You are on page 1of 5

‫آزاده دواچي‬

‫ساختار شكني زنانه‪ /‬نگاهی به مجموعه "براي ادامه ي اين ماجراي پليسي قهوه اي دم كرده ام " سروده ی ُرزا‬
‫جمالی‬

‫مقدمه‬

‫آنچه که در نقد زير آمده است نگاه متفاوتی به شعرهای رزا جمالی از منظر فمنيست های پست مدرن می باشد ‪.‬‬
‫اهميت اين مقاله می تواند در شناساندن ماهيت زبانی زنانه باشد که به نظر می رسد تاکنون توجه زيادی به آن‬
‫نشده است ‪.‬‬

‫‪.‬هدف اين نقد و مبحث آن تبعيض جنسيتی و يا به جدل کشاندن تفاوت ميان زن و مرد و برتری به نفع ديگری‬
‫نمی باشد؛ بلکه به چالش کشيدن تئوريهای جديد فمنيستهای پست مدرن در شعر زنان ايران می باشد‪ .‬از اين رو‬
‫هدف اين نقد تنها نشان دادن ساختارهايی است که از لحاظ ماهيتی ميان زن و مرد متفاوت عمل کرده اند و تنها بر‬
‫اساس تئوری کريستوا از مهمترين نظريه پردازان فمنيست پست مدرن بنا شده است ‪.‬‬

‫در بررسی شعر زنان آنچه بيش از پيش مورد توجه قرار می گيرد رويکرد مادرانه و زنانه آنها نسبت به‬
‫ث زبان زنانه ‪ ،‬ساختار شکنی دريدا به کار می آيد ‪ .‬جوليا کريستوا از جمله کسانی‬ ‫پيرامونشان می باشد ‪ .‬در مبح ِ‬
‫است که با به کار گرفتن مباحث ساختار شکنی دريدا و روانکاوی فرويد نوع جديدی از نقد را در مباحث زبانی به‬
‫ميان آ ورده است ‪ .‬بر طبق نظريه ی وی ‪ ،‬زنان ‪ ،‬زبانی متفاوت از مردان دارند بدين معنی که زبان را برای‬
‫مقاصد ديگری به کار می برند ‪ .‬گرچه تمامی ساختارهای زبانی نوعی ماهيت مردساالرانه دارد‪ ،‬اما زنان در‬
‫نوشته های خود اين ساختارهای مردانه را می شکنند و اعتراض خود و نگرش مادرانه شان به محيط پيرامون را‬
‫به شکلی نو بيان می کنند ‪ .‬آنچه که امروزه در مبحث ساختار های نوشتاری زنان مطرح است ‪ ،‬زبانی است که‬
‫نوع نگرش زبانی مردان را از زنان متفاوت می سازد ‪ .‬اين نگرش خود آگاهانه نيست و کامال نا خودآگاه است ؛‬
‫بدين معنی که زنان بطورناخودآگاه زبان را دراختيار خود قرار می دهند تا از آن برای اعتراض به بی عدالتيهای‬
‫اجتماع و سرخوردگيهايی که به جنسشان تحميل می شوند بهره جويند ‪.‬‬
‫مطابق نظريه کريستوا شعر بيشتر از ساير آثار می تواند بيان کننده رويکردهای زنان نسبت به پيرامونشان باشد‪.‬‬
‫در اين نظريه کريستوا بيان می کند که نشانه شناسی در مرحله پيش از اوديپ می باشد که در آن بدن مادرانه به‬
‫عنوان بخشی از آسان سازی آهنگ ها ‪ ،‬تن ‪ ،‬تصوير سازی وعال ئم عمل می کند و محرکهای جسمی به صورت‬
‫اجسامی معنا دار تبديل می شوند ‪ .‬درنتيجه هر نوع تصوير سازی که از زنان ارائه می شود رويکرد ناخودآگاه‬
‫مادرانه و زنانه آنها به پيرامونشان می باشد ‪.‬‬
‫در شعر زنان ايران اين نوع بررسی می تواند به دريافت و ذهن شاعرانه شاعر کمک کند که چگونه به استخراج‬
‫نرمهای غيرعادی زبانی و استفاده آنها به نفع خود‬
‫می پردازد ‪.‬‬

‫رزا جمالی از شاعران زن معاصر هست که با بهره گيری از زبانی نوين و ساختار شکن توانسته است شکل‬
‫جديدی از شعر زنان را ارائه دهد ‪ .‬در اشعار رزا جمالی آنچه به چشم می خورد بيشتر عدول از قوائد دستوری‬
‫عادی زبان و استفاده از کلمات بديع است ‪ .‬شعر او روان است و در عين حال مخاطب خود را به چالش می کشد‬
‫تا نوع جديدی از درگيريهای ذهنی خودش را به نمايش بگذارد‪.‬‬

‫در مجموعه " براي ادامه ي اين ماجراي پليسي قهوه اي دم كرده ام " حس شاعر به عنوان زن نسبت به محيط‬
‫پيرامونش فرا تررفته است ‪ ،‬وی با استفاده از واژگان و آرايه هايی نو‪ ،‬ذهن و هستی مخاطبان خودش را به‬
‫عنوان زنی حساس به چالش می کشد‪ .‬کلمات عجيب هستند‪ ،‬اما اين که چرا شاعر اين گونه کلمات را در حوزه‬
‫شعری خودش با ساختاری پيچيده و غير عادی به کار می گيرد باز می گردد به نظريه کريستوا و اينکه زنان به‬
‫عنوان بدنی مادرانه و زنانه نرمهای طبيعی زبانشان را به چالش می کشند ‪ .‬در قسمت ابتدايی شعر خودش می‬
‫گويد‪:‬‬

‫موهايم كمي از روسری بيرون زده بود‬


‫میگفتند شكل ظرفها را از بر بود آن زن‬
‫دكمههايش‪ ،‬بیقرار میافتادند‬
‫و قلباش به شكل ‪ 5‬وارونه میشد‬

‫زبان اعتراض از همان ابتدای شعر گشوده می شود با زبانی که همه می شناسند به طبيعت موجود اعتراض می‬
‫کند ‪.‬قتل در اين شعر رويکردی است برای بيان حقايق درونی شاعر ‪ ،‬شاعری که ويژگيهای عادی اجتماع خود را‬
‫شکسته و در قالب نشانه شناسی کريستوا نگاهش را به اجتماع بيان می کند‪ .‬اين فرم زبانی در تمام طول شعر‬
‫تکرار می شود ‪.‬‬

‫جيغهاي زنیست‪ ،‬مورب و عمود‪ ،‬هشتاد درجه رو به سيخی كه شيار میكشد‬


‫جيغهاي زنيست مدور؛‬
‫جيغهاي زنيست‪ ،‬چند ثانيه‪ ،‬لحظهی سقوط‪ ،‬نود درجه است‬
‫ت ديواري‪ ،‬صد و هشتاد درجه‬‫جيغهاي زنيست و خط كش و ساع ِ‬
‫ت ‪ 21‬نيمه شب است‪ /‬دايره كامل ‪ /‬سيصد و شصت درجه است‪.‬‬‫جيغهاي زنيست ‪ /‬ساع ِ‬

‫در اکثر اشعار رزا جمالی با استفاده از کلمات سنگين ‪ ،‬اوج آشفتگيهای روحی شاعرانه اش را بيان می کند ‪ ،‬اين‬
‫آشفتگی از نوع آشفتگيهای معمول زنانه نيست که همگان انتظار دارند؛ مادری است که دلش برای فرزندانش می‬
‫سوزد و با زبان وا ستفاده از ايماژهای جديد سعی در برهم زدن نظم مردانه شعر و قوانين و سمبلهايی دارد که‬
‫خصوصيات مردانه دارند ‪ .‬در سرتاسر شعرهای اين مجموعه جمالتی به چشم می خورند که ماهيت اعتراضی‬
‫دارند ‪ .‬وی در طول شعرهايش قواعد دستوری مردانه را می شکند و جلو می رود انگار که در پی کشف چيزی‬
‫نوين است ‪.‬‬

‫شبي كه قت ِل من شكل گرفت‬


‫ّبرد يا باخت‪ ،‬مهم نيست‬
‫ب اين زمين است‬‫مهم رگ هاي ِ من است كه پيشگويِ غري ِ‬
‫ی گردنم نصب شده است‬‫ب شماست كه رو ِ‬ ‫مهم رگ هاي ِ خوا ِ‬
‫مهم مردیست كه با لقدهای من به پشت افتاده است‬
‫چند دقيقه‪ ،‬چند ثانيه‪ ،‬چند سال‪ ،‬چند قرن نگهشدار‬
‫پس كجا مردهی تو را دفن كنم؟‬

‫شاعر در شعر مرتکب قتل می شود ‪ ،‬قتل او متفاوت است از ديگر قتلها‪ ،‬نه اينکه زنی را بکشد وی کسی را کشته‬
‫که زن آرمانی وی نيست ‪ .‬شاعر و يا همان راوی خشمگين است و دنيای اطرافش را برهم می ريزد وی با‬
‫مخدوش کردن محرض قوانين زبان و ساختارهای آن نوعی راه را برای بيان واکنشهای اجتماع پيدا می کند ‪.‬‬

‫خطي كه سر يا ته اش معلوم نيست‬


‫ساتوري از شيارهايِ هوا كه حبس اش كرده بودم‬
‫ت من‬‫دهليز راس ِ‬
‫ِ‬ ‫رگي برآمده از‬
‫آخرين برگ را هم بازي كرده ام‬

‫بر طبق نظريه کريستوا از آنجايی که زبان مردانه است بنابراين زنان چيزی ندارند که از دست بدهند؛ در هنگام‬
‫نوشتن به فکر از دست دادن آنچه که قوانين مردساالر زبان ناميده می شود نگران نيستند و بنابراين تمام انرژی‬
‫خود را به کار می گيرند تا زبان را به سمت و سوی خاستگاه آمال و آرزوهايشان نزديک کنند ‪ .‬با اين نگاه‬
‫کريستوا به شعر زنان می توان اينگونه برداشت کرد که شاعر نيز در مجموعه شعر "براي ادامه ي اين ماجراي‬
‫پليسي قهوه اي دم كرده ام" از روايتی سخن می گويد که تمام تالشش برهم زدن ساختارهای زبانی است و واژه‬
‫هايی را در شعر به کار می برد تا بتواند پيچيدگی ذهن خود را بيش از پيش آشکار کند ‪.‬‬

‫زني در برگ هاي چاي آينده ام را مي ديد ‪ ،‬من كه از آينده ام مي ترسيدم به آن زن شليك كردم‬

‫زني در برگ هاي چاي آينده ام را مي ديد‬


‫مردي درست روبروي ِ ماه خودكشي مي كرد‬
‫دامن نوزاد را گرفت‬
‫ِ‬ ‫ماه گرفتگي اش‬
‫تا ابد ادامه دارد‬

‫"مردی درست روبروی ماه خودکشی کرد" در اينجا شاعر از ناخودآگاهش صحبت می کند عملی که تمايل‬
‫ناخودآگاه وی است ‪ ،‬به صورت زبان آشکار می شود و سمبلهای مردانه را به باور زنانه تبديل می کند‪ .‬بر طبق‬
‫نظريه کريستوا در زبانی که زن الل است و تمای اعضاء آن به مرد باز می گردند؛ اين قوانين و ساختارهايند که‬
‫سکوت را می شکنند ‪ .‬که اين نوع طرز بيان در اکثر شعرهای اين مجموعه به وضوح به چشم می خورد ‪ .‬وی با‬
‫قدرت تمام و به صورتی کامال سمبوليک تمامی تفاوتهای موجود در جامعه اش و ميان زنان و مردان را بيان می‬
‫کند که تمامی اين تفاوتها به صورت شاختار شکنی ظريفی بيان می شوند جمالتش مردانه هستند و باورش زنانه ‪.‬‬

‫ديوارهايش به من قو ِل مردانه اي داده اند‬


‫عكسي از من را مخفي كرده اند كه جنايتي كهنسال است‪.‬‬

‫از ديگر مشخصه های اين مجموعه آرزوهای مادرانه ای است که درشعر نفهته است برای به حقيقت پيوستن‬
‫رويدادهايی که آمال اوهستند ‪ .‬اين رويدادهای در فرم ساده زبانی هستند که اجزاء آن را به هم می ريزند و اين‬
‫چنين نمايان می شوند ‪ .‬آفرينش شعری وی از نگاه مادرانه اش به طبيعت شکل می گيرد ‪ .‬وی رويدادهای مادرانه‬
‫و زنانه خودش را تقسيم می کند‪.‬‬

‫ديري ست با نسبتي باز از جهان خويشاوندم‬


‫من وسعتي وسيع را قرض كرده ام‬
‫ت بزرگ با چهره اي گشاده برخورد مي كنم‬ ‫با كلما ِ‬
‫تا برايِ فردا درخت بيافرينم‬

‫محبت و عشق مادرانه در برابر ترسهای اجتماعی قدعلم می کنند وزنان را به تسخير خود درمی آورند ‪ .‬ساختارها‬
‫حاکی از اين نوع نگاه می باشند‪ .‬در زبان شعر‪ ،‬همانطور که کريستوا می گويد‪ ،‬آنچه را عالم شعر نمی تواند به‬
‫مخاطب انتقال دهد‪ ،‬اين زبان ارائه می دهد ‪ .‬زنی که از اجتماع غايب است ساختار را در زبان خودش پيدا می کند‬
‫‪.‬‬

‫زير روسري گذشت‬‫به مرتب كردن موهايت ِ‬


‫برسر تو يكي نازل شد‬
‫ِ‬ ‫چتري ست كه فقط‬
‫سر تو يكي‬
‫بر ِ‬

‫هويت روانشناختی و مادرانه شاعر که در ذهن وی وجود دارد به صورت آرزوهای موضعی در شعرش ظهور پيدا‬
‫می کند‪ .‬در زير روساخت اکثر شعرهای وی حافظه مادرانه زنی است که چند صدا دارد و بايد ماهيت وجودی‬
‫خودش را بيان کند ‪.‬‬

‫اين فاجعه ي زني ست كه رونوشت ندارد‬


‫و مدام از آن فرار مي كند‬

‫با هر خواب فراموش مي شوي‬


‫عاشقش شده اي ؟‬
‫نه؟‬

‫به کاربردن خصلتهای غير عادی برای زن در طول اشعار اين مجموعه نشان از آشفتگی زبانی است که در زير‬
‫شعرش قرار دارد ‪ .‬زبانی که تحت تأثير نا خودآگاه وی بوده است و روانش را از کنشهای به محيط ‪ ،‬از خاطره‬
‫لبريز کرده است ‪.‬‬
‫و بعد ودوباره آرزوهای زبانی د رمحتوای جديد شکل می گيرند‪ .‬شاعر در اين مجموعه تمامی آهنگها و ريتمهای‬
‫زبان مشوش را دارد تا حضور قطعی خود را ابراز کند‪ .‬خواندن اين متن دشوار است چرا که اين صدای زنی است‬
‫که سالها محصور بوده است ‪ ،‬زنی که خاستگاه آرزوهايش را در برهم زدن کلمات می داند ؛ پيچيدگی شعرهای‬
‫وی ريشه در باورهايی دارد که به او تحميل شده است و اين قالب را برای اعتراض به اين باورها و فرار از سنت‬
‫های حقيقی جامعه خويش بسط می دهد ‪.‬‬

‫بار ديگر از زني به دنيا آمده ام‬


‫اين بار ‪ 03‬ام اسفند است‬
‫منتظر زاد روزم هستم‬
‫ِ‬
‫شكلي عجيب دارم‪:‬‬
‫سرم به شك ِل مثلثي ست گرد‬
‫الل ساعت‬‫و پاهايم جفتْ عقربه هاي ِ‬
‫كجا مي رويد؟‬
‫مرا هم با خود ببريد؛‬
‫هر كجا مي رويد مرا هم با خود ببريد‪....‬‬

‫لحظه تولد چرا عجيب است ؟ چرا می کوشد تا تولد خود را عجيب جلوه دهد ؟ چرا شاعر ترجيح می دهد گه‬
‫پيچيده صحبت کند و پاسخ همه اينها می تواند بيانگر هدف شاعر برای به کار بردن اين نوع از واژه ها باشد ‪.‬‬
‫شکستن قوالب سنتی و عرف های رايج هم از ديگر خصوصيات زبانی وی می باشد وی به تمامی نشانه های مذکر‬
‫خصوصيات مؤنث می دهد ‪ .‬شاعر با آوردن ايماژهای قوی و تصاوير انتزاعی سعی در برهم زدن نظم شعر و به‬
‫وجود آوردن نوعی نگاه جديد در شعر می شود ‪.‬‬

‫آنچه که می توان گفت شعر رزا جمالی شعری نو است‪ ،‬نه تنها نو در عرضه زبان بلکه در بيان رويکردهای‬
‫فکری شاعر نسبت به محيط خود به عنوان زنی حساس ‪ .‬شاعر پايش را از محدوده زنی سنتی فراتر گذاشته و‬
‫وارد فضای مدرنی شده است که از ويژگی هم نسالن وی می باشد ‪ .‬وجود ساختاری غير عادی و کلمات پيچيده که‬
‫از ويژگيهای بارز شعر وی می باشد شاعر را به عنوان زنی حساس ‪ ،‬معترض به جامعه و قوانين آن به مخاطبش‬
‫معرفی می کند ‪ .‬اعتراضی که در زبان عادی ممکن نيست و طبق نظر کريستوا زنان تنها از طريق‬
‫ساختارشکنيهای مردساالرانه و نفوذ در ماهيت زبان می توانند آن را به تصوير کشند ‪ .‬به نظر می رسد که رزا‬
‫جمالی در بيان حساسيتهای زن مدرن جامعه خويش موفق بوده و نمود اين موفقيت را در شعرهايش به شيوه ای‬
‫متفاوت و با نگاهی نو به تصوير کشيده است ‪.‬‬

‫‪References:‬‬

‫‪Driver, Susan. “Intersubjective openings Rethinking feminist psychoanalytic of desire‬‬


‫‪beyond heteronormative ambivalence”. Vol 6(1). 5-24.‬‬

‫‪K.O. Osborn. “Fashionable Subjects: On Judith Butler and the Causal Idioms of‬‬
‫‪Postmodern Feminist Theory”. June 1997 .‬‬

‫‪Abraham, Fred. “Chao-Footnotes to Kristevan Semiotics”. 2009.‬‬


‫‪< http://www.blueberry-brain.org/chaosophy/semiotics/kristeva2.htm#refs>.‬‬

‫"اين مطلب پيش از اين در نشريه ي ماه مگ منتشر شده است‬

You might also like