You are on page 1of 8

‫‪www.madrase.

net‬‬

‫هستی و زمان هایدگر‬

‫متن درسی جلسه سوم‬

‫دورهی ترجمه و تفسیرِ فصل یکم از پیشگفتارِ هستی و زمان‬

‫ترجمه و تنظیم‪ :‬علینجات غالمی‬

‫(متن حاضر سهزبانه است و ترجمه انگلیسی این متن از ‪ Joan Stambaugh‬است‪ .‬ترجمه انگلیسی نیز‬
‫برای دقت و استفادهی بیشتر جداگانه ترجمه شده است)‬
‫(این متن‪ ،‬همراه با فایل صوتی جلسه سوم است)‬

‫متن حاضر مشمول حقوق مالکیت معنوی است و تمامی حقوق متعلق به سایت مدرسه است‪.‬‬
‫‪)1‬‬

‫‪2. Der Begriff »Sein« ist undefinierbar.‬‬ ‫متن‬


‫آلمانی‬

‫‪ .2‬مفهومِ بودن غیر قابل تعریف است‪.‬‬ ‫ترجمه‬

‫‪2. The concept of "being" is indefinable.‬‬ ‫ترجمه‬


‫انگلیسی‬

‫‪ .2‬مفهومِ بودن غیر قابل تعریف است‪.‬‬ ‫ترجمه‬

‫‪)2‬‬
Dies schloß man aus seiner höchsten Allgemeinheit.1 ‫متن‬
‫آلمانی‬

Fußnote:
- Vgl. Pascal, Pensées et Opuscules (ed. Brunschvicg),
Paris 1912, S. 169: On ne peut entreprendre de définir l’être sans
tomber dans cette absurdité: car on ne peut définir un mot sans
commencer par celui-ci, c’est, soit qu’on l’exprime ou qu’on le
sous-entende. Donc pour définir l’être, il faudrait dire c’est, et
ainsi employer le mot défini dans sa définition.
1
.‫این انتاج برآمده از عامبودگیِ برینِ آن است‬ ‫ترجمه‬

:‫پاورقی‬

،)1912 ،‫ برانشویگ (پاریس‬.‫ ویراست‬،‫ افکار و جزوات‬،‫ بنگرید به پاسکال‬-1


‫ بیآنکه در این یاوگی‬،‫ کس را توان نیست که مبادرت به تعریف بودن ورزد‬:169 .‫ص‬
‫ چه بیان‬،»‫ چون کسی نمیتواند کلمهای را تعریف کند بدو ِن آغاز از «آن است‬:‫درافتد‬
‫ پس تعریف بودن را شما مجبوری بگویی آن است و از این رو‬،‫شود و چه مضمر باشد‬
.‫کلمهای تعریفشده را در تعریفاش به کار گیری‬

This conclusion was drawn from its highest universality.4 ‫ترجمه‬


‫انگلیسی‬

Footnote:
4 - Cf. Pascal, Pensees et Opuscules, ed. Bmnschvicg
(Paris, 1912), p. 169: "One cannot undertake to define being
without falling into this absurdity; for one cannot define a word
without beginning in this way: 'It is…'. This beginning may be
expressed or implied. Thus, in order to define being one must say
'It is…' and hence employ the word to be defined in its
definition."
4
.‫این نتیجه از کلیتِ اعالیِ آن مشتق شده است‬ ‫ترجمه‬

:‫پاورقی‬

،)1912 ،‫ برانشویگ (پاریس‬.‫ ویراست‬،‫ افکار و جزوات‬،‫ بنگرید به پاسکال‬-4


‫ «کسی نمیتواند متلزم به تعریف بودن شود بدونِ در غلطیدنِ در این یاوگی؛‬:169 .‫ص‬
.» ... ‫ «این است‬:‫چراکه کسی نمیتواند کلمهای را تعریف کند مگر با شروع بدین سیاق‬
‫ برای تعریفِ بودن فرد باید‬،‫ بنابراین‬.‫این شروع شاید بیان شود و شاید مضمر باشد‬
‫» و از این رو خود کلمهای که قرار است در تعریفاش تعریف شود‬... ‫بگوید «این است‬
.»‫را به کار میگیرد‬

)3

Und das mit Recht – wenn definitio fit per genus proximum ‫متن‬
et differentiam specificam.
‫آلمانی‬

definitio fit per genus proximum et ‫و حق هم همین است – اگر‬ ‫ترجمه‬


.]‫ [=تعریف از جنس قریب و فصلِ خاص بر میآید‬differentiam specificam

And correctly so—if definitio fit per genus proximum et ‫ترجمه‬


differentiam specificam [if "definition is achieved through the
‫انگلیسی‬
proximate genus and the specific difference"].
definitio fit per genus proximum et ‫و بهدرستی چنین است – اگر‬ ‫ترجمه‬
if ( ]‫ [=تعریف از جنس قریب و فصلِ خاص بر میآید‬differentiam specificam
"definition is achieved through the proximate genus and the
ِ‫ [=اگر "حصولِ تعریف از طریقِ جنسِ قریب و فصلِ خاص‬specific difference"
.]‫است‬

)4

»Sein« kann in der Tat nicht als Seiendes begriffen werden; ‫متن‬
enti non additur aliqua natura: »Sein« kann nicht so zur
‫آلمانی‬
Bestimmtheit kommen, daß ihm Seiendes zugesprochen wird.

‫موجود]» مفهوم‬/‫وجود]» چونان «باشنده[=هستنده‬/‫ «بودن [=هستی‬،‫درواقع‬ ‫ترجمه‬


:]‫ [وجود افزونهای بر ماهیت نیست‬enti non additur aliqua natura ‫نمیشود؛‬
.‫«بودن» نمیتواند چنان متعیّن باشد که بشود گفت هستنده است‬

Indeed, "being" cannot be understood as a being. Enti non ‫ترجمه‬


additur aliqua natura: "being" cannot be defined by attributing
‫انگلیسی‬
beings to it.

‫«هستنده‬ ‫یک‬ ‫چونان‬ ‫نمیتواند‬ »]‫وجود‬/‫[=هستی‬ ‫«بودن‬ ،‫درواقع‬ ‫ترجمه‬


‫ [وجود افزونهای‬Enti non additur aliqua natura .‫باشنده]» فهم شود‬/‫[=موجود‬
.‫ «بودن» نمیتواند با اتصافِ هستندگان بر آن تعریف شود‬.]‫بر ماهیت نیست‬
)5

Das Sein ist definitorisch aus höheren Begriffen nicht ‫متن‬


abzuleiten und durch niedere nicht darzustellen.
‫آلمانی‬

‫بودن بهطورِ تعریفی از مفاهیمِ باالتر مشتق نمیشود و از پایینترها بازنمایی‬ ‫ترجمه‬
.‫نمیشود‬

Being cannot be derived from higher concepts by way of ‫ترجمه‬


definition and cannot be represented by lower ones.
‫انگلیسی‬

‫ نمیتواند از مفاهیمِ باالتری به شیوهی تعریف مشتق شود و نمیتواند با‬،‫بودن‬ ‫ترجمه‬
.‫پایینترها بازنمایی نمیشود‬

)6

Aber folgt hieraus, daß »Sein« kein Problem mehr bieten ‫متن‬
kann? Mitnichten; gefolgert kann nur werden: »Sein« ist nicht so
‫آلمانی‬
etwas wie Seiendes.

‫اما آیا از این نتیجه میشود که «بودن» دیگر نمیتواند مسئلهای را عرضه کند؟ به‬ ‫ترجمه‬
.‫ «بودن» چیزی چونان «هستنده» نیست‬:‫هیچ وجه؛ فقط می شود نتیجه گرفت‬

But does it follow from this that "being" can no longer ‫ترجمه‬
constitute a problem? Not at all. We can conclude only that
‫انگلیسی‬
"being" ["Sein"] is not something like a being [Seiendes].*
* no! rather: a decision about beyng [Seyn] cannot be made
with the help of such conceptuality.

‫اما آیا از این نتیجه میشود که «بودن» دیگر نمیتواند یک مسئله را قوام بخشد؟‬ ‫ترجمه‬
‫"] چیزی مثلِ یک‬Sein"[ »‫ ما فقط میتوانیم نتیجه بگیریم که «بودن‬.‫نه به هیچ وجه‬
*
‫]» نیست‬Seiendes[ ‫«هستنده‬

‫ نمیتواند با کمک چنین‬beyng [Seyn] ‫ قضاوتی دربارهی‬:‫* نه! در عوض‬


.‫مفهومیساختهای صورت بگیرد‬

)7

Daher ist die in gewissen Grenzen berechtigte ‫متن‬


Bestimmungsart von Seiendem – die »Definition« der
‫آلمانی‬
traditionellen Logik, die selbst ihre Fundamente in der antiken
Ontologie hat – auf das Sein nicht anwendbar.

‫ سنخِ تعیّنِ هستنده که در سرحداتِ خاصی توجیه میشود – یعنی‬،‫بنابراین‬ ‫ترجمه‬


‫«تعریفِ» منطقِ سنتی که خودش بنیادهایش را در انتولوژیِ باستانی دارد – کاربست پذیر‬
.‫بر بودن نیست‬

Thus the manner of definition of beings which has its ‫ترجمه‬


justification within limits—the "definition" of traditional logic
‫انگلیسی‬
which is itself rooted in ancient ontology—cannot be applied to
being.
‫بنابراین‪ ،‬اسلوبِ تعریفِ هستندگانی که توجیهاش را در سرحداتاش دارد –‬ ‫ترجمه‬
‫"تعریفِ" منطقِ سنتی که خود ریشه در انتولوژیِ باستانی دارد – نمیتواند بر بودن به‬
‫کار بسته شود‪.‬‬

‫‪)7‬‬

‫‪Die Undefinierbarkeit des Seins dispensiert nicht von der‬‬ ‫متن‬


‫‪Frage nach seinem Sinn, sondern fordert dazu gerade auf.‬‬
‫آلمانی‬

‫تعریفناپذیریِ بودن‪ ،‬پرسش از معنای آن را اجتنابپذیر نمیکند‪ ،‬بلکه این کار‬ ‫ترجمه‬
‫را ایجاب میکند‪.‬‬

‫‪The indefinability of being does not dispense with the‬‬ ‫ترجمه‬


‫‪question of its meaning but forces it upon us.‬‬
‫انگلیسی‬

‫تعریف ناپذیریِ بودن پرسش از معنای آن را از سر ما باز نمیکند‪ ،‬بلکه بر ما‬ ‫ترجمه‬
‫تحمیلاش میکند‪.‬‬

You might also like