Professional Documents
Culture Documents
نصیحت های طلایی برای جماعت های اسلامی
نصیحت های طلایی برای جماعت های اسلامی
تأليف:
شيخ اإلسالم ابن تيميه رحمه هللا
مترجم:
عبدالسالم
﴿﴾2 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
مقدمه محقق
إن الحمد هلل نحم ده ونس تعينه ونس تغفره ونع وذ باهلل من ش رور أنفس نا وس يئات
أعمالنا من يه ده اهلل فهو المهت د ،ومن يض لل فال ه ادي له وأش هد أن ال إله إال اهلل
وحده ال شريك له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله.
اما بعد:
اين رساله بسيار نافع و سودمند است كه در آن شيخ اإلسالم ابن تيميه /
متعرض حزب گرايي در ميان مسلمين ميشود 5چنانچه جمعي از مسلمانان
پيرامون شخصي جمع ميگردند 5و نسبت به او تعصب خاصي پيدا ميكنند
و جهت اطاعت و مخ5الفت نك5ردن با او عهد و پيم5ان مي بندند ط5وري 5كه
بايد امر و نهي او را پذيرفت و در اين كار مهم نيست شخص مورد نظ55ر،
صالح و نيكوكار و تابع وحي يا غافل و بدكار و تابع هواي نفس باشد.
برادر 5خواننده چه بسا سؤاالتي به ذهنت خطور 5كند كه آيا چنين چ55يزي
در ميان مس55لمانان ممكن است وج55ود 5داش55ته باشد در حاليكه در ميان آنها
افرادي 5اهل صالح و تقوي و علم و عمل موجودند؟!!
در ج55واب آن ميگ55ويم :آري وج55ود دارد .به تحقيق كه در ق55ديم و جديد
براي مذاهب ،روشها 5،اشخاص ،هيئتها ،جماعتها و دعوتها تعصب وج55ود5
داشته است كه اصل آن دو چيز است:
اول اينك5555ه :از جمله ط5555بيعت بش5555ري 5و اخالقش اين است كه تنها در
صورتي بر چيزي مجتمع ميگردند كه معتقد باش55ند در آن به55ره و س55ودي5
وجود 5دارد و ممكن است اين عقيده ب55راي بعضي ناشي از نظر و اس55تدالل
يا تجربه و امتح55ان و ب55راي بعضي ديگر ناشي از پ55يروي و تقليد از كسي
باشد كه معتقد به فضيلت و بزرگواري 5و كمال او هستند!!
﴿﴾5 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
دوم اينكه :از جمله ط55بيعت آنها اين است كه نس55بت به چ55يزي كه به آن
عادت كرده و خو گرفته اند راضي 5و تسليم باشند و به آن انس گيرند و در
صورت 5يافتن مخالفي براي آن از خود تعصب نش55ان دهند و تم55ام س55عي و
تالش خويش را به كار گيرند تا بتواند 5از آن در مقابل هجوم مخالفان دف55اع
نمايند و در اين راه چ55يزي كه به آن توجه نميش55ود حق خ55واهي و آش55كار
شدن راستي 5به هنگام نزاع و اختالف است.
در ص55ورتي 5كه اين اخالق و ط55بيعت بش55ري 5موج55ود نب55ود هيچ دين و
م55ذهب و ح55زب و گ55روهي ب55اقي نمي ماند ولي نكته مهم اين است كه در
تمامي آنها حق تنها يك چيز است و كثرت نميپذيرد.
در اينجا مس55ئلهاي وج55ود دارد كه بايد به آن تص55ريح نم55ود و چن55ان در
صدد روش55نگريش 5برآمد كه هيچ پوش55يدگي 5در آن نمان5ده باش5د .كس55اني كه
در اين عصر جزو كارگزاران اسالم محس55وب ميش55وند 5و در ميدان عمل
اس55المي حض55ور 5دارند بايد نس55بت به تص55حيح بس55ياري از تص55ورات 5و
مفاهيم خويش اقدام نمايند:
اوالً :نظرشان نسبت به رهبران و سرپرستان امورشان چيست؟
ثانياً :در م55ورد چه55ارچوب ،تنظيم55ات و مص55طلحاتي 5كه بك55ار ميبرند5
شفاف سخن بگويند.
ثالثاً :نسبت به بقيه مسلمانان نظر خويش را بيان دارند.
ش55يخ اإلس55الم در اين رس55اله به معالجه در امر اول و آخ55ري برآم55ده و
تعدي و ظلم بر هر مسلماني را حرام و هر كسي را كه مرتكب آن ش55ود و
مسلمانان را با گفت55ار و ك55ردار 5خ55ويش به ن55احق آزار دهد م55ورد س55رزنش5
قرار 5ميدهد و اظهار ميدارد 5براي كس55اني كه در گ55روهي جمع هس55تند و
معلمي بر آن سرپرست 5ميباشد درست نيست كه از اس55555تاد خ55555ويش در
عقاب و ن55اراحت ك55ردن يكي از مس55لمانان اط55اعت نمايند چ55ون تنها امر و
نهي ك55ردن مالك نيست بلكه بايد تحقيق و جس55تجو 5نم55ود ل55ذا در ص55ورت5
صحت ،عقوبت و ناراحتي بايد به مقدار گناه باشد و از آن تجاوز ننمايد.
اعالم ميدارد 5در ص55ورت ايج55اد ن55زاع بين معلم و ش55اگرد يا اس55تاد و
دانشجو 5يا رئيس و مرئوس بايد به طور دقيق 5تحقيق و بررسي نمود چ55ون
﴿﴾6 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
ياري نمودن از روي 5جهل و هوي حرام است ،در هر ص55ورت حق چه با
نزديكان باشد و يا با كساني كه از ايشان دورند 5فرقي 5نميكند.
من نيز در مورد عالج مسئله دوم ميگويم :در صفوف عامالن اسالمي
در اين زمان مجموعهاي از مفاهيم وج55ود 5دارد و بايد به تص55حيح آن اق55دام
نمود و تصحيح ننمودنشان م55وجب ريشه دار نم55ودن پيون5دهايي 5خواهد شد
كه باعث متفرق گشتن دلها و پراكنده شدن تالشها خواهد گرديد و م55انع از
استفاده و بهره گيري آگاهانه از تجارب ع55امالن اس55المي در اكن55اف زمين
خواهد شد و نهايتا ً تجارب بال استفاده باقي خواهد ماند.
از جمله چيزهايي كه تصحيح نمودنشان از طرف 5اكثر افراد حركته55اي5
اسالمي الزم است عبارتند از:
اوالً :مفهوم بيعت .ثانياً :مفهوم جماعت.
شيخ اإلسالم /متعرض مسئله اولي ميش55ود 5ل55ذا بياييد با هم در س55خنش
تأمل و انديشه كنيم« :براي هيچكدام از معلمين و كس55اني كه مش55غول تعليم
ديگران هستند اين حق وجود 5ندارد كه از نفري عهد و پيم55ان بگيرند 5تا در
تم55ام چيزه55ايي 5كه او ميخواهد م55وافقش باش55ند و يا كسي را كه او دوست
دارد دوست بدارند 5و يا دشمنانش را دشمني كنن55د ،بلكه انج55ام دهن55ده چ55نين
كاري از جمله اف55رادي چ55ون چنگ55يز خ55ان و امث55ال او ميباش55ند 5چ55ون آنها
موافق55ان خ55ويش را دوست و ياور 5و هر كس مخ5الف با آنها ب55ود دش5من و
ب555اغي ميدانس555تند ،ل555ذا عهد و پيم555ان خ555دا بر همه الزم و واجب است و
همگي بايد از خدا و رسولش 5اط55اعت كنند و از آنها پ55يروي 5و هر آنچه را
تحريم 5كرده اند حرام بداند» .ب55راي بيان مطلب توض55يحي 5الزم است و آن
اينكه:
زماني 5كه جهان اسالم به سبب ناداني و پشت كردن به احكام اسالمي و
تفرقش در سراشيبي 5سقوط ق5رار گ5رفت و دنياي غ5رب توانست بيش5ترين
قسمتهاي ممالك اسالمي را با سلطه نظامي ،سياسي 5و ف55رهنگي تحت نف55وذ
خويش در آورد و در نتيجه صدمات شديدي بر پيكره نظ55ام اس55المي ف55رود5
آورد؛ در نتيجه آن و تحت ت55أثير اين مص55ائب م55رداني كمر همت بس55ته و
آستينها را باال زده و امت را به قيام و نهض5تي 5بيدار ب5راي نج5ات دع5وت
﴿﴾7 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
كش55ميري 5در فيض الب55اري 59 5/4گويد« :اعلم أن الح ديث ي دل علی أن
الع برة بمعظم جماعة المس لمين ،فلو بايعه رجل أو اثن ان أو ثالثة فإنه ال يك ون إمام اً
ما لم يبايعه معظمهم ،أو أهل الح ّل والعقد» «ب55دان كه ح55ديث داللت ميكند بر
اينكه اعتبار به بيشترين جماعت مسلمانان است بن55ابراين اگر يك و يا دو و
يا سه نفر با كسي بيعت كنند ام55ام نخواهد ب55ود تا زمانيكه بيش55ترين آنها يا
اهل حل و عقد با او بيعت نمايند».
ميگويم 5:بر اين اساس تهديد و عقاب به خاطر ترك بيعت كه در حديث
ات ِميتَ ةً
س فِي عُنُِق ِه َب ْي َع ةٌ َم َ
ات َول َْي َ
رسول هللا ص آمده است كه فرمودَ « 5:م ْن َم َ
اهلِيَّةً» «هركس بم55يرد و بيع55تي بر گ55ردن نداش55ته باشد با م55رگ ج55اهليت جِ
َ
مرده است» بر او منطبق نميگردد مگر به خاطر ام55امي كه مس55لمانان به
دورش جمع ش55ده و با او بيعت ك55رده ان55د ،ولي در ص55ورتي 5كه فاقد 5چ55نين
ام55امي باش55ند اين وعيد و تهديد برآنها قابل انطب55اق 5نيس55ت .ش55اهد س55خن،
فرم55وده رس55ول هللا ص است كه حذيفه را راهنم55ايي ميكند در ص55ورت
نبودن جماعت و امام كناره گيري و اعتزال نمايد آيا ميتوان معتقد بود كه
رسول هللا ص حذيفه را راهنمايي كرده تا بر اساس م55رگ ج55اهليت بم55يرد
چ55نين انديش 5هاي خطاس55ت .بر اين اس55اس اش55تباه كس55اني كه به اين ح55ديث
متمسك ميش55555وند 5تا بيعت با ام55555امي را قبل از برپا ك55555ردن دع55555وت و
روشنگري 5اثبات كنند روشن ميگ55ردد ،و الزم به دانس55تن است كه رس55ول
هللا ص تنها زماني كه حق آشكار و بيان شده بود با انصار 5بيعت كرد و آن
هم بيعت گ55رفتنش 5تنها به خ55اطر ايم55ان آوردن و متمسك ش55دن به فض55ايل
اعمال و دوري جستن از منكرات بود و بيعت دوم ن55يز كه با انص55ار 5منعقد
گرديد 5براي تحقق بخشيدن به امكان هجرت و محكم نم55ودن موقف انص55ار5
نسبت به رسول هللا ص و مطمئن شدن نسبت به پ55اكي و ص55فاي جو ح55اكم
بر مدينه بود.
آلوسي در تفس55يرش زير آيه _+در س55وره الجمعة س55خن
از رابطه بين متص55وفه به ميان ميآورد 5و در موردش55ان ميگويد…« 5:
﴿﴾11 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
پيم55555ان اولي و نه عهد دومي هيچك55555دام بر او الزم نيست و اين امر فاقد
هرگونه اصلي است» .به همين ص55ورت س55يوطي در (الح55اوي 5للفت55اوي/1
)253و محم55ود خط55اب الس55بكي در (ال55دين الخ55الص )6/290مت55ذكر اين
مسئله شده ان55د« :اما آنچه كه در م5ورد 5بعضي از متص55وفه زم55ان ما روي
ميدهد كه دست خ555ويش را در دست م555ردان و زن555ان ميگذارند و با آنها
عهد و پيمان ميبندند 5كه شاگردشان باشند تا آنها نيز ش55يخ آنها گردند 5و در
نتيجه گ55اهي به وس55يله خ55وردن اطع55ام در منزلش55ان در اموالش55ان ش55ريك
ميش555وند 5و گ555اه مالياته555ايي 5بر مالش555ان ق555رار داده تا آنها در وقت معين
بپردازند مثل اينكه جزيه است كه با زور 5و قهر دريافت ميش555ود اينك555ار
ج55رم و فس55اد است و خ55ارج از حد و م55رز ش55رع است و عقل ن55يز آن را
نميپسندد از خداوند براي خ55ود و جملگي امت كم55ال ه55دايت و همه توفيق5
را خواستارم.»5
در اين ك555ار تنها علم555اي مت555أخرين منكر آن نش555ده اند بلكه ع555المي از
بزرگان معتمد تابعين در اين زمينه سبقت جسته است او مطرف 5بن عبدهللا
بن شخير است .ابونعيم 5در (الحلية )204 5 /2و از هم55ان طريق 5او ،ذه55بي
در (سير أعالم النبالء )4/192با سند صحيح از مط55رف روايت ميكند كه
گفت :اي بن555دگان خ555دا ،بخشش كنيد و نيكي نماييد كه تنها وس555يله بن555دگان
ب55راي رس55يدن به خداوند دو فض55يلت خ55وف و طمع اس55ت .روزي پيش او
رفتم 5در حاليكه چيزي را مينوشت كه از جمله آن امث55ال اين كلم55ات ب55ود:
«أن اهلل ربنا ،ومحمداً نبينا ،والقرآن إمامنا ،ومن كان معنا كنا… وكنا له… ،ومن
خالفنا كانت يدنا عليه ،وكنا وكنا» «هللا پروردگار 5ما و محمد ص پيامبر ما و
قرآن پيشواي ماست هركس با ما باشد ما نيز با او هستيم و هركس مخالف
ما باشد همگي بر عليه او خ555واهيم ب555ود» .گفت :اين نوش555ته را بر تك تك
مردان عرضه داشتند به او گفتند :اي فالني آيا به آن اقرار 5داريد؟ تا ن55وبت
به من رسيد .گفتند :اي جوان آيا تو اقرار 5مينماييد؟ گفتم :نه.
زيد گفت :بر آن ج55وان عجله نكنيد .اي ج55وان نظر ش55ما چيست و چه
ميگوييد؟ گفتم :خداوند در كتابش عه55دي بر من نه55اده است ل55ذا من هرگز
﴿﴾13 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
غير از آن عهد و پيمان ملزم به عهدي نخواهم بود ،سپس اف55راد از آخر به
اول يكي يكي برگشتند 5هيچكدام به آن اقرار ننمودند در حاليكه آنها سي نفر
از زاهدان بودند5.
زيد بن صوحان شبها را به قيام ميايستاد 5و روزها 5را روزه ميگ55رفت5
و هرگ55اه شب جمعه ف55را ميرس55يد 5آن را احيا ميك55رد 5و در آن ش55بها اگر
زنش پيش وي ميآمد ناراحت ميشد و از مالقات با او در آن شبها پرهيز
مينمود 5.گزارش كردار او به سلمان رس55يد .به م55نزلش آمد و ح55ال زيد را
جويا ش55د .همس55رش گفت :در خانه نيس55ت .آنگ55اه س55لمان گفت :س55وگندت
ميدهم كه طعامي درست ك5ني و زيب5اترين 5لباس5هايت را بپوش5ي 5.آنگ5اه به
دنبال زيد فرستاد ،زيد كه آمد سلمان به طعام نزديك شد و گفت :اي زيد تو
هم بخور .در جواب اعالم نمود كه من روزه هستم .گفت :اي زيد بخ55ور و
دينت را ناقص مكن به درستي 5كه بدترين سفرها ،س55فري است كه درآن به
نفس زن55ان ،بيفتيد و در آن بر خ55ود س55خت گيريد و گفته ش55ده :از حيوان
بيشتر 5از حد توانايي 5بار ميكشيد .چشم تو بر تو حقي دارد و بدن تو بر تو
حقي دارد و همس55رت بر تو حقي دارد .اي زيد بخ5ور 5.آنگ5اه زيد خ55ورد و
آنچه را انجام ميداد از انواع سختگيري 5را ترك كرد.1
آنچه از اين جريان فهم ميشود 5مسئله انكار ك55ردن مط55رف 5بر آن است
و زيد در آن روزگار 5از جمله افراط 5كنن55دگان در اط55اعت و بن55دگي ب55ود و
سرانجام 5ايشان آنچه را انجام ميداد همانگونه كه گذشت ترك ك55رد ،گرچه
مطرف 5از جمله كس55اني نب55ود كه از جم55اعت دور باشد چ55ون او همانگونه
كه در«الحلية »208 /2آمده مي گويد« :هيچ بيوه زني كه در منزل خويش
س55كني گزيده محت55اجتر از من به جم55اعت نيست» .اما ايش55ان :در مقابل
ش55رع گ55ردن كج و مطيع و از اهل ب55دعت دور ب55ود .از جم55اعت خ55وارج
حروريه پيش او آمدند و ايش555ان را به عقيده خ555ويش دع555وت كردند در
جوابشان اظهار نمود :اگر دو نفس داشتم با يكي از آنها با شما بيعت ك55رده
و ديگري 5را باز ميداشتم اگر آنچه ميگوييد هدايت و حق بود نفس ديگرم
را نيز به پيروي 5وامي داشتم و اگر گمراهي ب55ود نفسي هالك و ب55از ب55رايم
نفسي باقي بود اما چكار كنم تنها يك نفس دارم نميتوانم 5آن را فريب دهم.1
خالصه اينكه :اعتقاد داشتن به اينكه بيعت دادن به مشايخ و جماع55ات و
احزاب به خاطر وجود 5احاديثي كه بيعت با امير مؤمنان را واجب مي داند
مش55روع 5است س55خن ناس55نجيده و نش55ان از ع55دم آگ55اهي و بص55يرت است
هيچگونه ش55555باهتي بين بيعت مش55555ايخ و ديگ555555ران و بيعت ك555555ردن با
اميرالمؤمنين وجود ن55دارد ،چ55ون آث55ار بيعتها با هم55ديگر اختالف دارند كه
در صورت وجود 5مشابهت ابن تيميه و ابن عاب55دين و س55بكي و ديگ55ران از
آن مطلع ميش55دند 5و آث55اري بر آن م55ترتب ميشد كه هيچ ع55اقلي آن را بر
زبان نميآورد 5تا برسد به كسي كه عالم و فقيه باشد.
بعد از اين ،چ555يزي كه ميماند اين است كه بگ555وييم 5:بيعت ك555ردن بر
ام55ورات ج55زئي كه از نظر اس55الم مش55روع 5باش55ند آن هم با اختيار ،ب55دون
اينكه واجد آث55ار بيعت ك55ردن با اميرالمؤم55نين باشد ج55ايز است ح55ال مهم
نيست در عهد و پيم55ان گرفته ش55ده مل55زم به يك اط55اعت معين و مش55روع
گرداند 5يا ملتزم به انجام عملي بين خود و ديگران ش55ود به ش55رطي 5كه هيچ
ممنوعيت شرعي به دنبال نداشته باشد.
در مورد اولي چيزي را كه امام بخاري در تاريخ الكبير 6/39در شرح
ح55ال عب55اد بن ميس55ره منق55ري تميمي آورده بيان ميداريم 5كه ايش55ان متعهد
ميش55ود 5هر شب ه55زار آيه از ق55رآن را ق55رائت نمايد و در ص55ورت 5ع55دم
قرائت فردايش 5روزه باشد اين كار بر او سخت آمد پيش ابن س55يرين رفت.
در جواب به او گفت :من در مورد عهد و پيمان با خداوند 5چيزي نميگويم5
به عهدي كه با خداوند 5بسته ايد وفا كنيد.
حسن بص555ري /گفت :خداوند هيچ نفسي را به زيادتر 5از حد توان555ايي5
مكلف نكرده است لذا سوگندش 5را كفاره دهد.
در م55ورد دومي 5س55خن م55ادر مؤمن55ان ،عائشهل ،به ابن ابي ش55ائب كه
قصه گو و داستانس555راي اهل مدينه ب555ود ميباشد 5كه به او گفت :سه چ555يز
ديده بود و به او عيسي األع55ور ميگفتند را آوردند 5به زدن تهديدش كردند
ايش5555ان به دو فرزند اش5555رس كه قبل از موعد طبل را به ص5555دا در آورده
بودند 5و احمد بن نصر بن مالك و ديگراني كه ميشناخت ،اع55تراف نم55ود.
همان شب به دنبال آنها رفتند بعضي را دستگير كردند ،ط55الب را كه احمد
بن نصر بر طرف غرب نه55اده ب55ود و همچ55نين ابوه55ارون الس55راج م55أمور
ج55انب ش55رقي از ط55رف 5احمد بن نصر را دس55تگير 5كردند يك ش55بانه روز
همراه عيسي اعور به دنبالشان گشتند و سرانجام 5در ش55رق و غ55رب بغ55داد
آنها را به زندان انداختند .ابوهارون و طالب را به وس55يله هفت55اد رطل آهن
بس55تند ،1و ديگ55ران را ن55يز همينط55ور 5به بند كش55يدند؛ در م55نزل فرزن55دان
اشرس دو پرچم سبز رنگ را در يك چ55اه كه مق55داري قرم55زي در آن ب55ود
يافتند 5و يكي از ياران محمد بن عياش م55أموريت 5ب55يرون آوردنش 5را به
عهده گرفت كه ايشان عامل جانب غربي و عب55اس بن محمد بن جبريل قائد
خراساني 5ن5يز عامل ج5انب ش5رقي 5حك5ومت بودن5د .آنگ5اه يكي از نزديك5ان
احمد بن نصر را آورده و تهديد كردند ايشان نيز به همان چيزي كه عيسي
اعور اعتراف كرده بود اقرار نمايد .به نزد احمد بن نصر كه در حمام بود
رفتن55د 5.ايش55ان به م55أموران ح55اكم گفت :اين م55نزل من است اگر پ55رچمي يا
وس55ايل جنگي و يا چ55يزي ديگر را يافتيد همگي هم55راه خ55ون من برايت55ان
مباح باشد .ولي در نتيجه جستجو 5چيزي را نيافتند 5س55رانجام ايش55ان را پيش
محمد بن اب55راهيم بن مص55عب بردن55د .او را با دو زنج55ير بس55ته هم55راه دو
نفري كه اقرار 5نم55وده بودند 5و دو فرزن55دش و نف55ري كه او را پنه55ان ك55رده
بود پيش اميرالمؤمنين الواثق كه آن هنگام در سامره بود فرس55تادند 5.الواثق
نسبت به محل آنها اطالع يافت .ابن داود و اص55حابش را احض55ار 5نم55ود و
يك مجلس عمومي را برايش55ان ت55رتيب داد تا آنها را بيازمايد و حالش55ان را
كشف كند .جملگي افراد در حضورش همراه زندانيان جمع شدند و چنانكه
ميگويند :ظاهراً احمد بن داود به وس55يله تهديد به قتل او را به حض55ور 5در
آن مجب555ور ك555رده بودن555د ،هنگ555امي كه احمد بن نصر را آورند 5الواثق در
آن بست و ريسمان را كشيد آنگاه واثق يك ض55ربه شمش55ير 5به او زد كه بر
ريسماني روي شانه اش اصابت كرد سپس ضربه اي بر سرش وارد نمود
آنگاه شمشير را تكاني داد و كار را يكسره كرد و شمشيري بر گردنش زد
و س55رش را از تن ج55دا نم55ود .و گوين55د :الواثق سر شمش55ير 5را در ش55كمش
ف55رو 5ب55رد و پس از آنكه ك55ار را يكس55ره ك55رد دس55تور داد آن را به ص55ليب
بكشند و در حاليكه با دو زنج55ير 5پاه55ايش را بس55ته بودند و با يك پ55يراهن و
دامن او را در محلهاي از شهر قرار 5دادند .س55رش را به بغ55داد حمل كردند
و روزها آن را در قس55مت ش55رقي و به هم55ان ص55ورت 5در قس55مت غ55ربي
بغ5555داد نهادند س5555رش را بر درخ5555تي نه5555اده و خيمهاي را بر آن زده و
نگهباناني 5بر آن گماش55تند 5كه آن محل به مك55ان سر احمد بن نصر مع55روف5
شد و در گوشش يك برگ كاغذ نهاده و بر آن نوشته بودند« 5:اين سر ك55افر5
مشرك گم55راهي اس55ت!!! او احمد بن نصر بن مالك است او كسي است كه
خداوند 5وي را به دست عبدهللا ه55ارون اإلم55ام الواثق باهلل اميرالمؤم55نين بعد
از آنكه در مورد 5خلق قرآن و نفي تشبيه نم55ودن حجت بر او تم55ام گرديد و
توبه به او عرضه گرديد و امكان برگشت به حق به او داده شد ولي ايش55ان
روي 5برت55افت 5و عن55اد و سركشي 5نم55ود و به م55وارد م55ورد اش55اره تص55ريح
نمود به قتل رس55يد ،حمد و ثنا ب55راي خداون55دي كه ب55راي ب55ردنش به آتش و
عذاب دردناكش در مورد او تعجيل نمود و اميرالمؤمنين درآن مورد از او
س55ؤال نم55ود و ايش55ان به تش55بيه اق55رار و به كفر س55خن گفت و ب55دين س55بب
اميرالمؤمنين خونش را مباح و او را لعن نمود» .و دستور داد همراهان و
دوستان احمد بن نصر آنهايي كه جزو ياران او به حس55اب ميآمدند 5را داغ
كنند و زن5داني 5نمايند س5پس بيست و ان5دي از اين زن5دانيان داغ ش5ده را در
يك مك55ان تاريك زن55داني و آنها را از گ55رفتن زك55اتي 5كه زن55دانيان ميدادند5
منع كردند و از مالق55ات ممنوعش55ان كردند و آهن را به آنها بس55ته بودند تا
سنگين ش55وند بعد او ه55ارون الس55راج و ديگ55ري كه با او ب55ود را به س55امره
حمل كردند سپس دوب55اره آنها را به بغ55داد بازگرداندند 5و آنها را در زن55دان
حبس كردند.
﴿﴾21 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
علت گرفتار 5شدن كساني كه به سبب احمد بن نصر دستگير ش55دند م55رد
گازري 5بود كه در يك كاروانسرا ساكن بود .ايشان پيش اسحاق بن ابراهيم
بن مص55عب آمد و گفت :من تو را ب55راي دس55تگيري 5ياران احمد بن نصر
راهنم55ايي ميكنم ل55ذا كس55اني را هم55راه و به دنب55ال او فرس55تادند ،آنگ55اه كه
همگي دس55تگير 5و با هم جمع گرديدند فهميدند 5كه م55رد گ55ازر (لباسش55وي)
سبب دستگيري آنها بوده است كه در مهرزار 5باغ نخلي دارد بعد باغش را
بريدند 5و منزلش را به تارج بردند.1
حركت احمد بن نصر بعد از م55رگش ن55يز ادامه يافت و به علت آش55كار
شدن امورشان در زن5دگي 5نتوانست در نتيجه ح55ركت و قيامش به مقص5ود
برسد و از بررسي 5دوراني كه به دنبال مرگش ف55را رس55يد دانس55ته ميش55ود5
كه ح5ركت ايش5ان از بين ن55رفت و مع55اني كه او ب5راي آن قيام نم55ود ت5أثير
گذاشت و ب55اعث تح55ول در متوكل و ح55تي ب55اعث شد الواثق از آنچه انج55ام
داده ب55ود توبه كند و در ص55دد تغيير برآيد و بازگشت به حق و راس55تي 5را
آغاز كند و به نصيحت و خ55يرخواهي 5ابن نص55ير 5عمل كند و او را مبتدعه
اطراف 5خودش كشتند.
شاهد ما در اين قصه اين بود كه امام احمد بن نصر منكري 5را بر حاكم
جامعه كه خارج از اسالم بود انكار مينمود و بر مخالفت كردن با حاكم و
خروج نمودن بر عليه او بيعت نمود و صف اس55المي را مش55خص نم55ود و
آن را از اهل ب55دعت و ديگ55راني 5كه در صف مخ55الف حك55ومت بودند ج55دا
نم55ود و عالم55ان عص55رش اين ك55ارش را س55توده تا ج55ايي كه ام55ام احمد بن
حنبل امام اهل سنت در موردش 5گفت« :رحمت خدا بر او باد با جان خ55ود
فداكاري نمود».
چيزي كه باعث جمع ش5دن ام5ام احمد بن نصر و دوس5تانش با هم5ديگر
گرديد ،تنها جنگيدن با بدعت و كمك كردن به س55نت ب55ود ،بن55ابراين هرگ55اه
جماعتي بر اطاعت خداوند 5و رسولش 5اجتم55اع نمايند و هم55ديگر را بر اين
-تفص5يل اين جريان را در ت5اريخ ط5بري ،190 5-139 5-9/135س5ير أعالم النبالء 1
كار ياري كنند عملش55ان همانگونه كه از خالل تم55امي مثاله55ايي 5كه گذشت
مش55روع 5ميباشد چ55ون دوري جس55تن از ظلم و تعص55بات ج55اهلي هدفش55ان
ب5وده اس5ت .شعارش5ان اين نب5ود كه «نحن مع كل أحد منا في كل ش يء» «ما
در تمامي مس5ائل با هم5ديگر هس5تيم» يا اينكه «نب ايع علی الس مع والطاعة في
المكره والمنشط في كل شيء»!! «با همديگر در هر شرايط و در مورد همه
مسائل به قصد اطاعت و فرمانبري بيعت ميك55نيم !!»5بلكه بايد اجتم55اع بر
اس55اس يك ك55ار مع55روف 5و پس55نديده كه همه مجتمعين نس55بت به آن اطالع
دارند صورت 5گيرد .يا اينكه اجتماع بر اساس جنگيدن با يك امر ناپس55ند و
مك55روه كه پيش همه اجتم55اع كنن55دگان ش55ناخته ش55ده و جملگي از آن ب55يزار
هس55تند ص55ورت 5گ55يرد كه در غ55ير اين ص55ورت 5عهد و پيمانش55ان از جنس
همان پيمانهايي 5خواهد بود كه مشركان انجام مي دادند.
اگر ف55رد متع55رض به ح55ديث عب55اده بن ص55امت كه در ص55حيح آم55ده
اع ِة فِي الْعُ ْس ِر ول اللَّ ِه َ علَى َّ
الس ْم ِع َوالطَّ َ اس55تدالل نمايد كه گويد« :بَ َاي ْعنَا َر ُس َ
َوالْيُ ْس ِر» «با رسول خدا در اطاعت و فرمانبري در آسايش و س55ختي بيعت
نموديم .»5در جواب او همان چيزي را اظهار ميداريم كه ابن ج55وزي گفته
است« :وأين اشتراط الشيخ علی المريد ،من اشتراط رسول اهلل الواجب الطاعة
علی البيعة اإلسالمية الالزمة»« .1شرايط بيعت يك شيخ با مريدش كجا و شرط
بيعت با رسول هللا ص كه اطاعت كردنش در بيعت اس55المي واجب و الزم
است كجا» ابن قيم بيان ميدارد 5كه از جمله مكر و كيد ش55يطان با ص55وفيه
اين است ك55ه« :به آنها دس55تور ميدهد كه ش55كل واحد داش55ته باش55ند ،لب55اس
واحد ،شكل و شمايل واحد و راه رفتن معين و ش55يخ مش55خص و ط55ريقهاي
ساخته شده و همه اينها را بر آنها الزم مينمايد 5چنانكه مانند فرائض آن را
بر خود الزم ميدارند و هركس از آن خارج گردد از او ايراد ميگيرند و
او را مورد 5ذم و نكوهش قرار ميدهند» .در ادامه مي گويد« :آنها مشغول
-تلبيس ابليس ص.192 1
﴿﴾23 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
به حفظ نمودن رسومات از شريعت و حقيقت هستند لذا در مقابل رسومات
اهل ب55دعت توقف ميكنند 5نه با اهل فقه هس55تند و نه هم55راه اهل حق55ايق و
كشفند چون صاحبان حقيقت مقيد شدن به رسومات قراردادي را شديدترين
چيز بر خود ميداند و اين امر از جمله بزرگترين پ55رده بين دلش و هللا مي
باشد پس هرگاه به آن مقيد ميشود 5دلش را از س5ير و ح5ركت ب5از ميدارد5
و بدترين احواالتش توقف همراه رسومات 5وض55عي 5مي باشد و در ح55ركت
متوقف نميگ5ردد بلكه يا پيش ميرود 5يا پس ميگ5ردد 5همانگونه كه خداوند5
ميفرمايد_ + 5:
«ب55راي آن كس از ش55ما كه بخواهد به پيش و يا به عقب رود» .ل55ذا ت55وقفي5
در راه نيست تنها رفتن و پيشرفت و رجوع و برگشتن است.1
بنابراين كس55اني كه در ص5دد انج55ام عمل ديني هس5تند بايد ه55دفهاي بلند
خويش را حاضر و مان55دگار 5كنند و به آن تمسك جويند 5و از هرگونه غل و
زنج555يري 5آن را دور گردانند چ555يزي كه آنها را متوجه نفسهايش555ان خواهد
ك55رد و بس55ياري از عوارض55ات و اراضي را چ55ون ظن و گم55ان فاسد در
م55ورد م55ردم بط55ور 5ع55ام و در م55ورد دع55وتگران بص55ورت خاصي ايج55اد
مينمايد 5تا جايي كه چنان عبارات تندي را در مورد هم به ك55ار ميبرند كه
گاه55ا ً به ح55دي ميرسد 5كه بعضي از ديگ55ران درخواست توبه نمايند و آن
وقت در چنان ظن و گم55ان فاسد 5و تعصب ق55رار ميگيرند 5كه ن55تيجهاي جز
باطل شدن اجر و پاداش و يا ناقص گرديدنش ميگردد 5.والعياذ باهلل تعالي.
و چنانكه خواهد آمد شيخ اإلسالم اين طايفه را مورد 5نداي خويش ق55رار5
ميدهد و از آنها ميخواهد آنچه را در اين رس555555اله مس555555طور 5نم555555وده
بخوانند …5و به آنچه در آن آم555ده عمل كنند… كه ش555ما بيش از ه555ركس
ديگر به آن محتاجيد5.
مس55ئله دوم :منظ55ور 5از جم55اعتي كه مس55لمانان به س55بب ت55رك ك55ردنش
گناهكار 5ميگردد چيست؟آيا منظور 5از آن تشكيالتها و تنظيماته5اي 5موج5ود
در زمان ماست كه در اكناف زمين پراكنده هس55تند ميباش55د؟ يا منظ55ور از
تق در أحد أن يلزم جماعة أب دان قوم متف رقين ،وقد وج دت أب دان تك ون مجتمعة من المسلمين
والك افرين واالتقي اء والفج ار .فلم يكن في ل زوم األب دان مع نی ،ألنه ال يمكن وألن اجتم اع
األب دان وال يص نع ش يئاً فلم يكن لل زوم جم اعتهم مع ني ،إال ما عليه جم اعتهم من التحليل
والتح ريم والطاعة فيهما» «هنگ55امي كه جمعيتش55ان در ش55هرها پراكن55ده است هيچكس
قادر نيست اين افراد متفرق را ملزم به يك جماعت نمايد و گاها ً افرادي ،مجتمعي را
تشكيل داده اند كه از مسلمانان و كافران و اهل تقوا و فجور تشكيل يافته است در آن
هنگام چنين اجتماعي با اين كيفيت هيچ معني ندارد و تشكيل مجتمع از چنين افرادي
ممكن نيست چون اجتماع چنين افرادي چيزي را نميسازد پس لزوم جماعتش55ان جز
در م55ورد حالل و ح55رام و رع55ايت ك55ردن آنها كه همگي در م55وردش اتف55اق دارند و
ملزم به آن هس55تند 5،چ55يزي بي مع55ني است» .رحمت خ55دا بر او ب55اد كالمش خ55وب و
س55نجيده است و شايس55ته تأمل و موافق آن چ55يزي است كه ما ذكر ك55رديم يع55ني هر
جماعتي از جماعتهاي موجود تنها ج55زئي از مس55لمانان هس55تند 5و جم55اعت مس55لمانان
تنها آنها نمي باشند.
﴿﴾25 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
از ح55زبي به خ55اطر يك فكر قابل اعتم55اد ج55دا ش55ده اطالق مينمايند و در
م55وردش به ك55ار ميبرند 5مانن55د :از راه به در رفت ،منح55رف گرديد 5و يا
فرار 5نمود و يا برعكس گرديد5.
و زمانيكه وسايل را براي رسيدن به غايات و اهداف بكار نميروند 5و
منتظر 5نتايج اعمال نيستند 5و اشخاص مح55وريت 5ح55ركت اس55المي ميباش55ند
طوري 5كه قضاياي اسالمي جز در خالل آنها نگريسته نميشود5.
و زمانيكه مجال و ميداني براي مصحلت نيست و سياست و مهارت و
فراگيري و تجربه ميداني براي حضور 5ندارند.
و بآلخره اين رساله را از ميان مجموع الفتاوي 25 5-9 5/28برگزيدم و
قص55دم در آغ55از و انته55اي آن پ55اداش الهي و توض55يح دادن حق ب55وده در
مسئلهاي كه سخنان بسياري پ55يرامون آن به حق و باطل گفته ش55ده است كه
در آن مترصد 5آثار بيعتي شده است كه به اميرمؤمنان داده ميشود 5و م55انع
الحاق اين آثار به بيعتي كه به مشايخ و جماعات داده ميشود ميگردد5.
و در هر حال بايد به ش55رع خداوند 5متع55ال مل55تزم ب55ود و از آن در هيچ
حالتي كه براي ديگران اعم از مشايخ و پادش55اهان و حاكم55ان و معلم55ان و
متعلمان پيش ميآيد خارج نشد .و شيخ اإلس55الم ابن تيميه :اين احك55ام را با
عبارات جامع و واضح و آشكار توضيح داده است.
َس ُه ِم ِه»« .1ب55زودي 5س55رزمين ها بر ش55ما فتح ميگ55ردد 5و َح ُد ُك ْم أَ ْن َيل ُْه َو بِأ ْ
أَ
خداوند 5شما را كفايت است لذا ب55ازي ك5ردن با تيرها ش55ما را ع5اجز نكند».
مكحول گويد :عمر بن خطابس به ش55ام نامه نوشت و مت55ذكر گرديد 5ك55ه :به
فرزندانتان تيراندازي و اسب سواري ياد بدهيد.
در صحيح بخاري 5از رس55ول هللا ص روايت است كه فرم55ود 5:فرزن55دان
اسماعيل تيران55دازي 5را بياموزيد كه پ55در ش55ما تيران55داز 5ب55ود .و بر اف55رادي
يل ِ ِ ِ
گذشت كه مشغول مسابقه در تيراندازي 5بودند فرم55ودْ « :ار ُم وا بَني إ ْس َماع َ
فَ ِإ َّن أَبَ ا ُك ْم َك ا َن َر ِاميًا ْار ُم وا َوأَنَا َم َع بَنِي فُاَل ٍن» «فرزندان اسماعيل تيران55دازي5
كنيد كه پ55درتان تيران55داز ب55ود ح55ال تيران55دازي 5كنيد و من هم55راه فرزن55دان
فالني هستم» .آنگاه يكي از دو گروه تيراندازي 5را متوقف ك55رد و فرم55ود5:
شما را چه ش5ده كه تيران5دازي نميكنيد؟ ج55واب دادن55د :چگونه تيران55دازي5
ك555نيم در حاليكه ش555ما با آنها هس555تيد؟ فرم555ودْ « :ار ُم وا فَأَنَا َم َع ُك ْم ُكلِّ ُك ْم»
«تيراندازي كنيد من با همه شما هستم» .س55عد بن ابي وق55اص س ميگويد:
در روز احد رس55ول هللا ص از ت55يردان من ت55ير خ55ارج ميك55رد و به من
اك أَبِي َوأ ُِّمي» «پ5555در و م5555ادرم ف5555دايت ش5555ود ميداد و ميگفتْ « :ارِم فِ َد َ
تيراندازي كن» علي بن ابي ط55الب س ميگويد 5:نديديم كه رس55ول هللا ص
جز براي سعد براي اح55دي ديگر اين جمله را به ك55ار ب55برد[ .يع55ني پ55در و
مارش را ف5داي كسي ديگر كن55د] .انس بن مالك س گويد :رس55ول خ5دا ص
س َع ْن النَّبِ ِّي قَ َ
ال: ئ َعلَى ُس ْفيَا َن َس ِم ْع ُ
ت ابْ َن ُج ْد َعا َن َع ْن أَنَ ٍ ال قُ ِر َ فرم55ود« 5:قَ َ
ش َخ ْي ٌر ِم ْن مائة» «صداي ابوطلحه در لشكر بهتر از ْج ْي ِ ت أَبِي طَل ِ
ْحةَ في ال َ َ َص ْو ُ
لَ
يكصد نفر است» .و وق55تي كه ابوطلحه در لش55كر ب55ود رس55ول هللا ص در
مقابلش بر زانو نشسته و تيرهاي 5تيردانش را بيرون ميآورد 5و ميگفت:
ووجهي لوجهك الوقاء.2 نفسي لنفسك الفداء
دوستي 5و محبت چون اندام واحدي 5هستند كه هرگاه عض55وي از آن به درد
آيد باقيمان55ده ان55دام در تب و بي خ55وابي با او همك55اري خواهند ك55رد» .و
َخي ِه ِم ْن الْ َخ ْي ِر َماب أِل ِ َح ُد ُك ْم َحتَّى يُ ِح َّ ِ ِِ ِ
ميفرمايدَ « :والَّذي َن ْفس ي بِيَ ده اَل ُي ْؤم ُن أ َ
يُ ِحبُّه لَِن ْف ِس ِه»« .1سوگند به كسي كه جانم در دست اوست كسي از شما ايمان
نميآورد تا زمانيكه هر آنچه از خير براي خود دوست دارد بر ديگري 5هم
ضا ض هُ َب ْع ًش ُّد َب ْع ُ
ان يَ ُدوست داشته باشد» .و ميفرمايد« :الْم ْؤِمن لِلْم ْؤِم ِن َكالْب ْني ِ
َُ ُ ُ ُ
َص ابِ ِع ِه»« .2مؤمن براي مؤمن چ5ون س5اختماني است كه بعضي ك َب ْي َن أ َ
َو َش بَّ َ
از آن بعضي ديگر را محكم ميگرداند 5آنگاه انگشتان خ55ود را چ55ون ش55بكه
ض وا َواَلاس ُدوا َواَل َت َق اطَعُوا َواَل َتبَاغَ ُ در هم قرار 5داد» .و باز ميفرمايد« 5:اَل تَ َح َ
اد اللَّ ِه إِ ْخ َوانًا»« .3حس555ادت نورزيد 5و قطع رحم نكنيد و تَ َد َاب ُروا َو ُكونُ وا ِعبَ َ
نسبت به هم بغض نداشته باش55يد و به هم پشت نكنيد و در بن55دگي خداوند 5با
هم برادر باشيد» .اين روايات همگي در صحيح وجود دارند.
ِ
ض َل م ْن در سنن از رسول هللا ص روايت است كه فرمود« 5:أَاَل ُأَنِّبُئكُْم بِأَفْ َ
ال: وف َوالنَّْهىِ َعِن ْالمُْنَكر؟ قَالُوا َبلَى قَ َ األْمرِ ِبْالَمعُْر ِ الصاَل ِة َو َّ
الص َدقَ ِة َو َ الصيَ ِام َو ََّد َر َج ِة ِّ
الش عر ول ِ ات الْبي ِن ِهي الْحالَِق ةُ؛اَل أَقُ ُ ِ اد ذَ ِ ص اَل ح ذَ ِ
ات الَْب ْي ِن فَ ِإ َّن فَ َس َ
َك ْن ول تَ ْحل ُق َّ َ َ َ َْ َ َ َ ُ
ِّين» « .آيا شما را به چيزي كه برتر از درجه نماز ،روزه ،زكات ِ
تَ ْحل ُق ال د َ
4
و امر به معروف و نهي از منكر است آگ55اه گ55ردانم؟ گفتن55د :آري .فرم55ود:
اص55الح نم55ودن روابط 5م55ردم با هم مي باشد كه افس55اد آن هم55ان تراش55نده
است .منظورم تراشيدن مو نيست بلكه تراشيدن دين ميباشد .»5در ص55حيح
ْجن َِّة َي ْو َم الِإ ْثَن ْي ِن َو َي ْو َم الْ َخ ِم ِ
يس اب ال َ
آمده كه رسول هللا ص فرم55ودُ « :ت ْفتَ ُح أ َْب َو ُ
ت بين ه وبين أ ِ
َخي ِه َش ْحنَاءُ َف ُي َق ُ ِ ِ ٍ ِ
ال َف ُيغْ َف ُر ل ُك ِّل َع ْب د الَ يُ ْش ِر ُك باللَّه َش ْيئًا إِالَّ َر ُجالً َك انَ ْ َ ْ َ ُ َ َ ْ َ
ص طَلِ َحا»«.1دره55اي بهشت هر دوش55نبه و پنج ش55نبه ب55از أَنْظ ُروا َه َذيْ ِن َحتَّى يَ ْ
ِ
ميشوند هر بندهاي كه شريك براي خداوند قرار 5نداده باشد بخشيده ميشود5
مگر مردي كه بين او و برادرش 5كينه و دشمني 5باشد پس گفته ميش55ود 5اين
دو نفر را نگ5555اه داريد تا زمانيكه ص5555لح مينمايند» .و ب5555از پيامبر ص
ص ُّد
ص ُّد َه َذا َويَ ُ
ٍ ِ ِ ميفرمايد« :اَل يَ ِح ُّل لِ ُم ْس لِ ٍم أَ ْن َي ْه ُج َر أ َ
َخ اهُ َف ْو َق ثَاَل ث َيلْتَقيَ ان َفيَ ُ
الس اَل ِم»« .2براي مسلمان حالل نيست كه بيشتر 5از َه َذا َو َخ ْي ُر ُه َما الَّ ِذي َي ْب َدأُ بِ َّ
سه روز 5از برادر 5مسلمانش دوري نمايد ،به هم55ديگر ميرس55ند 5و هرك55دام
روي 5خويش را از ديگري ب55از ميدارد ،بهترينش55ان كسي است كه ش55روع5
به سالم ميكند».
حرام بودن تجاوز به حق ديگري:
براي هيچيكدام از تعليم دهندگان جايز نيست كه به ديگري ظلم كند و يا
با قول و عمل بدون حق او را باز دارد .خداوند متعال ميفرمايد+ 5:
[ _ اح55زاب.]58 :
«هركس مردان و زن55ان م55ؤمن را به غ55ير از گن55اهي كه انج55ام داده باش55ند
آزار دهد به تحقيق كه بهت55ان و گن55اه آش55كاري 5را برداش55ته است» .هيچكس
اين حق را ن55دارد ب55دون هيچ ظلمي ديگ55ري 5را آزار دهد و به او تج55اوز و
حقش را ضايع گرداند و چنانچه به خاطر هوي اينكار را انج55ام دهد انج55ام
دهنده ظلمي بوده است كه خدا و رسولش 5آن را حرام نموده اند .در ح55ديث
ْم َعلَى َن ْف ِس ي َو َج َعلْتُ هُ َب ْينَ ُك ْم قدسي 5خداوند ميفرمايد« :يَا ِعبَ ِادي إِنِّي َح َّر ْم ُ ُّ
ت الظل َ
ُم َح َّر ًما فَاَل تَظَ ال َُموا»« .3اي بندگانم من ظلم را بر خ55ود ح55رام نم55وده و آن را
در بين شما ممنوع قرار 5دادم لذا به همديگرظلم نكنيد».
-رواه البخاري و مسلم و مالك في الموطأ. 1
دو بر عليه باطل ياري نمايد ،حال صاحب حق دوست او يا ديگري باشد و
باطل ج55زو ياران او و يا ديگ55ري 5باش55د .چ55ون مقص55ود و ه55دف ،عب55ادت
پروردگار 5و اطاعت رسولش و پيروي كردن از حق و قيام نمودن به عدل
ميباش5د 5.پروردگ5ار متع5ال ميفرمايد + 5:
_
[نساء« .]135 :اي كساني كه ايمان آورده ايد برپا دارنده عدالت و اظهار
كننده حق براي خدا باش55يد اگر چه بر ض55رر 5خويش55تن يا پ55در و م55ادر و يا
خويشاوندانتان باشد اگر كسي كه حق بر او ث55ابت ميش55ود ت55وانگر 5يا فق55ير
باشد به هر ح55ال خداوند 5برايش55ان مهرب55انتر 5است پس به خ55اطر پ55يروي5
ك55ردن خ55واهش نفس از ع55دالت دوري 5مجوئيد و در ص55ورتي كه س55خن
بپيچانيد 5يا اع5555راض نماييد خداوند 5نس5555بت به آنچه انج5555ام ميدهيد آگ5555اه
ميباشد .»5گفته ميشود 5:لوي يلوي لسانه :يعني خبر دروغ 5ميدهد .اعراض
نمودن :پوشاندن و كتمان حق است چون كسي كه از حق س55كوت كند مانند
شيطاني 5است كه قادر 5به سخن گفتن نمي باشد.
هركس به سوي دوست و رفيقش متمايل شود بدون اينكه ج55انب حق را
در م555ورد او رع555ايت كند به حكم ج555اهليت عمل نم555وده و از حكم خ555دا و
رسولش 5خارج گشته است بنابراين بر همه واجب است كه هم55راه اهل حق
بر عليه اهل باطل يك دست باش55ند ل55ذا معظم و ب55زرگ پيش آنها بايد كسي
باشد كه خ55دا و رس55ول او را ب55زرگ داش55ته اند و مق55دم پيش آنها بايد كسي
باشد كه خدا و رسولش او را مقدم داشته اند و محبوب پيش آنها كسي باشد
ميباشد و به همين ص55ورت پست و فرومايه كه محبوب خداوند و رسولش
نزدشان بايد كسي باشد كه ن55زد خ55دا و رس55ولش 5پست و بيمق55دار هس55تند و
معيار با رض55ايت پروردگ55ار 5و رس55ول ميباشد نه اينكه ه55وي و آرزوها
مالك واقع شوند ،چون هركس خدا و رسولش را اط55اعت كند ه55دايت يافته
﴿﴾37 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
و هركس خدا و رسولش 5را نافرماني كند چ55نين ف55ردي تنها به خ55ود آس55يب
رسانده است.
اين هم555ان اصل و اساسي است كه بايد به آن اعتم555اد نم555ود ل555ذا هيچ
احتياج به تفرقه و گروه گروه شدن ندارد .چون هللا تعالي مي فرمايد+ 5:
[ _انع55ام« .]159 :كس55اني كه دين خ55ويش را متف55رق و تب55ديل به
گروهها 5شدند در هيچ چيز با آنها نيس55تيد .»5و ميفرمايد + :
_
[آلعمران« .]105 :چ55ون كس55اني نباش5يد 5كه بعد از آنكه مس55ائل برايش5ان
روشن گرديد 5دچار اختالف و تفرقه شدند».
و هرگاه دو نفري كه اس55تادش او را تعليم دهد م55نزلت و ارزش احس55ان
او را به خود ميداند از او تشكر ميكند ولي نبايد كمر دفاع از اس55تادش و
يا ديگري را در هر شرايطي ببن55دد چ55ون آم55اده دف55اع ش55دن از يك ش55خص
معين و خود را به او منتسب ك5ردن همانگونه كه در س5ؤال بيان گرديد از
جمله بدعتهاي جاهليت است و از ن55وع هم55ان پيمانه55ايي است كه مش55ركان
آن را ميبستند5.
در صورتي 5كه مقصود از آن آمادگي و نس55بت دادن همك55اري 5و تع55اون
در مس55ائل احس55ان و تق55وي باشد اين امر از جمله مس55ائلي است كه خداوند5
متعال و رسولش 5براي او و ديگري به آن دستور 5داده است و در ص55ورتي5
كه مقصود از آن همكاري كردن با هم براي گناه و تجاوز به ديگران باشد
اين را خداوند متعال و رسولش 5ح55رام نم55وده ان55د ،پس هر قصد خ55يري كه
در اين موارد وجود 5دارد در دستورات 5پروردگار متعال و رسولش 5وج55ود5
دارد لذا نيازي به دستور متعلمين نيس55ت .و اگر مقص55ود از آن شر و ب55دي
باشد خداوند 5متعال و رسولش آن را تحريم 5كرده اند.
لذا تعليم دهندگان نبايد دانش آم55وزان خ55ويش را در اين م55ورد مخ55الفت
كنند و غير از معلمان نيز هيچكس اين حق را ندارد كه يكي از شاگردانش
را گرفته و به هم55ان ص55ورت ب55دعي به خ55ود نس55بت دهد و نبايد منكر حق
﴿﴾38 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
معلم اولي بر شاگرد 5باشند و براي معلم اولي ن55يز اين حق وج55ود 5ن55دارد او
را از فايده تعليم از ديگ55ري منع كند و ب55راي معلم دوم ن55يز اين حق وج55ود5
ندارد كه به او بگويد :خود را ب55راي هم55راهي با من و منتسب ش55دن به من
آم555اده كن و از معلم اوليت دوري كن ،بلكه اگر از دو معلم تعليم دريافت
كرد بايد مراعات حق هر دو را بكند و نبايد براي هيچك55دام از آنها تعصب
داش55ته باشد و در ص55ورتي 5كه تعليم دادن اولي به او بيش55تر ب55وده باشد بايد
بيشتر 5رعايت حقوق او را بنمايد.
مواالت و دوستي مؤمنان بايد به اندازه اطاعت و بندگيشان باشد:
و هرگاه بر اساس اطاعت خدا و رسولش 5و همكاري 5ك55ردن در نيكي و
احسان با همديگر متحد شدند ،هر ك55دام در همه چ55يز با هم نيس55تند بلكه هر
فردي 5با ديگري 5در فرمانبري 5و اط55اعت خ55دا و رس55ولش 5همك55اري ميكند
ولي در معصيت و نافرماني خدا و رسولش با او نخواهد بود ،چون تعاون
و همكاري بر اساس راس55تي و ع55دالت و احس55ان و امر به مع55روف 5و نهي
از منكر و ياري مظل555وم 5و هر آنچه كه خ555دا و رس555ولش 5دوست دارن555د،
ميباش55د ،و اس55اس همك55اري 5بر پايه تع55اون بر ظلم و عص55بيت ج55اهلي و
پيروي 5كردن از هوي بدون توجه به ه55دايت پروردگ55ار و تفرقه و اختالف
نيست ،ل55ذا ب55راي هيچ شخصي نبايد تعهد همك55اري 5در هر چ55يزي را داد و
او را در آنچه اطاعت خدا و رسولش در آن است مخالفت ننمايد.
در چنين حاالتي ل55زومي ن55دارد نفر از ن55زد يكي به ن55زد ديگ55ري 5رود و
هيچ فردي 5حق ندارد ديگري 5را با نامه55ايي چ55ون ،پيدا ش55ده ،سر راهي و
نامهاي ديگر جاهلي بخواند چون اين نامها فردي ميسازد 5تا ديگ55ري 5را با
هر آنچه خ55ود ميخواهد 5موافق س55ازد هم55ان كسي را دوست ب55دارد كه او
دوست ميدارد 5و با همان كسي كه او دشمني مينمايد 5بط55ور مطلق او ن55يز
دشمني 5كند ولي اين كار حرام است و هيچ فردي حق ن55دارد ديگ55ري را به
آن دس55تور 5دهد و هيچ ف55ردي 5هم نبايد در اين ك55ار از او اط55اعت كند بلكه
عامل وح55دت و اجتماعش55ان بايد س55نت باشد و عامل تفرقه و دور شدنش55ان
از هم بايد بدعت باشد .آنچه خدا و رسولش 5به آن دستور 5داده اند آنها را به
دور خ555ود جمع كند و معص555يت و نافرم555اني 5خ555دا و رس555ولش بايد عامل
﴿﴾39 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
ندهيد تا گروهي از گروه ديگر افزونتر شود كه براستي خداوند 5ش55ما را به
آن اف55زوني ميآزمايد .و البته ب55راي ش55ما روز 5قيامت آنچه را كه در آن
اختالف مينموديد ،بيان مينمايد .و اگر خ55دا بخواهد همگي ش55ما را يك
گ55روه ق55رار ميداد ولي ه55ركس را بخواهد گم55راه و ه55ركس را بخواهد
ه5555دايت ميكند و از آنچه انج5555ام ميداديد ح5555تي بازخواست ميش5555ويد،
سوگندهاي خويش را وسيله نيرنگ و حيله در ميان خ55ويش ق55رار ندهيد تا
قومي 5بعد از استواريش 5بلغزد و به سبب بازداشتن مردم از راه خدا سزاي
آن را بچشيد و براي شما عذاب بزرگي قرار 5داده اند».
از اهل فساد پيمان نگيريد:
بر آنها الزم است امر به مع555555روف و نهي از منكر كنند و در ميان
خويش كسي را كه ظلم و فحشايش آشكار است دعوت نكنند و نوجواني 5را
كه هنوز به سن بلوغ نرسيده دعوت نكنند تا مايه فتنه در بينشان نباشد و با
كسي معاشرت نكنند كه به س5بب آن م5ورد 5اته5ام ق5رار گيرند و از كسي به
خاطر هدف فاسدي تكريم 5ننمايند.
نكوهش واليت و دوستي مطلق به حق يا باطل:
هركس با فردي 5هم پيم55ان ش55ود تا با كسي كه او دوست دارد دوس55تي و
با كسي كه او دش5مني دارد دش5مني 5نمايد پيم5انش از هم5ان ن5وع پيمانه5ايي5
است كه تالشگران راه شيطان از لشكريان تاتار داشتند ،و امثال اين اف55راد
از جمله مجاه55دان في س55بيل هللا نيس55تند و ج55زو لش55كريان مس55لمان ن55يز
محسوب نميشوند بلكه از جمله لشكريان شيطان هس55تند بلكه شايس55ته است
استادي 5به شاگردش 5بگويد :بر تو عهد و پيم55ان خداست كه هر آن كسي را
دوست بداريد 5كه خ555دا و رس555ولش 5دوست ميدارند و با دش555منان خ555دا و
رس55ولش دش55مني و بر اس55اس نيكي و احس55ان با ديگ55ران همك55اري نمائيد.
هرگ55اه حق با من ب55ود حق را ياري ده و اگر من بر باطل ب55ودم باطل را
كمك مكن ،اگر كسي چنين ال5تزامي را بگ5يرد از جمله مجاه5دين في س5بيل
هللا اس55ت ،آنها كه ميخواهند همه دين از آن خ55دا و كلمة هللا برتر و واالتر
باش55د .در ص55حيحين آم55ده كه به رس55ول خ55دا ص گفتن55د :نف55ري به خ55اطر
شجاعت و يكي به خاطر تعصب ج55اهلي و ديگ55ري 5به خ55اطر ريا ميجنگد
﴿﴾41 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
كدام يك از آنها كارشان در راه خداست؟ فرمودَ « 5:م ْن قَاتَ َل لِتَ ُك و َن َكلِ َم ةُ اللَّ ِه
يل اللَّ ِه َع َّز َو َج َّل»« .1ه5ركس بجنگد تا كلمه خ5دا ب5االتر ِه َي الْعُلْيَا َف ُه َو فِي َس بِ ِ
باشد او در راه خ55دا ح55ركت نم55وده است» .پس هرگ55اه مجاه55دي به خ55اطر
تعصب ب55راي مس55لمانان ميجنگد و يا به خ55اطر اينكه م55ردم او را س55تايش
نمايند و يا به خ555اطر ش555جاعت جنگ ميكن555د ،تا زمانيكه فقط به خ555اطر
اعالي كلمه هللا جهاد نكند جنگيدنش در راه خدا نيس5ت .با اين وصف 5كسي
كه بهترين تعليم دادنش بر اساس و مبن55اي فاس55دي 5است تا س55رانجام 5ف55ردي
را بر عليه مخلوقي ديگر حمايت نمايند چگونه در راه خدا ميباش55د؟ 5كسي
كه چنين كاري را انجام دهد عملش از جمله اعمال اهل جاهليت و پ55يروان
تات55ار ميباشد 5كه از دين خ55ارج بودند 5و چ55نين اف55رادي 5مس55تحق مج55ازات
ش55رعي هس55تند تا آنها و امثالش55ان را از مانند چ55نين تفرقه و اختالفي دور
نمايد و س55رانجام همه دين از آن خ55دا و اط55اعت و فرم55انبري 5از آن خ55دا و
رس55ولش 5باشد و برپا دارن55ده ع55دالت گردند 5و به خ55اطر خ55دا و رس55ولش
ديگران را دوست بدارند 5و به خاطر آنها از ديگران حمايت و به مع55روف5
امر نمايند و از منكرات نهي كنند.
دريLLافت كLLردن مLLال بLLراي كارهLLايي كه سLLبب حمLLايت كLLردن جهLLاد در راه
خداست:
تعليم دهن55دگان اين حق را دارند كه ب55راي اعم55الي كه از اين قبيل است
پولي را مقرر دارند بن55ابراين دريافت نم55ودن مق55رري و پ55اداش به خ55اطر
تعليم اين حرفه ها جايز است و چنين شغلي از جمله بهترين شغلهاست ،لذا
اگر فراگيرنده فن55ون به اس55تاد يا تعليم دهن55ده اش به خ55اطر عمل انج55ام داده
ه55ديهاي تحويل دهد يا چ55يزي را در مقابل آن پ55رداخت نمايد و وس55ايلي را
ب55رايش تهيه يا كراية مغ55ازهاي را ب55رايش ب55پردازد ج55ايز است و در چ55نين
حالتي استاد نيز بايد قبول كند و بخشش معاوض5هاي در چ55نين م55واردي از
جمله افضل اعمال است ح55تي در ش55ريعت بخش55يدن ع55وض ب55راي مس55ابقه
دهندگان از غير آنها نيز جايز است.
اگر ح55اكم مس55لمانان م55الي از بيت الم55ال اعم از ت55ير يا اسب يا ش55تر و
امثال آن را براي مسابقه دهندگان خارج گرداند 5به اتفاق ائمه جايز است و
در صورتي 5كه يك فرد مسلمان ب55راي اين ك5ار م55الي را ق5رار 5دهد م55أجور
ميباشد 5و به همين منظ55ور 5اگر ف55ردي ب55راي تعليم دهن55دگان اين ام55ورات
بخششي 5بنمايد به خاطر انجام آن پاداش دريافت ميدارد ،چ55ون اين كارها
نفعش ب555راي همه مس555لمانان است ل555ذا چه به ص555ورت 5ف555ردي 5و يا جمعي
پرداختن مال در اين راه جايز است.
اصل اين ك555ار ناشي از آن است اين اعم555ال وس555يله حم555ايت از جه555اد
ميباشند 5و مقصود از جهاد در راه خ55دا ن55يز اين است ك55ه ،همه دين از آن
او باشد و كلمه خداوند 5متعالي و برتر گردد.
خالصه دين:
خالصه دين دو چيز مي باشد:
اول اينكه :غير از هللا تعالي را پرستش ننمائيم.
دوم اينك55ه :او را همانگونه كه تش55ريع نم55وده عب55ادت ك55نيم و به وس55يله
امورات بدعي او را عبادت ننمائيم همانگونه كه فرموده اس55ت+ :
[ _ ملک« .]2 :تا شما را بيازميد 5كه كداميك
بهتر عمل ميكنيد».
فضيل بن عياض گويد :معني آن خالص و ص55ائب باش55د .به او گفته شد
مع55ني آنها چيس55ت؟ ج55واب داد :عمل اگر خ55الص باشد ولي ص55ائب نباشد
قبول نميگردد و هرگاه صائب باشد ولي خ55الص نباشد مقب55ول نيست ح55تي
زماني 5كه هم خالص و هم صواب باشد .خالص آن است كه براي خدا باشد
و صائب اين است كه بر اساس سنت صورت 5گرفته باشد.
الحا،
عمر بن خط555اب در دع555ايش ميگويد« 5:اللهم اجعل عملي كله ص ً
خالص ا ،وال تجعل ألحد فيه ش يئًا» «پروردگارا عملم را همگي
ً واجعله لوجهك
﴿﴾43 نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)
« .]59اي كساني كه ايم55ان آورده ايد خ55دا را فرم55انبري كنيد و پيامبر 5را
فرمانبري 5كنيد و فرمانروايان 5از جنس خويش را نيز اط55اعت نماييد و اگر
در چيزي دچار اختالف شديد اگر به خدا و روز آخرت ايم55ان داريد آن را
به خدا و رسولش برگردانيد اين ك55ار به اعتب55ار س55رانجام 5،به55تر و نيك55وتر5
ميباشد .»5و ميفرمايد + :
[ _ بقره« .]213 :مردم يك امت واحد بودند5
سپس خداوند متعال پيامبران بش55ارت دهن55ده و بيم دهن55ده مبع55وث داشت و
هم55راه آن55ان كت55اب را به حق ف55رو 5فرس55تاد تا در آنچه كه در آن اختالف
نمودند 5داوري كند و تنها كساني كه به آنها كتاب داده ش55ده ب55ود بعد از آنكه
برايشان روشن گرديد 5به خاطر ظلم و حس55ادت اختالف نمودند پس خداوند5
مؤمن55ان را به آن حق كه در وي به اراده خ55ود اختالف نمودند راهنم55ايي
كرد و خداوند هركس را بخواهد به راه راست راهنمايي 5ميكند».
از خداوند متع55ال خواه55انيم كه ما و ب55اقي برادرانم55ان را به راه راست
راهنم555ايي گرداند 5راه پيامبران ،ص555ديقان ،ش555هيدان و ص555الحان آنها كه
مشمول نعمت پروردگار شدند و آنها چه خوب دوستاني هستند.
وآخر دعوانا أن الحمد هلل رب العالمين
وصلى اهلل على سيدنا محمد وعلى آله وصحبه وسلم