Professional Documents
Culture Documents
صبا کوهی فایق دهکردی
صبا کوهی فایق دهکردی
استاد مربوطه :مژده ثامتی ،تاریخ نمایش در جهان ،دوشنبه 10الی 12
هﺴتﻰمندی کیرکگور
کیرکگور مﻌتقد بود فردیت یافتﻦ روح انﺴان یا هﺴتﻰمندی فرد ،در سه مرﺣﻠه رخ مﻰ دهد .در واﻗﻊ ﺣرکت
و گﺬشتﻦ از ایﻦ سه مرﺣﻠه باعﺚ فردیتیابﻰ مﻰ شود .مرﺣﻠه اول ،مرﺣﻠه ﺣﺴانﻰ یا استتیﻚ که فرد در ایﻦ مرﺣﻠه
ﺧود را در ﺣﺲ مﻰپراکند .فرد به واسطه انتﺨاب آزاد ،ﺧود را در ایﻦ مرﺣﻠه ﻗرار مﻰدهد او مﻰ تواند در ایﻦ مرﺣﻠه
با تبﻌیت از عاطفه و ﺣﺲ دست به کنش بﺰند .اما ﻏوطهور شدن بیش از ﺣد در ایﻦ مرﺣﻠه منﺠر به پدید آمدن
ناامیدی در فرد مﻰشود .انﺴان بیﻦ ناامید ماندن در ایﻦ مرﺣﻠه یا برگﺰیدن مرﺣﻠه واﻻتر (مرﺣﻠه اﺧالﻗﻰ) باید دست
به انتﺨاب بﺰند .در مرﺣﻠه اﺧالﻗﻰ انﺴان میﻞهای ﺧود را فدای یﻚ کﻠیت اﺧالﻗﻰ مﻰکند .ایﻦ کﻠیت اﺧالﻗﻰ
مﻰتواند ﻗانون ،جامﻌه ،دولت و یا وﻇیفه اﺧالﻗﻰ باشد .انﺴان اﺧالﻗﻰ به ﻗوه عقﻞ در تالش است تا برای تﺤقق
آرمان اﺧالﻗﻰ ﺧود گام بردارد .مرﺣﻠه بﻌدی که کیرکگور از آن نام مﻰبرد مرﺣﻠه ایمانﻰ است که در واﻗﻊ همان
مرﺣﻠه اعالی رسیدن به فردیت مطﻠق است.
بررسی فردیت در ادیپوس و آگاممنون و تقابﻞ آن با ابراهیم کیرکگور
انﺴان اﺧالﻗﻰ به پیروی از نیروی عقﻞ در تالش برای دستیابﻰ به هدفش است .انﺴان در مرﺣﻠه اﺧالﻗﻰ با
یﻚ ،دوراهﻰ پیش روی ﺧویش مواجه مﻰشود؛ مﺴیر اول مﺴیری است که فرد در آن متوجهﺧواهدشد که برای
رسیدن به ﻗانون اﺧالﻗﻰ و دستیابﻰ به فﻀیﻠت کامﻞ توانا نﺨواهد بود و از ناﺧودبﺴندگی آگاه مﻰشود .او باید برای
گﺬشتﻦ از ایﻦ مرﺣﻠه به مرﺣﻠه ایمانﻰ دست به انتﺨاب بﺰند .اما مﺴیر دوم مﺴیری است که در تقابﻞ با اندیﺸه
کیرکگور ﻗرار دارد و انﺴان با ﺧودبﺴندگﻰ نیروی عقالنﻰ سﻌﻰ مﻰ کند با اراده ﺧویش به فﻀیﻠت کامﻞ دست
یابد .ابراهیم رهﺴپار مﺴیر نﺨﺴت شد اما اودیپوس و آگاممنون مﺴیر دوم را برگﺰیدند .مهمتریﻦ نکتهای که
درﺧﺼوص ادیپ شهریار برای کیرکگور ﺣاﺋﺰ اهمیت بود ﻗراردادن آن در مرﺣﻠه اﺧالﻗﻰ است .ﻗهرمان تراژدی مانند
ﻗهرمان اﺧالﻗﻰ برای تﺤقق بﺨﺸیدن به یﻚ ﻗانون اﺧالﻗﻰ و دستیابﻰ به آن دست به کنش مﻰزند و ﺣتﻰ تا پای
در میان گﺬاشتﻦ جان ﺧویش ﺣرکت مﻰ کند.آگاممنون نیﺰ برای پایبندی به مطالبات پولیﺲ ،ﺣاﺿر مﻰشود پای
بر عواطﻒ ﺧود نهاده و هر آنﭽه را که از ﺧویش دارد فدای کﻠﻰ که مﻰ تواند تﻌبیری از دولت یا پولیﺲ باشد
ﻗربانﻰ کند.
اما ابراهیم نﺨﺴت اﺧالق را به تﻌﻠیق در مﻰآورد و آن را زیر پا مﻰگﺬارد اما ﻗهرمانان تراژدی همﭽون آگاممنون،
ادیپوس اﺧالق را برای دستیابﻰ به اﺧالﻗﻰ عالﻰتر برای فداکاری برای مﻠت و دولت زیر پا مﻰگﺬارند و از آن عبور
مﻰکنند .ابراهیم برای نﺠات ﺧﻠق یا دفاع از آرمان یﻚ کﺸور که در واﻗﻊ همان کﻠیت است و با واسطه با انﺴان
ارتباط دارد گام برنداشت .کیرکگور ﺧود پاسخ به ایﻦ سوال که پﺲ ﭼرا ابراهیم ﭼنیﻦ مﻰکند را اینگونه پاسخ مﻰ
دهد :به ﺧاطر ﺧدا و به ﺧاطر ﺧودش که ایﻦ دو مطﻠقا یکﺴان هﺴتند] .کیرکگور [٨٧:1٣٩٣
اودیپوس و آگاممنون برای دستیابﻰ به ﻏایت اﺧالﻗﻰ ،همواره در ﺣرکت اند .مﻌرفت عقالنﻰِ صرف برای آنها
متﻀمﻦ هﺴتﻰمندی است .با ایﻦ وجود پرسﺸﻰ که مطرح مﻰشود ایﻦ است که به راستﻰ ﻏایت هﺴتﻰمندی در
ﭼیﺴت؟ کیرکگور مﻌتقد بود فرد در هر سه مرﺣﻠه از هﺴتﻰمندی برﺧوردار است .اما هﺴتﻰمندی در دو مرﺣﻠه
اول ﺧنﺜﻰ است زیرا انﺴان به هﺴتﻰ مطﻠق شﺨﺺ وار نمﻰرسد؛ به باور کیرکگور ایمان هم گﺬشت از ﺧود است،
و هم ﺧودپرستﻰ .پﺲ مﻰتوان نتیﺠه گرفت اودیپوس به فردیت دست نمﻰیابد ،او ﻗﺼد عﺰیمت به هﺴتﻰمندی را
دارد اما مﺴیر او سرانﺠام دیگری برایش رﻗم ﺧواهد زد .تراژدی های یونان از جهات گوناگون باهم متفاوت هﺴتند
اما وجه تﺸابه آنها مﺴﺌﻠه فردیت است .سایر ﻗهرمانهای تراژدی یونانﻰ هم شرایطﻰ مﺜﻞ اودیپوس دارند و از
فردیتیابﻰ مطﻠق باز مﻰماند .اما دلیﻞ آن ﭼیﺴت؟ ﭼرا ابراهیم با درگرو نهادن ﺧویش به فرد هﺴتﻰمند مبدل
مﻰشود اما ادیپوس از آن باز مﻰماند .پاسخ ایﻦ سوال ریﺸه در بافت سیاسﻰ و اجتماعﻰ ﻗرن پنﺠم پیش از میالد
در یونان دارد که در ادامه به آن پرداﺧت ﺧواهد شد.
تقابﻞ ابراهیم و ادیپوس
ابراهیم که مﺴیر نﺨﺴت را برگﺰید از جهات مﺨتﻠفﻰ با اودیپوس ﻗابﻞ بررسﻰ است .اودیپوس زبان مﺸترکﻰ
برای گفتگو با نیروی ماورایﻰ و ﻏیرعقالنﻰ نداشت .او در جﺴتﺠوی ﺣقیقت است .آگاهﻰ ﺧودبﺴنده اودیپوس که
از مﻌرفت عقالنﻰ او سرﭼﺸمه مﻰگیرد موتور مﺤرك او است .اودیپوس راز ﺣﻞ ناشدنﻰ ابوالهول را ﺣﻞ مﻰکند .او
از همیﻦ انگاره رسیدن به دانایﻰ مطﻠق ،از طریق مﻌرفت عقالنﻰ است که شکﺴت مﻰﺧورد .اودیپوس به هیﭻ
نیروی ناشناﺧته و کﺸﻒ ناپﺬیر ،توسﻂ نیروی عقﻞ ،باور ندارد و به همیﻦ ﺧاطر به پیﺸگویﻰ تیرزیاس با تمﺴﺨر
پاسخ مﻰگوید .گام نهادن در مﺴیر رازآمیﺰ هﺴتﻰ برای رسیدن به شناﺧت و آگاهﻰ با نﺸﺴتﻦ بر مرکﺐ مﻌرفت
عقالنﻰ ،همانا گام نهادن در مﺴیر دوم است .هگﻞ باور داشت هامارتیای اودیپوس در واﻗﻊ همان سقراط باوری
اوست و نﺨوت مﻌرفت شناﺧتﻰ اودیپوس است که باعﺚ مﺠازات او مﻰ شود].یانﮓ [21٥:1٣٩٥
ابراهیم در جهان زمانمند در جﺴتﺠوی رسیدن به زبانﻰ مﺸترك بود تا با نیروی برتر ]ﺧدا[ بدون واسﻂ
ارتباط برﻗرار کند .ابراهیم باید از امر اﺧالﻗﻰ که متﻀمﻦ آن مﻌرفت عقالنﻰ است عبور کند .کیرکگور مﻌتقد بود
ابراهیم در ساﺣتﻰ دیالیکتیکﻰ تمام متناهﻰ را که عقﻞ دﻻل آن است از دست داد تا همان را به لطﻒ مﺤال باز
یابد].کیرکگور [٦1:1٣٩٣
همﭽنیﻦ باید ایﻦ نکته را مورد بررسی ﻗرار داد که ایﻦ دو مﺴیر ،صرفا دو انتﺨاب متفاوت نیﺴتند و ایﻦ
دوراهﻰ به مﺜابه یﻚ دوراهﻰ ساده نیﺴت .سرنوشت اندیﺸه انﺴان تﺤت تاثیر ایﻦ دو مﺴیر ،اکنون به دو شاﺧه
مﺠﺰا از هم تقﺴیم مﻰ شود .مﺴیر طﻰ شده توسﻂ ابراهیم و مﺴیری که اودیپوس و اگاممنون در آن گام نهادند
فﺼﻞ های مهمﻰ را در سرنوشت انﺴان رﻗم زده اند و هرکدام پرﭼم دار اندیﺸه ای متمایﺰ از همدیگر شدند.
در نهایت امر ،ادیپوس و داستان ابراهیم شباهتهایﻰ هم باهم دارند .هر دو از سوبژکتیویته به دور هﺴتند .در
عﺼر سوبژکتیویته ،بازاندیﺸﻰ ،دﻗت و شﻚ به واسطهروحِ عﻠم پدیدار مﻰ شود .ﻗهرمان تراژدی یونانﻰ همﭽون
اودیپوس در ﭼیﺰی شﻚ نمﻰکند .او عمﻞ گراست .او به ﭼیﺰی مﺴﻠم باور دارد و به پیش مﻰرود .اما باور اودیپوس
به ﺧویﺸتﻦﺧواهﻰ یا فردیتجﺴتﻦ نیﺴت ،و برﺧالف ابراهیم به سوی هﺴتﻰمندی گام بر نمﻰدارد .ابراهیم هم از
ﭼنیﻦ ویژگﻰ برﺧوردار است .ابراهیم هیﭻ گاه شﻚ نمﻰکند .او با مﺴﻠم فرض کردن ﺧویش (که تﺠﻠﻰ آن در
ایمان است) در ﺣرکت است.
کیرکگور از منتقدان اصﻠﻰ هگﻞ بود .هگﻞ باور داشت هدف انﺴان در زندگﻰ به انﺠام رساندن تکﻠیﻒ ﺧود در
دولت و تاریخ است .و ایﻦ ﭼیﺰی بود که به زعم کیرکگور باعﺚ نابودی فرد در گﺬشته و منﺠر به فدا شدن فردیت
انﺴان مﻰشود .هگﻞ باور دارد انﺴان ﺧود را با تﻌییﻦ جایگاه ﺧویش در جامﻌه و تاریخ است که پیدا مﻰکند].بیﺰر
.[٤٣٦:1٣٩٣دﻗیقا در تراژدیهای یونان ﭼنیﻦ تفکری ﺣاکم است .فرد با ایفای وﻇایفش در جامﻌه است که ﻗدر
و منﺰلت پیدا مﻰکند و نقﺸﻰ که او در پولیﺲ ایفا مﻰکند متﻀمﻦ ارزش فردی اوست .هگﻞ عقیده دارد فرد ،صرفا
وسیﻠهای است برای تﺤقق ﻏایات اجتماعﻰ و تاریﺨﻰ ،و عقﻞ نمﻰتواند بایﺴتد تا جراﺣاتﻰ را که افراد متﺤمﻞ مﻰ
شوند مداوا کند ،زیرا ﻏایت جﺰﺋﻰ در ﻏایت کﻠﻰ مﺴتﺤیﻞ است].بیﺰر[٤٣٧:1٣٩٣
نتیﺠه گیری
بررسﻰ تراژدی تراژدیهای یونانی از هر منﻈری بدون در نﻈر داشتﻦ شرایﻂ ﺧاص سیاسﻰ اجتماعﻰ آن دوران،
بﻰتردید ارزشمند نﺨواهد بود .همان طور که هگﻞ باور داشت هر فردی از جایگاه ﺧویش در جامﻌه و تاریخ جدایﻰ
ناپﺬیر است؛ نمﻰ شود بدون در نﻈر داشتﻦ جایگاه پولیﺲ به نقش فردیتﺧواهﻰ در آن دوران و در تراژدیها
پرداﺧت زیرا تراژدی ادیپ شهریار بازتاب دهنده آگاهﻰ عمومﻰ عﺼر ﺧویش است .پولیﺲ یﻚ ارگانیﺴم بوده که
به واسطه آن ،جوهرِ اﺧالﻗﻰ ،وﺣدت ﺧویش را ﺣفﻆ مﻰکرده است .به باور کیتو ساﺧتﻦ پولیﺲ توسﻂ افراد جامﻌه
از عمﻠﻰ عاطفﻰ رخ نداده ،بﻠکه بیانگر روشﻦتریﻦ و فوریتریﻦ ﺣکمِعقﻞِ سﻠیم بوده است .نهادی برای برﻗراری
امنیت و آسایشِ صرف نبودهاست ،بﻠکه به مﺜابه یﻚ دانای عالﻰ ﺣکم تربیت کننده و نﺸاندهنده راه فﻀیﻠت را
برای جامﻌه داشتهاست .تﺤقق روﺣیههای اﺧالﻗﻰ ،عقﻠﻰ و فردی تماما در ساﺣت پولیﺲ رخ مﻰدهد به گونهای
که ارسطو مﻌتقد بود :انﺴان موجودی است که در پولیﺲ زندگﻰ مﻰکند].کیتو [٩٦:1٣٩٣
در ﭼنیﻦ ساﺧتاری ﺣتﻰ اگر فرد به زعم ﺧویش آزادانه در ﺣال ﺣرکت باشد و تمام انتﺨاب هایﻰ که انﺠام
مﻰدهد از آزادی ناشﻰ شود ،گمانﻰ نادرست بودهاست ،زیرا مقوﻻتِ جوهریِ ﺧانواده ،دولت و پولیﺲ عنﺼری
جبرگرایانه بوده و در واﻗﻊ همان تقدیر فرد است که بر او ﭼیره شده .تقدیر در ساﺧتار ایﻦ تراژدی عﻠﻰ رﻏم تﻌابیر
متداول ،عنﺼری ماوراءطبیﻌﻰ که توسﻂ ﺧدایان بر انﺴان نگاشته مﻰشود نیﺴت؛ تقدیر همان ساﺣت مﺸﺨﺺ و
نﻈام پولیﺲ است که برای فرد سرنوشتﻰ ﻏیر ﻗابﻞ تﻐییر رﻗم مﻰزند .تقدیر دور شدن هر بیﺸتر از فردیت است.
هر ﭼقدر انﺴان از مطالبه فردیت ﺧویش از کﻠیتﻰ به مﺜابه پولیﺲ دور شود به همان میﺰان به تقدیر نﺰدیﻚ
مﻰشود .فردیتﺧواهﻰ اودیپوس یا به تﻌبیری دیگر آزادی اراده او نبود که بدل به فاجﻌه گﺸت ،بﻠکه همان تقدیری
بود که دور شدن از فردیت ﺧواهﻰ برای او پدید آورد.
منابﻊ
عهد عتیق ،کتابهای شریﻌت یا تورات ،جﻠد اول ،ترجمه پیروز سیار ،)1٣٩٤( ،هرمﺲ ،تهران.
عهد عتیق ،کتابهای تاریخ ،جﻠد دوم ،ترجمه پیروز سیار ،)1٣٩٦( ،هرمﺲ ،نی ،تهران.
کیرکگور ،سورن ،)1٣٩٣( ،ترس و لرز ،ترجمه عبدالکریم رشیدیان ،تهران :نﻰ .بیﺰر،
فردریﻚ ،)1٣٩٣( ،هگﻞ ،ترجمه سید مﺴﻌود ﺣﺴینﻰ ،تهران :ﻗقنوس.
نیﭽه ،فردریش ،)1٣٧٨( ،فﻠﺴفه در عﺼر تراژیﻚ یونان ،ترجمه مﺠید شریﻒ ،تهران :جامﻰ .تایﻠور،
سﻰ .سﻰ ،)1٣٩٣( ،تاریخ فﻠﺴفه راتﻠﺞ جﻠد یکم ،ترجمه ﺣﺴﻦ مرتﻀوی ،تهران :ﭼﺸمه.
کاپﻠﺴتون ،فردریﻚ ﭼارلﺰ ،)1٣٩0( ،تاریخ فﻠﺴفه جﻠد هفتم ،ترجمه داریوش آشوری ،تهران :عﻠمﻰ فرهنگﻰ .کیتو،
هامفری دیوی ،)1٣٩٣( ،یونانیان ،ترجمه سیامﻚ عاﻗﻠﻰ ،تهران :ماهﻰ.
یانﮓ ،جولیان ،)1٣٩٥( ،فﻠﺴفه تراژدی ،ترجمه ﺣﺴﻦ امیری آرا ،تهران :ﻗقنوس.
تراژدی ،مﺠموعه مقاﻻت ،)1٣٧٧( ،تهران :سروش.
ارسطو ،)1٣٩2( ،ارسطو و فﻦ شﻌر ،ترجمه عبدالﺤﺴیﻦ زریﻦ کوب ،تهران :امیرکبیر.
ارسطو ،)1٣٨٦( ،بوطیقا ،ترجمه هﻠﻦ اولیایﻰ نیا ،اصفهان :فردا.