Professional Documents
Culture Documents
( نمایشنامه )
رُزا جمالی
صحنه :يك اتاق ،يك ميز و پشتِ آن پنجره اي چاهارچوب .رويِ ميز چند برگ روزنامه ،يك
كارد ،يك تنگ ،يك ليوان و دو صندلي .يك سطلِ كوچكِ آشغال در گوشه ي پايينِ پنجره قرار
دارد .در اطرافِ آن گوني اي پر از سيب زميني ،يك ميزِ كشو دار و اثاثيه ي ضروري .يك
آيينه ي قدي رويِ ديوار است .نوري نيم تاريك .دو زن كه كامال شبيه هم هستند ،هردو
پيراهني بلند و سياه پوشيده اند و موهايشان را در مقنعه اي داخلِ لباسشان پنهان كرده اند .در
ابتدايِ نمايش صدايِ همهمه ي آدم ها شنيده مي شود كه به تدريج مي خوابد.زنِ اول از امتدادِ
راستِ صحنه وارد مي شود ،به حالتِ ترساني سعي مي كند خودش را اليِ پرده پنهان كند ،وقتي
مطمئن مي شود كسي در اطاق نيست ،شروع به وارسيِ اثاثيه ي اطاق مي كند؛ توجه اش به
روزنامه ي روي ميز جلب مي شود:
( از روي ِ روزنامه مي خواند ) پليس تا بحال ياز ده زن را كه چهره اي شبيبه به زن اول
قاتل داشته اند ،دستگير كرده است ( سطرهايِ پايين تر را با چشم ،سريع و در دلش مي
خواند ) بايد اينو يه جايي قايم كنم (با عجله صفحه ي دومِ روزنامه را باز مي كند ) شبيه ِ
منه( روزنامه را مچاله مي كند و در سطلِ آشغالِ گوشه ي اتاق مي اندازد ،سعي مي كند
متعادل باشد ،به جستجوي چيزي روي ميز مي گردد ،اتاق رامي كاود ... ).ام......امروز چند
شنبه س؟ ........تاريخِ روزنامه يكشنبه س ....يكشنبه د ومِ آذر ...6831خب امروز سه شنبه
س ...شايد تا امروز قاتل پيدا شده ؟ .....حتما پيدا شده ......اينجا چقد تاريكه .....حتما مالِ
كسيه .....صاحبِ خونه؟! .....روزنامه هم كه مي خونه .....حتما تا شب بر مي گرده ......بايد
مي رفتم دنبالِ پسرم كه از مدرسه برش گردونم ...........دلم شور مي زنه (.....به جستجويِ
ساعت به ديوارهايِ خانه نگاه مي كند)چرا اينجا يه ساعت نداره ......چقدر وحشتناكه كه تو
اين خونه يه ساعت هم نيست ...ساعت چنده ؟ ...... . .....اينقد تاريكه نمي شه ساعتو فهميد
.....فكر كنم يه موش رفته اليِ پرده .....پرده هاي اين خونه موش داره ....چه طوره خودمو
همينجا خفه كنم ؟ ....ديگه نمي تونم در برم .....ديگه خسه شدم ....نمي تونم در برم
........اوه نه ......بايد به اعصابم مسلط باشم ... ،بايد يه راهِ چاره پيدا كنم ؟! ..كسي اينجا
نيست ،كسي نمي تونه اينجا باشه ،هر كي اومد مي گم من اينجارو اجاره كردم ؛ اين كاغذم
كه تو جيبمه سندشه ! اينم سند .....ديگه چي مي خواين از من ....يا مي گم آدرسو اشتباهي
اومدين .....كامال اشتباه كردين! ( دنبالِ چيزي مي گردد ) ( در لباسش دنبالِ چيزي مي
گردد) خدايِ من .......شناسنامه م نيست ..!.حاال چه جوري هويتمو ثابت كنم .......حاال مگه
ديگه كسي باور مي كنه من كي ام ؟! .....چه طور باور مي كنن من اوني كه دنبالش مي گردن
نيستم .....به خدا نيستم! ......من يكي ديگه ام ! ( اين كلمات را با گريه مي گويد).
زن دوم ( از امتداد چپ صحنه به حالتي كه انگار كسي دنبالش كرده است ،وارد مي شود .
از نفس افتاده است .نگاهش به زنِ اول گير مي كند ؛ هر دو متعجب و بهت زده اند) ....
ئه.....ئه.......ئهِ.......
اوه ...همونجا وايسا! ....اجازه نداري بياي تو ! ....نبايد بياي تو ...نمي توني بياي زن اول
تو....
مي گم اجازه نداري بياي تو! ....نمي شنوي مگه ....گفتم نبايد بياي تو.... زن اول
من درست اومدم......كمي به حافظه ات رجوع كن! .....درست نيومدم؟ زن دوم
( سكوت)
زن اول نخير ! .....كامال اشتباه اومدين؛ اما متاسفانه در اين جا ساعت موجود نيست ! شما
مي بايست زمان را به من اطالع بديد وگرنه خيلي سريع بيرونتون مي كنم ....بي اجازه وارد
شديد!
چه اهميتي داره كه چه ساعتيه !اصوال ساعت چيز مهمي نيست ...يعني ساعت زن دوم
براي تو مهمه؟
آره ...گاهي ....بعضي وقت ها خيلي مهم ميشه...مث االن .....مهمه ديگه زن اول
ساعت!....اصال يا ساعتو مي گي يا مي ري بيرون!
الزم نيست ساعتو بدوني! ....اهميتي نداره .....يعني براي تو االن ....اهميتي نداره زن دوم
....اصال مهم نيست....
زن اول چرا ...الزمه.... .تا اونجايي كه من مي دوم زمان چيزِخيلي مهميه.
واي ....يك ...چقدر بد .....بايد مي رفتم دنبال پسرم ....كه دير شد ! زن اول
كه اينطور .....چقدر بد....متاسفم كه دير شد ....اما من تقصيري ندارم و زن دوم
نداشتم! ....واقعا متاسفم ....يعني فقط متاسفم !
نگفتي واسه چي اومدي اينجا ؟ ....تعريف نكري براي چي اومدي اينجا؟ زن اول
آخه سگ دنبالم كرده بود .....داشتم مي اومدم سگ دنبالم كرده بود... زن دوم
نه ! .........دنبال چي آخه؟ مطمئن نيستم ...شايد دنبال چيزي مي گردم ...اما زن دوم
به خودم مطمئن نيستم ...دنبالِ چيزي نمي گردم!...آره دنبال يه چيزي ام ....يه چيزي
هست كه دنبالشم ....تو مي دونيه اون چيه؟( بعد از چند لحظه تامل) فكر مي كنم دارم
پيداش مي كنم ....آره .....آره .....پيداش كردم!.....
پيداش كردي .....اون چيه كه تو پيداش كردي ....چي مي توني باشه اون .... زن اول
اومدي اينجا و يه چيزي رو پيدا كردي .....اومدي تو خونه ي من و يه چيزي رو پيدا كردي
.....تو خونه من .....نه؟ چي رو پيدا كردي تو خونه من؟ ( .....با خشم ) چي رو پيدا
كردي؟!......
آره ،بهتره كه ساكت باشم ....پرده هاي اين خونه موش داره .....به ديوار هم كه زن اول
اعتمادي نيست ،باد هم كه خبرا رو پخش مي كنه تويِ شهر .......پس نبايد بلند حرف
بزنيم ...يه چيزي توي اين شهر هست كه فقط من و تو مي دونيم!
( سكوت ) ......چيه اون .......آره چيه اون كه فقط من و تو مي دونيم .....من از زن دوم
تو قايمش مي كنم و تو ازمن ....چي مي تونه باشه اون ؟ .....چرا پس نمي گي؟ .....چرا
ساكتي پس؟......نمي خواي بگي....از يه چيزي مي ترسي فك كنم ؟! .....مي ترسي شايد؟
از سايه ي خودت شايد ....با خودت درگيري ..يا شايد با يكي اون بيرون....با من زن دوم
درگيري شايد ...با شكل بيروني خودت .....با من .....با سايه ات ....چرا با سايه ات آشتي
نكردي؟ . ....از سايه ي خودت .....از شكل بيروني خودت ....از سايه ي خودت هم مي
ترسي ؟( نگاهش به آينه مي افتد ،اما رو بر مي گرداند).
( سكوت )
مي تونم كمكت كنم؟....مي خواي من برم دنبال پسرت..... زن دوم
پس خيالت راحت باشه .....برو دنبالِ پسرت و من اينجا مراقبه خونه ت هستم.... زن دوم
مي ترسي نتونم از خونه ت نگهداري كنم.....يا اينكه دزد بياد .....يا اينكه اين زن دوم
چند تا گوني رو بردارم و برم ....يا اينكه اصوال آدم نا مطمئني هستم و بهم اطمينان نداري و
بايد پليسُ خبر كنيم ؟
چي ؟ .......اومدي خونه ي من اونوقت مي خواي من رو بيرون كني ....مي رم زن ِ اول
دنبال پسرم اما تو هم حق نداري اينجا بموني .....حاال رات دادم پر رو شدي ...اصال چي
گفتي تو؟ تو خونه ي من ! .....چه طور مي خواي همچي كاري كني؟ ...همچين اجازه اي
نداري؟! جرات اش رو هم نداري !
فكر مي كني چنين اجازه اي ندارم؟ .....چه جور اجازه اي ...جرات چي؟ ....جرات زن دوم
نمي خواد كه ....معلوم نيست اينجا مال منه يا تو ......تو مي خواي منو بيرون كني اما من
معتقدم كه تو مجرمي ....بد نيست به روزنامه ي روي اون ميز يه نگاهي بندازي.......
شايد بهتر باشه شما يه نگاهي به خودتون تو آينه بندازيد؟! ( به آينه نگاه مي زن اول
كند)
( روبر مي گرداند ) نه ! ....اوه ...احتياجي نيست ! صبح به اندازه ي كافي آرايش زن دوم
كردم .....من زياد در بند خودم و آينه نيستم .....نكنه تو ازون زن هايي هستي كه مدام
درگير آينه اند ....مدام خيره تو آينه كه شايد بتونن شكل ابروهاشون رو عوض كنند يا فرم
لب هاشونو يا به نگاهشون يه معناي ديگه بدن ...گوشواره هات رو مي پوشي مي ري جلو
آينه بلكه تغييري كرده باشي .....اما خبري از تغيير نيست .....زيباتر نشدي ...هميشه آينه
يه جور نشونت مي ده( ...آه مي كشد)( ....سكوتي عميق ).......بعالوه ( زمزمه مي كند)...
انگار يه آينه جلومه ....بهتره كه نگات نكنم يا به آينه نگاه نكنم ....چرا اينجا وايسادي جلو
من .....لعتني !( اين جمله را با خشم زيرِ لب مي گويد)..
نه .خونه دارم من ( ساكت است ) .....اينجا خونه ي منه ....از خونه ي من برو زن اول
بيرون !
حاال ديگه اينجا فقط خونه ي تو نيست ....خونه ي منم هست .....منم خونه دارم! زن دوم
( ساكت است ).....شغلم اينه ....خونه دارم ......تو هم خونه داري ؟ .....خوبه زن اول
پس ! ....حاال خونه ات كجاس؟ ......اينجا كه نيست! .....هست؟ .......من خونه دارم ....اينجا
هم خونمه....تو خونه داري ت رو اول برو ثابت كن بعد...
زن دوم خونه دار بودن كه ثابت كردن الزم نداره .....تمام مراجع قضايي قبولش دارن...
( نور مي رود)....
( نور بر مي گردد).
االن ساعت يكه .....شايد تا ساعتِ هفت صاحبِ خونه برگرده ....مي تونيم تا اون زن اول
موقع اينجا باشيم!
تا ساعتِ هفت وقتِ زيادي باقيه! زن دوم
( در آشغال ها مي گردد و روزنامه را پيدا مي كند .روزنامه را ورق مي زند و بر زن دوم
صفحه اي متمركز مي شود ) .مثال اينجا رو نگاه كن ! تهيه ي نوعي ساالد ؛ موادِ الزم :سيب
زميني و كارد ! ( به گونيِ سيب زميني ها نگاه مي كند) سيب زميني هم كه داريم ....
اونجاست! ( به خواندن ادامه مي دهد) سيب زميني رو به اشكالِ مختلفِ زير در مياريم و
ميذاريم سرخ بشه...
شش عدد!.....مي دونستي سيب زميني خيلي چيز مفيديه ....فايده ش خيلي زن دوم
زياده ....مي گن براي بسياري از بيماري ها مفيده.....شنيدم ازپوكي استخوان و آنفوالنزاي
خوكي هم جلوگيري مي كنه ....به مزه ش فكر نكن ...به خاطر فايده ش الزمه....
آره مي تونيم همه ي شكل ها رو در بياريم ....كارد هم كه رو ميز هست!...مزه ش زن اول
هم حاال خيلي بد نيست...
زن دوم آره ...ميدونستي پارسال سال بين المللي سيب زميني شده بود ....بعد يهو سيب
زميني كمياب شد ....راستي كارد داريم ....؟
گفتم بدش به من! .....من ساالد درست كردنم عاليه ....هيچوقت از خورد كن زن دوم
استفاده نمي كنم ....خودم خورد مي كنم .....به اندازه و منظم .....دستام براي اينكار ساخته
شده ....با كارد خوب كارد مي كنم .. ...هميشه شكيل ميشه ....قطعه قطعه كردنم عاليه ....
چارگوش منظم .....انگار خط كش گذاشته باشم!
نه امكان نداره .....من ساالد درست كردنم خوب نيست ...تعريفي نداره ....اما زن اول
كارد جزو اثاثيه اين خونه ست...اينجا خونه ي منه اونوقت كارد بايد دسِ تو باشه؟! ....امكان
نداره.
زن دوم كي گفته اينجا خونه ي توئه ؟ ....تو فقط چند لحظه زودتر از من اومدي!
زن اول همون چند لحظه ! ....هر چي باشه من زودتر اومدم !
( به صفحه ي اولِ روزنامه بر مي گردد ).باور كن توخيلي شبيهِ قاتلي ها. زن دوم
ساكت ! بهتره ادامه بديم ! .....شكل اول :پروانه .ابتدا سيب زميني ها را به شكلِ زن دوم
ورقه ورقه در مي آوريم ،بعد از تويِ آنها پروانه اي را جدا مي كنيم....
شكل دوم :سنجاقك .ابتدا سيب زميني ها را به شكلِ ورقه ورقه مي كنيم و زن اول
بعد سنجا قكِ زير را از آن جدا مي كنيم ،الزم به ذكر است كه ورقه هاي موردِ نظر بايد از
ورقه هايِ شكلِ اول قطور تر باشند.
( صدايي از بيرون )
گوش كن ! .....يه صدا مياد ....نكنه كسي دنبالمونه .....من دارم مي ترسم ....كم كم دارم مي
ترسم ....تو اول اينجا بودي ها......يادت باشه
مي خّريم ...،آهن....چدن ....مس .....برنز ...فلز ....پنجره .....مي خّريم........ صداي مرد
اشياء اضافه مي خريم.......بشقابِ رويي ....،فلزي .....،مسي .....مي خّريم.....پياله ي
مفرغي ......،قاشقِ چوبي ......،مالقه ي مسي ......مي خريم .....دمپاييِ ابري ......مي خّريم....
تو شكل هاي فردو درست كن من شكل هاي زوجو درست مي كنم! زن اول
اما ما كه يه كارد بيشتر نداريم! زن دوم
اين يكي رو خودم حفظم .تو ساكت باش ( در حين ورقه ورقه كردن سيب زميني زن اول
ها دستش را مي برد).
زن دوم ( سرش را تكان مي دهد ،انگار به چيزي پي برده است ).مي فهمم.
( نور مي
رود) .
( با خودش آوازي را زمزمه مي كند و سعي مي كند خودش را از كارش راضي زن دوم
نشان دهد شكل ها را بر مي دارد ،يك به يك به آنها نگاه مي كند ) اينكه خودش نمي
شه .نه پروانه ،نه سنجاقك و نه هيچكدومش ... .من كه ديگه خسته شدم ( كارد و سيب
زميني ها را روي ميز مي اندازد ،دست هايش را پاك مي كند و سعي مي كند استراحت كند
،به اطراف نگاه مي كند ،انگار دنبالِ چيزي مي گردد .نگاهش متوجه بقيه روزنامه مي شود
كه مچاله شده است و دوباره در سطلِ آشغال افتاده است ) تو اونو اونجا انداختي؟!...
زن دوم مالِ ديروز باشه ....چه عيبي داره؟ ( ورق مي زند و خبر را پيدا مي كند و آنرا بلند
مي خواند ) .پليس تا به حال يازده زن را كه چهره اي شبيه قاتل داشته اند ،دستگير كرده
است .....ببينم اسمِ تو پرديس نيست؟
شوخي مي كني ؟ ....اين اسمو از كجا درآوردي؟ ......چه طوري به اين اسم پي زن اول
بردي ؟!...
زن دوم تو قبل از من اومدي اينجا خودتو قايم كني ....روزنامه رو هم كه مچاله كردي
انداختي دور ....با چه ادعايي مي خواي ثابت كني كه اينجا خونه ي توئه ؟!....
تو نمي توني ثابت كني كه اين خونه مالِ من نيست!... زن اول
( تكرار مي كند " ).پليس تا به حال يازده زن را كه چهره اي شبيهِ قاتل داشته زن دوم
اند ،دستگير كرده است ( ...." .به عكس نگاه مي كند).شبيه ِ توئه .....نه؟!
زن دوم خيلي ساده ست ....مي توني بري خودتو به پليس معرفي كني.....
زن اول اگه يكي ازما به قتل برسه ،مثل اينه كه هر دو به قتل رسيده.
زن دوم شايد.
( سكوت)
(سكوت )
( سكوت )
كه اينطور ...پس پرويز از من حرف مي زد .... زن اول
( سكوت )
( نور مي رود)
( در نوري موضعي ) ...پرويز ! ....فكر مي كني چي كار كردي ... زن دوم
پرويز !...
( سكوت )
چقدر خوبه كه حاال به سيب زميني ها فكر كنيم ... زن دوم
(سكوت )
( سكوت)
( سكوت )
يادت باشه هروقت مي خواي يه مشكلي رو فراموش كني ، زن اول
ساالد درست كني ....
دقيقا ....منم هميشه همينكارو مي كنم ....اما مي دوني ساالد درست كردن.... زن دوم
( سكوت )
( سعي مي كند اضطراب خود را پنهان كند ....آه مي كشد)... زن اول
زن دوم ( با تعجبِ بسيار؛ درحاليكه دهانش باز مانده است ) 61آبان؟!(....زيرِ لب )چه طور
ممكنه ؟!..
( سكوت)
نمي دونم چرا اينطوري شد؟ … .من هميشه از شباهت مي ترسيدم… اين داره زن دوم
ديوونه م مي كنه… من ديگه نمي تونم خودم باشم…(مكث) ...پس بگو چرا يه سايه ي
سياه تو فال ام افتاده بود....
( نور مي رود).
( نور بر مي گردد.
زن دوم هيچوقت دقت كردي كه صدايِ بارون چقدر مي تونه قشنگ باشه....
(سكوت)
بارونِ بدي داره مياد ( ......زنِ دوم ساكت است) ....كاش نمي باريد....بارونِ زن اول
لعنتي! ....حاال وقتِ بارون گرفتن بود!..بارونِ نكبتي...
ساكت باش! ....مي خوام صدايِ بارون بشنوم . زن دوم
زن اول حاال ! ( به تمسخر).....
من نمي تونم تو رو انكار كنم .....مي فهمي ؟! ....خيلي دلت مي خواد كه همه زن اول
چيزو به اسم خودت ضبط كني ؟..يا اينكه سايه ي خودتُ با تير بزني ...خيال مي كني ( .....
با تمسخر)
تا حاال يازده نفر اشتباهي گرفته شدن ...چه فرقي مي كنه دوازدهمي كي زن اول
باشه؟...
هه! ( به تمسخر) ....ما كامال شبيه هم هستيم . زن دوم
( صدايِ
پارسِ سگ بيشتر مي شود)
سكوت (
حكمفرماست).
زن اول ( با بي حوصلگي به گوشه ي اتاق مي رود و سيب زميني ها را مي شمارد 83 ).
تا سيب زميني داريم ....
(سكوت)
( سكوت )
(نور مي رود).
( زمان مي گذرد).
چقدر بده و وحشتناكه كه يكي مثِ يه سايه دنبالت كنه ....پس خودت زن اول
چي؟....نميشه تحمل كرد ....چقدر وحشتناكه كه تو وسايه ت عاشقِ يه مرد باشين ....چقدر
وحشتناكه كه يه سايه به پليس لوت بده ....چقد وحشتناكه كه نتوني تكون بخوري كه سايه
ت ممكنه حركاتت رو بدزده......هميشه ازين مي ترسيدم كه خودم نباشم .....باورم نكنن .....
اين جوري له بشم!
زن دوم آره.
يا اينكه شايد بشه همه چيزو به تعويق انداخت...... زن اول
مي خواي با مرگ بازي كني؟(.....با تمسخر).حاال ديگه نمي شه كاري كرد ........ زن دوم
داريم زمانٌ از دست مي ديم ...نمي تونيم جلوي اين اتفاقٌ بگيريم( ...بعد از چند لحظه)(
باترديد)....كاش مي شد يكدوممون با يه اسم ديگه زندگي كنه ...اما من نمي تونم ...من با
اين اسم بزرگ شدم ...پرويزمنو به اين اسم صدا مي زد ...وقتي به چهره ي خودم تو آينه
نگاه مي كنم ،تموم اون خاطره ها تداعي مي شه ....چقد ر بَده كه يه روزبا خودت مواجه
بشي و ناچار باشي خودتو از بين بِبَري ....تو عين مني ...پس من عاشقِ توام ....پرويز عاشقِ
تو بوده ...يعني تو تصوير مني تو ي آينه ....اما ...اما من نمي تونم تحملت كنم ....تو يكي
ديگه هستي ...يكي ديگه ....تصويري كه از من جدا شده اما هويت منو پيدا كرده ،ازت
بيزارم ...ازت بيزارم ...كاش مي شد گم بشي كه ديگه نبينمت ...چرا اون كاردو نمي دي به
من ...بده....بده ديگه ....اون كاردو بده من ! (.....در فكر است ) ( ....به آينه خيره مي شود
)من هميشه به تصويرِ خودم تو آينه شك داشتم!....
زن اول ( حركتي نمي كندو با بهت نگاه مي كند) ....فكر نمي كنم الزم باشه ...
( سعي مي كند كه او را باز دارد ) ....گفتم كه اينجا خونه ي منه و كارد بايد زن اول
دست من باشه (.....به كارد چنگ مي زند)
( نور مي رود).
زن اول (در حاليكه دست اش بركارد روي ميز است ).پس پليس چي؟!...
(زن دوم در كشمكشي تقال مي كند كه كارد را از
دست او بگيرد ) .
(
نور مي رود) .
( زير لب زمزمه مي كند ).پنج شنبه 1آذر . 6831پليس تا به حال 68زن را كه زن سوم
چهره اي شبيه قاتل داشته اند ،دستگير كرده است كه دو زن از اين تعداد مرده پيدا شده
اند.
در انتخاب بازيگر براي اين نمايش بايد حداكثر دقت انجام گيرد كه به واسطه ي چهره
پردازي اين دو زن شبيه به هم پرداخته شوند .يا مي توان از دو خواهرِ همزاد براي بازي
استفاده كرد .اين دو زن مي توانند صداهاي متفاوتي داشته باشند.
هرگونه اجرا و استفاده ي نمايشي از اين متن بدونِ اجازه ي كتبي از نويسنده ممنوع است.
rosa_jamali@yahoo.com