You are on page 1of 5

‫فرهنگ جامع زبان فارسی‬

‫*‬
‫احسـان شواربـی‬

‫فارس��ی طرح تدوین چنی��ن فرهنگی را به‌سرپرس��تی دکتر‬ ‫فرهن�گ جامع زبان فارس�ی‪ :‬جل�د ا ّول (ح�رف آ)‪ ،‬زیر نظر‬
‫علی‌اشرف صادقی تصویب و اندکی بعد‪« ،‬گروه فرهنگ‌نویسی»‬ ‫علی‌اش�رف صادق�ی‪ ،‬ته�ران‪ :‬فرهنگس�تان زب�ان و ادب‬
‫کار خود را در فرهنگستان آغاز کرد‪ .‬در سال ‪ ،1377‬تهیۀ پیکرۀ‬ ‫فارسی‪ 1160 ،1392 ،‬ص‪ 60000 ،‬تومان‪.‬‬
‫رایان��ه‌ای متون زبان فارس��ی در برنام��ۀ کاری این گروه قرار‬
‫گرفت و طی پنج سال‪ ،‬مدخل‌گزینی از حدود ‪ 176‬متن فارسی‬ ‫پیشینۀ فرهنگ‌نویس��ی در زبان فارسی به نخستین سده‌های‬
‫به س��رانجام رسید‪ .‬برگه‌های نوشته‌شده‪ ،‬که شمارشان تا سال‬ ‫بعد از اس�لام می‌رسد‪ .‬کهن‌ترین فرهنگ فارسی شناخته‌شده‬
‫‪ 1382‬به ‪ 143,000‬می‌رس��ید‪ ،‬در همان س��ال با اس��تفاده از‬ ‫لغت ُفرس اثر اسدی طوسی‪ ،‬شاعر و ادیب قرن چهارم‪ ،‬است‪.‬‬
‫برنامۀ ‪ Excel‬وارد رایانه شد و باقی امور به‌صورت رایانه‌ای پی‬ ‫لیک��ن‪ ،‬چنان‌ که مؤل��ف فرهنگ جهانگیری گ��زارش کرده‪،‬‬
‫گرفته شد (ر‪.‬ک‪ :‬پیشگفتار فرهنگ جامع زبان فارسی‪ ،‬ص ‪ .)5‬در اردیبهشت‬ ‫دس��ت‌کم یک فرهنگ فارسی دیگر پیش از لغت فرس تألیف‬
‫س��ال ‪ ،1392‬سرانجام نخستین جلد از این فرهنگ‪ ،‬که حرف‬ ‫شده بوده که اکنون اثری از آن در دست نیست و فقط می‌دانیم‬
‫«آ» را دربرمی‌گیرد‪ ،‬به طبع رس��ید و در دسترس فارسی‌زبانان‬ ‫که مؤلفش ابوحفص س��غدی بوده است‪ 1.‬بعد از لغت فرس نیز‬
‫قرار گرفت‪ .‬این نوشتار به معرفی و بررسی این جلد از فرهنگ‬ ‫فرهنگ‌ه��ای فارس��ی متعددی به ن��گارش درآمدند که از آن‬
‫جامع زبان فارسی اختصاص دارد‪.‬‬ ‫جمله اس��ت‪ :‬صحاح الفرس‪ ،‬فرهنگ ق�� ّواس‪ ،‬تحفة االحباب‪،‬‬
‫در ابتدای کتاب‪ ،‬پیش از فهرست‪ ،‬اسامی اعضا و همکاران‬ ‫فرهنگ وفایی‪ ،‬فرهنگ جهانگیری‪ ،‬فرهنگ رش��یدی‪ ،‬مجمع‬
‫گروه فرهنگ‌نویسی‪ ،‬ش��امل اعضای شورای علمی‪ ،‬ویراستار‬ ‫الفرس (فرهنگ س��روری)‪ ،‬مجموعة الفرس‪ ،‬آنندراج‪ ،‬برهان‬
‫ارشد‪ ،‬ویراستاران و تعریف‌نگاران بخش عمومی‪ ،‬ویراستاران و‬ ‫قاطع و غیره‪ .‬ش��اید هیچ فرهنگی به ان��دازۀ لغت‌نامۀ دهخدا‬
‫کمک‌ویراستاران بخش‌های تخصصی‪ ،‬همکاران بخش علوم‪،‬‬ ‫برای ایرانیان شناخته‌ش��ده نباشد‪ .‬لغت‌نامه را می‌توان به مثابۀ‬
‫پژوهشگران بخش ریشه‌شناسی‪ ،‬تعریف‌نگاران و پژوهشگران‬ ‫پلی میان فرهنگ‌نویس��ی س��نتی و نوین برای زبان فارس��ی‬
‫میدانی بخش پیش��ه و صنعت‪ ،‬نویسندگان مقدمه‌های بخش‬ ‫دانس��ت‪ .‬بعد از لغت‌نامه‪ ،‬فرهنگ‌هایی با ش��یوه‌های جدیدتر‬
‫عموم��ی و بخش تخصصی‪ ،‬مس��ئولین پژوهش‌های لغوی و‬ ‫تدوین و منتشر شد که مهم‌ترین آن‌ها فرهنگ فارسی (‪ 6‬جلد)‬
‫تهیۀ فهرس��ت منابع‪ ،‬بررس��ی و بازبینی نهای��ی نمونۀ چاپی‪،‬‬ ‫ب��ه همت دکتر محمد معین و فرهنگ بزرگ س��خن (‪ 8‬جلد)‬
‫بازبین��ی واژه‌های مص�� ّوب فرهنگس��تان‪ ،‬پیک��رۀ رایانه‌ای‪،‬‬ ‫زیر نظر دکتر حس��ن انوری است‪ .‬در دهه‌های اخیر‪ ،‬همچنین‬
‫همکاران مقطعی و مس��ئولین پشتیبانی فنی پیکره‪ ،‬امور فنی‬ ‫فرهنگ‌های تخصص��ی و موضوعی متع��ددی در حوزه‌های‬
‫و انتخ��اب عکس و طراحی‪ ،‬در دو صفحه ذکر ش��ده اس��ت‪.‬‬ ‫گوناگون انتش��ار یافته است‪ ،‬ولی نیاز به یک «فرهنگ جامع»‪،‬‬
‫الزم به ذکر اس��ت که دنبالۀ فهرس��ت اس��امی کسانی که در‬ ‫که محصول گردآوردن هم��ۀ واژگان و عبارات و اصطالحات‬
‫تهیه و نگارش فرهنگ نقش داش��ته‌اند‪ ،‬شامل مدخل‌گزینان‪،‬‬ ‫موجود در زبان فارس��ی از میان خیل متون قدیم و جدید باشد‪،‬‬
‫برگه‌نویسان (رایانه‌ای و دستی)‪ ،‬بازبینان برگه‌نویسی رایانه‌ای‪،‬‬ ‫همواره محسوس بوده است‪.‬‬
‫بازبینان ش��واهد و همکاران بخش پیش��ه و صنعت‪ :‬صاحبان‬ ‫حدود بیست س��ال پیش از این‪ ،‬فرهنگستان زبان و ادب‬
‫* دانشجوی کارشناسی باستان‌شناسی دانشگاه تهران‪ehsanshavarebi@gmail.com /‬‬
‫‪ .1‬میر جمال‌الدین حسین انجو شیرازی‪ ،‬فرهنگ جهانگیری‪ ،‬ویراستۀ رحیم عفیفی‪ ،‬مشهد‪ :‬مؤسسۀ چاپ و انتشارات دانشگاه مشهد‪ :1351 ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪. 5‬‬

‫دورة دوم‪ ،‬سال ششم‪ ،‬شمارۀ پنجم و ششم‪ ،‬آذر ـ اسفند‌ماه ‪1391‬‬

‫ ‪166‬‬
‫ش��صت‌صفحه‌ای حاکی از حجم بس��یار زیاد متونی است که‬ ‫ح َِرف و مطلعین‪ ،‬در انتهای کتاب و دقیق ًا قبل از صفحۀ عنوان‬
‫م��واد ا ّولیۀ نگارش این فرهنگ را تش��کیل داده‪ .‬در کتاب‌نامۀ‬ ‫انگلیسی آمده اس��ت‪ .‬کاش همۀ اسامی یک‌جا و پیوسته ذکر‬
‫دوم‪ ،‬فهرس��تی از فرهنگ‌های قدیم و جدید فارس��ی و س��ایر‬ ‫می‌شد‪ .‬همچنین نکتۀ دیگری در ذکر اسامی قابل تأمل است‬
‫منابع��ی که نگارندگان این فرهن��گ در مباحث لغوی از آن‌ها‬ ‫و آن نگارش نام خانوادگی پیش از نام کوچک اس��ت؛ مث ً‬
‫ال نام‬
‫بهره جس��ته‌اند ارائه شده اس��ت‪ .‬بخش بعد فهرست کوتاهی‬ ‫ویراستار ارشد بدین شکل نوشته شده‪« :‬صادقی‪ ،‬علی‌اشرف»‪.‬‬
‫اس��ت از منابع بخ��ش تخصصی‪ .‬در ای��ن کتاب‌نامه‪ ،‬خواننده‬ ‫این ش��یوۀ نگارش اسامی معمو ًال در فهرس��ت منابع کتاب‌ها‬
‫انتظار دارد با فهرس��تی از فرهنگ‌های تخصصی و موضوعی‬ ‫و مق��االت به کار می‌رود‪ .‬اگر ه��دف از این کار رعایت ترتیب‬
‫موجود در زمینه‌های گوناگون علمی و هنری مواجه ش��ود‪ ،‬اما‬ ‫الفبای��ی بوده‪ -‬که ظاهرا ً چنین اس��ت‪ -‬می‌ش��د نام‌ها را به‬
‫ش��مار منابع آن کمتر از چیزی است که انتظار می‌رود‪ .‬در آغاز‬ ‫همان ترتیب الفبایی مرتب کرد‪ ،‬ولی به صورت عادی (نخست‬
‫فرهنگ اش��اره شده که عالوه بر این موارد «‪ 102‬کتاب درسی‬ ‫نام کوچک و س��پس نام خانوادگی) نوش��ت؛ روشی که نه‌تنها‬
‫رش��ته‌های مختلف تحصیلی در مقاطع مختلف دبیرس��تان و‬ ‫برای درج اس��امی اعضای هیئ��ت تحریریه یا کمیتۀ علمی در‬
‫هنرس��تان [در دهۀ هفتاد شمسی] نیز مورد استفاده قرار گرفته‬ ‫غالب نشریات پژوهش��ی در جهان به کار گرفته می‌شود (برای‬
‫اس��ت» (ص ‪ .)127‬با این حال‪ ،‬برای مثال‪ ،‬نامی از فرهنگ‌های‬ ‫مث��ال بنگرید به فهرس��ت اعضای کمیتۀ علمی مجموعۀ اکت��ا ایرانیکا در آغاز‬
‫تخصصی باستان‌شناس��ی در این فهرس��ت به می��ان نیامده‪2‬؛‬ ‫مجلدات این مجموعه)‪ ،‬که در شیوه‌نامۀ برخی از کتب مرجع‪ ،‬مانند‬
‫الزم به یادآوری اس��ت که در فهرس��ت همکاران بخش علوم‬ ‫دانش��نامۀ ایرانیکا‪ ،‬حتی برای تنظیم فهرست منابع نیز به کار‬
‫نیز جای متخصصین برخی رش��ته‌ها خالی اس��ت‪ ،‬مانند تاریخ‬ ‫می‌رود‪.‬‬
‫و باستان‌شناس��ی و جغرافی��ا‪ .‬چهارمین کتاب‌نام��ه حاوی نام‬ ‫مت��ن فرهنگ با سرس��خن رئی��س فرهنگس��تان (صص‬
‫کامل منابع مورداس��تفاده در فرهنگ اس��ت و در مقابل نام هر‬ ‫‪ )3-1‬و پیش��گفتار مدیر گروه فرهنگ‌نویس��ی (ص��ص ‪ )8-5‬آغاز‬
‫منبع عنوان اختصاری آن‪ -‬که معمو ًال نام اش��هر پدیدآورنده‬ ‫می‌ش��ود‪ .‬مطالعۀ همین چند صفحه کافی است تا خواننده پی‬
‫است‪ -‬آورده شده‪ .‬آخرین بخش از مقدمۀ فرهنگ «نشانه‌ها»‬ ‫به ارزش این کار و زحمات دلس��وزانه و کوش��ش‌های مستمر‬
‫(صص ‪ )171-166‬اس��ت‪ ،‬اعم از نشانه‌های اختصاری و عمومی‪،‬‬ ‫پدیدآورندگان آن ببرد‪.‬‬
‫نشانه‌های ریشه‌شناختی‪ ،‬نشانه‌های بخش تخصصی و جدول‬ ‫سپس «راهنمای استفاده از فرهنگ» (صص ‪ )39-9‬در دوازده‬
‫عالیم آوانگاری‪.‬‬ ‫فصل تدوین ش��ده که توضیحات الزم دربارۀ نحوۀ بهره‌گیری‬
‫متن فرهنگ در صفحۀ ‪ 175‬آغاز می‌شود‪ .‬مدخل‌ها به دو‬ ‫از فرهنگ و یافتن اطالعات موجود دربارۀ جنبه‌های گوناگون‬
‫دس��تۀ اصلی و فرعی تقسیم می‌شوند و مدخل‌های فرعی‪ ،‬که‬ ‫مدخل‌ه��ا را با جزئیات کامل دربردارد‪ .‬در بخش بعد‪ ،‬با عنوان‬
‫غالب�� ًا ترکیبات و اصطالحات هس��تند‪ ،‬ذیل مدخل‌های اصلی‬ ‫«کالن‌ساختار» (صص ‪ ،)65-40‬در نُه فصل به شیوۀ تدوین فرهنگ‬
‫درج شده‌اند‪ .‬در این فرهنگ به جنبه‌های گوناگون لغات توجه‬ ‫و محتویات فرهنگ پرداخته شده‪ .‬خواننده با مطالعۀ این بخش‬
‫شده‪ .‬ذیل مدخل‌های اصلی‪ ،‬نخست آوانگاری امروزی آن ذکر‬ ‫از انتظاراتی که می‌تواند از فرهنگ داشته باشد آگاهی می‌یابد‪.‬‬
‫شده؛ سپس در داخل [] اطالعات تکمیلی و اضافی آمده است‪.‬‬ ‫بخشی که در ادامه آمده‪ ،‬کتاب‌نامه‌های چهارگانۀ فرهنگ‬
‫یک دس��ته از اطالعات تکمیلی موبوط به مسائل آوایی است‪،‬‬ ‫اس��ت‪ ،‬ش��امل منابع اصلی (صص ‪ ،)125-66‬منابع فرعی (صص‬
‫ش��امل گونه‌های دیگ��ر (یعنی مدخل مورد نظ��ر گونه(های)‬ ‫‪ ،)127-125‬مناب��ع بخش تخصصی (صص ‪ )128-127‬و فهرس��ت‬
‫آوای��ی دیگری دارد یا این که خود گونۀ آوایی دیگری اس��ت‬ ‫ن��ام منابع (صص ‪ .)165-129‬در نخس��تین کتاب‌نامه‪ ،‬فهرس��ت‬
‫از ی��ک واژۀ دیگر)‪ ،‬صورت‌های کامل‪ ،‬کوتاه‪ ،‬گفتاری‪ ،‬هم‌آوا‪،‬‬ ‫تم��ام منابعی که در گزینش مدخل‌ها مدنظر بوده و ش��واهد از‬
‫مصحف‪ .‬سپس اطالعات امالیی شامل صورت‌های‬ ‫عوامانه و َّ‬ ‫میان آن‌ها اس��تخراج ش��ده‪ ،‬ذکر گردیده است‪ .‬این کتاب‌نامۀ‬
‫‪ .2‬مث ً‬
‫ال فرهنگ‌های زیر‪ :‬صادق ملک ش��همیرزادی‪ ،‬واژه‌نامۀ باستان‌شناس��ی‪ :‬انگلیس��ی ـ فارسی‪ ،‬فارسی ـ انگلیسی‪ ،‬تهران‪ :‬مرکز نشر دانشگاهی‪1376 ،‬؛ هایده‬
‫معیری‪ ،‬فرهنگ توصیفی باستان‌شناسی‪ ،‬تهران‪ :‬پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی‪.1389 ،‬‬

‫دورة دوم‪ ،‬سال ششم‪ ،‬شمارۀ پنجم و ششم‪ ،‬آذر ـ اسفند‌ماه ‪1391‬‬

‫ ‪167‬‬
‫واژه‌های غیرفارسی به معادل مص ّوب آن‌ها اشاره شده‪.‬‬ ‫اختصاری یا صورت‌های امالیی دیگ ِر مدخل مدنظر بوده است‪.‬‬
‫در ادام��ه‪ ،‬نقش(های) دس��توری واژه داخل کمانک و در‬ ‫در ای��ن بخش ب��ه اطالعات تصریفی نیز پرداخته ش��ده‪ ،‬مث ً‬
‫ال‬
‫ابتدای بند جداگانۀ مربوط به تعاریف ذکر ش��ده اس��ت‪ .‬سپس‬ ‫صورت‌های جمع و مفرد برای اس��امی‪ ،‬تفضیلی و عالی برای‬
‫معانی گوناگون آن واژه شماره‌گذاری شده و پیش از هر تعریف‪،‬‬ ‫صفات‪ ،‬بن مض��ارع برای افعال‪ ،‬و نی��ز صورت‌های باهم‌آیی‬
‫اطالعات سبکی (ادبی‪ ،‬رسمی‪ ،‬خودمانی‪ ،)... ،‬بالغی (واژه‌های‬ ‫اس��امی یا صفاتی که با اف��زودن همکردهایی چون «کردن»‪،‬‬
‫بسیط و مشتق‪ ،‬واژه‌های مرکب و ترکیبات نحوی) و اطالعات‬ ‫«شدن»‪« ،‬گشتن»‪« ،‬گردیدن»‪« ،‬فرمودن» و «نمودن» به مصدر‬
‫حوزۀ علمی یا پیشه و صنعت مربوطه در کمانک‌های جداگانه‬ ‫افعال مرکب تبدیل می‌شوند‪.‬‬
‫ارائه ش��ده است‪ .‬به دنبال این اطالعات‪ ،‬تعریف مدخل آمده یا‬ ‫در همی��ن بخش از توضیحات ذی��ل مدخل‪ ،‬به اطالعات‬
‫در موارد الزم به مدخل دیگری ارجاع داده شده‪ .‬تعریف‌نگاری‬ ‫ریشه‌شناختی نیز درون <> پرداخته شده است‪ .‬در این قسمت‬
‫در فرهنگ جامع‪ ،‬به سبب گستردگی پیکرۀ متنی مورداستفاده‬ ‫اطالعات بسیار ارزش��مندی دربارۀ ریشۀ هر مدخل ذکر شده‪.‬‬
‫در ای��ن اثر‪ ،‬نس��بت ب��ه فرهنگ‌های پیش از خ��ود از دقت و‬ ‫برای واژه‌هایی که متعلق به زبان‌های ایرانی هس��تند به ریشۀ‬
‫جامعیت بی‌نظیری برخوردار است‪.‬‬ ‫آن‌ه��ا در دوره‌های میانه و باس��تان و نیز صورت هندواروپایی‬
‫س��پس شواهد و مثال‌ها ارائه شده‪ .‬نکتۀ قابل توجه دربارۀ‬ ‫آغازی��ن آن‌ها پرداخته ش��ده‪ .‬در مورد وام‌واژه‌ه��ا نیز به اصل‬
‫این بخش آن است که به ترتیب برای هر قرن یک‪ ،‬و در موارد‬ ‫آن‌ها در زبان مبدأ اش��اره ش��ده اس��ت‪ .‬از ایراداتی که به این‬
‫خاص دو‪ ،‬ش��اهد ذکر ش��ده و تا زمان حاض��ر آمده‪ ،‬به طوری‬ ‫بخش وارد اس��ت‪ ،‬ذکر نک��ردن منابع مورد اس��تفاده در ارائۀ‬
‫که برای بس��یاری از مدخل‌ها آخرین مثال‌ها از مکتوبات بعض ًا‬ ‫اطالعات ریشه‌شناختی است که می‌شد آن‌ها را نیز در بخشی‬
‫عامیانۀ مردم در اینترنت نقل ش��ده‪ .‬از میان نوشته‌های متعلق‬ ‫متن‬
‫مجزا ذیل کتاب‌نامه‌ه��ا آورد و حتی در صورت امکان در ِ‬
‫به پس از سال ‪ 1300‬خورشیدی‪ ،‬برای هر دورۀ تقریب ًا سی‌ساله‬ ‫‌ش��ناختی ذیل مداخل نیز به آن‌ها ارجاع داد‪.‬‬
‫ِ‬ ‫توضیحاتِ ریشه‬
‫یک یا دو مثال آمده اس��ت‪ .‬امتیاز ای��ن بازۀ زمانی طوالنی در‬ ‫دیگر این که‪ ،‬در برخی موارد ‪ -‬که البته شمارشان بسیار اندک‬
‫این است که خواننده متوجه می‌شود مدخل موردنظرش از چه‬ ‫است‌‪ -‬ریشه‌شناسی هر واژه ذیل مدخلی آمده که جای اصلی‬
‫زمانی در متون فارسی پدیدار گشته و تا چه زمانی به کار رفته‬ ‫ال در مدخل «آتش��پاد» (ص ‪ ،)392‬این اطالعات‬ ‫آن نیس��ت؛ مث ً‬
‫اس��ت‪ .‬با توجه به تفکیک معانی ه��ر مدخل‪ ،‬این توالی زمانی‬ ‫ریشه‌ش��ناختی درج ش��ده‪ ←<« :‬آتش ‪ +‬پاد (از فارس��ی میانه‬
‫ش��واهد می‌تواند تحوالت معنایی واژه‌ها در دوره‌های مختلف‬ ‫‪« pād‬محافظت‌ش��ده»‪ ،‬از فارسی باس��تان ‪ ،pā-ta-‬از ریشۀ‬
‫را نیز به دس��ت دهد‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬عدم تعیین حد پایانی برای‬ ‫ایرانی آغازین ‪« *paH1-‬پاییدن؛ چـراندن»‪ ،‬از هنـدواروپایـی‬
‫بازۀ زمانی شواهد‪ ،‬نشان می‌دهد که رواج کدام واژه تا زمان ما‬ ‫‪« *peh2-‬پایی��دن؛ چراندن»‪ .‬اوس��تایی ‪pā-ta-‬؛ نیز ← آباد‪،‬‬
‫ادامه یافته و کدام واژه منس��وخ شده است‪ .‬همچنین تفکیک‬ ‫پایی��دن)>»‪ .‬آی��ا بهتر نبود ک��ه این توضیح��ات ذیل مدخل‬
‫قرون در ذکر شواهد سبب جلوگیری از اطناب و پرهیز از تعدد‬ ‫«پ��اد» ذکر ش��وند و در این‌جا‪ ،‬همان‌گونه ک��ه برای اطالعات‬
‫بی‌علت ش��واهد شده که یکی از تفاوت‌های مهم این فرهنگ‬ ‫ریشه‌شناختی «آتش» به خو ِد آن مدخل ارجاع داده شده‪ ،‬دربارۀ‬
‫با لغت‌نامه است‪.‬‬ ‫ریشه‌شناس��ی «پاد» نیز به مدخل «پاد» ارجاع داده ش��ود؟ زیرا‬
‫در این‌ج��ا‪ ،‬جهت نش��ان دادن ویژگی‌های این فرهنگ و‬ ‫کسی که به مدخل «آتشپاد» رجوع می‌کند قطع ًا به دنبال یافتن‬
‫امتیازه��ای آن در قیاس با فرهنگ‌های پیش��ین‪ ،‬یک مدخل‬ ‫اطالعات ریشه‌شناختی دربارۀ واژۀ «پاد» نیست‪.‬‬
‫نس��بت ًا کوتاه را با س��ه فرهنگ مهم زبان فارسی در سدۀ اخیر‬ ‫از دیگ��ر اطالعات ذیل مدخل‌ها باید به توضیحات دربارۀ‬
‫فارسی دکتر معین و فرهنگ بزرگ‬ ‫ِ‬ ‫(لغت‌نامۀ دهخدا‪ ،‬فرهنگ‬ ‫واژه‌های مص ّوب فرهنگستان اشاره کرد که داخل کمانک آمده‬
‫سخن دکتر انوری) مقابله می‌کنیم‪:‬‬
‫ِ‬ ‫اس��ت‪ .‬در این بخش واژه‌های مص ّوب فرهنگس��تان مشخص‬
‫ش��ده و سال تصویبشان درج گردیده است‪ .‬همچنین در مقابل‬

‫دورة دوم‪ ،‬سال ششم‪ ،‬شمارۀ پنجم و ششم‪ ،‬آذر ـ اسفند‌ماه ‪1391‬‬

‫ ‪168‬‬
‫فرهنگ جامع زبان فارسی‬ ‫فرهنگ‬ ‫فرهنگ فارسی‬ ‫لغت‌نامه‬
‫بزرگ سخن‬

‫آشموغ ‪[ âšmuq‬گونۀ دیگر‪:‬‬ ‫[ای��ن مدخ��ل در‬ ‫آشـمـوغ ‪ =[ āšmoγ‬آسـمـوغ‪.‬‬ ‫آشموغ‪ .‬که آن را فرهنگ‌نویسان به غلط‬
‫مصحف‪ :‬آسموغ؛ <از‬ ‫ّ‬ ‫آشمو[ی]؛‬ ‫فرهنگ بزرگ سخن‬ ‫په‍‪ -1 ]ašmuγ ، ašmuk .‬فریفتار‪،‬‬ ‫با سین مهمله ضبط می‌کنند نام دیویست از‬
‫نیامده است‪] .‬‬
‫فارسی میانه (‪ )ašmōg(/γ‬قس‬ ‫شریر‪( -2 .‬اخ) ← بخش ‪.3‬‬ ‫پیروان آهرمن که سخن‌چینی و دروغ گفتن‬
‫فارسی میانه ‪ ،)ahlamōy‬از اوستایی‬ ‫از کسی بدیگری و جنگ افکندن میان دو تن‬
‫‪« ašəmaoγa-‬بدعت‌گذار»‪ ،‬از ‪aša-‬‬ ‫شغل اوست‪ .‬برای امثله رجوع به آسموغ شود‪.‬‬
‫«اَشه‪ ،‬راستی» (← اردیبهـشت‪ ،‬اَشـه)‬ ‫[بخش ‪( 3‬اعالم)‪]:‬‬
‫‪( *maoγa- +‬از ریشۀ ایرانی آغازین‬ ‫آشموغ ‪ =[ āšmūγ‬آسموغ‪ ،‬است‍‪.‬‬
‫‪«(*mauz-/) *maug-‬اشتباه کردن‪،‬‬ ‫‪ ،ašemoγa‬په‍‪]ašmuγ .‬؛ لغه بر‬
‫نادان بودن»‪ .‬سنسکریت ‪mόha‬‬ ‫همزنندۀ «اشا» (راستی) و غالب ًا در‬ ‫آسموغ‪ .‬نام دیوی از تابعان آهرمن که‬
‫«ناهوشیاری‪ ،‬پریشانی‪ ،‬نادانی»)>؛ (در‬ ‫اوستا به معنی گمراه کننده است‪ .‬در‬ ‫سخن‌چینی و دروغ افکندن میان دو کس‬
‫نوشته‌های پهلوی مقصود از اشموغ‬ ‫هرمزدیشت بند ‪ 10‬در تفسیر پهلوی‬ ‫و جنگ انداختن دو تن بدو متعلق است‪.‬‬
‫بدعت‌گذار است‪ .‬گاهی هم از آن دیو‬ ‫(زند) همین بند‪ ،‬سه قسم آشموغ‬ ‫(جهانگیری)‪:‬‬
‫گفت��ه‌اش جملگی دروغ بود‬
‫سخن‌چینی و دروغ را اراده کرده‌اند‪]).‬‬ ‫تشخیص داده شده‪ :‬نخست فریفتار‪،‬‬
‫او سخن‌چین چو آسموغ بود‪.‬‬
‫(اسم) منافق و فتنه‌انگیز‪.‬‬ ‫دوم خوددوستار (خودپرست)‪ ،‬سوم‬
‫طیان‪.‬‬
‫ق‪ .6‬گفته‌اش جملگی دروغ بود‪ /‬او‬ ‫فریفته‪ ،‬یعنی کسی که به فریفتاری‬
‫چنین قصه‌ها خود نباشد دروغ‬
‫سخن‌چین چو آشموغ {متن‪ :‬آسموغ} بود‬ ‫دل دهد] در فرهنگ‌ها نام دیویست‬ ‫بمــاند بــافـسانۀ آسمـوغ‬
‫(طیان بمی‪ :‬انجو شیرازی‪ || )129/1 ،‬ق‪ .7‬پس‬ ‫از متابعان اهریمن که سخن‌چینی و‬ ‫(از کتاب موسوم به خرم بهشت‪ .‬به نقل انجمن‬
‫شهنشاه اردشیر با سواران سالح پوشیده‬ ‫فتنه‌انگیزی کند‪:‬‬ ‫آرا)‪.‬‬
‫[از] گرد بر گرد آتشگاه نگاه می‌داشت تا نه‬ ‫گفته‌اش جملگ��ی دروغ بود‪.‬‬ ‫آشموغ‪.‬‬
‫که آشموغی با [یا ظ] منافقی پنهان چیزی‬ ‫او سخن‌چین چو آسموغ بود‪.‬‬
‫بر ویراف نکند (زرتشت بهرام پژدو‪ ،‬پنجاه‌و یک)‬ ‫طیان‪.‬‬

‫حذف ی��ا تغییر یک متن در اینترنت نیز هم��واره وجود دارد و‬ ‫مقایسۀ چهار س��تون فوق به‌خوبی تفاوت‌های فرهنگ جامع‬
‫ب��ه همین علت هی��چ‌گاه اعتبار و جایگاه ی��ک منبع اینترنتی‪،‬‬ ‫با فرهنگ‌های پیش از خود را در ش��یوۀ فرهنگ‌نگاری نشان‬
‫البته به اس��تثنای منابع پژوهش��ی معتبر و شناخته‌شده‪ ،‬مانند‬ ‫می‌ده��د‪ .‬یک��ی از مهم‌ترین امتیازهای ای��ن فرهنگ رویکرد‬
‫مجالت و دانش��نامه‌های آکادمیک اینترنتی‪ ،‬قابل مقایس��ه با‬ ‫تاریخی آن است و دیگر آن که فرهنگ جامع حاوی اطالعات‬
‫منابع چاپی نیس��ت‪ .‬از س��وی دیگر‪ ،‬در فرهن��گ جامع گاه به‬ ‫ریشه‌شناختی روزآمد و کاملی دربارۀ مدخل‌ها است‪ .‬به عبارت‬
‫مدخل‌های��ی (مخصوص ًا مدخل‌های فرع��ی) برمی‌خوریم که‬ ‫دیگ��ر‪ ،‬این اث��ر را می‌توان ی��ک «فرهنگ جام��ع تاریخی و‬
‫تنها شواهد اینترنتی دارند و در هیچ اثر چاپ‌شده‌ای نیامده‌اند؛‬ ‫ریشه‌شناختی» برای زبان فارسی دانست‪.‬‬
‫فرعی «آجیل کسی کوک بودن» (ص ‪ )438‬که مجازا ً‬ ‫ِ‬ ‫مث ً‬
‫ال مدخل‬ ‫حال به چند نکت��ۀ انتقادی می‌پردازیم‪ .‬از انتقاداتی که به‬
‫«بس��یار خوشحال و س��رحال بودن» تعریف ش��ده و تنها یک‬ ‫فرهنگ جامع می‌توان وارد کرد اس��تفاده از اینترنت برای نقل‬
‫ش��اهد عامیانه از اینترنت دارد که متعلق به سال ‪ 1388‬است‪.‬‬ ‫ش��اهد اس��ت‪ .‬نقل مثال از اینترنت‪ ،‬آن هم بدون درج نشانی‬
‫آی��ا می‌توان اصطالحی را که یک نفر در نوش��ته‌ای عامیانه و‬ ‫دقی��ق منبع و تاریخ اس��تفاده از آن‪ ،‬از اعتبار ش��اهد می‌کاهد‬
‫خودمانی در اینترنت استفاده کرده و فاقد پیشینۀ زبانی درست‬ ‫و نیز بازیابی آن را ناممکن می‌س��ازد‪ .‬گذش��ته از این‪ ،‬احتمال‬

‫دورة دوم‪ ،‬سال ششم‪ ،‬شمارۀ پنجم و ششم‪ ،‬آذر ـ اسفند‌ماه ‪1391‬‬

‫ ‪169‬‬
‫و معلوم��ی اس��ت‪ ،‬به عن��وان مدخل‪ ،‬در فرهن��گ جامع زبان‬
‫فارسی ذکر کرد؟‬
‫همچنین در مواردی تعریف مدخل با ش��اهد آن س��ازگار‬
‫نیست‪ ،‬مخصوص ًا در مورد اصطالحاتی که دارای جنبۀ بالغی‬
‫فرعی «آب بر جگر زدن» (بر‪ :‬روی؛ جگر‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ال مدخل‬‫هس��تند؛ مث ً‬
‫جراحت؛ زدن‪ :‬چکانیدن‪ ،‬ریختن) (ص ‪ )188‬چنین تعریف ش��ده‪:‬‬
‫«(در مورد کس��ی) کاهش دادن یا از بین بردن احساس شدید‬
‫یا اش��تیاق فراوان او به چیزی یا کس��ی دیگ��ر»‪ ،‬حال‌آن که‬
‫هیچ‌کدام از پنج شاهدی که ذیل این مدخل آمده بر این معنی‬
‫داللت نمی‌کند‪ .‬ب��رای مثال‪ ،‬قدیم‌ترین ش��اهد‪ ،‬که از فرخی‬
‫(قرن ‪ )5‬آورده ش��ده‪ ،‬چنین اس��ت‪« :‬به خامه بر جگر دوستان‬
‫پوی��ا برای زبان فارس��ی خواهی��م بود که به صورت مس��تمر‬ ‫چکانید آب ‪ /‬به تیغ بر جگر دش��منان فکند لهب» و جدیدترین‬
‫ویرایش‌های جدید آن‪ ،‬متناس��ب با نیازهای روز فارسی‌زبانان‪،‬‬ ‫مثال‪ ،‬که از صادق هدایت نقل شده‪ ،‬از این قرار است‪« :‬خدیجه‬
‫تدوین و منتشر می‌ش��ود و این یکی از نیازهای ضروری زبان‬ ‫مثل این‬
‫و شوهرم برای بچه گریه کردند‪ ،‬غصه خوردند‪ ،‬اما من ِ‬
‫فارس��ی اس��ت‪ .‬اکنون‪ ،‬انتشار نخس��تین جلد از فرهنگ جامع‬ ‫بود که روی جگرم آب خنک ریختند»‪ .‬همان‌طور که پیداست‪،‬‬
‫آغازین خطابه‌ای است که زنده‪‎‬یاد‬
‫ِ‬ ‫زبان فارسی یادآور جمالت‬ ‫ای��ن اصطالح��ات را در این دو مثال می‌ت��وان «فراهم آوردن‬
‫سعیدی سیرجانی‪ ،‬بیش از چهل سال پیش‪ ،‬در سومین کنگرۀ‬ ‫موجبات آسایش و آرامش برای کسی» معنا کرد‪.‬‬
‫تحقیقات ایرانی در دانشگاه تهران ایراد کرده بود‪:‬‬ ‫مدخل‌های انگشت‌ش��ماری نیز در جلد نخس��ت فرهنگ‬
‫تألی��ف فرهنگ جامعی ک��ه بتواند همۀ مش��کالت لغوی‬ ‫جامع از قلم افتاده‌اند‪ .‬از آن جمله اس��ت واژۀ ُ‬
‫«آس��ر» به معنای‬
‫فارسی‌گویان و فارس��ی‌خوانان را بگشاید و نیازهایشان را‬ ‫«کش��تزار‪ ،‬مزرعه»‪ .‬برای این واژه در فرهنگ‌های جهانگیری‪،‬‬
‫برطرف س��ازد به همان درجه‌ای که ضروری و الزم است‬ ‫رش��یدی و آنندراج این شاهد از ُمنجیک ترمذی (قرن چهارم)‬
‫دشوار و مستلزم فداکاری است‪ .‬فرهنگ جامع فارسی باید‬ ‫آسر طبع سائل‬‫ذکر ش��ده‪« :‬چو ابر کف شه تقاطر نماید ‪ /‬زر از ُ‬
‫مش��تمل باش��د بر همۀ لغات و ترکیبات و تعبیراتی که در‬ ‫‪3‬‬
‫بروید»‬
‫قلمرو زبان فارس��ی در طول یک‌هزار و چند صد س��ال در‬ ‫ب��اری‪ ،‬این نکات اندک هرگ��ز ذره‌ای از ارزش و اهمیت‬
‫کتاب‌ها نوش��ته ش��ده یا بر زبان‌ها باقیمانده است‪ .‬و برای‬ ‫این اثر مهم و تأثیرگذار در زبان فارس��ی نمی‌کاهد‪ .‬امیدواریم‬
‫تحقق این معنی چاره‌ای نیس��ت ج��ز مطالعۀ دقیق و فنی‬ ‫ک��ه تدوین و انتش��ار جلدهای بعدی این فرهنگ به‌س��رعت‬
‫همۀ منابع دس��ت‌ا ّول فارس��ی اعم از چاپ‌ش��ده و نشده و‬ ‫صورت پذیرد و نیز اش��کاالت و نقای��ص آن در ویرایش‌های‬
‫انبوهی کتب و رس��االت دس��ت‌دوم و س��وم ‪ ...‬این شرط‬ ‫بعدی مرتف��ع گردد‪ .‬یکی از مهم‌ترین اه��داف فرهنگ جامع‬
‫سنگین و به‌ظاهر ممتنع‌الحصول‪ ،‬به سنگ بزرگی شباهت‬ ‫زبان فارس��ی‪ ،‬چنان‌که در مقدمۀ اثر بدان اشاره شده‪ ،‬آن است‬
‫دارد ک��ه عالمت «نزدن» را با خود یدک می‌کش��د‪ .‬اگرچه‬ ‫که این فرهن��گ‪ ،‬مانند اغلب فرهنگ‌های معتبری که امروزه‬
‫با همتـی مـردانه و ش��ـور و ش��ـوقـی عاشقـانه شدنی و‬ ‫در جهان انتشار می‌یابد‪ ،‬همواره در حال تکمیل و به‌روزرسانی‬
‫■‬ ‫‪4‬‬
‫زدنـی است‪.‬‬ ‫باش��د‪ .‬بدین‌ترتیب‪ ،‬در آینده ش��اهد وجود یک فرهنگ جامع‬
‫‪ .3‬انجو شیرازی‪ ،‬فرهنگ جهانگیری‪ :‬ج‪ ،1‬ص‪127‬؛ عبدالرشید تتوی‪ ،‬فرهنگ رشیدی‪ ،‬به‌کوشش محمد عباسی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات بارانی‪ :1337 ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪112‬؛‬
‫محمد پادش��اه‪ ،‬فرهنگ آنندراج‪ ،‬زیرنظر محمد دبیرس��یاقی‪ ،‬تهران‪ :‬کتابخانۀ خیام‪ :1335 ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪2019‬؛ نیز ر‪.‬ک‪ :‬دیوان منجیک ترمذی‪ ،‬به‌کوش��ش احسان‬
‫شواربی‪ ،‬تهران‪ :‬مرکز پژوهشی میراث مکتوب‪ :1391 ،‬ص ‪.43‬‬
‫‪ .4‬علی‌اکبر سعیدی سیرجانی‪« ،‬برای تهیۀ فرهنگ جامع فارسی با فرهنگ‌های موجود چه کنیم؟»‪ ،‬سومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی (‪ 16-11‬شهریور ‪ ،)1351‬جلد‬
‫دوم (بیست‌وپنج خطابه)‪ ،‬به‌کوشش محمد روشن‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات بنیاد فرهنگ ایران‪ :]1351[ ،‬صص ‪240-218‬؛ ر‪.‬ک‪ :‬صص ‪ 218‬و ‪.219‬‬

‫دورة دوم‪ ،‬سال ششم‪ ،‬شمارۀ پنجم و ششم‪ ،‬آذر ـ اسفند‌ماه ‪1391‬‬

‫ ‪170‬‬

You might also like