You are on page 1of 26

‫فصـلنامة ادبیات عــرفانـی و اسطـورهشنـاختی‬

‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪( 99‬از صفحه ‪ 11‬تا ‪)66‬‬

‫تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد عرفانی‬

‫**‬
‫سبیکه اسفندیار* ـ رضا رضایی‬
‫دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان ـ استادیار زبان و ادبیات عربی‬
‫دانشگاه سیستان و بلوچستان‬

‫چکیده‬
‫بررسی اشعار آدونیس نشان میدهد که امور متضاد در تفکّر و اندیشههای او از جایگاه ویژه و‬
‫واالیی برخوردار است؛ به حدّی که در انتقال مفاهیم نو و مورد نظر شاعر نقشی اساسی دارد‪.‬‬
‫یکی از مهمترین این عناصر که با بسامد باال در اشعار آدونیس دیده میشود‪ ،‬عنصر روشنی و‬
‫تاریکی است‪ .‬این پژوهش با روش تحلیلی ـ توصیفی به بررسی دو عنصر متضاد و پرکاربرد‬
‫روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با تکیه بر تحلیلهای عرفانی‪ ،‬پرداخته است تا نگاه ویژة‬
‫آدونیس را به طبیعت و اشیاء بکاود و جنبههایی از تفکّرات متعالی در اشعار او را آشکار کند‪.‬‬
‫نتایج پژوهش نشان میدهد که عالوه بر مفاهیمی چون خیر و شرّ‪ ،‬جهان ظاهر و جهان باطن‪،‬‬
‫هدایت و ضاللت و‪ ...‬که این دو عنصر در این مفاهیم بازتاب مییابند‪ ،‬مهمترین کاربرد‬
‫آدونیس از روشنی و تاریکی‪ ،‬رها شدن از سرشت ذاتی این دو و لزوم همراهی تاریکی با‬
‫روشنایی برای رسیدن به نقطهای است که در آن همة عناصر متضاد و کثرات به وحدت بدل‬
‫میشوند‪ .‬آدونیس برای رسیدن به این هدف‪ ،‬پردههای ظاهری و مادّی اشیاء را کنار میزند و با‬
‫تکیه بر مفهومی ویژه به نام «جنون» عریانی حقیقت و شناخت انسان از کنه هستی را موجب‬
‫میشود‪.‬‬
‫کلیدواژه‪ :‬آدونیس‪ ،‬روشنی و تاریکی‪ ،‬جنون‪ ،‬وحدت‪ ،‬شناخت انسان‪.‬‬

‫تاریخ دریافت مقاله‪1995/11/46 :‬‬


‫تاریخ پذیرش مقاله‪1995/15/54 :‬‬
‫*‬
‫(نویسنده مسئول)‪Email: xeizaran@yahoo.com‬‬
‫**‬
‫‪Email: Rrezaei@lihu.USB.ac.ir‬‬
‫‪ / 15‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫مقدمه‬
‫علیاحمدبنسعید اِسبر معروف به آدونیس (‪1994‬م) یکی از نامآورترین شعرای‬
‫معاصر عرب است که اشعارش نه تنها در سرزمینهای اسالمی‪ ،‬بلکه در بسیاری‬
‫از نقاط جهان مورد استقبال قرار گرفته و به زبانهای مختلف ترجمه شده است‪.‬‬
‫وی در تصویرآفرینی و کاربرد مفاهیم شعری‪ ،‬نگاهی خاص و متفاوت از طبیعت‬
‫ارائه میدهد که در آن همة هستی صاحب شعور و معرفت هستند‪ .‬آدونیس در‬
‫توصیف طبیعت و اشیاء‪ ،‬به جهان آنسویی و غیبی نظر دارد و بیش از هر چیز‬
‫برای رسیدن به حقیقتی پنهان در ورای هستی تالش و تأکید میکند‪ .‬آدونیس به‬
‫عنوان شاعری نظریهپرداز در عرصة شعر و نقد‪ ،‬به شیوة کالسیک و نو‬
‫طبعآزمایی کرده و پژوهشهای زیادی نیز در این دو عرصه از وی منتشر شده‬
‫است‪ .‬اشعار آدونیس مظهر کامل پویایی‪ ،‬حیات و طبیعت است و تابلویی که همة‬
‫عناصر طبیعت در آن دیده میشود‪ .‬هر آفریده و شیئی در اشعار او تفسیری فراتر‬
‫از سطح مادی دارد که نشاندهندة بُعد متعالی و عرفانی اندیشة اوست‪ .‬نگاه ویژة‬
‫آدونیس به عناصر طبیعت محدود به جاندار انگاری آنها نیست؛ زیرا همة‬
‫کائنات آسمان و زمین در نگاه او صاحب شعور و حیات مدام هستند‪ .‬آدونیس‬
‫در پی ارائة نگاهی نو و فراتر از سایر نگاهها به مقولة شعر و کاربرد آن‪ ،‬آدمی را‬
‫از افسردگی و ناامیدی این جهان خاکی‪ ،‬به معنای حقیقی زندگی رهنمون میکند‬
‫و از رهگذر تعریفی نو و متفاوت از امور طبیعی‪ ،‬پردة ظاهری و مادی اشیاء را‬
‫کنار میزند و مخاطب را متوجه حقیقت معنای نهفته در پس آنها میکند‪.‬‬

‫سؤال پژوهش‬

‫این پژوهش برآن است که به پرسشهای زیر پاسخ دهد‪:‬‬


‫‪ .1‬آیا آدونیس نگاه عرفانی و فرامادّی دارد؟‬
‫‪ .5‬چه برداشتهای عرفانی خاصی میتوان از اشعار آدونیس داشت؟‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪19 /...‬‬

‫‪ .9‬عناصر متقابل روشنی و تاریکی در آثار آدونیس چه جایگاهی دارند؟‬


‫‪ .1‬جنون چه نقشی در رساندن عناصر متقابل هستی به نقطة وحدت دارد؟‬

‫اهمیّت و ضرورت پژوهش‬

‫اهمیّت و ضرورت تحلیل اشعار آدونیس با رویکرد عرفانی‪ ،‬به سبب نگاه ویژه و‬
‫متعالی او به عناصر طبیعت و کاربرد مؤلفههای نویی که راهگشای آدمی به‬
‫فراسوی هستی است‪ .‬با وجود قرنها اختالف میان عصر عرفا و آدونیس‪،‬‬
‫تشابهات فکری و معرفتی میان آنها‪ ،‬قابل توجه است‪ .‬جستوجوی همة هستی‬
‫در پی یک مقصود برتر و راه یافتن آدمی به نقطة کمال‪ ،‬هدفی است که آدونیس‬
‫را به سمت نگرشی نو و متفاوت از طبیعت و ارائة نظریات معنوی از جهان مادی‬
‫سوق داده است‪.‬‬

‫پیشینة پژوهش‬

‫موضوع حاضر تا کنون در هیچ اثر مستقلّی مورد بررسی قرار نگرفته است‪ ،‬اما در‬
‫بعضی تحقیقات که پیرامون تحلیل آثار آدونیس انجام شده‪ ،‬به جنبههای متعالی‬
‫اشعار او اشاره شده است که از آن میان میتوان به مقاالت زیر را اشاره کرد‪:‬‬
‫امینی (‪ ،)1991‬در مقالهای با عنوان «عرفان سوررئالیزه‪ :‬خوانش سکوالر سنت‬
‫عرفانی در شعر آدونیس (تحلیل بینامتنی شعر «تحوالت عاشق»)»‪ ،‬نزدیکی شعر‬
‫آدونیس با جهان عرفان را تبیین میکند و با تحلیل مؤلفههایی چون رؤیا‪ ،‬سحر و‬
‫جادو و‪ ...‬سعی میکند به بخشی از ناشناختههای اشعار وی نزدیک شود‪ .‬یکی از‬
‫مهمترین دستاوردهای این تحقیق تحوالتی است که در جریان گذر از جهان‬
‫الهی به جهان سورئالیستی برای عاشق اتفاق میافتد‪.‬‬
‫‪ / 11‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫امین مقدسی و قیصری (‪ ،)1996‬در مقالهای با عنوان «واکاوی کارکرد رؤیا در‬
‫سرودههای آدونیس»‪ ،‬به بررسی این نکته میپردازند که آدونیس به عنوان یکی از‬
‫موفقترین شاعرانی که جهان شعر عرب را متحوّل کرده‪ ،‬در به کارگیری نگارش‬
‫رؤیا‪ ،‬تصاویرش را بر پایة کشف و شهود بنا کرده و از این منظر به جهان صوفیه‬
‫بسیار نزدیک است‪ .‬همچنین بر رهایی از بند عقل و منطق و آزادی تخیّل برای‬
‫قدم نهادن در جهان رؤیا تأکید میکند و تناقض را به عنوان مهمترین منشأ رؤیا‬
‫در اشعار آدونیس مورد توجه قرار میدهد‪.‬‬
‫علیمحمدی و سیّدبابک (‪ ،)1991‬در مقالهای با عنوان «اسطوره در شعر آدونیس‬
‫و شاملو»‪ ،‬با مقایسة این دو شاعر در به کارگیری مضامین مشترک اسطورهای‪ ،‬به‬
‫جنبههای نمادین در شعر آدونیس و شاملو اشاره میکنند و بیان میکند که‬
‫چگونه عناصر اسطورهای در انتقال مفاهیم خاصی که ابعاد متعالی وجوه شعری‬
‫آنها را نشان میدهد‪ ،‬نقش کلیدی دارد‪ .‬نگاه ژرف و دیگرگون به اشیاء و‬
‫پدیدهها نیز در بازتاب مشکالت اجتماعی و ذهنی بشر‪ ،‬یکی از تشابهات بنیادین‬
‫آدونیس و شاملو در بکارگیری عناصر اسطورهای است و هر دوی آنها در این‬
‫راه از دیدگاههای غربی نیز تأثیر پذیرفتهاند‪.‬‬
‫در پژوهش حاضر سعی می شود که با تحلیل اشعار آدونیس در دفترهای مختلف‬
‫شعر او‪ ،‬بتوان به نظریات و اندیشههای معرفتی آدونیس نزدیک و اندکی از جهان‬
‫فکری این شاعر صاحب سبک را به خصوص در پیرامون روشنی و تاریکی بیان‬
‫نمود‪.‬‬

‫نظریههای مختلف دربارة شعر آدونیس‬

‫با وجود آنکه آدونیس در بسیاری از شعرهایی که به شیوة کالسیک سروده است‪،‬‬
‫متأثر از قدمای بزرگ عرب چون ابونواس و متنبی بوده است‪ ،‬اما در اشعار نو و‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪12 /...‬‬

‫مدرن‪ ،‬به غیر از جنبههای عارفانة اشعارش که مورد توجه این مقاله است‪ ،‬از‬
‫اشعار غربی به خصوص فرانسه تأثیر پذیرفته و گرایشات سورئالیستی آدونیس از‬
‫نشانههای برجستة آن است‪ .‬یوسف سامی دربارة آدونیس میگوید‪« :‬در شعر‬
‫آدونیس تجربة عربی را کمتر میبینیم حال آنکه ما در روزگاری زندگی میکنیم‬
‫که هیچ چیز برای یک انسان روشنفکر بیشتر از حرکت تاریخ اهمیت ندارد‪.‬‬
‫آدونیس تاریخ را قربانی مفهوم کرده است‪ )514 :1954( ».‬آدونیس ورود خود به‬
‫عرصة شعر غربی بهویژه فرانسه را نه از حیث تخیّل و گرایشات خاص آن‪ ،‬بلکه‬
‫موضوعات شعری میداند و اذعان میکند که شعر غربی برای او یک الگو نبوده‬
‫بلکه نوعی ضربة معرفتی بوده است‪( .‬آدونیس ‪ )65 :1952‬حیده میگوید‪« :‬آدونیس‬
‫افزون بر رویکردش به نمادهای اسطورهای به وضوح تحت تأثیر سوررئالیزم و‬
‫تصوف نیز قرار گرفت؛ یعنی غالباً و شاید به طور ناخودآگاه تصاویری نزدیک به‬
‫تصاویر سورئالیستی ضمن دور شدن از سنتگرایی‪ ،‬مفاهیم عمیقتر و‬
‫جذابتری نیز در اختیارمان قرار دهد‪)512 :1954( ».‬‬
‫آدونیس در آوردن مضامین تازه و مفاهیم دور از ذهن معروف است تا حدی‬
‫که بسیاری از منتقدان‪ ،‬شعر او را ترکیبی از عناصر متناقض در کنار هم میدانند‬
‫که سبب پیچیدگی و عدم فهم آسان اشعار اوست‪.‬‬
‫«شعر آدونیس در میان خوانندگان عرب و حتی ناقدان به عنوان شعری غامض و‬
‫رازآلود معروف است‪ .‬این پدیده و یا به اصطالح قدما تعقید معنوی در شعر او‬
‫چنان مشهود است که گاه خشم ناقدان به خصوص ناقدان رئالیست را‬
‫برمیانگیزد‪ .‬وقتی خواننده روشنفکر به درک مطلوب ازین سمبلها دست‬
‫نمییابد‪ ،‬دیگر حساب خوانندة عادی روشن است‪ .‬حتی صالح عبدالصبور (که‬
‫هم شاعر است و هم ناقد) آدونیس را متهم کرده است که شعر عرب را ویران و‬
‫چهرة آن را در اذهان جدید مشوه و مسخ کرده است او عمداً خواننده را در‬
‫تنگنا قرار میدهد و این کار را از طریق کاربرد واژههایی انجام میدهد که‬
‫‪ / 16‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫دربردارندة تناقضهای حاد و شدید هستند با این القای ذهنی که در پشت این‬
‫واژهها مفاهیمی عمیق نهفته است‪( ».‬نیشاوی ‪)249 :1954‬‬
‫اتهامی که به آدونیس نسبت داده شده کامالً وارد است‪ ،‬اما نه در جهت منفی؛‬
‫زیرا شعر آدونیس هم شامل امور متناقض و هم مفاهیم عمیق در پس آن امور‬
‫است‪ .‬او ابایی ندارد که مفاهیم مربوط به صفات انسانی را به امور طبیعی نسبت‬
‫دهد و پیچیدگی که در کالم او دیده میشود تنها در ظاهر و سطح اشعار است‪ .‬با‬
‫نظر به متعالی بودن اندیشههای آدونیس در پس امور به ظاهر متناقض‪ ،‬کالم او‬
‫به تصوف و سورئالیسم نزدیک میشود و تفسیر عرفانی‪ ،‬این تناقضها را به‬
‫وحدت و نظم بدل میسازد‪ .‬عباس عرب با توجه به صوفیه و سورئالیتة آدونیس‪،‬‬
‫میگوید‪« :‬قولهای آدونیس از صوفیان معروف در موضوعات مختلف عقالنی و‬
‫عاطفی همچون عالم و عقل و نور نشاندهندة تأثیر عمیق او چه در شکل و چه‬
‫در محتوا از تصوف اسالمی است‪ )165 :1959( ».‬خود آدونیس نیز کالمش را‬
‫عارفانه میداند و در توضیح زبان صوفیانه میگوید‪« :‬قدرت کالم در زبان صوفیه‬
‫اشاری و نمادین است و سخن صوفیه نه همچون تعبیر شاعرانه مجازی است؛ از‬
‫اینرو‪ ،‬با زبان شرعی و دینی تفاوت دارد؛ چرا که این یکی در اصل و اساس‬
‫زبان فهم است حال آنکه اوّلی (زبان صوفی) در ماهیت زبان عشق است‪:1995( ».‬‬
‫‪ )92‬احسان عباس از جمله ناقدانی است که غرابت ترکیبهای زبانی و مفاهیم‬
‫پیچیدة آدونیس را علت شکاف بیشتر میان او و بخش بزرگی از روشنفکران‬
‫عرب میداند‪ ،‬اما این غرابت زبانی را به گرایش سورئالیستی و صوفیانه آدونیس‬
‫نسبت میدهد و میگوید‪ :‬اساساً آدونیس معتقد است فهم آسان شعر‪ ،‬دشمن‬
‫بزرگ کشف و مکاشفه است‪ )54 :1965( .‬آدونیس در صوفیه و سورئالیته وجود‬
‫ظاهری را زندگی بزرگ میخواند و وظیفة نخست انسان را خارج شدن از این‬
‫زندان و قدم نهادن در دنیای وجود باطنی میداند که این درست عقیدة متصوفه‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪16 /...‬‬

‫است‪( .‬آدونیس ‪ )69 :1995‬آدونیس در شعر اشیاء‪ ،‬به طور غیرمستقیم به مفهوم‬
‫مکاشفه اشاره میکند و نزدیکیش را با جهان عرفان اثبات میسازد‪ .‬آنگاه که‬
‫میگوید‪« :‬در آن حال که اشیاء در پیرامون من به خواب میروند‪ /‬به نجوا نام‬
‫خود را به من میگویند‪( ».‬آدونیس ‪)25 :1955‬‬
‫کاربرد آدونیس از طبیعت به عنوان ابزارهای تصویرآفرینی‪ ،‬او را به شاعران‬
‫سبک خراسانی شبیه میکند‪ ،‬اما نگاه ویژه و متعالی او به طبیعت‪ ،‬یادآور شاعری‬
‫چون عطار است که در مصیبتنامه طریقت را بر شانههای طبیعت حمل میکند‪.‬‬
‫آدونیس از نظر تصویرگری بسیار آفرینشگر و خالق است‪ .‬از نظر او تصویرگری‬
‫در شعر نوعی غافلگیری‪ ،‬حیرتزدایی و رؤیا است؛ یعنی نوعی تغییر و‬
‫دگرکونی در نظام و تجسم اشیاء‪ )122 :1965( .‬آدونیس نه تنها در باب محتوا و‬
‫مفهوم شعری به اندیشههای عرفانی و جهان فراسویی نظر دارد‪ ،‬بلکه تصاویر‬
‫شعری خود را نیز در خدمت عالم غیب و سکوی پرتابی به دنیای باطن میداند‪.‬‬
‫وی در مقدمة للشعر العربی میگوید‪« :‬تخیّل (که پایة تصویرگری است) میلی‬
‫فراگیرتر و ژرفتر از خیال است‪ .‬دیدن غیب است‪ ،‬یک نیروی پنهان درونی‬
‫است که آن سوی واقعیتها را میبیند‪ )199 :1969( ».‬مروه در توصیف شعر‬
‫آدونیس تصاویر شعری او را نزدیک به سبک شاعران نوگرای رمانتیک میداند و‬
‫توضیح میدهد که در شعر او زبان و واژهها از مدلولها و مفاهیم معمولی و‬
‫مأنوس فاصله گرفته‪ ،‬قالبها‪ ،‬ساختارهای تعبیری و بیانی از بار وجدانی‬
‫برخوردار هستند‪« )964 :1962( .‬حضوری یگانه‪ ،‬دردناک و در عین حال درخشان‪،‬‬
‫مقاوم‪ ،‬ماندگار‪ ،‬سخت همچون صخره و توفنده همچون توفان است‪ .‬حضوری‬
‫که واقعیتها را پیرامون خود گرد میآورد و بر آنها نور حقیقت میتاباند‪.‬‬
‫حضوری آفرینشگر و بخشاینده و نه به ارث رسیده از دیگران چرا که ما‬
‫آفرینندهایم نه مرده ریگخوار‪( ».‬آدونیس ‪ )555 :1965‬رضایینیا در مقدمة کارنامه‬
‫‪ / 15‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫(‪)1‬‬
‫آدونیس میباشد‪ ،‬دربارة صبغة‬ ‫باد که ترجمهای از دفتر فهرس ألعمال الریح‬
‫صوفیانة آدونیس چنین میگوید‪« :‬دلدادگی وصفناپذیر نسبت به نثر و شعر‬
‫صوفیانه یکی از خطوط پررنگ حرکت شعری آدونیس در بده بستان با تراث‬
‫فرهنگی است که حکایت از انس عمیق و دیرپا دارد و البته در شیوة خاص خود‬
‫آدونیس‪ ،‬در بیان و فرمی مدرن نمود پیدا میکند‪( ».‬رضایینیا ‪1 :1965‬ـ‪)9‬‬
‫با وجود نظرات موافق و مخالفی که دربارة شعر آدونیس وجود دارد‪ ،‬کسی‬
‫نمیتواند منکر طریقة نو و خاص او در ابداع معانی جدید به مدد تفکر نو و‬
‫متعالی او شود و به گفته ابراهیم محمدمنصور‪ ،‬آدونیس مهمترین شاعر معاصری‬
‫است که از میراث صوفیه بهره برده و تأثیر پذیرفته است‪1154( .‬ق‪)65 :‬‬

‫تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد عرفانی‬


‫یکی از مهمترین عناصر متضادی که به طور پراکنده در اشعار آدونیس دیده‬
‫میشود‪ ،‬روشنی و تاریکی و مفاهیم مرتبط با آن است که در دو سطح ظاهری و‬
‫باطنی قابل بررسی است‪ .‬در سطح ظاهری‪ ،‬روشنی و تاریکی با همان مفهوم‬
‫شناختهشدة خود به کار میرود و نماد مفاهیمی چون هدایت و گمراهی‪ ،‬نیکی و‬
‫بدی و‪ ...‬قرار میگیرد‪ ،‬اما در سطح باطنی آدونیس صفات معنوی و معانی‬
‫ارزشمندی را در نماد روشنی جلوه میدهد و در مقابل‪ ،‬تاریکی را جلوة مطلق‬
‫ناپسندیها نمیشمارد‪ ،‬بلکه بر لزوم آن برای رسیدن به نور و حقیقت‪ ،‬تأکید‬
‫میورزد‪.‬‬

‫ستیز میان روشنی و تاریکی در سرشت ظاهری و ذاتی‬

‫آدونیس در برخی از اشعارش میان تاریکی و نور تضادی کامل برقرار میکند و‬
‫آن دو را در معنای مطلق و ظاهری کلمه‪ ،‬از دو جنس مختلف و دارای دو راه و‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪19 /...‬‬

‫هدف متفاوت میخواند‪ .‬در اینگونه شعرها تاریکی به طور کامل منفی و روشنی‬
‫مثبت است‪ .‬آدونیس در «دلیلٌ السفر فی غابات المعنی» به جنبة منفی تاریکی و‬
‫جنبههای مثبت روشنی اشاره میکند و با نظر به آفرینش جسم از خاک‪ ،‬تن را‬
‫فضایی تاریک و روشنی را مساوی با حقیقت و بخشش میخواند‪:‬‬
‫ما الکابة؟‪ /‬غسقٌ‪ /‬فی فضاء الجسد‪)195 :5446( .‬‬
‫افسردگی چیست؟‪ /‬تاریکنایی است‪ /‬در فضای تن‪( .‬آدونیس ‪)191 :1955‬‬
‫ما الحقیقة؟‪ /‬هی آن ترسم تقاطیع الماء‪ /‬او وجه الضوء‪( .‬آدونیس ‪)191 :5446‬‬
‫حقیقت چیست؟‪ /‬اینکه شمای آب را نقش بزنی‪ /‬یا رخسار روشنی را‪( .‬آدونیس‬
‫‪)152 :1955‬‬
‫الیطلب الضوء و الیأخذ‪ /‬یعطی دائماً‪( .‬آدونیس ‪)12 :5446‬‬
‫روشنایی نه درخواست میکند و نه چیزی میگیرد‪ /‬همیشه عطا میکند‪( .‬آدونیس‬
‫‪)169 :1955‬‬
‫آدونیس روشنی را با روز و شب و تاریکی را با خواب توأم میسازد که این‬
‫امر عالوه بر تضاد ظاهری میان تاریکی شب و روشنی روز به دو خصوصیت‬
‫معنوی خواب و بیداری؛ یعنی غفلت و هوشیاری نیز اشاره میکند که مسلماً این‬
‫دو خصلت به روشنی و تاریکی نیز سرایت کرده‪ ،‬روشنی را رمزی از بصیرت و‬
‫آگاهی و تاریکی را رمزی از غفلت و گمراهی قرار میدهد‪.‬‬
‫(‪)5‬‬
‫الیعمل الضوء الّا مستیقظاً‪ /‬و الیعمل الظالم الّا نائماً‪( .‬احتفاء بالیل و النهار)‬
‫روشنایی جز در بیداری کار نمیکند‪ /‬و تاریکی جز در خواب‪)92 :1955( .‬‬
‫الظالم طاغیة یحاصرالمکان‪ /‬والضوء فـارس یحـرّره‪( .‬احتفـاء باألشـیاء الغامضةة‬
‫الواضحه)‬
‫تاریکی خودکامهای است که مکان را محاصره میکند‪ /‬و روشنایی شهسواری‬
‫است که آن را آزاد میکند‪( .‬همان‪)154 :‬‬
‫‪ / 24‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫ستیز میان روشنی و تاریکی در جایجای دیوان آدونیس دیده میشود؛‬


‫شهسوار در مقابل خودکامه و محاصره در برابر آزادی‪ .‬شاید هیچ عنصری به‬
‫اندازة این دو مفهوم و مشتقات آن در دیوان او تکرار نشده است‪ .‬آدونیس در‬
‫نشاندادن جنبههای نیک و بد این دو عنصر‪ ،‬به لحظة زادن آنها اشاره میکند و‬
‫توصیفی که از این زادن به دست میدهد‪ ،‬تأکید بر خصوصیت ذاتی و تغییرناپذیر‬
‫پدیدهها است‪ .‬آدونیس تاریکی را در لحظة زادن‪ ،‬زمینگیر و زانو زده و روشنی‬
‫را ایستاده و آمادة کوچ توصیف میکند‪ .‬گویی روشنی و تاریکی دوقلوهایی‬
‫هستند که از یک شکم زاده شدهاند و منشأ از یک منبع دارند‪ ،‬اما یکی اهورایی و‬
‫دیگری اهریمنی است‪:‬‬
‫جاثیاً‪ ،‬یولد الظالم‪ /‬واقفاً‪ ،‬یولد الضوء‪ ...‬یولد الظالم‪ /‬یهاجر الضوء منذ أن یولد‪.‬‬
‫(احتفاء باألشیاء الغامضة الواضحه)‬
‫تاریکی زانو زده‪ ،‬زاده میشود و روشنی ایستاده متولد میشود‪ ...‬تاریکی‬
‫زمینگیر‪ ،‬زاده میشود و روشنی از لحظة زادن کوچ میکند‪ 116 :1955( .‬و ‪)119‬‬
‫کوچ روشنی از مبدأ آفرینش‪ ،‬نشان از تازگی و نوشدن مدام حقیقت در چهرة‬
‫طبیعت دارد؛ زیرا روشنی ایستاده و سربلند است و یکجا توقف نمیکند‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬روشنی که نمودی از حقیقت در اشعار آدونیس است‪ ،‬هر لحظه در حال‬
‫نوشدن و ارائة معارف از جهان غیب است؛ چنانکه آدونیس آفتاب را به عنوان‬
‫برترین مصداق روشنی‪ ،‬همواره تازه و در تکرار مدام میخواند که اشارتی‬
‫عرفانی نیز بر بازتاب مدام حقیقت از آفتاب به عنوان نماد حقیقت الهی دارد‪:‬‬
‫تکرّر الشمس ضوءها‪ /‬و هو دائماً جدید (احتفاء باألشیاء الغامضة الواضحه)‬
‫آفتاب روشنایی خود را تکرار میکند‪ /‬و آن همواره تازه است‪( .‬همان‪)116 :‬‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪21 /...‬‬

‫مفاهیم تازه و متضاد با سرشت روشنی و تاریکی‬

‫آدونیس برای روشنی و تاریکی‪ ،‬کارکردهای مثبت و منفی دیگری نیز قائل است‪،‬‬
‫که برخالف خصلت ذاتی آنها عمل میکند و این امر به پذیرندة این دو عنصر‬
‫باز میگردد؛ یعنی این دو صفت خصلتهای مطلق خود را در مثبت و منفی‬
‫بودن از دست داده و با توجه به موقعیت و مقصود‪ ،‬صفاتی فراتر از بُعد ظاهری‬
‫و ذاتی خود را بازتاب میدهند‪ .‬در «مرآة الصیف» بُعد روشنیِ تاریکی نشان داده‬
‫میشود که در آن نه تنها تاریکی از نوع گمراهی و بدی نیست‪ ،‬بلکه هدایتکننده‬
‫و سبب راهیابی به نور است‪ .‬آدونیس در جستوجوی معرفت‪ ،‬تاریکی را سبب‬
‫هدایت و شناخت میخواند‪ .‬تاریکی که روشنی را به ارمغان میآورد و آدونیس‬
‫آن را چراغ میخواند‪ ،‬هر تاریکی نیست‪ ،‬شبی است که روز را در خود نهان دارد‬
‫و به واسطة روز میتواند عامل شناخت باشد‪:‬‬
‫اللیل نفسهُ قندیل آخر (احتفاء بالطفولة)‬
‫شب خود چراغی دیگر است‪)155 :1955( .‬‬
‫قولی ایّتها المرآة‪ /‬مِن أین لکِ هذا الظّالم‪ /‬الذی الیکس غیرَالنّور؟ (آدونیس ‪:5445‬‬
‫‪)512‬‬
‫بگو ای آینه‪ /‬از کجا آوردهای این تاریکی را که جز نور منعکس نمیکند‪( .‬آدونیس‬
‫‪)552 :1955‬‬
‫عالوه بر آنکه مقصود آدونیس از تمثیل آینهای که تاریکیِ وجودش‪ ،‬نور را‬
‫انعکاس میدهد‪ ،‬نمودن جنبة مثبت تاریکی در جهت رسیدن به نور حقیقت‬
‫است‪ ،‬به حقیقتِ برتری نیز اشاره دارد که در آن انسان به عنوان مظهر نوراهلل‪،‬‬
‫حقیقتی جز نور محض ندارد و نوری که از تاریکی آینه میتابد‪ ،‬اشارتی است بر‬
‫تابش نور روحانی انسان از تاریکی جسمانیت او‪ .‬اگرچه مفهوم سیر روحانی‬
‫‪ / 25‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫آدمی از ملک (زمین مظهری از تاریکی) به ملکوت (آسمان مظهری از روشنی)‬


‫نیز دور از ذهن نیست‪.‬‬
‫آدونیس نه تنها ظاللت را از معنی منفی آن خارج ساخته و آن را مایة هدایت‬
‫میخواند‪ ،‬گاه روشنایی را نیز از معنای مثبتش دور کرده و مایة ضاللت میداند‪.‬‬
‫از این معانی متناقض با سرشت روشنی و تاریکی‪ ،‬برمیآید اگر امری که در ذات‬
‫جز شرّ نیست مایة هدایت باشد‪ ،‬اثر منفیاش را برای طالب حقیقت از دست‬
‫میدهد و آنچه در ذات خود جز خیر نیست‪ ،‬اگر مایة هدایت نباشد‪ ،‬اثری چون‬
‫شرّ خواهد داشت‪.‬‬
‫لم یضلّلنی الظالم‪ ،‬وحده‪ /‬الضوء هو کذلک ضلّلنی‪)92 :5446( .‬‬
‫تنها تاریکی نبود که مرا گمراه کرد‪ /‬روشنایی هم مرا گمراه کرد‪( .‬آدونیس ‪:1955‬‬
‫‪)125‬‬
‫لو تکلّم النهار‪ /‬لبشّر باللیل‪( .‬احتفاء باالنّهار و اللیل)‬
‫اگر روز به سخن درآید‪ /‬نوید شب خواهد داد‪( .‬همان‪)91 :‬‬
‫للضوء‪ /‬یرتکب الجرائم غصبا عنه! (آدونیس ‪)12 :5446‬‬
‫روشنایی را بنگر‪ /‬به رغم میل خود مرتکب جنایات میشود‪( .‬آدونیس ‪)164 :1955‬‬
‫روشنایی زمانی به ارتکاب کارهای ناروا منجر میشود که مایة هدایت نباشد؛‬
‫چنانچه آدونیس در چند سطر بعد روشنی را از آنِ وجودی میداند که پذیرای آن‬
‫است و به بیان عرفانی‪ ،‬ظرفیت و عنایت دریافت نور را دارد و این دلیلی است‬
‫که ادعای باال را اثبات میکند‪ .‬با اینکه خورشید‪ ،‬نور و عطای محض است‪ ،‬اما‬
‫زمانی سودمند خواهد بود که دریافتکنندة نور‪ ،‬قابلیت دریافت و سودمندی از‬
‫آن را داشته باشد‪ .‬عینالقضات در بیان تفاوت میان مؤمن و کافر در دریافت لطف‬
‫و قهر الهی میگوید‪« :‬آفتاب جامة گازر سپید کند و رویش سیاه کند و این دو‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪29 /...‬‬

‫اثر مختلف است و موثر یکی است؛ زیرا همان چیزی که روی گازر سیاه کند‬
‫همان چیز است که جامة گازر را سپید کند‪( ».‬عینالقضات ‪)154 :1965‬‬
‫الشمس نفسها التنیر‪ /‬الّا مایقبل النّور‪( .‬آدونیس ‪)99 :5446‬‬
‫خورشید خود روشن نمیکند‪ /‬جز آنچه را که پذیرای نور است‪( .‬آدونیس ‪:1955‬‬
‫‪)164‬‬

‫لزوم همراهی روشنی و تاریکی برای کشف حقیقت‬

‫نکتة جالب توجهی که دربارة نور و روشنی در اشعار آدونیس دیده میشود‪ ،‬لزوم‬
‫همراهی این دو مفهوم برای کشف حقیقت است‪ .‬آدونیس در جایی روشنی و‬
‫تاریکی را با همة مصادیقشان در برابر هم قرار میدهد و یکی را مثبت و دیگری‬
‫را منفی میخواند؛ و در جایی دیگر در ارتباط با پذیرندة روشنی و تاریکی‪،‬‬
‫خصوصیات ذاتی آنها را برعکس میکند؛ و در یک نگاه متعالی این دو را باهم‬
‫جمع میسازد و به لزوم همراهی تضادها برای یافتن حقیقت اشاره میکند‪ .‬در‬
‫مضمون آخری‪ ،‬آدونیس به نظریة عرفانی وحدت نزدیک میشود که در آن همة‬
‫کثرات و تضادها به یگانگی بدل میشوند که البته نظریة سورئالیسم و‬
‫روانشناسی نیز بر این اساس بنا شده است‪« .‬یونگ انسان کامل را کسی میداند‬
‫که در اوصاف شخصیتاش اضداد جمع آیند‪ .‬همانگونه که در خصوص امام‬
‫علی (ع) گفته شده است‪ :‬جمعت فی صفاتک االضداد‪( ».‬فراملکی ‪)119 :1966‬‬
‫آدونیس در تمثیلی که از سر و پیکر میزند‪ ،‬به لزوم این همراهی تأکید میکند‪:‬‬
‫للنور وجهٌ و لیس له احشاء‪ /‬للظالم احشاء و لیس له وجه‪)51 :5446( .‬‬
‫نور را رخساری است و احشا نه‪ /‬تاریکی را احشایی است و رخسار نه‪( .‬آدونیس‬
‫‪)121 :1955‬‬
‫‪ / 21‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫الوجه نور الجسد‪ /،‬حین یظلم الوجه‪ /‬ینطفئ الجسد کلّه‪( .‬احتفاء بلعب الحیاة و‬
‫الموت)‬
‫چهره نور پیکر است‪ /‬وقتی که چهره تاریک میشود‪ /‬پیکر سربهسر خاموش‬
‫میشود‪( .‬آدونیس ‪)159 :1955‬‬
‫آدونیس چهره را نورِ پیکر میخواند و بار دیگر رخسار را نور و احشاءِ بدن‬
‫را تاریکی‪ .‬در حقیقت علت آوردن رخسار و احشاء یا چهره و پیکر که رابطهای‬
‫ناگسستنی با هم دارند‪ ،‬تأکید بر لزوم روشنی و تاریکی‪ ،‬ظاهر و باطن‪ ،‬خیر و‬
‫شرّ‪ ،‬روز و شب و همة امور متضاد در تعامل با هم‪ ،‬برای رسیدن به تکامل‬
‫روحانی است‪ .‬جهان آمیخته از امور متضاد است که وجود آنها در کنار هم‬
‫تابلویی از تناقضها را مینماید‪ ،‬اما آدونیس سعی دارد که به وحدتی پنهان در‬
‫پس تناقضهای ظاهری و اموری که به ظاهر در تضاد با هم هستند دست یابد؛‬
‫وحدتی که در عالم غیب و روحانی میسر میشود و هر کثرتی در آنجا رنگ‬
‫یگانگی و وحدت مییابد‪:‬‬
‫الیعرف النهار أن ینام‪ /‬الّا فی حضن اللیل‪( .‬احتفاء باللیل و النهار)‬
‫روز نمیتواند بخوابد‪ /‬جز در دامان شب‪( .‬همان‪)91 :‬‬
‫الضوء ثوب‪ /‬یحدث آحیاناً أن ینسجه اللیل‪( .‬احتفاء باللیل و النهار)‬
‫روشنا جامهای است‪ /‬که گاه پیش میآید جواله آن شب باشد (همان‪)92 :‬‬

‫هدایتگری تاریکی به سوی مقصد نور و حقیقت‬

‫مهمترین نکتهای که دربارة توأمان بودن روشنی و تاریکی برای رسیدن به‬
‫حقیقت وجود دارد‪ ،‬هدایتگری تاریکی است‪ .‬آدونیس جستوجوی حقیقت را‬
‫که توأم با بصیرت و نگاه ژرف باشد‪ ،‬جز در تاریکی میسّر نمیبیند و این تاریکی‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪22 /...‬‬

‫اشارتی میتواند باشد به اعماق روح و جهان ناپیدای غیب که چونان جهان‬
‫ظلمات‪ ،‬آب روشن حقیقت را در خود نهان دارد‪:‬‬
‫اللّقاء األکثر عمقاً‪ /‬الیتمٌ الّا فی نوع الظالم‪( .‬آدونیس ‪)54 :5446‬‬
‫دیدار ژرفتر‪ /‬جز در گونهای تاریکی دست نمیدهد‪( .‬آدونیس ‪)124 :1955‬‬
‫التستطع أن تکون قندیالً‪ /‬الّا اذا حملت اللیل علی کتفیک‪( .‬آدونیس ‪)51 :5446‬‬
‫نمیتوانی چراغ باشی‪ /‬مگر اینکه شب را بر شانههایت حمل کنی‪( .‬آدونیس ‪:1955‬‬
‫‪)121‬‬
‫تصویر چراغی که شب را بر روی شانههایش حمل میکند و اگر شبی نباشد‪،‬‬
‫چراغی نیز نخواهد بود‪ ،‬تأکید بر لزوم همراهی روشنی و تاریکی برای کشف‬
‫حقیقت‪ ،‬تا جایی که بدون تاریکی‪ ،‬روشنایی محال انگاشته میشود‪ .‬جسم و‬
‫جهان خاکی در آثار عرفانی‪ ،‬مادیّت محض دارند و در سویة تاریکیِ این دو‬
‫عنصر متضاد واقع شدهاند‪ ،‬در برابر آن‪ ،‬عالم غیب و جهان معنی‪ ،‬نور محض‬
‫است‪ .‬تصویر چراغی که شب را بر شانههایش حمل میکند‪ ،‬به این مفهوم نزدیک‬
‫میشود که روح‪ ،‬جسم را بر شانههایش حمل میکند و تنها زمانی پرواز روح به‬
‫عالم غیب میسّر میشود که روح به واسطة وجود جسمانی در این جهان تاریکی‬
‫کسب معرفت کند‪ .‬جسم و دنیای مادّی به عنوان رمزی از تاریکی‪ ،‬معبری است‬
‫که روح انسان را به عنون رمز روشنی به جهان نور محض میرساند و انسان در‬
‫پرتو هر دو نیروی نور و ظلمت‪ ،‬و روحانیّت و جسمانیّت‪ ،‬به حقیقت راه‬
‫مییابد؛ چنانکه آدونیس تاریکی را برترین دلیل کشف جهان غیب میخواند‪ ،‬در‬
‫حالیکه آن را برترین نماد مادّیت نیز در نظر میگیرد‪:‬‬
‫األسود هو‪ ،‬بین األلوان‪ ،‬األکثر مادیّة‪ /‬واألکثر کشفاً عن الغیب‪( .‬احتفاء بلعب الحیاة‬
‫و الموت)‬
‫‪ / 26‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫در میان رنگها‪ ،‬سیاه‪ ،‬مادّیترین رنگ است‪ /‬و غیب کاشفترین (آدونیس ‪:1955‬‬
‫‪)152‬‬
‫از نظر عقلی عناصر متضاد از هم دوری میکنند و این منطقی است که خیر از‬
‫شرّ و شرّ از خیر بگریزد‪ ،‬اما حقیقت این است که مرز میان عقل و دل‪ ،‬و خوبی‬
‫و بدی اندک است‪ ،‬حتی میتوان گفت مرزی نیست؛ زیرا آدونیس معتقد است‬
‫تاریکی نه تنها وجودی مجزا از روشنی ندارد‪ ،‬بلکه از آن آفریده شده است‪ .‬این‬
‫امری است که در دیوان آدونیس‪ ،‬برعکسِ آن اتفاق نمیافتد؛ یعنی تاریکی‬
‫نمیتواند خالق روشنی باشد‪ ،‬اگرچه مبدأ و سبب آن گردد‪:‬‬
‫لیس الظلّ نقیضاً للشمس‪ /،‬هو باألحری‪ ،‬ضوءها اآلخر‪)54 :5446( .‬‬
‫سایه نقیض آفتاب نیست‪ /‬او به طریق اولی‪ ،‬پرتو دیگر اوست‪( .‬آدونیس ‪:1955‬‬
‫‪)124‬‬
‫از این مقدمه به این نتیجه میتوان رسید که آدونیس اگرچه تابلویی از تضادها‬
‫را در دیوان خود به تصویر میکشد‪ ،‬اما اعتقادی به وجود تناقض در جهان و در‬
‫مرتبة اولی اعتقادی به وجود تضادها و کثرات ندارد‪ .‬تضادها در عالم مادّی‬
‫هیچگاه به هم نمیرسند و در هم یگانه نمیشوند‪ ،‬اما در عالم رؤیا و جنون یا‬
‫همان جهان معنای عرفانی چنین تصویری از وحدت به حقیقت میپیوندد‪.‬‬
‫آدونیس در احتفاء باألشیاء الغامضة الواضحه به مفهوم وحدتِ روشنی اشاره‬
‫میکند که این اشاره با وجود ملفوف بودن‪ ،‬بسیار آشکار است‪ .‬آدونیس معتقد‬
‫است که روشنی در پیکرها و جلوههای گوناگونی نمود پیدا میکند‪ ،‬اما در باطن‬
‫و حقیقتِ وجود‪ ،‬جز یکی بیش نیست‪ .‬این مفهوم مستقیماً به یگانگی کثرات در‬
‫نقطة متعالی وحدت اشاره دارد و اینکه سرچشمة روشنایی و خیر‪ ،‬نور الهی‬
‫است‪« :‬اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ» (نور‪ )92 /‬آدونیس جهان را پر از مصادیق‬
‫روشنی میداند و این امر را در دیوان خود اثبات میکند‪ .‬وی روشنی را در‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪26 /...‬‬

‫جلوههای مختلفی نمود میدهد‪ ،‬اما خود بر این امر تأکید میکند که حقیقت‬
‫روشنی و معنای مطلق آن‪ ،‬با وجود کثیر بودن جز یکی و وحدت نیست‪:‬‬
‫للضوء اجسام کثیرة‪ /‬لکن لیس له الّا وجه واحد‪( .‬احتفاء باألشیاء الغامضة‬
‫الواضحه)‬
‫روشنایی را پیکرهای بسیاری است‪ /‬اما جر یک رخ ندارد‪( .‬آدونیس ‪)114 :1955‬‬

‫برهنگی اشیاء (نمود حقیقت هستی) در عالم جنون‬

‫جنون اگرچه در دیوان آدونیس در هالهای از ابهام و مرموزی است‪ ،‬اما وقتی آن‬
‫را با جنون سورئالیستی و دیوانگی عرفانی مقایسه میکنیم‪ ،‬معنای متعالی آن و‬
‫تصاویری که آدونیس از این مفهوم میآفریند‪ ،‬آشکار میشود‪ .‬آدونیس جنون را‬
‫سبب برهنگی اشیاء میخواند‪ .‬برهنهشدن اشیاء نشان از آشکارشدن معنا و‬
‫ح قیقتی دارد که در پس لباس ظاهری و مادّی پنهان است؛ حقیقتی نادیدنی و‬
‫نهفته در باطن اشیاء که به قدرت جنون آشکار میگردد‪:‬‬
‫العقل طللٌ والجنون الرّحیل‪ /‬الجنون لقاء دایم مع االشیاء کلّها‪ /‬و هو فی الوقت‬
‫نفسه‪ ،‬وداعٌ دایمٌ‪ /‬االشیاء کلّها تتغطّی بثیاب تموهها‪ /‬الیبدو الشیء فی عرّیة‬
‫الکامل‪ /‬االّ حین تمسّک به یدالجنون‪( .‬احتفاء بلعب الحیاة و الموت)‬
‫عقل ویرانة دیاری است و جنون رخت سفر بستن‪ /‬جنون دیداری دایم با جمله‬
‫اشیاست‪ /‬و در همان حال وداعی دایم‪ /‬اشیاء جملگی خود را در جامههایی‬
‫پوشیده دارند‪ /‬شیء به تمامی برهنه نمینماید‪ /‬جز به هنگامی که دست جنونش‬
‫میگیرد‪( .‬همان‪)156 :‬‬
‫آدونیس اشیاء را پوشیده در جامههایی میداند که تنها قدرت جنون میتواند‬
‫آنها را کنار بزند و حقیقت اشیاء را آشکار کند‪ .‬در نگاه عارف همة هستی‬
‫‪ / 25‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫صاحب جامه و حقیقت جهان در زیر جامه و حجاب مادّی پنهان است‪ .‬رسیدن‬
‫به کنه حقیقت‪ ،‬گذر از عالم عقل و قدم نهاندن در جهان غیبی است که جنون و‬
‫دیوانگی جزیی از آن است‪ .‬آدونیس چونان عارف‪ ،‬راه رسیدن به معرفت و‬
‫حقیقت کائنات را دریدن حجاب مادی و رسیدن به عریانی میداند که حامل‬
‫حقیقتی متعالی است‪ .‬همانگونه که آدونیس همواره در پی کشف معنایی تازه در‬
‫فراسوی اشیاست‪ ،‬عرفان نیز حقیقتِ عریان را میجوید و در راه رسیدن به این‬
‫مقصود‪ ،‬محتاج جنون است‪ .‬جنونی که آدونیس از آن سخن میگوید‪ ،‬نزدیکی‬
‫بسیار با جنونی دارد که عطار آن را رساننده به مقصود و حقیقت مطلق میداند؛‬
‫جنونی عرفانی‪ ،‬نه دیوانگی مصطلح در میان عوام‪( .‬ر‪.‬ک‪ .‬مؤذنی و اسفندیار ‪:1959‬‬
‫‪)116-161‬‬
‫نکتة قابل تأمل دیگری که در این شعر آدونیس از جنون میبینیم‪ ،‬تقابل عقل‬
‫و جنون‪ ،‬و برتری جنون بر عقل است‪ .‬انسانی که در محدودة عقل اسیر است‪ ،‬از‬
‫سطح اشیاء فراتر نمیرود و در بند چون و چراهای عقلی میماند و آنچه را که با‬
‫چشم سر نمیبیند‪ ،‬باور نمیکند‪ .‬بنابراین‪ ،‬حقیقتی پنهان در ورای هستی مادّی‬
‫قایل نیست تا راهرو سفر معرفت باشد‪ .‬آدونیس عقل را ویرانة دیاری و جنون را‬
‫رخت سفر بستن میخواند؛ زیرا عقل در اسارت جهان مادّی میماند‪ ،‬اما جنون‬
‫با نیروی قلبی و باطنی که عالمی سرشار از حیرت و بیخودی است‪ ،‬برای‬
‫وصول حقیقت به ماورای هستی سفر میکند‪ .‬آدونیس واژة طفل را برای جنون‬
‫برمیگزیند که در باغ عقل بازی میکند و با این وصف‪ ،‬عقل را در برابر جنون‬
‫که همواره چون کودک در پی کشف‪ ،‬تکاپو و نوشدن است‪ ،‬به حقارت کشیده و‬
‫فوراً پس از آن‪ ،‬به برتری دل در برابر عقل اشاره میکند و به طور غیرمستقیم دل‬
‫را ابزار جنون و همراه همیشگی آن میخواند‪:‬‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪29 /...‬‬

‫الجنون طفوله‪ /‬تمارس لهوها االجمل‪ /‬فی حدیقة العقل‪ /‬العقل یدور حولنا‪ /‬وأمامنا‬
‫یسیر القلب‪( .‬احتفاء بالطفولة)‬
‫جنون طفولیتی است که زیباترین بازی خود را در باغ عقل میکند‪ /‬عقل بر گرد‬
‫ما میچرخد‪ /‬و دل پیشاپیش ما راه میسپارد‪( .‬آدونیس ‪ 156 :1955‬و‪)156‬‬

‫ارتباط جنون با مفهوم روشنی و تاریکی‬

‫آدونیس در شعر جنون به طور آشکارتر‪ ،‬از جنون سورئالیستی و عرفانی سخن‬
‫میگوید؛ جنونی که راهبر شاعر به سمت ناشناختهها است و در نگاه کلّیتر‪،‬‬
‫راهبر انسانها از جهان مادّی به سوی جهان حقیقت‪ .‬تعبیری که آدونیس برای‬
‫جهان مادّی و جهان غیبی به کار میگیرد‪ ،‬روشنی و تاریکی است و آنچه در‬
‫بخش جنون با این دو مفهوم متضاد پیوند میخورد‪ ،‬عبور شاعر از جهان تاریکی‬
‫به جهان روشنی است و جنون همان راهبری است که جهان روشنی را نوید‬
‫میدهد‪:‬‬
‫ی‬
‫والجنون الذی قادنی الیزالُ امیرَ الجنون‪ /‬وأنا سیّدُ الضوء‪ /‬لکنّنی کی أالمسَ أقص َ‬
‫المسافاتِ‪ /‬أخلعُ نفسیَ‪ ،‬حیناً‪ /‬وأخرج من خطواتی‪ /‬وأتوّج نفسی‪ /‬ملکاً باسمِ‬
‫ضوئی‪ ،‬علی الظلماتِ‪( .‬آدونیس ‪ ،1955‬ج‪)199 :5‬‬
‫آن جنون که راهبر من بود همچنان شهریار جنون است‪ /‬و من ساالر روشناییام‪/‬‬
‫اما برای آنکه دورترین مسافتها را لمس کنم‪ /‬گاه خویشتن را از تن به در‬
‫میآورم‪ /‬و از گامهایم بیرون میروم‪ /‬و خود را‪ /‬به نام روشنایی خویش‪ /‬پادشاه‬
‫ظلمات میخوانم‪( .‬آدونیس ‪)56 :1955‬‬
‫اولین اشارة آدونیس به جهان غیب‪ ،‬دور بودن مسافت آن است و این‬
‫دورترین مسافت‪ ،‬از آنِ جهانی است که جنون راهبر آدمی به سوی آن میباشد‪.‬‬
‫‪ / 64‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫در جهان عرفان سالکی که قدم در مسیر طریقت مینهد‪ ،‬سیر او در عوالم نه به‬
‫قدم جسمانی‪ ،‬بلکه با قدم دل و جان و به مدد پرواز روح سالک است؛ پروازی‬
‫ورای زمان و مکان و به قول عطار در مصیبتنامه از سر فکرت‪:‬‬
‫نه ز عقل از دل پدیدار آمدهست‬ ‫سالک فکرت که در کار آمدهست‬
‫(عطار ‪)129 :1956‬‬
‫آدونیس نیز برای راهروِ سفرِ جهان روشنی‪ ،‬به لزوم رهاشدن از جسم و‬
‫گامهایی اشاره میکند که از جنس گامهای مادّی و این جهانی نیست‪ .‬نکتة‬
‫دیگری که ب اید یادآور شد‪ ،‬زمانی است که شاعر خود را در ابتدا‪ ،‬ساالر روشنایی‬
‫و در انتها‪ ،‬پادشاه ظلمات میخواند‪ .‬ساالر روشنایی بودن‪ ،‬اتصال ذات انسان به‬
‫ت مطلق تداعی میکند و اینکه در‬
‫نورانیّت الهی را در پایان طریقت و درک حقیق ِ‬
‫پایان شعر‪ ،‬خود را به نام روشنی‪ ،‬پادشاه ظلمات میخواند‪ ،‬به برتری و غلبة او‬
‫بر تاریکی اشاره دارد که از جهان ظلماتِ جسمانی به رهبری جنون و گامهای‬
‫روحانی‪ ،‬به جهان نور رسیده و اکنون خود نور گشته است‪.‬‬

‫تغییر ماهوی اشیاء در جهان رؤیا و جنون‬

‫فراتر رفتن آدونیس از واقعیت سطحی و ظاهری اشیاء و درک حیقت غیرمادّی‬
‫آنها‪ ،‬سبب اصلی تغییر هویت و ماهیّت اشیاء و طبیعت در اشیاء آدونیس است‪.‬‬
‫آدونیس در محدودة صاعقة سبز این مفهوم را بارتاب میدهد‪:‬‬
‫فغیّری خریطة االشیاء‪ /‬یا صورتی فیالشمس والجنون‪ /‬ایتها الصاعقة الخضراء‬
‫(‪ ،1955‬ج‪)996 :1‬‬
‫پس تو جغرافیای اشیاء را دگرگون کن‪ /‬ای تصویر من در آفتاب و جنون‪ /‬ای‬
‫صاعقة سبز‪( .‬آدونیس ‪)61 :1955‬‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪61 /...‬‬

‫آدونیس صاعقة سبز را دارای نیرویی میداند که طبیعت اشیاء را دگرگون‬


‫میکند و معنای دیگری به عناصر خلقت میدهد‪ .‬ویژگی خاص و متفاوت چنین‬
‫صاعقهای سبزبودن و اتصالی است که میان زمین و آسمان برقرار میکند و به‬
‫محض رسیدن به زمین و برخورد با طبیعت‪ ،‬آنها را نیز سبز خواهد کرد و این‬
‫سرسبزی‪ ،‬ارمغان آسمان به زمین و بخشش نیرویی ملکوتی و حقیقی است‪ .‬نکتة‬
‫قابل تأمل‪ ،‬در ارتباط میان صاعقة سبز و تصویر شاعر در آفتاب و جنون است که‬
‫نشاندهندة تفکری فراسوی جهان مادّی است‪ .‬شاعر دو بار دو امری را که‬
‫دگرگونکنندة واقعیتِ معمول و ظاهری اشیاء و طبیعت است‪ ،‬مورد خطاب قرار‬
‫می دهد؛ یک بار آن را صاعقة سبز و بار دیگر تصویر خود در آفتاب و جنون‬
‫میخواند‪ ،‬اما در حقیقت این دو‪ ،‬یکی بیش نیستند و دو وصف از یک حقیقت‬
‫هستند‪ .‬تصویر شاعر‪ ،‬تصویر همة انسانهاست که در آفتاب حقیقت و جنون‬
‫عشق انعکاس یافته و به واسطة صاعقة سبز که تداعیکنندة فیض الهی است‪،‬‬
‫تجلّی مییابد و برترین کارکرد آن دگرگونی واقعیت اشیاء و نمودن حقیقت و‬
‫کنه هستی است‪.‬‬

‫نتیجه‬

‫بررسی اشعار آدونیس نشاندهندة رویکردهای عرفانی او به جهان هستی است و‬


‫تالش شاعر در جهت عریانی طبیعت و اشیاء‪ ،‬در حقیقت تالش برای رسیدن به‬
‫معرفت و درک کنه هستی است‪ .‬آدونیس برای رسیدن به این مقصود‪ ،‬پردههای‬
‫ظاهری و مادّی اشیاء را کنار میزند و با نگرشی معنوی که از تفکّر فلسفی ـ‬
‫عرفانی او نشأت میگیرد‪ ،‬به سوی شناختِ ژرفتر و حقیقت هستی در حرکت‬
‫است‪ .‬یکی از مفاهیم پرکاربرد و مضمونساز در شعر آدونیس‪ ،‬عنصر روشنی و‬
‫‪ / 65‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫تاریکی است‪ .‬آدونیس این دو مفهوم متضاد را در موقعیتهای مختلفی قرار‬


‫میدهد و از آنها برای رسیدن به معانی متفاوت استفاده میکند‪ .‬گاه روشنی و‬
‫تاریکی را در معنای اصلی کلمه نمودی از خیر و شرّ‪ ،‬هدایت و گمراهی‪ ،‬و‬
‫جهان ظاهری و معنوی قرار میدهد که در این نگرش‪ ،‬روشنی رمزی از جهان‬
‫غیب است و تاریکی رمزی از جهان مادّی و جسمانیّت‪ .‬گاه نیز روشنی و تاریکی‬
‫بازتاب معانی برعکسِ مفاهیم ذاتی خود هستند؛ یعنی تاریکی مایة هدایت و‬
‫روشنی عین شرّ است که این نگاه به مقصود و هدف جویندة حقیقت بستگی پیدا‬
‫میکند؛ اگر هدف انسان متعالی باشد‪ ،‬پدیدهها در جهت یاری رساندن به او گام‬
‫برمیدارند‪ ،‬حتی اگر ذاتاً شرّ باشند‪ .‬آدونیس همة مفاهیم متضادی را که در پسِ‬
‫روشنی وتاریکی جلوه میدهد‪ ،‬به مدد عنصر ویژة جنون به نقطة وحدت‬
‫میکشاند و نیروی جنون را سبب مکاشفة انسان و در مرتبة باالتر‪ ،‬عریانی‬
‫حقیقت میداند و جنون را به عنوان تنها محملی که به مدد آن میتوان حقیقت‬
‫مطلق را دیدار کرد‪ ،‬میستاید‪.‬‬

‫پینوشت‬
‫(‪ )1‬به دلیل کمبود منابع از آثار آدونیس چه در ایران و چه در سایتهای کتابخانهای‪ ،‬نسخة‬
‫نایاب فهرس ألعمال الریح توسط مترجم این دفتر عبدالرضا رضایینیا در اختیار نویسندگان‬
‫قرار گرفته و برای دفتر احتفاء باألشیاء الغامضة الواضحه نیز از نسخه الکترونیکی استفاده شده‬
‫است‪.‬‬
‫(‪ )5‬اشعار دفتر احتفاء باألشیاء الغامضة الواضحه از شبکه اینترنتی قامات الثقافیه گرفته شده که‬
‫آدرس الکترونیکی آن در منابع بیان شده است‪ .‬احتفاء بلعب الحیاة و الموت‪ ،‬احتفاء باللیل و‬
‫النهار‪ ،‬احتفاء بالطفولة از مجموعه شعرهای این دفتر است و از آنجا که نسخه‪ ،‬فاقد شمارة‬
‫صفحه میباشد‪ ،‬برای سهولت یافتن به عنوان هریک از اشعار اشاره شده است تا از تکرار‬
‫آدرس اینترنتی خودداری شود‪.‬‬
‫س ‪ 16‬ـ ش ‪ 25‬ـ بهار ‪99‬ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‪69 /...‬‬

‫کتابنامه‬
‫قرآن کریم‪.‬‬
‫آدونیس‪ ،‬علی احمد سعید‪ .1955 .‬احتفاء باألشیاء الغامضة الواضحه‪ .‬بیروت‪ :‬داراالداب للنشر و‬
‫التوزیع‪.‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــ ‪1965 .‬م‪ .‬زمن الشعر‪ .‬بیروت‪ :‬دارالعودة‪.‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــ ‪1969 .‬م‪ .‬مقدمة للشعر العربی‪ .‬چ‪ .5‬بیروت‪ :‬دارالعودة‪.‬‬
‫ــــــــــــــــــــــــــ ‪1952 .‬م‪ .‬سیاسة الشعر‪ ،‬دراسات فی الشعریة العربیة المعاصرة‪ .‬چ‪.1‬‬
‫بیروت‪ :‬دارآلداب‪.‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــ ‪1955 .‬م‪ .‬األعمال الشعریة الکاملة‪ .‬بیروت‪ :‬دارالعودة‪.‬‬
‫ــــــــــــــــــــــــــ ‪1995‬م‪ .‬الصوفیه و السورئالیته‪ .‬چ‪ .1‬بیروت‪ :‬دارالساقی با همکاری‬
‫یونسکو‪.‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــ ‪5446 .‬م‪ .‬فهرس ألعمال الریح‪ .‬الطبعة الثانیة‪ .‬بیروت‪ :‬بدایات للطباعة‬
‫و النشر و التوزیع‪.‬‬
‫ــــــــــــــــــــــــــ ‪5445 .‬م‪ .‬ورّاق یبیع کتب النجوم‪ .‬الطبعة االولی‪ .‬بیروت‪ :‬دارالساقی‪.‬‬
‫ــــــــــــــــــــــــــ ‪ .1955 .‬ستارهها در دست‪ .‬گردآوری تحقیق و ترجمة موسی‬
‫اسوار‪ .‬تهران‪ :‬سخن‪.‬‬
‫امینی‪ ،‬ادریس‪« .1991 .‬عرفان سوررئالیزه‪ :‬خوانشِ سکوالر سنت عرفانی در شعر ادونیس‬
‫(تحلیل بینامتنی شعر «تحوالت عاشق»)»‪ .‬فصلنامة تخصصی نقد ادبی‪ .‬س‪ .6‬ش‪.59‬‬
‫صص‪116‬ـ‪.99‬‬
‫حیده‪ ،‬عبدالحمید‪1954 .‬م‪ .‬االتجاهات الجدیدة فی الشعر العربی المعاصر‪ .‬چ‪ .1‬بیروت‪ :‬مؤسسة‬
‫نوفل‪.‬‬
‫رضایینیا‪ ،‬عبدالرضا‪ .1965 .‬کارنامة باد‪ .‬ترجمة فهرس ألعمال الریح‪ .‬تهران‪ :‬مرکز‪.‬‬
‫عباس‪ ،‬احسان‪1965 .‬م‪ .‬اتجاهات الشعر العربی‪ .‬کویت (المجلس الوطنی للثقافة)‪ :‬عالم المعرفه‪.‬‬
‫عرب‪ ،‬عباس‪ .1959 .‬آدونیس در عرصة شعر و نقد معاصر عرب‪ .‬چ‪ .1‬مشهد‪ :‬دانشگاه‬
‫فردوسی‪.‬‬
‫‪ / 61‬فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬

‫عطار نیشابوری‪ ،‬فریدالدین محمدبن ابراهیم‪ .1956 .‬مصیبتنامه‪ .‬با مقدمه‪ ،‬تصحیح و تعلیقات‬
‫محمدرضا شفیعیکدکنی‪ .‬تهران‪ :‬سخن‪.‬‬
‫علیمحمدی‪ ،‬علی و فرزانه سیّدبابک‪« .1991 .‬اسطوره در شعر آدونیس و شاملو»‪ .‬فصلنامة‬
‫ادبیات عرفانی و اسطورهشناسی دانشگاه آزاد اسالمی واحد تهران جنوب‪ .‬دوره‪ .5‬ش ‪.59‬‬
‫صص ‪.11-64‬‬
‫فرامرز فراملکی‪ ،‬احد‪« .1966 .‬درآمدی بر دینشناسی یونگ»‪ .‬مجلة قبسات‪ .‬ش‪ 2‬و‪.6‬‬
‫صص‪129‬ـ‪.114‬‬
‫محمدمنصور‪ ،‬ابراهیم‪1154 .‬ق‪ .‬شعر و تصوف‪ .‬البعة االولی‪ .‬قاهره‪ :‬داراالمین‪.‬‬
‫مروه‪ ،‬حسین‪1962 .‬م‪ .‬دراسات نقدیه فی ضوء المنهج الواقعی‪ .‬بیروت‪ :‬مکتبة المعارف‪.‬‬
‫مؤذنی‪ ،‬علیمحمد و سبیکه اسفندیار‪« .1959 .‬بررسی ابعاد شخصیت دیوانه در مصیبتنامه‬
‫(دیوانگان در مقام عارفان نه عقالء مجانین)»‪ .‬فصلنامة دانش‪ .‬مرکز تحقیقات ایران و پاکستان‪.‬‬
‫ش‪ .144‬صص ‪161‬ـ‪.116‬‬
‫مقدّسی‪ ،‬ابوالحسن امین و مهدیه قیصری‪« .1996 .‬واکاوی کارکرد رؤیا در سرودههای‬
‫آدونیس»‪ .‬فصلنامة ادب عربی‪ .‬س‪ .14‬ش‪ .5‬صص‪.1-54‬‬
‫نیشاوی‪ ،‬نسیب‪1954 .‬م‪ .‬مدخل الی دراسة المدارس فی الشعر العربی المعاصر‪ .‬طبعة االولی‪.‬‬
‫دمشق‪ :‬خود مؤلف‪.‬‬
‫عینالقضات همدانی‪ .1965 .‬نامههای عینالقضات‪ .‬به کوشش علینقی منزوی‪ .‬تهران‪:‬‬
‫منوچهری‪.‬‬
‫یوسف سامی‪ ،‬الیوسف‪1954 .‬م‪ .‬الشعر العربی المعاصر‪ .‬چ‪ .1‬دمشق‪ :‬اتحاد الکتاب العرب‪.‬‬
62 /...‫ـــ تحلیل عنصر روشنی و تاریکی در اشعار آدونیس با رویکرد‬99 ‫ ـ بهار‬25 ‫ ـ ش‬16 ‫س‬

Refrences
The Holy Qorān.
Adonis, Alī Ahmad Sa'īd. (1988). Al-Ghamzadeh . Beyrūt: Dār al-
ādāb lel-naser vaal-tozī.
‫ــــــــــــــــــــــــــــ‬. (1978 ) Poem. Beyrūt: Dar al-'Audī.
‫(ـــــــــــــــــــــــــــ‬1979) Introduction by Lalshar al-Arabi. 2ed ed. Beyrūt:
Dar al-'Audī.
‫ ( ــــــــــــــــــــــــــــ‬1985) The politics of al-Sha'īr, īn al-Sha'ari al-
Arabiya al-contemporary. 1st ed. Beyrūt: Dār al-Adāb.
.‫ (ـــــــــــــــــــــــــــ‬1988) Practical Al-Shari'ah Al-Kamali. Beyrūt: Dār
al-'Audī.
‫ ( ــــــــــــــــــــــــــ‬1992) Al-Sufi and Al-Surreality. 1st ed. Beyrūt: Dar al-
Sāqī īn collaboration with UNESCO.
‫(ـــــــــــــــــــــــــ‬2006) Functional Floors. Alphabetically. Beyrūt:
Talebān and -al-Nusra and al-Tawzīyyah.
‫(ــــــــــــــــــــــــــ‬2008) Sheet of Al-Yunjum. 1st ed. Beyrūt: Dar -al- Sāqī.
‫ــــــــــــــــــــــــــ‬. ( 2009/1388SH) Stars in hand. Collecting the research
and translation of Mūsā Aswār. Tehrān: soxan.
Alī Mohammadī, Alī & Farzāne Seyyed Bābak.(2012/1391SH).
"Myth in Adonis and Shamlow's Poetry". Mystical Literature and
Mythology Quarterly Islamic Azad University, South Tehran Branch.
Year. 8. No. 29. Pp. 41-70.
Amīnī, Edrīs. (2015/1394SH). "Surrealistic Mysticism: The Secular
Reading of the Mystical Tradition in Adonis's Poetry (Intertextual
Analysis of the Poetry of Lovers"). Special Journal of Literary
Criticism.year 7.no. 29. P.p. 93-113
Abbās, Ehsān. (1978) Al-Shaar Al-Arabi's accusations. Koveyt (Al-
Quwain al-Majlis): 'AlaM al-ma'rafe.
Arab, Abbās. ( 2004/1383SH). Adonis in Contemporary Arab Poetry
and Criticism. 1st ed. Mašhad: Ferdowsī University.
Attār Neyšābūrī, Farīd al-dīn Mohammad Ibn-e
Ebrāhīm.(2007/1386SH) mosībat-nāme. A disaster. With the
introduction, correction and suspensions of Mohammad Rezā šafī’ī
Kadkanī. Tehrān: soxan.
Bahā valad, Xatībī Balxī.(1993/1372SH) ma'āref. by the efforts of
Badī’ al-zamān Forūzānfar. Tehrān: Ketāb-Xāne-ye Tahourī.
Esfandīyār, Sabīkīye (2010/1389SH). “Onsor-e Qāleb-e Dard dar
Mosībāt-nāme, yekī az Moxtasāt-e Sabkī-ye erfān-e Attār". Māh-
‫ فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی ــــــــــــــــــــ سبیکه اسفندیار ـ رضا رضایی‬/ 66

nāme-ye Taxassosī-ye sabk šenāsī-ye Nazm va nasr-e Fārsī(Bahār-e


Adab) No. 10. Pp. 207-228.
Eynolqozzāt Hamedānī. )1983/1362SH). Letters of the Prophet.
Isolated by the efforts of Alī Naqī Monzavī. Tehrān: Manoučehrī.
Farāmarz Farā-malekī, Ahad. (1997/ 1376). "Introduction to Jung's
Theology". Magazine of Qebsat. No. 5 & 6. Pp. 140-153.
Forūzān-far, Badīˈal-zāmān (1982/1361SH). Traditions of Masnavi.
3th ed. Tehrān: Amīr Kabīr.
Haydā, Abdol Hamīd. (1980) Contemporary prayers in contemporary
Arabic. 1 st ed. Beyrūt: The Nobel Foundation.
Jorjānī, Abdol-qāder(1979) Asrār al-balāqe. With the effort of
Hellmut Ritter.2ed ed. Damešq: vezārat al-Ma’āref.
Marveh, Hossein. (1965) Cash on hand at al-Manhaj al-Waqa'i.
Beyrūt: maktabatl-ma'āref.
Mohammad Mansūr, Ābrāhām. (1999/1420AH) Poetry and Sufism.1st
ed. Qāhereh: Dār al-amīn.
Moqaddasī, Abolhasan Amīn, & Mahdīyeh Qeysarī.(2018-1397SH).
"An Analysis of the Dream Function in Adonis's Poems". Journal of
Arabic Literature. Year 10. No. 2. Pp. 1-20.
Moa'zenī, Alī Mohammad & Sabīkīye Esfandīyār.(2010/1389SH).
"Investigating the Dimensions of Crazy Personality in Tragedy
(Madmen as Mystics, Not Rationalists)". Knowledge Quarterly. Iran-
Pakistan Research Center. No. 100. Pp.147-174.
Nišāvī, nasīb. (1980) Entries for contemporary al-madrassi in
contemporary al-sharia. Alawali class.1st ed. Damešq: Author himself.
Rezāī nīyā, Abdol-rezā(1999/1378SH). Wind Record. Translation of
the Pharahs of the Oratory. Tehran: Markaz
Yūsef Sāmī. Al-yūsef. (1980) Contemporary al-Shaar al-Arab. 1st ed.
Damešq: Alliance of Arabs.

You might also like