Professional Documents
Culture Documents
زندگینامه سلمان فارسی رضی الله عنه
زندگینامه سلمان فارسی رضی الله عنه
سلمان فارسی
تألیف :
محمد سیّد عبدالله عقیلزاده
انتشارات ایلف
صفحه
فهرست مطالب3....................................... ....................
مقدمه4........................................ ...............................
ولدت سلمان و دوران کودکیش6.......................................
دوران جوانی سلمان در روستایش6....................................
سلمان در سرزمین شام8............................................ .....
سفر سلمان به شهر موصل عراق و نصیبین ترکیه9.................
باخبر شدن سلمان از نزدیک بودن بعثت پیامبر آخر زمان9........
سلمان در سرزمین عربستان10............................... ..........
رسیدن سلمان به خدمت حضرت رسول 11........................
مسلمان شدن سلمان 12............................. ..................
آزاد شدن سلمان از قید بردگی12......................................
نقش سلمان در جنگ احزاب14....................................... ...
برخی از فضایل و برتریهای سلمان 15.............................
علم و دانش سلمان 17.................................................
کار و کسب سلمان فارسی22........................ ...................
زهد و َوَرِع سلمان 23....................................... .............
تواضع و فروتنی سلمان 29.................................... .........
شجاعت سلمان 31......................................................
کرامات سلمان 33.......................................................
نقش سخن در معرفی انسان 35................................ ......
برخی از فرمایشات گوهربار سلمان 35.............................
تقسیم انسانها از نظر سلمان 39....................................
بیماری سلمان 39........................................................
وفات سلمان 40................................. .........................
عُمرِ سلمان 41............................................................ .
فرزندان سلمان 41.................................................... ...
سلمان در خواب عبدالله بن سلم 42.............................
مقدمه
بسم الله ،توکلت علی الله ،ول حول ول قوة إل
بالله ،وأص لي وأسلم وأبارک علی سیدنا محمد
المصطفی وحبیبنا المجتبی وعلی آله وأصحابه
وعلی من اقتدی بهم واهتدی .و بعد:
امروزه که به خاطر روی آوردن بسیاری از ما مسلمانان به
لذتهای دنیا و عشق به مادیّات ،قدرت و شخصی ّت خود را از
دست دادهایم ،لزم است که به زندگی یاران باوفای رسولاکرم
بنگریم ،تا بدانیم که آنها چگونه اسلم را پذیرفتند؟ و چگونه
مسلمانی بودند؟ و رمز عّزت و سربلندی آنها در دنیا چه بوده
است؟
مل در زندگی آن بزرگان و آشنا شدن با اخلق و با اندکی تأ ّ
صفات آنها ،به این حقیقت پی خواهیم برد ،که آنها از زمانی که
به خدا ایمان آوردند و اسلم را قبول کردند ،با دلی پر از ایمان و
یقین به وعدههای خداوند متعال در مقابل فشار زندگی و
سختیهای روزگار مانند کوه پابرجا ایستاده و جان و مال خود را
فدای اسلم و دعوت به آن نمودهاند.
بهترین شناخت تاریخ اسلم و زندگانی یاران رسولاکرم
وسیله ی تقویت ایمان و زنده شدن عاطفه ی دینی در وجود ما
مسلمانان میباشد .به این ترتیب ،ما به هدف زندگی خود پی
خواهیم برد .و در نتیجه خود را موظ ّف خواهیم دانست که با
و اصحاب ایشان، متابعت و پیروی از دستورات پیامبر اسلم
محب ّت دنیا را از دل خود بیرون آورده و هیچ هدفی جز عشق به
خداوند متعال و رسیدن به بهشت جاویدان نداشته باشیم.
در این کتاب ،از زندگی و صفات شخصیّتی یاد میشود که جاه
و مقام و لذتهای دنیا را در راه رسیدن به حقّ و حقیقت کنار
مل نموده و با اخلص و ایمان به گذاشته و انواع سختیها را تح ّ
مقام و منزلتی رسیده که به حقیقت آرزوی هر انسان عاقلی
میباشد.
در سیرت این شخصیّت بزرگوار ،درسها و عبرتهای بسیاری
نهفته که در این دوره ی تاریک ،هر یک از آنها راهنمای مفیدی
برای ما مسلمانان میباشد.
5 سلمان فارسی
-العنكبوت« .69 :و آنانك ه جهاد كردن د در راه م ا البت ه دللت كني م ايشان را 1
بعد از فتح اصفهان ،به مسقط رأس خود (جی = جیّان) برگشته و
مسجدی نیز در آنجا بنا کرده است.
-سلمان ابتدا «روزبه» نام داشته اما هنگامی که ایمان آورد ،پیامبر نام 2
تا او نیز همراه آنها به سرزمین شام برود و اصول و احکام دین
نصارا را یاد بگیرد.
آنها نیز با آمدن کاروان تجارتی از سرزمین شام ،او را از
رسیدن آن کاروان و تاریخ برگشت آن به سوی شام ،باخبر
ساختند.
سلمان در فرصتی مناسب از زندان فرار کرد و مخفیانه همراه
آن کاروان ،به سرزمین شام سفر کرد.
-موصل یکی از شهرهای شمال عراق است که بر روی رودخانه دجله 1
-مکاتبه در واقع قراردادی بود بین برده و آقایش که به موجب آن ،برده 1
آقایش بخرد.
-المائدة .2 :با يكدیگر مدد کنید بر نیکوکاری و پرهیزگاری. 1
نقش سلمان در جنگ احزاب
پیامبر در سال پنجم هجری در مدینه ی منوره باخبر شدند که
کفّار مکه و سایر قبایل عرب آن ناحیه ،به تحریک یهود ده هزار
جهز به سلحهای جنگی به قصد قلع و قمع اسلم ،به جنگجوی م ّ
سوی مدینهی منوّره روانه کردهاند.
پیامبر مهاجرین و انصار را جمع کرد تا با آنها درباره ی دفع
این شّر بزرگ ،مشورت نماید .هر کدام از یاران پیامبر نظر خود
را بیان نمودند ،سلمان هم که به حضور در آن مجلس مشّرف
شده بود ،رأی خود را خدمت حضرت رسول بیان نمود و گفت:
در سرزمین عجم هرگاه لشکر انبوهی قصد شهری نماید و اهالی
آن شهر توانایی مقاومت نداشته باشند ،در اطراف شهر خود
خندقی میکنند تا دشمن نتواند به آسانی حمله کند.
نظر سلمان موردپسند همه قرار گرفت .پیامبر فورا ً برای
تهیّه ی ابزار و آلت و کندن خندق اقدام کردند و عبدالله بن ام
را در مدینه به عنوان نماینده ی خود تعیین فرمودند. مکتوم
سلع ْ را لشکرگاه خود ساختند و دستور دادند َ پیامبر دامنه ی کوه َ
َ
تا در راه ورودی کاروانها به مدینه ،خندق بزرگی بِکنند .یاران با
جدی ّت تمام به حفر خندق مشغول شدند و خود آن حضرت نیز
برای قوّت قلب یاران ،به همهی آنها کمک میکردند.
از آن جا که سلمان برای دستیابی به حق و حقیقت و یافتن
پیامبر زحمات بیدریغی کشیده بود و عشق و علقهی عجیبی به
او داشت ،و همیشه در خدمت ایشان بود ،پیامبر برای پاسخگویی
به آن همه محبت ،سلمان را از اهل بیت خویش خواندند و
فرمودند« :سلما ن من ّ ا آ ل البیت»« .سلمان از آل بیت
ماست» 1.و این برای سلمان افتخار بزرگی بود.
-آلبانی محدث عصر حاضر درباره این حدیث گفته است «:ضعیف جدا» 1
- 1
بزرگی
به سراسر
گفتار نیست
دو صد گفته
نیم چون
کردار نیست
(سعدی)
سلمان فارسی 18
جمعه کراهت ندارد .همچنین اختصاص دادن روز جمعه نیز به
روزه گرفتن مکروه میباشد ،مگر این که فرد ،یک روز قبل یا
یک روز بعد از آن را هم روزه بگیرد .یا این که روز جمعه مصادف
باشد با مناسبتی که روزه گرفتن در آن سن ّت باشد .نظیر روز
عرفه ،تاسوعا ،عاشورا و غیره .دلیل کراهت آن ،حدیثی است
بخاری و مسلم از ابوهریره روایت کرده اند با این عبارت« :ل
ن أحدکم یوم الجمعة ،إل یوما ً قبله أو یصوم ّ
بعده» 1.در روایت دیگری نیز ،مسلم از ابوهریره نقل کرده که
صوا لیلة الجمعة بقیام من بین
پیامبر فرمودند« :ل تخ ّ
صوا یوم الجمعة بصیام من بین اللیالی ،ول تخ ّ
الیام ،إل أن یکون فی صوم یصومه أحدکم».
***
سلمان دانشمندی بود که به علم و دانش خود یقین کامل
داشت و همیشه آثار ایمان در اعمال و گفتارش آشکار بود .او
هیچگاه اعتقاد دینی خود را در مقابل هوای نفس و مصلحت
شخصیاش کنار نمیگذاشت.
روزی سلمان ،ابوالدرداء را به خواستگاری دختری فرستاد.
ابوالدرداء از علم و برتری سلمان و منزلتش نزد پیامبر بسیار
سخن گفت .اما با این حال آنها معذرت خواسته و گفتند :ما دختر
مان را به سلمان نمیدهیم ،اما اگر خودت میخواهی موافقت
خواهیم کرد .ابوالدرداء بدون تأمل همانجا موافقت خود را اعلم
کرد؛ اما بعد پشیمان شد و وقتی که نزد سلمان برگشت از او
عذرخواهی نمود ،و ماجرا را برایش تعریف کرد .سلمان گفت:
من باید از شما معذرت بخواهم زیرا خداوند از روز أزل آن دختر
را برای تو قرار داده بود ،اما من او را برای خودم میخواستم.
سبحانالله! این بزرگترین دلیل بر وجود ایمان و یقین و
مشاهدهی انوار توحیدی است .در چنین مواقعی اگر ایمان بسیار
محکمی وجود نداشته باشد و انسان از قدرت خداوند و ارادهی او
غافل باشد ،مرافعه و مشاجره چنان بال میگیرد که اگر نتیجه آن
-هیچ کدام از شما روز جمعه را روزه نگیرد مگر این که یک روز قبل از 1
به لذتهای دنیوی ،ورع و زهد حقیقی را توشهی خود قرار داده و
پست و مقام دنیوی را تنها وسیلهای برای اجرای احکام الهی و
استقرار عدالت اجتماعی و ترویج حق و اشاعه ی فرهنگ دینی
میدانست و بس.
حافظ ابونعیم در حلیة الولیاء ،از امام حسن بصری (رحمه
هر ماه پنج الله) نقل کرده که میگفت« :زمانی که سلمان
هزار درهم حقوق داشت و بر بیش از سی هزار مسلمان حاکم
بود ،یک عبا بیشتر نداشت ،که با نیمی از آن خود را میپوشاند و
نیمی دیگر از آن را فرش میکرد و بر روی آن نماز میخواند و
حقوق خود را میان مستمندان تقسیم میکرد».
از مالک بن انس روایت شده که :سلمان در آغاز خانهای
نداشت و هر جا سایهای مییافت ،استراحت میکرد .تا این که
یکی از دوستانش به او گفت :آیا نمیخواهی خانهای برایت
بسازیم که از گرما و سرما در امان باشی؟ سلمان گفت :چگونه
خانهای؟ دوستش گفت :خانهای که طول و عرض و بلندی آن به
اندازه ی خودت باشد .سلمان موافقت کرد و به این ترتیب
خانهای برایش ساختند که هرگاه در آن میایستاد ،سرش به
سقف آن میرسید و هرگاه میخوابید ،نمیتوانست به راحتی
پای خود را در آن دراز کند.
روایت شده که :سلمان با ّ
و از ابو عبدالرحمن سلمی
دختری از قبیله ی کنده ازدواج نمود .چون شب زفاف فرا رسید،
بعضی از دوستانش تا خانه ی همسرش همراه او رفتند .وقتی به
در خانه رسیدند ،سلمان گفت :خداوند جزای خیرتان دهد حال
برگردید به خانههایتان .وقتی خواست وارد خانه شود مشاهده
کرد که خانه را مزی ّن کردهاند و با پارچههای رنگارنگ «حجله»
بستهاند .به همین خاطر ایستاد و گفت :این خانه بیمار شده که
این گونه آن را پوشاندهاید ،یا کعبه به این جا آمده؟ و وارد آن
خانه نشد تا وقتی که تمام آن پارچهها را جمع کردند ،مگر
پارچهای که به عنوان پرده ی در نصب شده بود .وقتی وارد خانه
شد ،مشاهده کرد چند نوع خوراک و مقداری وسایل خانه در آن
جا قرار دادهاند .گفت :این خوراک و وسایل برای کیست؟ گفتند:
برای تو و همسرت.
25 سلمان فارسی
-این روایت را ابونعیم در حلیة الولیاء و امام ذهبی در سیر اعلم و... 1
آوردهاند.
-محدث عصر حاضر(آلبانی) و علمای گذشته حدیث درباره این حدیث 2
گفته اند :این حدیث «موضوع» یعنی ساختگی است و صحیح نمی باشد .و
این حدیث هم از لحاظ سند و هم از لحاظ متن مشکل دارد و استدلل به
این حدیث درست نیست ،زیرا نسبت دادن چیزی به رسول الله صلی الله
علیه وسلم که نگفته است جایز نمی باشد( .مصحح)
27 سلمان فارسی
شجاعت سلمان
ای ن بود که همیشه یکی ا ز صفات بار ز یاران رسولاکرم
حقگرا بودند و دفاع از حقّ را از واجبات اساسی خود
میدانستند.
بنابراین ،وقتی میدیدند که یکی از آنها مرتکب کوچکترین
خلفی شده است ،بدون هیچ تعارفی در مقابل او میایستادند ،تا
او را به راه حقّ برگردانند .سلمان نیز از جمله ی یاران دلور و
شجاع پیامبراکرم بود.
در حلیة الولیاء نقل شده که در یکی از جنگهای دوران
حضرت عمر مقداری پارچه غنیمت گرفته شد .حضرت عمر
آن پارچهها را میان یاران تقسیم نمود .به هر کدام یک تکه پارچه
(به اندازهی لنگ یا عبا) رسید.
وقتی بالی منبر رفت تا موعظه کند ،سلمان مشاهده کرد که
او دو تکه از همان پارچهها را پوشیده است .وی پس از حمد و
ثنای پروردگار ،به مردم گفت :آگاه باشید و سخنانم را بشنوید.
سلمان بلند شد و گفت :ما به سخنانت گوش نمیدهیم.
حضرت عمر گفت :چرا؟
سلمان گفت :چون شما هنگام تقسیم پارچهها به هر نفر یک
تکه دادهاید ،اما خودتان دو تکه از آنها را پوشیدهاید.
سلمان فارسی 32
حضرت عمر گفت :شتاب نکن ،تا برایت ثابت شود که چرا من
دو تکه از آن پارچهها را پوشیدهام .سپس پسرش عبدالله را صدا
زد و به او گفت :ای عبدالله! آیا این پارچهها پارچهی اضافه سهم
شما نیست؟
عبدالله گفت :آری! این سهم من است.
آنگاه سلمان گفت :اکنون هر چه میخواهی بگو که ما آمادهی
شنیدن حرفهایت هستیم.
این ماجرا ،بیانگر شجاعت سلمان است که علیرغم مقام و
جایگاه ویژه ی ایشان ،خلیفه ی مسلمانان را که از برجستهترین
یاران پیامبر بود ،وادار به توضیحات میکند تا همگان بدانند که در
حکومت اسلمی ،رهبر در مقابل تمام مردم مسؤول بوده و در
صورت لزوم ،بایستی برای رفع شبهات ،برای مردم توضیح بدهد.
حهی صدر و فروتنی از طرفی دیگر این ماجرا نشاندهندهی ص ّ
میباشد که بدون در نظر گرفتن مقام و حضرت عمر
موقعیتش ،با کمال خونسردی از خود دفاع نموده و رفع شبهه
مینماید.
آری! پیامبر عظیمالشأن ،این الگوی کامل و واقعی بشریّت،
شاگردان خویش را این چنین نیکو تربیت میکند.
متأسفانه امروزه به خاطر دوری از حقیقت دین و ضعف
ایمان ،نه امیر و حاکم متواضعی وجود دارد که در مقابل حق ّ و
حقیقت فروتن باشد و نه نصیحتکننده ی مخلص و شجاعی
همانند سلمان .اگر تعداد کمی هم وجود داشته باشند ،گوش
شنوندهای وجود نخواهد داشت.
م باشد ،انواع منکرات تا وقتی که جامعه فاقد این دو عنصر مه ّ
و فحشا بر افکار و رفتار مردم چیره خواهد شد .چه بسا مردم
نیز به خاطر بیاطلعی از دین ،منکرات و فحشا را بسیار
پسندیده و نیکو خواهند دانست.
اللهم ردّنا إلی السلم ردّا ً جمیل ً ،وول علینا
خیارنا ول تو ّ
ل علینا شرارنا .1
-پروردگارا ،ما را به بهترین وجه به اسلم بازگردان و بهترین انسانها را 1
-جناب شیخ محمد علی خالدی ،سلطان العلما ،این کتاب را شرح و بسط 1
بیماری سلمان
مل رنج و مشقت فراوان به هدف بعد از آن که سلمان با تح ّ
خود رسید و حقیقت را آگاهانه شناخت و با ایمان به خدای یکتا و
پیروی کامل از فرستاده ی بر حق او توانست در نشر حقّ و
می بردارد ،هنگام کوچ و رحلت او به دیار خدمت به خلق گام مه ّ
باقی فرا رسید.
سلمان فارسی 40
وفات سلمان
سلمان در آخرین روز زندگیش ،چون فهمید که وقت رحلتش
نزدیک است ،به همسرش گفت :در و پنجرههای اتاق را باز نگه
دار و مقداری مسک را با آب مخلوط کن و آن را در اطراف
بستر من بپاش؛ زیرا امروز کسانی به زیارت من میآیند که از
ن و انسان نیستند .همسرش میگوید :وقتی آب مسک را نوع ج ّ
در اطراف بستر او میپاشیدم ،دیدم که روح پاک او از بدنش
خارج شد .در حالی که مانند خوابیدهای بر بستر خود دراز کشیده
بود.
تاریخ وفات وی را سال 32یا 34هجری ،یعنی دوران خلفت
ذکر کردهاند .اکنون آرامگاه مطهّ ر وی در حضرت عثمان
41 سلمان فارسی
ر سلمان
عم ِ
ُ
برخی از مورخین گفتهاند که سلمان 250 ،سال عمر کرده
است .برخی دیگر عمر وی را 350سال برآورد کردهاند ،اما
بعضی دیگر میگویند که وی هفتاد سال بیشتر عمر نکرده است.
م نیست که انسان چند سال عمر کرده ،بلکه به هر حال مه ّ
م آن است که انسان چه خدمتی به دین و جامعه ی بشری مه ّ
نموده است.
چه بسا افرادی هستند که بیش از صد سال عمر دارند ولی نه
تنها برای اسلم و جامعه ی انسانی سودی نداشتهاند ،بلکه
نتوانستهاند برای خود هم مفید باشند.
اما در عوض افراد دیگری را میتوان یافت که با وجود عمر اندک
خویش ،خدمات شایانی به جامعه نموده و منشأ خیر و برکت فراوانی
گشتهاند .سلمان نیز از جملهی این افراد میباشد.
فرزندان سلمان
ابن جوزی (رحمه الله) در کتاب صفة الص فوة ،از ابوبکر بن
ابوداود نقل میکند که :سلمان دارای سه دختر بوده که یکی از
آنها در اصفهان و بقیه در مصر زیستهاند.
در خواب عبدالله بن سلم سلمان
چنین نقل کرده است: حافظ ابونعیم از عبدالله بن سلم
روزی سلمان به من گفت :ای برادر! هر یک از ما زودتر فوت
کرد ،باید دیگری او را در خواب ببیند .من گفتم :مگر چنین چیزی
امکان دارد؟
سلمان گفت :آری! روح شخص مؤمن آزاد است و هر جا
م ا روح شخص کافر د ر زندان است و بخواهد میتواند برود ،ا ّ
آزادی ندارد.
عبدالله بن سلم میگوید :پس از آن که سلمان فوت کرد ،او
را در خواب دیدم .جلو آمد و به من سلم کرد و من هم جواب
سلمش را دادم و از او پرسیدم :چه منزلتی یافتی؟
سلمان گفت :منزلت بسیار نیکویی یافتم و به تو توصیه
میکنم که در هر حال به خدا توکل کنی؛ زیرا بهترین وسیلهی
رستگاری ،توکّل است ،و ین توصیه را سه بار تکرار نمود.
***
حال که از مسأله ی توکل بحث شد ،به عنوان حسن ختام و
پایان مطلب کتاب ،به اختصار توکل را توضیح خواهیم داد.
توکّل رمز ایمان ،س ّر یقین ،مصدر قدرت و پیروزی و اساس
عّزت و سعادت و سبب سرافرازی و رستگاری انسان مسلمان
است .به همین خاطر خداوند متعال در قرآن کریم به بندگان خود
توصیه میکند که در هر حال به او توکل کنند:
(فرقان )58 /
«بر خداوند تکیه کن که همیشه زنده است و نمیمیرد».
باز میفرماید:
(شعراء 217 /و )218
«و بر خداوند چیره و مهربان توکّل کن ،آن خدایی که تو را
میبیند ،آنگاه که (برای نماز تهجد) برمیخیزی».
43 سلمان فارسی
-التكوير .29 :و نمي خواهيد مگر وقتی که بخواهد خدا پروردگار عالمیان. 1
سلمان فارسی 44