You are on page 1of 11

BLOOD INK

BLOOD INK

TRANSLATOR: #SHINE
CHANNEL: @BTSFICSMUT7

$IH!NE Page 1
‫‪BLOOD INK‬‬
‫" تو میخوای من‪....‬مال تو باشم؟ "‬
‫هیچ کلمه دیگه ای وجود نداشت که بتونه کنار هم جمع کنه تا‬
‫منظورشو برسونه و به طور باور نکردنی ای به پسر رو به روش‬
‫زل زد‬

‫اون نمیتونه جدی باشه‪...‬دارایی اون؟‬


‫میخواد یوری چیکار کنه؟ لباسشو توی جمعیت در بیاره تا همه‬
‫بتونن طرح حک شده روی پوستشو ببینن؟‬
‫و بگه " ببینید این جالل جئون جونگ کوکه "‬
‫اون یه نمایشگاه زندست؟‬

‫جونگ کوک با شنیدن حرفاش بالفاصله آه کشید‬


‫سرخ شدنش به سختی از شکافای پوستش که زیر تتو محو شده بود‬
‫نمایان شد‬
‫بعد از مالقاتشونن این اولین بار بود که جونگ کوک دستپاچه میشد‬

‫دستشو تو هوا تکون داد و گفت ‪ " :‬نه نه نه‪ ،‬طرح‪ ،‬این طرح مال‬
‫منه "‬
‫اظهارات یوری باعث شد گارد بگیره‬

‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 2‬‬


‫‪BLOOD INK‬‬
‫جونگ کوک انتظار داشت یوری روی صندلی خم بشه‪ ،‬مثل یه‬
‫همستر بلرزه و با هرچی که گفت موافقت کنه چون اون یه بد بوی‬
‫قد بلند‪ ،‬تاریک و جذابه‬

‫حاال به همون سرعت که ادعای طرح مالکیت تتو رو مطرح کرد‬


‫عقب نشینی کرد‬
‫" من واقعا مطمئن نیستم که با این شرطت باید چیکار کنم " یوری‬
‫آروم و نامطمئن گفت‬

‫" اما تا زمانی که به این معنی نباشه که من برده توام‪ ،‬مهم نیست‬
‫رر‬
‫فکر میکرد دیگه هیچوقت قرار نیست اونو ببینه‪...‬اون از کجا قرار‬
‫بود بفهمه که یوری به این شرط عمل میکنه یا نه‬

‫یعنی قراره روز و شب دنبالش کنه و مراقبش باشه تا مطمئن بشه‬


‫که یوری با هر کسی که مالقات میکنه بگه که تتوی روی بدنش‬
‫توسط اون طراحی شده؟‬
‫ممکن بود یه کم دیوونه باشه اما فکر نمیکرد تا اینجا پیش بره‬

‫از طرف دیگه‪...‬‬


‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 3‬‬
‫‪BLOOD INK‬‬
‫اگه اون روی رادار پدرشه حتما قبال دیوونگی کرده‬
‫جونگ کوک آهی کشید‪ ،‬دیشتشو توی موهای یه رنگ شبش فرو‬
‫کرد و به سمت باال هلشون داد و غرید‪ " :‬فراموشش کن‪ ،‬من این‬
‫تتو رو برات میزنم‪...‬حداقل اگه کسی ازت پرسید بگو تو این مغازه‬
‫انجامش دادی "‬

‫" قبوله " قبل از اینکه دوباره نظرش عوض شه ادعا کنه که یوری‬
‫مال اونه قبول کرد‬
‫پسر اروم دستای بزرگ و مردونشو دراز کرد تا طرح و بگیره‪،‬‬
‫یوری با تردید برگه رو بهش داد‬

‫جونگ کوک لحظه ای نشست و روی خطوط ظریف که با مداد‬


‫کشیده شده بود دست کشید‬
‫لبشو گاز گرفت و چینی که روی چونش ایجاد شد باعث نمایان شدن‬
‫یه خال زیر لبش شد و به یوری نگاه کرد‬

‫" این طرح قراره خیلی بزرگ باشه‪ ،‬من کمر یا پهلو رو پیشنهاد‬
‫میکنم‪ ،‬دور شونتم خوب میشه اما‪"..‬‬
‫یه فکر ناگهانی به ذهن یوری خطور کرد‬
‫" روی رونم چطوره؟ "‬
‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 4‬‬
‫‪BLOOD INK‬‬
‫اونجا خیلی زیبا‪ ،‬ظریف و زنانست و و میتونست به راحتی‬
‫بپوشونتش‬
‫میتونست تصور کنه گالی زیبای منبسطی رو که از روی باسنس‬
‫پیچ میخوردن و به پایین رونش ختم میشدن‬

‫اما وقتی چهره جونگ کوک و دید دوباره به تصمیمش شک کرد‬


‫انگار میخواست با اکراه این کارو بکنه‬
‫" آره روی رون خوب میشه اما من ترجیح میدم این کار و نکنم "‬

‫وقتی کلمات و بیان میکرد یوری بخاطر تحکم صداش خودشو عقب‬
‫کشید‪ ،‬بعدش متوجه شد چیکار کرده‬

‫لعنت‪ ،‬این شروعه جدیدشه‬


‫اگه قبال نمیتونست جلوی دیگران بایسته باید االن اینکارو میکرد‬
‫مثل یه موش کوچیک بودن چیزی بود که توی باعث شده بود توی‬
‫اون دنیای دروغین گیر کنه و خانوادش فریبش بدن‬

‫یوری این بازی رو کنترل میکنه‪....‬این بازی اونه‬

‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 5‬‬


‫‪BLOOD INK‬‬
‫اکه میخواست تتو روی رونش باشه پش جئون جونگ کوک باید‬
‫اینکارو میکرد‬
‫" من میخوام همونجا طرح و بزنی " یوری تمام جرعتشو توی‬
‫صداش ریخت و گفت‬

‫" اگه امکان داشته باشه میخوام همینجا باشه "‬


‫جونگ کوک مثل بچه ها دستاشو توی هم قفل کرد و گفت‪ " :‬باشه‪،‬‬
‫هر چی‪...‬روی رون راست‪" ...‬‬

‫" میخوام روی رون چپم باشه " حرفشو قطع کرد‬
‫براش مهمه نبود کجا میخواد بزنه فقط میخواست روی جونگ کوک‬
‫و کم کنه چون از وقتی که پاشو توی اتاق گذاشته بود داشت بی‬
‫ادبی میکرد‬

‫جونگ کوک غر زد و چرتریاشو کنار زد " خودت میخوای همه‬


‫تصمیمارو خودت بگیری اره؟ "‬
‫از جاش بلند شد با پاهای کشیدش مثل مدال و اینور و اونور اتاق‬
‫میرفت تا وسایلشو آماده کنه‬

‫" چه تصمیمی؟ "‬


‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 6‬‬
‫‪BLOOD INK‬‬
‫همونطور که جونگ کوک توی اتاق میچرخید یوری دوباره روی‬
‫تخت خوابید و انگشتاش و توی هم قفل کرد و به سقف خیره شد‬

‫" هیچی " جواب داد " و همه چی‪...‬از کنار باسنت شروع میکنم‪،‬‬
‫باید شلوارتو در بیاری "‬
‫در بیاره؟ باید‪...‬شلوارشو در بیاره؟‬
‫اوه‪..‬درسته‪...‬این جزئیات و در مورد تتوش فراموش کرده بود‬
‫خجالت زده بود چون نمیدونست امروز چه لباس زیر پوشیده‬

‫از روی تخت بلند شد و دستشو سمت دکمه شلوارش برد‪ ،‬به محض‬
‫اینکه درش اورد فورا نیاز داشت تا یه چیزی پاهاشو بپوشونه‬

‫" یه حوله ای چیزی داری تا خودمو باهاش بپوشونم؟ "‬


‫جونگ کوک که داشت سوزن و توی دستگاه میذاشت سرشو بلند‬
‫کرد تا به یوری نگاه کنه‬
‫" حوله؟ خجالت میکشی؟ "‬

‫" نه " آره‬


‫" تو هیچی نداری که من قبال ندیده باشم پرنسس "‬
‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 7‬‬
‫‪BLOOD INK‬‬
‫مرد مو مشکی گفت و یکی از ابرو هاشو باال انداخت و با تکبر‬
‫بهش نگاه کرد‬
‫" اما بیا بگیر‪...‬چون فقط من آدم خوبیم "‬

‫حوله مشکی ای از روی یکی از میزا برداشت و به سمتش پرت‬


‫کرد‬
‫جونگ کوک آروم گفت‪ " :‬فقط تا وسط رونت کافیه "‬
‫داشت با یه چیزی ور میرفت اما یوری نمیدونست چی‬

‫انگار اصال تحت تاثیر اینکه یوری داشت تقریبا نیمه لخت میشد‬
‫قرار نگرفته بود‬
‫تا جایی که میخواست شلوارشو پایین کشید‬
‫دوباره روی صندلی نشست و همه جاشو بجز پای چپش پوشوند‬

‫فقط گذاشت از روی رون تا تیشرتش و کنار شورت پنبه ای بنفشش‬


‫معلوم باشه‬
‫بالخره جونگ کوک آماده شد‪ ،‬روی صندلی نشست و یه سمتش‬
‫چرخید‬

‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 8‬‬


‫‪BLOOD INK‬‬
‫دستشو روی رونش کشید " اخیرا شیو کردی؟ "‬
‫یوری لرزید و کمی خودشو عقب کشید " امروز صبح شیو کردم "‬
‫در حالی که به جای دیگه ای نگاه میکرد اینو گفت‬

‫اون چرا اینطوریه؟ اصال تحت تاثیر قرار نگرفته‬


‫حدس میزد که اینکار و برای گذروندن زندگیش انجام میده پس حتما‬
‫بدنای زیادی رو دید و تحت تاثیر قرار نمیگیره‪...‬شایدم این فقط در‬
‫مورد یوری صدق میکنه‬

‫جونگ کوک گفت‪ " :‬خب پس از این مرحله میگذریم "‬


‫چیزی از روی میز برداشت و گفت‪ " :‬االن میخوام شابلون و بزارم‬
‫اما اول باید یکم از شورتتو پایین بکشم‪ ،‬فقط عصبی نشو باشه؟ "‬

‫میتونست ذهنشو بخونه‬


‫میدونست ممکنه بابت این کار عصبی بشه‬
‫زبونشو گاز گرفت تا صدای عجیبی از خودش در نیاره‪ ..‬جونگ‬
‫کوک دستشو روی بند شورتش گداشت و کمی از پوستش فاصلش‬
‫داد‬

‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 9‬‬


‫‪BLOOD INK‬‬
‫شابلون و روی پوستش گذاشت و خطوط مشکی رو از باال تا پایین‬
‫رونش کشید‬
‫واقعا تحسینش میکرد‬

‫طرح زیبایی بود‪...‬تعادل بین جزعیاتش عالی و ساده بود‬


‫انگار زندس و داره از رونش باال میره‬

‫بی اختیار زمزمه کرد " واو "‬


‫" حتی هنوز کاملم نشده " جونگ کوک پوزخند رضایتمندی از‬
‫واکنشش زد‬
‫دستکشو دستش کرد و دستگاه تتو روی توی دستش گرفت‬

‫" خب کنار باسن ممکنه یکم درد بگیره‪...‬اگه خواستی متوقفش کنم‬
‫بهم بگو "‬
‫وقتی که روی پاش خم شد موهای مشکیش چشمای زیباشو پوشوند‬
‫و از توی دید محو شد‬

‫بعد از اینکه سوزن روی پاش قرار گرفت درد زیادی توی پوستش‬
‫حس کرد‬

‫‪$IH!NE‬‬ ‫‪Page 10‬‬


BLOOD INK
" !‫" وای لعنت بهش‬
_SHINE

$IH!NE Page 11

You might also like