Professional Documents
Culture Documents
ما در جهانی دیگر که به آن جهان موازی می گویند ،زندگی می کنیم .در جهان موازی که منشاء خلقت آن در هستی خودش
می باشد؛ گذشته ،حال و آینده با یکدیگر مرتبط هستند و هستی بوجود نمی آید مگر اینکه و تا زمانیکه حوادث مرتبط با هم
در چرخه تکاملی ،تولید آگاهی و سرمنشاء آگاهی و جامعه ای مرتبط را بوجود آورند .در این صورت هستی معنا می یابد،
یعنی از نقطهء اول هستی تا پایان آن را تعریف می کند .در حقیقت هستی ،حاصل عملکردی مشترک است .هستی یک دوران
مرتبط الینقطع می باشد .ما هیچ گاه به تنهایی قادر به ادراک نمی باشیم .ما نیاز به اطالعات تکمیلی داریم که از ناظران دیگر
به ما برسد و مشاهرات ها را تائید کنند .هر انشعاب از شبکه بزرگ هستی ،دارای جهانی مبتنی بر انطباق و هماهنگی است.
بافت ذهن های هر جهان بقدری پیچیده اند که در هر الیه از آن ذهن های بیشتری نیز وجود دارند و این پیچیدگی بقدری
است که مانع از درهم آمیختن یا مداخله رو جهان با یکدیگر می شوند .هنگامیکه همه این ذهن ها دارای تصویری مشترک
می شوند ،امکان تداخل جهانها با هم از میان برداشته می شود و جهانها بطور کامل از یکدیگر تفکیک می شوند .وقتی این
اتفاق رخ می دهد ،هر جهان بطور مستقل و بدون هیچگونه مداخله ای نور به خور وجود خواهد داشت .از این مقطع به بعد هر
جهان مجزایی در واقع یک جهان واقعی است که متشکل از یک سری ذهنهای راننده است و هیچ نوع سردرگمی در آن وجود
نخواهد داشت .بنابر این گذشته در حقیقت به معنای هماهنگی و توافق ذ هن های بسیاری بر این موضوعی است که رخ داده و
هیچ گذشته ،ممکن دیگری به جز این نمی باشد .یک ذهن مجرد نور به تنهایی قادر به مداخله در جهانهای موازی نخواهد بود
زیرا ما برای تعریف اساس و اصل حقیقت ،به یکدیگر نیازمندیم .هر قدر که ذهنهای ما پیچیده تر می شوند ،تاثیرات حاصل از
جهان های موازی کاهش می یابند و هر ذهن پیچیده جمعی قادر به تشخیص پدیده های ممکن گوناگون می شود .بدین معنا
که یک پدیده ممکن را واقعی و دیگری را خیال ،شناسایی خواهد کرد .بنابر این جهانهای مختلف ،درواقع از تداخل یا انطباق
پیامها حاصل می شود که از آینده دریافت می شوند .هنگامیکه ما نسبت به این پیامها آگاه می شویم ،در واقع با آن جهان
ممکن هم ارتعاش می کردیم و در نتیجه مابقی پیام هایی که از آینده دریافت می شوند ،برای همیشه کم خواهند شد .در این
صورت ،جهان فعلی از رفتن بسوی جهان آینده ای که پیامهایش دریافت نشده اند ،باز خواهد ماند .شبکه تمامی جهانهای
موازی ممکن و انشعابات آن ،یک شبکه مادر با مر جع است که تمامی تعاریف ممکن را در خود دارد .و در واقع از چرخش و
نوسان باز داشتن انشعابات این شبکه است که محدوره یک آگاهی را تعریف می کند و ممکن می سازد .اگر هستی بواسطه
مکانیزم کوانتوم ،قابل تقسیم بر دو واقعیت متفاوت باشد ،پس بنابر این امکان دارد که دو جهان کامال متفاوت نیز با یکدیگر
کامال مشابهت پیدا کنند .اگر ما فرضیه ،جهانهای موازی یا متعدد (چند الیه) را بپذیریم ،پس دیگر نباید نگران آنچه باشیم که
در گذشته رخ داده است زیرا هر گذشته ممکنی درواقع می تواند حقیقت داشته باشد .بنابر این ،برای اینکه متهم به جنون و
دیوانگی نباشیم و خودمان نیز در چنین عرصه ای سردرگم نشویم .می توانیم حقیقت را انشعابی از گذشته تعریف کنیم که با
خاطرات ما منطبق است ما می توانیم از راز جهانهای موازی در نزدیکترین محل ممکن پرده برداری کنیم در نزدیکی ما قیف
انرژی که بتواند ریسمانهای هستی را در یک مکان منقبض کند تا جهان موازی از آن محل بوجود آید؛ وجود دارد آن قیف
انرژی در ایران در پیرامون قلعه الموت شکل گرفته و باعث حفظ تمام خاطرات زندگی در قلعه ،الموت در حافظه کیوانی شده
است فقط الزم است تا راه ورود بداخل حافظه کیوانی قلعه را پیدا کنی و برای این کار ابتدا باید راههای مخفی نور قلعه را بلد
باشی .در روی زمین نواحی وجود دارند ،مکانهایی کامال مشخص یا روزنه هایی که از میان آنها به مکان دیگری می توانیم گام
بنهیم .در این حوالی ،زمین موجودی زنده بشمار می رود .این مکانها ورودگاه هایی هستند که زمین توسط آنها به نوبت قدرت
و انرژی از کیهان کسب میکند .اهل معرفت باید هشیار باشند تا سربزنگاه این انرژی را در خود ذخیره کنند .آنگاه است که بی
عیب و نقص می شوند و می توانند وارد قیفهای انرژی یا جهانهای موازی گردند .این قیفهای انرژی در روی سیاره زمین رو به
افزایش هستند زیرا سرعت گذر سیاره زمین برای ساکنان آن بسیار زیاد شده است و فعالیت آنها مربوط می شود به نژادهایی
که در حال حاضر از آنها استفاده میکنند .تنها معدودی نسبت به حضور چنین قیفهایی در سیاره زمین اطالع دارند؛ بنابراین
اغلب تجربه کننده ها با دعوت می شوند و یا خود به دلیل ژنتیکی بدنبال آن می باشند .این قفسهای انرژی موظف هستند در
روی زمین به انسان سیاره زمین کمک کنند تا پیش از اینکه حادثه ای ناگوار بخواهد نژاد انسانی سیاره زمین را نابود کند ،به
سالمت از این سیاره عبور کنند.
ساختار شبکه الیاف هستی را در متافیزیک تحت عنوان ناخودآگاه جمعی یا اسناد آکاشیک می شناسند زیرا قابلیت حفظ و
ثبت تمامی نوسانات و لرزشها را در مسیر الیاف خود دارد .در واقع این شبکه مسئول خلق تمامی پدیده هایی است که ما
بعنوان «واقعیت» می پذیریم .شبکه الیاف زمین را میتوانید همانند شبکه ای تصور کنید که تمامی انرژی های زمین را به
یکدیگر متصل نگه می دارد .شبکه انرژی زمین توسط پدیده های بسیار زیادی تحت تاثیر قرار میگیرد از جمله الکتریسیته،
حوزه های مغناطیسی ،نور ،رنگ ،حرارت ،صدا و ماده .تصویری که هم اکنون در برابر خود خواهی دید ،نشاندهنده یک شبکه
انرژی است .این شبکه در واقع زیربنا و بافت اصلی هستی است .انرژی است که تمامی پدیده ها را بیکدیگر متصل می کند .در
این تصویر همان گونه که مشاهده میکنید ،شبکه دارای محدوده و مرزهایی است که بدلیل ساده تر نمودن توضیح و تفسیر
آنها ر ا ترسیم کرده ایم اما در حقیقت شبک ه الیاف هستی دارای مرز و یا محدوده ای نمی باشند ،نه آغازی دارند و نه پایانی.
شبکه در همه جا وجود دارد ،در باال و پایین و اطراف من و حتی «من نیز از جنس آن هستم» ،چه نسبت به آن آگاه باشم و
چه نباشم .این تصویر را همواره بخاطر بسپار .این شبکه متشکل از «جریان سیال درخشانی» می باشد که هیچ رنگی ندارد
زیرا در سطوح اتری ،رنگها معنایی ندارند .رنگ در واقع بخش تصویری از منشور الکترومغناطیس است و نشاندهنده جریانی از
انرژی است که دارای طول موج و نوسان خاص مربوط به آن الگوی انرژی است ،همانند :رنگ قرمز که بیش از رنگ بنفش
مرتعش می شود .رنگ بنفش بسیار کندتر از رنگ قرمز مرتعش میگردد« .رنگ» برای ما انسانها فقط یک واکنش فیزیولوژیک
عصبی پیچیده است و نامگذاری رنگها بصورتی که ما انسانها می شناسیم ،صرفا نتیجه «یک توافق جمعی بر تجلی مختلف
درجات انرژی» است .اگر این شبکه را به صورت عمودی قرار بدهید ،خواهید دید که یک شکل لوزی چهار وجهی را بصورت
تصویر مقابل تشکیل خواهد داد.
این همان الگوی اصلی هستی است که هرگاه انرژی در آن بدون وجود موانعی جریان می یابد ،به طور یکسانی در سرتاسر
شبکه منتشر می شود البته گاهی دارای نوساناتی نیز می شود .با دقت بیشتر به این شکل متوجه خواهید شد که چگونه
اشکال هندسی دیگری از آن بدست می آید .انسان نیز حاصل این شکل است .حضور عوامل محرکه در مسیر جریان انرژی
الیاف ،موجب بروز زیر و بمها و نوساناتی در شبکه میشود که در تصویر برابرتان آن را بخوبی میبینید.
«فضا» چگونگی حرکت ماده را تعیین میکند و «ماده» چگونگی انحنای فضا را تعیین می سازد.
ماده در واقع حاصل «انقباض » انرژی است .فکر و عمل نیز دو نوع «عامل محرکه» می باشند .برای ایجاد تغییرات ،به نیروی
جنبش و حرکت نیاز داریم اما معنای تغییر در ابعاد جهانی با آنچه که ما تحت عنوان تغییر می شناسیم ،بسیار متفاوت است.
قوانین بسیاری زیادی حاکم بر «شبکه الیاف » می باشند .برای مثال :قانون تعادل ،قانون خنثی سازی ،و قوانین تغییرناپذیر با
قوانین مربوط به ثبات و تغییرناپذیری ،کدهایی هستند که هرگاه فعال می شوند دیگر هیچ چیز نمی تواند مانع آنها شود و در
نتیجه آنها على رغم نتیجه ای که ممکن است حاصل شود؛ باید ادامه پیدا کنند .اینکه آنها چگونه بر ما تاثیر می گذارند ،به
نسبت الگوی انرژی خود ما می باشد« .قوانین مربوط به جاذبه و دافعه» نیز در این شبکه حاکم هستند و آنچه که در این مورد
تعیین کننده است ،افکار و اعمال ما میباشند و همچنین جنس تجربه هایی که ما در این زندگی یا زندگی های پیشین داشته
ایم .ما نمیتوانیم مانع از جریان انرژی زایی این کدهای فعال شویم ،آنها درست همانند حوزه های چرخانی می باشند که در
برخی موارد فقط می توانیم در شکل گیری حوادث؛ آن هم تا حدودی ،جایگزین های دیگری برایشان تعیین کنیم اما هرگز
نمی توانیم بطور کامل جلوی رخداد آنها را بگیریم .نکته مهم بعدی که الزم است بدان توجه کنی شبکه الیاف هستی و جایگاه
خطوط زمان است.
با شناخت شکل انتشار جریان سیال انرژی در شبکه الیاف هستی ،قادریم به بسیاری از سواالت درونی خود پاسخ بدهیم .زیرا
اکنون خواهیم دانست که چگونه این انرژیها را دست گیریم و به آن جهتی که میخواهیم هدایت کنیم و یا اینکه چگونه برخی
از جریانهای انرژی را که بسوی ما می آیند و به ما اصابت می کنند ،شناسایی کنیم .همچنین چگونه برخی دیگر که از انرژیها
از درون ما میگذرند؛ بدون اینکه تاثیر آنها را احساس کنیم .جریان انرژی در شبکه الیاف هستی به صورت های مختلفی منتشر
میشوند و باتوجه به شکل زیر می توانیم آنها را بررسی کنیم:
جریان انرژی سيال:
جریان انرژی بصورت یکنواخت و بدون مانعی جریان می یابد و در نتیجه در تمامی پدیده ها ،هارمونی و هماهنگی مشهود
است.
شکل انتشار انرژی چند بعدی با فضای چند بعدی دینامیک چیست؟ این صورت از انتشار انرژی ،اغلب بگونه ای است که
موجب برقراری جریان امواج مغزى و فکر و قابلیت حرکت اشیاء از راه دور می شود ،زیرا انرژی در چندین بعد از فضا منتشر
می گردد.
جریان انرژی بازتابی به معنای حادثه ای است که بقدری اهمیت دارد که از ناخودآگاه ما پلی در میان فضای اتر می زند و در
خود آگاه بیرونی از واقعیت روزمره ما نمایان میشود و توجه ما را بخود جلب می کند .تجربه «مثل اینکه این صحنه را قبال
دیده ام» یکی از انواع تجلی این نوع خطوط انرژی است .جریان انرژی آینه ای به صورتهای مختلفی متجلی می شود همانند
تصاویر ،صداها و یا حوادثی که با بررسی دقیقی متوجه آنها خواهیم شد و وارد سطح وسیعتری از آگاهی میشویم.
حاصل چنین جریان انرژی که به صورت خوشه ای و بسیار تیز و برنده فضای اتر را می شکافد ،حادثه ای است که در عرض
42ساعت شکل گرفته است و بطور معمول شکل مثلثی بسیار تیز و بلند را در شبکه الیاف هستی خواهد داشت.
اینگونه انرژی ها از مسیر خود منحرف میشوند و بطور ناگهانی از مسیر الیافی که در شبکه طی میکنند ،خارج شده و وارد
مسیر دیگری می شود .در اصطالح متافیزیک حاصل چنین جهشهایی ،حوادثی است که ابعاد فضا و زمان را نیز می شکافند،
در واقع همان حوادث غیرقابل پیشبینی هستند و میتوان گفت غیرقابل پیشبینی ترین انرژیهای شبکه می باشند و گفته می
شود انرژی اعمال گذشته نقش بسیار تعیین کننده ای در مسیر آنها دارد .منشاء این تغییر جهت ،باید شناسایی شود.
این انرژی همانند انرژی جهشی است اما نتیجه آن حادثه ای گسترده و جهانی است که دارای منشاء مذهبی ،معنوی و یا
سرمنشائی است که با مرکز انرژی متمرکز دیگری ارتباط دارد.
انرژیهای مسلسل :
سیر انرژی های بهم پیوسته ای که در توالی نسبت به یکدیگر قرار دارند و موجب بروز یک سری حوادث پشت سرهم میشوند
که در توالی نسبت به یکدیگر رخ می دهند .این حوادث اغلب با توالی مشخصی تکرار می شوند .اما در واقع این توالی فقط در
برابر مغز خودآگاه ما معنا دارد و واقعیت پیدا می کند زیرا حقیقت همیشه دارای ریتم مشخصی نیست بلکه در فیزیک چنین
باوری وجود دارد که یک علت مشخص می تواند موجب تجلی معلولی مشخص شود .تجلی این انرژی ها بروی شبکه بصورت
نوساناتی پی در پی باریتم مشخص است.
این جریان از انرژی هایی که با لرزشی یکسان مرتعش شده اند و با شدت و قدرت به روی شبکه منتشر می شوند در نتیجه در
عرض ۲4ساعت بروی منطقه فیزیکی متجلی و بازتابیده میشوند.
بنابراین جریان انرژی می تواند به صورتهای مختلفی در شبکة الیاف انرژی منتشر شود و بر همین اساس تجلی این انرژیها در
منطقه فیزیکی نیز متفاوت خواهند بود.
امواج فکری ما تعیین کننده ترین امواجی هستند که موجب بروز حوادث فیزیکی شخصی برای ما می شوند ،بنابراین بهتر
است از همین امواج ساده فکری خود آغاز کنیم و شکل ارسال آنها را به توجه به اهداف خودمان تنظیم کنیم .چرخش حیاتی
در تصویر کامال مشهود است و با تعمق بر آن نسبت به این امر آگاه خواهیم شد که ما چگونه میتوانیم بر تمامی ابعاد هستی
تاثیر بگذاریم و در مقابل هم تاثیر بپذیریم .در واقع بهتر است در مسیر سفر روح خود با این شبکه ارتباط برقرار کنیم و بخوبی
آنرا شناسایی کنیم زیرا در این سطوح متنوع از انرژی ،انواع و اقسام تجلیات مختلف وجود دارد و در این شکل ما فقط برخی از
انواع تجلی ها را ترسیم کرده ایم و مابقی بر عهده تجربه کنندگان است.
همانگونه که می بینید ،هیچ فکر و عملی؛ چه در گذشته ،حال یا آینده نمی تواند از شبکه الیاف نورانی خارج شود .همه چیز
بروی یکدیگر تاثیر می گذارند .بنابراین ما مسئول تمامی افکار و اعمال خود هستیم و اگر به این تصویر دقت کنید ،متوجه
خواهید شد که یک فکر ساده چه تاثیری می تواند داشته باشد و چه مسیری را می تواند طی کند؟
وقتی یک جریان انرژی در مسیر شبکه حرکت می کند ،در نهایت وارد چرخه حیاتی می شود؛ بنابراین ما فقط می توانیم از
هرآنچه که خود خلق میکنیم ،پدیده دیگری را خلق کنیم و در واقع منبع تمامی آنچه را که ما خلق می کنیم ،یک ماده یا
جوهره مشترک است.
انرژی های هستی بشدت دقت میکنند تا هیچگونه جریان آلوده ای را وارد جریان سیال جوهر اولیه هستی یا چرخه حیاتی
نسازند .به همین دلیل است که در آستانه ورود به مناطق باالتر ،نگهبانانی معین شده اند و اجازه ورود به طبقات باالتر هستی
را به هر موجودی نخواهند داد .البته «نگهبانان دروازه ها» اصطالحی است که برای فهم انسانی ما بکار گرفته میشود .به همین
دلیل است که افراد تا آمادگی الزم را از جهت «ظرفیت نوسان» نداشته باشند ،نمیتوانند وارد مناطق با ارتعاش باال بشوند .
مولدهای انرژی نیز ،فقط انرژیهای همسان با خود را بسوی حوزه خود جذب می کنند .این ساختار درست همانند یک سیستم
امنیتی است که از درون تعبیه و طراحی شده است .شما دارای هرنوع نوسانی که باشید ،درست به سوی ارتعاش و لرزشی
همسان سفر با مکیده خواهید شد؛ به همین دلیل است که اغلب سفر کنندگان نمی توانند فراتر از منطقه اثیری بروند .جهت
سفر به مناطق باالتر از منطقه اثیری که دارای نوسانهای متفاوتی هستند ،کالبد على باید کامال از شرایط و افکار منفی انسانی
پاک شده باشد و فرد باید نسبت به قانون کلیدی برای سفر آگاهی داشته باشد.
قانونی کليدی برای سفر:
اگر شما دارای کلید ورود به سطوح ،مناطق و جهانهای مختلف باشید ،میتوانید وارد آنها بشوید .این کلید در واقع همان
نوسان ،ارتعاش ،لرزش و یا تجربه منطبق با آن ارتعاش بخصوص است .با در دست داشتن کلید هر منطقه میتوانید وارد آن
منطقه خاص بشوید اما نمی توانید فراتر از آن بروید.
بله! بواسطه ادامه و اصرار در افکار و اعمال منفی که هیچگونه جوهره معنوی در آن وجود نداشته باشد ،جریانات ناخالص را
وارد گردش حیاتی میسازیم .درنتیجه ما حوزه باالتری خلق خواهیم نمود که اگرچه از اجزائی باطنی و درونی تشکیل شده
است اما این اجزاء در نهایت انقباض می باشند .در واقع می توان گفت ،آن فضایی را که بعنوان « جهنم» معرفی می کنند،
درنتیجه افکار و اعمالی با بار انرژی منفی است که ناشی از منیت و خودخواهی های انسانی می باشد .اینگونه افکار موجب
تولید انرژیهای منقبض می شوند.
نفرت ،بار انرژی بسیار منفی و منقبض دارد و نقطه مقابلش عشق دارای انبساط است .این خود ما هستیم که کیفیت های
واقعیتی را که در آن بسر می بریم خلق میکنیم و برای خلق آن از من ابع مختلفی استفاده می کنیم.
تجلی فیزیکی سیاره زمین در واقع تجلی مجموعه ای از انرژی هایی است که توسط فضا ،زمان و ماده بوجود آمده است.
هر یک از سلول های درونی واقع در این الیاف انرژی ،حاوی تجربه تمامی پدیده هایی می باشد که واقع شده است یعنی
حاوی تمامی واقعیتهاست؛ به بیان دیگر ،هر سلول متشکل از خاطرات تمام موجودیت خود بصورت کامل می باشد .برای مثال
خاطرات جمعی یک ملت در یک سلول قرار دارد و به همین معنایی تحت عنوان دلیل «آگاهی جمعی» وجود دارد .هنگامیکه
گذشته یک مجموعه تحت تاثیر قرار گیرد ،در واقع بالفاصله بر این سلول تاثیر متقابل می گذارد.
این سلول های خاطرات» ،به تبعیت از تاثیرات مغناطیسی که بر آنها اعمال می شود ،دارای حرکاتی مشخص خواهند بود.
حرکت نیز به تبعیت از امواج فکری و عملکردهای انسانی بوجود می آید .هیچ سلولی ،نمیتواند از نیروی اعمال گذشته خود
بگریزد .برای مثال هر مکانی دارای تاریخچه ای است که بر اساس لحظات ماقبل آن بنا شده است .هر مکانی تحت تاثیر تمامی
نیروهایی که به آن وارد و خارج می شوند ،قرار میگیرد چه این نیروها انسانی باشند و چه دارای حوزه اتری باشند.
تمامی شهرها نیز بر اساس پتانسیل همین سلولها بنا شده اند و موقعیت قرار گیری آنها در روی سیاره زمین تابع خاطرات
سلولی آنها بوده است .برای مثال قلعه الموت بسیار فعال می باشد و با توجه به تمرکزی که از ابتدای شکل گیری بر آن شده،
بسیار پربرکت و پرثمر می باشد.
هر سلول دارای نیروهای عنصری است که تعادل و یا عدم تعادل در این سلولها ،سالمت آن سلول را معین می سازد .انرژی
عنصر آب ،موجب باروری نیروهای خالق و الهامی می شود .به همین دلیل شهرهایی که دار ای مرزهای آبی می باشند دارای
عوامل خالق و مبتکری می باشند اما از آنجایی که تغییراتی در شبکه انرژی در حال رخداد است ،جریان انرژی ها نیز در زمین
تغییر خواهند نمود.
تغييرات سلولی:
سلولهای جدید ،در ظرفیت خاطرات خود بسیار منقبض تر گشته اند ،بنابراین ما شاهد شخصیتهای مستقل و مشخصتری
خواهیم بود .سلولهای خاطرات اگرچه در منطقه اتری هم اکنون وجود دارند اما از جانب زمین و عناصر آن دیگر انرژی
سرشاری دریافت نمی کنند .در واقع بیشتر انرژی ها از سلول های قدیمی جذب می شوند و در نتیجه رقابت مابین سلولهای
قدیمی و سلول های جدید به جهت جذب انرژی افزایش یافته است.
سلول های قدیمی در حال مرگ هستند ،درست همانند سلولهای مرده پوست ما و در حالیکه می میرند ،سعی میکنند تا
انرژی را بسوی خود جذب کنند تا زنده بمانند و این انرژی را از هر جا و هر پدیده ای که ممکن است ،بدست خواهند آورد.
محیط زیست و انرژی عناصر بقدری توسط ما آلوده شده است که دیگر انرژی جهت ارسال بسوی سلول های قدیمی یا جدید
باقی نمانده است .سلول های جدید ،بسیار ضعیف هستند و در تالش اند تا از مناطق اتری انرژی جذب کنند .اما با توجه به
انرژی بسیار ضعیفی که از سوی عناصر طبیعت بسوی سلول ها جاری می شود ،سلول های قدیمی مجبورند به تنها منبع
انرژی باقی مانده که با ساختار آنها منطبق است ،رجوع کنند و آنهم :انسان است.
البته این موضوع در افراد مختلف درجات متفاوتی نیز دارد .چگونگی زندگی فرد ،تعیین میکند که او چگونه مبادله ای مابین
خود و سلولی که در آن زندگی میکند ،داشته باشد .انسانهای متعادل هرگز خود را بسوی نیروهای نامتعادل هدایت نخواهند
کرد.نیروهای همجنس ،همجنس خود را جذب میکنند پیروی همین اصل ،موجوداتی که در یک سلول در حال مرگ زندگی
میکنند همگی احساس افسردگی و از دست دادن انگیزه هایشان را خواهند داشت زیرا هیچگونه انرژی جهت تجدید حیات در
سلول حیاتی آنها وجود ندارد .در واقع سلول حیاتی برای زنده نگه داشتن خود ،در حال مکیدن انرژی حیاتی این مردمان است
و تجلی بیرونی چنین عملکردی آلودگی شدید هوای اینگونه مناطق است.
موجودات عنصر هوا ،به دلیل آلودگی افکار و در نتیجه آلودگی فضای زیست انسانها دیگر قادر نیستند «سلول های مناطقی را
که با آنها ارتباط دارند ،بازسازی کنند .همین شرایط بر اوضاع آلودگی آبها ،اقیانوسها و رودخانه ها نیز تاثیر گذاشته است.
سلول های جدید به روی «منشور مرتعش» متفاوتی عمل میکنند که هنوز بردار آلودگی های افکار ما بدان نرسیده است.
بنابراین سلول های جدید به همین نسبت از هرگونه خاطرات بایگانی شده ای عاری می باشند اما این موضوع درست همانند
خرید یک دیسکت جدید کامپیوتری است که دارای پتانسیل بسیار باالیی جهت عملکرد و ذخیره سازی می باشد ولی تا زمانی
که از آن بهره برداری نشود ،فقط یک «پتانسیل صرفه است.
سلول های جدید ،از انرژی انسانی بهره برداری نمی کنند .زیرا در این مرحله دارای «انرژی کیهانی بسیار سنگینی» می باشند.
اما به محض اینکه ما به نقطه تعادل و اتکاء چرخه (یعنی چرخه چهارم ) 2 x 2وارد شویم ،آنها دریچه ای را جهت ارتباط با
ما می گشایند درواقع نقبی می زنند و تالش می کنند ریشه گیری کنند .نتیجه این مبادله تعادلی نسبی خواهد بود که البته
بسیار سریع رخ خواهد داد و ما ناگهان خود را در میان یک جریان انرژی جدید خواهیم یافت که در آن از سلولهای قدیمی
دیگر هیچ خبری نیست.
خاطرات گذشته و قدیمی را میتوان در سلول های جدید حفظ و بایگانی نمود و این کار را افرادی انجام خواهند داد که در
هماهنگی با سلول های جدید قرار دارند .اما این خاطرات دارای شارژ و شدت انرژی که قبال داشتند نمی باشند ،بلکه با تمام
ظرفیت خود فقط گوشه کوچکی از ظرفیت سلولی جدید را اشغال خواهند کرد و آن هم به دلیل ظرفیت جدیدی است که
«سلولهای جدید» دارا هستند.
نیروی هوشیاری نیز بطور هم زمان در بسیاری از سطوح عمل خواهد کرد .ظرفیت مبادله انرژی و ارتباط با زمین بسیار باالتر
خواهد رفت .این روند درست همانند یک نرم افزار جدید کامپیوتری است که جایگزین قبلی می شود .در واقع اختراع
کامپیوترها چیزی نیست مگر تجلی تصویر جمعی ما در الیاف هستی .کامپیوترها برای خدمت به انسان خلق نشدند بلکه
طرحی آزمایشی بودند تا بوسیله آن انسان بتواند ظرفیت واقعی خودش را درک کند .کامپیوترها ابزار و روشی هستند تا ما
بتوانیم ظرفیت خود را بعنوان انسان باال برده و گسترش دهیم.
این موضوع ارتباط مستقیم با تغییر الگوی ژنتیکی دی.ان.آ » DNAما دارد ،در واقع در الگوی ژنتیکی ما تغییری در حال
وقوع است که تولد آنرا در نژاد جدید بعدی شاهد خواهیم بود ،تولد موجود «نور آبی».
تمامی انواع حیاتی همانند انسان ،حیوان و گیاهان قدرت تطبیق بسیار باالیی دارند .ساختارهای حیاتی موجودات بگونه ای
است که با حداقل پارامترهای حیاتی ،قادرند بسادگی خود را با محیط اطرف خود هماهنگ کنند .درنتیجه چنانکه انرژی
حیاتی زمین بتدریج تغییر کند ،افراد و انواع نیز به روشهای مختلفی تحت تاثیر قرار خواهند گرفت .اگر شما در مسیر تعادلی
زندگی خود به آهستگی قدم بر می دارید در نهایت قدمهای بزرگی را در مسیر خود برخواهید داشت ،و جای نگرانی نیست
زیرا شما نیز این تغییرات را احساس خواهید نمود و حتی کالبد شما نیز تغییر خواهد کرد .همه موجودات تا حدودی متوجه
این تغییرات خواهند بود اما برای برخی از موجودات پذیرش این تغییرات بسیار مشکل تر است .آنچه که مسلم است دریافت
شوکهای الکتریکی حتی در موجودات بسیار متعادل امری غیرقابل اجتناب خواهد بود.
اما کسانیکه در مسیر زندگی روزمره و روابط خود با اطرافیانشان مشکالتی دارند ،باید بیشتر مراقب روابط خود باشند .طی این
تغییرات ،تشویش و نگرانی یکی از عواملی است که خود را بر مرکز الکتریک کالبد تحمیل خواهد کرد و ممکن است فرد را از
مسیر دور سازد .در نتیجه تمام سیستم امنیتی بدن رو به نقصان خواهد رفت زیرا کالبد باید با این سطوح جدید شبکه های
انرژی منطبق گردد تا بتواند انرژی را از الگویی جدید بسوی خودش جذب و دریافت کند .اگر فرد دچار تشویش باشد ،نمی
تواند بطور درستی این انرژی باطنی را وارد سطح جدید کند و یا آنرا متحمل بشود.
بنابراین اگرچه انرژی جدید در اطراف ما وجود خواهد داشت اما کالبدی که دارای تشویش و نگرانی است ،نمیتواند انطباق الزم
را برای دریافت انرژی جدید بدست آورد .حال تصور کنید که تمامی این انرژیهای جدید منتشر شده اند ،در نتیجه ما باید
روشی برای هماهنگ شدن و دریافت این انرژی ها بدست آوریم .بنابراین سالمتی یکی از عواملی است که در آینده بکار ما
خواهد آمد.
بیماری یکی از عوامل ناشی از شبکه های انرژی است که دارای طبیعت الکتریک می باشند در نتیجه در کالبد جسمانی
بصورت سردرد ،احساس خستگی فراموشی ،اختالل در دید ،زنگ زدن در گوش ،افسردگی ،احساس اضطراب و بسیاری از
عوارض فیزیکی دیگر بروز می کنند و در نتیجه روند مرگ سلول قدیمی؛ ما را در شرایطی قرار می دهد که نامتعادل و بیمار
هستیم.
اگر احساس می کنید گرفتار و متوقف شده اید و در مسیر حقیقت جویی خود هیچگونه پیشرفتی به جلو ندارید ،مسلم است
که دارای تشویش و اضطرار هستید ،یعنی تحت فشار می باشید و پریشان احوال هستید ،در نتیجه بیمار خواهید شد .چنین
افرادی در اطراف ما بخصوص در سیاره زمین هم اکنون تعدادشان روز بروز افزایش پیدا میکند بطوریکه این روزها مقاالت
بسیاری پیرامون بیماری افسردگی و روشهای درمان آن منتشر میگردد .بسیاری از آدم ها بدون هیچ دلیل مشخصی ،در روابط
خود نوعی خشونت رفتاری اعمال می کنند .اما باید در نظر داشته باشید که این شبکه الیاف هستی نیست که موجب بروز
بیماری ها می شود بلکه بدین خاطر است که الگوی انرژی جدید هنوز ریشه در مناطق اتری دارد.
جریان انرژی جدید در شبکه الیاف بصورت خوشه های نوک تیزی مشاهده میشود که انرژی از آن بیرون می جهند ،درست
مثل اینکه از هر سلول یک صاعقه بیرون می درخشد .در واقع هر سلول هنگامیکه این خوشه های انرژی را تجربه می کند،
تمام سلول با شوک الکتریک شارژ شده و درنتیجه اگر کالبدی که این انرژی را دریافت میکند سالم نباشد ،دچاراضطراب
میگردد.
سپس میزان انرژی سلول افزایش پیدا می کند که موجب افزایش انرژی در تمامی سطوح حیاتی ،جانوری ،گیاهی و سلولهای
انسانی می شود .در چنین وضعیتی سیاره زمین در واقع در حال دریافت سطح باالتری از انرژی با نوسان باال می باشد.
اما در شرایط فعلی ،اغلب آدمها بدلیل فشار زیاد و تشویش میزان انرژی بسیار کمی از زمین و خورشید ،دریافت میکنند.
اگر شما در شرایط متعادلی قرار گرفته باشید ،با ورود انرژی های جدید دچار توانایی های فراروان بسیار باالیی خواهید شد و
«آن صدای درونی» خود را خواهید شنید.
گاهی اوقات بدلیل خطوط انرژی زیان آوری که در حوزه جغرافیایی اطراف ما وجود دارد و از طرف زمین بسوی انسان جاری
می شود ،ما دچار بیماری های روحی و جسمانی خواهیم شد .بنابراین یکی از راه های معالجه و نجات انسان ،خنثی نمودن
این انرژی ها یا تصفیه سازی حوزه سیاره زمین است.
چهارنوع حوزه انرژی وجود دارد که می توان آنها را شناسایی و متعادل نمود:
- 3حوزه شخصی
این شبکه برای نخستین بار در 1۰۱۱توسط یک پزشک آلمانی بنام ارنست هارتمن کشف شد .این خطوط شبکه ای را در
اطراف زمین تشکیل میدهند که از شمال تا جنوب و شرق تا غرب گسترده شده است و محدوده ارتفاع آن از 1۱الی 1۱۱
متری می باشد .خطوط شمالی -جنوبی به فاصله هر یک متر و نود و پنج سانت قرار گرفته اند وخطوط شرقی غربی به فاصله
هر دو متر و چهل و پنج سانت قرار گرفته اند .طبق محاسبات دکتر هارتمن ،بدترین نقطه ای که یک انسان می تواند بعنوان
محل خوابیدن خود انتخاب کنید درست در محل گره هارتمن است ،یعنی جایی که دو خط انرژی هارتمن یکدیگر را قطع
کنند ،معادل مضرترین پرتویی است که بر فرد تابیده خواهد شد.
- ٢مناطق جغرافيایی بيماری زا :
این مناطق حوزه ای برابر با 0۱الى 1۱۱متر را می پوشانند و تا ارتفاع 1۱۱الى 1۱۱۱متر گسترده می شوند .جهت آنها
تغییر میکند و میتوانند افقی ،عمودی یا شیبدار باشند .هنگامیکه پرتوهای طبیعی از سوی زمین به سوی باال ساطع می شوند،
طول موج آنها بواسطه حوزه های الکترومغناطیسی ناشی از جریانات آب ،معادن متمرکز و منابع زیرزمینی تصفیه می گردند.
حوزه پرتوهای مختل برای موجودات جاندار بسیار مضر هستند و درنتیجه حوزه های جغرافیایی بیماری زا تولید میکنند و
اغلب می توانیم آنها را موازی با منطبق بر شبکه های هارتمن بیابیم .حوزه های بیماری زا می توانند بواسطه انسان نیز بوجود
آیند برای مثال حوزههای الکترومغناطیسی ناشی از پست های برق ،ساختارهای دارای انقباض شدید و برج های ماهواره ای از
این قبیل می باشند.
این حوزه ها اغلب دارای گستردگی و ارتفاع مختلفی می باشند و نوعی انرژی تولید میکنند که منحصرا بر حوزه انرژی شخص
دیگری تاثیر می گذارد .اگر بخواهیم ساده تر بگوئیم ،آنها انرژی تولید میکنند که با فرد دیگری تصادم کرده و انرژی او را
محبوس می سازد درنتیجه فرد بتدریج یک احساس آزاردهنده و ناراحت کننده در خود از سوی آن شخص دریافت میکند و
این حالت اگر ادامه پیدا کند ،این احساس در فرد مزمن می شود.
این حوزه ها اخیرا کشف شده اند و همانند حوزه های شخصی دارای ارتفاع و گستردگی مختلفی هستند و عملکرد آنها
مستقیما بر اهداف شخصی افراد تاثیر می گذارد .معموال توصیه میشود منزل خود را برای یافتن خطوط مختل بررسی کنید و
آنها را بالفاصله خنثی نمائید .در صورتیکه احساس می کنید یک جریان سیال در زندگی شما وجود ندارد و شغل و یا روابط
شما مسدود شده است حتما یکی از مواردی که الزم است بررسی کنید ،خطوطی است که ایجاد اختالل در جریان سیال
انرژی شما کرده است .از عوارض این خطوط مختل ،خشک شدن گیاهان ،بیمار شدن یا مرگ حیوانات خانگی همانند سگ،
گربه یا ماهی و پرندگان؛ خستگی در ابتدای روز و هنگام برخاستن از تخت خواب ،خراب شدن دستگاههای الکترونیکی،
اختالف بی مورد مابین اعضاء منزل و از این قبیل پدیده ها می باشد .با خنثی نمودن خطوط مختل ،بالفاصله نتایج مثبت را
در منزل و یا محل کار خود دریافت خواهید نمود.
برای خنثی نمودن شبکه های هارتمن و مناطق بیماری زا بهتر است ابتدا از شاقول استفاده کنید تا مسیر انرژی را یافته و به
مرکز آن دست یابید .سپس عمود بر این مرکز باید یک قطعه مس در زیر خاک دفن کنید تا انرژی های منفی را خنثی نماید.
به همین دلیل است که برای برخی از افراد که دچار بیماری هایی از قبیل افسردگی و عصبیت می شوند ،بستن دستبندهای
مسی در مراکزی که نبض آنها میزند ،توصیه می شود .همچنین بکارگیری ظروف مسی در محیط منازل نیز بشدت توصیه می
شود تا دافع خطوط انرژی با بار منفی باشند.
تعمقی عمومی جهت ارتباط با شبكه الياف هستی :
-4هرگونه نور و جریان برق را خاموش کنید .دستگاه های برقی را از پریز بیرون بکشید.
-3میتوانید بنشینید و یا دراز کشیده باشید .در وضعیتی قرار بگیرید که احساس راحتی داشته باشید.
-2آغاز به رها کردن هرگونه انقباضی در بدن خود کنید .این کار را با تنفس انجام دهید .از ناحیه سر خود آغاز کنید و با هر
دم و بازدم خود انقباض را در کالبد خود رها کنید.
-5بر تنفس خود تعمق کنید .به آهستگی نفس را از بینی به درون کشیده ،و تازمانیکه احساس راحتی می کنید ،آنرا نگه
دارید .سپس نفس خود را آهسته و به مالیمت از دهان بیرون بفرستید .این کار را هفت مرتبه انجام بدهید .از چاکرای باالیی
خود در ناحیه مالج سر آغاز کنید و تا چاکرای هفتم و پایین ترین چاکرا در ناحیه تولید مثل ،سیر کنید.
- 0از بدن خود ،پرتوهایی از نور طالیی را تجسم کنید که به بیرون ارسال میشود .این پرتوهای طالیی را دنبال کنید تا جایی
که با شبکه الیاف هستی مرتبط می گردد .حال نور بدن شما با نور الیاف هستی یکی می شود .این انرژی را بسوی انرژی
شبکه الیاف هستی بفرستید تا بطور سیال و یکنواختی حرکت کند .حال که این سفر آغاز شده است ،بروی این امواج انرژی
سوار شوید و تا جایی که میتوانید گسترده شود .با هر منطقه ای که پشت سر می گذرانید ،هوشیاری و آگاهی شما وسیع تر و
منبسطتر میگردد.
-۲بتدریج انرژی را از شبکه الیاف هستی بسوی خود جذب کنید .تا جائیکه انرژی سیال هستی از تمامی اطراف شما وارد
گوی نورانی و سپس وارد پوسته تخم مرغی شما و سپس وارد بدن فیزیکی و هفت چاکرای شما می شود.
-۱بتدریج تمرکز خود را بر تنفس خود متمرکز ساخته ...یک نفس عمیق کشیده و به سیاهی مابین ابروان خود نگاه کنید.
حال چشمان خود را بگشائید.
متاسفانه کلمه سالمتی بقدری درگذشته عمومیت یافته که معنای واقعی خود را از دست داده و فقط به جسم و عملکردهای
هماهنگ مولکولهای کالبد جسمانی و نیروهای فیزیکی اختصاص می یابد .اما در آینده ،بشر متوجه خواهد شد که سالمتی
انسان به سالمت سیر تکاملی و عملکرد هماهنگ و کامل ماهیت و عنصر سیاره بستگی دارد که خود تجلی مربی است از
عناصر فیزیکی موجود در تمامی عوالم.
با مطالعه کالبد اتری و ضربان حیاتی ،متوجه تاثیرات آن دسته از پرتوهای خورشیدی خواهیم شد که ما به آنها « پرتوهای
حیاتبخش خورشیدی» می گوئیم .این « پرتوهای خورشیدی حیاتبخش » تاثیرات حاصل از حرارت مرکزی خورشیدی می
باشند که درون دیگر کالبدهای منظومه شمسی قرار گرفته اند و از طریق یکی از سه مجراهای انتقال فروزندگی به سوی
کالبدهایی که با آنها ارتباط بر قرار می کنند ،تابیده می شوند .تاثیرات این پرتوها با پرتوهای دیگر بسیار متفاوت است.
پرتوهای خورشیدی حیاتبخش ،بطور قطع محرک و مفید می باشند و بدلیل خاصیت ذاتی که دارند شرایطی را بوجود می
آورند که موجب رشد سلولی و همچنین هماهنگی موجود با محیط پیرامونش میشود؛ به این دلیل است که در ارتباط با س
المت درونی و الگوی تکاملی آن ذراتی هستند که مجموعه آنها یک موجود را تشکیل داده است .سالمت باطنی یک موجود
بصورت حرارت ذره حیاتی و فعالیت متعاقب آن متجلی می شود .پرتوی حیاتبخش خورشیدی ،ارتباطی با «تجلی شکلی
پدیده های ندارد؛ زیرا در حیطه عملکرد آن نیست اما شکل حاصله را از طریق حفظ سالمت آن و بخشهای مربوطه ،تامین می
کند .پرتوهای دیگر خورشیدی ،تاثیرات و عملکردهای گوناگونی بروی شکلها و پدیده ها دارند .برخی از آنها نقش منهدم
کنندگان شکلها را ایفا میکنند و برخی موجب جاذبه و کشش ما بین پدیده ها میشوند؛ عملکردهایی که مربوط به « انهدام »
یا « حفظ » میشوند ،همگی تابع « قانون جاذبه و دافعه » هستند .برخی دیگر از پرتوها مشخصأ موجب تولید حرکت شتابدار
می شوند در حالیکه برخی دیگر «شتاب منفی» ایجاد میکنند .پرتوها خورشیدی حیاتبخش ،درون چهار الیه اتر عمل میکنند،
آن الیه هایی که هنوز از لحاظ فیزیکی در برابر دیدگان انسان قابل رویت نمی باشند .این چهار الیه ،اساس زندگی فیزیکی
محسوب میشوند و فقط با زندگی فیزیکی ذرات مادی ،حرارت درونی و حرکت چرخشی ذرات مرتبط می باشند .پرتوهای
خورشیدی حیاتبخش ،اساس «فروزندگی ناشی از اصطکاک» می باشند که معرف فعالیت ماده است.
با مطالعه کالبد اتری و ضربان حیاتبخش ،به شناختی از روشهای تجلی خواهیم رسید که بسیار مورد توجه اهل معرفت می
باشد .کالید اترى انسان ،اسرار مربوط به واقعیت مادی و پدیداری خود را مخفی نگه می دارد .کالبد اثری با منطقه الگوهای
ساختاری که تحت عنوان منطقه تجلى الهی می شناسیم مرتبط است یعنی نخستین منطقه از منظومه شمسی جوهر این
منطقه را تحت عنوان « اقیانوس فروزان » می شناسند که ریشه منطقه آکاشا است .آکاشا ،نام جوهر دومین منطقه تجلی می
باشد.
شبکه ای متشکل از الیاف فروزان با بافتی منسجم که از نورهای زرین تنیده شده است .که در کتب مقدس تحت عنوان «
گوی زرین» از آن نام برده شده است .ترکیبی است متشکل از آنچه در منطقه فیزیکی تحت عنوان جوهر اثری می شناسیم.
شکل آن توسط الیاف بهم تنیده شده ماده ای که سازندگان اصغر بدان شکل می بخشند ،بوجود می آید تا بعدها غالف کالبد
فیزیکی بروی این قالب ساخته شود .سپس به تبعیت از قانون جاذبه ،مواد منقبض منطقة فیزیکی بسوی این شکل حیات دار
جذب شده و به آن می چسبد و بتدریج در اطراف و داخل آن به گونه ای ممزوج می شود که هر دو شکل در واقع یک واحد
همسان را بوجود می آورند؛ پرتوهای حیاتبخش کالبد اتری همانگونه بروی کالبد فیزیکی عمل میکنند که پرتوهای اتری
خورشید بروی کالبد اثری عمل می کنند .در واقع یک نظام گسترده انتقال نیرو وجود دارد که در تمامی ساختار و نظام بزرگ
هستی ،می تواند بطور مستقل نیز عمل کند .در این نظام ،تمامی واحدها گیرنده آن نیروهایی هستند که باید آنها را جهت
رشد و تعالی انتقال دهند و این روند را می توانیم در تمامی مناطق مشاهده کنیم .بنابراین ،کالبد اتری به نسبت کالبد منقب ض
فیزیکی نقش منطقه الگوهای ساختاری را برای آن ایفا میکند .موجودی که در منطقه خویش یک موجود متفکر است ،در
قیاس با منطقه فیزیکی در جایگاه اتر چنین ساختاری قرار می گیرد .بدین معنا که موجود متفکر منطقه اثیری ،که منطقه
خواست و ضرورتها بشمار می آید همان جایگاهی را نسبت به منطقه فیزیکی دارد که انتر منطقه اثیری کیهانی نسبت به
منظومه خود دارد.
ما طی بررسی خود شناختی نسبت به روابط کیهانی ،نظامها و سه جهان نیز بدست خواهیم آورد زیرا باید به انطباق و
همانندسازی دقیقی در این زمینه دست پیدا کنیم.
آن سه کالبد مهمی را که طی بررسيهای خود خواهيم شناخت به ترتيب زیر می باشند :
-3ابر انسان کبیر آسمانی ،جهان اکبر ،سرمنشاء خورشیدی ،تجلی تمامی گروهها و سیر تکاملی در کالبد او ،ساختار منظومه
شمسی.
تمامی این کالبدها یعنی کالبد انسان ،کالبد جهان و کالبد خورشیدی با منظومه شمسی نتیجه حاصل از « خواستی » می
باشند که از ذهن مجرد مناطق دیگر همانند منطقه کیهانی ،یا ذهن سه جهان سرچشمه گرفته است و تفاوتی نمی کند که
این خواست از جنس خواست ذهنی کیهانی باشد یا خواست ذهنی انسانی زیرا به نقل قول از یک اهل معرفت بزرگ :تمامی
کالبدهای آنها بر حسب ضرورت شکل گرفته اند و به همین دلیل است که آنها را « فرزندان ضرورت » می نامند .منظور از
فرزندان ضرورت این است « منظومه شمسی در واقع مکانیزیم عظیمی است که انطباقی بدیع در تمامی اجزاء اصلی آن وجود
دارد .این مکانیزیم عظیم ،تجلی فیزیکی آن نیرو با جوهر اصلی اتر میباشد .تمامی هماهنگیهای قابل مشاهده در کیهان
متجلی نتیجه عملکردی هماهنگ مابین انرژیهایی است که با یکدیگر فعالیت میکنند .تمامی سیارات ،جهانها ،آدمها و غیره
همگی فقط بخشی از آن جرم سماوی میباشند که اثر را بصورتی که برای ما قابل تشخیص باشد ،متجلی می سازند .هر یک از
اجزاء تابع قانونی می باشند که بر کل حاکم است .بنابراین سیر تکامل ،حفظ و نابودی جهان را بنام أن روند عظیمی که در
کالبد روحی عالم طبیعت رخ می دهد معرفی میکنند .مجموعه آگاهی جمعی نوع بشر در نقش قلب و مغز آن متجلی بزرگ
قرار دارند بنابراین تمامی جهالتی که توسط نوع بشر تولید می شود ،از جمله جهالت فیزیکی ،روحی ،ذهنی یا معنوی همگی
معرف شخصیت روند تجلی هستند ...
شکلی از ضربان حیاتی وجود دارد که می تواند مانند اکسیژن در زمین قابل استفاده باشد .در برخی از تعالیم معرفت به این
اصل حیاتبخش پرانا میگویند.
ارتباط خاص مابین روح باشکل خاصی از ماده را پرانا یا اصل حیاتبخش میگویند که نتیجه چنین ارتباطی سازماندهی و
ساختن بدلیل کسب تجربه ،می باشد .این ارتباط خاص شامل ضربان حیاتی فرد در کالبد او نیز میشود .تمامی موجودات
عالم ،چه فرشتگان ،انسان با حیوان باشند همگی تا زمانی زنده خواهند بود که پرانا یا ضربان حیاتی در کالبد آنها وجود دارد.
استمرار حیات ،در نتیجه پرانا یا اصل حیاتبخش است و یکی از عملکردهای عادی ذهن و حواس می باشد .ما پیرامون این
موضوع تحقیق میکنیم که چگونه انسان با استفاده از اکسیژن قادر است اشکال توهمی را باور کند اما اشکال حقیقی را حتى
«نمی بیند» و باور نمی کند .منطقه جهان میانی که مسئولیت انعکاس کالبد اثری را دارد از دو مکانیزم استفاده می کند یکی
هولوگرام است که با استفاده از نیروی اکسیژن آن را منقبض کرده و در جهان فیزیکی آنرا درک می کند .در حالیکه اگر
انسان از نیروی پرانا استفاده کند در جهان میانی از «نیروی آسترو مغناطیس یا نورهای خالص » استفاده خواهد کرد در نتیجه
اشکال را در دو وجه حقیقی و غیر حقیقی می تواند مشاهده کند .خاصیت این عملکرد در این است که انسان کمتر در گیر
نفسانیات خود خواهد شد زیرا تصاویر غیر حقیقی ،نفس را تحریک و انسان را در دام زمین گرفتار می کنند .ما در حال بررسی
دارویی گیاهی هستیم تا قابل استفاده عمومی باشد و احتیاجی نباشد تا اندیشه های مختلف با استفاده از دستورالعملهایی مثل
مراقبه کردن و امثال آن گروه های اختصاصی بوجود آورند.
حیات ،فی نفسه ،آگاه ،متکی بخود و دارای بار معنوی است و به روشهای بیشماری همانند زندگیهای گوناگون و اشکال
مختلف انرژی در جهان اصغر ،جهان اکبر و ذرات بسیار ریز کوانتومی متجلی می شود .نیرو و ماده یا حیات از ضروریات تجلی
عالم واقعیت می باشند که در شکل متعالی خود بصورت هوش -ماده -حیات کیهانی وجود دارد .از آنجایی که نیروهای
حیاتی گوناگونی در درجات مختلف اتری وجود دارند ،بنابراین زندگی فی نفسه در تمام موجودات بصورت جریان حیاتی که
متعلق به آن سطح یا منطقه خاص مادی باشد؛ متجلى میشود .این جریانهای حیاتی را ماتحت عنوان جریان حیات عالمگیر
می شناسیم که در هر منطقه خاص ،بشکل متناسب با آن منطقه متجلی می شود و در نتیجه میتوان گفت که جریان حیاتی
از طریق مواد گوناگون هر منطقه تجلی پیدا میکند.
جریان حیاتی در واقع روند اصلی ،اساس و جوهر هستی می باشد ...ازلیت و ابدیت است .آن جریان الکتریسته معنوی یا رشد
دهنده حیاتی جوهر الهی است که به بیرون تراوش می کند و در نتیجه خصوصیات فردی هر موجود آسمانی یا زمینی را
موجب می شود.
از آنجایی که جوهر الهی در واقع دم جوهر و آگاهی خالص بشمار می آید ،در نتیجه حیات را می توان بعنوان فازهای تو در
توی بیشمار آگاهی در زمان و مکان نامید.
آگاهی ،سرچشمه و مبداء است و این سرچشمه در درون خود نیروهای انرژیها و توانایی ها و خصوصیاتی دارد که موجب تولید
جریان حیاتی در خارج از خودش میشود :این جریان ،مداوم و همیشگی است و دارای توالى قائم به ذات خویش می باشد.
بنابراین آگاهی و جریان حیاتی توامان آن چیزی را از درون خود به بیرون ارسال میکنند که انسان آن را بعنوان تجلیهای نیرو
یا انرژی نامیده است.
نکته دیگر اینکه بجای اینکه بگویم زندگی و مرگ نقطه مقابل یکدیگر می باشند ،بهتر است بگویم تولد و مرگ دو ف از گوناگون
از جریان حیاتبخش می باشند.
در ادبیات تعالیم اشراق ،آن نیروی روح بخش حیاتی یا نیروی حیات بخش درون هر ذره فیزیکی ،خود دارای شبه آگاهی
مجزایی است که محملی برای جوهر معنوی یا باالترین مرکز آگاهی می باشد .یک ذره حیاتی در حقیقت معادل یک ذره
فیزیکی نمی باشد زیرا ذرات فیزیکی یا اتمها محمل ذرات حیاتی هستند و خود متشکل از مواد فیزیکی یا فیزیکی اثیری می
باشند .در نتیجه ذره اتم هنگامیکه به تجلی فیزیکی خود در این منطقه میرسد ،تجزیه میشود اما به واسطه جریان یا نیروی
حیاتی درونی خود که ناشی از پرتوهای جوهر آن می باشد؛ کالبدی جدید برای خود برمیگزیند .محقق باید در نظر داشته
باشد منظور از ذره حیات ،همانا ذرات پرانا نمی باشد زیرا پرانا خود از آن قوة هوشمندی مشتق می شود که موجودیتی کامال
مجزا از اتمهایی دارد که برانگیخته است .اتمهای فیزیکی که در علم مطرح می باشند ،به منقبض ترین سطح مادی در منطقه
ما تعلق دارند ،در حالیکه قوه هوشمند پرتویی از روح یا آن نامتجلی می باشد.
حیات در تمامی ذرات مادی وجود دارد ،چه ذرات ارگانیک و چه ذرات غیر ارگانیک و اهل معرفت تفاوتی برای آن قائل نمی
شوند .طبق نظریة آنهاء جریان حیاتی به همان اندازه که در مواد ارگانیک وجود دارد در مواد غیر ارگانیک نیز وجود دارد:
هنگامیکه انرژی حیاتی در هر ذره فعال باشد ،آن ذره ارگانیک می شود هنگامیکه انرژی حیاتی در هر ذره نهان یا خفته باشد،
آن ذره غیر ارگانیک می شود.
ذرات حیاتی را میتوان بعنوان بلوکهای سازنده عالم و با تمامی موجودات بشمار آورد :زیرا آنها در حقیقت محملهای جریان
حیاتی عالمگیر میباشند .آنها متشکل از آگاههایی می باشند که گاهی اوقات به آن اراده و گاهی نیرو یا انرژی میکوبند؛ دارای
بار معنوی هستند؛ همیشه ناپیدا می باشند و دسته های اتمهای فیزیکی بدور آنها جمع می شوند و در اثر این نیروی جاذبه و
دافعه ،ماده فیزیکی بوجود می آید ،ذرات حیاتی در برابر این اشکال ،بسیار باالتر و نامرئی میباشند.
ذرات حیاتی به همه مناطق تعلق دارند و درون هر هفت کالبدی که انسان را تشکیل میدهند ،عمل میکنند .بنابراین ما
میتوانیم ذرات حیاتی را به چندین دسته تقسیم کنیم ،از جمله ذرات حیاتی الهی ،ذرات حیاتی معنوی ،ذرات حیاتی عقالنی ،
روانی ،پرانیک .اثیری و فیزیکی ،انسان در طی زندگی خود بطور مداوم با این ذرات حیاتی ارتباط دارد و آنها با ریتمی مداوم
وارد و خارج وجود فرد می شوند ،اما پس از مرگ و هنگامیکه عامل کنترلی حاکم از منطقه پایین دور می شود ،هر یک از
گروههای ذرات حیاتی بسمت عادت طبیعی مربوطه خود می روند و سرگردان می شوند .بنابراین هنگامیکه کالبد فیزیکی می
میرد ،ذرات حیاتی کالبد فیزیکی وارد خاک ،گیاهان یا کالبد حیوانات و انسانهای دیگر میشوند ( از طریق غذا با اکسیداسیون یا
تنفس موجوداتی که در هوا هستند ،این ذرات حیاتی بواسطه کشش سمپاتیک بسمت کالبدهای گوناگون کشیده میشوند).
ذرات حیاتی متعلق به منطقه اثیری که کالبد الگوی انسانها را می سازد ،نیز هنگام مرک آزاد می شوند و دقیقا همان مسیری
را دنبال میکنند که ذرات حیاتی فیزیکی دنبال می کنند :آنها نیز وارد و خارج محملهای اثیری می شوند که با آنها هم
ارتعاش می باشند .از این طریق آنها به ساخت محملهای اثیری افراد در سه قلمرو پایین ،از جمله قلمرو حیوانی و انسانی
کمک میکنند .این روند در مورد ذرات حیاتی روانی ،عقالنی ،معنوی و الهی نیز صادق است .جوهر معنوی الهی برای اینکه
بتواند سفر خود را پس از مرگ ادامه دهد ،باید تمام غالفهای آگاهی معنوی خود را در مناطق مربوطه از دست بدهد و در
نتیجه اجازه دهد تا ضمیر معنوی سفر باال و پایین خود را بدون اختالل ناشی از نیروی جاذبه مناطق پایین ادامه بدهد.
ذرات حیاتی در واقع تراوشات کالبدهای درونی انسان می باشند .کامال روشن است که آن ذرات حیاتی که موجب روح
بخشیدن به ذرات اتمی فیزیکی در کالبد انسان می شوند به اندازه ذرات حیات بخش ،می باشند؛ هر یک از ذرات حیاتی،
موجودی است که قابلیت آموختن دارد ،متکامل میشود ،زندگی میکند رشد و حرکت میکند و هیچگاه باز نمی ایستد ...بلکه
بطور دایم بسمت تقدیری حرکت میکند که او را در نهایت الهی می سازد.
در این مسیر تکاملی او از مرحله عدم خودآگاهی بسمت خودآگاهی و در نهایت الوهیت می رود .در حیاتی هنگامیکه به مرحله
آخر خود می رسد دیگر حکم یک ذره درخشان الهی ناخودآگاه را ندارد بلکه خود تبدیل به خداوندی خودآگاه شده است که
در مقام یکی از صانعان و همکاران طرح بزرگ خلق جهانها می باشد.
مجموعه گروهها یا محملهای گوناگون جوهرهای الهی را در برخی تعالیم معرفت ،مناد می گویند ،بنابراین منادها چه در
تقسیم بندی دستجات هفت تایی ده تایی با دوازده تایی باشند ،در حکم امواج حیاتی هستند .ده موج حیاتی شامل سه
قلمروی عنصری ،معدنی ،نباتی ،حیوانی ،انسانی و سه قلمروی دایانا کوهانها یعنی آن پرتوهای درخشان و متعالی می شود که
بر سیاره ما میتابد .هنگامیکه محمل این موجودات که یک موج حیاتی را تشکیل می دهند یعنی موجوداتی که از سیاره قبلی
آمده اند و آن س یاره ماقبل در واقع سیاره مرده بشمار می آید؛ ضربان حیاتی را حس می کنند که در مسیر تکاملی بسوی
آنها می آید ،از یک سطح آگاهی ،ترتیب وارد سطوح آگاهی بعدی در زنجیره سیارات میشوند .زمینه چنین سفری توسط سه
دسته از موجودات عنصری که مقدم بر امواج حیاتی می باشند ،فراهم شده است .هر موج حیاتی هفت مرتبه به دور هفت
منطقه زنجیره سیاره می چرخد که در نخستین چرخش خود از قوس سایه گذر میکند و به میانه چرخه چهارم می رسد و از
اینجا به بعد ،وارد قوس فروزان و صعودی می شود و در نتیجه از میان هر هفت منطقه عنصری کیهان عبور میکند؛ هر
موجودی چه الهی ،معنوی ،ذهنی ،روانی ،اثری یا حتی فیزیکی باشد بطور مداوم از هفت منطقه عنصری کیهان بسمت مبداء
موج حیاتی گذر میکند .انواع امواج حیاتی بدنبال هم از یک سطح آگاهی وارد سطح آگاهی دیگری در زنجیره تکاملی می
شوند؛ اما در مسیر صعودی که بسمت قوس فروزان می رود و پیش از آنکه به قوس هفتم برسد ،قانون شتاب منفی آغاز به
عملکرد بر قلمروهای پایین میکند به گونه ای که هر هفت گروه کم و بیش قادر باشند هم زمان با رسیدن موج حیاتی به
آخرین گوی ،تجربه خود را در آخرین گوی مسیر تکاملی خود ،کامل کنند .این روند شامل یک زنجیره چرخه میشود که
بدنبال آن یک آگاهی فرعی زنجیره نیز خواهد آمد .مقطعی را که موج حیاتی تکامل خود را از طریق هفت نژاد در یک سیاره
از این زنجیره کامل میکند ،چرخهء زنجیره مینامند.
مرگ :
مرگ خود تنهایی چیزی نیست ،مگر یکی از مراحل موقت در داستان بی پایان زندگی انسان ،بنابراین بهتر است نقطه مقابل
مرگ را تولد نامیم تا زندگی ،به بیان دیگر نقطه مقابل حیات متجلی ،در واقع حیات نامتجلی می باشد .ظهور و سقوط عالم،
فازهایی از جریان بی پایان روند جایگزین حرکت کیهانی که نتیجه آنی دم حیاتی جوهر معنوی در قلب تمامی تجلیات است،
می باشد .بنابراین همان نیروی محرکه جاویدانی که همه چیز را در عالم وجود متجلی می سازد و عینیت میبخشد ،موجب
مرگ همان موجود در مناطق درونی زندگی میشود .سپس هنگامیکه دوران زندگی این تجلی به پایان میرسد ،ریتمی درست
معکوس این ریتم حرکتی موجب مرگ موجود در موجودیت عینی شده و او را بسمت تولدی مجدد در حیات درونیش هدایت
میکند.
این قانون در مورد منظومه های شمسی ،سیارات ،موجودات انسانی ،اتمها و ...همه پدیده های عالم ،صدق پیدا میکند .ضمیر
ما در مناطق متوالی وجود بدنیا می آید و میمیرد و از این طریق از قلمروهای معنوی بسمت تولدهای مجدد در روی زمین
حرکت میکند .همان ریتم حرکتی معکوس که موجب فرا خواندن مرگ در اینجا می شود ،در مسیر صعودی مناد بسمت
منزلگاه معنوی خوش تکرار می شود.
مرگ ناشی از عدم حیات نمی باشد بلکه به این علت رخ میدهد زیرا حرکت بی پایان جریان حیاتی ،خواستار جدا شدن از
کالبد و غالف خود می باشد .فرا رسیدن ایام کهولت به این معنا است که برخی از عناصر در جریان معکوس و بسمت سفر به
آن سوى غالف ،حرکت خود را آغاز کردند .با فرا رسیدن آخرین ضربان قلب ،فردی که در حال مرگ می باشد از طریق جریان
حیات بخش خود تمام جزییات زندگی گذشته را بعنوان حوزه تجربه ای که زمینه ورود و تولدش را در جهان درونی فراهم می
آورد ،مرور میکند .اتمهای کالبد او از نیروی انسجام بخش معنوش رهاء می شوند و هر یک بطور جداگانه آغاز به عمل میکنند
تا حوزه عملکردی منطبق با خود در قلمروهای هستی پیدا کنند .یک استاد در حالیکه در این دنیا بسر می برد با فتح خویش
بر مرگ غلبه میکند در نتیجه از نیروی ارادهء معنوی خود جهت ورودی آگاهانه در قلمروی موجودات معنوی استفاده میکند.
استادان معرفت در مورد مرگ چنین می گویند( :من هر روز میمیرم) .در نتیجه واصلی که قصد دارد بطور حقیقی شخصیت
خودخواهانه و منیت خود را از بین برده و به طبیعت متعالی خویش حیات بخشد حقیقتا این موضوع را باور خواهد داشت.
ارتباطی نزدیک مابین مرگ ،خواب و وصل وجود دارد .خواب در واقع مرگی ناقص است و وصل ،تجربه آگاهانه مراحل پس از
مرگ می باشد.
نابودی:
نابودی کامل آگاهی ،امری امکان ناپذیر در عالم می باشد ،زیرا انهدام کامل آن آگاهی که سازنده انسان ذاتی میباشد امکان
پذیر نیست ،عالم متشکل از محملهای بینهایتی است که در درجات مختلف تحولی در مسیر تکاملی قرار دارند .تمام این
موجودات از میان یکسری تغییرات متوالی گذر میکنند ،این تغییرات شامل تغییر کالبدی پس از کالبدی دیگر است که در
تمامی آنها آگاهی فطری موجودات دخالت دارد .این موجودات همواره محملهای خود را در مناطق مختلف کیهانی متکامل می
سازند .هنگامیکه عناصر تشکیل دهنده یک مجموعه از هم جدا می شوند ،در نتیجه آن مجموعه بنظر میرسد وجود ندارند
حداقل بطور موقت اینگونه بنظر میرسد اما آن نیرویی که عناصر سازنده را در ترکیب و وحدت با یکدیگر آورده است ،هنوز
وجود دارد .شخصیت انسانی بطور دائم در حال تغییر است .
مراتب باالتر آگاهی فردی اگرچه ممکن است برای دوره های طوالنی وجود داشته باشد و بنظر نامیرا میرسد اما باید در دوران
نیستی کیهانی ناپدید شود .حتی در آن زمان نیز هنگامیکه محملهای فیزیکی ،روانی و معنوی در حداقل و حدت نسبت به
یکدیگر قرار دارند در واقع نابودی ،درست مشابه انسانی در خواب بدون رویا خواهد بود .چنین انسانی را نمی توانیم در حالت
نابودی یا عدم فرض کنیم زیرا خویش برتر او در مرتبه آگاهی مطلق قرار دارد ،گرچه هیچگونه اثری بر فرد خوابیده و مغز
بهوش او نمیگذرد..
فردیت یا حتی جوهر شخصیت ،اگر وجود داشته باشد هیچگاه از بین نخواهند رفت زیرا از نو جذب می شود .از دیدگاه انسانی
هر قدر هم مرحلة هستی حقیقی بی حد و مرز نظر برسد ،اما در ابدیت دارای حد و مرز خاصی می باشد .هنگامیکه مناد به
این مرحله میرسد بعنوان موجودی متعالی در مناطق باالتر وارد چرخه تکاملی باالتر خود می شود.
جسم فیزیکی را میشود بوسیله امواج الکترو مغناطیس منطقه بخار کرده تا تجزیه نشود و بخواهد دوباره ذرات خود را بدور
یک خواست فیزیکی جمع کند و البته این به خواست خود فرد امکان پذیر است کسانی که بخواهند از حافظه آنها زندگی های
متعددشان پاک شود تا خاطره ای از آنچه که به زندگی زمینی ژنتیکی گفته میشود خالص شوند الزم است تا کالبد آنها را
بخار کنند و این عمل بوسیله وسایلی که قادرند تا در حوزه الکترو مغناطیس فرد وارد شوند و ورتکس یا آن چرخش حلزونی
را بوجود آورند و از چرخش دایردوار خالص کنند ممکن میشود .این چرخش دایره وار همان سانکسارای اسرارنامه های هندی
است که به چرخ ۱2مرسوم است گفته می شود .
برای شروع کار به گروه های هفت نفری احتیاج است تا بتوان یک تیم کامل جراحان کالبد اثری بوجود آورد.
تعریف جراحی کالبد اتری جراحی اتری دارای معانی بسیاری می باشد در برخی از فرهنگهای متافیزیکی تحت عنوان بیرون
کشیدن انرژی منفی از حوزه انرژی یا جسم و در برخی از فرهنگها تحت عنوان جداسازی شکلهای فکری منفی با خاطراتی
است که موجب انقباض یا ارتعاشی منفی در آگاهی میشود .در نقاطی همانند فیلیپین ،جراحی اتری به معنای جداسازی
تومورها با کیستها از داخل بدن با استفاده از دستان برهنه درمانگران و بدون بکارگیری هیچ گونه ابزاری می باشد.
اما نوع جراحی اتری که مورد نظر ما می باشد ،دور ساختن انرژی منفی یا توده های انرژی ( همانند شکلهای فکری) از حوزه
انرژی افراد است.
هنگام بروز بیماریها ابتدا الزم است فرد به پزشک خود مراجعه نماید .پس از انجام دستورات پزشکی ،در صورتیکه بیماری
ادامه داشته باشد میتواند از روشهایی استفاده کند که با توصیه های پزشکی تداخلی نداشته و در عین حال روند ترمیم کالبد
جسمانی او تسریع شود.
درمان کالبد فیزیکی از روشهای مختلفی همانند سفر روح ،خروج از کالبد جسمانی و هدایت آگاهی به سمت منطقه اتری
امکان پذیر می باشد .جراحی های متافیزیکی بروی کالبد اتری در منطقه اتری انجام می شود و در نتیجه کالبد فیزیکی از
طریق تسریع روند بازسازی ضمیر فیزیکی ،موجب درمان می شود .چنین جراحی هایی توسط جراحان منطقه اتری و از طریق
حوزة الکترومغناطیس ما امکان پذیر می باشد.
کالبد اثری از طریق جریان نور و صوت با ضمیر متعالی به ما مرتبط می شود .نتیجه ارتباط این دو وجه بایکدیگر ،موجب
بهبودی کالبد جسمانی است و چنین ارتباطی از طریق جراحان کالبد اتری امکان پذیر است.
جهت انجام این جراحی ابتدا باید موضوع الیاف بین کهکشانی را شناسایی کنیم .این الیاف بین کهکشانی در واقع مسئول عمل
بازسازی در کهکشانها می باشند .آنها از طریق خطوط نصف النهار و بر اساس مکانیزم عملکردی که در طب سوزنی نیز وجود
دارد ،عمل میکنند .الیاف مرتعش بین کهکشانی ،منظومه شمسی و ستارگان را با یکدیگر مرتبط می سازند و انتهایی ندارند..
درمان از طریق تغییر سطح آگاهی یا باال بردن نوسان ارتعاش روح و تا زمانی که روح در تعادل قرار گیرد ،انجام می شود .
چنین تعادلی در نتیجه متور ساختن مجدد آگاهی توسط جراحان اتری و شناسایی حوزهء الکترومغناطیس فرد ،امکان پذیر
است .مجموعه این روند فقط در اثر ترکیب و تداخل یک سری امواج انرژی با یکدیگر موجبات درمان را فراهم می آورد.
هنگامیکه کالبد اثری در ارتعاش درستی قرار می گیرد ،کالبد فیزیکی نیز این ارتعاش را منعکس می سازد.
در نتیجه ترکیب درستی از نور و صوت ،لرزشی سالم در بافت حیاتی بوجود می آید که دی.ان.آ را در تعادل قرار می دهد .ما
اگر برنامه ریزی درستی برای ضمیر متعالی خود نداشته باشیم ،در حکم اسیری خواهیم بود که در آگاهی سه بعدی تصاویر و
واقیعتهای بیو شیمیایی زمین گرفتار شده ایم .در این صورت کالبد جسمانی ما فقط شبکه ای از حوزه های الکترومغناطیسی
خواهد بود که اگرچه توسط الیاف کیهانی باهمدیگر و با ضمیر متعالی ارتباط دارند ،اما دائمأ بسوی بازتاب ضمیر متعالی خود
در روی زمین یعنی « شخصیت فیزیکی» کشش خواهند داشت .الیاف کیهانی گرچه بدون حضور ضمیر متعالی نیز وجودی
مستقل دارند اما نیاز به نظارت و عملکرد خویش متعالی دارند .علت ضروت وجود چنین نظارتی این است که از یک طرف
الیاف کیهانی از مسیرهای تکاملی بسیار زیادی گذر می کنند ،که هریک در سطوح مختلفی ارتعاش دارند و در ابعاد گوناگونی
قرار گرفته اند .این شبکه ها توسط قوانین و مکانیزمهایی که حاکم بر سیر تکامل فیزیکی می باشند ،اداره نمی شوند بلکه
بواسطه افزایش نیروی انرژی خود برای بقاء وجود دارند .و از طرف دیگر ،کالبد جسمانی انسان در سطوح مختلف مولکولی
بیولوژیک خود تابع « الگوهای مغناطیسی محدودی» می باشد که جهت ادامه عملکرد آمینو اسیدها که بلوکهای اصلی حیاتی
هستند ،طراحی شده است.
در گذشته های دور ارتباط ما بین این سطوح مولکولی بیولوژیک و مرکز صدور و ارسال اطالعاتی که موجب بقای ساختارهای
طبی باالتر کوانتوم می شود؛ قطع شد و درنتیجه سطوح مولکولی بیولوژیک ،از مسیر ارتباط با مراکز فعالیتهای بیوالکتریک
ضمیر متعالی خارج شدند .به بیان دیگر ،نوع بشر از مدار جریان ارتباطی که منجر به ارتقاء آگاهی و درنتیجه «تکامل شکل
انسانی» او می شد ،خارج گردید .حال برای برقراری مجدد این ارتباط بیولوژیک با مناطق انرژی متعالی که در مسیر باالتری از
سیر تکاملی قرار دارند ،مسیرهای انرژی پیشین که مربوط به برنامه قدیمی بودند ،باید با مسیر جدید خطوط الیاف کیهانی ( در
نقاط تقاطع آنها) مرتبط شوند تا تمامی شبکه سلولی در هماهنگی با تمامی تجلیات فیزیکی و تحت نظارت نظام معنوی حاکم
بر جهان قرار گیرند.
هدف از انجام جراحی ،برطرف ساختن توده های اتری است که در اثر انقباض بوجود آمده اند و موجب قطع ارتباط ضمیر الهی
با ضمیر پایین می شوند.
همگی ما انسانها با سرمنشاء « خلقت فکر اولیه» یکی هستیم اما پیش از ورود به این جهان و این سیاره ،ما تراشه هایی را
جهت محدود ساختن المثنی یا بازتاب اتری خود در کالبد اتری تعبیه میکنیم تا خاطرات قبلی خود را فراموش کنیم و بتوانیم
در این «توهم بزرگ» شرکت نمائیم و از جاذبه سرمنشا اولیه جدا نگه داشته شویم .این تراشه ها حتی موجب بروز برخی
اختالالت فیزیکی در جسم ما می شود که در مواردی همانند جراحیهای اتری می تواند آنها را خاموش یا غیر فعال نمود.
-1بلور زدایی
-3فعال سازی
به معنای از میان برداشتن توده های اتری است که در کالبد اتری بصورت بلورهایی دیده میشوند.
اکثریت انسانها یعنی حدود ٪۰۱انسانها دارای 1۰بلور در کالبد اتری خود می باشند .این بلورها مانع از برقراری و تابش
ارتعاش اصلی به نسخه المثنی میشود و درنتیجه برخی از تواناییها و خاصیتها در جهان و جسم فیزیکی ،متجلی نمی شوند.
برخی از زداینده ها و برطرف کننده های بلورهای اتری در مراکز یا مکانیزمهای زیر نهفته اند:
مراکز سایکوکنتیک ( حرکت اشیاء از راه دور) که اشکال هندسی متعالی را کنترل میکند.
میزان نوری که جسم میتواند جذب کند و درنتیجه سپر دفاعی تولید کند.
از میان برداشتن تراشه هایی که از پیش با در این زندگی یا در اثر صانحه و وقایعی تعبیه شده است ،در برخی از افراد ،تراشه
هایی در زندگیها و تجربه های پیشین آنها ،کار گذاشته شده اند که بصورت موجودات منفی ،تصاویر منفی یا پیامهایی منفی
در ناخودآگاه آنها عمل میکند .این تراشه ها ممکن است ،در افراد مختلف ،بسیار از یکدیگر متفاوت می باشند و برخی قادر
نیستند خود به تنهایی آنها را برطرف سازند بلکه حتما باید موجوداتی نورانی که در جهت خدمت به نوع بشر فعالیت میکنند
این تراشه های منفی را جراحی و برداشت نمایند .برخی از تراشه ها بواسطة ادا نمودن سوگندهایی در کالبد اثری افراد
کارگزاری می شوند در نتیجه بطور ناخودآگاه فرد دارای عملکردی منفی یا تابع آن پیغام خواهد شد ( مانند ساینتولوژیستها و
سوگند چندین میلیون ساله آنها ) .پس از برطرف سازی این تراشه ها ،افراد احساس سبکی می کنند و طبق گزارشاتی که
اعالم داشته اند .آنها به وضوح فکر میکنند ،سردردهای مضمن آنها که در اثر این تراشه ها بوده است برطرف می گردد ،بی
اختیاری با بی ارادگی درانجام امور از آنها رفع می شود ،انبساط آگاهی را تجربه می کنند و دچار رویاهای معنوی می شوند.
به معنای فعال ساختن ضمیر متعالی می باشد .ساختاریهایی در کالبد ما وجود دارند که کامال نهفته می باشند و در انتظار
تحریکاتی جهت فعال شدن توسط جریان نور متعالی می باشند.
با انجام عمل جراحی ما مراکز زیر را فعال خواهيم ساخت :
هرگاه این دو چاکرا فعال شوند ،موجی دارای سه ارتعاش ،آغاز به حرکت ما بین این دو مرکز میکند که به نام امواج
METATRONمتاترون شهرت دارند.
در نتیجه فعال سازی این موج سوم و دو چاکرای الفاو امگا نوسانهایی با نوسانات باالتر به سمت دی.ان.آ جریان پیدا میکنند و
در تصویر الهی آدم کادمون تاثیر می گذارند .در ناحیهء ستون فقرات ،ناحیه آلت جنسی ،قسمت میان ران و تهی گاه
(دنبالچه) و پاها جریان کدگزاری جدید بازتاب خواهد داشت زیرا این نواحی ارتباطی مستقیم در ایجاد و حفظ تصویر توهمی
انسانی و جدا نگه داشتن او از سرمنشاء الیزال الهی دارند .تغییر کدها گاهی اوقات در این نواحی موجب بروز واکنشهایی می
شود.
از آنجایی که بدست آوردن تخصص جراحی اتری نیاز به صبر و تمرکز و فراگرفتن آموزشهایی مستقیم از استاد دارد و در
ابتدای امر ،سوگندنامهای بسیار محرمانه جهت ورود جراح به این مرحله خدماتی ادا می شود در اینجا فقط بخشی از تعالیم
عمومی را بازگو می کنیم و تعالیم باطنی باید توسط استاد این امر به فرد مشتاق منتقل شود.
انجام جراحی اتری در عرض یک ساعت و نیم با حضور هفت جراح که دارای قدرت تصویرسازی و تجسم خالق باالیی هستند،
به روش زیر امکان پذیر است.
فضای انجام عمل جراحی باید خالی از هرگونه جریان الکترومغناطیسی باشد .بهترین فضا برای انجام این کار یک اطاق سفید و
خالی از هرگونه شئ و وسایل و سر و صدا با در فضای کویر است.
البته پخش نوار موسیقی متناسب با جراحی ،به روند تجسم خالق جراحان بسیار کمک خواهد کرد .بهتر است در باالی
چاکرای خورشیدی فرد ،یک کریستال درخشان آویخته شود و در صورت امکان در نواحی چاکراهای او کریستالها و سنگهای
درمانگر قرار گیرند .فرد بیمار باید در جهت شرقی -غربی و در مرکز محل جراحی قرار گیرد.
لباس تمامی افراد حاضر در اطاق باید سفید و پاکیزه باشد و همگی افراد پیش از جراحی استحمام کرده باشند.
-1هفت جراح در اطاق و دورتا دور کالبد گوی مانند بیمار به شکل زیر قرار می گیرند .بیمار در مرکز اطاق بصورت دراز
کشیده می خوابد و چشمان خود را می بندد .بهتر است روی چشمان او یک عدد چشم بند قرار دهید:
جراحی که در انتهای پای بیمار قرار دارد در حالیکه رو به غرب ایستاده است .با او آغاز به سخن می کند .با صدایی مالیم و
آهسته ابتدا از فرد بیمار درخواست می کند تا بر مشکل خود متمرکز شود .سپس از او می خواهد تا تجسم کند بیماری یا درد
او چه شکلی دارد و در کدام ناحیه بیشتر وجود آن درد یا بیماری را حس می کند و جمع جراحان ،با طرح هر سوال منتظر
پاسخ بیمار خواهند بود.
-4جراحان هر یک هنگام شناسایی توده های منفی در کالبد اتری فرد ،انرژی منفی را بصورت تودهای منقبض یا مایع کشدار
چسبناکی همانند عسل بی رنگ را در سطح پوست بدن او حس خواهند کرد که در واقع همان انرژی منفی خارج شده از فرد
بیمار است .جراح نباید بسادگی این توده چسبناک را جدا با پاک سازد بلکه بهترین روش درمان از طریق تجسم خالق و بدون
تماس جسمانی صورت می گیرد.
-3در تجسم خالق ،جراح باید توده انرژی منفی را در هر کجایی که شناسایی می کند در هاله ای از نور سیاه تجسم کند و
سپس در تجسم خالق خود دستان خود را به سوی این توده برده و آنرا از کالبد اثری فرد بیرون کشد و بقدری این توده سیاه
را باید بیرون بکشد تا اینکه در تجسم خالق او هیچ اثری از توده سیاه انرژی باقی نماند .انجام دم و بازدمهای قوی و شدید
هنگام انجام عمل جراحی روند را تسریع و مطمئن می سازد.
-2هربار که جراح توده ای از انرژی را بیرون می کشد ،باید دستان خود را درست همانند اینکه خیس شده اند :بتکاند و با این
کار در حقیقت انرژی منفی را با ارتعاش شدیدی از دستان خود دور می سازد .برخی از جراحان اعتقاد دارند که این انرژی
منفی نباید در فضای باز رها شود زیرا ممکن است در فضا ایجاد انقباض و توده های انرژی منفی کند ،در نتیجه در تجسم
خالق خود انرژی منفی را در اقیانوس آب شور» یا «کویر » خارج می سازند .البته چنین چیزی صحت ندارد زیرا انرژی منفی
هرکجا تخلیه شود ،بالفاصله جذب اعماق اتر می شود .انرژی منفی هیچگاه در فضا متمرکز نمی شود .در حقیقت یکی از
مطمئن ترین روشهای تطهیر دستان ،تکان دادن شدید دستان است و این روش بسیار موثر می باشد.
-5پس از پاکس ازی انرژی منفی در حوزه اتری فرد ،جراحان برای آخرین بار دستان خود را شدید تکان می دهند و از پاکیزه
شدن فضای انرژی فرد نیز اطمینان حاصل می کنند.
- 0حال الزم است در محلی که قبال انرژی منفی وجود داشته است و اکنون پاکیزه شده ،انرژی مثبت و تازه ای منتقل شود.
این کار نیز باید توسط جراحان و نیروی تجسم خالق آنها انجام شود .به این صورت که یک گوی انرژی درخشانی را در باالی
شبکه خورشیدی فرد بیمار ( همانجایی که یک گوی کریستال آویزان شده است) به فاصله یک متر از جسم فرد بیمار ،تجسم
می کنند .این گوی شفاف سفید و درخشان در واقع نمایانگر مرکز انرژی مثبتی می باشد که در فضای اثر شکل گرفته است.
هر کدام از جراحان نیز نماینده یکی از « هفت پرتو» می باشند و این موضوع باید از قبل و بر اساس شخصیت و تجربه های
افراد مشخص شده باشد.
اکنون موانعی که بر سر راه ارتباط ضمیر فرد با ضمیر متعالی اش وجود داشته ،برداشته شده است ،جراحان حال باید آغاز به
تنفسهای عمیق کنند و با هر دم خود مقداری از انرژی گوی درخشان را که در مرکز آن گرمسا و فروزندگی شعله وری وجود
دارد ،با شدت و قدرت و سریع به سوی خود کشیده ( در ناحیهء گودی استخوان بینی و پیشانی) و با بازدم خود ( از ناحیه
دهان) این انرژی مثبت را که به رنگ پرتوی منطبق با خود آنهاست ،بسوی مراکزی که دچار بحران بوده است ،ارسال کنند.
بنابراین فرد بیمار در معرض تابش هفت پرتویی قرار می گیرد که در تداخل بایکدیگر نور سفید را بوجود می آورند.
-۲پس از انجام هر عمل جراحی ،فرد بهبود یافته باید دوران نقاهت خود را با انجام یک سری تمرینات و مراقبه های مداوم
رعایت کند .مهمترین تمرین او تجسم گوی درخشان و هدایت پرتوهای رنگی به سوی بدن خود میباشد .اکنون عمل جراح ی
به پایان رسیده است و همه جراحان می توانند محل جراحی و فرد را ترک کنند .هدایت این جراحی باید توسط سرپرست
جراحان باشد تا هماهنگی در تمامی طول مسیر ما بین جراحان برقرار باشد و آغاز و پایان جراحی توسط سرپرست جراحان
اعالم گردد .ضرورت انجام چنین جراحیهایی و تشخیص بیماری باید توسط متخصیص متافیزیک در این زمینه اعالم شود و
تعیین روز و ساعت و جراحان نیز بر عهدهء متخصصین این امر می باشد.
انجام این جراحی هیچگونه تداخلی با روند درمان فیزیکی فرد نخواهد داشت و برای جراحان نیز هیچگونه اتالف انرژی رخ
نخواهد داد.
در نتيجه می توان روند جراحی را بصورت خالصه چنين گفت :
-1انتخاب هفت جراح متخصص که دارای انرژی باال و قدرت تصویرسازی باشند و درخشش نور هر یک از آنها و جایگاهایشان
مشخص شود و تعیین سرپرست گروه برای ایجاد هماهنگی در طول اجرای کالبدشکافی.
-4انتخاب مکان اجرای عملیات و تطهیر محیط و آماده سازی محیط جهت انجام کالبد شکافی.
-3تهیه ابزار الزم جهت اجرای کالبدشکافی از جمله کریستالها نوار موسیقی و لباسهای سفید
-2تعیین متن تصویرسازی و پرسش و پاسخها و دستورالعمل اجرایی تصویر سازی که البته این متن را می توان از قبل بروی
نوارضبط شده پیاده کرد و در اختیار تمامی جراحان گذاشت اما از آنجایی که ممکن است در طول عمل کالبدشکافی روند کار
تغییر کند ،سرپرستی گروهی باید همواره گروه را هماهنگ و متمرکز نگه دارد و فقط از موسیقی بدون کالم استفاده شود.
-5آماده سازی فرد بیمار توسط متخصصینی که بیماری را تشخیص داده اند و انتقال چگونگی روند کالبدشکافی به فرد بدون
ایجاد ترس یا پیش زمینه در افکار او.
- 0تعیین روز ،ساعت و مکان توسط متخصصین متافیزیک انجام می شود و توسط سرپرست گروه جراحان به مابقی اعضاء
ابالغ می گردد.
-۲برگزاری یک جلسه هماهنگی ،توجیهی و آموزشی مابین متخصصین و جراحان جهت مرور نکات ،دیدن فیلم و اسالیدهای
ضروری در این ارتباط .