You are on page 1of 2

‫کارگاه داستان نویسی‬

‫داستان با طعم لذت‬

‫]‪[Type the company name‬‬


‫درود بر همه شما دوستداران ادبیات‬

‫این روز ها با گسترش فناوری اطالعات و افزایش سرعت اطالع رسانی بار دیگر عالقه ی فروکش شده ی عامه ی‬
‫مردم به ادبیات شروع به خروشیدن گرفته است‪...‬اشعار و داستان هایی که اخیرا در فضا های مجازی به شکل‬
‫فراگیری انتشار پیدا کرده عده ی فراوانی را به این سمت سوق داده و بسیاری عالقه به تولید آثار ادبی دارند‬

‫از این رو نشریه ی پاورقی از شماره حاضر اقدام به ایجاد بخش جدیدی بنام کارگاه داستان نویسی نموده است‪ .‬در این‬
‫بخش قرار بر آموزش است نه اینکه من بخواهم چیزی به شما آموزش بدهم نه‪ ،‬قرار است که هر بار مبحثی از یک‬
‫کتاب آموزشی در زمینه داستان و داستان نویسی را با هم مرور کنیم‪ .‬انتخاب طرح و مسئله از من‪ ،‬مطالعه از شما‬

‫برای یادداشت نخست این مطالب زنجیره وار قرار است به کمک کتاب "عناصر داستان" نوشته ی "رابرت اسکولز"‬
‫‪ .‬که خانم "فرزانه طاهری " آن را ترجمه کرده اند‪ ،‬یاد بگیریم که چگونه بایست از خواندن داستان لذت برد‬

‫حتما این جمله را بار ها شنیده اید ‪ " :‬ادبیات داستانی بیشتر از نویسنده خوب ‪ ،‬به خواننده خوب احتیاج دارد‪ .‬بله این‬
‫جمله عین حقیقت است ‪ ،‬ادامه ی جمله نیز بقیه ی حقیقت است ‪ " :‬یک نویسنده خوب از ابتدا و برای همیشه یک‬
‫‪ ...‬خواننده خوب است" ‪ .‬با این مقدمه باید به اهمیت موضوع یادداشت این شماره پی برده باشید‬

‫در بررسی داستان باید کانون توجهمان درک داستان باشد چرا که انتظار داریم وقتی درک اتفاق می افتد لذت هم در‬
‫پی داشته باشد چون این دو با هم در ارتباط هستند‪ .‬برای اینکه از خواندن داستان لذت ببریم باید با یک سری مفاهیم‬
‫‪.‬آشنا باشیم‬

‫طیف داستان‪ ،‬میتواند در تحلیل داستان سودمند باشد به شرطی که فراموش نکنیم استعاره ای بیش نیست‪ .‬ابزار مفیدی‬
‫که وقتی به عوض کمک به ما دست و پا گیرمان شد آن را دور می اندازیم‪ .‬بازه ی طیف داستان از تاریخ شروع می‬
‫‪.‬شود و به خیال پردازی می انجامد‬

‫طرح داستان یا پالت ؛ باید گفت که داستان حرکت است و یادگیری خواندن داستان و درک آن مستلزم یادگیری دیدن‬
‫همین حرکت است‪ .‬داستان همیشه حرکت "از" و "به" است‪ .‬ماهیت تغییرات وضعیت شخصیت‪ D‬های داستان از آغاز‬
‫این حرکت تا به پایان تا حدودی روشن می کند که قصه درباره چه چیزی است‪ .‬مراحل همه ی تغییرات مهم را باید به‬
‫خاطر سپرد ‪ ،‬در این صورت خواننده می تواند به "چگونه" و "چرا" دست یابد‪ .‬به چیز هایی که در حرکت قصه‬
‫اختالل ایجاد میکند دقت کنید‪ .‬بیشتر اوقات جذابیت داستان برآیند دو نیروست ‪.1 :‬عواملی که کمک میکند داستان به‬
‫‪.‬پایان حرکت کند ‪.2‬عواملی که چون مانعی بر سر راه آن ها عمل می کنند‬
‫شخصیت ها یا رخداد هایی که در ظاهر هیچ کمکی به پیشبرد طرح یا این حرکت نمی کنند را به خاطر بسپارم‪ .‬اغلب‬
‫‪ .‬اوقات عناصری که در طرح اهمیتی ندارند از نظر درونمایه بسیار پر اهمیت اند‬

‫و اما شخصیت ؛ به هنگام بررسی شخصیت های داستان‪،‬بزرگترین اشتباه ممکن اصرار بر واقعی بودن آنهاست‪ .‬هیچ‬
‫شخصیتی در هیچ کتابی واقعی نیست ‪ ،‬حتی اگر در یک کتاب تاریخی باشد و ارنست چگوارا‪ .‬بهتر است شخصیت را‬
‫برآیند دو تکانه بدانیم ‪ :‬تکانه فردیت و تکانه نوعی(تیپ) سازی‪.‬شخصیت های بزرگ به یاد ماندنی برآیند پرقدرت این‬
‫]‪[Type the company name‬‬

‫دو تکانه اند‪ .‬ما ویژگی های فردیت بخشی ‪ ،‬تیکه کالم یا رفتار های خاص را به خاطر می سپاریم ‪ ،‬این ریزه های‬
‫‪ .‬فردیت بخشی از هنر داستان نویس است و سرگرممان می کند‪ .‬اما ویژگی های تیپ سازی مربوط به معنای قصه اند‬

‫معنا خودش یادداشتی چند ده هزار کلمه ای می طلبد‪.‬اغلب پس از تجربه ی یک داستان وقتی از آن حرف می زنیم از‬
‫معنایش می گوییم‪ .‬در کارگاه های داستان نویسی اغلب این پرسش مطرح می شود که " درونمایه این داستان‬
‫چیست؟!" به نظر رابرت اسکولز این جنبه ی تحلیلی اثر ادبی دشوار ترین بخش آن است زیرا در این راه باید عالوه‬
‫بر دقیق شدن در خود اثر چشم از اثر برداریم و برجهان اندیشه ها و تجربه های چشم بدوزیم‪ .‬کشف درونمایه یا‬
‫‪ .‬معانی یک اثر مستلزم ایجاد رابطه بین آن و جهان بیرون است‪ .‬این ارتباط ها همان معنا هستند‬

‫نظرگاه ؛ اصطالحی است فنی برای نحوه ی گفتن قصه ‪ ،‬میتوان موضوع نظرگاه داستانی را به دو بخش مرتبط با هم‬
‫تقسیم کرد ‪ :‬یکی آنچه مربوط است به سرشت ناقل در هر داستان معین و دیگری آنچه به زبان او مربوط می‬
‫شود‪.‬بدیهی است این دو در واقع جدا از هم نیستند هر نوع روایتی به نوع خاصی از زبان احتیاج دارد‪ .‬سرشت ناقل‬
‫خود مسئله ای ساده نیست‪ .‬برای مثال برای بررسی آن باید دید منش خود این شخصیت تا چه حد درک ما از گفته‬
‫هایش تاثیر می گذارد و نگرش اش به رخداد ها تا چه حد به زمان و مکان محدود است یا به چه میزان می تواند ذهن‬
‫‪.‬شخصیت های مختلف را بخواند‬

‫زبان روایت نیز مشکل مشابهی را برای خواننده به ارمغان می آورد‪ .‬یعنی مشکل انطباق و جبران‪ .‬از تمامی ابعاد‬
‫زبان که میتوان در نظر گرفت دو بعد برای خواننده اهمیت بسیاری دارد‪ .‬یکی به لحن مربوط می شود یعنی نحوه ی‬
‫القای حرفهای نگفته از طریق زبان ‪ ،‬دیگری با استعاره سروکار دارد‪،‬یا به طریقی که زبان به کمک آن می تواند‬
‫‪ .‬غنی ترین و ظریف ترین انواع درک را با جمع آوردن تصاویر و مفاهیم مختلف منتقل کند‬

‫و آخرین پیش نیاز درک و لذت بردن از داستان نقشه است؛ نقشه در داستان اشکال مختلف به خود می گیرد اما آن را‬
‫میتوان به دو نوع اصلی تقسیم کرد‪ .‬یکی با همکناری ( یعنی در آرایش داستان چه چیزی در کنار چه چیزی قرار‬
‫گرفته) سروکار دارد دیگری با تکرار ‪ ،‬تصاویر ‪ ،‬مفاهیم یا موقعیت هایی که در داستان تکرار می شوند‪ .‬اهمیت‬
‫همکناری در برخی از داستان های بیشتر است ‪ .‬اگر کنش واحدی در برار موقعیت های مختلف در ارایش بسیط‬
‫ایجاد شود بعید است که دیگر ترتیب رخداد های اهمیت چندانی داشته باشد‪ .‬اما اگر این کنش از نظر زمانی آرایشی‬
‫دیگر گونه یابد ‪ ،‬طوری که با رخداد ها خارج از توالی زمانی رو برو شویم – از طریق بازگشت‪ D‬به گذشته یا شگرد‬
‫هایی دیگر‪ -‬آنوقت باید به ترتیب آنها توجه کرد‪ .‬باید بگردیم و پیدا کنیم که چرا نویسنده در ترتیب زمانی دخل و‬
‫!تصرفی ایجاد کرده است؟‬

‫همه ی آنچه گفته شد بخش کوچکی از آن چیزیست که باید پیش از خواندن داستان بدانیم ‪ .‬امید است که این یادداشت‬
‫‪.‬حداقل آموزه هایی برای دوستداران داستان داشته باشد‬
‫‪2‬‬

‫با تشکر از رابرت اسکولز و فرزانه طاهری – نیما آرزومند‬

You might also like