You are on page 1of 8

‫مقاله‬

‫پرویز جهانگیري‬

‫مقدمه‬
‫تئوری محرومیت نسبی در واقع یک تئوری انقالب نیست‪ ،‬برعکس نظریه ای است که قصد تبیین کشمکش را دارد‪.‬‬
‫« گِر » مدعی است که «انقالبات چیزی جز یک نوع از انواع فوق العاده بی شمار و با هم مرتبط کشمکش نیستند‪ .»...‬گر‬
‫معتقد است انقالب تنها یکی از اشکال خشونت است‪ .‬از دید گر و سایر نظریه پردازان مکتب محرومیت نسبی همان عواملی‬
‫که ممکن است هنگام وقوع انقالب وجود داشته باشد در سایر اشکال کشمکش مدنی (آشوب‪ ،‬توطئه و جنگ داخلی) هم‬
‫می تواند وجود داشته باشد‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬نظریه گر‪ ،‬نظریه روان شناختی در باب خشونت سیاسی است‪.‬‬
‫مبنا و پایه ی نظریه محرومیت نسبی‪ ،‬نظریه روان شناختی «سرخوردگی ـ پرخاشگری» است‪ .‬نظریه سرخوردگی ـ‬
‫پرخاشگری مدعی است که‪ :‬سرخوردگی افراد در دستیابی به اهداف باعث ایجاد پرخاشگری در آنها‬
‫شده است و هرچه سرخوردگی شدیدتر باشد میزان پرخاشگری علیه منبع سرخوردگی نیز بیشتر‬ ‫گِر در پاسخ به‬
‫خواهد بود‪ .‬پس به موجب این نظریه هرچه سرخوردگی شدیدتر باشد پرخاشگری شدیدتر خواهد‬ ‫چرایی ایجاد‬
‫بود و این سرخوردگی شدید است که انگیزه های کلی برای خشونت جمعی فراهم می آورد‪ .‬به نظر‬
‫خشونتهای‬
‫گِر پس از شکل گیری خشونت جمعی که در نتیجه محرومیت نسبی است اگر بازیگران سیاسی‬
‫مقصد ناکامی شناخته شوند و همچنین وجود برخی متغیرهای دیگر‪ ،‬از جمله‪ )1 :‬میزان تضمین‬
‫سیاسی و‬
‫فرهنگی یا خرده فرهنگی برابر با پرخاشگری آشکار‪ )2 ،‬میزان و درجه موفقیت خشونت در گذشته‪،‬‬ ‫انقالبمعتقد‬
‫‪ )3‬میزان وضوح و شیوع جاذبه های نمادین توجیه کننده خشونت‪ )4 ،‬مشروعیت نظام سیاسی و‬ ‫است که تنها‬
‫نوع پاسخ هایی که به محرومیت نسبی داده است و هم چنین ‪ )5‬باور به اینکه خشونت در کسب‬ ‫محرومیتنسبی‬
‫ارزش های نادر مفید است‪ ،‬به سیاسی شدن خشونت منجر می گردد‪ .‬و اینکه در آخر کدام یک از‬ ‫است که‬
‫طرفین خشونت (دوستان یا مخالفان) در مواجهه با یکدیگر به پیروزی برسند آنهم بستگی دارد به‬ ‫انسانها را‬
‫میزان کنترل حکومت بر نیروی اجبار و حمایت سازمانی گسترده و درجه باالیی از توانایی یا قابلیت‬ ‫وادار به واکنش‬
‫قهری مخالفان‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬خشونت سیاسی ابتدا با بروز نارضایتی آغاز می شود‪ .‬در مرحله دوم این‬ ‫برعلیهوضعیت‬
‫نارضایتی سیاسی شده و در نهایت به تحقق عمل خشونت آمیز علیه بازیگران سیاسی می انجامد‪ .‬و‬
‫می کند‬
‫هر کدام از این سه مرحله در فرایند خشونت سیاسی (مراحل ‪ 1‬بروز نارضایتی‪ 2 ،‬سیاسی شدن و ‪3‬‬
‫فعلیت یافتن آن در خشونت سیاسی) وابسته به مرحله پیش از خود هستند‪.‬‬ ‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫توانایی های ارزشی آنها‪.‬‬ ‫بنابراین گِر در پاسخ به چرایی ایجاد خشونت های سیاسی و انقالب معتقد است که تنها محرومیت‬
‫انتظارات ارزشی کاالها و شرایط زندگی هستند که مردم خود را مستحق آنها می دانند‪ .‬توانایی ارزشی کاالها و شرایطی‬ ‫نسبی است که انسان ها را وادار به واکنش برعلیه وضعیت می کند‪ .‬محرومیت نسبی که برداشتی‬
‫ال توانایی کسب و حفظ آنها را دارند‪ .‬بدین ترتیب محرومیت نسبی عبارتست از تفاوت‬ ‫هستند برای آنها که فکر می کنند عم ً‬ ‫ذهنی است به وضعیتی اطالق می شود که فرد وضع موجود را نامتناسب تلقی می کند‪ ،‬به طور‬
‫میان آنچه باید باشد و آنچه هست‪.‬‬ ‫کلی از نظر گِر محرومیت نسبی در انسان وضعیتی از نارضایتی ایجاد کرده و موجب پرخاشگری‬
‫محرومیت نسبی به برداشت ذهنی افراد تأکید دارد‪ .‬انسان ها ممکن است از لحاظ ذهنی دچار‬ ‫و ضربه زدن به منبع نارضایتی می شود پس تنها محرومیت نسبی است که انسان را آماده ضربه‬
‫محرومیت باشند اما یک ناظر خارجی آنان را نیازمند نداند‪ .‬همچنین این امکان وجود دارد که‬ ‫زدن به منبع محرومیت می کند‪ ،‬نه محرومیت مطلق‪.‬‬
‫افرادی از دید یک ناظر خارجی در محرومیت مطلق و حد اعالی فقر به سر برند‪ ،‬اما آنها این‬ ‫تعریف خشونت سیاسی‬
‫در مورد تأثیر طبقات‬
‫وضعیت را عادالنه و قابل چاره بدانند‪.‬‬ ‫نکته اساسی در فهم نظریه گِر این است که گِر انقالب را یکی از اشکال سه گانه خشونت سیاسی‬
‫ارزشی در بروز‬ ‫انتظارات ارزشی انسان ها با ارجاع به برخی گروه ها یا منزلت هایی که افراد با آنها شناخته می‬ ‫یعنی آشوب‪ ،‬توطئه و جنگ درون‪-‬کشوری می داند‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬گِر خشونت سیاسی را تنها‬
‫خشونتسیاسی‬ ‫شوند یا فکر می کنند چنین است تطبیق داده می شود‪ .‬همچنین مرجع مقایسه فرد می تواند‬ ‫نوعی از خشونت جمعی می شناسد‪ .‬و خشونت سیاسی‪ ،‬نیز به نوبه خود می تواند به صورت های‬
‫وضعیت گذشته خود وی‪ ،‬یا معیارهایی باشد که توسط یک رهبر و نیز یک گروه مرجع طراحی‬ ‫مختلفی واقع شود که نهایت ًا یکی از آنها ممکن است انقالب باشد‪.‬‬
‫برخیازمتفکرینتنها‬ ‫شده است (ایدئولوژی)‪.‬‬ ‫گر خشونت سیاسی را به عنوان تمامی حمالت فراگیری که در درون یک جامعه سیاسی‪ ،‬علیه‬
‫بر فقدان یک طبقه‬ ‫ارزش ها و انواع آن‬ ‫رژیم سیاسی‪ ،‬بازیگران آن ـ شامل گروه های سیاسی رقیب و صاحبان قدرت ـ یا سیاست های‬
‫از نظر «گر» ارزش ها‪ ،‬حوادث‪ ،‬اهداف یا شرایط مطلوب هستند که انسان ها در راه دسترسی‬ ‫آن انجام گیرد‪ ،‬تعریف می کند‪ .‬این مفهوم نمایانگر مجموعه ای از حوادث است که وجه مشترک‬
‫ارزشی تأکید کرده‬
‫به آنها تالش می کنند‪ .‬ارزش هایی که مناسب یک نظریه خشونت سیاسی هستند‪ ،‬مقوالتی‬ ‫تمامی آنها استفاده واقعی از خشونت یا تهدید به کاربرد آن است‪.‬‬
‫اند مثل مارکس که‬ ‫کلی از شرایطی هستند که بسیاری از انسان ها برای آنها ارزش قائلند و نه آن ارزش هایی که‬ ‫بنابراین مفهوم خشونت سیاسی شامل انقالب (به عنوان تحول اجتماعی سیاسی که با خشونت‬
‫ارزش اصلی را اقتصاد‬ ‫به طور خاص مطلوب افراد خاصی هستند‪.‬‬ ‫انجام می پذیرد تعریف می شود) و نیز جنگ های چریکی‪ ،‬کودتا ها و شورش ها می شود‪.‬‬
‫در اصطالح روان شناسی‪ ،‬ارزش ها مقاصد انگیزه انسانی اند و احتما ًال از نیازها و غرایز نشأت‬ ‫خشونت سیاسی نیز به نوبه خود نوعی زور ـ (یعنی استفاده یا تهدید به استفاده از خشونت هر گروه یا نهادی برای کسب‬
‫می داند و حال آنکه‬ ‫می گیرند‪ .‬اما ارزش های مورد نظر گِر سه نوع کلی دارند که عبارتند از‪ )1 :‬ارزش های رفاهی‪،‬‬ ‫اهداف خود در درون یا خارج از نظم سیاسی)ـ تلقی می شود‪ .‬این تعریف مبتنی بر این پیشداوری نیست که خشونت سیاسی‬
‫هاناآرنت انقالب را به‬ ‫‪ )2‬ارزش های مربوط به قدرت و ‪ )3‬ارزش های بین شخصي‪.‬‬ ‫امری نامطلوب است‪ .‬همانند استفاده دولت ها از خشونت به عنوان زور‪ ،‬موارد خاص خشونت سیاسی نیز ممکن است بر طبق‬
‫سرکوباحساسات‬ ‫‪ _1‬ارزش های رفاهی‬ ‫دیدگاه یک ناظر‪ ،‬خوب‪ ،‬بد یا فاقد بار ارزشی باشد‪ .‬مشارکت کنندگان در یک خشونت سیاسی ممکن است آن را به عنوان‬
‫ارزش های رفاهی‪ ،‬ارزش هایی هستند که مستقیم ًا با رفاه مادی و تحقق نفس در ارتباط اند از‬ ‫ابزاری برای بیان تقاضاهای سیاسی خود‪ ،‬یا مخالفت با سیاست های نامطلوب ارزشمند بدانند‪ .‬اما مشاهده اینکه خشونت‬
‫آزادیـخواهـــانه‬ ‫جمله کاالی مادی زندگی ـ مثل غذا‪ ،‬مسکن‪ ،‬خدمات بهداشتی و آسایش مادی ـ و گسترش‬ ‫شدید ویرانگر است‪ ،‬مستلزم نوعی قضاوت اخالقی نیست؛ حتی اگر شهروندان و زمام داران برای برخی از خشونت های‬
‫نسبت می داد‬ ‫توانایی هاي فیزیکی و روانی و استفاده از آنها‪ .‬به این ارزش ها‪ ،‬ارزش های اقتصادی و ارزش‬ ‫سیاسی ارزش قایل باشند‪ ،‬هرچه حجم خشونت بیشتر باشد‪ ،‬نظام سیاسی از کارایی کمتری در انجام دیگر کارها و امور خود‬
‫های خود فعلیت بخش نیز می گویند‪.‬‬ ‫برخوردار خواهد بود‪ .‬خشونت به طور کلی انسان ها و کاال ها را نابود می کند و به ندرت آنها را افزایش می دهد‪ .‬امکان دارد‬
‫‪ _2‬ارزش های قدرتی‬ ‫که خشونت سیاسی‪ ،‬میزان کلی رضایت اعضاء جامعه را افزایش دهد‪ .‬این امر در صورتی صادق است که خشونت و تأثیرات‬
‫به نظر گِر ارزش های مربوط به قدرت‪ ،‬ارزش هایی هستند که میزان توان انسان ها در نفوذ‬ ‫آتی آن‪ ،‬ذات ًا ارزشی بیش از منابع انسانی و مادی مصرف شده داشته باشند‪ .‬و یا خشونت‪ ،‬کارکرد تنظیمی تأیید شده ای از‬
‫بر کنش های دیگران و اجتناب از دخالت ناخواسته دیگران در کنش های خود را تعیین‬ ‫سوی مردم داشته باشد‪ ،‬همچنین با درنظر گرفتن بعد زمان‪ ،‬خشونت سیاسی شدید‪ ،‬اگرچه در کوتاه مدت بسیار ویرانگر است‪،‬‬
‫می کنند‪ .‬ارزش های مربوط به قدرت که به طور خاص در خشونت سیاسی اهمیت دارند‪ ،‬شامل‬ ‫اما در بلند مدت ممکن است فوایدی اعم از تحریک زمام داران به افزایش خروجی ها یا بازسازی جامعه داشته باشد به گونه‬
‫تمایل به مشارکت در تصمیم گیری جمعی (مثل رأی دادن‪ ،‬شرکت در رقابت سیاسی‪ ،‬عضویت در گروه نخبگان سیاسی)‬ ‫ای که رضایت کلی افزایش چشم گیری یابد‪.‬‬
‫و تمایالتی چون حق تعیین سرنوشت و امنیت (به عنوان مثال آزادی از مناسبات سیاسی ستم گرانه یا بی نظمی) است‪ .‬این‬ ‫تعریف محرومیت نسبی و چگونگی شکل گیری آن در افراد‬
‫ارزش ها به ارزش های مشارکت و ارزش های امنیتی نیز مشهورند‪.‬‬ ‫محرومیت نسبی بنا به تعریف گِر عبارتست از تصور یا برداشت بازیگران از وجود اختالف یا تفاوت میان انتظارات ارزشی و‬

‫‪5‬‬
‫‪ _3‬ارزش های بین شخصي‬
‫ارزش های بین شخصي عبارتند از رضایت های روانی که ما در تعامل غیر اقتدار آمیز با دیگر افراد و گروه ها در صدد کسب‬
‫آنها هستیم‪ .‬این ارزش ها شامل موارد ذیل است‪ )1 :‬میل به منزلت یعنی کسب نقشی مورد قبول عموم تا به مدد آن در‬
‫تعامل با دیگران میزانی از پرستیژ را کسب کنیم‪ )2 .‬نیاز به مشارکت در گروه های با ثبات و حمایت گری (مثل خانواده‪،‬‬
‫اجتماع‪ ،‬انجمن ها و‪ )...‬که همدلی و عاطفه را به ما ارزانی می دارند‪ )3 .‬احساس اطمینانی نشأت گرفته از اعتقاد به باورهای‬
‫مشترک درباره ماهیت جامعه و جایگاه شخص در آن و نیز مبناهای حاکم بر تعامالت اجتماعی‪ .‬این سه طبقه از ارزش های‬
‫بین شخصي را منزلت‪ ،‬تعلق به جمع و انجام فکری نیز می نامند‪.‬‬
‫موقعیتارزشی‬
‫انتظارات ارزشی یک جمع‪ ،‬میانگین موقعیت های ارزشی ای است که اعضاء خود را به گونه ای توجیه‬
‫پذیر مستحق آن می دانند‪ .‬موقعیت ارزشی میزان یا سطح ارزشی است که واقع ًا بدست می آید‪ .‬انتظارات‬ ‫گِر مدعی است‬
‫ارزشی هم به وضعیت فعلی و هم به وضعیت آتی اشاره دارد‪ .‬آنچه که حائز اهمیت است این است که‬ ‫که محرومیت‬
‫انتظارات ارزشی با ارجاع به موقعیت های ارزشی توجیه پذیر تعریف می شوند یعنی آنچه انسان ها خود‬ ‫نسبی در ارتباط‬
‫را مستحق کسب و حفظ آن می دانند و نه صرف ًا چیزهایی که امید چندانی به حصول آنها وجود ندارد‪.‬‬ ‫با هر طبقه از‬
‫توانایی های ارزشی یک جمع‪ ،‬میانگین موقعیت های ارزشی ای است که اعضاء آن جمع خود را در‬ ‫ارزش های‬
‫کسب و حفظ آن توانا می دانند‪ .‬توانایی های ارزشی نیز مضامینی مربوط به حال و آینده دارند‪ .‬نمونه‬ ‫مشترک رفاهی‪،‬‬
‫توانایی های ارزشی در زمان حال چیزهایی است که انسان ها واقع ًا قادر به کسب آن بوده اند و یا محیط‬ ‫قدرتی یا‬
‫برای آنها فراهم آورده است؛ یعنی موقعیت ارزشی آنها‪ .‬توانایی های ارزشی در آینده چیزهایی هستند‬ ‫بین شخصي‬
‫که انسان ها معتقدند مهارت های خودشان و وجود دوستان و زمامداران شان در طی زمان امکان کسب‬
‫ممکن است‬
‫و حفظ آنها را فراهم خواهند آورد یعنی پتانسیل ارزشی آنها‪.‬‬
‫فرصت های ارزشی و انواع آن‬ ‫به خشونت‬
‫سلسله اقداماتی را که مردم برای کسب یا حفظ موقعیت های ارزشی مطلوب خود در اختیار دارند فرصت‬ ‫سیاسی منجر‬
‫های ارزشی گویند‪ .‬فرصت های ارزشی به سه نوع اند‪ 1 :‬شخصی ‪ 2‬اجتماعی ‪ 3‬سیاسی‪.‬‬ ‫شود‬
‫‪ _1‬فرصت های شخصی‬
‫فرصت های مشارکت سیاسی به عنوان یک هدف فی نفسه جزو فرصت های ارزشی اجتماعی قرار می گیرند‪ .‬همین رویه‬ ‫فرصت های شخصی ظرفیت های ذاتی یا اکتسابی افراد برای دست زدن به اقداماتی ارزش افزا‬
‫ها و نهادهایی که فرصت های ارزش اجتماعی را فراهم می آورند‪ ،‬معمو ًال ابزارهایی را نیز در اختیار جمع می گذارند که می‬ ‫است‪.‬‬
‫تواند به واسطه آنها از حکومت تقاضای مزایای رفاهی و قدرت کند‪ .‬انواع دیگری از فرصت ها نیز وجود دارند که به معنای‬ ‫ظرفیت های ذاتی در اکثر موارد به شکلی نرمال در درون جمع توزیع شده است و بنابراین کمتر با نظریه خشونت جمعی‬
‫مورد نظر در اینجا سیاسی هستند از جمله رویه های چانه زنی جمعی که کارگران از طریق آنها می توانند خواهان اختیارات‬ ‫مناسبت دارد‪ ،‬اما مهارت های فنی و دانش عمومی کسب شده از طریق آموزش می تواند به میزان زیادی احساس شایستگی‬
‫رفاهی بیشتری از کارفرمایان خود شوند‪.‬‬ ‫شخصی انسان ها را خصوص ًا در بهبود موقعیت های ارزشی مادی شان افزایش دهد‪.‬‬
‫به نظر گر شدت خشم انسان ها در آغاز تابع چند متغیر روانی ـ فرهنگی است‪ )1 .‬اولین متغیر اینکه هر قدر اختالفی که افراد‬ ‫‪ _2‬فرصت های اجتماعی‬
‫میان انتظارات و توانایی هایشان مشاهده می کنند بیشتر باشد‪ ،‬نارضایتی شان نیز بیشتر خواهد بود‪ )2 .‬دومین متغیر هرچه‬ ‫سلسله کنش های عادی است که اعضای یک جمع برای اقدام مستقیم جهت افزایش ارزش ها در اختیار دارند‪ .‬فرصت های‬
‫اهمیت ارزش های تحت تأثیر در نزد افراد بیشتر باشد و دیگر رضایت هایی که باید بدان ها تکیه کنند کمتر باشند‪ ،‬نارضایتی‬ ‫اجتماعی برای کسب ارزش اقتصادی شامل دامنه و تعداد شغل های پاداش آفرین‪ ،‬سهولت دسترسی به این مشاغل و منابع‬
‫آنها بیشتر خواهد بود‪ )3 .‬سومین متغیر اینکه اگر افراد راه های بدیل بسیاری برای ارضای انتظارات خود داشته باشند احتمال‬ ‫اقتصادی موجود برای پرداخت به کسانی است که بدین مشاغل پرداخته اند‪.‬‬
‫آن وجود دارد که نارضایتی از شکست های شان را دیرتر حس کنند‪ .‬اما اگر راه های بدیل کم و اندکی داشته باشند این‬ ‫‪ _3‬فرصت های سیاسی‬
‫احتمال وجود دارد که به خشم آیند‪ )4 .‬چهارمین عنصر تعیین کننده زمان است؛ اگر امکان بروز خشم در کوتاه مدت‬ ‫سلسله کنش های عادی است که اعضاء یک جمع به منظور وادار ساختن دیگران به تأمین ارزش هایی که رضایت خاطر‬
‫وجود نداشته باشد‪ ،‬قبل از فرونشستن هرچه شدت آن بیشتر باشد‪ ،‬دوام آن نیز بیشتر است‪ .‬مث ً‬
‫ال بسیاری از انسان‬ ‫آنها را فراهم می آورد در اختیار دارند‪ .‬فرصت های سیاسی به کنش های سیاسی به عنوان وسیله اشاره دارد و نه هدف‪.‬‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪6 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫خاص بر تعداد اندکی از مردم تأثیر می گذارند و بنابراین از گستره کوچکی برخوردارند‪ .‬اما حوادث و شرایطی مثل سرکوب‬ ‫ها طی زندگی خود بار اندوه عمیقی را بر دوش می کشند و آنرا به فرزندان خود منتقل می کنند‪.‬‬
‫یک حزب سیاسی‪ ،‬یا تورم شدید‪ ،‬احساس محرومیت نسبی را در میان تمامی گروه ها یا دسته هایی از مردم تسریع خواهد‬ ‫گر معتقد است که عوامل تعیین کننده نارضایتی را می توان هم به فرد فرد انسان ها و هم به انسان ها به طور جمعی تعمیم‬
‫کرد و در نتیجه از گستره وسیعی برخوردار است‪.‬‬ ‫داد‪ .‬البته برای تجزیه و تحلیل نارضایتی باید آن شرایط خاص اجتماعی و الگوهای حوادثی که باعث نارضایتی می شوند و‬
‫از طرف دیگر‪ ،‬شدت محرومیت نسبی متغیری روانی‪ -‬فرهنگی است و واحد اصلی تجزیه و تحلیل در آن فرد است و شدت‬ ‫نیز شناسایی گسترده آن در جمع را درنظر گرفت‪.‬‬
‫خشم متعاقب آن در یک جمع‪ ،‬مجموع (یا متوسط) خشمی است که اعضای آن حس می کنند‪ .‬اما گستره محرومیت نسبی‬ ‫عوامل تعیین کننده شدت محرومیت نسبي‬
‫متغیر اجتماعی است و واحد تجزیه و تحلیل در آن جمع است و سؤال عملیاتی در آن عبارتست از نسبت اعضای آن جامعه‬ ‫‪ _1‬میزان محرومیت نسبی‬
‫که از سطوح خاصی از نارضایتی برخوردارند‪ .‬برای پی بردن به گستره محرومیت نسبی در این رهیافت ابتدا گروه هایی که‬ ‫براساس این نظر شدت محرومیت نسبی در بین افراد قوی ًا تحت تأثیر میزان متوسط اختالف درک شده میان انتظارات ارزشی‬
‫به طور بالقوه تحت تأثیر محرومیت نسبی قرار دارند مشخص می شوند و سپس با مراجعه به این گروه های از پیش تعیین‬ ‫و توانایی های ارزشی آنها قرار دارد‪ .‬در ضمن هرگونه افزایش در سطح متوسط انتظارات ارزشی در یک جمع بدون افزایش‬
‫شده شدت محرومیت نسبی در آنها مورد ارزیابی قرار می گیرد‪ .‬این گروه ها می توانند از اقشار اجتماعی‪ ،‬سیاسی یا منطقه ای‬ ‫توانایی های ارزشی به موازات آن و همچنین هرگونه کاهش در سطح متوفسط توانایی ارزشی آنها بدون آنکه به موازات آن‬
‫باشند‪ .‬همچنین گستره محرومیت نسبی را می توان با استفاده از شاخص های محرومیت نسبی برای هر دسته از ارزش ها‬ ‫کاهش در انتظارات ارزشی شان پدید آید‪ ،‬شدت محرومیت نسبی را افزایش می دهد‪.‬‬
‫ال سطح درآمد نسبی به عنوان شاخصی برای گستره محرومیت اقتصادی‪ ،‬میزان مهاجرت به عنوان‬ ‫مورد بررسی قرار داد‪ .‬مث ً‬ ‫‪ _2‬اهمیت ارزش ها‬
‫شاخصی برای فروپاشی اجتماع سنتی یا سیاست های سرکوب گرانه حکومت ها به‬ ‫اهمیت طبقات ارزشی که فرد احساس می کند با آنها فاصله دارد بر شدت محرومیت نسبی تأثیر دارد‪ .‬هرچه این طبقات‬
‫عنوان شاخصی برای محرومیت در زمینه قدرت‪ .‬همچنین گستره شرایط اجتماعی‬ ‫برای فرد با اهمیت تر باشند فاصله درک شده بیشتر و شدت محرومیت نیز بیشتر خواهد بود‪ .‬پس اهمیت طبقه ای از ارزش‬
‫را می توان از فرضیه های شدت محرومیت نسبی که باعث نارضایتی گسترده می‬ ‫ها برای یک فرد تعیین کننده انگیزه وی در کسب یا حفظ موقعیت ارزشی مطلوب است‪ .‬میزان اهمیت یک طبقه ارزشی نیز‬
‫شود استنتاج کرد‪.‬‬ ‫برای افراد در نتیجه میزان تعهد آنها نسبت به وضعیت ارزشی مطلوب است‪.‬‬
‫به نظر گر جامعه ای‬ ‫ریشه هاي اجتماعي محرومیت؛ منابع انتظارات فزاینده‬ ‫نظریات خشونت سیاسی در مورد اهمیت ارزش ها برای افراد به طور کلی چنین عقیده دارند که انقالب ها زمانی بوقوع می‬
‫که در آن موقعیتهای‬ ‫گِر از چهار منبع برای انتظارات فزاینده نام می برد که عبارتند از‪ 1 :‬اثر نمایشی یا‬ ‫پیوندند که مهم ترین و بنیادی ترین ارزش های انسان ها در معرض تهدید قرار گیرند و هرچه مردم انگیزه بیشتری نسبت‬
‫ارزشی درخواست‬ ‫سرایتی‪ 2 ،‬باورهای جدیدی (ایدئولوژی های جدید) که انتظارات بیشتر را توجیه می‬ ‫به هدفی داشته باشند و یا خود را بیشتر نسبت به حفظ سطح قابل دسترسی از ارزش ها متعهد بدانند شدیدتر از دیگران از‬
‫شده با موقعیتهای‬ ‫کنند‪ 3 ،‬تأثیرات ارتقای موضعیت ارزشی گروه های دیگر (گروه مرجع) و ‪ 4‬عدم‬ ‫اختالل در آن رنجیده خاطر می شوند و بیشتر از دیگران انگیزه خشونت پیدا می کنند‪ .‬همچنین اگر افراد از دستیابی طبقات‬
‫قابل دسترس در‬ ‫تعادل ارزشی‪.‬‬ ‫ارزشی دیگر نیز محروم شوند‪ ،‬محرومیت نسبی آنها نیز افزایش خواهد یافت اما اگر انسان ها همچنان بتوانند طبقات دیگری‬
‫تعادل تقریبی نباشد‬ ‫سرایتی‬ ‫یا‬ ‫نمایشی‬ ‫تأثیرات‬ ‫‪_1‬‬ ‫از ارزش ها را کسب کنند احتمال آن وجود دارد که از میان رفتن ارزش های نسبت ًا مهم را تحمل نمایند‪.‬‬
‫جامعه ای نامتعادل‬ ‫غیر‬ ‫آشنایی‬ ‫که‬ ‫است‬ ‫این‬ ‫نوسازی‬ ‫به‬ ‫مربوط‬ ‫تحقیقات‬ ‫در‬ ‫رایج‬ ‫و‬ ‫آسان‬ ‫تعمیمات‬ ‫از‬ ‫یکی‬ ‫در مورد تأثیر طبقات ارزشی در بروز خشونت سیاسی برخی از متفکرین تنها بر فقدان یک طبقه ارزشی تأکید کرده اند مثل‬
‫غربیان با فرهنگ غرب باعث می شود غیر غربیان به کاال های جدید و شیوه های‬ ‫مارکس که ارزش اصلی را اقتصاد می داند و حال آنکه هاناآرنت انقالب را به سرکوب احساسات آزادی خواهانه نسبت‬
‫است‬
‫جدید زندگی تمایل پیدا کنند‪ .‬از این رو آقای بالنکستون معتقد است که‪« :‬مردمی با‬ ‫می داد‪ ،‬اما گِر مدعی است که محرومیت نسبی در ارتباط با هر طبقه از ارزش های مشترک رفاهی‪ ،‬قدرتی یا بین شخصي‬
‫سطح پایین زندگی‪ ،‬با مزایای سطح باالتر زندگی آشنا می شوند و در نتیجه این تأثیر‬ ‫ممکن است به خشونت سیاسی منجر شود‪.‬‬
‫سرایتی خواهان سطح باالتری از کاالها می شوند‪».‬‬ ‫‪ _3‬تعداد فرصت ها‬
‫راه هایی چند برای آشنایی با کاالها و شیوه های جدید زندگی غربی وجود دارد که از‬ ‫سومین عامل تعیین کننده شدت محرومیت نسبی‪ ،‬ویژگی ای به نام تعداد فرصت هاست که مربوط به توانایی های ارزشی‬
‫جمله آنها سواد و آموزش می باشد و اغلب تأکید می شود که سواد و آموزش به سبک غربی منابع عمده انتظارات فزاینده‬ ‫است‪ .‬یعنی تعداد و گستره اقدامات بدیلی که انسان ها می توانند برای رسیدن به برداشت مورد نظر خود از زندگی خوب انجام‬
‫هستند‪ .‬با اهمیت یافتن ارزش های غربی در نزد فردی که در معرض آموزش به سبک غربی قرار گرفته سطح انتظارات‬ ‫دهند‪ .‬و شدت محرومیت نسبی نیز بسته به نسبت فرصت های ارزشی ای که در آن اختالل ایجاد شده یا انتظار می رود‬
‫وی نیز افزایش می یابد‪ .‬این تصور نیز وجود دارد که تکمیل آموزش او را به اهدافش (مثل پول‪ ،‬منزلت و مشارکت سیاسی)‬ ‫ایجاد شود‪ ،‬تغییر می کند‪ .‬براساس این برداشت‪ ،‬افزایش فرصت های انسان ها‪ ،‬پتانسیل بی نظمی مدنی را کاهش می دهد‪.‬‬
‫نزدیک تر می سازد‪ .‬در این هنگام اگر وی با کمبود شغل‪ ،‬دستمزد اندک‪ ،‬دشمنی یا مزاحمت خویشاوندان و کمبود توانایی‬ ‫اما شدت محرومیت نسبی به شکلی معتدل برحسب تعداد فرصت های ارزشی که فعاالنه پیگیری شده و در آنها اختالل‬
‫های سیاسی خود مواجه شود پیامد امر بیداری از اوهام و بروز خشم است‪ .‬همچنین این ادعا که مهاجرت به مراکز شهری‬ ‫ایجاد شده یا تصور می شود که اختالل هایي به وجود آمده‪ ،‬تغییر کرده و شدیدتر خواهد شد‪.‬‬
‫همراه با افزایش انتظارات انسان ها تا سطحی بسیار باال و ارضاء ناپذیر است و بدین ترتیب به خشونت منجر می شود نیز‬ ‫شاخص های تعیین کننده گستره محرومیت نسبی‬
‫سؤال برانگیز است‪ .‬برای حل تعارض باید گفت یافته های مختلف نشان می دهند که تأثیر سرایتی فرهنگ مادی و‬ ‫گستره محرومیت نسبی عبارت است از میزان شیوع آن در میان اعضای یک جمع با توجه به هر طبقه از ارزش ها‪ .‬معمو ًال‬
‫سیاسی سایر اقوام و ملل به روی انتظارات افراد عمل می کنند‪ .‬اما این امر در اوضاع و احوال خاصی باعث افزایش‬ ‫محرومیت های غیر منتظره شخصی‪ ،‬مثل شکست در دست یابی به یک پیشرفت مورد انتظار یا خیانت معمو ًال در یک زمان‬

‫‪7‬‬
‫از این امید نیل به آن را داشتند‪ ،‬دور باطل میان فقر و محافظه کاری را بشکند‪ .‬برعکس اگر کاهش میزان رفاه چندان‬ ‫انتظارات می شود و هرگاه که چنین شود الزام ًا به افزایش نارضایتی و وقوع خشونت سیاسی منجر خواهد شد‪.‬‬
‫شدید نباشد می تواند با جلوگیری از مقایسه با گروه های خوش اقبال تر حس محرومیت نسبی را محدود سازد‪ ».‬این رابطه‬ ‫حال سؤال این است‪ :‬تأثیر سرایتی تحت چه شرایطی فعال می شود؟ در جواب باید گفت در شرایطی که محرومیتی از قبل‬
‫ممکن است زیربنای این برداشت باشد که امکان بروز انقالب ها در زمان افزایش رفاه بیشتر است‪ .‬هنگامی که تحرک‬ ‫موجود باشد‪ ،‬امکان چرخش یک گروه به سمت انتظارات ارزشی فزاینده از طریق تماس نمادین با شیوه جدیدی از زندگی‪،‬‬
‫برخی از گروه ها افزایش یابد گروه های با تحرک کمتر انتظارات خود را با مراجعه به گروه های پر تحرک تر تنظیم می‬ ‫قوی ًا تحت تأثیر شدت و گستره محرومیت نسبی از قبل موجود در آن گروه قرار دارد‪.‬‬
‫کنند‪ .‬اما این رابطه قید وشرط هایی دارد‪ :‬معمو ًال گروه های مشابه به عنوان گروه های مرجع انتخاب می شوند‪ .‬احتما ًال‬ ‫به بیان دیگر میزانی از محرومیت نسبی پیش شرط تحقق تأثیر سرایتی است‪ .‬یعنی هرچه شدت محرومیت نسبی بیشتر‬
‫بیشتر افراد‪ ،‬گروه های مرجع خود را از میان گروه هایی انتخاب می کنند که آنها را از لحاظ اقتصادی اجتماعی مشابه گروه‬ ‫باشد مردم آمادگی بیشتری برای پیگیری و پذیرش هنجارها و باورهایی پیدا می کنند که توجیه کننده انتظارات جدید هستند‬
‫خود می پندارند‪ ،‬اما آنها در میان این گروه ها انتظارات خود را با گروه هایی هماهنگ می سازند که بیشترین سرعت را در‬ ‫و وعده کسب آنها را می دهند‪.‬‬
‫بهبود وضعیت خود داشته اند‪.‬‬ ‫در مجموع تماس و آشنایی با مزایای مادی و قدرتی یک شیوه بهتر زندگی حتی باعث چرخش کسانی که شدیداً ناراضی اند‬
‫‪ _4‬عدم تعادل ارزشی‬ ‫ال یک روستایی ممکن است خواهان زندگی بهتری‬ ‫نمی شود مگر آنکه بدانند فرصت هایی برای کسب آن کاالها دارند‪ .‬مث ً‬
‫گفته می شود که اختالف میان سهم نسبتی یک گروه در ارزش های رفاهی در مقابل سهم آن در ارزش های مشارکتی‬ ‫باشد اما از آنجایی که راه هیچگونه اقدامی را برای کسب آنها به روی خود گشوده نمی بیند‪ ،‬شیوه‬
‫یا منزلتی نیز نوعی تأثیر سرایتی بر انتظارات ارزشی دارد‪ .‬به طور خالصه چنین استدالل می شود که اگر یک گروه نسبت‬ ‫زندگی شناخته شده خود را که راضی کننده نیست اما آشنا است رها نمی کند‪.‬‬
‫به گروه های دیگر‪ ،‬در توزیع یک ارزش در مرتبه باالتر قرار داشته باشد‪ ،‬اعضای آن خواهان مرتبه مشابهی در دیگر ارزش‬ ‫‪ _2‬ایدئولوژی های جدید‬
‫ها خواهند شد‪.‬‬ ‫به نظر می رسد‪ ،‬عامل تسریع کننده الزم این است که فرد پیش از آنکه مستعد پذیرش ایدئولوژی‬
‫آنچه که گر ارایه‬
‫از طرف دیگر‪ ،‬نرخ افزایش انتظارات ارزشی یک گروه برای یک ارزش آشکار پایین‪ ،‬تا حدی تحت تأثیر این مطلب قرار‬ ‫انقالبی شود‪ ،‬به طور ذهنی از فقر خود آگاه گردد‪.‬‬
‫دارد که ارزش مورد اختالف تا چه میزان ارزش پایه ای برای سایر ارزش هاست‪ .‬ارزش پایه ای ارزشی است که مردم از‬ ‫ایدئولوژی های پیشرفت و انقالب نه در جوامع ایستا بلکه به موثرترین صورت در میان انسان‬ ‫ای‬ ‫می کند نظریه‬
‫آن برای توجیه و کسب موقعیت های بهتر در دیگر ارزش ها استفاده می کنند‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬اگر چنین برداشت شود که‬ ‫هایی که تغییرات فاحشی را تجربه کرده اند‪ ،‬شکل می گیرد‪ .‬تروتسکی در بیانیه مشهور خود به‬ ‫تبیین‬ ‫جامع برای‬
‫فقدان قدرت‪ ،‬تهدیدی برای حفظ و افزایش رفاه اقتصادی یا منزلت نسبی یک گروه است تقاضا در مورد قدرت صورت‬ ‫این نکته اشاره می کند‪« :‬صِ رف وجود محرومیت برای وقوع قیام کافی نیست؛ اگر چنین بود‪،‬‬ ‫انقالب محسوب‬
‫خواهد گرفت‪.‬‬ ‫توده ها باید همیشه در حال شورش می بودند‪ .‬الزم است که ورشکستگی رژیم اجتماعی به طور‬ ‫نمی شود بلکه صرفاً‬
‫به این ترتیب اگر یک گروه نسبت به گروه های دیگر در توزیع یک ارزش در مرتبه باالیی قرار داشته باشد اعضای آن‬ ‫قطعی آشکار شده باشد‪ ،‬این محرومیت ها تحمل ناپذیر شوند و همچنین شرایط و ایده های‬
‫نشان می دهد که‬
‫خواهان مرتبه مشابهی در دیگر ارزش ها خواهند شد‪ .‬گونه محدودتری از این فرضیه تمایل به انقالب را به کسانی نسبت‬ ‫جدید‪ ،‬دورنمایی از یک راه ثبات انقالبی را روشن سازد‪».‬‬
‫می دهد که تجربه ای درکسب ارزش های اقتصادی یا منزلتی داشته اند‪ ،‬بدون آنکه افزایش مشابهی در توانایی آنها برای‬ ‫بنابراین هنگامی که انسان ها شکست را تجربه می کنند‪ ،‬مستعد چرخش به سوی ایدئولوژی‬ ‫شدت و گستره‬
‫مشارکت در سیاست صورت گرفته باشد‪.‬‬ ‫هاي توجیه کننده انتظارات جدید و تشدید شده می شوند‪ .‬هنگامی که شرایط زندگی آنها نسبت ًا‬ ‫خشونت جمعی‬
‫ریشه های اجتماعی محرومیت؛ عوامل تعیین کننده توانایی ارزشی و انواع آن‬ ‫ایستا و منسجم باشد بعید است که جذب ایدئولوژی جدید شوند‪.‬‬ ‫بستگی به میزان‬
‫همانطور که در باال به آن اشاره شد‪ ،‬توانایی های ارزشی انسان ها به عنوان وضعیت هایی ارزشی که انسان ها خود را قادر‬ ‫‪ _3‬دستاوردهای ارزشی گروه های مرجع‬ ‫محرومیت نسبی‬
‫به کسب و حفظ آن می دانند تعریف شد‪ .‬به بیان دیگر توانایی ها تابع آنچه انسان ها دارند و نیز آنچه فکر می کنند می‬ ‫منبع مهم دیگر انتظارات فزاینده‪ ،‬تأثیر سرایتی متحرک رو به باالی یک گروه اجتماعی بر افزایش‬
‫اعضای جامعه دارد‬
‫توانند بدست آورند است‪ .‬اساسی ترین محدودیت ساختاری توانایی ارزش انسان ها به ذخیره های ارزشی قابل توزیع در‬ ‫انتظارات گروه های دیگر است‪ .‬گفته می شود که محرومیت نسبی هنگامی افزایش می یابد‬
‫جامعه مربوط می شود‪ .‬یعنی اگر جامعه ای از منابع گسترده و توانایی آشکاری برای تبدیل آنها به شرایط رضایت بخش تر‬ ‫که افراد وضعیت خود را با وضعیت گروه مرجعی مقایسه می کنند که آنچه را می خواهند و فکر‬
‫زندگی برخوردار باشد و مردم از فرصت های متنوع و معقول و مؤثری برای سهیم بودن در این فرصت ها برخوردار باشند در‬ ‫می کنند باید داشته باشند دارد‪ .‬هرچه مابه التفاوت منفی افراد بیشتر باشد محرومیت نسبی آنها‬
‫آن صورت توانایی های ارزشی مفروض باال خواهد بود‪ .‬اما اگر منابع محدود و اقدامات ارزشی انجام شده ناچیز باشد یا اگر‬ ‫نیز بیشتر خواهد بود‪.‬‬
‫فرصت های اندکی وجود داشته باشد مردم احتما ًال امید اندکی نسبت به آینده خود خواهند داشت‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬دو گونه‬ ‫به عقیده رانسیمان‪« :‬رفاه می تواند با آگاه ساختن مردم از امکان معیارهایی باالتر از آنچه پیش‬
‫نگرش در مورد ذخایر ارزشی اجتماعی و چگونگی توزیع آن وجود دارد‪ .‬اول اینکه‪ :‬در جوامعی با ذخایر ارزشی نسبت ًا ثابت‬
‫یا غیر قابل انعطاف توانایی های ارزشی بیشتر گروه ها ایستا است و هرگونه دستاورد ارزشی یک گروه ممکن است باعث‬
‫افول موقعیت ارزشی دیگر گروه ها شود و به عنوان زوال توانایی های ارزشی تلقی گردد‪ .‬دوم اینکه‪ :‬در جوامعی با ذخایر‬
‫ارزشی نسبت ًا انعطاف پذیر احتمال بروز این پیامد کمتر است‪ .‬یعنی دستاورد یک گروه افول موقعیت ارزشی دیگر گروه ها را‬
‫به همراه نخواهد داشت‪.‬‬
‫به عالوه چهار الگوی کلی تجربه و نظر که توانایی های ارزشی انسان ها را محدود می سازند در فرضیه های زیر معرفی‬
‫شده اند‪:‬‬
‫‪ _1‬توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا تحت تأثیر میزان برداشت از انعطاف پذیری ذخایر ارزشی در یک جامعه قرار دارد‪.‬‬
‫‪ _2‬هرچه تصور انعطاف پذیری ذخایر یک ارزش در جامعه ای بیشتر باشد توانایی های متصوره گروه در ارتباط با آن ارزش‬
‫قوی ًا به طور معکوس تحت تأثیر رو به باالی دیگر گروه ها در ارتباط با آن ارزش قرار دارد‪ .‬به عنوان مثال اقدامی دولتی‬
‫همچنان که برای یک گروه مطلوبیت دارد شاید برای گروه دیگر زیان آور باشد‪.‬‬
‫‪ _3‬توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا و به طور معکوس تحت نرخ تجربه گذشته گروه از خسارت ارزشی قرار دارد‪ .‬براساس‬
‫این فرضیه تجربه گذشته یک گروه و شرایط اجتماعی آن در تعیین میزان باور اعضای آن گروه در مورد امکان حفظ یا‬
‫بهبود شرایط خود نقش تعیین کننده مستقیم تری دارد‪ .‬فرضیه انتظارات ارزشی فرض را بر این می گذارد که تجربه جمعی‬
‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪8 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫برخی از کلی ترین تبیین ها درباره ریشه های انقالب و دیگر اشکال خشونت جمعی‪،‬‬
‫سرمنشاء خشونت جمعی را در از میان رفتن انجام عقیدتی می دانند یعنی از میان رفتن‬
‫ایمان انسان به اعتقادات و هنجارهای حاکم بر تعامل اجتماعی‪ .‬دو عقیده در رابطه با‬
‫انجام اجتماعی وجود دارد اول اینکه انسجام اجتماعی هم هدف است و هم وسیله و‬
‫در نتیجه هم زوال در موقعیت ارزشی و هم زوال فرصت های ارزشی محسوب می‬
‫شود‪ .‬استداللی که انجام عقیدتی را به عنوان یک هدف (یعنی به عنوان شرایطی ذات ًا‬
‫نظریه گر‬ ‫ارزشمند) در نظر می گیرد بر آن است که مردم نیاز به باورهایی دارند که تفسیری‬
‫نشان نمی دهد‬ ‫از جهان انجام دهد و هنجارهایی که آن تفسیر را‪ ،‬با رفتار روزمره آنها مرتبط سازد‪.‬‬
‫که چگونه‬ ‫اگر اعضای یک گروه به مجموعه ای از باورها و هنجارها اعتقاد داشته باشند و آن را‬
‫سرخوردگی‬ ‫صحیح بدانند از موقعیت ارزشی عقیدتی باالیی برخوردار خواهند بود‪ .‬دوم اینکه انجام‬
‫افراد ناهماهنگ‬ ‫عقیدتی همچنین بر فرصت های ارزشی انسان ها تأثیر می گذارد‪ .‬اگر آنها دارای‬
‫هنجارهای رفتاری هدف جویانه ای باشند که کسب انتظارات ارزشی شان را تسهیل‬
‫به تهاجم‬ ‫سازد فرصت های ارزشی آنها کفایت می کند‪ ،‬هرچند الزام ًا متعدد و متنوع نباشند‪ .‬اما‬
‫جمعی به‬ ‫اگر هنجارهایی که انسان ها در گذشته پذیرفته اند با اهداف آنها مناسبت کمتری پیدا‬
‫صاحبان قدرت‬ ‫کند توانایی ارزشی آنها ممکن است رو به زوال گذارد‪ .‬در انتها باید یادآور شد که هرچه‬ ‫دستاوردهای ارزشی‪ ،‬انتظاراتی درباره استمرار دستاوردهای ارزشی پدید می آورد‪ .‬این مورد خاص از این استدالل کلی است‬
‫تبدیــــل‬ ‫محرومیت نسبی با توجه به ارزش های رفاهی‪ ،‬قدرتی‪ ،‬منزلتی و اجتماعی بیشتر باشد‬ ‫که تجربه های گذشته مردم بر پیش بینی آنها درباره آینده تسلط دارد‪.‬‬
‫می شود‬ ‫احتمال زوال انجام عقیدتی نیز بیشتر است و از میان رفتن انجام عقیدتی به عنوان‬ ‫‪ _4‬توانایی های ارزشی متصوره قوی ًا تحت تأثیر تعداد و دامنه فرصت های ارزشی مهیا برای اعضای گروه قرار دارد‪ .‬رابطه‬
‫علت یا معلول با ظهور نظام عقیدتی رقیب همراه خواهد شد‪ .‬بدین ترتیب تعارض میان‬ ‫عکس آن این است که هرگونه کاهش در فرصت های ارزشی یک گروه حتی اگر ذخایر ارزشی زیاد و رو به افزایش باشند‬
‫طرفداران چندین نظام عقیدتی به خشونت منجر می گردد‪.‬‬ ‫باعث کاهش توانایی های ارزشی می شود‪ .‬مورد خاص از این رابطه‪ ،‬وضعیت گروه ها در جوامع در حال توسعه ای است که‬
‫‪ -2-2‬منزلت‬ ‫اعضای آنها از دسترسی به فرصت های ارزشی موجود برای سایر گروه ها محروم مانده اند‪.‬‬
‫بلند پروازی های منزلتی ارضا نشده گروه و مقاومت گروه های منزلتی باالتر در مقابل‬ ‫در انتها باید گفت که میان میزان توسعه ذخایر ارزشی از طرفی و محرومیت گروه ها رابطه ای معکوس برقرار است به گونه‬
‫بلند پروازی ها اغلب به عنوان منابعی برای خشونت ذکر می شوند‪.‬‬ ‫ای که هرچه نرخ بسط و توسعه ذخایر ارزشی در یک جامعه باالتر باشد شدت محرومیت نسبی در میان گروه هایی با فرصت‬
‫‪ _3‬توانایي هاي ارزشي قدرتي و خشونت سیاسي‬ ‫های ارزشی بسیار پایین بیشتر خواهد بود‪ .‬فرصت های ارزشی یک گروه هنگامی به شکلی بارز پایین است که اعضای آن‬
‫توزیع و استفاده از ارزش های مربوط به قدرت در یک نظام سیاسی دو نوع تأثیر نسبت ًا متفاوت بر توانایی های ارزشی‬ ‫براساس معیارهای انتسابی از به کار بردن فنون ارزش افزایی که در اختیار دیگران است منع شده اند‪.‬‬
‫اعضای آن می گذارد‪ .‬اگر چرخش نخبگان در سطوح باال و فرصت های مشارکت سیاسی وسیع باشد توانایی های ارزشی‬ ‫انواع توانایی های ارزشی و رابطه آنها با خشونت سیاسی‬
‫مربوط به قدرت شهروندان نیز احتما ًال باال خواهد بود‪ .‬به نظر می رسد که تمایل به مشارکت و رهبری در هر جامعه ای‬ ‫‪ _1‬توانایی های ارزشی رفاهی و خشونت سیاسی‬
‫باعث انگیزش برخی انسان ها می شود‪ .‬اگر اشتراک در ارزش های مربوط به قدرت در سطحی وسیع نباشد محرومیت‬ ‫بیشتر ارزش های رفاهی ذات ًا انعطاف پذیرند هر چند که از نظر کمی تفاوت هایی در میان انواع جوامع و نیز گروه های درون‬
‫نسبی در زمینه مشارکت احتما ًال شدید خواهد بود‪ .‬تأثیر دوم و کلی تر قدرت بر توانایی های ارزشی تابع استفاده بالقوه و‬ ‫آنها وجود دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬هنگامی که ارزش های اقتصادی‪ ،‬انعطاف پذیر و زندگی انسان ها نزدیک به مرز معیشت باشد‬
‫بالفعل از آن برای تعدیل محرومیت است‪ .‬از قدرت می توان برای کاهش منابع نارضایتی و همچنین افزایش فرصت های‬ ‫تقریب ًا هرگونه افول اقتصادی می تواند ظهور خشونت را شتاب بخشد‪ .‬همچنین‪ ،‬بالیای طبیعی مانند خشکسالی و قحطی‬
‫ارزشی اجتماعی و سیاسی گروه های ناراضی‪ ،‬افزایش برون نهادها و تخصیص مجدد کاالهای اقتصادی و گاه افزایش‬ ‫نیز خصوص ًا در جوامع روستایی بارها به شورش انجامیده اند‪ .‬یا افزایش مالیات و قیمت مواد غذایی نیز بارها همین تأثیرات‬
‫مشارکتی و منزلتی‪ ،‬ایجاد و حفظ امنیت و تحکیم انجام عقیدتی استفاده کرد‪.‬‬ ‫را به دنبال داشته است‪.‬‬
‫‪ -1-3‬میل به قدرت‬ ‫‪ _2‬توانایي هاي ارزشي بین شخصي و خشونت سیاسي‬
‫ظرفیت نظام سیاسی برای ارضای انتظارات ارزشی مشارکت کسانی که خواهان سطوح باالیی از قدرت هستند‬ ‫‪ -1-2‬انجام عقیدتی‬

‫‪9‬‬
‫خشمگین هستند و با مراجعه به وضعیت خود در گذشته احساس محرومیت نسبی می کنند‪ .‬وضعیت ارزش کل یک جامعه‬ ‫(یعنی آرزومندان نخبگی) تابعی از نسبت میان تعداد آرزومندان نخبگی و تعداد موقعیت های نخبگی است که تحت تأثیر‬
‫ممکن است به دلیل کاهش تولید کاالهای مادی‪ ،‬کاهش توانایی های نخبگان سیاسی در تأمین نظم یا حل بحران ها‪،‬‬ ‫تناوب تغییر مقامات قرار دارد‪ .‬اگر این نسبت باال باشد توانایی ارزشی مشارکتی نیز باال خواهد بود‪ .‬در ضمن اگر در مقایسه‬
‫تحمیل حاکمیت خارجی‪ ،‬یا از دست دادن ایمان به ساختار باورها و هنجارهایی که به جامعه انسجام می بخشد سقوط‬ ‫با تعداد فعاالن فرصت های بسیاری برای مشارکت در تصمیم گیری وجود داشته باشد توانایی های ارزشی مشارکتی نیز‬
‫کنند‪ .‬همچنین افول توانایی های ارزشی ممکن است به دلیل آن باشد که اعضای یک یا چند بخش از جامعه در تعارض‬ ‫باال خواهند بود‪.‬‬
‫با دیگر گروه ها‪،‬بر سر منابع کمیاب در وضعیتی نامطلوب قرار گیرند‪.‬‬ ‫به طور خالصه‪ ،‬آرزومندان نیل به جایگاه نخبگی تمایل زیادی به کسب قدرت سیاسی دارند و اگر مانعی برسر راه دسترسی‬
‫از جمله مثال های محرومیت نزولی این موارد هستند‪ )1 :‬تأثیرات مالیات صعودی بر ثروتمندان و تعیین مالیات کمتر برای‬ ‫آنها بدین جایگاه‪ ،‬یعنی اقتدار سیاسی مرکزی‪ ،‬ایجاد شود خشمگین می شوند و شورش می کنند‪ .‬منبع محرومیت نسبی‬
‫فقیران‪ )2 ،‬از میان رفتن نفوذ سیاسی نخبگان و گروه های مخالفی که به تازگی از فعالیت های سیاسی منع شده اند و‬ ‫در چنین وضعیت هایی به آنچه محدود می شود که چرخش افراد نخبه خوانده می شود‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬تبیین پارتو درباره‬
‫احساس افول منزلت و نفوذ گروه های طبقه متوسط همراه با افزایش گروه های طبقه کارگر‪.‬‬ ‫سقوط هر گروه از نخبگان میانی‪ ،‬که محدودیت های چرخش نخبگان و نیز کاهش انجام عقیدتی را مدنظر قرار می دهد‪.‬‬
‫همچنین وضعیت یا پتانسیل ارزشی یک گروه خاص نیز ممکن است نه به دلیل کاهش یا توزیع مجدد مجموع ارزش‬ ‫پارتو انقالب فرانسه و سقوط نهایی امپراتور روم را ناشی از تفاوت در نگرش های اساسی نخبگان و توده ها و همزمان با‬
‫ال کاهش فرصت های شغلی برای‬ ‫های قابل دسترسی در یک جامعه بلکه به دلیل کاهش تعداد یا تناسب فرصت ها مث ً‬ ‫آن‪ ،‬تقاضای نخبگان ذاتی (یعنی کسانی که دارای ویژگی های نخبگی هستند‪ ،‬اما از قدرت سیاسی محروم شده اند) برای‬
‫کارگران غیرماهر در جوامع بسیار صنعتی و عدم برخورداری مهاجران روستایی تازه وارد از روابط اجتماعی با ثبات در شهر‬ ‫کسب قدرت می داند‪.‬‬
‫دچار زوال شود‪.‬‬ ‫‪ -2-3‬مهارت هاي قدرت‬
‫از طرف دیگر‪ ،‬محرومیت نزولی بیانگر زمینه هایی است که در آنها آگاهی گروهی درباره موقعیت های ارزشی قابل قبول‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬گفته می شود که اگر مقامات نخبه از مهارت های مناسب برای کاهش فشارهایی که بر نظام وارد می آید‬
‫طی زمان تغییر اندکی کرده اما تصور فرد این است که متوسط موقعیت یا پتانسیل ارزشی قابل دسترس به شدت کاهش‬ ‫و منابعی که بتوانند با آن کار کنند برخوردار باشند یا نگرش های بنیادینی درباره مطلوبیت همکاری برای حل مشکالت‬
‫می یابد‪.‬‬ ‫داشته باشند‪ ،‬ظرفیت سازگاری باال خواهد بود‪ .‬هرچه این شرایط کمتر وجود داشته باشند ظرفیت سازگاری نیز پایین و در‬
‫‪ _2‬محرومیت ناشی از بلند پروازی‬ ‫نتیجه توانایی های ارزشی نیز اندک خواهد بود‪ .‬نخبگان باید مهارت الزم را برای کارکردهای نخبگی داشته باشند‪ .‬اگر این‬
‫که در آن توانایی های ارزشی نسبت ًا ایستا باقی می مانند و در مقابل انتظارات ارزشی افزایش می یابند یا تشدید می شوند‪.‬‬ ‫مهارت ها وجود نداشته باشد تقاضای نخبگی جهت اصالح بوجود می آید و در نتیجه برخورد میان نخبگان حاضر و کسانی‬
‫در این مدل افزایش انتظارات ارزش انسان ها بدون تغییر همزمان در موقعیت یا پتانسیل ارزشی است و آنهایی که دچار‬ ‫که تقاضای نخبگی دارند تضاد بوجود خواهد آمد‪.‬‬
‫محرومیت نسبی ناشی از بلند پروازی می شوند پیش بینی نمی کنند که آنچه را دارند به میزان زیادی از دست بدهند و‬ ‫الگوهايمحرومیتنسبي‬
‫چنین نیز نمی شود‪ .‬خشم آنها به دلیل آن است که احساس می کنند فاقد ابزارهایی برای نیل به توقعات جدید یا تشدید‬ ‫به نظر گر جامعه ای که در آن موقعیت های ارزشی درخواست شده با موقعیت های قابل دسترس در تعادل تقریبی نباشد‬
‫یافتههستند‪.‬‬ ‫جامعه ای نامتعادل است و سه رابطه کلی میان انتظارات ارزشی و توانایی های ارزشی و به عبارت دیگر سه الگوی متمایز از‬
‫افزایش انتظارات ارزشی افراد ممکن است حاکی از تقاضای میزان بیشتر از ارزش هایی باشد که پیش از این تا حدودی‬ ‫عدم تعادل را می توان در این جوامع نشان داد‪:‬‬
‫موجود بوده است‪ .‬به عنوان مثال‪ :‬تقاضا برای کاالهای مادی بیشتر یا میزان بیشتری از عدالت و نظم سیاسی یا ممکن‬ ‫‪ _1‬محرومیت نزولی‬
‫است تقاضا مربوط به ارزش هایی باشد که پیش از این هرگز وجود نداشته اند مثل‪ :‬مشارکت سیاسی در مناطقی که قب ً‬
‫ال‬ ‫که در آن انتظارات ارزشی یک گروه نسبت ًا ثابت باقی می مانند اما این تصور وجود دارد که توانایی های ارزشی رو به کاهشند‪.‬‬
‫موجود نبوده و همچنین این افزایش ممکن است نمایانگر تشدید یافتن تعهد نسبت به (اهمیت یافتن) موقعیتی ارزشی‬ ‫انسان ها در چنین اوضاع و احوالی به دلیل از دست دادن آنچه که زمانی داشتند یا فکر می کردند می توانند داشته باشند‬

‫شکل ‪ -3‬محرومیت صعودی‬ ‫شکل ‪ -2‬محرومیت ناشی از بلند پروازی‬ ‫شکل ‪ -1‬محرومیت نزولی‬

‫سال اول(هفتم)‬
‫شماره ‪10 1‬‬
‫پاییز ‪87‬‬
‫نمی شود بلکه صرف ًا نشان می دهد که شدت و گستره خشونت جمعی بستگی به میزان محرومیت نسبی اعضای جامعه دارد‪.‬‬ ‫باشد که پیش از این کمتر خواهان آن بودند‪.‬‬
‫اما گر نقش حکومت را در بر انگیختن خشونت سیاسی تحلیل نمی کند و در نتیجه «مسئول ایجاد خشونت جمعی» را نیز‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬در این نظریه فرض بر این است که انتظارات برخی از مردم صرف ًا وقتی افزایش پیدا می کند که افراد با زندگی‬
‫مشخص نمی نماید‪ .‬همچنین نظریه گر نشان نمی دهد که چگونه سرخوردگی افراد ناهماهنگ به تهاجم جمعی به صاحبان‬ ‫بهتر مادی روبرو می شوند یا از آن آگاهی پیدا می کنند‪.‬‬
‫قدرت تبدیل می شود؛ در همه جوامع‪ ،‬افراد زیادی سرخورده هستند و میان آنچه هست و باید باشد‪ ،‬فاصله ای را حس می‬ ‫به طور خاص ممکن است سطح انتظارات تحت تأثیر بهبود وضع دیگر گروه ها و در عین حال ثابت ماندن وضعیت گروه‬
‫کنند‪ ،‬اما چرا گاهی این احساس به خشونت جمعی تبدیل می شود؟ و چه شرایطی برای تبدیل احساس محرومیت نسبی‪ ،‬به‬ ‫خودی افزایش پیدا کند‪.‬‬
‫تعارض سیاسی الزم است؟ این سؤالی است که بی تردید از طریق روان شناسی نمی توان به آن پاسخ گفت‪.‬‬ ‫‪ _3‬محرومیت صعودی‬
‫مشکل دیگر نظریه گر این است که انقالب را با خشونت سیاسی یکی می داند یا آن را شاخه فرعی خشونت سیاسی فرض‬ ‫در این مدل از محرومیت نسبي همراه با افزایش شدید انتظارات ارزشی‪ ،‬کاهش همزمان و شدید توانایی های ارزشی رخ می‬
‫می کند‪ .‬حال آنکه انقالب را می توان به گونه ای تعریف کرد که خصوصیات و فرآیندهایی غیر از خشونت سیاسی را نیز‬ ‫دهد‪ .‬این الگو‪ ،‬گونه تعمیم یافته ای از مدل ارائه شده از سوی دیویس است که به عنوان منحنی (ژ) مطرح می باشد‪ .‬براساس‬
‫شامل می شود‪.‬‬ ‫این الگو بیشترین احتمال وقوع انقالب ها هنگامی است که پس از یک دوره طوالنی از توسعه عینی اقتصادی و اجتماعی‬
‫در انتها مباحثم را با اشاره به جمله ای از کوهن درباره انتقاد از رویکردی روان شناسانه در زمینه انقالب به پایان می برم‪ .‬آقای‬ ‫دوره های کوتاه از عقب ماندگی شدید حاصل آید‪.‬‬
‫کوهن اظهار می دارند که حجم فوق العاده هنگفتی از نوشته ها تولید شده است که مطلب چندانی دربر ندارد‪ :‬وقتی مردم‬ ‫این مدل را می توان مورد خاصی از محرومیت نسبی ناشی از بلند پروازی تلقی کرد که در آن بهبود طوالنی مدت و کم و‬
‫احساس کنند چیزی را که به اعتقاد خود‪ ،‬مستحقش هستند دریافت نمی کنند مستعد قیام و انقالب خواهند بود‪ .‬این تئوری‬ ‫بیش پیوسته در وضعیت ارزشی مردم‪ ،‬انتظاراتی را درباره استمرار این بهبود پدید می آورد‪ .‬اگر توانایی های ارزشی پس از‬
‫نمی تواند یک رابطه صحیح « اگر آنگاه» برقرار سازد زیرا نظریه پردازان مورد بحث قادر نیستند مرحله ای را مشخص‬ ‫یک دوره ای از بهبود ثابت بماند و یا کاهش پذیرد‪ ،‬محرومیت نسبی صعودی حاصل می آید‪.‬‬
‫سازند که مردم در آن مرحله «به اندازه کافی دارند»‪ .‬این نظریه پردازان معتقدند که هرچه مردم خود را ناکام تر احساس کنند‬ ‫چنین الگویی بیشتر در جوامعی شیوع دارد که به طور همزمان با تحوالت ایدئولوژیک و سیستمی روبرو می شوند‪ .‬فشار‬
‫احتما ًال واکنش شان خشونت آمیزتر خواهد بود ولی هنوز نه می توانیم نقطه گسست را مشخص سازیم و نه اینکه معلوم‬ ‫اقتصادی در یک اقتصاد رشد یابنده نیز می تواند همین تأثیر را به بار آورد‪ .‬طرح یک ایدئولوژی نوسازی در جامعه ای که عدم‬
‫کنیم چرا این نقطه گسست از جامعه ای به جامعه دیگر تفاوت می کند‪.‬‬ ‫انعطاف ساختاری مانع از آن می شود که ارزش ها از نقطه خاصی فراتر روند نیز به همین صورت است‪.‬‬
‫نتیجه گیری ها و انتقادات‬
‫منابع‬ ‫تالش جامع تر در راه ارایه یک نظریه انقالب براساس عوامل روان شناختی از سوی تد رابرت گر صورت گرفته است‪ .‬او‬
‫‪ -1‬کوهن‪ ،‬استانفورد(‪ ،)1369‬تئوری های انقالب‪ ،‬ترجمه ع‪.‬طیب‪ ،‬تهران‪ ،‬قومس‪.‬‬ ‫درصدد ارایه نظریه ای عمومی در باب شرایطی است که احتمال و وسعت خشونت مدنی را تعیین می کند‪ .‬با وجودی که گر‬
‫‪ -2‬گر‪ ،‬تد رابرت(‪ ،)1377‬چرا انسان ها شورش می کنند‪ ،‬ترجمه ع‪ .‬مرشدی زاده‪ ،‬تهران‪ ،‬پژوهشکده مطالعات راهبردی‪.‬‬ ‫تأثیر ساختاری اجتماعی را نفی نمی کند‪ ،‬فرض را بر این می نهد که نظریه خشونت مدنی‪ ،‬باید مبتنی بر شناخت نظام مندی‬
‫‪ -3‬مشیرزاده‪ ،‬حمیرا(‪ ،)1381‬درآمد نظری بر جنبش های اجتماعی‪ ،‬تهران‪ ،‬پژوهشکده امام خمینی و انقالب اسالمی‪.‬‬ ‫از ویژگی های انسانی باشد که چگونگی واکنش انسان ها به برخی از ویژگی های جامعه شان را تعیین می کند‪ .‬گر معتقد‬
‫‪ -4‬جانسون‪ ،‬چالمز(‪ ،)1363‬تحول انقالبی‪ ،‬ترجمه مجید الیاسی‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات امیرکبیر‪.‬‬ ‫است که محرومیت نسبی به سرخوردگی و سرخوردگی به خشم منجر می شود‪ .‬یکی از پاسخ ها به سرخوردگی خشم است‬
‫‪ -5‬برینتون‪ ،‬کرین(‪ ،)1366‬کالبد شکافی چهار انقالب‪ ،‬ترجمه سید حسن منصور‪ ،‬تهران‪ ،‬امیرکبیر‪.‬‬ ‫که می تواند به رفتار خشونت آمیز منجر گردد‪ .‬به نظر گر یک دسته از متغیرها شدت خشم را تعیین می کنند و دسته ای دیگر‬
‫‪ -6‬دارندورف‪ ،‬رالف(‪ ،)1370‬ژرف نگری در انقالب اروپا‪ ،‬ترجمه هوشنگ الهوتی‪ ،‬تهران‪ ،‬اطالعات‪.‬‬ ‫متغیرهای واسطی هستند که احتمال و شدت خشونت آشکار را به عنوان پاسخی به خشم تعیین می نمایند و در مورد هر‬
‫‪ -7‬هانتینگتون‪ ،‬ساموئل(‪ ،)1370‬سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی‪ ،‬ترجمه محسن ثالثی‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر علم‪.‬‬ ‫گروه از متغیرها‪ ،‬گزاره هایی ارایه می کند‪ .‬در حقیقت آنچه که گر ارایه می کند نظریه ای جامع برای تبیین انقالب محسوب‬

‫‪11‬‬

You might also like