Professional Documents
Culture Documents
واحد 46تهران
تابستان 1400
1
2
فهرست
هویت و فرهنگ4.......................................................................................................................
مفاهیم کلی6..............................................................................................................................
ه ویت و فرهنگ در موسیقی ایران8.............................................................................................................
منابع 12............................................................................................................................................................
3
هویت و فرهنگ
موسیقی ایرانی از ارکان اساسی سنت و هویت ایرانی است و بیمهری به آن لطمات جبران ناپذیری به هویت و فرهنگ ما خواهد زد.
فرهنگ ایرانی تلفیقی از فرهنگهای اقوام مختلف ایرانی و فرهنگهای همجوار است که در عین پیوند با سایر فرهنگها قابلیت
تاثیرگذاری و تاثیرپذیری فرهنگهای دیگر را داراست.
نخبگان ،جامعه و حکومت ارکان مختلف تاثیرگذار به مقوله هایی مانند هویت فرهنگی ،سنت و مدرنیته میباشند.
آسیب شناسی فرهنگی-اجتماعی در ایران موضوع مهمی است که عرصههای مختلف سیاسی اجتماعی و حتی امنیتی را تحت تاثیر
قرار میدهد.
اگر حکومت خواهان اقتدار ملی برای آینده کشور است ،باید بدون توجه به تفکرات ناسیونالیستها و مذهبیون افراطی به موضوعات
اشاره شده توجه نماید.
یکی از عوامل ثبات امنیت ملی هر کشور ،فرهنگ آن کشور است ،زمانیکه فرهنگ یک کشور دچار آسیب شود هویت ملی آن کشور
دچار آسیب شده و در نتیجه باعث برهم خوردن امنیت ملی میشود.
سیر تحول تاریخی در آسیا و از جمله ایران طوری بوده که این تمدنها روز بروز از هویت اصلی خود جدا شده و به تمدن غرب
گرایش پیدا کرده اند،که این موجب آشفتگی سرگردانی و تعلیق میان دو فضا و فرهنگ متفاوت میشود .شناخت هویت فرهنگی و
ملی خود و شناخت تمدن غرب تنها راه مطلوب است که جامعه ،متفکران و دولتمردان ایرانی باید در نظر بگیرند.
امروزه در جهان تمدن غرب در حال چیره شدن به ارزش های سنتی ایران است و این تاثیرات اجتناب ناپذیر است ،بهتر است با
مطالعه عمیق فرهنگ غربی و شناخت بیشتر از تحوالت غرب و بررسی علل و ریشه های این تحوالت ،خود را حتیالمقدور با جهان
همسو کرده و با بازیافت هویت فرهنگی آسیب دیده یا فراموش شده خود گامی مهم در شکل گیری اسلوبهای فرهنگی و فعال
کردن مجدد ریشههای فرهنگی برداریم.
اگر میخواهیم نگاهمان متوجه غرب باشد باید به جنبه مهم از تفکر و اندیشه غرب که نگاه انتقادی به مسایل است توجه نماییم ،در
این صورت بسیاری از مفاهیمی چون هویت ،سنت ،اصالت و ...خودبخود حل میشوند .پس امروزه مساله ما مدرنیسم یا سنت گرایی
نیست بلکه اصالح نگاه است ،که البته این اصالح نیازمند تغییرات مناسب در زیر ساختهای اجتماعی است و برای تغییر این زیر
ساختها نیاز به ثبات سیاسی و اجتماعی و آزادی بیان واندیشه و تبادل مناسب افکار داریم .تا این بستر بوجود نیاید تغییر زیر
ساختها امکان پذیر نیست وتا زیر ساختها تغییر نکنند اصالح نگاه هم صورت نخواهد گرفت.
امروزه بازیابی و ترمیم هویت برای جوامعی مثل ایران یک حرکت تاریخی است که احیا و مرمت آن نیازمند شناخت است و شناخت
نیازمند نگاهی دقیق ،روشن و آگاهانه و منتقدانه به گذشته و حال است .پس با این نگاه دقیق میتوانیم جایگاه خود در جهان امروز
را به درستی بیاییم زیرا بدون این نگاه ،بحث پیرامون مدرنیته امری واهی و تجملی خواهد بود.
4
روند توسعه جامعه روشنفکری ما از ابتدا شکل غالب و ضد سنت شکل گرفته و با تجددگرایی با میراثهای فرهنگی و سنتها
برخورد خصمانه شده است .مانند جایگزینی هنرهای سنتی با هنرهای غربی .بنابراین حفظ ارزشها و سنتها به مراتب پیچیدهتر از
عارضه بی هویتی فرهنگی است.
ماده صوتی-شیوه ها-سبکها –تکنیکهای اجرایی و ...در شرایط متفاوت قابل دوام نیستند ،روح ارزشی و وجوه سنتها در عرصه
اندیشهاند که دوام میآورند ،این بخش از سنت موتور محرکه فرهنگی ما برای حال و آینده است.
ضبط ،نگهداری و نشر صحیح منابع صوتی و فرهنگی مقدمترین کار در عرصه حفظ سنتهاست که دلیل آن تالش برای دوام و بقای
پدیده است که خارج از زمان و مکان واقعی خود قرار گرفته است و چون این پدیده در معرض فراموشی یا نابودی است به خاطر با
ارزش بودن آن ضرورت حفاطت و مراقبت دارد.
بخشی از سنتها مربوط به گذشته اند که با توجه به نیازهای واقعی گذشته بوجود آمدهاند که به رغم با ارزش بودنشان موزهای
هستند و باید در موزه نگه داشته شوند ولی بعضی از سنتها ظرفیت بالقوه ای دارند که با شیوههای نوین زندگی اجتماعی و
واقعیتهای امروز جامعه سازگار میشوند.
پس در کالم آخر ،احیای هویت و بازیابی و ترمیم آن برای جامعه امروز ایرانی یک حرکت تاریخی است ،این حرکت نیازمند
شناخت و نگاه دقیق ،روشن و بدون تعصب ،آگاهانه و نقادانه به گذشته و حال و نیز وجود شرایط اجتماعی مطلوب است .جامعه ای
که این چنین وطیفه ی خطیری را بر عهده میگیرد باید از بلوغ سیاسی-اجتماعی و فرهنگی مناسبی برخوردار باشد و ضرورت این
تحول بنیادی را احساس کند و نسبت به پیامدهای آن احساس بیگانگی و هراس ننماید.
گذر از این آزمون دشوار نیازمند صبر-درایت-هوش-آرامش-کار طاقت فرسا و حاکمیت عقل سلیم است و از میان بردن یک شکاف
تارخی مهلک میان متفکران و نخبگان با دولتمردان است.
5
مفاهیم کلی
موسیقی عالیترین تامل نظری و عملی زیبا شناختی انسان است .در هر جامعه ای مراتب مختلفی از تفکر و اندیشه و به تبع آن
انواع مختلفی از موسیقی وجود دارد .موسیقی اعم از باکالم و بیکالم در بهترین شکل پدیده است توصیف کننده مفهوم –روایت
کننده اندیشه ساز است که هنرهای مختلف در مراتب مختلف قرار میگیرند و موسیقی بیکالم بیشتر اندیشه ساز است تا روایی.
مفاهیم موسیقی در بستر زمان شکل میگیرند ،ازین رو موسیقی یک هنر زمانی و نقاشی و معماری یک هنر مکانی است.
در هیچ یک از فرهنگ های غیر اروپایی درخشش و حضور استحاله به اندازه هند نیست .پولیفونی ارروپا که با یک بافت پیچیده
آوازی چند صدایی شکل میگرفت در هند با صدایی واحد و یک موسیقی تک صدایی به ظهور میرسد .در این نوع موسیقی واژه ها
با تکرارهای بی وقفه و حرکت های پیچاپیچ ملودی به صورت افقی برای رسیدن به مرتبتی باالتر از آگاهی که در قالب عینیشان
وجود دارد حرکت میکنند.
موسیقی شرق و غرب تا قبل از قرن دهم میالدی تفاوت چندانی باهم نداشتند ،بنابر قول فارمر میتوان هر دو را آنقدر ساده کرد که
به یک منشا واحد برسند .تا قبل از قرن دهم میالدی موسیقی اسالمی(ایرانی-ترکی و عربی) قویتر از موسیقی غرب بوده و چون
فرهنگ قوی همیشه دهنده است تاگیرنده ،موسیقی اروپا (ریتم و ایقاء) را از تمدن اسالمی گرفته است که اگر این اتفاق نمیافتاد
موسیقی پلی فونی در اروپا سخت بدست میآمده است.
نیاز به رشد و تکوین پلی فونی در موسیقی غرب باعث ابداع میزان بندی و ...شد و با این کار روح طبیعی و طپش های درونی
موسیقی غربی در حوزه ریتم با پلیفونی معاوضه شد.
امروزه غرب به طور بیسابقه تمایل زیادی برای زیبا شناسی در حوزه های فکری جهان شرق است .موسیقی غرب پس از حدود
پانصد سال که در زمینه ریتم ،زمانبندی ،فاصله بداهه سرایی و ...از ذات خود دور شده بود را در قرن گذشته دوباره به فکر رجوع به
ماهیت و ذات خود قدم برداشته که دستاورد مهمی برای غرب بحساب میآید.
موسیقی آوانگارد و پیش رو از لحاظ زمانبندی دیگر در قید و بند میزان نیست .پیشگامان تحول ریتم در غرب استراوینسکی،
مسیان و ...بودند که با این موسیقی توانست در سطح باالتری از معرفت هنری خود را از قید و بند میزان که پانصد سال بر موسیقی
غرب حاکم بود برهانند.
در شرق و جنوب شرق آسیا کشورهایی با درک عمومی پولیفونی ،توانستند هارمونیهایی بنا کنند که مبتنی بر موسیقی پنتاتونیک
خودشان باشد .ما نیز میتوانستیم همچون شرق و جنوب شرق آسیا ،با ادراک عمومی پولیفونی و با تاثیر از هارمونی شوئنبرگ،
امیروف و ...از هارمونی ها ،اتصال ها و آکوردهایی استفاده کنیم که ویژگی ایرانی داشته باشد.
زمانیکه اروپا در قرن گذشته در زمینه ریتم از هند و شرق تاثیر گرفت ،ما بجای ادراک قبلیمان از زمان چند بعدی ،ادواری وغیر
خطی و اساطیری ،زمان خطی و تک بعدی را پذیرفتیم؛ مقام های شرقی و ایرانی را کم رنگ کرده و در پی پذیرش مدهای ماژور و
مینور غرب بودیم و همه اینها بدلیل نا آگاهی ازینکه موسیقی ما بدلیل نداشتن رساالت مکتوب و کتب قدیمی غیر علمی است
6
اتفاق افتاد .در این باره باید گفت که بعضی فرهنگها دارای کتب و رساالت مکتوب در زمینه موسیقی هستند و برخی فرهنگهای
دیگر مانند ایران این اصول بصورت شفاهی و سینه به سینه و غالبا بصورت غیر مستقیم و عملی منتقل شده است که دلیلی بر غیر
علمی بودن آن نیست.
اجرای موسیقی در غرب به مکان مناسب و در شرق عالوه بر مکان ،به زمان مناسب و نیز به اندیشه اجرا کننده نیز بستگی دارد،
زیرا در هر مقام کیفیت ،طنین و فونکسیون نسبت به دیگر مقامها تغییر میکند که اگر شرایط مکانی و زمانی و...در نظر گرفته
نشود تاثیرات منفی بر جای خواهند گذاشت.
7
هویت و فرهنگ در موسیقی ایرانی
موسیقی ایرانی در زمان قدیم خصلت فطری آن به گونه ای بود که تجریدی ترین نوع بیان در میان هنرهای سنتی بوده و به همین
اعتبار صدا و طنینش شاید روشنترین معیار زیبایی شناختی در کل هنرهای ایرانی بود.
مجموعه فرهنگ موسیقایی ایران بدلیل وسعت زیاد جغرافیای گذشته ایران و از سوی دیگر مهاجرتهای اجباری یا اختیاری متشکل
از فرهنگهای مختلفی است.
-یکی منبع صوتی عظیم و دیگری بینش و معرفت ناظر بر این منبع
سنت گرایی امروز ما بیشتر بر استفاده از عوامل مادی این منبع صوتی عظیم منهای آن بینش و معرفت استوار است.
نوگرایی امروز ما نیز بیشتر به درهم شکستن عوامل مادی این منبع عظیم صوتی و عدم درک و عدم استفاده از آن معرفت و بینش
محدود است و به همین دلیل راه به جایی نبرده است.
امروزه حضور ما در پهنه جهانی بیش از آنکه در قالب موسیقی ارکستری جدید و نوین باشد ،بهتر است در قالب نمونه هایی از
موسیقی قدیم ایران و نمونه های باقیمانده سنتی در نواحی باشد .چرا که این نوع حضور هم تمرینی برای خود شناسی است و هم
پاسخی به اشتیاق غرب برای شناختن فرهنگ ناشناخته ما.
موسیقی جهانی برآیند موسیقی همه ملتهاست و همه ملتها در حد توان و ظرفیت خود در روند شکلگیری آن سهیم هستند .در
شرایطی که فرهنگهای مختلف در حرکت برای پرداخت حداقل سهم خود در نظام فرهنگ جهانی هستند ،متاسفانه ما درگیر
شخصی کردن سهم و جایگاه موسیقی در کشور خودمان هستیم و در این میان عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی ضعیف و
مخرب است.
-ردیف دستگاهی-موسیقی نواحی-موسیقی پاپ-موسیقی کالسیک غربی مواجه هستیم که سهم هر کدام از چهار نوع موسیقی در
فرهنگ سازی ایران متفاوت است .ارتباط موسیقی پاپ و کالسیک با وضعیت فرهنگی ایران ضعیف و تاثیر گذاری کمتری دارد ،در
کشور ما آنچه در عرصه موسیقی زیر ساخت محسوب میشود موسیقی نواحی مختلف
و ردیف دستگاهی است .اینها به دلیل اهمیتشان نه تنها در حوزه اساسی و بنیادی موسیقی بلکه حوزه حوزه اساسی و بنیادی کل
فرهنگ ایران محسوب میشوند.
موسیقی در شهرهای بزرگ و در مرحله بعد در شهرهای کوچک ایران بدلیل غفلت و اجتناب ناپذیری فاقد جایگاه مادی و معنوی
است و شنیدن هر نوع موسیقی غالبا یک نوع تفنن است .جامعه ما امروز به موسیقی جدید نیاز دارد که تامین آن نباید به سنتها
آسیب زده و آنها را از بین ببرد .سنتها خاطره اند ،خاطرهای که ما را به گذشته پیوند داده و به آینده میسپارند که حاصل این پیوند
8
شناخت هویت است و نه چیز دیگری؛ این خاطرات اگر محو یا مخدوش شوند هویت ما نیز محو یا مخدوش شده و در نهایت جامعه
ای بدون ریشه و بدون هویت خواهیم داشت .غرب زدگی دو وجه دارد :یکی عدم شناخت خود ،و دیگری عدم شناخت غرب که هر
دو حاصلش بیگانگی از خود است .هنرهای ایرانی مانند نقاشی ،ادبیات ،موسیقی شهری و بعدها موسیقی روستایی یکایک آرام آرام
تسلیم هنرهای غربی شده اند.
عدم ترویج فرهنگ غربی کار غلطی است اما نباید هنرهای غربی را جایگزین هنرهای ایرانی کرد .موسیقیدانهای ما بجای تکرار
مخدوش سنت و شیفتگی کور نسبت به غرب ،با شناخت مضاعف تحرکات تگاملی موسیقی غرب میتوانند موضوع هویت فرهنگی را
بازیابند.
از ویژگی های اساسی فرهنگهای آسیایی در گذشته شفاهی بودنشان است که مبتنی بر بداههسرایی بوده است .در واقع در بیشتر
موارد بداههسرا آهنگسازی بوده که در لحظه دست به آفرینش موسیقی میزده است؛ بداهه سرایی مهمترین جنبه تمام موسیقیها
نزد همه فرهنگ ها در تمام اعصار و دوره ها بوده و مهمترین وسیله برای بیان احساسات و اندیشه های موسیقیدان است.
موسیقی غرب نیز در اصل مبتنی بر بداههسرایی بوده و بسیاری از آهنگسازان بزرگ بداههسرایان چیرهدست بودهاند .تفکر و اندیشه
بداههسرایی در ایران در سالهای اخیر بدلیل تفکرات غلط و عدم شناخت آسیب زیادی دیده است.
برخی از دالیل انزوای تفکر بداهه سرایی در موسیقی به شرح زیر میباشد
-2اندیشه و نگاه تک خطی و تکبعدی به جای اندیشه و نگاه چند بعدی و دورانی
هویت فرهنگی ما در عرصه موسیقی به صورت شفاهی است ،بنابر این عمده هویت ما در این زمینه باید بصورت شفاهی جستجو
شوند نه در حوزه فرهنگ مکتوب .از میان رفتن جایگاه موسیقی شفاهی در جوامع سنتی ما اجتنابناپذیر بوده که به همین خاطر
نگاه ویژه به آن ضروریتر است.
موسیقی هر ملتی زمانبندی و سرعت خاص خود را دارد که با تمام شئونات زندگی-طبیعت و نظامهای فکری آن ملت پیوند دارد.
ادوار ریتمیک در سنتهای موسیقی ایرانی از یکسو بازتاب زندگی طبیعی و از سوی دیگر بازتاب سرعت زندگی ماوراء طبیعی ،معنوی
و درونی در تفکر ایرانی و نیز منعکس کننده تعلیق ابعاد زمان و مکان در این تفکر است که در هنرهای دیگر از جمله معماری و
نگارگری و شعر کالسیک نیز دیده میشود .زمانبندی و سرعت در موسیقیهای سنتی ایران بخاطر ضرورت ارتباط فشرده و تنگاتنگ
موتیف ها و فیگورها ،بسیار زنده و سرشار از تپش و حرکت و جوشش درونی است که اگر امروزه در موسیقی های ایرانی سستی و
کندی ادراک میشود مربوط به این موسیقیها نیست ،بلکه حاصل تحریف و تغییر این ویژگی هاست.
9
ما از چند دهه قبل موسیقی غرب شیفته وار پذیرفتهایم و از این طریق به موسیقی خود با دیدی به ظاهر انتقادی و در باطن تحقیر
آمیز نگریستهایم .بداههسرایی را حذف کرده و ارکستر را یگانه شکل و ایدهآلترین ابزار بیان دانستیم ،زمانیکه غرب در قرن بیستم
زمانبندی ثابت و موسیقی میزانبندی شده را پشت سر گذاشت ،ما تازه ردیف دستگاهی موسیقی خود را در قالب میزانبندی ثابت به
ثبت میرساندیم .غرب به مقوله تامپره و تعدیل که تا چند دهه قبل آنرا معجزه باخ میپنداشتند را دیده شک مینگرد و ما بسوی
تعدیل فواصل در موسیقی دستگاهی و نواحی خود حرکت میکنیم.
ما امروز در ایران به نظامهای آموزشی مختلفی در موسیقی نیازمندیم که با توجه به واقعیت ها ،سلیقهها و زیبایی شناسیهای
مختلف سه نظام آموزشی پیشنهاد میشود:
-1آموزش موسیقی و سازهای غربی با تکیه بر نظام آموزشی همان موسیقی و برای اجرای همان موسیقی.
-2آموزش موسیقی تلفیقی(ایرانی و غربی) برای پرورش موسیقیدانهایی که پاسخ گوی نیازمندیهای روز باشند.
-3آموزش شفاهی و سینه به سینه موسیقی سنتی ایرانی با روش متفاوت با روش هنرستان ها و دانشگاهها.
10
موسیقی نواحی و موسیقی دستگاهی
ردیف دستگاهی در مجموعه انواع موسیقی در ایران تا حدی شبیه به زبان فارسی است که توانسته است برخی از ویژگی های زیبایی
شناختی موسیقی اقوام مختلف ایرانی را درون خود جای دهد.
ردیف مجموعه ی دو عامل یا دو پدیده است :یکی ماده صوتی و دیگری نگاه ردیف.
امروزه مادهی ردیف باقیمانده ،اما روح حاکم بر آن به تدریج حضور خود را در جامعه از دست داده است.
از زمانیکه موضوع اعاده هویت فرهنگی و هویت موسیقی ایرانی مطرح شد ،یگانه نوع موسیقی که نظرها را بخود جلب مینمود
ردیف دستگاهی موسیقی ایران بود .در این که ردیف دستگاهی حاصل تجرید و پاالیش برخی از معیارهای زیبایی شناختی
موسیقیهای نواحی ایران است جای شکی نیست ،اما این واقعیت تنها یک روی سکه است و روی دیگر آن ویژگیهایی است که در
موسیقی نواحی مختلف ایران وجود دارند و به دالیلی درمراحل شکلگیری نظام دستگاهی ،داخل این نظام نشده اند.
موسیقی نواحی ایران در زمینه ریتم و تقسیم زمان ،ادوار و پریودهای بسیار متنوعی دارند .بخشی از این ویژگی ها به صورت
تجریدی وارد ردیف شده اند و بخش دیگری نه.
در مورد فواصل هم وضع تا حدودی چنین بوده است .نظام فواصل در ردیف دستگاهی از مالیمهای ویژهای پیروی میکند که بیگمان
در زمره نسبتهای طالییاند اما در موسیقی ایران در حوزه نواحی ،مالیمهای متنوع ویژه ای وجود دارند که به ردیف دستگاهی وارد
نشده اند.
بنابر این در یک نگاه کلی ،اهمیت موسیقی نواحی ایران در رابطه با نظام های صوتی و ریتمیک ،با توجه به درک معیارهای زیبایی
شناختی کل هنرهای ایران نمایان میشود و این موضوعی است که تا بحال به طور جدی به آن نگریسته نشده است.
اگر تجدید حیات فرهنگ های بومی و مهمترین حوزه آن ،موسیقی های نواحی ،غیر ممکن و محال است میتوان تا هنوز نفس
گرمی از سینه درد آلود آواز خوانی ،و آوای زندگی بخشی از پنجه های فرتوت استادی در گوشه ای از این سرزمین برمیخیزد آنها را
نشانه گرفت و گردآوری کرد تا اگر برای کسی از نسل امروز یا فردا ،انسان و فرهنگ ایرانی موضوعیتی پیدا کرد ،دست کم سوابق
فرهنگ کهن سال شفاهی این ملت در اختیار است.
11
منابع
درویشی ،محمد رضا
1382لیلی کجاست (تامالت کوتاه بر پراکنده در موسیقی و فرهنگ) ،تهران :نشر ماه ریز
12