یوسف ارفع رحمیان

You might also like

You are on page 1of 13

‫»حافظه« به عانوان يكي از استعدادهاي خدادادي‪ ،‬براي ثبت و ذخيره اطلعاات و در صورت‬

‫لزوم‪ ،‬يادآوري آنهاست؛ ولي بسياري از مواقع‪ ،‬مطالب به ذهن سپرده شده به هنگام نياز‪ ،‬به‬
‫ياد نميآ‏يند و به انسان فراموشي دست ميدهد‪ .‬در اين مقاله‪ ،‬به مفهوم »حافظه« و انواع آن‬
‫و مفهوم »فراموشي« پرداخته شده است‪ .‬همچنين مراحل حافظه مورد بررسي قرار گرفته‬
‫و به روشهاي سنجش حافظه نيز اشاره گرديده‪ ،‬و در پايان‪ ،‬به عالل فراموشي و راههاي‬
‫تقويت حافظه و راههاي پيشگيري از فراموشي اشاره گرديده است‪.‬‬
‫‪.‬‬
‫الف‪ .‬حافظه‬
‫حافظه به عانوان ثبت اطلعاات در ذهن‪ ،‬اساس و پايه يادگيري را تشكيل ميدهد‪ .‬اگر حافظه‬
‫را از زندگي انسان حذف كنيم قادر به انجام هيچ كاري‪ ،‬حتي عاموميترين رفتارهاي اختياري‪،‬‬
‫مثل غذا خوردن‪ ،‬لباس پوشيدن‪ ،‬سخن گفتن و مانند آن نخواهد بود‪ .‬بدون ياري حافظه‪ ،‬شما‬
‫نميتوانيد درباره خودتان بينديشيد؛ زيرا همين مفهوم »خود« مستلزم نوعاي احساس پيوستگي‬
‫است كه تنها حافظه ميتواند براي شما فراهم كند‪.‬‬
‫از »حافظه« تعاريف گوناگوني به عامل آمده است؛ از جمله‪ :‬حافظه بهخاطرسپاري رويدادها‬
‫و اطلعاات و همچنين يادآوري آنهاست‪ .‬حافظه كنشي است كه‬
‫تجارب گذشته را دربر ميگيرد‪ .‬حافظه رويدادهاي حال را نگهداري ميكند و خاطرات گذشته را‬
‫‪1‬‬
‫به ياد ميآ‏ورد‪.‬‬
‫تاريخچه حافظه‬
‫ابينگهاوس )‪ (Ebbinghaus‬اولين كسي بود كه به طريق عاملي درباره حافظه آزمايشهاي‬
‫منظمي انجام داد‪ .‬او فهرستي از هجاهاي بيمعناي ‪ 2‬زبان آلماني را مشخصكرد و كوشش‬
‫نمود آنها را حفظ كند‪ .‬او در پژوهشهاي خود‪ ،‬توجه خاصي به قانون »فراواني« )بسامد(‬
‫داشت؛ يعني هر چه يك تجربه بيشتر رخ دهد آسانتر به ياد ميآ‏يد‪ .‬بنابراين‪ ،‬براي آزمون اين‬
‫نظريه‪ ،‬او به موادي نياز داشت كه با تجربههاي قبلي ارتباطي نداشته باشد تا بتوان تجربههاي‬
‫قبلي را كنترل كرد‪ .‬به همين دليل‪ ،‬هجاهاي بيمعنا را به كار برد‪.‬‬
‫نتايج به دست آمده از تحقيقات ابينگهاوس به شرح ذيل هستند‪:‬‬
‫‪ .1‬هرقدر مواد آموختني زيادتر گردد زمان لزم براي به خاطر سپردن آن مطالب به صورت‬
‫تصاعادي افزايش مييابد‪ .‬البته اين نسبتها ثابت نيستند؛ يعني اگر فهرست ‪ 7‬كلمهاي ‪ 30‬ثانيه‬
‫وقت بگيرد‪ ،‬فهرست ‪ 10‬كلمهاي ‪ 52‬ثانيه‪ ،‬فهرست ‪ 12‬كلمهاي ‪ 82‬ثانيه و فهرست ‪16‬‬
‫كلمهاي ‪ 196‬ثانيه وقت خواهد گرفت‪.‬‬
‫‪ .2‬ابينگهاوس ميزان كوشش صرف شده با نگهداري آن مطالب در حافظه را با يكديگر‬
‫مرتبط دانست‪ ،‬به گونهاي كه افراد اگر وقت بيشتري براي يادگيري بگذارند و كندتر بياموزند‬
‫و براي آموختن‪ ،‬مطالب را چندين بار بخوانند ديرتر فراموش ميكنند تا كساني كه به حافظه‬
‫خود متتكي هستند و كوشش كمتري مينمايند‪ .‬البته نوع مطالب آموختني مهم است‪.‬‬
‫‪ .3‬فراموشي در ساعاات اوليه يادگيري بيشتر است؛ بدينگونه كه پس از ‪ 20‬دقيقه ‪ 42‬درصد‬
‫مطالب‪ ،‬پس از ‪ 9‬ساعات ‪ 64‬درصد و پس از ‪ 31‬روز ‪ 79‬درصد فراموش شدهاند‪.‬‬
‫‪ .4‬يادگيري مطالب با تقسيم وقت‪ ،‬بهتر صورت ميگيرد تا اينكه مطالب يكدفعه خوانده شوند‪.‬‬
‫او فهرستي متش ت‬
‫كل از ‪ 12‬كلمه بيمعنا را ‪ 68‬بار خواند تا توانست حفظ كند‪ .‬روز دوم ‪ 7‬بار‬
‫خواند تا حفظ شد‪ ،‬ولي فهرست ديگري مثل فهرست اول را به مدت ‪ 3‬روز خواند و با ‪38‬‬
‫بار خواندن طي سه روز‪ ،‬مطالب را حفظ كرد )يعني با تقسيم وقت در ‪ 3‬روز(‪ ،‬تقريبا ‪50‬‬
‫درصد صرفهجويي در وقت شد‪.‬‬
‫‪ .5‬آموختن مطالب به صورت كلي بهتر از آموختن جزء به جزء است؛ مثل ل براي يادگيري‬
‫كتاب روانشناسي تربيتي‪ ،‬ابتدا بايد آن را يك بار مطالعه كرد تا شناختي كلي به دست آوريم‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫بعد آن را جزء به جزء بخوانيم‪.‬‬
‫انواع حافظه‬
‫‪4‬‬
‫سيّ‬
‫الف‪ .‬حافظه ح س‬
‫سي ذخيره ميگردند‪ .‬محتركهاي فيزيكي خارجي مثل‪ ،‬حرارت‪ ،‬نور‪،‬‬ ‫در اين حافظه‪ ،‬اطلعاات ح ت‬
‫س بينايي‪ ،‬شنوايي‪ ،‬و مانند آن دريافت ميشوند و‬‫صوت‪ ،‬و مانند آن به وسيله اندامهاي ح ت‬
‫سي ذخيره ميشوند‪ .‬البته در‬
‫ت‬ ‫ح‬ ‫حافظه‬ ‫در‬ ‫كمي‬ ‫قريب يك تا سه ثانيه يعني در مدت زمان‬
‫زندگي روزانه‪ ،‬به بسياري از مسائل توجه نداريم‪ .‬از اينرو‪ ،‬آن را به حافظه نميسپاريم‪.‬‬
‫سي نخستين مرحله خبرپردازي بوده و مهمترين دليل فراموشي اطلعاات از حافظه‬ ‫حافظه ح ت‬
‫‪5‬‬
‫حسي بيتوجهي به آن است‪.‬‬
‫سي توضيح ميدهد‪ :‬دستتان را در مقابل صورت‬ ‫نورمن )‪ (norman‬مثالهاي ذيل را از حافظه ح ت‬
‫خود تكان بدهيد‪ .‬ردت ضعيفي كه پس از كنار رفتن دست باقي ميماند ـ يعني آثار رويداد اتفاق‬
‫سي است‪ .‬دست خود را مشت كنيد‪ ،‬به‬ ‫افتاده ـ گواه مشخصي بر وجود يك نظام حافظه ح ت‬
‫سرعات دو تا از انگشتانتان را باز كنيد‪ ،‬دوباره با حداكثر سرعات ممكن دستتان را مشت كنيد‪.‬‬
‫اگر به دقت نگاه كنيد رتدي از انگشتانتان را خواهيد ديد كه آنقدر دوام ميآ‏ورد تا آنها را‬
‫شمارش كنيد‪ .‬دستانتان را به موازات هم در جهت مخالف هم حركت بدهيد‪ .‬يك بار آنها را به‬
‫سرعات در مقابل چشمانتان حركت دهيد‪ ،‬به احساس ظريف و مبهم حركت وابسته به هر يك‬
‫كل از تعداد‬ ‫از ردها توجه كنيد‪ .‬اين احساس واقعي است‪ .‬فرض كنيد يك تصوير پيچيده متش ت‬
‫زيادي اشيا در مقابل چشمان شما قرار دارد كه بعضي از آنها در جهت حركت عاقربههاي‬
‫ساعات و بقيه برخلف جهت عاقربههاي ساعات ميچرخند‪ .‬تصوير محو ميشود و يك پيكان به‬
‫جايي در محل قبلي تصوير اشاره ميكند‪ .‬شما قادر خواهيد بود جهتي را كه شيء در آن مكان‬
‫خاص حركت ميكرد مشخص كنيد‪ .‬رد ت تصوير براي چندصد هزارم ثانيه پس از محو شدن‬
‫تصوير فيزيكي‪ ،‬باقي ميماند‪.‬‬
‫‪6‬‬
‫ب‪ .‬حافظه كوتاه مدت‬
‫اگر اطلعاات مورد توجه و دقت قرار گيرند به حافظه كوتاه مدت وارد ميشوند و براي‬
‫حداكثر ‪ 30‬ثانيه ذخيره ميشوند‪ .‬اطلعاات در اين نوع حافظه به صورت رمز درميآ‏يند‪ .‬آنها‬
‫رمزهاي صوتي‪ ،‬ديداري يا معنايي هستند؛ بدين معنا كه رمز صوتي يا شنيداري به صدا و رمز‬
‫ديداري به تصوير ذهني ‪ 7‬و رمز معنايي به معناي حركات وابستههستند‪ 8.‬البته رمز شنيداري به‬
‫معناي اينكه مطالب تكرار و مرور ذهني شوند از رمزهاي ديگر غالبتر است‪ .‬اگر بخواهيم از‬
‫فراموشي در حافظه كوتاه مدت جلوگيري كنيم بايد اطلعاات را مرتب تكرار كنيم؛ زيرا‬
‫گنجايش حافظه كوتاه مدت محدود است و همين امر عالت فراموشي است؛ زيرا اطلعاات‬
‫جديد جاي مطالب قبلي را ميگيرند‪.‬‬
‫صاحبنظران گنجايش حافظه كوتاه مدت را ‪) 7+2‬هفت به عالوه‪ ،‬منهاي دو( ميدانند؛ يعني‬
‫دستكم ‪ 5‬حرف يا عادد و حداكثر ‪ 9‬با ميانگين ‪ .7‬گرچه مهمترين عالت فراموشي در حافظه‬
‫كوتاه مدت اين است كه با ورود اطلعاات جديد‪ ،‬به دليل گنجايش كم آن‪ ،‬اطلعاات قبلي‬
‫فراموش ميشود‪ ،‬اما عادهاي از محققان معتقدند‪ :‬گذشت زمان هم خود به‬
‫خودموجبازبينرفتناطلعااتميگردد‪.‬‬
‫با توجه به اينكه گنجايش حافظه كوتاه مدت محدود است‪ ،‬زماني كه اين گنجايش تكميل‬
‫ميشود‪ ،‬اطلعاات قبلي بايد از آن خارج گردند تا اطلعاات تازهاي وارد آن شوند‪ .‬به اين پديده‬
‫»جانشيني اطلعاات« ميگويند‪ .‬بنابراين‪ ،‬عاامل مهم فراموش شدن مطالب از حافظه كوتاه‬
‫مدت جانشين شدن مطالب جديد با آن مطالب است‪ .‬از اينرو‪ ،‬اگر بخواهيم مطلبي را براي‬
‫مدتي در حافظه كوتاه مدت نگه داريم‪ ،‬بايد آن را تكرار كنيم‪ .‬اين تكرار از ورود مطالب تازه‬
‫به اين حافظه جلوگيري به عامل ميآ‏ورد و مانع جانشيني مطالب جديد با مطالب موجود در‬
‫حافظه ميشود‪.‬‬
‫روشي كه موجب افزايش ظرفيت حافظه كوتاه مدت ميگردد روش »تقطيع«‪ 9‬نام دارد‪.‬‬
‫»تقطيع« به معنايقطعه قطعه كردن اطلعاات و دستهبندي آنهاست؛ مث ل‬
‫ل‪ ،‬اگر بخواهيم اين‬
‫حروف را به حافظه بسپاريم به دليل زياد بودن آن با مشكل مواجه هستيم‪ .‬به فرض‪ ،‬حروف‬
‫»ي‪ ،‬م‪ ،‬ا‪ ،‬ل‪ ،‬س‪ ،‬ا‪ ،‬د‪ ،‬ا‪ ،‬ز‪ ،‬آ‪ ،‬ه‪ ،‬ا‪ ،‬گ‪ ،‬ش‪ ،‬ن‪ ،‬ا‪ ،‬د«‪ .‬حال اگر تمام اين حروف را به طور‬
‫معكوس به سه قطعه دستهبندي كنيم كلمات دانشگاه آزاد اسلمي به دست ميآ‏يد؛ يعني ‪16‬‬
‫حرف را در سه قطعه قرار دادهايم‪ ،‬در حالي كه اگر اين كار را انجام نميداديم قادر به‬
‫خواندن آنها نبوديم‪ .‬بنابراين‪ ،‬ظرفيت حافظه كوتاه مدت را به مقدار باليي افزايش دادهايم‪.‬‬
‫يا براي حفظ آثار نظامي گنجوي‪ ،‬كلمه »ملخها« را ميتوان به كار برد كه شامل حروف اول‬
‫)مخزن السرار‪ ،‬ليلي و مجنون‪ ،‬خسرو و شيرين‪ ،‬هفت پيكر‪،‬اسرارنامه( است‪ .‬يا براي به ياد‬
‫آوردن دورههاي پادشاهي پيش از اسلم تا اسلم‪ ،‬واژه »مهساسا« كه حروف اول‪» ،‬مادها‪،‬‬
‫هخامنشيان‪ ،‬سلوكيان‪ ،‬اشكانيان‪ ،‬ساسانيان و اسلم« است كاربرد دارد‪.‬‬
‫با عانايت به مطالب مطرح شده‪ ،‬بهتر است معلمان به دانشآ‏موزان فرصت دهند تا آنها‬
‫بتوانند مطالب درسي را مرور و تكرار نمايند تا آموختهها دوام و ثبات لزم را به دست آورند‪،‬‬
‫وگرنه ارائه مطالب جديد در حافظه كوتاه مدت‪ ،‬مطالب قبلي را محو ميكند‪.‬‬
‫به حافظه كوتاه مدت‪ ،‬حافظه »فتعال« هم ميگويند؛ زيرا اين حافظه با اطلعااتي كه به طور‬
‫ف تعال در ذهن وجود دارند براي انتقال به حافظه دراز مدت سرو كار دارد‪ .‬اين حافظه را‬
‫ميتوان حافظه »هوشيار« ناميد؛ زيرا فرد از تمام محتواي آن آگاه است‪.‬‬
‫‪10‬‬
‫ج‪ .‬حافظه دراز مدت‬
‫مطالبي كه به حافظه كوتاه مدت انتقال داده ميشوند اگر تكرار گردند به حافظه بلند مدت‬
‫دنظر نيست‪،‬‬ ‫انتقال مييابند‪ ،‬وگرنه در مدت زمان كمي فراموش ميشوند‪ .‬البته تكرار صرف م ت‬
‫بلكه منظور از تكرار نوعاي ارتباط مطالب جديد با مطالب از قبل آموخته شده است‪.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬رمزگرداني در حافظه بلند مدت به صورت رمز معنايي است‪ ،‬برخلف حافظه كوتاه‬
‫مدت كه رمزگرداني به صورت رمز ديداري و شنيداري است‪ .‬براي حافظه بلند مدت‪ ،‬هيچ‬
‫محدوديتي وجود ندارد و هيچگاه حافظه بلندمدت پر نميشود‪ ،‬تا مثل حافظه كوتاه مدت نياز‬
‫به آن باشد كه براي ورود مطالب جديد لزمهاش اين باشد كه مطالب قبلي حذف گردند‪.‬‬
‫دانشمندان معتقدند‪ :‬چيزي به نام »فراموشي« در حافظه بلند مدت وجود ندارد‪ ،‬بلكه بايد‬
‫عالل به ياد نيامدن را جستوجو كنيم‪ .‬لفتوس )‪ (Loftus‬در رابطه با اهميت حافظه بلند مدت‬
‫ميگويد‪ :‬ما همه آگاهيم كه انسانها ميتوانند مقادير هنگفتي اطلعاات‪ ،‬كلمات‪ ،‬نامها‪ ،‬صورتها و‬
‫مكانها را به طور دايم يا نيمه دايم در مخزن درازمدت خود ذخيره كنند‪ .‬بدون مخزن‬
‫درازمدت‪ ،‬چيزي وجود نخواهد داشت؛ نه كتاب‪ ،‬نه تلويزيون‪ ،‬نه يادگيري و نه ارتباط؛ زيرا‬
‫توانايي يادآوري گذشته است كه به ما امكان ميدهد تا به شكلي پويا با محيط خود كنش‬
‫‪11‬‬
‫متقابل داشته باشيم‪.‬‬
‫برخي از مطالب به دليل داشتن ارزش زياد‪ ،‬بدون تكرار و تمرين‪ ،‬رمزگذاري شده‪ ،‬در‬
‫حافظه بلندمدت نگهداري ميشوند؛ مث ل‬
‫ل‪ ،‬وقتي انسان خبر ارزشمندي را يكباره ميشنود‪ ،‬هرگز‬
‫احتياج به تكرار اين خبر براي جايگزين شدن آن در حافظه بلندمدت ندارد‪ ،‬بلكه صرف‬
‫شنيدن خبر‪ ،‬خود عاامل جاي گرفتن آن در حافظه بلندمدت است‪.‬‬
‫بيشتر رويدادهاي مهم‪ ،‬كه در زندگي تكرار ميشوند‪ ،‬به حافظه درازمدت انتقال مييابند و‬
‫بنابراين‪ ،‬ميتوان از اين حافظه براي تفسير‪ ،‬طبقهبندي و پاسخ دادن به تجارب روزانه سود‬
‫برد‪.‬‬
‫تحقيقات انجام شده نشان ميدهند كه اطلعاات موجود در حافظه درازمدت هرگز فراموش‬
‫نميشوند؛ زيرا افرادي كه به خواب مصنوعاي رفتهاند خاطرات دوران كودكي فراموش شده‬
‫خود را به ياد آوردهاند‪ .‬بنابراين‪ ،‬فراموشي به اين دليل است كه وقتي فرد ميخواهد مطلبي‬
‫را به ياد آورد نشانهها يا سرنخهاي بازيابي لزم در اختيار فرد نيست‪.‬‬
‫در كتاب زمينه روانش‏ناسيّ‪ ،‬تأليف اتكينسون )‪ (Atkinson‬و همكاران‪ ،‬آزمايشي در اين‬
‫زمينه بيان شده است‪ .‬در اين آزمايش‪ ،‬از آزمودنيها خواسته شد تا فهرستي طولني از‬
‫كلمات گوناگون را حفظ كنند‪ .‬بعضي از اين كلمات نام حيوانات بودند؛ مانند سگ و گربه‪ ،‬و‬
‫بعضي نام ميوهها بودند؛ مانند سيب و پرتقال‪ .‬در زمان يادآوري‪ ،‬آزمودنيها به دو گروه تقسيم‬
‫شدند‪ .‬به يك گروه از آنها )گروه آزمايشي( نشانههاي بازيابي از قبيل حيوان و ميوه داده شد‬
‫و به گروه كنترل )گواه( اين نشانهها داده نشد‪ .‬گروه آزمايشي بيش از گروه كنترل كلمات را‬
‫به ياد آوردند‪ .‬در آزمون بعدي‪ ،‬وقتي به هر دو گروه نشانههاي بازيابي را دادند‪ ،‬تعداد كلمات‬
‫به ياد آمده در اين دو گروه يكسان بود‪ .‬بنابراين‪ ،‬اختلف اوليه بين دو گروه‪ ،‬در يادآوري‬
‫‪12‬‬
‫كلمات‪ ،‬به ناتواني گروه گواه در بازيابي اطلعاات نسبت داده شد‪.‬‬
‫با توجه به مطالب عانوان شده‪ ،‬نتيجه ميگيريم كه چرا شاگردان در امتحانات تستي عاملكرد‬
‫بهتري دارند تا آزمونهاي تشريحي؛ زيرا امتحانات تستي بازشناسي مطالبي هستند كه فرد‬
‫ل‪ ،‬كدام گزينه درست است‪ .‬او پيشتر گزينه درست را مطالعه كرده و‬ ‫قبل ل مطالعه كرده؛ مث ل‬
‫در آزمون تستي زودتر به ياد ميآ‏ورد تا هنگامي كه امتحان تشريحي باشد و بخواهد مطالب‬
‫قبلي را يادآوري كند؛ زيرا گزينه درستي در اختيار او نيست‪.‬‬

‫ميشوند‪:‬‬ ‫‪13‬‬
‫اطلعاات در حافظه دراز مدت براي ذخيرهسازي به سه صورت رمزگرداني‬
‫‪ .1‬حافظه معناييّ‪ :‬در اين قسمت‪ ،‬معاني ذخيره ميگردند‪ .‬براي نمونه‪ ،‬هنگامي كه در يك‬
‫كتاب جملهاي را ميخوانيم معناي آن را حفظ ميكنيم‪ ،‬نه كلمات يا ويژگيهاي دستوري را كه در‬
‫آن جمله به كار رفتهاند‪.‬‬
‫‪ .2‬حافظه رويدادي‪ :‬اين نوع حافظه مربوط به خاطرات فرد از تجارب شخصي خود است‬
‫كه شامل رخدادها و اتفاقاتي ميشود كه در زندگي فرد رخ داده و به زمان و مكان خاصي‬
‫وابستهاند‪.‬‬
‫‪ .3‬حافظه روندي‪ :‬اين نوع حافظه‪ ،‬كه روند انجام كاري را شامل ميشود‪ ،‬مربوط به‬
‫فعاليتهاي فيزيكي و جسماني است كه به صورت »محتركّ ـ پاسخ« ذخيره ميشوند‪ .‬هرقدر‬
‫عامل بيشتر تكرار گردد فعاليت خودكار بودن افزايش مييابد‪ .‬براي نمونه‪ ،‬اگر براي مدتي‬
‫طولني كسي دوچرخه سواري نكرده باشد‪ ،‬به محض اينكه شروع به اين كار ميكند‪ ،‬محتركها‬
‫پاسخها را فراميخوانند‪ .‬وقتي دوچرخه به سمت چپ خم ميشود او به طور خودكار‪ ،‬وزن خود‬
‫را به سمت راست ميدهد تا تعادل خود را حفظ كند‪ .‬از اينرو‪ ،‬حافظه روندي به دانستن‬
‫‪14‬‬
‫چگونه انجام دادن يك عامل گفته ميشود‪.‬‬
‫مراحل حافظه‬
‫حافظه داراي سه مرحله رمزگرداني‪ 15،‬اندوزش‪ 16،‬وبازيابي ‪ 17‬است؛ بدين معنا كه در مرحله‬
‫اول‪ ،‬مطالب بهصورت رمز مورد قبول به حافظه سپرده ميشوند‪ .‬در‬
‫مرحله دوم‪ ،‬مطالب در حافظه ذخيره و نگهداري ميشوند‬
‫و در مرحله سوم‪ ،‬هنگام نياز‪ ،‬مطالب از مخزن حافظه فراخوانده ميشوند‪.‬‬
‫رويكرد پردازش اطلعاات )خبرپردازي( جديدترين ديدگاه در ارتباط با يادگيري است كه‬
‫يادگيري انسان را يك »فعاليت مستمر پردازش اطلعاات« ميدانند‪ .‬بدين منظور‪ ،‬راههايي را‬
‫مطالعه ميكنند كه توسط آنها انسان معلومات را كسب‪ ،‬ذخيره و يادآوري ميكند‪ .‬اين نظريه‬
‫فرايند پردازش اطلعاات را به كامپيوتر تشبيه ميكند؛‪ 18‬همانگونه كه در قرن هفدهم‪ ،‬ساعات و‬
‫ماشينهاي ساده به عانوان الگويي براي شناسايي جهان و ذهن آدمي به كار ميرفتند‪ .‬در نيمه‬
‫ن‬‫اول قرن بيستم‪ ،‬با توجه به مطرح شدن ديدگاه رفتارگرايي و آزمايشهاي گوناگو ن‬
‫روانشناسان رفتارگرا بر روي حيوانات و تأكيد بر رفتار انسان‪ ،‬مطالعه فرايندهايذهنيوفكري‬
‫مورد توجه چنداني قرار نگرفت‪.‬‬
‫در نيمه دوم قرن بيستم‪ ،‬شباهت انسان به ساير حيوانات براي مطالعه فرايندهاي پيچيده‬
‫فكري و ذهني گويا نبود‪ .‬به همين دليل‪ ،‬با توجه به پيشرفت فناوري و پيدايش رايانه‪ ،‬الگوي‬
‫مناسبي براي توضيح و تبيين ذهن انسان بود‪.‬‬
‫دمهاي بر نظريههاي يادگيري در اين زمينه چنين مينويسد‪:‬‬ ‫هرگنهان )‪ (Hergenhan‬در كتاب مق ت‬
‫هم رايانه و هم انسان اطلعاات را از محيط ميگيرند‪ .‬رايانهها با استفاده از وسايل كارتخواني‪،‬‬
‫سي ‪ 19‬خود‪،‬‬ ‫نوارخواني و مانند آن اين كار را انجام ميدهند‪ ،‬در حالي كه انسانها از اندامهاي ح ت‬
‫براي اين منظور سود ميبرند‪ .‬در درونرايانه‪ ،‬اطلعاات رسيده از محيط مورد دستكاري واقع‬
‫ميشوند‪ ،‬به رمز در ميآ‏يند و با اطلعاات ديگري كه از قبل در رايانه ذخيره شدهاند‪ ،‬تركيب‬
‫ميشوند‪ .‬اين كار توسط فتعال شدن ثبتكنندههاي الكترونيكي انجام ميگيرد‪ .‬در درون انسان‪،‬‬
‫اطلعاات مورد دستكاري واقع ميشوند‪ ،‬به رمز درميآ‏يند و با اطلعاات ديگري كه از قبل در‬
‫انسان ذخيره شدهاند‪ ،‬تركيب ميشوند‪ .‬اين كار توسط فتعال شدن نورونها انجام ميگيرد‪ .‬در‬
‫نهايت‪ ،‬رايانه اطلعاات را از طريق تدابير بروندادي‪ ،‬همانند دورنويسها و چاپگرها‪ ،‬بيرون‬
‫ميدهد‪ .‬عادهاي ديگر از متخصصان ميگويند‪ :‬همانگونه كه رايانه داراي سختافزار و نرمافزار‬
‫است‪ ،‬انسان هم داراي چنين ويژگيهايي است‪ .‬سختافزار رايانه عاواملي مثل ترانزيستورها‪،‬‬
‫مقاومتها‪ ،‬مدارهاي الكترونيكي و مانند آن هستند‪ .‬در انسان هم ماهيچهها‪ ،‬استخوانها‪،‬‬
‫مدارهاي عاصبي سختافزار را ميسازند‪ .‬در رايانه‪ ،‬نرمافزار شامل برنامههايي است كه از‬
‫طريق آنها‪ ،‬عامليات مختلف را انجام ميدهد‪ .‬در انسان نرمافزار عابارت است از عاملياتي كه‬
‫‪20‬‬
‫از تجربه آموخته ميشوند مثل صحبت كردن‪ ،‬نوشتن‪ ،‬رانندگي و مانند آن‪.‬‬
‫هايدن )‪ (Hyden‬معتقد است‪ RNA»21» :‬مولكولياست كه احتمال ل نقش ميانجي شيميايي‬
‫حافظه را ايفا ميكند‪ .‬برخي آزمايشها نشان دادهاند كه »‪ «RNA‬را ميتوان از يك جاندار به‬
‫جاندار ديگر انتقال داد‪ .‬تزريق »‪ «RNA‬از موشهاي آموزش ديده به موشهاي آموزش نديده‬
‫منجر به انتقال پاسخ آموخته شده از موشهاي گروه اول به موشهاي گروه دوم ميشود‪.‬‬
‫همچنين پنفيلد )‪ (Penfield‬ضمن عامل جتراحي بر روي مغز بيماران صرعاي‪ 22،‬با تحريك‬
‫اعاصاب مغزي آنها‪ ،‬توانستماجراهاي فراموش شده دوران كودكي را به ياد آنها بياورد‪.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬فرض چنين است كه در ضمن يادگيري‪ ،‬در ماهيت بيوشيميايي سلولهاي مغز‬
‫‪23‬‬
‫تغييراتي رخ ميدهند‪.‬‬
‫سنجش حافظه‬
‫براي ارزشيابي و اندازهگيري حافظه‪ ،‬ميتوان از روشهاي ذيل استفاده كرد‪:‬‬
‫الف‪ .‬روش يادآوري‬
‫در اين روش‪ ،‬از آزمودني خواسته ميشود تا فهرستي از نامها‪ ،‬ارقام‪ ،‬اشكال و تصاوير‪،‬‬
‫موضوعاها و مانند آنها را حفظ كند و پس از گذشت مدت مشخصي‪ ،‬آنها را به ياد آورد‪ .‬تعداد‬
‫مطالب به ياد مانده ميتواند درجه حافظه را نشان دهد‪ .‬البته لزم به ذكر است كه اين‬
‫مطالب ياد گرفته شده بايد براي اولين بار باشد كه فرد با آن مواجه ميگردد؛ زيرا اگر با‬
‫مطالب قبلي ياد گرفته شده ارتباط داشته باشد پيوند مطالب قبلي با فعلي و كمك گرفتن از‬
‫حافظه بلندمدت‪ ،‬يادآوري را ساده مينمايد‪ .‬بنابراين‪ ،‬از مطالب تازه و جديد استفاده ميشود؛‬
‫مانند هجاهاي بيمعنا كه ابينگهاوس استفاده ميكرد‪.‬‬
‫‪24‬‬
‫ب‪ .‬روش بازشناسيّ‬
‫در اين روش‪ ،‬به آزمودني مجموعاهاي از ارقام‪ ،‬نامها‪ ،‬كلمات‪ ،‬اشكال‪ ،‬تصاوير و مانند آن را‬
‫نشان ميدهند و پس از مدتي از او ميخواهند در بين مطالب جديد‪ ،‬چيزهايي را كه ديده است‬
‫تشخيص دهد؛ مانند سؤالت تستي در امتحان كه دانشجو بايد گزينه درست را‪ ،‬كه پيشتر‬
‫مطالعه كرده است‪ ،‬از بين گزينههاي غلط بازشناسي كند‪.‬‬
‫دد‬
‫ج‪ .‬روش حفظ كردن مج س‬
‫دد« از آزمودني خواسته ميشود مطالب ياد گرفته شده در گذشته را‬ ‫در روش »يادگيري مج ت‬
‫دوباره بخواند و آنها را به ياد آورد‪ ،‬گرچه ممكن است قبل ل مطالب را فراموش كرده باشد و‬
‫دد آنها را به ياد ميآ‏ورد‪ .‬بنابراين‪ ،‬مدت زماني كه او صرف‬ ‫به ياد نياورد؛ ولي با مطالعه مج ت‬
‫دد كرده به مراتب كمتر از زماني است كه براي اولين بار ميخواست مطالب را‬ ‫يادگيري مج ت‬
‫ل‬
‫بياموزد‪ .‬از اينرو‪ ،‬در مدت زمان صرفهجويي ميشود؛ مثل‪ ،‬دانشجو مطالب امتحاني را طي‬
‫يك نيمسال مطالعه كرده است‪ ،‬اما شب امتحان آنها را مرور ميكند‪ .‬مدت زمان صرف شده‬
‫در شب امتحان‪ ،‬كه حالت مرور كردن دارد بسيار كمتر از مرحلهاي است كه براي اولين بار‬
‫ميخواند‪ .‬اگر او براي يادگيري فصل »هوش« كتاب روانشناسي ـ مثل ل ـ براي اولين بار هفت‬
‫ساعات وقت صرف كرده بود‪ ،‬پس از گذشت مدت زماني ـ فرضا چهار سال بعد ـ اگر او‬
‫دد اين فصل‪ ،‬نيازي به صرف‬ ‫بخواهد امتحان كارشناسي ارشد بدهد‪ ،‬ديگر براي يادگيري مج ت‬
‫هفت ساعات وقت نيست‪ .‬او شايد با يك ساعات بتواند آن را به ياد آورد‪.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬از طريق درصد مطالب فراموش شده‪ ،‬كه طي مدت زمان به وجود آمده است‪،‬‬
‫ميتوان حافظه و فراموشي را سنجيد‪ .‬براي نمونه‪ ،‬شما براي يادگيري اشعاري آن را ده بار‬
‫ميخوانيد تا كام ل ل حفظ شويد‪ .‬بعدا كه دوباره ميخواهيد آنها را بخوانيد و به يادآوريد ‪ 2‬بار‬
‫ميخوانيد و كل مطالب را به ياد ميآ‏وريد‪ .‬بنابراين‪ ،‬مقياس حفظ كردن شما ‪ 8‬است و مقياس‬
‫‪25‬‬
‫فراموشي شما ‪2‬؛ يعني ‪ 2‬درصد مطالب ياد گرفته شده خود را فراموش كردهايد‪.‬‬
‫ب‪ .‬فراموشيّ‬
‫عادهاي از صاحبنظران اعاتقاد دارند كه اصل ل چيزي به نام »فراموشي« وجود ندارد‪ ،‬بلكه‬
‫مطالب در حافظه دراز مدت به طور درست جاي نگرفتهاند و ما توانايي يادآوري آنها را‬
‫نداريم‪ .‬ظرفيت حافظه يكي از موارد تفاوت بين انسان و حيوان است‪ .‬حافظه انسان‬
‫همچون ظرفي داراي خاصيت ارتجاعاي بسيار زياد و نامحدود است‪ .‬در اين ظرف‪ ،‬هر چيزي‬
‫ريخته شود موجب افزايش حجم آن ميشود و آنچه به »ضعف حافظه« معروف است‪،‬‬
‫محدوديت ظرفيت حافظه نيست‪ ،‬بلكه ضعف يادآوري است‪ 26.‬بنابراين‪ ،‬اگر مطالب را به‬
‫خوبي نياموخته باشيم در يادآوري آنها مشكل خواهيم داشت‪.‬‬
‫نظريات مربوط به فراموشيّ‬
‫در ارتباط با فراموشي‪ ،‬نظريات گوناگوني وجود دارند كه به اختصار‪ ،‬به چند نظريه معروف‬
‫آن اشاره ميشود‪:‬‬
‫‪27‬‬
‫الف‪ .‬نظريه تداخل‬
‫با توجه به اين نظريه‪ ،‬مطالبي را كه ميآ‏موزيم در يكديگر تداخل نموده‪ ،‬سبب فراموشي‬
‫ميشوند‪ .‬اين نظريه از معروفترين نظريات مربوط به فراموشي است كه يك يادگيري با‬
‫يادگيري ديگر مخلوط ميگردد‪.‬‬
‫تداخل دو نوع است‪ :‬تداخل يادگيريهاي قبلي در يادگيريهاي بعدي كه به آن »بازداري‬
‫پيشگستر« يا »منع قبلي«‪ 28‬ميگويند؛ بدين معنا كه يادگيريهاي قبلي مانعيادآوري مطالب جديد‬
‫ميگردند‪ .‬نوع ديگر‪ ،‬تداخل يادگيريهاي بعدي در يادگيريهاي قبلي است كه در اصطلح‪،‬‬
‫»بازداري پسگستر« يا »منع بعدي«‪29‬گفتهميشود؛ يعني يادگيريهاي بعدي با يادگيريهاي قبلي‬
‫تداخل ميكنند و سبب فراموشي مطالب آموخته شده قبلي ميگردند‪.‬‬
‫براي جلوگيري از تداخل يادگيري‪ ،‬يكي از روشها رعاايت توالي مناسب مطالب است‪ 30.‬بدين‬
‫منظور‪ ،‬بايد مطالب شبيه به هم را به دنبال هم ياد نگيريم‪ .‬روش ديگر براي جلوگيري از‬
‫تداخل مطالب‪ ،‬پرآموزي در يادگيري است؛ بدين صورت كه يادگيري به حد ت سيري )اشباع(‬
‫دي مطالب تكرار و مرور گردندكه ديگر تمرين اضافي نتواند موجب بهبود‬ ‫‪ 31‬برسد و به ح ت‬
‫مطالب در يادگيري شود؛ يعني ديگر تمرين اثري بر يادگيري آموختهها ندارد؛ زيرا به حد ت كامل‬
‫و كافي مطالب ياد گرفته شده و نيازي به تمرين و تكرار اضافي نيست‪ .‬از اينرو‪ ،‬جلوي‬
‫تداخل گرفته ميشود‪.‬‬
‫‪32‬‬
‫ب‪ .‬نظريه »روانك‏اوي«‬
‫طبق اين نظريه‪ ،‬فرد خاطرات ناخوشايند را سركوب ميكند و آنها را به ياد نميآ‏ورد و اصل ل‬
‫دوست ندارد به ياد آورد؛ چراكه يادآوري آن رويدادهاي ناخوشايند سبب ناراحتي او ميگردد‪.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬روانكاوان از روش »تداعاي آزاد«‪) 33‬بيان آنچه كه به ذهن ميرسد( استفاده‬
‫ميكنند‪.‬فرويد ميگويد‪ :‬ما دوست داريم وقايع رنجآ‏ور و افكار غيرقابل قبول را از ذهن خود‬
‫حذف كنيم؛ زيرا موجب احساس گناه اضطراب و ناراحتي ما ميشوند‪ .‬بنابراين‪ ،‬تجارب‬
‫ناخوشايند را به قسمت ناخودآگاه ميبريم تا به طريقي سركوب شوند‪ .‬فرض ميكنيم شخصي‬
‫در مكاني عاملي را انجام داده كه ناشايست و خلف بوده است‪ .‬به همين دليل‪ ،‬سعي ميكند‬
‫از آن محل دور شود يا آن كار نادرست را فراموش كند كه در اين صورت‪ ،‬سركوب مطالب‬
‫‪34‬‬
‫به دليل ناخوشايند بودن آنها‪ ،‬مشكلي براي بازيابي به وجود ميآ‏ورد‪.‬‬
‫ج‪ .‬نظريه مربوط به هيجان‬
‫هيجانات ميتوانند به دو طريق مثبت و منفي در بازيابي اطلعاات از حافظه دراز مدت اثر‬
‫بگذارند‪ .‬هيجان مثبت موجب تقويت آموختهها و رويدادها ميگردد و هيجانات منفي موجب‬
‫ل‪ ،‬كسي كه در سينما فيلمي را تماشا ميكند‪ ،‬اگر در آن زمان‬‫فراموشي آنها ميگردند؛ مث ل‬
‫سينما آتش بگيرد و همه آنجا را با هيجان خاصي تركّ نمايند‪ ،‬اين فرد آن فيلم و خاطره را‬
‫هميشه در ذهن خواهد داشت؛ زيرا ممكن است آن را چندين بار براي افراد ديگر تعريف‬
‫كرده باشد كه همين تكرار‪ ،‬شرح و توصيف ماجرا‪ ،‬خود ميتواند موجب عادم فراموشي گردد‪.‬‬
‫برخي مواقع هيجانات به صورت منفي هستند و اختللي در يادآوري به وجود ميآ‏ورند؛ مث ل‬
‫ل‪،‬‬
‫دانشجويي كه امتحان دارد و آمادگي لزم براي امتحان ندارد‪ ،‬وقتي با سؤال اول امتحان‬
‫مواجه ميگردد و آن را دركّ نميكند دچار اضطراب ‪ 35‬ميگردد‪ .‬حال ممكن است سؤالبعدي‬
‫چندان دشوار نباشد‪ ،‬ولي اضطراب قبلي بر روي او اثر منفي ميگذارد و بدينسان‪،‬‬
‫وحشتزدگي سراسر وجود او را ميگيرد‪ .‬در اين صورت‪ ،‬هيجان منفي ايجاد شده بر حافظه‬
‫دانشجو اثر ميگذارد و حتي آن مطالبي را هم كه ميدانست ممكن است نتواند به ياد آورد و‬
‫افكار نامطلوبي براي او به وجود ميآ‏يند و توانايي تمركز ‪ 36‬رااز او ميگيرند كه در اين صورت‪،‬‬
‫تأثير هيجان بر روي حافظه منفي است و موجب فراموشي مطالب ميگردد‪.‬‬
‫‪37‬‬
‫د‪ .‬آمنزيا )ياد زدودگيّ(‬
‫»زوال حافظه« در اصطلح »آمنزيا« ناميده ميشود كه نقص عاميق در حافظهبهشمارميآ‏يد‪.‬ياد‬
‫زدودگي ميتواند پايه زيستي يا روانشناختي داشته باشد‪ .‬از اينرو‪ ،‬برخي مواقع مغز دچار‬
‫اختلل ميشود و برخي مواقع ريشه آن رواني است كه در پردازش اطلعاات ـ يعني‬
‫رمزگرداني‪ ،‬اندوزش و بازيابي ـ اختلل به وجود ميآ‏يد‪.‬‬
‫‪38‬‬
‫ه ‪ .‬نظريه »تحريف«‬
‫بر اساس اين نظريه‪ ،‬هنگامي كه يادگيري صورت ميپذيرد بر روي دستگاه عاصبي اثر ميگذارد‬
‫و موجب تغييرات زيستي ميگردد و عالت فراموشي تحريفي است كه در رد يا اثر حافظه به‬
‫وجود ميآ‏يد‪ .‬فرض كنيد داستاني براي افراد خوانده شود‪ ،‬سپس آنها آن را براي ديگران نقل‬
‫كنند‪ .‬مشاهده ميكنيم كه بسياري از مطالب تغيير يافته است‪ .‬عاواملي از جمله؛ عادم دقت‬
‫كافي‪ ،‬تمايلت و رغبتها ميتوانند در تحريف حافظه دخالت داشته باشند‪ .‬بنابراين‪ ،‬مطالب و‬
‫اطلعاات زيادي كه در متن اصلي داستان وجود داشتهاند به دليل تعريف آنها‪ ،‬برخي مطالب‬
‫فراموش ميگردند‪.‬‬
‫و‪ .‬گذشت زمان‬
‫يكي از قديميترين نظريههاي فراموشي »گذشت زمان« است؛ به اين معنا كه وقتي چيزي‬
‫آموخته ميشود و به حافظه سپرده ميشود‪ ،‬پس از مدتي چون به كار نرفته است‪ ،‬فراموش‬
‫ميگردد‪.‬‬
‫جابربن حيان از امام جعفر صادق عاليهالسلمپرسيد‪ :‬چرا انسان در پيري كم حافظه ميشود؟‬
‫امام صادق عاليهالسلمفرمودند‪ :‬اين مسئله همگاني نيست‪ .‬آنچه فراموشي ميآ‏ورد به كار‬
‫نينداختن نيروي يادسپاري است؛ زيرا نيروي يادگيري چون ديگر نيروهاي بدن انسان‪ ،‬بايد به‬
‫كار گرفته شود تا توانمند گردد‪ .‬جوان هم اگر حافظه خود را نشناسد و به خوبي از آن بهره‬
‫‪39‬‬
‫نگيرد به ضعف حافظه دچار ميگردد‪.‬‬
‫صرف گذشتن زمان عاامل فراموشي نيست؛ زيرا بسياري از افراد بينا‪ ،‬كه بعدتر نابينا‬ ‫البته ن‬
‫گشتهاند‪ ،‬بدون آنكه از آموختههاي بينايي خود استفاده نمايند‪ ،‬از فردي كه نابيناي مادرزاد‬
‫است كام ل ل قابل تشخيص هستند‪ ،‬به گونهاي كه اگر كودكي در دو سال اول زندگي بينايي‬
‫طبيعي داشته باشد و سپس كور شود‪ ،‬همه آثار بينايي را‪ ،‬كه پيشتر ياد گرفته است از دست‬
‫ميدهد و هنگام رشد‪ ،‬از يك نفر كور مادرزاد ديگر‪ ،‬قابل تشخيص نيست‪ .‬بنابراين‪ ،‬يادگيري‬
‫بينايي اوليه نقضپذير است و فراموشي از طريق عادم استفاده از آثار حافظه‪ ،‬رخ ميدهد‪ .‬از‬
‫س بينايي خود را براي مدتي طولني‬ ‫نظر باليني نيز معلوم شده است كه وقتي آدمي ح ت‬
‫داشته باشد سپس اگر كور شود‪ ،‬اثرات آن از بين نميرود‪ .‬اگر كودكّ تا سن چهار يا پنج‬
‫سالگي كور نشود‪ ،‬يادگيري جايگزين ميشود و عادم استفاده از آنچه ياد گرفته شده است‪ ،‬اثر‬
‫كمي دارد يا اص ل ل اثري ندارد‪ .‬در اين شرايط‪ ،‬آزمودني هرگز مانند كور مادرزاد نخواهد شد‪.‬‬
‫دنظر قرار گيرد‪.‬‬ ‫‪ 40‬البته گذشت زمان به عانوان يك عاامل فراموشي‪ ،‬بايد م ت‬
‫گيج )‪ (Gage‬و برلينر )‪ (Berliner‬در كتاب روانشناسي پرورشي خود‪ ،‬از »فراموشي« به‬ ‫ن‬
‫حسن بزرگ ياد ميكنند‪ .‬آنها معتقدند‪ :‬فراموشي خود نعمت بزرگي است‪ .‬بدون‬ ‫عانوان يك ح‬
‫فراموشي‪ ،‬ذهنمان به طرزي وحشتناكّ‪ ،‬به صورت مخزني پر از چيزهاي درهم و برهم‬
‫درميآ‏يد‪ .‬اما همه اطلعااتي را كه روزانه دريافت ميكنيم‪ ،‬نميخواهيم در حافظهمان نگه داريم‪.‬‬
‫افراد براي ادامه حيات خود‪ ،‬لزم است بيشتر آنچه را در ابتدا پردازش ميكنند‪ ،‬فراموش‬
‫نمايند‪ .‬اين مسئله ميتواند براي معلمان مشكلآ‏فرين باشد؛ زيرا اگر فكر ميكنيم اطلعااتي را‬
‫كه آموزش ميدهيم ارزش يادداري ‪ 41‬در ذهن را دارند‪،‬پس بايد با جريان طبيعي فراموشي‬
‫مبارزه كنيم‪ .‬مشكل موقعي به وجود ميآ‏يد كه ميخواهيم مطالبي را به ياد آوريم‪ ،‬اما از انجام‬
‫آن ناتوانيم‪ .‬البته بسياري از مطالبي را كه به ياد نميآ‏وريم به اين دليل است كه به درستي از‬
‫حافظه كوتاه مدت به حافظه دراز مدت رمزگرداني واندوزش نشدهاند‪.‬‬
‫به نظر روانشناسان »گشتالت«‪ ،‬هر تجربهاي را كه فرد كسب ميكند يك »رد ت ياد« از خود به‬
‫جاي ميگذارد و با اضافه شدن تجارب مشابه‪ ،‬اين رد ياد نيرومند ميشود‪ .‬بنابراين‪ ،‬حافظه يك‬
‫فرايند ف تعال است كه به واسطه تجربه تغيير ميكند و تجربههاي بعدي را تغيير ميدهد‪ .‬در‬
‫ارتباط با فراموشي‪ ،‬تحقيقات وسيعي توسط روانشناسان انجام گرفته است كه نتايج آن به‬
‫اختصار‪ ،‬شامل موارد ذيل ميشود‪:‬‬
‫و حركتيدارند‪ ،‬نسبت به مطالب حفظي ديرتر فراموش‬ ‫‪42‬‬
‫‪ .1‬مهارتهاوعاادتهاييكه جنبه عاملي‬
‫ميشوند‪.‬‬
‫‪ .2‬فراموشي در ابتدا بسيار سريع است‪ ،‬ولي با گذشت زمان‪ ،‬از سرعات فراموشي كاسته‬
‫ميشود‪ .‬البته اين مسئله به ماهيت موضوع يادگيري‪ ،‬فهم و دركّ مطالب و روش حفظ كردن‬
‫‪ 43‬بستگي دارد‪.‬‬
‫‪ .3‬بين افراد از نظر حفظ كردن‪ ،‬تفاوتهاي فردي وجود دارد كه موجب ميگردد برخي به‬
‫سرعات فراموش كنند و برخي ديگر با كندي و مقدار كم فراموش كنند‪.‬‬
‫‪ .4‬موضوعااتي را كه معنا و مفهوم خاصي برايمان داشته باشند ديرتر از مطالب بيمعنا‬
‫فراموش ميكنيم‪.‬‬
‫‪ .5‬اين طرز تفكر كه افرادي زودتر فراموش ميكنند كه زودتر حفظ ميكنند مورد قبول‬
‫روانشناسان نيست؛ زيرا اين مسئله به دقت‪ ،‬تمركز و توجه افراد بستگي دارد؛ چه بسا‬
‫كساني زودتر حفظ ميكنند‪ ،‬ولي ممكن است كمتر توجه و دقت داشته باشند و زياد به‬
‫حافظه خود اعاتماد و تكيه كنند كه اين خود موجب ميشود تكرار نكنند و در نتيجه‪ ،‬زودتر‬
‫فراموش كنند‪ .‬بعكس‪ ،‬كساني كه ديرتر حفظ ميكنند از ترس فراموشي‪ ،‬بيشتر تكرار ميكنند‪.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬ممكن است ديرتر هم فراموش كنند‪.‬‬
‫‪ .6‬فعاليتي را كه شخص پس از يادگيري آموختهها انجام ميدهد ميتواند در فراموشي دخالت‬
‫ل‪ ،‬دانشجويي كه پس از فارغالتحصيلي شغل مناسب با رشته خود را به دست‬ ‫داشته باشد؛ مث ل‬
‫نياورد و شغل ديگري را كه تناسبي با رشته تحصيلي او ندارد انتخاب كند‪ ،‬طبيعي است كه‬
‫مطالب يادگرفته شده قبلي را زودتر فراموش ميكند‪.‬‬
‫‪ .7‬پس از يادگيري‪ ،‬اگر فرد استراحت كند مطالب بهتر در ذهن او جاي ميگيرند تا فردي كه‬
‫بدون استراحت و پيوسته بخواهد مطالب را به ذهن خود بسپارد‪.‬‬
‫‪ .8‬تازگي موضوع ميتواند موجب يادآوري سادهتر گردد؛ مث ل‬
‫ل‪ ،‬افرادي را كه جديدا با آنها آشنا‬
‫شدهايم زودتر به ياد ميآ‏وريم‪.‬‬
‫‪ .9‬اگر مطالب داراي بار هيجاني مثبت باشند بهتر در ذهن جاي ميگيرند و ديرتر فراموش‬
‫ل‪ ،‬دانشجو پس از گذشت سالها تحصيل‪ ،‬از درس »روانشناسي تربيتي« نمره‬ ‫ميشوند؛ مث ل‬
‫بيست بگيرد!‬
‫‪ . 10‬گرايشها‪ ،‬افكار و تمايلت فرد ديرتر از معلومات و رويدادها فراموش ميشوند؛ مث ل‬
‫ل‪،‬‬
‫ممكن است دانشجو مطالب درسي را فراموش كند‪ ،‬اما نگرش مثبتي را كه به دانشگاه دارد‬
‫هرگز فراموش نكند؛ زيرا هنگامي كه او ميخواست وارد دانشگاه شود عالقه خاصي به وارد‬
‫شدن در دانشگاه داشت و با ذوق و عالقه خاصي به دانشگاه راه يافت كه هيچگاه آن نگرش‬
‫مثبت را فراموش نميكند؛ ولي ممكن است به دروس عالقه چنداني نداشته و به دليل‬
‫مشكلت عاديده‪ ،‬مطالب درسي را فراموش كرده باشد؛ اما خاطرات دوران دانشگاهي خود‬
‫را هرگز فراموش نكند‪.‬‬
‫ج‪ .‬تمركز حواس‬
‫»تمركز« حالتي است كه در آن از ميان آراء و افكار گوناگون شخص‪ ،‬يك فكر در مركز قرار‬
‫ميگيرد و ديگر افكار و آراء او نسبت به آن فكر‪ ،‬جنبه پيراموني دارند‪ .‬بنا به تعريفي ديگر‪،‬‬
‫»تمركز حواس« يعني توانايي ثابت نگه داشتن توجه و دقت روي موضوع يا كاري كه به ميل‬
‫و اراده انتخاب شده است و مانع شدن از اينكه دقت و توجه به سوي موضوعاات ديگر‬
‫منحرف شود‪ .‬بر اين مبنا‪ ،‬از ميان همه تصاوير و افكاري كه ممكن است در ذهن شخص‬
‫يافت شوند‪ ،‬او افكاري را انتخاب ميكند كه وي را به سوي موضوعاات مطلوب هدايت ميكنند‬
‫‪44‬‬
‫و افكاري كه او را ازموضوعامطلوب دور ميكنند‪ ،‬كنار ميگذارد‪.‬‬
‫عاواملي از قبيل بيعلقگي‪ ،‬دلزدگي‪ ،‬حواسپرتي‪ 45،‬و به خواب و خيال فرورفتن سببكاهش‬
‫تمركز حواس ميشوند‪ .‬تمركز حواس نقشي كليدي در مطالعه دارد و بدون آن ممكن است‬
‫فرد ساعاتها وقت بگذارد‪ ،‬مطلبي را مطالعه كند ولي چيزي از آن نفهمد‪ ،‬در حالي كه با نيم‬
‫ساعات تمركز‪ ،‬شايد ميتوانست مطالب را بياموزد‪ .‬كليد اساسي به وجود آمدن تمركز حواس‬
‫به كار گرفتن فنوني است كه ياد گيرنده را در ضمن مطالعه فتعال ميسازند و موجب ايجاد‬
‫واكنش ‪ 46‬هنگام مطالعه ميشوند‪ .‬اين فنون عابارتند از‪:‬‬
‫الف‪ .‬سؤال كردن‪ :‬يادگيرنده را هدايت ميكند كه از طريق آن‪ ،‬به جستوجو بپردازد و آن را‬
‫به دست آورد‪.‬‬
‫ب‪ .‬استنباط كردن‪ :‬حاصل نتايج و بررسيهايي است كه مطالعه كننده از مطالب ميگيرد‪.‬‬
‫سمّ كردن‪ :‬به كار بردن حواس مطالعهكننده كه در حقيقت‪ ،‬به كلمات نويسنده جان‬
‫ج‪ .‬تج س‬
‫ميدهد‪.‬‬
‫د‪ .‬علمتگ‏ذاري‪ 47:‬با عالمتگذاري و حاشيهنويسي‪،‬يادگيرنده فعاليت ميكند تا درباره ساختمان‬
‫مطالب مورد مطالعه تصميم بگيرد‪.‬‬
‫ه ‪ .‬ربط دادن‪ :‬يادگيرنده در اين قسمت‪ ،‬مطالب نويسنده را با مطالبي كه از قبل مطالعه‬
‫كرده است‪ ،‬ارتباط ميدهد‪.‬‬
‫و‪ .‬عبارتخوانيّ‪ :‬فراگير در اين مرحله‪ ،‬با سرعات مطالب را ميخواند كه ذهن او از حالت‬
‫فتعال بودن بازنماند تا احساس دلزدگي ايجاد نگردد‪.‬‬
‫‪48‬‬
‫حواس پرتيّ‬
‫انواع حواس پرتيّ‬
‫دو نوع حواس پرتي را ميتوان نام برد كه هنگام مطالعه‪ ،‬يادگيرنده را با مشكل مواجه‬
‫ميسازند‪:‬‬
‫‪ .1‬حواس پرتيّ درونيّ‪ :‬اين نوع حواس پرتي شامل افكار و انديشههايي است كه هنگام‬
‫مطالعه ذهن فراگير را به خود جلب ميكنند و مانع مطالعه او ميگردند؛ مثل نگراني در مورد‬
‫مشكلت شخصي‪ ،‬شغلي‪ ،‬اقتصادي‪ ،‬اجتماعاي و انواع خيالپردازيها‪.‬‬
‫‪ .2‬حواس پرتيّ بيرونيّ‪ :‬عاواملي كه از بيرون مزاحم يادگيرنده هستند؛ مانند سر و صدا‬
‫در محيط‪ ،‬نور كم يا خيلي زياد‪ ،‬سردي يا گرمي نامناسب‪.‬‬
‫عوامل رفع حواسپ‏رتيّ‬
‫براي رفع حواس پرتي‪ ،‬بايد انگيزه كافي نسبت به مطالعه داشت و براي رفع مسائل و‬
‫مشكلت دروني‪ ،‬برنامهريزي نمود؛ محيط مساعاد و مناسبي را براي مطالعه انتخاب كرد؛‬
‫مانند محيط كتابخانه براي مطالعه‪ ،‬و حتما بايد برنامهريزي نمود‪ .‬در اتخاذ تصميم و برنامه‪،‬‬
‫بايد عاواملي را مد ت نظر قرار داد تا به اهداف رسيد‪ .‬عاواملي كه ميتوانند در اين زمينه راهگشا‬
‫باشند عابارتند از‪:‬‬
‫الف‪ .‬برنامهريزي واقعبينانه‪ :‬مدت زماني كه براي انجام كاري در نظر ميگيريد مناسب‬
‫ل‪ ،‬كار زيادي را براي وقت محدودي تنظيم نكنيد كه بعدتر بر اثر كمي وقت نتوانيد‬‫باشد؛ مث ل‬
‫آن را به انجام برسانيد و بعد هم نااميد شويد‪.‬‬
‫ب‪ .‬پيش‏بينيّ امور غير منتظره‪ :‬برخي مواقع ممكن است عاوامل و كارهاي ناخواستهاي‬
‫به وجود آيند كه مانع تحقق اهداف فرد گردند‪ .‬بنابراين‪ ،‬در برنامه مطالعه‪ ،‬حتما بايد پيشبيني‬
‫عاوامل غيرمترتقبهاي را نمود و وقتي را هم براي آن در نظر گرفت‪.‬‬
‫ج‪ .‬تقسيمّ زمان‪ :‬براي مطالعه از نظر زمان بندي‪ ،‬بايد دقت لزم را به عامل آورد و وقت‬
‫ل‪ ،‬به جاي اينكه شش ساعات در يك شب مطالعه كنيد‪ ،‬بهتر است‬ ‫مطالعه را تقسيم كرد؛ مث ل‬
‫در شش شب‪ ،‬هر شب يك ساعات مطالعه كنيد‪.‬‬
‫د‪ .‬عدم مطالعه مطالب مش‏ابه‪ :‬با توجه به اصول يادگيري‪ ،‬هرگاه مطالب مورد مطالعه‬
‫به يكديگر زياد شباهت دارند‪ ،‬براي جلوگيري از اشتباه به خاطر شباهت مطالب‪ ،‬سعي شود‬
‫آنها همزمان با يكديگر مطالعه نشوند‪.‬‬
‫ه ‪ .‬استفاده از وقت مناسب‪ :‬براي يادگيري‪ ،‬بهتر است از ساعاات استفاده بهينه شود؛‬
‫مث ل‬
‫ل‪ ،‬ساعاات اوليه پس از استراحت‪ ،‬براي يادگيري مناسبتر است تا آخر وقت كه فرد خسته‬
‫است‪.‬‬
‫نك‏اتيّ براي به خاطرسپ‏اري بهتر‬
‫‪ .1‬داشتن هدف‪ :‬اگر هدف يادگيرنده مشخص و معلوم باشد‪ ،‬مطالب بهتر آموخته ميشود؛‬
‫زيرا او ميداند چه مطلبي را براي چه هدفي ميآ‏موزد‪» .‬هدف« به معناي نقطه پاياني‪ ،‬يعني‪:‬‬
‫غايت‪ ،‬نهايت‪ ،‬مطلوب‪ ،‬آرمان‪ ،‬آرزو‪ ،‬مقصد و مقصود ميباشد‪ .‬حال اگر فردي كه مطلبي را‬
‫ميخواند هدف خاصي نداشته باشد خواندن او سطحي است؛ مانند اينكه روزنامه بخواند و زود‬
‫رد شود‪ .‬ولي اگر آن مطالب را بخواهد امتحان بدهد و هدفش يادگيري باشد با دقت‪ ،‬توجه و‬
‫تمركز خاصي مطالب را ميخواند؛ زيرا هدفش امتحان دادن و موفق شدن است‪ ،‬پس مطالب‬
‫را بهتر به ذهن ميسپارد‪.‬‬
‫‪ .2‬آمادگيّ‪ 49:‬فراگير براي آموزش مطلب‪ ،‬بايد از نظرجسمي و رواني آمادگي لزم را‬
‫داشته باشد‪ .‬اين مسئله مورد تأكيد پياژه )‪ (Piaget‬و ثراندايك)‪ (Thorndike‬و ديگر روانشناسان‬
‫است‪ .‬ثراندايك قانون »آمادگي« را در كتاب ماهيت اصليّ انسان ‪ 50‬به گونه ذيل بيان‬
‫ميكند‪:‬‬
‫الف‪ .‬وقتي كه شخص آماده است تا عاملي را انجام دهد‪ ،‬انجام آن عامل موجب خشنودياش‬
‫ميشود‪.‬‬
‫ب‪ .‬وقتي كه شخصي آماده است تا عاملي را انجام دهد انجام ندادن آن عامل موجب‬
‫ناخشنودياش ميشود‪.‬‬
‫ج‪ .‬وقتي شخص آماده نيست تا عاملي را انجام دهد‪ ،‬مجبور كردن او به انجام آن عامل‪،‬‬
‫موجب ناخشنودياش ميشود‪.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬يك كودكّ عاقبمانده آمادگي ذهني و رواني لزم را براي اينكه رياضيدان شود‪ ،‬ندارد و‬
‫تلش در اين زمينه بيهوده است؛ چراكه آمادگي رواني مد ت نظر قرار نگرفته است‪ .‬يا اينكه يك‬
‫نابينا بخواهد راننده ماهري شود‪ ،‬چون آمادگي جسمي لزم ندارد‪ ،‬اين خواستهاش قابل تحقق‬
‫نيست‪ .‬پس براي آموختن و به خاطر سپردن‪ ،‬به آمادگي جسمي و رواني نياز است‪.‬‬
‫‪ .3‬انگ‏يزه و علقه‪ :‬اگر فراگير براي يادگيري ميل و رغبت داشته و دقت‪ ،‬توجه و تمركز بر‬
‫روي مطالب داشته باشد‪ ،‬بهتر و سريعتر ميآ‏موزد‪ .‬در غير اين صورت‪ ،‬اگر تمام امكانات‬
‫تربيتي هم آماده باشند و او عالقهاي نداشته باشد چيزي آموخته نميشود‪.‬‬
‫‪ .4‬اصل »فعاليت«‪ :‬فراگير براي آموختن مطالب‪ ،‬بايد فتعال باشد و از حالت سستي‪،‬‬
‫تنبلي و بيتفاوتي بيرون آيد‪ .‬معلم بايد با فتعال نگه داشتن دانشآ‏موزان‪ ،‬آنها را در فعاليتهاي‬
‫كلسي مشاركت دهد و نظام تدريس را از حالت معلممدار به صورت متعتلممدار درآورد‪.‬‬
‫ن كمال الدين طلب العلم و العمل‬ ‫حضرت عالي عاليهالسلمميفرمايند‪» :‬اتيها الناس! اعالموا ا ت‬
‫به«؛‪ 51‬اي مردم! بدانيد كمال ايمان آموختن عالم و عامل بدان است‪ .‬بنابراين‪ ،‬اگر در آموختن‬
‫مطالب‪ ،‬فعاليت و عامل كردن به آنها وجود نداشته باشد مطالب فراموش ميگردند‪.‬‬
‫‪ .5‬دقت و تمركز‪ :‬معلم بايد دقت دانشآ‏موزان را مورد توجه قرار دهد و فراگير افكار خود‬
‫را بر روي مطلب متمركز سازد و حواس او معطوف به درس باشد‪ .‬در غير اين صورت‪،‬‬
‫شاگرد چيزي را به ذهن نسپرده و وقت او تلف گرديده؛ زيرا براي به خاطرسپاري‪ ،‬تمركز‬
‫حواس لزم و ضروري است‪.‬‬
‫‪ .6‬ارتباط مطالب‪ :‬اگر مطالب درسي با يكديگر ارتباط داشته باشند فراگير مطالب را‬
‫بهتر ميآ‏موزد و اين انسجام منطقي بين دروس كمكي است تا دانشآ‏موز شناخت بهتري را به‬
‫دست آورد‪ .‬همچنين سعي شود بين مطالب جديد با معلومات قبلي ارتباط برقرار شود‪.‬‬
‫‪ .7‬تمرين و تك‏رار‪ :‬هرقدر مطالب بيشتر مورد تمرين قرار گيرند بهتر در ذهن جاي ميگيرند‬
‫و ديرتر فراموش ميشوند‪ .‬قانون »تمرين و تكرار« يكي از قوانيني است كه ثراندايك آن را‬
‫مطرح نمود؛ زيرا تكرار مطالب موجب دوام و ثبات آموختهها ميگردد‪.‬‬
‫‪ .8‬اعتماد به نفس‪ :‬براي رسيدن به اهداف در زندگي‪ ،‬بايد به موفقيت ايمان داشت؛ زيرا‬
‫شك و ترديد نسبت به خود و بيان اينكه »حافظهام ضعيف شده«‪» ،‬ستنم بال رفته است«‪،‬‬
‫»حافظهام ياري نميكند« و مانند آن آغاز تنبلي و سستي است و شخص در اين صورت‪ ،‬به‬
‫خود تلقين ميكند كه از عاهده انجام كاري برنميآ‏يد‪ .‬بنابراين‪ ،‬اولين قدم »اعاتماد به نفس‬
‫است« تا حافظه تقويت گردد‪.‬‬
‫‪ .9‬استراحت‪ :‬هنگامي كه فرد ميخواهد مطلبي را بياموزد نبايد خسته باشد‪ .‬از اينرو‪،‬‬
‫بسياري از افراد معتقدند‪ :‬وقتي از خواب بيدار ميشويم و ذهن استراحت لزم را نموده‪،‬‬
‫بهترين وقت مطالعه است‪ .‬البته تفاوتهاي زيادي بين افراد در اين زمينه وجود دارد‪ ،‬ولي‬
‫استراحت را نبايد از ياد برد و حتي پس از مطالعه هم استراحت لزم است؛ زيرا يادگيري با‬
‫فاصله طي تحقيقات به عامل آمده‪ ،‬بهتر از يادگيري فشرده و بدون استراحت است‪.‬‬
‫‪ .10‬آرامش‪ :‬براي به خاطر سپردن مطالب‪ ،‬دوري از تنش و اضطراب بسيار مهم است؛‬
‫زيرا اضطراب عالوه بر فراموشي‪ ،‬بهداشت رواني فرد را به خطر مياندازد‪ .‬بنابراين‪ ،‬بايد به‬
‫دور از هيجان‪ ،‬به مطالعه پرداخت‪.‬‬
‫‪ .11‬برنامهريزي‪ :‬براي اينكه به مطالعه دقيق بپردازيم‪ ،‬بايد از قبل برنامهريزي كنيم تا در‬
‫وقتي مناسب و در مكاني مطلوب با دقت و تمركز و آمادگي ذهني‪ ،‬اقدام نماييم‪ .‬نظم در‬
‫مطالعهموجبميشودمطالبرابهتربهذهنبسپاريم‪.‬‬
‫س‬
‫‪ .12‬وسايل كمك آموزشيّ‪ :‬با توجه به اينكه عاموما يادگيري انسان از طريق دو ح ت‬
‫»بينايي« و »شنوايي« صورت ميگيرد‪ ،‬بخصوص اينكه حافظه بينايي بيشتر افراد از حافظه‬
‫شنوايي قويتر است‪ ،‬بدينروي‪ ،‬مطلوب است از وسايلي كه از طريق بينايي مطالب را به‬
‫ذهن ميسپارند بيشتر استفاده گردد؛ مثل فيلم‪ ،‬تصوير‪ ،‬نقشه و مانند آنها‪ .‬براي به‬
‫خاطرسپاري مطلوب‪ ،‬بايد شاگردان را تحريك و تهييج كرد‪ .‬رسانههاي كمك آموزشي بهتر‬
‫صرف شنيدن‪،‬‬ ‫موجب انگيزه و جلب توجه شاگردان نسبت به درس ميگردند‪ .‬متعتلمان با ن‬
‫مطالب درسي را خوب نميآ‏موزند؛ زيرا عاوامل متعددي موجب حواسپرتي آنان ميگردند‪.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬استفاده از وسايل و ابزارهاي كمك آموزشي اين امكان را به وجود ميآ‏ورد كه‬
‫شاگردان عالوه بر شنيدن سخنان مرتبي‪ ،‬به مشاهده عايني مطالب نيز بپردازند‪ .‬بنابراين‪،‬‬
‫‪52‬‬
‫استفاده از وسايل كمك آموزشي موجب دوام و ثبات آموختهها ميگردد‪.‬‬
‫آنچه يك ديدن كند ادراكّ آنسالها نتوان نمودن با بيان‪.‬‬
‫‪ .13‬تصويرسازي ذهنيّ‪ 53:‬هنگامي كه مطالب خواندهميشوند بهتر است براي به‬
‫خاطرسپردن آنها‪ ،‬از »تصويرسازي ذهني« استفاده گردد تا مدتهاي زيادي آن مطالب در ذهن‬
‫ل‪ ،‬وقتي ميخوانيم در جنگل حيوانات وحشي وجود دارند‪ ،‬تصور كنيم كه در‬ ‫باقي بمانند؛ مث ل‬
‫جنگل هستيم و يك حيوان وحشي را شكار نمودهايم و يا وقتي كلمه »شير« را به كار ميبريم‬
‫سم كنيم‪.‬‬
‫شكل آن را در ذهن خود مج ت‬
‫‪ .14‬استفاده از حواس گوناگون‪ :‬هنگامي كه ميخواهيد مطالبي را بياموزيد‪ ،‬صرفا از‬
‫س بينايي استفاده نكنيد‪ .‬به كار بردن چند حس موجب دوام آموختهها ميگردد؛ مث ل‬
‫ل‪ ،‬با چشم‬ ‫ح ت‬
‫بخوانيم‪ ،‬مطالب را با صداي بلند تكرار كنيم‪ ،‬و مطالب كليدي را يادداشت كنيم‪.‬‬
‫‪ .15‬فهميدن به جاي حفظ كردن‪ :‬اگر مطالب را خوب دركّ كنيم بهتر ميتوانيم آنها را به‬
‫ذهن خود بسپاريم تا اينكه به صورت حافظه طوطيوار بخواهيم آنها را حفظ كنيم‪ .‬از اينرو‪،‬‬
‫دركّ و شناخت مطالب موجب ميشود تا بهتر يادآوري شوند؛ زيرا رمزگرداني مطالب در‬
‫حافظه بلندمدت به صورت معنايي است؛ يعني هنگامي كه معناي مطلب به خوبي دركّ نگردد‬
‫به شكل درستي در حافظه بلندمدت‪ ،‬رمزگرداني و اندوزش نميگردد و زود فراموش‬
‫ميشود‪ .‬آزوبل)‪ (Ausubel‬ميگويد‪» :‬مطالب معنادار« به مطالبي گفته ميشود كه يادگيرنده‬
‫بتواند بين آنها و مطالبي كه قبل ل آموخته است‪ ،‬نوعاي رابطه برقرار نمايد‪ .‬بنابراين‪» ،‬دركّ‬
‫فهم« يعني‪ :‬معنادار كردن مطالبي كه موجب يادگيري بهتر در حافظه ميگردند‪.‬‬
‫يادآوري ميشود كه اگر هدف از تحصيل صرفا به ياد سپردن اطلعاات براي اخذ مدركّ يا گذر‬
‫از پايهاي به پايه ديگر باشد‪ ،‬چنين رويكردي به حافظه و اينگونه به يادسپاري مردود است‪.‬‬
‫ولي اگر هدف اين است كه از اطلعاات به ذهن سپرده شده براي انواعاي از عامليات ذهني‬
‫استفاده شود‪ ،‬چنين هدفي عااقلنه و منطقي است‪ .‬عامليات ذهني در انسان شامل عاواملي‬
‫است همچون‪ :‬استدلل‪ ،‬تجزيه و تحليل‪ ،‬استنباط‪ ،‬تفسير و تحليل‪ ،‬انتقال و مانند آن‪ .‬افزون‬
‫بر اين‪ ،‬انسانها با سپردن اطلعاات به حافظه‪ ،‬زمنيههاي ختلقيت را ايجاد ميكنند‪.‬‬
‫پرورشدهندگان ختلقيت بر اين باورند كه هر قدر انسان در حافظه خود‪ ،‬اطلعاات را بيشتر به‬
‫صورت معنادار اندوخته باشد‪ ،‬بر ميزان ختلقيت او افزوده ميشود‪ .‬بنابراين‪ ،‬هدف اساسي‬
‫‪54‬‬
‫فهميدن مطالب و معنادار كردن اطلعااتدريافتيدر حافظه و انتقال مطلوب آنهاست‪.‬‬
‫در متون اسلمي نيز براي تقويت حافظه و عادم فراموشي مطالب زيادي بيان شده است‪.‬‬
‫براي نمونه‪ ،‬در مفاتيحالجنان‪ ،‬به بهداشت جسمي و رواني در اين زمينه توجه خاصي شده‬
‫است؛ مث ل‬
‫ل‪ ،‬براي افزايش حافظه در بعد رواني به خواندن قرآن و روزه گرفتن‪ ،‬و در بعد‬
‫‪55‬‬
‫جسماني‪ ،‬به خوردن عاسل و عادس توصيه شدهاست‪.‬‬
‫نتيجهگ‏يري‬
‫با عانايت به مطالب عانوان شده در زمينه حافظه و فراموشي‪ ،‬ميتوان نتيجه گرفت كه براي‬
‫ثبت و ضبط اطلعاات در ذهن‪ ،‬سه مرحله صورت ميگيرد‪ :‬ابتدا مطالب رمزگرداني شده‪ ،‬بعد‬
‫ذخيره ميگردند و در نهايت‪ ،‬هنگام نياز‪ ،‬بازيابي ميشوند‪ .‬برخي مواقع مطالب هنگام نياز‪ ،‬به‬
‫ذهن نميآ‏يند و فراموشي به فرد دست ميدهد كه ميتواند به دليل تداخل مطالب‪ ،‬گذشت‬
‫زمان‪ ،‬هيجانات منفي‪ ،‬خاطرات ناخوشايند و يا زوال حافظه باشد‪ .‬بنابراين‪ ،‬براي جلوگيري از‬
‫فراموشي‪ ،‬بايد به نكاتي توجه كرد؛ از جمله‪ :‬داشتن هدف‪ ،‬آمادگي‪ ،‬انگيزه‪ ،‬فعاليت‪ ،‬دقت و‬
‫تمركز‪ ،‬ارتباط مطالب‪ ،‬تمرين و تكرار‪ ،‬اعاتماد به نفس‪ ،‬استراحت‪ ،‬آرامش‪ ،‬برنامهريزي‪،‬‬
‫استفاده از وسايل كمك آموزشي‪ ،‬تصويرسازي ذهني‪ ،‬استفاده از حواس گوناگون‪ ،‬و فهميدن‬
‫به جاي حفظ كردن‪ .‬در ضمن‪ ،‬بايد به بهداشت جسمي و رواني در جهت حفظ مطالب و‬
‫جلوگيري از فراموشي عانايت داشت‪.‬‬

You might also like