You are on page 1of 27

‫دین‬

‫در خدمت مردم‬

‫ترجمه و تألیف‪:‬‬
‫شهید مولوی عبدالملک ملزاده ‪/‬‬
‫﴿‪﴾2‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫فهرست‬
‫مطالب‬
‫صفح‬ ‫موضوع‬ ‫ش‬
‫ه‬
‫‪3‬‬ ‫پیشگفتار‬ ‫‪1‬‬
‫‪4‬‬ ‫مروری مختصر به زندگانی مولنا عبدالملک‬ ‫‪2‬‬
‫ملزاده‬
‫‪5‬‬ ‫مقدمه‬ ‫‪3‬‬
‫‪8‬‬ ‫حاکمیت خدا از طریق حاکمیت مردم بر‬ ‫‪4‬‬
‫مردم‬
‫‪15‬‬ ‫گسازی نقد در جامعه‬ ‫حق انتقاد و فرهن ‌‬ ‫‪5‬‬
‫‪20‬‬ ‫هی مهم هدالت‬ ‫آزادی و امنیت‪ ،‬دو مقول ‌‬ ‫‪6‬‬
‫اجتماعی‬
‫‪25‬‬ ‫هی پیامبری و‬‫مساوات و برابری‪ ،‬فلسف ‌‬ ‫‪7‬‬
‫حکومت‬
‫﴿‪﴾3‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫پیشگفتار‬
‫خوانندگان گرامی‪ ،‬استاد شهید مولنا عبدالمک ملزاده‬
‫فرزند ارشد حضرت مولنا عبدالعزیز ‪ /‬بودند‪ ،‬ایشان یکی‬
‫هی دعوت و مبارزه و از دگراندیشان و‬ ‫از فعالن عرص ‌‬
‫یروند که در بیداری‬ ‫روشنفکران آگاه جامعة ما به شمار م ‌‬
‫نسل جوان و ارتباط بیشتر اهل سنت ایران نقش مهمی‬
‫ایفا نمودند‪.‬‬
‫مولنا عبدالملک زندگی خویش را فدای عقیده و‬
‫یخویش نمود و در این مسیر از هیچ‬ ‫ههای وال ‌‬ ‫اندیش ‌‬
‫کوششی فروگذار نکرد‪.‬‬
‫ههای این عالم توانا‪ ،‬در‬ ‫امید است نشر آثار و اندیش ‌‬
‫جهت شناخت هرچه بهتر ایشان و آگاهی نسل جوان مفید‬
‫واقع شود‪.‬‬
‫های که به عنوان »دین در خدمت مردم« پیش رو‬ ‫رسال ‌‬
‫یباشد که پس از پیروزی‬ ‫دارید‪ ،‬اولین اثر استاد شهید م ‌‬
‫انقلب اسلمی ایران و مشاهده تحرک و بیداری جوانان‪،‬‬
‫یدادن به آنان تدوین نمودند‪ ،‬و برخی‬ ‫در جهت آگاه ‌‬
‫هی مصری خالد محمد‬ ‫مطالب آن را از مقالت نویسند ‌‬
‫خالد برگرفتند که پس از مختصری ویراستاری به چاپ‬
‫رسید‪.‬‬
‫امید است مورد توجه خوانندگان گرامی قرار گیرد‪.‬‬
‫عبدالباسط بزرگزاده‬
‫﴿‪﴾4‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫مروری‬
‫مختصر به زندگانی مولنا عبدالملک ملزاده‬
‫استاد شهید مولنا عبدالملک ملزاده‪ /‬فرزند ارشد‬
‫حضرت مولنا عبدالعزیز‪ /‬بود‪ ،‬در سال ‪ 1328‬هـ ش در‬
‫روستای حیط‪ ،‬دیده به جهان گشود‪ ،‬قرائت قرآن و‬
‫بهای اولیه دینی را نزد والدین خویش فرا گرفت‪،‬‬ ‫کتا ‌‬
‫دورة شش سالة تحصیلت ابتدایی را در زاهدان به پایان‬
‫رسانید و دوران پایانی تحصیلت حوزوی را در حوزة‬
‫هی عین العلوم گشت سراوان گذرانید‪.‬‬ ‫علمی ‌‬
‫دوره تخصص در فقه را در دارالعلوم کراچی گذراند‪ ،‬در‬
‫اواخر سال ‪ 1351‬هـ ش در دانشگاه اسلمی مدینة منوره‬
‫پذیرفته شد و نزد اساتید برجسته آنجا‪ ،‬کسب علم نمود‪.‬‬
‫استاد پس از گذراندن خدمت سربازی وارد عرصة‬
‫تهای دینی و فرهنگی شدند‪ ،‬در سال ‪ 1358‬هـ ش‬ ‫فعالی ‌‬
‫به عنوان دبیر به خدمت آموزش و پرورش شهرستان‬
‫زاهدان درآمد و برای ایجاد روابط فرهنگی و دینی و تبادل‬
‫فکری با جامعة اهل سنت ایران بسیار تلش نمود‪.‬‬
‫استا شهید سازمانی را به نام »سازمان محمدی اهل‬
‫سنت« تأسیس نمود‪ ،‬در سال ‪ 1360‬هـ ش با »شورای‬
‫شمس« همکاری بسیار نزدیکی داشت‪.‬‬
‫با مجاهدین افغانستان و احزاب اسلمی آن ارتباط‬
‫ینمود‪ ،‬در سال ‪ 1368‬هـ ش‬ ‫تنگاتنگی داشت و همکاری م ‌‬
‫به پاکستان هجرت کرد و در تاریخ ‪ 14‬اسفند ماه ‪1374‬‬
‫هـ ش در شهر کراچی پاکستان توسط عوامل ناشناس و‬
‫یخبری‪ ،‬ترور شد و به شهادت رسید‪.‬‬ ‫از خدا ب ‌‬
‫ههای‬‫مهمترین فرازهای زندگی ایشان افکار و اندیش ‌‬
‫بلند و روشنگرانة ایشان بودند و در واقع سخن از شهید‬
‫عبدالملک‪ ،‬سخن از اندیشه‪ ،‬حرکت و فعالیت است‪.‬‬
‫هزیستی‪ ،‬سخاوت‪ ،‬انتقادپذیری‪ ،‬شجاعت‪،‬‬ ‫اخلص‪ ،‬ساد ‌‬
‫خیرخواهی‪ ،‬دلسوزی و غیره از مهمترین صفات برجسته‬
‫این عالم جوان و مبارز خستگی ناپذیر بودند‪.‬‬
‫﴿‪﴾5‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫مقدمه‬
‫مؤلف‬
‫﴿‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾ ‬يوسف‪[108 :‬‬
‫»بگو )ای پیامبر(‪ :‬این است خط من )خط قرآن( مردم را‬
‫یخوانم‪ ،‬در حالی که خودم و پیروانم بر‬ ‫به سوی خدا م ‌‬
‫آگاهی کامل هستیم«‬
‫های ارجمند بال و سیرت پیامبر اکرم ص و‬ ‫با توجه به آی ‌‬
‫بهایی که بر نبیاد اعتقاد‪،‬‬ ‫هی تاریخی‪ ،‬مکت ‌‬ ‫اصحاب او تجرب ‌‬
‫شناخت و آگاهی کامل استوار نباشند‪ ،‬از مسیر اصلی خود‬
‫انحراف پیدا خواهند کرد و باعث شکست رهروان آنها‬
‫خواهند شد‪ ،‬در صدر اسلم به خصوص در زمان خلفای‬
‫راشدین‪ ،‬از آنجایی که مسلمانان اصول مذهبی را از روی‬
‫شناخت و آگاهی پذیرفته و پایبند به اصول مذهبی بودند‪،‬‬
‫ل نبوت بود و پیامبر اکرم ص نیز این‬ ‫خلفت براساس اصو ِ‬
‫شبینی کرده و چنین فرموده بودند‪:‬‬ ‫را موضوع پی ‌‬
‫ة‪ ،‬ث ُ ّ‬
‫م‬ ‫سن َ ً‬ ‫ي َثلُثو َ‬
‫ن َ‬ ‫د ِ‬
‫ع ِ‬
‫ن بَ ْ‬
‫م ْ‬ ‫ة ِ‬ ‫خل َ‬
‫ف ُ‬ ‫ن ال ْ ِ‬ ‫و ُ‬‫ست َك ُ ْ‬
‫» َ‬
‫ً )‪(1‬‬ ‫ْ‬
‫مل ً‬ ‫تَ ُ‬
‫وضا« ‪.‬‬ ‫عض ُ‬ ‫كا َ‬ ‫ن ُ‬ ‫كو ُ‬
‫»خلفت )براصول نبوت( بعد از من تا سی سال ادامه‬
‫پیدا خواهد کرد‪ ،‬سپس پادشاهی و استبداد جای خلفت و‬
‫نبوت را خواهد گرفت«‪.‬‬
‫به شهادت تاریخ با گسترش فتوحات اسلمی به‬
‫خصوص فتح دو امپراتوری بزرگ ایران و روم و پیشروی‬
‫نها به اسلم‬ ‫شتابان مسلمانان‪ ،‬خیل عظیمی از انسا ‌‬
‫گرویدند‪ ،‬بدون این که با روح واقعی اسلم آشنا شوند‪ .‬از‬
‫سوی دیگر‪ ،‬مسلمانان مؤمن و صادق و نیز صحابه ‪ ‬در‬
‫هی رفیع شهادت نایل شده بودند‪.‬‬ ‫یها به درج ‌‬ ‫طول درگیر ‌‬
‫هی پیکار‬ ‫در واقع وارثان راستین و به حق اسلم در بحبوح ‌‬
‫با مشرکان و کافران برای گسترش اسلم‪ ،‬به رحمت حق‬
‫پیوستند‪ .‬در نتیجه نسلی از نومسلمانان که از تعالیم و‬
‫دستورات اسلم تنها به ظواهر آن توجه داشتند‪ ،‬روی کار‬
‫آمدند‪.‬‬
‫خلفای بنی امیه و بنی عباس خدمت به اسلم و‬
‫مسلمانان را به حکومت بر مسلمانان مبدل ساختند‪ ،‬آنان‬
‫)(‪ -‬حدیث بال با الفاظ دیگر نیز روایت شده است‪» :‬ث َل َُثو َ‬
‫ن‬ ‫‪1‬‬

‫ؤِتى الل ّه ال ْمل ْ َ َ‬


‫شاءُ«‪» .‬خلفت‬ ‫ن يَ َ‬
‫م ْ‬ ‫مل ْك َ ُ‬
‫ه َ‬ ‫و ُ‬
‫كأ ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫م يُ ْ‬
‫ة ثُ ّ‬
‫سن َ ً‬‫َ‬
‫وت سی سال است‪ ،‬سپس خداوند ملک و پادشاهی را به هر‬ ‫نب ّ‬
‫یدهد«‪] .‬ابوداود[‬ ‫کس که بخواهد م ‌‬
‫﴿‪﴾6‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫شکوه‬
‫خها‬
‫اسلم را در فقر مسلمانان و جلل و عظمت کا ‌‬
‫یدیدند‪ .‬در این میان پیشوایان بزرگی همانند امام‬ ‫م ‌‬
‫ابوحنیفه‪ ،‬امام مالک‪ ،‬امام شافعی‪ ،‬امام احمد‪ ،‬سفیان‬
‫هها‬‫ثوری‪ ،‬زید بن علی و امامان اهل بیت پیامبر ‪ ‬و د ‌‬
‫هی دینی‪ ،‬برای احیای اسلم راستین به‬ ‫شخصیت برجست ‌‬
‫مبارزه با خلفاء و انحصارگران برخاستند و در ارشاد و‬
‫یدادن آنان‪ ،‬از هیچ تلش و‬ ‫راهنمایی مردم و آگاه ‌‬
‫کوششی فروگذار نکردند‪ ،‬اما به علت فساد دستگاه‬
‫یرفت‪ ،‬جانفشانی این‬ ‫سیاسی‪ ،‬آنگونه که انتظار م ‌‬
‫مبارزان راستین اسلم به جایی نرسید‪ ،‬به راستی که‬
‫حضرت عثمان ‪ ‬چه زیبا گفته است‪:‬‬
‫ن«‬ ‫قْرآ ِ‬ ‫ْ‬ ‫ما ل َ ي ََز ُ‬
‫ع ِبال ُ‬ ‫ن َ‬ ‫سل ْ َ‬
‫طا ِ‬ ‫ن الّله ل َي ََز ُ‬
‫ع ِبال ّ‬ ‫»إ ِ ّ‬
‫»خداوند با قدرت رهبری قاطع‪ ،‬اموری را به اجرا‬
‫یآورد که اجرای آنها با قرآن دشوار است«‪.‬‬ ‫درم ‌‬
‫این سخن حضرت عثمان بدین معناست که قرآن باید‬
‫پیشتیبانی داشته باشد تا بتوان اصول اعتقادی را در سطح‬
‫جامعه اجرا کرد‪ ،‬متأسفانه در حال حاضر منابع مطالعاتی‬
‫کافی و غنی جهت آگاهی جوانان اهل سنت در سطح‬
‫کشور‪ ،‬آنگونه که شایسته است وجود ندارد‪ ،‬این عامل‬
‫موجب شده که پویندگان حق و حقیقت دچار ناامیدی و‬
‫ههای کاذب و کاتب و‬ ‫سرخوردگی شوند و چه بسا که جاذب ‌‬
‫شهای چپ و راست‪ ،‬این نیروهای صادق و پاک را به‬ ‫گرای ‌‬
‫لحاظ فکری و اخلقی به دنبال خود بکشند و از اسلم‬
‫راستین دور کنند‪.‬‬
‫راستی‪ ،‬چه کسی مقصر اصلی است و کوتاهی از‬
‫جانب کی و چه کسانی است؟‬
‫آری‪ ،‬به حق باید اعتراف کرد که علماء و رهبران‬
‫مذهبی را ظواهر زندگی آنچنان به خود مشغول ساخته‬
‫هساختن‬ ‫هی اصلی خود را که همان آگا ‌‬ ‫است که وظیف ‌‬
‫نیروهای فعال و عمومی جامعه است‪ ،‬از یاد برده اند و‬
‫یاگارند‪.‬‬ ‫هسازان برومندمان را به هیچ م ‌‬ ‫این آیند ‌‬
‫اکنون که انقلب ایران‪ ،‬مردم را به تحرک درآورده و‬
‫تجویی را در آنان بیدار کرده است‪ ،‬بر علمای‬ ‫حقیق ‌‬
‫مذهبی است که با معرفی اسلم راستین در راستای اقناع‬
‫طالبان و رهروان حق بکوشند‪ ،‬چه در این اوضاع که هر‬
‫یداند‬‫مآور حق و مدافع خلق م ‌‬ ‫های خود را پیا ‌‬ ‫گروه و دست ‌‬
‫یزند‪ ،‬جوانان ما نسبت به اسلم‬ ‫و ای بسا از اسلم دم م ‌‬
‫بیگانه شده اند‪ .‬ناگفته نماند که عملکردهای غلط دولت و‬
‫﴿‪﴾7‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫بعضی از‬
‫سردمداران مذهب نیز باعث بدبینی آنان از اسلم گشته و‬
‫آنها را دچار بحران فکری شدیدی کرده است‪ .‬لذا‬
‫یام در راستای‬ ‫هی خود دانستم تا به میزان توانای ‌‬ ‫وظیف ‌‬
‫آگاهی هرچه بیشتر جوانان عزیز و رهروان راه حق و‬
‫فضیلت‪ ،‬به ترجمه و تألیف کتاب حاضر که مجموعه‬
‫هی مصری »خالد«‬ ‫هی فرزان ‌‬
‫مقالتی از متفکر و نویسند ‌‬
‫اقدام کنم تا بدین وسیله گامی هرچند کوچک در مسیر‬
‫توسعه و گسترش آگاهی و شناخت مکتب برادری‪ ،‬برابری‬
‫های توحیدی است‪،‬‬ ‫نساز اسلم که نویدبخش جامع ‌‬ ‫و انسا ‌‬
‫برداشته باشم‪ .‬امید است این خدمت ناچیز مورد قبول‬
‫حضرت حق و مورد پسند جوانان عزیز اهل سنت واقع‬
‫گردد‪ ،‬از آنجایی که این آغازی است برای تداوم راهی‬
‫طولنی‪ ،‬بدیهی است که خالی از ایراد نخواهد بود‪ .‬لذا از‬
‫یشان را‬ ‫هی صاحب نظران تقاضا دارد نظرات اصلح ‌‬ ‫کلی ‌‬
‫های باشد‬ ‫یهای آن متذکر شوند تا توش ‌‬ ‫در جهت رفع کاست ‌‬
‫هی راه‪.‬‬
‫برای ادام ‌‬
‫ملزاده‬
‫﴿‪﴾8‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫‪.1‬‬
‫حاکمیت خدا از طریق حاکمیت مردم بر مردم‬
‫ملتی که خواهان آزادی و سیادت باشد و نخواهد زیر بار‬
‫یدهد‪.‬‬ ‫زور و ظلم برود‪ ،‬صدای دموکراسی را سر م ‌‬
‫دموکراسی به معنای پربا داشتن حکومت خدا از طریق‬
‫حکومت مردم بر مردم است‪ ،‬به تعبیری دموکراسی به‬
‫هی کشور از جانب خدا و‬ ‫معنای مشروعیت حکومت و ادار ‌‬
‫هی‬ ‫مقبولیت آن از طریق حق انتخاب آزادانه و خردورزان ‌‬
‫آحاد مردم است‪ .‬طبیعی است که این حکومت به خواست‬
‫یشود و‬ ‫هی مردم در چارچوب دستورهای خدا برپا م ‌‬ ‫تود ‌‬
‫هی مردم است‪.‬‬ ‫هی مستقیم رأی آزاد و عادلن ‌‬ ‫نتیج ‌‬
‫یباید طوری باشد که منافع آن به‬ ‫روش این حکومت م ‌‬
‫مردم باز گردد‪ ،‬یعنی سود و زیانش برای مردم باشد‪ ،‬پس‬
‫هی‬ ‫دولتی که دارای این مختصات و امتیازات باشد‪ ،‬پشتوان ‌‬
‫یاش در ذات آن نهفته است‪ ،‬زیرا که‬ ‫بقا و رمز پیروز ‌‬
‫تشان‬ ‫یرسند و سرنوش ‌‬ ‫نها به کسی ارث نم ‌‬ ‫انسا ‌‬
‫نها‬ ‫یای نیست که نصیب کسی شود‪ .‬چرا که انسا ‌‬ ‫دارای ‌‬
‫هی گوسفند نیستند تا خرید و فروش بشوند‪،‬‬ ‫کال و یا رم ‌‬
‫بلکه آنها آزاد آفریده شده اند‪ ،‬پس وقتی که مطالبات‬
‫هی امروزی‪ ،‬دولتی است که آنان را رهبری و‬ ‫جمعی جامع ‌‬
‫از مرزهایشان پاسدار کند‪ ،‬باید در تشکیل آن کوشید‪ .‬اما‬
‫تها و انتظارات‬ ‫این دولت باید جام جهان نمای خواس ‌‬
‫واقعی مردم باشد تا به آن اعتماد و اطمینان کامل داشته‬
‫هداری و پادشاهی‬ ‫مهای فودالیسم‪ ،‬سرمای ‌‬ ‫باشند که نظا ‌‬
‫مطلق‪ ،‬مخالف آن اند که ملت از آزادی برخوردار باشد و‬
‫ملت خود او بر خویش حکومت کند‪ .‬دین نیز این نوع‬
‫یخیزد‪.‬‬ ‫یکند و علیه آن به مبارزه برم ‌‬ ‫حکومت را رد م ‌‬
‫بارها گفته شده است که دین مخالف نظام پادشاهی‪،‬‬
‫یخواهد‬ ‫فئودالیسم و کاپیتالیسم است‪ .‬همچنین اسلم نم ‌‬
‫که بر ملت حاکم و پادشاهی مسلط شود تا هرگونه که‬
‫یخواهد مردم به اختیار و‬ ‫دلش بخواهد رفتار کند‪ ،‬بلکه م ‌‬
‫خواست خویش‪ ،‬با طیب خاطر و میل و رغبت باطنی‬
‫خود‪ ،‬کسی را به عنوان رئیس دولت برگزینند‪.‬‬
‫هی مصر باستان به حدود‬ ‫هنگامی که یکی از فراعن ‌‬
‫یکند و سر به طغیان و سرکشی‬ ‫انسانی تجاوز م ‌‬
‫یآورد‪ ،‬تا جایی که نوبت به قتل و تجاوز به ناموس‬ ‫برم ‌‬
‫یرسد و با کمال وقاحت و خودخواهی‬ ‫مردم فرا م ‌‬
‫یگوید که‪ :‬آیا پادشاهی مصر برای من نیست و این‬ ‫م ‌‬
‫نهرها به فرمان و به خاطر من جاری نیست؟! خداوند‬
‫﴿‪﴾9‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫عزوجل در‬
‫برابر این پادشاه خودکامه و دیکتاتورِ فاشیست‪ ،‬حضرت‬
‫یدهد‪:‬‬ ‫موسی ‪ ‬را روانه م ‌‬
‫یسازد و به او چنین فرمان م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪] ﴾    ‬طه‪.[24 :‬‬
‫»برو به سوی فرعون‪ .‬همانا او دچار گمراهی شده و‬
‫یدارد«‪.‬‬ ‫طغیان و سرکشی روا م ‌‬
‫نبردن‬ ‫طغیان فرعون سبب شد که پیامبری برای از بی ‌‬
‫فساد و مبارزه با این طاغی‪ ،‬متکبر و سرکش فرستاده‬
‫شود تا مردم بتوانند سرنوشت خود را به دست خویش‬
‫یآید و میان موسی و‬ ‫یبینیم که موسی ‪ ‬م ‌‬ ‫تعیین کنند‪ .‬م ‌‬
‫یگیرد؛ جنگی بین مظلومان‬ ‫فرعونیان جنگی طولنی درم ‌‬
‫و مستکبران‪ ،‬جنگی بین نبوت که هدفش سعادت انسان‬
‫یکشیدن و به خاک‬ ‫است و پادشاهی که هدفش به بردگ ‌‬
‫نها بود‪ ،‬سرانجام این درگیری به‬ ‫مذلت نشاندن انسا ‌‬
‫دریای اردن کشیده شد و به فرمان خدا فرعون و‬
‫فرعونیان در دریا غرق شدند‪ .‬و موسی ‪ ‬با ملت خود‪،‬‬
‫وارث زمین باقی ماند‪ .‬پس بلکه فرمان مشارکت دسته‬
‫یدهد‪:‬‬‫جمعی مردم در امور را م ‌‬
‫﴿‪] ﴾  ‬آل‬
‫عمران‪.[159 :‬‬
‫هی کارها به شورا و مشورت بپرداز«‪.‬‬ ‫»با آنان در بار ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬‫در جایی دیگر م ‌‬
‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪] ﴾‬شورای‪.[38 :‬‬
‫یپذیرد«‬ ‫»کارهای شان با مشورت با همدیگر انجام م ‌‬
‫پیامبر اکرم ص به دو تن از یارانش‪ ،‬حضرت ابوبکر و‬
‫یفرماید‪:‬‬‫حضرت عمر ب م ‌‬
‫فت ُك ُ َ‬
‫ما«‬ ‫خال َ ْ‬
‫ما َ‬‫ة َ‬ ‫م ُ‬
‫شوَر ٍ‬ ‫فى َ‬ ‫ما ِ‬ ‫عت ُ َ‬
‫م ْ‬‫جت َ َ‬
‫وا ْ‬‫»ل َ ِ‬
‫»اگر شما راجع به امری رأی بدهید‪ ،‬من با شما‬
‫یکنم‪ ،‬حتما ً رأی‪ ،‬رأی شماست«‪.‬‬ ‫مخالفت نم ‌‬
‫یشود که‬ ‫با ذکر این وقایع و مانند اینها روشن م ‌‬
‫دموکراسی واقعی همان نظام اسلمی است‪ .‬اسلم‬
‫همیشه خواهان آن است که مردم خودشان حاکم خویش‬
‫یبینیم که قرآن پادشاهان و سلطین‬ ‫را تعیین کنند‪ ،‬م ‌‬
‫مستبدی را که به زور بر مردم مسلط شده بودند‪ ،‬به بدی‬
‫یکند و گاه آنان را از زبان حضرت خضر ‪ ‬متهم به‬ ‫یاد م ‌‬
‫یکند‪:‬‬
‫دزدی و غارتگری م ‌‬
‫﴿‪﴾10‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫﴿‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾    ‬کهف‪.[79 :‬‬
‫»و آن سوی دریا پادشاهی بود که هر کشتی سالمی را‬
‫یگرفت«‪.‬‬ ‫که مردم داشتند‪ ،‬به زور م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫یبینیم که قرآن م ‌‬‫گاهی م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪] ﴾     ‬نمل‪.[34 :‬‬

‫»وقتی پادشاهان داخل قریه و شهری شوند‪ ،‬در آنجا به‬


‫هی آن را فرومایه‬ ‫یکشند و مردمان گردانمای ‌‬ ‫فساد م ‌‬
‫گردانند«‪.‬‬
‫هطلبی‪ .‬این‬ ‫بنابراین‪ ،‬پادشاهی یعنی ظلم‪ ،‬یعنی سلط ‌‬
‫تعبیر قرآنی که ﴿‪  ‬‬
‫‪ ﴾‬اشاره است به این که پادشاهی‬
‫مطلق‪ ،‬باعث بدبختی‪ ،‬طغیان و سرکشی است‪ .‬گاه‬
‫هطلبی‬ ‫یشنویم که پیامبر‪ ،‬پادشاهان را متهم به رفا ‌‬ ‫م ‌‬
‫هی دوم‪ ،‬حضرت فاروق ‪ ،‬به‬ ‫یبینیم که خلیف ‌‬ ‫یکند‪ ،‬م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یبیند رهبری با آن همه‬ ‫یرود و م ‌‬ ‫هی پیامبر اکرم ص م ‌‬ ‫خان ‌‬
‫یکند‪ ،‬به‬‫بزرگی‪ ،‬عظمت و ابهت روی حصیری استراحت م ‌‬
‫طوری که آثار حصیر بر تنش نقش بسته است‪ .‬حضرت‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫هی این وضع م ‌‬ ‫عمر ‪ ‬با مشاهد ‌‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫»ألم نتخذ لك فرشا لينا يا رسول الله؟«‬
‫یفرمایید که برای شما فرش و بالش و‬ ‫»آیا اجازه نم ‌‬
‫تشک نرمی درست کنیم«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫پیامبر اکرم ص در پاسخ م ‌‬
‫یگویی ای عمر؟ آیا رسالت را پادشاهی‪،‬‬ ‫»چه م ‌‬
‫یپنداری؟ هرگز رسالت و رهبری در‬ ‫قیصری و کسرایی م ‌‬
‫تطلبی نیست‪ .‬این پیامبری است نه‬ ‫آسودگی و راح ‌‬
‫پادشاهی‪ ،‬من پیامبر هستم‪ .‬من رهبر مسلمانان هستم‪،‬‬
‫یبینی باید باشم نه در ناز و نعمت«‪.‬‬ ‫همینطور که م ‌‬
‫هطلبی و تمکنی را که از حد تجاوز‬ ‫پس دین جلوی رفا ‌‬
‫هگرفتن از هدف‬ ‫کند و باعث دوری از خداوند و فاصل ‌‬
‫هطلبی باعث‬ ‫یگیرد‪ .‬زیرا این رفا ‌‬ ‫واقعی باشد‪ ،‬م ‌‬
‫یشود و‬ ‫بماندگی انسان از کاروان سعادت و ترقی م ‌‬ ‫عق ‌‬
‫نپروری و‬‫یگردد که انسان اغلب در ت ‌‬ ‫موجب م ‌‬
‫﴿‪﴾11‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫تطلبی بماند و به پیشرفت واقعی نایل نشود‪ .‬گاه‬ ‫عشر ‌‬
‫یرود که انسان‬ ‫ههای جاهلی به شمار م ‌‬ ‫هطلبی از نشان ‌‬ ‫رفا ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫یگمارد ‪ .‬بنابراین‪ ،‬دین با‬ ‫را در خدمت باطل و شیطان م ‌‬
‫فطرت انسان همگان و همنواست‪ .‬چیزی را که پیامبر خدا‬
‫هی اکید کرده‪ ،‬امروزه‬ ‫ص چهارده قرن واندی پیش توصی ‌‬
‫یکنند‪.‬‬ ‫تهای پیشرفته جهان تأیید م ‌‬ ‫مل ‌‬
‫یباید کسی باشد که مردم‬ ‫یگویند که‪ :‬حاکم و رهبر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫صادقانه به آن رأی مثبت بدهند‪ .‬اما اگر مردم به کسی‬
‫رأی ندادند و به نحوی از انحاء شخصی در مقام و مسند‬
‫رهبری جلوس کرد‪ ،‬رهبر واقعی مردم مظلوم نیست‪ ،‬این‬
‫مطالبی است که اسلم قرنها پیش آن از تجویز کرده‬
‫است و عمل خود پیامبر اکرم ص برای ما مثالی زنده‬
‫است‪ .‬زیرا حق انتخاب رهبر بعد از خود را به مسلمانان‬
‫واگذار کرد تا سنتی برای آیندگان وضع کرده باشد و مردم‬
‫تشان حاکم شوند‪ ،‬نه‬ ‫با انتخاب و رضایت خود بر سرنوش ‌‬
‫این که کسی را به زور بر مردم مسلط کنند و یا حکومت‬
‫موروثی باشد‪ .‬همینطور حضرت عمر فاروق ‪ ‬شخص به‬
‫خصوصی را به سمت خلفت تعیین نکرد و روش و منش‬
‫انتصاب را در پیش نگرفت‪ ،‬بلکه با تکشیل شورایی مرکب‬
‫هی انتخاب را تجویز کرد‬ ‫از شش تن‪ ،‬روش دیگری از نحو ‌‬
‫و در پاسخ اصحاب پیامبر ص که از او انتظار تعیین رهبری‬
‫بعد از خود داشتند گفت‪:‬‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫»مالي ولوزاركم أحملها حيا وميتا «‬
‫»حاضر نیستم که مسؤولیت شما را بعد از مرگ هم به‬
‫عهده بگیرم«‪.‬‬
‫بعد گفت که‪ :‬فرزندم عبدالله در امر خلفت هیچ نقشی‬
‫ندارد‪ ،‬برای خاندان عمر کافی است که یک شخص از آنان‬
‫در قیامت مورد بازخواست قرار گیرد که آیا ظلم کرده یا‬
‫هی این رهبر بزرگ و فرزانه در‬ ‫عدالت؟ همچنین گفت ‌‬
‫شهای ما طنین انداز است که به یکی از فرماندهان‬ ‫گو ‌‬
‫بزرگ کشورش گفت‪:‬‬

‫هی مولوی‪:‬‬
‫)(‪ -‬به گفت ‌‬ ‫‪1‬‬

‫زانکه هستی سخت‬


‫مستی آورد‬
‫هوش را از سر حیاء از‬
‫دل برد‬
‫﴿‪﴾12‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫»متى‬
‫استعبدتم الناس وقد ولدتهم أمهاتهم ُأحرارا ً«‬
‫»از کی مردم را برده پنداشته اید‪ ،‬در حالی که از‬
‫مادرانشان آزاد به دنیا آمده اند؟«‬
‫باید این نکته را در نظر داشت که دین و مذهب هرنوع‬
‫تبلیغات انتخاباتی را که بر مردم اثر بد بگذارد و آنان را‬
‫دچار وسوسه و لغزش و یا در تعیین رهبر اغفال کند‪،‬‬
‫غپردازی‬ ‫هدادن‪ ،‬درو ‌‬ ‫ممنوع قرار دده و اموری از قبیل رشو ‌‬
‫یرساند‪ ،‬جزء‬ ‫و خرید آرای مردم را که به مردم ضرر م ‌‬
‫گناهان کبیره و از محرمات شمرده است و به مردم‬
‫آزادی داده تا با شناخت کافی نسبت به کاندیداها و‬
‫نامزدان رهبری و با درنظرگرفتن صلحیت هرکدام در به‬
‫هگرفتن این مسئولیت‪ ،‬آزادانه رأی دهند و یک تن را‬ ‫عهد ‌‬
‫به رهبری برگزینند‪ .‬چرا که انتخاب رهبر امر مهمی در‬
‫هی آرای‬ ‫یشود‪ ،‬اگر در نتیج ‌‬ ‫زندگی آزاد انسان تلقی م ‌‬
‫مردم‪ ،‬فرد غیر متعهد و متخصصی که از عوام فریبی و‬
‫پشت هم اندازی استفاده کرده‪ ،‬روی کار بیاید هردو پیش‬
‫خدا مسؤول هستند‪ .‬مردم به علت عدم تحقیق و رهبر به‬
‫علت خیانتی که به مردم روا داشته است‪.‬‬
‫اسلم مقام رهبری و ریاست را از هرنوع تظاهر و‬
‫یدارد و به حاکم و رهبر اجازه‬ ‫گنمایی دور نگه م ‌‬ ‫بزر ‌‬
‫هشدن به لباس خاصی و یا تغییر مکان‬ ‫یدهد که با آراست ‌‬ ‫نم ‌‬
‫های‬ ‫به محلی خاص از مردم جدا شود تا جامعه‪ ،‬جامع ‌‬
‫یباید همرنگ مردم باشد و زندگی‬ ‫طبقاتی نشود‪ ،‬بلکه م ‌‬
‫ساده و به دور از هر نوع تجملت مادی نداشته باشد‪،‬‬
‫های را به هیچ‬ ‫هیچگاه مظلومی را از خود نراند و هیچ هدی ‌‬
‫عنوان از کسی در مقام ریاست نپذیرد‪.‬‬
‫یفرماید‪» :‬إنها‬ ‫پیامبر اکرم ص با صراحت تمام م ‌‬
‫أمانة« مقام ریاست جمهوری‪ ،‬وکالت‪ ،‬عضویت مجلس‪،‬‬
‫استانداری‪ ،‬فرمانداری و یا هر مقام دیگری‪ ،‬مسئولیت و‬
‫امانت بزرگی است که به افراد واگذار شده و اگر انسان‬
‫هی آن برنیاید‪ ،‬او را به سوی بدبختی و بیچارگی‬ ‫از عهد ‌‬
‫یبینید که‬ ‫یکشاند و فرمود‪ :‬روز قیامت افرادی را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫دوست دارند بین زمین و آسمان با موهایشان آویزان‬
‫شوند‪ ،‬اما از قبول پست و مسؤولیت در دنیا خودداری‬
‫یکنند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫این آرزو و خواست آنان بدین علت است که در آنجا‬
‫برای ایشان جایگاه مسؤولیت خطیر ریاست و پست‬
‫یشود‪ ،‬بلکه افزون بر این‪ ،‬پیامبر اکرمص کسانی‬ ‫آشکار م ‌‬
‫﴿‪﴾13‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫را که برای‬
‫احراز پست و مقام حریص هستند‪ ،‬از سپردن مسئولیت‬
‫یکند‪ ،‬شخصی خدمت پیامبر اکرم ص آمد و گفت‪:‬‬ ‫منع م ‌‬
‫یا رسول الله‪ ،‬به من فلن کار و فلن مسؤولیت را تفویض‬
‫کن‪ .‬حضرت فرمود‪ :‬ما در این کار و مقام کسانی را که‬
‫خودشان خواهان آن باشند‪ ،‬نخواهیم گماشت‪ .‬پس اسلم‬
‫های برای‬ ‫یدهد که مقام و پست وسیل ‌‬ ‫هیچگاه اجازه نم ‌‬
‫استثمار و استعمار مردم باشد‪ ،‬بلکه هدف باید‬
‫خدمتگزاری باشد و اگر مسئول امری با صداقت به‬
‫یماندن در آن پست را ندارد‪،‬‬ ‫خدمت نپردازد‪ ،‬صلحیت باق ‌‬
‫یخواهد که زندگی ساده‬ ‫خداوند از شما آحاد امت اسلم م ‌‬
‫تهایی قرار‬ ‫هی دول ‌‬‫یآلیش داشته باشید و در سای ‌‬ ‫وب ‌‬
‫گیرید که تابع شما و مورد تأیید شما باشند‪ ،‬نه این که با‬
‫زور بر شما حکومت کنند‪ .‬بنابراین‪ ،‬کسی که حرمت خدا و‬
‫یدارد‪ ،‬شما هم نباید‬‫رسول خدا و احترام شما را نگه نم ‌‬
‫قطلبی خود را بلند کنید‪.‬‬ ‫حرمت او را نگه دارید و ندای ح ‌‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪] ﴾    ‬نساء‪:‬‬
‫‪.[148‬‬
‫»خداوند سخن بدی را که بلند گفته شود دوست‬
‫یدارد‪ ،‬مگر این که سخن مظلومی باشد«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫﴿‪﴾14‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫‪ .2‬حق‬
‫گسازی نقد در جامعه‬ ‫انتقاد و فرهن ‌‬
‫بدون تردید هیچ تفاوتی بین حق مردم در اعتراض و‬
‫مخالفت موجه از مسئولن‪ ،‬با حقی که در نفس کشیدن‬
‫دارند‪ ،‬نیست‪ .‬یعنی همچنان که انسان در جامعه حق نفس‬
‫کشیدن دارد‪ ،‬باید به او حق انتقاد سازنده‪ ،‬اعتراض و‬
‫مخالفت موجه در چهارچوب قرآن و سنت و قانون‬
‫هی حیات و‬ ‫اساسی داده شود‪ ،‬زیرا این دو حق‪ ،‬برای ادام ‌‬
‫بهای دینی و‬ ‫حفظ جامعه از ظهور انحصار طلبی و آشو ‌‬
‫اجتماعی‪ ،‬ضروری هستند‪ .‬همچنان که اگر حق حیات‬
‫هی زندگی برای او‬ ‫طبیعی را از کسی سلب کنند‪ ،‬ادام ‌‬
‫ممکن نخواهد بود‪ ،‬همین گونه اگر حق اعتراض و انتقاد را‬
‫هم از کسی بگیرند‪ ،‬زندگی برای او معنا و مفهومی‬
‫عقلنی و معنوی نخواهد داشت‪ .‬خداوند در هر انسانی‬
‫یی تمییز و درک و شعوری نهاده و عقلبی به او ارزانی‬ ‫قو ‌‬
‫داشته است که بتواند به علت تفاوت صلحیت و درک هر‬
‫لها و قوای ادراکی نیز متفاوت اند‪.‬‬ ‫فرد‪ ،‬عق ‌‬
‫یخواست مردم را یک امت و دارای یک‬ ‫اگر خداوند م ‌‬
‫یآفرید‪ ،‬اما آنان را برای ساختن یک زندگی‬ ‫عقل و فهم م ‌‬
‫باارزش آزاد گذاشته است تا خودشان راه درست را‬
‫ت عقل‪ ،‬اراده و زحمت و‬ ‫تشخیص دهند و با اتکا به قدر ِ‬
‫کوشش‪ ،‬راه تکامل و ترقی را بپیمانید و به اخلق عالی‪،‬‬
‫فاضل و ارزشمند و مقام واقعی انسانی دست پیدا کنند‪.‬‬
‫انسانیت واقعی و اخلقی انسانی‪ ،‬در این خلصه‬
‫یشود که پیرو حق و خواهان حقیقت باشیم و کسانی که‬ ‫م ‌‬
‫وجود و شخصیت خودشان را بیشتر از حق و حقیقت‬
‫ف ابراز عقیده و رأی ملت اند و‬ ‫یدارند و مخال ِ‬
‫دوست م ‌‬
‫یدانند و حاضر به‬ ‫فقط خودشان را صاحب عقل و رأی م ‌‬
‫شکردن به رأی و نظر مردم نیستند‪ ،‬این دسته‬ ‫قبول و گو ‌‬
‫از مردم‪ ،‬کسانی اند که اسلم به مخالفت و مبارزه با آنان‬
‫یخیزد‪ ،‬افرادی با این خصوصیات مانع پیشرفت و‬ ‫برم ‌‬
‫هی جامعه خواهند شد و انبیای الهی با چنین افراد‬ ‫توسع ‌‬
‫خودکامه و مستبدی در طول تاریخ به مبارزه برخاسته اند‬
‫هی مخالف آنان به مبارزه دعوت‬ ‫و آشکارا مردم را در جبه ‌‬
‫مترین وظایف آنان رهبری مردم علیه‬ ‫کرده اند‪ .‬یکی از مه ‌‬
‫جهل‪ ،‬ظلم و انحطاط بود‪ ،‬تا آگاهی یابند و به سوی‬
‫روشنایی و کمال به حرکت درآیند‪ .‬حتی اگر ظلم‪ ،‬انحطاط‬
‫و جهل از سوی خود جامعه باشد‪ ،‬پیامبر وظیفه دارد که‬
‫مردم آن جامعه را از انحطاط نجات بخشد و علیه مترفین‬
‫﴿‪﴾15‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫و جاهلن‪،‬‬
‫رهبری و سازماندهی کند‪ ،‬چنان که حضرت ابراهیم ‪‬‬
‫ماش را به‬
‫تشکن تاریخ رسالت که رهبری قو ‌‬ ‫نخستین ب ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫عهده گرفته بود‪ ،‬در فرازی م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫﴿‪ ‬‬
‫‪] ﴾   ‬انبیاء‪:‬‬
‫‪.[52‬‬
‫» اين تنديسها چيست كه شما برايش معتكفيد«‪.‬‬
‫هور بود و از فهم و‬ ‫ملت که در جاهلت مرکب غوط ‌‬
‫شعور عاری شده بود پاسخ داد‪:‬‬
‫﴿‪  ‬‬
‫‪] ﴾  ‬انبیاء‪.[53 :‬‬
‫هایم که بر اینها فرو افتاده بودند و‬
‫»ما پدران خود را دید ‌‬
‫یکردند«‪.‬‬ ‫آنها را عبادت م ‌‬
‫حضرت ابراهیم ‪ ‬فرمود‪:‬‬
‫﴿‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬انبیاء‪.[54 :‬‬
‫»شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری هستید«‪.‬‬
‫هی این رهنمود و مبارزه با جهل‪ ،‬قوم‪ ،‬علیه‬ ‫در نتیج ‌‬
‫یکند و ابراهیم ‪ ‬این جنگ را‬ ‫ابراهیم ‪ ‬شورش م ‌‬
‫تهای شما را‬‫یگوید‪ :‬من ب ‌‬‫یکند و م ‌‬
‫آشکارا اعلم م ‌‬
‫یدهد که‬ ‫ً‬
‫خواهم شکست‪ .‬عمل نیز این کار را انجام م ‌‬
‫یشود‪ ،‬اما هیچگونه هراسی‬ ‫منجر به انداختن او در آتش م ‌‬
‫یدهد‪ ،‬بلکه‬
‫یدهد و آه و فغانی به سر نم ‌‬ ‫به خود راه نم ‌‬
‫یکند‪:‬‬
‫آنان را با این سخنان عتاب آلود خطاب م ‌‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪] ﴾     ‬انبیاء‪:‬‬
‫‪.[67‬‬
‫»وای بر شما و وای بر آن معبودان باطلتان‪ ،‬آیا شما‬
‫یکنید«‬
‫عقل و شعور ندارید که اینها را پرستش م ‌‬
‫هی حضرت ابراهیم ‪ ‬با پادشاه وقت‪ ،‬با‬ ‫آیا این معارض ‌‬
‫هکردن‬ ‫سلطین سرکش و با مردم ناآگاه و جاهل برای زند ‌‬
‫نها نبود؟! مسلما ً چنین بود‪ ،‬با‬
‫شعایر خدا و آگاهی انسا ‌‬
‫این وصف‪ ،‬مخالفت و انتقاد‪ ،‬حق انسان است و باید اصل‬
‫نقد و انتقاد به فرهنگ عمومی تبدیل شود و برای رسیدن‬
‫گسازی شود‪ ،‬باید کاری شود که همه‬ ‫به این هدف فرهن ‌‬
‫افراد جامعه به راحتی و با شهامت تمام از مسئولن و‬
‫﴿‪﴾16‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫عملکرد‬
‫ههای آنان نظارت همگانی و ملی‬ ‫آنان نقد کنند و بر برنام ‌‬
‫داشته باشند و مسئولن در چارچوب قانون اساسی به‬
‫چالش بکشند و اگر انحراف و کژی در آنان پدید آمده‪ ،‬در‬
‫برابر آنان بایستند‪.‬‬
‫ماش‬ ‫نها گروهی از قو ‌‬‫حضرت نوح ‪ ‬پدر )ثانی( انسا ‌‬
‫یدهد‪:‬‬‫را که سرکش بودند‪ ،‬اینگونه مورد خطاب قرار م ‌‬
‫‪﴾‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪  ‬‬
‫]شعراء‪.[108 :‬‬
‫»از خدا بترسید و از دستورهای من پیروی کنید«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬تو مثل ما‬‫یدهد؟ قوم م ‌‬ ‫اما قوم چه پاسخ م ‌‬
‫یکنند‪ ،‬وابسته به‬‫بشر هستی و جمعی که از شما پیروی م ‌‬
‫هی پایین جامعه اند‪ ،‬افرادی زحمتکش‪ ،‬کارگر و‬ ‫طبق ‌‬
‫هی ناآگاه مردم هستند‪ ،‬پس ما از‬ ‫بیچاره اند‪ ،‬یعنی تود ‌‬
‫یکنیم‪.‬‬
‫شما پیروی نم ‌‬
‫یفرماید‪ :‬وقتی شما ما را و‬‫حضرت نوح در پاسخ م ‌‬
‫یگیرید‪،‬‬‫یخوانید و به مسخره م ‌‬‫هی مردم را ناآگاه م ‌‬ ‫تود ‌‬
‫یکنیم‪ ،‬دیدیم که خداوند آن قوم را‬ ‫ما هم به شما اعتنا نم ‌‬
‫چگونه درهم شکست و غرق کرد و حضرت نوح ‪ ‬و‬
‫ناش را به سلمت به ساحل رساند‪.‬‬ ‫پیروان راستی ‌‬
‫همچنین صحبت حضرت شعیب ‪ ‬با قوم خودش دال‬
‫یباید علیه ظلم‪ ،‬ستم و جهل قیام کرد‬ ‫بر این است که م ‌‬
‫و در فکر اصلح جامعه و رهبران آن بود‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫خداوند م ‌‬
‫﴿‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪] ﴾‬اعراف‪.[85 :‬‬
‫»وزن وکیل به تمام و کمال بدهید و حق مردم را ضایع‬
‫نکنید و در زمین فساد رواج ندهید«‪.‬‬
‫حضرت شعیب وقتی این آیات الهی را بر آنان تلوت‬
‫یخواهد که طبق موازین الهی عمل‬ ‫یکند و از آنان م ‌‬ ‫م ‌‬
‫کنند و از مفاسد اقتصادی دست بکشند‪ ،‬قوم در پاسخ‬
‫یگوید‪ :‬تو را سحر کرده اند‪ ،‬چرا که مانند ما انسانی‬ ‫م ‌‬
‫یگویی‪.‬‬‫هستی و در دعوای رسالت و پیامبری دروغ م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬شما هرچه‬ ‫حضرت شعیب ‪ ‬در پاسخ م ‌‬
‫یخواهید بکنید‪ ،‬من اطمینان دارم خداوند عزوجل جزای‬ ‫م ‌‬
‫اعمال ننگین شما را خواهد داد‪ .‬چنانکه خداوند آنان را‬
‫یبینیم تمام انبیای الهی‬
‫گرفتار عذاب کرد و از بین برد‪ .‬م ‌‬
‫که برای نجات بشر آمده بودند با مترفین و مستکبرین و با‬
‫﴿‪﴾17‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫اشراف و‬
‫تها را داشتند‪ ،‬در حال‬ ‫نیروهایی که قصد استثمار مل ‌‬
‫هی الهی‪ ،‬پیروزی از آن‬ ‫مبارزه بودند و بنا به وعد ‌‬
‫مستضعفان بود‪ .‬لذا مقاومت و ایستادگی در برابر‬
‫استبداد‪ ،‬حق کشی و زورگویی‪ ،‬از سنت پیامبران است و‬
‫این مقاومت و ایستادگی در راه حق و برای گرفتن حق و‬
‫هی‬ ‫جهت دهی انسان به سوی تکامل جامعه )جامع ‌‬
‫یطبقه و توحیدی( لزم و واجب است‪ .‬زمانی که حضرت‬ ‫ب ‌‬
‫محمد ص به پیامبری مبعوث شد‪ ،‬برای احقاق حق‬
‫های را علیه‬‫مظلومان‪ ،‬مبارزه عمیق و همه جانب ‌‬
‫هی‬‫های که جوهر ‌‬ ‫مستکبران و جهانخواران آغاز کرد‪ .‬مبارز ‌‬
‫آن احقاق حق برای رسیدن انسان به سعادت و نیکبختی‬
‫بود‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬‫قرآن با زبان پیامبر اکرم ص چنین م ‌‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬نساء‪.[75 :‬‬
‫»)ای مسلمانان!( چرا در راه خدا و رهایی مستضعفان‪،‬‬
‫یگویند‪ :‬پروردگارا! ما را‬ ‫از مردان و زنان و کودکانی که م ‌‬
‫از این شهری که ساکنانش ظالم هستند بیرون بگردان و‬
‫برای ما از نزد خودت قدرت و یاوری قرار داده‪،‬‬
‫یجنگید؟«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫این آیه که گویا مارش نظامی است‪ ،‬هنوزهم توجه‬
‫یکند‪ ،‬باید به درستی‬ ‫مسلمانان را به سوی خود جلب م ‌‬
‫دقت کرد که مبارزه برای احیای حق‪ ،‬تخریب نیست‪ ،‬بلکه‬
‫عملی است برای اصلح جامعه‪ ،‬برای پیروزی و موفقیت‬
‫در زندگی‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫پیامبر مکرم اسلم ص م ‌‬
‫ً‬
‫مظلوما «‬‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ك َ‬
‫خا َ‬‫صْر أ َ َ‬ ‫ُ‬
‫و َ‬‫ما أ ْ‬
‫ظال ِ ً‬ ‫»أن ْ ُ‬
‫»برادرت را چه در حال ظلم و چه در حال مظلومیت‪،‬‬
‫یاری ده«‬
‫این چنین به مقاومت و ایستادگی در برابر طغیان‬
‫یدهد‪ ،‬یعنی نگذاریم ظالم‪ ،‬ظلم کند که در غیر‬ ‫دستور م ‌‬
‫﴿‪﴾18‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫این صورت‬
‫پیش خدا بازخواست خواهیم شد‪ .‬همچنین آوردن مظلوم‬
‫هی آن است که تحمل ظلم هم‬ ‫ندهند ‌‬
‫در ردیف ظالم نشا ‌‬
‫یشود و باید مظلوم را کمک کرد‪ ،‬چرا که‬ ‫ظلم محسوب م ‌‬
‫او هم روز قیامت مثل ظالم مسئول است و در روز‬
‫قیامت‪ ،‬خدا از او خواهد پرسید‪ :‬چرا بر ظلم صبر کردی‪،‬‬
‫هی ظالم و مظلومی را که در دادگاه‬ ‫چنانکه قرآن محاکم ‌‬
‫یکند‪:‬‬
‫یشوند‪ ،‬چنین بیان م ‌‬ ‫عدل الهی حاضر م ‌‬
‫‪                 ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‬
‫‪   ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪﴾      ‬‬
‫]احزاب‪.[68 -67 :‬‬
‫یگویند‪ [:‬که خدایا‪ ،‬ما پیرو سرداران و‬ ‫»]مظلومان م ‌‬
‫بزرگان خود بودیم‪ ،‬اینها ما را گمراه کردند ]و ما را وادار‬
‫یکردند که سرمان‬ ‫به انحراف کردند‪ ،‬اینها ما را مجبور م ‌‬
‫را پایین بگیریم[‪ .‬خدایا! اینها را دوبرابر ما عذاب بده آنان‬
‫را سخت نفرین کن«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬‫خداوند عزوجل م ‌‬
‫‪         +‬‬
‫]اعراف‪.[38 :‬‬ ‫‪_ ‬‬
‫هی تان ]عذابی[ دوچندان هست‪] ،‬هم برای‬ ‫»برای هم ‌‬
‫آنانی که ظالم بودند و ظلم کردند و هم برای مظولمانی‬
‫که ظلم را پذیرفتند و تحمل کردند و در برابر آن‬
‫نایستادند[ ولى نمىدانيد«‪.‬‬
‫با این تفصیل‪ ،‬انسان نه باید ظلم را بپذیرد و نه در‬
‫برابر آن سکوت کند‪ ،‬روش و سلوک پیامبر خدا عزوجل‬
‫در قبول ایراد و انتقاد شگفت و آموزنده بود و برای‬
‫سآموز باشد‪ .‬پیامبر اکرم ص روزی مال‬ ‫پیروانش باید در ‌‬
‫یای سهم خودش‬ ‫یکرد‪ ،‬اعراب ‌‬‫خدای عزوجل را تقسیم م ‌‬
‫هاش کم است‪ ،‬مجددا ً‬ ‫یگیرد و با این خیال که سهمی ‌‬‫را م ‌‬
‫یگوید که‪:‬‬ ‫یکند و با پرخاش و عصبانیت م ‌‬ ‫دست را دراز م ‌‬
‫حقم را بده‪ ،‬این مال نه مال توست و نه مال پدرت‪.‬‬
‫حضرت عمر ‪ ‬که شاهد ماجرا بود‪ ،‬از این جسارت‬
‫یگوید که‪:‬‬ ‫یبرد و م ‌‬ ‫یشود و دست به شمشیر م ‌‬ ‫ناراحت م ‌‬
‫ای رسول خدا‪ ،‬اجازه بفرمایید گردن این منافق را بزنم‪.‬‬
‫یفرماید‪ :‬نه ای عمر‪،‬‬ ‫یزند و م ‌‬‫پیامبر اکرم ص لبخندی م ‌‬
‫برای صاحب حق‪ ،‬همیشه اعتراض و انتقاد محفوظ است‪.‬‬
‫﴿‪﴾19‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫در کشوری‬
‫یکنیم‪ ،‬خواهان حقوق خویش هستیم و‬ ‫که ما زندگی م ‌‬
‫یهای احتمالی با انتقاد‬‫یباید در برابر ناملیمات و نارسای ‌‬
‫م ‌‬
‫یها و در نتیجه خدمت به‬ ‫و اعتراض‪ ،‬به اصلح نابسامان ‌‬
‫اسلم و مردم و میهن خود بپردازیم و در صورتی که انتقاد‬
‫یها را مثمر ثمر و کارگر نیافتیم‪،‬‬ ‫هی گرفتار ‌‬‫و طرح صادقان ‌‬
‫باید قیام و مقاومت کنیم‪ ،‬تا آن که حق را به صاحبش‬
‫بازگردانیم و نظام عدل و قسط را در جامعه اجراء کنیم‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫پیامبر مکرم اسلم م ‌‬
‫»وقتی امت من از این که ظالم را ظالم بخواند عاجز‬
‫ترفتن ایمان خویش باشد«‪.‬‬ ‫باشد‪ ،‬پس منتظر از دس ‌‬
‫برادران مسلمان‪ ،‬با توکل بر خدا علیه ظلم و ستم و‬
‫استبداد و استثمار بپا خیزید و با طاغوت و طاغوتیان‪ ،‬از‬
‫هی‬
‫هر طبقه و گروهی که باشند مبارزه کنید و ریش ‌‬
‫ظالمان و ستمگران و مفسدان )انحصار طلبان( را از بیخ‬
‫و بن برکنید‪ ،‬زیرا خدا یار و یاور مستضعفان است‪.‬‬
‫﴿‪﴾20‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫‪ .3‬آزادی و‬
‫هی مهم عدالت اجتماعی‬ ‫امنیت‪ ،‬دو مقول ‌‬
‫هی مهم عدالت اجتماعی‪ ،‬یعنی‬ ‫وقتی صحبت از دو مقول ‌‬
‫یآید‪ ،‬احساس عمیق و تفکر‬ ‫آزادی و امنیت‪ ،‬در میان م ‌‬
‫یکند‪ ،‬عظمت و جایگاه بشر در‬ ‫عجیبی در دل خطور م ‌‬
‫نهایی فرو‬ ‫هی انسا ‌‬ ‫یشود و به اندیش ‌‬ ‫هگر م ‌‬ ‫ناش جلو ‌‬ ‫ذه ‌‬
‫نهای گذشته از بین رفته اند و به‬ ‫یرود که در زما ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشدند و‬ ‫گهای هولناکی مواجه م ‌‬ ‫یافتد که با جن ‌‬ ‫جوانانی م ‌‬
‫یکردند‪.‬‬ ‫برای آزادی و امنیت‪ ،‬مبارزه و مقاومت م ‌‬
‫لهای زمان خود‬ ‫یهای جنگل و سنگد ‌‬ ‫آنان با وحش ‌‬
‫گهای‬ ‫یکردند و در برابر این مبارزه‪ ،‬قربانی جن ‌‬ ‫مبارزه م ‌‬
‫گها سراپا ظلم و ستم بودند‪،‬‬ ‫یشدند‪ ،‬این جن ‌‬ ‫نابرابر م ‌‬
‫ههای تاریخ‪ ،‬بورژواها‪ ،‬فئودالها و‬ ‫جنگ آنان با تفال ‌‬
‫هداران بزرگ بود‪ .‬در این هنگام به یاد کسانی که در‬ ‫سرمای ‌‬
‫َ‬
‫برابر طاغوت و حکام همچون کوه با عظمت قد عَلم‬
‫یگفتند و آگاهانه به سوی‬ ‫یکردند و حقیقت را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یافتیم‪ .‬و همچنین‬ ‫یرفتند‪ ،‬م ‌‬ ‫یدار م ‌‬ ‫ه ‌‬
‫ریسمان مرگ و چوب ‌‬
‫یافتیم که حتی اختیار دخترانشان را‬ ‫به یاد کسانی م ‌‬
‫کترین عکس العملی به دست‬ ‫نداشتند و در مقابل کوچ ‌‬
‫یشدند‪ .‬باز از خود‬ ‫اربابان دیکتاتور و زالوصفت کشته م ‌‬
‫نهایی توأم با رنج و مشقت و وحشت‬ ‫یپرسیم چه قر ‌‬ ‫م ‌‬
‫که بر انسان سپری نگشته است‪ ،‬اما سرانجام بشر‬
‫توانست ارباب خود باشد و از اسارت رهایی یابد و‬
‫اختیارش را در دست بگیرد و پرچم عزت و احترام را بلند‬
‫یافتیم‪.‬‬ ‫کند‪ ،‬باز به یاد اکنون م ‌‬
‫یخواهند بشر را به عقب‬ ‫اکنون نیز هستند کسانی که م ‌‬
‫تها ستم کنند و آنها را تحت‬ ‫یخواهند بر مل ‌‬ ‫بازگردانند‪ ،‬م ‌‬
‫ههای سنگین و‬ ‫ظلم و شکنجه قرار دهند و زیر آتش توپخان ‌‬
‫حهای مدرن‪ ،‬جانشان را بگیرند‪ .‬در این‬ ‫وسایل مهلک و سل ‌‬
‫هی‬‫یافتیم که آیا دین‪ ،‬مقول ‌‬ ‫گیر و دار به یاد دین و مذهب م ‌‬
‫یکند یا‬ ‫همچون آزادی‪ ،‬امنیت و شرف انسان را تأیید م ‌‬
‫یبینیم‬ ‫نه؟ آیا دین‪ ،‬مانع پیشرفت و ترقی است یا نه؟ م ‌‬
‫که دین‪ ،‬طرفدار آزادی‪ ،‬مساوات و تأمین امنیت است‪.‬‬
‫یکی از اهداف بعثت انبیای الهی نیز این بود که در جهان‪،‬‬
‫نها را درهم‬ ‫آزادی و امنیت برقرار کنند و ظالمان و فرعو ‌‬
‫بکوبند‪.‬‬
‫در صفحات گذشته خواندید که دین در انتخاب فرمانده‬
‫یدهد‪ .‬در این انتخاب‬ ‫و حاکم یا خلیفه چه حقی به ملت م ‌‬
‫یدهد که وقتی‬ ‫هیچ اجباری در آن نیست‪ .‬به او اختیار م ‌‬
‫﴿‪﴾21‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫حاکم از‬
‫یشود باید به راه راست هدایت‬ ‫هی مستقیم منحرف م ‌‬ ‫جاد ‌‬
‫نها‬‫یباید برکنار گردد‪ .‬به انسا ‌‬
‫شود و در غیر این صورت م ‌‬
‫یدهد که هرچیزی را که از راه کوشش و‬ ‫هی کامل م ‌‬ ‫اجاز ‌‬
‫یآورند‪ ،‬برای آسایش خود بکار بندند‪.‬‬ ‫زحمت خود درم ‌‬
‫یگوید‪ :‬اگر شما دست ظالم را به هنگام‬ ‫یبینیم که م ‌‬‫م ‌‬
‫ارتکاب ظلم نگرفتید‪ ،‬عذاب خدا بر شما نازل خواهد شد‪.‬‬
‫یدهد و آنان را به‬
‫یبینیم که به مردم آزادی اندیشه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکند‪:‬‬ ‫سیاحت وادار م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪﴾‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫]عنکبوت‪.[20 :‬‬
‫هی زمین و تفکر و تعقل بکنید‬ ‫»بگو‪ :‬بگردید روی گسترد ‌‬
‫که چگونه خدا آفریدن را آغازید«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬‫پیامبر اکرم ص خطاب به حضرت معاذ ‪ ‬م ‌‬
‫»أي معاذ‪ ،‬بم تحكم إذا عرضت لك قضية ليست‬
‫في كتاب الله«‬
‫های پیش بیاید که حکم آن در کتاب‬ ‫»ای معاذ‪ ،‬اگر مسأل ‌‬
‫یکنی«‪.‬‬ ‫خدا و سنت نبود‪ ،‬چکار م ‌‬
‫گفت‪:‬‬
‫یاندیشم و در این امر هیچ‬ ‫یکنم و م ‌‬ ‫»اجتهاد به رأی م ‌‬
‫یدهم«‪.‬‬ ‫های به خود راه نم ‌‬ ‫شبه ‌‬
‫یگوید‪:‬‬
‫یگیرد و م ‌‬‫حضرت‪ ،‬معاذ را به آغوش م ‌‬
‫یگویم که تو را به این کار توفیق‬ ‫»خدا را سپاس م ‌‬
‫داد«‪.‬‬
‫یبینیم که اصحاب پیامبر ص به تفکر و تفحص در ذات‬ ‫م ‌‬
‫یافتد که شاید دچار‬ ‫یپردازند و در دلهایشان شک م ‌‬ ‫خدا م ‌‬
‫یرسند و‬ ‫اشتباهی شده اند‪ ،‬به حضور پیامبر اکرمص م ‌‬
‫یکنند که از ما این عمل سرزده است‪ ،‬پیامبر‬ ‫عرض م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫اکرمص در پاسخ م ‌‬
‫»نترسید که این عین ایمان است‪ ،‬ما از ابراهیم حق‬
‫دارتر به شک هستیم‪ ،‬وقتی که فرمود‪ ﴿ :‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫»ای پروردگار‪ ،‬به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده‬
‫یکنی«‪] .‬بقره‪.[260 :‬‬‫م ‌‬
‫‪‬‬ ‫خداونـــــد فرمـــــود‪+ :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪_‬‬
‫﴿‪﴾22‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫»مگر به‬
‫یخواهم که‬ ‫یدهد چرا‪ ،‬اما م ‌‬ ‫های؟ پاسخ م ‌‬ ‫من ایمان نیاورد ‌‬
‫مطمئن بشوم«‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬ما نیز حق داریم دچار شکی شویم که به یقین‬
‫و حقیقت منتهی گردد‪ .‬این شک‪ ،‬و تفکر و تحقیقی که‬
‫برآمده از چنین شکی باشد‪ ،‬عین ایمان است‪ .‬پس قبل از‬
‫هاش در جهان باشد‪،‬‬ ‫این که اسمی از دکارت و فلسف ‌‬
‫پیامبر خدا ص به عقل و عقلنیت احترام گذاشته و شک را‬
‫راهی برای شناختن و شتافتن به سوی معرفت و عرفان‬
‫الهی برشمرده است‪.‬‬
‫یباید تفکر و تعقل کند و تا بذر شک‬ ‫یتردید انسان م ‌‬ ‫ب ‌‬
‫یروید‪.‬‬‫لها نم ‌‬ ‫نباشد‪ ،‬گل یقین در سرزمین د ‌‬
‫هی امنیت‪ ،‬باید گفت‪ :‬اسلم دینی‬ ‫اما در ارتباط با مقول ‌‬
‫لهای مهم سند‬ ‫هی امنیت یکی از سرفص ‌‬ ‫است که مقول ‌‬
‫هی‬ ‫عدالت اجتماعی آن است‪ ،‬در اسلم گستن رابط ‌‬
‫یشود که باید مردم با‬ ‫خویشاوندی ظلم محسوب م ‌‬
‫یکدیگر محبت بکنند‪ ،‬نه تنها دین اسلم‪ ،‬بلکه تمام ادیان‬
‫آسمانی به این مطلب اشاره کرده اند‪ ،‬چنانکه حضرت‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫عیسی پیامبر ‪ ‬م ‌‬
‫یخوهم نه قتل و خونریزی«‪.‬‬ ‫»من رحمت م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬‫وم ‌‬
‫»اگر کسی خواست پیراهنت را بگیرد‪ ،‬چادرت را هم به‬
‫او بده‪ ،‬مبارک است برای کسانی که رحم دارند‪ ،‬چرا که‬
‫یکنند«‪.‬‬ ‫آنان به بندگان خدا رحم م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫و نیز م ‌‬
‫»رحمت خدا بر کسانی باد که دنبال برقراری امنیت‬
‫هستند‪ ،‬چرا که آنان عیال إلهی اند«‪.‬‬
‫پیامبر اکرم ص در پاسخ به این پرسش که کدام یک از‬
‫اعمال بهتر و برتر است‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫مدادن و امنیت را در عالم گسترانیدن‪ .‬قسم به‬ ‫»سل ‌‬
‫یشود‪ ،‬مگر این که محبت و دوستی‬ ‫خدا‪ ،‬شما مؤمن نم ‌‬
‫هی دوستی این است که سلم‬ ‫داشته باشید و بهترین وسیل ‌‬
‫را بین خودتان رایج کنید«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫وم ‌‬
‫»آیا من شما را خبر ندهم به بهترین درجه که حتی از‬
‫نماز و روزه هم بالتر است‪ :‬آن اصلح فیما بین است«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫وم ‌‬
‫»کسی که برادرش را یک سال ترک کند و از او ناراحت‬
‫باشد گویی خونش را ریخته است«‪.‬‬
‫﴿‪﴾23‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫و بالتر از‬
‫هی تأمین امنیت فرمود‪:‬‬‫آن در بار ‌‬
‫»اگر کسی از شما به بازاری برود و چوبدستی همراه‬
‫های وارد‬
‫داشته باشد‪ ،‬باید مواظب باشد تا به کسی ضرب ‌‬
‫نشود«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫خداوند عزوجل م ‌‬
‫﴿‪ ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫‪‬‬
‫]حجرات‪.[13 :‬‬
‫»این که ما شما را گروه کردیم‪ ،‬برای شناخت یکدیگر‬
‫است )نه برای این که باهم بجنگید(«‪.‬‬
‫این گروه با آن گروه‪ ،‬این ملت با آن ملت و بالخره این‬
‫تهای طبیعی نباید‬‫حزب با آن حزب با هم بر سر تفاو ‌‬
‫پیکار کنند‪ ،‬قتال در اسلم حد و مرزی دارد‪ ،‬آن هم در‬
‫فکردن راه اسلم و دفاع از‬ ‫مواقع اضطراری برای برطر ‌‬
‫دین‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫خداوند عزوجل م ‌‬
‫﴿‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪﴾     ‬‬
‫]بقره‪.[190 :‬‬
‫یکشند‪ ،‬در قتال تعدی و‬ ‫»با کسانی بجنگید که شما را م ‌‬
‫تجاوز نکنید‪ ،‬خداوند متجاوزان را دوست ندارد«‪.‬‬
‫نها نفر از‬‫نبردن میلیو ‌‬ ‫یدهد برای از بی ‌‬‫اسلم اجازه نم ‌‬
‫هی شیمیایی‬ ‫بهای اتمی یا گازهای کشند ‌‬ ‫افراد بشر از بم ‌‬
‫یدهد دو‬ ‫و هیدروژنی استفاده شود‪ ،‬همچنین اجازه نم ‌‬
‫کشور در حال جنگ منابع حیاتی همدیگر را از بین ببرند‬
‫کشتزارها را به آتش بکشند‪ ،‬پیامبر اکرم ص فرمود‪:‬‬
‫نهای دشمن را به‬ ‫»مواظب باشید مزرعه و نخلستا ‌‬
‫آتش نکشید‪ ،‬غارت نکنید و کسی را مثله نکنید‪ ،‬به مردم‬
‫یدفاع حمله نکنید«‪.‬‬‫ب ‌‬
‫اما این که منابع اقتصادی حیاتی ملتی را بمباران کنیم و‬
‫آنها را ویران سازیم و ملتی را با نابودساختن آنها در تنگنا‬
‫یکند‪ ،‬بلکه‬ ‫قرار دهیم‪ ،‬این را اسلم به هیچ وجه تأیید نم ‌‬
‫یکند‪» .‬با کسانی که در‬ ‫جنگ را محدود در میدان کارزار م ‌‬
‫یجنگند‪ ،‬قتال بکنید«‪.‬‬‫معرکه م ‌‬
‫﴿‪﴾24‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫اما امروز‬
‫تهای به‬‫در جهان معاصر شعار کشورهای پیشرفته و مل ‌‬
‫تهایی که خود را‬ ‫اصطلح مترقی چیست؟ شعار مل ‌‬
‫یدانند‪ ،‬همان است که‬ ‫رهروان و رهبران کاروان بشری م ‌‬
‫یگوید‪:‬‬
‫شاعر عرب زبان م ‌‬
‫هشدن فردی در جنگل جرم و گناه است‪ ،‬ولی‬ ‫»کشت ‌‬
‫برای رسیدن به مقاصد شوم استعماری شان نابودی‬
‫های نیست«‪.‬‬ ‫تها هیچ مسأل ‌‬‫مل ‌‬
‫تهای توسعه یافته که خود را رهبر‬ ‫این است شعار دول ‌‬
‫یدانند‪.‬‬‫هی بشر و کلنتران جهانیان م ‌‬ ‫قافل ‌‬
‫﴿‪﴾25‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫‪.4‬‬
‫هی پیامبر و حکومت‬ ‫مساوات و برابری‪ ،‬فلسف ‌‬
‫یآمد‪،‬‬‫آدمیان یک امت بودند‪ ،‬اگر نیکبختی و بدبختی م ‌‬
‫یمردند‪ .‬تا‬‫یشدند و باهم م ‌‬ ‫برای همه بود‪ .‬باهم زنده م ‌‬
‫این که عوامل زندگی چنان شد که هریکی به جایی رفت و‬
‫جمع را پراکنده و بر انسان روزی آمد که تاریکی و ظلمت‬
‫یکرد‬‫همه جا را فرا گرفته بود‪ ،‬قدرتمند بر ضعیف رحم نم ‌‬
‫و هرکس زور داشت‪ ،‬حق زندگی داشت‪ .‬انبیای الهی و‬
‫فلسفه آمدند و همه را به سوی مساوات و برابری‬
‫نها را که ستم پیشه و غرق در‬ ‫خواندند و دست انسا ‌‬
‫شهوات بودند‪ ،‬گرفتند و به سوی آزادی‪ ،‬برابری و برادری‬
‫یمان را فدای‬ ‫یگوید‪ :‬ما زندگ ‌‬ ‫سوق دادند‪ .‬برکلیس م ‌‬
‫یکنیم که آن را پسند کنیم‪ ،‬راهی که‬ ‫نظام و راهی م ‌‬
‫یدهد و اساس تفاضل‬ ‫مصالح اکثریت را بر اقلیت ترجیح م ‌‬
‫یداند‪ ،‬نه جاه و مقام‪.‬‬ ‫بین آدمیان را عمل و صلحیت م ‌‬
‫یبینیم که حضرت عیسی مسیح ‪ ‬با فقرا نزدیکی‬ ‫م ‌‬
‫یکند تا دل آنان را به دست بیاورد و معنویت آنان را بال‬ ‫م ‌‬
‫یدهد‪:‬‬ ‫ببرد‪ ،‬آنان را چنین مخاطب قرار م ‌‬
‫»ما أسعدكم أيها الفقراء«‬
‫»ای فقرا چه سعادتمندید«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫خطاب به مترفان و مستکبران م ‌‬
‫یتان را برباد‬‫تها‪ ،‬شما اغنیا بدبختید و زندگ ‌‬ ‫»ای بدبخ ‌‬
‫لشدن شتر از‬ ‫یدهید‪ .‬رفتن شما به بهشت مانند داخ ‌‬ ‫م ‌‬
‫سوراخ سوزن است«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫یکند و م ‌‬ ‫باز به متکبران رو م ‌‬
‫»ای کسانی که برتری را در مجالس و بازارها دوست‬
‫یگذارید‪ ،‬در‬ ‫دارید‪ ،‬ای کسانی که بار بر دوش مردم م ‌‬
‫تزدن به بار ننگ دارید‪ ،‬تباهی بر شما‬ ‫صورتی که از دس ‌‬
‫باد«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫در فرازی دیگر از سخنانش م ‌‬
‫هدلن نزدیکی کنم و‬ ‫»خدا مرا فرستاد تا با شکست ‌‬
‫نشان زنجیر‬ ‫زندانیان را آزاد کنم‪ .‬کسانی که بر گرد ‌‬
‫هست‪ ،‬زنجیرها را پاره کنم و هر مسکینی را یاری دهم«‪.‬‬
‫یبینیم که حضرت محمد ص پیامبر خدای عزوجل در‬ ‫م ‌‬
‫یگوید‪ :‬تمام مردم باهم برابرند‪،‬‬ ‫یایستد و م ‌‬ ‫میان مردم م ‌‬
‫ههای شانه‪ ،‬هیچکس بر دیگری جز به تقوا برتری‬ ‫مانند دان ‌‬
‫یتان از آدم هستید و آدم از خاک است‪ .‬و‬ ‫ندارد‪ ،‬همگ ‌‬
‫مها جلوی من‬ ‫یگوید‪ :‬مانند عج ‌‬ ‫یبینیم که به یارانش م ‌‬ ‫م ‌‬
‫برنخیزید‪ ،‬در جواب اصحاب گفتند‪ :‬شما سید هستید‪،‬‬
‫﴿‪﴾26‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫یفرماید‪:‬‬‫م ‌‬
‫یکند‪ ،‬من‬ ‫هتان م ‌‬‫این سخن را نگویید که شیطان گمرا ‌‬
‫هی خداو رسولش هستم‪ .‬موقعی که یکی از اصحاب به‬ ‫بند ‌‬
‫یگوید‪ :‬یا ابن السوداء – یعنی ای فرزند زن سیاه –‬ ‫دیگر م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬چه گفتی؟ هلکت‬ ‫یشود و م ‌‬ ‫پیامبر ص ناراحت م ‌‬
‫های؟ کسی جز به‬ ‫باد بر تو‪ ،‬آیا به دوران جاهلیت بازگشت ‌‬
‫تقوا بر دیگری فضیلت ندارد سیاه و سفید با هم برابرند‪.‬‬
‫یخواهند با پیامبر اکرم ص ملقات‬ ‫زمانی که قریش م ‌‬
‫یخواهند‪ ،‬در همین هنگام آیه‬ ‫کنند‪ ،‬یک روزِ تمام وقت م ‌‬
‫یشود که ای رسول خدا به خاطر مستکبران و‬ ‫نازل م ‌‬
‫کفار‪ ،‬مستضعفان را از خود نران و آنان را از دور و بر‬
‫خود پراکنده نساز‪ .‬پس پیامبر ص حامل مساوات‪ ،‬امنیت‪،‬‬
‫برابری و برادری و منادی آن بود و مردم را به رعایت‬
‫یخواهد که‬ ‫یکرد‪ .‬چرا که دین الهی م ‌‬ ‫مساوات توصیه م ‌‬
‫انسان بر کرامت و انسانیت و شرافت تکیه بزند و‬
‫یباید برای همه یکسان باشد‪ ،‬حتی اگر‬ ‫همچنین قانون م ‌‬
‫فاطمه دختر محمد سرقت کند‪ ،‬باید دستش را قطع کرد‬
‫این است شعار جاودانه و ابدی پیامبر بزرگوار اسلم‪،‬‬
‫بزرگ منادی و عدالت گستر جهان بشر‪.‬‬
‫های شرور و اوباش‬ ‫اما قانونی که اگر در آن عد ‌‬
‫نها تومان اختلس کنند و دست به رانت خواری‬ ‫میلیو ‌‬
‫بزنند‪ ،‬باید آزاد باشند و هیچ قانونی نتواند جلودار آنها‬
‫باشد‪ ،‬ولی اگر فقیر و تهیدست به خاطر سیرکردن شکم‬
‫خود و فرزندانش دست به سرقت بزند‪ ،‬باید کشته شود‪،‬‬
‫هی‬‫این قانون‪ ،‬قانون اسلم نیست‪ ،‬بلکه ساخته و پرداخت ‌‬
‫های چپاولگر و غارتگر است‪.‬‬ ‫عد ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫پیامبر اکرم ص م ‌‬
‫»هیچکس را به اتهام جرمی که دیگری مرتکب شده‬
‫است نباید گرفت و نگه داشت«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬‫قرآنکریم م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫]انعام‪.[164 :‬‬ ‫‪﴾‬‬
‫»باید دانست که هیچ کس بار دیگری را بر دوش‬
‫یگیرد«‪.‬‬
‫نم ‌‬
‫این است مساوات و قانون الهی‪ .‬مساوات این است‬
‫یپوشند‪ ،‬برابر باشند‪،‬‬‫یخورند و م ‌‬
‫که مردم در هرچه م ‌‬
‫تها برابر باشند‪،‬‬
‫بلکه در حقوق و لوازم زندگی و در فرص ‌‬
‫های به سبب‬ ‫یکند که عد ‌‬
‫مساوات اسلمی این را قبول نم ‌‬
‫﴿‪﴾27‬‬
‫دین در خدمت مردم‬
‫وسائل‬
‫نها مردم مانند هیزم‬ ‫تولید به دست یکی باشد و میلیو ‌‬
‫یکند که به‬‫بسوزند و بمیرند و نیز اسلم این را قبول نم ‌‬
‫خاطر نفوذ و پارتی به مجلس و پارلمان راه پیدا بکنند‪،‬‬
‫بلکه باید مورد تأیید و قبول مردم باشند‪.‬‬
‫یطبقه و توحیدی‪ ،‬لزم‬ ‫های ب ‌‬
‫لذا برای ساختن جامع ‌‬
‫هی ارزشهای پوچ و معیارهای غیر انسانی را که‬ ‫است کلی ‌‬
‫هی توسعه طلبان و انحصارگران است‪ ،‬از میان‬ ‫ساخت ‌‬
‫شهای اصیل اسلمی را جایگزین آنها کنیم‪.‬‬ ‫برداریم و ارز ‌‬

‫والسلم علی من اتبع الهدی‬

You might also like