You are on page 1of 285

‫نگاهي به تاريخ ايران‬

‫بعد از اسالم‬

‫مؤلف‪:‬‬
‫فريدون اسالمنيا‬

‫ناشر‪:‬‬
‫مؤسسه انتشاراتي حسيني اصل‬
‫‪‬‬
‫مقدمه‬
‫سپاس و ستايش از آن معبودي است که واجبالوجود است‪ .‬آفريدگاري که‬
‫يگانگياش را ذره ذره هستي به تماشا گذاشته است‪ .‬معبودي که بخشنده فروغ خرد در‬
‫وجود آدمي است‪ .‬خداوندي که اختالف زبانها و آداب تنها وسيلهاي براي شکرگذاري‬
‫از زيبايي و شگفتيهاي هنر اوست‪ .‬رزاقي که موحد و بيدين در سفره کرمش يکسانند‪.‬‬
‫آفرينندهاي که دانش مخلوقاتش‪ ،‬تنها يک داستان از کمال قدرت او محسوب ميشود‪.‬‬
‫بزرگي که بلبل خوشآواز‪ ،‬در يادآوري نعمتهاي رنگارنگ او هزار دستانست‪ .‬کريمي‬
‫که تنها يک قطره از درياي موهبتش به مثابه باران کالن نيسان است‪ .‬ستاري که نسيم‬
‫لطفش گوهر بقاء هر دوستار است‪ .‬پيدايي که خرد خردمندان‪ ،‬در بزرگي کمال او‬
‫درمانده است‪ .‬ناپيدايي که خيال و انديشه‪ ،‬از شناخت عمق جالل وي ناتوان است‪.‬‬
‫تنهايي که مطلوب و مقصود رهروان سرزمين هدايت و بيابان عشق است‪ .‬بينيازي که‬
‫عاشقان حقيقت و صورتپرستان را محبوب اوست‪ .‬و درود و صلوات بيپايان بر‬
‫شکوفه بوستان آفرينش و نور چشم اهل بيتش خاتم پيامبران محمد مصطفي ‪-‬صلى اهلل‬
‫عليه وسلم‪ -‬و آل و اصحاب پاکش باد‪ .‬اما بعد‪ ،‬کتابي را که در دست داريد خالصهاي‬
‫از تاريخ اسالم در ايران است که به بررسي تاريخ ايران بعد از اسالم تا تقريباً آخر دوران‬
‫قاجاريه ميپردازد‪ .‬در اين کتاب سعي شده است تا حقايق تاريخ ايران به گونهاي که‬
‫بوده است به تحرير آيد‪ ،‬به خصوص آن قسمت از گذشته ايران که اهل سنت حکومت‬
‫را بعهده داشته است‪ .‬شرح دالوريها و قهرمانيهاي آنان و آشنايي با دانشمندان و‬
‫‪3‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بزرگان آن عهد بزرگ‪ ،‬بدون شک آن دوران افتخارآفرينترين دوران در طول تاريخ‬


‫ايران بوده و خواهد ماند‪ .‬دوراني که هزاران فقيه‪ ،‬رياضيدان‪ ،‬طبيعيدان‪ ،‬منجم‪ ،‬مورخ‪،‬‬
‫اديب‪ ،‬شاعر و‪ ...‬را در خود پرورانيد و علم را در مسير خود قرار داد و هنوز هم‬
‫کتابهاي آن دوران از منابع مهم مطالعاتي در اکثر رشتههاي علمي روز هستند‪.‬‬
‫در اين کتاب خالصهاي از دوران بنياميه را مورد مطالعه قرار ميدهيم‪ .‬سپس به‬
‫بعضي وقايع تاريخ ايران در دوران اوليه عباسي ميپردازيم‪ ،‬بدنبال آن حکومت طاهريان‬
‫را مورد مطالعه قرار داده و درباره اولين حکومت ايران بعد از سقوط ساساني بحث را‬
‫ادامه ميدهيم‪ .‬در پايان هر حکومتي و شرح حال دانشمندان آن دوره را تا آنجا که‬
‫مقدور خواهم آورد‪.‬‬
‫دوران اسالمي پيش از مغول از طرف چند دسته مورد هجوم واقع شده است‪ .‬که‬
‫يکي از طرف دشمنان اسالم مانند صباحيان‪ ،‬برمکيان و ديگر فرق مذهبي آن روزگار‪.‬‬
‫ديگري از عدهاي از روشنفکران که با پيروي از سياست انگليس دوران پيش از مغول را‬
‫مورد هجوم قرار ميدهند و مدعي اند که ايران در دوره صفويه بود که توانست خود را‬
‫از زير اشغال ديگران برهاند و هويت مستقل خود را پيدا کند‪ .‬غافل از اينکه چشمپوشي‬
‫از آن دوران شکوهمند در واقع چشمپوشي از هزاران دانشمند و محقق و فيلسوف و‬
‫مدارس و نظاميهها و دارالحکمهها و کتابخانهها و آثار ارزشمند بيشماري است که قلم‬
‫از وصف آنها ناتوان است‪ .‬چسباندن برچسب ضد علمي هم که در آثار برخي از اين به‬
‫اصطالح روشنفکران ديده ميشود نهايت روشنفکري آنها را نشان ميدهد‪ .‬شخصي‬
‫مانند امام محمد غزالي را ضد علم جلوه دادن اگر بيخردي محض نباشد‪ ،‬بايد ديوانگي‬
‫محض خواند‪ .‬اي کاش کساني که اين چنين افکار ضد علمي دارند به کتاب آن دانشمند‬
‫بزرگوار «احياء العلوم» نيم نگاهي ميکردند و کتاب علم را در آن مجموعه نفيس‬
‫ميخواندند آنگاه به قضاوت مينشستند‪ .‬کتاب حاضر شبهات حول اهل سنت را به‬
‫‪4‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫روشني بيان خواهد کرد‪ .‬لذا احتياجي به بحث زياد در اين رابطه نيست‪ .‬از بزرگان و‬
‫انديشمندان و صاحبان دانش ميخواهم که بنده حقير را از نصايح و تذکرات‬
‫حکيمانهشان محروم نسازند‪ .‬هم چنين از پژوهشگران عزيز ميخواهم که اينجانب را در‬
‫اين راه تنها نگذارند و با بررسي تاريخ ايران گذشته واقعيت اين سرزمين را به نسل‬
‫فعلي و آتي اين مرز و بوم بشناسند‪ .‬تا بسان چراغي باشد که آينده روشني را در پيش‬
‫پاي فرزندان ايران زمين قرار دهد‪.‬‬
‫فريدون اسالمنيا‬
‫فصل اول‬
‫دوران امويه و عباسي‬
‫سقوط دولت ساساني نزد طبقات زير ستم ايران همچون مژده رهاييبخش به نظر‬
‫آمد‪ .‬رهايي از غلبه اهريمني نجبا و اهل بيوتات که از عهد هرمزد خسرو انوشيروان و‬
‫رقابتهاي قدرتجويانه آنها سراسر ايران زمين را از تيسفون تا خراسان و از آذربايگان‬
‫تا سيستان به دست هرج و مرج و ستيز و آشوب سپرده بود و پادشاهان را هم مثل ساير‬
‫شهروندان از آن امنيتي در بين نبود‪ ،‬رهايي از قدرت خشونتآميز ملکان ملکا که از‬
‫روزگار دش خوتائيه اسکندر و پيش از آن هر گونه فکر روشني را از افق فرهنگ عام‬
‫رانده بود‪ ،‬و آنگونه که عربي هوشمند از اردوي حضرت سعدابن وقاص در بارگاه رستم‬
‫فرخزاد گفته بود برخي انسانها را در برابر برخي ديگر به بندگي و نيايش وادار کرده‬
‫بود‪ .‬رهايي از سلطه فريبآميز و جابرانه مغان و آتوريانان که آذر مقدس خوانده آتشگاه‬
‫آنها از عهد خسرو انوشيروان باز‪ ،‬همه چيز را از شهر تا روستا در کام سيريناپذير‬
‫خويش ربوده بود‪ ،‬و جز خشم و آز و فريب و دروغ چيزي براي مردم باقي نگذاشته‬
‫بود‪ .‬اين وضع موجب شده بود که ايرانيان روز به روز از دين زردشتي فاصله گرفته و‬
‫به مسيحيت بگروند‪ .1‬چنانکه اگر ايران توسط مسلمين تصرف نشده بود‪ ،‬در مدت زمان‬
‫اندکي ايرانيها همگي مسيحي شده و کليسا جاي آتشکده را ميگرفت‪ .‬و آن به سر‬
‫ايران مي آمد که مسيحيان اروپاي قرن وسطا از دستگاه انگيزاسيون روحانيت مسيحي‬
‫کشيدند‪ .‬فساد موبدان به حدي رسيده بود که آتشپرستي و رشوهگيري در بين ايرانيها‬
‫رواج تام يافته بود‪ .‬ساختن حمام بر خالف شرع بود بطوري که وقتي بالش ساساني‬
‫دستور بازسازي گرمابههاي قديمي را ميدهد تکفير ميشود‪ .‬آهنگري نيز حرام بود‪.‬‬
‫شاهان ساساني در حرمسراي خود هزاران زن و کنيزک داشتند‪ .‬نجبا و موبدان و ديگر‬
‫حکام ساساني گاه بيش از يکصد زن در حرمسراهاي خود داشتند‪ ،‬بعالوه داراي کنيزکان‬
‫بيشماري نيز بودند و اين عمل به آئيني بود که مردانگي را با تعدد زن معيار ميکرد‪ .‬هر‬

‫‪ -1‬تاريخ مردم ايران‪ ،‬جلد دوم زرين کوب‪.‬‬


‫‪7‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫که زن بيشتري داشت مردانهتر بود‪ .‬در حالي که اکثريت مردم ايران حتي قدرت داشتن‬
‫يک زن را هم نداشتند‪ .‬چرا که بار سنگين ماليات و جنگهاي بيشمار بر گردن آنها بود‬
‫و طبقات مرفه از دادن ماليات معاف بودند‪ .‬در اين زمان بود که فاتحان مسلمان که‬
‫هديهشان مساوات قرآني و شعارشان رهايي خلق از اوهام شرک و خالصي از بندگي‬
‫جباران بود قدم مبارکشان را بر روي خاک ايران گذاشتند‪ .‬سيل موج انساني که در دنبال‬
‫فتح مداين و جنگ نهاوند در تمامي ايران زمين در مدتي اندک سلطه جباران ساساني را‬
‫درهم شکست تدريجاً بر حس بيگانه ستيزي غالب آمد‪ .‬و واقعنگري ناشي از شعور‬
‫تجربي چشم طبقات در طي قرنها محروم مانده را به افق تازهاي که به روي آنها‬
‫گشوده ميشد باز کرد‪ .‬افق تازه طلوع دنيايي را اعالم ميکرد که به حکم قرآني‬
‫ميبايست در آن ديگر هرگز بعضي از مردم بعضي ديگر را به بندگي نگيرند‪.1‬‬
‫حلول اسالم در روح و روان آريايي از شگفتيهاي تاريخ است‪ .‬قومي که قرنها در‬
‫کنار فکر و فرهنگ يوناني زيست‪ ،‬اما آن فرهنگ هرگز نتوانست روح ايراني را فتح کند‪.‬‬
‫اما اسالم توانست در روح و روان ايراني نفوذ و عنصر جديدي بسازد‪ .‬آنچه که باعث‬
‫شد مسلمين ايران را فتح کنند نيروي اسالم بود‪ ،‬نه زور و تيزي شمشير سپاهيان عرب‪،‬‬
‫به قول ژنرال سرپرستي که سايکس در کتاب تاريخ ايران جلد اول جنگ همزمان‬
‫مسلمين با ايران و روم در يک زمان اگر با تمامي قواعد و اسباب عادي مطالعه شود در‬
‫آن غير از جنون و ديوانگي چيز ديگري بنظر نميآيد ولي همين ديوانگان دنيا را زير و‬
‫رو کردند‪ .‬وقتي اسالم آمد بر عدالت اجتماعي تأکيد داشت‪ .‬اهل ذمه دريافتند که اگر‬
‫اسالم بياورند از چه حقوقي برخوردار ميشوند‪ .‬آنها تشنه عدالت بودند و اسالم اين‬
‫هديه را به آنها داد‪ .‬افراد جامعه بسته ساساني که داراي طبقات کامالً جدا از هم بود‪،‬‬
‫(افراد طبقات پايين حق رفتن به طبقات باال را نداشتند) انتظار روزي را ميکشيدند که‬

‫‪ -1‬به گنجينه تاريخ ايران عبدالعظيم رضايي و تاريخ مردم زرينکوب بنگريد‪.‬‬
‫‪8‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫از اين منجالب نجات يابند‪ .‬ميليونها ايراني همچون پدر و پسر کفاش آرزو داشتند که‬
‫آزاد باشند و آنچنان که خود ميخواهند زندگي کنند‪ .‬و اين هديهاي بود که اسالم به آنها‬
‫داد‪ .‬اشراف ايراني وقتي ديدند همه چيز از دست آنها خارج شده است‪ .‬در زمان بنياميه‬
‫جمعي از آنها ظاهراً مسلمان شدند‪ .‬و راه غارت تودهها را به امويها آموختند‪ .‬لذا وقتي‬
‫که امويان اين همکاري را از آنها ديدند مسئوليت جمعآوري مالياتها را با اعتماد کامل‬
‫به اشراف و نجباي ايراني و مسئولين گذشته اين امور واگذار کردند‪ .‬اين امر باعث شده‬
‫بود که مردم ايران مسلمان نشوند‪ ،‬چرا که کساني که مسلمان ميشدند حتي جزيه‬
‫بيشتري را نيز ميپرداختند‪ .‬طوري که سي هزار مسلمان جزيه ميپرداختند‪ ،‬در حالي که‬
‫هشتاد هزار نفر اهل ذمه از پرداخت ماليات معاف بودند‪ ،‬به همين علت است که در‬
‫دوران بنيامويه هيچ حرکت ضد اسالمي از طرف اشراف ايراني صورت نگرفت‪ .‬در‬
‫حالي که در دوران بنيعباس که آنها در اثر انقالب خراسانيها بر ضد امويه امتيازات‬
‫خود را از دست داده بودند‪ ،‬دست به شورش بر ضد عباسيها زدند‪ .‬بدنبال اصالحاتي‬
‫که سليمانبن عبدالملک (حکومت از ‪ 69‬تا ‪ 66‬ه‪ .‬ق) و عمربن عبدالعزيز (‪ 66‬تا ‪)101‬‬
‫بوجود آوردند از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬حذف جزيه از ايرانيان مسلمان‪ -2 .‬حل مشکالت سياسي و ديني از طريق‬
‫بکارگيري راههاي مسالمتآميز و استفاده از اسالم‪ -3 .‬دلجوئي از موالي‪ 1‬و کاستن فشار‬
‫بر آنان در دو زمينه اقتصادي و اجتماعي ايرانيها دسته دسته مسلمان شدند‪.‬‬
‫به دنبال شهادت عمربن عبدالعزيز بار ديگر حکام اموي با همدستي اشراف ايراني‬
‫مردم خراسان را در تنگنا قرار دادند‪ ،‬و اين امر باعث شد که اولين شورش در خراسان‬
‫بر عليه امويه به رهبري وکيع بن ابيسود شکل گيرد‪ .‬او که نماينده طبقه متوسط جامعه‬

‫‪ -1‬بنياميه به اسرا و بردگان موالي ميگفتند و موالي حق داشتن زن و فرزند و رسيدن به درجات عالي‬
‫علمي را دارا بودند‪.‬‬
‫‪9‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بود‪ ،‬صاحبان صنايع دستي و حرفهها و کاسبکاران و بازرگانان خردهپا و همه کسان‬
‫ديگري را که از ظلم اشراف ايراني و حکام اموي بجان آمده بودند را متحد کرد‪ .‬و بر‬
‫ضد عبدالرحمن بن مسلم باهلي شوريد و او را کشت‪ .‬بعدها همين طبق نقش اساسي را‬
‫در براندازي حکومت اموي بازي کرد‪ .‬رهبر اصالحي مردم خراسان طي سالهاي ‪-119‬‬
‫‪ 121‬ه‪ .‬ق حارثبن سريج بود که شعار او عمل به قرآن و سنت نبوي بود‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫اصول کلي انقالب خراسان عليه حکومت امويه‬
‫‪ -1‬امامت‪ :‬هر که عادل و عامل به قرآن و سنت باشد شايسته آن است و امامت تنها‬
‫به اتفاق آراء مسلمانان پا ميگيرد‪.‬‬
‫‪ -2‬مساوات بين همه ملتهاي مسلمان برقرار باشد و جزيه از مسلمانان نوپاي‬
‫گرفته نشود‪.‬‬
‫‪ -3‬ستيز با استبداد و ياري حق که اسالم آنرا به رسميت ميشناسد‪.‬‬
‫‪ -4‬سهيم بودن ايرانيان مسلمان در اموال و عطاياي بيتالمال‪.‬‬
‫‪ -5‬حکومت بايد با ايرانيان مسلمان و غير مسلمان طبق قانون اسالم عمل کند‪.‬‬
‫از علل مهم شورش خراسانيها بر عليه امويه زردشتيها بودند‪ .‬بهرام سيس از‬
‫زردشتيان خراسان که متصدي جمعآوري خراج در آن سامان بود به کمک ساير‬
‫جمعآورندگان ماليات که همگي زردشتي بودند‪ ،‬به بهانههاي مختلف از کساني که اسالم‬
‫ميآورند‪ ،‬جزيه ميگرفتند تا بدين طريق مانع مسلمان شدن ايرانيها شوند‪ .‬هم چنان که‬
‫قبالً گفته شد اين کار باعث شده بود که در آن هنگام حدود سي هزار نفر از مسلمان‬
‫هنوز جزيه ميدادند‪ ،‬در حالي که هشتاد هزار ذمي در عمل از ماليات دادن معاف بودند‪.‬‬

‫‪ -1‬خالصه شده از ‪ :‬ايران در زمان بنياميه‪ ،‬عبداهلل مهدي الخطيب‪ ،‬مترجم محمود رضا افتخارزاده و تاريخ‬
‫مردم ايران‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬زرينکوب‪.‬‬
‫‪10‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بعالوه آنها بيشتر از آنچه که مقرر بود از مردم ماليات ميگرفتند و تنها مقدار کمي از آن‬
‫را به حکومت ميدادند‪ ،‬اين کار سبب شده بود که اين متصديان ماليات روز بروز‬
‫ثروتمندتر شوند‪ .‬در نتيجه روز بروز بر نارضايتي عمومي از بنياميه افزوده ميشد‪ .‬در‬
‫همان اوان اين نارضايتي با دعوت سري عباسي حالت جنگي به خود گرفت و مسلمانان‬
‫خراسان نقش اول در براندازي حکومت امويه و بقدرت رساندن بنيعباس بازي کردند‪.‬‬
‫در سال ‪ 126‬ه‪ .‬ق مردم مرو بر حاکم اموي خود شوريدند‪ .‬ابومسلم خراساني به‬
‫دستياري جمعي از ايرانيان در سال ‪ 130‬ه‪ .‬ق مرو را گرفت و نصربن سيار حکمران‬
‫خراسان گريخته در ساوه فوت ميشود‪ .‬خراسانيها بقيه سپاهيان نصر را در نهاوند‬
‫منهزم ميکنند و جماعتي هم از اتباع ابراهيم امام در ‪ 14‬محرم ‪ 132‬ه‪ .‬ق کوفه را‬
‫تصرف ميکنند‪ .‬به اين ترتيب قسمت شرقي خالفت بنياميه بدست آل عباس ميافتد‪.‬‬
‫بدنبال دستگيري ابراهيم امام در شام بدست مروان‪ .1‬مردم کوفه در ربيعاالول سال ‪132‬‬
‫ه‪ .‬ق به ابوالعباس سفاح برادر ابراهيم امام دست بيعت دادند‪ .‬بدنبال آن مروان براي‬
‫جلوگيري از پيشرفت لشکريان عباسي با سپاهي يکصد و بيست هزار نفري به طرف‬
‫وادي علياي نهر زاب کبير پيش ميآيد و در جنگي که رخ ميدهد و نه روز طول‬
‫ميکشد در نتيجه رشادت خراسانيها سپاه مروان شکست سختي خورده و به دمشق‬
‫ميگريزد‪ .‬مروان بعد از فرار در ماه ذيحجه سال ‪ 132‬در مصر بدست يکي از هواداران‬
‫بنيعباس کشته ميشود و قاتل سر وي را به کوفه پيش سفاح ميفرستد‪ .‬بعد از آن آل‬
‫عباس پايتخت امويان را تصرف کرده سپس مصر را نيز تصرف ميکنند و به اين ترتيب‬
‫عباسيان جاي امويان را ميگيرند‪.‬‬

‫‪ -1‬معروف به مروان الحمار‪ :‬چون عرب سر هر صد سال را حمار ميخواند و در زمان او حکومت بنياميه‬
‫صد ساله شد‪ .‬بدين سبب وي را مروان الحمار خواندند‪ .‬تاريخ گزيده‪ ،‬ص ‪.782‬‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫وقايع دوران بنياميه را با بررسي اجمالي مسائل داخلي و خارجي‬


‫ادامه ميدهيم‪:‬‬
‫وقايع داخلي‪ :‬جنگهاي داخلي مثل واقعه کربال دهم محرم سال ‪ 91‬مسببين‬
‫واقعي اين فاجعه در واقع اهل رده بودند که بقاياي آنها در انتظار روزي بودند که انتقام‬
‫خود را از اهل اسالم بگيرند‪ .‬اهل رده قبايلي بودند که در دوران خالفت حضرت ابوبکر‬
‫صديق ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬از حکومت اسالمي پيروي نکردند و بعضي از آنها کافر شدند‪.‬‬
‫نقش قبايل اهل رده در واقعه کربال بقرار زير است‪:‬‬
‫‪ -1‬قبيله مزجح با ‪ 7‬سر بريده‪ -2 .‬قبيله تميم با ‪ 17‬سر بريده‪ -3 .‬قبيله سجاح‪-4 .‬‬
‫قبيله کند‪ -5 .‬قبيله هوازان بفرماندهي شمربن ذيجوشن با ‪ 20‬سر بريده‪ -9 .‬قبيله‬
‫بنياسد با ‪ 9‬سر بريده‪ .‬از مجموع حدود ‪ 72‬شهيد کربال در مجموعه سر پنجاه تن آنها‬
‫توسط افراد اهل رده از تن جدا ميشود‪ .‬در سال ‪ 93‬ه‪ .‬ق نيز همينها بودند که مدينه‬
‫منوره را مورد تاز و تاخت قرار دادند و به کشتار و غارت اهالي آنجا پرداختند‪ .‬قاتل‬
‫امام حسين سنانبن انس نخعي اصبحي بود و سر مبارک آن حضرت را خوليبن يزيد از‬
‫تن مبارکش جدا ميکند‪.1‬‬
‫‪ 94-95‬ه‪ .‬ق‪ :‬شکست سخت خوارج از دست والي عبداهلل بن زبير ‪-‬رضي اهلل عنه‪:-‬‬
‫خوارج که در سال ‪ 37‬ه‪ .‬ق بعد از جنگ صفين شکل گرفته بودند در دوران بنياميه به‬
‫بيست فرقه تقسيم شدند که فرقه ازارقه مهمترين آنها در سال ‪ 77‬ه‪ .‬ق به دست حجاج‬
‫برانداخته شدند‪.‬‬
‫‪ 95‬ه‪ .‬ق‪ :‬سليمان و گروه توبهکردهاش در اين سال کشته ميشوند آنها به خاطر آنکه‬
‫طبق نامههايي که براي حضرت حسين ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬فرستاده بودند از او حمايت‬
‫نکردند‪ .‬بعد از شهادت آن حضرت توبه کرده و به جنگ بنياميه ميروند‪.‬‬

‫‪ -1‬تاريخ طبري‪ ،‬جلد‪ ،2‬ص ‪.0308‬‬


‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 99‬ه‪ .‬ق‪ :‬مختار پسر ابوعبيد ثقفي (فرمانده جنگ جسر) به خونخواهي امام حسين‬
‫برخاست‪ .‬او قاتالن و همدستان آنها را در کوفه تار و مار ميکند‪.‬‬
‫‪ 77‬ه‪ .‬ق‪ :‬مطرفبن مغيره بن شعبه ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬براي برپاداشتن حکومت قرآن و‬
‫سنت قيام ميکند ولي به دست حجاج شکست خورده و شهيد ميشود‪.‬‬

‫قيام عبداهلل زبير ‪-‬رضي اهلل عنه‪-‬‬


‫وي مردي عابد و زاهد بود تا در قيد حيات بود‪ ،‬پادشاهي بر بنياميه قرار نگرفت‬
‫چون او را شهيد کردند مردم طوعا و کرها از بنياميه اطاعت کردند‪ .‬مردم مکه پس از‬
‫مرگ معاويه دوم با عبداهلل بيعت کردند‪ ،‬حتي قسمتي از بنياميه و مروان بن الحکم‬
‫عامل مدينه هم مايل به قبول بيعت عبداهلل شدند اما مخالفت قدرتمندان بنياميه مانع اين‬
‫کار شد‪ .‬مروان به شام ميرود و عراق و حجاز و يمن و مصر و شام خالفت عبداهلل را‬
‫تصديق مينمايد‪ .‬در سال ‪ 94‬جنگ مرج راهط در غوطه دمشق بين مروان با ضحاک بن‬
‫قيس عامل عبداهلل صورت ميگيرد که به پيروزي مروان ميانجامد و بدنبال آن مروان‬
‫بقيه نواحي شام و مصر را تحت حکم خود درآورد و مؤسس سلسلهاي شد که بنام آل‬
‫مروان موسوم شد‪.‬‬
‫عبداهلل زبير در سال ‪ 97‬برادرش مصعب را به سرکوبي مختار به کوفه ميفرستد‪.‬‬
‫مصعب بعد از محاصره کردن کوفه آن شهر را فتح کرده و مختار را ميکشد‪ .‬بعد از زد‬
‫و خوردهايي بين سپاهيان و کشته شدن مصعب بدست حجاج در سال ‪ 73‬ه‪ .‬ق شهر‬
‫مکه بعد از هفت ماه محاصره توسط حجاج فتح ميشود و عبداهلل به همراه همرزمانش‬
‫به شهادت ميرسند‪ .‬رضواناهلل تعالي عليهم‪.1‬‬

‫‪ -1‬تاريخ طبري‪ ،‬جلد هشتم و تاريخ گزيده حمداهلل متوفي‪.‬‬


‫‪13‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫وقايع خارجي‪ :‬فتوحات بنياميه‬


‫فتوحات عمدهاي که در عهد بنياميه نصيب مسلمين شده اکثر در عهد حکومت وليد‬
‫و هشام بوده است‪ .‬در دوران امير معاويه مکران و قسمت شرقي سند مفتوح شده بود‪.‬‬
‫جلگه سند در دوران وليد گشوده شد‪ .‬هم چنين قسمت بزرگ مازندران که هنوز فتح‬
‫نشده بود به تصرف بنياميه درميآيد‪ .‬وقتي موسي بن نصير به حکومت افريقا ميرسد‬
‫که قيروان به طرف اقيانوس اطلس پيش رانده و مراکش را تصرف ميکند‪ .‬سپس به‬
‫طنجه مي رسد‪ .‬اين شهر را به علت آنکه آخرين خشکي بود که مسلمين از طرف مغرب‬
‫بدان رسيده بود را المغرب االقصي ناميدند‪ .‬موسي يکي از غالمان خود بنام طارق بن‬
‫زياد را والي مغرب کرده به قيروان برميگردد‪.‬‬

‫فتح اسپانيا‬
‫اسپانيا در سال ‪ 459‬ميالدي توسط ويزگوتها اشغال شده بود‪ .‬طي حکومت‬
‫ويزگوتها استثمار مردم به دست زورمندان و شاهزادگان و روحانيون شديداً اعمال‬
‫ميشد‪ .‬ثروت در دست عده کمي بود‪ .‬بينوايان و يهوديان از جمله کساني بودند که با‬
‫آمدن مورها‪ 1‬از فقر و تعقيب مذهبي رهايي يافتند‪ .‬در سال ‪ 701‬ميالدي پس از مرگ‬
‫پادشاه ويتيتسا‪ ،‬اشراف از دادن تاج و تخت به فرزندان او خودداري و آنرا به رو در يک‬
‫دادند پسران ويتيتسا به افريقا گريخته از مسلمانان کمک ميخواهند‪ .‬طارق سردار نامدار‬
‫اسالم با عده کمي سپاه در سال ‪ 62‬ه‪ .‬ق مطابق ‪ 710‬ميالدي از تنگهاي که بعدها بنام‬
‫وي جبل طارق خوانده شد وارد اسپانيا ميشود و با کمک اهالي و قسمتي از نيروهاي‬
‫ويزگوتها شهرهاي اسپانيا را يکي بعد از ديگري تصرف ميکند‪ .‬مردم شهرها داوطلبانه‬
‫دروازههاي شهر خود را به روي سپاهيان اسالم باز ميکنند‪ .‬موسي بن نصير در سال ‪64‬‬

‫‪ -1‬نامي که غربيها به اعراب مسلمان داده بودند‪.‬‬


‫‪14‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ه‪ .‬ق (‪ 713‬ميالدي) اسپانيا را مملکت رسول خدا ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و خليفه اموي‬
‫اعالم ميکند‪.‬‬
‫مجاهديني که در سمت مغرب ميجنگيدند همه جا به سيره مجاهدين عهد خلفاي‬
‫راشدين ميجنگيدند و اعتالي اسالم و شهادت تنها آرزوي آنها بود‪ .‬در سال ‪ 114‬ه‪ .‬ق‬
‫مطابق ‪ 734‬ميالدي عبدالرحمن غافقي به سرداري سپاه اندلس رسيد‪ .‬وي پس از فتح‬
‫قسمت جنوب شرقي فرانسه لشکريان خود را تا شهر پواتيه رساند‪ .‬در جنگ بين‬
‫لشکريان اسالم و لشکريان فرانسوي بفرماندهي شارل مارتل کم مانده بود که مسلمين‬
‫پيروز گردند‪ .‬ليکن عبدالرحمن به شهادت ميرسد و چون شب فرارسيد سپاهيان‬
‫مسلمان بدون گرفتن نتيجه قطعي عقبنشيني ميکنند و بعد از آن ديگر هيچ سپاه‬
‫مسلماني به فرانسه حمله نکرد‪.1‬‬

‫‪ -1‬تاريخ تمدن ويل دورانت‪ ،‬جلد ‪ ،4‬ص ‪ 177-173‬و تاريخ ايران آشتياني‪.‬‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اسامي و مدت خالفت امويان‬


‫‪ -1‬معاويهبن ابوسفيان حکومت از‪ 41 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 90‬ه‪ .‬ق‬
‫حکومت‬ ‫‪ -2‬يزيدبن معاويه حکومت از‪ 90 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 94‬ه‪ .‬ق‬
‫آل سفيان‬
‫‪ -3‬معاويهبن يزيد حکومت از‪ 94 ،‬ه‪ .‬ق به مدت ‪ 9‬ماه‬

‫‪ -4‬مروانبن الحکم حکومت از‪ 94 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 95‬ه‪ .‬ق‬


‫‪ -5‬عبدالملک بن مروان حکومت از‪ 95 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 19‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ -9‬وليدبن عبدالملک حکومت از‪ 19 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 69‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ -7‬سليمانبن عبدالملک حکومت از‪ 69 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 66‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ -1‬عمربن عبدالعزيز حکومت از‪ 66 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 101‬ه‪ .‬ق‬
‫حکومت‬
‫‪ -6‬يزيدبن عبدالملک حکومت از‪ 101 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 105‬ه‪ .‬ق‬
‫آل مروان‬
‫‪ -10‬هشامبن عبدالملک حکومت از‪ 105 ،‬ه‪ .‬ق تا ‪ 125‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ -11‬وليدبن يزيدبن عبدالملک حکومت از‪ 125 ،‬ه‪ .‬ق ‪ 129‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ -12‬يزيدبن وليدبن عبدالملک حکومت از‪ 129 ،‬ه‪ .‬ق به مدت ‪ 5‬ماه و ‪ 12‬روز‬
‫‪ -13‬ابراهيم بن وليدبن عبدالملک حکومت از‪ 129 ،‬ه‪ .‬ق به مدت ‪ 70‬روز‬
‫‪ -14‬مروانبن محمدبن مروان حکومت از‪ 129 ،‬تا ‪ 132‬ه‪ .‬ق‬
‫حکومت اميه با سه کس به آخر رسيد که ضربالمثل زمانه بودند‪ .‬مروان حمار و‬
‫صاحب لشکرش يزيدبن عمربن هبيره که در مردي و شجاعت نظير نداشته است‪ .‬و‬
‫وزيرش عبدالحميد يحيي نيز در کفايت و تدبير همتاي نداشت‪ .‬اما سنت الهي چيز‬
‫ديگري است‪.1‬‬

‫‪ -1‬تاريخ گزيده حمداهلل متوفي‪ ،‬ص ‪.793-791‬‬


‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫دوران اوليه حکومت بنيعباس‬


‫ابوالعباس عبداهللبن محمد بن علي بن عبداهلل بن عباس رضواناهلل تعالي عليهم‬
‫معروف به سفاح اولين خليفه عباسي است‪ .‬وي دو برادر بنامهاي ابراهيم امام که در‬
‫سال ‪ 132‬وفات نمود يا بقولي کشته شد (به دست مروان الحمار)‪ ،‬و ابوجعفر منصور که‬
‫به علت آنکه دانه دانه پول خرج ميکرد به دوانيقي مشهور بود و بعد از سفاح به‬
‫حکومت رسيد داشت‪ .‬سفاح جميع حکام بلد اسالم را عوض کرد و غالب آن قسمتها‬
‫را به برادران يا اعمام يا سردارن خود واگذاشت‪ ،‬از آن جمله شام را به عبداهلل بن عباس‬
‫و الجزيره و آذربايجان و ارمنستان را به ابوجعفر منصور برادر خود و خراسان و جبال را‬
‫به ابومسلم خراساني محوّل نمود‪ .‬وي ابوسلمه از محترمين همدان را با لقب وزير آل‬
‫محمد به وزارت خود برگزيد‪ .‬بعد از فوت سفاح در سال ‪ 139‬ه‪ .‬ق برادرش ابوجعفر‬
‫منصور جاي او را گرفت‪ .‬منصور باني شهر بغداد است که تا زمان وي دهکدهاي بيش‬
‫نبود‪ .‬وي در سال ‪ 145‬ه‪ .‬ق در آنجا شهر ساخت و آنرا پايتخت خود و دارالخالفه‬
‫عباسي قرار داد‪ .‬از وقايع مهم دوران حکومتي وي قيام محمد از اوالد امام حسين با‬
‫لقب النفس الزکيه است که در سال ‪ 145‬ه‪ .‬ق روي داد او و برادرش بنام ابراهيم بقتل‬
‫رسيدند‪ .‬کشتن ابومسلم خراساني که نقش عمده ‪ -‬اي در پيروزي آل عباس بر آل اموي‬
‫داشت‪ .‬علت آن‪ ،‬اين بود که ابومسلم بعد از سفاح ميخواست حکومت به عيسي بن‬
‫موسي عموزاده سفاح برسد ولي ابوجعفر منصور به وصيت سفاح حاکم شد غالم‬
‫ابومسلم بنام حسن بن قحطبه پنهاني به منصور نامه نوشته ميگويد که ابومسلم قصد‬
‫خالفت دارد‪.1‬‬
‫ابن المقفع پسر دادويه و اسمش روزبه است‪ .‬پدرش بخاطر حيف و ميل اموال‬
‫حکومتي در دوران کارمندي خود در عصر حجاج يا خالد قسري شکنجه ميشود و‬

‫‪ -1‬همان‪ ،‬ص ‪( ،794‬تاريخ گزيده‪ ،‬ص ‪.)794‬‬


‫‪17‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫دستش شل ميشود بهمين سبب وي را مقفع ميخواندند‪ .‬پسرش روزبه که ظاهراً‬


‫مسلمان شده و عبداهلل ناميده ميشد را عبداهلل بن المقفع ميخواندند‪ .‬بيروني دانشمند‬
‫مشهور ايران در دوران غزنويان در کتابش بنام التحقيق مال في الهند مينويسد که ابن‬
‫مقفع ماني مذهب بود و علتش آن است که او باب برزويه طبيب را بر کتاب پنج تنتره‬
‫(کليله و دمنه) افزوده است تا در عقايد کساني که اعتقاد دينيشان ضعيف است تشکيک‬
‫کند‪ .‬روزبه کتابهاي ديگري نيز دارد از جمله‪ :‬خوداي نانگ (تاريخ رسمي ساسانيان)‪،‬‬
‫آئين مزدک‪ ،‬کتاب ادب کبير‪ ،‬صغير‪ ،‬رساله في صحابه و‪ ...‬وي به دستور منصور کشته‬
‫شد‪ .‬بعد از مرگ منصور در سال ‪ 151‬مهدي پسر منصور به خالفت نشست‪ .‬در زمان‬
‫وي شخصي بنام مقنّع معروف به صاحب ماه نَخَشب در ماوراءالنهر ادعاي پيغمبري کرد‬
‫و در سال ‪ 193‬بقتل رسيد‪ .‬بعد از مهدي پسرش هادي سپس هارونالرشيد پسر دومش‬
‫بخالفت رسيد‪ .‬وي از ‪ 170‬تا ‪ 163‬حکومت کرد‪ ،‬در دوران وي برامکه وزارت را در‬
‫اختيار داشتند‪ .‬قدرت آنها تا حدي بود که غالباً رفت و آمد و مراجعات مردم به‬
‫خانههاي برامکه بيشتر بود تا به قصر خليفه‪ .‬اين خاندان رياست مذهبي يکي از‬
‫بتکدههاي بودائي شهر بلخ بنام نوبهار (بتخانه جديد) را داشتند‪ .‬از اين طايفه خالد در‬
‫ايام دعوت ابومسلم خراساني قبول اسالم کرد پسرش يحيي در رساندن هارون به‬
‫خالفت نهايت فداکاري و سعي به خرج داد‪.‬‬
‫يحيي پسراني بنامهاي فضل و جعفر و محمد و موسي داشت که پس از رسيدن پدر‬
‫به وزارت همگي در راه بردن کارهاي خالفت معين و ياور او بودند‪ .‬علت براندازي‬
‫برمکيان بقول عبدالقاهر بغدادي در الفرق بين الفرق آن است که برامکه چون‬
‫ميخواستند دين اسالم را براندازند و بجاي آن آئين آتشپرستي را جايگزين کنند مورد‬
‫نفرت هارونالرشيد قرار گرفتند‪ .‬آنان از روي نيرنگ به هارونالرشيد گفتند که‬
‫مسلمانها را شايسته کاري آن است که در مسجدها آتش افروزند و در هر مسجدي‬
‫‪18‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آتشداني باشد که بر آن عود سوزند و نيز در درون کعبه آتشداني نهند و همواره عود در‬
‫آن سوزانند تا بوي خوش دهد‪ .‬رشيد دريافت که قصد ايشان پرستش آتش در کعبه‬
‫است‪ .‬اين امر باعث شد که وي جعفر برمکي را به بهانه هم خوابي با زوجهاش بکشد‪.‬‬
‫قرار بر اين بود که جعفر و خواهر هارونالرشيد ازدواجشان تنها منحصر به نگه کردن‬
‫همديگر باشد‪ .‬ولي آندو اين قرار را برهم زده بودند‪ .‬علت اصلي مخالفت خلفاي‬
‫عباسي با خاندان برمکي و بعضي ديگر از ايرانيها همين سوء استفاده آنها از خلفاي‬
‫عباسي بود منصور دوانيقي به پسرش مهدي هنگام مرگ سفارش ايرانيها را کرد و‬
‫گفت‪ :‬نسبت به موالي ايراني خودت مهربان باش و به آنها نيکوي کن‪ ،‬زيرا اينان در‬
‫هنگام سختي پشت و پناه تو هستند‪ .‬با مردم خراسان بيش از اندازه نيکويي کن‪ ،‬زيرا‬
‫آنان در راه برقراري دولت عباسي جان و مال دادند‪ ،‬به پاداش اين فداکاريها با آنان‬
‫مهربان باش و از بديهاي آنان درگذر و هر کدامشان که مردند کار او را به فرزندان و‬
‫کسانش بسپار‪.1‬‬
‫لذا بايد حق داد که در اين جور وقايع مقصران اصلي جريانات کفرآميزي هستند که‬
‫با ظاهري اسالمي قصد براندازي اسالم را داشتند‪ .‬ايرانيان به طور کل در برخورد با‬
‫عباسيان دو دسته بودند‪ .‬دسته اول آنهايي بودند که در اصل کافر بودند ولي ادعاي‬
‫مسلماني ميکردند‪.‬‬
‫دسته دوم کساني بودند که واقعاً مسلمان بودند و به نوعي زندگي مسالمتآميز با‬
‫عباسيان داشتند که هم ميتوانستند بيشترين خدمت را به ايرانيان بکنند و هم اينکه‬
‫حکومت عباسي را در رويارويي با ملحدان کمک کنند‪ .‬بعد از هارونالرشيد امين از ‪163‬‬
‫تا ‪ 161‬ه‪ .‬ق خالفت ميکند و در اثر اختالفاتي که بين او و برادرش مأمون بوجود‬
‫ميآيد باالخره امين در سال ‪ 161‬بدست طاهر اسير ميشود سپس طاهر او را کشته و‬

‫‪ -1‬گنجينه تاريخ ايران‪ ،‬جلد نهم‪ ،‬ص ‪.642-645‬‬


‫‪19‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سرش را روانه خدمت مأمون ميکند‪ .‬مأمون در همين سال (‪ )161‬در مرو رسماً به‬
‫خالفت برگزيده شد و اول کاري که کرد وزارت را به فضل بن سهل سپرد و حکومت‬
‫عراق و جبال و فارس و خوزستان و يمن را به برادرش حسن بن سهل داد‪ .‬خراسان را‬
‫نيز به طاهر سپرد‪ .‬سال ‪ 211‬ه‪ .‬ق مأمون درگذشت‪ .‬بجايش ابواسحاق محمد معروف به‬
‫معتصم خليفه شد‪.‬‬
‫در دوران مأمون و معتصم والواثق معتزله قدرت زيادي داشتند‪ ،‬به علت اينکه خلفاي‬
‫نامبرده خود نيز معتزله بودند‪ .‬در اين دوران معتزله به مخالفت با مخالفين خود‬
‫برخاستند‪ ،‬بخصوص با آن دسته از کساني که موضوع خلق قرآن را قبول نداشتند‪ .‬آنها‬
‫اين موضوع را امتحان مردم قرار داده بودند و به آزار و اذيت مخالفين خود ميپرداختند‪.‬‬
‫چنانچه آزار و اذيت امام احمد بن حنبل بدست آنها مشهور است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫مهمترين جريانات الحادي در دوران اوليه عباسي‬
‫‪ -1‬سنباد‪ :‬سپهبد فيروز معروف به سنباد از قريه اهروانه نيشابور بود که ظاهراً به‬
‫خونخواهي ابومسلم برخاست‪ .‬وي قصد ويراني مکه را داشت ولي شکست خورده و‬
‫کشته ميشود‪.‬‬
‫‪ -2‬استاد سيس‪ :‬وي در سال ‪ 150‬ه‪ .‬ق دعوي پيامبري کرد‪ .‬در ‪ 151‬شکست خورده‬
‫و به قتل ميرسد‪.‬‬
‫‪ -3‬المقنّع هشام يا هشام بن حکيم‪ :‬از دبيران ابومسلم خراساني در سال ‪ 156‬با‬
‫آوردن ديني جديد و ادعاي پيامبري با بنيعباس مخالفت ميکند‪ .‬در سال ‪ 193‬ه‪ .‬ق‬

‫‪ -1‬تاريخ ايران پس از اسالم‪ ،‬اقبال آشتياني – تاريخ مردم ايران‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬زرينکوب – سياستنامه‬
‫نظامالملک – تاريخ گزيده‪ ،‬حمداهلل مستوفي – طبقات ناصري منهاج سراج – تاريخ ادبيات در ايران‪،‬‬
‫ذبيحاهلل صفا – طبري – تاريخ کامل ابن اثير و ‪. ...‬‬
‫‪10‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫کشته ميشود‪ .‬او تا آنجا پيش رفت که خود را خدا خواند‪ .‬عقيدهاش مبتني بر حلوليه و‬
‫تناسخ بود‪.‬‬
‫‪ -4‬خرم دينان‪ :‬دستهاي بودند که به سرخ جامگان مشهور بودند و قبل از بابک‬
‫خرمدين تحت رهبري جاويدان بن سهل خود را براي انقالب آماده ميکردند‪ .‬آنها‬
‫بقايايي از يک فرقه مزدکي بودند که در آذربايجان تعاليم مزدک را مخفيانه نشر ميدادند‪.‬‬
‫بابک با ادعاي خدايي و احياي آئين مزدکي از ميان آنها برخاست و مدت بيست سال بر‬
‫قسمتي از آذربايجان و ارمنستان مستولي بود‪ .‬وي با عرب و مسلمين کينه سختي داشت‪.‬‬
‫عده مقتولين مسلمان بدست پيروان آن ملحد را تا يک ميليون تن هم نوشتهاند‪ .‬او ده تا‬
‫جالد داشت که هر کدام از آنها بتنهايي سر سي و سه هزار تن از مسلمانان را از تن جدا‬
‫کرده بودند‪ .‬بابک در سال ‪ 223‬بدست افشين سردار ايراني معتصم خليفه عباسي دستگير‬
‫ميشود‪ .‬و بدار مجازات آويخته ميشود‪.‬‬
‫‪ -5‬مازيار بن قارن‪ :‬از خاندان قارن زردشتي بود که در دوران ساساني حکومت‬
‫جبال مازندران (ايالت ماد) به عهده آنها بود‪ .‬در سال ‪ 224‬ه‪ .‬ق افشين سردار معتصم‬
‫نامهاي را به اين مضمون براي وي نوشته و او را به قيام بر ضد طاهريان و خليفه دعوت‬
‫ميکند‪ :‬من در اين مذهب پسنديده (دين زردشت) با تو متفقم‪ ،‬بيا تا بمدد همديگر اين‬
‫رسم و دين عرب را براندازيم و آئين گبري تازه کنيم‪ .‬اين نامه بدست عبداهللبن طاهر‬
‫ميافتد‪ .‬وي با نشان دادن آن به خليفه خيانت افشين را ثابت ميکند به امر خليفه افشين‬
‫در سال ‪ 225‬ه‪ .‬ق دستگير و زنداني ميشود‪ .‬و در همانجا ميميرد‪ .‬بدستور مازيار‬
‫زردشتيان بسياري از مسلمانان مازندران را ميکشند و اموالشان را غارت ميکنند‪ .‬هدف‬
‫او استقالل طبرستان (مازندران) بود‪ .‬عبداهللبن طاهر به دستور معتصم خليفه عباسي به‬
‫جنگ مازيار ميرود او را شکست داده و اسير ميکند‪ .‬سپس وي را بر بغداد پيش‬
‫خليفه ميفرستد و معتصم او را کشته جسدش را در مقابل جسد بابک به دار ميآويزد‪.‬‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫از جمله منابع معتبر در مورد ملحدان سياستنامه يا سيرالملوک خواجه شهيد‬
‫نظامالملک وزير معروف سلجوقي است‪.‬‬

‫مهمترين مذاهب رايج اين دوره‬

‫‪1‬‬
‫‪ -1‬معتزله‬
‫مذهب غالب و حاکم دوره سه خليفه مقتدر عباسي هارونالرشيد مأمون و معتصم‬
‫بود‪ .‬اين فرقه معتقد به خلق قرآن بود‪ .‬و مخالفان اين عقيده را شديداً آزار و اذيت قرار‬
‫ميداد‪ .‬بنيانگذار مذهب معتزله و اصل بن عطاست‪ .‬وي شاگرد امام حسين بصري‬
‫(وفات ‪ 110‬ه ‪ .‬ق) بود‪ .‬واصل معتقد بود که جاي مسلمان فاسق ميان جاي مؤمن و کافر‬
‫است‪ .‬وقتي امام حسن بصري اين بدعت را بشنيد وي را از خود راند‪ .‬واصل در پاي‬
‫ستوني از ستونهاي مسجد بصره نشست و از جمع کناره گرفت‪ .‬عمروبن عبيدبن باب‬
‫به او پيوست و از آن روز به بعد به پيروان او معتزله گفتند‪ .‬واصل پيشواي فرقه واصليه‬
‫بود‪ .‬مذهب معتزله داراي بيست و دو فرقه بود که هر فرقه ديگري را کافر ميپنداشت‪.‬‬
‫با اين حال همه آنها در موارد زير همداستان بودند‪:‬‬
‫‪ -1‬همه صفات ازلي را از خداي بزرگ نفي کردند و گفتند که او را علم و قدرت و‬
‫سمع و بصر و هيچ صفت ازلي نيست و خداي را در ازل هيچ نام و صفتي نبوده است‪.‬‬
‫‪ -2‬ديدن خداي را غير ممکن دانستند و گفتند‪ :‬خدا جل جالله خود را نميبيند و‬
‫کسي نيز او را نتوان ديد‪.‬‬
‫‪ -3‬به حادث بودن کالم خدا ‪-‬جل جالله‪ -‬و حدوث امر و نهي و خبر او معتقدند و‬
‫کالم او را مخلوق او مينامند‪ .‬و گفتند که مردم در کار و پيشه خود آزادند و خداوند ‪-‬‬

‫‪ -1‬الفرق بين الفرق‪ ،‬منصور عبدالقاهر بغدادي‪.‬‬


‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫جل جالله‪ -‬را در کار و پيشه ايشان و ديگر جانوران قدرت و کاري نيست و از آن‬
‫جهت آنانرا قدريه نامند‪.‬‬
‫‪ -4‬گويند که مسلمان فاسق نه مؤمن است نه کافر بلکه ميان آندو است‪.‬‬
‫‪ -5‬گويند‪ :‬آنچه که خداوند ‪-‬جل جالله‪ -‬از کارهاي بندگان به آن امر نکرده يا از آن‬
‫نهي ننموده چيزي ار آنان نميخواسته است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫‪ -2‬خوارج‬
‫تا زمان حکميت از ياران حضرت علي ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬بودند‪ .‬بدنبال قبول کردن‬
‫حکميت از سوي علي وي را به دليل حکم قرار دادن غير خدا ‪-‬جل جالله‪ -‬کافر‬
‫شمردند و حضرت عثمان ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬را از زمان آخر خالفتش کافر ميدانستند‪.‬‬
‫خالصه عقايد فرق بيستگانه خوارج‬
‫‪ -1‬خالفت شيخين را صحيح و عثمان و علي را کافر ميخواندند‪ .‬همچنين شرکاي‬
‫جنگ جمل و معاويه را گناهکار ميدانستند‪.‬‬
‫‪ -2‬گناه نزد آنها معني کفر بود‪ ،‬اگر مرتکب آن توبه نميکرد کافرش ميخواندند‪.‬‬
‫‪ -3‬تنها از طريق انتخاب آزادانه ميتوان خليفه را انتخاب کرد‪.‬‬
‫‪ -4‬قريشي بودن خليفه ضروري نيست‪ ،‬بلکه صالحيت مالک است‪.‬‬
‫‪ -5‬خليفه تا وقتي که درستکار است اطاعتش واجب در غير اين صورت حتي قتلش‬
‫واجب است‪.‬‬
‫‪ -9‬تنها قرآن را قبول داشتند‪ .‬بزرگترين گروه خوارج بنام ازارقه جز خودشان را کافر‬
‫ميخواندند‪.‬‬

‫‪ -1‬الفرق بين الفرق‪.‬‬


‫‪13‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مهمترين فرق خوارج‬


‫الف‪ -‬ازارقه‪ :‬پيروان نافع بن ازرق‪ ،‬آنان غير از خود را کافر ميدانستند‪ .‬جنگ با آنها‬
‫را واجب‪ ،‬حتي قتل زنان و اطفالشان را جايز ميشمردند‪ .‬خيانت به مخالفان را جايز و‬
‫غير مجاهدين را کافر ميدانستند‪ .‬وصلت با غير خود را جايز نميدانستند‪.‬‬
‫ب‪ -‬النجدات‪ :‬پيروان نجدبن عامر مخصي‪ :‬وي معتقد بود دين دو چيز است معرفت‬
‫خدا ‪-‬جل جالله‪ -‬و رسول ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ ،-‬و مردم همگي جاهلند‪.‬‬
‫ث‪ -‬اإلباضيه‪ :‬پيروان عبداهللبن اباض النميمي‪ :‬هنوز هم در مغرب و بحرين وجود‬
‫دارند‪ .‬در مورد مخالفان مبالغه نميکنند‪ ،‬وصلت با آنان را جايز ميدانند‪ ،‬به مسالمت‬
‫نزديکترند‪ .‬جنگ با مخالفان را تنها در صورت دعوت و اتمام حجت و اعالن جنگ‬
‫جايز ميدانند‪.‬‬

‫‪ -3‬مرجئه‬
‫از بيطرفان در جنگهاي زمان حضرت علي ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬نشأت گرفته است‪ .‬در‬
‫کل مرجئه به هشت فرقه تقسيم ميشد‪ .‬خالصه عقايد آنها به قرار ذيل است‪ -1 :‬ايمان‬
‫تنها براي شناخت خدا ‪-‬جل جالله‪ -‬و پيامبرش ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬کافي است‪،‬‬
‫بدون عمل و انجام تکاليف مؤمن بودن شخص برقرار است‪ -2 .‬مدار نجات تنها ايمان‬
‫است‪ ،‬براي آمرزش تنها کافي است که شخص از شرک مصون باشد‪ .‬اين مذهب باعث‬
‫رواج خالف شرع در جامعه اسالمي شد‪ ،‬زيرا مردم تازه مسلمان به آمرزش پروردگار‬
‫يقين حاصل کردند و گناهکار شدند‪ .‬دو فرقه آن بنامهاي قدريه و جبريه (جهميه)‬
‫معروف بودند‪ .‬قدريه‪ :‬انسان کامالً مختار است و خداوند ‪-‬جل جالله‪ -‬در اعمال او‬
‫کوچکترين دخالتي نميکند‪.‬‬
‫‪14‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫جبريه يا جهميه‪ :‬از پيروان جهم بن صفوان معتزلي‪ :‬معتقد بودند که انسان مجبور‬
‫است در کارهائي که انجام ميدهد‪ .‬قائل به جبر در اعمال و ارجاء در ايمان بودند‪.‬‬
‫ارجاء به معني بازپس انداختن کاري و تأخير در آن است‪ .‬طبق اين عقيده مسلمان‬
‫اجباراً مسلمان است و کافر اجباراً کافر و انسان از خود ارادهاي ندارد‪.‬‬

‫‪ -4‬شيعه‬
‫همه فرق آن داراي اشتراکات زير هستند‬
‫الف‪ -‬امامت رکني از دين است‪.‬‬
‫ب‪ -‬امام معصوم است و هر قولي که از او سرچشمه ميگيرد بر حق است‪.‬‬
‫ت‪ -‬حضرت علي آن شخصي است که پيامبر ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬او را بعنوان‬
‫امام نامزد کرده است‪.‬‬
‫ث‪ -‬بعد از امام‪ ،‬امام جديد لزوماً بر اساس نص سلف خود مقرر ميشود‪ ،‬زيرا‬
‫انتخاب اين مقام به امت تعلق نميگيرد‪.‬‬
‫ج‪ -‬تمامي فرق شيعه معتقدند که امامت تنها حق اوالد علي است‪.‬‬
‫شيعه به چهار دسته تقسيم ميشود‪:‬‬
‫‪ -1‬زيديه ‪ -2‬کيسانيه ‪ -3‬اماميه ‪ -4‬غُالة‬
‫الف‪ -‬زيديه‪ :‬زيد پسر حضرت زينالعابدين بن امام حسين ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬را امام‬
‫ميدانند‪ .‬زيديه به سه دسته تقسيم ميشود‪ :‬الف‪ -‬جاروديه ب‪ -‬سليمانيه (جريريه) ت‪-‬‬
‫بتريه‪ ،‬فرقه بتريه به اهل سنت نزديک است شيخين را احترام ميگذارند و درباره‬
‫حضرت عثمان ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬نه به نيکي و نه به بدي چيزي نميگويند‪.‬‬
‫ب‪ -‬کيسانيه‪ :‬از پيروان مختاربن ابوعبيد ثقفي و دو دستهاند‪ .‬دستهاي محمدبن حنيفه‬
‫را زنده پنداشته و او را مهدي آينده دانند‪ .‬دسته ديگري وي را امام ميدانند ولي معتقدند‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫که مرده است و پس از وي ديگري را جانشين وي ميدانند و در جانشيني او اختالف‬


‫دارند‪.‬‬
‫ت‪ -‬اماميه‪ :‬اکثريت شيعيان را تشکيل ميدهند‪ .‬اکثراً امروزه به دوازده امام معتقدند‬
‫ولي در گذشته اکثر فرق آن امامت را به حضرت جعفر صادق ميرساندند‪ .‬داراي فرق‬
‫گوناگوني بود که اکثر آنها از بين رفتهاند‪ .‬از جمله‪ -1 :‬محمديه ‪ -2‬باقريه ‪ -3‬ناووسيه‬
‫‪ -4‬شميطيه ‪ -5‬عماريه ‪ -9‬اسماعيليه ‪ -7‬مبارکيه ‪ -1‬موسويه ‪ -6‬قطعيه ‪ -10‬اثنيعشريه‬
‫‪ -11‬هشاميه ‪ -12‬زراريه ‪ -13‬يونسيه ‪ -14‬شيطانيه ‪ -15‬کامليه‪ .‬در دوران قاجاريه ‪2‬‬
‫فرقه بهايي و بابي نيز بوجود آمدند‪.‬‬
‫ث‪ -‬غُالة‪ :‬امامان را تا حد خدايي باالميبرند و پنج دستهاند‪،‬‬
‫غلُاة عالوه بر خدا دانستن امامان حرام را حالل داشته و واجبات را بجا نميآورند‪.1‬‬

‫‪ -5‬مذهب اهل سنت و جماعت‬


‫اکثريت مسلمانان به همان راه و روش پيامبر بزرگوار ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و‬
‫صحابه کرام ‪-‬رضي اهلل عنهم‪ -‬وفادار ماندند و آن را ادامه دادند‪ .‬براي جلوگيري از‬
‫انحرافات بيشتر مسلمانان و فرقهسازي در ميان آنان جمعي از تابعان آئين اسالم را به‬
‫صورت سازماندهي شده درآوردند‪ .‬با اين کار هم اسالم به همان روش پيامبر‬
‫عظيمالشأن ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬محفوظ ماند و هم اينکه مسلمانان از پراکندگي بدور‬
‫ماندند‪ ،‬و فرقههاي مذهبي که در دوران آشوب و جنگهاي داخلي امت اسالمي بوجود‬
‫آمده بودند‪ ،‬روز به روز ضعيفتر و کم رنگتر شدند و در نهايت بسياري از آنها به‬

‫‪ -1‬براي توضيح بيشتر به فرق مختلف اسالمي به کتاب الفرق بين الفرق‪ ،‬ابومنصور عبدالقاهر بغدادي‬
‫مراجعه شود‪.‬‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مرور زمان و با آگاهي مسلمانان ريشهکن شدند‪ .‬در اينجا خالصهاي از مذهب اهل‬
‫سنت و بزرگان آنرا که مورد احترام همه مسلمانان هستند توضيح ميدهم‪.‬‬
‫هم چنان که خواهيم ديد بنيانگذاران و مروجين اصلي اهل سنت ايراني بودهاند‪.‬‬
‫سنت در لغت به معني راه و روش ميباشد‪ .‬در اصطالح اهل حديث هم معني حديث‬
‫يعني گفتار‪ ،‬کردار‪ ،‬رفتار و تأييدات پيامبر ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬ميباشد‪ .‬اهل سنت به‬
‫معني جامعه سنتي و سنتگرا و پيرو روش پيامبر ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و يارانش‬
‫مي باشد و هم چنان که خواهيم ديد‪ .‬اين امر در حقيقت دستور خداوند متعال ‪-‬جل‬
‫جالله‪ -‬ميباشد که مسلمانان را بدان امر کرده است‪.‬‬
‫جماعت به معني قبول رأي عمومي مسلمانان که اجماع ناميده ميباشد‪ ،‬اجماع يکي‬
‫از داليل احکام است و به معني جامعه جمعگرا و مخالف فرقهگرايي از راه تحمل عقايد‬
‫گوناگوني جامعه بزرگ اسالمي بدون اينکه هيچ کدام از فرقههاي اهل قبله را کافر‬
‫شمارند‪ .‬بطور خالصه اهل سنت و جماعت يعني يک جامعه سنتگرا و ضد تأويلهاي‬
‫انحرافي و يک جامعه جماعتگرا و ضد فرقهسازي‪.‬‬
‫عالمه ابوبکر تفتازاني (متوفاي ‪ 763‬ه‪ .‬ق) در کتاب شرح عقايد سنت را به معني‬
‫حديث و جماعت را به معني جامعه اصحاب منظور نموده است‪ .‬در اين صورت اهل‬
‫سنت و جماعت يعني جامعهاي که بعد از کالم خدا ‪-‬جل جالله‪ -‬تنها احاديث صحيح‬
‫رسولاهلل ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و فهم و استنباط و عملکرد همنشينان او را اصل و‬
‫متبوع قرار داده و بقيه فکرها و انديشهها را فرع و تابع آنها دانستهاند‪ .‬در عين اينکه‬
‫براي جدا کردن حقايق اسالمي و اباطيل غير اسالمي‪ ،‬از فروع عقلهاي سالم استفاده‬
‫ميکنند‪ ،‬به هيچ وجه در صدد تجدُد بازي و بدعتسازي و خيالبافي و حرُافي و‬
‫تأويلهاي انحرافي و پايين آوردن عقايد عاليه به سطح افکار مادُي و سافله برنميآيند‪.‬‬
‫‪17‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫با توجه به اينکه سنت پيامبر ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬استفاده از بهترين ابزار زمانه و‬
‫برترين سليقه در رسيدن به اهداف دنيوي نيز بود‪.‬‬
‫امام حسن بصري ايرانياالصل متوفاي ‪ 110‬ه‪ .‬ق از تابعين بعد از تحقيق و تفحُص‬
‫زياد در علمي را به روي مسلمانان گشود که ابزار کارش داليلي نقلي و عقلي‪ ،‬کارش‬
‫بحث و تحقيق و گفتگو در عقايد و کاربردش اثبات حقانيت عقايد اسالمي و رد‬
‫باطلهاي غير اسالمي بود که بعدها آنرا کالم و عالم متخصص حوزه آن را متکلم‬
‫ناميدند‪ .‬و مذهبي را که در اين حلقهها تبيين ميشد به مذهب اهل سنت و جماعت‬
‫معروف گرديد‪ .‬اين مذهب در حقيقت همان اسالم و عين فرموده خداوند ‪-‬جل جالله‪-‬‬
‫است‪:‬‬
‫ول فَ ُخ ُذوهُ َوَما نَ َها ُك ْم َعْنهُ فَانْتَ ُهوا﴾ (احلشر‪.)7 :‬‬
‫الر ُس ُ‬
‫﴿ َوَما آتَا ُك ُم َّ‬
‫«و هر چه را پيامبر ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬به شما دستور ميدهد‪ ،‬بپذيرد و آنچه‬
‫را که بر شما نهي ميکند فروگذاريد»‪.‬‬
‫ول إِ ْن ُكْنتُ ْم تُ ْؤِمنُو َن بِاللَّ ِه َوالْيَ ْوِم‬
‫الرس ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫﴿فَإ ْن تَنَ َاز ْعتُ ْم ِِف َش ْيء فَ ُرُّدوهُ إ ََل اللَّه َو َّ ُ‬
‫ْاْل ِخ ِر﴾ (النساء‪ :‬من اْلية‪)95‬‬
‫« هر گاه در چيزي دچار منازعه شديد قضاوت در آن را به خدا ‪-‬جل جالله‪ -‬و‬
‫رسول ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬ارجاع دهيد‪ ،‬اگر به خدا ‪-‬جل جالله‪ -‬و روز‬
‫قيامت ايمان داريد»‪.‬‬
‫ان َر ِض َي‬‫اج ِرين و ْاْلَنْصا ِر والَّ ِذين اتَّبعوهم بِِإحس ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫﴿و َّ ِ‬
‫الساب ُقو َن ْاْل ََّولُو َن م َن الْ ُم َه َ َ َ َ َ َ ُ ُ ْ ْ َ‬ ‫َ‬
‫ين فِ َيها أَبَداً‬ ‫ِِ‬ ‫ٍ‬
‫ضوا َعْنهُ َوأ ََع َّد ََلُ ْم َجنَّات ََْت ِري ََْتتَ َها ْاْلَنْ َه ُار َخالد َ‬‫اللَّهُ َعْن ُه ْم َوَر ُ‬
‫يم﴾ (التوبة‪)011 :‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ك الْ َف ْوُز الْ َعظ ُ‬
‫ذَل َ‬
‫«پيشگامان نخستين مهاجران و انصار و کساني که به نيکي روش آنان را‬
‫در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبي پيمودند (و ميپيمايند)‪ ،‬خداوند ‪-‬‬
‫جل جالله‪ -‬از آنان خشنود است و ايشان هم از خدا ‪-‬جل جالله‪-‬‬
‫‪18‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫خشنودند‪ ،‬و خداوند ‪-‬جل جالله‪ -‬براي آنان بهشت را آماده ساخته است‬
‫که در زير (درختان و کاخهاي) آن رودخانهها جاري است و جاودانه آنجا‬
‫ميمانند‪ .‬اين است پيروزي بزرگ و رستگاري سترگ تابعين و همه‬
‫مؤمناني که از کردار و رفتار مهاجران و انصار بزرگوار در تمام امکنه و‬
‫اعصار تا آخرين روزگار پيروي ميکنند»‪.‬‬
‫مولوي‬
‫در چنين مسبع‪ ،‬نه خون خويش خورد‬ ‫آن کس که سنت با جماعت ترک کرد‬
‫مضيق‬ ‫در‬ ‫افتي‬ ‫يار‪،‬‬ ‫و‬ ‫بيره‬ ‫هست سنت ره جماعت چون رفيق‬
‫آيا کسي که سنت و جماعت را ترک گويد در اين دنيا که سرزمين درندگان است‬
‫خون خود را نميريزد‪ ،‬يا هر کسي که راه رسول ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬را نرود بدون‬
‫شک اسير آدم درندهصفت شده و گمراه ميشود‪ .‬سنت به منزله راه است و جماعت به‬
‫منزله همراه‪ ،‬بدان که بدون راه و همراه دچار تنگنا خواهي شد‪.‬‬
‫سنايي غزنوي‬
‫کانچه قرآن و خبر نيست نانست و هوس‬ ‫چنگ در گفته يزدان و پيغمبرزن و رو‬
‫يعني اندر ره دين رهبر تو قرآن بس‬ ‫داني اول و آخر قرآن ز چه بآ مد و سين‬

‫منابع استداللي اهل سنت و جماعت‬


‫‪ -1‬قرآن ‪ -2‬سنت رسولاهلل ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -3 -‬اجماع ‪ -4‬قياس‬
‫اجماع‪ :‬تجمع فقهاي يک عصر براي استخراج حکمي که در قرآن و سنت به روشني‬
‫نيامده است‪.‬‬
‫قياس‪ :‬استخراج حکمي از حکم ديگر‪.‬‬
‫‪19‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بزرگان اهل سنت‬


‫امامان چهارگانه فقه‬
‫‪ -1‬امام اعظم ابوحنيفه‪ 158 -08( :‬ه‪ .‬ق) نعمان بن ثابت بن زوطي نسبش به‬
‫يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني ميرسد‪ .‬در کوفه متولد شده و در بغداد درگذشت‪.‬‬
‫عالمي اهل زهد و تقوا کثرالخشوع و دايم التضرُع بسوي خدا بود‪ .‬وي از تابعين اوليه‬
‫است که شانزده تن از صحابه از جمله انس بن مالک و جابر بن عبداهلل و عبداهللبن انس‬
‫الجهني را ديده و از آنها حديث شنيده است‪ .‬در واقع شانزده تن صحابه استاد حديث‬
‫وي بودهاند‪.‬‬
‫امام اعظم داراي آثار فراواني است که اسامي برخي از آنها بشرح زير است‪ -1 .‬فقه‬
‫اکبر ‪ -2‬فقه ابسط ‪ -3‬عالم و متعلم ‪ -4‬الرد على القدريه ‪ -5‬الوصية‪.‬‬
‫مهمترين شاگرد آن حضرت عبارت بودند از‪ -1 :‬ابويوسف (مشهورترين) (‪-113‬‬
‫‪ -2 .)113‬ابوعبداهلل محمدبن حسن شيباني (‪ -3 .)117-132‬زفربن الهذيل (‪.)151-110‬‬
‫‪ -4‬حسنبن زياد لولويي کوفي‪ .‬اکثريت مسلمانان جهان پيرو فقه امام ابوحنيفه‬
‫هستند‪ .‬از جمله مسلمانان ترکيه – عربستان – سوريه – اردن – افغانستان – آسياي ميانه‬
‫و چين – پاکستان – هند‪ -‬بنگالدش – اندونزي و‪....‬‬
‫‪ -2‬امام مالک‪ :‬مالکبن انس بن مالک رضياهلل عنه (‪ )170-08‬حضرت انسبن‬
‫مالک ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬از صحابيهاي بزرگ رسول خدا ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬بود (‪.)1‬‬

‫‪-1‬‬
‫‪30‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫امام مالک جزو تابعين اوليه ميباشد‪ .‬وي متولد مدينه منوره و متوفاي آنجاست‪ .‬کتاب‬
‫اَلمُوَطَّأ امام مالک از مهمترين کتب حديث اهل سنت ميباشد‪ .‬امام اعظم و امام مالک‬
‫در قيام محمد معروف به نفس زکيه از نوادگان امام حسن مجتبي از وي طرفداري کرده‬
‫بودند‪ .‬همين امر باعث شد که منصور دوانيقي امام مالک را يکصد ضربه تازيانه بزند و‬
‫امام اعظم را به بهانه نپذيرفتن شغل قضاوت زنداني کند‪.‬‬
‫‪ -3‬امام شافعي‪ )284-158( :‬ابوعبداهلل محمدبن ادريس بن عثمان بن شافع مادرش‬
‫فاطمه دختر عبداهلل بن حسن بن امام حسين ‪-‬رضي اهلل عنه‪.-‬‬
‫خاقاني‬
‫شافعي آخر شب از مادر بزاد‬ ‫اول شب بوحنيفه درگذشت‬
‫امام شافعي متولد شهر غزه فلسطين است و قبرش در مصر ميباشد‪ .‬در هفت سالگي‬
‫حافظ کل قرآن و در پانزده سالگي مفتي شد‪ .‬سپس نزد امام مالک رفته تا زمان وفاتش‬
‫نزد وي ماند‪ .‬کتاب الموطأ امام مالک را حفظ ميکند‪ .‬اکثر مسلمانان در عراق و سوريه‬
‫و مصر و مالزي و اهل سنت ايران از فقه شافعي پيروي ميکنند‪.‬‬
‫‪ -4‬اختالف اهل‬ ‫برخي از آثار امام شافعي‪ -1 :‬االم ‪ -2‬الحُجه ‪-3‬‬
‫‪ -9‬جماع العلم ‪ -7‬ابطال االستحسان ‪ -1‬جامع المزني الکبير‬ ‫العراق ‪-5‬‬
‫‪ -6‬المزني الصغير ‪ -10‬االمالي ‪ -11‬مختصر الربيع ‪ -12‬البويطي و‪....‬‬
‫‪ -4‬امام احمد حنبل (‪ )241-194‬احمدبن محمد حنبل هالل شيباني مروزي‬
‫ايرانياالصل متولد بغداد (‪ .)1‬کتاب المسند وي حاوي چهار هزار حديث (با مکرر)‬

‫‪ -1‬برعکس ان صحيح است زيرا امام احمد عربي األصل بود تولد مرو خراسان ‪.‬‬
‫‪31‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ميباشد‪ .‬مسلم و بخاري از او روايت کردهاند‪ .‬المسند حاوي صحيحترين احاديث‬


‫ميباشد‪ .‬امام احمد مدتي را در زندان المعتصم خليفه عباسي بسر برد‪ .‬امام احمد کتابي‬
‫در فقه ننوشته است بلکه آنچه از وي در فقه روايت شده عبارت از پاسخهايي که به‬
‫سؤاالت مردم داده است‪ .‬و شاگردان او آنها را فراهم آورده‪ ،‬و مرتب کردهاند‪ .‬مردم‬
‫قسمتي از آفريقا و عربستان و شام و فلسطين پيرو فقه امام حنبلي هستند‪.‬‬
‫آثار مهم امام احمد حنبل‪ -1 :‬المسند شامل ‪ 1‬جلد است‪ .‬حديثي که در آن يافت‬
‫نشود قابل اعتماد نيست (بقول بعضي از محدثان بزرگ) ‪ -2‬الزهد ‪ -3‬کتاب الصالة ‪-4‬‬
‫المناسک الکبير ‪ -5‬المناسک الصغير ‪ -9‬التاريخ ‪ -7‬الناسخ و المنسوخ ‪ -1‬المقدم و‬
‫المؤخر ‪ -6‬في کتاب اهلل تعالي ‪ -10‬فضايل الصحابه و‪....‬‬

‫راويان حديث يا امامان ششگانه حديث‬


‫‪ -1‬ابوعبداهلل محمدبن اسماعيل معروف به امام بخاري متوفاي ‪ 259‬در سمرقند‪.‬‬
‫صاحب صحيح بخاري‪.‬‬
‫‪ -2‬ابوالحسن مسلم بن حجاج نيشابوري معروف به امام مسلم متوفاي ‪ 291‬در‬
‫نيشابور صاحب صحيح مسلم‪.‬‬
‫‪ -3‬ابوداود سليمان بن اشعث سجستاني ايراني متوفاي ‪ 257‬ه‪ .‬ق در بصره صاحب‬
‫کتاب السنن معروف به امام ابوداود‪.‬‬
‫‪ -4‬ابوعيسي محمدبن عيسي ترمذي معروف به امام ترمذي وفات ‪ 277‬ه‪ .‬ق در‬
‫(‪)1‬‬
‫امروزي صاحب کتاب‬ ‫ترمذ از شهرهاي قديم ايران واز شهرهاي فعلي تاجيکستان‬
‫جامع‪.‬‬

‫‪ -1‬از شهرهاي ازبکستان فعلي است‪ ،‬در مرز افغانستان و ازبکستان قرار دار دارد‪.‬‬
‫‪31‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -5‬ابوعبداهلل محمدبن يزيد بن ماجه القزويني متوفاي ‪ 273‬ه‪ .‬ق در قزوين‪ ،‬معروف‬
‫به امام ابن ماجه‪ ،‬صاحب کتاب السنن‪.‬‬
‫‪ -9‬ابوعبدالرحمن احمدبن نعيم بن علي النسائي‪ ،‬متولد نساء از شهرهاي قديم ايران‬
‫و متوفا در مکه معظمه بسال ‪ 303‬ه‪ .‬ق معروف به امام نسائي صاحب کتاب السنن‪.1‬‬
‫«لوکان العلم منوطاً بالثريا لتناوله رجال من فارس»‪.‬‬
‫اگر دانش به ستاره ثريا بسته باشد ايرانيان بدان دست خواهند يافت‪.‬‬
‫اين حديث در مسند امام احمد بن حنبل و صحيح امام مسلم آمده است‪ .‬اين حديث‬
‫بيانگر کوشش ايرانيان در بدست آوردن علم و تحقيق وتفحص در آن ميباشد‪ .‬و امامان‬
‫فقه مانند امام ابوحنيفه و امام احمد بن حنبل و امامان حديث نمونه بارز آن ميباشند‪.‬‬

‫‪ -1‬به کتاب پژوهشي درباره امامان اهل سنت فريدون سپري مراجعه شود‪.‬‬
‫فصل دوم‬
‫(‪)1‬‬
‫طاهريان‬
‫مأمون پس از آنکه به دست طاهر و اتباع او بر کرسي خالفت نشست در شؤال ‪205‬‬
‫به پاس خدمات طاهر و دور کردن او از بغداد وي را به حکومت خراسان فرستاد‪.‬‬
‫طاهربن حسينبن مصعب بن اسعد بود‪ .‬اسعد قبل از مسلمان شدن فرخ نام داشت‪ .‬به‬
‫دست حضرت طلحه ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬مسلمان ميشود و آن حضرت نامش را اسعد‬
‫ميگذارد‪.‬‬
‫طاهر در ربيعاالخر ‪ 209‬ه‪ .‬ق به خراسان آمد و مرو را مرکز حکومت خراسان قرار‬
‫داد‪ .‬طاهر به ذواليمينين مشهور است و در وجه اين نسبت اقوال مختلف است‪ .‬از جمله‬
‫اينکه ميگويند که وي در شمشيرزني بقدر ماهر بوده است که با هر دو دست شمشير‬
‫ميزد‪ .‬طاهر در جمادياالخر در سال ‪ 207‬ه‪ .‬ق در مرو درگذشت‪ .‬درست يکروز بعد‬
‫از آنکه نام خليفه مأمون را از خطبه نماز جمعه برانداخت يا آنکه آنرا فراموش کرد‪.‬‬
‫طلحه (‪ )213-207‬بعد از طاهر فرزندش طلحه که در ايام حکومت پدر حاکم سيستان‬
‫بود جانشين پدرش ميشود‪ .‬از وقايع مهم امارت طلحه جنگهاي او با خوارج است‪ .‬در‬
‫زمان خالفت مهدي بسال ‪ 190‬ه‪ .‬ق افراد فرقه خوارج در کرمان و سيستان و خراسان و‬
‫دو طرف درياي عمان فراوان بودند‪ .‬شخصي از ميان آنها بنام يوسف البرم در حدود مرو‬
‫رود و طالقان و گوزگانان به ادعاي امامت قيام کرد و حکومت شهر پوشنگ را که با‬
‫مصعب جد طاهر ذواليمينين بود‪ ،‬از او گرفت و بر کليه ناحيه شرق خراسان استيال‬
‫يافت‪ .‬جمعي ديگر از خوارج به رياست حمزه خارجي در سيستان و قسمتي از خراسان‬

‫‪ -1‬تاريخ مردمان ايران جلد دوم زرينکوب‪ ،‬تاريخ ايران بعد از اسالم آشتياني‪ ،‬طبقات ناصري‪ ،‬تاريخ‬
‫ايران سرپرسي سايکس‪ ،‬تاريخ ادبيات در ايران ذيبعاهلل صفا و ‪...‬‬
‫‪34‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫و مهستان و مکران حکومت تشکيل دادند و حمزه قلب را اميرالمؤمنين اختيار کرد‪.‬‬
‫هارون الرشيد به قصد دفع عازم خراسان گرديد‪ ،‬ولي در اين سفر درگذشت‪ .‬و در‬
‫دوران جنگ داخلي بين دو برادر مأمون و امين بر سر جانشيني هارون الرشيد حمزه پر‬
‫و بال ميگيرد‪ .‬و بعد با آل طاهر که خراسان و سيستان را تحت حکومت خود در‬
‫ميآورند‪ ،‬به زد و خورد پرداخت‪ ،‬گاهي غالب و زماني مغلوب بود تا آنکه بدست‬
‫طلحه بن طاهر مغلوب شد و در ‪ 12‬جمادياالخر سال ‪ 213‬ه‪ .‬ق فوت کرد‪ .‬ولي‬
‫خوارج از بين نرفتند و پيوسته با آل طاهر در نزاع بودند تا سال ‪ 233‬ه‪ .‬ق که امامت‬
‫ايشان نصيب عمار خارجي شد و اين عمار همان کسي است که بدست يعقوب ليث به‬
‫قتل رسيد‪.‬‬

‫عبداهللبن طاهر ‪ 232-213‬ه‪ .‬ق‬


‫وفات طلحه و نبودن عبداهلل برادر و جانشين طلحه در خراسان فرصت خوبي بدست‬
‫خوارج داد‪ ،‬و ايشان در موقعي که عبداهلل در سال ‪ 215‬به نيشابور رسيد‪ ،‬سراسر خراسان‬
‫را گرفته بودند‪ .‬عبداهلل قبل از رسيدن به امارت خراسان مدتي از طرف مأمون والي شام‬
‫و زماني نيز عهدهدار حکومت مصر بود‪ .‬عبداهلل بسرعت فتنه خوارج را دفع کرد‪ ،‬سپس‬
‫از طرف معصتم خليفه عباسي و جانشين مأمون براي دفع مازيار به طبرستان لشکر‬
‫کشيد‪ .‬در ‪ 224‬مازيار را دستگير کرد و وي را به بغداد فرستاد‪ .‬عبداهلل مردي ديندار و‬
‫عادل و فضلدوست و علمپرور و شاعر بود‪ .‬او در خراسان آموختن علم را بر همه‬
‫نوباوگان الزامي کرد‪ ،‬و نخستين مدارس عمومي در ايران بوجود آورد‪ ،‬طوري که همه‬
‫کودکان در آنها درس ميخواندند‪ ،‬بعالوه وي به کودکاني که به علت فقر پدر و مادر‬
‫قادر به درس خواندن نبودند کمک مالي کرد تا به مدرسه بروند و درس بخوانند‪.‬‬
‫‪31‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫عبداهلل نيشابور را به عنوان پايتخت اختيار نمود و در آنجا آبادي فراوان نمود‪ ،‬مخصوصاً‬
‫به کشاورزي و حفر قنوات و اصالح امر آبياري و تقسيم آب توجه بسيار داشت‪.‬‬

‫طاهربن عبداهلل ‪242-232‬‬


‫بعد از وفات عبداهلل در سال ‪ 230‬ه‪ .‬ق واثق‪ ،‬خليفه عباسي مقام او را به پسرش‬
‫طاهر که در اين موقع در طبرستان (مازندران) بود واگذاشت‪ .‬طاهر ثاني بمدت ‪ 11‬سال‬
‫با عدالت و تقوا بر خراسان و سيستان امارت کرد‪ .‬دوران حکومت وي تقريباً بتمامي در‬
‫صلح و صفا گذشت‪.‬‬
‫محمدبن طاهر ثاني‬
‫محمد آخرين امراي طاهري است‪ .‬وي اديب و شاعر و فاضل بود ولي به لهو و‬
‫عشرت حريص و مشغول بود‪ .‬در زمان وي عمالش باعث رنجش مردم ميشوند‪ .‬محمد‬
‫با دو حريف قدرتمند روبرو بود‪ .‬يکي امير حسنبن زيد علوي که در طبرستان خروج‬
‫کرد و مردم بالد ديلم و گيالن بدست وي اسالم آوردند‪ .‬وي از آنجا لشکر گرد آورده و‬
‫سليمان عموي محمد را از طبرستان بيرون ميکند و حکومت علويان طبرستان را‬
‫‌‬
‫بنيانگذاري ميکند‪ .‬ديگري يعقوب ليث صفاري‪ ،‬يعقوب هرات را تصرف کرده به‬
‫خراسان تاخت و در سال ‪ 256‬با تسخير نيشابور به حکومت طاهريان خاتمه داد‪ .‬در‬
‫ميان آل طاهر عدهاي اهل فضل و ادب و شعر و حکمت بودهاند و هم اينها هستند که‬
‫شالوده اصلي تمدن اصيل اسالمي ايران را پيريزي کردند‪ .‬در ميان طاهريان امير‬
‫ابواحمد عبيداهللبن عبداهلل بن طاهر (‪ 230-223‬ه‪ .‬ق) را به علت ادب و فضل حکيم آل‬
‫طاهر ميخواندهاند‪.‬‬

‫اسامي امراي طاهري و زمان امارت هر يک‬


‫‪ 209‬تا ‪207‬‬ ‫‪ -1‬طاهربن حسين بن مصعب‬
‫‪31‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 207‬تا ‪213‬‬ ‫‪ -2‬طلحهبن طاهر‬


‫‪ 213‬تا ‪230‬‬ ‫‪ -3‬عبداهللبن طاهر‬
‫‪ 230‬تا ‪241‬‬ ‫‪ -4‬طاهربن عبداهلل‬
‫‪ 241‬تا ‪256‬‬ ‫‪ -5‬محمدبن طاهر‬
‫ابونصر فراهي مؤلف نصاب الصابيان‬
‫طاهر و طلحه بود و عبداهلل‬ ‫در خراسان و آل مصعب شاه‬
‫کو به يعقوب داد تخت و کاله‬ ‫دان‬ ‫محمد‬ ‫دگر‬ ‫طاهر‬ ‫باز‬
‫علويان طبرستان و صفاريان‬
‫همزمان با ضعف حکومت طاهريان دو حريف قوي پنجه يکي در طبرستان و‬
‫ديگري در سيستان در حال پيشرفت بودند‪ .‬هر دو جريان تا روي کار آمدن سامانيان‬
‫حکومت کردند‪ .‬علويان طبرستان به رياست حسنبن زيد بن اسماعيل معروف به حالب‬
‫الحجاره که از فرزندان امام حسن بود‪ ،‬طبرستان را تحت تسلط خود در ميآورند‪ .‬از‬
‫طرف ديگر يعقوب ليث صفاري با شکست دادن محمدبن طاهر آخرين فرمانرواي‬
‫طاهريان خراسان را ضميمه قلمرو خود کرد‪ .‬يعقوب بعدها هوس عراق و مازندران کرد‪،‬‬
‫و قسمتي از مازندران را تصرف کرده روي بسوي بغداد کرد ولي در جنگ لشکر خليفه‬
‫عباسي معتمد شکست خورد‪ .‬بعد از يعقوب برادرش عمرو ليث به حکومت صفاري‬
‫رسيد‪ .‬ولي بر خالف برادر راه سازش با خالفت عباسي را در پيش گرفت‪ .‬وي بر‬
‫خراسان و عراق و فارس و کرمان و سيستان و مهستان و مازندران و غزنه مستولي شد‪.‬‬
‫ولي باالخره در جنگ با اسماعيل ساماني شکست خورد‪ .‬امير ساماني او را دستگير کرد‪،‬‬
‫به بغداد ميفرستد و عمر ليث در آنجا کشته ميشود يا بروايتي ديگر در زندان به علت‬
‫آنکه نگهبانان وي را فراموش کرده بودند‪ ،‬بر اثر گرسنگي ميميرد‪ .‬حکومت علويان‬
‫طبرستان نيز در سال ‪ 319‬ه‪ .‬ق با کشته شدن آخرين امير علوي برچيده ميشود‪.‬‬
‫‪37‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اسامي سادات علوي طبرستان و زمان امارت هر کدام‬


‫‪ -1‬حسنبن زيد حسني‪ ،‬داعي کبير بنيانگذار حکومت علوي طبرستان ‪ 250‬تا ‪270‬‬
‫ه‪ .‬ق‬
‫‪ -2‬محمدبن زيد برادر حسن‪( ،‬وابسته به حکام ساماني) ‪ 270‬تا ‪217‬‬
‫‪ -3‬حسنبن علي حسيني معروف به (ناصر کبير يا اطروش) ‪ 301‬تا ‪304‬‬
‫‪ -4‬حسنبن قاسم حسني‪ ،‬معروف به داعي صغير ‪ 304‬تا ‪319‬‬
‫حکومت مستقل صفاري با شکست ابوعلي محمدبن علي بن ليث صفار منقرض‬
‫شد‪ .‬ولي اميران ساماني با دادن حکومت سيستان به نبيرهگان صفاري باعث تداوم آن در‬
‫خاندان صفاري شدند‪.‬‬

‫اسامي و مدت حکومت حاکمان صفاري‬


‫‪ 11‬سال‬ ‫‪ 247‬تا ‪295‬‬ ‫‪ -1‬ابويوسف يعقوب بن ليث‬
‫‪ 22‬سال‬ ‫‪ 295‬تا ‪217‬‬ ‫‪ -2‬عمروبن ليث برادر يعقوب‬
‫‪ 6‬سال‬ ‫‪ 217‬تا ‪269‬‬ ‫‪ -3‬ابوالحسن طاهربن محمدبن عمروليث‬
‫‪ 3‬سال‬ ‫‪ 269‬تا ‪261‬‬ ‫‪ -4‬ليث بن علي بن ليث‬

‫‪1‬‬
‫دانشمندان مشهور اين دوره‬
‫‪ -1‬ابوعبداهلل محمدبن موسي الخوارزمي‪ :‬از رياضيدان مشهور دوره طاهريان‬
‫است‪ .‬وفاتش را در سال ‪ 291‬ه‪ .‬ق نوشتهاند‪ .‬وي بزرگترين رياضيدان دنياي قديم و‬
‫مخترع واقعي کامپيوتر است‪ .‬اثر او در تمدن اسالمي و مراکز علمي اروپا از قرن ‪12‬‬
‫ميالدي به بعد آشکار است‪ .‬اروپائيان وي را بنام ‪ Alkhorism‬ميشناسند‪ .‬از آثار وي که‬

‫‪ -1‬مطالب اين قسمت خالصه شده از کتاب تاريخ ادبيات در ايران‪ ،‬جلد اول‪ ،‬تأليف ذبيعاهلل صفا ميباشد‪.‬‬
‫‪38‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫در دست است‪ -1 .‬کتاب حساب به زبان التيني ‪ -2‬کتاب المختصر في حساب الجبر و‬
‫المقابله (در ‪ 2‬متن عربي و انگليسي)‪....‬‬
‫‪ -2‬ابوالعباس فضلبن حاتم النيريزي‪ :‬متوفاي ‪ 306‬ه‪ .‬ق رياضيدان – شرح وي بر‬
‫کتاب اصول بطليموس و کتاب سمت القبله از وي دردست است‪.‬‬
‫‪ -3‬محمدبن کثير الفرغاني‪ :‬هم عصر خوارزمي بيست رساله و کتاب از او در‬
‫اسطرالب کتابي در اصول علم نجوم با ترجمههاي التين در دست است‪.‬‬
‫‪ -4‬محمدبن موسي بن شاکر خراساني‪ :‬متوفاي ‪ 256‬ه‪ .‬ق آثار در دسترس وي‬
‫عبارتند از‪ -1 :‬معرفة االشکال البسيطه والکريه ‪ -2‬کتاب مخروطات‪.‬‬
‫‪ -5‬عمربن فرُّحان الطبري‪ :‬رياضيدان و منجم و مفسر بزرگ قرن سوم ه‪ .‬ق از آثار‬
‫او که در دست است‪ -1 :‬رسالهيي در احکام نجوميه ‪ -2‬تفسير کتاب االربعه ‪-3‬‬
‫رسالهيي در استخراج ضمير بطريق نجوم ‪ -4‬جوامع االسرار في علم النجوم ‪ -5‬کتاب‬
‫مختصر مدخل القيصراني في احکام النجوم‪.‬‬
‫‪ -6‬ابومعشر جعفربن محمد بلخي‪ :‬متوفاي ‪ 272‬ه‪ .‬رياضيدان و منجم بزرگ قرن‬
‫سوم ه‪ .‬ق از آثار وي حدود دوازده کتاب در دست است از جمله‪ -1 :‬ترجمه فارسي‬
‫رسالهيي در اتصال کواکب و قرانات ‪ -2‬کتاب ادوار وااللوف ‪ -3‬المواليد ‪ -4‬احکام‬
‫تحويل سني المواليه ‪ -5‬االصل وسرائي االسرار والمدخل في علم النجوم ‪ -9‬احکام‬
‫تحاويل سني العالم و‪....‬‬
‫‪ -7‬ابوبشر عمروبن عثمان مولي بني الحارث‪ :‬متوفاي ‪ 113‬ه‪ .‬ق بزرگترين عالم‬
‫نحو و صاحب اولين کتاب بزرگ و جامع در علم نحو که به الکتاب مشهور است‪ .‬در‬
‫فارسي به سيبويه فارسي معروف است‪.‬‬
‫‪ -0‬ابوحنيفه احمد بن داود بن وفند دينوري‪ :‬از دانشمندان بزرگ که در نحو و‬
‫لغت و ادب و هندسه و حساب و نجوم استاد بوده است‪ .‬متوفاي سال ‪ 211‬ه‪ .‬ق از آثار‬
‫‪39‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اوست‪ -1 :‬الشعر و الشعراء ‪ -2‬کتاب الفصاحة ‪ -3‬کتاب النبات ‪ -4‬اخبار الطول ‪-5‬‬
‫وصايا‪ .‬ابوحنيفه در رياضي نيز تأليفاتي داشته است‪.‬‬
‫‪ -0‬ابن قتيبه ابوعبداهلل محمدبن مسلم الکوفي المرزي الدينوري‪ :‬هم عصر‬
‫ابوحنيفه دينوري (‪ 279-213‬ه‪ .‬ق) بود‪ ،‬والدت وي در کوفه بوده است‪ .‬و پدرش در‬
‫مرو به علت داشتن شغل قضاوت مشهور به دينوري بوده است‪ .‬تأليفات او مانند‬
‫معاصرانش جامع جميع معارف و اطالعات عصر بوده است‪ .‬از آثار معروف وي‪-1 :‬‬
‫ادب الکاتب ‪ -2‬کتاب الشعر ‪ -3‬عيون األخبار‪.‬‬
‫‪ -18‬امام ابوداود سجستاني‪ 275-202 :‬ه‪ .‬ق از رجال و اکابر و مشاهير علماء و‬
‫محدثين و حفاظ از امام محدثان عصر خود بود‪ .‬آثار او عبارتند از ‪ -1‬السنن ‪ -2‬مراسيل‬
‫ابيداود ‪ -3‬التنزيل في الرسم ‪ -4‬البعث والنشور ‪ -5‬مسائل امام احمد ‪ -9‬ستمية؟؟‬
‫االخوة ‪ -7‬سؤاالت ابوعبيد آجري‪ .‬و در زهد و تقوا مشهور بود (به نقل از تاريخ‬
‫سيستان‪ ،‬ايرج افشار سيستاني‪ ،‬ص ‪.)613-614‬‬
‫فصل سوم‬
‫(‪)1‬‬
‫سامانيان‬
‫(‪ 322-272‬ه‪ .‬ق)‬

‫بنيانگذار حقيقي امارت سامانيان نصربن احمد بود‪ .‬اولين پادشاه مستقل اين خاندان‬
‫برادر او است‪ ،‬بنام اسماعيل بن احمد که مرکز امارتش بخارا بود‪ .‬بعد از مرگ نصربن‬
‫احمد (‪ 267‬ه‪ .‬ق) اسماعيل با شکست دادن عمروليث حکومت سامانيان را در‬
‫ماوراءالنهر مستقر ساخت‪ .‬و حکومت نوبنياد بنام جد ايشان سامان حکومت ساماني‬
‫ناميده شد‪ .‬سامان از تخم بهرام چوبين بود‪ .‬اسماعيل قبل از وفات برادر و بعد از مرگ‬
‫او اکثر اوقات خود را با کفار حدود شمالي بالد ساماني به جهاد و غزا ميگذارند‪ .‬وقايع‬
‫دوران امارت امير اسماعيل سه رشته است‪ -1 :‬جنگ او با عمروليث صفاري و اسارت‬
‫عمروليث بسال ‪ 217‬ه‪ .‬ق ‪ -2‬جنگ او با محمدبن زيد داعي و لشکرکشي او توسط‬
‫محمدبن هارون سرخسي به گرگان و طبرستان و فتح و ضميمه آندو استان به قلمرو‬
‫ساماني در سال ‪ 217‬ه‪.‬ق‪.‬‬
‫‪ -3‬لشکرکشي او براي دفع محمد هارون که در سال ‪ 211‬بر اسماعيل عاصي شده‬
‫بود‪ .‬در نتيجه اين لشکرکشي ري و قزوين هم به تصرف اسماعيل درآمد‪ .‬بعد از‬
‫مراجعت از ري و قزوين اسماعيل بقيه ايام خود را صرف جهاد در ماوراءالنهر با کفار‬
‫آن ديار نمود‪ .‬اسماعيل ساماني گذشته از شجاعت و همت و جوانمردي‪ ،‬مردي بسيار‬
‫ديندار و خداترس بود‪ .‬لشکريانش شب و روز به خواندن دعا و نماز و عبادت اشتغال‬

‫‪ -1‬تاريخ مردم ايران زرينکوب ‪ -1‬تاريخ گزيده حمداهلل مستوفي ‪ -0‬طبقات ناصري منهاج سراج ‪-4‬‬
‫تاريخ ايران بعد از اسالم اقبال آشتياني و منابع ديگر ‪..‬‬
‫‪41‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫داشتند و هدف اصلي وي در جنگهايش جهاد بود‪ .‬به همين خاطر بعضي از مؤرخان‬
‫اسماعيل را ساالر غازيان ناميدهاند‪.‬‬
‫سياست او در لشکريانش بياندازه بود بطوري که سپاهيان وي جرأت هيچ گونه‬
‫تجاوز و تعدي به مال مردم را نداشتند‪ .‬در روزهاي برفي و سرد زمستان بر پشت اسبش‬
‫مينشست و به ميدان شهر بخارا ميرفت تا نماز عصر آنجا ميماند‪ .‬تا اگر مظلومي براي‬
‫دادخواهي نزد او برود دچار سرما و برف زياد نگردد‪ .‬به خاطر عدالت و سيرتهاي‬
‫نيکو اسماعيل‪ ،‬وي را امير عادل لقب دادهاند‪ .‬اسماعيل هم چنين علماي دين را احترام‬
‫ميگذاشت‪ .‬و در بسط و گسترش مذهب اهل سنت از هيچ کوششي دريغ نميکرد‪.‬‬

‫ابونصراحمد بن اسماعيل ‪321-225‬‬


‫اسماعيلبن احمدبن اسدبن سامان بعد از پدر پادشاه شد‪ .‬عالمپرور و علمدوست‬
‫بود‪ .‬با علماء مجالس بحث تشکيل ميداد‪ .‬به همين سبب غالمان بر او شوريدند‪ .‬و وي‬
‫را در سال ‪ 301‬به شهادت رساندند‪ .‬از وقايع مهم حکومت احمد يکي از لشکرکشي‬
‫اوست براي خواباندن شورش ناصر کبير علوي در طبرستان که منجر به شکست علوي‬
‫مزبور گشت‪ .‬اين واقعه در سال ‪ 301‬ه‪ .‬ق بود‪ .‬ديگري فتح مجدد سيستان بدست‬
‫سرداران معروف ساماني حسينبن علي مرورودي و سيمجور دواتي در سال ‪ 300‬ه‪ .‬ق‬
‫وزارت اسماعيل و پسرش احمد با ابوالفضل محمدبن عبيداهلل بلعمي دانشمند مشهور‬
‫بود‪ .‬اميراحمد بنام امير شهيد ملقب است‪.‬‬

‫نصربن احمد ‪ 331-321‬ه‪ .‬ق ملقب به امير سعيد‬


‫بعد از قتل احمد بناسماعيل بزرگان و امراي ساماني پسر هشت سالهاش نصر را به‬
‫حکومت نشاندند‪ .‬و ابوعبداهلل جيهاني از دانشمندان بزرگ زمانه به وزارت او منصوب‬
‫شد و امور مملکت را بر قاعده انصاف و احسان آغاز کرد‪ .‬به علت خردسال بودن نصر‬
‫‪41‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫در دوران اوليه حکومت وي شورشهايي از سوي عمويش اسحاق بن احمد ساماني و‬
‫پسر عمويش منصور اسحاق روي داد که به شکست انجاميد‪ .‬بعد از وفات جيهاني‬
‫وزارت نصر به عهده ابوالفضل محمدبن عبيداهلل بعلمي که در عهد امير اسماعيل و امير‬
‫احمد نيز وزارت کرده بود گذاشته شد و وي در اين سمت بود که در سال ‪ 329‬بر اثر‬
‫دسيسه باطنيه از کار برکنار شد و ابوطيب محمدبن حاتم مصعبي اسماعيلي مذهب به‬
‫وزارت نصر رسيد‪ .‬بر اثر نقشه از پيش تعيين شده محمد خشبي رئيس فرقه باطنيه امير‬
‫نصر نيز بعد از آنکه بيشتر درباريانش به فرقه اسماعيليه (‪ 7‬امامي) پيوسته بودند وي نيز‬
‫فريفته شده و بدان مذهب گرويد‪ .‬باطنيه که خود را ديگر قدرتمند ميپنداشت‪ .‬دعوت‬
‫خود را آشکار ميکند‪ .‬ولي سران لشکري و بزرگان اهل سنت تصميم به براندازي امير‬
‫نصر و فرقه اسماعيليه ميگيرند که نوح پسر نصر از اين قضيه باخبر شده و با درايت و‬
‫هوشياري خاصي پدر را از اشتباهش آگاه ميکند آنگاه وي را خانهنشين کرده خود‬
‫حکومت ساماني را به عهده ميگيرد‪ .‬امير نصر ‪ 30‬سال حکومت کرد و در دوران وي‬
‫حکومت علويان طبرستان بکلي برافتاد‪ .‬و آل زيار با ياري ساماني در طبرستان و ري به‬
‫خدمت رسيد‪ .‬بنيانگذار زياريان شخصي بنام مرداويج بود‪.‬‬
‫امير نصر انساني ديندار – عالم و علمگستر بود‪ .‬وي در طول حکومت طوالني خود‬
‫خدمات زيادي به ترقي علم و علماء نمود‪ .‬و خيرات بسيار کرد‪ .‬زماني که به هرات‬
‫ميرود از آن شهر بسيار خوشش ميآيد و اميران وقتي ميبينند که نصر خيال برگشتن به‬
‫بخارا را ندارد‪ ،‬رودکي را واسطه قرار ميدهند و رودکي با سرودن ابيات زير نصر را‬
‫مشتاق رفتن به بخارا ميکند‪:‬‬
‫بوي (باد) يار مهربان آيد همي‬ ‫همي‬ ‫آيد‬ ‫موليان‬ ‫جوي‬ ‫باد‬
‫همي‬ ‫آيد‬ ‫پرينا‬ ‫پايم‬ ‫زير‬ ‫او‬ ‫درشتيهاي‬ ‫با‬ ‫آمودريا‬ ‫ريگ‬
‫خنک ما را تا ميان آيد همي‬ ‫آب جيحون از نشاط روي دوست‬
‫‪43‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مير زي تو شادمان آيد همي‬ ‫زي‬ ‫دير‬ ‫و‬ ‫شاد‬ ‫بخارا‬ ‫اي‬
‫همي‬ ‫آيد‬ ‫بوستان‬ ‫سوي‬ ‫سرو‬ ‫بوستان‬ ‫بخارا‬ ‫و‬ ‫سروست‬ ‫مير‬
‫همي‬ ‫آيد‬ ‫آسمان‬ ‫سوي‬ ‫ماه‬ ‫آسمان‬ ‫بخارا‬ ‫و‬ ‫ماهست‬ ‫مير‬

‫نوح بن نصر ‪343-331‬‬


‫بعد از آنکه امير نصر از حکومت کناره گرفت پسرش نوح به جايش بر تخت‬
‫نشست‪ .‬امير نوح وزارت را به امام شمس االئمه ابيالفضل محمدبن الحکم السرخسي‬
‫صاحب مختصر کافي سپرد‪ .‬اين امام جليلالقدر تمامي کارها را مطابق شريعت مقدس‬
‫اداره کرد‪ .‬طوري که کساني که در مغزشان جز چپاول و ظلم به مردم به چيز ديگري‬
‫فکر نميکردند از وزارت آن امام به تنگ آمدند و در فرصتي مناسب يعني در گيرودار‬
‫جنگ داخلي بين نوح و عمويش ابراهيم بن احمد که امير نوح قدرت ايستادگي در‬
‫برابر وي را نداشت‪ .‬امير نوح را مجبور ميکنند که آن امام را به آنها بسپارد و نوح‬
‫ناچاراً ميپذيرد‪ .‬آن گمراهان آن بزرگوار را به طرز فجيعي بشهادت ميرسانند‪ .‬باالخره‬
‫نوح موفق ميشود شورشيان را قلع و قمع کند و تا سال ‪ 343‬زمان مرگش حکومت‬
‫کند‪ .‬امير نوح مردي نيکوسيرت و بسيار ديندار و صاحب اخالق پسنديده بود‪ .‬به طوري‬
‫که معاصرينش به او لقب امير حميد دادهاند‪.‬‬

‫ابوالفوارس عبدالملک بن نوح ‪ 352-343‬ه‪ .‬ق‬


‫ابن نوح بعد از پدر امير شد در عهد وي البتکين به سال ‪ 346‬به سپهساالري خراسان‬
‫رسيد و ابوعلي محمدبن بلعمي (دانشمند مشهور) به وزارت ميرسد‪ .‬عبدالملک‬
‫رکنالدوله بويه را خرجگذار ساماني ميکند و قرار ميشود‪ .‬که وي ساليانه دويست هزار‬
‫دينار به بخارا بفرستد‪.‬‬
‫‪44‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ابوصالح منصور بن نوح ‪333-352‬‬


‫بعد از وفات عبدالملک در حين گوي بازي با اسب‪ ،‬امرا و بزرگان حکومتي در‬
‫بخارا عموي عبدالملک بنام ابوصالح منصور را به حکومت گماشتند و اين بر خالف‬
‫توصيه البتکين به آنها بود‪ .‬همين مسئله باعث کدورت بين منصور و البتکين شد‪ .‬سردار‬
‫ساماني نيز با سه هزار غالم خود به غزنين ميرود و آنجا را تصرف کرده و شاه آنجا‬
‫ميشود‪ .‬منصور با فرستادن سي هزار سپاهي به البتکين به جنگ برخاست ولي البتکين با‬
‫شش هزار سپاهي خود لشکر منصور را شکست سختي ميدهد‪ ،‬بعد از آن منصور ديگر‬
‫مزاحم وي نميشود‪ .‬امير منصور پانزده سال با عدل و دادگستري حکومت کرد‪ .‬و از او‬
‫خيرات و ميراث ماند‪ .‬وزير او ابوعلي محمدبن ابوالفضل محمد بلعمي بود که در سال‬
‫‪ 352‬ه‪ .‬ق تاريخ طبري را به فارسي ترجمه کرد‪ .‬منصور را امير سديد لقب دادهاند‪.‬‬
‫بدنبال مرگ ابوعلي بلعمي منصور ابوعبداهلل احمدبن جيهاني را به جايش منصوب کرد‪.‬‬

‫ابوالقاسم نوحبن منصور ‪ 327-333‬معروف به الرضي‬


‫نوح ثاني در سيزده سالگي به اميري رسيد و مادرش به علت خردسال بودنش امور‬
‫ملکي را اداره ميکرد‪ .‬بعد از آنکه نوح دوم به حد رشد رسيد‪ ،‬ابوالحسن عبداهلل بن‬
‫احمد عتبي که جواني فاضل و کاردان بود را عليرغم مخالفت ناصرالدوله ابوالحسن‬
‫سيمجوري به وزارت گماشت‪ .‬مخالفت سيمجوري باعث شد که عتبي وي را از‬
‫سپساالري خراسان برکنار کند‪ .‬در آن اوان فخرالدوله ديلمي و قابوس زياري از دست‬
‫عضدالدوله و مؤيدالدوله بويي از عراق و گرگان به نيشابور گريختند و از نوح ياري‬
‫طلبيدند‪ .‬نوح سپاهي را بسرداري فايق به طرف گرگان فرستاد‪ .‬اما به علت خيانت فاييق‬
‫و همدستي وي با سيمجوري آن سپاه فراري شد‪ .‬و به نيشابور برگشتند‪ .‬عتبي سپاه‬
‫ديگري را به بلخ فرستاد و خود نيز عزيمت کرد‪ ،‬اما در سال ‪ 372‬بدست همدستان‬
‫‪41‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ابوالحسن سيمجوري و فايق کشته شد‪ .‬و اگر در اين هنگام عضدالدوله ديلمي نميمرد‪.‬‬
‫خراسان از دست سامانيان خارج ميشد‪ .‬ابوالحسن سيمجوري در نيشابور مسجدي‬
‫ساخت و بر آن بود که در آنجا خطبه بنام خليفه فاطمي مصر مستنصر بخواند ولي نوح‬
‫ثاني با دادن سپهساالري به سبکتگين پدر سلطان محمود سر و ساماني به لشکريان خود‬
‫داد و امير سبکتگين با برانداختن قرامطه در هرات و نيشابور و ساير جاهاي خراسان به‬
‫لقب ناصرالدين مفتخر شد‪ .‬سپهساالر خراسان شد و پسرش محمود ملقب به‬
‫سيفالدوله و محمود در نيشابور ماند‪ .‬ولي از سيمجوري و همکارش فايق شکست‬
‫خورده به پدر متوسل ميشود‪ .‬پدر و پسر سيمجوري و فايق را بسختي شکست‬
‫ميدهند‪ .‬و شالوده اصل حکومت غزنويان را پيريزي ميکنند‪ .‬دارابن قابوس نيز بعد از‬
‫معلوم شدن مذهب سيمجوري به پيش نوح ثاني رفته و نوح او را به گرمي ميپذيرد‪.‬‬

‫ابوالحارث منصور بن نوح ‪322-327‬‬


‫بعد از مرگ نوح ثاني منصور ثاني پسر خردسالش جاي پدر را گرفت‪ .‬منصور‬
‫خراسان را به بکتوزون ميدهد و قهستان و هرات را نيز به ابوالقاسم سيمجوري برادر‬
‫ابوعلي سيمجوري ميدهد‪ .‬محمود که در آن اوان بر اثر فوت پدر و استيالي برادرش‬
‫ا سماعيل بر غزنه از خراسان به غزنه رفته بود‪ .‬بعد از غلبه بر برادر و سر و سامان دادن‬
‫به قلمرو حکومت پدرش به خراسان برگشت و از منصور مقام سابق خود را خواست‬
‫ولي منصور در عوض بلخ و ترمذ و بست و هرات را به وي پيشنهاد کرد‪ .‬ولي محمود‬
‫آن را رد کرد‪ .‬محمود به سرخس حمله برد‪ ،‬و بکتوزون را به پيش منصور منهزم نمود‪.‬‬
‫بکتوزون و فايق در ‪ 12‬صفر ‪ 316‬منصور را کور کرد و برادر طفلش عبدالملک را امير‬
‫خواندند‪ .‬اين امر موجب خشم محمود شد و در جنگ هر دو سردار را منهزم ساخت‬
‫سيفالدوله خراسان و گرجستان را مسخر خويش نمود‪ .‬و نام سامانيان را از خطبه‬
‫‪41‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫انداخت و برادرش نصر را سپهساالر خراسان نمود و خود در بلخ مقيم شد و آنجا را به‬
‫پايتختي اختيار کرد‪ .‬و خليفه او را امينالملّه و يمينالدوله لقب داد‪.‬‬

‫القاب و اسامي اميران ساماني و زمان امارت هر يک‬


‫‪ -1‬امير عادل‪ ،‬امير ماضي ابوابراهيم اسماعيل بناحمد ‪ 256‬تا ‪276‬‬
‫‪ 265‬تا ‪301‬‬ ‫‪ -2‬امير شهيد‪ ،‬ابونصر احمدبن اسماعيل‬
‫‪ 301‬تا ‪330‬‬ ‫‪ -3‬امير سعيد‪ ،‬ابوالحسن نصر بن احمد‬
‫‪ 331‬تا ‪343‬‬ ‫‪ -4‬امير حميد‪ ،‬ابومحمد نوح بن نصر‬
‫‪ 343‬تا ‪350‬‬ ‫‪ -5‬امير رشيد‪ ،‬ابوالفوارس عبدالملک بن نوح‬
‫‪ 350‬تا ‪399‬‬ ‫‪ -9‬امير مؤيد‪ ،‬امير سديد‪ ،‬ابوصالح منصور بن نوح‬
‫‪ 399‬تا ‪317‬‬ ‫‪ -7‬امير رضي‪ ،‬شاهنشاه ابوالقاسم نوحبن منصور‬
‫‪ 317‬تا ‪316‬‬ ‫‪ -1‬امير ابوالحارث‪ ،‬منصوربن نوح‬
‫‪12‬صفرتادهم ذيحجه ‪316‬‬ ‫‪ -6‬امير ابوالفوارس‪ ،‬عبدالملک بن نوح‬

‫دانشمندان بزرگ دوران ساماني‬


‫‪ -1‬محمدبن علي قفّال چاچي‪ :‬متوفاي ‪ 395‬ه‪ .‬ق بزرگترين مروج فقه امام شافعي‬
‫در ماوراءالنهر صاحب تأليفات بسيار زياد‪.‬‬
‫‪ -2‬ابوالحسن علي بن عمرالبغدادي الدارقطني‪ :‬متوفاي ‪ 315‬ه‪ .‬ق محدث بزرگ و‬
‫فقيه مشهور شافعي عالم به اختالف الفقهاء صاحب کتب بسيار در فقه و حديث‪.‬‬
‫‪ -3‬ابوبکر محمدبن منذر النيشابوري‪ :‬از ائمه بزرگ حديث متوفاي ‪ 319‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -4‬ابي نقيم احمدبن عبداهلل اصفهاني‪ :‬وفات ‪ 430‬ه‪ .‬ق در کتاب ذکر اخبار اصفهان‬
‫طبقات مختلف محدثين اصفهان تا زمان خود را شرح داده است‪.‬‬
‫‪47‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -5‬ابوزيدالبلخي شاگرد کندي و استاد زکرياي رازي متوفاي ‪ 322‬ه‪ .‬ق متکلم –‬
‫فيلسوف – نويسندهاي توانا و بزرگ صاحب کتابهاي زير‪ -1 :‬تفسير نظم القرآن ‪-2‬‬
‫حدود الفلسفه ‪ -3‬مايصح من أحکام النجوم ‪ -4‬االقاليم در جغرافيا نام کامل وي ابوزيد‬
‫محمدبن سهل البلخي است‪.‬‬
‫‪ -6‬فارابي‪ :‬ابونصر محمدبن محمدالفارابي‪ 336-290 :‬ه‪ .‬ق اهميت فارابي بيشتر در‬
‫شرحهاي او بر آثار ارسطو است‪ .‬به همين سبب وي را معلم ثاني ميخوانند‪ .‬فارابي‬
‫داراي آثار زيادي است که بسياري از آنها به زبانهاي مختلف ترجمه شده است‪ .‬برخي‬
‫از آثار وي عبارتند از‪ -1 :‬رسالة في مبادي آراء أهل المدينة الفاضلة ‪ -2‬الجمع بين رأي‬
‫الحکيمين أفالطون اللهي وأرسطو ‪ -3‬فصوص الحکم ‪ -4‬رسالهاي در السياست ‪-5‬‬
‫المسائل الفلسفية ‪ -9‬احصاء العلوم ‪ -7‬مقالة في معاني العقل ‪ -1‬الطبيعيات ‪ -6‬رسالة في‬
‫علم االعلي ‪ -10‬تعاليم في الحکمة و‪....‬‬
‫‪ -7‬ابوالفضل محمدبن عبيداهلل بلعمي‪ :‬وفات ‪ 326‬ه‪ .‬وزير فاضل و کاردان و‬
‫دانشمند امير نصر ساماني وي کتاب کليله و دمنه را از عربي به فارسي ترجمه کرده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -0‬ابوعلي بلعمي فرزند ابوالفضل محمدبن عبيداهلل بلعمي‪ :‬متوفاي ‪ 393‬ه‪ .‬ق‬
‫وزير منصور اول ساماني تاريخ معروف طبري را از عربي به فارسي ترجمه کرده و پس‬
‫از اختصار متن عربي مطالبي اضافي نيز بدان افزوده است‪ .‬اين کتاب به تاريخ بلعمي‬
‫مشهور است‪.‬‬
‫‪ -0‬ابوالحسن علي بن حسين مسعودي‪ :‬متوفاي ‪ 349‬جغرافيدان و مؤرخ بزرگ‬
‫قرن چهارم ه‪ .‬ق اثر مهم وي تاريخ مروج الذهب ميباشد‪.‬‬
‫‪48‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -18‬شمسالدين ابوعبداهلل محمد احمد المقدسي‪ 419-340 :‬ه‪ .‬ق اثر مهم وي‬
‫احسن التقاسيم في معرفة االقاليم در آداب و مذاهب و زبان ملل مختلف در دست است‪.‬‬
‫‪ -11‬ابوالوفا محمدبن بن اسمعيل بن عباسي بوزجاني نيشابوري‪ 317-321 :‬ه‪ .‬ق‬
‫از آثار وي مجسطي شامل هفت جزء ‪ -2‬کتاب في مايحتاج إليه الکتاب والعمال من علم‬
‫الحساب ‪ -3‬کتاب الکامل ‪ -4‬کتاب الهندسه‪ ،‬وي قواعد و قوانيني در مثلثات کشف‬
‫نموده است‪ .‬همچنين کاشف حرکات غيرمتشابه قمر ميباشد‪ .‬که اروپائيان ششصد سال‬
‫بعد بدان پي بردند‪.‬‬
‫‪ -12‬ابوالفتح محمودبن قاسم الصفهاني‪ :‬از مشاهير مترجمان و رياضيدان قرن‬
‫چهارم ه‪ .‬ق وي کتاب المخروطات ابولويتوس را که هالل بن ابيهالل الحمصي‬
‫کتابهاي ‪ 4-1‬و ثابت بن قرُ کتابهاي ‪ 7-5‬آنرا ترجمه کرده بودند‪ ،‬تکميل نموده و‬
‫سه کتاب اخير را بعربي در آورده و تفسير گرانبهايي بر آن کتاب نوشت که به التيني و‬
‫انگليسي ترجمه شده است‪.‬‬
‫‪ -13‬ابوجعفر خازن خراساني‪ :‬وفات بين سالهاي ‪ 390-346‬ه‪ .‬ق رياضيدان و‬
‫منجم از آثار موجود وي ‪ -1‬اآلالت العجيبة الرصدية در شرح آالت مختلف ‪ -2‬تفسير‬
‫مقاله دهم از کتاب اصول اقليدس‪.‬‬
‫‪ -14‬ابوسهلبن رستم الکوهي‪ :‬در سال ‪ 377‬که شرفالدوله رصدخانه خود را‬
‫تأسيس کرد‪ .‬منجم مشهوري بود و در آن رصدخانه به رصد کواکب پرداخت‪ .‬از آثار‬
‫اوست‪ -1 :‬الداوير المتماسة علي الخطوط بطريق التحليل ‪ -2‬اخراج الخطين من نقطة على‬
‫زاوية معلومة بطرق التحليل‪.‬‬
‫‪ -15‬ابوسعيد احمدبن عبدالجليل السجزي‪ :‬منجم و رياضيدان بزرگ متوفاي ‪414‬‬
‫ه‪ .‬ق از آثار فعلي اوست‪ -1 :‬انقسام خط مستقيم ذي نهايه بنصفين ‪ -2‬في عمل مثلث‬
‫حادي الزوايا من خطين مستقيمين مختلفين ‪ -3‬خواص الشکل المجسم الحادث من‬
‫‪49‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ادارة القطع الزايد والمکاني ‪ -4‬رساله در حل ده مسئله رياضي در جواب رياضيداني از‬
‫شيراز ‪ -5‬کتاب في مساحة االگر ‪ -9‬رسالة في اخراج الخطوط في الدواير الموضوعة من‬
‫النقط العطاة ‪ -7‬تحصيل القوانين الهندسية المحدودة ‪ -1‬رسالة في الجواب عن المسائل التي‬
‫سئل في حل األشکال المأخوذة من کتاب المأخوذات الرشميدس ‪ -6‬جامع شافعي ‪-10‬‬
‫کتاب المدخل في نجوم ‪ -11‬تحصيل القوانين راجع به قوانيني که منجم براي درک‬
‫قضاياي نجوم بدان حاجت دارد‪ -12 .‬منتخب کتاب المواليه ‪ -13‬زايجبات الکواکب‬
‫‪ -14‬کتاب االختيار ‪ -15‬منتخبي از کتاب االلوف ‪ -19‬کتاب معاني در احکام نجوم ‪-17‬‬
‫دالئل در احکام نجومي‪.‬‬
‫‪ -16‬ابوالحسين عبدالرحمن بن عمر صوفي الرازي‪ 379-261 :‬منجم و رياضيدان‬
‫بزرگ قرن چهارم ه‪ .‬ق آثار وي‪ -1 :‬صور – الکواکب يا صورالسمائية والکواکب الثابة‬
‫ترجمه فارسي آن در دست است‪ -2 .‬رسالهيي راجع به اسطرالب پسر اين دانشمند‬
‫بزرگوار بنام ابوعليبن ابوالحسين نيز کتابي در نجوم دارد‪.‬‬
‫‪ -17‬ابوالحسن کوشيار بن بنان با شهري گيلي‪ :‬از منجمان و رياضيون قرن ‪ 4‬و‬
‫آغاز قرن پنجم ه‪ .‬آثار موجود وي ‪ -1‬کتاب اسطرالب ‪ -2‬عيون الحقايق در علم احکام‬
‫النجوم ‪ -3‬مجمع االصول‪.‬‬
‫‪ -10‬ابونصرحسنبن علي قمي‪ :‬وفات ‪ 317‬ه‪ .‬ق آثارش‪ -1 :‬المدخل في احکام‬
‫النجوم بسال ‪ 357‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -10‬ابوالعباس احمدبن محمدالسرخسي‪ :‬متوفاي ‪ 349‬ه‪ .‬ق منجم و طبيب از آثار‬
‫وي المدخل الي علم نجوم در دست است‪.‬‬
‫‪ -28‬امام ابومنصور محمدبن الحنفي السمرقندي الماتريدي‪ :‬فقيه و فيلسوف‬
‫متوفاي ‪ 333‬ه‪ .‬مؤسس علم کالم حنفي داراي آثار متعددي است‪ .‬از جمله‪ -1 :‬کتاب‬
‫‪10‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بيان وهم المعتزلة ‪ -2‬رد اوايل االدلة للکعبي ‪ -3‬کتاب التوحيد ‪ -4‬کتاب المقاالت ‪-5‬‬
‫تأويالت القرآن و‪....‬‬
‫‪ -21‬محمدبن زکرياي رازي‪ 632-150 :‬م‪ .‬طبيب‪ ،‬شيميدان‪ ،‬تاريخدان و فيلسوف‬
‫بزرگ دوران ساماني‪ .‬وي کاشف الکل و سرخک و آبله ميباشد‪ .‬داراي آثار فراواني در‬
‫شيمي ‪ -‬طب – تاريخ و فلسفه است که بعضي از مهمترين آنها عبارتند از ‪ -1‬حاوي‬
‫کبير (مشتمل بر تمامي مسائل طب تا آن زمان) ‪ -2‬عالج االطفال (اولين اثر در طب‬
‫کودکان) ‪ -3‬المنصورية شامل ده کتاب در جراحي – امراض – داروشناسي – بهداشت‬
‫تغذيه و‪ ...‬ميباشد‪.‬‬
‫دوران حکومت سامانيان از دوران درخشان تاريخ ايران بشمار ميرود بقول ابن‬
‫حوقل در صورة االرض سامانيان در اخذ ماليات رعايت کمال عمل و انصاف را‬
‫ميکردند‪ .‬و مملکت آل سامان بوفور نعمت و ثروت معروف بوده است‪ .‬همچنين آزادي‬
‫عقيده از ديگر افتخارات اين دوره است‪ .‬مؤلف حدود العالم مينويسد‪ :‬کابل بتخانهاي‬
‫داشت که راي قنوج از هند به زيارت آن ميآمد‪ .‬در بازار بخارا در قرن چهارم ه‪ .‬ق بت‬
‫خريد و فروش ميشد‪ .‬در کازرون در عهد جواني شيخ مرشد متوفاي ‪ 429‬ه‪ .‬ق تعداد‬
‫گبران چنان زياد بود که مهتر آنها ميتوانست احياناً از بناي مسجد هم جلوگيري کند‪.‬‬
‫در کليه شهرهاي ايران تا دو قرن بعد از فتح ايران توسط مسلمانان آتشکدههاي روشن‬
‫وجود داشت‪ .‬همه اينها نشان ميدهد که اسالم هيچگاه خود را به ديگران تحميل نکرده‬
‫است‪ .‬بلکه اين ديگرانند که به اسالم محتاجند و با آغوش باز آنرا پذيرفتهاند‪ .‬با گسترش‬
‫علم و دانايي تدريجاً دينهاي بودايي و مسيحي و زردشتي و مزدکي و مانوي از ايران‬
‫رخت بربستند و مردم ايران اسالم را پذيرفتند بطوري که در قرن چهارم ه‪ .‬ق اکثريت‬
‫قاطع ايرانيان مسلمان اهل سنت بودند‪.‬‬
‫فصل چهارم‬
‫‪1‬‬
‫غزنويان‬
‫غزنويان از فرزندان يزدگرد سوم ساساني بودند که از کشته شدن وي بدست‬
‫آسياباني در مرو به ترکستان رفتند و بعد از دو سه نسلي ترک شدند و قصرهاي ايشان‬
‫تا قرن هشتم ه‪ .‬ق هنوز پابرجا بوده است‪ .‬نسبت ايشان بدين گونه است‪ .‬امير سبتکين‬
‫بن جوق قربجکم بن قرا ارسالن بن قراملت بن قرايغمان بن فيروز بن يزدگرد سوم‪ .‬اين‬
‫قول قاضي منهاج سراج نويسنده طبقات ناصري درباره اصل نسبت غزنويان ميباشد‪.‬‬
‫همت غزنويان در رواج فرهنگ و ادب فارسي گفته قاضي منهاج سراج را تأييد‬
‫ميکند‪ .‬ابتداي تأسيس حکومت غزنوي سال ‪ 351‬ه‪ .‬است و استقالل واقعي آنها سال‬
‫‪ 316‬ه ‪ .‬ق است که سلطان محمود غزنوي بلخ را پايتخت خود قرار داد‪ .‬مؤسس حقيقي‬
‫سلسله غزنوي سبکتگين پدر محمود است‪ .‬که هم در شرق و هم در جنوب و هم در‬
‫مغرب به فتوحات بزرگي نايل آمد و ممالک غزنوي را وسعتي عظيم بخشيد‪ .‬اولين فتح‬
‫مهم وي تصرف دو شهر قصدار و بست در بلوچستان بود‪ .‬بعد از آن سبکتگين وارد‬
‫جلگه سند شد و شهر پيشاور را فتح کرد‪ .‬و شرح فتح خراسان و کمک سبکتگين به‬
‫امير نوحبن منصور ساماني قبالً آمده است‪ .‬سلطان سبکتگين در سال ‪ 317‬درگذشت و‬
‫محمود بجايش نشست‪.‬‬

‫‪ -1‬منابع مورد استفاده ‪ -1 :‬طبقات ناصري ‪ -7‬تاريخ گزيده ‪ -0‬تاريخ مردم ايران ‪-4‬‬
‫تاريخ ايران بعد از اسالم ‪ -6‬تاريخ بزرگ جهان ‪ -5‬تاريخ ايران سرپرستي سايکس‪،‬‬
‫جلد دوم ‪ -2‬تاريخ ايران کمبريج و ‪. ...‬‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سلطان محمود غازي‬


‫محمود مردي شجاع‪ ،‬مدبر و با تقوا و جهادگر بود‪ .‬وي تمامي خراسان و خوارزم‬
‫(خيوه فعلي) و طبرستان و عراق عجم (اراک) و بالد نيمروز (بلوچستان ايران و‬
‫پاکستان) و جبال غور و و طخارستان را تصرف کرد و ملوک ترکستان را مطيع خود‬
‫ساخت و بر جيحون پل بست‪.‬‬
‫سلطان محمود بين سالهاي ‪ 419-362‬چندين سفر جنگي به هندوستان کرد و‬
‫مناطق وسيعي از آن مملکت از جمله سند و کشمير و دهلي و سومنات را ضميمه‬
‫قلمرو خود کرد‪ .‬و باعث انتشار اسالم در آن نواحي شد‪ .‬محمود اولين کسي است که‬
‫در تاريخ سلطان ناميده شده است‪ .‬وي سلطاني بسيار دادگر بود‪ .‬بطوري که وقتي‬
‫پيرزني وي را مؤاخذه قرار ميدهد که نميتواند امنيت را در مملکت خود برقرار کند‪،‬‬
‫محمود نه تنها از آن پيرزن رنجيده خاطر نميشود‪ ،‬بلکه دستور ميدهد که سپاهيانش‬
‫دزدان را در بلوچستان قلع و قمع کنند‪ .‬بعد از فتوحات هند محمود در سال ‪ 420‬ه‪ .‬ق‬
‫ري و اصفهان را فتح کرد و حکومت بويه ري را انداخت‪ .‬علمدوستي و دانشمند و‬
‫شاعرپروري محمود نيازي به گفتن ندارد‪ .‬تنها در دربار وي بيش از چهار صد شاعر‬
‫همانند فردوسي‪ ،‬عنصري بلخي‪ ،‬فرخي سيستاني و‪ ...‬وجود داشتند‪ .‬و دانشمنداني‬
‫همچون بيروني که هنوز هم جهان از کتابهايش بينياز نيست‪.‬‬
‫از جمله نواحي که بدست سلطان محمود مسلمان شدند‪ .‬ملتان – ممالک غوري و‬
‫اهالي شهر قنّوج (در کنار شط گنگ و شمال شرقي کاونپور) بود‪ .‬از جمله کرامات‬
‫محمود در هندوستان درخواست محمود از خداوند است که در بياباني در هند محمود‬
‫با سپاهيانش در شرف مرگ ناشي از بيآبي بودند و قاضي منهاج سراج آنرا در صفحه‬
‫‪ 226‬و ‪ 230‬طبقات ناصري آورده است‪ .‬و خواجه عبدالملک عصايي از شاعران‬
‫‪13‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫پارسيگوي قرن هشتم هندوستان در کتاب فتوح السالطين آنرا بنظم کشيده است‪ .‬جلد‬
‫سوم فصل پنجم فتوح السالطين‪:‬‬
‫رحلتگراي‬ ‫هند‬ ‫از‬ ‫شد‬ ‫بغزنين‬ ‫شنيدم چو محمود کشورگشاي‬
‫به پيش آمدش در نواحي سند‬ ‫هند‬ ‫زاقصاي‬ ‫گمرهي‬ ‫يکي‬
‫ساحرم‬ ‫عجب‬ ‫الحق‬ ‫کار‬ ‫درين‬ ‫ماهرم‬ ‫رهبري‬ ‫من‬ ‫که‬ ‫بگفتا‬
‫نهد‬ ‫داللت‬ ‫کاله‬ ‫بقرقم‬ ‫دهد‬ ‫فرمان‬ ‫شهنشاه‬ ‫گر‬ ‫مرا‬
‫برم‬ ‫بماهي‬ ‫ماهه‬ ‫دو‬ ‫راه‬ ‫که‬ ‫برم‬ ‫براهي‬ ‫را‬ ‫سپه‬ ‫بغزنين‬
‫دراز‬ ‫راه‬ ‫قطع‬ ‫بر‬ ‫ديد‬ ‫رهي‬ ‫چو خسرو از آن هندويي زرق ساز‬
‫که چون غول برد او زره شاه را‬ ‫را‬ ‫گمراه‬ ‫مرد‬ ‫همان‬ ‫شنيدم‬
‫راهبر‬ ‫بود‬ ‫را‬ ‫شد‬ ‫افواج‬ ‫که‬ ‫نامور‬ ‫خسرو‬ ‫آن‬ ‫بفرمود‬
‫تيرهدشت‬ ‫بيک‬ ‫لشکر‬ ‫بيفتاد‬ ‫عرض چون سپه چند منزل گذشت‬
‫خار‬ ‫جز‬ ‫او‬ ‫در‬ ‫نرسه‬ ‫گياهي‬ ‫همه وحشتانگيز و مردم شکار‬
‫کران تا کران دشت و کهسار بود‬ ‫جهان در جهان غار در غار بود‬
‫نه در وي پي هيچ مردم رسيد‬ ‫سرابي که پايان او کس نديد‬
‫دژدم‬ ‫اژدهاي‬ ‫يا‬ ‫غول‬ ‫بجز‬ ‫در آن دشت جاناوران بود کم‬
‫زمين کمتر از آب نمناک گشت‬ ‫ز طوفان نوح اندر آن تيرهدشت‬
‫بهي‬ ‫از‬ ‫نوميدار‬ ‫گشت‬ ‫سپه‬ ‫بيرهي‬ ‫و‬ ‫بيآبي‬ ‫ز‬ ‫شنيدم‬
‫نامور‬ ‫شه‬ ‫پيش‬ ‫به‬ ‫بيامد‬ ‫همان رهبر گمره و عشوهگر‬
‫شتاب‬ ‫با‬ ‫رود‬ ‫لشکر‬ ‫که‬ ‫بفرما‬ ‫آب‬ ‫قريبست‬ ‫اينجا‬ ‫از‬ ‫بگفتا‬
‫همي بود آن غول هامون خرام‬ ‫بدين عشوه يک روز و يک شب تمام‬
‫که هر سوي جز کرباليي نديدمکان بيآبي‬ ‫دگر روز لشکر بجايي رسيد‬
‫‪14‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫شه از تشنگي خسته جمله سپاه‬ ‫نه آبي آمد پديد آنجا نه راه‬
‫را‬ ‫گمراه‬ ‫غول‬ ‫آن‬ ‫کرد‬ ‫طلب‬ ‫و زآن پس شنيدم که فرمانروا‬
‫که در دل چه بوده است از آن عشوه راي‬ ‫بپرسيد از آن غول عشوهگراي‬
‫ساختن‬ ‫حيلهيي‬ ‫ما‬ ‫بتاراج‬ ‫که ما را چنين ياوه انداختي‬
‫فن‬ ‫فرخند‬ ‫شاه‬ ‫اي‬ ‫که‬ ‫بگفتا‬ ‫چو بشنيد هندو ز شاه اين سخن‬
‫گوجرات‬ ‫کشور‬ ‫از‬ ‫بستم‬ ‫کمر‬ ‫منات‬ ‫انتقام‬ ‫بر‬ ‫آنکه‬ ‫يقين‬
‫بقا‬ ‫بدار‬ ‫فرستم‬ ‫ايدر‬ ‫از‬ ‫را‬ ‫شهنشاه‬ ‫تا‬ ‫خواستم‬ ‫همي‬
‫شاه‬ ‫فرق‬ ‫بر‬ ‫تيغ‬ ‫زنم‬ ‫بغفلت‬ ‫بسي حيله کردم که در عين راه‬
‫ظفر‬ ‫نيابم‬ ‫خصومت‬ ‫بزور‬ ‫چو ديدم که من با تو اي نامور‬
‫بخاک‬ ‫سپردم‬ ‫بيآبيشان‬ ‫ز‬ ‫بدين حيله کردم سپاهت هالک‬
‫کنون خواهيم کشت تو خواهي گذار‬ ‫چو بر نيت خود شدم کامکار‬
‫نامجوي‬ ‫شه‬ ‫حکايت‬ ‫اين‬ ‫شنيد‬ ‫چو ز آن رهبر گمره غول خوي‬
‫آويختند‬ ‫مغيالنش‬ ‫بشاخ‬ ‫ريختند‬ ‫او‬ ‫خون‬ ‫تا‬ ‫بفرمود‬

‫کارآگاهان‬ ‫و‬ ‫گشايان‬ ‫بکشور‬ ‫سپس آنگه بفرمود شاه جهان‬


‫کنيم‬ ‫نيايش‬ ‫حق‬ ‫در‬ ‫بر‬ ‫همه‬ ‫امروز خيمه همينجا زنيم‬ ‫که‬
‫بجان‬ ‫آمد‬ ‫بيآبي‬ ‫ز‬ ‫لشکر‬ ‫که‬ ‫عيان‬ ‫بگردد‬ ‫آبي‬ ‫راه‬ ‫مگر‬
‫ماند‬ ‫همانجا‬ ‫لشکر‬ ‫روز‬ ‫آن‬ ‫در‬ ‫چو با سرکشان شاه اين قصه راند‬
‫همان دشت چون دشت ظلمات گشت‬ ‫چون آن روز ناخوش تمامي گذشت‬
‫در آن تيرگي گم شد آن دشت وراغ‬ ‫جهان گشت تاريخ چون پر زاغ‬
‫ره و آب از حضرت حق بخواست‬ ‫شهنشاه اندر دل شب بخاست‬
‫شهريار‬ ‫آن‬ ‫کرد‬ ‫چنان‬ ‫نيايش‬ ‫در آن شب بر ايوان پروردگار‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫گشت‬ ‫پديدار‬ ‫روشنايي‬ ‫يکي‬ ‫که از سمت کعبه در آن تيرهدشت‬


‫پس از لطف هادي قياسي گرفت‬ ‫که از آن روشني مانده شه در شگفت‬
‫براند‬ ‫روشنايي‬ ‫آن‬ ‫سوي‬ ‫سپه‬ ‫همان دم سران سپاه را بخواند‬
‫گشت‬ ‫پديدار‬ ‫رودباري‬ ‫يکي‬ ‫سپه چون از آنجا دو ميل گذشت‬
‫و زآن رود خلق آب سيراب کرد‬ ‫سپه سوي آن رود آهنگ کرد‬
‫پيشتر‬ ‫مرحله‬ ‫زآن‬ ‫راند‬ ‫سپه‬ ‫چو آسوده شد خلق تشنه جگر‬
‫گشت‬ ‫پديدار‬ ‫راهي‬ ‫شاه‬ ‫يک‬ ‫از آن رود چون يک ميلي گذشت‬
‫کشيد‬ ‫بغزنين‬ ‫سر‬ ‫تا‬ ‫راند‬ ‫همي‬ ‫سعيد‬ ‫اختر‬ ‫شاه‬ ‫راه‬ ‫آن‬ ‫در‬
‫سراي‬ ‫دو‬ ‫بهر‬ ‫يابد‬ ‫راست‬ ‫ره‬ ‫بلي هر که بندد دلي بر خداي‬

‫افسانه کتابسوزي سلطان غازي‬


‫آقاي حسين سلطانزاده در کتاب تاريخ مدارس ايران صفحات ‪ 11‬تا ‪ 61‬مينويسد‪:‬‬
‫سلطان محمود در مذهب حنفي بسيار متعصب بود و با پيروان ديگر مذاهب و فلسفه و‬
‫انديشمندان با شدت و سختي عمل ميکرد‪ .‬و جمع کثيري را به اتهام بدديني به قتل‬
‫رساند‪ .‬از جمله بعد از آنکه مجدالدوله‪ ...‬پس از شکست از سپاهيان محمود دستگير و‬
‫اسير شد‪ .‬جمعي از ياران او را به اتهام باطني بودن و دشمني با عباسيان به دار آويخت‬
‫و عدهاي را تبعيد کرد و کليه کتب فلسفي‪ ،‬نجومي و آثار مربوط به مذهب اعتزالي‬
‫کتابخانه مجدالدوله را سوزاند و بقيه آن را که صد بار (شتر) کتاب بود‪ ،‬تصاحب نمود‪...‬‬
‫در زمان او را به اين اتهام به قتل رساند و کتب زيادي را در زمينههاي فلسفه‪ ،‬نجوم و‬
‫مذهب (مذاهب مخالف رأي ملت) به آتش کشيد و از ميان برد‪:‬‬
‫خالصه اين داستان اين است‪ :‬مجدالدوله تا سال ‪ 420‬در ري امارت داشت‪ .‬در‬
‫اواخر اين مدت چون مادرش سيده خاتون فوت کرد‪ ،‬اوضاع دربار مجدالدوله مختل‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫شد و لشکريان از اطاعت او سر پيچيدند و مجدالدوله هم به علت عياشي و استفراق در‬


‫مطالعه کتب زياد اعتنايي به کارهاي ملکي نداشت‪ .‬عاقبت از بالي استيالي سپاهيان به‬
‫سلطان محمود غزنوي استعانت جست و از او ياري خاست‪ .‬محمود هم حاجب علي از‬
‫اصحاب خود را با لشکري به ري فرستاد‪ .‬حاجب علي مجدالدوله و پسر ابودلف را در‬
‫ري دستگير نمود و کيفيت را به محمود نوشت‪ .‬محمود در ربيعاالخر ‪ 420‬شخصاً به‬
‫ري آمد و مجدالدوله را از آنجا به غزنين فرستاد و به اين ترتيب شعبه ديالمه ري در‬
‫‪ 420‬بدست غزنويان انقراض يافت‪ .‬همچنان که از مطلب باال برميآيد و از مطالعه ساير‬
‫کتب تاريخي استنباط ميشود عامل اصل کشاندن سلطان محمود به ري‪ ،‬مجدالدوله بوده‬
‫نه اينکه محمود قصد نابودي ديالمه ري را داشته باشد‪ .‬چنانکه اگر ميخواست دست به‬
‫اين کار بزند سالها قبل اينکار را ميکرد‪ .‬و کشتن مخالفين مذهبي هم تنها يک اتهام‬
‫ناجوانمردانه است‪ .‬و هيچ سند معتبر تاريخي در اينگونه موارد وجود ندارد‪ .‬سوزاندن‬
‫کتب علمي و مذهبي هم خود داستان سلطانزاده آنرا رد ميکند‪ .‬اگر سلطان محمود هم‬
‫کتب فلسفي و علمي و مذهبي را سوزاند‪ .‬پس کتب صد بار شتر در چه زمينههايي بوده‬
‫است؟ کدام منبع مؤثق تاريخي تأييد ميکند که در ري در آن زمان آن همه کتاب وجود‬
‫داشته است‪ .‬آن هم در کتابخانه شخصي مجدالدوله باطني سلطان محمود با کدام مجوز‬
‫شرعي کتابها را سوزانده است با وجود آن همه سورهها و آيات مختلف درباره نجوم‪.‬‬
‫چگونه ميتوان پنداشت که سلطان مسلماني همچون محمود‪ ،‬دست به آتش زدن کتب‬
‫نجومي بزند‪ .‬سلطان محمود يکي از بزرگترين رواجدهندگان علم در ايران بود‪ .‬تنها‬
‫مخارج شعراي تحت تکفل وي ساليانه چهار صد هزار دينار بود‪ .1‬دوران وي جزو‬
‫بهترين دوران علمي در کل تاريخ ايران است‪ .‬اين حقيقت در شرح حال بزرگان دوره‬
‫غزنوي کامالً آشکار است‪.‬‬

‫‪ -1‬تاريخ ايران بعد از اسالم‪ ،‬آشتياني‪.‬‬


‫‪17‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سلطان محمود که متولد سال ‪ 390‬در غزنين بود‪ 421 .‬و ‪ 23‬ربيعاالول در همان شهر‬
‫درگذشت‪ .‬طبق وصيت وي پسرش محمد جانشيناش شد‪ .‬ولي مسعود پسر ديگر‬
‫سلطان محمود بر وي شوريد و خود حکومت را بدست گرفت‪ .‬چون ميان مسعود و‬
‫سلجوقيان که در اين زمان بسيار قدرتمند شده بودند جنگ درگرفت و سلطان مسعود‬
‫بعد از آنکه در آخرين جنگ با سالجقه که به جنگ دندانقان مرو مشهور است شکست‬
‫خورد‪ .‬به غزنين رفت و برادرش محمد را از قلعه بيرون آورد و آهنگ هندوستان کرد‪.‬‬
‫در راه لشکريان بر مسعود شوريدند و وي را کشتند (‪ 432‬ه‪ .‬ق) و برادرش محمد را‬
‫جايش نشاندند‪ .‬بعد از آن غزنويان به فتوحات هندي سلطان محمود تقريباً قناعت‬
‫کردند و از ايران چشم پوشيدند‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫دانشمندان دوره غزنويان‬
‫‪ -1‬ابوريحان بيروني (‪ 448-362‬ه‪ .‬ق)‪ :‬بيروني بدون شک از آن جهت که روش‬
‫کار علمياش بر اساس رياضيات و تجربه بوده است بزرگترين دانشمند قرن پنجم‬
‫هجري قمري است‪ ،‬وي بنيانگذار اصلي نظريه انشقاق قارهها و زيرآب بودن کره زمين‬
‫است‪ .‬نظريهاي که در سال ‪ 1670‬ميالدي توسط يک زمينشناس آمريکايي مطرح شد‪.‬‬
‫بيروني اين نظريه را در کتاب تحقيق ماللهند بخوبي بيان کرده است‪ .‬اين دانشمند‬
‫بزرگوار تحصيالت خود را در خوارزم به پايان برد‪ ،‬سپس تحت تربيت ابونصر‬
‫منصوربن عليبن عراقي رياضيدان بزرگ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم قرار گرفت‪.‬‬
‫چندي بعد به دربار شمسالمعالي قابوس بن وشمگير رفته مورد توجه آن امير دانشمند‬
‫قرار گرفت‪ .‬و کتاب آثارالباقيه خود را بنام او در سال ‪ 361‬تأليف کرد‪ .‬بيروني تا سال‬
‫‪ 427‬ه‪ .‬ق ‪ 113‬جلد کتاب تأليف کرد‪ .‬در فتح گرگانج بدست سلطان محمود غزنوي‬

‫‪ -1‬تاريخ گزيده‪ ،‬ص ‪ -7 ،091‬تاريخ ادبيات در ايران‪ ،‬ذبيعاهلل صفا‪ ،‬جلد اول و دوم‪.‬‬
‫‪18‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫همراه او شد و در جنگها همراه وي به هند رفت‪ ،‬در آنجا به علت تسلط بر زبان‬
‫سانسکريت با دانشمندان هندي آشنا شد و بعد از تحقيقات مفصل کتاب التحقيق‬
‫ماللهند را نوشت‪ .‬بعد از سلطان محمود در دربار سلطان مسعود و بعد از وي در دربار‬
‫سلطان مودودبن مسعود (‪ )440-432‬با احترام ماند و به تحقيقات خود ادامه داد‪ .‬بيروني‬
‫دو کتاب الدستور و الجماهير في معرفة الجواهر را بنام مودود نوشت‪ .‬فکر دقيق بيروني‬
‫در رياضيات باعث شد که وي در فلسفه خواهان حقايق فارغ از اوهام و خياالت باشد‪.‬‬
‫بيروني ده ايراد بر ارسطو نوشته براي ابنسينا ميفرستد‪ .‬سپس هشت ايراد ديگر بر‬
‫ارسطو گرفته و براي ابنسينا ميفرستد که ابوعلي از دادن جواب به آنها کامالً درمانده‬
‫ميشود‪.‬‬
‫بعضي از آن سؤاالت عبارتند از‪ -1 :‬اگر حرارت از مرکز بطرف محيط متصاعد‬
‫ميشود پس چرا حرارت از خورشيد و شعاعات آن به ما ميرسد؟ ‪ -2‬با آنکه گروهي‬
‫از حکما وجود عالمي را غير از عالم محسوس ما ممکن دانستهاند چرا ارسطو آنرا رد‬
‫کرده است؟ حال آنکه اطالع ما بر وجود اين عالم از طريق حواس است‪ ،‬و اين امر دليل‬
‫آن نميشود که وجود هر عالمي را غير از عالم محسوس خود رد کنيم‪.‬‬
‫بعضي از آثار بيروني‪:‬‬
‫‪ -1‬التحقيق ماللهند درباره عقايد و آراء هندوان – مسائل نجوم و زمينشناسي هيئت‬
‫– عقايد – قوانين ديني و اجتماعي‬
‫‪ -2‬آثار الباقيه‪ :‬در ذکر تواريخ – اعياد – ايام مشهور ملتها – کيفيت اختالف‬
‫تقويمها – شرح بعضي از اصطالحات نجومي‬
‫‪ -3‬الجماهر في معرفة الجواهر‪ :‬در تحقيق فيزيکي نسبت به جواهر مختلف و اوزان‬
‫مخصوص مواد مختلف که بيروني در اين کتاب تعيين کرده است‪ ،‬به حدي دقيق است‬
‫که با آخرين تحقيقات درباره آنها منطبق يا بسيار نزديک است‪.‬‬
‫‪19‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -4‬الدستور ‪ -5‬التفهيم الوايل صناعة التنجيم در حساب و هيئت و نجوم ‪ -9‬علم‬


‫الهيئة ‪ -7‬االستيعاب في صنعة االسطرالب در ذکر بهترين روش ساخت اسطرالب ‪-1‬‬
‫استخراج االوتار في الدايرة ‪ -6‬التسطيع و تبطيع الکور ‪ -10‬قانون مسعودي در هيئت و‬
‫نجوم که به منزله دايرهالمعارف بزرگي در آندو علم است‪ .‬آثار بيروني در موضوعات‬
‫مختلف علمي است از جمله هيئت – طب – حکمت – حساب – مباحث فيزيکي –‬
‫عمل آالت مختلف – ازمنه و اوقات – آثار العلويه – احکام نجوم – اسمار – احاديث–‬
‫تاريخ – جغرافيا – داروشناسي و عقايد‪ ،‬بيروني مصداق واقعي حديث پيامبر است که‬
‫فرموده است‪ :‬ز گور تا گهواره علم بجوي‪ ،‬وي در بستر مرگ جواب پرسش خود را از‬
‫دوست دانشمندش ميخواهد‪ ،‬ولي دوستش ميگويد‪ :‬حال چه جاي اين مبحث است‪.‬‬
‫بيروني ميگويد‪ :‬آيا نادان بميرم بهتر است يا دانا‪ .‬دوستش جواب سؤالش را داده و‬
‫راهي خانهاش ميشود‪ .‬هنوز چند قدمي دور نشده‪ ،‬شيون از خانه بيروني بلند ميشود‬
‫وقتي برميگردد ميبيند که بيروني وفات کرده است‪.‬‬
‫‪ -2‬ابوالحسن علي بن احمد نسوي‪ :‬از علماي رياضيدان در حدود سال ‪ 420‬ه‪ .‬ق‬
‫کتابي در علم حساب به پارسي نوشته و آنرا بنام المغني في الحساب الهندسي به عربي‬
‫ترجمه کرده است‪ .‬کتاب ديگر وي بنام االشباع در رياضي ميباشد که توسط ويدمن به‬
‫آلماني ترجمه شده است‪.‬‬
‫‪ -3‬حکيم طوس‪ :‬ابوالقاسم الحسن علي الطوسي (‪ 419-340‬ه‪ .‬ق) از امراي نزديک‬
‫کسي را اليق آن نميدانست که اثر عظيم و جاودان خود را بدو تقديم کند‪ .‬و همواره در‬
‫پي بزرگي ميگشت که سزاوار آن اثر بديع باشد‪ .‬و سرانجام سلطان محمود غزنوي را‬
‫شايسته آن يافت آن هم بعد از بيست سال‪:‬‬
‫همي رنج بردم به بسيار سال‬ ‫بفال‬ ‫گرفتم‬ ‫فرُح‬ ‫نامه‬ ‫اين‬ ‫من‬
‫درخشندهيي‬ ‫بر‬ ‫کيان‬ ‫بگاه‬ ‫بخشندهيي‬ ‫سرافراز‬ ‫نديدم‬
‫‪10‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫جز از خامشي هيچ درمان نبود‬ ‫هم اين سخن بر دل آسان نبود‬
‫نيکبخت‬ ‫مردم‬ ‫نشستگه‬ ‫درخت‬ ‫سراسر‬ ‫ديدم‬ ‫باغ‬ ‫يکي‬
‫شايستمي‬ ‫بود‬ ‫نيک‬ ‫اگر‬ ‫بايستمي‬ ‫پيدا‬ ‫ايچ‬ ‫نبود‬ ‫بجايي‬
‫بدان تا سزاوار اين گنج کيست‬ ‫بيست‬ ‫سال‬ ‫نگهداشتم‬ ‫را‬ ‫سخن‬
‫که او را کند ماه و کيوان سجود‬ ‫وجود‬ ‫فرُ‬ ‫با‬ ‫محمود‬ ‫جهاندار‬
‫جهاندار چون او ندارد بياد‬ ‫داد‬ ‫تخت‬ ‫بر‬ ‫از‬ ‫نشست‬ ‫بيامد‬
‫بفرش دل تيره چون عاج گشت‬ ‫گشت‬ ‫تاج‬ ‫او‬ ‫نام‬ ‫را‬ ‫سرنامه‬
‫از جمله دشمنان سرسخت شاهنامه ترکها به علت رويه تند آن بر ضد تورانيها و‬
‫رافضيان بودند‪ .‬عبدالجليل قزويني رافضي در کتاب النقض اشعار شاهنامه را ترهات‬
‫ميخواند و معتقد است که در مذهب وي بر اساس برخي احاديث شنيدن آن گونه‬
‫اشعار کراهيت دارد‪ .‬فردوسي فلسفه يوناني و معتزله را رد ميکرد‪:‬‬
‫بپوي‬ ‫گويي‬ ‫که‬ ‫براهي‬ ‫نپويم‬ ‫گوي‬ ‫بسيار‬ ‫فلسفهدان‬ ‫آيا‬
‫بنا گفتن و گفتن ايزد يکيست‬ ‫سخن هيچ بهتر ز توحيد نيست‬

‫عقيده فردوسي درباره بزرگان صحابه ‪-‬رضي اهلل عنهم‪-‬‬


‫همه هر يکي همچو اختر بدند‬ ‫صحابان او جمله اخير بودند‬
‫که در دين حق پايدار آمدند‬ ‫آمدند‬ ‫چهار‬ ‫ايشان‬ ‫از‬ ‫وليکن‬
‫که بد روز و شب مصطفي را رفيق‬ ‫عتيق‬ ‫شيخ‬ ‫صديق‬ ‫ابوبکر‬
‫ز سهمش (ترسش) نيارست خفتن ببوم‬ ‫پس از روي عمر بد که قيصرم بروم‬
‫که شرم و حيا زو پديدار بود‬ ‫بود‬ ‫ديندار‬ ‫ميرعثمان‬ ‫سيم‬
‫بتول‬ ‫جفت‬ ‫و‬ ‫شيرمردان‬ ‫سر‬ ‫چهارم عليابن عمّ ديندار بود‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بتاب‬ ‫آرد‬ ‫دوزخ‬ ‫آزارشان‬ ‫که‬ ‫بتاب‬ ‫دل‬ ‫چار‬ ‫اين‬ ‫آزار‬ ‫از‬
‫‪ -4‬ابوعلي سينا‪ :‬حسينبن عبداهلل بن سينا ‪ 421-370‬ه‪ .‬ق ابوعلي متولد ده خرميثين‬
‫از توابع بخارا بوده است‪ .‬در تاريخ احوالش گفتهاند‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫آمد از عدم بوجود‬ ‫در شجع‬ ‫سينا‬ ‫ابوعلي‬ ‫الحق‬ ‫حجة‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫کرد اين جهان بدرود‬ ‫در تکز‬ ‫کسب کرد کل علوم‬ ‫در شصا‬
‫ابوعلي پزشک‪ ،‬طبيعيدان‪ ،‬رياضيدان و فليسوف بود‪ .‬در ‪ 5‬سالگي حافظ قرآن شد‪.‬‬
‫وي مدتي به فراگيري قرآن و علوم ادبي و فقه و حساب مشغول ميشود‪ .‬در هيجده‬
‫سالگي همه علوم زمانه را ياد ميگيرد و در آنها استاد ميشود‪ .‬ابن سينا چنان که در‬
‫شرح حال خود نوشته‪ ،‬در جواني بيماران به طور رايگان و هم براي پيشرفت و تمرين‬
‫در علم خود درمان ميکرد‪ .‬او عادت داشت که هر گاه در حل مسألهاي يا کشف‬
‫معضلي دچار دشواري و ابهام ميشد‪ ،‬به مسجد ميرفت و به نماز و دعا و مناجات‬
‫مشغول ميشد‪ ،‬تا خداوند او را در درک مطالب کمک کند‪ .‬و به اين طريق مشکلش حل‬
‫ميشد‪ .‬ابن سينا علم طب را که تا آن زمان تحت تأثير طب جالينوس و بقراط بود‪،‬‬
‫دگرگون ساخت و با تلفيق آن با طب علمي هندي اساس نويني را در اين علم بنيان‬
‫گذاشت‪ .‬بطوري که طب وي بمدت هفت قرن در دانشگاههاي اروپا تدريس ميشد‪ .‬و‬
‫در دانشگاه بروکسل بلژيک تا سال ‪ 1606‬م درسهاي ابن سينا با مراقبت دقيق حفظ‬
‫ميشد‪ .‬ابوعلي قرنها پيش از شناختن ميکروبها توسط لويي پاستور‪ ،‬موجود بسيار‬
‫کوچک و نامرئي در آب را عامل بيماريها ميدانست‪.‬‬

‫‪.023 -1‬‬
‫‪.088 -7‬‬
‫‪.478 -0‬‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ابن سينا در همه زمينههاي علمي و هنري‪ ،‬اثري از خود به يادگار گذاشته است‪.‬‬
‫هنوز هم تعداد زيادي از کتابهاي وي در دسترس است از جمله‪ -1 :‬شفا در فلسفه‬
‫‪ -2‬الموجز الکبير در منطق ‪ -3‬اشارات و تنبيهات در حکمت ‪ -4‬النجات در فلسفه ‪-5‬‬
‫عيون الحکمه در فلسفه و طبيعي و علوم الهي‪ ،‬امام فخر رازي اين کتاب را شرح کرده‬
‫است‪ -9 .‬الحکمة المشرقية در حکمت اروپايي آن زمان ‪ -7‬قانون در طب ‪ -1‬ارجوزه در‬
‫طب ‪ -6‬في ماهية الحزن در مورد غم و اندوه و علل رواني آن ‪ -10‬انصاف‪ -11‬تحقق‬
‫االنسان ‪ -12‬رساله اضحويه ‪ -13‬جامع البديع ‪ -14‬الحکمة العروضية ‪ -15‬دانشنامه‬
‫عاليي ‪ -19‬رساله درباره قولنج ‪ -17‬تعلق النفس بالبدن ‪ -11‬بقاء النفس الناطقة ‪-16‬‬
‫لغات سديديه در علوم طبيعي ‪ -20‬رساله نبضيه به فارسي در مورد نبض ‪ -21‬رسالهاي‬
‫در مورد داروهاي قلبي ‪ -22‬اثبات النبوة ‪ -23‬حقايق علم التوحيد و‪....‬‬
‫ابن سينا در جواب کساني که او را به علت فلسفي بودن کافر ميخواندند سروده‬
‫است‪:‬‬
‫محکمتر از ايمان من ايمان نبود‬ ‫کفر چو مني گزاف و آسان نبود‬
‫پس در همه دهر يک مسلمان نبود‬ ‫در دهر چو من يکي و آخر هم کافر‬
‫‪ -5‬ابن خطيب گنجه‪ :‬تاجالدين احمد معاصر سلطان محمود غزنوي از شاعران‬
‫بزرگ عصر بود‪.‬‬
‫‪ -6‬ابوسعيد احمدبن محمدبن عبدالجليل السجزي‪ :‬منجم و رياضيدان مشهور‬
‫دوران آخر ساماني و دوران اول غزنوي متوفاي ‪ 414‬ه‪ .‬ق شرح حال وي در قسمت‬
‫دانشمندان ساماني آمده است‪ .‬وي مخترع استرالب (ستارهياب) خورشيد مرکزي و‬
‫بنيانگذار نظريه گردش زمين بدور خورشيد است‪.‬‬
‫‪ -7‬ابوالحسن کوشيار بن لبان با شهري گيلي‪ :‬از بزرگان رياضيون و منجمان در‬
‫بخش سامانيان از وي ياد شده است‪.‬‬
‫‪13‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -0‬ابوالحسن علي بن محمد الماوردي‪ :‬متوفاي ‪ 450‬ه‪ .‬وي از بزرگترين فقيهان‬


‫زمان خود بود‪ .‬برخي از آثارش عبارتند از‪ -1 :‬کتاب الحاوي (مهمترين کتاب فقه)‬
‫شافعي ‪ -2‬احکام سلطانيه ‪ -3‬ادبالدين والدنيا ‪ -4‬القناع در فقه ‪ -5‬داليل النبوة ‪-9‬‬
‫قانون الوزارة‪ .‬از آنجا که بسياري از دانشمندان دوران غزنوي يا عهد ساماني و يا عهد‬
‫سلجوقي را نيز درک کردهاند‪ .‬لذا در هر دو بخش از اين دانشمندان ياد شده است و‬
‫عالوه بر آنها صدها شاعر و نويسنده نيز وجود داشتهاند که به رسم اختصار از ذکر نام و‬
‫احوال آنها صرف نظر شده است‪ .‬همچنين براي شناختن دقيق دوران غزنوي ما محتاج‬
‫به مطالعه دوران سلجوقي بخصوص دانشمندان آن دوره هستيم چرا که علماء دوران‬
‫اوليه سلجوقي پرورشيافتگان دوره غزنوي هستند‪ .‬و دقت در معلومات و تخصصهاي‬
‫آنها ما را به ارزيابي دقيق دوران غزنوي در زمينه علوم متداول آن زمان راهنمايي ميکند‪.‬‬
‫بعالوه اطالع ما از دوران قبل از مغول تاريخ ايران منحصر به کساني است که‬
‫توانستهاند از چنگال مغول بگريزند و تنها قسمت بسيار کوچکي از فعاليتهاي علمي‬
‫آن دوره را به آيندگان منتقل کنند‪ .‬دانشمندان و علماء بسيار زيادي قطعاً وجود داشتهاند‬
‫که براي هميشه همراه آثار علميشان توسط مغول نابوده شدهاند‪ .‬و ما کوچکترين خبري‬
‫از آنها نداريم بعالوه چون که قسمت بيشتر حکومت غزنويان در هند بوده است‪ .‬از ذکر‬
‫نام دانشمندان آن ديار خودداري شده است‪.‬‬

‫اسامي امراي غزنوي و ايام امارت هر يک‬


‫‪ 351‬تا ‪352‬‬ ‫‪ -1‬ابواسحاق الپتکين‬
‫‪ 352‬تا ‪355‬‬ ‫‪ -2‬اسحاق بن الپتکين‬
‫‪ 355‬تا ‪392‬‬ ‫‪ -3‬بکاتکين‬
‫‪ 392‬تا ‪399‬‬ ‫‪ -4‬پيري‬
‫‪14‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 399‬تا ‪317‬‬ ‫‪ -5‬ناصرالدين سبکتگين‬


‫‪ 317‬تا ‪( 311‬هفتماه)‬ ‫‪ -9‬اسماعيلبن سبکتگين‬
‫‪ 317‬تا ‪421‬‬ ‫‪ -7‬يمينالدوله ابوالقاسم محمودبن سبکتگين‬
‫‪ 421‬هفت ماه‬ ‫‪ -1‬جاللالدين ابواحمد محمدبن محمود‬
‫‪ 421‬تا ‪432‬‬ ‫‪ -6‬شهابالدوله ابوسعدمسعودبن محمود‬
‫‪ 432‬تا ‪441‬‬ ‫‪ -10‬شهابالدوله ابوالفتح مودودبن مسعود‬
‫‪ 11‬و ‪ -12‬بهاءالدوله ابوالحسنعلي بن مسعود و مسعودبن مودود ‪ 441‬مجموعاً ‪ 2‬ماه‬
‫‪ 441‬تا ‪444‬‬ ‫‪ -13‬عزالدوله ابومنصورعبدالرشيد بن محمود بن سبکتگين‬
‫‪ 441‬تا ‪451‬‬ ‫‪ -14‬جمالالدوله ابوالفضل فرخزاد بن مسعود بن محمود‬
‫‪ 451‬تا ‪462‬‬ ‫‪ -15‬ظهيرالدوله ابوالمظفر ابراهيم‪ ،‬برادر فرخزاد‬
‫‪ 462‬تا ‪506‬‬ ‫‪ -19‬عالءالدوله ابوسعيد مسعودبن ابراهيم‬
‫‪ 506‬تا ‪511‬‬ ‫‪ -17‬سلطانالدوله ابوالفتح ارسالنشاه پسر مسعود سوم‬
‫‪ 511‬تا ‪541‬‬ ‫‪ -11‬يمينالدوله ابوالمظمفر بهرامشاه بن مسعود‬
‫‪ 541‬تا ‪554‬‬ ‫‪ -16‬تاجالدوله ابوالشجاع خسروشاه بن بهرامشاه‬
‫‪ 555‬تا ‪512‬‬ ‫‪ -20‬سراجالدوله ابوالملوک خسرو بن خسروشاه‬
‫دو حکومت محلي در دوران نيمه دوم حکومت ساماني و دوران اول غزنوي وجود‬
‫داشت‪ .‬يکي ديالمه آل زيار که فرمانبرداران ساماني و غزنوي بودند‪ .‬ديگري حکومت‬
‫ديالمه آل بويه که مذهب شيعه داشت و مدتي حتي خليفه عباسي را نيز تحت کنترل‬
‫خود داشتند‪ .‬هر دوي اين حکومتها بدست سلجوقيان منقرض شدند‪.‬‬

‫اسامي امراي زياري و زمان امارت هر يک‬


‫‪ 319‬تا ‪ 323‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬ابوالحجاج مردآويج بن زيار‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 323‬تا ‪ 357‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -2‬ابوطاهر وشمگيربن زيار‬


‫‪ 357‬تا ‪ 399‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -3‬ظهرالدوله بهستون پسر وشمگير‬
‫‪ 399‬تا ‪403‬‬ ‫‪ -4‬شمسالمعالي ابوالحسن قابوس برادر بهستون‬
‫‪ 403‬تا ‪423‬‬ ‫‪ -5‬فلک المعالي منوچهر بن قابوس‬
‫‪ 423‬تا ‪435‬‬ ‫‪ -9‬نوشيروان بن منوچهر‬
‫‪ 435‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -7‬جستان بن شيروان‬
‫از شاهزادگان زياري امير عنصرالمعالي کيکاووس است که پسر اسکندر بن‬
‫شمسالمعالي قابوس بوده است‪ .‬وي واضع کتاب بسيار مشهور قابوسنامه است که آنرا‬
‫در سال ‪ 475‬به عنوان نصيحتنامهاي براي پسر خود گيالنشاه تأليف کرده است‪.‬‬

‫ديالمه آل بويه‬
‫تأسيس دولت بويه به دست سه تن برادر از فرزندان ماهيگيري گيالني بنام بويه‬
‫انجام يافته است که عبارتند از‪ -1 :‬علي برادر بزرگتر ‪ -2‬حسن برادر ميانه ‪ -3‬احمد‬
‫برادر کوچکتر‪.‬‬
‫احمدبن بويه در ‪ 334‬ه‪ .‬ق بدون خونريزي بغداد را تصرف کرد و با خليفه مستکفي‬
‫به احترام تمام رفتار نموده‪ .‬مستکفي هم او را خلعت داد و لقب معزالدوله ملقبش‬
‫ساخت‪ .‬به برادرش حسن لقب عمادالدوله و به علي لقب رکنالدوله داد‪ .‬از اين تاريخ تا‬
‫‪ 359‬ه‪ .‬ق خلفاي عباسي از هر جهت مطيع آل بويه بودند‪ .‬احمد معروف به معزالدوله‬
‫بعد از يک ماه و نيم خليفه را کور کرد و پسرش المطيع بااهلل را جانشين وي کرد‪ .‬در‬
‫مدت حکومت وي شعاير شيعه رواج يافت‪ .‬در ‪ 351‬بر درهاي مساجد بغداد لعن‬
‫معاويه و ساير صحابه را نوشتند و وي مردم را مجبور کرد که در ايام محرم به‬
‫تعزيهداري شهداي کربال بپردازند و لباس سياه بپوشند‪.‬‬
‫‪11‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بعد از مرگ معزالدوله در سال ‪ 359‬مملکت آل بويه که بين سه برادر تقسيم شده‬
‫بود‪ .‬عمالً از همديگر جدا شدند و قدرت آل بويه رو به ضعف گذاشت‪.‬‬

‫اسامي امراي آل بويه و زمان امارت هر يک‬


‫الف‪ -‬ديالمه فارس‬
‫‪ -1‬عمادالدولة ابوالحسن علي بن بابويه ‪ 073‬تا ‪ 008‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ -7‬عضدالدولة و تاجالمله ابوشجاع پناه خسرو پسر رکنالدولة ‪ 027-008‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ -0‬شرفالدولة ابوالفوارس شير ذيل پسر عضدالدولة ‪ 027‬تا ‪029‬‬
‫‪ -4‬صمصامالدولة ابوکاليجار مرزبان پسر عضدالدولة ‪ 029‬تا ‪088‬‬
‫‪ -6‬بهاءالدولة ابونصر پسر عضدالدولة ‪ 088‬تا ‪430‬‬
‫‪ -5‬سلطانالدولة ابوشجاع پسر بهاءالدولة ‪ 430‬تا ‪416‬‬
‫‪ -2‬عمادالدولة ابوکاليجار مرزبان پسر سلطانالدولة ‪443-416‬‬
‫‪ -8‬ملک رحيم ابونصر خسرو فيروز پسر ابوکاليجار مرزبان ‪ 443‬تا ‪442‬‬
‫ب‪ -‬ديالمه عراق و خوزستان و کرمان‬
‫‪ -1‬معزالدولة ابوالحسين احمدبن بويه ‪ 073‬تا ‪ 065‬در عراق – خوزستان فارس –‬
‫کرمان‪.‬‬
‫‪ -7‬عزالدولة بختيار پسر معزالدولة ‪ 065‬تا ‪ 052‬در عراق – خوزستان – فارس –‬
‫کرمان‪.‬‬
‫‪ -0‬عضدالدولة ابوشجاع پسر رکنالدولة ‪ 052‬تا ‪ 027‬در عراق – خوزستان – فارس –‬
‫کرمان‪.‬‬
‫‪17‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -4‬شرفالدولة ابوالفوارس شير ذيل پسر عضدالدولة ‪ 027‬تا ‪ 029‬در عراق و خوزستان‬
‫– فارس و کرمان‪.‬‬
‫‪ -6‬بهاءالدولة ابونصر پسر عضدالدولة ‪ 029‬تا ‪ 430‬در عراق – خوزستان – فارس –‬
‫کرمان‪.‬‬
‫‪ -5‬سلطانالدولة ابوشجاع پسر بهاءالدولة ‪ 430‬تا ‪ 417‬در عراق – خوزستان و فارس‪.‬‬
‫‪ -2‬مشرفالدولة ابوعلي پسر بهاءالدولة ‪ 417‬تا ‪ 415‬فقط در عراق‪.‬‬
‫‪ -8‬ابوطاهر جاللالدولة پسر مشرفالدولة ‪ 415‬تا ‪ 406‬فقط در عراق‪.‬‬
‫‪ -9‬ابوکاليجار مرزبان پسر سلطانالدولة ‪ 406‬تا ‪ 443‬در عراق مدتي در فارس و‬
‫کرمان‪.‬‬
‫‪ -13‬ملک رحيم پسر ابوکاليجار ‪ 443‬تا ‪ 442‬فقط در عراق‪.‬‬
‫‪ -11‬قوامالدولة ابوالفوارس پسر بهاءالدولة ‪ 430‬تا ‪ 419‬فقط در کرمان‪.‬‬
‫‪ -17‬ابومنصور فوالدستون پسر ابوکاليجار ‪ 443‬تا ‪ 448‬فقط در کرمان از ‪ 419‬تا ‪443‬‬
‫کرمان ضميمه فارس بوده است‪.‬‬
‫ج‪ -‬ديالمه ري و اصفهان و همدان‬
‫‪ -1‬رکنالدولة ابوعلي حسن بن بويه ‪ 073‬تا ‪ 055‬در تمام عراق عجم و کرمانشاه‪.‬‬
‫‪ -7‬مؤيدالدولة ابومنصور بويه پسر رکنالدولة ‪ 055‬تا ‪ 020‬در اصفهان از ‪ 059‬ري و‬
‫همدان و گرگان‪.‬‬
‫‪ -0‬فخرالدولة ابوالحسن علي رکنالدولة ‪ 055‬تا ‪ 082‬در ري و همدان و ‪ 020‬مالک‬
‫واليت مؤيدالدولة‪.‬‬
‫‪ -4‬مجدالدولة فخرالدولة ‪ 082‬تا ‪ 473‬فقط در ري‪.‬‬
‫‪18‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -6‬شمسالدولة ابوطاهر پسر ديگر فخرالدولة ‪ 082‬تا حدود ‪ 417‬فقط در همدان‪.‬‬


‫‪ -5‬سماءالدولة ابوالحسن پسرش شمسالدولة ‪ 417‬تا ‪ 414‬فقط در همدان‪.‬‬
‫فصل پنجم‬
‫‪1‬‬
‫سلجوقيان‬
‫(عصر طاليي ايران)‬
‫دوران سلجوقيان بدون شک تابناکترين دوره تاريخي ايران است‪ .‬اين عصر اوج‬
‫تمدن اسالمي ايران است‪ .‬اهميت آنرا ميتوان اينگونه خالصه کرد‪.‬‬
‫‪ -1‬بنيانگذاري دانشگاه‪ :‬نظاميههايي که شهيد خواجه نظامالملک پديد آورد‪ .‬منشاء و‬
‫سرمشق دانشگاههاي امروز جهان است‪ .‬دانشگاههاي نظاميه‪ ،‬آموزشگاههايي بودند‪ ،‬با‬
‫فرصت تحصيل رايگان‪ ،‬راتبههاي کافي براي مدرسان‪ ،‬کتابخانههاي معتبر و رشتههاي‬
‫تحصيلي مشخص با سازماني درست‪ .‬رشتههاي تحصيل عبارتند بودند از‪ :‬فقه – حديث‬
‫– تفسير – علوم ادبي – رياضيات – نجوم – طبيعيات و حکمت‪.‬‬
‫‪ -2‬گسترش و رواج زبان ادبي فارسي و فرهنگ ايراني به طور کلي نقش بسيار‬
‫برجستهاي ايفا کرد‪ .‬سياست داخلي آنان در دست وزيران و مشاوران دانشمندي بود که‬
‫براي ترقي جامعه ايراني از هيچ کوششي خودداري نميکردند‪.‬‬
‫‪ -3‬دربار سلجوقي همانند دربار محمود غزنوي پر از علماء و نويسندگان بود‪ .‬زبان‬
‫رسمي فارسي بود و کليه مکاتبات اداري دربار با اين زبان صورت ميگيرد‪ .‬بهمين‬
‫جهت زبان فارسي از کرانههاي درياي مديترانه تا اقصى نقاط هند تحت حکومت‬

‫‪ -1‬منابع مورد استفاده ‪ -1 :‬دولت آل سلجوقي ‪ -7‬طبقات ناصري ‪ -0‬تاريخ گزيده ‪-4‬‬
‫تاريخ ايران سرپرسي سايکس ‪ -6‬تاريخ ايران کمبريج ‪ -5‬تاريخ ايران بعد از اسالم‪،‬‬
‫آشتياني ‪ -2‬تاريخ ادبيات در ايران صفا ‪ -8‬تاريخ تمدن ويل دورانت‪ ،‬جلدچهارم ‪-9‬‬
‫سلجوقنامه ظهيري نيشابوري‪.‬‬
‫‪70‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مسلمين و از کرانههاي خليجفارس تا آن طرف سيحون و جيحون زبان غالب بود‪ .‬و اگر‬
‫حمله مغول نبود قطعاً امروزه زبان فارسي زبان اول جهان اسالم بود‪.‬‬
‫‪ -4‬تا آن زمان جهان هيچگاه شاهد گسترش آن اندازه مدرسه و کتابخانه و دانشگاه‬
‫نبوده است‪ .‬در يونان باستان با آن همه ارزش کاذبي که برايش ساختهاند تنها يک کالج‬
‫وجود داشته است‪ .‬در حالي که در کليه شهرهاي مهم امپراطوري عظيم سلجوقي حداقل‬
‫يک دانشگاه نظاميه وجود داشته است‪ ،‬و در آن دانشگاه کتابخانهاي موجود‪ .‬به عالوه‬
‫دانشگاههاي ديگري نيز توسط افرادي مانند ملکشاه و غيره ساخته شده بود‪ .‬با توجه‬
‫به اينکه اولين کتابخانه عمومي اروپا در حوالي سال ‪ 1400‬ميالدي آن هم با هزار جلد‬
‫کتاب احداث شده است‪ .‬اهميت دوران سلجوقي با کتابخانههايي با هزاران جلد کتاب‬
‫براي ما مشخص ميشود‪ .‬عالوه بر اينکه تقريباً هر مسجدي داراي کتابخانه بوده و‬
‫بسياري از افراد داراي کتابخانه شخصي بوده و کتابخانههاي عمومي در همه شهرها داير‬
‫بودهاند چنان که تنها در يکي از کتابخانههاي وقفي مرو بيش از دوازده هزار جلد کتاب‬
‫وجود داشته است‪.‬‬
‫‪ -5‬توسعه شهرها در نتيجه توسعه فرهنگي و انتقال دستگاه اداري از دست‬
‫خاندانهاي ديوانساالر قديم به خاندانهاي روشنفکر جديد از طبقه متوسط جامعه‪.‬‬
‫‪ -9‬رفاه اقتصادي و امنيت عمومي در مدتي بيشتر از يک قرن و نيم بخصوص در‬
‫دوران آخر حکومت طغرل اول بنيانگذار حکومت سلجوقيان و آلب ارسالن و ملکشاه‬
‫و سلطان برکيارق و سلطان سنجر‪ ،‬جادهها امن بود‪ ،‬مردم به راحتي به سفر حج مشرف‬
‫ميشدند‪ .‬کاروانسراها و قناتها و چاههاي آب زيادي در سراسر ايران بخصوص در سر‬
‫راه زائرين ايراني به حج ايجاد شده بود‪.‬‬
‫‪ -7‬از بين بردن حکومتهاي فاسد محلي مانند آل بويه عراق و فارس و ايجاد يک‬
‫حکومت مقتدر در ايران که شامل مرزهاي دوران ساساني ميشد‪ .‬سلجوقيان تنها کساني‬
‫‪71‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫هستند که در ايران بعد از اسالم بر تمام ايران دوران ساساني به استثناي يمن ولي با‬
‫وسعتي بيشتر از ايران ساساني حکومت کردهاند‪.‬‬
‫‪ -1‬نجات مذهب اهل سنت از خطر سقوط در اثر تسلط فاطميه و فرقههاي وابسته‬
‫به آن‪ :‬زماني که سلجوقيان نردبان ترقي را ميپيمودند تنها قسمتي از ايران و اسپانياي‬
‫مسلمان در دست اهل سنت بود بقيه جهان اسالم شامل آفريقا و شبه جزيره عربستان و‬
‫عراق و سوريه و فلسطين و اردن و لبنان و ديگر ممالک اسالمي يا در دست فاطميان‬
‫مصر بود يا در دست افراد وابسته آن حکومت اداره ميشد‪ .‬در بعضي جاها اهل سنت را‬
‫وادار کرده کرده بودند که در ايام محرم سينهزني کنند و حضرت معاويه و ديگر صحابه‬
‫را به بدي ياد کنند‪.‬‬
‫‪ -6‬آثار علمي که در اين دوران به منصه ظهور رسيد حقيقتاً خيرهکننده است با توجه‬
‫به اينکه قسمت اعظم آثار آن دوران در نتيجه حمله مغول نابود شد‪ ،‬ولي باز هم آنچه‬
‫که مانده است آدمي را به شگفت واميدارد‪ .‬رشد علمي و در نتيجه آن رشد صنعتي و‬
‫تجارت و کشاورزي در آن دوران در تاريخ شناخته شده جهان بينظير است‪ .‬وجود‬
‫هزاران دانشمند و محقق و نويسنده و شاعر و صدها دانشگاه و مدرسه و کتابخانه‬
‫عمومي و هزاران کتاب و‪ ...‬از شگفتيهاي آن دوران شکوهمند ميباشد‪.‬‬
‫‪ -10‬وجود سالطين عادل و علمپرور و رعيتپرور يکي ديگر از مختصات عصر‬
‫سلجوقي است‪ .‬بعنوان نمونه به سخنان زير که از سلطان سنجر است دقت کنيد‪ :‬سلطان‬
‫سنجر سلجوقي‪« :‬بنياد شهرياري و اساس جهانداري بر آبادان کردن جهان استوار است‪.‬‬
‫و جهان تنها به عدل و انصاف آبادان ميگردد‪ .‬عدل و انصاف جهاندار تنها با واليت با‬
‫کفايت نيک رفتار و صاحب منصباني اعتقادات پسنديده و رسوم زندگي ستوده دارند‪،‬‬
‫حاصل آيد‪ .‬تنها بدين طريق است که جهانيان به سعادت نايل ميشوند»(‪ )1‬ساير‬
‫سالطين سلجوقي هم مانند آلب ارسالن و ملکشاه مورد ستايش مؤرخان بزرگ قرار‬
‫‪71‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫گرفتهاند‪ .‬تعداد زياد سالطين مقتدر و عادل در يک سلسله از نوادر تاريخ بشري است‪.‬‬
‫سلجوقيان سه شعبه بودند که در ايران و روم بقدرت رسيدند‪ .‬شعبه اول سلجوقيان ايران‬
‫‪ 14‬تن بودهاند از ‪ 426‬تا ‪ 560‬ه‪ .‬ق بمدت ‪ 191‬سال بر کل ايران بزرگ يا قسمت بزرگ‬
‫آن حکومت کردهاند‪ .‬شعبه دوم سلجوقيان کرمان ‪ 11‬تن مدت حکومتشان ‪ 150‬سال از‬
‫‪ 303‬تا ‪ 533‬ه‪ .‬ق شعبه سوم سلجوقيان روم ‪ 15‬تن مدت حکومتشان ‪ 220‬سال از ‪410‬‬
‫تا ‪ 700‬ه‪ .‬ق‪.‬‬

‫سلجوقيان ايران ‪ 572-427‬ه‪ .‬ق‬


‫نياي خاندان سلجوقيان شخصي است بنام سلجوق که بقول ظهيري نيشابوري در‬
‫کتاب سلجوقنامه داراي چهار پسر بنامهاي اسرائيل و ميکائيل و موسي بيغو و يونس‬
‫بود‪ ،‬با دارايي بسيار‪ ،‬به علت تنگي چراگاه در ‪ 375‬ه‪ .‬ق‪ 1‬به ماوراءالنهر آمدند و در نور‬
‫بخارا و سفر سمرقند مقيم شدند‪ .‬سلطان محمود غزنوي با ايشان راه دوستي در پيش‬
‫ميگيرد‪ .‬از ميان پسران سلجوقي ميکائيل داراي دو پسر بنامهاي جغربيک و طغرلبک‬
‫بود و طغرلبک است که مؤسس سلسله سجلوقيان ايران ميباشد‪ .‬سلطان محمود‬
‫غزنوي عليرغم مخالفت مشاورش ارسالن جاذب که معتقد بود سلجوقيان به علت‬
‫قدرتمندي نبايد از جيحون بگذرند به آنها اجازه عبور داد و آنها در فساء و ابيورد مقيم‬
‫شدند‪ .‬آثار دولت و سلطنت از جبين جعفري بک و طغرل نمايان بود‪ .‬اهل خراسان‬
‫بخاطر عدالت و انصاف آنها داوريهاي خود را به پيش ايشان ميبردند‪ .‬بين آنها با‬
‫سلطان مسعود غزنوي جنگهاي روي داد و باالخره در جنگ دندانقان ‪ 432‬ه‪ .‬ق‬
‫غزنويان شکست خورده و به تصرفات هندي سلطان محمود غزنوي قناعت ميکنند‪.‬‬

‫‪ -1‬ايران کمبريج‪ ،‬جلد ‪ ،6‬ص ‪.732‬‬


‫‪73‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫طغرل بک ‪ 455-422‬ه‪ .‬ق‬


‫سلطان طغرل بک در شوال ‪ 426‬در نيشابور بر تخت سلطان مسعود غزنوي جلوس‬
‫کرد و حکومت سلجوقيان را بينانگذاري نمود‪ .‬بعد از آن خاندان سلجوقي اساس‬
‫حکومت خود را به نحو زير پيريزي کردند‪.‬‬
‫‪ -1‬از نيشابور تا ساحل جيحون و ماوراءالنهر نصيب جغريبک (داوود نام اسالمي‬
‫وي است) گرديد‪ .‬جغريبک بزودي بخارا و بلخ و خوارزم را به قلمرو خود ملحق‬
‫نمود‪.‬‬
‫‪ -2‬قهستان و جرجان سهم برادر مادري طغرل يعني ابراهيم ينال گرديد‪.‬‬
‫‪ -3‬هرات و پوشنگ و سيستان و بالد غور به پسر يبغو (نام اسالمي وي موسي بود)‬
‫عموي طغرل واگذار شد‪.‬‬
‫‪ -4‬رياست کل سالجقه يعني مقام سلطنت به عهده طغرلبک گذاشته شد‪ .‬که از‬
‫طرف خليفه عباسي لقب سلطان رکنالدولة طغرلبک يمين اميرالمؤمنين گرفت و‬
‫حکومت سلجوقيان بدين ترتيب از طرف خالفت عباسي به رسميت شناخته شد‪( .‬سال‬
‫‪ 447‬ه‪ .‬ق) در همان سال طغرل حکومت آل بويه عراق را در نهروان منقرض ساخت‪.‬‬
‫قبالً ري و همدان و خوارزم در ‪ 434‬و گرگان و طبرستان در ‪ 433‬و اصفهان در ‪ 443‬و‬
‫کرمان و شيراز در ‪ 455‬توسط سلجوقيان فتح شده بود‪ .‬بدين ترتيب حکومتهاي محلي‬
‫در ايران برچيده شد و حکومت مقتدر و متحد سلجوقيان بر تمامي ايران حاکم گرديد‪.‬‬

‫فتنه بساسيري‬
‫ارسالن بساسيري فرمانده سپاه ترک خليفه عباسي در سال ‪ 449‬ه‪ .‬ق از اطاعت‬
‫خليفه عباسي بيرون رفته و محرمانه به مستنصر خليفه فاطمي مصر پيوسته بود‪ .‬بعد از‬
‫آن که بساسيري جزيره اي عمر موصل را تصرف کرد‪ .‬سلطان طغرل به آن نواحي رفته‬
‫‪74‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫و بساسيري به حدود شام ميگريزد‪ .‬بعد از طغيان ابراهيم ينال برادر مادري طغرل‪،‬‬
‫سلطان سلجوقي ناچاراً به همدان رفته و در نزديکي ري سپاهيان ابراهيم را شکست‬
‫داده‪ ،‬وي را ميکشد‪ .‬در جريان طغيان ابراهيم بساسيري فرصت را مناسب ديد به بغداد‬
‫حمله برد در سال ‪ 450‬ه‪ .‬ق هشتم ماه ذيالقعده بر بغداد مستولي شد و نام خليفه‬
‫فاطمي مصر را در خطبه خواند و بدين ترتيب تا يک سال و چهار ماه اين وضع طول‬
‫کشيد‪ .‬در همين اوان بود که قسمت اعظم جهان اسالمي در دست ملحدان فاطمي قرار‬
‫داشت و به جز ايران و اسپانيا و هند بقيه جهان اسالمي مطيع فاطميان بودند در سال‬
‫‪ 451‬به دعوت قائم خليفه سلطان طغرل بعد از خواباندن شورش ابراهيم ينال عازم‬
‫بغداد شد اما بساسيري از ترس وي گريخت و عازم کوفه شد‪ .‬در نتيجه جنگ که بين‬
‫طغرل و بساسيري روي داد بسياسيري کشته شد‪ .‬و سرش به امر طغرل به پيش خليفه‬
‫در بغداد فرستاده شد‪ .‬به اين ترتيب فتنه اسماعيليه درهم کوبيده شد و جهان اسالم‬
‫نفسي راحت کشيد‪ .‬طغرل در سال ‪ 455‬وفات کرد‪ .‬وي برادزادهاش آلب ارسالن بن‬
‫جغريبک را قبالً بجايش نشانده بود‪.‬‬
‫عضدالدولة محمد آلب ارسالن بن جغريبک ‪ :465-455‬سلطان آلب ارسالن دو‬
‫سال و نيم حاکم خراسان بود و ده سال پادشاه ايران بود‪ .‬وي ممالک خراسان – عراق‬
‫عرب و عجم و خوارزم و طبرستان و کرمان و فارس و سيستان و ترکستان و آسياي‬
‫صغير را تحت حاکميت خود داشت‪.‬‬
‫وي در سال ‪ 459‬بقصد جهاد عازم بالد ارمنستان و گرجستان شد و نخجوان را مرکز‬
‫اردوي خود قرار داد‪ .‬او ارمنستان و قسمتي از گرجستان و آبخازيا را فتح نمود‪ .‬همچنين‬
‫در اين سال (‪ )459‬عميدالملک کندري کشته شد‪ .‬عميدالملک کندري وزير مقتدر‬
‫طغرلبيک که خطبه را بنام سليمان پسر طغرل خوانده بود‪ .‬در سال ‪ 459‬در ري به‬
‫حضور آلب ارسالن ميرود‪ .‬عميدالملک که با اشاعره ميانهاي نداشت و گويا چند تن از‬
‫‪71‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آنها را نيز کشته بود‪ .‬بعد از رفتن از پيش سلطان اکثر سپاهيان آلب ارسالن بدو‬
‫ميپيوندند‪ .‬و آلب ارسالن دستور بازداشت عميدالملک را صادر کرد‪ ،‬وي در سال ‪459‬‬
‫کشته شد‪ .‬بدنبال تعرض امپراطور روم به عراق و ارمنستان آلب ارسالن پانزده هزار‬
‫سوار مجاهد به جنگ وي رفت او به سپاهيان امپراطور پيشنهاد صلح کرد‪ .‬ولي وي‬
‫ضمن رد اين پيشنهاد گفت‪ :‬در شهر ري با تو صلح خواهم کرد‪.‬‬
‫سپاهيان سلجوقي همراه سلطان خويش همچون مجاهداني که جز فتح و پيروزي و‬
‫يا شهادت مقصود ديگري ندارند بنام دفاع از کيان اسالمي در نزديکي شهر مالزگرد‬
‫(شهري است در حوالي درياچه وان ترکيه فعلي) بر روميان تاختند آنقدر از آنها کشتند‬
‫که زمين پر از اجساد روميان شد‪ .‬امپراطور اسير ميشود و او را پيش آلب ارسالن‬
‫ميبرند‪ .‬آلب ارسالن از وي ميپرسد‪ :‬اگر تو جاي من بودي چگونه رفتار ميکردي؟‬
‫رومانوس گفت‪ :‬تازيانه زياد به تنت ميزدم ولي آلب ارسالن او را آزاد کرد‪ .1‬اين جنگ‬
‫در ‪ 493‬ه‪ .‬ق مطابق ‪ 1071‬ميالدي روي داد‪ .‬از ديگر وقايع دوران حکومت آلب ارسالن‬
‫بر افتادن فاطميان در شام و عربستان بود‪ .‬که در سال ‪ 492‬در مکه و مدينه و حلب نام‬
‫خليفه فاطمي مستنصر از خطبه انداخته شد و بجاي آن اسامي خليفه عباسي و آلب‬
‫ارسالن خوانده شد‪.‬‬
‫در ابتداي سال ‪ 495‬آلب ارسالن براي سرکوبي شمسالملک حاکم توران با دويست‬
‫هزار سپاهي از جيحون گذشت‪ .‬در ششم ربيعاالول ‪ 495‬قلعهبان يکي از قالع بنام‬
‫يوسف خوارزمي که دچار تقصيري شده بود دست بسته پيش سلطان آورده شد چون‬
‫يوسف با سلطان درشتي کرد‪ .‬سلطان به نگهبانان دستور داد که او را رها کنند و سلطان‬
‫سه تير به طرف وي انداخت اما هر سه تيرش خطا رفت يوسف با زدن کاردي به‬

‫‪ -1‬در تاريخ تمدن ويل دورانت‪ ،‬جلد چهارم‪ ،‬ص ‪ 090‬و تاريخ ايران سرپرسي سايکس آمده است که‬
‫رومانوس گفت‪ :‬ترا به دست نوکرانم ميدادم تا برهنهات کنند و آنقدر تازيانه بزنند تا هالک شوي‪.‬‬
‫‪71‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سلطان او را زخمي کرد و سلطان بر اثر آن زخم چهار روز بعد به شهادت رسيد‪ .‬مدارا‬
‫و تحمل ديگران از مشخصات اصلي حکومت آلب ارسالن بود‪ .‬وي امرايش را از ميان‬
‫اهل سنت و شيعيان انتخاب ميکرد و هيچگاه اقليت شيعه در ايران را تحت فشار‬
‫نگذاشت‪ .‬آلب ارسالن در بستر مرگ ملکشاه را به جانشيني خود تعيين کرد و سفارش‬
‫نمود که خواجه نظامالملک را همچنان در سمت وزيري نگاه دارد‪.‬‬

‫جاللالدين ابوالفتح حسن ملکشاه (‪ 425-455‬ه‪ .‬ق)‬


‫ملکشاه عالوه بر ممالک تحت حکومت سلطان آلب ارسالن شام و ديار – بکر و‬
‫انطاکيه و يمن و حجاز و کاشغر را نيز به ممالک خود اضافه کرد‪ .‬در زمان وي ممالک‬
‫نفوذ سلجوقيان به آخرين حد توسعه خود رسيد‪ .‬دوره وحدت سي ساله ممالک تحت‬
‫امير سلجوقي در حقيقت توسط خواجه نظامالملک بوجود آمد اين دوره شامل ده سال‬
‫حکومت آلب ارسالن و بيست سال حکومت ملکشاه بود (‪ 415-455‬ه‪ .‬ق) در اين‬
‫دوره ايران از يک شکوفايي فکري و فرهنگي برخوردار بود و تجارت و کشاورزي و‬
‫صنعت آن رونق فراواني يافت‪ .‬هرج و مرجها و بينظميهايي که ترکمانان علت آن‬
‫بودند با سياست منحرف کردن آنها به غربيترين نواحي ممکن شد‪ .‬تقويم جاللي از‬
‫شاهکارهاي دوران ملکشاه ميباشد‪ .‬که به امر آن پادشاه اصطالحاتي در آن بوجود آمد‪.‬‬
‫اين تقويم از تقويم گريگوري که ششصد سال بعد در اروپا رايج شد مهمتر و بهتر‬
‫است‪ .‬در تقويم گريگوري در هر ده هزار سال سه روز خطا وجود دارد‪ ،‬در حالي که در‬
‫تقويم جاللي اين نسبت دور روز ميباشد‪ .1‬همچنين در عصر وحدت سي ساله در‬
‫تمامي رشتههاي ديگر علمي پيشرفتهاي بينظيري نصيب ايرانيان شد‪ .‬صدها مدرسه و‬

‫‪ -1‬تاريخ تمدن اسالم و عرب‪ ،‬گوستاولوبون‪ ،‬ص ‪.624‬‬


‫‪77‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫دانشگاه و کتابخانه عمومي ساخته شد‪ .‬و هزاران نفر در آنها به فراگيري علم و مطالعات‬
‫عمومي مشغول شدند‪.‬‬
‫درباره عدالت ملکشاه راوندي در کتاب آل سلجوقي مينويسد‪ :‬روزي ملکشاه‬
‫مظلومي را گريان ميبيند سبب را ميرسد وي ميگويد‪ :‬چند خربزهاي را چيدم تا آنرا‬
‫بفروشم و با آن خرج عيال و اصل سرمايهام را بدست بياورم ترکي آنرا از من گرفت و‬
‫رفت در حالي که از بدبختي من ميخنديد‪ ،‬من از ظلم او گريان بودم‪ .‬در آن موقع‬
‫خربزه تازه رسيده بود و هنوز چيزي از آن در شهر يافت نميشد‪ .‬ملکشاه به يکي از‬
‫خواصان خود ميگويد‪ ،‬هوس خربزه دارم آن خواص بطلب خربزه برميخيزد‪ .‬يکي از‬
‫امرا به او ميگويد که نزد من خربزهاي هست که غالمم آورده است‪ .‬چون ملکشاه از‬
‫اين امر آگاهي يافت شاکي را خوانده و ميگويد‪ :‬دست اين امير را بگيرد او مملوک من‬
‫است و من او را به تو ميبخشم آن امير با دادن سيصد دينار صاحب خربزهها را راضي‬
‫ميکند و خود را از دست وي رها ميکند‪ .‬در تاريخ ايران کمبريج جلد پنجم صفحه ‪16‬‬
‫آمده است‪ .‬بدستور ملکشاه منادياني به اطراف امپراطوري سلجوقي فرستاده شدند و در‬
‫شهرها با جار زدن و با خطابههاي خود به آگاهي مردم رساندند که سلطان شخصاً به‬
‫مظالم مينشيند و به کليه شکايات گوش فراميدهد‪ ،‬و چنان که بر کسي ستمي رفته‬
‫باشد بررسي ميکند‪ .‬در امپراطوري سلجوقي در زمان ملکشاه امنيت کامل برقرار بود و‬
‫مردم در رفاه اقتصادي بودند‪ ،‬جادهها کامالً امن بود و مردم به راحتي به سفر حج‬
‫مشرف ميشدند‪ .‬کاروانسراها و قناتها و چاههاي آب زيادي در سرتاسر ايران‬
‫بخصوص در سر راه زائرين ايراني به حج ايجاد شده بود و خراسان مرکز نشر علم و‬
‫فرهنگ بود‪.‬‬
‫در اواخر سلطنت ملکشاه نفوذ باطنيه در حکومت سلجوقي بسيار زياد شده بود و‬
‫اين همان چيزي است که خواجه نظامالملک را نگران کرده بود‪ ،‬خواجه معتقد بود که‬
‫‪78‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اسماعيلي – قرمطي – رافضي –خرمديني و مزدکي در اصل همه از يک ريشهاند که‬


‫ميخواهند اسالم را ريشهکن کنند‪ .‬اول خويشتن را به راستگويي و پارسايي و محبت آل‬
‫رسول فرا مينمايند تا مردم را حيله کنند چون قوت گرفتند در آن ميکوشند که امت‬
‫محمد صلى اهلل عليه وسلم را تباه کنند و دين او را بزيان آورند‪.‬‬
‫نفوذيهاي باطنيه در دستگاه سلجوقي مقدمات نارضايتي بين ملکشاه و خواجه‬
‫نظامالملک را ميچينند‪ .‬صاحب کتاب بعض فضايح الروافض ميگويد‪ :‬روافض در ميان‬
‫ترکها نفوذ فراواني کسب کردهاند و قول خواجه را تأييد ميکند‪ .‬باالخره تاجالملک‬
‫ابوالغنايم قمي با دستياري ترکان خاتون زن ملکشاه وي را وادار به عزل خواجه‬
‫نظامالملک ميکند‪ .‬و قول خواجه نظامالملک در اين که به ملکشاه گفته بود که دولت‬
‫آن تاج بر اين دولت بسته است‪ .‬هر گاه اين دولت برداري آن تاج بردارند به حقيقت‬
‫پيوست‪ .‬چرا که بدنبال آن ملحدان در ‪ 12‬رمضان ‪ 415‬خواجه که بعد از نماز مغرب‬
‫راهي خانهاش بود را به شهادت رساندند و بدنبال آن ‪ 40‬روز يا بقول ديگر ‪ 11‬روز بعد‬
‫ملکشاه نيز درگذشت که کمي تأمل در اين باره ميرساند که در حقيقت ملحدان وي را‬
‫نيز شهيد کردهاند‪ .‬ابوالمعالي نحاس در پي عزل خواجه در حق سلطان سروده است‪:‬‬
‫شبها که شير به پيش تو همچو ميش آمد‬ ‫زبوعلي بدو از بورضا و از بوسعد‬
‫مبشر ظفر و فتحنامه پيش آمد‬ ‫در آن زمانه ز هرچه آمدي بخدمت تو‬
‫زمين مملکت را نبات پيش آمد‬ ‫زبوالغنايم و بوالفضل و بوالمعالي باز‬
‫زتاج و مسجد و سديدت نگر چه پيش آمد‬ ‫گر از نظام و کمال و شرف تو سير شدي‬

‫خدمات نظامالملک‬
‫خواجه عالوه بر رتق و فتق امور مملکتي و حل مشکالت عديده اجتماعي و اخالقي‬
‫و ساير مسائل مملکتي دست به ايجاد مدارسي زد که در تاريخ بنام وي به مدارس‬
‫‪79‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نظاميه مشهور است و همان مدارسند که سرمشق دانشگاهها شدند‪ .‬که مهمترين آنها‬
‫عبارت بودند از نظاميههاي بغداد – موصل – نيشابور – بلخ – هرات – مرو – آمل –‬
‫گرگان – بصره – موصل – شيراز – اصفهان‪.‬‬
‫نهضتي که نظامالملک با ساختن نظاميههاي متعدد بوجود آورد بزودي و با سرعتي‬
‫شگفتآور در سراسر بالد ايران و بسياري ديگر از بالد کشورهاي اسالمي دنبال شد‪،‬‬
‫بطوري که در قرنهاي پنجم و ششم هيچ شهري نبود که در آن مدارس متعددي وجود‬
‫نداشت چه کوچک چه بزرگ و امرا و حاکمان نيز به پيروي از وي يا براي نشان دادن‬
‫عالقه خود به علم به احداث مراکز تعليم در شهرهاي خود همت گماشتند‪ .‬در اين‬
‫مدارس درسهاي زير تدريس ميشد‪ .‬فقه – حديث – تفسير – علوم ادبي –‬
‫رياضيات– طب و حکمت همچنين کليه مدارس داراي کتابخانههاي معتبر بودند‪ .‬در‬
‫اين مدارس هر دانشجوئي حجرهاي خاص خود داشت و مقرري ماهيانه ميگرفت‪.‬‬
‫خوراک و خوابگاه نيز برعهده دانشگاه بود‪ .‬خواجه نظاميه نيشابور را براي امام الحرمين‬
‫ابوالمعالي عبدالملک عبداهلل الجويني ساخت‪ .‬امام الحرمين بمدت بيست سال در اين‬
‫مدرسه به تدريس اشتغال داشت و شاگرداني همچون امام محمد غزالي تربيت کرد‪.‬‬
‫نظامالملک نظاميه بغداد را نيز بمدت دو سال (از ذيالحجه سال ‪ 457‬تا ذيالقعده‬
‫سال ‪ )456‬ساخت و براي آن موقوفاتي معين کرد‪ .‬که نه تنها براي مزد کارکنان و‬
‫استادان کافي بود بلکه مقداري از آن نيز همه ساله در راه طالبان علم صرف ميشد‪ .‬از‬
‫جمله موقوفات نظاميه بغداد عبارت بودند از گرمابهها – مخزنها – دکانها و بازارهايي‬
‫چند و شش هزار دانشجو داشت عالوه بر مدارس خواجه بيمارستاني در نيشابور و‬
‫رباطي نيز در بغداد ساخت‪.‬‬
‫خواجه بنوشته تجارب السلف در بستر مرگ از علماء و بزرگان دين ميخواهد که‬
‫محضري در چگونگي رفتار او با بندگان خدايي بنويسند و آنرا در قبرش بگذارند‪.‬‬
‫‪80‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫علماء به سبب نيکو اعتقادي خواجه اين محضر را نوشتند و هر کدام از بزرگان دين‬
‫شهادت خود را بر آن محضر ثبت کردند‪ .‬امام ابواسحق فيروزآبادي صاحب تنبيه با آنکه‬
‫مدرس نظاميه بود و منظور نظر احسان و انعام خواجه بود‪ ،‬چون آن محضر به خدمتش‬
‫بردند بر آن نوشت‪ :‬حسن خيرالظلمة چون محضر پيش خواجه بردند وقتي خط‬
‫ابواسحاق را ديد گريست و گفت‪ :‬هيچکس از اين بزرگان اين چنين راست ننوشته‬
‫است‪ .‬بعد از وفات خواجه را در خواب ديدند که خواجه گفت حق تعالي بر من‬
‫ببخشيد و رحمت کرد به سبب آن سخن راست که خواجه ابواسحق نوشت‪.‬‬
‫از مدارسي که به تقليد نظاميه ساخته شدند يکي مدرسه ملکشاه بود که وي براي‬
‫پيروان هر چهار فقه اهل سنت احداث کرد‪ .‬ديگري مدرسه مستنصريه بود که آن هم‬
‫داراي چهار شعبه بود و هر شعبه مخصوص يکي از مذاهب اهل سنت که در هر کدام‬
‫از اين شعبهها ‪ 92‬تن از دانشمندان به کار تعليم شاگردان ميپرداختند‪ .‬ابن جبير اندلسي‬
‫در سفرنامه خود مينويسد‪ :‬در سال ‪ 510‬ه‪ .‬ق در بغداد سي مدرسه وجود داشت که‬
‫مشهورترين آنها نظاميه بغداد بود‪.‬‬
‫عالوه بر کارهاي مختلف مملکتي خواجه نظامالملک کتابهايي نيز نوشته است که‬
‫بيانگر ميزان نبوغ و استعداد خدادادي وي در اداره مملکت است‪ .‬وي بينان‬
‫مملکتداري را بر عدل و دادگستري استوار ميداند و اين نکته را بارها به صورتهاي‬
‫گوناگون گوشزد ميکند‪ .‬رضاي حق تعالي‪ ،‬و قوت سلطان ملکشاه و صالح لشکر و‬
‫رعيت را به عدل و احسان ميبيند و معتقد است که ملک با کفر بپايد و با ستم و ظلم‬
‫نپايد‪.‬‬
‫اميرالشعرا معزي به حق در مدح خواجه سروده است‪:‬‬
‫کشيد دولت سلجوقي سر به عليين‬ ‫تو آن خجسته وزيري که از کفايت تو‬
‫شدست کلک تو با تيغ شهريار قرين‬ ‫تو آن ستوده مشيري که در فتوح و ظفر‬
‫‪81‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آثار نظامالملک عبارتند از‪ :‬سياستنامه يا سيرالملوک و وصاياي نظامالملک يا‬


‫دستور الوزارت‪.‬‬
‫سياستنامه از بهترين کتابهايي است که در زمينه مملکتداري به رشته تحرير‬
‫درآمده است‪ .‬همچنين اين کتاب فرق مختلف باطنيه را بخوبي شناسانده است‪.‬‬
‫خواجه اولين کسي است که به دست ملحدان اسماعيلي بشهادت رسيده است‪.‬‬
‫خواجه در بستر مرگ ابيات زير را انشاء کرد‪:‬‬
‫ستردم‬ ‫ايام‬ ‫چهره‬ ‫از‬ ‫گردستم‬ ‫سي سال با قبال تو اي شاه جوانبخت‬
‫اندر صفر از ضربت يک تيغ بمردم‬ ‫چون شد ز قضا مدت عمرم نود و شش‬
‫پيش ملک العرش بتوقيع تو بردم‬ ‫منشور نکونامي و طغراي سعادت‬
‫سپردم‬ ‫خداوند‬ ‫و‬ ‫بخدا‬ ‫را‬ ‫او‬ ‫بگذاشتم اين خدمت ديرينه بفرزند‬
‫خواجه در جواب مخالفان دانشگاههاي نظاميه گفت‪ :‬مصلحت سلطان و احکام عدل‪،‬‬
‫ما را ملزم ميسازد که براي مستثني کردن ديگران به هيچ مذهبي تمايل نيابيم‪ ،‬هدف ما‬
‫تقويت مذهب سنت و مجري کردن احکام آن است‪ ،‬نه دامن زدن به ستيزههاي فرقهاي‪،‬‬
‫ما اين مدرسه را تنها به قصد حمايت از علما و براي نفع عامه ساختهايم‪ ،‬نه اينکه باعث‬
‫جدال و نفاق گردد‪.‬‬

‫رکنالدين ابوالمظفر برکيارق (‪)422-425‬‬


‫بعد از مرگ ملکشاه‪ ،‬ترکان خاتون و تاجالملک وفات سلطان را پنهان کردند و‬
‫محرمانه از امراي اطراف براي محمود پسر چهار ساله ملکشاه عهد و پيمان سلطنت‬
‫گرفتند‪ .‬ولي غالمان نظاميه برکيارق پسر ارشد ملکشاه که بدستور ترکان خاتون زنداني‬
‫شده بود‪ ،‬را از زندان بيرون آوردند و به سلطنت برداشتند‪ .‬در جنگ کوچکي که در‬
‫نزديکي بروجرد بين طرفين درگرفت برکيارق فاتح شد و بدنبال فرار ترکان خاتون به‬
‫‪81‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اصفهان آن شهر را محاصره ميکند‪ .‬بدنبال نيت برکيارق براي دادن وزارت به تاجالملک‬
‫از دشمنان خاندان نظاميه وي در ‪ 12‬محرم ‪ 419‬بدست هواداران خاندان نظامالملک پاره‬
‫پاره ميشود‪ .‬بعد از چند جنگ مختصر ديگر برکيارق با مدعيان سلطنت موفق ميشود‪،‬‬
‫آرامش را در مملکت سلجوقي برقرار سازد‪ .‬عامل عمده موفقيتهاي برکيارق پسر دوم‬
‫خواجه نظامالملک يعني مؤيدالملک شهابالدين ابوبکر عبيداهلل بود‪ .‬که از جمله با‬
‫کفايتترين پسران خواجه و از وزراي با فضل و کاردان سلجوقي است‪ .‬بعد از آنکه‬
‫برکيارق مؤيدالملک را از کار وزارت عزل ميکند و برادرش فخرالملک را که در‬
‫حقيقت دست نشانده ترکان خاتون و مجدالملک قمي بود به وزارت گماشت کارهاي‬
‫مملکت به سستي گراييد‪ .‬سلطان سنجر که در اين موقع سمت امارت خراسان را به‬
‫عهده گرفت فخرالملک را بعد از آنکه مجدالملک قمي بجاي وي منصوب شد به‬
‫وزارت خود گماشت و همين فخرالملک بود که با کفايت خود ظرف ده سال يعني از‬
‫سال ‪ 460‬تا ‪ 500‬ه‪ .‬ق که به دست ملحدان اسماعيلي بشهادت رسيد زمينه پيشرفت کار‬
‫سلطنت سلطان سنجر را مهيا ساخت‪ .‬در ‪ 11‬شوال ‪ 462‬مجدالدولة قمي از طراحان‬
‫اصلي ترور خواجه نظامالملک و ملکشاه بدست هواداران خاندان نظاميه قطعه قطعه‬
‫شد‪ .‬اشتباهات برکيارق در مورد خاندان نظاميه باعث در ازاي جنگهاي داخلي و بويژه‬
‫جنگهاي پنجگانه وي با برادرش سلطان محمد شد‪.‬‬
‫دو برادر باالخره در سال ‪ 467‬به توافق ميرسند که مملکت سلجوقي را بين خود‬
‫تقسيم کنند‪ ،‬و سلطان بزرگ برکيارق مردي کريم و عاقل و صبور و بخشاينده بود‪ .‬با‬
‫آنکه در بيشتر طول حکومت خود با مدعيان سلطنت درگير بود ولي باالخره بر همه آنها‬
‫فايق شد‪ .‬درگير و دار همين جنگها بود که صليبيان در سال ‪ 460‬ه‪ .‬ق به فلسطين‬
‫حمله برده و با شهيد کردن هفتاد هزار مسلمان بر بيتالمقدس مسلط ميشوند‪ .‬و بدين‬
‫‪83‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫گونه جنگهاي دويست ساله اروپائيان که بنام جنگهاي صليبي مشهور هست‪ .‬بر ضد‬
‫امت اسالمي شروع ميشود‪.‬‬

‫غياثالدين ابوشجاع محمد ‪ 511-422‬ه‪ .‬ق‬


‫بعد از وفات سلطان برکيارق سلطان محمد که با وي صلح کرده بود از طرف خليفه‬
‫عباسي با گرفتن عنوان غياثالدين ابوشجاع حکومت سلجوقيان را بدست گرفت‪ .‬از‬
‫طرف ديگر سلطان سنجر که از سال ‪ 460‬حاکم خراسان و ماوراءالنهر بود همواره جانب‬
‫برادرش سلطان محمد را رعايت ميکرد‪ .‬و هيچگاه از تحت حکم او بيرون نرفت‪ .‬اين‬
‫امر موجب شد که وحدت ممالک تحت امر سلجوقيان مستحکم گردد‪ .‬در دوران‬
‫جنگهاي داخلي در زمان برکيارق باطنيان اسماعيلي از اوضاع نسبتاً مغشوش ممالک‬
‫سلجوقي استفاده کردند و در نقاط مختلف مخصوصاً در قاينات و ري و ساوه و اصفهان‬
‫به قتل و آزار مردم پرداختند حتي کارشان بجايي رسيد که در اصفهان مردم را محبوس‬
‫يا مقتول ميکردند‪ .‬اين حرکت آنها باعث شد که عامه اصفهان شوريدند و جمع کثيري‬
‫از اسماعيليه را در آتش انداختند‪ .‬بعد از آنکه ممالک سلجوقي سر و سامان يافت ابتدا‬
‫سلطان برکيارق به قلع و قمع آنها همت گذاشت‪ .‬سپس بعد از وي سلطان محمد با‬
‫کمک وزير توانايش ضياءالملک احمد از پسران خواجه نظامالملک که به نظامالملک‬
‫ثاني موسوم است کار را بر باطنيان اسماعيلي تنگ کرد‪ .‬بسياري از بالد آنها را فتح کرد‬
‫اما بر اثر وفات سلطان ناتمام ماند‪ .‬از ديگر کارهاي مهم سلطان غازي جهاد وي در‬
‫هندوستان است که سلطان بتي به وزن ده هزار من را از آنجا به اصفهان آورد‪ .‬همچنين‬
‫سلطان محمد در سال ‪ 506‬لشکري را براي بيرون کردن صليبيان به فلسطين اعزام کرد‪.‬‬
‫اما به علت نفاقي که بين امراي مسلمان الجزيره و شام وجود داشت اين لشکر شکست‬
‫خورد‪ .‬سلطان محمد از سال ‪ 419‬تا ‪ 462‬به نيابت از برکيارق در گنجه و ارآن حکومت‬
‫‪84‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ميکرد‪ ،‬از سال ‪ 461‬تا ‪ 511‬سلطان کل ممالک سلجوقي بود‪ .‬وي پادشاهي بود شجاع و‬
‫عادل و نيکو رفتار و در تمام مدت سلطنتش حرکتي ناپسند از او سر نزد‪ .‬در تقويت‬
‫دين اسالمي جد مخصوصي داشت‪ .‬سلطان محمد همچنين مردي فاضل شاعر و‬
‫علمپرور بود در وقت وفات ابيات زيرا را بر زبان ميگردانيد‪:‬‬
‫جهان مسخر من شد چوتن مسخر راي‬ ‫بزخم تيغ جهانگير و گرز قلعهگشاي‬
‫بسي قالع گشودم‪ ،‬بيک فشردن پاي‬ ‫بسي بالد گرفتم بيک اشاره دست‬
‫قضا قضاي خدايست و ملک ملک خدايي‬ ‫چومرگ تاختن آورد‪ ،‬هيچ سود نداشت‬

‫سلطان سنجر ‪552-511‬‬


‫مدت حکمداري سنجر که قريب شصت و دو سال طول کشيد به دو دوره تقسيم‬
‫ميشود‪ .‬دوره اول از سال ‪ 460‬تا ‪ 511‬ه‪ .‬ق که سنجر عنوان ملکي و از جانب برادران‬
‫فقط امارت داشت و به لقب ناصرالدين ملقب بوده است‪ .‬دوره دوم از سال ‪ 511‬تا ‪552‬‬
‫که ايام سلطنت و رياست اوست بر کل ممالک سلجوقي با القاب معزالدين و سلطان‬
‫السالطين و قبل از اين تاريخ سنجر را ملک مشرق ميخواندند‪.‬‬
‫سلطان سنجر و سلطان محمود و سلطان برکيارق و سلطان محمد هر چهار نفر‬
‫پسران ملکشاه بودند که بهنگام وفات ملکشاه سلطان سنجر ده ساله بود‪ .‬سلطان سنجر‬
‫سلطاني عادل و ديندار بود‪ .‬در عهد او کارها بر جاده سنت و سياست و نهج معدلت‬
‫قرار گرفت‪ .‬امور شريعت محمد ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و احکام ملت اسالم‪ ،‬بر طريق‬
‫اوامر و نواهي الهي طراوات کل يافت و زمين خراسان و عراق و ماوراءالنهر بغايت‬
‫آبادان شد‪ .‬از حدود خطاي و ختن تا اقصاي شام و از بحر خزر تا ملک يمن در حوزه‬
‫تصرف او شد‪ .‬مسترشد خليفه عباسي او را سلطان معزالدين سنجر برهان اميرالمؤمنين‬
‫لقب داد‪ .‬در ابتداي پادشاهي بهرامشاه غزنوي سلطان سنجر به او کمک کرد و وي را به‬
‫‪81‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫حکومت غزنويان رسانيد‪ .‬به اين ترتيب حوزه نفوذ وي حتي از پدر و پدربزرگش نيز‬
‫فراتر رفت‪ .‬سلطان سنجر در حقيقت تربيت يافته امام محمد غزالي است و وي کتاب‬
‫نصيحة الملوک را براي او نوشت‪ .‬اين سلطان بزرگ در طول ‪ 92‬سال حکفرمايي خود‬
‫نوزده جنگ کرد که در هفده جنگ پيروز بود‪ .‬در سال ‪ 539‬در قطوان سمرقند در جنگي‬
‫که بين سلطان سنجر و ترکان قراختايي بتپرست روي داد بر اثر مخالفت لشکريان‬
‫سلطان سنجر شکست در سپاهيان وي افتاد و ماوراءالنهر از دست وي خارج شد‪ .‬در‬
‫اين جنگ صدمات شديدي به حکومت سنجر وارد شد که قابل جبران نبود‪.‬‬
‫در سال ‪ 541‬سلطنت سنجر عليرغم اينکه قصد جنگ با ترکان غز را نداشت در اثر‬
‫اصرار بعضي از فرماندهان خود مانند پرنقش با آنها جنگ کرد‪ .‬چرا که غزهاي‬
‫بتپرست از پرداختن مقرري ساليانه خودداري کرده بودند ولي بعد از آنکه سلطان با‬
‫صد هزار سپاهي به سراغ آنها رفت از کرده خود پشيمان شدند و از او طلب بخشش‬
‫کردند‪ .‬اما سلطان بر اثر اصرار جمعي از فرماندهاش با آنها جنگ کرد‪ .‬در اين جنگ نيز‬
‫مانند جنگ قطوان بعضي از امرا در جنگ سستي کردند و از ميدان جنگ فرار نمودند‬
‫ب همين خاطر سلطان از غزان شکست خورد و بدست آنها اسير گشت‪ .‬اما غزان او را‬
‫دوباره بر تخت نشاندند و مدت تقريباً چهار سال خود بنام سلطان حکومت کردند‪.‬‬
‫آنها در اين مدت خرابيهاي بيشماري کردند بسياري از علماء و بزرگان را در زير‬
‫شکنجه بشهادت رساندند‪ .‬از جمله امام محمدبن يحيي که با پر کردن دهان وي از خاک‬
‫او را شهيد کردند و خاقاني در حق او گفته است‪:‬‬
‫فاضلتر از محمد يحيي فناي خاک‬ ‫در ملت محمد مرسل نداشت کس‬
‫وين کرد‪ ،‬روز قتل‪ ،‬دهن را فداي خاک‬ ‫آن کرده گاه تهلکه‪ ،‬دندان فداي سنگ‬
‫در سال ‪ 551‬سلطان سنجر بنام رفتن به شکار خود را از دست غزان آزاد کرد و‬
‫امرايش را جمعآوري نمود و به مرو رفت‪ ،‬اما چون سلطان ديگر پير شده بود و واليات‬
‫‪81‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫خراب گشته و وي در ‪ 29‬ربيعاالول سال ‪ 553‬ه‪ .‬ق درگذشت‪ .‬ممالک سلجوقي ديگر‬
‫روي وحدت نديد‪.‬‬
‫امير معزي ميگويد‪:‬‬
‫که بود در چمن خسروي خرامان سرو‬ ‫وفات شاه جهان سنجر نکوسيرت‬
‫بسال پانصد و پنجاه و سه بخطه مرو‬ ‫بروز شنبه چهار از ربيعاالول بود‬
‫سلطان هنگام مرگ هفتاد و دو سال داشت‪.‬‬
‫دولت وسيع سلجوقيان که از بدو اسالم تا تاريخ تأسيس اين سلسله دولتي به آن‬
‫عظيمت تشکيل نيافته بود در ماوراءالنهر و توران و خراسان و عراق رويهمرفته ‪191‬‬
‫سال طول کشيد از سال ‪ 427‬تا ‪ 560‬با مرگ طغرل سوم‪.‬‬
‫طغرل اول و آلب ارسالن و ملکشاه و برکيارق و محمد و سنجر را که در عهد‬
‫ايشان جميع ممالک سلجوقي از کاشغر تا انطاکيه تحت يک امر بوده سالجقه بزرگ و‬
‫فرزندان و فرزندزادگان محمد را که در ري و همدان و کردستان سلطنت ميکردهاند‪.‬‬
‫سالجقه عراق ميخوانند‪ .‬سالجقه عراق تا انقراض سالجقه بزرگ جزو آنها بودند بعد‬
‫از آن مستقل عمل کردند‪.‬‬

‫القاب و اسامي سالطين سلجوقي‬


‫سالجقه بزرگ‬
‫‪ 455-426‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬رکنالدين ابوطالب طغرلبن ميکائيل بن سلجوق‬
‫‪495-455‬‬ ‫‪ -2‬عضدالدين ابوشجاع آلب ارسالن محمدبن جغريبک‬
‫‪415-495‬‬ ‫‪ -3‬معزالدين ابوالفتح ملکشاه حسنبن آلب ارسالن‬
‫‪461-415‬‬ ‫‪ -4‬رکنالدين ابوالمظفر برکيارق بن ملکشاه‬
‫‪511-461‬‬ ‫‪ -5‬غياثالدين ابوشجاع محمدبن ملکشاه‬
‫‪87‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪552-511‬‬ ‫‪ -9‬معزالدين ابوالحارث سنجر احمدبن ملکشاه‬


‫سالجقه عراق (تجزيه حکومت سلجوقيان به سلجوقيان کرمان و عراق)‬
‫‪525-511‬‬ ‫‪ -7‬مغيثالدين ابوالقاسم محمودبن محمدبن ملکشاه‬
‫‪ 525‬تا ‪ 1( 529‬ماه)‬ ‫‪ -1‬غياثالدين داوود بن محمود‬
‫‪526 -529‬‬ ‫‪ -6‬رکنالدين ابوالفتح مسعود پسر سلطان محمد‬
‫‪547-526‬‬ ‫‪ -10‬غياثالدين ابوالفتح مسعود پسر سلطان محمد‬
‫‪547-547‬‬ ‫‪ -11‬معزالدين ابوالفتح ملکشاه ثاني پسر سلطان محمود‬
‫‪554-547‬‬ ‫‪ -12‬غياثالدين ابوشجاع محمد ثاني پسر سلطان محمود‬
‫‪559-554‬‬ ‫‪ -13‬غياثالدين ابوشجاع سليمان شاهبن سلطان محمد‬
‫‪571-559‬‬ ‫‪ -14‬رکنالدين ابوالمظفر ارسالن شاهبن طغرل ثاني‬
‫‪560-571‬‬ ‫‪ -15‬رکنالدين ابوطالب طغرل سوم پسر ارسالن شاه‬
‫حکومت سلجوقيان کرمان در ‪ 510‬ه‪ .‬ق منقرض ميشود‪ .‬ولي سلجوقيان روم تا‬
‫سال ‪ 700‬ه‪ .‬ق دوام آورد‪.‬‬

‫علل انقراض سلجوقيان در ايران‬


‫‪ -1‬ملحدان اسماعيلي‪ :‬آنها با ترور افراد کليدي حکومت سلجوقيان مانند خواجه‬
‫نظامالملک و فرزندانش پايههاي حکومت سلجوقيان را سست کردند‪.‬‬
‫‪ -2‬قدرتطلبي دوباره عباسيان‪ :‬بعد از آنکه سلجوقيان خالفت عباسي را از خطر‬
‫انقراض نجات دادند‪ .‬خلفاي عباسي روز بروز بر قدرت سياسي و نظامي خود افزودند‬
‫و در آخر دوران سلجوقي خواهان برچيده شدن حکومت آنها شدند‪.‬‬
‫‪88‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -3‬فرمانروايان سلجوقي‪ :‬امراي ترک و اتابکان در واليات گوناگون مانند شام و روم‬
‫و فارس و خوارزم قدرت خود را تحکيم بخشيده و در پارهاي از موارد مانهاي موروثي‬
‫تشکيل دادند‪.‬‬
‫‪ -4‬ضعف قدرت واقعي سالطين سلجوقي بعد از سلطان سنجر به علت اختالفات‬
‫شديد افراد دودمان آنها براي سلطان شدن و جنگهاي داخلي آنها با همديگر و‬
‫وابستگي نظامي آنها به امراي ترک‪.‬‬
‫ايران در دوران سالجقه بزرگ درخشانترين عصر تاريخ خود را گذراند در اين‬
‫عصر از هر حيث چه علمي چه اقتصادي و آباداني و امنيت عمومي غير از عصر اول‬
‫اسالمي هيچ عصري را نميتوان با عصر مذکور مقايسه کرد نه در تاريخ ايران و به‬
‫جرأت ميتوان گفت حتي در تاريخ تمامي جهان اينجانب که تاريخ عمومي تمام جهان‬
‫را از روي منابع معتبر بينالمللي مانند تاريخ بزرگ جهان کارل گرينبرگ و تاريخ تمدن‬
‫ويل دورانت و تاريخ عمومي آلبرمانه و‪ ...‬را مطالعه کردهام نظير آندوران را نديدهام‪.‬‬
‫اغتشاشات و ناآرامي و خشونتهاي که در آن عصر بوده همگي از طرف بتپرستان و‬
‫ملحدان اسماعيلي صورت گرفته است و شاهد مدعاي ما در اين مورد اخير کتاب‬
‫النقص عبدالجليل قزويني شيعه مذهب ميباشد که در قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق ميزيست‪ .‬وي در‬
‫صفحات ‪ 141‬تا ‪ 146‬کتاب مذکور مينويسد‪ :‬صلح سلطان سنجر با مالحده به آنها‬
‫جرأت داد که مردم را در تنگنا قرار دهند‪ .‬آنها با بستن راه بر کاروانهاي حج در سال‬
‫‪ 553‬هـ چهار صد و هشتاد و چند تن از حاجيان را شهيد کردند‪.‬‬
‫کينه صباحيان به مسلمانان در بسياري از تواريخ مانند تاريخ گزيده است آمده است‬
‫از جمله‪ :1‬در شهر اصفهان مردي پير نابينا که او را علوي مدني ميگفتند در آخر‬

‫‪ -1‬تاريخ گزيده‪ ،‬حمداهلل مستوفي‪ ،‬ص ‪ -7 ،446‬تاريخ ايران سرپرسي مايکس‪ ،‬تاريخ مردمان ايران‪،‬‬
‫زرينکوب‪.‬‬
‫‪89‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫کوچهاي تاريک و بنبست خانهاي داشت‪ .‬شب هنگام بر در آن کوچه ميايستاد و دعا‬
‫ميکرد تا کسي وي را به خانهاش رساند‪ .‬مردم تقريباً الي اهلل او را بخانهاش ميبردند‪.‬‬
‫جمعي از آن خانه فرد ياريگر را گرفته و با شکنجه ميکشتند‪ .‬جماعتي بسيار با اين‬
‫فريب کشته شدند‪ .‬مردم نزديکانشان را از دست ميدادند و ديگر آنها را پيدا نميکردند‬
‫و اين عمل وحشت بزرگي را در اصفهان بوجود آورده بود‪ .‬از قضا زني از آن خانه‬
‫چيري خواست‪ ،‬نالهاي شنيد تصور رنجوري در آن خانه کرد‪ .‬قوم خانه از بيم آنکه‬
‫احوال ايشان ظاهر گردد‪ ،‬قصد کردند که آن زن را گرفته و بکشند‪ .‬ولي زن از دست آنها‬
‫در رفت و جريان را به مردم گفت‪ .‬مردم هم که در اين جست و جوي بودند روي بدان‬
‫خانه نهادند‪ .‬علوي مدني و زنش و بعضي از آن مالحده را گرفتند ولي بعضي از‬
‫ملحدين موفق به فرار ميشوند‪ .‬در آن خانه سردابها و چاهها يافتند‪ ،‬پر از مردم کشته‬
‫شده و آويخته شده و يا به چهار ميخ کشيده شده‪ ،‬القصه مردم اصفهان آن ملحدين را‬
‫کشتند و هر که خويش خود را بشناخت ببرد و بگور کرد‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫مالحده‬
‫از آنجا که مالحده در تاريخ ايران رول بسيار مهمي را بازي کردهاند خيانتهاي‬
‫بيشمار از آنها در حق مسلمين بخصوص مسلمانان ايران سرزده است‪ .‬خالصهاي از‬
‫احوال آنها را در اينجا بيان ميکنيم‪.‬‬
‫مالحده را از آن جهت که خود را به محمدبن اسمعيل بن امام جعفر صادق منسوب‬
‫ميکردند اسماعيلي و از آن لحاظ که عقايد واقعي خود را پنهان نگه ميداشتند و معتقد‬
‫به امام باطني بودند باطني و باالخره به خاطر آن که پيرو شخصي بنام حمدانبن االشعث‬
‫مشهور به قرمط بودند قرمطي ميخواندند‪ .‬اين مذهب در واقع ترکيبي بود از عقايد غير‬

‫‪ -1‬تاريخ تمدن ويل دورانت‪ ،‬جلد چهارم‪ ،‬تاريخ مذاهب اسالمي بغدادي‪ ،‬سياستنامه‪ ،‬جهانگشاي جويني‪.‬‬
‫‪90‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اسالمي و آرمانهاي مزدکي‪ ،‬ثنوي (دوگانه پرستي – نور و ظلمت) گنوسي و نو‬
‫افالطوني‪.‬‬
‫بعد از قتل حمدان داعيان جديد وي زکرويه بن مهرويه و ابوسعيد خبابي اعراب و‬
‫نبطيهاي عراق را در جهت مقاصد تازه خود براي ايجاد يک شورش ضد اهل سنت‬
‫تجهيز کردند و عناصر غير اسالمي تازهيي را هم در دعوت خود وارد نمودند‪ .‬بنيانگذار‬
‫اصلي مالحده عبداهلل بن ميمون القداح اهوازي مجوسي بود‪.‬‬
‫وي اين فرقه را در سال ‪ 290‬ه‪ .‬ق بنيانگذاري کرد او در جمعيت سري خود ايراني‬
‫– عرب و يهود و مسيحي را در مکتبي بنام فرقه اسماعيلي بهم مرتبط و متحد ساخت‬
‫که شخص او را تعبداً و بدون هيچ شرطي پيشواي خود دانسته از او اطاعت ميکردند‪.‬‬
‫او به هر طايفهاي مطابق ذوق آنها تبليغ ميکرد‪ ،‬به يهوديها قيام مسيح‪ ،‬به مسلمانان‬
‫شيعه ظهور مهدي‪ ،‬به فالسفه ايجاد خردي تازه‪ ،‬و به عوام رهائي از قيد و بندهاي‬
‫اخالقي را نويد ميداد‪ .‬آنها روشي فلسفي و مذهبي داشتند از افکار افالطون و حکمت‬
‫فيثاغورس استفاده ميکردند و از عدد ‪ 7‬بعنوان رمز استفاده مينمودند‪ .‬دعوتکنندگان‬
‫آنها سؤاالت زير را ميکردند‪:‬‬
‫چرا خدا عالم را در هفت روز آفريد؟ چرا سوره فاتحه ‪ 7‬آيه است؟ چرا زمين و‬
‫آسمان ‪ 7‬طبقه است؟ فلسفه عذابهاي جهنم چيست؟‬

‫آنها روشهاي زير را براي شکار سادهلوحان بکار ميبردند‬


‫شرط داعي نيرومندي بر ابليس و آگاهي به تأويل ظاهر بر باطن و شناختن کسي که‬
‫گمراه ميشود از کسي که گمراه نميشود‪ ،‬ميباشد‪ .‬آنها عبادتگر را به عبادت ترغيب‬
‫ميکردند بعد از آنکه خود را در دل وي جا ميدادند در درونش شک ايجاد ميکردند‪ .‬و‬
‫افراد گناهکار را در گناهکاريشان ترغيب ميکردند‪ .‬خود را به کيش فرد مورد نظر‬
‫‪91‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ميآراستند بعد از نفوذ در وي تأويالت و شک و درونشان بوجود ميآوردند‪ .‬آنها با اين‬


‫کار دو نيت داشتند‪ :‬اول آنکه اگر مخاطب آن تأويالت را بپذيرد به جمعيت راه‬
‫ميدادند‪ ،‬دوم اينکه اگر فرد مذکور آن تأويالت را نميپذيرفت سعي ميکردند در او‬
‫شک ايجاد کنند‪ .‬قيرواني در نامهاش به سليمان بن حسن نوشته بود من ترا اندرز‬
‫ميدهم که مردم را درباره قرآن – تورات – انجيل – زبور و دعوت انبياء بدگمان کني و‬
‫شرايع و اعتقاد به معاد و برخاستن مردگان از گورها را باطل سازي‪.‬‬
‫بعضي از تأويالت آنها عبارت بود از‪ :‬معني نماز يعني دوستي امام‪ ،‬حج يعني‬
‫ديدار و پايداري و بجاي آوردن اوامر امام‪ – ،‬روزه بمعناي خودداري از خوردن نيست‪،‬‬
‫بلکه امساک از آشکار کردن راز امام است – زنا يعني آشکار کردن راز امام‪ ،‬جواب‬
‫تأويالت پيش امام است‪ .‬ابومحمد عبيداهلل نوه عبداهللبن ميمون مجوسي در مغرب خود‬
‫را از اعقاب حضرت فاطمه زهرا معرفي کرد و بدين وسيله توانست حکومت فاطميان‬
‫مصر را بنيانگذاري کند‪( .‬بسال ‪ 267‬ه‪ .‬ق) زکرويه بن مهرويه (مقتول سال ‪ 264‬ه‪ .‬ق)‬
‫در حدود شام و نواحي شمال عراق مدتي با غارت کاروانها و قطع راهها و قتل نفوس‬
‫که بنام دعوت مذهبي انجام شد مخالفت و عصيان خود را نسبت به جامعه اهل سنت‬
‫نشان داد‪ .‬ابوسعيد خبابي (مقتول ‪ 301‬ه‪ .‬ق) در بحرين و يمامه سالها موجب آزار‬
‫قافلههاي حج و سپاه خليفه شد در تمام نواحي مجاور فتنه و ناامني شديدي بوجود‬
‫آورد‪ .‬پسرش ابوطاهر سليمان بن حسن قرمطي (مرگ ‪ 332‬ه‪ .‬ق) به مکه تاخت‪ .‬بيش‬
‫از سه هزار تن از حاجيان را کشت و چاه زمزم را از کشتگان انباشت‪ ،‬حجراالسود را با‬
‫خزاين کعبه به غارت برد (در ذيالحجه ‪ .)317‬بيست و دو سال بعد فرزندان وي به‬
‫اصرار خليفه فاطمي وقت حجراالسود را به مکه باز گرداندند‪.‬‬
‫در سال ‪ 312‬ه‪ .‬ق مالحده کوفه و بصره را غارت ميکنند‪ .‬بعد از آنکه در سال ‪311‬‬
‫ه‪ .‬ق شکست ميخورند به قلعه الموت ميگريزند و از آن تاريخ به بعد به حشاشيه نيز‬
‫‪91‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫معروف ميشوند‪ .‬فاطميان مصر بعد از مرگ المستنصر خليفه فاطمي مصر ‪417-427‬‬
‫بدو دسته منشعب ميشوند‪ .‬علت آن بود که مستنصر ابتدا پسرش نزار را جانشين خود‬
‫کرده ليکن بعدها پشيمان ميشود و وليعهدي را به پسر ديگرش مستعلي ميدهد‪ .‬نزار‬
‫هيچگاه به خالفت نرسيد و مغلوب و اسير برادرش شد اما هوادارانش در اطراف منتشر‬
‫شدند و مردم را به خود خواندند که اين دعوت به دعوت جديد مشهور است بدين‬
‫ترتيب اسماعيليه بدو فرقه نزاريه طرفداران نزار و مستعلويه هواداران مستعلي تقسيم‬
‫شد‪ .‬اسماعيليه مصر براي تسلط بر ديگر نقاط جهان اسالم بخصوص نابودي امپراطوري‬
‫عباسي و حکومت سلجوقيان ايران دعوتگراني را بدان مناطق فرستاده بود که مهمترين‬
‫آنها عبارت از‪ -1 :‬منصور حالج بنيانگذار تصوف وحدت الوجودي در جهان اسالم‬
‫‪ -2‬ناصر خسرو شاعر پرآوازه ‪ -3‬حسن صباح يمينياالصل‪.‬‬
‫منصور حالج در قالب مذهب تصوف موفق ميشود‪ ،‬هواداران زيادي بدور خود‬
‫جمع کند اما باالخره در سال ‪ 306‬ه‪ .‬ق رازش برمال ميشود و با فتواي امام بزرگوار‬
‫محييالدين العربي بهالکت ميرسد‪.‬‬
‫ناصر خسرو بنام مسافرت‪ ،‬ممالک اسالمي را درمينوردد؟؟؟ و دست به فعاليتهاي‬
‫ميزند اما چندان موفق نميشود‪.‬‬
‫حسن صباح سيري در انديشههاي اسماعيلي ثابت ميکند که مالحده همان‬
‫ادامهدهندگان راه ملحداني همچون بابک و مازيار بودند اما بر خالف آنها در لباس‬
‫هواداران اهل بيت حضرت علي ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬بودند‪ .‬ويل دورانت درباره اسماعيليه‬
‫مينويسد‪ :‬آنان زنان و اموال را مشترک ميدانند‪ .1‬و اين همان عقيده مزدک است‪ .‬منابع‬
‫اسالمي مانند الفرق بين الفرق و سياستنامه و ديگر بزرگان اسالمي از قبيل ابن حجر‬
‫عسقالني بر اين امر اتفاق نظر دارند‪ .‬همچنين محمدعلي سلطاني در کتاب قيام و‬

‫‪ -1‬تاريخ ادبيات در ايران و تاريخ گزيده‪.‬‬


‫‪93‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نهضت علويان زاگرس مطلب باال را تأييد مي کند و در کتابش با آوردن مدارک متعدد‬
‫آنرا اثبات ميکند‪ .‬اين گروه در صدد بود تا با بدست آوردن حکومت عباسي اساس دين‬
‫اسالم را براندازد‪ .‬در ميان سفيران نزاريه حسن صباح تنها کسي است که موفق شد در‬
‫بعضي از قالع غير قابل نفوذ مانند الموت آشيانه خوش کند و با کشتن و غارت و‬
‫تجاوز به مسلمانان جو ناامني را در جامعه اسالمي ايران بوجود آورد‪ .‬بدون شک‬
‫تروريسم او يکي از اساسيترين عامل سقوط سلجوقيان و خوارزمشاهيان و خالفت‬
‫عباسي بود‪.‬‬
‫حسنبن عليبن محمدبن جعفر بن حسين بن محمد الصباح الحميري مؤسس فرقه‬
‫صباحيه پدرش از يمن به کوفه و از آنجا به قم و ري آمده حسن در ري متولد ميشود‪.‬‬
‫حسن در سال ‪ 469‬از ري به اصفهان و از آنجا به آذربايجان و شام رفت و در ‪471‬‬
‫سفري به مصر کرد يک سال و نيم و در آنجا ماند‪ .‬در سال ‪ 473‬به ايران برگشت و‬
‫مخفيانه به تبليغ مذهب اسماعيلي پرداخت‪ ،‬در سال ‪ 413‬بر قلعه الموت استيال يافت‪.‬‬
‫وي داراي فدائياني بود که به علت مصرف حشيش به حشاشيان معروفند‪ .‬اسماعيليان‬
‫توسط همين افراد شخصيتهاي کليدي از رؤساي لشکري و ديني و امرا و پادشاهان را‬
‫ميکشتند‪ .‬اين فرقه بدين ترتيب توانست با ايجاد بينظمي به حيات خود ادامه دهد‪.‬‬
‫سلطان جاللالدين خوارزمشاه آنها را تار و مار ميکند و بعد از وي مالحده بدستياري‬
‫خواجه نصير طوسي به مغولها ميپيوندند‪ .‬در دوران مغول افرادي از اين فرقه مذاهب‬
‫نوربخشيه و حروفيه و بکتاشيه را ايجاد ميکنند‪ .‬با گرويدن سلطان حيدر صفوي به‬
‫تشيع اين مذاهب با دستور وي به نام مذاهب اهل حق يا خاکسار بازسازي ميشود و‬
‫بدين ترتيب در عصر صفويه قوانين دين زردشتي بنام مذهب خاکسار بر ملت ايران‬
‫حاکم ميشود‪ .‬در فصل صفويه يا اعتقادات آنها آشنا خواهيم شد‪.‬‬
‫‪94‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بر خالف مالحده که خود را به تشيع منصوب ميکردند به نوشته عبدالجليل قزويني‬
‫شيعه مذهب در کتاب النقص شيعيان در بالد اسالم و شهرهاي بزرگ و منابر و مساجد‬
‫و مدارس داشتند که علناً با حضور ترک و عرب بر مذهب خود تقرير ميکردند و‬
‫چيزي از اصول و فروع مذهب خود را پوشيده نميداشتند‪ .‬آنان براي خود مدارس‬
‫اختصاصي داشتند و کتابخانههايشان مشهور بود‪ .‬مجالس خاصي از درس فقه و شريعت‬
‫بدست آنان اداره ميشد‪.‬‬

‫دانشمندان عصر سلجوقي‬


‫الف‪ -‬فقها و مفسرين‬
‫‪ -1‬امام الحرمين (‪ 427-412‬ه‪.‬ق)‪ :‬عبداهلل ابوالمعالي در سال ‪ 416‬در جوين‬
‫يکي از روستاهاي نيشابور به دنيا آمد‪ .‬در محضر پدرش امام محمد جويني و همچنين‬
‫در محضر قاضي حسين فقه را آموخت بعد از آنکه در بغداد در علوم و معارف اسالمي‬
‫و زمانه متبحر شد به نيشابور برگشت در آنجا به تدريس و تأليف کتابهاي مهم‬
‫سرگرم شد‪ .‬چهار سال در مکه و مدينه به تدريس پرداخت در دوران وزارت خواجه‬
‫نظامالملک به نيشابور برگشت و در نظاميه نيشابور که خواجه براي وي ساخته بود به‬
‫تدريس پرداخت‪ .‬وي در مدت ‪ 20‬سال استادي نظاميه نيشابور دانشمندان بزرگواري‬
‫همچون امام محمد غزالي و الکيا الهراسي و خوافي تربيت نمود‪ .‬عبدالملک را به علت‬
‫آنکه در مکه و مدينه اقامت کرده بود امام الحرمين و مجاهد مهاجر لقب دادهاند‪ .‬امام‬
‫الحرمين کتابهاي مهمي را تأليف نمود از جمله‪ :‬نهاية المطلب في دراية المذهب –‬
‫الشاهل در اصول دين – برهان در اصول فقه – غياثاالمم – تلخيص التقريب – ارشاد –‬
‫العقيدة النظامية و‪....‬‬
‫‪91‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -2‬امام ابوالقاسم قشيري متوفاي ‪ 495‬ه‪ .‬ق‪ :‬نامش عبدالکريم کنيهاش ابوالقاسم و‬
‫شهرتش قشيري است‪ .‬وي فقيه – متکلم و مؤلف بود شهرت او بيشتر به خاطر رساله‬
‫معروف قشيريه ميباشد‪ .‬همچنين تفسيري بر قرآن کريم نوشته است‪.‬‬
‫‪ -3‬زين االئمه ابوالعباس احمدبن محمد دينويه‪ :‬مفسر غررالمعالي‪.‬‬
‫‪ -4‬ابومحمد حسينبن مسعود معروف به فراء بغوي متوفاي ‪ 519‬ه‪ .‬ق‪ :‬تفسير‬
‫معالم التنزيل وي معروف است‪ .‬در تفسير و حديث و فقه سرآمد علماء عصر بود‪.‬‬
‫‪ -5‬ابوالحسن علي بن احمد واحدي نيشابوري متوفاي ‪ :491‬از آثار مهم وي‬
‫اسباب التنزيل در شأن نزول آيات قرآني ميباشد‪.‬‬
‫‪ -6‬ابواسحاق ابراهيم بن علي شيرازي متوفاي ‪ 479‬ه‪ .‬ق‪ :‬از آثار وي‪ -1 :‬التنبيه و‬
‫التهذيب در فقه ‪ -2‬اللمع و التبصره در اصول ‪ -3‬المخلص و المعونة در جدل ‪ -4‬طبقات‬
‫الفقهاء و‪....‬‬
‫‪ -7‬خطيب بغدادي‪ :‬آثار فراواني دارد از جمله‪ :‬تاريخ مفصل بغداد – الکفايه و‬
‫الجامع – شرف اصحاب الحديث و‪....‬‬
‫‪ -0‬فخر االسالم ابيالعسر علي بن محمدبن الحسين بزدوي متوفاي ‪ 412‬ه‪ .‬ق‪:‬‬
‫صاحب کتاب مشهور اصول الفقه برادرش ابياليسر محمدبن محمد بزدوي متوفاي ‪463‬‬
‫ه‪ .‬ق نيز از فقهاي معروف ماوراءالنهر بود‪.‬‬
‫‪ -0‬امام االجل ابوالفتح اسعدبن محمدبن ابونصر اليميني متوفاي سال ‪ 520‬يا ‪527‬‬
‫ه‪ .‬ق‪ :‬در همدان‪ ،‬وي در حکمت و خالف و فقه مشهور بود‪ .‬مدتي در نظاميه بغداد‬
‫تدريس ميکرد‪.‬‬
‫‪ -18‬شمس االئمه بن احمد السرخسي متوفاي ‪ 413‬يا بقول ديگر ‪ 500‬ه‪ .‬ق‪ :‬از آثار‬
‫وي است‪ :‬کتاب اصول و کتاب مبسوط در ‪ 15‬مجلد نام کامل وي عبدالعزيز بن‬
‫احمدبن صالح العلواني ميباشد‪ .‬از بزرگترين امامان حنيفه بخارا در قرن ‪ 5‬ه‪ .‬ق بود‪.‬‬
‫‪91‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -11‬فخرالدين ابوالمفاخر حسن بن منصور ازوجندي معروف به قاضيخان‬


‫متوفاي ‪ 562‬ه‪ .‬ق‪ :‬کتاب فتاوي وي شامل فتاواي عده زيادي از فقهاي قرون ‪ 5‬و ‪9‬‬
‫مشهور است‪.‬‬
‫‪ -12‬ابوالحسن عليبن ابيبکر مرغيناني وفات ‪ 563‬ه‪ .‬ق از آثار اوست‪ -1 :‬البداية‬
‫‪ -2‬کتاب الهداية ‪ -3‬مناسک الحج ‪ -4‬کفاية المنتهي و‪....‬‬
‫‪ -13‬برهانالدين محمودبن تاجالدين از فقهاي بنيمازه‪ :‬از آثار اوست‪ -1 :‬کتاب‬
‫المحيط ‪ -2‬الذخيرة والجواهر المضيئة في الطبقات الحنفية‪.‬‬
‫‪ -14‬ابن جوزي‪ :‬عبدالرحمنبن ابيالحسن عليبن محمد البغدادي از اعقاب‬
‫حضرت ابوبکر صديق ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬زندگي ‪ 567-501‬از آثار اوست‪ :‬تلبيس ابليس‬
‫يا نقد علم و علماء اهل سنت و شيعه در داوريهاي خود به وي مراجعه ميکردند‪ .‬ابن‬
‫جوزي مفسر – مؤرخ (تاريخ منتظم از آثار وي است) – محدث – طبيعيدان –بود و در‬
‫همه اين رشتهها کتابهايي تأليف کرده است‪.‬‬
‫‪ -15‬عالمه جاراهلل زمخشري ‪ :531-497‬ابوالقاسم محمودبن عمربن‬
‫محمدالخوارزمي مفسر – محدث – اديب و استاد نحو و علوم بالغي‪ ،‬وي امام عصر‬
‫خود بود به سبب اقامت در مجاورت کعبه او را جاراهلل گفتهاند از آثار اوست‪-1 :‬‬
‫الکشاف در تفسير قرآن ‪ -2‬انموذج در نحو ‪ -3‬مقدمه االدب ‪ -4‬اساس البالغه ‪-5‬‬
‫المستقصي در امثال عرب ‪ -9‬کتاب سواير االمتثال ‪ -7‬شرح الميه العرب ‪ -1‬الفائق در‬
‫غريب الحديث و‪....‬‬
‫‪ -16‬ابوجعفر احمدبن عليبن محمدالمقري البيهقي معروف به بوجعفرک مقري‬
‫بيهقي (‪ 544-470‬ه‪ .‬ق) از فقهاي مشهور نيشابور‪ :‬مفسر – اديب – لغتدان از آثار‬
‫اوست‪ :‬المحيط در لغات قرآن – ينابيع اللغه – تاج المصادر‪.‬‬
‫‪97‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -17‬امام ابوالفتح مطرزي خوارزمي‪ :‬ناصر بن ابيالمکارم عبدالسيد بن علي (‪-531‬‬


‫‪ 910‬ه‪ .‬ق) از ادبا و لغويان بزرگ ايران‪ ،‬کتاب المغرب في لغة الفقه وي بسيار مشهور‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -10‬نجمالدين ابوحفص عمربن محمد نسفي (‪ 531-492‬ه‪ .‬ق) سمعاني عدد‬
‫تصانيف او را نزديک به يک صد عدد دانسته است‪ .‬از آثار اوست‪ :‬طلبة الطلبة و‬
‫الخالفيات والنقد في علماء سمرقند‪.‬‬
‫‪ -10‬ابوبکربن عبدالرحمان متوفاي ‪ 474‬يا ‪ 471‬ه‪ .‬ق مشهور به عبدالقاهر جرجاني‪:‬‬
‫از آثار اوست‪ :‬جرجانيه در نحو – المغني در شرح ايضاح ابوعلي فارسي – مختصر‬
‫المغني بنام المقتصد – کتاب العمدة در صرف – شرح الجمل‪ ،‬اين کتاب داراي‬
‫شرحهايي است از جمله شرح خود جرجاني – اسرار البالغه – داليل االعجاز‪ ،‬بخاطر‬
‫دو کتاب اخير وي است که امام فخر رازي گفته است‪ :‬امام عبدالقاهر جرجاني قواعد‬
‫علم معاني و بيان را استخراج و برهانها و حجتهاي آنرا مرتب کرد و در کشف‬
‫حقايق آن کوشش فراوان نمود‪.‬‬
‫‪ -28‬امام محمد غزالي‪ :‬ابوحامد محمدبن محمد از بزرگترين متکلمان و فيلسوفان و‬
‫فقيهان قرن پنجم ه‪ .‬ق است‪ 455 .‬تا ‪ 505‬ه‪ .‬ق‪ :‬استاد نظاميه بغداد از ‪ 414‬تا ‪ 411‬ه‪ .‬ق‬
‫با چهل و پنج آمد از ايام گيتي در وجود‬ ‫حجهاالسالم غزالي بسال چهارصد‬
‫سالعمرش بيگمان شصتسال کمشش روز بود‬ ‫چون بسال پانصد و پنج رحلت کرد‬
‫امام غزالي صدها کتاب و رساله تأليف کرده است‪ ،‬از آن جمله است‪ -1 :‬احياء‬
‫علومالدين ‪ -2‬خالصهاي از علومالدين بنام کيمياي سعادت ‪ -3‬نصايح الملوک ‪-4‬‬
‫تهافت الفالسفه ‪ -5‬المنقد في الضالل ‪ -9‬أيها الولد ‪ -7‬بسيط و وجيز و وسيط در فقه‬
‫‪ -1‬اسماء الحسني‪.‬‬
‫‪98‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫امام محمد غزالي يکي از بزرگترين مناديان ضد قشرسازي در جامعه اسالمي بود‪.‬‬
‫وي در مقدمه احياء علومالدين هدف اساسي از تأليف آن را زدودن پردههايي بر دين‬
‫ميداند که مانع فهم آن براي عوام ميشود‪ .‬ميگويد به مردم چنين وانمود کردهاند که‬
‫ديانت آمده است تا عدهاي قاضي بشوند و عدهاي واعظ و عدهاي مفتي و اين بر خالف‬
‫روش سلف صالح است‪ .‬امام محمد غزالي همچنين مخالف سرسخت فلسفي کردن دين‬
‫است‪ .‬وي معتقد بود که فلسفه آن هم به روش ارسطو هيچگاه نميتواند بعضي از‬
‫مسائل ديني مانند مسائل ماوراء الطبيعه را شرح دهد‪ .‬بعالوه اين کار موجب خواهد شد‬
‫که نوعي بردگي ديني بوجود آيد‪ .‬به علت آشنايي اکثريت مردم با فلسفه و در نتيجه آنها‬
‫ناچار ميشدند براي فهم دين به دستبوسي و پابوسي فالسفه بروند همچنان که در‬
‫مذهب تصوف اين رسم برقرار است‪ .‬اين تنها امام محمد غزالي نبود که مخالف‬
‫فلسفيسازي دين بود بلکه قرنها قبل از او در دوران مأمون خليفه نهضت ضد فلسفه‬
‫ارسطو به راه افتاده بود توسط عدهاي از دانشمندان اسالمي که به اخوان الصفا مشهورند‪.‬‬
‫اين دانشمندان براي اينکه تحت تعقيب قرار نگيرند رساالت خود را بدون نام و نشان‬
‫مينوشتند‪ .‬آنها در صفحه ‪ 352‬جلد دو رساالت تأکيد داشتند‪ .‬آدم کامل کسي است که‬
‫در دين عربي‪ ،‬نسبت ايراني و مذهب حنفي باشد‪ .‬فلسفه ارسطو در حقيقت تعطيلي علم‬
‫است چرا که با پرداختن به مسائل نظري ورد تجربه به دور و تسلسل ميانجامد‪.‬‬
‫مرتضي راوندي در کتاب تحوالت اجتماعي در اروپا به نقل از جامعهشناسان بزرگ‬
‫غربي مينويسد‪ :1‬کليسا به توصيه آلبرت کبير (‪ 1169-1210‬ميالدي) به محافل روحاني‬
‫خود توصيه کرد که با ارسطو آشتي کنند‪ .‬سن توماس (‪ 1224-1274‬ميالدي) اين کار را‬
‫انجام داد‪ .‬اين جريان باعث رکود علمي پانصد ساله در اروپا شد زيرا آنان را به‬
‫ذهنگرايي سوق داد‪.‬‬

‫‪ -1‬تاريخ تحوالت در اروپا‪ ،‬مرتضي راوندي‪ ،‬ص ‪.004‬‬


‫‪99‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ديگر مخالفين فلسفه ارسطو عبارت بودند از‬


‫‪ -‬ابن رشد‪ :‬قاضي ابوالوليد محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن رشد قرطبي (‪-520‬‬
‫‪ 565‬ه‪ .‬ق) فيلسوف بزرگ اسالمي در اسپانيا وي در کتاب تهافت التهافت به فلسفه‬
‫ارسطو تاخته است‪.‬‬
‫‪ -‬ابوالبرکات هبةاهلل بن عليبن ملکا البغدادي‪ :‬متوفاي ‪ 547‬در کتابهاي المصير و‬
‫کتاب النفس يا تفسير کتاب النفس ارسطو‪.‬‬
‫‪ -‬عبدالکريم شهرستاني‪ :‬دانشمند مشهور و نويسنده بزرگ در کتاب المصارعه در‬
‫الهيات‪.‬‬
‫‪ -‬ابن غيالن بلخي‪ :‬استاد حساب – هندسه – جبر – طبيعيات و الهيات‪.‬‬
‫‪ -‬امام فخر رازي‪ :‬متکلم و طبيعيدان و فقيه نام آور قرن ششم ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -‬سنايي غزنوي‪ :‬بنيانگذار عرفان اسالمي‪:‬‬
‫همچو دو نان اعتقاد اهل يونان داشتن‬ ‫تاکي از کاهل نمازي ايحکيم زشتخوي‬
‫پس دل اندر زهره فرعون و هامان داشتن‬ ‫صدق بوبکري و حذق حيدري کردن رها‬
‫عقل چه بود جانبنيخواه و بنيخوان داشتن‬ ‫عقل نبود فلسفه خواندن زبهر کاملي‬
‫نوحوکشتينيودردل عشق طوفان داشتن‬ ‫دين و ملت ني و بجان حکمت دوختن‬
‫از اين آيين بيدينان پشيماني پشيماني‬ ‫مسلمانان مسلمانان مسلماني مسلماني‬
‫ازيرا درجان جانها فرونايد مسلماني‬ ‫بميريد از چنين جاني کازو کفر و هوا خيزد‬
‫که محرومند ازاينعشرت هوسگويان يوناني‬ ‫شراب حکمت شرعي خوريد اندرحريم دين‬
‫چه باشد حکمت يوناني پيش ذوق ايماني‬ ‫برون کن طوق عقالني بسوي ذوق ايمان شو‬
‫‪ -‬ابوريحان بيروني‪ :‬دانشمند بزرگوار اسالمي که شرح حالش در دوران غزنوي آمده‬
‫است‪.‬‬
‫‪100‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -‬فردوسي حکيم طوس‬


‫‪ -‬خاقاني‪ :‬به حق فلسفه را تعطيلي علم ميداند‪:‬‬
‫منهيد‬ ‫ازل‬ ‫کرده‬ ‫بر‬ ‫جرم‬ ‫چشم بر پرده امل منهيد‬
‫منهيد‬ ‫اجل‬ ‫بر‬ ‫از‬ ‫جهل‬ ‫هاء‬ ‫اجل‬ ‫عالمان‬ ‫و‬ ‫امامان‬ ‫اي‬
‫منهيد‬ ‫خالل‬ ‫را‬ ‫توحيد‬ ‫سرّ‬ ‫علم تعطيل مشنويد از غير‬
‫و آنگهي نام آن جدل منهيد و‪..‬‬ ‫مياميزيد‬ ‫سخن‬ ‫در‬ ‫فلسفه‬
‫و بسياري ديگر از دانشمندان اسالمي بر فلسفه پوچ ارسطو تاختهاند که تنها به ذکر‬
‫چند تن از مشهورترين آنها بسنده شد‪.‬‬
‫در اين ميان از آنجا که امام محمد غزالي در پيشرفت مذهب اهل سنت نقش اساسي‬
‫داشت مورد هجوم قرار گرفته است‪.‬‬
‫‪ -21‬خواجه عبداهلل انصاري ‪ 411-369‬ه‪ .‬ق‪ :‬شيخ االسالم عبداهللبن محمد‬
‫االنصاري الهروي از اعقاب ابوايوب انصاري ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬اصحابي مشهور است‪ .‬در‬
‫فقه پيرو امام احمد حنبل بود از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬تفسير خواجه ‪ -2‬ترجمه فارسي امالء طبقات صوفيه سلمي به لهجه هرات ‪-3‬‬
‫مناجاتنامه ‪ -4‬نصايح ‪ -5‬زادالعارفين ‪ -9‬کنزالسالکين ‪ -7‬قلندرنامه ‪ -1‬محبتنامه ‪-6‬‬
‫هفت حصار ‪ -10‬رساله دل و جان ‪ -11‬رساله واردات ‪ -12‬الهينامه‪.‬‬
‫‪ -22‬مفتي الثقلين ‪ 537-491‬ه‪ .‬ق‪ :‬نجمالدين ابوحفص عمربن محمدبن احمد‬
‫نسفي مشهور به مفتي الثقلين متبحر در فقه – حديث – تفسير بحث و جدل در هر‬
‫کدام از اين علوم کتابهايي نوشته است‪ .‬در مجموعه آثارش باغ بر يکصد کتاب‬
‫ميباشد‪ .‬از مشهورترين کتاب وي بفارسي کتاب اعتقاد اهل سنت و جماعت ميباشد‪.‬‬
‫‪ -23‬امام احمد غزالي برادر امام محمد غزالي متوفاي ‪ 517‬ه‪ .‬ق‪ :‬بدستور امام محمد‬
‫غزالي رياست نظاميه بغداد را بعد از وي از ‪ 411‬تا ‪ 461‬به عهده داشت‪.‬‬
‫‪101‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -24‬قاضي حميدالدين عمربن محمودالبلخي قاضي القضات شهر بلخ متوفاي ‪556‬‬
‫ه‪ .‬ق بعضي از آثارش عبارتند از ‪ -1‬مقامات حميدي ‪ -2‬وسيلة العفاة إلي اکفي الکفاة ‪-3‬‬
‫حنين المستجيراني حضره المجير ‪ -4‬منية الراجي في جوهر التاجي ‪ -5‬سفرنامه مرو از‬
‫اشعار اوست‪:‬‬
‫از مقامات حميدالدين شد اکنون ترهات‬ ‫هرسخني که آن نيست قرآنياحديث مصطفي‬
‫پيش آن درياي ماالمال از آب حيات‬ ‫اشک اعميدان مقامات حريري و بديع‬
‫رو که محمود عصر ما بتان سومنات‬ ‫شادباش اي عنصرمحموديان را روي‪ ،‬تو‬
‫حالي از منطقي جذر اصم بايد نجات‬ ‫از مقامات تو گرفصلي بخوانم بر عدد‬
‫علم اکسير سخن داند مگر اقضيالقضاة‬ ‫عقلکلي خط تأمل کرد ازو‪ ،‬گفت ايعجب‬
‫آفتابي بيزوال و آسماني با ثبات‬ ‫ديرمان اي راي و قدرت عالم توحيد را‬
‫در اينجا به اين عده از دانشمندان در علوم ديني اکتفا ميکنم با توجه به اينکه هيچ‬
‫عالم ديني از ديگر علوم زمانه همچون رياضي و طبيعي بيبهره نبوده است‪.‬‬

‫شاعران بلندآوازه دوران سلجوقي‬


‫شاعران اين دوران غالباً مرداني فاضل و دانشمند و زبانآور و جامع علوم زمان خود‬
‫بودند ديوانهاي آنها شاهدي بر اين مدعاست‪.‬‬
‫‪ -1‬نظامي عروضي‪ :‬احمدبن عمربن علينظامي عروضي سمرقندي‪ :‬طبيب – منجم‬
‫– اديب از شاعران بزرگ ايران در قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق مهمترين اثر وي چهار مقاله يا مجمع‬
‫النوادر ميباشد‪ ،‬که در بيان شرايط چهار طبقه سالطين‪ :‬دبيران – شاعران – منجمان –‬
‫طبيبان نوشته شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬فخرالدين گرگاني يا فخرالدين اسعد الجرجاني‪ :‬عوفي در لباب االلباب‬
‫مينويسد‪ :‬کمال فضل و جمال و هنر و غايت ذکاو ذوق در تأليف کتاب ويس ورامين‬
‫‪101‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ظاهر و مکشوف است‪ .‬در بعضي از جنگهاي همراه سلطان طغرلبيک سلجوقي بوده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -3‬بابا طاهر عريان‪ :‬راوندي در راحت الصدور ميگويد‪ :‬وقتي طغرلبيک در سال‬
‫‪ 447‬ه ‪ .‬ق به همدان رفت‪ ،‬بر سر کوه کوچکي به بابا طاهر و بابا جعفر و باب حمشا‬
‫برخورد با وزيرش ابونصر الکندري پيش آن سه نفر رفته دستهايشان را ميبوسد‪ .‬بابا‬
‫طاهر به او ميگويد‪ :‬اي ترک‪ ،‬با خلق خدا چه خواهي کرد؟ سلطان گفت‪ :‬آنچه تو‬
‫فرمايي‪ .‬بابا طاهر گفت‪ :‬خداوند ميفرمايد‪:‬‬
‫اْلحس ِ‬‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ َّ‬
‫ان﴾‬ ‫﴿إ َّن الل َه يَأْ ُم ُر بالْ َع ْدل َو ْ ْ َ‬
‫سلطان بگريست و گفت‪ :‬چنين کنم‪ .‬بابا انگشتري داشت آنرا بيرون آورد و در‬
‫انگشت سلطان کرد و گفت‪ :‬مملکت عالم چنين در دست تو کردم بر عدل باش‪.‬‬
‫نومه‬ ‫چه‬ ‫دلرا‬ ‫دلو‬ ‫دلبر‬ ‫وگر‬ ‫اگر دل دلبر و دلبر کدومه‬
‫کدومه‬ ‫دلبر‬ ‫و‬ ‫که‬ ‫دل‬ ‫ندونم‬ ‫دل و دلبر بهم آمينه وينم‬
‫‪ -4‬مسعود سعد‪ :‬مسعود سعد سلمان متوفاي ‪ 515‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -5‬مختاري‪ :‬ابوالمفاخر خواجه حکيم سراجالدين ابوعمر عثمانبن عمرمختاري‬
‫غزنوي هم عصر سنايي غزنوي متوفاي ‪ 544‬يا ‪ 564‬آثارش ‪ -1‬ديوان مختاري ‪-2‬‬
‫شهريارنامه‪.‬‬
‫‪ -6‬معزي‪ :‬اميرالشعرا ابوعبداهلل محمدبن عبدالملک معزي نيشابوري پسر برهاني‬
‫شاعر پدر و پسر از شاعران درباري سلجوقيان بودند‪.‬‬
‫‪ -7‬رشيدي‪ :‬سيدالشعرا استاد ابومحمدبن محمد رشيدي سمرقندي به تاجالشعرا‪.‬‬
‫‪ -0‬سنايي غزنوي‪ :‬حکيم مجدودبن آدم سنايي عارف و استاد مسلم شعر فارسي‪:‬‬
‫سنايي در مثنويهاي خود بيش از قصايد به ايراد معاني و الفاظ دشوار و اشاره به مسائل‬
‫مختلف علمي و فلسفي و عرفاني و ديني توجه کرده و از اين حيث بسياري از ابيات‬
‫‪103‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫وي در سيرالعباد و طريق التحقيق و حديقه محتاج شروح مفصل است‪ .‬از آثار او است‪:‬‬
‫‪ -1‬حديقة الحقيقة يا شريعة الطريقة يا الهينامه ‪ -2‬سيرالعباد الي معاد ‪ -3‬طريق التحقيق‬
‫‪ -4‬کارنامه بلخ يا مطالب نامه ‪ -5‬عشقنامه ‪ -9‬عقلنامه ‪ -7‬تجربه العلم‪.‬‬
‫از شماره ‪ 2‬تا شماره ‪ 7‬را بر رويهم سته غزنوي مينامند‪.‬‬
‫از دين حق بماند ستي به نيروي سخندان‬ ‫تو اي مرد سخنپيشه که بهر دام مشتي دون‬
‫چه تقصير آمد زقرآن که گشتي گرد الماني‬ ‫چه سستي ديدي از سنت که رفتي سوي بيدينان‬
‫(الماني = چاپلوسي)‬
‫‪ -0‬رشيد وطواط‪ :‬امير امام رشيدالدين سعدالملک محمدبن محمدعبدالجليل عمري‬
‫از نسل حضرت عبداهلل بن عمرخطاب ‪-‬رضياهلل عنهما‪ -‬متوفاي ‪ 573‬ه‪ .‬ق آثارش‪-1 :‬‬
‫ديوان شعر ‪ -2‬حدايق السحر في دقايق الشعر ‪ -3‬منشآت فارسي ‪ -4‬فصل الخطاب من‬
‫کالم عمربن خطاب ‪ -5‬تحفه الصديق الي الصديق من کالم ابيبکر الصديق ‪ -9‬انس‬
‫اللهفان من کالم عثمان بن عفان ‪ -7‬نثر اللّالي من کالم عليبن ابيطالب ‪ -1‬مجموعه‬
‫رسائل عربي ‪ -6‬منظومهاي در عروض فارسي و‪....‬‬
‫‪ -18‬خاقاني شرواني‪ :‬وفات ‪ 512‬ه‪ .‬ق حسان العجم افضل الدين بديل (ابراهيم) بن‬
‫علي خاقاني شرواني لقب خاقاني را خاقان منوچهر از شاهان شروانشاهان به وي داده‬
‫است‪ .‬خاقاني تا ‪ 25‬سالگي تحت تربيت عموي دانشمندش کافيالدين عمربن عثمان‬
‫طبيب و فيلسوف قرار داشت‪ .‬استاد علوم ادبي وي نيز پسر عمويش وحيدالدين عثماني‬
‫بوده است که از سرشناسان علوم ادبي و حکمي زمان خود بود‪ .‬در تبصرة الشعراء‬
‫سرخاب تبريز مدفون است‪.‬‬
‫‪ -11‬ضياء خجندي‪ :‬خواجه ضياءالدين بن خواجه جاللالدين مسعود خجندي‬
‫شاعر بلندآوازه قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق از شاگردان امام فخر رازي‪.‬‬
‫‪104‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -12‬انوري‪ :‬وفات ‪ 513‬ه‪ .‬ق اوحدالدين محمدبن علي بن اسحاق در دربار سلطان‬
‫سنجر‪ ،‬انوري در اکثر علوم وارد بود‪:‬‬
‫ظن مبر کز نظم الفاظ و معاني قاصرم‬ ‫گرچه در بستم در مدح و غزل يکبارگي‬
‫خواه جزوي گير آن را خواه کل قادرم‬ ‫بلکه بر هر علم کز اقران من داند کسي‬
‫راستي بايد بگويم با نصيبي وافرم‬ ‫منطق و موسيقي و هيأت شناسم اندکي‬
‫گر تو تصديقش کني بر شرح و بسطش ماهرم‬ ‫زالهي آنچه تصديقش کند عقل صريح‬
‫کشف دانم کرد اگر حاسد نباشد ناظرم‬ ‫در طبيعي رمزچند هرچند بيتشوير نيست‬
‫ورهمي باور نداري‪ ،‬رنجه شو من حاضرم‬ ‫نيستم بيگانه از اعمال و احکام نجوم‬
‫در اينجا شرح حال شعر را خاتمه ميدهم چرا که ذکر نام و احوال آنها از حوصله‬
‫اين کتاب خارج است‪ ،‬آثار بسياري از آنها در دست است‪.‬‬

‫رياضيدانها – منجمان – پزشکان – فيلسوفان – مشهور دوره سلجوقي‬


‫‪ -1‬عمر خيام‪ 506-427( :‬يا ‪ 517‬ه‪ .‬ق) مدفون در اصفهان‪.‬‬
‫حجة الحق حکيم ابوالفتح عمربن ابراهيم الخيام نيشابوري رياضيدان فيلسوف –‬
‫پزشک – شاعر و موسيقيدان بزرگ قرن پنجم ه‪ .‬ق بنا به دعوت سلطان ملکشاه‬
‫سلجوقي در سال ‪ 497‬براي اصالح کردن تقويم نجومي به همراه منجمين معروف‬
‫روزگارش‪ ،‬رصدخانهاي مهم در اصفهان ساخت‪ .‬علم جبر با انديشهها و کارها و‬
‫نوشتههاي خيام به يکي از مراحل کمال و شکوفايي خود رسيد‪ .‬خيام اولين کسي است‬
‫که انواع معادالت درجه ‪ 3‬را حل کرده است‪ .‬عمربن خيام فيلسوف و دانشمند مسلماني‬
‫بود که نسبت دادن رباعياتي در شهوتپرستي به او دروغ محض است و همچنان که در‬
‫ساليان اخير معلوم شده است در آن زمان دو يا سه شخصيت جود داشته است که باسم‬
‫خيامي و خيام مطرح بودهاند‪.‬‬
‫‪101‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫برخي از آثار خيام‪ -1 :‬شرح المشکل من الکتاب الموسيقي ‪ -2‬مسائل حساب ‪-3‬‬
‫اثبات مسائل جبر ‪ -4‬شرح ما أشکل من مصادرات کتاب اقليدس وي در اين کتاب بر‬
‫هندسه اقليدس ايراد مهم ميگيرد‪ -5 .‬ميران الحکمه ‪ -9‬زيج السنجري‪ ،‬آنچه که بنام‬
‫بسط دو جملهاي به نيوتن نسبت داده شده است و با کمک آن محاسبه رياضي بسياري‬
‫از مسائل فيزيک و مکانيک را حل ميکنند و در رياضيات نيز حائز اهميت است‪ .‬در‬
‫واقع توسط خيام بدست آمده است‪ .‬پروفسور روزبرگ استاد هندسه در اين باره‬
‫ميگويد‪ :‬بايد بجاي نيوتن و پاسکال‪ ،‬بسط دو جملهاي خيام و مثلث خيام به کار رود‪.‬‬
‫خيام‪:‬‬
‫وين حرف معما نه تو خواني و نه من‬ ‫اسرار ازل را نه داني و نه من‬
‫چو پرده درافتد نه تو ماني و نه من‬ ‫هست از پس پرده گفتگوي من و تو‬
‫‪ -2‬ابوالعباس فضلبن محمد لوکري مروزي‪ :‬از شاگردان دانشمند بهمنيار شاگرد‬
‫ابنسينا آثاري از قبيل بيان الحق – يضمان الصدق – قصدهايي با شرح فارسي دارد‪ .‬وي‬
‫از فيلسوفان مشهور قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق است‪.‬‬
‫‪ -3‬قطبالزمان محمدبن ابوطاهر طبسي مروزي‪ :‬متوفاي ‪ 536‬ه‪ .‬ق از شاگردان‬
‫قطبالزمان ابوالفتح بن ابوسعيد قندورجي است که در آثار علويه و علم حيوان تصانيفي‬
‫داشته است‪.‬‬
‫‪ -4‬مجداالفاضل عبدالرزاق ترکي‪ :‬هندسهدان مشهوري بود که اکثر کتب ابن سينا را‬
‫از حفظ داشت‪ ،‬در بخارا حساب تدريس ميکرد‪.‬‬
‫‪ -5‬شرفالزمان محمدبن يوسف االيالقي‪ :‬فيلسوف – طبيب – جانورشناس در‬
‫مسائل نظري و علمي حکمت توانا بود‪ .‬در ‪ 539‬در جنگ قطوان شهيد شد‪.‬‬
‫از آثار او است‪ -1 :‬کتاب اللواحق ‪ -2‬دوستنامه ‪ -3‬سلطاننامه ‪ -4‬کتاب الحيوان‪.‬‬
‫‪101‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -6‬فريدالدين عمربن غيالن بلخي‪ :‬شهرت اصلي وي در فلسفه است‪ .‬از مخالفين‬
‫سرسخت فلسفه ارسطو و حاميان آن بود‪ .‬از آثار او است‪:‬‬
‫‪ -1‬حدوث العالم ‪ -2‬التنبيه علي مويهات کتاب التنبيهات ابوعلي سينا ‪ -3‬التوطئه‬
‫للتخطئه در ذکر ايراداتي بر منطق ابن سينا و‪....‬‬
‫‪ -7‬اوحدالزمان ابوالبرکات هبهاهلل بن علي بن ملکا البغدادي‪ :‬متوفاي ‪547‬‬
‫فيلسوف و پزشک مشهور قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -0‬حکيم ابوسعد يا ابوسعيد محمدبن محمد الغانمي‪ :‬طبيعيدان و فيلسوف اثر‬
‫مهم وي فراضه الطبيعيات ميباشد‪.‬‬
‫‪ -0‬قاضي زينالدين عمربن سهالن الساوي‪ :‬معاصر سلطان سنجر از شاگردان‬
‫شرفالزمان محمد االيلقاي بوده است‪ .‬از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬کتاب البصاير الصغيرية در منطق ‪ -2‬کتاب التبصرة ‪ -3‬کتابي در حساب و چند‬
‫کتاب ديگر‪ .‬بيهقي گويد‪ :‬او را چون بحري مواج در علوم ديدم‪.‬‬
‫‪ -18‬تاجالدين محمدبن عبدالکريم شهرستاني‪ :‬متوفاي ‪ 541‬ه‪ .‬ق جغرافيدان و‬
‫مؤرخ و فيلسوف و مفسر قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق‪ .‬آثارش‪ -1 :‬الملل و النحل درباره ديانات و ملل و‬
‫اهل اهواء و نحل ميباشد ‪ -2‬تفسيري بر قرآن مجيد ‪ -3‬المصارعات در فلسفه و در رد‬
‫ابن سينا و فلسفه ارسطويي‪.‬‬
‫‪ -11‬بهاءالدين ابوبکر محمدبن احمدبن ابيبشر الخرقي المروزي‪ :‬منسوب به‬
‫خرق از قراء مرو‪ ،‬تاريخدان و جغرافيدان و رياضيدان که در هر سه زمينه کتابهايي‬
‫دارد‪ .‬در ‪ 539‬همراه اتسز به خوارزم ميرود‪ .‬از آثار اوست‪ -1 :‬منتهي االدراک في تقسيم‬
‫االفالک (نالينو قسمتي از آن را بچاپ رسانده است) ‪ -2‬التبصرة في علم الهيئة ويدمن آن‬
‫را ترجمه کرده است‪.‬‬
‫‪107‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -12‬شرفالدين طوسي‪ :‬مظفربن محمدبن المظفر متوفاي ‪ 906‬ه‪ .‬ق رياضيدان و‬


‫منجم مشهور قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق وي اصالحاتي در اسطرالب انجام داده و شرح آن را در کتاب‬
‫المسطع آورده است‪.‬‬
‫‪ -13‬ابوالعباس فضلبن محمد لوکري‪ :‬فيلسوف و رياضيدان قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -14‬ميمون نجيب واسطي‪ :‬رياضيدان و منجم قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -15‬ابوحاتم اسفرازي‪ :‬رياضيدان و منجم قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -16‬ظهيرالدين ابوالمحامد محمدبن مسعود المسعودي الغزنوي‪ :‬رياضيدان –‬
‫منجم و اديب قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق از آثار او است‪:‬‬
‫‪ -1‬جهان دانش درباره افالک و زمين ‪ -2‬کفاية التعليم ‪ -3‬نافع الثمره در هيئت ‪-4‬‬
‫عناصر و کائنات جوّ ‪ -5‬احياء الحق‪.‬‬
‫‪ -17‬ابوالحسن عليبن زيد بيهقي‪ :‬مشهور به علي قطّان مروزي در طب –‬
‫رياضيات – علوم پايه و علوم ديني سرآمد زمان خود بود‪ .‬او بيشتر به علم طب مشغول‬
‫بود‪ .‬در مرو دکاني داشت و در آنجا طبابت ميکرد‪ .‬در عروض و انساب و طب تأليفاتي‬
‫دارد‪ .‬مهمترين اثر رياضي او کيهان شناخت است در علم هيئت‪.‬‬
‫‪ -10‬شرفالزمان محمد ايالقي‪ :‬فيلسوف و پزشک قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق کتاب الفضول‬
‫االيالقيه وي در طب بارها شرح شده است‪.‬‬
‫‪ -10‬ابن ابيالصادق‪ :‬ابوالقاسم عبدالرحمان بن علي بن ابيالصادق النيشابوري ملقب‬
‫به بقراط ثاني استاد سيد اسمعيل جرجاني مشهور بوده است‪ .‬از آثار اوست شرح کتاب‬
‫فضول بقراط‪.‬‬
‫‪ -28‬سيد امام زينالدين اسمعيل بن الحسن بن محمدبن احمدالحسيني الجرجاني‬
‫مشهور به اسمعيل جرجاني بزرگترين پزشک قرن ‪ 9‬ه‪ .‬ق است که بقول بيهقي علم طب‬
‫‪108‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫و سائر علوم را با تصانيف خود احياء کرد‪ .‬وي پزشک فيلسوف و محدث ماهري بود‪ .‬و‬
‫متولد ‪ 434‬متوفاي ‪ 531‬ه‪ .‬ق بود‪.‬‬
‫جرجاني علم حديث را از امام ابوالقاسم قشيري و علم طب را از ابن ابيالصادق‬
‫فراگرفت‪ .‬در علم پزشکي جرجاني دو ويژگي عمده دارد‪ -1 :‬همه مباحث علم طب را‬
‫با تحقيقات و مطالعات جديد مورد مطالعه قرار داد‪ -2 .‬جميع مباحث مربوط به علم‬
‫پزشکي را در کتابهايش مورد بحث و تحقيق قرار داد و بسياري از اصطالحات فارسي‬
‫را در اين علم که تا آن عهد وجود داشت و ممکن بود بتدريج از بين برود در کتب خود‬
‫آورد وي از اين راه خدمات شاياني به زبان فارسي کرده است‪ .‬برخي از آثار وي‬
‫عبارتند از‪ -1 :‬خفّي عالئي ‪ -2‬طب ملوکي ‪ -3‬اغراض ‪ -4‬يادگار ‪ -5‬کتاب ردالفالسفه‬
‫‪ -9‬تدبير يوم وليله ‪ -7‬وصيتنامه ‪ -1‬تذکرة االشراقية في الصناعة الطبيعية ‪ -6‬کتاب في‬
‫القياس ‪ -10‬کتاب في التحليل ‪ -11‬کتاب المنية ‪ -12‬زبدة الطب ‪ -13‬الکاظمية ‪-14‬‬
‫ذخيره خوارزمشاهي بسال ‪ 504‬ه‪ .‬ق بنام قطبالدين محمدبن انوشتکين خوارزمشاه در‬
‫‪ 12‬مجلد هر کتاب خود به چند باب و فصل تقسيم ميشود و همه ابواب طب و تشريح‬
‫و داروهاي مفرد و داروهاي ترکيبي يا مرکب را شامل است‪ .‬کتاب ذخيره در حقيقت‬
‫دايرهالمعارف پزشکي ايراني است که حاصل صدها بلکه هزارها تجربه و تحقيق ايرانيان‬
‫در امر پزشکي است‪ .‬اسمعيل جرجاني همواره تحت حمايت سالطين خوارزمشاهي‬
‫بود‪.‬‬
‫‪ -21‬اوحدالدين محمد انوري ابيوردي‪ :‬متوفاي ‪ 513‬ه‪ .‬ق از شاگردان امام محمد‬
‫غزالي در نظاميه بغداد‪ ،‬وي شاعر و رياضيدان معروفي بود‪.‬‬
‫‪ -22‬ابوسعيد ابوالخير‪ :‬از بزرگترين صوفيان ايراني در قرن پنجم هجري قمري است‬
‫که شهرت بسزايي دارد‪ .‬وي متولد ‪ 375‬و متوفاي ‪ 440‬هجري قمري است‪ .‬ابوسعيد‬
‫شديداً بر رياکاران متصوفه ميتاخت‪ .‬وي معتقد بود که صوفي درستکار کسي است که‬
‫‪109‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫در ميان خلق باشد و در غم و شادي همراه آنها باشد‪ .‬نه آنکه همچون رهبانان از مردم‬
‫دوري کرده و از ازدواج خودداري کند‪.‬‬
‫‪ -23‬امام عبدالقادر گيالني‪ 591-470( :‬ه‪ .‬ق) از نسل حضرت حسنبن علي بن‬
‫ابيطالب ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬فارغ التحصيل دانشگاه نظامية بغداد‪ :‬در عصر امام گيالني‬
‫انحراف و بيراهه رفتنهاي تصوف و طريقت و ادعاهاي پوچي از قبيل رسيدن به‬
‫«حقيقت و نهايت» نهايتي که در آن فرائض و تکاليف ديني برچيده ميشود گسترش‬
‫يافته بود‪ .‬و تفکر بيگانه و انحرافکننده «وحدت وجود» وارد دستگاه تصوف شده و‬
‫تکيه و خانقاه را بدنبال خود به گمراهي کشانده بود‪ .‬امام گيالني از جمله سرسختترين‬
‫مخالف اين عقايد باطله و انحراف‪ ،‬و کوشاترين تالشگران در جهت تطبيق و تسليم‬
‫طريقت در مقابل شريعت بود و اطاعت از قرآن و سنت و حکميت بخشيدن آنرا در‬
‫همة شئون زندگي اساس همة امور ميدانست‪ .‬در مخالفت با کساني که معتقد بودند‪،‬‬
‫تکاليف شرعي در بعضي شرايط از اهل طريقت ساقط ميشود (نظير محيالدين بن‬
‫عربي) ميفرمود‪ :‬ترک عبادت و واجبات ديني زندقي و کفر است و ارتکاب امور نهي‬
‫شده و حرام معصيت و گناه‪ ،‬در هيچ زماني و در هيچ شرايطي انجام تکاليف ديني و‬
‫دوري از حرام ساقط نميگردد‪.1‬‬
‫بيش از پنج هزار يهودي و مسيحي بدست مبارک امام گيالني مسلمان ميشوند و‬
‫تعداد کساني که در اثر گمراهي از جادة مستقيم اسالم منحرف شده و توسط امام‬
‫گيالني به طريق خدا بازگشتند‪ .‬بالغ بر يکصد هزار نفر بودند‪.‬‬
‫از آثار معروف امام گيالني است‪:‬‬
‫‪ -1‬فتوح الغيب ‪ -2‬الفتح الرباني‪.‬‬

‫‪ -1‬آشنايي با شخصيت و افکار امام عبدالقادر گيالني‪ ،‬نوشته ابوالحسن ندوي‪ ،‬ترجمه عبدالعزيز سليمي‪.‬‬
‫‪110‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آنچه که امروز به نام فرقة قادريه وجود دارد و خود را ادامهدهنده راه امام عبدالقادر‬
‫ميدانند فرسنگها با راه آن امام جليلالقدر فاصله دارد‪ .‬پيروان اين فرقه معتقد به‬
‫وحدت وجود هستند امري که امام در فتح الرباني‪ ،‬آنرا کفر ميداند‪.‬‬
‫فصل ششم‬
‫‪1‬‬
‫خوارزمشاهيان‬
‫(‪ 322-422‬ه‪ .‬ق)‬

‫در ميان منابع تاريخي که به ذکر حکومت خوارزمشاهيان پرداختهاند معموالً چهار‬
‫منبع را دست اول ميدانند که عبارتند از ‪ -1‬سيرت سلطان جاللالدين مينکبرني اثر‬
‫محمد نسوي منشي جاللالدين ‪ -2‬تاريخ کامل ابن اثير ‪ -3‬تاريخ جهانگشاي عطا ملک‬
‫جويني ‪ -4‬فتحنامه هرات سيفي‪.‬‬
‫در ميان اين منابع‪ ،‬منبعي که بتوان آنرا خالي از نقض دانست وجود ندارد‪ .‬کتاب‬
‫محمد نسوي اصل آن به زبان فارسي نوشته شده بود‪ .‬آنچه که ما اکنون در دسترس‬
‫داريم ترجمه عربي آن است که دوباره به فارسي ترجمه شده و تناقضاتي بخصوص در‬
‫مورد سلطان جاللالدين در آن به چشم ميخورد از جمله اينکه سلطان در آخرين‬
‫روزهاي زندگيش به شرابخواري افتاده بود‪ .‬با توجه به اينکه سلطان در آن اوان خود‬
‫را به هر در و ديواري ميزد که لشکري جمعآوري کند و با آن به سروقت مغولها برود‬
‫بايد گفت که اين تهمتي است که به آن سلطان غازي زدهاند بعالوه در تبريز وقتي وارد‬
‫قصر ازبک پهلوان ميشود‪ .‬ميگويد‪ :‬اين جور مکانها مال افراد سست اراده است و از‬
‫ماندن در آن کاخ خودداري ميکند‪ .‬سلطاني با آن همه روحيه جنگي و مبارزاتي‬

‫‪1‬‬
‫منابع مورد استفاده‪ -1 :‬جهانگشا جويني ‪ -7‬طبقات ناصري ‪ -0‬تاريخ گزيده ‪ -4‬سيرت جاللالدين‬
‫مينکبرني محمد نسوي ‪ -6‬جاللالدين پنهاني سمناني ‪ -5‬جاللالدين دبير سياوقي ‪ -2‬چنگيزخان‬
‫پناهي سمناني ‪ -8‬ايران کمبريج ‪ -9‬ايران سرپرسي سايکس ‪ -13‬خوارزمشاهيان ابراهيم قفس اوغلو‬
‫‪ -11‬ايران آشتياني و ‪. ...‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫خستگيناپذير امکان خوشگذراني براي مورد وي وجود ندارد‪ .‬همچنان که در شرح‬


‫حالش خواهيم ديد خيانتکاران براي اينکه خيانتشان آشکار نشود اين داستان جعلي را‬
‫درباره او ساختهاند‪.‬‬
‫در مورد تاريخ ابن اثير بايد گفت‪ :‬اين نويسنده توانا در آخر حيات سلطان ايراداتي‬
‫بر او ميگيرد که وارد نيست مانند کشتن مالحده جهاد با گرجيان و‪....‬‬
‫چرا که ابن اثير قبال وقتي که اين جريانات رخ داده است سلطان را بخاطر آنکه‬
‫مسلمانان را از دست مالحده و گرجيان نجات داده است ستوده است‪ .‬در مورد خالفت‬
‫عباسي خود ابن اثير تأکيد کرده است که ناصر خليفه عباسي عياش و کبوترباز بوده و‬
‫وزرايش نيز از ملحدين بودهاند‪.‬‬
‫تاريخ جهانگشاي از آنجا که نويسنده اش در دربار مغول (هالکوخان) بوده و امور‬
‫عراق به وي واگذار شده بود ناچاراً در مورد سلطان محمد و سلطان جاللالدين‬
‫حرفهاي مخالف را انشاء کرده است‪ .‬با اين حال پرده از روي خيلي از واقعيتها‬
‫برداشته است‪ .‬و بجز در چند مورد که مجبور بوده است آندو سلطان را بد جلوه دهد در‬
‫ساير موارد جانب انصاف را رعايت کرده است‪ .‬تاريخ فتحنامه هرات هم بيشتر به ذکر‬
‫تاريخ هرات ميپردازد و کمتر به ساير جاها ميپردازد‪.‬‬
‫در ميان تاريخهاي معاصر تاريخي که در آن تعصب ضد ترکي و ضد اهل سنت‬
‫رخنه نکرده باشد در ايران وجود ندارد‪ .‬متأسفانه نويسندگان اين تواريخ دانسته يا‬
‫ندانسته عصر خوارزمشاهي را عصر تاريکي و جنگ و خونريزي و خانمانسوز معرفي‬
‫کردهاند‪ .‬تاريخي که در اين مورد در ايران از روي انصاف نوشته شده باشد و تمام‬
‫جوانب را در نظر گرفته باشد وجود ندارد‪ .‬در ميان منابع معتبر خارجي در اين باره‬
‫اينجانب خواندن کتاب دولت خوارزمشاهيان از پروفسور ابراهيم قفس اوغلو از استادان‬
‫دانشگاهي ترکيه را توصيه ميکنم‪ .‬ولي متأسفانه اين کتاب تمامي دوران خوارزمشاهيان‬
‫‪113‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫را شامل نميشود بلکه وقايع را تا مرگ سلطان محمد بازگو کرده است‪ .‬نکته ديگر‬
‫اينکه حيات علمي در دوران خوارزمشاهيان ناشناخته مانده است‪ .‬و در اين مورد چندان‬
‫کوششي نشده است‪ .‬با آنکه در تمام دوران حيات آنها تا حمله ويرانگر مغول دانشگاهها‬
‫و مدارس کامالً فعال بودهاند و دانشمنداني همچون اسمعيل جرجاني که تربيت شده‬
‫دست آنها است‪ .‬وجود داشتهاند‪.‬‬
‫قطبالدين محمد ‪ 522-422‬ه‪ .‬ق‬
‫خوارزمشاهيان از فرزندان انوشتکين غرجه هستند‪ .‬از اين خاندان قطبالدين محمد‬
‫در سال ‪ 460‬از طرف سلجوقيان به سمت خوارزمشاهي خوارزم منصوب شد وي در‬
‫مدت فرمانروايي خود ‪ 522-460‬ه‪ .‬ق حدوداً سي سال و اندي همواره تابع سلطان‬
‫سنجر سلجوقي بود‪ .‬همواره او يا پسرش در جنگهاي سلطان سنجر در کنارش بودند‪.‬‬
‫سلطان قطبالدين محمد خوارزمشاه مردي عادل و نيکوسيرت و ادبپرور بود‪.‬‬

‫عالءالدولة ابوالمظفر اتسز بن قطبالدين محمد (‪ 552-551‬ه‪ .‬ق)‬


‫بعد از او پسرش اتسز بجايش نشست وي تا سال ‪ 533‬مطيع سلطان سنجر بود ولي‬
‫از آن به بعد سه بار از اطاعت سلطان سر پيچيد هر سه بار سلطان سنجر با لشکرکشي‬
‫او را وادار به اطاعت نمود‪ ،‬و وي را بخشيد‪ .‬اول بار سال ‪ ،533‬بار دوم سال ‪ ،539‬بار‬
‫سوم سال ‪ 543‬از آن به بعد سلطان اتسز ديگر نافرماني نکرد‪ .‬وي در سال ‪ 551‬سلطان‬
‫سنجر را که اسير غزنويان بود رهايي بخشيد و بدين ترتيب دَين خود را به خاطر‬
‫گذشتهاي سلطان سنجر به وي ادا کرد‪ .‬سلطان اتسز همانند پدرش مردي شجاع و‬
‫بيباک و اميري عادل و شعرپرور و کريم و جوانمرد بود‪.‬‬
‫شاعراني همچون رشيد و طواط و اديب صابر و خاقاني شرواني اتسز را ستودهاند‪.‬‬
‫جرجانيه در عهد اتسز خوارزمشاه از مراکز عمده علم و ادب و محل اجتماع عده کثيري‬
‫از فضالي نامي بود‪ .‬از مفاخر عهد وي امام عالمه کبير جاراهلل ابوالقاسم محمودبن عمر‬
‫‪114‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫زمخشري خوارزمي (‪ 531-497‬ه‪ .‬ق) است صاحب مؤلفات بسيار مانند تفسير کشاف‬
‫و انموذج و مقدمة االدب‪ .‬ديگري اسمعيل جرجاني دانشمند مشهور است که ذخيره‬
‫خوارزمشاهي را ابتدا به نام قطبالدين محمد تأليف نموده بعدها آن را خالصه کرده و‬
‫بنام عالءالدولة اتسز خُفّي عالئي ناميده است‪.‬‬
‫تاجالدين ابوالفتح ايل ارسالن بن اتسز ‪ 537-551‬ه‪ .‬ق‬
‫پس از مرگ اتسز پسرش ايل ارسالن با لشکريان خوارزمي به جرجانيه برگشت و‬
‫در آنجا نامهاي به سلطان سنجر نوشت و اظهار اطاعت کرد‪ .‬سلطان هم او را به جاي‬
‫پدرش به خوارزمشاهي تعيين نمود‪ .‬بعد از آن ايل ارسالن همواره مطيع سلطان محمود‬
‫و سلطان محمد ثاني سلجوقي بود‪ .‬و هيچگاه در فکر استقالل از سلجوقيان نبود‪ .‬ايل‬
‫ارسالن در سال ‪ 597‬در جنگي که بين او و قراختائيان بتپرست روي داد در کنار‬
‫جيحون از آنها شکست خورد‪ .‬و اين کار باعث شد که خوارزمشاهيان همچون گذشته‬
‫به آنها خراج بدهند‪ .‬کمي بعد از اين جنگ ايل ارسالن درگذشت و بعد از او پسرش‬
‫سلطانشاه محمود به تخت خوارزمشاهيان نشست ليکن با مخالفت تکش معزول شد‪.‬‬

‫عالءالدين تکش بن ايل ارسالن ‪ 523-532‬ه‪ .‬ق‬


‫از زمان اتسز به بعد يکي از خطوط اصلي سياست خوارزمشاهيان به سبب موقعيت‬
‫جغر افيايي آنها مجاهدت در راه اسالم بوده است‪ .‬هدف اصلي تکش برانداختن قطعي‬
‫حاکميت قراختايي در ممالک اسالمي بود‪ .‬قراختاييها که بتپرست بودند بر بسياري از‬
‫بالد اسالمي چيره گشته حتي خوارزمشاهيان را نيز خراجگذار خود کرده بودند‪ .‬در سال‬
‫‪ 571‬ه‪ .‬ق تکش بخارا را از تسلط کفار قراختايي نجات ميدهد‪.‬‬
‫و به اهالي که از دست آنها ظلم زيادي کشيده بودند آزادي ميبخشد و لشکريان‬
‫خود را از داخل شدن به شهر برحذر ميدارد‪ ،‬به علت اينکه مبادا مزاحمتي يا چپاولي‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫توسط بعضي صورت گيرد‪ .‬تکش در ‪ 513‬سرخس را از منگلي بک ميگيرد‪ .‬و بدنبال‬
‫آن نيشابور را تصرف ميکند‪ .‬و مردم را از ظلم و ستم او نجات ميدهد‪ .‬اموالي را که‬
‫وي از مردم با زور گرفته بود به صاحبانشان مسترد ميدارد‪ .‬و منگلي را به فتواي فقها به‬
‫عبدالعزيز کوفي پدر امام برهانالدين تحويل داد و پدر نيز به قصاص خون پسرش او را‬
‫به قتل ميرساند‪ .‬تکش با پذيرش تابعيت اسپهبد حسامالدولة اردشير (‪ )597-901‬حاکم‬
‫مازندران او را همچنان بر سر قدرت نگه ميدارد و بدين ترتيب وي با تسلط بر‬
‫ماوراءالنهر خراسان و مازندران در سال ‪ 515‬بر تخت سلطنت جلوس کرد‪ .‬بعد از آن‬
‫حکمرانان خوارزمشاهي را سلطان خواندند‪ .‬در سال ‪ 516‬سلطانشاه برادر و رقيب‬
‫تکش فوت کرد و به اين ترتيب طالقان و مرورود تا حدود هرات و تمامي خطه‬
‫خراسان به تکش انتقال يافت‪ .‬در سال ‪ 565‬با کشته شدن طغرل سوم سلجوقي عراق‬
‫عجم به تصرف تکش درآمد و به اين ترتيب دولت خوارزمشاهيان به صورت حکومت‬
‫سازمان يافته قدعلم کرد‪.‬‬
‫تکش در همدان اسرا را آزاد کرد و دستور داد که هيچ کسي حق تعدي به مردم را‬
‫ندارد و کساني را که به مردم ظلم کرده بودند در ميدان شهر همدان حد زد‪ .‬وي در‬
‫شهر ري نيز به همان ترتيب عمل کرد و عالمه صدرالدين محمد وزان فقيه شافعي را به‬
‫قضاوت آنجا گمارد‪ .‬سالهاي آخر حکومت تکش به جنگ با مالحده گذشت‪ .‬وي بعد‬
‫از گرفتن قاهره دومين قلعه مستحکم آنها بعد از الموت و قلع و قمع مدافعان آن به‬
‫خوارزم برگشت‪ .‬مالحده با شهيد کردن نظامالملک مسعود هروي وزير تکش و‬
‫صدرالدين محمد وزان انتقام ميگيرند (جمادياالخر ‪ 569‬ه‪ .‬ق)‪.‬‬
‫تشکيالت اداري و مملکتي تکش بدون شک منظم و سازمان يافته بود‪ ،‬در غير اين‬
‫صورت وي قادر به اداره آن مملکت عظيم نبود‪ .‬تا جائي که وقتي تکش براي بار سوم‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫به سوي عراق عجم ميرود خليفه ناصر از ترس برايش هدايا ميفرستد و حکومتش را‬
‫به رسميت ميشناسد و به پسرش محمد لقب قطبالدين ميدهد‪.‬‬
‫تکش پادشاهي بود‪ ،‬عادل و نيکو رفتار و متدين و با فضل و از شعرا و اهل ادب‬
‫جماعتي در گرد او جمع بودند‪ .‬مشهورترين آنها بهاءالدين محمدبن مؤيد بغدادي است‬
‫که شاعر و منشي و رئيس داراالنشاي سلطان بوده و مجموعه منشآت او به نام الترسل‬
‫معروف است‪ .‬همچنين عالمه بزرگوار فخرالدين محمدبن عمر رازي (‪ )909-543‬از‬
‫جمله دانشمندان تحت حمايت او بود‪ .‬بايد متذکر شد که دست بدست شدن شهرها در‬
‫دوران سلجوقيان و غزنويان و سامانيان و باالخره خوارزمشاهيان همواره بدون آسيب‬
‫رساندن به افراد غير نظامي و اموال آنها بود و در بسياري موارد دو طرف براي بدست‬
‫آوردن قلوب هواداران يکديگر سربازان و اسيران يکديگر را با دادن خلعت آزاد‬
‫ميکردند‪ .‬بهمين خاطر است که ما در اين دوران طوالني هيچگاه به مواردي همچون‬
‫قتل عام عمومي که بعد از يورش مغول مسئلهاي جا افتاده در تاريخ ايران است بر‬
‫نميخوريم‪ .‬بعد از مرگ تکش پسرش محمد در مجلس ارکان و امراء دولت‬
‫خوارزمشاهي به حکومت رسيد‪.‬‬

‫عالءالدين محمدبن عالءالدين تکش ‪312-523‬‬


‫پس از مرگ تکش پسر دومش قطبالدين محمد با لقب عالءالدين به سلطنت‬
‫نشست‪ .‬وي در بدو حکومتش با از دست رفتن خراسان و عراق عجم مواجه شد‪ .‬بعد‬
‫از يکسال که صرف حل مشکل خوارزم نمود‪ ،‬براي بازپسگيري مناطق از دست رفته‬
‫حرکت کرد‪ .‬در سال ‪ 905‬هرات به تصرف سلطان درآمد سلطان والي بنام سعدالدين را‬
‫که در لباس درويشها ميخواست فرار کند اسير کرد‪ .‬و بعد از آنکه مال مردم را از او‬
‫گرفت‪ ،‬وي را کشت‪ .‬سلطان اموال مردم هرات را به آنان بازگرداند‪ .‬همچنين ليک يکي‬
‫‪117‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫از سردسته دزدان نواحي هرات بدست سلطان به قتل ميرسد‪ .‬در سال ‪ 903‬سلطان‬
‫محمد به درخواست علماء و بزرگان بخارا آن شهر که از دست سلطان سنجر از متحدان‬
‫قراختائيان به جان آمده بودند را آزاد کرد و کمي بعد با کمک سلطان عثمان خان‬
‫سمرقند اين شهر نيز به تصرف سلطان درآمد‪ .‬تصرف اين مناطق بر اعتبار سلطان در‬
‫ماوراءالنهر افزود و مسلمانان آن مناطق با کمک او از زير يوغ کفار آزاد شدند‪ .‬بعد از آن‬
‫قراختائيان با کمک دو تن از فرماندهان سلطان بنامهاي اسپهبد کبود جامه و رکنالدين‬
‫کبود جامه سلطان را سخت شکست ميدهند‪ .‬آندو خيانتکار بعد از شکست جناح‬
‫راست لشکر دشمن ميدان نبرد را خالي کرده و عقبنشيني ميکنند در نتيجه عليرغم‬
‫مقاومت شديد سلطان بر لشکر او هزيمت ميافتد‪ .‬سلطان شکست خورده به خوارزم‬
‫برميگردد و بسرعت لشکرش را سازماندهي ميکند و کساني که در خالل غيبت او‬
‫فکرهايي داشتند سر جايشان مينشاند‪ .‬در سال ‪ 907‬نبرد ايالمش بين سلطان و‬
‫قراختائيان روي داد و سلطان به بزرگترين پيروزي خود رسيد‪ .‬وي دشمن را شکست‬
‫داده تا اُترار را به تصرف درآورد و مسلمانان آن مناطق را از حکومت کفار رهاند‪.‬‬
‫همچنين از پرداخت خراج به آنها آسوده گرديد‪ .‬و بدين ترتيب حکومت قراختائيان را‬
‫منقرض ساخت‪.‬‬
‫در سال ‪ 901‬اهالي سمرقند بدستور سلطان عثمان که اينک داماد سلطان محمد بود‬
‫دست به کشتار سربازان خوارزمي و مردم عادي خوارزم ميزنند‪ .‬و عثمانخان با‬
‫گورخان پادشاه جديد قراختائيان متحد ميشود‪ .‬و سمرقند دوباره تابع کفار ميگردد‪.‬‬
‫سلطان محمد سمرقند را تصرف ميکند و سربازانش را که به انتقام کشتهشدگان خود‬
‫بدست بعضي از اهالي سمرقند دست به کشتار ميزنند به توصيه علماء از اين کار‬
‫برحذر ميدارد‪ .‬وي براي بدست آوردن دل مردم سمرقند آنجا را دومين پايتخت خود‬
‫تبديل ميکند‪ .‬و دست به کارهاي عمراني در سمرقند ميزند‪ .‬سلطان عثمان هم به‬
‫‪118‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫درخواست همسرش دختر سلطان محمد اعدام ميشود‪ .‬مازندران و کرمان در ‪ 909‬و‬
‫‪ 907‬به تصرف سلطان محمد درآمد‪ .‬در همان اوان فارس نيز تابعيت خوارزمشاه را‬
‫پذيرفت در ‪ 912‬سلطان محمد دولت غوريان را در هرات منقرض کرد و بر هرات و‬
‫غزنه و فيروزکوه دست يافت‪ .‬در زمستان سال ‪ 912‬در جنگي که بين سلطان محمد و‬
‫جوجي پسر چنگيز روي داد‪ ،‬مغوالن بعد از يک روز جنگ سخت شبانه با روشن نگه‬
‫داشتن آتشهاي خود گريختند‪ .‬اين اولين برخورد سلطان با آنها بود‪ .‬در اين زمان‬
‫حکومت خوارزمشاهيان به حدود چين رسيده بود و با مغوالن همسايه بود‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫سلطان محمد و خالفت عباسي‬
‫در سالهاي آخري سلطنت تکش‪ ،‬ناصر خليفه عباسي که بعد از شکست سپاهيانش‬
‫وزيرش به دست اين خوارزمشاه‪ ،‬پيوسته از قصد او بيم داشت با پادشاهان غور در‬
‫تحريک ايشان به دشمني با خوارزمشاهيان مشغول شد‪ .‬ناصر خليفه عباسي که مردي‬
‫ظالم و ناشايست بود بزرگان دولتش مانند خزانهدار و وزيرش مذهب مالحده داشتند‪.‬‬
‫ناصر ‪ 49‬سال خالفت کرد‪ 30 .‬سال آن را مرده متحرک بود چرا که يکي از چشمانش‬
‫کور شده بود و چشم ديگرش بسيار ضعيف بود‪ .‬بنابراين حکومت عباسي در حقيقت‬
‫در دست مالحده بود آنها با نوشتن نامه به شاهان غوري و قراختائي آنها را به‬
‫برانداختن حکومت خوارزمشاهي تشويق کردند‪ .‬وقتي سلطان محمد هرات را فتح‬
‫ميکند در گنجينههاي آن نامهها را پيدا ميکند و از نيت واقعي خالفت عباسي باخبر‬
‫ميشود‪ .‬به همين خاطر است که به سوي بغداد روانه ميشود اما برف و کوالک در‬
‫همدان او را زمين گير ميکند و ناچاراً به خوارزم برميگردد‪ .‬همين حرکت باعث‬
‫مي شود مردمان خرافاتي خليفه را در پناه خدا بدانند و نسبت به سلطان بدبين شوند‪.‬‬

‫‪ -1‬الکامل ابن اثير‪ ،‬جلد ‪ ،72‬ص ‪.799-037‬‬


‫‪119‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫همچنين دستگاه خالفت با تراشيدن موي سر يکي از خادمان مهر خالفت را بر سرش‬
‫حک ميکند‪ .‬بعد از آنکه موي سر آن خادم رشد ميکند وي را بسوي چنگيزخان همراه‬
‫نامه ايي دال بر اينکه در صورت حمله او به ايران خالفت عباسي از او حمايت خواهد‬
‫کرد‪ ،‬ميفرستد‪ .‬روحانيت وابسته به خالفت مانند اهل تصوف و شيوخان بعنوان ستون‬
‫پنجم دشمن روحيه جنگاوري را از مسلمانان ميگيرند‪ .‬آنها حديث زير از زبان پاک‬
‫رسول اکرم ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬بد تفسير ميکردند يا ان را تحريف کرده و توسط آن‬
‫مخالفين خالفت عباسي را مرتد اعالم ميکردند‪« .1‬هر کس که بميرد و به امامي بيعت‬
‫نکند‪ ،‬گويي نظير مردگان جاهليت است» (‪.)2‬‬
‫سلطان محمد هم که اهل فقه بود و با علماي بزرگواري همچون شهابالدين خيوقي‬
‫دانشمند معروف و مشهور در فقه و طب هميشه مجالست داشت‪ ،‬از بزرگان دين چاره‬
‫خواست و آنها فتواي زير را دادند‪:‬‬
‫«هر امام که بر نظاير حرکات غير شرعي حرکت کند‪ ،‬امامت او بر حق نيست و هر‬
‫مسلماني که ياوري اسالم کند و روزگار به جهاد صرف کرده باشد‪ ،‬اگر اراده کند‬
‫ميتواند چنين امامي را خلع و امامي ديگر را جانشين او سازد‪ .‬بعالوه سادات حسيني بر‬
‫خالفت شايستهترند و خاندان آل عباس آن را غصب کردهاند»‪.‬‬
‫سلطان با همين مجوز نام خليفه را در تمام کشور از خطبه فروافکند‪.‬‬
‫در سال ‪ 914‬ه‪ .‬ق چنگيزخان اولين هيئت خود را نزد سلطان محمد ميفرستد‪.‬‬
‫هيئت چنگيزخان بعد از ابالغ درودهاي چنگيز به سلطان گفتند که چنگيز او را بهترين‬
‫فرزند خود در دنيا ميداند و اين پيام نيت واقعي چنگيز را ميرساند‪ .‬مسئلهاي که‬

‫‪ -1‬جهانگشاي جويني‪ ،‬ص ‪.710‬‬

‫ات‬
‫‪ -‬اين حديث در صحيح بخاري به معنى و در صحيح به اين لفظ آمدده اسدت‪َ « :‬وَم ْن َم َ‬
‫‪7‬‬

‫اهلِيَّةً»‪ .‬تصحيح كننده‪.‬‬


‫ولَيس ِِف عن ِق ِه ب ي عةٌ مات ِميتةً ج ِ‬
‫َ ْ َ ُ ُ َْ َ َ َ َ َ‬
‫‪110‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سلطان بخوبي متوجه آن ميشود‪ .‬ناگفته نماند که سلطان محمد نيت فتح چين را داشت‬
‫و به دنبال فرستادگان چنگيز خودش نيز فرستادگاني به چين پيش چنگيز ميفرستد تا از‬
‫نيروي واقعي او باخبر شود‪ .‬در سال ‪ 915‬جمعي از جاسوسان چنگيز بنوشته نسوي در‬
‫قالب تجار به ماوراءالنهر ميآيند‪ .‬امير اُترار بنام غايرخان وقتي حرکات آنها را ميبيند‬
‫يقين حاصل ميکند که آنها جاسوسند‪ .‬قضيه را به سلطان گوشزد ميکند و از او اجازه‬
‫کشتن آنها را کسب ميکند بعد از آن همه آنها را که بين ‪ 450‬تا ‪ 500‬نفر بودند را‬
‫ميکشد‪ .‬به استثناي يک نفر که موفق به فرار ميشود و قضيه را به گوش چنگيز‬
‫ميرساند‪ .‬چنگيز از خوارزمشاه غايرخان را ميخواهد ولي سلطان خودداري ميکند‪.‬‬
‫چنگيز با لشکري انبوه در پاييز سال ‪ 919‬ه‪ .‬ق بين ششصد تا هفت صد هزار نفر به‬
‫سوي ايران رهسپار ميشود‪ .‬ولي محققين جديد لشکر چنگيز را بين ‪ 150‬تا ‪ 200‬هزار‬
‫نفر دانستهاند واهلل اعلم‪.‬‬
‫پيشنهادهاي ارائه شده در شوراي مشورتي سلطان محمد براي مقابله با مغول‪:‬‬
‫‪ -1‬پيشنهاد امام شهابالدين خيوقي عالوه بر نيروهاي موجود بايد به اطراف نامهها‬
‫نوشته شود و دستجات جديدي به زير سالح فراخوانده شوند‪ ،‬و با لشکريان فراوان در‬
‫آن سوي سيحون سپاهيان مغول را که راهي طوالني پيموده و خسته به آنجا ميرسند‪ ،‬با‬
‫يک تعرض عمومي و جنگ جبههاي بطور قطعي نابود کرد‪ .‬امام معتقد بود که اين‬
‫بهترين راه است و جمعآوري نيرو براي سلطان کار آساني بود‪.‬‬
‫‪ -2‬پيشنهاد دوم اين بود که سلطان بايد شخصاً فرماندهي لشکريان را بدست گيرد‪.‬‬
‫طبق پيشنهاد بايد براي دفاع از خراسان و عراق در ماوراءالنهر با مغول جنگيد اين‬
‫پيشنهادي بود که سلطان جاللالدين طرفدار آن بود‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -3‬پيشنهاد فرماندهان نظامي‪ :‬به دشمن اجاز داده شود تا آزادانه از ماوراءالنهر‬
‫بگذرد‪ ،‬وقتي وارد گذرگاههاي کوهستاني شد کليه راهها به روي او مسدود شود و با‬
‫محاصره کردن آن گذرگاهها دشمن را به نابودي کشيد‪.‬‬
‫‪ -4‬بطرف غزنه رفته و در آنجا مقاومت کنند در صورت عدم موفقيت به هند‬
‫عقب نشيني کنند و در آنجا مبارزه را ادامه دهند‪ .‬اين کار منجر به نابودي امپراطوري‬
‫ميشد‪.‬‬
‫‪ -5‬دفاع از ماوراءالنهر بدين ترتيب که هر شهري با قواي خويش و پادگان تقويت‬
‫شده اينکار را انجام دهد‪ .‬و سلطان هم با گردآوري لشکر و تجهيزات به ياري آنها‬
‫خواهد آمد‪ .‬اين نقشه تصويب ميشود‪.‬‬
‫علل موفقيت مغول‬
‫‪ -1‬خالفت عباسي‪ :‬با حمايت معنوي و تبليغات روحانيت وابسته به نزد خود (در‬
‫شهر بخارا عامل اصلي سقوط شهر امام جمعه شهر بود‪ .‬همچنين در شهر خوارزم امام‬
‫جمعه شهر عليرغم مقاومت مردم خود را به مغول تسليم کرد‪ ).‬شيخ مجدالدين زناکار‬
‫در سال ‪ 912‬بدستور سلطان کشته شده بود اين امر باعث شد که شيخ نجمالدين کبرويه‬
‫مؤسس مذهب کبرويه هوادارانش را به عدم مقاومت فراخواند‪.‬‬
‫‪ -2‬مالحده‪ :‬در اين زمان مالحده به سرکردگي جاللالدين حسن اسماعيلي که به‬
‫ظاهر از آيين اسماعيلي دست برداشته و به نو مسلمان معروف شده بود‪ ،‬ايلي‬
‫چنگيزخان را ميپذيرد و دست در دست او و دستگاه خالفت بر عليه خوارزمشاه دست‬
‫بکار ميشود‪ .‬از آنجا که افراد مالحده عقيده باطني خود را آشکار نميکردند‪ ،‬و از تقيه‬
‫استفاده ميکردند براحتي قادر بودند که در ميان دشمنانشان نفوذ کرده و اخبار دسته اول‬
‫را از آنها کسب کنند‪ .‬آنها بدستور خليفه يکي از فرماندهان بزرگ سلطان محمد بنام‬
‫اغلمش را قبالً به شهادت رسانده بودند‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -3‬خيانت وزير سلطان محمد‪ :‬نظامالملک ناصرالدين بعد از عزل از طرف سلطان‬
‫در حمله چنگيز به خوارزم به وي ميپيوندد و اسرار حکومتي را براي او فاش ميکند‪.‬‬
‫‪ -4‬خيانت بدرالدين عميد‪ :‬وي نايب وزارت در اُترار بود‪ ،‬بعد از فتح اُترار به دست‬
‫چنگيز به پيش وي ميرود و تمامي مسائل داخلي خوارزمشاهيان از جمله اختالف مادر‬
‫و سلطان را يک به يک به چنگيز خبر ميدهد و با نوشتن نامههاي دروغين از طرف‬
‫امراي سلطان به چنگيز و تأييد آن نامهها از سوي چنگيز نامهها را به جاسوسي ميدهد‬
‫و وي در لباس راهبها کاري ميکند که توسط مأموران سلطان دستگير شود‪ .‬بعد از‬
‫دستگيري و کشف نامهها‪ ،‬سلطان محمد به امرايش بدبين ميشود‪ ،‬بخصوص که در‬
‫همان موقع سوء قصدي نيز به جان سلطان ميشود که با هوشياري يکي از نوکرانش‬
‫جان سالم بدر ميبرد همچنين در هنگام گذشتن سلطان از جيحون حدود هفت هزار‬
‫نفر از سپاهيانش هوادار مادرش از او جدا شده به مغولها ميپيوندند‪ .‬اين کار باعث‬
‫ميشود که سلطان ديگر به فرماندهانش اطمينان نکند‪.‬‬
‫‪ -5‬خيانت برخي از فرماندهان‪ :‬فرماندار قندوز بنام عالءالدين با سپاهش به مغول‬
‫مي پيوندد‪ .‬در اُترار فرمانده قراچه با همراهانش با خروج از شهر و دادن اطالعات به‬
‫مغول باعث اشغال آن شهر ميشوند‪ .‬لشکرهايي را که سلطان براي کمک به شهرهاي‬
‫محاصره شده ميفرستد خيانت ميکنند يا به مغولها ميپيوندند يا فرار ميکنند‪ .‬شهر‬
‫نيشابور با خيانت مالحده اشغال ميشود‪ .‬هيچ شهري بدون خيانت به تصرف چنگيز‬
‫درنميآيد‪ .‬شهر سمرقند بعد از تسليم شدن پنجاه هزار نيروي خوارزمي به تصرف‬
‫چنگيز درميآيد‪.‬‬
‫‪ -6‬خيانت ترکان خاتون مادر سلطان‪ :‬به نوشته نسوي ترکان خاتون قبل از فرار ‪22‬‬
‫تن از بزرگان همچون امام برهانالدين محمد صدر جهان خطيب نامدار بخارا و برادرش‬
‫افتخار جهان و غياثالدين غوري و جمالالدين عمر صاحب قرخش و پسران صاحب‬
‫‪113‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سقناق و پسر سلطان طغرل سلجوقي و صاحب بلخ و پسرش ملک بهرامشاه و صاحب‬
‫ترمذ و عالء الدين صاحب باميان را به شهادت رساند و به اين ترتيب کساني که در روز‬
‫مبادا هر يک بسان هزار مرد جنگي بودند را به باد فنا داد‪ .‬اين مسئله باعث شد که‬
‫حکمرانان محلي اعتمادي به خوارزمشاه نکنند همچنين مردان شايستهاي که کشته شدند‬
‫اگر زنده ميماندند ميتوانستند با بسيج سپاه مغوالن را درهم شکنند‪.‬‬
‫‪ -7‬آزادي مسلمانان ختن از دست گوچلکخان‪ :‬گوچلکخان مسيحي سپس‬
‫بودايي مسلمانان را بخصوص در کاشغر تحت شديدترين شکنجهها و غارتها قرار‬
‫داده بود و با مجبور کردن آنها از دادن اذان و برگزاري نماز جلوگيري کرده و کليه‬
‫مساجد و مدارس مسلمانان را تعطيل کرده بود‪ .‬وي حدود سه هزار تن از علماي‬
‫مسلمانان از جمله زاهدان و فقها را مجبور کرد که گردهمايي تشکيل دهند و مردم‬
‫بسياري را دعوت ميکند تا بدين وسيله اسالم را لکهدار سازد‪ .‬در آن ميان امام‬
‫عالءالدين محمد ختني از اسالم دفاع کرده ضمن محکوم کردن گوچلکخان به دنبال‬
‫هذيان گفتن او درباره پيامبر با گفتن خاک بر دهانت با وي به مقابله برميخيزد‪ .‬بدستور‬
‫گوچلکخان آن امام را تا چهار روز گرسنه و تشنه و برهنه و دست بسته نگه ميدارند‬
‫تا وي کافر شود اما آن مجاهد مقاومت ميکند‪ .‬سپس او را بر در مدرسهاش به چهار‬
‫ميخ ميکشند اما آن امام بزرگوار در آن شرايط نيز از نصيحت و ارشاد مردم باز‬
‫نميماند‪ .‬و تا روح در بدنش بود مردم را به پيروي از قرآن مجيد فراميخواند و‬
‫ميگفت‪ :‬اي مردم‪ ،‬دنيا بازيچهاي بيش نيست‪ ،‬جهان باقي بر پرهيزکاران بهتر است آيا‬
‫فکر نميکنيد (انعام‪ )32 ،‬بعد از شهادت آن مجاهد سپاه مغول بر سر گوچلکخان‬
‫ميريزند و او فراري ميشود اما باالخره دستگير و سر از تنش جدا ميشود‪ .‬بعد از بر‬
‫افتادن حکومت وي مغوالن به اهالي ختن اجازه ميدهند که به دين خود باز گردند‪ .‬اين‬
‫مسئله يکي از علل پيروزي چنگيزخان بود‪ .‬چرا که مسلمانان به علت اينکار او و‬
‫‪114‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫همچنين وجود سپاهياني مسلمان در لشکر او وي را دشمن اسالم نميشمردند‪ .‬سلطان‬


‫محمد که قصد داشت به عراق عجم رفته و با سپاهياني منظم به ماوراءالنهر برگردد به‬
‫علت خيانت بعضي از فرماندهانش و همچنين لشکري که چنگيز در تعقيب او فرستاده‬
‫بود موفق نشد که به بسيج سپاه بپردازد باالخره به جزيره آبسکون در درياي مازندران‬
‫ميرود در آنجا بر اثر اندوه و ناخوشي بدرود حيات ميگويد (بسال ‪ 411‬ه‪ .‬ق) سلطان‬
‫محمد مردي فاضل بود‪ ،‬فقه و اصول و غيره را خوب ميدانست‪ ،‬علماء را دوست‬
‫داشت ايشان را مينواخت‪ ،‬به همنشيني با علماء و گوش دادن به مناظرات ايشان بسيار‬
‫عالقهمند بود‪ ،‬در برابر سختي شکيبا بود در راهپيمايي خسته نميشد و درنگ نميکرد‪.‬‬
‫به ناز و نعمت خويي نگرفته بود و به لذات روي نميآورد‪ ،‬همه کوشش او در راه‬
‫فرمانروايي و کارهاي کشورداري و نگهداري مردم و کشورش به کار ميرفت‪ .‬وجود او‬
‫براي اهل دين مايه بزرگي و خوشبختي و کاميابي بود‪.‬‬

‫نقشه دفاع از شهرها‬


‫‪ -1‬شهر اُترار ‪ 20‬هزار سپاهي داشت ‪ 50‬هزار سپاهي فرستاده شد و غايرخان‬
‫فرماندهي آنرا به عهده قراچه نيز با ده هزار نفر به آنها پيوست‪ .‬جمعاً ‪ 10‬هزار سپاهي‪.‬‬
‫‪ -2‬بخارا به اميري اختيارالدين به ‪ 20‬هزار سپاهي‪ 30 ،‬هزار نفر به فرماندهي او غول‬
‫حاجب معروف به اينانج به کمک اختيارالدين جمعاً ‪ 50‬هزار سپاهي‪.‬‬
‫‪ -3‬سمرقند به سپاه اعزامي جمعاً ‪ 110‬هزار سپاهي به همين ترتيب بلخ تخارستان و‬
‫ترمذ و ديگر شهرهاي در معرض حمله مغول هر کدام با سپاهي جداگانه تقويت شدند‪.‬‬
‫مقاومت تاريخي در مقابل مغول اهالي بعضي از شهرهاي ماوراءالنهر در مقابل مغول‬
‫دست به مقاومتي زدند که در تاريخ جهان تقريباً بيسابقه است‪ .‬از جمله در اُترار و‬
‫خوارزم‪ .‬مردم اُترار به فرماندهي غايرخان به مدت ‪ 5‬ماه در مقابل مغول مقاومت‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ميکنند‪ .‬ماندن غايرخان در اُترار جهاد بيمانند او با کفار مغولي اثبات ميکند که کشتن‬
‫بازرگانان چنگيزي به دست وي نه بخاطر تملک اموال آنها بوده است بلکه واقعاً آنها‬
‫جاسوس بودهاند و کارهايي کرده بودند که سزاوار مرگ بودند‪ .‬در غير اين صورت‬
‫غايرخان قطعاً فرار ميکرد و از آنجائي که از کينه چنگيز نسبت به خود آگاه بود‪،‬‬
‫هيچگاه در اُترار نميماند‪ .‬اما قهرمان هميشه زنده تصميم به مقابله ميگيرد‪ .‬چنگيز براي‬
‫اينکه بر اُترار تسلط يابد کليه راههاي منتهي به آن شهر را به تصرف درآورد‪ .‬بعد از پنج‬
‫ماه جنگي بي امان يکي از فرماندهان به نام قراچه بر اثر کم شدن آذوقه و عدم اميد به‬
‫رسيدن نيروي کمکي با عدهاي از سپاهيانش هنگام غروب از دروازه صوفي خانه شهر‬
‫خارج ميشوند‪ ،‬آنها توسط مغوالن دستگير ميشوند‪ .‬مغوالن بعد از کسب اطالعاتي از‬
‫قراچه درباره محصورين او و همراهانش را ميکشند‪ ،‬زيرا آنها معتقد بودند کساني به‬
‫کشور خود خيانت ميکنند انتظار وفاداري از آنها بيهوده است‪ .‬غايرخان بعد از وارد‬
‫کردن تلفات شديد به مغوالن به علت تمام شدن تسليحات باالخره اسير ميشود‪.‬‬
‫بدستور چنگيز آن قهرمان را با ريختن نقره مذاب در چشمها و گوشهايش به شهادت‬
‫مي رسانند‪ .‬بعد از آن مغوالن همه اهالي را از شهر بيرون کرده آنجا را کامالً غارت‬
‫ميکنند‪.‬‬
‫خوارزم‪ :‬خوارزمي ها چهار ماه در مقابل مغول مقاومت کردند‪ .‬مقاومتي که تا به حال‬
‫در هيچ جاي جهان روي نداده است‪ .‬طبق گفته جويني در حمله اول مغول به خوارزم‬
‫حدود يکصد هزار تن از آنها به هالکت ميرسند‪ .‬تنها دو هزار تن از آنها موفق به فرار‬
‫ميشوند‪ .‬باالخره چنگيز پسرش جوجي را با لشکري بزرگ به خوارزم ميفرستد‪،‬‬
‫جوجي سه هزار تن از مغوالن را ميفرستد تا آنها سد آب جيحون را تصرف کنند‪ ،‬ولي‬
‫همگي آنها توسط مبارزين به هالکت ميرسانند‪ .‬علت اصلي سقوط خوارزم نبودن‬
‫فرماندهي کارکشته بود‪ .‬مردم خوارزم شخصي بنام خمار تکين را به عنوان سلطان خود‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫تعيين کرده بودند اما اين شخص ضعيفالنفس باالخره به همراهي عاليالدين خياطي‬
‫قاضي خوارزم تسليم مغول ميشوند‪ ،‬اما با اين حال مردم دست از مقاومت برنميدارند‪.‬‬
‫با تنگتر شدن محاصره شهر و افتادن سد به دست مغول آنها سد جيحون را خراب‬
‫ميکنند در نتيجه سيل ناشي از آن اکثريت اهالي شهر شهيد ميشوند‪ .‬به اين ترتيب شهر‬
‫خوارزم بعد از مقاومتي بيمانند توسط مغول اشغال ميشود‪ .‬مغوالن يکصد هزار تن از‬
‫هنرمندان و صنعتگران را به مغولستان ميفرستند‪ .‬آنچه زن و بچه بود را به بردگي‬
‫ميبرند‪ .‬بقيه مردان را بين لشکر تقسيم ميکنند‪ .‬براي هر نفر لشکر ‪ 24‬نفر ميرسند که‬
‫همگي را شهيد ميکنند‪ .‬شهر بخارا در سال ‪ 919‬در نتيجه دادن امان از طرف چنگيز به‬
‫مردم تسليم ميشود‪ .‬ولي وي دستور ميدهد که همه مدافعان دژ شهر را شهيد کنند‪.‬‬
‫آنگاه دستور ميدهد کليه مردم از شهر خارج شوند‪ .‬سپس دستور تاراج شهر را ميدهد‬
‫سربازان او به زنان و دختران مردم در جلوي چشمان آنها تجاوز ميکنند‪ ،‬در ميان آن‬
‫همه مردم تنها قاضي صدرالدين و امام رکنالدين و فرزندش امامزاده از ناموس خود‬
‫دفاع ميکنند و هر سه نفر نيز به شهادت ميرسند‪ .‬مغول کليه مدارس و مساجد را آتش‬
‫ميزنند سپس مردم را دسته دسته ميکنند هنرمندان و صنعتگران را به مغولستان‬
‫ميفرستد‪ .‬زنان و کودکان را به بردگي ميگيرند و جوانان و مردان ديگر را به عنوان‬
‫سپاه حشر با خود ميبرند‪ .‬خستگان را نيز در راه ميکشند‪ .‬شهر سمرقند بعد از چند‬
‫روز مقاومت تسليم ميشود‪ .‬بعد از شهادت ‪ 70‬هزار تن از دليران سمرقندي در خارج‬
‫شهر بدست مغول سربازان خوارزمي با زور دروازهها را به روي مغول باز ميکنند و با‬
‫خانوادههاي خود پيش مغوالن ميروند‪ .‬مغوالن بعد از گرفتن اسلحه و چارپايان آنها‬
‫همه آن سربازان را که بالغ بر پنجاه هزار تن بودند را بجرم خيانت به هم کيشان خود‬
‫ميکشند و زنان و کودکانشان را به بردگي ميبرند‪ ،‬سپس همان کاري را که با مردم‬
‫بخارا کرده بودند با سمرقنديها نيز ميکنند‪ .‬سلطان محمد ‪ 2‬بار لشکر به کمک‬
‫‪117‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سمرقنديها فرستاد بار اول ده هزار نفر بار دوم بيست هزار نفر اما هر دو گروه از ترس‬
‫روبرو شدن با مغول بدون جنگ برميگردند‪.‬‬
‫در حمله مغول هيچ شهري در ماوراءالنهر و خراسان از کشتار و غارت نجات نيافت‬
‫و چون ماجراي چگونگي فتح شهرها و کشتار مردم در منابع متعدد تاريخي با تمام‬
‫تفاصيل آمده است‪ ،‬از پرداختن به آن خودداري ميکنم و با نگاهي خالصهوار به تعداد‬
‫کشتهشدگان بعضي از شهرها براي آنکه عمق فاجعه نمايان شود به آن خاتمه ميدهم‪.‬‬
‫تعداد کشتهشدگان مرو به نظر ابن اثير هفتصد هزار نفر و به گفته جوزجاني دو ميليون و‬
‫چهارصد هزار کس – تعداد کشتهشدگان هرات در سال ‪ 916‬ه‪ .‬ق به گفته جوزجاني‬
‫يک ميليون و چهارصد هزار کس و به گفته سيفي يک ميليون و ششصد هزار کس‪ .‬در‬
‫اين ميان بسياري از شهرها مانند نيشابور که در آن شهر تغاجار داماد چنگيز کشته شده‬
‫بود کالً قتلعام ميشوند‪ ،‬حتي مغول به حيوانات نيز رحم نميکنند بيش از يک ميليون‬
‫و هشتصد هزار کشته‪ .‬در شهر باميان نيز کليه مردم با تمامي جانداران به قتل ميرسند‪،‬‬
‫چرا که در آن شهر نيز پسر جغتاي نوه چنگيز به قتل رسيده بود و چنگيزخان که بعضي‬
‫از نويسندگان و تاريخنگاران او را ميستايند و ميگويند که قصد انتقامگيري نداشت‬
‫دستور ميدهد حتي جنين در شکم مادر و گربهها و سگها را نيز بکشند‪.‬‬

‫سلطان جاللالدين خوارزمشاه نابترين قهرمان ايران (‪)322-312‬‬


‫سلطان محمد بجز جاللالدين پسراني به شرح زير داشت‪:‬‬
‫‪ -1‬کماخي شاه و خان سلطان نوزاد بودند‪ ،‬به دنبال دستگيري ترکان خاتون مادر‬
‫سلطان محمد کشته شدند‪.‬‬
‫‪ -2‬آق سلطان همراه اوزالغشاه بدنبال رفتن جاللالدين از خوارزم به دنبال او روانه‬
‫ميشوند اما در بين راه بدست مغوالن کشته ميشوند‪.‬‬
‫‪118‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -3‬رکنالدين غورسانچي‪ :‬از طرف پدر به حکمراني عراق عجم منصوب شده بود‪،‬‬
‫بعد از رفتن به کرمان و سياست کردن اسماعيليان که مردم کرمان را به آيين خود دعوت‬
‫مي کردند‪ ،‬براي مقابله با تاتار به يکي از قالع آن منطقه در حوالي اصفهان به نام‬
‫استوناوند رفته و سنگر ميگيرد‪ .‬تاتار نيز نيز همزمان آن قلعه را محاصره ميکند؛ بر اثر‬
‫غفلت نگهبانان مغول موفق ميشود به درون قلعه نفوذ کند و سلطان و همه همراهانش‬
‫در جنگي که روي ميدهد شهيد ميشوند‪.‬‬
‫‪ -4‬اوزالغشاه‪ :‬سلطان محمد بخاطر اجبار مادرش ترکان خاتون اوزالغشاه را‬
‫جانشين خود کرده و او را بر خراسان و خوارزم و مازندران حاکم نمود‪ .‬او به همراه‬
‫برادرش آق سلطان توسط مغول کشته ميشود‪.‬‬
‫‪ -5‬غياثالدين پيرشاه‪ :‬سلطان محمد او را حاکم کرمان‪ ،‬کيش و مکران کرده بود‪.‬‬
‫وي در جنگ اصفهان با سپاهيان تحت امرش ميدان نبرد را خالي ميکند و ميگريزد به‬
‫پيش مالحده ميرود بعداً به پيش براق حاجب حاکم کرمان که از جانب وي بر کرمان‬
‫حکم ميراند‪ ،‬ميرود‪ .‬براق حاجب مادرش را به عقد خود درميآورد اما چندي بعد‬
‫براق حاجب غياثالدين را ميکشد‪.‬‬
‫سلطان جاللالدين مردي ترکشکل و ترکيگويي بود که زبان فارسي نيز تکلم‬
‫ميکرد‪ ،‬وي بسيار شجاع‪ ،‬عدلدوست و عدلگستر‪ ،‬کمسخن‪ ،‬دوستدار رفاه رعيت‬
‫ستايشگر مردم عادل بود‪ .‬وي هيچگاه دشنام نميداد‪ ،‬خنده او جز تبسم نبود‪ .‬حلمي‬
‫تمام داشت‪ ،‬خود را کمتر از آنچه بود ميخواند‪ ،‬از تکبر دور بود‪ ،‬عالمت او بر توقيعات‬
‫النصر من اهلل وحده بود‪ .‬ابن اثير در جلد بيست و هفت تاريخ الکامل خود در صفحات‬
‫‪ 122‬تا ‪ 123‬سلطان جاللالدين را مردي فوقالعاده داراي روحيهاي خستگيناپذير و‬
‫اراده نيرومند و پايداري و استقامتي که عقلها را به حيرت ميانداخت وصف ميکند‪.‬‬
‫سلطان محمد خوارزمشاه قبل از وفات اوزالغشاه را از وليعهدي خود خلع کرد‪ .‬سلطان‬
‫‪119‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫جاللالدين را به وليعهدي منصوب کرد‪ .‬به سبب شجاعت و کارداني جاللالدين سلطان‬
‫محمد هيچگاه جاللالدين را از خود دور نميکرد‪ .‬در موقع تقسيم مملکت‬
‫خوارزمشاهي سلطان محمد جاللالدين را به حکمراني غزنه‪ ،‬باميان‪ ،‬غور‪ ،‬بست‪،‬‬
‫تکناباد‪ ،‬زمين داور و هند منصوب کرده بود‪ .‬اما به جايش شهابالدين هروي را به‬
‫وزارت آنجا گماشت و جاللالدين را پيش خود نگه داشت‪ .‬جاللالدين بعد از وفات‬
‫پدر در سال ‪ 911‬ه‪ .‬ق به خوارزم بازگشت‪ .‬افرادي مانند توخي پهلوان خال اوزالغشاه‬
‫ملقب به قُتلُغ از قبيله ترکان خاتون (بياووت) چون ميدانستند‪ ،‬ديگر مثل گذشته قادر به‬
‫دست زدن به کارهاي غير قانوني و خودسر و تجاوز نخواهند بود لذا تصميم ميگيرند‬
‫که جاللالدين را بکشند و اوزالغشاه را به قدرت نشانند‪ ،‬تا همچون گذشته فرمان نافذ‬
‫و تسلط کامل خود را بر امور همچنان محفوظ دارند‪ .‬اين خيانت توسط يکي از‬
‫خواصان جاللالدين به گوش او ميرسد و وي ناچاراً پايتخت را رها کرده و به خراسان‬
‫ميرود‪ .‬اگر اين خيانت نبود‪ ،‬سرنوشت مغول چيز ديگري بود‪ .‬قطعاً در جنگاوري و‬
‫مقاومتي که خوارزميان از خود نشان دادند اگر فرماندهي همچون جاللالدين داشتند‬
‫غائله مغول را به نابودي ميکشاندند‪.‬‬
‫جاللالدين همچون مردان‪ ،‬از راه فساء عازم شادباخ شد‪ .‬وقتي به استوا رسيد در‬
‫پشته شايقات با لشکر تاتار دست و پنجهاي نرم کرد‪ .‬با تعدادي اندک هفتصد تن از‬
‫مغول را به هالکت رساند و آنان را متواري کرد‪ .‬و اسبان و لوازم جنگي و ساير‬
‫ملزومات آنان را تصاحب نمود‪ .‬اين اولين برخورد سلطان بعد از بازگشت وي به‬
‫ماوراءالنهر خراسان بود‪ .‬سلطان به غزنين رفت‪ .‬بعد از آن تا جنگ سند سلطان هفت بار‬
‫با مغول جنگيد و در همه آن جنگها مغولها را بسختي شکست داد‪ .‬سلطان در غزنين‬
‫شنيد که امينالملک به نه هزار سپاهي جنگديده‪ ،‬شيران و دليران روز غوغا به سوي‬
‫هرات بازگشته‪ ،‬نامهاي به او فرستاد و او را به پيش خود فراخواند‪ .‬سلطان با کمک‬
‫‪130‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫امين الملک در شهر قندهار همه مغوالن را که به محاصره شهر قندهار مشغول بودند را‬
‫کشت به جز تعداد اندکي‪ ،‬موفق به فرار ميشوند‪ .‬در اين حال عدهاي از رؤساي محلي‬
‫مانند سيفالدين بغراق رئيس لشکريان خلج – اعظم ملک صاحب بلخ – مظفر ملک‬
‫صاحب افغانيان غور و حسن قراق (قزلق) با سي هزار سوار به سلطان ميپيوندند‪.‬‬
‫لشکريان سلطان به اين ترتيب به شصت هزار نفر ميرسد‪ .‬وقتي چنگيز واقعه قندهار را‬
‫ميشنود لشکر بزرگي بفرماندهي پسرش تولي بسوي جاللالدين ميفرستد‪ .‬جاللالدين‬
‫در نزديکي پروان با تولي روبرو شد‪ .‬سلطان غازي با ارادهاي آهنين برخاسته از روح‬
‫جهادي اسالم بر قبلب لشکر توليخان حمله برد و کفار را به سختي شکست داد‬
‫توليخان کشته شد و فقط عدهاي انگشتشمار از مغول که مؤرخان تعداد آنها را سي‬
‫هزار تن نوشتهاند موفق به فرار ميشوند‪ .‬اسراي بسياري از مغول بدست سلطان ميافتاد‪.‬‬
‫به دستور سلطان براي از بين بردن و هم مغول و قوي کردن روحيه مسلمانان و ضعيف‬
‫نمودن روحيه مغول آن اسرا را با کوبيدن ميخ به سرشان هالک ميکنند وقتي خبر به‬
‫چنگيز ميرسد با لشکر بيکران قصد سلطان ميکند و براي اينکه سلطان را در دام اندازد‬
‫پيشقراوالن خود را با عجله روانه ميکند اما سلطان همه آنان را در گرديز به هالکت‬
‫ميرساند‪.‬‬
‫در اين حال لشکريان سيفالدين بغراق و اعظم ملک و مظفر ملک از سلطان جدا‬
‫شدند‪ ،‬سبب آن بود که ترکها بعد از کشته تولي در پروان با آنها منازعه ميکنند‪ .‬بعضي‬
‫از ترکان امينالملک و اعظم ملک به خاطر اسب سفيدي دعوا ميکنند‪ .‬يکي از ترکها‬
‫اعظم ملک را با تازيانه ميزند‪ .‬هر چه جاللالدين سعي ميکند که دل اين رؤسا را‬
‫بدست آورد راضي نميشوند با آنکه سلطان حتي با چشمان گريان از آنان التماس‬
‫ميکند و ميگويد مصلحت ما در اتحاد است ولي آنها قبول نميکنند‪ .‬بعضي از محققين‬
‫معتقدند علت اصلي کنارهگيري غوريان پيغام پنهاني چنگيز به آنها بود که وي آنها را‬
‫‪131‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫همچنان بر سر پستهايشان نگه خواهد داشت‪ .‬بدين ترتيب نصف لشکريان از‬
‫جاللالدين جدا شدند عدهاي ديگر نيز فرار ميکنند‪ ،‬در حين نبرد با چنگيز امينالملک‬
‫نيز با عدهاي ديگر فرار ميکند ولي بدست مغولها او و همراهانش کشته ميشوند‪.‬‬

‫نبرد سند ‪ 2‬شوال ‪ 312‬ه‪ .‬ق‬


‫بزرگترين جنگ سلطان غازي با مغول بفرماندهي چنگيزخان در کنارههاي رود سند‬
‫روي داد‪ .‬در اين جنگ سلطان با عدهاي بسيار کم با دريايي از لشکر مغول درافتاد‪.‬‬
‫که در خزي باالي کفر است عار‬ ‫همي کرد با نفس خويش اين شعار‬
‫دين‬ ‫داراي‬ ‫بنيروي‬ ‫کوشم‬ ‫که‬ ‫بميرم به مردي ندانم جز اين‬
‫بعد از صفآرايي دو لشکر در مقابل يکديگر يکي از بزرگترين جنگهاي تاريخ‬
‫ايران در هشتم شوال سال ‪ 911‬ه‪ .‬ق روي داد‪ .‬سلطان غازي بر قلب لشکر چنگيز حمله‬
‫کرد صفهاي آنها را از هم دريده چنگيز بناچار راه فرار را در پيش ميگيرد‪ .‬چيزي به‬
‫هالکت کفار نمانده بود که ده هزار تن از بهترين جنگجويان مغول از کمينگاه بيرون‬
‫آمده بر ميمنه سلطان حمله برده و امينالملک را وادار به فرار ميکنند فرار امينالملک با‬
‫سپاه تحت امرش سپاهيان سلطان را به حداقل ميرساند اما سلطان خود را نميبازد و با‬
‫يورشهاي قهرمانانه مغول را پس ميزند‪ .‬در روز دوم نبرد تا نزديکيهاي ظهر دو لشکر‬
‫بشدت هر چه تمامتر باهم ميجنگند‪ .‬در اين هنگام دو تن از پسران چنگيز بنامهاي‬
‫جغتاي و اوکتاي با لشکريان خود به چنگيز ميپيوندند‪ .‬سلطان و همراهانش تا ميتوانند‬
‫مغولها را به هالکت ميرسانند و وقتي ميبيند جنگ ديگر فايدهاي ندارد و مغولها با‬
‫آنکه فوج فوج کشته ميشوند با هم جلو ميآيند به دستور سلطان حملهاي سخت به‬
‫مغول ميکنند و صفهايشان را پراکنده ميکنند بعد از آن با دستور سلطان و به‬
‫درخواست اهل حرم آن سلطان غازي اهل و عيالش را در آب سند مياندازد و بدين‬
‫‪131‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ترتيب عقبنشيني ميکنند‪ ،‬در حين نبرد پسر هشت ساله جاللالدين بدست مغول‬
‫ميافتد او را پيش چنگيز ميبرند‪.‬‬
‫پسربچه هشت ساله سلطان همچون مرد دليري محکم در جلو چنگيز ميايستد‬
‫بدستور آن خونخوار جگر آن شيربچه را بيرون ميآورند و بدين ترتيب وي را شهيد‬
‫ميکنند‪.‬‬
‫بدون شک اگر آن سي هزار سپاهي به توصيههاي سلطان غازي گوش ميکردند و‬
‫بهمراه او با کفار ميجنگيدند مغول از آن معرکه جان سالم بدر نميبرد‪ .‬چنگيز بعد از‬
‫عقبنشيني جاللالدين سيفالدين بقراق و اعظم ملک و مظفر ملک و همه سپاهيانشان‬
‫را قتلعام ميکند و اين جزايي بود که آنها در اثر ناداني خود پرداختند‪ .‬جاللالدين بعد‬
‫ار خروج از آب با اسبي که تا فتح تفليس در خدمتش بود‪ ،‬به جمعآوري لشکرياني که‬
‫از آب بسالمت گذشته بودند‪ .‬پرداخت‪ .‬جمع سپاهيان نجات يافته چهار هزار تن بود‬
‫همگي بدون پوشش و کاله و کفش و سالح‪ .‬شخصي بنام جمال زراد قبل از واقعه با‬
‫تمامي اسباب گوشهاي رفته بود با کشتي پر از خوردني و لباس بخدمت سلطان حاضر‬
‫شد‪ .‬سلطان وقتي خبردار شد که عدهاي از هنديان در آن نزديکي مشغول فساد و بيداد‬
‫هستند‪ .‬به ياران خود دستور داد تا هر يک چوبدستي بريدند و ناگهان بر سر ايشان‬
‫تاختند اکثر آنان را کشتند و چهارپايان و اسلحهشان را به غنيمت گرفتند بدين ترتيب‬
‫آنها صاحب تعدادي اسب و گاو و گاوميش شدند‪ .‬در اين موقع سلطان خبردار شد که‬
‫حدود سي هزار تن از لشکريان هندي در آن حوالي هستند‪ .‬جاللالدين با يکصد و‬
‫بيست مرد بر ايشان حمله کرد و بسياري از آنها را کشت و بدين ترتيب اسلحه کافي‬
‫براي سپاهيان خود و همچنين چهارپايان مختلف را بدست آورد‪.‬‬
‫در اين هنگام قباجه مردم شهر گلوز شمسالملک نايب و جانشين سلطان را در هند‬
‫کشت‪ .‬قباجه از آنجا که قصد حکومت داشت و چون آوازه جاللالدين را شنيد دست‬
‫‪133‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫به اين جنايت فجيع زد آنگاه با ده هزار سوار به سر وقت سلطان رفت‪ .‬سلطان با‬
‫شبيخون زدن او و لشکريانش را کشت و اين يکي از عوامل بود که سلطان توانست‬
‫لشکريانش را سر و ساماني دهد‪ .‬بعد از آن بدرخواست شمسالدين ايلتُتمِش بينانگذار‬
‫سلسله شمسيه در هند با دختر وي عروسي کرد‪ .‬شمسالدين بعد از مدتي از هيبت‬
‫سلطان ترسيد و لشکري ‪ 130‬هزار نفري را براي جنگ با سلطان بسيج کرد اما از روبرو‬
‫شدن با وي امتناع کرد و ناچاراً با او صلح کرد‪ .‬سلطان غازي هم وقتي ديد کارش در‬
‫هند به جايي نخواهد رسيد و چنگيز نيز به چين برگشته است تا شورش چينيان را‬
‫سرکوب کند بعد از سه سال ماندن در هند در سال ‪ 921‬ه‪ .‬ق به ايران بازگشت‪ .‬چنگيز‬
‫آن خونخوار پليد قبل از ترک ايران دستهاي از لشکريان خود را به ري و همدان و ديگر‬
‫شهرهاي ايران فرستاد‪ .‬اين لشکر سه هزار نفري بقاياي مردمي که زنده مانده بودند را‬
‫کشتند‪ ،‬دوباره شهرهايشان را ويران کرده و قم و کاشان را نيز به ويرانه تبديل کردند‪،‬‬
‫بعد از ويران کردن ساوه در تبريز بدستور اوزبک پهلوان عدهاي از لشکريان خوارزمي‬
‫کشته شده و بقيه را به مغوالن تسليم ميکنند‪ .‬در حالي که تعداد آن لشکريان از مغول‬
‫بيشتر تعداد لشکريان اوزبک پهلوان از هر دوي آنها بيشتر بود‪.‬‬
‫سلطان جاللالدين از هند به کرمان آمد‪ .‬براق حاجب از او استقبال کرد و سلطان‬
‫عليرغم آثار دورويي در او همچنان وي را در سمتش ابقا کرد‪ .‬وقتي غياثالدين خبر‬
‫آمدن برادر را شنيد با سي هزار سوار به جلوگيري او آمد‪ ،‬سلطان با فرستادن سفيري‬
‫برادر را از جنگ بازداشت‪ .‬غالب رؤساي لشکر غياثالدين اوامر جاللالدين را پذيرفتند‬
‫و سلطان آنها را در جايشان ابقا نمود‪ .‬غياثالدين چون اين وضع را ديد مطيع برادر شد‪.‬‬
‫اما در جنگ اصفهان به علت کشتن يکي از خواص سلطان با نامردي همراه عدهاي از‬
‫لشکريان تحت امرش ميدان نبرد را خالي کرد و بعد از چندي سرگردان و رفتن به اين‬
‫سو و آن سو به براق حاجب پيوست‪ .‬براق حاجب ظاهراً امر او را ميپذيرد‪ ،‬اما بعداً در‬
‫‪134‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سال ‪ 925‬او و مادرش را ميکشد و با پذيرفتن حکم مغول مستقل ميشود‪ .‬او باني‬
‫سلسلهاي است که از ‪ 916‬تا ‪ 703‬در کرمان سلطنت کردهاند و آن سلسله را قراختائيان‬
‫يا به مناسبت لقب براق قتلخ خاني ميگويند‪ .‬بعد از استيالي جاللالدين بر خراسان –‬
‫فارس و مازندران در واليات و نواحي‪ ،‬اميد و سکونت و استقامت پديدار گشت‪ .‬منشي‬
‫سلطان شخصي بنام نورالدين منشي بود که فردي شرابخور بود‪ .‬کمالالدين اصفهاني‬
‫بر او خرده گرفت و او را به سبب اين عادت کثيف نکوش ميکرد‪.‬‬
‫مانند بلنديست و پستي با هم‬ ‫فضل تو و اين بادهپرستي با هم‬
‫کان جاست هميشه نو و مستي با هم‬ ‫حال تو به چشم خوب رويان ماند‬
‫سلطان فخرالدين عليبن ابيالقاسم جندي معروف به شرفالملک را به ديوان خود‬
‫منصوب کرد‪ .‬وزير عادل جاللالدين بنام شمسالملک شهابالدين الپ هروي بدست‬
‫قباجه شهيد شده بود و کسي نبود که جاي آن شهيد را پر کند‪ .‬سلطان بناچار‬
‫شرفالملک را عليرغم دارا بودن ايراداتي به وزارت خود منصوب کرد‪ .‬شرفالملک از‬
‫تشريفات يک وزير برخوردار نبود در سال ‪ 922‬سلطان آذربايجان را بدون خونريزي‬
‫تصرف کرد‪ .‬وي شهر مراغه را از نو ساخت و به بسط عدالت در آن نواحي پرداخت‪،‬‬
‫عليرغم اينکه تبريزيان پنج هزار تن از خوارزميان را کشته يا به مغوالن تسليم کرده‬
‫بودند‪ ،‬او با آنها رفتار نيک در پيش گرفت‪ .‬سلطان دستور داد هر سربازي که به مال‬
‫مردم تعدي کند بدار آويخته شود‪ .‬سلطان به درخواست مردم تبريز زن اوزبک پهلوان را‬
‫به خوي فرستاد‪ .‬توابع خوي را نيز به آن زن داد‪ .‬سلطان روز جمعه به مسجد رفت‬
‫وقتي واعظ در حق خليفه دعا کرد او از جايش بلند ميشود و بعد از پايان دعا‬
‫مي نشيند‪ .‬بعد به درون کاخ اوزبک پهلوان رفت‪ .‬بعد از گردش در آن گفت اين جا به‬
‫درد تنپروران ميخورد‪ ،‬و به کار ما نميآيد‪ .‬اين در حالي بود که در سال ‪ 921‬وقتي‬
‫سلطان به خليفه عباسي پيام فرستاد و از او ياري خواست تا وي بتواند به دفع مغول‬
‫‪131‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بپردازد‪ ،‬خليفه نه تنها دعوت او را اجابت نکرده بود‪ ،‬بلکه لشکريان نيز براي دفع سلطان‬
‫فرستاد‪ .‬سلطان غازي نيز شهرهاي دقوقا و يعقوبا را تصرف کرد‪ .‬در نواحي موصل‬
‫مظفرالدين صاحب اربل را دستگير نمود و او را عليرغم اينکه براي دفع سلطان با‬
‫لشکرياني فراوان آمده بود بخشيد و در جايش ابقا کرد‪ .‬سلطان اگر ميخواست در آن‬
‫موقع ميتوانست حکومت پليد عباسي را نابود سازد او اينکار را انجام نداد‪ .‬شايد به‬
‫علت تصورات غلط مذهبي که اکثر مردم نسبت به خالفت عباسي داشتند و آنرا امري‬
‫الهي ميدانستند‪ .‬در سال ‪ 922‬سلطان غازي به گرجستان لشکرکشي کرد‪ ،‬تا به تجاوزات‬
‫آنها به شهرهاي اسالمي و کشتار و غارت مسلمانان پايان دهد‪ .‬جاللالدين بعد از گرفتن‬
‫شهر دوين به تازگي به تصرف گرجيها درآمده بود‪ ،‬به بزرگترين پيروزي خود با‬
‫گرجيها دست يافت‪ .‬لشکر گرجيها بيش از ‪ 70‬هزار تن بودند‪ ،‬که حداقل ‪ 20‬هزار‬
‫تن از آنان کشته شدند‪ .‬سپس سلطان با فرستادن لشکري شهر گنجه را بدون خونريزي‬
‫گرفت‪ ،‬بعداً به علت توطئه ياران ستمگر اوزبک بن پهلوان به تبريز بازگشت‪ ،‬و فتح‬
‫گرجستان را ناقص گذاشت‪ .‬او رئيس تبريز را در شهر ميگرداند‪ ،‬و از مردم ميخواهد‬
‫که داد خود را از او بگيرند بعد از آن وي را کشت‪ .‬بعد از آن بدرخواست زن اوزبک‬
‫پهلوان و راي فقهاي تبريز مبني بر اينکه زن اوزبک سه طالقه است سلطان عليرغم ميل‬
‫خود با او ازدواج کرد‪ .‬چندي بعد سلطان همسر جديدش را به خوي فرستاد‪ .‬اين زن‬
‫وقتي ديد هم چون گذشته نميتواند هر کاري که دلش ميخواهد بکند‪ ،‬با ملک اشرف‬
‫موسي ايوبي متحد ميشود و به او ميپيوندند و بدين ترتيب خوي و مرند و اروميه و‬
‫اشنويه به تصرف اشرف موسي درميآيد‪ .‬اين علت اصلي جنگهاي جاللالدين در روم‬
‫است که هم به زيان سلطان تمام شد هم به زيان ايوبيان‪ ،‬چرا که در همان اوان جنگ‬
‫پنجم صليبي درگرفته بود و فردريک دوم امپراطور روم مقدس (آلمان و ايتاليا) با‬
‫استفاده از موقعيت متزلزل ايوبيان بر بيتالمقدس دست يافت‪ ،‬و مقدمات نابودي‬
‫‪131‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫حکومت ايوبيان از همينجا شروع شد‪ ،‬يعني از رفتار احمقانه اشرف موسي و بعد از‬
‫انقراض حکومت اتابکان آذربايجان بدست تواناي سلطان جاللالدين گرجيان مسيحي‬
‫که دست کمي از مغولها در کشتار و غارت مسلمانان نداشتند‪ ،‬طمع در آذربايجان‬
‫بستند‪ ،‬و حتي بر آن شدند تا خالفت عباسي را براندازند‪ ،‬آنگاه مساجد را کليسا و حق‬
‫را باطل کنند‪ .‬آنها با سي هزار نفر حرکت کردند‪ .‬در اين موقع با آنکه سلطان مريض بود‬
‫با توکل بر خداوند متعال روي به گرجيها کرد‪ .‬بعد از شکست دادن آنها و دستگيري‬
‫شلوه و ايواني از حکمرانان گرجي سلطان آنها را ميبخشد‪ ،‬بدان شرط که آنها وي را در‬
‫فتح گرجستان ياري کنند‪ .‬اما آنها در بين راه خيانتشان آشکار شد‪ .‬سلطان هر دوي آنها‬
‫را به هالکت رساند‪ ،‬بعد از آن سلطان تفليس را تصرف کرد‪ .‬در اين ميان ناگهان خبر‬
‫رسيد‪ ،‬که براق حاجب رشته دوستي را پاره کرده و از کرمان به قصد عراق روان شده‬
‫است سلطان در عرض هفده روز از تفليس به کرمان رفت‪ ،‬در حالي که از لشکريان‬
‫بيش از سيصد سوار همراه نداشت‪ .‬براق حاجب پيشکشهاي فراوان به پيش سلطان‬
‫فرستاد و از او عذرخواهي کرد و ثابت شد که آن خبر دروغ بوده است‪ .‬بعد از آن‬
‫سلطان به اصفهان رفت‪ ،‬بزرگان عراق به خدمت وي آمدند‪ .‬کمالالدين اسمعيل‬
‫اصفهاني شاعر پرآوازه بدان مناسبت سروده است‪:‬‬
‫به يمن سير سپاه خدايگان جهان‬ ‫بسيط روي زمين گشت باز آبادان‬
‫بقيتي که زانسان بماند واز حيوان‬ ‫حيات‬ ‫به‬ ‫يکدگر‬ ‫تهنيت‬ ‫کنند‬
‫که برگ او همه عدلست و باراو احسان‬ ‫زباغ سلطنت اين يک نهال سربکشيد‬
‫زسر گرفت طبيعت توالد انسان‬ ‫دگرباره‬ ‫درگهش‬ ‫بندگي‬ ‫براي‬
‫که ايزدش بسزا کرد بر جهان سلطان‬ ‫جالل دنيا و دين مينکبرني آن شاهي‬
‫زهي معاني خوبت برون ز حصر بيان‬ ‫زهي معارج قدرت و راي طور کمال‬
‫که چارحد جهان ملک تست و بوستان‬ ‫جهان ستانا ايزد ترا فرستادست‬
‫‪137‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫به نيک محضر خود گواه ميگذارن‬ ‫گواه ملک تو عدلست هر کجا خواهي‬
‫عمارت از تو پديد آمد از پس طوفان‬ ‫تو عمر نوح بيايي از آنکه در عالم‬
‫تو برگرفتي ناقوس را زجاي اذان‬ ‫تو داد منبر اسالم بستدي ز صليب‬
‫نقاب کفر تو بگشادي از رخ ايمان‬ ‫حجاب ظلم تو برداشتي ز چهره عدل‬
‫که از مصادم کفار گشته از رخ ايمان‬ ‫زبازوي تو قوي گشت بازوي اسالم‬
‫نهاد گام دوم بر اقاصي اران‬ ‫براق عزم تو گمامي که برگرفت زهند‬
‫قضيم اسب زتلفيس و آب از عمان‬ ‫که بود جز تو زشاهان روزگار که داد‬
‫به اسب وپيل چه حاجت يکي پيادهبران‬ ‫زلعب تيغ تو درضرب خصم شهمانست‬
‫هنوز سلطان گرد خستگي را از خود دور نکرده بود‪ ،‬که خبر رسيد کفار گرجي به‬
‫تفليس آمده و مساجد را ويران کردهاند‪ ،‬و ملک اشرف موسي حاجب بن علي را به‬
‫اخالط فرستاده و او در آن منطقه بيداد ميکند‪ ،‬همچنين ملکه سلطان نيز از خوي به‬
‫اخالط رفته و با آنها متحده شده است‪ .‬سلطان به آن نواحي لشکر کشيد و گردن‬
‫کشاندگان را سرجايش نشاند‪ ،‬که خبر رسيد مغول حمله آوردهاند‪ .‬سلطان به سرعت‬
‫برميگردد تمامي مغوالن را در نزديکي ري قتلعام ميکند‪ .‬باز در همين سال يعني سال‬
‫‪ 924‬ه‪ .‬ق ملحدين اسماعيلي دست به کشتار مردم ميزنند و سلطان غازي به سرزمين‬
‫تحت کنترل آنها حمله برده از الموت تا کردکوه در خراسان را به ويراني کشيده و آنها‬
‫را به خفت و خواري مينشاند‪ .‬حمله مغول اين ملحدان را نيرومند ساخته بود‪.‬‬
‫ملحدان اسماعيلي قبالً يکي از سرداران مشهور جاللالدين بنام اورخان را در سال‬
‫‪ 923‬به ش هادت رسانده بودند‪ .‬او از خويشاوندان سلطان بود‪ .‬در عدل و کرم شهره بود‪.‬‬
‫وي جناح چپ لشکر را نگهباني ميکرد و به سبب دليري و هوشياري اورخان هيچگاه‬
‫جناح چپ در جنگ شکست نخورده بود‪ ،‬در جنگ اصفهان قدرت و سلحشوري او‬
‫‪138‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫براي سپاهيان مشخص شد‪ .‬همگي معتقد بودند اگر اورخان زنده بود جناح چپ‬
‫هيچگاه از دشمن شکست نميخورد‪.‬‬

‫نبرد اصفهان‬
‫نبرد اصفهان در دوم رمضان سال ‪ 925‬روي داد‪ .‬قبل از شروع جنگ سلطان در يک‬
‫سخنراني حماسي لشکريانش را براي جهاد با مغوالن آماده کرد‪.‬‬
‫سلطان در جمع سرداران و بزرگان و لشکريان گفت‪ :‬پيشامدي عظيم و باليي عظيم‬
‫رخ داده است‪ .‬اگر تن به ناتواني و ترس دهيم‪ ،‬اميد هيچ بقايي نيست ولي اگر مقاومت‬
‫کنيم و صبر پيشه سازيم به ياري خداوند پيروزيم‪ .‬اگر کار به نوعي ديگر رخ دهد از‬
‫ين َآمنُوا إِذَا لَ ِقيتُ ْم فِئَةً فَاثْبُتُوا‬ ‫َّ ِ‬
‫درجه شهادت و مقام سعادت محروم نخواهيم بود‪﴿ .‬يَا أَيُّ َها الذ َ‬
‫َواذْ ُكُروا اللَّهَ َكثِرياً لَ َعلَّ ُك ْم تُ ْفلِ ُحو َن﴾ (اي کساني که ايمان آوردهايد‪ ،‬چون با گروهي روبرو‬
‫شويد پايداري کنيد و خدا را بسيار ياد کنيد که رستگار شويد‪( .‬انفال‪ )45 ،‬همه يکدل و‬
‫يکزبان سخن سلطان را پذيرفتند‪ .‬سلطان لشکر را آرايش داد‪ .‬قلب و دو جناح سپاه را‬
‫روشن ساخت‪ .‬لشکريان مغول داراي فرماندهاني نامآور همچون باچونوين – باينال‬
‫نوين – اسن طغان نوين – بايمالس نوين و باسور نوين بود آنها دو هزار نفر را براي‬
‫جمعآوري آذوقه و علوفه با اطراف اصفهان ميفرستند‪ .‬سلطان با فرستادن سه هزار نفر‬
‫همگي را کشته يا اسير کرد‪ .‬سپس اسرا را براي قوت قلب مردم اصفهان کشت‪ .‬در موقع‬
‫تالقي دو لشکر برادر بيوفاي سلطان غياثالدين و جهان پهلوان ايلجي با نزديکان و‬
‫گروهي ديگر متواري شدند‪ .‬اما سلطان به روي خود نياورد و جنگ روي داد‪ .‬جناح‬
‫راست سلطان جناح چپ مغول را تار و مار کرد‪ .‬سلطان خود به قلب مغول حمله کرد‬
‫و آنها را به سختي شکست داد‪.‬‬
‫‪139‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫جناح راست سلطان فکر ميکند که جناح چپ نيز لشکريان مغول را شکست داده‬
‫است به همين خاطر مغول را تعقيب ميکند‪ .‬در اين جنگ مغول در حقيقت کامالً درهم‬
‫شکسته شد و سلطان بدرخواست يالن نوغو سردار شهيدش که وي را سوگند داد تا‬
‫مغول را دنبال کنند و همگي را به قتل رسانند در کمين لشکري که مغول هميشه در‬
‫کمين نگه ميداشت افتاد ولي با شيردلي وصفناپذيري که داشت صف مغول را درهم‬
‫شکست و به طرف لرستان رفت‪ .‬بعد از هشت روز به اصفهان برگشت و مردم اصفهان‬
‫بعد از برگشت او در روز عيد رمضان بسيار خوشحال شدند‪.‬‬
‫او‬ ‫سوي‬ ‫يکبارگي‬ ‫برفتند‬ ‫چو ديدند ايرانيان روي او‬
‫سلطان از اکثر بزرگان خشمناک بود‪ .‬دستور داد خانان و سروراني که از نزديکان و‬
‫ناميافتگان دولت خاندان او بودند و روز نبرد هيچ کاري نکردند‪ ،‬پيش او آوردند‪ ،‬وي‬
‫روسري روي سرشان انداخت و گرد محلهها بگردانيد‪ .‬دسته ديگري که داد مردانگي‬
‫داده بودند‪ ،‬و پايداري کرده بودند‪ ،‬را لقب خاني داد‪ .‬برخي ديگر از آن سلحشوران را‬
‫ملکي و خلعت و تشريف داد‪ ،‬و آنان را به مراتب باال ترفيع داد‪.‬‬
‫بعد از آن سلطان لشکرياني را بدنبال مغول فرستاد‪ .‬از آن لشکر بيشمار مغول فقط‬
‫افراد انگشتشماري توانستند از جيحون بگذرند بقيه همگي به هالکت رسيدند‪ .‬اين‬
‫پايان مغول در ايران بود‪ .‬اما خيانت ملحدان اسماعيلي و کفار گرجي و سايرين تاريخ‬
‫ايران را به گونهاي ديگر رقم زد‪ .‬سلطان در سال ‪ 929‬به گرجستان لشکرکشي کرد‪ ،‬چرا‬
‫که تمامي حکام گرجي و ارمني و لکزي و آالن و ساير کفار باهم متحد شده بودند و‬
‫قصد حمله به ايران را در سر ميپروراندند‪ .‬سلطان با لشکري بسيار کم در مقابل دريايي‬
‫از کفار صفآرايي ميکند‪ .‬وي با زيرکي خاصي لشکر قفچاقي را از متحدانش جدا‬
‫ميکند و آنان را متقاعد ميکند که به مملکت خود بازگردند‪ .‬بعد سلطان به سران کفار‬
‫پيشنهاد ميدهد که چون هم شما و هم ما خستهايم امروز جنگ تن به تن جوانان راه به‬
‫‪140‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫راه اندازيم و فردا جنگ مغلوبه کنيم‪ .‬اين پيشنهاد پذيرفته شد‪ ،‬و سلطان خود به شکل‬
‫ناشناسي به ميدان رفت‪ ،‬بعد از کشتن پنج تن از کفار سلطان غازي به لشکريانش دستور‬
‫حمله داد‪ .‬کفار که از شجاعت سلطان به وحشت افتاده بودند‪ ،‬دست به فرار زدند‪ ،‬و‬
‫لشکر اسالم به راحتي توانست بر آنها پيروز شود در حالي که نسبت تعداد لشکريان‬
‫اسالم به نوشته جويني به کفار کمتر از يک در مقابل صد بود‪.‬‬
‫سلطان براي فرونشاندن فتنه ملک اشرف موسي به پايتخت او لشکر کشيد و بعد از‬
‫محاصرهاي طوالني شهر اخالط را به تصرف خود درآورد‪.‬‬
‫در سال ‪ 927‬ه‪ .‬ق کيقباد حاکم سلجوقي روم با ملک اشرف متحده ميشود آندو‬
‫لشکري به استعاد يکصد هزار مرد جنگي با تجهيزات کامل بسيج کردند‪.‬‬
‫سلطان غازي در مقابل آنها صفآرايي کرد با آنکه بسيار مريض بود‪ .‬وقتي آن همه‬
‫لشکر را ديد آهي از ته دل کشيد و با چشمان گريان گفت‪ :‬اين لشکر در اختيار من بود‬
‫مغوالن را کامالً تار و مار ميکردم‪ .‬بعداً سلطان با برگرداندن اسبش عقبنشيني ميکند‪.‬‬
‫متحدان به خيال اينکه سلطان ميخواهد آنها را فريب دهد از تعقيب لشکريان سلطان‬
‫خودداري ميکنند‪ .‬بعد از آن ملک اشرف با فرستادن نامهاي به وزير سلطان از او‬
‫ميخواهد که سلطان را به صلح راضي کند وي مينويسد سلطان بسان سدي است ميان‬
‫ما و کفار و تو ميداني که بعد از شکست پدر او از طرف کفار بر ما چه رفته است‪.‬‬
‫سلطان اين دعوت را ميپذيرد و به مملکت خود برميگردد‪ .‬سلطان بعد از مراجعت از‬
‫روم لشکريانش را به استراحت ميفرستد‪.‬‬
‫ملحدان اسماعيلي در سال ‪ 921‬ه‪ .‬ق براي مغوالن پيام فرستادند که سلطان بسيار‬
‫ضعيف شده است و آنان حتماً خواهند توانست او را شکست دهند‪ .‬مغوالن هم اينکه‬
‫هيچگاه فکر اشغال ايران را از سر بدر نکرده بودند و لشکري به فرماندهي جرماغون به‬
‫استعداد يکصد هزار مرد جنگي آماده کرده بودند‪ ،‬بيدرنگ راهي ميشوند وقتي خبر‬
‫‪141‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مغول به سلطان ميرسد به نايب اشرافالدين وزير در اردبيل و حسامالدين تکين والي‬
‫قلعه فيروزآباد دستور آوردن خبر مغول و جمعآوري سپاه ميدهد اما آندو سردار خيانت‬
‫ميکنند‪ ،‬و به خانههاي خود ميروند‪ .‬سلطان با اين خيانت گرفتار مغول ميشود‪.‬‬
‫در همين زمان گرجيها به گنجه حمله ميکنند‪ ،‬کيقباد سلجوق هم براي جنگ با‬
‫سلطان آماده ميشود‪ .‬سلطان بعد از خواباندن غائله گنجه تصميم ميگيرد که به اصفهان‬
‫برگردد اما ملک مسعود حاکم دياربکر قول کمک ميدهد و به سلطان پيشنهاد ميکند که‬
‫در صورت رفتن به آنجا وي چهار هزار تن از سپاهيانش را در اختيار او خواهند‬
‫گذاشت‪.‬‬
‫يکي از اميران تاتار بسبب ترس از مجازات گناهي که کرده بود به جاللالدين‬
‫ميپيوندند‪ ،‬او را از نقشه مغول آگاه ميسازد و ميگويد‪ :‬بر سر راه آنها مقداري رمه و‬
‫حشم و مال قرار بده آنها آن را مورد تاراج قرار خواهند داد‪ ،‬آنگاه از کمين بيرون آمده‬
‫آنها را تار و مار کن‪ .‬سلطان اوترخان خالوي خود را با چهار هزار سوار بعنوان طاليهدار‬
‫سپاه به مقابل سپاه مغول فرستاد‪ ،‬تا با حالت جنگ و گريز آنها را به محل کمين برساند‪،‬‬
‫ولي ترخان خائن از ترس از نيمه راه بازگشت‪ ،‬و خبر داد که مغول از مالزگرد عقب‬
‫نشستهاند‪ .‬اوترخان سلطان را با ناجوانمردي فريب داد و با مکاتبهاي که با ملک مظفر‬
‫داشت کمينگاه سلطان را به مغول نشان داد‪ .‬سلطان که قبالً لشکريانش را توسط يکي از‬
‫سردارانش به سوي اصفهان فرستاده بود‪ ،‬تنها صد تن از غالمانش را نگه داشته بود‪.‬‬
‫وقتي مغول در سپيده دم به کمينگاه او حمله کردند با روح قوي که داشت از معرکه‬
‫بيرون رفت پانزده مغول سلطان را تعقيب کردند سلطان دو تاي آنها را کشت بقيه‬
‫مغوالن از ترس برگشتند‪ .‬از اينجا به بعد درباره سلطان غازي ديگر خبر صحيحي در‬
‫دست نيست ابن اثير که وقايع تاريخي را تا سال ‪ 926‬ادامه داده است‪.‬‬
‫‪141‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫در اخبار اين سال آورده که هنوز از سرنوشت سلطان اطالع دقيقي در دست نيست‬
‫بهر حال بايد اذعان کرد که سلطان را با حيله شهيد کردند بعد ماجراي شرابخوري و‬
‫مستي را به او نسبت دادند و همه گناهان را به گردنش انداختند‪ .‬عجيبتر اينکه کسي‬
‫که درباره سلطان شعر ساخته او را به سبب بقول خودش مستي نکوش کرده خودش‬
‫شرابخور بوده است‪ .‬منشي اول سلطان بنام نورالدين که قبل از محمد نسوي امر‬
‫منشيگري سلطان را به عهده داشت‪ .‬نسبت شراب خوردن به سلطان از طرف دکتر دبير‬
‫سياوق در کتاب جاللالدين خوارزمشاه وي و همچنين در کتاب سيره محمد نسوي‬
‫درباره سلطان شهيد تکذيب شده است‪ .‬شهادت سلطان موجب نابودي شعاير اسالم و‬
‫پيروزي شعاير بتپرستان گرديد‪ .‬دوست و دشمن معتقد بودند که تنها سلطان‬
‫جاللالدين است که ميتواند در مقابل مغول بايستد و بس‪ ،‬با شهادت او اين سد‬
‫شکسته شد‪.‬‬
‫بعد از شهادت سلطان سپه مغول سه دسته شد‪ :‬دسته اول براي کشتار و غارت‬
‫دياربکر – ارزنالروم – ميافارقين – ماردين – نصيبين و موصل رفته و تا ساحل رود‬
‫فرات در عراق امروزي رفته آنها در اين حمله بقدري خون ريختند و ويراني ببار‬
‫آوردند‪ ،‬که ديگر هيچ نيرويي تاب جنگ با مغوالن را نداشت‪ .‬دسته دوم به تفليس روانه‬
‫شدند مردمانش را کالً قتلعام کردند و همه چيز را سوزاندند و غارت کردند‪ .‬همين‬
‫اعمال را در بعضي ديگر از نواحي مانند اخالط نيز انجام دادند‪ .‬دسته سوم بعد از تسلط‬
‫بر مراغه از راه آذربايجان به اربل رفتند‪ .‬در آنجا کشتار هولناکي کردند سپس به تبريز‬
‫بازگشتند‪ .‬مردم تبريز با دادن هداياي بسيار و استقبال باشکوه از مغوالن از قتل نجات‬
‫پيدا ميکنند‪ .‬اين بود نتيجه دشمني کيقباد و ملک اشرف ايوبي و‪ ...‬آنهائي که يکصد‬
‫هزار مرد جنگي را براي جنگ با هم دين خود بسيج کرده بودند اکنون مانند مور در‬
‫قلعههاي خود محصور شده بودند‪ ،‬و براي نجات مردم بيگناه کوچکترين حرکتي‬
‫‪143‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نکردند‪ ،‬اما قهر خداوندي بزودي دامن آنان را فراگرفت غالمان آنها‪ ،‬آنها را از اريکه‬
‫قدرت به زير کشاندند و خود حکومت را بدست گرفتند به دنبال اين فاجعه عظيم‬
‫نيرويي در شام و مصر سر کار آمد که تا سيصد سال مقاومتترين سد اسالم در مقابل‬
‫کفار مغولي و صليبي گشت‪ ،‬و هر دو را به خاک سياه نشاند‪ .‬اينان همان کساني هستند‬
‫که در تاريخ مصر به مماليک معروفند‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫برخي از دانشمندان دوره خوارزمشاهي‬
‫‪ -1‬امام رافعي (‪ 623-555‬ه ق) ابوالقاسم عبدالکريم بن محمد قزويني‪ :‬فقيه –‬
‫حديثشناس – مفسر – مؤرخ و اديب داراي کتابهاي مهمي است از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬فتحالعزيز در شرح و جيز در شانزده مجلد‪ -2 .‬کتاب التدوين در اخبار قزوين‪.‬‬
‫آنکه بود او شارح هر مشکالت‬ ‫رافعي‬ ‫امام‬ ‫حجهاالسالم‬
‫ماه ذيقعده ششم بودش وفات‬ ‫ششصد و بيست و سه از هجرت شمسي‬
‫‪‬‬
‫که بيعلم کس را بحق راه نيست‬ ‫طلب کردن علم از آن است فرض‬
‫که از ننگ ناداني آنگاه نيست‬ ‫آموختن‬ ‫ز‬ ‫دارد‬ ‫ننگ‬ ‫کسي‬
‫‪‬‬
‫در صومعه رفته دل ببازار چه سود‬ ‫در جامه صوف بسته زنار چه سود‬
‫يک راحت و صد هزار آزار چه سود‬ ‫ز آزار کسان راحت خود ميطلبي‬
‫‪ -2‬امام فخر رازي متوفاي ‪ 686‬ه‪ .‬ق‪ :‬امام فخرالدين محمدبن عمربن حسين الرازي‬
‫استاد علماء زمان خود فقيه – اديب – طبيعيدان و فيلسوف از آثار اوست‪ -1 .‬تفسير‬
‫کبير در ‪ 5‬جلد امام اين تفسير را با توجه به علوم طبيعي نوشته است‪ -2 .‬محصول در‬

‫‪ -1‬تاريخ ادبيات در ايران‪ ،‬ذبيعاهلل صفا ‪ -7‬تاريخ ادبيات‪ ،‬براون ‪ -0‬تاريخ گزيده‪ ،‬مستوفي‪.‬‬
‫‪144‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اصول فقه‪ -3 .‬محصل در اصول‪ -4 .‬ملخص در حکمت – شرح کليات و حکمت‬


‫مشرق و‪....‬‬
‫که کس نديد و نبيند ورا شبيه ومثال‬ ‫رازي‬ ‫محمد‬ ‫کامل‬ ‫عالم‬ ‫امام‬
‫نماز عصر دوشنبه بغره شوال‬ ‫بسال ششصد و شش درگذشته شد بهري‬
‫(هري = هرات)‬
‫از ابيات او است‪:‬‬
‫تو روح مجردي بر افالک شوي‬ ‫اي دل زغبار جهل اگر پاک شوي‬
‫کائي و مقيم خطه خاک شوي‬ ‫عرش است نشيمن تو شرمت نايد‬
‫‪ -3‬نجيبالدين سمرقندي‪ :‬شهادت ‪ 911‬ه‪ .‬ق ابوحامد محمدبن عليبن عمر‬
‫پزشکي بسيار ماهر بود که بدست مغول شهيد شد‪ .‬از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬اسباب و عالمت‪ :‬درباره بيماريهاي جزئي و علت و عالمت عالج هر کدام از‬
‫آنها بطوري که هيچيک از بيماريهاي شناخته شده آن عصر و خالصهيي از درمان آن‬
‫بيرون از آن کتاب نمانده است‪.‬‬
‫‪ -2‬الفرق بين األمراض المشکلة وي در اين کتاب از بيماريهاي سر – چشم –‬
‫گوش – بيني – دندان – دستگاه خون – سينهپهلو – شکم – احشاء – تبها –‬
‫آماسها– نبض وبول و‪ ...‬سخن گفته است‪.‬‬
‫‪ -3‬اصول ترکيب ادويه ‪ -4‬ادويه مفرد ‪ -5‬قوانين ترکيب ادويه قلبي ‪ -9‬مداواي‬
‫مفاصل ‪ -7‬مقالهيي در کيفيت طبقات عين ‪ -1‬األعذية واألدوية لألصحاء ‪ -6‬أعذية‬
‫المرضى ‪ -10‬الصناعة ‪ -11‬غاية العراض ‪ -17‬معالجة االمراض‪.‬‬
‫‪ -4‬نجمالدين رازي م ‪ 654‬ه‪ .‬ق‪ :‬نجمالدين ابوبکر عبداهللبن محمدبن شاهاور‬
‫االسدي الرازي معروف به دايه و متخلص به نجم متولد ري بعد از حمله مغول به‬
‫آسياي صغير ميرود‪ .‬اين دانشمند بزرگوار از آن جهت به آن ديار ميرود که معتقد بود‬
‫‪141‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مذهب اهل سنت در آنجا رواج کامل دارد و خاندان سلجوقي از حاميان آن هستند از‬
‫آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬مرصادالعباد من المبدأ إلى المقصد ‪ -2‬معيار الصدق و العشق معروف به رساله‬
‫عشق و عقل ‪ -3‬رسالة الطير ‪ -4‬رسالة العاشق الي المعشوق ‪ -5‬مرموزات اسدي در‬
‫مزمورات داوودي در تاريخ ملوک از آدم تا عهد او – کلمات حکما – امارات قيامت –‬
‫آيين جهانداري – نصيحت و مواعظ ملوک و شرحي از حمالت مغول اينکه حمله‬
‫مغول به همدان در سال ‪ 911‬ه‪ .‬ق در تعقيب بوده است‪.‬‬
‫‪ -5‬محمد نسوي م ‪ 647‬ه‪ .‬ق شهاببن احمدبن محمد خرندري زيدري نسوي‪:‬‬
‫معروف به شهابالدين نسوي منشي سلطان شهيد جاللالدين از آثار او‪:‬‬
‫‪ -1‬سيره جاللالدين منکبرني ‪ -2‬نفثه المصدور از امهات کتب تاريخ و ادب فارسي‪.‬‬
‫نسوي اين کتاب را بعد از اقامت در ميافارقين و بعد از اطالع از عاقبت کار جاللالدين‬
‫در شرح دشواريهايي که براي او و خود نويسنده پيش آمد نوشته است‪.‬‬
‫‪ -6‬مبارکشاه‪ :‬محمدبن منصوربن سعيدبن ابوالفرج ملقب به مبارکشاه و مشهور به‬
‫فخر مدبر از نويسندگان و مؤرخان بزرگ قرن هفتم ه‪ .‬ق نسب وي از جانب پدر با‬
‫دوازده واسطه به حضرت ابوبکر صديق ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬ميرسد‪ .‬از آثار او‪:‬‬
‫‪ -1‬بحراالنساب‪ :‬شامل نسب پيامبر ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و صحابه و پيامبراني که‬
‫نامشان در قرآن آمده است‪ .‬شجره ملوک عرب در شام و يمن و انبار و حجاز و عراق و‬
‫شعراي دوره جاهليت – سالطين عجم – بنياميه – بنيعباس – طاهريان – صفاريان –‬
‫سامانيان – غزنويان و غوريان جمعاً شامل ‪ 139‬شجره‪.‬‬
‫‪ -2‬آداب الملوک وکفاية الملوک ‪ -3‬آداب الحرب و الشجاعة‪.‬‬
‫‪ -7‬سراجالدين ارموي‪ :‬سراجالدين ابوالثنا محمودبن ابيبکر بن احمد االرموي‬
‫(‪ 912-564‬ه‪ .‬ق)‪ :‬منطقدان – فيلسوف – فقيه – مفسر – محدث از آثار او‪:‬‬
‫‪141‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -1‬لطايف الحکمة ‪ -2‬مجمل الحکمة (ترجمه خالصه شدهيي از رسائل اخوان‬


‫الصفا)‪.‬‬
‫‪ -0‬ضياءالدين مسعود م ‪ 640‬ه‪ .‬ق‪ :‬پدر قطبالدين شيرازي معروف پزشک و‬
‫مدرس طب در بيمارستان مظفري شيراز‪.‬‬
‫‪ -0‬عالمه سراجالدين ابويعقوب يوسف سکاکي خوارزمي ‪ 626-555‬ه‪ .‬ق‪ :‬از آثار‬
‫اوست‪ :‬مفتاح العلوم در ‪ 12‬علم از علوم ادبي‪ :‬اين کتاب بخاطر اهميتش بارها چاپ‬
‫شده است‪.‬‬
‫‪ -18‬امام ابوالفتح مطرزي خوارزمي ‪ 618-530‬ه‪ .‬ق‪ :‬ناصربن ابيالمکارم عبدالسيد‬
‫بن علي از فقهاي حنفي و از ادبا و لغويان بزرگ ايران در ميان آثار او المغرب في لغة‬
‫الفقه بسيار مشهور است‪.‬‬
‫‪ -11‬امام جمالالدين ابيعمر و عثمان بن عمر معروف به ابن حاجب مالکي‬
‫متوفاي ‪ 646‬ه‪ .‬ق‪ :‬از آثار او‪ :‬کتاب منتهي السئول واالمل في علمي االصول والجدل خود‬
‫نويسنده اين کتاب را مختصر المنتهي ناميده آنرا مختصر ابن حاجب نيز گويند‪ .‬اين‬
‫کتاب به سبب اهميتش در قرون ‪ 1‬و ‪ 6‬و ‪ 10‬ه‪ .‬ق بارها شرح شده است‪.‬‬
‫‪ -12‬سيفالدين ابوالحسن عليبن ابيبکر االمدي م ‪ :631‬شرح بر منتهي السئول‬
‫دارد‪.‬‬
‫‪ -13‬افضلالدين بن ناماور الخنجي ‪ 640-508‬ه‪ .‬ق‪ :‬از آثار اوست ‪ -1‬کشف‬
‫االسرار عن غوامض االفکار ‪ -2‬الموجز در منطق‪.‬‬
‫‪ -14‬مفضلبن عمربن مفضل ابهري سمرقندي معروف به اثيرالدين ابهري متوفاي‬
‫‪ 663‬ه‪ .‬ق‪ :‬از شاگردان معروف امام فخر رازي‪ .‬وي رياضيدان – منجم – فيلسوف و‬
‫منطقدان بود‪.‬‬
‫‪147‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -15‬کمالالدين اسماعيل اصفهاني شهادت ‪ :635‬بدست مغول در اصفهان وي‬


‫مداح سلطان جاللالدين خوارزمشاه شهيد بود‪ .‬هنگام شهادت با خود دو رباعي زير را‬
‫بر ديوار نوشت‪:‬‬
‫در مذهب ما کمينهبسازي همين است‬ ‫دل خون شد و شرط جانگذاري اين است‬
‫شايد که مگر بندهنوازي اينست‬ ‫گفت‬ ‫نمييارم‬ ‫هيچ‬ ‫همه‬ ‫اين‬ ‫با‬
‫‪‬‬
‫بر حال من و واقعه بد گريد‬ ‫کو دل که دمي بروطن خود گريد‬
‫امروز يکي نيست که بر صد گريد‬ ‫دي بر سر مردهاي دو صد گريان بود‬
‫‪ -16‬عطار نيشابوري‪ :‬فريدالدين ابوحامد محمدبن ابوبکر ابراهيم بن اسحاق از‬
‫بزرگترين عارفان ايراني سدهي هفتم ه‪ .‬ق از آثار اوست‪ :‬الهينامه – مصيبتنامه –‬
‫اسرارنامه – بلبلنامه – تذکرة االولياء – منطق الطير‪ .‬وي پزشک نيز بود‪.‬‬

‫اسامي خوارزمشاهيان و زمان هر يک‬


‫‪ 522-460‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬قطبالدين محمدبن انوشتکين غرجه‬
‫‪551-522‬‬ ‫‪ -2‬عالءالدين ابوالمظقر اتسز بن قطبالدين محمد‬
‫‪597-551‬‬ ‫‪ -3‬تاجالدين ابوالفتح ايل ارسالن بن اتسز‬
‫‪591-597‬‬ ‫‪ -4‬جاللالدين محمود سلطانشاه بن ايل ارسالن‬
‫‪569-591‬‬ ‫‪ -5‬عالءالدين تکش بن ايل ارسالن‬
‫‪917-569‬‬ ‫‪ -9‬سلطان جاللالدين محمدبن عالءالدين تکش‬
‫‪921-917‬‬ ‫‪ -7‬جاللالدين منکبرني بن عالءالدين محمد‬
‫فصل هفتم‬
‫‪1‬‬
‫دوران شوم مغول‬
‫بعد از شهادت سلطان جاللالدين خوارزمشاه مغول بر سراسر ايران چيره شدند‪.‬‬
‫مغول به مناسبت بيعلمي و عدم معاشرت با متمدنين عقايد خرافي بسيار داشته و‬
‫شياطين و جادو و سحر را در مجاري احوال و زندگاني انسان مؤثر و صاحب نفوذ‬
‫شديد ميدانستند‪ ،‬از سحر و جادو بسيار ميترسيدند‪ ،‬و هر را که به اين حيله متهم‬
‫ميشد‪ ،‬بسختي عذاب ميکردند و در ياسانامه چنگيزي احکام شديد بر ضد اين‬
‫جماعت موجود بود‪ .‬مغولها آن چنان ضربات جبرانناپذيري به تمدن ايران زدند که‬
‫هيچگاه جبران نشد‪ .‬در خراسان بقدري کشتار کردند که از حد تصور خارج است‪.‬‬
‫چنانکه جويني در تاريخ جهانگشاي که بنام چنگيز نوشته است‪ ،‬ميگويد‪ :‬اگر تا هزار‬
‫سال ديگر در خراسان زاد ولد شود‪ ،‬و هيچ حادثهيي رخ ندهد‪ ،‬باز هم ميزان نفوس آن‬
‫ديار به حد قبل از حمله مغول نخواهد رسيد‪.‬‬
‫در عصر مغول آداب و رسوم بتپرستي رواج تام يافت‪ ،‬تا جائي که حتي کسي‬
‫جرأت نداشت آب تني کند‪ .‬علم و علماء ارزش خود را از دست دادند‪.‬‬
‫مدارس درس فرسوده و دانشمندان ناپديد و دانشجويان به دست مغول لگدمال‬
‫شدند‪.‬‬

‫‪ -1‬منابع مورد استفاده ‪ -1 :‬طبقات ناصري ‪ -2‬تاريخ گزيده ‪ -3‬مسائل عصر ايلخانان‬
‫منوچهر مرتضوي ‪ -4‬تاريخ ايران سرپرسي سايکس ‪ -5‬ايران کمبريج ‪ -9‬تاريخ ايران‬
‫بعد از اسالم آشتياني ‪ -7‬تاريخ جهانگشاي و ‪. ...‬‬
‫‪149‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آنان يا در معرض پراکندگي قرار گرفتند يا از دم تيغ آبدار گذشتند يا به مغولستان‬


‫فرستاده شدند‪.‬‬
‫زانک اندر دل خاکند همه پرهنران‬ ‫هنر اکنون همه در خاک طلب بايد کرد‬
‫در روزگاران پيشين که رشته دانش و دانشمندان از هم نگسيخته بود‪ ،‬همه بر‬
‫نگهداري و تثبيت گفتار زيبا و زنده نگاه داشتن مراسم بزرگ‪ ،‬توسط علماء و‬
‫انديشمندان انجام ميپذيرفت‪ .‬جويني عصر تسلط مغول را اين چنين ادامه ميدهد‪،‬‬
‫امروزه دروغ و ريا را پند و ذکر پندارند‪ .‬حرامزادگي و سخنچيني را دليري و شهامت‬
‫نام کنند‪ .‬زبان و خط اويغوري را هنر و دانش بزرگ دانند‪ .‬اکنون هر ولگردي در لباس‬
‫عصيان‪ ،‬امير هرمز دوري صدر‪ ،‬هر نيرنگبازي وزير‪ ،‬هر بخت برگشتهاي دبير‪ ،‬هر تازه‬
‫به دوران رسيدهاي مستوفي‪ ،‬هر ولخرجي ناظر هزينه‪ ،‬هر ابليسي معاون ديوان – هر‬
‫شاگردي صاحب حرمت و جاه‪ ،‬هر فراشي صاحب محافظ‪ ،‬هر ستمگري پيشکار‪ ،‬هر‬
‫خسيسي کس‪ ،‬هر خسيسي رئيس‪ ،‬هر خيانتپيشهاي قدرتمند‪ ،‬هر دستاربندي‬
‫دانشمندي بزرگوار‪ ،‬هر شترباني به خاطر افزوني مال مشغول با زيبارخي و هر حمالي از‬
‫کمک شانس گشاده حال شده است‪.‬‬
‫و زحسرت و غم سينه بنالش دادند‬ ‫دادند‬ ‫بمالش‬ ‫گوش‬ ‫آزادهدالن‬
‫کين بيهنران پشت به بالش دادند‬ ‫پشت هنر آن روز شکست درست‬
‫تيز دادن و سيلي زدن بر فردي از لطافت خوي ميشمارند و دشمني با يکديگر و‬
‫سفاهت را نسبت به تأثير روحاني بيخطر ميدانند‪ .‬در يک چنين روزگاري که قحطي‬
‫مردانگي و جوانمردي است و روز بازار گمراهي و ناداني‪ ،‬نيکان‪ ،‬بدحال و خوارند‪ ،‬و‬
‫اشرار تثبيت و بر سر کار‪ ،‬کريم فاضل‪ ،‬تافته دام محنت است و نادان پست کامياب‪ ،‬هر‬
‫آزادهاي بيزاد است و هر رادمردي مردود‪ ،‬هر صاحب نسبي بينصيب گرديده و هر‬
‫واالگوهري خارج از گود نشسته و هر هوشمندي مصادف با مصيبتي است‪ ،‬هر‬
‫‪110‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫گويندهاي گرفتار حادثهاي‪ ،‬هر عاقلي اسير غير مکلفي‪ ،‬هر کامل درگير ناقصي‪ ،‬و هر‬
‫عزيزي ناگزير تابع ذليلي و هر اهل تشخيصي در دست فرومايهاي گرفتار آمده است‪،‬‬
‫ميتوان دريافت که صاحبان درجات عالي و هوشمندان و دانايان تا چه حدودي در‬
‫فشارند‪.‬‬
‫در اين دوران همه دشمنان اسالم دست بدست يکديگر دادند تا اسالم و مسلمين را‬
‫بکلي نابود کنند‪ .‬پيمانهايي بين آنها منعقد شد و جنگهاي بسيار شديد بين آنها و‬
‫مسلمين درگرفت‪ .‬بسياري از سرداران و منشيان مغوالن از دشمنان قسم خورده مسلمين‬
‫بودند‪ .‬جريان را در سه قسمت جداگانه شرح ميدهم‪.‬‬
‫‪ -1‬يهوديان‪ :‬سر دسته يهوديان صليبي بود بنام سعدالدولة که از پزشکان ارغون‬
‫(‪ 910-913‬ه‪.‬ق) بود‪ .‬وي از ابهر زنجان بود و توانست با حيلههاي فراوان در سال ‪919‬‬
‫به وزارت ارغون برسد‪ .‬سعدالدولة بزودي دست عموم عمال و کارکنان مسلمان را از‬
‫کار کوتاه کرد و از طرف خود همه ارکان حکومتي را در دست يهوديان و مسيحيان‬
‫گذاشت‪ .‬سعدالدولة سپس امور مالي کشور را تحت اداره خود آورد و دست جميع‬
‫امراي ارغون را از همه جا کوتاه ساخت‪ .‬وي ارغون را متقاعد کرد که ادعاي پيامبري‬
‫بکند و به مکه حمله برده آنجا را از بت پر کند و علماي اسالم را قتلعام کند‪ .‬اما قبل‬
‫از اينکه اقدامي صورت گيرد‪ .‬سعدالدولة به دست امراي ارغون که از وي ناراضي بودند‬
‫به هالکت رسيد‪( ،‬صفر ‪ 960‬ه‪.‬ق) شش روز بعد از ارغون نيز مرد‪.‬‬
‫‪ -2‬مسيحيان‪ :1‬هجوم مغول به جهان اسالم در جهان مسيحيت به چشم هديهاي الهي‬
‫نگريسته شد‪ .‬نفوذ مسيحيان در دستگاه مغول نقش تعيينکنندهاي در سياستهاي مغول‬
‫در ايران بجا گذاشت‪ .‬اروپائيان در عرض کمتر از ده سال سه هيئت به دربار مغول در‬
‫قراقورم روانه کردند‪ .‬هيئت اول که در شوراي مذهبي ‪1245‬م منعقد شده بود به رياست‬

‫‪ -1‬تاريخ ايران سرپرسي سايکس‪ ،‬جلد دوم‪ -7 ،‬تاريخ ايران کمبريج‪ ،‬جلد ‪.6‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ژان دوپال نوکارپيني در سال ‪1249‬م موقع انتخاب گيوک بن اوگتاي بن چنگيز به‬
‫قراقورم فرستاده شد‪ .‬گيوک فرستادگان پاپ را به گرمي پذيرفت‪ .‬گيوک دو وزير‬
‫مسيحي داشت‪ .‬هيئت دوم با چهار روحاني فرستاده شد‪ .‬هيئت سوم از طرف سن لوئي‬
‫به رياست روحاني ويليام روبروکي بسفارت فرستاده شد‪ .‬اين هيئت در سال ‪1253‬م به‬
‫قراقورم رسيد‪ .‬منگو جانشين گيوک هيئت را به گرمي پذيرفت و با آنها مهرباني کرد‪.‬‬
‫هوالکوخان با آنکه بودايي متعصبي بود اما تحت تأثير دوقوز خاتون زن مسيحي خود‬
‫قرار داشت‪ .‬پاپ در سال ‪ 1290‬ميالدي از ابراز تمايل هوالکو به مسيحيت و رفتار‬
‫خوب او با مسيحيان اظهار خوشنودي کرد‪ .‬هوالکو مسيحيان را به توصية دوقوز خاتون‬
‫به کارهاي مهم مملکتي ميگمارد‪ .‬در همين سال بود که هوالکوخان لشکر بسيار بزرگي‬
‫به فرماندهي کنت بوقا سردار مشهور مسيحي خود براي جنگ با مماليک فرستاد‪ .‬از‬
‫همدستان و مشوقان مغوالن در حمله به مماليک مصر هتوم اول پادشاه ارمنستان بود‪.‬‬
‫هدف اصلي از اين حمله به تصرف بيتالمقدس و برانداختن حکومت مماليک مصر‬
‫بود‪ .‬اما مصريها با شجاعتي وصفناپذير اين اردوي بزرگ کفار را در هم شکستند و از‬
‫نابودي اسالم و مسلمين جلوگيري کردند‪ .‬اين جنگ در تاريخ به نام نبرد عين جالوت‬
‫مشهور است‪ .‬هتوم اول پادشاه ارمنستان با همکاري مغول وقتي حلب را تسخير کردند‬
‫کلية اهالي آنرا قتلعام کردند‪ .‬هتوم با آتش زدن مسجد بزرگ حلب کينه خود را نسبت‬
‫به مسلمانان کامالً برمال ساخت‪ .‬در اين جنگ کفار در حدود پانصد هزار تن از کردان‬
‫را به شهادت ميرسانند‪ .‬هوالکو و جانشينانش مناسبات سياسي مستقيم با اروپاي‬
‫مسيحي برقرار ساختند‪ .‬پسر و جانشين هوالکو آباقاخان مريم دختر امپراطور روم شرقي‬
‫پالئولوگوس را به عقد خود درآورد‪ ،‬و قبل از مراسم عقد به درخواست مريم غسل‬
‫تعميد بجاي آورد‪ .‬بدنبال رد و بدل شدن نامههايي بين آباقاخان با ادوارد اول پادشاه‬
‫انگليس‪ ،‬پاپ اعظم روم هيئتي را در سال ‪ 1271‬ميالدي مرکب از چند راهب را بدربار‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آباقاخان فرستاد‪ .‬ارغون نيز در انديشه اتحاد با غرب يکي از صاحب منصبان مسيحي‬
‫نستوري خود بنام عيسي کلمپخي با نامه زير براي پاپ هونوروس چهارم فرستاد که‬
‫ترجمه آن در بايگانيهاي واتيکان محفوظ است نامه بتاريخ ‪ 1215‬ميالدي مطابق ‪914‬‬
‫شمسي است‪ .‬چند سال بدنبال اين اتحاد جنگ هشتم صليبي درگرفت که به شکست‬
‫کامل اروپا انجاميد‪ .‬متن نامه به شرح زير است‪ :‬و اکنون اجازه دهيد‪ ،‬زيرا سرزمين‬
‫ساراسنها‪ (Saracens) 1‬متعلق به ما نيست‪.‬‬
‫پدر مهربان‪ ،‬ما که در اين سو و شما که در آن سوي هستيد‪ ،‬ما سرزمين سامي را که‬
‫در ميان ما و شما قرار دارد مسخر خواهيم کرد‪ .‬ما فرستادگان پيش گفته را خواهيم‬
‫فرستاد و از تو ميخواهيم که هيأت و سپاهي را به سرزمين مصر اعزام کني‪ ،‬و در اين‬
‫هنگام خواهد بود که ما از اين جانب و شما از آن جانب به کمک مردان شايسته اين‬
‫سرزمين را ميان خود خرد خواهيم کرد‪ ،‬شما مردي باکفايت را در جاي پيش ما‬
‫ميفرستي که آرزو داري مطالب پيش گفته در آنجا تحقق يابد‪ .‬ما ساراسنها را از ميان‬
‫برخواهيم داشت و عاليجناب پاپ و خان بزرگ قوبيال صاحب و مالک اين سرزمين‬
‫خواهيد شد‪.‬‬
‫در سال ‪ 919‬ه‪ .‬ق ‪ 1217‬م و همچنين در سال ‪ 917‬ه‪ .‬ق ‪ 1211‬م نيز هيئتهايي‬
‫مابين مغوالن و پاپ نيکوس چهارم و ادوارد اول شاه انگليس و فيليپ لوبل شاه فرانسه‬
‫رد و بدل شد‪ .‬اين نامهنگاريها در سالهاي بعد نيز صورت گرفت‪ .‬بحث در اين زمينه‬
‫را کوتاه کرده و براي روشن شدن همکاري مغول و صليبيان جنگهاي آنها بر ضد‬
‫جهان اسالم را به اختصار ذکر ميکنم‪.‬‬

‫‪ -1‬نامي يوناني که به مردم چادرنشين سوريه و عربستان داده بودند‪ .‬بعداً در طي جنگهاي صليبي به‬
‫مسلمانان داده شد‪.‬‬
‫‪113‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫جنگهاي صليبي ‪ 1222-1223‬ميالدي‬


‫‪ -1‬جنگ اول صليبي ‪ 1069-1066‬م‪ :‬تصرف بيتالمقدس بدست صليبيان و کشتار‬
‫هفتاد هزار زن و کودک و مرد مسلمان توسط صليبيان‪.‬‬
‫‪ -2‬جنگ دوم صليبي ‪ 1147-1141‬م‪ :‬شکست صليبيها در حلب و دمشق به‬
‫سرداري نورالدين بن محمود زنگي از بنيانگذاران ايوبيان‪ ،‬وي اتابک سلطان سنجر در‬
‫شام بود‪.‬‬
‫‪ -3‬جنگ سوم صليبي ‪1117‬م‪ :‬فتح بيتالمقدس و ساير نواحي اشغالي مانند انطاکيه‬
‫بدست سلطان صالحالدين ايوبي‪.‬‬
‫‪ -4‬جنگ چهارم ‪ 1202-1204‬م‪ :‬هجوم صليبيان به قسطنطنيه و کشتار مسيحيان آنجا‬
‫و غارت کليساي اياصوفيا‪.‬‬
‫‪ -5‬جنگ پنجم صليبي ‪ 1224-1200‬م‪ :‬بدست آوردن فردريک دوم امپراطور روم‬
‫مقدس بيتالمقدس را با صلح‪ ،‬اين جنگ همزمان با يورش مغول به جهان اسالم بود‪.‬‬
‫‪ -9‬جنگ ششم صليبي ‪ 1244‬م‪ :‬ملک بيبرس سلطان مصر از سلسله مماليک‬
‫بيتالمقدس را از صليبيها بازپس ميگيرد‪.‬‬
‫‪ -7‬جنگ هفتم صليبي ‪ 1241-1254‬م‪ :‬شکست فضيحتبار لوئي نهم پادشاه فرانسه‬
‫بدست تورانشاه فرزند ملک صالح‪.‬‬
‫‪ -1‬جنگ هشتم صليبي ‪ 1260‬م‪ :‬شکست کامل صليبيها و اخراج کامل آنها از شام و‬
‫فلسطين‪.‬‬

‫مشهورترين جنگهاي مغول با جهان اسالم‬


‫‪ 919-921( 1211-1231 -1‬ه‪ .‬ق) ميالدي حمله مغول به ايران و اشغال و ويراني‬
‫ايران‪.‬‬
‫‪114‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 1256-1290 -2‬مطابق ‪ 955 -959‬ه‪ .‬ق حمله هوالکوخان و سقوط خالفت‬


‫عباسي‪.‬‬
‫‪ 1290 -3‬م مطابق ‪ 959‬ه‪ .‬ق جنگ عين جالوت‪ ،‬و شکست کامل مغول توسط ملک‬
‫مظفر قطز سلطان مماليک مصر با آباقاخان مغول‪.‬‬
‫‪ -4‬جنگ بيره ‪ 1274‬م ‪ 971‬ه‪ .‬ق آباقاخان مغول با ملک ظاهر قدرتمندترين سلطان‬
‫مصر‪ ،‬مغول در اين جنگ نيز تار و مار شد‪.‬‬
‫‪ -5‬جنگ ابلستين ذيقعده ‪ 975‬ه‪ .‬ق ‪ 1211‬م آباقاخان با ملک بيبرس مصر شکست‬
‫مغول‪.‬‬
‫‪ -9‬جنگ حمص رجب ‪ 910‬ه‪ .‬ق ‪ 1263‬م آباقاخان مغول با ملک منصور مصر‬
‫شکست مغول‪.‬‬
‫‪ -7‬مجمع المروج يا جنگ مروج ‪ 966‬ه‪ .‬ق ‪ 1302‬م غازانخان با ظاهري اسالمنما‬
‫با ملک ناصر‪ ،‬در اين جنگ به علت اينکه ظاهراً غازانخان مسلمان شده بود‪ ،‬مسلمان‬
‫منطقه با او همدست شدند‪ ،‬در نتيجه مغولها موقتاً وارد بيتالمقدس ميشوند ولي‬
‫بزودي مجبور به عقبنشيني ميشوند‪.‬‬
‫‪ -1‬مرج الصفر رمضان ‪ 702‬ه‪ .‬ق ‪ 1305‬م غازانخان با ملک ناصر مصر در اين‬
‫جنگ مغول کامالً درهم شکسته ميشود‪ .‬همچون صليبيون تار و مار ميشوند‪ .‬نتيجه‬
‫جنگهاي مغول با ممالک مصر باعث نابود شدن قدرت آنها ميشود در نتيجه آنها ديگر‬
‫قادر نميشوند همچون گذشته بر ايران حکومت کنند لذا مسلمان ميشوند‪ .‬بدين ترتيب‬
‫سلسله مماليک مصر در لحظات سرنوشتساز جهان اسالم همچون سدي غير قابل نفوذ‬
‫صليبيون و مغوالن را درهم ميشکند‪( .‬در اين زمينه کتاب صحنههاي تکاندهنده در‬
‫تاريخ اسالم نوشته محمدعبداهلل عنان بهترين و مؤثقترين منبع مطالعاتي است)‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -3‬مالحده‪ :‬هدف اصلي ملحدين اسماعيلي نابودي اسالم و بدست گرفتن قدرت‬
‫بود‪ .‬خيانتها وکشتارهايي که بدست آنها قبل از يورش مغول روي داد قبالً شرح داده‬
‫شده است‪ .‬آنها افراد کليدي و باکفايت را شناسايي کرده به شهادت ميرساندند‪ .‬نگاهي‬
‫به شهدا نشان ميدهد که اين ترورها تا چه حد امت اسالمي را با خطر روبرو ساخته‬
‫است‪ .‬عدهاي از مشهورترين شهدا عبارتند از‪ -1 :‬خواجه نظامالملک و پسرش‬
‫فخرالملک ‪ -2‬غياثالدين محمدبن بهاءالدين سام بن حسن از سالطين غوري (‪-551‬‬
‫‪ 565‬ه ق) به خاطر جهادهاي بسياري که با کفار در هند و ترکمنستان کرد بحق او را‬
‫سلطان غازي لقب دادهاند‪ -3 .‬المستضيء بنوراهلل سي و چهارمين خليفه عباسي از‬
‫خلفاي ديندار و بسيار متقي عباسي بسال ‪ 575‬ه‪ .‬ق زماني اهميت شهادت اين خليفه‬
‫آشکار ميشود که بدانيم خليفه بعد از او الناصر لدين اهلل فردي شرابخوار و مريض و‬
‫تقريباً کور بود‪ .‬بعالوه وزير و خزانهدارش از مالحده بودند‪ -4 .‬المسترشد باهلل سيومين‬
‫خليفه که قدرت زيادي داشت‪ .‬بسال ‪ 526‬ه‪ .‬ق ‪ -5‬اورخان از سرداران بسيار مشهور‬
‫سلطان جاللالدين خوارزمشاه در سال ‪ 923‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫در سال ‪ 921‬ه‪ .‬ق مالحده مغول را به ايران کشيدند‪ ،‬و با همکاري که با آنها کردند‬
‫باعث شهادت سلطان جاللالدين شدند و بدين وسيله ايران تحت سيطره بتپرستان‬
‫درآمد‪.‬‬
‫از جمله بزرگترين خيانتهاي مالحده وادار کردن هوالکوخان به نابودي خالفت‬
‫عباسي و کشتار تمامي اهالي اهل سنت بغداد است‪ .‬از آنجا که هوالکوخان معتقد بود‬
‫رفتن به بغداد و فتح آنجا باعث بالياي آسماني خواهد شد‪ .‬خواجه نصير طوسي آن‬
‫ملحد کينهتوز به دروغ به هوالکوخان ميگويد که در رصد ستارگان در رصدخانه مراغه‬
‫ستاره اقبال تو را ديدهام و هيچ جاي بدشگوني نيست‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫قاضي نوراهلل شوشتري شيعهساز معروف که هوالکوخان بتپرست و سازنده‬


‫بتخانههاي متعدد در آذربايجان و زنش دوقوز خاتون مسيحي فوقالعاده متعصب و‬
‫سازنده کليساهاي بسيار در آذربايجان را شيعه معرفي کرده است در کتاب مشهورش‬
‫بنام مجالس المؤمنين چاپ تبريز صفحات ‪ 319‬تا ‪ 317‬مينويسد‪ :‬پدرم شيخ سديدالدين‬
‫و سيدابن طاوس و چند کس ديگر از اکابر نجف و کوفه و حله نامههايي به هالکو‬
‫نوشته و از او امان ميطلبند‪ .‬هالکو ايشان را بنزد خود خوانده علت را ميپرسد‪ .‬پدر‬
‫نوراهلل در جواب ميگويد‪« :‬حضرت علي فرموده است‪ :‬بعد از استيالي مغول انقراض‬
‫سلسله بنيعباس بدست شخصي بنام هوالکوخان اتفاق خواهد افتاد‪ .‬او مرد جهور‬
‫صاحب اقبال خواهد بود که بر هيچ قلعه و شهري نگذرد که آنرا فتح نکند‪ ،‬و هيچ‬
‫رايتي در مقابل او برپا نشود که نگونسار نگردد‪ .‬واي بر کسي که شيوه مخالفت و‬
‫معادات او پردازد»‪.‬‬
‫خيانت ابن علقمي وزير خليفه عباس المعتصم باهلل‪ :‬واقعيت اين است که خالفت‬
‫عباسي در آن ايام داراي قدرت فراواني بود‪ .‬پسر خليفه بنام امير ابوبکر و امير علم‬
‫دارالخالفه بنام سليمان شاه ايواني ترکمان سي سال با کفار مغول دست و پنجه نرم کرده‬
‫بودند و مغوالن را به سختي شکست داده بودند‪ .‬اين يکي از داليلي بود که هوالکو‬
‫جرأت حمله به بغداد را نداشت‪ .‬و اگر خيانت احمد العلقمي نبود هوالکو اينگونه موفق‬
‫به فتح نميشد بلکه به زبوني کشيده ميشد‪.‬‬
‫ابن العلقمي به نوشته منهاج سراج در طبقات ناصري در فصل خروج مغول (صفحه‬
‫‪ 161‬به بعد) پنهاني به هوالکونامه نوشت و با او يکي شد‪ ،‬سپس لشکريان از بغداد به‬
‫اطراف فرستاد‪ ،‬به خليفه گفت که با مغوالن صلح شده است و نيازي به لشکر نيست‪.‬‬
‫وقتي بغداد از قشون خالي شد‪ .‬لشکر مغول بحوالي بغداد رسيد‪ ،‬وزير دستور داد تا بر‬
‫دجله پلي ساختند و مغول از آن گذشتند‪ .‬اما جهادگران قالع تکريت آن پل را سوختند‪،‬‬
‫‪117‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫با مغول جهاد کردند و بسياري از آنها بشهادت رسيدند‪ .‬امير ابوبکر و امير علم‬
‫دارالخالفه سليمان شاه هوالکو و لشکريانش را وادار به فرار کردند‪ .‬هوالکو بار دوم به‬
‫بغداد حملهور شد‪ .‬هر چه سرداران خليفه اصرار کردند که ابن العلقمي خائن است که و‬
‫حتي نامهاش به هوالکو را به خليفه نشان دادند وي قبول نکرد و گفت‪ :‬وزير آدم سالمي‬
‫است و اين يک توطئه است که بر ضد وي ساختهاند‪.‬‬
‫مسيحيان بغداد هم در خفيه با هوالکو متحد شدند‪ .‬در روز اول نبرد مغوالن شکست‬
‫خوردند‪ .‬شب روز دوم نبرد بدستور وزير ملحد سد آب فرات را باز کردند از آنجا که‬
‫لشکر مسلمين در موضع پايين رودخانه بودند‪ ،‬سيل لشکر اسالم را عاجز کرد و آنها‬
‫عدهاي شهيد و عدهاي منهزم شدند‪ .‬سرداران خليفه از او خواستند که بغداد را به قصد‬
‫بصره ترک کنند و در آنجا با جمعآوري لشکر با مغول بجنگند اما وزير ملعون خليفه را‬
‫از اين کار برحذر داشت و گفت که من با ايشان صلح کردهام‪ .‬آن ملعون با نامههاي‬
‫سري هوالکو را از نقشههايش آگاه کرد‪ .‬و باعث شد که بدون جنگ خليفه و امير ابوبکر‬
‫و ديگر سرداران به چنگ مغول بيفتند‪ ،‬مغول هفت شبانه روز در بغداد کشتار کردند‬
‫کليه مالحده و مسيحيان و يهوديان را از شهر خارج کردند‪ ،‬و بقيه اهالي شهر که بين‬
‫هشتصد هزار تا يک ميليون نفر بود را شهيد کردند‪ ،‬تمامي مساجد – مدارس و‬
‫کتابخانهها را آتش زدند‪ .‬حمداهلل مستوفي مدت قتلعام بغداد را چهل روز ذکر کرده‬
‫است‪ .‬اما اکثر مؤرخين آنرا هفت شبانه روز و تعداد شهدا را يک ميليون نفر بر خالف‬
‫رأي مستوفي که هشتصد هزار کس نوشته است ميدانند‪ .‬ويل دورانت در تاريخ تمدن‬
‫جلد ‪ 4‬کتاب تمدن اسالمي صفحات ‪ 304‬تا ‪ 305‬مينويسد‪ :‬در بغداد سي و شش‬
‫کتابخانه عمومي عالوه بر کتابخانههاي شخصي وجود داشت که در حمله مغول طعمه‬
‫حريق شد‪.‬‬
‫‪118‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪1‬‬
‫قضيه اولجايتو‬
‫مادر اولجايتو از قبيله عيسوي کرائيت بود‪ ،‬وي مطابق رسم دين مسيحيت اولجايتو‬
‫را غسل تعميد داد و تا زمان مرگ مادر‪ ،‬اولجايتو عيسوي بود‪ .‬بعد از مرگ او‪ ،‬اولجايتو‬
‫زني مسلمان اختيار کرد‪ .‬آن زن پاکدامن وي را به اسالم خواند و بدين ترتيب اولجايتو‬
‫به اسالم گرويد‪ .‬در سال ‪ 706‬ه‪ .‬ق اولجايتو در اثر تبليغ يکي از امراي متنفذ خود بنام‬
‫طرمطاز و تشويق سيد تاجالدين آوجي به مالحده گرويد‪ .‬وي دستور داد تا نام خلفاي‬
‫راشدين را از خطبه و سکه بيندازند و بجاي آن نام حضرت علي و دو فرزندش را‬
‫بياورند‪ .‬همچنين لفظ علي ولياهلل را در رديف شهادتين گردانند و مردم ايران را شيعه‬
‫کنند‪ .‬همچنين حي علي خيرالعمل را به اذان اضافه کنند‪ .‬اولجايتو براي اشاعه عقايد‬
‫مالحده پيشوايان اين مذهب را جلب کرد و در جنب گنبد سلطانيه مدرسهاي درست‬
‫کرد که در آن شصت معلم و دويست شاگرد بسر ميبردند‪ .‬براي از بين بردن مذهب‬
‫اهل سنت جمالالدين حسن بن مطهر حلي ‪ 729-941‬ه‪ .‬ق معروف به عالمه حلي و‬
‫پسرش فخرالدين محمد به درگاه اولجايتو ميشتابند تا از فرصت بدست آمده کمال‬
‫استفاده را ببرند‪ .‬عالمه حلي براي منحرف کردن مسلمين کتاب منهاج الکرامه را نوشت‪.‬‬
‫اين کتاب داليل حلي را درباره واليت حضرت علي و ديگر عقايد وي را شامل است‪.‬‬
‫خواجه نصير طوسي مالحده ديگر نيز با خيانتهاي خود تا آنجا که توانست در اين‬
‫زمينه کوشيد‪.‬‬
‫در آن زمان علماي بزرگي با اين انديشههاي مالحده به مبارزه برخواستند که‬
‫مشهورترين آنها عبارتند از قاضي بيضاوي صاحب تفسير و عالمه ابن تيميه – قاضي‬
‫بيضاوي در سال ‪ 915‬ه‪ .‬ق وفات نمود‪ .‬اما ابن تيميه که تا سال ‪ 721‬ه‪ .‬ق زنده بود با‬

‫‪ -1‬تاريخ گزيده ‪ -7‬پيدايش دولت صفوي ميشل‪ ،‬م مزاوي ‪ -0‬تاريخ ايران آشتياني ‪ -4‬عصر ايلخانان‬
‫منوچهر مرتضوي‪.‬‬
‫‪119‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫فعاليت شديدي که داشت مسير تاريخ را در ايران تغيير داد‪ .‬ابن تيميه با نوشتن‬
‫کتابهاي در رد مالحده و مذهب تصوف بزودي اين دو فرقه را که تحت حمايت‬
‫مغول رشد کرده بودند را به حاشيه راند‪ .‬اين عالم بزرگوار در رأس علمايي قرار داشت‬
‫که سعي و کوشش آنها اولجايتو را مجبور ساخت دست از روافض بردارد و دوباره به‬
‫اهل سنت بگرود‪ .‬عالمه ابن تيميه معتقد بود‪ ،‬شيطان بدو طريق مردم را به نافرماني‬
‫خداوند سوق ميدهد‪ :‬يکي افراطيگري ديگري تفريط‪ .‬وي براي دفاع از اسالم‬
‫کتابهاي زيادي نوشت که از آن جمله است‪:‬‬
‫‪ -1‬منهاج السنة النبوية في نقد کالم اهل الرفض و االعتزال‪ :‬ابن تيميه اين کتاب را در‬
‫رد مذهب حلي نوشت‪ .‬وي در اين کتاب‪ ،‬کتاب منهاج الکرامه حلي را جمله به جمله‬
‫آورده و آن را نقد کرد‪ .‬اين کتاب بنام منهاج السنة النبوية في نقد کالم الشيعة والقدرية‬
‫نيز مشهور است‪ .‬و منهاج االعتدال في نقد کالم اهل الرفض و االعتزال‪ ،‬مختصر آن‬
‫است که عالمه ذهبي شاگرد امام ابن تيميه آن را اختصار نموده است(‪.)1‬‬
‫‪ -3‬الفرقان بين أولياء الرحمن وأولياء الشيطان‬
‫‪ -4‬الصوفية و الفقهاء‬
‫‪ -5‬مجموع الرسائل‬
‫در آن زمان با حمايتهايي که خواجه رشيدالدين از مذهب تصوف به عمل آورد و‬
‫رسم جشنهاي چهل روزه تولد پيامبر اسالم در سالروز رحلت جانگداز آن پيامبر عظيم‬

‫‪ -1‬وآية اهلل برقعي رحمة اهلل عليه اين کتاب مختصر را به فارسي به نام (رهنمود سنت در رد‬
‫اهل بدعت) ترجمه نمدوده اسدت‪.‬ميتوانيد ان را در سدايت اهدل سدنت دريافدت کنيدد‬
‫‪ www.ahlesonnat.net‬تصحيح کننده‪.‬‬
‫‪110‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫الشان ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬به راه انداخت‪ .‬شيوخ صوفي مذهب نيز تا آنجا که‬
‫‪1‬‬
‫توانستند به بسط خرافات پرداختند‪ .‬اوحدي مراغهاي در جام جم ميگويد‪:‬‬
‫اعمال اهل ذوق و تلبيس باعث شده است‪ ،‬دين و ايمان چون سيمرغ و کيميا ناياب‬
‫شده و طريقت و تصوف دامي گشته که شياداني بنام پير و شيخ در سر راه خامان ره‬
‫نرفته گستراندهاند‪:‬‬
‫ديدهور شو که نيست خبر امروز‬ ‫امروز‬ ‫سير‬ ‫کار‬ ‫نيست‬ ‫بيخطر‬
‫بپوشيدند‬ ‫دين‬ ‫روي‬ ‫ريا‬ ‫به‬ ‫بکوشيدند‬ ‫حبل‬ ‫و‬ ‫مکر‬ ‫اهل‬
‫دين چوسيمرغ رو به قاف آورد‬ ‫سخن صدق سر به الف آورد‬
‫با چنينها بهوش باش اي دل‬ ‫طالبي چشم و گوش باش اي دل‬
‫چاهست‬ ‫سر‬ ‫بر‬ ‫جمله‬ ‫گذرت‬ ‫که بسي دام و دانه در راهست‬
‫همه در نيل خرقه گشته نهان‬ ‫دهان‬ ‫بازکرده‬ ‫نهنگند‬ ‫چون‬
‫اوحدي وضع خانقاها و درويشان روزگار خود را سخت انتقاد کرد‪ ،‬و آنها را به‬
‫مارگيري و حقهبازي و نيرنگ و دروغبافي و راحتطلبي و گدايي متهم ساخته و‬
‫حقيقتجويان را از خوردن گول آنها برحذر داشته ميگويد‪:‬‬
‫خانه‬ ‫در‬ ‫نشست‬ ‫پرنشايد‬ ‫فرزانه‬ ‫حکيم‬ ‫اي‬ ‫بدرآي‬
‫سفري کن مگر که سود کني‬ ‫کني‬ ‫دود‬ ‫خانقاه‬ ‫در‬ ‫چند‬
‫ظفري‬ ‫نباشدت‬ ‫نکوشي‬ ‫تا‬ ‫بيسفري‬ ‫مرپخته‬ ‫نشود‬
‫درشد‬ ‫رشته‬ ‫خرمهره‬ ‫عقد‬ ‫شد‬ ‫پر‬ ‫چون‬ ‫دروغ‬ ‫رنگپوش‬
‫بازيشان‬ ‫حقه‬ ‫و‬ ‫نهايي‬ ‫حق‬ ‫سازيشان‬ ‫زرق‬ ‫دريافت‬ ‫خلق‬
‫رفت‬ ‫بنايي‬ ‫ده‬ ‫کرامات‬ ‫که‬ ‫رفت‬ ‫بساني‬ ‫تليسان‬ ‫نام‬

‫‪ -1‬جام جم‪ ،‬چاپ ارمغان‪ ،‬بکوشش وحيد دستگيري‪ ،‬ص ‪ 073‬به بعد‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫همه در چشم خلق خوار شدند‬ ‫شدند‬ ‫گناهکار‬ ‫چون‬ ‫بروش‬


‫ريزان‬ ‫و پاکرو‬ ‫درويش‬ ‫خون‬ ‫مالمتانگيزان‬ ‫زين‬ ‫شد‬ ‫که‬ ‫تا‬
‫رفته‬ ‫مجردان‬ ‫از‬ ‫جهان‬ ‫شد‬ ‫آشفته‬ ‫طريقت‬ ‫کار‬ ‫گشت‬
‫نميپويند‬ ‫دربدر‬ ‫از‬ ‫نيک‬ ‫و‬ ‫نميجويد‬ ‫ادب‬ ‫مسافر‬ ‫از‬
‫که به ريش جهان همي خندند‬ ‫زين کچول و کچل سري چندند‬
‫همه‬ ‫زنخپذير‬ ‫و‬ ‫ساز‬ ‫زرق‬ ‫همه‬ ‫مارگير‬ ‫و‬ ‫رقاص‬ ‫رندو‬
‫آموزند‬ ‫همت‬ ‫ترک‬ ‫را‬ ‫خلق‬ ‫دوزند‬ ‫خود‬ ‫کاله‬ ‫اندر‬ ‫در‬
‫تنها اوحدي مراغهاي نيست که بر مذهب تصوف ميتازد بلکه همه دلسوزان اهل‬
‫سنت از جمله مولوي‪ ،‬حافظ‪ ،‬سعدي‪ ،‬جامي و همگي علماي اهل سنت آن زمان و‬
‫قرنها قبل از آنها بزرگاني همچون امام محمد غزالي در ايها الولد و احياء علومالدين‬
‫جلد سوم صفحه ‪ 150‬و سنايي غزنوي و‪ ...‬بر عليه اين مذهب کوشيدهاند و به علت‬
‫طوالني بودن بحث در اين زمينه از آن صرف نظر ميکنم‪.‬‬
‫فرق متصوفه در دوران مغول‬
‫‪ -1‬وحدت وجوديها از پيروان حسينبن منصور حالج و محييالدين ابن عربي‬
‫اندلسي که او را پيغمبر تصوف مينامند‪ ،‬به سبب آنکه وي تصوف را با فلسفه درهم‬
‫آميخت‪ ،‬و آنرا به صورت يک نظريه به مکتب فلسفي تبديل کرد‪ .‬وي در سال ‪ 931‬ه‪.‬‬
‫ق در دمشق مٌرد و علماي اهل سنت از هر چهار مشرب فقهي فتوي ارتداد او را صادر‬
‫کردند‪.‬‬
‫اين عقيده مشتمل بر برتري خاتم اوليا بر خاتم النبين – سقوط تکليف ‪ -‬رد دين‬
‫واحد – ايمان فرعون و شيطان و‪ ...‬ميباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬عشاق‪ :‬بايد ترک دنيا کرد و بفکر و رياضت مشغول شد و بشوق و محبت و‬
‫عشق به معبود در کار ايستاد تا مستعد علوم غيبيه گرديد‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نوريه‪ :‬حجاب دو تا است نوري و ناري‪ .‬نوري آن است که مشغول صفات خوب‬
‫چون توکل و شوق و تسليم و مراقبت و انس و وجد و حالت بود‪ .‬ناري‪ :‬بايد مشغول‪:‬‬
‫افعال شيطاني همچون فسق و فجور و حرص و شهوت و امثال آن بود‪.‬‬
‫‪ -4‬واصليه شاخهاي از وحدت وجوديها‪ :‬معتقد بودند وقتي شخص معرفت حق را‬
‫حاصل ميکند کليه واجبات از او ساقط ميشود و حرمات بر او حالل ميشود‪.‬‬
‫‪ -5‬عدهاي معتقد بودند که اعتبار به نظر و استدالل نباشد و ممارست علوم و درس‬
‫و نظر و کسب علم حرام است و معرفت حق تنها با مجاهده و تلقين شيخ حاصل‬
‫ميشود‪.‬‬
‫‪ -9‬فرقه ششم مردمي شکمخواره بودند که نه علم داشتند نه دين به اطراف عالم‬
‫ميگرديدند و از بهر لقمهيي هميشه طالب طعام و رقص بودند‪.‬‬
‫‪ -7‬دستههايي بسيار کم هم بودند که با رعايت دقيق موازين شرعي به سير و سلوک‬
‫ميپرداختند از اين دسته بودند پيروان عمر سهرودي و عالءالدولة سمناني که امروزه‬
‫اثري از پيروان آنها وجود ندارد‪.‬‬

‫تجديد قدرت اسالم در ايران‬


‫تجديد قدرت اسالم در عهد ايلخانان از دوره سلطنت غازانخان محمد (از ‪ 964‬تا‬
‫‪ 703‬ه‪ .‬ق) آغاز شد‪ .‬وي تحت تأثير امير نوروز که در مدت امارت او در خراسان‬
‫پيشکاري و سرداري وي را برعهده داشت و خصوصاً بر اثر ارشاد صدرالدين ابراهيم بن‬
‫شيخ سعدالدين حموي جويني که غالباً مالزم وي بود‪ ،‬متمايل بدين اسالم گرديد‪ .‬در‬
‫اوايل شعبان ‪ 964‬ه‪ .‬ق غازانخان مسلمان شد‪ .‬در ذيالحجه سال ‪ 964‬ه‪ .‬ق ايلخاني به‬
‫ايران رسيد‪ .‬نخستين کار او تشديد مباني اسالم و رسمي کردن آن در ممالک ايلخاني‬
‫بود‪ ،‬بدين ترتيب دين اسالم که از اوان تسلط مغول بر ايران تا آن موقع از رسميت‬
‫‪113‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫افتاده بود و بصورت يکي از اديان مجاز در رديف دينهاي بودايي و مسيحي و يهودي‬
‫درآمده بود‪ ،‬از آن حال خارج شد‪ .‬زيرا با نخستين فرمان غازانخان همه مغوالن در‬
‫سراسر ايران با رغبت به اسالم گرويدند‪ .‬اسالم غازانخان فوايد بزرگي براي ايرانيان‬
‫داشت از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬اهميت ديني‪ :‬اسالم از خطر برافتادن در ايران نجات يافت‪ ،‬زيرا هنوز تا آن زمان‬
‫بتپرستي در ميان مغول رواج بسيار داشت و بتخانههاي متعددي در ايران وجود داشت‬
‫و بخشيان (روحانيان بودايي) بوفور در ايران زندگي ميکردند‪ .‬طبق دستور غازانخان‬
‫آنها يا بايد مسلمان ميشدند يا ايران را ترک ميکردند‪ .‬وي همچنين دستور داد بتخانهها‬
‫و آتشکدهها و ديگر معابد که در سرزمين ايران با زور ساخته شده بودند خراب شوند‪.‬‬
‫‪ -2‬بعد اجتماعي‪ :‬ايرانيان بعد از آن توانستند با آداب و رسوم اسالمي زندگي کنند‬
‫و مجبور به رعايت قوانين مغول نشوند‪ .‬مانند وصول ماليات – حمام نرفتن از ظلم و‬
‫تعدي و تجاوز روزمره مغولها نجات يابند و از مصادره اموال و ماليات گزافي که‬
‫رؤساي ديوانها از آنها ميگرفتند آسوده شوند‪.‬‬
‫‪ -3‬بعد آباداني‪ :‬ترميم خرابيها – ساختن مدارس – مساجد – خانقاهها –‬
‫کتابخانهها و ديگر کارهاي عمراني و گسترش دوباره علم در ايران‪.‬‬
‫‪ -4‬جهت سياسي‪ :‬و آنهم قطع ارتباط با مغوالن غير مسلمان که به استقالل ايران از‬
‫مغول و روي کار آمدن حکومت ايلخانان مسلمان شد‪.‬‬
‫حاکمان مغولي از اين زمان به بعد خلق و خوي اسالمي ميگيرند و تدريجاً خوي‬
‫مغولي خود را کنار ميگذارند‪.‬‬
‫در دوران از بين رفتن حکومت اسالمي در ايران و انقراض خالفت بغداد يکي از‬
‫معجزات الهي روي داد‪ .‬خداوند ‪-‬جل جالله‪ -‬ميفرمايد‪:‬‬
‫﴿ َواللَّهُ ُمتِ ُّم نُوِرهِ َولَ ْو َك ِرَه الْ َكافُِرو َن﴾ (الصف‪.)8 :‬‬
‫‪114‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫«خداوند نور (آيين) خود را کامل مي گرداند‪ ،‬هر چند که کافران دوست نداشته‬
‫باشند»‪.‬‬
‫حمالت مسيحيان و مغوالن به جهان اسالم و اشغال قسمت بسيار بزرگي از وطن‬
‫اسالمي توسط آنها نه تنها باعث نابودي اسالم نگشت بلکه حتي خود وسيلهاي شد تا‬
‫ملتهايشان با اسالم آشنا شوند و اين مسئله باعث گرويدن بسياري از آنها به اسالم‬
‫شد‪ .‬چنان که ترکستان که شامل آسياي مرکزي و استان سين کيانگ چين امروز ميباشد‬
‫به اسالم گرويد‪ .‬همچنين اسالم در ديگر مناطق تحت کنترل مغول مانند چين منتشر‬
‫شد‪ .‬آرنولد توين بي در تاريخ تمدن صفحات ‪ 591‬تا ‪ 516‬مينويسد‪ :‬قلمرو اسالم در‬
‫زماني گسترش يافت که وحدت دولت اسالمي در حال پاشيدگي بود‪ .‬همين مسئله ثابت‬
‫کرد که اسالم بدون کمک يک دولت متحد باقي ميماند و گسترش هم مييابد‪ .‬اين عدم‬
‫قدرت مرکزي يک دولت متحد باعث گرايش تودهاي به اسالم در ميان اتباع غير‬
‫مسلمان دولتهاي جانشين متحد اسالمي شد‪ .‬انگيزه اين کار اين بود که اکثريت غير‬
‫مسلمان در پناه حکومت اسالمي در پناه اسالم بودند‪ .‬وقتي حکومت متحد زوال يافت‬
‫مردم براي يافتن پناهگاه مناسب به اسالم روي آوردند‪.‬‬
‫نبايد فراموش کنيم که در جنگ عين جالوت نابودي دنياي اسالم به اندازه يک تار‬
‫موي سر بود اگر مماليک شکست ميخوردند آنچنان که توين بي نيز به اين مسئله اشاره‬
‫ميکند کل دنياي اسالم بين مغول و مسيحيان تقسيم ميشد‪.‬‬

‫بعضي از خاندانهاي مهم ايران اسالمي‬


‫براي گسترش اسالم خاندانهاي بسياري تا آنجا که توانستهاند نقش ايفا کردند براي‬
‫زنده نگه داشتن ياد و خاطره آنها در زير به چند تا از آنها خالصهوار اشاره ميشود‪.‬‬
‫‪ -1‬افتخاريان‪ :‬اصلشان افتخارالدين محمد بکري بود‪ ،‬از نسل حضرت ابوبکر صديق‬
‫‪-‬رضي اهلل عنه‪ ،-‬او مردي دانشمند و متقي بود‪ .‬پيش امام سعيدمحمدبن يحيي‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نيشابوري تحصيل کرد‪ .‬از احفاد او ملک سعيد افتخارالدين محمدبن ابينصر در عهد‬
‫دولت مغول بزرگترين اکابر قزوين شد‪ .‬ملکي عادل و عاقل و صاحب حزم و رأي بود‬
‫و در تدبير امور ديواني زبانزد بود‪ .‬منگوقاآن و برادران و عمزادگان و خويشاوندان پيش‬
‫او تعليم کردند‪ .‬وي برادراني داشت که هر يک در جايي حاکم بود از جمله‪:‬‬
‫ملک سعيد امام الدين يحيي حاکم قزوين و بعدها عراق عجم شد‪.‬‬
‫عمادالدين محمود حاکم مازندران‪.‬‬
‫رضيالدين بابا حاکم دياربکر و رکنالدين احمد گرجستان‪.‬‬
‫اين خاندان با مرگ ملک سعيد در ربيعاالول سال ‪ 700‬ه‪ .‬ق در بغداد از اهميت‬
‫افتاد‪.‬‬
‫‪ -2‬خاندان نظامالملک‪ :‬خدمات بيشمار اين خاندان در گسترش اسالم و علم بر‬
‫همگان معلوم است‪ .‬از اين خاندان خيرات و مبرات بسيار از قبيل مساجد و مدارس و‬
‫رباطات بر جاي ماند‪ .‬همه افراد اين خاندان مردمي فاضل و کاتب و پروراننده شاعران‬
‫و نويسندگان و دوستداران فقها و عرفا بوده و آنان را بروايت و وظايف دلخوش‬
‫ميداشتهاند‪.‬‬
‫‪ -3‬آل برهان يا بنيمازه‪ :‬از خاندانهاي بزرگ بخارا بوده و رياست حنفيان‬
‫ماوراءالنهر را بعهده داشتهاند‪ .‬امام برهانالدين عبدالعزيز بن مازه بخاري پسرش امام‬
‫شهيد حسامالدين عمر بن عبدالعزيز که در جنگ قطوان بين سلطان سنجر سلجوقي و‬
‫بتپرستان در سال ‪ 539‬ه‪ .‬ق به شهادت رسيد و تاج االسالم احمدبن عبدالعزيز بن مازه‬
‫برادرش ناظر بر اعمال اتمتکين حاکم بخارا و برادرزادهاش محمدبن عبدالعزيز ملقب به‬
‫صدر جهان ممدوح سعدي شيرازي – صدرالصدور جهان برهانالدين عبدالعزيز عمربن‬
‫عبدالعزيز – برهانالدين محمودبن احمدبن عبدالعزيز صاحب کتاب ذخيره الفتاوي‬
‫مشهور به ذخيره البرهانيه – امام برهانالدين محمودبن احمد معروف به صدر جهان‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫شش هزار فقيه در کنف حمايت او زندگي ميکردند – عمربن مسعود استاد عوفي از‬
‫برجستهترين افراد اين خاندان بودهاند‪ .‬بازماندگان اين خاندان تا اواخر قرن هفتم ه‪ .‬ق‬
‫در بخارا راه و رسم اجداد خود را در رعايت حال علماء و ترويج علم ادامه دادند‪.‬‬
‫درباره اين خاندان لباب االلباب محمد قزويني و حواشي چهار مقاله نظامي عروضي‬
‫مفيد است‪.‬‬
‫‪ -4‬آل خجند‪ :‬رجال اين طايفه از جمله رؤساي مذهبي بودند که بر اثر اهميت‬
‫شهرتي که بدست آوردند مصدر امور مختلف در اصفهان شدند‪ .‬درگاه آنان مکان رجال‬
‫دانشمند و شاعر گرديده بود‪ ،‬و رياست شافعيان اصفهان را برعهده داشتند‪ .‬امام ابوبکر‬
‫محمدبن ثابت الخفيدي فاضل و بليغ مشهور مرو از اين خاندان بود که خواجه‬
‫نظامالملک شهيد او را براي تدريس در نظاميه اصفهان بدان شهر ميبرد و او در آنجا‬
‫ميماند خاندانش در آن شهر به شهرت ميرسند‪ .‬تا قتلعام اصفهان بدست مغول در‬
‫سال ‪ 933‬ه‪ .‬ق افراد اين خاندان به روش اجداد خود به فعاليت ادامه دادند‪.‬‬
‫‪ -5‬آل صاعد اصفهان‪ :‬اين خاندان رياست حنفيان شهر اصفهان را بعهده داشتند‪.‬‬
‫اصل آن از نيشابور بود‪ .‬از صاعديان نيشابور که از خاندانهاي معروف علمي آن سامان‬
‫بودهاند‪ ،‬منشعب شدهاند‪ .‬از بزرگان اين خاندان که مورد مدح شعراي بزرگي مانند‬
‫جمالالدين محمدبن عبدالرزاق اصفهاني قرار گرفتهاند‪ ،‬عبارتند از‪ :‬خواجه جمالالدين‬
‫صاعدبن مسعود و خواجه رکنالدين و خواجه قوامالدين و خواجه صدرالدين بن قوام‬
‫الدين و خواجه نظامالدين ابوالعال‪ .‬فعاليت اين خاندان تا قتلعام اصفهان در سال ‪933‬‬
‫ه‪ .‬ق ادامه داشت‪.‬‬
‫‪ -6‬خاندان رضيالدين وراميني‪ :‬از خاندانهاي مشهور عراق بود‪ .‬مؤسس اين‬
‫خاندان رضيالدين ابوسعد وراميني از مردان ثروتمند و مشهور بود‪ .‬وي در حرمين‬
‫آباديهاي بسيار کرده و بهمين سبب معمار الحرمين لقب يافته بود‪ .‬پسران و نوادگان او‬
‫‪117‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نيز بسبب رياست و آبادانيها و ايجاد مدارس و مساجد و موقافات شهرت بسيار‬
‫داشتند‪ .‬از ميان آنها فخرالدين بن احمدبن ابيسعد وراميني منصب وزارت طغرل بن‬
‫ارسالن آخرين پادشاه سلجوقي را عهدهدار بوده است‪.‬‬
‫از مداحان اين خاندان قوامي رازي شاعر مشهور است‪ .‬لباب االلباب عوفي و تاريخ‬
‫بيهقي در مورد اين خاندان از منابع دسته اول ميباشند‪.‬‬
‫‪ -7‬خاندان جويني‪ :‬نخستين خاندان مشهور ايراني که در قسمت بزرگي از دوره‬
‫ايلخانان در حل و عقد امور کشور مؤثر بوده است‪ ،‬خاندان بهاءالدين محمد جويني‬
‫صاحب ديوان است‪ .‬دائي بهاءالدين محمد بنام منتجبالدين بديع کاتب جويني صاحب‬
‫عَتَبهُ الکَتَبه دبيري سلطان سنجر سلجوقي را برعهده داشت‪ .‬پدر بهاءالدين شمسالدين‬
‫محمدبن محمدصاحب ديوان استيفاي سلطان محمد خوارزمشاه و پسرش سلطان‬
‫جاللالدين مينکبرني بود‪ .‬بهاءالدين بعد از زوال دولت خوارزمشاهي در خدمت‬
‫حاکمان مغول که مأمور ايران ميشدند‪ ،‬درآمد‪ .‬نخستين بار در سال ‪ 931‬ه‪ .‬ق در عهد‬
‫حکومت جنتمور صاحب ديواني خراسان و مازندران را يافت و چندي بعد جنتمور او‬
‫را همراه گوگوز برسالت نزد اگتايقاآن فرستاد‪ .‬خان مغول بهاءالدين محمد را مورد‬
‫اکرام و انعام قرار داد و صاحب ديواني ممالک را بدو ارزاني داشت‪ .‬از اين پس‬
‫بهاءالدين همواره در خدمت حاکمان مغولي باحترام و اعتبار با مرتبه صاحب ديواني‬
‫ممالک تابع مغول در ايران بسر ميبرد‪ .‬وي در سال ‪ 951‬ه‪ .‬ق در اصفهان درگذشت‪ .‬دو‬
‫پسر معروف او شمسالدين صاحب ديوان و عطاملک صاحب کتاب جهانگشا بعد از‬
‫پدر بمراتب عالي سياسي رسيدند‪ .‬برادر بزرگتر شمسالدين از سال ‪ 991‬تا سال ‪ 913‬که‬
‫شهيد شد‪ .‬در عهد هوالکوخان – آباقا – سلطان احمد تکودار بوزارت و حل و عقد‬
‫ممالک تابع ايلخانان يعني ايران و روم و قسمتي از هند و شام اشتغال داشت‪ .‬در عهد‬
‫آباقا ‪ 910-993‬ه‪ .‬ق شمسالدين دومين شخص کشور پهناور وي محسوب ميشد‪ .‬وي‬
‫‪118‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫از قدرت و نفوذ خويش براي ترميم خرابيهاي مملکت استفاده ميکرد‪ .‬شمسالدين در‬
‫سال ‪ 913‬ه‪ .‬ق ماه شعبان در نزديکي اهر بدستور ارغونخان شهيد شد‪ .‬چهار پسرش‬
‫يحيي – فرجاهلل – مسعود و اتابک – نوادهاش علي پسر خواجه بهاءالدين و‬
‫برادرزادهاش منصوربن عطاملک را در سال ‪ 911‬ه‪ .‬ق و خواجه هارون را در سال ‪915‬‬
‫به شهادت رساندند‪ .‬عطاملک جويني به حکومت عراق منصوب شد وي طوري عراق را‬
‫آبادان کرد که حتي آبادتر از عهد عباسيان بود‪ .‬عطاملک در سال ‪ 911‬وفات نمود‪.‬‬
‫اين خاندان پناهگاه علماء و دانشمندان بود‪ .‬کمکهاي شايان آنها به فضال و شعرا‬
‫باعث رونق دوباره علم در ايران شد‪ .‬بدون شک دانشمندپروري اين خاندان يکي از‬
‫اساسيترين گرايش مغول به اسالم بود‪ .‬بعد از شهادت شمسالدين محمد مرثيههاي‬
‫سوزناک در سوگش سروده شد‪ .‬اين خاندان با گردآوري فضال و دانشمندان باعث پيوند‬
‫بين دانشمندان قبل و بعد از مغول شدند‪ .‬آثار فعاليت آنها در قرن هشتم خود را نشان‬
‫داد‪.‬‬

‫اسامي حاکمان مغول در ايران با ايلخانان‬


‫‪993-951‬‬ ‫‪ -1‬هوالکوخان نوه چنگيز‬
‫‪ 910-993‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -2‬آباقاخان‬
‫‪ 913-911‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -3‬سلطان احمد تگودار‬
‫‪ 960-913‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -4‬ارغونخان‬
‫‪ 964-960‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -5‬گيخاتو‬
‫‪ 964‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -9‬بايدو‬
‫‪ 703-964‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -7‬غازانخان بن ارغون‬
‫‪ 719-703‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬الجايتو خدابنده بن ارغون‬
‫‪119‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 739-719‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -6‬ابوسعيد بهادرخان بن اولجايتو‬


‫‪ 739‬چند ماه‬ ‫‪ -10‬ارپاگاونبن ارتو بن وکابن تولوي‬
‫‪ 739‬چند ماه‬ ‫‪ -11‬موسيخان بن عليبن بايدو‬
‫‪ 736-737‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -12‬محمدخان بن منگوتيموربن هوالکو‬
‫‪ 740-736‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -13‬ساتي بيک دختر اولجايتو‬
‫‪ 741-736‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -14‬شاهجهانتيموربن آالفرنگبن گيخاتو‬
‫‪ 745-741‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -15‬سليمانخان بن يشموت بن هوالکو‬
‫‪ 753-739‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -19‬طغاتيمورخان‬
‫‪ 759-744‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -17‬انوشيروان عادل‬
‫بعد از مرگ ابوسعيد بهادرخان ممالک ايلخاني به قطعات کوچک تجزيه شد که بنام‬
‫دوران ملوک الطوايفي در ايران مشهور است‪ .‬اين دوران شصت ساله در هجوم تيمور‬
‫لنگي به ايران خاتمه يافت‪ .‬هيچکدام از حکومتهاي محلي اهميت سياسي و اقتدار‬
‫ملکي مهمي بهم نرساندهاند‪ .‬دوران ملوک الطوايفي به علت تربيت اهل علم و ادب از‬
‫شهرت برخوردار است و بزرگاني همچون حافظ را پرورانده است‪.‬‬

‫دانشمندان مشهور قرون ‪ 7‬و ‪ 2‬ه‪ .‬ق‬


‫سيل بنيانکن مغول تمام نواحي شرق و مرکزي و قسمت بزرگي از نواحي غرب و‬
‫شمال غرب ايران را با خاک يکسان کرد‪ .‬تنها تودهاي غارت زده و قتلعام ديده بر جاي‬
‫ماند‪ .‬همه بهترين راه نشان دادن ميزان خسارت يورش مغول را با بيان جمله زير‬
‫ميدانند‪:‬‬
‫‪170‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آمدند‪ ،‬کشتند‪ ،‬سوختند‪ ،‬بردند‪ .‬مساجد – مدارس – شهرها ويران و مردمان چه‬
‫کوچک و چه بزرگ قتلعام شدند‪ .‬از آن همه مدرسه و کتابخانه و مراکز تعليم و تعلم و‬
‫مواطن علم و ادب چيزي بر جاي نماند‪ .‬هيچگاه اين خسارت جبران نشد‪.‬‬
‫خاندانهاي بزرگ ايراني که مروجين علم و ادب بودند نابود شدند‪ .‬فقر و پريشاني‬
‫وحشت انگيزي بوجود آمد که هر گونه ذوقي را براي کارهاي علمي و هنري از مردم‬
‫گرفت‪ ،‬دستمالکشي و خودفروشي بهترين وسيله ترقي شد‪ ،‬علم و علماء در مقام پستي‬
‫قرار گرفتند‪ .‬مراکز علم مانند بخارا – سمرقند – خوارزم – مرو – بلخ – هرات –‬
‫نيشابور – طوس و‪ ...‬بطور کلي نابود شدند‪ .‬کليه کتابخانهها و مدارس و مراکز فرهنگي‬
‫آنها نابود شده اکثر علماء يا کشته شدند يا به مغولستان فرستاده شدند‪.‬‬
‫عده بسيار کمي از علماء توانستند از چنگال خونآشامان مغول فرار کنند و مشعل‬
‫علم را همچنان فروزان نگه دارند‪ .‬فساد لجام گسيخته ملت ايران را حاصل گشت‪ ،‬و‬
‫اخالق و انسانيت و اسالميت به مسخ کشيده شد‪ .‬آداب و رسوم بتپرستي رواج يافت‪.‬‬
‫عده کمي از بزرگان قرن هفت و اوايل قرن هشت در ايران همان تربيتشدهگان‬
‫دوران خوارزمشاهي هستند و شاگردان آنها نيز علماي قرن هشتم را تربيت کردند‪ .‬اما‬
‫همچنان که گفته شد در اثر قتل و غارت و تبعيد و بيارزشي علم و علماء تعداد آنها‬
‫نسبت به دوران قبل از مغول بسيار کم است‪ .‬با توجه به اينکه بر اثر از بين رفتن مراکز‬
‫علمي بسياري از آثار علمي نيز از بين رفت‪ .‬مسلماً صدها بل هزارها دانشمند وجود‬
‫داشتهاند که هيچ نام و نشاني از آنها در دست نيست‪ .‬همچنان که در تسخير شهرها‬
‫توسط مغول آمده است هزاران دانشمند توسط آنها به مغولستان فرستاده شدند‪.‬‬
‫اين مسئلهاي است که اگر روي آن دقت شود ميزان خسارت وارد شده به مراکز‬
‫علمي دانشآموختگان و دانشجويان را ميشود حدس زد‪ .‬اشتباه کساني که دوران قبل از‬
‫مغول را دوران کسادي علم ميدانند در همين عدم توجه به سرنوشت مراکز علمي و‬
‫‪171‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫تربيتيافتگان آنها ميباشد‪ .‬دانشمنداني که توانستند از چنگال مغول بگريزند تنها نام‬
‫تعدادي از بزرگان همراه با خالصهاي از زندگيشان که در خاطرشان مانده بود را به قلم‬
‫آوردهاند‪ .‬اين آثار نيز هنوز بررسي کامل نشده است و تنها به مشهورترين دانشمندان‬
‫قناعت شده است‪ .‬بنابراين‪ ،‬اين موضوعي است که بايد روي آن کار کرد‪.‬‬
‫بعد از مغول چون حملهاي ويرانگر وجود نداشته است و آثار علمي اندک آن دوره‬
‫تقريباً دست نخورده باقي مانده است‪ .‬بعضيها با توجه به آن آثار دوره مغول را‬
‫بزرگنمايي کرده حتي آنرا دوران شکوفايي علم دانستهاند و اين موضوع حقيقت ندارد‪.‬‬
‫ما در دوران مغول هيچ اثري را نميشناسيم که ارزش علمي بااليي داشته باشد بلکه با‬
‫تأليفاتي روبرو هستيم که اکثريت آنها خالصه شده کتابهاي قبل از دوران مغول‬
‫ميباشد‪ ،‬همچنان که تاريخنگاران هم اذعان کردهاند رصدخانهاي که در مراغه به دستور‬
‫هوالکوخان ساخته شد تنها براي طالعبيني بوده است و هيچگونه ارزش علمي نداشته‬
‫است‪.‬‬
‫تعداد بزرگان و کتابهايي که امروز در دست است بخوبي نمايانگر عصر انحطاط‬
‫مغول است‪ .‬در قرن هفت در اثر توجه اتابکان فارس و خاندان جوييني تعدادي از‬
‫دانشمندان از خطر نابودي نجات يافتند‪ .‬بعد از زوال قدرت آنها در اواخر قرن هفت و‬
‫اوايل قرن هشت تعداد علماء نيز روبه کاستي گذاشت‪ .‬با مسلمان شدن ايلخانان و‬
‫اجراي قوانين اسالم در اواخر دوران مغول تدريجاً علمايي تربيت شدند و حکومتهاي‬
‫محلي که بعد از نابودي حکومت مغول در ايران بوجود آمدند مکان گرم علم و دانش‬
‫گرديدند‪ .‬باز هم تأکيد مي کنم که هنوز هم ايران نتوانسته است از لحاظ کيفيت علمي به‬
‫سطح دوران قبل از مغول برسد‪ .‬بررسي کتابهاي تأليف شده فعلي و آن زمان بهترين‬
‫شاهد اين مدعاست‪.‬‬
‫‪171‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -1‬قاضي ناصرالدين بيضاوي ‪ 606‬ه‪ .‬ق‪ :‬از معاصران ارغونخان صاحب دو کتاب‬
‫معروف انوار التنزيل يا تفسير بيضاوي به عربي و نظام التواريخ از ابتداي خلقت تا زمان‬
‫نگارش کتاب مزبور‪ .‬قاضي بيضاوي شيرازي يکي از بزرگترين مدافعان اسالم بود که با‬
‫قدرت قلم و بيان بشدت از عقيدهاش پاسداري ميکرد‪.‬‬
‫‪ -2‬قطبالدين محمودبن ضياءالدين مسعود شيرازي م ‪ 718‬ه‪ .‬ق‪ :‬پزشک‬
‫بيمارستان شيراز از ‪ 914‬تا ‪ 951‬ه‪ .‬ق رياضيدان – منجم – نويسنده و محقق از آثار‬
‫اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬درة التاج لعزة الدجاج (دايره المتعارف علمي) ‪ -2‬نهاية االدراک في دراية االفالک‬
‫در رياضي ‪ -3‬تحفه الشاهي در حساب ‪ -4‬اختيارات مظفري ‪ -5‬رسالة في بيان الحاجة‬
‫الي الطب و آداب االطباء و وصاياهم‪.‬‬
‫‪ -3‬صفيالدين ارموي ‪ 603-613‬ه‪ .‬ق‪ :‬ابوالمفاخر عبدالمؤمن بن يوسف بن فاخر‬
‫از مشاهير موسيقيدانان و رياضيون قرن هفتم در خدمت جوينيها بود‪ .‬بعد از آنها دچار‬
‫تنگدستي شد و عاقبت بخاطر قرض به زندان افتاده در آنجا درگذشت‪ .‬از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬ايقاع در موسيقي ‪ -2‬کتاب موسيقي يا الرسالة الشرقية في النسب التأليفية ‪-3‬‬
‫االدوار در موسيقي‪.‬‬
‫‪ -4‬عالء منجم‪ :‬علي شاه شمسالدين محمدبن قاسم خوارزمي بخاري از رياضيدانان‬
‫و منجمان قرن هفتم ه‪ .‬ق از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬احکام االعوام در نجوم ‪ -2‬اشجار و اثمار ‪ -3‬زيج عمده هر سه کتاب در نجوم‪.‬‬
‫‪ -5‬نظام اعراج‪ :‬نظامالدين حسنبن محمدحسين قمي نيشابوري از علماي قرن هفتم‬
‫و هشتم معاصر قطبالدين شيرازي وي رياضيدان – منجم مفسر – فقيه و اديب ماهري‬
‫بود‪ .‬از تأليفات اوست‪:‬‬
‫‪173‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -1‬شرح مختصر مجسطي بيروني ‪ -2‬شرح زيج ايلخاني بنام کشف الحقايق ‪-3‬‬
‫تفسير التحرير نصير طوسي ‪ -4‬شرح توضيح زيج التذکر نصير طوسي‪.‬‬
‫‪ -6‬چغميني‪ :‬محمودبن محمدبن عمر م ‪ 745‬ه‪ .‬ق رياضيدان – طبيب آثار او‪-1 :‬‬
‫الملخص درهيئت ‪ -2‬قانونچه در ده مقاله در پزشکي‪.‬‬
‫‪ -7‬ابن نفيس قرشي م ‪ :607‬عالءالدين ابوالحسن عليبن ابيالحزم قرشي بزرگترين‬
‫پزشک زمان خود‪ .‬بعالوه در حديث – ادب – جدل – اصول فقه نيز استاد بود و‬
‫تأليفاتي درباره آنها دارد‪ .‬کتاب معروف او شامل ‪ 10‬مجلد است که از مهمترين کتب‬
‫طبي وي است در اين کتاب به گردش کوچک خون اشاره شده است‪ .‬ميگول سروتو‬
‫‪ Miguel Servet‬متعلم و پزشک معروف اسپانيولي که در سال ‪ 1553‬بدستور پاب در‬
‫آتش سوزانده شد آنرا در رساله خود کلمه به کلمه آورده است‪ .‬شرحي بر قانون ابن‬
‫سينا – شرحي مختصر از قانون ابن سينا بنام موجز القانون در چهار فن امراض – ادويه‬
‫– اغذيه – معالجات‪ ،‬از ديگر آثار اوست‪.‬‬
‫‪ -0‬ابن الکبير‪ :‬يوسفبن اسمعيل خويي‪ :‬طبيب قرن هشتم و اوايل قرن نهم ه‪ .‬ق از‬
‫آثار او‪ :‬مااليسمع الطبيب در باب داروهاي مفرد و مرکب‪.‬‬
‫‪ -0‬عبدالقادر مراغي ‪ 034-754‬ه‪ .‬ق‪ :‬کمالالدين ابوالفضائل معروف به عبدالقادر‬
‫مراغي موسيقيدان از آثار اوست‪ -1 :‬کتاب الموسيقي ‪ -2‬مقاصدااللحان ‪ -3‬زيداالدوار‬
‫‪ -4‬جامع الحان به فارسي ‪ -5‬کنزالحان ‪ -9‬شرح ادوار ارموي‪.‬‬
‫‪ -18‬حاجي زين العطار‪ :‬عليبن حسين انصاري معروف به حاجي زين العطار‬
‫طبيب و داراي کتاب اختيارات بديعي در ادويه مفرد و مرکب بفارسي در سال ‪ 770‬ه‪.‬‬
‫ق بنام شاهزاده خانم بديع الجمال‪.‬‬
‫‪ -11‬زکرياي قزويني ‪ 602-688‬ه‪ .‬ق‪ :‬زکريابن محمدبن محمود قزويني معروف به‬
‫زکرياي قزويني شاگرد امام اثيرالدين ابهري فيلسوف بزرگ (شاگرد امام فخر رازي)‬
‫‪174‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫صاحب يکي از باارزشترين کتابها ميباشد بنام آثار البالد و اخبار العباد‪ ،‬اين کتاب در‬
‫حقيقت دايره المعارفي است بزرگ درباره عالم و موجودات و مخلوقات و بالد و آثار‬
‫آن – معدن – احجار – انسان – حيوان و ساير علوم طبيعي‪ ،‬اين کتاب متضمن کليه‬
‫اطالعات قدما در طبيعيات و تاريخ طبيعي است و يکي از باارزشترين کتابها درباره‬
‫آثار دوره اسالمي ايران ميباشد‪.‬‬
‫‪ -12‬منهاج سراج جوزجاني‪ :‬از مؤرخان بزرگ قرن هفت ه‪ .‬ق که از دست مغول‬
‫به هند گريخت وي در بين سالهاي ‪ 957‬و ‪ 951‬ه‪ .‬ق کتاب طبقات ناصري را تأليف‬
‫کرد‪ .‬اين کتاب از امهات کتب تاريخ در تاريخ هند و مغول بشمار ميآيد و شرح‬
‫مقاومتهاي مردم افغانستان در مقابل مغول در آن آمده است‪.‬‬
‫‪ -13‬عطامک جويني ‪ 601-623‬ه‪ .‬ق‪ :‬صاحب کتاب باارزش جهانگشاي که از‬
‫اصيلترين منابع در تاريخ مغول و خوارزمشاهي و اسماعيليان ميباشد‪ .‬کتاب ديگرش‬
‫تسلية االخوان ميباشد‪.‬‬
‫‪ -14‬حمداهلل مستوفي قزويني‪ :‬حمداهللبن ابيبکر بن احمد بن نصر مستوفي قزويني‬
‫از مؤرخان بزرگ قرن هشتم ه‪ .‬ق است وي داراي سه کتاب مهم است‪:‬‬
‫‪ -1‬تاريخ گزيده‪ :‬وقايع تاريخي از خلقت تا سال ‪ 730‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -2‬نزهة القلوب‪ :‬در جغرافيا – علم هيئت – عجائب عالم – تاريخ ايران و اديان‬
‫ايران تأليف شده در سال ‪ 740‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -3‬ظفرنامه‪ :‬مشتمل بر ‪ 75‬هزار بيت از آن جمله ‪ 25‬هزار بيت آن راجع به تاريخ‬
‫عرب – ‪ 30‬هزار بيت درباره تاريخ اسالم تا زمان تأليف کتاب در سال ‪ 735‬ه‪ .‬ق که‬
‫شامل تاريخ مغول نيز ميباشد‪ 20 .‬هزار بيت در تاريخ سالطين ايران‪.‬‬
‫‪ -15‬عبداهلل بن فضلاهلل شيرازي‪ :‬از مؤرخان قرن هشتم ه‪ .‬ق از آثار مهم او کتاب‬
‫تجزية األمصار وتزجية األعصار معروف به تاريخ وصاف ميباشد‪ .‬اين کتاب در حقيقت‬
‫‪171‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ذيل تاريخ جهانگشاي جويني است که وقايع تاريخي را از سال ‪ 955‬ه‪ .‬ق که تاريخ‬
‫جهانگشا در آن سال به مطالب خاتمه داده است پيگيري کرده تا سال ‪ 721‬ه‪ .‬ق به‬
‫تحرير کشيده است‪.‬‬
‫‪ -16‬عوفي‪ :‬سديدالدين (يا نورالدين) محمدبن عوفي بخاري‪ :‬از مشاهير و‬
‫نويسندگان ايراني اواخر قرن ‪ 9‬و اوايل قرن ‪ 7‬ه‪ .‬ق وي از اعقاب حضرت عبدالرحمن‬
‫بن عوف يکي از عشره مبشره ‪-‬رضوان اهلل عنهم‪ -‬ميباشد‪ .‬در بخارا متولد شد‪ .‬در‬
‫خدمت امام برهان االسالم تاجالدين عمربن مسعود و امام رکنالدين مسعودبن محمد از‬
‫ائمه آل برهان تحصيل کرد‪ .‬در اوان حمله مغول به سند رفت از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬لباب االلباب در احوال شاعران پارسيگوي ‪ -2‬ترجمه الفرج بعد الشدة بفارسي‬
‫‪ -3‬جوامع الحکايات و لوامع الروايات‪.‬‬
‫‪ -17‬افضلالدين کاشاني وفات ‪ 644‬ه‪ .‬ق‪ :‬خواجه افضلالدين محمدبن حسن‬
‫مرقي کاشاني معروف به بابا افضل از مشاهير حکما و شاعران و نويسندگان برخي از‬
‫آثار او عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬مدارج الکمال ‪ -2‬منفعت علم و آگاهي ‪ -3‬ساز و پيرايه شاهان پرمايه ‪ -4‬رساله‬
‫تفاضه ‪ -5‬عرضنامه ‪ -9‬جاوداننامه ‪ -7‬ينبوع الحياه ‪ -1‬مختصري در حال نفس ‪-6‬‬
‫منهاج مبين در منطق ‪ -10‬اشعار و‪....‬‬
‫‪ -10‬ابوالقاسم کاشاني مؤلف و مؤرخ قرن ‪ 0‬و ‪ 7‬ه‪ .‬ق‪ :‬جمالالدين ابوالقاسم‬
‫عبداهلل بن عليبن محمد کاشاني مؤلف واقعي جامع التواريخ‪ ،‬وقتي خواجه رشيد جامع‬
‫التواريخ را بنام خود کرد‪ .‬کاشاني دست به تغييراتي در آن زد و خالصهيي از آنرا بنام‬
‫زبدة التواريخ تأليف کرد‪ .‬کاشاني ميگويد‪ :‬در روز يکشنبه پنجم شوال سال ‪ 703‬ه‪ .‬ق‬
‫رشيدالدين کتاب جامع التواريخ مرا برد و به دست جهودان سپرد‪ ،‬سپس آنرا با تغييراتي‬
‫به اولجايتو عرضه داشت‪ 50 ،‬تومان پاداش گرفت و از اين بابت سالي ‪ 20‬تومان ديگر‬
‫‪171‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نيز به او ميرسيد‪ .‬خواجه رشيدالدين پزشک يهودي که ظاهراً مسلمان شد‪ ،‬وي وزارت‬
‫غازانخان و اولجايتو و ابوسعيدبهادر را به عهده داشت‪ .‬مستشرقيني مانند بلوشه نيز حق‬
‫را به کاشاني ميدهند آثار کاشاني‪:‬‬
‫‪ -1‬زبدة التواريخ ‪ -2‬تاريخ اولجايتو ‪ -3‬عرايس الجواهر ونفايس االطاليب درباره‬
‫شناخت احجار و امالح و خوشبويهها‪.‬‬
‫‪ -10‬سيفي هروي م ‪ 601‬ه‪ .‬ق‪ :‬سيفبن محمدبن يعقوب هروي متخلص به سيفي‬
‫هروي اديب – منجم و رياضيدان بود تاريخنامه هرات او معروف است‪.‬‬
‫‪ -28‬هندوشاه‪ :‬هندوشاه بن سنجر بن عبداهلل صاحبي نخجواني‪ :‬فارغ التحصيل‬
‫مدرسه مستنصريه بغداد مؤلف کتاب بسيار ارزشمند تجارت السلف در سال ‪ 724‬ه‪ .‬ق‬
‫در تاريخ خلفا و وزراء اسالم تا انقراض خالفت عباسي‪.‬‬
‫‪ -21‬فخر بناکتي‪ :‬سيد ابوسليمان فخرالدين داودبن تاجالدين ابيالفضل محمدبن‬
‫محمدبن داود البناکتي مؤلف و شاعر قرن ‪ 7‬و ‪ 1‬ه‪ .‬ق صاحب کتاب روضة اولي الباب‬
‫في معرفة التواريخ و االنساب مشهور به تاريخ بناکتي شامل تاريخ عالم از خلقت تا ‪717‬‬
‫ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -22‬شبانکاري‪ :‬محمدبن عليبن محمدبن حسينبن ابيبکر الشبانکاري شاعر و‬
‫مؤرخ قرن هشتم متولد ‪ 967‬ه‪ .‬ق صاحب کتاب معروف و مهم مجمع االنساب شامل‬
‫تاريخ عالم و دوران مغول و ايلخانان و ملوک فارسي و شبانکاره و هرموز تا سال ‪743‬‬
‫ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -23‬معينالدين يزدي‪ :‬موالنا معين الدين عليبن جالل الدين محمد يزدي معروف‬
‫به معلم از دانشمندان معروف قرن هشتم ه‪ .‬ق داراي آثار فراواني است از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬مواهب الهي يا مواهب الهيه در شرح تاريخ آل مظفر (منبع درجه اول) تا سال‬
‫‪ 799‬ه‪ .‬ق ‪ -2‬ترجمه کتاب رشف النصايح اإليمانية وکشف الفضائح اليونانية اثر عارف‬
‫‪177‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مشهور اهل سنت شهابالدين ابوحفص عمربن محمد سهروردي ‪ -3‬نزهة السرور در‬
‫سال ‪ 757‬در تهنيت وصلت شاه شجاع با دختر امير سلطانشاه‪.‬‬
‫‪ -24‬هُمام تبريزي ‪ 714-636‬ه‪ .‬ق‪ :‬شاعر نامآور داراي ديوان شعر و کتابي بنام‬
‫صحبتنامه و آثار ديگري است‪.‬‬
‫‪ -25‬امير حسيني م ‪ 710‬به قول جامي‪ :‬امير قمرالسادات سيد رکنالدين حسين بن‬
‫عالم بن حسن حسيني غوري هراتي از پيروان مکتب عمر سهروردي از آثار اوست‪ :‬آثار‬
‫منظوم‪.‬‬
‫‪ -1‬زادالمسافرين مثنوي است عرفاني بوزن منظومه ليلي و مجنون نظامي ‪-2‬‬
‫کنزالموز مثنوي عرفاني بر وزن مثنوي مولوي‪.‬‬
‫‪ -3‬سينامه ‪ -4‬پنجگنج ‪ -5‬ديوان امير حسيني‪.‬‬
‫آثار نثر حسيني ‪ -1‬نزهة االلواح ‪ -2‬روح االلواح والصراط المستقيم‪.‬‬
‫‪ -26‬شيخ محمود شبستري ‪ 728-607‬ه‪ .‬ق‪ :‬شيخ سعدالدين محمودبن امينالدين‬
‫عبدالکريم بن يحيي شبستري تبريزي از آثار اوست‪ -1 :‬گلشن راز ‪ -2‬سعادتنامه ‪-3‬‬
‫ميراث المحققين ‪ -4‬حق اليقين في معرفة رب العالمين‪.‬‬
‫بدين ختم آمد اصل و فرع قرآن‬ ‫يکي بين و يکيدان و يکي خوان‬
‫‪ -27‬امير خسرو دهلوي ‪ 725-651‬ه‪ .‬ق‪ :‬امير ناصرالدين ابوالحسن خسروبن امير‬
‫سيفالدين محمود دهلوي پدرش بر اثر هجوم مغول به هندوستان فرار ميکند‪.‬‬
‫امير خسرو در ‪ 914‬به دهلي ميرود و مقيم آنجا ميشود‪ .‬وي در چهار زبان فارسي–‬
‫ترکي – عربي و هندي استاد بوده است‪ .‬آثار او هم منثور است هم منظوم‪ -1 :‬ديوان‬
‫امير خسرو شامل ‪ 5‬گنج ‪ -2‬ثمانيه خسرويه شامل ‪ 1‬کتاب ‪ -3‬جواهر خسروي هر سه‬
‫کتاب در نظم‪.‬‬
‫‪178‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -4‬خزاين المفتوح معروف به تاريخ عاليي در تاريخ سلطان عالءالدين محمد‬


‫خلجي ‪ -5‬افضل الفوايد ‪ -9‬رسائل االعجاز يا اعجاز خسروي در ذکر قواعد انشاء‪.‬‬
‫فارسي در سه مجلد از اشعار اوست‪:‬‬
‫ديباچه نام و ننگ يکسو کرديم‬ ‫مائيم که از قبله به بت روکرديم‬
‫بازيچه نام و ننگ يکسو کرديم‬ ‫دل را که همي خزينه معرفتست‬
‫‪ -20‬عالءالدولة سمناني‪ :‬شيخ ابوالمکارم رکنالدين عالءالدولة احمدبن احمد‬
‫بيابانکي از عرفاي بزرگ متوفاي ‪ 793‬شاگرد عبدالرحمن اسفراين و استاد خواجوي‬
‫کرماني‪.‬‬
‫سمناني در تصوف به روش اهل سنت بود وي معتقد به اعتدال و متوجه باجراء‬
‫احکام دين و انطباق اصول تصوف با آن و در اين راه سختگير بود‪ .‬مخالف سرسخت‬
‫وحدت وجوديها بخصوص محيالدين ابيعربي بود و چنين اعتقادي را کفر و ضاللت‬
‫ميشمرد‪ .‬وي معتقد بود که حتي دهريون نيز از اين کفر و ضاللت خودداري ميکنند‪.‬‬
‫ديوان شعر او توسط خواجوي کرماني جمعآوري شده است‪ .‬جامي در نفحات االنس از‬
‫اين بزرگوار ياد ميکند‪.‬‬
‫‪ -20‬خواجوي کرماني‪ :‬کمالالدين ابوالمعطا محمودبن علي بن محمود اديب –‬
‫منجم – رياضيدان قرن هشتم ه‪ .‬ق از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬ديوان قصايد ‪ 9 -2‬مثنوي در اوزان مختلف ‪ -3‬هماي و همايون ‪ -4‬گل و نوروز‬
‫‪ -5‬روضه االنوار ‪ -9‬کمالنامه ‪ -7‬گوهرنامه ‪ -1‬مفاتيح القلوب ‪ -6‬رسالة البادية ‪-10‬‬
‫رسالة سبع المثاني ‪ -11‬رساله مناظره شمسي و سحاب آن‪.‬‬
‫‪ -38‬عبيد زاکاني‪ :‬خواجه نظام الدين عبيداهلل زاکاني قزويني متوفاي ‪ 771‬ه‪ .‬ق از‬
‫شاعران بزرگوار ايراني است وي مبتکرترين و نيرومندترين کسي است که در نوع‬
‫انتقادي ادبيات فارسي بدو باز ميخوريم‪ .‬زاکاني دو نوع شعر سروده است‪ -1 .‬اشعار‬
‫‪179‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مصايبه و هزل بقصد عيبجويي و عيبگويي از انديشهها و کردارها و گفتارهاي معاصر‬


‫خود ‪ -2‬اشعار جد از آثار او است‪ -1 :‬موش و گربه ‪ -2‬عشاقنامه (هر دو منظوم) ‪-3‬‬
‫ريشنامه ‪ -4‬اخالق االشراف ‪ -5‬صد پند ‪ -9‬دلگشا ‪ -7‬تعريفات‪.‬‬
‫از اشعار اوست‪:‬‬
‫که ندارند عقل و دانش و هوش‬ ‫پوش‬ ‫ارزق‬ ‫صوفيان‬ ‫ازين‬ ‫آه‬
‫لوت را همچو سفره حلقه بگوش‬ ‫رقص را همچوني کمر بسته‬
‫خاموش‬ ‫گربه‬ ‫چو‬ ‫مترصد‬ ‫زانو‬ ‫پس‬ ‫در‬ ‫صيد‬ ‫پي‬ ‫از‬
‫عيش ميران و باده ميکن نوش‬ ‫صوفي‬ ‫نيستي‬ ‫که‬ ‫آنرا‬ ‫شکر‬
‫‪ -31‬عصار تبريزي‪ :‬موالنا شيخ شمسالدين حاجي محمد عصار تبريزي اديب –‬
‫رياضيدان و منجم قرن ‪ 1‬ه‪ .‬ق اثر مهم وي عشقنامه يا مهر و مشتري‪.‬‬
‫‪ -32‬جالل طبيب‪ :‬موالنا جالل الدين احمدبن يوسف طيب خوافي معروف به‬
‫جاللطبيب از شاعران و پزشکان و فقيهان معروف قرن هشتم ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -33‬نجمالدين محمودبن صاينالدين الياس طيب خوافي شيرازي‪ :‬عموي جالل‬
‫طبيب رئيس اتابکي شيراز وي شاعر و طبيب مشهور قرن هشتم ه‪ .‬ق ميباشد‪.‬‬
‫‪ -34‬جنيد شيرازي متوفاي ‪ 701‬ه‪ .‬ق‪ :‬شيخ االسالم معينالدين ابوالقاسم جنيد بن‬
‫محمود بن محمد عمري از نسل حضرت عمر ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬از علماء و وعاظ مشهور‬
‫شيراز در قرن هشت هجري قمري‪.‬‬
‫مهمترين اثر او کتاب شيداالوزار عن زوار المزار ميباشد که در حال حاضر بنام مزار‬
‫يا هزار و يک مزار موجود است در شرح حال مختصر ‪ 315‬تن از بزرگان شيراز تا‬
‫سعدي شيرازي‪ ،‬افراد اين خاندان در نسبت خود عناوين عمري – عدوي – ربعي و‬
‫قرشي ميافزودهاند‪.‬‬
‫‪ -35‬عمادالدين عربشاه يزدي‪ :‬از شاعران قرن هشتم هجري از آثار اوست‪:‬‬
‫‪180‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫منظومه مونس العشاق بر وزن ليلي و مجنون نظامي درباره عشق و کيفيت آن مقدمه‬
‫نسبتاً مفصلي در حمد و ستايش خداوند و نعت رسول و صحابه دارد‪.‬‬
‫‪ -36‬سيفالدين محمد فرغاني‪ :‬شاعر قرن هفتم هجري قمري ديوان او به تصحيح‬
‫ذبيحاهلل صفا به چاپ رسيده است‪ .‬از اشعار اوست در برابر مغوالن‪:‬‬
‫هم رونق زمان شما نيز بگذرد‬ ‫هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد‬
‫بر دولت آشيان شما نيز بگذرد‬ ‫وين بوم محنت از پي آن تا کند خراب‬
‫بر باغ و بوستان شما نيز بگذرد‬ ‫ناگهان‬ ‫ايام‪،‬‬ ‫نکبت‬ ‫دختران‬ ‫با‬
‫بيداد ظالمان شما نيز بگذرد‬ ‫چون داد‪ ،‬عالمان‪ ،‬به جان در‪ ،‬وفا نکرد‬
‫اين عوعوي سگان شما نيز بگذرد‬ ‫در مملکت چون غرش شيران گذشت و رفت‬
‫‪1‬‬
‫تأثير اختران شما نيز بگذرد‬ ‫اي مفتخر به طالع مسعود خويشتن‬
‫نوبت زناکسان شما نيز بگذرد‬ ‫اين نوبت از کسان بشما ناکسان رسيد‬
‫بعد از دو روز از آن شما نيز بگذرد‬ ‫بيش از دو روز بود از آن دگر کسان‬
‫تا سختي کمان شما نيز بگذرد‬ ‫بر تير جورتان زتحمل‪ ،‬سپر کنيم‬
‫اين آب ناروان شما نيز بگذرد‬ ‫آبي است ايستاده در اين خانه‪ ،‬مال و جاه‬
‫اين گرگي شبان شما نيز بگذرد‬ ‫اي تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع‬
‫هم بر پيادگان شما نيز بگذرد‬ ‫پيل فنا‪ ،‬که شاه بقا‪ ،‬مات حکم اوست‬
‫اين گل زگلستان شما نيز بگذرد‬ ‫مدتي‬ ‫بود‪،‬‬ ‫دگران‬ ‫دولت‬ ‫باغ‬ ‫در‬
‫يک روز بر زبان شما نيز بگذرد‬ ‫اي دوستان‪ ،‬خوهم که به نيکي دعاي سيفي‬
‫‪ -37‬امامي هروي م ‪ 606‬ه‪ .‬ق‪ :‬ملک الشعرا رضيالدين ابوعبداهلل محمدبن ابوبکربن‬
‫عثمان هروي وي شاعري در حد سعدي بوده است‪ .‬ديوان شعرش مشهور است‪.‬‬

‫‪ -1‬اشاره به اينکه مغول خود را در حمايت آسمان آبي جاويد و دولت خود را پايدار ميدانستند‪.‬‬
‫‪181‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -30‬عراقي ‪ 600-618‬ه‪ .‬ق‪ :‬شيخ فخرالدين ابراهيم بن بزرجمهر بن عبدالقهار‬


‫فراهاني معروف به عراقي از شاعران بزرگ ايران از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬ديوان شعر عراقي ‪ -2‬لمعات عراقي از برابر تهاجم مغول به مصر ميگريزد‪.‬‬
‫جامست ترا عقل‪ ،‬در آن جام نگر‬ ‫نگر‬ ‫ايام‬ ‫مشکل‬ ‫واقعه‬ ‫در‬
‫اي دوست همه دانه مبين دام نگر‬ ‫ترسم که ببوي در دانه در دام شوي‬
‫‪ -30‬مولوي ‪ 672-684‬ه‪ .‬ق‪ :‬جاللالدين محمد بلخي مولوي رومي وي از‬
‫بزرگترين شعراي عارف ايران است که داراي آثار بسيار مهمي همچون مثنوي معنوي –‬
‫ديوان شمس – فيه مافيه و‪ ...‬ميباشد‪.‬‬
‫‪ -48‬سعدي شيرازي ‪ 608-686‬ه‪ .‬ق‪ :‬ابومحمد مشرفالدين مصلحبن عبداهلل بن‬
‫مشرف السعدي الشيرازي از بزرگترين شاعران ايران ميباشد‪ .‬وي عالوه بر گلستان و‬
‫بوستان غزليات و قصايدي نيز دارد که تمامي آثارش در کليات سعدي جمعآوري شده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -41‬اوحدي مراغهاي اصفهاني متوفاي ‪ 730‬ه‪ .‬ق‪ :‬از شعراي عارف اصفهان که در‬
‫مراغه ميزيسته است‪ .‬وي صاحب مثنوي جام جم است‪.‬‬
‫‪ -42‬سلمان ساوجي م ‪ :770‬صاحب ديوان شعر و چند مثنوي و غزليات و قصايد‪،‬‬
‫همچنان که در شرح حال دانشمندان اين فصل آمده است بسياري از آنها تربيتشدگان‬
‫دوران خوارزمشاهي هستند اما به سبب آنکه بيشتر عمر آنها در دوره مغول سپري شده‬
‫است در اين فصل نام آنها آمده است‪.‬‬
‫فصل هشتم‬
‫‪1‬‬
‫تيموريان‬
‫(‪ 211-771‬ه‪ .‬ق)‬

‫بعد از مرگ سلطان ابوسعيد بهادرخان ايلخاني ممالک ايلخاني بدست امراي بزرگ‬
‫به قطعات چند مجزا گرديد‪ ،‬در نتيجه در نقاط مختلف ايران حکومتهاي محلي‬
‫متعددي بوجود آمد‪ .‬اين دوران که شصت سال ‪ 739‬تا ‪ 769‬ه‪ .‬ق (‪ 1320‬تا ‪1310‬‬
‫ميالدي) بطول انجاميد‪ ،‬در تاريخ ايران به دوران ملوک الطوايفي مشهور است‪ .‬در يورش‬
‫‪ 5‬ساله تيمور گورکاني به ايران (‪ 716-764‬ه‪ .‬ق) رسم ملوک الطوايفي برافتاد و‬
‫حکومتي مقتدر و با ثبات در ايران بوجود آمد‪.‬‬
‫در ميان حکومتهاي ملوک الطوايفي ايران تنها سربداران شيعه مذهب بودند و شيخ‬
‫حسن جوري رئيس سربداران (شاخه شيخيان) تنها شخصي بود که تعصب شديد‬
‫مذهبي داشت‪ .‬وي مردم را با زور به شيعهگري وادار ميکرد‪ .‬در جنگي که بين شيخ‬
‫حسن جوري با معزالدين حسين حاکم آل کرت هرات درميگيرد شيخ حسن جوري‬
‫کشته ميشود‪ .‬حکومت سربداران از ‪ 1341‬تا ‪ 1357‬ميالدي (‪ 751-741‬ه‪ .‬ق) اهل‬
‫سنت بود و اين نکته از روي سکههايي که با ذکر تاريخ ضرب شدهاند مشخص گرديده‬

‫‪ -1‬منابع مورد استفاده ‪ -1 :‬ظفرنامه‪ ،‬شرفالدين يزدي ‪ -2‬سيستاننامه‪ ،‬ايرج افشار‬


‫سيستاني ‪ -3‬کهکيلويه و بويراحمد‪ ،‬نور محمد مجيدي ‪ -4‬تاريخ امپراطوري عثماني‪،‬‬
‫استانفورد جي – شاو ‪ -5‬تاريخ ايران سرپرسي سايکس ‪ -9‬تاريخ ايران زرينکوب‬
‫‪ -7‬تاريخ ايران آشتياني ‪ -1‬تاريخ ادبيات در ايران ذبيعاهلل صفا ‪ -6‬ايران کمبريج ‪-10‬‬
‫مطلع السعدين سمرقندي و ‪. ...‬‬
‫‪183‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫است‪ .‬ساير حکومتهاي ملوک الطوايفي ايران بنابر سکههايي که از آنها بر جاي مانده‬
‫است همگي اهل سنت بودهاند‪.‬‬
‫تيمور گورگاني در سه مرحله ايران را تصرف کرد‪ .‬يورشهاي او به ايران فجايعي را‬
‫پديد آورد‪ ،‬که تنها در يورش مغول ميتوان مشابه آن را يافت اهالي شهرهاي بسياري‬
‫قتلعام شدند از جمله سيستان – بست – استرآباد – نخجوان – هرات – اصفهان –‬
‫خوارزم – خرمآباد – بروجرد – بغداد – شيراز – و بسياري ديگر از شهرهاي ايران به‬
‫همين سرنوشت دچار شدند‪ .‬همچنين در لشکرکشي تيمور به هندوستان و عثماني‬
‫خسارات شديد مالي و جاني به مسلمين وارد آمد‪ .‬يورشهاي سهگانه لنگي به ايران را‬
‫مؤرخان به قرار ذيل تقسيمبندي کردهاند‪ -1 :‬يورش اول يا يورش سه ساله ‪760-711‬‬
‫ه‪ .‬ق ‪ -2‬يورش دوم يا يورش پنج ساله (‪ -3 )764-716‬يورش سوم يا يورش هفت‬
‫ساله ‪ 107-102‬ه‪ .‬ق در يورش هفت ساله تمامي ايران به تصرف تيمور درآمد و دوران‬
‫تيموريان در ايران از ‪ 107‬تا ‪ 611‬ه‪ .‬ق طول کشيد‪ .‬لنگي در ‪ 17‬شعبان ‪ 107‬ه‪ .‬ق جان‬
‫سپرد‪ .‬مملکت وسيع او بين بازماندگانش تقسيم شد‪ .‬تيمور چهار پسر به شرح زير‬
‫داشت‪:‬‬
‫‪ -1‬اميرزاده غياثالدين جهانگير‪ ،‬وي در اوايل اميري تيمور در سمرقند مرد و از او‬
‫دو پسر ماند‪ ،‬يکي سلطان محمد که سمت وليعهدي تيمور را داشت و در يورش دوم‬
‫تيمور در شعبان ‪ 105‬ه‪ .‬ق فوت کرد‪ .‬ديگري پيرمحمد که حکومت غزنه و هند و‬
‫وليعهدي تيمور به او مفوض بود که در سال ‪ 107‬ه‪ .‬ق بدست يکي از امراي خود بقتل‬
‫رسيد‪.‬‬
‫‪ -2‬اميرزاده معزالدين عمر شيخ حکمران فارس‪ ،‬اين پسر هم در حيات پدر در‬
‫حوالي بغداد کشته شد‪.‬‬
‫‪184‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -3‬اميرزاده جاللالدين ميرانشاه حکمران آذربايجان و عراق و الجزيره که در اواخر‬


‫کار تيمور دچار پريشاني مغز شد‪ .‬وي در سال ‪ 110‬بدست قرايوسف حاکم‬
‫قراقويولونها کشته شد‪.‬‬
‫‪ -4‬اميرزاده معينالدين شاهرخ‪ :‬مشهورترين و بهترين پسران تيمور بود که بعد از‬
‫مرگ پدر با شايستگي که داشت توانست بر اکثر نقاط ممالک وسيع پدرش مستولي‬
‫شود‪ .‬دربار شاهرخ در نتيجه کفايت و عقل و کارداني اين اميرزاده مدتها دوام کرد و‬
‫به علت علمپروري شاهرخ و جانشينانش دوران درخشان ديگري در تاريخ تمدن‬
‫اسالمي ايران بوجود آمد‪ .‬حکومت فرزندان تيمور در ايران تا سال ‪ 611‬هجري قمري به‬
‫طول انجاميد‪ .‬در سال ‪ 611‬ه‪ .‬ق با مرگ سلطان حسين بن بايقرا ايران تدريجاً به‬
‫تصرف صفويه درآمد‪.‬‬
‫در دوران اواخر تيموري ترکمانان قراقويونلو و آققويونلو بترتيب مدتي در ايران کر‬
‫و فري کردند ولي مدت حکومت آنها بسيار کوتاه بود‪.‬‬
‫قراقويونلوها اهل سنت دوازده امامي بودند‪ .‬بر روي سکههاي آنها اسامي خلفاي‬
‫راشدين ديده ميشود‪ .‬آققويونلوها شافعي مذهب بودند که توسط صفويه حکومت آنها‬
‫برانداخته شد‪ .‬از مهمترين منابع درباره قراقويونلوها و آققويونلوها کتاب ديار بکريه‬
‫الطهراني الصفهاني ميباشد ابوبکر متوفاي ‪ 119‬ه‪ .‬ق و هم عصر جامي ميباشد وي در‬
‫دربار هر دو قبيله سمت منشيگري داشت‪.‬‬

‫القاب و اسامي امراي تيموري و زمان هر يک‬


‫‪ 107-771‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬اميرصاحبقران تيمور‬
‫‪ -2‬ميرزاخليل سلطانبن ميرانشاه بن تيمور ‪ 112-107‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ 150-107‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -3‬ميرزا شاهرخبن تيمور‬
‫‪181‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 153-150‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -4‬ميرزا الغ بيک بن شاهرخ‬


‫‪ 154-153‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -5‬ميرزا عبداللطيفبن الغ بيک‬
‫‪ 154-154‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -9‬ميرزاعبداهللبن ابراهيم بن شاهرخ‬
‫‪ 191-152‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -7‬ميرزا بابر بن ميرزا بايسنقر بن شاهرخ‬
‫‪ 173-155‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬ابوسعيدبن سلطان محمدبن ميرانشاه‬
‫‪ 166-173‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -6‬سلطان احمدبن ابوسعيد‬
‫‪ 600-166‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -10‬سلطان محمود بن ابوسعيد‬
‫‪ 611-175‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -11‬سلطان حسين بن بايقرا‬

‫علم و هنر در دوران تيموري (‪ 227‬تا ‪ 211‬ه‪ .‬ق)‬


‫سالطين تيموري بغير از تيمور همگي از بهترين گسترشدهندگان علم بودهاند‪ .‬اين‬
‫دوران که بيش از يک قرن بطور انجاميد‪ ،‬دومين عصر طاليي در تاريخ تمدن اسالمي‬
‫ايران است‪ .‬از آنجا که تيموريان با تمدن اسالمي و ايراني تربيت شده و به ذوقيات آندو‬
‫خو گرفته بودند‪ ،‬با آنکه در ظاهر ادعاي مغول بودن ميکردند‪ ،‬در عمل آنها ديگر ايراني‬
‫شده بودند و آنرا بزرگ ميشمردند و ترويج ميکردند‪ .‬در اين راه بعضي از سالطين‬
‫تيموري مانند شاهرخ و سلطان حسين بايسنقر حتي راه مبالغه پيمودند‪ .‬جنگهاي‬
‫خانگي در دوران تيموريان نه بکشتار گروهها و ويران کردن شهرها و برانداختن مراکز‬
‫علم و امثال اين امور ميانجاميد و نه اينکه علم و علماندوزي در اين دوران به تعطيلي‬
‫گراييد بلک ه توجه به علم و هنر و ادب توسط شاهان و شاهزادگان تيموري امريست که‬
‫گويي جزو فطرت و خوي طبيعي آنان بود‪ .‬همانند حکومتهاي پيشين قبل از مغول‬
‫مسلمانان در ايران‪ ،‬چرا که در تغيير حکومتها هم نه شهري ويران ميشد و نه اينکه‬
‫کساني که قدرت را در دست ميگرفتند نسبت به علم و علماء کمتوجهي ميکردند‪.‬‬
‫‪181‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫گويي سابقهاي همانند مسابقه قدرت در امر علمدوستي نيز در فطرت همه آنها موجود‬
‫بوده است‪.‬‬
‫شاهان و شاهزادگان تيموري در چار شهر بزرگ سمرقند – هرات – اصفهان و تبريز‬
‫براي خود دربار شاهي ترتيب داده بودند‪ ،‬هر کدام عدهيي شاعر و نويسنده و دانشمند‬
‫علوم مختلف در ميان حواشي خود داشتند و آنها را با انواع انعامها گرامي ميداشتند‪،‬‬
‫بطوري که تعداد اهل علم و ادب و کثرت آثار آنان در دوره گورکانيان تعجبانگيز‬
‫است‪ .‬اسامي بزرگان اين دوره در حبيب السير جلد چهارم و در روضه الصفا مير خواند‬
‫و تذکره الشعرا دولتشاه و مجالس النفايس امير عليشير نوايي آمده است‪ .‬تنها تعداد‬
‫شعراي مذکور در حبيب السير و روضه الصفا بيش از دويست نفر است‪.‬‬
‫شاهرخ که مردي ديندار‪ ،‬عادل‪ ،‬صلحجو‪ ،‬بخشنده‪ ،‬دوستدار علم و ادب‪ ،‬حامي‬
‫عالمان و اديبان و خواهان آبادي بود‪ ،‬در همان حال فرماندهاي فاتح و کامياب و شاعر و‬
‫خوشنويس و هنردوست بود‪ .‬او هرات را که مقر حکومت و سلطنتش بود‪ ،‬بصورت‬
‫مرکزي فعال براي ادبيات و علوم و هنر درآورد‪ ،‬و آنرا محل اجتماع عالمان و اديبان و‬
‫شاعران و خطاطان و نقاشان ساخت تأليف کتب را تشويق کرد و وضعي بوجود آورد‬
‫که تا مدتها بعد از او باقي ماند‪ .‬شاهرخ از عوامل اصلي رونق علم و ادب در عهد‬
‫تيمور بود‪ .‬و جانشينانش راهش را ادامه دادند‪ .‬همچنين شاهرخ ترميم خرابيهاي پدرش‬
‫و تجديد آباداني شهرها و ايجاد مدارس و خانقاهها را با عالقهيي تمام پيگيري کرد‪ .‬در‬
‫شهر يزد به امر او مقدار کثيري عمارت و بقاع جديد برپا گرديد شهر مرو که بدستور‬
‫تولي پسر چنگيزخان ويران شده بود‪ ،‬در سال ‪ 112‬به دستور شاهرخ از نو ساخته شد و‬
‫سدي بر روي رودخانه مرغاب براي تأمين آب مورد احتياج آن شهر بسته شد‪ .‬در‬
‫شهرها مساجد جامع و مدارس و خانات خير ساخته شد‪ .‬زوجه شاهرخ بنام گوهرشاد‬
‫در شهر هرات مسجد جامع و مدرسه و خانقاه ساخت‪ .‬وي در شهر مشهد مسجد‬
‫‪187‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫گوهرشاد را ساخت که از بدايع هنر معماري و کاشيکاري قرن نهم ه‪ .‬ق بشمار ميرود‪.‬‬
‫همچنين بدستور شاهرخ در سال ‪ 115‬ه‪ .‬ق کليه قوانين چنگيزي ملغي اعالم شد و‬
‫قوانين اسالم جاي آن را گرفت‪ .‬و دقيقاً وضع قبل از يورش مغول در ايران بوجود آمد‪.‬‬
‫از پسران شاهرخ ميرزا غياثالدين بايسنقر و ميرزا الغ بيک از همه بيشتر در پيشرفت‬
‫علم و هنر کوشيدند‪ .‬ميرزا غياثالدين بايسنقر حاکم خراسان شاعر و خوشنويس ماهر‬
‫بود که اقسام خط را بدرجه استادي مينوشت‪ ،‬محفل او در هرات مجمع ارباب فضل و‬
‫هنر بود‪ .‬به سبب عالقه خاص به نسخ نفيس عدهيي نويسنده و نقاش صحاف در‬
‫دستگاه او وجود داشتند تا کتابخانهاش را به نفايس آثار مزين سازند‪ .‬از همين جمله‬
‫است نسخه شاهنامه معروف به بايسنقري که از جمله آثار هنري بسيار ارزنده ايراني‬
‫است‪ .‬اين امير در سال ‪ 137‬ه‪ .‬ق در سن ‪ 37‬سالگي درگذشت‪ .‬از سراسر ايران و توران‬
‫دانشمندان و هنرمندان بدرگاه او رفته و وي در آنجا با همه آنها با فروتني برخورد‬
‫ميکرد‪ .‬و آنانرا گرامي ميداشت‪.‬‬
‫ميرزا الغ بيک که حکومت ماوراءالنهر داشت در سمرقند مستقر بود‪ ،‬مانند پدر و‬
‫برادر بکار علم و ادب اشتياق وافر نشان ميداد‪ .‬در سال ‪ 114‬ه‪ .‬ق وي حاکم ماوراءالنهر‬
‫شده در وسط شهر سمرقند مدرسهيي رفيع و خانقاهي منيع بنا نمود و بسياري از مزارع‬
‫و قراء و مستغالت را بر آن بقاع وقف گردانيد و فرمان داد تا استادکاران ماهر در آن‬
‫بلده فردوس روضه الصفا نشان رصدي بنياد نهادند‪ .‬که به زيج گورکاني مشهور است‪.‬‬
‫جمعي از بزرگان علوم رياضي و نجوم زمان مثل صالحالدين موسي قاضيزاده رومي و‬
‫موالنا علي قوشچي و غياثالدين جمشيد کاشاني و موالنا معينالدين کاشاني در ترتيب‬
‫آن سعي و اهتمام دادند و اکثر تقاويم را از آن استخراج ميکردند‪ .‬الغ بيک خود از علوم‬
‫رياضي اطالعات کافي داشت و قسمت بزرگي از اوقات خود را در رصد خانه مذکور‬
‫‪188‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫در مصاحبت علماء و رياضيدانان ميگذرانيد‪ .‬بناي رصدخانه در سال ‪ 141‬ه‪ .‬ق به اتمام‬
‫رسيد‪.‬‬
‫در دوران حکمراني سلطان ابوسعيد ‪ 155‬تا ‪ 173‬ه‪ .‬ق اين وضعيت ادامه داشت‪ .‬در‬
‫دوران حکومت سلطان حسين ميرزاي بايقرا (‪ 611-175‬ه‪ .‬ق) که بر خراسان و گرگان‬
‫و گاهي تا ماوراءالنهر حکومت ميکرد و مقر حکومتش در هرات بود‪ ،‬بر اثر توجهات‬
‫او به اهل علم و ادب و هنر در بهترين دوران تاريخي خود قرار گرفت‪ .‬او در آنجا‬
‫مدرسه و کتابخانهاي بزرگ ب نا نهاد‪ .‬مرکز علمي و ادبي و هنري هرات که به امر شاهرخ‬
‫پيريزي شده بود و با تشويقهاي ميرزا بايسنقر تکامل يافته بود در عهد سلطان حسين‬
‫بايقرا به اوج ترقي رسيد‪ ،‬چنانچه بيش از دوازده هزار تن از علماء از خزانه اين پادشاه‬
‫ادبپرور وظيفه و رابطه داشتند‪ ،‬از آن جملهاند‪ :‬کمالالدين عبدالرزاق سمرقندي‬
‫صاحب مطلع السعدين – ابن حسام شاعر – موالنا سيف بديعي – نورالدين عبدالرحمن‬
‫جامي عارف مشهور – کمالالدين حسين واعظ سبزواري – سيفي شاعر – بنائي شاعر‬
‫– آصفي شاعر – هاتفي شاعر – هاللي شاعر – زاللي شاعر – عبدالواسع نظامي با‬
‫خزري صاحب منشات معروف – اميرخواند محمد صاحب روضة الصفا و‪ 35 ...‬سال‬
‫حکمراني سلطان حسين بايقرا از درخشانترين ادوار تمدني دوره تيموريان است‪ .‬وزير‬
‫و همدست اين سلطان معرفت دوست امير نظام الدين عليشير نوائي (‪ 609-144‬ه‪ .‬ق)‬
‫بود که در شعر فارسي و ترکي نوائي تخلص ميکرد‪ .‬وي بنيانگذار شعر و ادب ترکي‬
‫است‪.‬‬
‫رصد = وقت ساعت‪:‬‬
‫از جمله مدارس بسيار مهم دوران تيموري مدرسه رکنيه يزد است که بدست‬
‫رکنالدين محمدبن نظامالحسيني متوفاي ‪ 732‬ه‪ .‬ق در دوران زمامداري سلطان ابوسعيد‬
‫بهادرخان ايلخاني ايجاد شد‪ .‬اين مدرسه به رصد وقت ساعت معروف بود‪ .‬برابر درگاه‬
‫‪189‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آن دو مناره بر دو گوشه ايوان ساخته و بر هر مناره مرغي از مس تعبيه کرده بودند که از‬
‫هر سويي که آفتاب روي ميآورد آن مرغ رو بدان جهت مينشست و بر مناره ديگر‬
‫مرغي پنج نوبت ميآمد‪ .‬در ميان رصد چرخي چوبين و منقش تعبيه شده و به ‪390‬‬
‫درجه تقسيم گرديده بود‪ .‬هر روز که آفتاب بر ميآمد در يکي از آن درجهها بحروف‬
‫ابجد نموده ميشد‪ .‬بر چهار گوشه چرخ چهار دايره رسم کرده و در هر دايره سي خانه‬
‫کشيده و نامهاي ترکي – رومي و جاللي را در آن نوشته بودند‪ ،‬و هر روز که‬
‫ميگذشت يک خانه از آن دايره سياه ميشد‪ .‬براي تعيين ساعات روز نيز تدبيري‬
‫انديشيده بودند‪.‬‬
‫بدين معني که از دو دريچه باالي چرخ دو مرغ سر بيرون ميآوردند و مهرهيي‬
‫رويين در طاسي که زير آن نهاده بودند ميافکندند و چرخ در گردش ميآمد و از آن ‪12‬‬
‫تخته سفيد که نشان ‪ 12‬ساعت بود‪ ،‬هر ساعت يکي ميافتاد و تختهيي سياه بجاي آن‬
‫ميآمد‪ .‬براي تعيين ساعات شب نيز راه عمل ديگري در نظر گرفته بودند‪ .‬براي آن‬
‫صفحه مذکور ديگري به ‪ 12‬چرخ وجود داشت که با گذشت هر ساعت يکي از آنها‬
‫خاموش ميشد‪ .‬گذشته از اين براي تعيين روزهاي ماه و بروج و منازل قمر و امثال اينها‬
‫نيز اسباب خاصي تعبيه شده بود‪ .‬اين اثر علمي بينظير در سال ‪ 725‬ه‪ .‬ق کار ساخت‬
‫آن به اتمام رسيد‪.‬‬

‫نامآوران دوران تيموري‬


‫‪ -1‬معينالدين محمدبن عبدالرحمن ايجي صفوي (‪ 002-038‬ه‪ .‬ق)‪ :‬از علماي‬
‫شافعي ايج يا ايگ فارس اثر مهم او جامع البيان في تفسير القرآن يا جوامع التبيان‬
‫ميباشد‪ .‬وي عالوه بر تفسير در فقه حکمت و ادبيات نيز استاد بود‪.‬‬
‫‪190‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -2‬ميرسيد شريف جرجاني (م ‪ 016‬ه‪ .‬ق)‪ :‬حکيم – فقيه – مفسر – اديب از آثار‬
‫اوست‪ -1 :‬ترجمان القرآن در تفسير و توضيح لغات و مفردات آن بفارسي ‪ -2‬حاشيهاي‬
‫بر کشاف زمخشري ‪ -3‬رسالهيي در فلسفه و کالم در پرسشهاي اسکندر بن عمرشيخ‬
‫بن تيمور لنگي بسال ‪ 115‬که از اصفهان براي او فرستاده بود‪ -4 .‬شرح مواقف ايجي ‪-5‬‬
‫تجريد الکالم خواجه نصير طوسي‪.‬‬
‫‪ -3‬سيد عالءالدين علي سمرقندي (م ‪ 068‬ه‪ .‬ق)‪ :‬صاحب تفسير بحرالعلوم با‬
‫انتخاب از کتب تفاسير با اضافات وي مفسر و فقيه و اديب و حکيم بزرگي بود‪.‬‬
‫‪ -4‬عالمه مجدالدين محمدبن يعقوب فيروزآبادي (م ‪ 017‬ه‪ .‬ق)‪ :‬مفسر و اديب و‬
‫فقيه و حکيم صاحب اآليات في تفسير فاتحة الکتاب‪.‬‬
‫‪ -5‬شيخ عالء الدين علي بن محمد شاهرودي بسطامي (م ‪ 075‬ه‪ .‬ق)‪ :‬مفسر –‬
‫اديب – فقيه و حکيم مشهور قرن نهم هجري قمري از آثار معروف اوست‪ -1 :‬تفسير‬
‫مصنفک بنام سلطان محمد فاتح عثماني بسال ‪ 193‬ه‪ .‬ق به زبان فارسي (به سفارش‬
‫سلطان عالمه بسطامي زبان فارسي را براي اين تفسير انتخاب کرد)‪ -2 .‬تفسير ملتقى‬
‫البحرين‪ ،‬اين تفسير به سبب قواعد نحوي که در آن ذکر شده است مشهور است‪.‬‬
‫‪ -6‬عالمه جاللالدين محمدبن اسعد الصديقي الدواني (‪ 080-038‬ه‪ .‬ق)‪:‬‬
‫فيلسوف رياضيدان – منجم – مفسر – اديب و فقيه‪ ،‬از نسل حضرت ابوبکر ‪-‬رضي اهلل‬
‫عنه‪ -‬از بزرگترين علماي قرن نهم ه‪ .‬ق از آثار اوست‪ 1 :‬و ‪ -2‬اثبات الواجب قديم و‬
‫جديد ‪ -3‬توحيد و جبر ‪ -4‬شرح هياکل النور سهروردي ‪5‬و ‪ -9‬تنوير مطالع قديم و‬
‫جديد ‪ -7‬تفسير فلسفي سورههاي اخالص ‪ -‬کافرون – معوذتين بنام تفسير القالقل ‪-1‬‬
‫تفسير التهليلية در تفسير الإلهاال اهلل ‪ -6‬شرح تحرير اقليدس نصير طوسي ‪ -10‬حاشيه بر‬
‫حاشيه چغميني ‪ -11‬شرح سي فصل خواجه نصير‪.‬‬
‫‪191‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -7‬شمسالدين محمد احسائي‪ :‬فقيه – مفسر – حديثشناس و فيلسوف مشهور‬


‫قرن نهم هجري قمري از آثار اوست‪ -1 :‬درر الثاني العمادية في آحاديث الفقيه بسال‬
‫‪ 166‬در استرآباد ‪ -2‬زادالمسافرين و شرح زادالمسافرين و بسال ‪ 171‬بنام کشف‬
‫البراهين ‪ -3‬المجلي في مرآت المنجي در کالم و حکمت‪.‬‬
‫‪ -0‬موالنا سيفالدين احمدبن محمد تفتازاني بن ابوبکر‪( :‬شهادت ‪ 619‬ه‪ .‬ق‬
‫بدست شاه اسماعيل صفوي)‪ ،‬فيلسوف – فقيه و اديب قرن نهم ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -0‬عصمت بخاري (نصيري) وفات ‪ 048‬ه‪ .‬ق‪ :‬خواجه فخرالدين عصمة اهلل بن‬
‫مسعود بخاري از دانشمندان و شاعران اوايل عهد تيموري است‪ .‬نسبش به امام جعفر‬
‫صادق ميرسد‪ .‬رياضيدان – مفتي – مؤرخ و اديب و شاعر و سرآمد فضال عصر خو د‬
‫بود‪ .‬در ميان شاهزادگان تيموري مقام بزرگي داشت‪.‬‬
‫‪ -18‬عبدالرحمن جامي ‪ 000-017‬ه‪ .‬ق‪ :‬نورالدين ابوالبرکات بن نظام الدين‬
‫احمدبن محمد جامي شاعر – نويسنده – حکيم – منطقدان – متکلم – فقيه –‬
‫محدث– مفسر ‪ -‬رياضيدان –منجم قرن نهم ه‪ .‬ق‪ .‬وي جامع علوم زمان خود بود‪ .‬آثار‬
‫جامي بصورت نظم و نثر ميباشد از آثار اوست‪ :‬به نظم ‪ -1‬ديوانهاي سهگاه شامل‬
‫قصايد –‌غزلها – مقطعات و رباعيات‪ -2 .‬هفت اورنگ از زبدهترين آثار جامي است‪،‬‬
‫که شامل هفت مثنوي ميباشد‪.‬‬
‫آثار منشور جامي‪ -1 :‬بهارستان ‪ -2‬نفخات االنس در عرفان و شرح حال عرفا تا‬
‫سال ‪ 113‬ه‪ .‬ق ‪ -3‬لوايح ‪ -4‬أشعة اللمعات ‪ -5‬نقد النصوص في شرح نقش الفصوص‬
‫‪ -9‬رساله کبير ‪ -7‬رساله صغير ‪ -1‬رساله ارکان حج ‪ -6‬شرح مخزن االسرار ‪ -10‬شرح‬
‫معميات ميرحسين معماتي‪ ،‬جامي از جمله دشمنان سرسخت فلسفه يوناني بود‪.‬‬
‫‪ -11‬قاضي ميبدي شهادت (‪ 018‬ه‪ .‬ق بدست صفويه)‪ :‬قاضي کمال الدين‬
‫ميرحسين بن معينالدين حسيني ميبدي متخلص به منطق بدست صفويه بخاطر قبول‬
‫‪191‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نکردن تغيير مذهب به شهادت رسيد‪ .‬حکيم –متکلم – اديب ‪ -‬عارف ‪ -‬رياضيدان و‬
‫منجم مشهور قرن نهم ه‪ .‬ق‪ .‬از آثار اوست‪ -1 :‬شرح هداية الحکمة اثيرالدين ابهري (اين‬
‫کتاب در شمار کتابهاي رايج درسي حکمت زمانه بود)‪ -2 .‬شرح طوالع االنوار قاضي‬
‫بيضاوي ‪ -3‬شرح کافيه ابن حاجب ‪ -4‬شرح حاشيه آداب البحث و شرح شمسيه ‪-5‬‬
‫حاشيه بر تحرير هندسه اقليدس خواجه نصير طوسي ‪ -9‬شرح ديوان حضرت علي بن‬
‫ابيطالب بفارسي ‪ -7‬جام گيتينما بفارسي در حکمت ‪ -1‬شرح حکمة العين نجم الدين‬
‫دبيران‪.‬‬
‫‪ -12‬ميرم چلبي وفات ‪ 031‬ه‪ .‬ق‪ :‬مالمحمودبن بن قاضي زاده رومي رياضيدان‬
‫بزرگ قرن دهم ه‪ .‬ق‪ .‬فقيه و مفسر از دست صفويه به عثماني ها پناهنده ميشود‪ .‬از آثار‬
‫اوست‪ -1 :‬دستورالعمل و تصحيح الجداول در شرح مقاله اول کتاب زيج الغ بيک ‪-2‬‬
‫ربع مجيب در هيئت ‪ -3‬ربع المنقطرات در ‪ 20‬فصل بنام سلطان بايزيد دوم (‪611-199‬‬
‫ه‪ .‬ق) هر سه کتاب بفارسي است‪.‬‬
‫‪ -13‬مالعبدالعلي بيرجندي متوفاي ‪ 034‬ه‪ .‬ق‪ :‬نظامالدين عبدالعلي بن محمدحسين‬
‫بيرجندي‪ ،‬فقيه‪ ،‬رياضيدان و منجم بزرگ قرن دهم ه‪ .‬ق خواندمير درباره وي مينويسد‪:‬‬
‫در علوم نجوم و حکميات بيمثل و بدل است‪ .‬استادان وي همگي از بزرگترين علماي‬
‫زمانه بودند مانند موالنا سيفالدين احمد تفتازاني – موالنا مسعود شرواني جامع علوم‬
‫منقول و معقول و‪ ...‬وي به صفت تواضع و پرهيزکاري و حلم و دينداري متصف بود‪ .‬از‬
‫آثار اوست‪ -1 :‬شرح الفوايد البهائية في الحساب ‪ -2‬شرح تذکرة النصيرية في الهيئة ‪-3‬‬
‫شرح شمسية في الحساب ‪ -4‬شرح زيج الغ بيگي ‪ -5‬رساله در ابعاد و اجرام که موضوع‬
‫آن بحث در بعدهاي ستارگان از مرکز عالم و مقدار جرم آنها است‪ -9 .‬رساله در تشريح‬
‫پرگار ‪ -7‬مسالک و ممالک يا عجايب بالد ‪ -1‬تحفة الحتمية در اسطرالب ‪ -6‬رسالهيي‬
‫در تقويم و‪....‬‬
‫‪193‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -14‬سلطانعلي گنابادي‪ :‬از بزرگترين پزشکان قرن دهم ه‪ .‬ق از آثار اوست‪-1 :‬‬
‫دستور العالج بسال ‪ 633‬ه‪ .‬در دو مقاله اول در ‪ 25‬فصل شامل بيماريهاي موضعي‬
‫ومقاله دوم در ‪ 1‬فصل شامل بيماريهاي عمومي ‪ -2‬مقدمة دستور العالج در يک مقدمه‬
‫و دو مقاله در بيان حفظ صحت و بيان حد طب و احوال نبض و غيره‪.‬‬
‫‪ -15‬شاه نعمتاهلل ولي متولد ‪ 731‬يا ‪ 738‬ه‪ .‬ق‪ :‬سيد نورالدين نعمتاهلل بن عبداهلل‬
‫از عرفاي معروف قرن هشتم و نهم هجري قمري متوفاي در بين سالهاي ‪ 127‬تا ‪134‬‬
‫در کرمان‪ ،‬حکيم – فقيه و عارف ديوان شعر وي مشهور است‪.‬‬
‫‪ -16‬ميرجمال حسيني وفات ‪ 026‬ه‪ .‬ق‪ :‬خواجه جمالالدين عطاءالدين بن فضلاهلل‬
‫دشتکي شيرازي از خاندان معروف سادات دشتکي شيراز از دانشمندان نامآور قرن دهم‬
‫هجري قمري مهمترين کتاب او روضة األحباب في سيرة النبي و اآلل واألصحاب‬
‫بفارسي ميباشد‪ .‬اين کتاب در سه جلد و سه مقصد است‪ -1 .‬شرح حال پيامبر ‪-2‬‬
‫شرح حال اصحاب از مردان و زنان ‪ -3‬ترجمه احوال تابعين و تابعين تابعين و مشاهير‬
‫ائمه حديث اثر مهم ديگر حسيني بنام تکميل الصناعة در علم قوافي است‪.‬‬
‫‪ -17‬حافظ ‪ 702-726‬ه‪ .‬ق‪ :‬خواجه شمسالدين محمد شيرازي ملقب به حافظ و‬
‫لسان الغيب از همة علوم قرآني‪ ،‬و از قرائت و تفسير گرفته تا کالم و فلسفه و عرفان‬
‫بهره داشت‪ .‬حتي شاگرد شاعري و سبک ويژه بيان خود را از قرآن کريم آموخته بود و‬
‫در آگاهي از زير و بم الفاظ و معاني و مفاهيم از آن ابهام ميگرفت‪ .‬از خواجه اکنون‬
‫ديواني در دست است‪.‬‬
‫‪ -10‬شرفالدين علي يزدي متوفاي ‪ 050‬ه‪ .‬ق‪ :‬شرفالدين عليبن شمسالدين علي‬
‫يزدي ملقب و معروف به مخدوم و متخلص به شرف شاعر – منشي درباري تيمورلنگ‬
‫– رياضيدان و منجم بزرگ يزد در قرن نهم ه‪ .‬ق از آثار اوست‪ -1 :‬ظفرنامه در فتوحات‬
‫تيمورلنگ ‪ -2‬شرح قصيده برده شرفالدين بوصيري ‪ -3‬کند المراد في علم الوفق العداد‬
‫‪194‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫در ارثماطيفي ‪ -4‬رساله حساب عقدانامل ‪ -5‬حقايق التهليل (الاله اال اهلل) ‪ -9‬کتاب‬
‫اسطرالب ‪ -7‬منشآت ‪ -1‬تضعيف خانه شطرنج از ابواسحاق کوبناي ‪ -6‬منتخب حلل‬
‫مطرز در فن معما و لغز‪.‬‬
‫‪ -10‬حافظ ابرو وفات ‪ 033‬يا ‪ :034‬شهابالدين عبداهلل بن لطفاهلل بهداديني‬
‫خوافي معروف به حافظ ابرو از آثار معروف اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬مجمع التواريخ سلطاني در چهار مجلد‪ ،‬سه مجلد آن شامل وقايع تاريخي از‬
‫ابتداي خلقت تا زمان ايلخانان مغول ميباشد‪ .‬مجلد چهارم که بنام زبدة التاريخ مشهور‬
‫است وقايع را از مرگ سلطان ابوسعيد (‪ 735‬ه‪ .‬ق) تا سال ‪ 130‬ه‪ .‬ق شرح ميدهد‪-2 .‬‬
‫ذيل جامع التواريخ رشيدي‪ ،‬مؤلف دنباله وقايع را تا سال ‪ 765‬ه‪ .‬شرح داده است‪-3 .‬‬
‫جغرافياي حافظ ابرو و در دو مجلد اين کتاب بخصوص درباره فارس و کرمان از منابع‬
‫دسته اول ميباشد‪.‬‬
‫‪ -28‬کمالالدين عبدالرزاق سمرقندي ‪ 007-016‬ه‪ .‬ق‪ :‬موالنا کمالالدين‬
‫عبدالرزاق پسر موالنا جاللالدين سمرقندي تا پايان حکومت شاهرخ در دربار وي بود‪.‬‬
‫عبدالرزاق از مؤرخان بزرگ قرن نهم ه‪ .‬است مهمترين اثر او مطلع السعدين و مجمع‬
‫بحرين ميباشد‪ .‬اين کتاب مهمترين و بهترين کتاب درباره تاريخ ايران از ‪ 737‬تا ‪ 175‬ه‪.‬‬
‫ق ميباشد‪ .‬علت نامگذاري کتاب به مطلع السعيدين شرح حال دو سلطان يعني ابوسعيد‬
‫ايلخاني و ابوسعيد تيموري است کتاب از ابوسعيد ايلخاني شروع و به ابوسعيد تيموري‬
‫خاتمه مييابد‪.‬‬
‫‪ -21‬ميرخواند ‪ :083-030‬امير خواند محمدبن امير برهانالدين بن خاوند شاه بن‬
‫کمالالدين محمود بلخي از سادات حسيني ماوراءالنهر که سلسله آبا و اجداد او به زيد‬
‫بن علي بن حسين ‪-‬رضي اهلل عنهم‪ -‬ميرسد‪ .‬پدرش سيد برهانالدين خاوند شاه از‬
‫صوفيان شيخ بهاءالدين عمر بود‪ .‬ميرخواند از جمله مؤرخانه بزرگ ايراني است‪ .‬اثر مهم‬
‫‪191‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫و ماندني او روضة الصفا في سيرة االنبيا والمکوک والخلفا در هفت مجلد از امهات کتب‬
‫تاريخي است‪ .‬ميرخواند روضة الصفا را با استفاده از آثار مختلف عربي و فارسي قبل از‬
‫خود تأليف کرده است‪ .‬وي کتابش را در احوال انبيا ‪ -‬خلفا – ملوک – علماء – حکما‬
‫– ملل و نحل تأليف کرده است‪.‬‬
‫رضاقلي هدايت معروف به هللباشي ذيلي بر اين کتاب در سه مجلد تا حوادث زمان‬
‫خود نوشته و آنرا بنام ناصرالدين شاه قاجار روضه الصفاي ناصري ناميده است‪.‬‬
‫‪ -22‬خواندمير ‪ 042-008‬ه‪ .‬ق‪ :‬غياثالدين خواجه همامالدين محمدبن خواجه‬
‫جاللالدين محمدبن خواجه برهان الدين محمد حسيني شيرازي نوه دختري ميرخواند‬
‫وي به هند ميرود و بعد از بابر خدمت همايونشاه را اختيار ميکند‪ .‬خواندمير مجلد‬
‫هفتم روضه الصفاي پدربزرگش ميرخواند را تکميل و حوادث را تا سال ‪ 626‬در آن‬
‫شرح داده است‪ .‬خواندمير آخرين مؤرخ بزرگ ايراني از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬حبيبالسير مهمترين اثر خواندمير‪ ،‬تاريخ عمومي از خلقت تا سال ‪ 630‬ه‪ .‬ق‪،‬‬
‫اين کتاب بخصوص درباره رجال دين و ادب و رياست از امهات کتب است‪.‬‬
‫‪ -2‬خالصهيي از حبيب السير بنام آثار الملوک و انبيا بسال ‪ 631‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -3‬دستور الوزراء در احوال وزراي اسالم تا ‪ 614‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -4‬خالصه اخبار في بيان احوال االخبار‪ :‬تاريخ عمومي و مختصر از خلقت تا ‪605‬‬
‫ه‪ .‬ق شامل ده مقاله‪ -1 :‬انبيا ‪ -2‬حکما ‪ -3‬شاهان قبل ازاسالم ايران و عرب ‪ -4‬سيره‬
‫پيامبر ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -5 -‬سيره خلفاي راشدين و ائمه اطهار ‪ -9‬امويان ‪-7‬‬
‫عباسيان ‪ -1‬سلسله سالطين ايران تا مغول ‪ -6‬چنگيزخان ‪ -10‬تيموريان (تا ‪ 175‬ه‪ .‬ق)‬
‫‪ -5‬مآثر الملوک متضمن کالم شاهان و پيشوايان دين و حکيمان بنام امير عليشير نوائي‬
‫‪ -9‬کتابي درباره همايونشاه هندي ‪ -7‬نامه نامي شامل مجموعهاي از منشآت ديواني‬
‫خواندمير ‪ -1‬تکميل مجلد هفتم روضه الصفا‪.‬‬
‫‪191‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -23‬کاشفي وفات ‪ 018‬ه‪ .‬ق‪ :‬کمالالدين کاشفي سبزواري بيهق واعظ مشهور به‬
‫مالحسين کاشفي يا مالحسين واعظ‪ ،‬در سال ‪ 190‬ه‪ .‬ق بدنبال ديدن خواجه سعدالدين‬
‫کاشغري از کبار مشايخ نقشبندي که در همان سال درگذشته بود در خواب و دعوت‬
‫خواجه از وي در آن خواب از او به خانهاش‪ ،‬کاشفي به هرات ميرود در آنجا با جامي‬
‫آشنا ميشود و طريقت نقشبنديه را از جامي ميپذيرد‪ .‬فرزندش فخرالدين علي نيز به‬
‫تصريح او را پيرو نقشبنديه ميداند بنابراين شيعه بودن او ساختگي است‪ .‬کاشفي مردي‬
‫بود‪ :‬عالم – آزاده – شاعر ‪ -‬نويسنده منجم و رياضيدان ‪ -‬واعظي ‪ -‬راهنما و‬
‫پاکيزهسيرت‪ ،‬از آثار اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬جواهر التفسير لتحفة األمير بنام امير عليشير نوائي ‪ -2‬جامع الستين در تفسير‬
‫سوره يوسف ‪ -3‬تفسير معروف حسيني يا مواهب عاليه ‪ -4‬مختصر الجواهر خالصهاي‬
‫از جواهر التفسير ‪ -5‬روضة الشهدا در مصيبت کربال (اين کتاب در مجالس روضهخواني‬
‫خوانده ميشود) ‪ -9‬الخالق محسني ‪ -7‬مخزن االنشاء در فن ترسل ‪ -1‬انوار سهيل‬
‫(تحريري از کليله و دمنه) ‪ -6‬اسرار قاسمي در سحر – طلسم – کيميا ‪ –10‬لوايح القمر‬
‫‪ -11‬ميامين المشتري ‪ -12‬سواطح المريخ ‪ -13‬لوامع الشمس ‪ -14‬مناهج الزهزة ‪-15‬‬
‫منابع عطارد ‪ -19‬مواهب الزحل ‪ -17‬بدايع االفکار ‪ -11‬رساله حاتميه درباره حاتم‬
‫طايي ‪ -16‬دو اختصار از مثنوي معنوي مولوي ‪ -20‬فتوت نامه سلطاني درباره مراسم‬
‫جوانمردي‪.‬‬
‫‪ -24‬حسيني‪ :‬سلطان حسين بايقرا حاکم هرات (‪ 175‬تا ‪ 611‬ه‪ .‬ق) از سالطين‬
‫مشهور و دانشپرور و شعردوست تيموري مدرسه و کتابخانهيي در هرات بنا کرده بود‬
‫که در آن بيش از ده هزار طالب علم بخرج وي سرگرم تحصيل بودند‪ .‬مهمترين اثر آن‬
‫سلطان بزرگ مجالس العشاق است که در آن از بحث مجازي و حقيقي سخن رفته‬
‫است‪.‬‬
‫‪197‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -25‬دولتشاه (وفات ‪ 088‬ه‪ .‬ق)‪ :‬امير دولتشاه بنامير عالءالدولة غازي سمرقندي اثر‬
‫مهم وي تذکرة الشعراء مشهور به تذکره دولتشاه حاوي احوال ‪ 150‬تن از شعرا و عده‬
‫کثيري از سالطين ميباشد‪.‬‬
‫‪ -26‬صفي (وفات ‪ 030‬ه‪ .‬ق)‪ :‬فخرالدين علي بن کمال الدين مالحسين واعظ ملقب‬
‫به صفي از واعظان مشهور شهر هرات و از صوفيان نقشبنديه و باجناق جامي از جمله‬
‫آثار اوست‪ -1 :‬رشحات عين الحيوة در شرح احوال مشايخ و بزرگان نقشبنديه از جمله‬
‫جامي ‪ -2‬لطايف الطوايف در قصص و حکايات درباره خلفا – علماء و‪ -3 ..‬انيس‬
‫العارفين متضمن نصايح و مواعظ و تفسير بعضي آيات ‪ -4‬حرزاالمان من فتن الزمان در‬
‫علم اسرار حروف و خواص و منافع آن ‪ -5‬خواص و منافع آيات قرآن ‪ -9‬منظومه‬
‫محمود واياز‪.‬‬
‫‪ -27‬معينالدين اسفرازي‪ :‬معينالدين محمد زمجي اسفرازي از دانشمندان مشهور‬
‫قرن نهم ه‪ .‬ق از آثار اوست‪ -1 :‬منشآت اسفرازي ‪ -2‬روضة الجنات في أوصاف مدينة‬
‫هرات (تاريخ و جغرافياي هرات و برخي از بالد خراسان تا سال ‪ 166‬از منابع بسيار‬
‫خوب)‪.‬‬
‫‪ -20‬فضلاهلل بن روزبهان‪ :‬امينالدين ابوالخير فضلاهلل بن روزبهان بن فضلاهلل‬
‫خنجي اصفهاني مشهور به خواجه موالنا يا امين از دانشمندان و مؤلفان و نويسندگان‬
‫نامدار اواخر قرن نهم و نيمه اول قرن دهم هجري قمري بعد از قدرت يافتن صفويه به‬
‫ماوراءالنهر ميرود‪ .‬آثار بسياري دارد از جمله‪ -1 :‬تاريخ عالمآراي اميني در تاريخ آق‬
‫قويونلو و قدرت يافتن صفويه ‪ -2‬بديعالزمان في قصه حي بن يقظان در شرح تدرج‬
‫نفس ناطقه در مراحل حکمت نظري و عملي ‪ -3‬کتاب ابطال نهج الباطل و اهمال‬
‫کشف العاطل معروف به ابطال الباطل در رد شيعه و رد نهج الحق وکشف الصدق عالمه‬
‫حلي بسال ‪ 606‬ه‪ .‬ق در کاشان ‪ -4‬شرح وصاياي عبدالخالق نخجدواني از مشايخ‬
‫‪198‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نقشبنديه بفارسي ‪ -5‬مهمانخانه بخارا در تاريخ ازبک و جنگهاي شيباني خاني ‪-9‬‬
‫سلوک الملوک در آداب مملکتداري مانند وظايف سلطان و قاضي و داروغه و‪-7 ...‬‬
‫شرح قصيده برده شرفالدين بوصيري بسال ‪ 621‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -20‬غياثالدين جمشيد بن محمود کاشاني (وفات ‪ 032‬ه‪ .‬ق)‪ :‬رياضيدان – منجم‬
‫– مخترع – حکيم از بزرگترين دانشمندان قرن نهم هجري قمري از اختراعات اوست‪:‬‬
‫‪ -1‬جام جمشيد (تلسکوپ) ‪ -2‬يک نوع ماشين حسابگر يا کامپيوتر‪ .‬از آثار اوست‪-1 :‬‬
‫نزهة الحدائق في کيفية صنعة اإلله المسماة بطبق المناطق‪ :‬اين کتاب درباره ساخت جام‬
‫جمشيد است که براي تقويم کواکب و تعيين عرضها و ابعاد آنها از زمين و نيز تعيين‬
‫احوال مختلف آنها مانند رجوع و خسوف و کسوف و نظاير اينها ساخته شد‪ .‬اين‬
‫دستگاه به استواسنج مشهور و کاشاني با آن طول واقعي جغرافيايي سياره مريخ را‬
‫محاسبه کرد‪ -2 .‬ذيلي برکتاب نزهة الحدايق درباره اختراع و کيفيت استعمال يک آلت‬
‫نجومي بنام لوح االتصاالت موسوم به االلحاقات العشرة ‪ -3‬مفتاح الحساب‪ :‬بسياري از‬
‫قواعد هندسي و حسابي و جبر مانند لگاريتم – جدولهاي مثلثات – کسر اعشاري –‬
‫محاسبه عدد پي در آن کتاب توسط کاشاني استنباط شده است‪ -4 .‬خالصه مفتاح‬
‫الحسات بنام تلخيص المفتاح همراه با شرحي بر آن بنام تنوير المصباح في شرح‬
‫تلخيص المفتاح‪ -5 .‬زيج خاقاني در تکميل زيج ايلخاني خواجه نصير طوسي بسال‬
‫‪ 119‬براي شاهرخ ‪ -9‬سلم السماء ‪ -7‬محيطيه درباره نسبت قطر و محيط دايره ‪-1‬‬
‫کماليه ‪ -6‬ابعاد و اجرام و‪....‬‬
‫‪ -38‬صالحالدين موسي مشهور به قاضيزاده رومي‪ :‬هم عصر و همکار کاشاني‪:‬‬
‫صالحالدين موسي بن قاضي مالمحمود از رياضيدانان و منجمان و دانشمندان بزرگ‬
‫ايراني قرن هشتم و اوايل قرن نهم هجري قمري است‪ .‬وي همراه با کاشاني – مالعلي‬
‫قوشچي – معينالدين کاشاني – جاللالدين اسطرالبي از جمله بزرگترين دانشمندان‬
‫‪199‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سازنده رصدخانه معروف الغ بيک تيموري ميباشند‪ .‬از آثار اوست‪ -1 :‬شرح اشکال‬
‫التأسيس در هندسه تأليف شمس الدين محمودبن اشرف سمرقندي از علماي قرن ششم‬
‫ه‪ .‬ق حاوي سي و پنج شکل از هندسه اقليدسي ‪ -2‬شرح مخلص در هيئت از آثار‬
‫معروف محمودبن محمد چغميني خوارزمي متوفاي ‪ 745‬ه‪ .‬ق قاضيزاده دو شاگرد‬
‫دانشمند بنام ابوزيد شرواني و عالءالدين علي بن محمد سمرقندي معروف به مالعلي‬
‫قوشچي داشت‪.‬‬
‫‪ -31‬عالءالدين علي بن محمد سمرقندي‪ :‬معروف به قوشچي و مالعلي قوشچي يا‬
‫فاضل قوشچي متوفاي ‪ 176‬ه‪ .‬ق از بزرگترين شاگردان قاضي زاده رومي از اکابر‬
‫رياضيدانان و منجمان و مفسران و فقيهان قرن نهم ه‪ .‬ق است‪ .‬از طرف الغ بيک مأمور‬
‫تکميل رصدخانه سمرقند ميشود‪ .‬تکميل کردن رصدخانه در سال ‪ 141‬ه‪ .‬ق توسط وي‬
‫بپايان رسيد‪ .‬در سال ‪ 153‬بدنبال کشته شدن الغ بيک بدست پسرش عبداللطيف به نزد‬
‫اوزون حسن آق قويونلو در تبريز ميرود‪ .‬وي بدستور اوزون حسن براي عقد قرارداد‬
‫صلح بين او و سلطان محمد فاتح عثماني به اسالمبول ميرود‪ .‬در آنجا سلطان عثماني‬
‫او را با حقوق و مزاياي بسيار با اعزاز و خواهش راضي به ماندن ميکند‪ .‬مالعلي در‬
‫مدرسه اياصوفيه بتدريس ميپردازد تا سال ‪ 176‬که وفات ميکند‪ .‬آثار او در زمينه اسالم‬
‫و علمي بسيار است از آن جمله است‪ -1 :‬رساله في علم الميمنه بفارسي که چند بار‬
‫چاپ شده است و از کتب مهم درسي بوده است ‪ -2‬رسالهيي بفارسي در علم حساب‬
‫‪ -3‬رسالة الفتحية بعربي ‪ -4‬شرح زيج الغ بيک بنام سلم السماء‪.‬‬
‫‪ -32‬عبدالقادر بن حسين روياني الهيجي‪ :‬به احتمال قوي همان نظامالدين‬
‫عبدالقادر گيالني (جيالني) است‪ .‬وي رياضيدان و منجم بزرگ قرن نهم ه‪ .‬ق است‪ .‬اثر‬
‫معروف وي‪ -1 :‬زيج ملخص ميرزايي بنام سلطان علي ميرزا نواده سلطان ابوسعيد‬
‫تيموري ميباشد‪ .‬اين کتاب در چهار مقاله است‪ :‬در معرفت تواريخ‪ -2 .‬در روش‬
‫‪100‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ستارهها و موضوع ايشان در طول و عرض‪ -3 .‬در معرفت اعمال نجومي و توابع آن‪.‬‬
‫‪ -4‬در استخراج طالع‪.‬‬
‫‪ -34‬رکنالدين شرفالدين حسيني آملي (‪ :)068-088‬از منجمان و رياضيدانان‬
‫بزرگ قرن نهم ه‪ .‬ق از آثار معروف اوست‪ -1 :‬زيج مفاتيح االعمال ‪ -2‬زيج جامع‬
‫سعيدي بنام سلطان ابوسعيد تيموري ‪ -3‬پنجاه باب سلطاني در اسطرالب بنام ميرزا‬
‫ابوالقاسم بابر‪.‬‬
‫‪ -35‬خواجه کمالالدين ابوالفضائل مراغي ‪ 037-754‬ه‪ .‬ق‪ :‬از موسيقيدانان بزرگ‬
‫قرن نهم ه‪ .‬از آثار معروف اوست‪ -1 :‬جامع االلحان بفارسي در موسيقي و حاوي همه‬
‫مسائل مربوط به آن علم ‪ -2‬مقاصد االلحان ‪ -3‬زبدة االدوار ‪ -4‬کنزااللحان في علم‬
‫االدوار‪.‬‬
‫عالوه بر دانشمندان مذکور صدها دانشمند و شاعر ديگري نيز در دوران تيموري‬
‫زندگي ميکردند که به رسم اختصارنويسي از ذکر آنها خودداري شد‪ .‬در اين باره تذکرة‬
‫الشعرا دولتشاه و حبيب السير ميرخواند و مطلع السعدين سمرقندي از اهميت ويژهاي‬
‫برخوردارند‪ .‬همچنين از ذکر دانشمندان و شاعران ايراني در درباره گورکانيان هند که به‬
‫حق بايد آنها را نجات دهنده اصلي فرهنگ و ادب فارسي به حساب آورد خودداري‬
‫شده است‪ .‬نهضت گورکانيان هند در ادب فارسي نجاتبخش واقعي علم و شعر و ادب‬
‫ايراني از زبوني و نابودي آن در نتيجه تسلط ترکان قزلباش و ماليان عربنژاد و‬
‫تربيتيافتگان تازيخوي آنان بود‪ .‬پادشاهان و سپهساالران و بزرگان گورگاني هند با‬
‫دست و دل گشاده خريدار علم و ادب ايراني بودند‪ .‬همايون شاه‪ ،‬اکبرشاه‪ ،‬شاهجهان‪،‬‬
‫اورنگ زيب‪ ،‬داراشکوه وزيران و ديگر بزرگان گورکاني اکثراً خود نيز عالم و شاعر‬
‫بودند‪ .‬اکبرشاه روز جمعه اول جمادياالول سال ‪ 617‬ه‪ .‬ق در فتحپور به منبر رفت و‬
‫ابيات زير را ميخواند‪:‬‬
‫‪101‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫داد‬ ‫قوي‬ ‫بازوي‬ ‫دانا‬ ‫دل‬ ‫خداوندي که ما را خسروي داد‬


‫بجز عدل از خيال ما برون کرد‬ ‫بعدل و داد ما را رهنمون کرد‬
‫اهللاکبر‬ ‫شانه‬ ‫تعالي‬ ‫بود وصفش زفهم و عقل برتر‬
‫در عصري که هرچه مربوط به ايران و ايراني بود توسط صفويه به نابودي کشيده‬
‫ميشد‪ ،‬سالطين عثماني نيز همچون گورکانيان براي حفظ و گسترش فرهنگ و ادب‬
‫فارسي از هيچ کاري خودداري نميکردند‪ ،‬پذيرفتن آن همه دانشمند و شاعر از طرف‬
‫عثماني وگورکانيان شاهدي زنده بر اين مدعاست‪ :‬سالطين عثماني براي دانشمندان‬
‫ايراني در هندوستان و افغانستان هدايايي فرستاده‪ ،‬آنها را به دربار خود عوت ميکردند‪.‬‬
‫بسياري از سالطين عثماني با فارسي آشنايي داشتند و بدان زبان شعر ميگفتند‪ .‬از آن‬
‫جمله سلطان سليم اول (‪ 629-611‬ه‪ .‬ق) که در جنگ چالدران افسانه خدا بودن‬
‫اسماعيل صفوي را در خاک دفن کرد‪ ،‬ابيات زير را انشا کرده است‪.‬‬
‫خوبان خجل شدند و همه خونگريستند‬ ‫در عاشقي دو ديده من چون گريستند‬
‫آنکه بر مالمت مجنون گريستند‬ ‫از غم بسوختند چون ديدند حال من‬
‫آگاه چون شدند زمضمون گريستند‬ ‫در خنده خواندند بتان نامهام ولي‬
‫از دوستان زياده چون جيحون گريستند‬ ‫بر درد من ززخم رقيبان سنگدل‬
‫‪1‬‬
‫آنها که دور از آنان لب ميگون گريستند‬ ‫درفکرم ايسليم کهچونگشتحالشان‬

‫پزشکان بزرگ دوران تيموري‬


‫‪ -1‬منصوربن محمدبن احمدبن يوسف بن الياس‪ :‬پزشک بزرگ قرن دهم ه‪ .‬ق‬
‫مهمترين آثارش‪:‬‬

‫‪ -1‬تاريخ ادبيات در ايران‪ ،‬جلد چهارم‪ ،‬ذبيعاهلل صفا‪ ،‬صفحه ‪ 147‬تا ‪.140‬‬
‫‪101‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫تشريح البدن (کالبد شکافي)‪ :‬در تشريح بدن انسان شامل استخوانها – ‌اعصاب –‌‬
‫عضالت – عروق – روده و يک خاتمه بنام ميرزا ضياءالدين پير محمد مقتول ‪ 106‬ه‪.‬‬
‫ق‪.‬‬
‫‪ -2‬برهانالدين نفيس بن عوض بن نفيس کرماني‪:‬‬
‫مهمترين آثارش‪:‬‬
‫‪ -1‬شرح کتاب االسباب والعامالت بسال ‪ 137‬ه‪ .‬ق اثر نجيبالدين ابوحامد محمدبن‬
‫علي سمرقندي (شهادت بدست مغول ‪ 911‬ه‪ .‬ق)‪.‬‬
‫‪ -2‬شرح کتاب موجز القانون ابن نفيس قرشي بسال ‪ 141‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪ -3‬محمدبن عالء الدين بن هبة اهلل سبزواري‪ :‬معروف به غياث متطبب مهمترين‬
‫آثارش‪:‬‬
‫‪ -1‬قوانين العالج يا شفاءاالمراض يا رساله در معالجات امراض بدن در چهارده باب‬
‫و در بيان کيفيت مداواي هر يک از امراض بسال ‪ 171‬ه‪ .‬ق پسرش بنام محمد از اين‬
‫کتاب خالصهيي بنام زبدة قوانين العالج ترتيب داده است‪.‬‬
‫‪ -2‬مرآة الصحة در دو بخش طب نظري و طب عملي در سال ‪ 169‬ه‪ .‬ق بنام سلطان‬
‫بايزيد عثماني (‪ 611-119‬ه‪ .‬ق)‪.‬‬
‫فصل نهم‬
‫صفويه‬
‫(‪)1‬‬
‫(عصر تجزيه و انحطاط علمي و مذهبي ايران)‬

‫در ميان ما و نابودي‪ ،‬فقط ايرانيان قرار گرفتهاند‪.‬‬


‫(بوسبک سفير اتريش در عثماني)‬
‫به کساني که ندانند يمين را زشمال‬ ‫ميدهد دست فلک نعمت اصحابيمين‬
‫فلکش لعل به دامن دهد و زر بجوال‬ ‫و آنکه او راز خري توبره بايد بر سر‬
‫(شرفالدين يزدي)‬

‫‪ -1‬منابع مورد استفاده ‪ -1 :‬تاريخ ايران بعد از اسالم آشتياني ‪ -2‬حبيب السير ‪-3‬‬
‫عالمآراي اميني ‪ -4‬ايران کمبريج دوره صفويان ‪ -5‬دروغ بودن سيادت شيخ صفي‬
‫کسروي ‪ -9‬مشعشيان کسروي ‪ -7‬مشعشعيان سياوش دلفاني ‪ -1‬خاکسار و اهل حق‬
‫نورالدين مدرسي چهاردهي ‪ -6‬تشيع و تصوف کامل مصطفي الشيبي ‪-12 ،11 ،10‬‬
‫شاهاسماعيل‪ ،‬شاه عباس و شاه سلطان حسين از پناهي سمناني ‪ -13‬قيام و نهضت‬
‫علويان زاگرس محمدعلي سلطاني ‪ -14‬پيدايش دولت صفوي مزاوي ‪-15‬‬
‫سيستاننامه ايرج افشار سيستاني ‪ -19‬تاريخ جهانآراي عباسي اسکندر بيک منشي‬
‫‪ -17‬شاهعباس کبير فلسفي ‪ -11‬تاريخ روابط خارجي ايران در عهد شاه اسماعيل‬
‫صفوي دکتر واليتي ‪ -16‬حروفيان دکتر يعقوب آژند ‪ -20‬ايران عصر صفوي راجر‬
‫سيوري ‪ -21‬تاريخ کهکيلويه و بويراحمد از نورمحمد مجيدي ‪ -22‬رستم التواريخ‬
‫آصف الحکما ‪ -23‬تاريخ ايران سرپرسي سايکس ‪ -24‬تاريخ ادبيات در ايران صفا و‬
‫بسياري از منابع ديگر‪.‬‬
‫‪104‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫براي آنکه به علل پيروي صفويه و اشغال ايران توسط آنها پي بريم به ناچار بايد‬
‫عقايدي در ايران آن زمان رواج داشته است را مورد بررسي قرار دهيم‪ ،‬عقايدي که زمينه‬
‫پيروزي صفويه را مهيا ساخت‪.‬‬

‫مهمترين عقايد دوران صفويه‬


‫‪ -1‬بابائيان‪ :‬بنيانگذار آن بابا الياس از شاگردان احمد يسوي متوفاي ‪ 591‬ه‪ .‬ق بود‪.‬‬
‫در ميان مريدان او شخصي بنام شيخ اسحاق که بعدها به بابا اسحاق معروف شد‪ ،‬وجود‬
‫داشت‪ .‬بابائيان بابا اسحاق را بابا رسولاهلل ميناميدند زيرا معتقد بودند که روح حضرت‬
‫محمد ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و حضرت علي ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬در وجود او متجلي و به‬
‫او منتقل شده است‪ .‬در زمان سلطان غياثالدين سلجوقي از سالجقه روم قيام آنها در‬
‫آناتولي ترکيه شروع شد ولي بزودي آنها شکست خوردند و بابا اسحاق به هالکت‬
‫رسيد‪.‬‬
‫‪ -2‬حروفيه‪ :‬فضلاهلل ابوالفضل استرآبادي بنيانگذار فرقه حروفيه به نوشته ابن حجر‬
‫عسقالني (رحمه اهلل) در کتاب أنباء الغمر في أبناء العمر يکي از زهاد بدعتگذار بود‪.‬‬
‫فضل در سال ‪ 104‬ه‪ .‬ق به دستور تيمور گورکاني بدست پسرش ميرانشاه حاکم شروان‬
‫به هالکت رسيد‪.‬‬
‫رهبران حروفيه صوفياني بودند که اعتقاد داشتند با خدا يکي شدهاند و همين اعتقاد‬
‫آنها با هيچ نوع معيار اخالقي نميخواند‪ .‬بنظر آنها وقتي با خدا يکي ميشدند وجه‬
‫تمايز بين خير و شر از ميان برميخاست و همه چيز در واقعيت وجودي آنها خالصه‬
‫ميشد‪ .‬آنها معتقد بودند بهشت عبارت است از علم و دوزخ عبارتست از جهل‪ .‬چون ما‬
‫عارف به ‪ 32‬کلمه و وجود خود آشنا شويم همه اشياء براي ما بهشت است‪ .‬نماز نيست‪،‬‬
‫روزه نيست‪ ،‬غسل و طهارت نيست و حرام نيست و همه چيز حالل است که اين همه‬
‫‪101‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫تکلفات است و در بهشت تکلف نيست‪ .‬به اعتقاد حروفيان گردش کائنات بر اساس سه‬
‫مرحله بنيان گذاشته شده‪ -1 :‬نبوت ‪ -2‬امامت ‪ -3‬الوهيت‪ .‬نبوت با حضرت آدم شروع‬
‫و به حضرت محمد ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬خاتمه مييابد‪ .‬امامت از حضرت علي‬
‫شروع و به حسن عسکري خاتمه مييابد‪ .‬دوران الوهيت با ظهور فضل که بنا به اعتقاد‬
‫خودش مهدي موعود است شروع ميشود‪ .‬اين ادعاي حروفيه نسخ شرايع را به دنبال‬
‫داشت‪ .‬اين فرقه بخاطر آنکه به حروف اهميت به سزايي ميدادند و به حروفيه معروف‬
‫شد‪.‬‬
‫‪ -3‬بکتاشيه‪ :‬محمدبن ابراهيم بن موسي خراساني اهل نيشابور معروف به حاجي‬
‫بکتاش ولي موسي مؤسس طريقت بکتاشيه از مريدان احمد يسوي و از ياران بابا الياس‬
‫بود که همراه وي از خراسان به آناتولي کوچيد‪ .‬در قيام بابائيان همراه بابا اسحاق بود‪.‬‬
‫ولي سلطان سلجوقي او را بخشيد و وي را نزد موالنا جاللالدين رومي فرستاد‪ .‬پيروان‬
‫بکتاشيه حضرت علي را بسيار ستوده گاهي حالت الوهي بدو قائل ميشدند‪ .‬همچنين‬
‫امامان ديگر را تقديس داشتهاند‪ .‬آنها به يک نوع تثليت شيبه تثليت مسيحيان معتقد‬
‫بودند‪( ،‬خدا – محمد – علي) و براي حضرت محمد ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و حضرت‬
‫علي ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬رتبه مافوق بشري قائل بودند حاجي بکتاش در سال ‪ 731‬ه‪ .‬ق دو‬
‫سال قبل از تولد فضلاهلل استرآبادي مرد‪ .‬در سال ‪ 1240‬ه‪ .‬ق به دستور سلطان‬
‫محمودخان عثماني بساط حروفيه و بکتاشيه برچيده شد و خانقاههايشان ويران و‬
‫مايملکشان به نقشبنديه واگذار شد اما آنها به نوعي در ميان دراويش نقشبنديه و قادريه‬
‫و رفاعيه و سعديه مسلک شدند و محرمانه به انتشار عقايد و مبادي خود پرداختند اين‬
‫امر باعث شد که بسياري از عقايد کفرآميز آنها وارد فرقههاي مذکور شد‪.‬‬
‫‪101‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -4‬مشعشعيان يا اهل حق يا علي اللهيها‪ :1‬سيد محمد بن سيد فالح شاگرد و‬


‫داماد احمد بن الحلي اسدي معروف به عالمه حلي (‪ 141-759‬ه‪ .‬ق) متولد ‪ 710‬ه‪ .‬ق‬
‫و متوفاي ‪ 199‬ه‪ .‬ق بنيانگذار فرقه اهل حق ميباشد‪ .‬وي بر طريقه مذهب فالسفه و‬
‫اسماعيلي بود‪ .‬وي با تقيه و تصوف توانست در لرستان و خوزستان سلسلهاش را‬
‫بنيانگذاري کند‪ .‬طبق نوشتههاي اهل حق سيد محمد مشعشع در سي و دو سالگي خود‬
‫را مظهر الوهيت خواند‪ .‬يکي از عقايد زشتي که سيد محمد و پيروان او داشتهاند خدا‬
‫شناختن امام علي ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬بوده است‪ .‬در کتاب من کالم المهدي که حاوي‬
‫گفتههاي سيد محمد است و همين مطلب در کتاب زندگاني شمسالعارفين حجت‬
‫‪2‬‬
‫عليشاه نعمتالهي نيز آمده است سيد محمد ميگويد‪:‬‬
‫(گوهر خدايي در کالبد علي نهان بود‪ .‬اين کالبد که عنوان امامت داشت زبان و چشم و‬
‫دست و روي آن گوهر خدايي بود‪ .‬خدا فرمان اين کالبد را هم به مردم واجب ساخته بود‪،‬‬
‫چون که فرمان آن گوهر نهان شده در او واجب بود‪ .‬اين براي آن بود که خدا با صورت‬
‫ناتواني پديدار گردد تا دانسته شود که چه کساني او را ميشناسند و گردن ميگذارند و چه‬
‫کساني نميشناسند و گردن ميپيچند تا بدينسان آزمايشي به ميان آيد‪ .‬چنان که سنيها او را‬
‫نشناختند و با زور از او بيعت براي ابوبکر گرفتند‪ .‬شيعيان اثنيعشر نيز او را تنها به امامت‬
‫شناختند و گوهر نهان شده در او را ندانستند‪ .‬هر که اين را نپذيرد ناصبي است و در چيرگي‬
‫آينده کشته خواهد شد‪ .‬ميگويد‪ :‬دوازده امامان نيز گمراهند و از آنها نيز بازخواست خواهد‬
‫رفت و آن باوري که به امامت کالبد داشتند سودي به ايشان نخواهد داد‪ ).‬سيد‬

‫‪ -1‬در اين باره بنگريد به شمسالعارفين حجت علي شاه نعمتالهي و تاريخ مشعشيان سياوش دلفاني و‬
‫تاريخ مشعشيان کسروي و تشيع و تصوف دکتر الشيبي‪.‬‬
‫‪ -7‬زندگاني شمسالعارفين‪ ،‬صفحه ‪ ،796-792‬و مشعشعيان کسروي‪ ،‬صفحه ‪.42-48‬‬
‫‪107‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫محمدنوربخش شاگرد ديگر حلي بود‪ .‬که طريقت نور بخشيه را در شرق ايران و ماوراءالنهر‬
‫بنيانگذاري کرد‪.‬‬
‫‪ -5‬صفويان‪ :‬بنيانگذر اين طريق شيخ صفي الدين اردبيل (‪ 735-950‬ه‪ .‬ق) است‪ .‬شيخ‬
‫صفي از عرفاي مشهور زمان خود بود‪ .‬وي مريد شيخ تاجالدين زاهد گيالني بود و دخترش‬
‫را به زني گرفت بدنبال وفات شيخ زاهد در سال ‪ 700‬ه‪ .‬ق شيخ صفيالدين در مقام ارشاد‬
‫بر جاي او نشست و مريدان شيخ زاهد همه گرد شيخ صفيالدين گرد آمدند‪ .‬حمداهلل‬
‫مستوفي در نزهه القلوب صفحات ‪ 121‬تا ‪ 124‬مينويسد‪ :‬شيخ صفي شافعي مذهب است و‬
‫اکثر مردم اردبيل مذهب شافعي دارند و مريد شيخ صفي ميباشند‪ .‬ابن بزاز نيز در نسخه‬
‫اصلي صفوه الصفا که در موزه اياصوفيه اسالمبول موجود است ميگويد‪ :‬در اردبيل بغير از‬
‫اهل سنت و جماعت خالف و اختالف مذاهب چون اشعريه‪ ،‬معتزله‪ ،‬قدريه‪ ،‬مشبه‪ ،‬مجسمه‪،‬‬
‫معطله و غيرها هرگز نبوده و نباشد‪ .‬اين طريقت تا اوايل قرن دهم هجري بر منهج شيخ‬
‫صفي بود‪ .‬منصب ارشاد در اين مکتب ارثي بود بعد از پدر به يکي از پسرانش ميرسيد‪.‬‬
‫‪ -6‬خاکسار يا جالليه يا حيدريه يا اهل حق‪ :‬اين طريقت توسط شيخ حيدر پدر شاه‬
‫اسماعيل اول صفويه بنيانگذاري شد‪ .‬پدر شيخ حيدر يعني شيخ جنيد با نقشههاي ماهرانه‬
‫خود موفق به جلب حمايت اوزون حسن گرديد و با استفاده از اقامت در ديار بکر و‬
‫آناتولي به جلب قبايل ترکمان پرداخت و مريدان بسياري را جذب کرد‪ .‬شيخ حيدر نيز‬
‫دختر اوزون حسن آق قويونلو بنام مارتا را به زني گرفت‪ .‬مادر مارتا بنام کاترينا دختر‬
‫آخرين امپراطور مسيحي طرابوزون به شرط آنکه در دين مسيح بماند با اوزون حسن‬
‫ازدواج کرده بود‪ .‬دانشمند بزرگوار فضلاهلل بن روزبهان خنجي در عالمآراي اميني و کتاب‬
‫ابطال الباطل مينويسد‪ :‬وقتي امير جانشيني به جنيد رسيد نحوه نياکان خود را تغيير داد‪.‬‬
‫پرنده اشتياقش تخم قدرتطلبي در آشيانه انديشهاش کاشت هر لحظه و هر دم در پي‬
‫تصرف سرزميني و ناحيهاي برآمد‪ .‬پيروان او علناً شيخ جنيد را خدا و پسرش حيدر را پسر‬
‫‪108‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫خدا صدا ميکردند‪ .‬آنها در ستايش او ميگفتند‪ :‬او تنها موجود روي زمين است‪ .‬معبودي‬
‫جز او وجود ندارد‪ .‬اگر کسي صحبت از مرگ جنيد ميکرد زندگي را به کامش تلخ‬
‫ميکردند‪ .‬بعد از مرگ جنيد خليفههاي او از اطراف و اکناف جمع شده پيوندهاي الوهيت‬
‫حيدر را اعالم ميکنند‪ .‬تعدادي از قبايل طالش روم و سياهکوه (قرچهداغ) در اطراف او‬
‫جمع آمده او را معبود خود ساخته و نماز عبادت را به کنار نهاده شيخ را قبله حاجات و‬
‫مسجد آمال خود نهادند‪ .‬اساس مذهب حيدريه بر تشيع تعصبآميز و دشمني فراوان با اهل‬
‫سنت قرار گرفته بود‪ .‬آنها قرآن را ناقص ميدانستند‪ .‬علت تحول مرشدان و پيروان صفويه‬
‫از رويه خانقاهنشيني و مسالمتکاري با سالطين اهل سنت و گرايش آنها به ايجاد دولتي‬
‫جداگانه از شيخ جنيد شروع ميشود‪ .‬او و فرزندانش با پيوستن به عقيده اهل حق و حروفيه‬
‫و بکتاشيه و نوربخشيه که همه آنها در حقيقت يک چيز بودند قدرت دنيوي کسب کردند‪.‬‬
‫ميدان فعاليت اين فرقهها از خوزستان و آناتولي و ديار بکر و کرمانشاهان و لرستان تا‬
‫سواحل رود ارس و موصل و بصره و ماوراءالنهر و خراسان و افغانستان و هندوستان‬
‫گسترده بود‪ .‬پيروزيهاي سريع نظامي شاه اسماعيل در ابتداي کارش بخاطر گستردگي‬
‫فعاليت اين فرقهها بود و گرنه شاه اسماعيل هيچگاه موفق نميشد سرزمين به آن وسعت را‬
‫به زير فرمان خود آورد‪ .‬زکي وليدي طوغان در کتاب منشأ صفويان مينويسد‪ :‬تعداد‬
‫صفويان دو ميليون نفر بود که اجداد آنها دو يا سه قرن قبل از قدرتگيري آنها با حمالت‬
‫مغوالن بطرف آناتولي رانده شده بودند آنان بعد از قدرتگيري به ايران سرازير ميشوند و‬
‫موفق به اشغال آن ميشوند‪ .‬وقتي صفويه ايران را اشغال کردند بجز معدودي از پيروان‬
‫فرقههاي نامبرده بقيه جمعيت ايران که آنرا تا چهل ميليون نوشتهاند اهل سنت بودند حتي‬
‫خود پيروان فرقههاي باال از مذاهب اصلي شيوخ خود تا زمان قدرتگيري صفويه بيخبر‬
‫بودند‪.‬‬
‫‪109‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫همين امر باعث شد که پيروزيهاي برقآساي آنها و اشغال سرزمينهاي خيلي زود‬
‫فروکش کند‪ .‬عالمه فضلاهلل بن روزبهان خنجي در مقدمه تاريخ عالمآراي اميني مينويسد‪:‬‬
‫گروهي از بدعتگزاران اين سرزمين را اشغال کردهاند و نظريات رافضي و فرقهگرايي را‬
‫توسعه دادهاند‪ .‬اين مسأله باعث شد که من سرزمين پدري خود را ترک گويم و پس از وداع‬
‫با عزيزان و ياران راه تبعيد را در پيش گيرم‪ .‬از اين رو شهر اصفهان خود را پشت سر‬
‫گذاشتم و به کاشان آمدم و در آنجا ساکن شدم‪ ،‬يعني جائي که نظريات اهل سنت و‬
‫جماعت گسترده است و از فرقهگرايي و الحاد خبري نيست‪ .‬دليل ديگري که اثبات ميکند‬
‫در ايران شيعه محلي از اعراب نداشته است جذب علماء شيعه از خارج ايران براي بسط‬
‫اين مذهب بوده است که اين مسئله توسط دکتر زرينکوب در روزگاران و دکتر ذبيعاهلل‬
‫صفا در تاريخ ادبيات در ايران و ديگر نويسندگان منصف ايراني به آن اذعان شده است‪.‬‬
‫دليل ديگر قبيلههاي تشکيل دهنده سپاه قزلباش ميباشد که يا مانند قبيله افشار مغول بودهاند‬
‫يا اينکه در آناتولي مستقر بودهاند و بعد از قدرتگيري روانه ايران شدند‪ .‬مانند دو قبيله‬
‫استاجلو و تکلو در آسياي صغير‪ .‬راجر سيوري در کتاب عصر صفوي مينويسد‪:‬‬
‫صفويه همين که با استفاده از ايدئولوژي خاص خود به قدرت رسيد‪ ،‬عمداً به محو‬
‫کردن شواهدي در مورد منشأ خود آغازيدند که ممکن بود باعث ضعف کارآيي اين‬
‫ايدئولوژي شود و پايههاي را که اين عقيده بر آن استوار بوده مورد سؤال قرار گيرد‪.‬‬
‫کسروي نيز اين مسئله را مورد بررسي قرار داده است و دروغ بودن سيادت صفويان را‬
‫اثبات کرده است‪ .1‬صفويهها براي آنکه بتوانند در ايران به راحتي حکومت کنند‪ ،‬نسب شيخ‬
‫صفيالدين را با بيست واسطه به امام موسي کاظم ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬رسانده بودند و او و‬
‫اوالدش را سيد ميدانستند‪ .‬اين تنها موردي نبود که صفويه دست به تحريف آن زد بلکه‬
‫آنها کار را به جايي رساندند که حتي بزرگان اهل سنت در ايران را نيز به شيعهگري منسوب‬

‫‪ -1‬شيخ صفي و تبارش‪.‬‬


‫‪110‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫کردند‪ .‬بزرگاني که در تمام طول حيات خود در نشر مذهب اهل سنت کوشيده بودند‪.‬‬
‫کساني مانند مولوي‪ ،‬جامي‪ ،‬سعدي شيرازي‪ ،‬فردوسي و‪....‬‬

‫پايههاي مهم قدرت شاهان صفويه‬


‫‪ -1‬نظريه حق الهي پادشاهان ايران در قبل از اسالم که در هيأت جديد ظل اهلل في‬
‫االرض ظاهر شد‪ .‬بر اساس اين نظر شاهان از خدا يزدي برخوردارند و در حقيقت نماينده‬
‫و جانشين خداوند در زمينند‪ .‬اين نوع حکومت همان حکومت ديني است که در اسالم‬
‫منفور است‪.‬‬
‫‪ -2‬ادعاي آنها مبناي بر اينکه نماينده مهدي موعود ميباشند‪.‬‬
‫‪ -3‬مقام پادشاهان به عنوان مرشد کامل پيروان طريقت صفويه که به نام صفويه شناخته‬
‫شدهاند سلطان حيدر کاله بر ترکماني را به کاله سرخ دوازده ترک (نشانگر ‪ 12‬امام) بدل‬
‫نمود و مريدانش به واسطه داشتن اين کاله سرخ بود که به سرخسران يا قزلباشان شهرت‬
‫يافتند‪.‬‬
‫‪ -4‬فئوداليسم‪ :1‬شاه اسماعيل با اعطاي زمين و ملک به سرکردگان قبايل قزلباش‪ :‬تکلو‪،‬‬
‫ذوالقدر‪ ،‬شاملو‪ ،‬روملو‪ ،‬افشار‪ ،‬استاجلو‪ ،‬قاجار‪ ،‬ورساق و ديگر قبايل که حامي وي بودند‬
‫اساس فئوداليسم را در ايران پايه گذاشت وي به اين ترتيب توانست حکومتش را در ايران‬
‫مستحکم کند‪.‬‬
‫‪ -5‬روحانيت‪ :‬در همان ابتداي تشکيل حکومت صفويه با ورود ماليان عرب و سرازير‬
‫شدن روحانيان مسيحي از اروپا بخصوص لهستان‪ 2‬به ايران نهادي روحاني همچون دوره‬
‫ساساني و کليساي کاتوليک روم جزو الينفک حکومت صفوي گرديد‪ .‬کساني که از اطاعت‬

‫‪ -1‬انقراض سلسله صفوي‪.‬‬


‫‪ -7‬لکهارت‪ ،‬صفحه ‪.70‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫آنان سرباز ميزدند در شمار مشرکان و دشمنان خدا بحساب ميآمدند‪ .‬در اين باره حديثي‬
‫از حضرت امام جعفر صادق به مضمون زير ساخته بودند‪ :‬امام جعفر صادق‪ :‬انظرو الي من‬
‫کان منکم قدروي حديثنا ونظر في حاللنا وحرامنا وعرف أحکامنا‪ ،‬فارضوا به‬
‫حکماً‪ ،‬فاني قد جعلته حاکماً‪ ،‬فاذا حکم‪ 1‬بحکم‪ ،‬فمن لم يقبله فإنما بحکم اهلل استخف‬
‫وعلينا رد وهو راد وهو راد علي اهلل وهو علي حد الشرک‪ ،‬به نقل از روضات الجنات‬
‫جلد چهارم صفحات ‪ 392‬تا ‪ 393‬خاصه که مجتهد اعلم را نايب امام زمان ميدانستند و‬
‫خاتم المجتهدين را وارث علوم سيدالمرسلين و نايب ائمه معصوم ميدانستند و شاه‬
‫طهماسب با توجه به اين اصل هر گونه عدم پيروي از روحاني اعظم را ملعون و مردود‬
‫ميشمارد‪ .‬اين اصل در تمام دوران صفويه وجود داشت و در دوران فتحعليشاه قاجار‬
‫دوباره از نو زنده شد‪.‬‬

‫کداميک‪ :‬هويت ملي يا انقطاع از پيوندهاي ملي؟‬


‫بدون شک اولين مشخصه هويت ملي يک قوم زبان آن قوم است‪ .‬صفويه زبان فارسي‬
‫که بزبان ملي ايران بوده و هست را از رسميت انداختند زبان ترکي را بجاي آن نشاندند‪.‬‬
‫آذربايجان که زبان آذري خود را در برابر سيل ترکان‪ ،‬ايلخانان مغول‪ ،‬چوپانيان‪ ،‬جلديريان‪،‬‬
‫قره قويونلوها و آق قويونلوها که از ابتداي سده هفتم تا ابتداي سده دهم به بازار کشيد‬
‫حفظ کرد و در منتهاي تاريخي و جغرافيايي نشانهاي از تغيير لهجه ايراني آن ديار در دست‬
‫نيست‪ ،‬حتي تا ميانه سده يازدهم هجري قمري يعني در تاريخي که يک قرن و نيم از دوران‬
‫صفويه ميگذشت مدارک مؤثق از جمله سياحتنامه اوليا محمد ظلي بن درويش معروف‬

‫‪ -1‬در اين مورد به سفرنامهها و همچنين کتابهائي که درباره روابط خارجي ايران در دوره صفويه نوشته‬
‫شده رجوع شود‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫به اوليا چلبي (وفات ‪ 1016‬ه‪ .‬ق) وجود دارد که ثابت ميکند زبان رايج در آذربايجان هنوز‬
‫لهجه آذري گويشي از زبان ايراني بود‪ 1‬زبان آذري امروزه در محال هرزن (معروف به هرزن‬
‫ديلي) در محال حسنلو در قراچه داغ‪ ،‬بعضي از روستاهاي هروآباد و بعضي از روستاهاي‬
‫خلخال و مانند آن مورد استفاده است‪.‬‬
‫با زوال تدريجي زبان آذري ترکي جاي آنرا گرفت و با حمايتي که قاجار از زبان ترکي‬
‫بوجود آورد و همچون صفويه آنرا زبان رسمي قرار داد قسمت بزرگي از ايران ترک زبان‬
‫شدند‪ .‬آموزش عالمان ديني صفويه و پس از آن با استاداني آغاز شد که همگي عرب و‬
‫غيرايراني بودند و اين غلبه فرهنگ عرب باعث تربيت کساني شد که يکباره دور از‬
‫دوستداري فرهنگ ايراني بودند‪ .‬چرا که آشنايي با فرهنگ هر ملت با مطالعه تاريخ و زبان و‬
‫ادب و انديشهها و باورها و انديشههاي فکري آن ملت ميسر است‪ .‬کساني که بدين وسيله‬
‫تربيت ميشدند تنها در ارتباط با قوم عرب حتي قبل از دوره جاهليت آشنا ميشدند‪ .‬و‬
‫ضديتي که استادان آنها با ايراني داشتند خود داستان مفصل ديگري است‪ .‬از دانشمندان و‬
‫بزرگان ايراني کالً به بدي ياد ميشد و اين امر باعث قطع ارتباط ايراني با فرهنگ و تمدن و‬
‫تاريخ خود شد‪ .‬در نتيجه ملتي بدون هويت را بوجود آورد‪ .‬وقتي از آقا حسين خوانساري‬
‫(وفات ‪ 1066‬ه‪ .‬ق) مجتهد معروف و متنفذ شاه سليمان ميپرسند آيا صحيح است که دنيا‬
‫قبل از خلقت آدميان در دست ايرانيان بود؟ (إن کان الدنيا کانت بأيدي الفرس قبل هذا‬
‫الخلق؟) وي به طعنه ميگويد‪ :‬ال بل کانت أبداً بأيدي الحمر‪ :‬هم پيش از خلقت و هم پس‬
‫از آن هميشه در دست خران بود‪.2‬‬

‫‪ -1‬در اين باره بنگريد به لهجه آذري يکي از گويشهاي کهن زبان کردي از ناميق صفيزاده‪ ،‬نشر سازمان‪،‬‬
‫نشر پژوهشهاي کردستان شناسي سنندج‪.‬‬
‫‪ -7‬تاريخ ادبيات ايران‪ ،‬جلد پنجم‪ ،‬بخش اول‪ ،‬صفحه ‪ 182‬و ‪ ،188‬بنقل از روضه الجنات‪ ،‬ج ‪ ،7‬صفحه‬
‫‪.065‬‬
‫‪113‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫با اين تعبير تکليفها روشن است‪ .‬صاحب بن عباد اديب و فقيه معروف شيعي مذهب‬
‫وزير آل بويه از کثرت عربدوستي که داشت ميگفت‪ :‬به آيينه نمينگرم تا چشمم به يک‬
‫عجمي نيفتد‪.1‬‬
‫تحريم قصه گويي در عهد صفويه و لعن ابومسلم خراساني و داستان گزاران بزرگ اهل‬
‫سنت مانند فردوسي که در سده پنجم و ششم ه‪ .‬ق نيز وجود داشت و قبالً در اين مورد از‬
‫کتاب شيخ عبدالجليل قزويني در کتاب النقض شواهدي آورده شده است صورت‬
‫وحشيانهاي به خود گرفت‪ .‬مدحخوانان و مناقيبان آنها بر اهل سنت طعن ميزدند که با‬
‫داستانسرايي درباره ايرانيان قديم دچار ترهات شدهاند‪ .‬شاه اسماعيل اول قبرهاي ابومسلم و‬
‫فردوسي را خراب کرد‪ .‬درباره لعن ابومسلم از امام جعفر صادق حديثي به شرح زير‬
‫ساختند‪:‬‬
‫فان سل الصادق عن القصاص ايمل السماع لهم فقال ال وقال‪ :‬من أصغي الي‬
‫ناطق فقد عبده کان الناطق عن اهلل فقد عبداهلل وإن کان الناطق عن إبليس فقد عبد‬
‫إبليس‪ :‬هر کس به قصهخواني گوش فرا دهد آن قصهخوان را پرستيد هر کس به نطق‬
‫درباره خداوند گوش دهد عبداهلل است و هر کس به گفتههايي از ابليس گوش فرادهد عبد‬
‫ابليس است‪ .‬اين حديث را محمدبن اسحق ابهري شاگرد محقق کرکي عاملي از جبل عامل‬
‫لبنان در کتاب انيس المؤمنين صفحه ‪ 142‬به نقل از وي آورده است‪ .‬محقق کرکي عاملي در‬
‫کتاب مطاعن المجرميه به نقل از امام جعفر صادق آورده است که ابومسلم شيعه نبوده و‬
‫مخالف سرسخت آنها بوده و امام جعفر صادق وي را لعن کرده است‪ .‬اين نمونه تربيتي‬
‫است که عالمان عرب به شاگردان ايراني خود ميآموختند‪ .‬بقول ذبيعاهلل صفا با برتري يافتن‬

‫‪ -1‬تاريخ ادبيات ايران‪ ،‬جلد پنجم‪ ،‬بخش اول‪ ،‬صفحه ‪ 182‬و ‪ ،188‬بنقل از روضه الجنات‪ ،‬ج ‪ ،7‬صفحه‬
‫‪.065‬‬
‫‪114‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫شمشيرزنان بيفرهنگ سرخ کاله و با چيرگي عالمان قشري ظاهربين دوراني جديد از تنزل‬
‫فکري و عقلي و ادبي در ايران پيريزي شد که نه تنها با سقوط دولت صفوي از ميان‬
‫نرفت‪ ،‬بلکه هنوز و شايد تاديرگاه هم برقرار خواهد ماند‪.‬‬
‫جنايات صفوي‬
‫بنياد سلطنت صفويه از همان آغاز کار بر خونريزي نهاده شده اين خوي خونآشامي‬
‫چهره ناساز خود را بگونههاي متفاوت مينمود‪ .‬گاه در پوشش دين و منتشر ساختن دين‬
‫حق‪ .‬گاه در جامه سياست و تدبير ملک و بيشتر در راه فرو نشاندن آتش خشم و کينه و‬
‫نفاق‪ ،‬گاهي براي تفريح و خوشگذراني‪ .‬در اين راه سر بريدن – دست و پا بريدن – مثله‬
‫کردن – زندهخواري توسط نوکران زندهخوار و سگان آدمخوار – دوشقه کردن – چشم‬
‫کندن – ميل در چشم کشيدن – خفه ساختن – در آتش انداختن‪ ،‬مرشدان کامل اگر در فرو‬
‫نشاندن آتش خشم و آزي که در اين زمينه داشتند کسي از دوران نمييافتند و به نزديکان‬
‫خود – به حرم خود و برادران و پسر عمان و آخر کار به فرزندان خود ميپرداختند‪.‬‬

‫اسماعيل اول مؤسس سلسله شوم صفويه (‪ 232-225‬ه‪ .‬ق)‬


‫کاتيرينوزنو در سفرنامه ونيزيان مينويسد‪ :‬وقتي اسماعيل به تبريز رسيد با هيچ مقاومتي‬
‫روبرو نشد با اين حال بسياري از مردم شهر را قتلعام کرد‪ ،‬حتي کسانش زنان آبستن را با‬
‫جنينهايي که در شکم داشتند کشتند‪ .‬وي ميگويد‪ :‬حتي سگان را نيز در تبريز کشتند‪.‬‬
‫ميگويد‪ :‬گمان نميکنم از زمان نرون به بعد چنين ستمکاره خونآشامي به جهان آمده باشد‪.‬‬
‫کاترينوزنو مينويسد که سپاهيان اسماعيل را مانند خدا تعظيم ميکنند‪ ،‬بسياري از آنان‬
‫بيزره به جنگ ميروند‪ ،‬و انتظار دارند که اسماعيل نگهدارشان باشد‪ ،‬از اينرو با سينههاي‬
‫برهنه به پيش ميتازند و فرياد ميزنند‪ :‬شيخ‪ ،‬شيخ‪ .‬نام خدا را فراموش کرده و فقط نام‬
‫اسماعيل را به خاطر سپردهاند‪ .‬صفويه ميگويند‪ :‬ال اله اال اهلل اسماعيل ولياهلل‪ .‬سپس راوي‬
‫از اسماعيل ولياهلل چهره ديگري بدست ميدهد‪ .‬اسماعيل عمل لواط که از اصول دين‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫زردتشت است را با دوازده تن از جوانان شهر تبريز در دربار رومي که به آنجا رفت انجام‬
‫داد‪ .‬سپس آنان را به همين نيت به امراي خود داد‪ .‬اندکي بيش از آن دستور داده بود تا ده‬
‫تن از اطفال مردان محترم را به همان ترتيب دستگير کنند‪ .‬بعضي از قتلعامهاي اسماعيل‬
‫اول به قرار ذيل است‪ -1 :‬قتلعام تبريزيان در ‪ 607‬ه‪ .‬ق ‪ -2‬قتلعام يزديان در ‪ 610‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ -3‬قتلعام فيروزکوهيان ده هزار تن ‪ -4‬قتلعام طبس در ‪ 610‬ه‪ .‬ق ‪ -5‬قتلعام شماخي در‬
‫‪ 609‬ه‪ .‬ق ‪ -9‬قتل عام فرارود گروه قرشي بيش از پانزده هزار تن ‪ -7‬قتلعام شيراز و کشتار‬
‫علماي آن ديار در ‪ 601‬ه‪ .‬ق ‪ -1‬قتلعام هرات ‪ -6‬قتلعام اصفهان ‪ -10‬قتلعام بغداد در‬
‫‪ 614‬ه‪ .‬ق ‪ -11‬قتلعام مشهد‪ .‬شيوه قبوالندن مذهب صفويه نيز به قرار زير بود‪:‬‬
‫دستههاي تبرائيان‪ 1‬در کوچه و بازار راه ميافتادند و سه خليفه اول راشده و همه دشمنان‬
‫علي و ديگر امامان و بطور کلي همه اهل سنت را لعن ميکردند هر کس که بيدرنگ در‬
‫جواب نميگفت‪ :‬بيش باد و کم مباد‪ .‬در دم خونش ريخته ميشد‪.2‬‬

‫جنگ چالدران و افسانه خدا بودن اسماعيل ‪ 222‬ه‪ .‬ق ‪ 1214‬ميالدي‬


‫بعد از آنکه اسماعيل با پادشاه مجارستان و مماليک مصر متحد شد و قصد حمله به‬
‫عثماني را در سر پروراند‪ ،‬سلطان سليم اول (‪ 629-611‬ه‪ .‬ق) که يکي از مقتدرترين و‬
‫فاتحترين سالطين آل عثماني است به فکر مقابله با او افتاد‪ .‬از طرف ديگر شاه قلي خليفه‬
‫شيخ اسماعيل و رئيس ايل تکلو در آسياي صغير بيش از پانزده هزار تن از اهالي سنت آنجا‬
‫را قتلعام و اموال آنها را غارت ميکند‪ .‬محمدخان استاجلو حاکم ديار بکر از خليفههاي‬
‫شاه اسماعيل با فرستادن نامه تهديدآميز و يک قبضه شمشير و يک دست لباس زنانه او را‬

‫‪ -1‬تبرائيان دسته اي هستد که نسبت به حضرت علي و امامان ابراز تولي و نسبت به ساير خلفا و صحابه‬
‫تبري و بيزاري ميجويند‪.‬‬
‫‪ -7‬عصر صفوي‪ ،‬راجر سيوري‪ ،‬صفحه ‪.76‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ترغيب به جنگ کرد‪ .‬وي در اين نامه نوشته بود اگر به جنگ ميآيي شمشير بر کمربند و‬
‫گرنه ملبس به لباس زنانه شو و بعد از اين مردي بر زبان جاري نساز‪.1‬‬
‫همچنين نورعلي خليفه حاکم ارزنجان و رئيس و افراد سلسله ذوالقدر در آناتولي نيز از‬
‫مريدان شيخ اسماعيل بودند‪ .‬بدين ترتيب اگر سلطان سليم دير ميجنبيد قطعاً بساط‬
‫حکومت عثماني بزودي چيده ميشد‪ .‬اما سلطان بزرگ عثماني با روش بسيار متين کليه‬
‫صفويان آناتولي را شناسايي کرده سپس به سر آنها تاخته بيش از چهل هزار تن از آنان را به‬
‫هالکت ميرساند‪ .‬و آنهايي که گناهشان ثابت نشده بود را داغ ميکند تا قابل شناسايي‬
‫باشند‪ .‬بعد از آن سلطان سليم عازم تبريز پايتخت جانيان صفويه گرديد‪ .‬وي شاه اسماعيل‬
‫که فراري شده بود را با زرنگي خاص به ميدان نبرد کشاند و در منطقه چالدران آن ملحد‬
‫مدعي خدايي‪ 2‬را به سختي شکست داد‪ .‬و بدين ترتيب افسانه خدايي و شکستناپذيري‬
‫شيخ اسماعيل درهم فروريخت‪ .‬جنگ چالدران نتايج زيادي داشت از جمله‪:‬‬
‫‪ -1‬شکسته شدن غرور و تعصب شيخ اسماعيل و درهم کوبيده شدن افسانه خدايي او‬
‫در نتيجه در چشم هواداران خود از ارزش پيشين خود افتاد‪.‬‬
‫‪ -2‬زمينگير شدن صفويه تا هفتاد و پنج سال بعد که انگليسيها ارتش صفويه را‬
‫بازسازي کردند‪.‬‬
‫‪ -3‬مجبور شدن اسماعيل به دست کشيدن از کشتار و اذيت اهل سنت‪ .‬اسماعيل بعد از‬
‫آن تا وقتي که زنده بود يعني سال ‪ 630‬ه‪ .‬ق هيچگاه نتوانست و نه جرأت کرد که به قتل‬
‫عام اهل سنت اقدام کند‪.‬‬
‫‪ -4‬بسياري از مردم شهرهاي اهل سنت مانند بغداد و هرات بعد از جنگ چالدران به‬
‫مذهب اهل سنت برگشتند و گماشتگان صفويه را کشتند‪.‬‬

‫‪ -1‬تاريخ روابط خارجي ايران در عهد شاه اسماعيل صفوي‪ ،‬دکتر واليتي و ديگران‪.‬‬
‫‪ -7‬در اين مورد بنگريد به عصر صفوي‪ ،‬راجر سيوري‪ ،‬صفحه ‪ ،71‬و ديوان شعر شاه اسماعيل اول‪.‬‬
‫‪117‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -5‬تجزيه ايران در نتيجه کشتارهاي هولناکي که صفويه انجام داده بود و پيوستن عراق و‬
‫کردستان به عثماني براي محفوظ ماندن از کشتار و تغيير مذهب‪ ،‬سلطان سليم بعد از فتح‬
‫شايان خود قصد داشتند در تبريز بماند و زمستان را در آن شهر بگذراند در بهار سال بعد‬
‫کار صفويه را يکسره سازد‪ ،‬اما از آنجا که در ميان سپاهيان وي عده زيادي از سربازان باطناً‬
‫مريد صفويه بودند او را به بازگشت به عثماني ترغيب کردند‪ .‬در سال ‪ 629‬ه‪ .‬ق که سلطان‬
‫سليم تصميم گرفت به تسلط صفويه در ايران خاتمه دهد باز همين سربازان مخالفت کردند‬
‫اما سلطان مصمم بود‪ ،‬در همان اوان بود که سلطان به طور مرموزي وفات کرد‪ .‬سلطان سليم‬
‫شخص ديندار‪ ،‬عادل و علمپرور بود‪ .‬وي شاعر نيز بود‪ .‬در فصل نه همين کتاب شعري از‬
‫او آورده شده است‪.‬‬
‫اوضاع مذهبي ايران در اوايل صفويه‬
‫اوضاع مذهبي ايران در اوايل صفويه به قرار ذيل بود‪:‬‬
‫شيعهها‪ :‬در بعضي از شهرهاي ايران اقليتهاي کوچکي از شيعيان وجود داشت مانند‬
‫سبزوار‪ ،‬مشهد‪ ،‬ري و قم اما بسياري از آنها مانند اهالي کاشان به اهل سنت گرويده بودند‪.‬‬
‫حنفيها‪ :‬خاندانهاي تيموري – جغتايي – ايلها و قبيلههاي ترکنژاد شرق – قبيلههاي‬
‫بلوچ – افغان در سيستان و بلوچستان – خراسان – افغانستان –ماوراءالنهر – مازندران –‬
‫کرمان – يزد –‌سمنان – کاشان وغيره‪.‬‬
‫شافعيها‪ :‬در نواحي جنوبي ايران استانهاي هرمزگان – فارس – مرکزي – اصفهان –‬
‫سمنان ‪ -‬اراک – آذربايجان شرقي و غربي – کردستان – کرمانشاهان – همدان – خوزستان‬
‫– ايالم – لرستان = چهارمحال بختياري – کهکيلويه و بويراحمد – زنجان – قزوين –‬
‫گيالن – عراق و ساير نواحي ايران‪.‬‬
‫تنها جاهائي که صفويه قادر نشد در آنجا قتلعام به راه اندازد سيستان و بلوچستان و‬
‫ماوراءالنهر بود‪ .‬ماوراءالنهر در دست ازبکان بود و سلسله ازبکي که به تازگي در آنجا‬
‫‪118‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫تأسيس شده بود در حال قدرتگيري بود‪ .‬سيستانيها در زمان قدرت يافتن صفويه به‬
‫رهبري ملک سلطان محمود سيستاني کامالً متحد بودند و اين امر باعث شد که صفويه فکر‬
‫تغيير مذهب در آن ديار را کنار گذارد‪ .‬سيستان و بلوچستان در آن زمان بسيار بزرگتر از‬
‫حال بود و شامل هرمزگان و استان هرات ميشد‪ .‬حتي شاه عباس اول به علت موقعيت‬
‫بلوچستان و اتحاد و اتفاق مردم آن ديار ترجيح داد که حاکمي از قزلباش را به آن سرزمين‬
‫نفرستد و فرد مورد نظر مردم آنجا را حاکم بلوچستان کند‪.‬‬

‫شاه طهماسب اول (‪ 224-232‬ه‪ .‬ق)‬


‫بعد از شيخ اسماعيل پسرش طهماسب اول به حکومت ايران رسيد‪ .‬در حکومت پنجاه‬
‫و چند ساله او بيشتر مناطق ايران در شرق و غرب بين صفويه و ازبکان و عثمانيها دست‬
‫به دست شد‪ .‬ازبکها خراسان و استان هرات را در بيشتر ايام حکومت طهماسب اول در‬
‫تصرف خود داشتند‪ .‬عثمانيها هم‪ ،‬بارها تبريز را به تصرف خود درآوردند که اين امر‬
‫موجب شد طهماسب مرکز حکومت خود را از تبريز به قزوين منتقل کند‪ .‬در سال ‪ 692‬ه‪.‬‬
‫ق ‪ 1555‬ميالدي پيمان صلح بين سلطان سليمان باشکوه عثماني با شاه طهماسب به امضا‬
‫رسيد طبق اين پيمان لعن به خليفه راشدين از صفويه ممنوع شد‪ .‬همچنين صفويه مجبور‬
‫شد از آزار و اذيت اهل سنت در ايران دست بردارد‪ .‬اين پيمان مرز ايران و عثماني را مرز‬
‫فعلي قصر شيرين تعيين کرده بود‪ .‬شاه طهماسب سياست تغيير مذهب را در داخل ايران در‬
‫مناطق مانند لرستان و کهکيلويه و بويراحمد با فرستادن دستههاي تبليغي ادامه داد‪ .‬صفويه با‬
‫تمام قساوتي که داشت نتوانست اکثريت مردم ايران را به مذهب خود درآورد‪ .‬با آنکه شاه‬
‫اسماعيل با قتلعامهاي بسيار توانسته بود اهالي چند شهر مانند هرات و شيراز را به تغيير‬
‫مذهب وادار کند ولي بعد از جنگ چالدران و شکست شاه اسماعيل اکثر مردم به مذهب‬
‫خود برگشتند بخصوص در هرات مردم تغيير مذهب دادهها را کشتند و دوباره مذهب اهل‬
‫‪119‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سنت را برقرار کردند‪ .‬در دوران شاه طهماسب نيز به علت ضعف وي و وجود سالطين‬
‫مقتدري همچون سلطان سليمان باشکوه صفويه هيچگاه جرأت نکرد دست به قتلعام اهل‬
‫سنت بزند‪ .‬بعد از شاه طهماسب اول پسرش اسماعيل دوم به حکومت ايران رسيد‪ .‬اين شاه‬
‫جوان که توسط معلمي اهل سنت از هرات تربيت شده بود بسياري از سران قزلباش و‬
‫تجاوزکاران به جان و مال مردم ايران را به قتل رساند‪ .‬کساني که نسبت به صحابه بيادبي‬
‫کرده بودند را تنبيه نمود و اهل سنت را اکرام نمود‪ .‬اما بزودي به طرز مرموزي به قتل رسيد‪.‬‬
‫بعد از او برادرش سلطان محمد ميرزا با لقب خدابنده به حکومت ايران رسيد‪ .‬بعد از‬
‫برکناري سلطان خدابنده توسط شاه عباس اول سلطان مراد سوم عثماني به قفقاز را از‬
‫صفويه گرفت و شاه عباس اول را در سال ‪ 1560‬ميالدي (‪ 666‬ه‪ .‬ق) وادار به پذيرش‬
‫قرارداد صلحي نمود که وي را مجبور کرد از تبليغات صفوي در آناتولي دست بکشد و در‬
‫ايران نيز از هر گونه آزار و اذيت اهل سنت خودداري کند‪.‬‬

‫شاه عباس اول (‪ 1232-223‬ه‪ .‬ق)‬


‫شاه عباس اول با راهاندازي کودتايي بر سر کار امده پدرش شاه محمد خدابنده را کنار‬
‫زده و او را همراه با دو برادر باقيماندهاش که بعداً نابينايشان کرد از پايتخت تبعيد کرد‪ .‬اين‬
‫شاه جنايتکار در طي حکومت چهل و دو ساله خود بقدري در ايران جنايت کرد که شرح‬
‫آن جنايتها خود به کتاب قطور جداگانهاي نياز دارد‪ .‬بقول نصراهلل فلسفي وي در طريق‬
‫پيشرفت کار سلطنت و براي مرعوب ساختن مدعيان خويش بياندک مالحظه و ترحم و‬
‫ترديد‪ ،‬هر کس را که به حقيقت يا به گمان‪ ،‬مانع فرمانروايي مطلق و مخالف اراده شخصي‬
‫خود ديد‪ ،‬از ميان برداشت‪ .‬پانصد جالد‪ ،‬از مردان درشت استخوان قوي هيکل بلند قامت‬
‫بدروي داشت که کالههاي بزرگ با دستاري سرخ گرد آن پيچيده بر سر مينهادند با‬
‫ريشهاي تراشيده و سبيلهاي بزرگ خنجرآسا رئيس اين دژخيمان شيخ احمد آقا را چنين‬
‫‪110‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫توصيف کردهاند‪ .‬در اين منصب (داروغگي قزوين) دکاني در آن شهر براي بريانپزي و‬
‫کبابفروشي گشوده بود و هر کس را که به تهمت دزدي و راهزني ميگرفت در آن دکان‬
‫به تنور گداخته ميانداخت يا به سيخ ميکشيد‪ .‬شاه عباس چون بر مردم شهر يا واليتي‬
‫خشم ميگرفت‪ ،‬شيخ احمد آقا و يارانش را بر سر ايشان ميفرستاد و اين گروه که به‬
‫خونريزي و مردمکشي خو گرفته بودند‪ ،‬آن مأموريت را به دلخواه شاه و بلکه شديدتر از‬
‫آنچه او اشاره کرده بود‪ ،‬انجام دادند‪ .‬گروه ضربت شيخ احمد آقا‪ ،‬در گيالن که به فرمان شاه‬
‫عباس مردمش‪ ،‬به علت حمايت از چند امير طغيانگر محکوم به قتلعام شده بودند‪ .‬جناياتي‬
‫مرتکب شد که موي بر اندام راست ميکند! تا حدي که مؤرخان درباري‪ ،‬با همه مالحظات‬
‫و ترس و وحشت از ابراز نفرت خودداري نميکنند‪ .‬نصراهلل فلسفي به نقل از نقاوة اآلثار در‬
‫کتاب زندگاني شاه عباس اول مينويسد‪:‬‬
‫شيخ احمد آقا آنچه مقتضاي غضب و قهر جانسوز شهريار بود کرد و شيوهاي که نفس‬
‫بد آموزش تقاضا داشت بر آن افزود و کار سفاکي را در آن واليت (گيالن) بدانجا رسانيد‬
‫که زنان از ترس او بچه افکندند و بعضي زنان را که اين حالت واقع نشد‪ ،‬شکم ايشان را‬
‫شکافت و بچهها را به درآورده و بر سر نيزه کرد‪ ...‬بر هيچ يک از آن قوم ابقا ننمودند و‬
‫حتي اطفال و زنان و شيخ و پير و شاب جوان آن جماعت را به تيغ بيدريغ گذارنيدند‪.‬‬
‫اطفال را در مهد دو پاره ميکردند‪.1‬‬
‫زندهخواران‪ :2‬اين مجازات شوم و نفرتانگيز که از مجازات مغول بود بدست شاه‬
‫اسماعيل اول زنده شد و شاه عباس هم آنرا با رسم خاص به اجرا درآورد‪ .‬دسته آدمخواران‬
‫چيگين يا گوشت خامخور ناميده ميشدند‪ .‬سردسته زندهخواران شاه عباس شخصي بنام‬
‫ملک علي سلطان بود‪ .‬آن فرقه آلت دست شاه عباس گناهکاران واجب التعذير را از‬

‫‪ -1‬زندگاني شاه عباس‪ ،‬اول صفحه ‪.759-758‬‬


‫‪ -7‬همان منبع‪ ،‬صفحه ‪.423‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫يکديگر ميربودند و لبها و گوشهاي ايشان را به دندان قطع نموده بلع ميفرمودند‪،‬‬
‫همچنين بقيه اعضاي بدن ايشان را به دندان انفصال داده ميخوردند و غيره‪....‬‬
‫يکي ديگر از شيوههاي شاه عباس و برخي از شاهان صفوي اين بود که وقتي به‬
‫سرداران و اعضاي بلند پايه خود به هر دليلي خشم ميگرفتند وابستگان و اطرفيان قرباني را‬
‫نيز قتلعام ميکردند‪ .‬يکي از همراهان برادران شرلي از مناظري که روز ورود شاه عباس به‬
‫قزوين ديده روايت ميکند‪ :1‬همين که به قدر نيم فرسخ از شهر دور شديم‪ .‬يک تماشايي‬
‫ديدم که ندرتاً ديده ميشود‪ .‬سربازهاي شاه را ديديم از ده هزار سرباز‪ ،‬دوازده هزار سر‬
‫بريده بر روي نيزههاي خود زده‪ ،‬و بعضيها گوشهاي آدم را به ريسمان بسته از سينه خود‬
‫آويخته بودند‪ .‬در اصفهان نيز همين وضع برقرار بود‪ .‬قتل مردم و سربازان ساکن در قلعه‬
‫گنجه سال ‪ 1015‬ه‪ .‬ق کشتار زنان ومردان مقيم در قلعه شماخي سال ‪ 1019‬ه‪ .‬ق قتلعام‬
‫بيش از هفتاد هزار نفر از مردم بيگناه گرجستاني در جريان خوران شاه خانم که شاه عباس‬
‫نديده عاشق او شده بود و به اسارت بردن يکصد و سي هزار پسر و دختر گرجي‪ ،‬زجر و‬
‫کشتار شاعران و هنرمندان در سراسر حکومت صفويه همچون شب تاريکي براي شعر‬
‫فارسي بوده است‪ .‬صدها شاعر آزاد انديش‪ ،‬چنان در جو هولناک متعصبان اين سلسله محو‬
‫و نابود شدهاند که حتي اثري از آثار آن بدست نيامده است‪ .‬از جمله تفريحات شاه عباس‬
‫اول يکي آن بود که به پدر دستور ميداد پسرش را بکشد‪ .‬اگر امتناع ميکرد به پسر دستور‬
‫ميداد پدرش را بکشد‪ ،‬اگر او نيز خودداري ميکرد‪ ،‬به ديگري دستور ميداد که آندو را‬
‫بکشد سپس بازماندگان و اموال مقتولين را به تصرف خود در مي آورد‪ .‬سياست مذهبي‬
‫عباس اول به پشتيباني موروثي از شيعيان و تعقيب اهل سنت به اتهام هواخواهي از‬
‫عثمانيها و ازبکها و اعطاي آزادي و امکانات فراوان به مسيحيان و ديگر فرقههاي غير‬
‫اسالمي قرار داشت‪ .‬اسير کردن زنان و اطفال قلعهاند خود‪ ،‬کشتار گيالنيها و تمامي مردم‬

‫‪ -1‬سفرنامه برادران شرلي‪ ،‬صفحه ‪ 52‬و ‪.80‬‬


‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫قبيله مکري از مراغه تا مياندوآب‪ ،‬شکنجه و آزار مردم سمنان بخصوص بريدن گوش و‬
‫بيني علماي اهل سنت ناحيه سرخه سمنان و خوراندن آن به مردم‪ ،‬کشتار و اذيت همدانيها‬
‫و شهيد کردن محمود دباغ پيشواي اهل سنت آن ديار – کشتار در قلعه دمدم اروميه بسال‬
‫‪ 1016‬ه‪ .‬ق کشتار اهالي کرد ماکو بخصوص طايفه محمودي به مدت ده روز بسال ‪1014‬‬
‫ه‪ .‬ق در اين کشتار قلعه دامنکوه ماکو به اشغال شاه عباس درميآيد و کليه پناهجويان آن به‬
‫قتل ميرسند اما قلعه ميانکوه به علت پايداري بيش از حد از اشغال مصون ميماند‪ .‬قتلعام‬
‫اهل سنت بغداد و‪ ...‬آنچه که نوشته شد تنها گوشههاي کوچکي از جنايات بيشمار شاه‬
‫عباس کبير!! است و همچنان که قبالً تذکر داده شده در اين مورد کتابي جداگانه مورد نياز‬
‫است که نوشته شود‪.‬‬

‫برادران شرلي‬
‫برادران شرلي بعد از عقد قرارداد بازرگاني در زمان شاه طهماسب اول با جنکينسون‬
‫خود را آماده آمدن به ايران کردند‪ ،‬آنها با تشويق افرادي همچون آنجلو کشيش سرشناس‬
‫انگليسي که مدتي مقيم ايران بود راهي ايران شدند‪ .‬در سال ‪ 1561‬ميالدي هيئت ‪ 29‬نفره‬
‫انگليسي به سرپرستي سررابرت شرلي و برادرش سرانتوني شرلي در قزوين به حضور شاه‬
‫عباس اول رسيد‪ .‬اين هيئت داراي کارشناساني در زمينههاي مختلف نظامي از جمله‬
‫متخصصهايي در زمينه پياده نظام و توپخانه و سواره نظام بود‪ .‬الهوردي فرمانده کل قواي‬
‫ايران از هيئت شرلي بسرعت استفاده کرد‪ .‬و با استفاده از تخصص آنها انقالب نظامي در‬
‫ايران بوجود آورد‪ .‬شرليها صنعت توپخانه در ايران ايجاد کردند و ايران بزودي صاحب‬
‫پانصد عراده توپ جنگي شد‪ .‬و به اين ترتيب توسط انگليسيها ارتشي در ايران بوجود آمد‬
‫که توانست اروپاي مسيحي را بقول اروپائيان از دست عثمانيها نجات دهد‪ .‬براي اروپايي‬
‫فرق نميکرد چه ايراني و چه عثماني مهم اين بود که آنها همديگر را بکشند‪ .‬در همان زمان‬
‫‪113‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫عثماني در داخل گرفتار هرج و مرج بود سلطان سليمان باشکوه درگذشته بود سلطان‬
‫محمود سوم نيز بعد از جنگ ‪ 903‬م وفات ميکند و سلطان احمد به جايش مينشيند‬
‫عثماني مجبور بود در چهار جبهه مختلف بجنگد جبهه لهستان – جبهه امپراطوري اتريش‬
‫مجارستان – جبهه روسيه تزار –جبهه ايران‪ .‬نوسازي ارتش ايران باعث شد که براي مدت‬
‫کوتاهي قسمتي از متصرفات عثماني به تصرف صفويه درآيد‪ .‬بعد از مرگ الهوردي‬
‫سررابرت شرلي به رياست کل قشون ايران رسيد و شاه عباس به واسطه جنگهاي او با‬
‫عثماني هداياي بيشماري به او داد‪.‬‬

‫اعطاي حق کاپيتوالسيون به انگليسيها‬


‫انگليسييها‪ ،‬از همان آغاز روابط خود با ايران‪ ،‬بنا را بر تزوير گذاشته بودند و براي حفظ‬
‫منافع خود‪ ،‬به دسايس گوناگون متوسل ميشدند‪ .‬نخستين آثار استعمار و کاپيتوالسيون‬
‫انگليس در ايران در عصر شاه عباس اول مشاهده ميشود‪ .‬آنها تحت پوشش آزادي تجارت‬
‫و کسب امنيت‪ ،‬حقوقي به دست ميآوردند که مردم ايران هيچگاه از آن بهرهمند نبودند‪.‬‬
‫محتواي فرمانهاي ملوکانه شاه عباس نه تنها آزمندي و حيلهگري بيگانگان بخصوص‬
‫انگليسيها را نشان ميدهد‪ ،‬بلکه بيانگر آن است که شاه عباس و ديگر شاهان صفوي براي‬
‫مردم کشور خود اعتبار و اهميتي قائل نبودند و آنها را به بيگانگان ميفروختند‪ .‬در فرماني‬
‫که شاه عباس براي گروهي از بازرگانان انگليسي در سال ‪ 1029‬ه‪ .‬ق (‪ 1917‬ميالدي) صادر‬
‫‪1‬‬
‫کرده‪ ،‬چنين نکاتي به چشم ميخورد‪:‬‬
‫‪ ...‬ديگر آن جمعي از مردم انگليس که به تجارت و سوداگري به ممالک محروسه آيند‪،‬‬
‫هر قسم اسلحه ويراقي که خواهند نگاه دارند‪ ،‬احدي معترض نشود و اگر احدي از هر‬
‫طبقه ميان ايشان دزدي يا حرامگيري کند‪ ،‬اگر در محل دزدي يا حرامگيري آن کس کشته‬

‫‪ -1‬ايران و جهان‪ ،‬دکتر عبدالحسين نوايي‪ ،‬صفحه ‪.740-747‬‬


‫‪114‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫شود‪ ،‬حکام معترض نشوند و اگر دزد يا حرامي گرفتار شود‪ ،‬اگر دزد يا حرامي مسلمان‬
‫باشد‪ ،‬حکام آن محل در حضور قنسول بعد از خاطر نشان‪ ،‬او را جزا و سزا رسانند و اگر‬
‫فرنگي باشد‪ ،‬قنسول او را به قتل رساند‪.‬‬
‫‪ ...‬ديگر اگر ميان مسلمانان و مردم انگليس در داد و ستد معامالت قضاياي جزئيه روي‬
‫نمايد که رجوع به شرع شود‪ ،‬حکام او را نزد قنسول انگيس فرستد که قنسول ايشان را به‬
‫شرع برده و آنچه موافق شرع باشد به عمل آورند‪.‬‬
‫پيروزيهاي شاه عباس در جبهههاي مختلف ديري نپائيد چرا که سلطان مراد چهارم بعد‬
‫از سر و سامان دادن به اوضاع آشفته امپراطوري عثماني و نابود کردن باندهاي فساد و‬
‫رشوهخواري به کار گماري افراد اليق کليه مناطق تصرفي شاه عباس از جمله بغداد را‬
‫تصرف کرد و شاه عباس دوم را مجبور کرد که از آزار و اذيت اهل سنت در ايران‬
‫خودداري کند‪ .‬بين دو طرف قرارداد صلح قصر شيرين به امضا رسيد و طبق آن مرزهاي دو‬
‫کشور بر اساس مرزهاي امروزه تعيين شد‪ .‬شاه جهان از سالطين بزرگ گورکاني هند نيز در‬
‫سال ‪ 1052‬ه ق واليت قندهار را از ايران باز پس گرفت‪ .‬جانشينان شاه عباس اول حوزه‬
‫اقتدارشان در حقيقت ايران امروزي بود و هيچکدام از آنها قدرت رويارويي با سالطين‬
‫عثماني يا گورکاني را نداشتند‪ .‬جنگهاي خونيني که بين ايران و عثماني متداول بود با‬
‫قرارداد صلح قصر شيرين خاتمه يافت بعد از آن ديگر جنگ مهمي بين طرفين روي نداد‪.‬‬
‫شاه سلطان حسين (‪ 1125-1123‬ه‪ .‬ق)‬
‫شاه حسين در حقيقت آخرين شاه صفويه است که بر ايران حکمراني کرده است‪ .‬وي‬
‫در مجموع سه هزار دختر و دو هزار زن را عقد کرد‪ .‬دستور داده بود در فصل بهار هر سال‬
‫همه دختران و زنان اصفهاني بمدت سه روز در بازارها و خيابانها با عشوه و ناز جمع‬
‫شوند و مردان در خانه بمانند‪ ،‬تا شاه با اتفاق عدهاي از همسران و نوکران خود از بين آنها‬
‫هر که را ميخواست با خود ببرد‪ .‬امور واقعي مملکت در دست عالمه مجلسي بود‪ .‬در‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫همان اوان حکومت‪ ،‬شاه حسين شاهنواز خان گرجي ملقب به گرگين خان و خسروخان از‬
‫مريدان مجلسي را به حکومت افغانستان منصوب کرد‪ .‬گرگين خان حاکم قندهار شد طبق‬
‫نظر علماي صفويه به رهبري مجلسي اهل سنت کافر محسوب ميشدند و تجاوز به جان و‬
‫مال و ناموس آنها حالل بود‪ .‬اين فتوا باعث شد که مريدان مجلسي تجاوز را در حق اهل‬
‫سنت از حد بگذرانند‪ .‬بدنبال بيحرمتي از طرف وزير اعظم شاه حسين در حق اميرخان از‬
‫بزرگان افغانستان که به دادخواهي به دربار آمده بود‪ .‬و نامه آن ملعون به گرگينخان مبني بر‬
‫اينکه هر چه ميتواند بر سر اهل سنت بياورد شيرمرد دلير اسالم محمود افغاني تصميم به‬
‫قلع و قمع دشمنان اهل سنت و ايران گرفت و توانست حکومت قشري و خونخوار و غرق‬
‫در شهوتپرستي را برافکند‪ .‬محمود افغاني به تصريح آصف الحکما در رستم التواريخ‬
‫جواني بود بکلمات صوريه و معنويه و آراسته و در فطنت و کياست و رشادت و تميز و‬
‫نظم و نسق و موافق حساب و احتساب بيباک و کشنده هر دزد و راهزن و ظلم و ناپاک‬
‫بود‪ .‬بگذريم از اينکه کوردالن حکومت محمود افغان را حکومتي خارجي و افغانستان را که‬
‫يکي از پيکرههاي اصلي ايران زمين بوده است سرزميني اجنبي معرفي ميکنند و با اين حال‬
‫خود را ايراني تمام عيار ميپندارند‪ .‬اين کوردالن هيچگاه نخواستهاند بفهمند که اين صفويه‬
‫بود که باعث شد افغانستان – ترکمنستان – قفقاز ‪ -‬آناتولي و عراق از ايران جدا شوند و‬
‫اين ننگي است بر پيشاني حکومت صفويه و هوادرانش که هيچگاه در تاريخ ايران زمين به‬
‫فراموشي سپرده نخواهد شد‪ .‬بدين ترتيب حکومت ترور و وحشت و قشري و صفويه در‬
‫ايران برچيده شد‪ .‬و ايرانيان توانستند تا حکومت يکي ديگر از قبايل قزلباش بنام افشار نفس‬
‫راحتي بکشند اما افسوس که آن دوران بسيار کوتاه بود و دزدان افشار ايران را به ويرانهاي‬
‫تبديل کردند که در حالي که ساير ملل جهان به ويژه در اروپا به سوي ترقي پيش ميرفتند‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫علم در دوران صفويه‬


‫صفويه براي پيشبرد مذهب و حکومت خود شديداً با علم و علمآموزي مبارزه کرد‪ .‬در‬
‫همان اوان حکومت صفويه دانشمندان بزرگواري همچون قاضي ميبدي به دست آنها به‬
‫شهادت رسيدند‪ .‬اين امر باعث شد که گروه کثيري از دانشمندان به ممالک هند و عثماني و‬
‫ازبک پناهنده شوند‪ .‬و بدينگونه کانون گرم علم و ادب در ايران بزودي به سردي گرائيد‪.‬‬
‫علوم رياضي و طبيعي بيشتر از ساير علوم دچار تنزل شد‪ .‬آنچه که در اوايل دوران صفوي‬
‫وجود دارد در حقيقت اثر شاگردان دانشمندان دوران آخر تيموري است که با مرگ آنها ما‬
‫شاهد مرگ تدريجي علوم در ايران هستيم‪ .‬کشتار دانشوران و مبارزه با علم انگار جزو ذات‬
‫صفويه و بنيانگذاران آن بوده است‪ .‬در آمل تحت تسلط سيد قوامالدين و درويشانش و‬
‫همچنين سيد کمال الدين کساني که علم بخصوص علم دين ميآموختند و يا آموزش‬
‫ميدادند کشته ميشدند‪ 1‬شيخ بهائي از بزرگان صفويه در کشکول خود ميگويد‪:‬‬
‫شقي‬ ‫ابليس‬ ‫تلبيس‬ ‫بقيه‬ ‫علم فقط علم عاشقي است‬
‫‪2‬‬
‫اين نظر يکي از بزرگترين شيخ االسالمهاي صفوي است‪:‬‬
‫هجوم سيلآساي روحانيان کاتوليک از سراسر اروپا به ايران در همان آغاز حکومت‬
‫صفويه باعث کاتوليکي شدن مذهب صفويه شد در نتيجه نابود کردن مراکز علمي و کشتار‬
‫و تبعيد و اذيت دانشمندان ايراني همچون اروپايي قرون وسطا به وظيفهاي مذهبي مبدل‬
‫شد‪ .‬و همچون جوامع اروپايي تقليد کورکورانه جزو وظايف مذهبي قرار گرفت و علوم‬

‫‪ -1‬ظفرنامه‪ ،‬شرفالدين يزدي‪ ،‬جلد اول‪ ،‬صفحه ‪.414‬‬


‫‪ -7‬شيخ االسالم بهاءالدين محمدبن حسين بن عبدالصمد عاملي متولي بعلبک لبنان (‪ 1301-960‬ه‪ .‬ق)‬
‫شيخ االسالم اصفهان در دوران شاه عباس اول همراه پدرش به ايران ميآيد بعد از چندي پدرش به‬
‫عربستان ميرود و در آنجا پدر به پسر نامه نوشته و تذکر ميدهد اگر طالب دنيا هستي به هند برو‪،‬‬
‫اگرطالب آخرت هستي به عربستان بيا‪ ،‬اگر هيچکدام را نميخواهي در ايران بمان‪.‬‬
‫‪117‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫منحصر به تعليمات مذهبي گرديد مهمتر اينکه سازمان روحاني همچون واتيکان در ايران‬
‫شکل گرفت که رياست آن با مالباشي بود‪ .‬حتي دانشمندان بزرگواري همچون ميرزا‬
‫صدراي شيرازي (م ‪ 1050‬ه‪ .‬ق) و قاضي سعيد قمي (م ‪ 1103‬ه‪ .‬ق) و مالمحسن فيض را‬
‫کافر ميخواندند و بر کفر آنها فتوا داده بودند‪ .‬اين وضعي بود که علماي وارداتي صفويه از‬
‫اعراب شام و جنوب عراق در ايران بوجود آورده بودند‪ .‬بديهي است که در اين چنين‬
‫جامعه بستهاي هيچ جايي براي پيشرفت و علمپروري وجود نخواهد داشت‪ .‬شهادت‬
‫ميرعماد بدست شاه عباس اول بخوبي نشان ميدهد که صفويه براي دانشمندان کوچکترين‬
‫اهميت قائل نبودهاند‪ .‬ميرعماد از خوشنويسان بزرگ اهل سنت بود که مراسم سوگواري او‬
‫در سراسر ايران‪ ،‬هندوستان و عثماني برپا شد‪ .‬اکبر شاه حاضر بود در ازاي ميرعماد به اندازه‬
‫وزن او طال بدهد‪.‬‬

‫دانشمندان بزرگ اهل سنت در دوران صفويه‬


‫‪ -1‬ميرزا مخدوم (‪ 000-047‬ه‪ .‬ق)‪ :‬امير معينالدولة سيد ابوالفتح محمدبن عبدالباقي‬
‫حسيني شريقي شيرازي (نواده ميرسيد شريف گرگاني از علماي معروف حنفي) استاد شاه‬
‫اسماعيل دوم که در گرايش وي به اهل سنت سعي بليغ داشت‪ .‬کتاب بسيار مهم و ارزشمند‬
‫دارد به نام نواقض الروافض که آنرا بعد از پناهنده شدن به عثماني نوشت و در سال ‪ 661‬ه‪.‬‬
‫ق آنرا به سلطان مراد سوم تقديم کرد‪.‬‬
‫‪ -2‬مصلحالدين الري (وفات ‪ 008‬ه‪ .‬ق)‪ :‬عالمه مصلحالدين محمدبن صالح الدين بن‬
‫جاللالدين بن کمال بن محمد اسعدي انصاري عبادي شافعي الري از چهرههاي درخشان‬
‫علمي قرن دهم بدربار همايون شاه (‪ 693-637‬ه‪ .‬ق) در هندوستان ميرود‪ .‬بعد از مرگ‬
‫وي به اسالمبول رفته سپس به آمد (دياربکر) رفته آخر االمر به بغداد ميرود و با اسکندر‬
‫پاشا والي عراق بسر ميبرد‪ .‬وي مفتي‪ ،‬منجم‪ ،‬رياضيدان و تاريخدان بزرگي بود‪ .‬از آثار‬
‫‪118‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اوست‪ -1 :‬مرآة االدوار و مرقات االخبار بفارسي از خلقت تا زمان مرگ مؤلف وي در اين‬
‫کتاب تقريباً از همه آثار اسالمي مشهور در تاريخ استفاده کرده است‪ .‬همين کتاب است که‬
‫خواجه افندي (سعدالدين حسن مفتي) با اضافاتي آنرا بنام تاج التواريخ درآورده است‪-2 .‬‬
‫شرحي بر رساله هيئت عالمه قوشچي بفارسي ‪ -3‬حاشيه بر شرح قاضي ميبدي شهيد بر‬
‫کتاب هداية الحکمة اثيرالدين ابهري ‪ -4‬شرح کتاب اربعين امام نووي به عربي ‪ -5‬شرح‬
‫الرشاد في فروع شافعيه از شرفالدين اسماعيل يمني شافعي (متوفاي ‪ 139‬ه‪ .‬ق) به عربي‬
‫‪ -9‬حاشيه بر مطالع االنتظار ابوالثناء شمسالدين محمد اصفهاني (متوفاي ‪ 746‬ه‪ .‬ق) که‬
‫خود شرحي است بر طوالع االنوار قاضي بيضاوي در علم کالم بعربي ‪ -7‬فرائض الالري‪:‬‬
‫شرحي است بر فرائض سجاوندي بنام فرائض سراجيه ‪ -1‬حاشيه بر کافيه ابن حاجب‬
‫مالکي در نحو که در اصل اثري است که از شيخ جمالالدين ابوعمرو عثمان معروف به ابن‬
‫حاجب ملکي نحوي (متوفاي ‪ 949‬ه‪ .‬ق) ‪ -6‬شرح رساله زوزا جالل دواني ‪ -10‬حاشيه بر‬
‫تهذيب المنطق و الکالم عالمه تفتازاني و‪....‬‬
‫‪ -3‬امير شرفخان بدليسي‪ :‬از مؤلفان قرون ده و يازده هجري قمري که بعد از کنارهگيري‬
‫از صفويه به دربار عثماني ميرود و جزو امراي عثماني و مورد احترام آنها ميشود‪ .‬وي‬
‫مؤلف نخستين کتاب بنام شرفنامه درباره کردستان ميباشد‪ .‬بدليسي کتاب شرفنامه را در‬
‫سال ‪ 1005‬ه‪ .‬ق تأليف کرد‪.‬‬
‫‪ -4‬نظامالدين هروي‪ :‬خواجه نظامالدين احمد پسر خواجه محمد هروي از اعقاب‬
‫خواجه عبداهلل انصاري از مؤرخين قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجري قمري که به هند‬
‫ميرود و بدربار اکبر شاه وارد ميشود‪ .‬اثر مهم وي طبقات اکبر شاهي است که بهترين‬
‫کتاب در تاريخ اسالمي هند تا ‪ 1002‬ه‪ .‬ق است‪.‬‬
‫‪ -5‬مسعودبن عثمان کوهستاني‪ :‬از دانشمندان قرن دهم هجري قمري داراي تاريخ‬
‫بسيار ارزشمند ابوالخير خاني بنام بنيانگذار سلسله پادشاهان ازبک ميباشد‪ .‬مطالب کتاب‬
‫‪119‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫عبارتند از‪ :‬خلقت عالم و تاريخ پيامبران‪ ،‬خلفاي راشدين ‪-‬رضي اهلل عنهم‪ ،-‬ائمه اثني عشر‬
‫‪-‬رضي اهلل عنهم‪ ،-‬بنياميه‪ ،‬بنيعباس‪ ،‬شاهان ايران از کيومرث تا يزدگرد سوم‪ ،‬صفاريان‪،‬‬
‫سامانيان‪ ،‬غزنويان‪،‬سلجوقيان چنگيزخان و جانشينانش تا سال ‪ 964‬ه‪ .‬ق‪ ،‬جاليريان‪ ،‬سلسله‬
‫ازبکان تا زمان تأليف کتاب يا تفضيل زياد‪.‬‬
‫‪ -6‬مير عبدالرزاق خوافي ملقب صمصام الدولة (مقتول بسال ‪ 1171‬ه‪ .‬ق)‪ :‬تاريخدان‬
‫بزرگي بوده است‪ .‬اثر مهم وي‪ :‬مآثراالمرا شرح حال ‪ 730‬تن از شاهان‪ ،‬وزيران‪ ،‬اميران و‬
‫سپاهيان و مردان بزرگ عهد گورکاني هند ميباشد‪.‬‬
‫‪ -7‬امير يحيي بن عبداللطيف حسني سيفي قزويني‪ :‬از مقتداي اهل سنت قزوين‬
‫متوفاي (‪ 692‬ه‪ .‬ق) بدستور شاه طهماسب به اصفهان تبعيد ميشود‪ .‬پسر بزرگش مير‬
‫عبداللطيف بهمراه برادرش ميرعالءالدولة کامي (در شعر به کامي تخلص ميکرد) به هند‬
‫ميگريزند‪ .‬اين خاندان دانشمندان معروفي دارد که پدر و دو پسرش تاريخ داناني بزرگ و‬
‫شاعراني بنام بودهاند‪ .‬اثر مهم امير يحيي لب التواريخ است‪.‬‬
‫‪ -0‬ميرزاجان باغ نوي (م ‪ 004‬ه‪ .‬ق)‪ :‬مالحبيب اهلل معروف به مالميرزا جان باغ نوي‬
‫شيرازي از حکماي بزرگ زمان خود بود‪ .‬از آثار اوست‪ -1 :‬حاشيه بر اثبات واجب قديم‬
‫عالمه دواني ‪ -2‬حاشيه بر حاشيه قديم دواني بر شرح تجريد ‪ -3‬حاشيه بر شرح ميرک‬
‫بخاري بر حکمه العين نجمالدين دبيران‪.‬‬
‫‪ -0‬نورالدين عبداهلل حکيم شيرازي‪ :‬مشهور به نورالدين شيرازي از پزشکان سرشناس‬
‫قرن يازدهم ه‪ .‬ق صاحب کتاب عالجات دارا شکوهي بنام دارا شکوه پسر شاه جهان (م‬
‫‪ 1096‬ه‪ .‬ق) از کتابهاي جامع و ارزنده پزشکي و داروشناسي است که مؤلف در آن به‬
‫شيوه پزشکان نيشابوري از روانشناسي صحبت کرده همچنين عالوه بر مسائل مختلف‬
‫پزشکي و جستارهايي از نجوم و موسيقي و حساب و هندسه و عالج صبيان و کودکان نيز‬
‫سخن رفته است‪.‬‬
‫‪130‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -18‬نظامالدين احمد گيالني‪ :‬از پزشکان پناهنده به هند داراي دو آثار زير است‪-1 :‬‬
‫اسرار االطباء در شناخت بعضي از داروها ‪ -2‬کتابي در درمان بواسير‪.‬‬
‫‪ -11‬شيخ محمد ابوطالب زاهد گيالني‪( :‬پناهنده به هند) رياضيدان‪ ،‬طبيعيدان‪،‬‬
‫جانورشناس و پزشک قرن دوازدهم هجري قمري از آثار اوست‪ -1 :‬رساله فرسنامه‬
‫(اسبنامه) بسال ‪ 1127‬ه‪ .‬ق درباره اسب و شناخت آن و بيماريهايش ‪ -2‬رساله در‬
‫خواص الحيوان‪.‬‬
‫‪ -12‬يوسفي هروي (وفات ‪ 058‬ه‪ .‬ق)‪ :‬يوسف بن محمدبن يوسف طبيب هراتي‬
‫مشهور به يوسفي هروي بزرگترين پزشک و داروشناس قرن دهم ه‪ .‬ق از دست صفويه به‬
‫هندوستان پناهنده ميشود‪ .‬از آثار اوست‪ -1 :‬عالج االمراض در نشانههاي بيماريها و‬
‫مداواي هر يک به نظم ‪ -2‬شرح منظومه عالج االمراض بنام جامع الفوايد ‪ -3‬قصيدهاي در‬
‫حفظ صحت در شرايط مختلف آب و هوايي و خوردن و آشاميدن و خواب و بيداري ‪-4‬‬
‫رياضي االدويه بنام همايون شاه هندي ‪ -5‬دالئل عمل البول ‪ -9‬دالئل النبض بسال ‪ 642‬ه‪.‬‬
‫ق درباره شناخت بيماريها به داللت نبض ‪ -7‬جواهر اللغه يا مجر الجواهر در بيان واژهها‬
‫و اصطالحات پزشکي ‪ -1‬منظومهاي بشيوه نصاب الصبيان در ذکر و شرح نام داروها از‬
‫هندي بفارسي ‪ -6‬فوايد االخيار (منظومهاي شمسي است در طب و رؤيا) ‪ -10‬رساله منظوم‬
‫مأکول و مشروب به بحر متقارب در تدبيرهاي پزشکي درباره خوردن و آشاميدن ‪-11‬‬
‫بدايع االنشاء‪.‬‬
‫‪ -13‬ملکشاه حسين سيستاني (متولد ‪ 007‬ه‪ .‬ق)‪ :‬وي عالوه بر فارسي و عربي به‬
‫پهلوي نيز آشنا بود آثارش عبارت است از‪ -1 :‬احياءالملوک در تاريخ سيستان ‪ -2‬مهر و‬
‫صفا ‪ -3‬تحفه الحرمين ‪ -4‬تذکره خير البيان‪.‬‬
‫‪131‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -14‬ميرزا شرفالدين سيفي حسني قزويني‪ :‬پسر قاضي جهان متخلص به شرف‬
‫مشهور به شرف جهان قزويني متبحر در علوم عقلي و شرعي (‪ 691-611‬ه‪ .‬ق) اين دو علم‬
‫در خاندان سادات سيفي ميراث گونه بود‪ .‬داراي ديوان شعري است که در دسترس ميباشد‪.‬‬
‫‪ -15‬غزال مشهدي (‪ 008-036‬ه‪ .‬ق)‪ :‬ملک الشعرا غزال مشهدي اولين کسي است که‬
‫در دربار گورکانيان لقب ملک الشعرا گرفته است‪ .‬وي از دست صفويه به هند ميگريزد‪.‬‬
‫وي شاعري بود توانا‪ ،‬فصيح و پرکار و باحال آثارش‪ -1 :‬کليات ‪ -2‬مرآت الصفات ‪-3‬‬
‫قدرت آثار‪.‬‬
‫‪ -16‬وحشي بافقي‪ :‬موالنا شمسالدين يا کمالالدين محمد وحشي بافقي (وفات ‪661‬‬
‫ه‪ .‬ق) آثارش‪ -1 :‬ديوان شعر ‪ -2‬مثنوي ناظر و منظور ‪ -3‬مثنوي فرهاد و شيرين (‪ 2‬و ‪3‬‬
‫باستقبال از خسرو شيرين نظامي) ‪ -4‬خلدبرين به پيروي از مخزن االسرار نظامي‪ .‬وحشي‬
‫بافقي مردي پاکباز‪ ،‬وارسته‪ ،‬حساس‪ ،‬خرسند و بلندهمت بود‪.‬‬
‫‪ -17‬ارسالن طوسي (متوفاي ‪ 005‬ه‪ .‬ق)‪ :‬قاسم مشهديزاده شده در طوس مشهور به‬
‫ارسالن طوسي از شاعران گريزان به هند و به دربار اکبر شاه از پيروان شيخ احمد ژنده پيل‪:‬‬
‫جامي بده که عارف جامست پيرما‬ ‫ساقي ز عکس ميشده روشن ضمير ما‬
‫‪ -10‬عرفي شيرازي (وفات ‪ 000‬ه‪ .‬ق)‪ :‬از شاعران رده اول قرن دهم به هند مهاجرت‬
‫ميکند‪ .‬داراي ديوان شعري است‪.‬‬
‫‪ 10‬حکيم قراري گيالني‪ :‬حکيم نورالدين بن مال عبدالرزاق متخلص به قراري برادر‬
‫حکيم همام (اين دو برادر خطنويس‪ ،‬شاعر و سخنشناس بودند) و حکيم مسيحالدين‬
‫گيالني وفات ‪ 667‬ه‪ .‬ق) پزشک و شاعر‪ .‬اين سه برادر بعد از مرگ پدر خود در زندان شاه‬
‫طهماسب اول در الموت‪ ،‬در سال ‪ 613‬به هند ميروند و به حضور اکبرشاه ميرسند‪ .‬حکيم‬
‫همام جزو دانشمنداني بود که بفرمان اکبر شاه سرگرم اتمام تاريخ الفي شد‪.‬‬
‫‪131‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -28‬منصف اصفهاني (وفات ‪ 1810‬ه‪ .‬ق)‪ :‬غياثالدين علي اصفهاني معروف به غياثا‬
‫و متخلص به منصف به هند مهاجرت ميکند‪ .‬داراي ديوان شعر است‪.‬‬
‫‪ -21‬وحشي جوشقاني (وفات ‪ 1813‬ه‪ .‬ق)‪ :‬مهاجرت به هند‪ ،‬ديوان شعر دارد‪.‬‬
‫‪ -22‬رفيع خراساني (‪ 002-042‬ه‪ .‬ق)‪ :‬به هند مهاجرت ميکند‪ .‬اسم کامل وي‬
‫رفيعالدين خراساني ميباشد‪.‬‬
‫‪ -23‬انيسي شاملو (وفات ‪ 1814‬ه‪ .‬ق)‪ :‬يولقي بيگ انيسي شاملو به هند مهاجرت‬
‫ميکند‪ .‬مثنوي محمود واياز از آثار اوست‪.‬‬
‫‪ -24‬نوعي خبوشاني (وفات ‪ 1810‬ه‪ .‬ق)‪ :‬محمد رضا بن محمود خبوشاني مشهدي‬
‫به هند مهاجرت ميکند‪ .‬داراي ديوان شعر است‪.‬‬
‫‪ -25‬محوي همداني (وفات ‪ 1828‬ه‪ .‬ق)‪ :‬ميرمغيث محوي‪ ،‬به هند مهاجرت ميکند‪.‬‬
‫‪ -26‬نظيري نيشابوري‪ :‬ميرزا محمد حسين نيشابوري متوفاي ‪ 1021‬ه‪ .‬ق در احمدآباد‬
‫هند‪.‬‬
‫بايد دانست که اساساً سراسر حکومت صفويه براي دانشمندان و شعرا چون شب‬
‫تاريکي بوده است‪ .‬و صدها دانشمند و شاعر آنچنان که در جو هولناک متعصبان اين سلسله‬
‫محو و نابوده شدهاند که حتي اثري از آثار آنها بدست نيامده است‪ .‬مؤلف کتاب‪ :‬حسبيه در‬
‫ادب فارسي مينويسد‪ :‬بدست آوردن آثار زنداني سخنوران هيچ دورهاي مانند عصر صفوي‬
‫موجب زحمت نشد‪ ..‬در هيچيک از تذکرهها‪ ،‬اعم از خطي و چاپي‪ ،‬نه اشارهاي به حبس و‬
‫بند سخنوران شده و نه اثري از زندان نامههاي ايشان وجود دارد ولي اين را ميدانم که اکثر‬
‫آنان بواسطه خفقان محيط به هندوستان گريختهاند‪ .1‬در ساير نقاطي که بر اثر تعصب شديد‬
‫مذهبي صفويه ناچاراً از ايران جدا شدند مانند عراق و آسياي صغير صدها دانشمند و شاعر‬

‫‪ -1‬حبسه در ادب فارسي‪ ،‬به کوشش دکتر والي اهلل مظفري‪ ،‬نشر اميرکبير چاپ اول سال ‪ ،1054‬صفحه‬
‫‪.11‬‬
‫‪133‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫وجود داشتهاند که از پرداختن به احوال آنها خودداري شد‪ .‬همچنين در هند و عثماني نيز‬
‫دانشمندان و شاعران بسياري از ايران به آنجاها فرار کردهاند که مجال آوردن بيوگرافي همه‬
‫آنها ميسرنشد‪ .‬آنچه که بعدها از سقوط صفويه در ايران بر جاي ماند تقليد کورکورانه و‬
‫جهل مطلق اکثريت مردم ايران بود بطوري که کالبد شکافي عقايد مردم در آن دوران بغير از‬
‫خرافات و انحرافات عقيدتي چيز ديگري ندارد‪.‬‬

‫اسامي پادشاهان صفوي و ايام هر يک‬


‫‪ 605‬تا ‪ 630‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬شاه اسماعيل اول‬
‫‪ 630‬تا ‪ 614‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -2‬شاه طهاسب اول‪ ،‬پسر شاه اسماعيل اول‬
‫‪ 614‬تا ‪ 615‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -3‬شاه اسماعيل دوم‪ ،‬پسر شاه طهماسب اول‬
‫‪ 615‬تا ‪ 619‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -4‬سلطان محمد خدابنده‪ ،‬پسر شاه اسماعيل دوم‬
‫‪ 619‬تا ‪ 1031‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -5‬شاه عباس اول پسر شاه محمد خدابنده‬
‫‪ -9‬شاه صفي‪ ،‬پسر صفي ميرزا پسر شاه عباس اول ‪ 1031‬تا ‪ 1052‬ه‪ .‬ق‬
‫‪ 1052‬تا ‪ 1077‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -7‬شاه عباس دوم‪ ،‬پسر شاه صفي‬
‫‪ 1077‬تا ‪ 1105‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬شاه سليمان بن شاه عباس دوم‬
‫‪ 1105‬تا ‪ 1135‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -6‬شاه سلطان حسين‪ ،‬پسر شاه سليمان‬
‫‪ 1135‬تا ‪ 1144‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -10‬شاه طهماسب دوم‪ ،‬پسر شاه سلطان حسين‬
‫‪ 1144‬تا ‪ 1141‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -11‬شاه عباس سوم‪ ،‬پسر شاه طهماسب دوم‬
‫بعضي از ماليان عرب که به ايران تحت اشغال صفويه آمدند‪:‬‬
‫‪ -1‬نورالدين علي بن حسين بن عبدالعال معروف به محقق کرکي عاملي از جبل عامل‬
‫لبنان متوفاي (‪ 640‬ه‪ .‬ق)‬
‫‪ -2‬شيخ بهايي عاملي شيخ االسالم اصفهان در دوران شاه عباس اول از بعلبک لبنان‬
‫زندگي ‪ 1031-653‬ه‪ .‬ق‪.‬‬
‫‪134‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -3‬شيخ محمد حسن حر عاملي متوفاي ‪ 1104‬ه‪ .‬ق صاحب کتاب امل اآلمل در ذکر‬
‫علماي جبل عامل ساکن در ايران‪.‬‬
‫فصل پنجم‬
‫افشاريه – زنديه ‪ -‬قاجاري‬

‫افشاريه (‪ 1212-1142‬ه‪ .‬ق)‬


‫سه انقالب بزرگ و تقريباً همزمان در کردستان – ‌بلوچستان و قندهار بر عليه صفويه‬
‫صورت گرفت که دو تاي اولي بشدت سرکوب شدند‪ ،‬ولي سومي به علت لياقت سردارش‬
‫به پيروزي رسيد و زمينهاي شد براي نابودي سلسلة صفويه در سالهاي بعد‪ ،‬اما افسوس که‬
‫اهل سنت هيچگونه اتحادي باهم نداشتند بجز در موارد اندکي مانند کمک بلوچها به‬
‫ميرويس پدر محمد موقعي که او در قندهار در محاصره خسروخان برادرزاده گرگينخان‬
‫بود‪ .‬ميرويس در سال ‪ 1126‬ه‪ .‬ق درگذشت‪ .‬جانشين او عبدالعزيز قصد مصالحه داشت‬
‫ولي محمود فرزند بزرگ ميرويس او را از سر راه برداشت و به حکومت صفويه پايان داد‪.‬‬
‫از جمله عوامل پيروزي محمود سيد عبداهلل والي خان هويزه اهل سنت بود که از طرف شاه‬
‫حسين بعنوان فرمانده قزلباش در جنگ محاصره اصفهان انتخاب شده بود‪.1‬‬
‫عامل ديگر قيام لزگيهاي اهل سنت در آذربايجان بود‪ .‬همچنين غوطهور بودن شاه و‬
‫درباريان در فساد لجام گسيخته از علل اساسي سقوط صفويه بدست محمود بود‪ .‬سقوط‬
‫حکومت صفويه شادي مردم ايران را برانگيخت‪ .‬و مردم را از فقر و پريشاني و کشتار و‬
‫ظلم و تعدي روزمره نجات داد‪ .‬الزم به ذکراست هزينه سفر شاه حسين با شصت هزار نفر‬
‫همراهش در سال ‪ 1117‬ه‪ .‬ق به قم و مشهد به قدري گزاف بود که نه فقط موجب تهي‬
‫شدن خزانه مملکت گرديد بلکه شهرهايي که شاه از آن عبور ميکرد دچار قحطي شدند‪.‬‬
‫بعد از فتح اصفهان ‪ 1135‬ه‪ .‬ق به دستور محمود تمامي خوراک و آذوقه ذخيره در‬
‫کاروان افغانها را به درون شهر بردند و بزودي آثار قحطي و گرسنگي رفع شد‪ .‬بسياري از‬

‫‪ -1‬سفرنامه کروسينسکي‪ ،‬صفحه ‪.62‬‬


‫‪131‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫فراريان به منازل و مغازههاي خود بازگشتند‪ .‬وي مردي از افاغنه را که متقي و زاهد و مدبر‬
‫و باکفايت بود به حل و عقد امور شرعي و حقوقي و اجتماعي مردم اصفهان گماشت او در‬
‫کار خود موفق شد و توانست رضايت مردم را جلب کند‪.‬‬
‫کروسينسکي در سفرنامه خود صفحة ‪ 91‬مينويسد‪ :‬مردم چنان از ديانت و عفت و‬
‫پاکدامني او مسرور و خوشحالي ميکردند که به زمان گذشته خود که باعث زوال دولتشان‬
‫بود افسوس بينهايت ميخوردند‪....‬‬
‫محمود براي توازن مذهبي در اصفهان يکصد هزار تن از اهل سنت گزين همدان را به‬
‫اصفهان کوچ ميدهد‪ .‬در گرما گرم محاصرة اصفهان اشرف پسر عموي محمود براي شاه‬
‫حسين نامه نوشته و از او ميخواهد که در قبال آذوقة فرستاده شده از طرف او و کمکش‬
‫براي نابودي محمود شاه فرماندهي کل قشون ايران را به او بدهد‪ .‬اما شاه حسين به سخنان‬
‫اشرف اعتماد نميکند‪ .‬بعد از مدتي اين راز (ارسال آذوقه و نامه) براي محمود فاش ميشود‬
‫ولي او به روي خود نميآورد‪ .‬بعد از سقوط اصفهان اشرف را زنداني ميکند‪ .‬در سال سوم‬
‫حکومت محمود جنگي مابين او و عثماني روي داد که به شکست عثمانيها انجاميد‪ .‬سران‬
‫قزلباش که ديگر قادر نبودند به تجاوز و تعدي خود نسبت به مردم ادامه دهند دست به‬
‫کودتايي بر ضد محمود ميزنند‪ .‬اما نقشة شوم آنها برمال ميشود و محمود همگي آن‬
‫جنايتکاران را به قتل ميرساند‪.1‬‬
‫بعد از آن محمود شاه حسين را وادار ميکند که همة زنانش که بالغ بر پانصد تن بود را‬
‫بجز يکي طالق دهد‪ .‬هواداران اشرف در سال ‪ 1137‬ه‪ .‬ق وي را از زندان نجات داده و‬
‫محمود که بشدت مريض بود را به شهادت ميرسانند‪ .‬به تصريح رستم التواريخ حکومت‬
‫اشرف نيز با عدل و انصاف بود و خبري از جور و ظلم قزلباش در آن نبود‪.‬‬

‫‪ -1‬به تصريح رستم التواريخ محمود امراي صفويه و شاهزادهها را به علت خيانت و جنايتشان کشت‪.‬‬
‫صفحه ‪ 151‬تا ‪ 15‬به بعد‪.‬‬
‫‪137‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ندرقليخان افشار (نادرشاه) (‪ 1132-1142‬ه‪ .‬ق)‬


‫نادرشاه افشار متولد سال ‪ 1911( 1100‬ميالدي) و متوفاي سال ‪ 1190‬ه‪ .‬ق (‪ 1747‬م)‬
‫است‪ .‬وي از قبيله شيعه مذهب افشار است که بنا به نوشته حمداهلل مستوفي در نزهة القلوب‬
‫افشاريه از اعقاب آغوزخان مغول ميباشد‪ .‬در ‪ 11‬سالگي نادر به همراه مادرش به اسارت‬
‫ازبکها ميافتد‪ ،‬و بعد از چهار سال که مادرش درگذشت او فرار کرده به خراسان ميآيد‪،‬‬
‫در آنجا به خدمت بابا علي بيگ احمدلو افشار فرماندار ابيورد در حوالي قهقه کنوني‬
‫ميرسد‪.‬‬
‫بعد از بابا علي نادر به جاي وي مينشيند‪ .‬نادر بنا به دعوت ملک محمود سيستاني به‬
‫مشهد ميرود‪ ،‬آنجا تصميم ميگيرد که روزي در مراسم جريدبازي عنان اسب ملک محمود‬
‫را بگيرد‪ ،‬و او را بکشد‪ .‬ولي موفق نميشود‪.‬‬

‫ملک محمود سيستاني‬


‫ملک محمود از بزرگان سيستان بود که به اتفاق برادرش ملک اسحق مشهد را در سال‬
‫‪ 1137‬ه‪ .‬ق تصرف کرد و سپس سبزوار‪ ،‬نيشابور‪ ،‬خواف و جام اطاعت او را پذيرفتند‪.‬‬
‫ملک محمود که نسب خود را به پادشاهان کياني ايران ميرساند سکه و خطبة فرمانروايي را‬
‫به نام خود نمود‪ .‬وي سپس به بسط عدل و دادگري پرداخت و در هر مکان که دزد و‬
‫اوباشي بود را بنا به دستورش گرفته اعدام ميکردند‪ .‬چون آوازة داد و عدل او به مسامع دور‬
‫و نزديک رسيد‪ ،‬اکثري از امرا و اکابر و حکام سر از جادة متابعت به علت تقصيراتي که از‬
‫آنها به عرصة ظهور رسيده بود پيچيده سرکشي آغاز نمودند‪ ،‬که نادر افشار يکي از آنها بود‪.‬‬
‫بعد از جنگهاي زياد در سال ‪ 1136‬ه‪ .‬ق مشهد به محاصرة نادر درآمد و اين محاصره دو‬
‫ماه و نيم طول کشيد ملک محمود که اسلحه و توپخانه مکمل داشت بخوبي مقاومت کرد‪.‬‬
‫عاقبت پير محمد بيگ که ملک محمود او را به فرماندهي دروازه نوقان مشهد انتخاب کرده‬
‫‪138‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بود با خيانت خود دروازه را به روي نادر باز کرده و بدين ترتيب لشکر نادر وارد مشهد‬
‫ميشود‪ .‬بعد از آنکه کار بر ملک محمود سخت شد تاج و تخت خود را تسليم شاه‬
‫طهماسب دوم نمود‪ .‬بعد از چند روز ملک محمود به همراه برادرانش به امر نادر کشته‬
‫شدند‪ .‬به اين ترتيب نادر يکي از رقباي بزرگ خود را از ميان برداشت‪ .‬قبل از آنکه نادر با‬
‫حيلهاي که بکار برده بود فتحعلي خان قاجار رقيب نيرومند ديگر خود را نيز در ‪ 14‬صفر‬
‫‪ 1136‬به جاي قتل رسانده بود‪ .‬وي بدين ترتيب توانست به سرداري کل سپاهيان (شاه‬
‫طهماسب دوم که براي شکست دادن افغانها و بدست آوردن تاج و تخت صفويه حتي‬
‫حاضر شده بود که گيالنات (شامل رشت و الهيجان و ساير شهرهاي گيالن) و قفقاز را در‬
‫ازاي کمک پطرکبير امپراطور روس به او بدهد هر چند از نادر و بلند پروازيهاي او‬
‫ميترسيد اما چارهاي جز سپردن فرماندهي ارتش خود به او نداشت) برسد‪ .‬نادر بعد از‬
‫جنگهايي که بر عليه عثماني و افغانيها و قفقازيها انجام داد‪ ،‬توانست به اوضاع ايران سر‬
‫و ساماني بدهد‪ ،‬در سال ‪ 1141‬ه‪ .‬ق براي مهيا کردن سلطنت خود با خدعه و نيرنگ شاه‬
‫طهماسب دوم را زنداني کرد‪ .‬او از عموم بالد ايران اعيان‪ ،‬کدخدايان و قضات و ريش‬
‫سفيدان را به اردويش در صحراي موقان در مغان (ساحل رود ارس) فراخواند‪ .‬در موقع‬
‫نظرخواهي مسخرة نادر از حاضران يکي از حضار خواهان دادن حکومت به طهماسب‬
‫ميشود‪ ،‬نادر حرف او را شنيده دستور قتلش را ميدهد‪ .‬بدين ترتيب کسي جرأت نميکند‬
‫مخالفت کند‪ .‬ندرقليخان در ‪ 24‬شوال ‪ 1141‬ه‪ .‬ق تاج سلطنت بر سر گذاشت و نادرشاه‬
‫خوانده شد‪ .‬خان افشار قبل از تاجگذاري شرايط زير را به تصويب نمايندگان بالد ايران‬
‫رساند‪:‬‬
‫‪ -1‬ممنوعيت سب صحابه ‪-‬رضي اهلل عنهم‪.-‬‬
‫‪ -2‬تعيين امير حاجي مانند امراي شام و مصر و شريک شدن شيعيان در رکن شافعيان‬
‫در مکة معظمه‪.‬‬
‫‪139‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -3‬آزادي اسراي ايراني و عثماني و توقف خريد و فروش آنها‪.‬‬


‫‪ -4‬تعيين نماينده (سفير) از طرف ايران و عثماني براي رتق و فتق امور‪.‬‬

‫سلطنت نادرشاه چهار زيان عظيم را متوجه مسلمين کرد‬


‫که عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬ويراني ايران‪ :‬نادر با جنگهايي که به راه انداخت جز ويراني و تباهي چيزي براي‬
‫ايران بعد از خود بجا نگذاشت‪.‬‬
‫‪ -2‬لشکرکشي نادر به قفقاز و جنگ با مسلمانان آنجا باعث ضعيف شدن آنها و تسلط‬
‫روسها بر آن نواحي گرديد که هنوز هم قفقازيها (بخصوص چچنيها) نتوانستهاند خود‬
‫را از زير بار ظلم و کفار روس برهانند‪.‬‬
‫‪ -3‬جنگهاي بيهوده نادر با عثماني که باالخره نادر را به قبولي معاهده قصر شيرين‬
‫واداشت نه تنها باعث تضعيف عثماني شد بخصوص در شرايط حساس آن زمان که‬
‫قدرتهاي مسيحي در حال ظهور بودند‪ .‬ارتش نادري را نيز به نابودي کشاند‪ .‬طوري که در‬
‫هر گوشهاي از ايران مانند قيام محمدخان بلوچ شورشهايي بروز کرد‪ .‬و ايران در آخر‬
‫حيات نادر به وضعي برگشت که در دوران آخر صفويه بدان دچار شده بود‪.‬‬
‫‪ -4‬لشکرکشي نادر به هند‪ ،‬قتل و غارت دهلي عامل اصلي تضعيف گورکانيان هند بود‬
‫که باعث شد انگليسيها براحتي آن سرزمين را از دست مسلمانان بيرون آورند و زبان‬
‫فارسي که زبان رسمي هند بود را برانداخته زبان انگليسي را جايگزين آن کنند‪.‬‬

‫چهره واقعي نادرشاه‬


‫‪ -1‬از جمله کارهاي ننگين نادرشاه به خرابات کشيدن زنان لزگي بود‪ .‬وقتي نادر حريف‬
‫مردان جنگجو و تسليمناپذير لزگي نشد‪ .‬براي فرونشاندن خشم خود دستور داد يک هزار و‬
‫پانصد تن از زنان اسير لزگي را به خرابات نشانند‪ .‬نادر زنان را به سه درجه اعال – وسط و‬
‫‪140‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ادني تقسيم کرد وي سيصد دينار براي تجاوز به زنان اعال‪ ،‬دويست دينار براي زنان وسط و‬
‫يکصد دينار براي زنان ادني تعيين کرد‪ .‬و اين پولي بود که براي نادر جمعآوري ميشد‪ .‬اين‬
‫وضعيت که به رسواي خاص و عام انجاميد يک ماه ادامه داشت‪.‬‬
‫‪ -2‬غارت و قتلعام دهلي‪ :‬در سال ‪ 1151‬ه‪ .‬ق نبرد تاريخي کرنال در نزديکي دهلي بين‬
‫محمد شاه گورکاني هند و نادرشاه افشار درگرفت‪ .‬حاصل جنگ شکست محمد شاه و‬
‫پيروزي نادر بود‪ .‬غنايمي که نادر از خزاين محمدشاه و هنديان در دهلي کسب کرد‪ .‬از حد‬
‫تصور آدمي فراتر است‪ .‬از جمله غنايم تخت طاووس – ياقوت درياي نور – الماس عين‬
‫الحور – الماس کوه نور بود‪ ،‬که هر کدام از اين جواهرات به تنهايي ميتوانست مملکتي را‬
‫از ويرانه به آباداني تبديل کند‪ .‬تنها قيمت پيشکشهاي محمد شاه و استانداران و سردارانش‬
‫به نادر بالغ بر ‪ 325‬ميليون تومان آن زمان بود‪ .1‬بدنبال شورش اهالي دهلي‪ ،‬نادر فرمان‬
‫قتلعام را صادر کرد‪ .‬خونريزي از بازار صرفان که جلو قلعه دهلي بود تا سيدگاه قديم به‬
‫مسافت يک و نيم فرسخ درگرفت‪ .‬تمام کوچهها و بازارها و خيابانها و انبارها‪ ،‬در هر‬
‫طرف بازار خاتم و اطراف مسجد و بازار پنبه و جواهرفروشان تاراج شد‪ .‬اغلب جاها را‬
‫آتش زدند‪ ،‬و هر کس را در مأمنها و خانهها و کوچهها و پسکوچهها و دکانها‪ ،‬از بزرگ‬
‫و کوچک و زن و مرد‪ ،‬يافتند‪ ،‬از دم شمشير گذراندند‪ ،‬حتي حيوانات از قهر و غضب آنها‬
‫خالص نشدند‪ .2‬استاد علي اکبر دهخدا در امثال و حکم دربارة ميزان مال دوستي نادرشاه‬
‫مينويسد‪ :‬گويند آنگاه که کار مصادرت و مطالبت نادرشاه بر مردان دهلي توانفرسا شد‪،‬‬
‫روزي جمله ذيل را با خط جلي نوشته‪ ،‬در رهگذر پادشاه ايران آويختند‪:‬‬
‫‪ ‬اگر خدايي‪ ،‬ترا بندگان بايد و اگر پادشاهي ترا رعيت گريز نباشد‪ ،‬با اين همه ستم‪،‬‬
‫ديار هند خراب و بيآب و از مردم تهي ميماند‪ .‬نادر از ميرزا مهديخان (منشي و مؤرخ‬

‫‪ -1‬تاريخ نادرشاه افشار‪ ،‬جمس فريزر‪ ،‬صفحه ‪.119-118‬‬


‫‪ -7‬تاريخ نادرشاه افشار‪ ،‬جمس فريزر‪ ،‬صفحه ‪.119-118‬‬
‫‪141‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫درباري نادرشاه) پرسيد‪ :‬چه نوشتهايد؟ دبير جليل‪ ،‬شرح گفت‪ ،‬نادرشاه پس از لحظهاي‬
‫تأمل فرمود‪ :‬به آنها بگو‪ ،‬من اينگونه سخنان که خدايم يا شاهم نميفهمم من نادرقليام و‬
‫پول ميخواهم!‬
‫ميرزا مهديخان استرآبادي مؤرخ دربار نادرشاهي و مؤلف کتاب جهانگشاي نادري‬
‫مينويسد‪ :‬عمال واليات را در محکمه حاضر ميکردند بدون آنکه از جانب احدي گزارشي‬
‫يا ادعايي يا شکايتي شده باشد‪ ،‬آنها را به چوب ميبستند و آن بيچارگان در زير اين‬
‫شکنجههاي وحشتناک‪ ،‬هر کدام ده الف و بيست الف (هر الفي پنج هزار تومان آن روزگار)‬
‫با دست و پاي شکسته بپاي خود مينوشتند و تعهد پرداخت ميکردند‪ .‬تازه اين آغاز رهايي‬
‫آنها نبود‪ ،‬بلکه بالفاصله با شکنجههاي شديدتر از آنها ميخواستند تا دستياران و همکاران‬
‫خود را معرفي کنند و آنها نيز ناچار هر کس را از خويش و بيگانه و همشهري و همخانه و‬
‫دور و نزديک و ترک و تاجيک ديده يا شنيده بودند به قلم ميآوردند‪ .‬کار بجايي رسيد که‬
‫براي روستاها و شهرهاي ويران شده حواله ميدادند‪ ،‬که جغد ويرانههاي آنها آشيان ساخته‬
‫بود‪ .‬و اگر برگهاي درختان آنجا زر ميشد‪ ،‬از عهده اداي يک دهم آن حوالهها برنميآمد‪.‬‬
‫و اگر احدي از قبول آن حوالهها‪ ،‬سرباز ميپيچيد‪ ،‬گردنش را به طناب ميپيچيدند‪ .‬پس از‬
‫اعترافي که به اين ترتيب از شخص ميگرفتند‪ ،‬عليالحساب گوش و بيني او را قطع‬
‫ميکردند و چشمهايش را کور ميساختند‪ ،‬و او را همراه مأموران وصول‪ ،‬روانه ميکردند‬
‫تا پول را بپردازد‪ .‬مأموران مالياتي در هر کوچه و برزني‪ ،‬به هر زني و مردي که مواجه‬
‫ميشدند‪ ،‬گريبانش را ميگرفتند‪ ،‬و از او مطالبه پول ميکردند‪ .‬حتي مرگ هم اين قربانيان را‬
‫نجات نميداد زيرا حواله را از ورثه و همسايه‪ ،‬محله به محله و شهر به شهر دنبال‬
‫ميکردند‪.1‬‬

‫‪ -1‬جهانگشاي نادري‪ ،‬ميرزا مهديخان استرآبادي‪ ،‬صفحه ‪.747-477‬‬


‫‪141‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫شورش ايرانيان بر عليه نادر‬


‫عصر ثروت و استکبار بيمنتهاي دولت و فقر و استضعاف بينهايت ملت بتدريج نه تنها‬
‫مورد نفرت مردم ايران‪ ،‬بلکه هدف بغض و دشنام سربازان نادري نيز قرار گرفت‪ .‬و به‬
‫شورشهاي متعددي از جانب مردم و گماشتگان نادري انجاميد که برخي از شورشها‬
‫عبارتند از‪ :‬شورش مردم شيروان در سال ‪ 1153‬ه‪ .‬ق و سپس در سال ‪ 1159‬ه‪ .‬ق که بنا به‬
‫نوشتة تاريخ ايران از دوران باستان تا سده هجدهم صفحة ‪ 910‬در شورش دوم مردم‬
‫شيروان ‪ 14‬من (قريب ‪ 42‬کيلو) چشم را براي نادرشاه آوردند‪ .‬شورش مردم خوارزم در‬
‫سال ‪ 1155‬ه‪ .‬ق شورش مردم گرجستان شرقي در سال ‪ 1159‬ه‪ .‬ق شورش سراسري‬
‫فارس و پيوستن تقيخان بيگلر بيگي به شورشيان شيراز در سال ‪ 1157‬ه‪ .‬ق و کشتار و‬
‫غارت و ويراني شيراز بدست نادرشاه‪ ،‬شورش ايل چادرنشين دنبلي کرد‪ ،‬در خوس و‬
‫سلمس ‪ 1157‬ه‪ .‬ق‪ ،‬شورش خراسانيها به ويژه قوچانيها و کرمانيها و لرستانيها در‬
‫فاصله سالهاي ‪ 1159‬تا ‪ 1156‬ه‪ .‬ق قيام مردم بلوچستان در سال ‪ 1190‬ه‪ .‬ق و قيام‬
‫محمدخان بلوچ‪ .‬بدين ترتيب شورشهاي سراسري در ايران که اکثراً از طرف اهل سنت‬
‫صورت گرفت نادر را به نابودي کشاند‪ .‬نادر در راه خواباندن شورش کردان قوچان در‬
‫فتحآباد در روز يکشنبه يازدهم جمادياالخر سال ‪ 1190‬ه‪ .‬ق بدست عدهاي محارم خود به‬
‫قتل رسيد‪ .‬و به دنبال مرگ او مملکت وسيعي که به ضرب گلوله و شمشير فتح شده بود‬
‫تکه تکه گرديد‪.1‬‬

‫مذهب اهل سنت در دوران نادري تا ظهور قاجاريه‬


‫نادرشاه براي برانداختن حکومت صفويه و در اختيار گرفتن زمام امور ايران چارهاي جز‬
‫پذيرفتن مذهب اهل سنت بعنوان مذهب رسمي ايران نداشت‪ .‬اکثر ايرانيان در آن زمان‬

‫‪ -1‬خصوص چهره واقعي نادرشاه به عالمآراي نادري و جهانگشاي نادري مراجعه شود‪.‬‬
‫‪143‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫عليرغم کشتارهاي وسيع صفويه در مذهب اهل سنت بودند‪ ،‬اين حقيقتي است که توسط‬
‫محمد کاظم مروي وزير مرو در کتاب عالمآراي نادري جلد سوم صفحة ‪ 610‬در فصل‬
‫سياست مذهبي نادر مورد تأکيد قرار گرفته است‪ .‬و وثيقة مذهبي نجف در سال ‪ 1159‬ه‪ .‬ق‬
‫آنرا تأييد ميکند‪ .‬در دوران صفويه بجز مردم استانهاي آذربايجان شرقي و اردبيل که به زور‬
‫شمشير به مذهب صفويه گرويدند‪ ،‬بقية ايرانيها مذهب خود را حفظ کردند‪.‬‬
‫هر چند مانند مورد قزوين پايتخت صفويه در دوران شاه طهماسب اول تا اوسط‬
‫حکومت شاه عباس اول کشتار اهل سنت به يک رسم تبديل شده بود‪ .‬اما وقايع آخر دوران‬
‫صفويه و دوران نادري به وضوح نشان ميدهد که تنها اقليتي در شهرهايي مانند قزوين و‬
‫اصفهان و شيراز به مذهب صفويه گرويده بودند‪ .‬کرمان – قفقاز – ترکمنستان – الرستان –‬
‫کردستان – لرستان – بلوچستان – مازندران – همدان – سمنان – گيالن – خراسان و‬
‫افغانستان و ساير نقاط ايران اکثراً بر مذهب اهل سنت بودند‪ .‬همين مسئله نادر را مجبور‬
‫ساخت که در شرايط خود براي پادشاهي بر ايران اعالم کند که سب صحابه بايد ملغي شود‬
‫و مذهب اهل سنت در ايران به جايگاه خود در قبل از صفويه برگردد‪.‬‬
‫وثيقه مذهبي نجف در سال ‪ 1159‬ه‪ .‬ق‪ :‬در سال ‪ 1159‬در نجف اشرف نادرشاه جمعي‬
‫از علماي نجف اشرف و کربالي معلي و حله و توابع بغداد را در حوزة گفتگو حاضر‬
‫ساخته و از آنان خواست که اختالفات مذهبي بين اهل سنت و شيعيان را حل و فصل کنند‪.‬‬
‫علماي کرام با يکديگر مجلس محاوره و مذاکره آراسته و بعد از اظهار نظرهايي اعالم‬
‫کردند‪ :‬بعد از رحلت حضرت سيد المرسلين خالفت به اجماع بر خليفة اول ابوبکر صديق‬
‫‪-‬رضي اهلل عنه‪ ،-‬و بعد از او به نص آن جناب و اتفاق اصحاب به مزين المنبر و المحراب‬
‫عمربن الخطاب ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬قرار‪ ،‬و بعد از آن به شورا و اتفاق اصحاب بر ذي النورين‬
‫عثمان بن عفان ‪-‬رضي اهلل عنه‪ ،-‬و بعد به علي بن ابيطالب ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬منتقل گرديد‪ .‬و‬
‫به مؤداي‪:‬‬
‫‪144‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اج ِرين و ْاْلَنْصا ِر والَّ ِذين اتَّبعوهم بِِإحس ٍ‬


‫ان َر ِض َي‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫﴿و َّ ِ‬
‫الساب ُقو َن ْاْل ََّولُو َن م َن الْ ُم َه َ َ َ َ َ َ ُ ُ ْ ْ َ‬ ‫َ‬
‫اللَّهُ َعْن ُه ْم َوَر ُ‬
‫ضوا َعْنهُ﴾ (التوبة‪)011 :‬‬
‫«و پيشي گيرندگان اوليه از مهاجرين و انصار و کساني که از آنها تبعيت ميکنند‬
‫به نيکي‪ ،‬خداوند از آنها راضي و آنها نيز از خدا راضياند»‪.‬‬
‫و آيه‪:‬‬
‫َّجَرِة فَ َعلِ َم َما ِِف قُلُوِبِِ ْم﴾‬
‫ت الش َ‬ ‫ني إِ ْذ يُبَايِعُونَ َ‬
‫ك ََْت َ‬
‫ِِ‬ ‫ِ‬
‫﴿لََق ْد َرض َي اللَّهُ َع ِن الْ ُم ْؤمن َ‬
‫(الفتح‪)08 :‬‬
‫« قطعاً خداوند راضي شد از مؤمنان زماني که آنها با تو در زير درخت بيعت‬
‫کردند‪ ،‬پس خدا از آنچه در قلبهايشان است آگاه است»‪.‬‬
‫و حديث شريف‪:‬‬
‫«أصحابي کالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم»(‪.‬اين حديث موضوع‬
‫است يعني ساختگي است) تصحيح کننده‬
‫ياران من مانند نجومند به هر کدام اقتدا کنيد هدايت يافتهايد‪.‬‬
‫خلفاي بر حق و ربط مواصلت فيمابين ايشان محقق بوده‪ ،‬همه با يکديگر رسم موافقت‬
‫بيشائبة مغايرت و منافرت مسلوک ميداشتهاند‪ .‬و به حدي رسم موافقت و مؤاخات‬
‫فيمابين ايشان مرعي بوده‪ ،‬که بعد از رحلت خليفة اول و ثاني از دار فنا از جناب مرتضي‬
‫سؤال حال ايشان نمودند آن حضرت فرمودند که‪:‬‬
‫«إمامان قاسطان عادالن کانا علي الحق وعلي فيکم»‪.‬‬
‫و خليفة اول در شأن خليفة رابع فرموده است که‪:‬‬
‫«لست بخيرکم وعلي فيکم»‪.‬اين مطلب صحيح نيست وترجمه‬
‫فارسي مولف هم اشتباه است‬
‫‪141‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نيست خيري در شما که علي در آن نباشد‪ ،‬و خليفة ثاني در حق آن جناب ميفرموده‪:‬‬
‫«لوال علي لهلک عمر»‪.‬قول مشهوري است که فاقد سند است‬
‫رافضيان اين را بر عليه حضرت عمر استفاده ميکنند در صورتيکه‬
‫اکر اندکي به معنايش فکر کنند بر عکس به نفع حضرت عمر‬
‫ميشودزيرا داللت بر همکاري وتعاون وهمدلي ودوستي ايشان با‬
‫حضرت علي دارد ( تصحيح کننده)‬
‫اگر علي نبود عمر هالک ميشد‪ .‬و نظاير اين‪ ،‬که به کمال رضامندي ايشان از يکديگر‬
‫داللت دارد‪ ،‬بسيار و مستغني از بيان و تذکر است‪ .‬و در سال نهصد و شش هجري قمري‪،‬‬
‫که شاه اسماعيل صفوي خروج نموده‪ ،‬اشاعة سب و رفضي نسبت به خلفاي ثالثه نمود‪،‬‬
‫اين معني‪ ،‬منشأ ظهور فساد و نهب و اموال عباد گرديده‪ ،‬مورث بغض و عدوان فيمابين اهل‬
‫اسالم شد‪ .‬تا اينکه به مقتضاي‪:‬‬
‫ك الْم ْل ِ‬‫ِ‬
‫ك تُ ْؤِِت الْ ُم ْل َ‬
‫ك َم ْن تَ َشاءُ﴾ (آل عمران‪)62 :‬‬ ‫﴿قُ ِل اللَّ ُه َّم َمال َ ُ‬
‫«بگو‪ :‬اي خداي من مالک ملک (پادشاهي) تويي به هر که بخواهي پادشاهي‬
‫ميدهي»‪.‬‬
‫نادرشاه به مرتبة سلطنت و جهانداري فائز گشته‪ ،‬به نحوي که در فوق مذکور شد‪ .‬در‬
‫شوراي صحراي مغان از اين داعيان استکشاف فرموده‪ ،‬ما نيز عرض عقايد اسالميه خود‬
‫کرده بوديم‪ .‬و حال نيز که در روضة مقدسة عليه علويه از داعيان مجدداً استفسار فرمودند‬
‫عقايد اسالميه داعيان به نهج مسطور است‪ :‬خلفاي راشدين رضوان اهلل عليهم اجمعين را به‬
‫ترتيب خليفة علي التحقيق حضرت سيد المسلمين ميدانيم و شک و شبههاي نداريم‪ ،‬و از‬
‫رفض و تبرا‪ ،‬تبرا ميجوييم‪ .‬بنحوي که جناب قدوة العلماء االعالم شيخ االسالم و افنديان‬
‫عظام دولت عالية عثمانيه تصديق مذهب جعفري کردهاند‪ ،‬مقلد طريقة آن حضرت‪ ،‬و بر اين‬
‫عقيده راسخ و ثابت ميباشيم‪ .‬و آنچه سمت تحرير يافته‪ ،‬محض از خلوص فؤاد و صميم‬
‫‪141‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫قلب‪ ،‬و نقد اين ادعا مصفا از شائبة غش و قلب است‪ .‬هر گاه خالف اين عقيده از ما به‬
‫ظهور برسد‪ ،‬از دين بيگانه و مورد غضب و سخط خداوند يگانه‪ ،‬و سخط شاهنشاه زمانه و‬
‫خديو فرزانه باشيم‪ .‬عقيدة عقل داعيان دولتين عظيمتين‪ ،‬علماي نجف اشرف و کربالي معال‬
‫و حله و توابع بغداد آنکه‪ :‬امام جعفر صادق ‪-‬رضي اهلل عنه‪ ،-‬ذرية رسول اکرم ‪-‬صلى اهلل‬
‫عليه وسلم‪ -‬و ممدوح امم‪ ،‬و نزد ائمة ملل مقبول و مسلم است‪ .‬و از قراري که علماي ايران‬
‫عرضي و تحرير نمودهاند‪ ،‬و نزد داعيان تحقق يافته‪ ،‬عقايد اسالمية اهل ايران صحيح و فرقة‬
‫مذبوره قايل به حقيقت خلفاي راشدين‪ ،‬و از اسالم و امت حضرت سيد االنام عليه الصلوة‬
‫والسالم ميباشند‪ .‬عقيده اقل داعيان‪ ،‬علماي بخارا و بلخ و خوارزم آنکه‪ :‬عقايد صحيحة‬
‫اسالمية اهالي ايران به نحوي است که علماي فوق بيان نمودهاند‪ .‬اين فرقه داخل اهل اسالم‬
‫و امت حضرت خير االنام ميباشند‪ .1‬بدون شک اگر نادرشاه در زمينههاي اقتصادي و‬
‫سياسي نيز همين درک و درايت را داشت نه تنها ايران در دوران آخر حکومت او تجزيه‬
‫نميشد بلکه ايران به صورت يکي از قدرتهاي تعيينکننده بخصوص در آسيا تبديل‬
‫ميشد و امروزه وضعيت مملکت به گونهاي ديگر ميبود‪ .‬اما افسوس که طمعورزي و‬
‫اشتهاي سيريناپذير نادر و عدم تدبير او در امور مملکتداري سرنوشت ديگري را براي‬
‫ايران زمين رقم زد‪ .‬بعد از قتل نادر تنها خراسان در دست فرزندان وي باقي ماند‪ ،‬آن هم به‬
‫لطف کريمخان زند که نخواست دودمان نادرشاه را براندازد‪ .‬با به قدرت رسيدن قاجاريه‬
‫شاهرخ پير و نابينا شده به دست پدر توسط آقا محمدخان قاجار بعد از تحمل شکنجههاي‬
‫زياد همراه خانوادهاش به تهران کوچانده شد‪ .‬بدين ترتيب آقا محمدخان صاحب‬
‫گنجينههايي شد که هنوز در کالت نادري مانده بود‪.‬‬

‫‪ -1‬عالمآراي نادري‪ ،‬جلد سوم‪ ،‬از صفحه ‪ 983‬به بعد (فصل سياست مذهبي نادر)‪.‬‬
‫‪147‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اسامي سالطين افشاري و مدت هر يک‬


‫‪ 1190-1141‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -1‬نادرشاه‬
‫‪ 1191-1190‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -2‬عادلشاه و ابراهيم شاه برادرزادگان نادر‬
‫‪ 1210-1191‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -3‬شاهرخ شاه‬
‫‪ 1211-1210‬ه‪ .‬ق‬ ‫‪ -4‬نادر ميرزا‬

‫زنديه (‪ 1222-1133‬ه‪ .‬ق )‬


‫طايفه زند از طوايف لر هستند که پيش از ظهور کريمخان چندان اسم و رسمي در تاريخ‬
‫نداشتهاند‪ .‬ايل زند که اکنون در کنار سيروان و در شمال کروي عراق سکونت دارند اهل‬
‫سنت و قبيلة کريمخان زند ميباشند‪ .‬طايفة زند در منطقة خانقين به داخل عشاير باجالن‬
‫رفته‪ ،‬بعضي از اين طايفه نيز دردور و بر کرمانشاه به سر ميبرند‪ .‬سه ايل زنگنه و زند و وند‬
‫با هم حکومت زند را تشکيل دادند‪ .‬در آشوب و پراکندگي پس از مرگ نادر‪ ،‬طوايف زنديه‬
‫و قاجاريه دو نيروي عمدهاي بودند که بر سر حکومت ايران به رقابت برخاستند‪ .‬محمد‬
‫حسنخان قاجار رئيس ايل قاجار در استرآباد (در حوال گرگان) دعوي سلطنت داشت و‬
‫کريمخان زند در نواحي مرکزي ايران نفوذ داشت‪ .‬کريمخان زند به تدريج تمام مدعيان‬
‫سلطنت را از ميان برداشت و بخصوص پس از شکست و قتل محمد حسنخان قاجار‬
‫حکومت وي تثبيت شد‪ 1171( .‬ه‪ .‬ق) کريمخان پس از نه سال جنگ داخلي توانست‬
‫حکومت باثباتي در قسمت اعظم ايران ايجاد کند وي در مجموع سي سال حاکم ايران بود‬
‫که بيست سال آخر حکومتش تقريباً در آرامش گذشت‪ .‬کريمخان داراي کارنامهاي ويژه‬
‫است که اين امر او را در ميان شاهان ايران بعد از دوران تيموري به يک ويژگيخاصي بدل‬
‫ساخته است‪ .‬از يک طرف نگاه اين مرد بيسواد لر و حمايت او از تمام قشرهاي جامعه‪،‬‬
‫داراي هر مذهب و هر مليت پشتيباني عميق مردم را به سوي او متوجه ساخته بود‪ .‬از‬
‫کشتارهاي روزانه و وحشيگرانه که جز خصلت ذاتي حکومتهاي صفويه و افشاريه بود‪،‬‬
‫‪148‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫در حکومت زند تنها چند مورد خاص مانند کشتار ليراويهاي لرستان و قتلعام افغانها را‬
‫ميتوان مشاهده کرد‪ .‬ايجاد امنيت بهترين ثمرهاي بود که استقرار سلطة کريمخان به ارمغان‬
‫آورد‪ .‬کنترل قيمتها و نظارت دقيق قيمتها‪ ،‬از شاهکارهاي سياست اقتصادي کريمخان‬
‫بود‪ .‬سياست فرهنگي و اجتماعي کريمخان که بر شادي و عيش مردم نظر داشت‪ ،‬نوعي‬
‫رونق در ادبيات را هم در پي داشت‪ ،‬که به بازگشت ادبيات در ايران کمک فراواني نمود‪.‬‬
‫الزم به ذکر است که سياست ضد ادبيات و ضد علمي صفويه موجب نابودي علم و ادب‬
‫در ايران شده بود‪ .‬تشکيل شورا از خانان و سران قبايل مختلف که به دستور کريمخان در‬
‫شيراز به اقامت اجباري دچار شده بودند و به کار بستن توصيههاي حکيمانه آنها باعث‬
‫اتخاذ سياست خارجي موفقي توسط خان زند شد‪ .‬وي نخستين پادشاه ايراني بود که به‬
‫خطر استعماري پي برد و مسئوالن حکومتي را با زباني ساده نسبت به دسايس و ترفندهاي‬
‫آن هشدار داد‪ .‬از انگليسها وحشت و نفرت داشت و اهداف آنها را در هند و ايران‬
‫ميشناخت و روي خوش به آنها نشان نميداد‪.‬‬

‫اشتباهات کريمخان‬
‫به نوشته رستم التواريخ کريمخان زند سران ايلها را در شيراز جاي داده بود و از ترس‬
‫اينکه مبادا آنها در غياب او به فکر شورش بيافتند‪ ،‬فاحشه خانهاي با ‪ 9 -5‬هزار فاحشه با‬
‫خمرخانههاي بزرگ در شيراز ساخت و همة اهل علم را وادار کرد که به آن مجلسها‬
‫بروند و بدين ترتيب شيراز را با مهمانانش آنچنان مشغول کرد که هيچ وقت به فکر توطئه‬
‫بر عليه او نيافتند‪ .‬در مسافرت و لشکرکشيهاي خود دستههاي فاحشه را نيز ميبرد تا‬
‫لشکريان او که قادر به جلوگيري از تجاوز آنها به ناموس مردم نبود را بدان وسيله از تعرض‬
‫به ناموس مردم برحذر دارد‪ .‬نصيرخان حاکم الرستان با چهل تا پنجاه هزار تفنگچي تربيت‬
‫شده بعد از آنکه بارها لشکريان کريمخان را تار و مار ميکند‪ .‬کريمخان با کمک حيله و‬
‫‪149‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫تزوير و وعده او را راضي به مصالحه ميکند‪ .‬اما با نامردي تمام آن فرمانده بزرگ که در‬
‫زور بازو و نيرومندي و دليري و تيراندازي فرد کامل عديم النظير بود‪ ،‬را به شهادت‬
‫ميرساند و خانوادهاش را به اسارت ميگيرد‪ .‬اين گونه اعمال تا حدي کارنامة کريمخان را‬
‫لکهدار نموده است‪ .‬اما به هر حال بايد او را در مجموع پادشاه خوبي به حساب آورد‪ .‬بعد‬
‫از مرگ کريمخان که هيچگاه خود را پادشاه نخواند بلکه ترجيح ميداد که او وکيل الرعايا‬
‫بخوانند‪ .‬فرمانروايي در سلسلة زنديه به علت قدرت متمرکز کريمخان‪ ،‬بين ميراثخواران او‬
‫به سرعت دست به دست شد‪ .‬نفوذ جانشينان وکيل غالباً از اصفهان و شيراز فراتر نميرفت‪.‬‬
‫جانشينان کريمخان مردان دلير و جنگاور‪ ،‬اما بيتدبير و غالباً ستمگر بودند‪ .‬شيوة کدخدايي‬
‫در ميان قبايل لر‪ ،‬که کريمخان با پشتوانة آن حکومت را در دست گرفت‪ ،‬در عهد جانشينان‬
‫او ديگر کارآرايي نداشت‪ .‬آنها نتوانستند وحدتي را که بقايشان را تضمين ميکرد در ميان‬
‫خويش بوجود آورند‪ .‬اين امر باعث شده بود که مردان باتجربه و کارکشتهاي چون‬
‫صادقخان (برادر کريمخان)‪ ،‬حتي قادر به حفظ موقعيت خود نباشند‪ ،‬چه رسد به پاسداري‬
‫از حکومت و پادشاهي‪.‬‬

‫اسامي پادشاهان زند و مدت هر يک‬


‫‪ 1163-1193‬ه‪ .‬ق‬ ‫کريمخان‬
‫‪ 1163‬ه‪ .‬ق‬ ‫ابوالفتحخان بن کريمخان‬
‫‪ 1163‬ه‪ .‬ق‬ ‫عليمرادخان (بار اول)‬
‫‪ 1163‬ه‪ .‬ق‬ ‫محمدعلي خان برادر کريمخان‬
‫‪ 1169-1163‬ه‪ .‬ق‬ ‫صادقخان برادر کريمخان‬
‫‪ 1166-1169‬ه‪ .‬ق‬ ‫عليمرادخان (بار دوم)‬
‫‪ 1202-1166‬ه‪ .‬ق‬ ‫جعفرخان بن صادقخان‬
‫‪110‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 1203-1202‬ه‪ .‬ق‬ ‫صيد مرادخان‬


‫‪ 1206-1203‬ه‪ .‬ق‬ ‫لطفعليخان بن جعفرخان‬
‫قاجاريه (‪ 1343-1222‬ه‪ .‬ق)‬
‫قاجاريه طايفهاي هستند‪ ،‬اصالً از نژاد مغول و ظاهراً از قبايلي ميباشند که همراه تاتار در‬
‫عهد چنگيز و اخالف او از مغولستان به بالد اسالمي آمده و در قسمت بين شام و ايران‬
‫مخصوصاً در حدود ارمنستان مقيم شده بودند‪ .‬شاه عباس اول صفوي‪ ،‬ايل قاجار که از‬
‫ايالت تشکيلدهندة قزلباش بود‪ ،‬را از محل اصلي خود کوچ داد و ايشان را به سه محل‬
‫مختلف فرستاد تا از آنان در مقابل ايالت مهاجم ديگر سدي تشکيل دهد‪ .‬دستهاي را در‬
‫قراباغ در مقابل کردان لزگي جمعي را براي جلوگيري از هجوم ترکمانان به گرگان و‬
‫استرآباد و باالخره دسته سوم را به مرو در جلوي ازبکان روانه نمود‪ .‬قسمتي از قاجاريه که‬
‫در ساحل راست رود گرگان سکونت داشتند‪ ،‬يوخاريباش (سکنة آن سر رودخانه) و‬
‫مقيمين ساحل چپ را اشاقهباش (سکنة پايين رودخانه) ميخواندند و هر يک از اين و‬
‫قبيله هم به تيرههاي ديگري منقسم بودند‪ .‬قبيلهاي که در ايران بعد از زنديه به قدرت رسيد‬
‫ايل اشاقهباش بود که آقا محمدخان قاجار از آن برخاست‪ .‬هر دو قبيلة قاجار در قتل و‬
‫انسانکشي و تعديگوي سبقت را از ديگران ربوده بودند‪ .‬در مازندران به دنبال گرويدن‬
‫مردم آن ديار به مذهب اهل سنت حسن قليخان قاجار در سال ‪ 1172‬ه‪ .‬ق ‪ 25‬ذيقعده به‬
‫مهماني که ترتيب ميدهد‪ ،‬بزرگان اهل سنت آن ديار (گرگان و استرآباد) مانند فعان‬
‫عليخان –محمدخان سوادکوهي – امام ويردي آقا – محمود آقا يوسفخان ايل بيگي –‬
‫ماليار محمد پيشنماز – اعظمخان – قلندرخان – خضرخان – گلستانخان را با مکر و حيله‬
‫و تزوير به شهادت ميرساند‪ ،‬بعد از تجاوز به ناموسشان کلية اموال آن بزرگان را غارت‬
‫ميکند‪ .‬قاجار در آن ديار روزي هزار تن را به شهادت ميرساندند تا اينکه در همان سال‬
‫(‪ 1172‬ه‪ .‬ق) کريمخان زند در نزديکي شيراز به قاجار شکست سختي وارد ميسازد و آقا‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫محمد خان و بعضي از برادران وي را با خود به شيراز ميبرد تا از طغيانگري آنها در امان‬
‫باشد‪ .‬قبيلة گوکالن نيز از طوايفي بود که در گرگان مردان آن توسط قاجار قتلعام شدند و‬
‫زنان و کودکانشان به اسارت درآمدند‪ .‬به عقيدة قاجار اهل سنت کافر حربي بود‪.1‬‬
‫آقا محمدخان را عادت بر اين بود که نوکران و خدمتگزاراني که مورد خشم او واقع‬
‫ميشدند فرمان ميداد شکمشان را پاره کرده امعاء و احشاء آنها را بيرون ميريختند‪ .‬اين‬
‫کسي بود که مؤسس سلسله خونخوار قاجار در ايران بود‪ .‬سلسلهاي که در حقيقت‬
‫دنبالهروي صفويه بود‪ .‬پادشاهان آن با ايجاد حرمسراها گاهي تا چند هزار زني و خواجه‬
‫کردن صدها جوان بيگناه همچون صفويه و حکومتهاي باستاني ايران مانند ساسانيان از‬
‫هيچگونه تعدي و تجاوز به جان و مال و ناموس مردم خودداري نميکردند‪ .‬پس از تسخير‬
‫کرمان‪ ،‬آقا محمدخان حکم به ويراني و قتلعام و تنبيه مردم آنجا داد و امر کرد که از اهالي‬
‫آنجا بيست هزار جفت چشم کنده به او تحويل دادند‪ ،‬او خود شخصاً چشمها را شمارش‬
‫کرد‪ .‬سپس دستور داد تا به کليه زنان آن ديار تجاوز شود و مردانش را به قتل رسانند‪ .‬در‬
‫همان سال (‪ 1206‬ه‪ .‬ق) آقا محمدخان به گرجستان لشکرکشي نمود بعد از تصرف آن ديار‬
‫در ‪ 1210‬ه‪ .‬ق فجايع کرمان را در تفليس تکرار نمود‪ .‬بدين ترتيب سلسلة قاجاريه بر روي‬
‫دريايي از خون بنا شد‪ .‬اين قتلعامهاي وحشيانة صفويه و افشاريه و قاجاريه جمعيت ايران‬
‫که به قول شاردون در اوايل صفويه به چهل ميليون نفر ميرسيد را به شش ميليون نفر در‬
‫اواسط قاجاريه (تخمين کاپيتان سرجان مالکم) کاهش داد‪ .2‬ميليونهاي ايراني قتلعام شدند‪.‬‬
‫ميليونها تن ديگر راهي ديار هند – عثماني – ماوراءالنهر شدند‪ .‬بدين ترتيب بود که يکي از‬
‫بزرگترين گهوارههاي تمدن اسالمي به نابودي کشيده شد‪ .‬بعد از قتل آقا محمدخان‬
‫برادرزادهاش خان باباخان با عنوان فتحعلي شاه بر تخت سلطنت ايران نشست (‪ 1212‬ه‪ .‬ق)‬

‫‪ -1‬تاريخ محمدي يا احسن التواريخ خالصه شده از‪ ،‬صفحه ‪ 01‬تا ‪.65‬‬
‫‪ -7‬تاريخ معاصر ايران‪ ،‬پيتر آوري‪.‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫در زمان او کاپيتان سرجان ملکم بنيانگذار نفوذ همه جانبة انگليس در ايران در طي سه سفر‬
‫‪ 1100‬و ‪ 1101‬و ‪ 1110‬ميالدي به ايران آمد‪ .‬در سومين سفرش (‪ 1110‬ميالدي) فتحعليشاه‬
‫را وادار ساخت که ليندسي بتون به فرماندهي کل قشون ايران برسد‪ .‬و نفوذي آنچنان پيدا‬
‫کند که او را رستم ايران خوانند‪ .‬آنها ارتش ايران را آنچنان از مهارت جنگي خالي کردند که‬
‫در دو جنگ معروف ايران و روسيه وامانده شد‪.‬‬
‫دو دوره جنگ بزرگ ميان ايران و روس در عهد فتحعليشاه درگرفت که در دور اول ده‬
‫سال به طول انجاميد و با توافقنامة گلستان واليات باکو – دربند – شکي – شيروان –‬
‫قراباغ – گنجه و تمامي داغستان (شامل چچن) و گرجستان از ايران منتزع و به روسيه‬
‫ملحق گرديد‪ .‬در دورة دوم نيز که طبق معاهدة ترکمانچاي پايان يافت با اينکه ايران موفق‬
‫شده بود روسها را عقب براند‪ ،‬اما بدنبال تعهد روسها در باب رساندن عباس ميرزا اين به‬
‫اصطالح قهرماني ملي ايران به وليعهدي ايران پيروزي ايرانيها به شکست انجاميد و‬
‫عهدنامة ترکمانچاي به امضا طرفين رسيد‪ .1‬طبق آن عهدنامه ننگين عالوه بر تأييد مجدد‬
‫ايران بر قرارداد گلستان قسمت شمالي تالش – اوج کليسا – ايروان و نخجوان نيز به روسيه‬
‫واگذار شد‪ .‬در دوران ناصرالدين شاه نيز قسمتهاي وسيعي از افغانستان و پاکستان‬
‫(بلوچستان غربي) از ايران جدا شد که بلوچستان و پاکستان به تصرف انگليسيها درآمد و‬
‫افغانستان مستقل شد‪ .‬همچنين کشور ترکمنستان فعلي به تصرف روس درآمد‪.‬‬
‫سفرهاي متعدد ناصرالدين شاه به اروپا در ورود فرهنگ و تمدن غرب به ايران تأثير‬
‫فراوان داشت‪ .‬امير کبير وزير معروف و بزرگ ناصرالدين با آنکه در دورة سه سال و چند‬
‫ماه صدراعظمي خود اقدامات اصالحي فراواني انجام داد (از جمله تأسيس دارالفنون) در‬
‫جوغفقاني که توسط قاجار ايجاد شده بود در سال ‪ 1291‬ه‪ .‬ق به قتل رسيد‪ .‬اين جنايت‬

‫‪ -1‬تاريخ ايران‪ ،‬سرپرسي سايکس جلد دوم‪ ،‬بند ‪ 2‬قرارداد ترکمانچاي و نظر سرپرسي سايکس درباره‬
‫قرارداد‪.‬‬
‫‪113‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بزرگ در زماني صورت گرفت که در آن سوي جهان در کشور کوچک ژاپن در همان اوان‬
‫دورة ميجي (‪ 1612-1197‬م) شروع شده بود و از ثمرات همين دوره است که امروز ژاپن‬
‫يکي از قطبهاي صنعتي و اقتصادي جهان محسوب ميشود‪ .‬در اثر تبليغات روزنامهها و‬
‫ساير مطبوعات تحوالت شگرفي در فرهنگ مردم ايران پديد آمد که يکي از نخستين ثمرات‬
‫آن قيام مردم بر عليه امتياز انحصار توتون و تنباکو بود که سرانجام با فتواي تحريم تنباکو‬
‫توسط ميرزاي شيرازي اين قيام با موفقيت به پايان رسيد‪ .‬عاقبت ناصرالدين شاه بدست‬
‫ميرزا رضا کرماني کشته شد و پسرش مظفرالدين به سلطنت رسيد‪ .‬مظفرالدين شاه که در‬
‫دوران چهل سالة وليعهدي خود در عيش و عشرت به سر برده بود‪ .‬از عهدة امور کشور بر‬
‫نميآمد و در زمان وي انقالب مشروطيت که ادامة منطقي واقعة رژي (تنباکو) بود‪ ،‬آغاز‬
‫گرديد و در همان سال نيز قانون اساسي مشروطه توسط مجلس شوراي ملي تدوين شد‬
‫مظفرالدين شاه چند روز پس از امضاي قانون اساسي درگذشت و پسرش محمد عليشاه به‬
‫سلطنت رسيد‪ .‬اين شاه مستبد که در زمان واليتعهدي قانون مشروطيت را امضا کرده بود‪،‬‬
‫پس از مدتي به مخالفت با آن برخاست و به فرمان وي لياخوف (فرمانده روسي بريگاد‬
‫قزاق) مجلس شورا را به توپ بست و قلع و قمع آزاديخواهان آغاز گشت‪ .‬بالفاصله بعد‬
‫از اين عمل آزاديخواهان قيام کردند‪ .‬در روز ‪ 27‬جمادياالخر سال ‪ 1327‬ه‪ .‬ق تهران‬
‫توسط مجاهدين مشروطه فتح گرديد‪ .‬مشروطهطلبان محمد عليشاه را خلع نموده و پسر‬
‫دوازده سالهاش را با عنوان احمد شاه به سلطنت برداشتند و همچنين عضدالملک يکي از‬
‫بزرگان خاندان قاجار را به نيابت سلطنت برگزيدند‪ ،‬يک شوراي ‪ 22‬نفره نيز بجاي رئيس‬
‫دولت تعيين گرديد‪ .‬پس از خلع محمد عليشاه ميان سران مشروطه اختالف افتاد و احزاب‬
‫گوناگوني تشکيل گرديد که مبارزة اصلي ميان دو حزب عمدة اعتداليون و عاميون‬
‫(دموکرات) بود‪ ،‬اختالفات فوق عمالً راه هر گونه تفاهم در ادارة کشور را مسدود مينمود‬
‫و در عين حال به تصفيه حسابهاي گروهي درون حاکميت انجاميد‪ .‬در سال ‪ 1323‬ه‪ .‬ق‬
‫‪114‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫احمد شاه به سن قانوني رسيد و خود زمام امور کشور را بدست گرفته و تاجگذاري نمود‪.‬‬
‫در اوايل دوران احمد شاه جنگ جهاني اول آغاز شد و اقدامات او براي بيرون راندن قواي‬
‫انگليسي و روسي که طبق قراردادهاي ‪ 1607‬و ‪ 1615‬ميالدي ايران را به دو منطقة تحت‬
‫نفوذ خود تقسيم کرده بودند‪ ،‬بينتيجه ماند‪ .‬نيروي نظامي ايران در جنگ اول جهاني شامل‬
‫هشت هزار نفر نيروي ارتشي بود که شامل بريگاد سرخ بود و توسط روسيه اداره ميشد‪.‬‬
‫مرکز ستاد آن در تهران قرار داشت و دستجات آن در تبريز‪ ،‬قزوين‪ ،‬همدان و جاهاي ديگر‬
‫مستقر بود‪ .‬تعداد افراد ژندامري سوئدي ‪ 7‬هزار نفر بود که در شهرهاي مختلف ايران از‬
‫جمله فارس دستههايي وجود داشت‪ .‬اين دستهها نه تنها بيثمر بودند‪ ،‬بلکه در واقع يک‬
‫خطر جدي براي جادههايي که محافظت ميکردند بشمار ميآمدند‪ ،‬زيرا آنها تحت نظر‬
‫رؤساي غارتگر خود دزدي و قطع راه کرده و باج سبيل ميگرفتند‪ .‬با وقوع انقالب‬
‫بلشويکي در روسيه‪ ،‬دولت ايران کشور قرارداد ‪ 1615‬م با انگليس را لغو نمود و نيروهاي‬
‫خود را از ايران فراخواند‪ .‬بدنبال آن نيروهاي انگليسي به سمت شمال نيز پيشروي کردند و‬
‫تقريباً تمام خاک ايران تحت نفوذ قواي اشغالگر انگليس درآمد‪ .‬پس از آن انگلستان کوشش‬
‫بسيار نمود که با اتکا به عمال داخلي خود قرارداد معروف ‪ 1616‬ميالدي را که طبق آن‬
‫ايران تحت الحمايه انگليس ميشد و کليه امور مالي‪ ،‬گمرکي و نظامي کشور را بدست‬
‫ميگرفت – به ايران تحميل نمايد که در اين کار توفيقي نيافت‪ .‬در اواخر حکومت احمد‬
‫شاه قيامهاي متعددي در مناطق مختلف ايران از جمله بلوچستان – کردستان – گيالن –‬
‫خراسان و تبريز به وقوع پيوست که همگي آنها به علت عدم انسجام و هماهنگي الزم‬
‫سرکوب شدند‪ .‬در سوم اسفند ‪ 1266‬هجري شمسي (‪ 12‬جمادياالخر ‪ 1336‬ه‪ .‬ق)‬
‫رضاخان ميرپنج که فرماندهي يگان قزاق در قزوين را داشت طبق يک برنامه از پيش تنظيم‬
‫شدة تهران را اشغال کرد و طي يک کودتا‪ ،‬از احمد شاه براي سيد ضياءالدين طباطبايي مدير‬
‫روزنامه رعد فرمان نخست وزيري گرفت‪ .‬احمد شاه به وي لقب سردار سپه داده و‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫فرماندهي لشکر قزاق نيز به رضاخان واگذار گرديد‪ .‬و پس از چندي مقام وزارت جنگ نيز‬
‫به او محول شد‪ .‬بدين ترتيب رضاخان بتدريج به محکم کردن موضع خود پرداخت و با‬
‫تشکيل ارتش منظم و واحده و قلع و قمع مخالفان زمينة اقتدار و آغاز سلطنت خود را مهيا‬
‫نمود‪ .‬سرانجام روز نهم آبان ماه ‪ 1304‬ه‪ .‬ش نمايندگان مجلس شوراي ملي ماده واحدهاي‬
‫را مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع ميشد‪ .‬بدنبال تصويب ماده‬
‫واحده رضاخان با عنوان رضاشاه به پادشاهي رسيد و کمي بعد همان مجلس به وي لقب‬
‫کبير داد‪ .‬بدين ترتيب عمر حکومت قاجار نيز به پايان رسيد و عصر ديگري در تاريخ ايران‬
‫آغاز شد که داراي فراز و نشيبهاي فراواني بود‪.‬‬

‫تحوالت مذهبي در دوران قاجاريه‬


‫همچنان که قبالً آورده شده است کشتارهاي وحشتناک قاجار در ميان اهل سنت‬
‫بخصوص در مازندران و کرمان باعث تقليل جمعيت اهل سنت در آن مناطق گشت‬
‫همچنين کاهش جمعيت چهل ميليوني ايران در اوايل صفويه به شش ميليون نفر در سال‬
‫‪ 1100‬ميالدي بيانگر اين مطلب اساسي است که در طي سه قرن نه تنها بر جمعيت ايران‬
‫افزوده نگشته است‪ ،‬بلکه شديداً از آن کاسته شده است‪ ،‬که اين کاهش در نتيجة آزار‬
‫مذهبي و مهاجرت دسته جمعي مردم براي فرار از پاکسازي مذهبي و جدا شدن‬
‫قسمتهاي بزرگي از پيکرة ايران رخ داده است‪ .‬عالوه بر اينها بايد اذعان کرد که اعتقاد به‬
‫امام زمان و سيدگري و شيخگري نيز مهمترين عامل گرايش اهل سنت بخصوص شافعيان‬
‫به شيعهگري بوده است‪ .‬سيدگري و اعتقاد به امام زمان تقريباً اسالم را در خاندان حضرت‬
‫علي ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬خالصه ميکند‪ .‬شيخگري هم مريداني ببار ميآورد که از فرق سر تا‬
‫ناخن پا تابع شيخ ميباشند و از جمله شرايط مريد است؛ علم آن است که شيخ گويد‪ ،‬هر‬
‫گونه اعتراضي به شيخ کفر است‪ .‬صوفي بايد همچون مردهاي در دست شيخ باشد و‪ ...‬در‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نتيجه صوفيگري افرادي را پرورش ميدهد که با کوچکترين اشارة شيخ رنگ و مذهب‬
‫عوض ميکنند و همين مسئله است که باعث شد صفويه به راحتي ايران صوفي زده را به‬
‫اشغال خود درآورد‪ .‬در دوران قاجار کشتن افراد متنفذ و قدرتمند اهل سنت و ايجاد جو‬
‫رعب و وحشت جمعيت اهل سنت را در نواحي مرکزي ايران بشدت کاهش داد‪ .‬در آن‬
‫دوران امپراطور عثماني به علت وجود قدرتهاي بزرگ مسيحي مانند روسية تزاري و‬
‫امپراطوري اتريش مجارستان و انگليس و فرانسه و ساير قدرتهاي اروپايي نتوانست از‬
‫اهل سنت در داخل ايران مانند دوران قبل از آن حمايت کند‪ .‬در آخر حکومتهاي قاجاريه‬
‫مناطق بزرگي از مرکز ايران تغيير مذهب داده بودند و جدا شدن مناطق وسيع ديگر از ايران‬
‫(قفقاز – افغانستان – ترکمنستان – بلوچستان و پاکستان) باعث شد که اهل سنت در ايران‬
‫در حاشيه قرار گيرد‪ .‬بدين ترتيب مذهبي که اکثريت بزرگان و رواجدهندهگان آن ايراني‬
‫بودند‪ ،‬در زادگاه خود منزوي شد‪ .‬نقش انگليس در اين تغيير مذهبي را نبايد ناديده گرفت‪.‬‬
‫چراکه اين استعمارگر پير براي تحت الحمايه قرار دادن ايران حتي دست به ايجاد مذاهبي‬
‫نيز در ايران زد که از آن جمله است‪ :‬شيخيه – بابيه – بهائيه‪.‬‬

‫ظهور مذاهب شيخيه – بابيه – بهائيه‬


‫در اوايل دورة سلطنت فتحعليشاه يکي از علماي شيعه از احساء بحرين بنام شيخ احمد‬
‫بن زينالدين که مردي فصيح و فاضل ولي در تشيع خود راه افراط و غلو ميرفت پس از‬
‫مقيم شدن در عتبات به نشر عقايدي دربارة اصول دين پرداخت که با عقايد علماي سابق‬
‫شيعة اماميه فرق داشت‪ ،‬بدين معني که او از اصول دين توحيد و نبوت و امامت را پذيرفت‬
‫ولي منکر عدل و معاد (معاد جسماني) شد و گفت که عدل هم مانند ساير صفات ثبوتية‬
‫خدا است و علت ندارد که آنرا رکني از ارکان دين قرار دهند و معاد جسماني را هم بدان‬
‫علت که بدن پس از مرگ نابود ميشود‪ ،‬منکر بود و ميگفت‪ :‬تنها از انسان مادة لطيفي به‬
‫‪117‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫جا ميماند و در اين صورت در قيامت رستاخيز جسم ممکن نيست‪ .‬در عوض شيخ احمد‬
‫احسائي اعتقاد به رکن ديگري را که پيروان او رکن رابع ميخوانند الزم و از جمله اصول‬
‫دين ميشمرد‪ ،‬و آن عقيده به يک نفر وکيل يا نايب از ميان شيعيان کامل بود که بين ساير‬
‫شيعه و امام غايب واسطه باشد و شيخ احمد احسائي در اين ايام خود را شيعة کامل‬
‫ميدانست‪ .‬پيروان شيخ احمد احسائي را شيخيه ميخواندند‪ .‬پس از شيخ احمد رياست‬
‫فرقة شيخيه به يکي از شاگردان او بنام حاج سيد کاظم رشتي رسيد و سيد تا سال‪ 1256‬ه‪.‬‬
‫ق که فوت کرد در اين سمت بود‪ .‬بعد از وي بين دو تن از شاگردان او در باب جانشيني‬
‫استاد رقابت درگرفت و هر کدام اين مقام را از آن خود ميدانستند‪ ،‬يکي حاج محمد کريم‬
‫خان قاجار و ديگري سيد علي محمد شيرازي‪ .‬سيد علي محمد به جاي عنوان شيعة کامل و‬
‫رکن رابع خود را باب خواند و غرض او از اختيار اين کلمه که از زمان غيبت کبري وکالي‬
‫امام غايب را به همان عنوان خوانده بودند‪ ،‬آن بود که او وسيلة ارتباط يافتن با امام غايب و‬
‫راه وصول به اين فيض است‪ .‬حاج محمد کريمخان همچنان به رياست شيخية اصحاب‬
‫شيخ احمد و سيد کاظم ماند‪ ،‬در صورتي که سيد علي محمد به تدريج به تأسيس مذهبي‬
‫تازه که بابيه خوانده شد قيام نمود‪ .‬ظهور ادعاي سيد محمد علي در سال ‪ 1290‬ه‪ .‬ق اتفاق‬
‫افتاده‪ .‬اندکي بعد از قيام‪ ،‬سيد علي محمد پاي ادعا را باالتر گذاشته خود را همان امام غايب‬
‫دانست که در طي هزار سال شيعيان انتظار ظهور او را داشتند و کتابي آورد بنام بيان که آنرا‬
‫به زعم خود نسخکنندة قرآن مجيد ميپنداشت‪ .‬دعوت سيد علي محمد در بوشهر و شيراز و‬
‫بعضي ديگر از نقاط ايران پيرواني پيدا کرد از آن جمله‪ ،‬منوچهرخان متعمدالدولة باب را به‬
‫اصفهان خواند و او را تحت حمايت خود گرفت‪ .‬در سال ‪ 1293‬ه‪ .‬ق به امر محمدشاه باب‬
‫را از اصفهان به آذربايجان بردند و در قلعة چهريق زنداني کردند‪ .‬امير کبير براي دفع بابيه که‬
‫باعث اختالل امنيت غالب واليات شده بودند مأموريني فرستاد و در همه جا رؤساي ايشان‬
‫را به دست مأمورين مغلوب و مقتول کرد‪ .‬وي مقاومت بابيه را در مازندران و زنجان در‬
‫‪118‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫سال ‪ 1259‬ه‪ .‬ق درهم شکست و قلعههاي ايشان را گرفت‪ .‬پس ازکشته شدن سيد محمد‬
‫علي بين پيروان او بر سر جانشيني باب اختالف افتاد‪ .‬جمع کمي جانب ميرزا يحيي معروف‬
‫به صبح ازل را گرفتند و طايفهاي ديگر که اکثريت يافتند تابع ميرزا حسينعلي بهاءاهلل شدند‬
‫و اين دو تن از اهل نور مازندران و از پدر برادر يکديگر بودند و از ابتدا نيز باهم موافقت‬
‫داشتند ليکن کمي بعد بين ايشان رقابت در گرفت و اتباع بهاءاهلل يعني بهائيه به دشمني با‬
‫پيروان صبح ازل يعني ازليه قيام نمودند و ازليان در اقليت افتادند‪.‬‬

‫سيد جمالالدين افغاني‬


‫يکي از شخصيتهايي که به مبارزات مسلمان ترقيخواه جهت داد سيد جمالالدين‬
‫افغاني بود‪ .‬وي يک نويسندة سياسي و يک اصالحگر مذهبي بشمار ميرفت که از نفوذ‬
‫کالم بسيار قوي و وفاداري به اصول عقيدتي خويش برخوردار بود‪ .‬سيد در اوايل به‬
‫متصوفه پيوست وقتي متوجه شد که تصوف هيچ دردي را دوا نميکند آنرا ترک کرد‪.‬‬
‫بيباک و نترس بود و خود را ايثار هدفش ميساخت توانايي عمده سيد در برانگيختن و‬
‫تحريک ديگران بود و هدف اصلي او عبارت بود از اينکه اسالم را نجات دهد و اين دين را‬
‫با شرايط جديد جهان سازگار سازد‪ ،‬بطوري که اسالم بتواند در برابر سيل انديشههاي نو‪،‬‬
‫بيرون آمده و بصورت داور بالمنازع زندگي مسلمانان در سراسر مناطق جهان درآيد‪ .‬سيد‬
‫که در سال ‪ 1136‬ميالدي (شعبان ‪ 1254‬ه‪ .‬ق) متولد شده بود‪ ،‬پس از فراگرفتن مقدمات‬
‫علوم نزد پدرش‪ ،‬به بيدار کردن مردم افغانستان از خواب غفلت مبادرت کرد‪ .‬به وزارت‬
‫محمد اعظم خان امير کابل رسيد و کتاب معروف تاريخ افغانستان به زبان عربي بنام تاريخ‬
‫االفغان را نوشت‪ .‬سيد در سال ‪ 1215‬ه‪ .‬ق بدنبال تصرف کابل بدست شيرعلي خان به بهانه‬
‫رفتن حج از افغانستان خارج شد و از راه هند به زيارت خانه خدا رفت‪ .‬چهل روز در مصر‬
‫ماند سپس عازم اسالمبول شد‪ .‬در عثماني مسئله يمن را براحتي حل کرد‪ .‬از آنجا عازم هند‬
‫‪119‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫شد و سپس راهي مصر گرديد‪ .‬در سال ‪ 1269‬ه‪ .‬ق بخاطر تأسيس انجمني بنام محفل‬
‫وطني در قاهره که محمد عبده و اعرابي پاشا (بعداً عليه حکومت محمد علي پاشا طغيان‬
‫کرد) در شمار شاگردان او بودند‪ ،‬از مصر اخراج گرديد در سال ‪ 1301‬ه‪ .‬ق با همکاري‬
‫شيخ محمد عبده در پاريس روزنامة عروهالوثقي را منتشر کرد‪ .‬اين روزنامه مقاالت خود را‬
‫بر مبناي سه اصل اتحاد مسلمانان‪ ،‬مخالفت با انگليس و اصالح وضع داخلي ممالک‬
‫اسالمي قرار داد‪ .‬اين روزنامه که به زبان عربي منتشر ميشد از چنان اثري در کشورهاي‬
‫مسلمان برخوردار شد که سرانجام دولت فرانسه زير فشار دول مربوطه آنرا تعطيل کرد‪.‬‬
‫ناصرالدين شاه در سفر به اروپا آوازه شهرت سيد را شنيد و توسط حسنخان صنيعالدولة‬
‫(وزير انطباعات) از او دعوت کرد تا به ايران بيايد‪ .‬سيد در سال ‪ 1303‬ه‪ .‬ق وارد ايران شد‪.‬‬
‫در مالقات ناصرالدين و سيد‪ ،‬شاه از حضور او در ايران ابراز خرسندي کرد و از او‬
‫درخواست که به حل مشکالت ايران کمک کند‪ .‬سيد با صراحت به شاه پاسخ داد که تمامي‬
‫بدبختي مملکت از وجود شاه است که هشتاد زن رسمي دارد‪ .‬قصد ناصرالدين دادن مقام‬
‫صدراعظمي يا رياست شوراي مشورتي به سيد بود اما آن بزرگوار اهل پست و مقام نبود‪.‬‬
‫باالخره در اثر بدگويي درباريان‪ ،‬سيد ايران را ترک کرد‪ .‬بار ديگر در سال ‪ 1307‬ه‪ .‬ق‬
‫ناصرالدين در سفر اروپايي خود از سيد درخواست نمود که به ايران بيايد‪ .‬سيد در سفر دوم‬
‫خود به تهران در منزل حاج امين الضرب اقامت کرد و به انتقاد شديد از ناصرالدين شاه و‬
‫دولت پرداخت‪ .‬شاه برايش پيغام فرستاد که از تهران به خراسان يا قم رود‪ .‬سيد پذيرفت و‬
‫چون از آزار ايادي شاه اطالع داشت به حرم حضرت عبدالعظيم رفت و هفت ماه در آنجا‬
‫ماند‪ .‬سرانجام آقا باالخان سردار‪ ،‬سيد را به زور از حرم خارج کرده با زشتترين رفتار و‬
‫تحت الحفظ به کرمانشاه و از آنجا به بصره فرستادند‪ .‬سيد از راه بصره عازم لندن شد‪ .‬سيد‬
‫از آنجا عازم اسالمبول شد و تحت حمايت سلطان عبدالحميد قرار گرفت‪ ،‬سيد در سال‬
‫‪110‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ 1314‬ه‪ .‬ق بدست ايادي ناصرالدين شاه مسموم شد‪ .‬وي در گورستان شيخ لر مزارلقي در‬
‫اسالمبول و در نزديکي منزلش به خاک سپرده شد‪.‬‬
‫غربزدگي و قضية روشنفکري‬
‫آغاز غربزدگي در ايران برميگردد به دوران سلطه شوم صفويه که طي آن دوران‬
‫روحانيون کاتوليک و سياحان غربي راهي ايران شدند‪ .‬و حکومتي شبيه حکومت پاپ در‬
‫ايران شکل گرفت‪ ،‬با اين تفاوت که شاه هر دو مقام دنيوي و اخروي را دارا بود‪ .‬نظام‬
‫فئودالية اروپا در ايران ايجاد شد و همانند اروپا مبارزة پيگير عليه علم و علماء شروع شد‪.‬‬
‫نتيجة حکومت صفويه ايجاد جامعهاي کامالً مقلد بود‪ .‬جامعهاي بيسواد و غرق در‬
‫خرافات‪ .‬در دوران قاجار به علت وقوع انقالب صنعتي در اروپا و متحول شدن چهرة آن‬
‫قاره روند غربزدگي در ايران چهرة سريعي به خود گرفت‪ .‬بخصوص وجود افرادي مانند‬
‫کاپيتان سرجان ملکم و پرنس ملکمخان ارمني آنرا تشديد کرد‪ .‬ميرزا مکلم خان ارمني فرزند‬
‫يعقوب ارمني بنيانگذار جريان روشنفکري در ايران که ظاهراً مسلمان شده بود‪ .‬اولين بار‬
‫بعنوان جادوگر و شعبدهباز وارد ايران ميشود‪ .‬ناصرالدين او را اخراج ميکند ولي وي‬
‫بعدها در تهران ظاهر شده و يک فراموشخانه ايجاد ميکند‪ .‬ناصرالدين شاه فراموشخانه را‬
‫تعطيل و دوباره ميرزا را اخراج ميکند‪ .‬بدنبال پشتيباني ميرزا حسنخان سفير ايران در‬
‫اسالمبول ميرزا وزير مختار ايران در لندن ميشود و لقب پرنس به او داده ميشود‪ .‬در سال‬
‫‪ 1116‬م ناصرالدين که به انگليس مسافرت کرده بود امتياز بختآزمايي را به ملکم خان داد‪.‬‬
‫و او اين امتياز را به يک شرکت انگليسي فروخت‪ .‬بدنبال مخالفت علماء اين امتياز لغو مي‬
‫شود‪ .‬اروپائيان براي به زير سلطه کشاندن ممالک ديگر سه عامل تشکيل دهندة شخصيت‬
‫ملتها را که عبارتند از مذهب – تاريخ و فرهنگ آن قوم به شدت مورد تهاجم قرار دادند‪.‬‬
‫فرانتس فانون الجزايري ميگويد‪ :‬براي اينکه جامعة غير اروپايي مقلد شود و هر کاري را که‬
‫ما ميکنيم ميمون وار اطاعت کند‪ ،‬تنها راه اين است که به او ثابت کنيم که داراي شخصيت‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫برابر با انسان غربي نيست و مذهبش –تاريخش – ادب و هنرش را تحقير کنيم و ثانياً با‬
‫همة اينها او را بيگانه کنيم‪ .‬اين تمدني بود که اروپا به ممالک ديگر صادر کرد‪ .‬ژان پل سارتر‬
‫از تعليمدهندگان تمدن اروپايي ميگويد‪:‬‬
‫ما جوانان کشورهاي آسيايي و آفريقايي را دستچين ميکرديم و به آمستردام –‌پاريس‬
‫لند يا بلژيک ميآورديم‪ ،‬چند ماهي ميگردانديم لباسهايشان را عوض ميکرديم آرايششان‬
‫را عوض ميکرديم رقص و روابط و تشريفات و اتيکت اجتماعي يادشان ميداديم‪ ،‬زبان‬
‫دست و پا شکسته داللمآبانهاي هم يادشان ميداديم‪ ،‬بعد به کشورهاي خودشان‬
‫ميفرستاديم آنها آدم نبودند که خودشان حرف بزنند (آدم کسي است که خودش حرف‬
‫بزند) بلندگوي ما بودند‪ .‬ما از اينجا شعارهاي انسانيت و برابري را فرياد ميکرديم بعد‬
‫ميديديم که همان بلندگوهايمان‪ ،‬که به کشور خودشان فرستادهايم آنجا دنبالة صداي ما را‬
‫تقليد ميکنند‪ ،‬و به گوشهاي مردم خودشان ميرسانند و بعد همينها توانستند به مردم‬
‫خودشان بفهمانند که بايد تعصب را کنار بگذاريم‪ ،‬بايد مذهبمان را کنار بگذاريم و بايد از‬
‫مغزسر تا ناخن پا فرنگي شويم‪ .‬اين در حالي بود که دستگاه معارف اروپائيان از کودکستان‬
‫گرفته تا دانشگاه بر اساس کليسا است‪ .‬هر جا که پاي اروپايي بدان باز شد اولين کاري که‬
‫کرد ساختن کليسا و نشر مسيحيت بود‪ .‬قارة آمريکا شمالي و جنوبي و آفريقا و اقيانوسيه و‬
‫جنوب آسيا با قتل و غارت و کشتار به مسيحيت گرويده است‪ .‬در ايران شاهزادگان و‬
‫فرزندان اشرف و فئودالها تشکيلدهندگان جوانان اعزامي به فرنگ بودند‪ .‬در همين ها‬
‫بودند که مشروطيت را به شکست کشاندند و عدهاي از آنها نفت ايران را براي انگليس‬
‫دستهاي ديگر آنرا براي روسيه مي خواستند خانم سيمين دانشور مقدمهاي بسيار گويا بر‬
‫کتاب فيروزه در غبار نوشته محمد علي سپانلو مينويسد‪ :‬يک اشکال مهم نه تنها در تهران‬
‫بلکه در کشور ما بطور کلي اين است که بيشتر روشنفکران ما نه روشناند و نه فکري دارند‬
‫و اگر فکري وجود داشته باشد بيشتر وارداتي بوده است‪ .‬و وقتي به ما رسيده که بصورت‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫ايدئولوژيک (عقيده) درآمده بود‪ ،‬بيخون شده بود‪ .‬انديشهها هيچگاه در اين فکر تحليل‬
‫منطقي نشدهاند‪ .‬هيچگاه دروني نشدهاند‪ ،‬بلکه غالباً به صورت سطحي و افراطي ابراز‬
‫گشتهاند‪ .‬مارکسيسم عاميانه – عرفان عاميانه – همه چيز عاميانه‪ .‬در حقيقت يک شکل‬
‫ترکيب شده از يک آگاهي نيمه کاذب و نيمه جاهالنه‪.1‬‬
‫رواج افسانهاي کتابسوزي مسلمانان‬
‫استعمارگران بخصوص انگليس براي پيشبرد اهداف استعماري خود در جهان اسالم‬
‫(بخصوص در ايران) دست به تبليغات بسيار وسيعي در زمينهي مخدوش کردن چهرهي‬
‫اسالم زدند‪ ،‬از جمله تبليغات آنها بر عليه اسالم ساختن افسانهايي بود بنام افسانه کتابسوزي‬
‫مسلمانان در هنگام فتح ايران و مصر‪ ،‬دشمنان اسالم کتابخانهاي فرضي را به ايران و مصر‬
‫نسبت دادند و شايع کردند که دين اسالم مخالف علم است و به همين علت مسلمانان‬
‫بدستور حضرت عمر ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬کتابخانه اسکندريه مصر و کتابخانه جندي شاپور را‬
‫در ايران آتش زدند‪ .‬از جمله پيشگامان اين افسانه کاپيتان سرجان ملکم انگليس بود که از‬
‫عوامل اصلي شکست ايران در برابر روسيه تزاري و تجزيه ايران ميباشد‪ .‬اين انگليسي در‬
‫کتاب تاريخ ايران با طرح اين افسانه به مخدوش کردن اذهان جوانان مسلمان ايراني‬
‫پرداخت‪.‬‬
‫دکتر بهرام فرهوشي در کتاب ايرانويج مينويسد‪ :‬محل کتابخانهاي اصلي ايران در‬
‫ساختمان سارويه در شهر جي بوده است‪ .‬سارويه يکي از بناهاي محکم ايراني است همانند‬
‫اهرام ثالثه مصر‪ .‬چنين پيداست که زرتشتيان در اواخر سلطه ساساني که شايع شده بود‬
‫هزارهاي آنها نزديک است‪ ،‬صاحب برخي از کتابخانه که در انتظار نابسامانيها و قتل و‬
‫غارتهاي آخر زمان بودند کتابهاي خود را پنهان کردند تا به آنها آسيبي نرسد‪.‬‬

‫‪ -1‬خواندن کتاب در خدمت و خيانت‪ ،‬جالل آلاحمد و غربزدگي از او و همچنين کتاب ويژگيهاي‬
‫قرون جديد از‪ ،‬دکتر علي شريعتي توصيه ميشود‪.‬‬
‫‪113‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اين استاد دانشگاه تهران سپس به نقل ازمحمدبن اسحاق مينويسد‪ :‬يکي از اشخاص‬
‫مؤثق به من خبر داد که در سال ‪ 350‬هجري و قمري سقفي فروريخت و از آن کتابهاي‬
‫بسيار به دست آمد که هيچ کس قدرت خواندن آنها را نداشت ميگويد‪ :‬من به چشم خودم‬
‫ديدم ابوالفضل بن عميد آن کتابها را فرستاده بود‪ ،‬کتابهاي پاره پارهاي بود که در باروي‬
‫شهر اصفهان ميان صندوقهايي بدست آمده بود به زبان يوناني‪.1‬‬
‫همچنان که ميدانيم کتابهاي زيادي نيز در دوران اوليهاي اسالمي از طرف ابن مقفع به‬
‫عربي ترجمه شده است‪ .‬بنابراين افسانه کتابسوزي ايران محلي از اعراب ندارد‪ .‬بقول مرحوم‬
‫مرتضي مطهري در کتاب آتش سوزي کتاخانه ايران و مصر اگر چنين کاري صورت گرفته‬
‫بود قطعاً سياهجامگان و سرخجامگان از آن سخن به ميان ميآوردند‪.‬‬
‫اما افسانهاي کتابسوزي اسکندريه از کتابسوزي در ايران نيز مسخرهتر است‪ .‬اينکه‬
‫کتابخانهايي در اسکندريه آن هم با هفتصد هزار جلد کتاب وجود داشته است از دروغهاي‬
‫بزرگ غربيها است‪ .‬هيچ منبع تاريخي معتبري اين خبر را درج نکرده است‪ .‬تاريخنويسان‬
‫بزرگ غربي مانند کارل گريمبرگ در تاريخ بزرگ جهان و ويل دورانت در تاريخ تمدن و‬
‫گوستاولوبون در تاريخ تمدن اسالم و عرب همگي افسانهاي کتابسوزي را رد کردهاند‪.‬‬
‫کارل گريمبرگ مينويسد‪ :‬در حملهاي سزار قيصر به مصر در تعقيب پمپه در سال ‪ 41‬ق‬
‫– م در جنگ بين آندو در شهر اسکندريه ساختمانهاي گوناگون اسکله و بويژه کتابخانه‬
‫مشهور اسکندريه در آتش سوخت‪.2‬‬
‫آنچه که ظاهراً باقي مانده بود در سال ‪ 316‬ميالدي توسط تئوفيلوس پطرس اسکندريه‬
‫سوزانده شد‪ .‬بدستور ژوستي نين اول (‪ 595-516‬م) امپراطور متعصب روم شرقي کليه‬
‫مدارس غيرمذهبي در سراسر روم بسته شد و بسياري از پزشکان و عالمان به ايران تحت‬

‫‪ -1‬ايرانويج‪ ،‬ددددددددد‪ ،‬بهرام فرهوشي‪ ،‬ص ‪.136‬‬


‫‪ -7‬تاريخ بزرگ جهان سوم‪ ،‬ص ‪.138‬‬
‫‪114‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫حاکميت انوشيروان گريختند‪ .‬و اين سر آغاز قرون وسطا در اروپا بود که طي آن ميليونها‬
‫انسان بيگناه کشته‪ ،‬سوزانده و شکنجه شدند‪ .‬باالخره سعيد بن البطريق اسقف اسکندريه و‬
‫تاريخنويس مسيحي در ‪ 633‬ميالدي در کتاب تاريخش اگر چنان که اين افسانه رايج بود‬
‫قطعاً آنرا مينوشت‪.‬‬
‫اگر افسانهاي کتابسوزي درست ميبود بطور يقين کليهاي کتب مربوط به دوران باستان‬
‫از صفحه تاريخ حذف ميشدند‪ .‬اما امروزه همهاي آن کتابها در دسترس ماست و ميدانيم‬
‫که همة آنها در چند قرن اول هجري قمري به عربي ترجمه شدهاند‪ .‬افسانهاي کتابسوزي‬
‫اسکندريه با يک محاسبهي ساده رياضي نيز کامالً باطلشدني است‪ .‬طبق اين افسانه در شهر‬
‫اسکندريه هشتاد گرمابهي عمومي وجود داشته است که بصورت شبانه روز در عرض شش‬
‫ماه هيزم آنها کتابهاي کتابخانهاي اسکندريه بوده است‪ .‬اگر براي هر گرمابه تنها روزانه‬
‫هزار جلد کتاب را منظور بداريم رقمي که بدست ميآيد چهارده ميليون و چهارصد هزار‬
‫جلد کتاب ميشود‪ .‬براي صاحبان بصيرت قضاوت کنيد‪.‬‬

‫گلچيني از سخنان بزرگان ايراني دربارة خلفا و صحابه ‪-‬رضي اهلل عنه‪-‬‬
‫يکي از راههاي اغفال ايرانيان و کشاندن آنها به سوي مذهب صفويه شيعه معرفي کردن‬
‫بزرگان و دانشمندان ايراني اهل سنت بوده و هست‪ .‬بنيانگذار اين اغفالگري قاضي نوراهلل‬
‫شوشتري که در سال ‪ 1559‬ميالدي در الهور به فتواي علماي اسالم به قتل رسيد‪ .‬دشمنان‬
‫اهل سنت براي بدبين کردن نسل جوان ما حتي آثار بزرگان را نيز دستکاري کرده تا بتوانند‬
‫به قول خودشان ثابت کنند که آنها شيعه بودهاند‪ .‬چرا که هر چه توانستند کردند تا آنها از‬
‫ذهن ايرانيان بيرون کنند وقتي موفق نشدند دست به اين حيلهکاريها زدند به عقيدة‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مجلسي و هوادارانش در نهاد هر سني مذهبي دشمني با علي نهفته است و گاه بياختيار از‬
‫زبان و قلم آنها بيرون ميجهد‪.1‬‬
‫به همين خاطر براي اينکه گول خوردگان به خود نيايند و نپرسند پس چرا بزرگان اهل‬
‫سنت در دوستي با حضرت علي و فرزندانش داد سخن دادهاند آنها اين بزرگان را رافضي‬
‫معرفي ميکنند‪.‬‬
‫‪ -1‬فردوسي‪ :‬به عقيدة فردوسي بعد از رسوالن بهترين خاليق حضرت ابوبکر صديق ‪-‬‬
‫رضي اهلل عنه‪ -‬ميباشد‪.‬‬
‫نهي‬ ‫خداوند‬ ‫و‬ ‫امر‬ ‫خداوند‬ ‫چه گفت آن خداوند تنزيل وحي‬
‫به‬ ‫بوبکر‬ ‫ز‬ ‫کس‬ ‫بر‬ ‫نتابيد‬ ‫که خورشيد بعد از رسوالن مه‬
‫بهار‬ ‫باغ‬ ‫چو‬ ‫گيتي‬ ‫راست‬ ‫بيا‬ ‫آشکار‬ ‫را‬ ‫اسالم‬ ‫کرد‬ ‫عمر‬
‫دين‬ ‫خداوند‬ ‫و‬ ‫شرم‬ ‫خداوند‬ ‫پس از هر دو آن عثمان گزين‬
‫که او را بخوبي ستايد رسول‬ ‫بتول‬ ‫جفت‬ ‫بود‬ ‫علي‬ ‫چهارم‬
‫درست اين سخن قول پيغمبر است‬ ‫که من شهر علمم عليم درست‬
‫تو گويي دو گوشم بر آواز اوست‬ ‫گواهي دهم کين سخن را ز اوست‬
‫کزيشان قوي شد به هر گونه دين‬ ‫علي را چنين دان و ديگر همين‬
‫‪2‬‬
‫بهم بستني يکديگر راست راه‬ ‫آفتاب و صحابان چو ماه‬ ‫نبي‬
‫در يوسف و زليخاي فردوسي شعر زير آمده است که بعد از انقالب در اکثر چاپهاي‬
‫شاهنامه نه تنها اين شعر بلکه حتي حکايت يوسف و زليخا نيز حذف شده است‪.‬‬
‫همه هر يکي همچو اختر بودند‬ ‫بودند‬ ‫اخير‬ ‫جمله‬ ‫او‬ ‫صحابان‬

‫‪ -1‬اصول کافي‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬صفحه ‪.51‬‬


‫‪ -7‬شاهنامه فردوسي‪ ،‬انتشارات امام فخر رازي‪ ،‬به تصحيح محمد عباسي‪ ،‬جلد اول‪ ،‬صفحه‪.491‬‬
‫‪111‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫که در دين حق پايدار آمدند‬ ‫آمدند‬ ‫چهار‬ ‫ايشان‬ ‫از‬ ‫وليکن‬


‫که بد روز و شب مصطفي را رفيق‬ ‫عتيق‬ ‫شيخ‬ ‫صديق‬ ‫ابوبکر‬
‫ز سهمش نيارست خفتن به روم‬ ‫پس از وي عمر بد که قيصر به روم‬
‫که شرم و حيا زو پديدار بود‬ ‫بود‬ ‫ديندار‬ ‫ميرعثمان‬ ‫سيم‪،‬‬
‫بتول‬ ‫جفت‬ ‫و‬ ‫شيرمردان‬ ‫سر‬ ‫رسول‬ ‫عم‬ ‫ابن‬ ‫علي‬ ‫چهارم‬
‫که آزارشان دوزخ آرد به تاب‬ ‫از آزار اين چار‪ ،‬دل را بتاب‬
‫کزيشان قوي شد به هر گونه دين‬ ‫علي را چنين دان و ديگر همين‬
‫دکتر اته و نولد که و ادوارد براون مثنوي يوسف و زليخا را همچون اکثر محققان ايراني‬
‫از فردوسي ميدانند با اين حال دکتر صفا آنرا از فردوسي نميداند‪.‬‬
‫‪ -2‬سنايي غزنوي‪ :1‬در حديقة الحقيقة وشريعة الطريقة اشعار بلندي در ستايش خلفاي‬
‫راشدين و چهار امام اهل سنت دارد‪ .‬سنايي چهار خليفة راشده را چهار پاية شرع اسالم‬
‫ميداند‪:‬‬
‫رهمرو فرمانمده‪ ،‬حاجتمگو‪ ،‬حجتميار‬ ‫جز به دستور (قالاهلل) يا (قالالرسول)‬
‫صدقوعلموشرم مردي کار اينهرچاريار‬ ‫چارگوهر‪ ،‬چارپاية عرش وشرعمصطفي است‬
‫ملک او را هست نوبتپنج‪ ،‬نوبتزن چار‬ ‫چاريار مصطفي را مقتدا دارو و بدان‬
‫قصائد ‪161‬‬
‫جور و رنج ناسزايان از پي يزدانکشد‬ ‫خلق پيغمبر کجا تا از بزرگان عرب‬
‫زخم مار و بيم دشمن از بن دندان کشد‬ ‫صادقيبايدکهچون بوبکردرصدق وصواب‬
‫ازعربلشکرزجيحون سويترکستانکشد‬ ‫يا نه چون عمرکهدر اسالم بعد از مصطفي‬

‫‪ -1‬حديقة الحقيقة وشريعة الطريقة ابوالمجد مجدودبن آدم سنايي به کوشش مدرس رضوي از انتشارات‬
‫دانشگاه تهران‪.‬‬
‫‪117‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫تازغوغا سوزش شمشير چون عثمانکشد‬ ‫پارساييکوکهدر محراب و مصحفبيگناه‬


‫در صف صفين ستم از لشکر مروان کشد‬ ‫حيدر کرار کو کاندر مصافاز بهر دين‬
‫قصائد ‪156‬‬
‫زسنتکردهدلخاليزبدعتکردهسرمحشون‬ ‫آيا از چنبر اسالم دايم برده سر بيرون‬
‫تنت را جهل پيرايه دولت را کفر‪ ،‬پيرامون‬ ‫هويهمواره شيطاني شده برنفستوسلطان‬
‫عليوسعد وسلمانوصهيبوخالدومظنون‬ ‫ورازاصحابپيغمبرعتيق(ابوبکر)وعمروعثمان‬
‫پسآنکهجملهراهمويبهخاکاندرکندمدفون‬ ‫تعاليصانعي کاين جمله از آب او پديدآورد‬
‫قصائد ‪542‬‬
‫‪ -3‬عطار نيشابوري‪ :‬در همة آثار عطار از خلفا و صحابه ستايش شده است‪.‬‬
‫دائماً در بغض و در حب مانده‬ ‫مانده‬ ‫تعصب‬ ‫گرفتار‬ ‫اي‬
‫پس چرا دم از تعصب ميزني‬ ‫گر تو الف از هوش و از لب ميزني‬
‫عمر‬ ‫و‬ ‫زبوبکر‬ ‫آيد‬ ‫کي‬ ‫ميل‬ ‫در خالفت نيست ميل اي بيخبر‬
‫پيشوا‬ ‫را‬ ‫پسر‬ ‫کردندي‬ ‫هردو‬ ‫مقتدا‬ ‫آن‬ ‫در‬ ‫بودي‬ ‫اگر‬ ‫ميل‬
‫ديگران‬ ‫بر‬ ‫آمدي‬ ‫واجب‬ ‫منع‬ ‫هر دو گر بردند حق از حقوران‬
‫جمله را تکذيب کن يا اختيار‬ ‫يار‬ ‫منع‬ ‫در‬ ‫کسي‬ ‫نميآيد‬ ‫گر‬
‫قبول‬ ‫دستي‬ ‫نکر‬ ‫پيغمبر‬ ‫قول‬ ‫رسول‬ ‫اصحاب‬ ‫تکذيب‬ ‫ورکني‬
‫است‬ ‫من‬ ‫قرن‬ ‫قرنها‬ ‫بهترين‬ ‫گفت هر ياريم نجمي روشن است‬
‫مانند‬ ‫دوستاران‬ ‫و‬ ‫اقربا‬ ‫منند‬ ‫ياران‬ ‫خلق‬ ‫بهترين‬
‫کي توان گفتن ترا صاحب نظر‬ ‫بدتر‬ ‫توباشد‬ ‫نزد‬ ‫چون‬ ‫بهترين‬
‫مرد ناحق را کنند از جان قبول‬ ‫کي روا داري که اصحاب رسول‬
‫از صحابه نيست اين باطل روا‬ ‫مصطفي‬ ‫بجاي‬ ‫نشانندش‬ ‫يا‬
‫‪118‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اختيار جمع قرآن پس خطاست‬ ‫راست‬ ‫نيست‬ ‫گر‬ ‫اختيارجملهشان‬


‫حق کنند و اليق و درخور کنند‬ ‫بلکه هر چه اصحاب پيغمبر کنند‬
‫‪1‬‬
‫ميکني تکذيب و سي و سه هزار و‪..‬‬ ‫تاکني معزول يک تن را زکار‬
‫‪2‬‬
‫‪ -4‬نظامي گنجوي‪:‬‬
‫کرده‬ ‫وقف‬ ‫چارخليفه‬ ‫بر‬ ‫کرده‬ ‫سقف‬ ‫هفت‬ ‫خانة‬ ‫وين‬
‫بود‬ ‫جدا‬ ‫هم‬ ‫زفرق‬ ‫فاروق‬ ‫بود‬ ‫پيشوا‬ ‫صدق‬ ‫به‬ ‫صديق‬
‫همدرس‬ ‫بود‬ ‫شيرخداي‬ ‫با‬ ‫خداترس‬ ‫حيائي‬ ‫پير‬ ‫وان‬
‫بودند‬ ‫آبخورد‬ ‫يک‬ ‫ريحان‬ ‫بودند‬ ‫نور‬ ‫زيک‬ ‫چار‬ ‫هر‬
‫مهياست‬ ‫چارحد‬ ‫به‬ ‫خانه‬ ‫زين چار خليفه ملک شد راست‬
‫چهارخانه‬ ‫اين‬ ‫خوشنمک‬ ‫شد‬ ‫چهارگانه‬ ‫اين‬ ‫زآميزش‬
‫دادي‬ ‫طاق‬ ‫چهار‬ ‫زينگونه‬ ‫دادي‬ ‫ساق‬ ‫چهار‬ ‫که‬ ‫را‬ ‫دين‬
‫هم جفت شد اين چهار و هم طاق‬ ‫چون ابروان خوب تو در آفاق‬
‫يک رقص تو تا کجاست تا عرش‬ ‫فرش‬ ‫اين‬ ‫دستبند‬ ‫حلقة‬ ‫از‬
‫‪3‬‬
‫‪ -5‬سعدي شيرازي‪:‬‬
‫صديق را چه غم بود از زهر جانگزا!‬ ‫ترياق در دهان رسول آفريده حق‬
‫مجموعهي فضايل و گنجينة صفا‬ ‫اي يار غار‪ ،‬سيد و صديق نامور‬
‫ليکن نه هم چنان که تو در کام اژدها‬ ‫مردان قدم به صحبت ياران نهادهاند‬
‫تا در سبيل دوست به پايين برد وفا‬ ‫يار آن بود که مال و تن و جان فدا کند‬

‫‪ -1‬منطق الطير‪ ،‬صفحه ‪ ،07-79‬به کوشش دکتر محمد جواد مشکور‪.‬‬


‫‪ -7‬خمسه نظامي گنجوي‪ ،‬به کوشش م‪ .‬درويش‪ ،‬نشر جاويدان‪ ،‬صفحه ‪.18‬‬
‫‪-0‬‬
‫‪119‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫گر خواجهي رسل نبدي ختم انبيا‬ ‫ديگر عمر که اليق پيغمبري بودي‬
‫بيريا‬ ‫خدايپرستان‬ ‫سردفتر‬ ‫ساالر خيل خانهي صاحب رسول‬
‫عاجزدر آنکه چون شود از دستويرها؟‬ ‫ديوي که خلق عالمش از دست عاجزند‬
‫در پيش وي دشمن قاتل‪ ،‬سر از حيا‬ ‫ديگر جمال سيرت عثمان که برنکرد‬
‫کزبهر دوستان بري از دشمنان جفا‬ ‫آن شرط مهرباني و تحقيق دوستي است‬
‫هم بيشتر عنايت و هم بيشتر عنا‬ ‫خاصان حق هميشه بليت کشيدهاند‬
‫جبار در مناقب او گفته (هل اتي)‬ ‫کسرا چه زور و زهره که وصف عليکند‬
‫در يکديگر شکست با بازوي الفتي‬ ‫زورآزماي قلعهي خيبر که بند او‬
‫تا پيش دشمنان ندهد پشت بر عزا‬ ‫مردي که در مصاف‪ ،‬زره پيش بسته بود‬
‫جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا‬ ‫شيرخداي و صفدر ميدان و بحر بود‬
‫اتقيا‬ ‫سردار‬ ‫و‬ ‫فتوت‬ ‫لشکرش‬ ‫ديباچة مروت و سلطان معرفت‬
‫ماييم و دست و دامن معصوم مرتضي‬ ‫فردا که هر کسي به شفيعي زنند دست‬
‫مقتدا‬ ‫و‬ ‫بزرگند‬ ‫ستارگان‬ ‫وينان‬ ‫پيغمبر‪ ،‬آفتاب منير است در جهان‬
‫‪‬‬
‫باد‬ ‫تو‬ ‫پيروان‬ ‫و‬ ‫اصحاب‬ ‫بر‬ ‫باد‬ ‫تو‬ ‫روان‬ ‫بر‬ ‫ملک‬ ‫درود‬
‫ديومريد‬ ‫پنج‬ ‫بر‬ ‫پنجه‬ ‫عمر‬ ‫پيرمريد‬ ‫ابوبکر‬ ‫نخستين‬
‫سوار‬ ‫دلدل‬ ‫شاه‬ ‫علي‬ ‫چهارم‬ ‫زندهدار‬ ‫شب‬ ‫عثمان‬ ‫خردمند‬
‫‪1‬‬
‫عليست‬ ‫مردان‬ ‫شاه‬ ‫پيشة‬ ‫کرم‬ ‫جوانمرد اگر راست خواهي وليست‬
‫‪ -6‬مولوي‪ :‬موالنا دربارة صحابه بخصوص خلفاي راشدين اشعار بسياري دارد که‬
‫احتياج به کتاب جداگانهاي دارد‪ .‬درمثنوي معنوي عالوه بر خلفاي راشده حضرت معاويه را‬

‫‪ -1‬کليات سعدي (بوستان)‪ ،‬صفحه ‪ ،76‬به کوشش محمد علي فروغي‪ ،‬نشر طلوع‪.‬‬
‫‪170‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫نيز ميستايد و ميگويد‪ :‬شيطان از اينکه نماز جماعت معاويه قضا شود در هراس بود چرا‬
‫که آن حضرت آنقدر استغفار ميکرد که ثوابش از نماز جماعت فوت شدهاش پيشي‬
‫گرفت‪.1‬‬
‫به قول مولوي آن کس که خود را به اخالق نبوي آراسته ميکند‪ ،‬مرگش چون مرگ‬
‫ابوبکر و عمر ‪-‬رضي اهلل عنهما‪ -‬خواهد بود‪ .‬همچنان که آن دو بزرگوار پس از حيات‬
‫دنيوي در گور نيز در کنار رسول گراميند‪:‬‬
‫ني چنين خوار و مختصر ميرند‬ ‫نهند‬ ‫لطف‬ ‫کنار‬ ‫بر‬ ‫شاهشان‬
‫چون ابوبکر و چون عمر ميرند‬ ‫جويند‬ ‫مصطفي‬ ‫اخالق‬ ‫وانک‬
‫ديوان شمس ‪672‬‬
‫‪ -7‬ابن يمين‪:‬‬
‫عثمان‬ ‫مانند‬ ‫دهي‬ ‫ياري‬ ‫اگر‬ ‫را‬ ‫عمر‬ ‫و‬ ‫ابوبکر‬ ‫گفتند‬ ‫مرا‬
‫رضوان‬ ‫باغ‬ ‫آرامگاهت‬ ‫بود‬ ‫به محشر چون خاليق جمع گردند‬
‫‪2‬‬
‫برايشان‬ ‫بيحد‬ ‫آفرين‬ ‫بادا‬ ‫که‬ ‫همي گويم از آندم کان شنو دم‬
‫‪3‬‬
‫‪ -0‬عبيد زاکاني‪:‬‬
‫در راه دين موافق صديق اکبر است‬ ‫خوش وقت آن عاشق صديق اکبر است‬
‫هر کو محب صادق اکبر است‬ ‫چونآفتابروشنوچون صبح صادقاست‬
‫آن کيست کو مطابق صديق اکبر است‬ ‫در عرض که دم زصفا و وفا زنند‬
‫بنما کسي که سابق صديق اکبر است‬ ‫بگذارجمله در ره صديق و قبول دين‬

‫‪ -1‬مثنوي معنوي‪ ،‬دفتر دوم‪ ،‬صفحه ‪ 740‬تا ‪ ،763‬چاپ صداي معاصر‪.‬‬


‫‪ -7‬ديوان ابن يمين فريومدي‪ ،‬صفحه ‪.631‬‬
‫‪ -0‬کليات عبيد زاکاني‪ ،‬به کوشش جعفر محجووب‪ ،‬زير نظر احسان يارشاطر‪.‬‬
‫‪171‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫از مدحتي که اليق صديق اکبر است‬ ‫انصاف آن که خاطر شوريده قاصر است‬
‫از مدحتي که اليق صديق اکبر است‬ ‫آن کس که بود توي و تجريد کار او‬
‫درهم شکست گردن گردنکشان عمر‬ ‫چون بست بهر دين محمد ميان عمر‬
‫چون بر کشيد خنجر آتشفشان عمر‬ ‫بر باد رفت خرمن کفار خاکسار‬
‫کانداخت سايه بر سر اسالميان عمر‬ ‫خورشيد دين به اوج کمال آن زمان رسيد‬
‫چون گشت بر ممالک دين قهرمان عمر‬ ‫دستش زمکه گردن قيصر بزد به روم‬
‫هم خوابة محمد آخر زمان عمر‬ ‫هم آسمان دانش و هم آفتاب عدل‬
‫بنياد دين به بازوي خود استوار کرد‬ ‫آن کو به تيغ بني آشکار کرد‬
‫‪1‬‬
‫‪ -0‬شيرواني‪:‬‬
‫مهرش نهاده سورة والنجم اذاهوي‬ ‫آورده روز نامه دولت در آستين‬
‫کرده خبر‪ ،‬چهار امين را زماجرا‬ ‫داده قرار‪ ،‬هفت زمين را ببازگشت‬
‫هر چار‪ ،‬چار عنصر ارواح اوليا‬ ‫پيغمبري‬ ‫بناي‬ ‫چارحد‬ ‫هرچار‪،‬‬
‫نتوان خالص يافت از اين شش در فنا‬ ‫بيمهر چاريار در اين پنج روز عمر‬
‫دستان کاهنان شمر آنرا نه داستان‬ ‫هر داستان که آن نه ثناي محمدست‬
‫تعليم کن از چار خليفه طريق آن‬ ‫خواهي که پنج نوبت الصابرين زني‬
‫‪ -18‬نعمتاهلل ولي‪:‬‬
‫بيبدلي‬ ‫و‬ ‫کاملي‬ ‫مؤمن‬ ‫علي‬ ‫آل‬ ‫محب‬ ‫هستي‬ ‫که‬ ‫اي‬
‫ورنه گم گشتهاي و در خللي‬ ‫رة سني گزين که مذهب ماست‬
‫‪2‬‬
‫علي‬ ‫دشمنان‬ ‫کيست؟‬ ‫خارجي‬ ‫بوبکر‬ ‫دشمن‬ ‫کيست؟‬ ‫رافضي‬

‫‪ -1‬ديوان خاقاني‪ ،‬بکوشش دکتر ضياءالدين سجادي‪.‬‬


‫‪ -7‬کليات اشعار شاه نعمتاهلل ولي‪ ،‬به کوشش دکتر جواد نوربخش انتشارات خانقاه نعمتالهي‪.‬‬
‫‪171‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪‬‬
‫امت پاک مذهب است و ولي‬ ‫دوست‬ ‫دارد‬ ‫چهار‬ ‫او‪،‬‬ ‫که‬ ‫هر‬
‫معتزلي‬ ‫خصم‬ ‫و‬ ‫سني‬ ‫يار‬ ‫تمام‬ ‫به‬ ‫صحابهام‬ ‫دوستدار‬
‫ازلي‬ ‫مرا‬ ‫بود‬ ‫هدايت‬ ‫اين‬ ‫دارم‬ ‫خدا‬ ‫از‬ ‫جامع‬ ‫مذهب‬
‫‪ -11‬علي بن حسين واعظ کاشفي‪:‬‬
‫ابوبکر ما ديگر است و ابوبکر ايشان ديگر‪:‬‬
‫‪ ...‬جمعي از غالت و سلفهاي ايشان بر کنار قافلة شيخ آمده زبان به سب ابوبکر‬
‫صديق ‪-‬رضي اهلل عنه‪ -‬برگشادند و ناسزا گفتند‪ .‬اصحاب شيخ در آن مقام شدند که ايشان‬
‫را زجر و منع کنند‪ ،‬شيخ فرمودند که ايشان را مرنجانيد‪ .‬ايشان نه ابوبکر و ما را دشنام‬
‫ميدهند‪ ،‬ابوبکر ما ديگر است و ابوبکر ايشان ديگر‪ ،‬ايشان ابوبکر موهوم خود را که خالفت‬
‫بياستحقاق گرفت و با حضرت پيغمبر ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬و اهل بيت او ‪-‬رضي اهلل‬
‫عنه‪ -‬نفاق داشت دشنام ميدهند و ناسزا ميگويند‪ .‬آنچنان ابوبکر را ما نيز دشنام و ناسزا‬
‫ميگوييم‪.1‬‬
‫‪ -12‬عبدالرحمان جامي‪:‬‬
‫در سلسله الذهب مينويسد‪ :‬اگر مقصود روافض حب آل محمد ‪-‬صلى اهلل عليه وسلم‪-‬‬
‫باشد درست و کيش همگان است‪ .‬و اگر مقصود از آن بعضي اصحاب رسول ‪-‬صلى اهلل‬
‫عليه وسلم‪ -‬باشد مذموم است و ميگويد‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫نه خلق بلکه ننگ ما خلق است‬ ‫شد است‬ ‫رفض خلق‬ ‫هر کرا‬
‫لب گشايد به سب صحب کرام‬ ‫زعوام‬ ‫ابلهي‬ ‫که‬ ‫زان‬ ‫بتر‬ ‫چه‬
‫تبه‬ ‫صحابه‬ ‫حق‬ ‫اندر‬ ‫گويد‬ ‫زسفه‬ ‫جاهلي‬ ‫که‬ ‫زان‬ ‫بتر‬ ‫چه‬

‫‪ -1‬رشحات عين الحيات جلد اول‪ ،‬صفحه ‪.17‬‬


‫‪ -7‬اشاره به سوره ناس‪.‬‬
‫‪173‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫چون بود گر برآرد از ذم ذم‬ ‫آن که باشد مديحش از ذم کم‬


‫اکرم‬ ‫و‬ ‫افضل‬ ‫جمله‬ ‫از‬ ‫باشد‬ ‫امم‬ ‫ميان‬ ‫از‬ ‫احمد‬ ‫امت‬
‫اويند‬ ‫سنت‬ ‫و‬ ‫شرع‬ ‫رو‬ ‫پي‬ ‫اويند‬ ‫امت‬ ‫کز‬ ‫اولياي‬
‫باشند‬ ‫انبيا‬ ‫غير‬ ‫از‬ ‫بهتر‬ ‫باشند‬ ‫هدي‬ ‫ره‬ ‫بران‬ ‫ره‬
‫باب‬ ‫هر‬ ‫در‬ ‫بهترند‬ ‫همه‬ ‫کز‬ ‫اصحاب‬ ‫و‬ ‫آلپيمغبر‬ ‫خاصه‬
‫به خالفت کسي به از صديق‬ ‫حقيق‬ ‫نبود‬ ‫همه‬ ‫زميان‬ ‫و‬
‫کس چو فاروق اليق آن کار‬ ‫احرار‬ ‫آن‬ ‫از‬ ‫نبود‬ ‫او‬ ‫پي‬ ‫وز‬
‫وزين‬ ‫زينت‬ ‫نرفت‬ ‫ملت‬ ‫کار‬ ‫ذيالنورين‬ ‫به‬ ‫جز‬ ‫فاروق‬ ‫بعد‬
‫الخلفا‬ ‫خاتم‬ ‫اسداهلل‬ ‫وفا‬ ‫و‬ ‫علم‬ ‫همه‬ ‫از‬ ‫بعد‬ ‫بود‬
‫نظام‬ ‫نيافت‬ ‫نبي‬ ‫دين‬ ‫سلک‬ ‫جز به آل کرام و صحب عظام‬
‫منگر‬ ‫سويشان‬ ‫تعظيم‬ ‫به‬ ‫جز‬ ‫مبر‬ ‫احترام‬ ‫به‬ ‫جز‬ ‫نامشان‬
‫دل از انکارشان به يک سو کن‬ ‫کن‬ ‫نيکو‬ ‫اعتقاد‬ ‫را‬ ‫همه‬
‫دم‬ ‫آنجا‬ ‫در‬ ‫مزن‬ ‫تعصب‬ ‫به‬ ‫باهم‬ ‫بودشان‬ ‫که‬ ‫خصومت‬ ‫هر‬
‫‪1‬‬
‫دين خود را رايگان زدست مده‬ ‫منه‬ ‫اعتراض‬ ‫انگشت‬ ‫برکس‬
‫اين بود خالصهاي از نظرات مشهورترين شاعران فارسيسراي دربارة صحابه بخصوص‬
‫خلفاي راشدين‪ .‬جويندگان ميتوانند به کتابهائي که در پاورقي معرفي شدهاند مراجعه کرده‬
‫و نظرات دانشمندان و ديگر بزرگان را در اين مورد مطالعه کنند‪.2‬‬

‫‪ -1‬مثنوي هفت اورنگ جامي‪ ،‬صفحه ‪.142‬‬


‫‪ -7‬سيماي علي از منظر اهل سنت تأْليف محمد برفي ناشر مؤلف‪ .‬مناقب خلفاي راشدين در ادب فارسي‪،‬‬
‫تأليف نبي اهلل شعباني نشر احسان‪ ،‬فضائل خلفاي راشدين از زبان شعراي دين‪ ،‬محمد رضا توکلي رودي‬
‫نشر سگال‪ ،‬خلفا راشدين در قلمرو نظم و نثر فارسي‪ ،‬فريدون سپري‪ ،‬نشر کردستان‪.‬‬
‫‪174‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫اسامي شاهان قاجار و مدت حکومتشان (‪ 1343-1222‬ه‪ .‬ق)‬


‫‪ 1175-1173‬ه‪ .‬ش ‪ 1211-1206‬ه‪ .‬ق‬ ‫آقا محمدخان قاجار‬
‫‪ 1213-1179‬ه‪ .‬ش ‪ 1250-1212‬ه‪ .‬ق‬ ‫فتحعليشاه‬
‫‪ 1227-1213‬ه‪ .‬ش ‪ 1294-1250‬ه‪ .‬ق‬ ‫محمدشاه‬
‫‪ 1274-1227‬ه‪ .‬ش ‪ 1313-1294‬ه‪ .‬ق‬ ‫ناصرالدين شاه‬
‫‪ 1215-1274‬ه‪ .‬ش ‪ 1324-1313‬ه‪ .‬ق‬ ‫مظفرالدين شاه‬
‫‪ 1211-1215‬ه‪ .‬ش ‪ 1327-1324‬ه‪ .‬ق‬ ‫محمد عليشاه‬
‫‪ 1304-1211‬ه‪ .‬ش ‪ 1343-1327‬ه‪ .‬ق‬ ‫احمدشاه‬
‫و آخر دعوانا ان الحمدهلل رب العالمين‬
‫فريدون اسالمنيا ‪1302/3/22‬‬
‫منابع مورد استفاده‬
‫فخر بناکتي‬ ‫‪ -1‬تاريخ بناکتي‬
‫ابن حوقل‬ ‫‪ -2‬صورة االرض‬
‫ظهيرالدين نيشابوري‬ ‫‪ -3‬سلجوقنامه‬
‫راوندي‬ ‫‪ -4‬دولت آل سلجوق‬
‫حمداهلل مستوفي‬ ‫‪ -5‬تاريخ گزيده‬
‫ويل دورانت‬ ‫‪ -9‬تاريخ تمدن جهان‬
‫کارل گرينبرگ و ديگران‬ ‫‪ -7‬تاريخ بزرگ جهان‬
‫ترجمهي دکتر ضياءالدين دهشيري‬
‫ژنرال سرپرسي سايکس‬ ‫‪ -1‬تاريخ ايران‬
‫آرنولد توين بي ترجمهي يعقوب‬ ‫‪ -6‬تاريخ تمدن‬
‫آژند‬
‫گوستاولوبون‬ ‫‪ -10‬تاريخ تمدن اسالم و عرب‬
‫ادوارد براون‬ ‫‪ -11‬تاريخ ادبيات ايران‬
‫ميشل م‪ .‬مزاوي ترجمه يعقوب آژند‬ ‫‪ -12‬پيدايش دولت صفوي‬
‫راجر سيوري ترجمه کامبير عزيزي‬ ‫‪ -13‬عصر صفوي‬
‫استانفورد جي شاو ترجمه محمود‬ ‫‪ -14‬تاريخ امپراطوري عثماني‬
‫رمضانزاده‬
‫قاضي منهاج سراج‬ ‫‪ -15‬طبقات ناصري‬
‫عبدالحسين زرينکوب‬ ‫‪ -19‬تاريخ مردم ايران (ج ‪)2‬‬
‫عبدالحسين زرينکوب‬ ‫‪ -17‬تاريخ ايران (بعد از اسالم)‬
‫ذبيعاهلل صفا‬ ‫‪ -11‬تاريخ ادبيات در ايران (‪ 6‬جلدي)‬
‫‪171‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫عباس اقبال آشتياني – دکتر باقر‬ ‫‪ -16‬تاريخ ايران بعد از اسالم‬


‫عاقلي‬
‫انگليس(حسن‬ ‫کمبريج‬ ‫دانشگاه‬ ‫‪ -20‬تاريخ ايران کمبريج (بعد از اسالم)‬
‫انوشه و يعقوب آژند)‬
‫فريدون سپري‬ ‫‪ -21‬پژوهشي درباره امامان اهل سنت‬
‫ابومنصور عبدالقادر بغدادي‬ ‫‪ -22‬تاريخ مذاهب اسالمي (الفرق بين الفرق)‬
‫خواجه نظامالملک‬ ‫‪ -23‬سياستنامه‬
‫‪ -24‬گنجينه تاريخ ده هزار سالهي ايران (ج ‪ 6‬به استاد عبدالعظيم رضايي‬
‫بعد)‬
‫عبدالرحمن ابن جوزي‬ ‫‪ -25‬تلبيس ابليس‬
‫محمدبن جرير طبري‬ ‫‪ -29‬تاريخ طبري‬
‫عزالدين علي بن االثير‬ ‫‪ -27‬الکامل في التاريخ‬
‫ابوالفضل بيهقي‬ ‫‪ -21‬تاريخ مسعودي‬
‫عبداهلل مهدي الخطيب ترجمه محمود‬ ‫‪ -26‬ايران در زمان بنياميه‬
‫رضا افتخارزاده‬
‫محمدعلي سلطاني‬ ‫‪ -30‬قيام و نهضت علويان زاگرس‬
‫محمدعلي سلطاني‬ ‫‪ -31‬تاريخ کرمانشاهان‬
‫دکتر کامل مصطفي الشيبي ترجمه دکتر‬ ‫‪ -32‬تشيع و تصوف‬
‫قراگوزلو‬
‫عبدالجليل فزوني‬ ‫‪ -33‬کتاب النقض‬
‫ميرزا مخدوم‬ ‫‪ -34‬بعض فضايح الروافض‬
‫مرتضي راوندي‬ ‫‪ -35‬تاريخ تحوالت اجتماعي در اروپا‬
‫‪177‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -39‬تاريخ تحوالت اجتماعي در ايران (بعد از مرتضي راوندي‬


‫اسالم)‬
‫محمد نسوي ترجمه مرتضي مينوي‬ ‫‪ -37‬سيرت جاللالدين مينکبرني‬
‫محمد نسوي‬ ‫‪ -31‬نفئه المصدور‬
‫سيفي‬ ‫‪ -36‬فتحنامهي هرات‬
‫دکتر دبير سياوقي‬ ‫‪ -40‬سلطان جاللالدين‬
‫پناهي سمناني‬ ‫‪ -41‬جاللالدين‬
‫پناهي سمناني‬ ‫‪ -42‬چنگيزخان‬
‫عطاملک جويني‬ ‫‪ -43‬تاريخ جهانگشاي‬
‫محمدبن علي بن حسين بن ابيبکر‬ ‫‪ -44‬مجمع االنساب‬
‫هندوشاه بن سنجر بن عبداهلل‬ ‫‪ -45‬تجارب السلف‬
‫پروفسور ابراهيم قفس اوغلو ترجمه داود‬ ‫‪ -49‬دولت خوارزمشاهيان اصفهانيان‬
‫منوچهر مرتضوي‬ ‫‪ -47‬مسائل عصر ايلخانان‬
‫قاضي نوراهلل شوشتري‬ ‫‪ -41‬مجالس المؤمنين‬
‫شرفالدين يزدي‬ ‫‪ -46‬ظفرنامه‬
‫نورمحمد مجيدي‬ ‫‪ -50‬تاريخ کهکيلويه و بويراحمد‬
‫ايرج افشار سيستاني‬ ‫‪ -51‬سيستاننامه‬
‫دکتر اسکندر امانالهي بهاروند‬ ‫‪ -52‬قوم لر‬
‫ابوبکر طهراني‬ ‫‪ -53‬دياربکريه‬
‫سياوش دلفاني‬ ‫‪ -54‬تاريخ مشعشيان‬
‫احمد کسروي‬ ‫‪ -55‬تاريخ مشعشيان‬
‫احمد کسروي‬ ‫‪ -59‬دروغ بودن سيادت صفويه‬
‫‪178‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫دکتر يعقوب آژند‬ ‫‪ -57‬حروفيان در تاريخ‬


‫نورالدين مدرسي چهاردهي‬ ‫‪ -51‬خاکسار و اهل حق‬
‫عبدالحسين زرينکوب‬ ‫‪ -56‬روزگاران‬
‫ميرزا محمدصادق موسوي نامي اصفهاني‬ ‫‪ -90‬تاريخ گيتيگشا (تاريخ زنديه)‬
‫سيد ظهيرالدين مرعشي‬ ‫‪ -91‬تاريخ طبرستان و رويان و مازندران‬
‫ميرزا مهديخان استرآبادي‬ ‫‪ -92‬درهي نادري‬
‫‪ -93‬تاريخ ايران و جهان‬
‫دکتر عبدالحسين نوايي‬ ‫از مغول تا قاجاريه‬
‫محمدهاشم آصف الحکما‬ ‫‪ -94‬رستم التواريخ‬
‫ميرزا محمد خليل مرعشي‬ ‫‪ -95‬مجمع التواريخ‬
‫ابوالحسن بن محمد امين گلستانه‬ ‫‪ -99‬مجمل التواريخ‬
‫ميرزا محمد تقي سپهر‬ ‫‪ -97‬ناسخ التواريخ‬
‫محمد فتحاهلل بن محمدتقي ساروي‬ ‫‪ -91‬احسن التواريخ يا تاريخ محمدي‬
‫عبدالرزاق سمرقندي‬ ‫‪ -96‬مطلع السعدين‬
‫خواند مير‬ ‫‪ -70‬حبيب السير‬
‫مير خواند‬ ‫‪ -71‬روضته الصفا‬
‫دولتشاه سمرقندي‬ ‫‪ -72‬تذکرة الشعرا‬
‫امير عليشير نوايي‬ ‫‪ -73‬مجالس النفايس‬
‫حافظ ابرو‬ ‫‪ -74‬زبدة التواريخ‬
‫رشيدي‬ ‫‪ -75‬جامع التواريخ‬
‫فضلاهلل بن روزبهان خنجي‬ ‫‪ -79‬عالم آراي اميني‬
‫دکتر عبدالحسين زرينکوب‬ ‫‪ -77‬کارنامهي اسالم‬
‫‪179‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫جالل آلاحمد‬ ‫‪ -71‬در خدمت و خيانت روشنفکران‬


‫دکتر علي شريعتي‬ ‫‪ -76‬ويژگيهاي قرون جديد‬
‫محمد عبداهلل عنان‬ ‫‪ -10‬صحنههاي تکاندهنده در تاريخ اسالم‬
‫شراره شرقي‬ ‫‪ -11‬جنگهاي صليبي و علل آن‬
‫اسکندر بيک منشي‬ ‫‪ -12‬جهانآراي عباسي‬
‫پناهي سمناني‬ ‫‪ -13‬شاه اسماعيل‬
‫پناهي سمناني‬ ‫‪ -14‬شاه سلطان حسين‬
‫پناهي سمناني‬ ‫‪ -15‬شاه عباس اول صفوي‬
‫پناهي سمناني‬ ‫‪ -19‬نادرشاه‬
‫استاد نصراهلل فلسفي‬ ‫‪ -17‬شاه عباس کبير (‪ 3‬جلدي)‬
‫‪ -11‬تاريخ روابط خارجي ايران در عهد شاه دکتر علي اکبر واليتي‬
‫اسماعيل صفوي‬
‫حسن بيک روملو‬ ‫‪ -16‬احسن التواريخ‬
‫پيتر آوري‬ ‫‪ -60‬تاريخ معاصر ايران (قاجاريه)‬
‫ميرزا مهديخان استرآبادي‬ ‫‪ -61‬جهانگشاي نادري‬
‫محمد کاظم مروي وزير مرو‬ ‫‪ -62‬عالمآراي نادري‬
‫دکتر ولياهلل مظفري‬ ‫‪ -63‬حبسيه در ادب فارسي‬
‫زکي وليدي طوغان‬ ‫‪ -64‬منشأ صفويان‬
‫لکهارت‬ ‫‪ -65‬تشکيل دولت ملي (در ايران)‬
‫دکتر منوچهر ستوده‬ ‫‪ -69‬قالع اسماعيليه‬
‫‪ -67‬مثنوي معنوي موالنا جاللالدين رومي‬
‫‪ -61‬کليات سعدي شيرازي‬
‫‪180‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫‪ -66‬منطق الطير عطار نيشابوري‬


‫‪ -100‬کليات عبيد زاکاني‬
‫‪ -101‬کليات شاه نعمتاهلل ولي‬
‫‪ -102‬هفت اورنگ جامي‬
‫‪ -103‬شاهنامهي فردوسي‬
‫فهرست مطالب‬
‫صفحه‬ ‫عنوان‬
‫مقدمه ‪2 ...............................................................................................................................‬‬
‫فصل اول‪ :‬دوران امويه و عباسي‬
‫اصول کلي انقالب خراسان عليه حکومت امويه ‪6 .............................................................‬‬
‫قيام عبداهلل زبير ‪-‬رضي اهلل عنه‪12 ................................................................................... -‬‬
‫وقايع خارجي‪ :‬فتوحات بنياميه ‪13 ....................................................................................‬‬
‫فتح اسپانيا ‪13 ......................................................................................................................‬‬
‫اسامي و مدت خالفت امويان ‪‌ 15 .......................................................................................‬‬
‫دوران اوليه حکومت بنيعباس‪19 ......................................................................................‬‬
‫مهمترين جريانات الحادي در دوران اوليه عباسي ‪16 .........................................................‬‬
‫مهمترين مذاهب رايج اين دوره ‪21 ....................................................................................‬‬
‫‪ -1‬معتزله ‪21 ......................................................................................................................‬‬
‫‪ -2‬خوارج ‪22 .....................................................................................................................‬‬
‫‪ -3‬مرجئه ‪23 ......................................................................................................................‬‬
‫‪ -4‬شيعه ‪24 ........................................................................................................................‬‬
‫‪ -5‬مذهب اهل سنت و جماعت ‪25 ...................................................................................‬‬
‫بزرگان اهل سنت ‪26 ..........................................................................................................‬‬
‫راويان حديث يا امامان ششگانه حديث ‪31 ........................................................................‬‬
‫فصل دوم‪ :‬طاهريان‬
‫اسامي امراي طاهري و زمان امارت هر يک ‪35 ..................................................................‬‬
‫علويان طبرستان و صفاريان‪39 ...........................................................................................‬‬
‫دانشمندان مشهور اين دوره ‪37 ...........................................................................................‬‬
‫‪181‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫فصل سوم‪ :‬سامانيان‬


‫القاب و اسامي اميران ساماني و زمان امارت هر يک ‪49 ....................................................‬‬
‫دانشمندان بزرگ دوران ساماني ‪49 .....................................................................................‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬غزنويان‬
‫سلطان محمود غازي ‪52 .....................................................................................................‬‬
‫افسانه کتابسوزي سلطان غازي ‪55 ......................................................................................‬‬
‫دانشمندان دوره غزنويان ‪57 ...............................................................................................‬‬
‫اسامي امراي غزنوي و ايام امارت هر يک ‪93 ....................................................................‬‬
‫اسامي امراي زياري و زمان امارت هر يک ‪94 ...................................................................‬‬
‫ديالمه آل بويه‪95 ................................................................................................................‬‬
‫اسامي امراي آل بويه و زمان امارت هر يک‪99 ..................................................................‬‬
‫فصل پنجم‪ :‬سلجوقيان (عصر طاليي ايران)‬
‫سلجوقيان ايران ‪72 .............................................................................................................‬‬
‫فتنه بساسيري ‪73 ................................................................................................................‬‬
‫ملکشاه ‪79 .........................................................................................................................‬‬
‫خدمات نظامالملک ‪71 ........................................................................................................‬‬
‫رکنالدين ابوالمظفر برکيارق ‪11 .........................................................................................‬‬
‫غياثالدين ابوشجاع محمد ‪13 ...........................................................................................‬‬
‫سلطان سنجر ‪14 .................................................................................................................‬‬
‫القاب و اسامي سالطين سلجوقي ‪19 ..................................................................................‬‬
‫علل انقراض سلجوقيان در ايران ‪17 ...................................................................................‬‬
‫مالحده ‪16 ..........................................................................................................................‬‬
‫دانشمندان عصر سلجوقي ‪64 ..............................................................................................‬‬
‫‪183‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫مخالفين فلسفه ارسطو ‪66 ...................................................................................................‬‬


‫شاعران بلندآوازه دوران سلجوقي‪101................................................................................‬‬
‫رياضيدانها – منجمان – پزشکان – فيلسوفان – مشهور دوره سلجوقي ‪104...................‬‬
‫فصل ششم‪ :‬خوارزمشاهيان‬
‫قطبالدين محمد‪113.........................................................................................................‬‬
‫اتسز ‪113.............................................................................................................................‬‬
‫ايل ارسالن ‪114..................................................................................................................‬‬
‫تکش ‪114...........................................................................................................................‬‬
‫سلطان محمد و خالفت عباسي ‪111...................................................................................‬‬
‫علل موفقيت مغول ‪121......................................................................................................‬‬
‫نقشه دفاع از شهرها‪124.....................................................................................................‬‬
‫سلطان جاللالدين خوارزمشاه نابترين قهرمان ايران ‪127................................................‬‬
‫نبرد سند و‪131.............................................................................................................. ...‬‬
‫نبرد اصفهان و‪131......................................................................................................... ...‬‬
‫برخي از دانشمندان دوره خوارزمشاهي ‪143......................................................................‬‬
‫اسامي خوارزمشاهيان و زمان هر يک‪147..........................................................................‬‬
‫فصل هفتم‪ :‬دوران شوم مغول‬
‫جنگهاي صليبي ‪153.........................................................................................................‬‬
‫مشهورترين جنگهاي مغول با جهان اسالم ‪153................................................................‬‬
‫قضيه اولجايتو ‪151..............................................................................................................‬‬
‫فرق متصوفه در دوران مغول ‪191.......................................................................................‬‬
‫تجديد قدرت اسالم در ايران ‪192......................................................................................‬‬
‫‪184‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫بعضي از خاندانهاي مهم ايران اسالمي ‪194......................................................................‬‬


‫اسامي حاکمان مغول در ايران با ايلخانان ‪191....................................................................‬‬
‫دانشمندان مشهور قرون ‪ 7‬و ‪ 1‬ه‪ .‬ق ‪196.............................................................................‬‬
‫فصل هشتم‪ :‬تيموريان‬
‫القاب و اسامي امراي تيموري و زمان هر يک ‪114............................................................‬‬
‫علم و هنر در دوران تيموري ‪115......................................................................................‬‬
‫نامآوران دوران تيموري ‪116...............................................................................................‬‬
‫پزشکان بزرگ دوران تيموري ‪201.....................................................................................‬‬
‫فصل نهم‪ :‬صفويه (عصر تجزيه و انحطاط علمي و مذهبي ايران)‬
‫مهمترين عقايد دوران صفويه ‪204......................................................................................‬‬
‫پايههاي مهم قدرت شاهان صفويه ‪210..............................................................................‬‬
‫کداميک‪ :‬هويت ملي يا انقطاع از پيوندهاي ملي؟ ‪211.......................................................‬‬
‫جنايات صفوي ‪214............................................................................................................‬‬
‫اسماعيل اول مؤسس سلسله شوم صفويه ‪214...................................................................‬‬
‫جنگ چالدران و افسانه خدا بودن اسماعيل ‪215................................................................‬‬
‫اوضاع مذهبي ايران در اوايل صفويه ‪217...........................................................................‬‬
‫شاه طهماسب اول ‪211.......................................................................................................‬‬
‫شاه عباس اول ‪216.............................................................................................................‬‬
‫برادران شرلي ‪222...............................................................................................................‬‬
‫اعطاي حق کاپيتوالسيون به انگليسيها ‪223.......................................................................‬‬
‫شاه سلطان حسين ‪224.......................................................................................................‬‬
‫علم در دوران صفويه ‪229..................................................................................................‬‬
‫‪181‬‬ ‫نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسالم‬

‫دانشمندان بزرگ اهل سنت در دوران صفويه ‪227.............................................................‬‬


‫اسامي پادشاهان صفوي و ايام هر يک ‪233........................................................................‬‬
‫فصل دهم‪ :‬افشاريه ‪ -‬زنديه ‪ -‬قاجاريه‬
‫افشاريه ‪235........................................................................................................................‬‬
‫ندرقليخان افشار (نادرشاه) ‪237..........................................................................................‬‬
‫ملک محمود سيستاني ‪237.................................................................................................‬‬
‫سلطنت نادرشاه چهار زيان عظيم را متوجه مسلمين کرد ‪236...........................................‬‬
‫چهره واقعي نادرشاه ‪236....................................................................................................‬‬
‫شورش ايرانيان بر عليه نادر ‪242........................................................................................‬‬
‫مذهب اهل سنت در دوران نادري تا ظهور قاجاريه ‪242...................................................‬‬
‫اسامي سالطين افشاري و مدت هر يک ‪247......................................................................‬‬
‫زنديه ‪247...........................................................................................................................‬‬
‫اشتباهات کريمخان‪241......................................................................................................‬‬
‫اسامي پادشاهان زند و مدت هر يک‪246...........................................................................‬‬
‫قاجاريه ‪250........................................................................................................................‬‬
‫تحوالت مذهبي در دوران قاجاريه ‪255..............................................................................‬‬
‫ظهور مذاهب شيخيه – بابيه – بهائيه ‪259..........................................................................‬‬
‫سيد جمالالدين افغاني ‪251................................................................................................‬‬
‫غربزدگي و قضية روشنفکري‪290...................................................................................‬‬
‫رواج افسانهاي کتابسوزي مسلمانان ‪292............................................................................‬‬
‫گلچيني از سخنان بزرگان ايراني دربارة خلفا و صحابه ‪-‬رضي اهلل عنه‪294....................-‬‬
‫اسامي شاهان قاجار و مدت حکومتشان (‪ 1343-1206‬ه‪ .‬ق) ‪274....................................‬‬
‫منابع مورد استفاده ‪275.......................................................................................................‬‬

You might also like