Professional Documents
Culture Documents
4 6032821710909080455 PDF
4 6032821710909080455 PDF
https://t.me/MamasPapas
وبسایت
http://koodakvabazi.com/
اینستاگرام
https://instagram.com/p/Koodakvabazi
چيزی که من تا صفحه 57کتاب یاد گرفتم اینه که :
کنترل بچه برای اینكه چيزی باشه که ما ميخواهيم و کاری رو انجام بده که از نظر مای والد درسته ،دو نتيجه داره...:یا بچه هموني ميشه
که ما ميخواهيم.رام و گوش به فرمان....یا طغيان ميكنه و ميشه یاغي......بين وسط نداره.....یا یك آدم آهني تحویل جامعه ميدیم یا یه
آشوبگر مرزشكن!
پس بهتره راه دیگه ای پيش بگيریم...وقتي در یك صحنه بد در ارتباط با بچه مون گير افتادیم،ميتونيم فریاد بزنيم،خشن باشيم،منفعل
عمل کنيم و عقب نشيني کنيم،باج بدیم و خيلي کارهای دیگه...توی همه این موارد ما نتونستيم خودمون رو کنترل کنيم بنابراین با
اعمالمون کنترل خودمون رو دادیم دست بچه مون.....کنترل ما دست اونه بنابراین همه زندگي و خواستها و عالیق وخالصه همه چي حول
پس راه دیگه رو انتخاب ميكنيم...شروع ميكنيم روی خودمون کار کردن تا بتونيم کنترل خودمون رو به دست بگيریم...تنها راه کنترل بچه
مون ،کنترل خودمونه....در یك موقعيت بد،واکنش هيجاني بدترین انتخابه...........اما این کنترل به حرف آسونه در عمل خيلي خيلي خيلي
سخته.....کنترل خودمون فقط این نيست که سعي کنيم فریاد نزنيم یا یه واکنش بد از خودمون نشون ندیم..این فقط یك قسمتشه..قسمت
سخت ترش اینه که به عنوان یك پدر یا مادر،تمام آینده ای رو که ميخواهيم بچه مون داشته باشه مجسم کنيم..ریز به ریز...بعد شروع
کنيم به آماده کردن بستر مناسب برای رسيدن بچه به اون نهایت که تربيت یك آدم بزرگ دیگه است با خصوصيات خوبي که دلمون
ميخواد....بعد درست در لحظه مناسب از سرراهش کنار بریم تا خودش تصميم بگيره که چي بشه.....یعني هدف نهایي رو رها
کنيم ............خدا وکيلي این تكه خيلي خيلي سخته.....در نهایت باید خودش انتخاب کنه....تمام کاری که ما باید انجام بدیم تربيت یك
انسان خودگردان یا به اصطالح خودمون خودکفاست ....................اینقدر این مساله در عمل سخت مياد که گاهي آدم فكر ميكنه که به
والدین ميتوانند حرف بزنند اما تا زماني که به گفتههای خود عمل نكنند ،نميتوانند چيزی به فرزند خود بياموزند.
در جریان بزرگ گردن فرزندانم ،عقل خود را از دست دادم اما روح خود را یافتم.
هر کودکي دوست دارد والدین خوبي داشته باشد که بدین معني نيست که آنها والدیني ميخواهند که سعي کنند مطابق آخرین سبكهای
روز زندگي کنند .درضمن برخالف بعضي از آموزشهای رایج ،والد خوب بودن به این معني نيست که آن قدر مقابل فرزندمان کوتاه بيایيم
که آنها هرکاری دوست دارند بكنند .آنچه فرزندان ما نياز دارند والدیني است که خونسردی خود را حفظ کنند ،به ویژه زماني که اوضاع
حسابي به هم ميریزد.کودکان ميخواهند والدین کمتر به هم ریخته و بيشتر متعادل و خویشتندار باشند.
والدین در جستوجوی فردی هستند که تصویری اميدبخش از آیندهای متفاوت ارائه کند.
کتاب تربيت بدون فریاد اولين کتابي است که به شما ميگوید از چرخش در مدار زندگي فرزندانتان دست بردارید و برخود متمرکز شوید .آیا
مشكل این است که بيش از اندازه بر فرزندانمان متمرکز شدهایم؟ دقيقاً! کتاب تربيت بدون فریاد راهي برای بازنشاندن والد و فرزند در
همه والدین این قدر درباره آینده فرزندانشان نگران هستند که خودخوری کرده و آن قدر بر آنها متمرکز ميشوند که متوجه نميشوند که این
تربيت بدون فریاد به فرونشان واکنشهای احساسي در مقابل این گراني ميپردازد .آن را �بدون فریاد� ناميدهایم چون فریاد کشيدن
شایع ترین واکنش والدین است و واکنشهای دیگری مثل فاصله گرفتن ،قطع ارتباط با موقعيت مورد نظر یا جبران کردن و تاوان بيش از
اندازه دادن و عدهای هم باالخره ميدان را خالي کرده و تسليم ميشوند تمام این واکشنها روشهای گوناگون �فریاد کشيدن� است؛
روشهای بياثری که سعي داریم برای ایجاد رابطهای ایدهآل به کار گيریم! اما جای نااميدی نيست چون راه بهتری هم وجود دارد.
این کتاب روشي را به شما ميآموزد :حفظ خونسردی و اتصال .تربيت بدون فریاد یاد ميدهد که ابتدا چگونه خود را آرام کرده و سپس از
این رهگذر گذشته و ارتباط خود را حفظ نماید و در جریان امور نقشي فعال داشته باشيد.
مهم ترین نقش رهبری شما در خانواده ایجاد آرامش است .تربيت بدون فریاد مستلزم سفری دشوار است که در آن باید با حقایق ناخوشایند
مهمترین کاری که مي توانيم برای فرزندان خود انجام دهيم اینست که یاد بگيریم روی رفتار خود تمرکز کنيم .شاید این سئوال در ذهن
برانگيخته شود که �یعني چه؟ توجهام را از بچهام برگردونم و متوجه خودم کنم! آیا این کار برخالف اصول تربيتي نيست؟� در جواب
گفته مي شود که خير این طور نيست .منظور این نيست که فرزند خود را در انتهای فهرست اولویتها قرار دهيد ،اصالً و ابداً .آنچه گفته
ميشود اینست که بر خود تمرکز تا رابطه سالمتر و شادتری با کل اعضای خانواده داشته باشيد.
الگوی معيوبي که ما در روابط خود استفاده ميکنيم به ما ميگودی که برای داشتن روابط سالم باید حواس خود را متوجه نياز دیگران کرده،
سعي کنيم در خدمت آنها باشيم و آنها را راضي نگه داریم ممكن است با چنين الگویي مخالف باشيد اما صبور بوده و همراه باشيد.
نخست آنكه در زندگي بعضي امور را مي توانيم تحت کنترل درآوریم ،ولي بر برخي دیگر کنترلي نداریم .حال از خود سئوال کنيد که صرف
انرژی در مورد موضوعي که نمي توانيد کاری درباره آن انجام دهيد و هيچ کنترلي بر آن ندارید ،چقدر هوشمندانه است؟ پاسخ :این کار
چندان عاقالنه نيست .سئوال بعد :کودک شما در کدام مقوله ميگنجد؟ به عبارت دیگر آیا فرزندتان از آن دسته اموری است که ميتوانيد
آن را کنترل کنيد یا خير؟ سئوال مشكل تر اینكه :حتي اگر بتوانيد فرزند را کنترل ،آبا باید این کار را بكنيد؟ آیا معني تربيت این است؟ اما
اگر معني تربيت این نيست که فرزند خود را کنترل کنيم ،پس چيست؟
فرزندانم هانا و براندون چهار و دوساله بودند تصميم بر این شد که همه اهل خانواده را بيرون ببرم .قرار شد برای صبحانه به وافل هوس
برویم .صف خيلي طوالني بود اما به ناچار در صف منتظر شدیم خوشبختانه مدیریت رستوران این موارد را پيشبيني کرده و کاغذ و مداد
شعمي در اختيار کودکان قرار داده بود پس من و همسرم هم توانستيم گپي خودماني داشته و در این ميان سرمان بي کاله نماند .باز هم
رستوران پيش بيني و تدبير کرده بود که کودکان در ازای هر نقاشي یك کاله کاغذی درست مثل کاله آشپز رستوران و یك شيریني
مجاني دریافت مي کنند .در یك چشم به هم زدني ما پشت ميز بودیم پيشخدمت ها کاله کاغذی بچه ها را آورده و من یكي از آنها را روی
سرم گذاشتم .پشت ميز بودیم و طبيعي بود که بچه ای که گرسته است و جز انتظار کار دیگری ندارد بي تابي ميكند .هانا دخترم با این
موضوع کنار آمد اما براندون دو ساله بود و احتماال شما معني دوساله بودن را خوب ميفهميد .وقتي دوسالهها با شكم گرسته مرتب از
ماشين پياده و دوباره سوار شوند و جز وعده خشك و خالي چيزی نخورند ،دیگر صدایت را پایين بياور یا مثل یك پسر بزرگ حرف بزن
سرشان نميشود .در آن لحظه دیگر او نميدانست همكاری با پدر یعني چه و فكر کردن به یك صبحانه خانوادگي چندان لذت بخش نبود.
من با توجه به مشاور بودنم مي دانستم چگونه از کوره در نروم و خونسردی خود را حفظ کنم اما ناگهان پسرم چنگالش را به زمين پرت و
خونسردی من کمتر و کمتر شد .هيچ چيز نميتوانست پسرم را آرام کند ،هيچ چيز نميتوانست مانع قشقرقهای آنچناني او شود .شيریني که
آمد پسرم آن را دوست نداشت کم کم داشتم از کوره در ميرفتم .آیا باید اجازه ميدادم کودکي دو ساله کنترل مرا بدست گيرد؟ پرتاب
چنگال با چنان واکشي روبه رو شد که پسرم از خود پرسيد اگر شيریني ،بشقاب و اشياء دیگر را روی زمين بيندازد چه اتفاقي خواهد افتاد؟
ممكن است پدر خونسردی اش را از دست داده و عصباني شود که اتفاق هم افتاد با دستپاچگي از افرادی که شربت روی کفششان ریخته
بود عذرخواهي کرده و پسرم را از رو ی صندلي بلند کردم .به خاطر آنكه پای پسرم به سر آقایي که پشت سر ما بود برخورد کرد از او
معذرت خواهي کرده و مثل برق و باد از رستوران بيرون زدم .پسرم مرتب فریاد ميزد ،لگد ميپراند و مرا ميزد و مردم هم به ما خيره شده
بودند .من که خون خونم را ميخورد چنان در را باز کردم که دیوارهای شيشهای به لرزه درآمد .در پياده رو ایستاده سر پسرم فریاد ميزدم،
کلمات قلمبه سلمبه ميگفتم ،سئواالت اندرزگونه ميپرسيدم ،سينهام را جلو داده بودم و با انگشت به او خطاب ميکردم و پسربچهای را که
قدش به یك متر هم نميرسيد تهدید ميکردم .عجب مرد بزززززززگي بودم!!! من و براندون سر جای خود بازگشتم تا صبحانه خانوادگي
خود را تمام کنيم روبروی جني ،همسر دوست داشتي و وفادارم نشسته بودم به نظرم ميخواست برای حمایت و دلگرمي من چيزی بگوید،
اما نتوانست جلوی خنده تمسخرآميزش را بگيرد .مانند آتشفشاني بودم که برای منفجر شدن دنبال بهانه ميگشتم .با تندی گفتم :چيه؟؟
تازه آن موقع بود که متوجه شدم هنوز کاله کاغذی روی سرم است تمام این صحنه با یك کاله مسخره روی سر مرد ناداني رخ داده بود
درواقع آنجا که پای روابط ایدهآل در ميان است ،این نوع واکنش هيجاني بدترین دشمن ماست.
اگر این کتاب هيچ چيز برای شما نداشته باشيد این نكته را دارد که :در جایگاه والدین ،بزرگترین مشكل ما تلویزیون و تأثيرات منفي آن
نيست؛ حتي مواد مخدر و مشروبات الكي هم هيست .بزرگترین مشكل ما واکنشهای هيجاني ماست .به همين دليل مهمترین کاری که
مي توانيم برای فرزندانمان بكنيم این است که بر خودمان تمرکز کنيم ،نه بر آنها .و این نكته را در نظر بگيرید که ما بر خود مسلط نباشيم
چطور ميتوانيم بر تصميمگيریهای فرزندا نمان تأثيرگذار باشيم؟ رفتار در وافل هاوس من در قبال پسر دو ساله خام من بسيار خام بود .اگر
ميخواهيم بانفوذ و تأثيرگذار باشيم ابتدا باید خود را تحت کنترل درآوریم.
بخش دوم......................حقظ خونسردی یعني حریم
تا اینجا یاد گرفتيد که در رابطه با فرزند،خودتون رو کنترل کنيد...این مساله جایگاه شما رو توی خانواده تغيير ميده..سلطه و نفوذ شما تغيير
ميكنه ...آرامشتون باعث ميشه شما به عنوان یك منبع الهام بخش در دسترس فرزندتون باشيد و این خودش اعتماد و احترام عميقي بين
شما ایجاد ميكنه...در واقع مهم ترین عامل رشد فرزندتون،تداوم و استمرار رشد خودتون به عنوان یك والد هست.........حاال ميخواهيم ایجاد
حریم رو مورد بررسي قرار بدیم.....همه ما نياز به فضا و حریم خودمون داریم که در اون بتونيم نفس بكشيم،رشد کنيم و خود را بيابيم...در
این حریم هست که مفهوم خود و فردیت شكل ميگيره.......ما به عنوان یك پدر یا مادر مسئوليم که جوی در خانواده به وجود بياریم که
چنين حریمي رو برای تك تك اعضای خانواده قائل بشه و اون رو محترم بشماره 4.................فصل بعدی به شما نشون ميده که حفظ
آرامش و بدون فریاد بودن بهترین راه برای ایجاد و حفظ این حریم سالم است.
اینجا یك معما جلوی ما قرار داره....ما ميدونيم که والدین بيشترین نفوذ رو روی زندگي فرزندان دارند..از طرف دیگه ميدونيم که والدین
نميتونند مسئوليت تمام انتخابها و تصميم های فرزندشون رو به عهده بگيرند....در ضمن کودکان هم نميتونند والدین رو هميشه مسئول
تصميم گيری های خود بدونند مگر آنكه فردیتي رو که در آرزوی اون هستند فدا کنند............ما با این معما رو رو هستيم که والدین
کودکان رو شكل ميدهند یا کودکان خود را شكل ميدهند.........هر دو عبارت صحيح است.....پاسخ این معما این جمله است که قبال هم
بهش اشاره کردیم....ما به جای فرزندانمون مسئول نيستيم ،ما نسبت به اونها مسئوليم.......
وقتي شما به جای فرزندتون مسئوليد تمام زندگي شما حول محور او ميچرخه و این یعني شما هر کاری مكنيد که نتيجه دلخواه شما در
مورد تربيت فرزندتون حاصل بشه....این روش در تربيت بدون فریاد جوابگو نيست..این روش در تربتي به کار مياید که نگراني ها رو جهت
مي ده و به روابط آسيب ميزنه...........ولي مظور ما این هم نيست که چشم و گوش خود رو نسبت به آینده ای که اميدوارید برای فرزندتو
بسازید ،ببندید....نه شما مسئوليد تا اونچه رو ميتونيد برای موفقيت او انجام بدید............پس بهتره به اهدافي که برای بچه تون در نظر
شروع کنيد و شخصيتي رو که آرزو دارید فرزندانتون داشته باشند و همينطور نوع ارتباطي که دوست دارید با هرکدومشون داشته باشيد رو
تصور کنيد....به مكاني خلوت برید..کوچكترین فرزندتون رو در 57سالگي تصور کنيد و سواالتي مثل این ها رو برای خودتون جواب بدید:
..آیا فرزندانتون ازدواج کردند؟....ازدواجشون رو چگونه ارزیابي ميكنيد؟...بچه دارند؟....چه جور والدیني هستند؟...مدرک دانشگاهي
..درون مایه شخصيتي شون چيست؟.....اطرافيانشون در موردشون چه ميگویند؟....چقدر متكي به خود هستند؟....چقدر مسئوليتهای کارهای
خود رو به عهده ميگيرند؟....از لحاظ جسمي فعالند؟....مواظب سالمتي خود هستند؟...در کنار دیگران چطور رفتار ميكنند؟...تنهایي خود رو
..خودتون ایا متاهل هستيد؟...ازدواجتون رو چطور ارزیابي ميكنيد؟....سالمت جسميتون در چه وضعيتي هست؟..کجا زندگي ميكنيد؟...هنوز
کار ميكنيد؟....روز هاتون رو چطور ميگذرانيد؟...از نظر رشد فكری و پختگي چقدر پيشرفت کرده اید؟
..چند وقت یكبار فرزندانتون رو ميبينيد؟....چه نوع رابطه ای دارید؟....چقدر به هم احترام ميگذارید؟...هنوز از نظر مالي اونها رو حمایت
مي كنيد؟....هنوز یكي از اونها با شما زندگي ميكنه یا شما با یكي از اونها زندگي ميكنيد؟...خود را به عنوان مادر بزرگ یا پدربزرگ چگونه
ارزیابي ميكنيد؟
شما تمام آرزوهای جدی خودتون رو تصور کردید....هر چه امروز بيشتر به این آرزوها فكر کنيم ،بيشتر به سمت اعمالي کشيده ميشيم که
در آینده آن نتایج رو به بار مياورند.....این به معني "شروع کار با در نظر داشتن پایان" است..
هدف تربتي همه ما به وجود آوردن بزرگسالي دیگه است....تكليف فرزندان ما هم اینه که سرانجام روزی جای ما رو بگيرند.....وظبفه ما
است که هم فرزندانمون رو برای این کار آموزش بدیم و هم به موازاتي که آنها در این کار استاد ميشوند ،از سر راهشون کنار بریم.
وقتي صحبت از تربيت ميشه،هرگز نميتونيم پيامد غایي ایده آل خودمون رو تضمين کنيم....در واقع هر چه شما بر تحقق اهدافي که برای
فرز ندتون در نظر گرفتيد بيشتر تمرکز کنيد،احتمال کمتری وجود داره که فرزندتون از صميم قلب اون هدف رو انتخاب کنه....هر چه این
کار بيشتر به شكل هدف برای شما دربياد،او فرصت کمتری پيدا ميكنه تا هدف خود رو کشف کنه.
ما باید به فرزندانمون بياموزیم که در نهایت فقط مسئول رفتار و اعمال خود باشند نه هيچ کس دیگه.....هدف غایي تربيت اینه که فرزند
خود را در مسير بزرگسالي بيندازیم طوری که به صورت فرید خودگردان،مصمم و مسئول بار آید.
فرد خودگردان یعني فردی که ....ميدونه در زندگي چه ميخواهد و برای رسيدن به اون تالش ميكنه.....کسي که با دیگران مشورت ميكنه
ولي در نهایت خودش تصميم ميگيره...صداقت و یكپارچگي در شخصيتش نمایان است یعني عقاید و اميال و گفته ها و رفتارش با هم
همخواني دارد...دیگران رو مسئول مشكالتش نميدونه...از خودش مراقبت ميكنه تا برای دیگران مفيد باشه بي انكه نياز باشه بقيه ازش
مراقبت کنند.
اگر ميخواهيد فرزندتون به صورت فردی خودگردان بار بياد،باید این حقيقت رو بپذیرید که این شما نيستيد که ميتونيد این کار رو انجام
بدید..در واقع هرچه بيشتر سعي کنيد که شخصي خودگردان از او بسازید ،احتمال اینكه چنين بشه کمتر است.
اگر بخواهيم فرزنداني خودگردان تربيت کنيم ابتدا خود باید خودگردان بشویم به ویژه در ارتباط با فرزندانمون....این هدف مستلزم ایجاد
فضا و حریمي است که اونها بتوانند خود تصميم بگيرند و ما بتوانيم نگراني خود را درباره تصميم اونها کنترل کنيم....این یعني اصول
زندگي رو به فرزندان ب ياموزیم و بعد اونها رو آزاد بگذاریم که خود تصميم بگيرند که این اصول رو به کار ببندند یا با اونها مخالفت کنند و با
عواقب اون رو به رو بشوند.....این یعني اصل "عمل کردن با در نظر داشتن هدف غایي" و "رها کردن نتایج پایاني"............
در پایان مثالي هست از تجر به نویسنده در زمان تدریس در سال آخر دبيرستان...در مورد دو گروه والدین که یك عده ميتوانستند نتایج
والدین که ميتوانستند نتایج پایاني رو نادیده بگيرند ،در عين مشاهده تصميم گيری فرزندشون فشار زیادی تحمل ميكردند..به جای اونكه
انتظار داشته باشند فرزندشون نگراني آنها را کم کنه،با رعایت اصل خویشتن داری سعي ميكردن آرامش خود را حفظ کنند ..اونها فرم
پدیرش کالج رو در اختيار فرزندشون قرار ميدادند و بهش ميفهماندند که ميتونه روی کمك اونها حساب کنه.....اونها به موازات رشد
فرزندشون آزادی و مسئوليت بيشتری به او داده بودند بنابراین او را برای بلند شدن از زمين آماده کرده بودند.
والدیني که نمي توانستند نتایج پایاني رو نادیده بگيرند،ميترسيدند به بلند شدن موشك از زمين فكر کنند...اونها هميشه نياز داشتند کهخ
فرزندشون کارها رو به خا طر اونها انجام بده و نميخواستند خودفرماني رو در فرزندشون تقویت کنند...اونها هميشه سعي ميكردند مهار
فرزندشون رو محكم تر کنند و از طرف دیگه فرزند تالش ميكرد که ازادی بيشتری کسب کنه...در نهایت در سال اخر نه والدین آماده
کودکان به دنيا نيامده اند که والدین احساس محبت ،احترام یا قدرداني کنند..انها به وجود امده اند تا به صورت بزرگساالني خودفرمان رشد
کنند و خودشان شوند....نياز انها این است که ما فضای کافي برای انجام این مهم در اختيارشون بگذاریم.
حریم و قلمرو شما در ابتدایي ترین شكلش فضای خارجي است که بدنتون اشغال مي کنه.....اما شما قلمرو دیگری هم دارید که از
جسمتون فراتر ميره و تا فضای شخصي گسترش پيدا ميكنه..حریم شما شامل آزادی احساسي شما برای کاوش عواطف گوناگون هم
ميشه..حریم شخص ي شامل حریم دروني برای اندیشيدن به خود،تعریف خود و درک خود ميشه..خلوت ،رای و نظر،نگرش،افكار و عقاید
ما در حریم مون ميتونيم ازادانه کندوکاو کنيم،ظرفيت های بالقوه خودمون رو کشف کنيم،مرتكب خطا بشيم و از اون درس بگيریم..ميتونيم
در چنين فضایي راحت باشيم...الزم نيست نقاب به چهره بزنيم......ميتونيم بدون ترس و خجالت خودمون باشيم.
کلمه مورد عالقه کودک دو ساله "نه " است...نه به خاطر سرکش بودنش بلكه به این دليل کهخ دردد حال شناخت حریم شخصي خودش
هست...
کودکان به حریمي از ان خودشون نياز دارند چون بدون فضای کافي که در اون کندوکاو کنند و خود تصميم بگيرند،هرگز نميتونند به
صورت بزرگسال خودفرماني رشد کنند...این به ان معني نيست که هر کودکي در خونه به یك اتاق مجزا نياز داره..منظور در اینجا اینه که
برای هرکدوم از فرزندانمون قلمرویي قائل بشيم که شامل فضای فيزیكي(جایي برای خلوتشون ،گوشه کوچكي از کل یك اتاق)و فضای
عاطفي است.
اگر فرزندان ما چنين فضایي رو نداشته باشند ،زندگيشون به صورت عاریتي پيش ميره و تنها دو گزینه در مقابل خواهند داشت:
مبارزه با کساني که سعي مي کنند برای اونها تصميم بگيرند(کودک یاغي) یا گردن نهادن به خواسته های اطرافيان(کودک منفعل و ادم
اهني).
فرزندان ما از همون بدو تولد سفری رو اغاز کرده اند که در اون از ما فاصله ميگيرند..حتي نياز اونها به پيوند نزدیك با ما در ابتدا ،برای ان
است که احساس امنيتي رو در خود پرورش بدهند که در آینده بدون ما هم بتوانند روی پای خودشون بایستند....کودکان باید از ما فاصله
بگيرند تا بزرگساالني خودفرمان بشوند..بنابراین حاال که به اونها نزدیكيم ميتونيم فاصله گرفتن صحيح رو به اونها بياموزیم.
وقتي داوطلبانه فضای بيشتری برای فرزندانمون فراهم ميكنيم،نگراني و اضطراب اونها رو کم ميكنيم...اگر فرزندان ما خود تصميم های
ضعيف بگيرند،خيلي بهتر از اون هست که انها رو مجبور کنيم برای فرونشاندن نگراني ما تصميم بگيرند.
چه باور کنيد چه نكنيد اگر با خونسردی قلمرو خاصي برای فرزندتون در نظر بگيرید احتمال تصميم های نادرست خيلي کمتر ميشه....البته
این روش تضمين نميكنه که اونها هيچ اشتباهي نخواهند کرد اما این امكان ضعيف تر ميشه.
ممكنه به ر سميت شناختن حریم خصوصي فرزندمون در عمل دشوار باشه اما به یاد داشته باشيد ،همانطور که اونها نميتونند تعيين کنند که
ما چگونه از قلمرو خود استفاده ميكنيم،ما هم نميتونيم برای اونها تصميم بگيریم که چگونه از حریم خود استفاده کنيم.....این فضا متعلق به
انهاست..یك امتياز نيست بلكه حق اونهاست....اگر اتاق مال اونهاست پس دیگه نگهداری،زیر و رو کردن،نظافت کردن یا نكردن اون هم
به عهده اونهاست...این یعني نميتونيد ناگهان وارد اتاق اونها بشيد..باید ابتدا در بزنيد و سوال کنيد که ایا ميتوانيد داخل شوید یا
نه.........معني احترا م به حریم شخصي دیگران این است...شما دوست دارید انها هم همينطور به شما احترام بگذارند این طور نيست؟...تا
زماني که خود با پيشقدمي الگویي برای فرزندتون نشده باشيد،نميتونيد چنين توقعي از او داشته باشيد!
اونچه هميشه موجب ميشه که به حریم فرزندانمون تجاوز کنيم ،واکنش برخاسته از نگراني خود ماست...ما نميتونيم اجازه بدیم اونها
ما به این دليل ميترسيم برای فرزندانمون حریم و فضای شخصي قائل بشيم چون از اونچه ممكنه با ازادی خودشون انجام بدن
ميترسيم...این ترس قابل درکه....البته برای هرسني حد معيني از جدایي و حریم شخصي باید قائل شد.
فكر کنيد که اگر دائم به اتاق پسر نوجوانتون سرک بكشيد تا شاید شي ناجوری پيدا کنيد،او یاد ميگيره که اشيا رو ماهرانه تر پنهان کنه و
وقتي وسوسه و ترس سراغش مياد،پدر براش بهترین فردی نيست که بتونه به او مراجعه کنه.
اهميت ایجاد حریم بيشتر،به تناسب رشد فرزندتون،خيلي بيشتر از ترس از کاری است که احتمال داره در اون انجام بدن.....باید چنين باشه
وگرنه مرتب خود رو مجبور ميبينيد که بر فرزندتون تمرکز کنيد ،خود رو به جای او مسئول بدونيد و مرتب وارد مداری که حول او هست
،بشيد.
اما بدانيد که اگر همان احترامي رو که انتظار دارید دیگران برای حریم شخصي شما قائل بشوند،برای فرزندتون قائل بشيد،ان وقت نتایج
شگفت اوری خواهيد دید.....اما سوال این است که ایا ميتوانيد انقدر خود را ارام کنيد که واقعا فضای کافي برای فرزندتان ایجاد
این 8مورد راهكارهایي نيست که فرزندانتون رو وادار به رفتار صحيح کند،بلكه تمرین هایي است برای شما تا با در نظر داشتن هدف
غایي،کار خود رو شروع کنيد و در عين حال به نتيجه نهایي هم کاری نداشته باشيد.
در زدنو و اجازه گرفتن رو اونقدر تكرار کنيد تا به صورت عادت دراید...اگر به شما نه گفتند ،به انها بگویيد که بعدا ميایيد.
به انها بگویيد که سالي دو بار به دالیل بهداشتي کل خانه تمييز ميشود که شامل اتاق انها هم خواهد شد..در فاصله بين ایو دو برنامه اجازه
دهيد که اتاق مال خودشان باشد...البته اشكالي ندارد که انها بدانند که شما درباره روال تميز کردن اتاق چه فكر ميكنيد.
متناسب با سن فرزندتان به او پول توجيبي بدهيد اما بگذارید که هر طور که دوست دارد ان را خرج کند...در مورد راه های م ختلف صرف
کردن ان مثل پس انداز با او صحبت کنيد اما انتظار نداشته باشيد که بهتر از شما از پولش نگهداری کند...
.........4با نادیده گرفتن لزوم دانستن احساس انها،نگراني خود را فرو بنشانيد
نياز ناشي از نگراني شما برای دانستن احساسات انها وضعيت را دشوارتر ميكند...هر چه شما کمتر بخواهيد بدانيد،انها بيشتر با شما صحبت
ميكنند..این به معني نادیده گرفتن نيست بلكه به معني خونسردی و در عين حال مرتبط بودن است..جویای احساسات انها شوید و به انها
نشان بدهيد که مایليد کمك کنيد تا احساساتشان رو بيان کنند اما این ضرورت رو که اونها حتما درست فكر یا احساس کنند را کنار
بگذارید.
اینكه از کودک یا طفل نوپا بخواهيم که در زمان ارتكاب اشتباه درباره انگيزه اش توضيح بدهد،اشتباه است...او اکثر اوقات نميداند چه
احساسي دارد......اگر پسر شما بتواند برای غفلت از تكاليف مدرسه ،هوشمندانه قدرت استداللش رو به کار بگيره و با دروغ کار خودش رو
توجيه کنه،ترس و نگراني شما کمتر نميشه بلكه باید از هر زمان دیگه ای بيشتر شده باشد!
از هر طرف که نگاه کنيد پرسش از علت و توضيح خواستن بي فایده است ..کمترین اثرش ان است که کودک رو در حالت دفاعي قرار ميده
چون شما از او ميخواهيد که در مقابل کاری که انجام داده از خودش دفاع کنه.
اگر هميشه سوال فرزندتون رو پاسخ ميدید و به او ميگویيد که برای حل مشكل چه کار کند،فرصت رشد و نواوری رو از او ميگيرید..در برابر
سوال "مامان من نميتونم این کار رو انجام بدم"...او را ترغيب به کندوکاو کنيد "نميتوني؟...خب تا حاال چه کار کردی؟""....حاال ميخوای
........ 5اجازه دهيد فرزندانتون مخالفت خود را ابراز کنند و یاد بگيرند که برای استدالل خود ارزش و احترام قائل شوند
انجام این کار برای والدین نگران سخت است اما اجازه دادن به فرزندتون ویا حتي تشویق کردنش با اینكه با شما مخالفت کنه،احترام
متقابل عميقي در روابط شما ایجاد ميكنه..پرسيدن نظر او نشان دهنده احترام شایان توجه شما به فرزندتون به عنوان یك شخص مستقل
است.
مواقعي هم هست که نگاه کردن در چشم طرف مقابل بسيار مفيد است مانند مواقعي که ميخواهيم مهر و مبحبت یا قاطعيت وم جدیت
اگر هدف شما ان است که فرز ندتون به کنكاش در حریم خود بپردازه و اون رو با شما درميون بگذاره،بهتره به کاری مشترک مثل پياده
روی،بازی یا خرید بپردازید تا در عين مرتبط نگه داشتن شما با هم ،مانع از رودررو قرار گرفتن شما بشه.
به عنوان نتيجه این فصل ميشه گفت که ایجاد حریم برای فرزندتون ،بدون فریاد موندن رو برای شما اسان تر ميكنه....بدون فریاد شدن به
شما کمك ميكنه تا برای فرزندتون فضا و حریمي برای خودش ایجاد کنيد و ایجاد این حریم به شما کمك ميكنه که بدون فریاد باقي
بمونيد.
فصل ....6مقاومت بيهوده است..روش تربيتي جودو را تمرین کنيد
یك روش تربيتي در بسياری از خانواده ها،تربيت به روش جذب کردن است که در ان والدین نياز دارند قدرت خود را اعمال کنند تا تمام
فرزندان را وادار به اطاعت کنند و به این ترتيب بتوانند در خانواده احساس قدرت و کنترل کنند..
چنين والدیني همواره خود را در معرض تهدید حس ميكنند..انها در مورد وضعيت سلطه و نفوذ خود نامطمئن هستند و قدرت اختيار
فرزندشون رو تهدیدی عليه خود مي انگارند..فرزند چنين خانواده ای یا کودک سرکشي است که دائم در جستجوی جلب توجه است یا
تربيت بدون فریاد مسير دیگری رو معرفي ميكند"....مقاومت بيهوده است"....این را باید به خودمان بگویيم!
همانطور که گفتيم وقتي کودکان اراده و خواست خود رو به اعمال ميكنند اکثر والدین ان را مبارزه ای عليه اقتدار خود مي پندارند...این به
ان معناست که مبارزه ای که از سوی فرزندتون پيش مياید یك نوع دعوت به جنگ است........در این حالت به جای اینكه تعامل و
رویارویي دشوار بعدی با فرزندتون رو به مثابه نبردی قریب الوقوع تلقي کنيد،این نكته رو در نظر بگيرید که فرزندتون در جریان رشد مرتبا
شما رو مي ازماید تا ببيند ایا ميتواند به شما اعتماد کند یا خير..که ایا شما قابل اتكا و استوار هستيد یا نه...او شدیدا ميخواهد که شما در
ازمون موفق شوید....در واقع نگراني انها ميخواهد شما در ان لحظه تسليم شوید اما "شخص بزرگسال درون" انها ارزو ميكند که شما
در زمانهای قدیم،وقتي شواليه ای دستكش خود را جلوی پای دشمن بر زمين مي انداخت،در واقع او را به مبارزه دعوت ميكرد..برداشتن
دستكش نشانه قبول دعوت بود.........در مورد تربيت هم همينگونه است....وقتي کودکتون دستكش خودش رو بر زمين مي اندازه،شما رو
مي ازماید که ببينه ایا حاضرید به جای او مسئوليت رو قبول کنيد یا نه.
کودکان انواع دستكش ها رو بر زمين مي اندازند"...:حوصله ام سر رفته""...دوست ندارم این کار رو بكنم ""...ازت متنفرم"............بسياری
مثالي ميزنيم....جودو یا روش مالیمت اصلي است که در اون به جای استفاده از توان بدني،از سرعت و توانایي حریف استفاده ميكنند..در
این روش فرد تصميم ميگيره که دستكش رو از زمين برنداره...هنرجوی جودو در عين درگيری با رقيب با او مرتبط ميمونه..او قصد نداره
حمله کنه یا دعوت به مبارزه روبپذیره..اصل اینه که از قدرت رقيب بگریزیم یا وضعيت بدني خود را طوری تغيير بدیم که تاثير ضربه او را
کم کند...مثل درختتان پر شاخ و برگ و قوی که در زمستان شاخه های خودشون رو زیر برف سنگين از دست ميدهند در حالي که برف از
روی شاخه های درختان ظریف بيد فرو مي غلتد و پایين ميافتد..در واقع بيد به جای انكه سعي کند بر قدرت برف غلبه کند،از سنگيني اون
حاال ميتونيد به شباهت جودو و روابط بدون فریاد پي ببرید..فرزند شما سعي ميكنه شما رو وارد ازمون کند..احتماال ميتونيد کودک دو ساله
ای رو تصور کنيد که وقتي بهش ميگيد دست نزن،نگاه شيطنت اميزی به شما ميندازه و فورا شي ممنوعه رو برميداره!......تمام این صحنه
ها ازمون هستند..ازمونهایي که اگر مسئوليت های فرزندمون رو بپذیریم و دستكش رو از زمين برداریم،تبدیل به صحنه نبرد ميشوند.
اما تربيت بدون فریاد روشي متفاوت ارائه ميده...توان پاسخ دهي تربيت بدون فریاد رو در مقابل بعضي از ازمونهای رایج بررسي ميكنيم:
"حوصله ام سررفته"............
این یك مبارزه قدیمي است که در برابرش ما اول عصباني ميشيم".واسه چي؟چرا با اسباب بازیهات بازی نميكني؟"....بعد نگران".منظورت
اینكه هيچ کاری نيست که تو انجام بدی؟کجای کارم اشتباه بوده؟".....و درنهایت هم برای جبران گذشته زیاده روی ميكنيم".بهتره بری
در روش بدون فریاد ما از همون اول مبارزه رو قبول نميكنيم"..حوصله ات سررفته؟چه بد.حاال ميخوای چه کار کني؟"
"هنوز نرسيدیم؟".............
هنوز ده دقيقه نشده که در ماشين نشسته اید که صدای شكایت بچه ها رو ميشنوید"...درست بشين و صبر کن تا برسيم"...این یعني قبول
مبارزه !
باز هم در تربيت بدون فریاد مبارزه رو قبول نميكنيم"...وای هنوز هيچي نشده این سوال رو ميپرسي؟..من اگر جای تو بودم امروز سوار
ماشين نميشدم"...اظهار همدلي":وقتي فكرش رو ميكنم ميبينم خودم هم دوست ندارم تو ماشين باشم..حاال چه کار کنيم؟"...با ملحق
این هم مشكل متداولي است...والدی که بر تكاليف فرزندش نظارت ميكند در عمل ميگوید":من به جای تو مسئول هستم..تا تو تكليفت را
انجام نداده ای من هم نميتوانم کار دیگری بكنم..بنابراین هردو ما باید مطمئن شویم که تو ان را درست انجام ميدهي"......حاال دیگر
کودک باید سعي کند نگراني والدین ش را فروبنشاند..این فكر در ناخوداگاه او شكل ميگيرد که انچه بين من و بازی فاصله انداخته ،تكاليفم
وقتي زندگي شما حول فرزندتون ميچرخه ،خواه ناخواه این احساس رو به او القا ميكنيد که همه چيز حول محور اوست...دیدن رفتار حاکي
از عجز و ن اتواني یا خودخواهي او تعجب اور نيست.............وقتي یاد بگيرید نگراني تكليف فرزندتان را کنار بگذارید،دیگر لزومي نداره مبارزه
رو بپذیرید.
"ازت متنفرم"...............
واکنش شما در این مورد نباید یك واکنش هيجاني باشد..به جای اینكه اجازه دهيد الگوی قبلي مبارزه،اقدام شما را تعيين کند،خود در مورد
ان تصميم بگيرید...کتاب در این مورد مثالي از مشكل یك مادر و پسرش رو اورده.
باز هم دستكش مبارزه بر زمين افتاد....بعضي والدین بالفاصله دستكش را از روی زمين برميدارند.
اما والد بدون فریاد روش دیگری را در پيش ميگيرد...او با تمرکز بر خودش مكث ميكند و ميپرسد چرا ابزار خواست و اختيار فرزندش تا این
حد او را ازرده ميسازد؟...ایا احساس خطر ميكند؟..ایا فرزند خارج از کنترل اوست؟..تا کجا ميخواهد پيش برود؟................معما اینجاست که
خود را ابراز کنند.خود تصميم بگيرند و مسئوليت رفتارهای خود را بپذیرند........چيزی که ما دوست نداریم این است که ابراز اختيار و اراده
من دلم ميخواهد فرزندم وقتي دوستانش با او ماری جوانا تعارف ميكنند نه بگوید اما قطعا دوست ندارم وقتي از اوميخواهم به خانه بياید به
من هم نه بگوید.
هدف ما این نيست که ابراز اراده و اميال و عواطف فرزندمان را فرو بنشانيم.هدف ما این است که به انها کمك کنيم این ظرفيت ها را به
به راستي انگيزه انها از اطاعت ازما چيست؟...ایا انگيزه انها این است که ما را راضي و خوشحال نگه دارند؟..تا کي ميتوانند این انگيزه را
چرا پسرم باید از من اطاعت کند؟..چرا او باید به اقتدار من احترام بگذارد؟.......انگيزه او از اینكه به خانه بياد،به موقع به مدرسه برود و
از دیدگاه من "چون این کار صحيح است" .....انگيزه او باید مانندانگيزه من باشد...من نياز دارم او از من اطاعت کند چون اگر چنين نكند
من نميدانم چه کار کنم....من نميدانم با فردی که به طور خودکار نميخواهد کار درست را انجام دهد یا نميخواهد مرا راضي نگه دارد چگونه
ارتباط برقرار کنم....این طرز تفكر مثل این است که بخواهيم به جای انها مسئوليت را به عهده بگيریم...اما حاال ميدانيم که این طرز تفكر
پس به جای مدل مسئول بودن به جای فرزند،مسئول بودن نسبت به او را برميگزینيم....برای این کار باید الگوهای فكری خود را تغيير
دهيم...در درجه اول نگرش خود را نسبت به اختالفات تغيير دهيد.........هميشه قبل و بعد از مسابقه رقبا به یكدیگر تعظيم ميكنند...نعظيم
نشانه قدرداني و احترام است..در واقع شما از او تشكر ميكنيد که فرصت رشد را برایتان فراهم کرده.
پس اولين کسي باشيد که به فرزندتان تعظيم ميكنيد..خوشبختانه یك روز انها هم در پاسخ به شما تعظيم خواهند کرد اما حتي اگر چنين
مقابل کودکان و احترام به حریم شخصي آنها بررسي شد و این ميسر نميشود جز با تعيين حد و حدود برای خودمان و احترام به قلمرو
شخصي آنان انسانهای بالغ وقتي کنترل امور رابه دست مي گيرن احساس امنيت مي کنند این واقعيت کم و بيش در مورد همه صادق
است دوست داریم پيش بيني کنيم ،قضاوت کنيم،طبقه بندی کنيم و برچسب بزنيم غافل از اینكه این القاب و عناوین تاثير ویژه ای در
باهوش
تنبل
بي خيال
سخت کوش
خودکفا
احساساتي
زیبا
بي آنكه خودمان آگاه باشيم ممكنه هر کدام ار ما یك عمر این القاب را با خودمان یدک مي کشيم و جزو خصيصه اصلي ما بشود
کودکان تاثير اصلي را از والدین مي گيرند و به آنچه مي گویند باور دارند مراقب باشيد چه باوری در ذهن فرزند شما جای مي گيرد
البته معموال القاب بر اساس ویژگيهای مشاهده شده ساخته مي شوند ولي واقعا نمي توان پيشگویي کرد که فرد در بزرگسالي چگ.نه فردی
خواهد شد نویسنده اذعان دارد خلق و خو بيش ار آنكه ارثي باشد اکتسابي است ممكنه بي آنكه آگاه باشيم به کودکمان بر چسبي بزنيم
لقبي بدهيم که تمام عمر با او باشد (ما با این بر چسب ها و القاب تصویر ذهني از او به خودش ارایه مي کنيم که ممكنه واقعي نباشه ولي
محقق بشه!!!!!!)
ميبينند و مي آموزند پس با قاطعيت در موردشان نمي توان نظر داد و پيش گویي کرد عملكرد گذشته هرگز نمي تواند تضميني برای آینده
باشه فرزندان پتانسيلهایي بالقوه ای هستند که باید بر اساس قابليتها یشان شكل بگيرند
بزرگي مي گوید ترجبح مي دم ذهني داشته باشم که از شگفتي باز شود تا اینكه با باور بسته شود
فكر کنم اهميت موضوع از آنجاست که بچه ها به آنچه که در باره شن گفته مي شود بيشتر توجه نشان مي دهند و و الدین به آنچه درباره
_ از نگراني دست بردارید که کودکان ممكن است از فالن الگوی نامناسب تاثير بگيرد و پرخاشگر شود و ..شما بيشترین تاثير و نفوذ را روی
فرزندتان دارید
_ کلمات خشني مانند هميشه،هرگز،تمام مدت و مرتبا را از گنجينه لغات خود حذف کنيدبه جای آن از کلمات انعطاف پذیرتر مثل بعضي
وقتها و...استفاده کنيد به عقيده من قطعيت با عث ایجاد تعصب ميشه مسير خالقيت را مسدود مي کنه
_از مقایسه و پيشگویي اجتناب کنيد و اجازه ندهيم دیگران در مورد فرزندمان چنين کاری کنند
در نهایت باید بدانيم ميل ما به شناخت و قضاوت درباره فرزندانمان ميل به شناساندن این است که مي خواهيم به همه و خودمان بقبوالنيم
کودکانمان به ما تعلق دارند در واقع آنها متعلق به زمان و مردم خودشانند وقتي به آنها خصوصياتي را نسبت مي دهيم قدرت کشف و
جبران خليل جبران چه زیبا مي گوید :این کودکان فرزندان شما ني اند ،آنان پسران و دختران اشتياق حياتند و هم از برای او .از شما گذر
کنند و به دنيا سفر کنند ،ليكن از شما نيایند .همراهي تان کنند ،اما از شما نباشند.
ودر پایان
-شما با چه القابي بزرگ شدید؟این لقب ها چه تاثيری بر شما و تصميم گيریهيتان گذاشته؟
-اگر از قضاوت ،نتيجه گيری و زدن بر چسب به فرزندانتان فاکتور بگيرید چگونه درباره شان حرف مي زنيد؟
تا اینجا تاکيد بر حفظ خونسردی برای کنترل شرایط مو جود شده است ولي حفظ خونسردی به چه معناست ؟به معنای بي تفاوتي نسبت به
اوضاع است؟؟؟؟ مسلما نه !حفظ خونسردی به ما کمك مي کند در هر شرایطي جایگاه خود را به عنوان مسند قدرت در خانواده حفظ
کنيم...
بله رسالت والدین در خانواده این است که ميز را برای افراد خانواده بچينند و اطمينان حاصل کنند جایگاه هریك از آنها در خانواده محفوظ
است ...در این حالت حدود و آزادی های هر فرد تعيين مي شوند در واقع آزادی بدون حد و مرز فاجعه آفرین است بدون تعيين حدود هيچ
سنگ محكي برای شناخت درست از نادرست ...نظم بخشيدن ...ابراز عواطف..وجود ندارد حال سوال این است که شما به عنوان والد جو را
با واکنشهای اضطرابي خود حاکم مي کنيد یا با تصميم گيریهای سنجيده و حساب شده؟
فصل8
والدین با تعيين جو حاکم جایگاه افراد خانواده را در کنار ميز تعيين مي کنند اگر خواسته کودکان را بخواهيد آنها خواستار آزادی بي چون و
چرا هستند ولي نبود چارچوب و معيار کافي برای رفتار کودکان باعث ایجاد هرج و مرج در خانواده در نتيجه سرخوردگي و عدم رضایت آنها
شود مي
ساختار و ثبات از عناصر ضروری زندگي خانوادگي هستند...این فصل به به نقش والدین در پياده کردن این عناصر در زندگي فرزندانشان
مي پردازد...ما باید بدو ن ایجاد تشنج و هرج و مرج جایگاه و نقش افراد خانواده رامعين کنيم...به نظرم در ضورتي ما مي تونيم موفق بشيم
که اول از همه درک صحيحي از جایگاه و وظایف خودمون داشته باشيم و سپس برای خانواده رسالت و هدفي تعریف کنيم به بيان ساده تر
جنبه شخصي:عبارتست از تفریحو سرگرمي و باهم بودن...قسمت غير فرمال و راحت تربيت جنبه حرفه ای:تقریبا عاری از سرگرمي است و
شامل عملكردهای اساسي خانواده مثل تامين خوراک و پوشاک و...برنامه ریزی تعيين حدود و مقررات
در یك خانواده سالم هر دو جنبه در نظر گرفته ميشود ولي ممكن است متفاوت انجام شود گاه مادر تربيت شخصي را به عهده مي گيرد و
پدر تربيت حرفه ای و برعكس ولي آنچه مهم است اینستكه نقشها کامال تفكيك شده باشد و گاه پدر مهربان دختر کوچولو و پدر مستبد
پسر نباشد...لب کالم بين این دو کف تعادل ایجاد کنيدو مرز این دو وجه مشخص و واضح باشد
در مثالي رفتار منفعالنه پدری که سرپرست دو دخترش است مورد بررسي قرار مي گيرد جيم عاشق تفریح و خوش گذراندن با دخترانش
بود و از تعيين حدود بيزار بود او به دخترانش التماس مي کرد فرمان ببرندولي دخترانش سرپيچي مي کردند جيم نافرماني دخترانش را به
خود مي گرفت و واکنش شدید نشان ميداد و احساس گناه باعث ميشد همان حدود و مقرارت سهل انگارانه را زیر پا بگذاردو نتيجه
خانواده رضایت عدم و ای حرفه و شخصي جنبه مرز شدن ....مخدوش
این شيوه کمك مي کندتا این دو جنبه از هم مجزا شوند در واقع بدون حذف اوقات شادی و نشاط در خانواده نظم و انضباط الزم را ایجاد
کنيد.......وقتي یاد بگيرید خود را آرام سازید خيلي راحتتر مي توانيد براساس مقررات عمل کنيد به این تربيت به فرزند خود مياموزیدقانون
جدی بزای کارو بازی وجود دارد.......شما نمي توني بيرون بار کني مگر اینكه به کارهای داخل رسيدگي کني
رسيدگي به جنبه حرفه ای تربيت یعني قاطعانه اقتدار خود را در خانواده حاکم کنيد.شما ميز را مي چينيدو جای هر کس از جمله خودتان را
تعيين مي کنيد ...همانطور که تایيد مي کنيد کودکتان به قلمرو شخصي نياز دارد برای خودتان هم حریم خصوصي مطالبه مي کنيد بدین
ترتيب انتظارات و قوانين را بدون کمترین اضطرابي روشن مي کنيد ...شما مرجع قدرت هستيد که احترام به دیگری را فرمان مي دهيد و
انتظار فرمانبرداری دارید...شما وقتي نقش تعيين مي کنيد بيشتر بر بروی رفتار خود توجه و تمرکز دارید و مياموزید رفتار فرزندتان نتيجه
رفتار شماست اگر احتماال الگوی رفتریتان اش اشتباه و معيوب است در کمال آرامش نقش خود را در این الو تغيير دهيد
جيم داستان ما هم یاد گرفت به جای تمرکز روی بدرفتاری دخترانش روی علل و ریشه ها که همان رفتار خودش بودند تمرکز داشته
باشه...او شروع به چيدن ميز کرد اینبار حد و مرز و آزادی های فرزندانش را تعيين کرد هنگاميكه دخترش پس از بازی دوچرخه اش را سر
راه گذاشته بود به جای اینكه فریاد بكشد و خشمگين شود سعي کرد الگوی رفتاری قبلش را کنار بگذارد به دخترش گفت :معلومه دوچرخه
ات را خيلي دوست داری ولي االن اونو سر راه گذاشتي دوکار مي توني انجام بدی هم ميتوني اونو سرجاش بگذاری در نتيجه دفعه بعد اونو
داری یا مي توني سر راه بگذاری من عصباني نميشم و به تصميمت احترام مي گذارم اما اگه تصميم بگيری سر راه بگذاری من هم اونو
برای فروش به سمساری مي برم.....در حاليكه به فرزندانش آزادی عمل و قدرت تصميم گيری مي دهد قوانين خودش را اجرا مي
بپذیریم؟ والد عنوان به خودمون اقتدار نتوانيم ميشه باعث چيزی چه اینجاست سوال حال
والدین عاشق فرزندانشون هستنددوست دارند کنار آنها باشند و ارتباط عاطفي نزدیكي برقرار کنند والدین به علت این عواطف عميق معموال
در اعمال مقررات کوتاه مي آینددر واقع الگوی ارتباطي بهترین دوست به الگوی والد-فرزند آسيب مي رساند...وقتي این شيوه زیاد اعمال
شود تالش والدین برای تعيين جایگاه افراد خانواده خنثي مي کند زیرا دیگر از مسند اقتدار برخوردار نيستنددیگر کودکان برای ثبات و
ميپردازند تربيت شخصي جنبه به تنها مادر پدر کنند...و نمي نگاه خود والدین به راهنمایي
کودکان به درستي نمي دانند در کدام نقطه حریم آنها تمام و حریم شما آغاز مي شود.پس انتظار داشته باشيد آنها بخواهند حریم خود را
وسعت دهند فراموش نكنيد مبارزه برای حریم خصوصي بخشي از رشد سالم است....کودکان ذاتا تمایل دارند برایشان حدود تعيين کنيم و
جالب اینجاست که برای وسعت قلمرو خود مبارزه مي کنند....یعني هم مي خواهن والدین تسليم شوند و هم محكم بایستند دو چيز
که در این سردر گمي دستورالعملي در اختيارشان قرار دهيم نه به این معنا که به آنها بگویيم چه کننددر واقع باید ساختار خاصي را وارد
زندگي آنها کنيم گاه کودکان در مقابل این ساختار مقاومت مي کنند و متاسفانه بسياری از والدین یا با ابراز خشم یا گریختن از صحنه فریاد
مي زنندچرا چنين چيزی اتفاق مي افتد ؟زیرا انجام این کار آسانتر است تا به اصول خود پایبند بمانيم
اجازه دهيد پيامدها فریاد بكشند فصل :9
تنها راهكار مهم اموزشي و تربيتي،پدیده ای است که در تار و پود خود زندگي نهفته است :هر انتخابي،کوچك یا بزرگ،پيامدی دارد.
همه ما ميخواهيم فرزندانمان جایگاه خود را در زندگي بيابند و از تمام عواملي که در تصميمات انها تاثيرميگذارند ،اگاه باشند و به مدد این
اگاهي مسئوليت کارهای خود را به عهده بگيرند و پيامدهای خوب و بد ان را بپذیرند....این همان خودگرداني است که قبال در مورد ان
خبر خوب انكه ،اولين ابزار پرورش چنين رشدی در کودکان،در سرانگشت خود والدین قرار دارد...تنها کاری که باید انجام دهيد این است
اما خبر بد اینكه اگر قرار باشد در خانه خود پذیرای پيامد رفتارها باشيم،ابتدا باید یاد بگيریم که اول خودمان پذیرای ان پيامدها باشيم..شما
باید بتوانيد شاهد ان باشيد که فرزندانتان عاقبت کار خود را تحمل ميكنند.
پيامد یا عواقب تصميمات هميشه در قلمرو والدین قرار ندارند..واقعيت این است که نتيجه کارهایي که فرزندانمان انجام ميدهند،ار کنترل
از سوی دیگر هر چه کودکان ما بيشتر با عواقب اندک قانون شكني های کوچك خود رو به رو شوند،کمتر دچار خطاهای بزرگ و عواقب
شدید انها مي شوند.هر چه فرزندان ما زودتر با قانون "هر چه بكاریم همان را درو خواهيم کرد" اشنا شوند،کمتر مجبور ميشوند ،به موازات
هر چه کودکان ما بزرگ تر ميشوند قلمرو مراجع اقتداری که با ان رو به رو ميشوند بزرگتر ميشود و از قلمرو مامان و بابا فراتر ميرود و
مجازاتهای شدید تری در پي دارد...اینجاست که شما به عنوان یك پدر یا مادر باید تشخيص دهيد که ایا ميتوانيد پادرمياني کنيد یا نه.
فریاد ميزنيم و تهدید ميكنيم...اما همه ميدانيم که این کاری بي ثمر است.
اگر مي خواهيم تغييری رخ دهد،باید اجازه دهيم پيامدها فریاد بكشند........یاد بگيرید که خونسرد باشيد..به جای تمرکز بر اصالح اشتباهات
چگونه ميتوان بين محافظت از فرزندات در مقابل خطرات زندگي و مواجه ساختن انها با درسهای زندگي،تعادل برقرار کرد؟
پاسخ بستگي به کودک،موقعيت و مرحله رشد او دارد.مثال شما هرگز کودک دو ساله ای را در خيابان رها نميكنيد تا با تصادف یاد بگيرد که
نباید در خيابان بازی کند.اما وقتي این کودک 15ساله شد اوقات زیادی را دست به فرمان در خيابان به سر ميبرد و شما نميتوانيد تمام
مدت با او باشيد.
عده ای انقدر غرق نگراني ميشوند که هميشه این طور پاسخ ميدهند:من ميخواهم فرزندم را از تمام خطرها حفظ کنم،حتي اگر الزم باشد
نگراني به ما ميگوید که به هر قيمتي از فرزندانمان محافظت کنيم و نگذاریم انها رنج را تجربه کنند حتي اگر الزم باشد در محافظتشان راه
اکثر ما بي تردید دوست داریم که فرزندانمان بدون مرتكب شدن اشتباه یاد بگيرند"....نميخواهم فرزندانم اشتباهات من را تكرار کنند" این
جمله بازگو کننده ارزوهای تمام پدران و مادرهاست .....وقتي والدین مشاهده ميكنند که فرزندشان تصميم احمقانه ای گرفته است که به
وقتش شاهد تصميم گيریهای ضعيف فرزندانمان هستيم ،حفظ خونسردی بسيار دشوار است اما اگر قرار باشد در حلقه ارتباط با کودکمان
تاثير و نفوذ خود را حفظ کنيم ،این مهمترین کاری است که باید انجام دهيم.....
اگر بخواهيد فراتر از انها بایستيد و منتظر بمانيد تا به اشتباه خود اعتراف کنند و جمله خرد کننده "من که به تو گفته بودم" را استفاده
کنيد،زماني که ک بعدها فرزندانتان درباره مشكالتشان با شما حرف نميزنند یا دروغ ميگویند تعجب نكنيد.......اگر تصميم بگيرد که به انها
کمك کنيد تا از عواقب کار خود فرار کنند،شما پایين تر از انها قرار ميگيرید.بعدها برای اینكه از تجربيات شما استفاده نميكنند یا به شما
احترام نميگذارند گله نكنيد..انها فقط برای نجات از مخمصه ها به شما مراجعه ميكنند.
اما اگر اجازه دهيد که رابطه علت و معلولي در خانه شما جریان پيدا کند و هرکس با پيامد کار خود روبه رو شود،شما تصميم ميگيرید که
در زندگي نقش راهنما را به عهده بگيرید و در حيني که فرزندانتان تالش و مبارزه ميكنند،در کنارشان گام بردارید..شما مسند رهبر و
پيامدها همواره امكان شناخت حقيقت و کسب تجربه و یادگيری را برای ما فراهم ميكنند..هر چند اغلب موجب درد و رنج ،شرمندگي و
ندامت ميشوند اما وجودشان به ما کمك ميكند تا خود رشد کنيم و به رشد فرزندانمان کمك کنيم.
ميبایست به قول خود عمل کنيم حتي اگر آن را شتابزده.بدون تامل و در برخوردی با یك موقعيت ناراحت کننده داده باشيم.
پندار زدایي:
وقتي کودکان به سوی بزرگسالي گام بر ميدارند پندار یا تصور ایده آل انها درباره کامل بودن والدینشان به تدریج رنگ ميبازد .در کودکي
آن ها باید ما را انسانهای کاملي بپندارند چون نياز دارند ما این گونه باشيم در واقع به این ترتيب آنها احساس امنيت مي کنند انچه انها
ميدانند این است که هر آنچه نيازدارند از طریق والدینشان یعني اسطوره های قدرت تامين ميشود(یا ممكن است نشود) کودکان نياز دارند
شخصي از آنها محافظت کند آنها باید بتوانند به والدین خود اعتماد کنند همچنين نياز دارند آنچه را والدینشان مي گویند باور کنند.
ارتباط:
هر رابطه ای از 2قسمت تشكيل مي شود آنچه گفته مي شود و آنچه دریافت ميشود .آنچه گفته مي شود همان کلماتي است که بر زبان
مي آیند .آنچه دریافت مي شود کل پيام مبادله شده و تاثير آن بر روابط 2طرف است.
و انتقال تمام این مفاهيم به فرزند به این معني است که وجودش هنوز مهم است.
اما وقتي این قولها برای چيز دیگری غير از هدیه باشد و به آن عمل هم بشود به همان اندازه موثر و نيرومند خواهد بود.وقتي قول ما درباره
به اجرا گذاشتن پيامدها و عواقب تخلف از قانون باشد این درسها با همان قوت منتقل مي شود.
این موضوع به اعتبار و صداقت شما مربوط ميشود یعني در آنچه مي گویيد جدی هستيد و به آن عمل خواهيد کرد این اصل انقالبي در
از سویي بر خورد با مسائل جدی به روشهای غير جدی روشهایي ظریف برای طفره رفتن از جنبه حرفه ایه تربيت کودک است.
اگر فرزندانتان روی حرف شما حساب نميكنند بدانيد که الگوهای رفتاری فقط یك الگو هستند و هر الگویي را ميتوان با خودگرداني مستمر
تغيير داد
وقتي محدودیت تعين مي نمایيد برای پایان بخشيدن به محدودیتها زمان یا شرط معيني قرار دهيد .
ما این عبارت را دوست داریم اما این حكم فق در مورد شخصي که پيامدها را دریافت مي کند صادق نيست این احكام در مورد شخصي که
مسئول اعمال پيامدهاست نيز صدق ميكند و آن شخص خود شما هستيد.
به یاد داشته باشيد که ثبات قدم پایداری زندگي شما را حفظ مي کند به این ترتيب راحت تر ميتوانيد بدون فریاد بمانيد بدون فریاد ماندن
نيز به نوبه خود به حفطظ ثبات شما کمك مي کند در اینجا 4اصل وجود دارد که شما را در طي مسير هدایت مي کند
. 0هرگز قانوني وضع نكنيد که اجرای آن برای شما دشوارتر از تحمل آن برای فرزندتان باشد:
ثبات قدم در رعایت حدود در مورد کودکان وقت گير و طاقت فرساست اما هيچ چيز مانند تربيت کودکان ما را ملزم نميسازد که رشد کنيم
برای آنکه اجرای حدود تاثير مطلوب خود را بگذارد باید بر مبنای تصميم اصولي و قاطع فردی باشد که آن را تعين مي کند.اگر در مورد
تنبيهي که انتخاب کردهاید تردید دارید این تردید را به فرزند خود انتقال مي دهيد بنابرین ببينيد از صميم قلب چه حدودی را مي خواهيد
اجرا کنيد.
تمام این اصول به یك چيز بستگي دارد :حفظ خونسردی و آرام ماندن .ثبات قدم در اجرای حدود و پيامدها تنه روش موثر استفاده از قدرت
در حلقه ارتباط کودک و والد است.مشروط بر اینكه قبل از اتخاذ تصميم با خونسردی و آؤامش درباره آن فكر کنيد
به حرف خود عمل کنيد و در مورد خود نيز چنين باشيد حتي اگر الزم باشد سختي و زحمتي را بر خود هموار کنيد.
فرزندان ما شيوه زندگي کردن ما را زیر نظر دارند و رفتار ما بلندتر ازهر کالم دیگری که از دهان ما خارج شود حرف ميزند.
ایجاد عادت تمرین شيوه ای است که در تربيت بدون فریاد مطرح ميشود...به ان معنا که یاد بگيریم طبق اصول زندگي کنيم نه بر اساس
فوت و فنهای گوناگون..این شيوه تربيتي سفری است هميشگي در مسير یادگيری و رشد مستمر بي انكه گمان کنيم به پایان راه رسيده ایم
در این مسير مراقب خود باشيد زیرا این اولين مسئوليت شما در قبال خانواده تان است.
فصل ..........11ابتدا ماسك اکسيژن خود را به صورت بزنيد
یكي از توصيه هایي که در طول یك پرواز به شما ميشود ان است که اگر نوزاد یا کودک خردسال به همراه دارید،در شرایط اضطراری
حتما قبل از کمك به دیگران ماسك خود را به صورت بزنيد.....اگر شما خود نتوانيد نفس بكشيد نميتوانيد به هيچ شخص دیگری کمك
کنيد.......... .نكته این است:شما نميتوانيد از خانواده خود مراقبت کنيد مگر انكه ابتدا به خود توجه کنيد.
م ادری ميگفت اگر به خودم برسم ،احساس ميكنم خودخواهم ،انگار کاری خيلي اشتباهي انجام ميدم.اما وقتي هم که به بچه هایم توجه
م.یكنم مانند قاليچه پادری هستم .خودم رو خاک زیر پای دیگران ميكنم تا بقيه راحت باشن.در عين حال کسي قدر این همه فداکاری رو
نميدونه.
برای پره يز از این تقسيم بندی اشتباه از نظریات راهبي فرانسوی به نام برنارد ،در مورد مراتب عشق کمك ميگيریم...او عشق را در چهار
اولين مرتبه عشق " :من خود را برای منافع خودم دوست دارم"
این خودخواهانه و کودکانه ترین مرتبه است..کسي که در این مرتبه قرار دارد چنين مياندیشد " من فقط به منافع خودم فكر ميكنم و فقط
این مرتبه ای است که اکثر ما دران به سر ميبریم.....این یعني "من تو را دوست دارم و به تو اهميت ميدهم زیرا اگر بدانم به زندگي تو
ارزش ميدهم ،خود را قابل تایيد احساس ميكنم...من تو را دوست دارم تا بتوانم خود را قوی ،سالم و ارزشمند بدانم..به این ترتيب من دليلي
مادری که که احساس ميكند ،کسي قدر فداکاری های او را نميداند در این مرحله گير کرده است.
هستم..اینجا هستم تا به تو خدمت کنم و هرگز منافع و انگيزه های شخصي من به ميان نخواهد امد".
اما بر دوش کشيدن چنين مسئوليتي به این سنگيني که بخواهي مهمترین هدف زندگي یك فرد باشي،بسيار مشكل است..اصوال این
دوست داشتن تبدیل به نوع دوم ميشود چون من هرگز نميتوانم خود ،منافع و خواسته هایم را کامال از ميان بردارم.
شخصي که در این مرحله قرار دارد ميگوید "من خود را دوست دارم.من از خود مراقبت ميكنم تا تو مجبور نباشي این کار را برای من انجام
دهي..از این رو واقعا ميتوانم به تو خدمت کنم بي انكه نياز داشته باشم تو به من خدمت کني..من برای انكه به مراقبت از تو و مسئوليت
اول خود را دوست داشتن،تنها روش صحيح برای بي فریاد ماندن است زیرا این تنها راه ارام ماندن و حفظ خونسردی است.
از نظر بسياری از ما ،دوست داشتن خود نوعي خودخواهي یا خودشيفتگي است.
اما خودخواهي واقعي این است که خود را برای دیگران فداکنيم و در خفا انتظار داشته باشيم ما را تایيد و تالشهایمان را جبران کنند تا
اما عشق به خود واقعي،همواره نفع دیگران را مدنظر قرار ميدهد.شخصي که خود را دوست دارد نيازی ندارد دیگران او را تایيد کنند یا حتي
خوبيهایش را جبران کنند.او از خود مراقبت ميكند تا دیگران مجبور نباشند این کار را برایش انجام دهند.
ابتدا بياید تفاوت ميان عقب نشيني و گریختن را بدانيم...........گریختن عملي کامال خودخواهانه و اغلب غير عمدی است.در زمان گریختن
حقيقتا برایتان مهم نيست به سوی چه چيزی یا چرا ميگریزید..درواقع فرار صرفا صورت دیگری از فریاد کشيدن است که از نگراني ناشي
ميشود..................اما عقب نشيني کاری کامال متفاوت است.عقب نشيني وقفه و تنفسي حساب شده برای تجدید قوا و بازگشت است.شما
ميدانيد کجا و چرا ميروید.شما به نفع دیگران و خود عقب نشيني ميكنيد.
اما ارتباط بين عقب نشيني و فرار ان است که هر چه عقب گردهای عمدی و حساب شده ای که برای خود انجام ميدهيم کمتر شود،بيشتر
عقب نشيني های سنجيده ميباشد..مانند ورزش ،مطالعه،پرداختن به رشد شخصي یا هنرهای دستي و برقراری روابط عميق با دوستان و
فاميل .............اگر ميگویيد که وقت ندارید،باید با استفاده از ماسك اکسيژن برای خودتان فرصت ایجاد کنيد.
هميشه در نطر داشته باشيد که هر اندازه امروز بهتر زندگي کنيم فردا نيز زندگي را بهتر ادامه خواهيم داد و شيوه زندگي امروز و فردای ما
به ميزان قابل توجهي بر روابط ما با فرزندانمان تاثير ميگذارد....آنچه باید دوام پيدا کند،بماند و اولویت دارد:
... 1سالمت شما....................جسم شما یك امر اضافي یا کناری نيست بلكه اولين مسئوليت شما در زندگي است.
...5احساس خود ارزشمندی....................به مخاطره انداختن اقتدار خود با تهدیدهای توخالي،تسليم گریه و زاری فرزندان شدن و نجات
دادن انها از پيامدهای رفتارشان ،تنها ارزش شما را در نظر انها پایين مياورد....خونسردی خود را حفظ کنيد و برمبنای اصول خود عمل کنيد.
...3زندگي زناشویي شما.............اگر شما زندگي زناشویي خود را فدای فرزندانتان کنيد،بي تردید هر دو را از دست خواهيد داد.
به مراقبت از خود بپردازید که همه شما را در بهترین وضعيت تان نياز دارند.
انقالب یعني گردش،تحول و شروعي تازه.انقالب از تحقق موضوع جدیدی خبر مي دهد که فقط در رویا به آن فكر کرده ایم.
تربيت فرزند تمام امكانات خلق تغييرات تكاملي را در درون فرد و روابطش با خود دارد...این جریان زماني فعال ميشود که ما شجاعت به
خرج دهيم و آگاهانه کنترل خود را به دست بگيریم (و دیگران را رها کنيم)..این واقعه بر حسب اتفاق پيش نمياید بلكه به تصميم آگاهانه
من و شما برای کنترل واکنشهای احساسي،فرونشاندن نگراني و پاسخ دادن براساس اصول و ضوابط معقول و منطقي بستگي دارد.
تمام انقالب ها همواره با نوعي مقاومت روبه رو شده اند و انقالب شما از این قاعده مستثنا نيست،حتي اگر بخواهيد وضعيت خانواده خود را
بهتر کنيد....وقتي ارتباطي برقرار مي کنيم،در هر سطحي،وارد الگویي مي شویم که شخص دیگری نيز در آن وجود دارد..ما با امور آشنا
احساس راحتي بيشتری ميكنيم تا با امور ناآشنا،حتي در سختي ها..بنابراین جای تعجبي ندارد اگر یكي از دو طرف بخواهد الگو را تغيير
وقتي شما انقالب بدون فریاد خود را در خانه شروع مي کنيد،فرزندانتان(و حتي شاید همسر شما)تمام موانع را برای بازگشت به حالت قبلي
از سرراه شما بر مي دارند تا شما را به روشهای گذشته برگردانند...اما شما ایستادگي کنيد.
تنها کاری که شما باید بكنيد این است که از مسير خارج نشوید-1 :روی خود تمرکز کنيد -5خونسردی خود را حفظ کنيد -3در راه
چيزی که از تمام روابط خود بيش از هر چيزی در دنيا انتظار داریم این است :عشق و محبتي که ازادانه انتخاب شده باشد و این همان
چيزی است که ما بيش از همه از کودکانمان و برای کودکانمان مي خواهيم.ما خواهان رابطه ای با فرزند خود هستيم که ناشي از احترام و
خواست واقعي انها باشد نه از قدرت و سياست های پرخاشگرانه و غيرمسئوالنه ما..این است معني انقالب.
برای به چنگ اوردن چنين روابطي شما باید مشت خود را باز بگذارید و خيلي چيزها را رها کنيد.
تمام انقالب ها هميشه با یك پيام ارتباطي آغاز مي شود" :من دقيقا نميدانم دیگران چه مي کنند اما این کاری است که من تصميم دارم
انجام دهم".
من در اینجا به شما قول مي دهم که مي توانيد در خانه خود انقالب به وجود اورید...به الگوهای مخربي که نسل های پي در پي ،خانواده
ما باید یاد بگيریم روابطي به وجود اوریم که خود،آن را طراحي کرده ایم و برای این کار صرفا باید بر خود تمرکز کنيم،خود را ارام سازیم و
در مسير رشد قدم برداریم".............من دقيقا نمي دانم دیگران چه خواهند کرد ،اما این کاری است که من مي خواهم