You are on page 1of 106

‫فصل ‪5‬‬

‫قدرت هدف‬

‫چرا این موعظه را تبلیغ می کنید؟‬

‫این سوال واضح پاسخهای ناکافی بسیاری را به دنبال دارد‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪" ،‬وقتی ساعت ‪ 11:25‬صبح یکشنبه می آید ‪ ،‬انتظار می رود که چیزی بگویم‪.‬‬

‫به همین دلیل استت که من تبلیغ می کنم‪" .‬یا" هفته گذشتته من ستفر پیدایش ‪ 21‬را پوشتش داد بنابراین این هفته من در‬
‫پیدایش ‪ 22‬موعظه خواهم کرد‪" .‬‬

‫گاهی اوقات مبهم بودن کامل ایجاد می شود‪" :‬من این موعظه را تبلیغ می کنم زیرا می خواهم به مرد یک چالش بدهم‪".‬‬

‫چنین اهدافی ‪ ،‬معموالً به جای ضتتمنی بیان شتتد‪ ، ،‬موعظه هایی مانند یک پای مرنگ لیمویی افتاد‪ ،‬تولید می کنند ‪ -‬آنها‬
‫همه چیز را چلپ چلوپ می کنند اما خیلی ستخت ضتربه نمی خورند! هر چقدر موعظه ای درخشتان یا کتاب مقدس باشتد ‪،‬‬
‫بدون یک هدف مشخص ‪ ،‬ارزش تبلیغ ندارد‪.‬‬

‫واعظ هیچ اید‪ ،‬کافی در مورد اینکه چرا صحبت می کند ندارد‪.‬‬

‫تصور کنید از یک تیم هاکی می پرسید‪" :‬هدف از هاکی چیست؟"‬

‫انواع فعالیت ها روی یخ انجا می شتتود ‪ -‬استتکیت ‪ ،‬دستتت زدن به چوب ‪ ،‬چک کردن ‪ ،‬عبور ‪ -‬اما هدف تیم هاکی باید‬
‫نتیجه گرفتن از حریف باشد‪.‬‬

‫تیمی که این نکته را کامالً در ذهن خود نگه ندارد فقط برای ورزش بازی می کند‪.‬‬

‫چرا این موعظه را موعظه می کنیم؟‬

‫یک وزیر وقتی با جماعت خود روبرو می شتود ‪ ،‬مجموعه ای از کارها را انجا می دهد تا چند مورد را توضتیح دهد ‪ ،‬نشتان‬
‫دهد ‪ ،‬تشریح کند ‪ ،‬اشار‪ ،‬کند‪.‬‬

‫اما حیف مردی که نمی تواند درک کند که موعظه اش باید زندگی را به طریقی خاص تغییر دهد‪A. W. .‬‬

‫توزر با همه ما یک کلمه ادراکی صحبت می کند‪:‬‬

‫به سختی می توان چیزی چنان کسل کنند‪ ،‬و بی معنا داشت که آموز‪ ،‬کتاب مقدس بخاطر خود آموزش داد‪ ،‬باشد‪.‬‬
‫حقیقت طالق از زندگی به معنای کتاب مقدس آن حقیقت نیست ‪ ،‬بلکه چیز دیگری است و چیزی کمتر ‪...‬‬

‫هیچ کس بهتر نیست که بداند خدا در آغاز ‪ ،‬آسمان و زمین را آفرید‪ ،‬است‪.‬‬

‫شیطان این را می داند و آهاب و یهودای اسکریوت هم همینطور‪.‬‬

‫هیچ کس بهتر نیستت بداند که خدا دنیای انستانها را چنان دوستت داشتته که پستر تنها پستر خود را به دنیا آورد‪ ،‬استت تا برای‬
‫رستگاری آنها بمیرد‪.‬‬

‫در جهنم ‪ ،‬میلیون ها نفر هستند که این را می دانند‪ .‬حقیقت کالمی تا زمانی که از آن اطاعت نشود بی فاید‪ ،‬است‪.‬‬

‫هدف پشت همه آموز‪ ،‬ها تأمین امنیت اخالقی است‪.‬‬

‫مرحله ‪ 6‬هدف این موعظه را تعیین کنید‪.‬‬

‫هدف آنچه را که فرد انتظار دارد در اثر موعظه این موعظه در شنوند‪ ،‬اتفاق بیفتد ‪ ،‬بیان می کند‪.‬‬

‫یک هدف با اید‪ ،‬موعظه متفاوت است همانطور که یک هدف با تیر متفاوت است‪.‬‬

‫چون سفر با مطالعه نقشه متفاوت است‪.‬‬

‫مانند پخت یک شیرینی با خواندن یک دستور متفاوت است‪.‬‬

‫در حالی که اید‪ ،‬حقیقت را بیان می کند ‪ ،‬هدف مشخص می کند که آن حقیقت باید به چه نتیجه ای برسد‪.‬‬

‫هنری وارد بیچر از اهمیت هدف قدردانی کرد و اظهار داشتت‪" :‬موعظه مانند یک ترقه چینی نیستت که بخاطر ستر و صتدایی‬
‫که ایجاد می کند ‪ ،‬اخراج شود‪.‬‬

‫این اسلحه یک شکارچی است و در هر بار تخلیه ‪ ،‬او باید نگا‪ ،‬کند تا بازی خود را سقوط کند‪" .‬‬

‫این البته پیش فرض این است که شکارچی بداند چه چیزی را شکار می کند‪.‬‬

‫پس چگونه یک معرض دید هدف از موعظه خود را تعیین می کند؟‬

‫او این کار را با کشف هدفی که در قسمت مورد تبلیغ خود انجا می دهد ‪ ،‬انجا می دهد‪.‬‬

‫به عنوان بخشی از تفسیر خود ‪ ،‬او باید بپرسد ‪" ،‬چرا نویسند‪ ،‬این را نوشت؟‬

‫او انتظار داشت چه تاثیری بر خوانندگانش بگذارد؟ "‬

‫هیچ نویسند‪ ،‬کتاب مقدس قلم خود را به یادداشت "چند سخنان مناسب" در مورد یک موضوع مذهبی‪.‬‬

‫هر کدا برای تأثیرگذاری بر زندگی نوشتند‪.‬‬


‫وقتی پولس به تیموتی نوشتتت ‪ ،‬این کار را انجا داد "تا بدانید که چگونه باید در خانه خدا که کلیستتای خدای زند‪ ،‬استتت ‪،‬‬
‫ستون و تکیه گا‪ ،‬حقیقت است ‪ ،‬خود را رفتار کند" (اول تیموتائوس‪NASB) 15 :3 .‬‬

‫یهودا پس از نشستن برای نوشتن ‪ ،‬هدف نامه خود را تغییر داد‪.‬‬

‫وی اعتراف کرد‪" :‬در حالی که من تما تالش خود را می کرد تا در مورد رستتگاری مشتترکمان برای شتما بنویستم ‪ "،‬من‬
‫این ضترورت را احستاس کرد که برای شتما جذاب بنویستم که با جدیت برای ایمانی که یک بار برای همیشته به مقدستین‬
‫تحویل داد‪ ،‬شد‪ ،‬است مبارز‪ ،‬می کنید "(یهودا ‪NASB) ) 3‬‬

‫جان گزارش خود از زندگی عیستی را به منظور جلب ایمان به عیستی مستیح به عنوان "مستیح ‪ ،‬پستر خدا" و ایمان آوردن به‬
‫ایمانداران "زندگی با نا خود" را طراحی کرد (یوحنا ‪KJV). 20:31‬‬

‫کتابهای کامل و همچنین بخشهایی از داخل کتابها نوشته شد‪ ،‬اند تا چیزی در تفکر و عمل خوانندگان اتفاق بیفتد‪.‬‬

‫بنابراین یک موعظه تبلیغی هدف خود را مطابق با اهداف کتاب مقدس می یابد‪.‬‬

‫فرد در معرض دید اول باید بفهمد که چرا یک قستمت خاص در کتاب مقدس گنجاند‪ ،‬شتد‪ ،‬استت ‪ ،‬و با این حستاب تصتمیم‬
‫بگیرد که خدا می خواهد امروز از طریق موعظه در شنوندگان خود چه کاری انجا دهد‪.‬‬

‫کتاب مقدس الها گرفته شد‪ ،‬است تا بتوانیم "کافی و مجهز برای هر کار خوب" باشیم (‪ 2‬تیم‪NASB). 17-16 :3 .‬‬

‫از این نتیجه می شتود که یک معرض دید باید بتواند کیفیت زندگی یا چه کارهای خوب حاصتل از موعظه و شتنیدن موعظه‬
‫خود را بیان کند‪.‬‬

‫پتائول بته تیموتی گفتت ‪ ،‬متا از طریق (‪ )1‬آموزش یتک آموز‪ )2( ، ،‬رد برخی خطتاهتای اعتقتادی یتا عملی ‪ )3( ،‬تصتتتحیح آنچته‬
‫اشتبا‪ ،‬است ‪ ،‬و (‪ )4‬آموزش صحیح زندگی به هدف خود رسیدیم‪.‬‬

‫با این وجود مربیان می فهمند که بیان موثر هدف فراتر از رویه استت و رفتار قابل مشتاهد‪ ،‬ای را توصتیف می کند که باید به‬
‫عنوان یک آموزش مناسب باشد‪.‬‬

‫یک بیانیه هدف نه تنها مقصتد و مستیری را که برای رستیدن به آنجا دنبال خواهیم کرد ‪ ،‬توصتیف می کند ‪ ،‬بلکه در صتورت‬
‫امکان نشان می دهد که چگونه می توان از ورود خود مطلع شد‪.‬‬

‫اگر ما درمورد اینکه کجا می خواهیم روشن نباشیم ‪ ،‬بدون شک در جای دیگری به زمین خواهیم نشست‪.‬‬
‫‪ Roy B. Zuck‬لیستتتی از افعال با ارزش برای بیان اهداف دور‪ ،‬تهیه کرد‪ ،‬و همچنین برای مقابله با دانش و بینش (حوز‪،‬‬
‫شناختی) و نگرشها و کنشها (حوز‪ ،‬عاطفی) مفید است‪.‬‬

‫این لیست در جدول ‪ 1‬تکثیر شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫در حالی که موعظه با ستخنرانی تفاوت معناداری دارد ‪ ،‬اما بیان هدف یک موعظه به عنوان یک هدف آموزشتی ‪ ،‬موعظه را‬
‫مستقیم و مثرتر می کند‪.‬‬

‫در اینجا برخی از اهداف بیان شد‪ ،‬با اصطالحات قابل انداز‪ ،‬گیری وجود دارد‪:‬‬

‫شنوند‪ ،‬باید توجیه را با ایمان درک کند و بتواند تعریف ساد‪ ،‬ای از آموز‪ ،‬را بنویسد‪.‬‬

‫(خوا‪ ،‬شنوندگان واقعاً تعریف را بنویسند یا نه ‪ ،‬یک واعظ اگر به گونه ای تبلیغ کند بسیار خاص تر خواهد بود)‪.‬‬

‫شنوند‪ ،‬باید بتواند مواهب معنوی را لیست کند و مشخص کند که به او کدا هدایا داد‪ ،‬شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫شنوند‪ ،‬باید بتواند نا حداقل یک غیر مسیحی را بنویسد و باید تصمیم بگیرد که هر دو هفته برای آن شخص دعا کند‪.‬‬

‫(اگر کسی به مدت دو هفته کاری انجا دهد ‪ ،‬شانس بیشتری برای انجا آن برای چندین ما‪ ،‬دارد)‪.‬‬

‫شتنوندگان من باید یک وضتعیت اخالقی بی تفاوت را که مستیحیان در آن مخالف هستتند شتناستایی کنند و بتوانند از طریق‬
‫نحو‪ ،‬رفتار در آن شرایط فکر کنند‪.‬‬

‫جدول ‪1‬‬

‫اگر که هدف‪ ...‬باشد‪:‬‬ ‫دانش‬ ‫بینش‬ ‫نگرش‬ ‫مهارت‬


‫سپس فعل‬ ‫فهرست‬ ‫تبعیض قائل شدن‬ ‫تعیین به‬ ‫تفسیر‬
‫می تواند‪ ...‬باشد‪:‬‬ ‫حالت‬ ‫بین‬ ‫توسعه دادن‬ ‫درخواست دادن‬
‫برشمردن‬ ‫متمایز کردن‬ ‫اطمینان داشته باش‬ ‫درونی کردن‬
‫از بر خواندن‬ ‫بین‬ ‫قدردانی‬ ‫تولید کردن‬
‫به خاطر آوردن‬ ‫مقایسه کنید‬ ‫متقاعد شدن‬ ‫استفاد‪ ،‬کردن‬
‫نوشتن‬ ‫تضاد‬ ‫حساس باش‬ ‫تمرین‬
‫شناسایی کردن‬ ‫طبقه بندی کردن‬ ‫خود را متعهد به‬ ‫مطالعه‬
‫حفظ کردن‬ ‫انتخاب کنید‬ ‫مشتاق باشید‬ ‫حل‬
‫می دانم‬ ‫انتخاب کنید‬ ‫میل به‬ ‫تجربه‬
‫پی گیری‬ ‫جداگانه‪ ،‬مجزا‬ ‫همدردی با‬ ‫توضیح‬
‫مشخص کردن‬ ‫ارزیابی کردن‬ ‫چشم انداز‬ ‫برقراری ارتباط‬
‫آگا‪ ،‬شدن‬ ‫معاینه کردن‬ ‫طرح‬ ‫کمک در‬
‫آشنا شدن با‬ ‫درک کردن‬ ‫احساس رضایت از‬ ‫دعا کردن در مورد‬
‫آگا‪ ،‬شدن از‬ ‫تأمل در‬
‫تعریف کردن‬ ‫فکر کردن‬
‫توصیف کردن‬ ‫تشخیص دادن‬
‫تشخیص‬ ‫فهمیدن‬
‫کشف کردن‬

‫جماعت باید بفهمند که خدا چگونه آنها را دوستت دارد و حداقل یکی از راههایی که این عشتق باع امنیت آنها می شتود را‬
‫توضیح دهد‪.‬‬

‫مستیحیان باید بتوانند آنچه را که مرد باید مستیحی شتوند باور کنند و باید برنامه ریزی کنند که در هفته آیند‪ ،‬حداقل با یک‬
‫نفر در مورد خداوند صحبت کنند‪.‬‬

‫شنوندگان باید از ضرورت مطالعه کتاب مقدس متقاعد شوند و باید در یک کالس کتاب مقدس در کلیسا ‪ ،‬یک کالس کتاب‬
‫مقدس در خانه ‪ ،‬یا یک دور‪ ،‬مکاتبات کتاب مقدس ثبت نا کنند‪.‬‬

‫اهداف چارچوبی که نتایج قابل انداز‪ ،‬گیری را توصیف می کنند ‪ ،‬واعظ را مجبور می کند تا در مورد چگونگی تغییر نگرش و‬
‫رفتار تأمل کند‪.‬‬

‫این به نوبه خود او را قادر می سازد تا در استفاد‪ ،‬از حقیقت در زندگی ملموس تر باشد‪.‬‬

‫از این گذشته ‪ ،‬اگر یک موعظه به نتیجه ای برسد ‪ ،‬باید کاری را به انجا برساند‪.‬‬

‫دیوید اسمیت ‪ ،‬واعظ اسکاتلندی ‪ ،‬موعظه ای را چنین توصیف می کند‬

‫"یک ستخنرانی با یک حرکت به پایان رستید‪ ".‬بنابراین ‪ ،‬یکی از ابزارهای موثر برای وارد کردن هدف در موعظه ‪ ،‬نوشتتن‬
‫نتیجه گیری با هدف در نظر گرفته شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫اگر هنگا شروع به کار آنچه می خواهیم انجا دهیم ‪ ،‬می دانیم با کارایی بیشتری فکر خود را متمرکز می کنیم‪.‬‬

‫‪111-107‬‬
‫مفاهیم جدید‬

‫هدف‬

‫نتایج قابل انداز‪ ،‬گیری‬

‫تعاریف‬

‫نتایج قابل انداز‪ ،‬گیری ‪ -‬هدف موعظه ای که از نظر رفتار مشاهد‪ ،‬پذیر بیان شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫هدف ‪ -‬آنچه فرد انتظار دارد در اثر شنیدن این موعظه در شنوند‪ ،‬اتفاق بیفتد‪.‬‬

‫‪112‬‬

‫فصل ‪6‬‬

‫اشکالی که موعظه ها به خود می گیرند‬

‫ساموئل جانسون مشاهد‪ ،‬کرد که "مرد باید به همان انداز‪ ،‬که باید مطلع شوند ‪ ،‬یادآوری شوند‪".‬‬

‫با توجه به توصیه های او ‪ ،‬بیایید لحظه ای مک کنیم تا منطقه ای را که سفر کرد‪ ،‬ایم بررسی کنیم‪.‬‬

‫از طریق مطالعه متن ‪ ،‬باید اید‪ ،‬تفستیری را با بیان واضتح آنچه نویستند‪ ،‬دربار‪ ،‬اش صتحبت می کرد و آنچه راجع به آنچه‬
‫صحبت می کرد ‪ ،‬تعیین می کردیم‪.‬‬

‫در تالش برای بیان تفسیر با مخاطبان معاصر ‪ ،‬ما اید‪ ،‬را با سه سوال توسعه بررسی کردیم‪:‬‬

‫معنی آن چیست؟‬

‫آیتا واقعتاً درستتتت استتتت؟ چه فرقی می کنتد؟ از این رو ‪ ،‬ما یتک ایتد‪ ،‬خانگی را ارائه می دهیم که مفهو کتتاب مقتدس را به‬
‫مردان و زنان مدرن مرتبط می کند‪.‬‬
‫عالو‪ ،‬بر این ‪ ،‬ما برای موعظه هدف تعیین کردیم‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬در این مرحله ‪ ،‬باید بدانیم که چه چیزی را باید تبلیغ کنیم و چرا آن را تبلیغ می کنیم‪.‬‬

‫حال س ‪before‬الی که پیش روی ماست این است‪:‬‬

‫برای انجا هدف با این اید‪ ،‬چه باید کرد؟‬

‫موعظه چه شکلی به خود می گیرد؟‬

‫مرحله ‪ 7‬با فکر کردن در مورد اید‪ ،‬خانگی ‪ ،‬بپرسید خودتان چگونه باید با این اید‪ ،‬برخورد کرد‬

‫برای رسیدن به هدف خود‪.‬‬

‫اصوالً اید‪ ،‬ها متناسب با اهداف گسترد‪ ،‬موعظه گسترش می یابند‪.‬‬

‫همانطور که هر گزار‪ ،‬ای که بیان می کنیم از طریق توضتتیح ‪ ،‬اثبات یا به کارگیری آن توستتعه می یابد ‪ ،‬اید‪ ،‬های موعظه‬
‫نیز به توضیح ‪ ،‬اعتبارسنجی یا کاربرد نیاز دارند‪.‬‬

‫ایده ای که باید توضیح داده شود‬

‫گاهی باید اید‪ ،‬ای توضیح داد‪ ،‬شود‪.‬‬

‫چه اتفاقی می افتد وقتی یک واعظ می خواهد جماعتش آموز‪ ،‬ای از کتاب مقدس را درک کنند‪.‬‬

‫یک حقیقت درست درک شد‪ ،‬کاربرد خاص خود را دارد‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬اگر اتومبیل شما به دلیل منفجر شدن الستیک متوقف می شود ‪ ،‬باید الستیک را تعویض کنید‪.‬‬

‫اگر نمی دانید چگونه آن را تغییر دهید ‪ ،‬بیشترین نیاز شما به یک توضیح واضح است‪.‬‬

‫در کنار بزرگرا‪ ،‬ایستاد‪ ،‬و از الستیک شل شد‪ ،‬آگا‪ ،‬هستید و به طور فعال به آموزش نحو‪ ،‬تعمیر آن گوش خواهید داد‪.‬‬
‫با درک این توضتیحات ‪ ،‬احتماالً انگیز‪ ،‬شتما برای بیرون آمدن از ابزار ‪ ،‬جک کردن ماشتین و تجارت تجارت آپارتمان برای‬
‫لواز یدکی خواهد بود‪.‬‬

‫همه اینها به این معناستتت که ارائه توض تیح صتتحیح از متن کتاب مقدس به مخاطبان ‪ ،‬ممکن استتت مهمترین ستتهم یک‬
‫نمایشگاهگر در موعظه خود باشد‪.‬‬

‫یک فرمول برای توسعه موعظه که باید به آن احترا گذاشت فقط به دلیل قدیمی بودن آن می گوید‪:‬‬

‫"به آنها بگویید چه می خواهید به آنها بگویید‪.‬‬

‫به آنها بگویید که به آنها چه می گویید‪.‬‬

‫آنچه را به آنها گفته اید به آنها بگویید‪" .‬وقتی هدف ما مستلز توضیح یک مفهو است ‪ ،‬این یک توصیه عالی است‪.‬‬

‫در مقتدمته چنین موعظته ای ‪ ،‬متا ایتد‪ ،‬را بته طور کتامتل بیتان می کنیم ‪ ،‬در متن ایتد‪ ،‬را جتدا می کنیم و آن را تجزیته و تحلیتل‬
‫می کنیم ‪ ،‬و در نتیجه ‪ ،‬اید‪ ،‬را دوبار‪ ،‬تکرار می کنیم‪.‬‬

‫مطمئناً ‪ ،‬چنین تحولی با شفافیت هر آنچه را که در حالت تعلیق از دست می دهد ‪ ،‬به دست می آورد‪.‬‬

‫به عنوان نمونه ‪ ،‬الکستاندر ماکالرن موعظه ای را برای توضیح کولسیان ‪ 18-15 :1‬موعظه کرد‪" :‬کیست که تصویر خدای‬
‫ناپیدا‪ ،‬و نخست زادۀ تمامی آفرینش است‪.‬‬

‫زیرا همه چیز در آستمانها و روی زمین ‪ ،‬چیزهای مشتهود و غیرقابل مشتاهد‪ ، ،‬اعم از تاج و تخت یا ستلطنت یا امرا و قدرتها‬
‫در او آفرید‪ ،‬شد‪ ،‬اند‪.‬‬

‫همه چیز از طریق او و برای او ایجاد شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫و او مقد بر همه چیز است و همه چیز در او وجود دارد‪ .‬و او سر بدن ‪ ،‬کلیسا است‪:‬‬

‫چه کسی آغاز ‪ ،‬نخست زاد‪ ،‬از مرد‪ ،‬است؛ تا در همه چیز برتری داشته باشد‪" .‬‬

‫( )‪ASV‬در طول موعظه ‪ ،‬ماکالرن می گوید ‪" ،‬کار من این نیستت که ستعی در اثبات ستخنان پل داشتته باشتم تا توضتیح آنها‬
‫‪ ،‬و سپس فشار دادن آنها به خانه‪".‬‬
‫موضتوع او این استت که چرا عیستی مستیح در همه چیز بر همه موجودات عالی استت و مکمل او به دلیل رابطه او با خدا ‪ ،‬با‬
‫خلقت و کلیسا است‪.‬‬

‫ماکالرن در توسعه این اید‪ ،‬از طریق توضیح ‪ ،‬انگیز‪ ،‬دادن به مسیحیان را برای برجسته ساختن مسیح در زندگی آنها در نظر‬
‫گرفت‪.‬‬

‫پس چگونه موعظه را پیش می برد؟‬

‫او در مقدمه دو بار اید‪ ،‬خود را ارائه می دهد‪.‬‬

‫وی اظهار داشت‪" :‬مسیح" فضای بین خدا و انسان را پر می کند‪.‬‬

‫دیگر نیازی نیست که جمعیتی از سایه ها آسمان را با زمین پیوند دهند‪.‬‬

‫عیسی مسیح دست خود را بر روی هر دو قرار می دهد‪.‬‬

‫او سر و چشمه زندگی در کلیسای خود است‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬او در همه چیز برای شنیدن ‪ ،‬دوست داشته شدن و پرستش شدن توسط مردان اول است‪" .‬‬

‫کل موعظه چیزی بیشتر از این نخواهد گفت‪.‬‬

‫در پاراگراف بعدی ‪ Maclaren‬برای دومین بار اید‪ ،‬را به صورت مختصر ارائه می دهد‪:‬‬

‫"در اینجا سه برداشت بزرگ از روابط مسیح وجود دارد‪.‬‬

‫ما مستتیح و خدا ‪ ،‬مستتیح و خلقت ‪ ،‬مستتیح و کلیستتا را داریم و بر استتاس همه اینها اعالمیه پیروزمندانه برتری او بر همه‬
‫مخلوقات را از هر لحاظ ساخته ایم‪" .‬‬

‫مک الرن در متن موعظه توضیح می دهد که این روابط چه ارتباطی دارند‪.‬‬

‫موعظه که به رئوس مطالب خود کاهش می یابد ‪ ،‬به این ترتیب ادامه می یابد‪:‬‬

‫‪I.‬رابطه مسیح با خدا این است که او "تصویر خدای ناپیدا" است (کولسیان‪.)1:15 .‬‬

‫الف‪ .‬خدا در خودش غیر قابل تصور و غیرقابل دسترسی است‪.‬‬

‫ب‪ -‬مسیح مظهر و تصویر کامل خداوند است‪.‬‬

‫‪ .1‬در او امر نامرئی مشهود می شود‪.‬‬

‫‪ .2‬او به تنهایی اطمینان کافی را برای ما فراهم می کند تا بتوانیم در برابر آزمایشات زندگی قدرت پایدار پیدا کنیم‪.‬‬
‫دو رابطه مسیح با آفرینش این است که او "اوالد همه آفرینش ها" است (کولسیان ‪.)17-15 :1‬‬

‫الف‪ .‬مسیح عامل همه آفرینش ها است و عباراتی که پولس به کار برد ‪ ،‬حاکی از اولویت وجود و برتری بر همه چیز است‪.‬‬

‫ب ‪ -‬مسیح روابط گوناگونی با جهان پایدار است‪.‬‬

‫این از طریق حروف اضافه مختلفی که پولس استفاد‪ ،‬کرد‪ ،‬است توسعه می یابد‪.‬‬

‫من من رابطه مستیح با کلیستای او این استت که او "ستر بدن" استت که "آغاز ‪ ،‬نخستت زادگان از مردگان" استت (کولستیان‪.‬‬
‫‪.)1:18‬‬

‫الف‪ .‬آنچه کال خدا قبل از تجسم نسبت به جهان بود ‪ ،‬مسیح تجسم یافته در کلیسای خود نیز چنین است‪.‬‬

‫او "اولین تولد" هر دو است‪.‬‬

‫ب) به عنوان "سر بدن" ‪ ،‬او منبع و مرکز زندگی کلیسا است‪.‬‬

‫ج) او به عنوان "آغاز" کلیسا از طریق قیا او ‪ ،‬قدرتی است که کلیسا از آن آغاز کرد‪ ،‬و ما توسط آن بزرگ خواهیم شد‪.‬‬

‫نتیجه گیری‪" :‬رسول نتیجه گرفت که در همه چیز مسیح اول است ‪ -‬و همه چیز برای این است که او اول باشد‪.‬‬

‫چه در طبیعت و چه در فضتل ‪ ،‬برتری مطلق و عالی استت‪ . . . .‬بنابراین ستواالتی که برای همه ما وجود دارد این استت که‬
‫"دربار‪ ،‬مسیح چه فکر می کنید؟"‬

‫‪ . . .‬آیا او چیزی جز نا ما نیستت؟ ‪ .‬خوشتحال می شتویم اگر برتری عیستی را به دستت آوریم ‪ ،‬و اگر قلب ما "او را اول ‪،‬‬
‫آخرین ‪ ،‬او را در میان و بدون پایان" قرار دهد‪ .‬در کل موعظۀ مک الرن کار دیگری انجا نمی دهد جز اینکه به این ستوال‬
‫پاسخ دهد ‪ ،‬این متن به چه معناست؟‬

‫گزاره ای که باید اثبات شود‬

‫موعظه ها اشکال دیگری دارند ‪ ،‬و گاهی اوقات یک اید‪ ،‬به توضیح و اثبات احتیاج ندارد‪.‬‬

‫در این صورت ‪ ،‬اید‪ ،‬در مقدمه ظاهر می شود ‪ ،‬اما واعظ به عنوان یک گزار‪ ،‬دفاع می کند‪.‬‬

‫سوال توسعه گرایانه دهند‪ ،‬تولید این نوع موعظه ها نیاز به اعتبار دارد‪ :‬آیا این درست است؟‬

‫چرا باید باور کنم؟‬


‫از آنجا که موضع واعظ شباهت به یک مناظر‪ ،‬کنند‪ ،‬دارد ‪ ،‬نکات دلیل یا اثبات اید‪ ،‬او می شود‪.‬‬

‫نمونه ای از موعظه ای که گزار‪ ،‬ای در آن اثبات می شتود را می توان از اول قرنتیان ‪ 19-12 :15‬دریافت کرد ‪ ،‬جایی که‬
‫پولس برای زند‪ ،‬شدن بدن بح می کند‪.‬‬

‫در این زمینه ‪ ،‬پولس ادعا کرد‪ ،‬استت که قرنتیان نمی توانند باور کنند که عیستی از مرگ برخاستت و همچنان اظهار داشتت‬
‫که چیزی به عنوان معاد وجود ندارد‪.‬‬

‫موعظه ای از آیات ‪ 19-12‬از این گزار‪ ،‬دفاع خواهد کرد که ایمان مستیحی بی فاید‪ ،‬نیستت مگر اینکه مستیحیان از مرگ‬
‫زند‪ ،‬شوند‪.‬‬

‫‪115-118‬‬

‫واعظ قصد دارد شنوندگان خود را متقاعد کند که آموز‪ ،‬معاد در مرکز مسیحیت نهفته است‪.‬‬

‫این اید‪ ،‬در مقدمه بیان شتد‪ ،‬استت و نکات اصتلی از آن به عنوان یک ستری استتدالل دفاع می کنند‪ .‬در فر کلی موعظه به‬
‫این شکل است‪:‬‬

‫‪I.‬اگر مسیحیان قیا نکنند ‪ ،‬ایمان مسیحی فاقد محتوای معتبر است (ح‪.)14-12 .‬‬

‫الف) اگر مردگان قیا نکنند ‪ ،‬نتیجه می شود که مسیح قیا نکرد‪ ،‬است‪.‬‬

‫ب ‪ -‬اگر مسیح قیا نکرد ‪ ،‬انجیل یک توهم است‪.‬‬

‫ج) اگر انجیل خیالی است ‪ ،‬ایمان ما به آن انجیل هیچ ماد‪ ،‬ای ندارد‪.‬‬

‫(دلیل دو اینکه ایمان مسیحی بی ارزش است مگر اینکه مسیحیان قیا کنند‪)..‬‬

‫دو اگر مسیحیان قیا نکنند ‪ ،‬رسوالن دروغگویان حقیر هستند (آیه ‪.)15‬‬

‫الف ‪ -‬از آنجا که رستوالن همه قیا عیستی را تبلیغ می کردند ‪ ،‬که اگر قیامتی وجود نداشتته باشتد ‪ ،‬نمی توانستت ر دهد ‪،‬‬
‫بنابراین آنها "شاهدان دروغین" هستند‪.‬‬

‫ب ‪ -‬آنها از زمانی که شتهادت دروغین راجع به خدا ‪ ،‬که ادعا کردند عیستی را از مرگ زند‪ ،‬کرد‪ ، ،‬شتهادت دادند ‪ ،‬در بدترین‬
‫نوع دروغ گناهکارند‪.‬‬

‫(استدالل سو اینکه چرا ایمان مسیحی بدون معاد بی ارزش است‪).‬‬


‫من من اگر مسیحیان قیا نکنند ‪ ،‬ایمان مسیحی بی فاید‪ ،‬است (آیات ‪.)17-16‬‬

‫الف) اگر قیا مسیح اتفاق نیفتاد‪ ،‬باشد ‪ ،‬در صورت عد زند‪ ،‬شدن مردگان ‪ ،‬اثرات منسوب به آن معتبر نیستند‪.‬‬

‫ب‪ .‬بنابراین ‪ ،‬مسیحیان هنوز در گناهان خود هستند‪.‬‬

‫منجی مرد‪ ،‬اصال نجات دهند‪ ،‬نیست‪.‬‬

‫(استدالل چهار مورد بررسی قرار ‪)...‬‬

‫چهار اگر مسیحیان قیا نکنند ‪ ،‬مسیحیان امیدی ندارند (آیات‪.)19-18 .‬‬

‫الف) اگر قیامتی وجود نداشته باشد ‪ ،‬عیسی بزرگ نشد‪ ،‬است و مرگ او هیچ نتیجه ای نداشته است‪.‬‬

‫ب) از این رو نتیجه می شود که مقدسین "از بین رفته اند"‪.‬‬

‫ج‪ -‬مسیحیانی که در انتظار زندگی آیند‪ ،‬برای مسیح رنج می برند ‪ ،‬باید مورد رقت قرار گیرند‪.‬‬

‫بدون قیامت ‪ ،‬امیدی که آنها را پایدار می کند فقط آرزو است‪.‬‬

‫نتیجه گیری‪ :‬رستاخیز مردگان بعنوان آموز‪ ،‬ای مهم در مسیحیت مطرح است‪.‬‬

‫اگر سقوط کند ‪ ،‬کل سیستم ایمان مسیحی با آن فرو پاشید‪ ،‬و انجیل مسیحی و واعظان آن چیزی به دنیا نمی دهند‪.‬‬

‫از آنجا که مسیح زند‪ ،‬شد‪ ،‬است ‪ ،‬اعتقاد به معاد و ایمان مسیحی بر پایه ای محکم استوار است‪.‬‬

‫در ابتدا ‪ ،‬اید‪ ،‬توضتیح داد‪ ،‬شتد و ثابت شتد که اید‪ ،‬یکستان استت ‪ ،‬زیرا هر دو موعظه ‪ ،‬اید‪ ،‬موعظه را در مقدمه بیان می کنند‬
‫و سپس آن را توسعه می دهند‪.‬‬

‫آنچه باید تشخیص داد‪ ،‬شود این است که موعظه ها در جهات مختلف گسترش می یابند تا اهداف مختلفی انجا دهند‪.‬‬

‫اصلی که باید به کار گرفته شود‬

‫سومین توسعه در خارج از مسئله کاربرد رشد می کند‪:‬‬

‫پس چی؟ این چه فرقی می کند؟‬

‫در این نوع موعظه ها ‪ ،‬ناظران یک اصتل کتاب مقدس را در مقدمه یا اولین نکته اصتلی وضتع می کند ‪ ،‬و در باقی ماند‪ ،‬پیا‬
‫خود ‪ ،‬به بررسی مفاهیم این اصل می پردازد‪.‬‬
‫طرح کلی موعظه ای که برای بکار بردن یک اصل طراحی شد‪ ،‬است را می توان از کتاب اول پطرس باب ‪ -11 :2‬باب ‪:3‬‬
‫‪ 9‬برداشت‪.‬‬

‫مقدمه موعظه در مورد چگونگی تعیین نگرش ما از عمل صحبت می کند و سپس این سوال را می پرسد‪:‬‬

‫به عنوان مردان و مردان مسیح ‪ ،‬نگرش ما در جهانی که دوست خدا و فضل نیست چگونه باید باشد؟‬

‫هدف پشت این موعظه این است که مسیحیان در روابط اجتماعی خود روحیه ای مطیعانه داشته باشند‪.‬‬

‫اصلی که باید اعمال شود در اولین نکته ظاهر می شود‪.‬‬

‫‪I.‬ما باید به خاطر خدا تابع هر نهاد بشری باشیم (‪.)25-21 ، 12-11 :2‬‬

‫الف ‪ -‬تسلیم باع شکو‪ ،‬خداوند می شود (‪.)12 2:11‬‬

‫ب‪ .‬مسیح تسلیم شدن حتی در برابر نهادهایی را که علیه او بد کار کردند نشان می دهد (‪.)25-21 :2‬‬

‫‪ .1‬او کامال بی گنا‪ ،‬بود (آیه ‪.)22‬‬

‫‪ .2‬او ساکت ماند و به خدا اعتماد کرد (آیه ‪.)23‬‬

‫‪ .3‬رنج های او فدیه ای بود (آیات‪.)25-24 .‬‬

‫(این اصل چه تفاوتی باید در زندگی روزمر‪ ،‬ایجاد کند؟)‬

‫من این اصل اتخاذ روح مطیع به خاطر خدا باید در روابط اجتماعی ما حاکم باشد (‪ 20 -13 :2‬؛ ‪.)7-1 :3‬‬

‫الف‪ .‬ما باید به خاطر خدا در برابر رهبران مدنی تسلیم شویم (‪.)17-13 :2‬‬

‫ب‪ -‬ما باید در را‪ ،‬خدا تسلیم کارفرمایان خود شویم (‪.)20-18 :2‬‬

‫ج‪ -‬ما باید در را‪ ،‬خدا تسلیم همسران خود شویم (‪.)7-1 :3‬‬

‫‪ .1‬همسران باید نسبت به شوهر خود روح مطیعی داشته باشند (آیات ‪.)6-1‬‬

‫‪ .2‬شوهرها باید نسبت به همسرانشان روح مطیعی داشته باشند (آیه ‪.)7‬‬

‫نتیجه گیری‪" :‬بگذارید همه از نظر روحی هماهنگ ‪ ،‬دلستتوز ‪ ،‬برادرانه ‪ ،‬مهربان و متواضتتع باشتتند ؛ بدی را به خاطر بدی یا‬
‫توهین را برای توهین بازگردانید ‪ ،‬بلکه به جای آن نعمت بدهید ؛ زیرا شتتما به همین منظور فرا خواند‪ ،‬شتتد‪ ،‬اید که ممکن‬
‫است یک نعمت به ارث ببرید‪NASB). 9 -8 :3(" .‬‬
‫موضوعی که باید تکمیل شود‬

‫الگوی چهار فقط موضوع را در مقدمه ارائه می دهد ‪ ،‬نه کل اید‪ ، ،‬و نکات اصلی موضوع را کامل می کند‪.‬‬

‫بدون شتک ‪ ،‬این فر تکمیل شتد‪ ،‬از موضتوع ‪ ،‬متداول ترین شتکل استت و بستیاری از واعظین جذب شتد‪ ،‬به اصتول و اصالت ‪،‬‬
‫هرگز متفاوت از آن نیستند‪.‬‬

‫در دست یک واعظ ماهر ‪ ،‬موعظه ای با این الگو می تواند احساس تنش و اوج قوی داشته باشد‪.‬‬

‫جیمز اس‪ .‬استوارت ‪ ،‬در گزارشی از عبرانیان ‪ ، 25-22 :12‬یک مطالعه موردی را ارائه می دهد‪.‬‬

‫در مقدمه ‪ ،‬استتتوارت موضتتوع خود را مشتتخص می کند‪ .‬او به ما گفت ‪ ،‬نویستتند‪ ،‬عبرانیان ‪" ،‬پنج چیز در مورد مشتتارکت‬
‫پرستش مسیحیان ما در کلیسا می گوید‪".‬‬

‫هدف از موعظه این استتت که "هنگامی که در عبادتگاههای خود دور هم جمع می شتتویم ‪ ،‬به ما بفهماند که ثروت میراث‬
‫خود را بدانیم‪".‬‬

‫با بیان این موضوع ‪ ،‬هر نقطه از بدن به تکمیل آن کمک می کند‪.‬‬

‫‪I.‬این یک معاشرت معنوی است‪" :‬شما به کو‪ ،‬صهیون ‪ ،‬شهر خدای زند‪ ، ،‬اورشلیم آسمانی آمد‪ ،‬اید" (آیه ‪.)22‬‬

‫مسیحیان با آن جهان معنوی مرئی که تنها واقعیت غایی است ارتباط مستقیم دارند‪.‬‬

‫("من به واقعیت دو اشار‪ ،‬می کنم که متن ما در مورد مشارکت عبادت مسیحی تأکید می کند‪)".‬‬

‫من این یک شرکت جهانی است‪" :‬شما به کلیسای اولدادی که در بهشت نوشته شد‪ ،‬اند آمد‪ ،‬اید" (آیه ‪.)23‬‬

‫مسیحیان اعضای بزرگترین مشارکت روی زمین ‪ ،‬کلیسای جهانی هستند‪.‬‬

‫("من به سومین توصیفی که او از همنشینی ما در پرستش مسیحیان ارائه می دهد ‪ ،‬می پرداز ‪)".‬‬

‫من من این یک معاشترت جاودانه استت‪" :‬شتما به هزاران فرشتته در آراستته جشتن آمد‪ ،‬اید و به ارواح انستانهای عادل کامل‬
‫رسید‪ ،‬اید" (آیه ‪.)23‬‬

‫وقتی مسیحیان در حال عبادت هستند ‪ ،‬عزیزانشان در آن طرف نزدیک آنها هستند و ابر شاهدان آنها را احاطه کرد‪ ،‬است‪.‬‬

‫چهار این یک معاشرت الهی است‪" :‬شما به خدای همه قاضیان و به عیسی واسطه عهد جدید آمد‪ ،‬اید"‬
‫(آیات ‪ .)24-23‬در پرستتش شتما ‪ ،‬او به آنها می گوید که اکنون به قلب اصتلی ماجرا برستند ‪ ،‬همانطور که در عیستی مستیح‬
‫به خدا رسید‪ ،‬اید‪.‬‬

‫("او یک واقعیت دیگر در مورد معاشرت ما در عبادت را اضافه می کند ‪ ،‬و بنابراین پایان می یابد‪)".‬‬

‫‪119-122‬‬

‫‪ V‬این یک رفاقت فدیه دهند‪ ،‬استت‪" :‬شتما به خون پاشتیدن رستید‪ ،‬اید ‪ ،‬که از چیزهای بهتر از هابیل صتحبت می کند" (آیه‬
‫‪.)24‬‬

‫"هنگامی که گناهان ما برای مجازات و انتقا از خدا فریاد می زنند ‪ ،‬اتفاق دیگری نیز می افتد خون مستیح بلندتر گریه می‬
‫کند ‪ ،‬گریه گناهان ما را تحمل می کند و ساکت می کند ‪ ،‬و خدا به خاطر مسیح می بخشد‪.‬‬

‫استوارت به طور رسمی نتیجه گیری نمی کند ‪ ،‬اما درعوض ‪ ،‬نکته آخر او خاتمه بخشیدن موعظه است‪.‬‬

‫توجه داشته باشید که هر نقطه جداگانه مربوط به نکته قبلی نیست بلکه فقط به موضوعی است که تکمیل می کند‪.‬‬

‫داستتتانی که گفته می شتتود موعظه ها همچنین اگر بینند‪ ،‬با بینش و تخیل یک داستتتان کتاب مقدس را تعریف کند ‪ ،‬اید‪،‬‬
‫هایی را بیان می کند‪.‬‬

‫متأستتفانه ‪ ،‬با برخی استتتداللهای شتتکنجه شتتد‪ ، ،‬ما خود را متقاعد کرد‪ ،‬ایم که داستتتانها متعلق به کودکان استتت و آن‬
‫بزرگساالن بالغ اصول خود را بدون هیچ گونه پوشش قندی رعایت می کنند‪.‬‬

‫بنتابراین ما داست تتتان هایی را به مهتد کودک منتقتل می کنیم یتا رمان خود را در تعطیالت فقط به عنوان راهی برای گذراندن‬
‫وقت با خود حمل می کنیم‪.‬‬

‫در صتتورت مشتتاهد‪ ،‬تأثیرات داستتتان های تأثیرگذار بر همه ما ‪ ،‬امتیازهای کمی که به داستتتان داد‪ ،‬ایم باید به ستتمت باال‬
‫تجدید نظر شود‪.‬‬

‫تلویزیون با آنها فراوان استت ‪ -‬بعضتی نامرغوب ‪ ،‬بعضتی ستایه ‪ ،‬بعضی متزلزل ‪ ،‬بعضی ارزشمند ‪ -‬اما درا تلویزیونی مخاطب‬
‫را به خود جلب می کند و ارزش های آن را شکل می دهد‪.‬‬

‫آیند‪ ،‬فرهنگ ما ممکن است به داستانهایی بستگی داشته باشد که تخیل و ذهن این نسل و فرزندانش را به خود جلب کند‪.‬‬

‫هرکستی که کتاب مقدس را دوستت دارد باید برای داستتان ارزش قائل شتود ‪ ،‬زیرا کتاب مقدس هرچه باشتد ‪ ،‬این یک کتاب‬
‫داستان است‪.‬‬
‫الهیات عهد عتیق در روایتهایی از مردان و زنانی آمد‪ ،‬استت که برای تهیه کاالهای دستت ستاز خود فرار می کنند و دیگران‬
‫که خدا را آنقدر جدی می گیرند که زندگی خود را با او شرط ببندند‪.‬‬

‫هنگامی که عیسی ظاهر شد ‪ ،‬او با گفتن داستانهایی آمد و بیشتر آنها وارد فرهنگ عامیانه جهان شد‪ ،‬اند‪.‬‬

‫در حقیقت ‪ ،‬او آنقدر قصتته گو درخشتتان بود که ما گاهی اوقات الهیات عمیق مبدل در داستتتانهای او راجع به یک بزهکار‬
‫سترکش و برادر نابکارش ‪ ،‬فریستیان متدین ‪ ،‬گنجینه های دفن شتد‪ ،‬و تاجری که قرار مالقات غیر منتظر‪ ،‬ای با مرگ داشتت‬
‫‪ ،‬از دست می دهیم‪.‬‬

‫با این وجود موعظه روایی فقط جزئیات یک داستان را تکرار نمی کند مانند بازگو کردن یک شوخی بی معنی و فرسود‪.،‬‬

‫واعظ از طریق داستان اید‪ ،‬هایی را بیان می کند‪.‬‬

‫در یک موعظه روایی ‪ ،‬مانند هر موعظه دیگر ‪ ،‬یک اید‪ ،‬اصتلی همچنان با اید‪ ،‬های دیگر پشتتیبانی می شتود ‪ ،‬اما محتوای‬
‫حمایت کنند‪ ،‬از نکات مستقیماً از حوادث داستان استخراج می شود‪.‬‬

‫به عبارت دیگر ‪ ،‬جزئیات داستتان برای طرح یک نکته در کنار هم قرار گرفته اند و همه نکات اید‪ ،‬اصتلی موعظه را توستعه‬
‫می دهند‪.‬‬

‫هنگامی که مخاطب داستتان را می شتنود و به اید‪ ،‬های گویند‪ ،‬می رستد بدون اینکه وی مستتقیماً آنها را بیان کند ‪ ،‬روایت‬
‫ها بسیار موثر به نظر می رسند‪.‬‬

‫استتنلی کوبریک ‪ ،‬کارگردان فیلم ستینمایی ‪ ،‬در مصتاحبه ای که در ‪ Time‬منتشتر شتد ‪ ،‬در مورد قدرت اید‪ ،‬غیر مستتقیم‬
‫صحبت کرد‪:‬‬

‫"ماهیت شکل دراماتیک این است که اجاز‪ ،‬دهد یک اید‪ ،‬بدون بیان صریح آن به ذهن مرد برسد‪.‬‬

‫وقتی چیزی را مستتتقیم می گویید ‪ ،‬به همان انداز‪ ،‬که اجاز‪ ،‬می دهید مرد خودشتتان آن را کشتتف کنند ‪ ،‬قدرت آن زیاد‬
‫نیست‪" .‬‬

‫اینکه نکات بیان شود یا فقط ضمنی باشد ‪ ،‬به مهارت واعظ ‪ ،‬هدف موعظه و آگاهی مخاطبان بستگی دارد‪.‬‬

‫در هر صتورت ‪ ،‬داستتان باید پیش برود تا شتنوندگان با افکار ‪ ،‬انگیز‪ ،‬ها ‪ ،‬واکنش ها و منطقی ستازی شتخصتیت های کتاب‬
‫مقدس همذات پنداری کنند و در این بینش نیز بینش کسب کنند‪.‬‬

‫اشکال دیگر که موعظه ها به خود می گیرند‬


‫موعظه ها همچنین به صورت استقرایی ‪ ،‬استنباطی یا از طریق ترکیبی از هر دو توسعه می یابند‪.‬‬

‫در موعظه های قیاستی ‪ ،‬این اید‪ ،‬به عنوان بخشتی از مقدمه ظاهر می شتود و بدن آن را توضتیح می دهد ‪ ،‬اثبات می کند یا‬
‫به کار می برد (شکل ‪ 1‬را ببینید)‪ .‬سه فر اول مورد بح در این فصل از الگوی قیاسی پیروی می کنند‪.‬‬

‫از طرف دیگر ‪ ،‬در یک ترتیب استتتقرایی ‪ ،‬مقدمه فقط اولین نکته را در موعظه معرفی می کند ‪ ،‬ستتپس با یک انتقال قوی ‪،‬‬
‫هر نقطته جتدیتد بته نقطته قبلی پیونتد می یتابتد تتا اینکته ایتد‪ ،‬در نتیجته گیری ظتاهر شتتتود (شت تکتل ‪ 1‬را ببینیتد)‪ .‬موعظته هتای‬
‫استتقرایی همچنین ممکن استت از طریق مجموعه ای از مثالهای تجمعی رشتد کند که در صتورت جمع شتدن به یک اصتل‬
‫کلی منجر می شود‪.‬‬

‫موعظه های استقرایی حس کشف را در شنوندگان ایجاد می کند ‪ ،‬گویا خود به خود به این اید‪ ،‬رسید‪ ،‬اند‪ .‬استقرا به ویژ‪ ،‬در‬
‫مورد مخاطبان بی تفاوت یا خصمانه که احتماالً گزار‪ ،‬واعظی را در اوایل موعظه ارائه دهند ‪ ،‬بسیار مثر است‪.‬‬

‫هنگامی که پیتر در پنطیکاستت ‪ -‬جمعیتی که به تازگی عیستی را به صتلیب کشتید‪ ،‬بودند ‪ -‬به خیل مقابله کرد ‪ ،‬او از روشتی‬
‫استقرایی استفاد‪ ،‬کرد که خداوند در آوردن پنج هزار نفر برای پذیرفتن عیسی به عنوان مسیح و خداوند استفاد‪ ،‬کرد‪.‬‬

‫استقرا و استنباط ممکن است در یک موعظه ترکیب شود‪.‬‬


‫فرد در معرض دید مقدمه و اولین نکته خود را به صورت استقرایی توسعه می دهد ‪ ،‬منتهی به بیان اید‪ ،‬او‪.‬‬

‫سپس باقیماند‪ ،‬موعظه به صورت استنباطی برای توضیح ‪ ،‬اثبات یا استفاد‪ ،‬از اید‪ ،‬ادامه می یابد‪.‬‬

‫(شکل ‪ 1‬را ببینید) یک تنوع در آرایش استقرایی ‪ -‬قیاسی مسئله ای است که بررسی شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫در مقدمه و نکته اول ‪ ،‬واعظ یک مشتکل شتخصتی یا اخالقی را شتناستایی می کند ‪ ،‬ریشته های آن را بررستی می کند و شتاید‬
‫در مورد را‪ ،‬حل های ناکافی بح کند‪.‬‬

‫در نکته دو ‪ ،‬او یک اصتتل یا رویکرد کتاب مقدس را به مستتئله پیشتتنهاد می کند ‪ ،‬و در بقیه قستتمت های موعظه ‪ ،‬آن را‬
‫توضیح می دهد ‪ ،‬دفاع می کند یا آن را اعمال می کند‪.‬‬

‫دسته خاصی از موعظه مورد بررسی ‪ ،‬تبلیغ وضعیت زندگی است‪.‬‬

‫در مقدمه ‪ ،‬واعظ در اصتطالحات شتخصتی خود دربار‪ ،‬یک ستوال ‪ ،‬مشتکل یا تجربه های گیج کنند‪ ،‬مانند افستردگی یا غم و‬
‫اندو‪ ،‬بح می کند‪.‬‬

‫سپس او ممکن است نشان دهد که مورد خاص در واقع مسئله کلیتر کالمی یا فلسفی را منعکس می کند‪.‬‬

‫سترانجا ‪ ،‬او یک را‪ ،‬حل مثبت کتاب مقدس را به روشتی کاربردی و قابل استتفاد‪ ،‬ارائه می دهد‪ .‬بنابراین ‪ ،‬موعظه به یک‬
‫پروژ‪ ،‬پل ستازی تبدیل می شتود که فاصتله ای بین نیازهای شتخصتی از یک طرف و حقیقت کتاب مقدس را از طرف دیگر‬
‫دارد‪.‬‬

‫موعظه ها می توانند اشتکال مختلفی به خود بگیرند ‪ ،‬و مواردی را که ما مورد بررستی قرار داد‪ ،‬ایم نباید جامع و کامل تلقی‬
‫کنیم‪.‬‬

‫کفش نباید به کودک بگوید که چگونه رشد کند‪.‬‬

‫بنابراین باید اجاز‪ ،‬داد که اید‪ ،‬ها و اهداف در ذهن واعظ شکل خاص خود را بگیرند‪.‬‬

‫برای تست فر حداقل دو سوال باید مطرح شود‪:‬‬

‫(‪ )1‬آیا این پیشرفت آنچه را که این بخش آموزش می دهد ‪ ،‬بیان می کند؟‬

‫(‪ )2‬آیا هدف من با این مخاطبان محقق خواهد شد؟‬

‫اگر فر با پیا ارتباط برقرار می کند ‪ ،‬به هر حال از آن استتتفاد‪ ،‬کنید‪ .‬اگر مانعی در آن ایجاد شتتد ‪ ،‬متناستتب با اید‪ ،‬و هدف‬
‫کتاب مقدس بیشتر شکل بگیرید‪.‬‬
‫مرحله ‪ 8‬پس از تصمیم گیری در مورد چگونگی توسعه اید‪ ،‬برای رسیدن به هدف خود ‪ ،‬موعظه را بیان کنید‪.‬‬

‫هنگامی که یک معمار یک ستتتاختمان را طراحی می کند ‪ ،‬ابتدا با مفهومی برگرفته از عملکرد (آنچه ستتتاختمان باید انجا‬
‫دهد) و فر (شکل ظاهری ساختمان) آغاز می شود‪.‬‬

‫برای ستاختن ستاختمان ‪ ،‬معمار اید‪ ،‬خود را به نقشته ای تبدیل می کند که با جزئیات نحو‪ ،‬ترجمه مفهو به فوالد ‪ ،‬ستنگ و‬
‫شیشه را نشان می دهد‪.‬‬

‫واعظ ‪ ،‬مفهومی را از داد‪ ،‬های کتاب مقدس و نیاز مخاطبان به دستت آورد‪ ،‬استت ‪ ،‬اکنون باید یک طرح کلی ‪ ،‬موعظه های‬
‫اصلی موعظه خود را ایجاد کند‪.‬‬

‫در حالی که ممکن استت محتوا بدون فر وجود داشتته باشتد ‪ ،‬ستاختار یک نظم ‪ ،‬وحدت و پیشترفت را به شتما ارائه می دهد‪.‬‬
‫مطمئناً هیچ موعظه ای هرگز شکست نخورد زیرا دارای رئوس مطالب قوی بود‪.‬‬

‫‪123-127‬‬

‫بنابراین یک طرح کلی حداقل چهار هدف دارد‪.‬‬

‫ابتدا روابط بین بخشهای یک موعظه را در ذهن و ذهن گویند‪ ،‬روشن می کند‪.‬‬

‫دو ‪ ،‬سخنران موعظه خود را به عنوان یک کل مشاهد‪ ،‬می کند و در نتیجه احساس وحدت او را افزایش می دهد‪.‬‬

‫رئوس مطالب همچنین ترتیب اید‪ ،‬ها را متبلور می کند تا شتنوند‪ ،‬در توالی مناستب به آنها داد‪ ،‬شتود‪ .‬سترانجا ‪ ،‬واعظ مکان‬
‫هایی را در طرح کلی تشخیص می دهد که برای توسعه نظرات خود به مواد پشتیبانی اضافی نیاز دارند‪.‬‬

‫گاهی اوقات چیدمان اید‪ ،‬ها در متن باید تغییر داد‪ ،‬شود‪.‬‬

‫به دلیل خوانندگانش ‪ ،‬نویسند‪ ،‬کتاب مقدس ممکن است از نظمی استقرایی پیروی کند‪.‬‬

‫اما به دلیل شنوندگانش ‪ ،‬ممکن است یک افشاگر یک طرح قیاسی را انتخاب کند‪.‬‬

‫موعظه های رساله ها راحت تر از شعرها ‪ ،‬مثل ها یا روایت ها در خطوط کلی متناسب است‪.‬‬

‫تتا زمتانی کته یتک واعظ در روش هتای ارتبتاطی بتا انعطتاف پتذیر نمتانتد ‪ ،‬رست تیتدن بته هتدف برخی از متن هتا را بتا مختاطبتان خود‬
‫غیرممکن می داند‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬یک مأموریت نمایشتگاهی که با عنوان نهایی ضترب المثل ها کار می کند ‪ ،‬متوجه خواهد شتد که نمی توان‬
‫به طور منطقی گذر را ترسیم کرد‪.‬‬

‫"ضترب المثل های ‪ "31-10 :31‬متشتکل از یک ستخنان عبری استت که ویژگی های یک همستر خوب را از آلف تا تاو ‪،‬‬
‫‪ A‬تا ‪ Z‬الفبای عبری توصتتیف می کند‪ .‬اگرچه این دستتتگا‪ ،‬حافظه موثر برای یک خوانند‪ ،‬عبری استتت ‪ ،‬اما این شتتنیدن‬
‫سخنان بی معنی برای شنوندگان انگلیسی بسیار بی معنی است‪.‬‬

‫برای تعلیم این متن ‪ ،‬یک واعظ باید رئوس مطالب خود را بر استاس موضتوع آن قرار دهد‪ .‬رئوس مطالب معموالً شتامل یک‬
‫مقدمه ‪ ،‬یک بدنه و یک نتیجه گیری است‪.‬‬

‫مقدمه ها (که با جزئیات بیشتری در مورد آنها بح خواهد شد) موضوع ‪ ،‬اید‪ ،‬یا اولین نکته موعظه را معرفی می کنند‪.‬‬

‫بدنه سپس اید‪ ،‬را شرح می دهد‪.‬‬

‫نتیجه گیری (همچنین بعداً برای درمان) اید‪ ،‬را به کانون توجه می رساند و موعظه را خاتمه می دهد‪.‬‬

‫همه نکات در یک موعظه از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند‪.‬‬

‫برخی از آنها اساسی تر از دیگران هستند‪.‬‬

‫بنیادی ترین ها به نکات اصلی تبدیل می شوند و چارچوب اساسی را تشکیل می دهند که موعظه در آن ساخته می شود‪.‬‬

‫این نکات اصلی به عنوان اعداد رومی در متن پیا قرار دارند‪ .‬مثال‪:‬‬

‫‪I.‬ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او ما را در مسیح انتخاب کرد‪ ،‬است (افسسیان‪.)6-4 :1 .‬‬

‫دو ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او طبق ثروت فیض خود با ما برخورد کرد‪ ،‬است (‪.)12-7 :1‬‬

‫من من ما باید خدا را ستتتایش کنیم زیرا او ما را با روح القدس مهر و مو کرد‪ ،‬استتت تا زمانی که ما ارث خود را به دستتت‬
‫آوریم (‪.)14-13 :1‬‬

‫به هر حال ‪ ،‬صرفاً ذکر این نکات مهم ‪ ،‬موعظه ای ایجاد نمی کند‪.‬‬

‫از آنجا که نقاط اصلی به توسعه نیاز دارند ‪ ،‬نقاط ثانویه که نکات اصلی را شرح می دهند به طرح کلی اضافه می شوند‪.‬‬

‫یک حرف بزرگ این نقاط را مشخص می کند و عالو‪ ،‬بر این ‪ ،‬تورفتگی دارند‪.‬‬

‫‪I.‬ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او ما را در مسیح انتخاب کرد‪ ،‬است (افسسیان‪.)6-4 :1 .‬‬

‫الف) او ما را قبل از تأسیس جهان انتخاب کرد (آیه ‪.)4‬‬


‫ب) او ما را انتخاب کرد زیرا ما را از طریق فرزندخواندگی ما را به فرزندآوری برگزید‪.‬‬

‫ج) او ما را برگزید تا از جالل لطف خود ستایش شود (آیه ‪.)6‬‬

‫افزودن این زیرمجموعه ها با شفاف سازی و توسعه بیشتر توسعه ‪ ،‬طرح کلی را بهبود می بخشد‪.‬‬

‫طرح کلی اگر جزئیات خاصی را برای پشتیبانی از نکات ثانویه به ارمغان بیاورد ‪ ،‬می تواند حتی کاملتر باشد‪.‬‬

‫معموالً یک عدد عربی و تورفتگی بیشتر ‪ ،‬تابع بودن از نکات اصلی و فرعی را نشان می دهد‪.‬‬

‫در طرح کلی موعظه با افزودن جزئیات گسترش می یابد‪.‬‬

‫دو ما باید خدا را ستایش کنیم زیرا او طبق ثروت فیض خود با ما برخورد کرد‪ ،‬است (‪.)12-7 :1‬‬

‫الف‪ .‬او گناهان ما را از طریق خون مسیح برداشته است (آیه ‪.)7‬‬

‫ب‪ -‬او به ما حکمتی داد‪ ،‬است تا رمز و راز اراد‪ ،‬خود را درک کنیم (آیات ‪.)10-8‬‬

‫‪ .1‬اراد‪ ،‬او مطابق با خشنودی او است که قصد داشت آن را در مسیح انجا دهد (آیات ‪.)9 - 8‬‬

‫‪ .2‬اراد‪ ،‬او قصد دارد تا همه چیز را در زمان مناسب در مسیح متحد کند (آیه ‪.)10‬‬

‫با هر گسترش طرح کلی ‪ ،‬ماد‪ ،‬موعظه آشکارتر می شود‪.‬‬

‫فردی که هرگز به متن نگا‪ ،‬نکرد‪ ،‬بود ‪ ،‬می توانست رئوس مطالب را بخواند و اید‪ ،‬سخنران را بدست آورد‬

‫سازمان و توسعه موعظه‪.‬‬

‫در صورت نیاز به توسعه اضافی ‪ ،‬با استفاد‪ ،‬از حروف کوچک و تورفتگی بیشتر نشان داد‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫طرح کلی موعظه ‪ ،‬در مقایسته با مقاله ای برای پایان نامه یا مقاله پژوهشتی ‪ ،‬باید ستاد‪ ،‬و روشتن باشتد و دارای امتیازات نستبتاً‬
‫کمی باشد‪.‬‬

‫رئوس مطالب پیچید‪ ،‬ای که به چندین زیرمجموعه تورفتگی تقستیم شتد‪ ،‬استت ‪ ،‬گرچه چشتم را مجذوب خود می کند ‪ ،‬اما‬
‫مخاطب را که باید به آن گوش دهد ‪ ،‬گیج خواهد کرد‪.‬‬

‫از آنجا که هر نقطه از طرح کلی یک اید‪ ،‬را نشان می دهد ‪ ،‬بنابراین باید یک جمله کامل از نظر دستوری باشد‪.‬‬

‫وقتی کلمات یا عبارات به عنوان نقطه قرار می گیرند ‪ ،‬ما را فریب می دهند زیرا ناقص و مبهم هستند‪.‬‬

‫اظهارات جزئی باع می شود مانند فوتبال چرب ‪ ،‬فکر در ذهن ما فرو برود‪.‬‬
‫در حالی که یک واعظ ممکن استت رئوس مطالب مختصتری را در منبر حمل کند ‪ ،‬اما اگر از آن در مطالعه استتفاد‪ ،‬کند ‪ ،‬او‬
‫را با شکست مواجه می کند‪.‬‬

‫هر نکته باید یک بیانیه باشد ‪ ،‬نه یک سوال‪.‬‬

‫سواالت روابط را نشان نمی دهند زیرا اید‪ ،‬نیستند‪.‬‬

‫نکات موجود در طرح کلی باید به سواالت پاسخ دهد ‪ ،‬نه اینکه آنها را مطرح کند‪.‬‬

‫ممکن است از سواالت در ارائه موعظه به عنوان انتقال موضوعات جدید استفاد‪ ،‬شود‪.‬‬

‫چنین سواالت انتقالی مقد بر یک نکته هستند و در پرانتز قرار می گیرند‪.‬‬

‫در حالی که واعظ رئوس مطالب خود را در صتتفحه قبل از خود دروغ می بیند ‪ ،‬تنها مطالب آن توستتط جماعت شتتنید‪ ،‬می‬
‫شود‪.‬‬

‫آنها رئوس مطالبی را نمی شنوند‪.‬‬

‫این واقعیت واضح ‪ ،‬اظهارات انتقالی را به ویژ‪ ،‬قابل توجه می کند زیرا آنها روابط قطعات را با کل نشان می دهند‪.‬‬

‫انتقال های دقیق ساخته شد‪ ،‬به شنوند‪ ،‬کمک می کند تا با سخنران فکر کند تا با هم از طریق موعظه حرکت کنند‪.‬‬

‫یک انتقال موثر به مخاطب اطالع می دهد که واعظ در حال حرکت است‪.‬‬

‫این ممکن استت مکانهایی را که آنها بود‪ ،‬اند مرور کند ‪ ،‬فکری را که به ستمت آن حرکت می کنند شتناستایی کند ‪ ،‬آنچه را‬
‫که گفته شد با موضوع یا اید‪ ،‬اصلی مرتبط سازد و شنوند‪ ،‬را به فکر جدید عالقه مند کند‪.‬‬

‫از آنجا که انتقالهای واضح و روشن به آسانی در ذهن ایجاد نمی شوند ‪ ،‬باید از قبل برنامه ریزی شوند‪.‬‬

‫گاهی هم اید‪ ،‬قبلی و هم اید‪ ،‬زیر بیان می شود‪:‬‬

‫"نه تنها عبادت ما یک معاشرت الهی است ‪ ،‬بلکه یک رستگاری فدیه پذیر نیز هست‪".‬‬

‫در مواقع دیگر ‪ ،‬اگر نکته قبلی را هنگا اتما آن به صراحت بیان کرد‪ ،‬ایم ‪ ،‬بررسی را حذف می کنیم‪:‬‬

‫"اما نویسند‪ ،‬چیز دیگری در مورد پرستش ما به ما می گوید ؛ این یک رستگاری فدیه پذیر است‪".‬‬

‫به هر حال ما این کار را انجتا می دهیم ‪ ،‬انتقتالهتا بیتانگر ارتبتاط منطقی یتا روانی بین مقتدمه و بدن ‪ ،‬نقتاط درون بدن و بدن و‬
‫نتیجه گیری است‪.‬‬

‫آنها به این سوال پاسخ می دهند ‪ ،‬چرا این موارد با این ترتیب بیان می شود؟‬
‫برخی از انتقال ها این کار را با یک کلمه یا یک جمله به پایان می رستانند ‪ ،‬اما برخی دیگر برای ایجاد وحدت ‪ ،‬ترتیب امتیاز‬
‫و حرکت در موعظه ‪ ،‬یک پاراگراف را می طلبند‪.‬‬

‫در حالی که باید آنها را نوشت و در طرح کلی گنجانید ‪ ،‬اما در حقیقت موعظه ‪ ،‬حمالت اغلب حتی بیشتر و بزرگتر می شوند‪.‬‬

‫‪128-131‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫برخی از اشکال موعظه ها‪:‬‬

‫اید‪ ،‬توضیح داد‪ ،‬شد‪ ،‬است‬

‫گزار‪ ،‬اثبات شد‪،‬‬

‫اصل اعمال شد‪،‬‬

‫داستان گفت‬

‫موضوع تکمیل شد‬

‫آرایش قیاسی‬

‫آرایش استقرایی‬

‫طرح کلی‬

‫انتقال‬

‫تعاریف‬

‫آرایش قیاسی ‪ -‬این اید‪ ،‬به عنوان بخشی از مقدمه ظاهر می شود ‪ ،‬و بدن آن را توضیح ‪ ،‬اثبات یا اعمال می کند‪.‬‬
‫اید‪ ،‬توضیح داد‪ ،‬شد ‪ -‬اید‪ ،‬در مقدمه ارائه شد‪ ،‬است ‪ ،‬و نکات موعظه مراحل توضیح اید‪ ،‬است‪.‬‬

‫ترتیب استتقرایی ‪ -‬مقدمه فقط اولین نکته را در موعظه معرفی می کند ‪ ،‬ستپس با یک انتقال قوی ‪ ،‬هر نقطه جدید به نقطه‬
‫قبلی پیوند می یابد تا اینکه اید‪ ،‬در نتیجه گیری ظاهر شود‪.‬‬

‫رئوس مطالب ‪ -‬رابطه بین اید‪ ،‬های موعظه را به سخنران نشان می دهد‪.‬‬

‫او می تواند با یک نگا‪ ،‬بگوید کدا اید‪ ،‬ها برتر ‪ ،‬تابع و هماهنگ هستند‪.‬‬

‫اصل اعمال شد‪ - ،‬این اید‪ ،‬در مقدمه یا اولین نکته به عنوان اصل ایمان یا زندگی بیان شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫باقیماند‪ ،‬موعظه این اصل را در تجربه روزمر‪ ،‬اعمال می کند‪.‬‬

‫گزار‪ ،‬اثبات شد ‪ -‬اید‪ ،‬در مقدمه مانند گزار‪ ،‬بح بیان شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫این نکات گوا‪ ،‬این گزار‪ ،‬است‪.‬‬

‫داستتان بیان شتد‪ - ،‬داستتانی از کتاب مقدس به گونه ای روایت می شتود که اید‪ ،‬به طور مستتقیم یا با استتدالل توستعه می‬
‫یابد‪.‬‬

‫موضوع کامل شد ‪ -‬موضوع موعظه در مقدمه ظاهر می شود‪.‬‬

‫نکات اصلی موعظه مکمل های آن موضوع است‪.‬‬

‫انتقتال ‪ -‬بتا بیتان (یتا گهگتا‪ ،‬بتا القتا) ارتبتاط منطقی یتا روانی بین مقتدمته و بتدن ‪ ،‬نقتاط درون بتدن و بتدن و نتیجته گیری ‪ ،‬بته‬
‫مخاطب اطالع می دهد که واعظ در حال پیشروی است‪.‬‬

‫‪132-133‬‬

‫فصل ‪7‬‬

‫ساخت استخوان های خشک‬

‫رئوس مطالب به عنوان استکلت های فکری عمل می کنند و در بیشتتر موعظه ها ‪ ،‬مانند اکثر بدن ها ‪ ،‬استکلت کامالً پنهان‬
‫نمی ماند‪.‬‬
‫متا نبتایتد این طرح کلی را روی صتتتفحته نمتایش مبتتذل قرار دهیم ‪ ،‬گویی استتتکلتت "نمتایشت تگتا‪ ، C ،‬قربتانی گرستتتنگی در‬
‫هولوکاست" است‪.‬‬

‫موثرترین وسیله برای پنهان کردن استخوانهای برهنه موعظه ‪ ،‬از بین بردن اسکلت نیست بلکه با پوشاندن گوشت است‪.‬‬

‫مواد حمایتی برای ترسیم خطوطی است که پوست برای استخوان ها یا دیوار‪ ،‬های داخل قاب خانه دارد‪.‬‬

‫مرحله ‪ 9‬طرح کلی را با مواد پشتیبانی کنند‪ ،‬که نکات را توضیح ‪ ،‬اثبات ‪ ،‬کاربرد یا تقویت می کند ‪ ،‬پر کنید‪.‬‬

‫مخاطبان نه به اید‪ ،‬های انتزاعی پاسخ می دهند و نه هیچ کس با خواندن طرح کلی به سمت عمل سوق داد‪ ،‬شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫بنابراین اگر طرح کلی توسعه نیافته باشد ‪ ،‬مخاطب می تواند معنای آن را از دست بدهد و قانع نشود‪.‬‬

‫با گسترش موعظه ‪ ،‬شنوندگان چندین سوال را مطرح می کنند‪:‬‬

‫"تعجب می کنم منظورش از این حرف چیست؟"‬

‫"او چه مدرکی برای این گفته دارد؟"‬

‫"به نظر چشمگیر می آید ‪ ،‬اما این چگونه در زندگی جواب می دهد؟"‬

‫یک واعظ برای شتفاف ستازی ‪ ،‬تقویت ‪ ،‬اثبات یا استتفاد‪ ،‬از اید‪ ،‬های خود و قابل فهم و جذاب ستاختن آنها ‪ ،‬از انواع مواد‬
‫پشتیبان استفاد‪ ،‬می کند‪.‬‬

‫تکرار مجدد‬

‫ارائه مجدد از اصل افزونگی برای بیان اید‪" ،‬به عبارت دیگر" استفاد‪ ،‬می کند‪.‬‬

‫دو هدف اساسی دارد‪.‬‬

‫اول ‪ ،‬تکرار مجدد وضتتوح می یابد‪ .‬شتتنوندگان برخالف خوانندگان ‪ ،‬هنگا گفتن باید آنچه را که گفته می شتتود ‪ ،‬دریافت‬
‫کنند‪.‬‬
‫آنهتا نمی تواننتد برگردنتد و دوبتار‪ ،‬آن را بشتتتنونتد‪ .‬اگر در ابتتدا ‪ ،‬آنهتا متا را درک نمی کننتد ‪ ،‬پس متا بتایتد آن را دوبتار‪ ،‬بگوییم تتا‬
‫خود را شفاف کنیم‪.‬‬

‫کلوویس جی چاپل در معرفی موعظه ای که دربار‪ ،‬زن زنا گرفته شد‪ ، ،‬اظهار مجدد می کند‪.‬‬

‫دانشتتمندان دربار‪ ،‬اینکه این داستتتان متعلق به کجای پروند‪ ،‬مقدس استتت مطمئن نیستتتند‪ .‬برخی فکر می کنند که اص تالً‬
‫متعلق به آن نیست‪.‬‬

‫از بعضی از نسخه های خطی کهن ‪ ،‬حذف شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫با این حال ‪ ،‬من نه به عنوان یک دانشتمند بلکه صترفاً به عنوان یک خوانند‪ ،‬کتاب مقدس صتحبت می کنم ‪ ،‬اطمینان دار‬
‫که واقعاً متعلق به آن است‪.‬‬

‫در اینجا احساس می کنم یک داستان واقعی است‪.‬‬

‫اگر این درست نباشد ‪ ،‬واقعیتی است که خود حقیقت می تواند از آن بیاموزد‪.‬‬

‫این داستان نه تنها درست است ‪ ،‬بلکه به قضاوت من واقعیت است‪.‬‬

‫این سابقه یک واقعه است که در واقع اتفاق افتاد‪ ،‬است‪.‬‬

‫واقعاً یک نبوغ فوق العاد‪ ،‬الز بود که داستانی را کامالً واقعی در زندگی ابداع می کرد ‪.‬‬

‫مطمئناً ‪ ،‬با آنچه ما دربار‪ ،‬کاتبان و فریسیان می دانیم مطابقت دارد‪.‬‬

‫با آنچه در مورد خود عیسی می دانیم سازگارتر است‪.‬‬

‫تکرار مجدد حقیقت را در شنوند‪ ،‬تحت تأثیر قرار می دهد‪.‬‬

‫چیزی را یک بار بگویید و می توان آن را نادید‪ ،‬گرفت ‪ ،‬اما آن را چندین بار تکرار کنید و در اندیشتته و احستتاستتات او تأکید‬
‫شود‪.‬‬

‫تبلیغ کنندگان میلیون ها دالر سرمایه گذاری می کنند تا اید‪ ،‬های خود را در رادیو ‪ ،‬تلویزیون و مجالت بیان کنند‪.‬‬

‫پیتر مارشال با بیان مجدد در موعظه "هنر حرکت کو‪ ،‬ها" بر یک نکته تأکید می کند‪:‬‬

‫من مطمئن هستم که هر یک از شما بارها این جمله را خواند‪ ،‬اید‪:‬‬

‫نماز چیزهایی را تغییر می دهد که شتما رنگ آمیزی آن را روی پوستترهایی دید‪ ،‬اید که دیوارهای اتاق های مدرسته یکشتنبه‬
‫ما را تزئین می کنند‪.‬‬
‫شتما بارها دید‪ ،‬اید که روی صتفحات فلزی کوچک مهر می شتود ‪ ،‬آن را در کتاب مقدس می خوانید ‪ ،‬بارها از منبر شتنید‪،‬‬
‫ای د‪.‬‬

‫اما آیا شما آن را باور دارید؟‬

‫آیا در واقع ‪ ،‬صادقانه ‪ ،‬اعتقاد دارید که نماز چیزها را تغییر می دهد؟‬

‫آیا تا به حال شد‪ ،‬که نماز چیزی را برای شما تغییر دهد؟‬

‫نگرش شما نسبت به شرایط شما‬

‫ترس شما از موانع شماست؟‬

‫تکرار مجتدد بتا تکرار متفتاوت استتتت‪ .‬تکرار همتان حرف را در همتان کلمتات می زنتد؛ تکرار مجتدد همتان حرف را بتا کلمتات‬
‫مختلف می زند‪.‬‬

‫تکرار ممکن استت در تما موعظه مانند یک خودداری برای تقویت یک اید‪ ،‬اصتلی به طور ستودآوری مورد استتفاد‪ ،‬قرار گیرد‬
‫‪ ،‬اما واعظ ماهر یاد می گیرد چندین بار یک نکته را به روش های مختلف بیان کند‪.‬‬

‫توضیح و تعریف‬

‫تعریفی محدودیت ها را تعیین می کند‪.‬‬

‫این مواردی را تعریف می کند که باید توستتط یک اصتتطالح یا جمله گنجاند‪ ،‬و حذف شتتوند‪ .‬توض تیح همچنین مرزهایی را‬
‫تعیین می کند ‪ ،‬اما ممکن استتت این کار را با تقویت چگونگی ارتباط اید‪ ،‬ها با یکدیگر یا آنچه یک اید‪ ،‬داللت دارد ‪ ،‬انجا‬
‫دهد‪.‬‬

‫توجه داشته باشید که ‪ Earl F. Palmer‬چگونه معنای کلمه یونانی ‪ erOs‬را توضیح می دهد‪:‬‬

‫اروس عشقی است که کسب می شود ‪ ،‬عشقی است که از ما کسب می شود‪.‬‬

‫این عشق غریزی نیست که ما به والدین یا فرزندان ‪ ،‬خانواد‪ ،‬یا ساختار اجتماعی یا نژادی خود داریم‪.‬‬

‫این نوعی عشق ما به چیزی مانند خرد یا بشر نیست‪.‬‬

‫این عشقی است که به دلیل تعالی جذاب شخص یا چیز یا واقعیت از ما بدست آمد‪ ،‬است‪.‬‬
‫این عشق به زیبایی ‪ ،‬عشق به قدرت ‪ ،‬عشق به قدرت است‪.‬‬

‫تعاریف و توضیحات به طرق مختلف کار می کنند‪.‬‬

‫ما معموالً یک اصطالح یا اید‪ ،‬را با قرار دادن آن در طبقه وسیعی از موارد که بخشی از آن است ‪ ،‬تعریف می کنیم‪.‬‬

‫در عین حال ‪ ،‬باید نشان دهیم که تفاوت آن با سایر موارد آن کالس چیست‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬طبقه بندی هر دو شباهت و تفاوت را توضیح می دهد‪.‬‬

‫پالمر می گوید ‪ ErOs" ،‬عشتق استت بطبقه گستترد‪ ،‬ای که بخشتی از آن استت که به دستت می آید ‪ ،‬عشتقی که از ما برند‪،‬‬
‫می شود بتفاوت آن با سایر عشق ها ‪".‬‬

‫گاهی اوقات ما از طریق مترادف تعریف و توضیح می دهیم‪.‬‬

‫اما یک مترادف فقط در صتورتی کار می کند که تجربه قبلی شتنوند‪ ،‬را لمس کند و معنای مورد نظر را درک کند و احستاس‬
‫کند‪.‬‬

‫احتماالً همه می دانند کیش ها چیستتت‪ .‬اما شتتاید آنها از روشتی خاص که ما می خواهیم نمی دانند ‪ ،‬بنابراین ممکن استتت‬
‫بگوییم‪" :‬فرقه ها قبض های پرداخت نشد‪ ،‬کلیسا هستند‪".‬‬

‫مقایسه و تضاد نیز اید‪ ،‬ها را توسعه می دهد و توضیح می دهد‪.‬‬

‫پالمر از هر دو در توضیح ‪ erOs‬استفاد‪ ،‬کرد‪.‬‬

‫واعظان نیز در توضیح از مثالها استفاد‪ ،‬می کنند‪.‬‬

‫ری ستی استتدمان این کار را می کند وقتی که در موعظه ای می پرستد‪" :‬وقتی می گوییم چیزی مقدس استت ‪ ،‬منظور ما‬
‫چیست؟"‬

‫وی پاسخ می دهد‪" :‬به کتاب مقدس خود نگا‪ ،‬کنید و در آن آمد‪ ،‬است ‪ "،‬کتاب مقدس "‪ .‬چه چیزی آن را مقدس می کند؟‬

‫به سرزمین اسرائیل "زمین مقدس و شهر اورشلیم" شهر مقدس "گفته می شود‪.‬‬

‫چرا؟ کیفیتی در مورد هر سه وجود دارد که مشترک هستند‪.‬‬

‫همه آنها متعلق به خدا هستند‪.‬‬

‫کتاب مقدس کتاب خداست؛‬

‫اسرائیل سرزمین خداست‪.‬‬


‫بیت المقدس شهر خداست ‪ -‬آنها مال خدا هستند! به همین دلیل آنها مقدس هستند؛‬

‫آنها متعلق به خدا هستند‪" .‬‬

‫اگر نمایشگر مخاطبان خود را نشناسد ‪ ،‬توضیح مسئله دشوار است‪.‬‬

‫هرچه آشنایی وی با موضوعی بیشتر باشد ‪ ،‬ممکن است نسبت به عد آگاهی جماعت نسبت به آن آگاهی داشته باشد‪.‬‬

‫افرادی که در تایلند زندگی می کنند در دنیای فکری متفاوتی از کشیش خود زندگی می کنند‪ .‬در واقع آنها از او حمایت مالی‬
‫می کنند تا بتواند آنچه را که نمی توانند مطالعه کند‪.‬‬

‫او نباید تصور کند که شنوندگانش بالفاصله می فهمند که او دربار‪ ،‬چه چیزی صحبت می کند‪.‬‬

‫او به آنها توضیح واضحی را می دهد که دقیقاً منظورش چیست‪.‬‬

‫به عنوان یک قانون راهنما ‪ ،‬یک سخنران باید هر اصطالح مهم را به زبانی که مخاطب می فهمد ‪ ،‬تعریف کند‪.‬‬

‫مطمئناً بهتر است خیلی اصطالحات تعریف شود تا تعداد بسیار کمی‪.‬‬

‫در توضتیح روابط و پیامدهای اید‪ ،‬ها ‪ ،‬ما باید توضتیحات را آنقدر واضتح بدانیم که هیچ ابهامی در ذهن خودمان وجود نداشتته‬
‫باشد‪.‬‬

‫سپس باید مراحل توضیح را طی کنیم تا به ترتیب منطقی یا روانشناختی ارائه شوند‪.‬‬

‫غبار در منبر به مه مه تبدیل می شود‪.‬‬

‫اطالعات واقعی‬

‫حقایق متشکل از مشاهدات ‪ ،‬مثالها ‪ ،‬آمار و سایر داد‪ ،‬ها است که ممکن است جدا از سخنران تأیید شود‪.‬‬

‫یک واعظ وقتی اعال می کند که‪" :‬یونانی زبانی غنی و متنوع است که چندین کلمه برای عشق دارد‪.‬‬

‫اما از میان این کلمات ‪ ،‬فقط دو کلمه ‪ ،‬فیلیا و اروس در قرن اول تأثیر زیادی در ادبیات یا اندیشه یونان داشتند‪" .‬‬

‫اگر شتنوند‪ ،‬ای به این کار اهمیت می داد ‪ ،‬می توانستت صتحت این جمله را با بررستی کلماتی که یونانیان برای عشتق به کار‬
‫می بردند ‪ ،‬تأیید کند‪.‬‬
‫در موعظه اظهارات مشتاهدات دربار‪ ،‬محتوای یک متن واقعی استت زیرا شتنوند‪ ،‬می تواند آنچه را که کتاب مقدس می گوید‬
‫‪ ،‬خود ببیند‪.‬‬

‫بیشتر آنچه که به عنوان واقعیت رژ‪ ،‬می رود ‪ ،‬عقید‪ ،‬ای مبدل است‪.‬‬

‫یک واعظ می گوید‪" :‬در واقع ‪ "،‬بزرگترین تهدید برای اخالق آمریکا تلویزیون است‪" .‬‬

‫البته ‪ ،‬این اصالً مسئله ای واقعی نیست ‪ ،‬بلکه فقط یک نظر است‪.‬‬

‫این نظر بسته به حقایق ممکن است معتبر باشد یا نباشد‪.‬‬

‫البته واقعیت ها تا زمانی که با یکدیگر رابطه برقرار نکنند و نتیجه گیری نشوند ‪ ،‬چیزهای احمقانه ای هستند‪.‬‬

‫از طرف دیگر ‪ ،‬نظرات به همان احمقانه هستند ‪ ،‬مگر اینکه براساس واقعیت ها ساخته شوند‪.‬‬

‫فرد در معرض دید ‪ ،‬مانند هر سخنران اخالقی ‪ ،‬باید واقعیت های خود را بداند و از اعتبار آنها مطمئن باشد‪.‬‬

‫برنارد باروچ می گوید‪" :‬هر مردی به عقید‪ ،‬خود حق دارد ‪ ،‬اما هیچ کس حق ندارد در حقایق خود اشتبا‪ ،‬کند‪".‬‬

‫حقایق نه تنها به شنوند‪ ،‬کمک می کند تا درک کند ‪ ،‬بلکه احترا به گویند‪ ،‬را نیز حفظ می کند‪.‬‬

‫آمار نوع خاصی از حقایق است که به ما امکان می دهد مقدار زیادی از سرزمین را خیلی سریع بررسی کنیم‪.‬‬

‫آنها به ویژ‪ ،‬برای شهروندان در یک جامعه آگا‪ ،‬از اذعان جذاب هستند‪.‬‬

‫در واقع اشتتهای آمریکا برای آمار ستیری ناپذیر به نظر می رستد و آمارگران یک منبع بی پایان را تأمین می کنند ‪ ،‬از تعداد‬
‫ساعاتی که یک خانواد‪ ،‬متوسط به تلویزیون تماشا می کنند تا درصد خانواد‪ ،‬های ناراضی در فرهنگ ما‪.‬‬

‫این وفاداری به اعداد دا های خاص خود را برای بی گناهان ایجاد کرد‪ ،‬استتت ‪ -‬و فرصتتت هایی را برای افراد غیر صتتادق‬
‫فراهم آورد‪ ،‬است‪.‬‬

‫هوای قطعیت بیش از نقطه اعشتاری یا درصتد جناحی قرار دارد ‪ -‬حتی در مواردی که انداز‪ ،‬گیری غیرقابل شتناخت یا پوچ‬
‫باشد‪.‬‬

‫تصتویری کالستیک گزارشتی استت که ستالها پیش منتشتر شتد مبنی بر اینکه ‪ 3/1 33‬درصتد از کل مجالس دانشتگا‪ ،‬جان‬
‫هاپکینز با اعضای هیئت علمی ازدواج کرد‪ ،‬بودند‪.‬‬

‫درصد دقیق بود‪.‬‬

‫جان هاپکینز در آن زمان فقط سه دانشجو داشت و یکی از آنها با یکی از اعضای هیئت علمی ازدواج کرد‪.‬‬
‫واعظانی که مشتاق کسب امتیاز خود هستند ‪ ،‬ممکن است حساس به آمار پشتیبانی نشد‪ ،‬باشند‪.‬‬

‫یکی از واعظین متذکر گزارش داد ‪" ،‬من چندی پیش نخواند که ‪ 50‬درصتد از گرو‪ ،‬های راک شتیطان پرستتی و جادوگری‬
‫می کنند و من معتقد که این رقم هر روز افزایش می یابد‪".‬‬

‫چه کسی شمرد؟ چه کسی شمرد‪ ،‬شد؟ چه زمانی؟ جایی که؟‬

‫وقتی ارقا وارد موعظه می شوند ‪ ،‬باید ساد‪ ،‬ترین حالت ممکن را داشته باشند بدون اینکه دقت را از بین ببرند‪.‬‬

‫اعداد گرد معموالً کافی هستند‪.‬‬

‫در حالی که ممکن استت یک حستابدار تحت تأثیر اطالعاتی قرار گیرد که در ستال ‪ 1950‬جمعیت شتیکاگو ‪3،620،962‬‬
‫نفر بود ‪ ،‬درک بسیاری از ما برای رقم "کمی بیش از سه و نیم میلیون" آسان است‪.‬‬

‫در کار با آمار ‪ ،‬داد‪ ،‬ها را می توان با مقایسه آنها با چیزهایی که تجربه مخاطب دارد ‪ ،‬معنی دار و زند‪ ،‬کرد‪.‬‬

‫در توصیف معبد دیانا در افسس ممکن است بگوییم ‪،‬‬

‫"عرض آن ‪ 180‬فوت ‪ ،‬طول بیش از ‪ 375‬فوت ‪ ،‬با ستتون هایی بود که ‪ 60‬فوت ارتفاع داشتتند" ‪ ،‬و ستپس اضتافه می‬
‫شود ‪" ،‬آن معبد از زمین فوتبال گسترد‪ ،‬تر و طوالنی تر از مناطق انتهایی بود ‪ ،‬و ستون ها بلندتر از ‪ 5‬ساختمان طبقه‪" .‬‬

‫یک ستخنران ابتدا با دادن کستر اعشتاری ‪ ،‬که قابل درک نبود ‪ ،‬انداز‪ ،‬کوچک الکترون را قابل درک می کند و ستپس اضتافه‬
‫می کند‪:‬‬

‫"اگر انداز‪ ،‬الکترون تا انداز‪ ،‬ستیب بزرگتر شتود و یک انستان به همان نستبت بزرگتر شتود ‪ ،‬آن شتخص می تواند کل منظومه‬
‫شمسی را در کف دست خود نگه دارد و باید از ذر‪ ،‬بین استفاد‪ ،‬کند‪ .‬برای دیدن آن‪" .‬‬

‫نقل قول ها‬


‫ما به دو دلیل نقل قول ها را برای پشتیبانی یا گسترش یک نکته معرفی می کنیم‪:‬‬

‫چشمگیر و اقتدار‪.‬‬

‫وقتی متوجه می شتویم شتخص دیگری بیش از آنچه ما می توانیم این اید‪ ،‬را بیان کرد‪ ،‬استت ‪ ،‬از کلمات وی استتفاد‪ ،‬می‬
‫کنیم‪.‬‬
‫‪137-142‬‬

‫جیمز اس‪ .‬استوارت موعظه ای دربار‪ ،‬اشعیا ‪ 5:30‬را با برداشتن عبارتی از رابرت براونینگ معرفی می کند‪:‬‬

‫"از بین همته تردیتدهتایی کته ‪ ،‬همتانطور کته براونینتگ می گویتد ‪ "،‬می توانتد رپ بزنتد و در روح متا وارد شتتتود "‪ ،‬ویران کننتد‪،‬‬
‫ترین آن شک به هدف نهایی خداست‪".‬‬

‫استتتوارت مقدمه خود را با مجموعه ای از نقل قول های دیگر توستتعه می دهد ‪ ،‬همه به دلیل قدرت بیان آنها انتخاب شتتد‪،‬‬
‫اند‪.‬‬

‫او می گوید‪ . . .:‬این دقیقاً شکی است که مانند وزنه ای وحشتناک بر بسیاری از زندگی های امروزی نهفته است‪.‬‬

‫آنها قبل از مشترک شدن در ایمان تنیسون ‪ ،‬دو بار فکر می کنند‪:‬‬

‫با این حال ‪ ،‬من شک ندار که در سنین یک هدف افزایش یافته است ‪ ،‬و افکار مرد با روند خورشید گسترش می یابد‪.‬‬

‫"کجا شواهدی بر چنین هدفی وجود دارد؟"‬

‫آنها می خواهند بپرسند‬

‫‪ . . .‬بنابراین آنها به همان جایی که جامعه بود بازگشتند‪.‬‬

‫"غرور باطل ‪ ،‬همه بیهودگی است‪".‬‬

‫فریتاد تومتاس هتاردی ‪ ،‬از تمتا دعتاهتایتتان ‪ ،‬شت تمتا کته برای مرد دعتا می کنیتد ‪ ،‬چته فتایتد‪ ،‬ای دارد کته چیزی بهتر از آنچته در‬
‫خواب ‪ ،‬تاریک و گنگ است و دست این نمایش بیکار را می چرخاند ‪ ،‬بهتر است؟‬

‫"یک شوخی بد" ‪ -‬این حکم نهایی ولتر در مورد زندگی بود‪.‬‬

‫بازیگر در حال مرگ گفت‪" :‬پرد‪ ،‬را ببند ‪ ،‬مضحکه تما شد"‪.‬‬

‫روش های زیادی برای صحبت در مورد مکانی که درد در زندگی ما بازی می کند وجود دارد‪.‬‬

‫یک واعظ با بیان کلمات چشمگیرتر از نظر خود ‪ ،‬یک دیدگا‪ ،‬را خالصه می کند‪:‬‬

‫"درد پرچم واقعیت را در قلعه قلب شورشی می کارد‪".‬‬

‫لک کردن نکته ای با برخی اصتتطالحات که در ذهن فرو می رود ‪ ،‬احتماالً دلیل اصتتلی روی آوردن واعظان به نقل قول ها‬
‫در موعظه ها است‪.‬‬
‫وقتی اعتبار قیمت گذاری را می دهیم ‪ ،‬اساساً این کار را برای اخالق انجا می دهیم‪.‬‬

‫ما همچنین شامل نقل قول برای اقتدار است‪.‬‬

‫در این حالت وقتی به آنچه نقل می کنیم اعتبار می دهیم ‪ ،‬این کار را می کنیم زیرا شتتخصتتی که گفته استتت در موقعیت‬
‫بهتری نسبت به ما صحبت می کند‪.‬‬

‫ارنستتت تی‪ .‬کمبل این کار را در صتتحبت با مواقعی انجا می دهد که بیهودگی ظاهری کاری که ما انجا می دهیم باع‬
‫می شود از مشارکت در کنش اجتماعی عقب نشینی کنیم‪.‬‬

‫کمپبل می گوید‪ :‬روز گذشته دیدگا‪ ،‬لئونارد وولف در مورد کارهای زندگی ا تحت تأثیر قرار گرفت‪.‬‬

‫وی گفت‪" :‬من به وضوح می بینم که من عمالً به هیچ چیز نرسید‪ ،‬ا ‪.‬‬

‫جهان امروز و تاریخچه مورچه انستان طی ‪ 7-5‬ستال گذشتته دقیقاً همان خواهد بود که اگر من به جای اینکه در کمیته ها‬
‫بنشینم و کتاب و یادداشت بنویسم ‪ ،‬پینگ پنگ بازی می کرد ‪.‬‬

‫بنابراین باید اعتراف نستبتاً ناپستندی داشتته باشتم که باید در طی یک زندگی طوالنی بین ‪ 150،000‬تا ‪ 200،000‬ستاعت‬
‫کار کامالً بی فاید‪ ،‬داشته باشم‪" .‬‬

‫ما همچنین دیگران را نقل می کنیم زیرا آنها در موقعیت بهتری برای دانستتن حقایق یا تفستیر آنها هستتند یا به دلیل اینکه‬
‫مخاطب ارزیابی آنها را بیشتر می پذیرد‪.‬‬

‫یک نمایش دهند‪ ،‬که کتاب مقدس را می داند و مرد را می فهمد ‪ ،‬قبالً به گنا‪ ،‬اصتلی اعتقاد دارد ‪ ،‬اما ممکن استت گزارش‬
‫کمیسیون جنایت مینه سوتا را به مخاطبان شکاک نقل کند‪:‬‬

‫هر نوزادی زندگی را کمی وحشیانه آغاز می کند‪.‬‬

‫او کامال خودخوا‪ ،‬و خودمحور است‪.‬‬

‫او هر وقت بخواهد آنچه را که می خواهد می خواهد ‪ -‬بطری ‪ ،‬توجه مادر ‪ ،‬اسباب بازی همبازی ‪ ،‬ساعت دایی‪.‬‬

‫این خواستته ها را به او انکار کنید ‪ ،‬و او خشتمگین و پرخاشتگرانه ظاهر می شتود ‪ ،‬که قاتل خواهد بود ‪ ،‬اگر او چنین درماند‪،‬‬
‫نباشد‪.‬‬

‫او کثیف است‪ .‬او اخالق ‪ ،‬دانش ‪ ،‬مهارت ندارد‪.‬‬

‫این بدان معناست که همه کودکان ‪ ،‬نه فقط کودکان خاص ‪ ،‬بزهکار به دنیا می آیند‪.‬‬
‫اگر اجاز‪ ،‬داد‪ ،‬شتود که در دنیای خودمحوری نوزادی خود ادامه دهد ‪ ،‬با اعمال ستلطه گرانه او برای برآورد‪ ،‬ستاختن خواستته‬
‫هایش ‪ ،‬هر کودکی یک جنایتکار ‪ ،‬یک دزد ‪ ،‬یک قاتل ‪ ،‬یک متجاوز بزرگ می شود‪.‬‬

‫در مواقع دیگر ‪ ،‬متخصتص برای صتحبت با اقتدار در مورد موضتوعی بهتر استت‪ D. M. Baillie .‬به نقل از یک مور برای‬
‫اثبات اینکه مسیحیان اولیه در عقید‪ ،‬خود از کیفیت عقلی برخوردار بودند‪:‬‬

‫دکتر ‪ ، T. R. Glover‬کته در آن دور‪ ،‬بقرون اولیته هجری از چنین اقتتداری برخوردار بود ‪ ،‬بته متا می گویتد کته یکی از‬
‫دالیل پیروزی مسیحیت بر جهان ‪ ،‬تفکر بهتر از بقیه جهان بود‪.‬‬

‫این نه تنها بهتر می دانست چگونه زندگی کند و چگونه بمیرد‪:‬‬

‫همچنین بهتر می دانست چگونه فکر کند‪.‬‬

‫این "فکر" جهانی بود‪.‬‬

‫در اینجا یک بخش کامال جالب وجود دارد‪:‬‬

‫"مسیحی بهترین کتابها را خواند ‪ ،‬آنها را شبیه سازی کرد و آزادترین زندگی فکری دنیا را داشت‪.‬‬

‫عیسی او را آزاد گذاشته بود تا به واقعیت واقعیت داشته باشد‪.‬‬

‫جایی برای یک مسیحی نادان وجود ندارد‪.‬‬

‫از همان آغاز ‪ ،‬هر مسیحی باید بداند و بفهمد ‪ ،‬و مجبور بود انجیل ها را بخواند ‪ ،‬باید بتواند دلیلی برای ایمان خود ارائه دهد‪.‬‬

‫آنها دربار‪ ،‬عیسی خواندند ‪ ،‬و او را شناختند ‪ ،‬و دانستند که در کجا ایستاد‪ ،‬اند‪. . .‬‬

‫تفکر در آن جهان باستان چه کسی بود‪ ،‬است؟‬

‫بارها و بارها ‪ ،‬آن یک مسیحی بود‪.‬‬

‫او به دنیا فکر کرد‪" .‬‬

‫مقامات باید مدارک را داشته باشند‪.‬‬

‫برای تعیین صالحیت خود باید چندین سوال در مورد هر متخصص پرسید‪ ،‬شود‪:‬‬

‫(‪ )1‬آیا تجربه یا آموزش وی این صالحیت را دارد که در این مورد با اقتدار صحبت کند؟‬

‫(‪ )2‬آیا شهادت مبتنی بر دانش دست اول است؟‬

‫(‪ )3‬آیا مرجع تعصب دارد؟‬


‫یک مرجع تعصتب اعتماد را برانگیخته نمی کند ‪ ،‬زیرا او تمایل دارد با دالیل موافق نظرات خود موافق باشتد و از بقیه چشتم‬
‫پوشی کند‪.‬‬

‫یک مرجع تعصب که برخالف سوگیری خود صحبت می کند ‪ ،‬البته می تواند شاهد خوبی باشد‪.‬‬

‫سخنرانی جورج برنارد شاو به نمایندگی از مسیحیت از آنجا که اغلب علیه آن صحبت می کرد ‪ ،‬حمایت محکمی خواهد بود‪.‬‬

‫(‪ )4‬مخاطب چگونه شهادت او را می داند؟‬

‫آیا او را می شناسند؟‬

‫آیا به او احترا می گذارند؟ هنگامی که از یک فرد مبهم به عنوان مرجع استتفاد‪ ،‬می شتود ‪ ،‬باید به مخاطبان صتالحیت خود‬
‫را برای صحبت در مورد موضوع بگوییم‪.‬‬

‫از نقل قول ها باید در موعظه به میزان کم استفاد‪ ،‬شود‪.‬‬

‫یک پیا از منبر نباید مانند یک مقاله اصطالحی باشد‪.‬‬

‫به طور کلی ‪ ،‬نقل قول ها باید مختصر باشد‪.‬‬

‫نقل قول های طوالنی مدت اغلب نامشخص می شوند و مانع برقراری ارتباط می شوند‪.‬‬

‫گاهی ممکن است نقل قول طوالنی تری نقل شود و سپس چند جمله مهم از نقل قول مستقیماً برای مخاطب خواند‪ ،‬شود‪.‬‬

‫اگر آنها را با نوعی طراوت در موعظه معرفی کنیم ‪ ،‬نقل قول ها افزایش می یابد‪.‬‬

‫برای جلب یک نقل قول از جمله " "‪" ،Spurgeon said‬پولس نوشتتت " یا "کتاب مقدس می گوید" به تالش کمی‬
‫نیاز دارد‪.‬‬

‫اگر آنها را از نو تنظیم کنیم ‪ ،‬فکر بیشتری خواسته می شود اما نتیجه بیشتری می یابد‪:‬‬

‫"این عبارت با جسارت در کتاب مقدس نوشته شد‪ ،‬است‪ "" ".‬پل احساس شدیداً احساس کرد ‪" ....‬‬

‫"این همان چیزی استتت که چارلز دیکنز ستتعی داشتتت به ما بگوید وقتی مشتتاهد‪ ،‬کرد‪ "" ".‬بنابراین می توانید اهمیت این‬
‫کلمات را در آیه ‪ 10‬جاسازی شد‪ ،‬ببینید‪" .‬‬

‫روایت‬
‫وقتی غیبت می کنیم ‪ ،‬نه از اید‪ ،‬ها بلکه از مرد غیبت می کنیم‪.‬‬

‫وقتی مجالت خبری مشتهور مانند تایم به موضتوعات پیچید‪ ،‬ای مانند اقتصتاد یا تحوالت ستیاستی در چین می پردازند ‪ ،‬این‬
‫کار را تا حدی با بح دربار‪ ،‬افراد درگیر انجا می دهند‪.‬‬

‫روایت در یک موعظه افراد و حوادثی را که در روایت های کتاب مقدس پذیرفته شد‪ ،‬است توصیف می کند‪.‬‬

‫هر گذرگا‪ ،‬مرد خود را دارد ‪ ،‬گاهی اوقات آنجا می خندند ‪ ،‬نفرین می کنند ‪ ،‬دعا می کنند ‪ ،‬و گاهی اوقات پنهان می شتوند‬
‫و ما باید به دنبال آنها باشیم‪.‬‬

‫در هر متنی ‪ ،‬همیشه کسی در حال نوشتن است و کسی در حال خواندن است‪.‬‬

‫یک دکترین را کنار بگذارید و شخصیت هایی پیدا خواهید کرد‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬فضل در سردخانه در بهشت وجود ندارد‪.‬‬

‫فقط کسی است که لطف می کند و دیگری آن را دریافت می کند‪.‬‬

‫روح القدس وقتی کتاب مقدس را پر از آن می کرد ‪ ،‬ارزش روایت را می دانستتت و عیس تی تأثیر روایت را در مثلها هایی که‬
‫می گفت ‪ ،‬نشان داد‪.‬‬

‫روایت می تواند پس زمینه را در یک موعظه با پر کردن تاریخچه ‪ ،‬محیط یا شخصیت های مربوطه فراهم کند‪.‬‬

‫جان هرکوس به طور موثر از آن برای زندگی کردن ما با دیوید استتتتفاد‪ ،‬می کند در حالی که مزمور ‪ 24‬را نوشتتتت‪ :‬دیوید‬
‫صاف نشست ‪ ،‬دستانش را دراز کرد و خمیاز‪ ،‬کشید‪.‬‬

‫این یک روز تمرین بود و کل برنامه های روزمر‪ ،‬را با نوازندگان ‪ ،‬خوانندگان و باله پشت سر می گذاشت‪.‬‬

‫نمر‪ ،‬و برنامه رقص به خوبی پیش رفته بود و دیوید بیش از حد راضی بود‪.‬‬

‫‪.‬‬ ‫زبور خوب بود ‪ -‬کوتا‪ ، ،‬واضح ‪ ،‬متناسب با مناسبت‪ .‬هو مم‬

‫این عبارت انتخابی در مورد "صعود به تپه خداوند بود ‪ ...‬در مکان مقدس او بایستید" بود‪.‬‬

‫خیلی خوب‪.‬‬

‫این زمینه خوبی برای کار با سنجها و شیپورها و گرو‪ ،‬کر خواهد بود‪.‬‬

‫و تحت هدایت وی ‪ ،‬این باله شانس بسیار خوبی خواهد داشت تا احساس درا معنوی خود را افزایش دهد‪.‬‬

‫و این چهار شرط ورود به مکان مقدس ‪ -‬آنها درست بودند‪.‬‬


‫مختصر ‪ ،‬جمع و جور ‪ ،‬شسته و رفته‪.‬‬

‫دستان تمیز ‪ ،‬قلب پاک ‪ ،‬بدون توجه به ارزشهای آشغال (منظور او واقعاً "روح او را به سمت آنچه دروغ نمی کشد" نیست) ‪،‬‬
‫و هیچ تقلب یا فریبکاری نمی کند‪.‬‬

‫بله ‪ ،‬در واقع ‪ ،‬این یک مرد را تا آنجا که می خواهید کامالً و کامل بررسی می کند‪.‬‬

‫دستهای پاکیز‪ . . . ،‬مثل دستهای تمیز خودش ‪ ..‬ناگهان خاطر‪ ،‬ای در ذهنش جاری شد‪.‬‬

‫خاطر‪ ،‬ای از شتستتن ‪ ،‬شتستتن ‪ ،‬شتستتن آن دستتهای "تمیز" او ‪ ،‬که ستعی دارد یک چیز خونین را که قابل بازگشتت نیستت ‪ ،‬از‬
‫بین ببرد‪.‬‬

‫چگونه اتفاق افتاد؟‬

‫آ‪ ،‬بله ‪ . . .‬به خاطر میکال‬

‫روایت وقتی انرژی می گیرد که افعال و اسم ها ذهن ما را ترسیم می کنند‪.‬‬

‫گاهی اوقات دیدگا‪ ،‬دیگری طراوت و شادابی را در روایتی که اغلب گفته می شود به ارمغان می آورد‪.‬‬

‫چگونه زن زناکارى یا زن در چا‪ ،‬در هنگا دیدار با عیسى فکر کردند؟‬

‫در رسائل ‪ ،‬پولس معترضی را می پراند که برای بح و گفتگو با او بلند می شود‪:‬‬

‫"چه مزیتی ‪ ...‬یهودی بودن وجود دارد؟"‬

‫(رو ‪ 1 :3‬نیو) ‪ ،‬کسی می پرسد‪.‬‬

‫یک جادوگر آن زمان استدالل می کند‪" :‬غذا برای معد‪ ،‬و معد‪ ،‬برای غذا" (اول قرنتیان باب ‪ 6‬آیه ‪ 12‬نیو)‪.‬‬

‫آنها چگونه بودند؟‬

‫آیا می توانید توضیح دهید که چگونه ممکن است بح را ادامه داد‪ ،‬باشند؟ از دیالوگ استفاد‪ ،‬کنید‬

‫روایات انجیل و مثلها با آن پر شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫کلمات را در دهان مرد بگذارید‪.‬‬

‫هنگامی که فقط یک نفر ظاهر می شود ‪ ،‬از تک گفتار یا "گفتگوی خود" استفاد‪ ،‬کنید‪.‬‬

‫این همان کاری استت که هرکوس با داوود کرد ‪ ،‬و این همان کاری استت که عیستی با مدیر زیرک شتعبه (لوقا ‪ )7-2 :16‬و‬
‫پسر تهی دست در کشور دور انجا داد (لوقا ‪.)32-11 :15‬‬
‫این پسر بچه از خودش می پرسد‪" :‬چند نفر از خادمان اجیر شد‪ ،‬پدر نان کافی و کافی دارند و من با گرسنگی اینجا هالک‬
‫می شو !" (نسخه ‪ASV). 17‬‬

‫روایت به معنای برقراری ارتباط با تخیل است و تخیل بیانگر بینش ایمان است‪.‬‬

‫تخیل یک برادر ناتنی برای تفسیر است زیرا هر دو مربوط به متن است‪.‬‬

‫ما از آنچه می گوید یک قسمت مشخص می کنیم که معنی آن چیست‪.‬‬

‫بنابراین تخیل یک قد فراتر از واقعیت های کتاب مقدس است و در عین حال با آنها پیوند می خورد‪.‬‬

‫تصاویر‬

‫توصتیه ‪ S. I. Hayakawa‬برای ستخنرانانی که می خواهند وضتوح بیشتتری پیدا کنند مطالعه یک کتاب آشتپزی استت زیرا‬
‫دستور العمل ها مفاهیم کلی را با تجزیه آنها به مشخصات خاص آنها توضیح می دهند‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬در یک دستور العمل برای بیف ولینگتون آمد‪ ،‬است‪" :‬فیله را در تابه برشته باز قرار دهید‪.‬‬

‫آب اضافه نکنید‪.‬‬

‫نپوشانید‪ .‬در فر ‪ 425‬درجه ‪ 20 ،‬تا ‪ 25‬دقیقه تفت دهید‪" .‬‬

‫مشتاور‪ ،‬هایاکاوا مخصتوصتاً برای متخصتصتانی مفید استت که دانش گستترد‪ ،‬آنها در مورد یک موضتوع می تواند آنها را از‬
‫برقراری ارتباط موثر باز دارد‪.‬‬

‫تحصیالت آنها آنها را از جزئیات به حوز‪ ،‬های مبهم انتزاع دور می کند‪.‬‬

‫به عنوان مثال یک متکلم به جای گنا‪ ،‬در مورد هماتریولوژی صتحبت می کند زیرا کلمه انتزاعی به عنوان چتر بهتری برای‬
‫جنبه های مختلف موضوع عمل می کند‪.‬‬

‫اگر این متکلم مخاطبی را که کمتر با نظم و انضتباط خود آشتنا هستتند مخاطب قرار دهد ‪ ،‬باید از انتزاع خود کنار‪ ،‬گیری کند‬
‫و دربار‪ ،‬قتل ‪ ،‬دروغ ‪ ،‬دزدی ‪ ،‬یا زنا صحبت کند‪.‬‬

‫اگر او نتواند این کار را انجا دهد یا نخواهد انجا داد ‪ ،‬اگرچه ممکن استت به عنوان یک محقق نمرات باالیی کستب کند ‪،‬‬
‫اما به عنوان یک ارتباط برقرار نمی کند‪.‬‬
‫ستورن کی یرکگارد شتکایت داشتت که وقتی از فیلستوف گئورگ هگل راهنمایی به آدرس خیابانی در کپنهاگ را خواستت ‪،‬‬
‫تنها چیزی که دریافت کرد‪ ،‬نقشه اروپا است‪.‬‬

‫واعظان ماهر در سطح باال و پایین انتزاع سر و کار دارند و مانند کارگر روی نردبان به عقب و جلو می روند‬

‫برای معنا داشتن ‪ ،‬باید جزئیات را در کلیات جمع آوری کرد ‪ ،‬و انتزاعات را باید به جزئیات رساند تا قابل فهم شوند‪.‬‬

‫"نویستند‪ ،‬جالب ‪ ،‬ستخنران آموزند‪ ، ،‬متفکر دقیق و فرد عاقل ‪ ،‬در تما ستطوح نردبان انتزاع کار می کند ‪ ،‬به سترعت و با‬
‫ظرافتت بته شت تکتل منظمی از بتاالتر بته پتایین ‪ ،‬از پتایین بته بتاالتر بتا ذهنتاتی متبحر و زبردستتتت حرکتت می کنتد و زیبتا متاننتد‬
‫میمونهای درخت "‪.‬‬

‫‪148 -143‬‬

‫یکی از را‪ ،‬های موعظه های ما در استفاد‪ ،‬از تصاویر نهفته است‪.‬‬

‫تصتاویر خوب انتخاب شتد‪ ،‬و ماهرانه با استتفاد‪ ،‬از ارتباط اید‪ ،‬ها با تجربیات ملموس ‪ ،‬بیان ‪ ،‬توضتیح ‪ ،‬اعتبارستنجی یا اعمال‬
‫می شوند‪.‬‬

‫ناخن زدن به یک حقیقت مستلز این است که چندین بار آن را بزنیم‪.‬‬

‫در حالی که بیشتترین تکرار از طریق تکرار گزار‪ ،‬های گزار‪ ،‬ای استت ‪ ،‬تصتاویر می توانند حقیقت را بار دیگر ارائه دهند بدون‬
‫اینکه شنوندگان را خسته کنند‪.‬‬

‫درک بیش از حد ممکن است از طریق تشبیهات و حکایات بدست آید‪.‬‬

‫یک تصویر ‪ ،‬مانند تصویر در تلویزیون ‪ ،‬توضیحات سخنران را روشن می کند‪.‬‬

‫تصاویر همچنین حقیقت را باورپذیر می کنند‪.‬‬

‫البته از نظر منطقی ‪ ،‬نمونه ها نمی توانند اثبات باشتند ‪ ،‬اما از نظر روانشتناستی آنها با یک استتدالل کار می کنند تا مورد قبول‬
‫واقع شوند‪.‬‬

‫واعظی با این استتدالل که همه حقیقت به یک انداز‪ ،‬معتبر استت اما به همان انداز‪ ،‬ارزشتمند نیستت ‪ ،‬ممکن استت از قیاس‬
‫استفاد‪ ،‬کند تا مخاطب خود را بپذیرد که او می گوید‪.‬‬

‫ممکن است یک پنی و یک اسکناس دالر اصل باشد ‪ ،‬اما ارزش آنها یکسان نیست‪.‬‬
‫بنابراین باید بین حقیقت پنی و دالر تفاوت قائل شویم‪.‬‬

‫تشبیه به همان انداز‪ ،‬که در استدالل مستدل موافقت می کند ‪ ،‬برند‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫تصاویر از اید‪ ،‬ها برای تجربه استفاد‪ ،‬می کنند‪.‬‬

‫شنوند‪ ،‬نه تنها باید مفهومی را بفهمد و بپذیرد بلکه باید بداند چه تفاوتی ایجاد می کند‪.‬‬

‫نمونه ها حقیقت را در عمل نشان می دهند‪.‬‬

‫ویلیا ای‪ .‬ستتانگستتتر موعظه ای را بر استتاس پیدایش ‪ 41:51‬در حال توستتعه این اید‪ ،‬که "ما باید به یاد داشتتته باش تیم‬
‫فراموش کنیم" داد‪.‬‬

‫او موعظه خود را با حکایتی خاتمه می دهد‪:‬‬

‫وقت کریسمس در خانه من بود‪.‬‬

‫یکی از مهمانان من دو روز زودتر آمد‪ ،‬بود و من را دید که آخرین کارتهای کریسمس خود را می فرستم‪.‬‬

‫او از دیدن نا و آدرس خاصی متعجب شد‪.‬‬

‫وی گفت‪" :‬مطمئناً شما برای او کارت تبریک نمی فرستید‪".‬‬

‫"چرا که نه؟" من پرسید ‪.‬‬

‫"اما شما به یاد دارید ‪ "،‬هجد‪ ،‬ما‪ ،‬پیش ‪" ...‬‬

‫به یاد آورد ‪ ،‬آن چیزی که آن مرد علناً در مورد من گفته بود ‪ ،‬به یاد آورد اما در آن زمان با کمک خدا آن را حل کرد که‬
‫یاد رفته بود فراموش کنم‪.‬‬

‫و خدا مرا "فراموش" کرد‪ ،‬بود! کارت را گذاشتم‪.‬‬

‫تصاویر از را‪ ،‬های دیگری به واعظ و جماعت او خدمت می کنند‪.‬‬

‫آنها به حافظه کمک می کنند ‪ ،‬احستاستات را به هم می زنند ‪ ،‬نیازی ایجاد می کنند ‪ ،‬توجه را جلب می کنند و بین گویند‪ ،‬و‬
‫شنوند‪ ،‬رابطه برقرار می کنند‪.‬‬

‫اصل اساسی استفاد‪ ،‬از تصاویر این است که تصاویر باید نشان دهند‪.‬‬

‫طبق ریشه شناسی آن ‪ ،‬نشان دادن به معنای "پرتاب نور روی یک موضوع" است‪.‬‬

‫بنابراین چیزی به عنوان "تصویر خوب" وجود ندارد بلکه فقط تصویر خوبی از یک حقیقت خاص است‪.‬‬
‫تصاویر شبیه یک ردیف از نورهای پا هستند که عملکرد را روی صحنه روشن می کنند‪.‬‬

‫اگر چراغ پا در چشمان مخاطب بدرخشد ‪ ،‬آنها را نسبت به آنچه باید ببینند کور می کند‪.‬‬

‫داستانی که بخاطر خود تعریف شد‪ ،‬ممکن است سرگر کنند‪ ،‬یا مفرح باشد ‪ ،‬اما مانع موعظه می شود‪.‬‬

‫حکایتی فقط در خدمت حقیقت عمل می کند که توجه خود را به اید‪ ،‬متمرکز کند‪.‬‬

‫تصاویر نیز باید قابل درک باشد‪.‬‬

‫از طریق مثال ‪ ،‬ما مجهول را با معلو روشن می کنیم‪.‬‬

‫اگر این تصویر برای روشن شدن نیاز به توضیح دارد ‪ ،‬نباید از آن استفاد‪ ،‬شود‪.‬‬

‫توضیح یک تصویر ‪ ،‬که به نوبه خود یک مفهو را توضیح می دهد ‪ ،‬روشن کردن ناآشنا با ناآشنا است‪.‬‬

‫مثالهایی از کتاب مقدس گرفته شتد‪ ،‬استت که بعضتی اوقات با نشتان دادن موارد ناشتناخته با موارد ناشتناخته ‪ ،‬این قانون را‬
‫نقض می کنند‪.‬‬

‫در یک روز بی ستواد کتاب مقدس ‪ ،‬داستتان های کتاب مقدس ممکن استت به انداز‪ ،‬تاریخ چین برای شتنوندگان مدرن دور‬
‫باشد‪.‬‬

‫استفاد‪ ،‬از آنها بعنوان تصویری از سایر بخشهای کتاب مقدس می تواند تمرینی برای بیهودگی باشد‪.‬‬

‫اگر داستتتان هایی از کتاب مقدس نقل شتتود ‪ ،‬نمایشتتگر باید وقت بگذارد و به آنها احتیاط کند تا مخاطب وارد آنها شتتود و‬
‫نیروی آنها را احساس کند‪.‬‬

‫از آنجا که یک ارتباط دهند‪ ،‬ناشتناخته ها را از طریق موارد شتناخته شتد‪ ،‬روشتن می کند ‪ ،‬موثرترین تصتاویر تا حد ممکن به‬
‫زندگی شنوندگان نزدیک است‪.‬‬

‫از جمله موثرترین آنها داستتتانهای "عالقه بشتتری" استتت که به موضتتوعات زندگی مشتتترک ما مانند کودکان ‪ ،‬حیوانات و‬
‫کمیک استریپ ها می پردازد‪.‬‬

‫تصاویر باید قانع کنند‪ ،‬باشد‪.‬‬

‫واعظ به همان انداز‪ ،‬که در او نهفته است ‪ ،‬باید از حقایق خود مطمئن باشد‪.‬‬

‫اگرچه یک داستتان نادرستت در واقع ممکن استت اید‪ ،‬ای را به وضتوح نشتان دهد ‪ ،‬واعظی که از آن با مخاطبی که از عد‬
‫صحت آن آگا‪ ،‬است استفاد‪ ،‬می کند ‪ ،‬اعتبار وی را تضعیف می کند‪.‬‬

‫عالو‪ ،‬بر این ‪ ،‬تصاویر نباید حس خوب مخاطب را آزار دهد‪.‬‬


‫حقیقت ممکن استت از داستتان عجیب باشتد ‪ ،‬اما حکایت های غیرمحتمل فقط مخاطب را به ظن عجیب بودن واعظ ستوق‬
‫می دهد‪.‬‬

‫اگر حادثه ای دور از ذهن به نظر می رسد ‪ ،‬آن را تصدیق کنید و سپس از آن پشتیبانی کنید‪.‬‬

‫به نظر می رسد وزرا کودکانی را به دنیا می آورند که در تصویرگری صحبت می کنند‪.‬‬

‫وقتی تعداد زیادی از این دستت داستتان ها موعظه ها را نشتانه می گیرند ‪ ،‬جماعات تردیدآمیز نمی توانند تعجب کنند که آیا‬
‫واعظ همیشه حقیقت را بیان می کند؟‬

‫از آنجا که تصتاویر شتخصتی نیرو دارند ‪ ،‬واعظان وستوسته می شتوند که داستتانها را با هم ربط دهند ‪ ،‬گویی برای آنها اتفاق‬
‫افتاد‪ ،‬است در حالی که واقعیت اینگونه نبود‪ ،‬است‪.‬‬

‫انجیل در مورد روشتهایی که برای اعال آن استتفاد‪ ،‬می شتود قضتاوت می کند و دروغهای ما نمی توانند از حقیقت خدا بهر‪،‬‬
‫مند شوند‪.‬‬

‫اگر جماعتی شتتک کند که ما برای بیان نکته ای دروغ می گوییم ‪ ،‬آنها دلیل بر این باورند که ما برای تغییر دین خود دروغ‬
‫خواهیم گفت‪.‬‬

‫تصاویر باید متناسب با موضوع موعظه و مخاطبان باشد‪.‬‬

‫مضامین عالی ممکن است توسط تصاویرشان آسیب ببیند‪.‬‬

‫یک واعظ مشتاق تأکید بر همه چیز حضور خداوند اظهار داشت‪" :‬خدا حتی در سطل آشغال است!"‬

‫آنچه تصویر نادرست بود ‪ ،‬فاقد نامناسب است‪.‬‬

‫برخی از تصاویر قابل قبول برای یک مخاطب ممکن است برای مخاطب دیگر مناسب نباشد‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬این داستتتان ‪ ،‬اگرچه در اخالق عصتتر ما تأمل می کند ‪ ،‬باید مناستتب بودن آن با گرو‪ ،‬های مختلف مورد‬
‫سنجش قرار گیرد‪:‬‬

‫مردی در یک رستوران نشسته و با یک زن جوان جذاب گپ می زند‪.‬‬

‫در حین مکالمه ‪ ،‬او به جوانی خوش لباس که به یک میز گوشه نشسته بود اشار‪ ،‬کرد‪.‬‬

‫"آیا آن شخص را آنجا می بینید؟ اگر او ‪ 500‬دالر به شما پیشنهاد دهد امشب با او بخوابید ‪ ،‬آیا این کار را می کنید؟"‬

‫"پانصد دالر؟" دختر پاسخ داد‪.‬‬


‫"خوب ‪ ،‬حدس می زنم با ‪ 500‬دالر‪".‬‬

‫چند دقیقه بعد مرد به یکی دیگر از اعضای نشسته در قسمت دیگری از اتاق اشار‪ ،‬کرد‪.‬‬

‫"آن پسر را می بینی؟ فرض کنید او به شما ‪ 20‬دالر پیشنهاد داد‪ ،‬است تا شب را با او بگذرانید‪.‬‬

‫آیا این کار را می کردی؟ "‬

‫"بیست دالر؟"‬

‫دختر بو کشید‪.‬‬

‫"البته که نه‪.‬‬

‫به نظر شما من چه هستم؟ "‬

‫مرد پاسخ داد‪" :‬او‪ ، ،‬من قبالً این موضوع را فهمید ‪.‬‬

‫من فقط سعی در تعیین قیمت شما دار ! "‬

‫این تصویر ممکن است در دانشگا‪ ،‬یا در گفتگو با بازرگانان کامالً قابل قبول باشد ‪ ،‬اما یک وزیر باید به دقت بررسی کند که‬
‫آیا مناسب جماعت یکشنبه صبح است یا نه‪.‬‬

‫باید تصاویر را به طرز چشمگیری بیان کرد‪.‬‬

‫از یک مجسمه ساز سوال شد که چگونه یک قلم کاری کرد‪ ،‬است‬

‫مجسمه شیر وقتی مدل نداشت‪.‬‬

‫وی توضیح داد‪" :‬من هر چیزی را که شبیه شیر نباشد ‪ ،‬به راحتی تراشید ‪".‬‬

‫این توصیه خوبی برای واعظین نیز هست‪.‬‬

‫یک داستان نویس ماهر جزئیات اضافی را که نمی توانند در خط اصلی داستان او نقش داشته باشند ‪ ،‬برش می دهد‪.‬‬

‫در تصاویر روایی باید از گفتگو و نقل قول مستقیم استفاد‪ ،‬شود تا واعظ داستان را زند‪ ،‬کند و نه اینکه صرفاً آن را بازگو کند‪.‬‬

‫داستتان باید تا حد ممکن دراماتیک روایت شتود تا مخاطب وارد تصتویرگری شتود و نکاتی را که درک می کند احستاس کند و‬
‫همچنین درک کند‪.‬‬

‫تصاویر خوب را می توان در همه جا یافت‪.‬‬

‫تجربه شخصی به ویژ‪ ،‬یک منبع پربار است‪.‬‬


‫هر زندگی یک ستیرک استت ‪ ،‬اما برخی از افراد می توانند در قد زدن در محله مواد بیشتتری جمع کنند تا دیگران در ستفر به‬
‫دنیا پیدا کنند‪.‬‬

‫تفاوت نه در آنچه ما تجربه می کنیم بلکه در آنچه در تجربیات خود می بینیم نهفته است‪.‬‬

‫ما باید مشاهد‪ ،‬کنیم تا ببینیم‪.‬‬

‫اگر در وقایع عادی زندگی قیاس ها و کاربردهای حقیقت معنوی را ببینیم ‪ ،‬جهان می تواند کتاب تصویری خدا باشد‪.‬‬

‫تصاویر شخصی گرما و نشاط را به موعظه می بخشد ‪ ،‬اما سه قانون کلی باید بر استفاد‪ ،‬از آنها حاکم باشد‪.‬‬

‫اول ‪ ،‬این تصویر باید درست باشد‪.‬‬

‫همچنین باید متوسط باشد‪.‬‬

‫هنگامی که واعظ مرتباً به عنوان قهرمان ظاهر می شود ‪ ،‬جماعت از داستان های اول شخص بدشان می آید‪.‬‬

‫ما در برابر یک محاور‪ ،‬که از چقدر باهوش ‪ ،‬شو طبع یا معنوی است ‪ ،‬الف می زند واکنش منفی نشان می دهیم‪.‬‬

‫وقتی الف زدن از روی منبر انجا می شود ‪ ،‬هیچ چیزی آن عکس العمل را تغییر نمی دهد‪.‬‬

‫البته بیشتر تجربیات ما را نه پیروز و نه شرور نمی دانند و می توان آنها را با حیا و منفعت فراوان بازگو کرد‪.‬‬

‫اگر از تصویر شخصی استفاد‪ ،‬شد‪ ،‬است ‪ ،‬باید بدون عذرخواهی گفته شود‪.‬‬

‫وقتی یک واعظ می گوید ‪" ،‬اگر تصتتویر شتتخصتتی را عفو کنی" ‪ ،‬توجه را به ستتمت آنچه که نباید مورد توجه قرار گیرد ‪،‬‬
‫معطوف می کند‪.‬‬

‫اگر باید از این حادثه استفاد‪ ،‬شود ‪ ،‬دیگر نیازی به عذرخواهی نیست‪.‬‬

‫اگر از آن استفاد‪ ،‬نشود ‪ ،‬عذرخواهی کمکی نمی کند‪.‬‬

‫قانون سو که در استفاد‪ ،‬از تجربیات شخصی باید کامالً رعایت شود این است که نباید اعتماد به نفس را نقض کنیم‪.‬‬

‫مرد از ابراز نگرانی با کشیش خود ناراحت هستند و فکر می کنند آیا به عنوان بخشی از موعظه های وی ظاهر می شود؟‬

‫حتی وقتی برخی از حادثه های شخصی بدون آسیب رساندن به کسی قابل اشتراک است ‪ ،‬اجاز‪ ،‬استفاد‪ ،‬از آن را بگیرید‪.‬‬

‫حتی اگر ممکن استت احستاس کنید که در حال خوش برخوردی با مرد هستتید ‪ ،‬اما ممکن استت از مواجهه با مرد ناراحت‬
‫شوند‪.‬‬
‫تصتاویر نیز از خواندن ناشتی می شتود‪ .‬تعداد کمی از وزیران می توانند بدون ضتبط قلم در دستت ‪ ،‬برای ضتبط مطالبی که‬
‫موعظه های آنها را روشن می کند ‪ ،‬بخوانند‪.‬‬

‫کمیک استتتریپ ها ‪ ،‬قافیه های کودکانه ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬روزنامه ها ‪ ،‬رمان ها ‪ ،‬تاریخچه همه منابع اصتتلی پیا ها را فراهم می‬
‫کنند‪.‬‬

‫موعظه های واعظان با استتتعداد ‪ ،‬تصتتاویری را در زمینه ارائه می دهد که آنها را نستتبت به مجموعه هایی که داستتتان ها‬
‫معموالً طالق گرفته از آنچه تصویر می کنند ‪ ،‬برتر می کند‪.‬‬

‫مطمئناً ‪ ،‬هنگامی که واعظ در یک موعظه کار می کند ‪ ،‬بستیاری از تصتاویر به منصته ظهور می رستد‪ .‬بگذارید نکته ای را که‬
‫باید بیان شود به طور واضح یادداشت کند و سپس بگذارید به روابط درون آن نقطه که خواستار روشنایی است فکر کند‪.‬‬

‫غالباً ذهن و حافظه او آنچه را که نیاز دارد تأمین می کند‪.‬‬

‫توانایی مدلسازی تشبیهات مناسب یا ارائه برنامه های مناسب را می توان از طریق تمرین ایجاد کرد‪.‬‬

‫بدون شک مکانی که اغلب واعظی برای تهیه مواد پشتیبانی به آن مراجعه می کند پروند‪ ،‬وی است‪.‬‬

‫آنچه او برای یک موعظه خاص از پروند‪ ،‬خود بیرون می آورد کامالً بستگی به آنچه در آن قرار داد‪ ،‬است دارد‪.‬‬

‫سیستمهای زیادی ایجاد شد‪ ،‬است تا یک وزیر بتواند نتایج مطالعه و مطالعه خود را ذخیر‪ ،‬کند‪.‬‬

‫معموالً دو نوع پروند‪ ،‬باید نگهداری شوند‪.‬‬

‫یکی ‪ ،‬پروند‪ ،‬به انداز‪ ،‬نامه ‪ ،‬یادداشتت های موعظه ‪ ،‬ورق های بزرگ کاغذ ‪ ،‬کتابچه ها یا حتی صتفحات پار‪ ،‬شتد‪ ،‬از کتاب‬
‫های ناخواسته را ذخیر‪ ،‬می کند‪.‬‬

‫این پروند‪ ،‬ممکن است مطابق با موضوعات و کتابهای کتاب مقدس تجزیه شود‪.‬‬

‫سیستم اعشاری دیویی ‪ ،‬که توسط بیشتر کتابخانه ها استفاد‪ ،‬می شود ‪ ،‬می تواند اساس پروند‪ ،‬موضوع را تشکیل دهد‪.‬‬

‫لیست موضوعات راسین‪-‬دیویی ‪ ،‬سیستم دیویی را به نیازهای خاص یک کشیش مرتبط می کند‪.‬‬

‫سیستم ساد‪ ،‬و کارآمد دیگری که برای وزرا طراحی شد‪ ، ،‬سیستم بایگانی متنی و موضعی ‪ New Baker‬است‪.‬‬

‫عالو‪ ،‬بر یک پروند‪ ،‬بزرگ ‪ ،‬به انداز‪ ،‬نامه ‪ ،‬یک وزیر همچنین باید یک پروند‪ ،‬کارت کوچکتر ‪ 3‬در ‪ 5‬اینچی تهیه کند‪.‬‬

‫یک قستمت از این پروند‪ ،‬ممکن استت به کارتهای کتاب مقدس تقستیم شتود ‪ ،‬کارتهایی که در زیر هر کتاب طبق فصتل و‬
‫آیه مرتب شد‪ ،‬اند‪.‬‬
‫در اینجا تصاویر ‪ ،‬یادداشتهای تفسیری ‪ ،‬کتابشناسی مربوط به قسمتهای خاصی از کتاب مقدس ذخیر‪ ،‬شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫بخش دیگری از پروند‪ ،‬کارت باید با توجه به افراد فهرست شود‪.‬‬

‫این پروند‪ ،‬ممکن است با حرف اول و مصوت اول در موضوع شکسته شود‪.‬‬

‫سیستم به روش زیر تنظیم می شود‪:‬‬

‫‪Aa Ae Ai Ao Au‬‬
‫‪Ba Be Bi Bo Bu‬‬
‫‪Ca Ce Ci Co Cu‬‬
‫‪Da De Di Do Du‬‬
‫‪Ea Ee Ei Eo Eu‬‬
‫و غیر‪.،‬‬

‫تصتاویر مربوط به موضتوع "عشتق" تحت لو (‪ L‬حرف اول استت ‪ ،‬و صتدای صتدادار اول) ثبت می شتود‪" .‬مثال" تحت ‪ Ea‬؛ یا‬
‫"کفار‪ "،‬تحت ‪Ao.‬‬

‫مزیت این سیستم در سادگی و چند منظور‪ ،‬بودن آن است‪.‬‬

‫بیشتتر مطالبی که باید به عنوان مطالب پشتتیبانی کنند‪ ،‬در حکایات موعظه ‪ ،‬نقل قول ها ‪ ،‬اشتعار ‪ ،‬یادداشتت های تفستیری ‪،‬‬
‫تشبیهات ‪ ،‬منابع کتابشناختی نگهداری شوند ‪ -‬می توانند در کارتهای ‪ 5 5 3‬ثبت شوند‪.‬‬

‫یک وزیر به سیستم بایگانی نیاز دارد‪.‬‬

‫هر سیستمی که به او امکان ذخیر‪ ،‬اطالعات را بدهد به هیچ وجه برتری ندارد‪.‬‬

‫سیستم بایگانی نیز به وزیر احتیاج دارد‪.‬‬

‫هیچ سیستمی کار نمی کند مگر اینکه او تصمیم بگیرد آن را کار کند‪.‬‬

‫آگور ‪ ،‬نویسند‪ ،‬ضرب المثل ها ‪ ،‬مورچه را به خاطر حکمت بزرگش تحسین می کند‪:‬‬
‫"مورچه ها ‪ -‬آنها قو قدرتمندی نیستند ‪ ،‬اما در تابستان غذای خود را می گذارند" (حکم ‪.)30:25‬‬

‫خردمند واعظی است که از مورچه عبرت می گیرد‪.‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫تکرار‬

‫تکرار مجدد‬

‫توضیح‬

‫تعریف‬

‫اطالعات واقعی‬

‫نقل قول ها‬

‫روایت‬

‫تصاویر‬

‫تعاریف‬

‫تعریف ‪ -‬مواردی را که باید توسط یک اصطالح یا عبارت گنجاند‪ ،‬و حذف شود ‪ ،‬تعیین می کند‪.‬‬

‫توضیح ‪ -‬با تقویت چگونگی ارتباط اید‪ ،‬ها با یکدیگر یا آنچه یک اید‪ ،‬حاکی است ‪ ،‬مرزها را تعیین می کند‪.‬‬

‫اطالعات واقعی ‪ -‬متشکل از مشاهدات ‪ ،‬مثال ها ‪ ،‬آمار و سایر داد‪ ،‬ها است که ممکن است جدا از واعظ تأیید شود‪.‬‬

‫روایت ‪ -‬شرح می دهد که چه کسی با چه کسی با چه تأثیری در گزارش های کتاب مقدس انجا داد‪ ،‬است‪.‬‬
‫می توان از آن برای تهیته زمینه در یتک موعظته با بحت در مورد تاریخچته ‪ ،‬محیط یتا شتتتخصت تیتت های درگیر در یتک متن‬
‫استفاد‪ ،‬کرد‪.‬‬

‫تصاویر ‪ -‬با ارتباط دادن اید‪ ،‬ها به تجربیات ملموس ‪ ،‬بیان مجدد ‪ ،‬توضیح ‪ ،‬اثبات یا استفاد‪ ،‬از آنها‪.‬‬

‫‪148-156‬‬

‫فصل ‪8‬‬

‫شروع با یک انفجار و همه چیز را ترک کردن‬

‫مقدمه ها و نتیجه گیری ها متناسب با طول آنها در یک موعظه دارای اهمیت هستند‪.‬‬

‫در طول مقدمه ‪ ،‬مخاطب برداشتت های یک ستخنران را بدستت می آورد که غالباً تعیین می کند که آیا گفته های او را قبول‬
‫می کنند یا نه‪.‬‬

‫اگر به نظر می رسد عصبی ‪ ،‬خصمانه و یا آمادگی ندارد ‪ ،‬تمایل دارند او را طرد کنند‪.‬‬

‫اگر او هوشتیار ‪ ،‬دوستتانه و جالب به نظر برستد ‪ ،‬آنها تصتمیم می گیرند که او فردی توانا و دارای نگرش مثبت نستبت به خود‬
‫و شنوندگانش باشد‪.‬‬

‫مرحله ‪ 10‬مقدمه و نتیجه گیری موعظه را آماد‪ ،‬کنید‪.‬‬

‫مقدمه‬

‫مقدمه ای جماعت را با این اید‪ ،‬و توسعه آن آشنا می کند‪.‬‬

‫ویژگی های معرفی موثر خارج از آن هدف است‪.‬‬


‫دستورات مورد توجه‬

‫مقدمه ای باید توجه را امر کند‪.‬‬

‫وقتی وزیری پشتت منبر قد می گذارد ‪ ،‬جرات نمی کند تصتور کند که جماعت او با انتظار در لبه میله ها نشتستته و منتظر‬
‫موعظه او است‪.‬‬

‫در واقع ‪ ،‬آنها احتماالً کمی خسته شد‪ ،‬اند و سوءظن دارند که اوضاع را بدتر می کنند‪.‬‬

‫یک ضرب المثل روسی مشاور‪ ،‬ای خردمندانه به واعظ ارائه می دهد‪:‬‬

‫"این در مردان مانند خرها است‪:‬‬

‫هر کسی که آنها را محکم نگه دارد باید گوشهایشان را خوب بگیرد! "‬

‫بنابراین ‪ ،‬کلمات آغازین یک موعظه ‪ ،‬الز نیست چشمگیر باشد‪.‬‬

‫آنها حتی نیازی به سادگی ندارند ‪ ،‬اما باید به دنبال شنوندگان بروند تا آنها را مجبور به گوش دادن کنند‪.‬‬

‫اگر واعظ در سی ثانیه اول توجه را به خود جلب نکرد ‪ ،‬ممکن است هیچ وقت آن را به دست نیاورد‪.‬‬

‫امکانات یک بیانیه آغازین که توجه را می طلبد به انداز‪ ،‬خالقیت یک وزیر گسترد‪ ،‬است‪.‬‬

‫او ممکن است با یک تناقض آغاز کند‪" :‬بسیاری از فرزندان خدا مثل یتیم زندگی می کنند‪".‬‬

‫او ممکن است از یک فکر آشنا در محیط ناآشنا استفاد‪ ،‬کند‪:‬‬

‫" 'صداقت بهترین سیاست است‪'.‬‬

‫وقتی شخصی این حرف را می زند ‪ ،‬ممکن است اصالً صادق نباشد‪.‬‬

‫او ممکن است به سادگی زیرک باشد‪" .‬‬

‫سواالت بالغی مورد توجه قرار می گیرند‪:‬‬

‫"اگر این امکان وجود داشت که خدا بمیرد و او امروز صبح مرد ‪ ،‬چه مدت طول می کشد تا شما این موضوع را بشناسید؟"‬

‫یک واقعیت یا آمار حیرت انگیز مخاطب را به شنیدن وا می دارد‪:‬‬

‫"از هر سه ازدواج یکی در دادگا‪ ،‬طالق خاتمه می یابد‪.‬‬


‫از هر شش ازدواج تنها یک ازدواج خوشبخت است‪" .‬‬

‫واعظ با خواندن متن خود ‪ ،‬می تواند در مورد آن نظر تحریک آمیز ارائه دهد‪:‬‬

‫"طنز خوشمز‪ ،‬ای در مورد این متن وجود دارد‪.‬‬

‫عیسی مرگبار جدی است ‪ ،‬اما این واقعیت خند‪ ،‬او را مختل نمی کند‪" .‬‬

‫در بعضی مواقع طنز توجه را جلب می کند‪" :‬‬

‫یک تاجر ‪ ،‬که چکاپ ستاالنه خود را انجا می داد ‪ ،‬توستط پزشتک خود اطمینان یافت ‪" ،‬آقا ‪ ،‬شتما به انداز‪ ،‬یک دالر صتدا‬
‫هستید!" مرد بیهوش شد‪" .‬‬

‫عبور خود می تواند مبنای توجه باشد‪:‬‬

‫"برای بسیاری از مرد ‪ ،‬عبرانیان فصل ششم گیج کنند‪ ،‬ترین بخش در کتاب مقدس است‪".‬‬

‫نمایشگر ممکن است مستقیماً به معبر برود‪:‬‬

‫"امروز صبح دوست دار با اعتراف شروع کنم‪.‬‬

‫من می خواهم پیا واعظ دیگری را برای شما بیاور ‪.‬‬

‫به هر حال این همان راهی است که سلیمان ‪ ،‬نویسند‪ ،‬کتاب جامعه ‪ ،‬خود را معرفی می کند‪" .‬‬

‫مرد می نشینند و به انتظار یک داستان گوش می دهند‪:‬‬

‫"مری واتستون در اواخر ستی ستالگی یک خانه دار بود‪ .‬او حتی اگر پانزد‪ ،‬ستال ازدواج کرد‪ ،‬بود و مادر سته فرزند بود ‪ ،‬خود را‬
‫جوان و هنوز جذاب می پنداشت‪.‬‬

‫در طی یک ما‪ ، ،‬او به زنی زشت و پیر تبدیل شد‪" .‬‬

‫در مواقع دیگر واعظ مستقیماً به سوژ‪ ،‬خود می رود‪:‬‬

‫"اگر ادعا می کنید مسیحی هستید ‪ ،‬باید به تثلی اعتقاد داشته باشید‪".‬‬

‫به هر حال او شروع می کند ‪ ،‬وزیر باید از بیست و پنج کلمه اول خود بیشترین استفاد‪ ،‬را برای جلب توجه کند‪.‬‬

‫یک دهانه گوش گیر نوید می دهد آنچه در زیر می آید سی دقیقه از وقت هر کس ارزش دارد‪.‬‬
‫نیاز به سطوح‬

‫مقدمه ای موثر نیز به سطوح نیاز دارد‪.‬‬

‫یتک واعظ بتایتد توجته غیر ارادی را بته توجته داوطلبتانته تبتدیتل کنتد تتا مرد نته تنهتا بته ختاطر آنچته کته بتایتد بلکته بته ختاطر آنکته‬
‫بخواهند گوش دهند‪.‬‬

‫پل اونیل ‪ ،‬نویسند‪ ،‬مجله ‪ ، Life‬قانون اونیل را تکامل داد‪:‬‬

‫"همیشته گلو را در پاراگراف اول خوانند‪ ،‬بگیرید ‪ ،‬انگشتت های شتستت را در قستمت دو او غرق کنید و او را به دیوار بکشتید‬
‫تا خط برچسب‪".‬‬

‫آرتور کوهن ‪ ،‬دانشتتتمنتد علو اجتمتاعی بته این نتیجته رست تیتد کته وقتی مختاطبتان اطالعتاتی را دریتافتت می کننتد کته نیتازهتای‬
‫احساس شد‪ ،‬را برآورد‪ ،‬می کند ‪ ،‬دو اتفاق می افتد‪:‬‬

‫(‪ )1‬یادگیری بیشتر صورت می گیرد‪.‬‬

‫و (‪ )2‬نظرات سریعتر و ماندگارتر از زمانی است که اطالعات داد‪ ،‬می شود و سپس در زندگی اعمال نمی شود‪.‬‬

‫همه اینها می گوید که نکته مهم تماس با یک جماعت در پاسخ دادن است ‪" ،‬چرا این موضوع را مطرح می کنیم؟‬

‫چرا باید گوش کنم؟ "‬

‫چارلز آر‪ .‬سویندول با طرح سوالی که عصب خا نیاز را آشکار می کند موعظه ای در بار‪ ،‬قرنتیان ‪ 11-3 :1‬آغاز کرد‪:‬‬

‫‪ El Tablazo‬خیلی نزدیک به نظر می رسید‪.‬‬

‫خیلی نزدیک‪.‬‬

‫خیلی سریع اتفاق افتاد‬

‫منفجر شد‪ ،‬در قله دندانه دار ‪ 14000‬فوت ‪ DC-4 ،‬با فریادی فلزی از هم پاشید‪.‬‬

‫آنچه از پرواز هواپیمایی آویانکا به مقصتد کویتو ‪ ،‬اکوادور باقی ماند‪ ،‬بود ‪ ،‬به طرز احمقانه ای در دامنه کو‪ ،‬در یک در‪ ،‬عمیق‬
‫شعله ور شد‪.‬‬

‫یک لحظه وحشتناک کوهی کلمبیایی سرد را در شب روشن کرد ‪ ،‬سپس تاریکی بازگشت‪.‬‬

‫و سکوت‪.‬‬
‫قبل از عزیمت از فرودگا‪ ،‬در همان روز ‪ ،‬یک جوان نیویورکی به نا گلن چمبرز با عجله یادداشتتتی را بر روی یک کاغذ که‬
‫در کف ترمینال پیدا کرد ‪ ،‬خط نوشت‪.‬‬

‫قراضه بخشی از تبلیغات چاپ شد‪ ،‬با یک کلمه بود که "چرا؟"‬

‫پراکند‪ ،‬در سراسر مرکز است‪.‬‬

‫چمبرز با عجله به لواز التحریر احتیاج داشت ‪ ،‬یادداشتی را برای مادرش در اطراف این کلمه در وسط نوشت‪.‬‬

‫سریع که این فکر لحظه آخری را جمع کرد ‪ ،‬آن را درون یک پاکت پر کرد و در جعبه انداخت‪.‬‬

‫البته چیزهای بیشتری برای آمدن وجود دارد‪.‬‬

‫اطالعات بیشتر در مورد جوانه زدن یک رویای مادا العمر برای شروع یک وزارتخانه با صدای آند در اکوادور‪.‬‬

‫اما دیگر چیزی برای آمدن نبود‪.‬‬

‫بین پستی و تحویل یادداشت چمبرز ‪ ،‬ال تابالزو پرواز و آرزوهایش را از آسمان شب گرفت‪.‬‬

‫پاکت دیرتر از خبر مرگ وی رسید‪.‬‬

‫وقتی مادرش آن را دریافت کرد ‪ ،‬سوال از صفحه روی او سوخت ‪ -‬چرا؟‬

‫این سوالی است که اولین ضربه را می زند و طوالنی ترین زمان را می کشد‪.‬‬

‫چرا؟‬

‫چرا من؟‬

‫چرا االن‬

‫چرا این؟‬

‫نیاز را می توان به سرعت لمس کرد‪.‬‬

‫پرسیدن "آیا زنی که کار می کند می تواند مادر خوبی باشد؟‬

‫چه می گویید؟‬

‫کتاب مقدس چه می گوید؟ "‬

‫لمس در کمتر از بیست کلمه نیاز دارد‪.‬‬


‫موعظه ها هنگا برخورد سنگ چخماق به فوالد آتش می گیرند‪.‬‬

‫هنگامی که چخماق مشکل شخص به فوالد کال خدا برخورد کند ‪ ،‬جرقه ای شعله ور می شود که در ذهن می سوزد‪.‬‬

‫هدایت تبلیغات ما به نیازهای مرد صرفاً یک روش اقناعی نیست‪.‬‬

‫این وظیفه وزارت است‪.‬‬

‫لزلی جی تیزارد فهمید که وقتی اعال کرد باید تبلیغ کند ‪،‬‬

‫"هر کسی که واعظ شود ‪ ،‬باید نیازهای انسان را احساس کند تا اینکه به وسواس روح او تبدیل شود‪".‬‬

‫نیازها اشکال و اشکال مختلفی دارند‪.‬‬

‫‪rs‬منان با کافران نه در نیازهایشان بلکه در روشهای برآوردن نیازهایشان تفاوت دارند‪.‬‬

‫آبراها اچ‪ .‬مازلو ‪ ،‬روانشناس برجسته ‪ ،‬معتقد است که نیازها بر روی همدیگر بنا شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫در طول زندگی خود ‪ ،‬ما از یک مجموعه نیاز به دیگری به عنوان انگیز‪ ،‬اعمال خود منتقل می شویم‪.‬‬

‫او معتقد است که یک مجموعه اساسی از نیازها از بدن ما سرچشمه می گیرد‪.‬‬

‫این نیازهای فیزیولوژیکی با غذا ‪ ،‬نوشتیدنی ‪ ،‬تفریح ‪ ،‬بیان جنستی و از بین بردن آنها برآورد‪ ،‬می شتود و اگر برآورد‪ ،‬نشتوند ‪،‬‬
‫بر فکر و زندگی مسلط می شوند‪.‬‬

‫زنان و مردان نیازهایی دارند که ناشی از زندگی با افراد دیگر است‪.‬‬

‫نیازهای وابستگی اجتماعی شامل تمایل به عزت ‪ ،‬عشق و عالقه ‪ ،‬امنیت ‪ ،‬تحقق بخشیدن به خود و ابراز وجود است‪.‬‬

‫مرد می خواهند بدانند که آنها دوستت داشتته می شتوند ‪ ،‬دارای ارزش هستتند ‪ ،‬که می توانند رشتد کنند ‪ ،‬رشتد کنند و توانایی‬
‫های بالقو‪ ،‬خود را دریابند‪.‬‬

‫مرد همچنین باید بدانند و درک کنند‪.‬‬

‫مزلو اظهار داشتت که کنجکاوی به عنوان انگیز‪ ،‬ای قوی تنها پس از برآورد‪ ،‬شتدن نیازهای وابستتگی جستمی و اجتماعی به‬
‫وجود می آید‪.‬‬

‫کنجکاوی ممکن است در ابتدای موعظه مورد توجه قرار گیرد‪.‬‬


‫امتا این بتاعت نخواهتد شتتتد کته مرد در همتان عمق واکنشت تی کته وقتی می فهمنتد چگونته ختدا آرزوی عزت نفس ‪ ،‬امنیتت ‪،‬‬
‫محبت و عشق آنها را برآورد‪ ،‬می کند ‪ ،‬پاسخ دهند‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬در اوایل موعظه ‪ ،‬شنوندگان باید درک کنند که کشیش در مورد آنها با آنها صحبت می کند‪.‬‬

‫او س ‪ra‬الی را مطرح می کند ‪ ،‬مشکلی را کاوش می کند ‪ ،‬نیازی را شناسایی می کند ‪ ،‬موضوعی حیاتی را که قسمت با آن‬
‫صحبت می کند ‪ ،‬باز می کند‪.‬‬

‫برنامه در مقدمه شروع می شود ‪ ،‬نه در نتیجه گیری‪.‬‬

‫اگر واعظی با توانایی حتی محدود ‪ ،‬ستواالت ‪ ،‬مشتکالت آزاردهند‪ ،‬و تمایالت مرد برای مقابله با آنها را از کتاب مقدس به‬
‫سطح مرد بیاورد ‪ ،‬او یک نابغه شناخته می شود‪.‬‬

‫مهمتر از آن ‪ ،‬او با موعظه خود لطف خدا را بر دوش نگرانی ها و تنش های دردناک زندگی روزمر‪ ،‬خواهد آورد‪.‬‬

‫معرفی زمینه موعظه‬

‫مقدمه ها باید جماعت را به متن موعظه و توسعه آن معطوف کنند‪.‬‬

‫مقدمه ای باید معرفی کند‪.‬‬

‫حداقل باید موضتوع موعظه را معرفی کند تا کستی نیازی به حدس زدن نداشتته باشتد که واعظ قصتد دارد در مورد چه چیزی‬
‫صحبت کند‪.‬‬

‫اگر موضوع به تنهایی معرفی شود ‪ ،‬معموالً نکات عمد‪ ،‬آن را کامل می کنند‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬اگر وزیر این سوال را مطرح کند که "چگونه می توانیم اراد‪ ،‬خدا را بدانیم؟"‬

‫مخاطب انتظار دارد که ادعاهای اصلی بدن پاسخ را ارائه دهد‪.‬‬

‫مقدمه ممکن است فراتر از موضوع باشد و شنوندگان را به سمت اید‪ ،‬اصلی سوق دهد‪.‬‬

‫گزارشتی از رومیان ‪ 17-1 :1‬که این مستئله را مطرح می کند که برای بشتارت دادن به جامعه چه کاری باید انجا شتود ‪،‬‬
‫می تواند منجر به بیانیه شود ‪،‬‬

‫"وقتی تأثیر انجیل در کلیسا بسیار مهم باشد ‪ ،‬نیروی انجیل در جهان قابل توقف نیست‪".‬‬
‫با این حال ‪ ،‬پس از بیان اید‪ ، ،‬واعظ باید یکی از این سواالت اساسی را در مورد آن مطرح کند‪:‬‬

‫این یعنی چی؟‬

‫آیا واقعیت دارد؟‬

‫چه فرقی می کند؟‬

‫گرچه ممکن است او از این کلمات استفاد‪ ،‬نکند ‪ ،‬اما باید یکی از این ساالت را مطرح کند‪.‬‬

‫اگر او به طور مستتتقیم یا غیرمستتتقیم نتواند این کار را انجا دهد ‪ ،‬موعظه تما شتتد‪ ،‬استتت حتی اگر او ستتی دقیقه دیگر‬
‫صحبت کند‪.‬‬

‫موعظه های موثر احستاس تنش را حفظ می کنند ‪ -‬این احستاس که اگر قرار استت پیا کامل شتود باید چیز دیگری گفته‬
‫شود‪.‬‬

‫وقتی تنش از بین می رود ‪ ،‬موعظه پایان می یابد‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬از طریق ساالت توسعه ‪ ،‬واعظ آنچه را باید با اید‪ ،‬در بقیه موعظه ها انجا شود ‪ ،‬بررسی می کند‪.‬‬

‫این ممکن است همانطور که یک اید‪ ،‬توضیح داد‪ ،‬شد‪ ، ،‬گزار‪ ،‬ای اثبات شد‪ ،‬یا یک اصل اعمال شد‪ ،‬توسعه یابد‪.‬‬

‫در موعظه هایی که به صورت استقرایی توسعه می یابند ‪ ،‬مقدمه به اولین نکته اصلی منجر می شود‪.‬‬

‫تا آنجا که مخاطب می داند ‪ ،‬اولین نکته می تواند کل پیا باشد‪.‬‬

‫سپس باید نقطه اول را با یک انتقال قوی ‪ ،‬و به همان ترتیب نقطه دو به سو را ‪ ،‬تا ظهور اید‪ ،‬کامل موعظه ‪ ،‬پیوند داد‪.‬‬

‫سایر خصوصیات را به نمایش می گذارد‬

‫در مورد مقدمه ها ممکن است موارد دیگری گفته شود‪.‬‬

‫موعظه نباید با عذرخواهی باز شود‪.‬‬

‫از طریق عذرخواهی ‪ ،‬سخنران امیدوار است که همدردی را جلب کند‪.‬‬

‫در بهترین حالت او ترحم می کند‪.‬‬

‫جماعتی توسط آن واعظ ترغیب نمی شوند‪.‬‬


‫اگر آماد‪ ،‬نیستید ‪ ،‬بگذارید جماعت خودشان آن را کشف کنند‪.‬‬

‫در بسیاری از موارد ‪ ،‬آنها هرگز متوجه نخواهند شد‪.‬‬

‫مقدمه را کوتا‪ ،‬کنید‪ .‬بعد از اینکه آب گرفتید ‪ ،‬پمپاژ را متوقف کنید‪.‬‬

‫متأسفانه ‪ ،‬هیچ درصدی در اینجا به ما کمک نمی کند‪.‬‬

‫مقدمه باید به انداز‪ ،‬کافی طوالنی باشتد تا بتواند توجه را جلب کند ‪ ،‬نیازها را افزایش دهد و مخاطب را به ستمت موضتوع ‪،‬‬
‫اید‪ ،‬یا اولین نکته سوق دهد‪.‬‬

‫تا زمان انجا این کار ‪ ،‬مقدمه ناقص است‪.‬‬

‫پس از آن ‪ ،‬مقدمه خیلی طوالنی است‪.‬‬

‫یک پیرزن دربار‪ ،‬واعظ ولزی جان اوون گفت که او آنقدر میز را پهن کرد‪ ،‬بود ‪ ،‬اشتتتهای خود را برای صتترف غذا از دستتت‬
‫داد‪.‬‬

‫مقدمه نباید نوید بیش از آنچه ارائه می دهد‪.‬‬

‫وقتی این کار را کرد ‪ ،‬مثل شلیک یک توپ برای شلیک یک نخود است‪.‬‬

‫مقدمه های احساسی موعظه های متوسط شبیه وعد‪ ،‬های شکسته است‪.‬‬

‫وقتی واعظ نتواند نیازی را که مطرح کرد‪ ،‬تأمین کند ‪ ،‬جماعت احساس فریب می شوند‪.‬‬

‫در جایی که در آغاز موعظه است ‪ ،‬واعظ باید کتاب مقدس را بخواند‪.‬‬

‫برخی از مردان قرائت کتاب مقدس را بالفاصله قبل از موعظه قرار می دهند ‪ ،‬زیرا موعظه باید نمایانگر متن باشد‪.‬‬

‫متأستتفانه ‪ ،‬مگر اینکه متن به طرز ماهرانه ای خواند‪ ،‬شتتود ‪ ،‬جماعات ممکن استتت آن را خستتتگی الز بدانند که قبل از‬
‫استقرار برای شنیدن آنچه در مورد کتاب مقدس گفته می شود ‪ ،‬حاصل می شود‪.‬‬

‫به عنوان یک قاعد‪ ،‬کلی ‪ ،‬گذرگا‪ ،‬های کوتا‪ ،‬باید پس از معرفی وارد شوند‪.‬‬

‫وقتی کتاب مقدس مقدمه را دنبال می کند ‪ ،‬مخاطب طرز فکری دارد که به او کمک می کند به خواندن توجه کند‪.‬‬

‫از شو طبعی با دقت استفاد‪ ،‬کنید‪.‬‬

‫اگر توجه را به سمت اید‪ ،‬سوق دهد ‪ ،‬خند‪ ،‬به عنوان ابزاری باشکو‪ ،‬عمل می کند‪.‬‬

‫هنگامی که صرفاً سرگر کنند‪ ،‬باشد ‪ ،‬شو طبعی باع می شود که موعظه یک فروپاشی به نظر برسد‪.‬‬
‫در مواجهه با مخاطب جدید طنز به یک ستخنران کمک می کند تا پلی ایجاد کند ‪ ،‬اما شتوخی های زیاد باع می شتود او را‬
‫به عنوان یک کمدین بنویسند‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬وقتی از شو طبعی استفاد‪ ،‬می شود ‪ ،‬باید مخاطب را به وزیر یا پیا او مرتبط کند‪.‬‬

‫اینکه چگونه وزیری به منبر قد می گذارد ‪ ،‬مطالب زیادی را دربار‪ ،‬مخاطب به او می گوید‪.‬‬

‫اگر او به روشتتی غیر عجوالنه و با اعتماد به نفس حرکت کند ‪ ،‬زبان بدن او به او می گوید که حرف مهمی برای گفتن دارد‬
‫و مخاطب خوب است که گوش دهد‪.‬‬

‫قبل از صحبت ‪ ،‬واعظ باید مک کند تا جلب توجه کند‪.‬‬

‫او و جماعت باید با هم شروع کنند حتی اگر ممکن است با هم تما نشوند‪.‬‬

‫او باید به مرد نگا‪ ،‬کند ‪ ،‬نه به یادداشت های خود یا حتی به کتاب مقدس خود‪.‬‬

‫عصبی بودن گاهی صدا را بلند و جیر جیر می کند‪.‬‬

‫بنابراین یک واعظ برای اینکه کلمات مقدماتی خود را به شکلی مرکب و آرا بیان کند ‪ ،‬نیاز به کنترل دارد‪.‬‬

‫دویدن زبان به پشتت دهان یا خمیاز‪ ،‬کشتیدن با دهان بستته ‪ ،‬که می توان آن را هنگا انتظار برای صتحبت انجا داد ‪ ،‬باع‬
‫کاهش تنش در گلو می شود‪.‬‬

‫نفس عمیق قبل از شروع ‪ ،‬بلندگو را نیز راحت می کند‪.‬‬

‫یک حرکت بزرگ و مشخص بعد از جمله های اول می تواند انرژی عصبی را به سمت حرکت بدنی مثبت هدایت کند‪.‬‬

‫بیشتتتتر از همته ‪ ،‬اگر وزیر قبتل از آنکته روی پا بیتایتد دقیقاً می داند که چگونه موعظته خود را آغاز می کنتد ‪ ،‬عصتتتبی و تنش‬
‫کاهش می یابد‪.‬‬

‫سه واعظ وجود دارد‪:‬‬

‫کسانی که نمی توانید به آنها گوش دهید‪.‬‬

‫کسانی که می توانید به آنها گوش دهید‬

‫و کسانی که باید به آنها گوش کنید‬

‫در طول معارفه ‪ ،‬جماعت معموالً تصمیم می گیرند که نوع سخنران صبح آن روز به آنها خطاب کند‪.‬‬
‫نتیجه گیری‬

‫همانطور که یک خلبان باتجربه می داند که فرود یک هواپیما نیاز به تمرکز ویژ‪ ،‬دارد ‪ ،‬بنابراین یک واعظ توانا می فهمد که‬
‫نتیجه گیری نیاز به آماد‪ ،‬سازی متفکرانه دارد‪.‬‬

‫یک واعظ ماهر مانند خلبان هرگز نباید در مورد محل سخنرانی خود اطمینان داشته باشد‪.‬‬

‫در حقیقت ‪ ،‬نتیجه گیری از چنان اهمیتی برخوردار استتت که بستتیاری از صتتنعتگران ابتدا آن را تهیه می کنند تا موعظه در‬
‫مسیری مستقیم به سمت آن پیش برود‪.‬‬

‫خوا‪ ،‬وزیری از این تکنیک استفاد‪ ،‬کند یا نه ‪ ،‬باید با دقت خاصی روی نتیجه گیری خود کار کند‪.‬‬

‫در غیر این صورت ‪ ،‬همه چیز به جایی نمی رسد‪.‬‬

‫‪157-166‬‬

‫هدف از نتیجه گیری نتیجه گیری است ‪ -‬نه فقط توقف‪.‬‬

‫برای خارج شدن از یک وضعیت ناخوشایند باید چیزی بیش از یک ضربه تند وشدید زدن باشد‪:‬‬

‫"خداوند به ما کمک کند تا در پرتو این حقایق بزرگ زندگی کنیم‪".‬‬

‫این باید فراتر از درخواستت از جماعت باشتد که در نماز تعظیم کنند تا واعظ بتواند دزدکی حرکت کند وقتی که آنها نگا‪ ،‬نمی‬
‫کنند‪.‬‬

‫او باید نتیجه گیری کند ‪ ،‬و موعظه باید احساس نهایی بودن را ایجاد کند‪.‬‬

‫وزیری مانند یک وکیل دادخواست حکم می دهد‪.‬‬

‫جماعت باید اید‪ ،‬را کامل و کامل ببینند و شنوندگان باید بدانند که حقیقت خدا از آنها چه می خواهد‪.‬‬

‫نتیجه گیری مستقیم یا غیرمستقیم به این سوال پاسخ می دهد ‪ ،‬پس چه؟‬

‫این چه فرقی می کند؟‬

‫و مرد با سوال دیگری روبرو می شوند‪:‬‬

‫آیا من حاضر هستم به خدا اجاز‪ ،‬دهم که در تجربه من این تغییر را ایجاد کند؟‬
‫پاول ویتمن وقتی که توصتیه کرد ‪" ،‬وقتی شتروع می کنید ‪ ،‬با صتدای بلند شتروع کنید ‪ ،‬و وقتی که ترک کردید ‪ ،‬همه چیز را‬
‫ترک کنید" ‪ ،‬خواسته های مقدمه و نتیجه گیری را درک کرد‪.‬‬

‫نتیجه گیری بسته به موعظه ‪ ،‬مخاطبان و وزیر ‪ ،‬اشکال و اشکال مختلفی دارد‪.‬‬

‫از آنجا که عنصر طراوت به تبلیغ عالقه مند می شود ‪ ،‬یک وزیر تالش می کند تا نتیجه گیری خود را تغییر دهد‪.‬‬

‫از چه عناصری برای موعظه استفاد‪ ،‬می شود؟‬

‫خالصه‬

‫در بسیاری از نتیجه گیری ها ‪ ،‬یک واعظ به زمین نگا‪ ،‬می کند و نقاطی را که در طول مسیر پوشاند‪ ،‬شد‪ ،‬بیان می کند‪.‬‬

‫با این وجود ‪ ،‬وی با بیان ادعاهای مهم ‪ ،‬آنها را به اید‪ ،‬اصلی موعظه متصل می کند‪.‬‬

‫خالصه ای از پیوندهای شل با هم به پایان می رسد‪.‬‬

‫نباید موعظه دو موعظه باشد‪.‬‬

‫یک تصویر‬

‫حکایتی که خالصتته این اید‪ ،‬را نشتتان می دهد یا نشتتان می دهد چگونه در زندگی کار می کند ‪ ،‬بر نتیجه گیری تأثیر می‬
‫گذارد‪.‬‬

‫تصویر باید دقیقاً روی هدف باشد تا شنوندگان بدون توضیح معنای آن را درک کنند‪.‬‬

‫با ارائه تصویر ‪ ،‬متوقف شوید‪.‬‬

‫تصتویر را آنقدر شتفاف کنید که فقط یک یا دو جمله باید اضتافه شتود ‪ -‬و حتی وقتی که حتی به آن احتیاج نداشتته باشتد ‪،‬‬
‫قدرت بیشتری می آید‪.‬‬

‫پیتر مارشال موعظه ای دربار‪ ،‬جیمز ‪ 4:14‬با این داستان جذاب به پایان می رساند‪:‬‬

‫یک افسانه قدیمی از بازرگانی در بغداد می گوید که روزی بند‪ ،‬خود را به بازار فرستاد‪.‬‬
‫طولی نکشید که بند‪ ،‬سفید و لرزید و با شور و حرارت زیادی به ارباب خود گفت‪:‬‬

‫"پایین در بازار ‪ ،‬من توسط زنی از جمعیت لرزید و وقتی برگشتم دید این مرگ است که مرا آزار می دهد‪.‬‬

‫او به من نگا‪ ،‬کرد و یک حرکت تهدیدآمیز انجا داد‪.‬‬

‫استاد ‪ ،‬لطفاً اسب خود را به من قرض د‪ ، ،‬زیرا من باید برای جلوگیری از او عجله کنم‪.‬‬

‫من به سامرا سوار می شو و در آنجا پنهان می شو و مرگ مرا پیدا نمی کند‪" .‬‬

‫بازرگان اسب خود را به او امانت داد و بند‪ ،‬با عجله بسیار پرید‪.‬‬

‫بعداً بازرگان به بازار رفت و مرگ را در میان جمعیت ایستاد‪ ،‬دید‪.‬‬

‫او به طرف او رفت و پرسید ‪،‬‬

‫"چرا امروز صبح بند‪ ،‬مرا ترساندى؟‬

‫چرا یک حرکت تهدیدآمیز انجا دادید؟ "‬

‫مرگ گفت‪" :‬این یک حرکت تهدیدآمیز نبود‪".‬‬

‫"این فقط یک شروع تعجب بود‪.‬‬

‫من از دیدن او در بغداد متحیر شد ‪ ،‬زیرا امشب در سامرا با او قرار مالقات گذاشته ا ‪" .‬‬

‫هر یک از ما در سامرا قرار مالقات داریم‪.‬‬

‫اما این باع خوشحالی است نه از ترس ‪ ،‬به شرط آنکه به او اعتماد کنیم که تنها کلیدهای مرگ و زندگی را در دست دارد‪.‬‬

‫یک نقل قول‬

‫یک نقل قول به خوبی انتخاب شتد‪ ،‬در نتیجه گیری ‪ ،‬گاهی اید‪ ،‬موعظه را با کلماتی قویتر و زند‪ ،‬تر از آنچه واعظ می تواند‬
‫بیان کند بیان می کند‪.‬‬

‫نقل قول باید کوتا‪ ،‬باشد و واعظ باید آن را حفظ کند‪.‬‬


‫چند سطر برگرفته از یک شعر یا یک سرود ممکن است حقیقت را به طرز چشمگیری ثبت کند‪.‬‬

‫به طور کلی ‪ ،‬شعر باید مختصر ‪ ،‬روشن و روشن باشد‪.‬‬

‫هنگامی که یک مداحی نقل شد‪ ،‬توسط جماعت خواند‪ ،‬می شود ‪ ،‬ممکن است تأثیر آن دو برابر شود‪.‬‬

‫بازهم یک جمله برگرفته از کتاب مقدس ممکن است کل متن را جمع بندی کند یا آن را اعمال کند‪.‬‬

‫وقتی آن آیه دوبار‪ ،‬نقل می شود ‪ ،‬نیروی آن که با موعظه تقویت می شود ‪ ،‬می تواند حقیقت را در ذهن شنوند‪ ،‬بچسباند‪.‬‬

‫یک سوال‬

‫یک سوال مناسب یا حتی یک سری سوال می تواند موعظه را به طور موثر خاتمه دهد‪.‬‬

‫موعظه ای دربار‪ ،‬سامری خوب خاتمه یافت‪:‬‬

‫"بگذارید من از کجا شروع کرد نتیجه بگیر ‪.‬‬

‫آیا شما عاشق خدا هستید؟‬

‫این عالی است‪.‬‬

‫من از شنیدن آن خوشحالم‬

‫اما آیا همسایه خود را دوست دارید؟‬

‫وقتی برادران و همستایگان خود را که می بینیم دوستت نداریم چگونه می توانیم در مورد دوستت داشتتن خدایی که ندید‪ ،‬ایم‬
‫صحبت کنیم؟ "‬

‫یک دعا‬

‫دعا فقط درصتورتی که یک درخواستت صتادقانه باشتد و وستیله ای برای جمع بندی موعظه یا استتفاد‪ ،‬غیرمستتقیم از مخاطب‬
‫نباشد ‪ ،‬نتیجه گیری مناسبی دارد‪.‬‬
‫وقتی تمایل به کار خدا از پاسخ به موعظه پدیدار شود ‪ ،‬می توان آن را با دعای جدی بیان کرد‪.‬‬

‫دستورالعمل های خاص‬

‫کمی از سگ داگلر گزارش می دهد که‪:‬‬

‫همانطور که تامی استنوک و بستی بروکس روز یکشتنبه در حال بیرون رفتن بودند ‪ ،‬گفت تامی استنوک به بستی بروکس ‪ ،‬فردا‬
‫دوشنبه خواهد بود‪.‬‬

‫اگرچه این ممکن است به عنوان کمترین حد در مکالمه اجتماعی معرفی شود ‪ ،‬اما برای یک واعظ رتبه باالیی دارد‪.‬‬

‫مرد برای انجا موعظه یکشنبه در جهان بامداد دوشنبه چه کاری می توانند انجا دهند؟‬

‫یک نتیجه گیری می تواند پاسخ دهد که‬

‫و اگر واعظ با جماعت خود با این سال روبرو نشود ‪ ،‬ممکن است به هیچ وجه نتوانند به آن پاسخ دهند‪.‬‬

‫هر موعظه نمی تواند با "چگونگی انجا آن" خاتمه یابد‪.‬‬

‫برخی از موعظه ها ستواالت بزرگی را جستتجو می کنند ‪ ،‬و این هدف خود را هنگامی محقق می کند که مرد مشتکل و را‪،‬‬
‫حل کتاب مقدس آن را درک کنند‪.‬‬

‫هیچ وظیفه مشخص و مشخصی قابل توصیف نیست‪.‬‬

‫هنگتامی کته وزیر راهنمتایی عملی در مورد چگونگی ترجمته حقیقتت بته تجربته ارائته می دهتد ‪ ،‬موعظته تقریبتاً بته ادغتا در‬
‫ساختارهای زندگی نزدیک می شود‪.‬‬

‫تجسم‬

‫در گردنه های کو‪ ،‬شمال غربی اقیانوس آرا ‪ ،‬تابلوهای بزرگرا‪ ،‬به رانندگان هشدار می دهند‪" :‬مواظب سقوط سنگ باشید‪".‬‬
‫متأستتفانه ‪ ،‬وقتی آن تخته ستتنگهای عظیم از مکان های استتتراحت خود می ریزند ‪ ،‬معموالً برای طفر‪ ،‬رفتن آنها خیلی دیر‬
‫است‪.‬‬

‫نمی توان بالفاصله به همه حقیقت ها عمل کرد‪.‬‬

‫بستیاری از موعظه ها مرد را برای صتخر‪ ،‬هایی آماد‪ ،‬می کند که ممکن استت در آیند‪ ،‬ای نامعلو به طور غیرمنتظر‪ ،‬ای بر‬
‫آنها بتابد‪.‬‬

‫تجستم یک جماعت را برای آیند‪ ،‬پیش بینی می کند و وضتعیت آیند‪ ،‬را به تصتویر می کشتد که در آن ممکن استت آنچه را‬
‫آموخته اند به کار گیرند‪.‬‬

‫تجسم باید به انداز‪ ،‬کافی محتمل باشد تا هر کسی بتواند خود را در موقعیت قبل از وقوع تصور کند‪.‬‬

‫با بستن موعظه ‪ ،‬یک واعظ ممکن است تصور کند‪" :‬من نمی دانم چه زمانی ممکن است برای شما اتفاق بیفتد یا چگونه‪.‬‬

‫ممکن است شب تاریکی با صدای پیچید‪ ،‬تلفن خود از خواب عمیق بیدار شوید‪.‬‬

‫شتما پاستخ خواهید داد فقط برای شتنیدن صتدایی از طرف دیگر که می گوید‪" :‬خود را برای یک شتوک آماد‪ ،‬کنید ‪ -‬من یک‬
‫خبر وحشتناک دار ‪".‬‬

‫در آن لحظه ممکن استت چیزهایی را که به زندگی خود شتکستته اید ‪ ،‬یا شتخصتی را که زندگی خود را با او پیوند داد‪ ،‬اید ‪،‬‬
‫ببینید‪.‬‬

‫همانطور که زندگی در مورد شما فرو می پاشد ‪ ،‬شما باید این حقیقت لرزان را در دست بگیرید‪.‬‬

‫خدا بیش از حد مهربان است تا ظالم باشد و بیش از حد عاقل است که اشتبا‪ ،‬کند‪" .‬‬

‫برخی از مشاهدات کلی باید در مورد نتیجه گیری انجا شود ‪ ،‬به هر شکلی که باشد‪.‬‬

‫مطالب جدید نباید در نتیجه گیری معرفی شود‪.‬‬

‫این لحظات آخر باید آنچه را که گفته شد به خانه برسانند و نباید مخاطب را به مسیرهای جدید تفکر سوق دهند‪.‬‬

‫موعظه خود اسلحه ها را به موقعیت خود منتقل می کند‪.‬‬

‫اکنون زمان شلیک به ذهن و احساسات شنوند‪ ،‬است‪.‬‬

‫اگر تظاهر به صتداقت می کنیم ‪ ،‬نباید به جماعت خود بگوییم که قصتد نتیجه گیری داریم و ستپس در این کار کوتاهی می‬
‫کنیم‪.‬‬

‫کلماتی مانند "سرانجا " یا "در نتیجه گیری" اغلب آنچه را که تحویل نمی دهند ‪ ،‬نوید می دهند‪.‬‬
‫در حقیقت ‪ ،‬کلماتی از این قبیل باید کم استفاد‪ ،‬شوند‪.‬‬

‫در یک موعظه کامالً برنامه ریزی شد‪ ، ،‬نتیجه گیری باید بدون اعال شکل ظاهری آنها انجا شود‪.‬‬

‫نتیجه گیری نیازی به تعلق ندارد‪.‬‬

‫در بعضی مواقع یک توقف ناگهانی می تواند تأثیر نافذی داشته باشد‪.‬‬

‫نتیجه گیری های ضتعیف آماد‪ ،‬شتد‪ ،‬که در جستتجوی خط خروجی سترگردان هستتند ‪ ،‬جماعت را به ستمت خروج ترک می‬
‫کند‪.‬‬

‫به قول یک کشاورز قدیمی ‪" ،‬وقتی از پمپ خارج شدی ‪ ،‬دستگیر‪ ،‬را ول کن"‪.‬‬

‫ویلیا ای‪ .‬سانگستر به صراحت می گوید‪:‬‬

‫پس از پایان کار ‪ ،‬متوقف شوید‪.‬‬

‫در جستتجوی مکانی برای فرود ستفر نکنید ‪ ،‬مانند شتناگر خستته ای که از دریا وارد می شتود و به آنجا پاشتید‪ ،‬تا جایی که‬
‫بتواند ساحلی قفسه ای پیدا کند که برای پیاد‪ ،‬روی در آن پیدا شود‪.‬‬

‫درست وارد شوید و یک بار‪ ،‬فرود بیایید‪.‬‬

‫آنچه را که برای گفتن دارید به پایان برسانید و همزمان به پایان برسید‬

‫اگر آخرین عبارت می تواند از کیفیت به یادماندنی واضحی برخوردار باشد ‪ ،‬بهتر است ‪ ،‬اما حتی برای این کار غرغر‪ ،‬نکنید‪.‬‬

‫اجاز‪ ،‬دهید موعظه شما از کیفیتی برخوردار باشد که چارلز وسلی برای تما زندگی خود طمع کرد‪ ،‬است‪:‬‬

‫بگذارید کار و دور‪ ،‬با هم تما شود‪.‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫معرفی‬

‫ویژگی های اصلی یک مقدمه موثر‬

‫نتیجه‬
‫تعاریف‬

‫نتیجته گیری ‪ -‬یتک دیتدگتا‪ ،‬کتامتل و کتامتل بته جمتاعتت می دهتد و حقیقتت خود را بته ذهن و زنتدگی می کشتتتانتد‪ .‬مقتدمته ‪-‬‬
‫جماعت را در معرض موضتوع ‪ ،‬اید‪ ،‬اصتلی یا اولین نقطه موعظه قرار می دهد‪ .‬ویژگی های اصتلی مقدمه ای ‪--‬ثر ‪ -‬توجه‬
‫به اید‪ ،‬را سفارش می کند ‪ ،‬نیاز را برمی انگیزد ‪ ،‬جماعت را به سمت موعظه و توسعه آن هدایت می کند‪.‬‬

‫‪167-172‬‬

‫فصل ‪9‬‬

‫جامۀ اندیشه‬

‫واعظ جامعه منتظر می ماند تا نتیجه گیری مدارک خود را بنویسد‪:‬‬

‫"نه تنها معلم عاقل بود ‪"،‬‬

‫او با صراحت ناراحت کنند‪ ،‬می گوید ‪،‬‬

‫"همچنین دانش را به مرد منتقل کرد‪.‬‬

‫او تأمل کرد و بسیاری از ضرب المثل ها را جستجو و ترتیب داد‪.‬‬

‫معلم جستجو کرد تا کلمات درست را پیدا کند ‪ ،‬و آنچه او نوشت قائم و درست بود "(جامعه ‪. 12: 9-10 NIV).‬‬

‫مبلغ باستان برای انتقال دانش و جستجوی واژ‪ ،‬های صحیح ‪ ،‬دست نوشته ای نوشت‪.‬‬

‫نه همه واعظان خطبه می نویستند و نه مبلغانی که خطبه می نویستند هر خطبه می نویستند ‪ ،‬اما نظم تهیه نستخه خطی تبلیغ‬
‫را بهبود می بخشد‪.‬‬

‫نوشتن قارچ را از بین می برد ‪ ،‬اید‪ ،‬ها را به ترتیب مرتب می کند و اید‪ ،‬های مهم را برجسته می کند‪.‬‬
‫"نوشتن" ‪ ،‬به نقل از فرانسیس بیکن ‪،‬‬

‫"یک انسان دقیق را در اندیشه و گفتار دقیق می کند‪".‬‬

‫از بین همه مرد ‪ ،‬مبلغی که اظهار نظری باالیی از الها می کنند باید به زبان احترا بگذارند‪.‬‬

‫تأیید اینکه تک تک واژگان کتاب مقدس باید نفس نفس بکشتتند و ستتپس انتخاب زبان خود را نادید‪ ،‬بگیریم ‪ ،‬این تناقض‬
‫فاحش است‪.‬‬

‫الهیات او ‪ ،‬اگر عقل سلیم او نیست ‪ ،‬باید به او بگوید که نمی توان عقاید و کلمات را از هم جدا کرد‪.‬‬

‫مانند ‪ ، jello‬مفاهیم قالب کلماتی را که در آن ریخته می شوند فرض می کنند‪.‬‬

‫همانطور که رنگدانه ها مفهو هنرمند را تعریف می کنند ‪ ،‬بنابراین کلمات فکر واعظ را تسخیر و رنگ آمیزی می کنند‪.‬‬

‫مرد فرزانه ضرب المثل ها کلمه ای را که به راحتی گفته شد‪ ،‬مقایسه می کند‬

‫"سیب های طال در سبدهای نقر‪.)25:11( "،‬‬

‫"تفاوت بین کلمه درست و تقریبا کلمه درست ‪"،‬‬

‫مارک تواین را نوشت ‪،‬‬

‫"تفاوت بین اشکال برق و صاعقه است‪".‬‬

‫مانند هر نویسند‪ ،‬ماهر ‪ ،‬شاعر انگلیسی جان کیتس درک کرد که سبک چگونه اید‪ ،‬ها را شکل می دهد‪.‬‬

‫یک روز عصتر که در اتاق کارش با دوستتش لی هانت نشتستته بود ‪ ،‬هانت در حالی که کیتس بیش از یک شتعر زحمت می‬
‫کشید ‪ ،‬مطالعه می کرد‪.‬‬

‫در یک لحظه کیتس نگاهی کوتا‪ ،‬انداخت و پرسید ‪،‬‬

‫"هانت ‪ ،‬نظرت در مورد این چیست؟‬

‫"یک چیز زیبا یک لذت پایان ناپذیر است‪" ".‬‬

‫هانت گفت‪" :‬خوب ‪ ،‬اما کامالً عالی نیست‪".‬‬

‫مدتی سکوت اختیار کرد ‪ ،‬سپس کیتس دوبار‪ ،‬به باال نگا‪ ،‬کرد‪.‬‬

‫"چگونه در مورد این؟" یک چیز زیبایی یک لذت پایان ناپذیر است‪" .‬‬

‫دوستش جواب داد‪" :‬بهتر ‪ ،‬اما هنوز کامال درست نیست‪".‬‬


‫کیت یک بار دیگر روی میز خود خم شد و قلمش صداهای خراشید‪ ،‬ای آرا روی کاغذ ایجاد کرد‪.‬‬

‫سرانجا ‪ ،‬او پرسید ‪" ،‬حاال نظر شما در مورد این چیست؟‬

‫"یک چیز زیبایی برای همیشته یک شتادی استت‪ ".‬هانت گفت‪" :‬این تا زمانی که به زبان انگلیستی صتحبت شتود زند‪ ،‬خواهد‬
‫ماند!"‬

‫چه کسی می تواند قدرت کلمات را دست کم بگیرد؟‬

‫بیشتتتر کتابهای مورد عالقه ما کتابهایی استتت که حقیقت را با زبانی دلپذیر بیان می کنند ‪ -‬مزمور ‪ ، 23‬اول قرنتیان ‪، 13‬‬
‫رومیان ‪.8‬‬

‫پائول حتی اگر بالغت را به خودی خود ارزشمند می شمرد ‪ ،‬نامه های الها گرفته خود را به زبانی الها بخش نوشت‪.‬‬

‫در حالی که نقاشتی مانند "مستیح در اِمائوس" رامبراند می تواند ما را الل کند ‪ ،‬هر کستی که تصتور کند "یک عکس هزار‬
‫کلمه است" هرگز سعی نکرد‪ ،‬است که یوحنا ‪ 3:16‬را ضبط کند‬

‫(یک جمله بیست و پنج کلمه ای) در یک عکس‪.‬‬

‫کلمات درخشتان به انداز‪ ،‬طلوع آفتاب گرمستیری درخشتان وجود دارد و کلمات خستته کنند‪ ،‬ای به انداز‪ ،‬یک زن کم خون‬
‫جذاب نیستند‪.‬‬

‫کلمات ستختی وجود دارد که مانند یک قهرمان جایز‪ ،‬مشتت می زنند و کلمات ضتعیف مانند ناخوشتایند چای درستت شتد‪ ،‬با‬
‫یک مخزن کیسه چای‪.‬‬

‫کلمات بالشی وجود دارد که مرد را راحت می کند و کلمات سرد است که آنها را تهدید می کند‪.‬‬

‫بعضتی از کلمات شتنوند‪ ،‬را حداقل برای لحظه ای نزدیک به محکمه های خدا پیوند می دهند و کلمات دیگر او را به ناودان‬
‫می فرستند‪.‬‬

‫ما با کلمات زندگی می کنیم ‪ ،‬با کلمات دوست داریم ‪ ،‬با کلمات دعا می کنیم و برای کلمات می میریم‪.‬‬

‫جوزف کنراد وقتی اظهار داشتت‪" :‬کلمه درستت و لهجه درستت را به من بد‪ ،‬و من دنیا را به حرکت در می آور " فقط کمی‬
‫اغراق کرد‪.‬‬

‫"اما زبان هدیه من نیست" ‪ ،‬به یک بند‪ ،‬تک استعدادی در روند دفن وزارت خود اعتراض می کند‪.‬‬

‫هدیه استت یا نه ‪ ،‬ما باید از کلمات استتفاد‪ ،‬کنیم ‪ ،‬و تنها ستوال این استت که آیا ما از آنها ضتعیف استتفاد‪ ،‬خواهیم کرد یا‬
‫خوب؟‬
‫اگر وزیری کار عرق کرد‪ ،‬انجا دهد ‪ ،‬می تواند مهارت بیشتری نسبت به آنچه که هست در آنها داشته باشد‪.‬‬

‫اگر او خودش را با ست تی‪ .‬اس‪ .‬لوئیس ‪ ،‬مالکو موگرجیج یا جیمز اس‪ .‬استتتتوارت مقایستتته کند ‪ ،‬ممکن استتتت احستتتاس‬
‫ورشکستگی کند‪.‬‬

‫بگذارید صتنعتگرانی از این دستت اید‪ ،‬آل هایی برای دستتیابی به آنها فراهم کنند ‪ ،‬اما در هر خطبه ‪ ،‬هر وزیری می تواند در‬
‫گفته های خود صریح و دقیق باشد‪.‬‬

‫انتخاب کلمات ما سبک نامید‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫همه صتتاحب ستتبک هستتتند ‪ -‬چه مالیم ‪ ،‬کستتل کنند‪ ، ،‬نشتتاط آور ‪ ،‬دقیق اما با این حال ‪ ،‬ما کلمات را ادار‪ ،‬می کنیم یا‬
‫دستگیر‪ ،‬به سبک ما تبدیل می شویم‪.‬‬

‫این سبک بیانگر نحو‪ ،‬تفکر و نگا‪ ،‬ما به زندگی است‪.‬‬

‫سبک در بلندگوهای مختلف متفاوت است و یک گویند‪ ،‬سبک خود را برای مخاطبان و موارد مختلف تغییر می دهد‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬صتحبت با کالستهای دبیرستتان ستبکی متفاوت از ستبکی را که برای ستخنرانی در یک اجتماع یکشتنبه صتبح‬
‫استفاد‪ ،‬می شود ‪ ،‬مجاز می داند‪.‬‬

‫کلمات صتیقل یافته ای که در یک خطبه لیستانس به کار رفته استت ‪ ،‬در یک مطالعه کتاب مقدس در گرو‪ ،‬کوچک کامالً بی‬
‫جا به نظر می رسند‪.‬‬

‫در حالی که قوانین حاکم بر نوشتن شفاف در مورد خطبه نیز صدق می کند ‪ ،‬خطبه مقاله ای در پای عقب آن نیست‪.‬‬

‫از آنجا که آنچه او می نویستتد فقط به عنوان یک آمادگی گستتترد‪ ،‬برای آنچه او در واقع خواهد گفت ‪ ،‬این نستتخه نهایی‬
‫محصول واعظ نیست‪.‬‬

‫خطبه را نباید برای جماعت خواند‪.‬‬

‫خواندن حس ارتباط زند‪ ،‬را از بین می برد‪.‬‬

‫همچنین نباید آن را حفظ کرد‪.‬‬

‫نه تنها حفظ ‪ ،‬بار ستتنگینی بر دوش مبلغی می گذارد که هفته ای چندین بار صتتحبت می کند ‪ ،‬بلکه مخاطب وقتی گویند‪،‬‬
‫کلماتی را از دیوار ذهنش می خواند ‪ ،‬حس می کند‪.‬‬

‫بگذارید یک واعظ پشت میز کار خود با افکار و کلمات ناراحت شود و آنچه می نویسد درونی خواهد شد‪.‬‬
‫ستتپس اجاز‪ ،‬دهید چندین بار با صتتدای بلند از طرح کلی ‪ ،‬یا خاطر‪ ،‬خود از طرح ‪ ،‬تمرین کند و به هیچ وجه تالش آگاهانه‬
‫ای برای یادآوری نسخه خطی دقیق خود انجا ندهد‪.‬‬

‫هنگامی که او به منبر قد می گذارد ‪ ،‬متن نوشته شد‪ ،‬کار خود را در مورد احساس واعظ به زبان انجا داد‪ ،‬است‪.‬‬

‫هنگا تبلیغ ‪ ،‬بیشتر کلمات به او بازمی گردند ‪ ،‬اما نه همه‪.‬‬

‫در اوج تحویل ‪ ،‬ساختار جمله تغییر خواهد کرد ‪ ،‬عبارات جدیدی برای او بوجود خواهد آمد ‪ ،‬و گفتار او مانند یک مکالمه خود‬
‫به خود برق می زند‪.‬‬

‫بنابراین یک نسخه خطی به اندیشه و سبک خطبه کمک می کند ‪ ،‬اما آن را حکم نمی کند‪.‬‬

‫خطبه نوشتن با نوشتن کتاب فرق دارد‪.‬‬

‫یک واعظ باید بنویسد گویی که با کسی صحبت می کند و مانند مکالمه باید برای درک فوری تالش کند‪.‬‬

‫یک نویسند‪ ،‬می داند که خوانند‪ ،‬الز نیست فوراً یک اید‪ ،‬را درک کند‪.‬‬

‫او می تواند در اوقات فراغت یک صفحه را بررسی کند ‪ ،‬در مورد آنچه خواند‪ ،‬تأمل کند ‪ ،‬با اید‪ ،‬ها بح کند و به هر راحتی‬
‫که راحت باشد حرکت کند‪.‬‬

‫در صورت برخورد با کلمه ای ناآشنا ‪ ،‬می تواند خودش را برداشته و با یک فرهنگ لغت مشورت کند‪.‬‬

‫اگر او مسیر فکر نویسند‪ ،‬را گم کند ‪ ،‬می تواند دوبار‪ ،‬آن را پیدا کند‪.‬‬

‫به طور خالصه ‪ ،‬خوانند‪ ،‬تجربه را کنترل می کند‪.‬‬

‫شنوند‪ ،‬توانایی تجمل تفکر آرا را ندارد‪.‬‬

‫او نمی تواند برای بار دو گوش کند‪.‬‬

‫اگر آنچه را که گفته شد همانطور که گفته شد قبول نکند ‪ ،‬کامالً آن را از دست خواهد داد‪.‬‬

‫اگر وقت بگذارد تا بح گویند‪ ،‬را مرور کند ‪ ،‬دیگر سخنان واعظ را از دست خواهد داد‪.‬‬

‫شنوند‪ ،‬به رحمت گویند‪ ،‬می نشیند و گویند‪ ،‬برخالف نویسند‪ ،‬باید فوراً خود را درک کند‪.‬‬

‫چندین تکنیک به مبلغ کمک می کند تا با شدت فکر کند و با وضوح صحبت کند‪.‬‬

‫برخی از خادمین متن های اصلی خود را مطابق طرح کلی خود کند‪ ،‬و برچسب گذاری می کنند‪.‬‬

‫با این کار آنها هماهنگی و تبعیت از فکر خود را در ذهن خود نقش می بندند‪.‬‬
‫بعالو‪ ،‬از آنجا که انتقالها در ارتباط گفتاری بار سنگینی دارند ‪ ،‬در نسخه خطبه فضای بیشتری را اشغال می کنند‪.‬‬

‫شنوند‪ ،‬خطبه را نه به عنوان طرح کلی بلکه فقط به صورت مجموعه ای از جمالت می شنود‪.‬‬

‫انتقال به عنوان عالئم راهنمایی و رانندگی نشتتان می دهد که خطبه کجا بود‪ ،‬استتت و کجا می رود و بنابراین طوالنی تر و‬
‫دقیق تر از نوشتن است‪.‬‬

‫انتقالهای مهم موضوع یا اید‪ ،‬اصلی خطبه را به گوش شنوند‪ ،‬می رساند‪.‬‬

‫آنها نکات عمد‪ ،‬ای را که قبالً پوشتتش داد‪ ،‬شتتد‪ ،‬مرور می کنند و نشتتان می دهند که چگونه این نکات با اید‪ ،‬اصتتلی و‬
‫یکدیگر ارتباط دارند‪.‬‬

‫و آنها نکته بعدی را معرفی می کنند‪.‬‬

‫در نتیجه کارهایی که انجا می دهند ‪ ،‬انتقال عمد‪ ،‬می تواند یک پاراگراف یا بیشتر را اشغال کند‪.‬‬

‫انتقال جزئی که به اتصال زیرمجموعه ها می پردازد ممکن است کوتا‪ ،‬تر باشد‪:‬‬

‫گاهی اوقات یتک کلمته واحد (بنتابراین ‪ ،‬عالو‪ ،‬بر این ‪ ،‬در نتیجه ‪ ،‬در نتیجه) ‪ ،‬در مکتان های دیگر یتک عبتارت (عالو‪ ،‬بر این‬
‫‪ ،‬چه چیزی بیشتر ‪ ،‬در نتیجه این) ‪ ،‬نه غیر معمول یک یا دو جمله‪.‬‬

‫در حالی که یک نویسند‪ ،‬ممکن است داللت بر انتقال داشته باشد ‪ ،‬یک گویند‪ ،‬آنها را توسعه می دهد‪.‬‬

‫انتقالهای واضتح ‪ ،‬کامل و مشتخص روی کاغذ ظاهری ناشتیانه به نظر می رستد ‪ ،‬اما به راحتی در یک خطبه اجرا می شتود و‬
‫یک جماعت را قادر می سازد تا افکار واعظ را با او بیاندیشند‪.‬‬

‫یک سبک واضح‬

‫آنها سعی می کنند با ژرفای اندیشه زبانشان مخاطب خود را تحت تأثیر ژرف اندیشه خود قرار دهند‪.‬‬

‫خطبه عمیق نیست زیرا گل آلود است‪.‬‬

‫هر آنچه در مورد آن اندیشید‪ ،‬شد‪ ،‬است را می توان به سادگی و به روشنی بیان کرد‪.‬‬

‫پوانکر‪ ، ،‬ریاضتیدان درخشتان فرانستوی ‪ ،‬اصترار داشتت‪" :‬هیچ کس چیزی در مورد ریاضتیات عالی نمی داند تا زمانی که بتواند‬
‫آن را به روشنی برای مرد خیابان توضیح دهد!"‬
‫به همین ترتیب ‪ ،‬هیچ مبلغی بخشی از کتاب مقدس یا نکته ای از الهیات را نمی فهمد ‪ ،‬مگر اینکه بتواند آن را به وضوح به‬
‫جماعتی که قبل از او نشسته اند بیان کند‪.‬‬

‫از نظر واعظ ‪ ،‬وضوح امری اخالقی است‪.‬‬

‫اگر آنچه که ما تبلیغ می کنیم مرد را به ستتمت خدا می کشتتاند یا آنها را از او دور می کند ‪ ،‬پس باید به خاطر خدا و مرد‬
‫مرد روشن باشیم‪.‬‬

‫هلموت تیلیکا به ما یادآوری می کند که جر نه به این دلیل که مرد درک نمی کنند بلکه به این دلیل استت که آنها خیلی‬
‫خوب درک می کنند ‪ ،‬یا حداقل می ترسند که مجبور به درک آنها باشند‪.‬‬

‫‪ 2‬تصتور کنید یک جلسته جمعی در روستیه برگزار می شتود که یک کمونیستت یک راهپیمایی ضتد مستیحیت را را‪ ،‬اندازی می‬
‫کند‪.‬‬

‫شتخصتی به پاهای خود می پرد و فریاد می زند‪" :‬عیستی مستیح استت!" حضتار مبهوت شتد‪ ،‬و او را به خاطر ایجاد مزاحمت در‬
‫جلسه بیرون می کشند‪.‬‬

‫اما اگر فریاد می زد چه می کرد‪:‬‬

‫"عیستتی مستتیح خداستتت! او تنها پروردگار استتت و همه کستتانی که نظا را به یک خدا تبدیل می کنند همرا‪ ،‬با رهبران‬
‫کمونیست خود به جهنم خواهند رفت!"‬

‫او ممکن است توسط جمعیت تکه تکه شود‪.‬‬

‫وضوح جر انجیل را نشان می دهد‪.‬‬

‫همچنین زندگی و امید را فراهم می کند‪.‬‬

‫طرح کلی را پاک کنید‬

‫پس چگونه می توانیم خطبه های خود را شفاف کنیم؟‬

‫نسخه های خطی واضح و روشن از رئوس مطالب روشن بیرون می آیند‪.‬‬

‫ارتباطات در ذهن ایجاد می شود‪.‬‬

‫نه در انگشتان ‪ ،‬نه در دهان ‪ ،‬بلکه در سر‪.‬‬


‫بعضتی از مبلغین ذهن تند و تیز دارند‪ .‬اگرچه آنها بینش محرک دارند ‪ ،‬اما فکر آنها هیچ دنباله طبیعی ندارد و تفکر زیگزاگی‬
‫آنها شنوندگان را به مرگ می کشاند‪.‬‬

‫بعد از نیم ستاعت حیرت انگیز برای تالش برای همگا ستازی با یک بلندگوی تند ‪ ،‬گوش دادن به یک دوستت کستل کنند‪،‬‬
‫تسکین دهند‪ ،‬است ‪ ،‬مانند این که پس از نگه داشتن سنجاب گربه ای را در دامان خود بگیرید‪.‬‬

‫تفکر زیگزاگ فقط با طرح کلی اندیشه قبل از کار روی جزئیات قابل اصالح است‪.‬‬

‫کار بر روی یک پاراگراف یا جمله بی معنی است مگر اینکه واعظ بداند که می خواهد چه چیزی را بگوید‪.‬‬

‫نسخه های خطی واضح و روشن از رئوس مطالب مشخص ایجاد می شوند‪.‬‬

‫جمله های کوتا‪ ،‬عالو‪ ،‬بر این ‪ ،‬برای روشن بودن باید جمالت را کوتا‪ ،‬نگه داشت‪.‬‬

‫رودولف فلش در کتاب "هنر گفتگوی ساد‪ "،‬اصرار دارد که با کاهش طول جمله وضوح بیشتر می شود‪.‬‬

‫طبق فرمول وی ‪ ،‬یک نویسند‪ ،‬واضح به طور متوسط حدود هفد‪ ،‬یا هجد‪ ،‬کلمه در یک جمله است و اجاز‪ ،‬نمی دهد که هر‬
‫جمله بیش از سی کلمه سرگردان شود‪.‬‬

‫در نسخه خطبه ‪ ،‬جمالت کوتا‪ ،‬فکر را از عقد‪ ،‬درمی آورد و بنابراین به خاطر سپردن مبلغ آسان تر است‪.‬‬

‫وزیر وقتی خطبته خود را ایراد می کنتد ‪ ،‬کالً بته فکر طوالنی بودن حکم نخواهتد بود ‪ ،‬همتانطور کته بته ویرگول هتا ‪ ،‬دور‪ ،‬هتا یتا‬
‫عالمت های تعجب فکر نمی کند‪.‬‬

‫در درک خود ‪ ،‬کلمات او در جمالت طوالنی ‪ ،‬کوتا‪ ، ،‬حتی شتتکستتته ‪ ،‬متوقف می شتتوند با مک ‪ ،‬استتالیدهای صتتوتی ‪ ،‬و‬
‫تغییرات در میزان ‪ ،‬سرعت و قدرت‪.‬‬

‫در حالی که جمالت کوتا‪ ،‬موجود در نسخه خطی ذهن او را خدمت می کنند ‪ ،‬اما ارتباط چندانی با تحویل وی ندارند‪.‬‬

‫ساختار جمله ساده‬

‫ساختار جمله را ساد‪ ،‬نگه دارید‪.‬‬

‫هنگامی که دنباله تفکر را دنبال می کنیم‪ :‬موضتوع اصتلی ‪ ،‬فعل اصتلی و (در صتورت لزو ) مفعول اصتلی ‪ ،‬ستبک واضتح تر و‬
‫پرانرژی تری ظاهر می شود‪.‬‬

‫قبل از افزودن بندهای وابسته ‪ ،‬در اصطالحات نحوی ‪ ،‬بر جمله مستقل تمرکز کنید‪.‬‬
‫(یک بند مستقل می تواند به عنوان یک جمله کامل تنها باشد)‬

‫یک بند وابسته نمی تواند‪).‬‬

‫اگر متا جملته ای را شتتتروع کنیم بتدون اینکته آنچته را کته می خواهیم بر آن تتأکیتد کنیم قلم می انتدازیم ‪ ،‬معموالً بر جزئیتات‬
‫ناچیز تأکید می کنیم‪.‬‬

‫اگر بندهای وابسته زیادی اضافه کنیم ‪ ،‬جمالت خود را پیچید‪ ،‬می کنیم ‪ ،‬درک و به خاطر سپردن آنها دشوارتر می شود‪.‬‬

‫اگر یک فکر را در یک جمله قرار دهیم ‪ ،‬سبک واضح تر خواهد بود‪.‬‬

‫برای دو فکر از دو جمله استفاد‪ ،‬کنید‪.‬‬

‫آرتور شوپنهاور آلمانی ها را سرزنش کرد‪:‬‬

‫"اگر حرف غیرمترقبه است که شخص دیگری را هنگا صحبت صحبت قطع کند ‪ ،‬قطع حرف خود را هم کم نمی کند‪".‬‬

‫جمالت پیچید‪ ،‬یک ضرر اضافی هم دارند‪.‬‬

‫آنها سرعت خطبه را کم می کنند‪.‬‬

‫همانطور که هنری وارد بیچر گفته است‪" :‬یک سوئیچ که برگهای آن روی آن قرار دارد ‪ ،‬گزگز نمی شود‪".‬‬

‫کلمات ساده‬

‫کلمات ستتاد‪ ،‬نیز به ستتبک روشتتنی کمک می کنند‪ .‬ارنستتت تی‪ .‬کمبل از واگن می گوید که در یک لحظه ناامیدی اظهار‬
‫داشت‪" :‬هر حرفه توطئه ای علیه شخص غیر روحانی است‪".‬‬

‫هر شتتهروندی که با اظهارنامه مالیات بر درآمد مبارز‪ ،‬کرد‪ ،‬استتت تعجب می کند که چرا ستترویس درآمد داخلی نمی تواند‬
‫معنی آن را بگوید‪.‬‬

‫وکال با مومیایی کردن قانون به صتورت "لگال" خود را از مکانی مطمئن می کنند‪ .‬دانشتمندان با توستل به نمادها و زبانی که‬
‫فقط مبتدیان می فهمند ‪ ،‬مرد کوچک را دور نگه می دارند‪.‬‬

‫به نظر می رسد متکلمان و وزرا با توسل به زبانی که سر در گم انسانهای معمولی باشد ‪ ،‬خود را در مشاغل نگه می دارند‪.‬‬

‫مراقب اصطالحات اصطالحات واژگان باشید‪.‬‬


‫واژگان تخصتصتی به متخصتصتان درون یک رشتته کمک می کند تا ارتباط برقرار کنند ‪ ،‬اما در صتورت استتفاد‪ ،‬غیرضتروری از‬
‫آن اصطالحات واژگانی می شود‪.‬‬

‫در حالی که گذراندن حوز‪ ،‬علمیه سه سال طول می کشد ‪ ،‬اما عبور از آن د‪ ،‬سال طول می کشد‪.‬‬

‫اگر یک واعظ موعظه های خود را با کلماتی مانند رساتولوژی ‪ ،‬عصبانیت ‪ ،‬هواشناسی ‪ ،‬تفسیر ‪ ،‬وجودی ‪ ،‬یوهان فلفل بزند ‪،‬‬
‫موانع برقراری ارتباط را ایجاد می کند‪.‬‬

‫اصتتطالحات اصتتطالحات کلمات "بزرگ" را با مرگ کلیشتته ترکیب می کند و اغلب به جای آگاهی دادن به مخاطب برای‬
‫تحت تأثیر قرار دادن آن استفاد‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫‪181 -173‬‬

‫از یک کلمه کوتا‪ ،‬استفاد‪ ،‬کنید مگر اینکه یک کلمه طوالنی تر کامال الز باشد‪.‬‬

‫جوش بیلینگز ضتربه ای برای ستادگی و شتفافیت می زند وقتی می گوید‪" :‬مرد جوان ‪ ،‬وقتی در فرهنگ لغت وبستتر جستتجو‬
‫می کنید کلمات را به انداز‪ ،‬کافی بزرگ برای انتقال معنی خود پیدا کنید ‪ ،‬می توانید تصور کنید که منظور شما زیاد نیست‪".‬‬

‫کلمات طوالنی در دمشان فلج است‪.‬‬

‫افسانه ها حاکی از آن است که چند سال پیش یک نویسند‪ ،‬جوان تبلیغاتی را برای نوع جدید صابون ارائه داد‪:‬‬

‫"عناصتر قلیایی و چربی های موجود در این محصتول به گونه ای مخلوط شتد‪ ،‬اند که باالترین کیفیت صتابون ستازی را به‬
‫همرا‪ ،‬وزن مخصتوص که آن را در باالی آب نگه می دارد ‪ ،‬تضتمین می کنند ‪ ،‬و دردستر و مزاحمت ماهیگیری در اطراف را‬
‫از بین می برند‪ .‬در هنگا وضو گرفتن آن در پایین وان است‪" .‬‬

‫یک مرد تبلیغاتی با تجربه تر ‪ ،‬همین اید‪ ،‬را در دو کلمه ساد‪ ،‬به تصویر کشید‪" :‬این شناور است‪".‬‬

‫جورج جی ویلیامز معتقد استت که از ‪ 70‬تا ‪ 78‬درصتد کلمات استتفاد‪ ،‬شتد‪ ،‬توستط دبلیو ستامرستت موگا ‪ ،‬ستینکلر لوئیس ‪،‬‬
‫رابرت لویی استیونسون و چارلز دیکنز فقط یک هجا دارند‪.‬‬

‫هفتاد و سته درصتد کلمات در مزامیر ‪ 76 ، 23‬درصتد کلمات در دعای خداوند و ‪ 80‬درصتد کلمات در اول قرنتیان باب ‪13‬‬
‫کلمات یک هجا هستند‪.‬‬
‫مهم نیستتت که یک عبارت یا کلمه به چه معنا و مفهو گویند‪ ،‬را بیان می کند ‪ ،‬اگر شتتنوندگان معنی آن را نمی دانند بی‬
‫فاید‪ ،‬است‪ .‬آبراها لینکلن گفت‪" :‬صحبت کن ‪ ،‬تا پایین ترین افراد بتوانند تو را درک کنند و بقیه مشکلی نخواهند داشت‪".‬‬

‫بیلی ساندی ‪ ،‬مبلغ یاد شد‪ ، ،‬ارزش سادگی را درک کرد وقتی که گفت‪:‬‬

‫اگر قرار باشتد مردی یک تکه گوشتت برداشتته و بو کند و نفرت انگیز به نظر برستد ‪ ،‬و پستر کوچکش بگوید‪" :‬چه خبر استت‬
‫پاپ؟"‬

‫و او قرار بود بگوید ‪" ،‬این یک فرایند تجزیه در تشکیل ترکیبات شیمیایی جدید است" ‪ ،‬پسر در همه حال خواهد بود‪.‬‬

‫اما اگر پدر می گفت‪" :‬پوسید‪ ،‬است" ‪ ،‬پسرک بینی خود را درک می کند و می گیرد‪.‬‬

‫‪ Rotten‬یک کلمه انگلیسی‪-‬ساکسونی خوبی است و شما نیازی نیست که به فرهنگ لغت بروید تا معنی آن را بفهمید‪.‬‬

‫این بدان معنا نیست که یک وزیر باید با جماعت خود صحبت کند‪.‬‬

‫در عوض ‪ ،‬قاعد‪ ،‬کلی وی باید این باشد‪ :‬واژگان افراد را دست باال نگیرید و هوش آنها را دست کم نگیرید‪.‬‬

‫یک سبک مستقیم و شخصی‬

‫عالو‪ ،‬بر واضح بودن ‪ ،‬ویژگی اصلی دو سبک این است که باید مستقیم و شخصی باشد‪.‬‬

‫در حالی که خطاب به "کستی که ممکن استت به آن مربوط باشتد" خطاب استت ‪ ،‬خطبه ای به زنان و مردان اولین جلسته‬
‫کلیسای باپتیست در ‪ 15‬ژوئیه نزدیک خیابان های نهم و الم در ساعت یازد‪ ،‬صبح ایراد می شود‪.‬‬

‫نویسند‪ ،‬و خوانند‪ ،‬تنها ‪ ،‬دور از یکدیگر و ناشناخته نشسته اند‪.‬‬

‫واعظ با شنوندگان خود چهر‪ ،‬به چهر‪ ،‬صحبت می کند و آنها را به نا صدا می کند‪.‬‬

‫زبان نوشتتاری نتایج تفکر را بیان می کند ‪ ،‬در حالی که زبان گفتاری بیانگر خودانگیختگی اندیشته ای استت که دونالد ستی‬
‫برایانت و کارل آر‪ .‬واالس آن را "تحقق بخشیدن به اید‪ ،‬در لحظه بیان" توصیف می کنند‪.‬‬

‫بنابراین موعظه نباید مانند پایان نامه ای باشد که برای جماعت خواند‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫به نظر می رسد گفتگویی است که در آن تفکر جریان دارد و مبلغ با شنوندگان خود صحبت می کند‪.‬‬

‫گویند‪ ،‬و شنوند‪ ،‬از آنجا که با یکدیگر در ارتباط هستند‪.‬‬


‫خطبه از سبک آدرس مستقیم استفاد‪ ،‬می کند‪.‬‬

‫در حالی که ممکن استت یک نویستند‪ ،‬بگوید ‪" ،‬مستیحی در مکالمه خود باید مراقب نحو‪ ،‬صتحبت در مورد دیگران باشتد" ‪،‬‬
‫یک مبلغ به احتمال زیاد می گوید‪" :‬شما باید مراقب نحو‪ ،‬صحبت در مورد دیگران باشید‪".‬‬

‫ضمیر شخصی شما به وزیر و مخاطب احساس یکتایی می دهد‪.‬‬

‫در حالی که می توانید تأثیرگذار باشید ‪ ،‬در سایر مواقع واعظ به ما می گوید زیرا منظور او "من و تو" است‪.‬‬

‫ما با آدرس مستقیم در مقابل سرمقاله ای هستیم که جایگزین ضمیر ‪ I‬می شویم‪.‬‬

‫سرمقاله ای به نظر می رسد که گویی واعظ در کمیته ای صحبت می کند‪.‬‬

‫منظور ما از سبک شفاهی ‪ ،‬مانند گفتگوی خوب ‪" ،‬من و تو با هم هستیم‪".‬‬

‫یک سخنران از سوالهایی استفاد‪ ،‬می کند که نویسند‪ ،‬ممکن است استفاد‪ ،‬نکند‪.‬‬

‫این سوال شنوند‪ ،‬را به فکر کردن در مورد آنچه واعظ بعدی می گوید دعوت می کند و غالباً یک نکته اصلی یا اید‪ ،‬جدید را‬
‫مطرح می کند‪.‬‬

‫ممکن است جماعت را به پاسخگویی به آنچه واعظ گفته است دعوت کند و غالباً برای ختم خطبه به کار می رود‪.‬‬

‫ساالت به وضوح نشان می دهد که مخاطب و گویند‪ ،‬رو در رو هستند‪.‬‬

‫سبک شخصی توجه کمی به رسمیت های نوشتاری رسمی دارد‪.‬‬

‫انقباضات مشکلی ندارند (نمی توانند ‪ ،‬نخواهند داشت) ‪ ،‬و همچنین مصدرها را تقسیم نمی کنند‪.‬‬

‫آنچه در گفتگوی خوب مناسب است متناسب با موعظه است‪.‬‬

‫این البته به این معنی نیست که هر چیزی پیش می رود‪.‬‬

‫گرامر ضتعیف یا تلفظ معیوب ‪ ،‬مانند خند‪ ،‬در جلسته دعا ‪ ،‬شنوند‪ ،‬را از بین می برد و در مورد صالحیت واعظ تردید ایجاد می‬
‫کند‪.‬‬

‫عامیانه نظرات متفاوتی می دهد‪ .‬در صتورت استتفاد‪ ،‬عمدی ‪ ،‬عامیانه می تواند توجه را به خود جلب کند و احستاس راحتی و‬
‫غیررسمی بودن را به خطبه تزریق کند‪.‬‬

‫وقتی عامیانه بدون فکر استفاد‪ ،‬می شود ‪ ،‬ساد‪ ،‬و حتی ارزان به نظر می رسد و به یک ذهن تنبل خیانت می کند‪.‬‬
‫گفتار شخصی و مستقیم به سخنرانی سهل انگارانه یا انگلیسی ناشایست احتیاج ندارد‪.‬‬

‫زبان موعظه موثر باید زبان یک آقا در مکالمه باشد‪.‬‬

‫یک سبک زند‪،‬‬

‫سومین ویژگی سبک موثر ‪ ،‬زند‪ ،‬بودن است‪.‬‬

‫وین ستی مینیک استتدالل می کند که ارتباطی که تجربه شتنوند‪ ،‬را تحت تأثیر قرار می دهد ‪ ،‬هم ذهن و هم احستاستات را‬
‫جذب می کند‪.‬‬

‫ما از طریق شنوایی ‪ ،‬بینایی ‪ ،‬بویایی ‪ ،‬چشایی و المسه دربار‪ ،‬دنیای اطراف خود می آموزیم‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬برای اینکه مخاطب پیا را تجربه کند ‪ ،‬یک وزیر باید به حواس متوسل شود‪.‬‬

‫یک واعظ این کار را مستقیماً از طریق دید و صدا انجا می دهد‪.‬‬

‫جماعت حرکات و حاالت چهر‪ ،‬او را می بیند و سخنان او را می شنود‪.‬‬

‫او همچنین حواس را با استفاد‪ ،‬از کلمات به طور غیر مستقیم تحریک می کند‪.‬‬

‫زبان باع می شتود شتنوندگان برداشتت های خود از تجربیات گذشتته را بیاد بیاورند و همانطور که به این رویداد پاستخ می‬
‫دهند به کلمات پاسخ دهند‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬آب آب معد‪ ،‬با شتنیدن کلمات نان گر و کر‪ ،‬ای جریان پیدا می کند و وقتی فکر می کنیم کچلی روی آن‬
‫می خزد ‪ ،‬لرزید‪ ،‬و متوقف می شود‪.‬‬

‫با انجا این کار ‪ ،‬گویند‪ ،‬به مرد امکان می دهد تجربه ای را که تجربه نکرد‪ ،‬اند با احستاستاتی که داشتته اند ارتباط برقرار‬
‫کنند‪.‬‬

‫در صورت استفاد‪ ،‬از جزئیات خاص و مشخص ‪ ،‬مقدار زیادی از آنها زند‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫ما یک عبارت "خاص" را اگر صریح و دقیق باشد ‪ ،‬و "اگر آن را به تصویر بکشد" بر روی ذهن بچسبانیم‪.‬‬

‫رقم ‪ 1،923،212.92‬دالر برای پنی مشخص است اما بتن نیست‪.‬‬

‫رقم ‪ 275‬دالر در قبض برق ماهیانه شما بتن است‪.‬‬


‫شما نمی توانید شکل اول را تجسم کنید ‪ ،‬اما می توانید شکل دو را تجسم کنید‪.‬‬

‫جزئیات خاص در صورت خاص بودن باع افزایش عالقه می شوند‪.‬‬

‫آنها ارتباط برقرار می کنند زیرا با تجربیات مخاطبان ارتباط دارند‪.‬‬

‫بنابراین به جای "تولید" بگویید "کلم ‪ ،‬خیار و پرتقال"‪.‬‬

‫به جای "سالح" می گوید "لوله سرب سنگین"‪.‬‬

‫به جای "شهرهای بزرگ" مشخص باشید‪:‬‬

‫"نیویورک ‪ ،‬شیکاگو ‪ ،‬داالس یا سانفرانسیسکو‪".‬‬

‫عبارت زیر انتزاعی است‪:‬‬

‫"در طی تجربه بشری ‪ ،‬مشاهد‪ ،‬می کنیم که وقایع وجود ما دارای ویژگی های چرخه مشخصی هستند‪.‬‬

‫آگاهی از این موارد ‪ ،‬مشاهد‪ ،‬گر را به میزان باالیی از تناسب اعمال خود رهنمون می کند‪" .‬‬

‫واعظ در جامعه همان اندیشه را اینگونه بیان کرد‪:‬‬

‫"برای همه چیز ‪ ،‬یک فصتتل استتت و یک زمان برای هر هدف در زیر آستتمان‪ :‬یک زمان برای به دنیا آمدن ‪ ،‬و یک زمان‬
‫برای مردن‪.‬‬

‫‪ . . .‬زمانی برای گریه ‪ ،‬و زمانی برای خندیدن‪ .‬زمانی برای عزاداری ‪ ،‬و زمانی برای رقصیدن ؛‬

‫‪ . . .‬زمانی برای سکوت و زمانی برای گفتن "(‪ASV). 7-1 :3‬‬

‫مانند یک هنرمند یا رمان نویس ‪ ،‬وزیر باید یاد بگیرد که در تصاویر فکر کند‪.‬‬

‫یعنی او باید جزئیات را تجسم کند‪.‬‬

‫گوستاو فلوبر به شاگرد نویسندگی خود گای دو مپسانت مأموریت داد‪:‬‬

‫"شما به ایستگا‪ ،‬برا‪ ،‬آهن پایین می آیید و در آنجا حدود پنجا‪ ،‬تاکسی پیدا خواهید کرد‪.‬‬

‫همه آنها تقریباً شبیه هم هستند ‪ ،‬اما شبیه هم نیستند‪.‬‬

‫شتما یکی را انتخاب کرد‪ ،‬و آن را با دقت توصتیف می کنید به طوری که وقتی از کنار آن می گذرد احتماالً نمی توانم اشتتبا‪،‬‬
‫کنم‪" .‬‬

‫زبان بتن ابتدا به عنوان روشی برای دیدن و سپس به عنوان نوشتاری و گفتاری توسعه می یابد‪.‬‬
‫تا زمانی که زندگی را مشاهد‪ ،‬نکنیم ‪ ،‬نمی توانیم آن را به وضوح نشان دهیم‪.‬‬

‫زند‪ ،‬بودن زمانی شکل می گیرد که بگذاریم اسم و فعل معنای ما را حمل کنند‪.‬‬

‫صفت و قید گفتار را بهم ریخته و با کلمات ضعیف همرا‪ ،‬می شوند‪.‬‬

‫به گفته ‪" ، E. B. White‬صفت ساخته نشد‪ ،‬است که بتواند یک اسم ضعیف یا نادرست را از مکانی تنگ بیرون بکشد‪".‬‬

‫اسامی و افعال قوی به تنهایی ایستاد‪ ،‬اند‪.‬‬

‫یک "انسان قد بلند" باید "غول" شود؛ یک "پرند‪ ،‬بزرگ" یک "پلیکان"‪.‬‬

‫بگویید "او آهسته کرد" ‪ ،‬نه "او با صدای بلند صحبت کرد"‪ .‬یا "او "‪trotted‬به جای "او سریع رفت‪".‬‬

‫به خصوص مراقب مقدماتی مانند خیلی ‪ ،‬بنابراین ‪ ،‬کامالً ‪ ،‬خیلی هم باشید‪.‬‬

‫آنها به عد موفقیت در انتخاب کلمات اساسی خیانت می کنند‪" .‬سوزاندن" قدرت دارد ‪" ،‬بسیار داغ" ندارد؛‬

‫"طاقت فرسا" بیش از "خیلی دردناک" صدمه می زند‪ .‬و "سوسوزن زدن"‬

‫تصویری بهتر از "خیلی جالب" ترسیم می کند‪.‬‬

‫هنگا انتخاب افعال از افعال زند‪ ،‬استفاد‪ ،‬کنید‪.‬‬

‫افعال متناهی جمله ها را از بین می برد‪.‬‬

‫اصلی که باید از آن پیروی کنید "کسی کاری می کند" است‪.‬‬

‫افعال منفعل زندگی را از گفتار می مکند‪.‬‬

‫"نظرات و قضاوت ها بر اساس آنچه ما می دانیم توسط ما شکل می گیرد" مرد‪ ،‬به نظر می رسد‪.‬‬

‫"ما فکر می کنیم همانطور که می دانیم" دارای نشاط است‪.‬‬

‫دروغ های "همه اوقات خوبی را پشت سر گذاشتند" در حالی که حرکات "همه از خود لذت می بردند"‪.‬‬

‫افعال ‪ ،‬مانند اسم ها ‪ ،‬تصورات را وقتی دقیق می شوند بیدار می کنند‪.‬‬


‫او "رفت" او را به آنجا می رساند اما نه به وضوح "خزیدن" ‪" ،‬تلو تلو خوردن" ‪" ،‬بهم ریختگی" ‪" ،‬کمین"‪.‬‬

‫او "فریاد می زند" ‪" ،‬فریاد می زند" ‪" ،‬غر زدن" ‪" ،‬زمزمه" ‪ ،‬به ما می گوید چه چیزی ‪" ،‬می گوید" نمی کند‪.‬‬

‫همچنین هنگامی که چهر‪ ،‬های تاز‪ ،‬ای از گفتار به کار می گیرید ‪ ،‬وضوح بیشتر می شود‪.‬‬

‫استعار‪ ،‬ها و تشبیهات باع ایجاد احساساتی در شنوند‪ ،‬می شوند یا باع می شوند تصاویر تجربیات قبلی را به یاد بیاورد‪.‬‬

‫الکستتاندر ماکالرن هنگامی که می گوید‪" :‬تما گناهان مانند یک رشتتته جلبک دریایی در یک گر‪ ،‬لزج بهم پیوستتته اند ‪،‬‬
‫حس المستته را تحریک می کنند ‪ ،‬به طوری که مردی که یک بار در انگشتتتان چرند‪ ،‬آن گرفتار شتتد ‪ ،‬تقریباً غرق خواهد‬
‫شد‪".‬‬

‫جورج بایرون وقتی به ما می گوید‪:‬‬

‫آشوری مانند گرگ روی شاخه پایین آمد و هم گروهانش همه در نقر‪ ،‬و طال می درخشیدند‪.‬‬

‫چارلز اچ استپورجون در شتبیه ستازی حواس خود را به تصتویر می کشتد که به دور‪ ،‬ای گذشتته اشتار‪ ،‬دارد "وقتی جهان بزرگ‬
‫مانند جنگل های متولد نشد‪ ،‬در جا بلوط در ذهن خدا فرو می رود‪".‬‬

‫آلفرد نورث وایتهد وقتی منعکس کرد ‪ ،‬تصویری را فراخوانی کرد و گفت‪" :‬دانش هیچ چیز بهتر از ماهی نیست"‪.‬‬

‫ارقا گفتار با بسته بندی بیشتر در یک عبارت ‪ ،‬از صرف سخنران سخنگوی کلمات در یک پاراگراف ‪ ،‬باع صرفه جویی در‬
‫وقت می شوند‪.‬‬

‫چند مورد را در نظر بگیرید‪ :‬عبارات برگ انجیری که کلمات ناآگاهی برهنه را پوشتتش می دهد و از داخل ستتورا شتتد‪ ،‬و با‬
‫کلیشته های خامه زد‪ ،‬شتد‪ ،‬پر شتد‪ ،‬استت که مانند ستنگ قبرها بر روی اید‪ ،‬های مرد‪ ،‬می افتد اگر پروتستتانیستم مرد‪ ،‬پیدا‬
‫شود ‪ ،‬خطبه خنجر قلب او خواهد بود‪.‬‬

‫گویی در حال قد زدن در اطراف گودالهای تار داغ است و از مسائل چسبناک اجتناب می کند‪.‬‬

‫استعار‪ ،‬ها و تشبیهات ‪ ،‬مانند خرچنگ دریایی ‪ ،‬باید تاز‪ ،‬سرو شوند‪.‬‬

‫هر دو معنی واقعی و مجازی باید در همان لحظه ذهن را تحت تأثیر قرار دهند‪.‬‬

‫وقتی تصویر واقعی از بین می رود زیرا مقایسه بیش از حد زیاد شد‪ ،‬است ‪ ،‬این شکل قدرت خود را از دست می دهد‪.‬‬

‫شنوند‪ ،‬لحن آنها را ناشنوا می کند‪.‬‬

‫موارد زیر یک بار مانند یک مشت دو ضربه ای می خورد اما اکنون به سختی ما را لمس می کند‪:‬‬
‫ارتباط با کلیستای امتحان شتد‪ ،‬و دنیای واقعی گمشتد‪ ،‬و در حال مرگ که متولد شتد‪ ،‬و جان تاز‪ ،‬ای در نجات مستیحیان‬
‫فراهم می کند ‪ ،‬روح برای شتنوندگان استتخدا شتما در رادیو زمین شتنیدن دعا و استتجابت دعا خداوند حصتار را دور می زند‬
‫وقتی که مقایسته بیات شتد ‪ ،‬آن را بیرون بریزید و بیایید مورد تاز‪ ،‬ای که موضتوع را روشتن می کند و مخاطب را هشتیار نگه‬
‫می دارد‪.‬‬

‫ارتباط به سبک و همچنین محتوا نشان داد‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫ما باید پیا ابدی را با کلمات امروز بیان کنیم‪.‬‬

‫یک وزیر باید تبلیغات مجله ها و تبلیغات رادیویی و تلویزیونی را برای زبان قابل فهم که با استیران فرهنگ ما صتحبت می‬
‫کند ‪ ،‬مطالعه کند‪.‬‬

‫مشتاهدات متداول به ما می گوید که چه آزمونهای زبانی ثابت کرد‪ ،‬استت که بستیاری از زبانهایی که در منبرهای ما به کار‬
‫رفته است "نادرست ‪ ،‬بی ربط و ناچیز" است‪.‬‬

‫سبک موثر را نمی توان مانند یک فرمول ریاضی آموزش داد‪.‬‬

‫تستلط بر "کلمه خوش پوش" نیاز به توجه به جزئیات و جستتجوی شتباهت های مهم بین چیزهایی دارد که به طور معمول‬
‫با یکدیگر ارتباط ندارند‪.‬‬

‫به طور خالصه ‪ ،‬پایان دادن به گفتار هولناک و خسته نیاز به تخیل دارد‪.‬‬

‫در تبلیغ موعظه ‪ ،‬هیچ چیز بیشتر مورد نیاز نبود‪ ،‬است ‪ -‬و فاقد آن بیشتر است‪.‬‬

‫در توصت تیف رابرت براونینتگ ‪ ،‬غرفته دارانی کته ختدای خالق را نمتاینتدگی می کننتد جرات نمی کننتد "بته جرقته ای دستتتت‬
‫نخورد‪ ،‬تبدیل شوند"‪.‬‬

‫چگونه می توانید از گنا‪ ،‬صداهای غیر جالب توجه دور شوید؟‬

‫‪ .1‬به استفاد‪ ،‬خود از زبان توجه کنید‪.‬‬

‫در مکالمه خصوصی ذهن خود را به سمت خنثی سوق ندهید و به جای پریدن از عباراتی استفاد‪ ،‬کنید که بیکار هستند‪.‬‬

‫انتخاب مقایسه های جدید را پرورش دهید ‪ ،‬استفاد‪ ،‬از آنها هنگا تبلیغ راحت تر خواهید یافت‪.‬‬

‫بیچر دربار‪ ،‬تصویرهایی که در سبک نیز صدق می کند این شهادت را می دهد‪:‬‬

‫"‪ ...‬در حالی که تصتاویر برای من به انداز‪ ،‬تنفس طبیعی هستتند ‪ ،‬من در ستالهای ابتدایی خدمت خود از پنجا‪ ،‬مورد استتفاد‪،‬‬
‫می کنم‪.‬‬
‫و این نیز ‪ ،‬با مطالعه و تمرین ‪ ،‬با تفکر ستتخت ‪ ،‬و با بس تیاری از آزمایشتتات ‪ ،‬هم با قلم و هم به طور خاص توستتط خود ‪،‬‬
‫هنگامی که اینجا و آنجا قد می زد ‪" .‬‬

‫‪ .2‬نحو‪ ،‬استفاد‪ ،‬دیگران از زبان را مطالعه کنید‪.‬‬

‫وقتی نویسند‪ ،‬یا سخنران شما را بیدار لرزاند ‪ ،‬بررسی کنید که چگونه این کار را انجا داد‪ ،‬است‪.‬‬

‫از آنجا که شعر با تشبیهات و استعار‪ ،‬ها می ترکد ‪ ،‬مطالعه آیه احساس زبان مجازی را ایجاد می کند‪.‬‬

‫‪ .3‬با صدای بلند بخوانید‪ .‬بلند خواندن دو کار برای شما انجا می دهد‪.‬‬

‫ابتدا واژگان شما افزایش می یابد‪.‬‬

‫ما در دوران کودکی یاد گرفتیم که مدت ها قبل از خواندن یا نوشتن با گوش دادن و تقلید صحبت کنیم‪.‬‬

‫بلند خواندن این تجربه را دوبار‪ ،‬ایجاد می کند‪.‬‬

‫دو ‪ ،‬همانطور که ستبک خود را بهتر از ستبک خود می خوانید ‪ ،‬الگوهای جدید گفتاری و اصتطالحات خالقانه در ستیستتم‬
‫عصبی شما نقش می بندد‪.‬‬

‫شما برای زبان تصویر سازی احساس خواهید کرد‪.‬‬

‫برای همستر و فرزندان خود بخوانید تا مجبور شتوید آنچه را می خوانید تفستیر کنید‪ .‬رمان ها ‪ ،‬نمایشتنامه ها ‪ ،‬خطبه ها و به‬
‫ویژ‪ ،‬کتاب مقدس را بخوانید‪.‬‬

‫نستخه ‪ King James‬حقیقت خدا را با شتکو‪ ،‬شتکستپیر ارائه می دهد و نستخه بین المللی جدید آن را با لباس به روزتری‬
‫ارائه می دهد‪.‬‬

‫هر دو سبک چشمگیری دارند‪.‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫سبک‬

‫ویژگی های سبک موعظه موثر‬

‫روشن‬
‫مستقیم و شخصی‬

‫واضح‬

‫تعاریف‬

‫سبک ‪ -‬انتخاب کلمات‪.‬‬

‫‪182-189‬‬

‫فصل ‪10‬‬

‫چگونه موعظه کنیم تا مردم گوش دهند‬

‫بیشتتر کتابهای مربوط به لواز بهداشتتی در مورد توستعه خطبه ها موارد زیادی را بیان می کنند اما در مورد تحویل آنها بستیار‬
‫اندک است‪.‬‬

‫به نظر می رسد کشیشان از این متون موعظه پیشگامی می کنند‪.‬‬

‫در حالی که وزیری هر هفته ستاعت ها را صترف ستاخت خطبه می کند ‪ ،‬به ندرت ستالی حتی چند ستاعت فرصتت می دهد تا‬
‫در مورد تحویل فکر کند‪.‬‬

‫با این حال خطبه ها به عنوان رئوس مطالب یا نسخه های خطی به دنیا نمی آیند‪.‬‬

‫آنها فقط هنگا موعظه زندگی می کنند‪.‬‬

‫خطبه ای که به طور ناخواسته ایراد می شود ‪ ،‬مرد‪ ،‬به دنیا می آید‪.‬‬

‫تأثیر خطبه های ما به دو عامل بستگی دارد‪:‬‬

‫چه می گوییم و چگونه می گوییم‪.‬‬


‫هر دو مهم هستند‪.‬‬

‫بته غیر از محتوای کتتاب مقتدس مربوط بته زنتدگی ‪ ،‬متا هیچ چیز ارزش ارتبتاطی نتداریم‪ .‬امتا بتدون تحویتل متاهرانته ‪ ،‬محتوای‬
‫خود را به جماعت نمی رسانیم‪.‬‬

‫به ترتیب اهمیت ‪ ،‬ترکیباتی که خطبه را تشکیل می دهند فکر ‪ ،‬ترتیب ‪ ،‬زبان ‪ ،‬صدا و حرکت هستند‪.‬‬

‫در اولویت برداشت ها ‪ ،‬ترتیب معکوس می شود‪.‬‬

‫ژست و صدا به عنوان بارزترین و تعیین کنند‪ ،‬ترین ظاهر می شوند‪.‬‬

‫هر مطالعه اولیه تحویل و تأثیر آن بر نتیجه سخنرانی یا خطبه به یک نتیجه می رسد‪ :‬زایمان بسیار مهم است‪.‬‬

‫نه تنها صتتتدا و حرکات گویند‪ ،‬ابتدا حواس مخاطب را می زند ‪ ،‬بلکه عطف و کردار او احستتتاستتتات و نگرش او را با دقت‬
‫بیشتری نسبت به سخنانش منتقل می کند‪.‬‬

‫در طول دهه ‪ 1970‬دانشتمندان در چندین رشتته ‪ -‬روانشتناستی ‪ ،‬انستان شتناستی ‪ ،‬جامعه شتناستی و ارتباطات گفتاری ‪ ،‬به‬
‫عنوان مثال ‪ -‬تأثیرات ارتباط غیر کالمی را بررسی کردند‪.‬‬

‫این محققان مشتاهد‪ ،‬کردند که چگونه پیا ها را با نحو‪ ،‬نشتستتن یا ایستتادن ‪ ،‬با حالت های صتورت ‪ ،‬با حرکات و حتی با‬
‫توجه به فضای بین ما و کسانی که مالقات می کنیم پخش می کنیم‪.‬‬

‫به عنوان یک محصتول جانبی از این مطالعات ‪ ،‬چندین شتومیز قول دادند که این زبان ستاکت را تفستیر کنند تا خوانندگان‬
‫بتوانند از آن برای منافع شخصی استفاد‪ ،‬کنند‪.‬‬

‫"ادعای بیش از حد" این کتاب ها احتماالً به انداز‪ ،‬اعتقادات بدبین ایجاد کرد‪ ،‬است‪.‬‬

‫اختالفات فردی و فرهنگی در ارتباطات غیرکالمی ‪ ،‬تعریف های جزمی از معنای زبان بدن را ستتاد‪ ،‬و احتماالً خطرناک می‬
‫کند‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬ادعا کردن بازوهایی که روی س تینه جمع شتتد‪ ،‬نشتتان می دهد که فردی می خواهد اطرافیان خود را ببندد‬
‫مانند این است که بگوییم کلمه مدل همیشه به یک ماکت در مقیاس کوچک از یک جسم بزرگتر اشار‪ ،‬دارد‪.‬‬

‫با این وجود هیچ شخص نظارتی حتی اگر صحبت نمی کنیم ‪ ،‬پیا های ارتباطی ما را به طور جدی انکار می کند‪.‬‬

‫دوستتتان بر این باورند که یک معیار از عمق روابط آنها در توانایی آنها در درک یکدیگر استتت حتی وقتی ستتاکت کنار هم‬
‫بنشینند‪.‬‬

‫ما تشتخیص می دهیم که آشتنایان گا‪ ،‬به گا‪ ، ،‬یا حتی غریبه ها ‪ ،‬از حالت ‪ ،‬حالت چهر‪ ،‬یا لحن صتدا ‪ ،‬دوستتانه ‪ ،‬عصتبانی یا‬
‫نگران هستند‪.‬‬
‫لبخند ‪ ،‬اخم ‪ ،‬زل زدن ‪ ،‬چشتمک زدن یا نگا‪ ،‬کردن بر اینکه دوستتانی را که مالقات می کنیم دوستت داریم یا دوستت نداریم‬
‫‪ ،‬به آنها اعتماد داریم یا به آنها اعتماد نداریم تأثیر می گذارد‪.‬‬

‫نویسند‪ ،‬ضرب المثل ها وقتی اعال کرد‪:‬‬

‫"یک فرد بی ارزش ‪ ،‬یک انسان شریر ‪ ،‬کسی است که با دهان دروغ را‪ ،‬می رود ‪ ،‬با چشمانش چشمک می زند ‪ ،‬با پاهایش‬
‫سیگنال می دهد ‪ ،‬که با انگشتان خود اشار‪ ،‬می کند‪.‬‬

‫که با انحراف در قلب خود دائماً بدی را می اندیشد ‪ ،‬و اختالفات را گسترش می دهد »(حکم ‪NASB) 14-12 :6‬‬

‫چشم ها ‪ ،‬دست ها ‪ ،‬صورت و پاها به همان انداز‪ ،‬کلماتی که ما می گوییم ‪ -‬در واقع بیشتر ‪ -‬به یک اجتماع می گویند‪.‬‬

‫روانشناس آلبرت مهرابیان آن را به یک فرمول تقسیم می کند‪.‬‬

‫تنها ‪ 7‬درصتد از تأثیر پیا یک ستخنران از طریق ستخنان وی حاصتل می شتود‪ 38 .‬درصتد از صتدای او ‪ 55 ،‬درصتد از حالت‬
‫های چهر‪ ،‬سرچشمه می گیرد‪.‬‬

‫مشاهدات مختلفی می تواند از این تحقیق حاصل شود که مربوط به واعظان و موعظه ها است‪.‬‬

‫اول اینکه ‪ ،‬زبان غیر کالمی در سخنرانی عمومی اهمیت استراتژیک دارد‪.‬‬

‫وقتی ما به یک اجتماع خطاب می کنیم ‪ ،‬سه شبکه ارتباطی مختلف همزمان کار می کنند‪:‬‬

‫کلمات ‪ ،‬لحن و حرکات ما‪.‬‬

‫هر سه اید‪ ،‬با هم ارتباط برقرار می کنند‪.‬‬

‫وقتی بازیگر جورج آرلیس برای اولین بار نمایشتتنامه "دیزرائیلی" را خواند ‪ ،‬به نویستتند‪ ،‬توصتتیه کرد که دو صتتفحه بیرون‬
‫بیاورد‪.‬‬

‫وی گفت‪" :‬می توانم این را با نگا‪ ،‬بگویم‪".‬‬

‫"چه نگاهی؟"‬

‫از نویسند‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫آرلیس تظاهرات کرد و صفحات بیرون آمد‪.‬‬

‫در حقیقت ‪ ،‬اعمال اغلب بیانگرتر از کلمات هستند‪.‬‬

‫قرار دادن انگشت روی لب چیزی بیشتر از "ساکت باش" می گوید‪.‬‬


‫باز کردن چشتم ها و باال بردن ابرو تعجب آور استت که کلمات نمی توانند ‪ ،‬و شتانه باال انداختن شتانه ها اید‪ ،‬ای را فراتر از‬
‫کلمات بیان می کند‪.‬‬

‫به طور کلی ‪ ،‬عناصر غیرکالمی بیشتر احساسات و نگرش را برقرار می کنند‪.‬‬

‫ادوارد تی‪ .‬هال یافته های دانشتمندان علو اجتماعی را هنگامی که مشتاهد‪ ،‬می کند ‪ ،‬خالصته می کند‪" :‬عالو‪ ،‬بر آنچه با‬
‫زبان کالمی خود می گوییم ‪ ،‬ما دائماً احساسات واقعی خود را با زبان سکوت خود به زبان رفتار منتقل می کنیم"‬

‫دو ‪ ،‬تحقیق و تجربه توافق دارند که اگر پیا های غیرکالمی با گفتار مغایرت داشتته باشتند ‪ ،‬شتنوندگان به احتمال زیاد زبان‬
‫ساکت را باور خواهند کرد‪.‬‬

‫دروغ گفتن با کل بدن دشوارتر از لبهاست‪.‬‬

‫این محور اصلی مشاهدات زیگموند فروید است‪:‬‬

‫"هیچ فانی نمی تواند مخفی نگه دارد‪.‬‬

‫اگر لبهایش ساکت است ‪ ،‬با نوک انگشتانش پچ پچ می کند‪ .‬خیانت در هر منافذ از او بیرون می زند‪" .‬‬

‫ممکن استت ستخنان یک کشتیش اصترار داشتته باشتد ‪" ،‬این مهم استت" ‪ ،‬اما اگر صتدای او صتاف و بی بیان به نظر برستد و‬
‫بدن او لنگ باشد ‪ ،‬جماعت او را باور نمی کنند‪.‬‬

‫اگر یک واعظ مشتت خود را به گوش شتنوندگان خود تکان دهد در حالی که با لحن مالمت آمیز می گوید‪" :‬آنچه این کلیستا‬
‫نیاز دارد عشق بیشتر و نگرانی عمیق نسبت به یکدیگر است!"‬

‫افراد در استخر تفکر خواهند کرد که آیا او می داند در مورد چه چیزی صحبت می کند‬

‫از آنجا که مقدار زیادی از تبلیغات شتامل نگرشتهایی استت که ستخنان ما را تقویت می کند یا با آن مغایرت دارد ‪ ،‬یک مبلغ‬
‫جرات نمی یابد که تحویل را نادید‪ ،‬بگیرد‪.‬‬

‫سو ‪ ،‬زایمان موثر با آرزوها آغاز می شود‪.‬‬

‫آبه مارتین ‪ ،‬فیلستتتوف ‪ ،‬طنزپرداز ‪ ،‬اظهتار داشتتتت‪" :‬بین حرفه ای و آماتور بیش از هر چیز دیگری روی زمین تفتاوت وجود‬
‫دارد!"‬

‫در سخنرانی عمومی آماتور کلمات را می گوید‪.‬‬

‫از طرف دیگر ‪ ،‬حرفه ای تمایل عمیقی برای برقراری ارتباط دارد‪.‬‬
‫آماتور برای بیرون انداختن اید‪ ،‬های خود تصتتمیم می گیرد ‪ ،‬در حالی که این فرد حرفه ای تالش می کند تا آنها را به اید‪،‬‬
‫های ما برساند‪.‬‬

‫در واعظ ‪ ،‬دانش فنی و آموزش در فن بیان عمومی نمی تواند جایگا‪ ،‬محکومیت و مسئولیت را بگیرد‪.‬‬

‫داشتتن چیزی برای گفتن به یک جماعت که می خواهید آن را درک کنند و زندگی کنند ‪ ،‬محرک استاستی برای زایمان خوب‬
‫است‪.‬‬

‫این "مجموعه" احساسی برای صحبت کردن را ایجاد می کند‪.‬‬

‫بنابراین تحویل خوب از منبر شبیه گفتگوی پر جنب و جوش است‪.‬‬

‫وقتی روی اید‪ ،‬ها متمرکز می شویم تا دیگران آنها را درک کرد‪ ،‬و آنها را بپذیرند ‪ ،‬تحویل طبیعی به وجود می آید‪.‬‬

‫پیروی از روی بردگی بر اساس مجموعه ای از قوانین پدید نمی آید‪.‬‬

‫چارلز آر براون در سخنرانی های خود در ییل در مورد موعظه ‪ ،‬کار منبری جورج مکدونالد را در لندن توصیف کرد‪:‬‬

‫او آن روز صبح درس یازدهم کتاب عبرانیان را برای درس کتاب مقدس خواند‪.‬‬

‫وقتی زمان خطبه فرا رسید ‪ ،‬باو گفت‪:‬‬

‫"همه شما در مورد این مردان با ایمان شنید‪ ،‬اید‪.‬‬

‫من ستعی نخواهم کرد که به شتما بگویم ایمان چیستت ‪ -‬استاتید الهیاتی هستتند که می توانند این کار را بستیار بهتر از من‬
‫انجا دهند‪.‬‬

‫من اینجا هستم تا به شما کمک کنم تا ایمان بیاورید‪" .‬‬

‫ستپس چنین جلو‪ ،‬ای ستاد‪ ، ،‬قلبی و باشتکو‪ ،‬از ایمان خود انستان به آن واقعیت های غیبی را که جاودانه هستتند ‪ ،‬دنبال کرد‬
‫تا ایمان را در ذهن و قلب همه شنوندگانش به وجود آورد‪.‬‬

‫قلب او در کار او بود و زایمان او نیز موثر بود زیرا به زیبایی واقعی زندگی درونی او باز می گشت‪.‬‬

‫"قلب او در کار او بود‪".‬‬

‫هیچ قانونی نمی تواند جای آن را بگیرد‪.‬‬

‫صداقت ‪ ،‬اشتیاق و جدیت عمیق موانعی را از بین می برد که به خود واقعی اجاز‪ ،‬می دهد آزاد شود‪.‬‬

‫از این نظر ‪ ،‬تحویل موثر تقریباً مکالمه روزمر‪ ،‬دادن و گرفتن است‪.‬‬
‫اگرچه گفتن اینکه منبر تحویل شتباهت به مکالمه دارد ‪ ،‬به این معنی نیستت که شتیو‪ ،‬های معمول صتحبت کردن ما لزوماً‬
‫بهترین روش ماست‪.‬‬

‫نحو‪ ،‬صحبت ما در خلوت از تجمع عادت های مادا العمر ایجاد می شود‪.‬‬

‫ما می توانیم عادت های ضعیف ارتباطی را بدست آوریم همانطور که عادت های بد بدن یا حالت غذایی را ایجاد می کنیم‪.‬‬

‫بعالو‪ ، ،‬برخی رفتارهای نامحسوس در شرایط خصوصی در سخنرانی های عمومی به طرز ناخوشایند آشکار می شود‪.‬‬

‫وقتی مخاطب را مخاطب قرار می دهیم ‪ ،‬موقعیت ما منحصر به فرد و تأکید می شود‪.‬‬

‫قرار دادن دستتت در جیب ها ‪ ،‬نوازش مو یا صتتورت ‪ ،‬بازی با حلقه ‪ ،‬ستتر و صتتدا با گردن ‪ ،‬به هم زدن پاها دستتتور زبان بد‬
‫زایمان است‪.‬‬

‫رفتارها و رفتارهای تکراری که برای شتما عجیب استت ممکن استت مورد توجه دوستتان قرار نگیرد و توستط همکاران تحمل‬
‫شود اما در منبر آنها جلب توجه می کنند و مرد را از آنچه شما می گویید منحرف می کنند‪.‬‬

‫بنابراین ‪ ،‬در منبر باید حرکت بدن را نظم داد تا مثر باشد‪.‬‬

‫در ابتدا ‪ ،‬تالش برای بهبود زایمان اغلب غیر طبیعی است‪.‬‬

‫تتاز‪ ،‬کتار ممکن استتتت اصتتترار کنتد کته بتایتد تالش خود را کنتار بگتذارد زیرا یتک وزیر بتازیگر نیستتتت و کتار در زمینته زایمتان‬
‫شخصیت وی را نقض می کند‪.‬‬

‫اما کسب هر عادت معموالً شامل خودآگاهی اولیه است‪.‬‬

‫بته عنوان مثتال ‪ ،‬هنگتامی کته متا برای اولین بتار بتا اتومبیتل راننتدگی می کنیم یتا تنیس ستتتوار می شتتتویم ‪ ،‬هنگتامی کته می‬
‫خواهیم رفتار خود را کنترل کنیم احساس بی قراری می کنیم‪.‬‬

‫پس از تمرین و تجربه ‪ ،‬خودآگاهی از بین می رود و رفتار تاز‪ ،‬آموخته شد‪ ،‬به راحتی ظاهر می شود‪.‬‬

‫تالش و انضباط الز است تا در برابر مخاطب طبیعی به نظر برسد‪.‬‬

‫برخی از عوامل غیرکالمی در زایمان چیست که باید به آنها توجه کنیم؟‬

‫آرایش و لباس‬
‫هنگامی که پولس رستتول اعال کرد که "همه چیز برای همه انستتانها خواهد شتتد ‪ ،‬به همین ترتیب ممکن استتت برخی را‬
‫نجات دهم"‬

‫(اول قرنتیان ‪ ،NKJB) 9:22‬وی اصول اولیه ارتباطات مسیحی را پایه گذاری کرد‪.‬‬

‫در مسائل بی تفاوتی اخالقی ‪ ،‬آنچه بیش از همه اهمیت دارد احساسات من نیست بلکه احساسات و نگرش دیگران است‪.‬‬

‫از آنجا که آرایش و لباس در نحو‪ ،‬پاسخ شنوند‪ ،‬به ما تفاوتی ایجاد می کند ‪ ،‬بنابراین باید در ما تفاوت ایجاد کند‪.‬‬

‫یک قانون اساسی آراستگی و لباس برای واعظ این است که باید متناسب با مخاطب ‪ ،‬موقعیت و گویند‪ ،‬باشد‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬تغییر مدها در مدل مو ‪ ،‬ریش ‪ ،‬سوزش سر و سبیل ‪ ،‬قوانین مطلق را غیرممکن می کند‪.‬‬

‫وزیری که از جامعه و معیارهای آن آگا‪ ،‬است ‪ ،‬نمی خواهد اجاز‪ ،‬دهد موهایش مانع وزارتش شود‪.‬‬

‫جان تی از مولوی ‪ ،‬مشتاور کمد لباس بستیاری از شترکتهای برتر آمریکا ‪ ،‬در مورد ویژگیهای مشتترک بین همه مدیران موفق‬
‫سوال شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫او دو مورد را جدا می کند‪ :‬موهایشان شانه شد‪ ،‬و کفش هایشان براق است‪.‬‬

‫و آنها از مردان دیگر ‪ ،‬به ویژ‪ ،‬زیردستان انتظار دارند‪.‬‬

‫مطالعات مولی نشتان می دهد که موهای نامرتب ‪ ،‬حتی اگر کوتا‪ ،‬باشتد ‪ ،‬واکنش های منفی شتدیدی را در مردان دیگر ایجاد‬
‫می کند‪.‬‬

‫موها ‪ ،‬به هر طول که باشد ‪ ،‬باید مرتب باشند‪.‬‬

‫یک برنامه ورزش منظم و یک رژیم غذایی مناستب می تواند پوندهای اضتافی را که مانع برقراری ارتباط می شتوند کاهش‬
‫دهد‪.‬‬

‫دشوار است باور کنیم که وزیری با سی پوند اضافه وزن دستورات کتاب مقدس دربار‪ ،‬خودکنترلی را جدی می گیرد‪.‬‬

‫نظافت همچنین شامل استفاد‪ ،‬از دئودورانت ها ‪ ،‬خمیردندان ها و خوشبو کنند‪ ،‬های نفس است‪.‬‬

‫در حالی که تبلیغات تلویزیونی صتدای بوی بد دهان را از سترطان بدتر می کند ‪ ،‬با این وجود بوی نفس و بوی بدن می تواند‬
‫جرایمی باشد که دیوارهایی را که در آن پل می خواهیم ایجاد کند‪.‬‬

‫تحقیقات اخیر نشتان می دهد که لباس و ظاهر ما باع می شتود دربار‪ ،‬دیگران قضتاوت کنیم بدون اینکه واقعاً از چرایی این‬
‫قضاوت ها آگاهی داشته باشیم‪.‬‬

‫ظاهراً ار‪ ،‬قدیمی "لباس انسان را می سازد" باید اصالح شود و بگوید "لباس بیانگر مرد است"‪.‬‬
‫اگرچه ممکن است برای راحتی راحت لباس بپوشیم ‪ ،‬اما لباس باید دیگران را نیز با ما راحت کند‪.‬‬

‫‪ Psychology Today‬گزارش یک مطالعه سه ماهه با هفت فروشند‪ ،‬برای تعیین تأثیر لباس بر فروش را انجا داد‪:‬‬

‫"آیا در زمانی که شتتلوار جین و کاپشتتن های ستتافاری حتی در آرا ترین مراکز نیز در حال ظهور هستتتند ‪ ،‬پوشتیدن کت و‬
‫شلوار تجاری دیگر اهمیتی دارد؟‬

‫در برخی از مشاغل ‪ ،‬بدیهی است که اینگونه باشد‪.‬‬

‫وقتی فروشتندگان در فروشتگا‪ ،‬های مردانه مونتگومری ‪ ،‬آالباما ‪ ،‬کت و شتلوار می پوشتیدند ‪ ... ،‬ارزش متوستط فروش آنها‬
‫‪ 43‬درصد بیشتر از زمانی بود که آستین پیراهن و کراوات می پوشیدند و ‪ 60‬درصد بیشتر از پوشیدن پیراهن یقه باز بود‪" .‬‬

‫کشتیشتانی که در انتخاب بهترین کمد لباس برای بودجه خود احستاس ناکافی می کنند ‪ ،‬عاقالنه استت که خود را به دستت‬
‫یک پارچه با تجربه در منطقه خود برسانند‪.‬‬

‫مشاور‪ ،‬او دربار‪ ،‬لباس می تواند پس انداز کند و یک بدهی را به دارایی تبدیل کند‪.‬‬

‫لباس باید تمیز و فشرد‪ ،‬شود‪.‬‬

‫جوراب هتا بتایتد پتا را بپوشتتتاننتد‪ .‬جیتب هتا نبتایتد بتا مجموعته ای از خودکتارهتا ‪ ،‬دفترچته هتای تتاریخ ‪ ،‬عینتک و کیف پول برآمتد‪،‬‬
‫باشد‪.‬‬

‫و یک پیراهن تاز‪ ،‬باید با کراوات گر‪ ،‬خورد‪ ،‬آراسته شود‪.‬‬

‫دستمال های به نمایش درآمد‪ ،‬نباید لنگ باشند ‪ ،‬یا اگر در جیب حمل می شوند باید تمیز باشند‪.‬‬

‫وزیر به نظر نمی رسد که به جای آینه ‪ ،‬به یک متن یونانی خیر‪ ،‬شد‪ ،‬است ‪ ،‬مبلغ اثبات را اثبات می کند‪.‬‬

‫حرکت و حرکات‬

‫خداوند بدن انسان را برای حرکت طراحی کرد‪.‬‬

‫اگر جماعتی بخواهد به یک مجسمه نگا‪ ،‬کند ‪ ،‬می تواند به یک موز‪ ،‬برود‪.‬‬

‫با این حال ‪ ،‬حتی در آنجا چشمگیرترین مجسمه هایی هستند که زند‪ ،‬به نظر می رسند‪.‬‬

‫در بیشتر حوز‪ ،‬ها ‪ ،‬فرد حرفه ای از تما بدن خود استفاد‪ ،‬می کند‪.‬‬
‫رهبر ارکستتر یک ستمفونی ‪ ،‬پیانیستت کنسترت ‪ ،‬پارچ بیس بال ‪ ،‬داور ‪ ،‬بازیگر و گلف باز همه بدن خود را در کاری که می‬
‫کنند قرار می دهند‪.‬‬

‫به همین ترتیب یک گویند‪ ،‬موفق به بدن اجاز‪ ،‬می دهد تا بدن او صحبت کند‪.‬‬

‫محتوا باید انگیز‪ ،‬حرکت باشد‪.‬‬

‫این اصل از دو طریق اعمال می شود‪.‬‬

‫برخی از وزرا باید حرکت کنند‪.‬‬

‫آنها تقریباً بدون تحرک در مقابل مرد خود ایستتاد‪ ،‬اند ‪ ،‬چیزی بیش از سترهای ستخنگو که اجاز‪ ،‬نمی دهند بدن آنها با پیا‬
‫ارتباط برقرار کند‪.‬‬

‫چنین مردانی باید بدن خود را آزاد بگذارند تا آنچه ذهن و احساسات آنها را طلب می کند ‪ ،‬انجا دهند‪.‬‬

‫آنها نباید جلوی بیانات بدنی را بگیرند که همرا‪ ،‬با فکر جدی است‪.‬‬

‫یک واعظ باید همان آزادی را که در گفتگوهای شخصی به دست ‪ ،‬بازو و سرش می دهد ‪ ،‬به تبلیغ برساند‪.‬‬

‫در حالی که برخی از ما بیشتتتتر از دیگران ژستتتت می گیریم ‪ ،‬نباید در منبر کمتر از آنچه در خلوت انجا می دهیم ژستتتت‬
‫بگیریم‪.‬‬

‫در واقع ‪ ،‬ما باید حرکات خود را بزرگتر ‪ ،‬قویتر و آگاهانه انجا دهیم‪.‬‬

‫این اصل که محتوا باید جنبش را تحریک کند به این معنی است که برخی از سخنرانان باید حرکت کمتری داشته باشند‪.‬‬

‫اگر به سرعت جلو و عقب بروند ‪ ،‬ناراحتی آنها را آشکار می کنند و حرکت آنها باع تمرکز شنوند‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫اعمال آنها از محتوا سرچشمه نمی گیرد ‪ ،‬آنها فقط انرژی عصبی را تخلیه می کنند‪.‬‬

‫در حالی که پیاد‪ ،‬روی به نفع آنهاست ‪ ،‬فاید‪ ،‬چندانی برای جماعت ندارد‪.‬‬

‫اگر حرکت شما ناشی از عادت است ‪ ،‬سکون کنید‪.‬‬

‫اگر از مطالب ناشی می شود ‪ ،‬مهارهای خود را کنار گذاشته و آنها را بیان کنید‪.‬‬

‫به عنوان مثتال ‪ ،‬وقتی نکتته جدیتدی را در خطبته خود وارد می کنیتد ‪ ،‬ممکن استتتت یتک یتا دو قد از جایی که ایست تتتاد‪ ،‬ایتد‬
‫بردارید تا از نظر بصری انتقال فکر را نشان دهید‪.‬‬

‫وقتی این اید‪ ،‬توسعه یافت و به سراغ اید‪ ،‬دیگری رفتید ‪ ،‬می توانید دوبار‪ ،‬به موقعیت اصلی خود برگردید‪.‬‬
‫اگر می خواهید شنوندگان بعد از یک نکته مهم آرا بگیرند ‪ ،‬ممکن است عقب بروید و مک کنید‪.‬‬

‫دستورالعمل هملت به بازیگرانش هنوز هم ادامه دارد‪:‬‬

‫"متناسب با عمل به کلمه ‪ ،‬کلمه به عمل است‪".‬‬

‫بخش خاصتی از کل حرکت بدن حرکاتی استت که مربوط به گفتار استت همانطور که نمودارها با یک کتاب انجا می دهند‪.‬‬
‫حرکات برای بیان است و نه نمایشگا‪ ،‬و آنها از چند طریق با هم ارتباط برقرار می کنند‪.‬‬

‫حرکات به ما کمک می کند تا توضیح و توصیف کنیم‪.‬‬

‫اگر یک واعظ می خواهد دیوارهای بابل را به تصتتویر بکشتتد ‪ ،‬اگر حرکتی را که توصتتیف می کند ‪ ،‬انجا دهد ‪ ،‬می تواند‬
‫موثرتر این کار را انجا دهد‪.‬‬

‫بدون اشار‪ ، ،‬و سپس با اشار‪ ،‬به شرح زیر فکر کنید‪:‬‬

‫"بابل به عنوان بنای یادبود قدرت بت پرستی ایستاد‪.‬‬

‫شهر با سیستم پیچید‪ ،‬ای از دیوارهای دوتایی احاطه شد‪ ،‬بود‪.‬‬

‫برد خارجی هفد‪ ،‬مایل را طی می کرد و به انداز‪ ،‬کافی قوی و گسترد‪ ،‬بود تا ارابه ها از باالی آن عبور کنند‪.‬‬

‫این دیوارهای عظیم توسط برجهای دفاعی غول پیکر پشتیبانی شد‪ ،‬و توسط هشت درواز‪ ،‬بزرگ سورا می شوند‪" .‬‬

‫حرکات بر گفتار ما تأکید دارند‪.‬‬

‫کنتراستت را بگویید که "این از اهمیت فوق العاد‪ ،‬ای برخوردار است" در حالی که دستهایتان کامالً در کنار شما آویزان است‬
‫و سپس با مشت گر‪ ،‬خورد‪ ،‬ای که به شدت از واژ‪ ،‬تکان داد‪ ،‬شد‪ ،‬است‪.‬‬

‫این ژست قدرت را به صدای شما تزریق می کند‪.‬‬

‫در تأکید ‪ ،‬اگر باید کوبید ‪ ،‬نر کوبید ؛ و انگشت خود را به مخاطب خود تکان ندهید‪.‬‬

‫این عمل شنوندگان شما را سرزنش می کند‪.‬‬

‫حرکات باع حفظ عالقه و جلب توجه می شود‪.‬‬

‫یک جسم متحرک بیش از یک چشم را در حالت استراحت می گیرد‪.‬‬

‫حرکات بلندگو را راحت می کند‪.‬‬

‫وقتی بدن شما برای تقویت اید‪ ،‬های شما کار می کند ‪ ،‬اعتماد به نفس و هوشیاری بیشتری پیدا می کنید‪.‬‬
‫حرکات به شنوندگان کمک می کند آنچه را که احساس می کنند هنگا شناسایی با ما احساس کنند‪.‬‬

‫هنگامی که دوند‪ ،‬مورد عالقه خود قربانی یک تکه خردکن می شود ‪ ،‬هواداران در یک بازی فوتبال به هم می ریزند‪.‬‬

‫بعضی اوقات هنگا تماشای یک تالش حیاتی در میدان ‪ ،‬صندلی زیر خود را لگد می زنند‪.‬‬

‫این رفتار فرافکنی را همدلی می نامند‪.‬‬

‫در واقع ‪ ،‬همدلی یک واکنش دلسوزانه و عضالنی است که در آن شنوندگان شما ‪ ،‬به روشی محدود ‪ ،‬با شما عمل می کنند‪.‬‬

‫از آنجا که این اقدامات مخفیانه احستاستات را تحت تأثیر قرار می دهند ‪ ،‬شتنوندگان احستاس شتما را احستاس می کنند و‬
‫امیدوارند آنچه را که آرزو می کنید در مورد اید‪ ،‬های شما احساس کنند‪.‬‬

‫اگر بلندگو تکان بخورد یا نتواند حرکات خود را کنترل کند ‪ ،‬عملکرد او ناراحتی او را نشان می دهد‪.‬‬

‫مخاطب ممکن استتت با این کارها ستتر و صتتدا کند یا به طریقی دیگر با آنها احستتاس همدردی کند و همچنین احستتاس‬
‫ناراحتی کند‪.‬‬

‫از طرف دیگر اگر از طریق حرکات خود بتوانید جماعت خود را به گونه ای متناسب با فکر و هدف خود وادار کنید ‪ -‬حتی اگر‬
‫این امر در سطح ناخودآگا‪ ،‬اتفاق بیفتد ‪ -‬احتمال برند‪ ،‬شدن پاسخ مثبت پیا خود را افزایش می دهید‪.‬‬

‫حرکات خود به خودی‬

‫برخی از خصوصیات حرکات بیانگر چیست؟‬

‫اول ‪ ،‬حرکات باید خود به خودی باشد‪.‬‬

‫اشار‪ ،‬کنید اما "حرکات نکنید"‪.‬‬

‫حرکات باید از درون به عنوان نتیجه متقاعد شدن و احساس ایجاد شود‪.‬‬

‫در حالی که می توان حرکات را انجا داد ‪ ،‬اما نباید برنامه ریزی شود‪.‬‬

‫اگر در موعظه به طور طبیعی نمی آیند ‪ ،‬آنها را رها کنید‪.‬‬

‫حرکات مشخص‬
‫حرکات نیز باید مشخص باشد‪.‬‬

‫وقتی ژست می گیرید ‪ ،‬آن را انجا دهید‪.‬‬

‫یک حرکت نیمه خون هیچ ارتباط مثبتی ندارد‪.‬‬

‫بدن خود را پشت آن قرار دهید‪.‬‬

‫یک حرکت ساد‪ ،‬با انگشت اشار‪ ،‬نه تنها شامل انگشت ‪ ،‬دست و مچ دست ‪ ،‬بلکه بازو ‪ ،‬شانه و پشت نیز می شود‪.‬‬

‫حتی وزن شما کمی تغییر می کند تا نیروی بیشتری ایجاد کند‪.‬‬

‫اگر حرکتی ناخوشایند به نظر برسد ‪ ،‬ممکن است کل بدن از آن پشتیبانی نکند‪.‬‬

‫حرکات متنوع‬

‫حرکات باید متنوع باشد‪.‬‬

‫تکرار یک حرکت ‪ ،‬حتی خود به خود و با زور ‪ ،‬توجه را به خود جلب می کند و مخاطب را عصبانی می کند‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬ژستتت دستتته پمپ مورد تأکید قرار می گیرد اما اغلب استتتفاد‪ ،‬می شتتود ‪ ،‬به نظر می رستتد که به یک چا‪،‬‬
‫احتیاج دارد‪.‬‬

‫جلوی آینه بایستید و توجه داشته باشید که به چند روش مختلف می توانید از بدن خود استفاد‪ ،‬کنید‪.‬‬

‫شتخصتی که به خود زحمت داد‪ ،‬استت آنها را بشتمارد ‪ ،‬اصترار دارد که می توانیم ‪ 700000‬عالمت اولیه متمایز را با بازوها ‪،‬‬
‫مچ ها ‪ ،‬دست ها و انگشتان تولید کنیم‪.‬‬

‫سعی کنید از هر دو دست ‪ ،‬هر دو دست ‪ ،‬یک دست باز ‪ ،‬یک دست بسته ‪ ،‬کف دست باال ‪ ،‬کف دست پایین استفاد‪ ،‬کنید‪.‬‬

‫با بازوها ‪ ،‬سر ‪ ،‬چشم ها ‪ ،‬صورت آزمایش کنید‪.‬‬

‫حرکات به موقع مناسب‬


‫حرکات باید به درستی زمان بندی شود‪.‬‬

‫این ژست یا کلمه یا عبارتی را که بیشتر معنی شما را حمل می کند همرا‪ ،‬یا مقد بر آن است‪.‬‬

‫اگر سکته مغزی این کلمه یا عبارت را دنبال کند ‪ ،‬ممکن است مضحک به نظر برسد‪.‬‬

‫حرکات به موقع ضعیف معموالً نشان دهند‪ ،‬فقدان خودانگیختگی و انگیز‪ ،‬مناسب است‪.‬‬

‫‪191-200‬‬

‫ارتباط چشمی‬

‫همانقدر که نظافت و حرکت برای یک ستخنران مهم استت ‪ ،‬احتماالً ارتباط چشتمی به عنوان موثرترین وستیله ارتباط غیر‬
‫کالمی در اختیار او قرار می گیرد‪.‬‬

‫چشم ها ارتباط برقرار می کنند‪.‬‬

‫آنها بازخورد ارائه می دهند و در عین حال توجه مخاطب را به خود جلب می کنند‪.‬‬

‫وقتی مستتقیماً به شتنوندگان خود نگا‪ ،‬می کنید ‪ ،‬نشتانه هایی را به شتما می گویید که به شتما می فهمند آیا آنها از صتحبت‬
‫های شما آگا‪ ،‬هستند ‪ ،‬آیا آنها عالقه مند هستند و آیا از خطبه به انداز‪ ،‬کافی برای ادامه گوش دادن لذت می برند‪.‬‬

‫یک ستخنران هوشتیار آنچه را که می گوید تنظیم می کند ‪ -‬به عنوان مثال ‪ ،‬با افزودن توضتیح یا تصتاویر ‪ -‬همانطور که این‬
‫پاسخ ها را تفسیر می کند‪.‬‬

‫عالو‪ ،‬بر این ‪ ،‬شتنوندگان احستاس می کنند وزیرانی که "به چشتمان آنها نگا‪ ،‬می کنند" می خواهند شتخصتاً با آنها صتحبت‬
‫کنند‪.‬‬

‫بنابراین چوپانانی که باالی ستر مخاطب خیر‪ ،‬می شتوند ‪ ،‬به یادداشتت ها خیر‪ ،‬می شتوند ‪ ،‬از پنجر‪ ،‬ها نگا‪ ،‬می کنند یا بدتر‬
‫از آن ‪ ،‬هنگا صحبت چشمان خود را می بندند ‪ ،‬خود را در نقطه ضعف فلج کنند‪ ،‬قرار می دهند‪.‬‬

‫تقریباً بدون استثنا ‪ ،‬یک جماعت با توجه به سخنگوی که هنگا صحبت به او نگا‪ ،‬نمی کند ‪ ،‬گوش نمی دهد‪.‬‬
‫به همان انداز‪ ،‬قابل توجه ‪ ،‬افراد به شتخصتی که از تماس چشتمی اجتناب می کند بی اعتماد هستتند و در نتیجه ‪ ،‬آنچه او می‬
‫گوید را دست کم می گیرند‪.‬‬

‫حتی اگر به عنوان یک جمع در یک جماعت سخنرانی می کنید ‪ ،‬به صورت فردی با آنها صحبت می کنید‪.‬‬

‫همانطور که ایستادید تا صحبت کنید ‪ ،‬برای برقراری ارتباط شخصی با شنوندگان مک کنید‪.‬‬

‫چشمان خود را بر روی جماعت حرکت دهید و بگذارید لحظه ای روی چند نفر مختلف استراحت کنند‪.‬‬

‫در طول خطبه تماس چشمی خود را ادامه دهید‪.‬‬

‫برنامه ریزی کنید که برای یک یا دو ثانیه همزمان با یک شتنوند‪ ،‬صتحبت کنید ‪ ،‬آن شتخص را در چشتمان خود بنگرید و‬
‫سپس به شخص دیگری متوسل شوید‪.‬‬

‫شنوندگان را در هر بخش از سالن انتخاب کنید و به مدت کافی تماس چشمی داشته باشید تا بدانند که شما آنها را جدا کرد‪،‬‬
‫اید و با آنها صحبت می کنید‪.‬‬

‫اگر جماعت بستتیار بزرگ باشتتد ‪ ،‬می توانید یک گرو‪ ،‬کوچک را در یک منطقه انتخاب کنید و یک یا دو لحظه به آنها نگا‪،‬‬
‫کنید ‪ ،‬سپس به گرو‪ ،‬دیگری بروید و در طول خطبه به انجا آن ادامه دهید‪.‬‬

‫مطمئن باشید که نه تنها به شنوندگان نگا‪ ،‬می کنید بلکه با آنها صحبت می کنید‪.‬‬

‫تمرکز خود را در برقراری ارتباط با هر یک از پیامهایی که مشتاقانه می خواهید او درک کند ‪ ،‬متمرکز کنید‪.‬‬

‫مرد شما باید چهر‪ ،‬شما را ببینند‪.‬‬

‫بنابراین منبر را با یک نور شدید ‪ ،‬در زاویه ای قرار دهید که چشم شما را به سایه نیندازد ‪ ،‬روشن کنید‪.‬‬

‫از یک متر سنج استفاد‪ ،‬کنید و کانون نور را در جلوی کلیسا آزمایش کنید‪.‬‬

‫مبلغین یکشنبه پس از یکشنبه در منبرهایی با نور کم ایستاد‪ ،‬اند و جماعت فقط نمای سایه ای از چهر‪ ،‬او دارند‪.‬‬

‫منبر باید تا آنجا که ممکن استت به شتنوندگان نزدیک باشتد ‪ ،‬در زاویه ای که دیدن آنها را در چشتمان وزیر و طیف وستیعی از‬
‫احساسات را که در چهر‪ ،‬او بازی می کنند ‪ ،‬آسان کند‪.‬‬

‫تحویل آوازی‬
‫گفتار بیش از کلمات و جمالت است‪.‬‬

‫صدا اید‪ ،‬ها و احساسات را جدا از کلمات منتقل می کند‪.‬‬

‫ما بر استاس لرزش صتدا ‪ ،‬بلندی ‪ ،‬سترعت و شتدت صتدای یک ستخنران قضتاوت می کنیم ‪ -‬چه او ترستید‪ ،‬باشتد ‪ ،‬عصتبانی‬
‫باشد ‪ ،‬خسته باشد ‪ ،‬بیمار باشد ‪ ،‬خوشحال باشد ‪ ،‬اعتماد به نفس داشته باشد‪.‬‬

‫از آنجا که صتدای وزیر در حرفه وی ابزاری استاستی استت ‪ ،‬وی باید درک کند که مکانیستم صتوتی وی چگونه کار می کند و‬
‫چگونه می تواند از آن مهارت استفاد‪ ،‬کند‪.‬‬

‫صدای انسان تقریباً به همان شیو‪ ،‬تولید صدا توسط ساز بادی تولید می شود‪.‬‬

‫همانطور که نی در ساز باید لرزش داشته باشد ‪ ،‬هنگا بیرون آمدن هوا از ریه ها ‪ ،‬چین های صوتی در حنجر‪ ،‬نیز باید انجا‬
‫شود‪.‬‬

‫بنابراین صتدا وقتی شتروع می شتود که ستتونی از ریه ها از طریق لوله های برونش ‪ ،‬که ریه ها را به لوله تنفس متصتل می‬
‫کند ‪ ،‬از ریه ها پمپاژ شود‪.‬‬

‫همانطور که نفس خارج شتتتد‪ ،‬از طریق چین های صتتتوتی حنجر‪ ، ،‬واقع در انتهای فوقانی لوله تنفست تی حرکت می کند ‪،‬‬
‫ارتعاشاتی را که به امواج صوتی تبدیل می شوند ‪ ،‬تنظیم می کند‪.‬‬

‫این صدا سپس با لرزش در حنجر‪ ، ،‬گلو ‪ ،‬سینوس ها و دهان تقویت می شود‪.‬‬

‫این حفر‪ ،‬ها که تشتدید کنند‪ ،‬نامید‪ ،‬می شتوند ‪ ،‬تا حدی مانند قستمت توخالی یا تخته صتدا یک ستاز موستیقی زهی عمل می‬
‫کنند که باع افزایش صدای تولید شد‪ ،‬توسط سیم ها می شود‪.‬‬

‫با تغییر شکل حفرات طنین انداز از طریق حرکت کا ‪ ،‬فک ها ‪ ،‬دندان ها ‪ ،‬لب ها ‪ ،‬زبان و دیوار‪ ،‬پشتی حلق ‪ ،‬کیفیت نهایی‬
‫صدا را تولید می کنند‪.‬‬

‫صامت هایی مانند ‪ r ،s ،d ،t ،p ،I‬نیز در صورت وقوع این حرکات تشکیل می شوند‪.‬‬

‫حتی یک درک گا‪ ،‬به گا‪ ،‬از مکانیستم صتوتی نشتان می دهد که از آنجا که تن در جریان بازد ایجاد می شتود ‪ ،‬تأمین نفس‬
‫خوب و به طور مداو کنترل شد‪ ،‬ضروری است‪.‬‬

‫از آنجا که تن با لرزش تارهای صوتی آغاز می شود ‪ ،‬یک تار صوتی عاری از فشار یا کشش بیش از حد نیز الز است‪.‬‬

‫از آنجا که صتدای نهایی از اصتالح در حفر‪ ،‬های طنین انداز حاصتل می شتود ‪ ،‬باید به گلو ‪ ،‬دهان و تشتدید کنند‪ ،‬های بینی‬
‫توجه شود‪.‬‬
‫اگر بلندگوها بفهمند که چگونه صتتداهای صتتوتی را می فهمند ‪ ،‬اکثر بلندگوها می توانند کیفیت صتتدا را حتی بدون تمرین‬
‫طوالنی تر بهبود دهند‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬اگر نفس مثر می کشید ‪ ،‬باید کمربند را به جای قفسه سینه گسترش دهید‪.‬‬

‫یک گویند‪ ،‬باید بتواند کل الفبا را در یک نفس بخواند‪.‬‬

‫بعضی از وزرا وقتی صدای خود را زیاد می کنند اجاز‪ ،‬می دهند صدای صدای آنها بلند شود‪.‬‬

‫آنها وقتی به زور باال می روند باید پایین رفتن در زمین را تمرین کنند‪.‬‬

‫دیگران با گفتن با فک تنگ ‪ ،‬زبان تنبل یا دندان های فشرد‪ ،‬صدای خود را خفه می کنند‪.‬‬

‫هنوز هم ‪ ،‬دیگران هنگا صحبت اجاز‪ ،‬می دهند هوا بیش از حد خارج شود و به کیفیت کیفیت تنفسی می بخشد‪.‬‬

‫برخی از وزرا خیلی ستریع صتحبت می کنند و حرف هایشتان را لجن می زنند ‪ ،‬در حالی که بستیاری از آنها یکنواخت صتحبت‬
‫می کنند‪.‬‬

‫بیشتر متون اساسی در مورد تمرینات تأمین گفتار که می توانند این عیب های رایج را اصالح کنند‪.‬‬

‫‪ 2‬دانشتتگا‪ ،‬بزرگ و بس تیاری از دانشتتکد‪ ،‬های کوچکتر کلینیک های گفتاری را نگهداری می کنند که توستتط مربیان ذی‬
‫صالح کار می کنند و به سخنرانانی با مشکالت پیچید‪ ،‬تر کمک می کنند‪.‬‬

‫با چنین مساعدتی که در دسترس است ‪ ،‬وزیر بهانه کمی برای عد رشد بهینه صدای خود دارد‪.‬‬

‫یک ستخنران فقط بر استاس چهار روش ‪ -‬بر حستب تنوع در صتدا ‪ ،‬مشتت ‪ ،‬پیشترفت و مک ‪ -‬بر آنچه که می گوید تأکید‬
‫می کند‪.‬‬

‫استفاد‪ ،‬از اینها یا ترکیبی از آنها به عالئم گفتاری تبدیل می شود‪.‬‬

‫گام صدا‬

‫پیچ شامل حرکت صدا به سمت باال و پایین مقیاس ‪ ،‬در ثبت های مختلف ‪ ،‬با انعطاف های مختلف است‪.‬‬

‫بعضی اوقات به تغییرات در زمین ‪ ،‬ملودی گفته می شود‪.‬‬

‫اگر کسی بپرسد ‪ ،‬در حالی که عطفی به سرعت از پایین به زمین باال می رود ‪" ،‬آیا به جهنم اعتقاد داری؟"‬
‫او یک سوال می پرسد‬

‫دقیقاً همان جمله ‪ ،‬با تغییر در زمین متفاوت ‪ ،‬می تواند داللت کند‪:‬‬

‫"شتما نمی گویید که شتما ‪ -‬شتما همه مرد ‪ -‬چنان با الهیات مدرن ارتباط برقرار نمی کنید که یک خرافات قرون وستطایی‬
‫مانند آن را باور کنید!"‬

‫اگر فرد با گا های ناگهانی رو به پایین پاستتخ دهد ‪" ،‬من نمی دهم" ‪ ،‬این ملودی برقرار می کند‪" :‬نه ‪ ،‬من آن موقعیت را‬
‫ندار ‪.‬‬

‫قطعا نه‪.‬‬

‫مرا به چنین احمقی متهم نکن‪" .‬‬

‫در حالی که کلمات بیانگر انزجار نیستند ‪ ،‬اما صدا نشان می دهد‪.‬‬

‫مونو پیچ ما را برای خوابیدن پهپاد می کند یا مانند کودکی که همان نت را روی پیانو می کوبد ‪ ،‬بر تن مان می کند‪.‬‬

‫عد کنترل موثر زمین ‪ ،‬گاهی اوقات دلیل بر هم خوردن شو طبعی یک مبلغ است‪.‬‬

‫شنوندگان او نمی توانند از زمین او بگویند که او شوخی می کند‪.‬‬

‫منگنه‬

‫تغییرات در بلندی صدا هم به عالقه و هم به تأکید می رسد‪.‬‬

‫تغییر نیرو ‪ ،‬اهمیت نسبی اید‪ ،‬ها را بیان می کند‪.‬‬

‫در عبارت "خداوند چوپان من است" ‪ ،‬فقط پنج کلمه وجود دارد‪.‬‬

‫اما اگر این جمله پنج بار تکرار شود و هر بار کلمه دیگری مشت شود ‪ ،‬معنی تغییر می کند‪.‬‬

‫اگر یک مبلغ آنها را با حجم بیشتری بیان کند ‪ ،‬می توان بر کل بخشهای خطبه فشار آورد‪.‬‬

‫متأستفانه برخی از مبلغان راهی دیگر برای خط کشتیدن بر نکات خود نمی دانند و خطبه های آنها شتبیه جلستات فریاد زدن‬
‫است‪.‬‬

‫آنها فکر می کنند خدا فقط در گردباد صحبت می کند ‪ ،‬آنها حجم را با قدرت معنوی اشتبا‪ ،‬می گیرند‪.‬‬
‫همانند مونو پیچ ‪ ،‬یکنواختی حجم بی تکلف بر شنوند‪ ،‬سایید‪ ،‬می شود‪.‬‬

‫تأکید از طریق تنوع است‪.‬‬

‫انداختن صدا به زمزمه ای نزدیک می تواند اید‪ ،‬ای را به انداز‪. ،‬ثر فریاد بلند به حروف کج وارد کند‪.‬‬

‫شدت می تواند به انداز‪ ،‬حجم موثر باشد‪.‬‬

‫اکثر وزرا فقط یتک درجته از نیروهتا را بته کتار می گیرنتد وقتی کته طیف گستتتترد‪ ،‬ای از حجم می توانتد تحویتل آنهتا را افزایش‬
‫دهد‪.‬‬

‫پیش رفتن‬

‫با تغییر میزان زایمان نیز می توان تأکید کرد‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬ستخنان غمگین داوود دربار‪ ،‬پستر عصتیانگر خود ‪ ،‬ابشتالو را با همان سترعت بیان کنید‪" :‬ابشتالو ‪ ،‬پستر ‪،‬‬
‫پسر ابشالو ! آیا من برای تو می مرد ‪ ،‬ای ابشالو ‪ ،‬پسر ‪ ،‬پسر !" (‪ 2‬ساموئل‪ASV). 18:33 .‬‬

‫سپس جمالت را خیلی خیلی آهسته بیان کنید‪.‬‬

‫سپس شش کلمه اول را با احساس سریع و بقیه را به آرامی بیان کنید‪.‬‬

‫تنوع در نر ‪ ،‬معانی و احساسات مختلفی را بیان می کند‪.‬‬

‫در استفاد‪ ،‬از نر ‪ ،‬مانند سایر روشهای نشان دادن تأکید ‪ ،‬راز در تقابل است‪.‬‬

‫هنگامی که شتما یک داستتان را می خوانید ‪ ،‬واقعیت هایی را بیان می کنید یا یک بخش را خالصته می کنید ‪ ،‬معموالً این‬
‫کار را با سرعت زند‪ ،‬انجا می دهید‪.‬‬

‫سپس وقتی به یک جمله مهم یا یک نکته مهم رسیدید ‪ ،‬می توانید سرعت خود را کم کنید تا جماعت از اهمیت آن قدردانی‬
‫کنند‪.‬‬

‫این جمالت با کندی بیشتری بیان می شوند زیرا کامالً با محتوای اطراف آنها در تضاد است‪.‬‬

‫در حالی که ممکن است با سرعت بخشیدن به کلمات نیز تأکید شود ‪ ،‬تأکید بیشتر با کاهش سرعت انجا می شود‪.‬‬

‫بعضتی از وزرا وقتی صتحبت می کنند که خیلی ستریع صتحبت می کنند وقتی مشتکلشتان این باشتد که نتوانند به طور واضتح‬
‫صحبت کنند یا میزانشان را تغییر دهند شهرت پیدا کرد‪ ،‬اند‪.‬‬
‫مکث‬

‫رودیارد کیپلینگ گفت‪" :‬با سکوت خودت صحبت خواهی کرد‪".‬‬

‫گویند‪ ،‬ماهر تشخیص می دهد که مک ها به عنوان ویرگول ‪ ،‬نقطه ویرگول ‪ ،‬نقطه و عالمت تعجب عمل می کنند‪.‬‬

‫مک ها عالئم نگارشی گفتار است‪.‬‬

‫مک ها "سکوت های متفکرانه" هستند‪.‬‬

‫آنها از یک توقف در گفتار فراتر رفته و فرصتی کوتا‪ ،‬برای تفکر ‪ ،‬احساس و پاسخ به مخاطب می دهند‪.‬‬

‫اولین کلمه یا عبارتی که بعد از مک ادا شد‪ ،‬است از آنچه قبل از آن متمایز است متمایز است‪.‬‬

‫برای تأکید بیشتر حتی بیشتر بر روی یک کلمه یا عبارت ‪ ،‬می توان بعد از آن و همچنین قبل از آن مک کرد‪.‬‬

‫مک قبل از اوج گرفتن داستتان تعلیق را افزایش می دهد ‪ ،‬و یک مک نمایشتی که وقتی گویند‪ ،‬احستاس عمیق احستاس‬
‫می کند می تواند احساسات را به طور موثرتر از کلمات برقرار کند‪.‬‬

‫مک هایی که انگیز‪ ،‬آن فکر و احستاس نیستت ‪ ،‬شتنوند‪ ،‬را گیج می کند ‪ ،‬همانطور که عالئم نگارشتی خوانند‪ ،‬را گیج می‬
‫کند‪.‬‬

‫بسیاری از سخنرانان از سکوت می ترسند‪.‬‬

‫آنها خودکنترلی کافی برای مک طوالنی ندارند‪ .‬آنها احستاس می کنند که باید به صتحبت خود ادامه دهند تا مخاطب تصتور‬
‫نکند آنچه را که می خواهند بگویند فراموش کرد‪ ،‬اند‪.‬‬

‫بنتابراین ‪ ،‬بته جتای مکت ‪ ،‬بتا جریتان بی وقفته ای از کلمتات عجلته می کننتد ‪ -‬یتا بتدتر از آن ‪ ،‬خطبته هتای خود را بتا ستتتبیتل‬
‫کلماتی مانند ‪ -‬او‪ - ،‬او‪ - ،‬بنابراین ‪ -‬او‪ ،‬پر می کنند‪ .‬در برخی محافل مذهبی "آمین" و "ستتایش خدا" بی هدف به درون‬
‫آنها پرتاب می شود و چیزی جز مک های صوتی نیست‪.‬‬

‫این اصوات و کلمات بی معنی هیچ ارتباطی برقرار نمی کنند‪.‬‬

‫در عوض ‪ ،‬آنها توجه را از اید‪ ،‬دور می کنند و جماعت را تحریک می کنند‪.‬‬

‫مک به ندرت به نظر شنوند‪ ،‬همانند بلندگو است‪.‬‬


‫اگر شدیداً روی فکر خود تمرکز کنید و احساسات گفته های خود را احساس کنید ‪ ،‬مک نکات مهم را برجسته می کند‪.‬‬

‫در حالی که مک می کنید ‪ ،‬همچنان مشتاقانه به شنوندگان خود نگا‪ ،‬کنید‪.‬‬

‫مخاطبان وقتی یک سخنران فکر سخت می کنند احساس می کنند و آنها با او منتظر می مانند‪.‬‬

‫چند بلندگو ممکن است از این تکنیک سوءاستفاد‪ ،‬کرد‪ ،‬و با مک طوالنی مدت ‪ ،‬ملودراماتیک صدا به نظر برسد‪.‬‬

‫مک باید به قدری باشد که بتواند فکر را به خود جلب کند اما به قدری نباشد که سکوت توجه را به مک جلب کند‪.‬‬

‫وزیر باید قبل از ایراد خطبه خود ‪ ،‬آن را تکرار کند‪.‬‬

‫تمرین ساختار پیا را آزمایش می کند‪.‬‬

‫پیشرفت اندیشه ای که روی کاغذ واضح به نظر می رسد ممکن است هنگا گفتن مطالب ناخوشایند باشد‪.‬‬

‫همانطور که خطبه خود را با صتتدای بلند می گوید ‪ ،‬یک واعظ ممکن استتت پیشتترفت اید‪ ،‬ها را به الگویی تغییر دهد که با‬
‫سهولت بیشتری جریان یابد‪.‬‬

‫تمرین همچنین باع افزایش سبک می شود‪.‬‬

‫واعظ ممکن است هنگا تمرین ‪ ،‬عبارتی پیدا کند که اید‪ ،‬ای را به طرز ویژ‪ ،‬ای موثر روشن کند‪.‬‬

‫برای حفظ خطبه نباید تمرین کند (نباید در تغییر برخی کلمات یا عبارات یکبار در منبر تردید کند)‪.‬‬

‫بلکه او باید تالش کند تا اندیشته پیشترفت روشتنی داشتته باشتد و آن را به زبانی بیان کند که آنچه می خواهد بگوید را بیان‬
‫کند‪.‬‬

‫تمرین همچنین زایمان را بهبود می بخشد‪.‬‬

‫یک بازیگر حرفه ای فکر نمی کند بدون اینکه ابتدا مطالب خود را به صتتورت شتتفاهی ‪ -‬معموالً چند بار ‪ -‬به مخاطب خود‬
‫برساند تا مطمئن شود که به راحتی به سراغش می آید‪.‬‬

‫چگونه می توان آن را گفت تا مشخص شود؟‬

‫چه موقع او باید نیروی خود را افزایش دهد ‪ ،‬ستتترعت خود را تغییر دهد ‪ ،‬زمین خود را تغییر دهد یا مک کند تا خطی غرق‬
‫شود؟‬

‫در حالی که مبلغی بیش از یک بازیگر است ‪ ،‬نباید کمتر باشد‪.‬‬

‫زایمان موثر باید تمرین شود زیرا وزیر در حین صحبت نمی تواند زیاد به آن فکر کند‪.‬‬
‫عادات خوبی که در این مطالعه به دست می آیند به راحتی در منبر ظاهر می شوند‪.‬‬

‫افراد مبتدی از تمرین با صدای کامل در حالی که جلوی آینه ایستاد‪ ،‬اند و از ضبط صوت استفاد‪ ،‬می کنند سود خواهند برد‪.‬‬

‫سخنرانان باتجربه تر ممکن است وقتی خطبه های خود را پشت سر می گذارند به صدای صوتی یا بدون صدا رضایت دهند‬

‫برای چند نفر ‪ ،‬نشتستتن و تفکر از طریق خطبه هایشتان ‪ ،‬که در تصتوراتشتان توستط تصتویری از خود قبل از جماعت متحرک‬
‫شد‪ ،‬اند ‪ ،‬کافی است‪.‬‬

‫برای همه ما ‪ ،‬قبالً مسیری را طی کرد‪ ،‬ایم که پیگیری مجدد آن مسیر را ساد‪ ،‬تر می کند‪.‬‬

‫مفاهیم جدید‬

‫زبان غیرکالمی‬

‫تعاریف‬

‫زبان غیرکالمی ‪ -‬حرکات ‪ ،‬حالت چهر‪ ،‬و لحن صدا که پیا را منتقل می کند‪.‬‬

‫‪200-208‬‬

‫پاسخ تمرینات‬

‫تمرینات در فصل ‪2‬‬

‫‪ .1‬موضوع‪ :‬آزمون خطبه خوب‬


‫متمم‪ :‬این نشان می دهد که شما چه هستید‪.‬‬

‫‪ .2‬موضوع‪ :‬چرا منبر مدرن ضعیف است‬

‫متمم‪ :‬کتاب مقدس را نادید‪ ،‬گرفته است‪.‬‬

‫‪ .3‬موضوع‪ :‬پیامد عد ایمان به خدا‬

‫متمم‪ :‬هر چیزی را باور خواهیم کرد‪.‬‬

‫‪ .4‬موضوع‪ :‬ارزش شهرت خوب‬

‫متمم‪ :‬ارزش آن بیشتر از چیزهای مادی است‪.‬‬

‫‪ .5‬موضوع‪ :‬چرا همه باید خدا را ستایش کنند‬

‫متمم‪ :‬ما باید او را به خاطر عشق شدیدش ستایش کنیم‬

‫و وفاداری ابدی‬

‫‪ .6‬موضوع‪ :‬چرا ما به خاطرات (یا ‪ ،‬به نفع آن) نیاز داریم‬

‫خاطرات)‬

‫متمم‪ :‬آنها ما را از بی اهمیت بودن دور می کنند‪.‬‬

‫‪ .7‬موضوع‪ :‬چگونه باید با دیگران رفتار کنیم‬

‫متمم‪ :‬ما باید با احترا با آنها رفتار کنیم‬

‫به اعضای خانواد‪ ،‬خود می دهد‪.‬‬

‫‪ .8‬موضوع‪ :‬فواید پیاد‪ ،‬روی‬

‫متمم‪ :‬از نظر جسمی و روانی برای ما سودمند است‪.‬‬

‫‪ .9‬موضوع‪ :‬تأثیر فعلی طالع بینی‬

‫متمم‪ :‬طرفداران بیشتری را به خود جذب می کند و هست‬

‫گسترش به مکانهایی که معموالً آن را رد می کنند‪.‬‬

‫‪ .10‬موضوع‪ :‬شهرت نامناسب غذای کا سفید‬


‫متمم‪ :‬شهرت آشپزخانه کا سفید‬

‫سزاوار نیست‬

‫تمرینات در فصل ‪4‬‬

‫‪ .1‬موضوع‪ :‬چرا افراد مسن یاد نمی گیرند‬

‫متمم‪ :‬آنها احساس می کنند که قبالً هم می دانند و هستند‬

‫نگران امور دیگر‬

‫سوال عملکردی مورد خطاب قرار می گیرد‪ :‬آیا درست است؟ (اعتبار)‬

‫‪ .2‬موضوع‪ :‬نحو‪ ،‬گوش دادن به کال خدا‬

‫متمم‪ :‬با دقت گوش کنید و اطاعت کنید‪.‬‬

‫سوال عملکردی مورد خطاب قرار می گیرد‪ :‬پس چه؟ چی‬

‫فرقی می کند؟ (کاربرد)‬

‫‪ .3‬موضوع‪ :‬چگونه به بازی گلف خود در زمستان کمک کنیم‬

‫متمم‪ :‬قبل از آینه تما قد تمرین کنید‪.‬‬

‫سوال عملکردی مورد خطاب قرار می گیرد‪ :‬آیا درست است؟ (اعتبار)‬

‫‪ .4‬موضوع‪ :‬محبوبیت رادیو ‪CB‬‬

‫متمم‪ :‬این روی تما بخشهای آمریکایی تأثیر گذاشته است‬

‫زندگی‬

‫سوال عملکردی مورد خطاب قرار می گیرد‪ :‬آیا درست است؟ (اعتبار)‬

‫‪ .5‬موضوع‪ :‬چگونه ما از واقعیت یاد می گیریم‬

‫متمم‪ :‬ما با تجربه مکرر و ناخودآگا‪ ،‬یاد می گیریم‪.‬‬


‫سوال عملکردی مورد خطاب قرار می گیرد‪ :‬چه کاری انجا می شود؟‬

‫منظور داشتن؟ (توضیحات)‬

‫‪ .6‬موضوع‪ :‬اهمیت حافظه در موسیقی‬

‫متمم‪ :‬بدون آن هیچ ملودی نخواهیم داشت‪.‬‬

‫سوال عملکردی مورد خطاب قرار می گیرد‪ :‬چه کاری انجا می شود؟‬

‫منظور داشتن؟ (توضیحات)‬

‫‪ .7‬موضوع‪ :‬اثر مثبت رسوایی واترگیت‬

‫متمم‪ :‬حرکت سریع ملت به سمت را به تأخیر انداخته است‬

‫دولت متمرکز و فراگیر‬

‫سوال عملکردی مورد خطاب قرار می گیرد‪ :‬پس چه؟ چی‬

‫فرقی می کند؟ (کاربرد)‬

‫‪ .8‬موضوع‪ :‬معکوس کردن تمایزهای سنتی بازی‬

‫و کار‬

‫متمم‪ :‬آنچه که بازی شد‪ ،‬است به کار گرفته شد‪ ،‬است ‪،‬‬

‫و آنچه کار بود اکنون تفریح است‪.‬‬

‫سوال عملکردی مورد خطاب قرار می گیرد‪ :‬چه کاری انجا می شود؟‬

‫منظور داشتن؟ (توضیحات)‬

‫‪211-212‬‬

You might also like