You are on page 1of 10

See discussions, stats, and author profiles for this publication at: https://www.researchgate.

net/publication/356207778

‫ﻫﺎی ﺷﻌﺮ ﭘﺎﯾﺪاری در ﺷﻌﺮ ﻣﻌﺎﺻﺮاﻓﻐﺎنﺳﺘﺎنﺑﻦﻣﺎﯾﻪ و وﯾﮋه ﮔﯽ‬

Article · July 2021


DOI: 10.22271/multi.2021.v3.i2b.92

CITATIONS READS

0 146

2 authors, including:

Abdul Saboor Salih - ‫ﻋﺒﺪاﻟﺼﺒﻮر ﺻﺎﻟﺢ‬


Kabul Education University
5 PUBLICATIONS   0 CITATIONS   

SEE PROFILE

All content following this page was uploaded by Abdul Saboor Salih - ‫ ﻋﺒﺪاﻟﺼﺒﻮر ﺻﺎﻟﺢ‬on 05 February 2022.

The user has requested enhancement of the downloaded file.


‫‪International Journal of Multidisciplinary Trends 2021; 3(2): 81-89‬‬

‫‪E-ISSN: 2709-9369‬‬
‫‪P-ISSN: 2709-9350‬‬
‫‪www.multisubjectjournal.com‬‬ ‫بنمایه و ویژه گیهای شعر پایداری در شعر معاصرافغانستان‬
‫‪IJMT 2021; 3(2): 81-89‬‬
‫‪Received: 13-06-2021‬‬
‫‪Accepted: 16-07-2021‬‬
‫عبدالصبور صالح ‪,‬میرویس شمال‬
‫عبدالصبور صالح‬
‫عضو کادری عملی دیپارتمنت فارسی‬ ‫‪DOI: https://doi.org/10.22271/multi.2021.v3.i2b.92‬‬
‫پوهنتون تعلیم و تربیه کابل‬
‫چکیده‬
‫میرویس شمال‬ ‫جریانهای ادبی همواره جز هستیبار زندگی انسان بوده‪ ،‬که با تمام نابرابریهای روحی‪ ،‬دورنی‪ ،‬فقر‪،‬‬
‫عضو کادری عملی دیپارتمنت فارسی‬
‫پوهنتون تعلیم و تربیه کابل‬ ‫تنگدستی‪ ،‬تجاوز و نامالیمات روز یکتنه در ستیز و کامجویی بوده است‪ .‬این فر بلندهنگامه را شعر‬
‫نامست‪ ،‬شعری که بدان«جریان مقاومت‪ ،‬شعرمردمی‪ ،‬شعربیداری‪ ،‬شعر داد در مقابل بیداد‪ ،‬شعر پایدار و‬
‫هستوارهی تسلیم ناپذیر تفکر انسان امروز گفته میشود‪».‬‬
‫خالقیت و باور انسان با آزادگی‪ ،‬سرفرازی‪ ،‬نیکسرشتی و صالبت اشرافی پیوند همیشهگی دارد‪ ،‬از‬
‫همینروست که هر آدم عاقل برای رهایی از چنگ نا میمون اسارت‪ ،‬بردگی‪ ،‬گمنامی و‪ ...‬دست به ایجاد‬
‫استحکام استقالل و آزادی میزند‪ .‬این حرکت شجاعانه با دو رویکرد سرد و گرم تحقق پذیر میشود‪ ،‬این‬
‫نوع خود آگاهی گاه با فواره ی آتش و خون و گاه با قلم‪ ،‬زبان‪ ،‬تفکر و باور شاعرانه در بستر زمان جاری‬
‫میگردد‪.‬‬
‫بُنمایه شعر مقاومت و مردمی افغانستان در سه بستر جداگانه (( حوزه مهاجرت و بیرون مرزی‪ ،‬خاستگاه‬
‫کلی شعر مقاومت و شعر پایدار )) به شکوه و بالندگی میرسد‪ .‬این عجوبهی تاریخی و فرهنگی‪ (( ،‬شعر‬
‫مقاومت )) را شاعران معاصر کشور با همت بلند خود داعیه داری میکنند‪.‬‬
‫باری در یک نگاه کلی و سریع در شعر شاعران معاصر فارسی در حوزه افغانستان‪ ،‬آزادی و آزادگی‪،‬‬
‫توصیف قهرمانان نبرد‪ ،‬میهن دوستی‪ ،‬شهید و شهادت‪ ،‬نکوهش بیدادگری‪ ،‬جهاد و مجاهد‪ ،‬بازتاب زندگی‬
‫خونبار مردم‪ ،‬تشویق برای ایستادهگی در برابر استبدادگران و بازتاب فرهنگ عامیانه‪ ،‬را میتوانیم از‬
‫ویژهگیها و بنمایههای شعر پایداری شاعران معاصر افغانستان برشمرد‪.‬‬

‫کلیدواژهها ‪:‬شعرمقاومت‪ ،‬شاعران مقاومتسرا‪ ،‬شعر پایداری‪ ،‬ویژگی های شعرمقاومت‪ ،‬بنمایههای شعر‬
‫پایداری‪.‬‬

‫مقدمه‬
‫بشر در تمام ادوار تاریخ آزاد زیستن‪ ،‬آزاد اندیشیدن و پویشهای معنادار زندگی را از شیپور بلند‬
‫آهنگ حماسه‪ ،‬غنا‪ ،‬آموزش و پرورش به صدا در آورده است‪ .‬به یقین میتوان گفت‪ ،‬که بستر آن‬
‫همه سزاواری و ارزشمندی شعرست و فرهنگ بلند هنگامهی هر ملتی‪.‬‬
‫با مقاومت و آزادی از ورای شعر که مقدسترین حربهی زندگی انسان است‪ ،‬میتوان با آن از‬
‫نعمتهای بزرگ خداوندی در درازنای زندگی بشری مدد جست(‪ :6‬ج‪.)۴۳ :۱‬‬
‫در حوزه ادبی افغانستان شعر مقاومت و بُنمایهی آن جریان متحولیست با تمام ساز برگهای‬
‫مدرن آن در حوزههای چون‪ (( ،‬شعر مهاجرت‪ ،‬شعرپایدار‪ ،‬اشعار رزمی و انقالبی و‪ ...‬که با‬
‫آرمان روح سپیداران بلند نام این حوزه ادبی به شکوه و بالندگی رسیده است‪ ،)).‬استاد خلیل الله‬
‫خلیلی‪ ،‬استاد واصف باختری‪ ،‬محمد رازق فانی‪ ،‬کاظم کاظمی‪ ،‬صبورالله سیاهسنگ‪ ،‬قهار عاصی‪،‬‬
‫صراحت روشنی‪ ،‬پرتو نادری‪ ،‬مظفری و ‪ ...‬از پیشکسوتان این جریان بالنده و سزاوار شعر‬
‫امروز افغانستان قلمداد میشوند‪.‬‬
‫بُنمایه شعر مقاومت در بستر پویش و باالیش شعر حماسی هستییاب شده است‪ ،‬شعر مقاومت و‬
‫پایدار قلمرو آزادی‪ ،‬مجاهدت‪ ،‬مبارزه‪ ،‬مناظره‪ ،‬دادگری‪ ،‬روشناندیشی و‪ ...‬را با رنگینکمان‬
‫واژگان آفتابی و درخشان کرده است‪ ،‬برای ملت افغانستان و سایر همزبانان و همباوران چتر‬
‫شرف و عزت شده است‪ ،‬از همین روست که همهی ملت ما این فرم ادبی را مثل روح در جان‬
‫میپرورانند‪.‬‬
‫اینجاست که برای شعر لقب یل نامآور داده میشود‪ ،‬به قول سهراب سپهری«شعر از مهمترین‬
‫حوزههای شعور و شرف آدمیست؛ اگر فلسفه‪ ،‬منطق‪،‬کالم‪ ،‬عرفان‪ ،‬حماسه‪ ،‬اسطوره و سایر‬
‫‪Corresponding Author:‬‬ ‫عرصههای جوالن اندیشه‪ ،‬امیال سرشتی انسان را ارایه نکرد‪ ،‬شعر به مثابۀ فوران فکرت و‬
‫عبدالصبور صالح‬ ‫ترجمان فطرت و هیجان آرزوها و عقدههای در گلو خفته‪ ،‬غم بزرگ و فراگیر او را با منطق ویژه‬
‫عضو کادری عملی دیپارتمنت فارسی‬
‫پوهنتون تعلیم و تربیه کابل‬ ‫و دستور شکنی سحرانگیز به پرخاش گرفته غربت‪ ،‬یتیم ماندهگی‪ ،‬سفر‪ ،‬مهاجرت و آوارهگی‬

‫~ ‪~ 81‬‬
‫‪International Journal of Multidisciplinary Trends‬‬ ‫‪www.multisubjectjournal.com‬‬

‫حزنانگیزش را در‪ ،‬یا پنجرهیی میگشاید«‪.‬‬ ‫مقاومت افغانستان راه شعر اجتماعی‪ ،‬شعر سیاسی‪ ،‬شعر متعهد‬
‫به طرف دنیای دیگر ـ دنیاییکه با تمام شکوه « فراسوی تجلی‬ ‫و ‪ ...‬نیز گفته میتوانیم ‪.‬‬
‫باز است» ( ‪)۱۱ ،7‬‬ ‫داکتر سمیع حامـد‪ ،‬در بـاره شـعر مقاومت میگوید‪ « :‬از دیدگاه‬
‫بُنمایه شعر مقاومت نام دگر آزادی است‪ .‬آزادی کوه سر به فلک‬ ‫مـن‪ ،‬شـعر مقاومت را به دشواری میتوان از هـم جـدا کـرد‪.‬‬
‫کشیدهی است که رسیدن به قلههای بلند آن‪ ،‬نیازمند گذرکردن از‬ ‫شـعر اصیل در هـر پیکرهای که به جلوه آید‪ ،‬از مقاومت سرشار‬
‫هفت خـوان رستم است؛ رسیدن به آزادی گذر دادن کشتیای‬ ‫اسـت ‪ ...‬شـعر مقاومت پیرایـههـای گوناگون دوران مقاومت (‬
‫است از موجهای توفانی دریاها‪ ،‬بلی دست یافتن به آزادی‬ ‫نبردهـا‪ ،‬دردهـا‪ ،‬یادهـا فریادهـا‪ ،‬مـهـاجرتهـا‪ ،‬زنـدان و ‪ ) ...‬را‬
‫هیچگاهی کار آسانی نبوده است‪ ،‬مبارزه و پیکار برای آزادی‪،‬‬ ‫در بر میگیرد از نظـمهـای جهادی استاد خلیـل الله خلیلـی و‬
‫در درازای تاریخ‪ ،‬هم مانندی تمام به داستان هفت شهرعشق‬ ‫شـعرهای نوستالوژیک کاظمی گرفتـه تـا هـرولـهی عاصی و‬
‫شیخ عطار در منطق الطیر دارد‪.‬‬ ‫حبسیات صـبور الله سیاه سنگ‪ ،‬همه شامل دایرهی شعر مقاومت‬
‫هسته و بُنمایه شعر مقاومت در افکار همه شاعران و سخنوران‬ ‫اند‪) ۱۴ : 11 ( » .‬‬
‫پارسیگوی وضاحت چشمگیر داشته‪ ،‬از جمله ابوالقاسم الهوتی‪،‬‬ ‫همچنـان داکـتـر عـبـدالطیف پدرام در کنـار تعریـف هـای‬
‫واژه آزادی را هـممـعنـا بـا استقالل و در برابر بردهگی به کار‬ ‫گوناگونی که در باره ادبیات مقاومت دارد‪ ،‬در زمینـه ماهیـت و‬
‫برده استت‪:‬‬ ‫بـنمـایـه آثاری که در حـوزه مقاومـت شـکل میگیرند‪ ،‬چنین‬
‫(( زندگی آزادی انسان و استـقالل اوست ‪ /‬بهر آزادی جدل کـن‪،‬‬ ‫دیدگاهی ابراز کرده است‪ « :‬جـان مایه اساسی آثاری برآمـده از‬
‫بندهگی درکار نیست )) (‪) ۷ :11‬‬ ‫متن مقاومت‪ ،‬رزمیـدن بـا بیـداد داخلی و تجـاوز بیرونی در‬
‫همـه حـوزههـا‪ ،‬سیاسی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬اقتصـادی و‪ ...‬و « نه گفتن »‬
‫بن مایه های شعر مقاومت افغانستان‬ ‫در برابر جریانهای ضد آزادی و بنیادگرا است‪) ۱۱ : 4 ( » .‬‬
‫سرزمین ناآرام و قرار افغانستان در سـده هـای متمادی‬ ‫به هر روی‪ ،‬بنا به کاوش و برداشت از تعریف شعر مقاومت‪،‬‬
‫دستخوش تجاوزهایی شـده اسـت که هـر آنـی مـردم سلحشور‬ ‫از دید داکتـر سـمیع حامـد بـه ایـن نتیجه میرسیم که عناصر‬
‫آن‪ ،‬بـا مبـارزات خستهگی ناپذیر توانسته انـد متجاوزان را درهـم‬ ‫مختلف و رویدادهای گوناگونی در ادبیات دهههای پسین‪ ،‬به‬
‫شکسته و خوابهای تسخیر این کشور را برای متجاوزان‪ ،‬بـه‬ ‫ویژه شعر مقاومت افغانستان بازتاب یافتـه اسـت کـه بـه‬
‫کابوسهای وحشت ناک مبـدل بسازند‪ .‬این جنگها‪ ،‬بسیاری از‬ ‫صـورت کوتاه بـه شـماری از این رویدادها‪ ،‬میپردازیم‬
‫داشتههای مردم ما را از آنها گرفت و در مقابل آن‪ ،‬دردها و‬
‫ویرانـیهـای فـراوان‪ ،‬پریشانی و دربـه دری‪ ،‬وحشـت هـای‬ ‫آزادای و آزادهگی‬
‫گوناگون و سیه روزیهـای بی شماری را نصیب مردم ما‬
‫ساخت؛ مگر در کنار ویرانی جنگها‪ ،‬ملت ما به چیزهایی هـم‬ ‫اگر آزادی ما زیر سوال برود؛‬
‫دست یافتند و چیزهایی هم به دست آوردند؛ به گونه نمونه‪ ،‬اگر‬ ‫اگر غرور ملی ما درهم شکسته شود؛‬
‫جنگ شهر مـا را ویران کرد‪ ،‬اگر جـان شـماری از انسـانهـای‬ ‫اگر استقالل ما نابود گردد؛‬
‫مبـارز را گرفت؛ مگـر خـون آنهـا ارمغان آور رهایی و آزادی‬
‫برای چندین نسـل بعـد شد؛ اگر‪ ،‬بخش بزرگی از فرهنگ مـا را‪،‬‬ ‫در آن صورت‪ ،‬این زندگی برای ما کوچکترین لذت و ارزشی‬
‫از ما گرفت و یا اگر در جنگ شماری از کتابهای ما سوزانده‬ ‫نخواهد داشت‪ ( .‬مسعود بزرگ رح ) آزادی شیرین ترین‬
‫شد‪ ،‬در برابر آن‪ ،‬جریان مقاومت در ادبیات مـا شـكل گرفت؛‬ ‫واژهایست که آسانها برای دست یافتن به آن‪ ،‬حاضر شده اند تا‬
‫کـه امـروزه اگر در ادبیات‪ ،‬معاصـر بـه ویـژه شـعر معاصر‬ ‫تلخ ترین بادههـا را سر کشند ؛ آزادی پرمفهوم ترین واژهایست‬
‫پارسی دری‪ ،‬شعر مقاومت میتوانـد بـا اشـعـار جـدی‪ ،‬در‬ ‫که انسـانهـای آگاه را‪ ،‬آماده ساخته است تا تمـام هست وبود و‬
‫ادبیات ملـتهـای دیگر همسوییکنـد‪ ،‬شاید یکی از بزرگترین‬ ‫داروندارشان را در پای آن بریزند؛ آزادی شایسته ترین‬
‫عوامل آن جنگ باشد ‪.‬‬ ‫واژهایست که آزاده گان حاضـر بوده اند در برابر به دست‬
‫گاهی شماری از مردمان‪ ،‬ادبیات را آیینه تمام نمای جامعه‬ ‫آوردن آن‪ ،‬بر زندگیخود‪ ،‬پشـت پـا زنـد و‪ ...‬در نهایت آزادی‪،‬‬
‫تعریف کرده انـد یـا شـمار دیگری‪ ،‬ادبیات را تاریخ حقیقـی هـر‬ ‫زیبـاتـرین واژهایست که انسانها را توانایی بخشیده است تا‬
‫جامعـهی گفته اند؛ از این جهت است که در شعر مقاومت‬ ‫عاشقانه به زیر چوبهدار ایستاده شوند‪ ،‬در برابر شکنجههای‬
‫افغانستان‪ ،‬شاعران ‪ -‬با وجود کم مهریهای فراوانی که به آنها‬ ‫مختلف استعمارگران تاب بیاورند و به خواستهای برده گیران‬
‫شده است‪ ،‬دردهـا‪ ،‬رنجها‪ ،‬در بـه دریهـا‪ ،‬آورگیها و‬ ‫گردن نهند‪ ،‬چنانکه ابوالقاسم الهوتی آزادی‪ ،‬رابطه آن را با‬
‫پریشانیهـای مـردم را بـا تمـام وجـود درک کرده و همهی آنها‬ ‫زندگی و رسیدن به این مفاهیم را با جادوی واژهها به گونه زیر‬
‫را به تصویر کشیده اند و به این گونه شعر مقاومت را پایه‬ ‫ماندگار ساخته است‪:‬‬
‫گذاری کرده اند‪.‬‬
‫شعر مقاومت در افغانستان پا به پای اجتماع در حرکت بوده‬ ‫زندگی آخر سر آیـد بنده گی در کار نیست‬
‫است؛ خواست شاعر‪ ،‬خواست جمعی ملت بوده‪ ،‬هر آنچیزی را‬ ‫بنده گی گر شرط باشد‪ ،‬زندگی در کار نیست‬
‫که ملت میپسندید‪ ،‬شاعر نیز‪ ،‬از همان جایگاه به سخن گفتن‬ ‫گر فشار دشمنـان آبت کند مسكیــن مشو‬
‫پرداخته است و رخدادهای مهم جامعه را‪ ،‬هر آن‪ ،‬به گونهی به‬ ‫مرد باش ای خسته دل شرمندهگی در کار نیست‬
‫تصویر کشیده است؛ گاه رویدادی را انتقاد کرده‪ ،‬به باد تمسخر‬ ‫زندگی آزادی انسان و استـقالل اوست‬
‫گرفته و به مخالفت با آن برخاسته است و گاه رویدادی را‬ ‫بهر آزادی جدل كـن‪ ،‬بنـدهگی در کار نیست‬
‫تحسین کرده و از آن جانبداری کرده اند ‪ .‬بنا بر این شعر‬ ‫(‪)۷ :11‬‬

‫~ ‪~ 82‬‬
‫‪International Journal of Multidisciplinary Trends‬‬ ‫‪www.multisubjectjournal.com‬‬

‫الهوتی در سروده مانای معنادار باال‪ ،‬برای خوانندهگان خود‪،‬‬ ‫ارث آبایی من دار و نـدار آزادی‬
‫مربی و آموزگار شده‪ ،‬آنها را درس زندگی میدهد‪ .‬الهوتی هر‬ ‫اولین نام که در زندگیآموخته ام‬
‫خواننده را مخاطب خود قرار داده‪ ،‬برایش میگوید‪ :‬زندگی‬ ‫آخریــن گفتنی ام روز شمار ‪ ،‬آزادی‬
‫انسـان بـه هر گونهای که باش‪ ،‬سرانجام روزی به پایان‬ ‫(‪)۷۷ :11‬‬
‫خواهدرسد؛ پس دربند بودن‪ ،‬زیبنده انسانها نیست؛ با اراده‬
‫آهنین راهت را انتخاب کن‪ ،‬در برابر فشارهای برده گیران تسلیم‬ ‫عاصی شهید‪ ،‬در سروده باال‪ ،‬با به کارگیری ترکیبهای جدید و‬
‫مشو و از راهت برنگرد؛ چراکه زندگی انسانها با آزادی‬ ‫زیبا‪ ،‬با مفهوم واژه آزادی‪ ،‬برخـورد احساسییی‪ ،‬آمیخته با خشم‬
‫معنادار میشود و آزادی و وارسته بودن‪ ،‬هست و بود زندگی‬ ‫توصیف نشدنی دارد؛ عاصی زمزمههای بهار را در واژه آزادی‬
‫انسانی است؛ بنابر آن‪ ،‬برای دست یابی به زندگی معنادار و‬ ‫مییابد و بوی گل را از مفهوم آزادی استشمام می کند‪ .‬عاصی‬
‫رهایی از برده گی‪ ،‬مبارزهکن و این مبارزه‪ ،‬مبارزه ایست‬ ‫آزادی را چراغ شب تاری خوانده که از نیاکانش برایش رسیده‬
‫دوامدار که تا قیام قیامت‪ ،‬ادامه خواهد داشت‪.‬‬ ‫است؛ او آزادی را نخستین واژهای میخواند که بر زبانش جاری‬
‫همچنان تعدادی از چامهسرایان‪ ،‬واژههای آزاد و آزادی را در‬ ‫شـده و آخـرین واژهی میداند که تا روز حشر بر لب دارد‪.‬‬
‫تضاد با ترکیبهای دردام گیرشدن و به زندان افتیدن‪ ،‬بهکار‬ ‫به همینگونه‪ ،‬استاد خلیلی نیز همه هست و بود یک ملت را در‬
‫برده اند؛ همانند سروده زیر از استاد خلیل الله خلیلی‪:‬‬ ‫گرو واژه آزادی آورده و با در نظر داشت ان تعریف میکند‪ .‬از‬
‫نظر استاد خلیلی‪ ،‬هیچ چیزی در نبود آزادی معنای واقعی‬
‫از این آزاده گی بهتر‪ ،‬بود صد ره به چشم من‬ ‫خودش را ندارد؛ در نبود آزادی همه چیز پوچ و بی معنا است‪،‬‬
‫صدای شیـون زنجیـر و قیـد کنج زندانی‬ ‫نی صنعت میتواند کشوری را به خوشبختی برساند و نی نیرو‬
‫(‪)۴۱۱ :8‬‬ ‫و نظام آن کشور دارای ارزشی است؛ چنانکه‪:‬‬

‫به هر صورت‪ ،‬یکی از ویژهگیهای بارز شعر مقاومت‪ ،‬توجه‬ ‫افسوس که در قسمت ما شادی نیست‬
‫ویژه شاعران مقاومت سرا‪ ،‬به مفاهیم آزادی و آزادهگی است؛‬ ‫جز رنج غم و جفا و بربادی نیست‬
‫شاعران مقاومت سرا در مواقع مختلف زمانی‪ ،‬از دیدهای‬ ‫علم و هنر و صنعت و نیرو و نظام‬
‫گوناگون‪ ،‬با واژه آزادی و آزادهگی برخورد دارند و این واژهها‬ ‫این ها همه هیچاند ‪ ،‬چو آزادی نیست‬
‫را تعبیر و توصیف میکنند‪ ،‬چنانکه شاعران افغانستان روزی‬ ‫(‪)۴۷۷ :8‬‬
‫آزادی و آزادهگی را رهایی از اشغال و شکست شوروی‬
‫توصیف و تعبیر میکردند؛ روزی دیگر‪ ،‬در زمان حکومتهای‬ ‫شاعر کمتر شناخته شده مقاومت سرای کشور‪ ،‬رضای احمدی‬
‫مجاهدان ‪ -‬دست یافتن به آرامش کشور و پایان جنگهای درون‬ ‫نیز همانند شاعران یادشده در باال‪ ،‬به مفهوم آزادی پیپرده‪،‬‬
‫کشوری و هم چنان زمانی هـم ‪ -‬روزگار بی دادهـای طالبـانی ‪-‬‬ ‫چنین برخوردی با واژه آزادی دارد‪:‬‬
‫افتـادن طالبان از اورنگ فرمان روایی‪ ،‬به هر حال‪ .‬شاعر‬
‫مقاومت سرا همواره در پی پیدا کردن راه های بیرون رفت‬ ‫آتش آندم استخوانم را چو خـاکستر کند‬
‫کشورش‪ ،‬از شرایط موجودی بوده که در آن زندگیمیکرده‬ ‫باد پاشـد بـر وطـن خـاکستر آزادهگی‬
‫است؛ آنها همواره میخواستند‪ ،‬از حالت بی سروسامانی که‬ ‫ره روم چون آذرخشی نور خورشید رها‬
‫برای خودشان و برای کشورشان پیش آمده‪ ،‬رهایی پیدا کرده و‬ ‫برکند بنـد اسـارت مـشـعل آزاده گی‬
‫به آرامشی برسند‪.‬‬ ‫(‪ :11‬نت )‬
‫آزادی‪ ،‬آرشان آزادی خواهان است‪ .‬ستیز با زندان‪ ،‬بند و اختناق‬
‫و نیز آرزوی روزهایی که خورشید آزادی از پشت ابرهای تیره‬ ‫توصیف قهرمانان نبرد‬
‫بیداد بدمد‪ ،‬فضای شعرمقاومت و پایداری را پر کرده است‪.‬‬ ‫یکی از ویژهگیهای درخور توجه و مشترک شعر مقاومت در‬
‫آزادی در ادبیات مقاومت‪ ،‬فرشتهای است‪ ،‬نسیم و درخت و‬ ‫ادبیات جهانی‪ ،‬از جمله در شعر مقاومت افغانستان‪ ،‬توصیف‬
‫سبزه و بهار است و شاعر همواره در جستجوی آن تا آن حد که‬ ‫قهرمانان نبرد است؛ شاعران مقاومت سـرای افغانستان‪ ،‬با توجه‬
‫در آرزوی یافتنش‪ ،‬مرگ را به جان میخرد ( ‪ ) ۳۴ : 9‬در نگاه‬ ‫به شرایط تنگ زندگی محیطی شـان‪ ،‬یا به گونهی آشکار و یـا‬
‫ژرف بینانه گفته مـیتـوانیم که بیشترین شاعران مقاومت سرا‪ ،‬با‬ ‫هـم پنهـانی ـ بـا به کارگیری نمادهـا‪ ،‬شگردهای هنری و آرایـه‬
‫مفهوم و واژه آزادی برخورد عجیبی دارند‪ ،‬گویی تمام آرامش و‬ ‫هـای ادبـی ـ از قهرمانیها و افتخار آفرینیهای قهرمانـان‬
‫آسودهگی‪ ،‬در همین واژه جاگرفته است‪ ،‬چنانکه‪:‬‬ ‫نـبـرد‪ ،‬بـه صـورت جمعی و گروهی‪ ،‬یا یک شخص معین و‬
‫مشخص‪ ،‬ستایش می کننـد‪ .‬در نگاه کلی چامـههـای سـتایشگر‬
‫بوی گل زم زمـه بـاد بهار آزادی‬ ‫شعر مقاومت افغانستان را به سه بخش تقسیم کرده میتوانیم ‪-۱ :‬‬
‫عشق من آیینه قامت یار آزادی‪...‬‬ ‫ستایش منت به صورت گروهی؛ ‪ -۲‬ستایش گروه مجاهدان به‬
‫بوسه درد برانگیـز سحر از لب رود‬ ‫گونه جمعی؛ ‪ -۴‬ستایش اشخاص ناشناخته شده در نبردها‪.‬‬
‫کوره نـور و چراغ شب تار آزادی‬ ‫شمار اشعاریکه درستایش ملت‪ ،‬با جنبههای مقاومت گونه در‬
‫حسرت شیشه لبریز می و جام تهی‬ ‫ادبیات افغانستانی بـه ویـژه ادبیات معاصـر‪ ،‬سـروده شده اند‪،‬‬
‫انتــظار و عطش بـاده گسار آزادی‬ ‫نهایت زیاد است‪ .‬ملت و سخن گفتن از موقف و موضع و‬
‫منجنیق پسر آذر و خـون نمـرود‬ ‫جایگاه ملت‪ ،‬ستایش پایمردیهای و ایستادهگیهای ملت‪ ...‬و در‬
‫باغ گل هـای تـر وسوسه بار آزادی‬ ‫نهایت به قول داکتـر پـدرام انه لــن » هـای ملت در برابـر‬
‫خشم قومی به سرافرازی صدهارستم‬ ‫مـتجـاوزان با توجه به شکنجههای گوناگون آنها‪ ،‬یکی از‬

‫~ ‪~ 83‬‬
‫‪International Journal of Multidisciplinary Trends‬‬ ‫‪www.multisubjectjournal.com‬‬

‫سورههای است که در سرودههای شاعران زیادی بازتاب یافته‬ ‫متن سروده برداشـت مـیشـود‪ ،‬بیانی شعر زیر را‪ ،‬در آستانه‬
‫است؛ چنانکه شـاعـر جـوان و جـوانمـرگ‪ ،‬شـهیـد عبـدالقهار‬ ‫شـكـت شـوروی در افغانسـتان سروده است؛ چنانکه‪:‬‬
‫عاصی از ردیـف شـاعرانی مـیباشـد که همیشه ملت‪ .‬در‬
‫سرودههـایش جا دارد؛ همیشـه درد ملت را سروده است؛ همیشـه‬ ‫تویی آن قوم‪ ،‬کزو کفر زمان می لرزد‬
‫از موضع ملـت سـخن زده است‪ .‬در شعر عاصـی شـهامت‪،‬‬ ‫شرق در ظاهر و غربش به نهان می لرزد‬
‫پایداری‪ ،‬اعتمـاد بـه نفـس‪ ،‬شکست ناپذیری ملت و‪ ...‬بازتاب‬
‫وافری داشته است؛ به گونه نمونه‪ ،‬سرودههای زیر را از او‪،‬‬ ‫عاصی شهید در سروده دیگر خود‪ ،‬بازهم در کنار توصیف‬
‫رونویس میکنم‪:‬‬ ‫کوتاهی از میهن خود‪ ،‬برای بیـان شـهکاری ها و دالوریهای‬
‫ملتش لب به سخن میگشاید؛ او هر فردی از ملت خـود را‪،‬‬
‫این ملت منست که دستان خویش را‬ ‫مردمانی سرکش‪ ،‬مقاوم و قهرمانانی میخوانـد کـه قـیـام شان‬
‫بر گرد آفتاب کمربند کرده است‬ ‫همواره‪ ،‬جهان را باالی متجاوزان تـاری ساخته و در نهایت به‬
‫این مشتهای اوست که می گوید از یقین‬ ‫پیروزی رسیده اند‪ .‬مجـروحان عامی در سروده زیره مردمانی‬
‫دروازه های بستهی تردید قرن را‬ ‫است که در هر خانواده یک رستمی و در هر خانواده یک آرشی‬
‫ایمان بیاوریدا ‪...‬‬ ‫حضور دارد چنانکه‪:‬‬
‫این اوست‬
‫اوست‬ ‫خیـال مـن ‪ ،‬یقیـن مـن‬
‫که شیپورهاش را‬ ‫جناب کفر و دین من‬
‫شیپورهای فتح پیام آشناش را‬ ‫بهشت هفتـیـن مـن‬
‫آورده در صدا‬ ‫دیار نازنین من‬
‫بیدار می کند‬ ‫کوه وكـمـر غـالم شـان‬
‫هشدار می دهد‬ ‫چه آفتاب و آتشی‬
‫( ‪ 1:۴۷‬و ‪) ۷‬‬ ‫فیـامـتـي ‪ ،‬قـبـام شـان‬
‫چه مردمان سرکشی‬
‫عاصی با توجـه بـه شـرایط محیطیای که در ُپراخـتـاق‬ ‫شهادت و مراد را‬
‫تـریـنجـای و روزگار یعنی زیر پرچم حکومت زندگی میکرد‬ ‫به گوش سنگ سنگ خود‬
‫و بر علیه حکومت میسرود؛ آنهم در روزگاری که همهجا‪،‬‬ ‫چه سخت نعره می کشد‬
‫مرگ سایه افگن‪ ،‬شده بود که حتا گوش به گوش شـدن دو نفر‬ ‫گلوی سرزمین من‬
‫نوعی جرم تلقی میشـد‪ ،‬ناگزیر است که در زمان توصیف‬ ‫به خانه‪ ،‬خانه رستمی‬
‫قهرمانیهای ملـتش‪ ،‬قهرمانانی که در برابر استبداد ایستاده شده‬ ‫به خانه‪ ،‬خانه آرشی‬
‫اند و مبارزه میکنند‪ ،‬از نمادها سود ببرد‪.‬‬ ‫برای روز امتحان‬
‫عاصی در سروده باال‪ ،‬با به کار گیری آرایـههـای ادبی گوناگون‬ ‫دالوری کمان کشی‬
‫و همچنان سادهای زیبا و سنجیده شدهی‪ ،‬میخواهد بگوید که این‬ ‫چه سرفراز ملتی‬
‫تنها ملت بزرگ ماست که دور بزرگترین قدرت دنیا ( اتحاد‬ ‫چه سربلند مردمی‬
‫جماهیر شوروی ) که نزدیک شدن به آن نیست و نابودشدن را‬ ‫که خاک راه شان بود‬
‫در پی دارد و هر موجـودی را در فرسنگهـای دور از خـودش‪،‬‬ ‫شرافت جبین من‬
‫ذوب میسازد؛ حلقـه زده‪ ،‬خـط سـرخی کشیده و سـد بزرگی بـه‬ ‫(‪)۲۴۲- ۲۲۲ :11‬‬
‫وجـود آورده که گذر از آن بسیار دشـوار است و حتا نـاممکن‪.‬‬
‫همچنان عاصی میخواهد بگوید که تنها این ملت بزرگ ماست‬ ‫میهن دوستی‬
‫میخواهند روسیه را رو سیاه بسازد ـ روسیهی که همه‬ ‫میهن دوستی یکی از بنمایه های دیگریست که در شهرت‬
‫کشورهای دنیا‪ ،‬مقاومـت مـردم مـا را در برابر آن بیهوده‬ ‫مقاومت افغانستان‪ ،‬بازتاب یافته است میهن با آن همه‬
‫میانگاشتند و حتا شکست آن در ذهـن بـزرگ ترین قدرتهـای‬ ‫ویرانیهایی که بر پیکرش وارد شده است‪ .‬بازهم برای‬
‫جـهـان چـون آمریکا و انگلیس ناممکن بود و به یک طلسم مبدل‬ ‫فرزندانش‪ ،‬دوست داشتنی است و یک عشق است؛ عشق به‬
‫شده بود ـ عاصـی میخواهـد بگوید‪ ،‬این ملت منست که‬ ‫میهن‪ ،‬عشقی است بی پایان‪ ،‬که این مشق یکجا با شیر مادر در‬
‫میخواهـد ایـن طلسم شکست ناپذیری روس را بشکناند و اتحـاد‬ ‫بندان هنر انسانی می درآید و تا هنگام مرگ‪ ،‬با آن میباشد‪.‬‬
‫شـوری را از هـم بپاشـاند ‪ .‬چنانکه همانگونه شد و این ادعای‬ ‫استاد خلیل الله خلیلی‪ ،‬شاعر دل سوخته‪ ،‬آگاه و ژرف اندیش‬
‫عاصی‪ ،‬جامه عمل پوشید ‪...‬‬ ‫افغانستان‪ ،‬با تمام دشواریهایی که در داخل کشور خود دیده‪،‬‬
‫هـمچـنـان سـروده زیبایی از سرایشگری با تخلـص بیـانی‪ ،‬که‬ ‫مگر بازهم در یکی از سروده های زیبای خود با باریک بینی‪،‬‬
‫سزوار و در خور نشان مبارزان واقعی است؛ به دسترس‬ ‫حتا داشتن مهر میهن را پس از محبت خدا‪ ،‬به گونه زیر بازتاب‬
‫داریم‪ .‬شـاعر مجاهـدان را قـوم فـاتح و کفر شکنی معرفی کرده‬ ‫داده است‪:‬‬
‫که با دادن قربانیهای بیشماری‪ ،‬در نهایت قامت روسیه مهاجم‬
‫را خـم ساخته و شکستاندند‪ ،‬که با این کار آنهـا‪ ،‬دل شـرق و‬ ‫دانـد خـدا کـه بـعد خـدا می پرستمت‬
‫غرب را به لرزه در آمـده است‪ .‬قابـل یـاد کرد است‪ ،‬قسمیکه از‬ ‫هان ای وطن مپرس که چرا می پر ستمست‬
‫ذرات هستی ام ز تو بگرفته است‪ ،‬جان‬

‫~ ‪~ 84‬‬
‫‪International Journal of Multidisciplinary Trends‬‬ ‫‪www.multisubjectjournal.com‬‬

‫چون برتری زجان‪ ،‬همه جا می پرستمت ‪...‬‬ ‫که شوی به سان طاووس‪ ،‬به هـزار رنگ‪ ،‬تصویر‬
‫بعد مـكـان‪ ،‬اثـر نکند در دیار عشق‬ ‫گل و گندم و شقایق بدمد ز دشت هایت‬
‫ای دور از نظـرا بـه کجا می پرستمت‬ ‫زبلند شـانـه هـایـت‪ ،‬شـود آفتـاب‪ ،‬تکثیـر‬
‫با آن همه مصیبت و زندان‪ ،‬که دیده ام‬ ‫وطنم مباد روزی‪ ،‬که کسی‪ ،‬ز غنچه هایت‬
‫با گونه ‪ ،‬گونه جوروجفا می پر ستمت ‪...‬‬ ‫به فراقت اشک ریزد‪ ،‬ز غمت شود گلوگیر‬
‫در تنگنای زندگیو خوابگاه قبر‬ ‫(‪)۲۴ :5‬‬
‫در عـالـم فـنـا و بفا می پرستمت‬
‫هم با صریر و هـم ‪ ،‬با زبـان دل‬ ‫مهر ورزیدن به میهن‪ ،‬آزادی‪ ،‬شکوفایی و رهایی از بدبختیها‪،‬‬
‫هم آشـكـار‪ ،‬هـم بـه خـفـا می پرستمت‬ ‫یکی از ویژهگیهای بارز شعر شاعران رسالتمند افغانستان‬
‫(‪ ۲۵۷ : 8‬و ‪)۴۵۷‬‬ ‫بوده در دهههای پسین را تشکیل که شاعر در نمونه باال‪ ،‬با‬
‫اشارهای به ویرانیهای جنگ خواستار نابودی نشانههای‬
‫همچنان استاد خلیلی‪ ،‬در جای دیگری‪ ،‬ایـن مهر فوران یافته در‬ ‫روزهای بربادی و جنگ دارد و آرزوی سرفرازی‪ ،‬آبادانی‪،‬‬
‫وجود خود را‪ ،‬به گونه بسیار احساسیای که به خاطر آزردهگی‬ ‫شکوفایی و بالندهگی میهن خود را در سر میپروراند‪.‬‬
‫پیکر میهن‪ ،‬حتا حاضر نیست برای مدفن او کسی سینه میهناش‬
‫را بشکاند‪ ،‬بارتاب داده است؛ چنانکه‪:‬‬ ‫شهید و شهادت‬

‫از برای مدفن من‪ ،‬سینه پاکش مدر‬ ‫مادرم بر مرگ بی تابوت فرزندت منال‬
‫بهر من‪ ،‬بر خاطر زارش‪ ،‬منـه بـار گـران‬ ‫باز یکدم روز تجلیل شهیدان می رسد‬
‫داغ ها دارد‪ ،‬منه بر سینه اش داغ دگر‬ ‫زود می پـابـد تحقق وعـده پروردگار‬
‫دردها دارد‪ ،‬دگر بر پیگرش‪ ،‬خنجر مران‪...‬‬ ‫عاقبت این ظلم کفار‪ ،‬هم به پایان می رسد‬
‫رقص‪ ،‬رقصان از لحد خیزم اگر آرد کسی‬
‫مشب خاری از دیار من‪ ،‬به رسـم ارمغان‬ ‫انسان چهبخواهد و چهنخواهد‪ ،‬چه آمادهگی داشته باشد‪ ،‬و چه‬
‫ای وطن دار مبارک بی! اگر اینجا رسی‬ ‫نداشته باشد‪ ،‬روزی میرسد که مرگ‪ ،‬او را در آغوش میکشد‬
‫جز خدا و جز وطن‪ ،‬حرفی میاور بر زبان‬ ‫و قول خداوند بزرگ « هر انسان ذایقه مرگ را چشیدنی است »‬
‫تحقق پیدا میکند؛ مگر شهادت مرگی است انتخاب شده و‬
‫زادگاه و در هر کس به عنوان پناهگاه همیشهگی او‪ ،‬از‬ ‫شهیدان کسانی هستند که خودشان بـا شـوق خود مرگ را انتخاب‬
‫ارزشمندی ویژهای برخوردار بوده و حتا‪ ،‬برای بعضیها به‬ ‫کرده اند؛ مرگ نه آنها مرگ را در آغوش میکشند و با‬
‫ویژه شاعران رسالتمند‪ ،‬جنبههای قداستی مییابد؛ چنانکه‬ ‫ریختادن خـون شـان درخت گشن بیخ اسالم و آزادی را‪ ،‬آبیاری‬
‫بسیاری کسانی که مهاجر شده اند و در زیستگاههای شان‪ ،‬به‬ ‫میکنند؛ شهیدان مشعلهای فروزانی هستند که بر بلندای آزادی‬
‫مراتب آسایش دارند و آنجا به جریان زیباتر از میهن شان است؛‬ ‫و آزاده گی‪ ،‬عزت و سرافرازی ملتهای خود جاویدانه‬
‫مگر با آنهم هرآن در تالش و آرزوی بازگشت به میهن شان‬ ‫میدرخشند و پرتو افشانی میکنند‪.‬‬
‫هستهگاه شماری از شاعران حس میهن دوستی را به اوج آن‬ ‫شهید و شهادت‪ ،‬شمعهایی هستند که همواره مسلمانان مبارز‬
‫رسانده‪ ،‬میهن را به عنوان مادر یاد کرده اند‪ ،‬سلطه بیگانه را‬ ‫پروانهوار بر دور آنهـا چـرخ زده و عاشقانه هست وبودشان را‬
‫باالی آن غیر قابل پذیرش‪ ،‬لکه ننگ برای خود دانسته و در‬ ‫فدای مفاهیم آن کرده اند‪ .‬شهادت‪ ،‬به معنای خـم شـدن و نابود‬
‫راستای زدودن این لکه ننگ‪ ،‬شعر میسراید‪ .‬گاهی هم‪ ،‬شاعران‬ ‫شـدن نیست؛ بلکه کامگاری و رسیدن به مقصد است؛ از این رو‬
‫دور از میهن‪ ،‬همه دار و ندار خودشان را در میهن خالصه‬ ‫شاعر مبارز‪ ،‬فضل احمـد پیمان میگوید که برای شهدا نباید ماتم‬
‫کرده و خودشان را دور از وطن‪ ،‬یک آدم بی ارزش و بی‬ ‫گرفت؛ چنانکه ‪:‬‬
‫هویت دانسته‪ ،‬دردهای میهن‪ ،‬دردهای هممیهـان و در نهایت‪،‬‬
‫دردهای خودشان را از گلوی شعر‪ ،‬فریاد زده اند؛ یا گاهی‬ ‫شهیدان را بدست کم نگیرید‬
‫شاعرانی می آیند از جفاهایی که دیگران در حق میهن شان روا‬ ‫به درد و داغ شان ماتم نگیرید‬
‫داشته اند‪ ،‬لب به شکوه میگشایند؛ از داغها و زخمهایی که‬ ‫حنـا بـنـدان دامـاد ظـفـر را‬
‫دیگران بر پیکر مـام میهن وارد کرده اند‪ ،‬ناله سر داده و از به‬ ‫به جای خرمی‪ ،‬با غم نگیرید‬
‫تاراج رفتن هست و بود میهن شان‪ ،‬فریاد کرده اند‪ ،‬و یا گاه‬ ‫(‪ ،14‬نت)‬
‫آبادانی‪ ،‬سربلندی و پایان یافتن غمهای میهن شان را آرزو کرده‬
‫اند؛ چنانچه‪:‬‬ ‫شهادت سازندهترین و بر ره روترین مکتبی بوده است که‬
‫هیچگاهی سقوط نکرده و هر از گاهی شاگردانش رو به فزونی‬
‫وطنم ! دوباره اینک‪ ،‬تو و شانه های پامیر‬ ‫بوده اند؛ چه بسا شاگردان وفاداری که عین احساس شان را‪ ،‬در‬
‫پتکان ستاره ها راه که سحر شود فراگیر‬ ‫کالم ساده‪ ،‬با جادوی واژهها برای هم قطاران‪ ،‬همرزمان و‬
‫بتکان ستاره ها را‪ ،‬که ستاره های این شهر‬ ‫نسلهای بعدی رسانیده اند؛ در حقیقت آنها با احساس خود‪،‬‬
‫همـه یـادگـار زخمنـد‪ ،‬همه یادگار زنجیر‬ ‫دیگران را به وجد آورده و روحیه مبارزانه و احساس آزادی‬
‫من و یاد روزگاری که شکوه بلخ و غزنین‬ ‫خواهانه شان را تقویه میکنند چنانکه سرودهای زیر‪ ،‬یادگار‬
‫شده بود عین مهتاب‪ ،‬به درخشش جهان گیر‬ ‫یکی از مبارزان سنگر شمشیر و قلم ( شهید سید منصور حسین‬
‫منم و امید روزی که تو را دو باره بیـنم‬ ‫یار) است‪:‬‬

‫~ ‪~ 85‬‬
‫‪International Journal of Multidisciplinary Trends‬‬ ‫‪www.multisubjectjournal.com‬‬

‫در لوح سینه‪ ،‬واژه سنگر نوشـتـه ایم‬ ‫ویژهگیهایی است که در سرشت هر استعمارگری‪ ،‬جا گرفته‬
‫ما زندگی و مرگ‪ ،‬برابر نوشتـه ایم‬ ‫است؛ مگر هیچگاهی ملتها تا ابد زیر بار سـتم نرفتـه‪ ،‬روزی‬
‫برگو سالم مـا‪ ،‬بر یـاران راه عشق‬ ‫روزگاری دست به مبارزه پرده‪ ،‬در برابر استبداد پیشـهگـان بـه‬
‫کز خون‪ ،‬محبت کشور نوشته ایم‬ ‫پاخاسته انـد‪ .‬مـبارزان بـه شیوههای گوناگون در پی برحق ثابـت‬
‫روس لعیـن را که تجاوز نشان اوست‬ ‫سـاختن خـود برآمده که یکی از این راههـا افـشای استبداد و‬
‫شیطان روزگـار مـکـر نوشتـه ایم ‪...‬‬ ‫نارواهـایی است که استعمارگران در حق مردمـان زیـر ستم‪،‬‬
‫روا میدارند؛ چنانکه استاد خلیلی از جنایات روسها و نوکران‬
‫« شهید » و « شهادت » واژههایی اند گرانسنگ‪ ،‬در فرهنگ‬ ‫آنها در افغانستان‪ ،‬چنین پرده برداری میکند ‪:‬‬
‫دینی‪ ،‬دین مقدس اسالم که با ظهور دین رحمت‪ ،‬این واژهها زاده‬
‫شدند و تا امروز‪ ،‬رمـز پیروزی مبارزان مسلمان‪ ،‬در نبردهای‬ ‫در شرار ظلم‪ ،‬اوراق مصاحف سوختنـد‬
‫گوناگون آزادی خواهانه سرزمینهای اسالمی بوده اند‪ .‬در‬ ‫آتش الـحـاد در گـوی خـدا افـروخـتنـد‬
‫مکتب اسالم‪ ،‬باالترین امتیاز‪ ،‬گرانمایهترین درجه بزرگترین‬ ‫کودک ما را کـتـاب كـافـرى آموختنـد‬
‫پیروزی رسیدن به درجه شهادت است و برای انسانهـای‬ ‫عالمان را لب زاظهار حقیقت دوختند‬
‫سعادتمنـد‪ .‬زیباترین زمان‪ ،‬ساعتی است که پیروزمندانه‪ ،‬جام‬ ‫ایهااالزهرا دراین هنگامه لب بستی چرا ؟‬
‫شهادت بر لب نهاده و شراب شهادت‪ ،‬نوش می کنند‪.‬‬ ‫در جهاد راه حق‪ ،‬با مـا نپیوستی چرا ؟‬
‫بین که بهرما چه خونین فتنه ها انگیختند‬
‫نکوهش بیدادگری‬ ‫آن فضـای پاک را با زهرهـا آمیختنـد‬
‫مادران را پیش چشم کودکان آویختند‬
‫عیسی به رهی دید یکی کشتـه فـتــاده‬ ‫خون پاک دختران مصطفی را ‪ ،‬ریختند‬
‫حیران شد و بگرفت به دنـدان سر انگشت‬ ‫ایهااالزهرا جهانی گوش بر فتوای توست‬
‫گفتا که کی را کشتی ‪ ،‬تا که شدی زار‬ ‫حالت امروز مـا‪ ،‬آیینـه فـردای توست‬
‫تا بـاز کجا کشتـه شود آن که ترا کشت‬ ‫(‪ ۳۲۳ :8‬و ‪)۳۲۷‬‬
‫(رودکی سمرقندی)‬
‫جهاد و مجاهد‬
‫انسان موجـودی است که خداوند بزرگ آنرا آزاد خلـق کـرده‬ ‫جهاد و مجاهـد همانند واژههای شهید و شهادت دو واژه زیبای‬
‫است و سرشت انسـان هیچگاهی در برابـر استبداد و ظلم‪ ،‬تاب‬ ‫دیگر‪ ،‬در فرهنگ بود دین مقدس اسالم؛ از نگاه ریشهشناسی‪،‬‬
‫آورده نمیتوانـد‪ .‬در کنار آن‪ ،‬خداونـد ذاتـی عـادلی است که‪ ،‬نـه‬ ‫واژههای جهاد و مجاهد‪ ،‬واژههایی اند که ریشه در زبان عربی‬
‫خـود ظلـم مـیکنـد‪ ،‬نه ظلـم و ظالمان را دوست دارد؛ خداوند در‬ ‫دارند و واژههای باشـد بـا تمـام مفاهیم خود‪ ،‬با گسترش دین‬
‫چندین جای کالم پاک خـود ایـن مسئله را یادآورشـده و ظالمان‬ ‫مبارک اسالم بر سرزمینهای تازه اسالمی‪ ،‬از جمله حوزه‬
‫را نکوهش کرده است؛‬ ‫بزرگ پارسی زبانان شده اند‪.‬‬
‫چنانکه در قسمت پایانی آیت ‪ ۵۷‬سـوره آل عمـران چنین‬ ‫جهاد درنزد بیشترین مسلمانان به معنـای جنگیدن با دشمنان‬
‫میفرمایـد‪ «:‬والله ال یحـب الظـالمین » خداونـد ستم پیشه گان را‬ ‫خـدا‪ ،‬در راه خدا و در راه پیاده کردن احكـام خـدا‪ ،‬در روی‬
‫دوست ندارد‪ .‬هـمچـنـان خداوند بزرگ از روی لطـف‪ ،‬خاموش‬ ‫زمین خـدا مـیباشـده هـمچنـان واژه مجاهد که از جهاد گرفتـه‬
‫بودن انسانها را در برابـر اسـتبداد گنـاه دانسته‪ ،‬آنهـا را بـرای‬ ‫شـده و رسانندهی معنای کوشش و تالش میباشد‪ .‬به معنای برپا‬
‫مبـارزه امـر کـرده و بـرای استبدادگران و ظالمان آتش دردناك‬ ‫کننده جهاد‪ .‬بعدا ً کسیکه در راه خـدا بـه خـاطر جاری ساختن‬
‫وعـده داده است؛ چنانکه خداوند در آیـت شـریفی چنین‬ ‫قانون خـدا‪ ،‬در زمین خدا‪ ،‬دست به مبارزه میزند‪ ،‬میباشد‪.‬‬
‫میفرماید‪ « :‬و أعتدنا للظالمین عذابا الیما » ( قرآن‪ ،‬سوره‬ ‫داکتـر محمـد معـیـن زیـر واژه چهـاد نوشته است که‪ ،‬جنگیدن‬
‫فرقان ‪)۴۷‬‬ ‫در راه حق و جهاد دارای دو مفهوم است‪ .‬یکی جهـاد اکبر و‬
‫نبـرد مـیـان دادگر و بیدادگر از گذشـتههـای دور تـا امـروز‬ ‫دیگـری جـهـاد اصغره جهاد اصغر کنایه از جنگ گردن با‬
‫موجـود بـوده و در آینـدههـای تا ابد‪ .‬هـمچـنـان ادامـه خواهـد‬ ‫دشمنان دین خدا است و جهاد اکبر هـم‪ ،‬کنایه از جنگ با نفس و‬
‫داشت‪ .‬در ایـن میـان‪ ،‬ملـتهـا به گونههای مختلف و با‬ ‫تحمـل رنج برای مبارزه با امیال نفسـانی و هـمچـنـان مجاهـد‬
‫ابزارهای مختلف‪ ،‬مبارزات شان را به پیش بـرده انـد؛ شماری‬ ‫اسـم فـاعـل است و به معنای جهـاد کننده در راه خدا میباشد‪.‬‬
‫از مبارزان‪ ،‬درسنگر شمشیر کمین گرفته‪ ،‬از دل و جان و تا‬ ‫(معین نسخه الکترونیکی زیر واژه های پادشده‪).‬‬
‫آخرین قطـره خـون‪ ،‬بـرای خونخواران استعمارگر سرخم‬ ‫ادیان الهی در هر زمانی‪ ،‬در هرجایی و با هر پیامبری ‪ -‬از بدو‬
‫نکرده و شماری دیگر‪ ،‬در سنگر قلـم نشسته‪ ،‬اندیشمندانه‪ ،‬با‬ ‫پیدایش خود شان روزگاری که برحق بوده و منـسوخ نشده و در‬
‫تفکر مبارزه کرده اند؛ که گاهی سالح قلـم بـه مراتب برنده تر‬ ‫حقیقت بـه انحـراف کشانیده نشده است‪ .‬مشاهب جهالو مجاهـد‪،‬‬
‫از شمشیر عمـل کرده و زخـمهـای ناسـوری بر پیکر استبداد و‬ ‫همـواره از دستورهای قابل توجـه اش بـوده و بیـامبران الهی‬
‫استبدادگران‪ ،‬وارد کرده است‪ .‬بیدادگریهای گوناگون‪ ،‬خـاموش‬ ‫مبارزان و مجاهدان پیشرو‪ ،‬برای پیروان خود‪ ،‬به خاطر مبارزه‬
‫ساختن آوازهـای آزادی خواهان در گلوهـای شـان بـه هـر‬ ‫با خرافات گوناگون وقت و جاری ساختن قانون خـدا در‬
‫شیوهی که باشند‪ ،‬شکنجههای گوناگون و طاقت فرسا‪ ،‬تبعیـد‬ ‫سرزمین خـدا بـوده انـد؛ هـمچـنـان دیـن امـروزی مـا از‬
‫آزادهگان از کشورهایشان زندانی و گرفتار ساختن مردان‬ ‫روزگاران سخت و مشقتبار بعثت بزرگوار اسالم ( محمد‬
‫مبـارز سرزمینهای زیر استعمار بـا مصیبتهای مختلف و در‬ ‫مصطفی )‪ ،‬با جهـاد بـه معنـای خـاص آن ( مبارزه در برابر‬
‫نهایت گرفتن جانهای آزادی خواهـان بـه اشکال گوناگون‪،‬‬ ‫کافران آغاز شد‪ ،‬با جهاد گسترش یافت و با جهـاد تـا قیام قیامت‬

‫~ ‪~ 86‬‬
‫‪International Journal of Multidisciplinary Trends‬‬ ‫‪www.multisubjectjournal.com‬‬

‫زنده خواهد ماند‪ .‬هر ملتی که بخواهد زیر پرچم عزت ( پرچم‬ ‫زیر نام جهاد‪ ،‬دفاع‪ ،‬ایستادهگی و مبارزه را در برابر مهاجمان‪،‬‬
‫اسالم ) زندگی کند‪ .‬جز این که مبارزه و جهاد را در راه خدا‬ ‫از وظیفههای دینی آنها شمرده است‪.‬‬
‫کارهایش قرار داده‪ ،‬نسلهای بعـدی خـود را با ارزشهای آن‬ ‫شعر مقاومت‪ ،‬شعریست که «نه گفتن» را‪ ،‬در سرشت و‬
‫آشـنا سـازد‪ ،‬مردم خود را مجاهد و آماده به خون دهی بکند‪،‬‬ ‫سرنوشت خـود دارد؛ شعر مقاومت‪ ،‬شعر ایستادهگی و مبارزه‬
‫راهی نداره‪.‬‬ ‫در برابر استعمار گران و استبدادگران است؛ تفاوتی ندارد که‬
‫استبدادگر داخلی باشد و یا خارجی با درنظرداشت این موضوع‪،‬‬
‫بازتاب دادن زندگی خونبار مردم‬ ‫شعر مقاومت مسلمانان‪ ،‬شعریست که با سودبردن از آموزههای‬
‫شعر مقاومت افغانستان چنانکه گفتیم در اوضـاع نـاآرام و‬ ‫دینی‪ ،‬جنگ را برای برپایی صلح میخواهد و شاعران مقاومت‬
‫بحرانی‪ ،‬در محیط جنگ و آشوب‪ ،‬به وجود آمده است‪ .‬هرچه بـه‬ ‫سرای مسلمان‪ ،‬به گونه روشن و آشکارا یا نمادین و رمزگونه‪،‬‬
‫نـام شـعر مقاومت سروده شده است‪ ،‬رنگ و بوی جنگ و‬ ‫با چیدن ماهرانه واژهها در کنار هم‪ ،‬میخواهند ملت شان را به‬
‫غربت‪ ،‬آوارهگی و در به دری دارد؛ از این رهگذر‪ ،‬باید یکی‬ ‫بیداری و خودآگاهی برسانند‪.‬‬
‫از بنمایههای مهم و چشمگیر در این شعر‪ ،‬بازتاب جنگ و‬ ‫مقاومت سرایان مسلمان‪ ،‬برای آگاهیدهی و بیداری همکیشان و‬
‫عناصر آن‪ ،‬ابزارهای جنگ‪ ،‬فضای ناخوشایند جنگ و‬ ‫هممیهنان خود‪ ،‬با شیوههای گوناگونی‪ ،‬چون پیوند دادن اوضاع‬
‫پیامدهای ناگوار آن چـون دود و باروت‪ ،‬زخـم و درد‪ ،‬شهید و‬ ‫سیاسی و اجتماعی عصرشان‪ ،‬به مسایل دینی‪ ،‬روزگاران‬
‫شهادت‪ ،‬آه و نالـه‪ ،‬حمله و گریز‪ ،‬زنـدان و زنجیـر‪ ،‬انتحـار و‬ ‫گذشته‪ ،‬ایستادن و مبارزه مردم در برابر نابرابریها و تجاوزات‬
‫انفجـار‪ ،‬فقر و گرسنهگی‪ ،‬مصیبتها و مظلومیـتهـا‪ ،‬ویرانی و‬ ‫بیگانهگان در گذشته‪ ،‬بیان وجایب‪ .‬اعیان در برابر دین‪ ،‬روشن‬
‫بی خانمانی‪ ،‬ترس و وحشت‪ ،‬پریشانی و دلهره در باره آینده و‪...‬‬ ‫ساختن هدفها و تبهکاریهای استبداد پیشه گان و‪ ...‬مردم را به‬
‫که با دقت در هر کدام‪ ،‬تیری به جگر فرو میرود ‪ -‬باشد؛‬ ‫ایستادهگی‪ ،‬مبارزه و براندازی رژیمهای مستبد و نابهکار‪،‬‬
‫عناصـر یاد شـده و بازتاب آن در شعر‪ ،‬در واقع از موضوعاتی‬ ‫تشویق میکنند‪.‬‬
‫است که با سرشت و سرنوشـت شـعر مقاومت گـره خـورده‬ ‫داکتر محمد رضای سنگری در بخشی از مقاله اش در باره شعر‬
‫است؛ چنانکه در زیر چنـد نمونـهای را از اشعاریکه دارای‬ ‫مقاومت در مجله در چنین مینویسد‪ « :‬ادب مقاومت پرخاشگر‬
‫رگههای مقاومت اند‪ ،‬به گونه زیر رونویس میکنم‪ ،‬سرودههای‬ ‫و تندخو و بی پرواست و دعوت کننده به قیام‪ ،‬ایستادهگی و ایناره‬
‫پایین‪ ،‬بازتاب دهندهی دردهای روزگاران جنگ و پس از جنگ‬ ‫دعوتی که گاه به صورت فریاد اعتراض است و گاه در چهره‬
‫اند‪:‬‬ ‫نبرد مسلحانه (‪ )9:۵۱‬فراخوان برای ایستادهگی در برابر‬
‫استبدادگران‪ ،‬از بنمایههای اساسی شعر مقاومت به ویژه شعر‬
‫نباشد هیچ در پهنای گیتی‬ ‫مقاومت افغانستان را تشکیل میدهد؛ چنانکه شماری از شعران‬
‫جهان را ملتی مظلوم چون ما‬ ‫مقاومت سرا‪ ،‬خود در جمع مبارزین حضور داشته و در برابر‬
‫مصیـب شـنـا و درد پـرور‬ ‫ستم گران و متجاوزان‪ ،‬ایستاده اند‪ - .‬هرچند در جبهه و جنگ‬
‫گریبان پاره و معصوم چون ما‬ ‫حضور فرهنگی نداشـته باشـد بازهم با بازتاب شعر در کنار‬
‫بجز فریاد سوگ و شیون و مرگ‬ ‫مبارزین جا داده میشود ‪ -‬افراد یادشده در کنار اینکه خودشان‬
‫بلند از قلب این ماتم سرا نیست‬ ‫بر ضـد اسـتبداد به پا خاسته اند؛ دیگران را نیز دعوت به‬
‫کسی هرگز در این ویرانه ساکن‬ ‫مبارزه و ایستادهگی میکنند‪.‬‬
‫بغیر از کشته و بی دست وپا نیست‬ ‫در شعر مقاومت افغانستان نمونههای دعوت به مبارزه به وفور‬
‫محیط خاک ما ۔ کشتار گاه‬ ‫در دسترس قرار دارند؛ چنانکه چند نمونه ای را‪ ،‬با اندکی‬
‫جوانان برومند و رشید است‬ ‫تبصره‪ ،‬در زیر‪ ،‬رونویس میکنم؛ در نخست نمونهای از پدر‬
‫ردیف اندر ردیف و خیل در خیل‬ ‫شعر مقاومت معاصر در ادبیات پارسی دری (ادبیات افغانستان)‬
‫شهید است وشهیداست و شهیداست‬ ‫استاد خلیل الله خلیلی‪:‬‬
‫(‪ : 14‬نت)‬
‫وطنـدار دلیـر من! بنازم چشم مستت را‬
‫تشویق برای ایستاده گی در برابر استبدادگران‬ ‫وطن در انتظـار بـازوی کشورگشای توست‬
‫دین مقدس اسالم‪ ،‬دین صلح و آشتی‪ ،‬دین برادری و برابری‪،‬‬ ‫به خاک افگن‪ ،‬به خون ترکن‪ ،‬به بادش ده‪ ،‬در آتش سوز!‬
‫دین ارزش قایل شدن به حقوق خود و دیگران‪ ...‬و در نهایت‪،‬‬ ‫ازین بدتر چه می باشد که دشمن در سرای توت؟‬
‫دینی است که نه تنها مسلمانان‪ ،‬بلکه برای انسانهایی که از نظر‬ ‫نگاه آرزومنـد وطـن سـوی تـو می بیند‬
‫فکری‪ ،‬با اسالم در مخالفت قرار دارند( کفار) را‪ ،‬نیز حق زنده‬ ‫که روز امتحـان خـنـجر جنگ آزمای توست‬
‫بودن و زندگیکردن با پرداخت جزیه قابل شده است‪ .‬دین مقدس‬ ‫ز فریاد تفنگت جز صـدای حق نمی آید‬
‫اسالم‪ ،‬از نخستین روزهای بعثت پیامبر بزرگوار اسالم و‬ ‫ز خیبر تا مدینه گوش ها وقف صدای توست‬
‫دعوت اسالمی‪ ،‬تا امروز و آیندههای دور با هر دشمنی‪ ،‬نخست‬ ‫چه زیباتر ازین نقشی که بینـد دیـده تاریخ‬
‫از دروازه صلح پیش آمده‪ ،‬همواره جنگ را نفی و پیروان خود‬ ‫که توخنجر به کف ‪ ،‬دشمن فتاده زیرپای توست‬
‫را‪ ،‬از جنگ افروزی منع کرده است؛ مگر آنگاهی که دیگران‬ ‫خداجویی وطن خواهی سرافرازی و آزادی‬
‫حتا اگر مسلمان هم باشند به حقوق‪ ،‬ارزشهای دینی و انسانی‬ ‫به خون شیر مردان نقش بر روی لوای توست‬
‫یک مسلمان‪ ،‬دست درازی کند‪ ،‬اسالم به همان پیمانهای که از‬ ‫وطـنـدار دلیــر من! بـود در انتطار تو‬
‫جنگ بیزار است‪ ،‬پیروان خود را به جنگ کوبنده‪ ،‬امر داده و‬ ‫به خون ‪ ،‬آلوده سنگرها ‪ ،‬به خون ‪ ،‬آغشته پیکرها‬
‫عقاب ظلـم پـر شهر و دیار تو کند پرواز‬

‫~ ‪~ 87‬‬
‫‪International Journal of Multidisciplinary Trends‬‬ ‫‪www.multisubjectjournal.com‬‬

‫به خون بی گناهان سرح کرده چنگ وشه پرها‬ ‫ذوق عالی عام پارسی زبانان را پیش چشم خوانندهگان جلوه گر‬
‫صدای ناله جان سوز می آید ‪ ،‬مگر آن جا‬ ‫میسازد‪ ،‬پس از آن‪ ،‬با تحلیل دوستی باال‪ ،‬آشکار می شود که‬
‫گرسنـه طفلـكـان نـالـنـد در دامـان مـادرها‬ ‫سراینده آن‪ ،‬بانویی است به تنگ آمـده از ستم کمونیستـی روس‬
‫در آن ویـرانـه بنگر دختـران مـاه سیمـا را‬ ‫در دوره کارمل؛ مهربانو‪ ،‬دارو ندارش تباه شده‪ « ،‬پندکیاش » ‪-‬‬
‫که از غیرت به قلب خود فرو بردند خنجرها‬ ‫که از دانش واژهای موردکابرد در اکثر لهجههای افغانستان‬
‫بـه پیرامون زندان چشم بکشا تا عیـان بینی‬ ‫است ‪ -‬در سرش دربه در و کوی به کوی سرگردان است‪.‬‬
‫چه تر گشته به خون تنها ‪ ،‬چه غلتیده به خون سرها‬ ‫گذشته از این‪ ،‬شماری از شاعران توان‪ ،‬در دوران تهاجم قشون‬
‫(‪)۳۵۴ :8‬‬ ‫سرخ و مبارزات برحق مردم ما در برابر آنان‪ ،‬سرودههای‬
‫ماندگاری آفریدند که از قبولیت عامه مردم برخودار گشته است‪،‬‬
‫بازتاب فرهنگ عامه‬ ‫بر سر زبانهای مبارزان افتاده و تا اندازهای دست به دست و‬
‫چنانکه اشارههایی داشتهام‪ ،‬شعر مقاومت به گونهای از شعر‬ ‫در زبانها رها شد که سراینده اصلی آن گـم نـام مانده و هماننـد‬
‫گفته میشود ستم کاریها و تهدیدهایی داخلی و خارجیای که‬ ‫دوبیتیهای زیبای عاشقانه‪ ،‬وارد ادبیات توده یا عامیانه مردم‬
‫حاکمیت ملی‪ ،‬زندگی مردم یک کشور را به لبه پرتگاه کشانیده‬ ‫گردید؛ چنانکه سروده زیر‪ ،‬از شاعر مبارز‪ ،‬سید فضل احمد‬
‫است‪ ،‬شکل میگیرد‪.‬‬ ‫پیمان‪:‬‬
‫یا در تعریف دیگری آمده است‪ ،‬بیان سخنان هنری‪ ،‬بـا‬
‫بـنمـایـههـای مبارزه و اعتراض‪ ،‬در برابر بی عدالتیها و ستم‬ ‫مجـاهد‪ ،‬چشم مستت را بنـازم‬
‫گریها و پشتیبانی از حق و عدالت و در یک کالم‪ ،‬دفاع از‬ ‫جبین حق پرست را بنازم‬
‫ارزشهای دینی و انسانی‪ ،‬امروزه به نام ادب مقاومت یا ادب‬ ‫خرامان می روی در جبهه جنگ‬
‫پایداری نام گذاری شده است (‪)۱۲۵ :1‬‬ ‫کالشینکوف دستت را بنـازم‬
‫در برابر نابرابریها‪ ،‬ناموس و عزت قسمیکه بر همهگان‬ ‫(‪ :14‬نت)‬
‫آشکار است‪ ،‬شعر استعداد خداوندی است که هیچ نیازی‪ ،‬به‬
‫تخصص در بخش ادبیات یا شعر ندارد؛ چنانکه بیشتر شاعران‪،‬‬ ‫از ویژهگی هایی که سرودههای مقاومت افغانستان را از نگاه‬
‫کسانی هستند که شاید به صورت تخصصی معلومات بسیار‬ ‫ادبیات توده یا عامیانه در پیش چشـم خوانندهگان و پژوهشگران‬
‫اندک‪ ،‬در بخش شعر و ادبیات داشته باشند و یا حتا با توجه به‬ ‫جلوه گر میسازد‪ .‬کاربرد نمودهای گوناگون ادبیات عامیانه‪ ،‬در‬
‫شماری از جامـه سـرایان پارسی زبان‪ ،‬گاهی ادعا کرده‬ ‫شعر مقاومت است‪ .‬شاعران مقاومت سرای افغانستان‪ ،‬با به‬
‫میتوانیم که شعر گفتن به خواندن و نوشتن هـم نیاز ندارد؛ گواه‬ ‫کارگیری مثـلهـا‪ ،‬معماها‪ ،‬افسـانـههـا‪ ،‬باورهـای اسطورهای‬
‫این ادعای ما‪ ،‬حضور شاعران توانایی چون بیدل دهلوی‪،‬‬ ‫و‪ ...‬بخشهای ادبیات عامیانه مردم‪ ،‬سرودههای ماندگاری آفریده‬
‫صوفی عشقری‪ ،‬حاجی اسماعیل سیاه و‪ ...‬بر دور خوان ادبیات‬ ‫اند؛ چنانکه استاد خلیل الله خلیلی‪ ،‬مقوله زیبای پارسی زبانان‬
‫پربار پارسی است؛ که اشخاص یادشده‪ ،‬جز خواندن کتابهای‬ ‫افغانستان « وقتی گمی مورچه بیاید‪ ،‬بال میکشد » را برای پیش‬
‫دینی و یا دیوان شماری از شاعران‪ ،‬اصالً تحصیالت رسمی‬ ‫بینی کردن شکست و سیاه روزی استبداد پیشهگان به گونه زیر‬
‫نداشته اند‪ .‬با توجه به مطلب باال و همچنان تعریفهای ادبیات و‬ ‫به کار برده است‪:‬‬
‫شعر مقاومت‪ ،‬گفته میتوانیم که در نظر گرفتن جایگاه مردم عام‬
‫و فرهنگ عامه پارسی زبان‪ ،‬در پدید آمدن شعر پایداری و‬ ‫تنگ ظرف سفله را گر چرخ بنوازد ‪ ،‬مرنج‬
‫مقاومت در ادبیات پارسی‪ ،‬از موارد انکارناپذیر بوده که به هیچ‬ ‫چون زوال مورآید ‪ ،‬پر کشد از غار خویش‬
‫رو‪ ،‬از آن چشم پوشی کرده نمیتوانیم‪ .‬بخشهای گوناگون‬ ‫این تکبر پیشه گان ‪ ،‬با یک دو کرسی بلند‬
‫فرهنگ عامه پارسی زبان‪ ،‬به ویژه پارسی زبانان افغانستان‪ ،‬به‬ ‫خویش را نزدیک تر سازند سوی دارخویش‬
‫شکلهای گوناگون آن از بیان وضعیت زندگی مردم گرانتر با‬ ‫(‪)۱۵۳ :8‬‬
‫توصیف مبارزان آزادی خواهانه ‪ -‬در قالبهای مختلف ادبی از‬
‫دوبیتی شروع تا حکایتها و افسانهها‪ ،‬در درازنای مبارزات این‬ ‫پیگفتار‬
‫مردم‪ ،‬در ادبیات مقاومت افغانـان بازتاب یافته است که بنابر کم‬ ‫بدون تردید باید گفت که جریان شعر مقامت هنگامهی بلند داد در‬
‫توجهی و عدم ثبت آنها‪ ،‬شمار زیادی از آنها‪ ،‬فراموش شده و‬ ‫مقابل بیداد‪ ،‬نوای رهایی بخش نور در برابر ظلمت و تکسوار‬
‫امروزه‪ ،‬نابود گردیده اند‪ .‬در ذیل این مبحث‪ ،‬چند نمونهای را با‬ ‫آزادی؛ زیرا آزادی زیباترین و رهاترین واژهی است که‬
‫نگهداشت صورت لهجهی آنها‪ ،‬از این گنجینه بزرگ ادبیات‬ ‫حرفهایش حتا در بند یکدیگر بودن را تاب آورده نمیتوانند‪،‬‬
‫پارسی‪ ،‬یاد آور میشویم‪:‬‬ ‫وابسته بودن حتا وابسته بودن به خودیهای خود ‪ -‬را برنمیتابند‬
‫و توان ندارند؛ آزاد اند و آزاد اند و آزاد‪ ،‬آزاد؛ آزاد از هر گونه‬
‫طیاری چرخکی مانند گژدم‬ ‫قید و بندی‪ ،‬آزاد در هرجای و هر زمانی درآزادی سرو بلند‬
‫بمباری می کنه بر ملک مردم‬ ‫قامتی است که سایه اش زوال ناپذیر است و همواره بـا خـون‬
‫الهـی بـچـه کـارمـل بمیـره‬ ‫ستمگاران و مبارزان‪ ،‬آبیاری شده است؛ آزادی درخت تناوری‬
‫پندکی در سرم تا کی بگردم‬ ‫که در برابر بادهای توفانی نه تنها نمیخشکد؛ بلکه در مقایسه با‬
‫گذشته‪ ،‬بر مراتب سبزتر و رساتر میشود‪.‬‬
‫در نخستین نگاه به این دوستی‪ ،‬گفته میتوانیم‪ ،‬انتخاب آهنگ‬ ‫سرایندگان شعر مقاومت از سنگر فرهنگ با همت بلند و‬
‫مناسب‪ ،‬بیـان وضعت زندگی با چیدن ماهرانه واژهها کنارهم‪،‬‬ ‫اندیشهکارا چنان آگاهانه قلم و قدم میزنند که تمام افق از رایحه‬
‫جا دادن مفاهیم کالن در الفاظ اندک با چیره دستی تمـام‪ ،‬شعور و‬

‫~ ‪~ 88‬‬
International Journal of Multidisciplinary Trends www.multisubjectjournal.com

‫ همین است که شعر‬.‫رسای سخن آنان به شور و وجد در میاید‬ ‫ ادب پایداری و شعر‬.)1191(. ‫ علی محمد‬،‫پشت دار‬ .1
.‫نیرو تفکر را با پنجههای هنر ترسیم مینماید‬ ‫ فصلنامه ادبیات‬.‫فارسی و مبانی عقیدتی آن در اسالم‬
‫ استقرار و انکشاف متحول در قلمرو‬،‫ انگیزه پنداری‬،‫آگاهی‬ ‫پایداری(نشریه دانشکده ادبیات و علوم اسالمی دانشگاه‬
‫ با نیرو‬،‫آزادی با کالم جانبخش شاعران همساز و همنواست‬ .‫ شماره دهم‬،‫ دوره ششم‬.)‫شهید باهنر کرمان‬
‫ عشق به‬،‫ عشق به شهادت‬،‫شعر مقاومت عشق به میهن‬ ‫ مقدمهی بر ادبیات مقاومت‬.)1194(. ‫ عبدالطیف‬،‫پدرام‬ .4
‫کامروایی و عشق به آزادی در تار و پود هر انسان آگاه بهارینه‬ .‫ انتشارات کنرهی ملی‬:‫ کابل‬.‫ چاپ دوم‬.‫افغانستان‬
.‫و جاری میشود‬ :‫ تهران‬.‫ یک شعله نوبهاران‬.)1189(. ‫ قنبرعلی‬،‫تابش‬ .5
‫ وضع‬،‫مقابله شعرمقاومت در برابر ناهنجاریهای سیاسی‬ .‫انتشارات تکا‬
‫نابسامان جامعه و رویکردهای ناخوب اجتماعی که سبب‬ ‫ به اهتمام‬.‫ برهان قاطع‬.)1176( .‫ محمد بن خلف‬،‫تبریزی‬ .6
‫ فرو ریزی زیربنا ها که گستره منعکس و‬،‫ بد امنی‬،‫گسترش فقر‬ .‫ انتشارات امیر کبیرو‬:‫ تهران‬،‫محمد معیین‬
‫ شاعران با اصالت بلند اخالقی‬.‫ میباشد‬،‫مخرب را در خود دارد‬ ‫ چاپ‬.‫ شعرمعاصر دری‬.) ۱۴۲۱ ( .‫ شجاع الدین‬،‫خراسانی‬ .7
‫ در‬،‫و انسانی که نبست به فرهنگ و جامعه انسانی دارند همیشه‬ .‫ امیری‬:‫ انتشارات‬.‫ کابل‬.‫سوم‬
‫برابر ناهنجاریها سد محکم شده و به نجات همنوعان و همکشان‬ .‫ دیوان اشعار خلیل الله خلیلی‬.)1189(. ‫ خلیل الله‬،‫خلیلی‬ .8
.‫خود نوای رهایی و آزادی سر داده اند‬ .‫ انتشارات عرفان‬:‫ تهران‬.‫به کوشش محمد کاظم کاظمی‬
Characteristics of Resistance poetry in Modren poetry of ‫ مجله شعر‬.‫ ادبیات پایداری‬.)1181(. ‫ محمد رضا‬،‫سنگری‬ .9
Afghanistan .‫ تهران‬،19 ‫ شماره‬.)‫(نشریه حوزه هنر‬
Abdul saboor salih
‫ با‬.‫ کلیات اشعار قهار عاصی‬.)1188(. ‫ عبدالقهار‬،‫عاصی‬ .11
And Mirwais Shamal .‫ انتشارات خیام‬:‫ کابل‬.‫تصحیح و مقدمه نیالب رحیمی‬
Academic Member of Kabul Education University. ،‫ دیوان اشعار ابوالقاسم الهوتی‬.)1975(. ‫ ابوالقاسم‬،‫الهوتی‬ .11
.‫ بی نا‬:‫مسکو‬
Abtsract ‫ نگاهی بر شعر مقاومت در‬.)1189(. ‫ محمد کاظم‬،‫کهدوی‬ .11
Undoubtedly, it must be said that the flow of resistance
poetry has incredible impression against injustice and
‫ شماره‬،)‫ فرخار(نشریه خانه ادبیات افغانستان‬.‫افغانستان‬
cruelty. And is the loud voice of freedom and lighting .‫پنجم‬
against oppression and tyrants. Freedom is the most ،‫ علی رضا احمدی‬،‫تار نمای حزب همبسته گی افغانستان‬ .11
precious term among the words. Its nobility even does not :‫نام‬ ‫گم‬ ‫شاعر‬ ‫و‬ ‫پرشور‬ ‫مبارزه‬
allow its characters to be merged. Therefore, they are )www.hambastagi.org(
arranged and combined separately. This dis-connectivity
indicates a high level integrity to freedom and justice ‫ پیمان شاعر دردها از جهاد تا اکنون‬،‫تارنمای آریایی‬ .14
irrespective of geographical locations or time limits. They .)www.ariaye.com(
are same to long cedar shadow’s which are not exposed to
extinction. Because they are feed with fighters and tyrants
blood. Freedom analogous to trees which does lose its live
against any storm. However, gets stronger experiencing the
storms.
The composers of resistance poetry always disseminate the
ideas with high level of maturity and awareness that greatly
motivates the audience. This is the effects of poetry that
depicts the power of thinking in the arts realm.
Awareness, motivation, solidification and evolving
development as a part of freedom is linked to poet’s
speeches and poems.
With the ability of resistance poetry, the sense of patriotism,
martyrdom, successfulness and love to freedom will grow to
each individual’s essence of existence.
Resistance poetry includes confrontation against political,
social, economic, insecurity and collapse of infrastructures
crises. Due to high level of integrity and morality obligation
that poet’s feel toward their same kind and the society they
are always great obstacles to aforementioned crises.

Key words: Resistance poetry. Afghanistan. Resistance


literature.

‫سرچشمه ها‬
.‫ قرآن کریم‬.1
‫ به اهتمام‬.‫ دیوان انوری‬.)1171(. ‫ علی بن محمد‬،‫ انوری‬.1
‫ انتشارات‬:‫ تهران‬،‫ چاپ چهارم‬.‫محمد تقی مدرس رضوی‬
.‫علمی فرهنگی‬

~ 89 ~

View publication stats

You might also like