You are on page 1of 17

‫قــویسیـــاه‬

‫طالب‪ ،‬نسی ‌م نیکوالس‪،‬‏‫‪Taleb, Nassim Nicholas ،۱۹۶۰‬‬ ‫سرشناسه‬


‫قوی سیاه‪ :‬اندیشه ورزی پیرامون ریسک‪/‬نسیم‌نیکالس طالب؛‬
‫‏عنوان و نام پدیدآور‪:‬‬
‫محمدابراهیم محجوب‪.‬‬
‫تهران‪ :‬آریانا قلم‏‫‪.۱۳۹۳ ،‬‬ ‫‏مشخصات نشر‪:‬‬
‫‪ ۳۴۸‬ص‪‬‭‬.‬‏‫‪ :‬مصور‪ ،‬جدول‪ ،‬نمودار‏‫؛‏‫‪۲۴×۱۷‬س‌م‪.‬‬ ‫‏مشخصات ظاهری‪:‬‬
‫‬‪‭978-600-6227-91-7‬‬ ‫‏شابک‪:‬‬
‫‪The black swan: the impact of the highly improbable‬‬ ‫عنوان اصلی‬
‫‏وضعیت فهرست نویسی‪ :‬فیپا‬
‫عدم قطعیت (نظریه اطالعات)‪ ،‬جنبه‌های اجتماعی‪ ،‬آینده‏نگری‬ ‫‏موضوع‪:‬‬
‫‪003/54‬‬ ‫‏رده‏بندی کنگره‪:‬‬
‫‏‫‬‮‫‬‮‪۹ ۱۳۹۳‬ق‪۲‬ط‪‭‭/‬‏‪‭Q۳۷۵‬‬ ‫‏رده‏بندی دیویی‪:‬‬

‫‏شماره کتاب‏شناسی ملی‪‬۳۶۰۰۱۳۰ :‬‬


‫قوی سیاه‬

‫اندیشه‌ورزی پیرامون ریسک‬

‫نسیم نیکالس طالب‬


‫محمد ابراهیم محجوب‬
‫ق ــوی س ـیـاه‬
‫اندیشه‌ورزی پیرامون ریسک‬
‫نویسنده‪ :‬نسیم نیکالس طالب‬
‫مترجم‪ :‬محمد ابراهیم محجوب‬
‫طراح جلد‪ :‬مریم احسانی‬
‫صفحه آرا‪ :‬مهرداد هژبری‌نژاد‬
‫چاپ‪ :‬واژه پرداز اندیشه‬
‫شمارگان ‪1500 :‬نسخه‬
‫شابک‪978-600-6227-91-7 :‬‬
‫ناشر‪ :‬آریانا قلم‪ ،‬همه حقوق برای گروه پژوهشی صنعتی آریانا محفوظ است و‬
‫هرگونه تقلید و استفاده از این اثر به هر شكل‪ ،‬بدون اجازه كتبی ممنوع است‪.‬‬
‫نشانی‪ :‬خیابان سهروردی جنوبی‪ ،‬مالیری‌پور غربی‪ ،‬پالك ‪ ،37‬ساختمان آریانا‬
‫فروشگاه اینترنتی‪www.AryanaGhalam.com :‬‬
‫تلفن‪88833383-88342910 :‬‬
‫س ــخ ــن ن ــاش ــر‬

‫ساندی تایمز در سال ‪ 2009‬اعالم کرد قوی سیاه یکی از دوازده کتاب اثرگذار‬
‫بعد از جنگ جهانی دوم بوده است‪ .‬این کتاب بعد از انتشار به‌سرعت‬
‫توجه همگان را به خود جلب کرد به‌گونه‏ای که ‪ 36‬هفتۀ متوالی در فهرست‬
‫پرفروش‏ترین کتاب‏های نیویورک تایمز قرار گرفت‪ .‬نسیم نیکالس طالب در‬
‫این اثر شیوه‏های اندیشیدن و قضاوت کردن انسان‏ها را به چالش ‏کشیده‬
‫به‌طوری که ایده‌های او به سرعت به مباحث علمی و حرفه‌ای راه یافته‬
‫است‪.‬‬
‫قوی سیاه در ایران نیز مورد توجه منتقدان و صاحب‌نظران قرار گرفته‬
‫است و از آغاز انتشار تا کنون نشریه‏های مختلف به طرح محتوا و نقد و‬
‫بررسی آن پرداخته‌اند‪ .‬این میزان از جذابیت کتاب‪ ،‬انتشارات آریانا قلم را‬
‫بر آن داشت تا به محض ابراز تمایل اندیشمند فرهیخته‪ ،‬جناب آقای دکتر‬
‫محجوب برای ترجمۀ این اثر بی‏نظیر انتشار آن را در دستور کار خود قرار دهد‪.‬‬
‫پروفسور نسیم نیکالس طالب‪ ،‬پژوهشگر و نویسندۀ لبنانی‪-‬آمریکایی و‬
‫استاد فعلی انستیتوی پلی‌تکنیک دانشگاه نیویورک ‌‪ ،‬عالوه بر فعالیت‏های‬
‫علمی و پژوهشی در زمینه کسب‌وکارهای مالی و تجاری نیز فعال بوده است‪.‬‬
‫در عین حال او را بیشتر به خاطر کارهایش در حوزه‌های نظری احتماالت‬
‫و عدم قطعیت می‌شناسند و صد البته با انتشار کتاب قوی سیاه بود که‬
‫شهرتی جهانی یافت به‌گونه‏ای که بسیاری نام او را در فهرست نظریه‌پردازان‬
‫هزاره سوم قرار می‌دهند‪ .‬خود او دربارۀ کتابش می‌گوید‪ :‬ایدۀ من در کتاب‬
‫قوی سیاه این است که مردم را مجبور سازم درباره ناشناخته‌‌‌ها و قدرت آنها‬
‫تفکر و تأمل کنند‪ ،‬به‌ویژه درباره دسته معینی از رویدادها که نمی‌‌‌توانیم به‬
‫تصور و خیال درآوریم‪ ،‬اما می‌‌‌تواند هزینه بسیار زیادی برایمان داشته باشد؛‬
‫رویدادهایی نادر‪ ،‬اما با تأثیری عظیم‪ .‬قوی سیاه می‌‌‌تواند رویدادی منفی مثل‬
‫بحران بانکداری باشد و یا رویدادی مثبت مانند فن‏آور ی‌‌‌ها نو‪.‬‬
‫در واقع نسیم نیکالس طالب سعی می‌کند نوع نگاه و شیوۀ اندیشیدن ما‬
‫را تغییر دهد و الگو‌های رایج را به چالش بکشد‪ .‬ترجمه روان و واژه‌گزینی‏های‬
‫ً‬
‫دقیق و ادیبانۀ جناب آقای دکتر محجوب نیز در برگردان این کتاب نسبتا‬
‫دشوار سبب شده است تا نسخۀ فارسی آن شایستۀ این اثر فاخر باشد‪ .‬مطالعه‬
‫آن به مانند محتوای آن نیاز به تأمل و تعمق دارد و طبیعی است که خواننده‬
‫باید وقت‏های خاصی برای آن خواندن اختصاص دهد تا سفری چالش انگیز‬
‫را در مطالعه این کتاب تجربه نماید‪.‬‬
‫امیدواریم این اثر بی‏نظیر اقبال یابد تا در میان مخاطبان ایرانی نیز چون‬
‫دیگر کشورها جای خود را باز کند و فرصتی برای چالش فکری و توسعه دید‬
‫آنها فراهم نماید‪.‬‬

‫سمیه محمدی‬
‫مدیر عامل انتشارات آریانا قلم‬
‫فهرست‬
‫‪1‬‬ ‫دیباچه؛ دربارۀ بال و پر پرندگان ‬
‫‪6‬‬ ‫نوع جدید ناسپاسی ‬
‫‪8‬‬ ‫زندگی بسیار غیرعادی است ‬
‫‪9‬‬ ‫افالتون و کتاب‌زده‬
‫ ‬

‫‪10‬‬ ‫دلگیر‪‎‬تر از آن‪‎‬که درباره‪‎‬اش نوشته شود ‬


‫‪12‬‬ ‫سخن پایانی ‬

‫‪15‬‬ ‫بخش یکم؛ ناکتاب‏خانۀ اوبرتواکو ‬


‫‪17‬‬ ‫فصل اول ؛ کارآموزی یک شکاک تجربی ‬
‫‪17‬‬ ‫کالبدشناسی قوی سیاه ‬
‫‪22‬‬ ‫تاریخ‪ ،‬و مثلث تیرگی ‬
‫‪29‬‬ ‫توده‌ها ‬
‫‪32‬‬ ‫چهار کیلوگرم بعد ‬

‫‪37‬‬ ‫فصل دوم؛ قوی سیاه ایوژنیا ‬


‫‪41‬‬ ‫فصل سوم؛ بورس‏باز و سلمانی ‬
‫‪41‬‬ ‫بهترین (بدترین) رهنمود ‬
‫‪43‬‬ ‫حواستان به بالنده باشد ‬
‫‪46‬‬ ‫جهانی شدن و بالندگی ‬
‫‪47‬‬ ‫سفرهایی در درون میانستان ‬
‫‪53‬‬ ‫فصل چهارم؛هزار و یک رو ز ‬
‫‪55‬‬ ‫چگونه از بوقلمون بیاموزیم ‬
‫‪60‬‬ ‫تاریخچۀ مسئلۀ قوی سیاه ‬

‫‪67‬‬ ‫فصل پنجم؛ تأیید و گواهی ‬


‫‪69‬‬ ‫همۀ زوگل‪‎‬ها بوگل نیستند ‬
‫‪72‬‬ ‫مدرک ‬
‫‪72‬‬ ‫تجربه‪‎‬گرایی منفی ‬

‫‪79‬‬ ‫فصل ششم؛ مغلطۀ قصه‏پرداز ی ‬


‫ّ‬ ‫ّ‬
‫‪79‬‬ ‫نپذیرفتن علت ‬
‫ِ‬ ‫اندر علت‬
‫‪81‬‬ ‫جداسازی مغزها ‬
‫‪88‬‬ ‫یادآوری چیزهای نه‪‎‬چندان گذشته ‬
‫‪92‬‬ ‫نادرست‪‎‬گویی با دقت بی‪‎‬نهایت ‬
‫‪94‬‬ ‫احساس‪‎‬گرا و قوی سیاه ‬
‫‪99‬‬ ‫میان ُ‪‎‬برها ‬

‫‪105‬‬ ‫فصل هفتم؛ زندگی در چنبرۀ امید ‬


‫‪106‬‬ ‫ستمگری همگنان ‬
‫‪116‬‬ ‫بیابان تاتارها ‬
‫‪121‬‬ ‫فصل هشتم؛ اقبال بی‏زوال جیاکومو کازانووا‪ :‬مسئلۀ شاهد خاموش ‬
‫‪121‬‬ ‫داستان نیایشگران مغروق ‬
‫‪123‬‬ ‫گورستان نوشته‌ها ‬
‫‪128‬‬ ‫باشگاه سالمتی برای موش‪‎‬ها ‬
‫‪131‬‬ ‫آن‌چه می‌بینید و آن‌چه نمی‌بینید ‬
‫‪139‬‬ ‫من یک قوی سیاهم‪ :‬گرایۀ آنتروپیک ‬

‫‪145‬‬ ‫فصل نهم؛ مغلطۀ باز ی‪‎‬انگاری‪ ،‬یا عدم قطعیت کتابی ‬
‫‪145‬‬ ‫تونی فربه ‬
‫‪149‬‬ ‫ناهار در کنار دریاچۀ کومو ‬
‫‪155‬‬ ‫جمع‌بندی بخش یک ‬

‫‪159‬‬ ‫بخش دوم؛ ما نمی‏توانیم پیش‏گویی کنیم ‬


‫‪163‬‬ ‫فصل دهم؛ رسوایی پیش‏گویی ‬
‫‪164‬‬ ‫نامعلومی شمار کارگزاران روان‌پریش بورس ‬
‫‪167‬‬ ‫بازگشت به بحث کوری در برابر قوی‪‎‬سیاه ‬
‫‪169‬‬ ‫اطالعات برای دانش بد است ‬
‫‪171‬‬ ‫مسئلۀ کارشناسان‪ ،‬یا فاجعۀ جامه‌های تهی ‬
‫‪183‬‬ ‫«به‌جز آن مورد» ایراد دیگری نداشت ‬
‫‪188‬‬ ‫از رودی که (میانگین) ژرفای آبش تا سینه شماست نگذرید ‬

‫‪193‬‬ ‫فصل یازدهم؛ در جست‏وجوی فضلۀ پرندگان ‬


‫‪193‬‬ ‫در جست‌وجوی فضلۀ پرندگان ‬
‫‪199‬‬ ‫چگونه پیش‌بینی‌های خود را پیش‌بینی کنید! ‬
‫‪203‬‬ ‫توپ بیلیارد شمارۀ ‪ n‬‬
‫‪216‬‬ ‫سبزابی بودن زمرد ‬
‫‪219‬‬ ‫آن ماشین شگرف آینده‌بینی ‬

‫‪221‬‬ ‫فصل دوازدهم؛ رؤیای شناخت‏ساالری‬


‫ ‬

‫‪222‬‬ ‫موسیو مونتنی هوادار شناخت‌ساالر ی ‬


‫‪223‬‬ ‫شناخت‌ساالر ی ‬
‫‪224‬‬ ‫گذشتۀ گذشته‪ ،‬و آیندۀ گذشته ‬

‫‪233‬‬ ‫فصل سیزدهم؛ ِآپلس نقاش‪ ،‬یا اگر نتوانید پیش‏بینی کنید چه می‏کنید؟ ‬
‫‪233‬‬ ‫رهنمود ارزان است‪ ،‬بسیار ارزان ‬
‫‪235‬‬ ‫ایدۀ رویداد مثبت ‬

‫‪245‬‬ ‫بخش سوم؛ قوهای کبود کرانستان ‬


‫‪247‬‬ ‫فصل چهاردهم؛ از میانستان به کرانستان‪ ،‬و برگشت ‬
‫‪247‬‬ ‫جهان بیدادگر است ‬
‫‪249‬‬ ‫اثر ّمتی ‬
‫‪251‬‬ ‫لینگوا فرانکا [زبان فرنگی] ‬
‫‪252‬‬ ‫اندیشه‌ها و واگیردار ی ‬
‫‪253‬‬ ‫در کرانستان کسی در امان نیست ‬
‫‪260‬‬ ‫وارونگی‌های دور از کرانستان ‬

‫‪263‬‬ ‫فصل پانزدهم؛ نمودار زنگوله‏ای‪ ،‬این کاله‏برداری فکری ‬


‫‪263‬‬ ‫گاوسی و ماندلبرویی ‬
‫‪275‬‬ ‫هیوالی میانگین کتله ‬
‫‪280‬‬ ‫یک آزمون ذهنی(ادبی)دربارۀ سرچشمه نمودار زنگوله‏ای ‬
‫‪289‬‬ ‫فصل شانزدهم؛ زیبایی‏شناسی بخت‏مندی ‬
‫‪289‬‬ ‫شاعر بخت‌مندی ‬
‫‪292‬‬ ‫افالتون‌زدگی مثلث‌ها ‬
‫‪300‬‬ ‫منطق بخت‌مندی برخالی (با هشدار) ‬
‫‪308‬‬ ‫بار دیگر‪ ،‬زنهار از پیش‌گویان ‬
‫‪310‬‬ ‫قوی کبود کجاست؟ ‬

‫‪313‬‬ ‫فصل هفدهم؛ دیوانگان جان ال ک‪ ،‬یا نمودارهای زنگوله‏ای نا‌به‏جا ‬


‫‪314‬‬ ‫فقط پنجاه سال ‬
‫‪315‬‬ ‫خیانت کارمندان ‬
‫‪316‬‬ ‫هرکسی می‌تواند رییس جمهور شود ‬
‫‪318‬‬ ‫دلهرۀ بیش‌تر ‬
‫‪321‬‬ ‫تأیید ‬
‫‪321‬‬ ‫فقط یک قوی سیاه بود ‬

‫‪327‬‬ ‫فصل هیجدهم؛ عدم قطعیت اهل نیرنگ‌ ‬


‫‪327‬‬ ‫بازگشت به مغلطۀ باز ی‌انگار ی ‬
‫‪330‬‬ ‫چند ویتگنشتاین می‌توانند در ته سنجاقی جا بگیرند؟ ‬

‫‪335‬‬ ‫فصل نوزدهم؛ پنجاه پنجاه‪ ،‬یا چگونه با قوی سیاه مساوی کنیم ‬
‫‪337‬‬ ‫وقتی که از دست دادن قطار دردآور نیست ‬
‫‪338‬‬ ‫پایان ‬

‫‪339‬‬ ‫پس‌گفتار؛ قوهای سپید ایوژنیا ‬


‫‪341‬‬ ‫واژگان ‬
‫‪346‬‬ ‫یادداشت‏ها ‬
‫دربارۀ بال و پر پرندگان‬ ‫دیباچه‬
‫پیش از کشف استرالیا‪ ،‬مردم «دنیای کهن» بی‪‎‬چون‌وچرا باور داشتند هر قویی سفید است چون‬
‫تجربیات ایشان پیوسته این باور را تأیید می‪‎‬کرد‪ .‬دیدن نخستین قوی سیاه برای چند پرنده‪‎‬شناس‬
‫(و کسانی که دل‪‎‬بستۀ رنگ‪‎‬کردن پرندگان‌اند) باید شگفتی جالبی بوده باشد؛ اما اهمیت داستان‬
‫در این نیست‪ .‬اهمیت داستان در این است که شکنندگی دانش ما را نمایان می‌کند و نشان‬
‫می‌دهد آموختن ما از تجربیات و مشاهدات با چه محدودیت‌های شدیدی روبه‌روست‪ .‬تنها یک‬
‫مشاهده کافی است تا گزاره‪‎‬ای کلی که دستاورد هزاران سال تماشای میلیون‪‎‬ها قوی سفید است‬
‫‪1‬‬
‫بی‪‎‬اعتبار شود‪ -‬تنها با دیدن یک قوی سیاه (که شنیده‪‎‬ام خیلی هم زشت است‪).‬‬
‫من از این مسئلۀ فلسفی‪ -‬منطقی گامی فراتر می‪‎‬نهم تا به یک واقعیت تجربی برسم‪ ،‬به‬
‫موضوعی که از کودکی ذهن مرا مشغول داشته است‪ .‬چیزی که در این‪‎‬جا «قوی سیاه» نامیده‌ایم‬
‫رویدادی است با سه ویژگی‪ :‬نخست نامنتظر است چون بیرون از قلمرو انتظارات عادی است و‬
‫هیچ رویدادی در گذشته نمی‪‎‬تواند به شیوه‌ای قانع‏کننده احتمال وقوع آن را معین کند‪ .‬دوم‪ ،‬اثری‬
‫بس سنگین و نامتعارف دارد‪ .‬سوم‪ ،‬ما چون آدمیزاد هستیم‪ ،‬بنا به سرشتی که داریم‪ ،‬پس از این‪‎‬که‬
‫سروکلۀ قوی سیاه (به‪‎‬رغم نامنتظر بودنش) پیدا شد‪ ،‬دالیلی سر هم می‪‎‬کنیم تا وقوع آن را توجیه‪ ،‬و‬
‫ثابت کنیم قابل پیش‌بینی بوده است‪.‬‬
‫جمع‪‎‬بندی کنیم؛ قوی سیاه ما سه ویژگی دارد‪ :‬نامنتظر است‪ ،‬پیامدی سنگین دارد‪ ،‬پس‬
‫از وقوع قابل پیش‪‎‬بینی می‪‎‬نماید (ولی پیش از وقوع قابل پیش‪‎‬بینی نیست‪ 2).‬چند «قوی سیاه»‬
‫کوچک‪ ،‬کمابیش همۀ رویدادهای جهان ما را‪ ،‬از پیروزی اندیشه‪‎‬ها و ادیان گرفته تا دینامیسم‬
‫رویدادهای تاریخی‪ ،‬و تا جنبه‪‎‬های زندگی شخصی خودمان‪ ،‬توجیه می‪‎‬کنند‪ .‬از زمانی که ما‬
‫دوران پلیستوسین را نزدیک به ده هزار سال پیش پشت سر گذاشتیم پیامد این قوهای سیاه‬
‫پیوسته افزایش یافته است‪ .‬با انقالب صنعتی که جهان رو به پیچیدگی گذاشت‪ ،‬روند افزایش‬
‫«قوهای سیاه» شتاب گرفت‪ ،‬حال آن‪‎‬که رویدادهای عادی (قوهای سفید) که پیوسته موضوع‬

‫‪ 11‬فراوانی گوشی‪‎‬های دوربین‪‎‬دار سبب شده خوانندگان مسافر تصاویر زیادی از قوی سیاه برایم بفرستند‪.‬‬
‫‪ 22‬پیشامدی که احتمال وقوعش بسیار باال است ولی رخ نداده نیز «قوی سیاه» به‪‎‬شمار می‪‎‬آید‪ .‬از روی تقارن می‪‎‬توان گفت رخ دادن‬
‫پیشامدی که وقوع آن بسیار نامحتمل است‪ ،‬هم‌سنگ رخ ندادن پیشامدی است که وقوع آن بسیار محتمل است‪.‬‬
‫‬ ‫قـوی سـیـاه‬ ‫‪2‬‬

‫بحث و بررسی ما هستند و ما می‪‎‬کوشیم با خواندن روزنامه وقوع آن‪‎‬ها را پیش‪‎‬گویی کنیم به‪‎‬طور‬
‫فزاینده‪‎‬ای کم‪‎‬اثرتر شده‪‎‬اند‪.‬‬
‫کمی بیندیشید‪ ،‬ببینید در آستانۀ سال ‪ 1914‬برای این‌که بتوانید رویدادهای آینده را‬
‫پیش‌بینی کنید‪ ،‬درک شما از جهان چه کمکی می‪‎‬توانسته به شما بکند‪( .‬سعی نکنید با تقلب‬
‫از روی آن‪‎‬چه که آموزگار دورۀ دبیرستانتان در مختان فرو کرده پاسخ بدهید)‪ .‬آیا می‌توانستید ظهور‬
‫هیتلر و جنگ دوم را پیش‌بینی کنید؟ فروپاشی سریع بلوک شوروی را چطور؟ و ظهور بنیادگرایی‬
‫اسالمی را؟ گسترش اینترنت را؟ فروپاشی بازار را در سال ‪( 1987‬و برگشت نامنتظرۀ آن را)؟‬
‫مدهای زودگذر‪ ،‬بیمار ی‪‎‬های همه‪‎‬گیر‪ ،‬ایده‪‎‬ها‪ ،‬ژانرها و مکاتب هنری‪ ،‬همه از همین دینامیک‬
‫ی سیاه» پیروی می‪‎‬کنند‪ .‬به‪‎‬راستی‪ ،‬کمابیش همۀ چیزهای مهمی که در دور و برتان می‪‎‬بینید‬ ‫«قو ‌‬
‫شاید در این دسته بگنجند‪.‬‬
‫ترکیب دو ویژگی (احتمال کم‪ ،‬پیامد سنگین)‪ ،‬از قوی سیاه یک معمای بزرگ می‪‎‬سازد؛ ولی‬
‫موضوع اصلی کتاب این نیست‪ .‬معما وقتی پیچیده‪‎‬تر می‪‎‬شود که می‌بینیم رفتار ما جوری است‬
‫که انگار قوی‌سیاهی وجود ندارد! منظورم شما یا پسرعموی شما و خودم نیست؛ منظورم کمابیش‬
‫تمام «دانشمندان علوم اجتماعی» است که در طول قرن گذشته در سایۀ این باور نادرست کار‬
‫کرده‌اند که گویی ابزارهای آنان می‪‎‬تواند عدم قطعیت‪ 1‬را اندازه بگیرد‪ .‬من این بخت را داشته‪‎‬ام‬
‫که در حوزۀ اقتصاد و سرمایه گواه باشم که کاربرد علوم عدم قطعیت در جهان واقعی تا چه اندازه‬
‫پیامدهای مسخره‪‎‬ای داشته است‪ .‬بروید از مدیر سبد سهام خود معنای «ریسک» را بپرسید‪ .‬ای‬
‫بسا شاخصی به ‪‎‬شما بدهد که احتمال قوی سیاه در آن جایی نداشته باشد‪ .‬در چنین صورتی‬
‫ارزش پیش‪‎‬گویی شاخص او برای ارزیابی جمیع ریسک‪‎‬ها چندان بیش‪‎‬تر از ارزش پیش‪‎‬گویی‬
‫رماالن نخواهد بود (خواهیم دید چگونه بر اندام کاله‪‎‬برداری فکری رخت ریاضی می‪‎‬پوشانند)‪.‬‬
‫این مسئله خاص موضوعات اجتماعی است‪.‬‬
‫بحث اصلی این کتاب مربوط است به نابینایی ما در برابر پدیده‪‎‬های بختی‪ ،2‬به‪‎‬ویژه‬
‫انحرافات کالن‪ ،‬و این‌که چرا ما‪ ،‬اهل دانش یا غیر‪ ،‬زرنگ‪‎‬ها و عادی‪‎‬ها‪ ،‬گرایش به این داریم که‬
‫به‪‎‬جای اسکناس‌ها سکه‪‎‬ها را ببینیم؟ چرا پیشامدهای مهم ممکن را (به‪‎‬رغم نشانه‌های آشکاری‬
‫که از آثار سنگین آن‪‎‬ها داریم) رها می‪‎‬کنیم و به خرده‪‎‬ریزها می‪‎‬چسبیم؟ و‪ ،‬در صورتی که خط‬
‫استدالل مرا دنبال می‪‎‬کنید‪ ،‬چرا خواندن روزنامه در واقع دانش ما را دربارۀ جهان کم می‪‎‬کند؟‬
‫به‪‎‬آسانی می‪‎‬توان دید زندگی آمیزه‪‎‬ای از پیامدهای چند رویداد عظیم است‪ .‬چندان دشوار‬
‫ ‪1. Uncertainty‬‬ ‫‪2. Random‬‬
‫‪3‬‬ ‫ناگدنرپ رپ و لاب ۀرابرد‬ ‫‬

‫ی سیاه را شناسایی کنید‪.‬‬‫نیست که از روی همان مبل راحتی (یا چارپایۀ جلوی بار) نقش قوها ‌‬
‫این تمرین را انجام دهید‪ :‬به خودتان بنگرید‪ ،‬رویدادهای مهم را بشمارید‪ ،‬تغییرات فناوری و‬
‫اختراعاتی را که از زادروزتان تا کنون پدید آمده‪‎‬اند برآورد کنید؛ و بعد ببینید کدام‪‎‬یک از آن‪‎‬ها پیش‬
‫از پدید آمدن‪ ،‬قابل پیش‪‎‬گویی بوده‪‎‬اند‪ .‬به زندگی شخصی خودتان توجه کنید‪ ،‬به حرفه‪‎‬ای که‬
‫برگزیده‪‎‬اید‪ ،‬به نخستین دیدار با همسرتان‪ ،‬به تبعید از وطنتان‪ ،‬به خیانت‪‎‬هایی که به شما شده‪،‬‬
‫به‌ناگهان دارا یا مستمند شدنتان‪ .‬کدام‌یک از این رخدادها از روی برنامه پیش رفتند؟‬

‫آن‪‎‬چه نمی‪‎‬دانید‬
‫منطق قوی سیاه موجب می‌شود نادانسته‪‎‬های ما نقشی بس بزرگ‪‎‬تر از دانسته‪‎‬های ما داشته‬
‫باشند‪ .‬توجه کنید که بسیاری از قوهای سیاه‪ ،‬به دلیل نامنتظر بودن‪ ،‬می‪‎‬توانند وضع را بد‪‎‬تر‬
‫کنند‪ :‬به رویداد یازده سپتامبر سال ‪ 2001‬بیندیشید‪ .‬اگر در روز دهم سپتامبر‪ ،‬ریسک این پیشامد‬
‫به ‪‎‬شیوه‪‎‬ای معقول قابل درک بود‪ ،‬این پیشامد رخ نمی‪‎‬داد‪ .‬اگر ریسک این پیشامد جدی بود‪،‬‬
‫هواپیماهای جنگنده بر فراز برج‪‎‬های دوگانه چرخ می‪‎‬زدند‪ ،‬هواپیماهای مسافری درهای ضد‬
‫گلولۀ قفل‪‎‬شده می‪‎‬داشتند‪ ،‬و این حمله صورت نمی‪‎‬گرفت؛ تمام‪ .‬شاید هم چیز دیگری پیش‬
‫می‪‎‬آمد‪ .‬چه چیزی؟ نمی‪‎‬دانم‪.‬‬
‫آیا شگفت‪‎‬آور نیست شاهد رویدادی باشیم درست به این دلیل که قرار نبوده روی بدهد؟‬
‫[یعنی چون انتظار نداشته‌ایم روی بدهد‪ ،‬برای پیش‌گیری از آن کاری نکرده‌ایم‪ ].‬ما در برابر چنین‬
‫ً‬
‫رویدادی چه دفاعی داریم؟ اگر دشمن شما بداند که شما چه چیزی را می‪‎‬دانید (مثال این‪‎‬که‬
‫نیویورک برای عملیات تروریستی هدفی آسان است) دیگر دانستن آن چیز ارزشی نخواهد داشت‪.‬‬
‫شاید عجیب باشد که در چنین بازی استراتژیکی‪ ،‬آن‪‎‬چه می‪‎‬دانید شاید به‌راستی کم‪‎‬ارزش باشد‪.‬‬
‫این مطلب دربارۀ همۀ کسب‪‎‬وکار‪‎‬ها صادق است‪ .‬فرض کنیم در کار رستوران کسی بخواهد‬
‫با بهره‪‎‬گیری از یک «دستور پخت رمزی» درآمد کالنی به جیب بزند‪ .‬اگر دستور پخت او آشکار و‬
‫شناخته‪‎‬شده باشد رستوران همسایه نیز از آن پیروی می‌کند و آن دستور پخت همه‌گیر می‌شود‪.‬‬
‫ن شغل ب ‪‎‬ه آسانی نتوانند سر از دستور‬
‫پول کالن هنگامی از رستوران ب ‪‎‬ه دست می‪‎‬آید که اهالی ای ‪‎‬‬
‫پخت در آورند؛ یعنی این دستور تا اندازه‪‎‬ای دور از انتظار باشد‪ .‬هرچه پیروزی در این کار نامنتظر‪‎‬تر‬
‫باشد شمار رقیبان کم‪‎‬تر‪ ،‬و کسی که نخستین بار آن را انجام داده موفق‪‎‬تر خواهد بود‪ .‬در کار کفش‬
‫و کتاب نیز وضع همین است‪ -‬یا هر کسب دیگر‪ .‬این قاعده دربارۀ نظریه‪‎‬های علمی نیز مصداق‬
‫دارد‪-‬کسی دوست ندارد سخنان کم‌ارزش بشنود‪ .‬در مجموع می‪‎‬توان گفت بازده هر داد و ستد‬
‫‬ ‫قـوی سـیـاه‬ ‫‪12‬‬

‫سخن پایانی‬
‫آماج این کتاب‪ ،‬تنها نمودار زنگوله‏ای و آمارگر خودفریب نیست؛ دانشمند افالتون‪‎‬زده‪‎‬ای که برای‬
‫گول زدن خودش نیاز به نظریه دارد هم نیست‪ .‬هدف این کتاب‪ ،‬ایجاد انگیزه برای «تمرکز» بر‬
‫چیزهایی است که برای ما معنادارند‪ .‬امروزه‪ ،‬برای زندگی روی این سیاره‪ ،‬نیاز به پندار خالق‬
‫داریم‪ ،‬بسی بیش از آن‪‎‬چه که خلق شده‪‎‬ایم تا داشته باشیم‪ .‬ما خالقیت نداریم و آن را در دیگران‬
‫سرکوب می‪‎‬کنیم‪.‬‬
‫توجه کنید که من در این کتاب شیوۀ زشت گردآوری گزینشی «شواهد تأیید‪‎‬کننده» را به‬
‫کار نبسته‪‎‬ام‪ .‬به دالیلی که در فصل پنجم خواهم آورد‪ ،‬من این شیوۀ انباشتن شواهد را نوعی‬
‫تجربه‪‎‬باوری ساده‪‎‬لوحانه می‪‎‬دانم (زنجیره‪‎‬ای از روایات دیگران که برای جور کردن یک داستان‬
‫گزینش شده باشد مستندات نیست)‪ .‬هرکس دنبال گواهی باشد می‪‎‬تواند تا اندازه‪‎‬ای که برای‬
‫فریب خودش (و بی‪‎‬گمان فریب همگنانش) نیاز باشد شواهد الزم را پیدا کند‪ 1.‬شالودۀ فکر «قوی‬
‫سیاه»‪ ،‬آن ساختار بی‪‎‬قاعده‪‎‬ای است که در واقعیت تجربی نهفته است‪.‬‬
‫جمع‪‎‬بندی کنیم‪ :‬در این رساله (شخصی)‪ ،‬من گردن می‪‎‬کشم و ادعایی می‪‎‬کنم علیه‬
‫بسیاری از عادات‪ ‎‬فکری خودمان؛ ادعا می‪‎‬کنم دنیای ما مقهور ناشناخته‪‎‬ها‪ ،‬نامتعارف‪‎‬ها‪ ،‬و‬
‫نامحتمل‪‎‬ها (نامحتمل طبق دانش کنونی ما) است؛ و ادعا می‪‎‬کنم ما در تمام اوقات وقتمان‬
‫را به سخنان پیش پا افتاده می‪‎‬گذرانیم‪ ،‬بر دانسته‪‎‬ها باریک می‪‎‬شویم‪ ،‬و بر مکررات‪ .‬این بدان‬
‫معنا است که ما باید پیشامد فراهنجار را نقطۀ آغاز بدانیم؛ نه این‪‎‬که آن را به‪‎‬نام استثنا زیر فرش‬
‫برانیم‪ .‬من هم‌چنین ادعایی گستاخانه‪‎‬تر (و آزاردهنده‪‎‬تر) دارم و آن این است که ب ‪‎‬ه رغم (یا شاید‬
‫به ‪‎‬دلیل) پیشرفت و رشد دانش‪ ،‬آینده کم‪‎‬تر و کم‪‎‬تر قابل پیش‪‎‎‬گویی خواهد بود؛ حال آن‪‎‬که گویا‬
‫سرشت انسان‪ ،‬و «علوم» اجتماعی‪ ،‬با هم ساخته‪‎‬اند تا این [کاهش قابلیت پیش‌گویی] را از ما‬
‫پنهان بدارند‪.‬‬

‫‪ 11‬این نیز تجربه‪‎‬باوری ساده‪‎‬لوحانه است که برای پشتیبانی از نظریه‪‎‬ای‪ ،‬گفته‪‎‬های شیوا و تأییدآمیز بزرگان مرده را ریسه کنیم‪ .‬هرکس‬
‫ً‬
‫می‪‎‬تواند بگردد کسی را بیابد که جمله‪‎‬ای مقبول در تأیید دیدگاه او گفته است؛ و در بارۀ هر موضوعی می‪‎‬توان متفکر مرده‪‎‬ای یافت که دقیقا‬
‫وارونۀ آن موضوع را گفته باشد‪ .‬کمابیش تمام نقل‪‎‬قول‪‎‬های من از کسانی است که با آن‪‎‬ها اختالف نظر دارم‪ ،‬جز یوگی ِب ّرا‪.‬‬
‫‪13‬‬ ‫ناگدنرپ رپ و لاب ۀرابرد‬ ‫‬

‫نقشۀ فصل‪‎‬های کتاب‬


‫روند مطالب این کتاب منطق ساده‪‎‬ای دارد؛ از ادبی خالص (هم در موضوع و هم در شیوۀ بیان)‪ ،‬به‬
‫سوی علمی خالص (در موضوع‪ ،‬نه در شیوۀ بیان)‪ .‬بخش یکم و نیمی از بخش دوم به روان‪‎‬شناسی‬
‫موضوع نظر دارد‪ .‬در نیمۀ دوم بخش دوم‪ ،‬و بخش سوم‪ ،‬به کار و کسب و علوم طبیعی پرداخته‪‎‬ام‪.‬‬
‫بخش یکم‪ ،‬ناکتاب‪‎‬خانۀ اومبرتو اکو‪ ،‬بیش‪‎‬تر دربارۀ این است که ما پیشامدهای گذشته و حال‬
‫را چگونه درک می‪‎‬کنیم و در این درک دچار کدام انحرافات می‪‎‬شویم‪ .‬بخش دوم‪ ،‬ما نمی‪‎‬توانیم‬
‫پیش‪‎‬گویی کنیم‪ ،‬دربارۀ خطاهای ما در رویارویی با آینده‪ ،‬و کاستی‪‎‬های نهفتۀ برخی از «علوم»‬
‫است؛ و این‪‎‬که با این کاستی‪‎‬ها چه می‪‎‬توانیم بکنیم‪ .‬در بخش سوم‪ ،‬قوهای کبود کرانستان‪،‬‬
‫پیشامدهای فراهنجار ژرف‪‎‬تر کاویده شده‪‎‬اند و شرح داده شده که چگونه نمودار زنگوله‏ای گاوس‬
‫(این فریب بزرگ فکری) پدید می‪‎‬آید؛ و موضوعاتی از علوم طبیعی و اجتماعی‪ ،‬که با تسامح زیر‬
‫عنوان پیچیدگی جا گرفته‪‎‬اند‪ ،‬بازنگری می‪‎‬شوند‪ .‬بخش چهارم یعنی پایان‪ ،‬بسیار کوتاه است‪.‬‬
‫من در نوشتن این کتاب لذتی نامنتظر بردم؛ در واقع کتاب خودش خودش را نوشت‪ ،‬و‬
‫امیدوارم خواننده نیز همین را تجربه کند‪ .‬اعتراف می‪‎‬کنم من پس از تنگناهای یک زندگی‬
‫پرتکاپو و پر از دادوستد‪ ،‬به دنیای ایده‪‎‬های ناب برگشته‌ام‪ .‬پس از چاپ این کتاب‪ ،‬در سر دارم‬
‫از فعالیت‪‎‬های پرشوروشر اجتماعی کناره بگیرم تا بتوانم در خلوت کامل به افکار فلسفی‪-‬علمی‬
‫خودم بپردازم‪.‬‬

You might also like