Professional Documents
Culture Documents
خلاصه نموداری گروی
خلاصه نموداری گروی
قرینه گرایی
استداللهای عقلی ،با باورهای دینی بی ارتباط و مضر هستند. رابطه عقل و ایمان
استداللهای فلسفی کامال با باورهای دینی ،بی ارتباط هستند. ایمان گرایی
و مضر نیستند.
آفاقی :پژوهشی که موضوع آن امری غیر شهودی و وجودی است ← .آیا مسیحیت بر حق است؟
پژوهش
انفسی :پژوهشی که طریقه آن شهودی و وجودی است ← .ارتباط فرد با مسیحیت چیست؟
سلبی← نقادانه← نفی یقینی بودن استداللهای آفاقی و مبنا بودن آن برای ایمان دینی.
مباحث کیرکگور
ایجابی← نظریه پردازی← ایمان از مقوله تصمیم و عمل و معادل یقین انفسی است.
اختفای الهی برهان تعویق براهینی بر نفی یقینی بودن دالیل آفاقی
برهان شورمندی
1
برهان تقریب و تخمین :پژوهشهای آفاقی-تاریخی نمی توانند در این زمینه ها یقین زا باشند و ما در این امور با
تقریب و تخمین روبرو هستیم.
مقدمه ( :)1اگر تحقیقات تاریخی یقین بخش باشد ،می توان ایمان را که همان دل بستگی بی حد و حصر است
بر آن بنا کرد.
مقدمه ( :)2اما تحقیقات تاریخی یقین بخش نیست و چیزی جز تقریب و تخمین را نصیب ما نمی کند.
نتیجه ( :)3ایمان را که همان دل بستگی بی حد و حصر است نمی توان بر نتایج تحقیقات تاریخی بنا کرد.
نکته :او معتقد است حتی اگر تحقیقات تاریخی یقین بخش باشد باز در ایمان ما تاثیری نخواهد داشت .و اگر
یقین بخش نباشد بر ایمان ما خدشه ای وارد نخواهد کرد.
مقدمه ( :)1انسان به چیزی می تواند ایمان دینی اصیل داشته باشد که به آن کامال ملتزم باشد.
مقدمه ( :)2اگر احتمال تجدید نظر در عقیده انسان وجود داشته باشد ،آنگاه نمی تواند به آن عقیده التزام کامل
داشته باشد.
2
نتیجه :کسانی که در پی مبتنی ساختن ایمان خود بر تحقیقات آفاقی هستند ،الزم است ایمان خود را به تاخیر
اندازند زیرا هر لحظه امکان تجدید نظر در آنها وجود دارد.
نکته :این تعویق بدان معناست که شخص تا زمان مرگ نیز در بی ایمانی به سر می برد و هیچ گاه ایمان نمی
آورد ،زیرا احتمال وجود خطا در دانش بشری همواره وجود دارد و حتی اگر روزی پایان یابد ،باز ایمان آن قدر
اهمیت دارد که لحظه ای تاخیر در آن روا نیست.
بر ماهیت علم بشر تاکید دارد← به دلیل محدودیت عقل بشر ،مرجعی
با تحقیق میدانی تاکید شده که دانش بشر نشان از تقریبی بودن دارد←
در تاریخ علم اغلب دیده ایم که دانشمندان نتایج جزمی خود را چیزی جز
مقدمه :1اساسی ترین خصیصه تدین شورمندی است ( شورمندی خصیصه جدایی ناپذیر ایمان است).
3
.3مساله ارتباط وجودی انسان با خداوند مطرح می شود.
.5ایمان همان تصمیم به گزینش شورمندی بی حد و حصر در عین بی یقینی آفاقی است.
.7متعلق ایمان گزاره نیست بلکه اصل حقیقت متعلق آن است که فرد در رابطه وجودی با آن قرار می گیرد.
.2حقیقت ،امری انفسی است که از ارتباط وجودی فرد با خداوند حاصل می شود.
.3متعلق ایمان گزارخ های دینی نیستند ،بلکه خود حقیقت است.
این پرسش که آیا علی رغم شواهد آفاقی می توان تصمیم به پذیرش یک گزاره گرفت در دو حیطه قابل طرح
است-1 :حیطه توصیف ← وجود شناختی ←توانایی انجام یک کار .2حیطه توصیه ای← معرفت شناختی←
قابل قبول بودن انجام یک کار.
4
اخالق باور ← تاکید بر این نکته که بر پذیرش یک گزاره از سوی افراد چه قواعدی حاکم است.
معرفت شناسی فضیلت محور ← تاکید بر معرفت بر فضایل معرفت شناختی همچون سالمت حواس ،مغز،
محیط.دستوری
توصیفی
کلی
دستوری
نکته :فقط در مواردی خاص آن هم به صورت غیر مستقم این امکان وجود دارد که بتوان علیرغم شواهد یا در
صورت کمبود شواهد ،تصمیم به باور کردن قضیه ای گرفت.
5
زنده
مضیق
او با محدود کردن پژوهش به آفاقی و انفسی و نفی پژوهش آفاقی و تاکید بر انفسی،
گرفتار مغالطه یا آن یا این شده. .
برهان تقریب و تخمین دارای صورت رفع مقدم است. نقد نظریه کیرکگور
دیدگاه او دیدگاهی دین شمول نیست و او صحت مسیحیت را الگویی پذیرفته شده
می داند. .
اتمیک
اولیه:تحویل ناپذیر به گزاره دیگر گزاره مفاهیم کلیدی در فلسفه نخست ویتگنشتاین
6
ضروری الصدق رویکرد زبان ایده آل
ممکن الصدق و الکذب تقسیم گزاره ها پاره ای از نظریات فلسفه نخست ویتگنشتاین
ضروری الکذب
نکته :فقط گزاره های ممکن الصدق صادق ،تصویری از حقیقت بشمار می روند و صرفا زبان صوری می تواند این
تصویر را ارائه دهد نه زبان طبیعی.
نفی نظریه تصویری معنا← کناره گیری از زبان صوری←رویکرد زبان طبیعی.
توجه به کاربرد لفظ :فهمیدن معنای لفظ = دانستن چگونگی کاربرد آن.
نحوه های زندگی :معنای لفظ مبتنی است برکاربرد آن در یک نحوه زندگی. فلسفه دوم ویتگنشتاین
بازی های زبانی :هر بازی زبانی ،قواعد مخصوص خود را دارد.
دیدن به عنوان :هر تجربه ،ناشی از پیش فرضها و وضعیت های فرد تجربهگراست
7
باورهای موجه بنفسه در دیدگاه سنتی ثابت هستنداما در معاصر در مورد هر فرد
متفاوت با فرد دیگر است. .
دیدگاه سنتی بر روش استدالل قیاسی تاکید دارد اما معاصر بر روش تمثیلی و
استقرایی. .
دیدگاه سنتی معرفت امری خطاناپذیر است اما از دیدگاه معاصر معرفت خطاپذیر تفاوتهای میان دو مبناگرایی
است. .
در دیدگاه سنتی ،گزاره های بدیهی الم است صادق باشند اما در معاصر ،ضرورتی
وجود ندارد. .
رویکرد سنتی یک ویکرد هنجاری برای شناخت است اما رویکرد معاصر یک رویکرد
توصیفی برای پروسه شناخت است. .
مساله توجیه
نگاه پسینی به آن ← متن گرایی :باید عوامل اجتماعی را در مساله توجیه دخیل بدانیم.
نکته :در نگاه متن گرایان ،ارائه استدالل فقط هنگامی الزم است که شخص در پذیرش یک باور با اشکال بالفعل
واقعی که معنای خود را در حیطه متن و موضوع مورد بحث می یابد ،مواجه شود.
نکته :مقصود ویتگنشتاین از نقطه پایان توجیه ،گزاره های پایه ای نیست که مبناگرایان سنتی می گویند ،بلکه
مقصود باورهایی است که در یک نحوه از زندگی به عنوان باوری پایه تلقی می شوند.
8
باورهای دینی ،نیازمند هیچگونه توجیهی ،اعم از عقلی و تاریخی نیستند.
بر اساس ویتگنشتاین م تقدم ،اعتقادات دینی به زبان نمی آیند ،اما ارائه نظریه بازی
های زبانی ،این اجازه را به ویتگنشتاین می دهد که از معناداری گزاره های دینی در د .
دوره متاخر فلسفی خد سخن بگوید. .
فقدان آگاهی به کاستی ها ،بدلیل عدم میسر بودن نقادی بیرونی.
پذیرش مفهوم بازی های زبانی منجر به تعارض با شهود ما می شود. نقد ایمان گرایی ویتگنشتاینی
زبان دین و علم ،دو عضو از یک مجموعه بزرگتر هستند ← جواز نقد و اظهار
نظر زبان دین و علم نسبت به یکدیگر. .
معرفت شناسی اصالح شده در قالب بحث توجیه. تفکر سه مرحله ای او درباب باور متدینان
9
اتخاذ شکاکیت.
اتخاذ روشی دیگر :مقایسه باور به وجود خدا با باور به اذهان دیگر. چه باید کرد؟
.1اگر باور من به وجود اذهان های دیگر معقول باشد ،باور من به وجود خداوند نیز معقول است.
.2اما باور من به وجود ذهن های دیگر ،معقول است. معقولیت باور دینی
مربوط به علم.
شکاکیت
مربوط به توجیه :ما هیچ دلیلی برای آنچه آن را علم می نامیم نداریم.
باید میان باور استنتاجی و باور پایه موجه کننده آن ،سنخیت وجود داشته باشد.
میان قضایای موجود در هر زنجیره معرفت شناختی ،روابط علی برقرار است :هرقضیه
باالتر ،قضایای پایین تر از خود را موجه میسازد. .
مبناگرایی سنتی ،دو مفهوم اساسی وظیفه گرایی و معقولیت را در دل خود جای داده
است :نظریه ای وظیفه گرایانه در حیطه توجیه معرفت شناختی است. .
10
فیلسوفان مسلمان :اولیات و محسوسات.
باور پایه
تعارض درونی :مبناگرایی شاخصه ای را برای باور موجه ارائه کرده که خود فاقد آن است.
انسجام گرایی
مبناگرایی
وجه اشتراک :برخی از باورها پایه اند و برخی باورهای در نهایت به آنها ختم می شوند.
سنتی :قضایای پایه به طور عینی و نفس االمری باید پایه باشند.
معاصر :هیچ مالکی برای باور پایه وجدود ندارد و هر فرد یا گروهی دارای باورهای .
پایه ای است که لزوما با باورهای پایه دیگران یکسان نیست. .
11
اگر بتوان گزاره خداوند وجود دارد را به نحوی صحیح ،پایه دانست که در
این صورت ،باید بتوان دیگر گزاره ها را نیز پایه تلقی کرد. .
یا نمی توان گزاره های دیگر را پایه تلقی کرد که در این صورت ،الزم می
آید که گزاره خداوند وجود دارد ،نیز پایه نباشد. .
پلنتینگا در پاسخ به نقدهای فوق معتقد است که از دو راهی که مستشکل پیشنهاد کرده است ،راه اول را بر می
گزیند ،اما ادامه می دهد که در صورت پذیرش راه اول ،الزم نمی آید که گزاره های تخیلی و دروغین و نظایر آنها
را به نحوی صحیح پایه تلقی کنیم ،زیرا همانگونه که از نفی اصل مالک تحقیق پذیری تجربی معنا ،معناداری
هرگونه گزاره ای الزم نمی آید ،از نفی مالک پایه بودن باورها در مبناگروی سنتی نیز الزم نمی آید که هر باوری
به نحوی صحیح ،پایه باشد.
هوک :کاذب بودن یا صادق بودن یک گزاره ارتباطی با پایه بودن آن ندارد ،لذا با صادق تلقی کردن
گزاره پایه خداوند وجود دارد ،ما را به نوعی نسبی گرایی معرفتی روبرو می کند. . .
نقد و پاسخ
پلنتینگا :شبیه دانستن معرفت شناسی اصالح شده با نسبی گرایی ،ناشی از این پیش فرضی است .
که در ذهن ون هوک جایگرفته است .و این پیش فرض عبارت است از اینکه فقط هنگامی می توان .
در مورد گزاره ای ادعای معرفت کرد که بتوان آن را برای همه افراد دیگر اثبات کرد. .
12
تمایل به داشتن باورهایی که با یکدیگر سازگارند.
طراحی قوای ادراکی متناسب با محیط ادراکی باید به گونه ای باشد که هدف قوای
ادراکی دست یابی به باورهای صادق باشد. .
غیر موجه و نامعقول بودن باورهای دینی← ناظر به حق( باخ ،فروید و مارکس).
↑
فقدان تضمین
این اشکاالت در مقام نشان دادن ناموجه بودن باورهای دینی هستند.
این اشکاالت در مقام نشان دادن نامعقول بودن باورهای دینی هستند. سه تلقی از اشکاالت ناظر به حق
این اشکاالت در مقام نشان دادن فقدان تضمین باورهای دینی هستند.
13
نکته :پلنتینگا بیان می کند که باید اشکاالت ناظر به حق ،از قبیل اشکاالت فروید و مارکس را به عنوان اشکاالتی
بر تضمین داشتن باورهای دینی تلقی کنیم.
پایه بودن به نحو صحیح :افراد در پایه دانستن باورهای ناشی از این حس ،موجه اند.
. شناخت خداوند بر اساس این مدل ،شناختی طبیعی است. آکویناس /کالون
یا ناشی از قوای ادراکی است که خوب کار نمی کند. باورهای کاذب فاقد تضمین اند ،زیرا
نقدی بر دیدگاه پلنتینگا :پایه بودن گزاره خداوند وجود دارد ،صرفا شناختی اجمالی از خداوند در اختیار ما می
نهد ،اما درباب کیفیت این وجود ،سخنی به ما نمی گوید؛ همانگونه که اعتقاد به دیگر اذها و پایه بودن این اعتقاد،
مشخص نمی کند که ذهن چیست ،بلکه برای روشن کردن ماهیت ذهن ،نیاز ارائه دلیل کافی هستیم و این امور
از طریق شناخت استنتاجی بدست می آیند .همچنین پایه بودن باور دینی ،صرفا دلیل های متدین را عوض می
کند ،اما نمی تواند به کلی او را از مقوله دلیل آوردن در حیطه باورهای دینی ،بی نیاز سازد.
فریدالدین سبط
14