Professional Documents
Culture Documents
Alice in Wonderland
Alice in Wonderland
.
1
ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب
برای بچههای خیلی کوچک
لوئیس کارول
ترجمه:
محمدعلی میرباقری
1
پیشگفتار
2
1
خرگوش سفید
3
خب ،اولین اتفاقی که افتاد این بود که یک خرگوش
4
سرک کشیده ،دید .خرگوش با دستمالگردن آبی که بسته
که اگه منتظرش بذاره ،خیلی عصبانی میشه .به همین خاطر
5
عادت داشت دستور بده که گردن دیگران رو بزنن و
تر ،تا اینکه با خودش فکر کرد نکنه از وسط دنیا رد بشه
آب نداشت .اگه کسی مثل آلیس سقوط کنه ،احتماالً می
میره .اما میدونید ،وقتی آدم داره خواب میبینه ،از سقوط
6
که فکر میکنه داره سقوط میکنه ،صحیح و سالم یک
گوشه خوابیده.
خرگوش.
کوچولوی ما.
7
2
چطور قد آلیس بلند شد
8
خودش رو وسط یک اتاق خیلی بزرگ دید که
دورتادورش پر از در بود.
ولی همۀ درها قفل بودن .به همین خاطر ،آلیس بیچاره
9
پس در کوچیک رو باز کرد و خم شد تا اونور در رو
موش!
گذاشت روی میز .ولی این بار چیز جدیدی روی میز پیدا
10
بگم .آلیس کوچیک و کوچیکتر شد تا اینکه آخر سر
11
بزرگ و بزرگ و
شد.
12
3
استخر اشک
13
گریه کرد و گریه کرد و اَشکاش مثل یک رودخونۀ
14
بدجوری ترسید و دستکش و بادبزن رو انداخت و با
در این موقع اتفاق خیلی عجیبی افتاد .آلیس بادبزن رو
15
به عکس نگاه کنید تا فوری حدس بزنید بعدش چی
شد .مثل دریاست ،مگه نه؟ اما راستش استخر اشکه ...همه
ببینید .اما موش چرا داره با این عجله از آلیس دور میشه؟
نمیکنید؟
16
4
مسابقۀ رقابتی
بود.
شن ،باید چیکار کنن .دودو ،که پرندۀ خیلی عاقلی بود،
18
بعد ،همۀ کسانی که مسابقه میدن باید توی مسیر
وایمیستن.
تمومش کنن.
دور زدن و دور زدن ،تا جایی که همه کامالً خشک شدن.
اونوقت دودو گفت همه برنده شدن ،و همه باید جایزه
بگیرن!
19
فکر میکنید چیکار کردن؟ آلیس چیز دیگهای نداشت،
به نظر شما هدیۀ عجیبی به آلیس ندادن؟ فکر کنید می
ال نداشتید؟
دارید یک چیز جدید بهتون بدن؟ چیزی که قب ً
20
5
21
«ماریان! همین االن برو خونه و یک جفت دستکش و یک
که مطمئنم آلیس خیلی شبیه خدمتکارا نبود ،مگه نه؟ ولی
22
باالخره آلیس اتاق خرگوش رو پیدا کرد .اونجا یک
میگم.
23
آلیس بزرگ و بزرگ و بزرگتر شد و خیلی سریع تمام
24
سقف روی فرستاد
آسمون.
25
6
سگ کوچولوی نازنین
26
اون کیکهای کوچولوی جادویی رو که توی خونۀ
کوچولو نپره روش ،پشت اون بتۀ تیغدار قائم شده .افتادن
27
شما توی خونتون هیچ سگ کوچولویی دارید؟ اگه
28
فرینی!" پس ،فکر کردیم که دَش هم خیلی فرینی
دوست داره.
29
نمیدونم آلیس هم به این سگ کوچولو فرینی میده یا
نه .فکر نکنم بتونه؛ چون اصالً فرینی همراش نداره .هیچ
30
7
بازی کردن حیوون خیلی بزرگی بود (فکر نکنم شما از
بازی کردن با بچۀ اسب آبی لذت ببرید .چون همش باید
31
اما خیلی زود به یک قارچ بزرگی رسید که اونقدر
32
بهزودی بهتون میگم که آلیس و کرم ابریشم دربارۀ
چی حرف زدن .اما اول بذارید خوب به عکس نگاه کنیم.
دود از اون شیلنگ دراز که مثل مار پیچ و تاب خورده رد
شکمش ببینید.
رو گم نکرده!
33
دردسر بزرگ دیگه باید این باشه که تصمیم بگیره
برسین.
زدن؟
دوست داره؟
35
8
بچه خوک
کرد.
36
های چِشایری همیشه لبخند میزنن .همۀ اینا وقتی آلیس
37
دربارۀ بچه با جرئت میتونم بگم که شما تا حاال بچه
شناسیدش یا نه.
38
خودش برد .به نظرم این بهترین کاری بود که میتونست
انجام بده.
بغلشون کنن.
باشه!»
39
آخر سر آلیس
نگاهی به صورت
میکنید چه اتفاقی
میتونید ببینید
حدس بزنید.
بگید: ممکنه
«اینکه اون بچهای که آلیس بغل کرده بود نیست ،مگه نه؟»
40
پس آلیس گذاشتش زمین و اجازه داد بدو بدو بره
41
9
گربۀ چِشایری
همراهش باشه.
شد.
خود گربه نبود .ولی خندیدن دست خودش بود ،و می
شد.
42
به نظرتون آلیس زیادی مؤدب به نظر نمیرسه؟ با
43
آلیس گفت« :پیشی چِشایری!» (این اسم قشنگی برای
برم؟»
دوشون دیوونن».
میشه!
میاد و میره.
44
به همین خاطر ،این دفعه گربه خیلی آروم غیب شد.
45
10
46
اونا رو در حالی پیدا کرد که داشتن زیر یک درخت بزرگ
نشسته بود.
حساب کنیم.
اید و میترسن.
47
سر میز یک صندلی دستهدار سبز قشنگ بود .انگار که
روش نشست.
شد.
بهجای بالش استفاده کنن ،مگه نه؟ اما اگه مثل موش
48
زمستانخواب تخت خوابیده باشین ،اصالً متوجه نمی
قایم شدن.
49
کالهدوز عادت داشت با خودش کالههای مختلفی
50
11
باغ ملکه
51
قد یک موش بود که روی پاهای عقبش وایستاده باشه.
پس این یک درخت گل رز خیلی کوچیکه و اینا هم
باغبونهای خیلی کوچولویی هستند.
52
ملکه ،خیلی خیلی خشن بود و همیشه وقتی از دست
کسی عصبانی میشد میگفت« :گردنش رو بزنید!» البته
واقعاً گردن کسی رو نمیزدن؛ چون هیچکس به حرف
ملکه گوش نمیداد .اما ملکه کار خودش رو میکرد.
53
بجنبید کوچولوها ،بجنبید! وگرنه قبل از تموم شدن
ملکه میرسه! اگه یک گل سفید هم روی درخت پیدا کنه،
میدونید چه اتفاقی میفته؟ میگه «گردنشون رو بزنید!»
وای ،بجنبید ،کوچولوهای من! یاال ،یاال!
54
12
رقص خرچنگی
بازی میکنه .شاید بگید« :اما اون نمیتونه با اون چیز گندۀ
55
خب ،عزیزای من ،اون چیز گندۀ قرمز که نمیدونید
56
توی عکس میبینید که آلیس داره وسط بازی کمی
استراحت میکنه ،و با اون موجود پیر دوستداشتنی ،یعنی
دوشس حرف میزنه .و البته چکشش رو زده زیر بغلش،
تا گم نشه.
57
میدونید شیردال چیه؟ اصالً چیزی بلدید؟ بگذریم ،به
عکس نگاه کنید .اون موجودی که سر و پنجۀ قرمز داره
و تنش سبزه ،شیرداله .حاال دیگه میدونید.
58
شاید بگید« :اما منظورشون از چرخیدن دور آلیس
چیه؟»
کنن!
59
13
دربارهاش میگه:
خب ،بله ،شعر اینو میگه .اما نمیشه سرباز بیچاره رو
فقط به این خاطر که شعر دربارهاش اینطور میگه
مجازات کرد .باید میبردنش زندان و دستاش رو با زنجیر
60
میبستن ،بعد میاوردنش پیش شاه و ملکه تا درست و
حسابی محاکمه بشه.
61
حاال اگه به عکس باال نگاه کنید ،میفهمید که وقتی
شاه قاضی باشه ،محاکمه چه چیز جالبیه!
62
(که فقط میتونید دوتاشون ،یعنی قورباغه و اردک ،رو
توی جایگاه هیئت منصفه ببینید) باید تصمیم بگیرن که
سرباز گناهکاره یا نه.
63
آلیس فوری از جاش پرید .بعد...
64
بذارید ببینیم میتونیم هر دوازدهتاشون رو پیدا کنیم یا
دوازدهمیه.
65
14
رگبار کارت
66
و ملکه گفت« :گردنش رو بزنید!» (همیشه وقتی
عصبانی بود همین حرف رو میزد).
67
فکر کنم مثل همیشه نمیتونید حدس بزنید بعدش چی
شد .اتفاق بعدی این بود که آلیس از خواب عجیب و
غریبش بیدار شد و فهمید که کارتها فقط چندتا برگ
بودن که باد از درخت روی صورتش میریخت.
پایان
68