You are on page 1of 45

‫نصیحت های طالیی برای‬

‫جماعت های اسالمی‬


‫(فتوا در مورد اطاعت و بیعت)‬

‫تأليف‪:‬‬
‫شيخ اإلسالم ابن تيميه رحمه هللا‬

‫مقدمه و تعليق و تخريج احاديث‪:‬‬


‫مشهور حسن سلمان‬

‫مترجم‪:‬‬
‫عبدالسالم‬
‫﴿‪﴾2‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫فهرست عناون كتاب‬


‫صفحه‬ ‫عنوان‬ ‫شماره‬
‫‪40‬‬ ‫مقدمه محقق‬ ‫‪1‬‬
‫‪30‬‬ ‫آنچه از نصوص پيداست‬ ‫‪2‬‬
‫‪34‬‬ ‫مقدمه‪ -‬فضيلت تيراندازي‪ 5‬در راه خداوند‪ 5‬متعال‬ ‫‪3‬‬
‫‪38‬‬ ‫جهاد بهترين اعمال است‬ ‫‪4‬‬
‫‪39‬‬ ‫برترين اعمال‬ ‫‪5‬‬
‫‪40‬‬ ‫يادگيري جه‪55‬اد و آم‪55‬وزش آن از جمله اعم‪55‬ال ص‪55‬الح‬ ‫‪6‬‬
‫است‬
‫‪40‬‬ ‫واجب ب‪55‬ودن تع‪55‬اون و همك‪55‬اري‪ 5‬در تق‪55‬وي و نيكي و‬ ‫‪7‬‬
‫حرام بودن فرار از جنگ و پشت كردن‬
‫‪43‬‬ ‫حرام بودن تجاوز به حق ديگري‪5‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪43‬‬ ‫مجازات كردن غير شرعي ممنوع است‬ ‫‪9‬‬
‫‪45‬‬ ‫حرام بودن حزبگرايي‪ 5‬و تعصب نادرست‬ ‫‪10‬‬
‫‪46‬‬ ‫حق را مالك دوس‪55‬تي ق‪55‬رار‪ 5‬دادن و آن را ب‪55‬راي حق‬ ‫‪11‬‬
‫انجام دادن‬
‫‪49‬‬ ‫م‪55‬واالت و دوس‪55‬تي‪ 5‬مؤمن‪55‬ان بايد به ان‪55‬دازه اط‪55‬اعت و‬ ‫‪12‬‬
‫بندگيشان باشد‬
‫‪50‬‬ ‫نك‪55‬وهش كسي كه بس‪55‬يار عهد و پيم‪55‬ان با اف‪55‬راد را تغيير‬ ‫‪13‬‬
‫مي‌دهد‬
‫‪52‬‬ ‫از اهل فساد پيمان نگيريد‬ ‫‪14‬‬
‫‪52‬‬ ‫نكوهش واليت و دوستي‪ 5‬مطلق به حق يا باطل‬ ‫‪15‬‬
‫‪54‬‬ ‫دريافت‪ 5‬كردن م‪55‬ال ب‪55‬راي كاره‪55‬ايي كه س‪55‬بب حم‪55‬ايت‬ ‫‪16‬‬
‫كردن جهاد در راه خداست‬
‫‪55‬‬ ‫خالصه دين‬ ‫‪17‬‬
‫‪57‬‬ ‫ميزان‪ ،‬كتاب خدا و سنت رسولش‪ 5‬مي‌باشد‬ ‫‪18‬‬
‫﴿‪﴾3‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬
‫﴿‪﴾4‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫مقدمه محقق‬
‫إن الحمد هلل نحم ده ونس تعينه ونس تغفره ونع وذ باهلل من ش رور أنفس نا وس يئات‬
‫أعمالنا من يه ده اهلل فهو المهت د‪ ،‬ومن يض لل فال ه ادي له وأش هد أن ال إله إال اهلل‬
‫وحده ال شريك له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله‪.‬‬
‫اما بعد‪:‬‬
‫اين رساله بسيار نافع و سودمند است كه در آن شيخ اإلسالم ابن تيميه ‪/‬‬
‫متعرض حزب گرايي در ميان مسلمين مي‌شود‪ 5‬چنانچه جمعي از مسلمانان‬
‫پيرامون شخصي جمع مي‌گردند‪ 5‬و نسبت به او تعصب خاصي پيدا مي‌كنند‬
‫و جهت اطاعت و مخ‪5‬الفت نك‪5‬ردن با او عهد و پيم‪5‬ان مي بندند ط‪5‬وري‪ 5‬كه‬
‫بايد امر و نهي او را پذيرفت و در اين كار مهم نيست شخص مورد نظ‪55‬ر‪،‬‬
‫صالح و نيكوكار و تابع وحي يا غافل و بدكار و تابع هواي نفس باشد‪.‬‬
‫برادر‪ 5‬خواننده چه بسا سؤاالتي به ذهنت خطور‪ 5‬كند كه آيا چنين چ‪55‬يزي‬
‫در ميان مس‪55‬لمانان ممكن است وج‪55‬ود‪ 5‬داش‪55‬ته باشد در حاليكه در ميان آنها‬
‫افرادي‪ 5‬اهل صالح و تقوي و علم و عمل موجودند؟!!‬
‫در ج‪55‬واب آن مي‌گ‪55‬ويم‪ :‬آري وج‪55‬ود دارد‪ .‬به تحقيق كه در ق‪55‬ديم و جديد‬
‫براي مذاهب‪ ،‬روشها‪ 5،‬اشخاص‪ ،‬هيئتها‪ ،‬جماعتها و دعوتها تعصب وج‪55‬ود‪5‬‬
‫داشته است كه اصل آن دو چيز است‪:‬‬
‫اول اينك‪5555‬ه‪ :‬از جمله ط‪5555‬بيعت بش‪5555‬ري‪ 5‬و اخالقش اين است كه تنها در‬
‫صورتي بر چيزي مجتمع مي‌گردند كه معتقد باش‪55‬ند در آن به‪55‬ره و س‪55‬ودي‪5‬‬
‫وجود‪ 5‬دارد و ممكن است اين عقيده ب‪55‬راي بعضي ناشي از نظر و اس‪55‬تدالل‬
‫يا تجربه و امتح‪55‬ان و ب‪55‬راي بعضي ديگر ناشي از پ‪55‬يروي و تقليد از كسي‬
‫باشد كه معتقد به فضيلت و بزرگواري‪ 5‬و كمال او هستند!!‬
‫﴿‪﴾5‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫دوم اينكه‪ :‬از جمله ط‪55‬بيعت آنها اين است كه نس‪55‬بت به چ‪55‬يزي كه به آن‬
‫عادت كرده و خو گرفته اند راضي‪ 5‬و تسليم باشند و به آن انس گيرند و در‬
‫صورت‪ 5‬يافتن مخالفي براي آن از خود تعصب نش‪55‬ان دهند و تم‪55‬ام س‪55‬عي و‬
‫تالش خويش را به كار گيرند تا بتواند‪ 5‬از آن در مقابل هجوم مخالفان دف‪55‬اع‬
‫نمايند و در اين راه چ‪55‬يزي كه به آن توجه نمي‌ش‪55‬ود حق خ‪55‬واهي و آش‪55‬كار‬
‫شدن راستي‪ 5‬به هنگام نزاع و اختالف است‪.‬‬
‫در ص‪55‬ورتي‪ 5‬كه اين اخالق و ط‪55‬بيعت بش‪55‬ري‪ 5‬موج‪55‬ود نب‪55‬ود هيچ دين و‬
‫م‪55‬ذهب و ح‪55‬زب و گ‪55‬روهي ب‪55‬اقي نمي ماند ولي نكته مهم اين است كه در‬
‫تمامي آنها حق تنها يك چيز است و كثرت نمي‌پذيرد‪.‬‬
‫در اينجا مس‪55‬ئله‌اي وج‪55‬ود دارد كه بايد به آن تص‪55‬ريح نم‪55‬ود و چن‪55‬ان در‬
‫صدد روش‪55‬نگريش‪ 5‬برآمد كه هيچ پوش‪55‬يدگي‪ 5‬در آن نمان‪5‬ده باش‪5‬د‪ .‬كس‪55‬اني كه‬
‫در اين عصر جزو كارگزاران اسالم محس‪55‬وب مي‌ش‪55‬وند‪ 5‬و در ميدان عمل‬
‫اس‪55‬المي حض‪55‬ور‪ 5‬دارند بايد نس‪55‬بت به تص‪55‬حيح بس‪55‬ياري از تص‪55‬ورات‪ 5‬و‬
‫مفاهيم خويش اقدام نمايند‪:‬‬
‫اوالً‪ :‬نظرشان نسبت به رهبران و سرپرستان امورشان چيست؟‬
‫ثانياً‪ :‬در م‪55‬ورد چه‪55‬ارچوب‪ ،‬تنظيم‪55‬ات و مص‪55‬طلحاتي‪ 5‬كه بك‪55‬ار مي‌برند‪5‬‬
‫شفاف سخن بگويند‪.‬‬
‫ثالثاً‪ :‬نسبت به بقيه مسلمانان نظر خويش را بيان دارند‪.‬‬
‫ش‪55‬يخ اإلس‪55‬الم در اين رس‪55‬اله به معالجه در امر اول و آخ‪55‬ري برآم‪55‬ده و‬
‫تعدي و ظلم بر هر مسلماني را حرام و هر كسي را كه مرتكب آن ش‪55‬ود و‬
‫مسلمانان را با گفت‪55‬ار و ك‪55‬ردار‪ 5‬خ‪55‬ويش به ن‪55‬احق آزار دهد م‪55‬ورد س‪55‬رزنش‪5‬‬
‫قرار‪ 5‬مي‌دهد و اظهار مي‌دارد‪ 5‬براي كس‪55‬اني كه در گ‪55‬روهي جمع هس‪55‬تند و‬
‫معلمي بر آن سرپرست‪ 5‬مي‌باشد درست نيست كه از اس‪55555‬تاد خ‪55555‬ويش در‬
‫عقاب و ن‪55‬اراحت ك‪55‬ردن يكي از مس‪55‬لمانان اط‪55‬اعت نمايند چ‪55‬ون تنها امر و‬
‫نهي ك‪55‬ردن مالك نيست بلكه بايد تحقيق و جس‪55‬تجو‪ 5‬نم‪55‬ود ل‪55‬ذا در ص‪55‬ورت‪5‬‬
‫صحت‪ ،‬عقوبت و ناراحتي بايد به مقدار گناه باشد و از آن تجاوز ننمايد‪.‬‬
‫اعالم مي‌دارد‪ 5‬در ص‪55‬ورت ايج‪55‬اد ن‪55‬زاع بين معلم و ش‪55‬اگرد يا اس‪55‬تاد و‬
‫دانشجو‪ 5‬يا رئيس و مرئوس بايد به طور دقيق‪ 5‬تحقيق و بررسي نمود چ‪55‬ون‬
‫﴿‪﴾6‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫ياري نمودن از روي‪ 5‬جهل و هوي حرام است‪ ،‬در هر ص‪55‬ورت حق چه با‬
‫نزديكان باشد و يا با كساني كه از ايشان دورند‪ 5‬فرقي‪ 5‬نمي‌كند‪.‬‬
‫من نيز در مورد عالج مسئله دوم مي‌گويم‪ :‬در صفوف عامالن اسالمي‬
‫در اين زمان مجموعه‌اي از مفاهيم وج‪55‬ود‪ 5‬دارد و بايد به تص‪55‬حيح آن اق‪55‬دام‬
‫نمود و تصحيح ننمودنشان م‪55‬وجب ريشه دار نم‪55‬ودن پيون‪5‬د‌هايي‪ 5‬خواهد شد‬
‫كه باعث متفرق گشتن دلها و پراكنده شدن تالشها خواهد گرديد و م‪55‬انع از‬
‫استفاده و بهره گيري آگاهانه از تجارب ع‪55‬امالن اس‪55‬المي در اكن‪55‬اف زمين‬
‫خواهد شد و نهايتا ً تجارب بال استفاده باقي خواهد ماند‪.‬‬
‫از جمله چيزهايي كه تصحيح نمودنشان از طرف‪ 5‬اكثر افراد حركته‪55‬اي‪5‬‬
‫اسالمي الزم است عبارتند از‪:‬‬
‫اوالً‪ :‬مفهوم بيعت‪ .‬ثانياً‪ :‬مفهوم جماعت‪.‬‬
‫شيخ اإلسالم ‪ /‬متعرض مسئله اولي مي‌ش‪55‬ود‪ 5‬ل‪55‬ذا بياييد با هم در س‪55‬خنش‬
‫تأمل و انديشه كنيم‪« :‬براي هيچكدام از معلمين و كس‪55‬اني كه مش‪55‬غول تعليم‬
‫ديگران هستند اين حق وجود‪ 5‬ندارد كه از نفري عهد و پيم‪55‬ان بگيرند‪ 5‬تا در‬
‫تم‪55‬ام چيزه‪55‬ايي‪ 5‬كه او مي‌خواهد م‪55‬وافقش باش‪55‬ند و يا كسي را كه او دوست‬
‫دارد دوست بدارند‪ 5‬و يا دشمنانش را دشمني كنن‪55‬د‪ ،‬بلكه انج‪55‬ام دهن‪55‬ده چ‪55‬نين‬
‫كاري از جمله اف‪55‬رادي چ‪55‬ون چنگ‪55‬يز خ‪55‬ان و امث‪55‬ال او مي‌باش‪55‬ند‪ 5‬چ‪55‬ون آنها‬
‫موافق‪55‬ان خ‪55‬ويش را دوست و ياور‪ 5‬و هر كس مخ‪5‬الف با آنها ب‪55‬ود دش‪5‬من و‬
‫ب‪555‬اغي مي‌دانس‪555‬تند‪ ،‬ل‪555‬ذا عهد و پيم‪555‬ان خ‪555‬دا بر همه الزم و واجب است و‬
‫همگي بايد از خدا و رسولش‪ 5‬اط‪55‬اعت كنند و از آنها پ‪55‬يروي‪ 5‬و هر آنچه را‬
‫تحريم‪ 5‬كرده اند حرام بداند»‪ .‬ب‪55‬راي بيان مطلب توض‪55‬يحي‪ 5‬الزم است و آن‬
‫اينكه‪:‬‬
‫زماني‪ 5‬كه جهان اسالم به سبب ناداني و پشت كردن به احكام اسالمي و‬
‫تفرقش در سراشيبي‪ 5‬سقوط ق‪5‬رار گ‪5‬رفت و دنياي غ‪5‬رب توانست بيش‪5‬ترين‬
‫قسمتهاي ممالك اسالمي را با سلطه نظامي‪ ،‬سياسي‪ 5‬و ف‪55‬رهنگي تحت نف‪55‬وذ‬
‫خويش در آورد و در نتيجه صدمات شديدي بر پيكره نظ‪55‬ام اس‪55‬المي ف‪55‬رود‪5‬‬
‫آورد؛ در نتيجه آن و تحت ت‪55‬أثير اين مص‪55‬ائب م‪55‬رداني كمر همت بس‪55‬ته و‬
‫آستينها را باال زده و امت را به قيام و نهض‪5‬تي‪ 5‬بيدار ب‪5‬راي نج‪5‬ات دع‪5‬وت‬
‫﴿‪﴾7‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫كردند‪ 5‬و ب‪55‬راي بازگردان‪55‬دن فرهنگ و تم‪55‬دن اس‪55‬المي چ‪55‬يزي كه يك منهج‬


‫زندگي‪ 5‬به طور‪ 5‬كامل است تالش قابل ستايشي‪ 5‬را بعد از آنكه اين حقيقت و‬
‫راستي‪ 5‬در دلها دچار تزلزل شده بود‪ ،‬انجام دادند‪.‬‬
‫در ج‪555‬واب اين دع‪555‬وتگران تالش‪555‬گر جمعي لبيك گفته و دعوتش‪555‬ان را‬
‫اجابت نمودند و پيرامونش‪55‬ان جمع ش‪55‬دند در نتيجه چ‪55‬يزي را كه ما ح‪55‬ركت‬
‫اسالمي معاصر‪ 5‬نام نهاده ايم پا به عرصه وجود‪ 5‬نهاد‪ ،‬اين حركت در قالب‬
‫تنظيمات و تشكلهايي جلوه گر شد و يك امر طبيعي هم ب‪55‬ود كه اين تش‪55‬كلها‬
‫مس‪55‬لمانان را به هم‪55‬راهي با خ‪55‬ود دع‪55‬وت نمايند تا تالش‪55‬ها را در كن‪55‬ار هم‬
‫قرار‪ 5‬دهند و ب‪55‬راي تحقق اين امر از نصوصي قطعي‪ 5‬ياري گرفتند [و اين‬
‫حق است] كه در نه‪55‬ايت آن حجت اقامه مي‌گرديد و مش‪55‬كالت و گرفتاريها‬
‫رفع مي‌شدند‪5.‬‬
‫آش‪55‬كار ك‪55‬ردن و اب‪55‬راز نم‪55‬ودن نص‪55‬وص معيني از وحي در اوق‪55‬ات‬
‫اس‪55‬تثنائي‪ 5‬ام‪55‬ري س‪55‬اده و آس‪55‬ان نمي‌باش‪55‬د‪ .‬ل‪55‬ذا اين ك‪55‬ار بر كس‪55‬اني كه دست‬
‫ان‪55‬دركار انج‪55‬ام آن هس‪55‬تند الزم مي‌دارد كه داراي علم ش‪55‬رعي چ‪55‬يزي كه‬
‫مبن‪55‬ايش كت‪55‬اب و س‪55‬نت اس‪55‬ت‪ ،‬باش‪55‬ند و ش‪55‬ناخت ك‪55‬افي به نس‪55‬بت زم‪55‬اني كه‬
‫بشريت در آن قرار دارد داشته باشد‪ ،‬بعد از آن بايد بتوانند بين نصوص و‬
‫واقع رابطه ايجاد نمايند طوري كه واقع را به سبب نداش‪55‬تن علم ش‪55‬رعي به‬
‫س‪555‬قوط نكش‪555‬انند‪ 5‬و يا به س‪555‬بب جهل به واقع نص‪555‬وص را ناكارآمد‪ 5‬و در‬
‫سراش‪55‬يب س‪55‬قوط ق‪55‬رار‪ 5‬ندهند كه اين امر منجر به انحراف‪55‬اتي خواهد شد كه‬
‫خطرات آن يكسان نمي‌باشد‪5.‬‬
‫خالصه‪ ،‬نصوصي كه در ميدان عمل اس‪5‬المي خ‪5‬ود را نمايان‪5‬ده است و‬
‫داراي نتايج تربيتي بسيار‪ 5‬بزرگي است آنهايي هستند كه به بيعت نم‪55‬ودن و‬
‫ملزم كردن به اط‪55‬اعت و اجتم‪55‬اع دع‪5‬وت مي‌نمايند‪ 5‬نص‪5‬وص در اين مع‪5‬ني‬
‫بس‪5555‬يار‪ 5‬است كه ما به ذكر بعضي از آنها اكتفا مي‌ك‪5555‬نيم و هم‪5555‬راه با آن‬
‫خطراتي‪ 5‬كه نسبت به فهم معاني آن در كمين است را اشاره مي‌نماييم‪5.‬‬
‫مس‪555‬لم در ص‪555‬حيحش از ابن عمر ب از رس‪555‬ول هللا ص نقل مي‌كند كه‬
‫س فِي‬ ‫اع ٍة ل َِق َي اللَّهَ َي ْو َم ال ِْقيَ َام ِة َال ُح َّجةَ لَهُ َو َم ْن َم َ‬ ‫ِ‬
‫ات َول َْي َ‬ ‫فرمود‪َ « :‬م ْن َخلَ َع يَ ًدا م ْن طَ َ‬
‫﴿‪﴾8‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫اهلِيَّةً» «كسي كه از اطاعت دست برمي‌دارد در حالي‬ ‫ات ِميت ةً ج ِ‬ ‫ِِ‬


‫عُنُق ه َب ْي َع ةٌ َم َ َ َ‬
‫خداوند‪ 5‬را مالقات مي‌كند كه براي ك‪55‬ار خ‪55‬ويش حجت و دليلي ن‪55‬دارد و هر‬
‫كس بميرد و بيعتي بر گردن نداشته باشد با مرگ جاهليت م‪55‬رده است»‪ .‬و‬
‫همچنين مسلم در صحيح و احمد در مس‪55‬ند و نس‪55‬ائي در المجت‪55‬بي از طريق‪5‬‬
‫اب‪555‬وهريره ح‪555‬ديث مرف‪555‬وعي را روايت مي‌كنند كه در آن رس‪555‬ول هللا ص‬
‫ات ِميت ةً ج ِ‬
‫اهلِيَّةً‪َ ،‬و َم ْن‬ ‫مي‌فرمايد‪« :‬من َخ رج ِمن الطَّ َ ِ‬
‫ات َم َ َ َ‬ ‫اع ةَ فَ َم َ‬
‫ْج َم َ‬
‫اع ة َوفَ َار َق ال َ‬ ‫َْ َ َ ْ‬
‫اهلِيَّةٌ‪َ ،‬و َم ْن‬
‫ض ب لِعص ب ٍة أَو ي ْدعُو إِلَى َعص ب ٍة َف ُقتِ ل فَِق ْتلَ ةٌ ج ِ‬ ‫قَاتَ ل تَح َ ٍ ِ ٍ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ت َرايَ ة ع ِّميَّة َيغْ َ ُ َ َ َ ْ َ‬ ‫َ ْ‬
‫اش ى ِمن م ْؤِمنِها والَ ي ِفي لِ ِذي َع ْه دٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ْ ُ َ َ َ‬ ‫ب َب َّر َها َوفَاج َر َها َوالَ َيتَ َح َ‬‫ض ِر ُ‬‫َخ َر َج َعلَى أ َُّمتي يَ ْ‬
‫ت ِم ْن هُ» «هركس از اطاعت خارج شود و جماعت را‬ ‫َس ُ‬ ‫ع ْه َده َفلَي ِ‬
‫س منِّي َول ْ‬ ‫َ ُ ْ َ‬
‫رها كند و در آن حال بميرد با مرگ ج‪55‬اهليت م‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬و ه‪55‬ركس زير‬
‫پرچمي‪ 5‬كه هدفش معلوم نيست بميرد و به خاطر قوم و خويشش خش‪55‬مگين‬
‫شود و يا به سوي طائفه و قومي‪ 5‬دعوت نمايد مرگش ج‪55‬اهلي خواهد ب‪55‬ود و‬
‫هركس بر عليه امتم خارج ش‪55‬ود و خ‪55‬وب و ب‪55‬دش را بزند و به مؤمن‪55‬ان آن‬
‫اهميت ندهد و پيم‪55‬ان ص‪55‬احبان عهد را رع‪55‬ايت نكند چ‪55‬نين كس‪55‬اني از من‬
‫نيستند‪ 5‬و من هم از آنها نيس‪55‬تم»‪ .‬اين نص‪55‬وص و هر آنچه در اين معنا وارد‬
‫شده اند قضايا و مسائل مهمي را در شرايط زم‪55‬اني ما در ط‪55‬بيعت ح‪55‬ركت‬
‫اسالمي طرح مي‌گردانند‪ …5‬كه بارزترين آنها دو مسئله مهم مي‌باشند‪:‬‬
‫مسئله نخست اينكه‪ :‬آن بيعت واجبي كه مسلمان به س‪55‬بب ت‪55‬رك ك‪55‬ردنش‬
‫گناهك‪55‬ار خواهد ش‪55‬د‪ ،‬چيس‪55‬ت؟ آيا منظ‪55‬ور‪ 5‬از آن‪ ،‬بيعت با يك اس‪55‬تاد و يا‬
‫رئيس يك تش‪55‬كيالت اس‪55‬المي اس‪55‬ت؟ و آن اس‪55‬تاد و آن رئيس تش‪55‬كيالت كه‬
‫اهليت ب‪55‬راي بيعت نم‪55‬ودن را دارند چه كس‪55‬اني هس‪55‬تند؟ اس‪55‬اتيد بس‪55‬يارند‪ 5‬و‬
‫تشكيالت و تنظيمات متعددند!! يا اينكه اين بيعتي كه مسلمان به سبب ت‪55‬رك‬
‫كردنش دچار گن‪55‬اه مي‌ش‪55‬ود‪ 5‬ب‪55‬راي ح‪55‬اكم مس‪55‬لماني‪ 5‬است كه جهت ح‪55‬اكميت‬
‫شرع خداوند‪ 5‬به پا خاسته است؟‬
‫در صورتي‪ 5‬كه معني مشخص همين باشد و مسلمانان فاقد‪ 5‬حاكمي باشند‬
‫كه اهليت ش‪555‬رعي و واجب ب‪555‬راي بيعت ك‪555‬ردن را دارد آيا در اين ح‪555‬الت‬
‫﴿‪﴾9‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫دچ‪55‬ار گن‪55‬اه مي‌ش‪55‬وند؟ يا فقط زم‪55‬اني كه حك‪55‬ومت اس‪55‬المي برپا گ‪55‬ردد و‬


‫مسلماني‪ 5‬حاضر به بيعت كردن نباشد دچار گناه مي‌شوند؟‬
‫آنچه از مجموع نصوص مربوط به بيعت كردن برايمان آشكار مي‌شود‪5‬‬
‫اين است كه بيعت واجب‪ ،‬بيعتي است كه ب‪55‬راي ح‪55‬اكم مس‪55‬لمان از ديگ‪55‬ران‬
‫گرفته مي‌شود‪ 5‬و اين واجب است كه مسلمانان در صورت قدرت به خ‪55‬اطر‬
‫ترك آن گناهكار مي‌شوند و در اين ص‪55‬ورت‪ 5‬ن‪55‬يز اگر ن‪55‬اتوان از آن باشد يا‬
‫شروط‪ 5‬آن كامل نگردد گناه نيز منتفي مي‌گردد‪ 5.‬وهللا أعلم‪.‬‬
‫چ‪5‬يزي كه ما را مل‪5‬زم به ذكر ح‪5‬ديث بيعت نم‪5‬وده است بحث بس‪5‬يار در‬
‫زمينه آن در جريان ح‪55‬ركت جمعي اس‪55‬المي است بس‪55‬ياري از تش‪55‬كيالتهاي‪5‬‬
‫اسالمي براي ت‪55‬أثير گذاش‪55‬تن بر ديگ‪55‬ران آن را به ميان مي‌كش‪55‬ند تا آنها را‬
‫وادار به هم‪55‬راهي با خ‪55‬ويش در تنظيم‪55‬ات خ‪55‬ود گردانند و از اينجا نتيجه‬
‫مي‌گيرند‪ 5‬كه هركس بيعتي چ‪55‬ون بيعت تنظيم‪55‬ات و تش‪55‬كيالتي‪ 5‬را به گ‪55‬ردن‬
‫نگيرد گناهكار‪ 5‬است و ممكن است در صورت بيعت ندادن با مرگ جاهلي‬
‫دنيا را ترك نمايد!!‪.‬‬
‫اين اش‪55‬تباه در فهم مس‪55‬ئله منجر به موضع گ‪55‬يري متش‪55‬نج و ن‪55‬اگوار‪ 5‬مي‬
‫گردد‪.‬‬
‫خواننده گرامي ما سخنان متعددي‪ 5‬از علم‪55‬اي مع‪55‬روف را در اين زمينه‬
‫برايتان بازگو مي‌كنيم‪ 5‬تا موجب وضوح امر و آشكار ش‪55‬دن مس‪55‬ئله گ‪55‬ردد و‬
‫حق بصورت آشكار ظاهر شود ط‪55‬وري كه هيچ پوش‪55‬يدگي و خف‪55‬ايي در آن‬
‫نماند‪.‬‬
‫ام‪555‬ام احمد در «مس‪555‬ائل ابن ه‪555‬انيء» ش‪555‬ماره‪ 2011‬بعد از آوردن اين‬
‫ات ِميت ةً ج ِ‬
‫اهلِيَّةً» «ه‪55‬ركس‬ ‫ام َم َ َ َ‬ ‫س لَ هُ إِم ٌ‬
‫ات َول َْي َ‬
‫فرموده رسول هللا ص « َم ْن َم َ‬
‫بميرد و فاقد امام باشد با مرگ جاهليت مرده است»‪ .‬در جواب اس‪55‬حاق بن‬
‫ابراهيم بن هانيء كه از مع‪55‬ني ح‪55‬ديث مي‌پرسد‪ 5‬مي‌گويد‪« :‬ت دري ما اإلم ام؟‬
‫ال ذي يجتمع المس لمون عليه كلهم‪ .‬يق ول‪ :‬ه ذا إم ام‪ ،‬فه ذا معن اه» «مي‌داني امام‬
‫كيست؟ كسي است كه مسلمانان همگي بر امامتش اجتماع نمايند‪ ،‬اين ام‪55‬ام‬
‫است و معنايش همين است»‪.‬‬
‫﴿‪﴾10‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫كش‪55‬ميري‪ 5‬در فيض الب‪55‬اري‪ 59 5/4‬گويد‪« :‬اعلم أن الح ديث ي دل علی أن‬
‫الع برة بمعظم جماعة المس لمين‪ ،‬فلو بايعه رجل أو اثن ان أو ثالثة فإنه ال يك ون إمام اً‬
‫ما لم يبايعه معظمهم‪ ،‬أو أهل الح ّل والعقد» «ب‪55‬دان كه ح‪55‬ديث داللت مي‌كند بر‬
‫اينكه اعتبار به بيشترين جماعت مسلمانان است بن‪55‬ابراين اگر يك و يا دو و‬
‫يا سه نفر با كسي بيعت كنند ام‪55‬ام نخواهد ب‪55‬ود تا زمانيكه بيش‪55‬ترين آنها يا‬
‫اهل حل و عقد با او بيعت نمايند»‪.‬‬
‫مي‌گويم‪ 5:‬بر اين اساس تهديد و عقاب به خاطر ترك بيعت كه در حديث‬
‫ات ِميتَ ةً‬
‫س فِي عُنُِق ِه َب ْي َع ةٌ َم َ‬
‫ات َول َْي َ‬
‫رسول هللا ص آمده است كه فرمود‪َ « 5:‬م ْن َم َ‬
‫اهلِيَّةً» «هركس بم‪55‬يرد و بيع‪55‬تي بر گ‪55‬ردن نداش‪55‬ته باشد با م‪55‬رگ ج‪55‬اهليت‬ ‫جِ‬
‫َ‬
‫مرده است» بر او منطبق نمي‌گردد مگر به خاطر ام‪55‬امي كه مس‪55‬لمانان به‬
‫دورش جمع ش‪55‬ده و با او بيعت ك‪55‬رده ان‪55‬د‪ ،‬ولي در ص‪55‬ورتي‪ 5‬كه فاقد‪ 5‬چ‪55‬نين‬
‫ام‪55‬امي باش‪55‬ند اين وعيد و تهديد برآنها قابل انطب‪55‬اق‪ 5‬نيس‪55‬ت‪ .‬ش‪55‬اهد س‪55‬خن‪،‬‬
‫فرم‪55‬وده رس‪55‬ول هللا ص است كه حذيفه را راهنم‪55‬ايي مي‌كند در ص‪55‬ورت‬
‫نبودن جماعت و امام كناره گيري و اعتزال نمايد آيا مي‌توان معتقد بود كه‬
‫رسول هللا ص حذيفه را راهنمايي كرده تا بر اساس م‪55‬رگ ج‪55‬اهليت بم‪55‬يرد‬
‫چ‪55‬نين انديش ‪5‬ه‌اي خطاس‪55‬ت‪ .‬بر اين اس‪55‬اس اش‪55‬تباه كس‪55‬اني كه به اين ح‪55‬ديث‬
‫متمسك مي‌ش‪55555‬وند‪ 5‬تا بيعت با ام‪55555‬امي را قبل از برپا ك‪55555‬ردن دع‪55555‬وت و‬
‫روشنگري‪ 5‬اثبات كنند روشن مي‌گ‪55‬ردد‪ ،‬و الزم به دانس‪55‬تن است كه رس‪55‬ول‬
‫هللا ص تنها زماني كه حق آشكار و بيان شده بود با انصار‪ 5‬بيعت كرد و آن‬
‫هم بيعت گ‪55‬رفتنش‪ 5‬تنها به خ‪55‬اطر ايم‪55‬ان آوردن و متمسك ش‪55‬دن به فض‪55‬ايل‬
‫اعمال و دوري جستن از منكرات بود و بيعت دوم ن‪55‬يز كه با انص‪55‬ار‪ 5‬منعقد‬
‫گرديد‪ 5‬براي تحقق بخشيدن به امكان هجرت و محكم نم‪55‬ودن موقف انص‪55‬ار‪5‬‬
‫نسبت به رسول هللا ص و مطمئن شدن نسبت به پ‪55‬اكي و ص‪55‬فاي جو ح‪55‬اكم‬
‫بر مدينه بود‪.‬‬
‫آلوسي در تفس‪55‬يرش زير آيه ‪ _+‬در س‪55‬وره الجمعة س‪55‬خن‬
‫از رابطه بين متص‪55‬وفه به ميان مي‌آورد‪ 5‬و در موردش‪55‬ان مي‌گويد‪…« 5:‬‬
‫﴿‪﴾11‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫رابطه را اظه‪55‬ار داش‪55‬ته و در م‪55‬وردش مي‌گوين‪55‬د‪ :‬به ب‪55‬ركت آن دل آم‪55‬اده‬


‫دريافت‪ 5‬فيض و بخشش مي‌گردد‪ 5‬كه براي اثبات آن دليلي از شارع ب‪55‬زرگ‬
‫اس‪55‬المص و از جانشينانشن نيافته‌ام كه ق‪55‬ابليت آن را داش‪55‬ته باشد و به آن‬
‫اعتنا نمود بلكه تمام آن چيزهايي‪ 5‬را كه در اين زمينه اظهار مي‌دارند‪ 5‬و آن‬
‫را دليل به حساب مي‌آورند خالي از ايراد نيست و بيشتر‪ 5‬آنها چون متمسك‬
‫نمودن به ريسمانهاي ماه است‪ ،‬و اگر ترس از طوالني‪ 5‬شدن كالم نبود آنها‬
‫را همراه هر آنچه كه در بردارند‪ 5‬بيان مي داشتم»‪.‬‬
‫شما به اين عالم بزرگوار كه اطالع‪55‬ات وس‪55‬يعي دارد و آگ‪55‬اه به س‪55‬خنان‬
‫طرفداران اين طريقه در اس‪55‬تدالل بر رابطه و توجه است بنگريد كه دليلي‬
‫قابل اعتماد از آنها سراغ ندارد و به چيزي از سخنانشان رض‪55‬ايت نمي‌دهد‬
‫آيا ممكن است اح‪5‬اديث م‪5‬ورد‪ 5‬بحث از او مخفي مان‪55‬ده باشد در حاليكه ن‪5‬زد‬
‫كساني كه در طلب علم مبتدي هستند اين اح‪5‬اديث مش‪5‬هور‪ 5‬است تا چه رسد‬
‫به امثال او كه متبحر و داراي علم فراوان است‪.‬‬
‫و به فرض مخفي ماندنش بر او آيا اين احاديث بر امث‪55‬ال ش‪55‬يخ اإلس‪55‬الم‬
‫ابن تيميه‪ ،‬نيز مخفي مي‌مان‪55‬د‪ .‬آنجا كه از او س‪55‬ؤال مي‌ش‪55‬ود‪ 5‬آيا ب‪55‬راي ت‪55‬ازه‬
‫شروع‪ 5‬به كار كرده جايز است كه به معلمش تعهد دهد كه در صورت‪ 5‬حق‬
‫يا باطل همراه او باشد و با هركس كه با او دشمني كند دش‪55‬من و با ه‪55‬ركس‬
‫او دوستي‪ 5‬نمايد دوست باشد؟ كه جوابش در همين رساله موجود است و به‬
‫هيچ وجه اح‪55‬اديث م‪55‬ذكور را م‪55‬ورد‪ 5‬توجه ق‪55‬رار نمي‌ده‪55‬د‪ ،‬در ص‪55‬ورتي‪ 5‬كه‬
‫اينجا محل توجه به آنها بود برايشان پوشيده نمي‌ماند اين را هر فرد آگاه به‬
‫كتابه‪55‬ايش مي‌داند مخصوص ‪5‬ا ً توجه به كت‪55‬اب «السياسة الش رعية في إص الح‬
‫الراعي والرعيّة» گواه بر مدعي است‪.‬‬
‫از اين گذش‪55‬ته وق‪55‬تي‪ 5‬كه از ابن عاب‪55‬دين‪ :‬س‪55‬ؤال مي‌ش‪55‬ود‪ 5:‬يك ص‪55‬وفي از‬
‫فردي‪ 5‬بيعت مي‌گيرد‪ 5‬آنگاه ف‪5‬رد م‪5‬ورد نظر ش‪5‬يخ ديگ‪5‬ري‪ 5‬را برگزيده با او‬
‫نيز تعهد و پيمان مي‌بن‪55‬دد‪ ،‬آيا عهد و پيم‪55‬ان اولي بر او الزم است يا عهد و‬
‫پيم‪555‬ان دومي؟ ايش‪555‬ان همانگونه كه در (تنقيح الفت‪555‬اوي الحامدية‪)334 555/2‬‬
‫مسطور است مي‌گويد‪« 5:‬ال يلزمه العهد األول وال الث اني‪ ،‬وال أصل ل ذلك» «نه‬
‫﴿‪﴾12‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫پيم‪55555‬ان اولي و نه عهد دومي هيچك‪55555‬دام بر او الزم نيست و اين امر فاقد‬
‫هرگونه اصلي است»‪ .‬به همين ص‪55‬ورت س‪55‬يوطي در (الح‪55‬اوي‪ 5‬للفت‪55‬اوي‪/1‬‬
‫‪ )253‬و محم‪55‬ود خط‪55‬اب الس‪55‬بكي در (ال‪55‬دين الخ‪55‬الص‪ )6/290‬مت‪55‬ذكر اين‬
‫مسئله شده ان‪55‬د‪« :‬اما آنچه كه در م‪5‬ورد‪ 5‬بعضي از متص‪55‬وفه زم‪55‬ان ما روي‬
‫مي‌دهد كه دست خ‪555‬ويش را در دست م‪555‬ردان و زن‪555‬ان مي‌گذارند و با آنها‬
‫عهد و پيمان مي‌بندند‪ 5‬كه شاگردشان باشند تا آنها نيز ش‪55‬يخ آنها گردند‪ 5‬و در‬
‫نتيجه گ‪55‬اهي به وس‪55‬يله خ‪55‬وردن اطع‪55‬ام در منزلش‪55‬ان در اموالش‪55‬ان ش‪55‬ريك‬
‫مي‌ش‪555‬وند‪ 5‬و گ‪555‬اه مالياته‪555‬ايي‪ 5‬بر مالش‪555‬ان ق‪555‬رار داده تا آنها در وقت معين‬
‫بپردازند مثل اينكه جزيه است كه با زور‪ 5‬و قهر دريافت مي‌ش‪555‬ود اينك‪555‬ار‬
‫ج‪55‬رم و فس‪55‬اد است و خ‪55‬ارج از حد و م‪55‬رز ش‪55‬رع است و عقل ن‪55‬يز آن را‬
‫نمي‌پسندد از خداوند براي خ‪55‬ود و جملگي امت كم‪55‬ال ه‪55‬دايت و همه توفيق‪5‬‬
‫را خواستارم‪.»5‬‬
‫در اين ك‪555‬ار تنها علم‪555‬اي مت‪555‬أخرين منكر آن نش‪555‬ده اند بلكه ع‪555‬المي از‬
‫بزرگان معتمد تابعين در اين زمينه سبقت جسته است او مطرف‪ 5‬بن عبدهللا‬
‫بن شخير است‪ .‬ابونعيم‪ 5‬در (الحلية ‪ )204 5 /2‬و از هم‪55‬ان طريق‪ 5‬او‪ ،‬ذه‪55‬بي‬
‫در (سير أعالم النبالء‪ )4/192‬با سند صحيح از مط‪55‬رف روايت مي‌كند كه‬
‫گفت‪ :‬اي بن‪555‬دگان خ‪555‬دا‪ ،‬بخشش كنيد و نيكي نماييد كه تنها وس‪555‬يله بن‪555‬دگان‬
‫ب‪55‬راي رس‪55‬يدن به خداوند دو فض‪55‬يلت خ‪55‬وف و طمع اس‪55‬ت‪ .‬روزي پيش او‬
‫رفتم‪ 5‬در حاليكه چيزي را مي‌نوشت كه از جمله آن امث‪55‬ال اين كلم‪55‬ات ب‪55‬ود‪:‬‬
‫«أن اهلل ربنا‪ ،‬ومحمداً نبينا‪ ،‬والقرآن إمامنا‪ ،‬ومن كان معنا كنا… وكنا له…‪ ،‬ومن‬
‫خالفنا كانت يدنا عليه‪ ،‬وكنا وكنا» «هللا پروردگار‪ 5‬ما و محمد ص پيامبر ما و‬
‫قرآن پيشواي ماست هركس با ما باشد ما نيز با او هستيم و هركس مخالف‬
‫ما باشد همگي بر عليه او خ‪555‬واهيم ب‪555‬ود»‪ .‬گفت‪ :‬اين نوش‪555‬ته را بر تك تك‬
‫مردان عرضه داشتند به او گفتند‪ :‬اي فالني آيا به آن اقرار‪ 5‬داريد؟ تا ن‪55‬وبت‬
‫به من رسيد‪ .‬گفتند‪ :‬اي جوان آيا تو اقرار‪ 5‬مي‌نماييد؟ گفتم‪ :‬نه‪.‬‬
‫زيد گفت‪ :‬بر آن ج‪55‬وان عجله نكنيد‪ .‬اي ج‪55‬وان نظر ش‪55‬ما چيست و چه‬
‫مي‌گوييد؟ گفتم‪ :‬خداوند در كتابش عه‪55‬دي بر من نه‪55‬اده است ل‪55‬ذا من هرگز‬
‫﴿‪﴾13‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫غير از آن عهد و پيمان ملزم به عهدي نخواهم بود‪ ،‬سپس اف‪55‬راد از آخر به‬
‫اول يكي يكي برگشتند‪ 5‬هيچكدام به آن اقرار ننمودند در حاليكه آنها سي نفر‬
‫از زاهدان بودند‪5.‬‬
‫زيد بن صوحان شبها را به قيام مي‌ايستاد‪ 5‬و روزها‪ 5‬را روزه مي‌گ‪55‬رفت‪5‬‬
‫و هرگ‪55‬اه شب جمعه ف‪55‬را مي‌رس‪55‬يد‪ 5‬آن را احيا مي‌ك‪55‬رد‪ 5‬و در آن ش‪55‬بها اگر‬
‫زنش پيش وي مي‌آمد ناراحت مي‌شد و از مالقات با او در آن شبها پرهيز‬
‫مي‌نمود‪ 5.‬گزارش كردار او به سلمان رس‪55‬يد‪ .‬به م‪55‬نزلش آمد و ح‪55‬ال زيد را‬
‫جويا ش‪55‬د‪ .‬همس‪55‬رش گفت‪ :‬در خانه نيس‪55‬ت‪ .‬آنگ‪55‬اه س‪55‬لمان گفت‪ :‬س‪55‬وگندت‬
‫مي‌دهم كه طعامي درست ك‪5‬ني و زيب‪5‬اترين‪ 5‬لباس‪5‬هايت را بپوش‪5‬ي‪ 5.‬آنگ‪5‬اه به‬
‫دنبال زيد فرستاد‪ ،‬زيد كه آمد سلمان به طعام نزديك شد و گفت‪ :‬اي زيد تو‬
‫هم بخور‪ .‬در جواب اعالم نمود كه من روزه هستم‪ .‬گفت‪ :‬اي زيد بخ‪55‬ور و‬
‫دينت را ناقص مكن به درستي‪ 5‬كه بدترين سفرها‪ ،‬س‪55‬فري است كه درآن به‬
‫نفس زن‪55‬ان‪ ،‬بيفتيد و در آن بر خ‪55‬ود س‪55‬خت گيريد و گفته ش‪55‬ده‪ :‬از حيوان‬
‫بيشتر‪ 5‬از حد توانايي‪ 5‬بار مي‌كشيد‪ .‬چشم تو بر تو حقي دارد و بدن تو بر تو‬
‫حقي دارد و همس‪55‬رت بر تو حقي دارد‪ .‬اي زيد بخ‪5‬ور‪ 5.‬آنگ‪5‬اه زيد خ‪55‬ورد و‬
‫آنچه را انجام مي‌داد از انواع سختگيري‪ 5‬را ترك كرد‪.1‬‬
‫آنچه از اين جريان فهم مي‌شود‪ 5‬مسئله انكار ك‪55‬ردن مط‪55‬رف‪ 5‬بر آن است‬
‫و زيد در آن روزگار‪ 5‬از جمله افراط‪ 5‬كنن‪55‬دگان در اط‪55‬اعت و بن‪55‬دگي ب‪55‬ود و‬
‫سرانجام‪ 5‬ايشان آنچه را انجام مي‌داد همانگونه كه گذشت ترك ك‪55‬رد‪ ،‬گرچه‬
‫مطرف‪ 5‬از جمله كس‪55‬اني نب‪55‬ود كه از جم‪55‬اعت دور باشد چ‪55‬ون او همانگونه‬
‫كه در«الحلية‪ »208 /2‬آمده مي گويد‪« :‬هيچ بيوه زني كه در منزل خويش‬
‫س‪55‬كني گزيده محت‪55‬اج‌تر از من به جم‪55‬اعت نيست»‪ .‬اما ايش‪55‬ان‪ :‬در مقابل‬
‫ش‪55‬رع گ‪55‬ردن كج و مطيع و از اهل ب‪55‬دعت دور ب‪55‬ود‪ .‬از جم‪55‬اعت خ‪55‬وارج‬
‫حروريه پيش او آمدند و ايش‪555‬ان را به عقيده خ‪555‬ويش دع‪555‬وت كردند در‬
‫جوابشان اظهار نمود‪ :‬اگر دو نفس داشتم با يكي از آنها با شما بيعت ك‪55‬رده‬
‫و ديگري‪ 5‬را باز مي‌داشتم اگر آنچه مي‌گوييد هدايت و حق بود نفس ديگرم‬

‫‪ -‬تاريخ بغداد‪.439 /8 5‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾14‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫را نيز به پيروي‪ 5‬وامي داشتم و اگر گمراهي ب‪55‬ود نفسي هالك و ب‪55‬از ب‪55‬رايم‬
‫نفسي باقي بود اما چكار كنم تنها يك نفس دارم نمي‌توانم‪ 5‬آن را فريب دهم‪.1‬‬
‫خالصه اينكه‪ :‬اعتقاد داشتن به اينكه بيعت دادن به مشايخ و جماع‪55‬ات و‬
‫احزاب به خاطر وجود‪ 5‬احاديثي كه بيعت با امير مؤمنان را واجب مي داند‬
‫مش‪55‬روع‪ 5‬است س‪55‬خن ناس‪55‬نجيده و نش‪55‬ان از ع‪55‬دم آگ‪55‬اهي و بص‪55‬يرت است‬
‫هيچگونه ش‪55555‬باهتي بين بيعت مش‪55555‬ايخ و ديگ‪555555‬ران و بيعت ك‪555555‬ردن با‬
‫اميرالمؤمنين وجود ن‪55‬دارد‪ ،‬چ‪55‬ون آث‪55‬ار بيعتها با هم‪55‬ديگر اختالف دارند كه‬
‫در صورت وجود‪ 5‬مشابهت ابن تيميه و ابن عاب‪55‬دين و س‪55‬بكي و ديگ‪55‬ران از‬
‫آن مطلع مي‌ش‪55‬دند‪ 5‬و آث‪55‬اري بر آن م‪55‬ترتب مي‌شد كه هيچ ع‪55‬اقلي آن را بر‬
‫زبان نمي‌آورد‪ 5‬تا برسد به كسي كه عالم و فقيه باشد‪.‬‬
‫بعد از اين‪ ،‬چ‪555‬يزي كه مي‌ماند اين است كه بگ‪555‬وييم‪ 5:‬بيعت ك‪555‬ردن بر‬
‫ام‪55‬ورات ج‪55‬زئي كه از نظر اس‪55‬الم مش‪55‬روع‪ 5‬باش‪55‬ند آن هم با اختيار‪ ،‬ب‪55‬دون‬
‫اينكه واجد آث‪55‬ار بيعت ك‪55‬ردن با اميرالمؤم‪55‬نين باشد ج‪55‬ايز است ح‪55‬ال مهم‬
‫نيست در عهد و پيم‪55‬ان گرفته ش‪55‬ده مل‪55‬زم به يك اط‪55‬اعت معين و مش‪55‬روع‬
‫گرداند‪ 5‬يا ملتزم به انجام عملي بين خود و ديگران ش‪55‬ود به ش‪55‬رطي‪ 5‬كه هيچ‬
‫ممنوعيت شرعي به دنبال نداشته باشد‪.‬‬
‫در مورد اولي چيزي را كه امام بخاري در تاريخ الكبير‪ 6/39‬در شرح‬
‫ح‪55‬ال عب‪55‬اد بن ميس‪55‬ره منق‪55‬ري تميمي آورده بيان مي‌داريم‪ 5‬كه ايش‪55‬ان متعهد‬
‫مي‌ش‪55‬ود‪ 5‬هر شب ه‪55‬زار آيه از ق‪55‬رآن را ق‪55‬رائت نمايد و در ص‪55‬ورت‪ 5‬ع‪55‬دم‬
‫قرائت فردايش‪ 5‬روزه باشد اين كار بر او سخت آمد پيش ابن س‪55‬يرين رفت‪.‬‬
‫در جواب به او گفت‪ :‬من در مورد عهد و پيمان با خداوند‪ 5‬چيزي نمي‌گويم‪5‬‬
‫به عهدي كه با خداوند‪ 5‬بسته ايد وفا كنيد‪.‬‬
‫حسن بص‪555‬ري‪ /‬گفت‪ :‬خداوند هيچ نفسي را به زيادتر‪ 5‬از حد توان‪555‬ايي‪5‬‬
‫مكلف نكرده است لذا سوگندش‪ 5‬را كفاره دهد‪.‬‬
‫در م‪55‬ورد دومي‪ 5‬س‪55‬خن م‪55‬ادر مؤمن‪55‬ان‪ ،‬عائشهل‪ ،‬به ابن ابي ش‪55‬ائب كه‬
‫قصه گو و داستانس‪555‬راي اهل مدينه ب‪555‬ود مي‌باشد‪ 5‬كه به او گفت‪ :‬سه چ‪555‬يز‬

‫‪ -‬طبقات ابن سعد‪ ،7/143‬سير أعالم النبالء‪.195 /4‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾15‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫وجود‪ 5‬دارد كه در موردشان بايد با من بيعت كني و در صورت عدم بيعت‬


‫با تو مي‌جنگم‪ 5‬و دشمني‪ 5‬خواهم كرد‪ .‬در جواب س‪55‬ؤال ك‪55‬رد آن سه چ‪55‬يز را‬
‫بيان داريد من با تو اي مادر مؤمنان بيعت مي‌كنم‪ .‬فرمود‪ :‬از سجع در دعا‬
‫كردن پرهيز كنيد چون رسول اللهص و اص‪55‬حابش آن را انج‪55‬ام نمي‌دادن‪55‬د‪.‬‬
‫(اس‪55‬ماعيل اس‪55‬تاد ام‪55‬ام احمد كسي كه اين اثر را روايت ك‪55‬رده مي‌گويد‪ :‬ام‬
‫المؤمنين‪ ،‬عائشه‪ ،‬گفت‪ :‬من معاهد رسول خ‪55‬دا و اص‪55‬حابش ب‪55‬ودم و آنها آن‬
‫را انج‪555‬ام نمي‌دادن‪555‬د)‪ .‬در هر جمعه يكب‪555‬ار ب‪555‬راي م‪555‬ردم قصه بگ‪555‬و‪ ،‬اگر‬
‫نتوانستيد دو ب‪55‬ار و اگر نتوانس‪55‬تيد سه ب‪55‬ار آن را انج‪55‬ام دهيد و ك‪55‬اري نكنيد‬
‫مردم از كتاب خدا خسته شوند‪ ،‬نكند خودت پيش م‪55‬ردم برويد‪ 5‬در حاليكه با‬
‫خود سخن مي‌گوين‪55‬د‪ ،‬س‪55‬خنان را با قصه ه‪55‬ايت قطع نكنيد بلكه آنها را رها‬
‫كن اگر خود پيشت آمدند و از تو خواستند برايشان قصه بگو‪.1‬‬
‫و از آن جمله كالم امام قرطبي‪ 5‬در تفسيرش‪ 6/33‬در م‪55‬ورد‪ 5‬آيه ‪+‬‬
‫‪[ _    ‬مائده‪ ]1 :‬مي باشد‬
‫زجاج گويد‪ :‬مع‪55‬ني آن اين است كه در عهد و پيم‪55‬ان خداوند را بر خ‪55‬ود و‬
‫عهد و پيمان همديگر رعايت و به آن وفا كنيد و اين امر به ق‪55‬ولي‪ 5‬راجع به‬
‫عموم و به آن داللت دارد‪ ،‬چنانكه رسول هللا ص مي‌فرمايد‪َ « 5:‬م ْن َع ِم َل َع َمالً‬
‫س َعلَْي ِه أ َْم ُرنَا َف ُه َو َر ّد» «ه‪55‬ركس ك‪55‬اري را انج‪55‬ام دهد و دس‪55‬تور‪ 5‬ما بر آن‬ ‫ل َْي َ‬
‫نباشد آن كار مردود است»‪ .‬ابن اس‪5‬حاق ب‪5‬ازگو‪ 5‬مي‌كند كه اف‪5‬رادي‪ 5‬از قبايل‬
‫ق‪55‬ريش در م‪55‬نزل عبدهللا بن ج‪55‬دعان به خ‪55‬اطر بزرگ‪55‬واري‪ 5‬و نسب او جمع‬
‫شدند عهد و پيمان بستند هرگاه مظل‪55‬ومي را در مكه يافتند‪ 5‬از اق‪55‬وام‪ 5‬باشد يا‬
‫ديگران او را حمايت كنند تا زمانيكه ظلم از او برطرف‪ 5‬گ‪55‬ردد‪ ،‬ق‪55‬ريش آن‬
‫را پيمان جوانمردان‪« 5‬حلف الفضول» ناميدند و اين هم‪55‬ان چ‪55‬يزي است كه‬
‫ت فِى َدا ِر َع ْب ِد اللَّ ِه بْ ِن ُج ْد َعا َن‬ ‫رسول هللا ص در موردش مي‌فرمايد‪« :‬لََق ْد َش ِه ْد ُ‬
‫ِِ‬ ‫ب أ َّ ِ ِ‬ ‫ِح ْل ًفا ما أ ِ‬
‫ت» «در منزل‬ ‫َج ْب ُ‬ ‫َّع ِم َولَ ِو أُ ْد َعى بِ ه فى ا ِإل ْس الَِم أل َ‬
‫َن لى بِ ه ُح ْم َر الن َ‬ ‫ُح ُّ‬ ‫َ‬

‫‪ -‬امام احمد در مسندش آن را تخريج و همانگونه كه در فتح الرباني ‪ 19/287‬آمده‬ ‫‪1‬‬

‫سندش خوب است‪.‬‬


‫﴿‪﴾16‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫عبدهللا بن جدعان پيماني را بس‪5‬تم كه ب‪5‬رايم از ش‪5‬تران س‪5‬رخ م‪5‬وي به‪55‬تر و‬


‫محبوبتر بود در صورتي‪ 5‬كه كسي در دوران اس‪5‬المي ن‪5‬يز م‪5‬را به رع‪5‬ايت‬
‫آن فرا خواند دعوتش را پاسخ مي‌گويم‪ .»5‬اين پيمان همان مع‪55‬ني قصد‪ 5‬ش‪55‬ده‬
‫در اين فرموده رسول هللا ص مي‌باشد‪ 5‬آنجا كه مي‌فرمايد‪« 5:‬وأَيُّما ِح ْل ٍ‬
‫ف َك ا َن‬ ‫َ َ‬
‫َم يَ ِز ْدهُ اإْلِ ْس اَل ُم إِالَّ ِش َّد ًة» «هر پيم‪55‬اني كه در دوران ج‪55‬اهليت‬ ‫فِي ال ِ ِ ِ‬
‫ْجاهليَّة ل ْ‬
‫َ‬
‫منعقد گشت اسالم آن را قوت بخشيد»‪ .‬زيرا آن موافق‪ 5‬با شرع بود به دليل‬
‫اينكه در آن دستور‪ 5‬به حم‪55‬ايت از مظل‪55‬وم‪ 5‬داده مي‌ش‪55‬ود اما عهد و پيمانه‪55‬اي‪5‬‬
‫فاسد‪ 5‬و باطلي كه بر اس‪55‬اس ظلم و غ‪55‬ارت ش‪55‬كل گرفته بودند اس‪55‬الم آنها را‬
‫نابود‪ 5‬و از بين برد‪ ،‬الحمد هلل رب العالمين‪.1‬‬
‫ابن اسحاق مي‌گويد‪ 5:‬آن زم‪55‬ان كه وليد بن عتبه ام‪55‬ير مدينه ب‪55‬ود و م‪55‬الي‬
‫را كه متعلق به حسين بن علي ب‪55‬ود به نفع س‪55‬لطان دس‪55‬تور به مص‪55‬ادره اش‬
‫داد‪ .‬حس‪55‬ين به او گفت‪ :‬س‪55‬وگند به هللا يا انص‪55‬اف‪ 5‬را در م‪55‬ورد من رع‪55‬ايت‬
‫مي‌كنيد‪ 5‬يا شمشير‪ 5‬به دست گرفته و در مسجد رسول هللا ص برمي‌خ‪55‬يزم و‬
‫مردم را به پيمان ج‪5‬وانمردان‪ 5‬ف‪5‬را مي‌خ‪55‬وانم‪ .‬عبدهللا بن زب‪55‬ير گفت‪ :‬من هم‬
‫به هللا سوگند مي‌خورم اگر مرا دعوت كند شمشير به دست گرفته و همراه‬
‫او قيام مي‌كنم تا به حقش مي‌رسد‪ 5‬يا همگي در آن كش‪55‬ته مي‌ش‪55‬ويم‪ 5.‬جريان‬
‫به مس‪55‬ور‪ 5‬بن مخرمه رس‪55‬يد ايش‪55‬ان ن‪55‬يز همانند آن س‪55‬خنان را بيان داش‪55‬ت‪.‬‬
‫عبدالرحمن بن عثم‪55‬ان بن عبيدهللا تميمي ن‪55‬يز وق‪55‬تي جريان را ش‪55‬نيد هم‪55‬ان‬
‫سخنان را بر زبان ج‪55‬اري ك‪55‬رد و آنگ‪55‬اه كه جريان به وليد رس‪55‬يد حقش را‬
‫برگرداند‪.‬‬
‫و از آن جمله عهد و پيمان حذيفه و پ‪55‬درش حس‪55‬يل با مش‪55‬ركين در كمك‬
‫نكردن به پيامبر‪ 5‬ص بر عليه آنها و همراه او جنگ نكردن مي‌باشد‪.‬‬
‫مس‪555‬لم در ص‪555‬حيحش و احمد در مس‪555‬ندش از حذيفه بن يم‪555‬ان روايت‬
‫مي‌كنند‪ 5‬كه گفت‪ :‬م‪55‬را از حض‪55‬ور‪ 5‬ب‪55‬در منع نك‪55‬رد جز عهد و پيم‪55‬اني كه با‬
‫مشركان بسته بودم‪ 5.‬مي‌گويد‪ :‬كافران ق‪55‬ريش ما را گرفتند و گفتن‪55‬د‪ :‬آيا ش‪55‬ما‬
‫قصد‪ 5‬داريد پيش محمد برويد؟‪ 5‬در جواب گفتيم‪ :‬ما قصد او را ن‪55‬داريم‪ 5‬و فقط‬
‫‪ -‬شرح ثالثيات مسند امام احمد بن حنبل ‪ 168 -167 -2/162‬را مالحظه نماييد‪5.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾17‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫مي‌خ‪55‬واهيم به مدينه ب‪55‬رويم‪ .‬از ما عهد و پيم‪55‬ان گرفتند كه به س‪55‬وي مدينه‬


‫منص‪55‬رف‪ 5‬و هم‪55‬راه رس‪55‬ول خ‪55‬دا در جنگ ش‪55‬ركت نك‪55‬نيم‪ .‬ما هم خ‪55‬بر را به‬
‫رس‪55‬ول هللا ص رس‪55‬انديم‪ .‬فرم‪55‬ود‪ :‬به مدينه بازگرديد‪ 5‬س‪55‬پس فرم‪55‬ود‪ :‬با آنها‬
‫عهد و پيمان را رعايت كنيد و از خداوند عليه آنها ياري مي‌طلبيم‪5.‬‬
‫ابن قيم در اله‪55‬دي‪ 3/139‬مي‌گويد‪ :‬از جمله ه‪55‬دايت رس‪55‬ول هللا ص اين‬
‫است هرگ‪555‬اه يكي از اص‪555‬حابش با دش‪555‬منانش‪ 5‬عه‪555‬دي مي بست هرچند با‬
‫رضايت ايشان هم صورت‪ 5‬نمي‌گ‪55‬رفت ولي در ص‪55‬ورتي‪ 5‬كه مضر به ح‪55‬ال‬
‫مس‪555‬لمانان نب‪555‬ود آن را تأييد مي‌ك‪555‬رد همانگونه كه عهد و پيم‪555‬ان حذيفه و‬
‫پدرش حس‪5‬يل را با مش‪5‬ركان كه متعهد جنگ نك‪5‬ردن هم‪5‬راه پيامبر ص را‬
‫امضاء و به آنها گفت‪ :‬از جنگ منص‪55‬رف‪ 5‬و عهد و پيم‪55‬ان را رع‪55‬ايت و ما‬
‫از خداوند عليه آنها كمك و ياري مي‌طلبيم‪5.‬‬
‫و از آن جمله بيعت گ‪555‬رفتن ام‪555‬ام بزرگ‪555‬وار ش‪555‬هيد ابو عبدهللا احمد بن‬
‫نصر بن مالك بن هيثم خزاعي مروزي‪ 5‬با مردم بر مخالفت كردن كسي كه‬
‫معتقد به مخل‪5555‬وق‪ 5‬ب‪5555‬ودن ق‪5555‬رآن است مي‌باشد و تالش ب‪5555‬راي ايج‪5555‬اد يك‬
‫دگرگوني اساسي در روزگ‪55‬ار‪ 5‬الواثق خليفه عباسي ب‪55‬ود‪ .‬ل‪55‬ذا بر اين اس‪55‬اس‬
‫بيعت گرفت (و امام احمد بن حنبل ن‪55‬يز او را م‪55‬دح و س‪55‬تايش نم‪55‬ود) او در‬
‫اين حركتش توانست قلوب اهل بغداد را مالك شود و در ميان افرادي‪ 5‬كه با‬
‫او عهد و پيمان بسته بودند نفري را بر غ‪55‬رب بغ‪55‬داد و يك نفر ديگر را بر‬
‫شرق بغداد ك‪55‬ار گذاشت و با جمله كس‪55‬اني كه با او بودند‪ 5‬ق‪5‬رار‪ 5‬گذاش‪5‬تند‪ 5‬كه‬
‫در شب پنج ش‪55‬نبه م‪55‬اه ش‪55‬عبان س‪55‬ال ‪231‬هـ قيام را آغ‪55‬از نمايند و عالمت‬
‫شروع‪ 5‬قيام را زدن طبل قرار‪ 5‬دهند‪ ،‬ولي دسته‌اي از س‪55‬فهاء و اف‪55‬راد ن‪55‬ادان‬
‫شب چهارشنبه يك شب قبل از ق‪55‬رار ش‪55‬روع‪ 5‬به زدن طبل كردند‪ 5‬آنها گم‪55‬ان‬
‫كرده بودند همان پنج شنبه شبي است كه برايش خود را آماده كرده اند‪ ،‬لذا‬
‫بسيار‪ 5‬طبل زدند و كسي جوابشان را نداد‪ .‬اسحاق بن اب‪55‬راهيم آن زم‪55‬ان در‬
‫بغداد نبود برادرش‪ 5‬محمد بن ابراهيم جانشين او ب‪55‬ود‪ .‬ايش‪55‬ان غالمي داشت‬
‫كه به او رحش مي‌گفتند او را دنبالشان فرس‪55‬تاد آنها را آوردند‪ 5‬و در م‪55‬ورد‬
‫علت كارش‪55‬ان از آنها س‪55‬ؤال ك‪55‬رد اما كس‪55‬اني كه طبل زده بودند‪ 5‬هيچك‪55‬دام‬
‫معلوم نشدند‪ ،‬نفري كه بيشتر‪ 5‬در حمامها كار مي‌ك‪55‬رد و يك چش‪55‬مش آس‪55‬يب‬
‫﴿‪﴾18‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫ديده بود و به او عيسي األع‪55‬ور مي‌گفتند را آوردند‪ 5‬به زدن تهديدش كردند‬
‫ايش‪5555‬ان به دو فرزند اش‪5555‬رس كه قبل از موعد طبل را به ص‪5555‬دا در آورده‬
‫بودند‪ 5‬و احمد بن نصر بن مالك و ديگراني كه مي‌شناخت‪ ،‬اع‪55‬تراف نم‪55‬ود‪.‬‬
‫همان شب به دنبال آنها رفتند بعضي را دستگير كردند‪ ،‬ط‪55‬الب را كه احمد‬
‫بن نصر بر طرف غرب نه‪55‬اده ب‪55‬ود و همچ‪55‬نين ابوه‪55‬ارون الس‪55‬راج م‪55‬أمور‬
‫ج‪55‬انب ش‪55‬رقي از ط‪55‬رف‪ 5‬احمد بن نصر را دس‪55‬تگير‪ 5‬كردند يك ش‪55‬بانه روز‬
‫همراه عيسي اعور به دنبالشان گشتند و سرانجام‪ 5‬در ش‪55‬رق و غ‪55‬رب بغ‪55‬داد‬
‫آنها را به زندان انداختند‪ .‬ابوهارون و طالب را به وس‪55‬يله هفت‪55‬اد رطل آهن‬
‫بس‪55‬تند‪ ،1‬و ديگ‪55‬ران را ن‪55‬يز همينط‪55‬ور‪ 5‬به بند كش‪55‬يدند؛ در م‪55‬نزل فرزن‪55‬دان‬
‫اشرس دو پرچم سبز رنگ را در يك چ‪55‬اه كه مق‪55‬داري قرم‪55‬زي در آن ب‪55‬ود‬
‫يافتند‪ 5‬و يكي از ياران محمد بن عياش م‪55‬أموريت‪ 5‬ب‪55‬يرون آوردنش‪ 5‬را به‬
‫عهده گرفت كه ايشان عامل جانب غربي و عب‪55‬اس بن محمد بن جبريل قائد‬
‫خراساني‪ 5‬ن‪5‬يز عامل ج‪5‬انب ش‪5‬رقي‪ 5‬حك‪5‬ومت بودن‪5‬د‪ .‬آنگ‪5‬اه يكي از نزديك‪5‬ان‬
‫احمد بن نصر را آورده و تهديد كردند ايشان نيز به همان چيزي كه عيسي‬
‫اعور اعتراف كرده بود اقرار نمايد‪ .‬به نزد احمد بن نصر كه در حمام بود‬
‫رفتن‪55‬د‪ 5.‬ايش‪55‬ان به م‪55‬أموران ح‪55‬اكم گفت‪ :‬اين م‪55‬نزل من است اگر پ‪55‬رچمي يا‬
‫وس‪55‬ايل جنگي و يا چ‪55‬يزي ديگر را يافتيد همگي هم‪55‬راه خ‪55‬ون من برايت‪55‬ان‬
‫مباح باشد‪ .‬ولي در نتيجه جستجو‪ 5‬چيزي را نيافتند‪ 5‬س‪55‬رانجام ايش‪55‬ان را پيش‬
‫محمد بن اب‪55‬راهيم بن مص‪55‬عب بردن‪55‬د‪ .‬او را با دو زنج‪55‬ير بس‪55‬ته هم‪55‬راه دو‬
‫نفري كه اقرار‪ 5‬نم‪55‬وده بودند‪ 5‬و دو فرزن‪55‬دش و نف‪55‬ري كه او را پنه‪55‬ان ك‪55‬رده‬
‫بود پيش اميرالمؤمنين الواثق كه آن هنگام در سامره بود فرس‪55‬تادند‪ 5.‬الواثق‬
‫نسبت به محل آنها اطالع يافت‪ .‬ابن داود و اص‪55‬حابش را احض‪55‬ار‪ 5‬نم‪55‬ود و‬
‫يك مجلس عمومي را برايش‪55‬ان ت‪55‬رتيب داد تا آنها را بيازمايد و حالش‪55‬ان را‬
‫كشف كند‪ .‬جملگي افراد در حضورش همراه زندانيان جمع شدند و چنانكه‬
‫مي‌گويند‪ :‬ظاهراً احمد بن داود به وس‪55‬يله تهديد به قتل او را به حض‪55‬ور‪ 5‬در‬
‫آن مجب‪555‬ور ك‪555‬رده بودن‪555‬د‪ ،‬هنگ‪555‬امي كه احمد بن نصر را آورند‪ 5‬الواثق در‬

‫‪ -‬رطل يك وسيله سنجش و معادل ‪ 84‬مثقال است‪ .‬مترجم‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾19‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫مورد‪ 5‬اخالل و آشوب از او چيزي نپرسيد و همچ‪55‬نين در م‪55‬ورد اينكه قصد‪5‬‬


‫خ‪55‬روج بر عليه او را داش‪55‬ته با او من‪55‬اظره و گفتگو نك‪55‬رد بلكه به او گفت‪:‬‬
‫اي احمد در مورد ق‪55‬رآن نظ‪55‬رت چيس‪55‬ت؟ ج‪55‬واب داد‪ :‬ق‪55‬رآن كالم خداس‪55‬ت‪.‬‬
‫سؤال كرد‪ :‬آيا آن مخلوق است؟ جواب داد‪ :‬آن كالم خداست‪ .‬س‪55‬ؤال نم‪55‬ود‪:‬‬
‫در مورد پروردگار‪ 5‬چه مي‌گوييد؟ آيا در قيامت ديده مي‌ش‪55‬ود؟ ج‪55‬واب داد‪:‬‬
‫اي اميرالمؤمنين‪ ،‬از رسول خدا به ما رس‪55‬يده كه فرم‪55‬ود‪َ« 5:‬ت َر ْو َن َربَّ ُك ْم َك َما‬
‫ض ُامو َن فِي ُر ْؤيَتِ ِه» «پروردگارتان را مي‌بينيد همانگونه كه ماه‬ ‫َت َر ْو َن الْ َق َم َر َال تُ َ‬
‫را مي‌بينيد و در ديدنش شك نمي‌كنيد»‪ .‬پس ما بر خير مي‌باشيم‪5.‬‬
‫اس‪55‬حاق بن اب‪5‬راهيم به او گفت‪ :‬واي بر ت‪55‬و! بنگريد چه مي‌گويد! گفت‪:‬‬
‫تو مرا به آن امر كردي‪ .‬اس‪55‬حاق از س‪55‬خنانش ترس‪55‬يد و گفت‪ :‬آيا من تو را‬
‫به اين سخنان دستور‪ 5‬دادم! گفت‪ :‬آري‪ .‬به من امر كردي كه او را هنگامي‬
‫اميرالمؤمنان است نصيحت كنم و از جمله نصيحت من ب‪55‬راي او اين است‬
‫كه او از حديث رسول هللا ص نمي‌ترسد‪.‬‬
‫الواثق به اطرافيانش‪ 5‬گفت‪ :‬در م‪5555‬وردش‪ 5‬چه مي‌گوييد؟ همگي دهن‬
‫گشودند‪ 5،‬عبدالرحمن بن اسحاق كه قبالً بر جانب غربي بغداد قاضي بود و‬
‫عزل شده بود و در مجلس حض‪55‬ور‪ 5‬داشت و از جمله ارادتمن‪55‬دان احمد بن‬
‫نصر هم ب‪555‬ود گفت‪ :‬اي اميرمؤمن‪555‬ان او خ‪555‬ونش حالل است و ابو عبدهللا‬
‫ارم‪55‬ني كه رفيق پسر اب‪55‬وداود‪ 5‬ب‪55‬ود گفت‪ :‬اي اميرمؤمن‪55‬ان خ‪55‬ونش را به من‬
‫بدهيد‪ .‬آنگاه الواثق گفت‪ :‬او كشته مي‌شود‪5.‬‬
‫ابن ابي داود گفت‪ :‬اي اميرمؤمن‪555‬ان‪ :‬ك‪555‬افري‪ 5‬است كه از او درخواست‪5‬‬
‫توبه مي‌ش‪55‬ود ش‪55‬ايد دچ‪55‬ار ن‪55‬وعي جن‪55‬ون و يا عقلش زايل ش‪55‬ده باشد [گويا‬
‫مجبور‪ 5‬شده كه به واسطه آن كشته شود] الواثق گفت‪ :‬هرگ‪55‬اه م‪55‬را ديديد كه‬
‫به س‪55‬وي او ب‪55‬رمي خ‪55‬يزم هيچكس با من برنخ‪55‬يزد و به راس‪55‬تي كه من به‬
‫واسطه قدم زدن به سوي او خواهان اجر و پ‪5‬اداش الهي هس‪5‬تم‪ .‬دس‪5‬تور‪ 5‬داد‬
‫يك شمش‪555‬ير تيغ را ب‪555‬رايش آوردند‪ 5‬آن را به دست گ‪555‬رفت و به ط‪555‬رف او‬
‫حركت كرد‪ ،‬ايش‪5‬ان در وسط‪ 5‬خانه ب‪5‬ود درخواست ك‪5‬رد پوس‪5‬تي‪ 5‬را ب‪5‬رايش‬
‫بياورند آن را در وسطش قرار‪ 5‬داد و ريسماني‪ 5‬خواست س‪55‬رش را محكم به‬
‫﴿‪﴾20‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫آن بست و ريسمان را كشيد آنگاه واثق يك ض‪55‬ربه شمش‪55‬ير‪ 5‬به او زد كه بر‬
‫ريسماني روي شانه اش اصابت كرد سپس ضربه اي بر سرش وارد نمود‬
‫آنگاه شمشير را تكاني داد و كار را يكسره كرد و شمشيري بر گردنش زد‬
‫و س‪55‬رش را از تن ج‪55‬دا نم‪55‬ود‪ .‬و گوين‪55‬د‪ :‬الواثق سر شمش‪55‬ير‪ 5‬را در ش‪55‬كمش‬
‫ف‪55‬رو‪ 5‬ب‪55‬رد و پس از آنكه ك‪55‬ار را يكس‪55‬ره ك‪55‬رد دس‪55‬تور داد آن را به ص‪55‬ليب‬
‫بكشند و در حاليكه با دو زنج‪55‬ير‪ 5‬پاه‪55‬ايش را بس‪55‬ته بودند و با يك پ‪55‬يراهن و‬
‫دامن او را در محله‌اي از شهر قرار‪ 5‬دادند‪ .‬س‪55‬رش را به بغ‪55‬داد حمل كردند‬
‫و روزها آن را در قس‪55‬مت ش‪55‬رقي و به هم‪55‬ان ص‪55‬ورت‪ 5‬در قس‪55‬مت غ‪55‬ربي‬
‫بغ‪5555‬داد نهادند س‪5555‬رش را بر درخ‪5555‬تي نه‪5555‬اده و خيمه‌اي را بر آن زده و‬
‫نگهباناني‪ 5‬بر آن گماش‪55‬تند‪ 5‬كه آن محل به مك‪55‬ان سر احمد بن نصر مع‪55‬روف‪5‬‬
‫شد و در گوشش يك برگ كاغذ نهاده و بر آن نوشته بودند‪« 5:‬اين سر ك‪55‬افر‪5‬‬
‫مشرك گم‪55‬راهي اس‪55‬ت!!! او احمد بن نصر بن مالك است او كسي است كه‬
‫خداوند‪ 5‬وي را به دست عبدهللا ه‪55‬ارون اإلم‪55‬ام الواثق باهلل اميرالمؤم‪55‬نين بعد‬
‫از آنكه در مورد‪ 5‬خلق قرآن و نفي تشبيه نم‪55‬ودن حجت بر او تم‪55‬ام گرديد و‬
‫توبه به او عرضه گرديد و امكان برگشت به حق به او داده شد ولي ايش‪55‬ان‬
‫روي‪ 5‬برت‪55‬افت‪ 5‬و عن‪55‬اد و سركشي‪ 5‬نم‪55‬ود و به م‪55‬وارد م‪55‬ورد اش‪55‬اره تص‪55‬ريح‬
‫نمود به قتل رس‪55‬يد‪ ،‬حمد و ثنا ب‪55‬راي خداون‪55‬دي كه ب‪55‬راي ب‪55‬ردنش به آتش و‬
‫عذاب دردناكش در مورد او تعجيل نمود و اميرالمؤمنين درآن مورد از او‬
‫س‪55‬ؤال نم‪55‬ود و ايش‪55‬ان به تش‪55‬بيه اق‪55‬رار و به كفر س‪55‬خن گفت و ب‪55‬دين س‪55‬بب‬
‫اميرالمؤمنين خونش را مباح و او را لعن نمود»‪ .‬و دستور داد همراهان و‬
‫دوستان احمد بن نصر آنهايي كه جزو ياران او به حس‪55‬اب مي‌آمدند‪ 5‬را داغ‬
‫كنند و زن‪5‬داني‪ 5‬نمايند س‪5‬پس بيست و ان‪5‬دي از اين زن‪5‬دانيان داغ ش‪5‬ده را در‬
‫يك مك‪55‬ان تاريك زن‪55‬داني و آنها را از گ‪55‬رفتن زك‪55‬اتي‪ 5‬كه زن‪55‬دانيان مي‌دادند‪5‬‬
‫منع كردند و از مالق‪55‬ات ممنوعش‪55‬ان كردند و آهن را به آنها بس‪55‬ته بودند تا‬
‫سنگين ش‪55‬وند بعد او ه‪55‬ارون الس‪55‬راج و ديگ‪55‬ري كه با او ب‪55‬ود را به س‪55‬امره‬
‫حمل كردند سپس دوب‪55‬اره آنها را به بغ‪55‬داد بازگرداندند‪ 5‬و آنها را در زن‪55‬دان‬
‫حبس كردند‪.‬‬
‫﴿‪﴾21‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫علت گرفتار‪ 5‬شدن كساني كه به سبب احمد بن نصر دستگير ش‪55‬دند م‪55‬رد‬
‫گازري‪ 5‬بود كه در يك كاروانسرا ساكن بود‪ .‬ايشان پيش اسحاق بن ابراهيم‬
‫بن مص‪55‬عب آمد و گفت‪ :‬من تو را ب‪55‬راي دس‪55‬تگيري‪ 5‬ياران احمد بن نصر‬
‫راهنم‪55‬ايي مي‌كنم ل‪55‬ذا كس‪55‬اني را هم‪55‬راه و به دنب‪55‬ال او فرس‪55‬تادند‪ ،‬آنگ‪55‬اه كه‬
‫همگي دس‪55‬تگير‪ 5‬و با هم جمع گرديدند فهميدند‪ 5‬كه م‪55‬رد گ‪55‬ازر (لباسش‪55‬وي)‬
‫سبب دستگيري آنها بوده است كه در مهرزار‪ 5‬باغ نخلي دارد بعد باغش را‬
‫بريدند‪ 5‬و منزلش را به تارج بردند‪.1‬‬
‫حركت احمد بن نصر بعد از م‪55‬رگش ن‪55‬يز ادامه يافت و به علت آش‪55‬كار‬
‫شدن امورشان در زن‪5‬دگي‪ 5‬نتوانست در نتيجه ح‪55‬ركت و قيامش به مقص‪5‬ود‬
‫برسد و از بررسي‪ 5‬دوراني كه به دنبال مرگش ف‪55‬را رس‪55‬يد دانس‪55‬ته مي‌ش‪55‬ود‪5‬‬
‫كه ح‪5‬ركت ايش‪5‬ان از بين ن‪55‬رفت و مع‪55‬اني كه او ب‪5‬راي آن قيام نم‪55‬ود ت‪5‬أثير‬
‫گذاشت و ب‪55‬اعث تح‪55‬ول در متوكل و ح‪55‬تي ب‪55‬اعث شد الواثق از آنچه انج‪55‬ام‬
‫داده ب‪55‬ود توبه كند و در ص‪55‬دد تغيير برآيد و بازگشت به حق و راس‪55‬تي‪ 5‬را‬
‫آغاز كند و به نصيحت و خ‪55‬يرخواهي‪ 5‬ابن نص‪55‬ير‪ 5‬عمل كند و او را مبتدعه‬
‫اطراف‪ 5‬خودش كشتند‪.‬‬
‫شاهد ما در اين قصه اين بود كه امام احمد بن نصر منكري‪ 5‬را بر حاكم‬
‫جامعه كه خارج از اسالم بود انكار مي‌نمود و بر مخالفت كردن با حاكم و‬
‫خروج نمودن بر عليه او بيعت نمود و صف اس‪55‬المي را مش‪55‬خص نم‪55‬ود و‬
‫آن را از اهل ب‪55‬دعت و ديگ‪55‬راني‪ 5‬كه در صف مخ‪55‬الف حك‪55‬ومت بودند ج‪55‬دا‬
‫نم‪55‬ود و عالم‪55‬ان عص‪55‬رش اين ك‪55‬ارش را س‪55‬توده تا ج‪55‬ايي كه ام‪55‬ام احمد بن‬
‫حنبل امام اهل سنت در موردش‪ 5‬گفت‪« :‬رحمت خدا بر او باد با جان خ‪55‬ود‬
‫فداكاري نمود»‪.‬‬
‫چيزي كه باعث جمع ش‪5‬دن ام‪5‬ام احمد بن نصر و دوس‪5‬تانش با هم‪5‬ديگر‬
‫گرديد‪ ،‬تنها جنگيدن با بدعت و كمك كردن به س‪55‬نت ب‪55‬ود‪ ،‬بن‪55‬ابراين هرگ‪55‬اه‬
‫جماعتي بر اطاعت خداوند‪ 5‬و رسولش‪ 5‬اجتم‪55‬اع نمايند و هم‪55‬ديگر را بر اين‬
‫‪ -‬تفص‪5‬يل اين جريان را در ت‪5‬اريخ ط‪5‬بري‪ ،190 5-139 5-9/135‬س‪5‬ير أعالم النبالء‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،11/166‬طبقات الحنابلة‪ ،82 5-1/80‬طبقات الشافعية‪ ،2/51‬ت‪5‬اريخ بغ‪55‬داد‪-5/173‬‬


‫‪ ،176‬البداية والنهاية‪ 307 -10/302‬مطالعه نماييد‪5.‬‬
‫﴿‪﴾22‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫كار ياري كنند عملش‪55‬ان همانگونه كه از خالل تم‪55‬امي مثاله‪55‬ايي‪ 5‬كه گذشت‬
‫مش‪55‬روع‪ 5‬مي‌باشد چ‪55‬ون دوري جس‪55‬تن از ظلم و تعص‪55‬بات ج‪55‬اهلي هدفش‪55‬ان‬
‫ب‪5‬وده اس‪5‬ت‪ .‬شعارش‪5‬ان اين نب‪5‬ود كه «نحن مع كل أحد منا في كل ش يء» «ما‬
‫در تمامي مس‪5‬ائل با هم‪5‬ديگر هس‪5‬تيم» يا اينكه «نب ايع علی الس مع والطاعة في‬
‫المكره والمنشط في كل شيء»!! «با همديگر در هر شرايط و در مورد همه‬
‫مسائل به قصد اطاعت و فرمانبري بيعت مي‌ك‪55‬نيم‪ !!»5‬بلكه بايد اجتم‪55‬اع بر‬
‫اس‪55‬اس يك ك‪55‬ار مع‪55‬روف‪ 5‬و پس‪55‬نديده كه همه مجتمعين نس‪55‬بت به آن اطالع‬
‫دارند صورت‪ 5‬گيرد‪ .‬يا اينكه اجتماع بر اساس جنگيدن با يك امر ناپس‪55‬ند و‬
‫مك‪55‬روه كه پيش همه اجتم‪55‬اع كنن‪55‬دگان ش‪55‬ناخته ش‪55‬ده و جملگي از آن ب‪55‬يزار‬
‫هس‪55‬تند ص‪55‬ورت‪ 5‬گ‪55‬يرد كه در غ‪55‬ير اين ص‪55‬ورت‪ 5‬عهد و پيمانش‪55‬ان از جنس‬
‫همان پيمانهايي‪ 5‬خواهد بود كه مشركان انجام مي‌ دادند‪.‬‬
‫اگر ف‪55‬رد متع‪55‬رض به ح‪55‬ديث عب‪55‬اده بن ص‪55‬امت كه در ص‪55‬حيح آم‪55‬ده‬
‫اع ِة فِي الْعُ ْس ِر‬ ‫ول اللَّ ِه ‪َ ‬علَى َّ‬
‫الس ْم ِع َوالطَّ َ‬ ‫اس‪55‬تدالل نمايد كه گويد‪« :‬بَ َاي ْعنَا َر ُس َ‬
‫َوالْيُ ْس ِر» «با رسول خدا در اطاعت و فرمانبري در آسايش و س‪55‬ختي بيعت‬
‫نموديم‪ .»5‬در جواب او همان چيزي را اظهار مي‌داريم كه ابن ج‪55‬وزي گفته‬
‫است‪« :‬وأين اشتراط الشيخ علی المريد‪ ،‬من اشتراط رسول اهلل ‪ ‬الواجب الطاعة‬
‫علی البيعة اإلسالمية الالزمة»‪« .1‬شرايط بيعت يك شيخ با مريدش كجا و شرط‬
‫بيعت با رسول هللا ص كه اطاعت كردنش در بيعت اس‪55‬المي واجب و الزم‬
‫است كجا» ابن قيم بيان مي‌دارد‪ 5‬كه از جمله مكر و كيد ش‪55‬يطان با ص‪55‬وفيه‬
‫اين است ك‪55‬ه‪« :‬به آنها دس‪55‬تور مي‌دهد كه ش‪55‬كل واحد داش‪55‬ته باش‪55‬ند‪ ،‬لب‪55‬اس‬
‫واحد‪ ،‬شكل و شمايل واحد و راه رفتن معين و ش‪55‬يخ مش‪55‬خص و ط‪55‬ريقه‌اي‬
‫ساخته شده و همه اينها را بر آنها الزم مي‌نمايد‪ 5‬چنانكه مانند فرائض آن را‬
‫بر خود الزم مي‌دارند و هركس از آن خارج گردد از او ايراد مي‌گيرند و‬
‫او را مورد‪ 5‬ذم و نكوهش قرار مي‌دهند»‪ .‬در ادامه مي گويد‪« :‬آنها مشغول‬
‫‪ -‬تلبيس ابليس ص‪.192‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾23‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫به حفظ نمودن رسومات از شريعت و حقيقت هستند لذا در مقابل رسومات‬
‫اهل ب‪55‬دعت توقف مي‌كنند‪ 5‬نه با اهل فقه هس‪55‬تند و نه هم‪55‬راه اهل حق‪55‬ايق و‬
‫كشفند چون صاحبان حقيقت مقيد شدن به رسومات قراردادي را شديدترين‬
‫چيز بر خود مي‌داند و اين امر از جمله بزرگترين پ‪55‬رده بين دلش و هللا مي‬
‫باشد پس هرگاه به آن مقيد مي‌شود‪ 5‬دلش را از س‪5‬ير و ح‪5‬ركت ب‪5‬از مي‌دارد‪5‬‬
‫و بدترين احواالتش توقف همراه رسومات‪ 5‬وض‪55‬عي‪ 5‬مي باشد و در ح‪55‬ركت‬
‫متوقف نمي‌گ‪5‬ردد بلكه يا پيش مي‌رود‪ 5‬يا پس مي‌گ‪5‬ردد‪ 5‬همانگونه كه خداوند‪5‬‬
‫مي‌فرمايد‪_       + 5:‬‬
‫«ب‪55‬راي آن كس از ش‪55‬ما كه بخواهد به پيش و يا به عقب رود»‪ .‬ل‪55‬ذا ت‪55‬وقفي‪5‬‬
‫در راه نيست تنها رفتن و پيشرفت و رجوع و برگشتن است‪.1‬‬
‫بنابراين كس‪55‬اني كه در ص‪5‬دد انج‪55‬ام عمل ديني هس‪5‬تند بايد ه‪55‬دفهاي بلند‬
‫خويش را حاضر و مان‪55‬دگار‪ 5‬كنند و به آن تمسك جويند‪ 5‬و از هرگونه غل و‬
‫زنج‪555‬يري‪ 5‬آن را دور گردانند چ‪555‬يزي كه آنها را متوجه نفسهايش‪555‬ان خواهد‬
‫ك‪55‬رد و بس‪55‬ياري از عوارض‪55‬ات و اراضي را چ‪55‬ون ظن و گم‪55‬ان فاسد در‬
‫م‪55‬ورد م‪55‬ردم بط‪55‬ور‪ 5‬ع‪55‬ام و در م‪55‬ورد دع‪55‬وتگران بص‪55‬ورت خاصي ايج‪55‬اد‬
‫مي‌نمايد‪ 5‬تا جايي كه چنان عبارات تندي را در مورد هم به ك‪55‬ار مي‌برند كه‬
‫گاه‪55‬ا ً به ح‪55‬دي مي‌رسد‪ 5‬كه بعضي از ديگ‪55‬ران درخواست توبه نمايند و آن‬
‫وقت در چنان ظن و گم‪55‬ان فاسد‪ 5‬و تعصب ق‪55‬رار مي‌گيرند‪ 5‬كه ن‪55‬تيجه‌اي جز‬
‫باطل شدن اجر و پاداش و يا ناقص گرديدنش مي‌گردد‪ 5.‬والعياذ باهلل تعالي‪.‬‬
‫و چنانكه خواهد آمد شيخ اإلسالم اين طايفه را مورد‪ 5‬نداي خويش ق‪55‬رار‪5‬‬
‫مي‌دهد و از آنها مي‌خواهد آنچه را در اين رس‪555555‬اله مس‪555555‬طور‪ 5‬نم‪555555‬وده‬
‫بخوانند‪ …5‬و به آنچه در آن آم‪555‬ده عمل كنند… كه ش‪555‬ما بيش از ه‪555‬ركس‬
‫ديگر به آن محتاجيد‪5.‬‬
‫مس‪55‬ئله دوم‪ :‬منظ‪55‬ور‪ 5‬از جم‪55‬اعتي كه مس‪55‬لمانان به س‪55‬بب ت‪55‬رك ك‪55‬ردنش‬
‫گناهكار‪ 5‬مي‌گردد چيست؟آيا منظور‪ 5‬از آن تشكيالتها و تنظيماته‪5‬اي‪ 5‬موج‪5‬ود‬
‫در زمان ماست كه در اكناف زمين پراكنده هس‪55‬تند مي‌باش‪55‬د؟ يا منظ‪55‬ور از‬

‫‪ -‬إغاثة اللهفان‪.126 -1/125‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾24‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫آن جماعتي از مسلماناني است كه بر اساس بيعت با ح‪55‬اكم مس‪55‬لمان مجتمع‬


‫گشته اند؟‬
‫آنچه از نصوص پيداست‪:‬‬
‫منظ‪555‬ور‪ 5‬از آن جم‪555‬اعتي كه مس‪555‬لمان به واس‪555‬طه دوري جس‪555‬تن از آن‬
‫گناهكار‪ 5‬مي‌شود جماعت مسلماناني‪ 5‬هستند كه ام‪55‬ام مس‪55‬لمانان در رأس آنها‬
‫ق‪5‬رار‪ 5‬دارد‪ .‬آش‪5‬كار نم‪5‬ودن اين مع‪5‬ني در اين زم‪5‬ان ام‪5‬ري ض‪5‬روري است‬
‫چون نگاه ك‪5‬ردن به يك تش‪5‬كل و مقص‪5‬ود از جم‪5‬اعت م‪5‬ورد بحث را به آن‬
‫تخصيص دادن باعث اختالفات و موضعگيري ه‪55‬اي متع‪55‬دد در ميان تم‪55‬ام‬
‫كساني خواهد شد كه در قالب تنظيمهاي متعدد در ميادين ح‪55‬ركت اس‪55‬المي‬
‫معاصر‪ 5‬حضور دارند‪ .1‬و اين فهم خطا آنگ‪55‬اه خ‪55‬ود را مي‌نماياند‪ 5‬كه ف‪55‬ردي‪5‬‬
‫يا مجموعه‌اي بخواهند‪ 5‬يكي از تشكيالت هاي موجود را رها نمايد كه نتايج‬
‫آن از جهت فردي‪ 5‬و اخالقي بسيار‪ 5‬ويرانگر‪ 5‬مي‌باشد‪.‬‬
‫به همين دليل… ما تأكيد مي‌كنيم‪ 5‬هر تشكيالتي‪ 5‬از تشكلها و يا حرك‪55‬تي‬
‫از حرك‪55‬ات و يا جم‪55‬اعتي از جماعتها تنها جمعي از مس‪55‬لمانان هس‪55‬تند و نه‬
‫‪ -‬امام ش‪5‬افعي در الرسالة ص‪ 475‬مي‌گويد‪« :‬إذا ك انت جم اعتهم متفرقة في البل دان فال‬ ‫‪1‬‬

‫تق در أحد أن يلزم جماعة أب دان قوم متف رقين‪ ،‬وقد وج دت أب دان تك ون مجتمعة من المسلمين‬
‫والك افرين واالتقي اء والفج ار‪ .‬فلم يكن في ل زوم األب دان مع نی‪ ،‬ألنه ال يمكن وألن اجتم اع‬
‫األب دان وال يص نع ش يئاً فلم يكن لل زوم جم اعتهم مع ني‪ ،‬إال ما عليه جم اعتهم من التحليل‬
‫والتح ريم والطاعة فيهما» «هنگ‪55‬امي كه جمعيتش‪55‬ان در ش‪55‬هرها پراكن‪55‬ده است هيچكس‬
‫قادر نيست اين افراد متفرق را ملزم به يك جماعت نمايد و گاها ً افرادي‪ ،‬مجتمعي را‬
‫تشكيل داده اند كه از مسلمانان و كافران و اهل تقوا و فجور تشكيل يافته است در آن‬
‫هنگام چنين اجتماعي با اين كيفيت هيچ معني ندارد و تشكيل مجتمع از چنين افرادي‬
‫ممكن نيست چون اجتماع چنين افرادي چيزي را نمي‌سازد پس لزوم جماعتش‪55‬ان جز‬
‫در م‪55‬ورد حالل و ح‪55‬رام و رع‪55‬ايت ك‪55‬ردن آنها كه همگي در م‪55‬وردش اتف‪55‬اق دارند و‬
‫ملزم به آن هس‪55‬تند‪ 5،‬چ‪55‬يزي بي مع‪55‬ني است»‪ .‬رحمت خ‪55‬دا بر او ب‪55‬اد كالمش خ‪55‬وب و‬
‫س‪55‬نجيده است و شايس‪55‬ته تأمل و موافق آن چ‪55‬يزي است كه ما ذكر ك‪55‬رديم يع‪55‬ني هر‬
‫جماعتي از جماعتهاي موجود تنها ج‪55‬زئي از مس‪55‬لمانان هس‪55‬تند‪ 5‬و جم‪55‬اعت مس‪55‬لمانان‬
‫تنها آنها نمي باشند‪.‬‬
‫﴿‪﴾25‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫به ص‪55‬ورت متف‪55‬رق و نه به ص‪55‬ورت مجتمع جم‪55‬اعت مس‪55‬لمانان نيس‪55‬تند‬


‫همانگونه كه اگر كسي منتسب به يكي از اين تنظيم‪5555555‬ات و يا يكي از اين‬
‫حركات اسالمي نباشد چ‪55‬نين ف‪55‬ردي‪ 5‬ج‪55‬دا از جم‪55‬اعت محس‪55‬وب نمي‌ش‪55‬ود‪ 5‬و‬
‫هرگاه بميرد مردنش مرگ جاهلي نيست‪.‬‬
‫چنانچه انتشار اين فهم اشتباه ما را به معني درست جماعتي كه مسلمان‬
‫به س‪555‬بب ج‪555‬دايي از آن دچ‪555‬ار مي‌ش‪555‬ود‪ 5‬ف‪555‬را مي‌خواند و تأكيد مي‌نمايد كه‬
‫برادري‪ 5‬بين مسلمانان تنها و تنها بواسطه اصل ايمان است‪.‬‬
‫‪[ _  +‬حج‪55‬رات‪« .]10 :‬تنها مؤمن‪55‬ان‬
‫ب‪55‬رادر همديگرند‪ .»5‬بن‪55‬ابراين ب‪55‬رادري بواس‪55‬طه انتس‪55‬اب به تش‪55‬كيالتي يا‬
‫حركتي‪ 5‬از حركتها‪ 5‬ميسر نمي‌گردد‪5.‬‬
‫بنابراين واجب است با ه‪55‬ركس كه نص‪55‬وص اس‪55‬الم به ايم‪55‬انش ش‪55‬هادت‬
‫مي‌دهد با او چون يك مؤمن معامله نماييم حال چ‪55‬نين ف‪55‬ردي‪ 5‬عضو تنظيمي‪5‬‬
‫باشد يا نباشد‪ .‬و اختالف و امراض انواع آسيبها به صفوف عاملين حركت‬
‫اسالمي به خاطر عدول از همين مقياس وارد گرديده است‪.‬‬
‫هرگ‪555‬اه لب‪555‬اس عص‪555‬مت دروغين كه ب‪555‬اعث ش‪555‬ده به كليه تص‪555‬رفات و‬
‫خطاهاي‪ 5‬فردي رنگ مضحك نيكي دهد از اندام بعضي اشخاص به درآيد‪.‬‬
‫و هرگاه براي گروه و شخصي‪ 5‬عصمت ق‪55‬رار ن‪55‬داده و آنها را ف‪55‬ارغ از‬
‫اشتباه قرار ندهند چيزي كه جز در حالت نبودن عقل و بصيرت ص‪55‬حيح و‬
‫يا در ح‪55‬التي كه انس‪55‬ان به ص‪55‬ورت قطعي‪ 5‬مل‪55‬تزم به اين دين نباشد حاصل‬
‫نمي‌گردد‪.‬‬
‫و تا زمانيكه ك‪555‬ار نقد و بررسي و نص‪555‬حيت و خ‪555‬يرخواهي و امر به‬
‫معروف‪ 5‬و نهي از منكر هيچ تحولي را ايجاد نكند و به جدايي صفها از هم‬
‫نيانجامد‪5.‬‬
‫و تا هنگ‪55‬امي كه از گروهها‪ 5‬و طوايف‪ 5‬فك‪55‬ري جديد كه افك‪55‬ار متع‪55‬دد را‬
‫در زمين مي‌پراكنند و جزئيات را رشد و كليات را به دست فراموشي‬
‫مي‌سپارند و نردبان اولويات را پريشان مي‌نمايند‪ 5‬دوري نجويم‪5.‬‬
‫و تا زمانيكه بحث و بررسي اس‪55‬باب تقص‪55‬يرات بر توجيه نم‪5‬ودن كارها‬
‫فزوني دارند هنگامي مصطلحات‪ 5‬بد و نادرست پنه‪55‬ان ش‪55‬ده را بر كسي كه‬
‫﴿‪﴾26‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫از ح‪55‬زبي به خ‪55‬اطر يك فكر قابل اعتم‪55‬اد ج‪55‬دا ش‪55‬ده اطالق مي‌نمايند و در‬
‫م‪55‬وردش به ك‪55‬ار مي‌برند‪ 5‬مانن‪55‬د‪ :‬از راه به در رفت‪ ،‬منح‪55‬رف گرديد‪ 5‬و يا‬
‫فرار‪ 5‬نمود و يا برعكس گرديد‪5.‬‬
‫و زمانيكه وسايل را براي رسيدن به غايات و اهداف بكار نمي‌روند‪ 5‬و‬
‫منتظر‪ 5‬نتايج اعمال نيستند‪ 5‬و اشخاص مح‪55‬وريت‪ 5‬ح‪55‬ركت اس‪55‬المي مي‌باش‪55‬ند‬
‫طوري‪ 5‬كه قضاياي اسالمي جز در خالل آنها نگريسته نمي‌شود‪5.‬‬
‫و زمانيكه مجال و ميداني براي مصحلت نيست و سياست و مهارت و‬
‫فراگيري و تجربه ميداني براي حضور‪ 5‬ندارند‪.‬‬
‫و بآلخره اين رساله را از ميان مجموع الفتاوي‪ 25 5-9 5/28‬برگزيدم و‬
‫قص‪55‬دم در آغ‪55‬از و انته‪55‬اي آن پ‪55‬اداش الهي و توض‪55‬يح دادن حق ب‪55‬وده در‬
‫مسئله‌اي كه سخنان بسياري پ‪55‬يرامون آن به حق و باطل گفته ش‪55‬ده است كه‬
‫در آن مترصد‪ 5‬آثار بيعتي شده است كه به اميرمؤمنان داده مي‌شود‪ 5‬و م‪55‬انع‬
‫الحاق اين آثار به بيعتي كه به مشايخ و جماعات داده مي‌شود مي‌گردد‪5.‬‬
‫و در هر حال بايد به ش‪55‬رع خداوند‪ 5‬متع‪55‬ال مل‪55‬تزم ب‪55‬ود و از آن در هيچ‬
‫حالتي كه براي ديگران اعم از مشايخ و پادش‪55‬اهان و حاكم‪55‬ان و معلم‪55‬ان و‬
‫متعلمان پيش مي‌آيد خارج نشد‪ .‬و شيخ اإلس‪55‬الم ابن تيميه‪ :‬اين احك‪55‬ام را با‬
‫عبارات جامع و واضح و آشكار توضيح داده است‪.‬‬

‫مقدمه‪ :‬فضيلت تيراندازي در راه خداوند متعال‬


‫تيران‪555‬دازي‪ 5‬و زخمي ك‪555‬ردن و زدن در راه خداوند از جمله ام‪555‬وراتي‪5‬‬
‫هستند كه خداوند متعال و رسولش‪ 5‬به آن دستور داده اند؛ پروردگار‪ 5‬متع‪55‬ال‬
‫در اين موارد مي‌فرمايد‪    + 5:‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪[ _       ‬محمد‪:‬‬
‫‪« .]4‬چون با كافران برخ‪55‬ورد‪ 5‬نموديد گردنهايش‪55‬ان را بزنيد تا زمانيكه از‬
‫خونريزي بسيار دشمن را از پاي درآوريد‪ 5‬آنگاه اسيران جنگ را محكم به‬
‫بند كش‪555‬يد س‪555‬پس يا بر آنها منت گذاريد و آزاد كنيد و يا فديه بگيريد تا در‬
‫نتيجه جنگ س‪555‬ختيهاي‪ 5‬خ‪555‬ود را ف‪555‬رو‪ 5‬گ‪555‬ذارد»‪ + .‬‬
‫﴿‪﴾27‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫‪[ _    ‬انفال‪« .]12 :‬س‪5‬رها و‬


‫اط‪555‬راف‪ 5‬دست و پاهايش‪555‬ان را بزنيد» ‪  +‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪[ _‬مائده‪« .]94 :‬اي كساني كه ايمان آورده ايد خداوند‪ 5‬شما را‬
‫به چيزي از شكار كه دستها و نيزه هاي شما به آن برسد مي‌آزمايد» ‪+‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪_       ‬‬
‫[انفال‪« .]60 :‬براي مقابله با آنها هر چيز كه در ت‪55‬وان داريد آم‪55‬اده كنيد و‬
‫از آماده داشتن اسبها كه به وسيله آن دشمنان خ‪55‬دا و خ‪55‬ويش و ق‪55‬ومي‪ 5‬ديگر‬
‫غير از آنها را بترسانيد‪ .»5‬در ص‪55‬حيح مس‪55‬لم از رس‪55‬ول هللا ص ث‪55‬ابت است‬
‫الر ْم ُي‪ ،‬أَالَ‬ ‫كه اين آيه را روي منبر قرائت نمود و آنگاه فرمود‪« 5:‬أَالَ إِ َّن الْ ُق َّوةَ َّ‬
‫إِ َّن الْ ُق َّو َة ال َّر ْم ُي‪ ،‬أَالَ إِ َّن الْ ُق َّو َة ال َّر ْم ُي» «آگاه باش‪55‬يد به درس‪55‬تي كه ق‪55‬وت هم‪55‬ان‬
‫تيران‪55‬دازي‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬اين جمله را سه ب‪55‬ار تك‪55‬رار فرمودند»‪ .‬رس‪55‬ول هللا ص‬
‫الرْمىَ ُثَّم‬ ‫َي ِم ْن أَ ْن َت ْر َكبُ وا‪َ ،‬وَمْن َتعََّلَم َّ‬ ‫ب إِل َّ‬ ‫َح ُّ‬‫فرمودند‪ْ « :‬ار ُم وا َو ْار َكبُ وا َوأَ ْن َت ْر ُم وا أ َ‬
‫س مَِّنا»‪« .1‬تيران‪5‬دازي‪ 5‬كنيد و س‪5‬واركاري‪ 5‬نماييد و تيران‪5‬دازي ن‪5‬زد‬ ‫َنسَِيُه‪َ ،‬فَلْي َ‬
‫من از سواركاري محبوبتر است و هركس تيراندازي ياد بگ‪55‬يرد س‪55‬پس آن‬
‫را فرام‪555‬وش‪ 5‬كند از ما نيست»‪ .‬و در روايتي‪ 5‬آم‪555‬ده كه فرم‪555‬ود‪َ « :‬م ْن َت َعلَّ َم‬
‫ال َّر ْم َي ثُ َّم نَ ِس يَهُ فَ ِه َي نِ ْع َم ةٌ َج َح َد َها» «هركس تيراندازي را ياد بگيرد و سپس‬
‫آن را فراموش‪ 5‬نمايد نعم‪5‬تي است كه آن را انك‪5‬ار ك‪5‬رده است»‪ .‬و در س‪5‬نن‬
‫الرج ل ب ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٍ‬
‫اط ٌل إِالَّ‬ ‫از رسول هللا ص روايت شده كه فرمود‪َ « :‬و ُك ُّل َش ْىء َيل ُْهو بِ ه َّ ُ ُ َ‬
‫ِ‬ ‫ِِ ِ‬
‫ْح ِّق» «انجام هر كار‬ ‫الر ُج ِل بَِق ْوسه َوتَأْديبَهُ َف َر َسهُ َو ُمالَ َعبَتَهُ ْام َرأَتَهُ فَِإ َّن ُه َّن م َن ال َ‬
‫َر ْميَةَ َّ‬
‫بي فايده باطل است جز تيراندازي كردن با كمان‪ ،‬آموزش اسب س‪55‬واري و‬
‫ب‪55‬ازي ك‪55‬ردن با همس‪55‬رش كه اين سه م‪55‬ورد حق و درست مي‌باش‪55‬ند»‪ .‬و‬
‫ْفي ُك ُم اللَّهُ فَاَل َي ْع ِج ُز‬ ‫ض و َن ويك ِ‬ ‫رس‪55‬ول هللا ص مي‌فرمايد‪َ « :‬س ُت ْفتَ ُح َعلَْي ُك ْم أ ََر ُ‬
‫ََ‬

‫‪ -‬رواه احمد في المسند‪ ،‬ابوداود‪ ،‬ابن ماجه و نسائي في السنن‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾28‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫َس ُه ِم ِه»‪« .1‬ب‪55‬زودي‪ 5‬س‪55‬رزمين ها بر ش‪55‬ما فتح مي‌گ‪55‬ردد‪ 5‬و‬ ‫َح ُد ُك ْم أَ ْن َيل ُْه َو بِأ ْ‬
‫أَ‬
‫خداوند‪ 5‬شما را كفايت است لذا ب‪55‬ازي ك‪5‬ردن با تيرها ش‪55‬ما را ع‪5‬اجز نكند»‪.‬‬
‫مكحول گويد‪ :‬عمر بن خطابس به ش‪55‬ام نامه نوشت و مت‪55‬ذكر گرديد‪ 5‬ك‪55‬ه‪ :‬به‬
‫فرزندانتان تيراندازي و اسب سواري ياد بدهيد‪.‬‬
‫در صحيح بخاري‪ 5‬از رس‪55‬ول هللا ص روايت است كه فرم‪55‬ود‪ 5:‬فرزن‪55‬دان‬
‫اسماعيل تيران‪55‬دازي‪ 5‬را بياموزيد كه پ‪55‬در ش‪55‬ما تيران‪55‬داز‪ 5‬ب‪55‬ود‪ .‬و بر اف‪55‬رادي‬
‫يل‬ ‫ِ ِ ِ‬
‫گذشت كه مشغول مسابقه در تيراندازي‪ 5‬بودند فرم‪55‬ود‪ْ « :‬ار ُم وا بَني إ ْس َماع َ‬
‫فَ ِإ َّن أَبَ ا ُك ْم َك ا َن َر ِاميًا ْار ُم وا َوأَنَا َم َع بَنِي فُاَل ٍن» «فرزندان اسماعيل تيران‪55‬دازي‪5‬‬
‫كنيد كه پ‪55‬درتان تيران‪55‬داز ب‪55‬ود ح‪55‬ال تيران‪55‬دازي‪ 5‬كنيد و من هم‪55‬راه فرزن‪55‬دان‬
‫فالني هستم»‪ .‬آنگاه يكي از دو گروه تيراندازي‪ 5‬را متوقف ك‪55‬رد و فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫شما را چه ش‪5‬ده كه تيران‪5‬دازي نمي‌كنيد؟ ج‪55‬واب دادن‪55‬د‪ :‬چگونه تيران‪55‬دازي‪5‬‬
‫ك‪555‬نيم در حاليكه ش‪555‬ما با آنها هس‪555‬تيد؟ فرم‪555‬ود‪ْ « :‬ار ُم وا فَأَنَا َم َع ُك ْم ُكلِّ ُك ْم»‬
‫«تيراندازي كنيد من با همه شما هستم»‪ .‬س‪55‬عد بن ابي وق‪55‬اص س مي‌گويد‪:‬‬
‫در روز احد رس‪55‬ول هللا ص از ت‪55‬يردان من ت‪55‬ير خ‪55‬ارج مي‌ك‪55‬رد و به من‬
‫اك أَبِي َوأ ُِّمي» «پ‪5555‬در و م‪5555‬ادرم ف‪5555‬دايت ش‪5555‬ود‬ ‫مي‌داد و مي‌گفت‪ْ « :‬ارِم فِ َد َ‬
‫تيراندازي كن» علي بن ابي ط‪55‬الب س مي‌گويد‪ 5:‬نديديم كه رس‪55‬ول هللا ص‬
‫جز براي سعد براي اح‪55‬دي ديگر اين جمله را به ك‪55‬ار ب‪55‬برد‪[ .‬يع‪55‬ني پ‪55‬در و‬
‫مارش را ف‪5‬داي كسي ديگر كن‪55‬د]‪ .‬انس بن مالك س گويد‪ :‬رس‪55‬ول خ‪5‬دا ص‬
‫س َع ْن النَّبِ ِّي ‪ ‬قَ َ‬
‫ال‪:‬‬ ‫ئ َعلَى ُس ْفيَا َن َس ِم ْع ُ‬
‫ت ابْ َن ُج ْد َعا َن َع ْن أَنَ ٍ‬ ‫ال قُ ِر َ‬ ‫فرم‪55‬ود‪« 5:‬قَ َ‬
‫ش َخ ْي ٌر ِم ْن مائة» «صداي ابوطلحه در لشكر بهتر از‬ ‫ْج ْي ِ‬ ‫ت أَبِي طَل ِ‬
‫ْحةَ في ال َ‬ ‫َ‬ ‫َص ْو ُ‬
‫لَ‬
‫يكصد نفر است»‪ .‬و وق‪55‬تي كه ابوطلحه در لش‪55‬كر ب‪55‬ود رس‪55‬ول هللا ص در‬
‫مقابلش بر زانو نشسته و تيرهاي‪ 5‬تيردانش را بيرون مي‌آورد‪ 5‬و مي‌گفت‪:‬‬
‫ووجهي لوجهك الوقاء‪.2‬‬ ‫نفسي لنفسك الفداء‬

‫‪ -‬أخرجه مسلم في صحيحه‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬أخرجه بخاري‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾29‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫نفسم فداي نفس تو و رويم فداي روي‪ 5‬تو‪.‬‬


‫رسول خدا ص شمشير و ت‪55‬ير و كم‪55‬ان داشت و در س‪55‬نن از وي روايت‬
‫است كه فرمود‪« 5:‬من رمى بِس ْه ٍم فِي سبِ ِ ِ‬
‫اب َكا َن لَهُ‬ ‫يل اللَّه َفَبلَ َغ ال َْع ُد َّو أَ ْخطَأَ أ َْو أ َ‬
‫َص َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ ََ َ‬
‫َك ِع ْد ِل َر َقبَ ٍة» «هركس در راه خدا تيري بيندازد به دشمن برسد يا نه ب‪55‬رايش‬
‫چون آزاد كردن يك برده است»‪ .‬و باز در سنن از رسول خ‪55‬دا ص روايت‬
‫ب فِى‬ ‫ِ‬ ‫اح ِد ثَالَثَ ةً الْجنَّةَ ِ‬ ‫الس ْه ِم الْو ِ‬
‫است كه فرمود‪« 5:‬إِ َّن اللَّهَ لَيُ ْد ِخ ُل بِ َّ‬
‫ص ان َعهُ يَ ْحتَس ُ‬
‫َ َ‬ ‫َ‬
‫ص ْن َعتِ ِه الْ َخ ْي َر َوال َّر ِام َى بِ ِه َوال ُْم ِم َّد بِ ِه» «خداوند‪ 5‬به سبب هر تير سه نفر را به‬ ‫َ‬
‫بهشت داخل مي‌گرداند كسي كه به قصد‪ 5‬خ‪55‬ير و پ‪55‬اداش الهي آن را س‪55‬اخته‬
‫است و فردي كه آن را مي‌اندازد و كسي كه آن را آماده مي‌‌گرداند»‪ .‬و اين‬
‫بدان سبب است كه اين نوع كارها از جمله اعم‪55‬ال جه‪55‬اد مي‌باش‪5‬ند‪ 5‬و جه‪55‬اد‬
‫برترين چيزي است كه انسان به وسيله آن خ‪55‬ير ف‪55‬راهم مي‌آورد‪ 5‬و فض‪55‬يلت‬
‫آن بر حج و عب‪55555555‬ادات ديگر برتر است همانگونه كه خداوند‪ 5‬متع‪55555555‬ال‬
‫مي‌فرمايد‪    + :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪[ _       ‬توبه‪« .]22 -19 :‬آيا آب‬
‫دادن به حاجيان و آب‪55‬اد ك‪55‬ردن مس‪55‬جد الح‪55‬رام را چ‪55‬ون كسي مي‌دانيد‪ 5‬كه به‬
‫خدا و روز‪ 5‬آخرت ايمان آورده و در راه هللا جهاد مي‌كند‪ ،‬اينها نزد خداوند‪5‬‬
‫يكسان نيستند و خداوند ظالمان را هدايت نمي‌كند‪ .‬آن‪55‬ان كه ايم‪55‬ان آوردند و‬
‫هجرت كردند و در راه خدا با مالهايشان و جانهايشان جهاد كردند در ن‪55‬زد‬
‫خداوند‪ 5‬بلند مرتبهترن‪55‬د‪ .‬و هميناناند كه كاميابند‪ .‬پروردگارش‪55‬ان آن‪55‬ان را به‬
‫بخشايشى‪ 5‬از [سوى] خود و خش‪55‬نودى‪ 5‬و باغه‪55‬ايى كه در آنجا نعمت پايدار‬
‫دارند‪ ،‬مژده مىدهد‪ .‬هميشه در آن جاودانند‪ .‬خداوند‪ 5‬است كه پاداش ب‪55‬زرگ‬
‫به نزد اوست»‪.‬‬
‫﴿‪﴾30‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫جهاد بهترين اعمال است‪:‬‬


‫در ص‪55‬حيح آم‪55‬ده كه نف‪55‬ري گفت‪ :‬من بعد از اس‪55‬الم به هيچ عملي چ‪55‬ون‬
‫عم‪55‬ارت و آب‪55‬اد ك‪55‬ردن مس‪55‬جدالحرام‪ 5‬اهميت نمي دهم‪ .‬علي بن ابي ط‪55‬الب‬
‫گفت‪ :‬جه‪55‬اد در راه خ‪55‬دا از همه اينها برتر اس‪55‬ت‪ .‬عمر بن خط‪55‬اب گفت‪:‬‬
‫صداهايتان را نزد منبر رس‪55‬ول خ‪55‬دا ص بلند نكنيد‪ ،‬هرگ‪55‬اه نم‪55‬از را انج‪55‬ام‬
‫داديم در موردش از او مي‌پرسم‪ .‬بعد از انج‪55‬ام نم‪55‬از س‪55‬ؤال ك‪55‬رد و خداوند‬
‫اين آيه را نازل فرمود‪ 5‬و آنگاه برايشان روشن گرديد‪ 5‬كه ايمان و جه‪55‬اد‪ ،‬از‬
‫آباد كردن مسجدالحرام و حج و عمره و ط‪55‬واف‪ 5‬و نيكي ك‪55‬ردن به حاجيان‬
‫به‪5‬تر است به همين س‪5‬بب اب‪5‬وهريره س گويد‪« :‬ألن أرابط ليلة في س بيل اهلل‪،‬‬
‫أحب إلى من أن أقوم ليلة القدر عند الحجر األسود» «نگهباني‪ 5‬دادن يك شب در‬
‫راه خ‪55‬دا ب‪55‬رايم محبوب‪55‬تر‪ 5‬از شب زن‪55‬ده داري در شب ق‪55‬در در ن‪55‬زد حجر‬
‫األسود‪ 5‬است»‪ .‬به همين دليل حفاظت كردن از مرزها از مجاورت در مكه‬
‫و مدينه برتر است و ك‪55‬اركردن با ت‪55‬ير و كم‪55‬ان در مرزها به‪55‬تر از نم‪55‬از‬
‫سنت است‪ ،‬اما در شهرهاي دور از دسترس دشمن مانند نماز سنت است‪.‬‬
‫در ص‪55‬حيحين از رس‪55‬ول هللا ص روايت است كه فرم‪55‬ود‪« 5:‬إِ َّن فِي الْجنَّةِ‬
‫َ‬
‫الس ماءِ‬ ‫اه ِد ِ ِ ِ ِ‬ ‫َع دَّها اللَّه لِل ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫ين في َس بيله ُك ُّل َد َر َجَت ْي ِن َما َب ْيَن ُه َما َك َما َب ْي َن َّ َ‬
‫ْم َج َ‬
‫مائَ ةَ َد َر َج ة أ َ َ ُ ُ‬
‫ض»‪« .1‬در بهشت يكصد درجه وج‪55‬ود‪ 5‬دارد فاص‪55‬له يك درجه تا درجه‬ ‫َواأْل َْر ِ‬
‫ديگر به ان‪5555‬دازه فاص‪5555‬له زمين تا آس‪5555‬مان است كه خداوند‪ 5‬آن را ب‪5555‬راي‬
‫مجاهدان در راهش آماده كرده است»‪.‬‬
‫برترين اعمال‪:‬‬
‫اعمال عبادي همگي مقام اليق به خود را دارند كه در مق‪55‬ام و م‪55‬وقعيت‬
‫خويش افضل از ديگ‪5‬ري است پس هنگ‪5‬ام رس‪5‬يدن دش‪5‬من شمش‪5‬ير به دست‬
‫گرفتن و از نزديك بر او ض‪55‬ربه زدن و يا به خ‪55‬اطر وج‪55‬ود م‪55‬وانعي‪ 5‬چ‪55‬ون‬
‫رودخانه و قلعه و امثال آن از دور تيران‪55‬دازي‪ 5‬ك‪55‬ردن تا اينكه دش‪55‬من را به‬
‫زانو در آورد براي مسلمانان سودمندتر و برت‪5‬رين اعم‪5‬ال است و اين ك‪55‬ار‬
‫‪ -‬رواه بخاري‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾31‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫به واسطه اختالف در حاالت دشمن و حاالت مجاهدين در رابطه با دش‪55‬من‬


‫فرق‪ 5‬دارد كه از آن جمله اين است كه‪ ،‬گ‪55‬اهي تيران‪55‬دازي س‪55‬ودمندتر‪ 5‬و گ‪55‬اه‬
‫زخمي كردن و كشتن و اين چيزي است كه جنگجويان آن را تشخيص مي‬
‫دهند‪.‬‬

‫يادگيري جهاد و آموزش آن از جمله اعمال صالح است‪:‬‬


‫كسي كه قصدش رضاي‪ 5‬پروردگ‪55‬ار‪ 5‬باشد يادگيري‪ 5‬اين اعم‪55‬ال از جمله‬
‫اعمال صالح است و هركس چنين فردي را آموزش دهد در هر جهادي كه‬
‫او انجام دهد ش‪55‬ريك خواهد شد ب‪55‬دون اينكه اجر و پ‪55‬اداش او ن‪55‬اقص گ‪55‬ردد‪.‬‬
‫همچون كسي كه قرآن را قرائت و يا عملي را مي‌آم‪55‬وزد‪ 5.‬بر فراگ‪55‬ير‪ 5‬الزم‬
‫است در اين كار نيتش را نيكو گرداند‪ 5‬و قصدش‪ 5‬رضاي‪ 5‬پروردگار‪ 5‬باشد و‬
‫بر معلم و مربي الزم است كه براي يادگير‪ 5‬و متعلم‪ ،‬خ‪55‬يرخواه و ناصح و‬
‫براي يادگيريش‪ 5‬بكوشد و بر فراگير‪ 5‬و متعلم الزم است كه احترام اس‪55‬تاد را‬
‫بگيرد و احسانش را پاس دارد چون كسي كه ش‪55‬كرگزار‪ 5‬م‪55‬ردم نباشد ش‪55‬كر‬
‫پروردگار‪ 5‬را ن‪55‬يز به ج‪55‬اي نمي‌آورد و بايد حقش را نفي و نيكيش را انك‪55‬ار‬
‫نكند‪.‬‬
‫واجب ب‪LL‬ودن تع‪LL‬اون و همك‪LL‬اري در تق‪LL‬وي و نيكي و ح‪LL‬رام ب‪LL‬ودن ف‪LL‬رار از‬
‫جنگ و پشت كردن‪:‬‬
‫بر تعليم دهن‪55‬دگان الزم است در احس‪555‬ان و نيكي با هم‪555‬ديگر همك‪55‬اري‪5‬‬
‫َخو ال ُْم ْس لِ ِم الَ‬
‫نمايند چنانكه رسول هللا ص به آن دس‪55‬تور‪ 5‬مي‌ده‪55‬د‪« :‬ال ُْم ْس لِ ُم أ ُ‬
‫يَظْلِ ُمهُ َوالَ يُ ْسلِ ُمهُ»‪« .1‬مسلمان برادر‪ 5‬مسلمان است به او ظلم نمي‌كند و او را‬
‫ْج َس ِد‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تسليم نمي‌نمايد»‪ .‬و مي‌فرمايد‪« 5:‬مثَل الْم ْؤِمنِ ِ‬
‫ين في َت َوادِّه ْم َوَت َعاطُف ِه ْم َمثَ ُل ال َ‬
‫َ ُ ُ َ‬
‫ْح َّمى» ‪« .‬مؤمن‪5‬ان در‬ ‫ْج َس ِد بِ َّ‬
‫الس َه ِر َوال ُ‬
‫ِ‬
‫اعى لَ هُ َس ائ ُر ال َ‬ ‫اش تَ َكى ِم ْن هُ عُ ْ‬
‫ض ٌو تَ َد َ‬ ‫إِذَا ْ‬
‫‪2‬‬

‫‪ -‬متفق عليه‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬رواه بخاري‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾32‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫دوستي‪ 5‬و محبت چون اندام واحدي‪ 5‬هستند كه هرگاه عض‪55‬وي از آن به درد‬
‫آيد باقيمان‪55‬ده ان‪55‬دام در تب و بي خ‪55‬وابي با او همك‪55‬اري خواهند ك‪55‬رد»‪ .‬و‬
‫َخي ِه ِم ْن الْ َخ ْي ِر َما‬‫ب أِل ِ‬ ‫َح ُد ُك ْم َحتَّى يُ ِح َّ‬ ‫ِ‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬
‫مي‌فرمايد‪َ « :‬والَّذي َن ْفس ي بِيَ ده اَل ُي ْؤم ُن أ َ‬
‫يُ ِحبُّه لَِن ْف ِس ِه»‪« .1‬سوگند به كسي كه جانم در دست اوست كسي از شما ايمان‬
‫نمي‌آورد تا زمانيكه هر آنچه از خير براي خود دوست دارد بر ديگري‪ 5‬هم‬
‫ضا‬ ‫ض هُ َب ْع ً‬‫ش ُّد َب ْع ُ‬
‫ان يَ ُ‬‫دوست داشته باشد»‪ .‬و مي‌فرمايد‪« :‬الْم ْؤِمن لِلْم ْؤِم ِن َكالْب ْني ِ‬
‫َُ‬ ‫ُ ُ ُ‬
‫َص ابِ ِع ِه»‪« .2‬مؤمن براي مؤمن چ‪5‬ون س‪5‬اختماني است كه بعضي‬ ‫ك َب ْي َن أ َ‬
‫َو َش بَّ َ‬
‫از آن بعضي ديگر را محكم مي‌گرداند‪ 5‬آنگاه انگشتان خ‪55‬ود را چ‪55‬ون ش‪55‬بكه‬
‫ض وا َواَل‬‫اس ُدوا َواَل َت َق اطَعُوا َواَل َتبَاغَ ُ‬ ‫در هم قرار‪ 5‬داد»‪ .‬و باز مي‌فرمايد‪« 5:‬اَل تَ َح َ‬
‫اد اللَّ ِه إِ ْخ َوانًا»‪« .3‬حس‪555‬ادت نورزيد‪ 5‬و قطع رحم نكنيد و‬ ‫تَ َد َاب ُروا َو ُكونُ وا ِعبَ َ‬
‫نسبت به هم بغض نداشته باش‪55‬يد و به هم پشت نكنيد و در بن‪55‬دگي خداوند‪ 5‬با‬
‫هم برادر باشيد»‪ .‬اين روايات همگي در صحيح وجود دارند‪.‬‬
‫ِ‬
‫ض َل م ْن‬ ‫در سنن از رسول هللا ص روايت است كه فرمود‪« 5:‬أَاَل ُأَنِّبُئكُْم بِأَفْ َ‬
‫ال‪:‬‬ ‫وف َوالنَّْهىِ َعِن ْالمُْنَكر؟ قَالُوا َبلَى قَ َ‬ ‫األْمرِ ِبْالَمعُْر ِ‬ ‫الصاَل ِة َو َّ‬
‫الص َدقَ ِة َو َ‬ ‫الصيَ ِام َو َّ‬‫َد َر َج ِة ِّ‬
‫الش عر ول ِ‬ ‫ات الْبي ِن ِهي الْحالَِق ةُ؛اَل أَقُ ُ ِ‬ ‫اد ذَ ِ‬ ‫ص اَل ح ذَ ِ‬
‫ات الَْب ْي ِن فَ ِإ َّن فَ َس َ‬
‫َك ْن‬ ‫ول تَ ْحل ُق َّ َ َ َ‬ ‫َْ َ َ‬ ‫َ ُ‬
‫ِّين» ‪« .‬آيا شما را به چيزي كه برتر از درجه نماز‪ ،‬روزه‪ ،‬زكات‬ ‫ِ‬
‫تَ ْحل ُق ال د َ‬
‫‪4‬‬

‫و امر به معروف و نهي از منكر است آگ‪55‬اه گ‪55‬ردانم؟ گفتن‪55‬د‪ :‬آري‪ .‬فرم‪55‬ود‪:‬‬
‫اص‪55‬الح نم‪55‬ودن روابط‪ 5‬م‪55‬ردم با هم مي باشد كه افس‪55‬اد آن هم‪55‬ان تراش‪55‬نده‬
‫است‪ .‬منظورم تراشيدن مو نيست بلكه تراشيدن دين مي‌باشد‪ .»5‬در ص‪55‬حيح‬
‫ْجن َِّة َي ْو َم الِإ ْثَن ْي ِن َو َي ْو َم الْ َخ ِم ِ‬
‫يس‬ ‫اب ال َ‬
‫آمده كه رسول هللا ص فرم‪55‬ود‪ُ « :‬ت ْفتَ ُح أ َْب َو ُ‬

‫‪ -‬رواه بخاري و مسلم‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬رواه بخاري و غيره‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬رواه مالك في الموطأ و رواه بخاري في الصحيح‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬أخرجه ابوداود و الترمذي و احمد‪.‬‬ ‫‪4‬‬


‫﴿‪﴾33‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫ت بين ه وبين أ ِ‬
‫َخي ِه َش ْحنَاءُ َف ُي َق ُ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫ال‬ ‫َف ُيغْ َف ُر ل ُك ِّل َع ْب د الَ يُ ْش ِر ُك باللَّه َش ْيئًا إِالَّ َر ُجالً َك انَ ْ َ ْ َ ُ َ َ ْ َ‬
‫ص طَلِ َحا»‪«.1‬دره‪55‬اي بهشت هر دوش‪55‬نبه و پنج ش‪55‬نبه ب‪55‬از‬ ‫أَنْظ ُروا َه َذيْ ِن َحتَّى يَ ْ‬
‫ِ‬
‫مي‌شوند هر بنده‌اي كه شريك براي خداوند قرار‪ 5‬نداده باشد بخشيده مي‌شود‪5‬‬
‫مگر مردي كه بين او و برادرش‪ 5‬كينه و دشمني‪ 5‬باشد پس گفته مي‌ش‪55‬ود‪ 5‬اين‬
‫دو نفر را نگ‪5555‬اه داريد تا زمانيكه ص‪5555‬لح مي‌نمايند»‪ .‬و ب‪5555‬از پيامبر ص‬
‫ص ُّد‬
‫ص ُّد َه َذا َويَ ُ‬
‫ٍ ِ ِ‬ ‫مي‌فرمايد‪« :‬اَل يَ ِح ُّل لِ ُم ْس لِ ٍم أَ ْن َي ْه ُج َر أ َ‬
‫َخ اهُ َف ْو َق ثَاَل ث َيلْتَقيَ ان َفيَ ُ‬
‫الس اَل ِم»‪« .2‬براي مسلمان حالل نيست كه بيشتر‪ 5‬از‬ ‫َه َذا َو َخ ْي ُر ُه َما الَّ ِذي َي ْب َدأُ بِ َّ‬
‫سه روز‪ 5‬از برادر‪ 5‬مسلمانش دوري نمايد‪ ،‬به هم‪55‬ديگر مي‌رس‪55‬ند‪ 5‬و هرك‪55‬دام‬
‫روي‪ 5‬خويش را از ديگري ب‪55‬از مي‌دارد‪ ،‬بهترينش‪55‬ان كسي است كه ش‪55‬روع‪5‬‬
‫به سالم مي‌كند»‪.‬‬
‫حرام بودن تجاوز به حق ديگري‪:‬‬
‫براي هيچيكدام از تعليم دهندگان جايز نيست كه به ديگري ظلم كند و يا‬
‫با قول و عمل بدون حق او را باز دارد‪ .‬خداوند متعال مي‌فرمايد‪+ 5:‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪[ _     ‬اح‪55‬زاب‪.]58 :‬‬
‫«هركس مردان و زن‪55‬ان م‪55‬ؤمن را به غ‪55‬ير از گن‪55‬اهي كه انج‪55‬ام داده باش‪55‬ند‬
‫آزار دهد به تحقيق كه بهت‪55‬ان و گن‪55‬اه آش‪55‬كاري‪ 5‬را برداش‪55‬ته است»‪ .‬هيچكس‬
‫اين حق را ن‪55‬دارد ب‪55‬دون هيچ ظلمي ديگ‪55‬ري‪ 5‬را آزار دهد و به او تج‪55‬اوز و‬
‫حقش را ضايع گرداند و چنانچه به خاطر هوي اينكار را انج‪55‬ام دهد انج‪55‬ام‬
‫دهنده ظلمي بوده است كه خدا و رسولش‪ 5‬آن را حرام نموده اند‪ .‬در ح‪55‬ديث‬
‫ْم َعلَى َن ْف ِس ي َو َج َعلْتُ هُ َب ْينَ ُك ْم‬ ‫قدسي‪ 5‬خداوند مي‌فرمايد‪« :‬يَا ِعبَ ِادي إِنِّي َح َّر ْم ُ ُّ‬
‫ت الظل َ‬
‫ُم َح َّر ًما فَاَل تَظَ ال َُموا»‪« .3‬اي بندگانم من ظلم را بر خ‪55‬ود ح‪55‬رام نم‪55‬وده و آن را‬
‫در بين شما ممنوع قرار‪ 5‬دادم لذا به همديگر‌ظلم نكنيد»‪.‬‬
‫‪ -‬رواه البخاري و مسلم و مالك في الموطأ‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬رواه البخاري و مسلم‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬رواه مسلم في الصحيح واحمد في المسند‪.‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾34‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫مجازات كردن غير شرعي ممنوع است‪:‬‬


‫هرگ‪555‬اه شخصي‪ 5‬جن‪555‬ايتي انج‪555‬ام دهد درست نيست او را جز به وس‪555‬يله‬
‫مجازاتهاي ش‪55‬رعي مج‪55‬ازات ك‪55‬رد هيچ يك از اس‪55‬اتيد و تعليم دهن‪55‬دگان اين‬
‫حق را ندارند‪ 5‬كه هرگونه بخواهد مج‪555‬ازات نمايد و هيچ ف‪555‬رد ديگ‪555‬ري هم‬
‫حق ن‪55‬دارد او را در اين ك‪55‬ار ياري و يا با انج‪55‬ام دادنش م‪55‬وافقت نمايد‪.‬‬
‫چنانكه دستور به دوري نمودن از فردي‪ 5‬را بدون گناه شرعي ص‪55‬ادر‪ 5‬نمايد‬
‫يا بگويد‪ :‬تو را س‪55‬رجايت مي‌نش‪55‬انم و يا اخ‪55‬راج ك‪55‬رده و آواره مي‌كنم كه‬
‫چ‪555‬نين كاره‪555‬ايي‪ 5‬مانند ك‪555‬ار راهب‪555‬ان با نص‪555‬اري‪ 5‬و سرپرس‪555‬تان يه‪555‬ود با‬
‫زيردس‪55‬تان و يا مش‪55‬ابه اعم‪55‬ال ره‪55‬بران گم‪55‬راهي‌ و ه‪55‬وي با زيردس‪55‬تان و‬
‫رعايا مي‌باشد‪ .‬ابوبكر‪ 5‬صديق جانشين رس‪55‬ول خ‪55‬دا ق‪5‬در ميان امتش گويد‪:‬‬
‫«أطيع وني ما أطعت اهلل‪ ،‬ف إن عص يت اهلل‪ ،‬فال طاعة لي عليكم» «مرا تا زمانيكه‬
‫پروردگار‪ 5‬را اطاعت مي‌كنم فرمان بريد‪ .‬پس اگر خ‪55‬دا را نافرم‪55‬اني‪ 5‬ك‪55‬ردم‬
‫اع ةَ‬
‫اط‪55‬اعت من بر ش‪55‬ما واجب نيست»‪ .‬رس‪55‬ول هللا ص مي‌فرمايد‪« :‬اَل طَ َ‬
‫ص يَ ِة الْ َخ الِ ِق»‪« .1‬فرمانبري هيچ مخلوقي‪ 5‬در نافرماني خداوند‪5‬‬ ‫لِم ْخلُ ٍ‬
‫وق فِي م ْع ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫درست نيست»‪َ « .‬م ْن أ ََم َر ُك ْم بِ َم ْعص يَة اللَّه فَاَل تُطيعُ وهُ» ‪« .‬ه‪55‬ركس ش‪55‬ما را به‬
‫‪2‬‬

‫معصيت و نافرماني‪ 5‬پروردگار دستور‪ 5‬داد از او اطاعت نكنيد»‪.‬‬


‫بنابراين هرگاه معلم و يا استادي‪ 5‬دستور به هج‪55‬رت و دوري‪ 5‬گزيدن از‬
‫شخصي‪ 5‬را ص‪55‬ادر نم‪55‬ود در آن ك‪55‬ار انديشه كنيد اگر چنانچه م‪55‬رتكب گن‪55‬اه‬
‫شرعي شده بود درست است كه به اندازه گناهش بدون زيادي‪ 5‬مورد عتاب‬
‫قرار‪ 5‬گيرد ولي اگر مرتكب گناه شرعي نشده بود به خ‪55‬اطر غ‪55‬رض معلم‬
‫يا ديگري نبايد او را مجازات كرد‪.‬‬
‫حرام بودن حزبگرايي و تعصب نادرست‪:‬‬
‫تعليم دهن‪555‬دگان اين حق را ندارند‪ 5‬م‪555‬ردم را گ‪555‬روه گ‪555‬روه ك‪555‬رده و در‬
‫ميانشان دشمني‪ 5‬و كينه بياندازند بلكه بايد چ‪5‬ون ب‪5‬رادراني‪ 5‬بر انج‪5‬ام نيكي و‬

‫‪ -‬رواه البخاري و مسلم في الصحيح‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬رواه البخاري و مسلم في الصحيح‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾35‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫احسان همك‪55‬اري نماين‪55‬د‪ .‬چنانكه خداوند متع‪55‬ال مي‌فرمايد‪+ 5:‬‬


‫‪       ‬‬
‫‪[ _‬مائده‪« .]2 :‬بر احسان و تقوي با همديگر همكاري کنید‬
‫ولي به خاطر گناه و دشمني با همديگر همكاري‪ 5‬نكنيد»‪ .‬هيچ فردي‪ 5‬از آنها‬
‫اين حق را ن‪55‬دارد كه از ف‪55‬ردي‪ 5‬پيم‪55‬ان بگ‪55‬يرد كه در آنچه مي‌خواهد‪ 5‬با او‬
‫موافقت نمايد و با هركس او دوست باشد دوست و با هركس او دشمني كند‬
‫دشمن باشد‪ ،‬بلكه ه‪55‬ركس چ‪55‬نين ك‪55‬اري را انج‪55‬ام دهد عملش از جنس عمل‬
‫چنگيزخ‪55‬ان و امث‪55‬ال او مي‌باشد آنه‪55‬ايي كه موافق‪55‬ان خ‪55‬ويش را ص‪55‬ديق و‬
‫دوست‪ ،‬و هركس با آنها مخالف باشد را دش‪55‬من و ب‪5‬اغي مي دانن‪55‬د‪ .‬بلكه بر‬
‫آنها و پيروانش‪555‬ان عهد و پيم‪555‬ان خ‪555‬دا و رس‪555‬ول موج‪555‬ود‪ 5‬است و آن اينكه‬
‫پروردگ‪55‬ار‪ 5‬متع‪55‬ال و رس‪55‬ولش را اط‪55‬اعت كنند و آنچه را هللا و رس‪55‬ولش‪5‬‬
‫دستور‪ 5‬داده اند انجام دهند‪ ،‬لذا در صورتي‪ 5‬كه استاد نفري مظل‪55‬وم واقع شد‬
‫او را كمك كند و اگر ظلم نم‪55‬ود در آن به او كمك نكند بلكه از انج‪55‬امش او‬
‫را ب‪55‬از دارد چنانكه در ص‪55‬حيح از رس‪55‬ول هللا ص ث‪55‬ابت است كه فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫ص ُرهُ ظَالِ ًما‬
‫ف أَنْ ُ‬
‫وما فَ َك ْي َ‬
‫ص ُرهُ َمظْلُ ً‬
‫اك ظَالِما أَو مظْلُوما قِيل يا رس َ ِ‬
‫ول اللَّه أَنْ ُ‬ ‫َخ َ ً ْ َ ً َ َ َ ُ‬ ‫ص ْر أ َ‬ ‫«انْ ُ‬
‫ص ُر َك إِيَّاهُ»‪« .1‬برادرت را چه ظالم باشد يا مظلوم‬ ‫ال‪ :‬تَ ْمَنعُ هُ من الظُّل ِْم فَ َذ َ‬
‫اك نَ ْ‬ ‫قَ َ‬
‫كمك كنيد‪ .‬گفته شد اي رسول خدا‪ :‬اگر مظلوم‪ 5‬باشد او را كمك مي‌ك‪55‬نيم اما‬
‫ظالم را چگونه كمك نم‪55‬ائيم؟ فرم‪55‬ود‪ 5:‬او را از ظلم ك‪55‬ردن ب‪55‬از داريد و اين‬
‫همان كمك كردنش مي‌باشد»‪.‬‬

‫حق را مالك دوستي قرار دادن و آن را براي حق انجام دادن‪:‬‬


‫هرگ‪55‬اه بين دو تعليم دهن‪55‬ده و يا دو نفر از تعليم ش‪55‬وندگان و يا يك تعليم‬
‫دهن‪55‬ده و يك فراگ‪55‬ير‪ 5‬علم و فن‪55‬ون دش‪55‬مني‪ 5‬و مش‪55‬اجراتي روي‪ 5‬داد ب‪55‬راي‬
‫هيچكس درست نيست كه يكي از آنها را تا زمان معلوم گرديدن حق ياري‬
‫دهد لذا نبايد به خاطر هوي و از روي جهل كسي را كمك نمايد بلكه مسئله‬
‫را بررسي كند و در صورت مش‪55‬خص ش‪55‬دن حق ص‪55‬احبش را از ميان آن‬
‫‪ -‬رواه بخاري و مسلم‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾36‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫دو بر عليه باطل ياري نمايد‪ ،‬حال صاحب حق دوست او يا ديگري باشد و‬
‫باطل ج‪55‬زو ياران او و يا ديگ‪55‬ري‪ 5‬باش‪55‬د‪ .‬چ‪55‬ون مقص‪55‬ود و ه‪55‬دف‪ ،‬عب‪55‬ادت‬
‫پروردگار‪ 5‬و اطاعت رسولش و پيروي كردن از حق و قيام نمودن به عدل‬
‫مي‌باش‪5‬د‪ 5.‬پروردگ‪5‬ار متع‪5‬ال مي‌فرمايد‪  + 5:‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪_‬‬
‫[نساء‪« .]135 :‬اي كساني كه ايمان آورده ايد برپا دارنده عدالت و اظهار‬
‫كننده حق براي خدا باش‪55‬يد اگر چه بر ض‪55‬رر‪ 5‬خويش‪55‬تن يا پ‪55‬در و م‪55‬ادر و يا‬
‫خويشاوندانتان باشد اگر كسي كه حق بر او ث‪55‬ابت مي‌ش‪55‬ود ت‪55‬وانگر‪ 5‬يا فق‪55‬ير‬
‫باشد به هر ح‪55‬ال خداوند‪ 5‬برايش‪55‬ان مهرب‪55‬انتر‪ 5‬است پس به خ‪55‬اطر پ‪55‬يروي‪5‬‬
‫ك‪55‬ردن خ‪55‬واهش نفس از ع‪55‬دالت دوري‪ 5‬مجوئيد و در ص‪55‬ورتي كه س‪55‬خن‬
‫بپيچانيد‪ 5‬يا اع‪5555‬راض نماييد خداوند‪ 5‬نس‪5555‬بت به آنچه انج‪5555‬ام مي‌دهيد آگ‪5555‬اه‬
‫مي‌باشد‪ .»5‬گفته مي‌شود‪ 5:‬لوي يلوي لسانه‪ :‬يعني خبر دروغ‪ 5‬مي‌دهد‪ .‬اعراض‬
‫نمودن‪ :‬پوشاندن و كتمان حق است چون كسي كه از حق س‪55‬كوت كند مانند‬
‫شيطاني‪ 5‬است كه قادر‪ 5‬به سخن گفتن نمي باشد‪.‬‬
‫هركس به سوي دوست و رفيقش متمايل شود بدون اينكه ج‪55‬انب حق را‬
‫در م‪555‬ورد او رع‪555‬ايت كند به حكم ج‪555‬اهليت عمل نم‪555‬وده و از حكم خ‪555‬دا و‬
‫رسولش‪ 5‬خارج گشته است بنابراين بر همه واجب است كه هم‪55‬راه اهل حق‬
‫بر عليه اهل باطل يك دست باش‪55‬ند ل‪55‬ذا معظم و ب‪55‬زرگ پيش آنها بايد كسي‬
‫باشد كه خ‪55‬دا و رس‪55‬ول او را ب‪55‬زرگ داش‪55‬ته اند و مق‪55‬دم پيش آنها بايد كسي‬
‫باشد كه خدا و رسولش او را مقدم داشته اند و محبوب پيش آنها كسي باشد‬
‫ميباشد و به همين ص‪55‬ورت پست و فرومايه‬ ‫كه محبوب خداوند و رسولش ‌‬
‫نزدشان بايد كسي باشد كه ن‪55‬زد خ‪55‬دا و رس‪55‬ولش‪ 5‬پست و بي‌مق‪55‬دار هس‪55‬تند و‬
‫معيار با رض‪55‬ايت پروردگ‪55‬ار‪ 5‬و رس‪55‬ول مي‌باشد نه اينكه ه‪55‬وي و آرزوها‬
‫مالك واقع شوند‪ ،‬چون هركس خدا و رسولش را اط‪55‬اعت كند ه‪55‬دايت يافته‬
‫﴿‪﴾37‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫و هركس خدا و رسولش‪ 5‬را نافرماني كند چ‪55‬نين ف‪55‬ردي تنها به خ‪55‬ود آس‪55‬يب‬
‫رسانده است‪.‬‬
‫اين هم‪555‬ان اصل و اساسي است كه بايد به آن اعتم‪555‬اد نم‪555‬ود ل‪555‬ذا هيچ‬
‫احتياج به تفرقه و گروه گروه شدن ندارد‪ .‬چون هللا تعالي مي فرمايد‪+ 5:‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪[ _‬انع‪55‬ام‪« .]159 :‬كس‪55‬اني كه دين خ‪55‬ويش را متف‪55‬رق و تب‪55‬ديل به‬
‫گروهها‪ 5‬شدند در هيچ چيز با آنها نيس‪55‬تيد‪ .»5‬و مي‌فرمايد‪ + :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪_‬‬
‫[آل‌عمران‪« .]105 :‬چ‪55‬ون كس‪55‬اني نباش‪5‬يد‪ 5‬كه بعد از آنكه مس‪55‬ائل برايش‪5‬ان‬
‫روشن گرديد‪ 5‬دچار اختالف و تفرقه شدند»‪.‬‬
‫و هرگاه دو نفري كه اس‪55‬تادش او را تعليم دهد م‪55‬نزلت و ارزش احس‪55‬ان‬
‫او را به خود مي‌داند از او تشكر مي‌كند ولي نبايد كمر دفاع از اس‪55‬تادش و‬
‫يا ديگري را در هر شرايطي ببن‪55‬دد چ‪55‬ون آم‪55‬اده دف‪55‬اع ش‪55‬دن از يك ش‪55‬خص‬
‫معين و خود را به او منتسب ك‪5‬ردن همانگونه كه در س‪5‬ؤال بيان گرديد از‬
‫جمله بدعتهاي جاهليت است و از ن‪55‬وع هم‪55‬ان پيمانه‪55‬ايي است كه مش‪55‬ركان‬
‫آن را مي‌بستند‪5.‬‬
‫در صورتي‪ 5‬كه مقصود از آن آمادگي و نس‪55‬بت دادن همك‪55‬اري‪ 5‬و تع‪55‬اون‬
‫در مس‪55‬ائل احس‪55‬ان و تق‪55‬وي باشد اين امر از جمله مس‪55‬ائلي است كه خداوند‪5‬‬
‫متعال و رسولش‪ 5‬براي او و ديگري به آن دستور‪ 5‬داده است و در ص‪55‬ورتي‪5‬‬
‫كه مقصود از آن همكاري كردن با هم براي گناه و تجاوز به ديگران باشد‬
‫اين را خداوند متعال و رسولش‪ 5‬ح‪55‬رام نم‪55‬وده ان‪55‬د‪ ،‬پس هر قصد خ‪55‬يري كه‬
‫در اين موارد وجود‪ 5‬دارد در دستورات‪ 5‬پروردگار متعال و رسولش‪ 5‬وج‪55‬ود‪5‬‬
‫دارد لذا نيازي به دستور متعلمين نيس‪55‬ت‪ .‬و اگر مقص‪55‬ود از آن شر و ب‪55‬دي‬
‫باشد خداوند‪ 5‬متعال و رسولش آن را تحريم‪ 5‬كرده اند‪.‬‬
‫لذا تعليم دهندگان نبايد دانش آم‪55‬وزان خ‪55‬ويش را در اين م‪55‬ورد مخ‪55‬الفت‬
‫كنند و غير از معلمان نيز هيچكس اين حق را ندارد كه يكي از شاگردانش‬
‫را گرفته و به هم‪55‬ان ص‪55‬ورت ب‪55‬دعي به خ‪55‬ود نس‪55‬بت دهد و نبايد منكر حق‬
‫﴿‪﴾38‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫معلم اولي بر شاگرد‪ 5‬باشند و براي معلم اولي ن‪55‬يز اين حق وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد او‬
‫را از فايده تعليم از ديگ‪55‬ري منع كند و ب‪55‬راي معلم دوم ن‪55‬يز اين حق وج‪55‬ود‪5‬‬
‫ندارد كه به او بگويد‪ :‬خود را ب‪55‬راي هم‪55‬راهي با من و منتسب ش‪55‬دن به من‬
‫آم‪555‬اده كن و از معلم اوليت دوري كن‪ ،‬بلكه اگر از دو معلم تعليم دريافت‬
‫كرد بايد مراعات حق هر دو را بكند و نبايد براي هيچك‪55‬دام از آنها تعصب‬
‫داش‪55‬ته باشد و در ص‪55‬ورتي‪ 5‬كه تعليم دادن اولي به او بيش‪55‬تر ب‪55‬وده باشد بايد‬
‫بيشتر‪ 5‬رعايت حقوق او را بنمايد‪.‬‬
‫مواالت و دوستي مؤمنان بايد به اندازه اطاعت و بندگيشان باشد‪:‬‬
‫و هرگاه بر اساس اطاعت خدا و رسولش‪ 5‬و همكاري‪ 5‬ك‪55‬ردن در نيكي و‬
‫احسان با همديگر متحد شدند‪ ،‬هر ك‪55‬دام در همه چ‪55‬يز با هم نيس‪55‬تند بلكه هر‬
‫فردي‪ 5‬با ديگري‪ 5‬در فرمانبري‪ 5‬و اط‪55‬اعت خ‪55‬دا و رس‪55‬ولش‪ 5‬همك‪55‬اري مي‌كند‬
‫ولي در معصيت و نافرماني خدا و رسولش با او نخواهد بود‪ ،‬چون تعاون‬
‫و همكاري بر اساس راس‪55‬تي و ع‪55‬دالت و احس‪55‬ان و امر به مع‪55‬روف‪ 5‬و نهي‬
‫از منكر و ياري مظل‪555‬وم‪ 5‬و هر آنچه كه خ‪555‬دا و رس‪555‬ولش‪ 5‬دوست دارن‪555‬د‪،‬‬
‫مي‌باش‪55‬د‪ ،‬و اس‪55‬اس همك‪55‬اري‪ 5‬بر پايه تع‪55‬اون بر ظلم و عص‪55‬بيت ج‪55‬اهلي و‬
‫پيروي‪ 5‬كردن از هوي بدون توجه به ه‪55‬دايت پروردگ‪55‬ار و تفرقه و اختالف‬
‫نيست‪ ،‬ل‪55‬ذا ب‪55‬راي هيچ شخصي نبايد تعهد همك‪55‬اري‪ 5‬در هر چ‪55‬يزي را داد و‬
‫او را در آنچه اطاعت خدا و رسولش در آن است مخالفت ننمايد‪.‬‬
‫در چنين حاالتي ل‪55‬زومي ن‪55‬دارد نفر از ن‪55‬زد يكي به ن‪55‬زد ديگ‪55‬ري‪ 5‬رود و‬
‫هيچ فردي‪ 5‬حق ندارد ديگري‪ 5‬را با نامه‪55‬ايي چ‪55‬ون‪ ،‬پيدا ش‪55‬ده‪ ،‬سر راهي و‬
‫نامهاي ديگر جاهلي بخواند چون اين نامها فردي مي‌سازد‪ 5‬تا ديگ‪55‬ري‪ 5‬را با‬
‫هر آنچه خ‪55‬ود مي‌خواهد‪ 5‬موافق س‪55‬ازد هم‪55‬ان كسي را دوست ب‪55‬دارد كه او‬
‫دوست مي‌دارد‪ 5‬و با همان كسي كه او دشمني مي‌نمايد‪ 5‬بط‪55‬ور مطلق او ن‪55‬يز‬
‫دشمني‪ 5‬كند ولي اين كار حرام است و هيچ فردي حق ن‪55‬دارد ديگ‪55‬ري را به‬
‫آن دس‪55‬تور‪ 5‬دهد و هيچ ف‪55‬ردي‪ 5‬هم نبايد در اين ك‪55‬ار از او اط‪55‬اعت كند بلكه‬
‫عامل وح‪55‬دت و اجتماعش‪55‬ان بايد س‪55‬نت باشد و عامل تفرقه و دور شدنش‪55‬ان‬
‫از هم بايد بدعت باشد‪ .‬آنچه خدا و رسولش‪ 5‬به آن دستور‪ 5‬داده اند آنها را به‬
‫دور خ‪555‬ود جمع كند و معص‪555‬يت و نافرم‪555‬اني‪ 5‬خ‪555‬دا و رس‪555‬ولش بايد عامل‬
‫﴿‪﴾39‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫تفرقشان گردد تا سرانجام م‪55‬ردم به اهل اط‪55‬اعت خ‪55‬دا و يا اهل معص‪55‬يت و‬


‫نافرم‪55‬اني از او تب‪55‬ديل ش‪55‬دند‪ .‬بن‪55‬ابراين عب‪55‬ادت نبايد جز ب‪55‬راي خداوند‪ 5‬و‬
‫اطاعت مطلق جز از خدا و رسولش‪ 5‬صورت گيرد‪.‬‬
‫نكوهش كسي كه بسيار عهد و پيمان با افراد را تغيير مي‌دهد‪:‬‬
‫بدون شك از جمله عب‪55‬ادات ج‪55‬اهلي است كسي كه عهد و پيم‪55‬ان با كسي‬
‫را شكس‪5‬ته و با ديگ‪5‬ري‪ 5‬هم پيم‪5‬ان گ‪5‬ردد اينك‪5‬ار ظلم و بغي و نقض عه‪5‬دي‬
‫است كه آن را محكم نموده بود اين ك‪55‬ار ح‪55‬رام و گن‪55‬اه است و اين بزرگ‪55‬تر‬
‫از گن‪55‬اه كسي است كه همچ‪55‬ون عمل او را انج‪55‬ام ن‪55‬داده اس‪55‬ت‪ ،‬بلكه چ‪55‬نين‬
‫كسي كه پيش غير تعليم دهنده و اس‪55‬تادش ب‪55‬رود و با او پيم‪55‬ان بن‪55‬دد ك‪55‬ارش‬
‫مانند گوشت خوك مرده است‪ .‬چنين فردي‪ 5‬به عهد و پيمان پروردگ‪55‬ار ن‪55‬يز‬
‫عمل نمي‌كند همانگونه كه با اولي بيعت را شكس‪55‬ته و به مانند ف‪55‬ردي است‬
‫كه ش‪555‬وخي‪ 5‬مي‌كند و فاقد‪ 5‬هرگونه عهد و پيم‪555‬اني است و نه دين دارد و نه‬
‫پايبند رعايت پيماني است‪ ،‬چنانكه در ج‪55‬اهليت نف‪55‬ري با ق‪55‬بيله‌اي هم پيم‪55‬ان‬
‫مي شد ولي هرگ‪55‬اه قويتر‪ 5‬از او را پيدا مي‌ك‪55‬رد عهد اولي را شكس‪55‬ته و با‬
‫دومي‪ 5‬پيم‪5555‬ان مي‌بست و اين ش‪5555‬بيه ح‪5555‬ال همانها اس‪5555‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬متع‪5555‬ال‬
‫مي‌فرمايد‪      + 5:‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪_‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[نحل‪« .]94 5-91 :‬چون عهد و پيمان با خدا بستيد به آن وفا كنيد و بعد از‬
‫محكم س‪55‬اختن س‪55‬وگندها آنها را نش‪55‬كنيد كه هر آينه خداوند‪ 5‬را بر خويش‪55‬تن‬
‫نگهبان ساخته اند و به راستي خداوند‪ 5‬آنچه را انجام مي‌دهيد مي‌داند‪ .‬چ‪55‬ون‬
‫زن‪55‬اني نباش‪55‬يد كه بعد از محكم ك‪55‬ردن‪ ،‬رش‪55‬ته خ‪55‬ود را پ‪55‬اره پ‪55‬اره و از هم‬
‫گسست‪ ،‬س‪55‬وگندهاي خ‪55‬ويش را وس‪55‬يله مكر و حيله در ميان خ‪55‬ويش ق‪55‬رار‬
‫﴿‪﴾40‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫ندهيد تا گروهي از گروه ديگر افزونتر شود كه براستي خداوند‪ 5‬ش‪55‬ما را به‬
‫آن اف‪55‬زوني مي‌آزمايد‪ .‬و البته ب‪55‬راي ش‪55‬ما روز‪ 5‬قيامت آنچه را كه در آن‬
‫اختالف مي‌نموديد‪ ،‬بيان مي‌نمايد‪ .‬و اگر خ‪55‬دا بخواهد همگي ش‪55‬ما را يك‬
‫گ‪55‬روه ق‪55‬رار مي‌داد ولي ه‪55‬ركس را بخواهد گم‪55‬راه و ه‪55‬ركس را بخواهد‬
‫ه‪5555‬دايت مي‌كند و از آنچه انج‪5555‬ام مي‌داديد ح‪5555‬تي بازخواست مي‌ش‪5555‬ويد‪،‬‬
‫سوگندهاي خويش را وسيله نيرنگ و حيله در ميان خ‪55‬ويش ق‪55‬رار ندهيد تا‬
‫قومي‪ 5‬بعد از استواريش‪ 5‬بلغزد و به سبب بازداشتن مردم از راه خدا سزاي‬
‫آن را بچشيد و براي شما عذاب بزرگي قرار‪ 5‬داده اند»‪.‬‬
‫از اهل فساد پيمان نگيريد‪:‬‬
‫بر آنها الزم است امر به مع‪555555‬روف و نهي از منكر كنند و در ميان‬
‫خويش كسي را كه ظلم و فحشايش آشكار است دعوت نكنند و نوجواني‪ 5‬را‬
‫كه هنوز به سن بلوغ نرسيده دعوت نكنند تا مايه فتنه در بينشان نباشد و با‬
‫كسي معاشرت نكنند كه به س‪5‬بب آن م‪5‬ورد‪ 5‬اته‪5‬ام ق‪5‬رار گيرند و از كسي به‬
‫خاطر هدف فاسدي تكريم‪ 5‬ننمايند‪.‬‬
‫نكوهش واليت و دوستي مطلق به حق يا باطل‪:‬‬
‫هركس با فردي‪ 5‬هم پيم‪55‬ان ش‪55‬ود تا با كسي كه او دوست دارد دوس‪55‬تي و‬
‫با كسي كه او دش‪5‬مني دارد دش‪5‬مني‪ 5‬نمايد پيم‪5‬انش از هم‪5‬ان ن‪5‬وع پيمانه‪5‬ايي‪5‬‬
‫است كه تالشگران راه شيطان از لشكريان تاتار داشتند‪ ،‬و امثال اين اف‪55‬راد‬
‫از جمله مجاه‪55‬دان في س‪55‬بيل هللا نيس‪55‬تند و ج‪55‬زو لش‪55‬كريان مس‪55‬لمان ن‪55‬يز‬
‫محسوب نمي‌شوند بلكه از جمله لشكريان شيطان هس‪55‬تند بلكه شايس‪55‬ته است‬
‫استادي‪ 5‬به شاگردش‪ 5‬بگويد‪ :‬بر تو عهد و پيم‪55‬ان خداست كه هر آن كسي را‬
‫دوست بداريد‪ 5‬كه خ‪555‬دا و رس‪555‬ولش‪ 5‬دوست مي‌دارند و با دش‪555‬منان خ‪555‬دا و‬
‫رس‪55‬ولش دش‪55‬مني و بر اس‪55‬اس نيكي و احس‪55‬ان با ديگ‪55‬ران همك‪55‬اري نمائيد‪.‬‬
‫هرگ‪55‬اه حق با من ب‪55‬ود حق را ياري ده و اگر من بر باطل ب‪55‬ودم باطل را‬
‫كمك مكن‪ ،‬اگر كسي چنين ال‪5‬تزامي را بگ‪5‬يرد از جمله مجاه‪5‬دين في س‪5‬بيل‬
‫هللا اس‪55‬ت‪ ،‬آنها كه مي‌خواهند همه دين از آن خ‪55‬دا و كلمة هللا برتر و واالتر‬
‫باش‪55‬د‪ .‬در ص‪55‬حيحين آم‪55‬ده كه به رس‪55‬ول خ‪55‬دا ص گفتن‪55‬د‪ :‬نف‪55‬ري به خ‪55‬اطر‬
‫شجاعت و يكي به خاطر تعصب ج‪55‬اهلي و ديگ‪55‬ري‪ 5‬به خ‪55‬اطر ريا مي‌جنگد‬
‫﴿‪﴾41‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫كدام يك از آنها كارشان در راه خداست؟ فرمود‪َ « 5:‬م ْن قَاتَ َل لِتَ ُك و َن َكلِ َم ةُ اللَّ ِه‬
‫يل اللَّ ِه َع َّز َو َج َّل»‪« .1‬ه‪5‬ركس بجنگد تا كلمه خ‪5‬دا ب‪5‬االتر‬ ‫ِه َي الْعُلْيَا َف ُه َو فِي َس بِ ِ‬
‫باشد او در راه خ‪55‬دا ح‪55‬ركت نم‪55‬وده است»‪ .‬پس هرگ‪55‬اه مجاه‪55‬دي به خ‪55‬اطر‬
‫تعصب ب‪55‬راي مس‪55‬لمانان مي‌جنگد و يا به خ‪55‬اطر اينكه م‪55‬ردم او را س‪55‬تايش‬
‫نمايند و يا به خ‪555‬اطر ش‪555‬جاعت جنگ مي‌كن‪555‬د‪ ،‬تا زمانيكه فقط به خ‪555‬اطر‬
‫اعالي كلمه هللا جهاد نكند جنگيدنش در راه خدا نيس‪5‬ت‪ .‬با اين وصف‪ 5‬كسي‬
‫كه بهترين تعليم دادنش بر اساس و مبن‪55‬اي فاس‪55‬دي‪ 5‬است تا س‪55‬رانجام‪ 5‬ف‪55‬ردي‬
‫را بر عليه مخلوقي ديگر حمايت نمايند چگونه در راه خدا مي‌باش‪55‬د؟‪ 5‬كسي‬
‫كه چنين كاري را انجام دهد عملش از جمله اعمال اهل جاهليت و پ‪55‬يروان‬
‫تات‪55‬ار مي‌باشد‪ 5‬كه از دين خ‪55‬ارج بودند‪ 5‬و چ‪55‬نين اف‪55‬رادي‪ 5‬مس‪55‬تحق مج‪55‬ازات‬
‫ش‪55‬رعي هس‪55‬تند تا آنها و امثالش‪55‬ان را از مانند چ‪55‬نين تفرقه و اختالفي دور‬
‫نمايد و س‪55‬رانجام همه دين از آن خ‪55‬دا و اط‪55‬اعت و فرم‪55‬انبري‪ 5‬از آن خ‪55‬دا و‬
‫رس‪55‬ولش‪ 5‬باشد و برپا دارن‪55‬ده ع‪55‬دالت گردند‪ 5‬و به خ‪55‬اطر خ‪55‬دا و رس‪55‬ولش‬
‫ديگران را دوست بدارند‪ 5‬و به خاطر آنها از ديگران حمايت و به مع‪55‬روف‪5‬‬
‫امر نمايند و از منكرات نهي كنند‪.‬‬

‫دري‪LL‬افت ك‪LL‬ردن م‪LL‬ال ب‪LL‬راي كاره‪LL‬ايي كه س‪LL‬بب حم‪LL‬ايت ك‪LL‬ردن جه‪LL‬اد در راه‬
‫خداست‪:‬‬
‫تعليم دهن‪55‬دگان اين حق را دارند كه ب‪55‬راي اعم‪55‬الي كه از اين قبيل است‬
‫پولي را مقرر دارند بن‪55‬ابراين دريافت نم‪55‬ودن مق‪55‬رري و پ‪55‬اداش به خ‪55‬اطر‬
‫تعليم اين حرفه ها جايز است و چنين شغلي از جمله بهترين شغلهاست‪ ،‬لذا‬
‫اگر فراگيرنده فن‪55‬ون به اس‪55‬تاد يا تعليم دهن‪55‬ده اش به خ‪55‬اطر عمل انج‪55‬ام داده‬
‫ه‪55‬ديه‌اي تحويل دهد يا چ‪55‬يزي را در مقابل آن پ‪55‬رداخت نمايد و وس‪55‬ايلي را‬
‫ب‪55‬رايش تهيه يا كراية مغ‪55‬ازه‌اي را ب‪55‬رايش ب‪55‬پردازد ج‪55‬ايز است و در چ‪55‬نين‬
‫حالتي استاد نيز بايد قبول كند و بخشش معاوض‪5‬ه‌اي در چ‪55‬نين م‪55‬واردي از‬

‫‪ -‬رواه البخاري و مسلم‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾42‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫جمله افضل اعمال است ح‪55‬تي در ش‪55‬ريعت بخش‪55‬يدن ع‪55‬وض ب‪55‬راي مس‪55‬ابقه‬
‫دهندگان از غير آنها نيز جايز است‪.‬‬
‫اگر ح‪55‬اكم مس‪55‬لمانان م‪55‬الي از بيت الم‪55‬ال اعم از ت‪55‬ير يا اسب يا ش‪55‬تر و‬
‫امثال آن را براي مسابقه دهندگان خارج گرداند‪ 5‬به اتفاق ائمه جايز است و‬
‫در صورتي‪ 5‬كه يك فرد مسلمان ب‪55‬راي اين ك‪5‬ار م‪55‬الي را ق‪5‬رار‪ 5‬دهد م‪55‬أجور‬
‫مي‌باشد‪ 5‬و به همين منظ‪55‬ور‪ 5‬اگر ف‪55‬ردي ب‪55‬راي تعليم دهن‪55‬دگان اين ام‪55‬ورات‬
‫بخششي‪ 5‬بنمايد به خاطر انجام آن پاداش دريافت مي‌دارد‪ ،‬چ‪55‬ون اين كارها‬
‫نفعش ب‪555‬راي همه مس‪555‬لمانان است ل‪555‬ذا چه به ص‪555‬ورت‪ 5‬ف‪555‬ردي‪ 5‬و يا جمعي‬
‫پرداختن مال در اين راه جايز است‪.‬‬
‫اصل اين ك‪555‬ار ناشي از آن است اين اعم‪555‬ال وس‪555‬يله حم‪555‬ايت از جه‪555‬اد‬
‫مي‌باشند‪ 5‬و مقصود از جهاد در راه خ‪55‬دا ن‪55‬يز اين است ك‪55‬ه‪ ،‬همه دين از آن‬
‫او باشد و كلمه خداوند‪ 5‬متعالي و برتر گردد‪.‬‬

‫خالصه دين‪:‬‬
‫خالصه دين دو چيز مي باشد‪:‬‬
‫اول اينكه‪ :‬غير از هللا تعالي را پرستش ننمائيم‪.‬‬
‫دوم اينك‪55‬ه‪ :‬او را همانگونه كه تش‪55‬ريع نم‪55‬وده عب‪55‬ادت ك‪55‬نيم و به وس‪55‬يله‬
‫امورات بدعي او را عبادت ننمائيم همانگونه كه فرموده اس‪55‬ت‪+ :‬‬
‫‪[ _   ‬ملک‪« .]2 :‬تا شما را بيازميد‪ 5‬كه كداميك‬
‫بهتر عمل مي‌كنيد»‪.‬‬
‫فضيل بن عياض گويد‪ :‬معني آن خالص و ص‪55‬ائب باش‪55‬د‪ .‬به او گفته شد‬
‫مع‪55‬ني آنها چيس‪55‬ت؟ ج‪55‬واب داد‪ :‬عمل اگر خ‪55‬الص باشد ولي ص‪55‬ائب نباشد‬
‫قبول نمي‌گردد و هرگاه صائب باشد ولي خ‪55‬الص نباشد مقب‪55‬ول نيست ح‪55‬تي‬
‫زماني‪ 5‬كه هم خالص و هم صواب باشد‪ .‬خالص آن است كه براي خدا باشد‬
‫و صائب اين است كه بر اساس سنت صورت‪ 5‬گرفته باشد‪.‬‬
‫الحا‪،‬‬
‫عمر بن خط‪555‬اب در دع‪555‬ايش مي‌گويد‪« 5:‬اللهم اجعل عملي كله ص ً‬
‫خالص ا‪ ،‬وال تجعل ألحد فيه ش يئًا» «پروردگارا عملم را همگي‬
‫ً‬ ‫واجعله لوجهك‬
‫﴿‪﴾43‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫صالح گردان و آن را براي خود خالص نما و در آن ش‪55‬ريكي‪ 5‬ق‪55‬رار‪ 5‬م‪55‬ده»‪.‬‬


‫اين همان دين اسالمي است كه خداوند رسوالنش‪ 5‬را به خاطر آن مبعوث و‬
‫كتابه‪555‬ايش را به خ‪555‬اطر آن ن‪555‬ازل ك‪555‬رده است و آن تس‪555‬ليم ش‪555‬دن ب‪555‬راي‬
‫پروردگ‪5‬ار‪ 5‬واحد اس‪5‬ت‪ ،‬ه‪5‬ركس ب‪5‬راي او تس‪5‬ليم نگ‪5‬ردد‪ ،‬از عب‪5‬ادتش روي‬
‫برتافته اس‪55‬ت‪ .‬خداوند متع‪55‬ال مي‌فرمايد‪  + 5:‬‬
‫‪_‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[غافر‪« .]60 :‬كساني كه از عب‪55‬ادت من تك‪55‬بر ورزند ذليالنه و با خ‪55‬واري‬
‫آنها را وارد جهنم مي‌كنم»‪ .‬و هركس ب‪55‬راي خداوند و ديگ‪55‬ري‪ 5‬تس‪55‬ليم ش‪55‬ود‬
‫چ‪55555‬نين ف‪55555‬ردي‪ 5‬مش‪55555‬رك است و خداوند مش‪55555‬ركان را نمي‌بخشد‪ 5‬چنانكه‬
‫مي‌فرمايد‪[ _      + :‬نس‪5‬اء‪ .]48 :‬ل‪5‬ذا‬
‫خداوند‪ 5‬داراي حقي است كه هيچ مخل‪55‬وقي با او در آن ش‪55‬ريك نيس‪55‬ت‪ .‬پس‬
‫جز هللا عب‪55‬ادت نمي ش‪55‬ود و جز او نبايد از كسي خ‪55‬وف داشت و جز ب‪55‬راي‬
‫او نبايد تقوي پيشه كرد و تنها بايد بر او توكل نم‪55‬ود و فقط بايد او را طلبيد‬
‫و به فريادرسي‪ 5‬خواند همانگونه كه مي‌فرمايد‪  + :‬‬
‫‪[ _    ‬انشراح‪« .]8 5-7 :‬هرگاه از كار فارغ‪5‬‬
‫شدي در عب‪55‬ادت خ‪55‬دا بك‪55‬وش و به س‪55‬وي پروردگ‪55‬ار خ‪55‬ويش توجه نما»‪ .‬و‬
‫مي‌فرمايد‪[ _     + :‬اسراء‪.]23 :‬‬
‫«و پروردگارت امر كرده جز او را نپرستيد»‪ .‬و مي‌فرمايد‪ + 5:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪[ _ ‬نور‪« .]52 :‬هركس خدا و رس‪55‬ولش را اط‪55‬اعت و‬
‫از خ‪55‬دا بترسد و تق‪55‬واي او را داش‪55‬ته باشد آنها رس‪55‬تگاران هس‪55‬تند»‪ .‬پس‬
‫اطاعت از آن خدا و رسولش‪ 5‬و خوف و تق‪55‬وي تنها از آن خداس‪55‬ت‪ .‬خداوند‬
‫متعال مي‌فرمايد‪      + 5:‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪[ _    ‬توبه‪« .]59 :‬اگر به آنچه خدا و رسول‬
‫به آنها داده راضي‪ 5‬بودند و مي‌گفتند‪ :‬خداوند برايم‪55‬ان ك‪55‬افي است و خداوند‪5‬‬
‫از فضل خ‪5555‬ود و رس‪5555‬ولش‪ 5‬خواهد داد و به س‪5555‬وي هللا تع‪5555‬الي راغب و‬
‫خواهانيم‪ .»5‬پس رغبت و كف‪55‬ايت تنها از آن خداست ولي دادن از آن خ‪55‬دا و‬
‫﴿‪﴾44‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫رسول مي‌باشد‪ 5.‬چنانكه مي‌فرمايد‪   + :‬‬


‫‪_‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[حشر‪« .]7 :‬هر چيز را رسول خدا به شما دهد برگيريد و از هر چ‪5‬يزي‬
‫شما را نهي كند دوري‪ 5‬جوئيد»‪.‬‬
‫ميزان‪ ،‬كتاب خدا و سنت رسولش مي‌باشد‪:‬‬
‫حالل آن چ‪55‬يزي است كه او حالل نمايد و ح‪55‬رام آن چ‪55‬يزي است كه او‬
‫حرام گرداند‪ ،‬دين چ‪55‬يزي است كه او تش‪5‬ريع گردان‪55‬د‪ .‬بن‪55‬ابراين هيچ ف‪5‬ردي‪5‬‬
‫اعم از مش‪55‬ايخ و پادش‪55‬اهان و علم‪55‬اء و حاكم‪55‬ان و تعليم دهن‪55‬دگان و س‪55‬ائر‬
‫مخلوق‪555‬ات‪ 5‬حق خ‪555‬ارج گش‪555‬تن از آن را ندارند بلكه همگي مخلوق‪555‬ات الزم‬
‫است به دين اسالم مت‪5‬دين باش‪5‬ند ديني كه خداون‪55‬د‪ ،‬پيامبرانش‪ 5‬را ب‪55‬راي آن‬
‫مبعوث داشت كه همگي در دين پايان دهند‪ .‬رسوالن و ب‪55‬زرگ اوالد آدم و‬
‫امام و پيشواي‪ 5‬پرهيزگ‪5‬اران و به‪5‬ترين مخلوق‪5‬ات‪ 5‬و شايس‪5‬ته‌ترين آنها محمد‬
‫بنده خدا و رسولش‪ 5‬ص جمع گرديده است‪ ،‬هركس در هر مقام و موقعيتي‪5‬‬
‫كه باشد در ص‪55‬ورتي‪ 5‬كه دس‪55‬توري‪ 5‬بدهد بايد آن را بر كت‪55‬اب خ‪55‬دا و س‪55‬نت‬
‫رس‪55‬ولش عرضه داشت در ص‪55‬ورت م‪55‬وافقت با آن قب‪55‬ول‪ ،‬و در غ‪55‬ير اين‬
‫صورت‪ 5‬م‪55‬ردود مي‌باشد‪ 5‬همانگونه كه در ص‪55‬حيحين آم‪55‬ده مي‌فرمايد‪َ « 5:‬م ْن‬
‫س َعلَْي ِه أ َْم ُرنَا َف ُه َو َردٌّ»‪« .1‬هركس كاري را انجام دهد و دس‪5‬تور‪5‬‬ ‫ِ‬
‫َعم َل َع َمالً ل َْي َ‬
‫ما بر آن نباشد آن كار مردود‪ 5‬است»‪ .‬لذا مشايخ و علماء كه در احواالت و‬
‫اقوالشان‪ ،‬معروف‪ 5‬و منكر و ه‪55‬دايت و گم‪55‬راهي وج‪55‬ود‪ 5‬دارد الزم است كه‬
‫آن را به خ‪5‬دا و رس‪55‬ولش برگردان‪55‬د‪ ،‬هر آنچه را خداوند‪ 5‬متع‪5‬ال و رس‪55‬ولش‬
‫قب‪55‬ول كنند بپذيرند‪ 5‬و آنچه را كه خداوند‪ 5‬متع‪55‬ال و رس‪55‬ولش رد كنند م‪55‬ردود‬
‫دارند‪ .‬در مورد‪ 5‬تعليم دهندگان و امثال آنها ن‪55‬يز همينگونه مي‌باش‪55‬د‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫متع‪55‬ال مي‌فرمايد‪    + 5:‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪[ _       ‬نساء‪:‬‬

‫‪ -‬رواه البخاري و مسلم‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾45‬‬ ‫نصيحتي طالئي براي جماعتهاي اسالمي (فتوي در مورد اطاعت و بيعت)‬

‫‪« .]59‬اي كساني كه ايم‪55‬ان آورده ايد خ‪55‬دا را فرم‪55‬انبري كنيد و پيامبر‪ 5‬را‬
‫فرمانبري‪ 5‬كنيد و فرمانروايان‪ 5‬از جنس خويش را نيز اط‪55‬اعت نماييد و اگر‬
‫در چيزي دچار اختالف شديد اگر به خدا و روز آخرت ايم‪55‬ان داريد آن را‬
‫به خدا و رسولش برگردانيد اين ك‪55‬ار به اعتب‪55‬ار س‪55‬رانجام‪ 5،‬به‪55‬تر و نيك‪55‬وتر‪5‬‬
‫مي‌باشد‪ .»5‬و مي‌فرمايد‪     + :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪[ _   ‬بقره‪« .]213 :‬مردم يك امت واحد بودند‪5‬‬
‫سپس خداوند متعال پيامبران بش‪55‬ارت دهن‪55‬ده و بيم دهن‪55‬ده مبع‪55‬وث داشت و‬
‫هم‪55‬راه آن‪55‬ان كت‪55‬اب را به حق ف‪55‬رو‪ 5‬فرس‪55‬تاد تا در آنچه كه در آن اختالف‬
‫نمودند‪ 5‬داوري كند و تنها كساني كه به آنها كتاب داده ش‪55‬ده ب‪55‬ود بعد از آنكه‬
‫برايشان روشن گرديد‪ 5‬به خاطر ظلم و حس‪55‬ادت اختالف نمودند پس خداوند‪5‬‬
‫مؤمن‪55‬ان را به آن حق كه در وي به اراده خ‪55‬ود اختالف نمودند راهنم‪55‬ايي‬
‫كرد و خداوند هركس را بخواهد به راه راست راهنمايي‪ 5‬مي‌كند»‪.‬‬
‫از خداوند متع‪55‬ال خواه‪55‬انيم كه ما و ب‪55‬اقي برادرانم‪55‬ان را به راه راست‬
‫راهنم‪555‬ايي گرداند‪ 5‬راه پيامبران‪ ،‬ص‪555‬ديقان‪ ،‬ش‪555‬هيدان و ص‪555‬الحان آنها كه‬
‫مشمول نعمت پروردگار شدند و آنها چه خوب دوستاني هستند‪.‬‬
‫وآخر دعوانا أن الحمد هلل رب العالمين‬
‫وصلى اهلل على سيدنا محمد وعلى آله وصحبه وسلم‬

You might also like