You are on page 1of 98

‫فصل ‪5‬‬

‫قدرت هدف‬

‫چرا این موعظه را تبلیغ می کنید؟‬


‫این سوال واضح پاسخهای ناکافی‪ #‬بسیاری را به دنبال دارد‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪" ،‬وقتی ساعت ‪ 11:25‬صبح یکشنبه می آید ‪ ،‬انتظار می رود که چیزی بگویم‪.‬‬
‫به همین دلیل است که من تبلیغ می کنم‪" .‬یا" هفته گذشته من سفر پیدایش ‪ 21‬را پوشش دادم بنابراین این‬
‫هفته من در پیدایش ‪ 22‬موعظه خواهم کرد‪" .‬‬
‫گاهی اوقات مبهم بودن کامل ایجاد می شود‪" :‬من این موعظه را تبلیغ می کنم زیرا می خواهم به مردم‬
‫یک چالش بدهم‪".‬‬
‫چنین اهدافی ‪ ،‬معموالً به جای ضمنی بیان شده ‪ ،‬موعظه هایی مانند یک پای مرنگ لیمویی افتاده تولید می‬
‫کنند ‪ -‬آنها همه چیز را چلپ چلوپ می کنند اما خیلی سخت ضربه نمی خورند! هر چقدر موعظه ای‬
‫درخشان یا کتاب مقدس باشد ‪ ،‬بدون یک هدف مشخص ‪ ،‬ارزش تبلیغ ندارد‪#.‬‬
‫واعظ هیچ ایده کافی در مورد اینکه چرا صحبت می کند ندارد‪.‬‬
‫تصور کنید از یک تیم هاکی می پرسید‪" :‬هدف از هاکی چیست؟"‬
‫انواع فعالیت ها روی یخ انجام می شود ‪ -‬اسکیت ‪ ،‬دست زدن به چوب ‪ ،‬چک کردن ‪ ،‬عبور ‪ -‬اما هدف‬
‫تیم هاکی باید نتیجه گرفتن از حریف باشد‪.‬‬
‫تیمی که این نکته را کامالً در ذهن خود نگه ندارد فقط برای ورزش بازی می کند‪.‬‬
‫چرا این موعظه را موعظه می کنیم؟‬
‫یک وزیر وقتی‪ #‬با جماعت خود روبرو‪ #‬می شود ‪ ،‬مجموعه ای از کارها را انجام می دهد تا چند مورد را‬
‫توضیح دهد ‪ ،‬نشان دهد ‪ ،‬تشریح کند ‪ ،‬اشاره کند‪.‬‬
‫اما حیف مردی که نمی تواند درک کند که موعظه اش باید زندگی را به طریقی خاص تغییر دهد‪.A. W .‬‬
‫توزر با همه ما یک کلمه ادراکی صحبت می کند‪:‬‬
‫به سختی می توان چیزی چنان کسل کننده و بی معنا داشت که آموزه کتاب مقدس بخاطر خود آموزش داده‬
‫باشد‪.‬‬
‫حقیقت طالق از زندگی به معنای کتاب مقدس آن حقیقت نیست ‪ ،‬بلکه چیز دیگری است و چیزی کمتر ‪...‬‬
‫هیچ کس بهتر نیست که بداند خدا در آغاز ‪ ،‬آسمان و زمین را آفریده است‪.‬‬
‫شیطان این را می داند و آهاب و یهودای اسکریوت‪ #‬هم همینطور‪#.‬‬
‫هیچ کس بهتر نیست بداند که خدا دنیای انسانها را چنان دوست داشته که پسر تنها پسر خود را به دنیا‬
‫آورده است تا برای رستگاری‪ #‬آنها بمیرد‪.‬‬
‫در جهنم ‪ ،‬میلیون ها نفر هستند که این را می دانند‪ .‬حقیقت کالمی تا زمانی که از آن اطاعت نشود بی فایده‬
‫است‪.‬‬
‫هدف پشت همه آموزه ها تأمین امنیت اخالقی است‪.‬‬
‫مرحله ‪ 6‬هدف این موعظه را تعیین کنید‪.‬‬
‫هدف آنچه را كه فرد‪ #‬انتظار دارد در اثر موعظه اين موعظه در شنونده اتفاق بيفتد ‪ ،‬بيان مي كند‪.‬‬
‫یک هدف با ایده موعظه متفاوت است همانطور که یک هدف با تیر متفاوت است‪.‬‬
‫چون سفر با مطالعه نقشه متفاوت است‪.‬‬
‫مانند پخت یک شیرینی با خواندن یک دستور‪ #‬متفاوت است‪.‬‬
‫در حالی که ایده حقیقت را بیان می کند ‪ ،‬هدف مشخص می کند که آن حقیقت باید به چه نتیجه ای برسد‪.‬‬
‫هنری وارد بیچر از اهمیت هدف قدردانی‪ #‬کرد و اظهار داشت‪" :‬موعظه مانند یک ترقه چینی نیست که‬
‫بخاطر سر و صدایی‪ #‬که ایجاد می کند ‪ ،‬اخراج شود‪.‬‬
‫این اسلحه یک شکارچی‪ #‬است و در هر بار تخلیه ‪ ،‬او باید نگاه کند تا بازی خود را سقوط کند‪" .‬‬
‫این البته پیش فرض این است که شکارچی بداند چه چیزی را شکار می کند‪.‬‬
‫پس چگونه یک معرض دید هدف از موعظه خود را تعیین می کند؟‬
‫او این کار را با کشف هدفی‪ #‬که در قسمت مورد تبلیغ خود انجام می دهد ‪ ،‬انجام می دهد‪.‬‬
‫به عنوان بخشی از تفسیر خود ‪ ،‬او باید بپرسد‪" ، #‬چرا نویسنده این را نوشت؟‬
‫او انتظار‪ #‬داشت چه تاثیری بر خوانندگانش بگذارد؟‪" #‬‬
‫هیچ نویسنده کتاب مقدس قلم خود را به یادداشت "چند سخنان مناسب" در مورد یک موضوع‪ #‬مذهبی‪.‬‬
‫هر کدام برای تأثیرگذاری بر زندگی نوشتند‪#.‬‬
‫وقتی پولس به تیموتی نوشت ‪ ،‬این کار را انجام داد "تا بدانید که چگونه باید در خانه خدا که کلیسای خدای‬
‫زنده است ‪ ،‬ستون و تکیه گاه حقیقت است ‪ ،‬خود را رفتار کند" (اول تیموتائوس‪)NASB 15 :3 .‬‬
‫یهودا پس از نشستن برای نوشتن ‪ ،‬هدف نامه خود را تغییر داد‪.‬‬
‫وی اعتراف كرد‪" :‬در حالی كه من تمام تالش خود را می كردم تا در مورد رستگاری مشتركمان برای‬
‫شما بنویسم ‪ "،‬من این ضرورت را احساس كردم كه برای شما جذاب بنویسم‪ #‬كه با جدیت برای ایمانی كه‬
‫یك بار برای همیشه به مقدسین تحویل داده شده است مبارزه می كنید "(یهودا ‪) )NASB 3‬‬
‫جان گزارش خود از زندگی عیسی را به منظور‪ #‬جلب ایمان به عیسی مسیح به عنوان "مسیح ‪ ،‬پسر خدا"‬
‫و ایمان آوردن به ایمانداران "زندگی با نام خود" را طراحی کرد (یوحنا ‪.)KJV 20:31‬‬
‫كتابهای كامل و همچنین بخشهایی‪ #‬از داخل كتابها نوشته شده اند تا چیزی در تفكر و عمل خوانندگان اتفاق‬
‫بیفتد‪.‬‬

‫بنابراین یک موعظه تبلیغی هدف خود را مطابق با اهداف کتاب مقدس می یابد‪.‬‬
‫فرد در معرض دید اول باید بفهمد که چرا یک قسمت خاص در کتاب مقدس گنجانده شده است ‪ ،‬و با این‬
‫حساب تصمیم‪ #‬بگیرد که خدا می خواهد امروز‪ #‬از طریق‪ #‬موعظه در شنوندگان خود چه کاری انجام دهد‪.‬‬
‫کتاب مقدس الهام گرفته شده است تا بتوانیم‪" #‬کافی و مجهز برای هر کار خوب" باشیم (‪ 2‬تیم‪17-16 :3 .‬‬
‫‪.)NASB‬‬
‫از این نتیجه می شود که یک معرض دید باید بتواند کیفیت زندگی‪ #‬یا چه کارهای خوب حاصل از موعظه‬
‫و شنیدن موعظه خود را بیان کند‪.‬‬
‫پائول به تیموتی‪ #‬گفت ‪ ،‬ما از طریق (‪ )1‬آموزش یک آموزه ‪ )2( ،‬رد برخی خطاهای اعتقادی یا عملی ‪( ،‬‬
‫‪ )3‬تصحیح آنچه اشتباه است ‪ ،‬و (‪ )4‬آموزش صحیح زندگی‪ #‬به هدف خود رسیدیم‪#.‬‬
‫با این وجود مربیان می فهمند‪ #‬که بیان موثر‪ #‬هدف فراتر‪ #‬از رویه است و رفتار قابل مشاهده ای را توصیف‪#‬‬
‫می کند که باید به عنوان یک آموزش مناسب باشد‪.‬‬
‫یک بیانیه هدف نه تنها مقصد و مسیری را که برای رسیدن به آنجا دنبال خواهیم کرد ‪ ،‬توصیف می کند ‪،‬‬
‫بلکه در صورت امکان نشان می دهد که چگونه می توان از ورود‪ #‬خود مطلع شد‪.‬‬
‫اگر ما درمورد‪ #‬اینکه کجا می خواهیم روشن نباشیم ‪ ،‬بدون شک در جای دیگری‪ #‬به زمین خواهیم نشست‪.‬‬
‫‪ Roy B. Zuck‬لیستی از افعال با ارزش برای بیان اهداف دوره تهیه کرده و همچنین برای مقابله با دانش‬
‫و بینش (حوزه شناختی) و نگرشها‪ #‬و کنشها (حوزه عاطفی) مفید است‪.‬‬
‫این لیست در جدول ‪ 1‬تکثیر شده است‪.‬‬
‫در حالی که موعظه با سخنرانی‪ #‬تفاوت معناداری‪ #‬دارد ‪ ،‬اما بیان هدف یک موعظه به عنوان یک هدف‬
‫آموزشی‪ ، #‬موعظه را مستقیم و مثرتر‪ #‬می کند‪.‬‬
‫در اینجا برخی از اهداف بیان شده با اصطالحات قابل اندازه گیری وجود‪ #‬دارد‪:‬‬
‫شنونده باید توجیه را با ایمان درک کند و بتواند تعریف‪ #‬ساده ای از آموزه را بنویسد‪.‬‬
‫(خواه شنوندگان واقعا ً تعریف‪ #‬را بنویسند‪ #‬یا نه ‪ ،‬یک واعظ اگر به گونه ای تبلیغ کند بسیار خاص تر خواهد‬
‫بود)‪.‬‬
‫شنونده باید بتواند‪ #‬مواهب معنوی‪ #‬را لیست کند و مشخص کند که به او کدام هدایا داده شده است‪.‬‬
‫شنونده باید بتواند‪ #‬نام حداقل یک غیر مسیحی را بنویسد و باید تصمیم بگیرد که هر دو هفته برای آن‬
‫شخص دعا کند‪.‬‬
‫(اگر کسی به مدت دو هفته کاری انجام دهد ‪ ،‬شانس بیشتری برای انجام آن برای چندین ماه دارد)‪.‬‬
‫شنوندگان من باید یک وضعیت‪ #‬اخالقی بی تفاوت را که مسیحیان در آن مخالف هستند شناسایی کنند و‬
‫بتوانند از طریق نحوه رفتار در آن شرایط‪ #‬فکر کنند‪.‬‬

‫جدول ‪1‬‬
‫اگر که هدف‪...‬‬ ‫دانش‬ ‫بینش‬ ‫نگرش‬ ‫مهارت‬
‫باشد‪:‬‬
‫سپس فعل‬ ‫فهرست‬ ‫تبعیض قائل شدن‬ ‫تعیین به‬ ‫تفسیر‬
‫می تواند‪ ...‬باشد‪:‬‬ ‫حالت‬ ‫بین‬ ‫توسعه دادن‬ ‫درخواست دادن‬
‫برشمردن‬ ‫متمایز‪ #‬کردن‬ ‫اطمینان داشته‬ ‫درونی کردن‬
‫از بر خواندن‬ ‫بین‬ ‫باش‬ ‫تولید کردن‬
‫به خاطر‪ #‬آوردن‬ ‫مقایسه کنید‬ ‫قدردانی‬ ‫استفاده کردن‬
‫نوشتن‬ ‫تضاد‬ ‫متقاعد شدن‬ ‫تمرین‬
‫شناسایی کردن‬ ‫طبقه بندی کردن‬ ‫حساس باش‬ ‫مطالعه‬
‫حفظ کردن‬ ‫انتخاب کنید‬ ‫خود را متعهد به‬ ‫حل‬
‫می دانم‬ ‫انتخاب کنید‬ ‫مشتاق‪ #‬باشید‬ ‫تجربه‬
‫پی گیری‬ ‫جداگانه‪ ،‬مجزا‬ ‫میل به‬ ‫توضیح‬
‫مشخص کردن‬ ‫ارزیابی‪ #‬کردن‬ ‫همدردی‪ #‬با‬ ‫برقراری ارتباط‬
‫آگاه شدن‬ ‫معاینه کردن‬ ‫چشم انداز‬ ‫کمک در‬
‫آشنا شدن با‬ ‫درک کردن‬ ‫طرح‬ ‫دعا کردن در‬
‫آگاه شدن از‬ ‫تأمل در‬ ‫احساس رضایت‪#‬‬ ‫مورد‬
‫تعريف‪ #‬كردن‬ ‫فکر کردن‬ ‫از‬
‫توصیف‪ #‬کردن‬ ‫تشخیص دادن‬
‫تشخیص‬ ‫فهمیدن‬
‫کشف کردن‬
‫جماعت باید بفهمند که خدا چگونه آنها را دوست دارد و حداقل یکی از راههایی که این عشق باعث امنیت‬
‫آنها می شود را توضیح دهد‪.‬‬
‫مسیحیان باید بتوانند‪ #‬آنچه را كه مردم باید مسیحی شوند باور كنند و باید برنامه ریزی كنند كه در هفته آینده‬
‫حداقل با یك نفر در مورد‪ #‬خداوند صحبت كنند‪.‬‬
‫شنوندگان باید از ضرورت مطالعه کتاب مقدس متقاعد شوند و باید در یک کالس کتاب مقدس در کلیسا ‪،‬‬
‫یک کالس کتاب مقدس در خانه ‪ ،‬یا یک دوره مکاتبات کتاب مقدس ثبت نام کنند‪.‬‬
‫اهداف چارچوبی که نتایج قابل اندازه گیری را توصیف‪ #‬می کنند ‪ ،‬واعظ را مجبور‪ #‬می کند تا در مورد‬
‫چگونگی تغییر نگرش و رفتار تأمل کند‪.‬‬
‫این به نوبه خود او را قادر‪ #‬می سازد تا در استفاده از حقیقت در زندگی‪ #‬ملموس تر باشد‪.‬‬
‫از این گذشته ‪ ،‬اگر یک موعظه به نتیجه ای برسد ‪ ،‬باید کاری را به انجام برساند‪#.‬‬
‫دیوید اسمیت ‪ ،‬واعظ اسکاتلندی ‪ ،‬موعظه ای را چنین توصیف‪ #‬می کند‬
‫"یک سخنرانی با یک حرکت به پایان رسید‪ ".‬بنابراین ‪ ،‬یكی از ابزارهای موثر‪ #‬برای وارد‪ #‬كردن هدف در‬
‫موعظه ‪ ،‬نوشتن نتیجه گیری با هدف در نظر گرفته شده است‪.‬‬
‫اگر هنگام شروع‪ #‬به کار آنچه می خواهیم انجام دهیم ‪ ،‬می دانیم با کارایی‪ #‬بیشتری فکر خود را متمرکز می‬
‫کنیم‪.‬‬

‫‪107-111‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫هدف‬
‫نتایج قابل اندازه گیری‬

‫تعاریف‬

‫نتایج قابل اندازه گیری ‪ -‬هدف موعظه ای که از نظر رفتار‪ #‬مشاهده پذیر بیان شده است‪.‬‬
‫هدف ‪ -‬آنچه فرد انتظار دارد در اثر شنیدن این موعظه در شنونده اتفاق بیفتد‪.‬‬
‫‪112‬‬

‫فصل ‪6‬‬
‫اشکالی که موعظه ها به خود می گیرند‬

‫ساموئل جانسون مشاهده کرد که "مردم باید به همان اندازه که باید مطلع شوند ‪ ،‬یادآوری‪ #‬شوند‪".‬‬
‫با توجه به توصیه های او ‪ ،‬بیایید لحظه ای مکث کنیم تا منطقه ای را که سفر کرده ایم بررسی‪ #‬کنیم‪.‬‬
‫از طریق‪ #‬مطالعه متن ‪ ،‬باید ایده تفسیری را با بیان واضح آنچه نویسنده درباره اش صحبت می کرد و آنچه‬
‫راجع به آنچه صحبت می کرد ‪ ،‬تعیین می کردیم‪#.‬‬
‫در تالش برای بیان تفسیر با مخاطبان معاصر ‪ ،‬ما ایده را با سه سوال توسعه بررسی‪ #‬کردیم‪:‬‬
‫معنی آن چیست؟‬
‫آیا واقعا ً درست است؟ چه فرقی‪ #‬می کند؟ از این رو ‪ ،‬ما یک ایده خانگی را ارائه می دهیم که مفهوم کتاب‬
‫مقدس را به مردان و زنان مدرن مرتبط می کند‪.‬‬
‫عالوه بر این ‪ ،‬ما برای موعظه هدف تعیین کردیم‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬در این مرحله ‪ ،‬باید بدانیم که چه چیزی را باید تبلیغ کنیم و چرا آن را تبلیغ می کنیم‪.‬‬
‫حال س ‪before‬الی که پیش روی ماست این است‪:‬‬
‫برای انجام هدف با این ایده چه باید کرد؟‬
‫موعظه چه شکلی به خود می گیرد؟‬

‫مرحله ‪ 7‬با فکر کردن در مورد ایده خانگی ‪ ،‬بپرسید خودتان چگونه باید با این ایده برخورد‪ #‬کرد‬
‫برای رسیدن به هدف خود‪.‬‬

‫اصوالً ایده ها متناسب با اهداف گسترده موعظه گسترش می یابند‪.‬‬


‫همانطور‪ #‬که هر گزاره ای که بیان می کنیم از طریق توضیح ‪ ،‬اثبات یا به کارگیری آن توسعه می یابد ‪،‬‬
‫ایده های موعظه نیز به توضیح ‪ ،‬اعتبارسنجی‪ #‬یا کاربرد‪ #‬نیاز دارند‪.‬‬
‫ایده ای که باید توضیح داده شود‬

‫گاهی باید ایده ای توضیح داده شود‪.‬‬


‫چه اتفاقی می افتد وقتی یک واعظ می خواهد جماعتش آموزه ای از کتاب مقدس را درک کنند‪.‬‬
‫یک حقیقت درست درک شده کاربرد خاص خود را دارد‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬اگر اتومبیل شما به دلیل منفجر شدن الستیک متوقف‪ #‬می شود ‪ ،‬باید الستیک را تعویض‬
‫کنید‪.‬‬
‫اگر نمی دانید چگونه آن را تغییر دهید ‪ ،‬بیشترین نیاز شما به یک توضیح واضح است‪.‬‬
‫در کنار بزرگراه ایستاده و از الستیک شل شده آگاه هستید و به طور فعال به آموزش نحوه تعمیر آن گوش‬
‫خواهید داد‪.‬‬
‫با درک این توضیحات‪ ، #‬احتماالً انگیزه شما برای بیرون آمدن از ابزار ‪ ،‬جک کردن ماشین و تجارت‬
‫تجارت آپارتمان برای لوازم‪ #‬یدکی خواهد بود‪.‬‬
‫همه اینها به این معناست که ارائه توضیح صحیح از متن کتاب مقدس به مخاطبان ‪ ،‬ممکن است مهمترین‬
‫سهم یک نمایشگاهگر در موعظه خود باشد‪.‬‬
‫یک فرمول برای توسعه موعظه که باید به آن احترام‪ #‬گذاشت فقط به دلیل قدیمی بودن آن می گوید‪:‬‬
‫"به آنها بگویید چه می خواهید به آنها بگویید‪.‬‬
‫به آنها بگویید که به آنها چه می گویید‪#.‬‬
‫آنچه را به آنها گفته اید به آنها بگویید‪" #.‬وقتی هدف ما مستلزم‪ #‬توضیح یک مفهوم است ‪ ،‬این یک توصیه‬
‫عالی است‪.‬‬
‫در مقدمه چنین موعظه ای ‪ ،‬ما ایده را به طور کامل بیان می کنیم ‪ ،‬در متن ایده را جدا می کنیم و آن را‬
‫تجزیه و تحلیل می کنیم ‪ ،‬و در نتیجه ‪ ،‬ایده را دوباره تکرار‪ #‬می کنیم‪.‬‬
‫مطمئنا ً ‪ ،‬چنین تحولی با شفافیت هر آنچه را که در حالت تعلیق از دست می دهد ‪ ،‬به دست می آورد‪.‬‬
‫به عنوان نمونه ‪ ،‬الكساندر‪ #‬ماكالرن موعظه ای را برای توضیح كولسیان ‪ 18-15 :1‬موعظه كرد‪" :‬كیست‬
‫كه تصویر خدای ناپیدا‪ ،‬و نخست زادۀ تمامی آفرینش است‪.‬‬
‫زیرا همه چیز در آسمانها و روی زمین ‪ ،‬چیزهای مشهود و غیرقابل مشاهده ‪ ،‬اعم از تاج و تخت یا‬
‫سلطنت یا امرا و قدرتها‪ #‬در او آفریده شده اند‪.‬‬
‫همه چیز از طریق او و برای او ایجاد شده است‪.‬‬
‫و او مقدم بر همه چیز است و همه چیز در او وجود دارد‪ .‬و او سر بدن ‪ ،‬کلیسا است‪:‬‬
‫چه کسی آغاز ‪ ،‬نخست زاده از مرده است؛ تا در همه چیز برتری داشته باشد‪" .‬‬
‫(‪ )ASV‬در طول موعظه ‪ ،‬ماکالرن می گوید ‪" ،‬کار من این نیست که سعی در اثبات سخنان پل داشته باشم‬
‫تا توضیح آنها ‪ ،‬و سپس فشار‪ #‬دادن آنها به خانه‪".‬‬
‫موضوع‪ #‬او این است که چرا عیسی مسیح در همه چیز بر همه موجودات‪ #‬عالی است و مکمل او به دلیل‬
‫رابطه او با خدا ‪ ،‬با خلقت و کلیسا است‪.‬‬
‫ماكالرن در توسعه این ایده از طریق توضیح ‪ ،‬انگیزه دادن به مسیحیان را برای برجسته ساختن مسیح در‬
‫زندگی آنها در نظر گرفت‪.‬‬
‫پس چگونه موعظه را پیش می برد؟‬
‫او در مقدمه دو بار ایده خود را ارائه می دهد‪.‬‬
‫وی اظهار داشت‪" :‬مسیح" فضای بین خدا و انسان را پر می کند‪.‬‬
‫دیگر نیازی نیست که جمعیتی از سایه ها آسمان را با زمین پیوند‪ #‬دهند‪.‬‬
‫عیسی مسیح دست خود را بر روی هر دو قرار‪ #‬می دهد‪.‬‬
‫او سر و چشمه زندگی در کلیسای خود است‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬او در همه چیز برای شنیدن ‪ ،‬دوست داشته شدن و پرستش شدن توسط مردان اول است‪" .‬‬
‫کل موعظه چیزی بیشتر از این نخواهد گفت‪.‬‬
‫در پاراگراف بعدی ‪ Maclaren‬برای دومین بار ایده را به صورت مختصر‪ #‬ارائه می دهد‪:‬‬
‫"در اینجا سه برداشت بزرگ از روابط‪ #‬مسیح وجود‪ #‬دارد‪.‬‬
‫ما مسیح و خدا ‪ ،‬مسیح و خلقت ‪ ،‬مسیح و کلیسا را داریم و بر اساس همه اینها اعالمیه پیروزمندانه برتری‬
‫او بر همه مخلوقات را از هر لحاظ ساخته ایم‪" .‬‬
‫مک الرن در متن موعظه توضیح می دهد که این روابط چه ارتباطی‪ #‬دارند‪.‬‬
‫موعظه که به رئوس مطالب خود کاهش می یابد ‪ ،‬به این ترتیب ادامه می یابد‪:‬‬
‫‪ .I‬رابطه مسیح با خدا این است که او "تصویر‪ #‬خدای ناپیدا" است (کولسیان‪.)1:15 .‬‬
‫الف‪ .‬خدا در خودش غیر قابل تصور‪ #‬و غیرقابل دسترسی‪ #‬است‪.‬‬
‫ب‪ -‬مسیح مظهر‪ #‬و تصویر‪ #‬کامل خداوند‪ #‬است‪.‬‬
‫‪ .1‬در او امر نامرئی مشهود می شود‪.‬‬
‫‪ .2‬او به تنهایی اطمینان کافی را برای ما فراهم می کند تا بتوانیم‪ #‬در برابر‪ #‬آزمایشات زندگی قدرت پایدار‬
‫پیدا کنیم‪.‬‬
‫دوم رابطه مسیح با آفرینش این است که او "اوالد همه آفرینش ها" است (کولسیان ‪.)17-15 :1‬‬
‫الف‪ .‬مسیح عامل همه آفرینش ها است و عباراتی که پولس به کار برد ‪ ،‬حاکی از اولویت وجود‪ #‬و برتری‪#‬‬
‫بر همه چیز است‪.‬‬
‫ب ‪ -‬مسیح روابط‪ #‬گوناگونی با جهان پایدار است‪.‬‬
‫این از طریق حروف‪ #‬اضافه مختلفی که پولس استفاده کرده است توسعه می یابد‪.‬‬
‫من من رابطه مسیح با کلیسای‪ #‬او این است که او "سر بدن" است که "آغاز ‪ ،‬نخست زادگان از مردگان"‬
‫است (کولسیان‪.)1:18 .‬‬
‫الف‪ .‬آنچه کالم خدا قبل از تجسم نسبت به جهان بود ‪ ،‬مسیح تجسم یافته در کلیسای خود نیز چنین است‪.‬‬
‫او "اولين تولد" هر دو است‪.‬‬
‫ب) به عنوان "سر بدن" ‪ ،‬او منبع و مرکز زندگی کلیسا است‪.‬‬
‫ج) او به عنوان "آغاز" کلیسا از طریق قیام‪ #‬او ‪ ،‬قدرتی است که کلیسا از آن آغاز کرده و ما توسط‪ #‬آن‬
‫بزرگ خواهیم‪ #‬شد‪.‬‬
‫نتیجه گیری‪" :‬رسول نتیجه گرفت که در همه چیز مسیح اول است ‪ -‬و همه چیز برای این است که او اول‬
‫باشد‪.‬‬
‫چه در طبیعت و چه در فضل ‪ ،‬برتری‪ #‬مطلق و عالی است‪ . . . .‬بنابراین سواالتی‪ #‬که برای همه ما وجود‪#‬‬
‫دارد این است که "درباره مسیح چه فکر می کنید؟"‬
‫‪ . . .‬آیا او چیزی جز نام ما نیست؟ ‪ .‬خوشحال می شویم‪ #‬اگر برتری‪ #‬عیسی را به دست آوریم ‪ ،‬و اگر قلب‬
‫ما "او را اول ‪ ،‬آخرین ‪ ،‬او را در میان و بدون پایان" قرار‪ #‬دهد‪ .‬در کل موعظۀ مک الرن کار دیگری‬
‫انجام نمی دهد جز اینکه به این سوال پاسخ دهد ‪ ،‬این متن به چه معناست؟‬

‫گزاره ای که باید اثبات شود‬


‫موعظه ها اشکال دیگری دارند ‪ ،‬و گاهی اوقات یک ایده به توضیح و اثبات احتیاج ندارد‪.‬‬
‫در این صورت ‪ ،‬ایده در مقدمه ظاهر می شود ‪ ،‬اما واعظ به عنوان یک گزاره دفاع می کند‪.‬‬
‫سوال توسعه گرایانه دهنده تولید این نوع موعظه ها نیاز به اعتبار دارد‪ :‬آیا این درست است؟‬
‫چرا باید باور کنم؟‬
‫از آنجا که موضع‪ #‬واعظ شباهت به یک مناظره کننده دارد ‪ ،‬نکات دلیل یا اثبات ایده او می شود‪.‬‬
‫نمونه ای از موعظه ای که گزاره ای در آن اثبات می شود را می توان از اول قرنتیان ‪19-12 :15‬‬
‫دریافت کرد ‪ ،‬جایی که پولس برای زنده شدن بدن بحث می کند‪.‬‬
‫در این زمینه ‪ ،‬پولس ادعا کرده است که قرنتیان نمی توانند باور کنند که عیسی از مرگ برخاست و‬
‫همچنان اظهار داشت که چیزی به عنوان معاد وجود ندارد‪.‬‬
‫موعظه ای از آیات ‪ 19-12‬از این گزاره دفاع خواهد كرد كه ایمان مسیحی بی فایده نیست مگر اینکه‬
‫مسیحیان از مرگ زنده شوند‪.‬‬

‫‪115-118‬‬

‫واعظ قصد‪ #‬دارد شنوندگان خود را متقاعد کند که آموزه معاد در مرکز‪ #‬مسیحیت نهفته است‪.‬‬
‫این ایده در مقدمه بیان شده است و نکات اصلی از آن به عنوان یک سری استدالل دفاع می کنند‪ .‬در فرم‬
‫کلی موعظه به این شکل است‪:‬‬
‫‪ .I‬اگر مسیحیان قیام نکنند ‪ ،‬ایمان مسیحی‪ #‬فاقد محتوای معتبر است (ح‪.)14-12 .‬‬
‫الف) اگر مردگان قیام نکنند ‪ ،‬نتیجه می شود‪ #‬که مسیح قیام‪ #‬نکرده است‪.‬‬
‫ب ‪ -‬اگر مسیح قیام نکرد ‪ ،‬انجیل یک توهم است‪.‬‬
‫ج) اگر انجیل خیالی است ‪ ،‬ایمان ما به آن انجیل هیچ ماده ای ندارد‪.‬‬
‫(دلیل دوم اینکه ایمان مسیحی بی ارزش است مگر اینکه مسیحیان قیام کنند‪)..‬‬
‫دوم اگر مسیحیان قیام نکنند ‪ ،‬رسوالن دروغگویان حقیر هستند (آیه ‪.)15‬‬
‫الف ‪ -‬از آنجا که رسوالن همه قیام عیسی را تبلیغ می کردند ‪ ،‬که اگر قیامتی‪ #‬وجود نداشته باشد ‪ ،‬نمی‬
‫توانست رخ دهد ‪ ،‬بنابراین آنها "شاهدان دروغین" هستند‪.‬‬
‫ب ‪ -‬آنها از زمانی که شهادت دروغین راجع به خدا ‪ ،‬که ادعا کردند‪ #‬عیسی را از مرگ زنده کرده ‪،‬‬
‫شهادت دادند ‪ ،‬در بدترین نوع دروغ‪ #‬گناهکارند‪.‬‬
‫(استدالل سوم اینکه چرا ایمان مسیحی بدون معاد بی ارزش است‪).‬‬
‫من من اگر مسیحیان قیام نکنند ‪ ،‬ایمان مسیحی‪ #‬بی فایده است (آیات ‪.)17-16‬‬
‫الف) اگر قیام‪ #‬مسیح اتفاق نیفتاده باشد ‪ ،‬در صورت عدم زنده شدن مردگان ‪ ،‬اثرات منسوب به آن معتبر‬
‫نیستند‪.‬‬
‫ب‪ .‬بنابراین ‪ ،‬مسیحیان هنوز در گناهان خود هستند‪.‬‬
‫منجی مرده اصال نجات دهنده نیست‪.‬‬
‫(استدالل چهارم مورد‪ #‬بررسی قرار‪)... #‬‬
‫چهارم اگر مسیحیان قیام‪ #‬نکنند ‪ ،‬مسیحیان امیدی ندارند (آیات‪.)19-18 .‬‬
‫الف) اگر قیامتی‪ #‬وجود نداشته باشد ‪ ،‬عیسی بزرگ نشده است و مرگ او هیچ نتیجه ای نداشته است‪.‬‬
‫ب) از این رو نتیجه می شود که مقدسین "از بین رفته اند"‪.‬‬
‫ج‪ -‬مسیحیانی‪ #‬که در انتظار‪ #‬زندگی آینده برای مسیح رنج می برند ‪ ،‬باید مورد‪ #‬رقت قرار‪ #‬گیرند‪.‬‬
‫بدون قیامت ‪ ،‬امیدی که آنها را پایدار می کند فقط آرزو‪ #‬است‪.‬‬
‫نتیجه گیری‪ :‬رستاخیز‪ #‬مردگان بعنوان آموزه ای مهم در مسیحیت مطرح است‪.‬‬
‫اگر سقوط کند ‪ ،‬کل سیستم ایمان مسیحی با آن فرو‪ #‬پاشیده و انجیل مسیحی و واعظان آن چیزی به دنیا نمی‬
‫دهند‪.‬‬
‫از آنجا که مسیح زنده شده است ‪ ،‬اعتقاد به معاد و ایمان مسیحی بر پایه ای محکم استوار است‪.‬‬
‫در ابتدا ‪ ،‬ایده توضیح داده شد و ثابت شد که ایده یکسان است ‪ ،‬زیرا هر دو موعظه ‪ ،‬ایده موعظه را در‬
‫مقدمه بیان می کنند و سپس آن را توسعه می دهند‪.‬‬
‫آنچه باید تشخیص داده شود این است که موعظه ها در جهات مختلف گسترش می یابند تا اهداف مختلفی‬
‫انجام دهند‪.‬‬

‫اصلی که باید به کار گرفته شود‬

‫سومین توسعه در خارج از مسئله کاربرد‪ #‬رشد می کند‪:‬‬


‫پس چی؟ این چه فرقی‪ #‬می کند؟‬
‫در این نوع موعظه ها ‪ ،‬ناظران یک اصل کتاب مقدس را در مقدمه یا اولین نکته اصلی وضع می کند ‪ ،‬و‬
‫در باقی‪ #‬مانده پیام خود ‪ ،‬به بررسی‪ #‬مفاهیم این اصل می پردازد‪.‬‬
‫طرح کلی موعظه ای که برای بکار بردن یک اصل طراحی‪ #‬شده است را می توان از کتاب اول پطرس‬
‫باب ‪ -11 :2‬باب ‪ 9 :3‬برداشت‪.‬‬
‫مقدمه موعظه در مورد‪ #‬چگونگی تعیین نگرش ما از عمل صحبت می کند و سپس این سوال را می پرسد‪:‬‬
‫به عنوان مردان و مردان مسیح ‪ ،‬نگرش ما در جهانی که دوست خدا و فضل نیست چگونه باید باشد؟‬
‫هدف پشت این موعظه این است که مسیحیان در روابط اجتماعی خود روحیه ای مطیعانه داشته باشند‪.‬‬
‫اصلی که باید اعمال شود در اولین نکته ظاهر می شود‪.‬‬

‫‪ .I‬ما باید به خاطر خدا تابع هر نهاد بشری‪ #‬باشیم (‪.)25-21 ، 12-11 :2‬‬
‫الف ‪ -‬تسلیم باعث شکوه خداوند می شود (‪.)12 2:11‬‬
‫ب‪ .‬مسیح تسلیم شدن حتی در برابر‪ #‬نهادهایی را که علیه او بد کار کردند نشان می دهد (‪.)25-21 :2‬‬
‫‪ .1‬او کامال بی گناه بود (آیه ‪.)22‬‬
‫‪ .2‬او ساکت ماند و به خدا اعتماد کرد (آیه ‪.)23‬‬
‫‪ .3‬رنج های او فدیه ای بود (آیات‪.)25-24 .‬‬
‫(این اصل چه تفاوتی باید در زندگی روزمره ایجاد کند؟)‬
‫من این اصل اتخاذ روح مطیع به خاطر خدا باید در روابط اجتماعی ما حاکم باشد (‪ 20 -13 :2‬؛ ‪.)7-1 :3‬‬
‫الف‪ .‬ما باید به خاطر خدا در برابر رهبران مدنی تسلیم شویم (‪.)17-13 :2‬‬
‫ب‪ -‬ما باید در راه خدا تسلیم کارفرمایان خود شویم (‪.)20-18 :2‬‬
‫ج‪ -‬ما باید در راه خدا تسلیم همسران خود شویم (‪.)7-1 :3‬‬
‫‪ .1‬همسران باید نسبت به شوهر خود روح مطیعی داشته باشند (آیات ‪.)6-1‬‬
‫‪ .2‬شوهرها باید نسبت به همسرانشان روح مطیعی داشته باشند (آیه ‪.)7‬‬
‫نتیجه گیری‪" :‬بگذارید همه از نظر روحی هماهنگ ‪ ،‬دلسوز ‪ ،‬برادرانه ‪ ،‬مهربان و متواضع باشند ؛ بدی‬
‫را به خاطر بدی یا توهین را برای توهین بازگردانید ‪ ،‬بلکه به جای آن نعمت بدهید ؛ زیرا شما به همین‬
‫منظور فرا خوانده شده اید که ممکن است یک نعمت به ارث ببرید‪.)NASB 9 -8 :3(" .‬‬
‫موضوعی که باید تکمیل شود‬

‫الگوی چهارم فقط موضوع را در مقدمه ارائه می دهد ‪ ،‬نه کل ایده ‪ ،‬و نکات اصلی موضوع‪ #‬را کامل می‬
‫کند‪.‬‬
‫بدون شک ‪ ،‬این فرم تکمیل شده از موضوع‪ ، #‬متداول ترین شکل است و بسیاری از واعظین جذب شده به‬
‫اصول و اصالت ‪ ،‬هرگز متفاوت از آن نیستند‪.‬‬
‫در دست یک واعظ ماهر ‪ ،‬موعظه ای با این الگو می تواند احساس تنش و اوج قوی داشته باشد‪.‬‬
‫جیمز اس‪ .‬استوارت ‪ ،‬در گزارشی‪ #‬از عبرانیان ‪ ، 25-22 :12‬یک مطالعه موردی‪ #‬را ارائه می دهد‪.‬‬
‫در مقدمه ‪ ،‬استوارت موضوع خود را مشخص می کند‪ .‬او به ما گفت ‪ ،‬نویسنده عبرانیان ‪" ،‬پنج چیز در‬
‫مورد مشارکت پرستش مسیحیان ما در کلیسا می گوید‪#".‬‬
‫هدف از موعظه این است که "هنگامی که در عبادتگاههای خود دور هم جمع می شویم ‪ ،‬به ما بفهماند که‬
‫ثروت میراث خود را بدانیم‪".‬‬
‫با بیان این موضوع‪ ، #‬هر نقطه از بدن به تکمیل آن کمک می کند‪.‬‬
‫‪ .I‬این یک معاشرت معنوی است‪" :‬شما به کوه صهیون ‪ ،‬شهر خدای زنده ‪ ،‬اورشلیم‪ #‬آسمانی آمده اید" (آیه‬
‫‪.)22‬‬
‫مسیحیان با آن جهان معنوی مرئی که تنها واقعیت غایی است ارتباط مستقیم دارند‪.‬‬
‫("من به واقعیت دوم اشاره می کنم که متن ما در مورد‪ #‬مشارکت عبادت مسیحی تأکید می کند‪)".‬‬
‫من این یك شركت جهانی است‪" :‬شما به كلیسای اولدادی كه در بهشت نوشته شده اند آمده اید" (آیه ‪.)23‬‬
‫مسیحیان اعضای بزرگترین مشارکت روی زمین ‪ ،‬کلیسای جهانی هستند‪.‬‬
‫("من به سومین توصیفی که او از همنشینی ما در پرستش مسیحیان ارائه می دهد ‪ ،‬می پردازم‪)".‬‬
‫من من این یک معاشرت جاودانه است‪" :‬شما به هزاران فرشته در آراسته جشن آمده اید و به ارواح‬
‫انسانهای عادل کامل رسیده اید" (آیه ‪.)23‬‬
‫وقتی مسیحیان در حال عبادت هستند ‪ ،‬عزیزانشان در آن طرف نزدیک آنها هستند و ابر شاهدان آنها را‬
‫احاطه کرده است‪.‬‬
‫چهارم این یک معاشرت الهی است‪" :‬شما به خدای همه قاضیان و به عیسی واسطه عهد جدید آمده اید"‬
‫(آیات ‪ .)24-23‬در پرستش شما ‪ ،‬او به آنها می گوید که اکنون به قلب اصلی ماجرا برسند ‪ ،‬همانطور‪ #‬که‬
‫در عیسی مسیح به خدا رسیده اید‪.‬‬
‫("او یک واقعیت دیگر در مورد معاشرت ما در عبادت را اضافه می کند ‪ ،‬و بنابراین پایان می یابد‪)".‬‬
‫‪119-122‬‬

‫‪ V‬این یک رفاقت فدیه دهنده است‪" :‬شما به خون پاشیدن رسیده اید ‪ ،‬که از چیزهای بهتر از هابیل صحبت‬
‫می کند" (آیه ‪.)24‬‬
‫"هنگامی که گناهان ما برای مجازات و انتقام از خدا فریاد می زنند ‪ ،‬اتفاق دیگری نیز می افتد خون مسیح‬
‫بلندتر گریه می کند ‪ ،‬گریه گناهان ما را تحمل می کند و ساکت می کند ‪ ،‬و خدا به خاطر مسیح می بخشد‪.‬‬
‫استوارت به طور رسمی نتیجه گیری‪ #‬نمی کند ‪ ،‬اما درعوض ‪ ،‬نکته آخر او خاتمه بخشیدن موعظه است‪.‬‬
‫توجه داشته باشید که هر نقطه جداگانه مربوط به نکته قبلی نیست بلکه فقط به موضوعی است که تکمیل‬
‫می کند‪.‬‬
‫داستانی که گفته می شود موعظه ها همچنین اگر بیننده با بینش و تخیل یک داستان کتاب مقدس را تعریف‬
‫کند ‪ ،‬ایده هایی را بیان می کند‪.‬‬
‫متأسفانه ‪ ،‬با برخی استداللهای‪ #‬شکنجه شده ‪ ،‬ما خود را متقاعد کرده ایم که داستانها‪ #‬متعلق به کودکان است‬
‫و آن بزرگساالن بالغ اصول خود را بدون هیچ گونه پوشش قندی‪ #‬رعایت می کنند‪.‬‬
‫بنابراین ما داستان هایی را به مهد کودک منتقل می کنیم یا رمان خود را در تعطیالت فقط به عنوان راهی‬
‫برای گذراندن وقت با خود حمل می کنیم‪.‬‬
‫در صورت‪ #‬مشاهده تأثیرات داستان های تأثیرگذار‪ #‬بر همه ما ‪ ،‬امتیازهای‪ #‬کمی که به داستان داده ایم باید به‬
‫سمت باال تجدید نظر شود‪.‬‬
‫تلویزیون با آنها فراوان است ‪ -‬بعضی نامرغوب ‪ ،‬بعضی سایه ‪ ،‬بعضی متزلزل ‪ ،‬بعضی‪ #‬ارزشمند ‪ -‬اما‬
‫درام تلویزیونی مخاطب را به خود جلب می کند و ارزش های آن را شکل می دهد‪.‬‬
‫آینده فرهنگ ما ممکن است به داستانهایی‪ #‬بستگی داشته باشد که تخیل و ذهن این نسل و فرزندانش‪ #‬را به‬
‫خود جلب کند‪.‬‬
‫هرکسی که کتاب مقدس را دوست دارد باید برای داستان ارزش قائل شود ‪ ،‬زیرا کتاب مقدس هرچه باشد ‪،‬‬
‫این یک کتاب داستان است‪.‬‬
‫الهیات عهد عتیق در روایتهایی از مردان و زنانی آمده است که برای تهیه کاالهای دست ساز خود فرار‬
‫می کنند و دیگران که خدا را آنقدر جدی می گیرند‪ #‬که زندگی‪ #‬خود را با او شرط ببندند‪.‬‬
‫هنگامی که عیسی ظاهر شد ‪ ،‬او با گفتن داستانهایی آمد و بیشتر‪ #‬آنها وارد فرهنگ عامیانه جهان شده اند‪.‬‬
‫در حقیقت ‪ ،‬او آنقدر قصه گو درخشان بود که ما گاهی اوقات الهیات عمیق مبدل در داستانهای او راجع به‬
‫یک بزهکار سرکش و برادر نابکارش‪ ، #‬فریسیان متدین ‪ ،‬گنجینه های دفن شده و تاجری که قرار‪ #‬مالقات‬
‫غیر منتظره ای با مرگ داشت ‪ ،‬از دست می دهیم‪.‬‬
‫با این وجود موعظه روایی‪ #‬فقط جزئیات یک داستان را تکرار نمی کند مانند بازگو‪ #‬کردن یک شوخی بی‬
‫معنی و فرسوده‪.‬‬
‫واعظ از طریق داستان ایده هایی را بیان می کند‪.‬‬
‫در یک موعظه روایی‪ ، #‬مانند هر موعظه دیگر ‪ ،‬یک ایده اصلی همچنان با ایده های دیگر پشتیبانی‪ #‬می‬
‫شود ‪ ،‬اما محتوای حمایت کننده از نکات مستقیما ً از حوادث داستان استخراج می شود‪.‬‬
‫به عبارت دیگر ‪ ،‬جزئیات داستان برای طرح یک نکته در کنار هم قرار گرفته اند و همه نکات ایده اصلی‬
‫موعظه را توسعه می دهند‪.‬‬
‫هنگامی که مخاطب داستان را می شنود و به ایده های گوینده می رسد بدون اینکه وی مستقیما ً آنها را بیان‬
‫کند ‪ ،‬روایت ها بسیار موثر‪ #‬به نظر می رسند‪.‬‬
‫استنلی کوبریک ‪ ،‬کارگردان فیلم سینمایی ‪ ،‬در مصاحبه ای که در ‪ Time‬منتشر شد ‪ ،‬در مورد قدرت ایده‬
‫غیر مستقیم صحبت کرد‪:‬‬
‫"ماهیت شکل دراماتیک این است که اجازه دهد یک ایده بدون بیان صریح آن به ذهن مردم برسد‪.‬‬
‫وقتی چیزی را مستقیم می گویید ‪ ،‬به همان اندازه که اجازه می دهید مردم خودشان آن را کشف کنند ‪،‬‬
‫قدرت آن زیاد نیست‪" .‬‬
‫اینکه نکات بیان شود یا فقط ضمنی باشد ‪ ،‬به مهارت واعظ ‪ ،‬هدف موعظه و آگاهی مخاطبان بستگی‬
‫دارد‪.‬‬
‫در هر صورت ‪ ،‬داستان باید پیش برود‪ #‬تا شنوندگان با افکار ‪ ،‬انگیزه ها ‪ ،‬واکنش ها و منطقی سازی‬
‫شخصیت های کتاب مقدس همذات پنداری کنند و در این بینش نیز بینش کسب کنند‪.‬‬

‫اشکال دیگر که موعظه ها به خود می گیرند‬

‫موعظه ها همچنین به صورت استقرایی ‪ ،‬استنباطی‪ #‬یا از طریق ترکیبی از هر دو توسعه می یابند‪.‬‬
‫در موعظه های قیاسی‪ ، #‬این ایده به عنوان بخشی از مقدمه ظاهر می شود و بدن آن را توضیح می دهد ‪،‬‬
‫اثبات می کند یا به کار می برد (شکل ‪ 1‬را ببینید)‪ .‬سه فرم اول مورد بحث در این فصل از الگوی قیاسی‪#‬‬
‫پیروی می کنند‪.‬‬
‫از طرف دیگر ‪ ،‬در یک ترتیب استقرایی ‪ ،‬مقدمه فقط اولین نکته را در موعظه معرفی‪ #‬می کند ‪ ،‬سپس با‬
‫یک انتقال قوی ‪ ،‬هر نقطه جدید به نقطه قبلی پیوند‪ #‬می یابد تا اینکه ایده در نتیجه گیری ظاهر شود (شکل‬
‫‪ 1‬را ببینید)‪ .‬موعظه های استقرایی همچنین ممکن است از طریق مجموعه ای از مثالهای تجمعی رشد کند‬
‫که در صورت جمع شدن به یک اصل کلی منجر می شود‪.‬‬
‫موعظه های استقرایی‪ #‬حس کشف را در شنوندگان ایجاد می کند ‪ ،‬گویا خود به خود به این ایده رسیده اند‪.‬‬
‫استقرا به ویژه در مورد‪ #‬مخاطبان بی تفاوت یا خصمانه که احتماالً گزاره واعظی را در اوایل موعظه‬
‫ارائه دهند ‪ ،‬بسیار مثر است‪.‬‬

‫هنگامی که پیتر در پنطیکاست ‪ -‬جمعیتی که به تازگی‪ #‬عیسی را به صلیب کشیده بودند ‪ -‬به خیل مقابله کرد‬
‫‪ ،‬او از روشی‪ #‬استقرایی استفاده کرد که خداوند در آوردن پنج هزار نفر برای پذیرفتن عیسی به عنوان‬
‫مسیح و خداوند استفاده کرد‪.‬‬
‫استقرا و استنباط ممکن است در یک موعظه ترکیب شود‪.‬‬
‫فرد در معرض دید مقدمه و اولین نکته خود را به صورت‪ #‬استقرایی توسعه می دهد ‪ ،‬منتهی به بیان ایده‬
‫او‪.‬‬
‫سپس باقیمانده موعظه به صورت‪ #‬استنباطی برای توضیح ‪ ،‬اثبات یا استفاده از ایده ادامه می یابد‪.‬‬
‫(شکل ‪ 1‬را ببینید) یک تنوع در آرایش استقرایی ‪ -‬قیاسی مسئله ای است که بررسی شده است‪.‬‬
‫در مقدمه و نکته اول ‪ ،‬واعظ یک مشکل شخصی یا اخالقی را شناسایی می کند ‪ ،‬ریشه های آن را‬
‫بررسی می کند و شاید در مورد راه حل های ناکافی‪ #‬بحث کند‪.‬‬
‫در نکته دوم ‪ ،‬او یک اصل یا رویکرد‪ #‬کتاب مقدس را به مسئله پیشنهاد می کند ‪ ،‬و در بقیه قسمت های‬
‫موعظه ‪ ،‬آن را توضیح می دهد ‪ ،‬دفاع می کند یا آن را اعمال می کند‪.‬‬
‫دسته خاصی از موعظه مورد بررسی‪ ، #‬تبلیغ وضعیت زندگی است‪.‬‬
‫در مقدمه ‪ ،‬واعظ در اصطالحات شخصی‪ #‬خود درباره یک سوال ‪ ،‬مشکل یا تجربه های گیج کننده مانند‬
‫افسردگی‪ #‬یا غم و اندوه بحث می کند‪.‬‬
‫سپس او ممکن است نشان دهد که مورد‪ #‬خاص در واقع مسئله کلیتر کالمی یا فلسفی را منعکس می کند‪.‬‬
‫سرانجام ‪ ،‬او یک راه حل مثبت کتاب مقدس را به روشی‪ #‬کاربردی‪ #‬و قابل استفاده ارائه می دهد‪ .‬بنابراین ‪،‬‬
‫موعظه به یک پروژه پل سازی‪ #‬تبدیل می شود که فاصله ای بین نیازهای شخصی از یک طرف‪ #‬و حقیقت‬
‫کتاب مقدس را از طرف دیگر دارد‪.‬‬
‫موعظه ها می توانند اشکال مختلفی به خود بگیرند ‪ ،‬و مواردی‪ #‬را که ما مورد بررسی قرار داده ایم نباید‬
‫جامع و کامل تلقی کنیم‪.‬‬
‫کفش نباید به کودک بگوید که چگونه رشد کند‪.‬‬
‫بنابراین باید اجازه داد که ایده ها و اهداف در ذهن واعظ شکل خاص خود را بگیرند‪.‬‬
‫برای تست فرم حداقل دو سوال باید مطرح شود‪:‬‬
‫(‪ )1‬آیا این پیشرفت آنچه را که این بخش آموزش می دهد ‪ ،‬بیان می کند؟‬
‫(‪ )2‬آیا هدف من با این مخاطبان محقق خواهد شد؟‬
‫اگر فرم‪ #‬با پیام ارتباط برقرار می کند ‪ ،‬به هر حال از آن استفاده کنید‪ .‬اگر مانعی در آن ایجاد شد ‪ ،‬متناسب‬
‫با ایده و هدف کتاب مقدس بیشتر شکل بگیرید‪#.‬‬

‫مرحله ‪ 8‬پس از تصمیم گیری در مورد چگونگی‪ #‬توسعه ایده برای رسیدن به هدف خود ‪ ،‬موعظه را بیان‬
‫کنید‪.‬‬

‫هنگامی که یک معمار یک ساختمان را طراحی می کند ‪ ،‬ابتدا با مفهومی برگرفته از عملکرد (آنچه‬
‫ساختمان باید انجام دهد) و فرم (شکل ظاهری ساختمان) آغاز می شود‪.‬‬
‫برای ساختن ساختمان ‪ ،‬معمار ایده خود را به نقشه ای تبدیل می کند که با جزئیات نحوه ترجمه مفهوم به‬
‫فوالد ‪ ،‬سنگ و شیشه را نشان می دهد‪.‬‬
‫واعظ ‪ ،‬مفهومی را از داده های کتاب مقدس و نیاز مخاطبان به دست آورده است ‪ ،‬اکنون باید یک طرح‬
‫کلی ‪ ،‬موعظه های اصلی موعظه خود را ایجاد کند‪.‬‬
‫در حالی که ممکن است محتوا بدون فرم‪ #‬وجود داشته باشد ‪ ،‬ساختار یک نظم ‪ ،‬وحدت و پیشرفت را به‬
‫شما ارائه می دهد‪ .‬مطمئنا ً هیچ موعظه ای هرگز شکست نخورد زیرا دارای رئوس مطالب قوی بود‪.‬‬

‫‪123-127‬‬

‫بنابراین یک طرح کلی حداقل چهار هدف دارد‪.‬‬


‫ابتدا روابط‪ #‬بین بخشهای یک موعظه را در ذهن و ذهن گوینده روشن می کند‪.‬‬
‫دوم ‪ ،‬سخنران موعظه خود را به عنوان یک کل مشاهده می کند و در نتیجه احساس وحدت او را افزایش‬
‫می دهد‪.‬‬
‫رئوس مطالب همچنین ترتیب ایده ها را متبلور می کند تا شنونده در توالی مناسب به آنها داده شود‪.‬‬
‫سرانجام ‪ ،‬واعظ مکان هایی را در طرح کلی تشخیص می دهد که برای توسعه نظرات خود به مواد‬
‫پشتیبانی اضافی‪ #‬نیاز دارند‪.‬‬
‫گاهی اوقات چیدمان ایده ها در متن باید تغییر داده شود‪#.‬‬
‫به دلیل خوانندگانش‪ ، #‬نویسنده کتاب مقدس ممکن است از نظمی استقرایی‪ #‬پیروی کند‪.‬‬
‫اما به دلیل شنوندگانش ‪ ،‬ممکن است یک افشاگر یک طرح قیاسی را انتخاب کند‪.‬‬
‫موعظه های رساله ها راحت تر از شعرها‪ ، #‬مثل ها یا روایت ها در خطوط کلی متناسب است‪.‬‬
‫تا زمانی که یک واعظ در روش های ارتباطی با انعطاف‪ #‬پذیر نماند ‪ ،‬رسیدن به هدف برخی از متن ها را‬
‫با مخاطبان خود غیرممکن می داند‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬یک مأموریت‪ #‬نمایشگاهی که با عنوان نهایی ضرب المثل ها کار می کند ‪ ،‬متوجه خواهد‬
‫شد که نمی توان به طور منطقی گذر را ترسیم کرد‪.‬‬
‫"ضرب المثل های ‪ "31-10 :31‬متشکل از یک سخنان عبری است که ویژگی های یک همسر خوب را‬
‫از آلف تا تاو ‪ A ،‬تا ‪ Z‬الفبای عبری توصیف‪ #‬می کند‪ .‬اگرچه این دستگاه حافظه موثر‪ #‬برای یک خواننده‬
‫عبری است ‪ ،‬اما این شنیدن سخنان بی معنی برای شنوندگان انگلیسی بسیار بی معنی است‪.‬‬
‫برای تعلیم این متن ‪ ،‬یک واعظ باید رئوس مطالب خود را بر اساس موضوع‪ #‬آن قرار‪ #‬دهد‪ .‬رئوس مطالب‬
‫معموالً شامل یک مقدمه ‪ ،‬یک بدنه و یک نتیجه گیری است‪.‬‬
‫مقدمه ها (که با جزئیات بیشتری‪ #‬در مورد آنها بحث خواهد شد) موضوع ‪ ،‬ایده یا اولین نکته موعظه را‬
‫معرفی می کنند‪.‬‬
‫بدنه سپس ایده را شرح می دهد‪.‬‬
‫نتیجه گیری (همچنین بعداً برای درمان) ایده را به کانون توجه می رساند و موعظه را خاتمه می دهد‪.‬‬
‫همه نکات در یک موعظه از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند‪#.‬‬
‫برخی از آنها اساسی تر از دیگران هستند‪.‬‬
‫بنیادی ترین ها به نکات اصلی تبدیل می شوند‪ #‬و چارچوب اساسی‪ #‬را تشکیل می دهند که موعظه در آن‬
‫ساخته می شود‪.‬‬
‫این نکات اصلی به عنوان اعداد رومی‪ #‬در متن پیام قرار دارند‪ .‬مثال‪:‬‬
‫‪ .I‬ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او ما را در مسیح انتخاب کرده است (افسسیان‪.)6-4 :1 .‬‬
‫دوم ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او طبق ثروت فیض خود با ما برخورد‪ #‬کرده است (‪.)12-7 :1‬‬
‫من من ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او ما را با روح القدس مهر و موم کرده است تا زمانی‪ #‬که ما ارث‬
‫خود را به دست آوریم‪.)14-13 :1( #‬‬
‫به هر حال ‪ ،‬صرفا ً ذکر این نکات مهم ‪ ،‬موعظه ای ایجاد نمی کند‪.‬‬
‫از آنجا که نقاط اصلی به توسعه نیاز دارند ‪ ،‬نقاط ثانویه که نکات اصلی را شرح می دهند به طرح کلی‬
‫اضافه می شوند‪.‬‬
‫یک حرف بزرگ این نقاط را مشخص می کند و عالوه بر این ‪ ،‬تورفتگی‪ #‬دارند‪.‬‬
‫‪ .I‬ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او ما را در مسیح انتخاب کرده است (افسسیان‪.)6-4 :1 .‬‬
‫الف) او ما را قبل از تأسیس جهان انتخاب کرد (آیه ‪.)4‬‬
‫ب) او ما را انتخاب کرد زیرا ما را از طریق فرزندخواندگی‪ #‬ما را به فرزندآوری برگزید‪#.‬‬
‫ج) او ما را برگزید تا از جالل لطف خود ستایش شود (آیه ‪.)6‬‬
‫افزودن این زیرمجموعه ها با شفاف سازی و توسعه بیشتر‪ #‬توسعه ‪ ،‬طرح کلی را بهبود می بخشد‪.‬‬
‫طرح کلی اگر جزئیات خاصی‪ #‬را برای پشتیبانی‪ #‬از نکات ثانویه به ارمغان بیاورد‪ ، #‬می تواند حتی کاملتر‬
‫باشد‪.‬‬
‫معموالً یک عدد عربی و تورفتگی‪ #‬بیشتر ‪ ،‬تابع بودن از نکات اصلی و فرعی را نشان می دهد‪.‬‬
‫در طرح کلی موعظه با افزودن جزئیات گسترش می یابد‪.‬‬
‫دوم ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او طبق ثروت فیض خود با ما برخورد‪ #‬کرده است (‪.)12-7 :1‬‬
‫الف‪ .‬او گناهان ما را از طریق‪ #‬خون مسیح برداشته است (آیه ‪.)7‬‬
‫ب‪ -‬او به ما حکمتی داده است تا رمز و راز اراده خود را درک کنیم (آیات ‪.)10-8‬‬
‫‪ .1‬اراده او مطابق‪ #‬با خشنودی‪ #‬او است که قصد داشت آن را در مسیح انجام دهد (آیات ‪.)9 - 8‬‬
‫‪ .2‬اراده او قصد‪ #‬دارد تا همه چیز را در زمان مناسب در مسیح متحد کند (آیه ‪.)10‬‬
‫با هر گسترش طرح کلی ‪ ،‬ماده موعظه آشکارتر می شود‪.‬‬
‫فردی که هرگز به متن نگاه نکرده بود ‪ ،‬می توانست رئوس مطالب را بخواند و ایده سخنران را بدست‬
‫آورد‬
‫سازمان و توسعه موعظه‪.‬‬
‫در صورت‪ #‬نیاز به توسعه اضافی ‪ ،‬با استفاده از حروف‪ #‬کوچک و تورفتگی‪ #‬بیشتر نشان داده می شود‪.‬‬
‫طرح کلی موعظه ‪ ،‬در مقایسه با مقاله ای برای پایان نامه یا مقاله پژوهشی‪ ، #‬باید ساده و روشن باشد و‬
‫دارای امتیازات نسبتا ً کمی باشد‪.‬‬
‫رئوس مطالب پیچیده ای که به چندین زیرمجموعه تورفتگی تقسیم شده است ‪ ،‬گرچه چشم را مجذوب خود‬
‫می کند ‪ ،‬اما مخاطب را که باید به آن گوش دهد ‪ ،‬گیج خواهد کرد‪.‬‬
‫از آنجا که هر نقطه از طرح کلی یک ایده را نشان می دهد ‪ ،‬بنابراین باید یک جمله کامل از نظر دستوری‬
‫باشد‪.‬‬
‫وقتی کلمات یا عبارات به عنوان نقطه قرار‪ #‬می گیرند ‪ ،‬ما را فریب می دهند زیرا ناقص و مبهم هستند‪.‬‬
‫اظهارات جزئی باعث می شود مانند فوتبال‪ #‬چرب ‪ ،‬فکر در ذهن ما فرو‪ #‬برود‪.‬‬
‫در حالی که یک واعظ ممکن است رئوس مطالب مختصری‪ #‬را در منبر حمل کند ‪ ،‬اما اگر از آن در‬
‫مطالعه استفاده کند ‪ ،‬او را با شکست مواجه می کند‪.‬‬
‫هر نکته باید یک بیانیه باشد ‪ ،‬نه یک سوال‪.‬‬
‫سواالت روابط را نشان نمی دهند زیرا ایده نیستند‪.‬‬
‫نکات موجود‪ #‬در طرح کلی باید به سواالت پاسخ دهد ‪ ،‬نه اینکه آنها را مطرح کند‪.‬‬
‫ممکن است از سواالت در ارائه موعظه به عنوان انتقال موضوعات جدید استفاده شود‪.‬‬
‫چنین سواالت انتقالی مقدم بر یک نکته هستند و در پرانتز قرار‪ #‬می گیرند‪.‬‬
‫در حالی که واعظ رئوس مطالب خود را در صفحه قبل از خود دروغ می بیند ‪ ،‬تنها مطالب آن توسط‬
‫جماعت شنیده می شود‪.‬‬
‫آنها رئوس مطالبی‪ #‬را نمی شنوند‪.‬‬
‫این واقعیت واضح ‪ ،‬اظهارات انتقالی را به ویژه قابل توجه می کند زیرا آنها روابط قطعات را با کل نشان‬
‫می دهند‪.‬‬
‫انتقال های دقیق‪ #‬ساخته شده به شنونده کمک می کند تا با سخنران فکر کند تا با هم از طریق‪ #‬موعظه‬
‫حرکت کنند‪.‬‬
‫یک انتقال موثر به مخاطب اطالع می دهد که واعظ در حال حرکت است‪.‬‬
‫این ممکن است مکانهایی را که آنها بوده اند مرور کند ‪ ،‬فکری‪ #‬را که به سمت آن حرکت می کنند شناسایی‪#‬‬
‫کند ‪ ،‬آنچه را که گفته شد با موضوع یا ایده اصلی مرتبط‪ #‬سازد و شنونده را به فکر جدید عالقه مند کند‪.‬‬
‫از آنجا که انتقالهای واضح و روشن به آسانی در ذهن ایجاد نمی شوند ‪ ،‬باید از قبل برنامه ریزی شوند‪#.‬‬
‫گاهی هم ایده قبلی و هم ایده زیر بیان می شود‪:‬‬
‫"نه تنها عبادت ما یک معاشرت الهی است ‪ ،‬بلکه یک رستگاری فدیه پذیر نیز هست‪".‬‬
‫در مواقع‪ #‬دیگر ‪ ،‬اگر نکته قبلی را هنگام اتمام آن به صراحت بیان کرده ایم ‪ ،‬بررسی را حذف می کنیم‪:‬‬
‫"اما نویسنده چیز دیگری در مورد پرستش ما به ما می گوید ؛ این یک رستگاری فدیه پذیر است‪".‬‬
‫به هر حال ما این کار را انجام می دهیم ‪ ،‬انتقالها بیانگر ارتباط منطقی یا روانی‪ #‬بین مقدمه و بدن ‪ ،‬نقاط‬
‫درون بدن و بدن و نتیجه گیری است‪.‬‬
‫آنها به این سوال پاسخ می دهند ‪ ،‬چرا این موارد با این ترتیب بیان می شود؟‬
‫برخی از انتقال ها این کار را با یک کلمه یا یک جمله به پایان می رسانند ‪ ،‬اما برخی دیگر برای ایجاد‬
‫وحدت ‪ ،‬ترتیب امتیاز و حرکت در موعظه ‪ ،‬یک پاراگراف را می طلبند‪.‬‬
‫در حالی که باید آنها را نوشت و در طرح کلی گنجانید ‪ ،‬اما در حقیقت موعظه ‪ ،‬حمالت اغلب حتی بیشتر‪#‬‬
‫و بزرگتر می شوند‪.‬‬

‫‪128-131‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫برخی از اشکال موعظه ها‪:‬‬


‫ایده توضیح داده شده است‬
‫گزاره اثبات شده‬
‫اصل اعمال شده‬
‫داستان گفت‬
‫موضوع‪ #‬تکمیل شد‬
‫آرایش قیاسی‪#‬‬
‫آرایش استقرایی‪#‬‬
‫طرح کلی‬
‫انتقال‬

‫تعاریف‬

‫آرایش قیاسی‪ - #‬این ایده به عنوان بخشی از مقدمه ظاهر می شود ‪ ،‬و بدن آن را توضیح ‪ ،‬اثبات یا اعمال‬
‫می کند‪.‬‬
‫ایده توضیح داده شد ‪ -‬ایده در مقدمه ارائه شده است ‪ ،‬و نکات موعظه مراحل توضیح ایده است‪.‬‬
‫ترتیب استقرایی ‪ -‬مقدمه فقط اولین نکته را در موعظه معرفی‪ #‬می کند ‪ ،‬سپس با یک انتقال قوی‪ ، #‬هر نقطه‬
‫جدید به نقطه قبلی پیوند می یابد تا اینکه ایده در نتیجه گیری ظاهر شود‪.‬‬
‫رئوس مطالب ‪ -‬رابطه بین ایده های موعظه را به سخنران نشان می دهد‪.‬‬
‫او می تواند با یک نگاه بگوید کدام ایده ها برتر ‪ ،‬تابع و هماهنگ هستند‪.‬‬
‫اصل اعمال شده ‪ -‬این ایده در مقدمه یا اولین نکته به عنوان اصل ایمان یا زندگی بیان شده است‪.‬‬
‫باقیمانده موعظه این اصل را در تجربه روزمره اعمال می کند‪.‬‬
‫گزاره اثبات شد ‪ -‬ایده در مقدمه مانند گزاره بحث بیان شده است‪.‬‬
‫این نکات گواه این گزاره است‪.‬‬
‫داستان بیان شده ‪ -‬داستانی از کتاب مقدس به گونه ای روایت می شود که ایده به طور‪ #‬مستقیم یا با استدالل‬
‫توسعه می یابد‪.‬‬
‫موضوع‪ #‬کامل شد ‪ -‬موضوع موعظه در مقدمه ظاهر می شود‪.‬‬
‫نکات اصلی موعظه مکمل های آن موضوع است‪.‬‬
‫انتقال ‪ -‬با بیان (یا گهگاه با القا) ارتباط منطقی یا روانی‪ #‬بین مقدمه و بدن ‪ ،‬نقاط درون بدن و بدن و نتیجه‬
‫گیری ‪ ،‬به مخاطب اطالع می دهد که واعظ در حال پیشروی‪ #‬است‪.‬‬
‫‪132-133‬‬

‫فصل ‪7‬‬

‫ساخت استخوان های خشک‬

‫رئوس مطالب به عنوان اسکلت های فکری عمل می کنند و در بیشتر موعظه ها ‪ ،‬مانند اکثر بدن ها ‪،‬‬
‫اسکلت کامالً پنهان نمی ماند‪.‬‬
‫ما نباید این طرح کلی را روی‪ #‬صفحه نمایش مبتذل قرار دهیم ‪ ،‬گویی اسکلت "نمایشگاه ‪ ، C‬قربانی‪#‬‬
‫گرسنگی در هولوکاست"‪ #‬است‪.‬‬
‫موثرترین وسیله برای پنهان کردن استخوانهای برهنه موعظه ‪ ،‬از بین بردن اسکلت نیست بلکه با‬
‫پوشاندن گوشت است‪.‬‬
‫مواد حمایتی برای ترسیم خطوطی است که پوست برای استخوان ها یا دیواره های داخل قاب خانه دارد‪.‬‬

‫مرحله ‪ 9‬طرح کلی را با مواد پشتیبانی‪ #‬کننده که نکات را توضیح ‪ ،‬اثبات ‪ ،‬کاربرد‪ #‬یا تقویت می کند ‪ ،‬پر‬
‫کنید‪.‬‬

‫مخاطبان نه به ایده های انتزاعی پاسخ می دهند و نه هیچ کس با خواندن طرح کلی به سمت عمل سوق‪#‬‬
‫داده شده است‪.‬‬
‫بنابراین اگر طرح کلی توسعه نیافته باشد ‪ ،‬مخاطب می تواند معنای آن را از دست بدهد و قانع نشود‪#.‬‬
‫با گسترش موعظه ‪ ،‬شنوندگان چندین سوال را مطرح می کنند‪:‬‬
‫"تعجب می کنم منظورش از این حرف چیست؟"‬
‫"او چه مدرکی برای این گفته دارد؟"‬
‫"به نظر چشمگیر می آید ‪ ،‬اما این چگونه در زندگی جواب می دهد؟"‬
‫یک واعظ برای شفاف سازی ‪ ،‬تقویت ‪ ،‬اثبات یا استفاده از ایده های خود و قابل فهم و جذاب ساختن آنها ‪،‬‬
‫از انواع مواد پشتیبان استفاده می کند‪.‬‬
‫تکرار مجدد‬

‫ارائه مجدد از اصل افزونگی‪ #‬برای بیان ایده "به عبارت دیگر"‪ #‬استفاده می کند‪.‬‬
‫دو هدف اساسی دارد‪.‬‬
‫اول ‪ ،‬تکرار مجدد وضوح می یابد‪ .‬شنوندگان برخالف خوانندگان ‪ ،‬هنگام گفتن باید آنچه را که گفته می‬
‫شود ‪ ،‬دریافت کنند‪.‬‬
‫آنها نمی توانند برگردند و دوباره آن را بشنوند‪ .‬اگر در ابتدا ‪ ،‬آنها ما را درک نمی کنند ‪ ،‬پس ما باید آن را‬
‫دوباره بگوییم تا خود را شفاف کنیم‪.‬‬
‫کلوویس جی چاپل در معرفی موعظه ای که درباره زن زنا گرفته شده ‪ ،‬اظهار مجدد می کند‪.‬‬
‫دانشمندان درباره اینکه این داستان متعلق به کجای پرونده مقدس است مطمئن نیستند‪ .‬برخی فکر می کنند‬
‫که اصالً متعلق به آن نیست‪.‬‬
‫از بعضی از نسخه های خطی کهن ‪ ،‬حذف شده است‪.‬‬
‫با این حال ‪ ،‬من نه به عنوان یک دانشمند‪ #‬بلکه صرفا ً به عنوان یک خواننده کتاب مقدس صحبت می کنم ‪،‬‬
‫اطمینان دارم که واقعا ً متعلق به آن است‪.‬‬
‫در اینجا احساس می کنم یک داستان واقعی‪ #‬است‪.‬‬
‫اگر این درست نباشد ‪ ،‬واقعیتی‪ #‬است که خود حقیقت می تواند‪ #‬از آن بیاموزد‪.‬‬
‫این داستان نه تنها درست است ‪ ،‬بلکه به قضاوت من واقعیت است‪.‬‬
‫این سابقه یک واقعه است که در واقع اتفاق افتاده است‪.‬‬
‫واقعا ً یک نبوغ فوق العاده الزم بود که داستانی را کامالً واقعی‪ #‬در زندگی‪ #‬ابداع می کردم‪.‬‬
‫مطمئنا ً ‪ ،‬با آنچه ما درباره کاتبان و فریسیان می دانیم مطابقت دارد‪.‬‬
‫با آنچه در مورد خود عیسی می دانیم سازگارتر‪ #‬است‪.‬‬
‫تکرار مجدد حقیقت را در شنونده تحت تأثیر قرار می دهد‪.‬‬
‫چیزی را یک بار بگویید و می توان آن را نادیده گرفت ‪ ،‬اما آن را چندین بار تکرار کنید و در اندیشه و‬
‫احساسات او تأکید شود‪.‬‬
‫تبلیغ کنندگان میلیون ها دالر سرمایه گذاری می کنند تا ایده های خود را در رادیو‪ ، #‬تلویزیون و مجالت‬
‫بیان کنند‪.‬‬
‫پیتر مارشال با بیان مجدد در موعظه "هنر حرکت کوه ها" بر یک نکته تأکید می کند‪:‬‬
‫من مطمئن هستم که هر یک از شما بارها این جمله را خوانده اید‪:‬‬
‫نماز چیزهایی را تغییر می دهد که شما رنگ آمیزی آن را روی پوسترهایی‪ #‬دیده اید که دیوارهای‪ #‬اتاق‬
‫های مدرسه یکشنبه ما را تزئین می کنند‪.‬‬
‫شما بارها دیده اید که روی صفحات فلزی‪ #‬کوچک مهر می شود ‪ ،‬آن را در کتاب مقدس می خوانید ‪ ،‬بارها‬
‫از منبر شنیده اید‪.‬‬
‫اما آیا شما آن را باور دارید؟‬
‫آیا در واقع ‪ ،‬صادقانه ‪ ،‬اعتقاد دارید که نماز چیزها را تغییر می دهد؟‬
‫آیا تا به حال شده که نماز چیزی را برای شما تغییر دهد؟‬
‫نگرش شما نسبت به شرایط‪ #‬شما‬
‫ترس شما از موانع شماست؟‬
‫تکرار مجدد با تکرار متفاوت است‪ .‬تکرار همان حرف را در همان کلمات می زند؛ تکرار مجدد همان‬
‫حرف را با کلمات مختلف می زند‪.‬‬
‫تکرار ممکن است در تمام موعظه مانند یک خودداری برای تقویت یک ایده اصلی به طور سودآوری‬
‫مورد استفاده قرار‪ #‬گیرد ‪ ،‬اما واعظ ماهر یاد می گیرد چندین بار یک نکته را به روش های مختلف بیان‬
‫کند‪.‬‬

‫توضیح و تعریف‬

‫تعریفی محدودیت ها را تعیین می کند‪.‬‬


‫این مواردی را تعریف می کند که باید توسط‪ #‬یک اصطالح یا جمله گنجانده و حذف شوند‪ .‬توضیح همچنین‬
‫مرزهایی را تعیین می کند ‪ ،‬اما ممکن است این کار را با تقویت چگونگی ارتباط‪ #‬ایده ها با یکدیگر یا آنچه‬
‫یک ایده داللت دارد ‪ ،‬انجام دهد‪.‬‬
‫توجه داشته باشید که ‪ Earl F. Palmer‬چگونه معنای کلمه یونانی‪ erOs #‬را توضیح می دهد‪:‬‬
‫اروس عشقی است که کسب می شود ‪ ،‬عشقی است که از ما کسب می شود‪.‬‬
‫این عشق غریزی نیست که ما به والدین یا فرزندان ‪ ،‬خانواده یا ساختار اجتماعی یا نژادی خود داریم‪.‬‬
‫این نوعی عشق ما به چیزی‪ #‬مانند خرد یا بشر نیست‪.‬‬
‫این عشقی است که به دلیل تعالی جذاب شخص یا چیز یا واقعیت از ما بدست آمده است‪.‬‬
‫این عشق به زیبایی ‪ ،‬عشق به قدرت ‪ ،‬عشق به قدرت است‪.‬‬
‫تعاریف و توضیحات به طرق مختلف کار می کنند‪.‬‬
‫ما معموالً یک اصطالح یا ایده را با قرار دادن آن در طبقه وسیعی‪ #‬از موارد‪ #‬که بخشی از آن است ‪،‬‬
‫تعریف می کنیم‪.‬‬
‫در عین حال ‪ ،‬باید نشان دهیم که تفاوت آن با سایر‪ #‬موارد آن کالس چیست‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬طبقه بندی هر دو شباهت و تفاوت را توضیح می دهد‪.‬‬
‫پالمر می گوید ‪ ErOs" ،‬عشق است [طبقه گسترده ای كه بخشی از آن است] كه به دست می آید ‪ ،‬عشقی‬
‫كه از ما برنده می شود [تفاوت آن با سایر عشق ها]‪".‬‬
‫گاهی اوقات ما از طریق‪ #‬مترادف تعریف و توضیح می دهیم‪.‬‬
‫اما یک مترادف فقط در صورتی‪ #‬کار می کند که تجربه قبلی شنونده را لمس کند و معنای مورد نظر را‬
‫درک کند و احساس کند‪.‬‬
‫احتماالً همه می دانند کیش ها چیست‪ .‬اما شاید آنها از روشی خاص که ما می خواهیم نمی دانند ‪ ،‬بنابراین‬
‫ممکن است بگوییم‪" :‬فرقه ها قبض های پرداخت نشده کلیسا هستند‪".‬‬
‫مقایسه و تضاد نیز ایده ها را توسعه می دهد و توضیح می دهد‪.‬‬
‫پالمر از هر دو در توضیح ‪ erOs‬استفاده کرد‪.‬‬
‫واعظان نیز در توضیح از مثالها استفاده می کنند‪.‬‬
‫ری سی استدمان این کار را می کند وقتی که در موعظه ای می پرسد‪" :‬وقتی می گوییم چیزی مقدس است‬
‫‪ ،‬منظور ما چیست؟"‬
‫وی پاسخ می دهد‪" :‬به کتاب مقدس خود نگاه کنید و در آن آمده است ‪ "،‬کتاب مقدس "‪ .‬چه چیزی آن را‬
‫مقدس می کند؟‬
‫به سرزمین‪ #‬اسرائیل "زمین مقدس و شهر اورشلیم"‪ #‬شهر مقدس "گفته می شود‪.‬‬
‫چرا؟ کیفیتی در مورد هر سه وجود‪ #‬دارد که مشترک هستند‪.‬‬
‫همه آنها متعلق به خدا هستند‪.‬‬
‫کتاب مقدس کتاب خداست؛‬
‫اسرائیل سرزمین خداست‪.‬‬
‫بیت المقدس شهر خداست ‪ -‬آنها مال خدا هستند! به همین دلیل آنها مقدس هستند؛‬
‫آنها متعلق به خدا هستند‪" .‬‬
‫اگر نمایشگر‪ #‬مخاطبان خود را نشناسد ‪ ،‬توضیح مسئله دشوار‪ #‬است‪.‬‬
‫هرچه آشنایی وی با موضوعی‪ #‬بیشتر باشد ‪ ،‬ممکن است نسبت به عدم آگاهی جماعت نسبت به آن آگاهی‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫افرادی که در تایلند زندگی می کنند در دنیای فکری متفاوتی از کشیش خود زندگی‪ #‬می کنند‪ .‬در واقع آنها‬
‫از او حمایت مالی می کنند تا بتواند‪ #‬آنچه را که نمی توانند‪ #‬مطالعه کند‪.‬‬
‫او نباید تصور‪ #‬کند که شنوندگانش‪ #‬بالفاصله می فهمند‪ #‬که او درباره چه چیزی صحبت می کند‪.‬‬
‫او به آنها توضیح واضحی‪ #‬را می دهد که دقیقا ً منظورش چیست‪.‬‬
‫به عنوان یک قانون راهنما ‪ ،‬یک سخنران باید هر اصطالح مهم را به زبانی که مخاطب می فهمد ‪،‬‬
‫تعریف کند‪.‬‬
‫مطمئنا ً بهتر است خیلی اصطالحات تعریف شود تا تعداد بسیار کمی‪.‬‬
‫در توضیح روابط‪ #‬و پیامدهای‪ #‬ایده ها ‪ ،‬ما باید توضیحات را آنقدر واضح بدانیم که هیچ ابهامی در ذهن‬
‫خودمان وجود نداشته باشد‪.‬‬
‫سپس باید مراحل توضیح را طی کنیم تا به ترتیب منطقی یا روانشناختی‪ #‬ارائه شوند‪.‬‬
‫غبار در منبر به مه مه تبدیل می شود‪.‬‬

‫اطالعات واقعی‬

‫حقایق متشکل از مشاهدات ‪ ،‬مثالها ‪ ،‬آمار و سایر داده ها است که ممکن است جدا از سخنران تأیید شود‪.‬‬
‫یک واعظ وقتی‪ #‬اعالم می کند که‪" :‬یونانی‪ #‬زبانی غنی و متنوع است که چندین کلمه برای عشق دارد‪.‬‬
‫اما از میان این کلمات ‪ ،‬فقط دو کلمه ‪ ،‬فیلیا و اروس در قرن اول تأثیر زیادی‪ #‬در ادبیات یا اندیشه یونان‬
‫داشتند‪" .‬‬
‫اگر شنونده ای به این کار اهمیت می داد ‪ ،‬می توانست صحت این جمله را با بررسی‪ #‬کلماتی که یونانیان‬
‫برای عشق به کار می بردند ‪ ،‬تأیید کند‪.‬‬
‫در موعظه اظهارات مشاهدات درباره محتوای‪ #‬یک متن واقعی‪ #‬است زیرا شنونده می تواند آنچه را که‬
‫کتاب مقدس می گوید ‪ ،‬خود ببیند‪.‬‬
‫بیشتر آنچه که به عنوان واقعیت رژه می رود ‪ ،‬عقیده ای مبدل است‪.‬‬
‫یک واعظ می گوید‪" :‬در واقع ‪ "،‬بزرگترین تهدید برای اخالق آمریکا تلویزیون است‪" .‬‬
‫البته ‪ ،‬این اصالً مسئله ای واقعی‪ #‬نیست ‪ ،‬بلکه فقط یک نظر است‪.‬‬
‫این نظر بسته به حقایق ممکن است معتبر باشد یا نباشد‪.‬‬
‫البته واقعیت ها تا زمانی‪ #‬که با یکدیگر رابطه برقرار نکنند و نتیجه گیری نشوند ‪ ،‬چیزهای احمقانه ای‬
‫هستند‪.‬‬
‫از طرف دیگر ‪ ،‬نظرات به همان احمقانه هستند ‪ ،‬مگر اینکه براساس واقعیت ها ساخته شوند‪#.‬‬
‫فرد در معرض دید ‪ ،‬مانند هر سخنران اخالقی‪ ، #‬باید واقعیت های خود را بداند و از اعتبار آنها مطمئن‬
‫باشد‪.‬‬
‫برنارد باروچ می گوید‪" :‬هر مردی به عقیده خود حق دارد ‪ ،‬اما هیچ كس حق ندارد در حقایق خود اشتباه‬
‫كند‪".‬‬
‫حقایق نه تنها به شنونده کمک می کند تا درک کند ‪ ،‬بلکه احترام به گوینده را نیز حفظ می کند‪.‬‬
‫آمار نوع خاصی‪ #‬از حقایق است که به ما امکان می دهد مقدار زیادی از سرزمین را خیلی سریع بررسی‪#‬‬
‫کنیم‪.‬‬
‫آنها به ویژه برای شهروندان در یک جامعه آگاه از اذعان جذاب هستند‪.‬‬
‫در واقع اشتهای‪ #‬آمریكا برای آمار سیری‪ #‬ناپذیر به نظر می رسد و آمارگران یك منبع بی پایان را تأمین می‬
‫كنند ‪ ،‬از تعداد ساعاتی كه یك خانواده متوسط‪ #‬به تلویزیون تماشا می كنند تا درصد خانواده های ناراضی‪#‬‬
‫در فرهنگ ما‪.‬‬
‫این وفاداری‪ #‬به اعداد دام های خاص خود را برای بی گناهان ایجاد کرده است ‪ -‬و فرصت هایی را برای‬
‫افراد غیر صادق فراهم‪ #‬آورده است‪.‬‬
‫هوای قطعیت بیش از نقطه اعشاری یا درصد‪ #‬جناحی قرار دارد ‪ -‬حتی در مواردی‪ #‬که اندازه گیری‬
‫غیرقابل شناخت یا پوچ باشد‪.‬‬
‫تصویری‪ #‬کالسیک گزارشی‪ #‬است که سالها پیش منتشر شد مبنی بر اینکه ‪ 1/3 33‬درصد‪ #‬از کل مجالس‬
‫دانشگاه جان هاپکینز با اعضای هیئت علمی ازدواج کرده بودند‪.‬‬
‫درصد دقیق‪ #‬بود‪.‬‬
‫جان هاپکینز در آن زمان فقط سه دانشجو داشت و یکی از آنها با یکی از اعضای هیئت علمی ازدواج‬
‫کرد‪.‬‬
‫واعظانی که مشتاق کسب امتیاز خود هستند ‪ ،‬ممکن است حساس به آمار پشتیبانی‪ #‬نشده باشند‪.‬‬
‫یکی از واعظین متذکر گزارش داد ‪" ،‬من چندی پیش نخواندم که ‪ 50‬درصد از گروه های راک شیطان‬
‫پرستی و جادوگری‪ #‬می کنند و من معتقدم که این رقم‪ #‬هر روز افزایش‪ #‬می یابد‪".‬‬
‫چه کسی شمرد؟ چه کسی شمرده شد؟ چه زمانی؟ جایی که؟‬
‫وقتی ارقام‪ #‬وارد موعظه می شوند ‪ ،‬باید ساده ترین حالت ممکن را داشته باشند بدون اینکه دقت را از بین‬
‫ببرند‪.‬‬
‫اعداد گرد معموالً کافی هستند‪.‬‬
‫در حالی که ممکن است یک حسابدار تحت تأثیر اطالعاتی قرار‪ #‬گیرد که در سال ‪ 1950‬جمعیت شیکاگو‬
‫‪ 3،620،962‬نفر بود ‪ ،‬درک بسیاری از ما برای رقم "کمی بیش از سه و نیم میلیون" آسان است‪.‬‬
‫در کار با آمار ‪ ،‬داده ها را می توان با مقایسه آنها با چیزهایی که تجربه مخاطب دارد ‪ ،‬معنی دار و زنده‬
‫کرد‪.‬‬

‫در توصیف معبد دیانا در افسس ممکن است بگوییم ‪،‬‬


‫"عرض آن ‪ 180‬فوت ‪ ،‬طول بیش از ‪ 375‬فوت ‪ ،‬با ستون هایی بود که ‪ 60‬فوت ارتفاع داشتند"‪ ، #‬و سپس‬
‫اضافه می شود ‪" ،‬آن معبد از زمین فوتبال گسترده تر و طوالنی‪ #‬تر از مناطق انتهایی بود ‪ ،‬و ستون ها‬
‫بلندتر از ‪ 5‬ساختمان طبقه‪" .‬‬
‫یک سخنران ابتدا با دادن کسر اعشاری ‪ ،‬که قابل درک نبود ‪ ،‬اندازه کوچک الکترون را قابل درک می‬
‫کند و سپس اضافه می کند‪:‬‬
‫"اگر اندازه الکترون تا اندازه سیب بزرگتر شود و یک انسان به همان نسبت بزرگتر‪ #‬شود ‪ ،‬آن شخص می‬
‫تواند کل منظومه شمسی را در کف دست خود نگه دارد و باید از ذره بین استفاده کند‪ .‬برای دیدن آن‪" .‬‬

‫نقل قول ها‬


‫ما به دو دلیل نقل قول ها را برای پشتیبانی‪ #‬یا گسترش یک نکته معرفی می کنیم‪:‬‬
‫چشمگیر و اقتدار‪.‬‬
‫وقتی متوجه می شویم‪ #‬شخص دیگری بیش از آنچه ما می توانیم این ایده را بیان کرده است ‪ ،‬از کلمات وی‬
‫استفاده می کنیم‪.‬‬

‫‪137-142‬‬

‫جیمز اس‪ .‬استوارت موعظه ای درباره اشعیا ‪ 5:30‬را با برداشتن عبارتی از رابرت براونینگ معرفی‪ #‬می‬
‫کند‪:‬‬
‫"از بین همه تردیدهایی‪ #‬که ‪ ،‬همانطور که براونینگ می گوید ‪ "،‬می تواند رپ بزند و در روح ما وارد‪#‬‬
‫شود "‪ ،‬ویران کننده ترین آن شک به هدف نهایی خداست‪".‬‬
‫استوارت مقدمه خود را با مجموعه ای از نقل قول های دیگر توسعه می دهد ‪ ،‬همه به دلیل قدرت بیان آنها‬
‫انتخاب شده اند‪.‬‬
‫او می گوید‪ . . .:‬این دقیقا ً شکی است که مانند وزنه ای وحشتناک بر بسیاری از زندگی های امروزی‬
‫نهفته است‪.‬‬
‫آنها قبل از مشترک شدن در ایمان تنیسون ‪ ،‬دو بار فکر می کنند‪:‬‬
‫با این حال ‪ ،‬من شک ندارم‪ #‬که در سنین یک هدف افزایش یافته است ‪ ،‬و افکار مردم با روند‪ #‬خورشید‬
‫گسترش می یابد‪.‬‬
‫"کجا شواهدی‪ #‬بر چنین هدفی وجود دارد؟"‬
‫آنها می خواهند بپرسند‬
‫‪ . . .‬بنابراین آنها به همان جایی که جامعه بود بازگشتند‪.‬‬
‫"غرور باطل ‪ ،‬همه بیهودگی‪ #‬است‪".‬‬
‫فریاد توماس هاردی ‪ ،‬از تمام دعاهایتان ‪ ،‬شما كه برای مردم دعا می كنید ‪ ،‬چه فایده ای دارد كه چیزی‬
‫بهتر از آنچه در خواب ‪ ،‬تاریك و گنگ است و دست این نمایش بیكار را می چرخاند ‪ ،‬بهتر است؟‬
‫"یک شوخی بد" ‪ -‬این حکم نهایی ولتر در مورد‪ #‬زندگی بود‪.‬‬
‫بازیگر در حال مرگ گفت‪" :‬پرده را ببند ‪ ،‬مضحکه تمام شد"‪.‬‬
‫روش های زیادی‪ #‬برای صحبت در مورد مکانی که درد در زندگی‪ #‬ما بازی می کند وجود‪ #‬دارد‪.‬‬
‫یک واعظ با بیان کلمات چشمگیرتر‪ #‬از نظر خود ‪ ،‬یک دیدگاه را خالصه می کند‪:‬‬
‫"درد پرچم واقعیت را در قلعه قلب شورشی‪ #‬می کارد‪".‬‬
‫لك كردن نكته ای با برخی اصطالحات كه در ذهن فرو‪ #‬می رود‪ ، #‬احتماالً دلیل اصلی روی آوردن‬
‫واعظان به نقل قول ها در موعظه ها است‪.‬‬
‫وقتی اعتبار قیمت گذاری‪ #‬را می دهیم ‪ ،‬اساسا ً این کار را برای اخالق انجام می دهیم‪.‬‬
‫ما همچنین شامل نقل قول برای اقتدار است‪.‬‬
‫در این حالت وقتی‪ #‬به آنچه نقل می کنیم اعتبار می دهیم ‪ ،‬این کار را می کنیم زیرا شخصی‪ #‬که گفته است‬
‫در موقعیت‪ #‬بهتری نسبت به ما صحبت می کند‪.‬‬
‫ارنست تی‪ .‬کمبل این کار را در صحبت با مواقعی‪ #‬انجام می دهد که بیهودگی‪ #‬ظاهری کاری که ما انجام‬
‫می دهیم باعث می شود از مشارکت در کنش اجتماعی عقب نشینی کنیم‪.‬‬
‫کمپبل می گوید‪ :‬روز گذشته دیدگاه لئونارد‪ #‬وولف در مورد کارهای زندگی‪ #‬ام تحت تأثیر قرار‪ #‬گرفت‪.‬‬
‫وی گفت‪" :‬من به وضوح می بینم که من عمالً به هیچ چیز نرسیده ام‪.‬‬
‫جهان امروز و تاریخچه مورچه انسان طی ‪ 7-5‬سال گذشته دقیقا ً همان خواهد بود که اگر من به جای اینکه‬
‫در کمیته ها بنشینم و کتاب و یادداشت بنویسم ‪ ،‬پینگ پنگ بازی می کردم‪#.‬‬
‫بنابراین باید اعتراف نسبتا ً ناپسندی‪ #‬داشته باشم که باید در طی یک زندگی‪ #‬طوالنی بین ‪ 150،000‬تا‬
‫‪ 200،000‬ساعت کار کامالً بی فایده داشته باشم‪" .‬‬
‫ما همچنین دیگران را نقل می کنیم زیرا آنها در موقعیت بهتری برای دانستن حقایق یا تفسیر آنها هستند یا‬
‫به دلیل اینکه مخاطب ارزیابی آنها را بیشتر می پذیرد‪.‬‬
‫یک نمایش دهنده که کتاب مقدس را می داند و مردم را می فهمد ‪ ،‬قبالً به گناه اصلی اعتقاد دارد ‪ ،‬اما‬
‫ممکن است گزارش کمیسیون جنایت مینه سوتا را به مخاطبان شکاک نقل کند‪:‬‬
‫هر نوزادی‪ #‬زندگی را کمی وحشیانه آغاز می کند‪.‬‬
‫او کامال خودخواه و خودمحور‪ #‬است‪.‬‬
‫او هر وقت بخواهد آنچه را که می خواهد می خواهد ‪ -‬بطری ‪ ،‬توجه مادر ‪ ،‬اسباب بازی‪ #‬همبازی ‪ ،‬ساعت‬
‫دایی‪.‬‬
‫این خواسته ها را به او انكار كنید ‪ ،‬و او خشمگین و پرخاشگرانه ظاهر می شود ‪ ،‬كه قاتل خواهد بود ‪،‬‬
‫اگر او چنین درمانده نباشد‪.‬‬
‫او کثیف است‪ .‬او اخالق ‪ ،‬دانش ‪ ،‬مهارت ندارد‪.‬‬
‫این بدان معناست که همه کودکان ‪ ،‬نه فقط کودکان خاص ‪ ،‬بزهکار به دنیا می آیند‪.‬‬
‫اگر اجازه داده شود که در دنیای خودمحوری‪ #‬نوزادی خود ادامه دهد ‪ ،‬با اعمال سلطه گرانه او برای‬
‫برآورده ساختن خواسته هایش ‪ ،‬هر کودکی یک جنایتکار ‪ ،‬یک دزد ‪ ،‬یک قاتل ‪ ،‬یک متجاوز‪ #‬بزرگ می‬
‫شود‪.‬‬
‫در مواقع‪ #‬دیگر ‪ ،‬متخصص برای صحبت با اقتدار در مورد موضوعی‪ #‬بهتر است‪ D. M. Baillie .‬به نقل‬
‫از یك مورخ برای اثبات اینكه مسیحیان اولیه در عقیده خود از كیفیت عقلی برخوردار‪ #‬بودند‪:‬‬
‫دکتر ‪ ، T. R. Glover‬که در آن دوره [قرون اولیه هجری] از چنین اقتداری‪ #‬برخوردار بود ‪ ،‬به ما می‬
‫گوید که یکی از دالیل پیروزی مسیحیت بر جهان ‪ ،‬تفکر بهتر از بقیه جهان بود‪.‬‬
‫این نه تنها بهتر می دانست چگونه زندگی‪ #‬کند و چگونه بمیرد‪:‬‬
‫همچنین بهتر می دانست چگونه فکر کند‪.‬‬
‫این "فکر" جهانی بود‪.‬‬
‫در اینجا یک بخش کامال جالب وجود دارد‪:‬‬
‫"مسیحی بهترین کتابها را خواند ‪ ،‬آنها را شبیه سازی کرد و آزادترین زندگی فکری دنیا را داشت‪.‬‬
‫عیسی او را آزاد گذاشته بود تا به واقعیت واقعیت داشته باشد‪.‬‬
‫جایی برای یک مسیحی نادان وجود ندارد‪.‬‬
‫از همان آغاز ‪ ،‬هر مسیحی‪ #‬باید بداند و بفهمد ‪ ،‬و مجبور‪ #‬بود انجیل ها را بخواند ‪ ،‬باید بتواند‪ #‬دلیلی برای‬
‫ایمان خود ارائه دهد‪.‬‬
‫آنها درباره عیسی خواندند ‪ ،‬و او را شناختند‪ ، #‬و دانستند که در کجا ایستاده اند‪. . .‬‬
‫تفکر در آن جهان باستان چه کسی بوده است؟‬
‫بارها و بارها ‪ ،‬آن یک مسیحی بود‪.‬‬
‫او به دنیا فکر کرد‪" .‬‬
‫مقامات باید مدارک را داشته باشند‪.‬‬
‫برای تعیین صالحیت خود باید چندین سوال در مورد هر متخصص پرسیده شود‪:‬‬
‫(‪ )1‬آیا تجربه یا آموزش وی این صالحیت را دارد که در این مورد با اقتدار‪ #‬صحبت کند؟‬
‫(‪ )2‬آیا شهادت مبتنی بر دانش دست اول است؟‬
‫(‪ )3‬آیا مرجع تعصب دارد؟‬
‫یک مرجع تعصب اعتماد را برانگیخته نمی کند ‪ ،‬زیرا او تمایل دارد با دالیل موافق‪ #‬نظرات خود موافق‬
‫باشد و از بقیه چشم پوشی کند‪.‬‬
‫یک مرجع تعصب که برخالف سوگیری‪ #‬خود صحبت می کند ‪ ،‬البته می تواند‪ #‬شاهد خوبی باشد‪.‬‬
‫سخنرانی جورج برنارد‪ #‬شاو به نمایندگی از مسیحیت از آنجا که اغلب علیه آن صحبت می کرد ‪ ،‬حمایت‬
‫محکمی خواهد بود‪.‬‬
‫(‪ )4‬مخاطب چگونه شهادت او را می داند؟‬
‫آیا او را می شناسند؟‬
‫آیا به او احترام می گذارند؟ هنگامی که از یک فرد مبهم به عنوان مرجع استفاده می شود ‪ ،‬باید به‬
‫مخاطبان صالحیت خود را برای صحبت در مورد موضوع بگوییم‪#.‬‬
‫از نقل قول ها باید در موعظه به میزان کم استفاده شود‪.‬‬
‫یک پیام از منبر نباید مانند یک مقاله اصطالحی باشد‪.‬‬
‫به طور‪ #‬کلی ‪ ،‬نقل قول ها باید مختصر باشد‪.‬‬
‫نقل قول های طوالنی‪ #‬مدت اغلب نامشخص می شوند و مانع برقراری ارتباط می شوند‪.‬‬
‫گاهی ممکن است نقل قول طوالنی‪ #‬تری نقل شود و سپس چند جمله مهم از نقل قول مستقیما ً برای مخاطب‬
‫خوانده شود‪.‬‬
‫اگر آنها را با نوعی طراوت در موعظه معرفی‪ #‬کنیم ‪ ،‬نقل قول ها افزایش می یابد‪.‬‬
‫برای جلب یک نقل قول از جمله "‪" ، "Spurgeon said‬پولس نوشت " یا "کتاب مقدس می گوید"‪ #‬به‬
‫تالش کمی نیاز دارد‪.‬‬
‫اگر آنها را از نو تنظیم‪ #‬کنیم ‪ ،‬فکر بیشتری‪ #‬خواسته می شود اما نتیجه بیشتری می یابد‪:‬‬
‫"این عبارت با جسارت در کتاب مقدس نوشته شده است‪ "" ".‬پل احساس شدیداً احساس کرد ‪" ....‬‬
‫"این همان چیزی است که چارلز دیکنز سعی داشت به ما بگوید وقتی‪ #‬مشاهده کرد‪ "" ".‬بنابراین می توانید‬
‫اهمیت این کلمات را در آیه ‪ 10‬جاسازی شده ببینید‪" #.‬‬

‫روایت‬

‫وقتی غیبت می کنیم ‪ ،‬نه از ایده ها بلکه از مردم‪ #‬غیبت می کنیم‪.‬‬


‫وقتی مجالت خبری مشهور مانند تایم به موضوعات پیچیده ای مانند اقتصاد یا تحوالت سیاسی‪ #‬در چین می‬
‫پردازند ‪ ،‬این کار را تا حدی با بحث درباره افراد درگیر انجام می دهند‪.‬‬
‫روایت در یک موعظه افراد و حوادثی را که در روایت های کتاب مقدس پذیرفته شده است توصیف می‬
‫کند‪.‬‬
‫هر گذرگاه مردم خود را دارد ‪ ،‬گاهی اوقات آنجا می خندند ‪ ،‬نفرین می کنند ‪ ،‬دعا می کنند ‪ ،‬و گاهی‬
‫اوقات پنهان می شوند و ما باید به دنبال آنها باشیم‪.‬‬
‫در هر متنی ‪ ،‬همیشه کسی در حال نوشتن است و کسی در حال خواندن است‪.‬‬
‫یک دکترین را کنار بگذارید و شخصیت هایی پیدا خواهید کرد‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬فضل در سردخانه در بهشت وجود‪ #‬ندارد‪.‬‬
‫فقط کسی است که لطف می کند و دیگری آن را دریافت می کند‪.‬‬
‫روح القدس وقتی كتاب مقدس را پر از آن می كرد ‪ ،‬ارزش روایت را می دانست و عیسی تأثیر روایت را‬
‫در مثلها هایی كه می گفت ‪ ،‬نشان داد‪.‬‬
‫روایت می تواند پس زمینه را در یک موعظه با پر کردن تاریخچه ‪ ،‬محیط یا شخصیت های مربوطه‬
‫فراهم کند‪.‬‬
‫جان هركوس به طور‪ #‬موثر از آن برای زندگی كردن ما با دیوید‪ #‬استفاده می كند در حالی كه مزمور‪ 24 #‬را‬
‫نوشت‪ :‬دیوید صاف نشست ‪ ،‬دستانش را دراز كرد و خمیازه كشید‪.‬‬
‫این یک روز‪ #‬تمرین بود و کل برنامه های روزمره را با نوازندگان ‪ ،‬خوانندگان و باله پشت سر می‬
‫گذاشت‪.‬‬
‫نمره و برنامه رقص به خوبی‪ #‬پیش رفته بود و دیوید بیش از حد راضی‪ #‬بود‪.‬‬
‫زبور خوب بود ‪ -‬کوتاه ‪ ،‬واضح ‪ ،‬متناسب با مناسبت‪ .‬هوم مم م م م ‪.‬‬
‫این عبارت انتخابی در مورد "صعود به تپه خداوند بود ‪ ...‬در مکان مقدس او بایستید" بود‪.‬‬
‫خیلی خوب‪.‬‬
‫این زمینه خوبی برای کار با سنجها و شیپورها و گروه کر خواهد بود‪.‬‬
‫و تحت هدایت وی ‪ ،‬این باله شانس بسیار‪ #‬خوبی خواهد داشت تا احساس درام معنوی‪ #‬خود را افزایش دهد‪.‬‬
‫و این چهار شرط ورود‪ #‬به مکان مقدس ‪ -‬آنها درست بودند‪.‬‬
‫مختصر ‪ ،‬جمع و جور ‪ ،‬شسته و رفته‪.‬‬
‫دستان تمیز ‪ ،‬قلب پاک ‪ ،‬بدون توجه به ارزشهای آشغال (منظور او واقعا ً "روح او را به سمت آنچه دروغ‬
‫نمی کشد" نیست) ‪ ،‬و هیچ تقلب یا فریبکاری‪ #‬نمی کند‪.‬‬
‫بله ‪ ،‬در واقع ‪ ،‬این یک مرد را تا آنجا که می خواهید کامالً و کامل بررسی می کند‪.‬‬
‫دستهای پاکیزه ‪ . . .‬مثل دستهای تمیز خودش ‪ ..‬ناگهان خاطره ای در ذهنش جاری شد‪.‬‬
‫خاطره ای از شستن ‪ ،‬شستن ‪ ،‬شستن آن دستهای‪" #‬تمیز" او ‪ ،‬که سعی دارد یک چیز خونین را که قابل‬
‫بازگشت نیست ‪ ،‬از بین ببرد‪.‬‬
‫چگونه اتفاق افتاد؟‬
‫آه بله ‪ . . .‬به خاطر میکال‬
‫روایت وقتی انرژی‪ #‬می گیرد که افعال و اسم ها ذهن ما را ترسیم‪ #‬می کنند‪.‬‬
‫گاهی اوقات دیدگاه دیگری طراوت و شادابی را در روایتی‪ #‬که اغلب گفته می شود به ارمغان می آورد‪.‬‬
‫چگونه زن زناكارى يا زن در چاه در هنگام ديدار با عيسى فكر كردند؟‬
‫در رسائل ‪ ،‬پولس معترضی‪ #‬را می پراند که برای بحث و گفتگو با او بلند می شود‪:‬‬
‫"چه مزیتی ‪ ...‬یهودی بودن وجود دارد؟"‬
‫(روم ‪ 1 :3‬نیو) ‪ ،‬کسی می پرسد‪.‬‬
‫یک جادوگر آن زمان استدالل می کند‪" :‬غذا برای معده و معده برای غذا" (اول قرنتیان باب ‪ 6‬آیه ‪12‬‬
‫نیو)‪.‬‬
‫آنها چگونه بودند؟‬
‫آیا می توانید توضیح دهید که چگونه ممکن است بحث را ادامه داده باشند؟ از دیالوگ استفاده کنید‬
‫روایات انجیل و مثلها با آن پر شده است‪.‬‬
‫کلمات را در دهان مردم بگذارید‪#.‬‬
‫هنگامی که فقط یک نفر ظاهر می شود ‪ ،‬از تک گفتار یا "گفتگوی خود" استفاده کنید‪.‬‬
‫این همان کاری‪ #‬است که هرکوس با داوود کرد ‪ ،‬و این همان کاری است که عیسی با مدیر زیرک شعبه‬
‫(لوقا‪ )7-2 :16 #‬و پسر تهی دست در کشور دور‪ #‬انجام داد (لوقا ‪.)32-11 :15‬‬
‫این پسر بچه از خودش می پرسد‪" :‬چند نفر از خادمان اجیر شده پدرم نان کافی و کافی دارند و من با‬
‫گرسنگی اینجا هالک می شوم!" (نسخه ‪.)ASV 17‬‬
‫روایت به معنای برقراری‪ #‬ارتباط با تخیل است و تخیل بیانگر بینش ایمان است‪.‬‬
‫تخیل یک برادر ناتنی برای تفسیر است زیرا هر دو مربوط‪ #‬به متن است‪.‬‬
‫ما از آنچه می گوید یک قسمت مشخص می کنیم که معنی آن چیست‪.‬‬
‫بنابراین تخیل یک قدم فراتر از واقعیت های کتاب مقدس است و در عین حال با آنها پیوند می خورد‪#.‬‬

‫تصاویر‬

‫توصیه ‪ S. I. Hayakawa‬برای سخنرانانی که می خواهند وضوح‪ #‬بیشتری پیدا کنند مطالعه یک کتاب‬
‫آشپزی است زیرا دستور‪ #‬العمل ها مفاهیم کلی را با تجزیه آنها به مشخصات خاص آنها توضیح می دهند‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬در یک دستور العمل برای بیف ولینگتون‪ #‬آمده است‪" :‬فیله را در تابه برشته باز قرار‪#‬‬
‫دهید‪.‬‬
‫آب اضافه نکنید‪.‬‬
‫نپوشانید‪ #.‬در فر ‪ 425‬درجه ‪ 20 ،‬تا ‪ 25‬دقیقه تفت دهید‪" .‬‬
‫مشاوره هایاکاوا مخصوصا ً برای متخصصانی مفید است که دانش گسترده آنها در مورد یک موضوع‪ #‬می‬
‫تواند آنها را از برقراری ارتباط‪ #‬موثر باز دارد‪.‬‬
‫تحصیالت آنها آنها را از جزئیات به حوزه های مبهم انتزاع دور می کند‪.‬‬
‫به عنوان مثال یک متکلم به جای گناه در مورد‪ #‬هماتریولوژی صحبت می کند زیرا کلمه انتزاعی به عنوان‬
‫چتر بهتری برای جنبه های مختلف موضوع‪ #‬عمل می کند‪.‬‬
‫اگر این متکلم مخاطبی را که کمتر با نظم و انضباط خود آشنا هستند مخاطب قرار دهد ‪ ،‬باید از انتزاع‬
‫خود کناره گیری کند و درباره قتل ‪ ،‬دروغ‪ ، #‬دزدی‪ ، #‬یا زنا صحبت کند‪.‬‬
‫اگر او نتواند این کار را انجام دهد یا نخواهد انجام داد ‪ ،‬اگرچه ممکن است به عنوان یک محقق نمرات‬
‫باالیی کسب کند ‪ ،‬اما به عنوان یک ارتباط برقرار نمی کند‪.‬‬
‫سورن کی یرکگارد‪ #‬شکایت داشت که وقتی‪ #‬از فیلسوف گئورگ هگل راهنمایی‪ #‬به آدرس خیابانی در‬
‫کپنهاگ را خواست ‪ ،‬تنها چیزی که دریافت کرده نقشه اروپا است‪.‬‬
‫واعظان ماهر در سطح باال و پایین انتزاع سر و کار دارند و مانند کارگر‪ #‬روی نردبان به عقب و جلو می‬
‫روند‬
‫برای معنا داشتن ‪ ،‬باید جزئیات را در کلیات جمع آوری کرد ‪ ،‬و انتزاعات را باید به جزئیات رساند تا قابل‬
‫فهم شوند‪.‬‬
‫"نویسنده جالب ‪ ،‬سخنران آموزنده ‪ ،‬متفکر دقیق و فرد عاقل ‪ ،‬در تمام سطوح نردبان انتزاع کار می کند ‪،‬‬
‫به سرعت و با ظرافت‪ #‬به شکل منظمی از باالتر به پایین ‪ ،‬از پایین به باالتر با ذهناتی متبحر و زبردست‪#‬‬
‫حرکت می کند و زیبا مانند میمونهای‪ #‬درخت "‪.‬‬

‫‪148 -143‬‬

‫یکی از راه های موعظه های ما در استفاده از تصاویر نهفته است‪.‬‬


‫تصاویر‪ #‬خوب انتخاب شده و ماهرانه با استفاده از ارتباط ایده ها با تجربیات ملموس ‪ ،‬بیان ‪ ،‬توضیح ‪،‬‬
‫اعتبارسنجی یا اعمال می شوند‪.‬‬
‫ناخن زدن به یک حقیقت مستلزم‪ #‬این است که چندین بار آن را بزنیم‪#.‬‬
‫در حالی که بیشترین تکرار از طریق‪ #‬تکرار گزاره های گزاره ای است ‪ ،‬تصاویر می توانند حقیقت را بار‬
‫دیگر ارائه دهند بدون اینکه شنوندگان را خسته کنند‪.‬‬
‫درک بیش از حد ممکن است از طریق تشبیهات و حکایات بدست آید‪.‬‬
‫یک تصویر ‪ ،‬مانند تصویر‪ #‬در تلویزیون ‪ ،‬توضیحات سخنران را روشن می کند‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬همچنین حقیقت را باورپذیر می کنند‪.‬‬
‫البته از نظر منطقی ‪ ،‬نمونه ها نمی توانند اثبات باشند‪ ، #‬اما از نظر روانشناسی آنها با یک استدالل کار می‬
‫کنند تا مورد قبول واقع شوند‪#.‬‬
‫واعظی با این استدالل که همه حقیقت به یک اندازه معتبر است اما به همان اندازه ارزشمند‪ #‬نیست ‪ ،‬ممکن‬
‫است از قیاس استفاده کند تا مخاطب خود را بپذیرد‪ #‬که او می گوید‪#.‬‬
‫ممکن است یک پنی و یک اسکناس دالر اصل باشد ‪ ،‬اما ارزش آنها یکسان نیست‪.‬‬
‫بنابراین باید بین حقیقت پنی و دالر تفاوت قائل شویم‪.‬‬
‫تشبیه به همان اندازه که در استدالل مستدل موافقت می کند ‪ ،‬برنده می شود‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬از ایده ها برای تجربه استفاده می کنند‪.‬‬
‫شنونده نه تنها باید مفهومی را بفهمد و بپذیرد‪ #‬بلکه باید بداند چه تفاوتی ایجاد می کند‪.‬‬
‫نمونه ها حقیقت را در عمل نشان می دهند‪.‬‬
‫ویلیام ای‪ .‬سانگستر موعظه ای را بر اساس پیدایش ‪ 41:51‬در حال توسعه این ایده كه "ما باید به یاد داشته‬
‫باشیم فراموش‪ #‬كنیم" داد‪.‬‬
‫او موعظه خود را با حکایتی خاتمه می دهد‪:‬‬
‫وقت کریسمس در خانه من بود‪.‬‬
‫یکی از مهمانان من دو روز زودتر‪ #‬آمده بود و من را دید که آخرین کارتهای‪ #‬کریسمس خود را می فرستم‪#.‬‬
‫او از دیدن نام و آدرس خاصی متعجب شد‪.‬‬
‫وی گفت‪" :‬مطمئناً‪ #‬شما برای او کارت تبریک نمی فرستید‪#".‬‬
‫"چرا که نه؟" من پرسیدم‪.‬‬
‫"اما شما به یاد دارید ‪ "،‬هجده ماه پیش ‪" ...‬‬
‫به یاد آوردم‪ ، #‬آن چیزی که آن مرد علنا ً در مورد من گفته بود ‪ ،‬به یاد آوردم‪ #‬اما در آن زمان با کمک خدا‬
‫آن را حل کردم که یادم رفته بود فراموش‪ #‬کنم‪.‬‬
‫و خدا مرا "فراموش" کرده بود! کارت را گذاشتم‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬از راه های دیگری به واعظ و جماعت او خدمت می کنند‪.‬‬
‫آنها به حافظه کمک می کنند ‪ ،‬احساسات را به هم می زنند ‪ ،‬نیازی ایجاد می کنند ‪ ،‬توجه را جلب می کنند‬
‫و بین گوینده و شنونده رابطه برقرار‪ #‬می کنند‪.‬‬
‫اصل اساسی استفاده از تصاویر‪ #‬این است که تصاویر باید نشان دهند‪.‬‬
‫طبق ریشه شناسی‪ #‬آن ‪ ،‬نشان دادن به معنای "پرتاب نور روی یک موضوع"‪ #‬است‪.‬‬
‫بنابراین چیزی به عنوان "تصویر خوب" وجود ندارد بلکه فقط تصویر خوبی‪ #‬از یک حقیقت خاص است‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬شبیه یک ردیف از نورهای‪ #‬پا هستند که عملکرد را روی صحنه روشن می کنند‪.‬‬
‫اگر چراغ پا در چشمان مخاطب بدرخشد‪ ، #‬آنها را نسبت به آنچه باید ببینند کور می کند‪.‬‬
‫داستانی که بخاطر خود تعریف شده ممکن است سرگرم کننده یا مفرح باشد ‪ ،‬اما مانع موعظه می شود‪.‬‬
‫حکایتی فقط در خدمت حقیقت عمل می کند که توجه خود را به ایده متمرکز کند‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬نیز باید قابل درک باشد‪.‬‬
‫از طریق‪ #‬مثال ‪ ،‬ما مجهول را با معلوم روشن می کنیم‪.‬‬
‫اگر این تصویر‪ #‬برای روشن شدن نیاز به توضیح دارد ‪ ،‬نباید از آن استفاده شود‪.‬‬
‫توضیح یک تصویر ‪ ،‬که به نوبه خود یک مفهوم را توضیح می دهد ‪ ،‬روشن کردن ناآشنا با ناآشنا است‪.‬‬
‫مثالهایی از کتاب مقدس گرفته شده است که بعضی اوقات با نشان دادن موارد ناشناخته با موارد ناشناخته ‪،‬‬
‫این قانون را نقض می کنند‪.‬‬
‫در یک روز‪ #‬بی سواد کتاب مقدس ‪ ،‬داستان های کتاب مقدس ممکن است به اندازه تاریخ چین برای‬
‫شنوندگان مدرن دور باشد‪.‬‬
‫استفاده از آنها بعنوان تصویری‪ #‬از سایر بخشهای کتاب مقدس می تواند تمرینی‪ #‬برای بیهودگی‪ #‬باشد‪.‬‬
‫اگر داستان هایی از کتاب مقدس نقل شود ‪ ،‬نمایشگر‪ #‬باید وقت بگذارد و به آنها احتیاط کند تا مخاطب وارد‬
‫آنها شود و نیروی آنها را احساس کند‪.‬‬
‫از آنجا که یک ارتباط دهنده ناشناخته ها را از طریق‪ #‬موارد شناخته شده روشن می کند ‪ ،‬موثرترین‬
‫تصاویر‪ #‬تا حد ممکن به زندگی شنوندگان نزدیک است‪.‬‬
‫از جمله موثرترین آنها داستانهای‪" #‬عالقه بشری" است که به موضوعات زندگی مشترک ما مانند‬
‫کودکان ‪ ،‬حیوانات و کمیک استریپ ها می پردازد‪#.‬‬
‫تصاویر‪ #‬باید قانع کننده باشد‪.‬‬
‫واعظ به همان اندازه که در او نهفته است ‪ ،‬باید از حقایق خود مطمئن باشد‪.‬‬
‫اگرچه یک داستان نادرست در واقع ممکن است ایده ای را به وضوح نشان دهد ‪ ،‬واعظی که از آن با‬
‫مخاطبی که از عدم صحت آن آگاه است استفاده می کند ‪ ،‬اعتبار وی را تضعیف‪ #‬می کند‪.‬‬
‫عالوه بر این ‪ ،‬تصاویر نباید حس خوب مخاطب را آزار دهد‪.‬‬
‫حقیقت ممکن است از داستان عجیب باشد ‪ ،‬اما حکایت های غیرمحتمل فقط مخاطب را به ظن عجیب‬
‫بودن واعظ سوق می دهد‪.‬‬
‫اگر حادثه ای دور از ذهن به نظر می رسد ‪ ،‬آن را تصدیق‪ #‬کنید و سپس از آن پشتیبانی کنید‪.‬‬
‫به نظر می رسد وزرا کودکانی را به دنیا می آورند‪ #‬که در تصویرگری‪ #‬صحبت می کنند‪.‬‬
‫وقتی تعداد زیادی از این دست داستان ها موعظه ها را نشانه می گیرند ‪ ،‬جماعات تردیدآمیز نمی توانند‬
‫تعجب کنند که آیا واعظ همیشه حقیقت را بیان می کند؟‬
‫از آنجا که تصاویر شخصی‪ #‬نیرو دارند ‪ ،‬واعظان وسوسه می شوند که داستانها‪ #‬را با هم ربط دهند ‪ ،‬گویی‬
‫برای آنها اتفاق افتاده است در حالی که واقعیت‪ #‬اینگونه نبوده است‪.‬‬
‫انجیل در مورد روشهایی که برای اعالم آن استفاده می شود قضاوت‪ #‬می کند و دروغهای‪ #‬ما نمی توانند از‬
‫حقیقت خدا بهره مند شوند‪.‬‬

‫اگر جماعتی شک کند که ما برای بیان نکته ای دروغ می گوییم ‪ ،‬آنها دلیل بر این باورند که ما برای تغییر‬
‫دین خود دروغ خواهیم گفت‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬باید متناسب با موضوع موعظه و مخاطبان باشد‪.‬‬
‫مضامین عالی ممکن است توسط تصاویرشان آسیب ببیند‪.‬‬
‫یک واعظ مشتاق تأکید بر همه چیز حضور‪ #‬خداوند اظهار داشت‪" :‬خدا حتی در سطل آشغال است!"‬
‫آنچه تصویر نادرست‪ #‬بود ‪ ،‬فاقد‪ #‬نامناسب است‪.‬‬
‫برخی از تصاویر قابل قبول برای یک مخاطب ممکن است برای مخاطب دیگر مناسب نباشد‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬این داستان ‪ ،‬اگرچه در اخالق عصر ما تأمل می کند ‪ ،‬باید مناسب بودن آن با گروه های‬
‫مختلف مورد سنجش قرار گیرد‪:‬‬
‫مردی در یک رستوران نشسته و با یک زن جوان جذاب گپ می زند‪.‬‬
‫در حین مکالمه ‪ ،‬او به جوانی خوش لباس که به یک میز گوشه نشسته بود اشاره کرد‪.‬‬
‫"آیا آن شخص را آنجا می بینید؟ اگر او ‪ 500‬دالر به شما پیشنهاد‪ #‬دهد امشب با او بخوابید ‪ ،‬آیا این کار را‬
‫می کنید؟"‬
‫"پانصد دالر؟" دختر پاسخ داد‪.‬‬
‫"خوب ‪ ،‬حدس می زنم با ‪ 500‬دالر‪".‬‬
‫چند دقیقه بعد مرد به یکی دیگر از اعضای نشسته در قسمت دیگری از اتاق اشاره کرد‪.‬‬
‫"آن پسر را می بینی؟ فرض کنید او به شما ‪ 20‬دالر پیشنهاد‪ #‬داده است تا شب را با او بگذرانید‪#.‬‬
‫آیا این کار را می کردی؟ "‬
‫"بیست دالر؟"‬
‫دختر بو کشید‪.‬‬
‫"البته که نه‪.‬‬
‫به نظر شما من چه هستم؟ "‬
‫مرد پاسخ داد‪" :‬اوه ‪ ،‬من قبالً این موضوع را فهمیدم‪.‬‬
‫من فقط سعی در تعیین قیمت شما دارم! "‬
‫این تصویر ممکن است در دانشگاه یا در گفتگو با بازرگانان کامالً قابل قبول باشد ‪ ،‬اما یک وزیر‪ #‬باید به‬
‫دقت بررسی کند که آیا مناسب جماعت یکشنبه صبح است یا نه‪.‬‬
‫باید تصاویر را به طرز چشمگیری بیان کرد‪.‬‬
‫از یک مجسمه ساز سوال شد که چگونه یک قلم کاری کرده است‬
‫مجسمه شیر وقتی‪ #‬مدل نداشت‪.‬‬
‫وی توضیح داد‪" :‬من هر چیزی را که شبیه شیر نباشد ‪ ،‬به راحتی تراشیدم‪#".‬‬
‫این توصیه خوبی‪ #‬برای واعظین نیز هست‪.‬‬
‫یک داستان نویس ماهر جزئیات اضافی را که نمی توانند در خط اصلی داستان او نقش داشته باشند ‪ ،‬برش‬
‫می دهد‪.‬‬
‫در تصاویر روایی‪ #‬باید از گفتگو و نقل قول مستقیم استفاده شود تا واعظ داستان را زنده کند و نه اینکه‬
‫صرفا ً آن را بازگو‪ #‬کند‪.‬‬
‫داستان باید تا حد ممکن دراماتیک روایت شود تا مخاطب وارد تصویرگری‪ #‬شود و نکاتی را که درک می‬
‫کند احساس کند و همچنین درک کند‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬خوب را می توان در همه جا یافت‪.‬‬
‫تجربه شخصی‪ #‬به ویژه یک منبع پربار است‪.‬‬
‫هر زندگی‪ #‬یک سیرک است ‪ ،‬اما برخی از افراد می توانند در قدم زدن در محله مواد بیشتری جمع کنند تا‬
‫دیگران در سفر به دنیا پیدا کنند‪.‬‬
‫تفاوت نه در آنچه ما تجربه می کنیم بلکه در آنچه در تجربیات خود می بینیم نهفته است‪.‬‬
‫ما باید مشاهده کنیم تا ببینیم‪#.‬‬
‫اگر در وقایع عادی زندگی قیاس ها و کاربردهای‪ #‬حقیقت معنوی‪ #‬را ببینیم ‪ ،‬جهان می تواند‪ #‬کتاب تصویری‪#‬‬
‫خدا باشد‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬شخصی گرما و نشاط‪ #‬را به موعظه می بخشد ‪ ،‬اما سه قانون کلی باید بر استفاده از آنها حاکم‬
‫باشد‪.‬‬
‫اول ‪ ،‬این تصویر باید درست باشد‪.‬‬
‫همچنین باید متوسط باشد‪.‬‬
‫هنگامی که واعظ مرتبا ً به عنوان قهرمان ظاهر می شود ‪ ،‬جماعت از داستان های اول شخص بدشان می‬
‫آید‪.‬‬
‫ما در برابر یک محاوره که از چقدر باهوش ‪ ،‬شوخ طبع یا معنوی‪ #‬است ‪ ،‬الف می زند واکنش منفی نشان‬
‫می دهیم‪.‬‬
‫وقتی الف زدن از روی منبر انجام می شود ‪ ،‬هیچ چیزی آن عکس العمل را تغییر نمی دهد‪.‬‬
‫البته بیشتر تجربیات ما را نه پیروز و نه شرور‪ #‬نمی دانند و می توان آنها را با حیا و منفعت فراوان بازگو‬
‫کرد‪.‬‬
‫اگر از تصویر‪ #‬شخصی استفاده شده است ‪ ،‬باید بدون عذرخواهی گفته شود‪.‬‬
‫وقتی یک واعظ می گوید ‪" ،‬اگر تصویر شخصی‪ #‬را عفو کنی" ‪ ،‬توجه را به سمت آنچه که نباید مورد‬
‫توجه قرار گیرد ‪ ،‬معطوف‪ #‬می کند‪.‬‬
‫اگر باید از این حادثه استفاده شود ‪ ،‬دیگر نیازی‪ #‬به عذرخواهی‪ #‬نیست‪.‬‬
‫اگر از آن استفاده نشود ‪ ،‬عذرخواهی‪ #‬کمکی نمی کند‪.‬‬
‫قانون سوم که در استفاده از تجربیات شخصی باید کامالً رعایت شود این است که نباید اعتماد به نفس را‬
‫نقض کنیم‪.‬‬
‫مردم از ابراز نگرانی‪ #‬با کشیش خود ناراحت هستند و فکر می کنند آیا به عنوان بخشی از موعظه های‬
‫وی ظاهر می شود؟‬
‫حتی وقتی‪ #‬برخی از حادثه های شخصی‪ #‬بدون آسیب رساندن به کسی قابل اشتراک است ‪ ،‬اجازه استفاده از‬
‫آن را بگیرید‪.‬‬
‫حتی اگر ممکن است احساس کنید که در حال خوش برخوردی با مردم‪ #‬هستید ‪ ،‬اما ممکن است از مواجهه‬
‫با مردم ناراحت شوند‪.‬‬
‫تصاویر‪ #‬نیز از خواندن ناشی می شود‪ .‬تعداد کمی از وزیران می توانند بدون ضبط قلم در دست ‪ ،‬برای‬
‫ضبط مطالبی که موعظه های آنها را روشن می کند ‪ ،‬بخوانند‪.‬‬
‫کمیک استریپ ها ‪ ،‬قافیه های کودکانه ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬روزنامه ها ‪ ،‬رمان ها ‪ ،‬تاریخچه همه منابع اصلی پیام‬
‫ها را فراهم‪ #‬می کنند‪.‬‬
‫موعظه های واعظان با استعداد ‪ ،‬تصاویری را در زمینه ارائه می دهد که آنها را نسبت به مجموعه هایی‬
‫که داستان ها معموالً طالق گرفته از آنچه تصویر‪ #‬می کنند ‪ ،‬برتر می کند‪.‬‬
‫مطمئنا ً ‪ ،‬هنگامی که واعظ در یک موعظه کار می کند ‪ ،‬بسیاری از تصاویر‪ #‬به منصه ظهور می رسد‪.‬‬
‫بگذارید نکته ای را که باید بیان شود به طور واضح یادداشت کند و سپس بگذارید به روابط درون آن نقطه‬
‫که خواستار روشنایی است فکر کند‪.‬‬
‫غالبا ً ذهن و حافظه او آنچه را که نیاز دارد تأمین می کند‪.‬‬
‫توانایی مدلسازی‪ #‬تشبیهات مناسب یا ارائه برنامه های مناسب را می توان از طریق‪ #‬تمرین ایجاد کرد‪.‬‬

‫بدون شک مکانی که اغلب واعظی برای تهیه مواد پشتیبانی‪ #‬به آن مراجعه می کند پرونده وی است‪.‬‬
‫آنچه او برای یک موعظه خاص از پرونده خود بیرون می آورد کامالً بستگی‪ #‬به آنچه در آن قرار‪ #‬داده‬
‫است دارد‪.‬‬
‫سیستمهای‪ #‬زیادی ایجاد شده است تا یک وزیر‪ #‬بتواند نتایج مطالعه و مطالعه خود را ذخیره کند‪.‬‬
‫معموالً دو نوع پرونده باید نگهداری‪ #‬شوند‪.‬‬
‫یکی ‪ ،‬پرونده به اندازه نامه ‪ ،‬یادداشت های موعظه ‪ ،‬ورق های بزرگ کاغذ ‪ ،‬کتابچه ها یا حتی صفحات‬
‫پاره شده از کتاب های ناخواسته را ذخیره می کند‪.‬‬
‫این پرونده ممکن است مطابق با موضوعات و کتابهای کتاب مقدس تجزیه شود‪.‬‬
‫سیستم اعشاری دیویی ‪ ،‬که توسط بیشتر کتابخانه ها استفاده می شود ‪ ،‬می تواند اساس پرونده موضوع‪ #‬را‬
‫تشکیل دهد‪.‬‬
‫لیست موضوعات راسین‪-‬دیویی‪ ، #‬سیستم دیویی را به نیازهای‪ #‬خاص یک کشیش مرتبط‪ #‬می کند‪.‬‬
‫سیستم ساده و کارآمد دیگری که برای وزرا طراحی‪ #‬شده ‪ ،‬سیستم‪ #‬بایگانی متنی و موضعی‪New Baker #‬‬
‫است‪.‬‬
‫عالوه بر یک پرونده بزرگ ‪ ،‬به اندازه نامه ‪ ،‬یک وزیر همچنین باید یک پرونده کارت کوچکتر‪ 3 #‬در ‪5‬‬
‫اینچی تهیه کند‪.‬‬
‫یک قسمت از این پرونده ممکن است به کارتهای‪ #‬کتاب مقدس تقسیم شود ‪ ،‬کارتهایی‪ #‬که در زیر هر کتاب‬
‫طبق فصل و آیه مرتب شده اند‪.‬‬
‫در اینجا تصاویر ‪ ،‬یادداشتهای‪ #‬تفسیری ‪ ،‬کتابشناسی‪ #‬مربوط به قسمتهای‪ #‬خاصی از کتاب مقدس ذخیره شده‬
‫است‪.‬‬
‫بخش دیگری از پرونده کارت باید با توجه به افراد‪ #‬فهرست شود‪.‬‬
‫این پرونده ممکن است با حرف اول و مصوت اول در موضوع‪ #‬شکسته شود‪.‬‬
‫سیستم به روش زیر تنظیم می شود‪:‬‬

‫‪Aa Ae Ai Ao Au‬‬
‫‪Ba Be Bi Bo Bu‬‬
‫‪Ca Ce Ci Co Cu‬‬
‫‪Da De Di Do Du‬‬
‫‪Ea Ee Ei Eo Eu‬‬
‫و غیره‪.‬‬

‫تصاویر‪ #‬مربوط به موضوع‪" #‬عشق" تحت لو (‪ L‬حرف اول است ‪ ،‬و صدای صدادار اول) ثبت می شود‪.‬‬
‫"مثال" تحت ‪ Ea‬؛ یا "کفاره" تحت ‪.Ao‬‬
‫مزیت این سیستم در سادگی و چند منظوره بودن آن است‪.‬‬
‫بیشتر مطالبی که باید به عنوان مطالب پشتیبانی کننده در حکایات موعظه ‪ ،‬نقل قول ها ‪ ،‬اشعار ‪ ،‬یادداشت‬
‫های تفسیری ‪ ،‬تشبیهات ‪ ،‬منابع کتابشناختی نگهداری‪ #‬شوند ‪ -‬می توانند در کارتهای‪ 5 5 3 #‬ثبت شوند‪.‬‬
‫یک وزیر به سیستم بایگانی نیاز دارد‪.‬‬
‫هر سیستمی‪ #‬که به او امکان ذخیره اطالعات را بدهد به هیچ وجه برتری ندارد‪.‬‬
‫سیستم بایگانی نیز به وزیر احتیاج دارد‪.‬‬
‫هیچ سیستمی کار نمی کند مگر اینکه او تصمیم بگیرد‪ #‬آن را کار کند‪.‬‬
‫آگور ‪ ،‬نویسنده ضرب المثل ها ‪ ،‬مورچه را به خاطر حکمت بزرگش تحسین می کند‪:‬‬
‫"مورچه ها ‪ -‬آنها قوم قدرتمندی‪ #‬نیستند ‪ ،‬اما در تابستان غذای خود را می گذارند"‪( #‬حکم ‪.)30:25‬‬
‫خردمند واعظی است که از مورچه عبرت می گیرد‪.‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫تکرار‬
‫تکرار مجدد‬
‫توضیح‬
‫تعریف‬
‫اطالعات واقعی‬
‫نقل قول ها‬
‫روایت‬
‫تصاویر‪#‬‬

‫تعاریف‬

‫تعریف ‪ -‬مواردی را که باید توسط‪ #‬یک اصطالح یا عبارت گنجانده و حذف شود ‪ ،‬تعیین می کند‪.‬‬
‫توضیح ‪ -‬با تقویت چگونگی ارتباط‪ #‬ایده ها با یکدیگر یا آنچه یک ایده حاکی است ‪ ،‬مرزها را تعیین می‬
‫کند‪.‬‬
‫اطالعات واقعی ‪ -‬متشکل از مشاهدات ‪ ،‬مثال ها ‪ ،‬آمار و سایر داده ها است که ممکن است جدا از واعظ‬
‫تأیید شود‪.‬‬
‫روایت ‪ -‬شرح می دهد که چه کسی با چه کسی با چه تأثیری در گزارش های کتاب مقدس انجام داده است‪.‬‬
‫می توان از آن برای تهیه زمینه در یک موعظه با بحث در مورد تاریخچه ‪ ،‬محیط یا شخصیت های‬
‫درگیر در یک متن استفاده کرد‪.‬‬
‫تصاویر‪ - #‬با ارتباط دادن ایده ها به تجربیات ملموس ‪ ،‬بیان مجدد ‪ ،‬توضیح ‪ ،‬اثبات یا استفاده از آنها‪.‬‬

‫‪148-156‬‬

‫فصل ‪8‬‬

‫شروع با یک انفجار و همه چیز را ترک کردن‬

‫مقدمه ها و نتیجه گیری‪ #‬ها متناسب با طول آنها در یک موعظه دارای اهمیت هستند‪.‬‬
‫در طول مقدمه ‪ ،‬مخاطب برداشت های یک سخنران را بدست می آورد که غالبا ً تعیین می کند که آیا گفته‬
‫های او را قبول می کنند یا نه‪.‬‬
‫اگر به نظر می رسد عصبی ‪ ،‬خصمانه و یا آمادگی ندارد ‪ ،‬تمایل دارند او را طرد کنند‪.‬‬
‫اگر او هوشیار ‪ ،‬دوستانه و جالب به نظر برسد ‪ ،‬آنها تصمیم می گیرند که او فردی‪ #‬توانا و دارای نگرش‬
‫مثبت نسبت به خود و شنوندگانش‪ #‬باشد‪.‬‬

‫مرحله ‪ 10‬مقدمه و نتیجه گیری موعظه را آماده کنید‪.‬‬

‫مقدمه‬

‫مقدمه ای جماعت را با این ایده و توسعه آن آشنا می کند‪.‬‬


‫ویژگی های معرفی موثر‪ #‬خارج از آن هدف است‪.‬‬

‫دستورات مورد توجه‬

‫مقدمه ای باید توجه را امر کند‪.‬‬


‫وقتی وزیری پشت منبر قدم می گذارد ‪ ،‬جرات نمی کند تصور‪ #‬کند که جماعت او با انتظار در لبه میله ها‬
‫نشسته و منتظر موعظه او است‪.‬‬
‫در واقع ‪ ،‬آنها احتماالً کمی خسته شده اند و سوءظن دارند که اوضاع را بدتر می کنند‪.‬‬
‫یک ضرب المثل روسی مشاوره ای خردمندانه به واعظ ارائه می دهد‪:‬‬
‫"این در مردان مانند خرها است‪:‬‬
‫هر کسی که آنها را محکم نگه دارد باید گوشهایشان را خوب بگیرد! "‬
‫بنابراین ‪ ،‬کلمات آغازین یک موعظه ‪ ،‬الزم نیست چشمگیر باشد‪.‬‬
‫آنها حتی نیازی به سادگی ندارند ‪ ،‬اما باید به دنبال شنوندگان بروند تا آنها را مجبور به گوش دادن کنند‪.‬‬
‫اگر واعظ در سی ثانیه اول توجه را به خود جلب نكرد ‪ ،‬ممكن است هیچ وقت آن را به دست نیاورد‪.‬‬
‫امکانات یک بیانیه آغازین که توجه را می طلبد به اندازه خالقیت یک وزیر گسترده است‪.‬‬
‫او ممکن است با یک تناقض آغاز کند‪" :‬بسیاری‪ #‬از فرزندان خدا مثل یتیم زندگی می کنند‪".‬‬
‫او ممکن است از یک فکر آشنا در محیط ناآشنا استفاده کند‪:‬‬
‫" 'صداقت بهترین سیاست است‪'.‬‬
‫وقتی شخصی‪ #‬این حرف را می زند ‪ ،‬ممکن است اصالً صادق نباشد‪.‬‬
‫او ممکن است به سادگی زیرک باشد‪" .‬‬
‫سواالت بالغی مورد توجه قرار‪ #‬می گیرند‪:‬‬
‫"اگر این امکان وجود‪ #‬داشت که خدا بمیرد و او امروز‪ #‬صبح مرد ‪ ،‬چه مدت طول می کشد تا شما این‬
‫موضوع‪ #‬را بشناسید؟"‪#‬‬
‫یک واقعیت یا آمار حیرت انگیز مخاطب را به شنیدن وا می دارد‪:‬‬
‫"از هر سه ازدواج یکی در دادگاه طالق خاتمه می یابد‪.‬‬
‫از هر شش ازدواج تنها یک ازدواج خوشبخت‪ #‬است‪" .‬‬
‫واعظ با خواندن متن خود ‪ ،‬می تواند در مورد آن نظر تحریک آمیز ارائه دهد‪:‬‬
‫"طنز خوشمزه ای در مورد این متن وجود دارد‪.‬‬
‫عیسی مرگبار‪ #‬جدی است ‪ ،‬اما این واقعیت‪ #‬خنده او را مختل نمی کند‪" .‬‬
‫در بعضی‪ #‬مواقع طنز توجه را جلب می کند‪" :‬‬
‫یک تاجر ‪ ،‬که چکاپ ساالنه خود را انجام می داد ‪ ،‬توسط‪ #‬پزشک خود اطمینان یافت ‪" ،‬آقا ‪ ،‬شما به اندازه‬
‫یک دالر صدا هستید!" مرد بیهوش شد‪" .‬‬
‫عبور خود می تواند مبنای توجه باشد‪:‬‬
‫"برای بسیاری از مردم ‪ ،‬عبرانیان فصل ششم گیج کننده ترین بخش در کتاب مقدس است‪".‬‬
‫نمایشگر ممکن است مستقیما ً به معبر برود‪:‬‬
‫"امروز صبح دوست دارم با اعتراف شروع کنم‪.‬‬
‫من می خواهم پیام واعظ دیگری‪ #‬را برای شما بیاورم‪.‬‬
‫به هر حال این همان راهی است که سلیمان ‪ ،‬نویسنده کتاب جامعه ‪ ،‬خود را معرفی‪ #‬می کند‪" .‬‬
‫مردم می نشینند‪ #‬و به انتظار یک داستان گوش می دهند‪:‬‬
‫"مری واتسون در اواخر سی سالگی یک خانه دار بود‪ .‬او حتی اگر پانزده سال ازدواج کرده بود و مادر‬
‫سه فرزند بود ‪ ،‬خود را جوان و هنوز جذاب می پنداشت‪.‬‬
‫در طی یک ماه ‪ ،‬او به زنی زشت و پیر تبدیل شد‪" .‬‬
‫در مواقع‪ #‬دیگر واعظ مستقیما ً به سوژه خود می رود‪:‬‬
‫"اگر ادعا می کنید مسیحی هستید ‪ ،‬باید به تثلیث اعتقاد داشته باشید‪#".‬‬
‫به هر حال او شروع می کند ‪ ،‬وزیر باید از بیست و پنج کلمه اول خود بیشترین استفاده را برای جلب‬
‫توجه کند‪.‬‬
‫یک دهانه گوش گیر نوید می دهد آنچه در زیر می آید سی دقیقه از وقت هر کس ارزش دارد‪.‬‬

‫نیاز به سطوح‬

‫مقدمه ای موثر نیز به سطوح نیاز دارد‪.‬‬


‫یک واعظ باید توجه غیر ارادی را به توجه داوطلبانه تبدیل کند تا مردم‪ #‬نه تنها به خاطر آنچه که باید بلکه‬
‫به خاطر‪ #‬آنکه بخواهند‪ #‬گوش دهند‪.‬‬
‫پل اونیل ‪ ،‬نویسنده مجله ‪ ، Life‬قانون اونیل را تکامل داد‪:‬‬
‫"همیشه گلو را در پاراگراف‪ #‬اول خواننده بگیرید ‪ ،‬انگشت های شست را در قسمت دوم او غرق کنید و او‬
‫را به دیوار بکشید تا خط برچسب‪".‬‬
‫آرتور کوهن ‪ ،‬دانشمند‪ #‬علوم اجتماعی به این نتیجه رسید که وقتی مخاطبان اطالعاتی را دریافت‪ #‬می کنند‬
‫که نیازهای‪ #‬احساس شده را برآورده می کند ‪ ،‬دو اتفاق می افتد‪:‬‬
‫(‪ )1‬یادگیری‪ #‬بیشتر صورت می گیرد‪.‬‬
‫و (‪ )2‬نظرات سریعتر‪ #‬و ماندگارتر از زمانی است که اطالعات داده می شود و سپس در زندگی‪ #‬اعمال‬
‫نمی شود‪#.‬‬
‫همه اینها می گوید که نکته مهم تماس با یک جماعت در پاسخ دادن است ‪" ،‬چرا این موضوع‪ #‬را مطرح‬
‫می کنیم؟‬
‫چرا باید گوش کنم؟ "‬
‫چارلز آر‪ .‬سویندول با طرح سوالی که عصب خام نیاز را آشکار می کند موعظه ای در باره قرنتیان ‪:1‬‬
‫‪ 11-3‬آغاز کرد‪:‬‬
‫‪ El Tablazo‬خیلی نزدیک به نظر می رسید‪.‬‬
‫خیلی نزدیک‪.‬‬
‫خیلی سریع اتفاق افتاد‬
‫منفجر شده در قله دندانه دار ‪ 14000‬فوت ‪ DC-4 ،‬با فریادی فلزی‪ #‬از هم پاشید‪#.‬‬
‫آنچه از پرواز‪ #‬هواپیمایی آویانکا به مقصد کویتو ‪ ،‬اکوادور‪ #‬باقی مانده بود ‪ ،‬به طرز‪ #‬احمقانه ای در دامنه‬
‫کوه در یک دره عمیق شعله ور شد‪.‬‬
‫یک لحظه وحشتناک کوهی کلمبیایی سرد را در شب روشن کرد ‪ ،‬سپس تاریکی‪ #‬بازگشت‪.‬‬
‫و سکوت‪.‬‬
‫قبل از عزیمت از فرودگاه در همان روز‪ ، #‬یک جوان نیویورکی‪ #‬به نام گلن چمبرز با عجله یادداشتی‪ #‬را بر‬
‫روی یک کاغذ که در کف ترمینال پیدا کرد ‪ ،‬خط نوشت‪.‬‬
‫قراضه بخشی از تبلیغات چاپ شده با یک کلمه بود که "چرا؟"‬
‫پراکنده در سراسر‪ #‬مرکز است‪.‬‬
‫چمبرز با عجله به لوازم‪ #‬التحریر احتیاج داشت ‪ ،‬یادداشتی را برای مادرش در اطراف این کلمه در وسط‬
‫نوشت‪.‬‬
‫سریع که این فکر لحظه آخری را جمع کرد ‪ ،‬آن را درون یک پاکت پر کرد و در جعبه انداخت‪.‬‬
‫البته چیزهای بیشتری برای آمدن وجود‪ #‬دارد‪.‬‬
‫اطالعات بیشتر در مورد جوانه زدن یک رویای مادام العمر برای شروع یک وزارتخانه با صدای آند در‬
‫اکوادور‪#.‬‬
‫اما دیگر چیزی برای آمدن نبود‪.‬‬
‫بین پستی و تحویل یادداشت چمبرز ‪ ،‬ال تابالزو‪ #‬پرواز و آرزوهایش را از آسمان شب گرفت‪.‬‬
‫پاکت دیرتر‪ #‬از خبر مرگ وی رسید‪.‬‬
‫وقتی مادرش آن را دریافت‪ #‬کرد ‪ ،‬سوال از صفحه روی او سوخت ‪ -‬چرا؟‬
‫این سوالی است که اولین ضربه را می زند و طوالنی ترین زمان را می کشد‪.‬‬
‫چرا؟‬
‫چرا من؟‬
‫چرا االن‬
‫چرا این؟‬
‫نیاز را می توان به سرعت لمس کرد‪.‬‬
‫پرسیدن "آیا زنی که کار می کند می تواند مادر خوبی باشد؟‬
‫چه می گویید؟‬
‫کتاب مقدس چه می گوید؟ "‬
‫لمس در کمتر از بیست کلمه نیاز دارد‪.‬‬
‫موعظه ها هنگام برخورد‪ #‬سنگ چخماق به فوالد آتش می گیرند‪.‬‬
‫هنگامی که چخماق مشکل شخص به فوالد کالم خدا برخورد کند ‪ ،‬جرقه ای شعله ور می شود که در ذهن‬
‫می سوزد‪#.‬‬
‫هدایت تبلیغات ما به نیازهای مردم صرفاً‪ #‬یک روش اقناعی نیست‪.‬‬
‫این وظیفه وزارت است‪.‬‬
‫لزلی جی تیزارد فهمید‪ #‬که وقتی‪ #‬اعالم کرد باید تبلیغ کند ‪،‬‬
‫"هر کسی که واعظ شود ‪ ،‬باید نیازهای انسان را احساس کند تا اینکه به وسواس روح او تبدیل شود‪#".‬‬

‫نیازها اشکال و اشکال مختلفی دارند‪.‬‬


‫م‪rs‬منان با کافران نه در نیازهایشان بلکه در روشهای برآوردن نیازهایشان تفاوت دارند‪.‬‬
‫آبراهام اچ‪ .‬مازلو ‪ ،‬روانشناس برجسته ‪ ،‬معتقد است كه نيازها بر روي همديگر بنا شده است‪.‬‬
‫در طول زندگی‪ #‬خود ‪ ،‬ما از یک مجموعه نیاز به دیگری‪ #‬به عنوان انگیزه اعمال خود منتقل می شویم‪.‬‬
‫او معتقد است که یک مجموعه اساسی‪ #‬از نیازها از بدن ما سرچشمه می گیرد‪.‬‬
‫این نیازهای فیزیولوژیکی با غذا ‪ ،‬نوشیدنی‪ ، #‬تفریح ‪ ،‬بیان جنسی و از بین بردن آنها برآورده می شود و‬
‫اگر برآورده نشوند ‪ ،‬بر فکر و زندگی مسلط می شوند‪.‬‬
‫زنان و مردان نیازهایی‪ #‬دارند که ناشی از زندگی با افراد‪ #‬دیگر است‪.‬‬
‫نیازهای وابستگی‪ #‬اجتماعی شامل تمایل به عزت ‪ ،‬عشق و عالقه ‪ ،‬امنیت ‪ ،‬تحقق بخشیدن به خود و ابراز‬
‫وجود است‪.‬‬
‫مردم می خواهند‪ #‬بدانند که آنها دوست داشته می شوند‪ ، #‬دارای ارزش هستند ‪ ،‬که می توانند رشد کنند ‪،‬‬
‫رشد کنند و توانایی‪ #‬های بالقوه خود را دریابند‪.‬‬
‫مردم همچنین باید بدانند و درک کنند‪.‬‬
‫مزلو اظهار داشت که کنجکاوی‪ #‬به عنوان انگیزه ای قوی تنها پس از برآورده شدن نیازهای وابستگی‪#‬‬
‫جسمی و اجتماعی به وجود می آید‪.‬‬
‫کنجکاوی ممکن است در ابتدای موعظه مورد‪ #‬توجه قرار گیرد‪.‬‬
‫اما این باعث نخواهد شد که مردم در همان عمق واکنشی که وقتی‪ #‬می فهمند چگونه خدا آرزوی‪ #‬عزت نفس‬
‫‪ ،‬امنیت ‪ ،‬محبت و عشق آنها را برآورده می کند ‪ ،‬پاسخ دهند‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬در اوایل موعظه ‪ ،‬شنوندگان باید درک کنند که کشیش در مورد آنها با آنها صحبت می کند‪.‬‬
‫او س ‪ra‬الی را مطرح می کند ‪ ،‬مشکلی را کاوش می کند ‪ ،‬نیازی را شناسایی‪ #‬می کند ‪ ،‬موضوعی حیاتی‬
‫را که قسمت با آن صحبت می کند ‪ ،‬باز می کند‪.‬‬
‫برنامه در مقدمه شروع می شود ‪ ،‬نه در نتیجه گیری‪.‬‬
‫اگر واعظی با توانایی حتی محدود ‪ ،‬سواالت ‪ ،‬مشکالت آزاردهنده و تمایالت مردم برای مقابله با آنها را‬
‫از کتاب مقدس به سطح مردم بیاورد‪ ، #‬او یک نابغه شناخته می شود‪.‬‬
‫مهمتر از آن ‪ ،‬او با موعظه خود لطف خدا را بر دوش نگرانی‪ #‬ها و تنش های دردناک زندگی روزمره‬
‫خواهد آورد‪.‬‬

‫معرفی زمینه موعظه‬

‫مقدمه ها باید جماعت را به متن موعظه و توسعه آن معطوف کنند‪.‬‬


‫مقدمه ای باید معرفی کند‪.‬‬
‫حداقل باید موضوع موعظه را معرفی کند تا کسی نیازی به حدس زدن نداشته باشد که واعظ قصد دارد در‬
‫مورد چه چیزی صحبت کند‪.‬‬
‫اگر موضوع به تنهایی معرفی‪ #‬شود ‪ ،‬معموالً‪ #‬نکات عمده آن را کامل می کنند‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬اگر وزیر این سوال را مطرح کند که "چگونه می توانیم اراده خدا را بدانیم؟"‬
‫مخاطب انتظار دارد که ادعاهای اصلی بدن پاسخ را ارائه دهد‪.‬‬
‫مقدمه ممکن است فراتر از موضوع‪ #‬باشد و شنوندگان را به سمت ایده اصلی سوق‪ #‬دهد‪.‬‬
‫گزارشی از رومیان ‪ 17-1 :1‬که این مسئله را مطرح می کند که برای بشارت دادن به جامعه چه کاری‬
‫باید انجام شود ‪ ،‬می تواند منجر به بیانیه شود ‪،‬‬
‫"وقتی تأثیر‪ #‬انجیل در کلیسا بسیار‪ #‬مهم باشد ‪ ،‬نیروی‪ #‬انجیل در جهان قابل توقف نیست‪".‬‬
‫با این حال ‪ ،‬پس از بیان ایده ‪ ،‬واعظ باید یکی از این سواالت اساسی را در مورد آن مطرح کند‪:‬‬
‫این یعنی چی؟‬
‫آیا واقعیت دارد؟‬
‫چه فرقی می کند؟‬
‫گرچه ممکن است او از این کلمات استفاده نکند ‪ ،‬اما باید یکی از این ساالت را مطرح کند‪.‬‬
‫اگر او به طور مستقیم یا غیرمستقیم نتواند این کار را انجام دهد ‪ ،‬موعظه تمام شده است حتی اگر او سی‬
‫دقیقه دیگر صحبت کند‪.‬‬
‫موعظه های موثر‪ #‬احساس تنش را حفظ می کنند ‪ -‬این احساس که اگر قرار است پیام کامل شود باید چیز‬
‫دیگری گفته شود‪.‬‬
‫وقتی تنش از بین می رود‪ ، #‬موعظه پایان می یابد‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬از طریق ساالت توسعه ‪ ،‬واعظ آنچه را باید با ایده در بقیه موعظه ها انجام شود ‪ ،‬بررسی‪ #‬می‬
‫کند‪.‬‬
‫این ممکن است همانطور‪ #‬که یک ایده توضیح داده شده ‪ ،‬گزاره ای اثبات شده یا یک اصل اعمال شده‬
‫توسعه یابد‪.‬‬
‫در موعظه هایی که به صورت استقرایی توسعه می یابند ‪ ،‬مقدمه به اولین نکته اصلی منجر می شود‪.‬‬
‫تا آنجا که مخاطب می داند ‪ ،‬اولین نکته می تواند کل پیام باشد‪.‬‬
‫سپس باید نقطه اول را با یک انتقال قوی ‪ ،‬و به همان ترتیب نقطه دوم به سوم‪ #‬را ‪ ،‬تا ظهور ایده کامل‬
‫موعظه ‪ ،‬پیوند داد‪.‬‬

‫سایر خصوصیات را به نمایش می گذارد‬

‫در مورد‪ #‬مقدمه ها ممکن است موارد دیگری‪ #‬گفته شود‪.‬‬


‫موعظه نباید با عذرخواهی باز شود‪.‬‬
‫از طریق‪ #‬عذرخواهی‪ ، #‬سخنران امیدوار‪ #‬است که همدردی را جلب کند‪.‬‬
‫در بهترین حالت او ترحم می کند‪.‬‬
‫جماعتی توسط‪ #‬آن واعظ ترغیب نمی شوند‪.‬‬
‫اگر آماده نیستید‪ ، #‬بگذارید‪ #‬جماعت خودشان آن را کشف کنند‪.‬‬
‫در بسیاری از موارد‪ ، #‬آنها هرگز متوجه نخواهند‪ #‬شد‪.‬‬
‫مقدمه را کوتاه کنید‪ .‬بعد از اینکه آب گرفتید‪ ، #‬پمپاژ را متوقف‪ #‬کنید‪.‬‬
‫متأسفانه ‪ ،‬هیچ درصدی در اینجا به ما کمک نمی کند‪.‬‬
‫مقدمه باید به اندازه کافی‪ #‬طوالنی باشد تا بتواند‪ #‬توجه را جلب کند ‪ ،‬نیازها را افزایش دهد و مخاطب را به‬
‫سمت موضوع‪ ، #‬ایده یا اولین نکته سوق دهد‪.‬‬
‫تا زمان انجام این کار ‪ ،‬مقدمه ناقص است‪.‬‬
‫پس از آن ‪ ،‬مقدمه خیلی طوالنی‪ #‬است‪.‬‬
‫یک پیرزن درباره واعظ ولزی جان اوون گفت که او آنقدر میز را پهن کرده بود ‪ ،‬اشتهای خود را برای‬
‫صرف غذا از دست داد‪.‬‬
‫مقدمه نباید نوید بیش از آنچه ارائه می دهد‪.‬‬
‫وقتی این کار را کرد ‪ ،‬مثل شلیک یک توپ برای شلیک یک نخود است‪.‬‬
‫مقدمه های احساسی موعظه های متوسط‪ #‬شبیه وعده های شکسته است‪.‬‬
‫وقتی واعظ نتواند نیازی را که مطرح کرده تأمین کند ‪ ،‬جماعت احساس فریب می شوند‪.‬‬
‫در جایی که در آغاز موعظه است ‪ ،‬واعظ باید کتاب مقدس را بخواند‪.‬‬
‫برخی از مردان قرائت کتاب مقدس را بالفاصله قبل از موعظه قرار می دهند ‪ ،‬زیرا موعظه باید نمایانگر‬
‫متن باشد‪.‬‬
‫متأسفانه ‪ ،‬مگر اینکه متن به طرز ماهرانه ای خوانده شود ‪ ،‬جماعات ممکن است آن را خستگی الزم‬
‫بدانند که قبل از استقرار‪ #‬برای شنیدن آنچه در مورد‪ #‬کتاب مقدس گفته می شود ‪ ،‬حاصل می شود‪.‬‬
‫به عنوان یک قاعده کلی ‪ ،‬گذرگاه های کوتاه باید پس از معرفی‪ #‬وارد شوند‪.‬‬
‫وقتی کتاب مقدس مقدمه را دنبال می کند ‪ ،‬مخاطب طرز فکری‪ #‬دارد که به او کمک می کند به خواندن‬
‫توجه کند‪.‬‬
‫از شوخ طبعی با دقت استفاده کنید‪.‬‬
‫اگر توجه را به سمت ایده سوق دهد ‪ ،‬خنده به عنوان ابزاری باشکوه عمل می کند‪.‬‬
‫هنگامی که صرفاً‪ #‬سرگرم‪ #‬کننده باشد ‪ ،‬شوخ طبعی باعث می شود‪ #‬که موعظه یک فروپاشی‪ #‬به نظر برسد‪.‬‬
‫در مواجهه با مخاطب جدید طنز به یک سخنران کمک می کند تا پلی ایجاد کند ‪ ،‬اما شوخی های زیاد‬
‫باعث می شود او را به عنوان یک کمدین بنویسند‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬وقتی‪ #‬از شوخ طبعی استفاده می شود ‪ ،‬باید مخاطب را به وزیر یا پیام او مرتبط کند‪.‬‬
‫اینکه چگونه وزیری‪ #‬به منبر قدم می گذارد ‪ ،‬مطالب زیادی‪ #‬را درباره مخاطب به او می گوید‪.‬‬
‫اگر او به روشی غیر عجوالنه و با اعتماد به نفس حرکت کند ‪ ،‬زبان بدن او به او می گوید‪ #‬که حرف‬
‫مهمی برای گفتن دارد و مخاطب خوب است که گوش دهد‪.‬‬
‫قبل از صحبت ‪ ،‬واعظ باید مکث کند تا جلب توجه کند‪.‬‬
‫او و جماعت باید با هم شروع‪ #‬کنند حتی اگر ممکن است با هم تمام نشوند‪#.‬‬
‫او باید به مردم نگاه کند ‪ ،‬نه به یادداشت های خود یا حتی به کتاب مقدس خود‪.‬‬
‫عصبی بودن گاهی صدا را بلند و جیر جیر می کند‪.‬‬
‫بنابراین یک واعظ برای اینکه کلمات مقدماتی خود را به شکلی مرکب و آرام بیان کند ‪ ،‬نیاز به کنترل‬
‫دارد‪.‬‬
‫دویدن زبان به پشت دهان یا خمیازه کشیدن با دهان بسته ‪ ،‬که می توان آن را هنگام انتظار برای صحبت‬
‫انجام داد ‪ ،‬باعث کاهش تنش در گلو می شود‪.‬‬
‫نفس عمیق قبل از شروع ‪ ،‬بلندگو را نیز راحت می کند‪.‬‬
‫یک حرکت بزرگ و مشخص بعد از جمله های اول می تواند انرژی عصبی را به سمت حرکت بدنی‬
‫مثبت هدایت کند‪.‬‬
‫بیشتر از همه ‪ ،‬اگر وزیر‪ #‬قبل از آنکه روی پا بیاید دقیقا ً می داند که چگونه موعظه خود را آغاز می کند ‪،‬‬
‫عصبی و تنش کاهش می یابد‪.‬‬
‫سه واعظ وجود‪ #‬دارد‪:‬‬
‫کسانی که نمی توانید‪ #‬به آنها گوش دهید‪.‬‬
‫کسانی که می توانید به آنها گوش دهید‬
‫و کسانی که باید به آنها گوش کنید‬
‫در طول معارفه ‪ ،‬جماعت معموالً تصمیم می گیرند که نوع سخنران صبح آن روز به آنها خطاب کند‪.‬‬

‫نتیجه گیری‬

‫همانطور‪ #‬که یک خلبان باتجربه می داند که فرود یک هواپیما نیاز به تمرکز ویژه دارد ‪ ،‬بنابراین یک‬
‫واعظ توانا می فهمد که نتیجه گیری نیاز به آماده سازی‪ #‬متفکرانه دارد‪.‬‬
‫یک واعظ ماهر مانند خلبان هرگز نباید در مورد‪ #‬محل سخنرانی‪ #‬خود اطمینان داشته باشد‪.‬‬
‫در حقیقت ‪ ،‬نتیجه گیری از چنان اهمیتی برخوردار‪ #‬است که بسیاری از صنعتگران ابتدا آن را تهیه می‬
‫کنند تا موعظه در مسیری مستقیم به سمت آن پیش برود‪.‬‬
‫خواه وزیری‪ #‬از این تکنیک استفاده کند یا نه ‪ ،‬باید با دقت خاصی روی‪ #‬نتیجه گیری خود کار کند‪.‬‬
‫در غیر این صورت‪ ، #‬همه چیز به جایی نمی رسد‪.‬‬
‫‪157-166‬‬
‫هدف از نتیجه گیری نتیجه گیری است ‪ -‬نه فقط توقف‪.‬‬
‫برای خارج شدن از یک وضعیت ناخوشایند‪ #‬باید چیزی بیش از یک ضربه تند وشدید‪ #‬زدن باشد‪:‬‬
‫"خداوند به ما کمک کند تا در پرتو این حقایق بزرگ زندگی کنیم‪".‬‬
‫این باید فراتر‪ #‬از درخواست‪ #‬از جماعت باشد که در نماز تعظیم کنند تا واعظ بتواند دزدکی‪ #‬حرکت کند‬
‫وقتی که آنها نگاه نمی کنند‪.‬‬
‫او باید نتیجه گیری کند ‪ ،‬و موعظه باید احساس نهایی بودن را ایجاد کند‪.‬‬
‫وزیری‪ #‬مانند یک وکیل دادخواست حکم می دهد‪.‬‬
‫جماعت باید ایده را کامل و کامل ببینند و شنوندگان باید بدانند که حقیقت خدا از آنها چه می خواهد‪.‬‬
‫نتیجه گیری مستقیم یا غیرمستقیم به این سوال پاسخ می دهد ‪ ،‬پس چه؟‬
‫این چه فرقی‪ #‬می کند؟‬
‫و مردم با سوال دیگری روبرو‪ #‬می شوند‪:‬‬
‫آیا من حاضر هستم به خدا اجازه دهم که در تجربه من این تغییر را ایجاد کند؟‬
‫پاول ویتمن وقتی‪ #‬که توصیه کرد ‪" ،‬وقتی شروع‪ #‬می کنید ‪ ،‬با صدای بلند شروع کنید ‪ ،‬و وقتی که ترک‬
‫کردید ‪ ،‬همه چیز را ترک کنید" ‪ ،‬خواسته های مقدمه و نتیجه گیری را درک کرد‪.‬‬
‫نتیجه گیری بسته به موعظه ‪ ،‬مخاطبان و وزیر‪ ، #‬اشکال و اشکال مختلفی دارد‪.‬‬
‫از آنجا که عنصر طراوت به تبلیغ عالقه مند می شود ‪ ،‬یک وزیر تالش می کند تا نتیجه گیری خود را‬
‫تغییر دهد‪.‬‬
‫از چه عناصری برای موعظه استفاده می شود؟‬

‫خالصه‬

‫در بسیاری از نتیجه گیری ها ‪ ،‬یک واعظ به زمین نگاه می کند و نقاطی را که در طول مسیر پوشانده‬
‫شده بیان می کند‪.‬‬
‫با این وجود ‪ ،‬وی با بیان ادعاهای مهم ‪ ،‬آنها را به ایده اصلی موعظه متصل می کند‪.‬‬
‫خالصه ای از پیوندهای‪ #‬شل با هم به پایان می رسد‪.‬‬
‫نباید موعظه دوم موعظه باشد‪.‬‬

‫یک تصویر‬

‫حکایتی که خالصه این ایده را نشان می دهد یا نشان می دهد چگونه در زندگی کار می کند ‪ ،‬بر نتیجه‬
‫گیری تأثیر می گذارد‪#.‬‬
‫تصویر‪ #‬باید دقیقا ً روی هدف باشد تا شنوندگان بدون توضیح معنای آن را درک کنند‪.‬‬
‫با ارائه تصویر‪ ، #‬متوقف شوید‪#.‬‬
‫تصویر‪ #‬را آنقدر شفاف کنید که فقط یک یا دو جمله باید اضافه شود ‪ -‬و حتی وقتی‪ #‬که حتی به آن احتیاج‬
‫نداشته باشد ‪ ،‬قدرت بیشتری می آید‪.‬‬
‫پیتر مارشال موعظه ای درباره جیمز ‪ 4:14‬با این داستان جذاب به پایان می رساند‪:‬‬
‫یک افسانه قدیمی‪ #‬از بازرگانی در بغداد می گوید که روزی بنده خود را به بازار فرستاد‪#.‬‬
‫طولی نکشید که بنده سفید و لرزید و با شور و حرارت زیادی‪ #‬به ارباب خود گفت‪:‬‬
‫"پایین در بازار ‪ ،‬من توسط‪ #‬زنی از جمعیت لرزیدم و وقتی برگشتم‪ #‬دیدم این مرگ است که مرا آزار می‬
‫دهد‪.‬‬
‫او به من نگاه کرد و یک حرکت تهدیدآمیز انجام داد‪.‬‬
‫استاد ‪ ،‬لطفا ً اسب خود را به من قرض ده ‪ ،‬زیرا من باید برای جلوگیری‪ #‬از او عجله کنم‪.‬‬
‫من به سامرا سوار‪ #‬می شوم و در آنجا پنهان می شوم و مرگ مرا پیدا نمی کند‪" .‬‬
‫بازرگان اسب خود را به او امانت داد و بنده با عجله بسيار پريد‪.‬‬
‫بعداً بازرگان به بازار رفت و مرگ را در میان جمعیت ایستاده دید‪.‬‬
‫او به طرف او رفت و پرسید ‪،‬‬
‫"چرا امروز صبح بنده مرا ترساندى؟‪#‬‬
‫چرا یک حرکت تهدیدآمیز انجام دادید؟ "‬

‫مرگ گفت‪" :‬این یک حرکت تهدیدآمیز‪ #‬نبود‪".‬‬


‫"این فقط یک شروع‪ #‬تعجب بود‪.‬‬
‫من از دیدن او در بغداد متحیر شدم ‪ ،‬زیرا امشب در سامرا با او قرار مالقات گذاشته ام‪" .‬‬
‫هر یک از ما در سامرا قرار‪ #‬مالقات داریم‪.‬‬
‫اما این باعث خوشحالی است نه از ترس ‪ ،‬به شرط‪ #‬آنکه به او اعتماد کنیم که تنها کلیدهای مرگ و زندگی‬
‫را در دست دارد‪.‬‬

‫یک نقل قول‬

‫یک نقل قول به خوبی انتخاب شده در نتیجه گیری ‪ ،‬گاهی ایده موعظه را با کلماتی قویتر‪ #‬و زنده تر از‬
‫آنچه واعظ می تواند بیان کند بیان می کند‪.‬‬
‫نقل قول باید کوتاه باشد و واعظ باید آن را حفظ کند‪.‬‬
‫چند سطر‪ #‬برگرفته از یک شعر یا یک سرود‪ #‬ممکن است حقیقت را به طرز‪ #‬چشمگیری ثبت کند‪.‬‬
‫به طور‪ #‬کلی ‪ ،‬شعر باید مختصر ‪ ،‬روشن و روشن باشد‪.‬‬
‫هنگامی که یک مداحی نقل شده توسط جماعت خوانده می شود ‪ ،‬ممکن است تأثیر آن دو برابر شود‪.‬‬
‫بازهم یک جمله برگرفته از کتاب مقدس ممکن است کل متن را جمع بندی کند یا آن را اعمال کند‪.‬‬
‫وقتی آن آیه دوباره نقل می شود ‪ ،‬نیروی آن که با موعظه تقویت می شود ‪ ،‬می تواند حقیقت را در ذهن‬
‫شنونده بچسباند‪.‬‬

‫یک سوال‬

‫یک سوال مناسب یا حتی یک سری سوال می تواند موعظه را به طور‪ #‬موثر خاتمه دهد‪.‬‬
‫موعظه ای درباره سامری‪ #‬خوب خاتمه یافت‪:‬‬
‫"بگذارید من از کجا شروع کردم‪ #‬نتیجه بگیرم‪.‬‬
‫آیا شما عاشق خدا هستید؟‬
‫این عالی است‪.‬‬
‫من از شنیدن آن خوشحالم‪#‬‬
‫اما آیا همسایه خود را دوست دارید؟‬
‫وقتی برادران و همسایگان خود را که می بینیم دوست نداریم چگونه می توانیم در مورد دوست داشتن‬
‫خدایی که ندیده ایم صحبت کنیم؟ "‬

‫یک دعا‬

‫دعا فقط درصورتی که یک درخواست صادقانه باشد و وسیله ای برای جمع بندی موعظه یا استفاده‬
‫غیرمستقیم از مخاطب نباشد ‪ ،‬نتیجه گیری مناسبی دارد‪.‬‬
‫وقتی تمایل به کار خدا از پاسخ به موعظه پدیدار شود‪ ، #‬می توان آن را با دعای جدی بیان کرد‪.‬‬

‫دستورالعمل های خاص‬

‫کمی از سگ داگلر گزارش می دهد که‪:‬‬


‫همانطور‪ #‬که تامی اسنوک و بسی بروکس روز‪ #‬یکشنبه در حال بیرون رفتن بودند ‪ ،‬گفت تامی اسنوک به‬
‫بسی بروکس ‪ ،‬فردا دوشنبه خواهد بود‪.‬‬

‫اگرچه این ممکن است به عنوان کمترین حد در مکالمه اجتماعی معرفی شود‪ ، #‬اما برای یک واعظ رتبه‬
‫باالیی دارد‪.‬‬
‫مردم برای انجام موعظه یکشنبه در جهان بامداد دوشنبه چه کاری می توانند انجام دهند؟‬
‫یک نتیجه گیری می تواند پاسخ دهد که‬
‫و اگر واعظ با جماعت خود با این سال روبرو نشود ‪ ،‬ممکن است به هیچ وجه نتوانند به آن پاسخ دهند‪.‬‬
‫هر موعظه نمی تواند با "چگونگی‪ #‬انجام آن" خاتمه یابد‪.‬‬
‫برخی از موعظه ها سواالت بزرگی‪ #‬را جستجو‪ #‬می کنند ‪ ،‬و این هدف خود را هنگامی محقق می کند که‬
‫مردم مشکل و راه حل کتاب مقدس آن را درک کنند‪.‬‬
‫هیچ وظیفه مشخص و مشخصی قابل توصیف‪ #‬نیست‪.‬‬
‫هنگامی که وزیر‪ #‬راهنمایی عملی در مورد چگونگی‪ #‬ترجمه حقیقت به تجربه ارائه می دهد ‪ ،‬موعظه‬
‫تقریبا ً به ادغام در ساختارهای زندگی‪ #‬نزدیک می شود‪.‬‬
‫تجسم‬

‫در گردنه های کوه شمال غربی اقیانوس آرام ‪ ،‬تابلوهای بزرگراه به رانندگان هشدار می دهند‪" :‬مواظب‬
‫سقوط سنگ باشید‪".‬‬
‫متأسفانه ‪ ،‬وقتی آن تخته سنگهای عظیم از مکان های استراحت خود می ریزند ‪ ،‬معموالً برای طفره رفتن‬
‫آنها خیلی دیر است‪.‬‬
‫نمی توان بالفاصله به همه حقیقت ها عمل کرد‪.‬‬
‫بسیاری از موعظه ها مردم را برای صخره هایی آماده می کند که ممکن است در آینده ای نامعلوم به طور‬
‫غیرمنتظره ای بر آنها بتابد‪.‬‬
‫تجسم یک جماعت را برای آینده پیش بینی می کند و وضعیت آینده را به تصویر‪ #‬می کشد که در آن ممکن‬
‫است آنچه را آموخته اند به کار گیرند‪.‬‬
‫تجسم باید به اندازه کافی محتمل باشد تا هر کسی بتواند خود را در موقعیت قبل از وقوع تصور‪ #‬کند‪.‬‬
‫با بستن موعظه ‪ ،‬یک واعظ ممکن است تصور کند‪" :‬من نمی دانم چه زمانی ممکن است برای شما اتفاق‬
‫بیفتد یا چگونه‪.‬‬
‫ممکن است شب تاریکی با صدای پیچیده تلفن خود از خواب عمیق بیدار شوید‪.‬‬
‫شما پاسخ خواهید داد فقط برای شنیدن صدایی‪ #‬از طرف دیگر که می گوید‪" :‬خود را برای یک شوک آماده‬
‫کنید ‪ -‬من یک خبر وحشتناک‪ #‬دارم‪".‬‬
‫در آن لحظه ممکن است چیزهایی‪ #‬را که به زندگی‪ #‬خود شکسته اید ‪ ،‬یا شخصی را که زندگی خود را با او‬
‫پیوند داده اید ‪ ،‬ببینید‪.‬‬
‫همانطور‪ #‬که زندگی‪ #‬در مورد‪ #‬شما فرو‪ #‬می پاشد ‪ ،‬شما باید این حقیقت لرزان را در دست بگیرید‪.‬‬
‫خدا بیش از حد مهربان است تا ظالم باشد و بیش از حد عاقل است که اشتباه کند‪" .‬‬
‫برخی از مشاهدات کلی باید در مورد نتیجه گیری‪ #‬انجام شود ‪ ،‬به هر شکلی که باشد‪.‬‬
‫مطالب جدید نباید در نتیجه گیری معرفی‪ #‬شود‪.‬‬
‫این لحظات آخر باید آنچه را که گفته شد به خانه برسانند‪ #‬و نباید مخاطب را به مسیرهای‪ #‬جدید تفکر سوق‬
‫دهند‪.‬‬
‫موعظه خود اسلحه ها را به موقعیت خود منتقل می کند‪.‬‬
‫اکنون زمان شلیک به ذهن و احساسات شنونده است‪.‬‬
‫اگر تظاهر‪ #‬به صداقت می کنیم ‪ ،‬نباید به جماعت خود بگوییم که قصد نتیجه گیری داریم و سپس در این‬
‫کار کوتاهی می کنیم‪.‬‬
‫کلماتی مانند "سرانجام"‪ #‬یا "در نتیجه گیری" اغلب آنچه را که تحویل نمی دهند ‪ ،‬نوید‪ #‬می دهند‪.‬‬
‫در حقیقت ‪ ،‬کلماتی از این قبیل باید کم استفاده شوند‪.‬‬
‫در یک موعظه کامالً برنامه ریزی شده ‪ ،‬نتیجه گیری باید بدون اعالم شکل ظاهری‪ #‬آنها انجام شود‪.‬‬
‫نتیجه گیری نیازی به تعلق ندارد‪.‬‬
‫در بعضی‪ #‬مواقع یک توقف ناگهانی می تواند تأثیر نافذی‪ #‬داشته باشد‪.‬‬
‫نتیجه گیری های ضعیف آماده شده که در جستجوی‪ #‬خط خروجی سرگردان هستند ‪ ،‬جماعت را به سمت‬
‫خروج ترک می کند‪.‬‬
‫به قول یک کشاورز قدیمی‪" ، #‬وقتی‪ #‬از پمپ خارج شدی ‪ ،‬دستگیره را ول کن"‪.‬‬
‫ویلیام ای‪ .‬سانگستر به صراحت می گوید‪:‬‬
‫پس از پایان کار ‪ ،‬متوقف‪ #‬شوید‪.‬‬
‫در جستجوی مکانی برای فرود‪ #‬سفر نکنید ‪ ،‬مانند شناگر خسته ای که از دریا وارد‪ #‬می شود و به آنجا‬
‫پاشیده تا جایی که بتواند ساحلی قفسه ای پیدا کند که برای پیاده روی در آن پیدا شود‪.‬‬
‫درست وارد شوید و یک باره فرود بیایید‪.‬‬
‫آنچه را که برای گفتن دارید به پایان برسانید‪ #‬و همزمان به پایان برسید‬
‫اگر آخرین عبارت می تواند از کیفیت به یادماندنی واضحی‪ #‬برخوردار باشد ‪ ،‬بهتر است ‪ ،‬اما حتی برای‬
‫این کار غرغره نکنید‪.‬‬
‫اجازه دهید موعظه شما از کیفیتی برخوردار باشد که چارلز وسلی برای تمام زندگی خود طمع کرده است‪:‬‬
‫بگذارید کار و دوره با هم تمام شود‪.‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫معرفی‬
‫ویژگی های اصلی یک مقدمه موثر‪#‬‬
‫نتیجه‬

‫تعاریف‬

‫نتیجه گیری ‪ -‬یک دیدگاه کامل و کامل به جماعت می دهد و حقیقت خود را به ذهن و زندگی‪ #‬می کشاند‪.‬‬
‫مقدمه ‪ -‬جماعت را در معرض موضوع‪ ، #‬ایده اصلی یا اولین نقطه موعظه قرار می دهد‪ .‬ویژگی های‬
‫اصلی مقدمه ای م ‪--‬ثر ‪ -‬توجه به ایده را سفارش می کند ‪ ،‬نیاز را برمی انگیزد ‪ ،‬جماعت را به سمت‬
‫موعظه و توسعه آن هدایت می کند‪.‬‬

‫‪167-172‬‬

‫فصل ‪9‬‬
‫جامۀ اندیشه‬

‫واعظ جامعه منتظر‪ #‬می ماند تا نتیجه گیری مدارک خود را بنویسد‪:‬‬
‫"نه تنها معلم عاقل بود ‪"،‬‬
‫او با صراحت ناراحت کننده می گوید ‪،‬‬
‫"همچنین دانش را به مردم منتقل کرد‪.‬‬
‫او تأمل کرد و بسیاری‪ #‬از ضرب المثل ها را جستجو و ترتیب داد‪.‬‬
‫معلم جستجو‪ #‬کرد تا کلمات درست را پیدا کند ‪ ،‬و آنچه او نوشت قائم و درست بود "(جامعه ‪10-9 :12 .‬‬
‫‪.)NIV‬‬
‫مبلغ باستان برای انتقال دانش و جستجوی واژه های صحیح ‪ ،‬دست نوشته ای نوشت‪.‬‬
‫نه همه واعظان خطبه می نویسند‪ #‬و نه مبلغانی که خطبه می نویسند هر خطبه می نویسند‪ ، #‬اما نظم تهیه‬
‫نسخه خطی تبلیغ را بهبود می بخشد‪.‬‬
‫نوشتن قارچ را از بین می برد ‪ ،‬ایده ها را به ترتیب مرتب می کند و ایده های مهم را برجسته می کند‪.‬‬
‫"نوشتن" ‪ ،‬به نقل از فرانسیس بیکن ‪،‬‬
‫"یک انسان دقیق را در اندیشه و گفتار دقیق می کند‪".‬‬
‫از بین همه مردم ‪ ،‬مبلغی که اظهار نظری‪ #‬باالیی از الهام می کنند باید به زبان احترام بگذارند‪.‬‬
‫تأیید اینکه تک تک واژگان کتاب مقدس باید نفس نفس بکشند و سپس انتخاب زبان خود را نادیده بگیریم ‪،‬‬
‫این تناقض فاحش است‪.‬‬
‫الهیات او ‪ ،‬اگر عقل سلیم او نیست ‪ ،‬باید به او بگوید که نمی توان عقاید و کلمات را از هم جدا کرد‪.‬‬
‫مانند ‪ ، jello‬مفاهیم قالب کلماتی را که در آن ریخته می شوند‪ #‬فرض می کنند‪.‬‬
‫همانطور‪ #‬که رنگدانه ها مفهوم هنرمند را تعریف می کنند ‪ ،‬بنابراین کلمات فکر واعظ را تسخیر و رنگ‬
‫آمیزی می کنند‪.‬‬
‫مرد فرزانه ضرب المثل ها کلمه ای را که به راحتی گفته شده مقایسه می کند‬
‫"سیب های طال در سبدهای نقره" (‪.)25:11‬‬
‫"تفاوت بین کلمه درست و تقریبا کلمه درست ‪"،‬‬
‫مارک تواین را نوشت ‪،‬‬
‫"تفاوت بین اشکال برق و صاعقه است‪".‬‬
‫مانند هر نویسنده ماهر ‪ ،‬شاعر انگلیسی جان کیتس درک کرد که سبک چگونه ایده ها را شکل می دهد‪.‬‬
‫یک روز عصر که در اتاق کارش با دوستش لی هانت نشسته بود ‪ ،‬هانت در حالی که کیتس بیش از یک‬
‫شعر زحمت می کشید ‪ ،‬مطالعه می کرد‪.‬‬
‫در یک لحظه کیتس نگاهی کوتاه انداخت و پرسید ‪،‬‬
‫"هانت ‪ ،‬نظرت در مورد‪ #‬این چیست؟‬
‫"یک چیز زیبا یک لذت پایان ناپذیر‪ #‬است‪" ".‬‬
‫هانت گفت‪" :‬خوب ‪ ،‬اما کامالً عالی نیست‪".‬‬
‫مدتی سکوت اختیار‪ #‬کرد ‪ ،‬سپس کیتس دوباره به باال نگاه کرد‪.‬‬
‫"چگونه در مورد این؟" یک چیز زیبایی یک لذت پایان ناپذیر‪ #‬است‪" .‬‬
‫دوستش جواب داد‪" :‬بهتر ‪ ،‬اما هنوز کامال درست نیست‪".‬‬
‫کیت یک بار دیگر روی‪ #‬میز خود خم شد و قلمش صداهای خراشیده ای آرام روی کاغذ ایجاد کرد‪.‬‬
‫سرانجام ‪ ،‬او پرسید ‪" ،‬حاال نظر شما در مورد این چیست؟‬
‫"یک چیز زیبایی‪ #‬برای همیشه یک شادی است‪ ".‬هانت گفت‪" :‬این تا زمانی که به زبان انگلیسی صحبت‬
‫شود زنده خواهد ماند!"‬
‫چه کسی می تواند قدرت کلمات را دست کم بگیرد؟‬
‫بیشتر كتابهای مورد‪ #‬عالقه ما كتابهایی است كه حقیقت را با زبانی‪ #‬دلپذیر بیان می كنند ‪ -‬مزمور‪ ، 23 #‬اول‬
‫قرنتیان ‪ ، 13‬رومیان ‪.8‬‬
‫پائول حتی اگر بالغت را به خودی خود ارزشمند‪ #‬می شمرد ‪ ،‬نامه های الهام گرفته خود را به زبانی الهام‬
‫بخش نوشت‪.‬‬
‫در حالی که نقاشی مانند "مسیح در اِمائوس" رامبراند می تواند ما را الل کند ‪ ،‬هر کسی که تصور کند‬
‫"یک عکس هزار کلمه است" هرگز سعی نکرده است که یوحنا‪ 3:16 #‬را ضبط کند‬
‫(یک جمله بیست و پنج کلمه ای) در یک عکس‪.‬‬
‫کلمات درخشان به اندازه طلوع آفتاب گرمسیری‪ #‬درخشان وجود دارد و کلمات خسته کننده ای به اندازه‬
‫یک زن کم خون جذاب نیستند‪.‬‬
‫کلمات سختی وجود‪ #‬دارد که مانند یک قهرمان جایزه مشت می زنند و کلمات ضعیف مانند ناخوشایند چای‬
‫درست شده با یک مخزن کیسه چای‪.‬‬
‫کلمات بالشی وجود‪ #‬دارد که مردم را راحت می کند و کلمات سرد است که آنها را تهدید می کند‪.‬‬
‫بعضی از کلمات شنونده را حداقل برای لحظه ای نزدیک به محکمه های خدا پیوند‪ #‬می دهند و کلمات‬
‫دیگر او را به ناودان می فرستند‪.‬‬
‫ما با کلمات زندگی می کنیم ‪ ،‬با کلمات دوست داریم ‪ ،‬با کلمات دعا می کنیم و برای کلمات می میریم‪.‬‬
‫جوزف کنراد وقتی‪ #‬اظهار داشت‪" :‬کلمه درست و لهجه درست را به من بده و من دنیا را به حرکت در می‬
‫آورم" فقط کمی اغراق کرد‪.‬‬
‫"اما زبان هدیه من نیست" ‪ ،‬به یک بنده تک استعدادی در روند دفن وزارت خود اعتراض می کند‪.‬‬
‫هدیه است یا نه ‪ ،‬ما باید از کلمات استفاده کنیم ‪ ،‬و تنها سوال این است که آیا ما از آنها ضعیف استفاده‬
‫خواهیم کرد یا خوب؟‬
‫اگر وزیری کار عرق کرده انجام دهد ‪ ،‬می تواند مهارت بیشتری‪ #‬نسبت به آنچه که هست در آنها داشته‬
‫باشد‪.‬‬
‫اگر او خودش را با سی‪ .‬اس‪ .‬لوئیس ‪ ،‬مالکوم موگرجیج یا جیمز اس‪ .‬استوارت‪ #‬مقایسه کند ‪ ،‬ممکن است‬
‫احساس ورشکستگی‪ #‬کند‪.‬‬
‫بگذارید صنعتگرانی از این دست ایده آل هایی برای دستیابی‪ #‬به آنها فراهم کنند ‪ ،‬اما در هر خطبه ‪ ،‬هر‬
‫وزیری‪ #‬می تواند در گفته های خود صریح و دقیق باشد‪.‬‬
‫انتخاب کلمات ما سبک نامیده می شود‪.‬‬
‫همه صاحب سبک هستند ‪ -‬چه مالیم ‪ ،‬کسل کننده ‪ ،‬نشاط آور ‪ ،‬دقیق اما با این حال ‪ ،‬ما کلمات را اداره‬
‫می کنیم یا دستگیره به سبک ما تبدیل می شویم‪.‬‬
‫این سبک بیانگر نحوه تفکر و نگاه ما به زندگی است‪.‬‬
‫سبک در بلندگوهای مختلف متفاوت است و یک گوینده سبک خود را برای مخاطبان و موارد مختلف‬
‫تغییر می دهد‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬صحبت با كالسهای‪ #‬دبیرستان سبكی متفاوت از سبكی را كه برای سخنرانی در یك اجتماع‬
‫یكشنبه صبح استفاده می شود ‪ ،‬مجاز می داند‪.‬‬
‫کلمات صیقل یافته ای که در یک خطبه لیسانس به کار رفته است ‪ ،‬در یک مطالعه کتاب مقدس در گروه‬
‫کوچک کامالً بی جا به نظر می رسند‪.‬‬
‫در حالی که قوانین حاکم بر نوشتن شفاف در مورد‪ #‬خطبه نیز صدق می کند ‪ ،‬خطبه مقاله ای در پای عقب‬
‫آن نیست‪.‬‬
‫از آنجا که آنچه او می نویسد‪ #‬فقط به عنوان یک آمادگی گسترده برای آنچه او در واقع خواهد گفت ‪ ،‬این‬
‫نسخه نهایی محصول واعظ نیست‪.‬‬
‫خطبه را نباید برای جماعت خواند‪.‬‬
‫خواندن حس ارتباط زنده را از بین می برد‪.‬‬
‫همچنین نباید آن را حفظ کرد‪.‬‬
‫نه تنها حفظ ‪ ،‬بار سنگینی بر دوش مبلغی می گذارد که هفته ای چندین بار صحبت می کند ‪ ،‬بلکه مخاطب‬
‫وقتی گوینده کلماتی را از دیوار ذهنش می خواند ‪ ،‬حس می کند‪.‬‬
‫بگذارید یک واعظ پشت میز کار خود با افکار‪ #‬و کلمات ناراحت شود و آنچه می نویسد‪ #‬درونی خواهد شد‪.‬‬
‫سپس اجازه دهید چندین بار با صدای بلند از طرح کلی ‪ ،‬یا خاطره خود از طرح ‪ ،‬تمرین کند و به هیچ‬
‫وجه تالش آگاهانه ای برای یادآوری نسخه خطی دقیق خود انجام ندهد‪.‬‬
‫هنگامی که او به منبر قدم‪ #‬می گذارد ‪ ،‬متن نوشته شده کار خود را در مورد‪ #‬احساس واعظ به زبان انجام‬
‫داده است‪.‬‬
‫هنگام تبلیغ ‪ ،‬بیشتر کلمات به او بازمی‪ #‬گردند ‪ ،‬اما نه همه‪.‬‬
‫در اوج تحویل ‪ ،‬ساختار‪ #‬جمله تغییر خواهد کرد ‪ ،‬عبارات جدیدی برای او بوجود خواهد آمد ‪ ،‬و گفتار او‬
‫مانند یک مکالمه خود به خود برق می زند‪.‬‬
‫بنابراین یک نسخه خطی به اندیشه و سبک خطبه کمک می کند ‪ ،‬اما آن را حکم نمی کند‪.‬‬
‫خطبه نوشتن با نوشتن كتاب فرق‪ #‬دارد‪.‬‬
‫یک واعظ باید بنویسد گویی‪ #‬که با کسی صحبت می کند و مانند مکالمه باید برای درک فوری تالش کند‪.‬‬
‫یک نویسنده می داند که خواننده الزم نیست فوراً یک ایده را درک کند‪.‬‬
‫او می تواند در اوقات فراغت یک صفحه را بررسی‪ #‬کند ‪ ،‬در مورد آنچه خوانده تأمل کند ‪ ،‬با ایده ها بحث‬
‫کند و به هر راحتی که راحت باشد حرکت کند‪.‬‬
‫در صورت‪ #‬برخورد‪ #‬با کلمه ای ناآشنا ‪ ،‬می تواند خودش را برداشته و با یک فرهنگ لغت مشورت کند‪.‬‬
‫اگر او مسیر فکر نویسنده را گم کند ‪ ،‬می تواند دوباره آن را پیدا کند‪.‬‬
‫به طور‪ #‬خالصه ‪ ،‬خواننده تجربه را کنترل می کند‪.‬‬
‫شنونده توانایی تجمل تفکر آرام را ندارد‪.‬‬
‫او نمی تواند برای بار دوم گوش کند‪.‬‬
‫اگر آنچه را که گفته شد همانطور که گفته شد قبول نکند ‪ ،‬کامالً آن را از دست خواهد داد‪.‬‬
‫اگر وقت بگذارد تا بحث گوینده را مرور‪ #‬کند ‪ ،‬دیگر سخنان واعظ را از دست خواهد داد‪.‬‬
‫شنونده به رحمت گوینده می نشیند و گوینده برخالف نویسنده باید فوراً خود را درک کند‪.‬‬
‫چندین تکنیک به مبلغ کمک می کند تا با شدت فکر کند و با وضوح صحبت کند‪.‬‬
‫برخی از خادمین متن های اصلی خود را مطابق‪ #‬طرح کلی خود کنده و برچسب گذاری می کنند‪.‬‬
‫با این کار آنها هماهنگی و تبعیت از فکر خود را در ذهن خود نقش می بندند‪.‬‬
‫بعالوه از آنجا که انتقالها در ارتباط گفتاری بار سنگینی دارند ‪ ،‬در نسخه خطبه فضای‪ #‬بیشتری را اشغال‬
‫می کنند‪.‬‬
‫شنونده خطبه را نه به عنوان طرح کلی بلکه فقط به صورت مجموعه ای از جمالت می شنود‪.‬‬
‫انتقال به عنوان عالئم راهنمایی و رانندگی نشان می دهد که خطبه کجا بوده است و کجا می رود و‬
‫بنابراین طوالنی تر و دقیق‪ #‬تر از نوشتن است‪.‬‬
‫انتقالهای مهم موضوع یا ایده اصلی خطبه را به گوش شنونده می رساند‪.‬‬
‫آنها نکات عمده ای را که قبالً پوشش داده شده مرور‪ #‬می کنند و نشان می دهند که چگونه این نکات با ایده‬
‫اصلی و یکدیگر ارتباط‪ #‬دارند‪.‬‬
‫و آنها نکته بعدی را معرفی‪ #‬می کنند‪.‬‬
‫در نتیجه کارهایی که انجام می دهند ‪ ،‬انتقال عمده می تواند یک پاراگراف یا بیشتر‪ #‬را اشغال کند‪.‬‬
‫انتقال جزئی که به اتصال زیرمجموعه ها می پردازد ممکن است کوتاه تر باشد‪:‬‬
‫گاهی اوقات یک کلمه واحد (بنابراین ‪ ،‬عالوه بر این ‪ ،‬در نتیجه ‪ ،‬در نتیجه) ‪ ،‬در مکان های دیگر یک‬
‫عبارت (عالوه بر این ‪ ،‬چه چیزی بیشتر ‪ ،‬در نتیجه این) ‪ ،‬نه غیر معمول یک یا دو جمله‪.‬‬
‫در حالی که یک نویسنده ممکن است داللت بر انتقال داشته باشد ‪ ،‬یک گوینده آنها را توسعه می دهد‪.‬‬
‫انتقالهای واضح ‪ ،‬کامل و مشخص روی‪ #‬کاغذ ظاهری ناشیانه به نظر می رسد ‪ ،‬اما به راحتی در یک‬
‫خطبه اجرا می شود و یک جماعت را قادر می سازد تا افکار واعظ را با او بیاندیشند‪#.‬‬

‫یک سبک واضح‬

‫آنها سعی می کنند با ژرفای‪ #‬اندیشه زبانشان مخاطب خود را تحت تأثیر ژرف‪ #‬اندیشه خود قرار دهند‪.‬‬
‫خطبه عمیق نیست زیرا گل آلود است‪.‬‬
‫هر آنچه در مورد آن اندیشیده شده است را می توان به سادگی و به روشنی‪ #‬بیان کرد‪.‬‬
‫پوانکره ‪ ،‬ریاضیدان‪ #‬درخشان فرانسوی‪ ، #‬اصرار‪ #‬داشت‪" :‬هیچ کس چیزی در مورد ریاضیات‪ #‬عالی نمی‬
‫داند تا زمانی که بتواند آن را به روشنی برای مرد خیابان توضیح دهد!"‬
‫به همین ترتیب ‪ ،‬هیچ مبلغی بخشی از کتاب مقدس یا نکته ای از الهیات را نمی فهمد ‪ ،‬مگر اینکه بتواند‬
‫آن را به وضوح‪ #‬به جماعتی که قبل از او نشسته اند بیان کند‪.‬‬
‫از نظر واعظ ‪ ،‬وضوح‪ #‬امری اخالقی است‪.‬‬
‫اگر آنچه که ما تبلیغ می کنیم مردم را به سمت خدا می کشاند یا آنها را از او دور می کند ‪ ،‬پس باید به‬
‫خاطر خدا و مردم مردم روشن باشیم‪.‬‬
‫هلموت تیلیکا به ما یادآوری‪ #‬می کند که جرم نه به این دلیل که مردم درک نمی کنند بلکه به این دلیل است‬
‫که آنها خیلی خوب درک می کنند ‪ ،‬یا حداقل می ترسند که مجبور به درک آنها باشند‪.‬‬
‫‪ 2‬تصور کنید یک جلسه جمعی در روسیه برگزار‪ #‬می شود که یک کمونیست یک راهپیمایی‪ #‬ضد مسیحیت‬
‫را راه اندازی می کند‪.‬‬
‫شخصی به پاهای خود می پرد و فریاد‪ #‬می زند‪" :‬عیسی مسیح است!" حضار مبهوت شده و او را به خاطر‬
‫ایجاد مزاحمت در جلسه بیرون می کشند‪.‬‬
‫اما اگر فریاد می زد چه می کرد‪:‬‬
‫"عیسی مسیح خداست! او تنها پروردگار است و همه کسانی که نظام را به یک خدا تبدیل می کنند همراه با‬
‫رهبران کمونیست‪ #‬خود به جهنم خواهند رفت!"‬
‫او ممکن است توسط‪ #‬جمعیت تکه تکه شود‪.‬‬
‫وضوح جرم انجیل را نشان می دهد‪.‬‬
‫همچنین زندگی و امید را فراهم می کند‪.‬‬

‫طرح کلی را پاک کنید‬

‫پس چگونه می توانیم خطبه های خود را شفاف کنیم؟‬


‫نسخه های خطی واضح و روشن از رئوس مطالب روشن بیرون می آیند‪.‬‬
‫ارتباطات در ذهن ایجاد می شود‪.‬‬
‫نه در انگشتان ‪ ،‬نه در دهان ‪ ،‬بلکه در سر‪.‬‬
‫بعضی از مبلغین ذهن تند و تیز دارند‪ .‬اگرچه آنها بینش محرک دارند ‪ ،‬اما فکر آنها هیچ دنباله طبیعی‬
‫ندارد و تفکر زیگزاگی آنها شنوندگان را به مرگ می کشاند‪.‬‬
‫بعد از نیم ساعت حیرت انگیز برای تالش برای همگام سازی با یک بلندگوی‪ #‬تند ‪ ،‬گوش دادن به یک‬
‫دوست کسل کننده تسکین دهنده است ‪ ،‬مانند این که پس از نگه داشتن سنجاب گربه ای را در دامان خود‬
‫بگیرید‪.‬‬
‫تفکر زیگزاگ فقط با طرح کلی اندیشه قبل از کار روی‪ #‬جزئیات قابل اصالح است‪.‬‬
‫کار بر روی یک پاراگراف‪ #‬یا جمله بی معنی است مگر اینکه واعظ بداند که می خواهد چه چیزی را‬
‫بگوید‪.‬‬
‫نسخه های خطی واضح و روشن از رئوس مطالب مشخص ایجاد می شوند‪.‬‬
‫جمله های کوتاه عالوه بر این ‪ ،‬برای روشن بودن باید جمالت را کوتاه نگه داشت‪.‬‬
‫رودولف‪ #‬فلش در کتاب "هنر گفتگوی ساده" اصرار دارد که با کاهش طول جمله وضوح بیشتر می شود‪.‬‬
‫طبق فرمول وی ‪ ،‬یک نویسنده واضح به طور متوسط‪ #‬حدود هفده یا هجده کلمه در یک جمله است و اجازه‬
‫نمی دهد که هر جمله بیش از سی کلمه سرگردان شود‪.‬‬
‫در نسخه خطبه ‪ ،‬جمالت کوتاه فکر را از عقده درمی آورد‪ #‬و بنابراین به خاطر سپردن مبلغ آسان تر است‪.‬‬
‫وزیر وقتی‪ #‬خطبه خود را ایراد می کند ‪ ،‬کالً به فکر طوالنی بودن حکم نخواهد بود ‪ ،‬همانطور که به‬
‫ویرگول ها ‪ ،‬دوره ها یا عالمت های تعجب فکر نمی کند‪.‬‬
‫در درک خود ‪ ،‬کلمات او در جمالت طوالنی‪ ، #‬کوتاه ‪ ،‬حتی شکسته ‪ ،‬متوقف می شوند با مکث ‪،‬‬
‫اسالیدهای صوتی‪ ، #‬و تغییرات در میزان ‪ ،‬سرعت و قدرت‪.‬‬
‫در حالی که جمالت کوتاه موجود در نسخه خطی ذهن او را خدمت می کنند ‪ ،‬اما ارتباط‪ #‬چندانی با تحویل‬
‫وی ندارند‪.‬‬
‫ساختار جمله ساده‬

‫ساختار جمله را ساده نگه دارید‪#.‬‬


‫هنگامی که دنباله تفکر را دنبال می کنیم‪ :‬موضوع اصلی ‪ ،‬فعل اصلی و (در صورت لزوم) مفعول‬
‫اصلی ‪ ،‬سبک واضح تر و پرانرژی‪ #‬تری ظاهر می شود‪.‬‬
‫قبل از افزودن بندهای وابسته ‪ ،‬در اصطالحات نحوی ‪ ،‬بر جمله مستقل تمرکز کنید‪.‬‬
‫(یک بند مستقل می تواند به عنوان یک جمله کامل تنها باشد)‬
‫یک بند وابسته نمی تواند‪).‬‬
‫اگر ما جمله ای را شروع‪ #‬کنیم بدون اینکه آنچه را که می خواهیم‪ #‬بر آن تأکید کنیم قلم می اندازیم ‪ ،‬معموالً‬
‫بر جزئیات ناچیز تأکید می کنیم‪.‬‬
‫اگر بندهای وابسته زیادی اضافه کنیم ‪ ،‬جمالت خود را پیچیده می کنیم ‪ ،‬درک و به خاطر سپردن آنها‬
‫دشوارتر‪ #‬می شود‪.‬‬
‫اگر یک فکر را در یک جمله قرار دهیم ‪ ،‬سبک واضح تر خواهد بود‪.‬‬
‫برای دو فکر از دو جمله استفاده کنید‪.‬‬
‫آرتور شوپنهاور‪ #‬آلمانی ها را سرزنش کرد‪:‬‬
‫"اگر حرف غیرمترقبه است که شخص دیگری را هنگام صحبت صحبت قطع کند ‪ ،‬قطع حرف خود را هم‬
‫کم نمی کند‪".‬‬
‫جمالت پیچیده یک ضرر‪ #‬اضافی هم دارند‪.‬‬
‫آنها سرعت خطبه را کم می کنند‪.‬‬
‫همانطور‪ #‬که هنری وارد بیچر گفته است‪" :‬یک سوئیچ که برگهای‪ #‬آن روی‪ #‬آن قرار دارد ‪ ،‬گزگز نمی‬
‫شود‪".‬‬

‫کلمات ساده‬

‫کلمات ساده نیز به سبک روشنی‪ #‬کمک می کنند‪ .‬ارنست تی‪ .‬كمبل از واگن می گوید كه در یك لحظه‬
‫ناامیدی اظهار داشت‪" :‬هر حرفه توطئه ای علیه شخص غیر روحانی است‪".‬‬
‫هر شهروندی که با اظهارنامه مالیات بر درآمد مبارزه کرده است تعجب می کند که چرا سرویس درآمد‬
‫داخلی نمی تواند معنی آن را بگوید‪.‬‬
‫وکال با مومیایی‪ #‬کردن قانون به صورت "لگال" خود را از مکانی مطمئن می کنند‪ .‬دانشمندان با توسل به‬
‫نمادها و زبانی که فقط مبتدیان می فهمند ‪ ،‬مرد کوچک را دور نگه می دارند‪.‬‬
‫به نظر می رسد متکلمان و وزرا با توسل به زبانی که سر در گم انسانهای معمولی‪ #‬باشد ‪ ،‬خود را در‬
‫مشاغل نگه می دارند‪.‬‬
‫مراقب اصطالحات اصطالحات واژگان باشید‪.‬‬
‫واژگان تخصصی به متخصصان درون یک رشته کمک می کند تا ارتباط‪ #‬برقرار‪ #‬کنند ‪ ،‬اما در صورت‬
‫استفاده غیرضروری از آن اصطالحات واژگانی می شود‪.‬‬
‫در حالی که گذراندن حوزه علمیه سه سال طول می کشد ‪ ،‬اما عبور از آن ده سال طول می کشد‪.‬‬
‫اگر یک واعظ موعظه های خود را با کلماتی مانند رساتولوژی‪ ، #‬عصبانیت ‪ ،‬هواشناسی ‪ ،‬تفسیر ‪،‬‬
‫وجودی‪ ، #‬یوهان فلفل بزند ‪ ،‬موانع برقراری‪ #‬ارتباط را ایجاد می کند‪.‬‬
‫اصطالحات اصطالحات کلمات "بزرگ" را با مرگ کلیشه ترکیب می کند و اغلب به جای آگاهی دادن به‬
‫مخاطب برای تحت تأثیر قرار دادن آن استفاده می شود‪.‬‬

‫‪181 -173‬‬

‫از یک کلمه کوتاه استفاده کنید مگر اینکه یک کلمه طوالنی‪ #‬تر کامال الزم باشد‪.‬‬
‫جوش بیلینگز‪ #‬ضربه ای برای سادگی‪ #‬و شفافیت می زند وقتی‪ #‬می گوید‪" :‬مرد جوان ‪ ،‬وقتی‪ #‬در فرهنگ‬
‫لغت وبستر جستجو‪ #‬می کنید کلمات را به اندازه کافی بزرگ برای انتقال معنی خود پیدا کنید ‪ ،‬می توانید‬
‫تصور کنید که منظور شما زیاد نیست‪".‬‬
‫کلمات طوالنی‪ #‬در دمشان فلج است‪.‬‬
‫افسانه ها حاکی از آن است که چند سال پیش یک نویسنده جوان تبلیغاتی را برای نوع جدید صابون ارائه‬
‫داد‪:‬‬
‫"عناصر قلیایی و چربی های موجود‪ #‬در این محصول به گونه ای مخلوط شده اند که باالترین کیفیت‬
‫صابون سازی را به همراه وزن مخصوص که آن را در باالی آب نگه می دارد ‪ ،‬تضمین می کنند ‪ ،‬و‬
‫دردسر و مزاحمت ماهیگیری در اطراف را از بین می برند‪ .‬در هنگام وضو گرفتن آن در پایین وان‬
‫است‪" .‬‬
‫یک مرد تبلیغاتی‪ #‬با تجربه تر ‪ ،‬همین ایده را در دو کلمه ساده به تصویر‪ #‬کشید‪" :‬این شناور است‪".‬‬
‫جورج جی ویلیامز‪ #‬معتقد است که از ‪ 70‬تا ‪ 78‬درصد‪ #‬کلمات استفاده شده توسط‪ #‬دبلیو سامرست موگام ‪،‬‬
‫سینکلر لوئیس ‪ ،‬رابرت لویی استیونسون و چارلز دیکنز فقط یک هجا دارند‪.‬‬
‫هفتاد و سه درصد‪ #‬کلمات در مزامیر ‪ 76 ، 23‬درصد کلمات در دعای خداوند و ‪ 80‬درصد‪ #‬کلمات در اول‬
‫قرنتیان باب ‪ 13‬کلمات یک هجا هستند‪.‬‬
‫مهم نیست که یک عبارت یا کلمه به چه معنا و مفهوم گوینده را بیان می کند ‪ ،‬اگر شنوندگان معنی آن را‬
‫نمی دانند بی فایده است‪ .‬آبراهام لینکلن گفت‪" :‬صحبت کن ‪ ،‬تا پایین ترین افراد‪ #‬بتوانند تو را درک کنند و‬
‫بقیه مشکلی نخواهند‪ #‬داشت‪".‬‬
‫بیلی ساندی‪ ، #‬مبلغ یاد شده ‪ ،‬ارزش سادگی را درک کرد وقتی که گفت‪:‬‬
‫اگر قرار‪ #‬باشد مردی یک تکه گوشت برداشته و بو کند و نفرت انگیز به نظر برسد ‪ ،‬و پسر کوچکش‬
‫بگوید‪" :‬چه خبر است پاپ؟"‬
‫و او قرار بود بگوید ‪" ،‬این یک فرایند تجزیه در تشکیل ترکیبات شیمیایی جدید است" ‪ ،‬پسر در همه حال‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫اما اگر پدر می گفت‪" :‬پوسیده است" ‪ ،‬پسرک بینی خود را درک می کند و می گیرد‪.‬‬
‫‪ Rotten‬یک کلمه انگلیسی‪-‬ساکسونی خوبی است و شما نیازی نیست که به فرهنگ لغت بروید‪ #‬تا معنی آن‬
‫را بفهمید‪.‬‬
‫این بدان معنا نیست که یک وزیر‪ #‬باید با جماعت خود صحبت کند‪.‬‬
‫در عوض ‪ ،‬قاعده کلی وی باید این باشد‪ :‬واژگان افراد‪ #‬را دست باال نگیرید و هوش آنها را دست کم‬
‫نگیرید‪.‬‬

‫یک سبک مستقیم و شخصی‬

‫عالوه بر واضح بودن ‪ ،‬ویژگی اصلی دوم سبک این است که باید مستقیم و شخصی باشد‪.‬‬
‫در حالی که خطاب به "کسی که ممکن است به آن مربوط‪ #‬باشد" خطاب است ‪ ،‬خطبه ای به زنان و مردان‬
‫اولین جلسه کلیسای باپتیست در ‪ 15‬ژوئیه نزدیک خیابان های نهم و الم در ساعت یازده صبح ایراد می‬
‫شود‪.‬‬
‫نویسنده و خواننده تنها ‪ ،‬دور‪ #‬از یکدیگر و ناشناخته نشسته اند‪.‬‬
‫واعظ با شنوندگان خود چهره به چهره صحبت می کند و آنها را به نام صدا می کند‪.‬‬
‫زبان نوشتاری نتایج تفکر را بیان می کند ‪ ،‬در حالی که زبان گفتاری بیانگر‪ #‬خودانگیختگی‪ #‬اندیشه ای‬
‫است که دونالد سی برایانت و کارل آر‪ .‬واالس آن را "تحقق بخشیدن به ایده در لحظه بیان" توصیف می‬
‫کنند‪.‬‬
‫بنابراین موعظه نباید مانند پایان نامه ای باشد که برای جماعت خوانده می شود‪.‬‬
‫به نظر می رسد گفتگویی است که در آن تفکر جریان دارد و مبلغ با شنوندگان‪ #‬خود صحبت می کند‪.‬‬
‫گوینده و شنونده از آنجا که با یکدیگر در ارتباط هستند‪.‬‬
‫خطبه از سبک آدرس مستقیم استفاده می کند‪.‬‬
‫در حالی که ممکن است یک نویسنده بگوید ‪" ،‬مسیحی در مکالمه خود باید مراقب نحوه صحبت در مورد‬
‫دیگران باشد" ‪ ،‬یک مبلغ به احتمال زیاد می گوید‪" :‬شما باید مراقب نحوه صحبت در مورد دیگران‬
‫باشید‪".‬‬
‫ضمیر شخصی شما به وزیر و مخاطب احساس یکتایی می دهد‪.‬‬
‫در حالی که می توانید‪ #‬تأثیرگذار باشید‪ ، #‬در سایر مواقع واعظ به ما می گوید زیرا منظور‪ #‬او "من و تو"‬
‫است‪.‬‬
‫ما با آدرس مستقیم در مقابل سرمقاله ای هستیم که جایگزین ضمیر ‪ I‬می شویم‪#.‬‬
‫سرمقاله ای به نظر می رسد که گویی واعظ در کمیته ای صحبت می کند‪.‬‬
‫منظور ما از سبک شفاهی ‪ ،‬مانند گفتگوی خوب ‪" ،‬من و تو با هم هستیم‪#".‬‬
‫یک سخنران از سوالهایی استفاده می کند که نویسنده ممکن است استفاده نکند‪.‬‬
‫این سوال شنونده را به فکر کردن در مورد‪ #‬آنچه واعظ بعدی می گوید‪ #‬دعوت می کند و غالبا ً یک نکته‬
‫اصلی یا ایده جدید را مطرح می کند‪.‬‬
‫ممکن است جماعت را به پاسخگویی‪ #‬به آنچه واعظ گفته است دعوت کند و غالبا ً برای ختم خطبه به کار‬
‫می رود‪.‬‬
‫ساالت به وضوح نشان می دهد که مخاطب و گوینده رو در رو هستند‪.‬‬
‫سبک شخصی توجه کمی به رسمیت های نوشتاری رسمی‪ #‬دارد‪.‬‬
‫انقباضات مشکلی ندارند‪( #‬نمی توانند ‪ ،‬نخواهند داشت) ‪ ،‬و همچنین مصدرها را تقسیم نمی کنند‪.‬‬
‫آنچه در گفتگوی خوب مناسب است متناسب با موعظه است‪.‬‬
‫این البته به این معنی نیست که هر چیزی پیش می رود‪.‬‬
‫گرامر ضعیف یا تلفظ معیوب ‪ ،‬مانند خنده در جلسه دعا ‪ ،‬شنونده را از بین می برد و در مورد صالحیت‬
‫واعظ تردید‪ #‬ایجاد می کند‪.‬‬
‫عامیانه نظرات متفاوتی می دهد‪ .‬در صورت‪ #‬استفاده عمدی ‪ ،‬عامیانه می تواند توجه را به خود جلب کند و‬
‫احساس راحتی‪ #‬و غیررسمی بودن را به خطبه تزریق‪ #‬کند‪.‬‬
‫وقتی عامیانه بدون فکر استفاده می شود ‪ ،‬ساده و حتی ارزان به نظر می رسد و به یک ذهن تنبل خیانت‬
‫می کند‪.‬‬
‫گفتار شخصی‪ #‬و مستقیم به سخنرانی سهل انگارانه یا انگلیسی ناشایست احتیاج ندارد‪#.‬‬
‫زبان موعظه موثر‪ #‬باید زبان یک آقا در مکالمه باشد‪.‬‬

‫یک سبک زنده‬

‫سومین ویژگی سبک موثر ‪ ،‬زنده بودن است‪.‬‬


‫وین سی مینیک استدالل می کند که ارتباطی که تجربه شنونده را تحت تأثیر قرار می دهد ‪ ،‬هم ذهن و هم‬
‫احساسات را جذب می کند‪.‬‬
‫ما از طریق شنوایی ‪ ،‬بینایی ‪ ،‬بویایی ‪ ،‬چشایی و المسه درباره دنیای اطراف خود می آموزیم‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬برای اینکه مخاطب پیام را تجربه کند ‪ ،‬یک وزیر باید به حواس متوسل شود‪.‬‬
‫یک واعظ این کار را مستقیما ً از طریق‪ #‬دید و صدا انجام می دهد‪.‬‬
‫جماعت حرکات و حاالت چهره او را می بیند و سخنان او را می شنود‪.‬‬
‫او همچنین حواس را با استفاده از کلمات به طور غیر مستقیم تحریک می کند‪.‬‬
‫زبان باعث می شود شنوندگان برداشت های خود از تجربیات گذشته را بیاد بیاورند و همانطور که به این‬
‫رویداد پاسخ می دهند به کلمات پاسخ دهند‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬آب آب معده با شنیدن کلمات نان گرم و کره ای جریان پیدا می کند و وقتی فکر می کنیم‬
‫کچلی روی‪ #‬آن می خزد ‪ ،‬لرزیده و متوقف می شود‪.‬‬
‫با انجام این کار ‪ ،‬گوینده به مردم امکان می دهد تجربه ای را که تجربه نکرده اند با احساساتی‪ #‬که داشته‬
‫اند ارتباط‪ #‬برقرار کنند‪.‬‬
‫در صورت‪ #‬استفاده از جزئیات خاص و مشخص ‪ ،‬مقدار زیادی‪ #‬از آنها زنده می شود‪.‬‬
‫ما یک عبارت "خاص" را اگر صریح و دقیق باشد ‪ ،‬و "اگر آن را به تصویر بکشد" بر روی ذهن‬
‫بچسبانیم‪.‬‬
‫رقم ‪ 1،923،212.92‬دالر برای پنی مشخص است اما بتن نیست‪.‬‬
‫رقم ‪ 275‬دالر در قبض برق ماهیانه شما بتن است‪.‬‬
‫شما نمی توانید شکل اول را تجسم کنید ‪ ،‬اما می توانید شکل دوم را تجسم کنید‪.‬‬
‫جزئیات خاص در صورت‪ #‬خاص بودن باعث افزایش عالقه می شوند‪#.‬‬
‫آنها ارتباط‪ #‬برقرار‪ #‬می کنند زیرا با تجربیات مخاطبان ارتباط دارند‪.‬‬
‫بنابراین به جای "تولید" بگویید‪" #‬کلم ‪ ،‬خیار و پرتقال"‪.‬‬
‫به جای "سالح" می گوید "لوله سرب سنگین"‪.‬‬
‫به جای "شهرهای‪ #‬بزرگ" مشخص باشید‪:‬‬
‫"نیویورک‪ ، #‬شیکاگو‪ ، #‬داالس یا سانفرانسیسکو‪#".‬‬
‫عبارت زیر انتزاعی است‪:‬‬
‫"در طی تجربه بشری ‪ ،‬مشاهده می کنیم که وقایع وجود‪ #‬ما دارای ویژگی‪ #‬های چرخه مشخصی هستند‪.‬‬
‫آگاهی از این موارد ‪ ،‬مشاهده گر را به میزان باالیی از تناسب اعمال خود رهنمون می کند‪" .‬‬
‫واعظ در جامعه همان اندیشه را اینگونه بیان کرد‪:‬‬
‫"برای همه چیز ‪ ،‬یک فصل است و یک زمان برای هر هدف در زیر آسمان‪ :‬یک زمان برای به دنیا آمدن‬
‫‪ ،‬و یک زمان برای مردن‪.‬‬
‫‪ . . .‬زمانی برای گریه ‪ ،‬و زمانی‪ #‬برای خندیدن‪ .‬زمانی برای عزاداری ‪ ،‬و زمانی‪ #‬برای رقصیدن ؛‬
‫‪ . . .‬زمانی برای سکوت و زمانی برای گفتن "(‪.)ASV 7-1 :3‬‬
‫مانند یک هنرمند‪ #‬یا رمان نویس ‪ ،‬وزیر باید یاد بگیرد که در تصاویر‪ #‬فکر کند‪.‬‬
‫یعنی او باید جزئیات را تجسم کند‪.‬‬
‫گوستاو‪ #‬فلوبر به شاگرد نویسندگی خود گای دو مپسانت مأموریت داد‪:‬‬
‫"شما به ایستگاه [راه آهن] پایین می آیید و در آنجا حدود‪ #‬پنجاه تاکسی پیدا خواهید‪ #‬کرد‪.‬‬
‫همه آنها تقریبا ً شبیه هم هستند ‪ ،‬اما شبیه هم نیستند‪.‬‬
‫شما یکی را انتخاب کرده و آن را با دقت توصیف می کنید به طوری که وقتی از کنار آن می گذرد احتماالً‬
‫نمی توانم‪ #‬اشتباه کنم‪" .‬‬
‫زبان بتن ابتدا به عنوان روشی‪ #‬برای دیدن و سپس به عنوان نوشتاری و گفتاری توسعه می یابد‪.‬‬
‫تا زمانی که زندگی را مشاهده نکنیم ‪ ،‬نمی توانیم‪ #‬آن را به وضوح‪ #‬نشان دهیم‪.‬‬
‫زنده بودن زمانی شکل می گیرد که بگذاریم‪ #‬اسم و فعل معنای ما را حمل کنند‪.‬‬
‫صفت و قید گفتار را بهم ریخته و با کلمات ضعیف همراه می شوند‪#.‬‬
‫به گفته ‪" ، E. B. White‬صفت ساخته نشده است که بتواند یک اسم ضعیف یا نادرست‪ #‬را از مکانی تنگ‬
‫بیرون بکشد‪".‬‬
‫اسامی و افعال قوی به تنهایی ایستاده اند‪.‬‬
‫یک "انسان قد بلند" باید "غول" شود؛ یک "پرنده بزرگ" یک "پلیکان"‪.‬‬
‫بگویید "او آهسته کرد" ‪ ،‬نه "او با صدای بلند صحبت کرد"‪ .‬یا "او ‪ "trotted‬به جای "او سریع رفت‪".‬‬
‫به خصوص مراقب مقدماتی مانند خیلی ‪ ،‬بنابراین ‪ ،‬کامالً ‪ ،‬خیلی هم باشید‪.‬‬
‫آنها به عدم موفقیت در انتخاب کلمات اساسی خیانت می کنند‪" .‬سوزاندن" قدرت دارد ‪" ،‬بسیار داغ"‬
‫ندارد؛‬
‫"طاقت فرسا" بیش از "خیلی دردناک" صدمه می زند‪ .‬و "سوسوزن زدن"‬
‫تصویری‪ #‬بهتر از "خیلی جالب" ترسیم‪ #‬می کند‪.‬‬
‫هنگام انتخاب افعال از افعال زنده استفاده کنید‪.‬‬
‫افعال متناهی جمله ها را از بین می برد‪.‬‬
‫اصلی که باید از آن پیروی‪ #‬کنید "کسی کاری می کند" است‪.‬‬
‫افعال منفعل زندگی را از گفتار می مکند‪.‬‬
‫"نظرات و قضاوت‪ #‬ها بر اساس آنچه ما می دانیم توسط ما شکل می گیرد" مرده به نظر می رسد‪.‬‬
‫"ما فکر می کنیم همانطور که می دانیم" دارای نشاط است‪.‬‬
‫دروغ های "همه اوقات خوبی‪ #‬را پشت سر گذاشتند"‪ #‬در حالی که حرکات "همه از خود لذت می بردند"‪#.‬‬

‫افعال ‪ ،‬مانند اسم ها ‪ ،‬تصورات را وقتی‪ #‬دقیق می شوند بیدار می کنند‪.‬‬


‫او "رفت" او را به آنجا می رساند اما نه به وضوح "خزیدن" ‪" ،‬تلو تلو خوردن" ‪" ،‬بهم ریختگی" ‪،‬‬
‫"کمین"‪.‬‬
‫او "فریاد‪ #‬می زند" ‪" ،‬فریاد‪ #‬می زند" ‪" ،‬غر زدن" ‪" ،‬زمزمه" ‪ ،‬به ما می گوید چه چیزی ‪" ،‬می گوید"‬
‫نمی کند‪.‬‬
‫همچنین هنگامی که چهره های تازه ای از گفتار به کار می گیرید ‪ ،‬وضوح بیشتر می شود‪.‬‬
‫استعاره ها و تشبیهات باعث ایجاد احساساتی در شنونده می شوند‪ #‬یا باعث می شوند‪ #‬تصاویر تجربیات‪ #‬قبلی‬
‫را به یاد بیاورد‪.‬‬
‫الكساندر ماكالرن هنگامی كه می گوید‪" :‬تمام گناهان مانند یك رشته جلبك دریایی‪ #‬در یك گره لزج بهم‬
‫پیوسته اند ‪ ،‬حس المسه را تحریك‪ #‬می كنند ‪ ،‬به طوری‪ #‬كه مردی‪ #‬كه یك بار در انگشتان چرنده آن گرفتار‬
‫شد ‪ ،‬تقریبا ً غرق خواهد شد‪".‬‬
‫جورج بایرون وقتی به ما می گوید‪:‬‬
‫آشوری مانند گرگ روی شاخه پایین آمد و هم گروهانش‪ #‬همه در نقره و طال می درخشیدند‪#.‬‬
‫چارلز اچ اسپورجون در شبیه سازی‪ #‬حواس خود را به تصویر‪ #‬می کشد که به دوره ای گذشته اشاره دارد‬
‫"وقتی جهان بزرگ مانند جنگل های متولد نشده در جام بلوط در ذهن خدا فرو می رود‪".‬‬
‫آلفرد نورث وایتهد وقتی‪ #‬منعکس کرد ‪ ،‬تصویری را فراخوانی‪ #‬کرد و گفت‪" :‬دانش هیچ چیز بهتر از ماهی‬
‫نیست"‪.‬‬
‫ارقام گفتار با بسته بندی بیشتر‪ #‬در یک عبارت ‪ ،‬از صرف‪ #‬سخنران سخنگوی‪ #‬کلمات در یک پاراگراف ‪،‬‬
‫باعث صرفه جویی‪ #‬در وقت می شوند‪.‬‬
‫چند مورد‪ #‬را در نظر بگیرید‪ :‬عبارات برگ انجیری‪ #‬که کلمات ناآگاهی برهنه را پوشش می دهد و از داخل‬
‫سوراخ شده و با کلیشه های خامه زده شده پر شده است که مانند سنگ قبرها بر روی ایده های مرده می‬
‫افتد اگر پروتستانیسم مرده پیدا شود ‪ ،‬خطبه خنجر قلب او خواهد بود‪.‬‬
‫گویی در حال قدم زدن در اطراف گودالهای‪ #‬تار داغ است و از مسائل چسبناک اجتناب می کند‪.‬‬
‫استعاره ها و تشبیهات ‪ ،‬مانند خرچنگ دریایی‪ ، #‬باید تازه سرو‪ #‬شوند‪.‬‬
‫هر دو معنی واقعی و مجازی باید در همان لحظه ذهن را تحت تأثیر قرار دهند‪.‬‬
‫وقتی تصویر واقعی‪ #‬از بین می رود‪ #‬زیرا مقایسه بیش از حد زیاد شده است ‪ ،‬این شکل قدرت خود را از‬
‫دست می دهد‪.‬‬
‫شنونده لحن آنها را ناشنوا‪ #‬می کند‪.‬‬
‫موارد زیر یک بار مانند یک مشت دو ضربه ای می خورد اما اکنون به سختی ما را لمس می کند‪:‬‬
‫ارتباط با کلیسای‪ #‬امتحان شده و دنیای‪ #‬واقعی گمشده و در حال مرگ که متولد شده و جان تازه ای در نجات‬
‫مسیحیان فراهم می کند ‪ ،‬روح برای شنوندگان‪ #‬استخدام شما در رادیو زمین شنیدن دعا و استجابت دعا‬
‫خداوند حصار را دور می زند وقتی‪ #‬که مقایسه بیات شد ‪ ،‬آن را بیرون بریزید‪ #‬و بیایید مورد تازه ای که‬
‫موضوع‪ #‬را روشن می کند و مخاطب را هشیار نگه می دارد‪.‬‬
‫ارتباط به سبک و همچنین محتوا نشان داده می شود‪.‬‬
‫ما باید پیام ابدی را با کلمات امروز بیان کنیم‪.‬‬
‫یک وزیر باید تبلیغات مجله ها و تبلیغات رادیویی و تلویزیونی را برای زبان قابل فهم که با اسیران‬
‫فرهنگ ما صحبت می کند ‪ ،‬مطالعه کند‪.‬‬
‫مشاهدات متداول به ما می گوید که چه آزمونهای زبانی‪ #‬ثابت کرده است که بسیاری‪ #‬از زبانهایی‪ #‬که در‬
‫منبرهای ما به کار رفته است "نادرست ‪ ،‬بی ربط و ناچیز" است‪.‬‬
‫سبک موثر را نمی توان مانند یک فرمول‪ #‬ریاضی آموزش داد‪.‬‬
‫تسلط بر "کلمه خوش پوش" نیاز به توجه به جزئیات و جستجوی شباهت های مهم بین چیزهایی دارد که‬
‫به طور‪ #‬معمول با یکدیگر ارتباط‪ #‬ندارند‪.‬‬
‫به طور‪ #‬خالصه ‪ ،‬پایان دادن به گفتار هولناک و خسته نیاز به تخیل دارد‪.‬‬
‫در تبلیغ موعظه ‪ ،‬هیچ چیز بیشتر‪ #‬مورد نیاز نبوده است ‪ -‬و فاقد آن بیشتر است‪.‬‬
‫در توصیف رابرت براونینگ ‪ ،‬غرفه دارانی که خدای خالق را نمایندگی می کنند جرات نمی کنند "به‬
‫جرقه ای دست نخورده تبدیل شوند"‪.‬‬
‫چگونه می توانید از گناه صداهای‪ #‬غیر جالب توجه دور شوید؟‪#‬‬
‫‪ .1‬به استفاده خود از زبان توجه کنید‪.‬‬
‫در مکالمه خصوصی‪ #‬ذهن خود را به سمت خنثی سوق ندهید و به جای پریدن از عباراتی استفاده کنید که‬
‫بیکار هستند‪.‬‬
‫انتخاب مقایسه های جدید را پرورش‪ #‬دهید ‪ ،‬استفاده از آنها هنگام تبلیغ راحت تر خواهید یافت‪.‬‬
‫بیچر درباره تصویرهایی که در سبک نیز صدق می کند این شهادت را می دهد‪:‬‬
‫"‪ ...‬در حالی که تصاویر‪ #‬برای من به اندازه تنفس طبیعی هستند ‪ ،‬من در سالهای ابتدایی خدمت خود از‬
‫پنجاه مورد استفاده می کنم‪.‬‬
‫و این نیز ‪ ،‬با مطالعه و تمرین ‪ ،‬با تفکر سخت ‪ ،‬و با بسیاری از آزمایشات‪ ، #‬هم با قلم و هم به طور‪ #‬خاص‬
‫توسط خودم ‪ ،‬هنگامی که اینجا و آنجا قدم می زدم‪" .‬‬
‫‪ .2‬نحوه استفاده دیگران از زبان را مطالعه کنید‪.‬‬
‫وقتی نویسنده یا سخنران شما را بیدار لرزاند‪ ، #‬بررسی کنید که چگونه این کار را انجام داده است‪.‬‬
‫از آنجا که شعر با تشبیهات و استعاره ها می ترکد ‪ ،‬مطالعه آیه احساس زبان مجازی‪ #‬را ایجاد می کند‪.‬‬
‫‪ .3‬با صدای بلند بخوانید‪ .‬بلند خواندن دو کار برای شما انجام می دهد‪.‬‬
‫ابتدا واژگان شما افزایش می یابد‪.‬‬
‫ما در دوران کودکی یاد گرفتیم که مدت ها قبل از خواندن یا نوشتن با گوش دادن و تقلید صحبت کنیم‪.‬‬
‫بلند خواندن این تجربه را دوباره ایجاد می کند‪.‬‬
‫دوم ‪ ،‬همانطور که سبک خود را بهتر از سبک خود می خوانید‪ ، #‬الگوهای جدید گفتاری و اصطالحات‬
‫خالقانه در سیستم عصبی شما نقش می بندد‪.‬‬
‫شما برای زبان تصویر سازی‪ #‬احساس خواهید کرد‪.‬‬
‫برای همسر و فرزندان خود بخوانید‪ #‬تا مجبور‪ #‬شوید آنچه را می خوانید تفسیر کنید‪ .‬رمان ها ‪ ،‬نمایشنامه ها‬
‫‪ ،‬خطبه ها و به ویژه کتاب مقدس را بخوانید‪.‬‬
‫نسخه ‪ King James‬حقیقت خدا را با شکوه شکسپیر‪ #‬ارائه می دهد و نسخه بین المللی جدید آن را با لباس‬
‫به روزتری‪ #‬ارائه می دهد‪.‬‬
‫هر دو سبک چشمگیری‪ #‬دارند‪.‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫سبک‬
‫ویژگی های سبک موعظه موثر‬
‫روشن‬
‫مستقیم و شخصی‪#‬‬
‫واضح‬

‫تعاریف‬

‫سبک ‪ -‬انتخاب کلمات‪.‬‬

‫‪182-189‬‬

‫فصل ‪10‬‬
‫چگونه موعظه کنیم تا مردم گوش دهند‬

‫بیشتر کتابهای مربوط به لوازم بهداشتی در مورد توسعه خطبه ها موارد‪ #‬زیادی را بیان می کنند اما در‬
‫مورد تحویل آنها بسیار اندک است‪.‬‬
‫به نظر می رسد کشیشان از این متون موعظه پیشگامی‪ #‬می کنند‪.‬‬
‫در حالی که وزیری‪ #‬هر هفته ساعت ها را صرف ساخت خطبه می کند ‪ ،‬به ندرت سالی حتی چند ساعت‬
‫فرصت می دهد تا در مورد تحویل فکر کند‪.‬‬
‫با این حال خطبه ها به عنوان رئوس مطالب یا نسخه های خطی به دنیا نمی آیند‪.‬‬
‫آنها فقط هنگام موعظه زندگی می کنند‪.‬‬
‫خطبه ای که به طور ناخواسته ایراد می شود ‪ ،‬مرده به دنیا می آید‪.‬‬
‫تأثیر خطبه های ما به دو عامل بستگی دارد‪:‬‬
‫چه می گوییم و چگونه می گوییم‪.‬‬
‫هر دو مهم هستند‪.‬‬
‫به غیر از محتوای کتاب مقدس مربوط‪ #‬به زندگی‪ ، #‬ما هیچ چیز ارزش ارتباطی‪ #‬نداریم‪ .‬اما بدون تحویل‬
‫ماهرانه ‪ ،‬محتوای خود را به جماعت نمی رسانیم‪.‬‬
‫به ترتیب اهمیت ‪ ،‬ترکیباتی‪ #‬که خطبه را تشکیل می دهند فکر ‪ ،‬ترتیب ‪ ،‬زبان ‪ ،‬صدا و حرکت هستند‪.‬‬
‫در اولویت برداشت ها ‪ ،‬ترتیب معکوس می شود‪#.‬‬
‫ژست و صدا به عنوان بارزترین و تعیین کننده ترین ظاهر می شوند‪#.‬‬
‫هر مطالعه اولیه تحویل و تأثیر آن بر نتیجه سخنرانی یا خطبه به یک نتیجه می رسد‪ :‬زایمان بسیار‪ #‬مهم‬
‫است‪.‬‬
‫نه تنها صدا و حرکات گوینده ابتدا حواس مخاطب را می زند ‪ ،‬بلکه عطف و کردار او احساسات و نگرش‬
‫او را با دقت بیشتری نسبت به سخنانش منتقل می کند‪.‬‬
‫در طول دهه ‪ 1970‬دانشمندان در چندین رشته ‪ -‬روانشناسی‪ ، #‬انسان شناسی ‪ ،‬جامعه شناسی و ارتباطات‬
‫گفتاری ‪ ،‬به عنوان مثال ‪ -‬تأثیرات ارتباط غیر کالمی را بررسی کردند‪.‬‬
‫این محققان مشاهده کردند که چگونه پیام ها را با نحوه نشستن یا ایستادن ‪ ،‬با حالت های صورت ‪ ،‬با‬
‫حرکات و حتی با توجه به فضای‪ #‬بین ما و کسانی که مالقات می کنیم پخش می کنیم‪.‬‬
‫به عنوان یک محصول جانبی از این مطالعات ‪ ،‬چندین شومیز‪ #‬قول دادند که این زبان ساکت را تفسیر کنند‬
‫تا خوانندگان بتوانند‪ #‬از آن برای منافع شخصی استفاده کنند‪.‬‬
‫"ادعای بیش از حد" این کتاب ها احتماالً به اندازه اعتقادات بدبین ایجاد کرده است‪.‬‬
‫اختالفات فردی و فرهنگی در ارتباطات غیرکالمی ‪ ،‬تعریف های جزمی از معنای زبان بدن را ساده و‬
‫احتماالً خطرناک می کند‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬ادعا كردن بازوهایی‪ #‬كه روی‪ #‬سینه جمع شده نشان می دهد كه فردی‪ #‬می خواهد اطرافیان‬
‫خود را ببندد مانند این است كه بگوییم كلمه مدل همیشه به یك ماكت در مقیاس كوچك از یك جسم بزرگتر‪#‬‬
‫اشاره دارد‪.‬‬
‫با این وجود هیچ شخص نظارتی‪ #‬حتی اگر صحبت نمی کنیم ‪ ،‬پیام های ارتباطی ما را به طور‪ #‬جدی انکار‬
‫می کند‪.‬‬
‫دوستان بر این باورند‪ #‬که یک معیار از عمق روابط آنها در توانایی آنها در درک یکدیگر است حتی وقتی‬
‫ساکت کنار هم بنشینند‪.‬‬
‫ما تشخیص می دهیم که آشنایان گاه به گاه ‪ ،‬یا حتی غریبه ها ‪ ،‬از حالت ‪ ،‬حالت چهره یا لحن صدا ‪،‬‬
‫دوستانه ‪ ،‬عصبانی یا نگران هستند‪.‬‬
‫لبخند ‪ ،‬اخم ‪ ،‬زل زدن ‪ ،‬چشمک زدن یا نگاه کردن بر اینکه دوستانی را که مالقات می کنیم دوست داریم‬
‫یا دوست نداریم ‪ ،‬به آنها اعتماد داریم یا به آنها اعتماد نداریم تأثیر می گذارد‪#.‬‬
‫نویسنده ضرب المثل ها وقتی‪ #‬اعالم کرد‪:‬‬
‫"یک فرد بی ارزش ‪ ،‬یک انسان شریر ‪ ،‬کسی است که با دهان دروغ راه می رود ‪ ،‬با چشمانش چشمک‬
‫می زند ‪ ،‬با پاهایش سیگنال می دهد ‪ ،‬که با انگشتان خود اشاره می کند‪.‬‬
‫که با انحراف در قلب خود دائما ً بدی را می اندیشد ‪ ،‬و اختالفات را گسترش می دهد »(حکم ‪14-12 :6‬‬
‫‪)NASB‬‬
‫چشم ها ‪ ،‬دست ها ‪ ،‬صورت و پاها به همان اندازه کلماتی که ما می گوییم‪ - #‬در واقع بیشتر ‪ -‬به یک‬
‫اجتماع می گویند‪.‬‬
‫روانشناس‪ #‬آلبرت مهرابیان آن را به یک فرمول‪ #‬تقسیم می کند‪.‬‬
‫تنها ‪ 7‬درصد‪ #‬از تأثیر پیام یک سخنران از طریق سخنان وی حاصل می شود‪ 38 .‬درصد از صدای او ‪،‬‬
‫‪ 55‬درصد از حالت های چهره سرچشمه می گیرد‪.‬‬
‫مشاهدات مختلفی می تواند از این تحقیق حاصل شود که مربوط‪ #‬به واعظان و موعظه ها است‪.‬‬
‫اول اینکه ‪ ،‬زبان غیر کالمی در سخنرانی عمومی اهمیت استراتژیک دارد‪.‬‬
‫وقتی ما به یک اجتماع خطاب می کنیم ‪ ،‬سه شبکه ارتباطی مختلف همزمان کار می کنند‪:‬‬
‫کلمات ‪ ،‬لحن و حرکات ما‪.‬‬
‫هر سه ایده با هم ارتباط برقرار‪ #‬می کنند‪.‬‬
‫وقتی بازیگر‪ #‬جورج آرلیس برای اولین بار نمایشنامه "دیزرائیلی" را خواند ‪ ،‬به نویسنده توصیه كرد كه‬
‫دو صفحه بیرون بیاورد‪#.‬‬
‫وی گفت‪" :‬می توانم این را با نگاه بگویم‪".‬‬
‫"چه نگاهی؟"‬
‫از نویسنده پرسید‪#.‬‬
‫آرلیس تظاهرات کرد و صفحات بیرون آمد‪.‬‬
‫در حقیقت ‪ ،‬اعمال اغلب بیانگرتر‪ #‬از کلمات هستند‪.‬‬
‫قرار دادن انگشت روی لب چیزی بیشتر از "ساکت باش" می گوید‪.‬‬
‫باز کردن چشم ها و باال بردن ابرو تعجب آور است که کلمات نمی توانند ‪ ،‬و شانه باال انداختن شانه ها ایده‬
‫ای را فراتر از کلمات بیان می کند‪.‬‬
‫به طور‪ #‬کلی ‪ ،‬عناصر غیرکالمی بیشتر احساسات و نگرش را برقرار می کنند‪.‬‬
‫ادوارد تی‪ .‬هال یافته های دانشمندان علوم اجتماعی را هنگامی كه مشاهده می كند ‪ ،‬خالصه می كند‪:‬‬
‫"عالوه بر آنچه با زبان كالمی خود می گوییم ‪ ،‬ما دائما ً احساسات واقعی خود را با زبان سكوت خود به‬
‫زبان رفتار‪ #‬منتقل می كنیم"‬
‫دوم ‪ ،‬تحقیق و تجربه توافق‪ #‬دارند که اگر پیام های غیرکالمی با گفتار مغایرت داشته باشند‪ ، #‬شنوندگان‪ #‬به‬
‫احتمال زیاد زبان ساکت را باور خواهند کرد‪.‬‬
‫دروغ گفتن با کل بدن دشوارتر از لبهاست‪.‬‬
‫این محور اصلی مشاهدات زیگموند فروید‪ #‬است‪:‬‬
‫"هیچ فانی نمی تواند مخفی نگه دارد‪.‬‬
‫اگر لبهایش ساکت است ‪ ،‬با نوک انگشتانش پچ پچ می کند‪ .‬خیانت در هر منافذ‪ #‬از او بیرون می زند‪" .‬‬
‫ممکن است سخنان یک کشیش اصرار داشته باشد ‪" ،‬این مهم است" ‪ ،‬اما اگر صدای‪ #‬او صاف و بی بیان‬
‫به نظر برسد‪ #‬و بدن او لنگ باشد ‪ ،‬جماعت او را باور نمی کنند‪.‬‬
‫اگر یک واعظ مشت خود را به گوش شنوندگان خود تکان دهد در حالی که با لحن مالمت آمیز می گوید‪:‬‬
‫"آنچه این کلیسا نیاز دارد عشق بیشتر و نگرانی عمیق نسبت به یکدیگر است!"‬
‫افراد در استخر تفکر خواهند کرد که آیا او می داند در مورد‪ #‬چه چیزی صحبت می کند‬
‫از آنجا که مقدار زیادی از تبلیغات شامل نگرشهایی‪ #‬است که سخنان ما را تقویت می کند یا با آن مغایرت‬
‫دارد ‪ ،‬یک مبلغ جرات نمی یابد که تحویل را نادیده بگیرد‪.‬‬
‫سوم ‪ ،‬زایمان موثر با آرزوها آغاز می شود‪.‬‬
‫آبه مارتین ‪ ،‬فیلسوف‪ ، #‬طنزپرداز‪ ، #‬اظهار داشت‪" :‬بین حرفه ای و آماتور‪ #‬بیش از هر چیز دیگری روی‬
‫زمین تفاوت وجود دارد!"‬
‫در سخنرانی عمومی آماتور کلمات را می گوید‪#.‬‬
‫از طرف دیگر ‪ ،‬حرفه ای تمایل عمیقی برای برقراری‪ #‬ارتباط دارد‪.‬‬
‫آماتور برای بیرون انداختن ایده های خود تصمیم می گیرد ‪ ،‬در حالی که این فرد حرفه ای تالش می کند تا‬
‫آنها را به ایده های ما برساند‪#.‬‬
‫در واعظ ‪ ،‬دانش فنی و آموزش در فن بیان عمومی نمی تواند جایگاه محکومیت و مسئولیت را بگیرد‪.‬‬
‫داشتن چیزی برای گفتن به یک جماعت که می خواهید آن را درک کنند و زندگی کنند ‪ ،‬محرک اساسی‬
‫برای زایمان خوب است‪.‬‬
‫این "مجموعه" احساسی برای صحبت کردن را ایجاد می کند‪.‬‬
‫بنابراین تحویل خوب از منبر شبیه گفتگوی‪ #‬پر جنب و جوش است‪.‬‬
‫وقتی روی‪ #‬ایده ها متمرکز می شویم تا دیگران آنها را درک کرده و آنها را بپذیرند ‪ ،‬تحویل طبیعی به‬
‫وجود می آید‪.‬‬
‫پیروی از روی بردگی بر اساس مجموعه ای از قوانین پدید نمی آید‪.‬‬
‫چارلز آر براون در سخنرانی های خود در ییل در مورد‪ #‬موعظه ‪ ،‬کار منبری جورج مکدونالد‪ #‬را در لندن‬
‫توصیف‪ #‬کرد‪:‬‬
‫او آن روز صبح درس یازدهم کتاب عبرانیان را برای درس کتاب مقدس خواند‪.‬‬
‫وقتی زمان خطبه فرا رسید ‪[ ،‬او] گفت‪:‬‬
‫"همه شما در مورد این مردان با ایمان شنیده اید‪.‬‬
‫من سعی نخواهم‪ #‬کرد که به شما بگویم‪ #‬ایمان چیست ‪ -‬اساتید الهیاتی هستند که می توانند این کار را بسیار‬
‫بهتر از من انجام دهند‪.‬‬
‫من اینجا هستم تا به شما کمک کنم تا ایمان بیاورید‪" #.‬‬
‫سپس چنین جلوه ای ساده ‪ ،‬قلبی و باشکوه از ایمان خود انسان به آن واقعیت های غیبی را که جاودانه‬
‫هستند ‪ ،‬دنبال کرد تا ایمان را در ذهن و قلب همه شنوندگانش‪ #‬به وجود‪ #‬آورد‪.‬‬
‫قلب او در کار او بود و زایمان او نیز موثر بود زیرا به زیبایی واقعی زندگی‪ #‬درونی او باز می گشت‪.‬‬
‫"قلب او در کار او بود‪".‬‬
‫هیچ قانونی نمی تواند جای آن را بگیرد‪.‬‬
‫صداقت ‪ ،‬اشتیاق و جدیت عمیق موانعی را از بین می برد که به خود واقعی اجازه می دهد آزاد شود‪.‬‬
‫از این نظر ‪ ،‬تحویل موثر تقریبا ً مکالمه روزمره دادن و گرفتن است‪.‬‬
‫اگرچه گفتن اینکه منبر تحویل شباهت به مکالمه دارد ‪ ،‬به این معنی نیست که شیوه های معمول صحبت‬
‫کردن ما لزوما ً بهترین روش ماست‪.‬‬
‫نحوه صحبت ما در خلوت از تجمع عادت های مادام العمر ایجاد می شود‪#.‬‬
‫ما می توانیم عادت های ضعیف‪ #‬ارتباطی را بدست آوریم‪ #‬همانطور که عادت های بد بدن یا حالت غذایی‬
‫را ایجاد می کنیم‪.‬‬
‫بعالوه ‪ ،‬برخی رفتارهای نامحسوس‪ #‬در شرایط‪ #‬خصوصی‪ #‬در سخنرانی‪ #‬های عمومی به طرز ناخوشایند‬
‫آشکار می شود‪.‬‬
‫وقتی مخاطب را مخاطب قرار‪ #‬می دهیم ‪ ،‬موقعیت‪ #‬ما منحصر‪ #‬به فرد و تأکید می شود‪.‬‬
‫قرار دادن دست در جیب ها ‪ ،‬نوازش مو یا صورت‪ ، #‬بازی با حلقه ‪ ،‬سر و صدا با گردن ‪ ،‬به هم زدن پاها‬
‫دستور زبان بد زایمان است‪.‬‬
‫رفتارها‪ #‬و رفتارهای تکراری‪ #‬که برای شما عجیب است ممکن است مورد توجه دوستان قرار نگیرد و‬
‫توسط همکاران تحمل شود اما در منبر آنها جلب توجه می کنند و مردم را از آنچه شما می گویید منحرف‬
‫می کنند‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬در منبر باید حرکت بدن را نظم داد تا مثر باشد‪.‬‬
‫در ابتدا ‪ ،‬تالش برای بهبود زایمان اغلب غیر طبیعی است‪.‬‬
‫تازه کار ممکن است اصرار کند که باید تالش خود را کنار بگذارد زیرا یک وزیر بازیگر‪ #‬نیست و کار در‬
‫زمینه زایمان شخصیت وی را نقض می کند‪.‬‬
‫اما کسب هر عادت معموالً شامل خودآگاهی اولیه است‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬هنگامی که ما برای اولین بار با اتومبیل رانندگی می کنیم یا تنیس سوار‪ #‬می شویم ‪،‬‬
‫هنگامی که می خواهیم رفتار‪ #‬خود را کنترل کنیم احساس بی قراری‪ #‬می کنیم‪.‬‬
‫پس از تمرین و تجربه ‪ ،‬خودآگاهی از بین می رود و رفتار تازه آموخته شده به راحتی ظاهر می شود‪.‬‬
‫تالش و انضباط الزم است تا در برابر مخاطب طبیعی به نظر برسد‪.‬‬
‫برخی از عوامل غیرکالمی در زایمان چیست که باید به آنها توجه کنیم؟‬

‫آرایش و لباس‬
‫هنگامی که پولس رسول اعالم کرد که "همه چیز برای همه انسانها خواهد شد ‪ ،‬به همین ترتیب ممکن‬
‫است برخی را نجات دهم"‬
‫(اول قرنتیان ‪ ، )NKJB 9:22‬وی اصول اولیه ارتباطات مسیحی را پایه گذاری کرد‪.‬‬
‫در مسائل بی تفاوتی اخالقی ‪ ،‬آنچه بیش از همه اهمیت دارد احساسات من نیست بلکه احساسات و نگرش‬
‫دیگران است‪.‬‬
‫از آنجا که آرایش و لباس در نحوه پاسخ شنونده به ما تفاوتی ایجاد می کند ‪ ،‬بنابراین باید در ما تفاوت ایجاد‬
‫کند‪.‬‬
‫یک قانون اساسی‪ #‬آراستگی و لباس برای واعظ این است که باید متناسب با مخاطب ‪ ،‬موقعیت و گوینده‬
‫باشد‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬تغییر مدها در مدل مو ‪ ،‬ریش ‪ ،‬سوزش سر و سبیل ‪ ،‬قوانین مطلق را غیرممکن می کند‪.‬‬
‫وزیری‪ #‬که از جامعه و معیارهای‪ #‬آن آگاه است ‪ ،‬نمی خواهد اجازه دهد موهایش مانع وزارتش‪ #‬شود‪.‬‬
‫جان تی از مولوی ‪ ،‬مشاور کمد لباس بسیاری‪ #‬از شرکتهای برتر آمریکا ‪ ،‬در مورد ویژگیهای‪ #‬مشترک بین‬
‫همه مدیران موفق‪ #‬سوال شده است‪.‬‬
‫او دو مورد را جدا می کند‪ :‬موهایشان شانه شده و کفش هایشان براق است‪.‬‬
‫و آنها از مردان دیگر ‪ ،‬به ویژه زیردستان انتظار دارند‪.‬‬
‫مطالعات مولی نشان می دهد که موهای نامرتب ‪ ،‬حتی اگر کوتاه باشد ‪ ،‬واکنش های منفی شدیدی‪ #‬را در‬
‫مردان دیگر ایجاد می کند‪.‬‬
‫موها ‪ ،‬به هر طول که باشد ‪ ،‬باید مرتب باشند‪.‬‬
‫یک برنامه ورزش منظم‪ #‬و یک رژیم غذایی مناسب می تواند پوندهای اضافی‪ #‬را که مانع برقراری‪ #‬ارتباط‬
‫می شوند‪ #‬کاهش دهد‪.‬‬
‫دشوار است باور‪ #‬کنیم که وزیری با سی پوند اضافه وزن دستورات‪ #‬کتاب مقدس درباره خودکنترلی را‬
‫جدی می گیرد‪.‬‬
‫نظافت همچنین شامل استفاده از دئودورانت ها ‪ ،‬خمیردندان ها و خوشبو‪ #‬کننده های نفس است‪.‬‬
‫در حالی که تبلیغات تلویزیونی‪ #‬صدای بوی بد دهان را از سرطان بدتر می کند ‪ ،‬با این وجود بوی نفس و‬
‫بوی بدن می تواند جرایمی‪ #‬باشد که دیوارهایی را که در آن پل می خواهیم ایجاد کند‪.‬‬
‫تحقیقات اخیر نشان می دهد که لباس و ظاهر ما باعث می شود درباره دیگران قضاوت کنیم بدون اینکه‬
‫واقعا ً از چرایی این قضاوت ها آگاهی داشته باشیم‪.‬‬
‫ظاهراً اره قدیمی "لباس انسان را می سازد" باید اصالح شود و بگوید "لباس بیانگر مرد است"‪.‬‬
‫اگرچه ممکن است برای راحتی راحت لباس بپوشیم‪ ، #‬اما لباس باید دیگران را نیز با ما راحت کند‪.‬‬
‫‪ Psychology Today‬گزارش یک مطالعه سه ماهه با هفت فروشنده برای تعیین تأثیر لباس بر فروش‪ #‬را‬
‫انجام داد‪:‬‬
‫"آیا در زمانی که شلوار جین و کاپشن های سافاری حتی در آرام ترین مراکز نیز در حال ظهور هستند ‪،‬‬
‫پوشیدن کت و شلوار‪ #‬تجاری دیگر اهمیتی دارد؟‬
‫در برخی‪ #‬از مشاغل ‪ ،‬بدیهی است که اینگونه باشد‪.‬‬
‫وقتی فروشندگان در فروشگاه های مردانه مونتگومری ‪ ،‬آالباما ‪ ،‬کت و شلوار می پوشیدند ‪ ... ،‬ارزش‬
‫متوسط فروش‪ #‬آنها ‪ 43‬درصد‪ #‬بیشتر از زمانی‪ #‬بود که آستین پیراهن و کراوات می پوشیدند‪ #‬و ‪ 60‬درصد‪#‬‬
‫بیشتر از پوشیدن پیراهن یقه باز بود‪" .‬‬
‫کشیشانی که در انتخاب بهترین کمد لباس برای بودجه خود احساس ناکافی می کنند ‪ ،‬عاقالنه است که خود‬
‫را به دست یک پارچه با تجربه در منطقه خود برسانند‪.‬‬
‫مشاوره او درباره لباس می تواند پس انداز کند و یک بدهی را به دارایی تبدیل کند‪.‬‬
‫لباس باید تمیز و فشرده شود‪.‬‬
‫جوراب ها باید پا را بپوشانند‪ .‬جیب ها نباید با مجموعه ای از خودکارها‪ ، #‬دفترچه های تاریخ ‪ ،‬عینک و‬
‫کیف پول برآمده باشد‪.‬‬
‫و یک پیراهن تازه باید با کراوات گره خورده آراسته شود‪.‬‬
‫دستمال های به نمایش درآمده نباید لنگ باشند ‪ ،‬یا اگر در جیب حمل می شوند باید تمیز باشند‪.‬‬
‫وزیر به نظر نمی رسد که به جای آینه ‪ ،‬به یک متن یونانی‪ #‬خیره شده است ‪ ،‬مبلغ اثبات را اثبات می کند‪.‬‬

‫حرکت و حرکات‬

‫خداوند بدن انسان را برای حرکت طراحی‪ #‬کرد‪.‬‬


‫اگر جماعتی بخواهد به یک مجسمه نگاه کند ‪ ،‬می تواند‪ #‬به یک موزه برود‪.‬‬
‫با این حال ‪ ،‬حتی در آنجا چشمگیرترین مجسمه هایی هستند که زنده به نظر می رسند‪#.‬‬
‫در بیشتر‪ #‬حوزه ها ‪ ،‬فرد حرفه ای از تمام بدن خود استفاده می کند‪.‬‬
‫رهبر ارکستر یک سمفونی ‪ ،‬پیانیست کنسرت ‪ ،‬پارچ بیس بال ‪ ،‬داور‪ ، #‬بازیگر‪ #‬و گلف باز همه بدن خود‬
‫را در کاری که می کنند قرار می دهند‪.‬‬
‫به همین ترتیب یک گوینده موفق به بدن اجازه می دهد تا بدن او صحبت کند‪.‬‬
‫محتوا باید انگیزه حرکت باشد‪.‬‬
‫این اصل از دو طریق‪ #‬اعمال می شود‪.‬‬
‫برخی از وزرا‪ #‬باید حرکت کنند‪.‬‬
‫آنها تقریبا ً بدون تحرک در مقابل مردم خود ایستاده اند ‪ ،‬چیزی بیش از سرهای‪ #‬سخنگو که اجازه نمی دهند‬
‫بدن آنها با پیام ارتباط‪ #‬برقرار‪ #‬کند‪.‬‬
‫چنین مردانی باید بدن خود را آزاد بگذارند تا آنچه ذهن و احساسات آنها را طلب می کند ‪ ،‬انجام دهند‪.‬‬
‫آنها نباید جلوی بیانات بدنی را بگیرند که همراه با فکر جدی است‪.‬‬
‫یک واعظ باید همان آزادی را که در گفتگوهای‪ #‬شخصی به دست ‪ ،‬بازو و سرش می دهد ‪ ،‬به تبلیغ‬
‫برساند‪.‬‬
‫در حالی که برخی از ما بیشتر از دیگران ژست می گیریم ‪ ،‬نباید در منبر کمتر از آنچه در خلوت انجام‬
‫می دهیم ژست بگیریم‪.‬‬
‫در واقع ‪ ،‬ما باید حرکات خود را بزرگتر ‪ ،‬قویتر و آگاهانه انجام دهیم‪.‬‬
‫این اصل که محتوا باید جنبش را تحریک کند به این معنی است که برخی‪ #‬از سخنرانان باید حرکت کمتری‪#‬‬
‫داشته باشند‪.‬‬
‫اگر به سرعت جلو و عقب بروند ‪ ،‬ناراحتی آنها را آشکار می کنند و حرکت آنها باعث تمرکز شنونده می‬
‫شود‪.‬‬
‫اعمال آنها از محتوا سرچشمه نمی گیرد ‪ ،‬آنها فقط انرژی عصبی را تخلیه می کنند‪.‬‬
‫در حالی که پیاده روی به نفع آنهاست ‪ ،‬فایده چندانی برای جماعت ندارد‪.‬‬
‫اگر حرکت شما ناشی از عادت است ‪ ،‬سکون کنید‪.‬‬
‫اگر از مطالب ناشی می شود ‪ ،‬مهارهای خود را کنار گذاشته و آنها را بیان کنید‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬وقتی‪ #‬نکته جدیدی را در خطبه خود وارد می کنید ‪ ،‬ممکن است یک یا دو قدم از جایی که‬
‫ایستاده اید بردارید تا از نظر بصری‪ #‬انتقال فکر را نشان دهید‪.‬‬
‫وقتی این ایده توسعه یافت و به سراغ ایده دیگری‪ #‬رفتید ‪ ،‬می توانید دوباره به موقعیت اصلی خود‬
‫برگردید‪#.‬‬
‫اگر می خواهید شنوندگان بعد از یک نکته مهم آرام بگیرند‪ ، #‬ممکن است عقب بروید و مکث کنید‪.‬‬
‫دستورالعمل‪ #‬هملت به بازیگرانش‪ #‬هنوز هم ادامه دارد‪:‬‬
‫"متناسب با عمل به کلمه ‪ ،‬کلمه به عمل است‪".‬‬
‫بخش خاصی از کل حرکت بدن حرکاتی‪ #‬است که مربوط به گفتار است همانطور‪ #‬که نمودارها‪ #‬با یک کتاب‬
‫انجام می دهند‪ .‬حرکات برای بیان است و نه نمایشگاه و آنها از چند طریق با هم ارتباط برقرار‪ #‬می کنند‪.‬‬
‫حرکات به ما کمک می کند تا توضیح و توصیف کنیم‪.‬‬
‫اگر یک واعظ می خواهد دیوارهای‪ #‬بابل را به تصویر بکشد ‪ ،‬اگر حرکتی را که توصیف می کند ‪ ،‬انجام‬
‫دهد ‪ ،‬می تواند‪ #‬موثرتر این کار را انجام دهد‪.‬‬
‫بدون اشاره ‪ ،‬و سپس با اشاره به شرح زیر فکر کنید‪:‬‬
‫"بابل به عنوان بنای یادبود قدرت بت پرستی‪ #‬ایستاد‪.‬‬
‫شهر با سیستم پیچیده ای از دیوارهای دوتایی‪ #‬احاطه شده بود‪.‬‬
‫برد خارجی هفده مایل را طی می کرد و به اندازه کافی قوی و گسترده بود تا ارابه ها از باالی آن عبور‬
‫کنند‪.‬‬
‫این دیوارهای عظیم توسط برجهای‪ #‬دفاعی غول پیکر پشتیبانی شده و توسط هشت دروازه بزرگ سوراخ‬
‫می شوند‪" #.‬‬
‫حرکات بر گفتار ما تأکید دارند‪.‬‬
‫کنتراست را بگویید‪ #‬که "این از اهمیت فوق العاده ای برخوردار‪ #‬است" در حالی که دستهایتان کامالً در‬
‫کنار شما آویزان است و سپس با مشت گره خورده ای که به شدت از واژه تکان داده شده است‪.‬‬
‫این ژست قدرت را به صدای شما تزریق‪ #‬می کند‪.‬‬
‫در تأکید ‪ ،‬اگر باید کوبید‪ ، #‬نرم کوبید ؛ و انگشت خود را به مخاطب خود تکان ندهید‪.‬‬
‫این عمل شنوندگان‪ #‬شما را سرزنش می کند‪.‬‬
‫حرکات باعث حفظ عالقه و جلب توجه می شود‪.‬‬
‫یک جسم متحرک بیش از یک چشم را در حالت استراحت می گیرد‪.‬‬
‫حرکات بلندگو را راحت می کند‪.‬‬
‫وقتی بدن شما برای تقویت ایده های شما کار می کند ‪ ،‬اعتماد به نفس و هوشیاری بیشتری‪ #‬پیدا می کنید‪.‬‬
‫حرکات به شنوندگان‪ #‬کمک می کند آنچه را که احساس می کنند هنگام شناسایی‪ #‬با ما احساس کنند‪.‬‬
‫هنگامی که دونده مورد عالقه خود قربانی‪ #‬یک تکه خردکن می شود ‪ ،‬هواداران در یک بازی فوتبال‪ #‬به هم‬
‫می ریزند‪#.‬‬
‫بعضی اوقات هنگام تماشای یک تالش حیاتی در میدان ‪ ،‬صندلی زیر خود را لگد می زنند‪.‬‬
‫این رفتار فرافکنی را همدلی می نامند‪.‬‬
‫در واقع ‪ ،‬همدلی یک واکنش دلسوزانه و عضالنی است که در آن شنوندگان شما ‪ ،‬به روشی‪ #‬محدود ‪ ،‬با‬
‫شما عمل می کنند‪.‬‬
‫از آنجا که این اقدامات مخفیانه احساسات را تحت تأثیر قرار می دهند ‪ ،‬شنوندگان احساس شما را احساس‬
‫می کنند و امیدوارند آنچه را که آرزو‪ #‬می کنید در مورد ایده های شما احساس کنند‪.‬‬
‫اگر بلندگو‪ #‬تکان بخورد یا نتواند‪ #‬حرکات خود را کنترل کند ‪ ،‬عملکرد او ناراحتی او را نشان می دهد‪.‬‬
‫مخاطب ممکن است با این کارها سر و صدا کند یا به طریقی دیگر با آنها احساس همدردی کند و همچنین‬
‫احساس ناراحتی‪ #‬کند‪.‬‬
‫از طرف دیگر اگر از طریق‪ #‬حرکات خود بتوانید‪ #‬جماعت خود را به گونه ای متناسب با فکر و هدف خود‬
‫وادار کنید ‪ -‬حتی اگر این امر در سطح ناخودآگاه اتفاق بیفتد ‪ -‬احتمال برنده شدن پاسخ مثبت پیام خود را‬
‫افزایش می دهید‪.‬‬

‫حرکات خود به خودی‬

‫برخی از خصوصیات حرکات بیانگر چیست؟‬


‫اول ‪ ،‬حرکات باید خود به خودی باشد‪.‬‬
‫اشاره کنید اما "حرکات نکنید"‪.‬‬
‫حرکات باید از درون به عنوان نتیجه متقاعد شدن و احساس ایجاد شود‪.‬‬
‫در حالی که می توان حرکات را انجام داد ‪ ،‬اما نباید برنامه ریزی شود‪.‬‬
‫اگر در موعظه به طور طبیعی نمی آیند ‪ ،‬آنها را رها کنید‪.‬‬

‫حرکات مشخص‬

‫حرکات نیز باید مشخص باشد‪.‬‬


‫وقتی ژست می گیرید‪ ، #‬آن را انجام دهید‪.‬‬
‫یک حرکت نیمه خون هیچ ارتباط مثبتی ندارد‪#.‬‬
‫بدن خود را پشت آن قرار دهید‪.‬‬
‫یک حرکت ساده با انگشت اشاره نه تنها شامل انگشت ‪ ،‬دست و مچ دست ‪ ،‬بلکه بازو ‪ ،‬شانه و پشت نیز‬
‫می شود‪.‬‬
‫حتی وزن شما کمی تغییر می کند تا نیروی بیشتری‪ #‬ایجاد کند‪.‬‬
‫اگر حرکتی‪ #‬ناخوشایند‪ #‬به نظر برسد‪ ، #‬ممکن است کل بدن از آن پشتیبانی نکند‪.‬‬

‫حرکات متنوع‬

‫حرکات باید متنوع باشد‪.‬‬


‫تکرار یک حرکت ‪ ،‬حتی خود به خود و با زور ‪ ،‬توجه را به خود جلب می کند و مخاطب را عصبانی می‬
‫کند‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬ژست دسته پمپ مورد‪ #‬تأکید قرار می گیرد اما اغلب استفاده می شود ‪ ،‬به نظر می رسد‬
‫که به یک چاه احتیاج دارد‪.‬‬
‫جلوی آینه بایستید و توجه داشته باشید که به چند روش مختلف می توانید‪ #‬از بدن خود استفاده کنید‪.‬‬
‫شخصی که به خود زحمت داده است آنها را بشمارد‪ ، #‬اصرار‪ #‬دارد که می توانیم ‪ 700000‬عالمت اولیه‬
‫متمایز را با بازوها ‪ ،‬مچ ها ‪ ،‬دست ها و انگشتان تولید کنیم‪.‬‬
‫سعی کنید از هر دو دست ‪ ،‬هر دو دست ‪ ،‬یک دست باز ‪ ،‬یک دست بسته ‪ ،‬کف دست باال ‪ ،‬کف دست‬
‫پایین استفاده کنید‪.‬‬
‫با بازوها‪ ، #‬سر ‪ ،‬چشم ها ‪ ،‬صورت‪ #‬آزمایش کنید‪.‬‬

‫حرکات به موقع مناسب‬

‫حرکات باید به درستی زمان بندی شود‪.‬‬


‫این ژست یا کلمه یا عبارتی را که بیشتر معنی شما را حمل می کند همراه یا مقدم بر آن است‪.‬‬
‫اگر سکته مغزی‪ #‬این کلمه یا عبارت را دنبال کند ‪ ،‬ممکن است مضحک به نظر برسد‪.‬‬
‫حرکات به موقع ضعیف‪ #‬معموالً نشان دهنده فقدان خودانگیختگی و انگیزه مناسب است‪.‬‬
‫‪191-200‬‬

‫ارتباط چشمی‬

‫همانقدر که نظافت و حرکت برای یک سخنران مهم است ‪ ،‬احتماالً ارتباط‪ #‬چشمی به عنوان موثرترین‬
‫وسیله ارتباط‪ #‬غیر کالمی در اختیار او قرار می گیرد‪.‬‬
‫چشم ها ارتباط برقرار می کنند‪.‬‬
‫آنها بازخورد ارائه می دهند و در عین حال توجه مخاطب را به خود جلب می کنند‪.‬‬
‫وقتی مستقیما ً به شنوندگان خود نگاه می کنید ‪ ،‬نشانه هایی را به شما می گویید که به شما می فهمند آیا آنها‬
‫از صحبت های شما آگاه هستند ‪ ،‬آیا آنها عالقه مند هستند و آیا از خطبه به اندازه کافی برای ادامه گوش‬
‫دادن لذت می برند‪.‬‬
‫یک سخنران هوشیار‪ #‬آنچه را که می گوید تنظیم‪ #‬می کند ‪ -‬به عنوان مثال ‪ ،‬با افزودن توضیح یا تصاویر‪- #‬‬
‫همانطور‪ #‬که این پاسخ ها را تفسیر می کند‪.‬‬
‫عالوه بر این ‪ ،‬شنوندگان احساس می کنند وزیرانی‪ #‬که "به چشمان آنها نگاه می کنند" می خواهند شخصا ً‬
‫با آنها صحبت کنند‪.‬‬
‫بنابراین چوپانانی که باالی سر مخاطب خیره می شوند ‪ ،‬به یادداشت ها خیره می شوند ‪ ،‬از پنجره ها نگاه‬
‫می کنند یا بدتر از آن ‪ ،‬هنگام صحبت چشمان خود را می بندند ‪ ،‬خود را در نقطه ضعف فلج کننده قرار‬
‫می دهند‪.‬‬
‫تقریبا ً بدون استثنا ‪ ،‬یک جماعت با توجه به سخنگوی که هنگام صحبت به او نگاه نمی کند ‪ ،‬گوش نمی‬
‫دهد‪.‬‬
‫به همان اندازه قابل توجه ‪ ،‬افراد‪ #‬به شخصی‪ #‬که از تماس چشمی اجتناب می کند بی اعتماد هستند و در‬
‫نتیجه ‪ ،‬آنچه او می گوید‪ #‬را دست کم می گیرند‪#.‬‬
‫حتی اگر به عنوان یک جمع در یک جماعت سخنرانی‪ #‬می کنید ‪ ،‬به صورت فردی‪ #‬با آنها صحبت می‬
‫کنید‪.‬‬
‫همانطور‪ #‬که ایستادید‪ #‬تا صحبت کنید ‪ ،‬برای برقراری ارتباط‪ #‬شخصی با شنوندگان مکث کنید‪.‬‬
‫چشمان خود را بر روی جماعت حرکت دهید و بگذارید لحظه ای روی چند نفر مختلف استراحت کنند‪.‬‬
‫در طول خطبه تماس چشمی خود را ادامه دهید‪.‬‬
‫برنامه ریزی‪ #‬کنید که برای یک یا دو ثانیه همزمان با یک شنونده صحبت کنید ‪ ،‬آن شخص را در چشمان‬
‫خود بنگرید و سپس به شخص دیگری متوسل شوید‪.‬‬
‫شنوندگان را در هر بخش از سالن انتخاب کنید و به مدت کافی تماس چشمی داشته باشید تا بدانند که شما‬
‫آنها را جدا کرده اید و با آنها صحبت می کنید‪.‬‬
‫اگر جماعت بسیار‪ #‬بزرگ باشد ‪ ،‬می توانید‪ #‬یک گروه کوچک را در یک منطقه انتخاب کنید و یک یا دو‬
‫لحظه به آنها نگاه کنید ‪ ،‬سپس به گروه دیگری بروید‪ #‬و در طول خطبه به انجام آن ادامه دهید‪.‬‬
‫مطمئن باشید که نه تنها به شنوندگان نگاه می کنید بلکه با آنها صحبت می کنید‪.‬‬
‫تمرکز خود را در برقراری ارتباط‪ #‬با هر یک از پیامهایی که مشتاقانه می خواهید‪ #‬او درک کند ‪ ،‬متمرکز‬
‫کنید‪.‬‬
‫مردم شما باید چهره شما را ببینند‪.‬‬
‫بنابراین منبر را با یک نور شدید ‪ ،‬در زاویه ای قرار‪ #‬دهید که چشم شما را به سایه نیندازد ‪ ،‬روشن کنید‪.‬‬
‫از یک متر سنج استفاده کنید و کانون نور را در جلوی کلیسا آزمایش کنید‪.‬‬
‫مبلغین یکشنبه پس از یکشنبه در منبرهایی‪ #‬با نور کم ایستاده اند و جماعت فقط نمای سایه ای از چهره او‬
‫دارند‪.‬‬
‫منبر باید تا آنجا که ممکن است به شنوندگان نزدیک باشد ‪ ،‬در زاویه ای که دیدن آنها را در چشمان وزیر‬
‫و طیف وسیعی‪ #‬از احساسات را که در چهره او بازی می کنند ‪ ،‬آسان کند‪.‬‬

‫تحویل آوازی‬

‫گفتار بیش از کلمات و جمالت است‪.‬‬


‫صدا ایده ها و احساسات را جدا از کلمات منتقل می کند‪.‬‬
‫ما بر اساس لرزش صدا ‪ ،‬بلندی ‪ ،‬سرعت و شدت صدای یک سخنران قضاوت می کنیم ‪ -‬چه او ترسیده‬
‫باشد ‪ ،‬عصبانی باشد ‪ ،‬خسته باشد ‪ ،‬بیمار باشد ‪ ،‬خوشحال‪ #‬باشد ‪ ،‬اعتماد به نفس داشته باشد‪.‬‬
‫از آنجا که صدای وزیر‪ #‬در حرفه وی ابزاری اساسی‪ #‬است ‪ ،‬وی باید درک کند که مکانیسم صوتی وی‬
‫چگونه کار می کند و چگونه می تواند‪ #‬از آن مهارت استفاده کند‪.‬‬
‫صدای انسان تقریبا ً به همان شیوه تولید صدا توسط ساز بادی تولید می شود‪.‬‬
‫همانطور‪ #‬که نی در ساز باید لرزش داشته باشد ‪ ،‬هنگام بیرون آمدن هوا از ریه ها ‪ ،‬چین های صوتی در‬
‫حنجره نیز باید انجام شود‪.‬‬
‫بنابراین صدا وقتی‪ #‬شروع می شود که ستونی از ریه ها از طریق‪ #‬لوله های برونش ‪ ،‬که ریه ها را به لوله‬
‫تنفس متصل می کند ‪ ،‬از ریه ها پمپاژ شود‪.‬‬
‫همانطور‪ #‬که نفس خارج شده از طریق‪ #‬چین های صوتی‪ #‬حنجره ‪ ،‬واقع در انتهای فوقانی‪ #‬لوله تنفسی‬
‫حرکت می کند ‪ ،‬ارتعاشاتی را که به امواج صوتی‪ #‬تبدیل می شوند ‪ ،‬تنظیم می کند‪.‬‬
‫این صدا سپس با لرزش در حنجره ‪ ،‬گلو ‪ ،‬سینوس ها و دهان تقویت می شود‪.‬‬
‫این حفره ها که تشدید کننده نامیده می شوند ‪ ،‬تا حدی مانند قسمت توخالی‪ #‬یا تخته صدا یک ساز موسیقی‪#‬‬
‫زهی عمل می کنند که باعث افزایش صدای تولید شده توسط‪ #‬سیم ها می شود‪.‬‬
‫با تغییر شکل حفرات طنین انداز از طریق‪ #‬حرکت کام ‪ ،‬فک ها ‪ ،‬دندان ها ‪ ،‬لب ها ‪ ،‬زبان و دیواره پشتی‬
‫حلق ‪ ،‬کیفیت نهایی صدا را تولید می کنند‪.‬‬
‫صامت هایی مانند ‪ I ، p ، t ، d ، s ، r‬نیز در صورت وقوع این حرکات تشکیل می شوند‪.‬‬
‫حتی یک درک گاه به گاه از مکانیسم‪ #‬صوتی نشان می دهد که از آنجا که تن در جریان بازدم ایجاد می‬
‫شود ‪ ،‬تأمین نفس خوب و به طور‪ #‬مداوم کنترل شده ضروری است‪.‬‬
‫از آنجا که تن با لرزش تارهای‪ #‬صوتی آغاز می شود ‪ ،‬یک تار صوتی عاری از فشار‪ #‬یا کشش بیش از حد‬
‫نیز الزم است‪.‬‬
‫از آنجا که صدای نهایی از اصالح در حفره های طنین انداز حاصل می شود ‪ ،‬باید به گلو ‪ ،‬دهان و تشدید‬
‫کننده های بینی توجه شود‪.‬‬
‫اگر بلندگوها‪ #‬بفهمند که چگونه صداهای صوتی را می فهمند ‪ ،‬اکثر بلندگوها می توانند کیفیت صدا را حتی‬
‫بدون تمرین طوالنی تر بهبود دهند‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬اگر نفس مثر می کشید ‪ ،‬باید کمربند‪ #‬را به جای قفسه سینه گسترش دهید‪.‬‬
‫یک گوینده باید بتواند کل الفبا را در یک نفس بخواند‪.‬‬
‫بعضی از وزرا‪ #‬وقتی صدای خود را زیاد می کنند اجازه می دهند صدای صدای آنها بلند شود‪.‬‬
‫آنها وقتی‪ #‬به زور‪ #‬باال می روند باید پایین رفتن در زمین را تمرین کنند‪.‬‬
‫دیگران با گفتن با فک تنگ ‪ ،‬زبان تنبل یا دندان های فشرده صدای خود را خفه می کنند‪.‬‬
‫هنوز هم ‪ ،‬دیگران هنگام صحبت اجازه می دهند هوا بیش از حد خارج شود‪ #‬و به کیفیت کیفیت تنفسی می‬
‫بخشد‪.‬‬
‫برخی از وزرا‪ #‬خیلی سریع صحبت می کنند و حرف هایشان را لجن می زنند ‪ ،‬در حالی که بسیاری‪ #‬از‬
‫آنها یکنواخت صحبت می کنند‪.‬‬
‫بیشتر متون اساسی‪ #‬در مورد‪ #‬تمرینات تأمین گفتار که می توانند این عیب های رایج را اصالح کنند‪.‬‬
‫‪ 2‬دانشگاه بزرگ و بسیاری از دانشکده های کوچکتر کلینیک های گفتاری را نگهداری‪ #‬می کنند که توسط‬
‫مربیان ذی صالح کار می کنند و به سخنرانانی‪ #‬با مشکالت پیچیده تر کمک می کنند‪.‬‬
‫با چنین مساعدتی که در دسترس است ‪ ،‬وزیر بهانه کمی برای عدم رشد بهینه صدای خود دارد‪.‬‬
‫یک سخنران فقط بر اساس چهار روش ‪ -‬بر حسب تنوع در صدا ‪ ،‬مشت ‪ ،‬پیشرفت‪ #‬و مکث ‪ -‬بر آنچه که‬
‫می گوید تأکید می کند‪.‬‬
‫استفاده از اینها یا ترکیبی‪ #‬از آنها به عالئم گفتاری‪ #‬تبدیل می شود‪.‬‬

‫گام صدا‬

‫پیچ شامل حرکت صدا به سمت باال و پایین مقیاس ‪ ،‬در ثبت های مختلف ‪ ،‬با انعطاف های مختلف است‪.‬‬
‫بعضي اوقات به تغييرات در زمين ‪ ،‬ملودي گفته مي شود‪.‬‬
‫اگر کسی بپرسد‪ ، #‬در حالی که عطفی به سرعت از پایین به زمین باال می رود ‪" ،‬آیا به جهنم اعتقاد‬
‫داری؟"‬
‫او یک سوال می پرسد‬
‫دقیقا ً همان جمله ‪ ،‬با تغییر در زمین متفاوت ‪ ،‬می تواند داللت کند‪:‬‬
‫"شما نمی گویید‪ #‬که شما ‪ -‬شما همه مردم ‪ -‬چنان با الهیات مدرن ارتباط برقرار‪ #‬نمی کنید که یک خرافات‬
‫قرون وسطایی‪ #‬مانند آن را باور کنید!"‬
‫اگر فرد‪ #‬با گام های ناگهانی رو به پایین پاسخ دهد ‪" ،‬من نمی دهم" ‪ ،‬این ملودی‪ #‬برقرار‪ #‬می کند‪" :‬نه ‪ ،‬من‬
‫آن موقعیت‪ #‬را ندارم‪.‬‬
‫قطعا نه‪.‬‬
‫مرا به چنین احمقی متهم نکن‪" .‬‬
‫در حالی که کلمات بیانگر انزجار‪ #‬نیستند ‪ ،‬اما صدا نشان می دهد‪.‬‬
‫مونو پیچ ما را برای خوابیدن پهپاد می کند یا مانند کودکی که همان نت را روی پیانو‪ #‬می کوبد ‪ ،‬بر تن‬
‫مان می کند‪.‬‬
‫عدم کنترل موثر زمین ‪ ،‬گاهی اوقات دلیل بر هم خوردن شوخ طبعی یک مبلغ است‪.‬‬
‫شنوندگان او نمی توانند‪ #‬از زمین او بگویند که او شوخی‪ #‬می کند‪.‬‬

‫منگنه‬
‫تغییرات در بلندی صدا هم به عالقه و هم به تأکید می رسد‪.‬‬
‫تغییر نیرو ‪ ،‬اهمیت نسبی ایده ها را بیان می کند‪.‬‬
‫در عبارت "خداوند چوپان من است" ‪ ،‬فقط پنج کلمه وجود دارد‪.‬‬
‫اما اگر این جمله پنج بار تکرار شود و هر بار کلمه دیگری مشت شود ‪ ،‬معنی تغییر می کند‪.‬‬
‫اگر یک مبلغ آنها را با حجم بیشتری‪ #‬بیان کند ‪ ،‬می توان بر کل بخشهای خطبه فشار‪ #‬آورد‪.‬‬
‫متأسفانه برخی از مبلغان راهی دیگر برای خط کشیدن بر نکات خود نمی دانند و خطبه های آنها شبیه‬
‫جلسات فریاد‪ #‬زدن است‪.‬‬
‫آنها فکر می کنند خدا فقط در گردباد‪ #‬صحبت می کند ‪ ،‬آنها حجم را با قدرت معنوی اشتباه می گیرند‪.‬‬
‫همانند مونو پیچ ‪ ،‬یکنواختی حجم بی تکلف بر شنونده ساییده می شود‪.‬‬
‫تأكید از طریق‪ #‬تنوع است‪.‬‬
‫انداختن صدا به زمزمه ای نزدیک می تواند ایده ای را به اندازه م ‪.‬ثر فریاد‪ #‬بلند به حروف‪ #‬کج وارد کند‪.‬‬
‫شدت می تواند به اندازه حجم موثر‪ #‬باشد‪.‬‬
‫اکثر وزرا فقط یک درجه از نیروها را به کار می گیرند وقتی که طیف گسترده ای از حجم می تواند‬
‫تحویل آنها را افزایش دهد‪.‬‬

‫پیش رفتن‬

‫با تغییر میزان زایمان نیز می توان تأکید کرد‪.‬‬


‫به عنوان مثال ‪ ،‬سخنان غمگین داوود‪ #‬درباره پسر عصیانگر خود ‪ ،‬ابشالوم‪ #‬را با همان سرعت بیان كنید‪:‬‬
‫"ابشالوم ‪ ،‬پسرم ‪ ،‬پسرم ابشالوم! آیا من برای تو می مردم ‪ ،‬ای ابشالوم ‪ ،‬پسرم ‪ ،‬پسرم!" (‪ 2‬ساموئل‪#.‬‬
‫‪.)ASV 18:33‬‬
‫سپس جمالت را خیلی خیلی آهسته بیان کنید‪.‬‬
‫سپس شش کلمه اول را با احساس سریع و بقیه را به آرامی بیان کنید‪.‬‬
‫تنوع در نرخ ‪ ،‬معانی و احساسات مختلفی را بیان می کند‪.‬‬
‫در استفاده از نرخ ‪ ،‬مانند سایر روشهای نشان دادن تأکید ‪ ،‬راز در تقابل است‪.‬‬
‫هنگامی که شما یک داستان را می خوانید ‪ ،‬واقعیت هایی را بیان می کنید یا یک بخش را خالصه می کنید‬
‫‪ ،‬معموالً‪ #‬این کار را با سرعت زنده انجام می دهید‪.‬‬
‫سپس وقتی‪ #‬به یک جمله مهم یا یک نکته مهم رسیدید‪ ، #‬می توانید سرعت خود را کم کنید تا جماعت از‬
‫اهمیت آن قدردانی کنند‪.‬‬
‫این جمالت با کندی بیشتری‪ #‬بیان می شوند زیرا کامالً با محتوای‪ #‬اطراف آنها در تضاد است‪.‬‬
‫در حالی که ممکن است با سرعت بخشیدن به کلمات نیز تأکید شود ‪ ،‬تأکید بیشتر‪ #‬با کاهش سرعت انجام‬
‫می شود‪.‬‬
‫بعضی از وزرا‪ #‬وقتی صحبت می کنند که خیلی سریع صحبت می کنند وقتی‪ #‬مشکلشان این باشد که نتوانند‬
‫به طور‪ #‬واضح صحبت کنند یا میزانشان را تغییر دهند شهرت پیدا کرده اند‪.‬‬

‫مکث‬

‫رودیارد‪ #‬کیپلینگ گفت‪" :‬با سکوت خودت صحبت خواهی کرد‪".‬‬


‫گوینده ماهر تشخیص می دهد که مکث ها به عنوان ویرگول ‪ ،‬نقطه ویرگول ‪ ،‬نقطه و عالمت تعجب عمل‬
‫می کنند‪.‬‬
‫مکث ها عالئم نگارشی‪ #‬گفتار است‪.‬‬
‫مکث ها "سکوت های متفکرانه" هستند‪.‬‬
‫آنها از یک توقف در گفتار فراتر‪ #‬رفته و فرصتی‪ #‬کوتاه برای تفکر ‪ ،‬احساس و پاسخ به مخاطب می دهند‪.‬‬
‫اولین کلمه یا عبارتی که بعد از مکث ادا شده است از آنچه قبل از آن متمایز است متمایز است‪.‬‬
‫برای تأکید بیشتر حتی بیشتر بر روی‪ #‬یک کلمه یا عبارت ‪ ،‬می توان بعد از آن و همچنین قبل از آن مکث‬
‫کرد‪.‬‬
‫مکث قبل از اوج گرفتن داستان تعلیق را افزایش می دهد ‪ ،‬و یک مکث نمایشی که وقتی گوینده احساس‬
‫عمیق احساس می کند می تواند احساسات را به طور موثرتر‪ #‬از کلمات برقرار کند‪.‬‬
‫مکث هایی که انگیزه آن فکر و احساس نیست ‪ ،‬شنونده را گیج می کند ‪ ،‬همانطور که عالئم نگارشی‪#‬‬
‫خواننده را گیج می کند‪.‬‬
‫بسیاری از سخنرانان از سکوت می ترسند‪#.‬‬
‫آنها خودکنترلی کافی‪ #‬برای مکث طوالنی ندارند‪ .‬آنها احساس می كنند كه باید به صحبت خود ادامه دهند تا‬
‫مخاطب تصور نكند آنچه را كه می خواهند بگویند‪ #‬فراموش كرده اند‪.‬‬
‫بنابراین ‪ ،‬به جای مکث ‪ ،‬با جریان بی وقفه ای از کلمات عجله می کنند ‪ -‬یا بدتر از آن ‪ ،‬خطبه های خود‬
‫را با سبیل کلماتی مانند ‪ -‬اوه ‪ -‬اوه ‪ -‬بنابراین ‪ -‬اوه پر می کنند‪ .‬در برخی محافل مذهبی "آمین" و "ستایش‬
‫خدا" بی هدف به درون آنها پرتاب می شود و چیزی جز مکث های صوتی نیست‪.‬‬
‫این اصوات و کلمات بی معنی هیچ ارتباطی‪ #‬برقرار‪ #‬نمی کنند‪.‬‬
‫در عوض ‪ ،‬آنها توجه را از ایده دور می کنند و جماعت را تحریک می کنند‪.‬‬
‫مکث به ندرت به نظر شنونده همانند بلندگو است‪.‬‬
‫اگر شدیداً روی‪ #‬فکر خود تمرکز کنید و احساسات گفته های خود را احساس کنید ‪ ،‬مکث نکات مهم را‬
‫برجسته می کند‪.‬‬
‫در حالی که مکث می کنید ‪ ،‬همچنان مشتاقانه به شنوندگان خود نگاه کنید‪.‬‬
‫مخاطبان وقتی یک سخنران فکر سخت می کنند احساس می کنند و آنها با او منتظر می مانند‪.‬‬
‫چند بلندگو‪ #‬ممکن است از این تکنیک سوءاستفاده کرده و با مکث طوالنی‪ #‬مدت ‪ ،‬ملودراماتیک صدا به‬
‫نظر برسد‪.‬‬
‫مکث باید به قدری‪ #‬باشد که بتواند‪ #‬فکر را به خود جلب کند اما به قدری‪ #‬نباشد که سکوت توجه را به مکث‬
‫جلب کند‪.‬‬
‫وزیر باید قبل از ایراد خطبه خود ‪ ،‬آن را تکرار کند‪.‬‬
‫تمرین ساختار‪ #‬پیام را آزمایش می کند‪.‬‬
‫پیشرفت اندیشه ای که روی کاغذ واضح به نظر می رسد ممکن است هنگام گفتن مطالب ناخوشایند باشد‪.‬‬
‫همانطور‪ #‬که خطبه خود را با صدای بلند می گوید ‪ ،‬یک واعظ ممکن است پیشرفت ایده ها را به الگویی‬
‫تغییر دهد که با سهولت بیشتری‪ #‬جریان یابد‪.‬‬
‫تمرین همچنین باعث افزایش سبک می شود‪.‬‬
‫واعظ ممکن است هنگام تمرین ‪ ،‬عبارتی پیدا کند که ایده ای را به طرز‪ #‬ویژه ای موثر روشن کند‪.‬‬
‫برای حفظ خطبه نباید تمرین کند (نباید در تغییر‪ #‬برخی کلمات یا عبارات یکبار در منبر تردید کند)‪.‬‬
‫بلکه او باید تالش کند تا اندیشه پیشرفت‪ #‬روشنی‪ #‬داشته باشد و آن را به زبانی بیان کند که آنچه می خواهد‬
‫بگوید را بیان کند‪.‬‬
‫تمرین همچنین زایمان را بهبود‪ #‬می بخشد‪.‬‬
‫یک بازیگر حرفه ای فکر نمی کند بدون اینکه ابتدا مطالب خود را به صورت شفاهی ‪ -‬معموالً چند بار ‪-‬‬
‫به مخاطب خود برساند‪ #‬تا مطمئن شود‪ #‬که به راحتی به سراغش می آید‪.‬‬
‫چگونه می توان آن را گفت تا مشخص شود؟‬
‫چه موقع‪ #‬او باید نیروی خود را افزایش دهد ‪ ،‬سرعت خود را تغییر دهد ‪ ،‬زمین خود را تغییر‪ #‬دهد یا مکث‬
‫کند تا خطی غرق شود؟‬
‫در حالی که مبلغی بیش از یک بازیگر‪ #‬است ‪ ،‬نباید کمتر باشد‪.‬‬
‫زایمان موثر‪ #‬باید تمرین شود زیرا وزیر در حین صحبت نمی تواند زیاد به آن فكر كند‪.‬‬
‫عادات خوبی که در این مطالعه به دست می آیند به راحتی در منبر ظاهر می شوند‪#.‬‬
‫افراد مبتدی از تمرین با صدای کامل در حالی که جلوی آینه ایستاده اند و از ضبط صوت استفاده می کنند‬
‫سود خواهند برد‪.‬‬
‫سخنرانان باتجربه تر ممکن است وقتی‪ #‬خطبه های خود را پشت سر می گذارند‪ #‬به صدای صوتی‪ #‬یا بدون‬
‫صدا رضایت دهند‬
‫برای چند نفر ‪ ،‬نشستن و تفکر از طریق‪ #‬خطبه هایشان ‪ ،‬که در تصوراتشان توسط‪ #‬تصویری‪ #‬از خود قبل‬
‫از جماعت متحرک شده اند ‪ ،‬کافی است‪.‬‬
‫برای همه ما ‪ ،‬قبالً مسیری‪ #‬را طی کرده ایم که پیگیری‪ #‬مجدد آن مسیر را ساده تر می کند‪.‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫زبان غیرکالمی‬

‫تعاریف‬

‫زبان غیرکالمی ‪ -‬حرکات ‪ ،‬حالت چهره و لحن صدا که پیام را منتقل می کند‪.‬‬

‫‪200-208‬‬

‫پاسخ تمرینات‬

‫تمرینات در فصل ‪2‬‬


‫‪ .1‬موضوع‪ #:‬آزمون خطبه خوب‬
‫متمم‪ :‬این نشان می دهد که شما چه هستید‪.‬‬
‫‪ .2‬موضوع‪ #:‬چرا منبر مدرن ضعیف‪ #‬است‬
‫متمم‪ :‬کتاب مقدس را نادیده گرفته است‪.‬‬
‫‪ .3‬موضوع‪ #:‬پیامد عدم ایمان به خدا‬
‫متمم‪ :‬هر چیزی را باور‪ #‬خواهیم کرد‪.‬‬
‫‪ .4‬موضوع‪ #:‬ارزش شهرت خوب‬
‫متمم‪ :‬ارزش آن بیشتر از چیزهای مادی است‪.‬‬
‫‪ .5‬موضوع‪ #:‬چرا همه باید خدا را ستایش کنند‬
‫متمم‪ :‬ما باید او را به خاطر عشق شدیدش ستایش کنیم‬
‫و وفاداری ابدی‬
‫‪ .6‬موضوع‪ #:‬چرا ما به خاطرات (یا ‪ ،‬به نفع آن) نیاز داریم‪#‬‬
‫خاطرات)‬
‫متمم‪ :‬آنها ما را از بی اهمیت بودن دور‪ #‬می کنند‪.‬‬
‫‪ .7‬موضوع‪ #:‬چگونه باید با دیگران رفتار کنیم‬
‫متمم‪ :‬ما باید با احترام با آنها رفتار‪ #‬کنیم‬
‫به اعضای خانواده خود می دهد‪.‬‬
‫‪ .8‬موضوع‪ #:‬فواید پیاده روی‬
‫متمم‪ :‬از نظر جسمی و روانی‪ #‬برای ما سودمند‪ #‬است‪.‬‬
‫‪ .9‬موضوع‪ #:‬تأثیر فعلی طالع بینی‬
‫متمم‪ :‬طرفداران بیشتری‪ #‬را به خود جذب می کند و هست‬
‫گسترش به مکانهایی که معموالً آن را رد می کنند‪.‬‬
‫‪ .10‬موضوع‪ #:‬شهرت نامناسب غذای کاخ سفید‬
‫متمم‪ :‬شهرت آشپزخانه کاخ سفید‬
‫سزاوار نیست‬

‫تمرینات در فصل ‪4‬‬

‫‪ .1‬موضوع‪ #:‬چرا افراد مسن یاد نمی گیرند‬


‫متمم‪ :‬آنها احساس می کنند که قبالً هم می دانند و هستند‬
‫نگران امور دیگر‬
‫سوال عملکردی مورد‪ #‬خطاب قرار‪ #‬می گیرد‪ :‬آیا درست است؟ (اعتبار)‬
‫‪ .2‬موضوع‪ #:‬نحوه گوش دادن به کالم خدا‬
‫متمم‪ :‬با دقت گوش کنید و اطاعت کنید‪.‬‬
‫سوال عملکردی مورد‪ #‬خطاب قرار‪ #‬می گیرد‪ :‬پس چه؟ چی‬
‫فرقی‪ #‬می کند؟ (کاربرد)‬
‫‪ .3‬موضوع‪ #:‬چگونه به بازی گلف خود در زمستان کمک کنیم‬
‫متمم‪ :‬قبل از آینه تمام قد تمرین کنید‪.‬‬
‫سوال عملکردی مورد‪ #‬خطاب قرار‪ #‬می گیرد‪ :‬آیا درست است؟ (اعتبار)‬
‫‪ .4‬موضوع‪ #:‬محبوبیت رادیو ‪CB‬‬
‫متمم‪ :‬این روی‪ #‬تمام بخشهای‪ #‬آمریکایی تأثیر گذاشته است‬
‫زندگی‬
‫سوال عملکردی مورد‪ #‬خطاب قرار‪ #‬می گیرد‪ :‬آیا درست است؟ (اعتبار)‬
‫‪ .5‬موضوع‪ #:‬چگونه ما از واقعیت یاد می گیریم‬
‫متمم‪ :‬ما با تجربه مکرر و ناخودآگاه یاد می گیریم‪#.‬‬
‫سوال عملکردی مورد‪ #‬خطاب قرار‪ #‬می گیرد‪ :‬چه کاری انجام می شود؟‬
‫منظور داشتن؟ (توضیحات)‬
‫‪ .6‬موضوع‪ #:‬اهمیت حافظه در موسیقی‬
‫متمم‪ :‬بدون آن هیچ ملودی‪ #‬نخواهیم داشت‪.‬‬
‫سوال عملکردی مورد‪ #‬خطاب قرار‪ #‬می گیرد‪ :‬چه کاری انجام می شود؟‬
‫منظور داشتن؟ (توضیحات)‬
‫‪ .7‬موضوع‪ #:‬اثر مثبت رسوایی واترگیت‬
‫متمم‪ :‬حرکت سریع ملت به سمت را به تأخیر انداخته است‬
‫دولت متمرکز‪ #‬و فراگیر‬
‫سوال عملکردی مورد‪ #‬خطاب قرار‪ #‬می گیرد‪ :‬پس چه؟ چی‬
‫فرقی‪ #‬می کند؟ (کاربرد)‬
‫‪ .8‬موضوع‪ #:‬معکوس کردن تمایزهای سنتی بازی‪#‬‬
‫و کار‬
‫متمم‪ :‬آنچه که بازی شده است به کار گرفته شده است ‪،‬‬
‫و آنچه کار بود اکنون تفریح است‪.‬‬
‫سوال عملکردی مورد‪ #‬خطاب قرار‪ #‬می گیرد‪ :‬چه کاری انجام می شود؟‬
‫منظور داشتن؟ (توضیحات)‬

‫‪211-212‬‬

You might also like