Professional Documents
Culture Documents
عیل جمشیدی
پس از شکست اپرای دوم و بداقبایل نزد مردم ،پس از آنکه همرس زیبا و فرزندانش را از دست داد ،بر
آن شد که دیگر هیچ قطعهای نسازد .بهدف ،همچون سلحشوری مجروح ،شبها را به حی یاب در
داالنهای رسد زمستان ،در پیادهروهای باریک و پلهای تاریک به ولنگاری مگذراند .در شت« ،مرلیل»
در سیایه و در کورهرایه ظاهر شد و او را دید که دانههای برف بر چهرهاش نشسته بود .لییتو (اپرانامه)
را به او داد ویل او الی کتابچهی آواز را هم باز نکرد .به خانه بازگشت و از فرط ناامیدی و عصبانیت،
ً کتابچه را به سمت پرتاب کرد و در برخورد با دیوار ،جملهای سحر ی
آمی تصادفا از اپرا رخساره نمود :پربگی
ای خیال اندوهناک من ،با بالهای زرینات.
ی
توصیفست از ی
چنی جمالب برخوردم.1 در ی
حی خواندن مطلت دربارهی ییک از اپراهای جوزپه وردی ،به
ی ی
بدترین روزهای زندگ وردی ،حت بدتر از بناب کودگ و بکیس جواباش .او در این توصیف ،ی
گوب
سینماب ویسکونت در
یِ تکهای از سینمای ویسکونت را پیش از تولد کارگردان ،زیسته است .تمام عنارص
این توصیف چندخیط وجود دارد .سعادت ،شکوه ،عشق ،در خلوت شهر به بیون زدن و به یکباره
گوب از فیلمهای ویسکونت ی نهاب ،پرسه و تارییک .حت شیوهی
بازنماب «امید» نی ی
ی تبایه ،شب ،تقدیر ،ت ی
به عاریت گرفته شده است .مهم نیست کدام ،هر کدام؛ ماردیو در «شبهای روشن» ،دون فابریزیو در
ی
«زمی «یوزپلنگ» ،لیویا در «احساس» ،تولیا در «بگناه» ،لوودیگ در «لوودیگ» و حت آنتونیو در
زمی نشسته و مادیت یافته است .وردی پنج ی
داستاب موهوم طرفیم که با تمام اغراقاش ،بر ی ملرزد» .با
سال پیش از تولد ویسکونت درگذشت .نقل است که مادر ویسکونت تا ساعاب پیش از تولدش و در
حایلکه منتظر تولد لوکینو بود ،در اجرای اپر یاب از اپراهای وردی در میالن برس مبرد .شیفتیک به وردی،
زندگ ویسکونت نوجوان را زیر و رو کرد .او روزی نبود که به آدمهای اپراهای او فکر نکند .روایت آن ی
هاب
بی آرزومندیهای شخیص از یک سو و رسالت و تقدیر غیشخیص که در تقابیل دائیم و برحمانه ما ی
1 Werfel, Franz; Stefan, Paul (1973). Verdi: The Man and His Letters. New York: Vienna House, 88-90.
کانال تصویر و زندگ
گوبهای سیایس) از سوی دیگر گی افتادهاند .ه ییی بیکن ،در کتاب آگایهبخیس (جنگ ،توطئه و یا دگر ی
چنی نبوغ و ی
بلوغ ی یخ که سینمای ویسکونت را به که دربارهی ویسکونت نوشته ،2درک زمینههای تار ی
رسانیده ،بدون فهم اپراهای وردی ناممکن مداند .بیکن از چهار اپرای مهم وردی نمونه مآورد .3داستان
ادگاب که بقرار از احساس و شورند ویل چرخ تقدیر ،تمام خلجانات رویحشان را فرو منشاند وارسافز ی
وجد و جیوتشان را به خاک سیاه ،آنها که «همه ی
چی دیگر برایشان دیر شده است» .شخصیتهای
یباب لحظهای گذرا و حت ی
ویسکونت نی بر طناب تبایه و نابودی بندبازی مکنند چرا که شور زندگ ،ز ی
یباب آنها را کور کرده .عالقهای هم به تغیی شیب تبایهشان ندارند .چه
فراموش شده و یا عشق به ز ی
آرتور بیگانهی کامو« .آنها
ِ پرنیس در سیسل باشند و یا ماهیگیی تیهدست؛ چه مکانییک آسوپاس و چه
جهابست و مالکاش دیگر فقط تقدیر نیست»، مشاهدهگر یک تبایه بزرگاند ،تبایهای که این ی
ی
جواب ی
چنی جملهای به سالها پیش بر مگردد ،وقت او در ویسکونت در یک مصاحبه اینرا مگوید .تبار
به پاریس رفت ،چپ شد ،دستیار ژان رنوار شد ،علیه فاشیستها جنگید ،بوسیلهی گشتاپو دستگی شد
ی
اولی و در نهایت به میالن بازگشت .با ی
رماب که ژان رنوار به او داده بود (پست ییح دوبار زنگ مزند)،
ی
داستاب از نویسندهی محبوباش فیلماش را ساخت« :وسوسه»؛ البته قرار بود فیلیم بسازد برپایه
اهزب ،ویل بالفاصله فاشیستها مانع شدند« .این ایتالیا نیست» ،فاشیستها جوواب ورگا درباب ر ی
ی
دربارهی این فیلم گفتند .حت فیلم وسوسه را هم نابود کردند و ویسکونت خوششانس بود یک ی
کت از
سینماب گفته
ی جاب نگه داشته بود .جرقهی فیلمساز شدن او البته -آنطور که در اغلب نقدهای
آن را در ی
ً
سینماب نیست و رنوار و سینمای فرانسه ،تنها دلیل آن نیست .به سالها پیشتر بر
ی مشود -تماما هم
مگردد ،به سال ،۱۹۲۷وقت آنتونیو گرامیس به خانواده نامهای منویسد و از آنها مخواهد که چند
داستان کوتاه از چخوف برایش بیاورند .نتیجه این شد :گرامیس چنان مسحور چخوف شد که در نامهای
منویسد« :ارسافزادگان رویس در نوشتههای چخوف نیمدانند چه مخواهند .گداصفت ،مزور و تباهند
و در نهایت در مضحکانهترین وضعیت به خنیس مافتند .چخوف از رساشیت آریستوکرایس مگوید .»4
در دههی پنجاه ،اعضای حزب کمونیست ایتالیا به تبعیت از گرامیس ،چخوف مخواندند .ویسکونت
ی
مابی گذشتهی آریستوکرات و اکنون هم عضوی ازین حزب؛ یک آریستوکرات چپ .معلق
2 Bacon, H. (1998). Visconti: explorations of beauty and decay. Cambridge University Press.
3 I due' Foscari, Simon Boccanegra, Don Carlos and Aida
4 Gramsci, A. (2011). Prison Notebooks Volume 2 (Vol. 2). Columbia University Press.
کانال تصویر و زندگ
مارکسیستاش .چخوف برای او رسارس تصویر بود و رنگ؛ عنرصی را به وردی مافزود که در اپراهای او
غائب بود و در چخوف به وفور یافت مشد :الیهای از استهزاء و هجو در طبقهی آریستوکرات .آنچه
ی ی
نوشی رمان برای چنی وضعیت از خالل ویسکونت از کودگ بارها در پیاموناش تجربه کرده بود .باز ی
نماب
ویسکونت نابسنده بود ازینرو پس از چند تالش کژدار و مریز در ادبیات ،پردهی سینما را برگزید.
ی
تصادف انتخاب و رسهمبندی ی
تصادف از ابتدا ،میانه و انتهای یک فیلم از او را به شکل اگر چند صحنهی
کنیم ،متوجه ردی از یک تغیی مشویم ،در چهرهها ،بدنها ،محیط و حرکت دور ی
بی غباری از زوال
نشسته است .این خصیصه را ویسکونت از چخوف آموخته بود .همانگونه که بیکن ی
نی منویسد ،این
بدب در داستانهای چخوف ،بدنهای از یک طبقه استخصلت از این واقعیت رسچشمه مگید که هر ی
ی
کریستالیه شده 5و منطق چندپاره و گسستهی روایت ،توامان با الیهای نازک و که در هیئت یک آدم
تدریخ از یک تبایهست .یک مرد که رکب خورده و هنوز شکستاش را نپذیرفته (فیلم لوودیگ) و یا
ی
چنی یک زن که به او خیانت شده و هنوز خیانتاش را باور نکرده (فیلم احساس) .ویسکونت از
ی
زمی ملرزد ،آنتونیو فقط یک خصیصهای در تمام دوران فیلمسازیاش استفاده کرده است .در فیلم
خوایه دالالن مایه نیست بلکه مبارزیست علیه
ِ کارگر برای احقاق حقوق طبقاباش در مواجهه با زیاده
تبعیض فاشیست که در نهایت هم -برخالف میل حزب کمونیست که انتظار داشت فیلم بدل به
ی
معرف شود -آنتونیو از دالالن شکست مخورد، ایتالیاب شود و از او یک قهرمان پروپاگاندای کمونیسم
ی
خانوادهاش را از دست مدهد ،آواره شده و تبعیض را مپذیرد و دوباره تن به کار با اربابان مدهد؛ نماییس
کاف باهوش نیست و گایه کارهای ابلهانه مکند. تمام قد از ایتالیای پس از جنگ .آنتونیو حت به اندازهی ی
اینرا هم ویسکونت از آدمهای چخوف به امانت گرفته است .پس از «بلیسیما» ،ویسکونت به تدری ج از
فرم نئورئالیست در روایت برصی دور شده و بیشی با میانخهای مفهوم درگی شد؛ در واقع بیشتر به
میانخ رایج در دههی چهل و پنجاه در سینمای ایتالیا .ازینجا به
ِ وردی و چخوف پناه برد تا نئورئالیسم ب
بعد در سینمای او ،خاطره مهمیین میانخست .آدمهای فیلمهای او ازین پس بیش از پیش درگی تعارض
گذشته و حالاند و همزمان چشمداشت به آینده ندارند .همانطور که یوسف اسحاقپور در کتاب که
دربارهی ویسکونت نوشته 6مگوید ،در فیلمهای او رخدادهای اصیل در پسزمینه اتفاق مافتاد و ما در
خاطرات مغشوش و تکهپاره ی آدمها زندگ مکنیم؛ به عبارت دیگر ،برخالف غالب ملودرامها ،به جای
ی
چنی نگریس آنکه شخصیتها تاری خ را بسازند ،تاری خ آنها را به این سو و آنسو مکشاند .اسحاقپور
ی
روشت اشاره مکند. ی
تاریخ به این خصیصه به 5لوکاچ در کتاب رمان
6 Ishaghpour, Y. (1984), Visconti - Le sens et l'image, Paris
کانال تصویر و زندگ
ونی -متاثر از توماس مان است .مردان رمانهای مان گرچه محدودیتهای عامیانه همچون فیلم مرگ در ی
ی
سمفوبها و نقایسها یباب وگذران زمان با کتابها،
را ندارند و عافیتاندییس روزمره ،آنها را از توجه به ز ی
تزویر نهادهای
ِ وا نیمدارد ،ویل با اینحال آنها گروگان دو محدودیت اعظماند :اول تقدیر و دوم پلشت و
یباب موسیفسیایس و مذهت .ازینروست که لوودیگ گرچه پادشاه است و محدودیت برای لذت از ز ی
ی
واگی یا اجراهای اپرا ندارد ویل در نهایت رسنوشتاش به جنون و پریشاناحوایل ختم مشود .در اینجا-
یباب و
و تقریبا تمام آثار ویسکونت -نهاد مذهب همسان و در کنار نهاد آریستوکرایس مشغول تخریب ز ی
نکوهش وجد و شور است .از ِ
پدر کلیسا در یوزپلنگ تا لوودیگ ،تا قاب عکس مسیح در بیقولهی
زمی ملرزد» .در هر صحنه که آنها ی
حارصند ،ردی از فروپایس احساس مشود. ماهیگران در « ی
ی
صابوب بودناش .شبهای روشن مثال یباب ،به گذرا و
بازگردیم به رویکرد ویسکونت در مقولهی ز ی
یاب با دخیگ که دلبستهاش است ،در جمع ی
معروف از فیلم مارچلو ماسی ی خوبست .در صحنهی
مرقصد؛ همه ی
چی خوب به نظر مآید .نمای بعدی ویل صحنهی رقص را نشان مدهد که به یک آن
تنهاب، بی از پشت پنجره این دو را نشان مدهد. خایل از تمام آن آدمها و صداهاست ،درحایلکه دور ی
ی
یباب و نسیم سعادت و به یک آن دوباره تردید .فضا دوباره بحر یاب مشود .اینکار را البته ویسکونت
سپس ز ی
چیی که مبینیم پیکتورالبا خود تصویر مکند .هر چقدر او متاثر از ادبیات و موسیف باشد ،در نهایت ی
رواب لزوما با زمان مفروض در واقعیت داستان ییک نیست و متواند کوتاهتر ( ،)Accelerationهمسان ( )Iso cornyو بلندتر 7
زمان ی
هاب از روایت مرتبط است که عامدانه از داستان حذف شدهاند تا بیننده خود( )deccelartionباشد .در این میان ،ایدهی حذف به بخش ی
رواب را با زمان واقیع همپیاله کند. ی
پازلهای زماب و رخدادها را کنار هم چیده و زمان ی
کانال تصویر و زندگ
وردی و چخوف بر او مداند ،بلوم در این کتاب ویسکونت را غرق در نقایسهای رنسانیس مبیند .به
وسطاب و دنبالهروی
ی ومیش روشنگری .بلوم معتقد است که نقاشها ،تردید در باز ی
نماب الهیاب-قرون ِ گرگ
از نیاکان خویش را با بر هم زدن منطق قاببندی نشان مدادند .قاب این امکان را به نقاش مداد که بدون
ی
آیروب را وارد تصویر کنند و با برهم زدن قراردادهای پسزمینه-پیشزمینه و افزایش گوب،
خطر و اتهام کفر ی
عمق میدان ،اولویتها را پروبلماتیک کنند .اگر تا پیش از رنسانس ،پیشزمینه همواره از پسزمینه واالتر
نماب مشدند ،اینجا اشیاء بجان ،پیشخدمتها ،امر
بود و مسیح و قدیسان همواره در پیشزمینه باز ی
روزمره و طبقات ی
پایی بودند که پیشزمینه را اشغال م کردند و پادشاهان و امر مقدس به پسزمینه رانده
مشدند .ی
چیی شبیه به آنچه پس از دوران باروک رایج شد ،آنچه که Repoussoirsگفته مشود.
نمونهای که او مآورد ،یک نقایس از «پیی ارتسن» هلندیست [ 9تصویر .]۱به وضوح پیداست که او
گوشت ،میوه و اشیاء را به داستانهای مقدس اولویت داده و همزمان در پسزمینه ،جزییات را حفظ
ی
چنی پسرانیس در این آثار ،از دید ویسکونت ،همانکاری را با الهیات نموده است .بلوم معتقد است
مسیحیت کرده که مدرنیته با آریستوکرایس .ازینروست که در سینمای ویسکونت ،قابها اعم از درها،
نشاب از یک دگر ی
گوباند ،نمونهها در آثار او بسیار است [تصویر .]۵ ،۴ ،۳ ،۲عمق ی پنجرهها و آینهها
عی فاصلهگذاری ی
بی دو زمینه ،جزییات تصویر حفظ شود .نقوش میدان ی
نی در تصویر حفظ شده تا در ی
بر دیواری در پسزمینه همانقدر واضحاند که جزییات صورت شخصیتها در پیشزمینهRepoussoirs .
در کارهای ویسکونت البته سوی دیگری ی
نی دارد :بیانپذیر کردن احواالت آدمها در پسزمینه از خالل
عنارص پیشزمینه .بخیس از تصویر با اشیاء ،گیاهان و یا جزییات پی ی
اموب اشغال مشوند تا بیانگر
دکور فیلمهای ویسکونت «پیو تویس» ( Piero
ِ وضعیت رویح شخصیت شوند [تصویر ۶و .]۷طراح
)Tosiاین موضوع را تایید مکند .10تویس تایید مکند که برای فیلم لوودیگ ،ویسکونت شصت هزار
فرانک آلمان رصف خرید گل و گیاه بدین منظور کرده بود .اوج استفاده از گلها برای تولید تصاویر
8
Blom, I. L. (2018). Reframing Luchino Visconti: Film and Art. Sidestone Press.
،Repoussoirsبه فیلم یوزپلنگ بر مگردد .ویسکونت گلها را روزانه سفارش مداده تا بنا بر تازگ یا
ذهت آدمهایش بهرهبرداری کند.11پژمردگ ،از آنها برای بیان رسایط ی
ِ
هی پس از قرن نوزده را با خود دارد .او یک کنت در آخر اینکه ویسکونت به تنهاب بخیس از تاری خ ی
ی
ستیهجو بود و هرگز به خواستههای خانوادههاش تن نداد ،از مدرسه بارها گریخت ،همجنسگرا بود و ی
ی
جواب با امیتوی دوم -پادشاه ایتالیا -معاشقه داشت .12با اباب از آشکارکردن میلاش نداشت و حت در
ی
ی
توسکانیت) ،دستیار رنوار بود و همزمان با ی
(پوچیت و موز ی
یسیهای بزرگ زمانه ی خودش رفاقت داشت
فاشیسم مبارزه ی
علت کرد ،کمونیست بود و در فیلمسازی ،تمام تجربهی زیستهاش را ،تمام اینهمه
ی
دلبسی تناقضها را به تصویر کشاند و روایتشان کرد .همانکه اسحاق پور دربارهی او گفته :او حدفاصل
و نفرت از گذشتهی آریستوکراتاش بود؛ «دیالکتیک کندن و درگی شدن» .در اواخر عمر ی
نی خود کمر به
قتل خود بست و با کشیدن روزانهی ۱۲۰سیگار ،پس از مدب از سکته درگذشت.
تصویر ۱
12 Dall'Oroto, Giovanni "Umberto II" from Who's Who in Contemporary Gay and Lesbian History, London:
تصویر ۵ ،۴ ،۳ ،۲