You are on page 1of 5

‫تالیف و تنظیم ‪ :‬فراز توکلی‬ ‫هفت خوان نوروزی‬

‫پرونده عشق ‪:‬‬

‫عشق از کجا آمد ؟ ما از کی عاشق شدیم ؟‬

‫(( ادبیات عارفانه ))‬ ‫جواب روشن است از روز (( ازل )) *‬

‫*ازل ‪ :‬عهد الست ‪ ،‬عشق سرمدی و عشق ازلی‬


‫پیش از این کاین سقف سبز * و طاق مینا بر کشند ‪ /‬منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود‬
‫نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود ‪ /‬زمانه طرح محبت نه این زمان نداخت‬
‫نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است ‪ /‬که داغدار ازل همچو الله ی خودروست‬
‫حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد ‪ /‬بنمود جمال و عاشق زارم کرد‬
‫*سبز ‪ :‬م زرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ‪ /‬یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو‬

‫ما چگونه عاشق شدیم ؟‬


‫از دید قرآن ‪:‬‬
‫انا عرضنا االمانه علی السماوات و االرض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها‬
‫االنسان انه کان ظلوما جهوال‬

‫من آن ظلوم جهولم که اولم گفتی ‪ /‬که عشق بار گران بود و من ظلوم جهول‬
‫بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل ‪ /‬چون می تواند کشیدن این پیکر الغر من‬
‫آسمان بار امانت نتوانست کشید ‪ /‬قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند‬

‫*هر زمان راجع به امانت بحث شد ‪ ،‬زیر مجموعه عشق ازلی است ‪.‬‬

‫در عاشقی با چی مست شیم ؟‬


‫با هرچیزی جز شراب * ‪ * .‬می ‪ /‬شراب ‪ /‬مل ‪ /‬خمر‬
‫می بهشت ننوشم ز جام ساقی رضوان ‪ /‬مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو باشم‬
‫هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای ‪ /‬که حریفان ز مل و من ز تامل مستم‬
‫نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول ‪ /‬معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست‬
‫تالیف و تنظیم ‪ :‬فراز توکلی‬ ‫هفت خوان نوروزی‬

‫حاال که مست عشقیم از اول زندگی هم بی دلیل عاشق بودیم واقعا چرا باید عاشق باشیم ؟‬

‫چون (( زندگی واقعی در عاشق بودن )) است ‪:‬‬

‫عشق ‪ ،‬مهر ‪ ،‬آتش ‪ /‬زی ‪ ،‬زنده ‪ ،‬حیات ‪ /‬مرده ‪ ،‬فسرده ‪ ،‬سرآید‬


‫هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق ‪ /‬بر او نمرده به فتوای من نماز کنید‬
‫عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ‪ /‬ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی‬
‫ا گر صد آب حیوان خورده باشی ‪ /‬چو عشق در تو نبود مرده باشی‬
‫هر کاو شراب عشق نخورده است و درد درد ‪ /‬آن است کز حیات جهانش نصیب نیست‬

‫*حاال این عشق تا کجا ادامه پیدا می کند ؟ آیا رسیدن به معشوق عشق ما را کم می کند ؟‬
‫جواب ‪ :‬اشتیاق عاشق حتی با وصال هم کم نمی شود ‪.‬‬
‫تر ‪ /‬مستسقی‬
‫گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ‪ /‬ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم‬
‫دلم به روی تو مستسقی است بر لب آب ‪ /‬که هر چه بیش خورد آب تشنه تر گردد‬
‫ز من صبر بی او توقع مدار ‪ /‬که با او هم امکان ندارد قرار‬

‫پس این عشق تا ابد ادامه پیدا می کند ؟ واقعیت آن است که دو جواب داریم ‪:‬‬
‫‪ ) ۱‬بله ‪:‬‬
‫عشق ابدی ‪:‬‬
‫عشق و اساس عشق نهادند بر دوام ‪ /‬یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق‬
‫آن ها که نام آب بقا وضع کرده اند ‪ /‬گفتند نکته ای ز دوام و بقای عشق‬
‫از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر ‪ /‬یادگاری که در این گنبد دوّار بماند**‬
‫تالیف و تنظیم ‪ :‬فراز توکلی‬ ‫هفت خوان نوروزی‬

‫** گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش ‪ /‬می گویم ‪ .‬بعد از من گویند به دوران ها‬
‫ا ز آن به دیر مغانم عزیز می دارند ‪ /‬که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست **‬

‫چون عشق جاوید است می توان نتیجه گرفت عاشقان نیز می مانند ‪:‬‬

‫هرگز نمی رد آن که دلش زنده شد به عشق ‪ /‬ثبت است بر جریده عالم دوام ما‬
‫هر آدمی که کشته ی شمشیر عشق شد ‪ /‬گو غم مخور که ملک ابد خون بهای اوست‬

‫* رهایی ناپذیری از عشق ‪:‬‬


‫عشق او باز اندر آوردم به بند ‪ /‬کوشش بسیار نامد سودمند‬
‫توسنی کردم ندانستم همی ‪ /‬کز کشیدن تنگ تر گردد کمند‬
‫ز دست عشق تو امید رستگاری نیست ‪ /‬گریختن نتوانند بندگان به داغ**‬

‫*عاشق به دنبال رهایی از عشق نیست ‪:‬‬


‫خوش بهشتی است غم عشق که مرغان اسیر ‪ /‬در قفس قهقه ی کبک به کهسار زنند‬
‫چه غم از سیل حوادث دل دریا دارد ‪ /‬یاد ساحل نکند کشتی طوفانی ما‬

‫*عده ای می گویند تنها راه رهایی از عشق مرگ است و این مفهوم در بسیاری از تست ها‬
‫مساوی با رهایی ناپذیری از عشق در نظر گرفته شده است ‪.‬‬
‫عشق داغی است که تا مرگ نیاید نرود ‪ /‬هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد‬
‫بیماری عشق است چه آید ز مسیحا ؟ ‪ /‬بی فایده جان می کنم و مرگ عالج است‬
‫*این مفهوم در تضاد با ابدی بودن عشق است ‪ / .‬تقابل عرفان و عشق زمینی‬
‫نکته بسیار مهم ‪ :‬ازلی بودن عشق ‪.....‬‬

‫دید عارفانه تر ‪:‬‬


‫بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر ‪ /‬کز آتش درونم دود از کفن برآید‬
‫تالیف و تنظیم ‪ :‬فراز توکلی‬ ‫هفت خوان نوروزی‬

‫ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست ‪ /‬هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام‬
‫روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق ‪ /‬شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم‬
‫به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ‪ /‬به خواب عافیت آن گه به بوی موی تو باشم**‬

‫در کدام گزینه ایهام از نوع متفاوتی است؟‬

‫دل که از ما رفته بود اکنون به ما وا می رسد (سلمان‬ ‫‪ )۱‬مژده ای ارباب دل کارام جان ها می رسد‬
‫ساوجی)‬
‫از بر یار آمده ای مرحبا‬ ‫‪)۲‬ای نفس خرم باد صبا‬
‫کاین طفل یکشبه ره صد ساله می رود‬ ‫‪ )۳‬طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر‬
‫‪ )۴‬به بوی نافه ای کاخر صبا زان طرّه بگشاید ‪ /‬ز تاب زلف مشکینش چه خون افتاده در دل ها‬
‫*اندیشه خیامی ‪:‬‬
‫کوزه ‪ /‬سبزه‬
‫ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست ‪ /‬بی باده گلرنگ نمی باید زیست‬
‫این سبزه که امروز تماشگه ماست ‪ /‬تا سبزه ی خاک ما تماشگه کیست‬
‫کاین سبزه که امروز تماشگه توست ‪ /‬فردا همه از خاک تو برخواهد رست‬
‫دی کوزه گری بدیدم اندر بازار ‪ /‬بر پاره گلی لگد همی زد بسیار‬
‫وان گل با زبان حال با او می گفت ‪ /‬من همچو تو بوده ام مرا نیکو دار‬
‫بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است ‪ /‬بیار باده که بنیاد جهان بر باد است‬
‫ظاهر‪ /‬باطن ‪:‬‬
‫‪) ۱‬یکسانی ‪:‬‬
‫از کوزه همان برون تراود که در اوست‬
‫چشم پر خونم ببینید و مپرسید از دلم ‪ /‬حالت دل را قیاس از چشم پر خونم کنید‬
‫رنگین سخنان در سخنان خویش نهانند ‪ /‬از نکهت خود نیست به هر حال جدا گل‬
‫کل شی یترشح بمافیه‬
‫‪) ۲‬تضاد ‪:‬‬
‫نحن نحکم بالظاهر‬
‫در صورت حال کشتنی است و باطن خدای داند‬
‫تالیف و تنظیم ‪ :‬فراز توکلی‬ ‫هفت خوان نوروزی‬

‫جامه متصوفه بیرون کرد و قبا در پوشید اما او را از آن تفاوت نبود‬

‫*اگر مقبول بود به رد خلق مردود نگردد و اگر مردود بود به قبول خلق مقبول نگردد‬
‫باده خور و غم مخور و پند مقلد منیوش ‪ /‬اعتبار سخن عام چه خواهد بودن؟‬
‫پیاپی بکش جام و سرگرم باش ‪ /‬بهل گر بگیرند بی کار ها‬

You might also like