You are on page 1of 1

‫(با نگاه های کنجکاوانه و تشنه (تشخیص)‪،‬به درس بزرگ طبیعت می نگریستم‬

‫(کل جمله کنایه ازباتمام عالقه واشتیاق)(تشبیه)(طبیعت مثل درس است) ‪( .‬گوش‬
‫می دادم ‪،‬چشم می دادم(کنایه از دوستدار چیزی بودن) ‪،‬دل می دادم (مراعات‬
‫النظیر) و روحم چنان غرق فهمیدن بود(کنایه ازبا تمام وجود درحال یاد گرفتن‬
‫ودرک کردن بود) که از هیجان می لرزید ‪( .‬تشخیص) چشمه های معرفت (تشبیه )‬
‫آب های زالل و سرد و گوارای(مراعات نظیر) فهم ودانایی (تشبیه)(فهم ودانایی مانند‬
‫آب) در من خواهد جوشید‪ .‬کالس شگفت آفرینش(تشبیه) آب ‪(،‬این روح مذاب‬
‫امید تشبیه) و زندگی‪ ،‬تازه نفس ‪،‬جوان‪ ،‬زالل نیرو مند با گام های استوار و امیدوار‬
‫شتابان می رفت(تشخیص ومراعات نظیر) تا خود را به دهان خشک زمین‬
‫(تشخیص)و صد ها کشتزار سوخته و نگاه های پژمرده ی هزاران درخت‬
‫تشنه(تشخیص) برساند و در رگ های خشکیده ی جوی های مزرعه (تشخیص)و‬
‫کوچه و باغ های مرده (تشخیص)‪،‬جاری گردد‪ .‬شاخه ی دست های(تشبه) خویش‬
‫را به آسمان برافراشته بودند دعا می کردند(تشخیص) و کودکان پر نشاط گل و بوته‬
‫ها (تشبیه)و نوجوانان امیدوار ذرت ها (تشبیه)در گوش نسیم(تشخیص) ‪،‬آمین می‬
‫گفتند(تشخیص) (تشبیه نسیم‪ ،‬مانند مادری مهربان) و آداب دان که به کودکان‬
‫خویش‪ ،‬حق شناسی و ادب می آموزد(تشخیص) ‪،‬سر های نهال های جوان و بوته‬
‫های نوزاد خویش به نشانه ی احترام و وداع با من خم کرده بود(تشخیص) با تکان‬
‫دادن دست هایم به احساسات خاموش اما سرشار از پاکی و صفای این طبیعت و‬
‫سبزه های معصوم(تشخیص) پاسخ می گفتم‪.‬‬

‫هر ورقش دفتری است معرفت کردگار«‬ ‫«برگ درختان سبز در نظر هوشیار‬

‫از نظر انسان خردمند‪،‬برگهای درختان مانند کتابی هستند که عظمت وبزرگی‬
‫خداوند را به ما می شناسانند‪ ( .‬تشبیه‪ -‬کل بیت یک جمله)‬

You might also like