You are on page 1of 24

‫جراحی اتری‪:‬‬

‫ما در جهانی دیگر که به آن جهان موازی می گویند‪ ،‬زندگی می کنیم ‪ .‬در جهان موازی که منشاء خلقت آن در هستی خودش‬
‫می باشد؛ گذشته‪ ،‬حال و آینده با یکدیگر مرتبط هستند و هستی بوجود نمی آید مگر اینکه و تا زمانیکه حوادث مرتبط با هم‬
‫در چرخه تکاملی‪ ،‬تولید آگاهی و سرمنشاء آگاهی و جامعه ای مرتبط را بوجود آورند‪ .‬در این صورت هستی معنا می یابد‪،‬‬
‫یعنی از نقطهء اول هستی تا پایان آن را تعریف می کند‪ .‬در حقیقت هستی‪ ،‬حاصل عملکردی مشترک است‪ .‬هستی یک دوران‬
‫مرتبط الینقطع می باشد‪ .‬ما هیچ گاه به تنهایی قادر به ادراک نمی باشیم‪ .‬ما نیاز به اطالعات تکمیلی داریم که از ناظران دیگر‬
‫به ما برسد و مشاهرات ها را تائید کنند‪ .‬هر انشعاب از شبکه بزرگ هستی‪ ،‬دارای جهانی مبتنی بر انطباق و هماهنگی است‪.‬‬
‫بافت ذهن های هر جهان بقدری پیچیده اند که در هر الیه از آن ذهن های بیشتری نیز وجود دارند و این پیچیدگی بقدری‬
‫است که مانع از درهم آمیختن یا مداخله رو جهان با یکدیگر می شوند‪ .‬هنگامیکه همه این ذهن ها دارای تصویری مشترک‬
‫می شوند‪ ،‬امکان تداخل جهانها با هم از میان برداشته می شود و جهانها بطور کامل از یکدیگر تفکیک می شوند‪ .‬وقتی این‬
‫اتفاق رخ می دهد‪ ،‬هر جهان بطور مستقل و بدون هیچگونه مداخله ای نور به خور وجود خواهد داشت‪ .‬از این مقطع به بعد هر‬
‫جهان مجزایی در واقع یک جهان واقعی است که متشکل از یک سری ذهنهای راننده است و هیچ نوع سردرگمی در آن وجود‬
‫نخواهد داشت‪ .‬بنابر این گذشته در حقیقت به معنای هماهنگی و توافق ذ هن های بسیاری بر این موضوعی است که رخ داده و‬
‫هیچ گذشته‪ ،‬ممکن دیگری به جز این نمی باشد‪ .‬یک ذهن مجرد نور به تنهایی قادر به مداخله در جهانهای موازی نخواهد بود‬
‫زیرا ما برای تعریف اساس و اصل حقیقت‪ ،‬به یکدیگر نیازمندیم‪ .‬هر قدر که ذهنهای ما پیچیده تر می شوند‪ ،‬تاثیرات حاصل از‬
‫جهان های موازی کاهش می یابند و هر ذهن پیچیده جمعی قادر به تشخیص پدیده های ممکن گوناگون می شود‪ .‬بدین معنا‬
‫که یک پدیده ممکن را واقعی و دیگری را خیال‪ ،‬شناسایی خواهد کرد‪ .‬بنابر این جهانهای مختلف‪ ،‬درواقع از تداخل یا انطباق‬
‫پیامها حاصل می شود که از آینده دریافت می شوند‪ .‬هنگامیکه ما نسبت به این پیامها آگاه می شویم‪ ،‬در واقع با آن جهان‬
‫ممکن هم ارتعاش می کردیم و در نتیجه مابقی پیام هایی که از آینده دریافت می شوند‪ ،‬برای همیشه کم خواهند شد‪ .‬در این‬
‫صورت‪ ،‬جهان فعلی از رفتن بسوی جهان آینده ای که پیامهایش دریافت نشده اند‪ ،‬باز خواهد ماند‪ .‬شبکه تمامی جهانهای‬
‫موازی ممکن و انشعابات آن‪ ،‬یک شبکه مادر با مر جع است که تمامی تعاریف ممکن را در خود دارد‪ .‬و در واقع از چرخش و‬
‫نوسان باز داشتن انشعابات این شبکه است که محدوره یک آگاهی را تعریف می کند و ممکن می سازد‪ .‬اگر هستی بواسطه‬
‫مکانیزم کوانتوم‪ ،‬قابل تقسیم بر دو واقعیت متفاوت باشد‪ ،‬پس بنابر این امکان دارد که دو جهان کامال متفاوت نیز با یکدیگر‬
‫کامال مشابهت پیدا کنند‪ .‬اگر ما فرضیه‪ ،‬جهانهای موازی یا متعدد (چند الیه) را بپذیریم‪ ،‬پس دیگر نباید نگران آنچه باشیم که‬
‫در گذشته رخ داده است زیرا هر گذشته ممکنی درواقع می تواند حقیقت داشته باشد‪ .‬بنابر این‪ ،‬برای اینکه متهم به جنون و‬
‫دیوانگی نباشیم و خودمان نیز در چنین عرصه ای سردرگم نشویم‪ .‬می توانیم حقیقت را انشعابی از گذشته تعریف کنیم که با‬
‫خاطرات ما منطبق است ما می توانیم از راز جهانهای موازی در نزدیکترین محل ممکن پرده برداری کنیم در نزدیکی ما قیف‬
‫انرژی که بتواند ریسمانهای هستی را در یک مکان منقبض کند تا جهان موازی از آن محل بوجود آید؛ وجود دارد آن قیف‬
‫انرژی در ایران در پیرامون قلعه الموت شکل گرفته و باعث حفظ تمام خاطرات زندگی در قلعه‪ ،‬الموت در حافظه کیوانی شده‬
‫است فقط الزم است تا راه ورود بداخل حافظه کیوانی قلعه را پیدا کنی و برای این کار ابتدا باید راههای مخفی نور قلعه را بلد‬
‫باشی‪ .‬در روی زمین نواحی وجود دارند ‪ ،‬مکانهایی کامال مشخص یا روزنه هایی که از میان آنها به مکان دیگری می توانیم گام‬
‫بنهیم‪ .‬در این حوالی‪ ،‬زمین موجودی زنده بشمار می رود‪ .‬این مکانها ورودگاه هایی هستند که زمین توسط آنها به نوبت قدرت‬
‫و انرژی از کیهان کسب میکند‪ .‬اهل معرفت باید هشیار باشند تا سربزنگاه این انرژی را در خود ذخیره کنند‪ .‬آنگاه است که بی‬
‫عیب و نقص می شوند و می توانند وارد قیفهای انرژی یا جهانهای موازی گردند‪ .‬این قیفهای انرژی در روی سیاره زمین رو به‬
‫افزایش هستند زیرا سرعت گذر سیاره زمین برای ساکنان آن بسیار زیاد شده است و فعالیت آنها مربوط می شود به نژادهایی‬
‫که در حال حاضر از آنها استفاده میکنند‪ .‬تنها معدودی نسبت به حضور چنین قیفهایی در سیاره زمین اطالع دارند؛ بنابراین‬
‫اغلب تجربه کننده ها با دعوت می شوند و یا خود به دلیل ژنتیکی بدنبال آن می باشند‪ .‬این قفسهای انرژی موظف هستند در‬
‫روی زمین به انسان سیاره زمین کمک کنند تا پیش از اینکه حادثه ای ناگوار بخواهد نژاد انسانی سیاره زمین را نابود کند‪ ،‬به‬
‫سالمت از این سیاره عبور کنند‪.‬‬

‫شبكه الياف هستی ‪:‬‬

‫ساختار شبکه الیاف هستی را در متافیزیک تحت عنوان ناخودآگاه جمعی یا اسناد آکاشیک می شناسند زیرا قابلیت حفظ و‬
‫ثبت تمامی نوسانات و لرزشها را در مسیر الیاف خود دارد‪ .‬در واقع این شبکه مسئول خلق تمامی پدیده هایی است که ما‬
‫بعنوان «واقعیت» می پذیریم‪ .‬شبکه الیاف زمین را میتوانید همانند شبکه ای تصور کنید که تمامی انرژی های زمین را به‬
‫یکدیگر متصل نگه می دارد‪ .‬شبکه انرژی زمین توسط پدیده های بسیار زیادی تحت تاثیر قرار میگیرد از جمله الکتریسیته‪،‬‬
‫حوزه های مغناطیسی‪ ،‬نور‪ ،‬رنگ‪ ،‬حرارت‪ ،‬صدا و ماده‪ .‬تصویری که هم اکنون در برابر خود خواهی دید‪ ،‬نشاندهنده یک شبکه‬
‫انرژی است‪ .‬این شبکه در واقع زیربنا و بافت اصلی هستی است‪ .‬انرژی است که تمامی پدیده ها را بیکدیگر متصل می کند‪ .‬در‬
‫این تصویر همان گونه که مشاهده میکنید‪ ،‬شبکه دارای محدوده و مرزهایی است که بدلیل ساده تر نمودن توضیح و تفسیر‬
‫آنها ر ا ترسیم کرده ایم اما در حقیقت شبک ه الیاف هستی دارای مرز و یا محدوده ای نمی باشند‪ ،‬نه آغازی دارند و نه پایانی‪.‬‬
‫شبکه در همه جا وجود دارد‪ ،‬در باال و پایین و اطراف من و حتی «من نیز از جنس آن هستم»‪ ،‬چه نسبت به آن آگاه باشم و‬
‫چه نباشم‪ .‬این تصویر را همواره بخاطر بسپار‪ .‬این شبکه متشکل از «جریان سیال درخشانی» می باشد که هیچ رنگی ندارد‬
‫زیرا در سطوح اتری‪ ،‬رنگها معنایی ندارند‪ .‬رنگ در واقع بخش تصویری از منشور الکترومغناطیس است و نشاندهنده جریانی از‬
‫انرژی است که دارای طول موج و نوسان خاص مربوط به آن الگوی انرژی است‪ ،‬همانند‪ :‬رنگ قرمز که بیش از رنگ بنفش‬
‫مرتعش می شود‪ .‬رنگ بنفش بسیار کندتر از رنگ قرمز مرتعش میگردد‪« .‬رنگ» برای ما انسانها فقط یک واکنش فیزیولوژیک‬
‫عصبی پیچیده است و نامگذاری رنگها بصورتی که ما انسانها می شناسیم‪ ،‬صرفا نتیجه «یک توافق جمعی بر تجلی مختلف‬
‫درجات انرژی» است‪ .‬اگر این شبکه را به صورت عمودی قرار بدهید‪ ،‬خواهید دید که یک شکل لوزی چهار وجهی را بصورت‬
‫تصویر مقابل تشکیل خواهد داد‪.‬‬

‫این همان الگوی اصلی هستی است که هرگاه انرژی در آن بدون وجود موانعی جریان می یابد‪ ،‬به طور یکسانی در سرتاسر‬
‫شبکه منتشر می شود البته گاهی دارای نوساناتی نیز می شود‪ .‬با دقت بیشتر به این شکل متوجه خواهید شد که چگونه‬
‫اشکال هندسی دیگری از آن بدست می آید‪ .‬انسان نیز حاصل این شکل است‪ .‬حضور عوامل محرکه در مسیر جریان انرژی‬
‫الیاف‪ ،‬موجب بروز زیر و بمها و نوساناتی در شبکه میشود که در تصویر برابرتان آن را بخوبی میبینید‪.‬‬
‫«فضا» چگونگی حرکت ماده را تعیین میکند و «ماده» چگونگی انحنای فضا را تعیین می سازد‪.‬‬

‫ماده در واقع حاصل «انقباض » انرژی است‪ .‬فکر و عمل نیز دو نوع «عامل محرکه» می باشند‪ .‬برای ایجاد تغییرات‪ ،‬به نیروی‬
‫جنبش و حرکت نیاز داریم اما معنای تغییر در ابعاد جهانی با آنچه که ما تحت عنوان تغییر می شناسیم‪ ،‬بسیار متفاوت است‪.‬‬

‫قوانین بسیاری زیادی حاکم بر «شبکه الیاف » می باشند‪ .‬برای مثال‪ :‬قانون تعادل‪ ،‬قانون خنثی سازی‪ ،‬و قوانین تغییرناپذیر با‬
‫قوانین مربوط به ثبات و تغییرناپذیری‪ ،‬کدهایی هستند که هرگاه فعال می شوند دیگر هیچ چیز نمی تواند مانع آنها شود و در‬
‫نتیجه آنها على رغم نتیجه ای که ممکن است حاصل شود؛ باید ادامه پیدا کنند‪ .‬اینکه آنها چگونه بر ما تاثیر می گذارند‪ ،‬به‬
‫نسبت الگوی انرژی خود ما می باشد‪« .‬قوانین مربوط به جاذبه و دافعه» نیز در این شبکه حاکم هستند و آنچه که در این مورد‬
‫تعیین کننده است‪ ،‬افکار و اعمال ما میباشند و همچنین جنس تجربه هایی که ما در این زندگی یا زندگی های پیشین داشته‬
‫ایم‪ .‬ما نمیتوانیم مانع از جریان انرژی زایی این کدهای فعال شویم‪ ،‬آنها درست همانند حوزه های چرخانی می باشند که در‬
‫برخی موارد فقط می توانیم در شکل گیری حوادث؛ آن هم تا حدودی‪ ،‬جایگزین های دیگری برایشان تعیین کنیم اما هرگز‬
‫نمی توانیم بطور کامل جلوی رخداد آنها را بگیریم‪ .‬نکته مهم بعدی که الزم است بدان توجه کنی شبکه الیاف هستی و جایگاه‬
‫خطوط زمان است‪.‬‬

‫شبكه الياف هستى و جایگاه خطوط زمان‪:‬‬

‫با شناخت شکل انتشار جریان سیال انرژی در شبکه الیاف هستی‪ ،‬قادریم به بسیاری از سواالت درونی خود پاسخ بدهیم‪ .‬زیرا‬
‫اکنون خواهیم دانست که چگونه این انرژیها را دست گیریم و به آن جهتی که میخواهیم هدایت کنیم و یا اینکه چگونه برخی‬
‫از جریانهای انرژی را که بسوی ما می آیند و به ما اصابت می کنند‪ ،‬شناسایی کنیم‪ .‬همچنین چگونه برخی دیگر که از انرژیها‬
‫از درون ما میگذرند؛ بدون اینکه تاثیر آنها را احساس کنیم‪ .‬جریان انرژی در شبکه الیاف هستی به صورت های مختلفی منتشر‬
‫میشوند و باتوجه به شکل زیر می توانیم آنها را بررسی کنیم‪:‬‬
‫جریان انرژی سيال‪:‬‬

‫جریان انرژی بصورت یکنواخت و بدون مانعی جریان می یابد و در نتیجه در تمامی پدیده ها‪ ،‬هارمونی و هماهنگی مشهود‬
‫است‪.‬‬

‫جریان انرژی چند بعدی‪:‬‬

‫شکل انتشار انرژی چند بعدی با فضای چند بعدی دینامیک چیست؟ این صورت از انتشار انرژی‪ ،‬اغلب بگونه ای است که‬
‫موجب برقراری جریان امواج مغزى و فکر و قابلیت حرکت اشیاء از راه دور می شود‪ ،‬زیرا انرژی در چندین بعد از فضا منتشر‬
‫می گردد‪.‬‬

‫جریان انرژی بازتابی با آینه ای ‪:‬‬

‫جریان انرژی بازتابی به معنای حادثه ای است که بقدری اهمیت دارد که از ناخودآگاه ما پلی در میان فضای اتر می زند و در‬
‫خود آگاه بیرونی از واقعیت روزمره ما نمایان میشود و توجه ما را بخود جلب می کند‪ .‬تجربه «مثل اینکه این صحنه را قبال‬
‫دیده ام» یکی از انواع تجلی این نوع خطوط انرژی است‪ .‬جریان انرژی آینه ای به صورتهای مختلفی متجلی می شود همانند‬
‫تصاویر‪ ،‬صداها و یا حوادثی که با بررسی دقیقی متوجه آنها خواهیم شد و وارد سطح وسیعتری از آگاهی میشویم‪.‬‬

‫جریان انرژی خوشه ای ‪:‬‬

‫حاصل چنین جریان انرژی که به صورت خوشه ای و بسیار تیز و برنده فضای اتر را می شکافد‪ ،‬حادثه ای است که در عرض‬
‫‪ 42‬ساعت شکل گرفته است و بطور معمول شکل مثلثی بسیار تیز و بلند را در شبکه الیاف هستی خواهد داشت‪.‬‬

‫جریان انرژی ج هشی ‪:‬‬

‫اینگونه انرژی ها از مسیر خود منحرف میشوند و بطور ناگهانی از مسیر الیافی که در شبکه طی میکنند‪ ،‬خارج شده و وارد‬
‫مسیر دیگری می شود‪ .‬در اصطالح متافیزیک حاصل چنین جهشهایی‪ ،‬حوادثی است که ابعاد فضا و زمان را نیز می شکافند‪،‬‬
‫در واقع همان حوادث غیرقابل پیشبینی هستند و میتوان گفت غیرقابل پیشبینی ترین انرژیهای شبکه می باشند و گفته می‬
‫شود انرژی اعمال گذشته نقش بسیار تعیین کننده ای در مسیر آنها دارد‪ .‬منشاء این تغییر جهت‪ ،‬باید شناسایی شود‪.‬‬

‫انرژی یكنواختی که به صورت ناگهانی تغيير جهت ميدهد‪:‬‬

‫این انرژی همانند انرژی جهشی است اما نتیجه آن حادثه ای گسترده و جهانی است که دارای منشاء مذهبی‪ ،‬معنوی و یا‬
‫سرمنشائی است که با مرکز انرژی متمرکز دیگری ارتباط دارد‪.‬‬
‫انرژیهای مسلسل ‪:‬‬

‫سیر انرژی های بهم پیوسته ای که در توالی نسبت به یکدیگر قرار دارند و موجب بروز یک سری حوادث پشت سرهم میشوند‬
‫که در توالی نسبت به یکدیگر رخ می دهند‪ .‬این حوادث اغلب با توالی مشخصی تکرار می شوند‪ .‬اما در واقع این توالی فقط در‬
‫برابر مغز خودآگاه ما معنا دارد و واقعیت پیدا می کند زیرا حقیقت همیشه دارای ریتم مشخصی نیست بلکه در فیزیک چنین‬
‫باوری وجود دارد که یک علت مشخص می تواند موجب تجلی معلولی مشخص شود‪ .‬تجلی این انرژی ها بروی شبکه بصورت‬
‫نوساناتی پی در پی باریتم مشخص است‪.‬‬

‫انرژیهای همسو یا هم ارزش‪:‬‬

‫این جریان از انرژی هایی که با لرزشی یکسان مرتعش شده اند و با شدت و قدرت به روی شبکه منتشر می شوند در نتیجه در‬
‫عرض ‪ ۲4‬ساعت بروی منطقه فیزیکی متجلی و بازتابیده میشوند‪.‬‬

‫بنابراین جریان انرژی می تواند به صورتهای مختلفی در شبکة الیاف انرژی منتشر شود و بر همین اساس تجلی این انرژیها در‬
‫منطقه فیزیکی نیز متفاوت خواهند بود‪.‬‬

‫امواج فکری ما تعیین کننده ترین امواجی هستند که موجب بروز حوادث فیزیکی شخصی برای ما می شوند‪ ،‬بنابراین بهتر‬
‫است از همین امواج ساده فکری خود آغاز کنیم و شکل ارسال آنها را به توجه به اهداف خودمان تنظیم کنیم‪ .‬چرخش حیاتی‬
‫در تصویر کامال مشهود است و با تعمق بر آن نسبت به این امر آگاه خواهیم شد که ما چگونه میتوانیم بر تمامی ابعاد هستی‬
‫تاثیر بگذاریم و در مقابل هم تاثیر بپذیریم‪ .‬در واقع بهتر است در مسیر سفر روح خود با این شبکه ارتباط برقرار کنیم و بخوبی‬
‫آنرا شناسایی کنیم زیرا در این سطوح متنوع از انرژی‪ ،‬انواع و اقسام تجلیات مختلف وجود دارد و در این شکل ما فقط برخی از‬
‫انواع تجلی ها را ترسیم کرده ایم و مابقی بر عهده تجربه کنندگان است‪.‬‬

‫همانگونه که می بینید‪ ،‬هیچ فکر و عملی؛ چه در گذشته‪ ،‬حال یا آینده نمی تواند از شبکه الیاف نورانی خارج شود‪ .‬همه چیز‬
‫بروی یکدیگر تاثیر می گذارند‪ .‬بنابراین ما مسئول تمامی افکار و اعمال خود هستیم و اگر به این تصویر دقت کنید‪ ،‬متوجه‬
‫خواهید شد که یک فکر ساده چه تاثیری می تواند داشته باشد و چه مسیری را می تواند طی کند؟‬

‫وقتی یک جریان انرژی در مسیر شبکه حرکت می کند‪ ،‬در نهایت وارد چرخه حیاتی می شود؛ بنابراین ما فقط می توانیم از‬
‫هرآنچه که خود خلق میکنیم‪ ،‬پدیده دیگری را خلق کنیم و در واقع منبع تمامی آنچه را که ما خلق می کنیم‪ ،‬یک ماده یا‬
‫جوهره مشترک است‪.‬‬

‫انرژی های هستی بشدت دقت میکنند تا هیچگونه جریان آلوده ای را وارد جریان سیال جوهر اولیه هستی یا چرخه حیاتی‬
‫نسازند‪ .‬به همین دلیل است که در آستانه ورود به مناطق باالتر‪ ،‬نگهبانانی معین شده اند و اجازه ورود به طبقات باالتر هستی‬
‫را به هر موجودی نخواهند داد‪ .‬البته «نگهبانان دروازه ها» اصطالحی است که برای فهم انسانی ما بکار گرفته میشود‪ .‬به همین‬
‫دلیل است که افراد تا آمادگی الزم را از جهت «ظرفیت نوسان» نداشته باشند‪ ،‬نمیتوانند وارد مناطق با ارتعاش باال بشوند ‪.‬‬
‫مولدهای انرژی نیز‪ ،‬فقط انرژیهای همسان با خود را بسوی حوزه خود جذب می کنند‪ .‬این ساختار درست همانند یک سیستم‬
‫امنیتی است که از درون تعبیه و طراحی شده است‪ .‬شما دارای هرنوع نوسانی که باشید‪ ،‬درست به سوی ارتعاش و لرزشی‬
‫همسان سفر با مکیده خواهید شد؛ به همین دلیل است که اغلب سفر کنندگان نمی توانند فراتر از منطقه اثیری بروند‪ .‬جهت‬
‫سفر به مناطق باالتر از منطقه اثیری که دارای نوسانهای متفاوتی هستند‪ ،‬کالبد على باید کامال از شرایط و افکار منفی انسانی‬
‫پاک شده باشد و فرد باید نسبت به قانون کلیدی برای سفر آگاهی داشته باشد‪.‬‬
‫قانونی کليدی برای سفر‪:‬‬

‫اگر شما دارای کلید ورود به سطوح‪ ،‬مناطق و جهانهای مختلف باشید‪ ،‬میتوانید وارد آنها بشوید‪ .‬این کلید در واقع همان‬
‫نوسان‪ ،‬ارتعاش‪ ،‬لرزش و یا تجربه منطبق با آن ارتعاش بخصوص است‪ .‬با در دست داشتن کلید هر منطقه میتوانید وارد آن‬
‫منطقه خاص بشوید اما نمی توانید فراتر از آن بروید‪.‬‬

‫آیا چرخه حياتی آلوده می شود؟‬

‫بله! بواسطه ادامه و اصرار در افکار و اعمال منفی که هیچگونه جوهره معنوی در آن وجود نداشته باشد‪ ،‬جریانات ناخالص را‬
‫وارد گردش حیاتی میسازیم‪ .‬درنتیجه ما حوزه باالتری خلق خواهیم نمود که اگرچه از اجزائی باطنی و درونی تشکیل شده‬
‫است اما این اجزاء در نهایت انقباض می باشند‪ .‬در واقع می توان گفت‪ ،‬آن فضایی را که بعنوان « جهنم» معرفی می کنند‪،‬‬
‫درنتیجه افکار و اعمالی با بار انرژی منفی است که ناشی از منیت و خودخواهی های انسانی می باشد‪ .‬اینگونه افکار موجب‬
‫تولید انرژیهای منقبض می شوند‪.‬‬

‫نفرت ‪ ،‬بار انرژی بسیار منفی و منقبض دارد و نقطه مقابلش عشق دارای انبساط است‪ .‬این خود ما هستیم که کیفیت های‬
‫واقعیتی را که در آن بسر می بریم خلق میکنیم و برای خلق آن از من ابع مختلفی استفاده می کنیم‪.‬‬

‫تجلی فیزیکی سیاره زمین در واقع تجلی مجموعه ای از انرژی هایی است که توسط فضا‪ ،‬زمان و ماده بوجود آمده است‪.‬‬

‫سلولهای الياف انرژی ‪:‬‬

‫هر یک از سلول های درونی واقع در این الیاف انرژی‪ ،‬حاوی تجربه تمامی پدیده هایی می باشد که واقع شده است یعنی‬
‫حاوی تمامی واقعیتهاست؛ به بیان دیگر‪ ،‬هر سلول متشکل از خاطرات تمام موجودیت خود بصورت کامل می باشد‪ .‬برای مثال‬
‫خاطرات جمعی یک ملت در یک سلول قرار دارد و به همین معنایی تحت عنوان دلیل «آگاهی جمعی» وجود دارد‪ .‬هنگامیکه‬
‫گذشته یک مجموعه تحت تاثیر قرار گیرد‪ ،‬در واقع بالفاصله بر این سلول تاثیر متقابل می گذارد‪.‬‬

‫این سلول های خاطرات»‪ ،‬به تبعیت از تاثیرات مغناطیسی که بر آنها اعمال می شود‪ ،‬دارای حرکاتی مشخص خواهند بود‪.‬‬
‫حرکت نیز به تبعیت از امواج فکری و عملکردهای انسانی بوجود می آید‪ .‬هیچ سلولی‪ ،‬نمیتواند از نیروی اعمال گذشته خود‬
‫بگریزد‪ .‬برای مثال هر مکانی دارای تاریخچه ای است که بر اساس لحظات ماقبل آن بنا شده است‪ .‬هر مکانی تحت تاثیر تمامی‬
‫نیروهایی که به آن وارد و خارج می شوند‪ ،‬قرار میگیرد چه این نیروها انسانی باشند و چه دارای حوزه اتری باشند‪.‬‬

‫تمامی شهرها نیز بر اساس پتانسیل همین سلولها بنا شده اند و موقعیت قرار گیری آنها در روی سیاره زمین تابع خاطرات‬
‫سلولی آنها بوده است‪ .‬برای مثال قلعه الموت بسیار فعال می باشد و با توجه به تمرکزی که از ابتدای شکل گیری بر آن شده‪،‬‬
‫بسیار پربرکت و پرثمر می باشد‪.‬‬

‫نيروی عنصر سلول‪:‬‬

‫هر سلول دارای نیروهای عنصری است که تعادل و یا عدم تعادل در این سلولها‪ ،‬سالمت آن سلول را معین می سازد‪ .‬انرژی‬
‫عنصر آب‪ ،‬موجب باروری نیروهای خالق و الهامی می شود‪ .‬به همین دلیل شهرهایی که دار ای مرزهای آبی می باشند دارای‬
‫عوامل خالق و مبتکری می باشند اما از آنجایی که تغییراتی در شبکه انرژی در حال رخداد است‪ ،‬جریان انرژی ها نیز در زمین‬
‫تغییر خواهند نمود‪.‬‬

‫تغييرات سلولی‪:‬‬

‫سلولهای جدید‪ ،‬در ظرفیت خاطرات خود بسیار منقبض تر گشته اند‪ ،‬بنابراین ما شاهد شخصیتهای مستقل و مشخصتری‬
‫خواهیم بود‪ .‬سلولهای خاطرات اگرچه در منطقه اتری هم اکنون وجود دارند اما از جانب زمین و عناصر آن دیگر انرژی‬
‫سرشاری دریافت نمی کنند‪ .‬در واقع بیشتر انرژی ها از سلول های قدیمی جذب می شوند و در نتیجه رقابت مابین سلولهای‬
‫قدیمی و سلول های جدید به جهت جذب انرژی افزایش یافته است‪.‬‬

‫سلول های قدیمی در حال مرگ هستند‪ ،‬درست همانند سلولهای مرده پوست ما و در حالیکه می میرند‪ ،‬سعی میکنند تا‬
‫انرژی را بسوی خود جذب کنند تا زنده بمانند و این انرژی را از هر جا و هر پدیده ای که ممکن است‪ ،‬بدست خواهند آورد‪.‬‬
‫محیط زیست و انرژی عناصر بقدری توسط ما آلوده شده است که دیگر انرژی جهت ارسال بسوی سلول های قدیمی یا جدید‬
‫باقی نمانده است‪ .‬سلول های جدید‪ ،‬بسیار ضعیف هستند و در تالش اند تا از مناطق اتری انرژی جذب کنند‪ .‬اما با توجه به‬
‫انرژی بسیار ضعیفی که از سوی عناصر طبیعت بسوی سلول ها جاری می شود‪ ،‬سلول های قدیمی مجبورند به تنها منبع‬
‫انرژی باقی مانده که با ساختار آنها منطبق است‪ ،‬رجوع کنند و آنهم ‪ :‬انسان است‪.‬‬

‫سلولهای گيرنده انرژی از انسان ‪:‬‬

‫البته این موضوع در افراد مختلف درجات متفاوتی نیز دارد‪ .‬چگونگی زندگی فرد‪ ،‬تعیین میکند که او چگونه مبادله ای مابین‬
‫خود و سلولی که در آن زندگی میکند‪ ،‬داشته باشد‪ .‬انسانهای متعادل هرگز خود را بسوی نیروهای نامتعادل هدایت نخواهند‬
‫کرد‪.‬نیروهای همجنس‪ ،‬همجنس خود را جذب میکنند پیروی همین اصل‪ ،‬موجوداتی که در یک سلول در حال مرگ زندگی‬
‫میکنند همگی احساس افسردگی و از دست دادن انگیزه هایشان را خواهند داشت زیرا هیچگونه انرژی جهت تجدید حیات در‬
‫سلول حیاتی آنها وجود ندارد‪ .‬در واقع سلول حیاتی برای زنده نگه داشتن خود‪ ،‬در حال مکیدن انرژی حیاتی این مردمان است‬
‫و تجلی بیرونی چنین عملکردی آلودگی شدید هوای اینگونه مناطق است‪.‬‬

‫موجودات عنصر هوا‪ ،‬به دلیل آلودگی افکار و در نتیجه آلودگی فضای زیست انسانها دیگر قادر نیستند «سلول های مناطقی را‬
‫که با آنها ارتباط دارند‪ ،‬بازسازی کنند‪ .‬همین شرایط بر اوضاع آلودگی آبها‪ ،‬اقیانوسها و رودخانه ها نیز تاثیر گذاشته است‪.‬‬

‫سلول های جدید به روی «منشور مرتعش» متفاوتی عمل میکنند که هنوز بردار آلودگی های افکار ما بدان نرسیده است‪.‬‬
‫بنابراین سلول های جدید به همین نسبت از هرگونه خاطرات بایگانی شده ای عاری می باشند اما این موضوع درست همانند‬
‫خرید یک دیسکت جدید کامپیوتری است که دارای پتانسیل بسیار باالیی جهت عملکرد و ذخیره سازی می باشد ولی تا زمانی‬
‫که از آن بهره برداری نشود‪ ،‬فقط یک «پتانسیل صرفه است‪.‬‬

‫سلول های جدید‪ ،‬از انرژی انسانی بهره برداری نمی کنند‪ .‬زیرا در این مرحله دارای «انرژی کیهانی بسیار سنگینی» می باشند‪.‬‬
‫اما به محض اینکه ما به نقطه تعادل و اتکاء چرخه (یعنی چرخه چهارم ‪ ) 2 x 2‬وارد شویم‪ ،‬آنها دریچه ای را جهت ارتباط با‬
‫ما می گشایند درواقع نقبی می زنند و تالش می کنند ریشه گیری کنند‪ .‬نتیجه این مبادله تعادلی نسبی خواهد بود که البته‬
‫بسیار سریع رخ خواهد داد و ما ناگهان خود را در میان یک جریان انرژی جدید خواهیم یافت که در آن از سلولهای قدیمی‬
‫دیگر هیچ خبری نیست‪.‬‬
‫خاطرات گذشته و قدیمی را میتوان در سلول های جدید حفظ و بایگانی نمود و این کار را افرادی انجام خواهند داد که در‬
‫هماهنگی با سلول های جدید قرار دارند‪ .‬اما این خاطرات دارای شارژ و شدت انرژی که قبال داشتند نمی باشند‪ ،‬بلکه با تمام‬
‫ظرفیت خود فقط گوشه کوچکی از ظرفیت سلولی جدید را اشغال خواهند کرد و آن هم به دلیل ظرفیت جدیدی است که‬
‫«سلولهای جدید» دارا هستند‪.‬‬

‫نیروی هوشیاری نیز بطور هم زمان در بسیاری از سطوح عمل خواهد کرد‪ .‬ظرفیت مبادله انرژی و ارتباط با زمین بسیار باالتر‬
‫خواهد رفت‪ .‬این روند درست همانند یک نرم افزار جدید کامپیوتری است که جایگزین قبلی می شود‪ .‬در واقع اختراع‬
‫کامپیوترها چیزی نیست مگر تجلی تصویر جمعی ما در الیاف هستی‪ .‬کامپیوترها برای خدمت به انسان خلق نشدند بلکه‬
‫طرحی آزمایشی بودند تا بوسیله آن انسان بتواند ظرفیت واقعی خودش را درک کند‪ .‬کامپیوترها ابزار و روشی هستند تا ما‬
‫بتوانیم ظرفیت خود را بعنوان انسان باال برده و گسترش دهیم‪.‬‬

‫این موضوع ارتباط مستقیم با تغییر الگوی ژنتیکی دی‪.‬ان‪.‬آ ‪ » DNA‬ما دارد‪ ،‬در واقع در الگوی ژنتیکی ما تغییری در حال‬
‫وقوع است که تولد آنرا در نژاد جدید بعدی شاهد خواهیم بود‪ ،‬تولد موجود «نور آبی»‪.‬‬

‫تمامی انواع حیاتی همانند انسان‪ ،‬حیوان و گیاهان قدرت تطبیق بسیار باالیی دارند‪ .‬ساختارهای حیاتی موجودات بگونه ای‬
‫است که با حداقل پارامترهای حیاتی‪ ،‬قادرند بسادگی خود را با محیط اطرف خود هماهنگ کنند‪ .‬درنتیجه چنانکه انرژی‬
‫حیاتی زمین بتدریج تغییر کند‪ ،‬افراد و انواع نیز به روشهای مختلفی تحت تاثیر قرار خواهند گرفت‪ .‬اگر شما در مسیر تعادلی‬
‫زندگی خود به آهستگی قدم بر می دارید در نهایت قدمهای بزرگی را در مسیر خود برخواهید داشت‪ ،‬و جای نگرانی نیست‬
‫زیرا شما نیز این تغییرات را احساس خواهید نمود و حتی کالبد شما نیز تغییر خواهد کرد‪ .‬همه موجودات تا حدودی متوجه‬
‫این تغییرات خواهند بود اما برای برخی از موجودات پذیرش این تغییرات بسیار مشکل تر است‪ .‬آنچه که مسلم است دریافت‬
‫شوکهای الکتریکی حتی در موجودات بسیار متعادل امری غیرقابل اجتناب خواهد بود‪.‬‬

‫اما کسانیکه در مسیر زندگی روزمره و روابط خود با اطرافیانشان مشکالتی دارند‪ ،‬باید بیشتر مراقب روابط خود باشند‪ .‬طی این‬
‫تغییرات ‪ ،‬تشویش و نگرانی یکی از عواملی است که خود را بر مرکز الکتریک کالبد تحمیل خواهد کرد و ممکن است فرد را از‬
‫مسیر دور سازد‪ .‬در نتیجه تمام سیستم امنیتی بدن رو به نقصان خواهد رفت زیرا کالبد باید با این سطوح جدید شبکه های‬
‫انرژی منطبق گردد تا بتواند انرژی را از الگویی جدید بسوی خودش جذب و دریافت کند‪ .‬اگر فرد دچار تشویش باشد‪ ،‬نمی‬
‫تواند بطور درستی این انرژی باطنی را وارد سطح جدید کند و یا آنرا متحمل بشود‪.‬‬

‫بنابراین اگرچه انرژی جدید در اطراف ما وجود خواهد داشت اما کالبدی که دارای تشویش و نگرانی است‪ ،‬نمیتواند انطباق الزم‬
‫را برای دریافت انرژی جدید بدست آورد‪ .‬حال تصور کنید که تمامی این انرژیهای جدید منتشر شده اند ‪ ،‬در نتیجه ما باید‬
‫روشی برای هماهنگ شدن و دریافت این انرژی ها بدست آوریم‪ .‬بنابراین سالمتی یکی از عواملی است که در آینده بکار ما‬
‫خواهد آمد‪.‬‬

‫بیماری یکی از عوامل ناشی از شبکه های انرژی است که دارای طبیعت الکتریک می باشند در نتیجه در کالبد جسمانی‬
‫بصورت سردرد‪ ،‬احساس خستگی فراموشی‪ ،‬اختالل در دید‪ ،‬زنگ زدن در گوش‪ ،‬افسردگی‪ ،‬احساس اضطراب و بسیاری از‬
‫عوارض فیزیکی دیگر بروز می کنند و در نتیجه روند مرگ سلول قدیمی؛ ما را در شرایطی قرار می دهد که نامتعادل و بیمار‬
‫هستیم‪.‬‬

‫اگر احساس می کنید گرفتار و متوقف شده اید و در مسیر حقیقت جویی خود هیچگونه پیشرفتی به جلو ندارید‪ ،‬مسلم است‬
‫که دارای تشویش و اضطرار هستید‪ ،‬یعنی تحت فشار می باشید و پریشان احوال هستید‪ ،‬در نتیجه بیمار خواهید شد‪ .‬چنین‬
‫افرادی در اطراف ما بخصوص در سیاره زمین هم اکنون تعدادشان روز بروز افزایش پیدا میکند بطوریکه این روزها مقاالت‬
‫بسیاری پیرامون بیماری افسردگی و روشهای درمان آن منتشر میگردد‪ .‬بسیاری از آدم ها بدون هیچ دلیل مشخصی‪ ،‬در روابط‬
‫خود نوعی خشونت رفتاری اعمال می کنند‪ .‬اما باید در نظر داشته باشید که این شبکه الیاف هستی نیست که موجب بروز‬
‫بیماری ها می شود بلکه بدین خاطر است که الگوی انرژی جدید هنوز ریشه در مناطق اتری دارد‪.‬‬

‫جریان انرژی جدید در شبکه الیاف بصورت خوشه های نوک تیزی مشاهده میشود که انرژی از آن بیرون می جهند‪ ،‬درست‬
‫مثل اینکه از هر سلول یک صاعقه بیرون می درخشد‪ .‬در واقع هر سلول هنگامیکه این خوشه های انرژی را تجربه می کند‪،‬‬
‫تمام سلول با شوک الکتریک شارژ شده و درنتیجه اگر کالبدی که این انرژی را دریافت میکند سالم نباشد‪ ،‬دچاراضطراب‬
‫میگردد‪.‬‬

‫سپس میزان انرژی سلول افزایش پیدا می کند که موجب افزایش انرژی در تمامی سطوح حیاتی‪ ،‬جانوری‪ ،‬گیاهی و سلولهای‬
‫انسانی می شود‪ .‬در چنین وضعیتی سیاره زمین در واقع در حال دریافت سطح باالتری از انرژی با نوسان باال می باشد‪.‬‬

‫اما در شرایط فعلی‪ ،‬اغلب آدمها بدلیل فشار زیاد و تشویش میزان انرژی بسیار کمی از زمین و خورشید‪ ،‬دریافت میکنند‪.‬‬

‫اگر شما در شرایط متعادلی قرار گرفته باشید‪ ،‬با ورود انرژی های جدید دچار توانایی های فراروان بسیار باالیی خواهید شد و‬
‫«آن صدای درونی» خود را خواهید شنید‪.‬‬

‫گاهی اوقات بدلیل خطوط انرژی زیان آوری که در حوزه جغرافیایی اطراف ما وجود دارد و از طرف زمین بسوی انسان جاری‬
‫می شود‪ ،‬ما دچار بیماری های روحی و جسمانی خواهیم شد‪ .‬بنابراین یکی از راه های معالجه و نجات انسان‪ ،‬خنثی نمودن‬
‫این انرژی ها یا تصفیه سازی حوزه سیاره زمین است‪.‬‬

‫انواع حوزه های انرژی ‪:‬‬

‫چهارنوع حوزه انرژی وجود دارد که می توان آنها را شناسایی و متعادل نمود‪:‬‬

‫‪ -1‬شبکه خطوط هارتمن‬

‫‪ -4‬مناطق جغرافیایی بیماری زا‬

‫‪ - 3‬حوزه شخصی‬

‫‪ - 2‬حوزه های مختل‬

‫‪ - ١‬شبكه خطوط هارتمن ‪:‬‬

‫این شبکه برای نخستین بار در ‪ 1۰۱۱‬توسط یک پزشک آلمانی بنام ارنست هارتمن کشف شد‪ .‬این خطوط شبکه ای را در‬
‫اطراف زمین تشکیل میدهند که از شمال تا جنوب و شرق تا غرب گسترده شده است و محدوده ارتفاع آن از ‪ 1۱‬الی ‪1۱۱‬‬
‫متری می باشد‪ .‬خطوط شمالی ‪ -‬جنوبی به فاصله هر یک متر و نود و پنج سانت قرار گرفته اند وخطوط شرقی غربی به فاصله‬
‫هر دو متر و چهل و پنج سانت قرار گرفته اند‪ .‬طبق محاسبات دکتر هارتمن‪ ،‬بدترین نقطه ای که یک انسان می تواند بعنوان‬
‫محل خوابیدن خود انتخاب کنید درست در محل گره هارتمن است‪ ،‬یعنی جایی که دو خط انرژی هارتمن یکدیگر را قطع‬
‫کنند‪ ،‬معادل مضرترین پرتویی است که بر فرد تابیده خواهد شد‪.‬‬
‫‪ - ٢‬مناطق جغرافيایی بيماری زا ‪:‬‬

‫این مناطق حوزه ای برابر با ‪ 0۱‬الى ‪ 1۱۱‬متر را می پوشانند و تا ارتفاع ‪ 1۱۱‬الى ‪ 1۱۱۱‬متر گسترده می شوند‪ .‬جهت آنها‬
‫تغییر میکند و میتوانند افقی‪ ،‬عمودی یا شیبدار باشند‪ .‬هنگامیکه پرتوهای طبیعی از سوی زمین به سوی باال ساطع می شوند‪،‬‬
‫طول موج آنها بواسطه حوزه های الکترومغناطیسی ناشی از جریانات آب‪ ،‬معادن متمرکز و منابع زیرزمینی تصفیه می گردند‪.‬‬
‫حوزه پرتوهای مختل برای موجودات جاندار بسیار مضر هستند و درنتیجه حوزه های جغرافیایی بیماری زا تولید میکنند و‬
‫اغلب می توانیم آنها را موازی با منطبق بر شبکه های هارتمن بیابیم‪ .‬حوزه های بیماری زا می توانند بواسطه انسان نیز بوجود‬
‫آیند برای مثال حوزههای الکترومغناطیسی ناشی از پست های برق‪ ،‬ساختارهای دارای انقباض شدید و برج های ماهواره ای از‬
‫این قبیل می باشند‪.‬‬

‫‪ -3‬حوزه های شخصی ‪:‬‬

‫این حوزه ها اغلب دارای گستردگی و ارتفاع مختلفی می باشند و نوعی انرژی تولید میکنند که منحصرا بر حوزه انرژی شخص‬
‫دیگری تاثیر می گذارد‪ .‬اگر بخواهیم ساده تر بگوئیم‪ ،‬آنها انرژی تولید میکنند که با فرد دیگری تصادم کرده و انرژی او را‬
‫محبوس می سازد درنتیجه فرد بتدریج یک احساس آزاردهنده و ناراحت کننده در خود از سوی آن شخص دریافت میکند و‬
‫این حالت اگر ادامه پیدا کند‪ ،‬این احساس در فرد مزمن می شود‪.‬‬

‫‪ -۴‬حوزه های مختل‪:‬‬

‫این حوزه ها اخیرا کشف شده اند و همانند حوزه های شخصی دارای ارتفاع و گستردگی مختلفی هستند و عملکرد آنها‬
‫مستقیما بر اهداف شخصی افراد تاثیر می گذارد‪ .‬معموال توصیه میشود منزل خود را برای یافتن خطوط مختل بررسی کنید و‬
‫آنها را بالفاصله خنثی نمائید‪ .‬در صورتیکه احساس می کنید یک جریان سیال در زندگی شما وجود ندارد و شغل و یا روابط‬
‫شما مسدود شده است حتما یکی از مواردی که الزم است بررسی کنید‪ ،‬خطوطی است که ایجاد اختالل در جریان سیال‬
‫انرژی شما کرده است‪ .‬از عوارض این خطوط مختل‪ ،‬خشک شدن گیاهان‪ ،‬بیمار شدن یا مرگ حیوانات خانگی همانند سگ‪،‬‬
‫گربه یا ماهی و پرندگان؛ خستگی در ابتدای روز و هنگام برخاستن از تخت خواب‪ ،‬خراب شدن دستگاههای الکترونیکی‪،‬‬
‫اختالف بی مورد مابین اعضاء منزل و از این قبیل پدیده ها می باشد‪ .‬با خنثی نمودن خطوط مختل‪ ،‬بالفاصله نتایج مثبت را‬
‫در منزل و یا محل کار خود دریافت خواهید نمود‪.‬‬

‫برای خنثی نمودن شبکه های هارتمن و مناطق بیماری زا بهتر است ابتدا از شاقول استفاده کنید تا مسیر انرژی را یافته و به‬
‫مرکز آن دست یابید‪ .‬سپس عمود بر این مرکز باید یک قطعه مس در زیر خاک دفن کنید تا انرژی های منفی را خنثی نماید‪.‬‬
‫به همین دلیل است که برای برخی از افراد که دچار بیماری هایی از قبیل افسردگی و عصبیت می شوند‪ ،‬بستن دستبندهای‬
‫مسی در مراکزی که نبض آنها میزند‪ ،‬توصیه می شود‪ .‬همچنین بکارگیری ظروف مسی در محیط منازل نیز بشدت توصیه می‬
‫شود تا دافع خطوط انرژی با بار منفی باشند‪.‬‬
‫تعمقی عمومی جهت ارتباط با شبكه الياف هستی ‪:‬‬

‫‪ -1‬مکانی آرام را انتخاب کنید که از هرگونه اختالل خالی باشد‪.‬‬

‫‪ -4‬هرگونه نور و جریان برق را خاموش کنید‪ .‬دستگاه های برقی را از پریز بیرون بکشید‪.‬‬

‫‪ -3‬میتوانید بنشینید و یا دراز کشیده باشید‪ .‬در وضعیتی قرار بگیرید که احساس راحتی داشته باشید‪.‬‬

‫‪ -2‬آغاز به رها کردن هرگونه انقباضی در بدن خود کنید‪ .‬این کار را با تنفس انجام دهید‪ .‬از ناحیه سر خود آغاز کنید و با هر‬
‫دم و بازدم خود انقباض را در کالبد خود رها کنید‪.‬‬

‫‪ -5‬بر تنفس خود تعمق کنید‪ .‬به آهستگی نفس را از بینی به درون کشیده‪ ،‬و تازمانیکه احساس راحتی می کنید‪ ،‬آنرا نگه‬
‫دارید‪ .‬سپس نفس خود را آهسته و به مالیمت از دهان بیرون بفرستید‪ .‬این کار را هفت مرتبه انجام بدهید‪ .‬از چاکرای باالیی‬
‫خود در ناحیه مالج سر آغاز کنید و تا چاکرای هفتم و پایین ترین چاکرا در ناحیه تولید مثل‪ ،‬سیر کنید‪.‬‬

‫‪ - 0‬از بدن خود‪ ،‬پرتوهایی از نور طالیی را تجسم کنید که به بیرون ارسال میشود‪ .‬این پرتوهای طالیی را دنبال کنید تا جایی‬
‫که با شبکه الیاف هستی مرتبط می گردد‪ .‬حال نور بدن شما با نور الیاف هستی یکی می شود‪ .‬این انرژی را بسوی انرژی‬
‫شبکه الیاف هستی بفرستید تا بطور سیال و یکنواختی حرکت کند‪ .‬حال که این سفر آغاز شده است‪ ،‬بروی این امواج انرژی‬
‫سوار شوید و تا جایی که میتوانید گسترده شود‪ .‬با هر منطقه ای که پشت سر می گذرانید‪ ،‬هوشیاری و آگاهی شما وسیع تر و‬
‫منبسطتر میگردد‪.‬‬

‫‪ -۲‬بتدریج انرژی را از شبکه الیاف هستی بسوی خود جذب کنید‪ .‬تا جائیکه انرژی سیال هستی از تمامی اطراف شما وارد‬
‫گوی نورانی و سپس وارد پوسته تخم مرغی شما و سپس وارد بدن فیزیکی و هفت چاکرای شما می شود‪.‬‬

‫‪ -۱‬بتدریج تمرکز خود را بر تنفس خود متمرکز ساخته ‪ ...‬یک نفس عمیق کشیده و به سیاهی مابین ابروان خود نگاه کنید‪.‬‬
‫حال چشمان خود را بگشائید‪.‬‬

‫جراحان کالبد اثری‪:‬‬

‫کالبد اثری چيست؟‬

‫متاسفانه کلمه سالمتی بقدری درگذشته عمومیت یافته که معنای واقعی خود را از دست داده و فقط به جسم و عملکردهای‬
‫هماهنگ مولکولهای کالبد جسمانی و نیروهای فیزیکی اختصاص می یابد‪ .‬اما در آینده‪ ،‬بشر متوجه خواهد شد که سالمتی‬
‫انسان به سالمت سیر تکاملی و عملکرد هماهنگ و کامل ماهیت و عنصر سیاره بستگی دارد که خود تجلی مربی است از‬
‫عناصر فیزیکی موجود در تمامی عوالم‪.‬‬

‫با مطالعه کالبد اتری و ضربان حیاتی‪ ،‬متوجه تاثیرات آن دسته از پرتوهای خورشیدی خواهیم شد که ما به آنها « پرتوهای‬
‫حیاتبخش خورشیدی» می گوئیم‪ .‬این « پرتوهای خورشیدی حیاتبخش » تاثیرات حاصل از حرارت مرکزی خورشیدی می‬
‫باشند که درون دیگر کالبدهای منظومه شمسی قرار گرفته اند و از طریق یکی از سه مجراهای انتقال فروزندگی به سوی‬
‫کالبدهایی که با آنها ارتباط بر قرار می کنند‪ ،‬تابیده می شوند‪ .‬تاثیرات این پرتوها با پرتوهای دیگر بسیار متفاوت است‪.‬‬
‫پرتوهای خورشیدی حیاتبخش‪ ،‬بطور قطع محرک و مفید می باشند و بدلیل خاصیت ذاتی که دارند شرایطی را بوجود می‬
‫آورند که موجب رشد سلولی و همچنین هماهنگی موجود با محیط پیرامونش میشود؛ به این دلیل است که در ارتباط با س‬
‫المت درونی و الگوی تکاملی آن ذراتی هستند که مجموعه آنها یک موجود را تشکیل داده است‪ .‬سالمت باطنی یک موجود‬
‫بصورت حرارت ذره حیاتی و فعالیت متعاقب آن متجلی می شود‪ .‬پرتوی حیاتبخش خورشیدی‪ ،‬ارتباطی با «تجلی شکلی‬
‫پدیده های ندارد؛ زیرا در حیطه عملکرد آن نیست اما شکل حاصله را از طریق حفظ سالمت آن و بخشهای مربوطه‪ ،‬تامین می‬
‫کند‪ .‬پرتوهای دیگر خورشیدی‪ ،‬تاثیرات و عملکردهای گوناگونی بروی شکلها و پدیده ها دارند‪ .‬برخی از آنها نقش منهدم‬
‫کنندگان شکلها را ایفا میکنند و برخی موجب جاذبه و کشش ما بین پدیده ها میشوند؛ عملکردهایی که مربوط به « انهدام »‬
‫یا « حفظ » میشوند‪ ،‬همگی تابع « قانون جاذبه و دافعه » هستند‪ .‬برخی دیگر از پرتوها مشخصأ موجب تولید حرکت شتابدار‬
‫می شوند در حالیکه برخی دیگر «شتاب منفی» ایجاد میکنند‪ .‬پرتوها خورشیدی حیاتبخش‪ ،‬درون چهار الیه اتر عمل میکنند‪،‬‬
‫آن الیه هایی که هنوز از لحاظ فیزیکی در برابر دیدگان انسان قابل رویت نمی باشند‪ .‬این چهار الیه‪ ،‬اساس زندگی فیزیکی‬
‫محسوب میشوند و فقط با زندگی فیزیکی ذرات مادی‪ ،‬حرارت درونی و حرکت چرخشی ذرات مرتبط می باشند‪ .‬پرتوهای‬
‫خورشیدی حیاتبخش‪ ،‬اساس «فروزندگی ناشی از اصطکاک» می باشند که معرف فعالیت ماده است‪.‬‬

‫با مطالعه کالبد اتری و ضربان حیاتبخش‪ ،‬به شناختی از روشهای تجلی خواهیم رسید که بسیار مورد توجه اهل معرفت می‬
‫باشد‪ .‬کالید اترى انسان‪ ،‬اسرار مربوط به واقعیت مادی و پدیداری خود را مخفی نگه می دارد‪ .‬کالبد اثری با منطقه الگوهای‬
‫ساختاری که تحت عنوان منطقه تجلى الهی می شناسیم مرتبط است یعنی نخستین منطقه از منظومه شمسی جوهر این‬
‫منطقه را تحت عنوان « اقیانوس فروزان » می شناسند که ریشه منطقه آکاشا است‪ .‬آکاشا‪ ،‬نام جوهر دومین منطقه تجلی می‬
‫باشد‪.‬‬

‫کالبد اتری اینگونه تشریح شده است ‪:‬‬

‫شبکه ای متشکل از الیاف فروزان با بافتی منسجم که از نورهای زرین تنیده شده است‪ .‬که در کتب مقدس تحت عنوان «‬
‫گوی زرین» از آن نام برده شده است‪ .‬ترکیبی است متشکل از آنچه در منطقه فیزیکی تحت عنوان جوهر اثری می شناسیم‪.‬‬
‫شکل آن توسط الیاف بهم تنیده شده ماده ای که سازندگان اصغر بدان شکل می بخشند‪ ،‬بوجود می آید تا بعدها غالف کالبد‬
‫فیزیکی بروی این قالب ساخته شود‪ .‬سپس به تبعیت از قانون جاذبه‪ ،‬مواد منقبض منطقة فیزیکی بسوی این شکل حیات دار‬
‫جذب شده و به آن می چسبد و بتدریج در اطراف و داخل آن به گونه ای ممزوج می شود که هر دو شکل در واقع یک واحد‬
‫همسان را بوجود می آورند؛ پرتوهای حیاتبخش کالبد اتری همانگونه بروی کالبد فیزیکی عمل میکنند که پرتوهای اتری‬
‫خورشید بروی کالبد اثری عمل می کنند‪ .‬در واقع یک نظام گسترده انتقال نیرو وجود دارد که در تمامی ساختار و نظام بزرگ‬
‫هستی‪ ،‬می تواند بطور مستقل نیز عمل کند‪ .‬در این نظام‪ ،‬تمامی واحدها گیرنده آن نیروهایی هستند که باید آنها را جهت‬
‫رشد و تعالی انتقال دهند و این روند را می توانیم در تمامی مناطق مشاهده کنیم‪ .‬بنابراین‪ ،‬کالبد اتری به نسبت کالبد منقب ض‬
‫فیزیکی نقش منطقه الگوهای ساختاری را برای آن ایفا میکند‪ .‬موجودی که در منطقه خویش یک موجود متفکر است‪ ،‬در‬
‫قیاس با منطقه فیزیکی در جایگاه اتر چنین ساختاری قرار می گیرد‪ .‬بدین معنا که موجود متفکر منطقه اثیری‪ ،‬که منطقه‬
‫خواست و ضرورتها بشمار می آید همان جایگاهی را نسبت به منطقه فیزیکی دارد که انتر منطقه اثیری کیهانی نسبت به‬
‫منظومه خود دارد‪.‬‬

‫ما طی بررسی خود شناختی نسبت به روابط کیهانی‪ ،‬نظامها و سه جهان نیز بدست خواهیم آورد زیرا باید به انطباق و‬
‫همانندسازی دقیقی در این زمینه دست پیدا کنیم‪.‬‬
‫آن سه کالبد مهمی را که طی بررسيهای خود خواهيم شناخت به ترتيب زیر می باشند ‪:‬‬

‫‪ -1‬انسان‪ ،‬جهان اصغر‪ ،‬جوهر متجلی یا یگانه‪.‬‬

‫‪ -4‬ابر انسان‪ ،‬سرمنشاء جهان با سیاره یا گروه متجلی‪.‬‬

‫‪ -3‬ابر انسان کبیر آسمانی‪ ،‬جهان اکبر‪ ،‬سرمنشاء خورشیدی‪ ،‬تجلی تمامی گروهها و سیر تکاملی در کالبد او‪ ،‬ساختار منظومه‬
‫شمسی‪.‬‬

‫تمامی این کالبدها یعنی کالبد انسان‪ ،‬کالبد جهان و کالبد خورشیدی با منظومه شمسی نتیجه حاصل از « خواستی » می‬
‫باشند که از ذهن مجرد مناطق دیگر همانند منطقه کیهانی‪ ،‬یا ذهن سه جهان سرچشمه گرفته است و تفاوتی نمی کند که‬
‫این خواست از جنس خواست ذهنی کیهانی باشد یا خواست ذهنی انسانی زیرا به نقل قول از یک اهل معرفت بزرگ ‪ :‬تمامی‬
‫کالبدهای آنها بر حسب ضرورت شکل گرفته اند و به همین دلیل است که آنها را « فرزندان ضرورت » می نامند‪ .‬منظور از‬
‫فرزندان ضرورت این است « منظومه شمسی در واقع مکانیزیم عظیمی است که انطباقی بدیع در تمامی اجزاء اصلی آن وجود‬
‫دارد‪ .‬این مکانیزیم عظیم‪ ،‬تجلی فیزیکی آن نیرو با جوهر اصلی اتر میباشد‪ .‬تمامی هماهنگیهای قابل مشاهده در کیهان‬
‫متجلی نتیجه عملکردی هماهنگ مابین انرژیهایی است که با یکدیگر فعالیت میکنند‪ .‬تمامی سیارات‪ ،‬جهانها‪ ،‬آدمها و غیره‬
‫همگی فقط بخشی از آن جرم سماوی میباشند که اثر را بصورتی که برای ما قابل تشخیص باشد‪ ،‬متجلی می سازند‪ .‬هر یک از‬
‫اجزاء تابع قانونی می باشند که بر کل حاکم است‪ .‬بنابراین سیر تکامل‪ ،‬حفظ و نابودی جهان را بنام أن روند عظیمی که در‬
‫کالبد روحی عالم طبیعت رخ می دهد معرفی میکنند‪ .‬مجموعه آگاهی جمعی نوع بشر در نقش قلب و مغز آن متجلی بزرگ‬
‫قرار دارند بنابراین تمامی جهالتی که توسط نوع بشر تولید می شود‪ ،‬از جمله جهالت فیزیکی‪ ،‬روحی‪ ،‬ذهنی یا معنوی همگی‬
‫معرف شخصیت روند تجلی هستند ‪...‬‬

‫شکلی از ضربان حیاتی وجود دارد که می تواند مانند اکسیژن در زمین قابل استفاده باشد‪ .‬در برخی از تعالیم معرفت به این‬
‫اصل حیاتبخش پرانا میگویند‪.‬‬

‫ارتباط خاص مابین روح باشکل خاصی از ماده را پرانا یا اصل حیاتبخش میگویند که نتیجه چنین ارتباطی سازماندهی و‬
‫ساختن بدلیل کسب تجربه ‪ ،‬می باشد‪ .‬این ارتباط خاص شامل ضربان حیاتی فرد در کالبد او نیز میشود‪ .‬تمامی موجودات‬
‫عالم‪ ،‬چه فرشتگان‪ ،‬انسان با حیوان باشند همگی تا زمانی زنده خواهند بود که پرانا یا ضربان حیاتی در کالبد آنها وجود دارد‪.‬‬
‫استمرار حیات‪ ،‬در نتیجه پرانا یا اصل حیاتبخش است و یکی از عملکردهای عادی ذهن و حواس می باشد‪ .‬ما پیرامون این‬
‫موضوع تحقیق میکنیم که چگونه انسان با استفاده از اکسیژن قادر است اشکال توهمی را باور کند اما اشکال حقیقی را حتى‬
‫«نمی بیند» و باور نمی کند‪ .‬منطقه جهان میانی که مسئولیت انعکاس کالبد اثری را دارد از دو مکانیزم استفاده می کند یکی‬
‫هولوگرام است که با استفاده از نیروی اکسیژن آن را منقبض کرده و در جهان فیزیکی آنرا درک می کند ‪ .‬در حالیکه اگر‬
‫انسان از نیروی پرانا استفاده کند در جهان میانی از «نیروی آسترو مغناطیس یا نورهای خالص » استفاده خواهد کرد در نتیجه‬
‫اشکال را در دو وجه حقیقی و غیر حقیقی می تواند مشاهده کند‪ .‬خاصیت این عملکرد در این است که انسان کمتر در گیر‬
‫نفسانیات خود خواهد شد زیرا تصاویر غیر حقیقی‪ ،‬نفس را تحریک و انسان را در دام زمین گرفتار می کنند‪ .‬ما در حال بررسی‬
‫دارویی گیاهی هستیم تا قابل استفاده عمومی باشد و احتیاجی نباشد تا اندیشه های مختلف با استفاده از دستورالعملهایی مثل‬
‫مراقبه کردن و امثال آن گروه های اختصاصی بوجود آورند‪.‬‬

‫حیات‪ ،‬فی نفسه‪ ،‬آگاه‪ ،‬متکی بخود و دارای بار معنوی است و به روشهای بیشماری همانند زندگیهای گوناگون و اشکال‬
‫مختلف انرژی در جهان اصغر‪ ،‬جهان اکبر و ذرات بسیار ریز کوانتومی متجلی می شود‪ .‬نیرو و ماده یا حیات از ضروریات تجلی‬
‫عالم واقعیت می باشند که در شکل متعالی خود بصورت هوش ‪ -‬ماده ‪ -‬حیات کیهانی وجود دارد‪ .‬از آنجایی که نیروهای‬
‫حیاتی گوناگونی در درجات مختلف اتری وجود دارند‪ ،‬بنابراین زندگی فی نفسه در تمام موجودات بصورت جریان حیاتی که‬
‫متعلق به آن سطح یا منطقه خاص مادی باشد؛ متجلى میشود‪ .‬این جریانهای حیاتی را ماتحت عنوان جریان حیات عالمگیر‬
‫می شناسیم که در هر منطقه خاص‪ ،‬بشکل متناسب با آن منطقه متجلی می شود و در نتیجه میتوان گفت که جریان حیاتی‬
‫از طریق مواد گوناگون هر منطقه تجلی پیدا میکند‪.‬‬

‫جریان حیاتی در واقع روند اصلی‪ ،‬اساس و جوهر هستی می باشد‪ ...‬ازلیت و ابدیت است‪ .‬آن جریان الکتریسته معنوی یا رشد‬
‫دهنده حیاتی جوهر الهی است که به بیرون تراوش می کند و در نتیجه خصوصیات فردی هر موجود آسمانی یا زمینی را‬
‫موجب می شود‪.‬‬

‫از آنجایی که جوهر الهی در واقع دم جوهر و آگاهی خالص بشمار می آید‪ ،‬در نتیجه حیات را می توان بعنوان فازهای تو در‬
‫توی بیشمار آگاهی در زمان و مکان نامید‪.‬‬

‫آگاهی‪ ،‬سرچشمه و مبداء است و این سرچشمه در درون خود نیروهای انرژیها و توانایی ها و خصوصیاتی دارد که موجب تولید‬
‫جریان حیاتی در خارج از خودش میشود‪ :‬این جریان‪ ،‬مداوم و همیشگی است و دارای توالى قائم به ذات خویش می باشد‪.‬‬
‫بنابراین آگاهی و جریان حیاتی توامان آن چیزی را از درون خود به بیرون ارسال میکنند که انسان آن را بعنوان تجلیهای نیرو‬
‫یا انرژی نامیده است‪.‬‬

‫نکته دیگر اینکه بجای اینکه بگویم زندگی و مرگ نقطه مقابل یکدیگر می باشند‪ ،‬بهتر است بگویم تولد و مرگ دو ف از گوناگون‬
‫از جریان حیاتبخش می باشند‪.‬‬

‫ذرات حيات ‪:‬‬

‫در ادبیات تعالیم اشراق‪ ،‬آن نیروی روح بخش حیاتی یا نیروی حیات بخش درون هر ذره فیزیکی‪ ،‬خود دارای شبه آگاهی‬
‫مجزایی است که محملی برای جوهر معنوی یا باالترین مرکز آگاهی می باشد‪ .‬یک ذره حیاتی در حقیقت معادل یک ذره‬
‫فیزیکی نمی باشد زیرا ذرات فیزیکی یا اتمها محمل ذرات حیاتی هستند و خود متشکل از مواد فیزیکی یا فیزیکی اثیری می‬
‫باشند‪ .‬در نتیجه ذره اتم هنگامیکه به تجلی فیزیکی خود در این منطقه میرسد‪ ،‬تجزیه میشود اما به واسطه جریان یا نیروی‬
‫حیاتی درونی خود که ناشی از پرتوهای جوهر آن می باشد؛ کالبدی جدید برای خود برمیگزیند‪ .‬محقق باید در نظر داشته‬
‫باشد منظور از ذره حیات‪ ،‬همانا ذرات پرانا نمی باشد زیرا پرانا خود از آن قوة هوشمندی مشتق می شود که موجودیتی کامال‬
‫مجزا از اتمهایی دارد که برانگیخته است‪ .‬اتمهای فیزیکی که در علم مطرح می باشند‪ ،‬به منقبض ترین سطح مادی در منطقه‬
‫ما تعلق دارند‪ ،‬در حالیکه قوه هوشمند پرتویی از روح یا آن نامتجلی می باشد‪.‬‬

‫حیات در تمامی ذرات مادی وجود دارد‪ ،‬چه ذرات ارگانیک و چه ذرات غیر ارگانیک و اهل معرفت تفاوتی برای آن قائل نمی‬
‫شوند‪ .‬طبق نظریة آنهاء جریان حیاتی به همان اندازه که در مواد ارگانیک وجود دارد در مواد غیر ارگانیک نیز وجود دارد‪:‬‬
‫هنگامیکه انرژی حیاتی در هر ذره فعال باشد‪ ،‬آن ذره ارگانیک می شود هنگامیکه انرژی حیاتی در هر ذره نهان یا خفته باشد‪،‬‬
‫آن ذره غیر ارگانیک می شود‪.‬‬

‫ذرات حیاتی را میتوان بعنوان بلوکهای سازنده عالم و با تمامی موجودات بشمار آورد‪ :‬زیرا آنها در حقیقت محملهای جریان‬
‫حیاتی عالمگیر میباشند‪ .‬آنها متشکل از آگاههایی می باشند که گاهی اوقات به آن اراده و گاهی نیرو یا انرژی میکوبند؛ دارای‬
‫بار معنوی هستند؛ همیشه ناپیدا می باشند و دسته های اتمهای فیزیکی بدور آنها جمع می شوند و در اثر این نیروی جاذبه و‬
‫دافعه‪ ،‬ماده فیزیکی بوجود می آید‪ ،‬ذرات حیاتی در برابر این اشکال‪ ،‬بسیار باالتر و نامرئی میباشند‪.‬‬
‫ذرات حیاتی به همه مناطق تعلق دارند و درون هر هفت کالبدی که انسان را تشکیل میدهند‪ ،‬عمل میکنند‪ .‬بنابراین ما‬
‫میتوانیم ذرات حیاتی را به چندین دسته تقسیم کنیم‪ ،‬از جمله ذرات حیاتی الهی‪ ،‬ذرات حیاتی معنوی‪ ،‬ذرات حیاتی عقالنی ‪،‬‬
‫روانی‪ ،‬پرانیک‪ .‬اثیری و فیزیکی‪ ،‬انسان در طی زندگی خود بطور مداوم با این ذرات حیاتی ارتباط دارد و آنها با ریتمی مداوم‬
‫وارد و خارج وجود فرد می شوند‪ ،‬اما پس از مرگ و هنگامیکه عامل کنترلی حاکم از منطقه پایین دور می شود‪ ،‬هر یک از‬
‫گروههای ذرات حیاتی بسمت عادت طبیعی مربوطه خود می روند و سرگردان می شوند‪ .‬بنابراین هنگامیکه کالبد فیزیکی می‬
‫میرد‪ ،‬ذرات حیاتی کالبد فیزیکی وارد خاک‪ ،‬گیاهان یا کالبد حیوانات و انسانهای دیگر میشوند ( از طریق غذا با اکسیداسیون یا‬
‫تنفس موجوداتی که در هوا هستند‪ ،‬این ذرات حیاتی بواسطه کشش سمپاتیک بسمت کالبدهای گوناگون کشیده میشوند)‪.‬‬

‫ذرات حیاتی متعلق به منطقه اثیری که کالبد الگوی انسانها را می سازد‪ ،‬نیز هنگام مرک آزاد می شوند و دقیقا همان مسیری‬
‫را دنبال میکنند که ذرات حیاتی فیزیکی دنبال می کنند‪ :‬آنها نیز وارد و خارج محملهای اثیری می شوند که با آنها هم‬
‫ارتعاش می باشند‪ .‬از این طریق آنها به ساخت محملهای اثیری افراد در سه قلمرو پایین‪ ،‬از جمله قلمرو حیوانی و انسانی‬
‫کمک میکنند‪ .‬این روند در مورد ذرات حیاتی روانی‪ ،‬عقالنی‪ ،‬معنوی و الهی نیز صادق است‪ .‬جوهر معنوی الهی برای اینکه‬
‫بتواند سفر خود را پس از مرگ ادامه دهد‪ ،‬باید تمام غالفهای آگاهی معنوی خود را در مناطق مربوطه از دست بدهد و در‬
‫نتیجه اجازه دهد تا ضمیر معنوی سفر باال و پایین خود را بدون اختالل ناشی از نیروی جاذبه مناطق پایین ادامه بدهد‪.‬‬

‫ذرات حیاتی در واقع تراوشات کالبدهای درونی انسان می باشند‪ .‬کامال روشن است که آن ذرات حیاتی که موجب روح‬
‫بخشیدن به ذرات اتمی فیزیکی در کالبد انسان می شوند به اندازه ذرات حیات بخش‪ ،‬می باشند؛ هر یک از ذرات حیاتی‪،‬‬
‫موجودی است که قابلیت آموختن دارد‪ ،‬متکامل میشود‪ ،‬زندگی میکند رشد و حرکت میکند و هیچگاه باز نمی ایستد‪ ...‬بلکه‬
‫بطور دایم بسمت تقدیری حرکت میکند که او را در نهایت الهی می سازد‪.‬‬

‫در این مسیر تکاملی او از مرحله عدم خودآگاهی بسمت خودآگاهی و در نهایت الوهیت می رود‪ .‬در حیاتی هنگامیکه به مرحله‬
‫آخر خود می رسد دیگر حکم یک ذره درخشان الهی ناخودآگاه را ندارد بلکه خود تبدیل به خداوندی خودآگاه شده است که‬
‫در مقام یکی از صانعان و همکاران طرح بزرگ خلق جهانها می باشد‪.‬‬

‫امواج حياتی ‪:‬‬

‫مجموعه گروهها یا محملهای گوناگون جوهرهای الهی را در برخی تعالیم معرفت‪ ،‬مناد می گویند‪ ،‬بنابراین منادها چه در‬
‫تقسیم بندی دستجات هفت تایی ده تایی با دوازده تایی باشند‪ ،‬در حکم امواج حیاتی هستند‪ .‬ده موج حیاتی شامل سه‬
‫قلمروی عنصری‪ ،‬معدنی‪ ،‬نباتی‪ ،‬حیوانی‪ ،‬انسانی و سه قلمروی دایانا کوهانها یعنی آن پرتوهای درخشان و متعالی می شود که‬
‫بر سیاره ما میتابد‪ .‬هنگامیکه محمل این موجودات که یک موج حیاتی را تشکیل می دهند یعنی موجوداتی که از سیاره قبلی‬
‫آمده اند و آن س یاره ماقبل در واقع سیاره مرده بشمار می آید؛ ضربان حیاتی را حس می کنند که در مسیر تکاملی بسوی‬
‫آنها می آید‪ ،‬از یک سطح آگاهی‪ ،‬ترتیب وارد سطوح آگاهی بعدی در زنجیره سیارات میشوند‪ .‬زمینه چنین سفری توسط سه‬
‫دسته از موجودات عنصری که مقدم بر امواج حیاتی می باشند‪ ،‬فراهم شده است‪ .‬هر موج حیاتی هفت مرتبه به دور هفت‬
‫منطقه زنجیره سیاره می چرخد که در نخستین چرخش خود از قوس سایه گذر میکند و به میانه چرخه چهارم می رسد و از‬
‫اینجا به بعد‪ ،‬وارد قوس فروزان و صعودی می شود و در نتیجه از میان هر هفت منطقه عنصری کیهان عبور میکند؛ هر‬
‫موجودی چه الهی‪ ،‬معنوی‪ ،‬ذهنی‪ ،‬روانی‪ ،‬اثری یا حتی فیزیکی باشد بطور مداوم از هفت منطقه عنصری کیهان بسمت مبداء‬
‫موج حیاتی گذر میکند‪ .‬انواع امواج حیاتی بدنبال هم از یک سطح آگاهی وارد سطح آگاهی دیگری در زنجیره تکاملی می‬
‫شوند؛ اما در مسیر صعودی که بسمت قوس فروزان می رود و پیش از آنکه به قوس هفتم برسد‪ ،‬قانون شتاب منفی آغاز به‬
‫عملکرد بر قلمروهای پایین میکند به گونه ای که هر هفت گروه کم و بیش قادر باشند هم زمان با رسیدن موج حیاتی به‬
‫آخرین گوی‪ ،‬تجربه خود را در آخرین گوی مسیر تکاملی خود‪ ،‬کامل کنند‪ .‬این روند شامل یک زنجیره چرخه میشود که‬
‫بدنبال آن یک آگاهی فرعی زنجیره نیز خواهد آمد‪ .‬مقطعی را که موج حیاتی تکامل خود را از طریق هفت نژاد در یک سیاره‬
‫از این زنجیره کامل میکند‪ ،‬چرخهء زنجیره مینامند‪.‬‬

‫مرگ ‪:‬‬

‫مرگ خود تنهایی چیزی نیست‪ ،‬مگر یکی از مراحل موقت در داستان بی پایان زندگی انسان‪ ،‬بنابراین بهتر است نقطه مقابل‬
‫مرگ را تولد نامیم تا زندگی‪ ،‬به بیان دیگر نقطه مقابل حیات متجلی‪ ،‬در واقع حیات نامتجلی می باشد‪ .‬ظهور و سقوط عالم‪،‬‬
‫فازهایی از جریان بی پایان روند جایگزین حرکت کیهانی که نتیجه آنی دم حیاتی جوهر معنوی در قلب تمامی تجلیات است‪،‬‬
‫می باشد‪ .‬بنابراین همان نیروی محرکه جاویدانی که همه چیز را در عالم وجود متجلی می سازد و عینیت میبخشد‪ ،‬موجب‬
‫مرگ همان موجود در مناطق درونی زندگی میشود‪ .‬سپس هنگامیکه دوران زندگی این تجلی به پایان میرسد‪ ،‬ریتمی درست‬
‫معکوس این ریتم حرکتی موجب مرگ موجود در موجودیت عینی شده و او را بسمت تولدی مجدد در حیات درونیش هدایت‬
‫میکند‪.‬‬

‫این قانون در مورد منظومه های شمسی‪ ،‬سیارات‪ ،‬موجودات انسانی‪ ،‬اتمها و‪ ...‬همه پدیده های عالم‪ ،‬صدق پیدا میکند‪ .‬ضمیر‬
‫ما در مناطق متوالی وجود بدنیا می آید و میمیرد و از این طریق از قلمروهای معنوی بسمت تولدهای مجدد در روی زمین‬
‫حرکت میکند‪ .‬همان ریتم حرکتی معکوس که موجب فرا خواندن مرگ در اینجا می شود‪ ،‬در مسیر صعودی مناد بسمت‬
‫منزلگاه معنوی خوش تکرار می شود‪.‬‬

‫مرگ ناشی از عدم حیات نمی باشد بلکه به این علت رخ میدهد زیرا حرکت بی پایان جریان حیاتی‪ ،‬خواستار جدا شدن از‬
‫کالبد و غالف خود می باشد‪ .‬فرا رسیدن ایام کهولت به این معنا است که برخی از عناصر در جریان معکوس و بسمت سفر به‬
‫آن سوى غالف‪ ،‬حرکت خود را آغاز کردند‪ .‬با فرا رسیدن آخرین ضربان قلب‪ ،‬فردی که در حال مرگ می باشد از طریق جریان‬
‫حیات بخش خود تمام جزییات زندگی گذشته را بعنوان حوزه تجربه ای که زمینه ورود و تولدش را در جهان درونی فراهم می‬
‫آورد‪ ،‬مرور میکند‪ .‬اتمهای کالبد او از نیروی انسجام بخش معنوش رهاء می شوند و هر یک بطور جداگانه آغاز به عمل میکنند‬
‫تا حوزه عملکردی منطبق با خود در قلمروهای هستی پیدا کنند‪ .‬یک استاد در حالیکه در این دنیا بسر می برد با فتح خویش‬
‫بر مرگ غلبه میکند در نتیجه از نیروی ارادهء معنوی خود جهت ورودی آگاهانه در قلمروی موجودات معنوی استفاده میکند‪.‬‬
‫استادان معرفت در مورد مرگ چنین می گویند‪( :‬من هر روز میمیرم)‪ .‬در نتیجه واصلی که قصد دارد بطور حقیقی شخصیت‬
‫خودخواهانه و منیت خود را از بین برده و به طبیعت متعالی خویش حیات بخشد حقیقتا این موضوع را باور خواهد داشت‪.‬‬

‫ارتباطی نزدیک مابین مرگ‪ ،‬خواب و وصل وجود دارد‪ .‬خواب در واقع مرگی ناقص است و وصل‪ ،‬تجربه آگاهانه مراحل پس از‬
‫مرگ می باشد‪.‬‬

‫نابودی‪:‬‬

‫نابودی کامل آگاهی‪ ،‬امری امکان ناپذیر در عالم می باشد‪ ،‬زیرا انهدام کامل آن آگاهی که سازنده انسان ذاتی میباشد امکان‬
‫پذیر نیست‪ ،‬عالم متشکل از محملهای بینهایتی است که در درجات مختلف تحولی در مسیر تکاملی قرار دارند‪ .‬تمام این‬
‫موجودات از میان یکسری تغییرات متوالی گذر میکنند‪ ،‬این تغییرات شامل تغییر کالبدی پس از کالبدی دیگر است که در‬
‫تمامی آنها آگاهی فطری موجودات دخالت دارد‪ .‬این موجودات همواره محملهای خود را در مناطق مختلف کیهانی متکامل می‬
‫سازند‪ .‬هنگامیکه عناصر تشکیل دهنده یک مجموعه از هم جدا می شوند‪ ،‬در نتیجه آن مجموعه بنظر میرسد وجود ندارند‬
‫حداقل بطور موقت اینگونه بنظر میرسد اما آن نیرویی که عناصر سازنده را در ترکیب و وحدت با یکدیگر آورده است‪ ،‬هنوز‬
‫وجود دارد‪ .‬شخصیت انسانی بطور دائم در حال تغییر است ‪.‬‬

‫مراتب باالتر آگاهی فردی اگرچه ممکن است برای دوره های طوالنی وجود داشته باشد و بنظر نامیرا میرسد اما باید در دوران‬
‫نیستی کیهانی ناپدید شود‪ .‬حتی در آن زمان نیز هنگامیکه محملهای فیزیکی‪ ،‬روانی و معنوی در حداقل و حدت نسبت به‬
‫یکدیگر قرار دارند در واقع نابودی‪ ،‬درست مشابه انسانی در خواب بدون رویا خواهد بود‪ .‬چنین انسانی را نمی توانیم در حالت‬
‫نابودی یا عدم فرض کنیم زیرا خویش برتر او در مرتبه آگاهی مطلق قرار دارد‪ ،‬گرچه هیچگونه اثری بر فرد خوابیده و مغز‬
‫بهوش او نمیگذرد‪..‬‬

‫فردیت یا حتی جوهر شخصیت‪ ،‬اگر وجود داشته باشد هیچگاه از بین نخواهند رفت زیرا از نو جذب می شود‪ .‬از دیدگاه انسانی‬
‫هر قدر هم مرحلة هستی حقیقی بی حد و مرز نظر برسد‪ ،‬اما در ابدیت دارای حد و مرز خاصی می باشد‪ .‬هنگامیکه مناد به‬
‫این مرحله میرسد بعنوان موجودی متعالی در مناطق باالتر وارد چرخه تکاملی باالتر خود می شود‪.‬‬

‫جسم فیزیکی را میشود بوسیله امواج الکترو مغناطیس منطقه بخار کرده تا تجزیه نشود و بخواهد دوباره ذرات خود را بدور‬
‫یک خواست فیزیکی جمع کند و البته این به خواست خود فرد امکان پذیر است کسانی که بخواهند از حافظه آنها زندگی های‬
‫متعددشان پاک شود تا خاطره ای از آنچه که به زندگی زمینی ژنتیکی گفته میشود خالص شوند الزم است تا کالبد آنها را‬
‫بخار کنند و این عمل بوسیله وسایلی که قادرند تا در حوزه الکترو مغناطیس فرد وارد شوند و ورتکس یا آن چرخش حلزونی‬
‫را بوجود آورند و از چرخش دایردوار خالص کنند ممکن میشود‪ .‬این چرخش دایره وار همان سانکسارای اسرارنامه های هندی‬
‫است که به چرخ ‪ ۱2‬مرسوم است گفته می شود ‪.‬‬

‫آمادگی برای ماموریت اصلى‪:‬‬

‫برای شروع کار به گروه های هفت نفری احتیاج است تا بتوان یک تیم کامل جراحان کالبد اثری بوجود آورد‪.‬‬

‫جراحی کالبد اتری چيست؟‬

‫تعریف جراحی کالبد اتری جراحی اتری دارای معانی بسیاری می باشد در برخی از فرهنگهای متافیزیکی تحت عنوان بیرون‬
‫کشیدن انرژی منفی از حوزه انرژی یا جسم و در برخی از فرهنگها تحت عنوان جداسازی شکلهای فکری منفی با خاطراتی‬
‫است که موجب انقباض یا ارتعاشی منفی در آگاهی میشود‪ .‬در نقاطی همانند فیلیپین‪ ،‬جراحی اتری به معنای جداسازی‬
‫تومورها با کیستها از داخل بدن با استفاده از دستان برهنه درمانگران و بدون بکارگیری هیچ گونه ابزاری می باشد‪.‬‬

‫اما نوع جراحی اتری که مورد نظر ما می باشد‪ ،‬دور ساختن انرژی منفی یا توده های انرژی ( همانند شکلهای فکری) از حوزه‬
‫انرژی افراد است‪.‬‬

‫هنگام بروز بیماریها ابتدا الزم است فرد به پزشک خود مراجعه نماید‪ .‬پس از انجام دستورات پزشکی‪ ،‬در صورتیکه بیماری‬
‫ادامه داشته باشد میتواند از روشهایی استفاده کند که با توصیه های پزشکی تداخلی نداشته و در عین حال روند ترمیم کالبد‬
‫جسمانی او تسریع شود‪.‬‬

‫درمان کالبد فیزیکی از روشهای مختلفی همانند سفر روح‪ ،‬خروج از کالبد جسمانی و هدایت آگاهی به سمت منطقه اتری‬
‫امکان پذیر می باشد‪ .‬جراحی های متافیزیکی بروی کالبد اتری در منطقه اتری انجام می شود و در نتیجه کالبد فیزیکی از‬
‫طریق تسریع روند بازسازی ضمیر فیزیکی‪ ،‬موجب درمان می شود‪ .‬چنین جراحی هایی توسط جراحان منطقه اتری و از طریق‬
‫حوزة الکترومغناطیس ما امکان پذیر می باشد‪.‬‬

‫کالبد اثری از طریق جریان نور و صوت با ضمیر متعالی به ما مرتبط می شود‪ .‬نتیجه ارتباط این دو وجه بایکدیگر‪ ،‬موجب‬
‫بهبودی کالبد جسمانی است و چنین ارتباطی از طریق جراحان کالبد اتری امکان پذیر است‪.‬‬

‫جهت انجام این جراحی ابتدا باید موضوع الیاف بین کهکشانی را شناسایی کنیم‪ .‬این الیاف بین کهکشانی در واقع مسئول عمل‬
‫بازسازی در کهکشانها می باشند‪ .‬آنها از طریق خطوط نصف النهار و بر اساس مکانیزم عملکردی که در طب سوزنی نیز وجود‬
‫دارد‪ ،‬عمل میکنند‪ .‬الیاف مرتعش بین کهکشانی‪ ،‬منظومه شمسی و ستارگان را با یکدیگر مرتبط می سازند و انتهایی ندارند‪..‬‬

‫درمان از طریق تغییر سطح آگاهی یا باال بردن نوسان ارتعاش روح و تا زمانی که روح در تعادل قرار گیرد‪ ،‬انجام می شود ‪.‬‬
‫چنین تعادلی در نتیجه متور ساختن مجدد آگاهی توسط جراحان اتری و شناسایی حوزهء الکترومغناطیس فرد‪ ،‬امکان پذیر‬
‫است‪ .‬مجموعه این روند فقط در اثر ترکیب و تداخل یک سری امواج انرژی با یکدیگر موجبات درمان را فراهم می آورد‪.‬‬

‫هنگامیکه کالبد اثری در ارتعاش درستی قرار می گیرد‪ ،‬کالبد فیزیکی نیز این ارتعاش را منعکس می سازد‪.‬‬

‫در نتیجه ترکیب درستی از نور و صوت‪ ،‬لرزشی سالم در بافت حیاتی بوجود می آید که دی‪.‬ان‪.‬آ را در تعادل قرار می دهد‪ .‬ما‬
‫اگر برنامه ریزی درستی برای ضمیر متعالی خود نداشته باشیم‪ ،‬در حکم اسیری خواهیم بود که در آگاهی سه بعدی تصاویر و‬
‫واقیعتهای بیو شیمیایی زمین گرفتار شده ایم‪ .‬در این صورت کالبد جسمانی ما فقط شبکه ای از حوزه های الکترومغناطیسی‬
‫خواهد بود که اگرچه توسط الیاف کیهانی باهمدیگر و با ضمیر متعالی ارتباط دارند‪ ،‬اما دائمأ بسوی بازتاب ضمیر متعالی خود‬
‫در روی زمین یعنی « شخصیت فیزیکی» کشش خواهند داشت‪ .‬الیاف کیهانی گرچه بدون حضور ضمیر متعالی نیز وجودی‬
‫مستقل دارند اما نیاز به نظارت و عملکرد خویش متعالی دارند‪ .‬علت ضروت وجود چنین نظارتی این است که از یک طرف‬
‫الیاف کیهانی از مسیرهای تکاملی بسیار زیادی گذر می کنند‪ ،‬که هریک در سطوح مختلفی ارتعاش دارند و در ابعاد گوناگونی‬
‫قرار گرفته اند‪ .‬این شبکه ها توسط قوانین و مکانیزمهایی که حاکم بر سیر تکامل فیزیکی می باشند‪ ،‬اداره نمی شوند بلکه‬
‫بواسطه افزایش نیروی انرژی خود برای بقاء وجود دارند‪ .‬و از طرف دیگر‪ ،‬کالبد جسمانی انسان در سطوح مختلف مولکولی‬
‫بیولوژیک خود تابع « الگوهای مغناطیسی محدودی» می باشد که جهت ادامه عملکرد آمینو اسیدها که بلوکهای اصلی حیاتی‬
‫هستند‪ ،‬طراحی شده است‪.‬‬

‫در گذشته های دور ارتباط ما بین این سطوح مولکولی بیولوژیک و مرکز صدور و ارسال اطالعاتی که موجب بقای ساختارهای‬
‫طبی باالتر کوانتوم می شود؛ قطع شد و درنتیجه سطوح مولکولی بیولوژیک‪ ،‬از مسیر ارتباط با مراکز فعالیتهای بیوالکتریک‬
‫ضمیر متعالی خارج شدند‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬نوع بشر از مدار جریان ارتباطی که منجر به ارتقاء آگاهی و درنتیجه «تکامل شکل‬
‫انسانی» او می شد‪ ،‬خارج گردید‪ .‬حال برای برقراری مجدد این ارتباط بیولوژیک با مناطق انرژی متعالی که در مسیر باالتری از‬
‫سیر تکاملی قرار دارند‪ ،‬مسیرهای انرژی پیشین که مربوط به برنامه قدیمی بودند‪ ،‬باید با مسیر جدید خطوط الیاف کیهانی ( در‬
‫نقاط تقاطع آنها) مرتبط شوند تا تمامی شبکه سلولی در هماهنگی با تمامی تجلیات فیزیکی و تحت نظارت نظام معنوی حاکم‬
‫بر جهان قرار گیرند‪.‬‬

‫هدف از انجام جراحی کالبد اتری چيست؟‬

‫هدف از انجام جراحی‪ ،‬برطرف ساختن توده های اتری است که در اثر انقباض بوجود آمده اند و موجب قطع ارتباط ضمیر الهی‬
‫با ضمیر پایین می شوند‪.‬‬
‫همگی ما انسانها با سرمنشاء « خلقت فکر اولیه» یکی هستیم اما پیش از ورود به این جهان و این سیاره‪ ،‬ما تراشه هایی را‬
‫جهت محدود ساختن المثنی یا بازتاب اتری خود در کالبد اتری تعبیه میکنیم تا خاطرات قبلی خود را فراموش کنیم و بتوانیم‬
‫در این «توهم بزرگ» شرکت نمائیم و از جاذبه سرمنشا اولیه جدا نگه داشته شویم‪ .‬این تراشه ها حتی موجب بروز برخی‬
‫اختالالت فیزیکی در جسم ما می شود که در مواردی همانند جراحیهای اتری می تواند آنها را خاموش یا غیر فعال نمود‪.‬‬

‫جراحی اتری شامل روند زیر می شود ‪:‬‬

‫‪ -1‬بلور زدایی‬

‫‪- 4‬تراشه برداری‬

‫‪ -3‬فعال سازی‬

‫‪ - ١‬بلور زدایی ‪:‬‬

‫به معنای از میان برداشتن توده های اتری است که در کالبد اتری بصورت بلورهایی دیده میشوند‪.‬‬

‫اکثریت انسانها یعنی حدود ‪ ٪۰۱‬انسانها دارای ‪ 1۰‬بلور در کالبد اتری خود می باشند‪ .‬این بلورها مانع از برقراری و تابش‬
‫ارتعاش اصلی به نسخه المثنی میشود و درنتیجه برخی از تواناییها و خاصیتها در جهان و جسم فیزیکی‪ ،‬متجلی نمی شوند‪.‬‬
‫برخی از زداینده ها و برطرف کننده های بلورهای اتری در مراکز یا مکانیزمهای زیر نهفته اند‪:‬‬

‫مراکز روشن ضمیری‪.‬‬

‫مراکز تله پاتی (گرفتن امواج مغزی و فکری دیگران)‪.‬‬

‫مراکز سایکوکنتیک ( حرکت اشیاء از راه دور) که اشکال هندسی متعالی را کنترل میکند‪.‬‬

‫عملکرد کامل سلولهای مغزی و فکر بدون اختشاش‪.‬‬

‫دریافت و رمزگشایی زبانهای نوری‪.‬‬

‫انرژی ستون مهره ها و کندالینی‪.‬‬

‫میزان نوری که جسم میتواند جذب کند و درنتیجه سپر دفاعی تولید کند‪.‬‬

‫بازگشایی مراکز قلب‪ ،‬چشم سوم‪:‬‬

‫تراشه برداری ‪:‬‬

‫از میان برداشتن تراشه هایی که از پیش با در این زندگی یا در اثر صانحه و وقایعی تعبیه شده است‪ ،‬در برخی از افراد‪ ،‬تراشه‬
‫هایی در زندگیها و تجربه های پیشین آنها‪ ،‬کار گذاشته شده اند که بصورت موجودات منفی‪ ،‬تصاویر منفی یا پیامهایی منفی‬
‫در ناخودآگاه آنها عمل میکند‪ .‬این تراشه ها ممکن است‪ ،‬در افراد مختلف‪ ،‬بسیار از یکدیگر متفاوت می باشند و برخی قادر‬
‫نیستند خود به تنهایی آنها را برطرف سازند بلکه حتما باید موجوداتی نورانی که در جهت خدمت به نوع بشر فعالیت میکنند‬
‫این تراشه های منفی را جراحی و برداشت نمایند‪ .‬برخی از تراشه ها بواسطة ادا نمودن سوگندهایی در کالبد اثری افراد‬
‫کارگزاری می شوند در نتیجه بطور ناخودآگاه فرد دارای عملکردی منفی یا تابع آن پیغام خواهد شد ( مانند ساینتولوژیستها و‬
‫سوگند چندین میلیون ساله آنها ) ‪ .‬پس از برطرف سازی این تراشه ها‪ ،‬افراد احساس سبکی می کنند و طبق گزارشاتی که‬
‫اعالم داشته اند‪ .‬آنها به وضوح فکر میکنند‪ ،‬سردردهای مضمن آنها که در اثر این تراشه ها بوده است برطرف می گردد‪ ،‬بی‬
‫اختیاری با بی ارادگی درانجام امور از آنها رفع می شود‪ ،‬انبساط آگاهی را تجربه می کنند و دچار رویاهای معنوی می شوند‪.‬‬

‫فعال سازی ‪:‬‬

‫به معنای فعال ساختن ضمیر متعالی می باشد‪ .‬ساختاریهایی در کالبد ما وجود دارند که کامال نهفته می باشند و در انتظار‬
‫تحریکاتی جهت فعال شدن توسط جریان نور متعالی می باشند‪.‬‬

‫با انجام عمل جراحی ما مراکز زیر را فعال خواهيم ساخت ‪:‬‬

‫مرکز چشم سوم‪.‬‬

‫سه مرکز نهفته در پیشانی که قادر به رمزگشایی زبانهای نوری هستند‪.‬‬

‫گیرنده دریافت اطالعات از آکاشای عالم‪.‬‬

‫مرکز بافتی نور‪.‬‬

‫چاکراهای آلفا و امگا که در نوع بشر هم اکنون خاموش و غیرفعال می باشند‪.‬‬

‫هرگاه این دو چاکرا فعال شوند‪ ،‬موجی دارای سه ارتعاش‪ ،‬آغاز به حرکت ما بین این دو مرکز میکند که به نام امواج‬
‫‪ METATRON‬متاترون شهرت دارند‪.‬‬

‫در نتیجه فعال سازی این موج سوم و دو چاکرای الفاو امگا نوسانهایی با نوسانات باالتر به سمت دی‪.‬ان‪.‬آ جریان پیدا میکنند و‬
‫در تصویر الهی آدم کادمون تاثیر می گذارند‪ .‬در ناحیهء ستون فقرات‪ ،‬ناحیه آلت جنسی‪ ،‬قسمت میان ران و تهی گاه‬
‫(دنبالچه) و پاها جریان کدگزاری جدید بازتاب خواهد داشت زیرا این نواحی ارتباطی مستقیم در ایجاد و حفظ تصویر توهمی‬
‫انسانی و جدا نگه داشتن او از سرمنشاء الیزال الهی دارند‪ .‬تغییر کدها گاهی اوقات در این نواحی موجب بروز واکنشهایی می‬
‫شود‪.‬‬

‫چگونگی روش اجرای جراحی‪:‬‬

‫از آنجایی که بدست آوردن تخصص جراحی اتری نیاز به صبر و تمرکز و فراگرفتن آموزشهایی مستقیم از استاد دارد و در‬
‫ابتدای امر‪ ،‬سوگندنامهای بسیار محرمانه جهت ورود جراح به این مرحله خدماتی ادا می شود در اینجا فقط بخشی از تعالیم‬
‫عمومی را بازگو می کنیم و تعالیم باطنی باید توسط استاد این امر به فرد مشتاق منتقل شود‪.‬‬
‫انجام جراحی اتری در عرض یک ساعت و نیم با حضور هفت جراح که دارای قدرت تصویرسازی و تجسم خالق باالیی هستند‪،‬‬
‫به روش زیر امکان پذیر است‪.‬‬

‫فضای انجام عمل جراحی باید خالی از هرگونه جریان الکترومغناطیسی باشد‪ .‬بهترین فضا برای انجام این کار یک اطاق سفید و‬
‫خالی از هرگونه شئ و وسایل و سر و صدا با در فضای کویر است‪.‬‬

‫البته پخش نوار موسیقی متناسب با جراحی‪ ،‬به روند تجسم خالق جراحان بسیار کمک خواهد کرد‪ .‬بهتر است در باالی‬
‫چاکرای خورشیدی فرد‪ ،‬یک کریستال درخشان آویخته شود و در صورت امکان در نواحی چاکراهای او کریستالها و سنگهای‬
‫درمانگر قرار گیرند‪ .‬فرد بیمار باید در جهت شرقی ‪ -‬غربی و در مرکز محل جراحی قرار گیرد‪.‬‬

‫لباس تمامی افراد حاضر در اطاق باید سفید و پاکیزه باشد و همگی افراد پیش از جراحی استحمام کرده باشند‪.‬‬

‫‪ -1‬هفت جراح در اطاق و دورتا دور کالبد گوی مانند بیمار به شکل زیر قرار می گیرند‪ .‬بیمار در مرکز اطاق بصورت دراز‬
‫کشیده می خوابد و چشمان خود را می بندد‪ .‬بهتر است روی چشمان او یک عدد چشم بند قرار دهید‪:‬‬

‫جراحی که در انتهای پای بیمار قرار دارد در حالیکه رو به غرب ایستاده است‪ .‬با او آغاز به سخن می کند‪ .‬با صدایی مالیم و‬
‫آهسته ابتدا از فرد بیمار درخواست می کند تا بر مشکل خود متمرکز شود‪ .‬سپس از او می خواهد تا تجسم کند بیماری یا درد‬
‫او چه شکلی دارد و در کدام ناحیه بیشتر وجود آن درد یا بیماری را حس می کند و جمع جراحان‪ ،‬با طرح هر سوال منتظر‬
‫پاسخ بیمار خواهند بود‪.‬‬

‫به بیماری یا درد چه صدا یا رنگ یا بویی دارد‪... .‬‬

‫آیا حرکت می کند یا همواره آنرا در یک ناحیه حس میکند ‪...‬‬

‫آیا پیامی نیز به او ارسال می شود یا دچار احساسات خاصی می شود؟‬


‫تا آنجایی که ممکن است سعی کنید بیمار‪ ،‬جزئیات مشکل خود را بیشتر و بیشتر بازگو کند زیرا با این عمل خود متوجه‬
‫نخواهد بود که در واقع بیماری و مشکل یا شکل فکری که در کالبد اتری او قرار دارد‪ ،‬متبلور و مرئی می شود و در نتیجه‬
‫شناسایی و از بین بردن آن برای جراحان بسیار ساده تر خواهد بود‪ .‬جراحان در طول این مرحله همگی باید بر پاسخهای بیمار‬
‫متمرکز باشند و با چشم باطنی خود در حال اسکن نمودن حوزة الکترومغناطیسی فرد باشند‪ .‬پاسخهای بیمار در این اسکن به‬
‫جراحان کمک بسیار زیادی خواهد کرد تا توده های سیاه منقبض یا تراشه ها را پیدا کنند‪ .‬هنگام اسکن جراحان می توانند از‬
‫برخی اصوات یا اذکار که از پیش بر آن توافق داشته اند‪ ،‬استفاده کنند‪ .‬تکرار اصوات و راهبری جمع‪ ،‬بر عهده سرپرست‬
‫جراحان خواهد بود‪ ( .‬طبیعت ذکرى که هنگام بافتن توده های بیماری بکار گرفته می شود با ذکری که هنگام ترمیم بیماری‬
‫ادا می شود باید متفاوت باشد‪ .‬تعیین ذکر بر عهده متخصیص متافیزیک است)‬

‫‪ -4‬جراحان هر یک هنگام شناسایی توده های منفی در کالبد اتری فرد‪ ،‬انرژی منفی را بصورت تودهای منقبض یا مایع کشدار‬
‫چسبناکی همانند عسل بی رنگ را در سطح پوست بدن او حس خواهند کرد که در واقع همان انرژی منفی خارج شده از فرد‬
‫بیمار است‪ .‬جراح نباید بسادگی این توده چسبناک را جدا با پاک سازد بلکه بهترین روش درمان از طریق تجسم خالق و بدون‬
‫تماس جسمانی صورت می گیرد‪.‬‬

‫‪ -3‬در تجسم خالق‪ ،‬جراح باید توده انرژی منفی را در هر کجایی که شناسایی می کند در هاله ای از نور سیاه تجسم کند و‬
‫سپس در تجسم خالق خود دستان خود را به سوی این توده برده و آنرا از کالبد اثری فرد بیرون کشد و بقدری این توده سیاه‬
‫را باید بیرون بکشد تا اینکه در تجسم خالق او هیچ اثری از توده سیاه انرژی باقی نماند‪ .‬انجام دم و بازدمهای قوی و شدید‬
‫هنگام انجام عمل جراحی روند را تسریع و مطمئن می سازد‪.‬‬

‫‪ -2‬هربار که جراح توده ای از انرژی را بیرون می کشد‪ ،‬باید دستان خود را درست همانند اینکه خیس شده اند‪ :‬بتکاند و با این‬
‫کار در حقیقت انرژی منفی را با ارتعاش شدیدی از دستان خود دور می سازد‪ .‬برخی از جراحان اعتقاد دارند که این انرژی‬
‫منفی نباید در فضای باز رها شود زیرا ممکن است در فضا ایجاد انقباض و توده های انرژی منفی کند‪ ،‬در نتیجه در تجسم‬
‫خالق خود انرژی منفی را در اقیانوس آب شور» یا «کویر » خارج می سازند‪ .‬البته چنین چیزی صحت ندارد زیرا انرژی منفی‬
‫هرکجا تخلیه شود‪ ،‬بالفاصله جذب اعماق اتر می شود‪ .‬انرژی منفی هیچگاه در فضا متمرکز نمی شود‪ .‬در حقیقت یکی از‬
‫مطمئن ترین روشهای تطهیر دستان‪ ،‬تکان دادن شدید دستان است و این روش بسیار موثر می باشد‪.‬‬

‫‪ -5‬پس از پاکس ازی انرژی منفی در حوزه اتری فرد‪ ،‬جراحان برای آخرین بار دستان خود را شدید تکان می دهند و از پاکیزه‬
‫شدن فضای انرژی فرد نیز اطمینان حاصل می کنند‪.‬‬

‫‪ - 0‬حال الزم است در محلی که قبال انرژی منفی وجود داشته است و اکنون پاکیزه شده‪ ،‬انرژی مثبت و تازه ای منتقل شود‪.‬‬
‫این کار نیز باید توسط جراحان و نیروی تجسم خالق آنها انجام شود‪ .‬به این صورت که یک گوی انرژی درخشانی را در باالی‬
‫شبکه خورشیدی فرد بیمار ( همانجایی که یک گوی کریستال آویزان شده است) به فاصله یک متر از جسم فرد بیمار‪ ،‬تجسم‬
‫می کنند‪ .‬این گوی شفاف سفید و درخشان در واقع نمایانگر مرکز انرژی مثبتی می باشد که در فضای اثر شکل گرفته است‪.‬‬
‫هر کدام از جراحان نیز نماینده یکی از « هفت پرتو» می باشند و این موضوع باید از قبل و بر اساس شخصیت و تجربه های‬
‫افراد مشخص شده باشد‪.‬‬

‫اکنون موانعی که بر سر راه ارتباط ضمیر فرد با ضمیر متعالی اش وجود داشته‪ ،‬برداشته شده است‪ ،‬جراحان حال باید آغاز به‬
‫تنفسهای عمیق کنند و با هر دم خود مقداری از انرژی گوی درخشان را که در مرکز آن گرمسا و فروزندگی شعله وری وجود‬
‫دارد‪ ،‬با شدت و قدرت و سریع به سوی خود کشیده ( در ناحیهء گودی استخوان بینی و پیشانی) و با بازدم خود ( از ناحیه‬
‫دهان) این انرژی مثبت را که به رنگ پرتوی منطبق با خود آنهاست‪ ،‬بسوی مراکزی که دچار بحران بوده است‪ ،‬ارسال کنند‪.‬‬
‫بنابراین فرد بیمار در معرض تابش هفت پرتویی قرار می گیرد که در تداخل بایکدیگر نور سفید را بوجود می آورند‪.‬‬
‫‪ -۲‬پس از انجام هر عمل جراحی‪ ،‬فرد بهبود یافته باید دوران نقاهت خود را با انجام یک سری تمرینات و مراقبه های مداوم‬
‫رعایت کند‪ .‬مهمترین تمرین او تجسم گوی درخشان و هدایت پرتوهای رنگی به سوی بدن خود میباشد‪ .‬اکنون عمل جراح ی‬
‫به پایان رسیده است و همه جراحان می توانند محل جراحی و فرد را ترک کنند‪ .‬هدایت این جراحی باید توسط سرپرست‬
‫جراحان باشد تا هماهنگی در تمامی طول مسیر ما بین جراحان برقرار باشد و آغاز و پایان جراحی توسط سرپرست جراحان‬
‫اعالم گردد‪ .‬ضرورت انجام چنین جراحیهایی و تشخیص بیماری باید توسط متخصیص متافیزیک در این زمینه اعالم شود و‬
‫تعیین روز و ساعت و جراحان نیز بر عهدهء متخصصین این امر می باشد‪.‬‬

‫انجام این جراحی هیچگونه تداخلی با روند درمان فیزیکی فرد نخواهد داشت و برای جراحان نیز هیچگونه اتالف انرژی رخ‬
‫نخواهد داد‪.‬‬

‫در نتيجه می توان روند جراحی را بصورت خالصه چنين گفت ‪:‬‬

‫‪ -1‬انتخاب هفت جراح متخصص که دارای انرژی باال و قدرت تصویرسازی باشند و درخشش نور هر یک از آنها و جایگاهایشان‬
‫مشخص شود و تعیین سرپرست گروه برای ایجاد هماهنگی در طول اجرای کالبدشکافی‪.‬‬

‫‪ -4‬انتخاب مکان اجرای عملیات و تطهیر محیط و آماده سازی محیط جهت انجام کالبد شکافی‪.‬‬

‫‪ -3‬تهیه ابزار الزم جهت اجرای کالبدشکافی از جمله کریستالها نوار موسیقی و لباسهای سفید‬

‫‪ -2‬تعیین متن تصویرسازی و پرسش و پاسخها و دستورالعمل اجرایی تصویر سازی که البته این متن را می توان از قبل بروی‬
‫نوارضبط شده پیاده کرد و در اختیار تمامی جراحان گذاشت اما از آنجایی که ممکن است در طول عمل کالبدشکافی روند کار‬
‫تغییر کند‪ ،‬سرپرستی گروهی باید همواره گروه را هماهنگ و متمرکز نگه دارد و فقط از موسیقی بدون کالم استفاده شود‪.‬‬

‫‪ -5‬آماده سازی فرد بیمار توسط متخصصینی که بیماری را تشخیص داده اند و انتقال چگونگی روند کالبدشکافی به فرد بدون‬
‫ایجاد ترس یا پیش زمینه در افکار او‪.‬‬

‫‪ - 0‬تعیین روز‪ ،‬ساعت و مکان توسط متخصصین متافیزیک انجام می شود و توسط سرپرست گروه جراحان به مابقی اعضاء‬
‫ابالغ می گردد‪.‬‬

‫‪ -۲‬برگزاری یک جلسه هماهنگی‪ ،‬توجیهی و آموزشی مابین متخصصین و جراحان جهت مرور نکات‪ ،‬دیدن فیلم و اسالیدهای‬
‫ضروری در این ارتباط ‪.‬‬

You might also like