You are on page 1of 3

‫كوبيسم شاعرانه‬

‫ِ‬
‫نقادي «بزرگراه مسدود است»‪ ،‬گزيده شعرهاي رزا جمالي‬
‫نويسنده‪ :‬خليل درمنكي‬
‫برگرفته از روزنامه ی شرق‬

‫«رابطه اي دارم مرموز با تمام عناصري که شکل شان را از دست داده اند‪ ،‬شديد‪ ،‬يا از خودشان بيرون زده اند يا کم آمده اند‪،‬‬
‫به طرزي فجيع‪ ،‬اشباع شده اند از مفقود شدن شان‪ ،‬يا متورم»‪ ١،‬دهه هفتاد‪ ،‬دهه آزمايش هاي ادبي بسيار گوناگون بوده است‪.‬‬
‫دهه اي که هر شاعر و نويسنده اي در آن‪ ،‬در روياي يک انقالب ادبي بود‪ .‬بخش زيادي از اين روياپردازي ها در نام گذاري‬
‫دفترهاي شعر و داستان ها و رمان هاي آن سال ها درج و حک شده است‪ .‬چه بسيار کتاب ها که نام گذاري شدند‪ ،‬اما هيچ گاه‬
‫نوشته نشدند‪ .‬نام گذاري بر سر کتاب هاي ادبي خود يک رخداد ادبي تمام عيار بود‪ .‬در اين بين‪ ،‬اگر نامي سرنمون آن رخداد‬
‫ادبي باشد‪ ،‬بي گمان آن «اين مرده سيب نيست يا خيار است يا گالبي» است ‪.‬نامي که زود بر سر زبان ها افتاد‪ ،‬غوغا برانگيخت‬
‫و رزا جمالي را به مرکز جريان هاي شعري آن سال ها پرتاب کرد‪ .‬اين نام سواي نيروي ابداع‪ ،‬آفرينش گري و ويران گري هم‬
‫زماني که در خود دارد‪ ،‬سرشار از انرژي طنازانه نيز هست‪ .‬اما آفرينش گري‪ ،‬ويران گري و طنز‪ ،‬ايده هايي پراکنده خواهند‬
‫ماند‪ ،‬اگر آزمايش گري ادبي اي که کار ويژه شعرهاي رزا جمالي است‪ ،‬درک و دريافت نشود‪ .‬اين کار ويژه پيشروي به سوي‬
‫« هندسي کردن منطق حسي» است‪ .‬مثلث ها‪ ،‬دايره ها‪ ،‬بيضي ها‪ ،‬مربع ها و لوزي هايي که شاعر را در موقعيت يک «شعر‬
‫کوبيستي» قرار مي دهد‪ .‬تمام سواسري شعر رزا جمالي از شعر رضا براهني ازاين رو است‪ .‬جمالي که از شاگردان کارگاه‬
‫شعر و قصه براهني بوده است‪ ،‬از نخستين دفتر شعر‪ ،‬نطفه شعري را بارور کرده است که بنا است به شعر براهني «نه»‬
‫بگويد‪ .‬اگر براهني به سوي «موسيقيايي کردن منطق حسي» شعر گام برمي دارد‪ ،‬اگر پاره اي از بهترين شعرهاي او به مثابه‬
‫پيش درآمدي بر گونه اي از اکسپرسيونيسم انتزاعي کار مي کنند‪ .‬باري‪ ،‬اگر درک و دريافت موسيقيايي او از شعر‪ ،‬با درک و‬
‫دريافت موسيقيايي کاندينسکي از نقاشي همساني هايي دارد‪ ،‬همساني هايي با «ترکيب بندي ها» از کاندينسکي‪ ،‬مثالنگاه کنيد به‬
‫شعر «گلپل» از «خطاب به پروانه ها»‪ ،‬رزا جمالي اين منطق حسي موسيقيايي را با يک منطق حسي هندسي جابه جا مي کند‪.‬‬
‫«چشم هايت به لوبيا مي ماند‪ /‬اي گربه!‪ /‬من دلم مي خواهد تو را به گالبي تشبيه کنم»‪ .‬درک و دريافت حجم يک گربه نشسته‪،‬‬
‫به مثابه حجم يک گالبي‪ ،‬قياس حجمي بين گربه و گالبي نشان مي دهد‪ ،‬شاعر در جست و جوي ساده سازي عناصر بصري از‬
‫راه تحليل آنها به مثابه شکل هايي هندسي است‪ .‬يک استراتژي کوبيستي‪« .‬ماه گرد»‪« ،‬ماه هالل»‪« ،‬ماه دراز»‪« ،‬مثلثي که‬
‫هشت گوشه داشت»‪« ،‬نيمي ماه و يک و نيمي خستگي لوزي ها»‪« ،‬دلواپسي هاي چاهار گوش»‪« ،‬مربع هاي مفقودشدنم»‪،‬‬
‫«دايره اي در مربعي تمام»‪« ،‬يک شنبه به طرز وحشتناکي گرد است»‪« ،‬شکلي عجيب دارم‪ /‬سرم به شکل مثلثي ست گرد» و‬
‫«کناره اي مجهول»‪ .‬نمونه هايي که بيشترين بسامد را در دفترهاي شعر «اين مرده سيب نيست يا خيار است يا گالبي» و «دهن‬
‫کجي به تو» دارند‪ ،‬اما در دفترهاي بعدي بسيار بسيار ناچيز و ناديدني اند‪ .‬ما به اين چرخش‪ ،‬در جهان شاعرانه رزا جمالي‬
‫بازخواهيم گشت‪ .‬دست کاري که شاعر در پيشبرد راهبرد شاعرانه اش به سوي «هندسي کردن منطق حسي» مي کند‪ ،‬اين است‪:‬‬
‫به جاي درک و دريافت عناصر بصري به مثابه حجم هاي ساده‪ ،‬به خود خود حس ها‪ ،‬حس هاي انتزاعي‪ ،‬رنگ و زنگي هندسي‬
‫مي بخشد‪« .‬دلواپسي هاي چاهار گوش»‪ .‬آبشخور انرژي طنازانه شعر او نيز همين منطق کوبيستي است‪ .‬پرتره ها و طرح هاي‬
‫پيکاسو را به ياد آوريد‪ ،‬پيکره ها و چهره هايي که به حجم هاي هندسي ساده شده اند‪ ،‬از ريخت افتاده اند و از راه اين از ريخت‬
‫افتادگي نيروي طنز سرشاري به دست آورده اند‪ .‬درک و دريافت جهان به مثابه حجم هاي ساده‪ ،‬مکعب ها‪ ،‬مثلث ها‪ ،‬دايره ها‪،‬‬
‫بيضي ها و لوزي ها‪ .‬يک آفرينش گري و ويران گري توامان‪« .‬واگويه کنم‪ /‬از دو گوش پهن شوم وسط بشقابي‪ /‬از دو سر‪ ،‬به‬
‫دو دست‪ ،‬در دستي مکمل‪ /‬قطعه قطعه ام کنند‪ /‬واگويه کنم‪ /‬به شيشه بکوبم خودم را‪ /‬در دستي ناممکن‪ /‬نيم رخم شکسته بود»‪.‬‬
‫در «دهن کجي به تو» که دفتر دوم شعري است که از شاعر منتشر شده است‪ ،‬شاعر احساس قطعه قطعه شدگي‪ ،‬از ريخت‬
‫افتادگي‪ ،‬اضطرابي جانکاه از چفت و بست شدن خط ها‪ ،‬عالمت ها و اندام هاي خود دارد و گاه و بي گاه از آن سخن مي گويد‪.‬‬
‫او که در پاره نقل شده پيشين‪ ،‬احساسي از وارفتگي و پهن شدن از دو گوش در وسط بشقابي را دارد‪ ،‬در شعري که نام زيباي‬
‫«نقطه‪ .‬بي نقطه اين سطر مضطرب است که چرا تمام نمي شود؟» را بر خود دارد و اين اضطراب جانکاه را به خوبي بيان مي‬
‫کند‪ ،‬مي گويد‪« :‬با دلشوره از چفت شدن بندهاي اين سطر ناتمام دلتنگم‪/‬چطور بياوزيم به حروف آخرش؟‪ /‬مجموعه اي از‬
‫تناسبات گوشم‪ ،‬ادات ناآشناي اين کلمات‪ ،‬بر موربي از خواهشي‪ ،‬کليد کرده ام‪ ،‬سفت‪ /‬لنگ مي زند بي عالمتي در آخر‪ /‬از‬
‫دلشوره ي چفت شدن‪ /‬دلشوره ي چفت شدن‪ /‬دلشوره»‪ .‬هرگاه شاعر‪ ،‬حس هاي انتزاعي را چون حجم هاي هندسي درک و‬
‫دريافت کند‪ ،‬دور نخواهد بود تا خود را چون حجم هايي پاره پاره و اندام هايي قطعه قطعه پيدا کند و در دام دلشوره چفت شدگي‬
‫بيفتد‪ .‬چگونه حجم هاي هندسي‪ ،‬حس هاي انتزاعي که به مثابه حجم هاي هندسي پديدار مي شوند‪ ،‬مفصل بندي مي شوند؟ اما‬
‫«دهن کجي به تو» دفتري در کشف «خط مورب» نيز هست‪ .‬شاعر در شعر «کج شدنم »مي نويسد‪« :‬به کج رفتنم قول داده ام‪،‬‬
‫راست نشوم‪ ،‬هيچوقت»‪ .‬از اين دقيقه به بعد‪ ،‬حس ها‪ ،‬چيزها و حالت ها انحنا مي يابند و شيب ها‪ ،‬خط هاي اريب و مورب‬
‫بودگي ها‪ ،‬در شعر او پرشمار مي شوند‪« .‬خوشبختي اريب»‪« ،‬تنهايي اريب»‪« ،‬اندام مورب»‪« ،‬خواهشي از موربي»‪،‬‬
‫«سرگيجه گرفتم از انحنا»‪« ،‬عناصر مورب»‪« ،‬عناصر اريب»‪« ،‬جيغ هاي زني ست مورب و عمود»‪« ،‬دندان درد مورب»‬
‫و «هفت تيري مورب»‪ ،‬جا به جا و گاه و بي گاه‪« .‬دهن کجي به تو» بيش و پيش از هر چيزي دفتري در ستايش «کج روي»‪،‬‬
‫«کژساني» و گونه اي دهن کجي به خطوط راست است‪ .‬شعر «کج شدنم» از دفتر «دهن کجي به تو» که پاره نقل شده در آغاز‬
‫اين جستار‪ ،‬از آن برگرفته شده است‪« ،‬مانيفست شعر» رزا جمالي است‪ .‬مي تواند باشد‪ .‬ويژه اينکه اين شعر دربردارنده ترجيع‬
‫بندي است که هم زمان‪ ،‬از ريخت افتادگي‪ ،‬مورب بودگي‪ ،‬عدم تقارن و قطعه قطعه گي را در خود جمع دارد و زنگ تکرار آن‪،‬‬
‫ناقوسي است که ما را به سوي اين مانيفست فرا مي خواند‪« :‬کج شدنم‪ /‬نيمي مورب و نيم معوج ‪/‬نيم تر از دو قطعه ي بي‬
‫ترميم»‪ .‬اما اين مانيفست‪ ،‬در تجديد چاپ گزيده دفترهاي شعر رزا جمالي که در مجموعه اي به نام «بزرگراه مسدود است» گرد‬
‫آمده‪ ،‬دود شده است و به هوا رفته است‪ .‬اينجا‪ ،‬شعر «کج شدنم» با نام «وقتي بعيد و وقتي ناممکن» چاپ شده است ‪.‬سواي تغيير‬
‫نام شعر که از ديد نويسنده اين جستار‪ ،‬خطايي آشکارا استراتژيک است‪ ،‬بخش هاي زيادي از شعر هم حذف يا به گفتي ديگر‬
‫پااليش و اديت شده است که از سر اتفاق اين بخش ها‪ ،‬مهم ترين بخش هاي اين شعر بوده اند‪ .‬به ويژه‪ ،‬پاره نقل شده در آغاز‬
‫اين جستار‪ ،‬همچنين ترجيع بند گفته شده و سطر بسيار بسيار مهم « به کج رفتنم قول داده ام‪ ،‬راست نشوم‪ ،‬هيچوقت»‪ .‬بدون‬
‫شعر «کج شدنم»‪ ،‬دفتر شعر «دهن کجي به تو» دفتري بي معنا است و بدون اين دفتر بخش بزرگي از دستاوردهاي شاعرانه‬
‫رزا جمالي رنگ خواهد باخت‪ .‬با تبخير اين شعر‪ ،‬با تبخير اين مانيفست‪ ،‬گنج شاعرانه رزا جمالي بخار شده و به هوا رفته است‪.‬‬
‫نهادن «هندسي‬
‫ِ‬ ‫اما اين حذف و اديت‪ ،‬ره آورد همان چرخش شاعرانه است که پيش تر گفته شد‪ .‬جمالي سواي آنکه با در پيش‬
‫کردن منطق حسيِ» شعر‪« ،‬موسيقيايي کردن منطق حسي ِ» شعر در نزد براهني را به چالش مي کشد‪ ،‬راهي به سوي نقد فروغ‬
‫فرخزاد نيز مي گشايد‪ .‬اگر گرايش فروغ فرخزاد به پهنه هاي حسي و منطق حسي‪ ،‬گرايشي تصويري و موسيقيايي و سر آخر‬
‫انتزاعي باقي مي ماند ‪ ،‬رزا جمالي اين منطق حسي را وارد فراگردي ماترياليستي مي کند و آن را به گونه اي عيني تر به‬
‫نمايش مي گذارد‪ .‬فرخزاد مي نويسد‪« :‬خطوط را رها خواهم کرد و همچنين شمارش اعداد را رها خواهم کرد و از ميان شکل‬
‫هاي هندسي محدود به پهنه هاي حسي وسعت پناه خواهم برد»‪ .‬رزا جمالي نيز پيوسته در کار به چالش کشيدن خطوط‪ ،‬به ويژه‬
‫خطوط راست و همچنين اعداد است‪ ،‬اما او چندان دل در گرو پهنه هاي حسي وسعت ندارد و مي داند حس ها بيش از آنکه وسيع‬
‫باشند‪ ،‬حس هايي منتشر شده‪ ،‬حس هايي ريز‪ ،‬خرد‪ ،‬قطعه قطعه شده‪ ،‬سرهم بندي شده و مفصل بندي شده هستند ‪.‬براي رزا‬
‫جمالي حس ها بيش و پيش از آنکه چيزي استعاليي باشند‪ ،‬يا چيزي وسيع‪ ،‬رعشه ها‪ ،‬ضربان ها و انرژي هايي در حال گريز‬
‫هستند‪ .‬حس ها براي فروغ فرخزاد وسيع هستند‪ ،‬اما همين حس ها براي رزا جمالي‪ ،‬اريب و مورب هستند‪ .‬حس ها پيوسته بر‬
‫روي يک شيب مي لغزند‪ .‬براي او «شکل هاي هندسي محدود»‪ ،‬بيش و پيش از آنکه يک محدوديت باشند‪ ،‬يک امکان هستند‪.‬‬
‫آن رزا‬‫حجم هاي هندسي ساده‪ ،‬حجم هاي هندسي که به سوي يک منطق کوبيستي در شعر راه مي برند‪ .‬اما اينها همه و همه از ِ‬
‫جماليِ دوره نخست است‪ .‬پس از نشر «دهن کجي به تو»‪ ،‬رزا جمالي به طور هم زمان در چند دام مي افتد‪ .١ .‬سوداي‬
‫«منظومه سرايي»‪.٢ .‬دوري از «هندسي کردن منطق هندسي» شعر و روي آوردن به يک منطق حسي انتزاعي‪ .٣ .‬درک و‬
‫دريافت عدم انطباق رويکرد شاعرانه اش با نظريه شعر رضا براهني و عدم کوشش براي دستيابي به نظريه شعري از آن خود‪.‬‬
‫بايد يادآور شد‪ ،‬در سال هاي پاياني دهه هفتاد‪ ،‬موجي در بين شاعران آوانگارد به راه افتاده بود که خواهان منظومه سرايي‬
‫بودند‪ .‬اما سبب گرايش اين شاعران به سوي منظومه سرايي چه بود؟ شاعران و نويسندگان بسياري در نيمه دوم دهه هفتاد در‬
‫سوداي نوشتن داستان‪ ،‬رمان و شعر چندصدايي و پلي فونيک بودند‪ .‬نقدهاي براهني که با نگاه داري به نوشته هاي باختين‬
‫درباره چندصدايي بودن رمان بر رمان هايي چون «بوف کور»‪« ،‬آينه هاي دردار» و «کليدر» نوشته شده بود‪ ،‬شرح براهني‬
‫بر «خطاب به پروانه ها» که با نام «موخره» در همان دفتر شعر چاپ شد و در باب چند صدايي بودن و چند وزني بودن شعر‬
‫او داد سخن مي داد و همچنين نشر رمان «آزاده خانم» که رماني يک سر «پلي فونيک» و «پلي فورميک» بود‪ ،‬همه و همه‬
‫چنان فضايي را برساخته بود که سرودن يک شعر چند صدايي که موفق از آب دربيايد‪ ،‬بدل به اميد و آرزوي بسياري از‬
‫شاعران شده بود‪ .‬ديري نگذشت تا عده اي گمان بردند در يک شعر کوتاه مجال و امکان رويکردي چند صدايي‪ ،‬چندان وجود‬
‫ندارد و تنها در يک شعر بلند و بلکه در يک منظومه است که مي توان يک شعر چند صدايي را که دربردارنده صداهاي‬
‫گوناگون است‪ ،‬به صحنه آورد‪ .‬چند صدايي گرايي به سرعت برق و باد با منظومه سرايي پيوند خورد ‪.‬شعرهايي چون «چهار‬
‫دهان و يک نگاه» از مهرداد فالح‪« ،‬جنگ جنگ تا پيروزي» از علي عبدالرضايي و «مداراتو کانتابيله يا راه اصفهان» از‬
‫هوشيار انصاري فر زاييده چنين زمينه و زمانه اي بودند‪ ،‬شعرهايي که سرنمون نبردهاي شاعرانه بر سر ايده شعر چند صدايي‬
‫و بهترين نمونه واقعا موجود آن بودند‪ .‬باري در چنين متن و زمينه اي است که رزا جمالي که شعرهاي بلندي چون «کج شدنم»‬
‫و «دهن کجي به تو» را در دفتر « دهن کجي به تو» چاپ کرده است‪ ،‬درگير روياي منظومه سرايي مي شود‪ .‬نگارش يک‬
‫منظومه بلند که مي تواند منظومه اي چندصدايي‪ ،‬پلي فونيک و پلي فورميک و چندمرکزي باشد‪ ،‬مي تواند بر انطباق رويکرد‬
‫شاعرانه او با نظريه هاي شعري رضا براهني بيفزايد‪ .‬اما همان طور که خواست کشف هند‪ ،‬به کشف آمريکا انجاميد‪ ،‬رزا‬
‫جمالي‪ ،‬فروغ فرخزاد را به مثابه بزرگ ترين منظومه سراي شعر مدرن فارسي کشف مي کند‪« .‬ايمان بياوريم به آغاز فصل‬
‫سرد» به مثابه يک شعر چندمرکزي‪ ،‬به مثابه يک شعر بلند کامالموفق‪ .‬اين چرخش که هم زمان دربردارنده آري گويي رزا‬
‫جمالي به موسيقيايي کردن منطق حسي امر شاعرانه و دور شدن از هندسي کردن منطق حسي آن و همچنين آري گويي او به‬
‫پهنه هاي حسي وسعت و جهان انتزاعي منطق حسي فروغ فرخزاد است‪ ،‬نقطه پاياني بر دهن کجي او به براهني و فرخزاد‬
‫است‪ .‬پايان رويکرد کوبيستي‪ ،‬آزمايشي و ماترياليستي او به شعر‪ ،‬که بي گمان يکي از مهم ترين آستانه هاي تجربي شعر ايران‬
‫مخاطبان بسيار نبود‪ ،‬مثالآن طور که‬
‫ِ‬ ‫در دهه هفتاد بود‪ .‬شعر رزا جمالي هيچ گاه شعري زيبا‪ ،‬شعري دلخواه و شعري از براي‬
‫شعرهاي گراناز موسوي بوده است‪ ،‬اما شعري آکنده از امکان‪ ،‬ايده و نوآوري بود و به مثابه دريچه اي به سوي آينده ادبيات‬
‫ايران کار مي کرد‪ ،‬دريچه اي که در دوره دوم شاعري او‪ ،‬در دفتري چون «براي ادامه اين ماجراي پليسي قهوه اي دم کرده‬
‫ام» ‪-‬که گويي هنوز بسيار دل در گرو آن دارد‪ ،‬چه آن که‪ ،‬آن همان منظومه بلند دلخواهي است که شاعر را سودايي کرده و به‬
‫راه هاي تازه کشانده است‪ -‬و همچنين در دفترهاي «اين ساعت شني به خواب رفته است» و «شهر ممنوعه»‪ ،‬بسته شد‪ .‬براي‬
‫مهم ترين شاعراني که از دل «کارگاه شعر و قصه» براهني سر برآورده اند‪ ،‬به ويژه شمس آقاجاني‪ ،‬عباس حبيبي بدرآبادي و‬
‫هوشيار انصاري فر‪ ،‬بيش و پيش از هر چيز مساله لحن‪ ،‬صدا و موسيقي در شعر بوده که داراي کارکردي راهبردي بوده است‪،‬‬
‫در اين بين تنها عباس حبيبي است که نزديک ترين همسايگي را با رزا جمالي در رويکرد کوبيستي او به شعر دارد‪ .‬عباس‬
‫حبيبي در دفتر «از کليد تا آخر» و به ويژه در شعر «مجلس آخر» به گونه اي از «تکه چسباني» و «کوالژ ادبي» روي مي‬
‫آورد و شعر را از راه سرهم بندي روايت هاي کهن با پاره شعرهايي از خود‪ ،‬توليد مي کند‪ .‬همچنين در اين دفتر شعرهايي‬
‫هستند که از سرهم بندي شعر و نقاشي توليد شده اند‪ ،‬مثالشعر «نه فيل نه آدم» که در ميان آن طرحي از «پل کله»‪ ،‬به مثابه‬
‫گونه اي از تکه چسباني به چشم مي خورد‪ .‬کوبيسم شاعرانه در دهه هفتاد دو چهره اصلي دارد‪ .١ .‬رزا جمالي با هندسي کردن‬
‫منطق حسي‬
‫‪. ٢‬عباس حبيبي‪ ،‬با روي آوري به سوي گونه اي از تکه چسباني و کوالژ ادبي‪ .‬بازخواني اين دفترها‪ ،‬يعني «اين مرده سيب‬
‫نيست يا خيار است يا گالبي»‪« ،‬دهن کجي به تو» و «از کليد تا آخر» به مثابه دفترهاي شعري که داراي ناهمساني هاي‬
‫بسياري با نظريه شعر براهني هستند‪ ،‬دفترهايي که از دل کارگاه شعر و قصه او بر آمده اند‪ ،‬دربردارنده افق هايي هستند که هيچ‬
‫پروژه عبور از براهني را ياراي چشم پوشي از آنها نخواهد بود‪.‬‬

You might also like