بينايي مطالب را به
ذهن ميسپارند بيشتر استفاده گردد؛ مثل فيلم ،تصوير ،نقشه و مانند آنها .براي به
خاطرسپاري مطلوب ،بايد شاگردان را تحريك و تهييج كرد .رسانههاي كمك آموزشي بهتر
صرف شنيدن، موجب انگيزه و جلب توجه شاگردان نسبت به درس ميگردند .متعتلمان با ن
مطالب درسي را خوب نميآموزند؛ زيرا عاوامل متعددي موجب حواسپرتي آنان ميگردند.
بنابراين ،استفاده از وسايل و ابزارهاي كمك آموزشي اين امكان را به وجود ميآورد كه
شاگردان عالوه بر شنيدن سخنان مرتبي ،به مشاهده عايني مطالب نيز بپردازند .بنابراين،
52
استفاده از وسايل كمك آموزشي موجب دوام و ثبات آموختهها ميگردد.
آنچه يك ديدن كند ادراكّ آنسالها نتوان نمودن با بيان.
.13تصويرسازي ذهنيّ 53:هنگامي كه مطالب خواندهميشوند بهتر است براي به
خاطرسپردن آنها ،از »تصويرسازي ذهني« استفاده گردد تا مدتهاي زيادي آن مطالب در ذهن
ل ،وقتي ميخوانيم در جنگل حيوانات وحشي وجود دارند ،تصور كنيم كه در باقي بمانند؛ مث ل
جنگل هستيم و يك حيوان وحشي را شكار نمودهايم و يا وقتي كلمه »شير« را به كار ميبريم
سم كنيم.
شكل آن را در ذهن خود مج ت
.14استفاده از حواس گوناگون :هنگامي كه ميخواهيد مطالبي را بياموزيد ،صرفا از
س بينايي استفاده نكنيد .به كار بردن چند حس موجب دوام آموختهها ميگردد؛ مث ل
ل ،با چشم ح ت
بخوانيم ،مطالب را با صداي بلند تكرار كنيم ،و مطالب كليدي را يادداشت كنيم.
.15فهميدن به جاي حفظ كردن :اگر مطالب را خوب دركّ كنيم بهتر ميتوانيم آنها را به
ذهن خود بسپاريم تا اينكه به صورت حافظه طوطيوار بخواهيم آنها را حفظ كنيم .از اينرو،
دركّ و شناخت مطالب موجب ميشود تا بهتر يادآوري شوند؛ زيرا رمزگرداني مطالب در
حافظه بلندمدت به صورت معنايي است؛ يعني هنگامي كه معناي مطلب به خوبي دركّ نگردد
به شكل درستي در حافظه بلندمدت ،رمزگرداني و اندوزش نميگردد و زود فراموش
ميشود .آزوبل) (Ausubelميگويد» :مطالب معنادار« به مطالبي گفته ميشود كه يادگيرنده
بتواند بين آنها و مطالبي كه قبل ل آموخته است ،نوعاي رابطه برقرار نمايد .بنابراين» ،دركّ
فهم« يعني :معنادار كردن مطالبي كه موجب يادگيري بهتر در حافظه ميگردند.
يادآوري ميشود كه اگر هدف از تحصيل صرفا به ياد سپردن اطلعاات براي اخذ مدركّ يا گذر
از پايهاي به پايه ديگر باشد ،چنين رويكردي به حافظه و اينگونه به يادسپاري مردود است.
ولي اگر هدف اين است كه از اطلعاات به ذهن سپرده شده براي انواعاي از عامليات ذهني
استفاده شود ،چنين هدفي عااقلنه و منطقي است .عامليات ذهني در انسان شامل عاواملي
است همچون :استدلل ،تجزيه و تحليل ،استنباط ،تفسير و تحليل ،انتقال و مانند آن .افزون
بر اين ،انسانها با سپردن اطلعاات به حافظه ،زمنيههاي ختلقيت را ايجاد ميكنند.
پرورشدهندگان ختلقيت بر اين باورند كه هر قدر انسان در حافظه خود ،اطلعاات را بيشتر به
صورت معنادار اندوخته باشد ،بر ميزان ختلقيت او افزوده ميشود .بنابراين ،هدف اساسي
54
فهميدن مطالب و معنادار كردن اطلعااتدريافتيدر حافظه و انتقال مطلوب آنهاست.
در متون اسلمي نيز براي تقويت حافظه و عادم فراموشي مطالب زيادي بيان شده است.
براي نمونه ،در مفاتيحالجنان ،به بهداشت جسمي و رواني در اين زمينه توجه خاصي شده
است؛ مث ل
ل ،براي افزايش حافظه در بعد رواني به خواندن قرآن و روزه گرفتن ،و در بعد
55
جسماني ،به خوردن عاسل و عادس توصيه شدهاست.
نتيجهگيري
با عانايت به مطالب عانوان شده در زمينه حافظه و فراموشي ،ميتوان نتيجه گرفت كه براي
ثبت و ضبط اطلعاات در ذهن ،سه مرحله صورت ميگيرد :ابتدا مطالب رمزگرداني شده ،بعد
ذخيره ميگردند و در نهايت ،هنگام نياز ،بازيابي ميشوند .برخي مواقع مطالب هنگام نياز ،به
ذهن نميآيند و فراموشي به فرد دست ميدهد كه ميتواند به دليل تداخل مطالب ،گذشت
زمان ،هيجانات منفي ،خاطرات ناخوشايند و يا زوال حافظه باشد .بنابراين ،براي جلوگيري از
فراموشي ،بايد به نكاتي توجه كرد؛ از جمله :داشتن هدف ،آمادگي ،انگيزه ،فعاليت ،دقت و
تمركز ،ارتباط مطالب ،تمرين و تكرار ،اعاتماد به نفس ،استراحت ،آرامش ،برنامهريزي،
استفاده از وسايل كمك آموزشي ،تصويرسازي ذهني ،استفاده از حواس گوناگون ،و فهميدن
به جاي حفظ كردن .در ضمن ،بايد به بهداشت جسمي و رواني در جهت حفظ مطالب و
جلوگيري از فراموشي عانايت داشت.