You are on page 1of 1

IDIOMS AND PHRASAL VERBS (INTERMEDIATE) 02 BY: ESMAEIL_BAKHSHI

WWW.SERIEZ.IR 1
1. Take the advantage of sth: make good use of sth
‫نهایت استفاده از چیزی بردن‬
Ex: I woke up bright and early to take the full advantage of good weather.
‫صبح زود بیدار شدم تا از هوای خوب نهایت استفاده رو ببرم‬.
‫تمرین‬: ‫بیا نهایت استفاده از آب و هوا رو ببریم و بریم ساحل‬.
‫نکته‬: ‫دقت شود که‬take advantage of sb ‫است و معنی متفاوتی نسبت به اصطالح "سو استفاده کردن از کسی"به معنی‬
‫ما دارد‬.
2. change your mind: change your decision or opinion about sth.
‫تصمیم خود را عوض کردن‬
Ex: we followed him for half an hour before he changed his mind.
‫قبل از این که تصمیم خودش رو عوض کنه نیم ساعت دنبالش رفتیم‬.
‫تمرین‬: ‫اول که دیدمش ازش خوشم نیومد ولی االن نظرم عوض شده‬
3. get nowhere: make no progress or have no progress
‫ راه به جایی نبردن‬.‫به جایی نرسیدن‬
Ex: he confessed that we are getting nowhere.
‫او اعتراف کرد که ما هیچ پیشرفتی نداریم‬.
‫تمرین‬: ‫ ولی راه به جایی نبرد‬،‫داشت سعی کی کرد که متقاعدش کنه بزاره رانندگی کنه‬.
4. be supposed to do sth: if you are supposed to do sth you should do it because sb told
you to do it or it is your responsibility to do it
IDIOMS AND PHRASAL VERBS (INTERMEDIATE) 02 BY: ESMAEIL_BAKHSHI
WWW.SERIEZ.IR 2
‫تعیین کردن تکلیف انجام کاری –قرار بر انجام کاری بودن‬
Ex: you were supposed to be back by five.
‫شما باید تا ساعت‬5)‫بر می گشتی ( قرار بود تا ساعت پنج برگردی‬.
‫تمرین‬: ‫بچه ها بایدتا ساعت پنج در مدرسه باشند‬
5. in that case: used to say what will happen, or what you will do.
‫در آن صورت‬
Ex: well, in that case, we should give her a ring. I said.
‫من گفتم در آن صورت بهتره با او تماس بگیریم‬.
‫تمرین‬: ‫ خب در این صورت چایی میخورم‬.‫قهوه ای نمونده‬
6. in charge (of sb/sth): having control or commond (of sb/sth)
‫مسئول شخص یا چیزی بودن‬
Ex: who is in charge of this group?
‫مسئول این گروه کیه؟‬
‫تمرین‬: ‫معلم منو مسئول سازماندهی پروژه کرد‬.
7. a piece of cake: a thing that is very easy to do.
‫ مثل آب خوردن‬/ ‫خیلی راحت‬
Ex: I can make the machine run. It is a piece of cake.
‫ مثل آب خوردن هستش‬.‫من می تونم دستگاه رو راه بندازم‬.
IDIOMS AND PHRASAL VERBS (INTERMEDIATE) 02 BY: ESMAEI

You might also like