You are on page 1of 5

‫عنوان‪ :‬بررسی تطبیقی فردیت در ادیپوس و آگاممنون با ارجاع مدام به ابراهیم کیرکگور‬

‫استاد مربوطه‪ :‬مژده ثامتی‪ ،‬تاریخ نمایش در جهان‪ ،‬دوشنبه ‪ 10‬الی ‪12‬‬

‫صبا کوهی فایق دهکردی‪ ،‬نمایش عروسکی‬


‫مقدمه‬
‫ﺧوانش هﺴتﻰگرایانه از ﻗرمانان تراژدیهای یونان ﺣول مﺤور انتﺨابهای آزاد آنها مﻰ ﭼرﺧد‪ .‬ادیپوس‪ ،‬در‬
‫جﺴتﺠوی آگاهﻰ‪ ،‬زمانﻰ که از هﺸدار تیرزیاس مبنﻰ بر نتیﺠه فاجﻌهآمیﺰ آگاهﻰ یافتﻦ از ﺣقیقت باﺧبر مﻰشود‪،‬‬
‫تﺼمیم مﻰگیرد عﻠﻰرﻏم نتیﺠه اﺣتمالﻰ مﺴیر ﺧود را ادامه دهد‪ .‬همینطور آگاممنون که از نتیﺠه عمﻞ ﺧود آگاه‬
‫است تﺼمیم مﻰگیرد‪ ،‬فرزند ﺧود را ﻗربانﻰ به ﺧاك سپارد‪ .‬اتفاﻗی که مﺸابها در ماجرای ابراهیم نیﺰ رخ میدهد‬
‫اما با جوهرهای کامال متفاوت که در ادامه به آن پرداﺧتهﺧواهدشد‪ .‬ﺣال ﺧواهیم دید در تراژدیهای یونانﻰ‪ ،‬هﺴتﻰ‪-‬‬
‫گرایﻰ به مﻌنای هرﭼه بیﺸتر فرد شدن و تﺤقق بﺨﺸیدن به ﺧویش‪ ،‬تا ﭼه اندازه ﻗابﻞ تبییﻦ است؟ آیا‬
‫فردیتﺧواهﻰ اودیپوس و انتﺨاب آزادانه او باعﺚ گﺸت به سرنوشتﻰ دردناك دﭼار شود؟ یا طبق باورهایﻏیرعقالنﻰ‬
‫تقدیر باعﺚ آن بود‪ .‬در ابتدا باید برﺧﻰ از ساﺧتارهای فکری کیرکگو پیرامون ایمان و هﺴتﻰمندی را مد نﻈر‬
‫ﻗرارداده تا به تﺤﻠیﻞ ایﻦ دو اثر بپردازیم‪ .‬پﺲ از آن با پیشرو ﻗرار دادن اندیﺸه هگﻞ مبنﻰ بر نقش دولت‪ ،‬تاریخ‬
‫و کﻠیتیابﻰ در پرتو تراژدیهای یونانیکه در تقابﻞ با آرای کیرکگور است‪ ،‬تالش مﻰشود به تبییﻦ رابطه ایﻦ دو‬
‫اندیﺸه با تراژدی ادیپ و ماجرای ابراهیم ترس و لرز پرداﺧته شود‪.‬‬

‫هﺴتﻰمندی کیرکگور‬

‫کیرکگور مﻌتقد بود فردیت یافتﻦ روح انﺴان یا هﺴتﻰمندی فرد‪ ،‬در سه مرﺣﻠه رخ مﻰ دهد‪ .‬در واﻗﻊ ﺣرکت‬
‫و گﺬشتﻦ از ایﻦ سه مرﺣﻠه باعﺚ فردیتیابﻰ مﻰ شود‪ .‬مرﺣﻠه اول‪ ،‬مرﺣﻠه ﺣﺴانﻰ یا استتیﻚ که فرد در ایﻦ مرﺣﻠه‬
‫ﺧود را در ﺣﺲ مﻰپراکند‪ .‬فرد به واسطه انتﺨاب آزاد‪ ،‬ﺧود را در ایﻦ مرﺣﻠه ﻗرار مﻰدهد او مﻰ تواند در ایﻦ مرﺣﻠه‬
‫با تبﻌیت از عاطفه و ﺣﺲ دست به کنش بﺰند‪ .‬اما ﻏوطهور شدن بیش از ﺣد در ایﻦ مرﺣﻠه منﺠر به پدید آمدن‬
‫ناامیدی در فرد مﻰشود‪ .‬انﺴان بیﻦ ناامید ماندن در ایﻦ مرﺣﻠه یا برگﺰیدن مرﺣﻠه واﻻتر (مرﺣﻠه اﺧالﻗﻰ) باید دست‬
‫به انتﺨاب بﺰند‪ .‬در مرﺣﻠه اﺧالﻗﻰ انﺴان میﻞهای ﺧود را فدای یﻚ کﻠیت اﺧالﻗﻰ مﻰکند‪ .‬ایﻦ کﻠیت اﺧالﻗﻰ‬
‫مﻰتواند ﻗانون‪ ،‬جامﻌه‪ ،‬دولت و یا وﻇیفه اﺧالﻗﻰ باشد‪ .‬انﺴان اﺧالﻗﻰ به ﻗوه عقﻞ در تالش است تا برای تﺤقق‬
‫آرمان اﺧالﻗﻰ ﺧود گام بردارد‪ .‬مرﺣﻠه بﻌدی که کیرکگور از آن نام مﻰبرد مرﺣﻠه ایمانﻰ است که در واﻗﻊ همان‬
‫مرﺣﻠه اعالی رسیدن به فردیت مطﻠق است‪.‬‬
‫بررسی فردیت در ادیپوس و آگاممنون و تقابﻞ آن با ابراهیم کیرکگور‬

‫انﺴان اﺧالﻗﻰ به پیروی از نیروی عقﻞ در تالش برای دستیابﻰ به هدفش است‪ .‬انﺴان در مرﺣﻠه اﺧالﻗﻰ با‬
‫یﻚ‪ ،‬دوراهﻰ پیش روی ﺧویش مواجه مﻰشود؛ مﺴیر اول مﺴیری است که فرد در آن متوجهﺧواهدشد که برای‬
‫رسیدن به ﻗانون اﺧالﻗﻰ و دستیابﻰ به فﻀیﻠت کامﻞ توانا نﺨواهد بود و از ناﺧودبﺴندگی آگاه مﻰشود‪ .‬او باید برای‬
‫گﺬشتﻦ از ایﻦ مرﺣﻠه به مرﺣﻠه ایمانﻰ دست به انتﺨاب بﺰند‪ .‬اما مﺴیر دوم مﺴیری است که در تقابﻞ با اندیﺸه‬
‫کیرکگور ﻗرار دارد و انﺴان با ﺧودبﺴندگﻰ نیروی عقالنﻰ سﻌﻰ مﻰ کند با اراده ﺧویش به فﻀیﻠت کامﻞ دست‬
‫یابد‪ .‬ابراهیم رهﺴپار مﺴیر نﺨﺴت شد اما اودیپوس و آگاممنون مﺴیر دوم را برگﺰیدند‪ .‬مهمتریﻦ نکتهای که‬
‫درﺧﺼوص ادیپ شهریار برای کیرکگور ﺣاﺋﺰ اهمیت بود ﻗراردادن آن در مرﺣﻠه اﺧالﻗﻰ است‪ .‬ﻗهرمان تراژدی مانند‬
‫ﻗهرمان اﺧالﻗﻰ برای تﺤقق بﺨﺸیدن به یﻚ ﻗانون اﺧالﻗﻰ و دستیابﻰ به آن دست به کنش مﻰزند و ﺣتﻰ تا پای‬
‫در میان گﺬاشتﻦ جان ﺧویش ﺣرکت مﻰ کند‪.‬آگاممنون نیﺰ برای پایبندی به مطالبات پولیﺲ‪ ،‬ﺣاﺿر مﻰشود پای‬
‫بر عواطﻒ ﺧود نهاده و هر آنﭽه را که از ﺧویش دارد فدای کﻠﻰ که مﻰ تواند تﻌبیری از دولت یا پولیﺲ باشد‬
‫ﻗربانﻰ کند‪.‬‬
‫اما ابراهیم نﺨﺴت اﺧالق را به تﻌﻠیق در مﻰآورد و آن را زیر پا مﻰگﺬارد اما ﻗهرمانان تراژدی همﭽون آگاممنون‪،‬‬
‫ادیپوس اﺧالق را برای دستیابﻰ به اﺧالﻗﻰ عالﻰتر برای فداکاری برای مﻠت و دولت زیر پا مﻰگﺬارند و از آن عبور‬
‫مﻰکنند‪ .‬ابراهیم برای نﺠات ﺧﻠق یا دفاع از آرمان یﻚ کﺸور که در واﻗﻊ همان کﻠیت است و با واسطه با انﺴان‬
‫ارتباط دارد گام برنداشت‪ .‬کیرکگور ﺧود پاسخ به ایﻦ سوال که پﺲ ﭼرا ابراهیم ﭼنیﻦ مﻰکند را اینگونه پاسخ مﻰ‬
‫دهد‪ :‬به ﺧاطر ﺧدا و به ﺧاطر ﺧودش که ایﻦ دو مطﻠقا یکﺴان هﺴتند‪] .‬کیرکگور ‪[٨٧:1٣٩٣‬‬
‫اودیپوس و آگاممنون برای دستیابﻰ به ﻏایت اﺧالﻗﻰ‪ ،‬همواره در ﺣرکت اند‪ .‬مﻌرفت عقالنﻰِ صرف برای آنها‬
‫متﻀمﻦ هﺴتﻰمندی است‪ .‬با ایﻦ وجود پرسﺸﻰ که مطرح مﻰشود ایﻦ است که به راستﻰ ﻏایت هﺴتﻰمندی در‬
‫ﭼیﺴت؟ کیرکگور مﻌتقد بود فرد در هر سه مرﺣﻠه از هﺴتﻰمندی برﺧوردار است‪ .‬اما هﺴتﻰمندی در دو مرﺣﻠه‬
‫اول ﺧنﺜﻰ است زیرا انﺴان به هﺴتﻰ مطﻠق شﺨﺺ وار نمﻰرسد؛ به باور کیرکگور ایمان هم گﺬشت از ﺧود است‪،‬‬
‫و هم ﺧودپرستﻰ‪ .‬پﺲ مﻰتوان نتیﺠه گرفت اودیپوس به فردیت دست نمﻰیابد‪ ،‬او ﻗﺼد عﺰیمت به هﺴتﻰمندی را‬
‫دارد اما مﺴیر او سرانﺠام دیگری برایش رﻗم ﺧواهد زد‪ .‬تراژدی های یونان از جهات گوناگون باهم متفاوت هﺴتند‬
‫اما وجه تﺸابه آنها مﺴﺌﻠه فردیت است‪ .‬سایر ﻗهرمانهای تراژدی یونانﻰ هم شرایطﻰ مﺜﻞ اودیپوس دارند و از‬
‫فردیتیابﻰ مطﻠق باز مﻰماند‪ .‬اما دلیﻞ آن ﭼیﺴت؟ ﭼرا ابراهیم با درگرو نهادن ﺧویش به فرد هﺴتﻰمند مبدل‬
‫مﻰشود اما ادیپوس از آن باز مﻰماند‪ .‬پاسخ ایﻦ سوال ریﺸه در بافت سیاسﻰ و اجتماعﻰ ﻗرن پنﺠم پیش از میالد‬
‫در یونان دارد که در ادامه به آن پرداﺧت ﺧواهد شد‪.‬‬
‫تقابﻞ ابراهیم و ادیپوس‬

‫ابراهیم که مﺴیر نﺨﺴت را برگﺰید از جهات مﺨتﻠفﻰ با اودیپوس ﻗابﻞ بررسﻰ است‪ .‬اودیپوس زبان مﺸترکﻰ‬
‫برای گفتگو با نیروی ماورایﻰ و ﻏیرعقالنﻰ نداشت‪ .‬او در جﺴتﺠوی ﺣقیقت است‪ .‬آگاهﻰ ﺧودبﺴنده اودیپوس که‬
‫از مﻌرفت عقالنﻰ او سرﭼﺸمه مﻰگیرد موتور مﺤرك او است‪ .‬اودیپوس راز ﺣﻞ ناشدنﻰ ابوالهول را ﺣﻞ مﻰکند‪ .‬او‬
‫از همیﻦ انگاره رسیدن به دانایﻰ مطﻠق‪ ،‬از طریق مﻌرفت عقالنﻰ است که شکﺴت مﻰﺧورد‪ .‬اودیپوس به هیﭻ‬
‫نیروی ناشناﺧته و کﺸﻒ ناپﺬیر‪ ،‬توسﻂ نیروی عقﻞ‪ ،‬باور ندارد و به همیﻦ ﺧاطر به پیﺸگویﻰ تیرزیاس با تمﺴﺨر‬
‫پاسخ مﻰگوید‪ .‬گام نهادن در مﺴیر رازآمیﺰ هﺴتﻰ برای رسیدن به شناﺧت و آگاهﻰ با نﺸﺴتﻦ بر مرکﺐ مﻌرفت‬
‫عقالنﻰ‪ ،‬همانا گام نهادن در مﺴیر دوم است‪ .‬هگﻞ باور داشت هامارتیای اودیپوس در واﻗﻊ همان سقراط باوری‬
‫اوست و نﺨوت مﻌرفت شناﺧتﻰ اودیپوس است که باعﺚ مﺠازات او مﻰ شود‪].‬یانﮓ ‪[21٥:1٣٩٥‬‬
‫ابراهیم در جهان زمانمند در جﺴتﺠوی رسیدن به زبانﻰ مﺸترك بود تا با نیروی برتر ]ﺧدا[ بدون واسﻂ‬
‫ارتباط برﻗرار کند‪ .‬ابراهیم باید از امر اﺧالﻗﻰ که متﻀمﻦ آن مﻌرفت عقالنﻰ است عبور کند‪ .‬کیرکگور مﻌتقد بود‬
‫ابراهیم در ساﺣتﻰ دیالیکتیکﻰ تمام متناهﻰ را که عقﻞ دﻻل آن است از دست داد تا همان را به لطﻒ مﺤال باز‬
‫یابد‪].‬کیرکگور ‪[٦1:1٣٩٣‬‬
‫همﭽنیﻦ باید ایﻦ نکته را مورد بررسی ﻗرار داد که ایﻦ دو مﺴیر‪ ،‬صرفا دو انتﺨاب متفاوت نیﺴتند و ایﻦ‬
‫دوراهﻰ به مﺜابه یﻚ دوراهﻰ ساده نیﺴت‪ .‬سرنوشت اندیﺸه انﺴان تﺤت تاثیر ایﻦ دو مﺴیر‪ ،‬اکنون به دو شاﺧه‬
‫مﺠﺰا از هم تقﺴیم مﻰ شود‪ .‬مﺴیر طﻰ شده توسﻂ ابراهیم و مﺴیری که اودیپوس و اگاممنون در آن گام نهادند‬
‫فﺼﻞ های مهمﻰ را در سرنوشت انﺴان رﻗم زده اند و هرکدام پرﭼم دار اندیﺸه ای متمایﺰ از همدیگر شدند‪.‬‬
‫در نهایت امر‪ ،‬ادیپوس و داستان ابراهیم شباهتهایﻰ هم باهم دارند‪ .‬هر دو از سوبژکتیویته به دور هﺴتند‪ .‬در‬
‫عﺼر سوبژکتیویته‪ ،‬بازاندیﺸﻰ‪ ،‬دﻗت و شﻚ به واسطهروحِ عﻠم پدیدار مﻰ شود‪ .‬ﻗهرمان تراژدی یونانﻰ همﭽون‬
‫اودیپوس در ﭼیﺰی شﻚ نمﻰکند‪ .‬او عمﻞ گراست‪ .‬او به ﭼیﺰی مﺴﻠم باور دارد و به پیش مﻰرود‪ .‬اما باور اودیپوس‬
‫به ﺧویﺸتﻦﺧواهﻰ یا فردیتجﺴتﻦ نیﺴت‪ ،‬و برﺧالف ابراهیم به سوی هﺴتﻰمندی گام بر نمﻰدارد‪ .‬ابراهیم هم از‬
‫ﭼنیﻦ ویژگﻰ برﺧوردار است‪ .‬ابراهیم هیﭻ گاه شﻚ نمﻰکند‪ .‬او با مﺴﻠم فرض کردن ﺧویش (که تﺠﻠﻰ آن در‬
‫ایمان است) در ﺣرکت است‪.‬‬

‫هگﻞ در برابر هﺴتﻰ گرایﻰ‬

‫کیرکگور از منتقدان اصﻠﻰ هگﻞ بود‪ .‬هگﻞ باور داشت هدف انﺴان در زندگﻰ به انﺠام رساندن تکﻠیﻒ ﺧود در‬
‫دولت و تاریخ است‪ .‬و ایﻦ ﭼیﺰی بود که به زعم کیرکگور باعﺚ نابودی فرد در گﺬشته و منﺠر به فدا شدن فردیت‬
‫انﺴان مﻰشود‪ .‬هگﻞ باور دارد انﺴان ﺧود را با تﻌییﻦ جایگاه ﺧویش در جامﻌه و تاریخ است که پیدا مﻰکند‪].‬بیﺰر‬
‫‪ .[٤٣٦:1٣٩٣‬دﻗیقا در تراژدیهای یونان ﭼنیﻦ تفکری ﺣاکم است‪ .‬فرد با ایفای وﻇایفش در جامﻌه است که ﻗدر‬
‫و منﺰلت پیدا مﻰکند و نقﺸﻰ که او در پولیﺲ ایفا مﻰکند متﻀمﻦ ارزش فردی اوست‪ .‬هگﻞ عقیده دارد فرد‪ ،‬صرفا‬
‫وسیﻠهای است برای تﺤقق ﻏایات اجتماعﻰ و تاریﺨﻰ‪ ،‬و عقﻞ نمﻰتواند بایﺴتد تا جراﺣاتﻰ را که افراد متﺤمﻞ مﻰ‬
‫شوند مداوا کند‪ ،‬زیرا ﻏایت جﺰﺋﻰ در ﻏایت کﻠﻰ مﺴتﺤیﻞ است‪].‬بیﺰر‪[٤٣٧:1٣٩٣‬‬

‫نتیﺠه گیری‬
‫بررسﻰ تراژدی تراژدیهای یونانی از هر منﻈری بدون در نﻈر داشتﻦ شرایﻂ ﺧاص سیاسﻰ اجتماعﻰ آن دوران‪،‬‬
‫بﻰتردید ارزشمند نﺨواهد بود‪ .‬همان طور که هگﻞ باور داشت هر فردی از جایگاه ﺧویش در جامﻌه و تاریخ جدایﻰ‬
‫ناپﺬیر است؛ نمﻰ شود بدون در نﻈر داشتﻦ جایگاه پولیﺲ به نقش فردیتﺧواهﻰ در آن دوران و در تراژدیها‬
‫پرداﺧت زیرا تراژدی ادیپ شهریار بازتاب دهنده آگاهﻰ عمومﻰ عﺼر ﺧویش است‪ .‬پولیﺲ یﻚ ارگانیﺴم بوده که‬
‫به واسطه آن‪ ،‬جوهرِ اﺧالﻗﻰ‪ ،‬وﺣدت ﺧویش را ﺣفﻆ مﻰکرده است‪ .‬به باور کیتو ساﺧتﻦ پولیﺲ توسﻂ افراد جامﻌه‬
‫از عمﻠﻰ عاطفﻰ رخ نداده‪ ،‬بﻠکه بیانگر روشﻦتریﻦ و فوریتریﻦ ﺣکمِعقﻞِ سﻠیم بوده است‪ .‬نهادی برای برﻗراری‬
‫امنیت و آسایشِ صرف نبودهاست‪ ،‬بﻠکه به مﺜابه یﻚ دانای عالﻰ ﺣکم تربیت کننده و نﺸاندهنده راه فﻀیﻠت را‬
‫برای جامﻌه داشتهاست‪ .‬تﺤقق روﺣیههای اﺧالﻗﻰ‪ ،‬عقﻠﻰ و فردی تماما در ساﺣت پولیﺲ رخ مﻰدهد به گونهای‬
‫که ارسطو مﻌتقد بود‪ :‬انﺴان موجودی است که در پولیﺲ زندگﻰ مﻰکند‪].‬کیتو ‪[٩٦:1٣٩٣‬‬
‫در ﭼنیﻦ ساﺧتاری ﺣتﻰ اگر فرد به زعم ﺧویش آزادانه در ﺣال ﺣرکت باشد و تمام انتﺨاب هایﻰ که انﺠام‬
‫مﻰدهد از آزادی ناشﻰ شود‪ ،‬گمانﻰ نادرست بودهاست‪ ،‬زیرا مقوﻻتِ جوهریِ ﺧانواده‪ ،‬دولت و پولیﺲ عنﺼری‬
‫جبرگرایانه بوده و در واﻗﻊ همان تقدیر فرد است که بر او ﭼیره شده‪ .‬تقدیر در ساﺧتار ایﻦ تراژدی عﻠﻰ رﻏم تﻌابیر‬
‫متداول‪ ،‬عنﺼری ماوراءطبیﻌﻰ که توسﻂ ﺧدایان بر انﺴان نگاشته مﻰشود نیﺴت؛ تقدیر همان ساﺣت مﺸﺨﺺ و‬
‫نﻈام پولیﺲ است که برای فرد سرنوشتﻰ ﻏیر ﻗابﻞ تﻐییر رﻗم مﻰزند‪ .‬تقدیر دور شدن هر بیﺸتر از فردیت است‪.‬‬
‫هر ﭼقدر انﺴان از مطالبه فردیت ﺧویش از کﻠیتﻰ به مﺜابه پولیﺲ دور شود به همان میﺰان به تقدیر نﺰدیﻚ‬
‫مﻰشود‪ .‬فردیتﺧواهﻰ اودیپوس یا به تﻌبیری دیگر آزادی اراده او نبود که بدل به فاجﻌه گﺸت‪ ،‬بﻠکه همان تقدیری‬
‫بود که دور شدن از فردیت ﺧواهﻰ برای او پدید آورد‪.‬‬
‫منابﻊ‬
‫عهد عتیق‪ ،‬کتابهای شریﻌت یا تورات‪ ،‬جﻠد اول‪ ،‬ترجمه پیروز سیار‪ ،)1٣٩٤( ،‬هرمﺲ‪ ،‬تهران‪.‬‬
‫عهد عتیق‪ ،‬کتابهای تاریخ‪ ،‬جﻠد دوم‪ ،‬ترجمه پیروز سیار‪ ،)1٣٩٦( ،‬هرمﺲ‪ ،‬نی‪ ،‬تهران‪.‬‬
‫کیرکگور‪ ،‬سورن‪ ،)1٣٩٣( ،‬ترس و لرز‪ ،‬ترجمه عبدالکریم رشیدیان‪ ،‬تهران‪ :‬نﻰ‪ .‬بیﺰر‪،‬‬
‫فردریﻚ‪ ،)1٣٩٣( ،‬هگﻞ‪ ،‬ترجمه سید مﺴﻌود ﺣﺴینﻰ‪ ،‬تهران‪ :‬ﻗقنوس‪.‬‬
‫نیﭽه‪ ،‬فردریش‪ ،)1٣٧٨( ،‬فﻠﺴفه در عﺼر تراژیﻚ یونان‪ ،‬ترجمه مﺠید شریﻒ‪ ،‬تهران‪ :‬جامﻰ‪ .‬تایﻠور‪،‬‬
‫سﻰ‪ .‬سﻰ‪ ،)1٣٩٣( ،‬تاریخ فﻠﺴفه راتﻠﺞ جﻠد یکم‪ ،‬ترجمه ﺣﺴﻦ مرتﻀوی‪ ،‬تهران‪ :‬ﭼﺸمه‪.‬‬
‫کاپﻠﺴتون‪ ،‬فردریﻚ ﭼارلﺰ‪ ،)1٣٩0( ،‬تاریخ فﻠﺴفه جﻠد هفتم‪ ،‬ترجمه داریوش آشوری‪ ،‬تهران‪ :‬عﻠمﻰ فرهنگﻰ‪ .‬کیتو‪،‬‬
‫هامفری دیوی‪ ،)1٣٩٣( ،‬یونانیان‪ ،‬ترجمه سیامﻚ عاﻗﻠﻰ‪ ،‬تهران‪ :‬ماهﻰ‪.‬‬
‫یانﮓ‪ ،‬جولیان‪ ،)1٣٩٥( ،‬فﻠﺴفه تراژدی‪ ،‬ترجمه ﺣﺴﻦ امیری آرا‪ ،‬تهران‪ :‬ﻗقنوس‪.‬‬
‫تراژدی‪ ،‬مﺠموعه مقاﻻت‪ ،)1٣٧٧( ،‬تهران‪ :‬سروش‪.‬‬
‫ارسطو‪ ،)1٣٩2( ،‬ارسطو و فﻦ شﻌر‪ ،‬ترجمه عبدالﺤﺴیﻦ زریﻦ کوب‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬
‫ارسطو‪ ،)1٣٨٦( ،‬بوطیقا‪ ،‬ترجمه هﻠﻦ اولیایﻰ نیا‪ ،‬اصفهان‪ :‬فردا‪.‬‬

You might also like