Professional Documents
Culture Documents
مقاله
فاطمهکردچگینی
شوخ طبعي از مؤثرترین قالبهاي بیان هنري است که به علت شیریني و جاذبه خاص خود با اکثر
روانها سازگار ميافتد و به همین دلیل مخاطبان بیشتري را به خود اختصاص مي دهد .همچنین
با ابزار خنده – که آثار جدي را از آثار غیر جدي و شوخ طبعانه متمایز ميکند -انبساط روحي در شعرهاياجتماعياخوان
مخاطب پدید ميآورد و از این طریق با در دست گرفتن احساسات و عواطف وي ،پیام خود را به دارايلحنيانتقادي
طور غیر مستقیم بر باور وي می نشاند. است؛یعنيشاعرصرفاً
بررسي طنز و شوخ طبعي که یکي از مؤثرترین قالبهاي بیان هنري است ،در اشعار شاعران بهبیانمسائلاجتماعي
برجستة پس از نیما کمترمورد توجه قرار گرفته است؛ تا آنجا که جز مطالب پراکنده ،در برخي
بسندهنميکند؛بلکهدر
کتب و مجالت ،هیچ گاه اشعار طنز این شاعران به طور مستقل بررسي و نمایانده نشده است.در
این نوشته کوشش بر آنست تا از این زاویه به اشعار مهدی اخوان ثالث_ یکی از شاعران برجسته اغلبایناشعارعلیه
شعر معاصر_ پرداخته شود. وضعیتموجودانتقادو
بررسی سیر شعر و اندیشه اخوان نشان می دهد که وی در ابتدا شعر سنتي ميگوید ،حتي در اعتراضميکند.دراین
قالبهایي چون قصیده که عمرشان به پایان رسیده .نخستین مجموعه شعرش ،ارغنون (،)1330 زمان است که به طنز به
مجموعهاي از همین اشعار است با زبان ،بیان ،قالب و ساخت سبک خراساني ،بعد از آشنایی با نیما عنوانیکيازابزارهاي
به شعر نو و شیوة جدید او متمایل شد و بعد از حادثه مهم شکست نهضت ملي در سال 1332دوره مبارزةاجتماعيدرآن
جدیدي از شاعري او آغاز گردید .در مجموعه زمستان ( ،)1335به تقلید از نیما ولي ترسخوردهتر از شرایطاختناق [سال
او و دیگران ،به شعر شکست و سمبولیک روي آورد .شیوة سمبلیک را در مجموعه آخر شاهنامه های دهه سی و چهل]
( )1338نیز ادامه داد؛ اما به گونهاي غیر تقلیدي و مستقلتر .تا اینکه در مجموعه از این اوستا
توجهميکند
( ،)1344به اوج شیوه جدید خود دست یافت و بهترین شعرها و داستان وارههاي شعري را عرضه
که گذشته از صداقت ذاتي که دارد با میراث فرهنگي این سرزمین آشناست و با گذشته ادبي ما پیوندي استوار دارد و از همین کرد .شکوه شاعري او در این مجموعه به باالترین سطح خود رسید .پس از این اثر شعر او از اوج
1
رهگذر است که واماندگي و درماندگي این نسل را خوب احساس ميکند».... فرود ميآید .در مجموعههاي بعد ،به تدریج از زبان شعر نو به ویژه زبان شعر نیمایي عقب مينشیند .تا آنجا که در زندگي
اخوان به عنوان شاعری طنز سرا شهرت ندارد؛ اما وی روحیهاي شوخ و بذلهگو داشت که در اشعارش تاثیر گذاشته است. ميگوید اما باید زیست ،...در قالبهاي نیمایي ،منتها به دور از شگردهاي اساسي آن ،به داستانسرایي نظم گونه توجه می
سیمین بهبهاني درباره نخستین دیدارش با اخوان ميگوید: کند و در آثار دیگر ،پاییز در زندان ( ،)1348دوزخ اما سرد ( )1357و به ویژه در تو را اي کهن بوم و بر دوست دارم ()1368
«به او گفتم اگر اشکهایي که با خواندن شعرهایت ریختهام جمع ميکردم ،شاید یک بشکه ميشد! همین شیوه و همچنین سیر قدمایي را ادامه می دهد.
گفت :یعني شعر من هنري بیشتر از این ندارد؟ دکتر شفیعي کدکني درباره شعر اخوان نوشته اند« :سایه روشنهاي زندگي اجتماعي ما در این چند سال اخیر در شعر او
گفتم :البته که دارد .بچههاي من عاشق شعرهاي تو هستند .گاهي هم پسرم آنها را برایم ميخواند. بیش از هر شاعر دیگر انعکاس داشته است و این بازتابي طبیعي و صمیمانه است ....راز توفیق وي در این است
سال اول(هفتم)
شماره 28 1
پاییز 87
ما در اشعار اخوان با دو و به همین دلیل ،تعهد او در «بي تعهدي» است .و البته در همین بيتعهدي است که آن چیزي را گفت :یعني بچهها شعرهاي مرا دوست دارند؟
گروه از اشعار طنز و شوخ 3
ميگوید که ميخواهد ،نه آنچه را که جهانبیني سیاسي خاصي به او تحمیل ميکند». دیدم از دست طنزش خالصي ندارم گفتم :نه ،یعني من و پسرم و پدرم و هفت ج ّدم عاشق شعرهایت هستیم.
طبعانهمواجهیم.یک با این توضیحات ،باید گفت ما در اشعار اخوان با دو گروه از اشعار طنز و شوخ طبعانه مواجهیم. 2
گفت :شاعر دروغگوست ،هفت ج ّدت که شعر مرا نخواندهاند!»
گروه اشعاری است که در یک گروه اشعاری است که در قالبهاي سنتي سروده شده و در دو مجموعه ارغنون و ترا اي این روحیه در اشعار اخوان نیز تاثیر گذاشته است .بررسي اشعار وي نشان ميدهد که او از همان ابتدا و در مجموعه ارغنون،
قالبهايسنتيسروده کهن بوم و بر دوست دارم به چشم ميخورد و اغلب سرخوشانه است .گروه دیگر طنزهایي است که در قالب سنتي است؛ به طنز و دیگر انواع شوخ طبعي توجه دارد .بعد از روي آوردن به شعر نو و انتخاب زبان تمثیلي و
شده و در دو مجموعه که در اشعار نو و نیمایي اخوان دیده ميشود و در مجموعههاي دیگر وی ،بعد از ارغنون و پیش سمبولیک ،این توجه همچنان ادامه ميیابد؛ اما در شکل و ساختار و زباني متفاوت و از آنجا که اکثر اشعار نو اخوان پس از
از ترا اي کهن بوم و بر دوست دارم به چاپ رسیدهاند و از آنجا که پس از کودتا سروده شده و کودتاي 28مرداد 1332سروده شدهاند ،حوادث پس از کودتا و دردمندي و یأس ناشي از آن در این اشعار منعکس شده
ارغنون و ترا اي کهن
درباره مسائل سیاسي – اجتماعي آن زمان است ،تلخي و یاس بر آنها حاکم است و آنچه این است.
بوم و بر دوست دارم به طنزها بر لب مينشانند ،زهرخند است. سالهاي دهه سي و چهل که اوج شکفتگي شعر اخوان است ،وقف سرودن اشعار سیاسي – اجتماعي ميشود .شعرهاي
چشم ميخورد و اغلب بنابراین ،این دو گروه همانطور که از لحاظ ساختار متفاوتند از لحاظ مضمونهاي مورد توجه در اجتماعي اخوان داراي لحني انتقادي است؛ یعني شاعر صرف ًا به بیان مسائل اجتماعي بسنده نميکند؛ بلکه در اغلب این
سرخوشانهاست.گروه اشعار طنزآمیز و انواع اشعار شوخ طبعانه نیز با هم تفاوت دارند .به همین دلیل در بررسي طنز اشعار علیه وضعیت موجود انتقاد و اعتراض ميکند .در این زمان است که به طنز به عنوان یکي از ابزارهاي مبارزة اجتماعي
دیگرطنزهایياست اخوان ،اشعار طنز و شوخ طبعانه او را باید به دو گروه نو و سنتي تقسیم کرد.ما در این مبحث در آن شرایط اختناق توجه ميکند.
که در اشعار نو و به بررسي اشعار طنز اخوان در قالبهاي سنتي ميپردازیم که اشعار دو مجموعه ارغنون و ترا ال محسوس است و حتي وسیلهاي است براي بیان موثرتر طعن و تمسخرهاي در این دوره در طنزها لحن حماسي او کام ً
نیمایياخواندیده اي کهن بوم و بر دوست دارم را شامل است و بررسی اشعار نیمایی وی را به فرصتی دیگر وا تلخ و گزندهاش .در این زمان غلبه با طنزهایي است که مضمون سیاسي – اجتماعي دارند.
ميشود می گذاریم. هر چه از سالهاي نزدیک به کودتاي 32دورتر و به مجموعه آخر اخوان نزدیکتر ميشویم ،توجه به طنز سیاسي –
*** اجتماعي ،نیز کمتر ميشود .از مجموعه درحیاط کوچک پاییز در زندان و بعدها در دو مجموعه زندگي ميگوید اما باید
اخوان شاعري را با مجموعه ارغنون آغاز کرد و با مجموعه ترا اي کهن بوم و بر دوست دارم به زیست ...و دوزخ اما سرد طنز جاي خود را به اشعار روایي کم عمق ميدهد که تنها لحن شوخ طبعانه دارند و از ظرافت و
پایان برد.این دو مجموعه عالوه بر ساختار در محتوا نیز شبیه به هم هستند .هر چند تنوع مضامین در مجموعه دوم بیشتر گزندگي طنز به دورند.
است .به گفته سیمین بهبهاني« :از دوست تا دشمن ،از خدا و اهورامزدا و ال و یهوه تا شیطان و ابلیس و اهریمن ،از توس اخوان در اواخر عمر و در آخرین مجموعه شعرش ،ترا اي کهن بوم و بر دوست دارم ،که دوباره به سرودن شعر در قالب سنتي
و ري و اصفهان تا یشت ورامین و گورستان آبکوه ،از تنسگل و بید و چنار تا عرعر و خرزهره و از رسوم و سنن زمانه (مانند ميپردازد ،به طنز و شوخ طبعي توجه ميکند؛ اما این بار بیشتر از طنز سیاسي – اجتماعي به انواع دیگر شوخ طبعي ميپردازد،
خوان نهادن و بزم چیدن مخلفات) تا انتخاب «متعلّقه» و «متعلقات» آن واز پارتي بازي و توصیه نویسي و گله گزاري و عذر به گونهاي که در این مجموعه اشعار متعددي در انواع شوخ طبعي (هجو ،هزل ،مطایبه و حتي شوخي) به چشم ميخورد.
خواهي تا شکوة زنان توسط موسي به خدا ،و از همه گونه اسطوره و آیه و ضربالمثل و – ...که همه نشان دهندة فرهنگ مسائل سیاسي و اجتماعي حضور بسیار کمرنگي در این مجموعه دارد ،آنچه اخوان در این شعرها مطرح ميکند گروهي از
4
عام وخاص این زماناند -در ارغنون و ترا اي کهن بوم و بر دوست دارم ميتوان پیدا کرد». اندیشههاي عمومي و بدون خاستگاه فکري مشخص و بیشتر انعکاس مسائل مربوط به زندگي شخصي اوست.
در این دو مجموعه عالوه بر اشعار طنز آمیز ،نمونههاي متعددي از اشعاري که در دیگر انواع شوخ طبعي سروده شدهاند، سیمین بهبهاني در این باره مينویسد« :در سالهاي اخیر ...همه چیز براي اخوان جنبه جدي خود را از دست داده بوده است.
به چشم ميخورد. نميخواهم بگویم به پوچي و پوچ انگاري رسیده بود ،بلکه به نظر ميرسد که به همه چیز از باال نگاه ميکند و در آن پایین،
قالبهایي که اخوان در این دو مجموعه براي اشعار طنز و شوخ طبعانه خود برگزیده ،همان قالبهایي است که در شعر موجودات و اشیایي را ميبیند که کوتاه و پرپري و غیر واقعي هستند .با چنین خصوصیاتي نميتوان اخوان را یک انسان جدي
کالسیک فارسي نیز ،اغلب شاعران آنها را براي چنین مضامیني به کار بردهاند .این قالبها در شعر اخوان به ترتیب کاربرد پنداشت .به عبارت دیگر ،باید بگویم جدي بودن او در همین غیر جدي بودن است .او دیگر نباید با حوادث از روبرو برخورد
عبارتند از :قطعه ،قصیده ،مثنوي ،رباعي و دو بیتي ،غزل. کند؛ باید از کنار آنها بگذرد .او با تجارب گذشتهميداند که جلودار هیچ توفان و هیچ سیلي نیست .پس باید صبر کند تا توفان
اگر از دیدگاه جمال شناسي شعر کالسیک بنگریم،باید گفت اخوان سعي دارد در این دو دفتر ،بیشتر معیارهاي شعر سنتي را و سیل بگذرد .این است که دیگر «تعهد» (بخصوص در معناي سطحي و فرسودهاش) براي او امري بیرون از دسترس است؛
29
و ...گاه اغلب بسیار متفاوت است؛ اما برخی از مضامین از گذشته تا به امروز،اغلب مورد توجه طنز پردازان بوده است و از آنجا ال وزن و قافیه متناسب با مضمون را در اکثر شعرها به کار ميگیرد که در رعایت کند .مث ً
که اخوان نیز در این گروه از طنزهای خود به آنها توجه داشته است؛ اشاره به این مضامین خالی از لطف نیست : برخي شعرهاي طنز او و در مطایبهها ،ردیف و قافیه تاثیر مهمي در ایجاد موسیقي و هنريتر
-1مشیت الهي گاه مورد اعتراض و تأمل بوده است .برخي از مجذوبان درگاه حق و حکیمان به خود جرأت داده و زبان شدن طنز دارد .به عنوان مثال در دو شعر «توضیح واضح» در مجموعه ترا اي کهن بوم و عالوه بر انتقاداز
اعتراض بر حق گشودهاند .اختالف در آفرینش و بي عدالتي در برخورداري از نعمتها و بیهودگي جهان،مهمترین موضوعاتي بر دوست دارم و «تازگيها» در مجموعه ارغنون. مردمان یک شهر ،اخوان در
هستند که اینگونه طنزها را ميسازند .این گونه اختالفات برخي آگاهان نکتهبین را واداشته ضمن اعتراض بر سرنوشت به عالقه به زبان مکتب خراساني را گاه در میان برخي ابیات نشان ميدهد .به عنوان مثال در انتقادهاي اجتماعي خود ،گاه
چون و چراهاي طنز آمیز بپردازند 5.گاهي برخي از این اعتراضها خالي از لطف نیست .ناصرخسرو در قصیدهاي که با همین این بیت از قطعه «براي زنم» از مجموعه ترا اي کهن بوم و بر دوست دارم: یک طبقه یا گروه اجتماعي را
مضمون سروده ،ميگوید: آب و تاب این جهان از خوي اوست /من جزیرهي خشک و ریگی ساحلم هدف طنز خود قرار ميدهد.
خدایاراست گویم فتنه ازتوست /ولی از ترس نتوانم جغیدن ترا اي کهن بوم209/... در این میان ،طبقه بازاریان
6
لب ودندان ترکان ختا را /نبایستی چنین خوب آفریدن به کار بردن «جزیرهي خشک» به جاي «جزیرة خشک» و «ریگي ساحل» به جاي و به خصوص گروهي که
-2گاه طنز پرداز حملة خود را متوجه کل بشر ميکند و آنها را به تمسخر ميگیرد که ممکن است ناشي از دیدگاه بدبینانه طنز «ساحل ریگي» از مختصات سبک خراساني است .البته باید گفت ،هر چند قالب و حتي گاه با ریاکاري و عمل به ظاهر
پرداز نسبت به نوع انسان باشد« .بر اساس چنین بینشي بدي بر انسان غالب است و نیکي در وجود او نایاب .پیش کشیدن زبان و بافت شعرها نیز سنتي و کالسیک است؛ اما مضمونها در اکثر قریب به اتفاق اشعار،
دین ،آن را وسیلهاي براي
7
حقیقت به زبان طنز باعث ميشود که انسان از گرایش به سوي زشتيها و پلیديها دست بردارد». نو و امروزي هستند و یکي از ویژگيهاي اشعار طنز اخوان در این گروه ،وجود حال و هواي
-3گاهي مردم یک شهر یا یک منطقه خاص مورد طنز و ریشخند قرار ميگیرند و بعض ًا صفاتي خاص به آنها نسبت زمانه و حتي نام اشخاص معاصر (خانواده ،دوستان و آشنایان )...در شعر اوست که به ویژه در فریب مردم و مال اندوزي
داده ميشود که همان صفات دستاویزي براي طنز ميشود به گونهاي که با ذکر نام شهر ،صفاتي که مردم آن شهر به آن اشعار مطایبه آمیز ،شوخيهاي منظوم او را با دوستان وآشنایانش ميتوان دید. بیشتر قرار ميدهند ،هدف
موصوفند ،در ذهن تداعي ميشود .در ضربالمثلها و لطیفهها این مضمون بیشتر به چشم ميخورد .در گذشته برخي شاعران دایرة واژگاني او نیز بسیار وسیع است .هم از زبان ادبي و رسمي استفاده ميکند و هم از زبان انتقادهاي طنز آمیز
با هجویههایي که درباره مردم یک شهر ميگفتند ،سبب ميشدند تا صفاتي به نام مردم آن شهر ثبت شود. عامیانه .حتي گاه از واژگان زبانهاي خارجي .مثال در شعر «دختر به شرط چاقو» از مجموعه او هستند
مردم سرزمینهاي مختلف نیز با ملل و اقوام ساکنان سرزمین دیگر ،که آنها را غیر خودي ميانگارند گاه چنین برخوردي ترا اي کهن بوم و بر ...براي فراهم کردن قافیه از زبان آلماني کمک ميگیرد.
دارند و آنها را فاقد برخي صفات معمولي و متعارف ميدانند و اسباب شوخي و خوش طبعي خود قرار ميدهند. با تربیت تو ّکل هرگز مکن فراموش /من دارم این عقیده ،داس ایست اَي
-4نابسامانیهاي اجتماعي نیز ممکن است به اشکال گوناگون موضوع طنز واقع شود .گاه طنز خصلتهاي ناپسندي را هدف ترا اي کهن بوم و بر 246/...
انتقاد قرار ميدهد که جنبه اجتماعي دارد و ناظر به روابط اجتماعي ( همچون رشوه و )...است .گاهي هدف انتقاد طنز یک اخوان در پينوشت توضیح ميدهد که این جمله به معني «این یک ایده و نظر است» ميباشد.
گروه اجتماعي است که ممکن است از هر قشري باشند ،در این صورت آنچه باعث ميشود که گروهي هدف انتقاد طنز پرداز در اشعار این گروه توجه ویژهاي به ضربالمثلها دارد و در طنزها ميبینیم که از مضمون یا حتي خود یک ضربالمثل
قرار گیرند ،ویژگي مشترکي است که در میان آن گروه وجود دارد و مایه رنجش و آزار طنز پرداز و دیگران است. استفاده ميکند تا محتواي طنز آمیز مورد نظر خود را بیافریند .البته استفاده از ضربالمثلها در مطایبات بیشتر است که
-5مضامین سیاسي نیز مورد توجه طنز پردازان در آنها ضمن ًا از فرهنگ و اعتقادات عوام ،الفاظ ،عبارات و کنایههاي عامیانه نیز
بوده است .روابط سیاسي حاکم بر جامعه، استفادهميکند.
حکومتهاي ستم پیشه و زمامداران ستمگر از آنجا که اخوان در این دو مجموعه در انواع شوخ طبعی شعر سروده است ،در
هدف طنزند .در این صورت انتقاد از جانب ادامه ضمن تعریف مختصر ودقیق هر یک از انواع سخن شوخ طبعانه،به بررسی
کساني صورت ميگیرد که به حکومتها اشعار می پردازیم.
وابسته نیستند و چنین چیزي در تاریخ ما تا قبل الف -اشعار طنزآمیز
از انقالب مشروطه ،کم است .طنز سیاسي در طنز کلمهاي عربي است که در اصل به معني فسوس کردن و بر کسي خندیدن
گذشته اغلب از زبان دلقکها و دیوانه نمایان است .طعنه ،سخن به رموز گفتن و ناز را نیز از دیگر معاني آن ذکر کردهاند.
و مجانین عقال ،بیان ميشده است .از دوره شاعران و نویسندگان گذشته نیز طنز را به همین معاني به کار بردهاند.
مشروطه به بعد طنز سیاسي گسترش قابل استعمال این کلمه در معني اصطالحي امروزي ،کاربردي جدید است و مربوط
توجهي ميیابد و طنز پردازان با صراحت به انتقاد به فارسي معاصر؛ اما پیش از آن معناي تحتاللفظي خود را داشت .از دوره
طنز آمیز از نابکاريهاي ستمگران و خائنان به مشروطیت که به علت توجه شعرا و نویسندگان به اجتماع و اصالح و ارشاد
وطن ميپردازند. مردم ،طنزنویسي به عنوان یکي از اسباب این کار رایج شد ،کمکم وجود کلمهاي
-6تعصبات و سختگیريهاي مذهبي و که این نوع جدید از آثار را توصیف کند ،احساس ميشد.
ریاکاري و ظاهر نمایيها همواره از مهمترین مفهومي که ما امروزه از طنز اراده ميکنیم ،مفهومي فراتر از ریشخند و استهزاي
آماج و اهداف حمله طنز بوده است .زیرا مقدس صرف و معادل با Satireدر ادبیات غرب است.
نمایان کساني هستند که با دست آویز قرار دادن اگر بخواهیم در مجموع تعریفي کلي از طنز داشته باشیم ،باید گفت:
مذهب و سوء استفاده از اعتماد مردم ،زشتترین طنز اثري هنري است که با بیاني غیر مستقیم و با شیوهاي تمسخرآمیز به انتقاد
و خطرناکترین مفاسد اخالقي و معنوي و از ضعفهاي اخالقي ،فساد اجتماعي ،اشتباهات بشري یا حتي مسائل ماوراي
اجتماعي را به وجود ميآورند. طبیعي ميپردازد که هدف از آن ایجاد تحولي سازنده است.
در ابتداي شاعري دو شهر خراسان و تهران مضامین مورد توجه در طنز متنوع است.موضوعات طنزپردازان معاصر
و ساکنان آنها ،گاه هدف طنز و انتقاد اخوان با طنز پردازان سنتی به دلیل تحوالت مهم اجتماعی ،فرهنگی
سال اول(هفتم)
شماره 30 1
پاییز 87
اکـــــثریت حــزب ایران نوین ،مردم اقل /اغلب آقاپوش و جز شش هفت خانم نیست،هست؟ بودهاند .این انتقاد حتي گاه تا آنجا پیش ميرود که به هجو و بدزباني ميکشد.
چونکه دراصل نمایش الل بازي،ناطق است /غــالب ًانقش آفرینـان راتکلــم نـیـست،هـست؟ در بدگویي از تهران و ساکنان آن حتي گاه تا مرحله هجو پیش ميرود:
جـنگ اکثر با اقل رسم چنین مشروطههاست /مثل جنگ زرگران،اما تصادم نیـست،هـــست؟ تهران مــگو که مکمن ت ّنین /البل دهان گشوده جحیمي
هرچه ميخواهي بخوان هر حزب را،اما بدان /راست دم خواندن عالج نیش کژدم نیست،هست؟ نانش نه نان ،که خشت ب ّناي /آبش نه آب ،ماء حــمیمي
مــن نميدانـم چرا توضیح واضح ميکنم؟ /حزب «ایران نوین» هم حزب مردم نیست،هست؟ بیغولهاي ست مـجمع دزدان /مانا که خوب گفت زعیمي ....
ترا اي کهن بوم و بر48/... ارغنون140/
فخر فروشي کساني که بهرههاي رنگ رنگ از عمر و هستي خود ميبرند بر بي بهرهگاني چون همچنین116 -115 /261:
اخوان ،او را دردمند ميسازد .به همین دلیل با لحن طنز آمیز خود به آنها هشدار ميدهد که: عالوه بر انتقاداز مردمان یک شهر ،اخوان در انتقادهاي اجتماعي خود ،گاه یک طبقه یا گروه اجتماعي را هدف طنز خود قرار
بس «ابد مدت» نوشتند از پس هر دولتي /دولتي اما در این عالم « ابد مدت» نبود ميدهد .در این میان ،طبقه بازاریان و به خصوص گروهي که با ریاکاري و عمل به ظاهر دین ،آن را وسیلهاي براي فریب
ارغنون 175/ مردم و مال اندوزي بیشتر قرار ميدهند ،هدف انتقادهاي طنز آمیز او هستند .در شعر «اهل بازار و کالم خدا» ميگوید:
در مجموعه ترا اي کهن ...شعري دارد به نام «شاه شاهان» که آن را با استناد به داستاني حقیقي سروده است .داستان،ماجراي پایتخت شاه شیطان است بازار ،اي «امید» /هر که رفت آنجا ،شیاطین لخت و مدهوشش کنند!
بین کربالیي کرم ،کدخداي کالته میرعماد و درویشي ژنده پوش است .در این داستان با ایجاد تقابلي بین مرفه خسیس ترا اي کهن بوم و بر 414/...
و درویش قانع ،با لحني طنز آمیز از کربالیي کرم انتقاد ميکند ،زیرا با وجود ثروت و رفاه مادي ،همچنان ناشکر و ناراضي در مثنوي «حاجي پدر سوخته بازاري و زندیق» که داستاني حقیقي را به نظم کشیده است با طنز و طعنه ساده لوحي و غرور
است .حتي زماني که ميخواهد بخششي ناچیز در راه خدا داشته باشد ،به طمع اخروي است .اما درویش که قانع است با بي جاي ریاکاران را به تمسخر ميگیرد که در این دنیا همه نوع عمل ناشایست مرتکب ميشوند و ميپندارند در نهایت
وجود نیازي که دارد این بخشش توام با منت را نميپذیرد .شاعر با این تقابل در نهایت قناعت را بر رفاه توأم با خست ميتوانند با توبه خود را از عذاب اخروي هم نجات بدهند و یا با صدقه ،در آن دنیا بهشت را هم به دست آورند:
ترجیح ميدهد .اما مهمترین مشکل این شعر ،زبان سنگین و پر غلط آن است و بیشتر نظم است تا شعر ،به همین ...مال وپول وپله دارم بسیار /ميکنم توبه ،رهم آخر کار
دلیل باید گفت طنز موثري نیست(.ترا اي کهن بوم و بر)78-74/... ميخرم جمله قضا کرده نماز /بادعاوصدقه ،نذر و نیاز...
اخوان در تعدادی از اشعار این دو مجموعه،خود وزندگي شخصياش را مایه آفرینش من بهشتم به زمینست و همین /حق عطا کرده بهشتم به زمین
طنز قرار داده است. آن جهان هم دو سه قصري ز بهشت /ميخرم با صدقه ،خشت به خشت
در «حسب حال» همچون قدما سرنوشت خود را به فلک منسوب ميکند و به طنز از ترا اي کهن233/...
در شعري با اینکه فلک عیش و خوشي را از او گرفته و در عوض سختي و رنج نصیب او کرده ،گله اخوان از مضامین سیاسي نیز در طنزهاي خود غفلت نميکند .در «ملک دارا را ببین» با لحني تمسخر آمیز کشور آشوب زده
عنوان «بیامرز، ميکند: و سراسر هرج و مرج ایران را به عروسي مانند ميکند که چند شوهر دارد و امیدي به بهبود اوضاع آن نیست.
نزبتانیاري،نهازميساغري،نزنانلبي/ايفلکبشناس،ماعیسيبنمریمنیستیم! ...تابناک از مطلع چاک گریبان چون چراغ /آن دو گوي سـیمگون نیمه پیدا را ببین!
پروردگارا» که قصیدهاي
هربتيرمکردوخمشد،ازکنارماگریخت/زانکهماسرداراکرم،صدرافخمنیستیـم! نــاز پرور یار ما،شــد مجلس آراي رقـیب /رنج بلبل،عیش گلچین ،کار دنیا را ببین!
طوالني است ،با لحني تند و ايسیهدلزالگیتي،پشتمادرهمشکست/زیرباررنج،آخرماکهرستمنیستیم سـالهاازاوامـــید مهربـانـي داشتــیــم /مهربـاني؟ آنهم ازاو؟راستي مارا ببیـن!
خشمآلود بیشتر جدي و گاه بختماعمريستبارختمحرمساخته/ايربیعالعیشماتاچندمحرمنیستیم اي که گویي پیکرش چون برگ گل نرمست یار /آن دل عاشـق کش چون سنگ خارا را ببین!
طنز به انتقاد از اوضاع آشفته باغموبارنجوحسرتانجمنداریمما/نیستیکساعتکهمایارانفراهمنیستیم گه سکندر،گه عرب،گاهي مغول و اکنون فرنگ /یک عروس و چند شوهر ،ملک دارا را ببین!
جهان ميپردازد «هیچازینخوبانگندمگوننصیبمانشد /ماسـیهبختانمگراوالدآدمنیستیم»؟ ارغنون 202-201/
و از چیرگي بدان بر نیکان در ارغنون91-90/ در شعر «کلید» دولت و مردم را هدف اعتراض خود قرار ميدهد و با خشمي که گاه به بد زباني ميکشد ،نه تنها از دولت و
طول تاریخ ،تعصبهاي دیني و در ابتداي مجموعه ترا اي کهن ...تک بیتهایي آمده است که در میان ابیات طنز روشنفکران وابسته به بیگانگان ،بلکه از مردم غافل ونادان انتقاد ميکند که با فراموش کردن تمدن با شکوه خود ،فریب زرق
محدودیتهاي ناشي از آن، آمیز آن به این مضمون توجه دارد .که گاه با استفاده از ضربالمثلها و به شکلي و برق دنیاي غرب را خوردهاند (.ارغنون)124-121 ،
مرگ جوانان -از جمله خندهانگیزاست: زیباترین طنز سیاسي اخوان در قالب سنتی« ،توضیح واضح» است که با استفاده از شگرد بدیهي گویي (که از خود عنوان
هرچهميگویمنراست ،اینزندگيگوید :بدوش!/هرچهميگویمکهافتادمزپا،گوید:بکوش! هم پیداست) ،یکي از مظاهر تمدن و پیشرفت قرن بیستمي یعني احزاب رسمي و حکومتي را که تحفه غربند و به جاي
دخترش الله -وجود غم و
ترا اي کهن بوم 21/... گشایش گره از کار مردمان فقط اوضاع را آشفتهتر ميکنند به تمسخر ميگیرد و براي هر چه زیباتر شدن طنز خود از تاثیر
اندوه و فقر و فساد وخالصه و گاه تلخ و گزنده: موسیقایي ردیف و قافیه استفاده ميکند:
هر آنچه که جهان را به تا که دندان داشتم ،نانم نبود /نان چو پیدا گشت ،دندانم نبود قرن دیو است و دزدان را همچنان درندگي /هـمچنان بـر نـسل آدمـشان ترحم نیست ،هست؟
آشفتگي کشیده است؛ *** غرب جراره شرق اوبار و مـردم خوارهاند /رسمشان هر اسم دارد ،جز که بَ ُلهم نیست ،هست؟
به گفته خود ،خطاب به اهورا بگیر فطرهام ،اما مخور ،برادرجان /که من درین رمضان قوت غالبم غم بود همره دیـــو فرنگ ،اهریمن ینـگي فرنگ /جز به عهد و مهد انسانشان تهاجم نیست ،هست؟
مزدا گله ميکند و در *** از بد تاراجشان مـــاند بسي مـیراث شوم /صدبتر ز آن بد که چندینش تداوم نیست ،هست؟
پایان بعد از تمام آن چنان تنهاي تنهایم ،که حتي نیستم با خود /نميدانم که عمري را چگونه زیستم حزب بـــازي مــاند و تمهید باج بردگي /تا سقوط،آن علم کهش رنــج تعلّم نیست،هست؟
عتابها و خطابها طلب با خود ترا اي کهن22/...و26 فریـزدان است و معجز،نام ایران گر هنوز /محو یا معدوم،یا گم در تـــراکم نیــست،هست؟ ّ
استغفار ميکند به اعتراض دارند، توجه آن به طنزپردازان که موضوعاتي اشاره کردیم که یکي از مــلک ایران نوین این روزها دارد و حزب /گرچه بااحزاب مردم راتـــفاهم نیـست،هست؟
نظام خلقت و چون و چراهاي طنز آمیز با خداست .این مضمون به اشکال گوناگون حزب«ایران نوین»و حزب «مردم» نامشان /حاجتي چنــدان به ســوم حزب و چــارم نیست ،هست؟
در اشعار یا نثرهاي طنز آمیز به چشم ميخورد .اخوان نیز به این مضمون توجه دارد، پارلمان بازي و دولت بازي واین حرفهاست /بس وسیع است وحریفان را تفاهم نـیست،هـسـت؟
31
وین چرخ گزافه کارگردان را /چنگي به ستون محور اندازم
و آن گنبد بي ستون خضرا را /بشکافم و پردهها بر اندازم
و آن کنه حریف را به تردستي /بفریبم و پرده بر سر اندازم
چنگیز شوم ،به تیغ خونخواري /از خیل فرشتگان پر اندازم
گویم که بساط خویش را برچین /خواهم که بساز دیگر اندازم...
گر سد سکندرم به پیش آید /از باخترش به خاور اندازم
بي آنکه سکندري خورم ،زلزال /در س ّد دو صد سکندر اندازم
گر خضر شود شفیع ،نپذیرم /بر او نگهي موقر اندازم
ور مجمرة سپند پیش آرد /خندان نگهیش خوشتر اندازم...
خوانم به کنار خویش رضوان را /آزي به دلش ز گوهر اندازم
بستر بنمایش ،که مي خواهم /چندي به بهشت لنگر اندازم
برخیز و برو یکي ز خوبانش /بردار و بیا ،که در بر اندازم...
تا بیشتر از حقوق یک عمرت /در پاي تو گوهر و زر اندازم...
چندانکه به کام خود رسم ،طرحي /پاکیزه و نغز و نو براندازم
آنگاه ز خستگي بیاسایم /دم در ني و ناي و مزمز اندازم
ارغنون 120-117/
در مجموعه ترا اي کهن بوم و بر ...چند شعر هست که شاعر آنها را خطاب به اهورامزدا گفته است و از اوضاع نابسامان خود
یا جهان گله کرده است:
دو شعر «تو ،خدایا» و «اي لم یلد یولد خدا» اینگونهاند که شعر اول طنز آمیز است؛ اما شعر دوم بیشتر لحن جدي دارد و تنها اخوان،در اشعار شوخ
یکي دو بیت طنز آمیز در آن دیده ميشود. گاه به صورت ابیاتي در میان برخي از اشعار و گاه در قالب یک شعر کامل. طبعانه خود به هزل
من و این باغ و بهاري ،که ندادي تو خدایا /من و این نقش و نگاري ،که ندادي تو خدایا در شعر «این ست حقیقت» شاعر که حاصل و حقیقت هستي را در زن و عشق و مي و مستي نیز توجه دارد.
همه عمرم به زمستان شد و در دوزخ پستان /به بهشت و به بهاري ،که ندادي تو خدایا ميداند ،ضمن توصیه به لذت بردن از آنان با لحني طنز آمیز ميگوید: عالوه بر این دو مجموعه،
دیگر از خلق نفورم من و خلق از من و دل دور /من و این گوشه کناري ،که ندادي تو خدایا گویند پس از مرگ حسابي و کتابيست /یارب تو کریمي،چه کتابي،چه حسابي؟ در مجموعه زمستان نیز
مشت و سر ،چند بر آن در،زند این خسته مضطر /بي گذشتي ،به گذاري ،که ندادي تو خدایا ارغنون 193/ شعر هزلي در قالب سنتي
هم به امر دگران مرکب عمر من مزدور /نهم به کف عقل و مهاري ،که ندادي تو خدایا در قطعه «کولي پیر چه گفت» از زبان کولي پیري که از فقر و پیري در عذابست شکایتي خشمآلود
به خیالي دل خود خوش کند«امید» و چه گوید /من و این باغ و بهاري ،که ندادي تو خدایا؟ سروده است .اخوان از به
از خداوند ميکند که تا حد ترک ادب شرعي پیش ميرود(.ارغنون)155-154 ،
تا سالمم که رساند به سوي شهر سالمت؟ /مردهاند اسب و سواري که ندادي تو خدایا در تک بیتهاي مجموعه ترا اي کهن بوم و بر ...نیز ابیاتي با چنین مضموني آمده است: کار بردن الفاظ
چو کلیمي به کالمي زدهام دا ِو تمامــي /با همیــــن بخت قماري که ندادي تو خدایا خداوندا خودت اینقدر زیبا /جهانت را چرا زشت آفریدي؟ تابو و حرام،
ترا اي کهن94/... همان25 / ابایي ندارد و عالوه بر
در شعري با عنوان «بیامرز ،پروردگارا» که قصیدهاي طوالني است ،با لحني تند و خشمآلود بیشتر جدي و گاه طنز به انتقاد *** اشعار هزل آمیز و هجوها،
از اوضاع آشفته جهان ميپردازد و از چیرگي بدان بر نیکان در طول تاریخ ،تعصبهاي دیني و محدودیتهاي ناشي از آن، این چه وضعي است،بگو تا که بدانیمَ ،ی َره /ما که ازکارتوسردرچمدانیم،یره در طنزهایش نیز اگر
مرگ جوانان -از جمله دخترش الله -وجود غم و اندوه و فقر و فساد وخالصه هر آنچه که جهان را به آشفتگي کشیده ترا اي کهن 24/... الزم باشد ،از این الفاظ
است؛ به گفته خود ،خطاب به اهورامزدا گله ميکند و در پایان بعد از تمام آن عتابها و خطابها طلب استغفار ميکند( .ترا اي اخوان درباره این بیت نوشته است« :یره» بر وزن «تره» به لهجة مشهدي تقریب ًا همان معناي استفاده ميکند
کهن بوم و بر ،...ص )419 ال معني «یار و دوست هم» دارد ،سر در«یارو»ي تهرانيها را دارد ،به اضافة بعضي تفاوتها که مث ً
در «توحید محض» نیز خطاب به اهورامزدا از فقر و تنگدستي خود و جبر روزگار با لحني طنز آمیز گله ميکند؛ اما به تندي چمدانیم را به معناي سر در «چه مي دانیم» آوردهام.
شعر قبل (بیامرز پروردگارا) نیست .اینک ابیاتي چند از این شعر: در بخشي از غزل «شهیدان زندهاند» با طنز آمیخته به خشم و حسرت خداوند را اینگونه مورد خطاب قرار ميدهد:
یارب ببین چه گویم ،منگر ملول سویم /با ناز برمگردان ،یا با ادا سر از من جوان کشتن چرا،زیبا خدایا /مکن این کارها را ،از تو زشتست
گه ميپرستمت گرم ،با صد خضوع و خواري /دشنام هم شنیدي گه سرد و منکر از من تـرا من علت اصلي شناسم /اگر این دیو خو ،یا آن فرشتهست ...
خود خواستي ودیدي ،زینسانم آفریدي /پس غیر از این چه خواهي ،اي آفرینگر از من؟ تو پندارم که پنداري ،خدایا /که جان از پشم یا از پنبه رشتهست؟
دادي تو اختیارم ،در چنبر دو صد جبر /مختار باش و بنگر ،یک جبر وچنبر از من ال با این مضمون سروده شدهاند: اما اشعاري که کام ً
یک لقمه نان به خواري ،دادي تمام عمرم /صد سال روزه خواهي ،شاید برابر از من؟ در مجموعه ارغنون شعري دارد با عنوان «عصیان» که با سرکشي طنزآمیزي در برابر خداوند ،بنیادهاي هستي و نظام
یک خانه خرابم ،دادي به کوچهاي تنگ /گر نادمي بگیر این صد کاخ مرمر از من آفرینش و هر چه را که در آن است با لحني قلدرانه به باد تمسخر ميگیرد:
ترا اي کهن بوم و442/... برخیزم و طرح دیگر اندازم /بنیاد سپهر را براندازم
دوبیتيهايزیرنیزچنینمضمونيدارند: این بوک و مگر بس و مدارا بس /برخیزم و شور در شر اندازم سال اول(هفتم)
شماره 32 1
پاییز 87
بیرون ننهاده باشد .به همین دلیل مولوي ميگوید: قوت روزم خشم و خجلت /قوت شب کابوس و خواري
هزل تعلیمست آنرا جد شنو /تو مشو بر ظاهر هزلش گرو بــا چنین عیش و خوشیــها /زنــدهام بـــهر چــــه داري؟
12
هر جدي هزلست پیش هازالن /هزلها ج ّدست پیش هازالن همان405/
آنچه امروزه ما هزل مينامیم ،اصطالحي است فراتر از این معاني و آن شعر به حیرت ماندهام ،پنهان چه سازم /حقایق را چو بینم آشکارا،
یا نثري است که حاوي مضمون رکیک و خالف اخالق و ادب است و قصد که آیا ما خدا را خلق کـــردیم /و یا او خلق فرمودهست مارا؟
13
از آن تنها خواندن و تفریح و شوخي است ،در مقابل جد یا سخن جدي. همان415/
دکتر شفیعي کدکني در تعریفي جامع هزل را اینگونه تعریف کرده اند« :هزل ب-هجو
سخني است که در آن هنجار گفتار به اموري نزدیک شود که ذکر آنها ،در در لغت به معني برشمردن عیبهاي کسي ،نکوهیدن و سرزنش کردن و
زبان جامعه و محیط زندگي رسمي و در حوزة قراردادهاي اجتماعي حالت فحاشي و ناسزاگویي به کسي است.
الفاظ حرام یا «تابو» داشته باشد و در ادبیات ما مرکز آن بیشتر امور مرتبط در ادبیات ،هجو نوعي شعر غنایي است که اساس آن بر نقد گزنده و دردانگیز
14
با سکس است». است که گاهي به سرحد دشنام گویي یا ریشخند مسخرهآمیز و دردآور نیز
در هزل،همچون فکاهه،مطایبه،لطیفه،هدف سرخوشي و تفریح است؛ اما 8
ميانجامد.
آنچه هزل را از آنها متمایز ميکند این است که در هزل از سخنان و مضامین رنجش شخصي عامل اصلي بوجود آمدن هجو است .هجو در حقیقت آخرین
زشت و رکیک استفاده ميشود به گونهاي که همه جا قابل نقل نیست. دستآویز انسان آزرده خاطر است که بوسیله آن بر فرد مورد نظرش ميتازد.
اخوان،در اشعار شوخ طبعانه خود به هزل نیز توجه دارد .عالوه بر این دو در زبان فارسي هجویهها بیشتر به شعر است و زمینه اصلي آنها توصیف و
مجموعه ،در مجموعه زمستان نیز شعر هزلي در قالب سنتي سروده است استهزاء زشتيها و ضعفهاي اخالقي کسي است که به هر دلیلي مورد نفرت
(زمستان ،ص .)64اخوان از به کار بردن الفاظ تابو و حرام ،ابایي ندارد و شاعر هجاگو واقع شده است .هدف اصلي هجو،انتقام گرفتن و آزردن است تا
عالوه بر اشعار هزل آمیز و هجوها ،در طنزهایش نیز اگر الزم باشد ،از این الفاظ استفاده ميکند .اشعار هزل آمیز اخوان در هجاگو بدین وسیله رنجش دروني خود را تشفّي دهد.
این دو دفتر عبارتند از: عیبهایي که هجاگو به کسي که هجو کرده نسبت ميدهد ،ممکن است در او نباشد .به همین دلیل دکتر شفیعي کدکني
-1مجموعه ارغنون :قضیه درد زادن ،ص 267 در تعریف هجو ميگویند« :هر گونه تکیه و تاکیدي بر زشتيهاي وجودي یک چیز – خواه به ادعا خواه به حقیقت – هجو
2ـ مجموعه ترا اي کهن بوم و بر :...نخل نار و نخل نور ،ص /187در شعري که در صفحه 312در اثر دلخوري از شخصي 9
است».
سروده است ،چون به شدت عصباني است از الفاظ هزل آمیز استفاده کرده است /.در صفحه 327با استفاده از ضربالمثل فروید نیز هجو را «لطیفه تهاجمي» نامیده است .زیرا ،براي حمله ،هجوم و دفاع ،به کار ميرود و در این حال «بي حیا»
«گل پشت و رو ندارد» لطیفهاي هزل آمیز سروده است /.در صفحه 330در جواب یک بیت از ایرج میرزا ،نقیضهاي هزل 10
است و «پرده دري» ميکند.
آمیز سروده است. مفهومي که هجو در گذشته داشته با آنچه ما امروزه اصطالح ًا هجو مينامیم نزدیک است .در ادبیات غربي نیز هجو تعریفي
ت -لطیفهها و مطایبات مشابه زبان فارسي دارد« :آن را نوشتهاي (شعر یا نثر) تعریف کردهاند که شخصیت یا ظاهر کسي یا تشکیالت جامعهاي را به
اخوان شش سادهترین و رایجترین اشکال شوخ طبعی فکاهه ،مطایبه و لطیفه است که هدف آنها تنها طریقهاي تلخ و گستاخانه به مسخره بگیرد و قصد از آن بیشتر رنجاندن و آزار باشد تا انتقاد و اصالح و همچنین آن را نوعي
لطیفه دارد که مضمون خندهانگیزي است؛ یعني در خنده خالصه ميشوند و غایتي دیگر براي آنها متصور نیست. طنز دانستهاند که کینهآمیز و بد زبان باشد و سه خصوصیت عمده براي آن قائل شدهاند:
فکاهه واژهاي است عربي و در لغت به معناي شوخي و مزاح است و به گفتار و کردار و ظاهر 11
-1جنبه شخصي دارد -2برانگیخته از حس کینه و بدخواهي است -3غیر عادالنه است».
این لطیفه ها را اغلب یا
شوخ آمیز فکاهه ميگویند 15.سادهترین و بي دردسرترین شیوه خنده انگیزي است زیرا نه زشتي و در این دو مجموعه ،سه شعر هجو وجود دارد که عبارتند از:
از جایي برگرفته است رکاکت هزل را دارد ،نه بي پروایي و تندي هجو و نه انتقاد و گزندگي طنز را ،به همین دلیل همه « -1جهانگیرا ،به آیین تفضل» -اخوانیهاي است خطاب به جهانگیر تفضلي و درخواست کمک از او براي رهایي از زندان و
(که قبل از هر لطیفه جا قابل نقل است. در این شعر ،اخوان به هجو قصابي مي پردازد که باعث به زندان افتادن او شده است( .ارغنون)162 ،
منبع آن و ماجراي توجه برخي آن را صورت تکامل یافته هزل دانستهاند و گفتهاند شوخي معتدل و به دور از زشتگویي که « -2نقد منظومي است این - »...هجو سروش اصفهاني ،شاعر سبک بازگشت و مدیحه سرا که اخوان در این شعر ،خشم
به آن را توضیح داده هدف آن ایجاد انبساط خاطر ،تفریح و نشاط و خنده است و از جنبه خصوصي و شخصي خارج شده و ناراحتي خود را از شعرهاي مدحي وي نشان ميدهد تا آنجا که حتي از به کار بردن رکیکترین الفاظ هم ابایي ندارد( .ترا
است) یا با استفاده از 16
و به صورت عمومي مطرح ميشود. اي کهن بوم)157 ،...
ضربالمثلها ،دست به مطایبه در لغت به معني شوخي و خوش طبعي کردن با کسي است .با این تعریف با فکاهه « -3اي بابا ،اي بیچاره ویسلند خراب آبادست» -در هجو زنان یائسه است؛ اما الفاظ شسته رفتهتر و مودبانهتر از شعرهاي
آفرینش لطیفهها زده یکسان ميشود؛ اما تفاوت این دو در آن است که فکاهه عالوه بر گفتار ،کردار و رفتار را هم شامل قبلي است و ميتوان گفت بیشتر بدگویي است تا هجو به معني خاص آن( .ترا اي کهن بوم)249 ،...
است؛ که در آن صورت موجب ميشود ولي مطایبه بیشتر لفظي و سخني است کوتاه و موجز که عنصر غافلگیري در آن اخوان در این هجوها به شیوه قدما از تشبیه به حیوانات استفاده ميکند ،همچنین هجوهاي اواغلب با دشنام و بد زباني همراه
خنده ميشود .این غافلگیري معمو ًال در اثر کشف رابطه یا تمایز میان کلمات و مفاهیم آنها ایجاد است ،حتي از به کار بردن الفاظ حرام که بیشتر در حوزه هزل از آنها استفاده ميشود نیز ابایي ندارد.
ضربالمثل مورد نظر، 17
ميشود. پ -هزل
مصراع آخر و در انگلیسي ،این واژه هر چند در زمانهاي مختلف معاني متفاوت داشته است؛ امروزه کالمي کوتاه تعاریفي که از هزل در برخي منابع آمده است تعریف دقیقي نیست و گاه با تعاریف هجو یا طنز در آمیخته است.
به منزله نتیجه 18
و زیرکانه است که به منظور انگیزش یک حالت ناگهاني و غافلگیرانة خندهآور مطرح ميشود. هزل را در لغتنامهها به معني «بیهوده گفتن»« ،مزاح کردن»« ،الغ و سخن بیهوده» آوردهاند یا «هر سخني که از آن معني
لطیفه است مطایبه معمو ًال به شکل لطیفه بیان ميشود. جدي اراده نشود» .به این ترتیب هر نوع شوخي را ميتوان هزل دانست.
لطیفه()Joke/anecdoteدر لغت ،مونث لطیف و به معني خوش طبعي ،بذله و گفتار نرم و برخي از شاعران و نویسندگان کهن ،از جمله سنایي و مولوي ،هزل را به معني سخنان زشت و شرمآوري که به قصد شوخي
کالمي مختصر در غایت حسن و خوبي است. و در اصل به قصد نتیجه اخالقي یا اجتماعي گفته شود نیز به کار بردهاند و غالب ًا آن را هزلي دانستهاند که پا از دایره راستي
تازگی ها امروزه اصطالح ًا به معني حکایت کوتاهي است که اساس آن بر پیوند حلقههاي عالوه بر لطیفه ،اخوان
تازگی ها دل «امید» شده ست /نق نقو بچه ننگی که مپرس واقعي و تصادفي حادثهاي استوار است که با پیوستن این حلقهها به هم لطیفه شکل در قالبهاي مختلف شعر
می کند فکر محالی که مگو /می زند حرف جفنگی که مپرس 19
ميگیرد و معمو ًال حلقة آخري موجب غافلگیري و ایجاد شگفتي و خنده ميشود. مطایبه آمیز سروده است.
قصه اینست که او دیده به ده /از بتان شهر فرنگی که مپرس پایان غافلگیر کننده معموال به منزله نتیجه نهایي لطیفه محسوب ميشود. در اغلب این اشعار از زبان و فرهنگ
دارد این مردک همسایه من /دختر مست و ملنگی که مپرس اخوان شش لطیفه دارد که مضمون این لطیفه ها را اغلب یا از جایي برگرفته است عامیانه استفاده ميکند .در برخي از
روستایی صنمی خوش پروپا /آفت زبر و زرنگی که مپرس (که قبل از هر لطیفه منبع آن و ماجراي توجه به آن را توضیح داده است) یا با استفاده این اشعار انتخاب قالب،
بینم از رخنه دیوار او را /روز وشب با دل تنگی که مپرس از ضربالمثلها ،دست به آفرینش لطیفهها زده است؛ که در آن صورت ضربالمثل
وزن و زبان مناسب و رعایت
خفته در راه من بزدل ودل /به کمین ماده پلنگی که مپرس مورد نظر ،مصراع آخر و به منزله نتیجه لطیفه است.
دارد این طرفه غزال ددری /چشم وابروی قشنگی که مپرس رفیق ما که یکی پیر دیر عیار است /جوان نما و زن افسای و در شکار ،بدو
هماهنگي زبان با محتوا،
موی پرپشت نیاراسته اش /به دل من زده چنگی که مپرس خرید خانه ویرانه ای کلنگی و ساخت /زنو بسان عروسش،به قرض و قسط و گرو لطف و زیبایي خاصي به این نوع
متصل می شکند تخمه سیاه /می کند بو و برنگی که مپرس چنان بساخت ،به زیبایی و به استحکام /که در مسابقه می زد ز قصر شاه جلو شعرها بخشیده است .این اشعار
هوس انداخته در راه دلم /توری و دامی و سنگی که مپرس شبی به خانه نو خواندمان ،سه چارتنی /مخلفات ،دم ودود ،می ،کباب ،چلو مضامین مختلفي را شامل ميشود ،از
چشم من هم شده در خدمت دل /نوکر گوش به زنگی که مپرس به رسم «خانه نوی» برده شد هدایایی /خجسته گوی زبان ،چشم ها ببین و برو دست انداختن خود شاعر
دل به دریای هوس غرقه شده /رفته در کام نهنگی که مپرس «زنی جوان سزداین خانه را»یکی مان گفت /رفیق ما زتحسر دلش گرفت الو و خانوادهاش تا شوخيهاي منظوم با
متصل نق زند و داد کشد /به غریوی وغرنگی که مپرس کشید آه که :آری ،چه حیف! و من باید /زن کلنگی خود آورم به خانه نو ! دوستان و آشنایان
می زنم تا که بر او توپ وتشر /می کند مکث و درنگی که مپرس ترا اي کهن بوم و بر375/...
جگرم زان نگه حسرت بار /می خورد تیر خدنگی که مپرس همچنین:ارغنون211،287/
*** ترا اي کهن بوم و بر60،196،410/...
باز دیشب دل دیوانه من /داشت با من سر جنگی که مپرس عالوه بر لطیفه ،اخوان در قالبهاي مختلف شعر مطایبه آمیز سروده است .در اغلب این اشعار از زبان و فرهنگ عامیانه
گفتم ای دل به خدا می دهمت /گوشمالی قشنگی که مپرس استفاده ميکند .در برخي از این اشعار انتخاب قالب ،وزن و زبان مناسب و رعایت هماهنگي زبان با محتوا ،لطف و زیبایي
اهل ده گر که بفهمند بد است /می خورد نام به ننگی که مپرس خاصي به این نوع شعرها بخشیده است .این اشعار مضامین مختلفي را شامل ميشود ،از دست انداختن خود شاعر و
شهد عشق من وتو خواهد شد /بعد از آن زهر وشرنگی که مپرس خانوادهاش تا شوخيهاي منظوم با دوستان و آشنایان.
***
دل من حرف به خرجش نرود /شده دیوانه منگی که مپرس!
می کشد آه به قسمی که مگو /می کند گریه به رنگی که مپرس
ارغنون/تازگيها186،
روزه ها را یک به یک خوردیم و آبی نیز روش /بعد از افطار آب دارد کیف اما کم بنوش
***
هی تراشیدیم و هی فردا درآمد باز ریش /کاش بودم کوسه ،یا پاکیزه رو ،چون روز پیش
ترااي کهن بوم و/...تک بیت ها25،و26
گاراشمیش
اونی که می خو اگه نیس ،خب بنشین و یادش کن /وقتی که دلت تنگه ،برو بشین گشادش کن
هی با فیس و باد می گی ،کمبودی زیاد داریم /می خوای زیاد بشه کمبود،با تلمبه بادش کن
...مگه سواد سیاهی نیس؟ مرکبم سیا رنگه /مرکب روی این ملت ،بریز و با سوادش کن
دادگا همیشه داشتیم،هر کس می گه بیداده« /بی» رو از سرش وردار ،بیداد و دادش کن
هی به من نگو اونساال ،همچی همچی بود و حاال /...جوونیات اگه رفته ،بشین با پیرا یادش کن
همان407/
همچنین:ارغنون:بس که بامي دشمنم/191،عمادجان/193،خواهي چه کني229،
ترااي کهن بوم و:...گفتند و راست گفتند /63 ،لوح مزار نگونبخت مردي که ناگهان مرد و جوان /104 ،جواب «نداي
آسماني» از زمین /109 ،آي تو که /112 ،...باس ببشقین /231 ،دختر به شرط چاقو /243 ،قطعه براي زنم /259 ،پدر
بزرگ شدن /274 ،دو رباعي /314 ،قطعه/319 ،اوصاف.444 ،
سال اول(هفتم)
شماره 34 1
پاییز 87
خـــــــبر
گروه خبر نگاه تازه -شاخصه هاي عمومي حوزه نشر و موسیقي کل کشور در سال 85نسبت به سال 84سقوط کرد.
شاخص هاي نهایي شده منتشره فرهنگي سال 85توسط معاونت برنامه ریزي و نظارت راهبردي رئیس جمهوري که از
سازمان ها و ارگان هاي مختلف فرهنگي کشور گردآوري شده است ،نشان دهنده کاهش شاخص هاي عمومي حوزه نشر
و حوزه موسیقي است.
مقایسه شاخص هاي فرهنگي سال 85و سال 84توسط نگاه تازه نشان مي دهد تعداد ناشران فعال کشور از 4345نفر در
سال 84به 4054نفر در سال 85کاهش داشته است .نیز شمارگان روزنامه هاي کشور از 50نسخه بر هزار نفر به 47نسخه بر
هزار نفر رسیده است .در همین مدت ،آمار نشریات محلي که براي سال 650 ،85عنوان ذکر شده ،نسبت به سال ،84کاهش پينوشتها
14رقمي داشته است .نیز مقایسه نگاه تازه نشانگر کاهش تعداد مراکز فروش مطبوعات از 4800دکه در سال 84به 4200 -1قاسمزاده ،محمد و سحر دریایي ،ناگه غروب کدامین ستاره :یادنامه مهدي اخوان ثالث ،تهران :بزرگمهر، 1370 ،صص
دکه در سال 85بوده است. 310-309
معاونت برنامه ریزي و نظارت راهبردي رئیس جمهوري ،همچنین در بخشي دیگر از آمار خود ،تعداد عنوان هاي موسیقي تولید -2دستغیب ،عبدالعلي ،نگاهي به مهدي اخوان ثالث ،تهران ،مروارید ،1373 ،ص 13
و تکثیر شده در سال 85را 244عنوان ذکر نموده است که بررسی نگاه تازه حاکي از سقوط تعداد عناوین از 413عنوان در سال -3قاسمزاده ،محمد و سحر دریایي،پیشین،ص 556
84به این رقم است؛ به عبارت دیگر تعداد عنوان موسیقي تولید و تکثیر شده سال 85نسبت به سال قبل آن40/9 ،درصد کاهش -4کاخي،مرتضي [به کوشش] ،باغ بي برگي ،تهران ،ناشران ،1370 ،ص 160
را نشان مي دهد .نیز تعداد اجراهاي صحنه اي موسیقي در سال 489 ،85دفعه عنوان شده است که با کاهش 34/4درصدي، -5بهزادي اندوهجردي،حسین ،طنز و طنز پردازي در ایران ،تهران ،نشر صدوق ،1378 ،صص«175-170نقل به
از رقم 745دفعه اجرا در سال 84به این عدد تنزل داشته است. مضمون»
این آمار در حوزه فیلم و سینما حاکي از 11عنوان فیلم سینمایي صادر شده به خارج کشور ،تولید 22فیلم انیمیشن و 106فیلم -6قبادیاني ،ناصرخسرو ،دیوان اشعار ،به تصحیح نصرال تقوي ،تهران ،بي نا ،1348 ،ص 366
مستند در سال 85است در حالي که اسناد فرهنگي سال 68 ، 84عنوان فیلم سینمایي صادر شده به خارج کشور ،تولید 51 -7داد،سیما،فرهنگ اصطالحات ادبي ،تهران ،مروارید ،چاپ دوم [ویرایش جدید] ،1383 ،ص340
فیلم انیمیشن و 164فیلم مستند را نشان مي دهد. -8حلبي،علي اصغر ،تاریخ طنز و شوخ طبعي در ایران و جهان اسالم ،تهران ،انتشارات بهبهاني ،1377 ،ص35
-9شفیعي کدکني ،محمدرضا،مفلس کیمیا فروش ،تهران ،سخن،1382 ،ص52
-10کاسب،عزیزال،چشمانداز تاریخي هجو،تهران،مؤلف ،1366 ،ص 13
-11میر صادقي،میمنت،واژه نامه هنر داستان نویسي ،تهران ،کتاب مهناز،1377 ،ذیل:هجو
-12جاللالدین محمد بلخي ،مثنوي معنوي ،به تصحیح رینولد نیکلسون ،تهران ،توس ،1375 ،ج ،4ص 489
-13میر صادقي ،میمنت،پیشین ،ذیل :هزل
-14شفیعي کدکني ،محمدرضا،پیشین ،ص52
-15داد ،سیما،پیشین ،ص 362
-16صالحي،عمران ،طنز آوران امروز ایران ،تهران ،مروارید،چاپ پنجم« ،1373 ،مقدمه کتاب»
-17به نقل از:رزمجو ،حسین،انواع ادبي و آثار آن در زبان فارسي ،مشهد ،آستان قدس رضوي ،1370 ،صص 182-181
-18میرصادقي،میمنت،پیشین،ص233
-19داد ،سیما،پیشین ،ص204
*اشعار متن از منابع زیر نقل شده است:
-اخوان ثالث ،مهدي،ارغنون ،تهران ،مروارید ،چاپ هشتم1369،
-اخوان ثالث ،مهدي ،ترا اي کهن بوم و بر دوست دارم ،تهران ،مروارید ،چاپ سوم1375،
35