You are on page 1of 31

‫خالصه کتاب تربیت بدون فریاد‬

‫ویرایش شده توسط کانال تلگرام مامازپاپاز سایت کودک و بازی‬

‫‪https://t.me/MamasPapas‬‬

‫وبسایت‬
‫‪http://koodakvabazi.com/‬‬

‫اینستاگرام‬
‫‪https://instagram.com/p/Koodakvabazi‬‬
‫چيزی که من تا صفحه ‪ 57‬کتاب یاد گرفتم اینه که ‪:‬‬

‫کنترل بچه برای اینكه چيزی باشه که ما ميخواهيم و کاری رو انجام بده که از نظر مای والد درسته ‪،‬دو نتيجه داره‪...:‬یا بچه هموني ميشه‬

‫که ما ميخواهيم‪.‬رام و گوش به فرمان‪....‬یا طغيان ميكنه و ميشه یاغي‪......‬بين وسط نداره‪.....‬یا یك آدم آهني تحویل جامعه ميدیم یا یه‬

‫آشوبگر مرزشكن!‬

‫پس بهتره راه دیگه ای پيش بگيریم‪...‬وقتي در یك صحنه بد در ارتباط با بچه مون گير افتادیم‪،‬ميتونيم فریاد بزنيم‪،‬خشن باشيم‪،‬منفعل‬

‫عمل کنيم و عقب نشيني کنيم‪،‬باج بدیم و خيلي کارهای دیگه‪...‬توی همه این موارد ما نتونستيم خودمون رو کنترل کنيم بنابراین با‬

‫اعمالمون کنترل خودمون رو دادیم دست بچه مون‪.....‬کنترل ما دست اونه بنابراین همه زندگي و خواستها و عالیق وخالصه همه چي حول‬

‫اون ميگرده‪..............‬این درست نيست‪...‬‬

‫پس راه دیگه رو انتخاب ميكنيم‪...‬شروع ميكنيم روی خودمون کار کردن تا بتونيم کنترل خودمون رو به دست بگيریم‪...‬تنها راه کنترل بچه‬

‫مون ‪،‬کنترل خودمونه‪....‬در یك موقعيت بد‪،‬واکنش هيجاني بدترین انتخابه‪...........‬اما این کنترل به حرف آسونه در عمل خيلي خيلي خيلي‬

‫سخته‪.....‬کنترل خودمون فقط این نيست که سعي کنيم فریاد نزنيم یا یه واکنش بد از خودمون نشون ندیم‪..‬این فقط یك قسمتشه‪..‬قسمت‬

‫سخت ترش اینه که به عنوان یك پدر یا مادر‪،‬تمام آینده ای رو که ميخواهيم بچه مون داشته باشه مجسم کنيم‪..‬ریز به ریز‪...‬بعد شروع‬

‫کنيم به آماده کردن بستر مناسب برای رسيدن بچه به اون نهایت که تربيت یك آدم بزرگ دیگه است با خصوصيات خوبي که دلمون‬

‫ميخواد‪....‬بعد درست در لحظه مناسب از سرراهش کنار بریم تا خودش تصميم بگيره که چي بشه‪.....‬یعني هدف نهایي رو رها‬

‫کنيم ‪............‬خدا وکيلي این تكه خيلي خيلي سخته‪.....‬در نهایت باید خودش انتخاب کنه‪....‬تمام کاری که ما باید انجام بدیم تربيت یك‬

‫انسان خودگردان یا به اصطالح خودمون خودکفاست ‪....................‬اینقدر این مساله در عمل سخت مياد که گاهي آدم فكر ميكنه که به‬

‫جهنم همون تربيت بچه تحت کنترل راحت تره!!‬


‫بخش اول‪-‬‬

‫والدین خونسردی شویم که واقعا فرزندانمان نياز دارند‪.‬‬

‫والدین ميتوانند حرف بزنند اما تا زماني که به گفتههای خود عمل نكنند‪ ،‬نميتوانند چيزی به فرزند خود بياموزند‪.‬‬

‫در جریان بزرگ گردن فرزندانم‪ ،‬عقل خود را از دست دادم اما روح خود را یافتم‪.‬‬

‫هر کودکي دوست دارد والدین خوبي داشته باشد که بدین معني نيست که آنها والدیني ميخواهند که سعي کنند مطابق آخرین سبكهای‬

‫روز زندگي کنند‪ .‬درضمن برخالف بعضي از آموزشهای رایج‪ ،‬والد خوب بودن به این معني نيست که آن قدر مقابل فرزندمان کوتاه بيایيم‬

‫که آنها هرکاری دوست دارند بكنند‪ .‬آنچه فرزندان ما نياز دارند والدیني است که خونسردی خود را حفظ کنند‪ ،‬به ویژه زماني که اوضاع‬

‫حسابي به هم ميریزد‪.‬کودکان ميخواهند والدین کمتر به هم ریخته و بيشتر متعادل و خویشتندار باشند‪.‬‬

‫والدین در جستوجوی فردی هستند که تصویری اميدبخش از آیندهای متفاوت ارائه کند‪.‬‬

‫کتاب تربيت بدون فریاد اولين کتابي است که به شما ميگوید از چرخش در مدار زندگي فرزندانتان دست بردارید و برخود متمرکز شوید‪ .‬آیا‬

‫مشكل این است که بيش از اندازه بر فرزندانمان متمرکز شدهایم؟ دقيقاً! کتاب تربيت بدون فریاد راهي برای بازنشاندن والد و فرزند در‬

‫جایگاه راستين خود در خانواده است‪.‬‬

‫همه والدین این قدر درباره آینده فرزندانشان نگران هستند که خودخوری کرده و آن قدر بر آنها متمرکز ميشوند که متوجه نميشوند که این‬

‫نگراني بر آنها غلبه کرده و آنها را به واکنشهای نسنجيده آني واميدارد‪.‬‬

‫تربيت بدون فریاد به فرونشان واکنشهای احساسي در مقابل این گراني ميپردازد‪ .‬آن را �بدون فریاد� ناميدهایم چون فریاد کشيدن‬

‫شایع ترین واکنش والدین است و واکنشهای دیگری مثل فاصله گرفتن‪ ،‬قطع ارتباط با موقعيت مورد نظر یا جبران کردن و تاوان بيش از‬

‫اندازه دادن و عدهای هم باالخره ميدان را خالي کرده و تسليم ميشوند تمام این واکشنها روشهای گوناگون �فریاد کشيدن� است؛‬

‫روشهای بياثری که سعي داریم برای ایجاد رابطهای ایدهآل به کار گيریم! اما جای نااميدی نيست چون راه بهتری هم وجود دارد‪.‬‬

‫این کتاب روشي را به شما ميآموزد‪ :‬حفظ خونسردی و اتصال‪ .‬تربيت بدون فریاد یاد ميدهد که ابتدا چگونه خود را آرام کرده و سپس از‬

‫این رهگذر گذشته و ارتباط خود را حفظ نماید و در جریان امور نقشي فعال داشته باشيد‪.‬‬
‫مهم ترین نقش رهبری شما در خانواده ایجاد آرامش است‪ .‬تربيت بدون فریاد مستلزم سفری دشوار است که در آن باید با حقایق ناخوشایند‬

‫درباره خود و روابطتان روبرو شوید‪.‬‬

‫تربيت مربوط به والدین است نه کودکان ‪1‬‬

‫مهمترین کاری که مي توانيم برای فرزندان خود انجام دهيم اینست که یاد بگيریم روی رفتار خود تمرکز کنيم‪ .‬شاید این سئوال در ذهن‬

‫برانگيخته شود که �یعني چه؟ توجهام را از بچهام برگردونم و متوجه خودم کنم! آیا این کار برخالف اصول تربيتي نيست؟� در جواب‬

‫گفته مي شود که خير این طور نيست‪ .‬منظور این نيست که فرزند خود را در انتهای فهرست اولویتها قرار دهيد‪ ،‬اصالً و ابداً‪ .‬آنچه گفته‬

‫ميشود اینست که بر خود تمرکز تا رابطه سالمتر و شادتری با کل اعضای خانواده داشته باشيد‪.‬‬

‫الگوی معيوبي که ما در روابط خود استفاده ميکنيم به ما ميگودی که برای داشتن روابط سالم باید حواس خود را متوجه نياز دیگران کرده‪،‬‬

‫سعي کنيم در خدمت آنها باشيم و آنها را راضي نگه داریم ممكن است با چنين الگویي مخالف باشيد اما صبور بوده و همراه باشيد‪.‬‬

‫نخست آنكه در زندگي بعضي امور را مي توانيم تحت کنترل درآوریم‪ ،‬ولي بر برخي دیگر کنترلي نداریم‪ .‬حال از خود سئوال کنيد که صرف‬

‫انرژی در مورد موضوعي که نمي توانيد کاری درباره آن انجام دهيد و هيچ کنترلي بر آن ندارید‪ ،‬چقدر هوشمندانه است؟ پاسخ‪ :‬این کار‬

‫چندان عاقالنه نيست‪ .‬سئوال بعد‪ :‬کودک شما در کدام مقوله ميگنجد؟ به عبارت دیگر آیا فرزندتان از آن دسته اموری است که ميتوانيد‬

‫آن را کنترل کنيد یا خير؟ سئوال مشكل تر اینكه‪ :‬حتي اگر بتوانيد فرزند را کنترل‪ ،‬آبا باید این کار را بكنيد؟ آیا معني تربيت این است؟ اما‬

‫اگر معني تربيت این نيست که فرزند خود را کنترل کنيم‪ ،‬پس چيست؟‬

‫واقعا چه کسي خارج از کنترل است؟‬

‫فرزندانم هانا و براندون چهار و دوساله بودند تصميم بر این شد که همه اهل خانواده را بيرون ببرم‪ .‬قرار شد برای صبحانه به وافل هوس‬

‫برویم‪ .‬صف خيلي طوالني بود اما به ناچار در صف منتظر شدیم خوشبختانه مدیریت رستوران این موارد را پيشبيني کرده و کاغذ و مداد‬

‫شعمي در اختيار کودکان قرار داده بود پس من و همسرم هم توانستيم گپي خودماني داشته و در این ميان سرمان بي کاله نماند‪ .‬باز هم‬

‫رستوران پيش بيني و تدبير کرده بود که کودکان در ازای هر نقاشي یك کاله کاغذی درست مثل کاله آشپز رستوران و یك شيریني‬

‫مجاني دریافت مي کنند‪ .‬در یك چشم به هم زدني ما پشت ميز بودیم پيشخدمت ها کاله کاغذی بچه ها را آورده و من یكي از آنها را روی‬

‫سرم گذاشتم‪ .‬پشت ميز بودیم و طبيعي بود که بچه ای که گرسته است و جز انتظار کار دیگری ندارد بي تابي ميكند‪ .‬هانا دخترم با این‬

‫موضوع کنار آمد اما براندون دو ساله بود و احتماال شما معني دوساله بودن را خوب ميفهميد‪ .‬وقتي دوسالهها با شكم گرسته مرتب از‬

‫ماشين پياده و دوباره سوار شوند و جز وعده خشك و خالي چيزی نخورند‪ ،‬دیگر صدایت را پایين بياور یا مثل یك پسر بزرگ حرف بزن‬

‫سرشان نميشود‪ .‬در آن لحظه دیگر او نميدانست همكاری با پدر یعني چه و فكر کردن به یك صبحانه خانوادگي چندان لذت بخش نبود‪.‬‬

‫من با توجه به مشاور بودنم مي دانستم چگونه از کوره در نروم و خونسردی خود را حفظ کنم اما ناگهان پسرم چنگالش را به زمين پرت و‬
‫خونسردی من کمتر و کمتر شد‪ .‬هيچ چيز نميتوانست پسرم را آرام کند‪ ،‬هيچ چيز نميتوانست مانع قشقرقهای آنچناني او شود‪ .‬شيریني که‬

‫آمد پسرم آن را دوست نداشت کم کم داشتم از کوره در ميرفتم‪ .‬آیا باید اجازه ميدادم کودکي دو ساله کنترل مرا بدست گيرد؟ پرتاب‬

‫چنگال با چنان واکشي روبه رو شد که پسرم از خود پرسيد اگر شيریني‪ ،‬بشقاب و اشياء دیگر را روی زمين بيندازد چه اتفاقي خواهد افتاد؟‬

‫ممكن است پدر خونسردی اش را از دست داده و عصباني شود که اتفاق هم افتاد با دستپاچگي از افرادی که شربت روی کفششان ریخته‬

‫بود عذرخواهي کرده و پسرم را از رو ی صندلي بلند کردم‪ .‬به خاطر آنكه پای پسرم به سر آقایي که پشت سر ما بود برخورد کرد از او‬

‫معذرت خواهي کرده و مثل برق و باد از رستوران بيرون زدم‪ .‬پسرم مرتب فریاد ميزد‪ ،‬لگد ميپراند و مرا ميزد و مردم هم به ما خيره شده‬

‫بودند‪ .‬من که خون خونم را ميخورد چنان در را باز کردم که دیوارهای شيشهای به لرزه درآمد‪ .‬در پياده رو ایستاده سر پسرم فریاد ميزدم‪،‬‬

‫کلمات قلمبه سلمبه ميگفتم‪ ،‬سئواالت اندرزگونه ميپرسيدم‪ ،‬سينهام را جلو داده بودم و با انگشت به او خطاب ميکردم و پسربچهای را که‬

‫قدش به یك متر هم نميرسيد تهدید ميکردم‪ .‬عجب مرد بزززززززگي بودم!!! من و براندون سر جای خود بازگشتم تا صبحانه خانوادگي‬

‫خود را تمام کنيم روبروی جني‪ ،‬همسر دوست داشتي و وفادارم نشسته بودم به نظرم ميخواست برای حمایت و دلگرمي من چيزی بگوید‪،‬‬

‫اما نتوانست جلوی خنده تمسخرآميزش را بگيرد‪ .‬مانند آتشفشاني بودم که برای منفجر شدن دنبال بهانه ميگشتم‪ .‬با تندی گفتم‪ :‬چيه؟؟‬

‫گفت‪ :‬کالهي که رو سرته خيلي بامزهس‬

‫تازه آن موقع بود که متوجه شدم هنوز کاله کاغذی روی سرم است تمام این صحنه با یك کاله مسخره روی سر مرد ناداني رخ داده بود‬

‫که ميخواست حرفش را جدی بگيرند‪.‬‬

‫بزرگترین دشمن والدین‬

‫درواقع آنجا که پای روابط ایدهآل در ميان است‪ ،‬این نوع واکنش هيجاني بدترین دشمن ماست‪.‬‬

‫اگر این کتاب هيچ چيز برای شما نداشته باشيد این نكته را دارد که‪ :‬در جایگاه والدین‪ ،‬بزرگترین مشكل ما تلویزیون و تأثيرات منفي آن‬

‫نيست؛ حتي مواد مخدر و مشروبات الكي هم هيست‪ .‬بزرگترین مشكل ما واکنشهای هيجاني ماست‪ .‬به همين دليل مهمترین کاری که‬

‫مي توانيم برای فرزندانمان بكنيم این است که بر خودمان تمرکز کنيم‪ ،‬نه بر آنها‪ .‬و این نكته را در نظر بگيرید که ما بر خود مسلط نباشيم‬

‫چطور ميتوانيم بر تصميمگيریهای فرزندا نمان تأثيرگذار باشيم؟ رفتار در وافل هاوس من در قبال پسر دو ساله خام من بسيار خام بود‪ .‬اگر‬

‫ميخواهيم بانفوذ و تأثيرگذار باشيم ابتدا باید خود را تحت کنترل درآوریم‪.‬‬
‫بخش دوم‪......................‬حقظ خونسردی یعني حریم‬

‫تا اینجا یاد گرفتيد که در رابطه با فرزند‪،‬خودتون رو کنترل کنيد‪...‬این مساله جایگاه شما رو توی خانواده تغيير ميده‪..‬سلطه و نفوذ شما تغيير‬

‫ميكنه ‪...‬آرامشتون باعث ميشه شما به عنوان یك منبع الهام بخش در دسترس فرزندتون باشيد و این خودش اعتماد و احترام عميقي بين‬

‫شما ایجاد ميكنه‪...‬در واقع مهم ترین عامل رشد فرزندتون‪،‬تداوم و استمرار رشد خودتون به عنوان یك والد هست‪.........‬حاال ميخواهيم ایجاد‬

‫حریم رو مورد بررسي قرار بدیم‪.....‬همه ما نياز به فضا و حریم خودمون داریم که در اون بتونيم نفس بكشيم‪،‬رشد کنيم و خود را بيابيم‪...‬در‬

‫این حریم هست که مفهوم خود و فردیت شكل ميگيره‪.......‬ما به عنوان یك پدر یا مادر مسئوليم که جوی در خانواده به وجود بياریم که‬

‫چنين حریمي رو برای تك تك اعضای خانواده قائل بشه و اون رو محترم بشماره‪ 4.................‬فصل بعدی به شما نشون ميده که حفظ‬

‫آرامش و بدون فریاد بودن بهترین راه برای ایجاد و حفظ این حریم سالم است‪.‬‬

‫‪.....‬فصل ‪..............4‬هدف رو به خاطر بسپارید اما نتيجه نهایي رو رها کنيد‬

‫اینجا یك معما جلوی ما قرار داره‪....‬ما ميدونيم که والدین بيشترین نفوذ رو روی زندگي فرزندان دارند‪..‬از طرف دیگه ميدونيم که والدین‬

‫نميتونند مسئوليت تمام انتخابها و تصميم های فرزندشون رو به عهده بگيرند‪....‬در ضمن کودکان هم نميتونند والدین رو هميشه مسئول‬

‫تصميم گيری های خود بدونند مگر آنكه فردیتي رو که در آرزوی اون هستند فدا کنند‪............‬ما با این معما رو رو هستيم که والدین‬

‫کودکان رو شكل ميدهند یا کودکان خود را شكل ميدهند‪.........‬هر دو عبارت صحيح است‪.....‬پاسخ این معما این جمله است که قبال هم‬

‫بهش اشاره کردیم‪....‬ما به جای فرزندانمون مسئول نيستيم ‪،‬ما نسبت به اونها مسئوليم‪.......‬‬

‫وقتي شما به جای فرزندتون مسئوليد تمام زندگي شما حول محور او ميچرخه و این یعني شما هر کاری مكنيد که نتيجه دلخواه شما در‬

‫مورد تربيت فرزندتون حاصل بشه‪....‬این روش در تربيت بدون فریاد جوابگو نيست‪..‬این روش در تربتي به کار مياید که نگراني ها رو جهت‬

‫مي ده و به روابط آسيب ميزنه‪...........‬ولي مظور ما این هم نيست که چشم و گوش خود رو نسبت به آینده ای که اميدوارید برای فرزندتو‬

‫بسازید ‪،‬ببندید‪....‬نه شما مسئوليد تا اونچه رو ميتونيد برای موفقيت او انجام بدید‪............‬پس بهتره به اهدافي که برای بچه تون در نظر‬

‫دارید نگاه دقيقتری بندازیدو‬


‫با در نظر داشتن پایان شروع کنيد‪...........‬‬

‫شروع کنيد و شخصيتي رو که آرزو دارید فرزندانتون داشته باشند و همينطور نوع ارتباطي که دوست دارید با هرکدومشون داشته باشيد رو‬

‫تصور کنيد‪....‬به مكاني خلوت برید‪..‬کوچكترین فرزندتون رو در ‪ 57‬سالگي تصور کنيد و سواالتي مثل این ها رو برای خودتون جواب بدید‪:‬‬

‫‪ ..‬آیا فرزندانتون ازدواج کردند؟‪....‬ازدواجشون رو چگونه ارزیابي ميكنيد؟‪...‬بچه دارند؟‪....‬چه جور والدیني هستند؟‪...‬مدرک دانشگاهي‬

‫دارند؟‪..‬شغلشون چيه؟‪....‬درامدشون چقدره؟‬

‫‪ ..‬درون مایه شخصيتي شون چيست؟‪.....‬اطرافيانشون در موردشون چه ميگویند؟‪....‬چقدر متكي به خود هستند؟‪....‬چقدر مسئوليتهای کارهای‬

‫خود رو به عهده ميگيرند؟‪....‬از لحاظ جسمي فعالند؟‪....‬مواظب سالمتي خود هستند؟‪...‬در کنار دیگران چطور رفتار ميكنند؟‪...‬تنهایي خود رو‬

‫چگونه ميگذرانند؟‪...‬عقاید معنوی اونها چيست؟‬

‫‪ ..‬خودتون ایا متاهل هستيد؟‪...‬ازدواجتون رو چطور ارزیابي ميكنيد؟‪....‬سالمت جسميتون در چه وضعيتي هست؟‪..‬کجا زندگي ميكنيد؟‪...‬هنوز‬

‫کار ميكنيد؟‪....‬روز هاتون رو چطور ميگذرانيد؟‪...‬از نظر رشد فكری و پختگي چقدر پيشرفت کرده اید؟‬

‫‪ ..‬چند وقت یكبار فرزندانتون رو ميبينيد؟‪....‬چه نوع رابطه ای دارید؟‪....‬چقدر به هم احترام ميگذارید؟‪...‬هنوز از نظر مالي اونها رو حمایت‬

‫مي كنيد؟‪....‬هنوز یكي از اونها با شما زندگي ميكنه یا شما با یكي از اونها زندگي ميكنيد؟‪...‬خود را به عنوان مادر بزرگ یا پدربزرگ چگونه‬

‫ارزیابي ميكنيد؟‬

‫شما تمام آرزوهای جدی خودتون رو تصور کردید‪....‬هر چه امروز بيشتر به این آرزوها فكر کنيم ‪،‬بيشتر به سمت اعمالي کشيده ميشيم که‬

‫در آینده آن نتایج رو به بار مياورند‪.....‬این به معني "شروع کار با در نظر داشتن پایان" است‪..‬‬

‫هدف تربتي همه ما به وجود آوردن بزرگسالي دیگه است‪....‬تكليف فرزندان ما هم اینه که سرانجام روزی جای ما رو بگيرند‪.....‬وظبفه ما‬

‫است که هم فرزندانمون رو برای این کار آموزش بدیم و هم به موازاتي که آنها در این کار استاد ميشوند ‪،‬از سر راهشون کنار بریم‪.‬‬

‫نتایج نهایي رو رها کنيم‪..............‬‬

‫وقتي صحبت از تربيت ميشه‪،‬هرگز نميتونيم پيامد غایي ایده آل خودمون رو تضمين کنيم‪....‬در واقع هر چه شما بر تحقق اهدافي که برای‬

‫فرز ندتون در نظر گرفتيد بيشتر تمرکز کنيد‪،‬احتمال کمتری وجود داره که فرزندتون از صميم قلب اون هدف رو انتخاب کنه‪....‬هر چه این‬

‫کار بيشتر به شكل هدف برای شما دربياد‪،‬او فرصت کمتری پيدا ميكنه تا هدف خود رو کشف کنه‪.‬‬
‫ما باید به فرزندانمون بياموزیم که در نهایت فقط مسئول رفتار و اعمال خود باشند نه هيچ کس دیگه‪.....‬هدف غایي تربيت اینه که فرزند‬

‫خود را در مسير بزرگسالي بيندازیم طوری که به صورت فرید خودگردان‪،‬مصمم و مسئول بار آید‪.‬‬

‫فرد خودگردان یعني فردی که ‪....‬ميدونه در زندگي چه ميخواهد و برای رسيدن به اون تالش ميكنه‪.....‬کسي که با دیگران مشورت ميكنه‬

‫ولي در نهایت خودش تصميم ميگيره‪...‬صداقت و یكپارچگي در شخصيتش نمایان است یعني عقاید و اميال و گفته ها و رفتارش با هم‬

‫همخواني دارد‪...‬دیگران رو مسئول مشكالتش نميدونه‪...‬از خودش مراقبت ميكنه تا برای دیگران مفيد باشه بي انكه نياز باشه بقيه ازش‬

‫مراقبت کنند‪.‬‬

‫اگر ميخواهيد فرزندتون به صورت فردی خودگردان بار بياد‪،‬باید این حقيقت رو بپذیرید که این شما نيستيد که ميتونيد این کار رو انجام‬

‫بدید‪..‬در واقع هرچه بيشتر سعي کنيد که شخصي خودگردان از او بسازید ‪،‬احتمال اینكه چنين بشه کمتر است‪.‬‬

‫اگر بخواهيم فرزنداني خودگردان تربيت کنيم ابتدا خود باید خودگردان بشویم به ویژه در ارتباط با فرزندانمون‪....‬این هدف مستلزم ایجاد‬

‫فضا و حریمي است که اونها بتوانند خود تصميم بگيرند و ما بتوانيم نگراني خود را درباره تصميم اونها کنترل کنيم‪....‬این یعني اصول‬

‫زندگي رو به فرزندان ب ياموزیم و بعد اونها رو آزاد بگذاریم که خود تصميم بگيرند که این اصول رو به کار ببندند یا با اونها مخالفت کنند و با‬

‫عواقب اون رو به رو بشوند‪.....‬این یعني اصل "عمل کردن با در نظر داشتن هدف غایي" و "رها کردن نتایج پایاني"‪............‬‬

‫در پایان مثالي هست از تجر به نویسنده در زمان تدریس در سال آخر دبيرستان‪...‬در مورد دو گروه والدین که یك عده ميتوانستند نتایج‬

‫پایاني را نادیده بگيرند و یك گروه نميتوانستند‪......‬‬

‫والدین که ميتوانستند نتایج پایاني رو نادیده بگيرند ‪،‬در عين مشاهده تصميم گيری فرزندشون فشار زیادی تحمل ميكردند‪..‬به جای اونكه‬

‫انتظار داشته باشند فرزندشون نگراني آنها را کم کنه‪،‬با رعایت اصل خویشتن داری سعي ميكردن آرامش خود را حفظ کنند ‪..‬اونها فرم‬

‫پدیرش کالج رو در اختيار فرزندشون قرار ميدادند و بهش ميفهماندند که ميتونه روی کمك اونها حساب کنه‪.....‬اونها به موازات رشد‬

‫فرزندشون آزادی و مسئوليت بيشتری به او داده بودند بنابراین او را برای بلند شدن از زمين آماده کرده بودند‪.‬‬

‫والدیني که نمي توانستند نتایج پایاني رو نادیده بگيرند‪،‬ميترسيدند به بلند شدن موشك از زمين فكر کنند‪...‬اونها هميشه نياز داشتند کهخ‬

‫فرزندشون کارها رو به خا طر اونها انجام بده و نميخواستند خودفرماني رو در فرزندشون تقویت کنند‪...‬اونها هميشه سعي ميكردند مهار‬

‫فرزندشون رو محكم تر کنند و از طرف دیگه فرزند تالش ميكرد که ازادی بيشتری کسب کنه‪...‬در نهایت در سال اخر نه والدین آماده‬

‫پرتاب موشك بودند و نه فرزندان‪.‬‬


‫فصل ‪...........7‬کودکان به فضایي از آن خود نياز دارند‬

‫کودکان به دنيا نيامده اند که والدین احساس محبت ‪،‬احترام یا قدرداني کنند‪..‬انها به وجود امده اند تا به صورت بزرگساالني خودفرمان رشد‬

‫کنند و خودشان شوند‪....‬نياز انها این است که ما فضای کافي برای انجام این مهم در اختيارشون بگذاریم‪.‬‬

‫حریم و قلمرو شما در ابتدایي ترین شكلش فضای خارجي است که بدنتون اشغال مي کنه‪.....‬اما شما قلمرو دیگری هم دارید که از‬

‫جسمتون فراتر ميره و تا فضای شخصي گسترش پيدا ميكنه‪..‬حریم شما شامل آزادی احساسي شما برای کاوش عواطف گوناگون هم‬

‫ميشه‪..‬حریم شخص ي شامل حریم دروني برای اندیشيدن به خود‪،‬تعریف خود و درک خود ميشه‪..‬خلوت ‪،‬رای و نظر‪،‬نگرش‪،‬افكار و عقاید‬

‫همگي در محدوده حریم شخصي شما ميگنجند‪.‬‬

‫ما در حریم مون ميتونيم ازادانه کندوکاو کنيم‪،‬ظرفيت های بالقوه خودمون رو کشف کنيم‪،‬مرتكب خطا بشيم و از اون درس بگيریم‪..‬ميتونيم‬

‫در چنين فضایي راحت باشيم‪...‬الزم نيست نقاب به چهره بزنيم‪......‬ميتونيم بدون ترس و خجالت خودمون باشيم‪.‬‬

‫کلمه مورد عالقه کودک دو ساله "نه " است‪...‬نه به خاطر سرکش بودنش بلكه به این دليل کهخ دردد حال شناخت حریم شخصي خودش‬

‫هست‪...‬‬

‫کودکان به حریمي از ان خودشون نياز دارند چون بدون فضای کافي که در اون کندوکاو کنند و خود تصميم بگيرند‪،‬هرگز نميتونند به‬

‫صورت بزرگسال خودفرماني رشد کنند‪...‬این به ان معني نيست که هر کودکي در خونه به یك اتاق مجزا نياز داره‪..‬منظور در اینجا اینه که‬

‫برای هرکدوم از فرزندانمون قلمرویي قائل بشيم که شامل فضای فيزیكي(جایي برای خلوتشون ‪،‬گوشه کوچكي از کل یك اتاق)و فضای‬

‫عاطفي است‪.‬‬

‫اگر فرزندان ما چنين فضایي رو نداشته باشند ‪،‬زندگيشون به صورت عاریتي پيش ميره و تنها دو گزینه در مقابل خواهند داشت‪:‬‬

‫مبارزه با کساني که سعي مي کنند برای اونها تصميم بگيرند(کودک یاغي) یا گردن نهادن به خواسته های اطرافيان(کودک منفعل و ادم‬

‫اهني)‪.‬‬

‫فضا رو بازتر کنيد‬


‫تا اینجا متوجه شدید که ایجاد حریم برای کودک تا حد زیادی مستلزم جدا شدن هست‪...‬اما ظاهرا نباید در خانواده جدایي رخ بده!‬

‫فرزندان ما از همون بدو تولد سفری رو اغاز کرده اند که در اون از ما فاصله ميگيرند‪..‬حتي نياز اونها به پيوند نزدیك با ما در ابتدا ‪،‬برای ان‬

‫است که احساس امنيتي رو در خود پرورش بدهند که در آینده بدون ما هم بتوانند روی پای خودشون بایستند‪....‬کودکان باید از ما فاصله‬

‫بگيرند تا بزرگساالني خودفرمان بشوند‪..‬بنابراین حاال که به اونها نزدیكيم ميتونيم فاصله گرفتن صحيح رو به اونها بياموزیم‪.‬‬

‫وقتي داوطلبانه فضای بيشتری برای فرزندانمون فراهم ميكنيم‪،‬نگراني و اضطراب اونها رو کم ميكنيم‪...‬اگر فرزندان ما خود تصميم های‬

‫ضعيف بگيرند‪،‬خيلي بهتر از اون هست که انها رو مجبور کنيم برای فرونشاندن نگراني ما تصميم بگيرند‪.‬‬

‫چه باور کنيد چه نكنيد اگر با خونسردی قلمرو خاصي برای فرزندتون در نظر بگيرید احتمال تصميم های نادرست خيلي کمتر ميشه‪....‬البته‬

‫این روش تضمين نميكنه که اونها هيچ اشتباهي نخواهند کرد اما این امكان ضعيف تر ميشه‪.‬‬

‫ممكنه به ر سميت شناختن حریم خصوصي فرزندمون در عمل دشوار باشه اما به یاد داشته باشيد ‪،‬همانطور که اونها نميتونند تعيين کنند که‬

‫ما چگونه از قلمرو خود استفاده ميكنيم‪،‬ما هم نميتونيم برای اونها تصميم بگيریم که چگونه از حریم خود استفاده کنيم‪.....‬این فضا متعلق به‬

‫انهاست‪..‬یك امتياز نيست بلكه حق اونهاست‪....‬اگر اتاق مال اونهاست پس دیگه نگهداری‪،‬زیر و رو کردن‪،‬نظافت کردن یا نكردن اون هم‬

‫به عهده اونهاست‪...‬این یعني نميتونيد ناگهان وارد اتاق اونها بشيد‪..‬باید ابتدا در بزنيد و سوال کنيد که ایا ميتوانيد داخل شوید یا‬

‫نه‪.........‬معني احترا م به حریم شخصي دیگران این است‪...‬شما دوست دارید انها هم همينطور به شما احترام بگذارند این طور نيست؟‪...‬تا‬

‫زماني که خود با پيشقدمي الگویي برای فرزندتون نشده باشيد‪،‬نميتونيد چنين توقعي از او داشته باشيد!‬

‫قدرت حفظ خونسردی‪:‬‬

‫اونچه هميشه موجب ميشه که به حریم فرزندانمون تجاوز کنيم ‪،‬واکنش برخاسته از نگراني خود ماست‪...‬ما نميتونيم اجازه بدیم اونها‬

‫ناراحت باشن یا روز بدی رو بگذرانند‪.‬‬

‫ما به این دليل ميترسيم برای فرزندانمون حریم و فضای شخصي قائل بشيم چون از اونچه ممكنه با ازادی خودشون انجام بدن‬

‫ميترسيم‪...‬این ترس قابل درکه‪....‬البته برای هرسني حد معيني از جدایي و حریم شخصي باید قائل شد‪.‬‬

‫فكر کنيد که اگر دائم به اتاق پسر نوجوانتون سرک بكشيد تا شاید شي ناجوری پيدا کنيد‪،‬او یاد ميگيره که اشيا رو ماهرانه تر پنهان کنه و‬

‫وقتي وسوسه و ترس سراغش مياد‪،‬پدر براش بهترین فردی نيست که بتونه به او مراجعه کنه‪.‬‬
‫اهميت ایجاد حریم بيشتر‪،‬به تناسب رشد فرزندتون‪،‬خيلي بيشتر از ترس از کاری است که احتمال داره در اون انجام بدن‪.....‬باید چنين باشه‬

‫وگرنه مرتب خود رو مجبور ميبينيد که بر فرزندتون تمرکز کنيد ‪،‬خود رو به جای او مسئول بدونيد و مرتب وارد مداری که حول او هست‬

‫‪،‬بشيد‪.‬‬

‫اما بدانيد که اگر همان احترامي رو که انتظار دارید دیگران برای حریم شخصي شما قائل بشوند‪،‬برای فرزندتون قائل بشيد‪،‬ان وقت نتایج‬

‫شگفت اوری خواهيد دید‪.....‬اما سوال این است که ایا ميتوانيد انقدر خود را ارام کنيد که واقعا فضای کافي برای فرزندتان ایجاد‬

‫کنيد؟‪........................‬به اعتقاد من ميتوانيد‪.‬‬

‫‪ 8‬روش ایجاد حریم شخصي برای فرزندانتان‬

‫این ‪ 8‬مورد راهكارهایي نيست که فرزندانتون رو وادار به رفتار صحيح کند‪،‬بلكه تمرین هایي است برای شما تا با در نظر داشتن هدف‬

‫غایي‪،‬کار خود رو شروع کنيد و در عين حال به نتيجه نهایي هم کاری نداشته باشيد‪.‬‬

‫‪ ..........1‬خلوت و حيم خصوصي اونها رو محترم بشمارید‬

‫در زدنو و اجازه گرفتن رو اونقدر تكرار کنيد تا به صورت عادت دراید‪...‬اگر به شما نه گفتند ‪،‬به انها بگویيد که بعدا ميایيد‪.‬‬

‫‪..........5‬نگراني خود را از نامرتب بودن اتاق انها مرتفع کنيد‬

‫به انها بگویيد که سالي دو بار به دالیل بهداشتي کل خانه تمييز ميشود که شامل اتاق انها هم خواهد شد‪..‬در فاصله بين ایو دو برنامه اجازه‬

‫دهيد که اتاق مال خودشان باشد‪...‬البته اشكالي ندارد که انها بدانند که شما درباره روال تميز کردن اتاق چه فكر ميكنيد‪.‬‬

‫‪..........3‬به انتخابهای انها احترام بگذارید‬

‫متناسب با سن فرزندتان به او پول توجيبي بدهيد اما بگذارید که هر طور که دوست دارد ان را خرج کند‪...‬در مورد راه های م ختلف صرف‬

‫کردن ان مثل پس انداز با او صحبت کنيد اما انتظار نداشته باشيد که بهتر از شما از پولش نگهداری کند‪...‬‬

‫‪.........4‬با نادیده گرفتن لزوم دانستن احساس انها‪،‬نگراني خود را فرو بنشانيد‬
‫نياز ناشي از نگراني شما برای دانستن احساسات انها وضعيت را دشوارتر ميكند‪...‬هر چه شما کمتر بخواهيد بدانيد‪،‬انها بيشتر با شما صحبت‬

‫ميكنند‪..‬این به معني نادیده گرفتن نيست بلكه به معني خونسردی و در عين حال مرتبط بودن است‪..‬جویای احساسات انها شوید و به انها‬

‫نشان بدهيد که مایليد کمك کنيد تا احساساتشان رو بيان کنند اما این ضرورت رو که اونها حتما درست فكر یا احساس کنند را کنار‬

‫بگذارید‪.‬‬

‫‪.......7‬نياز خود را برای دانستن چراها نادیده بگيرید‬

‫اینكه از کودک یا طفل نوپا بخواهيم که در زمان ارتكاب اشتباه درباره انگيزه اش توضيح بدهد‪،‬اشتباه است‪...‬او اکثر اوقات نميداند چه‬

‫احساسي دارد‪......‬اگر پسر شما بتواند برای غفلت از تكاليف مدرسه ‪،‬هوشمندانه قدرت استداللش رو به کار بگيره و با دروغ کار خودش رو‬

‫توجيه کنه‪،‬ترس و نگراني شما کمتر نميشه بلكه باید از هر زمان دیگه ای بيشتر شده باشد!‬

‫از هر طرف که نگاه کنيد پرسش از علت و توضيح خواستن بي فایده است ‪..‬کمترین اثرش ان است که کودک رو در حالت دفاعي قرار ميده‬

‫چون شما از او ميخواهيد که در مقابل کاری که انجام داده از خودش دفاع کنه‪.‬‬

‫‪.......6‬اجازه بدید که اونها تقال کنند‬

‫اگر هميشه سوال فرزندتون رو پاسخ ميدید و به او ميگویيد که برای حل مشكل چه کار کند‪،‬فرصت رشد و نواوری رو از او ميگيرید‪..‬در برابر‬

‫سوال "مامان من نميتونم این کار رو انجام بدم"‪...‬او را ترغيب به کندوکاو کنيد "نميتوني؟‪...‬خب تا حاال چه کار کردی؟"‪"....‬حاال ميخوای‬

‫چه کار کني؟"‬

‫‪........ 5‬اجازه دهيد فرزندانتون مخالفت خود را ابراز کنند و یاد بگيرند که برای استدالل خود ارزش و احترام قائل شوند‬

‫انجام این کار برای والدین نگران سخت است اما اجازه دادن به فرزندتون ویا حتي تشویق کردنش با اینكه با شما مخالفت کنه‪،‬احترام‬

‫متقابل عميقي در روابط شما ایجاد ميكنه‪..‬پرسيدن نظر او نشان دهنده احترام شایان توجه شما به فرزندتون به عنوان یك شخص مستقل‬

‫است‪.‬‬

‫‪..........8‬وقتي با فرزندتان صحبت ميكنيد به چشم او خيره نشوید‬


‫گفتگوی رودررو بسيار صميمانه است اما اسيب پذیری زیادی دارد از این رو این گفتگو ها از الگوی تهدید و دفاع پيروی ميكند‪.‬‬

‫مواقعي هم هست که نگاه کردن در چشم طرف مقابل بسيار مفيد است مانند مواقعي که ميخواهيم مهر و مبحبت یا قاطعيت وم جدیت‬

‫خود را نشان دهيم‪.‬‬

‫اگر هدف شما ان است که فرز ندتون به کنكاش در حریم خود بپردازه و اون رو با شما درميون بگذاره‪،‬بهتره به کاری مشترک مثل پياده‬

‫روی‪،‬بازی یا خرید بپردازید تا در عين مرتبط نگه داشتن شما با هم ‪،‬مانع از رودررو قرار گرفتن شما بشه‪.‬‬

‫به عنوان نتيجه این فصل ميشه گفت که ایجاد حریم برای فرزندتون ‪،‬بدون فریاد موندن رو برای شما اسان تر ميكنه‪....‬بدون فریاد شدن به‬

‫شما کمك ميكنه تا برای فرزندتون فضا و حریمي برای خودش ایجاد کنيد و ایجاد این حریم به شما کمك ميكنه که بدون فریاد باقي‬

‫بمونيد‪.‬‬
‫فصل ‪....6‬مقاومت بيهوده است‪..‬روش تربيتي جودو را تمرین کنيد‬

‫یك روش تربيتي در بسياری از خانواده ها‪،‬تربيت به روش جذب کردن است که در ان والدین نياز دارند قدرت خود را اعمال کنند تا تمام‬

‫فرزندان را وادار به اطاعت کنند و به این ترتيب بتوانند در خانواده احساس قدرت و کنترل کنند‪..‬‬

‫چنين والدیني همواره خود را در معرض تهدید حس ميكنند‪..‬انها در مورد وضعيت سلطه و نفوذ خود نامطمئن هستند و قدرت اختيار‬

‫فرزندشون رو تهدیدی عليه خود مي انگارند‪..‬فرزند چنين خانواده ای یا کودک سرکشي است که دائم در جستجوی جلب توجه است یا‬

‫کودک گمشده ای است که هرگز نباید نگرانش باشيم‪.....‬‬

‫تربيت بدون فریاد مسير دیگری رو معرفي ميكند‪"....‬مقاومت بيهوده است"‪....‬این را باید به خودمان بگویيم!‬

‫مبارزه جویي فرزندان‪:‬‬

‫همانطور که گفتيم وقتي کودکان اراده و خواست خود رو به اعمال ميكنند اکثر والدین ان را مبارزه ای عليه اقتدار خود مي پندارند‪...‬این به‬

‫ان معناست که مبارزه ای که از سوی فرزندتون پيش مياید یك نوع دعوت به جنگ است‪........‬در این حالت به جای اینكه تعامل و‬

‫رویارویي دشوار بعدی با فرزندتون رو به مثابه نبردی قریب الوقوع تلقي کنيد‪،‬این نكته رو در نظر بگيرید که فرزندتون در جریان رشد مرتبا‬

‫شما رو مي ازماید تا ببيند ایا ميتواند به شما اعتماد کند یا خير‪..‬که ایا شما قابل اتكا و استوار هستيد یا نه‪...‬او شدیدا ميخواهد که شما در‬

‫ازمون موفق شوید‪....‬در واقع نگراني انها ميخواهد شما در ان لحظه تسليم شوید اما "شخص بزرگسال درون" انها ارزو ميكند که شما‬

‫متزلزل نشوید و با خونسردی بر خود تمرکز کنيد‪.‬‬

‫در زمانهای قدیم‪،‬وقتي شواليه ای دستكش خود را جلوی پای دشمن بر زمين مي انداخت‪،‬در واقع او را به مبارزه دعوت ميكرد‪..‬برداشتن‬

‫دستكش نشانه قبول دعوت بود‪.........‬در مورد تربيت هم همينگونه است‪....‬وقتي کودکتون دستكش خودش رو بر زمين مي اندازه‪،‬شما رو‬

‫مي ازماید که ببينه ایا حاضرید به جای او مسئوليت رو قبول کنيد یا نه‪.‬‬

‫کودکان انواع دستكش ها رو بر زمين مي اندازند‪"...:‬حوصله ام سر رفته"‪"...‬دوست ندارم این کار رو بكنم "‪"...‬ازت متنفرم"‪............‬بسياری‬

‫از والدین بالفاصله دستكش را برداشته و مبارزه اغاز ميشود‪.‬‬


‫وقتي کودک قدرت خود را به نمایش ميگذاره‪،‬والد بدون فریاد ميتونه با تكيه بر شعار "مقاومت بيهوده است" شتاب و حرکت کودکش روبه‬

‫کار بگيره و جهت مبارزه رو عوض کنه‪..‬‬

‫مثالي ميزنيم‪....‬جودو یا روش مالیمت اصلي است که در اون به جای استفاده از توان بدني‪،‬از سرعت و توانایي حریف استفاده ميكنند‪..‬در‬

‫این روش فرد تصميم ميگيره که دستكش رو از زمين برنداره‪...‬هنرجوی جودو در عين درگيری با رقيب با او مرتبط ميمونه‪..‬او قصد نداره‬

‫حمله کنه یا دعوت به مبارزه روبپذیره‪..‬اصل اینه که از قدرت رقيب بگریزیم یا وضعيت بدني خود را طوری تغيير بدیم که تاثير ضربه او را‬

‫کم کند‪...‬مثل درختتان پر شاخ و برگ و قوی که در زمستان شاخه های خودشون رو زیر برف سنگين از دست ميدهند در حالي که برف از‬

‫روی شاخه های درختان ظریف بيد فرو مي غلتد و پایين ميافتد‪..‬در واقع بيد به جای انكه سعي کند بر قدرت برف غلبه کند‪،‬از سنگيني اون‬

‫استفاده کرده و خم ميشه‪.‬‬

‫حاال ميتونيد به شباهت جودو و روابط بدون فریاد پي ببرید‪..‬فرزند شما سعي ميكنه شما رو وارد ازمون کند‪..‬احتماال ميتونيد کودک دو ساله‬

‫ای رو تصور کنيد که وقتي بهش ميگيد دست نزن‪،‬نگاه شيطنت اميزی به شما ميندازه و فورا شي ممنوعه رو برميداره!‪......‬تمام این صحنه‬

‫ها ازمون هستند‪..‬ازمونهایي که اگر مسئوليت های فرزندمون رو بپذیریم و دستكش رو از زمين برداریم‪،‬تبدیل به صحنه نبرد ميشوند‪.‬‬

‫اما تربيت بدون فریاد روشي متفاوت ارائه ميده‪...‬توان پاسخ دهي تربيت بدون فریاد رو در مقابل بعضي از ازمونهای رایج بررسي ميكنيم‪:‬‬

‫"حوصله ام سررفته"‪............‬‬

‫این یك مبارزه قدیمي است که در برابرش ما اول عصباني ميشيم‪".‬واسه چي؟چرا با اسباب بازیهات بازی نميكني؟"‪....‬بعد نگران‪".‬منظورت‬

‫اینكه هيچ کاری نيست که تو انجام بدی؟کجای کارم اشتباه بوده؟"‪.....‬و درنهایت هم برای جبران گذشته زیاده روی ميكنيم‪".‬بهتره بری‬

‫بيرون با دوستت بازی کني یا این کار رو بكني یا اون کار‪."...‬‬

‫در روش بدون فریاد ما از همون اول مبارزه رو قبول نميكنيم‪"..‬حوصله ات سررفته؟چه بد‪.‬حاال ميخوای چه کار کني؟"‬

‫"هنوز نرسيدیم؟"‪.............‬‬

‫هنوز ده دقيقه نشده که در ماشين نشسته اید که صدای شكایت بچه ها رو ميشنوید‪"...‬درست بشين و صبر کن تا برسيم"‪...‬این یعني قبول‬

‫مبارزه !‬
‫باز هم در تربيت بدون فریاد مبارزه رو قبول نميكنيم‪"...‬وای هنوز هيچي نشده این سوال رو ميپرسي؟‪..‬من اگر جای تو بودم امروز سوار‬

‫ماشين نميشدم"‪...‬اظهار همدلي‪":‬وقتي فكرش رو ميكنم ميبينم خودم هم دوست ندارم تو ماشين باشم‪..‬حاال چه کار کنيم؟"‪...‬با ملحق‬

‫شدن به فرزندتون با هم تاسف بخورید و به هم تسلي بدهيد‪.‬‬

‫"مامان من نميتونم تكليفم رو انجام بدم"‪............‬‬

‫این هم مشكل متداولي است‪...‬والدی که بر تكاليف فرزندش نظارت ميكند در عمل ميگوید‪":‬من به جای تو مسئول هستم‪..‬تا تو تكليفت را‬

‫انجام نداده ای من هم نميتوانم کار دیگری بكنم‪..‬بنابراین هردو ما باید مطمئن شویم که تو ان را درست انجام ميدهي"‪......‬حاال دیگر‬

‫کودک باید سعي کند نگراني والدین ش را فروبنشاند‪..‬این فكر در ناخوداگاه او شكل ميگيرد که انچه بين من و بازی فاصله انداخته ‪،‬تكاليفم‬

‫نيست‪،‬بلكه نگراني مادر است‪.‬‬

‫وقتي زندگي شما حول فرزندتون ميچرخه ‪،‬خواه ناخواه این احساس رو به او القا ميكنيد که همه چيز حول محور اوست‪...‬دیدن رفتار حاکي‬

‫از عجز و ن اتواني یا خودخواهي او تعجب اور نيست‪.............‬وقتي یاد بگيرید نگراني تكليف فرزندتان را کنار بگذارید‪،‬دیگر لزومي نداره مبارزه‬

‫رو بپذیرید‪.‬‬

‫"ازت متنفرم"‪...............‬‬

‫واکنش شما در این مورد نباید یك واکنش هيجاني باشد‪..‬به جای اینكه اجازه دهيد الگوی قبلي مبارزه‪،‬اقدام شما را تعيين کند‪،‬خود در مورد‬

‫ان تصميم بگيرید‪...‬کتاب در این مورد مثالي از مشكل یك مادر و پسرش رو اورده‪.‬‬

‫"دوست ندارم این کار رو بكنم‪،‬اصال این کار رو نميكنم"‪.................‬‬

‫باز هم دستكش مبارزه بر زمين افتاد‪....‬بعضي والدین بالفاصله دستكش را از روی زمين برميدارند‪.‬‬

‫اما والد بدون فریاد روش دیگری را در پيش ميگيرد‪...‬او با تمرکز بر خودش مكث ميكند و ميپرسد چرا ابزار خواست و اختيار فرزندش تا این‬

‫حد او را ازرده ميسازد؟‪...‬ایا احساس خطر ميكند؟‪..‬ایا فرزند خارج از کنترل اوست؟‪..‬تا کجا ميخواهد پيش برود؟‪................‬معما اینجاست که‬

‫واکنش هينجاین صرفا واکنش هيجاني بيشتری توليد ميكند‪.‬‬


‫هدف اصلي تربيت ما این است که فرزندان خود را به صورت بزرگساالني خودفرمان تربيت کنيم‪...‬مام ميخواهيم انها بتوانند خواسته های‬

‫خود را ابراز کنند‪.‬خود تصميم بگيرند و مسئوليت رفتارهای خود را بپذیرند‪........‬چيزی که ما دوست نداریم این است که ابراز اختيار و اراده‬

‫خود را با ما تمرین نكنند‪.‬‬

‫من دلم ميخواهد فرزندم وقتي دوستانش با او ماری جوانا تعارف ميكنند نه بگوید اما قطعا دوست ندارم وقتي از اوميخواهم به خانه بياید به‬

‫من هم نه بگوید‪.‬‬

‫هدف ما این نيست که ابراز اراده و اميال و عواطف فرزندمان را فرو بنشانيم‪.‬هدف ما این است که به انها کمك کنيم این ظرفيت ها را به‬

‫مسيری سازنده هدایت کنند‪.‬‬

‫چرا بایدفرزندانمان از ما اطاعت کنند؟‬

‫به راستي انگيزه انها از اطاعت ازما چيست؟‪...‬ایا انگيزه انها این است که ما را راضي و خوشحال نگه دارند؟‪..‬تا کي ميتوانند این انگيزه را‬

‫حفظ کنند؟‪..‬مسلما این انگيزه خيلي دوام نمي اورد‪.‬‬

‫چرا پسرم باید از من اطاعت کند؟‪..‬چرا او باید به اقتدار من احترام بگذارد؟‪.......‬انگيزه او از اینكه به خانه بياد‪،‬به موقع به مدرسه برود و‬

‫تكاليفش را انجام بدهد چيست؟‬

‫از دیدگاه من "چون این کار صحيح است" ‪.....‬انگيزه او باید مانندانگيزه من باشد‪...‬من نياز دارم او از من اطاعت کند چون اگر چنين نكند‬

‫من نميدانم چه کار کنم‪....‬من نميدانم با فردی که به طور خودکار نميخواهد کار درست را انجام دهد یا نميخواهد مرا راضي نگه دارد چگونه‬

‫ارتباط برقرار کنم‪....‬این طرز تفكر مثل این است که بخواهيم به جای انها مسئوليت را به عهده بگيریم‪...‬اما حاال ميدانيم که این طرز تفكر‬

‫ما را به کجا ميكشاند‪.‬‬

‫پس به جای مدل مسئول بودن به جای فرزند‪،‬مسئول بودن نسبت به او را برميگزینيم‪....‬برای این کار باید الگوهای فكری خود را تغيير‬

‫دهيم‪...‬در درجه اول نگرش خود را نسبت به اختالفات تغيير دهيد‪.........‬هميشه قبل و بعد از مسابقه رقبا به یكدیگر تعظيم ميكنند‪...‬نعظيم‬

‫نشانه قدرداني و احترام است‪..‬در واقع شما از او تشكر ميكنيد که فرصت رشد را برایتان فراهم کرده‪.‬‬

‫پس اولين کسي باشيد که به فرزندتان تعظيم ميكنيد‪..‬خوشبختانه یك روز انها هم در پاسخ به شما تعظيم خواهند کرد اما حتي اگر چنين‬

‫نكنند شما رشد خود را کرده اید‪.‬‬


‫فصل ‪7‬درباره قدرت کالم والدین در شكل دادن شخصيت و زندگي فرزندان بحث مي کنه در سه فصل قبل اهميت حفظ خونسردی در‬

‫مقابل کودکان و احترام به حریم شخصي آنها بررسي شد و این ميسر نميشود جز با تعيين حد و حدود برای خودمان و احترام به قلمرو‬

‫شخصي آنان انسانهای بالغ وقتي کنترل امور رابه دست مي گيرن احساس امنيت مي کنند این واقعيت کم و بيش در مورد همه صادق‬

‫است دوست داریم پيش بيني کنيم ‪،‬قضاوت کنيم‪،‬طبقه بندی کنيم و برچسب بزنيم غافل از اینكه این القاب و عناوین تاثير ویژه ای در‬

‫سرنوشت فرزندانمان ایفا ی کنند‬

‫باهوش‬

‫تنبل‬

‫بي خيال‬

‫سخت کوش‬

‫خودکفا‬

‫احساساتي‬

‫زیبا‬

‫بي آنكه خودمان آگاه باشيم ممكنه هر کدام ار ما یك عمر این القاب را با خودمان یدک مي کشيم و جزو خصيصه اصلي ما بشود‬

‫کودکان تاثير اصلي را از والدین مي گيرند و به آنچه مي گویند باور دارند مراقب باشيد چه باوری در ذهن فرزند شما جای مي گيرد‬

‫البته معموال القاب بر اساس ویژگيهای مشاهده شده ساخته مي شوند ولي واقعا نمي توان پيشگویي کرد که فرد در بزرگسالي چگ‪.‬نه فردی‬

‫خواهد شد نویسنده اذعان دارد خلق و خو بيش ار آنكه ارثي باشد اکتسابي است ممكنه بي آنكه آگاه باشيم به کودکمان بر چسبي بزنيم‬

‫لقبي بدهيم که تمام عمر با او باشد (ما با این بر چسب ها و القاب تصویر ذهني از او به خودش ارایه مي کنيم که ممكنه واقعي نباشه ولي‬

‫محقق بشه!!!!!!)‬

‫وقتي به فرزندمان لقب مي دهيم به شدت آنها را محدود مي کنيم‬


‫طور کلي انسانها مدام در حال تغييرند و این تغيير خلق و خو عادات و حاالت در کودکان بيشتر است آنها در جریان رشد تاثير مي گيرند‬

‫ميبينند و مي آموزند پس با قاطعيت در موردشان نمي توان نظر داد و پيش گویي کرد عملكرد گذشته هرگز نمي تواند تضميني برای آینده‬

‫باشه فرزندان پتانسيلهایي بالقوه ای هستند که باید بر اساس قابليتها یشان شكل بگيرند‬

‫بزرگي مي گوید ترجبح مي دم ذهني داشته باشم که از شگفتي باز شود تا اینكه با باور بسته شود‬

‫آنچه درباره فرزندتان مي گویيد مهمتر از آن چيزیست که به آنها مي گویيد‬

‫فكر کنم اهميت موضوع از آنجاست که بچه ها به آنچه که در باره شن گفته مي شود بيشتر توجه نشان مي دهند و و الدین به آنچه درباره‬

‫فرزندشان مي گویند قلبا اعتقاد دارند‬

‫_ از نگراني دست بردارید که کودکان ممكن است از فالن الگوی نامناسب تاثير بگيرد و پرخاشگر شود و‪ ..‬شما بيشترین تاثير و نفوذ را روی‬

‫فرزندتان دارید‬

‫_ کلمات خشني مانند هميشه‪،‬هرگز‪،‬تمام مدت و مرتبا را از گنجينه لغات خود حذف کنيدبه جای آن از کلمات انعطاف پذیرتر مثل بعضي‬

‫وقتها و‪...‬استفاده کنيد به عقيده من قطعيت با عث ایجاد تعصب ميشه مسير خالقيت را مسدود مي کنه‬

‫_از مقایسه و پيشگویي اجتناب کنيد و اجازه ندهيم دیگران در مورد فرزندمان چنين کاری کنند‬

‫در نهایت باید بدانيم ميل ما به شناخت و قضاوت درباره فرزندانمان ميل به شناساندن این است که مي خواهيم به همه و خودمان بقبوالنيم‬

‫کودکانمان به ما تعلق دارند در واقع آنها متعلق به زمان و مردم خودشانند وقتي به آنها خصوصياتي را نسبت مي دهيم قدرت کشف و‬

‫جستجو و در نتيجه قدرت تغيير را از آنهامي گيریم‪.‬‬

‫جبران خليل جبران چه زیبا مي گوید ‪:‬این کودکان فرزندان شما ني اند ‪ ،‬آنان پسران و دختران اشتياق حياتند و هم از برای او ‪.‬از شما گذر‬

‫کنند و به دنيا سفر کنند ‪ ،‬ليكن از شما نيایند ‪ .‬همراهي تان کنند ‪ ،‬اما از شما نباشند‪.‬‬

‫ودر پایان‬

‫‪ -‬شما با چه القابي بزرگ شدید؟این لقب ها چه تاثيری بر شما و تصميم گيریهيتان گذاشته؟‬

‫‪ -‬اگر از قضاوت ‪،‬نتيجه گيری و زدن بر چسب به فرزندانتان فاکتور بگيرید چگونه درباره شان حرف مي زنيد؟‬

‫تا اینجا تاکيد بر حفظ خونسردی برای کنترل شرایط مو جود شده است ولي حفظ خونسردی به چه معناست ؟به معنای بي تفاوتي نسبت به‬

‫اوضاع است؟؟؟؟ مسلما نه !حفظ خونسردی به ما کمك مي کند در هر شرایطي جایگاه خود را به عنوان مسند قدرت در خانواده حفظ‬

‫کنيم‪...‬‬
‫بله رسالت والدین در خانواده این است که ميز را برای افراد خانواده بچينند و اطمينان حاصل کنند جایگاه هریك از آنها در خانواده محفوظ‬

‫است ‪...‬در این حالت حدود و آزادی های هر فرد تعيين مي شوند در واقع آزادی بدون حد و مرز فاجعه آفرین است بدون تعيين حدود هيچ‬

‫سنگ محكي برای شناخت درست از نادرست ‪...‬نظم بخشيدن ‪...‬ابراز عواطف‪..‬وجود ندارد حال سوال این است که شما به عنوان والد جو را‬

‫با واکنشهای اضطرابي خود حاکم مي کنيد یا با تصميم گيریهای سنجيده و حساب شده؟‬

‫فصل‪8‬‬

‫والدین با تعيين جو حاکم جایگاه افراد خانواده را در کنار ميز تعيين مي کنند اگر خواسته کودکان را بخواهيد آنها خواستار آزادی بي چون و‬

‫چرا هستند ولي نبود چارچوب و معيار کافي برای رفتار کودکان باعث ایجاد هرج و مرج در خانواده در نتيجه سرخوردگي و عدم رضایت آنها‬

‫شود‬ ‫مي‬

‫ساختار و ثبات از عناصر ضروری زندگي خانوادگي هستند‪...‬این فصل به به نقش والدین در پياده کردن این عناصر در زندگي فرزندانشان‬

‫مي پردازد‪...‬ما باید بدو ن ایجاد تشنج و هرج و مرج جایگاه و نقش افراد خانواده رامعين کنيم‪...‬به نظرم در ضورتي ما مي تونيم موفق بشيم‬

‫که اول از همه درک صحيحي از جایگاه و وظایف خودمون داشته باشيم و سپس برای خانواده رسالت و هدفي تعریف کنيم به بيان ساده تر‬

‫خواهيم‬ ‫مي‬ ‫چه‬ ‫زندگيمان‬ ‫از‬ ‫بدانيم‬

‫تربيت‬ ‫جنبه‬ ‫دو‬

‫جنبه شخصي‪:‬عبارتست از تفریحو سرگرمي و باهم بودن‪...‬قسمت غير فرمال و راحت تربيت جنبه حرفه ای‪:‬تقریبا عاری از سرگرمي است و‬

‫شامل عملكردهای اساسي خانواده مثل تامين خوراک و پوشاک و‪...‬برنامه ریزی تعيين حدود و مقررات‬

‫در یك خانواده سالم هر دو جنبه در نظر گرفته ميشود ولي ممكن است متفاوت انجام شود گاه مادر تربيت شخصي را به عهده مي گيرد و‬

‫پدر تربيت حرفه ای و برعكس ولي آنچه مهم است اینستكه نقشها کامال تفكيك شده باشد و گاه پدر مهربان دختر کوچولو و پدر مستبد‬

‫پسر نباشد‪...‬لب کالم بين این دو کف تعادل ایجاد کنيدو مرز این دو وجه مشخص و واضح باشد‬

‫در مثالي رفتار منفعالنه پدری که سرپرست دو دخترش است مورد بررسي قرار مي گيرد جيم عاشق تفریح و خوش گذراندن با دخترانش‬

‫بود و از تعيين حدود بيزار بود او به دخترانش التماس مي کرد فرمان ببرندولي دخترانش سرپيچي مي کردند جيم نافرماني دخترانش را به‬

‫خود مي گرفت و واکنش شدید نشان ميداد و احساس گناه باعث ميشد همان حدود و مقرارت سهل انگارانه را زیر پا بگذاردو نتيجه‬

‫خانواده‬ ‫رضایت‬ ‫عدم‬ ‫و‬ ‫ای‬ ‫حرفه‬ ‫و‬ ‫شخصي‬ ‫جنبه‬ ‫مرز‬ ‫شدن‬ ‫‪....‬مخدوش‬

‫گوید؟؟‬ ‫مي‬ ‫چه‬ ‫فریاذ‬ ‫بدون‬ ‫تربيت‬ ‫شيوه‬

‫این شيوه کمك مي کندتا این دو جنبه از هم مجزا شوند در واقع بدون حذف اوقات شادی و نشاط در خانواده نظم و انضباط الزم را ایجاد‬
‫کنيد‪.......‬وقتي یاد بگيرید خود را آرام سازید خيلي راحتتر مي توانيد براساس مقررات عمل کنيد به این تربيت به فرزند خود مياموزیدقانون‬

‫جدی بزای کارو بازی وجود دارد‪.......‬شما نمي توني بيرون بار کني مگر اینكه به کارهای داخل رسيدگي کني‬

‫رسيدگي به جنبه حرفه ای تربيت یعني قاطعانه اقتدار خود را در خانواده حاکم کنيد‪.‬شما ميز را مي چينيدو جای هر کس از جمله خودتان را‬

‫تعيين مي کنيد ‪...‬همانطور که تایيد مي کنيد کودکتان به قلمرو شخصي نياز دارد برای خودتان هم حریم خصوصي مطالبه مي کنيد بدین‬

‫ترتيب انتظارات و قوانين را بدون کمترین اضطرابي روشن مي کنيد ‪...‬شما مرجع قدرت هستيد که احترام به دیگری را فرمان مي دهيد و‬

‫انتظار فرمانبرداری دارید‪...‬شما وقتي نقش تعيين مي کنيد بيشتر بر بروی رفتار خود توجه و تمرکز دارید و مياموزید رفتار فرزندتان نتيجه‬

‫رفتار شماست اگر احتماال الگوی رفتریتان اش اشتباه و معيوب است در کمال آرامش نقش خود را در این الو تغيير دهيد‬

‫جيم داستان ما هم یاد گرفت به جای تمرکز روی بدرفتاری دخترانش روی علل و ریشه ها که همان رفتار خودش بودند تمرکز داشته‬

‫باشه‪...‬او شروع به چيدن ميز کرد اینبار حد و مرز و آزادی های فرزندانش را تعيين کرد هنگاميكه دخترش پس از بازی دوچرخه اش را سر‬

‫راه گذاشته بود به جای اینكه فریاد بكشد و خشمگين شود سعي کرد الگوی رفتاری قبلش را کنار بگذارد به دخترش گفت‪ :‬معلومه دوچرخه‬

‫ات را خيلي دوست داری ولي االن اونو سر راه گذاشتي دوکار مي توني انجام بدی هم ميتوني اونو سرجاش بگذاری در نتيجه دفعه بعد اونو‬

‫داری یا مي توني سر راه بگذاری من عصباني نميشم و به تصميمت احترام مي گذارم اما اگه تصميم بگيری سر راه بگذاری من هم اونو‬

‫برای فروش به سمساری مي برم‪.....‬در حاليكه به فرزندانش آزادی عمل و قدرت تصميم گيری مي دهد قوانين خودش را اجرا مي‬

‫است‬ ‫همين‬ ‫خانه‬ ‫در‬ ‫اقتدار‬ ‫کند‪...‬معنای‬

‫بپذیریم؟‬ ‫والد‬ ‫عنوان‬ ‫به‬ ‫خودمون‬ ‫اقتدار‬ ‫نتوانيم‬ ‫ميشه‬ ‫باعث‬ ‫چيزی‬ ‫چه‬ ‫اینجاست‬ ‫سوال‬ ‫حال‬

‫والدین عاشق فرزندانشون هستنددوست دارند کنار آنها باشند و ارتباط عاطفي نزدیكي برقرار کنند والدین به علت این عواطف عميق معموال‬

‫در اعمال مقررات کوتاه مي آینددر واقع الگوی ارتباطي بهترین دوست به الگوی والد‪-‬فرزند آسيب مي رساند‪...‬وقتي این شيوه زیاد اعمال‬

‫شود تالش والدین برای تعيين جایگاه افراد خانواده خنثي مي کند زیرا دیگر از مسند اقتدار برخوردار نيستنددیگر کودکان برای ثبات و‬

‫ميپردازند‬ ‫تربيت‬ ‫شخصي‬ ‫جنبه‬ ‫به‬ ‫تنها‬ ‫مادر‬ ‫پدر‬ ‫کنند‪...‬و‬ ‫نمي‬ ‫نگاه‬ ‫خود‬ ‫والدین‬ ‫به‬ ‫راهنمایي‬

‫کودکان به درستي نمي دانند در کدام نقطه حریم آنها تمام و حریم شما آغاز مي شود‪.‬پس انتظار داشته باشيد آنها بخواهند حریم خود را‬

‫وسعت دهند فراموش نكنيد مبارزه برای حریم خصوصي بخشي از رشد سالم است‪....‬کودکان ذاتا تمایل دارند برایشان حدود تعيين کنيم و‬

‫جالب اینجاست که برای وسعت قلمرو خود مبارزه مي کنند‪....‬یعني هم مي خواهن والدین تسليم شوند و هم محكم بایستند دو چيز‬

‫چيست؟‬ ‫ما‬ ‫متضاد!!!!!!!وظيفه‬

‫که در این سردر گمي دستورالعملي در اختيارشان قرار دهيم نه به این معنا که به آنها بگویيم چه کننددر واقع باید ساختار خاصي را وارد‬

‫زندگي آنها کنيم گاه کودکان در مقابل این ساختار مقاومت مي کنند و متاسفانه بسياری از والدین یا با ابراز خشم یا گریختن از صحنه فریاد‬

‫مي زنندچرا چنين چيزی اتفاق مي افتد ؟زیرا انجام این کار آسانتر است تا به اصول خود پایبند بمانيم‬
‫اجازه دهيد پيامدها فریاد بكشند‬ ‫فصل ‪:9‬‬

‫تنها راهكار مهم اموزشي و تربيتي‪،‬پدیده ای است که در تار و پود خود زندگي نهفته است‪ :‬هر انتخابي‪،‬کوچك یا بزرگ‪،‬پيامدی دارد‪.‬‬

‫همه ما ميخواهيم فرزندانمان جایگاه خود را در زندگي بيابند و از تمام عواملي که در تصميمات انها تاثيرميگذارند ‪،‬اگاه باشند و به مدد این‬

‫اگاهي مسئوليت کارهای خود را به عهده بگيرند و پيامدهای خوب و بد ان را بپذیرند‪....‬این همان خودگرداني است که قبال در مورد ان‬

‫صحبت کرده ایم‪.‬‬

‫خبر خوب انكه ‪،‬اولين ابزار پرورش چنين رشدی در کودکان‪،‬در سرانگشت خود والدین قرار دارد‪...‬تنها کاری که باید انجام دهيد این است‬

‫که وجود این پيامدها را در خانه خود بپذیرید‪.‬‬

‫اما خبر بد اینكه اگر قرار باشد در خانه خود پذیرای پيامد رفتارها باشيم‪،‬ابتدا باید یاد بگيریم که اول خودمان پذیرای ان پيامدها باشيم‪..‬شما‬

‫باید بتوانيد شاهد ان باشيد که فرزندانتان عاقبت کار خود را تحمل ميكنند‪.‬‬

‫حقيقتي درباره پيامد رفتارها‬

‫پيامد یا عواقب تصميمات هميشه در قلمرو والدین قرار ندارند‪..‬واقعيت این است که نتيجه کارهایي که فرزندانمان انجام ميدهند‪،‬ار کنترل‬

‫ما خارج است‪.‬‬

‫از سوی دیگر هر چه کودکان ما بيشتر با عواقب اندک قانون شكني های کوچك خود رو به رو شوند‪،‬کمتر دچار خطاهای بزرگ و عواقب‬

‫شدید انها مي شوند‪.‬هر چه فرزندان ما زودتر با قانون "هر چه بكاریم همان را درو خواهيم کرد" اشنا شوند‪،‬کمتر مجبور ميشوند ‪،‬به موازات‬

‫رشدشان‪،‬تاوانهای سنگين تری بار خطاهای خود پس دهند‪.‬‬

‫هر چه کودکان ما بزرگ تر ميشوند قلمرو مراجع اقتداری که با ان رو به رو ميشوند بزرگتر ميشود و از قلمرو مامان و بابا فراتر ميرود و‬

‫مجازاتهای شدید تری در پي دارد‪...‬اینجاست که شما به عنوان یك پدر یا مادر باید تشخيص دهيد که ایا ميتوانيد پادرمياني کنيد یا نه‪.‬‬

‫محافظت کردن یا مواجه ساختن‪:‬‬


‫ما دوست نداریم شاهد خطا کردن فرزندانمان باشيم‪..‬در ضمن دوست هم نداریم وقت و انرژی صرف کنيم و مقررات را اعمال کنيم‪..‬پس‬

‫فریاد ميزنيم و تهدید ميكنيم‪...‬اما همه ميدانيم که این کاری بي ثمر است‪.‬‬

‫اگر مي خواهيم تغييری رخ دهد‪،‬باید اجازه دهيم پيامدها فریاد بكشند‪........‬یاد بگيرید که خونسرد باشيد‪..‬به جای تمرکز بر اصالح اشتباهات‬

‫کوچك فرزندانتان ‪،‬خود را ارام سازید‪.‬‬

‫چگونه ميتوان بين محافظت از فرزندات در مقابل خطرات زندگي و مواجه ساختن انها با درسهای زندگي‪،‬تعادل برقرار کرد؟‬

‫پاسخ بستگي به کودک‪،‬موقعيت و مرحله رشد او دارد‪.‬مثال شما هرگز کودک دو ساله ای را در خيابان رها نميكنيد تا با تصادف یاد بگيرد که‬

‫نباید در خيابان بازی کند‪.‬اما وقتي این کودک ‪ 15‬ساله شد اوقات زیادی را دست به فرمان در خيابان به سر ميبرد و شما نميتوانيد تمام‬

‫مدت با او باشيد‪.‬‬

‫عده ای انقدر غرق نگراني ميشوند که هميشه این طور پاسخ ميدهند‪:‬من ميخواهم فرزندم را از تمام خطرها حفظ کنم‪،‬حتي اگر الزم باشد‬

‫اجازه ندهم از تجربه های زندگي درس بگيرد‪.‬‬

‫نگراني به ما ميگوید که به هر قيمتي از فرزندانمان محافظت کنيم و نگذاریم انها رنج را تجربه کنند حتي اگر الزم باشد در محافظتشان راه‬

‫افراط را در پيش بگيریم‪.‬‬

‫حفظ خونسردی در عين مشاهده خطاها‬

‫اکثر ما بي تردید دوست داریم که فرزندانمان بدون مرتكب شدن اشتباه یاد بگيرند‪"....‬نميخواهم فرزندانم اشتباهات من را تكرار کنند" این‬

‫جمله بازگو کننده ارزوهای تمام پدران و مادرهاست ‪.....‬وقتي والدین مشاهده ميكنند که فرزندشان تصميم احمقانه ای گرفته است که به‬

‫راحتي ميتوانست از ان اجتناب کند‪،‬خشمگين ميشوند‪.‬‬

‫وقتش شاهد تصميم گيریهای ضعيف فرزندانمان هستيم ‪،‬حفظ خونسردی بسيار دشوار است اما اگر قرار باشد در حلقه ارتباط با کودکمان‬

‫تاثير و نفوذ خود را حفظ کنيم ‪،‬این مهمترین کاری است که باید انجام دهيم‪.....‬‬

‫اگر بخواهيد فراتر از انها بایستيد و منتظر بمانيد تا به اشتباه خود اعتراف کنند و جمله خرد کننده "من که به تو گفته بودم" را استفاده‬

‫کنيد‪،‬زماني که ک بعدها فرزندانتان درباره مشكالتشان با شما حرف نميزنند یا دروغ ميگویند تعجب نكنيد‪.......‬اگر تصميم بگيرد که به انها‬

‫کمك کنيد تا از عواقب کار خود فرار کنند‪،‬شما پایين تر از انها قرار ميگيرید‪.‬بعدها برای اینكه از تجربيات شما استفاده نميكنند یا به شما‬

‫احترام نميگذارند گله نكنيد‪..‬انها فقط برای نجات از مخمصه ها به شما مراجعه ميكنند‪.‬‬
‫اما اگر اجازه دهيد که رابطه علت و معلولي در خانه شما جریان پيدا کند و هرکس با پيامد کار خود روبه رو شود‪،‬شما تصميم ميگيرید که‬

‫در زندگي نقش راهنما را به عهده بگيرید و در حيني که فرزندانتان تالش و مبارزه ميكنند‪،‬در کنارشان گام بردارید‪..‬شما مسند رهبر و‬

‫راهنمایي را انتخاب ميكنيد که واقعا در نقش خود فعال است‪.‬‬

‫پيامدها همواره امكان شناخت حقيقت و کسب تجربه و یادگيری را برای ما فراهم ميكنند‪..‬هر چند اغلب موجب درد و رنج ‪،‬شرمندگي و‬

‫ندامت ميشوند اما وجودشان به ما کمك ميكند تا خود رشد کنيم و به رشد فرزندانمان کمك کنيم‪.‬‬

‫فصل ‪ 01‬کتاب تربيت بدون فریاد‬

‫تهدید تو خالي قولي است که به آن عمل نميشود‬

‫ميبایست به قول خود عمل کنيم حتي اگر آن را شتابزده‪.‬بدون تامل و در برخوردی با یك موقعيت ناراحت کننده داده باشيم‪.‬‬

‫پندار زدایي‪:‬‬

‫وقتي کودکان به سوی بزرگسالي گام بر ميدارند پندار یا تصور ایده آل انها درباره کامل بودن والدینشان به تدریج رنگ ميبازد ‪ .‬در کودکي‬

‫آن ها باید ما را انسانهای کاملي بپندارند چون نياز دارند ما این گونه باشيم در واقع به این ترتيب آنها احساس امنيت مي کنند انچه انها‬

‫ميدانند این است که هر آنچه نيازدارند از طریق والدینشان یعني اسطوره های قدرت تامين ميشود(یا ممكن است نشود) کودکان نياز دارند‬

‫شخصي از آنها محافظت کند آنها باید بتوانند به والدین خود اعتماد کنند همچنين نياز دارند آنچه را والدینشان مي گویند باور کنند‪.‬‬

‫ارتباط‪:‬‬

‫هر رابطه ای از ‪ 2‬قسمت تشكيل مي شود آنچه گفته مي شود و آنچه دریافت ميشود‪ .‬آنچه گفته مي شود همان کلماتي است که بر زبان‬

‫مي آیند ‪.‬آنچه دریافت مي شود کل پيام مبادله شده و تاثير آن بر روابط ‪ 2‬طرف است‪.‬‬

‫ما با عمل به قول خود این پيامها را منتقل مي کنيم‬

‫‪ -‬زندگي و دنيا نظم و قانون دارد‬

‫‪ -‬انسانها مي توانند روی همدیگر حساب کنند‬


‫‪ -‬افراد و مراجع صاحب نفوذ قابل اعتمادند‬

‫‪ -‬کلمات معني و قدرت دارند‬

‫‪ -‬در این دنيا هنوز قول و وعده اهميت دارد‪.‬‬

‫و انتقال تمام این مفاهيم به فرزند به این معني است که وجودش هنوز مهم است‪.‬‬

‫نوع دیگر قول دادن‪:‬‬

‫اما وقتي این قولها برای چيز دیگری غير از هدیه باشد و به آن عمل هم بشود به همان اندازه موثر و نيرومند خواهد بود‪.‬وقتي قول ما درباره‬

‫به اجرا گذاشتن پيامدها و عواقب تخلف از قانون باشد این درسها با همان قوت منتقل مي شود‪.‬‬

‫این موضوع به اعتبار و صداقت شما مربوط ميشود یعني در آنچه مي گویيد جدی هستيد و به آن عمل خواهيد کرد این اصل انقالبي در‬

‫روابط شما و فرزندتان ایجاد خواهد کرد‪.‬‬

‫از سویي بر خورد با مسائل جدی به روشهای غير جدی روشهایي ظریف برای طفره رفتن از جنبه حرفه ایه تربيت کودک است‪.‬‬

‫اگر فرزندانتان روی حرف شما حساب نميكنند بدانيد که الگوهای رفتاری فقط یك الگو هستند و هر الگویي را ميتوان با خودگرداني مستمر‬

‫تغيير داد‬

‫وقتي محدودیت تعين مي نمایيد برای پایان بخشيدن به محدودیتها زمان یا شرط معيني قرار دهيد ‪.‬‬

‫قدرت ثبات قدم‪:‬‬

‫هر چه بكارید همان را درو مي کنيد‬

‫ما این عبارت را دوست داریم اما این حكم فق در مورد شخصي که پيامدها را دریافت مي کند صادق نيست این احكام در مورد شخصي که‬

‫مسئول اعمال پيامدهاست نيز صدق ميكند و آن شخص خود شما هستيد‪.‬‬

‫به یاد داشته باشيد که ثبات قدم پایداری زندگي شما را حفظ مي کند به این ترتيب راحت تر ميتوانيد بدون فریاد بمانيد بدون فریاد ماندن‬

‫نيز به نوبه خود به حفطظ ثبات شما کمك مي کند در اینجا ‪ 4‬اصل وجود دارد که شما را در طي مسير هدایت مي کند‬

‫‪ . 0‬هرگز قانوني وضع نكنيد که اجرای آن برای شما دشوارتر از تحمل آن برای فرزندتان باشد‪:‬‬

‫چطور ميتوانيد دختر نوجوانتان را ‪ 2‬ماه در خانه زنداني کنيد؟‬


‫وقتي بيش از اندازه توان توان و انرژی خود را به کار مي گيرید احتمال آنكه در برخورد با فشارهای عاطفي تسليم شویم زیادتر مي شود از‬

‫این رو به قول خود عمل نميكنيم و اعتماد فرزندانمان را ازبين ميبریم‪.‬‬

‫‪ .2‬راه ميانبری برای تعين حدود و اجرای آنها وجود ندارد‬

‫ثبات قدم در رعایت حدود در مورد کودکان وقت گير و طاقت فرساست اما هيچ چيز مانند تربيت کودکان ما را ملزم نميسازد که رشد کنيم‬

‫و تالش بای ثبات قدم در اجرای حدود باعث رشد ما ميشود‬

‫‪ .3‬تنها بر حدودی انگشت بگذارید که مایليد اجرا کنيد‬

‫چرا باید تنبيهي را در نظر بگيرید که دوست ندارید؟‬

‫برای آنکه اجرای حدود تاثير مطلوب خود را بگذارد باید بر مبنای تصميم اصولي و قاطع فردی باشد که آن را تعين مي کند‪.‬اگر در مورد‬

‫تنبيهي که انتخاب کردهاید تردید دارید این تردید را به فرزند خود انتقال مي دهيد بنابرین ببينيد از صميم قلب چه حدودی را مي خواهيد‬

‫اجرا کنيد‪.‬‬

‫‪ .4‬فقط پيامدهایي را انتخاب کنيد که خود نيز مایل به تحمل آن هستيد‪.‬‬

‫تمام این اصول به یك چيز بستگي دارد ‪:‬حفظ خونسردی و آرام ماندن ‪.‬ثبات قدم در اجرای حدود و پيامدها تنه روش موثر استفاده از قدرت‬

‫در حلقه ارتباط کودک و والد است‪.‬مشروط بر اینكه قبل از اتخاذ تصميم با خونسردی و آؤامش درباره آن فكر کنيد‬

‫به حرف خود عمل کنيد و در مورد خود نيز چنين باشيد حتي اگر الزم باشد سختي و زحمتي را بر خود هموار کنيد‪.‬‬

‫بخش چهارم‪...............‬خود را به تمرین کردن عادت دهيد‬

‫فرزندان ما شيوه زندگي کردن ما را زیر نظر دارند و رفتار ما بلندتر ازهر کالم دیگری که از دهان ما خارج شود حرف ميزند‪.‬‬

‫ایجاد عادت تمرین شيوه ای است که در تربيت بدون فریاد مطرح ميشود‪...‬به ان معنا که یاد بگيریم طبق اصول زندگي کنيم نه بر اساس‬

‫فوت و فنهای گوناگون‪..‬این شيوه تربيتي سفری است هميشگي در مسير یادگيری و رشد مستمر بي انكه گمان کنيم به پایان راه رسيده ایم‬

‫یا دیگر چيزی برای یادگيری باقي نمانده است‪.‬‬

‫در این مسير مراقب خود باشيد زیرا این اولين مسئوليت شما در قبال خانواده تان است‪.‬‬
‫فصل ‪..........11‬ابتدا ماسك اکسيژن خود را به صورت بزنيد‬

‫یكي از توصيه هایي که در طول یك پرواز به شما ميشود ان است که اگر نوزاد یا کودک خردسال به همراه دارید‪،‬در شرایط اضطراری‬

‫حتما قبل از کمك به دیگران ماسك خود را به صورت بزنيد‪.....‬اگر شما خود نتوانيد نفس بكشيد نميتوانيد به هيچ شخص دیگری کمك‬

‫کنيد‪.......... .‬نكته این است‪:‬شما نميتوانيد از خانواده خود مراقبت کنيد مگر انكه ابتدا به خود توجه کنيد‪.‬‬

‫م ادری ميگفت اگر به خودم برسم ‪،‬احساس ميكنم خودخواهم ‪،‬انگار کاری خيلي اشتباهي انجام ميدم‪.‬اما وقتي هم که به بچه هایم توجه‬

‫م‪.‬یكنم مانند قاليچه پادری هستم ‪.‬خودم رو خاک زیر پای دیگران ميكنم تا بقيه راحت باشن‪.‬در عين حال کسي قدر این همه فداکاری رو‬

‫نميدونه‪.‬‬

‫برای پره يز از این تقسيم بندی اشتباه از نظریات راهبي فرانسوی به نام برنارد ‪،‬در مورد مراتب عشق کمك ميگيریم‪...‬او عشق را در چهار‬

‫مرتبه بررسي کرده است‪:‬‬

‫اولين مرتبه عشق‪ " :‬من خود را برای منافع خودم دوست دارم"‬

‫این خودخواهانه و کودکانه ترین مرتبه است‪..‬کسي که در این مرتبه قرار دارد چنين مياندیشد " من فقط به منافع خودم فكر ميكنم و فقط‬

‫به نتایجي عالقمندم که هرچه زودتر و قطعي تر به نفع من تمام شوند"‬

‫مرتبه دوم عشق‪" :‬من تو را به خاطر منافع خودم دوست دارم"‬

‫این مرتبه ای است که اکثر ما دران به سر ميبریم‪.....‬این یعني "من تو را دوست دارم و به تو اهميت ميدهم زیرا اگر بدانم به زندگي تو‬

‫ارزش ميدهم ‪،‬خود را قابل تایيد احساس ميكنم‪...‬من تو را دوست دارم تا بتوانم خود را قوی ‪،‬سالم و ارزشمند بدانم‪..‬به این ترتيب من دليلي‬

‫دارم که بخواهم تالشهایم را جبران کني "‬

‫مادری که که احساس ميكند ‪،‬کسي قدر فداکاری های او را نميداند در این مرحله گير کرده است‪.‬‬

‫سومين مرتبه عشق‪" :‬من تو را به خاطر منافع خودت دوست دارم"‬


‫این مرتبه فریب دهنده است‪..‬زیرا به نظر ميرسد باالترین و مفيدترین مرتبه عشق است " من خودخواه نيستم چون برای تو اینجا‬

‫هستم‪..‬اینجا هستم تا به تو خدمت کنم و هرگز منافع و انگيزه های شخصي من به ميان نخواهد امد‪".‬‬

‫اما بر دوش کشيدن چنين مسئوليتي به این سنگيني که بخواهي مهمترین هدف زندگي یك فرد باشي‪،‬بسيار مشكل است‪..‬اصوال این‬

‫دوست داشتن تبدیل به نوع دوم ميشود چون من هرگز نميتوانم خود ‪،‬منافع و خواسته هایم را کامال از ميان بردارم‪.‬‬

‫مرتبه چهارم عشق‪" :‬من خود را به خاطر منافع تو دوست دارم"‬

‫شخصي که در این مرحله قرار دارد ميگوید "من خود را دوست دارم‪.‬من از خود مراقبت ميكنم تا تو مجبور نباشي این کار را برای من انجام‬

‫دهي‪..‬از این رو واقعا ميتوانم به تو خدمت کنم بي انكه نياز داشته باشم تو به من خدمت کني‪..‬من برای انكه به مراقبت از تو و مسئوليت‬

‫هایي که در قبال تو دارم ادامه دهم نيازی به تایيد یا قدرداني تو ندارم"‬

‫اول خود را دوست داشتن‪،‬تنها روش صحيح برای بي فریاد ماندن است زیرا این تنها راه ارام ماندن و حفظ خونسردی است‪.‬‬

‫از نظر بسياری از ما ‪،‬دوست داشتن خود نوعي خودخواهي یا خودشيفتگي است‪.‬‬

‫اما خودخواهي واقعي این است که خود را برای دیگران فداکنيم و در خفا انتظار داشته باشيم ما را تایيد و تالشهایمان را جبران کنند تا‬

‫بتوانيم به راه خود ادامه دهيم‪...‬‬

‫اما عشق به خود واقعي‪،‬همواره نفع دیگران را مدنظر قرار ميدهد‪.‬شخصي که خود را دوست دارد نيازی ندارد دیگران او را تایيد کنند یا حتي‬

‫خوبيهایش را جبران کنند‪.‬او از خود مراقبت ميكند تا دیگران مجبور نباشند این کار را برایش انجام دهند‪.‬‬

‫ابتدا ماسك اکسيژن خود را بزنيد‬

‫ابتدا بياید تفاوت ميان عقب نشيني و گریختن را بدانيم‪...........‬گریختن عملي کامال خودخواهانه و اغلب غير عمدی است‪.‬در زمان گریختن‬

‫حقيقتا برایتان مهم نيست به سوی چه چيزی یا چرا ميگریزید‪..‬درواقع فرار صرفا صورت دیگری از فریاد کشيدن است که از نگراني ناشي‬

‫ميشود‪..................‬اما عقب نشيني کاری کامال متفاوت است‪.‬عقب نشيني وقفه و تنفسي حساب شده برای تجدید قوا و بازگشت است‪.‬شما‬

‫ميدانيد کجا و چرا ميروید‪.‬شما به نفع دیگران و خود عقب نشيني ميكنيد‪.‬‬

‫اما ارتباط بين عقب نشيني و فرار ان است که هر چه عقب گردهای عمدی و حساب شده ای که برای خود انجام ميدهيم کمتر شود‪،‬بيشتر‬

‫خودرا در جستجوی راه های فرار مي یابيم‪...‬‬


‫فرار ميتواند به شكل عادت نادرست بارزی مانند سيگار کشيدن ‪،‬پرخوری یا ميگساری باشد‪...‬یك راه مبارزه با ميل به فرار در نظر گرفتن‬

‫عقب نشيني های سنجيده ميباشد‪..‬مانند ورزش ‪،‬مطالعه‪،‬پرداختن به رشد شخصي یا هنرهای دستي و برقراری روابط عميق با دوستان و‬

‫فاميل ‪.............‬اگر ميگویيد که وقت ندارید‪،‬باید با استفاده از ماسك اکسيژن برای خودتان فرصت ایجاد کنيد‪.‬‬

‫هميشه در نطر داشته باشيد که هر اندازه امروز بهتر زندگي کنيم فردا نيز زندگي را بهتر ادامه خواهيم داد و شيوه زندگي امروز و فردای ما‬

‫به ميزان قابل توجهي بر روابط ما با فرزندانمان تاثير ميگذارد‪....‬آنچه باید دوام پيدا کند‪،‬بماند و اولویت دارد‪:‬‬

‫‪... 1‬سالمت شما‪....................‬جسم شما یك امر اضافي یا کناری نيست بلكه اولين مسئوليت شما در زندگي است‪.‬‬

‫‪...5‬احساس خود ارزشمندی‪....................‬به مخاطره انداختن اقتدار خود با تهدیدهای توخالي‪،‬تسليم گریه و زاری فرزندان شدن و نجات‬

‫دادن انها از پيامدهای رفتارشان ‪،‬تنها ارزش شما را در نظر انها پایين مياورد‪....‬خونسردی خود را حفظ کنيد و برمبنای اصول خود عمل کنيد‪.‬‬

‫‪...3‬زندگي زناشویي شما‪.............‬اگر شما زندگي زناشویي خود را فدای فرزندانتان کنيد‪،‬بي تردید هر دو را از دست خواهيد داد‪.‬‬

‫به مراقبت از خود بپردازید که همه شما را در بهترین وضعيت تان نياز دارند‪.‬‬

‫فصل ‪.............15‬روابط انقالبي‬

‫انقالب یعني گردش‪،‬تحول و شروعي تازه‪.‬انقالب از تحقق موضوع جدیدی خبر مي دهد که فقط در رویا به آن فكر کرده ایم‪.‬‬

‫تربيت فرزند تمام امكانات خلق تغييرات تكاملي را در درون فرد و روابطش با خود دارد‪...‬این جریان زماني فعال ميشود که ما شجاعت به‬

‫خرج دهيم و آگاهانه کنترل خود را به دست بگيریم (و دیگران را رها کنيم)‪..‬این واقعه بر حسب اتفاق پيش نمياید بلكه به تصميم آگاهانه‬

‫من و شما برای کنترل واکنشهای احساسي‪،‬فرونشاندن نگراني و پاسخ دادن براساس اصول و ضوابط معقول و منطقي بستگي دارد‪.‬‬

‫مقاومت در مقابل انقالب‪:‬‬

‫تمام انقالب ها همواره با نوعي مقاومت روبه رو شده اند و انقالب شما از این قاعده مستثنا نيست‪،‬حتي اگر بخواهيد وضعيت خانواده خود را‬

‫بهتر کنيد‪....‬وقتي ارتباطي برقرار مي کنيم‪،‬در هر سطحي‪،‬وارد الگویي مي شویم که شخص دیگری نيز در آن وجود دارد‪..‬ما با امور آشنا‬
‫احساس راحتي بيشتری ميكنيم تا با امور ناآشنا‪،‬حتي در سختي ها‪..‬بنابراین جای تعجبي ندارد اگر یكي از دو طرف بخواهد الگو را تغيير‬

‫دهد‪،‬با مقاومت شدید روبه رو شود‪.‬‬

‫وقتي شما انقالب بدون فریاد خود را در خانه شروع مي کنيد‪،‬فرزندانتان(و حتي شاید همسر شما)تمام موانع را برای بازگشت به حالت قبلي‬

‫از سرراه شما بر مي دارند تا شما را به روشهای گذشته برگردانند‪...‬اما شما ایستادگي کنيد‪.‬‬

‫تنها کاری که شما باید بكنيد این است که از مسير خارج نشوید‪-1 :‬روی خود تمرکز کنيد ‪ -5‬خونسردی خود را حفظ کنيد ‪ -3‬در راه‬

‫رشد خود بكوشيد‪.‬‬

‫انقالبي که همه ما ارزویش را داریم‬

‫چيزی که از تمام روابط خود بيش از هر چيزی در دنيا انتظار داریم این است‪ :‬عشق و محبتي که ازادانه انتخاب شده باشد و این همان‬

‫چيزی است که ما بيش از همه از کودکانمان و برای کودکانمان مي خواهيم‪.‬ما خواهان رابطه ای با فرزند خود هستيم که ناشي از احترام و‬

‫خواست واقعي انها باشد نه از قدرت و سياست های پرخاشگرانه و غيرمسئوالنه ما‪..‬این است معني انقالب‪.‬‬

‫برای به چنگ اوردن چنين روابطي شما باید مشت خود را باز بگذارید و خيلي چيزها را رها کنيد‪.‬‬

‫این همه با یك جمله آغاز مي شود‬

‫تمام انقالب ها هميشه با یك پيام ارتباطي آغاز مي شود‪" :‬من دقيقا نميدانم دیگران چه مي کنند اما این کاری است که من تصميم دارم‬

‫انجام دهم"‪.‬‬

‫من در اینجا به شما قول مي دهم که مي توانيد در خانه خود انقالب به وجود اورید‪...‬به الگوهای مخربي که نسل های پي در پي ‪ ،‬خانواده‬

‫ها را از پای دراورده است خاتمه دهيد‪.‬‬

‫ما باید یاد بگيریم روابطي به وجود اوریم که خود‪،‬آن را طراحي کرده ایم و برای این کار صرفا باید بر خود تمرکز کنيم‪،‬خود را ارام سازیم و‬

‫در مسير رشد قدم برداریم‪".............‬من دقيقا نمي دانم دیگران چه خواهند کرد ‪،‬اما این کاری است که من مي خواهم‬

‫بكنم" ‪...............................‬حال بر شماست که چگونه تصميم بگيرید‪.‬‬

You might also like