You are on page 1of 62

‫ين‬

‫لييف‬

‫ل‬

‫ر‬
‫ِّ‬
‫د‬
‫َ‬
‫ق‬
‫َ‬
‫و‬
‫ً‬
‫ة‬
‫َ‬
‫ک‬
‫َر‬
‫َ‬
‫ب‬
‫نا‬

‫ه‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫ظ‬

‫ع‬
‫َ‬
‫أ‬
‫َ‬
‫و‬
‫ً‬
‫قا‬

‫ز‬
‫ي؛‬
‫ات‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫د‬

‫ع‬
‫َ‬
‫ب‬
‫َ‬
‫يو‬
‫ات‬
‫َ‬
‫ی‬
‫َ‬
‫يح‬
‫ف‬
‫ً‬
‫حا‬
‫ال‬
‫ص‬
‫َ‬
‫ً‬
‫فا‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫خ‬

‫ه‬

‫ل‬
‫َ‬
‫ع‬

‫ج‬
‫َ‬
‫ت‬
‫ً‬
‫با‬
‫ِّ‬
‫ی‬
‫َ‬
‫ط‬
‫ً‬
‫دا‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫و‬
‫بار الها! من میخواهم ازدواج کنم‪ .‬پسزنی ر کن که ّ‬
‫برای من مقد‬
‫عفیفترین آنها‬

‫ر برکت ترین‬

‫و پ آنها باشد و برای من‪ ،‬فرزندی‬


‫ّ‬
‫پاک مقدر کن که او را جانشینی شایسته در زندگیام و پس از مرگم‬

‫‪«.‬نیز حضرت قرار دهی ‪1‬‬

‫پس از شهادت حضرت زهرا ‪ ‬علی‬

‫در گزینش همسر جدید تحقیق کردند و از خانوادهای شجاع‪‬‬

‫همسری همچون امالبنین انتخاب کردند که نتیجهی آن چهار فرزند‬


‫شهید شدند و ‪ ‬شد که همگی در کربال در رکاب امام حسین‬

‫‪.‬است‪‬یکی از آن فرزندان شجاع و وفادار حضرت ابوالفضل ‪2‬‬

‫‪1‬‬

‫‪.‬کافی‪ ،‬ج ‪، 3‬ص ‪ 483‬امام صادق ‪.‬‬

‫‪2‬‬

‫‪.‬منتهی اَّلمال‪ ،‬ج ‪، 6‬ص ‪. 681‬‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫با کودکان کودکی کنید ‪13‬‬

‫آیا رگ و ریشه خانوادگی در تربیت فرزند تأثیرگذار است؟‪4 .‬‬

‫‪،‬بله‪ .‬با خانوادههای شایسته ازدواج کنید؛ چرا که رگ و ر یشه‬

‫‪.‬تاثیرگذاراست ‪1‬‬

‫وبرای نطفههای م ها{ را برگزینید؛‬


‫ح‬
‫َ‬
‫خود‪ ،‬بهترین}ر‬
‫چرا که زنان‪ ،‬فرزندانی همانند برادران و خواهران خود به دنیا‬
‫‪.‬میآورند‬

‫‪2‬‬

‫‪:‬و سه چیز برای فرزند بر عهده پدر است ٍ‬

‫«‬

‫ه‬

‫ار‬
‫َ‬
‫ی‬

‫ت‬

‫اخ‬
‫ه‬
‫ت‬
‫َ‬
‫د‬
‫ال‬
‫َ‬
‫ل « مادر خوب برای او برگزیدن‪ ،‬نام نیک بر او نهادن‪ ،‬و تالش و‬

‫‪.‬فراوان در تربیت او نمودن ‪3‬‬

‫و حتی خوشاخالقی‪ ،‬دلیل کرامت‬

‫‪.‬ر یشههاست‬

‫‪4‬‬

‫‪  1‬رسول خدا ‪َ .‬‬

‫نِ‬
‫إ‬
‫َ‬
‫ف‬
‫ِ‬
‫حِ‬
‫ال‬
‫الصَّ‬
‫ِ‬
‫ز‬
‫ْ‬
‫ج‬
‫ُ‬
‫ح‬
‫ْ‬
‫ي الِ‬
‫وا ف‬
‫ُ‬
‫ج‬
‫َّ‬
‫و‬
‫َ‬
‫ز‬
‫َ‬

‫ت‪:‬‬

‫ْ‬
‫ال‬
‫َ‬
‫ق‬
‫ْ‬
‫رِ‬
‫سع‬
‫ا‬
‫َّ‬
‫س‬
‫َ‬
‫د ‪ .‬مكارم اَّل ًخلق‪ ،‬ص‬

‫‪.631‬‬

‫‪  2‬رسول خدا ‪ّ .‬‬

‫روا لنطفكم فإن‬


‫ّ‬

‫تخی ساء يلدن ‪:‬‬

‫ّ‬
‫الن ‪ .‬نهج‬
‫ّ‬
‫و أخواتهن‬
‫ّ‬
‫أشباه إخوانهن‬

‫‪.‬الفصاحه‪ ،‬ح ‪6633‬‬

‫‪3‬‬

‫‪.‬تحف العقول‪ ،‬ص ‪  .333‬امام صادق ‪.‬‬

‫‪  4‬امام علی ‪ُ .‬‬

‫ن‬
‫ْ‬
‫س‬
‫ُ‬

‫ح‪:‬‬

‫ِ‬
‫ق‬
‫َ‬
‫لً‬
‫ْ‬
‫خ‬
‫َْ‬
‫ْال‬
‫ُ‬
‫ان‬
‫َ‬
‫ه‬
‫ْ‬
‫ر‬
‫ُ ب ‪ .‬تصنیف‬
‫ِ‬
‫اق‬
‫َ‬
‫ر‬
‫ْ‬
‫ع‬
‫َْ‬
‫ْال‬
‫ِ‬
‫م‬
‫َ‬
‫ر‬
‫َ‬
‫ک غررالحكم و دررالكلم‪ ،‬ح‬

‫‪.5358‬‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫با کودکان کودکی کنید ‪14‬‬

‫به نظر شما چند تا فرزند داشته باشیم خوب است؟‪6 .‬‬

‫توصیه من این است که با دختران با کره و فرزند زا ازدواج کنید‪ ،‬نه با‬
‫‪،‬زنان نیکو و زیبا؛ ولی نازا؛ چرا که من روز قیامت‪ {،‬بر دیگر امتها‬
‫‪.‬به }فراوانی{ شما میبالم ‪1‬‬

‫‪:‬در این زمینه داستانی را نقل میکنم‬

‫‪:‬برادرش )بنیامین( را مالقات کرد‪ ،‬به وی گفت‪ ‬وقتی یوسف‬

‫«ای برادر! چگونه توانستی پس از من‪ ،‬با زنان ازدواج کنی؟»‬

‫» ‪:‬گفت‪ :‬پدرم به من امر کرد و گفت ٌ‬

‫ة‬
‫ا‬
‫ی‬
‫ِّ‬
‫ر‬

‫ذ‬
‫َ‬
‫ك‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ون‬

‫ک‬
‫َ‬
‫ت‬

‫ن‬
‫َ‬
‫أ‬
‫َ ت‬
‫ع‬
‫َ‬
‫ط‬
‫َ‬
‫ت‬

‫اس‬

‫ن‬
‫إ‬
‫؛‬

‫ل‬
‫َ‬
‫ع‬

‫اف‬
‫َ‬
‫ف‬

‫یح‬

‫ب‬
‫س‬
‫ا‬
‫الت‬

‫ب‬
‫َ ض‬
‫ر‬
‫َ‬
‫ْال‬
‫ل‬
‫ق‬

‫ث‬

‫ت ا گر میتوانی فرزندانی داشته باشی که‬


‫با تسبی‬

‫‪«.‬ح خداوند‪ ،‬زمین را گرانبها سازند‪ ،‬چنین کن‬

‫‪2‬‬

‫به نظر شما فرزند پسر خوب است یا دختر؟‪1 .‬‬

‫پسرها نعمتاند و دخترها نیکی‪ .‬خداوند از نعمتها سؤال میکند و‬

‫‪.‬بر نیکیها پاداش میدهد‬

‫‪3‬‬

‫‪ُ  1‬م ‪ .‬رسول خدا‬

‫ُ‬
‫ك‬
‫ِ‬
‫يبِ‬
‫اه‬
‫َ‬
‫ب‬
‫ُ‬
‫يأ‬
‫ِّ‬
‫ن‬
‫ِ‬
‫إ‬
‫َ‬
‫ف‬
‫ا‬
‫راِ‬
‫اق‬
‫َ‬
‫ع‬
‫ا‬
‫ة‬
‫َ‬
‫یل‬
‫ِ‬
‫م‬
‫َ‬
‫ج‬
‫َ‬
‫اء‬
‫َ‬
‫ن‬
‫ْ‬
‫س‬
‫َ‬
‫وا ح‬
‫ُ‬
‫ج‬
‫َّ‬
‫و‬
‫َ‬
‫ز‬
‫َ‬
‫ت‬
‫َ‬
‫لََّ‬
‫َ‬
‫و‬
‫ا‬
‫ودا‬
‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫و‬
‫ا‬
‫را‬
‫ْ‬
‫ك‬
‫ِ‬
‫وا ب‬
‫ُ‬
‫ج‬
‫َّ‬
‫و‬
‫َ‬
‫ز‬
‫َ‬

‫ت‪:‬‬

‫کافی‪ ،‬ج‪.‬‬

‫ِ‬
‫ة‬
‫َ‬
‫ام‬
‫َ‬
‫ی‬
‫ِ‬
‫ق‬
‫ْ‬
‫ال‬
‫َ‬
‫م‬
‫ْ‬
‫و‬
‫َ‬
‫ي‬
‫َم‬
‫َ‬
‫م‬
‫ُْ‬

‫‪ْ .‬ال ‪، 5‬ص ‪333‬‬

‫‪2‬‬

‫‪.‬کافی‪ ،‬ج ‪، 1‬ص ‪ 3‬امام صادق ‪.‬‬

‫‪  3‬امام صادق ‪َ .‬‬

‫ون‬
‫ُ‬
‫ن‬
‫َ‬
‫ب‬
‫ْ‬

‫ال ‪:‬‬

‫َ‬
‫ن‬
‫یم‬
‫ِ‬
‫ع‬
‫ُ‬
‫ات‬
‫َ‬
‫ن‬
‫َ‬
‫ب‬
‫ْ‬
‫ال‬
‫َ و ی‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ع‬
‫ُ یب‬
‫ِ‬
‫ث‬
‫ُ‬
‫ي‬
‫َ‬
‫و‬
‫ِ‬
‫یم‬
‫ِ‬
‫ع‬
‫َّ‬
‫الن‬
‫ِ‬
‫ن‬
‫َ‬
‫ع‬
‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫أ‬
‫ْ‬
‫س‬
‫َ‬
‫ي‬
‫ُ‬
‫ه‬
‫َّ‬
‫الل‬
‫َ‬
‫و‬

‫ات‬
‫َ‬
‫ن‬
‫َ‬
‫س‬
‫َ‬
‫ح‬
‫ت‪ .‬کافی‪ ،‬جِ‬
‫ا‬
‫َ‬
‫ن‬
‫َ‬
‫س‬
‫َ‬
‫ح‬
‫ْ‬

‫‪.‬ال ‪، 1‬ص ‪1‬‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫با کودکان کودکی کنید ‪15‬‬

‫‪.‬هرچند زن این است که فرزند نخست او‪ ،‬دختر باشد‬

‫از مبارکی‬

‫‪1‬‬

‫و‬

‫دختران‪ ،‬دلسوز و مددکار و بابرکتاند ‪2‬‬

‫‪:‬در این زمینه داستانی را نقل میکنم‬

‫‪:‬نوشت ‪‬شخصی فرزندی درراه داشت‪ .‬ازاینرو‪ ،‬به امام هادی‬

‫‪.‬من‪ ،‬فرزندی درراه دارم‪ .‬از خدا بخواه که پسری روزیام کند‬

‫در پاسخ وی نوشت‪ »:‬ن‪ ‬امام‬


‫اب‬
‫ن‬
‫م‬
‫ٌر‬

‫ی‬
‫َ‬
‫خ‬
‫ة‬
‫َ‬
‫ن‬

‫اب‬
‫با‬
‫ر ؛ چهبسادختری‬

‫که از پسرهر انسان مؤمن بايد تالش کند که عیوب و اوصاف ناپسند را از برادر مؤمنش بزدايد و او را ‪3‬‬

‫پیراسته از آلودگیها کند؛ ودوستان حقیقی عیبهای يكديگررا پاک میکنند‬


‫فرزند ناخلف و انگشت زائد‬
‫‪ ‬منسوب به امام علی ِ‬
‫العاق‬
‫ُ‬
‫د‬
‫َ‬
‫ل‬

‫َ الو ت ‪:‬‬

‫َ‬
‫شان‬
‫کتَ‬

‫َر‬
‫َ‬
‫إن ت‬
‫ِ‬
‫الزائدة‬
‫ِ‬
‫ْالصبع‬
‫َ‬
‫ک تآلمت؛‬
‫َ‬
‫ع‬
‫َ‬
‫ط‬
‫َ‬
‫إن ق‬
‫َ‬
‫و‬
‫فرزند نافرمان همانند انگشت زيادی است که اگر آن را وانهی عیب است و اگر بريده شود‬

‫‪.‬سبب درد میشود‬

‫‪2‬‬

‫انسان اگر فرزند ناشايست خود را از خود دور کند مايه غم و غصه است و اگر به حال خودش‬

‫‪.‬رها کند مايه آبروريزی و خجالت است‬

‫باردار ای مرده‬
‫ِ‬
‫زنان شیار اگر وقت والدت مار زايند‬

‫از آن بهتر به نزديک خردمند که فرزندان ناهموار زايند ‪3‬‬

‫حریص و کرم ابریشم‬

‫‪ :‬امام باقر‬

‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ث‬
‫َ‬
‫ص مِ‬
‫ي‬
‫ِ‬
‫ر‬
‫َح‬
‫ْ‬
‫ال ی‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ع‬
‫ْ ت‬
‫َ‬
‫اد‬
‫َ‬
‫د‬
‫ْ‬
‫ا از‬
‫َ‬
‫م‬
‫َّ‬
‫ل‬
‫ُ‬
‫ک‬
‫ِّ‬
‫ز‬
‫َ‬
‫ق‬
‫ْ‬
‫ال‬
‫ِ‬
‫ة‬
‫َ‬
‫ود‬
‫ُ‬
‫د‬
‫ِ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ث‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫اک‬
‫َ‬
‫ی‬
‫ْ‬
‫ن‬
‫ُّ‬
‫الد‬
‫َ‬
‫ان‬
‫َ‬
‫ک‬

‫ا‬
‫ََّ‬
‫ف‬
‫َ‬
‫ال‬
‫َ‬
‫ه‬
‫ِ‬
‫س‬
‫ْ‬
‫ف‬
‫َ‬
‫ین‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ع‬
‫؛‬

‫ا‬
‫ََّ‬
‫م‬
‫َ‬
‫غ‬
‫وتَ‬

‫ُ‬
‫م‬
‫َ‬
‫یت‬
‫َّ‬
‫ت‬
‫َح‬
‫ِ‬
‫وج‬
‫ُر‬
‫ُ‬
‫خ‬
‫ْ‬
‫ال‬
‫نَ ِ‬
‫ام‬
‫َ‬
‫ه‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫د‬
‫َ‬
‫ع‬
‫ْ‬
‫ب‬
‫َ‬
‫أ‬

‫‪.‬نهج الفصاحه‪ ،‬ح ‪1 .1111‬‬

‫‪.‬شرح نهجالبالغه‪ ،‬ابن ابی الحديد‪ ،‬ج ‪، 12‬ح ‪2 .111‬‬

‫‪.‬سعدی‪3 .‬‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪ )19‬نخلستان َمثَل )تمثیالت و تشبیهاتی از اهلبیت‬

‫حريص بر دنیا همچون کرم ابريشم است که هر چه بیشتر بر اطراف خود تا ر میتند او را از‬

‫‪.‬بیرون آمدن بازمیدارد تا اينکه از غصه بمیرد ‪1‬‬

‫ُ‬
‫طمع را سه حرفبی ن‬
‫َ‬
‫قط ايجاد کردند طرا شرم‬
‫َ‬
‫ق‬
‫ُ‬
‫ن میآيد رد طمع گردد‬
‫ِ‬
‫کهبرگ‬

‫‪2‬‬

‫برخی بنی‬
‫ِ‬
‫بشر حريص گمان میکنند که تمام گرههای دنیا با دندانتیز حرص به مال باز‬
‫میشود‪ .‬حاآلنكه ل‬
‫ِ‬
‫سخت در گ ماندهاند؛ چراکه هر چه بیشتر به دنبال آن باشند گرههای زندگی‬
‫بیشتر و محكمترمی گردد و در اين باتالق بیپايان فرو میرود‪ .‬پايانی برای اين حريص نیست جز‬

‫‪.‬مرگ و تنهايی قبر‬

‫بنیآدم اعضای یکدیگر‬


‫‪ ‬امام باقر ُ‬
‫ه‬
‫َ‬
‫یل‬
‫َ‬
‫اع‬
‫َ‬
‫د‬
‫َ‬
‫یت‬
‫َ‬
‫ك‬
‫َ‬
‫ت‬
‫ْ‬
‫ا اش‬
‫َ‬
‫ذ‬
‫ِ‬
‫إ‬
‫ِ‬
‫د‬
‫س‬
‫َ‬
‫َج‬
‫ْ‬
‫ال‬
‫ِ‬
‫ل‬
‫ْ‬
‫ث‬
‫ِ‬
‫م‬
‫َ‬
‫ک‬
‫ْم‬
‫ِ‬
‫هِ‬
‫ف‬
‫ُ‬
‫اط‬
‫َ‬
‫ع‬
‫َ‬
‫ت‬
‫َ‬
‫و‬
‫ْم‬
‫ِ‬
‫ه‬
‫ِ‬
‫م‬
‫ا ُح‬
‫َر‬
‫َ‬
‫ت‬
‫َ‬
‫و‬
‫ْمِ‬
‫ه‬
‫ِّ‬
‫ار‬
‫َ‬
‫ب‬
‫َ‬
‫ي تِ‬
‫ف‬
‫َ‬
‫ون‬
‫ُ‬
‫ن‬
‫ِ‬
‫م‬
‫ْ‬
‫ؤ‬
‫ُ‬
‫م‬
‫ْ‬

‫ال ‪:‬‬
‫السَّ‬
‫ِ‬
‫ب‬
‫ُ‬
‫ه‬
‫ُرِ‬
‫ائ‬
‫َ س ی‬
‫َّ‬
‫م‬
‫ُح‬
‫ْ‬
‫ال‬
‫َ‬
‫و‬
‫ِ‬
‫ر‬
‫َ‬
‫ه؛‬
‫مثل مؤمنین در دوستی و رحمت و عطوفت ورزيدن به يكديگر‪ ،‬همانند يك پیكر است‬

‫‪.‬هنگامیکه عضوی از آن به درد آيد ساير اعضا با بیداری و تب با آنهمناله میشوند ‪3‬‬

‫بنیآدم اعضای يكديگر که در آفرينش ز يک گوهرند‬

‫چه عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار ‪4‬‬

‫‪.‬همان‪ ،‬ج ‪، 1‬ص ‪1 .211‬‬

‫‪.‬ال ادری‪2 .‬‬

‫‪.‬بحار االنوار‪ ،‬ج ‪، 12‬ص ‪3 .111‬‬

‫‪.‬سعدی‪4 .‬‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫)‪‬نخلستان َمثَل )تمثیالت و تشبیهاتی از اهلبیت ‪20‬‬

‫دانشمند و چراغ‬

‫‪  :‬رسول خدا‬

‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ث‬
‫َ م ي‬
‫ِ‬
‫ذ‬
‫َّ‬
‫ض ال يِ‬
‫ُ‬
‫ي‬
‫ِ‬
‫اج‬
‫َر‬
‫السِّ‬
‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ث‬
‫َ‬
‫م‬
‫ِ‬
‫ه‬
‫ِ‬
‫ب‬
‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫م‬
‫ْ‬
‫ع‬
‫َ‬
‫ي‬
‫َ‬
‫ال‬
‫َ‬
‫و‬
‫َر‬
‫ْ‬
‫ی‬
‫َ‬
‫خ‬
‫ْ‬
‫ال‬
‫ُم‬
‫َ‬
‫ل‬
‫ْ‬
‫ع‬
‫َ‬
‫ي‬
‫س‬
‫َ‬
‫ْ‬
‫ف‬
‫َ‬
‫ن‬
‫ُ‬
‫ق‬
‫ِ‬
‫ر‬
‫حْ‬
‫ُ‬
‫ي‬
‫َ‬
‫و‬
‫ِ‬
‫اس‬
‫َّ‬
‫لن‬
‫ِ‬
‫ل‬
‫ُ‬
‫ء ه؛‬

‫‪.‬دانشمند بیعمل همانند چراغی است که به ديگران نور میافشاند و خود را میسوزاند ‪1‬‬

‫علمداری و عمل نه دان که خری گوهربری وکاه خوری‬


‫ِ‬
‫بار‬

‫‪2‬‬

‫‪.‬علم به ما روشنايی و توانايی میبخشد و ايمان عشق و امید‬

‫‪.‬علم ابزار میسازد و ايمان مقصد‬

‫‪.‬علم سرعت میدهد و ايمان جهت‬

‫‪.‬علم توانستن است و ايمان خوب خواستن‬

‫‪.‬علم مینمايد که چه هست و ايمان الهام میبخشد که چه بايد کرد‬

‫‪.‬علم انقالب بیرون است و ايمان انقالب درون‬

‫‪.‬علم جهان را جهان آدمی میکند و ايمان روان را روان آدمی میسازد‬

‫‪.‬علم وجود انسان را بهصورت افقی گسترش میدهد و ايمان به شكل عمودی باال میبرد‬

‫‪.‬علم طبیعت ساز است و ايمان انسانساز‬

‫‪.‬علم به انسان نیروی منفصل میدهد وايمان نیروی متصل‬

‫‪.‬علم زيبايی عقل است و ايمان زيبايی روح‬

‫‪.‬علم امنیت بیرونی میدهد و ايمان امنیت درونی‬


‫‪.‬علم جهان را با انسان سازگار میکند و ايمان انسان را با خودش‬

‫‪.‬علم ضامن شناخت بهتر تكوين است و ايمان ضامن آ گاهی عمیق از تشريع است‬

‫‪.‬مجموعه ورام‪ ،‬ج ‪، 1‬ص ‪1 .121‬‬

‫‪.‬سنائی‪2 .‬‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪ )21‬نخلستان َمثَل )تمثیالت و تشبیهاتی از اهلبیت‬

‫علم از هست ها در قلمرو محسوسات{ سخن میگويد و ايمان از هست ها در قلمرو کل‬

‫‪.‬هستی‬

‫‪.‬علم از بودها گفتگومیکند و دين از بايدها ‪1‬‬

‫دعا و تیرانداز‬

‫‪  :‬رسول خدا‬

‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ث‬
‫َ م ي‬
‫ِ‬
‫ذ‬
‫َّ‬
‫ال ؛‬
‫ٍ‬
‫سْ‬
‫و‬
‫َ‬
‫ق‬
‫ِ‬
‫ر‬
‫ْ‬
‫ی‬
‫َ‬
‫غ‬
‫ِ‬
‫ي بِ‬
‫م‬
‫رْ‬
‫َ‬
‫ييِ‬
‫ذ‬
‫َّ‬
‫ال‬
‫ِ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ث‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫ک‬
‫ٍ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫ع‬
‫ِ‬
‫ر‬
‫ْ‬
‫ی‬
‫َ‬
‫غ‬
‫ِ‬
‫وب‬
‫ُ‬
‫ع‬
‫ْ‬
‫د‬
‫َ‬
‫ي‬
‫مثل آنکسی که دعا میکند ولی درراه رسیدن به خواستهاش تالش نمیکند مثل کسی است‬

‫‪.‬که از کمان بدون زه تیراندازی کند ‪2‬‬

‫انسانهای موفق اهل عمل و امید و دعا هستند ولیكن انسانهای تنبل و بیاراده تنها دست‬

‫‪.‬به دعا دارند و اهل تالش وهمت و پشتكار نیستند‪ .‬بهقولمعروف از تو حرکت از خدابرکت‬

‫نیک وردی را تو از برکردهای لیک‪ ،‬سوراخ دعا گمکردهای ‪3‬‬

‫کودکی و دانش‬

‫‪  :‬رسول خدا‬

‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ث‬
‫َ م ي‬
‫ِ‬
‫ذ‬
‫َّ‬
‫ال‬
‫ْ‬
‫ال‬
‫ُم‬
‫َّ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ع‬
‫َ‬
‫ت‬
‫َ‬
‫ي‬
‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ث‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫و‬
‫ِ‬
‫ر‬
‫َج‬
‫َح‬
‫ْ‬
‫ی ال‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ع‬
‫ِ‬
‫ش‬
‫ْ‬
‫ق‬
‫َّ‬
‫الن‬
‫َ‬
‫کِ‬
‫ه‬
‫ِ‬
‫ر‬
‫َ‬
‫غ‬
‫ِ‬
‫ي صِ‬
‫ف‬
‫َم‬
‫ْ‬
‫ل‬
‫ِ ع ي ِ‬
‫ذ‬
‫َّ‬
‫ال‬
‫َّ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ع‬
‫َ‬
‫ت‬
‫َ‬
‫ي‬
‫ُم‬
‫يِ‬
‫ف‬
‫َم‬
‫ْ‬
‫ل‬
‫ِ‬
‫ع‬
‫ْ‬
‫ال اء‬
‫َ‬
‫م‬
‫ْ‬
‫ی ال‬
‫َ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ب عُ‬
‫ُ‬
‫ت‬
‫ْ‬
‫ك‬
‫َ‬
‫ييِ‬
‫ذ‬
‫َّ‬
‫ال‬
‫َ‬
‫کِ‬
‫ه‬
‫ِ‬
‫ر‬
‫َ‬
‫ب‬
‫ِ‬
‫ک؛‬
‫مثل کسی که در کودکی علم فراگیرد‪ ،‬چون نقش بر روی سنگ باشد و کسی که در بزرگی‬

‫دانش آموزد همچون نوشتن بر آب باشد ‪4‬‬

‫‪.‬شهید مطهری‪ ،‬انسان و ايمان‪ ،‬ص ‪1 .12‬‬

‫حف العقول‪ ،‬ص ‪2‬‬

‫ُ‬

‫‪.‬ت ‪. 22‬‬

‫‪.‬شیخ بهائی‪3 .‬‬

‫نیه المريد‪ ،‬ص ‪4‬‬

‫ُ‬

‫‪.‬م ‪. 111‬‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫)‪‬نخلستان َمثَل )تمثیالت و تشبیهاتی از اهلبیت ‪22‬‬

‫هر کس در سنین پايینتر به تحصیل علم و دانش تالش کنند اين دانش برای او ماندگارتر‬
‫است‪ .‬ولكن دانش آموختن در سن بزرگی بهسرعت از حافظه پاک میشود و ماندگاری زيادی‬

‫‪.‬ندارد‬

‫درخت تو گر بار دانش بگیرد به زير آوری چرخ نیلوفری را ‪1‬‬

‫و کشتی نوح‪‬اهلبیت‬

‫‪  :‬رسول خدا َ‬

‫م‬
‫َ‬
‫ث‬
‫ُ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫ا‬
‫ِ‬
‫هل‬
‫َ‬
‫ب‬
‫َ‬
‫یتی ک‬
‫َ‬
‫م‬
‫ِ‬
‫ثل‬
‫ِ‬
‫سفینة‬
‫ٍ‬
‫نوح‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫ک‬
‫ِ‬
‫نر‬
‫َ‬
‫بها نجاو‬
‫َ‬
‫م‬
‫َ‬
‫نت‬
‫َ‬
‫خ‬
‫َ ف‬
‫ََّ‬
‫ل‬
‫َ‬
‫عنهاغ‬
‫ِ‬
‫رق؛ مثل‬
‫اهلبیت من همانند کشتی نوح است‪ ،‬هر کس بر آن سوار شود نجات يابد و هر که تخلف ورزد‬

‫‪.‬غرق گردد ‪2‬‬

‫باشد نجاتيافته است و هر کس از دستورات آنها سرپیچی‪‬هر کس همراه اهلبیت‬


‫کافی نیست بلكه اين‪‬کند هالک میشود‪ .‬ناگفته پیداست که تنها عشق و عالقه به اهلبیت‬

‫‪.‬پیوند و عالقه بايد در گفتار و رفتار نمايان شود‬

‫میفرمايدما را‪‬در اين زمینه امام صادق‬


‫‪،‬احاصه کرده است‪ ،‬سپس احساسات مختلفی نظیر‪ :‬ترس‪ ،‬لذت‬
‫عشق‪ ،‬خشم و غیره را خلق کرده و آنها را از طریق تصویرسازي و‬
‫احساس‪ ،‬وارد این حوزه انرژي خلق شده اطراف خود کنید‪ .‬وقتی‬
‫موفق به این کار شدید‪ ،‬اکنون احساسات و افکاري را که ابتدا وارد‬
‫این حوزه انرژي کردید‪ ،‬به کالبد فیزیکی خود برگردانید‪ .‬این‬
‫تمرین باعث می شود‪ ،‬ذهن تلهپاتی را تجربه کند تا زمانی که‬
‫بعداً با یک یار تمرینی‪ ،‬تله پاتی انجام می دهید قادر باشید با اراده‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬


‫‪١٢‬‬
‫و میل خود‪ ،‬فرستندگی یا گیرندگی کنید نه بصورت غیر ارادي و‬

‫‪.‬بدون خواست شما‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬

‫‪| P a g e ١٣‬‬

‫گروه تاثیر گذار در تله پاتی ‪5‬‬

‫گروه تأثیرگذاري در تله پاتی‪ :‬کالً در تله پاتی و همچنین‪5‬‬

‫تأثیر از راه دور‪ 5 ،‬گروه وجود دارند که به نسبت تأثیرگذاري‬

‫‪:‬تشریح می شوند‬
‫افراد هم خون‪ :‬افرادي که شما می توانید بیشترین نتیجه و(‪1‬‬

‫تأثیر تله پاتیکی و راه دور را بر آنان بگذارید‪ ،‬افراد هم خون شما‬
‫هستند یعنی‪ :‬مادر‪ ،‬خواهر‪ ،‬برادر و پدرتان‪ .‬چون بین شما و آنان‬

‫‪.‬بیشترین هماهنگی رفتاري‪ ،‬خونی و ارثی وجود دارد‬

‫دوستان صمیمی‪ :‬افرادي که شدیداً یکدیگر را دوست دارند و(‪2‬‬

‫وابستگیهاي عشقی و عاطفی به یکدیگر دارند‪ ،‬پس از افراد هم‬

‫‪:‬خون‪ ،‬بیشترین ارتباط و تأثیر تله پاتیکی را با یکدیگر دارند‪ .‬مثل‬

‫‪.‬زن و شوهر‪ 2 ،‬دوست دختر‪ ،‬دوست دختر و پسر‬

‫‪www.takbook.com‬‬
‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬
‫‪١٤‬‬

‫دوستان سطحی‪ :‬گروه سوم افرادي هستند که بصورت(‪3‬‬

‫سطحی و نه عمیق آنها را می شناسیم و دوستی مختصري با آنان‬

‫‪.‬داریم‪ .‬تأثیرگذاري بر این افراد کمی سخت است‬

‫افرادي که فقط آنان را دیده ایم‪ :‬گروه چهارم اشخاصی هستند(‪4‬‬

‫که فقط آنان را دیده ایم که تله پاتی و تأثیرگذاري بر آنان دشوار‬

‫‪.‬است‬

‫افرادي که اصوالً ندیده ایم‪ :‬گروه پنجم شامل افرادي می(‪5‬‬

‫شوند که اصوالً آنها را ندیده ایم و نه می شناسیم و باید فقط از‬


‫‪،‬طریق مشخصات{ شناسنامه{ اي (اسم‪ ،‬فامیل‪ ،‬شماره شناسنامه‬
‫سال تولد و‪ )...‬یا از طریق عکس‪ ،‬روي او تأثیر بگذاریم که‬

‫‪.‬تأثیرگذاري بر روي آنان بسیار سخت و دشوار است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬

‫‪| P a g e ١٥‬‬

‫‪:‬اصول تله پاتی‬

‫تله پاتی بندرت در شرایط ارادي و تمرینات‪ ،‬بین گیرنده و(‪1‬‬

‫فرستنده اجرا می شود (مگر بین افراد مدیوم) و معموالً بر اثر‬

‫‪.‬تصادف یا اجبار‪ ،‬بصورت غیر ارادي بروز می کند‬


‫جوانان و اصوالً بچه ها بهتر می توانند تله پاتی کنند‪ ،‬به(‪2‬‬

‫نحوي که بدون آنکه خود بدانند‪ ،‬تله پاتی اغلب بین آنان اجرا می‬
‫شود تا افراد پیر‪ .‬البته اشخاص پیر نیز می توانند این توانایی را در‬

‫‪.‬خود تقویت کنند‬

‫موجودات زنده یعنی‪ :‬انسانها‪ ،‬گیاهان و جانوران توسط یک(‪3‬‬

‫میدان انرژي الکترومغناطیسی احاطه شده اند که به آن هاله می‬

‫‪.‬گویند‪ .‬میدان انرژي مذکور شبیه میدان انرژي اطراف آهن رباست‬

‫تنها فرق آن در این می باشد که حوزه هاي انرژي موجودات زنده‬


‫فلزات را جذب نمیکنند‪ ،‬بلکه امواج الکترونیکی دیگر موجودات‬
‫زنده را جذب می نمایند‪ .‬افکار و تصاویر ذهنی انسان و دیگر‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫تله پاتی ‪،‬تأثیر از راه دورو دستگاه ماورائی تله پاتی‬


‫‪١٦‬‬
‫جانداران در واقع امواج و فرکانسهاي الکترونیکی محسوب می‬

‫‪.‬شوند که توسط هاله ارسال و دریافت می شود‬

‫هر قدر بین فرستنده و گ(‪4‬‬

‫‪Rcbskrb.fjmdxlkbgf,dsknsfne.dnf,wbsdknf.bs,rn.n.escr.ds‬‬

‫کیتارو ‪0‬‬

‫کیتارو‬

‫‪KITARO‬‬

‫گفت و گویی فلسفی در باب موسیقی‬

‫قیصر خسروان‬
‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪1‬‬
‫پیش کش به آن سوفستایی ُگستتا کته فیوستوفان‬
‫بدنامش کردند اما او همانند کرگدن حضرت بودا در‬

‫‪.‬راستی راهش را پیمود‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪kgugbnsdtyfguvbinm,.fcgv hbjknm‬کیتارو ‪2‬‬

‫خسرو را دیدم سر در خود فرو برده از نیتایش گتاهخ ختداو موزیتر بتدر‬
‫می آمد‪ .‬به ستوو او رفتتو و دنتد گتام مانتده بت ه او گفتتو دته دیت و‬
‫خداوندگار رمه را این دنین اندیشناک کرده است؟‬
‫خسرو که آشکار بود در تالش است تا از درون خکیتارو ‪0‬‬

‫کیتارو‬

‫‪KITARO‬‬

‫گفت و گویی فلسفی در باب موسیقی‬

‫قیصر خسروان‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪1‬‬
‫پیش کش به آن سوفستایی ُگستتا کته فیوستوفان‬
‫بدنامش کردند اما او همانند کرگدن حضرت بودا در‬

‫‪.‬راستی راهش را پیمود‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪2‬‬
‫خسرو را دیدم سر در خود فرو برده از نیتایش گتاهخ ختداو موزیتر بتدر‬
‫می آمد‪ .‬به ستوو او رفتتو و دنتد گتام مانتده بت ه او گفتتو دته دیت و‬
‫خداوندگار رمه را این دنین اندیشناک کرده است؟‬
‫خسرو که آشکار بود در تالش است تا از درون خود برون شود پس از این‬
‫که با من دست داد و به هو درود گفتیو با اندکی سردرگمی دستش را به‬
‫سوو نیایش گاه دراز کرد و گفت سال هاست که دیرنشتین ایتن ختدا و‬
‫دشو بادامی هستو اما امروز پتس از نیتایش بته دیت و بستیار شت فت‬

‫‪.‬برخوردم‬

‫گفتو آن دیست؟‬
‫خسرو گفت بر دیوار نیایش گاهخ " کیتارو " حر شده است " موزیتر را‬

‫‪.‬بشناس تا بشناسی "‪ .‬این خدایی ش فت است‬

‫گفتو این پند همیشه بر دیوار این نیایش گاه بوده است‪ .‬ده گونته استت‬
‫که تو اکنون آن را یافته یی؟ براو من ش فت است که تو ده گونه با این‬
‫دشمان تی بین و این خرد جست و جو گر اکنون این پند را دیده یی؟‬
‫خسرو گفت هر ده هست این پنتد هتو دتون گترز گرانتی کته نتا وس‬
‫نیایش گاه را به صدا در می آورد درون مرا کوبید و به صدا درآورد‪ .‬پس از‬
‫مکثی اف ود آیا به راستی ما براو شناخت نیازمند شناخت{ موزیر هستیو؟‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪3‬‬
‫گفتو این پرسشی ست که تو ختود بایتد پاستن آن را بتدهی ‪ .‬دتون کته‬
‫دنته و من از این بابت تهی ست و خوش حال خواهو شتد از اناتان تتو‬

‫‪.‬توشه یی برگیرم‬

‫خسرو گفت اکنون که اناان خود من هو از ایتن توشته تهتی ستت ‪ .‬امتا‬
‫ایرادو نیست‪ .‬بیا تا آزادو کاوترو را نذر خداو موزیر کنیو و جتاده و‬
‫این دشت فرا را در پیش ب یریو شاید خداو ب رگ به پاس آزادو و بته‬
‫پاس این پسرش که ختداو موزیتر استت در زوزه و بتادو و یتا آواو‬
‫س ی و یا دهچهه و پرنده یی و یا تارهاو ُزلف پریشان تو که موزیتر‬

‫‪.‬آرامش می نوازند ما را آموخت‬

‫گفتو نیر گفتی‪ .‬زمان بوندو ست که با هو تنها ناوده ایو و گتام در راه‬

‫‪.‬ن ذاشته ایو و جاده یی را گ نکرده ایو‬

‫گام در راه گذاشتیو‪ .‬پس از خاموشی یی بوند خسرو گریاان داک کترد و‬
‫از خود برون آمد و گفت پرسش پیشین به دار است هنوز‪ .‬آیا به راستی ما‬
‫براو شناخت نیازمند شناخت موزیر هستتیو؟ بتدون شتر ایتن دنتین‬
‫است‪ .‬خدا که دروغ نمی گوید‪ .‬اما باید بکاویو تا ُکنه و ذات این سخن بر‬
‫ما ُر بنماید‪ .‬خدا همانند خوابی بته متا اشتارتی کترده استت و دریافتت‬
‫دیستی آن بر ماست‪ .‬اف ون بر آزادو کاوترو دن ی ده زهی نذر این خدا‬

‫‪.‬می کنو اگر امروز این راز را بر ما ب شاید‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪4‬‬

‫‪.‬گفتو پس بکاویو تا بیابیو‬

‫خسرو گفت پس ب ذار این دنین آغاز کنیو‪ .‬آیتا متا بتراو شتناخت هتر‬
‫دی و نیازمند شناخت{ موزیر هستیو؟ شاید هو بهتتر باشتد ایتن دنتین‬
‫ب ویو آیا ما براو شناخت دیستی هر دی به شناخت موزیر نیازمندیو؟‬

‫‪.‬گفتو این خدا که این دنین می گوید‬

‫خسرو گفت فراموش نکن همین دند گام پیش گفتیو که این خدا سخنی‬

‫‪.‬سربسته گفته و به اشارتی پندو داده است‬

‫‪.‬گفتو درست است‬

‫خسرو گفت آیا منظور خداو موزیر این بوده که کسی کته متی خواهتد‬
‫تولید اندیشه کند و بفوسفد و شعر باافد و غیره باید دست اه ها و پرده ها و‬
‫میان پرده ها و زیر و بو ها و دها نکته و نازک دی ر را درباره و موزیر‬
‫دریابد؟‬
‫گفتو شناخت موزیر نیازمند شناخت همته و ایتن دی هاستت کته نت ام‬

‫‪.‬بردو‪ .‬االته بسیارو دی هاو دی ر هو هست‬

‫خسرو گفت از آن جایی که اساسن شناخت{ دانش استت پتس هنتر هتو‬

‫‪.‬دانش است‬

‫‪.‬گفتو‪ .‬آرو‪ .‬این دنین است که گفتی‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪5‬‬
‫خسرو گفت پس بر اساس سخن این خدا ما بتراو شتناخت یتر دانتش‬
‫همانند فوسفه و فی یر نیازمند شتناخت دانشت ی دی تر بته نتام موزیتر‬
‫هستیو‪ .‬این دنین است؟‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬این دنین است‬

‫خسرو گفت آیا باید در کنار دانش هاو سخت و پیچیده یی دون فوسفه و‬
‫فی یر به فراگیرو دانش موزیر پرداخت که سختی ها و پیچیدگی هاو‬
‫خود را دارد؟ این که بسیار سخت می نماید‪ .‬آیا تمتامی سوف یستت هتاو‬
‫ب رگ و دانشمندانی که به تارین سمت و سویی داده اند و رُخسار تمدن را‬
‫بالنده ساخته اند هم ی موزیر دان بوده اند؟‬
‫گفتو من دی ر در این باره سخنی ندارم‪ .‬تنها تو را با گام زدن در این راه‬

‫‪.‬هو راهی خواهو کرد‬

‫‪ .‬خسرو گفت در هر راهی یر هو راه باعث دل رمی و کوشش می شتود‬

‫به ویژه آن هو راه نازک خویی دون تو باشد‪ .‬اما ب تذار از جتانای دی تر‬
‫دیوار ستار این راز را با پُتر گران پرسش بکوبیو شاید در برابتر متا فترو‬

‫‪.‬ری د‬

‫گفتو نمی دانو که ده در سر دارو و دته مت ی ختواهی ب تویی ‪ .‬ولتی از‬

‫‪.‬جست و جویت سرخوشو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪6‬‬
‫خسرو گفت شناخت{ دست اه هاو موزیر و پرده ها و زیر و بو ها و حتتا‬
‫شناخت آالت و ادوات موزیر براو شناخت موضوعات فوسفه و فی یر و‬
‫دی ر دانش ها ده سودو به ما خواهند رسانید؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت من هو نمی دانو‪ .‬آیتا شتناخت د نت و فوتوت متا را بتراو‬


‫فوسفیدن و فی یر ورزو یارو می رسانند؟ اگر ما جنس یر دن خوب‬
‫را بشناسیو و بتوانیو جنس یر فووت خوب را بشناسیو در شناخت فوسفه‬
‫و فی یر و دی ر دانش ها توانا خواهیو شد؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت اگر ما پرده ها و میان پرده هاو دن و زیر و بو هاو فووت‬
‫را بدانیو و در نواختن آن ها توانا باشیو براو یادگیرو دانتش و بته ویتژه‬
‫براو فراگیرو فوسفه و فی یر مهیا خواهیو بود؟‬
‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت وجود نمی دانو تو باعث می شود که من بدانو‪ .‬م ر فوسفه و‬
‫فی یر از جنس هنر و به ویژه از جنس موزیتر هستتند کته شتناخت و‬
‫فراگیرو آن ها نیازمند موزیر باشد؟‬
‫گفتو فراموش نکن که تو خود گفتی هنر دانش است‪ .‬موزیر هتو هنتر‬

‫‪.‬است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪7‬‬
‫خسرو گفت این سخن تو درستت استت ‪ .‬امتا موزیتر دانشتی ستت کته‬

‫‪ .‬نمی توان میان اج اء آن و اجت اء فی یتر و فوستفه راببته بر ترار کترد‬

‫منظورم این است که م ر فی یر و یا فوستفه هماننتد موزیتر و آالت و‬


‫ادوات موزیر داراو پرده و میان پرده و زیر و بو هستند؟‬
‫گفتو بهتر نیست بر پیکر دانتش و بته ویتژه بتر پیکتر فوستفه و فی یتر‬
‫جامه و هنر بپوشانیو تا که شاید بدین گونه راهی براو رهایی بیابیو؟‬
‫خسرو گفت فراموش نکنیو که دانش نی هنر است‪ .‬به ویژه اگر فوستفه و‬
‫فی یر جامه و هنر از تن بدرآورند هر دنتد هستته و زر داشتته باشتند‬
‫وجودشان رنج خواهد بتود و دردو از انستان و جامعته و انستان درمتان‬
‫نخواهند کرد‪ .‬پند این خدا گوهرش را درون خود نهفته دارد اما نه دنتان‬
‫که می نماید‪ .‬هر ده می ن رم نمی توانو راببه یی آشکار میان پرده هاو‬
‫دن و استدالل هاو فوسفه و زیر و بتو هتاو فوتوت بتا فرمتول هتاو‬
‫فی یر بیابو‪ .‬اگر تو این راببه و آشکار را می بینی به من هو ب و؟‬

‫‪.‬گفتو من هو راببه یی آشکار نمی بینو‬

‫خسرو گفت آیا تمامی راببه ها آشکار است؟‬

‫‪.‬گفتو این دنین باید باشد‪ .‬واال دی ر راببه یی در کار نخواهد بود‬

‫خسرو گفت م ر راببه و ما با آفریدگار هستی یتر راببته و آشتکار و‬


‫موموس است؟‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪8‬‬

‫‪.‬گفتو نه‪ .‬این دنین نیست‬

‫خسرو گفت اما اگر ما به جد خواستار خدا باشیو و هر اندازه درون خود را‬
‫از خواستارو مادیات بکاهیو و تهی کنیو او بر راببه و خود با ما خواهتد‬

‫‪.‬اف ود‬

‫گفتو در پاسن ماتریالیست ها ده خواهی گفت که اساستن وجتود ختدا را‬


‫نمی پذیرند؟‬
‫خسرو گفت نخست این که من خود به وجود خدا و راببه و با او بتاور و‬
‫ایمان دارم‪ .‬دوم این که ماتریالیست ها می گویند هتر آن دته را بتواننتد‬
‫باینند و دن ب نند می پذیرند و باور دارند‪ .‬م ر عشق و خرد براو آن ها‬
‫آشکار و موموس است؟‬

‫‪.‬گفتو نه‬

‫خسرو گفت اما این هر دو را می پذیرند و باور دارند‪ .‬ولی ب ذار اکنتون از‬
‫موضوع اثاات وجود خدا ب ذریو و بته بثتث خودمتا ن برگتردیو و بتراو‬
‫دریافت{ دیستی پند ختداو موزیتر بکوشتیو ‪ .‬بثتث اثاتات وجتود ختدا‬
‫سخت ترین و فنی ترین بثث فوسفه است و زمانی دی ر و مکانی دی تر‬

‫‪.‬به آن خواهیو پرداخت‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬اکنون اولویت ما دریافت دیستی سخن خداو موزیر است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪9‬‬
‫خسرو گفت این دنین است عشق ما به انسانی‪ .‬انسانی که ما عاشق اش‬
‫هستیو هر دند دستی به زلفش و بوسه یی به گونه اش نرود و دیدار ما از‬
‫دور باشد حضور وجودش باعث آرامی دل می گردد و ناود حضورش باعث‬

‫‪.‬آشوب دل‬

‫‪.‬گفتو این گونه است که گفتی‬

‫‪.‬خسرو گفت پس برخی از راببه ها آشکار و موموس نیست‬

‫‪.‬گفتو این گونه است‬

‫خسرو گفت پس راببه و موزیر با دانش نی این دنین است‪ .‬راببته و‬


‫پرده هاو دن با استتدالل هتاو فوستفه و زیتر و بتو هتاو فوتوت بتا‬

‫‪.‬فرمول هاو فی یر یر راببه و پنهان و ناموموس است‬

‫‪.‬گفتو باید این گونه باشد‬

‫خسرو گفت پس اگر راببه و موزیر با دانش یتر راببته و آشتکار و‬


‫موموس نیست نیازو هو نخواهد بود تا یر دوست دار فوستفه شتناختی‬
‫فنی و اساسی نسات به موزیر داشته باشد‪ .‬دون دریافتیو شناخت{ فنی و‬

‫‪.‬اساسی موزیر کمکی به شناخت فوسفه نمی کند‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬این را هو دریافتیو‬

‫خسرو گفت پس منظور خداو موزیر این نیست که هتر کتس بخواهتد‬

‫‪.‬دانشی را فراگیرد باید موزیر را هو فراگیرد‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪10‬‬

‫‪.‬گفتو این دنین می نماید‬

‫خسرو گفت پس منظور خداو موزیر دیست؟ او ما را به شناخت{ موزیر‬


‫دعوت کرده و هو دنین شتناخت فنتی و اصتولی موزیتر را هتو از متا‬

‫‪.‬خواستار نیست‪ .‬این سخن در ظاهر جمع دو متضاد است که مثال است‬

‫پس منظور خداو موزیر دیست؟‬


‫گفتو دریافت دیستایی آن با توست‪ .‬من که پیش تر اعالم داشتو تنها در‬
‫این راه پیمایی با تو هو راه خواهو بود‪ .‬االته اگر این دیستایی را دریافتی‬
‫و ما را از این سرگشت ی رهاندو من هو یکی از نتذرهاو تت و را بته جتا‬

‫‪.‬خواهو آورد و کاوترو را به پاس این رهایی رها خواهو کرد‬

‫خسرو گفت هو راهی توست که ما را به سوو هدف رهنمون است و رنج‬

‫‪.‬راه را آسان می کند‬

‫خسرو پس از این سخن اندکی مکث کترد و ستپس افت ود متا دو گونته‬
‫شناخت{ داریو‪ .‬یر گونه و شناخت{ فنی ست و صاحب شتناخت صتاحب‬
‫فن می شود و صاحب فن به صورت ج ء به ج ء و اصولی آن فن را فترا‬
‫می گیرد و این شخص استاد آن فن است‪ .‬مانند استاد معمتارو و استتاد‬
‫موزیر و استاد فوسفه‪ .‬ولی شناختی دی ر داریتو کته فنتی نیستت بوکته‬
‫شناخت{ عام است‪ .‬شناخت{ عام شناختی ست که به صورت کوی ست و نه‬
‫به صورت فنی و اصولی است‪ .‬مانند شناخت انسان از خوراک‪ .‬دست کتو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪11‬‬
‫نیمی از انسان ها شناختی نسات به آش پ و و پُختن خوراک ندارند‪ .‬ولی‬
‫همه داراو این شناخت و توانایی هستند تا خوراک خوب و خوش مت ه را‬
‫از خوراک بد و بدم ه تمی دهند و جدا ستازند ‪ .‬شتناخت نتوع دوم را بایتد‬

‫شتناخت جداستازو " نتام ن هتاد ‪ .‬بتر همتین استاس و بتر استاس رونتد"‬

‫استدالل هایی که داشتیو خداو موزیر هو از ما خواسته تتا نستات بته‬


‫موزیر داراو شناخت{ جدا سازو باشیو و موزیر خوب را از موزیر بتد‬

‫‪.‬تمی دهیو و برگ ینیو‬

‫گفتو نیر استدالل کردو و ما را در این راه پیش بتردو ‪ .‬امتا بایتد ایتن‬
‫مهو را هو در نظر داشت که ما براو شناخت جداسازو بته یتر حتدا‬

‫‪.‬شناخت{ و شناخت اندک نسات به موزیر نیازمندیو‬

‫خسرو گفت همین گونه کته مثتال ختوراک را آوردم هتر دنتد متا داراو‬
‫شناخت{ فنی و اصولی نسات به موزیر نیستتیو ولتی متی تتوانیو داراو‬
‫شناخت کوی شویو تتا موزیتر فتاخر و فرهیختته را از موزیتر بتازارو‬

‫‪.‬بازشناسیو‬

‫گفتو این دنین است‪ .‬اما براو جداسازو بته معیتارو نیتاز داریتو ‪ .‬پتس‬
‫ساختار و ویژگی هاو این دو موزیر را بیتان دار تتا بتدین گونته داراو‬

‫‪.‬حدا معیارو براو جداسازو باشیو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪12‬‬

‫‪ .‬خسرو گفت باید خود را از ساختار برهانیو و خود را درگیر ساختار نکنتیو‬

‫آن ده مهو است کیفیت و مثتواست‪ .‬معیار ستادگی ستت ‪ .‬معیتار ختوب‬
‫سادگی ست‪ .‬به ویژه در کویت زندگی باید معیار سادگی باشد تتا زنتدگی‬
‫خوب شک گیرد‪ .‬همین که ما درگیر ساختارها شدیو و ساختار ساختمان‬
‫و ساختار جامه و ستاختار ختوراک و ستاختار روابتت اجتمتاعی و ستاختار‬
‫طاقه هاو اجتماعی و دی ر ساختارها براو ما مهو و در اولویت شتدند و‬
‫تالش داشتیو یر به یر این ساختارها را رعایت کنیو و به کتار بانتدیو‬
‫خودخ زندگی از میان بر می خی د و تنها دیت و کته بتر جتاو آن خواهتد‬
‫نشست زنده بودن است‪ .‬بسیار استت کته یتر دیت بتد را ختوب بت ک‬
‫می کنند‪ .‬هو دنین بسیارند انسان هاو بدکردارو کته ستیمایی آراستته‬
‫دارند‪ .‬درخت خوب را باید از میوه و آن شتناخت{ و درختت بتد را هتو از‬
‫میوه و آن‪ .‬موزیر فرهیخته به انسان شادو می بخشد و در یر رونتد‬
‫تصاعدو بی پایان شادو انسان را اوج می بخشد‪ .‬همانند همین موزیکی‬
‫ِ‬
‫که کیتارو از سرزمین ب رگ براو انسان ها بته ارم ت ان آورده استت ‪ .‬واال‬
‫جهان ما این همه عس مرغوب و شراب ناب ندارد‪ .‬ولی موزیر بتازارو‬
‫یا این که درون انسان را پُر آشوب و رفتار او را ولن ار می کند و یتا ایتن‬
‫که انسان را غو گین و افسرده متی ستازد ‪ .‬دته بستیارند موزیتر هتاو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪13‬‬
‫غو گینی که جامه و فاخر بر تن آن ها متی پوشتانند و بته ختورد خترد‬

‫ساز ناساز انسان ها را می سوزانند‬


‫‪.‬انسان ها می دهند و با این ِ‬
‫گفتو بسیار نیر سخن راندو‪ .‬با این سخن زیاا و فاخر باید همین اکنون‬
‫سکه یی را از کیسه به درآورم و به جیب ب ذارم براو خریدن کاتوترو و‬

‫‪.‬رهایی آن‬

‫خسرو گفت این دنین کن که گفتی‪ .‬اما تنها به خت اطر ستخن متن ایتن‬
‫دنین نکن‪ .‬بوکه پیوسته براو آزادو بکوش‪ .‬ده براو آزادو انسان و ده‬
‫براو آزادو کاوترو‪ .‬کسی که نفس آزادو معیار او باشتد آزادو را بتراو‬

‫‪.‬هر جاندارو خواستار است و پیوسته براو آزادو می کوشد‬

‫گفتو بیش و کو این دنین بوده ام‪ .‬اما از اکنون دنان متی کتنو کته تت و‬

‫‪.‬گفتی‬

‫خسرو گفت آفرین بر تو باد‪ .‬اما ب ذار به سخن خداو موزیتر برگتردیو‬
‫که اساس راه پیمایی ما شده است‪ .‬این خدا به ما انسان ها دنین پند داده‬
‫است که "موزیر را بشناس تا بشناسی" ‪ .‬ما هو بر اساس پند این ختدا‬
‫دریافتیو زمانی که میان موزیر ها تمی ائ شدیو و موزیر خوب را از‬
‫موزیر بد باز شناختیو و پیوسته با موزیتر ختوب در ارتاتا و دم ختور‬

‫‪.‬بودیو داراو توانایی شناخت خواهیو شد‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪14‬‬
‫گفتو ده خوب خوشه ها را دسته کردو‪ .‬امتا ایتن نتوع از راببته را دته‬
‫می نامی؟‬
‫خسرو گفت باید این گونه از راببه را " تاثیر گذارو " نامید‪ .‬در راستتاو‬
‫سخن خداو موزیر این را هو اف وده کنو که اهداف ب رگ دست یافتنی‬
‫‪.‬نیستند م ر این که انسان پیوسته با موزیر خوب دم خور باشد‬

‫گفتو پس با این سخن باید دن ده زهی را به خداو موزیر پیش کش‬

‫‪.‬کنی‬

‫خسرو گفت آرو‪ .‬باید این دنین کنو و هو دنین خود هو آزادو کاوترو‬

‫‪.‬را پیش کش کنو به خدا‬

‫دوست من این بود خوشه هایی که در پیاده روو آن روز من و خسترو از‬

‫‪.‬گندم زار جاده درو کردیو‬

‫وقتی عبارت فلسفه و فلسفه ورزي را می شنویم‪ ،‬فکرها و مسائل‪www.takbook.co‬‬

‫مختلف اجتماعی یا درونی و در بعضی موارد امور ماورایی به ذهن‬


‫ما خطور می کند‪ .‬فلسفه‪ ،‬تمام این سیر تاریخی را طی کرده و فراز و‬
‫فرودهایی داشته است‪ .‬از گفتارهاي فیلسوفان درباره ماورا و مسائل‬
‫درونی و حاالتی که بر آن ها گذشته تا روایتی از تجربه هاي معنوي‬
‫ایشان است‪ .‬تا اینکه سرانجام در گذر زمان به برجسته شدن نکته اي‬
‫مهم به نام کاربردي کردن و عملی کردن فلسفه و توجه به کارایی‬
‫این علم در حوزه هاي مختلف زندگی عموم مردم رسیده اند‪ .‬مانند‬
‫کاري که جان دیوي در آموزش و پرورش پی گرفت و فلسفه تعلیم‬
‫و تربیت را از اساس تغییر داد یا ویلیام کلیفورد که روش اندیشه و‬
‫اخالقی کردن فرآیند کسب باورها را ارائه کرد‪ ،‬نمونه اي از این‬

‫‪.‬کاربرد گرایی است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١٠‬‬
‫ارتباط علم ریاضی و فلسفه ورزي قدمت زیادي دارد اما به مرور‬
‫فلسفه با علوم تجربی هم آشتی کرد و هر چه گذشت از رویه‬
‫آمد و لباس عمل نگري و کارآمدي و بده بستان با سایر علوم را به پوشیدن لباس هاي ضمخت تخصصی بودن و نامانوس بودن بیرون‬
‫تن کرد‪ .‬در رویکرد جدید خود را تافته جدا بافته ندانست‪ ،‬آن گاه‬
‫موفق شد تا بدنه علم فلسفه را با دانشمندانی از علوم طبیعی و‬
‫ریاضی و تجربی غنی تر کند‪ .‬چه بسیار فیلسوفان معاصري که با‬
‫توجه همزمان به فلسفه و اخالق و نیز تامل در علوم دیگر مانند‬
‫زیست شناسی‪ ،‬پژشکی و علوم ژنتیک‪ ،‬پیشرفتی متفاوت تر را براي‬
‫ساحت علمی و زندگی بشر به وجود آوردند‪ .‬آشنایی با فالسفه و‬
‫روش هاي عقل ورزي آنها براي فرهیختگان جامعه{ ما امري ضروري‬
‫و الزمه پیشرفت و توسعه می باشد‪ .‬اگر می خواهیم از مشکالت‬
‫فردي که اجتماع ما را آزار می دهد مانند تنبلی ‪ ،‬بلند پروازي ‪ ،‬توهم‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١١‬‬
‫‪،‬توطئه و خود بزرگ بینی یا خود فریبی دور شویم و با واقع گرایی‬
‫زمینه هاي عقل گرایی و اندیشه ورزي را در بدنه اجتماع رشد دهیم‬
‫باید از جنبه داخلی (اجتماعی) و درونی (فردي) هم بتوانیم طعم یک‬
‫زندگی عادالنه و اخالقی را همراه با دیگرخواهی به بار بنشانیم تا‬

‫‪.‬کشورمان را به جایگاه واقعی خود برسانیم‬

‫این مطلب در خاطرمان باشد که غرب هم قبل از این که جهش‬


‫علمی گسترده کند همین کار را با ما کرده بود و با استفاده از منابع‬

‫‪.‬ایرانی اسالمی ما و پرداخت آن سنگ بناي پیشرفت خود را بنا نهاد‬

‫در این مسیر عدم توجه پادشاهان و حاکمان به علم اندوزي و فلسفه‬
‫ورزي و همچنین استعمار شدن توسط کشورهاي غربی باعث عقب‬
‫ماندگی ما در سده هاي اخیر شد‪ .‬وظیفه ما اینک این است تا با‬
‫مطالعه و علم اندوزي‪ ،‬توجه به اخالق فردي و اجتماعی و ترجمه‬

‫ود برون شود پس از این‪m‬آثار قابل توجهی که در جامعه{ جهانی و‬

‫که با من دست داد و به هو درود گفتیو با اندکی سردرگمی دستش را به‬


‫سوو نیایش گاه دراز کرد و گفت سال هاست که دیرنشتین ایتن ختدا و‬
‫دشو بادامی هستو اما امروز پتس از نیتایش بته دیت و بستیار شت فت‬

‫‪.‬برخوردم‬

‫گفتو آن دیست؟‬
‫خسرو گفت بر دیوار نیایش گاهخ " کیتارو " حر شده است " موزیتر را‬

‫‪.‬بشناس تا بشناسی "‪ .‬این خدایی ش فت است‬

‫گفتو این پند همیشه بر دیوار این نیایش گاه بوده است‪ .‬ده گونته استت‬
‫که تو اکنون آن را یافته یی؟ براو من ش فت است که تو ده گونه با این‬
‫دشمان تی بین و این خرد جست و جو گر اکنون این پند را دیده یی؟‬
‫خسرو گفت هر ده هست این پنتد هتو دتون گترز گرانتی کته نتا وس‬
‫نیایش گاه را به صدا در می آورد درون مرا کوبید و به صدا درآورد‪ .‬پس از‬
‫مکثی اف ود آیا به راستی ما براو شناخت نیازمند شناخت{ موزیر هستیو؟‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪3‬‬
‫گفتو این پرسشی ست که تو ختود بایتد پاستن آن را بتدهی ‪ .‬دتون کته‬
‫دنته و من از این بابت تهی ست و خوش حال خواهو شتد از اناتان تتو‬

‫‪.‬توشه یی برگیرم‬

‫خسرو گفت اکنون که اناان خود من هو از ایتن توشته تهتی ستت ‪ .‬امتا‬
‫ایرادو نیست‪ .‬بیا تا آزادو کاوترو را نذر خداو موزیر کنیو و جتاده و‬
‫این دشت فرا را در پیش ب یریو شاید خداو ب رگ به پاس آزادو و بته‬
‫پاس این پسرش که ختداو موزیتر استت در زوزه و بتادو و یتا آواو‬
‫س ی و یا دهچهه و پرنده یی و یا تارهاو ُزلف پریشان تو که موزیتر‬

‫‪.‬آرامش می نوازند ما را آموخت‬

‫گفتو نیر گفتی‪ .‬زمان بوندو ست که با هو تنها ناوده ایو و گتام در راه‬

‫‪.‬ن ذاشته ایو و جاده یی را گ نکرده ایو‬

‫گام در راه گذاشتیو‪ .‬پس از خاموشی یی بوند خسرو گریاان داک کترد و‬
‫از خود برون آمد و گفت پرسش پیشین به دار است هنوز‪ .‬آیا به راستی ما‬
‫براو شناخت نیازمند شناخت{ موزیر هستتیو؟ بوقتی عبارت فلسفه و فلسفه ورزي را می شنویم‪ ،‬فکرها و مسائل‬
‫مختلف اجتماعی یا درونی و در بعضی موارد امور ماورایی به ذهن‬
‫ما خطور می کند‪ .‬فلسفه‪ ،‬تمام این سیر تاریخی را طی کرده و فراز و‬
‫فرودهایی داشته است‪ .‬از گفتارهاي فیلسوفان درباره ماورا و مسائل‬
‫درونی و حاالتی که بر آن ها گذشته تا روایتی از تجربه هاي معنوي‬
‫ایشان است‪ .‬تا اینکه سرانجام در گذر زمان به برجسته شدن نکته اي‬
‫مهم به نام کاربردي کردن و عملی کردن فلسفه و توجه به کارایی‬
‫این علم در حوزه هاي مختلف زندگی عموم مردم رسیده اند‪ .‬مانند‬
‫کاري که جان دیوي در آموزش و پرورش پی گرفت و فلسفه تعلیم‬
‫و تربیت را از اساس تغییر داد یا ویلیام کلیفورد که روش اندیشه و‬
‫اخالقی کردن فرآیند کسب باورها را ارائه کرد‪ ،‬نمونه اي از این‬

‫‪.‬کاربرد گرایی است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١٠‬‬
‫ارتباط علم ریاضی و فلسفه ورزي قدمت زیادي دارد اما به مرور‬
‫فلسفه با علوم تجربی هم آشتی کرد و هر چه گذشت از رویه‬
‫آمد و لباس عمل نگري و کارآمدي و بده بستان با سایر علوم را به پوشیدن لباس هاي ضمخت تخصصی بودن و نامانوس بودن بیرون‬
‫تن کرد‪ .‬در رویکرد جدید خود را تافته جدا بافته ندانست‪ ،‬آن گاه‬
‫موفق شد تا بدنه علم فلسفه را با دانشمندانی از علوم طبیعی و‬
‫ریاضی و تجربی غنی تر کند‪ .‬چه بسیار فیلسوفان معاصري که با‬
‫توجه همزمان به فلسفه و اخالق و نیز تامل در علوم دیگر مانند‬
‫زیست شناسی‪ ،‬پژشکی و علوم ژنتیک‪ ،‬پیشرفتی متفاوت تر را براي‬
‫ساحت علمی و زندگی بشر به وجود آوردند‪ .‬آشنایی با فالسفه و‬
‫روش هاي عقل ورزي آنها براي فرهیختگان جامعه{ ما امري ضروري‬
‫و الزمه پیشرفت و توسعه می باشد‪ .‬اگر می خواهیم از مشکالت‬
‫فردي که اجتماع ما را آزار می دهد مانند تنبلی ‪ ،‬بلند پروازي ‪ ،‬توهم‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫‪١١‬‬
‫‪،‬توطئه و خود بزرگ بینی یا خود فریبی دور شویم و با واقع گرایی‬
‫زمینه هاي عقل گرایی و اندیشه ورزي را در بدنه اجتماع رشد دهیم‬
‫باید از جنبه داخلی (اجتماعی) و درونی (فردي) هم بتوانیم طعم یک‬
‫زندگی عادالنه و اخالقی را همراه با دیگرخواهی به بار بنشانیم تا‬

‫‪.‬کشورمان را به جایگاه واقعی خود برسانیم‬

‫این مطلب در خاطرمان باشد که غرب هم قبل از این که جهش‬


‫علمی گسترده کند همین کار را با ما کرده بود و با استفاده از منابع‬

‫‪.‬ایرانی اسالمی ما و پرداخت آن سنگ بناي پیشرفت خود را بنا نهاد‬

‫در این مسیر عدم توجه پادشاهان و حاکمان به علم اندوزي و فلسفه‬
‫ورزي و همچنین استعمار شدن توسط کشورهاي غربی باعث عقب‬
‫ماندگی ما در سده هاي اخیر شد‪ .‬وظیفه ما اینک این است تا با‬
‫مطالعه و علم اندوزي‪ ،‬توجه به اخالق فردي و اجتماعی و ترجمه‬
‫آثار قابل توجهی که در جامعه جهانی وتدون شتر ایتن دنتین‬
‫است‪ .‬خدا که دروغ نمی گوید‪ .‬اما باید بکاویو تا ُکنه و ذات این سخن بر‬
‫ما ُر بنماید‪ .‬خدا همانند خوابی بته متا اشتارتی کترده استت و دریافتت‬
‫دیستی آن بر ماست‪ .‬اف ون بر آزادو کاوترو دن ی ده زهی نذر این خدا‬
‫‪.‬می کنو اگر امروز این راز را بر ما ب شاید‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪4‬‬

‫‪.‬گفتو پس بکاویو تا بیابیو‬

‫خسرو گفت پس ب ذار این دنین آغاز کنیو‪ .‬آیتا متا بتراو شتناخت هتر‬
‫دی و نیازمند شناخت{ موزیر هستیو؟ شاید هو بهتتر باشتد ایتن دنتین‬
‫ب ویو آیا ما براو شناخت دیستی هر دی به شناخت موزیر نیازمندیو؟‬

‫‪.‬گفتو این خدا که این دنین می گوید‬

‫خسرو گفت فراموش نکن همین دند گام پیش گفتیو که این خدا سخنی‬

‫‪.‬سربسته گفته و به اشارتی پندو داده است‬

‫‪.‬گفتو درست است‬

‫خسرو گفت آیا منظور خداو موزیر این بوده که کسی کته متی خواهتد‬
‫تولید اندیشه کند و بفوسفد و شعر باافد و غیره باید دست اه ها و پرده ها و‬
‫میان پرده ها و زیر و بو ها و دها نکته و نازک دی ر را درباره و موزیر‬
‫دریابد؟‬
‫گفتو شناخت موزیر نیازمند شناخت همته و ایتن دی هاستت کته نت ام‬

‫‪.‬بردو‪ .‬االته بسیارو دی هاو دی ر هو هست‬

‫خسرو گفت از آن جایی که اساسن شناخت{ دانش استت پتس هنتر هتو‬

‫‪.‬دانش است‬

‫‪.‬گفتو‪ .‬آرو‪ .‬این دنین است که گفتی‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪5‬‬
‫خسرو گفت پس بر اساس سخن این خدا ما بتراو شتناخت یتر دانتش‬
‫همانند فوسفه و فی یر نیازمند شتناخت دانشت ی دی تر بته نتام موزیتر‬
‫هستیو‪ .‬این دنین است؟‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬این دنین است‬

‫خسرو گفت آیا باید در کنار دانش هاو سخت و پیچیده یی دون فوسفه و‬
‫فی یر به فراگیرو دانش موزیر پرداخت که سختی ها و پیچیدگی هاو‬
‫خود را دارد؟ این که بسیار سخت می نماید‪ .‬آیا تمتامی سوف یستت هتاو‬
‫ب رگ و دانشمندانی که به تارین سمت و سویی داده اند و رُخسار تمدن را‬
‫بالنده ساخته اند هم ی موزیر دان بوده اند؟‬
‫گفتو من دی ر در این باره سخنی ندارم‪ .‬تنها تو را با گام زدن در این راه‬

‫‪.‬هو راهی خواهو کرد‬

‫‪ .‬خسرو گفت در هر راهی یر هو راه باعث دل رمی و کوشش می شتود‬

‫به ویژه آن هو راه نازک خویی دون تو باشد‪ .‬اما ب تذار از جتانای دی تر‬
‫دیوار ستار این راز را با پُتر گران پرسش بکوبیو شاید در برابتر متا فترو‬

‫‪.‬ری د‬

‫گفتو نمی دانو که ده در سر دارو و دته مت ی ختواهی ب تویی ‪ .‬ولتی از‬

‫‪.‬جست و جویت سرخوشو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪6‬‬
‫خسرو گفت شناخت{ دست اه هاو موزیر و پرده ها و زیر و بو ها و حتتا‬
‫شناخت آالت و ادوات موزیر براو شناخت موضوعات فوسفه و فی یر و‬
‫دی ر دانش ها ده سودو به ما خواهند رسانید؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت من هو نمی دانو‪ .‬آیتا شتناخت د نت و فوتوت متا را بتراو‬


‫فوسفیدن و فی یر ورزو یارو می رسانند؟ اگر ما جنس یر دن خوب‬
‫را بشناسیو و بتوانیو جنس یر فووت خوب را بشناسیو در شناخت فوسفه‬
‫و فی یر و دی ر دانش ها توانا خواهیو شد؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت اگر ما پرده ها و میان پرده هاو دن و زیر و بو هاو فووت‬
‫را بدانیو و در نواختن آن ها توانا باشیو براو یادگیرو دانتش و بته ویتژه‬
‫براو فراگیرو فوسفه و فی یر مهیا خواهیو بود؟‬

‫‪.‬گفتو نمی دانو‬

‫خسرو گفت وجود نمی دانو تو باعث می شود که من بدانو‪ .‬م ر فوسفه و‬
‫فی یر از جنس هنر و به ویژه از جنس موزیتر هستتند کته شتناخت و‬
‫فراگیرو آن ها نیازمند موزیر باشد؟‬
‫گفتو فراموش نکن که تو خود گفتی هنر دانش است‪ .‬موزیر هتو هنتر‬
‫‪.‬است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪7‬‬
‫خسرو گفت این سخن تو درستت استت ‪ .‬امتا موزیتر دانشتی ستت کته‬

‫‪ .‬نمی توان میان اج اء آن و اجت اء فی یتر و فوستفه راببته بر ترار کترد‬

‫منظورم این است که م ر فی یر و یا فوستفه هماننتد موزیتر و آالت و‬


‫ادوات موزیر داراو پرده و میان پرده و زیر و بو هستند؟‬
‫گفتو بهتر نیست بر پیکر دانتش و بته ویتژه بتر پیکتر فوستفه و فی یتر‬
‫جامه و هنر بپوشانیو تا که شاید بدین گونه راهی براو رهایی بیابیو؟‬
‫خسرو گفت فراموش نکنیو که دانش نی هنر است‪ .‬به ویژه اگر فوستفه و‬
‫فی یر جامه و هنر از تن بدرآورند هر دنتد هستته و زر داشتته باشتند‬
‫وجودشان رنج خواهد بتود و دردو از انستان و جامعته و انستان درمتان‬
‫نخواهند کرد‪ .‬پند این خدا گوهرش را درون خود نهفته دارد اما نه دنتان‬
‫که می نماید‪ .‬هر ده می ن رم نمی توانو راببه یی آشکار میان پرده هاو‬
‫دن و استدالل هاو فوسفه و زیر و بتو هتاو فوتوت بتا فرمتول هتاو‬
‫فی یر بیابو‪ .‬اگر تو این راببه و آشکار را می بینی به من هو ب و؟‬

‫‪.‬گفتو من هو راببه یی آشکار نمی بینو‬

‫خسرو گفت آیا تمامی راببه ها آشکار است؟‬

‫‪.‬گفتو این دنین باید باشد‪ .‬واال دی ر راببه یی در کار نخواهد بود‬

‫خسرو گفت م ر راببه و ما با آفریدگار هستی یتر راببته و آشتکار و‬


‫موموس است؟‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪8‬‬

‫‪.‬گفتو نه‪ .‬این دنین نیست‬

‫خسرو گفت اما اگر ما به جد خواستار خدا باشیو و هر اندازه درون خود را‬
‫از خواستارو مادیات بکاهیو و تهی کنیو او بر راببه و خود با ما خواهتد‬

‫‪.‬اف ود‬

‫گفتو در پاسن ماتریالیست ها ده خواهی گفت که اساستن وجتود ختدا را‬


‫نمی پذیرند؟‬
‫خسرو گفت نخست این که من خود به وجود خدا و راببه و با او بتاور و‬
‫ایمان دارم‪ .‬دوم این که ماتریالیست ها می گویند هتر آن دته را بتواننتد‬
‫باینند و دن ب نند می پذیرند و باور دارند‪ .‬م ر عشق و خرد براو آن ها‬
‫آشکار و موموس است؟‬

‫‪.‬گفتو نه‬

‫خسرو گفت اما این هر دو را می پذیرند و باور دارند‪ .‬ولی ب ذار اکنتون از‬
‫موضوع اثاات وجود خدا ب ذریو و بته بثتث خودمتا ن برگتردیو و بتراو‬
‫دریافت{ دیستی پند ختداو موزیتر بکوشتیو ‪ .‬بثتث اثاتات وجتود ختدا‬
‫سخت ترین و فنی ترین بثث فوسفه است و زمانی دی ر و مکانی دی تر‬

‫‪.‬به آن خواهیو پرداخت‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬اکنون اولویت ما دریافت دیستی سخن خداو موزیر است‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪9‬‬
‫خسرو گفت این دنین است عشق ما به انسانی‪ .‬انسانی که ما عاشق اش‬
‫هستیو هر دند دستی به زلفش و بوسه یی به گونه اش نرود و دیدار ما از‬
‫دور باشد حضور وجودش باعث آرامی دل می گردد و ناود حضورش باعث‬

‫‪.‬آشوب دل‬

‫‪.‬گفتو این گونه است که گفتی‬

‫‪.‬خسرو گفت پس برخی از راببه ها آشکار و موموس نیست‬

‫‪.‬گفتو این گونه است‬

‫خسرو گفت پس راببه و موزیر با دانش نی این دنین است‪ .‬راببته و‬


‫پرده هاو دن با استتدالل هتاو فوستفه و زیتر و بتو هتاو فوتوت بتا‬

‫‪.‬فرمول هاو فی یر یر راببه و پنهان و ناموموس است‬

‫‪.‬گفتو باید این گونه باشد‬

‫خسرو گفت پس اگر راببه و موزیر با دانش یتر راببته و آشتکار و‬


‫موموس نیست نیازو هو نخواهد بود تا یر دوست دار فوستفه شتناختی‬
‫فنی و اساسی نسات به موزیر داشته باشد‪ .‬دون دریافتیو شناخت{ فنی و‬

‫‪.‬اساسی موزیر کمکی به شناخت فوسفه نمی کند‬

‫‪.‬گفتو آرو‪ .‬این را هو دریافتیو‬

‫خسرو گفت پس منظور خداو موزیر این نیست که هتر کتس بخواهتد‬
‫‪.‬دانشی را فراگیرد باید موزیر را هو فراگیرد‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪10‬‬

‫‪.‬گفتو این دنین می نماید‬

‫خسرو گفت پس منظور خداو موزیر دیست؟ او ما را به شناخت{ موزیر‬


‫دعوت کرده و هو دنین شتناخت فنتی و اصتولی موزیتر را هتو از متا‬

‫‪.‬خواستار نیست‪ .‬این سخن در ظاهر جمع دو متضاد است که مثال است‬

‫پس منظور خداو موزیر دیست؟‬


‫گفتو دریافت دیستایی آن با توست‪ .‬من که پیش تر اعالم داشتو تنها در‬
‫این راه پیمایی با تو هو راه خواهو بود‪ .‬االته اگر این دیستایی را دریافتی‬
‫و ما را از این سرگشت ی رهاندو من هو یکی از نتذرهاو تت و را بته جتا‬

‫‪.‬خواهو آورد و کاوترو را به پاس این رهایی رها خواهو کرد‬

‫خسرو گفت هو راهی توست که ما را به سوو هدف رهنمون است و رنج‬

‫‪.‬راه را آسان می کند‬

‫خسرو پس از این سخن اندکی مکث کترد و ستپس افت ود متا دو گونته‬
‫شناخت{ داریو‪ .‬یر گونه و شناخت{ فنی ست و صاحب شتناخت صتاحب‬
‫فن می شود و صاحب فن به صورت ج ء به ج ء و اصولی آن فن را فترا‬
‫می گیرد و این شخص استاد آن فن است‪ .‬مانند استاد معمتارو و استتاد‬
‫موزیر و استاد فوسفه‪ .‬ولی شناختی دی ر داریتو کته فنتی نیستت بوکته‬
‫شناخت{ عام است‪ .‬شناخت{ عام شناختی ست که به صورت کوی ست و نه‬
‫به صورت فنی و اصولی است‪ .‬مانند شناخت انسان از خوراک‪ .‬دست کتو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪11‬‬
‫نیمی از انسان ها شناختی نسات به آش پ و و پُختن خوراک ندارند‪ .‬ولی‬
‫همه داراو این شناخت و توانایی هستند تا خوراک خوب و خوش مت ه را‬
‫از خوراک بد و بدم ه تمی دهند و جدا ستازند ‪ .‬شتناخت نتوع دوم را بایتد‬

‫شتناخت جداستازو " نتام ن هتاد ‪ .‬بتر همتین استاس و بتر استاس رونتد"‬

‫استدالل هایی که داشتیو خداو موزیر هو از ما خواسته تتا نستات بته‬


‫موزیر داراو شناخت{ جدا سازو باشیو و موزیر خوب را از موزیر بتد‬
‫‪.‬تمی دهیو و برگ ینیو‬

‫گفتو نیر استدالل کردو و ما را در این راه پیش بتردو ‪ .‬امتا بایتد ایتن‬
‫مهو را هو در نظر داشت که ما براو شناخت جداسازو بته یتر حتدا‬

‫‪.‬شناخت{ و شناخت اندک نسات به موزیر نیازمندیو‬

‫خسرو گفت همین گونه کته مثتال ختوراک را آوردم هتر دنتد متا داراو‬
‫شناخت{ فنی و اصولی نسات به موزیر نیستتیو ولتی متی تتوانیو داراو‬
‫شناخت کوی شویو تتا موزیتر فتاخر و فرهیختته را از موزیتر بتازارو‬

‫‪.‬بازشناسیو‬

‫گفتو این دنین است‪ .‬اما براو جداسازو بته معیتارو نیتاز داریتو ‪ .‬پتس‬
‫ساختار و ویژگی هاو این دو موزیر را بیتان دار تتا بتدین گونته داراو‬

‫‪.‬حدا معیارو براو جداسازو باشیو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪12‬‬

‫‪ .‬خسرو گفت باید خود را از ساختار برهانیو و خود را درگیر ساختار نکنتیو‬

‫آن ده مهو است کیفیت و مثتواست‪ .‬معیار ستادگی ستت ‪ .‬معیتار ختوب‬
‫سادگی ست‪ .‬به ویژه در کویت زندگی باید معیار سادگی باشد تتا زنتدگی‬
‫خوب شک گیرد‪ .‬همین که ما درگیر ساختارها شدیو و ساختار ساختمان‬
‫و ساختار جامه و ستاختار ختوراک و ستاختار روابتت اجتمتاعی و ستاختار‬
‫طاقه هاو اجتماعی و دی ر ساختارها براو ما مهو و در اولویت شتدند و‬
‫تالش داشتیو یر به یر این ساختارها را رعایت کنیو و به کتار بانتدیو‬
‫خودخ زندگی از میان بر می خی د و تنها دیت و کته بتر جتاو آن خواهتد‬
‫نشست زنده بودن است‪ .‬بسیار استت کته یتر دیت بتد را ختوب بت ک‬
‫می کنند‪ .‬هو دنین بسیارند انسان هاو بدکردارو کته ستیمایی آراستته‬
‫دارند‪ .‬درخت خوب را باید از میوه و آن شتناخت{ و درختت بتد را هتو از‬
‫میوه و آن‪ .‬موزیر فرهیخته به انسان شادو می بخشد و در یر رونتد‬
‫تصاعدو بی پایان شادو انسان را اوج می بخشد‪ .‬همانند همین موزیکی‬
‫ِ‬
‫که کیتارو از سرزمین ب رگ براو انسان ها بته ارم ت ان آورده استت ‪ .‬واال‬
‫جهان ما این همه عس مرغوب و شراب ناب ندارد‪ .‬ولی موزیر بتازارو‬
‫یا این که درون انسان را پُر آشوب و رفتار او را ولن ار می کند و یتا ایتن‬
‫که انسان را غو گین و افسرده متی ستازد ‪ .‬دته بستیارند موزیتر هتاو‬
‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪13‬‬
‫غو گینی که جامه و فاخر بر تن آن ها متی پوشتانند و بته ختورد خترد‬

‫ساز ناساز انسان ها را می سوزانند‬


‫‪.‬انسان ها می دهند و با این ِ‬
‫گفتو بسیار نیر سخن راندو‪ .‬با این سخن زیاا و فاخر باید همین اکنون‬
‫سکه یی را از کیسه به درآورم و به جیب ب ذارم براو خریدن کاتوترو و‬

‫‪.‬رهایی آن‬

‫خسرو گفت این دنین کن که گفتی‪ .‬اما تنها به خت اطر ستخن متن ایتن‬
‫دنین نکن‪ .‬بوکه پیوسته براو آزادو بکوش‪ .‬ده براو آزادو انسان و ده‬
‫براو آزادو کاوترو‪ .‬کسی که نفس آزادو معیار او باشتد آزادو را بتراو‬

‫‪.‬هر جاندارو خواستار است و پیوسته براو آزادو می کوشد‬

‫گفتو بیش و کو این دنین بوده ام‪ .‬اما از اکنون دنان متی کتنو کته تت و‬

‫‪.‬گفتی‬

‫خسرو گفت آفرین بر تو باد‪ .‬اما ب ذار به سخن خداو موزیتر برگتردیو‬
‫که اساس راه پیمایی ما شده است‪ .‬این خدا به ما انسان ها دنین پند داده‬
‫است که "موزیر را بشناس تا بشناسی" ‪ .‬ما هو بر اساس پند این ختدا‬
‫دریافتیو زمانی که میان موزیر ها تمی ائ شدیو و موزیر خوب را از‬
‫موزیر بد باز شناختیو و پیوسته با موزیتر ختوب در ارتاتا و دم ختور‬

‫‪.‬بودیو داراو توانایی شناخت خواهیو شد‬

‫‪www.takbook.com‬‬

‫کیتارو ‪14‬‬
‫گفتو ده خوب خوشه ها را دسته کردو‪ .‬امتا ایتن نتوع از راببته را دته‬
‫می نامی؟‬
‫خسرو گفت باید این گونه از راببه را " تاثیر گذارو " نامید‪ .‬در راستتاو‬
‫سخن خداو موزیر این را هو اف وده کنو که اهداف ب رگ دست یافتنی‬

‫‪.‬نیستند م ر این که انسان پیوسته با موزیر خوب دم خور باشد‬

‫گفتو پس با این سخن باید دن ده زهی را به خداو موزیر پیش کش‬

‫‪.‬کنی‬

‫خسرو گفت آرو‪ .‬باید این دنین کنو و هو دنین خود هو آزادو کاوترو‬
‫‪.‬را پیش کش کنو به خدا‬

‫دوست من این بود خوشه هایی که در پیاده روو آن روز من و خسترو از‬

‫‪.‬گندم زار جاده درو کردیو‬

‫‪www.takbook.com‬‬

You might also like