Professional Documents
Culture Documents
اصطلاحات سیاسی
اصطلاحات سیاسی
امپریالیسم:
امپریالیسم از كلمه قدیم تر (امپراطوری) گرفته شده است .و این اصطالح عنوان برای قدرت یا دولتی بوده كه خارج از محدوده
و كشور خود به زور به تصرف سرزمین ها و ممالك دیگر اقدام می كرده ،و آنجا را جهت بهره برداری ،تحت سلطه خود قرار می
داده است .و معنای امپریالیسم با كلمه استعمار پیوندی نزدیك دارند .و امپریالیسم به امپریالیسم نظامی ،اقتصادی و فرهنگی
تقسیم می شود.
میلیتاریسم:
به معنای ارتش ساالری می باشد .به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجویی ،سروری ارتش بر دستگاه دولت ،بزرگداشت
سپاهگ یری و بسیج كشور برای هدف های نظامی را ارتش ساالری گویند .وقتی این چهار حالت كامالً فراهم شد ارتش ساالری
كامل گویند .و میلیتاریسم زمینه را برای دژساالری ،نازیسم ،فاشیسم و فاالنژیسم فراهم می كند.
دژساالری:
نام و اصطالحی برای حكومت هایی است كه با روش استبدادی و ترور بر سر كار می آیند.
نازیسم:
عنوانی است برای حكومت آلمان در دورة "آدولف هیتلر" و گاهی هم ردیف معنای فاشیسم می باشد .و نیز نازی عالمت اختصاری
فاشیسم:
این اصطالح به صورت عام نامی است برای همه رژیمهایی كه بقایشان بر پایة دیكتاتوری و زور و كشتار استوار است .اما به معنای
خاص ،نام جنبشی است كه در سال 9191به رهبری "موسولینی" در ایتالیا به راه افتاد.
فاالنژیسم:
نام حزب فاشیست اسپانیا می باشد .این حزب را "خوزه آنتونیو پریمودو ریورا" پسر دیكتاتور پیشین" ،پریمودو ریورا" ،در سال
9111بنیان گذاشت.
عنوانی است برای حكومت ظالمانه ای كه قدرت را از راه غیر قانونی در یونان باستان به دست می گرفت و در یونان "تورانوس
مكتب ماكیاولیسم كه آن را "فلسفه استبداد جدید" نیز می خوانند ،عبارت از مجموعه اصول و دستوراتی است كه ماكیاولی
فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی ( ) 9291-9641برای حكومت ارائه داده است .كه خالصه این مكتب عبارت است از :تأسیس
دولتهای متحد و قوی كه تابع كلیسا و دین نباشد .طرفداری از ظلم و استبداد و حكومت نامحدود .انسان موجود سیاسی و فطرتاً
شرور است لذا برای عالج شرارت انسان حكومتی مقتدر و مستبد الزم است .اخالق و مذهب تابع سیاست زمامدار میباشد ،اگر
صالح دید در حكومت از دین و اخالق استفاده می كند و اگر صالح ندید استفاده نمی كند .زمامدار به منزلة قانون است و مردم
باید از حاكم و زمامدار اطاعت كنند ،اما خودش از قانون مستثنی است و هر چه بخواهد می تواند انجام دهد .روش حكومت در
مكتب ماكیاولیسم آن است كه زمامدار برای رسیدن به قدرت و حفظ آن مجاز است به هر عملی مانند زور ،حیله ،تزویر ،جنایت،
تقلب ،نقض قول و پیمان شكنی و نقض مقررات اخالقی متوسل شود .و هیچ نوع عملی برای رسیدن به قدرت و حفظ آن برای
زمامدار ممنوع نیست ،به شرط اینكه تمام این اعمال را پنهانی و سرّی انجام دهد .و جنایاتی كه هیتلر و موسولینی دیكتاتورهای
نیهیلیسم:
نیهیلیسم یا هیچ انگاری ،این اصطالح از واژه (نیهیل)در زبان التین به معنای هیچ آمده است .و نیهیلیسم مكتبی فلسفی است
كه منكر هر نوع ارزش اخالقی و مبلّغ شكاكیت مطلق و نفی وجود است .و گروهی از آنارشیست های قرن 91روسیه را نیز
نیهیلیست خوانده اند .مؤسسه فرقه نیهیلیسم "میخائیل باكونین" (9796-9714م ).بوده است.
در زبان یونان سوفیسما و سوفیزا به معنای آموزش و سوفوس به معنای عقل و خرد می باشد .اما از نظر اصطالح سوفیست
عنوانی برای فالسفه قبل از سقراط می باشد .كه آنان مورد انتقاد سقراط و افالطون قرار گرفتند .اما بعدها به كسانی گفته میشد
كه در بحث ها و گفتگوی با مغالطه و زبان بازی بر حریف خود پیروز می شدند.
این همان فلسفه شكاكین است .پیروانش معتقداند كه انسان راهی برای شناخت حقایق ندارد .از این رو باید در همه امور توقف
نماید .حتی علوم ریاضی را هم به طور احتمال قبول كند .این مَسْلك شبیه سوفیسم و نسبی گری است.
آتئیسم:
پیروان این مكتب می گویند چیزی به عنوان مافوق طبیعت وجود ندارد .و انسان را فقط موجود طبیعی می دانند كه باید با
كمونیسم:
كمونیسم این اصطالح از ریشه التینی (كمونیس) به معنای اشتراكی گرفته شده است .و این عقیده از سال 9761م .رواج یافت.
و معنای اشتراك محدود به ثروت و دارائی ها نمی شود ،بلكه اشتراك شامل زنان و مسائل جنسی می گردد .بنابرنظر كمونیسم
تمام منابع اقتصادی كشور اعم از صنعتی و امور دیگر مربوط به جامعه است نه افراد و خانواده ها ،اما كمونیسم به معنای جدید
عبارت است از اینكه دولت بر تمام مراكز اقتصادی جامعه كنترل داشته باشد و همه چیز باید در دست او قرار گیرد.
ماركسیسم:
كمونیسم به معنای خاصی كه امروز در نقاط مختلف دنیا رایج است كمونیسم ماركسیسم است .زیرا مؤسس كمونیسم "كارل
ماركس" فیلسوف آلمانی (9797-9771م ).بود كه بعد از ماركس" ،فریدریش انگلس (9792-9712م" ،").لنین" و "استالین"
از رهبران كمونیسم بودند .بعد از درگذشت استالین (" )9121مالنكوف" " ،بولگانین" و "خروشچف" جانشین وی شدند .البته
آراء ماركس و اِنگلس توسط نفوذ فالسفه آلمانی مخصوصاً "هگل" و "فویرباخ" گسترش یافت.
لنینیسم:
لنینیسم نوع دیگری از ماركسیسم است كه منسوب به "والدیمیر ایلیچ لنین (9711-1196م ").بنیانگذار رژیم كمونیست و
پیشوای انقالب اكتبر 9191روسیه می باشد .لنین در اصول افكار ماركس تغییراتی داد به طوری كه مواردی بر آن افزود و
عناصری از آن را حذف كرد ،تا مناسب اوضاع جامعه روسیه گردد .و در ضمن عقاید لنین بعد از انقالب و رسیدن به قدرت نسبت
بعد از لنین "یوسف استالین (9711-9121م ").ـ نخست وزیر و دبیر كل حزب كمونیست و دیكتاتور اتحاد شوروی سابق ـ روی
كار آمد و در عقائد لنین اصالحاتی انجام داد كه افكار او به نام استالینیسم مشهور گردید.
بولشویسم:
بولشویسم عنوان ایدئولوژی حزب بولشویك به رهبری لنین بود .علت به وجود آمدن بولشویسم به خاطر اختالفی بود كه در
حزب مخفی سوسیال دموكرات روسیه بر سر مسأله ع ضویت در حزب پدید آمد .به دنبال آن ،حزب به دو گروه بولشویك (در
زبان روسی به معنای اكثریت) به رهبری لنین ،و منشویك (به معنای اقلیت) به رهبری "مارتوف" تقسیم شد .و لنین در سال
9197نام حزب خود ر "حزب كمونیست سراسر روسیه (بولشویكها)" نهاد ،و در سال 9192به نام "حزب كمونیست سراسر
اتحاد شوروی" و در سال 9121به "حب كمونیست اتحاد شوروی" تغییر یافت.
پوپولیسم:
پوپولیسم به معنای مردم باوری است .به اینكه هدف های سیاسی را باید بر اساس خواست مردم جدا از احزاب و نهادها پیش
برد ،و خواست مردم عین حق و اخالق است .به عبارت دیگ ر هر چه مردم خواستند همان حق و اخالق می باشد .كه در واقع
بورژوا :
در قرون وسطا فردی از اهل شهر آزاد (بورگ) را كه نه ارباب بود و نه دهقان "بورژا" می نامیدند .در قرن های هفدهم و هجدهم
ارباب ها و كارفرماها را در برابر كارگران و بازرگانان به این نام خطاب می كردند .در فرانسه عنوانی برای طبقه میانه سوداگر و
پیشه ور یا شهرنشینانی كه بر مالك دارائی از حقوق سیاسی برخوردار بودند اطالق می شد ،و اما در اصطالحی سیاسی معنای
بورژوازی در اصطالح ماركسیستی به م عنای سرمایه داران ،سوداگران ،پیشه وران و دارندگان مشاغل آزاد است .در برابر "پرولتاریا"
( ) 91كه به كارگرانی گفته می شد كه هیچ وسیله تولیدی جز نیروی كار خود برای تأمین زندگی ندارند.
سوسیالیسم:
واژه سوسیالیسم (جامعه باوری) در زبان فرانسه به معنای اجتماعی می باشد .و در انگلیسی (سوسیالیسم سیاستی كه هدف آن
نظارت جامعه بر وسایل تولید و اداره آنها به سود همگان است) .البته این تعریف ،یك تعریف جامع نیست ،زیرا نظارت عمومی
سود فردی است ،كه سوسیالیسم به انواع متعددی مانند سوسیالیسم لیبرال ،ماركسی ،نوین ،تكاملی ،فابیان ،صنفی و پارلمانتر
كاپیتالیسم:
كاپیتالیسم روشی است كه در آن وسائل عمده تولید به كمك سرمایه های شخصی فراهم شده و اموال به مالكیت صاحبان
سرمایه باقی می ماند .در كاپیتالیسم كارگران به عنوان روز مزد اجیر صاحبان سرمایه اند ،و تمام قدرت مالی در دست اشخاص
معدودی در جامعه خواهد بود .در مقابل كاپیتالیسم ،كمونیسم و لنینیسم و استالینیسم قرار دارد.
پپورتنیسم:
یكی از فِرَق مذهبی آمریك ا است كه به ثروت اندوزی و سرمایه داری و تجارت ظالمانه مشروعیت می دهد .و این مسلك اصلی
ترین عنصر فرهنگی و مذهبی تمدن آمریكایی است و با روح سرمایه داری آنان هماهنگ است.
ناسیونالیسم:
عبارت است از اعتقاد به برتری یك ملت و قوم بر تمام ملل و اقوام دیگر و لزوم وفاداری مطلق و بدون هیچ قید و شرطی نسبت
به قوم و ملت خود ،و مباهات كردن هر قوم و قبیله نسبت به فرهنگ و زبان و نژاد خودش .بنابراین ناسیونالیسم (ملی گرایی)
خود را از همه برتر و دیگران را پایین تر از خود می داند ،كه به ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی تقسیم می شود.
انترناسیونالیسم:
در برابر ناسیونالیسم ،انترناسیونالیسم قرار دارد كه معتقد است خیر و سعادت بشر اقتضا می كند كه ملت ها بدون در نظر گرفتن
آنارشیسم:
در لغت یونانی به معنای حكومت است و آنارشی یعنی بدون حكومت .لذا در مسلك آنارشیسم حكومت را موجب مصائب و
بدبختی های مردم می داند .و بنیاد آنارشیسم بر دشمنی با دولت می باشد .البته مخالف هرج و مرج هم هستند ،اما به نظام و
حكومتی فكر می كنند كه بر اساس همكاری آزاده پدید آید .و پیشوای آنارشیسم جدید پیرژوزف پرودون" ( )91فرانسوی (اوایل
ایدآلیسم (ایده آلیسم = ) Idealimeبه معنای خیال پرستی است و ایدآلیست كسی را گویند كه معتقد است كه سیاست باید
تابع آمال یا ایدآل های انسانی گردد .این مسلك در برابر "رئالیسم" یا واقع پرستی و اصالت دادن به واقع قرار دارد.
رئالیسم:
همانطوری كه بیان شد رئالیسم (واقع پرستی و دنبال حقیقت بودن) در مقابل ایدآلیسم قرار دارد .رئالیست سعی دارد خود را با
حقایق جهان و محیط جامعه وفق دهد و عوامل حقیقی را در حوادث دخالت دهد.
فئودالیسم:
فئودالیسم یك سازمان بزرگ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است كه در بسیاری از نقاط اروپا و خاور دور و خاور میانه در قرون
وسطی ،قبل از تشكیل دولت های ملی جدید وجود داشته است.
خصلت عمده در فئودالیسم آن است كه از طرف شاه هر قسمت از اراضی بزرگ به تصرف اشراف به نام فئودال در میآید ،و آن
زمین های بزرگ از طرف فئودال یا نمای ندگانشان به كشاورزان اجاره داده می شود .و اشراف هم در مقابل این اجاره نسبت به
ولی در زمان حاضر فئودالیسم به كشوری گفته می شود كه عده ای از اشراف و مالكین امالكی را مالك می باشند و كشاورزان
از حقوق سیاسی محروم اند ،و یا به مقداری كم ازحقوق سیاسی و كشور بهره مند هستند.
فاكسیونالیسم:
فاكسیون به معنای حزب است .این اصطالح را "جورج واشنگتن" در آغاز استقالل آمریكا به جای پارتی (حزب) به كار برد.
فاكسیونالیسم یعنی حزب پرستی و عقیده به لزوم وجود احزاب سیاسی و اتكاء دولت و حكومت با احزاب عامه كه آن را سیستم
حزبی (پارتی سیستم) نیز می نامند .در مقابل كمونیسم كه تك حزبی است قرار دارد.
فرق پلورالیسم با فاكسیونالیسم آن است كه اصطالح اولی عمومیت دارد و شامل عقیده به لزوم تعدد جمعیت و انجمن ها از هر
قبیل اعم از م ذهبی و فرهنگی و علمی و سیاسی و اقتصادی می باشد ،در حالی كه فاكسیونالیسم تنها معتقد به تعداد احزاب
سیاسی است.
به معنای چند حزبی است كه در دموكراسی غرب تولد یافته است و در نظام سیاسی احزاب متعدد وجود دارد كه در قدرت
سهیم هستند ،و هیچ یك از این احزاب به اكثریت مطلق دست پیدا نمی كند ،و كشور بر اساس چند حزبی اداره میگردد .و
گاهی هم احزاب متعدد برای آنكه كرسی های بیشتری را در پارلمان به دست آورند ،دست به ائتالف می زنند .اما ائتالف دائمی
نیست ولی تعداد احزاب هم موجب ضربه به اقتدار ملی نمی شود.
ماتریالیسم:
مكتب ماتریالیسم یا مادیت و اصالت را به ماده دادن ،از مكاتب بسیار قدیم می باشد و تاریخ آن به زمان یونان قدیم میرسد .و
عبارت است از اعتقاد به این كه تنها ماده وجود دارد و هر چه عنوان ماوراء الطبیعه و حالت متافیزیكی داشته باشد ،مانند خدا،
دوگماتیسم:
دوگماتیسم آئینی است كه می گوید پذیرش موضوعی احتیاج به استدالل ندارد ،و آن را باید بدون دلیل قبول كرد و بدون چون
و چرا آن را از بدیهیات شمرد .و یا اینكه در عقیده از سنت سابق كوركورانه تقلید نمود.
دیالكتیك:
این اصطالح در فلسفه از طرف فالسفه در معانی مختلف به كار رفته است .اما از نظر لغت دیالكت ( )Dialeetبه معنای زبان
محلی ،مكالمه ،شیوه سخن و لهجه و اصطالحات زبان ملت های مختلف به كار رفته است.
اما از نظر اصطالحی هر كدام از فالسفه معنای خاصی از آن را اراده كرده اند .سقراط به معنای مكالمه و فلسفی كردن هر موضوع
به صورت سؤال و جواب به كار برده ،افالطون به معنای روش منطقی استعمال كرده است .هگل و ماركس این لفظ را مشابه هم
استعمال كرده اند ،با این فرق كه دیالكتیك هگل ایدالیسم است و دیالكتیك ماركس ماتریالیسم و توجه به مسائل مادی است.
و برای دیالكتیك معانی متعددی ذكر نموده اند ،به كتاب هایی كهدر این موضوع تألیف شده مراجعه نمایید .
رادیكالیسم:
در لغت به معنای ریشه است و این كلمه از طرف لیبرال های انگلیسی در قرن 91استعمال شد ،كه مایل بودند به ریشه موضوعی
نفوذ كنند ،و طالب تجدید اساس كلیسا و خواستار انحالل مجلس اشراف و گاهی متمایل به لغو سلطنت بودند .اما این اصطالح
اجتماعی هستند.
ولی در جامعه امروزی به كسانی كه درصدد اصالحات اساسی جهت بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی می باشند ،رادیكال می
گویند .اما در آمریكا این اصطالح بیشتر درباره سوسیالیست ها و كمونیست ها اطالق می شود .اما در اروپا در گروه های اصالح
دموكراسی:
اصطالح دموكراسی از اصطالحات تمدن یونان قدیم است ،و حكومت مردم بر مردم را دموكراسی می نامیدند .اما در اصطالح
جدید عبارت از حكومت مردم كه با توجه به آراء اكثریت مردم از طریق انتخاب نمایندگان تشكیل می گردد ،و اداره امور كشور
در اختیار اكثریت آراء مردم قرار می گیرد .و دموكراسی به دموكراسی مستقیم (خالص) سیاسی ،اقتصادی و صنعتی تقسیم می
گردد.
سندیكالیسم:
تریدیونیون یا اتحادیه های كارگری را در فرانسه سندیكا می نامند .سندیكالیسم نام یك مكتب سیاسی و هم ،نام یك جنبش
ایدئولوژی:
این كلمه فرانسوی است كه مركب از " ideeبه معنای تصور و اندیشه logie +به معنای شناخت" می باشد .ایدئولوژی روشی
از اندیشه است كه می خواهد هم جهان را توضیح دهد و هم دگرگون سازد .و اولین بار این واژه را دستوت دوتراسی (-9714
) 9126دانشمند فرانسوی به كار برد .و هدف او از این كلمه (اندیش ه شناسی) یا (دانش ایده ها) بود .و گاهی هم به معنای
سنجیده و ناسنجیده استعمال می شود .و در لغت فرانسوی به كسی كه در یك ایدئولوژی صاحب نظر است و جنبه مرجعیت
اُپُوزیسیون:
در زبان فرانسه به معنای مخالفت یا مخالفان ،و در معنای وسنیع خودش عبارت است از كوشش اتحادیه ها ،حزب ها ،گروهها،
دسته ها و افراد برای دستیابی به هدف هایی كه در نظر دارند ،و هدفشان مخالفت با اهداف دارندگان قدرت سیاسی ،اقتصادی
می باشد .و اپوزیسیون در معنای محدود ،نامی برای گروهی كه در نظام های حكومت پارلمانی به موجب قانون اساسی موجودیت
اپوزیسیون پارلمانی با شركت در گفت و گوهای مجلس و با شور قانونی ،مطابق شرایطی كه قانون معین كرده در كار حكومت
نظارت مستقیم دارد .افكار عمومی را در جریان می گذارد .مهمترین وظیفه اپوزیسیون آن است كه به انتخاب كنندگان امكانات
انتخاب دیگری می دهد .اپوزیسیون مظهر حكومت احتمالی آینده است ،و جزء مكمّل نظام های پارلمانی در كشورهایی مانند
انگل ستان ،فرانسه و سوئد است كه معموالً دو حزب اصیل در آنها وجود دارد كه به نوبت نقش حاكم و اپوزیسیون را به عهده می
گیرند .اما در نظام های یك حزبی مانند آمریكا اپوزیسیون به صورت قانونی وجود ندارد.
مائوئیسم:
به افكار مائوتسه تونگ ( )9711-9114رهبر انقالب كمونیستی چین درباره استراتژی جنگ انقالبی و سازگار كردن ماركسیسم
-لنینیسم با اوضاع چین گویند .مائو عالوه بر اندیشه كمونیستی در چین ،كانون مبارزه را از شهرها به روستاها و از كارگران در
شهر به دهقانان در روستا انتقال داد .و مائو با ارتش دهقانی خود و با جنگ های چریكی در هدف خود در سال 9161پیروز
شد.
سكوالریسم:
سكولر در زبان انگلیسی و فرانسوی به معنای دنیوی و آنچه كه مربوط به دنیا است می باشد .و از كلمه سكولوم به معنای امور
دنیا مشتق و گرفته شده است .سكوالریسم به دنیاپرستی و امور مادی اصالت می دهد .و آنچه مربوط به غیر دنیا باشد ،مانند
مسائل معنوی و دین و مذهب را رد می كند .و مرادف با كلمه سپ تیسم است.این اصطالح ابتدا توسط جمعی شكاك و منكرین
خداوند در انگلیس تحت نظارت "هولی اوك ( ")Holyoakeبه وجود آمد .هولی اوك كه شاگرد "رابرت اوون" بود در واقع
سكوالریس م توسط تاجران و دالالن اقتصادی اروپا ترویج شد تا بتوانند با محو دین به اهدافشان زودتر برسند ،و شعار سكوالریسم
حرف دین از صحنه زندگی اعم از سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی و هنری است .و بر اساس سكوالریسم دین از سیاست جدا است.
لذا میرزا حسین خان سپهساالر صدر اعظم ناصرالدین شاه ،روحانیت را از دخالت در امور سیاسی منع میكرد.
الئیسم:
مسلكی است با دین و معنویت ضدیت دارد معادل معنای سكوالریسم می باشد.
پلورالیسم به معنای مسلك كثرت گرایی می باشد ،كه پلورالیسم دینی نجات و رستگاری انسان را در یك دین و مذهب نمی
داند .و معتقد است كه حقیقت مطلق ،مشترك میان همه ادیان است .و در نتیجه پیروان تمام ادیان اهل نجات و رستگاریند.
قائلین به پلورالیسم گویند دین دارای قرائت های مختلف است و برداشت هر فردی از دین صحیح می باشد.
روشن است كه سرانجام این افكار منجر به تعطیل شریعت و معنویت خواهد شد .و این اندیشه به پلورالیسم اخالقی ،سیاسی،
اجتماعی و دینی تقسیم می شود .پدید آورنده پلورالیسم در این قرن های اخیر مونتسیكو بوده ،و بعد از او استقاللطلبان آمریكا
آن را پرورش داده اند و پلورالیسم در برابر مسلك مونیسم قرار دارد كه معتقد است كلیه جهان خلقت تابع یك اصل اند شبیه
لیبرالیسم:
این اصطالح از واژه لییرال مشتق شده و دارای ریشه فرانسوی لیبر به معنای آزاد است .این مسلك زندگی انسان را فقط درهمین
دنیا می داند .و می گوید :آزادی انسان نامحدود است و هیچ نیرو و منبعی نمی تواند او را مقید كندو بایدها و نبایدهایی را برای
او تعیین كند .به عبارت دیگر چیزی به عنوان دین نمی تواند برای بشر تعیین سرنوشت كند و برای او شی ای را حالل یا حرام
نماید.لیبرالیسم به دو قسمت اصلی ،لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی تقسیم می شود و این مسلك در اواخر قرن 97در انگلیس
ظهور پیدا كرد و از مؤسسین آن " جرمی بنتهام ،جیمز میل .جان استورات میل ،توماس هیل گرین" می باشند .و می توان
لیبرالیسم را اُمانیسم عقل گرا یا خود مختاری امانیستی نامید كه در آن انسان خود مختار است .در واقع لیبرالیسم اندیشه انسان
محوری میباشد.
اباحی گری:
اباحه گری به معنای نفی حالل و حرام الهی و پایبند نبودن به دستور دین در زندگی فردی و اجتماعی می باشد .و این فكر در
راستای نشر بی دینی و ترویج بی بند و باری در بین مردم قدم بر می دارد .و این فكر نتیجه لیبرالیسم است.
در مسلك امانیسم (انسان مداری) انسان جای خداوند می نشیند و تكیه گاه تشخیص ارزش ها را خود انسان می داند ،و خداوند
را برای برطرف شدن دردهای روحی بشر و برآورده كردن نیازهای بشر می باشد و حضرت حق تعالی از خود اصالتی ندارد.
به معنای اصالت دادن به فرد است و معتقدند كه سعادت یك فرد و سودجویی او باعث سعادت جامعه می گردد.
اگزیستانسیالیسم:
مكتبی كه معیار كمال انسان را فقط در آزادی او می داند ،و معتقد است كه تنها موجودی كه آزاد آفریده شده انسان میباشد
و محكوم هیچ جبر و ضرورت و تحمیلی نیست و هر چیزی كه بر ضد آزادی و منافات با آن داشته باشد ،انسان را از انسانیت
خارج می نماید .و اگر انسان خود را وابسته و متعلق و بنده چیزی نماید از انسانیت خارج شده است .و پیروان این اندیشه می
رفرمیسم:
تفكری است كه قلمرو دین را تنها رابطه انسان و خداوند می داند و دین را از صحنه اجتماعی و سیاسی حذف می كند ،این
پوزیتیویسم اخالقی:
پیروان آن عقیده دارند كه ارزش های اخالقی واقعیت عقالنی ندارد و خوب و بد تابع آراء مردم است .اگر مطلبی را امروز گفتند
خوب است آن مطلب ارزش می شود ،و اگر فردا همان مطلب را گفتند بد است ،آن موضوع خوب ،بد و ناپسند میشود.
پوزیتیویسم:
پیروان مسلك اعتقاد دارند انسان فقط از طریق حس ،علم پیدا می كند و مادیات و امور طبیعی را درجه بندی كرده اند و می
گویند هر چیزی كه بیشتر قابل لمس وحس باشد ،بیشتر مورد توجه انسان است.
مدرنیسم:
كلمه مدرن را رومیان نخستین بار در قرن ششم میالدی از ریشه ( Modoبه تازگی) گرفتند ،و در فارسی به معنای نو میباشد.
اما در اصطالح به معنای نو شدن ابزار می باشد و مبنای نهائی بشر و سعادت او فقط علم است ،و پیروان این اندیشه معتقدند
كه باید علم را به جای دین قرار داد .وسایل جدید ،شناخت و ذهنیت ها و روان شناسی تازه انسان جایگزین روشهای قدیمی
گردد.امروزه روش های جهانی دیگر با مردم دیگر كه دارای روحیات دیگری بوده اند جوابگوی نسل جدید نیست ،و باید به
این مسلك می گوید انسان به دلیل وابستگی به فرهنگ ،زبان ،آداب و رسومش نمی تواند به آنها از دیده برتری نگاه كند و نمی
پروتستانتیسم لیبرال:
این دیدگاه متأثر از مدرنیسم است كه اساس دین را تجربه دینی اشخاص می داند ،و در اینكه عقل می تواند در مسائل الهیات
مونارشی:
به معنای رژیم سلطنتی ای است كه در آن پادشاه قوای سه گانه را شخصاً در دست دارد .و معموالً به شكل موروثی یا با زور به
كنستیتوسیونال:
به معنای سلطنت مشروطه است كه قدرت پادشاه محدود است ،و مجلس شاه را در انجام وظایفش یاری می كند .مجلس قوانین
را وضع می كند و پس از تأیید پادشاه برای اجراء در اختیار قوه مجریه قرار می گیرد.
موبوكراسی:
به حكومتی كه در دست مردمان ناالیق و خودسر كه از عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دور هستند می باشد،
موبوكراسی گویند.
سمپوزیوم:
به جلسه ای كه برای بحث و تبادل نظر درباره موضوعی مشخص كه مورد عالقه شركت كنندگان است گفته می شود.
رومانتیسم:
جنبش هنری ،ادبی و فلسفی كه از اواخر قرن 97در اروپا شكل گرفت ،و تا اواسط قرن 91استمرار یافت و این حركت در مقابل
نهضت كالسیك جدید است كه بر طبیعت تأكید دارد و به وجود عاطفه و احساس و خیال تأكید می كند.
در زبان انگلیسی به معنای سرسرا می باشد .اما در اصطالح سیاسی آمریكا به معنای نفوذ در قوه قانوگذاری (از راه تماس با دو
مجلس و زیر نفوذ آوردن آنها) و نظر خود را از این طریق اعمال كردن است.
مركب از دو كلمه Feminineبه معنای مؤنث و زنانه با پسوند ismمی باشد كه اولین بار در سال 9711وارد لغت فرانسوی
شد .و در اصطالح به آنچه در قرن نوزدهم در آمریكا تحت عنوان جنبش زنان معروف بود گفته می شود .و قبل از آن در قرن
هفده در انگلیس نداهای فمینیسی بوده است.غرب با ترویج فرهنگ زن گرایی و با كشاندن زنان به كارخانه ها و كارگاه ها به
تجار ت بازار سرمایه داری رونق خاصی داد ،و در نتیجه تباهی و از بین رفتن هویت زن و فروپاشی كانون خانواده را به همراه
داشت.این مطالب از كتاب هایی مانند :مكتب های سیاسی ،دانشنامه سیاسی ،نفوذ و استحاله ،تحلیل و نقد پلورالیسم دینی،
تاریخ سیاسی معاصر ایران ،فرهنگ حییم ،فرهنگ عمید ،فرهنگ دهخدا و ...گرفته شده است
به معنای ارتش ساالری می باشد .به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجویی ،سروری ارتش بر دستگاه دولت ،بزرگداشت
سپاهگیری و بسیج كشور برای هدف های نظامی را ارتش ساالری گویند .
تروریسم (:)Terrorism
واژه تروریسم در فرهنگ لغات فرانسه نظام یا «رژیم وحشت» تعریف شده است .پس از انقالب فرانسه این واژه با نوشتاری از
ادموند برك در سال 9112وارد انگلستان گردید و از آن بهعنوان دشمن مردم و سنت یاد شد.
دخالت نظامیان در سیاست ،یكی از جنبه های شگفت انگیز و نیز عمومی نوسازی سیاسی به شمار می آید .گروه نظامیان حاكم
و كودتاها ،شورش های نظامی و رژیمهای نظامی ،در جوامع آمریكای التین ،پدیدهای دایمی بوده اند و در خاورمیانه نیز